PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آداب مهمانی _ویژه نیمه شعبان_



mahdy30na
20-05-2015, 01:06
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟
با اجازه اساتید بنده ، در چندین مجال یک بحثی رو با هم پیش بریم


شده تا بحال منتظر يه مهمون باشيم ؟http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/huh.png
مهموني كه همه مون دستكم هزار بار سر سفره كرم اش نشستيم ...http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/heart.png
يه بار با شفاي مريضمون مهمون مون كرده ؛http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/heart.png
يه بار با حل شدن يه گره اي از زندگيمون ازمون پذيرايي كرده ...http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/heart.png
هر سال هم همه مون و سر سفره وبخشش جدش تو محرم مهمون ميكنه ...http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/confused.png



دم در هيات ها واميسته خوش آمد بهمون ميگه و دست همه مون و اخر مجلس ميگيره و شفيع ميشه و دست خالي نميذاره بريم ...http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/confused.png
چه روزها و شب هايي كه گناه كرديم و فرداش انگار نه انگار گناهي كرديم ...http://forum.bidari-andishe.ir/images/smilies/confused.png

مگر نه اينكه گناه دل و سياه ميكنه ؛ سنگين ميكنه ... ؟


پس حتما يكي شب واسمون استغفار كرده ...

حالا اگر اون شخص پشت در خونه مون بياد ؛ زنگ بزنه ...
طوري زندگي كرديم كه رومون بشه در و روي پسر زهرا باز كنيم ؟
http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3250
ادامه دارد
پ.ن : به لطف و همراهی شما دوستان

mahdy30na
20-05-2015, 18:32
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟


ميدونيد ؟


قول داده اند ...



از آدم (ع) تا خاتم (ص) ...



از حضرت علي ع تا امام حسن عسکري ع ... .



گفتند : افضل اعمال امتي انتظار الفرج ... .



گفتند :مياد ؛ منتظر باشيد ؛ نلغزيد ...

تو طوفان هاي آخرالزمان گم نشيد ... مهدي ع مياد ... قول علي و آل علي قوله ... نشنيديد مرده و قولش ؟ مرد تر از علي و فرزنداش سراغ داريم ؟ .
نبايد نشست ؛
بايد ما هم دلمون و وجودمون رو منتظر مردي كنيم كه ساعت و زمان نشون ميده ١۱٨١ ساله خدا براي ما نگه داشته ... بايد دلمون رو حاضر كنيم ... .
(( ١۱٨١ )) سال خدا پسر حضرت زهرا س رو فقط واسه ما كنار نذاشته ...
بايد بقيه رو هم واسه حضورش مهيا كنيم ... مهيا بشيم براي اون لحظه اي كه زل بزنيم تو چشماشون و نگاه مهربون زني رو ببينيم كه از دعاهاي اونه كه الان داريم به پسرش نگاه ميكنيم ... نگاه پر مهر حضرت زهرا س ....


انتظار، حالت نیست، بلکه عمل است! .



«بهترین کارها، انتظار فرج است» .



بنابراین، منتظران واقعی باید اهل‏ عمل باشند.



منتظران مصلِح باید خود صالح باشند،



کسی که منتظر مهمان است در خانه آرام نمی ‏نشیند!


http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3267
اللهم عجل لولیک الفرج

mahdy30na
21-05-2015, 20:50
بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟



كافيه منتظر يه دوستي باشيم ؛



يا اصلا قرار باشه دوستي كه خيلي وقته نديديمش بياد ديدنمون



قشنگترين لباس ها رو ميپوشيم ؛



بهترين و خوشبو ترين عطري كه داريم و ميزنيم ...



سعي ميكنيم خونه و محل پذيرايي از مهمونمون مرتب و تميز باشه ...



و در كل سعي ميكنيم بهترين باشيم ؛ وقتي تو راهه كلي با خودمون فكر ميكنيم ...



هيجان داريم واسه ديدنش ...و

حالا اون مهمون عزيز حواسش به تميزي دل و روح ماست ...

اينكه چقدر منتظرش بوديم ؟



چقدر حضورش و باور داشتيم كه بخوايم براش خونه دلمون و مرتب كنيم؟



اينكه وضع باطني دلمون حاضر براي مهمون شدن وارث حسين ( عليه السلام ) هست يا نه ؟

" اللهم كن لوليك حجت ابن الحسن .... "


http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3314

mahdy30na
24-05-2015, 14:51
بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم

مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟

پسر ۶ ساله خونه شنیده بود قراره دایی اش از مسافرت برگرده و بیاد خونه شون دیدنش ؛


مامانش رو میدید که با چه ذوق و شوقی داره خونه رو مرتب میکنه ؛



برادر بزرگترش رو میدید که داره پرده هایی که تازه از خشکشویی گرفتن و دوباره وصل میکنه ؛



خواهرش رو میدید که وقتی از دانشگاه برمیگرده با تمام خستگی اش به مامانش کمک میکنه ؛



و آخر سر عصر باباش رو دید که با یه جعبه شیرینی و چند کیسه میوه اومد خونه ....

اونم دست به کار شد کمد اسباب بازی هاش و مرتب کرد ؛


شاید هیچوقت اصلا دایی اش کمد اسباب بازی های این رو نبینه اما ...

وقتی یه جنب و جوشی تو خونه میفته بزرگ و کوچیک نمیشناسه ؛


همه با هم کمک میکنن منتظر اون مهمون میمونن ... .

حالا هر روز ؛ هر لحظه ؛ ممکنه یه مسافری از یه راه دور و دراز برسه ...

هر آن ممکنه مهمون مون برسه ؛

تا حالا شده دور هم جمع شیم کمک کنیم تا گرد یه مسافرت ۱۱۸۱ساله از تن ولی نعمت مون دور بشه ؟



تا حالا باعث شدیم یکی ما رو ببینه اونم تدارک ظهور رو ببینه ؟

یا گفتیم حالا وقت زياده ... ،
بذار واسه بعد ...

بیاییم يه حركتى كنيم، همه با هم، دست به دست هم، آقامون داره مياد، بايد حاضر باشيم ...


http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3373

mahdy30na
24-05-2015, 14:52
بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم

مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟
بعضی وقت ها تو هیاهوی روزگار ؛ یادمون میره منتظر چه کسی هستیم ...

دعاهای فرج میشه ورد زبونمون بدون اینکه فکر کنیم واقعا مخاطب این دعاها چه کسی هستش ...



یادمون میره کسی که قراره مهمون خونه دل مون بشه پسر کسی هست که سحرگاه ماه رمضان تو محراب نمازش شهید شد ....



یادمون میره کسی که قراره مهمون همین خونه هامون بشه پسر همون خانمیه که برای دفاع از حریم همین خانواده و همین شخص ؛ بین در و دیوار موند و اشک ریخت ....



یادمون میره اون کسی که نگاهمون میکنه پسر همون امام حسین (علیه السلام ) هست که هر محرم سر سفره مهر و محبتش مهمونیم ....



یادمون میره پسر همون امام رضا ( علیه السلام ) ای میخواد توی چشمامون نگاه کنه که برای هر مشکلی ؛ بزرگ و کوچیک وقتی که از همه جا درمونده میشیم ....آخرین جایی که به ذهنمون میرسه بریم مشهده ....



یه خورده فکر کنیم واقعا در شان چنین مهمونی ؛ چنین فردی ؛


خودمون و مهیا کردیم ؟؟؟؟

حاضریم برای پذیرایی از این مهمون عزیز ؟

از پسر زهرا (س) ؟

http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3388

mahdy30na
26-05-2015, 16:17
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟
سحرگاه يك روز گرم ؛ پيرمرد نحيف و آفتاب سوخته كشاورز ؛ با دست هاي پينه بسته داشت جلوي خانه اش را آب و جارو ميكرد ... بوي نم خاك كل كوچه را پركرده بود ...
نفس نفس زنان يا زهرايي گفت جلوي خانه اش نشست ؛
كتاب دعاي قديمي خود را باز كرد و با دستي لرزان شروع به خواندن كرد :
اللهم رب النور العظيم ...
و رب الكرسي الرفيع ...
سرك كشيد و انتهاي كوچه را نگاه كرد ...


منتظر كسي بود ...

آخر ٤٠ سحرگاه بود جلوي خانه اش را آب و جارو ميكرد.
شنيده بود و يقين داشت بعد ٤٠ روز حضرت ع به ديدنش مي آيد ...
خواسته بود اين آخر عمري تشكر كند ... بابت اينكه در جواني با توسل به حضرتش به محبوب دلش رسيده بود ؛ بابت اينكه رزق و روزي زمين كشاورزي اش را حضرتش ساليان سال بود كه بيمه كرده بودند ؛ بابت فرزندان صالحي كه بعد از نماز صبح به
جاي او سر زمين كشاورزي بودند ... بابت معتقد ماندن به ناله هاي پشت در خانم پهلو شكسته غريب ...
آخر شنيده بود كه حضرت در نامه اي به شيخ مفيد نوشته اند :

انا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم .





او ما را فراموش نكرده آيا ما هم حضورش را باور داريم ؟

http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3440

mahdy30na
29-05-2015, 03:37
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟

این جمعه‌ ها، گاهی می ‌نشینم و گوشه ی سجاده کز می ‌کنم و درست مثل بچه‌ های سه چهار ساله بغض می‌ کنم و لب ور می ‌چینم.
وسط این فکر ها گاه ‌گاهی نگرانی هایي مثل خوره به جانم می ‌افتد، که نکند اصلا شما حواستان به من نیست، نکند اصلا به من فکر نمی ‌کنید، اصلا شاید من را نمی‌ شناسید، از کجا معلوم توی آن زاویه‌ های پنهان یادتان، ذهنتان، جایی هم برای من باشد؟!


یکی مثل من به چه کارتان می‌ آیم که هوایم را داشته باشید؟!



گاهی فکر می‌کنم نکند اصلا برنگردید و من را همین ‌طوری توی این شلوغ ‌بازار رها کنید.



نکند از دست من خسته شده باشید.

وسط این تردید ها که جانم را ذره ذره آب می ‌کند، یک جمله هست که با همه ی اما و اگرش مثل آبی می ماند که روی آتش این دلهره ‌ها بریزند؛ «انّا غیرُ مُهملین لِمراعاتِکم وَ لا ناسینَ لِذکرکُم». شما را به خدا راستش را بگویید، از این «کُم»، قدری،‌ سهمی،‌ بهره‌ ای، جرعه ‌ای به من هم می‌ رسد آیا؟!


کوچه‌ مان هزارتا ریسه به خودش آویخته.



مهیا شده و بی‌ تاب دیدار...



شب‌ ها بی ‌قراری ‌هایش دیدنیست.



آه اگر روز پانزدهم به مرادش نرسد....


http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3469

mahdy30na
29-05-2015, 22:05
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟


آقا جان از شما چه پنهان ... اما اول بگذارید بپرسم ... ببخشید که میپرسم ...


اما برای این محب فراموشکارتان وقت دارید ؟



اجازه دارم با شما هم کلام شوم ؟



آخر ما عادت کرده ایم هربار که میخواهیم به دیدن بزرگی برویم باید رزوها منتظر بمانیم و در آخر شاید فقط چند لحظه فرصت گفتگو داشته باشیم ...



حال شما که از همه عزیزترید برای این حقیر وقتی دارید ؟



شمایی که مقام و منسب تان باقی است و عزلی .... یعنی آیا برای من هم وقت دارید ؟



اجازه میدهید با شما که ثمره وجودی تمام انبیای الهی هستید هم صحبت شوم ؟

راستش را بخواهید چند روزی است دلم گرفته ... هم صحبتی و آشنای دردی نیست .... دوستی هایمان رنگ تنهایی به خود گرفته اند ... عصر اطلاعات است .... ولی همه تنهاتر شده اند ...


اما خوانده ام که شمایید پدر مهربان ما ...

یعنی همانقدر مهربان ... همانقدر دلسوز .... ما طعم مهر پدری چشیده ایم ...
خوشا فرزندی که پدرش ؛ دلسوزش شمایید ....

داشتن شما جبران تمام نداشتن هاست ....

آقا کمک مان کن باور کنیم حضور پدرانه ات را ... دعایمان کن ببینیم نگاه پدرانه ات را ... دعا کن حس کنیم محبت پدرانه ات را ....
آخر اندیشه های باطل درخت باورمان را خشکانده .... زرق برق دنیا و نگاه های آلود؛ چون تیر به چشم مان نشسته و چشم هایمان را کور کرده ؛ آرزوهای دور و دراز دنیوی دل هایمان را سیاه کرده ....


مشکل از این فرزند ناخلف ات است بابا ....


فرزندت را دعا کن ....

http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3471

mahdy30na
30-05-2015, 14:03
بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟

ميدانم آنقدر گناهكارم كه سزاوار كوچكترين عنايتي نیستم ...
اين رحمت هميشگي اوست كه شامل حالم ميشود ...


همين نفسي كه مي آيد و مي رود ... نعمتي است نه از سر لياقت .... بلكه عنايتي است از سر رحمت ...

سقفي كه هر روز زير سايه آن به غفلت از خواب بيدار مي شويم ...
اصلا مگر جز گناه چه كرديم كه سزاوار چنين عنايتي باشيم ... نعمت دوباره بيدار شدن ... دوباره زنده شدن ....


چه كرده ايم كه سزاوار نعمت بزرگ سلامتي باشيم ؟

... مگر با چشم سالم مان ؛ قوه شنوايي سالم مان ... يا با نعمت سلامتي مان كاري جز معصيت خدا كرديم ؟


اصلا معصيت نه ... توانسته ايم شكر چنين نعمت هايي را بجا آوريم ؟

... قطعا شما ؛ شما كه آسمان ها و زمين به يمن حضور و بخاطر شما هنوز پابرجا مانده اند

... براي ما دعا ميكنيد ...

شكر اين نعمت ها را بجاي ما به جا مي اوريد ... واسطه ميشويد ... پيش خدا ... براي حاجت هايمان ... براي نعمت هايي كه ميطلبيم ...


اي ولي نعمتمان ...



اي آبرومند ...



يا سيدنا و مولانا ...

انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك علي الله ... و قدمناك بين يدي حاجتانا ... يا وجيه عند الله

http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3473

mahdy30na
30-05-2015, 18:03
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟


میدانید ... خیلی وقت است که گذشته ...

برای امثال ما که سال ها برایمان بی برکت شده اند و هنوز تا سفره هفت سین مان را جمع میکنیم به چشم بهم زدنی دوباره بوی عید و سبزی می آید و عید میشود معنی گذر زمان را نمیفهمیم ...

اما آقا جان شما که روح زمانید و برکت زمان به یمن وجود شماست ... برای شما غیبت طولانی است ... ما بیخیال نشسته ایم و شما ثانیه به ثانیه اش را حس میکنید .... شما به ظهور مشتاق تر هستید تا ما ....



میدانید آقا جان ؛

کمتر وجودتان را حس میکنیم ؛ گناهان مان چون زنگار ظرف وجودی مان را کوچک ساخته ....

آنقدر که نگاهتان را حس نمیکنیم ....

باور نداریم که کار خیرمان را میبینید و برایمان دست به دعا برمیدارید .... برای همین است که ریا و تزویر این روزها بیداد میکند ... کسی نگاه شما را باور ندارد که هنگام گناه از شما خجالت بکشد ... چشمان مهربان اشک بار شما را هرکس ببیند .... ترک گناه که سهل است ؛ برای آن نگاه جان میدهد ....
دیدید آقا ؟ دیدید سرچشمه تمام بدی ها و ریاکاری ها از باور نداشتن نگاه شماست ؟ .

دعایمان کنید .... دعایمان کنید تا نگاهتان را باور کنیم ... دعایمان کنید
http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3474

mahdy30na
31-05-2015, 02:16
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟

این دعای «اللهم کن لولیک» دعای عجیبی ا‌ست.
آدم را دچار این تصور می‌کند که شما هستید و زنده هستید و آن‌قدر عزیز هستید که باید روزی چندبار دعایتان کرد و شما را به خدا سپرد: «خدایا مراقبش باش! یاری‌اش کن! هوایش را داشته باش!...».
تازگی‌ها اما اگر حواسم جمع باشد، با خواندنش مشکل پیدا می ‎کنم، بس که درونم را به چالش می ‎کشد؛ اگر او واقعا زنده است من چرا نشسته ‌ام؟
آن منِ‌ ملامت ‌گرم بیدار می ‎شود و حس یک آدم نشسته ‎ی بی ‎خاصیت را پیدا می ‌کنم که فقط بلد است برای امامش دعا کند؛ خدایا مراقبش باش،‌ هوایش را داشته باش... حرفم شبیه حرف بنی‌اسرائیل می‎شود وقتی به موسی می‎گفتند: "تو و خدایت بروید بجنگید، ما همین‌جا نشسته ‌ایم".



اگر شما زنده هستید و قرار است یک روز برگردید حال ما نباید این باشد و اگر نیستید پس تکلیف آن ‌همه دلیل و حجت عقل و نقل چه می‌شود؟



اگر آن همه دلیل و حجت راست است،‌ پس ما چرا نشسته‌ ایم؟



چرا حال آدم‌ هایی را نداریم که عزیزشان اسیر است،‌ در بند است، غایب است؟



چرا به نبودنتان این‌ همه عادت کرده‌ ایم؟ چرا حتی دعا برای آمدنتان عادتمان شده؛ محض ثواب می ‎خوانیمش!! .

آقای مهربون... می خواهیم کمی هم دعا های شما را در حق خودمان جبران کنیم.


یک ‌بار در سال هم که شده مثل آدم‌ هایی بشویم که از نبودن شما مستأصل شده‌اند. بیچاره شده‌اند. که از اضطرارتان طاقتشان تمام شده. یک شب هم که شده باور کنیم دنیا بدون شما،‌ جای زندگی نیست.

به خدا التماس کنیم شاید راضی بشود و به ما برتان گرداند یا دلش به حال ما بسوزد؛


به حال یتیم ‌های بی ‎امامی که سالی یک ‌بار یادشان می ‎آید آدم بی‎ امام چقدر یتیم می‎شود.


http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3475

mahdy30na
01-06-2015, 00:31
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟

راستش آقا شما كه بهتر ميدانيد دوره زمانه خيلي عوض شده ... چندان هم دور از ذهن نبود ... فرزندي كه طعم حضور والدينش را نچشيده باشد ... لاجرم رو به انحطاط ميرود ... ما خود با گناهانمان شما را پشت ابر غيبت فرستاديم . شما حاضريد و ما غايبيم .
گويند شما همان آفتاب پشت ابر ايد ؛ بيشتر كه فكر ميكنم ميبينم ابرها همان گناهان ما هستند ...


دروغ ؛ تزوير ؛ بي احترامي به پدر و مادر ؛ نگاه هاي زهر آلود ...

همه و همه شما را از ديده هاي ما پنهان كرد ... درستش هم همين است ... اينها ابر هستند ... ابر هاي فشرده سياه ...


با نگاه زخمي از تير هاي زهرآلود شيطان كه نميتوان به چشمان فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) كه شما آن را به ارث برده ايد چشم دوخت ...



حال اما آقا جان ... ما آمده ايم ...

ما چون حر آمده ايم به محضرتان ... شرمسار از گذشته خويش ... آمده ايم آزاد باشيم ...
ميدانم همچون جد بزرگوارتان نميگذاريد حس سرشكستگي و ذلت را حس كنيم ... آمده ايم خوب باشيم ...
ميخواهيم اينبار در خيابان هاي اين شهر نگاهمان را افسار ببنديم ؛ نكند با سركشي اش سيلي اي به شما بزند ...
ميخواهيم دروغ نگوييم ؛ بگذار بگويند ساده ايم ... مقام و منصب و روزي اي كه ميخواهد با گردش اشك در چشمان شما همراه باشد ؛ شر مطلق است ... ميخواهيم اطاعت كنيم ... چون هيچ پدري بد فرزندش را نميخواهد ... ميخواهيم سر انجام هر موفقيتي ...


هر حاجت روا شدني ... هر زندگي شيريني ... هر عاقبت بخير اي در دنيا و آخرت ... امضاي شما را ببينيم ...



كه با خط زيباي خويش نوشته ايد .... مدده حجه ... حجت كمكش كرد ...



كمك مان كن پدر ...

عاقبت بخيري جز با اطاعت از شما حاصل نميشود...
http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3477

mahdy30na
01-06-2015, 22:00
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟

راستش تعريف خوب بودن عوض شده است آقا جان ؛ روزگاري اگر كسي خلف وعده نميكرد ؛ خوب بود ؛ اگر گران فروشي و كم فروشي نميكرد ؛ خوب بود ... اگر دروغ نميگفت خوب بود ...
اما حالا اگر هر كس به نفعمان عمل كند خوب است و غير اين باشد ؛ بد است ... روزگار بدي شده اقا جان ... غير از اين نيز انتظار نميرفت ...


قومي كه امامشان در بين شان نباشد

بگذاريد بهتر بگويم ... شما هستيد اين ماييم كه نيستيم ... شما بيناتريد نسبت به ما ... ما هر روز غم نان خورديم ؛ اينكه بنزين گرانتر شد ... خودمان را ديديم ...


اما شما مي ديديد زنان شيعه از روستاهاي شيعه نشين سوريه به كنيزي برده ميشوند ...



شما مي ديديد كودكان شيعه چطور در سوريه و عراق كشته مي شوند ... شما مي ديديد خون گريه ميكرديد و ما ... ما بيخيال ؛ بيخيال از غم شيعه ؛ صرفا براي حاجت هاي خودمان اللهم عجل لوليك سر ميدهيم ... غربت است ديگر ...



شما هم مانند جدتان حسين ( عليه السلام ) غريبيد ... مگر نه اينكه ٣١٣ تن براي ظهورتان كافي است ؟

آمار پذيرايي هيات ها نشان ميدهد كه خيلي بيشتر از اين عدد ايم ... شايد ... شايد ...


شايد آنقدر خوب نيستيم . شايد كوفي شده ايم آقا ... به دل هاي غبار گرفته مان بفهمان ... كه منتظر شماييم ...

منتظر شما كه وارث حسين ايد ... شمايي كه برترين خلق خداييد ...


به ما بفهمان معني خوب بودن را ... منتظر بودن را ...

اصلا اين را بگذار به حساب عيدي امسال جشن ميلادتان ...


اين بار نه خانه ميخواهيم ؛ نه قبولي كنكور ... امسال كاري كنيد كه همه مان شما را بخواهيم ...


http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3479

mahdy30na
02-06-2015, 03:17
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟
میدانم آقا ...

میدانم؛ جسارتم از حد گذشته ... میدانم جسور شده ام ... این شمایید که با مهربانیِ تمام به روی من نمی آورید بدی هایم را . میگذارید مثل بچه های ۴ ساله غر بزنم و شما چقدر صبورانه گوش میدهید ....

حال که نزدیک جشن میلادتان است .... فرصتی است برای بیشتر فکر کردن .... که کدامین عملم در خور پذیرایی از شماست ...

نگاهم را که خودم هم میدانم آلوده است ....



حرفِ گوش و شنیدن را هم نزنید که آن هم بجای شنیدن فضایل شما، هر روز به شنیدن مشتی حرف های بیهوده می گذرد ....



قدم و حرکت ام را هم در نظر نگیرید که بجای مسجد رفتن و رفتن به مجالس شما به هر بی راه ای کشانده شده است ....



زبان و کلام هم آقا جان اگر در نظر نگیرید ممنون میشوم ؛ آخر فقط به چاپلوسی و کلام کذب چرخیده ..... هیچ چیز باقی نماند ....



از هیچ یک از نعمات خدا در راه شما استفاده نکردم .... فقط ... فقط .... دلخوشم به یک قدم ام ... به یک نگاهم .... به یک شنیدنم .... میدانم دلتان به رنج می آید آقا جان اما...



من همان ام که برای جد غریبتان هر محرم سیاه پوش میشوم .... جدتان امیر المومنین ( علیه السلام ) به این نگاه محرم ها اذن گریستن داده .... مادرتان محرم ها از ما دعوت کرده و دم در هیات ها به ما خوش آمد گفته .... جدبزرگوارتان ؛ پیامبر رحمت ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به ما دور افتگان از خطبه های روضه رضوان شان ؛ اذن شنیدن روضه قتلگاه شما را داده ....

اینها تمام دارایی ما برای پذیرایی از شماست ...
خودت دلمان را ؛ نگاهمان را حسینیه کن ... که هرجا ذکر مصیبت جدتان حسین ( علیه السلام ) باشد ... شما هم آنجایید

http://dl.p313.ir/up/do.php?img=3480

mahdy30na
03-06-2015, 01:59
دوستان سلام این هم اخرین قسمت ( البته برای امسال ) از طرف من برا شمایی که منتظر مهمانی هستی که خودش صاحب خونه و ولی نعمت هست.

بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان تا حالا به این فکر کردین اینهمه وقت میگیم
مهدی بیا مهدی بیا
ما کجای این دعوت هستیم؟
آقا جان ...
ميرسد روزي كه همه ما در باغچه هاي نقلي و محقر خانه هاي كلنگي محله هاي قديمي ؛ كنار آن حوض آبي ... يا در گلداني سفالي در دل يك ساختمان چند ده طبقه ... به ياد از شما نرگس اي بكاريم ...
اين روزها دلمان كه براي شما تنگ ميشود ... زل ميزنيم به گل هاي نرگس شيراز ... كه چه آرام نگاهمان ميكنند ...

انگار بي دليل نيست كه اين گل را سفير شما ميدانند ...

سفيري كه با حضورش عطر بهار را در دل زمستان برايمان به ارمغان مي آورد ؛ درست مانند ظهور شما در دل تاريكي و سوز سرماي بيابان جهان بدون شما ...
مطمئنم روزي كه نرگس مي شكفد ؛ همچون روز ظهور شماست روزي كه صحن و سرا و ضريح تمام امامزاده ها و بقاع چون غنچه اي در بسته ميشكفند ... و بوي عطر نرگس همه جا را پر ميكند و ما دور افتادگان از خلافت جدتان اميرالمومنين ( ع) طعم آسودگي و امنيت و رستگاري را ميفهميم ...

اما آقا جان ...

حالا كه بهار شده ... پشت هيچ چراغ قرمزي نرگس نيست ؛ ...
هيچ گل فروشي اي در اين شهر نرگس ندارد ... و همه يادشان رفته ...
ميترسم از روزي كه در دل زمستان چشم به خاك يخ زده بدوزيم اما ... نرگس با ما قهر كرده باشد ... ميترسم از روزي كه نرگس نباشد ...

ميترسم از روزي كه بي عطر نرگس از خواب بيدار شويم و در دل زمستان اسير آلودگي دود و ماشين و زمانه شويم ...



ميترسم از روزي كه آنقدر چشم هايمان به گناه عادت كرده باشد كه ديگر زيبايي نرگس را نبينيم ...



ميترسم بوي متعفن گناه كه در اين شهر پيچيده شامه هايمان را آنقدر بي تفاوت كرده باشد كه عطر نرگس را نشناسيم ... ميترسم شما بياييد ... بعد هزار و صد سال و خورده اي دوري



و من نشناسمتان ... ميترسم نبودن تان براي ما عادي شود ...

زيباي گل نرگس - اين سفير مهربانتان - را در چشم هايمان به يمن عنايت خودتان هميشگي كنيد ... چشم هايمان را آنقدر بينا كنيد كه همه جا حضورتان را ببينيم و درك كنيم ...
میلاد گل نرگس فاطمه مبارک