PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لحظه مرگ چه کنیم؟؟



خادمه زینب کبری(س)
05-04-2010, 09:15
به نام توای قرارهستی


لحظه مرگ چه کنیم؟؟

جانش به گلوگاه مى رسد، اما ما به او نزديك تريم
فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ و َأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ و َنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ .(واقعه /83 - 87)

پس چرا آن گاه كه جان به گلوگاه رسد و شما در اين هنگام مى نگريد، تكذيب نمى كنيد؟ ما از شما به او نزديكتريم، ولى شما نمى بينيد. اگر قيامت را باور نداريد، اگر راست مى گوييد، بازش گردانيد.

"احتضار" لحظات پيش از مرگ است كه به دليل حضور مرگ يا حضور ملائكه يا حضور اهل و عيال در آن لحظات آن را "احتضار" گويند. در شرع مقدس براى اين لحظات آداب و احكامى وضع شده است كه ذيلا و به اختصار در سه بخش واجبات و مستحبات و مكروهات بيان مى شود:

الف ) واجبات
بايد محتضر، يعنى كسى كه مرگ در نزد او حاضر مى شود، رو به قبله شود و اگر نمى تواند، اطرافيانش او را (اگر اذيت نمى شود) رو به قبله كنند، به گونه اى كه كف پاهايش به طرف قبله باشد، و اگر ممكن نباشد او را به پهلوى راست يا پهلوى چپ رو به قبله كنند.
رو به قبله كردن محتضر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولى او لازم نيست .
از امام على(عليه السلام) روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر بالين محتضرى از دودمان عبدالمطلب آمد در حالى كه مريض رو به قبله نبود. حضرت فرمودند: "او را رو به قبله كنيد، زيرا اگر شما چنين كرديد فرشتگان و خداوند به او رو كنند و اين چنين باشد تا قبض روح شود.1

ب ) مستحبات
مستحب است شهادتين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اقرار به امامت دوازده امام(عليهم السلام ) و ديگر عقايد حقه شيعه را به كسى كه در حال جان دادن است طورى تلقين2 كنند كه بفهمد، و نيز مستحب است اين موارد را تا وقت مرگ براى او تكرار كنند. از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت است كه "به بيماران خود به هنگام مرگ كلمه لا اله الا الله را تلقين كنيد، زيرا هر كس كلمه آخرش لا اله الا الله باشد به بهشت خواهد رفت 3 همچنين مستحب است كلمات فرج را به او تلقين كنيد و آن كلمات اين است : لا اله الا الله الحليم الكريم ، لا اله الا الله العلى العظيم ، سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و ما تحتهن و رب العرش العظيم و الحمدلله رب العالمين و الصلوه على محمد و اله الطيبين4 نيز مستحب است اين دعاها را به او تلقين كنند: اللهم اغفرلى الكثير من معاصيك واقبل منى اليسير من طاعتك5 اللهم فارحمنى فانك رحيم 6 و مستحب است كه براى سريع و راحت جان دادن محتضر، بر بالين او سوره هاى مبارك يس ‍ و الصافات و احزاب و نيز آية الكرسى و آيه 54 از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره را بخوانند و البته هر چه از قرآن بخوانند خوب است .
مستحب است اگر نزع روح بر او سخت شد (در صورتى كه اذيت نمى شود) او را به محلى در خانه كه در آنجا نماز مى خوانده ببرند.7مستحب است شهادتين اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اقرار به امامت دوازده امام (عليهم السلام ) و ديگر عقايد حقه شيعه را به كسى كه در حال جان دادن است طورى تلقين كنند كه بفهمد، و نيز مستحب است اين موارد را تا وقت مرگ براى او تكرار كنند.ج )

مكروهات
تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگينى بر روى شكم او و حضور شخص جنب و زن حايض نزد او و نيز زياد حرف زدن و گريه كردن و تنها گذاشتن زنان در نزد او، مكروه است .
33. احتضار: مواجهه با صحنه هاى هول انگيز و جانكاه
كَلَّا إِذَا بَلَغَتْ التَّرَاقِيَ وَ قِيلَ مَنْ رَاقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ (قيامت : 26 - 29)
آرى ، چون جان به گلوگاه رسد و گفته شود كه چه كسى است كه افسون بخواند و يقين كند كه زمان جدايى فرا رسيده و ساقهاى پا در هم پيچيده شوند.
"راق " اسم فاعل از "رقى " به معناى بالا رفتن است ، و "راق " يعنى بالا برنده ، و "من راق " يعنى چه كسى بالا برنده است (ملائكه رحمت يا عذاب ؟) و "ارتقاء" هم از همين ريشه به معناى درجه درجه بالا رفتن است .
"تراقى " جمع "ترقوه " يعنى استخوانهايى كه اطراف گلو را گرفته ، و منظور خود گلوست . علت تسميه از اين جهت است كه در وقت مرگ جان از آن بالا مى آيد.
گزارش على (عليه السلام) از لحظات احتضار و بعد از آن

امام على (عليه السلام) امام فصيحان و بليغان و امير سخنوران در بخشى از خطبه 83 نهج البلاغه بعد از سخنى درباره چگونگى خلقت انسان و گرايشها و گزينشهاى او در مسير زندگى مى فرمايند: "هنوز كوشش او در راه هوا و هوس و وصول به آرزوهايش پايان نپذيرفته است كه ناراحتيهاى مرگ به او نزديك مى شود، روزها متحير و شبها در درون دردها و بيماريها تا به صبح بيدار است ، در ميان برادرى غمخوار و پدرى مهربان افتاده صداى همسرش به گريه بلند است (و همسر يا مادرش ) در كمال اضطراب و ناراحتى به سينه مى كوبد، اما او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ و غم و اندوه بسيار و ناله دردناك و جان دادن ، با انتظارى رنج آور دست به گريبان است (و سرانجام جان مى سپارد). سپس او را مايوسانه در كفن مى پيچند و در حالى كه آرام و تسليم است بر مى دارند و بر روى چوبهاى تابوت مى افكنند. خسته و كوفته و لاغر به سفر آخرت كه در پيش دارد مى رود. دوستان و فرزندان و جمع برادران او را به دوش مى كشند و او را تا سر منزل غربت و خانه اى كه هرگز از او نمى توان ديدن كرد و در وحشت و تنهايى بايد در آن به سر برد پيش مى برند، اما هنگامى كه تشييع كنندگان و ناله سر دهندگان بر گردند، او را در حفره گور مى نشانند. او از ترس و تحير در سوال و لغزش در امتحان آهسته سخن مى گويد، و بزرگ ترين بلا در آنجا آب سوزان آتش دوزخ و برافروختگى شعله ها و نعره هاى آتش است : نه لحظه اى مجازات او آرام مى گيرد كه استراحت كند و نه آرامشى وجود دارد كه از درد او بكاهد و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود، نه مرگى هست كه او را از اين همه ناراحتى برهاند و نه خوابى كه اندوهش را برطرف سازد - ميان مجازاتهاى گوناگون و كيفرهاى كشنده گرفتار است ." آن گاه فرمودند: "انا بالله عائذون " (از چنين سرنوشتى به خدا پناه مى بريم .)
هرگز مباد كه لحظه آخر بى ايمان برويم (عديله عند الموت)8
در قرآن مى خوانيم كه خردمندان پيوسته با تضرع از درگاه خداوند مى خواهند: "رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا 9، و حضرت ابراهيم و يعقوب (عليه السلام) هم به فرزندان خويش توصيه مى كردند كه جز به آيين اسلام از دنيا نرويد: "فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ 10 در دعاهاى وارده از معصومان (عليهم السلام ) هم آمده كه اى خداى گرداننده دلها و ديده ها، دلم را براى امنيت به جا دار و پس از هدايت مرا منحرف مساز اللهم مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبى على دينك و لا تزغ قلبى بعد اذ هديتنى.11
از روايات استفاده مى شود كه ايمان گاهى مستقر است و گاه متزلزل 12 كه هول و ترس هنگام مرگ و احتضار موجب زايل شدن آن مى شود. لذا بايد دايما از عديله كه عدول از هدايت به گم راهى و تزلزل ايمان به هنگام مرگ است به خدا پناه ببريم و در واقع بخواهيم كه عاقبتمان ختم به خير شود.
اهميت اين امر به حدى است كه شخصيتى مانند على بن ابى طالب(عليه السلام) هم نگران عاقبت كار و سرانجام خويش است و آن هنگام كه خبر شهادت خود را از زبان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى شنود مى پرسد: "ذلك فى سلامه من دينى ؟" (آيا در آن هنگام دين من سالم است ؟) و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پاسخ مى دهد: "فى سلامة من دينك ؟" (آرى بر سلامت دينى .)13

گروه دين و انديشه تبيان - شکوري

--------------------------------------------------------------------------------
1- من لا يحضره الفقيه ، ج 1، ص 132، ح 349.
2- "(تقلين ") يعنى املا كردن و ياد دادن .
3- من لا يحضره الفقيه ، ج 1، ص 132، ح 345.
4- معبودى جز خداى يگانه نيست - همو كه شكيبا و بزرگوار است . معبودى جز خداى يگانه نيست - همو كه بلند مرتبه و بزرگ است ، پاك و منزه است ، خدايى كه پروردگار آسمانها و زمينهاى هفتگانه است آنچه در آن سات و آنچه بين آن است و آنچه زير آن است و پروردگار عرش بزرگ ، و حمد و سپاس مخصوص اوست كه پروردگار جهانيان است و رحمتش بر محمد و آل او باد كه پاكان اند.
5- خدايا گناهانفراوان مرا بيامرز و بندگى اندك مرا بپذير.
6- اى خدا، به من رحم كن كه تو مهربانى .
7- شايد به اين دليل باشد كه ملائكه در آنجا شاهد نماز و عبادت او بوده اند و لذا جان كندن او بر او آسان مى كنند.
8- يعنى بر گشتن از حق باطل در وقت مردن . به گونه اى كه شيطان در نزد محتضر حاضر مى شود و او را و سوسه مى كند و به شك مى اندازد تا اينكه او را از ايمان بيرون كند.
9- آل عمران : 8.
10- بقره : 132.
11- مفاتيح الجنان ، ص 44.