PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر و شاعران کهن



درج
06-04-2010, 19:03
شعر یا چامه یکی از کهن‌ترین گونه های ادبی و شاخه‌ای ازهنر می‌باشد. شعر یک گونهٔ ادبی است که در آن از زیبایی‌های سطح و فرم زبان، بیان هنریاحساسات، و تکنیک‌های خاص بهره گرفته می‌شود.

هویت و جایگاه ممتاز شعر در فرهنگ ایرانی

هویت و تاریخی که شعر در حوزهٔ کهن و گستردهٔ زبان و فرهنگ فارسی و در ایران دارد، با هویت و دیرینگی این هنر والا و پرتأثیر در بسیاری از فرهنگ‌ها و کشورهای دنیا، نظیر شعر در زبان انگلیسی، تفاوتهای بنیادی دارد. تأثیر و تاکیدی که فارسی‌زبانان و ایرانیان بر زیبایی وزن و مفهوم شعر داشته‌اند، تقریباً کم‌نظیر است. در حالی‌که ترجمهٔ شعر، بخش اعظمی از این ظرافت را از بین می‌برد و تقریباً تنها زیبایی‌های مفهومی را باقی می‌گذارد، شهرت شعر فارسی در جهان قابل ملاحظه است. مولانا جزو معروفترین شعرای دنیا می‌باشد و به نقل از بی بی سی، در سالهای گذشته محبوب‌ترین شاعر در آمریکا بوده است و این محبوبیت شگفت‌انگیز در حالی رخ داده است که زمان زیادی از ترجمه‌های قوی از کارهای او به زبان انگلیسی نمی‌گذرد. خیام هم از دیگر شاعرانی است که شهرت جهانی دارد. تاثیری که حافظ، شاعر معروف ایرانی، بر یوهان ولفگانگ گوته گذاشته است و دیوانی که این شاعر آلمانی با الهام از حافظ سروده است جای بسی تامل دارد. شعر فارسی کاملاً بر فرهنگ‌ها و زبان‌های مجاور شامل شبه قارهٔ هند و زبان‌های عربی و ترکی تاثیر گذاشته است.


انواع شعر فارسی

در زبان فارسی شعر به دو نوع اصلی طبقه بندی می‌شود: شعر کلاسیک (یا کهن) و شعر نو.

درج
06-04-2010, 19:03
شعر کلاسیک فارسی


شعر کلاسیک یا کهن فارسی به صورت کنونی قدمتی بیش از هزار و صد سال دارد. این گونه شعر کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پایه ساختاری است که عروض نام دارد. ساختار اوزان عروضی برپایهٔ طول هجاهاست.و هر مصراع به قالب هایی تقسیم می شود که هجاها باید در آن قالب ها قرار گیرند.و تفاوت شعر هجایی با شعر عروضی در وجود همین قالب هاست که شعر هجایی در قالبی قرار نگرفته و بر اساس هجاهای مصراع ساخته می شود.

تاریخچهٔ شعر کلاسیک فارسی

نخستین نمونه‌های به دست آمده از شعر در ایران، پیشینه‌شان به روزگار زرتشت پیامبر و سروده‌هایش در گاهان می‌رسد. این سروده‌ها به گویش گاهانی از زباناوستایی است. همچنین از دوران پهلوانی (اشکانی) منظومه‌هایی - مانند ایاتکار زریران (یادگار زریران) و درخت آسوریک - به زبان پهلوی اشکانی در دست است. افزون بر این نمونه‌هایی از شعر (ترانه‌های خسروانی) به زبان پهلوی ساسانی یافت شده‌است. سروده‌ها و اشعار مانوی به فارسی میانه (پهلوی ساسانی و اشکانی) نیز در نزد اهل فن اهمیتی به سزا دارد. لیکن اجماع علمای فن بر این است که وزن هیچکدام از این اشعار عروضی نیست، بنابراین این اشعار با شعر امروزی فارسی تفاوتی بنیادین دارند.
نخستین شاعران فارسی‌سرا (مراد از فارسی در اینجا فارسی دری و در مقابل فارسی میانه است) در دربار یعقوب لیث صفاری پدیدار شدند. اگر چه نمونه‌هایی از شعر به زبان فارسی دری، پیش از این دوران وجود دارد، ولی بررسی آنها مشخص می‌کند که در زمان سروده‌شدنشان شعر فارسی هنوز قوام نیافته‌بود، چرا که وزن آنان به طور مطلق عروضی نیست. در اینجا نمونه‌ای از اینگونه اشعار (که تعدادشان انگشت شمار است) می‌آوریم. این قطعه شعری نگاشته‌شده در آتشکده کرکوی واقع درسیستان است:

فُرخته باذا روش
خُنیده کرشسپِ هوش
همی برست از جوش
اَنوش کن می‌انوش
دوست بَذآگوش
بَذآفرین نهاده گوش
همیشه نیکی کوش
که دی گذشت و دوش
شاها خدایگانا
بآفرین شاهیمحمد سگزی و بسام کورد از نامهای چند تن از سرایندگان دربار یعقوب است.

درج
06-04-2010, 19:03
مرحله بعدی شکل‌گیری و تکامل شعر کهن فارسی در وارود (ماوراء النهر) و خراسان اتفاق افتاد. علت آن بیش از هر چیز پشتیبانی فرمانروایان ایرانی‌نژاد سامانی از زبان فارسی بود. در این روزگار شاعران بزرگی چون رودکی سمرقندی، شهید بلخی و دقیقی بلخی پدیدار شدند.فردوسی، بزرگ‌ترین حماسه‌سرای ایران، نیز اواخر این دوره را درک کرد.
با روی کار آمدن غزنویان ترک‌نژاد از رونق شعر فارسی کاسته نشد و ایشان بویژه محمود غزنوی از پشتیبانان جدی سخنوران بودند. در این دوره شاهد برآمدن سرایندگان بزرگی چون فرخی سیستانی و عنصری بلخی هستیم.
از روزگار غزنوی به بعد بویژه از آغاز پادشاهی سلجوقیان اندک اندک جنبش سرایش شعر به زبان فارسی دری به نواحی مرکزی ایران و حتی نواحی غربی (چون آذربایجان) کشیده شد و شعر و زبان آن تحت تأثیر گویش محلی گویندگان این خطه قرار گرفت. در این عهد شاعران بزرگی چون ناصر خسرو بلخی، قطران تبریزی، فخر الدین اسعد گرگانی و اسدی طوسی پدیدار شدند.
در سده ششم هجری شاهد پیدایش سرایندگان بزرگی چون عطار نیشابوری، نظامی گنجوی،خاقانی شروانی، جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی،انوری ابیوردی، ظهیر فاریابی و ده‌ها شاعر بزرگ دیگر هستیم.
سده هفتم هجری اوج شعر فارسی محسوب می‌شود و در آن دو شاعر بزرگ سعدی شیرازی و مولانا جلال الدین محمد بلخی آسمان شعر فارسی را روشن کردند. پس از این دو بزرگوار، شعر فارسی در سراشیب و فرود افتاد و اگر چه در سده هشتم هجری با ظهور شعرایی چون عبید زاکانی و حافظ شیرازی اعتلا یافت.
بعداز حافظ که پایان بخش سبک عراقی است. سبک هندی پیدا شد که شاعران بزرگی چون صائب تبریزی دارد و بیدل دهلوی (که در افغانستان و و تاجیکستان جایگاه بالایی دارد) داشت.
در دوران مشروطه که اواخر دوران شعر کهن فارسی بود، شاعران نقش مهمی درانقلاب مشروطه داشتند. ازخون جوانان وطن لاله دمیده‌است شعر معروف عارف قزوینی است. میرزاده عشقی را سر میبرند و با ظهور نیما یوشیج دوره تکتازی شعر کهن سر می‌آید. ولی همزمان این شعر همراه با شعر نو ادامه ی حیات می دهد بطوریکه شاعرانی همچون سیمین بهبهانی-مهرداد اوستا- ابراهیم صهبا آن را ادامه می دهند. پدیدار شدند.

درج
06-04-2010, 19:03
انواع شعر کلاسیک فارسی

مثنوی
قصیده
غزل
مسمط
مستزاد
ترجیع بند
ترکیب بند
قطعه
رباعی
دوبیتی
تک بیت
چهارپاره



سبک‌های شعر کلاسیک فارسی

سبک هندی
سبک خراسانی
سبک عراقی


گونه‌ها و جریان‌ها در شعر کلاسیک فارسی

حماسه
تصوف و شعر عرفانی
تغزل

درج
06-04-2010, 19:04
مثنوی


واژه ی مثنوی از کلمه ی "مثنی" به معنی دوتائی گرفته شده است. زیرا در هر بیت دو قافیه آمده است که با قافیه بیت بعد فرق می کند. مثنوی را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

......................الف///////// ...................... الف
...................... ب////////// ...................... ب
...................... ج ////////// ...................... ج
...................... د ////////// ...................... د

از آنجا که مثنوی به لحاظ قافیه محدودیت ندارد بیشتر برای موضوعات طولانی به کار می رود.

خصوصیات مثنوی باعث شده است که داستان ها اغلب در قالب مثنوی سروده شوند. علاوه بر داستان سرایی، برای هر موضوعی که طولانی باشد هم از مثنوی استفاده می شود.

مثلاً در ادبیات آموزشی مثل آموزه های صوفیان هم از قالب مثنوی بهره می برده اند.

سرودن مثنوی از قرن سوم و چهارم هجری آغاز شده است که از بهترین مثنوی ها می توان به شاهنامه فردوسی، حدیقه سنایی، خمسه نظامی و مثنوی مولوی اشاره کرد.

قدیمی ترین مثنوی سروده شده- که اکنون به جز چند بیت چیزی از آن در دست نیست- مربوط به رودکی است که متن کلیله و دمنه را در قالب مثنوی به نظم در آورده بود.



قصیده

قصیده نوعی از شعر است که دو مصراع بیت اول و مصراع های دوم بقیه ی بیت های آن هم قافیه اند.
طول قصیده از 15 بیت تا 60 بیت می تواند باشد.

قصیده را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

......................الف///////// ...................... الف
...................... ب ////////// ...................... الف
...................... ج ////////// ...................... الف

لحن و موضوع قصیده حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و هجو و ذم و .... سخن می رود و مسائل دیگر از قبیل مسائل اخلاقی و دینی و وصف طبیعت در قصیده جنبه فرعی دارد.

هر چند قصاید شاعرانی چون ناصر خسرو به موضوعات مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنایی به عرفان و مسعود سعد به حسبیه معروفند اما مضمون اصلی قصیده مدح است و در قصاید عنصریو انوری نیز موضوع اصلی مدح کردن شاهان است.


غزل

"غزل" در لغت به معنی "حدیث عاشقی" است. در قرن ششم که قصیده در حال زوال بود "غزل" پا گرفت و در قرن هفتم رسما قصیده را عقب راند و به اوج رسید.

در قصیده موضوع اصلی آن است که در آخر شعر "مدح" کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی "ممدوح" است اما در غزل "معشوق" مهم است و در آخر شعر شاعر اسم خود را می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز می کند.
این "معشوق" گاهی زمینی است اما پست و بازاری نیست و گاهی آسمانی است و عرفانی.

ابیات غزل بین 5 تا 10 ییت دارد و دو مصراع اولین بیت و مصراع دوم بقیه ابیات هم قافیه اند.

غزل را می توان به شکل زیر تصویر کرد:

......................الف///////// ...................... الف
...................... ب ////////// ...................... الف
...................... ج ////////// ...................... الف

موضوعات اصلی غزل بیان احساسات و ذکر معشوق و شکایت از بخت و روزگار است. البته موضوع غزل به این موضوعات محدود نمی شود و در ادب فارسی به غزل هایی بر می خوریم که شامل مطالب اخلاقی و حکیمانه هستند.

درج
06-04-2010, 19:04
مسمط


مجموعه جدید مصراع همقافیه (بند مسمط) و یک مصراع که قافیه آن مستقل است. (رشته مسمط یا مصراع تسمیط) و این شکل چند بار با قافیه های متفاوت تکرار می شود.

و اما مصراع های جدا با هم قافیه دارند، بدین نحو: الف—الف—الف—ی— ب—ب—ب— ی — ح— ح—ج—ی به مسمط هایی که بند مسمط و رشته مسمط آنها مجموعه سه مصراع باشد مسمط مثلث به چهار مصراع مربع و به پنج مصراعی مخمس و به شش مصرایی مسدس گویند. مسمط حداقل مثلث و حداکثر (معمولاً) مسدس است و همه مسمطات منوچهری مسدس است.





مانند:

گویی بط سپید جامه به صابون زده است --- کبک دری ساق پای در قدح خون زده است



بر گل تر دلیب، گنج فریدون زده است --- لشگر چین در بهار، خیمه به هامون زده است



لاله سوی جویبار خرگه بیرون زده است --- خیمه آن سبزگون خرگه این آتشین



باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمده است — کم سخن عندلیب،دوش به گوش آمده است



از شغب مردمان لاله به جوش آمده است --- زیر به بانگ آمده است بم بخروش آمده است



نسترن مشکبوی، مشک فروش آمده است --- سیمش در گردن است، مشکش در آستین


مسمط معمولاً ساختمان قصیده را دارد اول آن تغزل است و بعد تخلص به مدح می پردازد. این نوع جدید مسمط است که به ابتکار منوچهری از مسمط قدیم ساخته شده است، مسمط قدیم بیتی است چند لختی که لخت های آن یک قافیه دارند (قافیه درونی) و لخت آخری آن با لخت های آخر ابیات دیگر هم قافیه است (قافیه بیرونی) او گاهی به این گونه اشعار شعر مسجع گویند و نمونه آن در اشعار مولانا زیاد است.


دیده سیرست مرا جان دلیرست مرا ----- زهره شیرست مرا، زهره تابیده شدم



شکر کند عاشق حق، کز همه بردیم سبق ---- بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم

درج
06-04-2010, 19:04
مستزاد





باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان----- کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم


مستزاد شعری است که در آخر مصراع های یک رباعی یا غزل یاقطعه، جمله ی کوتاهی از نثر آهنگین و مسجع اضافه می کنند که از لحاظ معنی به آن مصراع مربوط است ولی با وزن اصلی شعر هماهنگ نیست.

در واقع کلمه ی مستزاد به معنی "زیاد شده" هم همین معنی را می دهد و علت نام گذاری این نوع شعر هم قطعه اضافه شده در پایان هر مصراع است.






نمونه ی چند مستزاد

گیرم که ز مال و زر کسی قارون شد ---------- مرگ است زپی!

یا آن که به علم و دانش افلاطون شد ---------- کو حاصل وی؟

اندوخته ام ز کف همه بیرون شد ---------- کو ناله ی نی؟

ز اندیشه کونین دلم پرخون شد ---------- کو ساغر می؟
(مشتاق اصفهانی)

گر حاجت خود بری به درگاه خدا ---------- با صدق و صفا

حاجات ترا کند خداوند روا ---------- بی چون و چرا

ز نهار مبر حاجت خود در بر خلق ---------- با جامه ی دلق

کز خلق نیاید کرم وجود و عطا ---------- بی شرک و ریا
(سنا)

درج
06-04-2010, 19:04
ترجیع بند


ترجیع بند از چند قطعه شعر تشکیل شده است که هر کدام از این قطعه شعرها دارای قافیه و وزن یکسان هستند و در آخر هر رشته شعر یک بیت یکسان با قافیه ای جداگانه تکرار می شود.

بهترین ترجیح بندهای مربوط به سعدی، هاتف و فرخی است.

از ترجیع بندهای معروف ادبی فارسی ترجیع بند هاتف است که بیت ترجیع آن این است:


که نیکی هست و هیچ نیست جز او ----- وحده لا اله الا هو







نمونه ای از ترجیع بند از دیوان سعدی

دردا که به لب رسید جانم ----- آوخ که ز دست شد عنانم

کس دید چو من ضعیف هرگز ----- کز هستی خویش در گمانم

پروانه ام اوفتان و خیزان ----- یکبار بسوز و وارهانم

گر لطف کنی به جای اینم ----- ورجور کنی سرای آنم

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله کار خویش گیرم

زان رفتن و آمدن چگویم ----- می آیی و می روم من از هوش

یاران به نصیحتم چه گویند ----- بنشین و صبور باش و مخروش

ای خام، من این چنین در آتش ----- عیبم مکن ار برآورم جوش

تا جهد بود به جان بکوشم ----- و آنگه به ضرورت از بن گوش

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

ای بر تو قبای حسن چالاک ----- صد پیرهن از جدائیت چاک

پیشت به تواضع است گویی ----- افتادن آفتاب بر خاک

ما خاک شویم و هم نگردد ----- خاک درت از جبین ما پاک

مهر از تو توان برید هیهات ----- کس بر تو توان گزید حاشاک

بنشینم و صبر پیش گیرم ----- دنباله ی کار خویش گیرم

درج
06-04-2010, 19:05
ترکیب بند


ترکیب بند از لحاظ ساختار شعری مانند "ترجیع بند" است و تنها تفاوت آن این است که بیت تکرار شده در بین قطعه های شعر یکسان نیستند.

از ترکیب بندهای معروف ترکیب بند محتشم کاشانی در توصیف واقعه ی کربلاست.






نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی


دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ----- داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ----- گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید


شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی----- سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی


روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ----- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم


عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم ----- بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم


کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود ----- یک گرفتار از این جمله که هستند نبود


نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت -----سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت


این همه مشتری و گرمی بازار نداشت ----- یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش من بودم ----- باعث گرمی بازار شدش من بودم

درج
06-04-2010, 19:05
قطعه


"قطعه" شعری است که معمولاً مصراع های اولین بیت آن هم قافیه نیستند ولی مصراع دوم تمام ادبیات آن هم قافیه اند. طول قطعه دو بیت یا بیشتر است.

......................الف///////// ...................... ب
...................... ج ////////// ...................... ب
...................... د ////////// ...................... ب

قطعه را بیشتر در بیان مطالب اخلاقی و تعلیمی و مناظره (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%8 7) و نامه نگاری بکار می برند.

قدیمی ترین قطعه ها مربوط به ابن یمین است و از بین شاعران معاصر پروین اعتصامی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86+%D8% A7%D8%B9%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%85%DB%8C) نیز بیشتر اشعارش را در قالب قطعه سروده است.

پروین اعتصامی مناظره های زیادی در قالب قطعه دارد از قبیل مناظره نخ و سوزن، سیر و پیاز و ......

شکل تصویری قطعه به شکل زیر است:



علت اسم گذاری قطعه این است که شعری با قالب قطعه مانند آن است که از وسط یک قصیده (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%82%D8%B5%DB%8C%D8%AF%D9%87) برداشته شده باشد و در واقع قطعه ای از یک قصیده است.


نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی ----- بررست و بردمید بر او بر، به روز بیست
پرسیدازچنار که توچند روزه ای؟ ----- گفتا چنار سال مرا بیشتر ز سی است
خندید پس بدو که من از تو به بیست روز ----- برتر شدم بگوی که این کاهلیت چیست؟
او را چنارگفت که امروز ای کدو ----- باتو مراهنوز نه هنگام داوری است
فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان ----- آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست!!!
(انوری)

درج
06-04-2010, 19:05
رباعی


"رباعی" از کلمه ی "رباع" به معنی "چهارتایی" گرفته شده است.

"رباعی" شعری است چهار مصراعی که بر وزن "لاحول و لاقوة الابالله" سروده می شود.

سه مصراع اول رباعی تقریباً مقدمه ای برای منظور شاعر هستند و حرف اصلی در مصراع چهارم گفته می شود.

رباعی در قدیم را از لحاظ موضوع می توان به سه دسته تقسیم کرد:

الف) رباعی عاشقانه: مثل رباعی های رودکی

ب) رباعی صوفیانه : مثل رباعی های ابوسعید ابوالخیر، عطار و مولوی

ج) رباعی فلسفی: مثل رباعی های خیام






شکل رباعی به صورت زیر است:

..................... الف ///////// ..................... الف

..................... ب ///////// ....................... الف

البته در زمانهای قدیم بعضی رباعی ها دارای چهار مصراع هم قافیه بودند.

نمونه هایی از رباعی:

جز من اگرت عاشق شیداست بگو ----- ور میل دلت به جانت ماست بگو

ور هیچ مرا در دل تو جاست بگو ----- گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو
(مولوی)

هر سبزه که بر کنار جویی رسته است ---- گویی زلب فرشته خویی رسته است

پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی ---- کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

(خیام)

درج
06-04-2010, 19:05
دو بیتی

کلمه ی "دوبیتی" علاوه بر اینکه در مورد رباعی به کار می رود به معنی شعری است که دارای چهار مصراع است.

دوبیتی شعری است که دارای چهار مصراع است و می تواند در هر وزنی سروده شود.

رباعی نیز در واقع یک نوع دوبیتی است که وزن خاصی دارد.

بیشتر دو بیتی های مربوط به باباطاهر است.



نمونه هایی از دو بیتی های باباطاهر:

دل عاشق به پیغامی بسازد ----- خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافی است ----- ریاضت کش به بادامی بسازد

***

ز دست دیده و دل هر دو فریاد ----- هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز فولاد-------------زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

***

جوونی هم بهاری بود و گذشت ----- به ما یک اعتباری بود و بگذشت

میون ما و تو یک الفتی بود. ------ که آن هم نوبهاری بود و گذشت

درج
06-04-2010, 19:06
تک بیت

هر شعری حداقل یک بیت دارد.

"مفرد" شعری تک بیتی است که شاعر تمام مقصود خود را در همان یک بیت بیان می کند.

"مفرد" یا همان "تک بیت" اغلب برای بیان نکته های اخلاقی به کار می رود.

در "مفرد" گاهی دو مصراع هم قافیه هستند و گاهی دارای قافیه نیستند.




بعضی از شعرا دارای تک بیت های زیادی هستند، مانند سعدی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C) که در پایان دیوانش به تعداد زیادی از این "مفرد" ها بر می خوریم که تحت عنوان "مفردات" تقسیم بندی شده اند.

بعضی گفته اند که "مفرد" در واقع همان ضرب المثل است که به شعر بیان شده است.

نمونه هایی از مفرد:

پای ملخی نزد سلیمان بردن ----- زشت است ولیکن هنر است از موری

***

مردی نه به قوت است و شمشیر زنی ----- آن است که جوری که توانی نکنی

درج
06-04-2010, 19:06
چهارپاره


"چهارپاره" از قالب های جدیدی است که همزمان با رواج شعر نو بوجود آمده است.

"چهارپاره" مجموعه ای از دوبیتی هایی است که در کل یک شعر را می سازند.

دو بیتی های تشکیل دهنده چهارپاره از لحاظ قافیه با هم تفاوت دارند.

نمونه ای از چهارپاره:


فالگیر



کند وی آفتاب به پهلو فتاده بود ----- زنبورهای نور زگردش گریخته


در پشت سبزه های لگدکوب آسمان----- گلبرگ های سرخ شفق تازه ریخته



***



کف بین پیرد باد درآمد ز راه دور ----- پیچیده شال زرد خزان را به گردنش


آن روز میهمان درختان کوچه بود ----- تا بشنوند راز خود از فال روشنش



***



در هر قدم که رفت درختی سلام گفت----- هر شاخه دست خویش به سویش دراز کرد


او دست های یک یکشان را کنار زد ----- چون کولیان نوای غریبانه ساز کرد



***



آن قدر خواند که زاغان شامگاه ----- شب را ز لابلای درختان صدا زدند


از بیم آن صدا به زمین ریخت برگ ها----- گویی هزار چلچله را در هوا زدند



***



شب همچو آبی از سراین برگ ها گذشت ----- هر برگ همچو نیمه دستی بریده بود


هر چند نقشی از کف این دست ها نخواند ----- کف بین باد طالع هر برگ دیده بود

(نادر نادرپور)

درج
06-04-2010, 19:06
سبک هندی یا اصفهانی


در اواخر قرن نهم با روی کار آمدن حکومت صفوی و مهاجرت بعضی از شاعران به هند ، روش تازه ای در شعر به وجود آمد که آن را سبک هندی نامیده اند ، اما چون به زودی در اصفهان ، شاعران ماهری چون صائب تبریزی پیدا شدند و اصفهان مرکز این سبک شد ، آن را سبک اصفهانی هم نامیده اند . صائب تبریزی یکی از برجسته ترین شاعران سبک هندی است ( قرن 11)؛ عرفی شیرازی ( قرن 10) و کلیم کاشانی ( قرن 11)؛ نیز از سرایندگان معروف این سبک هستند .
در این سبک قصیده بیشتر جای خود را به غزل داد. همینطور سادگی و روانی و استحکام جای خود را به لطافت و کثرت تشبیهات و تعبیرات و کنایات زیبا و تازه و در عین حال دقیق و باریک داد. واژه های تازی نیز فزونی گرفت.
با ورود تصوف و عرفان در شعر، گویندگان عارفی همچون سنایی، عطار، مولوی، حافظ و دهها شاعر دیگر ظهور کردند. ضمناً مضامین اخلاقی و تربیتی و پند و اندرز جای مدایح مبالغه آمیز را گرفت.
سبک هندی نتیجهء اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و ایدئولوژیک مذهبی بود که در روزگار صفویان در ایران به وقوع پیوست و پرداختن به آن در اینجا میسر نیست. تنها می شود به شعر گریزی دربار نورسیدگان متکی به شمشیر قزلباش اشاره کرد که بیش و پیش از هرچیز، دغدغهء رواج وگسترش خونین مذهب تشیع را داشتند و جز به جاعلان حدیث و متشرعان شیعی و مرثیه خوانان و روضه سرایان اعتنایی نمی کردند. وهمین سیاسیت دینی ـ فرهنگی و ایدئولوژیک که با خشونت و بربریت تامّ بر مردم سراسر ایران اعمال می شد بسیاری از اهل فرهنگ و هنر و شعر را از ایران به سوی هند گریزاند!

به هر حال، اکثر شاعران ِ فارسی زبان هند و آسیای مرکزی و آسیای صغیر(ارمنستان و ترکیه کنونی) پیرو این مکتب بودند.
ویژگی بسیار مهم این مکتب، سادگی زبان و نزدیکی زبان شعر به زبان عامهء مردم بود و علت آن هم دور شدن شعر بود از حوزه های ادبی و محافل اشرافی و درباری.
این مکتب با شاعرانی مثل اهلی شیرازی [متوفی در سال 942 هجری(1535 میلادی) وحشی بافقی متوفی در 991 (1583 میلادی)] شروع شد.
این شیوهء شعری اگرچه نخست، هدفش گریز از تقلید و تکرار مضامین کهن و در جستجوی مضامین ودرونمایه های تازه بود، بعد ها به علت مضمون بافی ها و تأکید بر پیچیدگی های لفظی و کنایی و تصویری و به کار بردن تشبیهات پر ابهام و بی مورد و تعقیدات نابه جا و نیز مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن ، تقریباً به سقوط شعر فارسی انجامید و اگر نبود وجود ابیات بسیار زیبا و پراکنده از برخی شاعران به ویژه صائب تبریزی و بیدل دهلوی ، چیز زیادی از شعر فارسی در این دورهء چند قرنی باقی نمی ماند.

بهار در منظومه ای که ضمن آن به نقد ادبی و معرفی سبک های شعر فارسی و شاعران دوران خویش می پردازد، در بارهء سبک هندی می گوید :

سبک هندی گرچه سبکی تازه بود
لیک او را ضعف بی اندازه بود
سست و بی شیرازه بود
فکرها سست و تخیل ها عجیب
شعر پرمضمون ولی نادلفریب
وز فصاحت بی نصیب
شعر هندی سر به ملیون می کشید
هر سخنور بار مضمون می کشید
رنج ِ افزون می کشید
*
*
*
زان سبب شد سبک هندی مبتذل...

ویژگی های مهم سبک هندی

- لغات فارسی مانند سبک عراقی، شکل ادبی دارد و از صورت کهنه ی سبک خراسانی خارج شده است .
- لغات عربی بسیار دارد ، اما معمولا ساده است.
- تشبیهات ، تخیلات مضامین آن باریک و ظریف و گاهی دور از ذهن است .
- مهمترین نوع شعر در سبک هندی ، غزل است.
- دوران شکوفایی آن، قرن 10 و 11 بود.

درج
06-04-2010, 19:06
سبک خراسانی

بیشتر گویندگان این سبک از مردم خراسان بودند. این سبک به اشعار اولین دوره های بعد از اسلام گفته می شود؛ چون دوره های سامانی، سلجوقی و غزنوی.
شعرای معروف این سبک عبارتند از: رودکی، شهید بلخی، فردوسی، منوچهری، عنصری، ناصرخسرو، فرخی و ... .
در سبک خراسانی آرایه هایی چون تشبیه و استعاره و ایهام وجود دارد؛ اما غالباً محسوس و قابل درک است و نیازی به تأمل زیاد ندارد. اشعار این سبک از حیث نوع بیشتر قصیده است و از لحاظ لفظ ساده ساده و روان و عاری از ترکیبات دشوار است و لغات عربی در آن اندک است. همچنین از لحاظ معنی صداقت و صراحت لهجه، تعبیرات و تشبیهات ساده و ملموس و محسوس، از اختصاصات مهم این سبک است. به عبارت دیگر در سبک خراسانی اصل بر ساده گویی است و هر کلمه درست برای همان معنی وضع می شود که شاعر اراده کرده و همه از آن یک معنی دریافت می کنند.
مضمون بیشتر اشعار این سبک وصف طبیعت و مدیحه و شرح فتوحات پادشاهان و گاهی نیز پند و اندرز بود است.
این سبک تا قرن ششم هجری رواج داشته است.
می دانیم که شعر فارسی در خراسان بزرگ و ماوراء النهر یا میان دورود( یعنی ترکمنستان و تاجیکستان و ازبکستان فعلی) در دربار طاهریان و سامانیان و نیز در دربار یعقوب لیث صفاری در سیستان آغاز به رشد کرد و ریشه دوانید.
یعنی از آغاز نخستین جنبش های استقلال طلبانهء سلسله های ایرانی بر ضد حاکمیت خلفای عرب.
این سخن سیستانی ِ بزرگ یعنی یعقوب لیث صفاری مشهور است ، هنگامی که به شاعران ِ ایرانی ِ عربی سُرای خود گفت :

«به زبانی که من اندر نیابم چرا باید گفتن ؟» (نقل از چهارمقالهء نظامی عروضی).

نظامی عروضی در چهارمقاله می گوید : پس از این جمله بود که شاعران به سرودن قصاید فارسی پرداختند.

و این سنت با پیدایی شاعران بزرگی همچون شهید بلخی و رودکی سمرقندی تداوم یافت تا به دوران پادشاه ترک زاده و ترک نژاد غزنوی یعنی به سلطان محمود رسید و دربار اورا به بزرگترین قصیده سرایان ِ کلّ ِ تاریخ ایران تبدیل کرد و به این «شاه غازی » ترک که به قول بیهقی« از بهر عباسیان را انگشت به در کرده بود و قرمطی می جُست» و می کشت و بدین گونه خود را شمشیرزن و «دین گستر» خلفای عربِ عباسی می نامید ، افتخار هم عصری با بزرگمرد طوس ، یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی را عنایت کرد. تا آنجا که استاد طوس، شاهنامه ــ یعنی این سند هویت ایرانی و این نجات بخش ِ فرهنگ ایران و زبان فارسی را به او تقدیم داشت. اگرچه «شاه غازی» شایستهء چنین موهبتی نبود.
به هر حال مجموعهء ویژگی های زبانی یعنی وجود ِ واژگان ِ کهن و شرقی زبان فارسی (دری) و نیز ساختمان نحوی زبان و وجود ِ نکاتِ گرامری کهنی که در شعر شاعران قرن سوم هجری یعنی در شعر شاعران ِ برخاسته از خراسان ِ بزرگ و سیستان منعکس است ، سبکی را در شعر فارسی ایجاد کرده که به سبک خراسانی مشهور شده است.
اما چون مدت ها مرکز حکومت سامانیان ( بخارا ) در آن سوی رود جیحون ( ماوراء النهر ) قرار داشت و آن منطقه را ترکستان می نامیدند، به جای سبک خراسانی ، سبک ترکستانی ، هم به کار برده می شود .
این مکتب شعری ، همراه با جابه جایی های سیاسی و فرهنگی و با برآمدن و تسلط سلسه های گوناگون ترک و انتقال قدرت به نواحی مرکزی و شمالی، و رواج زبان فارسی در این مناطق ، سرمنشاء سبک جدیدی شد به نام «سبک عراقی».

درج
06-04-2010, 19:06
سبک عراقی

از قرن ششم کم کم شعر فارسی در صفحات مغرب ایران گسترش یافت و در منطقه ی عراق عجم ؛ یعنی ، تقریبا در منطقه ی بین ری، اصفهان و همدان ، سبکی تازه یافت که بعضی از شعرای خراسان مانند انوری و سید حسن غزنوی در آن پیشقدم شده بودند. به همین دلیل ، سبک شعر این دوره را عراقی نامیده اند ؛ اگر چه بعدا به وسیله ی نظامی گنجوی و خاقانی شروانی در شمال غربی ایران هم گسترش یافت و با سعدی و حافظ به کمال رسید.
اساس سبک عراقی همان سبک خراسانی ست با این تفاوت که در آن واژه های عربی فراوان تر شده و نیز به دلیل جا به جایی مراکز قدرت و گسترش علوم در حوزه های آموزش علمی و فرهنگی شهرهای مختلف ایران ، واژه های علمی و حِکمی و فلسفی و دینی و نجومی و پزشکی در آثار شاعران وارد شده ورنگ و زنگ یا جلوهء خود را به شعر شاعران سبک عراقی بخشیده است.
برای معرفی نمونه های برجستهء شاعران این سبک می باید از از انوری و سعدی و حافظ و مولوی نام برد و نیز نام خاقانی شروانی و قطران تبریزی و نظامی گنجوی را بر آنان افزود.
البته خاقانی و نظامی را شاعران سبک ترکستانی هم نامیده اند که بیانگر شعبه ای است از سبک عراقی که ریشه و پیوند عمیق خود را ـ خاصه در شعر خاقانی ـ با سبک خراسانی حفظ کرده است.
بیشتر گویندگان این سبک از مردم فارس، اصفهان و عراق عجم بودند. این سبک به اشعار شعرای قرن ششم تا دهم هجری اطلاق می شود. ابوالفرج رونی، سید حسن غزنوی و جمال الدین اصفهانی از بنیانگذاران، و کمال الدین اصفهانی و سعدی و عراقی و حافظ و عده ای دیگر از نمایندگان این سبک به شمار می روند.
در این سبک قصیده بیشتر جای خود را به غزل داد. همینطور سادگی و روانی و استحکام جای خود را به لطافت و کثرت تشبیهات و تعبیرات و کنایات زیبا و تازه و در عین حال دقیق و باریک داد. واژه های تازی نیز فزونی گرفت.
با ورود تصوف و عرفان در شعر، گویندگان عارفی همچون سنایی، عطار، مولوی، حافظ و دهها شاعر دیگر ظهور کردند. ضمناً مشامین اخلاقی و تربیتی و پند و اندرز جای مدایح مبالغه آمیز را گرفت.

برخي از ويژگيهاي سبک عراقي عبارتند از:

1- ورود لغات و تركيبات متعدد از لهجه هاي محلي به زبان فارسي دري؛
2- نفوذ عميق تر و گسترده تر فرهنگ اسلامي؛
3- نفوذ افكار و اصطلاحات صوفيه در شعر و رواج عرفان اسلامي؛
4- بدبيني شاعران نسبت به اوضاع زمان بر اثر نابسامانيهاي اين دوره؛
5- ورود روز افزون لغات عربي و استفاده فراوان از استعاره و كنايه و اصطلاحات فلسفي، كلامي، طبي، نجومي، و غيره كه فهم شعر را اندكي دشوارتر مي ساخت؛
6- گسترش حوزه زبان و ادبيات فارسي در نقاط مختلف ايران و شعبه قاره هند..

درج
06-04-2010, 19:07
مقايسه سبک خراساني و عراقي

در سبک خراساني لغات و اصطلاحات عربي به كار نرفته است در صورتي كه در سبک عراقی از كلمات و اصطلا حات عربي زياد استفاده شده است.
در سبك خراساني تشبيه و استعاره و كنايه جايي نداشت اما سبك عراقي سرشار از تشبيه و استعاره و كنايه است. در سبك خراساني تعصب ديني به چشم نمي خورد اما در سبک عراقی نكات و اصطلاحات مذهبي در شعر وارد شده است. اين موارد نشان دهنده ي تفاوت اين دو سبک شعري و طرز تفكرو نگرش شاعران اين دو سبک است و اينكه در هر دوره خصوصيات شعري با توجه به شرايط آن زمان تغيير تغيير مي كند.
براي مثال رودكي در سرودن قصيده هاي مدحي و وصفي استاد بوده در حالي كه مولوي در سرودن اشعار عرفاني مهارت داشته است.كه اين موضوع نشان دهنده ي تفاوت دوران رودكي( سبک خراساني) با دوران مولوي(سبک عراقي) است.
در سبک خراساني غزل رواج نداشته است و شاعران اين سبک
علاقه اي به غزل نداشتند در صورتي كه شاعران سبک عراقی علاقه زيادي به قالب غزل داشتند.
لغات كه در سبک عراقي مورد استفاده قرار مي گرفت دوام بيشتري در طول زمان نسبت به كلمات مورد استفاده در سبك خراساني دارد..

درج
06-04-2010, 19:07
تفاوت سبک عراقي و سبک خراساني در چيست ؟

سبک خراسانی از نظر تاریخی چند قرن قبل ار سبک عراقی است اگرچه نهایتا در نقطه ای به هم می رسند و از هم جدا می شوند - در سبک خراسانی شاعر بیشتر برونگرا و توصیف کننده است و زبان هم درشتی های خاص خودش را دارد اما در شعر عراقی دورنگرا و اهل تاملات عرفانی است و زبان شعر نسبت به سبک خراسانی نرم تر است.

شعراي معروف سبک عراقی : كمال الدين اسمعيل اصفهاني، مجيرالدين بيلقاني، رشيد الدين اخسيكتي، امامي هروي، همام تبريزي، سعدي شيرازي، مجدالدين بن همگر شيرازي، اوحدي مراغه اي، حافظ شيرازي، سلمان ساوجي، مكتبي شيرازي، عبدالرحمن جامي، هلالي جغتائي استرآبادي.

شعراي بين بين اينجا بسيارند از جمله: بابا فغاني شيراز، محتشم كاشاني.

درج
06-04-2010, 19:08
بشاربن برد
بشاربن برد شاعر نابینای ایرانی دربار عباسی است که درتحقیر عرب و فخر نسبت بعجم مشهو راست، برد در سال 167 هجری وفات یافت.
زبان شعرى بشار وسعت و غناى خاص دارد و عاشقانه‏هاى او زيباست:

فاذا ادنيت منها بصلاً
غلب المسك على ريح البصل

«چون پيازى به او نزديك كنى بوى مشك غالب مى‏گردد»

درج
06-04-2010, 19:08
ابونواس
ابونواس شاعر غزلسرای ایران یاست که خمریاتش بعربی شهرت بسزایی دارد در سال 145 هجری در اهواز متولد و در حدود سال 199 هجری وفات یافت اولغات فارسی را در بین اشعار خود بعنوان تلمیح گنجانده است.


تلك لذاتى و كنت فتى
لم اقل من لذة حسبى

«اينها لذاتى هستند و من در نوجوانى هرگز به لذتى نگفتم كفايت مى‏كند»

درج
06-04-2010, 19:08
ابو حفض سغدی
ابوحفض سغدی که در قرن اول اسلام زندگی میکرده مولف مجمع الفصحاء اورا نخستین شاعر بعد از اسلام میداند.
ولی مولف المعجم مینویسد ابوحفض در سال 400 هجری زندگ یمی کرد و معاصر با رودکی بوده.ابوحفض عالم صرف و نحو عربی بود.

آهوي كوهي در دشت چگونه دودا
يار ندارد, بي يار چگونه بودا

درج
06-04-2010, 19:08
ابوالعباس مروزی

محمد عوفی در تذکره (لباب الالباب ) ابوالعباس مروزی را که نعاصر مامون خلیفه عباسی بود نخستین شاعر پس از استیلای عرب میداند و می نویسد در هنگام ورود مامون بمرو قصیده ای در مدح او که هم از طرف مادر ایرانی و هم مدافع عقاید آزادیخواهان بود سرود.
عباس مروزی خود معتقد است که کسی قبل از او شعر بفارسی نسروده ولی با توجه به سبک و پختگی اشعار اواینطور استنباط می شود که مروزی نخستین شاعر پارسی گوی بعد از استیلای عرب نبوده است.
تاریخ سیستان اولین شاعر را محمد بن وصیف میداند که دبیر رسائل یعقوب لیث صفار بوده و در مدح او که مقارن سال 355 هجری است اشعاری سروده است.


عوفی 4 بیت از قصیده ابوالعباس در مدح مأمون عباسی را ثبت کرده است.

ای رسانیـده به دولت فـرق خـود تـا فــرقدین *** گسترانیده بــه جــود و فضـل در عـالم بــدین
مـر خلافت را تـو شایسته چــو مردم دیده را *** دین یزدان را تو بایسته چـو رخ را هــر دو عــین
کس براین منول پیش از من چنین از من چنین شعری نگفت *** مــر زبان پـارسی را هست بـا ایـن نــوع بیـن
لیـک زان گفتم مـن ایـن مــدحت تـــرا تــا ایـــن لغت *** گیرد از مــدح و ثنای حضرت تـو زیب و زین

درج
06-04-2010, 19:08
حنظله بادغیسی

حنظله بادغیسی و محمود وراق هراتی هردو هم عصر با یعقوب لیث صفار بوده اند. اکثر محققین حنظله بادغیسی را نخستین شاعر بعد از استیلای عرب دانسته اند.
بادغیسی در سال 220 هجری فوت کرده است.
شعری از حنظله بادغیسی به روایت از کتاب چهار مقاله اثر نظامی عروضی سمرقندی:
مهتری گر به کام شیر در است


شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه


یا چو مردانت مرگ رویارویعوفی نیز شعر زیر را به وی منسوب کرده‌است:


یارم سپند، گرچه بر آتش همی فکند
از بهر چشم، تارسد مرا گزند
او را سپند و آتش، ناید همی به کار
با روی همچو آتش و با خال چون سپند

درج
06-04-2010, 19:09
فیروز متسوقی یا فیروز مشرفی
فیروز مشرفی یا بقول بعضی فیروز مشرقی معاصر با عمرو لیث صفار بوده. فیروز در سال 283 هجری بدرود حیات گفته است.


سرو سيمين تو را كه در مشك تر
زلف مشكين تو؛ سر تا پا گرفت

درج
06-04-2010, 19:09
ابوسلیک گرگانی
وی هم عصر با فیروز مشرفی و شاعر دربار عمرو لیث صفاری بوده است.

به مژه, دل ز من بدزديدي
اي به لب قاضي و به مژگان دزد

مزد خواهي كه دل ز من ببري
اين شگفتي كه ديد, دزد به مزد

خون خود را گر بريزي بر زمين
به كه آب روزي ريزي در كنار

بت پرستنده به از مردم پرست
پندگير و كاربند و گوش دار

- اين شعر در ديوان كسايي مروزي نيز آمده است.

درج
06-04-2010, 19:09
شهید بلخی

ابو شهید بلخی از شعرا و دانشمندان بنام است و بنا بقولی دارای دیوان غزلیات میباشد و بنا بروایت دیگران دیوان از رودکی بوده.
ابوشهید بلخی در حکمت با زکریای رازی مناظره کرده است.
فوت او را 325 هجری گویند.

اگر غم را چو آتش دود بودی
جهان تاریک ماندی جاودانه
درین گیتی سراسر گر بگردی
خردمندی نیابی شادمانه

شهيد علاوه بر شاعري, در خط و خوشنويسي مهارت داشته است.

درج
06-04-2010, 19:09
رودکی
ابوعبدالله جفربن محمد رودکی در سال 260 هجری در یکی از قراء رودک سمرقند و یا بقول بعضی درنزدیکی نسف بخارا بدنیا آمد و بهمین مناسبت رودکی تخلص یافت.
پس از مدتی بعضی از نویسندگان این نام را از کلمه رود که یک نوع آلت موسیقی زهی است گرفتند و چون رودکی مهارتی در زدن آن داشت معتقد بودند که باین مناسبت تخلص رودکی گرفته.
رودکی کور بود و بعضی را عقیده بر اینست کهکور مادرزاد بوده ولی در مورد شاعری که در وصف و تشبیه طبیعت استاد بوده این عقیده بنظر صحیح نمی آید.
رودکی شاعر دربار نصربن احمد سامانی بود و در حدود یک ملیون شعر باو نسبت داده اند که فقط چند هزار بیت آن باقی مانده.
رودکی دارای طبع موزون و آوازی دلنشین بود و رود را با استادی مینواخت. درغالب علوم اسلامی اطلاع وافری داشته، وی کلیله و دمنه را بنظم درآورد و چند مثنوی با وزنهای مختلف ساخت. در اقسام مختلف شعر- غزل- رباعی- قصیده اشعاری سروده که متاسفانه مقدار ناچیزی از آن باقی مانده است.
هم عصر رودکی شاعرانی در دربار سامانی مانند ابوالعباس الفضل بن عباس فاضلی زنجی بخاری - ابوعبدالله محمد بن حسن معروفی بلخی - ابو عبدالله محمد بن صالح نوایحی مروزی ابوشعیب صالح بن هروی - ابوزراعه معمری الجرجانی - حکیم ابوطاهر بن محمد الصیب خسروانی بودند.
رودکی در سال 329 هجری در گذشت.

آمد بهار خرم, با رنگ و بوي طبيب
با صد هزار زينت و آرايش عجيب

شايد, كه مرد پير, بدين گه جوان شود
گيتي بديل يافت شباب از پي مشيب

درج
06-04-2010, 19:09
ابو شکور بلخی
وی در دربار نوح بن نصر 331-343 هجری زندگی میکرده است.
ابوشکور چهار مثنوی سروده که بغیر از آفرین نامه منظومه های دیگر او از بین رفته فقط اشعار پراکنده که در کتب و تذکره هایی که از این شاعر نقل شده باقی است مثنوی ابوشکور از قدیمی ترین مثنوی زبانان پارسی بشمار میرود.
به دشمن برت استواری مباد
که دشمن درختی‌است تلخ از نهاد
درختی که تلخش بود گوهرا
اگر چرب و شیرین دهی مر ورا
همان میوهٔ تلخت آرد پدید
از او چرب و شیرین نخواهی مزید
ز دشمن گر ایدون که یابی شکر
گمان‌بر که زهر‌است،هرگز مخور

درج
06-04-2010, 19:10
حکیم ابونصر فارابی

حکیم ابو نصر فارابی از بسیاری علوم مانند ریاضیات- نجوم- منطق- فلسفه- موسیقی و طب بهره کافی داشت و بعلت همین وسعت معلومات وی را معلم ثانی لقب دادند.
فارابی از ماوراءالنهر بقصد تحصیل علوم ببغداد رفت و پس از فراگرفتن عربی و فلسفه عازم مصر شد مدتی د رحلب و دمشق بتالیف و تعلیم مشغول بود.
رویهمرفته در آثار وی نفوذ اصول عرفانی مشهود است.
ابونصر در سال 339 درگذشت.
به فارابی اشعاری را به فارسی نسبت داده اند که اين رباعی از جمله آنهاست :

اسرار وجود خام و ناپخته بماند *** و آن گوهر بس شريف ناسفته بماند
هر کس به دليل عقل چيزی گفتست *** آن نکته که اصل بود ناگفته بماند

درج
06-04-2010, 19:10
کسائی مروزی
وی معاصر نوح بن منصور سامانی بود و در مدح او و سلطان محمود غزنوی قصایدی چند دارد. کسائی مذهب شیعه داشت وی اولین کسی است که عقاید مذهبی و مطالب فلسفی را بشعر درآورد.
تولد341 هجری، وفات اوایل قرن پنجم هجری

گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت
مردم کریمتر شود اندر نعیم گل
ای گل‌فروش! گل چه فروشی به جای سیم؟
وز گل عزيزتر چه ستانی به سیم گل؟

درج
06-04-2010, 19:11
ابوالموید بلخی- عماره مروزی - رابعه بنت قزداری از شعرای دوره سامانیان بوده اند


رابعه بنت قزداری

رابعه نخستین زنی است که پس از استیلای عرب بارسی شعر میگفته.
هدایت در مجمع الفصحاء نگاشته که وی از شاهزادگان است پدرش کعب نام داشت ودر اصل عرب بود، کعب پدر رابعه پسری داشت که حارث نام داشت. رابعه عاشق بکتاش غلام ترک و خوبروی حارث شد.
روزی حارث در مجلسی این ماجرا را از رودکی شنید بشدت غضبناک شد تا بحدی که کمر بقتل خواهر بست و دستور داد تا رابعه را در حمامی بیفکنند و رگزن رگهای او را قطع کند و پس از آن در حمام را با گل بگیرند بکتاش را نیز در چاهی زندانی نمایند.
زمانی که بامر حارث رگهای رابعه را در حمام بریدند وی با خونی که از بدنش جاری بود بر دیوار حمام ترانه هایی نوشت تا جان داد.
بکتاش وقت یاز این ماجرا باخبر شد از چاه گریخت و خود را بمشوق رسانید ولی دیر شده بود و رابعه جانداده بود.
بکتاش دیوانه وار خود را به حارث رسانید و پس از آنکه سر از بدن او جدا نمود با دشنه بزندگ یخود خاتمه داد.

نمونه اي از اشعاررابعه :

عشق او بازاند آوردم به بند
كوشش بسيار نامد سودمند
عشق دريايي كرانه ناپديد
كي توان كرد شنا، اي هوشمند ؟
عشق را خواهي كه برپايان بري
بس كه بپسنديد بايد ناپسند
زشت بايد ديد و انگاريد خوب
زهر بايد خورد و انگاريد قند
توسني كردم، ندانستم همي
كز كشيدن تنگ تر گردد كمند

درج
06-04-2010, 19:11
دقیقی

ابو منصور محمد بن احمد دقیقی از شعرای دربار چخانیان و سامانیان بود. گرچه این شاعر عم رکوتاهی داشت ولی با این عمر کوتاه شهرتی بسزا یافت. شهرت وی بیشتر به خاطر شاهنامه ایست که بامر نوح بن نصر شروع بنظم آن کرد و قریب هزار بیت آن را فردوسی طوسی در شاهنامه آورده است. دقیقی زرتشتی بود تعصبی شدید نسبت بمذهب زرتشت ابراز و خود بدین مذهب مباهات میکرد.
از دقیقی جز شاهنامه و ابیاتی چند اثر دیگری بجا نمانده است. شاهنامه دقیقی که در حدود 1058 بیت است شامل تولد زرتشت و ظهور او در سلطنت گشتاسب و جنگ او با ارجاسب میباشد که بعلت قتلش ناتمام ماند. فردوسی اشعار دقیقی را در مقدمه شاهنامه خود عینا آورده و علت آنرا این طور بیان میکند که شبی دقیقی را درخواب دیدم و اواز من تقاضا کرد که اشعارش را از تند باد حوادث محفوظ بدارم.
دقیقی بسال 320 یا 330 هجری تولد یافت. در سال 369 هجری شبی بدست غلام ترک خود کشته شد.
وی تالیفات مهمی در تاریخ دارد کتاب او( سنی ملوک الارض و الانبیاء) از حیث مطالب و اطلاعات اهمیت بسزایی دارد.

برخيز و برافروز هلا قبله زردشت
بنشين و برافکن شکم قاقم بر پشت
بس کس که ز زردشت بگرديده دگربار
ناچار کند رو بسوي قبله زردشت
من سرد نيابم که مرا زآتش هجران
آتشکده گشته ست دل وديده چو چرخشت
گر دست به دل برنهم از سوختن دل
انگِشت شود بيشک در دست من انگشت
اي روي تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چِنَم از زلف تو يک مشت
آنکس که ترا کشت ترا کشت و مرا زاد
وآنکس که ترا زاد ترا زاد و مرا کشت .
چرخ گردان نهاده دارد گوش
تا ملک مرو را چه فرمايد
زحل از هيبتش نمي داند
که فلک را چگونه پيمايد
صورت خشمش ار ز هيبت خويش
ذره اي را به دهر بنمايد
خاک دريا شود بسوزد آب
بفسرد نار و برق بخْشايد.

درج
06-04-2010, 19:11
امیر ابو ابراهیم اسمعیل منتصر

وی آخرین نهال از خاندان سامانی است که با همتی مردانه توانست ستاره خاندان خود را که در حال افول بود درخشش بخشد او مبارزی بزرگ بودکه با اصول جنگ و گریز توانست در مقابل غزنویان و ملک خانیان در ماورءالنهر مقاومت کند و بالاخره د رتاریخ 395 هجری اوا با خدعه کشتند.
با آنکه وی همیشه در گیرو دار جنگ بود گاهی که فرصت میفت مکنونات قلبی خود را بصورت شعر در می آورد و گاهی بوسیله این اشعار یاران وفادا رخود را بنبرد و مبارزه علیه دشمن تشیع میکرد

درج
06-04-2010, 19:11
حکیم ابوالقاسم حسن بن اسحق شرفشاه فردوسی





فردوسی از بزرگترین شعرای زبان فارسی و زنده کننده تاریخ ایران باستان است و شاهنامه شاهکار جاویدان وی می باشد.



فردوسی بسال 329 یا 330 هجری در ده باژ از ناحیه طابران طوس بدنیا آمد. وی از ملاکین طوس بود. دردوران حیاتش دولت سامانی رو بضعف نهاد و در نتیجه غلامان ترک قدرت یافته و هریک بر مسندی تکیه کرده بودند. مشاهده این اوضاع فردوسی را رنج می داد و در نتیجه همین رنجها و احساسات میهن پرستانه شاهنامه شروده شد. وی شاهنامه را در حدود سال 371 هجری شروع بنظم نمود.



از حوادث ناگوار زندگی فردوسی مرگ فرزندش بود.



شاهنامه شامل داستانهای افسانه ای پهلوانی و تاریخی می باشد.



معروف است که ماخذ اصلی فردوسی در نظم شاهنامه خوذای نامک خداینامه و کتاب اوستا است فردوسی زنده کننده زبان پارسی است.



مثنوی یوسف و زلیخا که در قرن ششم هجری بنظم درآمد عدهای منتسب بفردوسی می دانند و دسته ای دیگر معتقدند که از آن فردوسی نیست.



اشعاری پرامنده هم از غزل- قطعه و رباعی و قصیده باقی مانده.

فردوسی پس از هشتاد و اندی در حدود سال 411 و یا بقولی 416 در طوس وفات یافت و او را در باغ مسکونی اش دفن نمودند.

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی

درج
06-04-2010, 19:12
حکیم ابونصر احمد بن منصور متخلص به اسدی



اسدی به استاد فردوسی شناخته شده وی اولین کسی بود که فن مناظره را در شعر فارسی ابتکار کرد از اشعار معروف او مناظره تیرو کمان وروز وشب میباشد.


زجمع فلسفيان با مغي بدم پيكار
نگر كه ماند ز پيكار در سخن بيكار

و را به قبله زرتشت بود يكسره ميل
مـرا بـه قبــله فــرخ محمـــد مختـــار

نخست شرط بكرديم كان كه حجت او
بـود قـوي‌تـر, بر ديــن او دهيــم اقـــرار

مــغ آنگــهي گفــت ز قبــله تــو قبــله مــن
به است كز زمي آتش آرد به فضل به بسيار

به تف آتش بر خيزد ابر و جنبد باد
زمي قوتش آرد بر و درختان بار

...جواب دادم و گفتم تو فضل ز من
شنو يكايك و بر حُجَتم خرد بگمار

زمين چه باشد اگر زير آتش است كه او
فروتن است و فروتن بدان نباشد عار

گذار مؤمن و كافر به حشر جمله بر اوست
هم او در آخر در دوزخ است با كفار.....7

درج
06-04-2010, 19:12
فرخی





ابوالحسن علی بن جولوغ متخلص بفرخی از شعرای معروف و بنام زمان غزنویان است وی در سیستان خدمت دهقانی میکرد و چون ذوق ادبی داشت و بمهارت شعر میگفت و در آن زمان در دربار چغانیان در دوران ابوالمظفر چغانی از شعرا و ادبا استقبال شایانی میشد فرخی هم بدربار چغانیان راه یافت و پس از آنکه شهرتی یافت بدربار غزنین روی آورد و در خدمت سلطان محمود بمنتهای شهرت و مقام رسید فرخی در مدح سلطان محمود- محمد- مسعود – امیرسیف- امیر نصر برادر محمود و چندی از وزراء و ندمای سلطان قصائدی ساخته واز هریک صله های نیکو گرفته است.



فرخی در لشکر کشی های سلطان محمود شرکت میکرد ودرمیدان های نبرد حاضر میشد و بهمین دلیل فتوحات سلطان را بخوبی شرح داده وقایع را چون نقاشی زبر دست مجسم نموده است.

دیوان فرخی شامل غزل- قطعه- قصیده – رباعی و ترجیع بند است کههمه ساده و روان میباشد. فرخی علاوه بر هنر شعر سرودن باستادی چنگ مینواخت. وی بسال 350تولد و بسال 429 هجری در غزنین وفات یافت..

گل بخندید و باغ شد پدرام
ای خوشا این جهان بدین هنگام
چون بناگوش نیکوان شد باغ
از گل سیب و از گل بادام
هم‌چو لوح زمردین گشته‌ست
دشت هم‌چون صحیفه زر خام
گل سوری به دست باد بهار
سوی بوده همی‌دهد پیغام
که مرا با تو ار مناظره‌ای‌ست
من به باغ آمدم،به باغ خرام

درج
06-04-2010, 19:12
عنصری





ابوالقاسم حسن بن احمد بلخی متخلص به عنصری در سال 350 هجری در بلخ متولد شد وی دوران جوانی بخدمت نصربن ناصر الدین برادر کوچکتر سلطان محمود رسید و پس از چندی بوسیله امیر نصر بدربار محمود راه یافت و درخدمت سلطان بمقام ملک الشعرائی رسد. عنصری در نتیجه بذل و بخشش های محمود به ثروت و مکنتی بی حد و حساب رسید و تابجائی که گویند چهارصد غلام زرین کمر در خدمت او بودند. عنصری شاگرد ابوالفرج سگزی شاعر قرن چهارم بود. دیوانش را قریب بسه هزار بیت نوشتاند، ولی اکنون مجموع اشعار وی در حدود دو هزار بیت استکه در دسترس میباشد.

فوت عنصری را سال 431 هجری گویند.


باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ هم‌چون کلبهٔ بزاز پر دیبا شود
راغ هم‌چون طبلهٔ عطار پر عنبر شود
روی‌بند هر زمینی حلهٔ چینی شود
گوشوار هر درختی رشتهٔ گوهر شود
چون حجابی لعبتان خورشید را بینی به ناز
گه برون آید ز میغ و گه به میغ اندر شود
افسر سیمین فروگیرد ز سر، کوه بلند
باز میناچشم و زیباروی و مشکین‌سر شود

درج
06-04-2010, 19:12
منوچهری





ابوالقاسم احمد بن قوص بن احمد منوچهری دامغانی از شعرای نیمه اول قرن پنجم هجری است که در اواخر قرن چهارم و یا اوایل قرن پنجم متولد شده است.



اوتخلص خود را از ممدوح خویش فلک المعالی منچهربن شمس المعالی قابوس بن وشمگیر بن زیار دیلمی گرفت. میر محمد تقی کاشانی ( از کتاب خلاصه الافکار) را عقیده بر این بود که منوچهری شاگرد ابوالفرج سگزی بوده.



منوچهری از سال 421 ببعد بدربار غزنه رفت و جزء شعرای سلطان محمود غزنوی شدوی در جوانی بآموختن ادبیات عربی همت گماشت. او جوانی با استعداد بود و از علم طب و نجوم بهره داشت و زبان عربی را بخوبی می دانست.



منوچهری بدلیل وسعت اطلاع درباره شعر و ادبیات عربی قصائد بعضی از شاعران عرب را استقبال نموده. منوچهری در اشعار خود طبیعت و زیبائی را به تمام مظاهرش باستادی وصف نموده و در تجسم مناظر طبیعی مهارتی بخرج داده که کمتر شاعری توانسته بپای او برسد.



منوچهری بسال 432 وفات یافته.



عسجدی مروزی یا (هروی)

وی از جمله شعرائیست که از اشعار او جز چند قصیده و اشعاری پراکنده چیزی در دست نیست. عسجدی بسال 432 هجری وفات یافت.


خیزید و خز ‌آرید که هنگام خزان‌ست
باد خنک از جانب خوارزم وزان‌ست
آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزان‌ست
گویی به مثل پیرهن رنگرزان‌ست
دهقان به تعجّب سر انگشت گزان‌ست
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

درج
06-04-2010, 19:12
باباطاهر عریان





باباطاهر عریان اهل همدان و مورد احترام و تکریم عموم مردم بودهاست بحدی که گویند وقتی طغرل بهمدان رفت بملاقات بابا طاهر رفت از اسب بزیر آمد و دست وی را بوسید.



دوبیتی هائی که از بابا طاهر بزبان لری باقی مانده بهترین معرف عقاید عرفانی و معرف روح بلندوی می باشد. دوبیتی های باقیمانده وی بسبک اشعار 12 هجائی دوره سامانی است.



متاسفانه از شرح حال و زندگی باباطاهر بیش از این در دسترس نیست.

تولد باباطاهر اواخر قرن چهارم هجری گفته اند.



به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم

درج
06-04-2010, 19:12
ابو سعید ابوالخیر





شیخ ابوسعید در سال 358 هجری در مهنه از توابع خراسان متولد شد وی عارفی خوش ذوق بود که در ارشاد و تعلیم مردم سعی وافی داشت. ابوسعید رباعیات و قطعاتی عارفانه سروده که نموداری از افکار عرفانی او میباشد.

ابو سعید در سال 440 هجری فوت کرد.


دیشب که دلم ز تاب هجران می‌سوخت
اشکم همه در دیدهٔ گریان می‌سوخت
می‌سوختم آن چنان که غیر از دل تو
بر من دل کافر و مسلمان می‌سوخت.

درج
06-04-2010, 19:13
فخر الدین گرگانی فخرالدین اسعد الاسترآبادی الجرجانی





فخر الدین اسعد گرگانی از شعرای دربار سلطان محمود سلجوقی بود.



شهرت این شاعر بسبب منظومه ویس و رامین میباشد که وی بخواهش والی اصفهان عمید الدین ابوالفتح مظفر نیشابوری از زبان پهلوی بنظم فارسی ترجمه نموده. و در سال 446 هجری آنرا بپایان رسانیده است. وی را میتوان با نظامی دومین سخنگوی نامی برابر دانست.

فخر الدین درحدود سال 446 وفات یافت.


افزون بر ماجرای بهرام گور، سندی كه اهميت دژ گوراب ملایر را دو چندان می كند اين است كه، فخرالدين اسعد گرگانی شاعر معروف قرن پنجم هجری ، همروزگار با طغرل بیک سلجوقی و سراينده ی شهير منظومه ی ويس و رامين ازدژگوراب در اثر خود ياد كرده است . همين عامل باعث شده است كه عده ای نام او را فخرالدين اسعد كـَركانی بدانند. كـركان نام دهات شهرستان ملایر و در 10 كيلومتری گوراب است . عده ای بر این باورند که چون کرکان ،روستای كوچك و نامشهوری بوده است، بعدها به جای اينكه فخرالدین اسعد را " كـَركانی " بدانند، به اشتباه گُرگانی نامیده اند. در بخشی از منظومه ، رامین که از عشق ویس ( ویس بر وزن گیس ) دلخسته و آزرده است به قلعه ی گوراب می آید و با زنی به نام گُل ازدواج می کند . ویس باخبر می شود و دایه اش را نزد رامین می فرستد :
چو اندر مرز گوراب آمد از راه
به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه
رامین با دایه بدرفتاری می کند و او را باز می گرداند . ویس یکی از همنشین هایش را به نام مشکین می خواند و می گوید:
قلم بردار مشکینا به مشک آب
یکی نامه نویس از من به گوراب
تو خود دانی سخن در هم سرشتن
به نامه هرچه به باشد نوشتن
اگر باز آوری او را به گفتار
بُوَم تا زنده ام پیشت پرستار

نامه ی ویس به رامین می رسد . رامین مدتی با گل زندگی می کند اما دوباره هوای عشق ویس به سرش می زند . از گل جدا می شود ، گوراب را ترک می کند و به جانب خراسان و ویس می رود .

درج
06-04-2010, 19:13
ازرقی هروی



ازرقی هروی شاعر بدیهه گو بودهاست و دیوان او که شامل قصاید و رباعی است در حدود دو هزار بیت است که بیشتر بشیوه و سبک عنصری شباهت دارد. وی در اواخر عمر خود بنزد سلاجقه کرمان رفت و در حدود سال 465 هجری در همانجا وفات نمود.

در دیده دل جلوه گرت می بینم
هرلحظه به شکل دگرت می بینم
هربار که در دیده دل می نگری
از بار دگر خوبترت می بینم

درج
06-04-2010, 19:13
قطران تبریزی





قطران تبریزی در ضائیه متولد شد بعد بتبریز آمد. قطران در دربار ابو نصر دارای جلال و مقامی خاص بود. وی بشیوه رودکی شعر میسرود و بهمین علت غالب قصاید او با رودکی اشتباه شده است. قطران در حدود سال 465 هجری در تبریز وفات یافت.

یافت زین دریا دگر بارابر گوهربار بار
باغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهربار
بار هرکجا گل زار بود اندر جهان گلزار شد
مرغ شبگیران سرایان برگل گلزار زار باد
بفشاند همی بر سنبل و عنبر عبیر
ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار گر
هزارستم دهان در هر یکی سیصد زبان
شکر نیکیهات نتوانم یکی گفت از هزار

درج
06-04-2010, 19:13
ناصر خسرو





حکیم ناصر خسرو در سال 394 هجری در قبادیان از نواحی بلخ متولد شد. وی پس از مسافرت هفت سالهخود که بقصد مکه رفت در مصر بمذهب اسمعیلی در آمد و از طرف خلیفه فاطمی مامور تبلیغ این مذهب در ایران گردید. پس ازآن ناصر خسرو در بلخ بدعوت مردمبفرقه اسمعیلیه پرداخت و با مخالفت شدید اهل تسنن برخورد کرد، ناگزیر از بلخ فرار و بکوهستان های بدخشان رفت و در غاری بنام یمگان مسکن گزید و بلاخره همانجا بسال 481 هجری وفات یافت.



دیوان ناصر خسرو شامل یازده هزار بیت است که از قصیده و قطعه تشکیل شده . وی نخستین کسی است که ممدوحی نداشته و بسختی از مدح گفتن بیزار بوده است.



ناصر خسرو علاوه بر اینکه شاعری زبر دست بوده نثر نویسی قابل و شایسته نیز بشمار میآید از آثار برجسته وی زادالمسافرین- خواناخوان – وجه دین- سفرنامه و روشنائی نامه است.

باد نوروزی همی در بوستان بتگر شود تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود باغ هم‌چون کلبهٔ بزاز پر دیبا شود راغ هم‌چون طبلهٔ عطار پر عنبر شود روی‌بند هر زمینی حلهٔ چینی شود گوشوار هر درختی رشتهٔ گوهر شود چون حجابی لعبتان خورشید را بینی به ناز گه برون آید ز میغ و گه به میغ اندر شود افسر سیمین فروگیرد ز سر، کوه بلند باز میناچشم و زیباروی و مشکین‌سر شود

روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بياراست
بر راستی بال نظر کرد و چنين گفت:
امروز همه روی زمین زير پر ماست
بـر اوج فلک چون بپرم، از نظـر تــيز
می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست
گر بر سر خـاشاک يکی پشه بجنبد
جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست
بسيار منی کـرد و ز تقدير نترسيد
بنگر که ازين چرخ جفا‌پيشه چه برخاست
ناگـه، ز کـمينگاه يکی سـخت کمانی
تيری ز قضاو قدر انداخت بر او راست
بـر بـال عـقاب آمـد، آن تير جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست
بر خـاک بيفتاد و بغلـتيد چو ماهی
وانگاه، پر خويش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجبست اينکه ز چوبست و ز آهن
اين تيزی و تندی و پريدنش کجا خاست؟
چون نیک نگه‌کرد، پر خويش بر او ديد
گفتا ز که ناليم؟ که از ماست که بر ماست

درج
06-04-2010, 19:13
احمد غزالی



امام احمد غزالی طوسی برادر کوچکتر ابو حامد محمد غزالی ازعرفای بنام واز واعظین مشهور بوده که رساله سوانخ العشاق را نگاشته. وی مدتی بجای برادر خویش در مدرسه نظامیه درس میداد. درآنزمان کتاب احیاء العلوم برادر را خلاصه و بنام لباب الاحیاء نامید علاوه بر این تالیفات احمد غزالی در شعر سرودن هم ذوقی وافی داشت.

درج
06-04-2010, 19:14
عین القضات همدانی



ابوالفضائل عبدالله بن محمد میانچی ملقب بعین القضات از دانشمندان بنام و از عرفای بزرگ قرنششم هجری است. وی شاگد احمد غزالی بود و با استاد خود مکاتبه داشت. ابوالفضائل در بیان عقاید خود بی پروا بود و همیشه عقاید خویش را که از فهم مردم عامی و فقهای متعصب و کوتاه بین دور بود آشکارا اظها می نمود و بالاخره هم بخاطر همین صراحت لهجه در سال 525 هجری بدستور ابوالقاسم در گزینی وزیر سلطان سنجر و بفتوای فقهای آنروز در همدان کشته و سوخته شد. عین القضات با آنکه عمر کوتاهی داشتو فقط 33 سال داشت که کشته شد با وجود این در همین مدت کوتاه آثار متعددی از نثر عربی و فارسی از خود بیادگار گذارد از آن جمله کتاب یزدان پاک و تمهیدات و رباعیاتی چند بعربی و فارسی از او باقی است.

ما مرگ و شهادت از خدا خواسته‌ایم
وان هم به سه چیز کم‌بها خواسته‌ایم
گر دوست چنین کند که ما خواسته‌ایم
ما آتش و نفت و بوریا خواسته‌ایم

درج
06-04-2010, 19:14
ابوالفرج رونی





ابوالفرج رونی در دربار غزنین مداح امراء غزنوی بود. وی در صرف و نحو- زبان عربی و علوم و حکمت مهارتی بسزا داشت.

ابوالفرج قصیده سرا بود.

بزرگوارا بخشنده جهاندارا
مقدمي تو به اصل و موخر آتش و آب .

درج
06-04-2010, 19:14
مسعود بن سعد بن سلمان





مسعود بن سعد بن سلمان در لاهور متولد شده سال تولد او را بعضی 438 و عده ای 440 هجری نوشته اند. مسعود سعد پس از کسب علم و دانش جزء ملازمان سیف الدوله محمود پسر ابراهیم بنمسعود بهندوستان رفت. سیف الدوله محمود مغضوب پدر شد و بالاخره بامر پدرش سلطان ابراهیم درحدود سال 480 هجری گرفتار و زندانی شد و بهمینخاطر ملازمان وندیمان او هم محبوس و در بند شدند از آن جمله مسعود سعد که مدت هفت سال در قلعه های سوودهک و سه سال هم در قلعه های نای زندانی بود.



پس از ده سالی که مسعود سعد در بند سلطان ابراهیم بود آزاد گردید ولی چندی نکشید دوبرهدر بند و در قلعه مریخ زندانی گشت وی مجموع سالهای طولانی را که در قید و زندان بود نوزده سال گفته است. گویند این واقعه بعلت بدگوئی و تهمت حسودان اتفاق افتاده است.



مسعود سعد در دوران زندان رنج فراوان دید قصائدی که او روزهای سخت زندگیسروده گواه این مدعاست. ویپس از نوزده سال حبس در زمان سلطنت بهرامشاه غزنوی باعزت و احترامی شایسته از زندان آزاد شد ولی بعلت سختی های فراوان که در این مدت کشیده ودر نتیجه شکسته و فرتوت شده بود بیش از سه سال از نعمت آزادی برخوردار نگردیده ودر سال 515 هجری وفات یافت. مسعود سعد از قصیده سرایان مشهور و بنام زبان فارسی است دیوان وی که شامل شانزده هزار بیت شعر از قصیده- مثنوی – مقطعات – ترجیعات – مسمط و رباعی و غزل است.



یکی از مصیبت هائی که در زمان بندی بودن وی باو روی آورد فوت پسر شجاع و دلیرش صالح بود که وی را سخت ناراحت نمود. از قصاید معروف وی قصیده حصارنای است.


هفت سالم بسود سو و دهک
پس از آنم سه سال قلعه نای

درج
06-04-2010, 19:14
حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم خیام نیشابوری




حکیم عمر خیام نیشابوری از ریاضی دانان- منجمین و شعرای بنام دوره سلجوقی است. گرچه مقام علمی خیام برتر از مقام ادبی اوست ولی شهرت وی بیشتر بواسطه انشاء رباعیاتش میباشد که شهرت جهانی دارد. علاوه بر آنکه رباعیات خیام را باغلب زبانهای زنده ترجمه نموده اند فیتز جرالد رباعیات او را بزبان انگلیسی ترجمه کرده است که بیشتر مایه اشتهاروی غرب گردیده. حکیم عمر خیام دردوره سلطنت ملکشاه سلجوقی و در زمان وزارت خواجه نظام الملک اصلاح تقویم کرد. وی در ریاضیات- علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. آثاری که از خیام باقی است، نوروزنامه – روضة القلوب و چند اثر دیگر میباشد. عدهایاز تذکره نویسان خیام را شاگرد ابن سینا و عده دیگر شاگرد امام موفق عارف معروف نوشته اند. وی بالغ بر 100 رباعی سرودهاست. مرگ خیام را بین سنوات 517 – 520 هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد، وی را در امامزاده محروق دفن نمودند.

من بنده عاصیم رضای تو کجاست
تاریک دلم نور ضیاء تو کجاست
مارا تو بهشت اگر بطاعت بخشی
این مزد بود لطف و عطای تو کجاست

درج
06-04-2010, 19:14
امیر الشعرا ابوعبدالله محمد بن عبدالملک برهانی





وی در اواسط قرن پنجم در سال 438 یا 441 هجری متولد شد. پدر وی شاعر دربار الب ارسلان بودو در اواخر عمرش فرزند خود را ( امیر معزی) جانشین خویش نمود و تا آنجا ترقی نمود که لقب ملک الشعرائی گرفت و پس ا زفوت الب ارسلان به خدمت پسرش سلطان سنجر خدمت میکرد.

در مورد فوت معزی و علت ان تذکره نویسان چنین نوشته اند که روزی سلطان سنجر نشانه ای گرفت و تیری رها کرد ولی تیرش بخطا رفت و بر سینه معزی جای گرفت. جراحت سبئه، وی را رنجور و مریض نمود و بالاخره هم بعلت همین جراحت در حدود سال 520 هجری در گذشت. دیوان امیر معزی شامل 18500 بیت از قصیده – غزل – قطعه و رباعی است.



اي ساربان منزل مكن جز در ديار من

تا يك زمان زاري كنم بر ربع و اطلال و دمن

ربع از دلم پرخون كنم خاك دمن گلگون كنم

اطلال را جيحون كنم از آب چشم خويشتن

از روي يار خرگهي ايوان همي بينم تهي

وزد قد آن سرو سهي حالي همه بينم چمن

بر جال رطل و جام مي گوران نهاديستند پي

بر جاي چنگ و ناي و ني آواز زاغست وزغن

از خيمه تا سعدي بشد وزحجره تا سلمي بشد

وز حجله تا ليلي بشد، گويي بشد جانم زتن

آنجا كه بودآن دلستان با دوستان در بوستان

شد گرگ و روبه را مكان شد گوروكركس راوطن

ابرست بر جاي قمر زهرست بر جاي شكر

سنگست برجاي گهر خارست برجاي سمن

درج
06-04-2010, 19:14
سنائی غزنوی





ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنائی در اواسط قرن پنجم ( د رحدود سال 465 هجری) در غزنین متولد شد. در جوانی شاعر دربار پادشاهان غزنوی بود ومدح آنان میگفت ولی ناگهان تحولی در روح وی پدید آمد و تغییر روش داد. بحج رفت و پس ازآن گوشه عزلت اختیار نمود و از مدح گفتن متنفر ومنزجر شد.

بزرگترین اثر سنائی حدیقة الحقیقه است که در سال 525 هجری تمام شده و پس از وفات وی محمد علی الرقا بامر بهرامشاه غزنوی کتاب مزبور را که نوشته های آن پراکنده بود جمع آوری نمود. درمقدمه این کتاب وفات سنائی روز یکشنبه یازدهم شعبان سال 525 هجری در غزنین نوشته شده.

عشقست مرا بهینه‌تر کیش بتا
نوشست مرا ز عشق تو نیش بتا
من می‌باشم ز عشق تو ریش بتا
نه پای تو گیرم نه سر خویش بتا

درج
06-04-2010, 19:15
عمعق بخارائی



وی از شعرای بنام دوره سلطنت سلطان سنجر بشمار میرفت که مداح افراسیاب بوده معق عمری طولانی کرد و در اواخر عمرش نابینا شد. تذکره نویسان وفات اورا 543 هجری نقل کرده اند.
هر دیده كه عاشق ست خوابش مدهید

هر دل كه در آتش ست آبش مدهید

دل از بر رمید از بهر خدای

گر آید و در زند جوابش مدهید

درج
06-04-2010, 19:15
عثمان بن محمد مختاری غزنوی



وی از شعرای دربار غزنویان بود ولی بعدبدربار پادشاه سلجوقی رفت. مختاری ا زجمله شعرائیست که با ابوالفرج رونی- مسعود سعد – سنائی غزنوی معاصر بوده ودیوان او شامل هشت هزار بیت از قصیده و ترجیع بند است. وی در سال 544 وفات یافت.

بسر شد کنون نامه شهريار
بتوفيق يزدان پروردگار
شها شهريارا سرا سرورا
نگهدار تختا جهان داورا

درج
06-04-2010, 19:15
ادیب صابر



ادیب صابر در شهر ترمذ واقع در شمال بلخ متولد شد ولی بیشتر عمر خود رادر نیشابورگذرانده، صابر ممدوح سلطان سنجر بوده سنجر زمانی وی را مامور خوارزم نمود که بخدمت علاءالدوله اتسن برود و در ظاهر ممدوح او شود و در باطن اخباری را که از آنجا کسب می کند بسنجر خبر دهد، اتفاقا هم زمان با موقعی که ادیب درخوارزم بود علاءالدوله دونفر را مامور کشتن سنجر نمود و بمرو فرستاد و چون صابر از این خبر آگاه شد مخفیانه سنجر را مطلع نمود و درنتیجه بدستور سنجر دو نفر مامور دستگیر و کشته شدند. اتسن سخت خشمگین شد و بانتقام خون آن دو نفر فرمان داد تا دست و پای صابر را بستند و در جیحون افکندند ( اغلب تذکره نویسان مرگ صابر را در سال 546 هجری نقل کرده اند )

ادیب صابر از قصیده سرایان مشهور بود.

تنم بمهر اسير است و دل بعشق فدي
همي بگوش من آيد ز لفظ عشق ندي
دلم فدي شدو چشمم نديد روي خلاص
خلاص نيست اسيران عشق را بفدي
من و توئيم نگارا که عشق و خوبي را
ز نام ليلي و مجنون برون بريم همي
ملامتست ازين عشق و عشق بر مجنون
غرامتست ازين حسن و حسن بر ليلي
از آن قبل که عسل را حلاوت لب تست
خداي عزوجل در عسل نهاد شفي .

درج
06-04-2010, 19:15
عبدالواسع جبلی



عبدالواسع ساکن هرات و ممدوح سلطان سنجر و ملکشاه بود غالبا مدایحی میسرود و بخدمت ایشان میفرستاد. عبدالواسع قصیده سرائی زبردست بود . وفاتش بسال 555 هجری آمده است.

گفتار لطیف و خوی نیکوست ترا
خوبی و لطافت صفت و خوست ترا
عیب تو جز این نیست که در عشق یکیست
بیگانه و خویش و دشمن و دوست ترا

درج
06-04-2010, 19:15
سید حسن غزنوی



سید اشرف الدین حسن غزنوی از شعرای دربار سلطان سنجر بود که علاوه بر ذوق شعری و ادبی از علمای معروف بود متاسفانه از شرح حال و زندگی این شاعر در تذکره ها بطور اختصار ذکر شده است، سید حسن غزنوی در سال 556 در گذشت.

وقت آن است که مستان ، طرب از سر گيرند
طره شب ز رخ روز همي برگيرند
مطربان را و نديمان را آواز دهند
تا سماعي خوش و عيشي به نوا درگيرند
راويان هر نفسي تهنيتي نو خوانند
مطربان هر کرتي پرده ديگر گيرند
سر فرياد نداريم پگاه است هنوز
يک دو ابريشم بايد که فراتر گيرند
ساقيان گرم درآرند شراب گلگون
که نسيمش ز دم خرم مجمر گيرند
بزم را تازه تر از روضه رضوان دارند
باده را چاشني از چشمه کوثر گيرند...

درج
06-04-2010, 19:15
مهستی گنجوی





مهستی گنجوی کهنام اصلیش منیژه بوددر سال 490 یا 491 هجری متولد شد. وی معروفترین زنیست که بزبان فارسی شعر سروده و شهرت او بیشت ربخاطر رباعیاتش میباشد. مهستی در زمان سلطان سنجر میزیسته واز ملازمان دربار او بود ولی برخی او را معاصر با سلطان محمود غزنوی دانسته اند. مهستی علاوه بر اینکه استادانه شعر میسرود چنگ و عود را نیکو می نواخت دارای روئی خوش و اندامی زیبا بود. خواستاران فراوان داشت از جمله امیر احمد تاج الدین بن خطیب فرزند خطیب گنجه بودکه عاقبت بعقد او در آمد. امیر احمد خود در شعر گفتن دست داشت و غالبا با همسر خود مشاعره مینمود.

مهستی در سال 576 یا 577 هجری وفات یافت.

ما را به دَم ِ پیر نگه نتوان داشت
در حُـجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سَرِ زلف چو زنجیر بُوَد
در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

درج
06-04-2010, 19:16
اوحد الدین علی انوری

اوحد الدین علی ملقب به انوری در قریه بدنه از ولایت ابیورد و دشت خاوران خراسان بدنیا آمد. انوری در جوانی در طوس بتحصیل لوم وادبیات مشغول بود، وی در نجوم پیشرفت شایانی کرد و شهرتی یافت بعلت فقر مالی نتوانست به آنچنان شهرتی که در خور او بود برسد پس برای آینده خود تصمیمی گرفت و در مدح سلطان سنجر قصیده ساخت در نتیجه بدربار سلطان راه یافت و از آن پس شاعر جوان به اوج شهرت و جلال رسید و تا پایان سلطنت سلطان سنجر بوی وفادار ماند.



در سال 548 هجری که سلطان سنجر مغلوب و اسیر ترکان غزه شد انوری با هزار مشقت از مهلکه جان بدر برد مدتی در بلخ و زمانی در مرو اقامت گزید ولی در تمام اینمدت با آزار و تحقیر مردم روبرو بود. پس از آن به نیشابور و از آنجا به بلخ رفت ودر آنجا هم بعلت اینکه درمورد اقتران کواکب پیشگوئی نموده و وقوع نیافت هدف استهزاء مردم شد، ناچار گوشه عزلت اختیار کرد و از معاشرت مردم دست کشید وی بین سال های 585 و 587 در همان شهر درگذشت.

انوری از بزرگترین قصیده سرایان ایران است. دیوان وی شامل سیزده هزار بیت از قصیده- رباعی – غزل – قطعه است.


ربع مسکون آدمی را بود دیو و دد گرفت
کس نمی داند که در آفاق انسانی کجاست
دور دور خشکسال دین و قحط دانشست
چند گویی فتح بابی کو و بارانی کجاست
من ترا بنمایم اندر حال صد بوجهل جهل
گر مسلمانی توتعیین کن که سلمانی کجاست
آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید
تو زنخ می زن که در من گنج پنهانی کجاست
خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت آمدست
ای دریغا داعی چون نوح طوفانی کجاست

درج
06-04-2010, 19:16
رشید الدین وطواط





رشید الدین محمد که بعلت کوچکی اندام و چثه، بوطواط معروف بود در بلخ متولد شد و جوانی خود را درآنجا به کسب علم و ادب گذراند و پس از آن بخدمت علاء الدین اتسز خوارزم شاه رسید و مدت 30 سال شاعر دربار بود و خدمت دیوانی خوارزمشاه را میکرد ولی پس از فتح هزار سف و شکست اتسز بدست سنجر زندگی وی در هم ریخته شدوکانون آسایشش بهم خورد.

پس از وفات اتسز چندی رشید در خدمت ایل ارسلان پسر اتسز بود، در سال 568 که سلطان علاء الدین تکش بامارت خوارزم رسید وطواط بعلت پیری از خدمت معاف گردید، وی در سال 573 هجری وفات یافت.

از نظم من برند به هر خطه يادگار
از نثر من زنند به هر بقعه داستان
هم کاتب بليغم هم شاعر فصيح
هم صاحب بيانم هم حاکم بنان
قومي که بسته اند ميان بر خلاف من
جويند نام خويش همي اندر آن ميان
صدرا به عز تو که نهشتم به عمر خود
عرض کريم را به هوي در کف هوان
زآنها نيَم که بر در هر کس کنم قرار
همچون سگان زبهر يکي پاره استخوان
گر مال نيست هست مرا فضل بيشمار
ور سيم نيست هست مرا علم بي کران
بل فضل به مرا که بسي درّ شاهوار
بل علم به مرا که بسي گنج شايگان
خواهم شدن چو تيراز آنجا سوي عراق
با قامتي ز بار عطاي تو چون کمان
مسکين ضعيفه والده گنده پير من
بر خود همي بپيچدازين غم چو خيزران
دارد سر گران ز دل و خاطري سبک
دارد دلي سبک ز غم و اندهي گران
جانش رسيده در کف تيمار من به لب
کارش رسيده از غم تيمار من به جان
چون تار ريسمان تن او شد نزار و من
بسته کجا شوم بيکي تار ريسمان
پوشيده رفت خواهم ازو کز گريستن
بربندد اشک ديده او راه کاروان
يا رب چگونه صبر کند در فراق من
آن طبع ناشکيبش و آن شخص ناتوان
شبهاي تيره را ز بسي گفت خواهد او
يا رب توآن غريب مرا بازِ من رسان
حالي شگفت ديده ام امروز من ازو
واللًّه که نيست هيچ خلاف اندرين ميان
گر حقآن ضعيفه بيچاره نيستي
در دل مرا کجا بُوَدي ياد خان و مان .

درج
06-04-2010, 19:16
اثیر الدین احسیکتی



اثیر الدین اخسیکتی اهل قصبه ی اخسیکت از توابع فرغانه بود که بیشتر عمر خود را در عراق و آذربایجان بسر آورده وی اتابکان آذربایجان و بعضی از سلاطین سلجوقی را مدح میگفت با عده ای از شعرای هم عصر خود چون مجیر الدین بیلقانی خاقانی شیروانی رابطه داشت. اثیر بین سال های 577 یا 579 هجری وفات یافت.

درج
06-04-2010, 19:16
مجیر الدین بیلقانی



مجیر الدین بیلقانی اهل بیلقان اران واقع در شمال آذربایجان بود. وی در جوانی بشروان رفت. ابتدا ممدوح شروانشاه و سپس مداح سلاجقه عراق و اتابکان آذربایجان گردید و از طرف اتابکان حکمران اصفهان شد. وفات مجیر الدین در سال 586 یا 594 هجری اتفاق افتادف قبر او در تبریز و در مقبرة الشعرا مدفون است.



قاهر کامران تويي ، وز قبل ثناي تو

خطه نظم و نثر را هست مجير قهرمان
همت کس به گرد او در نرسد به شاعري

بر سر قبه فلک کس نرود به نردبان
ژاژ به نظم کرده را همبر سحر او منه

لاشه سالخورده را هم تک رخش او مران

درج
06-04-2010, 19:16
جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی





وی از گویندگان و قصیده سرایان بزرگ و بنام قرن ششم هجری است. جمال الدین اصفهانی با خاقانی شروانی و مجیر الدین بیلقانی هم عصر بود. وی قصیده ای بنام خاقانی در جواب قصیده معروف مدائن وی سروده که مطلع آن چنین است:



کیست که پیغام من بشهر شروان برد



یک سخن از من بدان مرد سخن دان برد

عوفی ویرا برزگر ولی با تحقیقاتی کهآقای وحید دستگردی نموده او را جمال نقاش میگفتند. جمال الدین اصفهانی علاوه بر قصیده سرایی در غزلسرائی هم دست داشته است.

منم آن‌کس که عقل را جانم
منم آن‌کس که روح را مانم
دعوی فضل را چو معناام
معنی عقل را چو برهانم
گلبن روح را چو صدبرگم
باغ دل را هزاردستانم
نثر را نوشکفته بستانم
نظم را دسته‌بسته ریحانم

درج
06-04-2010, 19:16
خاقانی شروانی





افضل الدین بنعلی نجار متخلص به خاقانی در شهر شیروان متولد شد. پدرش نجار بود و به شهرت پسرش مباهات میکرد و بواسطه اشعار عرفانی که او ساخته بود فرزندش را بدیل ( یعنی نظیر سنائی ) لقب داد چندی بعد خاقانی حقایقی تخلص گرفت ولی بعد باحترام خاقان حکمران شیروان و به تکلیف ابوالعلاء گنجوی استادش تخلص خاقانی گرفت.



خاقانی از دسترنج مادرش امرار معاش میکرد و زیر نظر عمویش کافی الدین عثمان که مردی دانشمند و فاضل بود تعلیم می گرفت و تربیت میشد. او از کافی الدین انواع علوم- صرف ونحو – فلسفه – ریاضی – نجوم و شعر و ادب را نزد ابوالعلاء گنجوی آموخت. ابوالعلاء بوی توجهی خاص داشت چنانچه او را بدربار خاقان منوچهر شیروانشاه نزدیک نمود. و دختر خویش را بعقد وی درآورد ولی چندی بعد بعلت اشتهار و تقریبی که در دربار سلطان یافته بود محسود استاد خویش واقع شد و هدف استهزاء وی قرار گرفت و ابیاتی چند در هجو وی سرود و خاقانی بپاسخ آن قصیده هجائی ساخت.



خاقانی در حدود سال 551 هجری به زیارت حج رفت و قصائدی در وصف مکه و اعمال و مناسک حج سرود، وی در بغداد بخدمت المقتفی لامر الله خلیفه عباسی رفت و خلیفه شغل دبیری باو تکلیف نمود ولی خاقانی نپذیرفت، وی در مراجعت از مشاهده طاق کسری و ایوان مدائن سخت به هیجان آمد ومتاثر شد وهمین هیجان و تاثر قصیده مدائن را بوجود آورد. قصیده مدائن آهی است که از دل برآمده و بهمین دلیل بر دل می نشیند.



خاقانی در زندگی سختیها کشید و ناملایمات فراوان دید، بزرگترین مصیبتی که باو روی آورد مرگ پسر و در گذشت همسرش بود کهدو مرثیه برای این دو مصیبت ساخت، وی در اواخر عمر دست از کار دیوانی کشید و گوشه عزلت اختیار نمود. دیوان خاقانی شامل هیجده هزار بیت از قصید، غزل، ترجیع بند، ترکیب بند و رباعی است، وی بنا بنوشته بعضی در سال 592 و بنا بروایتی در سال 595 هجری در تبریز وفات یافت. قبر خاقانی در محله سرخاب تبریز در مقبرة الشعراء می باشد.



هان ای دل عبرت بین از دیده نظر هان
ایوان مدائن را آئینه عبرت دان
یک ره زه دجله منزل به مدائن کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مدائن دان
ری چه عجب داری کاندر چمن گیتی
جغد است پی بلبل، نوحه است پی الحان
ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما
بر قصر ستم‌کاران تا خود چه رسد خذلان
گوئی که نگون کرده است ایوان فلک وش را
حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان

درج
06-04-2010, 19:47
ظهیر فاریابی





ظهیر در نواحی بلخ متولد شد ولی دوران جوانی را در نیشابور به کسب علم و ادب گذرانید. چندی بعد برای کسب معاش ابتدا باصفهان رفت و بخدمت صدرالدین خجندی رسید و سپس بعراق و از آنجا به آذربایجان رفت و بخدمت اتابک غزل ارسلان رسید. ظهیر فاریابی در سال 597 هجری در تبریز در گذشت و او را در مقبرة الشعرا دفن نمودند.



برخیز که شب خیمه به صحرای عدم زد
بر بام فلک خسرو سیاره علم زد
شست از ورق سبز فلک چشمه ی خورشید
هر نقطه که خامه زن دیوان رقم زد
لشکرش خورشید که نامش سحر آمد
اعلام ضیا بر سر این سبز خیم زد

درج
06-04-2010, 19:47
نظامی گنجوی





حکیم نظامی الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید نظامی گنجوی در حدود سال 535 هجری بنا بنوشته بعضی در گنجه متولد ولی در کتاب هرمان اته صفحه 71 مولد وی را شهر قم نوشته اند، وی سالهای عمر خود را در گنجه گذراند( گنجه ، واقع در ولایت اران است) پس از تحصیلات دانش بشاعری پرداخت نظامی مدایح خود را در گنجه می سرود و بخدمت اتابکان آذربایجان و ابوالمظفر اخستان می فرستاد. نظامی سنتی و سخت پایبند عقاید مذهبی خویش بود، وی با تنها شاعر معاصر خود خاقانی رابطه داشت و پس از مرگ خاقانی بسختی ناراحت شد.



نظامی در کودکی از داشتن پدر محروم گردید و این واقعه وی را بجانب ریاضت و تعصب خشک مذهبی کشانید ولی چندی نگذشت، ذوق شاعری در وی بیدار شد و او را از این حالت بمرور خارج نمود، اولین طلیعه این ذوق مثنوی مخزن الاسرار است که آنرا در حدود 574 یا 575 هجری بپایان رسانید و پس از دوسال منظومه خسرو شیرین و پس از آن منظومه لیلی و مجنون را بنظم درآوردف چهارمین شاهکار نظامی هفت پیکر است که آنرا قصه بهرام گور نیز گویند از این چهار منظومه گذشته اسکندر نامه است.



مجموعا پنج منظومه نظامی را خمسه نظامی گویند. نظامی بین سالهای 597 تا 614 زندگی را بدرود گفت. وی را در گنجه دفن نمودند. دیوان او شامل قصائد، غزلیات و قطعه است.



ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما
دور جنیبت کش فرمان تست
سفت فلک غاشیه گردان تست
حلقه زن خانه به دوش توایم
چون در تو حلقه به گوش توایم
داغ تو داریم و سگ داغدار
می‌نپذیرند شهان در شکار
هم تو پذیری که زباغ توایم
قمری طوق و سگ داغ توایم
بی‌طمعیم از همه سازنده‌ای
جز تو نداریم نوازنده‌ای
از پی تست اینهمه امید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چاره ما ساز که بی داوریم
گر تو برانی به که روی آوریم

درج
06-04-2010, 19:47
عطار



محمد فرید الدین عطار، بزرگترین عارف ایرانی است، وی در نیشابور متولد شد، جوانی خود را وقف کسب علم و دانش نمود. عطار بعلت اینکه داروخانه داشت و بیماران را درمان میکرد تخلص عطار گرفت. وی بکثرت شعر و تالیفات مشهور است، تعداد نوشته های او را مجموعا ( از نظم و نثر) بعدد سوره های قرآن 114 کتاب بوی نسبت داده اند که مقداری از آنها موجود و بقیه از بین رفته است. مشهورترین آثار او بنام تذکرة الاولیاء است که به نثر و فارسی نوشته شده پس از آن منطق الطیر است که شامل پنجهزار بیت است.



در مورد وفات شیخ عطار اختلاف نظر فراوان است ولی آنچه مسلم است تاریخ وفات او از سال 586 تا 627 میباشد، اغلب تذکره نویسان سال وفات او را 628 هجری نوشته و ذکر نموده اند که بدست یک نفر مغول کشته شد، مقبره وی در نیشابور است.



جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد
سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید
اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد
آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد
آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند
دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد
اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد
عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد

درج
06-04-2010, 19:47
مولوی





جلال الدین محمد بلخی محمد بن حسین الخطیبی البکری که در ششم ربیع الاول سال 604 هجری در بلخ متولد شد، وی از بزرگترین شعرای عرفانی مشرق زمین است. پدرش محمد بن حسین الخطیبی بکری ملقب به بهاءالدین از بزرگان مشایخ عصر خود بود و بعلت شهرت و معروفیتی که داشت محسود سلطان محمد خوارزمشاه گردید ناچار فرار را بر قرار ترجیح داد و با پسرش جلای وطن نمود و از طریق نیشابور ابتدا بزیارت شیخ عطار نایل آمد و سپس از راه بغداد بزیارت مکه مشرف شدند و از آنجا بشهر ملطیه رفتند. در آنجا به ولارنده رفته و مدت هفت سال درآن شهر ماندند و در آنجا بود که جلال الدین تحت ارشاد پدرش قرار گرفت و در دانش و دین بماقاماتی رسید. در این زمان سلطان علاءالدینکیقباد از سلجوقیان روم از آنان دعوتی کرد و آنان بنابراین دعوت به شهر قونیه که مقر حکومت سلطان بود عزیمت کردند در شهر قونیه بهاءالدین پدر جلال الدین در تاریخ هجدهم ربیع الثانی سال 628 هجری دارفانی را وداع گفت. جلال الدین تحصیلات مقدماتی را نزد پدر بپایان رسانید و پس از فوت وی در خدمت یکی از شاگردان پدرش برهان الدین ترمذی که در سال 629 هجری به قونیه آمده بود تحصیل علم عرفان مینمود و پس از آن تحت ارشاد عارفی بنام شمس الدین تبریزی درآمد. شمس الدین تبریزی با نبوغ معجزه آسای خود چنان تاثیری در روان و ذوق جلال الدین نمود که وی مرید شمس گشت و باحترام و یاد مرادش در تمام غزلیات خود بجای نام خویشتن نام شمس تبریزی را ذکر نمود. مولانا جلال الدین پس از فوت شمس سفری به دمشق کرد و پس از مراجعت مجددا بارشاد مردم پرداخت.

مولوی دو اثر بزرگ و برجسته از خود باقی گذارد، یکی مثنوی است که بمثنوی معنوی معروفست و دیگر غزلیات و رباعیات و ترجیع بند وی استکه همانطور که ذکر شد باحترام و عقیده ای که بمراد خویشتن داشت دیوان شمس تبریزی نام نهاد. غزلیات مولانا از بزرگترین آثار نظم زبان فارسی بشمار میرود. وی پس از 68 سال عمر در سال 672 هجری درگذشت و پسرش در سال 684 هجری در قونیه جانشین پدر گردید و آثار وی را بنام ( فیه مافیه) جمع نموددفتر هفتم مثنوی را بوی نسبت داده اند.


عشق از ازل است و تاابد خواهدبود
جوینده عشق بی‌عدد خواهدبود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود

درج
06-04-2010, 19:47
خواجه نصیرالدین طوسی



ابوجعفر نصیر الدین محمد از دانشمندان معروف ایرانی است. که از کودکی به تحصیل دانش علاقه مفرطی داشت وی هنوز جوان بود که در علوم و حکمت- ریاضی و نجوم استاد شد. خواجه نصیر الدین زمانی در زندان اسمعیلیه بسر برد و موقعی که هلاکو قلعه الموت را فتح نمود او را آزاد و از مقربان خویش نمود سپس بامر هلاکو در مراغه رصد خانه ای تاسیس و خواجه نصیر الدین زیجی ترتیب داد و کتابخانه ای کهدرحدود چهارصد هزار کتاب داشت برای استفاده دانشمندان تهیه نمود. آثار خواجه غالبا بزبان عربی است . از مهمترین آثار فارسی وی اخلاق ناصری در اخلاق، اساس الاقتباس در منطق ، معیار الاشعار د رعروض و قافیه ما اوصاف الاشراف د رعرفان، تذکرة نصیریه در هیئت و رساله سی فصل در نجوم است. وی اشعاری هم بزبان فارسی دارد. خواجه در سال 672 وفات یافت.

موجود بحق ، واحد اول باشد

باقی همه موهوم و مخیل باشد

هر چیز جز او که آید اندر نظرت

نقش دومین چشم احول باشد

لذات دنیوی همه هیچ است نزد من

در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست

روز تنعم و شب عیش و طرب مرا

غیر از شب مطالعه و روز درس نیست

درج
06-04-2010, 19:47
فخرالدین عراقی





شیخ فخرالدین عراقی ابراهیم همدانی متخلص بعراقی در همدان متولد شد. خانواده او فاضل و ادیب، اهل حقیقت و طریقت بودند. عراقی پس از کسب علم ودانش در مدرسه( شهرستان) در همدان مشغول تدریس شد و پس از چندی بجمعیت درویشان پیوست و مدرسه را رها نمود.وی در جهان گردی های صوفیانه گزارش بشهرملتان هندوستان افتاد ودرآنجا ارادت زیادت بشیخ بهاءالدین زکریای ملتانی پیدا نمود ازآن پس بر اثرارشاد شیخ بهاءالدین وی مراحل عرفان را پیمود و بدرجه کمال رسید و سپس برای تزکیه نفس بسیر و سیاحت پرداخت و بالاخره بدمشق رسید و در همانجا در سن 78 سالگی بسال 688 وفات یافت.

دیوان عراقی شامل غزلیات و رباعیات شورانگیزیست که در حال جذبه و شوق سروده شده است.




با یار به بوستان شدم رهگذری
کردم نظری سوی گل از بی‌نظری
آمد بر من نگار و در گوشم گفت:
رخسار من اینجا و تو در گل نگری؟

درج
06-04-2010, 19:47
سعدی





شیخ مشرف الدین بن مصلح الدین سعدی شیرازی که بزرگترین استاد نظم ونثر زبان فارسی است د رحدود 580 هجری در شیراز متولد شد. پدر وی نابهنگام د رگذشت ودرسال 591 هجری که اتبک زنگی بحکومت فارس رسید بادامه تحصیل اودر مدرسه نظامیه بغداد کمک نمود و بدین ترتیب دوران تحصیلی او شروع شد. سعدی در همین دوره زیر نظر استاد خود شیخ شهاب الدین سهروردیه موسس سلسله سهروردیه به تحصیل عرفان مشغول شد. در نتیجه حمله مغول حامی او سعدبن زنگی ملک فارس را از دست داد، هرج ومرج بفارس روی آورد ومردم آن سرزمین پریشانحال شدند و عده ای هم جلای وطن کردندازآن جمله سعدی بود که خاک غربت را بروطن خویش ترجیح داد و عزم سفر کرد و بسیاحت شام، فلسطین، آسیای صغیر- شمال آفریقا- هندوستان و بسیاری از کشورهای دیگر رفت و در این جهانگردی با مردم مختلف آشنا شد در ایندوران سختی ها و خوشی ها، گرمی ها و سردیهای روزگار او را پخته نمود و تجربه ها آموخت وبمولد خویش شیراز مراجعت کرد و در این زمان در شیراز آرامش و صلح بار دیگر برقرار شده و فرزند ولینعمت سابق سعدی اتابک ابوبکربن سعد زمام امور را بدست گرفته بودشیخ سعدی بدربار اتابک راه یافت و دوره سوم زندگی خویش را شروع نمود ویتخلص خود را ازاتباک سعدبن زنگی گرفت. در این زمان سعدی بتالیف و تصنیف پر مغزترین منظومههای پندآموز خود که نتیجه 30 سال تجربه و جهانگردی و مردم شناسی بود دست زد این اثر بزرگ به بوستان معروف است که آنرا سعدینامه هم میگویند. وی در سال 656 دومین اثر خود گلستان را عرضه نمود. گلستان شیواترین نثر فارسی است که بصورت حکایت اخلاقی و اجتماعی در هشت باب نوشته شده است.



دیوان سعدی شامل قصاید- قطعات- غزلیات- ترجیعات- رباعیات است. سعدی در سال 691 هجری وفات یافت مدفن وی در خانقاه شیراز در کنار آب رکناآباد است.


نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک‌دل، سر دست برفشانی
نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم، بر آب زندگانی
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم، که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
مده ‌ای رفیق پندم، که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی، که چه می‌رود نهانی
دل دردمند سعدی، ز محبت تو خون شد
نه به وصل می‌رسانی، نه به قتل می‌رهانی

درج
06-04-2010, 19:48
همام تبریزی



خواجه همام الدین تبریزی از شعرای بنام آذربایجان و از غزلسرایان مشهور قرن هفتم است. دیوان وی شامل دو هزار بیت است. همام ممدوح خاندان جوینی بود، وی در سال 714 هجری وفات یافت.

بدیدم چشم مستت رفتم از دست
کوام و آذر دلی کویا بتی مست
دل‌ام خود رفت و می‌دانم که روژی
به مهرت هم بشی خوش کیانم
اژ دست به آب زندگی ای خوش عبارت
لوانت لاود جمن دیل و کیان بست
دمی بر عاشق خود مهربان شو
کزی سر مهرورزی کست و نی کست
به عشق‌ات گر همام از جان برآیذ
مواژش کان بوان بمرت وارست
کرم خا و ابری بشم بوینی
به بویت خته بام ژاهنام سرمست

درج
06-04-2010, 19:48
شیخ شبستری



سعد الدین محمود شبستری که در عهد الجایتو و ابوسعید در شبستر آذربایجان میزیست از عرفا و علماء برجسته قرن هفتم هجری است، وی مثنوی گلشن راز را در سال 717 هجری بنظم درآورد مثنوی مزبور در پاسخ پرسشهای امیر سید حسن هروی است. شبستری دومثنوی دیگر وبنام شاهدنامه و سعادت نامه سروده است وی علاوه بر ذوق شعری در نثر نویسی هم دست داشته و رسالاتی در مسائل دینی و عرفانی تالیف کرده است. شبستری در سال 720 هجری در گذشت.

خراباتی شدن از خود رهایی است
خودی کفر است اگر خود پارسایی است
خرابات از جهان بی‌مثالی است
مقام عاشقان لاابالی است

درج
06-04-2010, 19:48
امیر خسرو دهلوی





امیر خسرو دهلوی در سال 651 هجری در پتیالی از شهرهای شمال غربی هندوستان بدنیا آمد پدرش لاچین نامداشت و از ترکانی بود که در دوره استیلای مغول از ترکستان بهندوستان فرار کرد. امیر خسرو پس از تحصیل علوم و ادبیات بخدمت شاهان هند درامد. وی ممدوح علاء الدین خلجی بود. دیوان امیر خسرو شامل قصاید و ترجیع بند و مسمط است و علاوه بر این دیوان، پنج مثنوی سروده و داستانهائی از زبان سانسکریت بنظم فارسی ترجمه نموده است، پنج مثنوی امیر خسرو شامل 18 هزار بیت است کهدر مدت سه سال از 698 تا 701 هجری سروده شده وی آثار دیگری بنظم و نثر دارد از آن جمله قران السعدین – مفتاح الفتوح- خزائن الفتوح و مسائل الاعجاز است.

امیر خسرو در سال 725 در دهلی وفات یافت.


گم شدم در سر آن کوی مجویید مرا
او مراکشت شدم زنده مپو یید مرا
بر درش مردم و آن خاک بر اعضای من است
هم بدان خاک درآید و مشویید مرا
عاشق و مستم و رسوایی خویشم هوس است
هر چه خواهم که کنم هیچ مگویید مرا
خسروم من : گلی ازخون دل خود رسته
خون من هست جگر سوز مبویید مرا

ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد
مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا

برسرکوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و برمن گذری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر کار توشود
با من دلشده هر چند سری نیست ترا
دیگران گرچه دم از مهر و وفای تو زنند
به وفای تو که چون من دگری نیست ترا

درج
06-04-2010, 19:48
حسن دهلوی



وی شاگرد امیر خسرو دهلوی بود و بحافظ هندوستان معروف است. غزلیات حسن دهلوی در ادبیات فارسی شهرت بسزائی دارد. حسن در سال 727 هجری وفات یافت.

هر قوم راست ، راهي ديني و قبله گاهي
ما قبله راست كرديم بر سمت كج كلاهي
خيز اي طبيب بر خوان هر خطبه اي كه داري
رويش نگر چو عبدي ابرو نماز گاهي
گر سرو و مه نديدي بايد گر موافق
بالاش بين چو سروي بالاي سرو ماهي
با آنكه كرد توبه فسق از دلم فراموش
هر گه لبش ببينم ياد آيدم گناهي
بندي اگر گشايد از زلف ظالم او
از هر خمي بر آيد فرياد داد خواهي
عقل حسن چه باشد ، اندر حضور عشقت
طفل جهان نديده در پيش پادشاهي

درج
06-04-2010, 19:48
اوحدی مراغه ای



ابو حامد رکن الدین اوحدی در نیمه قرن هفتم هجری د رمراغه متولد شد. وی از شاگردان اوحد الدین کرمانی از عرفای مشهور بود و تخلص اوحدی را از او گرفت اوحدی بیشتر ایام عمر را در اصفهان گذرانید و بآذربایجان نیز سفر کرده است و در خدمت سلطان ابو سعید آخرین ایلخان مغول درآمد مداح او شد دیوان اوحدی شامل غزلیاتف رباعیات، ترجیع بند و قصاید است. مشهورترین اثر اوحدی" جام جم" دارای پنجهزار بیت شعر میباشد و همچنین مثنویدیگری بنام ده نامه یا منطق العشاق دارد. وی در سال 738 در مراغه وفات یافت و درآنجا مدفون گردید.


در بنـدِ غم عشـق تو، بســـیار کسـانند
تنها نه منم خود، که دراین غصّـه بسانند
در خاک به امید تو، خلقی است نشـسته
یک روز برون آی و ببـین تا به چه سانند
عـُشـّـاق تو در پیـــش گرفتـــند، بیــابان
کآن طایـفه، ده را پس ازاین هیـچ کسانند
کو مَحــــرم رازی، که اســـیران محبـّت
حــــالی بنـویسند و سـلامی برسانند
با محتـسب شــهر بگویید، که امشب
دسـتار نگـهدار، که بیرون عسسانند!
ای دانه دُر، عشق تو دریاسـت ولیکن
افســـوس! که نزدیــک کنــار تو خســـانند
شاید که ز مصرت، به هوس مرد بیاید
خـود مردم این شــــهر، مگر بی هوسانند؟
با جـُـور رقیــبان، ز ِ لبـت کام که یابد؟
من تـَرک بگـُـفتم، که عسـل را مگســانند!
ای اوحـدی از لاشـه تنگ تو، چه خیزد؟
کآندر طلـب او هـمـه، تازی فرسانند
افسوس که در پای تو این تنـد سواران
بسـیار دویدند و همان بازپـســانند! !

درج
06-04-2010, 19:48
خواجوی کرمانی



کمال الدین ابوالعطا خواجو در سال 679 هجری د رکرمان متولد شد. وی پس از تحصیل علم بمسافرت پرداخت.کمال الدین از شاگردان علاء الدوله سمنانی بود وی اواخر عمرش بخدمت شیخ ابواسحق اینجو در شیراز رسید و تقربی خاص یافت. دیوان خواجوی کرمانی شامل قصیده- قطعه و غزل است و خمسه دارد که د رحدود بیست هزار بیت میباشد. وی در سال 753 هجری در شیراز وفات یافت ودر همانجا دفن شد.

دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا
راز من جمله فرو خواند بر دشمن و دوست
اشک ازین واسطه از چشم بیفتاد مرا
هرگز از روز جوانی نشدم یکدم شاد
مادر دهر ندانم به چه میزاد مرا
دامنم دجله‌ی بغداد شد از حسرت آن
که نسیمی رسد از جانب بغداد مرا
آنکه یک لحظه فراموش نگشت از یادم
ظاهر آنست که هرگز نکند یاد مرا
من نه آنم که ز کویش به جفا برگردم
گر براند زدر آن حور پریزاد مرا
این خیالست که وصل تو به ما پردازد
هم خیالت کند از چنگ غم آزاد مرا
گر بگوشت نرسد صبحدمی فریادم
که رسد در شب هجران تو فریاد مرا
بر سر کوی تو چون خواجو اگر خاک شوم
به نسیم تو مگر زنده کند باد مرا

درج
06-04-2010, 19:49
این یمین





امیر محمود بن امیریمین الدوله طغرائی در اواخر قرن هفتم هجری در فریوند از ولایت جوین خراسان بدنیا آمد. دوران حیات وی مصادف با اختلاف شدید بین امرای خراسان بود و در نتیجه همین اختلاف قتل وغارت هائی در این ایالت روی داد و روح حساس شاعر ئر معرض تند باد حوادث قرار گرفت و چنان اثری در وی باقی گذارد که گوشه عزلت اختیار کرد.

دیوان ابن یمین شامل ده هزار بیت است که جمع آوری شده ولی آنطور که تذکره نویسان متذکر شده اند مجموعه اشعار وی بیش از این بوده . ولی بعلت واقعه سال 743 دیوان شاعر بغارت رفت و پس از آن بیش از ده هزار بیت چیزی بدست نیامد، ابن یمین در سال 769 وفات یافت.

دو قرص نان اگر از گندم است اگر از جو
دوتای جامه اگر کهنه است اگر از نو
به چار گوشه ی ایوان خود به خاطر جمع
که کس نگوید از این جای خیز وآنجا رو
هـــزار بار نــــکوتر به نـــزد ابـــن یمین
ز فـر مملکت کـی قباد وکـی خسرو

درج
06-04-2010, 19:49
عماد فقیه



خواجه عماد الدین فقیه کرمانی معاصر با خواجه حافظ و از غزلسرایان بنام است وی بسبب تعصبی که بمسائل دینی داشت و تظاهری که بزهد و تقوی میکرد مقرب دربار سلاطین آل مظفر بود خواجه عمادالدین در سال 773وفات نمود.

هر كه عاشق نيست در عالم مباد
سايه ي مهر از سر ما كم مباد
عاشقان بي نوا را در جهان
شادماني باد و هرگز غم مباد
ور ز نام عاشقي ننگ آيدم
نام من بر دفتر عالم مباد

درج
06-04-2010, 19:49
سلمان ساوجی





خواجه جمال الدین سلمان در اوایل قرن هشتم هجری بدنیا آمد. پدر وی مستوفی ایلخانیان بود. سلیمان در جوانی بدربار سلطان ابوسعید راه یافت و مدح وزیر وی غیاث الدین محمد میگفت ولی پس از انقراض حکومت ایلخانیان بدربار جلایریان رفت و مدت چهارسال در دربار آنان بود. دیوان سلیمان شامل قصیده- غزل- مثنوی و قطعه است.

سلمان در سال 778 هجری فوت نمود.

گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر
چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه
ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش

درج
06-04-2010, 19:49
حافظ





خواجه شمس الدین محمد متخلص بحافظ از معروفترین شعرا و غزلسرایان ایران است . پدر وی در زمان اتابکان سلغری از اصفهان بشیراز رفت و حافظ درحدود سال 726 در شهر شیراز بدنیا آمد. حافظ در کودکی از داشتن پدر محروم شد و بی سرپرست ماند. وی در شرایط سختی امرار معاش می نمود ودرنهایت فقر و تنگدستی تحصیل علم کرد. حافظ از شاگردان قوام الدین عبدالله بود و با کمک حافظه قوی خود قرآن رااز حفظ داشت. و بسیار نیکو تفسیر می نمود. بهمین سبب وی تخلص حافظ گرفت. علاوه بر این در حکمت- لغت- ادبیات فارسی و عربی استاد بود. در عصر حافظ انقلابات و خونریزی های شدیدی در شیراز روی داد که هریک از این وقایع تاثیری عمیق درروحیه شاعر نمود و موجب سرودن اشعاری شد.

دیوان خواجه حافظ شامل مثنوی- قصیده- ملمع- غزل- قطعه- ترجیع بند- رباعی- مغنی نامه و ساقی نامه است که بعد از وفات وی بهمت دوستش محمد گلندام جمع آوری شد. حافظ در سال 791 با 792 هجری در شیراز وفات یافت و ویرا در حومه شیراز که بحافظیه معروف است دفن نمودند.


پیش ازاینت بیش ازاین اندیشه‌ی عشّاق بود
مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین‌لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل می‌برد ودین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود

درج
06-04-2010, 19:49
سعد الدین تفتازانی



مسعودبن عمر تفتازانی در سال 722 هجری د رتفتازان خراسان متولد شد. در تحصیل علوم زمان خود استاد بود. تیمور پس از آنکه بخراسان دست یافت تفتازانی را بسمرقند آورد و مورد احترام و توجه قرار داد و تا آخرین دم حیاتش مورد تکریم تیمور بود که بسال 791 یا بقولی 797 هجری درگذشت.

درج
06-04-2010, 19:49
بسحق الاطعمه





فخرالدین( یا جمال الدین) احمد ابواسحق الاطعمه ( بزبان عامیه بسحق مینامند) از شعرای اواخر قرن هشتم هجری است. وی در شیراز متولد شد و در همانجا هم زندگی میکرد. بسحق با ابتکار خاص خود غزلهای حافظ و عماد فقیه و سایر شعرای پیشین را تضمین میکرد و بخصوص اسامی خوراکی و اطعمه را بطرز جالبی در اشعارش آورده است.

دیوان بسحق ازنظر تحقیق چگونگی خوردنی ها برای سرگرمی و تفنن بسیار جالب است. بعضی از تذکره نویسان وفات وی را 803 متذکر شده اند. ولی هرمان اته در صفحه 188 کتاب خود وفات او را 827 یا 830 هجری نوشته است.


رفیق مهربان و یار همدم
همه‌کس دوست می‌دارند و من‌هم
سعدی

برنج زرد و مرغ و قند باهم
همه‌کس دوست می‌دارند و من
‌هم زحلوا زله می بستند زین پیش
نه این بدعت من آوردم به عالم
اگر گویی که میل کشککم نیست
من این دعوی نمی‌دارم مسلم
وگر گوئی که صفرائی مزاجم
مسلم دارمت والله واعلم
در آن‌دم وصف نان می‌گفت بسحق
که از گندم حذر می‌کرد آدم
بسحق

مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسر شود زهی توفیق
حافظ

برنج زرد پر از روغن و رفیق شفیق
اگر حلاوه بود در برش زهی توفیق
ببر زدنبه بریان نواله‌ای امروز
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
چنان فرو برم انگشت‌ها به قعر برنج
که دیده خیره بماند در آن چو بحر عمیق
شده‌ست مرغ مسمی به بحر روغن غرق
بیار کشتی صحن و بگیر دست غریق
به نزد قلیه‌برنج این طعام‌ها هیچ است
هزاربار من این نکته کرده‌ام تحقیق
کماج گرم به دست‌آر و یخنی، ای بسحاق
که هرکجا که رَوی، مثل این‌دو نیست رفیق
بسحق

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
حافظ

طبق پهن فلک دیدم و کاس مه نو
گفتم ای عقل به ظرف تهی از راه مرو
اگرم گندم بغرا نبود، بفروشم
خرمن مه به جُوی، خوشهٔ پروین به دو
جو دست بر دنبه بریان زن و یخنی بگذار
سخن پخته همین است، نصیحت بشنو
بسحق

آن شمع‌ها که در دل بسحاق برفروخت
از رهگذار نور برنج شماله بود
بسحق

من آن نی‌ام که زحلوا عنان بگردانم
که تَرکِ صحبت شیرین نه کار فرهاد است
حسد چه میبری ای کاسه‌لیس بربسحاق
برنج زرد و عسل، روزی خدادادست
بسحق

عشق یخنی دل ما برده به یغما امروز
مطبخی، خیز و برو دیگ کلان نِه بربار
بسحق

چو نعمت نماند به کس پایدار
همان به که آشی بود یادگا
ر به شهنامه گر مدح گبران بود
به دیوان ما وصف بریان بود
درآنجا اگر پهلوان رستم است
مُزَعفَر به مردی چه از وی کم است؟
چه رستم، چه بیژن، چه این و چه آن
دوانند، سرگشته از بهر نان
بسحق

درج
06-04-2010, 19:50
بابا کمال خجندی





کمال الدین مسعود که اهل خجند ماورالنهر بود از شعرای غزلسرای اواخر قرن هشتم هجری است. وی عارف بود و غزلهای او عرفانی است. بابا کمال دنیا را بهیچ میگرفت و زمانی که فوت نمود در خانقاه وی جز حصیری که بروی آن می خوابید و سنگی که سر بر آن میگذارد چیزی نیافتند.

از شعرای معاصر باباکمال مغربی تبریزی است که او هم بسال 803 هجری وفات یافت مغربی چون بابا کمال شاعری عارف بود.

درج
06-04-2010, 19:50
شاه نعمت الله ولی کرمانی





وی موسس سلسله مشهو رنعمت اللهی بود که در عرفان دارای مقامی بلند است. و شاهرخ بن تیمور و احمد شاه والی دکن و عده زیادی از دانشمندان معاصر نسبت بوی ارادتی مخصوص داشتند. از او رسالات متعددی باقی است که د رخصوص عرفان نوشته شده. دیوان اشعار شاهنعمت الله عرفانی است. شاه نعمت الله بسال 834 هجری وفات یافت.




گوهر بحر بی‌کران مائیم
گاه موجیم و گاه دریائیم
ما از آن آمدیم در عالم
تا خدا را به خلق بنماییم

درج
06-04-2010, 19:50
جامی





نورالدین عبدالرحمن جامی در سال 817 هجری در خرجرد جام متولد شد. وی در جوانی باتفاق پدرش از جام بهرات رفت و در مدرسه نظامیه آنجا مشغول تحصیل شد. جامی بعلت ارادتی که بشیخ الاسلام احمد جام داشت ونام مولدش تخلص جامی گرفت. وی از علماء و عرفای بزرگ ایرانست جامی صوفی و از پیروان طریقه نقش بندیه و سنی بود ولی از تعصبات خشک این مذهب برکنار بود.



جامی نتنها در ایران مشهور بود بلکه درهندوستان، افغانستان و آسیای صغیر هم معروف بود سلطان حسین بایقرا وزیر او امیر علیشیر نوائی وی را محترم می شمردند و او را اکرام می کردند. سلاطین عثمانی با او مکاتبه و روابط دوستانه داشتند.



جامی بعلت اطلاعات زیادی که درخصوص علوم مختلفه داشت آثار وی بسیار و مختلف است بحدی که او بکثرت تالیفات شهرت یافته. بعضی آثار او را بحساب حروف تخلص وی 54 رساله و کتاب ذکر نموده اند از مهمترین آثارمنثور جامی بهارستان، نفحات الانس، نقد النصوص لوایح، شواهد النبوه و اشعة اللمعات می باشد.

دیوان وی شامل قصیده- ترجیع بند- غزل – ملمع – قطعه رباعی است. علاوه بر این هفت مثنوی بنام سبعه یا هفت اورنگ سروده است جامی در سال 898 هجری وفات یافت.


ای به یادت تازه جان عاشقان!
ز آب لطفت تر، زبان عاشقان!
از تو بر عالم فتاده سایه‌ای
خوبرویان را شده سرمایه‌ای
عاشقان افتاده‌ی آن سایه‌اند
مانده در سودا از آن سرمایه‌اند
تا ز لیلی سر حسنش سر نزد
عشق او آتش به مجنون در نزد
تا لب شیرین نکردی چون شکر
آن دو عاشق را نشد خونین، جگر
تا نشد عذرا ز تو سیمین‌عذار
دیده‌ی وامق نشد سیماب‌بار
تا به کی در پرده باشی عشوه‌ساز
عالمی با نقش پرده عشقباز؟
وقت شد کین پرده بگشایی ز پیش
خالی از پرده نمایی روی خویش
در تماشای خودم بی‌خود کنی
فارغ از تمییز نیک و بد کنی
عاشقی باشم به تو افروخته
دیده را از دیگران بردوخته
گرچه باشم ناظر از هر منظری
جز تو در عالم نبینم دیگری
در حریم تو دویی را بار نیست
گفت و گوی اندک و بسیار نیست
از دویی خواهم که یکتای‌ام کنی
در مقامات یکی، جای‌ام کنی
تا چو آن ساده‌ی رمیده از دویی
«این منم» گویم «خدایا! یا توئی؟»
گر منم این علم و قدرت از کجاست؟
ور تویی این عجز و سستی از که خاست؟

درج
06-04-2010, 19:50
بابا افغانی



بابا افغانی از شعرای دربار سلطان یعقوب آق یو قونلو بود. وی اشعار خود را بسبک هندی می سرود. بابا افغانی در سال 927 هجری درگذشت.

درج
06-04-2010, 19:51
هاتفی خرجردی





هاتفی خواهرزاده جامی شاهنامه ای بنام شاه اسمعیل سروده است. وی خمسه ای دارد که چندان شهرتی ندارد هاتفی بسال 927 هجری درگذشت.



خداوندا به عشقم زندگی ده
به فرقم تاج عزّ بندگی ده .
هفت منظر را با این بیت شروع میکند:
ای نگارنده صحیفه غیب
نام تو صدر صفحه لاریب .
آغاز تمرنامه بدینگونه است :
به نام خدائی که فکر و خرد
نیارد که تا کنه او پی برد

درج
06-04-2010, 19:51
هلالی جغتائی





بدرالدین یا نورالدین هلالی جغتائی یکی از بزرگترین شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است. وی اهل استر آباد است، اما انطور که تذکره نویسان متذکر شده اند تمام و یا قسمتی از عمرش را در هرات گذرانیده. هلالی زیر نظر امیر علیشیر نوائی تربیت شده. چند مثنوی از او بنام شاه و درویش، صفات العاشقین و لیلی مجنون از او باقی است ولی شهرتش بیشتر بخاطر غزلیاتی که سروده می باشد. هلالی در سال 927 یا 936 هجری بفرمان ابوالغازی عبیدالله خان بن ازبک پنجمین پادشاه سلسله شیبانیان ازبک و بدست سیف الله نامی د رچهار سوق شه رهرات بقتل رسید.





آرزومندم توام، بنمای روی خویش را



ورنه از جانم برون کن آرزوی خویش را



جان در آن زلف است، کمتر شانه کن



تا نگسلی هم رگ جان مرا هم تار موی خویش را



خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من



همچو روی خویش نیکو ساز خوی خویش را



چون به کویت خاک گشتم پایمالم ساختی



پایه بر گردون رساندی خاک کوی خویش را



آن نه شبنم بود ریزان در وقت صبح از روی گل



گل ز شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را



مرده‌ام، عیسی دمی خواهم که یابم زندگی



همره باد صبا بفرست بوی خویش را



بارها گفتم هلالی، ترک خوبان کن

ولی هیچ تأثیری ندیدم گفتگوی خویش را

درج
06-04-2010, 19:51
اهلی شیرازی





اهلی شیرازی از شعرای دوره صفویه است. این شاعر در تجنیس و سایر صنایع بدیع استاد بود. شهرت وی بیشتر بخاطر رباعی است که در وصف قلیان سروده و این در زمانی ساخته شده که توتون و تنباکو بوسیله تجار پرتقالی وارد ایران شد.





وفات او را در سال 942 یا 943 نوشته اند.



خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست



آن غنچه پژمرده که نشکفت، دل ماست



با خار غمم خار گل ای مرغ چمن چیست؟



کاین خار من اندر جگر و خار تو در پاست



گلگشت چمن بر دل آزاده بود خوش

مرغان چمن را به گل و سرو چه پرواست

درج
06-04-2010, 19:51
وحشی بافقی





وحشی بافقی در اواخر دوره سلطنت شاه اسمعیل صفوی در سال 929 هجری در قصبه ی بافق بدنیا آمد. وی غزل و مسمط را بهتر از دیگر اشعار میسروده. شاهکار او ترکیب بندیست که در ادبیات فارسی در نوع خود بی نظیر است. وحشی در سال 991 هجری قمری در گذشت.





آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ



اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ



شده نزدیک که هجران تو، مارا



بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ



کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی



وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ



رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان



جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ



وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی

گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ

درج
06-04-2010, 19:51
محتشم کاشانی





محتشم از شعرای معروف دوره صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول بود. وی اشعار دینی و مرثیه نیکو میسرود و اصولا تشویق سلطان صفوی بود که محتشم را از مدح و غزل ساختن بسرودن مرثیه وادار نمود. وی مرثیه غرائی در مرگ برادر خود عبدالغنی سرود. مرگ محتشم در سال 996 هجری بوده است.



باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهی کنار رسول خدا حسین

درج
06-04-2010, 19:51
عرفی شیرازی





جمال الدین محمد عرفی در شیراز متولد شد ولی از دوران جوانی بهندوستان مسافرت کرد و در شمار شعرای دربار اکبر شاه قرار گرفت و در آسیای صغیر، هند و افغانستان شهرت بسزائی داشت. دیوان عرفی شامل قصیده- غزل و مثنوی است. عرفی در سال 999 هجری وفات یافت.


عرفی قصيده رائيه ای پرداخته که مطلع آن اين است:


نيافتم که فروشند بخت در جهان


بگشتم و دردا که هيچ شهر و دياربازار



اين قصيده شامل يکصد و هشتاد بيت است که برخی نيز به جوابگويي او برخاسته اند.



از رباعيات او يکي اين است:




زاهد به فريب مرد و زن مشغولاست

صوفی به عمارت بدن مشغول است

عاشق به هلاک خويشتن مشغولاست

دانا به کرشمه سخن مشغول است

درج
06-04-2010, 19:51
شیخ بهائی





شیخ بهاءالدین محمد بن حسین عاملی در سال 953 در بعلبک شام متولد شد و هنوز طفلی بیش نبود که بایران آمد و تحصیلات خود را در ایران شروع کرد. وی از دانشمندان بنام و مشهور واز مفاخر بزرگ ایران است. شیخ بهائی از مقربین شاه عباس بود. او در ریاضیات، هیات ونجوم مقام استادی داشت، از تالیفات برجسته وی بزبان فارسی جامع عباسی انشاء ودو مثنوی که یکی بنام شیر و شکر ودیگری بنام نان و حلواست سروده است، از تالیفات دیگرش کشکول است که در حکایات و اخبار وعلوم و امثله فارسی و عربی می باشد. بزبان عربی ( خلاصة الحساب) و ( تشریح الافلاک) است که تصنیف نموده. مجموع تالیفات شیخ بهائی در حدود 88 رساله و کتاب است که جمع آوری و نگاهداری شده. اشعاری هم بزبان فارسی از این دانشمند بزرگ باقی است. شیخ بهائی در سال 1031 وفات یافت و بنا بوصیت خودش جنازه وی را از اصفهان بمشهد منتقل ودر کنار صحن حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) دفن کردند.





دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید



دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید



ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح



! نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید



مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی



که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید



بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را

نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

درج
06-04-2010, 19:52
ابوالقاسم میر فندرسکی





وی یکی از حکمای زمان شاه عباس کبیر است که طرف توجه شاه بود. میر فندرسکی مدتی در هند زندگی می کرد وی علاوه بر اینکه از حکمای عصر خود بود اشعاری بفارسی سروده. ابوالقاسم میر فندرسکی در سال 1050 هجری در اصفهان در گذشت.




چرخ با این اختران خوب و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود همتاستی

درج
06-04-2010, 19:52
صائب تبریزی





محمد علی صائب فرزند میرزا عبد الرحیم در سال 1010 هجری در اصفهان متولد شد. صائب در جوانی بهندوستان مسافرت نمود و در آنجا مورد توجه شاه جهان قرار گرفت و مقام و منزلتی خاص یافت. وی پس از شش سال باصفهان بازگشت و بدربار شاه عباس دوم راه یافت. دیوان صائب در حدود صد و بیست هزار بیت است. وی در سال 1080 یا 1081 هجری در اصفهان وفات یافت. و در تیه ای که بنام خودش می باشد مدفون گردید.



صائب چون اصولا از یک خانواده تبریزی بود گو اینکه در اصفهان متولد شده و در همانجا زندگی کرده وی را بنام صائب تبریزی می خوانند. دیوان منقح وی در تهران بطبع رسیده و امیری فیروز کوهی شاعر معروف مقدمه ای برآن نوشته است.





آب خضر و می‌شبانه یکی‌ست



مستی و عمر جاودانه یکی‌ست



بر دل ماست چشم، خوبان را



صد کمان‌دار را نشانه یکی‌ست



پیش آن چشم‌های خواب‌آلود



نالهٔ عاشق و فسانه یکی‌ست



پلهٔ دین و کفر چون میزان



دو نماید، ولی زبانه یکی‌ست



گر هزارست بلبل این باغ



همه را نغمه و ترانه یکی‌ست



پیش مرغ شکسته‌پر صائب

قفس و باغ و آشیانه یکی‌ست

درج
06-04-2010, 19:52
طبیب اصفهانی





میرزا نصیر طبیب اصفهانی معاصر زندیه و در اصفهان طبابت مینمود وی صاحب ذوق و قریحه خاصی بود طبیب اصفهانی مثنوی را نیکو سروده از قطعه های معروف او منظومه پیر وجوان است که شهرت وافر دارد. وفات طبیب را سال 1192 هجری گویند.



غمت در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار و گریم
که از گریه ام ناقه در گِل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
چو برخاست از جای، مشکل نشیند
خلد گر به پا خاری ، آسان برآید
چه سازم به خاری که بر دل نشیند

درج
06-04-2010, 19:52
هاتف اصفهانی





سیداحمد هاتف اصفهانی شاعر دوره افشاریه و زندیه بود. شهرت وی بیشتر بخاطر ترجیع بندی است که در توحید سروده شده و درمیان آثار ادبی ایران بی نظیر است. دیوان وی شامل قصیده، غزل و قطعه است. هاتف در سال 1198 هجری مقارن تشکیل دولت قاجاریه د رقم وفات نمود.




ای فـدای تـو هم دل و هم جــان
وی نثار رهت هـم این و هـم آن
دل فـدای تو چــون تویی دلبر
جان نثار تو چون تویی جانـان
دل رهـانـدن ز دست تو مشکـل
جـان فشانـدن به پـای تو آسان ...
ساقی آتش پرست و آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش
سوخت هم کفر از آن و هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی
به زبانی که شرح آن نتوان
این سخــن می‌شنیـدم از اعضا
همـه حتـی الوریـد و الشـریان

که یکی هست و هیـچ نیست جـز او
وحـــده لا الــه الاّ هـــو

درج
06-04-2010, 19:52
مجمر اصفهانی





وی در زواره از نواحی اصفهان متولد شده و پس از تحصیل علوم ادبی بتهران آمد و بوسیله نشاط بدربار فتحعلیشاه راه یافت و مورد احترام واقع شد و بلقب مجتهد الشعرا ملقب گردید. مجمر در سال 1125 هجری وفات یافت.









ديوانه بشناسد ره ويرانه خود را



از كوي او ره گم نكنم خانه خود را



با اين كه ندانيم ره خانه خود را



مستيم و ره كوي تو ناديده سپاريم



شمعي كه نيفروخته پروانه خود را

نه، رخ و بنگر كه دهد جان و نداند

درج
06-04-2010, 19:52
فتحعلیخان صبا





فتحعلیخان صبای کاشانی، ملک الشعراء دربار فتحعلیشاه بود. دیوان وی شامل قصیده- غزل و رباعی است و بتقلید شاهنامه فردوسی ( شهنشاهنامه) را سروده که در تاریخ قاجاریه آورده شده است. فتحعلی خان، مثنوی دیگری هم بنام خداوند نامه سروده است. وی در سال 1238 هجری درگذشت.



جانب بندر بوشهر شو اي پيک شمال
به بر شاه فريدون فر خورشيدخصال
خسرو ملک ستان لطفعلي خان که بود
ياورش لطف علي يار خداي متعال .
که آن را بدين صورت گردانده اند:
جانب کشور جمشيد شو اي پيک شمال
به بر شاه فريدون فر خورشيدخصال
خسروملک ستان فتحعلي شه که بود
ياورش لطف علي يار خداي متعال

درج
06-04-2010, 19:53
نشاط اصفهانی





میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی ملقب به معتمد الدوله از شعرا و ادبا و گذشته از مقام ادبی، وی از رجال مشهور دربار فتحعلیشاه بود، نشاط در نثر و نظم فارسی و عربی دست داشت. دیوان وی بگنجینه معروف است که علاوه بر قصیده- غزل- مثنوی و رباعی شامل قطعات نثر، مراسلات، خطبه و منشات میباشد.



نشاط توجهی به تصوف داشت. ویدر سال 1244 هجری وفات یافت.




زیباتریــــن اشیا، فرخ‌تریــــن اعیــــــان
از هرچه هست پیدا و از هرچه هست پنهان
از مرغ هزاراست، از وقت‌ها سحرگه
از فصل‌هابهار است، از نوع‌هاستانسان
از عهدها شباب است، از آب‌ها شراب است
از انجم آفتاب است، از ماه‌هاست نیسان
از سنگها دل دوست، از عیش‌ها غم اوست
از تیغ‌هاست ابرو، از دشنه‌هاست مژگان
از زیب‌هاست افســـــر، از طیب‌هاست عنبر
از عضوهاست دیدهفاز خُلق‌هاست احسان
از انبیــــامحمد، از شهــــــرهامدینه
از شاخ‌هاست طوبی، از باغ‌هاست رضوان




چون دست صبحدم دهد اوراق گل بهباد
گاهی به‌دست مصحف و گاهیکتاب خواه
روز ار سماع گفته زاهد کنی، به‌شب
کفاره از ترانه چنگ و رباب خواه
از پرسش حساب اگر اندیشه باشدت
از دست یار ساغرمی بی‌حساب خواه




طاعـــــــت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دلدوست به هر حیله رهی باید کرد
شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طی این مرحله با نور مهی باید کرد



یک زاهد و یک رند در اینشهر ندیدیم
بستند درمسجدو میخانه در این شهر
دل ازچه، ندانم که، گریزان ز «نشاط» است
دیوانه ندارد سر دیوانـــــه در این شهر

درج
06-04-2010, 19:53
قائم مقام فراهانی



میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی فرزند میرزا بزرگ در سال 1193 هجری قمری متولد شد. وی مردی دانشمند و مدبر بود درجوانی بخدمت عباس میرزا نایب السلطنه درآمد و بعد از پدرش بوزارت عباس میرزا منصوب شد و از طرف فتحعلیشاه بقائم مقام ملقب گردید. وی سالی بخدمتگذاری محمدشاه قاجار مشغول بود ولی در اثر بدگوئی درباریان فاسد بامر محمد شاه قاجار بدست اسمعیلخان قراچه داغی رئیس فراشان در روز 30 ماه صفر سال 1251 هجری قمری در باغ نگارستان خفه شد و بقتل رسید. قائم مقام از نویسندگان و گویندگان بنام و مشهور عصر خود میباشد وی در شعر تخلص ثنائی میکرد. یک مثنوی ساخته که بنام جلایر معروف است وی علاوه بر غزل و مثنوی قصائد نیکوئی هم ساخته است.

درج
06-04-2010, 19:53
وصال شیرازی





میرزا شفیع شیرازی متخلص بوصال از غزلسرایان معروف دوره قاجاریه است. وی در ساختن مثنوی مهارت داشت وصال علاوه بر این که شاعری خوش ذوق بود از خوشنویسان عصر خود بشمار میرفت. وصال در سال 1193 هجری متولد شد و در سال 1262 درگذشت.





کس نیست که گوید به من ای بیهده گفتار

ای زشت به‌گفتار و به‌کردار و به‌رفتار

این پیشه کدام است که در پیش گرفتی

بر دیده دل نشتر و در پای خرد خار

گشتی ادب‌آموز و بدین گونه سیه‌روز

گشتی سخن‌آرا و بدین‌گونه شدی خوار

چندان که ترا کاست هنر، بیش فزودیش

ای بر همه خواری هنرمند سزاوار

مقدار هنر را بفزودی تو به مقدور

او بیش ز مقدور ترا کاست ز مقدار

دیوان تو انباشته از مدح بزرگان

در کیسه نه درهم بودت هیچ نه دینار

امروز چو بازار ادب سرد ببینی
آخر به چه رو گرم بتازی تو به بازار

درج
06-04-2010, 19:53
طاهره ی قرة العین





زرین تاج قزوینی در سال 1228 هجری بدنیا آمد وی دختر ملاصلاح بزغانی و عروس شیخ محمد تقی که شهید ثالث معروف بود. سید کاظم رشتی پیشوای شیخیه بوی لقب قرة العین و سید علی محمد باب او را طاهره نامیده است. قرة العین شاعری خوش ذوق بود و در میان زنان شاعر شهرت خاصی دارد. وی را در سال 1264 هجری قمری مدتی در باغ ایلخانی بجرم بابی گری محبوس و پس ا زچندی فراش های عزیز خان سردار کل که مامور تعقیب و کشتن بابیان بودند دستمالی بگردن او بستند و آنقدر کشیدند تا خفه شد و پس از آن جسدش را بچاهی افکندند.




در ره عشقت ای صنم ، شيفته ی بلا منم
چند مغايرت کنی ؟ با غمت آشنا منم

پرده به روی بسته ای، زلف به هم شکسته ای
از همه خلق رسته ای، از همگان جدا منم

شير تويی ، شکر تويی، شاخه تويی، ثمر تويی
شمس تويی، قمر تويی، ذره منم ، هبا منم

نخل تويی ، رطب تويی ، لعبت نوش لب تويی
خواجه ی با ادب تويی، بنده ی بيحيا منم

کعبه تويی ، صنم تويی، دير تويی، حرم تويی
، دلبر محترم تويی ، عاشق بينوا منم

شاهد شوخ دلربا گفت به سوی من
بيا رسته ز کبر و از ريا ، مظهر کبريا منم
طاهره خاک پای تو ، مست می لقای تو
منتظر عطای تو ، معترف خطا منم

درج
06-04-2010, 19:53
قا آنی





میرزا حبیب متخلص به قا آنی از مشهورترین شعرای دوره قاجاریه می باشد. وی طبعی موزون و ذوقی وافر داشت. قا آنی مدایحی برای فتحعلیشاه و محمد شاه و ناصرالدین شاه سروده است. قصاید خود را بتقلید عنصری و فرخی میسرود و در مداحی بحدی غلو نمود که مقام شعر و شاعری را بی نهایت تنزل داده است. قا آنی در سال 1270هجری قمری درگذشت.



بنفشه رسته از زمین بطرف جوی‌بارها
و یا گسسته حورعین ز زلف خویش تارها
ز سنگ اگر ندیده‌ای چه سان جهد شرارها
به برگ‌های لاله بین میان لاله‌زارها
که چون شراره می‌جهد ز سنگ کوهسارها

درج
06-04-2010, 19:54
فروغی بسطامی





میرزا عباس بسطامی فرزند آقا موسی در سال 1213 هجری قمری در عتبات متولد گردید و در سنین جوانی بایران آمد و بخدمت فتحهلیشاه درآمد، ابتدا تخلص مسکین و بعد تخلص فروغی را از لقب فروغ الدوله فرزند شاهزاده شجاع السلطنه والی کرمان گرفت. این شاعر از غزلسرایان دوره قاجاریه ودارای ذوق عرفانی بود. وفات وی بسال 1274 هجری قمری اتفاق افتاد.



سروش اصفهانی

میرزا محمد علی متخلص به سروش از مداحان ناصرالدین شاه بود از طرف سلطان به شمس الشعرا ملقب گردید. سروش قصیده و غزل های نیکی سروده ازوی دو مثنوی بنام الهینامه و ساقی نامه موجود است که چندان شهرتی ندارد. در گذشت سروش بسال 1285 هجری قمری بوده است.

مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت درکاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سرانگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع، نکوشیده، رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به جایی نرسیدند
فریاد، که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همّت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دوعالم طلبیدند
زنهار، مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق در آیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه‌نظر غافل ازآن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هرکس نبریدند
مرغان نظر‌باز سبک‌سیر، فروغی
از دامگه خاک برافلاک پریدند

درج
06-04-2010, 19:54
محمود خان صبا



محمود خان ملک الشعرا فرزند محمد حسین خان عندلیب و از نواده فتح علی خان صبای کاشانی بود. وی در سال 1238 هجری قمری د رتهران متولد شد اصلا آذربایجانی بود ولی اجداد او در دوره زندیه از آذربایجان بعراق رفتند. محمود خان در اواخر سلطنت محمد شاه سمت پیشکاری الله قلیخان ایلخانی والی کردستان را داشت و چون طبعی موزون و قریحه شاعری داشت بزودی مشهور شد. ویعلاوه بر طبع شاعری خطی خوشداشت و از هنر نقاشی و مجسمه سازی و منبت کاری بهره کافی داشت. نمونه ای از کارهای هنری وی در کاخ گلستان موجود است. محمود خان در سال 1311 هجری د رگذشت.

ماه فروردين زودا كه به صد رنگ و نگار
بر تن كوه يكي جامه كند از ديباه

درج
06-04-2010, 19:54
ایرج میرزا




ایرج میرزا ملقب به جلال الممالک فرزند غلام حسین میرزا در سال 1291 هجری قمری در تبریز متولد شد. در سال 1309 هجری قمری ناصرالدین شاهوی را بصدر الشعرا ملقب نمود. ایرج میرزا بزبانهای روسی و ترکی و فرانسه آشنائیداشت. وی از بزرگترین شعرای معاصر بشمار میرود. ایرج میرزا در سال 1344 هجری قمری بسکته قلبی در گذشت و او را در کنار قبر ظهیر الدوله دفن نمودند.


ابليس شبي رفت به بالين جواني
آراسته با شكل مهيبي سر و بر را

گفتا كه: «منم مرگ و اگر خواهي زنهار
بايد بگزيني تو يكي زين سه خطر را

يا آن پدر پير خودت را بكشي زار
يا بشكني از خواهر خود سينه و سر را

يا خود ز مي ناب كشي يك دو سه ساغر
تا آن كه بپوشم ز هلاك تو نظر را


لرزيد ازين بيم جوان بر خود و جا داشت
كز مرگ فتد لرزه به تن ضيغم نر را

گفتا: «پدر و خواهر من هر دو عزيزند
هرگز نكنم ترك ادب اين دو نفر را

ليكن چون به مي دفع شر از خويش توان كرد
مي نوشم و با وي بكنم چاره ي شر را»

جامي دو بنوشيد و چو شد خيره ز مستي
هم خواهر خود را زد و هم كشت پدر را

اي كاش شود خشك بن تاك خداوند
زين مايه ي شر حفظ كند نوع بشر را

درج
06-04-2010, 19:54
ادیب الممالک فراهانی



میرزا صادق حکیم در سال 1277 هجری قمری متولد شد. وی ابتدا با میر الشعرا و سپس بادیب الممالک گردید. ادیب مدتی روزنامه ادب را در تبریز منتشر می نمود. پدر ادیب الممالک حاجی میراز حسین متخلص بمحیط است. ادیب الممالک در سال 1336 وفات نمود.

برخـیز شـتربـانـا بربـنـد کـجـــاوه *کز چرخ همی عیان گشت رایت کاوه
در شاخ شجر برخـاست آوای چکاوه *وز طول سفر حسـرت من گشت علاوه
بگذر به شتاب اندر از رود سمـاوه *در دیـده مـن بـنـگر دریـاچـه سـاوه

درج
06-04-2010, 19:54
حیاتی



حیاتی از اهل هرات و زوجه نور علیشاه بامی بود. اصل نامش بی بی جان است و ( حیاتی) تخلص میکرد. مشارالیها قواعدشعری و عروض را از شوهرخودآموخت. بعد از وفات نور علیشاه بی بی جانی باملا محمد خراسانی ازدواج نمود. حیاتی اشعار خوب یمیگفت و اگر مبالغه نباشد کلیات او بدههزار بیت میرسد





عجب شیرین لب لیلی عذاری کرده ام پیدا



درین ایام خوشحالم که یاری کردهام پیدا



بیاد لعل شیرین میکنم چونکوهکن جانی



چو فرهاد از برای خویشت کاری کرده ام پیدا



زپا افتادم از اندوه هجران چون کنم یا رب



که این اندوه ازدست نگاری کرده ام پیدا



چو مجنون مینهم رو بر کف پای سگ کویش



که من دیوانه، نیکو غمگساری کرده ام پیدا



بیکدم صرف راه آن بت بیگانه وش کردم

"حیاتی" آنچه من در روزگاری کرده ام پیدا

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:18
https://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-20-03-4/14/776c3a5fa1f1db40f6e6010e3f9edf7c-425

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:18
https://www.upsara.com/images/x032907_1ba346c5-1f6d-4a2d-92a1-0daee8371dd7.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:18
https://www.upsara.com/images/n604500_0bdce223-4175-4bad-a6ba-baa01e763ab7.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:19
https://www.upsara.com/images/d448048_0b25354e-b213-4f5c-8594-4d8f167d71e0.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:25
https://imgurl.ir/uploads/h099811_.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:32
https://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-20-03-4/14/0468f8883f213b7ef079c2927c0e1ab2-425

حسنعلی ابراهیمی سعید
05-03-2020, 00:33
https://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-20-03-4/14/59d4e6c7b215ca4d2dab0662875c1608-425

حسنعلی ابراهیمی سعید
25-03-2020, 23:17
https://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-20-03-25/17/9cd14348eeb9b74ec4fd56a6b0be836e-425

حسنعلی ابراهیمی سعید
25-03-2020, 23:17
https://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-20-03-25/17/f8e9441570cbba4c949cb1e262160c39-425

حسنعلی ابراهیمی سعید
25-03-2020, 23:17
https://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-20-03-25/17/bc73de1ad57d5acddfa39b70aac15869-425