PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : از فرش تا عرش برای قاری شدن



*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:20
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_f_13972006040m_d0692a3.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89968648958622698022.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


سوره نوشت های سوره علق (یک)


از فرش تا عرش برای قاری شدن


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


چشم می گردانی؛ درخت می بینی، آسمان و زمین و
ابرهایی که در حرکتند.
گوش تیز می کنی؛ صدای آب است و پرندگانی
که آواز می خوانند.

بو می کشی؛ عطر گل ها تا عمقِ جانت نفوذ می کند.

لبخند بر لب سر به سوی آسمان کرده و آرام می گویی:
خدایا شکر به خاطر اینهمه نعمت و به خاطر آنکه بینایم کردی
و شنوا و توانایی دادی تا نعمت هایت را درک کنم.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


هنوز سرت رو به آسمان است و لبانت زمزمه گر تسبیح و
تحمید رب، که صدای ضربه های منظم عصای سفید
بر سنگفرش خیابان تو را به خود می آورد.
کوتاه گام بر می دارد ولی محکم و استوار.

از پِی اش که روان شوی می شنوی آرام زیر لب می گوید:

«خدایا شکر تو را که به ملائک فرمان دادی ابرها را
روان گردانند و باران نازل کنند، شکر تو را که ملائک را
سفیرانی قرار دادی شاهد بر اعمالمان، محافظ جان و مال و واسطه
دریافت نعمت هایت. خدایا درود فرست بر آنان که مقرب
درگاه تو هستند و حامل اسرار غیب و نازل کننده
آن بر قلب رسولان تا ما را هدایت کنند».


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


باورت نمی شود.
به عصای سفیدش خیره می شوی.
چشم سر ندارد تا بارش باران را ببیند و از حرکت
ابرها به وجد آید. اما چشم دل باز کرده تا نزول ملائک
را در وسعت عالم نظاره گر باشد
و گوش جان مصفا کرده تا شنوای
صدای بال ملائک گردد.

گریه ات می گیرد.
عمری در غفلت و خواب چشم گردانیدی،
گوش تیز کردی و با افتخار گفتی خدایا شکر که می بینم،
می شنوم، می فهمم و می دانم تو عطا کرده ای.

غافل از اینکه دیدنی ها و شنیدنی های عالم چشم
و گوش دیگری می خواست و تو تنها به
چشم و گوش سر بسنده کرده بودی.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


سوره مبارکه علق دستت را می گیرد
و آرام در گوشت زمزمه می کند،

«ای انسانی که از علق خلق شده ای،
رَبّت اکرامت کرده و حقایق عالم را در وجودت ثبت کرده
تا تو به واسطه دیدن و شنیدن آنها بفهمی و عمل کنی،
آنچنان که عملت بر جرگه عالم ثبت شده
و از خاطر محو نگردد.»

اگر بر سر سفره مبارکه علق بنشینیم رسولی می بینیم
دل کنده از دنیا و جلوه هایش، بینا و شنوا که
دیدنی ها و شنیدنی های عالم را برایمان قرائت می کند،
آنچنان که ما نیز قاری شویم و سر بر سجده نهاده
و شاکر خداوند قرب او را طلب کنیم.

پس بسم الله.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

اوّل دستانت را زیر چانه زده و به کتاب خیره می شوی.
نمی توانی باور کنی.
درست است که در معنای واژه علق گفته اند

« تعلق داشتن به چیزی، به صورتی که بدون
وجود آن قوام شی حفظ نمی شود.»

اما باور کردنش مشکل است.

با خود می گویی هر چیزی برای بوجود آمدن و رشد کردن
به بستری نیاز دارد تا آنجا که ممکن است در شرایط
و بستر نامناسب نابود گردد.
اما آیا این نیاز علاقه ایجاد می کند؟!!

آیا به راستی دانه کوچک گیاه به خاک سرد تیره نمناک
انس گرفته و به آن علاقه دارد؟!!

و آیا انسان که از علق خلق شده به محیط خود خو گرفته
و به آن تعلق خاطر دارد؟!!

آخر چگونه می توان به محیطی گرم و نمناک و
تاریک علاقه داشت؟ آیا می شود به چنین جایی
عادت کرد و به آن انس گرفت؟!!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
07-03-2016, 15:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


به خود نگاه می کنی.خنده ات می گیرد.

آری چگونه است که تو به این دنیای فانی با همه سختی ها
و مشکلاتش دلخوش کرده و انس گرفته ای،
آنوقت دانه درخت سیب به خاکی که شرایط را
برایش مهیا می سازد تا بزرگ شود، رشد کند، درخت شود
و ثمر دهد انس نگرفته و به آن علاقه مند نگردد؟!!

چگونه تو به این زمین خاکی، با تمام محدودیت هایش
عادت کرده ای آنوقت علقه به محیط
خود خو نگیرد؟!!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
08-03-2016, 13:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

دوّم


وقتی برای اولین بار جسم کوچکش را در صفحه مونیتور دیدی
و ضربان قلبش را شنیدی گریه ات گرفت.

نه دستی برای تکان دادن داشت و نه پایی برای رفتن،
نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدن،
اما قلبی داشت با ضربانی که نوید بخش جان گرفتن و بزرگ شدن بود.

غذایش بی هیچ شباهتی به غذای تو، او را تغذیه می کرد
و بسترش شرایط را برای رشد کردنش مهیا می نمود.

دلت می خواست همانجا سر بر سجده گذاری و خالقش را ثنا گویی.
خالقی که برای شیء ناچیزی چون او بستری مناسب فراهم
کرد تا به آن خو گیرد و آماده شود برای
پذیرش مسئولیتی بزرگ،

مسئولیت آدم شدن.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
08-03-2016, 13:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

سوّم


خوب نگاهش می کنی.

پلک های نازک و شفافش مردمک کوچک سیاه رنگش
را پوشانده و جسم کوچکش در آغوشت آرام گرفته،

همین چند صباح کافی بود برای خو گرفتن.
نمی دانی تو به او انس گرفته ای یا او به تو،
او به تو تعلق دارد یا تو به او.

حتی نمی دانی جنسِ این وابستگی و تعلق از چیست.
اما امروز خوب می دانی که اگر دیروز آن بستر
گرم و تاریک و نمناک برایش فراهم نبود هیچگاه
آماده ضبط امر و رخدادی نمی گشت و
حقایق در وجود کوچکش ثبت نمی شد.

باز نگاهش می کنی.
این موجود کوچک دوست داشتنی امروز نیز
مانند دیروز به تو وابسته است.

آنچنان وابسته که بدون تو از بین خواهد رفت.
هر چند شکل این وابستگی تغییر کرده و او هر روز
بزرگ و بزرگتر می شود. اما باز هم به
تو تعلق دارد، برای ادامه حیات، برای
زنده ماندن و بزرگ شدن.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
08-03-2016, 13:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

و او روزی آنقدر بزرگ می شود که دیگر به تو
وابسته نخواهد بود و همچنان که روزی از بستر خود دل-کنده
و به دنیا آمد از تو دل کنده و به چیزی دیگر وابسته می شود.

آری این خصلت آدمی است.
آدمی که از علق خلق شده هر روز به چیزی دل می بندد،
به او وابسته می شود و می چسبد؛
آنگونه که جدا کردنش غیر ممکن به نظر می رسد،
و روزی دیگر به راحتی چشم از او بر گرفته و
به امر جدید دیگری دلخوش می کند.

و در هر دل بستن و دل کندنی درسی نهفته است
و رشدی؛ اما تنها برای انسانی که بینا باشد و
شنوا و آماده فهمیدن و درک چرایی زیستن.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
08-03-2016, 13:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

چهارم
عالم به سرعت در تکاپوست.
شب از پی روز و روز از پی شب،
زمین به دور خویش می گردد و زودتر از آنچه فکر کنیم
سال ها از پی هم سپری می شود. کودکان به دنیا می آیند، بزرگ
می شوند و جوان می شوند، جوانترها پیر می شوند
و پیرها دنیا را ترک می کنند.
و این داستان عالم است.

هر انسانی به ناچار باید روزی با تمام تعلقات و
دلخوشی هایش،با تمام وابستگی های دنیایی اش وداع
کند.از هر آنچه به آن دل بسته دل بکند.
از خانه و خانواده، از شهر و دیار،
از مال و ناموس، از پُست و مقام و مدرک،
و از هر آنچه به آن خو کرده،
حتی از جان خویش.

پس به واقع اگر سرانجامِ همه ما دل کندن
و بریدن از تمام تعلقات است، چرا دل می بندیم،
عادت می کنیم و خو می گیریم؟

چرا انسان انس می گیرد به همه چیز؟
چرا وابسته می شود به چیزی که روزی باید از آن
جدا شود؟ چه رمز و رازی در این وابستگی ها نهفته که
خداوند خلقت انسان را با علق پیوند داده و
حیاتش را منوط به گذر از این
دوره نموده است؟



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
09-03-2016, 11:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

پنجم

به چشمان خندان دخترک خیره شده بود.

هر چند تنها سه بهار را با هم گذرانده بودند
اما آنچنان مِهرش بر دل پدر نشسته بود که دل کندن
برایش سخت بود. رویش را بوسید و
دستی بر موهای مجعدش کشید.

آهسته در گوش دختر گفت
«مراقب مادرت باش. او امانت است نزد ما،
در کارها کمک حالش باش و در نبود من غمخوار او».

سر دختر به تایید پایین آمد و چشم به زمین دوخت.
بلند شد و ایستاد. با همسر وداع کرد
و با لبخندی دلنشین مادر را به صبر دعوت کرد.
دست پدر را بوسید و از زیر قرآن رد شد.
وقتی به پشت سرش نگاه کرد زمینی دید تر شده از
لیوان آبی که در دستان دختر بالا و پایین می شد.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
09-03-2016, 11:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

آهسته عکس را میان قرآن پنهان کرد.
سال ها از آن زمان گذشته بود و او هر روز خاطره ها
را مرور می-کرد. تصویر چشمان خندان کودک،
دستان لرزان مادر، اشکهای غلطان همسر
و قد خمیده پدر خاطره درس و دانشگاه
نیمه تمام را کنار می زد.

روپوش سفید جای خود را به لباس رزم داده بود
و صدای خمپاره جایگزین صدای ضربان های قلب بیماران شده بود.
از جای برخاست. سر بند یا حسینش را محکم بست و دوان دوان
سوار ماشین شد تا به یاران بپیوندد.

خوب می دانست این آخرین شبی است که می تواند کنارشان
بنشیند و قرآن زمزمه کند. آخر امشب دیگر برایش
طلوعی در پی نداشت.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
09-03-2016, 11:19
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

ششم
یکی دل می بندد به همسر، یکی به
فرزند،یکی به مدرک، یکی به پُست و مقام،
یکی دل بسته مال دنیا می شود و یکی .... .

تو به چه دلبسته ای؟
چه چیزی تو را زمینگیر کرده و وابسته خود؟
نکند فراموشت شود تمام این دلبستگی ها را قرار داده اند
برای آنکه بیاموزی دل بریدن را.

نکند از یادت برود هر تعلق خاطر و وابستگی که در آن
رشد نباشد سر به ناکجا آباد می گذارد؟

شاید با خود بگویی این دلبستگی ها مربوط به روزگار جوانی است
نه امثالی چون ما که سرد و گرم روزگار را چشیده و سختی ها دیده ایم.
پس اگر سر بلند می کنی و می گویی من به هیچ چیز و هیچ کس
و هیچ جایی دل نبسته و وابسته نشده ام،
با خود تجسم کن که آیا به حقیقت می توانی از خانواده،
جان و مال و ناموس و آبرو نیز دل بکنی؟
آنگونه که حسین علیه السلام از همه
آنها دل کند.

آنوقت می گویمت که به حق
دلبسته خدا شده ای
و شیفته او.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73666305859854446837.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


سوره نوشت های سوره علق (دو)


شاید من و تو قلم خدا باشیم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

مگر نه اینکه کار قلم، ثبت کردن است؟

مگر نه اینکه به واسطه قلم تمام ناگفتنی ها گفته می شود؟

مگر نه اینکه تمام آنچه به چشم و گوش نمی آید به واسطه قلم
ثبت می شود تا دیده و شنیده شود؟

پس خدا با کدامین قلم حقایق عالم را ثبت می کند؟

نکند من و تو، قلم خدا باشیم!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

«قلم»

اوّل

شب از نیمه گذشته و همه جا را سکوت فرا گرفته است.
با خود می گوید نمی دانم آیا خداوند شب را برای خوابیدن قرار
داده است یا برای آرامش؟ آیا آرامش معادل خوابیدن است؟!!

قلم را بر می دارد و روی صفحه سفید کاغذ می لغزاند.
لوح سفید پر می شود از کلماتی که هیجان درونش را فریاد می زند.
سطرهایی که هریک زبانی دارند برای بیان، آن هم به واسطه قلمی که
نیمه شبی روی کاغذ سفیدی لغزانده شده بود.

می گوید ای قلم، چه خوب که تو هستی تا غوغای درونم بر
صفحه کاغذ ثبت گردد و اینگونه آرامش یابم.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

دوّم

کتاب را نگاه می کند.
لبخند رضایت بر لبانش می نشیند.
ثمره سال ها تلاش اکنون مقابلش قرار دارد.

کتابی که روایتگر روزهای خوش کودکی و جوانی و خاطره
میانسالی است. کتاب خاطرات جوان دیروز و پیرمرد
امروز. برای آنکه دیگران بخوانند و عبرت گیرند
و بیاموزند، تا راه رفته دوباره تکرار نگردد.

و همه اینها ثبت یک حقیقت است،
حقیقت زندگی.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

سوّم

مگر نه اینکه کار قلم ثبت کردن است؟
مگر نه اینکه به واسطه قلم تمام ناگفتنی ها گفته می شود؟
مگر نه اینکه تمام آنچه به چشم و گوش نمی آید به واسطه قلم ثبت می شود
تا دیده و شنیده شود؟ مگر نه اینکه قلم انتقال دهنده حس و حال است
و مرزهای زمانی و مکانی را درمی نوردد؟

پس خدا با کدامین قلم حقایق عالم را ثبت کرده،
آنگونه که در تمام زمانها و مکانها قابل درک و فهم باشد؟
نکند من و تو قلم خدا باشیم برای ثبت
حقایق در عالم.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

چهارم

هرچند تازه متولد شده بود و از خود
اختیار چندانی نداشت، ولی با همان ناتوانی برای ثبت
نیازش فریاد بلندی کشید و گریه سر داد.

وقتی کودکی کوچک به سن و سال او وسیله ای می شود
برای ثبت یک نیاز، چگونه است که افکار، گفتار و اعمال من و تو
چون قلم نگردد و حقیقتی را در وجودمان یا
در عالم ثبت نگرداند؟!!

پس نکند یک فکر بد یا یک سخن ناروا و عملی ناشایست،
سطوری را رقم زند که بعدها از دیدن عاقبت آن
رنجیده خاطر و شرمنده گردیم.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

«خواندن»

اوّل

به صفحه مونیتور خیره می شوی.
زمان چه زود می گذرد، صنعت و تکنولوژی چه زود
پیشرفت می کند. گویی همین دیروز بود که برای آموختن زبان
صفر و یک این دستگاه کوچک کلاس های متعددی بر پا
شده و برنامه نویسی های متنوعی باب شده بود.

خنده ات می گیرد.
امروز تمام کارها را می توان با همین
دستگاه به ظاهر کوچک انجام داد.

از طراحی مد لباس و منزل گرفته تا طراحی سخت ترین
و پیچیده ترین سازه های صنعتی. این دستگاه ساخت بشر تنها با دو عدد
به ظاهر بی اهمیت کار می کند. دستور زبانش فقط دو حرف دارد،
صفر و یک. و از کنار هم قرار دادن همین دو عدد می خواند،
ثبت می کند، داده پردازی کرده و اطلاعاتی ارائه می دهد.

یاد خودت می افتی. یادِ خودِ خودت.
یاد انسان بودنت. یادِ انسان هایی با زبان های
مختلف در سراسر عالم.

وقتی این یارانه کوچکِ ساخت بشر، که با شناخت و خواندن
صفر و یک تا این حد قابلیت دارد، تو با اینهمه توانمندی و وسعت واژه
و کلم قابل ثبت، چه قابلیت هایی داری؟ در تو چه چیزهایی
ثبت شده که قابل خواندن است؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

دوّم

از خود می پرسی چه چیزهایی خواندنی است؟
یا نه، چه چیزهایی ثبت شدنی است که قابل خواندن باشد؟
و آیا هر آنچه ثبت می شود باید قابل خواندن باشد؟
اصلا خواندن یعنی چه؟

کتاب را باز می کنی.
آیاتش مقابلت رژه می رود
و زنجیره افکارت را به قرن ها پیش متصل می کند.
همان زمان که رسولی برای درکِ حقیقی قدرت و عظمت خداوند
از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر داده شد تا آیات
کبریایی خدا را به چشم ببیند.

یا نه، به خیلی پیش تر از اینها.
به همان زمان که دوان دوان به جانب خانه دوید
تا ماجرای قاری شدنش را با همسرش درمیان گذارد.
یا شاید به سال هایی قبل از آن. به همان روزهایی که نور
رسالت در سیمای کودکانه-اش هویدا بود.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

چشمانت همچنان واژه اقراء را می خواند
و پرنده ذهنت به سوی کعبه پرواز کرده،
به خانه ای مملو از بت های سنگی و
چوبی که رسولی با تبری قصد
شکستن آنها را کرده است.

با خود می گویی رسولان الهی چه زیبا
حقیقت ثبت شده در عالم را قرائت کردند.
نه تنها به زبان، بلکه با افکار و اعتقاد و ایمان راسخشان،
با عمل به باورهای پولادینی که از سرچشمه حقیقی
رب بودن خالق عالم سیراب شده بود.

و به حقیقت اینان نیز با قلب و زبان و دست خود
جلوه ای از حقیقت را ثبت کردند تا شاید
ما نیز آن را بخوانیم.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

«قاری»

اوّل

می دانی قاری کیست؟
می دانی قرائت چند نوع دارد؟!!
آیا تا کنون قاری دیده ای؟!!
قاری ای که نه تنها متن قرائت
را فراموش نکند، بلکه آنچنان قرائتش
پر صلابت باشد که تمام عالم را دربرگیرد
و همه را قاری کند. آن هم طوری که
فراموشی از پِی نداشته باشد.
نخند، آنهم به تمسخر.

می دانم می توانی بی شمار
قاری از کشورهای مختلف نام ببری.

ولی آیا آنان قاری اند؟!!
همان قاری که «اقراء باسم ربک الذی خلق»
شایسته وجودش باشد و صدایش
«اقراء و ربک الاکرم» را یادآور شود.
آنکه بتواند یاد بگیرد از الهی
که «ما لَم یعلم» است.

چشم بگشا و ببین قراء عالم چگونه قرائت کردند،
تا جایی که خدا آنها را قاری نامید.
پس با خشوع و فروتنی سجده ای کن
که عبودیت را فریاد زند.

اینها را گفتم تا فراموشمان نشود
تا قاری شدن راه بسیار است.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

دوّم

دوره اش کرده اند.
به هر سو می نگرد کلماتی می بیند که
از چلّه زبان ها بی محابا بیرون می جهد و بر قلبش می نشیند.
کلماتی که بوی تمسخر دارند و منعش می کنند
از راهی که پیش گرفته.

اما او مصمم تر از همیشه چشم به
آینده دارد. خوب می داند روزی نه چندان دور
تمام اینان که زبان به نکوهشش گشوده و علیه اش طغیان
کرده اند، پشیمان تر از همیشه باز می گردند.

اما شاید آن روز دیر باشد. خیلی دیر.
آخر آنقدر در نداشته هایشان غرق اند که تمام نیست ها
را هست می پندارند. گویی گمان می کنند دیده نمی شوند
و بازخواستی در کار نیست. سر در گریبان
برده و می اندیشد.

یاد روزهایی می افتد که جوانتر از امروز پاسخ داد
به ندایی که او را به سمت علم و عمل می خواند.

خنده اش می گیرد.
آن روزها خیلی جوان بود. اما آن ندا بلندتر از همه
همهمه ها فریاد سر داد که قلم در دست گیرید
و بشتابید برای ثبت حقایق در عالم؛
با زبان، دست، پا، اندیشه، با تمام وجود،
حتی با مال و جان، آنگونه که
هرگز فراموش نشود.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-03-2016, 21:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


و او لبیک گفت به آن ندایی
که از همه نداها محکم تر بود.آن
روز دست بر زانوان گذاشته و دوشادوش
مرد به راه افتاد، در تمام لحظه ها و
صحنه ها.
مرد مصمم بود در راهش.

می دانست آنچه دیگران نمیدانستند،
می شنید آنچه دیگران نمی شنیدند و می دید آنچه به
چشم دیگران نمی آمد. مرد می دانست چه رسالت
سنگینی بر دوشش گذاشته شده است.

می خواند تمام آنچه دیگران نمی خواندند
و فراموشش نمی شد آنچه دیگران فراموش کرده بودند.

خشوع و فروتنی اش لرزه بر اندام می انداخت.
و چه متحیر کننده بود ایستادگی اش
در برابر آنهمه طعنه.

و اما او، امروز مشق دیروز را تدریس می کرد.
در کلاسی که شاگردانش خود را برتر از
استاد می دانستند و هر یک مدعی
خلافت جامعه مسلمین.

عبا بر دوش به افق ها می نگریست.
می دانست روزی از سلاله همان مرد که قرائت
را از او آموخته بود مردی ظهور می کند
که همه را قاری خواهد کرد. آنچنان که
هرگز فراموششان نشود.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
15-03-2016, 11:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/39841073715372674556.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


سوره نوشت های سوره علق (سه)


از دل خدا خبر داری؟


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
15-03-2016, 11:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif


دلم رضا نیست، دلم می گوید...،
دلم می خواد، دلم، دلم، دلم.

آنقدر تمام عمر به دل خود نگاه کرده ایم
که فراموشمان شده گاهی به دل خدا سر بزنیم
و ببینیم دل او چه می خواهد
و به چه کاری رضاست.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
15-03-2016, 12:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

اوّل

از شدت علاقه جسم کوچکش را در آغوش کشیده
و می فشاری. می خواهی ذره ذره وجودت با ذره ذره وجودش
در هم آمیزد. میخواهی تک تک سلول هایش را حس کنی. آنقدر برایت
عزیز است که حاضری برایش جان دهی. یک لبخند دلنشینش
تمام غصه های عالم را از دلت می زداید،
و یک قطره اشکش تمام آرزوهای شیرینت
را بر باد می دهد،

گویی می خواهد دنیا بر سرت خراب شود.
تاب نداری ناراحتی اش را ببینی، چه رسد به گریه کردنش.
هرچند تنها چند ماه از عمرش گذشته اما گویی حس استقلال طلبی
در وجودش شکل گرفته است. از ابراز علاقه ات
کلافه شده. دست و پا می زند برای رهایی،
رهایی از آغوش گرم با محبت تو.

متعجب نگاهش می کنی.
قامت کوچکش را پیچ و تابی می دهد
و چونان ماهیِ چابک از میان دستانت فرار می کند.
او دور شدن را طلب می کند و تو نزدیکی را.
بلند می شوی و به سویش می دوی.

می خواهی بگویی جگرگوشه ام، ثمره و میوه دلم،
آنقدر وجودت برایم عزیز است که فرار کردنت
را،دور شدنت را نیز دوست دارم. من دست
و پازدنت را با اشک شوقم همراهی می کنم.
هر چند آغوش گرم و پر مهر و لطف
من همیشه برایت باز است.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
15-03-2016, 12:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

دوّم

دل بریده از همه کس و همه جا، دل کنده از همه چیز،
بارها شنیده ای که می گوید
«تنها قرب او را طلب می کنم و می خواهم
در آستان او باشم و در حرمش بیتوته کنم، فارغ از
همه چیز و همه کس و به دور از هیاهوی دنیا».

خودش که می گوید هیچ چیزی از این دنیا
نمی خواهد مگر آنکه اهل حرم گردد
و خانه نشین کوی او.

آهسته و آرام آنچنان که کسی نه ببیند و نه بشنود
می گویی «آبرومندند نزد مردم.

تنها سرپناهی کوچک می خواهند و وسیله ای اندک
برای شروع زندگی». نگاهت می کند. تردید را از عمق
نگاهش می خوانی. دوباره می گویی «اهل کارند و تلاش، مومنند
و معتقد. اگر قرض هم باشد خوب است».
باز نگاهت می کند.

سرت را به زیر می اندازی.
می گوید «بگذار این سفر را بروم و بیایم، تنها پانزده
روز طول می شد. چند ماه است خانه اش را ندیده ام و بوسه ای
بر حجر الاسودش نزده ام. بگذار از سفر بیایم بعد
با هم دوباره صحبت می کنیم».

می خواهی بگویی این کار کمتر از این سفر نیست.
آبرویی می خری و ... . اما هیچ نمی گویی
و برمی-خیزی به امید آنکه .... .


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-03-2016, 14:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

سوّم

می خواند، می نویسد، درس می دهد، می آموزد و می آموزاند.
به سیمایش که نگاه می کنی، آرامش می بینی و اشتیاق.
نمی دانی برق نافذ چشمان خندانش شوق آموختن
دارد یا آموزاندن.

آنقدر بی وقفه تلاش می کند برای نجات و هدایت مردم که گاهی
گمان می کنی خودش را فراموش کرده است.
از خودش که می پرسی می گوید
هیچ است در دستگاه کبریایی ربّ عالم.

می خندد و می گوید دست و پایی می زنیم برای آنکه
شاید بعد مرگ بگویند دوست داشت در جرگه صالحان درآید
ولی بضاعت اندکش مجالش نداد، پس بر اندک او خرده مگیرید.

به خود می گویی اگر سعی و تلاش او اندک است،
پس زندگی کردن تو چیست؟ اگر بضاعت او
مجالی برای صالح شدنش نمی دهد،
پس تو در کجای راهی؟!!

ترس تا عمق جانت نفوذ می کند.
می ترسی از آن روزی که بعد مرگت بگویند
هیچ دست و پایی نزد و دوست نداشت در جرگه صلحا
قرار گیرد پس از خوبان جدایش کنید که
جایگاهش دوزخ است.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif

*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-03-2016, 14:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif

چهارم

قرب یعنی نزدیکی.
یعنی دل کندن از هر آنچه غیر اوست و
دل بستن به هر آنچه رنگ او را دارد.

قرب یعنی دیدن و شنیدن تمام دیدنی ها
و شنیدنی های عالم.

قرب یعنی فهم آنکه دیدنی ها و شنیدنی هایی
هست که ما عاجزیم از درک آن.

قرب یعنی رسولی بوده که دیده و شنیده و فهمیده
و عمل کرده و همه را برای ما قرائت می کند
تا ما نیز ببینیم، بشنویم و عمل کنیم.

قرب یعنی آنکه از پای تا به سرت همه نور
خدا شود، در راه ذوالجلال
چو بی پا و سر شوی.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54569811337328584291.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33569515516358727855.gif