توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : باران حکمت: "تفسیر تمثیلی قرآن کریم"
*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-05-2016, 17:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/75710167126813320418.png
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19104712466560653437.gif
آنچه می آید، مجموعه گفتارهای تمثیلی "استاد محمد رضا رنجبر"
است که برای نخستین بار از شیکه سوم و سپس از دیگر شبکه های
سیما پخش گردیده و اقبال رسانه ملی و عموم
مخاطبان را برانگیخته است.
استاد در سلسله نگاره های "باران حکمت" به سراغ قرآن رفته
می کوشد تا با همان زبان نغز و لطیف، گوشه ای از معارف بلند این
کتاب آسمانی را در قالب یک یا چند تمثیل به تصویر کشد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-05-2016, 17:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
و اینک نخستین قطره از این "باران حکمت"
نثار دلهای عطشناک شما:
«شما در برابر آینه اگر خندان باشی چهرهای خندان میبینی
و اگر گریان باشی چهرهای گریان را تماشا میکنی؛
این دنیا هم آینهوار است، از اینرو شما همان
میبینی که هستی و انجام میدهی.
هر دست که دادند همان دست گرفتند
این فرمولی است که قرآن کریم دارد و میگوید:
" إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا "
یعنی اگر خوبی کنی خوبی میبینی
و اگر بدی کنی بدی میبینی."
(اسراء/7)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-05-2016, 17:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
قرآن باید توی سر باشد نه روی سر
به دختر بچهات میگویی: دوستت دارم.
میگوید: اگر راست میگویی یك بستنی برایم بخر!
و این نشان میدهد كه بچهها هم به خوبی میدانند كه دوستی و عشق،
علامت و نشان دارد و نشانه آن عمل و اقدام است.
پس ما نیز اگر خدا را دوست داریم باید دست به كار شده و دستورات
او را به كار بسته و به خواستههای او تن در دهیم.
و البته دستورات و خواستههای خداوند هم به تمامی و یك جا
در كتاب آسمانی او «قرآن كریم» آمده است.
پس قرآن بخوانیم.
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند (حافظ)
فاقروا ما تیسر من القرآن
تا آنجا که می توانید قرآن بخوانید.
و البته به دنبال خواندن باید بکوشیم تا آن را فهمیده
و در پی آن دستوراتش را به کار بندیم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-05-2016, 17:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
یک سبد سیب سرخ را اگر بر سر نهاده و در کوچه
و بازار راه بیفتی نه تنها نیرو و انرژی به تو نمی بخشد
بلکه رمق و توان تو را هم خواهد گرفت،
اما اگر از میان آن همه سیب تنها یکی را قاچ زده
و در دهان نهاده و مصرف کنی تو را
نیرو و نشاط می بخشد.
قرآن همان سبد سیب سرخ است که با تمام تاسف برخی
از ما شبهای قدر بر سر گرفته و احترام می کنیم بی آنکه حتی
آیه ای در جان و وجودمان جاری شود و یا در
زندگی خود به کار بندیم.
جان من! قرآن باید توی سر قرار گیرد نه روی سر
و باید در دل و جان ما جای گیرد و نه فقط بر زبان.
چون به جان در رفت جان دیگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود
(اقبال لاهوری)
اما به اسف ما چون کودکی که غذا را به دهان گذاشته و
به جای آنکه فرو برد به بیرون می ریزد، بسیاری از ما نیز آیات
قرآنی را تنها در زبان و دهان داریم و آن را خوب و با تجوید و
ترتیل می خوانیم اما بجای آن که در دل و جان جای دهیم
فرسنگها از حقیقت آن دوریم و فاصله می گیریم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
16-05-2016, 18:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
با قرآن زندگی کنیم، نه بازی!
اگر قرآنی نباشیم قربانی می شویم.
دیده اید که گوسفندها را قربانی می کنند
و دیده اید که با گوسفندهای قربانی چه می کنند!
با پشمشان فرش ساخته و به زیردست و پا می اندازند و از پوستشان دف
ساخته و مطربان از چپ و راست بر آنها کوفته و اسباب عیش و کیف و لذت دیگران
را فراهم می سازند، و گوشتشان را هم با ضربه ساطور و زخم چاقوهای تیز
قطعه قطعه کرده و هر قطعه ای را یکی با خود می برد تا سفره اش را
رنگین ساخته و طعم و مزه ای دیگر بخشد، و در این میان
گوسفند بیچاره چه طرفی می بندد؟
هیچ!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-05-2016, 11:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
ما نیز اگر قرآنی نباشیم شیطان و شیطان صفتان پوستمان را یکجا
آن هم به شیوه ای لطیف و زیبا درست مثل کندن
پوست گوسفندان، بر می کنند.
یعنی همانطور که گوسفند را می خوابانند و در برابر آن خم شده
و با ارادت و تواضع لب را بر پای آن نهاده و در آن پیوسته میدمند
و گوسفند هم غرورآمیز باد کرده و بزرگ و بزرگتر می شود،
و آنگاه با چاقویی تیز و برنده بر آن زخمی زده
و پوست را یکجا جدا میکنند، با ما نیز
همین رفتار را خواهند کرد!
یعنی با تعلقها، چاپلوسیها و کرنشهای زیرکانه و رندانه خود
و با حرفهای فریبا و فریبنده از قبیل:
تو جوانی، شخصیت داری، باید آزاد باشی...،
ما را باد کرده و خرج لذائذ و عیشها و خوشیهای بیحصر
و حساب خود میکنند، و از این میان
ما چه سود می بریم؟
هیچ.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-05-2016, 11:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
ما باید با قرآن زندگی کنیم نه بازی
اینکه میگوییم قرآنی باشیم نه به این معناست که پیوسته قرآن را به کف
داشته و همچون سجاده نشینی با وقار آنرا همواره زمزمه کنیم،
زیرا این کار اگر چه خاصیت و برکت خود را دارد،
اما این کجا و آن کجا که بر طبق آن مشی
و مشق کرده و زندگی کنیم.
قرآن را گشودن و تنها به خواندن آن بسنده نمودن چیزی شبیه
رفتن به گلزار است که البته با دیدن گلها روح و روان آدمی تازه میشود
اما این کجا و چیدن گلها و عطر و گلاب آنها را گرفتن
و هم خود و هم دیگران را معطر و خوشبو کردن کجا؟
یادمان باشد ما نمیتوانیم همیشه با قرآن باشیم،
به این معنا که آنرا همواره گشوده و در همه حال تلاوت کنیم
اما باید کاری کرد که قرآن همیشه با ما باشد.
روشنتر بگویم:
درست مثل قالی بافها که یک نگاه یک نقشه داشته و یک نگاه به قالی
و بر اساس آن قالی آویخته خود را میبافند، ما نیز باید
چشم به نقشه قرآن داشته و براساس آن تار و پود زندگی
خود را ببافیم، و این یعنی با قرآن زندگی کردن.
ولی به اسف بسیاری از ما با قرآن بازی میکنیم.
و فرق هاست بین بازی کردن و زندگی کردن.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-05-2016, 12:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
بازیگرهای سینما را دیده ای؟
دیده ای که بعضی با نقش خود بازی میکنند
یعنی تا دوربینها روشن و تصویربرداران تصویر بر میدارند
آنها نیز حس و حال خود را دارند اما همینکه دوربینها خاموش و از آنها
تصویربرداری نمیشود از حال و حس خود خارج شده و همین کسی
که تا چند لحظه پیش مثل ابر بهاری اشک میریخت حالا
با رفیق خود قهقه مستانه سر میدهد.
ولی از سوی دیگر البته بازیگرهای دیگری هم هستند
که با نقش خود زندگی میکنند یعنی تا مدتی که نقش را
به عهده دارند حال و هوای آن را نیز با خود دارند،
حال چه در برابر دوربین باشند و چه نباشند
و چه کسی آنها را تماشا کند و یا نه.
طبیعی است که اینگونه بازیگران چهره شده
و اسطوره میشوند و در خاطره ها میمانند.
اینگونه بازیگرها در هر فیلمی بازی نمیکنند
و اگر در فیلمی بازی کنند آن فیلم پر فروش شده
و گیشه ها پر و صفهای طولانی برای تماشا تشکیل شده
و میلیونها سود و سرمایه در جیب تهیه کننده
و کارگردان و دیگر عوامل سرازیر میشود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-05-2016, 12:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
یادمان باشد قرآن هم نقشی است که در اختیار ماست
و اما پاره ای از ما با این نقش بازی میکنیم.
یعنی در جمع و در پیش نگاه تیز دیگران قرآنی
رفتار میکنیم درست مثل مادری که پیش چشم دیگران با دختر خود
با یک دنیا رفاقت و ملاطفت و مهربانی سخن میگوید اما در خلوت
و در خانه که دیگر چشم هیچ غریبه ای او را نظاره نمیکند
گاه جهت خطای کوچکی که کرده است
تلخترین ناسزاها را نثار او خواهد کرد.
درست مثل همان بانویی که همیشه در فیلمها نقش مادری عطوف
و پر مهر بازی میکرد اما هیچگاه در خانه خود و برای
دختر خود مادری نکرد تا جایی که دختر بیچاره
برای همیشه او را ترک گفته
و از او فاصله گرفت.
و همین خود برای ما هشداری است که اگر ما
نیز با قرآن بازی کنیم بین ما وقرآن جدایی
حتمی و مسلم است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-05-2016, 12:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
در اینجا قصّه ای یاد کنم از اولیای خوب خدا که قرآن
را زندگی میکرد و نه بازی.
جانپرور است قصه ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگوی
حسین نفتی، نفت فروش بود به حوزه آمد و
درس خواند و به او شیخ حسین گفتند و چون زهد و تقوا
را پیشه کرد به شیخ حسین زاهد معروف شد.
شیخ حسین زاهد میگوید:
مادرم پیر و زمینگیر بود، هر روز ساعتی معین برای او ظرف گذاشته
و بعد هم میآمدم آن ظرف را برداشته و میبردم و تخلیه میکردم
و میشستم و میآوردم و در گوشه اتاق میگذاشتم.
یک روز ظرف را گذاشتم و از اتاق بیرون آمدم
ولی یادم رفت برگردم.
ساعتی بعد که یادم آمد با عجله به اتاق مادرم رفتم.
و او سخت عصبانی بود به همین خاطر تا مرا دید با لگد به ظرف زد
و ترشح کرد و تمام بدن و لباسم نجس و آلوده شد،
اما هر چه بود مادرم بود و به احترامش سرم را
پایین انداخته و هیچ نگفتم تا مبادا از من
ملول و دلتنگ شود. لذا خیلی آهسته ظرف را برداشتم
و بیرون آمدم. وقتی کارم تمام شد و برگشتم مادرم با یک دنیا محبت و سوز
و پشیمانی نگاهم کرد و گفت حسین! نجست کردم؟
و من برای اینکه او را شاد کرده و لبخند را بر لبهای او ببینم به او گفتم:
مادر! یادت هست وقتی که بچه بودم چقدر تو را
نجس کردم حالا یک بار هم تو ما را نجس کن،
مگر چه میشود؟
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-05-2016, 12:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
حال من این داستان را گفتم تا با قرآن زندگی کردن
را به گونه ای محسوس و ملموس نشان داده باشم.
شیخ حسین چون با قرآن زندگی میکرد، در آن خلوت که
جز خدا کسی شاهد نبود هرگز سخنی نگفت که مادرش آزرده خاطر شود
زیرا توصیه و سفارش قرآن را شنیده و آویزه گوش
خود قرار داده که:
فلا تقل لهما اف
مبادا با مادرت یا پدرت سخنی بگویی که
آنانرا رنجیده و غمناک سازد.
از این رو نسبت به برخورد تلخ مادر هیچ نگفت
و وقتی هم که پاسخ داد سخنی نگفت که مادر را خسته و رنجور
کند بلکه با یک دنیا ملاحت و لطف خاطره دوران
کودکی خود را به نشان سپاس یادآورش شد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
18-05-2016, 12:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
از شر شیطان خلاص شوید!(تضمینی)
تا دانه ای نکاشته ای هیچ مراقبت نمی خواهد
اما همین که دانه را در زمین کاشتی پیوسته باید مواظبت کنی
و آب و کود و سمپاشی بجا و به اندازه
و مناسب را فراموش نکنی.
انسان هم همینطور است.
تا سوی قرآن نیامده و در وادی قرائت و خواندن و به کار بستن
آن گامی نزده از ناحیه شیطان در امان است و شیطان هیچ کاری
با او ندارد چون همان است که شیطان میخواهد اما همین که
پای در این وادی می نهد، هجمه ها و حمله ها و وسوسه ها
یکی از پس دیگری در می رسد و اینجاست که:
در پناه لطف حق باید گریخت
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
18-05-2016, 12:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
و توصیه قرآن کریم نیز همین است:
فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم
وقتی که قرآن می خوانی از شر شیطان دست به دامان خداوند باش
از اینرو گفته اند:
یکی از آداب خواندن قرآن کریم استعاذه است.
«استعاذه» از ریشه «عوض» و یا «عیاض» بوده و به معنای
چسبیدن و پیوستن است، و به خداوند استعاذه کردن
به معنای دست به دامان او شدن است.
و خداوند نیز پناه خواهد داد زیرا که
پناه دهنده و ایمنی بخش است.
پس بنابراین استعاذه گفتن نیست بلکه حرکت و اقدام است
درست مثل وقتی که رگبار تگرگ بی وقفه می بارد
تو نمی گویی پناه می برم به سقف بلکه با شتاب تمام
خود را به زیر سقف می کشانی،
و این همان معنی استعاذه
و پناه بردن است.
پس اگر قرآن کریم می گوید:
هنگام خواندن قرآن استعاذه کن و به خداوند پناه ببر،
نه به این معناست که اعوذ بالله بگو،
اگر چه گفتن این سخن نیز سنت پیامبر بوده و مستحب است،
اما در اینجا منظور آن است که
به سوی خداوند حرکت کن
و خود را دامن کشان به دامان او برسان.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
23-05-2016, 12:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
چرا نور قرآن در ما اثر نمی کند؟
به خدا پناه بردن یعنی از شیطان و اخلاق
شیطانی گریختن و از هوا و هوس فاصله گرفتن.
هوا و هوس چیزی شبیه زنگار و غبار بوده
و دل چیزی همانند آینه است.
همانطور که آینه غبار گرفته نسبت به تابش نور
بازتابی ندارد، دل نیز اگر آلوده به هوا و هوس
باشد هرگز نور قرآن را منعکس نمی کند.
آینه ات دانی چرا غماز نیست
زآنکه زنگار از رخش ممتاز نیست
و برای دل زنگار گرفته و غبار نشسته
قرآن هیچ جاذبه ای ندارد.
جهت روشنتر شدن این حقیقت یادآوری داستان شاگرد کوزه گر
که می خواست کوزه ها را لعاب دهد شاید
در اینجا خالی از لطف نباشد:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
23-05-2016, 12:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
او هر چه لعابها را داغ کرده و بر کوزه ها
می ریخت بر آنها نمی نشست،
از اینرو به پیش استاد خود آمده و ماجرا را باز گفت
و استاد از او خواست تا در همانجا و در پیش چشم خود
کوزه ای را لعاب دهد، و او هم قدری لعاب برداشت
و بر کوزه ای ریخت ولی باز هم بر کوزه ننشست.
آنگاه همان کوزه را از او گرفت و پیش از لعاب دادن
تا توانست آنرا فوت کرد و آنگاه لعاب بر روی آن ریخت
و نشست و سپس رو به شاگرد کرد و گفت:
فوت کوزه گری را از یاد برده بودی.
یادت باشد همیشه بر روی کوزه ها غبار نشسته است
و تا غبار هست کوزه ها لعاب را نمی پذیرند.
حال این فوت کوزه گری را درباره دل نیز نباید فراموش کرد
و آن زدودن هواها و هوسها از دل است
و تنها در این صورت است که قرآن دلنشین می شود،
و در اعماق دل فرو می رود و می شکفد و آنگاه مثل
ملای روم میتوان با دنیایی از وجد و شور و حال گفت:
تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
23-05-2016, 12:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
دیواری محکمتر از دیوار چین!
گاه در بعضی محله ها قطعه زمین هایی هست که ساخت و سازی
در آن صورت نگرفته و اطراف آن نیز دیوار و حصاری وجود ندارد،
و از همین رو به خرابه تبدیل شده و هر کس خاکروبه ها یا
زباله ها و آشغالهای خود را و یا هر چیز
دور ریختنی را در آنجا می ریزد.
اما همین که گرداگرد آن دیوار کشیده می شود
کسی به آن حریم نزدیک نمی شود.
انسان هم اگر بدون قرآن باشد به زمین بی دیوار می ماند
و خرابه خواهد شد و هر کس هر خلاف و تخلفی که در سر دارد
به سراغ او می آید و با کمک او کار خود را پیش می برد.
ولی کسی که اهل قرآن است گویی که به گرد خود دیواری
کشیده باشد و بدین وسیله به امان و امنیت دست می یابد.
اساساً قرآن مجموعه حصارها و دیوارهایی است که انسان به دور خود
می کشد تا از گزند و آزار در امان باشد.
به همین دلیل به هر مجموعه آیات «سوره» می گویند.
سوره از «سور» و به معنای دیوار است،
البته دیواری که در اطراف یک شهر یا سرزمین
کشیده می شود مثل دیوار چین.
البته یادت باشد که دیوار چین اگر چه زیباست و تماشایی
ولی آنرا تنها برای تحقیق و تماشا بنا نکرده اند
بلکه برای امنیت آن سرزمین بنا شده است.
قرآن کریم نیز اگر چه زیبا و تماشایی است ولی تنها
برای دیدن و خواندن نازل نشده بلکه برای آن است
که به وسیله آن خود را از شیطان
و شیطنتها در امان بداریم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-05-2016, 11:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
اخلاص را از گل بياموزيم!
عبادت وقتي مزه ميدهد که خالص باشد.
شير را اگر با آب درهم آميزيم حجم آن زياد خواهد شد
اما بيمزه ميشود، و ديگر نه آن رنگ را دارد و نه آن طعم
و نه آن غلظت و سنگيني و نه آن ارزش را.
عبادت هم همينطور است وقتي مزه ميدهد و ارزش دارد
که خالص باشد يا فقط به خاطر خدا باشد.
اساساً خلوص و خالص بودن به هر کجا و
در هر چيزي که پا نهد ارزش و بها ميبخشد.
ببين! شراب نجس اگر خالص باشد قيمت آن از شراب ناخالص
و دردآميز بيشتر است. حال وقتي که خالص بودن و قاطي نداشتن
به شراب آلوده قيمت ميبخشد اگر اعمال پاک انساني به خلوص
آراسته شوند يعني از سر اخلاص صورت پذيرد
چه ارزش و بهايي خواهد يافت.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-05-2016, 11:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
و «اياک نعبد» يعني اگر من در يک اداره، وقت نماز،
اول همه به نمازخانه آمده و به نماز ميايستم نه از ترس حراست
است و نه به خاطر اينکه مرا اهل نماز بدانند و در نتيجه
نسبت به من خوشبين شده و امتيازات لازم
را کسب نمايم، و نه به خاطر اين است که از اين
رهگذر جلب اعتماد ديگران نمايم.
«اياک نعبد» يعني اگر به ديگران در سلام کردن
پيش دستي ميکنم نه به خاطر اين است که در نگاه مردم آدمي افتاده
و متواضع جلوه کنم، يا اگر با مردم گرم ميگيرم نه به خاطر اين است
که بگويند فلاني خون گرم است يا روابط عمومي او قوي است
بلکه به خاطر اين است که تو دوست
داري اينگونه باشم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-05-2016, 11:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
عبادت يعني کار با اخلاص کردن
يادت باشد پولدارها هميشه از هر چيزي خالص آنرا ميخواهند
يعني پول خوب ميدهند جنس خوب را هم ميخرند.
شما هيچ وقت ديدهاي که کسي با ماشين آخرين مدل خود کنار
يک ميوه فروشي پارک کند و وارد مغازه شده و ميوه هاي
درهم را از دم برداشته و در پاکت بريزد؟
خدا هم که در همين سوره حمد خواندي و شنيدي
که مالک است و اصلاً از او داراتر کسي نيست،
پس او هم عبادت ناب و خالص را ميخواهد
البته حق هم دارد چون پاداش خوبي هم ميدهد.
البته بهتر است عبادت را کمي معنا کنيم چون تا بگوييم
عبادت ذهن و خيال خيليها مستقيم متوجه تسبيح و سجاده و مهر
و پيشاني مهر بسته و يا پيوسته خم و راست شدن و
لبها را به نشانه ذکر گفتن بالا
و پايين کردن، ميشود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-05-2016, 11:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
خيلي آسان و روشن بگويم:
هر کاري که به خاطر خدا صورت پذيرد عبادت است،
پس اگر کسي خم شود و پوسته خربزه يا موزي از سر راه مردم
برداشته و به کناري بياندازد آنهم به خاطر خدا
و نه جلب توجه و نگاه ديگران،
عبادت کرده است.
پرستاري که بيمار خود را خوب مراقبت ميکند
و يا پانسمان او را به موقع و با دقت تعويض ميکند
و براي او هيچ تفاوت نکند که بيمار براي خود کسي است
يا نه، يا کسي دارد يا نه، يا کسان او حضور دارند يا نه،
بلکه تنها براي خدا انجام دهد او عبادت کرده است.
پس عبادت يعني کار با اخلاص کردن.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-05-2016, 11:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
کار با اخلاص يعني انسان همان رفتاري
را داشته باشد که گلها دارند.
شما ببين گلها چه ديده شوند و چه ديده نشوند
شکفته و عطرافشاني ميکنند و برايشان
ديده شدن يا نشدن يکسان است.
براي گلها چه فرقي ميکند که در باغ و پيش چشم
رهگذران باشند و يا در کوه هيماليا
و دور از نظاره ديگران.
بياييم اخلاص را از گلها ياد بگيريم،
ما هم به دنبال ديده شدن نباشيم بلکه در هواي
او بوده و رضاي او را دنبال کرده و عبادتهاي خود
را خالص کنيم، زيرا تنها عبادت خالص است که بالا ميرود
و اگر بالا برود چه برکاتي که فرود ميآورد.
درختان جنگل را نديده اي که عرق مي کنند و از خود ترشحاتي
بروز داده و به آسمان فرستاده و به ابرها ميرسانند، ابرها نيز
بارور شده و فرو مي ريزند، و از اين روست
که هميشه سبز و خرم و با نشاط اند.
من اصعد الي الله خالص عبادته اهبط الله عزّ و جلّ افضل مصلحته
هر کس که عبادت خالص خود را به سوي خداوند
بالا فرستد، او نيز آنچه صلاح و مصلحت و خير
وي در آن است فرود آورده و نازل ميکند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
29-05-2016, 12:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
گلی با هزار رایحه خوشبو
تفسیر آیه:
بسم الله الرحمن الرحیم
داستان ما همان داستان مجنون عامری است که از
لیلی تنها نام او را در اختیار داشت، این بود که نامش را
بر خاک نوشته و با همان نام دلخوش و شاد بود.
گفت مشق نام لیلی میکنم
خاطر خود را تسلی میکنم
چون میسر نیست من را کام او
عشق بازی میکنم با نام او
ما هم از خدا تنها مشتی نام بلدیم و با همان
نامها زندگی کرده و سرخوشیم.
نامت بمانا تا ابد
ای جان ما روشن ز تو
و نام خدا مثل نام گل است وقتی میگویی گل،
تمام گلها همچون:
رز، سرخ، نسترن، یاس، نرگس، شببو و.... را شامل میشود،
ولی وقتی میگویی نسترن دیگر شامل یاس نخواهد شد.
نام الله مثل نام گل است همینکه میگویی الله،
یعنی غفّار (کسی که میآمرزد)، ستّار (کسی که می پوشاند)،
مومن (کسی که ایمنی میبخشد) و...
ولی هنگامی که میگویی ستار دیگر معنای مومن را نمیدهد.
بنابراین بسم الله یعنی به نام همان کسی که
غفّار و ستّار و کریم و مومن و سلام و... است.
از اینرو میتوان گفت:
واژه الله تنها واژه ای است که به هیچ زبانی نمی توان
ترجمه کرد، زیرا این واژه اشاره به هزار نام الهی دارد.
خدایا عاشقم عاشقترم کن
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
29-05-2016, 12:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
رابطه ما با خدا رابطه گیلاس با درخت نیست.
وقتی گیلاسی از درختی چیده و جدا شد دیگر قابل بازگشت نیست
و درخت هرگز او را نخواهد پذیرفت،
بلکه رابطه ما با خدا چیزی شبیه یک کف آب با دریاست،
شما اگر پیاله ای آب از دریا برگیری حتی اگر این آب نجس
و آلوده و لجن هم شده باشد هر گاه آن را برگردانی آغوش دریا
باز و آنرا میپذیرد و هرگز پس نمیزند.
و اول کاری که دریا با آن میکند زدودن تیرگیها و پاک و زلال ساختن آن است.
چون خدا رحمان و رحیم است، یعنی دریا دریا رحمت و احسان و لطف
است و اگر ما فقط همین یک وصف را از او میفهمیدیم
عاشق یا عاشقتر از این میشدیم.
خدایا عاشقم عاشقترم کن
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
30-05-2016, 16:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
تفسیر: بسم الله الرحمن الرحیم
ادیم زمین سفره عام اوست
برخی میوه فروشها را دیده ای که میوه های ریز و گاه کم آب و لکدار خود را
جلوی مغازه و در دسترس همه قرار میدهند اما میوه های درشت و آبدار و سالم
را ته مغازه و توی صندوق و ویژه آدمهای خاص نگهداری میکنند.
رحمت خداوند هم مثل میوه ها دو گونه است
رحمتی که عمومی است و در دسترس همه.
ادیم زمین سفره عام اوست
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
رحمتی هم خاص، و آن ویژه انسانهایی است که از ویژگیهای خاصی برخوردارند.
پس اگر عزتی است و یا آرامشی و یا صفایی و یا لذتی دو گونه است.
کس ندیدست ز مشک ختن و نافه چین
آنچه من هر سحر از باد صبا میبینم
بوی خوش را هم از مشک ختن و هم از باد صبا میتوان شنید ولی بوی
خوش از مشک شنیدن کار همه است اما از باد صبا دیدن
ویژه حافظ و کسانی همچون اوست.
و تفاوت این دو بوی خوش از زمین تا آسمان است.
بنابراین رحمان و رحیم هر دو یعنی خداوندی که برخوردار از رحمت است
ولی رحمن به معنای برخورداری از رحمت عام که نثار عموم میشود
و رحیم یعنی برخوردار از رحمت خاص که ویژه انسانهای ویژه(مومنان) است.
و کان بالمومنین رحیما
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
31-05-2016, 15:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
عرفان را از لک لک بیاموزیم!
تفسیر آیه شریفه:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
(الفاتحة/2)
دیده اید که گاه از سفال چندین کاسه کوچک می سازند که
هر کدام به دیگری آب میدهد،
کاسه اول به کاسه دوم و سومی به چهارمی و همینطور تا آخر.
کاسه ها اگر چه به ظاهر از یکدیگر آب می ستانند اما در حقیقت آب از
هیچکدام نبوده بلکه از مخزن می آید که البته آنهم ناپیداست.
حال، ما آدمها نیز چیزی شبیه همان کاسه های سفالی هستیم،
اگر چه به ظاهر از دستان یکدیگر دریافت کرده و چیزی می ستانیم
اما آنچه به چنگ میآوریم از خزانه حق است:
و ان من شی الا عندنا خزائنه
که البته غیب و ناپیداست.
جان فدای آنچه ناپیداست باد
بنابراین هیچکس از خود چیزی ندارد:
أنتم الفقراء
یاد امام (ره) بخیر که می فرمود:
هر چه هست اوست و از اوست.
مگر به روی دل آرای یار ما ورنی
به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید
درست مثل سنگهای آسیای قدیم که پیوسته می چرخیدند و گندمها را
آرد می کردند اما چرخش آنها نه از خود بلکه از آبی بود که در زیر
همان سنگها در گردش بود، و البته دیده هم نمی شد و کافی بود
لحظه ای آب بند آید یا از حرکت بایستد، همانجا بود که
سنگها نیز بر جای خود قفل و میخکوب می شدند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
31-05-2016, 15:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
و چه شبیه است داستان ما و خدا و سنگ آسیا با آب.
لبیک لبیک ای کرم سودای توست اندر سرم
ز آب تو چرخی میزنم مانند چرخ آسیا
آبیش گردان میکند او نیز چرخی میزند
گر آب را بندد خدا او هم نمی جنبد زجا
حال که ماجرا از این قرار است و در حقیقت سر نخ و سر رشته همه کارها
از اوست پس اگر حمد و ستایشی نیز هست باید ویِژه او باشد
و «الحمدلله» همین حقیقت را باز می گوید:
یعنی سپاس از آن خداوند است.
و این خود حقیقتی است که به قول مولانا حتی
مرغان آسمان نیز بر زبان داشته و زمزمه می کنند.
او از لک لک یاد می کند و می گوید:
این مرغ بی جهت لک لک را زمزمه نمی کند بلکه می خواهد بگوید:
خدایا! همه چیز از آن توست، حمد، ملک، نعمت و...
زیرا لک لک به زبان عربی یعنی مال توست، مال توست.
عارف مرغانست لک لک، لک لکش دانی که چیست؟
حمد لک و الامر لک و الملک لک یا مستعان
البته اینکه حمد از آن خداوند است خود موجب آن نمی شود که ما خدمت
و زحمت دیگران را نادیده انگاریم بلکه در روایات آمده است:
من لم یحمد الناس لم یحمدالله
کسی که هنوز زحمت و تلاش دیگران را و در یک سخن خوبیها
و محاسن مردم را ستایش و سپاس نگوید
نمی تواند سپاسگزار خداوند باشد.
بنابراین، تشویق و سپاس از مردم بسیار مهم است ولی مهمتر آنست
که کسانی که مورد تشویق و سپاس قرار می گیرند تشویقها
را به حساب خود واریز نکنند بلکه با خود بگویند:
این همه آوازها از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
درست مثل کسی که در باجه بانک نشسته و پیوسته پولهای خرد و درشت
را به دست او می سپارند او هم بلافاصله به صندوق واریز میکند،
و اگر چنین نکند و حتی کمترین رقم آن به جیب بزند
از کار محروم و از گردونه خارج میشود.
خداوند نیز کسانی را که سپاس دیگران را از آن خود می دانند
و به نام خود تمام می کنند برای همیشه از الطاف
و مواهب خود محروم می سازد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
01-06-2016, 12:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
اگر دنبال آدم شدن هستی بسم الله!
تفسیر آیه شریفه:
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
(الفاتحة/2)
بوی خوش امید از جای جای کتاب خدا «قرآن کریم» به مشام میرسد،
چرا راه دوری برویم، نمونه اش همین سوره حمد که در آن
خداوند را به رب العالمین یاد میکند.
«رب العالمین» در جواب آدمهای مایوس و نومیدی
مثل من و توست که با خود میگوییم:
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ولی خدا میگوید: من رب العالمین هستم، یعنی هستی را و همه چیز را
تربیت میکنم پس تو جای خود را داری، تو که از کلم و کرفس کمتر نیستی،
البته به شرط اینکه تو هم خود را مثل همان کلم و کرفس به من بسپاری
و تسلیم من باشی، یادت هست در رحم مادر یک لخته خون بودی
یا پیش از آن نطفه بودی اما خودت را به من سپری و دیدی
که چه صورتگری کردم و از نطفه و خون چه ساختم!
حالا هم داستان از همین قرار است اگر خودت را به
من بسپاری از تو یک آدم میسازم.
همین خورشید را نگاه کن یک روزی دود بود اما خود را
به من سپرد و من هم او را خورشید عالمتاب ساختم.
پس جای هیچ نومیدی و یاس نمی ماند، هر چه باشی باش اما ما را باش.
اگر تو دیوی ما دیو را فرشته کنیم
و گر تو گرگی ما گرگ را شبان کردیم
بسا یخی بفسرده کز آفتاب کرم
فسردگیش ببردیم و خوش روان کردیم
چرا شکفته نباشی؟! چو برگ میلرزی؟
چه ناامیدی از ما؟ که را زیان کردیم؟
بسا دلی که چو برگ درخت میلرزید
بآخرش بگزیدیم و باغبان کردیم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
01-06-2016, 12:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
و دیگر آنکه به یاد داشته باشیم که او هر چیزی را تربیت میکند.
البته شاید بعضی بر این سخن من خرده بگیرند و بگویند:
رب العالمین یعنی تربیت کننده موجوداتی چون انسان و جن
که برخوردار از درک و شعور میباشند،
از اینرو تربیت شامل کلم و کرفس و کاهو نمیشود.
ولی من به جهت اطمینان خاطر بیشتر، از آیه ای دیگر یاد کنم که میگوید:
هو رب کل شی
خداوند هر چیزی را تربیت میکند و از همین جا میشود فهمید
که همه چیز تربیت پذیر است و ضمناً معلوم میشود که خداوند
کلاس نمی گذارد یعنی همان کسی که عیسی مسیح(ع) را تربیت
میکند بذر ریحان و نعنا را هم تربیت میکند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
05-06-2016, 13:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
مرغوبترین جنس خدا در بازار دنیا
تفسیر آیه شریفه:
الرّحمن الرّحیم
مغازه دارها جنسی را بیشتر میآورند که
حاجت و نیاز مشتریان به آن بیشتر باشد.
واینکه خداوند نیز بخشندگی و مهربانی خود را در این سوره
به تکرار یاد کرده و برای دومین بار میگوید:
الرّحمن الرّحیم
ازهمین روست، زیرا بندگان خود را خوب میشناسد
که تشنه بخشندگی و مهربانی اند.
از سویی خوب میداند که آنچه بشر را گم و گمراه کرده
و به بندگی دیگران دعوت میکند همین دو اصل
یعنی بخشندگی و مهربانی است.
ما اگر خدا را بخشنده و مهربان می یافتیم پا به پای او رفته
و بنده و فرمانبردار او میشدیم.
یادش به خیر!
روزگار جبهه بود،
جمعی حلقه وار بر سفرهای نشسته بودیم
و شاید از آن جمع پارهای هم اکنون در جوار رحمت حق باشند،
گوارایشان باد، بگذریم، بزرگی هم نشسته بود
و کار زیبایی کرد، او یک لقمه گرفت به بغل دست خود داد
و از او خواست تا به بغل دست خود بدهد و از او نیز همین را
خواست تا رسید به من که در آن آخر نشسته بودم
و با لبخند زیبا و نگاه عمیق خود به من فهماند که:
مال شماست بخور و من بجای اینکه از بغل دستی خود تشکر کنم
از او سپاسگزاری کردم، و کار درست هم همین بود،
حال فکر می کنم اگر نابینا بودم سپاس من رنگ دیگری
می یافت و از کسی مثل بغل دستی خود
ممنون و سپاسگزار میشدم
که هیچکاره بود!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
05-06-2016, 13:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
حال داستان ما و نعمتهایی که به
چنگ میآوریم از همین دست است.
بخشنده اوست، ولی نه مستقیم بلکه دست به دست
می چرخد تا به ما برسد ولی بیچاره ما که نابیناییم
و بخشنده حقیقی را نمی بینیم و از اینرو دستان
بغل دستی خود را می فشریم.
و قرآن آمد تا آدمها را بینا کند و به سوی
بخشنده و مهربان خود هدایت کند.
آمد بگوید:
ید الله فوق ایدیهم
آمد بگوید:
ای شما که بر سفره دنیا نشسته اید و تنها دستهای دیگر
را می بینید یادتان باشد بالای این دستها دست دیگری است که او
خداست و اوست که به اینها بخشیده است پس بخشنده
را دریابید و بفهمید و درست هم بفهمید.
مردم اندر حسرت فهم درست و البته اگر بشر بخشنده و بخشاینده را
یعنی رحمان و رحیم خود را میشناخت و میفهمید که بخشنده و مهربان او کیست،
دیگر راه خود را مثل آب پیدا میکرد و از این گمراهی
و سرگشتگی فارغ و رها میشد.
خیلی ها میخواهند بگویند بخشنده اند حال آنکه به قول یکی از بزرگان
ستاننده اند و مثل هوای گرم که از آب می کاهد از انسان می کاهند.
و خیلی ها هم می خواهند بگویند اگر چیزی می بخشند از
سر مهر و محبت است و تنها به خاطر گل روی شماست حال آنکه کم
می دهند تا بسیار برداشت کنند و به قول معروف آب
میدهند تا گلاب بگیرند.
پس به قول آن بزرگ:
دیگران یا رحمان و بخشنده نیستند و یا اگر هستند
رحیم نیستند، یعنی از سر مهر و مهربانی نمی بخشند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-06-2016, 17:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
تفسیر آیه شریفه:
الرّحمن الرّحیم
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش
رحمت و لطف آدمی را بنده و مطیع ساخته و کم لطفی و
بی مهری بنده را نافرمان و گریز پای میسازد.
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
از اینرو خداوند که همه را بنده و مطیع خود می خواهد
از رحمت و مهر خود یاد می کند.
و این خود درسی است برای همه ما که اگر میخواهیم فرزندان، همسران،
دوستان و شاگردان ما پا پای ما بیایند و همراهی و همدلی با ما
کنند باید رحمت و محبت و لطف را از یاد نبرده
بلکه آن را سر لوحه رفتار خود سازیم.
محبت و احسان چیزی است که حتی
حیوانات هم حس می کنند.
اگر می بینید در سیرکها حیوانات درنده ای مثل شیر مطیع و
فرمانبردار می شوند از آنروست که از صاحب
خود محبت دیده اند.
یکی می گفت: خود دیدم که کسی قطعه ای گوشت به حیوانی می داد
و آنگاه دستی بر سر او می کشید و بعد هم با اشاره از
او می خواست که معلق بزند، و میزد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-06-2016, 17:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
هر کسی که آبرو و عزت بیشتری می خواهد بسم الله
البته یادت باشد که رحمت خدا اندازه دارد، او هم مثل بزازها
گز نکرده نمیبرد، با این فرق که مثل بزازها اندازه را
از شما نمی خواهد، چون این شمایید که برای بزاز
اندازه تعیین می کنید و می گویید:
این اندازه را میخواهم و او هم میدهد و هر چه بیشتر بهتر.
ولی خیاطها کاری به زبان شما ندارند، اگر به آنها بگویید اندازه
دور کمر شما 50 سانت بیشتر نیست او نمی پذیرد بلکه
او به حجم اندام شما نگاه می کند.
خداوند هم دقیقاً همینطور است با اندازه کار می کند، یعنی رحمت
و عزت و آبرو و رزق را به اندازه می دهد.
و ما ننزله الا بقدر معلوم
و اندازه ها را هم از زبان شما نمی شنود بلکه
نگاه به عمل و رفتار و کردار شما دارد:
سیری الله عملکم
بنابراین هر کس که عزت و آبروی بیشتری می خواهد بسم الله،
یعنی به جای آنکه فقط دست به دعا شود باید به عمل روی آورد،
و اعمال بزرگتر و قابل توجه تری از خود نشان بدهد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-06-2016, 17:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
همانطور که هر کس می خواهد لباس بزرگتری داشته باشد
باید در حجم و بزرگی و فربهی اندام خود بکوشد،
چون خیاط عاقل اندام را میبیند
و گرنه اگر بخواهد به حرف مشتری گوش کند
بازار خود را کساد و تخته کرده است.
و خدا حکیم است یعنی مطابق اندازه ات رفتار می کند آن هم اندازه ای
که داری نه اندازه ای که می گویی و یا می خواهی،
یعنی تو اگر با نامزد خود در کنار کعبه و زیر ناودان طلا
پیمان زنا شویی بسته و صیغه عقد را جاری کنی
و آنگاه از خدا فرزند صالحی طلب کنی
خدا می بیند
اما این اندازه روی تو حساب باز نمی کند
بلکه او می گذارد تا شب عروسی را ببیند و وقتی که
تار و طنبورها را دید آنگاه براساس
همان تصمیم می گیرد.
و یا او سجاده و سجاده نشینی تو را نمی بیند
او رابطه تو را با خواهر خود که سالها پیش بر سر یک حرف پوچ
به هم خورد و هنوز هم که هنوز است وقتی همدیگر
را میبینید روی گردانده و هر کدام به راهی می روید
می بیند و بر همین اساس تصمیم می گیرد.
و یا او نماز اول وقت در مسجد بازار را نمی بیند بلکه دعوا
و نزاع تو را با صاحب مغازه بغل دستی می بیند که بر سرش
فریاد کردی که چرا فلان جنس را ارزان فروخته و قیمت
بازار را شکسته است، او این صحنه را می بیند
و بر همین اساس تصمیم می گیرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
09-06-2016, 12:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
تعّرض بدحجابها به ملک خدا!
تفسیر آی شریفه:
مالک یوم الدین
(حمد/4)
سوره حمد را مادر قرآن مینامند چون حرفهای
مادر و کلیدی در آن آمده است.
یادت باشد تو وقتی میتوانی بگویی:
آتش زدم به مالم که مال، مال خودت باشد،
یعنی مالک آن باشی و گرنه حق نداری حتی یک
نخ کبریت به آن نزدیک کنی.
از شرع و عقل هم که بگذریم قانون میگوید هر گونه تصرف
در ملک دیگران باید با اجازه مالک باشد.
و خدا در این سوره خود را مالک معرفی می کند
و در سوره دیگر خود را مالک همه چیز.
و لله ملک السماوات و الارض
(آل عمران/189)
یعنی همه چیز ملک خداست.
پس این بدن ما نیز ملک اوست و بخاطر همین است
که خداوند حتی روی نوع پوشش ما هم نظر دارد.
یا مثلاً میگوید: حق نداری حسود، مغرور یا بخیل باشی،
چون ما را ملک خود میداند و میگوید:
در ملک من نباید حسادت و غرور و بخل وارد شود،
و این درست مثل این است که کسی به شما بگوید
حق ندارید در خانه من زباله بریزید و درست هم میگوید.
مشکل بشر این است که خود را مالک میداند و به همین
خاطر هم هست که هر روز خود را نوعی بزک کرده
و آرایش میکند و به برزن و بازار میآید و کسی هم
نمیتواند بگوید: آقا یا خانم! بالای چشمتان ابروست!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
09-06-2016, 12:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
این حس مالکیت عجب حس خطرناکی است!
کسی تعریف میکرد که در تلویزیون انگلیس میزگردی
درباره پوشش و حجاب بانوان برگزار شده بود،
و هر کس نظرات خود را میگفت، یکمرتبه خانمی که
در آنجا حضور داشت برخاست و لباس خود را
از تن بیرون کرد، و داد و فریاد به راه انداخت که این
بحثها چیست که مطرح میکنید، این تن، تن من است
بخواهم میپوشانم،نخوانم نمیپوشانم
و به کسی چه مربوط که در
حریم زندگی خصوصی
من دخالت داشته باشد!
و قرآن در سوره حمد که آنرا ام الکتاب و مادر قرآن
مینامند یک حرف مادر و کلیدی دارد و آن هم این است که:
ای انسان! خیال مالکیت را از سر خود بیرون کن،
و هیچ کاری بی اجازه نکن نه فقط درباره دیگران
حتی در باره خودت.
پس هر جوری نپوش، هر جوری حرف نزن، هر چیزی را نبین.
یعنی درست مثل سیستم اداری که حتی یک خودکار را بی اجازه نمیشود
جابجا کرد و برای هر کاری باید مجوزی مکتوب داشته باشی
یا مثل حقوقدانها که در محکمه اگر چیزی گفته یا می نویسند
براساس یک بند یا بندهایی از قانون است و گرنه پذیرفته
نخواهد شد،ما نیز هر کاری میکنیم
بدون مجوز مجاز نمیباشد،
و بقول معروف:
بزن تا بریم معنا ندارد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
10-06-2016, 16:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
جایی که فقط دین خریدار دارد
تفسیر آیه شریفه:
مالک یوم الدین
روز بنماید جمال سرخ و زرد
در قیامت همه چیز مثل روز روشن میشود
و به خاطر همین هم هست که می گویند: روز قیامت.
در همین سوره میگوید: روز دین.
حق، قیامت را لقب زان روز کرد
روز بنماید جمال سرخ و زرد
بنگاه دارها میگویند:
اگر میخواهی خانه ای را خرید یا اجاره کنی
آنرا در روز ببین نه شب، چون خانه در شب
خود را آنگونه که هست نشان نمیدهد.
و یادت باشد وقتی آخرت مثل روز باشد یعنی دنیا مثل شب است
و در شب قضاوت و شناخت مشکل است.
پس نگو: مردم قدرم را ندانستند، چون نمیتوانستند بدانند.
تو را قدر اگر کسی نداند چه غم
شب قدر را می ندانند هم
ضمناً یادت باشد که خداوند آخرت را برای قدرشناسی گذاشته است.
البته یک چیز دیگر را هم از یاد نبریم و آن اینکه دنیا مثل آینه است.
شما اگر در برابر آینه قهقهه ای مستانه سر دهی چشمان اشکبار نمیبینی،
یعنی آینه بازتاب رفتار شماست نه چیزی کم و نه بیش.
و خداوند دنیا را آینه وار آفرید از اینرو هر چه کنی همان میبینی.
هر دست که دادند همان دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
10-06-2016, 16:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
براین اساس اگر شما نسبت به دیگران وفا کردید وفا میبینید:
وفا کن تا ببینی با وفایی
و اگر در روایات آمده است:
ارحم ترحم
رحم کن تا رحم ببینی،
این سخن براساس همین واقعیت است.
پس میتوان نتیجه گرفت که اگر دیگران قدردان تو
نیستند شاید ریشه در قدر ناشناسی تو دارد.
و شاید تو در اینجا پای پیامبران به میان کشیده و بگویی:
آنها که قدر مردم را خوب میدانستند پس چرا مردم نسبت
به ایشان قدر ناشناس بودند؟
چون پاسخ این روشن است، زیرا قدر پیامبران شناختن سرمایه ای
عظیم مثل سعادت و توفیق میخواهد که آنان بر اثر
اعمال خود از دست داده بودند.
توفیق مناعیست که به هر کس ندهندش
زهی شریعت و ملت زهی طریقت و کیش
توی دنیا اگر بخواهیم ظاهر بینانه نگاه کنیم پول و پارتی یا مدرک یا
زبان بازی حرف اول را میزنند و کسی یکی از اینها
یا همه را داشته باشد نانش توی روغن است.
ولی در آخرت آنچه حرف اول را میزند دین است
و به همین خاطر به آن میگویند: روز دین، یعنی روزی که دین
و دینداری رونق و بازار و مشتری پیدا میکند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
11-06-2016, 13:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
بادام دين را با پوست بکاريد!
تفسير آيه شريفه:
مالک يوم الدين
زهي شريعت و ملت زهي طريقت و کيش
توي دنيا اگر بخواهيم ظاهر بينانه نگاه کنيم پول و پارتي يا
مدرک يا زبان بازي حرف اول را ميزنند و کس يکي از اينها يا
همه را داشته باشد نانش توي روغن است.
ولي در آخرت آنچه حرف اول را ميزند دين است
و به همين خاطر به آن ميگويند: روز دين،
يعني روزي که دين و دينداري رونق و بازار و مشتري پيدا ميکند.
البته لازم است که در اينجا دين را کمي معنا کنيم:
دين، تنها نماز، روزه و حج يا جهاد نيست،
بلکه اينها همه پوسته دين اند.
دين يعني آدميت، انسانيت، انصاف، جوانمردي،
گره از کار گرفتاري گشودن، چالهاي را پر کردن،
سنگي از سر راه برداشتن، آتش سيگاري خاموش کردن،
جوراب بد بوي خود را شستن، دوش گرفتن و بوي بد عرق را ندادن،
و يا براي رفتن و نشستن در بالاي مجلس به اين و آن تنه نزدن،
پشت ميز اداره و وقت کار جدول حل نکردن،
پيامهاي کوتاه بي معني و رکيک نفرستادن.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
11-06-2016, 13:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
دين يعني درد داشتن و همدردي کردن.
دين يعني از سود خود گذشتن تا ديگران زيان نبينند.
دين يعني همان چيزي که آن پزشک مشهدي
در کنار نماز و روزه و قرآن خواني خود داشت:
او که گاه ساعتها در اتاق عمل بود و عملهايي که روي
قلب افراد انجام ميداد گاه در خاور ميانه تک و بي نظير مينمود،
با اين همه بجاي آنکه بابت هر عمل ده ميليون تومان بگيرد
دويست هزار تومان ميگرفت، و به اين وسيله
گره از کار گرفتاران ميگشود.
و راستي اين پزشک کجا و آن ديگري کجا که بابت عمل بيماري
پنج ميليون تومان ميخواست و هر چه بيمار بيچاره التماس
ميکرد که از اين مبلغ لااقل صدهزار تومان کمتر بگيرد تا
خرج شربت و شيريني و شکلات و ميوه کرده و پيش عيادت کنندگان
خود بعد از عمل بگذارد و شرمنده آنها نباشد
ولي او ميگفت: حتي يک ريال کمتر نميگيرم!
بنابراين ميبينيد که:
دين داراي مغز و پوست است،
البته هم پوست لازم است و هم مغز.
شما اگر بخواهيد هسته بادام را بکاريد تنها اگر پوست آن بکاريد
هرگز سبز نخواهد شد و يا اگر تنها مغز را
بکاريد سبز نميشود، و در حقيقت زمين ميگويد
من پوست و مغز را با هم ميخواهم.
حال خدا هم ميگويد:
پوست و مغز را با هم ميخواهم يعني
هم نماز که پوست است و هم جوانمردي و انصاف
را که مغز باشد، و هر کدام بدون ديگري را نميپذيرم.
و کار شيطان اين است که هميشه ميان پوست و مغز جدايي ميافکند.
پاره اي را تشويق به پوست ميکند يعني به نماز
آن هم اول وقت و در مسجد و صف اول و عبا بر دوش
يا انجام تمام مستحبات و تعقيبات بي آنکه
ذره اي انصاف داشته باشند.
يا اگر زن باشد دعوت به حجاب کامل ميکند
و روي کاملاً گرفته و نيز چادر سياه و بجاي يک جوراب،
دو جوراب، اما بي آنکه ذره اي همدردي
و همدلي با بيچارگان داشته باشد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
11-06-2016, 13:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
همينجا خاطره اي بگويم:
پيرمردي همسر پيرو تکيده و نزار و خسته خود را
پيش پزشک آورده بود او هم داروهاي لازم را نوشته
و به داروخانه آمده تا نسخه خود را بپيچد، داروخانه چي سبد را پر از دارو کرد:
سه سرم، چهار شربت، پنج قرص و...
پيرمرد تا آن همه دارو را ديد خيلي آرام و خسته گفت:
سرم ها لازم نيست، شربتها هم فعلاً يکي کافيست،
قرصها را هم نصف کن، و تمام اين کم کردنها و نصف کردنها
به خاطر آن بود که بيچاره پول نداشت.
اين خاطره را خانمي با حجاب و نمازخوان و اهل عمره و
سوريه و زيارت امام رضا عليه السلام برايم تعريف ميکرد
و من فکر ميکردم ميخواهد بگويد من به او کمک کردم،
ولي وقتي گفت: بيچاره با همان داروهاي نصفه و نيمه رفت،
تازه فهميدم که او هم دست به جيب نشده است.
زهي شريعت و ملت زهي طريقت و کيش
و اين همان پوست داشتن و مغز نداشتن
است که پيش از اين گفتم.
گاه کسي را ميبيني که به عکس مغز را دارد
ولي پوست را نه، يعني گره گشاست اما حجاب را مراعات نميکند.
بيچاره کسي ميخواست در بيمارستان عمل کند
و هزينه عملش دو و نيم ميليون تومان ميشد،
و هاج و واج و مات و غمزده ايستاده بود
و با همسرش ميگفت: چه کنم؟ از کجا بياورم؟
خانم بيحجابي که نه با هفت قلم که انگار با هفتاد قلم
خود را آرايش کرده و تو گويي به حجله آمده باشد نه بيمارستان،
اين زمزمه ها را شنيد و با شتاب آمد،
دسته چک از کيف خود بيرون آورد،
و همين رقم را با کمي بيشتر بر برگ چک نوشت
و يک دنيا محبت و پوزش به دست آن مرد داد
و گفت: اين کار را براي دلم کردم!
و اين يعني مغز داشتن و پوست
را نداشتن که پيش از اين گفتم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
11-06-2016, 13:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
حالا ديدي که شيطان با چه زيبايي
و ظرافتي کار خود را پيش ميبرد؟!
و ديدي که با چه لطافتي صيادي ميکند؟
عده اي را تنها اهل پوست مي کند و آنها را
حتي به نماز شب وا مي دارد بي آنکه ذره اي احساس
و عاطفه داشته باشند، و معلوم است هر کس اين
جماعت را ببيند از نماز فاصله مي گيرد.
عده اي را هم تنها به مغز دين دعوت مي کند يعني به دلسوزي
و احساس داشتن و به انصاف رفتار کردن بي آنکه پايشان به مسجد باز شود،
يا پيشانيشان بر خاک بوسه زند يا ذکري بر لب و زمزمه کنند.
و خيلي ها با ديدن اين تيپ آدمها
با خود مي گويند: ببين نماز نمي خواند ولي
مرد است، انصاف دارد!
دختر بچه اي به زمين افتاد، خاکي شد،
و خانم بي حجابي تا ديد دويد و بچه را بلند کرد،
خاک لباسش را تکاند، نوازشش کرد و چنان گرم بوسيدش که سرخي
رژلبها مثل جاي ضرب انگشت که بر کاغذ مي ماند بر چهره اش ماند
و آنگاه از کيف خود بسته اي آدامس و شکلات در آورد
و به او داد و رفت، دختر بچه با حسرت به او نگاه کرد،
و بعد به مادرش گفت: ديدي بيحجاب بود؟
يعني ديدي که چه آدم خوبي بود و
در حقيقت داشت نتيجه ميگرفت که
ميشود هم بيحجاب بود و هم خوب.
خدا کند ما مسئله پوست و مغز را خوب بفهميم.
پسر من، دختر من، دوست و شاگرد و همکار من
اگر مسئله پوست و مغز را خوب بفهمند ديگر وقتي
من دروغ مي گويم يا تهمتي زده و يا نامردي ميکنم
ديگر از نماز و دين و ديانت روي بر نمي گردانند،
بلکه با خود مي گويند:
او پوست را دارد و مغز را نه.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-06-2016, 12:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
چشم دل باز کن که جان بینی
قرآن کریم چیزی شبیه عیسی مسیح علیه السلام است
که پدر نداشت اما مادرش مریم بود و در دامان پاک
و پر مهر او نشو و نما یافت.
سوره حمد را نیز ام الکتاب یعنی مادر قرآن مینامند،
پس سوره حمد مریم قرآن است.
و فرزند این مریم نیز آمده است تا چشم دلها را باز و بینا کند.
چشم دل بازکن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
با نام خدا شروع میشود.
اول دفتر به نام ایزد دانا
در روایات آمده است که تمامی کارها را با نام خدا آغاز کنیم،
چون انجام هیچ کاری بدون توان و نیرو امکان پذیر نمی باشد،
و نام خدا آدمی را نیرومند و توانا میسازد، و این نام
تنها نامی است که در هستی اثر بخش و تاثیرگذار است.
ای خنک آن گوش که نامت شنید
شما اگر بر سر در باغی بزرگ و با خطی خوشنام
فروردین را بنویسید آن باغ سبز و خرم نمی شود
و بوته های آن به گل نمی نشیند.
نام فروردین نیارد گل به باغ
بلکه خود فروردین است که با آمدن خود باغ را گل باران میکند.
یا اگر در شبی تار به زیباترین خط بر دیوار دخمه ای تاریک،
نام نور و چراغ را حک کنید آن دخمه تار روشن نخواهد شد.
شب نگردد روشن از نام چراغ
البته نه تنها نام چراغ و فروردین اینگونه اند
بلکه تمامی نامها از این دست میباشند.
مگر نام آب، عطش را فرو مینشاند؟
یا نام ماشین، جابجایی کسی را فراهم میسازد؟
بنابراین می بینید که نامها عموماً و بی استثناء کار ساز
نبوده و کاری به پیش نمی برند.
اما در این میان تنها نام خداست که مثل خود او یکتا و
بی همتاست و اثر بخش و تاثیرگذار است.
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم
از این روست که ما بجای آنکه بگوییم:
باالله الرحمن الرحیم؛
به کمک خدای بخشنده مهربان آغاز می کنیم،
می گوییم:
بسم الله الله الرحمن الرحیم،
یعنی به کمک نام خداوند بخشنده مهربان آغاز می کنیم.
و راستی وقتی که نامش چنین باشد،
خود و حقیقتش چون و چگونه خواهد بود؟
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-07-2016, 16:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
لباسی مخصوص مهمانسرای دنیا
تفسیر آیه شریفه:
ایاک نعبد و ایاک نستعین
بنده ما شو و برخور ز همه سیم تنان
شما اگر بخواهی به عمق دریا رفته و شگفتیهای آنرا از
نزدیک به تماشا نشسته و از تماشای زیباییهای بیشمار آن برخوردار باشی
باید نخست جامه غواصی را بر تن داشته و آنگاه در آن فرو شوی.
دنیا نیز آنگونه که در روایات آمده است همچون دریاست،
و مثل دریا تماشایی است و میتوان از تماشای آن لذت فراوان برد
به شرط آنکه جامه تقوا و لباس بندگی بر تن داشته باشیم.
و لباس التقوی ذلک خیر
و بدون این جامه تقوا و بندگی دنیا کشنده است و زندان.
پس اگر می گویند:
فلسفه آفرینش عبادت و بندگی خداست به خاطر آنست
که با بندگی میتوان برخوردار شد، و در حقیقت فلسفه
آمدن ما به این دنیا به مهمانی آمدن است.
شاه شمشاد قدان خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد ماند
بنده ما شو و برخور ز همه سیم تنان
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
17-07-2016, 16:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
تو هرگز رسیدی به فریاد کس
من اگر یک میز برابر خود بگذارم و بر روی آن یک صندلی
و بر صندلی نیز یک پشتی آیا میتوانم روی آن ایستاده و کمر را
راست کرده و دست خود را به لامپ خاموش رسانده
تا آنرا روشن کنم؟ هرگز!
چرا که میز و صندلی و یا پشتی برای بالا رفتن ساخته نشده اند،
بله آنچه برای اینکار ساخته شده و زیر پا قرار
میگیرد نردبام است نه چیزی دیگر.
انسانی هم اگر بخواهد بالا رفته و به توفیقاتی دست یابد
شرط اولش آنست که هر چیزی را زیر پا نگذارد.
کسی که انصاف، صداقت، آدمیت، گذشت و جوانمردی را
زیر پا میگذارد درست مثل آنست که میز و پشتی زیر پا گذاشته باشد،
چنین کسی بالا نمیرود، اگر هم بالا برود دستش به جایی
بند نمیشود و سرانجام فرو میافتد.
از انصاف و صداقت و انسانیت باید مدد گرفت
و نیرو یافت نه آنکه زیر پا نهاد.
خداوند نیرو و امداد خود را در این صفات
خوب پیچیده و در اختیار ما قرار داده است.
او هرگز امداد و یاری و کمک خود را در دل دروغ و تهمت و توهین
و افترا قرار نمیدهد، مگر شما حاضرید جواهرات و اشیاء قیمتی
خود را در دل زباله ها و تفاله ها جاسازی کنید!
پس همینجا باید فهمید که هر چیزی نمیتواند به
عنوان کمک در زندگی انسان قرار گیرد.
مگر کمک ماشین را از هر جنسی میتوان ساخت،
آیا چوب و سفال یا گچ پیش ساخته میتوانند بعنوان
کمک در ماشین استفاده شوند؟
کسی که از دروغ و یا هر صف زشت دیگر برای پیشبرد
اهداف خود کمک میخواهد مثل کسی است که از چوب
به عنوان کمک برای ماشین استفاده کند!
پس بیاییم از خدا بخواهیم که کمکمان کند.
یعنی کمک کند تا بفهمیم کمک های او در کجاست.
و اگر این را می فهمیدیم هیچگاه دروغ نمی گفتیم،
تهمت نمی زدیم، و نسبت ناروا به هیچکس نمی دادیم، و لقمه حرام
بر سر سفره خود نمی آوردیم، زیرا اگر به این صفات زشت آلوده ایم
از آنروست که می خواهیم به کمک آنها به اهداف خود برسیم!
حال آنکه خداوند کمکهای خود
را در این اوصاف قرار نداده است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
18-07-2016, 18:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
اگر دنبال وکیل نمره یکی معطل نکن!
اياک نعبد و اياک نستعين
(حمد/5)
کمکهاي خدا در جاي ديگري مثل کمک به ديگران است.
همچنان که در روايت آمده است:
الله في عون العبد مادام العبد في عون اخيه
يعني خداوند به کمک کسي ميآيد که او به کمک برادران خود آمده باشد.
بنابراين کسي که دست ديگري را نميگيرد و از ديگران دستگيري نميکند
خداوند نيزهيچگاه يار و همراه او نخواهد بود، و گويي که
سعدي چه خوش از قول خداوند ميگويد:
تو هرگز رسيدي به فرياد کس
که ميخواهي امروز فرياد رس
و يا در جايي ديگر خوشتر از اين گفته است:
ما را عجب ار پشت و پناهي بود آنروز
کامروز کس را نه پناهيم و نه پشتيم
و در همينجا نتيجه بگيريم که هر کس به ديگري
کمک کند در حقيقت به خود کمک کرده است.
و هر کس زمينه آبروي ديگري را فراهم کند
خود آبرومند ميشود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
18-07-2016, 18:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
پس من اگر کاري کنم که شما رشد کنيد
خودم رشد خواهم کرد.
ببينيد! اين دست من سيب را از درخت ميچيند
و قاچ زده و آنگاه در دهان ميگذارد، يعني به عضو ديگر ميدهد
اما خود انرژي يافته و تقويت ميشود.
انسانها نيز اعضاي يکديگرند پس هر کس ميخواهد
قوت و قدرت پيدا کند بايد خادم خوبي براي ديگران باشد.
بنابراين ميبينيد که يکي از جاهايي که خداوند انرژي و توان
و نيرو و کمک و نيروي خود را در آنجا
قرار داده است صبر و شکيبايي است.
صبر آرد آرزو را ني شتاب
صبر کن والله اعلم بالصواب
از اين رو فرمود:
و استعينوا بالصبر
از صبر کمک بخواهيد!
يعني صبر وکيل من است،
و حق امضاء دارد و اگر شما پيش او
برويد کارتان راه مي افتد.
حافظ چرا حافظ شد، و چرا سخنان او اينهمه
شهد و شيرين و شکرين است؟
اين همه شهد و شکر کز سخنم ميريزد
اجر صبري است کز آن شاخ نباتم دادند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
18-07-2016, 18:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
شاخه نباتهايي که نبايد خورد
لذتهاي حرام را به شاخه نبات تشبيه ميکند
و ميگويد من به آنها هيچ نزديک نشدم،
مثلاً داشتم از کوچه ميرفتم چشم کسي هم در پي من نبود
و ميتوانستم به ناموس مردم نظر کنم
و شيرين هم بود، اما دندان به جگر گذاشته و از اين شيريني
چشم دوختم، يا در محفلي همه گرد هم بودند، کافي بود کسي را
به باد مسخره گرفته و همه را بخندانم، که البته شيرين هم است.
اما صبر کردم و هيچ نگفتم، و خداوند به پاداش اينهمه صبر
سخنم را شيرين کرد، يعني از شيريني کم گذشتم
و شيريني بيشتر و ماندگارتر به من ارزاني فرمود.
مولوي هم همين تجربه را داشت
او هم نصيحت ميکرد و ميگفت:
گر سخن خواهي که گويي چون شکر
صبر کن از حرص و اين حلوا مخور
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
20-07-2016, 17:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
زندگیهای قیفی و شیپوری
تفسیر آیه شریفه:
صراط الذین انعمت علیهم
گوش ما گیر و بدان محفل کشان
کز رحیقش میخورند آن سرخوشان
چیزی که وارد قیف میشود اول در دهانه آن قرار میگیرد،
و دهانه قیف باز و پهن و گشاد است، اما آخرش تنگ،
درست برعکس شیپور که اولش محدود
و باریک و تنگ ولی آخرش باز
و وسیع و پهن.
حال یک زندگی شیطانی دقیقاً چیزی شبیه قیف است،
یعنی اول آنکه نگاه میکنی آزادی، رهایی و گشادگی است.
از اینرو هر جور که بخواهی زندگی میکنی و هر چه
بخواهی می پوشی،نه گوشَت پرده و مانعی دارد که هر چیز را نشنوی
و نه زبانت میزانی که پیوسته و یکریز حرف نزنی،
دیگر خط قرمز در زندگی تو بی معناست و تمام مرزها را بر خود
و برای خود باز و آزاد میبینی، و به خاطر همین آزادی
چه آزادیهایی که از دیگران سلب میکنی.
گاه با پوشش خود رشته مهر و محبت
مردان بسیاری نسبت به همسران خود را
برای همیشه از هم میدری،
و از این رهگذر چه اطفال و دختر بچه های پاک و معصوم
و بیگناهی را که برای همیشه در سردی
و افسردگی و انزوا فرو میبری!
و گاه با یک سخن ناسزا و ناصواب و نیش دار و یا نسبت
ناروایی چه آتشی به پا کرده و عزت و آبروی
دیگران را دود و خاکستر میکنی.
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند
روبهان مرده را شیران کند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
20-07-2016, 17:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
اما یادمان باشد اینگونه زندگی پایان خوشی نداشته بلکه محدودیتها
و تنگناها و سقوطهای خطیر و خطرناکی در پی خواهد داشت.
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
و آنچه بینی هم نماند برقرار
و البته نقطه مقابل این زندگی، زندگی مردان خداست
که چیزی شبیه همان شیپور است اولش دشواریها و تنگناها
و محدودیتها و محرومیتهاست و پایانش وسعت و گشادگی، درست مانند نفس
و باز دمی که یک نی نواز در نی میدمد، و از آنجا که در مجرابی
باریک و تنگ و محدود قرار میگیرد عاقبتی خوش داشته
و به آهنگی زیبا و ماندگار بدل خواهد شد.
از اینرو قرآن کریم برای مردان خدا که همان اهل تقوا و فضیلت
باشند بجای آغاز خوش، پایان خرم را یاد آور شده،
و میگوید:
و العاقبه للمتقین
یعنی اهل تقوا اگر چه آغازی شاد و خوش ندارند
ولی فرجامی نیک و نیکو در انتظار آنان است.
مرد آخر بین مبارک بنده ای است
و سرّ ماجرا هم این است که آدمی که میخواهد ساخته
و اصلاح شود مثل یک خانه کلنگی است که بخواهند به یک برج بلند
و رفیع و آسمان خراش تبدیل کنند، چنین خانه ای اول تخریب
و خراب میشود و سپس برج شده و بالا میرود.
پس یادمان باشد که راه خدا اولش سخت است و حرفهای تلخ و
ناگوار شنیدن، و نسبتها و برچسبهای نادرست را تحمل کردن است،
و باید زبانت غربال داشته باشد و هر چیزی را نگویی،
و گوش هایت باید غربال داشته باشد که هر چیزی را نشنوی،
چشمهایت نیز همینطور یعنی هر چیزی را نبینی.
اینگونه زندگی کردن اگر چه به ظاهر آسان نیست
و شاید پردردسر نیز هست اما سرانجام خوشی در پیش دارد.
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
دور گردون گرد دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نثی از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
بنابراین زندگی مردان خدا چیزی شبیه کوچه باغهاست
که پر گرد و غبار و پر پیچ و خم و پردست اندازند
اما در پایان باغ است و خرمی، باغی که یک تماشای آن تلافی صد جفا بکند.
حال که انواع زندگیها را خواندی و شنیدی نوبت به انتخاب میرسد.
و البته انتخاب دشوار است مگر آنکه آدمی بجای نزدیک بین بودن،
تیزبین و عاقبت اندیش باشد و عاقبت اندیشی نیازمند فهم و آگاهی و تعقل
و شعور است که از میان نعمتهای خداوند بالاترین نعمتهاست.
از اینرو در این سوره از خداوند میخواهیم که راه را نشان دهد،
راه همان کسانی که به ایشان نعمت داده، یعنی نعمت فهم و آگاهی که
توانسته اند به کمک آن زندگی شیپوری را
گزینش و زندگی قیفی را رها کنند.
گوش ما گیر و بدان محفل کشان
کز رحیقش میخورند آن سرخوشان
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
24-07-2016, 16:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
آنچه بايد از مطربها آموخت!
تفسير آيه شريفه:
اهدنا الصراط المستقيم
هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند
قديمها مطربها کوچه به کوچه ميرفتند و همه را گرداگرد خود جمع کرده
و دف نوازي ميکردند، و وقتي که خوب خسته ميشدند،
و تماشاچيان نيز لذت کافي ميبردند به سراغ جمعيت رفته و دف
خود را برابر آنها گرفته و کمک ميخواستند، و هر کسي نيز دست
به جيب شده و به قدر وسع خود چيزي در آن مي انداخت.
چه خوب ميشد اگر ما نيز از مطربها ياد ميگرفتيم،
يعني از همان اول و بي هيچ کار و تلاشي با خواندن
«حمد» و «آيت الکرسي» و «امن يجيب» دست گدايي را
به سوي خداوند دراز نکنيم، چون او تا از ما کاري را نبيند
دست به جيب نميشود و حاجات ما را روا نميکند.
او ميگويد:
من به تو دست، پا، چشم و عقل و هوش دادم،
حال با اينها چه کردي که اکنون چيزهايي ديگر ميخواهي،
اصلاً من اينها را دادم که تو بسياري از حوائج و
نيازهاي خود را رفع کني.
بنابراين ما وقتي از هيچ کوشش و تلاشي دريغ نکرديم آنگاه ميتوانيم
دست به دعا شده و حاجات خود را بخواهيم و اينجاست
که خداوند دعاهاي ما را اجابت ميکند.
زيباترين دعاها بلکه ريشه و اساس همه دعاها درخواست هدايت است
البته کوششهايي هم که بايد داشته باشيم در همين سوره حمد ياد شده:
اولاً اينکه کوشش کنيم بفهميم رحمن و بخشنده تنها خداوند است.
ديگر آنکه تنها اوست که رحيم و مهربان است.
سوم آنکه، تربيت کار اوست و هر کس به هر کجا رسيد
از رهگذر لطف و عنايات اوست.
از رهگذر خاک سر کوي شما بود
هر نافه که در دست نسيم سحر افتاد
و ديگر آنکه بکوشيم تا مالکيت او را خوب بهفميم
يعني اينکه هر کس هر چه دارد از اوست.
آنکه در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
يار شيرين سخن و نادره گفتار من است
و سپس به دنبال اين فهميدنها عبادت و بندگي او را پيشه کنيم،
يعني درست مثل کودکي که در مهماني وقتي مقابل او چيزي
تعارف ميشود پيش از آنکه دست پيش برده و چيزي بردارد
به پدر نگاه ميکند، و از نگاه او ميفهمد که بردارد يا نه.
ما نيز دست به هيچ کاري دراز نکنيم جز آنکه
پيشاپيش رضا و اجازه خداوند را جويا شويم.
و تازه پس از اين فهميدن و بندگي و استمداد
نوبت به دعا و درخواست ميرسد.
و زيباترين دعاها بلکه ريشه و اساس همه
دعاها درخواست هدايت است:
ما به آن منزل عالي نتوانيم رسيد
هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
24-07-2016, 16:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
اساساً هر کاري راهي و راهکاري دارد
و تنها خداست که آن را ميداند.
و هدايت يعني نشان دادن راهها و راهکارها.
ارتباط با فرزند راه دارد و راه آن را تنها خدا ميداند
و نه فلان روانشناس غرب که غالباً آنچه ميگويد بيشتر بر پايه حدس و گمان
و تخمين است، از اينرو مي بينيد که هنوز مرکب راهکار ديروزش
خشک نشده راهکاري تازه تر ارائه ميکند.
راه ارتباط با همسر، دوستان، آشنايان و همکاران را تنها خدا ميداند
چون اوست که همه را آفريده و اندازه همه را او ميداند.
اگر مديريت با انواعي که دارد راه و روشهايي داشته باشد تنها او ميداند
و اوست که ميتواند ما را به آن شيوه ها و راهها رهنمون باشد.
امروز همه به دنبال راهکارند آنهم راهکارهاي عمي و قابل اقدام،
راهکارهايي که مثل شاهراهي مستقيم آدمي را به هدف برساند.
و ما از خدا در اين سوره چنين هدايتي ميخواهيم،
يعني ميخواهيم تا راه مستقيم به هر خير و خوبي و سعادت و توفيق
که همان کوتاه ترين راه است را به ما نشان بدهد.
راه مستقيم تنها راهي است که همه مي فهمند،
شما حتي اگر به يک نابينا بگوييد مستقيم برو، ميفهمد.
درست مثل غذا خوردن که شما با کمک دست لقمه خود را مستقيم
به سوي دهان هدايت ميکنيد، آيا شده است که در عمرتان حتي براي يکبار
راه دهان خود را گم کرده و لقمه را به دهان ديگري وارد کنيد؟
پس صراط مستقيم يعني راهي که هم کوتاه است
و هم هر کسي در آن گم نميشود.
در صراط مستقيم اي دل کسي گمراه نيست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-07-2016, 19:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
روسریهای نواری آتش زا
تفسیر آیه شریفه ی:
ایاک نعبد و ایاک نستعین
عبادت را به اطاعت هم میتوانیم معنا کنیم،
و اطاعت یعنی در کار خدا چون و چرا نکردن.
اطاعت یعنی وقتی خدا میگوید:
خانمها باید پوشیده باشند آنها نیز خود را بپوشانند و دیگر روسریهای
آنها نواری نشود یا شلوارها کوتاه نشود، چون این کار نه تنها زن را
آلوده ساخته و از ارزش و بهای وی میکاهد بلکه در حقیقت هتاکی
و جسارت و گستاخی نسبت به خداوند و جامعه نیز خواهد بود.
همانطور که شما اگر گوشه ای از پوست پرتقال کنده شده باشد مقابل میهمان نمیگذاری
و میگویی توهین است و ناراحت میشود، به خاطر همین میوه هایی پیش روی او
میگذاری که پوست آن دست نخورده و پوشش آن کامل باشد،
یعنی کاملاً روی خود را گرفته باشد!
بله آدم با یک تار مو هم جهنمی میشود
اگر بعضیها معنای اطاعت را میفهمیدند
دیگر هرگز به طنز و طعنه نمیگفتند:
با یکی دو تار مو، آدم جهنمی میشود؟
بله جهنمی میشود اما نه به خاطر دو تار مو
بلکه به خاطر اطاعت نکردن .
و تازه دو تار مو دست کم نگیر چون حقیقتاً
میتواند جهنمی به پا کند.
زمان جنگ یادت نیست میگفتند:
در شب باید خاموشی مطلق باشد، و حتی آتش سیگار هم نباید
روشن کرد و گرنه دیده بانها هوایی همان نقطه را
دیده و آنجا را بمباران خواهند کرد.
بنابراین آنچه مهم است اطاعت است
و اطاعت یعنی وقتی خداوند به زن میگوید:
خود را بپوشان، زن نیز خود را به طور کامل بپوشاند.
درست مثل اینکه پدر تاجری به فرزند خود میگوید:
در گاو صندوق را ببند و او باید ببندد نه اینکه
روی هم انداخته، بگوید:
فقط به اندازه کمتر از یک بند انگشت باز است
و این هیچ اشکالی ندارد!
چون در اینصورت دزد با هوس بیشتری
به آن نزدیک میشود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
26-07-2016, 17:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
چسب چوبی برای شیشه
تفسیر آیه شریفه:
صراط الّذین ائعمت علیهم
با چسب چوب نمیشود دو شیشه را به هم چسباند،
البته ممکن است مقطعی و موقت این اتفاق بیافتد
اما دیر یا زود این دو تکّه از هم جدا و دور خواهند شد.
دروغ مثل چسب چوب است و آدمها مثل شیشه.
هیچگاه یک زن و شوهر، دو همکار، دو همسایه
و یا دو دوست به وسیله دروغ با یکدیگر گره نمیخورند
و پیوندشان پایدار نمی ماند،
اگر هم چند روزی با هم جوش خورده و نزدیک شده
و با هم باشند بالاخره به جدایی خواهد انجامید.
آنچه آدمها را با یکدیگر جوش میدهد صداقت است.
صداقت حقیقتی است که مثل همه خوبیهای دیگر با انسان سازگار است.
و هر چه با انسان سازگاری داشته باشد در زبان
قرآن کریم به نعمت یاد میشود.
نعمت از ریشه «نعومت» و آن نقطه مقابل خشونت بوده
و به معنای سازگاری و انعطاف و نرمش است.
به همین دلیل به حیوانات رام و آرام و سازگار با انسان مثل گوسفندان
و شتران انعام گفته میشود، اما به شیر و پلنگ و
درندگان دیگر انعام نمی گویند.
بنابراین اگر یکی از نامهای پاک و مقدس خداوند منعم و نعمت بخش
است به این معناست که خداوند آنچه با طبیعت و فطرت و حقیقت انسان
سازگار باشد در اختیار انسان خواهد گذاشت.
از اینرو اگر در همین سوره میخوانیم:
اهدنا الصراط المستقیم صراط الّذین ائعمت علیهم
یعنی خدایا راه نشانم بده، آنهم راه مستقیم، راه همان
کسانی که به ایشان نعمت دادی یعنی چیزهایی دادی
که با آنها همخوانی و سازش و سازگاری دارد.
مثل: فهم، صدق، صفا، مروت، عشق، آرامش، آسودگی خیال،
قناعت، آبرو، عزت، مردم داری و مانند اینها.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
27-07-2016, 17:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
حرفهای نوشدار
تفسیر آیه کریمه:
الم
(بقره/1)
خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه خوار
شاید شما هم دیده باشید که بعضی با کمک چاقوهای تیز از
پوست هندوانه گلهایی زیبا می سازند و چقدر هم تماشایی!
این کار چه شبیه است به کار خدا که قرآن، این کتاب آسمانی و مقدس را
با یک سلسله حروف ساده مثل الف، لام، میم و ... ساخته است.
پس، یک معنای الف، لام میم همچنان که پاره ای از
مفسران گفته اند، می تواند همین باشد که:
ما قرآن را از همین حروف ساخته ایم.
و این در حالی است که ما از حروف، شوخیهای بی معنی، پیامکهای زشت،
حرفهای نیشدار و گزنده، شعرهای بی قافیه،
دروغ، توهین، افترا و استهزاء میسازیم.
الف، لام میم یعنی من خدا از میان همین حروف آیاتی ساخته
و پرداخته ام که بشر را از سرگشتگی و حیرت و حیرانی رهایی میبخشد،
قرآنی ساخته ام تا دستی بگیرد و مثل نور راهی را نشان بدهد،
پس تو نیز اگر بنده و فرمانبردار من باشی سخنانت باید از جنس نور بوده
و شمع راه باشد و بتواند نور امید را در دلها بتاباند و اگر چنین نباشد
خوشتر از سکوت و خاموشی چیزی نیست.
خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه وار
چون صدفها گوهر افشانت کنیم
خداوند در همین آیه نخست میخواهد بگوید:
حروفی بی معنا مثل الف، لام میم خود را به ما سپرده و تسلیم ما شدند
و ما نیز از آنها کتابی مقدس مثل قرآن ساختیم، پس تو هم
کمتر از حروف نباش و به جای آنکه اسیر و دلبسته
این و آن شده و در پی آنها روان باشی،
با ما بیا و بنده و مطیع ما باش تا تو را مثل قرآن
با معنا و پاک و ماندگار و خواندنی کنیم.
چند میباشی اسیر این و آن
گر برون آبی از این، آنک نیم
ای صدف چون آمدی در بحر ما
چون صدفها گوهر افشانت کنیم
دامن ما گیر اگر تر دامنی
تا چومه از نور دامانت کنیم
هین قرائت کم کن و خاموش باش
تا بخوانیم عین قرآنت کنیم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
31-07-2016, 18:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
کتاب عشق در طاق بلند است
به آسمان که نگاه میکنی می بینی که ستاره ها بسیار نزدیک و دوشادوش یکدیگرند،
حال آنکه گاه فاصله آنها با یکدیگر به قدر فاصله زمین تا خود آنهاست.
داستان ما و قرآن درست شبیه داستان همین ستاره هاست
یعنی قرآن اگر چه به ظاهر در دستان ما و پیش روی ماست
اما در حقیقت فرسنگها با آن فاصله داریم.
کتاب عشق در طاق بلند است
ورای دست هر کوته پسند است
چون اساساً زندگی ما با آن زندگی که در این کتاب طرح و ترسیم شده
بسیار دور و بعید می نماید، تا جایی که هیچ کجای زندگی ما کسی را
به یاد هیچ آیهای از آیات قرآنی نمی اندازد، و تو گویی هیچ
آیه ای از قرآن کریم در زندگی ما ردپایی ندارد.
از این رو خداوند به شیوه عاشقان در همین ابتدای کتاب که در حقیقت،
نامه عاشقانه خود به بندگان است به گونه ای لطیف و غیر مستقیم
از دوری ما یاد کرده و میگوید:
ذلک الکتاب،
یعنی آن کتاب.
و پیداست که واژه «آن» برای اشاره به دور است،
پس وقتی می گوید: آن کتاب یعنی شما از کتاب دورید
و زندگی و رفتار و منش شما با آن همخوانی ندارد،
البته نوعی دعوت به نزدیک شدن به این کتاب نیز می باشد،
چون آدمی تا خود را دور نبیند هوای نزدیک شدن پیدا نمیکند.
بیا به مکتب ما و کتاب عشق بخوان
که خواندن از سر ذوق این کتاب خوش باشد
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
31-07-2016, 19:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
وقتی که چشمه ای گوارا میجوشد و آب زلال آن حتی در یک جوی پاک
جاری شده و به پیش میرود سرانجام رنگ، طعم و بوی آن تغییر کرده و دیگر زلالی
و طعم آب چشمه را ندارد، اما همین آب اگر در یک جام پاک قرار گیرد
دیگر هیچ گونه تغییر و تفاوتی در آن اتفاق نمی افتد.
و پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم، جام بود:
بهره نیابی ز شوق مشرب مستان
تا نچشی جرعه ای ز جام محمد
پس کتاب او دقیقاً همان کتاب و کلام خداست بی آنکه
حتی کلمه ای زیاد و کم شده و یا جابجا شده باشد.
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
و این درست برعکس پیامبران دیگر و کتابهای آسمانی ایشان است.
پیامبران دیگر جملگی همچون جوی بودند پس کتاب و کلمات آنها اگر چه
ریشه در وحی داشت اما ساخته و پرداخته خود آنها بود،
درست مثل ابر که دریا نیست اما بر آمده از دریاست،
حال آنکه این کتاب یعنی قرآن کریم خود دریاست:
امر قل زین آمدش کای راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این
و یک شاهد زیبا بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم جام بود
و نه جوی، و اینکه قرآن کتاب و کلمات خداست و نه پیامبر،
همین واژه «قل» در آغاز پاره ای از سوره ها
مثل سوره توحید است.
برای توضیح بیشتر میگویم:
وقتی کسی به شما میگوید:
بگو خدا یکتاست. شما میگویید: خدا یکتاست،
یعنی دیگر واژه «بگو» را بکار نمی برید.
اما این پیامبر نازنین صلی الله علیه وآله وسلم
حتی واژه «بگو» را هم از قلم نیانداخته
یعنی بجای آنکه بگوید:
هو الله احد، میگوید: قل هو الله احد،
و این خود گواه روشنی است که پیامبر
صلی الله علیه وآله وسلم
جام است و نه جوی.
زهی شراب و زهی ساغر و زهی ساقی
که جانها و روانها نثار باد نثار
صحابیان که برهنه به پیش تیغ شدند
خراب و مست بدند از محمد مختار
غلط، محمد ساقی نبود جامی بود
پر از شراب و خدا بود ساقی ابرار
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-08-2016, 15:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
شنا در استخر پر از چسب
تفسیر آیه شریفه:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
(البقرة/2)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.
حرف او را ریب نی تبدیل نی
در استخر پر از چسب میشود شنا کرد؟
شک و دودلی درست مثل استخر چسبناک است
که در آن قدم از قدم نمیتوان برداشت.
قرآن آمده است تا ما را از ورطه تردیدها دودلیها و شکها بیرون کشیده
و دست ما را گرفته و به جایی برد که در آنجا هرگز تیغ تیز تردید نمیروید.
چه فاجعه ای بالاتر از اینکه خشتها دیدنی باشند اما خود ما، نه!
و ما وقتی دیدنی و تماشایی میشویم که عشقها،
علاقه ها و محبتهای ما هدایت شوند.
لا ریب فیه،
یعنی در این کتاب جایی برای تردید و دودلی نخواهد بود،
بنابراین هر کس میخواهد دودل و مردد نباشد
باید به این وادی وارد شده و اهل قرآن باشد.
درست مثل چشمه ای زلال که با زبان حال میگوید:
من سراپا خنک و پاکم و هیچ گرما و آلودگی در من راه ندارد،
و این در حقیقت دعوتی است به خنکی و پاکی که هر کس
آرزوی آن را دارد در من وارد شده و فرو رود.
حرف او را ریب نی تبدیل نی
آیه اش شرمنده تاویل نی
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
قلاب ماهیگیری چون مستقیم و راست نیست میتواند ماهی را صید کند،
حرف هم چیزی شبیه قلاب است، میتواند بر دلها نشسته و آنها را
به صید و کمند خود بکشد، به شرط آنکه غیر مستقیم باشد.
و از همین روست که خداوند کمتر سخن خود را مستقیم بیان میکند.
او مثل حافظ نیست که بگوید:
عاشق شو ور نه روزی کار جهان سر آید
یا مثل مولوی نیست که فرمان عاشقی صادر کرده و بگوید:
عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری
سلطان بچه ای آخر تا چند اسیری
سلطان بچه را میر و وزیری همه عار است
زنهار بجز عشق دگر چیز نگیری
بلکه خداوند تنها از عشق خود یاد کرده و میگوید:
من عاشقم.
و او وقتی میگوید:
من عاشقم یعنی، تو هم باید عاشق باشی و گرنه
از جنس ما نبوده و با ما پیوند و گره نمیخوری.
یا عاشق شیدا شو یا از بر ما واشو
و آنگاه خداوند در آیات بسیاری از معشوقه ای خود یاد میکند،
و بدین وسیله باز هم غیرمستقیم می آموزد که چه چیزهایی
سزاوار عشق ورزی و دوست داشتن اند
و چه چیزهایی لایق آن نیستند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-08-2016, 15:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
به عنوان نمونه یاد میکنم، در جایی میگوید:
الله یحب الصّابرین
خدا عاشق آدمهای صبور و شکیباست
یعنی خدا عاشق کسی است که رازی از شما را در سینه دارد
اما صبر و خویشتنداری کرده و آن را آشکار نمی سازد.
به بلبل گفت گل بنگر به سوی سوسن اخضر
که گرچه صد زبان دارد صبور و راز دار آمد
«الله یحب الصابرین»
یعنی خدا عاشق کسی است که میتواند رقمی را جابجا کرده
و سودی کلان به جیب زده اما خویشتنداری نموده
و بر در آمد ناچیز خود بسنده میکند.
«الله یحب الصابرین»
یعنی خدا عاشق کسی است که میتواند با طنز و یا کاریکاتور
حیثیت کسی را به بازی گرفته و از این رهگذر توجه پاره ای
به خود جلب کرده و امتیازات و اعتبارات و منافعی را نصیب خود کند
اما چشم پوشی کرده و خویشتنداری پیشه ساخته و از آن میگذرد.
«الله یحب الصابرین»
یعنی خدا عاشق کسی است که در داوریها و قضاوتهای
خود به جای شتاب، شکیبایی به خرج داده و دم فرو بندد
تا ماجرا خود با گذر زمان آفتابی و روشن شود.
حال شما خود قضاوت کن که راستی اگر همین یک معشوق خدا،
معشوق ما نیز می بود، جامعه تا چه میزان به
صلاح و سعادت و آرامش نزدیک میشد.
و نیز قضاوت کن، جامعه ای که در آن رازداری و رازداران
محبوب و محترم نباشند، و با حیثیتها و حرمتها گاه دستخوش
یک طنز و یک پیامک شده و به تاراج میرود؛
و یا قضاوتها و پیشداوریهای نابجا اوج گرفته
و موج میزند؛ چنین جامعه ای آیا هرگز روی امن
و آرامش به خود خواهد گرفت؟
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-08-2016, 15:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
بگذریم،
صابرین معشوق خدایند و خدا از این دست معشوقها بسیار دارد،
و مشکل بشر در همیشه تاریخ معشوقه ای او بوده یا بهتر بگوییم
عشقها و علاقه ها و دلبستگیهای او بوده است.
عشق کاریست که موقوف هدایت باشد
یعنی باید به آدمها آموخت که چه چیزی را دوست داشته
و چه چیزی را دوست نداشته باشند.
عشق چیزی شبیه آب است و مثل آب هم میتواند
آباد کند و هم میتواند ویران کند.
هر کجا مزرعه ای سبز و زیبا می بینی از آنروست
که آبها درست هدایت شده
و به پای بذرهایی نشسته اند که سزاوار بوده است.
هر کجا خارستان است بپذیر که آب گمراه شده
و خود را خرج بذرهایی کرده که نباید میکرده.
بنابراین، دوستیها و عشقهای ما که به صورت تحسین،
تشویق، پاداش، اضافه کار، تقدیرنامه، ارتقاء،
تسهیلات، وام و ... نمود پیدا می کنند اگر به جا نباشند،
اداره، جامعه و کشور را به خارستان بدل میسازند.
و اگر این نمادهای عشق و علاقه بجا صورت پذیرد،
از جامعه گلستانی میسازد که رایحه خوش آن
عالم را معطر و مطرا خواهد ساخت.
و آنگاه از دور و نزدیک دنیا بجای آنکه برای تماشای آثار باستانی ما
که مشتی خشت و سنگ است بیایند به تماشای خود ما مینشینند
و به جای آنکه مشتی سنگ و ستون در ذهن و خاطر آنها حک شده
و نقش ببندد، انسانیت و عاطفه و همدلی و همبستگی و گشاده رویی
و اعتماد و امنیت ما زبانزد و درس آموز آنها خواهد شد.
راستی چه فاجعه ای بالاتر از اینکه خشتها
دیدنی باشند اما خود ما، نه!
و ما وقتی دیدنی و تماشایی میشویم
که عشقها، علاقه ها و محبتهای ما هدایت شوند.
و قرآن کتاب هدایت است،
هدایت عشقها و علاقه های انسان، و انسان با همین هدایت است
که راه به جایی میبرد، و البته این هدایت نصیب اهل تقوا
و پرهیزگاران خواهد بود.
سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
15-08-2016, 19:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
آبرنگ قرآن
تفسیر آیه شریفه:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛
و مایه هدایت پرهیزکاران است.
(البقرة/2)
گل را به هر رنگی میتوان درآورد به شرط آنکه با ساقه چیده و پس از تشنگی کامل
آن را در ظرف آب رنگ فرو کنیم، اینجاست که ساقه گل آب رنگ را
به خود جذب کرده و به همان رنگ در میآید .
قرآن نیز ظرف آب رنگ است،
هم آب است چون مایه حیات است
و هم رنگ است چون رنگ خدایی است.
صبغه الله و من احسن من الله صبغه
رنگ خدا و از رنگ خدا زیباتر چیست؟
و ما هم وقتی میتوانیم آیات این کتاب را با تمام وجود هضم
و جذب کنیم که تشنه باشیم، یعنی خود را با آبهای آلوده
و گل آلود دیگر سیراب نساخته باشیم.
همانطور که اگر ساقه گل را که سیراب باشد در ظرف آب زمزم هم
فرو کنی نه تنها قطره ای نمی نوشد بلکه در همان آب نیز می پوسد.
و تقوا به معنای پرهیز است و متقی کسی است که از آبهای آلوده پرهیز کرده
و لب نزده و خود را سیراب ساخته باشد، چنین کسی اگر به قرآن کریم
روی آورد به هدایتهای آن توفیق یافته و آنها را دریافت میدارد.
انّ للمتقین مفازا
پس قرآن کریم برای مردم کتاب هدایت است، اما مردمی که تشنه اند،
و مردم تشنه کسانی اند که از نوشیدن هر آب پرهیز کرده اند،
و از همین رو آنان را «متقین» می نامند.
من که محتاج آب آن دستم
از دگر آبها دهن بستم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
21-08-2016, 16:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
لباسی برای آزادی بیشتر
تفسیر آیه شریفه:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛
و مایه هدایت پرهیزکاران است.
(البقرة/2)
زهی سجاده تقوا به یک ساغر نمی ارزد
تقوا از ریشه «وقایه» و به معنای سپر است.
اصحاب پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم می گفتند:
ائقینا برسول الله
یعنی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جنگها سپر
قرار می گرفت که اگر آسیبی رسید او بجای ما آسیب ببیند،
و البته این به خوبی نشان میدهد که کسی که دل سپرده خدا باشد،
سپر بلای بندگان او نیز خواهد بود.
هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو
باید که سپر باشد پیش همه پیکانها
بنابراین، متقی از نظر واژه عربی یعنی کسی که سپر دارد
و در نگاه قرآن کریم به معنای کسی است که جامه دارد
آن هم جامه ای که خیر و سعادت او را
در پی خواهد داشت.
و لباس التقوی ذلک خیر
قرآن کریم تقوا را به جامه و لباس و پوشش تشبیه میکند.
و جامه مایه آزادی انسان است، کسی که جامه بر تن ندارد
محدود به دهلیز و پستوی خانه میشود، حتی در خانه خود
آزاد نیست تا چه رسد به بازار و برزن.
کسی هم که جامه تقوا ندارد آزاد و رها نیست،
از اینرو امام علی علیه السلام فرمود:
عتق من کل ملکه
تقوا مایه آزادی است
یعنی بی تقوایی محدودیت است.
و یادمان باشد که بعضی جامه ها مثل تور، رقیق و نازک اند و کسی که
چنین جامه ای بر تن دارد، انگار که چیزی بر تن ندارد.
به کوی می فروشانش به جامی بر نمیگیرند
زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمیارزد
و آنچه جامه تقوا را رقیق و فرسوده می سازد گناه و آلودگی است.
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
04-09-2016, 14:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
بهشت نقد برای باغبانها
تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است]
ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود...
بعضی باغ بین اند، یعنی تنها باغ را دیده و شاخه ها و برگها و میوه ها
را می بینند ولی پاره ای باغبانند و ریشه های پنهان و ناپیدا را
نیز از نظر دور نمی دارند، بلکه توجه آنان بیشتر
به ریشه هاست و هر چه به ریشه ها بهتر
و بیشتر پرداخته شود،
درختان نیز سبز و خرم تراند.
و این جهان چیزی شبیه به درخت است.
این جهان همچون درخت است ای کرام
و خدا ریشه این درخت است.
پس کسانی که به این ریشه که به ظاهر ناپیداست ایمان و باور
دارند همچون باغبانی که آب پاک نثار ریشه میکند، اعمال پاک خود
را تقدیم به بارگاه او میکنند و اینجاست که دنیایی سبز و آباد
به دست آورده و در همینجا بساط
بهشت خود را پهن میکنند.
و کسی که به خدا باور و توجه ندارد
دنیایی خشک و بیروح خواهد داشت.
و اگر می بینی کسی بی آنکه به خداوند باور و ایمان
داشته باشد دنیایی سبز و شاد و با نشاط دارد.
بپذیر که دنیای او از جنس درخت مصنوعی است
که طراوت و نشاطی با خود به همراه ندارد،
و نه از میوه اش می توان نیرو یافت، و نه
فضا را لطیف و زنده می سازد.
حال اینکه چه کسانی باور به غیب دارند
و چه کسانی نه، در این آیه یاد میکند
و از کسانی سخن می رود که به غیب ایمان دارند،
و میگوید:
تنها اهل تقوا به چنین باوری دست می یابند.
الّذین یومنون بالغیب
اهل تقوا کسانی می باشند که به غیب و پشت صحنه
این عالم باور داشته و معتقدند. و اساساً همین باور
و اعتقاد آنها را اهل تقوا و پرهیز کرده است.
یک کودک چرا نسبت به آتش تقوا پیشه کرده
و پرهیز می کند زیرا سوزش و
سوزندگی آن را باور دارد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
04-09-2016, 14:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
نماز وقت شناسان قضا نمیگردد
تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است]
ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
میوه همان اول که چیده می شود تازه و خوش طعم است
و هر چه زمان بگذرد رنگ و طعم و شکل آن دستخوش تغییر می شود،
غنچه ها نیز همینطور، همان اول که گل می شوند باید چید
و عطر و گلاب آنها را گرفت و گرنه هر چه زمان بگذرد
رنگ و بوی آنها کم و کمتر میشود.
نماز هم اول وقت تازگی و لذت و بهره فراوان دارد،
و گرنه هر چه زمان بگذرد طراوت و طعم خود را از دست میدهد.
درست مثل نان سنگک، که همان اول که از تنور در میآید
بوی خوش و طعم لذیذ دارد و گرنه هر چه بماند
فطیر و سفت و بیمزه خواهد شد.
همیشه اول وقت است حقپرستان را
نماز وقت شناسان قضا نمیگردد
«یقیمون الصلاه»
یعنی کسانی که نماز را در جای خود و
وقت خود اقامه و برگزار میکنند.
عربها وقتی بخواهند بگویند بازار رونق یافته و پر مشتری
و پرآمد و شد است، میگویند:
اقام السوق،
یعنی بازار از کسادی درآمده و رونق یافته است.
و بازار وقتی رونق مییابد که کاسبان بازار
هم اخلاقشان خوش بوده و هم جنس خوب داشته باشند.
و وای به روزی که نه اخلاق کاسب خوش و نه جنس او
خوب و خوش باشد، البته اگر اخلاق یک بازاری خوش بوده
اما جنس او خوب نباشد، باز هم دست کمی از آن ندارد.
چون این قبیل آدمها مثل بعضی از بساز و بفروشها هستند
که خانه پوسیده را گرفته و رنگ و لعاب میدهند
و آنگاه به دیگران می فروشند، اما دیر یا زود دیوار
و سقف آن طبله کرده و فرو میریزد.
بعضی از کاسبها هم همینطور یعنی اخلاق خوش و
زبان نرم و گرمی دارند اما جنسهای آنها مثل
خود آنها ناسالم است، و اینها هستند که بازار
را از رواج و رونق انداخته و
آنرا کساد میکنند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
06-09-2016, 12:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
حال قرآن کریم در وصف اهل تقوا میگوید:
و یقیمون الصّلاه
نماز را اقامه میکنند.
یعنی اهل تقوا بازار نماز را گرم میکنند.
چون دیگران وقتی اخلاق آنها و جنس آنها و جنس رفتار و کردار آنها
را می بینند هوس و هوای نماز پیدا می کنند، در نتیجه نماز
در چنین جامعه ای افتاده و متروک نیست.
کسی از فرزند خود پیش من گلایه می کرد که نماز نمی خواند، گفتم:
اگر تصویر یک تلویزیون شفاف باشد از آنتن و نوع آن جهت تهیه و خرید می پرسند،
و اگر تصویر صاف و شفاف نباشد کسی کار به آنتن ندارد،
تازه اگر هم بپرسند میخواهند نوع آن را بشناسند تا از آن نوع تهیه نکنند.
نماز هم مثل آنتن است اگر خوب باشد و به سوی مرکز فرستنده که خداست تنظیم شود،
اخلاق و رفتار و گفتار را شفاف و خوش و روشن میکند،
و اینجاست که همه از نماز میپرسند و آن را دنبال میکنند،
و طبیعتاً بازار رونق مییابد.
ولی اگر به سوی خدا و برای خدا و از سر اخلاص و بندگی برپا نشود،
بلکه تنها صورت نماز را داشته باشد، مثل همان آنتنی است
که در جهت و سوی فرستنده تنظیم نشده باشد.
حفظ صورت میتوان کردن به ظاهر در نماز
روی دل را جانب محراب کردن مشکل است
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-09-2016, 16:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
آموزش پرتاب با نیزه
تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است]
ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
زهی تصور باطل زهی خیال محال!
ورزشکارانی که پرش با نیزه را انجام میدهند ابتدا چند قدمی کوتاه
و بلند برداشته و آنگاه نیزه را در یک نقطه به زمین زده و به وسیله
آن بالا رفته و پرش میکنند و گرنه هر قدر هم نیرومند و قوی بوده
و در کار خود ورزیده و کار آزموده باشند امکان ندارد که در
هر مکانی نیزه به دست گرفته و در همانجا نیزه را
به زمین زده و بالا بروند.
و نماز چیزی شبیه همان نیزه و عمود است:
الصلاه عمود
و با کمک آن میتوان اوج گرفت و بالا رفت و معراج کرد.
الصلاه معراج
به شرط آنکه پیش از آن قدمی و اقدامی و حرکتی از خود نشان دهیم،
یعنی مشکلی را حل کرده و گرهی را بگشاییم.
گفتم که دامنش به کف آرم زهی خیال
بیدست عشق دامن تو چون توان گرفت
و گرنه کسی که پیش از نماز دست به کار نشده و کاری مثبت
از خود نشان نداده باشد، اما با شنیدن اذان قامت بسته و به نماز
می ایستد درست مثل کسی است که بدون گام زدن،
نیزه را زمین میزند تا بالا برود.
زهی تصور باطل زهی خیال محال!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-09-2016, 16:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
بنابراین، نماز نقش نیزه و عمود را دارد و از همین روست
که خداوند از واژه اقامه کردن یاد کرده و
در وصف اهل تقوا میگوید:
و یقیمون الصّلاه
اهل تقوا نماز را اقامه میکنند.
چه غم خوری ز بلندی چو نردبان کردیم
یک نردبان وقتی شما را بالا میبرد که هم خود محکم باشد و هم
در جایی محکم قرار گیرد و گرنه نردبانی که خود سست بوده و یا
بر مکانی سست مثل خاکستر تکیه زند هرگز نمیتواند
کسی را با خود بالا ببرد.
اساساً چنین نردبانی همیشه گوشهای افتاده و کسی آن را سرپا نمیکند.
نماز نیز بنابرآنچه در روایات آمده است معراج است
و یک معنای معراج نردبان میباشد.
و نردبان نماز، آدمی را از زمین
جدا و آسمانی میسازد.
اگر چه بام بلند است آسمان، مگریز
چه غم خوری ز بلندی چو نردبان کردیم
و این نردبان نیز وقتی انسان را بالا برده و به آسمان معنا و
معنویت میرساند که افتاده نباشد بلکه برپا بوده و اقامه شود.
از اینرو خداوند میفرماید اهل تقوا نماز را بر پا می دارند.
و نماز مثل نردبان وقتی برپا میشود که هم خود از سستی
و کسالت دور باشد و هم بر کارها و اعمال قرص
و محکم و نیز اعتقادات راسخ برپا گردد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-09-2016, 16:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
رابطه نماز و نون سنگک
تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است]
ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها
و مواهبی که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
نماز وقت شناسان قضا نمیگردد
میوه همان اول که چیده میشود تازه و خوش طعم است
و هر چه زمان بگذرد رنگ و طعم و شکل آن دستخوش تغییر میشود،
غنچه ها نیز همینطور،
همان اول که گل میشوند باید چید و عطر و گلاب آنها را گرفت
و گرنه هر چه زمان بگذرد رنگ و بوی آنها کم و کمتر میشود.
نماز هم اول وقت تازگی و لذت و بهره فراوان دارد،
و گرنه هر چه زمان بگذرد طراوت و طعم خود را از دست میدهد.
درست مثل نان سنگک، که همان اول که از تنور در میآید بوی خوش و طعم لذیذ
دارد و گرنه هر چه بماند فطیر و سفت و بیمزه خواهد شد.
همیشه اول وقت است حقپرستان را
نماز وقت شناسان قضا نمیگردد
«یقیمون الصلاه»
یعنی کسانی که نماز را در جای خود
و وقت خود اقامه و برگزار میکنند.
عربها وقتی بخواهند بگویند بازار رونق یافته و پر مشتری
و پرآمد و شد است، میگویند:
اقام السوق، یعنی بازار از کسادی درآمده و رونق یافته است.
و بازار وقتی رونق می یابد که کاسبان بازار هم اخلاقشان
خوش بوده و هم جنس خوب داشته باشند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
13-09-2016, 16:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
و وای به روزی که نه اخلاق کاسب خوش و نه جنس او خوب و خوش باشد،
البته اگر اخلاق یک بازاری خوش بوده اما جنس او خوب
نباشد، باز هم دست کمی از آن ندارد.
چون این قبیل آدمها مثل بعضی از بساز و بفروشها هستند
که خانه پوسیده را گرفته و رنگ و لعاب میدهند و آنگاه به دیگران میفروشند،
اما دیر یا زود دیوار و سقف آن طبله کرده و فرو میریزد.
بعضی از کاسبها هم همینطور یعنی اخلاق خوش و زبان
نرم و گرمی دارند اما جنسهای آنها مثل خود آنها ناسالم است،
و اینها هستند که بازار را از رواج و رونق انداخته و آنرا کساد میکنند.
حال قرآن کریم در وصف اهل تقوا میگوید:
و یقیمون الصّلاه
نماز را اقامه میکنند.یعنی اهل تقوا بازار نماز را گرم میکنند.
چون دیگران وقتی اخلاق آنها و جنس آنها و جنس رفتار و کردار آنها را
میبینند هوس و هوای نماز پیدا میکنند، در نتیجه نماز در چنین
جامعه ای افتاده و متروک نیست.
کسی از فرزند خود پیش من گلایه میکرد که نماز نمیخواند،
گفتم: اگر تصویر یک تلویزیون شفاف باشد از آنتن و نوع آن جهت تهیه
و خرید میپرسند، و اگر تصویر صاف و شفاف نباشد کسی کار به آنتن ندارد،
تازه اگر هم بپرسند میخواهند نوع آن را بشناسند تا از آن نوع تهیه نکنند.
نماز هم مثل آنتن است اگر خوب باشد و به سوی مرکز فرستنده که خداست تنظیم شود،
اخلاق و رفتار و گفتار را شفاف و خوش و روشن میکند،
و اینجاست که همه از نماز میپرسند و آن را دنبال
میکنند، و طبیعتاً بازار رونق مییابد.
ولی اگر به سوی خدا و برای خدا و از سر اخلاص و بندگی
برپا نشود، بلکه تنها صورت نماز را داشته باشد، مثل همان آنتنی
است که در جهت و سوی فرستنده تنظیم نشده باشد.
حفظ صورت میتوان کردن به ظاهر در نماز
روی دل را جانب محراب کردن مشکل است
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
14-09-2016, 17:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
هزار دروغ و دغل برای رزق کاذب
تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ
وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است]
ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی
که به آنان روزی دادهایم، انفاق میکنند.
ای خدا جان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش
رزق تنها ماش و عدس و لوبیا نیست، بلکه هر چیزی که برای انسان بهره و سودی
داشته و نافع و سودمند باشد در نگاه قرآن کریم رزق نامیده میشود.
از اینرو: آبرو، اعتبار، قدرت، نام نیک، لذت و... رزق خواهد بود.
و رزق را تنها خدا میدهد.
جمله را رزاق روزی میدهد
انالله هو الرزاق؛
خداوند روزی رسان است
حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است
از بهر معیشت مکن اندیشهی باطل
حال اگر کسی رزق را بفهمد و نیز بداند که رازق و روزی رسان تنها اوست،
کافی است که از تمام رذیلتهای اخلاقی، دور، پاک و صافی شود.
به عنوان مثال: اگر من بدانم آبرو رزق است و این رزق را
تنها خدا میدهد، دیگر دروغ نخواهد گفت، چون من اگر دروغ میگویم
میخواهم به کمک آن کسب سود و ثروتی کرده یا آبرویی را برای خود
دست و پا کنم و این در صورتی ممکن است که دروغ ثروت ساز و
آبرو دهنده یا به قول قرآن کریم رزاق باشد، حال آنکه رزاق
مُلک و مَلک تنها خداست و بس.
نی چرخ دانم نی سها نی کاله دانم نی بها
با اینکه نادانم مها دانم که آرام منی
ای رازق ملک و ملک وی قطب دوران فلک
حاشا از آن حسن و نمک که دل ز مهمن برکنی
حال ممکن است بگویی: بسیاری دروغ میگویند
و از این رهگذر بسیار هم سود میبرند و اساساً اگر سود
و نفعی عاید آنها نمیشد که دروغ نمی گفتند:
ولی پاسخ روشن است و با مثالی که می زنم روشنتر خواهد شد:
داروی کمیاب را با هزار مکر و دروغ و نیرنگ میتوان تهیه کرد
ولی سخن اینجاست که ما دارو را برای چه میخواهیم؟
آیا دارو را جز برای شفا و سلامت و بهبودی میخواهیم؟
حال خود دارو رزق است و ما آن را رزق اول مینامیم و این رزق اول
در دست خود ماست و ما میتوانیم آن را با دروغ و نیرنگ
و پارتی و یا از هر راه دیگر به چنگ آوریم.
و از سوی دیگر شفا و بهبودی که از دارو حاصل میشود خود رزقی دیگر است
که ما در اینجا آن را به رزق دوم نام مینهیم، و این رزق دوم
تنها و تنها در دست خداست، یعنی شفا بخش تنها اوست.
بگفتم آفتابا تو مرا همراه کن با خود
که جمله دردها را تو شفا گشتی و تسکینی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
14-09-2016, 17:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
از اینرو یکی از نامهای پاک و زیبا و مقدس خداوند «شافی» است.
از این و آن چه می لافی؟ طلب کن شربت شافی
پس اگر می گوییم:
خدا رزاق است، یعنی رزق دوم با اوست.
و این رزق دوم است که پاک و طیب و حلال است.
و برای رسیدن به آن باید رزق اول را پاک کرد،
چون خداوند، پاکی را در دل پاکیها قرار میدهد.
همان گونه که شما هیچگاه سجاده خود را در جای آلوده قرار نمیدهی.
بنابر این دارویی که از راه درست به دست آید شایستگی آن را دارد
که اگر صلاح و مصلحت باشد خداوند شفا را در آن قرار دهد.
البته به یاد داشته باش که شفا هم گاهی خود حالت رزق اول را پیدا میکند
و ما آن را برای چیز دیگری میخواهیم، و آن چیز دیگر
در دست خداست و باید او روزی کند.
باز هم مثالی بزنم:
فرض کن چند اتاق تو در تو باشد و تمام درها قفل، و تو میتوانی با مکر و دروغ،
کلید تمام درها را به دست آورده و آنها را یکی پس از دیگری باز کنی
جز درب آخر که اتفاقاً گنج هم در پشت همان درب است.
حال وقتی در اینجا می گوییم خدا رازق است، و کلید رزق در
دست اوست، منظور کلید آخرین درب است،
و خوش به حال آنها که آخر بین و عاقبت اندیشند.
مرد آخر بین مبارک بنده ای است
بنابراین نتیجه میگیریم که رزق از دو راه به دست میآید،
یکی از راه صحیح آن، مثل اینکه دارو را بی هیچ فریب و نیرنگ و دروغ و دغلکاری
تهیه کنیم و اگر مصلحت حق باشد به شفا دست یابیم، و دیگر آنکه از راه
ناصحیح آن را فراهم کنیم که در اینصورت یا به شفا میرسیم و یا نه،
و اگر هم برسیم آن خود مقدمه هلاک و آسیبی بزرگتر است.
مثل اینکه شفا و بهبودی بیابیم و از پس آن به سفری رفته و معامله ای انجام داده،
اما در آنجا تمام اموال خود را یک جا و یک شبه از دست بدهیم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-09-2016, 17:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
قتلهای زنجیره ای(داستان واقعی)
تفسیر آیه شریفه:
الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ
(البقرة/3)
(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است]
ایمان میآورند؛ و نماز را برپا میدارند؛
و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی
دادهایم، انفاق میکنند.
نتیجه گرفتیم که رزق از دو راه به دست می آید،
یکی از راه صحیح آن،
مثل اینکه دارو را بی هیچ فریب و نیرنگ و دروغ
و دغلکاری تهیه کنیم و اگر مصلحت حق باشد به شفا دست یابیم،
و دیگر آنکه از راه ناصحیح آن را فراهم کنیم
که در اینصورت یا به شفا میرسیم و یا نه،
و اگر هم برسیم آن خود مقدمه هلاک و آسیبی بزرگتر است.
مثل اینکه شفا و بهبودی بیابیم و از پس آن به سفری رفته
و معامله ای انجام داده، اما در آنجا تمام اموال خود
را یک جا و یک شبه از دست بدهیم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
*خادمه رقیه خاتون(س)*
25-09-2016, 17:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/90629436196633444207.gif
حضرت مسیح و گنج کشنده
ماجرای مسیح علیه السلام را شنیده ای که به همسفر خود سه درهم
داد تا به بازار رفته و سه قرص نان تهیه کند، و او رفت و سه قرص نان خرید،
اما یکی را خورد و دو قرص دیگر را با خود آورد،
وقتی که مسیح علیه السلام دو قرص نان را دید، گفت:
من به تو چقدر پول دادم؟
گفت: سه درهم. پرسید: پس نان سوم کجاست؟
جواب داد: به تازگی نان گران شده و با سه درهم
فقط دو قرص نان می دهند.
و مسیح علیه السلام سخنی نگفت.
به راه افتادند تا اینکه به یک نابینای مادرزاد رسیدند
و حضرت با اذن حق او را شفا داد و بینا کرد.
آنگاه به رفیق همراه خود گفت: دیدی که نابینا بود و دیدی که به اذن خداوند بینا شد،
حال به حق همان خدا راستش را بگو: نان سوم را چه کردی؟
و او خیلی قرص و محکم گفت: نان گران شده و بهای هر نان یک درهم و نیم است!
باز به راه افتادند و در یک خرابه به یک گنج دست پیدا کردند،
آنجا سه خشت طلا بود، حضرت به او روی کرده و گفت:
از میان این سه خشت یکی برای من، یکی برای تو و سومی هم برای کسی که
نان سوم را خورده است، مرد سرش را پایین انداخت و گفت:
راستش را بخواهید سومی را من خورده ام.
آنگاه حضرت فرمود: هر سه خشت مال تو، اما از من دور شو!
و او هم خیلی خوشحال خشتها را به سینه گرفت و رفت،
ولی در راه به چهار دزد برخورد کرد، و دزدها او را کشتند
و خشتها را برداشتند، آنگاه قرار شد دو تن از آنها به بازار شهر
رفته و ناهار تهیه کنند از اینرو دو تن ماندند و دو تن دیگر رفتند
و غذا تهیه کرده و برگشتند، در راه که می آمدند غذا را مسموم کردند
تا آن دو تن دیگر آن را خورده و از بین بروند و آنگاه تمامی خشتها
را صاحب شوند، غافل از اینکه آن دو نفر نیز نقشه قتل این دو را در سر داشته اند،
وقتی به هم رسیدند این دو را کشتند و آنگاه بر سرسفره نشستند
تا غذای خود را بخورند اما چون مسموم بود همانجا در دم تمام کرده و جان دادند.
کمی بعد مسیح علیه السلام از آنجا می گذشت و دید پنج کشته
یک سو و سه خشت طلا هم سوی دیگر افتاده است!
شگفت زده گفت: سه خشت و پنج کشته!؟
ناگاه ندایی شنید که میگفت:
تاکنون این خشتها هزار و چند صد تن را کشته است!
حال با این داستان این را میخواستم بگویم:
با دروغ گاه آدم نه تنها چیزی از دست نمیدهد،
بلکه به دست هم می آورد، اما در پایان و پشت آن
دستاوردها هلاک و نابودی نهفته است.
پس خوش بحال آنها که پشت قضایا و سرانجام کار را میبینند.
از همینرو است که اهل تقوا رزق را
تنها از راه صحیح و طیب و حلال تمنا میکنند،
آن هم نه تنها برای خود، بلکه از این رزق دیگران
را نیز بی نصیب نخواهند گذاشت.
از این رو خداوند در وصف آنان گفته است:
و ممّا رزقناهم ینفقون
از آنچه ما به آنان روزی میدهیم بخشش میکنند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74071268784603745445.gif
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.