PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ویژه نامه تاسوعای حسینی * یا علمدار کربلا *



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-10-2016, 23:47
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/63281966183092058529.gif (http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/63281966183092058529.gif)


۩~*~۩ یا علمدار کربلا۩~*~۩

۩ ویژه نامه تاسوعای حسینی ۩


https://www.ayehayeentezar.com/upload/files/tasoa95_2.swf

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-10-2016, 23:48
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/50745639326998425523.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F50745639326998425523.gif)

روزی نه مثل روزهای دیگر




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif)


تو روزی نیستی مثل تمام روزهای خدا که خورشید از میانِ دستانِ
سپیده مشرق شکوفه بزند و در سرخی سینه آرامش مغرب ناپدید شود.

تو روزی نیستی که آفتاب، نگاه هر روزه اش را به زمین بدوزد
و بی تفاوت از سر هر بودنی عبور کند.

تو روزی نیستی که آب، حال خودش را به دست
رود بسپارد و تنها به رفتن فکر کند.

تو روزی نیستی که زمان، از هر اتفاقی که می افتد،
در آن متعجب نشود و همه لحظه هایش را به یک چشم ببیند.

تو روزی معمولی نیستی؛ روزی هستی که روز واقعه
را در میان گرفته ای و به پیشواز حادثه می روی.

تو روزی هستی که عَزمت را جزم کرده ای
تا به قله های تاریخ نزدیک شوی.

تو روزِ ماقبل عاشورایی؛ روز تاسوعایی.

سیدحسین ذاکرزاده


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-10-2016, 23:49
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/99727434672777183846.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F99727434672777183846.gif)


با مشک های پر از آب


آب گلویشان خشک شده بود.
لب هایشان ترک خورده بود و زبان توی دهانشان نمی چرخید.



آسمان آنقدر گرفته بود که گریه اش نمی گرفت...
دست به دامنت شدند و تو با آن همه بزرگی ات رفتی...
شانه های آسمان لرزید؛ تا تو رفتی و با مشک های پر از آب برگشتی...

همه ما تاسوعا را با تو می شناسیم.
تاسوعا، با تو با آن همه بزرگی ات گره خورده است.

همه ما تاسوعا را به نام گره گشای تو دخیل بسته ایم؛
یا اباالفضل علیه السلام!

شهلا خدیوی

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/71173506588791850456.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-10-2016, 23:49
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/37706585515881470835.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F37706585515881470835.gif)

بايد حسين دم بزند از فضائلت
وقتي حسيني است تمام خصائلت

تعبيرهاي ما همه محدود و نارساست
در شرح بي کراني اوصاف کاملت

بي شک در آن به غير جمال حسين نيست
آئينه اي اگر بگذاري مقابلت

اي کاشف الکروب عزيزان فاطمه
غم مي بري ز قلب همه با شمائلت

در آستانه ی تو گدايي بهانه است
دلتنگ ديدن تو شده باز سائلت

با زورق شکسته ی دل سال هاي سال
پهلو گرفته ايم حوالي ساحلت

بي شک خدا سرشته تو را از گِل حسين
سقاي با فضيلت و دريا دل حسين

تو آمدي و روشني روز و شب شدي
از جنس نور بودي و زهرا نسب شدي

در قامتت اگر چه قيامت ظهور داشت
الگوي بندگي و وقار و ادب شدي

هم چشم هاي روشنت آئيه ی رجاست
هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدي

بايد که ذوالفقار، حمايل کني فقط
وقتي که تو به شير خدا منتسب شدي

در هيبت و رشادت و جنگاوري و رزم
تو اسوه ی زهير و حبيب و وَهب شدي

در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست
فرزند لافتايي و شير عرب شدي

فرمانده ی سپاهي و آب آور حسين
اي نافذ البصيره ترين ياور حسين

بي شک تو صبح روشن شب هاي تيره اي
خورشيدي و به ظلمت اين شام چيره اي

تسخير کرده جذبه ی چشم تو ماه را
بي‌خود که نيست تو قمر اين عشيره اي

عصمت دخيل تار عباي تو از ازل
جز بندگي نديده کسي از تو سيره اي

قدر تو را کسي نشناسد در اين مقام
وقتي براي امر شفاعت ذخيره اي

ما را بس است وقت عبور از پل صراط
از تار و پود بيرق تو دستگيره اي

چشم اميد عالم و آدم به دست توست
باب الحسين هستي و پرچم به دست توست

فردوس دل هميشه اسير خيال توست
حتي نگاه آينه محو جمال توست

تو ساقي کرامت و لطف و اجابتي
اين آب نيست زمزمه هاي زلال توست

ايثار و پايمردي و اوج وفا و صبر
تنها بيان مختصري از کمال توست

در محضر امام، تو تسليم محضي و -
والاترين خصائل تو امتثال توست

فردا همه به منزلتت غبطه مي خورند
فردا تمام عرش خدا زير بال توست

باب الحوائجي و اجابت به دست تو
تنها بخواه، عالم هستي مجال توست

اي آفتاب علقمه: روحي لک الفدا
اي آرزوي فاطمه: روحي لک الفدا

اي آفتاب روشن شب هاي علقمه
سرو رشيد خوش قد و بالاي علقمه

داده ست مشک تشنه ی تو آب را بها
اي آبروي آب، مسيحاي عقلمه

وقتي که چند موج عليل شريعه را
کرده ست خاک پاي تو درياي علقمه

لب تشنه ی زيارت لب هات مانده است
آري نگفته اي به تمنّاي علقمه

امروز دست هاي تو افتاد روي خاک
تا پا بگيرد از دل صحراي علقمه

با وعده هاي مادرت آسوده خاطريم
چشم اميد ماست به فرداي علقمه

اين عطر ياس حضرت زهراست مي وزد
از سمت کربلاي تو، سقاي علقمه

شب هاي جمعه ناله ی محزون مادري
مي آيد از حوالي درياي علقمه

امّ البنين و فاطمه با قامتي کمان
اينجا نشسته اند و شده آب روضه خوان

فرصت نداد تا که لبي تر کند گلو
دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو

مي آيد از کنار شريعه شهاب وار
بسته ست راه را به حرم لشکر عدو

طوفان تير مي وزد از بين نخل ها
حالا شنيدني شده با مشک گفتگو:

«بسته ست جان طفل صغيري به جان تو
تو مشک آب، نه که تويي جام آبرو

اي مشک، جان من به فداي سر حسين
اما تو آب را برسان تا خيام او»

امّا شکست ساغر و ساقي ز دست رفت
جاري ست خون ز باده ی چشمش سبو سبو

با مشک پاره پاره به سوي حرم نرفت
تا با امام خود نشود باز رو به رو

تنها پناه اهل حرم بر نگشته است
مي بارد از نگاه سکينه: عمو عمو

در خيمه اوج بي کسي احساس مي شود
خورشيد نيزه ها سر عباس مي شود

شاعر : یوسف رحیمی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32342359854820769840.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-10-2016, 23:53
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/94328005976337934678.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F94328005976337934678.gif)

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif)


ویژه نامه های سالهای گذشته

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83026408264374435048.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/)خورشید علقمه * ویژه نامه تاسوعای حسینی * (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=19104.html) ( سال 90)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53453540840466584932.gif
(http://www.ayehayeentezar.com/gallery/)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83026408264374435048.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/)در مسلخ عشق جزنکو را نکشند{ویژه نامه روز(تاسوعا) نهم محرم} (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=25616.html)(سال91)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53453540840466584932.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/)


(http://www.ayehayeentezar.com/thread25616.html#post189889)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83026408264374435048.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/)۩ یوسف یعقوب کربلا ۩ ویژه نامه تاسوعای حسینی (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=32635.html)(سال 92 ،93 و94)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/53453540840466584932.gif (http://www.ayehayeentezar.com/gallery/)




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
09-10-2016, 20:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74334916297553816533.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74334916297553816533.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74334916297553816533.gif)با مشک های پر از آب

آب گلویشان خشک شده بود. لب هایشان ترک خورده بود
و زبان توی دهانشان نمی چرخید.

آسمان آنقدر گرفته بود که گریه اش نمی گرفت...
دست به دامنت شدند و تو با آن همه بزرگی ات رفتی...
شانه های آسمان لرزید؛ تا تو رفتی و با مشک های پر از آب برگشتی...

همه ما تاسوعا را با تو می شناسیم.
تاسوعا، با تو با آن همه بزرگی ات گره خورده است.

همه ما تاسوعا را به نام گره گشای تو دخیل بسته ایم؛
یا اباالفضل علیه السلام!

شهلا خدیوی


(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74334916297553816533.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/31301063515929023411.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/31301063515929023411.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
09-10-2016, 20:54
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/22749058452003550447.gif

(http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F22749058452003550447.gif)یک روز تا وصال




یک روز تا وصال، تا اسارت و تازیانه و غربت باقی است.
یک روز تا تقسیم حسین ع) میان زمین و آسمان، تا بوسه تیر
بر مشک، تا گلخنده حلقوم اصغر و تا وداع آخرین حسین ع) باقی است.

یک روز تا غروب غمناک تنهایی زینب، تا ضجّه های یتیمانه کودکان
سرگشته، تا بازگشت ذوالجناح شرمسار بی سوار با زینی
واژگون و تا حریق جگرسوز خیمه ها

یک روز تا قهقهه مستانه پیش قراولان قساوت و طلایه داران
ظلمت و جنایت باقی است؛ یک روز که همه فرداست؛
همه زمان و قاموس بزرگ قیام.

تاسوعا؛ مقدمه عشق، دیباچه شرف، مدخل ایثار و
ورودگاه خون و حماسه و اشک است.

در تاسوعا, از حنجره های خشک عطش زده،
تنها واژه وداع می گذرد.

تاسوعا، صور اسرافیل دل هاست و بیدارباش جان های
خفته و الگوی حق پویان جست وجوگر.

تاسوعا، روز نمایش الفت و صدق، همت و عشق، پایمردی
و رادی و فداکاری و پاک بازی است و تاسوعاییان، عاشوراییان فردایند؛

آنان که در شب حادثه، گریزگاه نمی جویند
و عاشورای عزت را به عافیت ذلت نمی فروشند.

(http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F22749058452003550447.gif)محمد ضا سنگری


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58205051846501851657.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58205051846501851657.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58205051846501851657.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58205051846501851657.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58205051846501851657.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58205051846501851657.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
09-10-2016, 20:54
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/67445117493486293821.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F67445117493486293821.gif)


تاسوعا یعنی عباسِ علی. عشقِ عباس به مولایش فقط
حسی برادرانه نبود عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را
ببینند و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.

عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید تا دیر نشده جان خود را
برداشته و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!

شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.

سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.

آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70024968654052775681.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
09-10-2016, 20:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18109835350280191375.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18109835350280191375.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18109835350280191375.gif)برادر حسین، تاسوعا که می آید، دل هایمان اذن ورود می گیرند
تا جایی میان بین الحرمین، نوحه تو را سردهند.

علمدارحسین، تاسوعا که می آید، دل از دست مان می رود
. لحظه ای نیست که تصویر دست های بریده و مشک پاره
از پرده چشمان مان کنار رود.

لحظه ای نیست که نوای «یا اخا ادرِک اخاک» به گوش مان نرسد،
و نجوای مظلومانه«انکسَر ظَهری» پشت مان را نلرزاند.

ماه بنی هاشم، امشب همان شبی است که تا صبح،
زمین کربلا از ردّ گام هایت نور باران می گردد؛

همان شبی که از طنین قدم های استوارت، دل «سکینه»
قرص می شود و «رقیه» آسوده به خواب می رود؛

همان شبی که مناجات تو در گوش اهل آسمان پیچید؛
وقتی از خدا، روسپیدی پسران امّ البنین را در
وفاداری به پسر فاطمه خواستی؛

همان شب پربرکتی که با برادرانت عهد کردید پیشتاز میدان
باشید و مایه دلگرمی اهل بیت حسین علیه السلام.

آری، امشب همان شب است؛
شبی که ماه از دیدن روی قمر بنی هاشم سیر نمی شود؛

درست مثل فرشتگانی که برای تبرّک، بر بازوان
ستبرش بوسه می زنند.


(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18109835350280191375.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18109835350280191375.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
09-10-2016, 20:58
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/66917524536757403092.gif

و تو اتفاق افتادی

تو باید اتفاق می افتادی.
شاید اگر همه ماجرا به تو ختم می شد، حالا همه چیز فرق می کرد!

شاید اگر تو نبودی و واقعه بی تو اتفاق می افتاد،
دنباله نور این کهکشان، تا ظلمتِ اکنونِ تاریخ نمی رسید!

حتما بی تو این روشن گری چیزی کم داشت.
بی تردید، بی تو، حجت اهل شب تمام نبود.

بی تو اوراقی از تاریخ، بی خط و بی دلیل می ماند.
و تو اتفاق افتادی تا حجت بر همه تمام شود. هر که رفتنی است
برود و هر که پیشانی اش مُهر ماندگاری در عظمت تاریخ را گرفته، بماند.

و تو اتفاق افتادی تا همه، بودن یا نبودن را برگزینند.
تو اتفاق افتادی؛ درست در روزِ انتخاب سعادت؛

تاسوعا!.


http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/10052655177322265176.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56867623354678922589.gif


(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56867623354678922589.gif) طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می‏کندش.
دست‏های شفا، نسخه ‏ای از نقشه جهان را می‏گستراند
روبروی دردهای انسان.

اقیانوس‏ها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن می‏نشینند.
آب‏های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

سفینه ‏هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزل‏هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده ‏اند.

این چنین است که سر انگشتان باران‏ زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت می‏آورند.

بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباس‏های روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتاب‏های در خور انسان چیده شدند.

چه زیبا و شاعرانه، برگ‏های طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده ‏اند
و باید از هم‏اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آب‏ها خو گرفت.

شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه می‏ارزد اگر برای جوانمردی‏ات برنخیزد؟!

آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی‏ها به تمام دنیاست.
از بی ‏لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می‏شود.

یا قمر بنی هاشم!
واژه‏ای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه‏ ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.

دریاها، شط‏هایی که نام تو را زمزمه نکرده ‏اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته ‏اند.

تنها قلم‏ هایی که دست‏هایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.

یا اباالفضل العباس علیه‏ السلام !
این دنیا که من می‏شناسم، یقین که تو را نشناخته.

سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

لب‏های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر می‏داریم؛ با تمام محدودیت‏مان.

مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّه‏های تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »

محمدکاظم بدرالدین






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92274983439006846715.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92274983439006846715.gif)



تاسوعا یعنی عباسِ علی.
عشقِ عباس به مولایش فقط حسی برادرانه نبود
عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را ببینند
و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.

عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید
تا دیر نشده جان خود را برداشته
و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،
لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!
شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.

سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.

آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.

الهام موگویی




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96288630904791608077.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/96288630904791608077.gif)


خبر پیچید که سقا به هم پیچید
کنار خیمه ها آقا به هم پیچید

قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا به هم پیچید

سرش از سر بلندي بود،بالا بود
عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید

نه،این مال زمین افتادن او نیست
دو چشمانش همان بالا به هم پیچید

نمی شد با عبا حتی تکانش داد
زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید

تمام اتفاقاتی که انجامید
همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید

چو آن ثقل عظیم افتاد روي خاك
تمام خاك آن صحرا به هم پیچید

هزاران چشم خیره-خیره تر می شد
بساط دختر زهرا به هم پیچید

زخیمه دختري فریاد زد:بابا......
بیا که معجر زنها به هم پیچید!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12509268107979815785.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18286093462180246918.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18286093462180246918.gif)


تمام دنیا دست‌هایت را می‌شناسند.
تو را همه با دست‌هایت می‌شناسند.

دست‌هایی که دستان خداست
و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده.

همان دست‌هایی که دستان پر سخاوت دریاست
و تمام آب‌های دنیا را شرمنده خویش کرده است.

دست‌های تو را نمی‌شود نادیده گرفت؛
چون دستان خدا فراتر از همه دست‌هاست.

هر که با دست‌‌های تو بیعت کند،
دستان خدا را در آغوش گرفته... .

دست‌هایت، آیینه دستان پر پینه مردی ا‌ست
که تمام هستی در دست ولایت اوست.

مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش می‌گرفت
و بر در خانه‌های‌ شان می‌برد و سفره‌ها‌ی‌شان را نمک‌ گیر خویش می‌کرد.

تو فرزند دست‌های حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت،
ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت.

پس از دستان او که نان‌آور خاک بود،
دست‌های تو آب‌آور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.

دست‌هایت، برکت عشق را در سفره‌های عاشقان می‌نهند.
اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات می‌طلبیم،
آب مراد... . از تو عافیت می‌خواهیم.

از دست‌های توانگرت، سعادت می‌خواهیم ای مرد!
کاش دست‌های تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند.

کاش دست‌هایت به یاری انسان برخیزد
و او را وارث صلح و آشتی کند.

سودابه مهیجى


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45544387654246493459.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49831223922540100878.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49831223922540100878.gif)
سلام، ای سقای تشنه لب! ای پسرام‏البنین!
سلام، ای عموی آب ها!

و ای اسوه برادری و ایثار و وفا!
سلام، اي پشت و پناه حسين!

ای حامی و هم رکاب ولایت!
ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !

ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق،
در روز مبادا تنها نماند

.اي كه بودنت، رنج‌هاي اباعبدالله را كم مي‌كرد
و رشته‌هاي غم پيشاني ابا عبدالله به لبخند تو گسسته مي شدند!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15238691319219322148.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:19
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/60716007238958401664.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/60716007238958401664.gif)


کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف
تاک‌وش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

کیست این راز پریشانی من، در موهاش
تکیه‌گاه سر شوریده من، بازوهاش

کیست این عطر غزل می‌وزد از پیرهنش
ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش

این که می‌خندد و می‌خواند و می‌رقصد و مست
می‌رود بوی خوش پیرهنش دست به دست

نازپرداز همه ناز فروشان زمین
ساقی اما، ز همه تشنه‌لبان تشنه‌ترین

نشأت افزای دل و جان خماران مستیش
دستگیر همه خسته‌دلان بی‌ دستیش

کیست این سروقدِ تشنه‌لبِ مشک به دوش؟
این‌که بی ‌اوست چراغ شب مستان خاموش

این‌که آتش لب و دریا دل و مشکین کُلَه است
کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟

گره وا کردن از آن زلف سیه، لازم نیست
حتم دارم که به جز ماه بنی‌هاشم نیست

"دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام زار و پریشان که مپرس"

سعید بیابانکی

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24075693733578877640.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24075693733578877640.gif)



تو بياور ز محبت ز ره عشق و ارادت
ببرم نور دو چشمان ترم را
پسرم را گهرم را
مه تابان قمرم را شجر پر ثمرم را
تا بچينم گلي از باغ وصالش
به جهان نيست مثالش
همه عالم به خيالش
نرسد کس به وفايش
به خصالش
ببرش برده و بگرفت به دامان بنهادش
غمي از دل بزدايش
و بزد بوسه به لعل لب فرزند عزيزش
به دو ابروي هلالش
به دو چشمان عزيزش
به دو بازوي رشيدش
به گل روي جمالش
و دُر اشک چو سيلاب
روان کرده
بناليد بزاريد بگرييد
....

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45544387654246493459.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/10373555037129582176.gif


بود اين مطلع ديگر
که بياد آمده ما را
ز کجا دشت بلا را
آن زماني که به صحراي بلا
از ستم قوم دغا
از حرم آل عبا
تا به سماء
ناله اطفال حسينم رود
و غيرت عباس به جوش آيد
به صف معرکه چون شير غضبناک
زند بر صف آن فرقه بيباک
به آن مردم سفاک
بر آن لشکر بيباک
بطراري و چالاک
که از خون لعينان دغا
روي زمين را کند او رنگ
بسي ميکند او جنگ
بر آن فرقه دل سنگ
و بيايد لب دريا
کند از آب تمنا
کفي از آب بگيرد ببرد نزد دهان
تا به خيال لب عطشان حسين آيد و
زان آب ننوشد
بخروشد
و برون آيد از آن آب
لبش تشنه و بيتاب
ببين شرم و حيا
مهر وفا را
...
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45544387654246493459.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44545087945749487419.gif


عباس یعنی شمع جمع هاشمیون
عباس یعنی ماه بین فاطمیون

عباس یعنی شیر یعنی شیر حیدر
عباس یعنی کربلا را میر لشکر

عباس یعنی حیدری دیگر به پیکار
عباس یعنی میر و سقا و علمدار

عباس یعنی شاه بیت شعر ایثار
عباس یعنی میر و سقا و علمدار

عباس یعنی نور مصباح هدایت
عباس یعنی کشته ی راه ولایت

عباس یعنی شیرمرد از خُردسالی
عباس یعنی زاده ی مولی الموالی

عباس یعنی ماه شب های مدینه
عباس یعنی آرزوهای سکینه

عباس یعنی دست، دست حیّ داور
عباس یعنی خون ثارالله اکبر

عباس یعنی مظهر کل حقایق
عباس یعنی باب حاجات خلایق

عباس یعنی لاله ای در چشم صحرا
عباس یعنی شعله ای در قلب دریا

عباس یعنی لنگر فُلک ولایت
عباس یعنی جلوه ای تا بی نهایت

عباس یعنی عاشقی بی دست و بی سر
عباس یعنی کشته ی صد پاره پیکر

عباس یعنی باب، باب الله اعظم
عباس یعنی غیرت الله مجسم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:22
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/50745639326998425523.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F50745639326998425523.gif)


تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم
پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم

من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی
بوسیدن دستان تو شد افتخارم

سلطانی ام در کربلا از توست عباس
در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم

تنها تویی که سه حرم داری در عالم
دست جدایت را به چشمانم گذارم

تا که صدا کردی برادر یاری ام کن
بند دلم را پاره کردی ای نگارم

هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا
گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم

بوی مدینه می دهد خون لبانت
حس می کنم مادر نشسته در کنارم

شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن
آشفته در هم گیسوانت ای بهارم

بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن
جان خودت صاحب علم دلشوره دارم

ترسم شود زینب اسیر بی حیایی
در فکر آن طفلان در حال فرارم



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 07:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91286160291280024723.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91286160291280024723.gif)



تاسوعا یعنی عباسِ علی. عشقِ عباس به مولایش فقط
حسی برادرانه نبود عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را
ببینند و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.

عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید تا دیر نشده جان خود را
برداشته و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!

شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.

سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.

آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70024968654052775681.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 20:28
http://aftab-e-mehr.persiangig.com/image/monasebatha/abbas.jpg




کنار دل و دست و دریا ابا الفضل
تو را دیده ام بارها؛ یا اباالفضل

تو از آب می آمدی مشک بردش
و من در تو غرق تماشا اباالفضل

اگر دست می داد، دل می بریدم
به دست تو از هردو دنیا اباالفضل

دل از کودکی از فرات آب می خورد
وتکلیف شب ، آب ، بابا ،‌اباالفضل

تو لب تشنه پرپر شدی ،‌ شبنم اشک
به پای تو می ریزم اما ابا الفضل چ

فدک مادری می کند کربلا را
غریبی، تو هم مثل زهرا، اباالفضل!

تو را هر که دارد ز غم بی نیاز است
وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل

تو با غیرت وآب و دست بریده
قیامت، به پا می کنی؛ یا اباالفضل

ابوالقاسم حسینجانی


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_moharramz.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 20:29
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_Ghorob3_copy.jpg




نهم محرم مطابق با تاسوعای حسينی را به عموم
آزادگان جهان به ويژه دوستداران و عاشقان حضرت
اباعبدالله الحسين وماه بني هاشم آقا اباالفضل العباس
عليهم السلام وعاشقان و منتظران صاحب
الزمان تسليت عرض مي کنيم




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70024968654052775681.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 20:30
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_814252-b.jpghttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_814252-b.jpg




مشک بر دوش به دریا آمد
همه گفتند که موسی آمد

نفس آخر ماهی ها بود
ناگهان بوی مسیحا آمد

از سر و روی فرات، آهسته
موج می ریخت که سقا آمد

او قسم خورده که سقا باشد
آن زمانی که به دنیا آمد

دست بر زیر سر آب نبرد
علقمه بود که بالا آمد

از کمین گذر نخلستان
با خبر بود که تنها آمد

کاش آن تیر نمی آمد، حیف
از ید حادثه امّا آمد

انکسار از همه جا می بارید
از حرم شاه حرم تا آمد

داشت آماده ی هجرت می شد
که در این فاصله زهرا آمد

از دل علقمه زیبا می رفت
مثل آن لحظه که زیبا آمد

علی اکبر لطیفیان


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_814252-b.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93497488279381823004.jpg

واعجبا...
پیکر ماه و اینهمه ستاره؟!!
قمری در خون نشسته است...
ملائک گرداگردش به طواف آمده اند....
کیستی ای ماه تر از ماه؟
کیستی ای سقای بی آب؟
کیستی...

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22669776036787948191.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36252136142467586230.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36252136142467586230.jpg)



عصر تاسوعا

اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است
و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند.

دیگر تا آن نباء عظیم، اندک فاصله ای بیش نمانده است
و زمین و آسمان در انتظارند.

فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر
و امام از هر دو تشنه تر. فرات تشنهء

مشکهای اهل حرم و بیابان تشنهء
خون امام و امام از هر دو تشنه تر است؛
امّا نه آن تشنگی که با آب سیراب شود ...

او سرچشمه تشنگی است و می دانی، رازها را همه،
در خزانهء مکتومی نهاده اند
که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود.

امام سر چشمه راز است و بیابان طف،
عرصه ای که مکنونات حجاب تکوین را بی پرده می نماید.
مگر نه اینکه اینجا را عالم شهادت می نامند؟
و مگر از این فاش تر هم می توان گفت؟

روایت محرم، شهید مرتضی آوینی

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/98011944490864934321.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/98011944490864934321.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/13551472495493802174.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/13551472495493802174.jpg)


مکاشفهء عطش و جانبازی

در همهمهء غیرت و درد، مگر می شود کار دیگری هم، کرد؟!
دلشوره درد، خواب را پس می زند و غیرتِ عشق، آب را.

همه چیز، از آب، از نگاهِ مردانهء ملکوتی عبّاس،
موج بر می داردو دست های تشنه خاک،
به تماشای چشمان ماه نبی هاشم، بلند می شود.

آبروی آب، از اوست:
هر آب، که در مشکِ او نیست،
آب نیست، آبرویی است فروهِشته!

ذهن علیل ابلیس، آدم را تنها خاک می بیند.
مکاشفهء عطش و جانبازی، در باور آب و آتش نمی گنجد.

امّا ابوالفضل، کار خود را می کند؛ ماندن، کار او نیست.
دست از "آب" می شوید و از "جان" خویش نیز!...


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37062688541741784385.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37062688541741784385.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02619911942348460263.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41079961883706287227.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41079961883706287227.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02619911942348460263.gif


مکن ای صبح طلوع

شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

«یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

«چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقة یاران الست
«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود
«مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود»
«عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم می بود که خون در دل و پا در گل بود»
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

این حسین است که عالم همه دیوانة اوست
او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست
شرف میکده از مستی پیمانة اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

قل هوالله بزاید زلبش، رمز احد
لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد
این تمنا ز احد در دل او رفته زحد:
می وصلی بچشان تا در زندان ابد
بشکنم از خم وحدت که چنین جوشان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع

محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند:
«چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند»
«فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند»
که نماندست ره عشق مگر گامی چند
در بلائیم ولی عشق بلا گردان است

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
دکتر احمد جلالی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02619911942348460263.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41079961883706287227.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41079961883706287227.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02619911942348460263.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:17
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_Untitled-40.png



آقا به حقِ چشمی، که غرقِ خون ز تیره
هر ساله تو تاسوعا دلم برات می گیره


پر می زنه دلِ من به علقمه دمادم
لحظه ی جون دادنت آقا می آد به یادم


وقتی می آد به یادم که مرغ دل رها شد
لحظه ای که یا عباس دستِ شما جدا شد


وقتی می آد به یادم که ناله سر می دادی
از روی زینِ اسبت سر رو زمین نهادی


وقتی می آد به یادم ز مشکت آب می ریخت
سرشک تو برای طفلِ رباب می ریخت


وقتی می آد به یادم که با نوای خسته
نقش زمین شدی و فرقِ سرت شکسته


خاک پر از خون و اشک، علقمه بسترت بود
ناله ای رو شنیدی که آه مادرت بود


می گفت منم فاطمه مادر تو یاسِ من
قربون قد و بالات حضرتِ عباسِ من


چرا قدت شکسته همچو قدِ کمانم
قصه ی مشک پاره از تو چشات بخوانم


بعد تو روز حرم تاریک دیگه چون شب
وای از حسین تنها وای از نگاه زینب



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22669776036787948191.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22669776036787948191.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/98272250251279672202.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/98272250251279672202.gif)




دریـا کشیـد نعـره، صـدا زد مرا بنوش
غیرت نهیب زد که بـه دریا بگو خموش

وقـتی کـه آب را بـه روی آب ریـخت
آمد چو موج در جگر بحر خون به جوش

گفتـا بــه آب، آب، چـه بی‌غیرتی، برو
بی‌آبـرو بــه ریـختن آبــرو مکــوش

آوردمــت بــه نـزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش

بـر کام خشک یوسف زهرا شدی حرام *
با آنکه خوردن تو حلال است بر وحوش

تـو مـوج می‌زنـی و علی‌اصغر از عطش *
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش

از بس کـه « آب، آب » شنیـدم ز تشنگان *
دیگر نفس به سینه تنگم شده خـروش

در آب پـا نهـادم و بـر خود زدم نهیب
گفتم بسـوز از عطش و آب را ننـوش

بــالله بـوَد ز رشتــه عمـرم عزیزتر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش

« میثم » هزار بار اگرت سر ز تن بُرند
چشم از محبت علی و آل او مپوش



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:19
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91749061034451669546.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91749061034451669546.gif)


بلبلم و زمزمه سر می‌دهم
از گل روی تو خبر می دهم

لاله‌ام و بر دل من داغ تست
هدیه‌ای از خون جگر می‌دهم

عاشقم و كعبه كوی تو را
بوسه به دیوار و به در می‌دهم

شمعم و با هر نفس آتشین
از تب عشق تو خبر می‌دهم

ای تو امید دل من یا حسین
خاك رهت جای به سر می‌دهم

با نظری گر بنوازی مرا
جان به تو پاداش نظر می‌دهم

گر ببریدند یكی دست من
در ره تو دست دگر می‌دهم

عاشق حقم من و در راه دوست
دست و دل و دیده و سر می‌دهم

نیست عجب گر ز دلم خون چكد
باغ گلم، لاله تر می‌دهم

من خجلم، گر كه نیاوردم آب
از مژه‌ات سیل گهر می‌دهم

بسكه شوم داغ ز یاد لب
گرمی خجلت به شرر می‌دهم

چون كه ترا بنده‌ام، از فرط جاه
خط غلامی به قدر می‌دهم

من ز وفاداری و ایثار جان
درس فتوت به بشر می‌دهم

طوطی طبع (شفق) خسته را
از دم جانبخش، شكر می‌دهم

"بهجتی، محمدحسین" شفق

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37062688541741784385.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37062688541741784385.jpg)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38192661153445928475.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38192661153445928475.gif)


تشنه ام، جانِ فراتِ همه، آبم بدهيد
يا به دريا خـــبر از حالِ خــرابم بـدهيد

چون اباالفضلِ پر از عشق بياييد همه
بين گهوارهء پــرپــر شــده تابـم بـدهيد

تشنه ام، با لب گلگونِ عطش واعطش ام
در دلِ بسترِ خون، رخـصتِ خـوابم بـدهیــد

حــربهء حـــرمله ها با دل و جانم چه نکـرد
خــبر از تــشنگی و حـال خرابــم بـــدهــيد

با نشان دادنِ گلهايِ بخون خفتهء باغ
کـــمتر از ديدنِ اين صحنه عذابم بدهيد

ســاقـيـانِ لــبِ کــــوثر، بشتابيد کـــنون
که از اين تشنه لبی جام شرابم بدهيد

کی می آييد به بالينِ منِ غرقــه به خـون
تا به پاس عطش ام، جرعه ای آبم بدهيد

تـا نبينم غضب و چهرهء ظلمانی شب
با گل و لهجهء خورشيد جوابم بــدهيد

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_emza14.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-10-2016, 21:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/98272250251279672202.gif


بغض بود و اشک وعطش...
وانتظارخیمه ها...
وشرم مشک وعطش...

بغض بود و اشک وآتش ودود...
وانتظارخیمه ها...
وخیمه ای بدون عمود...

بغض بود و جوانی شبیه رسول خدا...
بغض بود و پیکری « إرباً إربا »...

بغض بود و اشک آه و ناله...
بغض بود و طفلی شیرخواره ...
بغض بود و حنجره ای پاره پاره...

بغض بود و تشنگی وحسرت آب...
« هل سُقیَ أبی أو قُتِلَ عطشانا » ...
بغض بود و یک سوال بدون جواب...



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19654446616007069936.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19654446616007069936.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 06:49
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70024968654052775681.gif



چه می شد ای خدا مشکم مرا حاجت روا می کرد
به حق هر دو دستانم همه دردم دوا می کرد

به یاد اصغر نالان که عطشان و پریشان است
کمی از آبِ باقی را برای او سوا می کرد

خدایا عاقبت دیدی شدم شرمنده ی اصغر
چه می شد این فراتِ غم مرا در خود فنا می کرد

ز روی کودکان او خجالت می کشم یا ربّ
چه می شد ناله ی زینب دلِ من را رها می کرد

کنار علقمه آید نوای شیون و زاری
شنیدم مادرم زهرا مرا هر دم صدا می کرد

توانِ دیدنِ رویِ رقیه کرده مجنونم
چه می شد دشمنم اکنون سر من را جدا می کرد

به ذکرِ نام مولایم خیالم طفل شش ماهه
دلم هر لحظه با شورِ دل زینب صفا می کرد

نوای یاری عشقم حسین تشنه ی زهرا
قسم بر هر دو چشمانم ز دل صد عقده وا می کرد



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/70024968654052775681.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
11-10-2016, 12:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34981544244898796204.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34981544244898796204.gif)


می نویسم ابر؛
تا کلماتم تا آخرین روز دنیا خون گریه کنند.

چگونه بغض هایم را نبارم؟ چگونه اشک هایم را ننویسم؟!
نام تو را که می آورم، تمام صفحات دفترم عطر می شوند
و قلمم از خود بی خود می شود و صلوات می فرستد.

لب هایم بی اختیار به دو دست بریده تو سلام می کنند
و اشک در چشمانم حلقه می زند.. ..

خدا کند باران ببارد!
زیر باران، بی بهانه می توان گریست.

می دانم آرزو داری باران بگیرد.
دست های بریده ات، مشک تکه تکه ات،
چشم هایت که با پیشانی ات خون گریه می کنند؛

همه چیز را می گویند بی آنکه تو لب باز کنی.
فرات، عربی کل می کشد.

ابرها، سنگ سوگت را به سینه می کوبند؛
اما چشم هاشان خشکیده است.

نخل ها مرثیه خوان تواند.
جاده پیش پایت جان می دهد تا شرمگین خیمه ها نشود.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34347140784613595665.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34347140784613595665.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 14:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_35807318225273353681.jpg


امام سجاد علیه السلام :

خداوند عمویم عباس بن على را رحمت کند؛ به تحقیق که ایثار و جانبازى کرد،
جنگ نمایانى نمود و خود را فداى برادرش ساخت تا اینکه دستانش قطع شد.
خداوند در برابر این فداکارى به ‏سان عمویش جعفر طیّار دو بال به او عنایت کرد
تا به یارى آنها همراه ملایکه در بهشت پرواز کند.
همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالى مقامى دارد که جمیع شهدا،
در روز قیامت، بر او غبطه مى ‏خورند و رسیدن به آن مقام را آرزو مى ‏کنند

بطل العلقمى، ج ۲، ص ۱۰۸ – ۱۰۹




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 14:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24145701728959443434.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24145701728959443434.gif)



اینجا کجاست؟
این لحظه چه لحظه ای است؟

این درست است که عباس،
در این لحظه در نهایت استیصال است.

دشمن او را محاصره کرده و فهیمده است
که او قصد جنگیدن ندارد؛

فقط می خواهد مشک آب را،
بار امید را، به مقصد خیمه ها برساند

و این به دشمن جسارت بخشیده است؛
آنقدر که هر دو دست او را بریده اند،

عمودی آهنین بر فرقش فرود آورده اند،
مشک امیدش را متلاشی کرده اند

، سر و رو و چشم و اندام او را،
غرق تیر و نیزه ساخته اند و او را
از اسب به زیر افکنده اند.

اینها همه درست، ولی هیچکدام
سبب نمی شوند که عباس از آن ادب معهود خود
عدول کند و حسین علیه السلام را برادر بخواند.

تنها یک چیز می تواند در آن لحظه غریب،
عباس را مجاز یا وادار به ادای
لفظ برادر کرده باشد و آن اینکه:

فاطمه- سلام الله علیها-
در آن لحظه غریب، در آن محاق مظلومیت
با سر و موی آشفته حضور یافته باشد،

سر عباس را پیش از آنکه به زمین بیفتد،
بر دامن گرفته باشد و گفته باشد:
فرزندم! پسرم! عباسم!

مادری فاطمه، فرزندی عباس ...
جواز ادای لفظ برادر...
برادر! برادرت را دریاب!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/31301063515929023411.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/31301063515929023411.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 14:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58546609362371337336.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58546609362371337336.gif)

عباس، هیچگاه حسین علیه السلام را
برادر خطاب نمی کند
و نه آن سه دیگر را، برادر و خواهر.

در مقابل حسین علیه السلام بال می گسترد
و هر بار او را با الفاظی چنین می خواند:
- سید من! آقای من! مولای من !
امام من! فرزند رسول من!

و در مقابل زینب علیهاالسلام:
- بانوی من! سرور من! پیامبرزاده من!

و این یکی از ظرائف و شگفتی های «ادب» عباس است
در مقابل حسین برادر، حسین رهبر
و اهل بیت پیامبر علیهم السلام.

و همیشه در توجیه این ادب ظریف،
پاسخی مودبانه تر و ظریف تر در آستین دارد:

حسین- جانم به فدایش-
فرزند فاطمه علیهاالسلام است،

دختر پیامبر،
و من فرزند فاطمه علیهاالسلام نیستم.

اگر چه مفتخرم به فرزندی علی علیه السلام ،
اما مادر او برترین زن عالم امکان است،
فاطمه علیهاالسلام است،
من چگونه او را برادر بخوانم؟

یا باید او را تا خودم پایین بیاورم،
یا خود را تا او بلند بشمرم و برادر خطاب کنم،

حاشا که این هر دو خلاف ادب است
و جسارت به ساحت مقدس حسین علیه السلام.

راستی فرزندان حسین علیه السلام ؛
سکینه و رقیه هم، او را عمو خطاب می کنند
و او بال در می آورد از شنیدن این لفظ

آنقدر که از فراز دشمنان تا فرات پرواز می کند...
ولی او حسین علیه السلام را برادر خطاب نمی کند.

اما در تمام طول عاشورا و در همه ارض کربلا
فقط یک جا هست، یک لحظه هست که ناگاه
لفظ برادر بر زبان عباس جاری می شود:

- اخی! ادرک اخاک!
برادر! برادرت را دریاب!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85279412512263072770.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/85279412512263072770.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 14:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69976771274429530051.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/69976771274429530051.gif)


خبر پیچید که سقا به هم پیچید
کنار خیمه ها آقا به هم پیچید

قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا به هم پیچید

سرش از سر بلندی بود،بالا بود
عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید

نه،این مال زمین افتادن او نیست
دو چشمانش همان بالا به هم پیچید

نمی شد با عبا حتی تکانش داد
زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید

تمام اتفاقاتی که انجامید
همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید

چو آن ثقل عظیم افتاد روی خاك
تمام خاك آن صحرا به هم پیچید

هزاران چشم خیره ، خیره تر می شد
بساط دختر زهرا به هم پیچید

زخیمه دختری فریاد زد:بابا......
بیا که معجر زنها به هم پیچید!

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/59730685376367703180.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/04557020890912276157.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/04557020890912276157.gif)

طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می‏کندش.
دست‏های شفا، نسخه ‏ای از نقشه جهان را می‏گستراند
روبروی دردهای انسان.

اقیانوس‏ها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن می‏نشینند.
آب‏های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

سفینه ‏هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزل‏هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده ‏اند.

این چنین است که سر انگشتان باران‏ زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت می‏آورند.

بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباس‏های روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتاب‏های در خور انسان چیده شدند.

چه زیبا و شاعرانه، برگ‏های طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده ‏اند
و باید از هم‏اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آب‏ها خو گرفت.

شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه می‏ارزد اگر برای جوانمردی‏ات برنخیزد؟!

آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی‏ها به تمام دنیاست.
از بی ‏لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می‏شود.

یا قمر بنی هاشم!
واژه‏ای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه‏ ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.

دریاها، شط‏هایی که نام تو را زمزمه نکرده ‏اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته ‏اند.

تنها قلم‏ هایی که دست‏هایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.

یا اباالفضل العباس علیه‏ السلام !
این دنیا که من می‏شناسم، یقین که تو را نشناخته.

سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

لب‏های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر می‏داریم؛ با تمام محدودیت‏مان.

مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّه‏های تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »

محمدکاظم بدرالدین



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65134915104620824798.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/65134915104620824798.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/50792419759476005110.gif

وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده ‏اى

آب از هیبت عباسى تو مى ‏لرزد
بى عصا آمده‏ اى حضرت موسى شده ‏اى

به سجود آمده ‏اى یا که عمودت زده ‏اند
یا خجالت زده‏اى وه که چه زیبا شده‏ اى

یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده‏ اى

منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏ اى

سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شده ‏اى

مانده ‏ام با تن پاشیده ‏ات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده ‏اى

مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده ‏اى

تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‏ اى
علی اکبر لطیفیان



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36729023652538236426.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51381877395446837621.gif


سردار سر شکستهٔ در خون شناورم!

بعد از تو وای بر دل من... وای بر حرم

حالا، پس از گذشتن چندین و چند سال

باور نداشتم که بخوانی برادرم

با این نگاه زخم مکن التماس من

باشد برای خیمه تنت را نمی برم

تا جا به جا نگشته، سرت را تکان مده

باید که تیر را ز نگاهت درآورم

تا که صدای تو به در خیمه ها رسید

آن جا شکست پشت من و پشت خواهرم

دیگر رباب طفل خودش را تکان نداد

خشکید ابر گریۀ چشمان اصغرم

طفلی دوید بین خیام و به گریه گفت

وای از عدو... وای عمو... وای معجرم

حالا که راحت است خیالاتشان ببین

دشمن رسیده تا بغل گوش دخترم

محمد بیابانی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86916688977315524962.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86916688977315524962.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84568693859959005325.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84568693859959005325.gif)


اصلا این آبها که ریخت فدای سرت که ریخت
اصلا فدای ام البنین مادرت که ریخت

گفته خدا دوبال برایت بیاورند
در آسمان علقمه بال و پرت که ریخت

گفتم خدا بخیر کند قامت تورا
این قوم عبض کرده به رو سرت که ریخت

اثبات شد به من که تو سقای عالمی
برخاک قطره قطره چشم ترت که ریخت

صلی الله علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78998005362992014217.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/42281636789563579567.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/42281636789563579567.gif)

در همهمهء غیرت و درد،
مگر می شود کار دیگری هم، کرد؟!

دلشوره درد، خواب را پس می زند
و غیرتِ عشق، آب را.

همه چیز، از آب، از نگاهِ مردانهء
ملکوتی عبّاس، موج بر می دارد

و دست های تشنه خاک، به تماشای
چشمان ماه بنی هاشم، بلند می شود.

آبروی آب، از اوست:
هر آب، که در مشکِ او نیست،
آب نیست، آبرویی است فروهِشته!

ذهن علیل ابلیس،
آدم را ـتنها ـ خاک می بیند.

مکاشفهء عطش و جانبازی،
در باور آب و آتش نمی گنجد.

امّا ابوالفضل، کار خود را می کند؛
ماندن، کار او نیست.


دست از "آب" می شوید
و از "جان" خویش نیز!...




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56867623354678922589.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/56867623354678922589.gif)

نام تو تشنه می کند

عباس! نام تو تشنه می کند.

نام تو گويی مشکلی می شود
بر دوش خسته ی من

که کو به کو بچرخم پی آب...
اما.......

من تشنه کجا
و توی نور کجا؟!


که من دريغ آب
از لبهای خودم نمی توانم.


عباس!مرحمتی کن
و چشمه ای بجوشان
از اين سينه خشک




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74716469628995964842.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74716469628995964842.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20316985669677100439.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20316985669677100439.gif)


يااباالفضل که نامت تداعي کننده بخشش است
و ايثار و جان بخشيدن به لبان تشنه بسيار،شکسته ايم

در انتظار آفتابي که فقط عطش نبارد
و همه طلوع باشد. نشسته ايم

با لبهاي زخم بسته و زبان به کام کشيده
و جرعه جرعه يادت را مي نوشيم

و چشم مي دوزيم به جاده زمان،
دست سايبان چشم و دل تپنده از اميد.



مي بينمت که مي آيي،نشسته اي بر اسبي ابلق،
با دستاري سبز بر سر و در دست مشکي پرآب.



مي آيي تا آب بقا بخشي،تو
که خورشيد لقا هستي
و ما که خسته ايم،تب زده ايم.

ما که بر پاي خواستن ها و نتوانستن ها شکسته ايم
،چندان منتظر مي مانيم که اگر قابل باشيم

دست تو عطشمان را فرو نشاند
تا مگر که پلک هامان باز شود و ترک لبهامان هموار.


تا مگر به زمزمه يادت سبز شويم
و به زنده ماندنمان اميدوار.

مهربان برادر، ما آب مي خواهيم
نه سراب و امروز در خانه تو

بار ديگر يادمان مي آيد که
چشمه خورشيد مي زايد

و اين خورشيد با مهر بر ما مي تابد
و ما قد مي کشيم و بر اين روئيدن بهار مي بارد

و اين گونه است که تا بر آسمان ولايت،
ستارگان سبز مي تابند و پيوسته کسي هست
که برادر را تنها نگذارد.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45544387654246493459.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45544387654246493459.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02953100719679097478.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02953100719679097478.gif)



به گونه ي ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پيمان برادريت
با جبل نور
چون آيه هاي جهاد
محكم


تو آن راز رشيدی
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و ساعتي بعد
در باران متواتر پولاد
بريده بريده
افشا شدي


و باد
تو را با مشام خيمه گاه
در ميان نهاد
و انتظار در بُهت كودكانه ي حرم
طولاني شد


تو آن راز رشيدي
كه روزي فرات
بر لبت آورد
و در كنار درك تو
كوه از كمر شكست



سيد حسن حسيني



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/22660509064059236204.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74334916297553816533.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74334916297553816533.gif)


اى زصهباى حسينى سرمست
دستگير همه عالم بى‏ دست

ما همه دست بدامان توايم
ميزبان غم و ميهمان توايم

اى علمدار سپه كو علمت
علم و دست زبازو قلمت

چرا اى غرقه خون از خاك صحرا برنمى ‏خيزى
حسين آمد به بالين تو از جابر نمى‏ خيزى

نماز ظهر را با هم ادا كرديم در مقتل
شده وقت نماز عصر آيا بر نمى‏ خيزى

منم تنهاى تنها و عزيزانم به خون غلطان
چرا بر يارى فرزند زهرا بر نمي خيزى

جمال حق ز سر تا پاست عباس
به يكتائى قسم يكتاست عباس

شب عشاق را تا صبح محشر
چراغ روشن دلهاست عباس

خدا داند كه از روز ولادت
امام خويش را ميخواست عباس

اگر چه زاده ام البنين است
وليكن مادرش زهراست عباس


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15238691319219322148.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15238691319219322148.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:23
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24145701728959443434.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/24145701728959443434.gif)


السلامُ عَلَیکَ اَیُهَاالعَبدُ الصّالِحٍُ المُطیعُ للهِ
ولِرسولهِ ولامیرَالمؤمنین وَالحَسَنِ وَ الحُسینِ


چرا ای غرقه خون از خاک صحرا برنمی خیزی

حسین آمد به بالینت آیا برنمی خیزی

نماز ظهر را با هم ادا کردیم درمقتل

بود وقت نماز عصر آیا برنمی خیزی

خیام کودکان خالی بود از آب و پرغوغا

تو ای سقای من از پیش دریا برنمی خیزی

منم تنها و تنهای عزیزانم به خون غلتان

چرا بر یاری فرزند زهرا برنمی خیزی

شکست از مرگ تو پشتم ?برادر ?داغ تو کشتم

که میدانم دگر از خاک صحرا برنمی خیزی

به دستم تکیه کن برخیز با من در بر زهرا

که می بینم زبی دستی توازجا برنمی خیزی






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67218096558381823631.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67218096558381823631.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-10-2016, 15:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58546609362371337336.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/58546609362371337336.gif)




این جوان کیست که در قبضه‏ ی او طوفانست؟


آسمان زیر سم مرکب او حیرانست




پنجه در پنجه‏ ی آتش فکند گاه نبرد

دشت از هیبت این معرکه، سرگردانست




مشک بر دوش گرفته ست، و دل را در مشت

کوه‏مردی که همه آبروی میدانست




تا که لب‏تشنه نمانند غریبان امروز

می‏رود در دل آتش، به سر پیمانست




این طرف: کوه جوانمردی، ایثار، شرف

روبرو: قوم جفاپیشه و سنگستانست!




صف به صف می‏شکند پشت سپاه شب ‏کیش

آذرخشیست که غرنده ‏تر از شیرانست




خیره بر خیمه‏ ی زینب شده و می‏نگرد

کودکی را که تمامی عطش و، گریانست




سمت خون علقمه در آتش و، در سمت عطش

خیمه‏ ها شعله‏ ور، و بادیه اشک ‏افشانست





این که بر صفحه‏ ی پیشانی او حک شده است


آیه ‏هاییست که در سوره‏ ی (الرحمن) است


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12712425247629285215.gif

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
12-10-2016, 03:06
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/37706585515881470835.gif (http://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F37706585515881470835.gif)

کاش مادر مرا نزاده بود. کاش پیش از این مرده بودم
و یادم درخاطر ها نمانده بود.

من همانم که به معاویه فخر فروختم
که مؤمن هستم و او منافقی بیش نیست.

همان هستم که با شمشیر زبانم زخم بر جگر او زدم
و از او جایزه ای فراوان گرفتم و با سربلندی
به خدمت امیرمؤمنان رسیدم.

اما کدام مؤمن؟
مؤمن آنهایی بودند که راه را تا آخر رفتند.

من در راه مانده ام. در مانده ام.
زمینگیر لقمه ای نانم.
باید هم این قدر خوار می شدم.

باید فرقی باشد بین من و آن پاک باختگان.
آنها که بهانه زن و فرزند نیاوردند،
آنها که از نیمه راه باز نگشتند،
آنها که به عهدشان پایبند بودند.

کاش فرزندانم از گرسنگی می مردند.
چه نیازشان بود به آذوقه ای که من به همراه داشتم.

کاش حسین ما را از دست حر آزاد نمی کرد
که اینان یاران من اند و مانند کسانی هستند
که از مدینه با من همراه اند.

آن وقت یا حر یا ابن زیاد مرا گردن می زدند
و من به این ذلت گرفتار نمی شدم.

خوشا به سعادتت نافع بن هلال!
تو و دوستانت مرا راه بلد خود کردید
ومن شما را از کوفه و از بیراهه ها
به عذیبُ الهجانات رساندم؛

همین جا که کاش زمینش مرا ببلعد
و از آسمانش آتش بر سرم آوار شود.

بیش از این نشد عجله کنم.
بار شتر را بر زمین گذاشتم
و بار سفر آخرت بستم و راه افتادم.

روزها و پاسی از شب ها اسب تاختم
تا برسم به او و مانند جنگ هایی
که در رکاب پدرش علی بودم، برایش شمشیر بزنم.

اما دریغ! گمان می کردم
باخود که سفرم رفتن تا شهادت است؛
نه سفر حقارت و روسیاهی،
که ما طایفه «طی» پیمان شکن نیستیم.

حجر بن عدی که او را در کوفه شهید کردند،
برادر من است.

ما خاندان حاتم طایی خود را به دنیا نمی فروشیم،
ولی من خود را به آذوقه ای اندک فروختم.

گفتم بار را بر در خانه می گذارم،
بر اسب می نشینم و بازمی گردم.
چه می دانستم بخت و اقبال یارم نیست.
چه می دانستم شیطان بر بار آذوقه ام سوار است
و مرا به سمت خواری و روسیاهی می راند.

عذیبُ الهجانات؛ تو همان مکانی هستی
که من با او برای چند روز وداع کردم.

کاش امروز همان روز بود که حسین، من و همراهانم
را از چنگ حر رهانید و مقدم مان را گرامی داشت.

از حال و روز مردم کوفه پرسید و من به او گفتم امیر،
اشراف را با رشوه های فراوان فریب داده
و دل مردم عادی با توست و شمشیر ها شان فردا
بر ضد تو از غلاف بیرون خواهد آمد.

دریغ! آن روز خودم را یار می دانستم
و اکنون از اغیارم و از او دور افتاده ام.

کاش اکنون آن ساعتی بود که نافع بن هلال برای فرزند
رسول خدا صلی الله علیه و آله از سرگذشت قیس می گفت

که چگونه بر منبر رفت و چگونه امیر کوفه
و شام را لعن کرد و مردم را به یاری حسین علیه السلام خواند.

فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی شنید
او را هم شهید کرده اند، نتوانست خودداری کند و از درد گریست.

دریغ از آن روز که می خواستم
او را از رفتن به کوفه بازدارم
و به سمت ایل و تبار خود ببرمش که نپذیرفت.

به او گفتم: اهل قبیله ما بسیارند
و جنگاورانی بنام در میان شان هست.

تا آنها زنده اند، نمی گذارند دست
ابن زیاد و سپاهش به تو برسد.

منطقه کوهستانی «اجاء» را به او یادآوری کردم
و گفتم: خدا می داند این منطقه در طول سالیان متمادی
ما را از گزند حوادث و شرّ ملوک غَسّان و
سلاطین حمیر و نعمان بن منذر محافظت کرده
و کسی در آن منطقه نتوانسته ما را خوار و ضعیف کند.

برای من و قبیله ام دعاهای خیر کرد وفرمود:
من و حر بن یزید ریاحی با هم عهد و پیمانی داریم
که نمی خواهم آن را زیر پا بگذارم.

گفتم: پس آذوقه را به خانه می رسانم
و بازمی گردم. مانع رفتنم نشد.

حالا تا زنده ام این ننگ بر دامنم خواهد بود.
طرّماح بن عدی باشی و دستت
از دامان اماممت بریده باشد

و او با یارانی بسیار اندک در چنگال سگان
و شغالانی بسیار انبوه به شهادت رسیده باشد.

او را بر شریعه فرات لب تشنه ذبح کرده باشند و تو محکوم باشی
هر روز آب بنوشی. فرزندانش را به اسارت گرفته باشند و فرزندان تو سیر




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32342359854820769840.gif

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
12-10-2016, 03:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92274983439006846715.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92274983439006846715.gif)

عطشان ترین و خسته ترین رودها ،فرات
واکن گره ز بغض دل خویش، یا فرات

زان ظهر آتش و عطش و خون سخن بگو
هستم به درد و داغ دلت آشنا، فرات

ای ردّ دردهای زلال، اشک ماندگار
بر چهره ی بلا زده ی کربلا، فرات

از بسکه اشک ریخته شد در حکایتت
آب از سرت گذشت دگر بینوا فرات

دستت به دست ماه منیری رسیده بود
دستی که شد ز قامت آن مه جدا، فرات

دیدی فرود ضربت شمشیر کینه را
بر دست غیرت خلف مرتضی ،فرات

روحت به مشک بود و به دریا رسیده بود
سد شد مسیر و ریختی آخر کجا، فرات

دیدی شکسته کشتی آل نبی و بعد
گشتی محیط محنت و بحر بلا فرات؟

دیدم من آنچه را که ندیدی ز داغ دوست
داغی که زد شرر به دل خیمه ها، فرات

آن صید دست و پا زده در خون حسین بود
من شاهد تلاطم خون خدا فرات

تابیدم و ز تاب من آن دشت تف گرفت
از تشنگان دشت نکردم حیا، فرات

خورشید خون گریست و مکثی غریب کرد
پهنای سرخی اش ز افق بود تا فرات

دلمویه های غربت او ناتمام ماند
خورشید رفت و دهشت شب بود با فرات...

(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/38699701330101523871.gif)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
29-09-2017, 00:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/94182785037472330153.gif


پنداري دروغ نيست که بگوييم او مادري دلاور و پاک‌سرشت
به پاکي فرشته‌ها داشت. لافي گزاف نيست که بگوييم پدرش علي نام داشت
و بردن اين نام کافي است تا بدانيم از نسل کيست؟

جنت و رضوان و حور و کوثر، همگي آيت و
نشانه‌اي از خوي وي است.

او آبشاري است که از کوهي استوار چون على، در طبيعتي
چون ام‌البنين جاري شد و در سرشاري از عطش سوخت.

قهرمان نهر علقمه که شمس و قمر از نور جمالش خجل مي‌شوند،
افسانه و اساطير نبود؛ مردي بود که مثل يک عَلَم هيچ وقت بر زمين نماند.

لقب «اَسَدُ الله الْغالِبْ» را چون علي بر او نهادند تا دوباره
حمله‌هاي حيدري در ميدان‌ها تکرار شوند و هنوز بعد از اين هم
ه سال، زير نور مهتاب، چهره‌اش در زلالي آب مي‌لرزد؛

گويي تنها بعد از خدا از آب مي‌ترسد.
مردي که افسانه نيست.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62267962316167373031.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 01:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33935368616910434493.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33935368616910434493.gif)





در سوگ تو، فراتی از گریه بر دیده ام جاری است؛
بیا و تصویر بلند ماه رخسار خویش را بر فراتِ جانم بینداز
که دستانم از دامانت بریده است.

تو، حکایت دستان بریده را می دانی.




گناهانم، آب چشمه حیات را به روی جانم بسته اند
و تو تشنگی را می فهمی؛ جز تو چه کسی را امان نامه می دهند
تا روز محشر، شفیع تشنگی حال زارمان باشد؟!






به منزلتت سوگند، درهای روشنی را به روی تیرگی مان بگشای
تا چون تو، در صراط مستقیم حسین علیه السلام قدم بگذاریم
و مشک تیرخورده





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64384439305179263352.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/64384439305179263352.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 12:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41474688434289157300.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/41474688434289157300.gif)




ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته ازماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست می امد و رخساره بر افروخته بود

روح او از همه دل کنده به او دل بسته
برتنش دست یدالله همایل بسته

یا علی گفت که برپا بکند محشررا
امده باز هم از جا بکند خیبر را

بی خود از خود به خدا با دل و جان می آمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

آمد آمد که به تماشا بکشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید
زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسر ازمیمنه بیرون آمد

ان طر ف محو تماشای علی حضرت ماه
گفت لاحول و لا قوه الا بالله

مست از کام پدر زاده لیلا مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

مست از کام پدر زاده لیلا سر مست
پیرهن چاک و غزال خوان و صراحی در دست

آه در مثنوی ام آئینه حیرت زده است
بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی که از خویش که از خویش به وحدت برسی
پسرم چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر وسپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

به همان حکم که قران خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قران من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آئینه در آئینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها باتو چه کردند جوان ترشده ای
بخدا بیشتر از پیش پیامبر شده ای

پدرت امده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه لب باز کن و انگور بخواه از بابا

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید
با فغان پسرم وا پسرم می آید

ان طرف گریه ان چلچه را می شنوی
این طرف قهقه حرمله را می شنوی

بازهم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی این بار چرا دست به پهلو داری

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برکشته است

مثل ایینه در خاک مکدرر شدی
چشم من خار شده یا تو مکرر شده ای

من تو را در همه کرببلا می ببینم
هرکجا می نگرم جسم تو را می بینیم

ارب اربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو با معجزه ای بر خیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود باتو ضریحم پسرم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17628685112247640637.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17628685112247640637.gif)

نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)*
29-09-2017, 22:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19798976844357331957.gif



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif)


تاسوعا یعنی عباسِ علی. عشقِ عباس به مولایش فقط
حسی برادرانه نبود عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را
ببینند و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.

عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید تا دیر نشده جان خود را
برداشته و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!

شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.

سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.

آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32268176919978966602.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/32268176919978966602.gif)


آفتاب کلام حضرت بقیّةاللّه(ع)

السلام على ابى ‏الفضل العباس بن امیرالمؤمنین،
المواسى اخاه بنفسه الآخذ لغده
من امسه الفادى له الواقى الساعى الیه بمائه المقطوعة یده،
لعن‏ اللّه قاتله یزیدبن رقاد الجهنى و حکیم بن الطفیل الطائى.

حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه شریف در زیارت ناحیه،
خطاب به عموى شهید خود حضرت ابوالفضل(ع) مى ‏فرماید:

سلام بر ابوالفضل عباس، پورِ امیرمؤمنان(ع) کسى که:
جان خود را نثار برادرش کرد،
دنیا را وسیله آخرت خود قرار داد،
فداى برادرش شد،
نگهبان بود و سعى بسیار کرد تا آب را به لب تشنگان برساند،
دو دستش در جهاد فى سبیل‏ اللّه قطع شد،
خداوند قاتلان او یزید بن رقاد و حکیم بن طفیل طائى را لعنت کند.

بطل‏ العلقمى، ج ۲، ص ۳۱۱؛ مولد عباس‏بن على(ع)،
ص ۹۸؛ العباس‏بن على، ص ۴۱ – ۴۲


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84446258767941780999.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84446258767941780999.gif)


تاسوعا یعنی عباسِ علی.
عشقِ عباس به مولایش فقط حسی برادرانه نبود
عشقی خدایی بود.

تاسوعا! چه دیر می گذری!
یارانِ عاشق تاب ندارند، کمر خمیده ی حسین را
پس از عباس نظاره گر باشند و اشک و آه زینب را ببینند
و فغان کودکان و طفلان را بشنوند.

عباس عاشق ترینِ یاران، به حسین بود و عجب نیست
که نام تاسوعا با نام او عجین است.

امروز، از سوی دشمن برای یارانِ حسین امان نامه می آید
و امشب حسین به یارانش می فرماید
تا دیر نشده جان خود را برداشته
و به سلامت از این دشت بیرون روید.

اما یارانش بی صبرانه به انتظار شهادت،
لحظه شماری می کنند
و خنده ی شیرین حسین، نشانه ی رضایت اوست
که به چنین اصحابی می بالد.

یاران، چه مشتاق به فردا می نگرند
و اهل خود را به صبر و اطاعت خدا می خوانند

و دست نوازش بر سر طفلان خویش می کشند
چرا که خوب می دانند تاسوعا مقدمه ای است
برای عاشورا چنان که نبرد عباس مقدمه ای بود برای رزم حسین.

تاسوعا! می بینی بچه ها چقدر مضطربند؟!
شاید می دانند که امروز آخرین نگاه های پدران خویش را می بینند
و درگرمای آغوش آنان طعم محبت را می چشند.

سکینه، بارها و بارها به آغوش پدر پناه می برد
و رقیه از دامان حسین جدا نمی شود

و زینب چه حرف ها که از برادر نمی شنود
و می داند که باید صبور باشد،
چنان که مادر به او گفته بود و پدر به او سپرده بود
و حسین بارها برایش همه چیز را تفسیر کرده بود.

آری! تاسوعا یعنی عشق
و عشق یعنی عباس علی.

الهام موگویی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72070163888226566332.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72070163888226566332.gif)




خبر پیچید که سقا به هم پیچید
کنار خیمه ها آقا به هم پیچید

قمر افتاد و پشتش آفتاب افتاد
همین جا بود عاشورا به هم پیچید

سرش از سر بلندي بود،بالا بود
عمود آن قدرها زد تا به هم پیچید

نه،این مال زمین افتادن او نیست
دو چشمانش همان بالا به هم پیچید

نمی شد با عبا حتی تکانش داد
زبسکه آن قد و بالا به هم پیچید

تمام اتفاقاتی که انجامید
همه یکجا شد و یکجا به هم پیچید

چو آن ثقل عظیم افتاد روي خاك
تمام خاك آن صحرا به هم پیچید

هزاران چشم خیره-خیره تر می شد
بساط دختر زهرا به هم پیچید

زخیمه دختري فریاد زد:بابا......
بیا که معجر زنها به هم پیچید!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12509268107979815785.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18286093462180246918.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18286093462180246918.gif)


تمام دنیا دست‌هایت را می‌شناسند.
تو را همه با دست‌هایت می‌شناسند.

دست‌هایی که دستان خداست
و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده.

همان دست‌هایی که دستان پر سخاوت دریاست
و تمام آب‌های دنیا را شرمنده خویش کرده است.

دست‌های تو را نمی‌شود نادیده گرفت؛
چون دستان خدا فراتر از همه دست‌هاست.

هر که با دست‌‌های تو بیعت کند،
دستان خدا را در آغوش گرفته... .

دست‌هایت، آیینه دستان پر پینه مردی ا‌ست
که تمام هستی در دست ولایت اوست.

مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش می‌گرفت
و بر در خانه‌های‌ شان می‌برد و سفره‌ها‌ی‌شان را نمک‌ گیر خویش می‌کرد.

تو فرزند دست‌های حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت،
ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت.

پس از دستان او که نان‌آور خاک بود،
دست‌های تو آب‌آور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.

دست‌هایت، برکت عشق را در سفره‌های عاشقان می‌نهند.
اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات می‌طلبیم،
آب مراد... . از تو عافیت می‌خواهیم.

از دست‌های توانگرت، سعادت می‌خواهیم ای مرد!
کاش دست‌های تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند.

کاش دست‌هایت به یاری انسان برخیزد
و او را وارث صلح و آشتی کند.

سودابه مهیجى


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45544387654246493459.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72478719896718738294.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72478719896718738294.gif)




دستت را بردار و پشتوانه دریاها کن تا بر موج‏ها بیاشوبند و
شجاعتت را به پیشانی صخره‏ ها بکوبند.

دستت را بردار و پشتوانه مردانی کن که شجاعت
را از ظهر دستان تو به ارث برده ‏اند.

آه، عموی آب‏های دنیا!
دهان خشکت را بر لبان اقیانوس‏ها بگذار، تا سیرابشان کنی از
آن‏چه نتوانستی به سه ساله‏ هایی چشم به راه، بنوشانی.

آب‏ها زمانی طراوت گرفتند که تو یک مشت آب را از آستانه لبانت
پائین آورده، بر زمین ریختی. بعد از این، هرکه مشتی آب
بر می‏دارد، بوی دستان تو سیرابش می‏کند.

که می‏دانست این‏چنین سر به صخره کوبیدن آب‏ها، زمزمه
عاشقانه ‏هایی است که یک روز تو در گوش موج‏ها نجوا کردی.

دریاها نمی‏توانند ببینند تو در مقابل نیلوفرانت، شرمنده قطره ‏ها باشی
که در چشم‏هایشان عموعمو می‏کند. می‏د انم دست‏هایت توان نداشتند، وگرنه
خارها را دانه دانه از پای گل‏هایت در می‏آوردی.

چشم‏هایت هنوز آرزو دارند که فرش راهی شوند که
نازدانه‏ هایت پابرهنه از آن می‏گذرند.

زانو نزن، بگذار تا جان در رگ‏هایت جاری است، ایستاده باشی؛
قامتت، ستونی است امید حسین را؛ ستونی است استوار.

زانو نزن تا دشمنان، هلهله زانو زدنت را به گور ببرند.
آه، دوباره صدای توست که در بیابان‏های نینوا پیچیده است
و هنوز بوی عشق می‏دهد.

قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم

سربلندی، از شانه‏ های تو وام می‏گیرد.
لبخند نازنین! دستی که از شانه ‏های تو افتاده، سال‏هاست در هیأت
قلمی به پا خاسته که افتادنش را هزاران یزید، به گور برده ‏اند.

به راستی عَلَمت را بر کدامین قله به اهتزاز درآوردی که بعد از سال‏ها،
هنوز تمام کوه‏های عالم به این بیرق همیشه سرخ، سوگند می‏خورند؟



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49831223922540100878.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49831223922540100878.gif)
سلام، ای سقای تشنه لب! ای پسرام‏البنین!
سلام، ای عموی آب ها!

و ای اسوه برادری و ایثار و وفا!
سلام، اي پشت و پناه حسين!

ای حامی و هم رکاب ولایت!
ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !

ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق،
در روز مبادا تنها نماند

.اي كه بودنت، رنج‌هاي اباعبدالله را كم مي‌كرد
و رشته‌هاي غم پيشاني ابا عبدالله به لبخند تو گسسته مي شدند!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/15238691319219322148.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92274983439006846715.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/92274983439006846715.gif)

طاقت نداشت غم بچه‌ها را میان چشمانشان ببیند.
برای همین از مولا خواست او را دیگر با این نام نخواند

و نام دیگری برای او انتخاب کند. از آن روز، فاطمه دیگر فاطمه نبود،
بلکه «ام‌البنین» یعنی مادر پسرها بود.


او بارش پنهانی چشمان مولا را بارها دیده بود. ناله‌هایش را هم زیاد شنیده بود
و آه محزونی که با همه بی‌کلامی‌اش به اندازه تمام طول تاریخ حرف برای گفتن داشت؛

به‌ویژه وقتی از فاطمه(س) و پدرش یاد می‌کرد. با این‌حال،
این گریه حسابی نگرانش کرده بود، این اشک‌ها و بوسه‌ها.

او آمده بود تا پسرانی مثل شیر، بی‌پروا به دنیا بیاورد. آمده بود تا فرزندانی سالم،
قوی و جسور به پدرشان تقدیم کند، ولی انگار این نوزاد، نقصی در دستانش دارد
که مولا آن‌قدر آنها را وارسی می‌کند و اشک می‌ریزد، می‌بوسد و گریه می‌کند.

او به پسرانش سفارش کرده بود که هیچ‌گاه حسن و حسین‌ (ع) را برادر صدا نزنند.
به آنها گوشزد کرده بود که آنها پسران ِ دختر پیامبر (ص) و سرور جوانان اهل بهشتند
و اگرچه پدرشان یکی است، ولی از سوی مادر اشتراکی بینشان وجود ندارد
تا آنان را برادر صدا بزنند. آنها فقط باید بگویند آقا، سرور، مولا، همین و بس.

چقدر این پسر به پدرش شبیه بود؛ با همان ابهت و وقار، با همان بازوان و توان،
فقط با قامتی کمی بلندتر. آن روز هم همه خیال کرده بودند مولا است که در طلیعه لشکر،
آن‌چنان می‌تازد، با همان زره بی‌پشت بر تنی که هیچ‌گاه به دشمن پشت نکرده است.

وقتی به سوی لشگرگاه برمی‌گردد و نقاب از صورت برمی‌گیرد،
کسی جز پسر نیست که هنوز نوجوان است. حالا اشک شوق در چشمان پدر می‌جوشد.

دیگر کار از کار گذشته بود. همه این را می‌دانستند. اگر شمشیر زهرآلود نبود،
به تنهایی نمی‌توانست مولا را از آنها بگیرد.

دستان لرزانی با کاسه‌های شیر پشت در انتظار می‌کشیدند، ولی مولا فرزندانش را در تنهایی می‌‌خواست.
مثل همیشه سفارش به پرهیزکارى، پرهیزکارى، پرهیزکارى. مثل همیشه سفارش به یتیمان، یتیمان، یتیمان.

مثل همیشه سفارش به نماز، همسایه، خویشاوندان و مثل همیشه سفارش به فرزندان
درباره دو ریحانه پیامبر و نگاهی به صورت بزرگ‌ترین پسر ام‌البنین و ادامه نگاه بی‌فروغش
به صورت نورانی و نگران پسر فاطمه(س). مولا دیگر رمقی حتی برای نگاه نداشت. پس چشمانش را بست.

خیلی‌ها دارند می‌روند، خیلی‌ها هم مانده‌اند. این قانون دنیاست. عده‌ای باید بروند تا بقیه بمانند،
ولی حالا برعکس شده. قرار است آنها که می‌روند، تا ابد بمانند.

مادر نگران است، برای همه. سفارش‌هایش را هم کرده است، ولی باز دلش آرام نمی‌گیرد.
سال‌هاست این صحنه را در ذهنش مرور می‌کند. آخرِ ماجرا را هم می‌داند. برای همین بیشتر نمی‌خواهد بماند.

او که همیشه فرزندان فاطمه(س) را بر فرزندان خود مقدّم داشته، حالا هم بیشتر نگران اوست
تا پسرانش. مادر پسرها می‌رود در‌حالی‌که می‌داند دیگر مادر پسرها نیست.

در این چند ماه، گفته‌های مولا مثل تصویری شفاف از جلوی چشمش عبور می‌کردند.
پیش از اینکه کاروان به مدینه برسد و صدای شیون از مردم برخیزد، او خودش را برای همه چیز آماده کرده بود.

هر کسی سراغ کسی را می‌‌گیرد؛ یکی سراغ پدر؛ دیگرى، برادر؛ دیگرى، شوهر و یکی سراغ همه کسش را می‌گیرد.
او فقط سراغ یکی را می‌گیرد. هر خبری که می‌شنود، باز سراغ یکی را می‌گیرد.

برایش از پسرانش خبر آورده‌اند. از عباس رشید که تکه‌های بدنش را
در حاشیه علقمه کنار هم چیده‌اند و به خاک سپرده‌اند.

برایش از عون خبر آورده‌اند، از محمد، از عثمان. او فقط سراغ یکی را می‌گیرد.
مادر پسرهایی که دیگر نیستند، فقط می‌نالد و می‌گوید: «از حسین چه خبر؟»

سید حسین ذاکرزاده



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/35567416978514072274.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-09-2017, 23:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/44545087945749487419.gif


عباس یعنی شمع جمع هاشمیون
عباس یعنی ماه بین فاطمیون

عباس یعنی شیر یعنی شیر حیدر
عباس یعنی کربلا را میر لشکر

عباس یعنی حیدری دیگر به پیکار
عباس یعنی میر و سقا و علمدار

عباس یعنی شاه بیت شعر ایثار
عباس یعنی میر و سقا و علمدار

عباس یعنی نور مصباح هدایت
عباس یعنی کشته ی راه ولایت

عباس یعنی شیرمرد از خُردسالی
عباس یعنی زاده ی مولی الموالی

عباس یعنی ماه شب های مدینه
عباس یعنی آرزوهای سکینه

عباس یعنی دست، دست حیّ داور
عباس یعنی خون ثارالله اکبر

عباس یعنی مظهر کل حقایق
عباس یعنی باب حاجات خلایق

عباس یعنی لاله ای در چشم صحرا
عباس یعنی شعله ای در قلب دریا

عباس یعنی لنگر فُلک ولایت
عباس یعنی جلوه ای تا بی نهایت

عباس یعنی عاشقی بی دست و بی سر
عباس یعنی کشته ی صد پاره پیکر

عباس یعنی باب، باب الله اعظم
عباس یعنی غیرت الله مجسم


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45256338401903861335.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2017, 01:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74023516998658939451.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74023516998658939451.gif)

طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می‏کندش.
دست‏های شفا، نسخه ‏ای از نقشه جهان را می‏گستراند
روبروی دردهای انسان.

اقیانوس‏ها همچون آوازهای آبی،
حضورِ تو را به جشن می‏نشینند.
آب‏های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

سفینه ‏هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
غزل‏هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده ‏اند.

این چنین است که سر انگشتان باران‏ زایِ شعر و شعور
از نازکای خیال، دسته دسته کرامت می‏آورند.

بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
به لباس‏های روشن ایمان افزوده شدند
و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
کنار کتاب‏های در خور انسان چیده شدند.

چه زیبا و شاعرانه، برگ‏های طنّاز مسرّت،
دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده ‏اند
و باید از هم‏اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
از هم اینک باید با خوشخوییِ آب‏ها خو گرفت.

شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه می‏ارزد اگر برای جوانمردی‏ات برنخیزد؟!

آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی‏ها به تمام دنیاست.
از بی ‏لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می‏شود.

یا قمر بنی هاشم!
واژه‏ای که از لبان مقدس تو خارج شود،
دیگر عطشناک نیست.
لحظه‏ ای که آرامش تو در آن وارد شود،
دیگر خطرناک نیست.

دریاها، شط‏هایی که نام تو را زمزمه نکرده ‏اند،
از مقوله پاکی بیرون رفته ‏اند.

تنها قلم‏ هایی که دست‏هایت را ستودند و سرودند،
در قیام روسپیدند.

یا اباالفضل العباس علیه‏ السلام !
این دنیا که من می‏شناسم، یقین که تو را نشناخته.

سلسله جبال اندک زمین،
چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

لب‏های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
و ما همچنان از دریای عطوفت تو
آب بر می‏داریم؛ با تمام محدودیت‏مان.

مقیم آبیِ احساس، عباس
مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
بگو با ذرّه‏های تشنه جان
به عشق حضرت عباس،«عباس »




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36089341077759101326.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36089341077759101326.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/86850929020182092740.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36089341077759101326.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/36089341077759101326.gif)