توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید :
تعريف كاملى از جنگ نرم و ويژگيهاى اون رو بفرماييد؟
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:34
جنگ نرم امروزه جهان غرب و خاصه آمريكا، قدرت جديدي با عنوان «قدرت نرم» را پيشاني دو قدرت پيشين (قدرت سخت و قدرت اقتصادي) خود قرار داده است كه بكارگيري اين قدرت با كمترين هزينه، اهداف استراتژيك و مهمي را تعقيب مينمايد.
در سالهاي اخير، قدرت نرم و مفاهيم همنشين و مرتبط آن مانند آسيب نرم، تهديد نرم، انقلاب نرم (رنگي)، جنگ نرم و براندازي نرم در گفتمان امنيت ملي كشورهاي مذكور جايگاه خاصي يافته و سرمايه گذاري كلاني بر روي آن انجام شده است.
به عنوان نمونه وقوع انقلابهاي نرم (رنگي) در كشورهايي از قبيل گرجستان، اوكراين و قرقيزستان نشان از كاربرد قدرت نرم در راستاي براندازي نرم و سقوط حكومتهاي اين كشورها داشته است.
اگر چه اين طرح به اين چند كشور محدود نميشود و به گفته جورج سوروس،[1] كشورهاي زيادي در منطقه اروپاي شرقي، آفريقا و خاورميانه از جمله ايران به عنوان كشورهاي مخالف، هدف براندازي نرم آمريكا قرار دارند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:34
آمريكا (و متحدانش)، پس از ناكامي در رويكرد سخت براي مقابله با انقلاب اسلامي (كودتاي نوژه، جنگ تحميلي، جنگهاي قومي كردستان، خوزستان، تركمن صحرا، بلوچستان و...) با رويكرد نرم وارد كارزار گرديد و موفق شد در غفلت فرهنگي – اجتماعي و با وجود تأكيدها و اصرار مقام معظم رهبري، اركان حمايتي نظام را در هدف قرار دهد و در يك دهه فعاليت، پايگاه معتنابهي در حوزه رسانهاي، دانشگاهي، دانشجويي، روشنفكري و عرصههاي توليد و توزيع انديشه (قدرت نرم) براي خويش فراهم سازد و اپوزيسيون سنتي را به عنوان نماد جعلي مبارزه با جمهوري اسلامي ايران حفظ نمايد.
تا اين آدرس نادرست ما را از توجه و تمركز بر عرصههاي براندازي نرم غافل سازد. به همين دليل است كه مقام معظم رهبري در يك راهبرد بلند مدت از مفاهيم تهاجم فرهنگي (1370) تا ناتوي فرهنگي (1385)، به عنوان دغدغههاي اصلي كشور ياد ميكنند و اين نگرانيها در هياهوي ساختگي غرب عليه ايران، به فراموشي سپرده ميشود.
بنابراين ضروري است تا با عنايت به موفقيت و جايگاه حساس و استراتژيك جمهوري اسلامي ايران، به نحو جدي و شايسته با اين جبهه جنگي برخورد نمود و سازوكار لازم اعم از حوزههاي نظري و كاربردي را فراهم ساخت.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:35
قدرت سخت و براندازي سخت بيشتر افراد با قدرت سخت و كاركردهاي آن آشنايي دارند. قدرت سخت يعني توانايي ايجاد زور و اجبار كه از اقتدار نظامي يك كشور ناشي ميگردد. كاربرد قدرت سخت كه در اينجا آن را جنگ سخت ميناميم با استراتژي تهديد، اجبار، فشار و بهكارگيري ادوات و ابزار نظامي، دولتهاي متخاصم را سركوب، منهدم و يا به تسليم واميدارند كه امروزه از آن به عنوان براندازي سخت ياد ميگردد.
شاخصها و ويژگيهاي براندازي سخت به دليل وضوح موضوع از تطويل كلام پرهيز كرده و برخي از ويژگيها و شاخصهاي براندازي سخت (نظامي) ارائه ميگردد.[2]
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:35
1- در براندازي سخت مراكز قدرت و حيايي حكومت هدف قرار گيرد، سپس اركان حمايتي نظام را تضعيف و از يكديگر ميگسلند.
2- كشور مورد حمله، با تمام ظرفيت و امكان به مقابله برميخيزد و مقاومت آغاز ميشود.
3- وارد شدن توپخانه ماهيت جنگهاي سخت را تغيير داد.
4- در جنگ سخت، برنامه ريزي و هدايت در يك سازمان سلسله مراتبي و عمودي انجام ميشود.
5- فشار وارده بر حكومت و اركان حمايتي آن، موجب انسجام و همبستگي دروني جامعه و حاكميت شده و قدرت مقابله و مقاومت را افزايش ميدهد.
6- مقاومت و مقابله حكومت، منجر به استمرار و طولاني شدن جنگ ميشود.
7- هزينههاي مالي، انساني و معنوي بسياري بر طرفين وارد ميشود.
8- چرخه خشونت و كشتار متقابل استمرار مييابد
9- شانس پيروزي قطعي غيرممكن يا بسيار ضعيف است.
10- تسليم شدن حريف و سقوط حكومت، دليل خاتمه جنگ نخواهد بود
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:36
11- جنگ بين طرفداران دو سوي جبهه نبرد است.
12- مردم بي طرف كمتر وارد صحنه نبرد ميشوند.
13- قوانين كيفري و جزايي حكومت، قابليت اعمال مجازات عليه مجرمان جنگ سخت را دارد.
14- به صورت دفعي عمل ميكند.
15- تصور ميگردد در كوتاهترين زمان پيروزي حاصل ميشود.
16- صحنه نبرد محدود است.
17- نظريه كاربرد جنگ سخت كه تخصصي است، براي همه قابل درك و استفاده نيست.
18- تمركز عملياتي جنگ سخت بر نابودي مراكز حياتي و قدرت حريف قرار دارد.
19- تكنيكها و روشهاي جنگ سخت مشخص و محدود است. 20- انحراف و خطاي زيادي بين محاسبه و نتيجه وجود دارد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:37
21- جنگ سخت معمولاً طولاني بوده و نتيجه آن معمولاً بدون پيروز ميدان است.
قدرت نرم و جنگ نرم
ما در سالهاي اخير شاهد تغييراتي بوديم كه حكومتها و دولتهايي بدون وجود تهديد و اجبار، يا تطميع و هزينه محسوسي، سرنگون شدند به نظر ميرسد اين تحولات مبتني بر ظهور قدرت و جنگ جديدي است كه از آن به عنوان قدرت نرم و جنگ نرم ياد ميشود.
قدرت نرم از طريق توليد و توزيع آموزهها و ارزشهاي خاص و جذاب، بنيانهاي ارزشي و اركان حمايتي كشور متخاصم را هدف قرار داده و آن را در راستاي وضعيت مطلوب خويش تغيير ميدهد.
اين گونه تغييرات معمولاً از زيرساختها و شبكههاي توليد و توزيع انديشهها و هنجارها، خصوصاً حوزههاي آموزشي، فرهنگي و رسانهاي آغاز ميشود. يعني عرصههايي كه معمولاً خارج از افق ديد، نظارت و راهبردي سرويسهاي اطلاعاتي سنتي قرار دارد. در قدرت نرم، بر خلاف قدرت سخت، مخاطب نه از روي اجبار و اكراه، بلكه با رضايتمندي تن به قدرت جديد ميدهد و خواستههاي قدرتمند را اجابت و اجرا ميكند.
به تعبير ديگر قدرت نرم به جاي تحميل و ناگزير كردن مخاطبان، آنان را متقاعد و همسو ميسازد و هر نوع مانع يا انگيزه مقاومت ملي، اخلاقي، حيثيتي، هويتي و ديني را از ذهن مخاطب باز ميستاند.
جوزف ناي[3] قدرت نرم را به منظور نماياندن تأثيرات عوامل موثر برعملكرد واحدهاي مستقل و حكومتها ابداع نمود كه شامل قدرت سخت و قدرت اقتصادي نبود. در قدرت نرم بر روي « ذهن» و «رفتار» سرمايه گذاري ميشود تا «عينيت مجازي» توليد كند. دكتر كرلانتزيك، پژوهشگر بنياد كارنگي
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:39
قدرت نرم را اين گونه تعريف ميكند كه:
«قدرت نرم به آن دسته از قابليتها و تواناييهاي كشور اطلاق ميشود كه با بكارگيري ابزاري چون فرهنگ، آرمان يا ارزشهاي اخلاقي به صورت غير مستقيم بر منافع يا رفتار يا موجوديت ديگر كشورها اثر ميگذارد».
قدرت نرم توانايي شكلدهي ترجيحات ديگران است و به صورت پراكنده عمل ميكند تا قدرت دفاع را از حريف سلب نمايد. اگر چه بين سه بخش قدرت يعني قدرت سخت، قدرت اقتصادي و قدرت نرم ارتباطي منطقي و ارگانيك برقرار است اما امروزه دو بخش اول قدرت به عنوان پشتيبان و رافع عمل ميكنند و نقش كليدي و راهبردي بر قدرت نرم استوار است.
قدرت نرم داراي ويژگيها و كاربردهاي متنوع و پيچيدهاي است كه از اعمال حداقل تغيير رويه و رفتار حكومتهاي هدف آغاز و تا تغيير دولتها و براندازي بنيادي حكومتها را شامل ميگردد. اما آنچه موجب نگراني است كاركردي از قدرت نرم است كه كشورهاي همانند ايران را هدف قرار داده است كه از آن به عنوان جنگ نرم و براندازي نرم ياد ميشود يعني خطرناكترين كاركرد قدرت نرم.
به گفته دكتر جين شارپ (مغز متفكر جنگ نرم و براندازي نرم و مدير موسسه آلبرت انيشتين آمريكا) هدف جنگ نرم تغيير دولتهاي نامطلوب يا فروپاشي حكومتها و كسب قدرت سياسي است و به صلح طلبي، اعتقادات اخلاقي و مذهبي ربطي ندارد. جنگ نرم گزينهاي به جاي جنگ سخت و مسلحانه براي رويارويي با حكومتهاي مورد نظر است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:40
در جنگ نرم بايد از نظر به عمل سير كرد تا موجب تغييرات اجتماعي و سياسي شود. مهمترين موضوع در گذار از نظر به عمل، شيوه انتخاب سازوكار يا فرايند مناسب براي تأثير گذاشتن بر نگرشها و رفتارهاي حاكمان و مردم است.
آن گاه اين اقدام به نوبه خود بر گزينش روشهاي تحقق تغييرات و براندازي مورد نظر در مناسبات قدرت بين مردم و حكومت شان اثر ميگذارد و حكومت در چهار گام اساسي سرنگون ميشود كه عبارتند از: 1ـ برگشت 2ـ موافقت 3ـ اجبار 4ـ تجزيه و فروپاشي. تاريخچه جنگ نرم در سالهاي پاياني جنگ سرد، اولين پروژه براندازي نرم در لهستان و با رهبري لخوالسا در جنبش كارگري اين كشور تحقق يافت و با فروپاشي شوروي و يوگسلاوي و چند كشور ديگر اروپاي شرقي، براندازي نرم به پارادايم جديدي در حوزه قدرت و امنيت تبديل شد. در اين سالها، مفاهيمي در گفتمان امنيت ملي كشورها وارد گرديد كه تفاوت ماهوي و شكلي عميقي با گفتمانهاي پيشين داشت.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:40
زيرا آنچه كه قدرت حفاظتي يا تهديد زدايي براي امنيت ملي كشورها محسوب ميشد، بيشتر از مفهوم قدرت سخت و سازو كارهاي آن مانند، قدرت نظامي، قدرت تهاجمي، قدرت تخريبي، و كيفيت جنگ افزارهاي نظامي، نوع جنگ افزارها، قدرت برد و... ناشي ميگرديد.
اما تحولات صدرالذكر نشان داد كه قدرت تنها از مؤلفههاي سخت ناشي نشده است و آنچه كه موجب سرنگوني اين دولتها شد بعد ديگري از قدرت يعني قدرت نرم بود. پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان بزرگترين و مهمترين انقلاب نرم و براندازي نرم، آمريكا را بر آن داشت تا با مطالعه و شاخص سازي از انقلاب اسلامي، مدل ضد آن را طراحي نمايد. به همين دليل با وجود لفاظيها و اقدامات تخريبي سخت و خشن عليه جمهوري اسلامي ايران، مطالعه جنگ نرم را با شدت ادامه دادند و مؤسسات تخصصي تأسيس نمودند.
از معتبرترين موسسات تخصصي در موضوع براندازي نرم، ميتوان از موسسه آلبرت انيشتين با مديريت دكتر جين شارپ و معاونت رابرت هلوي و مركز بينالمللي مبارزات نرم و بنياد بين المللي جورج سوروس نام برد. با اين وجود، دشمن در نظريه پردازيها و مكتوبات خود سعي در انكار و پنهان سازي اين انقلاب بزرگ را دارد و بيشترين منابع و مصداقهاي جنگ نرم و براندازي نرم را به موارد زير محدود مينمايد:
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:43
1- جنگهاي نرم گاندي در هند
2- جنگهاي اندونزي، شيلي، فليپين
3- نبردهاي جنبش كارگري لهستان (1984) و از براندازي حكومتها در يوگوسلاوي، گرجستان، اوكراين، قرقيزستان و امثال آن با عنوان انقلابهاي رنگي (عنوان جذاب براندازي نرم) ياد مينمايد.
اين مفهوم از جنگ نرم در سه دهه گذشته با گردآوري تجارب گوناگون و انجام مطالعات بين رشتهاي توسط دهها موسسه دولتي، حزبي و دانشگاهي در آمريكا تئوريزه شده و پس از عملياتي شدن در كشورهاي مختلف، بازخور آن را وارد پروژه نموده و اصلاحات جديد را اعمال ميكنند. مفهوم nonviolent action يا اقدام بدون خشونت، مبارزه بدون خشونت، توسعه دموكراسي، براندازي ديكتاتوري، مفاهيم مردم پسند و نوسازي شده جنگ نرم و براندازي محسوب ميگردد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:44
آمريكا و جنگ نرم
1ـ جورج سوروس مولتي ميلياردر معروف آمريكايي (مجاري الاصل) و موسس بنياد زنجيرهاي سوروس در جهان، پس از انقلاب رنگي اوكراين در مصاحبهاي اعلام كرد: كشورهاي بعدي هدف انقلاب رنگي حكومتهاي قزاقستان، روسيه سفيد، قرقيزستان، ازبكستان، آذربايجان، ايران و تاجيكستان هستند.
وي در ادامه اظهار داشت، موسسه سوروس بايت تغييرات حكومتي در اوكراين تاكنون مبلغ هفتاد ميليون دلار[4] هزينه كرده است. همزمان روزنامه لس آنجلس تايمز (30 دسامبر 2004) در مقالهاي با عنوان «صدور معجزه اوكراين» آورده است: دولت آمريكا ظرف دو سال گذشته مبلغ 58 ميليون دلار براي پيشبرد دمكراسي در اوكراين هزينه كرده است. كشورهاي اروپايي و سازمانهاي غير دولتي نيز ميليونها دلار ديگر كمك كردهاند. بنياد ملي دمكراسي نيز مبالغي مشتمل بر400000 دلار براي آموزش اتحاديههاي صنفي، ماهانه 50000 دلار براي نظر سنجي، 320000 هزار دلار براي آموزش معلمان دوره راهنمايي و 50000 دلار براي اداره وب سايتي كه رسانههاي اوكراين را تحليل ميكرد پرداخت نموده است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:44
براي نمونه، كانون وكلاي آمريكا، مبلغ 400000 دلار به آموزش قوانين حقوقي و انتخاباتي به قضات اوكراين اختصاص داد از جمله شركت كنندگان در اين سمينارهاي آموزشي، پنج قاضي ديوان عالي اوكراين بودند كه اين پنج نفر رأي به ابطال انتخابات اوكراين دادند. ناتو مبالغ هنگفتني را در ده سال گذشته صرف آموزش افسران اوكراين نمود.
اين آموزشهاي غربي شامل آموزش مفاهيم حقوق بشر نيز ميشد. همين امر يكي از دلايل خودداري ارتش اوكراين از اقدام عليه تظاهر كنندگان طرفدار دمكراسي بود.
2ـ اي رابرت گيتس به عنوان وزير دفاع و رئيس پنتاگون با سوابق ممتد اطلاعاتي و نظامي در سخنراني خود در چهل و سومين كنفرانس امنيتي مونيخ در 14 و 15/11/85، اعلام ميدارد: اگر آمريكا در گذشته مرتكب اشتباه يا خطايي ميشد، افكار عمومي باز هم اين كشور را يك قدرت و نيروي مطلوب ميدانستند، امروز شرايط فرق كرده و ديگر مثل گذشته نيست بنابراين بايد به جاي زور و تهديد از قدرت نرم و ابزارهاي فرهنگي و اقناعي براي پيشبرد اهداف استفاده كرد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:45
3- توني بلر نخست وزير وقت بريتانيا در سخنراني خود با عنوان «افراطي گرايي در خاورميانه» ميگويد: ما بايد سياستهاي خود را تغيير دهيم. تغيير در سياست خارجي از طريق اتخاذ قدرت نرم ا مكان پذير است نه ابزار نظامي. منظور من از قدرت نرم، انعقاد قراردادها و ايجاد همكاريهاي گسترده با خاورميانه است
4- معاونت ديپلماسي عمومي وزارت خارجه آمريكا كه اكنون در اختيار خانم كارن هيوز قرار دارد خود را آماده جنگهاي نرم و جديدي نموده است كه از آن با عنوان « ديپلماسي عمومي تحولي» ياد ميكنند.
نامبرده در سخنراني خود در كميسيون مشورتي آمريكا، ميگويد: بوش، رايس و من متعهد شدهايم ديپلماسي عمومي را تغيير داده و بازسازي كنيم. بوش به من دستور داده تا در معرفي ارزشهاي آمريكايي به مردم جهان تلاش مضاعف داشته باشم و جنگ برخورد ايدهها را در دستور كار قرار دهم.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:47
ما در كشورهاي اسلامي بايد كار تبادلات را از طريق گسترش آن به افراد جوان، به خصوص افرادي كه بر آنها تأثير گذار هستند مانند:
روحانيون، معلمان، استادان و روزنامه نگاران، كاربرديتر كنيم تبادل و آموزش روزنامه نگاران، زنان و جوانان را در دستور كار قرار دادهايم.
ما تمام وب لاگها را كنترل ميكنيم و هر روز صبح يك گزارش يك تا دو صفحهاي به سياستمداران دولت ارائه ميدهيم تا از اخبار و تحولات جهان آگاه شوند. ما از روساي دانشگاههاي آمريكا خواستهايم تا آمريكا را به عنوان مقصد آموزش عالي در دنيا تبديل كنند استفاده از گردشگري را گسترش ميدهيم و استفاده از تكنولوژي را افزايش ميدهيم تا دشمنان خود را زمينگير كنيم.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:47
جنگ نرم آمريكا عليه ايران شواهد و تحولات موجود نشان ميدهد كه آمريكا در مقابله با جمهوري اسلامي ايران بر جنگ نرم با پشتيباني جنگ اقتصادي و چاشني احتمالي جنگ سخت تمركز دارد. نتايج تلخ تهاجم نظامي به افغانستان و عراق از يك سو و شرايط متفاوت ايران در امكان تحقق پيروزي در نبرد سخت از سوي ديگر، آمريكا را برآن داشته تا تمامي امكانات خود را براي پيروزي در جنگ نرم، آماده سازد.
اين جنگ در لايهها و سطوح مختلف در حال انجام است كه جبهههايي از آن را ميتوان به شرح زير اعلام نمود:
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:47
1- اتحاد و ائتلاف بين اپوزيسيونهاي مختلف و معارض ايران اعم از سلطنت طلبان، جمهوري خواهان، تجزيه طلبان قومي و گروههاي معاند مذهبي.
2- شكلدهي و راهبردي اپوزيسيون جديد با حضور و نقش جنبشهاي جديد و عناصر رهبري داخلي و ناشناخته مانند جنبشهاي كارگري، زنان و فمنيستي، دانشجويي و... از ويژگيهاي اين اپوزيسيون، فقدان سوابق سوء سياسي و امنيتي است و اقدامات خود را عموماً در چارچوب قوانين و مقررات كشوري انجام ميدهند و به تعبيري قوانين و اصول ارزشي و اخلاقي جمهوري اسلامي ايران را در چارچوب قانون و ارزشهاي حاكم بر كشور نقض ميكنند.
3- سازمان دهي و بكارگيري آلترناتيو جمهوري اسلامي ايران از عناصر و نخبگان خودي يا شبه خودي داخل كشور. 4- حضور گسترده در برخي از كشورهاي همسايه براي هدايت جنگ نرم. آمريکا از سازمان هاي غيردولتي حامي دموکراسي در جهان حمايت ميکند روزنامهي روسي «راسيستکايا گازيه تا»، گزارش داده، کاندوليزا رايس، وزير امور خارجهي آمريکا اعلام کرده در سال 2009 ميلادي با هدف حمايت از آزادي و دموکراسي در سراسر جهان، مبلغي معادل 1.7ميليارد دلار هزينه اختصاص داده شده است.« معاون وزير خارجه آمريكا آقاي نيكلاس برنز در مورد كشور امارات ميگويد: امارات پنجره آمريكا به سوي ايران است، تا بتوانيم ايران را آزاد سازيم. هم چنانكه لتوني پنجره پيروزي و آزادي ما در شوروي بود». (4/9/85) در حال حاضر كشور امارات به عنوان پايگاه اصلي راهبري جنگ نرم آمريكا عليه ايران تبديل شده است و مديريت عالي جنگ به عهده خانم اليزابت چني ( دختر ديگ چني) و مديريت عملياتي آن با سرهنگ اطلاعاتي و بازنشسته نيروي هوايي آمريكا رابرت هلوي ميباشد هلوي از جمله عناصر معدود و شاخص جنگهاي نرم بوده و داراي دهها كتاب و مقاله در موضوع براندازي نرم است
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:48
5- تمركز بر حوزه معرفتي، رسانهاي و دانشگاهي كشور و جلب همكاري بخشي از نخبگان در توليد و توزيع انديشههاي جنگ نرم و براندازي نرم. آقاي توماس فريدمن در مقالهاي با عنوان « ويزاي دانشجويي» در روزنامه نيويورك تايمز (12/11/85) مينويسد: « لازم نيست آمريكا به ايران لشكركشي نمايد.
بلكه بايد روابط خود با ايران را گسترش دهد و سفارت خانه آمريكا در تهران را بازگشايي نمايد. اين سفارت پيش از همه چيز و در اولين گام پنجاه هزار بورس تحصيلي به نخبگان و جوانان ايراني براي ادامه تحصيل در دانشگاههاي آمريكا بدهد. فقط اين كار را بكند و بنشيند و شاهد خروش شگفت آورترين بحثها در داخل ايران باشد ميتوانيد بر سر آن شرط بندي كنيد.»
6- معطوف شدن موسسات، دانشگاهها و مراكز راهبردي آمريكا به موضوع ايران.
برخي از عناصر اپوزيسيون جديد[5] كه بعضاً داراي سابقه و مسئوليت مهمي در كشور بودهاند توسط موسسات مزبور بورسيه تحصيلات عالي از آمريكا دريافت كرده و مشغول تحصيل ميباشند. برخلاف تصور رايج در كشور، بودجه اصلي آمريكا در مقابله با ايران در اختيار اپوزيسيون سنتي نيست بلكه معطوف به حوزهها و عرصههاي جنگ نرم است.
كنسول آمريكا دردبي، در يك گفتگوي خصوصي اظهار ميدارد: آمريكا در پروژهاي با عنوان «فول برايت» قصد هزينه كردن بودجههاي ضد ايراني، براي تحقق دمكراسي و جذب نخبگان ايراني به دانشگاههاي آمريكا را دارد. (5/6/85)
7- كشور هلند در ده سال گذشته در حاشيه تعاملها و تقابلهاي سياسي و اقتصادي اروپا و ايران، سرمايه گذاري كلاني را در تأسيس، آموزش و آغاز جنگ نرم عليه ايران انجام داده است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:52
اين كشور در يك ماموريت خاموش از سوي آمريكا و اروپا، كانون رفت و آمدهاي روزنامه نگاران، اعضاي تشكيلهاي دانشجويي، برخي از استادان دانشگاهي و روشنفكران و عناصر فكري اپوزيسيون داخل و خارج از كشور بوده است. اين همكاريها در قالب آموزش كلاسيك، كارگاههاي آموزشي، برگزاري همايش يا نمايش فيلم انجام گرفته و روندي نسبتاً آشكار داشته تا حساسيت جمهوري اسلامي ايران را در برنداشته باشد نتيجه اين سرمايهگذاري و تلاشهاي كشور هلند و مراكز علمي آمريكا منجر به تأسيس سايت گذار با حمايت «خانه آزادي» آمريكا شد.
در اين پروژه وزارت خارجه و مجلس هلند به طور رسمي وارد اين كارزار شدند دولت هلند مبلغ .../630 يورو و مجلس اين كشور مبلغ /.../.../15 يورو به اين پروژه اختصاص دادند. مديران آمريكايي اين پروژه پيترآكرمن و جنيفر ويندسر ميباشند. مديريت اجرايي آن در اختيار عناصر ايراني است. ميزان تهديدها و آسيبهاي اين پروژه به حدي است كه منجر به اعتراض برخي از عناصر شاخص اپوزيسيون ملي گراي خارج از كشور شد. آقاي حسين درخشان از عناصر ضد انقلاب در مورد سايت گذار مينويسد:
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:52
خانه آزادي يك سازمان دولتي آمريكا است و هدف آن كمك به نيروهاي طرفدار آمريكا و براندازي حكومتهاي ضد آمريكايي است.
در هيأت مديره آن از جيمز ولسي رئيس سابق سازمان سيا تا آذر نفيسي هم پيمان نومحافظهكاران و مارك پالمر حضور دارند آنان به تازگي هم در دبي يك شركت رسانهاي به نام سيگنال درست كردهاند تا افكار رسانهاي و جوانان ايران را مديريت كنند. او در ادامه مينويسد: اين پروژه بر خلاف منافع ملي است.
همكاران اين سايت مانند:
رويا طلوعي، عباس معروفي و... با دريافت پول از آمريكا هم پيمان بوش و نومحافظهكاران شدهاند تا جمهوري اسلامي را از طريق اقدامات نرم سرنگون سازند.(5/7/85)
8- وزارت خارجه آمريكا در 15/6/85 از طرح جديد فرهنگي عليه ايران خبر داد. در اين طرح دولت آمريكا از طريق سفارت خانههاي خود در كشورهاي خليج فارس و ساير كشورهاي همسايه ايران با سازمانهاي غيردولتي و رسانههاي ايران همكاري و تعامل خواهد داشت. سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در اين رابطه گفت: آژانسهاي مسافرتي بين ايران و آمريكا را افزايش خواهيم داد و مبلغ پنج ميليون دلار براي بازديد و تقويت استادان و معلمان و حرفههاي ديگر از آمريكا خواهيم پرداخت.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:52
9- روزنامه دويچه وله آلمان (2/11/85) گزارش داد. پنج ايراني به نامهاي سعيد رضوي فقيه، حسين باستاني ، محسن سازگارا، اكبر عطري و علي افشاري در گروهي به نام « سياست و اقدام در ايران» عضويت دارند كه توسط تعدادي از كارشناسان خاورميانهاي وزارت خارجه و وزارت دفاع آمريكا اداره ميشود. اين اپوزيسيون ايراني زير نظر اليزلبت چني فعاليت دارند.
هدف گروه براندازي جمهوري اسلامي ايران است و سياست آن در جهت گسترش فضاي رسانهاي و پشتيباني از گروههاي اپوزيسيون داخل كشور براي تغيير نظام خواهد بود.
10- نشريه فاينانشيال تايمز در 16 ژوئن 2005 نوشت: اپوزيسيون ايراني در حال مطالعه و فراگيري تكنيكهاي جنگ نرم هستند كه مبدع آن آمريكا است و در براندازي صربستان، اوكراين و گرجستان تجربه موفقي داشت. مركز بين المللي برخورد نرم به رياست پيتراكرمن و جك دووال و رابرت هلوي، كارگاههاي آموزشي تكنيكهاي فوق را براي ايرانيان برگزار ميكنند.
11- هم اكنون جنبش براندازي نرم عليه ايران، در وزارت خارجه آمريكا جايگاه ويژهاي يافته است. آكرمن ميگويد: وقتي جنبش نرم در ايران شكل گيرد نتايج آن اعجاب آور خواهد بود.
12- انجمن روزنامه نگاران جوان به مديريت خانم داوودي مهاجر[6] با همكاري و حمايت يك تشكيل غير دولتي هلندي يك دوره آموزش روزنامه نگاري[7] با عنوان روزنامه نگاري مدني در تاريخ 30/5/85 به مدت 12 روز در تهران برگزار نمود.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:53
آموزش اين دوره را استادان هلندي برعهده داشتند. هم چنين در روزهاي گذشته يك دوره آموزشي با شركت روزنامه نگاران، فعالان مطبوعاتي و حقوقدانان مرتبط از طرف يك موسسه غير دولتي هلندي در كشور تركيه برگزار شد كه پانزده نفر از ايران از جمله:
شمسالواعظين، وحيد پور استاد و بدرالسادات مفيدي در آن شركت داشتند. همچنين در پاييز 85 بيست روزنامه نگار كمتر از سي و دو سن سال داشتند با هزينه كشور هلند، براي شركت در دوره «روزنامه نگاري مدرن» به آن كشور اعزام شدند.
انجمن صنفي روزنامه نگاران با همكاري و حمايت سازمان ملل چند استان كشور دورههاي آموزش روزنامهنگاري برگزار نمود كه مضمون مطالب، سياه نمايي جمهوري اسلامي (تحقق استراتژي آمريكا) بود. تأملي بر محتوا و شيوه ي فراخوان جذب نيرو براي شبکه ي بي. بي. سي فارسي سايت اينترنتي بي.بي.سي فارسي، که از مدت ها قبل، وعده ي راه اندازي يک شبکه ي تلويزيوني فارسي زبان را مطرح نموده بود، از مدتي قبل، به صورت رسمي، فراخوان جذب نيرو براي اين شبکه را منتشر کرده است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:53
13- توني بلر در سال 2006 غربيها را به يك « رنسانس تمام عيار» فرا خواند. وي رنسانس را تغيير در سياست خارجي از طريق اتخاذ « قدرت نرم » امكان پذير دانست.
14- كميته خطر جاري آمريكا[8] در سومين گزارش دوران فعاليت خود با عنوان « ايران رويكرد جديد » به طور تخصصي تهديدها، آسيبها و فرصتهاي موجود در جامعه ايران را تبيين ميكند و راهبردها و سياستهاي مقابلهاي با جمهوري اسلامي ايران را ارائه مينمايد و در نهايت خواستار تقويت جريان ايراني همسو با آمريكا ميگردد.
اين گزارش شش صفحهاي كه با امضاي مارك پالمر[9] منتشر شده است با تهاجم عليه مقام معظم رهبري آغاز ميشود و در متن گزارش در سي و سه نوبت شخصيت حقيقي و حقوقي معظم له مورد هجوم و تخريب قرار ميگيرد.
اين تهاجم كه در نوع و سطح خود بينظير است، نشانگر جايگاه رهبري و ولايت فقيه در مقابله و ناكام سازي تهاجم فرهنگي و نرم دشمنان انقلاب اسلامي است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:54
به نظر اعضاي كميته خطر جاري، تنها راه سرنگوني نظام جمهوري اسلامي در ايران، پيگيري جنگ نرم با استفاده از تاكتيكهاي «دكترين مهار» ، «نبرد رسانهاي» و «سامان دهي جنبش براندازي نرم» ممكن ميباشد.
چارچوب اين گزارش به نحوي است كه برآيند چالشهاي نظامي، هستهاي ، ايدئولوژيك و اقتصادي بين دو كشور در عرصه جنگ نرم ظهور و بروز مييابد. اين گزارش در چهار بخش تنظيم شده است و شامل مقدمه، تهديدهاي ايران عليه آمريكا، راهبردها و سياستهاي جديد آمريكا عليه ايران و نتيجه گيري ميباشد كه به اختصار به برخي از محورهاي مهم آن پرداخته ميشود. الف) مقدمه موضوع با تهاجم گسترده به اركان بنيادين نظام اسلامي آغاز ميشود.
سپس تابلو بسيار سياهي از جمهوري اسلامي ارائه ميگردد.[10] و
شامل نكات ذيل ميباشد:
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:54
سپس تابلو بسيار سياهي از جمهوري اسلامي ارائه ميگردد.[10] و
شامل نكات ذيل ميباشد:
1- فقر و فلاكت مردم ايران
2- فساد رژيم 3- نفرت و بي اعتمادي عميق مردم به حاكميت
4- سياستهاي اقتصادي شكست خورده 5- وجود ديكتاتوري 6- ايران كشوري منزوي و خطرناك ب) تهديدها در اين بخش مقام معظم رهبري به عنوان پيشاهنگ تهديد آفرين عليه آمريكا قلمداد شده و را كارهايي در بخش سوم براي تخريب و تضعيف معظم له پيشنهاد ميدهد
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:54
در ادامه محورهاي زير به عنوان تهديد ايران عليه آمريكا مطرح ميشود.
1- رهبري ايران و عزم توليد سلاحهاي هستهاي، تهديدي بنيادي براي صلح
2- اهميت تهديد آشكار توسط ايران
3- ايران بزرگترين حامي تروريسم در جهان (حمايت مالي و لجستيكي از تروريستهاي شيعي عراق، حزب ا...، حماس و جهاد اسلامي فلسطين، القاعده و انصارالاسلام) 4- راهكارهايي براي بيثباتي منطقه
5- جلوگيري از ظهور يك لبنان مستقل و دمكراتيك
6- كارشكني براي جنبشهاي صلح طلب فلسطيني و اسرائيلي
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:55
7- حمايت از ديكتاتوري شيعي در عراق 8- دنبال كردن هژموني نظامي و ايدئولوژيك در منطقه ج) فرصتهاي آمريكا در ايران در اين بخش، نگارندگان گزارش دچار تعارض شده و با تلفيق يافتهها و بافتههاي ذهني،
فرصتهايي را براي آمريكا ترسيم كردهاند كه برخي از محورهاي آن از سالهاي گذشته در دستور كار آمريكا قرار دارد گزيدهاي از محورهاي آن به شرح زير ميباشد.
1- مردم ايران با آمريكا همراه هستند. 2- از حاكميت نفرت دارند.
3- خواهان صلح و دمكراسي هستند.
4- انتخاب 1997،1999و 2001 در ايران فرياد دمكراسي خواهي و تغيير است.
5- بسياري از چهرههاي مذهبي و اصلاح طلب عليه رهبري ايران سخن گفتهاند و تمايل به آمريكا دارند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:55
6- تغيير حكومت ايران يعني صلح و ثروت و آزادي براي ايران و منطقه د) راهبردها و سياستهاي پيشنهادي كميته[11]
در اين بخش براي هر تهديد يا آسيبي كه از سوي جمهوري اسلامي ايران متوجه آمريكا ميشود راهبرد و سياست كاري خاصي ارائه ميگردد.
1- متحدان آمريكا حول استراتژي تهاجمي عليه (مقام معظم رهبري) رهبري ايران منسجم گردند.
2- ايران با ميزاني از تهديد و اميد به فرصت، در چهار سال آينده بايد در سياست خارجي خود دستور كاري را در پيش گيرد كه به سمت آمريكا گام بردارد.
3- براي مقابله با ايران داراي دانش هستهاي، حامي تروريسم و حزب ا...، مداخله گر در عراق، داراي انباشت ثروت نفتي و تواناييهاي علمي و قدرت داخلي و منطقهاي، بايد از ضعفهاي اقتصادي و اختلافات دروني آن استفاده كرد.
4- بازبيني و درسهاي فروپاشي بلوك شرق و هم چنين تغيير حكومتهاي مشابه مطالعه شود. تجارب مذاكره با شوروي فعال شود و مدل مناسب استخراج گردد.
5- بايد براي بازگشايي سفارت ايالات متحده در تهران ابراز تمايل كنيم.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:56
6- هم زمان بايد يكي از بلندپايهترين مقامات خود را به عنوان فرد شماره يك در سياست جديد در مقابل ايران انتخاب و معرفي كنيم. بايد به طور مرتب حمايت خود را از حقوق بشر و دموكراسي در ايران مورد تأكيد قرار دارد.
از اين طريق ميتوانيم ارتباط خود را با مردم ايران تقويت كنيم.(فرد شماره يك خانم اليزابت چني انتخاب شد و تيمي از متخصصان جنگ نرم ايشان را همراهي ميكنند.)
7- بايد شبكههاي متعدد راديو تلويزيوني براي ايرانيان تدارك ديد و پيامهاي خود را با پيشرفتهترين تكنولوژيهاي روز مانند اينترنت به دست مردم ايران برسانيم. راه اندازي شبکهي ماهواره اي mbc persia اخيراً شبکهي ماهواره اي جديد التأسيس mbc persia به زبان فارسي و با حمايت اعراب راهاندازي شده است. راه اندازي سايت اينترنتي فارسي شبکه ي عربي «العربيه» در روزهاي اخير، شبکه ي عربي «العربيه» اقدام به راه اندازي سايت اينترنتي فارسي زبان خود نموده است.
8- اگر قرار است گفت و گو و تعامل با ايران صورت گيرد، بايد با مقامات مورد وثوق و تأييد رهبري انجام شود، بايد دانست در اين باره ديگران در ايران چنين قدرتي ندارند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:56
9- درباره فعاليتهاي هستهاي ايران بايد با احتياط و دور انديشي و چند جانبه عمل كرد. بايد فشارها را بر ايران بيشتر كرد و در صورت استنكاف ايران، پرونده اين كشور را به شوراي امنيت فرستاد. اگر چه اولويت اول، اعمال فشار ديپلماسي از طريق متحدان به گونهاي است كه ايران داوطلبانه از فعاليتها و برنامه هستهاي خود چشم پوشي كند.
10- حمايت از اپوزيسيون ميتواند از عوامل موثر بر تغيير رژيم ايران باشد. سفر فعالان جوان خارجي از كشورهاي متحد ايالات متحده به ايران، راه ديگري در اين رويكرد است. اين افراد ميتوانند به عنوان جهانگرد وارد ايران شوند و در صورت نياز به جنبشهاي مدني بپيوندند.
11- بايد فعاليت ngoهاي آمريكايي را در ايران تسهيل كنيم و به صدور ويزا همت گماريم تا اقدامي قوي در ايران داشته باشند. آمريکا از سازمان هاي غيردولتي حامي دموکراسي در جهان حمايت ميکند روزنامهي روسي «راسيستکايا گازيه تا»، گزارش داده، کاندوليزا رايس، وزير امور خارجهي آمريکا اعلام کرده در سال 2009 ميلادي با هدف حمايت از آزادي و دموکراسي در سراسر جهان، مبلغي معادل 1.7ميليارد دلار هزينه اختصاص داده شده است.
12- سفارتخانههاي كشورهاي ديگر هم ميتوانند در تهران براي ما موثر باشند. حضور در جلسات محاكمه، در خواست مشترك براي آزادي زندانيان سياسي، كمك مالي به خانوادههاي زندانيان و گروههاي مخالف حكومت و حتي نظارت يا مشاركت در اعتراضها، از جمله اين راههاي تأثيرگذار است. كنگره بايد تصويب قانوني به نام آزادي ايران را بررسي كند تا از طريق آن بتوان حمايت كافي از جنبش مخالف به عمل آورد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:57
13- تضعيف ستونهاي حمايتي حكومت ايران كه همانا سرويسهاي امنيتي و نظامي، گروهها و رسانههاي طرفدار حكومت، سازمانها و رهبران مذهبي، جوانان و موسسات هوادار حكومت است بايد در دستور كار قرار گيرند. 14- سرويسهاي امنيتي و قضايي آمريكا و متحدانش بايد در همكاري با سازمانهاي حقوق بشر به جمعآوري مدارك و شواهدي در متهم كردن مسئولان ايراني به موارد شبيه ميكونوس اقدام كنند.
15- گفتوگو با دولت ايران هم بايد در دستور كار باشد. ما بايد تعامل خود را براي ديدار با مقامات ايراني و بحث و گفتوگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگراني دو طرف نشان دهيم. 16- بايد رهبران روحاني ايران را كه در رأس قدرت هستند، وادار كرد از قدرت سياسي به صورت مسالمتآميز كناره بگيرند.
16- بايد قدرت بسيج و سپاه را از ميان برد. در وزارت اطلاعات تغييرات اساسي و يا به طور كلي آن را حذف كرد. اين كميته سپس در پايان گزارش خود نتيجه نهايي را اين چنين براي مقامات كاخ سفيد و دستگاه ديپلماسي آمريكا تبيين نمايد: «بعضي ميگويند ايران آن طور كه برخي تحليلگران ادعا ميكنند، در آستانه يك انقلاب نيست و ما فقط بايد با تهران گفتوگو كنيم، بعضي ديگر ميگويند، گفتوگو حكومت ايران را تقويت و محكم ميكند و بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد.» كميته خطر جاري معتقد است كه واشنگتن به رويكرد جديدي نياز دارد، رويكردي مبتني بر به رسميت شناختن تهديد ايران از يك سو و ستايش فرصتهاي ناشي از اين وضعيت از سوي ديگر باشد. توصيه اين كميته، اتخاذ استراتژي جنگ نرم براي مشاركت طلبيدن مردم ايران در براندازي حكومت است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:57
17ـ نيروهاي طرفدار دمكراسي در ايران، به بازآموزي اصول براندازي نرم وارد شوند و آموزش مفاهيمگذار از ديكتاتوري به دمكراسي (كتاب براندازي نرم دكتر جينشارپ) در همه كشورها از جمله لهستان، يوگسلاوي، گرجستان و اوكراين را شروع نماييم.
18- جنبشهاي بدون خشونت و براندازي نرم را در اتحاد بين دانشجويان، كارگران، روشنفكران و تظاهرات تودهاي و اعتصابات عمومي دنبال نماييم.
19- حمايت گسترده از طرفداران دمكراسي در ايران و تضمين امنيت آنان در دستور كار قرار گيرد كه شامل دمكراتها، مخالفان حكومت در بين جوانان، زنان، كارگران، محققان، گردشگران، سازمانهاي دولتي و ... ميباشد.
20- انجام تحريمهاي هوشمند عليه ايران انجام گيرد. جرج سوروس[12] (از معماران انقلابهاي مخملي در عصر حاضر) جرج سوروس در 12 اگوست 1930 (21/5/1309) در بوداپست مجارستان زاده شد. وي يك يهودي است كه با مدارك هويت جعلي در بخشي از مجارستان كه توسط نازيها اشغال شده بود در پناه دوستان خانوادگياش بزرگ شد.
او در دوران پس از جنگ با فرار از قوانين كمونيستها در دانشكده معروف اقتصاد لندن شروع به تحصيل كرد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:57
سوروس در سال 1956 به ايالات متحده آمريكا مهاجرت كرد و در همين سال بود كه انقلاب مجارستان به وقوع پيوست. طي سه دهه پس از آن، او توانست به عنوان مدير صندوق مالي و متخصص در امنيت مالي و معاملات ارزي در حدود 7 ميليارد دلار سرمايه جمع كند.
تا زماني كه ديوار برلين فرو پاشيد، سوروس اعلام كرد كه نيمي از ثروت خود را صرف دموكرات سازي اتحاد جماهير شوروي سابق كرده است. به رغم تلاشهاي زياد بشر دوستانه سوروس، او در خارج از محافل سياسي و اقتصادي ناشناخته است.
سرانجام در سال 2003 سوروس اعلام كرد پول خود را صرف بركناري جورج دبليو بوش ميكند.[13]
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:57
جرج سوروس كيست؟
اهداف و اقدامات بنياد[14] او چيست؟
ـ جورج سوروس يكي از سرمايه داران بزرگ آمريكايي است كه بعضاً در رسانههاي آمريكا از وي بعنوان فرد نيكوكار و خير آمريكايي ياد ميشود و خود را پيرو فيلسوف مشهور«كالر پوپر» ميداند.
ـ از سوروس در تحليلها و مقالات رسانههاي خارجي غالباً بعنوان «سرمايه دار بزرگ آمريكايي و يكي از معماران اصلي انقلاب مخملين» نام برده ميشود.
ـ سوروس بخش زيادي از سرمايه خود را به كار تحقيق در كشورهاي مختلف جهان تخصيص داده و به همين منظور مؤسسههاي تحقيقاتي زيادي را داير نموده بطوريكه شبكه سازمانهاي سوروس در سراسر جهان و به خصوص در اروپا و جمهوريهاي شوروي سابق ايجاد شده است.
ـ فعاليتهاي سوروس با هدف ايجاد زيربناي اجتماعي و سياسي «جامعه باز»[15] صورت ميگيرد، و غالباً نيز معتقدند هدف از طرحهاي خيريه(!) سوروس نه حمايت از علم و آموزش بلكه ايجاد تغييرات تمدني در كشورها ميباشد.
ـ هدف نهايي سوروس تشكيل ائتلاف جوامع باز است تا وظايف سازمان ملل را به خود اختصاص دهند. وي معتقد است سازمان ملل متحد سازماني نيست كه در تشويق جامعه باز موفق باشد
. ـ سوروس با انتقاد از بوروكراسي دولتي، ترجيح ميدهد تا جاي ممكن كمكهاي خود را مستقيماً در اختيار نيازمندان(!) قرار دهد.
ـ بر مبناي ادعاي رسانههاي آمريكايي، جورج سوروس در سالهاي اخير مبلغ 4 ميليارد و 600 ميليون دلار آمريكا در ايالات متحده و ديگر كشورهاي جهان براي امور خيريه(!) اهدا كرده است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:58
تأمين مالي و سرمايه گذاري هنگفت سوروس در كشورهاي مختلف بر روي محورهاي زير صورت گرفته است:
v ايجاد شبكه اطلاع رساني و تأسيس فرستندههاي راديويي و تلويزيوني عليه كشورها.
v ايجاد سيستم آموزشي مورد نظر.
v حمايت از روزنامهها و تلويزيون.
v توسعه فرهنگ (فرهنگ سازي).
v تأسيس انجمن وكلاي مدافع در كشورها.
v برگزاري كنفرانس منطقهاي در خصوص زنان با دعوت از نمايندگان سازمانهاي بين المللي و غيردولتي محلي.
v حمايت از مطبوعات آزاد.
v حمايت از برنامه دموكراسي و رسانهها.
v حمايت از پروژه تكثير دموكراتيك رسانهاي.
v حمايت از مطبوعات قومي و محلي.
v حمايت از اپوزيسيون داخل و خارج.
v راه اندازي و حمايت از فعاليت سايت اينترنتي خبرگزاري در كشورها.( مثلاً سايت ورارود در تاجيكستان)
v و... ـ برگزاري نشست و همايش ميان رؤساي زن سازمانهاي غيردولتي در كشورها جهت امكان سنجي مشاركت زنان در مديريت و امور سياسي. ـ اعلام آمادگي سوروس براي تأسيس يك مركز يا فرهنگستان ويژه زنان براي هماهنگ كردن فعاليت سازمانهاي غيردولتي در مسائل زنان در كشورها.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:58
( با موضوع تاجيكستان، ايران و افغانستان). ـ پوشش دهي بنياد سوروس از يك كشور به كشورهاي همجوار ( مثلاً صندوق سوروس در تاجيكستان به اقوام افغانستان نيز پوشش ميدهد).
ـ ارتباط گيري و ملاقات سوروس با سران احزاب و سازمانهاي سياسي كشورها. ـ ارتباط گيري سوروس با نمايندگان سازمانها و موسسات بين المللي مقيم در كشورها در دفتر نمايندگي برنامه توسعه سازمان ملل متحد (مثلاً مسئولين مركز مقابله با بيماري ايدز و...).
ـ اعزام نماينده توسط بنياد سوروس به كشورها جهت كمك به توسعه دموكراسي.
ـ حمايت نهادها و ساختارهاي ايجاد شده توسط سوروس از روند «دموكراسي سازي» و ايجاد جامعه مدني در كشورها.
( تغيير رژيمها و جايگزيني رژيم كاملاً طرفدار غرب و آمريكا).
ـ سفراي كشورهاي غربي بويژه آمريكا و انگليس بعنوان مجريان و مديران اجرايي بنياد سوروس و هماهنگ كننده نيروها در كشور هدف عمل ميكنند.
ـ نيروهاي دموكراسي پرورش يافته آمريكا با حمايت رسانههاي خبري غرب و بنياد سوروس براي بدست آوردن حكومت سياسي در كشورهاي عضو جامعه مستقل مشتركالمنافع بويژه بلاروس، جمهوري آذربايجان، ارمنستان، ازبكستان، مولداوي و تركمنستان آغاز خواهد شد و هم اكنون اهداف سوروس بوسيله مخالفان دولت فعلي در بلاروس پس از تجربه گرجستان و اوكراين و قرقيزستان در حال عملي شدن است. سوروس در يكي از مصاحبههاي خود در سال گذشته با روزنامه لس آنجلس تايمز عنوان داشته:
«من دوست دارم سناريوي مشابه با وقايعي كه در گرجستان به وقوع پيوسته در كشورهايي نظير قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان در آسياي مركزي تكرارشوند» كلياتي در باره راهبرد انقلابهاي مخملي
الف ـ انقلابات مخملي چگونه صورت ميگيرد؟ يوري تسيوفسكي كارشناس خاورشناس روسي ميگويد انقلاب مخملي يا به عبارت ديگر تغيير رژيمها در فضاي خاور دور و نزديك از راههاي مختلفي ميتواند صورت گيرد. به گفته وي در سالهاي اخير به اصطلاح دموكراتيزه كردن اين منطقه هرچه آشكارتر ظاهر ميشود.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:59
به اين نحو كه آمريكاييها به رژيمهاي حاكم پيشنهاد ميكنند كمكهاي خيريه از جانب به اصطلاح سازمانهاي غيردولتي در زمينههاي آموزشي، بهداشت و فرهنگ و غيره را بپذيرند.
اين سازمانها با گذشت زمان به مراكز اعمال نفوذ و تأثيرگذاري تبديل شده و آنها نيروهاي ناراضي و مخالف را از راه رساندن كمكهاي مالي سخاوتمند به لطمه وارد كردن به مباني ايدئولوژيك رژيمهاي حاكم در زير پرچم مبارزه به خاطر دموكراسي و حقوق بشر تشويق ميكنند.
پس از مدتي سفارتخانه و كنسولگري ايالات متحده نيز به اين فعاليت ميپيوندند آنها به گروه بنديهاي ناراضي كمكهاي مالي رسانده و به اصطلاح رژيمهاي نامساعد فشار سياسي وارد ميآوردند.
سپس اپوزيسيون به اجراي حركات اعتراضي تحريك ميشود. نمونههاي گرجستان، اوكراين و قزقيزستان نشان ميدهد كه اين كار چگونه صورت ميگيرد.[16] نيكولاي لئونوف نماينده مستقل مجلس دوماي دولتي روسيه نيز فساد گسترده در دولت و بي اعتباري ناشي از آن، وجود اپوزيسيون قوي و حمايت مالي خارجي را از جمله شرايط لازم براي وقوع انقلابهاي مخملي ميداند. بنابراين به گمان وي سه عنصر و يا شرط براي بروز چنين انقلابهايي الزامي است:
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:59
1- اولين شرط حتمي براي بروز چنين انقلاب و توفيق آن وجود دولت و يا حكومتي است كه خود را در انظار مردم برملا و رسوا كرده است. يعني دولت مقصر در اثر فشار ديگر جناحها مانند قوم و خويش بازي اعتبار و حيثيت خود را در انظار ملت خود از دست داده است.
2- عنصر دوم ضروري براي برپا شدن انقلاب ملايم وجود اپوزيسيون متشكل و هدفمند است كه يك سلسله خواست هاي برنامهاي به سود جامعه را دارا ميباشد. 3- عنصر سوم وجود يك نوع حمايت مالي از خارج است.[17]
ب ـ آمريكا در روياي انقلاب مخملي در ايران در طي سه سال گذشته از سوي محافل سياسي و امنيتي آمريكا تحركات گستردهاي در سطوح مختلف براي تحقق روياي انقلاب مخملي در ايران صورت گرفته است. پايگاه اينترنتي نشريه آمريكايي بوستون گلوب در مقالهاي به قلم لورا روزن مينويسد از متحدان بالقوه آمريكا براي تغيير رژيم در ايران، شبكه غيرمنسجمي از سازمانهاي غيرانتفاعي (ngo)، متخصصان دانشگاهي و حقوقدانان هستند كه معروف به جنبش غيرنظامي استراتژيك ميباشند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
19-01-2017, 23:59
[18] در ادامه به برخي از مهمترين سرفصلهاي تحركات آمريكا براي پيشبرد راهبرد انقلاب مخملي در ايران اشاره ميشود... 1 ـ پرده برداشتن از طرحي با عنوان «دموكراسي براي ايران» در بهار 1384 برخي از سناتورهاي آمريكايي از طرحي با عنوان «دموكراسي براي ايران» در راستاي راهبرد « انقلاب آرام در ايران» پرده برداشتند. آن طور كه سام براون بك سناتور آمريكايي تدوين كننده اين طرح گفت... طراحان اين سياست توانستند در لايحه بودجه سال 2004 مبلغي را براي كمك به ساختار جامعه مدني و برقراري دموكراسي در ايران اختصاص دهند و همين را در سال 2005 نيز ادامه دادند. به گمان براون بك دولت آمريكا با اين اقدام همان گامها و اقداماتي را كه براي اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي سابق برداشته بود، براي اين نيز برميداشت.
يعني تشويق مردم به توسعه جامعه مدني و دموكراسي،[19] نيكو اسپرنس يكي از معاونين وزارت خارجه آمريكا چنين اقداماتي (كمك مالي به مخالفان) را خطي موازي با ابتكارات ديپلماسي توصيف ميكند كه هم اكنون در مورد تروريسم و برنامه هستهاي ايران در جريان است.
به گفتهي وي «دولت آمريكا در مورد ايران همانند اوكراين و گرجستان» عمل ميكند.[20] در اواخر بهار 1384 دولت آمريكا اعلام كرد كه دست به حمايت از پروژههايي خواهد زد كه به گسترش دموكراسي در ايران كمك ميكند.
در اين اوضاع كنگره آمريكا بودجهاي بالغ بر سه ميليون دلار براي پشتيباني مالي از گروههاي مدافع حقوق بشر، نهادهاي آموزشي، سازمانهاي غير دولتي و همچنين افرادي كه در زمينه پيشبرد دموكراسي و حفظ حقوق بشر در ايران فعاليت دارند تعيين نمود.[21]
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:00
اين اقدام آمريكا در حمايت مالي رسمي از اپوزيسيون براي نخستين بار بود كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق ميافتاد.
آن طور كه روزنامه انگليسي فايننشال تايمز گزارش داد اين اقدام قسمتي از طرح دراز مدت بوش براي گسترش دموكراسي در ايران است كه در حال حاضر مبلغ 3 ميليون دلار را در برميگيرد اما برخي از نمايندگان كنگره ميگويند اين بودجه به تدريج به 50 ميليون دلار بالغ خواهد شد.[22] اختصاص بودجه 50 ميليون دلاري كنگره آمريكا براي پيشبرد طرح دموكراسي در ايران نيز در اين چارچوب صورت گرفته است.
به اعتراف مقامات بلند پايه آمريكايي، رسالت راديوهاي بيگانه و تلويزيونهاي فارسي زبان پيشبرد طرحهاي آمريكا و اپوزيسيون براي تغيير نظام اسلامي است. وزير امور خارجه آمريكا در يكي از جلسات كنگره آمريكا در جريان نشست پرسش و پاسخ نمايندگان تصريح كرد كه جرج بوش تصميم گرفته در سال جاري ميلادي مبلغ 75 ميليون دلار را از كنگره براي تقويت برنامه تلويزيوني فارسي زبان دولتي آمريكا دريافت كند.
آنگونه كه رايس ميگويد مبلغي از اين كمك نيز براي تقويت برنامههاي راديو فردا و بخش دولتي راديو آمريكا اختصاص خواهد يافت و از كمك به اپوزيسيون نيز سخن رفته است. داريوش همايون، فعال سياسي مقيم خارج، در همين راستا تصريح كرده است كه حجم زيادي از مبلغي كه كاندوليزا رايس از كنگره در خواست كرده صرف تبليغات عليه جمهوري اسلامي خواهد شد و براين اساس حمايت ويژهاي از برنامههاي راديويي – تلويزيوني مخالف نظام جمهوري اسلامي صورت خواهد پذيرفت.[23]
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:01
2 ـ اپوزيسيون داخلي و خارجي، گروه پيشرو براي هدايت هدفمند راهبرد انقلاب آرام در ايران اختصاص بودجه از سوي آمريكا براي حمايت از گسترش دموكراسي در ايران در راستاي سازماندهي گروه پيشرو براي هدايت هدفمند راهبرد انقلاب آرام صورت ميگيرد و اپوزيسيون داخلي و خارجي گروه به اصطلاح پيشرو براي پيشبرد راهبرد انقلاب آرام در ايران، تفرق گروههاي اپوزيسيون مخالف نظام اسلامي است كه برپايي نشستهايي با عنوان همبستگي براي يكپارچه سازي آنان نيز ناموفق بوده است و چند پارگي آنان كماكان ادامه دارد و اين مسئله به تدريج نااميدي آمريكا از اپوزيسيون خارج از كشور و توجه ويژه به اپوزيسيون داخلي را به دنبال است.
روزنامه فايننشال تايمز به نقل از برخي تحليلگران هيأت حاكمه بوش مينويسد..
« ايالات متحده به اين نتيجه رسيده است كه بعيد به نظر ميرسد از جانب تبعيديان مخالف دولت تهران اقدام قابل ملاحظهاي عليه جمهوري اسلامي صورت گيرد، از اين رو واشنگتن به دنبال راههايي است كه رژيم اسلامي را از داخل متزلزل سازد.»[24]
3 ـ نااميدي آمريكا از اپوزيسيون خارجي و گرايش به حمايت از اپوزيسيون داخلي ناكار آمدي ضد انقلاب مقيم خارج موجب شده است كه محافل سياسي و امنيتي آمريكا به حمايت از اپوزيسيون در داخل كشور براي پيشبرد و هدايت حركت به اصطلاح آزاديخواهانه در ايران بپردازند كه اين مسئله در اظهارات رئيس جمهوري آمريكا و وزير امور خارجه اين كشور به وضوح ديده ميشود.[25]
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:02
هوشنگ اميراحمدي، استاد دانشگاه در آمريكا، در همين زمينه تصريح كرد..« اعتقاد دارم هم اكنون آمريكا نگاهش به نيروهاي داخل ايران است نه به نيروهاي خارج». وي همچنين به تشريح برخي ابعاد اين حمايت پرداخت و از جمله تأكيد كرد آمريكا درصدد تحريك فكري مخالفان حكومت با توسل به پروپاگاندا (روزنامه، راديو و تلويزيون ) و تشكيلات داخلي و ايجاد بيثباتي داخلي همراه با انزواي بينالمللي است.[26]
نورت گينگريچ، رئيس سابق مجلس نمايندگان آمريكا، طي اظهاراتي در همين راستا خاطرنشان كرد آمريكا به منظور سرنگوني نظام اسلامي ايران بايد به فوريت پشتيباني از گروههاي اپوزيسيون در داخل ايران را آغاز كند و در اين رابطه بيش از هر چيز بايد به حمايت از «سازمانهاي دانشجويي» و «حمايت از اتحاديههاي كارگري» برخيزد.[27]
4 ـ شكل گيري اپوزيسيون جديد از طريق اعطاي بورس تحصيلي به برخي عناصر تحكيم وحدت سازمان سيا در راستاي حمايت از اپوزيسيون داخلي و همچنين زمينه سازي براي شكل گيري اپوزيسيون جوان و همسو با سياستهاي آمريكا به طور غير محسوس و در قالب بورس تحصيلي به يارگيري برخي از عناصر شناخته شده دفتر تحكيم وحدت طيف علامه از جمله اكبر عطري و عليرضا افشاري گام برداشته است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:02
5 ـ استفاده از طيف خاص دانشجويي براي ارتباط با اقشار اجتماعي ايران. به نظر ميرسد كه آمريكا، جنبش دانشجويي ايران را طلايه دار طبقات سياسي، اجتماعي موجود در جامعه ميداند كه ميتواند به عنوان موتور محرك جنبشهاي اجتماعي محسوب شود و با حمايت از طيف خاصي از عناصر شناخته شده جنبش دانشجويي ميكوشد دايره و گستره اپوزيسيون نظام را افزايش دهد و در عين حال زمينه برقراري حلقههاي ارتباط با ديگر اصناف و اقشار اجتماعي و همچنين جنبشهاي قومي را فراهم آورد. رسانههاي بيگانه همچنين از ظهور برخي تحركات داخلي مخالف نظام اسلامي با ماهيت اقتصادي و هويتي سخن ميگويند. از اين منظر گفته ميشود انواع جديدي از مبارزات در ايران در حال شكل گرفتن است كه هم ماهيت سند يكايي (اقتصادي) دارد و هم ماهيت قومي (هويتي) بنابراين پيش بيني اين كه تا چه ميزان نيروها و گروههاي مخالف نظام اسلامي فعال شوند دشوار است.[28]
6 ـ تلاش براي برقراري پيوند ميان جنبشهاي اجتماعي فضا سازي رسانههاي آمريكايي از جمله راديو فردا، رسانه وابسته به سيا و راديو آمريكا درباره طيف خاصي از اقليتهاي قومي، دانشجويان، زنان و كارگران در سه سال گذشته به طور محسوسي افزايش يافته است و به نظر ميرسد كه اين رسانهها همسو با محافل سياسي و امنيتي آمريكا با بهرهگيري از شگردهاي جنگ تبليغي و رسانهاي ميكوشند به طور غير محسوس از طريق راه اندازي جنبشهاي اجتماعي و ايجاد همسويي و برقراري پيوند ميان آنها در جهت پيشبرد راهبرد « انقلاب مخملي در ايران» حركت كنند.
رسانههاي بيگانه از تحول در مطالبات جنبشهاي اجتماعي سخن ميگويند كه مهمترين مولفه آن درهم پيوندي با ديگر اقشار اجتماعي و فاصله گرفتن از دولت و همچنين پيگيري مطالبات و حقوق مردم معرفي ميشود. اين رسانهها در مقطع مورد بررسي با معرفي « مسئله حقوق بشر» به عنوان دغدغه مشترك همه گروههاي ضد انقلاب كوشيدند از مقوله حقوق بشر به عنوان بستري براي پيوند جنبشهاي اجتماعي بهرهبرداري نمايند.[29]
پيشبرد سياست گسترش دموكراسي در ايران از طريق برنامههاي اينترنتي و راديو و تلويزيوني،[30]
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:02
برپايي كارگاههاي آموزشي مخفي براي ايرانيان در دوبي براي تدارك جنبشهاي مقاومت به سبك اروپايي شرقي در ايران،[31]
پيگيري سناريوي متحد ساختن اپوزيسيون داخل و خارج[32]
و همچنين معرفي اكبر گنجي به عنوان نماد انقلاب[33]
از ديگر مصاديق تلاش محافل سياسي و رسانهاي آمريكا در راستاي تحقق راهبرد انقلاب مخملي در ايران است.
در مجموع تأمل در فضاسازي راديوهاي بيگانه از سناريوي هدفمند آمريكا براي پيشبرد راهبرد انقلاب مخملي در ايران حكايت ميكند كه در هر مقطع متناسب با شرايط سياسي و اجتماعي بخشي از زواياي آن كليد ميخورد. فضا سازي راديوهاي بيگانه درباره راهبرد
انقلاب مخملي در سال 1386
الف ـ فضاسازي هدفمند راديو فردا درباره راهبرد انقلاب مخملي رسانههاي آمريكايي به ويژه راديو فردا، رسانه وابسته به سيا، با هدفمندي خاصي به فضاسازي در زمينه راهبرد انقلاب مخملي آمريكا ميپردازد. اين رسانه در آستانه جشنهاي بيست و هشتمين سالگرد انقلاب اسلامي در سلسله گزارشهايي به عنوان «چهار انقلاب اما بي خونريزي»[34]
موضوع انقلابهاي مخملي در برخي كشورهاي اروپايي شرقي و آسياي ميانه از جمله چك اسلواكي، روماني، اوكراين و قرقيزستان را مورد توجه قرار داد و براي توصيف آنها از واژگاني همچون مخمل، گل سرخ، لاله و نارنجي استفاده كرد. زمان پخش اين گزارشها و ادبيات تبليغي اين رسانه از نوعي هدفمندي حكايت ميكند كه به طور مشخص دو هدف تبليغي الگوسازي و همچنين قرينه سازي را پيگيري ميكند و ميكوشد با تشابه غير منطقي فضاي سياسي و اجتماعي ايران با كشورهاي اروپاي شرقي، ذهن مخاطب را به سوي پيگيري الگوهاي موازي و همگون سوق دهد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:03
رسانه وابسته به سيا همچنين در همطرازي و هم پيوندي با اين رويكرد تبليغي به صورت هدفمند به ترويج مفاهيم و مشخصههاي دموكراسي غربي ميپردازد و ميكوشد به طور غير مستقيم حكومت مبتني بر سكولاريسم را به عنوان الگوي مطلوب و جايگزين براي جامعه ايران معرفي كند.
براين اساس در برنامه اختصاصي با عنوان «مجله دموكراسي»، موضوع دموكراسي را مورد توجه قرار داد و ديدگاه اساتيد و كارشناسان همسو در اين زمينه منعكس كرد.
ب ـ برجسته سازي مفهوم و مصاديق جنبشهاي اجتماعي در ايران تلاش براي ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت از استراتژيهاي تبليغي ثابت محافل سياسي و رسانهاي آمريكا عليه ايران است و ميتوان گفت اين استراتژي كلان مبناي راهبرد انقلاب مخملي در ايران را شكل ميدهد و رسانههاي غربي در سطوح مختلف به دنبال پيشبرد اين استراتژي هستند در اين نوشتار از منظر بررسي راهبرد انقلاب مخملي در ايران از برخي لايهها و حلقههاي استراتژي ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت در حوزههاي اجتماعي، هويتي و قوميتي رمزگشايي شده است...
1 ـ حركت در جهت نهادمندي جنبشهاي اجتماعي رسانههاي بيگانه به گونهاي هدفمند ميكوشند براي جنبشهاي اجتماعي ايران هويتي مستقل از دولت قائل شوند بر اين اساس با باز تعريف ويژگيهاي ساختاري جديد براي آنها ميكوشند جنبشهاي اجتماعي را در جهت نهادمندي سوق دهند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:03
اين رسانهها از نگاه چالش ـ فرصت به جنبش هاي اجتماعي ايران مينگرند و در زمينه چالشهاي جنبشهاي اجتماعي در ايران به مواردي همچون وابستگي به دولت ( نداشتن استقلال) و حفظ همبستگي (واگرايي) اشاره ميكنند و براي فراروي قرار گرفتن از اين موانع ساختاري، حركت در جهت نهادمندي را پيشنهاد ميكنند. اين رسانهها همچنين به طور غير مستقيم به دنبال سازماندهي و همچنين تعيين پيشرو براي جنبشهاي اجتماعي هستند.
2 ـ گستراندن چتر سياسي و امنيتي بر جنبشهاي اجتماعي رويكرد كلان محافل سياسي و رسانهاي غرب آن است كه چتر سياسي و امنيتي بر جنبشهاي اجتماعي، انجياوها، گروههاي اجتماعي غير دولتي و غير حكومتي بگسترانند. بر اين اساس از منظر انقلاب مخملين و براندازي نرم، دغدغههاي صنفي، هويتي و قومي اقشار اجتماعي، جلوه سياسي و امنيتي به خود ميگيرد. رسانههاي بيگانه نگاه جمهوري اسلامي و به ويژه دولت نهم به حركتها و اعتراضات صنفي را امنيتي ميدانند و معتقدند دولت به جاي چاره انديشي براي حل مسالمت آميز اين گونه مسائل به برخوردهاي امنيتي روي ميآورد. اين رسانهها مدعي هستند برخورد سركوبگرايانه با اعتراضات صنفي در ايران امروزه امري متداول و رايج شده است. و اينگونه برخوردها از سوي جمهوري اسلامي «آگاهانه» و براي معرفي كردن اين اعتراضات به عنوان اقدامي «ضد انقلابي» و «ضد امنيتي» جهت از بين بردن هرگونه ديالوگي در كشور صورت ميگيرد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:03
3 ـ تسري مباحث حقوق بشري به نهادهاي جامعه مدني راديوهاي بيگانه به ويژه راديو فردا، رسانه وابسته به سيا، به دنبال گستراندن حوزههاي مرتبط با حقوق بشر در ايران هستند. بر اين اساس ميكوشند با تسري مباحث حقوق بشري به گروههاي مردمي و نهادهاي جامعه مدني، زمينه فعالتر شدن جنبشهاي اجتماعي از جمله، كارگران، دانشجويان، معلمان، زنان و قوميتها را در اين حوزه فراهم كنند. بر اين اساس بخشي از فضاسازي رسانههاي بيگانه درباره جنبشها و اعتراضات دانشجويي، معلمان، كارگران و زنان از اين منظر صورت ميگيرد. در فضاي رسانهاي، نحوه برخورد دولت ايران با آنان، نمايانگر ناديده انگاشتن قوانين كشور و تعهدات تهران در قبال قوانين بينالمللي حقوق بشر تلقي ميشود.
4 ـ تلاش براي ايجاد گفتمان مقاومت مدني و اعتراض رسانههاي بيگانه به گونهاي هدفمند ميكوشند «گفتمان مقاومت مدني و اعتراض» را به نهادهاي جامعه مدني تسري دهند. تحقق چنين شرايطي از منظر رسانهاي مستلزم تحولي اساسي در مولفههاي قدرت سياسي ارزيابي ميشود. در عين حال نوعي تلاش هدفمند براي ايجاد گفتمان اعتراضي مشترك براي سه قشر كارگران، دانشجويان و معلمان مشهود است و شعار «كارگر، دانشجو، معلم، اتحاد» تداعي گر اين گفتمان است كه در لايههاي پنهان آن پس زمينههاي سياسي مشهود است. در همين راستا راديوهاي بيگانه وضع معلمان، كارگران و دانشجويان را در هم پيوندي با هم تحليل ميكنند و ميكوشند نوعي همگوني و همساني ميان مشكلات و مطالبات معلمان، كارگران و دانشجويان ايجاد كنند و در عين حال به گونهاي غير مستقيم به دنبال ايجاد اعتبار و مشروعيت بخشي به اين اعتراضات هستند بر اين اساس از نوعي مقاومت قانوني در مقابل حاكميت سخن ميگويند و اين اعتراضات را در وراي ادعاي تحقق نيافتن شعارهاي دولت نهم توجيه ميكنند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:04
5 ـ بينالمللي كردن مسئله جنبشهاي اجتماعي در ايران محافل سياسي و رسانهاي غرب به گونهاي هدفمند با طرح برخي ديدگاههاي همسو ميكوشند از نگاه خود باز تعريف جديدي از ويژگيهاي ساختاري و همچنين مشخصههاي جنبشهاي اجتماعي در ايران ارائه كنند و از اين منظر به طور غير محسوس مطالبات آنان را بالا ببرند. نكته قابل توجه آن كه راديوهاي بيگانه در پيوند زدن جنبشهاي اجتماعي از سطح داخلي فراتر و متاثر از سطح ساختار نظام جهاني به دنبال ايجاد همبستگي ميان جنبشهاي اجتماعي با گروهها و جنبشهاي غيردولتي در ديگر نقاط جهان هستند كه شايد بتوان از آن به عنوان تلاش براي ايجاد جامعه مدني و جهاني ياد كرد.
برجسته سازي خبري مبني بر تاسيس كميته تهران 2007 از سوي سازمان جوانان و دانشجويان احزاب ايتاليا در حمايت از جنبش دانشجويي ايران به ويژه فعاليتهاي دانشجويان دانشگاه اميركبير در همين راستا قابل ارزيابي و تحليل است. رسانههاي بيگانه همچنين كوشيدند مسائل كارگري ايران را نيز از سطح داخلي فراتر برده و به آن ابعاد بينالمللي دهند.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:04
6 ـ تفرقه افكني و دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي عليه ايران محافل سياسي و رسانهاي غربي با دست گذاشتن بر برخي مسائل قومي، مذهبي، اجتماعي و سياسي ميكوشند بر اختلافات و تنشهاي داخلي كشور بيافزايند و اين رويكرد از منظر راهبرد انقلاب مخملي در ايران قابل ارزيابي و تحليل است. رسانههاي بيگانه در يك جريان تبليغي هدفمند، تجزيه ايران را به عنوان راهكاري براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي در دستور كار خود قرار دادهاند. به ادعاي اين رسانهها، فارسها تنها نصف جمعيت ايران هستند و نصف ديگر شامل قوميتهاي مختلف ديگر است و سنيها حتي در تهران يك مسجد اختصاصي ندارند و اگر اقتصاد ايران موفق بود، اختلافات قومي يا حتي ديني چندان مطرح نميشد اما در شرايط كنوني اقتصادي، اقتصاد كمتر يك نيروي متحد كننده در ايران است و اكثر اقليتهاي ايراني فقيرترند و تحت سلطه فارسها قرار دارند.
از همين رو رسانههاي بيگانه با چنين تلقي و در راستاي سياست تفرقه افكني و دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي عليه ايران به دولت آمريكا توصيه ميكنند به جاي تنش زايي با رژيم ايران روشي مبتني بر سنت آمريكايي سياست ويلسون مبني بر تشويق نيروهاي ملي گرا در داخل ايران را در پيش گيرد. نوام چامسكي، زبان شناس صاحب نام آمريكايي، در گفتگوي اختصاصي با نشريه پاكستاني اينترنشنال نيوز تصريح كرد يكي از خطوط سياست كلي آمريكا تحريك جنبشهاي جدايي طلب به ويژه در مناطق نفت خيز ايران، مناطق عرب نشين نزديك خليج فارس، مناطق آذري نشين و نواحي ديگر است. در همين راستا، تنت كتمن، كارشناسان امور خاورميانه در مركز تحقيقات كنگره آمريكا و همچنين مؤلف كتابي درباره سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، هم گفت:
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:05
:
گروههاي اپوزيسيون خارج از ايران طرفداران زيادي در ايران ندارند عملاً تمام تلاشهاي آمريكا براي تغيير رژيم ايران با شكست مواجه شده است و به نظر ميرسد تنها راه مقابله با حكومت ايران تحريك اقليتهاي قومي در اين كشور است. مهرداد درويش پور، جامعه شناس مقيم سوئد، نيز در گفتگو با راديو كلن مسئله روز جهاني زبان مادري را با وضع اقليتهاي قومي در ايران پيوند زد و بر اين پيش فرض تبليغي تأكيد كرد كه جمهوري اسلامي در صورت خودداري از پاسخگويي به مطالبات قوميت با انفجار قومي روبرو خواهد شد. وي در توضيح وضعيت انفجار قومي در ايران به دو گزاره تبليغي انكار هويتهاي قومي و ملي از سوي جمهوري اسلامي و همچنين تشديد فشارهاي بينالمللي بر ايران استناد نمود و خاطرنشان كرد كه اين خطر وجود دارد كه بخشي از تلاشها براي تشديد فشار بر ايران از طريق دامن زدن به نزاعهاي قومي صورت گيرد.
7 ـ تعامل اقتصادي، اسب تروا براي ايجاد تغييرات سياسي در ايران:
برخي از محافل سياسي و رسانهاي غرب چشم انداز اوضاع اقتصادي را تيره و تار ترسيم ميكنند و در توصيف آن از عبارات و واژگاني بهره ميگيرند كه در نگاه استعاري ميتوان از آن با عنوان «پاشنه آشيل» ياد كرد. از اين منظر نقش « متغير اقتصاد » در تعيين رويكرد و استراتژيهاي غرب به ويژه آمريكا درباره نحوه برخورد با ايران محوري و تاثيرگذار تلقي ميشود. بر اين اساس چارچوب برخي از استراتژيهاي غرب به ويژه آمريكا درباره نحوه برخورد با ايران محوري و تاثيرگذار تلقي ميشود.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:05
بر اين اساس چارچوب برخي از استراتژيهاي غرب به گونهاي است كه سمت و سوي آن بر استفاده از گزاره القايي وضع نابسامان اقتصادي براي شوراندن اقليتهاي قومي و مذهبي عليه سيطره فارسها بر اقتصاد ايران جهت گيري شده است. در حال حاضر نيز گفتمان جديدي در تعيين استراتژيهاي غرب درباره نحوه برخورد با ايران به ويژه مسئله هستهاي در حال شكل گيري است كه بر اساس آن از «تعامل اقتصادي به عنوان اسب تروا براي ايجاد تغييرات سياسي در ايران» ياد ميشود. از منظر اين ديدگاه اگر چه تعامل اقتصادي در كوتاه مدت دولت ايران را قادر ميكند فوايد اقتصادي بيشتري به مردم اين كشور برساند و از اين رو تا حدودي نارضايتي مردم را از حكومتشان كاهش بدهد، امام در بلند مدت تعامل اقتصادي به مثابه «اسب تروا» خواهد بود كه مردم ايران را از نظر اقتصادي و سياسي تقويت خواهد كرد و قدرت مقامات جمهوري اسلامي را تحليل خواهد برد. گزارش اجمالي از پروندهي متهمين «هاله اسفندياري» و «كيان تاج بخش» همانگونه كه استحضار داريد عقبهي تهديدات نرم آمريكا عليه منافع و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران توسط نهادهاي سياسي ايالات متحده و از طريق برخي از بنيادها، مؤسسات و تينك تنكهاي به ظاهر خصوصي كه به نوعي به نهادهاي مزبور متصل هستند، هدايت و پيگيري ميشود. كار ويژهاي اغلب بنيادها، موسسات و تينكتنكهاي آمريكايي، پوشش دهي، مشروع نمايي، كاهش هزينهها و تقليل حساسيتهاي امنيتي و ضد امنيتي در قبال فعاليتهاي جاسوسي و اقدامات غير قانوني سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا ميباشد. پس از دستگيري دكتر رامين جهانبگلو به عنوان يكي از قطعات پازل براندازي نرم در ج.ا.ا و تحقيقات به عمل آمده از نامبرده، وي ضمن تشريح كم و كيف و نحوهي ارتباطات خود و برخي از عناصر به اصطلاح روشنفكر و عناصر ناراضي داخلي با موسسات خارجي، از حضور و هدايت مؤثر عوامل سرويسهاي بيگانه در اين قبيل جلسات پرده برداشت و به گويا سازي و ارائهي مستنداتي در خصوص اقدامات بيگانگان براي پياده سازي پروژهي تغييرات بنيادين و نرم درج.ا.ا پرداخت.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:06
اظهارات رامين جهان بگلو، كاشف يكي ديگر از حلقههاي كليدي از موسسات و بنيادهاي آمريكايي فعال در پروژهي براندازي نرم- مركز ودرود ويلسون – محسوب ميشود كه به نوعي حلقهاي اتصال عناصر به اصطلاح روشنفكر داخل كشور با برخي از نهادهاي اصلي سياست ساز آمريكايي بود. بر اين اساس، دكتر هاله اسفندياري، موسس و مدير برنامهي خاورميانهي مركز دودرو ويلسون آمريكا نيز كه در همين راستا فعاليت مينمود، دستگير گرديد. برخي اهم نتايج حاصله از تحقيقات به عمل آمده از هاله اسفندياري تصريح به تأمين سالانهي بودجهي برنامهي خاورميانه مركز ويلسون از سوي كنگرهي آمريكا. ü تأكيد بر اهميت و محوريت « موضوع ايران» براي آمريكا، با انتصاب خانم هاله اسفندياري – به عنوان يك ايراني – جهت تأسيس و مديريت برنامهي خاورميانهي مركز فوق. تمامي جلسات برگزار شده در « برنامهي خاورميانه » به نوعي با موضوع ايران مرتبط ميباشد، ( لذا خانم هاله اسفندياري نام اصلي اين برنامه را «ايران و خاورميانه» ذكر مينمايد). ü پروژههاي مرتبط با ايران، تحت حمايت مالي « بنياد آمريكايي سوروس» قرار دارد و كليهي هزينههاي اياب و ذهاب مدعوين در داخل آمريكا براي وصل شدن به ساير سازمانها و تينك تنكهاي آمريكايي – فعال در پروژهي براندازي نرم – با پشتيباني بنياد سوروس انجام ميگيرد. ü از جمله وظايف هاله اسفندياري در برنامهي مركز فوق، دعوت از ايرانيان متخصص در جامعهي مدني براي سخنراني در مركز فوق و سپس شناسايي و وصل نمودن آنها با ساير سازمانها و تينك تنكهاي آمريكايي عنوان شده است. يكي از اهداف برگزاري جلسات سخنراني توسط ايرانيان در واشنگتن، آشنايي بيشتر سياستمداران آمريكايي شامل نمايندگان كنگره و سنا، وزارت خارجه، وزارت دفاع و نهادهاي اطلاعاتي با مسائل جاري داخل ايران، نخبگان ايراني در حوزههاي روشنفكري، فعاليتهاي زنان، جوانان و سمنها بوده است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:07
خانم اسفندياري در توضيح بيشتر اين موضوع ميگويد: «مركز ما (وودرو ويلسون) نقش شناسايي و دعوت از ايرانياني كه در يكي از اين حوزهها تخصص داشتند را به عهده داشت. بنياد سوروس حمايت مالي پروژههاي ايران را به عهده گرفت و از ما در خواست داشت اين سخنرانان به نوعي به اين بنياد هم وصل شوند ( با پوشش سخنراني در دفتر بنياد در نيويورك) از طرفي دولتي مثل وزارت خارجه، كنگره، وزارت دفاع، نهادهاي اطلاعاتي در سخنرانيها حضور داشته و بدين ترتيب امكان اتصال مدعوين با اين نهادها هم وجود داشت. كما اينكه دانشگاه دفاع ملي آمريكا از طريق خانم جوديت يافه (از كارشناسان سازمان سيا) دو برنامهي مشترك در مورد ايران با مركز ويلسون داشت. بدين ترتيب با دعوت افراد شناسايي شده اين افراد به نوعي در زنجيرهاي از ارتباطات قرار ميگرفتند، كه نهايتاً در راستاي اهداف نهادهاي سياسي آمريكا براي تغيير از درون در كشور، مورد سوء استفاده واقع ميشدند.» نقش برنامه خاورميانهي مركز ويلسون آمريكا به عنوان يك نشان گاه در حلقهي بنيادها و سازمانهاي آمريكايي بوده است. ü بنيادها، سازمانها و نهادهاي آمريكايي فعال در پروژهي براندازي نرم، نقش مكملي را نسبت به هم، در راستاي اهداف تغييرات نرم در كشورهاي هدف دنبال ميكنند. اين مراكز، تحت عناوين و پوششهاي مختلف ، افراد كليدي را در حوزههاي اثرگذار(مثل جنبش همبستگي در لهستان؛ و با دانشگاه، روشنفكران، ngoها ، زنان و جوانان در ايران و...) شناسايي و با حمايت مالي و پشتيباني بنيادهايي مثل سوروس، فورد، ned، از طريق دعوت به سخنراني، كنفرانس بورسهاي مطالعاتي ، و پژوهشي و... آنها را جذب و ضمن «توانمند سازي» آنها در حوزههاي تخصصيشان به نهادهاي سياسي آمريكا متصل ميكنند. فعاليت بنياد سوروس- از بنيادهاي موثر در انقلابات رنگين- در داخل كشور برخي اخبار و اطلاعات حاكي از اين بود كه بنياد سوروس فعاليت خود را در داخل كشور آغاز نموده و موفق گرديده به شكل غير رسمي دفتري را در ايران داير و اهداف خود را از اين طريق دنبال نمايد. لذا با تمركز شدن بر روي موضوع، نماينده آن بنياد در ايران- كيان تاج بخش- شناسايي و دستگير گرديد. كيان تاج بخش، فرزند يكي از درباريان رژيم منحوس پهلوي بوده و از كودكي به خارج از كشور رفته و تحصيلات خود را در انگليس و آمريكا گذرانده است. مشاراليه دو سال قبل از ورود به ايران با بنياد سوروس آشنا ميشود و طرح اوليهي خود را در موضوع ايران به آن بنياد ارائه ميدهد. مبتني بر اسناد كشفي بنياد سوروس در ايران، اين بنياد استراتژي خود را در اين گونه بيان ميكند: «اكنون استراتژي به روز ما دو عنصر كليدي را در نظر گرفته است:
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:07
اول، «محيطهاي كليدي» معتبري كه در بازيگران محلي احساس نياز به وجود آيد تا تعامل با شبكه سوروس را سودمند بدانند و در آن پايه پروژهها را توسعه دهند. دوم،«بازيگران محلي» معتبري كه در ارزشهاي «جامعه باز» شريك هستند و در تعامل با ما در خصوص برنامه ريزي و بررسي در مورد اين استراتژي مشتاق شدهاند.» در بخش ديگري از اين سند آمده است: «اهداف خاص اين بنياد در ايران وصل كردن انديشمندان، تحصيل كردگان، حاكمان محلي و NGOهاي ايران به آمريكا و جوامع تحقيقاتي و حقوق بشر بينالمللي و توانمندسازي موسسات محلي ايران است» در ادامه در اين خصوص ويژگيهاي بورسهاي اين بنياد به نكاتي اشاره ميگردد از جمله: o اين بورسها با شبكههاي سياسي تخصصي و فرصتها مرتبط ميشوند. o برنامهي بورس بر عناويني كه داراي اهميت استراتژيك براي بنياد سوروس ميباشند متمركز ميشوند و تيمهايي از افراد سياسي مجرب در اين موضوعات را انتخاب ميكنند. o افراد برجستهاي از اروپاي شرقي، براي عضويت در آموزشهاي تكميلي و فرصتهاي تحقيقاتي شامل دورهي كوتاه مدت 3 ماههي بينالمللي بورس علمي سياست عمومي در واشنگتن وابسته به برنامهي مطالعات اروپاي شرقي مركز وودرو ويلسون كانديدا ميشوند. o به افراد كمك خواهد شد تا توسط مشاوران گروهي مجرب، در كارهايشان راهنمايي گردند. o براي كيفيت بخشي به بورسها، در خواستها بايد به يك موسسهي تحقيقاتي يا سياست ساز (مانند دانشگاه، n.g.o، موسسهي سياسي و...) o متناسب با موضوع در كشور آنها، به عنوان مقر اوليه ارائه گردد. o اين طرح بايد توضيح دهد كه چگونه نتيجه تحقيقات و سفارشات راهبردي در كشورهاي مختلف بهره برداري ميشود. o مركز وودرو ويلسون دسترسي به امكانات تحقيقاتي و كتابخانهاي (كتابخانهي كنگره آمريكا، دانشگاهها و...) و دانشكده مرتبط در صورت نياز ايجاد ميكند. اين مركز همچنين كمك ميكند معرفي افراد جهت ملاقات با بازيگران مختلف و سازمانهاي داراي نفوذ سياسي در واشنگتن شامل كنگره آمريكا و سنا را تنظيم نمايد. برخي اهم نتايج حاصله از تحقيقات به عمل آمده از كيان تاج بخش ü در راستاي تحقق استراتژي بنياد مذكور و براي شروع كار جديتر در ايران، آنتوني ريچتر مسئول خاورميانه بنياد سوروس در سال 83 طي سفري به ايران جهت شناسايي يك نماينده و دفتري كه پروژههاي بنياد سوروس در ايران را پوشش دهد به ايران سفر كرده و با افراد مختلفي در داخل كشور ملاقات و جلسه داشته است. ريچتر در بين كانديداهاي مورد نظر، نهايتاً كيان تاج بخش را به عنوان نمايندهي بنياد سوروس در ايران انتخاب و موضوع با وي در ميان گذاشته ميشود. ü پس از قطعي شدن موضوع تصدي نمايندگي بنياد سوروس، قراردادي با وي منعقد و مقرر ميگردد در هر ماه به مدت دو هفته و روزانه مبلغ 350 دلار دريافت نمايد. ضمناً كليهي هزينههاي مربوطه، از جمله هزينههاي داخلي و اياب و ذهاب به آمريكا و ساير كشورها توسط بنياد پرداخت گردد. ü سال 2004 بنياد سوروس مجوز فعاليت خود در ايران را از دولت آمريكا اخذ، و تاج بخش به عنوان نمايندهي ايران، براي تمديد مجوز سالهاي 2005 و 2006 شخصاً به ادارهي مربوطه در وزارت خارجه آمريكا مراجعه و تمديد فوق را اخذ مينمايد. ü با توجه به قانون تحريم ايران در آمريكا هر گونه فعاليت و سرمايه گذاري بنيادها و موسسات آمريكايي در ايران بايد با مجوز ofac از وزارت خارجه آمريكا باشد، لكن در دو جلسهي ساليانهاي كه كيان تاج بخش، با مسئولين وزارت خارجه آمريكا جهت تمديد مجوز و براي سرمايه گذاري بنياد سوروس در ايران شركت نموده بود، از وزارت خارجه مدير دفتر برنامههاي دولتي عليه ايران، كارشناس برنامه ريزي و مطالعات وزارت خارجه آمريكا و مدير دفتر دموكراسي در خاورميانه و خانم باربارا ليف (مسئول دفتر جديد ايران در وزارت خارجه آمريكا) و از بنياد سوروس آقاي ريچتر (در واقع رئيس تاج بخش در بنياد سوروس) حضور داشتند كه تاج بخش گزارشي از پروژههاي سوروس در داخل ايران ارائه ميدهد و سپس مديران فوق در وزارت خارجه آمريكا در اين زمينه سئوالاتي نمودند و به راحتي مجوز صادر ميگردد. ü به رغم اختلاف سياسي سوروس با دولت بوش، ولي اين مركز در ترويج دموكراسي مورد نظر آمريكا و دخالت در ايران هيچ مشكلي با آن دولت ندارد و جلسات فوق، كاملاً صوري بوده و براي فعاليت سوروس در ايران مجوز صادر ميشود. ü تاج بخش كه هم چنين مدير تعدادي از پروژههاي بانك جهاني در ايران ميباشد از برخي نهادهاي بينالمللي به عنوان شريك ثالث براي پوشش و پيش برد برنامههاي بنياد سوروس در ايران استفاده ميكرده است. ü همچنين در پروژههاي بنياد سوروس در ايران، كيان تاج بخش از متخصصين مجرب در هر موضوع استفاده ميكرده است. نحوهي گزينش آنها از طريق شبكهي مرتبطين خود و نحوهي جذب آنها نيز به واسطهي وصل بودن سوژه به نهادهاي بينالمللي فوق و اعتبار اين نهادها بوده است. ü ارتباطات تاج بخش با سازمانها و نهادهاي مختلف داخل كشور به اعتبار مشاور بانك جهاني، v.n.g و ... امكان مناسبي براي بهره برداري در راستاي اهداف سوروس در ايران فراهم نموده است. ü اهداف كوتاه مدت بنياد سوروس، عمدتاً فعاليت در راستاي تابلوي آشكار آن كه در ظاهر از چهرهاي آراسته و زيبنده و كاملاً بشر دوستانه برخوردار است خلاصه ميشود. ü اهداف ميان مدت اين بنياد، «فرهنگ سازي»،«نهاد سازي» و «شبكه سازي» در كشور است، كه به تدريج به ايجاد يك شبكهي غير رسمي و مرتبط با آنها در داخل كشور منجر شده و توسعه و گسترش آن در دستور كار جدي قرار دارد. ü هدف غايي و دراز مدت بنياد سوروس، توانمند سازي اين شبكه در عرصههاي مورد نظر و بهره گيري از آن در زمان معين در رويارويي با حاكميت كشور ميباشد. ü شايان ذكر است كه هدف كوتاه مدت بنياد، صرفاً به عنوان ابزاري براي نيل به اهداف دوم و سوم ميباشد و محتواي پروژه براي بنياد اهميتي ندارد. به عنوان مثال كيان تاج بخش ميگويد: «زماني به يكي از مديران بنياد سوروس، گزارش عدم پيشرفت پروژهي بهداشت عمومي در ايران (پروژهي پوششي بنياد) را ارائه دادم، ايشان پيشنهاد كرد كه فرقي ندارد هر پروژهاي كه ميتوانيد سازماندهي نماييد مثلاً در زمينهي محيط زيست». جمع بندي و نتيجه گيري محافل سياسي و رسانهاي غرب در سطوح مختلفي راهبرد انقلاب مخملي در ايران را پيگيري ميكنند به گونهاي كه در هر مقطع تمركز بر روي يكي از حلقههاي تاثيرگذار و واسط در زمينه سازي براي انقلاب مخملي بيشتر ميشود. تلاش هدفمند براي اجراي سناريوي انقلاب مخملي در ايران از رويكرد و لايههاي چند وجهي بهره ميگيرد و در مقاطعي نيز اين لايهها به صورت و مكمل هم عمل ميكنند كه درك و فهم آنها نيازمند نگاه به اين مسئله از منظر گفتماني و زبان شناسي است. آنگونه كه از فضاي تبليغي رسانهها بر ميآيد سناريوي راهبرد انقلاب مخملي در ايران در سطح كلان بر پايه مولفههاي همچون جنبشهاي اجتماعي، سازمانهاي غير دولتي، برجسته سازي شكافهاي اجتماعي و قومي استوار شده است كه همه اين مولفههاي كاركردي دوگانه دارند كه به سادگي نميتوان وجوه مثبت و منفي آنها را از هم متمايز كرد و آنها در روندي سيال به تناسب شرايط زماني خود را در قالب فرصت – چالش باز تعريف ميكنند. در توضيح اين مسئله براي نمونه ميتوان گفت سازمانهاي غيردولتي از ماهيتي نسبي برخوردار هستند كه زمينه جلب و هدايت مشاركتهاي مردمي در عرصههاي گوناگون را فراهم ميكنند اما با تغيير كاركرد به بستري براي تشديد تنشها در جامعه تبديل ميشود و اين همان چيزي است كه از آن با عنوان تهديد نرم ياد ميشود كه تشخيص مرزهاي فرصت و تهديد در آن بسيار دشوار مينمايد. در سطح راهبردي نيز نوعي تلاش هدفمند از سوي محافل سياسي و رسانهاي غرب براي ايجاد شبكهاي منسجم از اين مولفهها از طريق بالا بردن مطالبات و ايجاد گفتمان اعتراضي مشترك مشهود است. در اين ميان نكته قابل توجه، انعطاف پذيري اين سناريو است كه خود را به يك گستره محدود نميكند و در قالبهاي جديد در عرصههاي مختلف نمود و بروز پيدا ميكند و شايد به همين دليل است كه متصلب نميشود و همواره در فضاي رسانهاي پويايي و مانايي خود را حفظ ميكند. در تحليل نهايي ميتوان گفت محافل سياسي و رسانهاي غرب با تشويق قوميتگرايي در ايران، حمايت از ايجاد سازمانهاي غيردولتي، برجسته سازي مطالبات جنبشهاي اجتماعي و پيوند زدن آنها و همچنين اختصاص 66 ميليون دلار براي پياده كردن دموكراسي در ايران به گونهاي هدفمند در جهت زمينه سازي براي تغيير نرم افزاري نظام سياسي ايران حركت ميكنند. طرحي كه در لفافه عناويني فريبندهاي همچون دموكراسي پيگيري ميشود. در مجموع، نظر به تداوم جنگ نرم به رهبري دشمن اصلي ملت ايران (آمريكا) و استكبار غرب و لزوماً ادامهي سلسله اقدامات تقابلي و حتي تهاجمي در اين زمينه، لازم است اقدامات عاجلي جهت پيشگيري و مقابله با اينگونه فعاليتها صورت پذيرد كه در اين ميان: ضابطهمند نمودن ارتباط مستقيم و غيرمستقيم با سازمانها، موسسات بنيادهاي خارجي تحت عناوين مختلف بورس مطالعاتي، سخنراني، شركت در كنفرانس، آموزشهاي دورهاي، دريافت كمكهاي مالي و... ضرورتي اجتنابناپذير ميباشد.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:08
[1]ـ جورج سوروس (مجاريالاصل) ميلياردر آمريكايي و صاحب بنياد و فروشگاههاي زنجيرهاي سوروس در جهان اموال خود را وقف تغيير و براندازي حكومتهاي مخالف آمريكا نموده است. از جمله روشهاي ايشان شامل پرداخت هزينه و تامين بودجه مورد نياز اپوزيسيون و گروهها و اعطاي بورس تحصيلي، تاسيس ngo و نشريات و رسانههاي واقعي و مجازي ميباشد.
[2]ـ آْخرين جنگهاي سخت جاري در دنيا را ميتوان با جنگ افغانستان، عراق، سومالي و.. مورد نقد و ارزيابي قرار داد.
[3]ـ جوزف ناي در سالهاي اخير در تبيين نظريات خود، پيرامون قدرت به سه نوع قدرت اشاره ميكند. ابتدا قدرت سخت را مورد واكاوي قرار ميدهد كه بر مبناي زور و تهديد عمل ميكند، سپس قدرت اقتصادي را معرفي ميكند كه قلمرو آن هزينه، تطميع و پاداش است و در نهايت به معرفي قدرت نرم ميپردازد كه بر مبناي جاذبه عمل ميكند و آن را قدرت برتر دنياي معاصر معرفي مينمايد.
[4]ـ در اين اثنا كتاب با عنوان افسانه انقلابهاي رنگي به كوشش خانم دكتر الهه كولايي چاپ و منتشر شد كه در آن آمد است: در منابع خبري و اطلاعاتي غير غربي تصور ميشود كه دولت آمريكا همراه با گروهي از بنيادها و نهادهاي غربي با پرداخت مبالغي به فعالترين عناصر انقلابها يعني جوانان در اوكراين و گرجستان باعث بروز انقلابهاي اخير شدهند. در بسياري از موارد اخبار مربوط به كمكهاي خارجي مستقيم بيش از رقمهاي واقعي برآورد شده است. اما مسلم است كه نهادهاي غربي مانند بنياد ملي براي دمكراسي و موسسه بينالمللي جمهوريخواهان مبالغي شامل بر چند هزار دلار و نه چندين ميليون دلار به نهادهاي جوانان كمك كردهاند.؟!!!
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:08
[5]ـاپوزيسيون جديد در جنگ نرم آمريكايي عليه ايران شكل گرفته است و گسترهي آن از اپوزيسيون سنتي آغاز و تا عناصر و افرادي از درون حكومت جمهوري اسلامي ايران ادامه مييابد.
[6]ـ خانم مهاجر در حال حاضر از فعالان جنبش زنان و سايت يك ميليون امضا براي تغيير است و ديدگاههاي خود را از طريق شبكههاي تلويزيون لسآنجلسي تبليغ ميكند.
[7]ـ اين آموزشها ادامه برنامهاي است كه از سالهاي گذشته در هلند و ديگر كشورهاي اروپايي آغاز شد و اكنون با احساس امنيت بيشتر، فعاليتهاي خود را به داخل كشور منتقل كرده است.
[8]ـ «كميته خطر جاري» آمريكا در سال 1970 و در اوج جنگ سرد توسط جمعي از سناتورها، مسئولان ارشد وزارت خارجه و مديران با سابقه سازمان سيا و... تاسيس شد. اعضاي اين كميته با منتفي دانستن جنگ نظامي (سخت) بين دو ابرقدرت (شوروي و آمريكا) تنها راه به زانو درآوردن رقيب را در جنگ نرم و فروپاشي از درون طراحي و ارائه كردند. پس از فروپاشي شوروي كميته مزبور به حال تعليق در آمد و مجدداً پس از وقايع 11 سپتامبر فعال شد و در تاريخ 20 دسامبر 2004 بيانيه جديد خود را با عنوان گزارش كميته خطر جاري: ايران رويكردي جديد با امضاي مارك پالمر منتشر ساخت.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:09
[9]ـ اين گزارش توسط مارك پالمر تهيه و توسط كميته خطر جاري كه در آن عناصر مهمي از جمهوريخواهان آمريكا مثل جورج شولتز وزير خارجه ريگان و نيوت كينگريچ برجستهترين چهرههاي انقلاب نومحافظهكراران و سخنگوي كنگره در دوره بوش پدر در آن عضويت دارند. در اوايل پاييز 83، منتشر گرديده است. مارك پالمر نايب رئيس قديميترين سازمان حقوق بشر آمريكا به نام Freedom House مشاور شش وزير خارجه آمريكا متن نويس سخنرانيهاي هنري كيسينجر و سه رئيس جمهور آمريكا از نخستين سرمايهگذاران غربي در كشورهاي اروپاي شرقي و مركزي پس از فروپاشي كمونيسم و بنيانگذار چندين شبكه تلويزيوني در آن كشورها و مولف كتاب «طرحي براي درهم شكستن آخرين ديكتاتورهاي جهان در آستانه قرن بيستويكم» ميباشد
[10]ـ دو اصل مزبور يعني تهاجم گسترده به اركان و سياهنمايي افراطي از كشور هدف جزئي از اصول اوليه براندازي نرم محسوب ميگردد.
[11]ـ تمامي موارد پيشنهادي را ميتوان در كتابهاي براندازي نرم نوشته دكتر چين پارپ و رابرت هلوي ملاحظه نمود كه اكنون به اپوزيسيون ايران آموزش داده ميشود
. [12] - George Soros [13]ـ اينترنشنال هرالد تريبيون _ شرق 5/ 8/83
[14]ـ منظور موسسه غير دولتي جامعه باز (open society institute= osi) ميباشد كه به « بنياد سوروس» نيز شهرت يافته است.
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:09
[15]ـ اصطلاح « جامعه باز» را كارل پوپر ( 1994_ 1902) به كار برده و مقصود از آن، جامعهاي است كه افرادش پيوسته جوياي چرايي كارها باشند و در مقدسات و مسلمات و تابوها شك كنند و تصميمات اجتماعي را پس از بحث با يكديگر با معيار عقل بگيرند، و حال آنكه از اين منظر در جامعه بسته، افراد در همه كارها مقلدند و به مقدسات و مسلمات، ايمان كوركورانه دارند. پوپر، «افلاطون و هگل و ماركس» را بنيانگذاران اصلي فكر جامعه بسته ميداند.
[16]ـ راديو مسكو، 15/1/1384
[17]ـ همان 20/1/84
[18]ـ پايگاه نشريه اينترنتي بوستون گلوب 10 اكتبر 2007
[19]ـ سناتور سام بروان يك در گفتوگو با راديو آمريكا، 23/3/84 ،
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:10
[20]ـ راديو فردا 8/3/84
[21]ـ فايننشال تاميز
16/2/84 [22]ـ رايو كلن 23/1/84
[23]ـ راديو فردا 16/1/85
[24]ـ راديو آمريكا 27/11/84
[25]ـ راديو آمريكا 30/11/84
[26]ـ راديو فرانسه 2/12/84
[27]ـ راديو اسرائيل 6/11/84
[28]ـ راديو فردا 19/1/85
[29]ـ راديو فردا 9/4/85
[30]ـ اريكا بارس راودل، معاون مديركل وزارت خارجه فعاليتهاي آمريكا در حمايت از حقوق بشر و دمكراسي در ايران در گفتوگو با راديو آمريكا 18/1/85
[31]ـ راديو فردا 11/1/85
[32]ـ اكبر گنجي در گفتوگو با راديو فرانسه
30 و 31 3/1385
[33]ـ راديو فردا 8/1/85 به نقل از روزنامه وال استريت ژورنال
[34]ـ سلسله گزارشهاي راديو فردا با عنوان چهار انقلاب بيخونريزي در ديماه 1385 آغاز و تا اواسط بهمنماه ادامه داشت. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 1/100124298)
حسنعلی ابراهیمی سعید
20-01-2017, 00:12
جنگ نرم امروزه جهان غرب و خاصه آمريكا، قدرت جديدي با عنوان «قدرت نرم» را پيشاني دو قدرت پيشين (قدرت سخت و قدرت اقتصادي) خود قرار داده است كه بكارگيري اين قدرت با كمترين هزينه، اهداف استراتژيك و مهمي را تعقيب مينمايد.
در سالهاي اخير، قدرت نرم و مفاهيم همنشين و مرتبط آن مانند آسيب نرم، تهديد نرم، انقلاب نرم (رنگي)، جنگ نرم و براندازي نرم در گفتمان امنيت ملي كشورهاي مذكور جايگاه خاصي يافته و سرمايه گذاري كلاني بر روي آن انجام شده است.
به عنوان نمونه وقوع انقلابهاي نرم (رنگي) در كشورهايي از قبيل گرجستان، اوكراين و قرقيزستان نشان از كاربرد قدرت نرم در راستاي براندازي نرم و سقوط حكومتهاي اين كشورها داشته است.
اگر چه اين طرح به اين چند كشور محدود نميشود و به گفته جورج سوروس،[1] كشورهاي زيادي در منطقه اروپاي شرقي، آفريقا و خاورميانه از جمله ايران به عنوان كشورهاي مخالف، هدف براندازي نرم آمريكا قرار دارند.
آمريكا (و متحدانش)، پس از ناكامي در رويكرد سخت براي مقابله با انقلاب اسلامي (كودتاي نوژه، جنگ تحميلي، جنگهاي قومي كردستان، خوزستان، تركمن صحرا، بلوچستان و...) با رويكرد نرم وارد كارزار گرديد و موفق شد در غفلت فرهنگي – اجتماعي و با وجود تأكيدها و اصرار مقام معظم رهبري، اركان حمايتي نظام را در هدف قرار دهد و در يك دهه فعاليت، پايگاه معتنابهي در حوزه رسانهاي، دانشگاهي، دانشجويي، روشنفكري و عرصههاي توليد و توزيع انديشه (قدرت نرم) براي خويش فراهم سازد و اپوزيسيون سنتي را به عنوان نماد جعلي مبارزه با جمهوري اسلامي ايران حفظ نمايد.
تا اين آدرس نادرست ما را از توجه و تمركز بر عرصههاي براندازي نرم غافل سازد. به همين دليل است كه مقام معظم رهبري در يك راهبرد بلند مدت از مفاهيم تهاجم فرهنگي (1370) تا ناتوي فرهنگي (1385)، به عنوان دغدغههاي اصلي كشور ياد ميكنند و اين نگرانيها در هياهوي ساختگي غرب عليه ايران، به فراموشي سپرده ميشود.
بنابراين ضروري است تا با عنايت به موفقيت و جايگاه حساس و استراتژيك جمهوري اسلامي ايران، به نحو جدي و شايسته با اين جبهه جنگي برخورد نمود و سازوكار لازم اعم از حوزههاي نظري و كاربردي را فراهم ساخت.
قدرت سخت و براندازي سخت بيشتر افراد با قدرت سخت و كاركردهاي آن آشنايي دارند. قدرت سخت يعني توانايي ايجاد زور و اجبار كه از اقتدار نظامي يك كشور ناشي ميگردد. كاربرد قدرت سخت كه در اينجا آن را جنگ سخت ميناميم با استراتژي تهديد، اجبار، فشار و بهكارگيري ادوات و ابزار نظامي، دولتهاي متخاصم را سركوب، منهدم و يا به تسليم واميدارند كه امروزه از آن به عنوان براندازي سخت ياد ميگردد.
شاخصها و ويژگيهاي براندازي سخت به دليل وضوح موضوع از تطويل كلام پرهيز كرده و برخي از ويژگيها و شاخصهاي براندازي سخت (نظامي) ارائه ميگردد.[2]
1- در براندازي سخت مراكز قدرت و حيايي حكومت هدف قرار گيرد، سپس اركان حمايتي نظام را تضعيف و از يكديگر ميگسلند.
2- كشور مورد حمله، با تمام ظرفيت و امكان به مقابله برميخيزد و مقاومت آغاز ميشود.
3- وارد شدن توپخانه ماهيت جنگهاي سخت را تغيير داد.
4- در جنگ سخت، برنامه ريزي و هدايت در يك سازمان سلسله مراتبي و عمودي انجام ميشود.
5- فشار وارده بر حكومت و اركان حمايتي آن، موجب انسجام و همبستگي دروني جامعه و حاكميت شده و قدرت مقابله و مقاومت را افزايش ميدهد.
6- مقاومت و مقابله حكومت، منجر به استمرار و طولاني شدن جنگ ميشود.
7- هزينههاي مالي، انساني و معنوي بسياري بر طرفين وارد ميشود.
8- چرخه خشونت و كشتار متقابل استمرار مييابد
9- شانس پيروزي قطعي غيرممكن يا بسيار ضعيف است.
10- تسليم شدن حريف و سقوط حكومت، دليل خاتمه جنگ نخواهد بود
11- جنگ بين طرفداران دو سوي جبهه نبرد است.
12- مردم بي طرف كمتر وارد صحنه نبرد ميشوند.
13- قوانين كيفري و جزايي حكومت، قابليت اعمال مجازات عليه مجرمان جنگ سخت را دارد.
14- به صورت دفعي عمل ميكند.
15- تصور ميگردد در كوتاهترين زمان پيروزي حاصل ميشود.
16- صحنه نبرد محدود است.
17- نظريه كاربرد جنگ سخت كه تخصصي است، براي همه قابل درك و استفاده نيست.
18- تمركز عملياتي جنگ سخت بر نابودي مراكز حياتي و قدرت حريف قرار دارد.
19- تكنيكها و روشهاي جنگ سخت مشخص و محدود است. 20- انحراف و خطاي زيادي بين محاسبه و نتيجه وجود دارد.
21- جنگ سخت معمولاً طولاني بوده و نتيجه آن معمولاً بدون پيروز ميدان است.
قدرت نرم و جنگ نرم
ما در سالهاي اخير شاهد تغييراتي بوديم كه حكومتها و دولتهايي بدون وجود تهديد و اجبار، يا تطميع و هزينه محسوسي، سرنگون شدند به نظر ميرسد اين تحولات مبتني بر ظهور قدرت و جنگ جديدي است كه از آن به عنوان قدرت نرم و جنگ نرم ياد ميشود.
قدرت نرم از طريق توليد و توزيع آموزهها و ارزشهاي خاص و جذاب، بنيانهاي ارزشي و اركان حمايتي كشور متخاصم را هدف قرار داده و آن را در راستاي وضعيت مطلوب خويش تغيير ميدهد.
اين گونه تغييرات معمولاً از زيرساختها و شبكههاي توليد و توزيع انديشهها و هنجارها، خصوصاً حوزههاي آموزشي، فرهنگي و رسانهاي آغاز ميشود. يعني عرصههايي كه معمولاً خارج از افق ديد، نظارت و راهبردي سرويسهاي اطلاعاتي سنتي قرار دارد. در قدرت نرم، بر خلاف قدرت سخت، مخاطب نه از روي اجبار و اكراه، بلكه با رضايتمندي تن به قدرت جديد ميدهد و خواستههاي قدرتمند را اجابت و اجرا ميكند.
به تعبير ديگر قدرت نرم به جاي تحميل و ناگزير كردن مخاطبان، آنان را متقاعد و همسو ميسازد و هر نوع مانع يا انگيزه مقاومت ملي، اخلاقي، حيثيتي، هويتي و ديني را از ذهن مخاطب باز ميستاند.
جوزف ناي[3] قدرت نرم را به منظور نماياندن تأثيرات عوامل موثر برعملكرد واحدهاي مستقل و حكومتها ابداع نمود كه شامل قدرت سخت و قدرت اقتصادي نبود. در قدرت نرم بر روي « ذهن» و «رفتار» سرمايه گذاري ميشود تا «عينيت مجازي» توليد كند. دكتر كرلانتزيك، پژوهشگر بنياد كارنگي
قدرت نرم را اين گونه تعريف ميكند كه:
«قدرت نرم به آن دسته از قابليتها و تواناييهاي كشور اطلاق ميشود كه با بكارگيري ابزاري چون فرهنگ، آرمان يا ارزشهاي اخلاقي به صورت غير مستقيم بر منافع يا رفتار يا موجوديت ديگر كشورها اثر ميگذارد».
قدرت نرم توانايي شكلدهي ترجيحات ديگران است و به صورت پراكنده عمل ميكند تا قدرت دفاع را از حريف سلب نمايد. اگر چه بين سه بخش قدرت يعني قدرت سخت، قدرت اقتصادي و قدرت نرم ارتباطي منطقي و ارگانيك برقرار است اما امروزه دو بخش اول قدرت به عنوان پشتيبان و رافع عمل ميكنند و نقش كليدي و راهبردي بر قدرت نرم استوار است.
قدرت نرم داراي ويژگيها و كاربردهاي متنوع و پيچيدهاي است كه از اعمال حداقل تغيير رويه و رفتار حكومتهاي هدف آغاز و تا تغيير دولتها و براندازي بنيادي حكومتها را شامل ميگردد. اما آنچه موجب نگراني است كاركردي از قدرت نرم است كه كشورهاي همانند ايران را هدف قرار داده است كه از آن به عنوان جنگ نرم و براندازي نرم ياد ميشود يعني خطرناكترين كاركرد قدرت نرم.
به گفته دكتر جين شارپ (مغز متفكر جنگ نرم و براندازي نرم و مدير موسسه آلبرت انيشتين آمريكا) هدف جنگ نرم تغيير دولتهاي نامطلوب يا فروپاشي حكومتها و كسب قدرت سياسي است و به صلح طلبي، اعتقادات اخلاقي و مذهبي ربطي ندارد. جنگ نرم گزينهاي به جاي جنگ سخت و مسلحانه براي رويارويي با حكومتهاي مورد نظر است.
در جنگ نرم بايد از نظر به عمل سير كرد تا موجب تغييرات اجتماعي و سياسي شود. مهمترين موضوع در گذار از نظر به عمل، شيوه انتخاب سازوكار يا فرايند مناسب براي تأثير گذاشتن بر نگرشها و رفتارهاي حاكمان و مردم است.
آن گاه اين اقدام به نوبه خود بر گزينش روشهاي تحقق تغييرات و براندازي مورد نظر در مناسبات قدرت بين مردم و حكومت شان اثر ميگذارد و حكومت در چهار گام اساسي سرنگون ميشود كه عبارتند از: 1ـ برگشت 2ـ موافقت 3ـ اجبار 4ـ تجزيه و فروپاشي. تاريخچه جنگ نرم در سالهاي پاياني جنگ سرد، اولين پروژه براندازي نرم در لهستان و با رهبري لخوالسا در جنبش كارگري اين كشور تحقق يافت و با فروپاشي شوروي و يوگسلاوي و چند كشور ديگر اروپاي شرقي، براندازي نرم به پارادايم جديدي در حوزه قدرت و امنيت تبديل شد. در اين سالها، مفاهيمي در گفتمان امنيت ملي كشورها وارد گرديد كه تفاوت ماهوي و شكلي عميقي با گفتمانهاي پيشين داشت.
زيرا آنچه كه قدرت حفاظتي يا تهديد زدايي براي امنيت ملي كشورها محسوب ميشد، بيشتر از مفهوم قدرت سخت و سازو كارهاي آن مانند، قدرت نظامي، قدرت تهاجمي، قدرت تخريبي، و كيفيت جنگ افزارهاي نظامي، نوع جنگ افزارها، قدرت برد و... ناشي ميگرديد.
اما تحولات صدرالذكر نشان داد كه قدرت تنها از مؤلفههاي سخت ناشي نشده است و آنچه كه موجب سرنگوني اين دولتها شد بعد ديگري از قدرت يعني قدرت نرم بود. پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان بزرگترين و مهمترين انقلاب نرم و براندازي نرم، آمريكا را بر آن داشت تا با مطالعه و شاخص سازي از انقلاب اسلامي، مدل ضد آن را طراحي نمايد. به همين دليل با وجود لفاظيها و اقدامات تخريبي سخت و خشن عليه جمهوري اسلامي ايران، مطالعه جنگ نرم را با شدت ادامه دادند و مؤسسات تخصصي تأسيس نمودند.
از معتبرترين موسسات تخصصي در موضوع براندازي نرم، ميتوان از موسسه آلبرت انيشتين با مديريت دكتر جين شارپ و معاونت رابرت هلوي و مركز بينالمللي مبارزات نرم و بنياد بين المللي جورج سوروس نام برد. با اين وجود، دشمن در نظريه پردازيها و مكتوبات خود سعي در انكار و پنهان سازي اين انقلاب بزرگ را دارد و بيشترين منابع و مصداقهاي جنگ نرم و براندازي نرم را به موارد زير محدود مينمايد:
1- جنگهاي نرم گاندي در هند
2- جنگهاي اندونزي، شيلي، فليپين
3- نبردهاي جنبش كارگري لهستان (1984) و از براندازي حكومتها در يوگوسلاوي، گرجستان، اوكراين، قرقيزستان و امثال آن با عنوان انقلابهاي رنگي (عنوان جذاب براندازي نرم) ياد مينمايد.
اين مفهوم از جنگ نرم در سه دهه گذشته با گردآوري تجارب گوناگون و انجام مطالعات بين رشتهاي توسط دهها موسسه دولتي، حزبي و دانشگاهي در آمريكا تئوريزه شده و پس از عملياتي شدن در كشورهاي مختلف، بازخور آن را وارد پروژه نموده و اصلاحات جديد را اعمال ميكنند. مفهوم NONVIOLENT ACTION يا اقدام بدون خشونت، مبارزه بدون خشونت، توسعه دموكراسي، براندازي ديكتاتوري، مفاهيم مردم پسند و نوسازي شده جنگ نرم و براندازي محسوب ميگردد.
آمريكا و جنگ نرم
1ـ جورج سوروس مولتي ميلياردر معروف آمريكايي (مجاري الاصل) و موسس بنياد زنجيرهاي سوروس در جهان، پس از انقلاب رنگي اوكراين در مصاحبهاي اعلام كرد: كشورهاي بعدي هدف انقلاب رنگي حكومتهاي قزاقستان، روسيه سفيد، قرقيزستان، ازبكستان، آذربايجان، ايران و تاجيكستان هستند.
وي در ادامه اظهار داشت، موسسه سوروس بايت تغييرات حكومتي در اوكراين تاكنون مبلغ هفتاد ميليون دلار[4] هزينه كرده است. همزمان روزنامه لس آنجلس تايمز (30 دسامبر 2004) در مقالهاي با عنوان «صدور معجزه اوكراين» آورده است: دولت آمريكا ظرف دو سال گذشته مبلغ 58 ميليون دلار براي پيشبرد دمكراسي در اوكراين هزينه كرده است. كشورهاي اروپايي و سازمانهاي غير دولتي نيز ميليونها دلار ديگر كمك كردهاند. بنياد ملي دمكراسي نيز مبالغي مشتمل بر400000 دلار براي آموزش اتحاديههاي صنفي، ماهانه 50000 دلار براي نظر سنجي، 320000 هزار دلار براي آموزش معلمان دوره راهنمايي و 50000 دلار براي اداره وب سايتي كه رسانههاي اوكراين را تحليل ميكرد پرداخت نموده است.
براي نمونه، كانون وكلاي آمريكا، مبلغ 400000 دلار به آموزش قوانين حقوقي و انتخاباتي به قضات اوكراين اختصاص داد از جمله شركت كنندگان در اين سمينارهاي آموزشي، پنج قاضي ديوان عالي اوكراين بودند كه اين پنج نفر رأي به ابطال انتخابات اوكراين دادند. ناتو مبالغ هنگفتني را در ده سال گذشته صرف آموزش افسران اوكراين نمود.
اين آموزشهاي غربي شامل آموزش مفاهيم حقوق بشر نيز ميشد. همين امر يكي از دلايل خودداري ارتش اوكراين از اقدام عليه تظاهر كنندگان طرفدار دمكراسي بود.
2ـ اي رابرت گيتس به عنوان وزير دفاع و رئيس پنتاگون با سوابق ممتد اطلاعاتي و نظامي در سخنراني خود در چهل و سومين كنفرانس امنيتي مونيخ در 14 و 15/11/85، اعلام ميدارد: اگر آمريكا در گذشته مرتكب اشتباه يا خطايي ميشد، افكار عمومي باز هم اين كشور را يك قدرت و نيروي مطلوب ميدانستند، امروز شرايط فرق كرده و ديگر مثل گذشته نيست بنابراين بايد به جاي زور و تهديد از قدرت نرم و ابزارهاي فرهنگي و اقناعي براي پيشبرد اهداف استفاده كرد.
3- توني بلر نخست وزير وقت بريتانيا در سخنراني خود با عنوان «افراطي گرايي در خاورميانه» ميگويد: ما بايد سياستهاي خود را تغيير دهيم. تغيير در سياست خارجي از طريق اتخاذ قدرت نرم ا مكان پذير است نه ابزار نظامي. منظور من از قدرت نرم، انعقاد قراردادها و ايجاد همكاريهاي گسترده با خاورميانه است
4- معاونت ديپلماسي عمومي وزارت خارجه آمريكا كه اكنون در اختيار خانم كارن هيوز قرار دارد خود را آماده جنگهاي نرم و جديدي نموده است كه از آن با عنوان « ديپلماسي عمومي تحولي» ياد ميكنند.
نامبرده در سخنراني خود در كميسيون مشورتي آمريكا، ميگويد: بوش، رايس و من متعهد شدهايم ديپلماسي عمومي را تغيير داده و بازسازي كنيم. بوش به من دستور داده تا در معرفي ارزشهاي آمريكايي به مردم جهان تلاش مضاعف داشته باشم و جنگ برخورد ايدهها را در دستور كار قرار دهم.
ما در كشورهاي اسلامي بايد كار تبادلات را از طريق گسترش آن به افراد جوان، به خصوص افرادي كه بر آنها تأثير گذار هستند مانند:
روحانيون، معلمان، استادان و روزنامه نگاران، كاربرديتر كنيم تبادل و آموزش روزنامه نگاران، زنان و جوانان را در دستور كار قرار دادهايم.
ما تمام وب لاگها را كنترل ميكنيم و هر روز صبح يك گزارش يك تا دو صفحهاي به سياستمداران دولت ارائه ميدهيم تا از اخبار و تحولات جهان آگاه شوند. ما از روساي دانشگاههاي آمريكا خواستهايم تا آمريكا را به عنوان مقصد آموزش عالي در دنيا تبديل كنند استفاده از گردشگري را گسترش ميدهيم و استفاده از تكنولوژي را افزايش ميدهيم تا دشمنان خود را زمينگير كنيم.
جنگ نرم آمريكا عليه ايران شواهد و تحولات موجود نشان ميدهد كه آمريكا در مقابله با جمهوري اسلامي ايران بر جنگ نرم با پشتيباني جنگ اقتصادي و چاشني احتمالي جنگ سخت تمركز دارد. نتايج تلخ تهاجم نظامي به افغانستان و عراق از يك سو و شرايط متفاوت ايران در امكان تحقق پيروزي در نبرد سخت از سوي ديگر، آمريكا را برآن داشته تا تمامي امكانات خود را براي پيروزي در جنگ نرم، آماده سازد.
اين جنگ در لايهها و سطوح مختلف در حال انجام است كه جبهههايي از آن را ميتوان به شرح زير اعلام نمود:
1- اتحاد و ائتلاف بين اپوزيسيونهاي مختلف و معارض ايران اعم از سلطنت طلبان، جمهوري خواهان، تجزيه طلبان قومي و گروههاي معاند مذهبي.
2- شكلدهي و راهبردي اپوزيسيون جديد با حضور و نقش جنبشهاي جديد و عناصر رهبري داخلي و ناشناخته مانند جنبشهاي كارگري، زنان و فمنيستي، دانشجويي و... از ويژگيهاي اين اپوزيسيون، فقدان سوابق سوء سياسي و امنيتي است و اقدامات خود را عموماً در چارچوب قوانين و مقررات كشوري انجام ميدهند و به تعبيري قوانين و اصول ارزشي و اخلاقي جمهوري اسلامي ايران را در چارچوب قانون و ارزشهاي حاكم بر كشور نقض ميكنند.
3- سازمان دهي و بكارگيري آلترناتيو جمهوري اسلامي ايران از عناصر و نخبگان خودي يا شبه خودي داخل كشور. 4- حضور گسترده در برخي از كشورهاي همسايه براي هدايت جنگ نرم. آمريکا از سازمان هاي غيردولتي حامي دموکراسي در جهان حمايت ميکند روزنامهي روسي «راسيستکايا گازيه تا»، گزارش داده، کاندوليزا رايس، وزير امور خارجهي آمريکا اعلام کرده در سال 2009 ميلادي با هدف حمايت از آزادي و دموکراسي در سراسر جهان، مبلغي معادل 1.7ميليارد دلار هزينه اختصاص داده شده است.« معاون وزير خارجه آمريكا آقاي نيكلاس برنز در مورد كشور امارات ميگويد: امارات پنجره آمريكا به سوي ايران است، تا بتوانيم ايران را آزاد سازيم. هم چنانكه لتوني پنجره پيروزي و آزادي ما در شوروي بود». (4/9/85) در حال حاضر كشور امارات به عنوان پايگاه اصلي راهبري جنگ نرم آمريكا عليه ايران تبديل شده است و مديريت عالي جنگ به عهده خانم اليزابت چني ( دختر ديگ چني) و مديريت عملياتي آن با سرهنگ اطلاعاتي و بازنشسته نيروي هوايي آمريكا رابرت هلوي ميباشد هلوي از جمله عناصر معدود و شاخص جنگهاي نرم بوده و داراي دهها كتاب و مقاله در موضوع براندازي نرم است
5- تمركز بر حوزه معرفتي، رسانهاي و دانشگاهي كشور و جلب همكاري بخشي از نخبگان در توليد و توزيع انديشههاي جنگ نرم و براندازي نرم. آقاي توماس فريدمن در مقالهاي با عنوان « ويزاي دانشجويي» در روزنامه نيويورك تايمز (12/11/85) مينويسد: « لازم نيست آمريكا به ايران لشكركشي نمايد.
بلكه بايد روابط خود با ايران را گسترش دهد و سفارت خانه آمريكا در تهران را بازگشايي نمايد. اين سفارت پيش از همه چيز و در اولين گام پنجاه هزار بورس تحصيلي به نخبگان و جوانان ايراني براي ادامه تحصيل در دانشگاههاي آمريكا بدهد. فقط اين كار را بكند و بنشيند و شاهد خروش شگفت آورترين بحثها در داخل ايران باشد ميتوانيد بر سر آن شرط بندي كنيد.»
6- معطوف شدن موسسات، دانشگاهها و مراكز راهبردي آمريكا به موضوع ايران.
برخي از عناصر اپوزيسيون جديد[5] كه بعضاً داراي سابقه و مسئوليت مهمي در كشور بودهاند توسط موسسات مزبور بورسيه تحصيلات عالي از آمريكا دريافت كرده و مشغول تحصيل ميباشند. برخلاف تصور رايج در كشور، بودجه اصلي آمريكا در مقابله با ايران در اختيار اپوزيسيون سنتي نيست بلكه معطوف به حوزهها و عرصههاي جنگ نرم است.
كنسول آمريكا دردبي، در يك گفتگوي خصوصي اظهار ميدارد: آمريكا در پروژهاي با عنوان «فول برايت» قصد هزينه كردن بودجههاي ضد ايراني، براي تحقق دمكراسي و جذب نخبگان ايراني به دانشگاههاي آمريكا را دارد. (5/6/85)
7- كشور هلند در ده سال گذشته در حاشيه تعاملها و تقابلهاي سياسي و اقتصادي اروپا و ايران، سرمايه گذاري كلاني را در تأسيس، آموزش و آغاز جنگ نرم عليه ايران انجام داده است.
اين كشور در يك ماموريت خاموش از سوي آمريكا و اروپا، كانون رفت و آمدهاي روزنامه نگاران، اعضاي تشكيلهاي دانشجويي، برخي از استادان دانشگاهي و روشنفكران و عناصر فكري اپوزيسيون داخل و خارج از كشور بوده است. اين همكاريها در قالب آموزش كلاسيك، كارگاههاي آموزشي، برگزاري همايش يا نمايش فيلم انجام گرفته و روندي نسبتاً آشكار داشته تا حساسيت جمهوري اسلامي ايران را در برنداشته باشد نتيجه اين سرمايهگذاري و تلاشهاي كشور هلند و مراكز علمي آمريكا منجر به تأسيس سايت گذار با حمايت «خانه آزادي» آمريكا شد.
در اين پروژه وزارت خارجه و مجلس هلند به طور رسمي وارد اين كارزار شدند دولت هلند مبلغ .../630 يورو و مجلس اين كشور مبلغ /.../.../15 يورو به اين پروژه اختصاص دادند. مديران آمريكايي اين پروژه پيترآكرمن و جنيفر ويندسر ميباشند. مديريت اجرايي آن در اختيار عناصر ايراني است. ميزان تهديدها و آسيبهاي اين پروژه به حدي است كه منجر به اعتراض برخي از عناصر شاخص اپوزيسيون ملي گراي خارج از كشور شد. آقاي حسين درخشان از عناصر ضد انقلاب در مورد سايت گذار مينويسد:
خانه آزادي يك سازمان دولتي آمريكا است و هدف آن كمك به نيروهاي طرفدار آمريكا و براندازي حكومتهاي ضد آمريكايي است.
در هيأت مديره آن از جيمز ولسي رئيس سابق سازمان سيا تا آذر نفيسي هم پيمان نومحافظهكاران و مارك پالمر حضور دارند آنان به تازگي هم در دبي يك شركت رسانهاي به نام سيگنال درست كردهاند تا افكار رسانهاي و جوانان ايران را مديريت كنند. او در ادامه مينويسد: اين پروژه بر خلاف منافع ملي است.
همكاران اين سايت مانند:
رويا طلوعي، عباس معروفي و... با دريافت پول از آمريكا هم پيمان بوش و نومحافظهكاران شدهاند تا جمهوري اسلامي را از طريق اقدامات نرم سرنگون سازند.(5/7/85)
8- وزارت خارجه آمريكا در 15/6/85 از طرح جديد فرهنگي عليه ايران خبر داد. در اين طرح دولت آمريكا از طريق سفارت خانههاي خود در كشورهاي خليج فارس و ساير كشورهاي همسايه ايران با سازمانهاي غيردولتي و رسانههاي ايران همكاري و تعامل خواهد داشت. سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در اين رابطه گفت: آژانسهاي مسافرتي بين ايران و آمريكا را افزايش خواهيم داد و مبلغ پنج ميليون دلار براي بازديد و تقويت استادان و معلمان و حرفههاي ديگر از آمريكا خواهيم پرداخت.
9- روزنامه دويچه وله آلمان (2/11/85) گزارش داد. پنج ايراني به نامهاي سعيد رضوي فقيه، حسين باستاني ، محسن سازگارا، اكبر عطري و علي افشاري در گروهي به نام « سياست و اقدام در ايران» عضويت دارند كه توسط تعدادي از كارشناسان خاورميانهاي وزارت خارجه و وزارت دفاع آمريكا اداره ميشود. اين اپوزيسيون ايراني زير نظر اليزلبت چني فعاليت دارند.
هدف گروه براندازي جمهوري اسلامي ايران است و سياست آن در جهت گسترش فضاي رسانهاي و پشتيباني از گروههاي اپوزيسيون داخل كشور براي تغيير نظام خواهد بود.
10- نشريه فاينانشيال تايمز در 16 ژوئن 2005 نوشت: اپوزيسيون ايراني در حال مطالعه و فراگيري تكنيكهاي جنگ نرم هستند كه مبدع آن آمريكا است و در براندازي صربستان، اوكراين و گرجستان تجربه موفقي داشت. مركز بين المللي برخورد نرم به رياست پيتراكرمن و جك دووال و رابرت هلوي، كارگاههاي آموزشي تكنيكهاي فوق را براي ايرانيان برگزار ميكنند.
11- هم اكنون جنبش براندازي نرم عليه ايران، در وزارت خارجه آمريكا جايگاه ويژهاي يافته است. آكرمن ميگويد: وقتي جنبش نرم در ايران شكل گيرد نتايج آن اعجاب آور خواهد بود.
12- انجمن روزنامه نگاران جوان به مديريت خانم داوودي مهاجر[6] با همكاري و حمايت يك تشكيل غير دولتي هلندي يك دوره آموزش روزنامه نگاري[7] با عنوان روزنامه نگاري مدني در تاريخ 30/5/85 به مدت 12 روز در تهران برگزار نمود.
آموزش اين دوره را استادان هلندي برعهده داشتند. هم چنين در روزهاي گذشته يك دوره آموزشي با شركت روزنامه نگاران، فعالان مطبوعاتي و حقوقدانان مرتبط از طرف يك موسسه غير دولتي هلندي در كشور تركيه برگزار شد كه پانزده نفر از ايران از جمله:
شمسالواعظين، وحيد پور استاد و بدرالسادات مفيدي در آن شركت داشتند. همچنين در پاييز 85 بيست روزنامه نگار كمتر از سي و دو سن سال داشتند با هزينه كشور هلند، براي شركت در دوره «روزنامه نگاري مدرن» به آن كشور اعزام شدند.
انجمن صنفي روزنامه نگاران با همكاري و حمايت سازمان ملل چند استان كشور دورههاي آموزش روزنامهنگاري برگزار نمود كه مضمون مطالب، سياه نمايي جمهوري اسلامي (تحقق استراتژي آمريكا) بود. تأملي بر محتوا و شيوه ي فراخوان جذب نيرو براي شبکه ي بي. بي. سي فارسي سايت اينترنتي بي.بي.سي فارسي، که از مدت ها قبل، وعده ي راه اندازي يک شبکه ي تلويزيوني فارسي زبان را مطرح نموده بود، از مدتي قبل، به صورت رسمي، فراخوان جذب نيرو براي اين شبکه را منتشر کرده است.
13- توني بلر در سال 2006 غربيها را به يك « رنسانس تمام عيار» فرا خواند. وي رنسانس را تغيير در سياست خارجي از طريق اتخاذ « قدرت نرم » امكان پذير دانست.
14- كميته خطر جاري آمريكا[8] در سومين گزارش دوران فعاليت خود با عنوان « ايران رويكرد جديد » به طور تخصصي تهديدها، آسيبها و فرصتهاي موجود در جامعه ايران را تبيين ميكند و راهبردها و سياستهاي مقابلهاي با جمهوري اسلامي ايران را ارائه مينمايد و در نهايت خواستار تقويت جريان ايراني همسو با آمريكا ميگردد.
اين گزارش شش صفحهاي كه با امضاي مارك پالمر[9] منتشر شده است با تهاجم عليه مقام معظم رهبري آغاز ميشود و در متن گزارش در سي و سه نوبت شخصيت حقيقي و حقوقي معظم له مورد هجوم و تخريب قرار ميگيرد.
اين تهاجم كه در نوع و سطح خود بينظير است، نشانگر جايگاه رهبري و ولايت فقيه در مقابله و ناكام سازي تهاجم فرهنگي و نرم دشمنان انقلاب اسلامي است.
به نظر اعضاي كميته خطر جاري، تنها راه سرنگوني نظام جمهوري اسلامي در ايران، پيگيري جنگ نرم با استفاده از تاكتيكهاي «دكترين مهار» ، «نبرد رسانهاي» و «سامان دهي جنبش براندازي نرم» ممكن ميباشد.
چارچوب اين گزارش به نحوي است كه برآيند چالشهاي نظامي، هستهاي ، ايدئولوژيك و اقتصادي بين دو كشور در عرصه جنگ نرم ظهور و بروز مييابد. اين گزارش در چهار بخش تنظيم شده است و شامل مقدمه، تهديدهاي ايران عليه آمريكا، راهبردها و سياستهاي جديد آمريكا عليه ايران و نتيجه گيري ميباشد كه به اختصار به برخي از محورهاي مهم آن پرداخته ميشود. الف) مقدمه موضوع با تهاجم گسترده به اركان بنيادين نظام اسلامي آغاز ميشود.
سپس تابلو بسيار سياهي از جمهوري اسلامي ارائه ميگردد.[10] و
شامل نكات ذيل ميباشد:
1- فقر و فلاكت مردم ايران
2- فساد رژيم 3- نفرت و بي اعتمادي عميق مردم به حاكميت
4- سياستهاي اقتصادي شكست خورده 5- وجود ديكتاتوري 6- ايران كشوري منزوي و خطرناك ب) تهديدها در اين بخش مقام معظم رهبري به عنوان پيشاهنگ تهديد آفرين عليه آمريكا قلمداد شده و را كارهايي در بخش سوم براي تخريب و تضعيف معظم له پيشنهاد ميدهد
در ادامه محورهاي زير به عنوان تهديد ايران عليه آمريكا مطرح ميشود.
1- رهبري ايران و عزم توليد سلاحهاي هستهاي، تهديدي بنيادي براي صلح
2- اهميت تهديد آشكار توسط ايران
3- ايران بزرگترين حامي تروريسم در جهان (حمايت مالي و لجستيكي از تروريستهاي شيعي عراق، حزب ا...، حماس و جهاد اسلامي فلسطين، القاعده و انصارالاسلام) 4- راهكارهايي براي بيثباتي منطقه
5- جلوگيري از ظهور يك لبنان مستقل و دمكراتيك
6- كارشكني براي جنبشهاي صلح طلب فلسطيني و اسرائيلي
7- حمايت از ديكتاتوري شيعي در عراق 8- دنبال كردن هژموني نظامي و ايدئولوژيك در منطقه ج) فرصتهاي آمريكا در ايران در اين بخش، نگارندگان گزارش دچار تعارض شده و با تلفيق يافتهها و بافتههاي ذهني،
فرصتهايي را براي آمريكا ترسيم كردهاند كه برخي از محورهاي آن از سالهاي گذشته در دستور كار آمريكا قرار دارد گزيدهاي از محورهاي آن به شرح زير ميباشد.
1- مردم ايران با آمريكا همراه هستند. 2- از حاكميت نفرت دارند.
3- خواهان صلح و دمكراسي هستند.
4- انتخاب 1997،1999و 2001 در ايران فرياد دمكراسي خواهي و تغيير است.
5- بسياري از چهرههاي مذهبي و اصلاح طلب عليه رهبري ايران سخن گفتهاند و تمايل به آمريكا دارند.
6- تغيير حكومت ايران يعني صلح و ثروت و آزادي براي ايران و منطقه د) راهبردها و سياستهاي پيشنهادي كميته[11]
در اين بخش براي هر تهديد يا آسيبي كه از سوي جمهوري اسلامي ايران متوجه آمريكا ميشود راهبرد و سياست كاري خاصي ارائه ميگردد.
1- متحدان آمريكا حول استراتژي تهاجمي عليه (مقام معظم رهبري) رهبري ايران منسجم گردند.
2- ايران با ميزاني از تهديد و اميد به فرصت، در چهار سال آينده بايد در سياست خارجي خود دستور كاري را در پيش گيرد كه به سمت آمريكا گام بردارد.
3- براي مقابله با ايران داراي دانش هستهاي، حامي تروريسم و حزب ا...، مداخله گر در عراق، داراي انباشت ثروت نفتي و تواناييهاي علمي و قدرت داخلي و منطقهاي، بايد از ضعفهاي اقتصادي و اختلافات دروني آن استفاده كرد.
4- بازبيني و درسهاي فروپاشي بلوك شرق و هم چنين تغيير حكومتهاي مشابه مطالعه شود. تجارب مذاكره با شوروي فعال شود و مدل مناسب استخراج گردد.
5- بايد براي بازگشايي سفارت ايالات متحده در تهران ابراز تمايل كنيم.
6- هم زمان بايد يكي از بلندپايهترين مقامات خود را به عنوان فرد شماره يك در سياست جديد در مقابل ايران انتخاب و معرفي كنيم. بايد به طور مرتب حمايت خود را از حقوق بشر و دموكراسي در ايران مورد تأكيد قرار دارد.
از اين طريق ميتوانيم ارتباط خود را با مردم ايران تقويت كنيم.(فرد شماره يك خانم اليزابت چني انتخاب شد و تيمي از متخصصان جنگ نرم ايشان را همراهي ميكنند.)
7- بايد شبكههاي متعدد راديو تلويزيوني براي ايرانيان تدارك ديد و پيامهاي خود را با پيشرفتهترين تكنولوژيهاي روز مانند اينترنت به دست مردم ايران برسانيم. راه اندازي شبکهي ماهواره اي mbc persia اخيراً شبکهي ماهواره اي جديد التأسيس mbc persia به زبان فارسي و با حمايت اعراب راهاندازي شده است. راه اندازي سايت اينترنتي فارسي شبکه ي عربي «العربيه» در روزهاي اخير، شبکه ي عربي «العربيه» اقدام به راه اندازي سايت اينترنتي فارسي زبان خود نموده است.
8- اگر قرار است گفت و گو و تعامل با ايران صورت گيرد، بايد با مقامات مورد وثوق و تأييد رهبري انجام شود، بايد دانست در اين باره ديگران در ايران چنين قدرتي ندارند.
9- درباره فعاليتهاي هستهاي ايران بايد با احتياط و دور انديشي و چند جانبه عمل كرد. بايد فشارها را بر ايران بيشتر كرد و در صورت استنكاف ايران، پرونده اين كشور را به شوراي امنيت فرستاد. اگر چه اولويت اول، اعمال فشار ديپلماسي از طريق متحدان به گونهاي است كه ايران داوطلبانه از فعاليتها و برنامه هستهاي خود چشم پوشي كند.
10- حمايت از اپوزيسيون ميتواند از عوامل موثر بر تغيير رژيم ايران باشد. سفر فعالان جوان خارجي از كشورهاي متحد ايالات متحده به ايران، راه ديگري در اين رويكرد است. اين افراد ميتوانند به عنوان جهانگرد وارد ايران شوند و در صورت نياز به جنبشهاي مدني بپيوندند.
11- بايد فعاليت ngoهاي آمريكايي را در ايران تسهيل كنيم و به صدور ويزا همت گماريم تا اقدامي قوي در ايران داشته باشند. آمريکا از سازمان هاي غيردولتي حامي دموکراسي در جهان حمايت ميکند روزنامهي روسي «راسيستکايا گازيه تا»، گزارش داده، کاندوليزا رايس، وزير امور خارجهي آمريکا اعلام کرده در سال 2009 ميلادي با هدف حمايت از آزادي و دموکراسي در سراسر جهان، مبلغي معادل 1.7ميليارد دلار هزينه اختصاص داده شده است.
12- سفارتخانههاي كشورهاي ديگر هم ميتوانند در تهران براي ما موثر باشند. حضور در جلسات محاكمه، در خواست مشترك براي آزادي زندانيان سياسي، كمك مالي به خانوادههاي زندانيان و گروههاي مخالف حكومت و حتي نظارت يا مشاركت در اعتراضها، از جمله اين راههاي تأثيرگذار است. كنگره بايد تصويب قانوني به نام آزادي ايران را بررسي كند تا از طريق آن بتوان حمايت كافي از جنبش مخالف به عمل آورد.
13- تضعيف ستونهاي حمايتي حكومت ايران كه همانا سرويسهاي امنيتي و نظامي، گروهها و رسانههاي طرفدار حكومت، سازمانها و رهبران مذهبي، جوانان و موسسات هوادار حكومت است بايد در دستور كار قرار گيرند. 14- سرويسهاي امنيتي و قضايي آمريكا و متحدانش بايد در همكاري با سازمانهاي حقوق بشر به جمعآوري مدارك و شواهدي در متهم كردن مسئولان ايراني به موارد شبيه ميكونوس اقدام كنند.
15- گفتوگو با دولت ايران هم بايد در دستور كار باشد. ما بايد تعامل خود را براي ديدار با مقامات ايراني و بحث و گفتوگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگراني دو طرف نشان دهيم. 16- بايد رهبران روحاني ايران را كه در رأس قدرت هستند، وادار كرد از قدرت سياسي به صورت مسالمتآميز كناره بگيرند.
16- بايد قدرت بسيج و سپاه را از ميان برد. در وزارت اطلاعات تغييرات اساسي و يا به طور كلي آن را حذف كرد. اين كميته سپس در پايان گزارش خود نتيجه نهايي را اين چنين براي مقامات كاخ سفيد و دستگاه ديپلماسي آمريكا تبيين نمايد: «بعضي ميگويند ايران آن طور كه برخي تحليلگران ادعا ميكنند، در آستانه يك انقلاب نيست و ما فقط بايد با تهران گفتوگو كنيم، بعضي ديگر ميگويند، گفتوگو حكومت ايران را تقويت و محكم ميكند و بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد.» كميته خطر جاري معتقد است كه واشنگتن به رويكرد جديدي نياز دارد، رويكردي مبتني بر به رسميت شناختن تهديد ايران از يك سو و ستايش فرصتهاي ناشي از اين وضعيت از سوي ديگر باشد. توصيه اين كميته، اتخاذ استراتژي جنگ نرم براي مشاركت طلبيدن مردم ايران در براندازي حكومت است.
17ـ نيروهاي طرفدار دمكراسي در ايران، به بازآموزي اصول براندازي نرم وارد شوند و آموزش مفاهيمگذار از ديكتاتوري به دمكراسي (كتاب براندازي نرم دكتر جينشارپ) در همه كشورها از جمله لهستان، يوگسلاوي، گرجستان و اوكراين را شروع نماييم.
18- جنبشهاي بدون خشونت و براندازي نرم را در اتحاد بين دانشجويان، كارگران، روشنفكران و تظاهرات تودهاي و اعتصابات عمومي دنبال نماييم.
19- حمايت گسترده از طرفداران دمكراسي در ايران و تضمين امنيت آنان در دستور كار قرار گيرد كه شامل دمكراتها، مخالفان حكومت در بين جوانان، زنان، كارگران، محققان، گردشگران، سازمانهاي دولتي و ... ميباشد.
20- انجام تحريمهاي هوشمند عليه ايران انجام گيرد. جرج سوروس[12] (از معماران انقلابهاي مخملي در عصر حاضر) جرج سوروس در 12 اگوست 1930 (21/5/1309) در بوداپست مجارستان زاده شد. وي يك يهودي است كه با مدارك هويت جعلي در بخشي از مجارستان كه توسط نازيها اشغال شده بود در پناه دوستان خانوادگياش بزرگ شد.
او در دوران پس از جنگ با فرار از قوانين كمونيستها در دانشكده معروف اقتصاد لندن شروع به تحصيل كرد.
سوروس در سال 1956 به ايالات متحده آمريكا مهاجرت كرد و در همين سال بود كه انقلاب مجارستان به وقوع پيوست. طي سه دهه پس از آن، او توانست به عنوان مدير صندوق مالي و متخصص در امنيت مالي و معاملات ارزي در حدود 7 ميليارد دلار سرمايه جمع كند.
تا زماني كه ديوار برلين فرو پاشيد، سوروس اعلام كرد كه نيمي از ثروت خود را صرف دموكرات سازي اتحاد جماهير شوروي سابق كرده است. به رغم تلاشهاي زياد بشر دوستانه سوروس، او در خارج از محافل سياسي و اقتصادي ناشناخته است.
سرانجام در سال 2003 سوروس اعلام كرد پول خود را صرف بركناري جورج دبليو بوش ميكند.[13]
جرج سوروس كيست؟
اهداف و اقدامات بنياد[14] او چيست؟
ـ جورج سوروس يكي از سرمايه داران بزرگ آمريكايي است كه بعضاً در رسانههاي آمريكا از وي بعنوان فرد نيكوكار و خير آمريكايي ياد ميشود و خود را پيرو فيلسوف مشهور«كالر پوپر» ميداند.
ـ از سوروس در تحليلها و مقالات رسانههاي خارجي غالباً بعنوان «سرمايه دار بزرگ آمريكايي و يكي از معماران اصلي انقلاب مخملين» نام برده ميشود.
ـ سوروس بخش زيادي از سرمايه خود را به كار تحقيق در كشورهاي مختلف جهان تخصيص داده و به همين منظور مؤسسههاي تحقيقاتي زيادي را داير نموده بطوريكه شبكه سازمانهاي سوروس در سراسر جهان و به خصوص در اروپا و جمهوريهاي شوروي سابق ايجاد شده است.
ـ فعاليتهاي سوروس با هدف ايجاد زيربناي اجتماعي و سياسي «جامعه باز»[15] صورت ميگيرد، و غالباً نيز معتقدند هدف از طرحهاي خيريه(!) سوروس نه حمايت از علم و آموزش بلكه ايجاد تغييرات تمدني در كشورها ميباشد.
ـ هدف نهايي سوروس تشكيل ائتلاف جوامع باز است تا وظايف سازمان ملل را به خود اختصاص دهند. وي معتقد است سازمان ملل متحد سازماني نيست كه در تشويق جامعه باز موفق باشد
. ـ سوروس با انتقاد از بوروكراسي دولتي، ترجيح ميدهد تا جاي ممكن كمكهاي خود را مستقيماً در اختيار نيازمندان(!) قرار دهد.
ـ بر مبناي ادعاي رسانههاي آمريكايي، جورج سوروس در سالهاي اخير مبلغ 4 ميليارد و 600 ميليون دلار آمريكا در ايالات متحده و ديگر كشورهاي جهان براي امور خيريه(!) اهدا كرده است.
تأمين مالي و سرمايه گذاري هنگفت سوروس در كشورهاي مختلف بر روي محورهاي زير صورت گرفته است:
v ايجاد شبكه اطلاع رساني و تأسيس فرستندههاي راديويي و تلويزيوني عليه كشورها.
v ايجاد سيستم آموزشي مورد نظر.
v حمايت از روزنامهها و تلويزيون.
v توسعه فرهنگ (فرهنگ سازي).
v تأسيس انجمن وكلاي مدافع در كشورها.
v برگزاري كنفرانس منطقهاي در خصوص زنان با دعوت از نمايندگان سازمانهاي بين المللي و غيردولتي محلي.
v حمايت از مطبوعات آزاد.
v حمايت از برنامه دموكراسي و رسانهها.
v حمايت از پروژه تكثير دموكراتيك رسانهاي.
v حمايت از مطبوعات قومي و محلي.
v حمايت از اپوزيسيون داخل و خارج.
v راه اندازي و حمايت از فعاليت سايت اينترنتي خبرگزاري در كشورها.( مثلاً سايت ورارود در تاجيكستان)
v و... ـ برگزاري نشست و همايش ميان رؤساي زن سازمانهاي غيردولتي در كشورها جهت امكان سنجي مشاركت زنان در مديريت و امور سياسي. ـ اعلام آمادگي سوروس براي تأسيس يك مركز يا فرهنگستان ويژه زنان براي هماهنگ كردن فعاليت سازمانهاي غيردولتي در مسائل زنان در كشورها.
( با موضوع تاجيكستان، ايران و افغانستان). ـ پوشش دهي بنياد سوروس از يك كشور به كشورهاي همجوار ( مثلاً صندوق سوروس در تاجيكستان به اقوام افغانستان نيز پوشش ميدهد).
ـ ارتباط گيري و ملاقات سوروس با سران احزاب و سازمانهاي سياسي كشورها. ـ ارتباط گيري سوروس با نمايندگان سازمانها و موسسات بين المللي مقيم در كشورها در دفتر نمايندگي برنامه توسعه سازمان ملل متحد (مثلاً مسئولين مركز مقابله با بيماري ايدز و...).
ـ اعزام نماينده توسط بنياد سوروس به كشورها جهت كمك به توسعه دموكراسي.
ـ حمايت نهادها و ساختارهاي ايجاد شده توسط سوروس از روند «دموكراسي سازي» و ايجاد جامعه مدني در كشورها.
( تغيير رژيمها و جايگزيني رژيم كاملاً طرفدار غرب و آمريكا).
ـ سفراي كشورهاي غربي بويژه آمريكا و انگليس بعنوان مجريان و مديران اجرايي بنياد سوروس و هماهنگ كننده نيروها در كشور هدف عمل ميكنند.
ـ نيروهاي دموكراسي پرورش يافته آمريكا با حمايت رسانههاي خبري غرب و بنياد سوروس براي بدست آوردن حكومت سياسي در كشورهاي عضو جامعه مستقل مشتركالمنافع بويژه بلاروس، جمهوري آذربايجان، ارمنستان، ازبكستان، مولداوي و تركمنستان آغاز خواهد شد و هم اكنون اهداف سوروس بوسيله مخالفان دولت فعلي در بلاروس پس از تجربه گرجستان و اوكراين و قرقيزستان در حال عملي شدن است. سوروس در يكي از مصاحبههاي خود در سال گذشته با روزنامه لس آنجلس تايمز عنوان داشته:
«من دوست دارم سناريوي مشابه با وقايعي كه در گرجستان به وقوع پيوسته در كشورهايي نظير قزاقستان، قرقيزستان، تاجيكستان، تركمنستان و ازبكستان در آسياي مركزي تكرارشوند» كلياتي در باره راهبرد انقلابهاي مخملي
الف ـ انقلابات مخملي چگونه صورت ميگيرد؟ يوري تسيوفسكي كارشناس خاورشناس روسي ميگويد انقلاب مخملي يا به عبارت ديگر تغيير رژيمها در فضاي خاور دور و نزديك از راههاي مختلفي ميتواند صورت گيرد. به گفته وي در سالهاي اخير به اصطلاح دموكراتيزه كردن اين منطقه هرچه آشكارتر ظاهر ميشود.
به اين نحو كه آمريكاييها به رژيمهاي حاكم پيشنهاد ميكنند كمكهاي خيريه از جانب به اصطلاح سازمانهاي غيردولتي در زمينههاي آموزشي، بهداشت و فرهنگ و غيره را بپذيرند.
اين سازمانها با گذشت زمان به مراكز اعمال نفوذ و تأثيرگذاري تبديل شده و آنها نيروهاي ناراضي و مخالف را از راه رساندن كمكهاي مالي سخاوتمند به لطمه وارد كردن به مباني ايدئولوژيك رژيمهاي حاكم در زير پرچم مبارزه به خاطر دموكراسي و حقوق بشر تشويق ميكنند.
پس از مدتي سفارتخانه و كنسولگري ايالات متحده نيز به اين فعاليت ميپيوندند آنها به گروه بنديهاي ناراضي كمكهاي مالي رسانده و به اصطلاح رژيمهاي نامساعد فشار سياسي وارد ميآوردند.
سپس اپوزيسيون به اجراي حركات اعتراضي تحريك ميشود. نمونههاي گرجستان، اوكراين و قزقيزستان نشان ميدهد كه اين كار چگونه صورت ميگيرد.[16] نيكولاي لئونوف نماينده مستقل مجلس دوماي دولتي روسيه نيز فساد گسترده در دولت و بي اعتباري ناشي از آن، وجود اپوزيسيون قوي و حمايت مالي خارجي را از جمله شرايط لازم براي وقوع انقلابهاي مخملي ميداند. بنابراين به گمان وي سه عنصر و يا شرط براي بروز چنين انقلابهايي الزامي است:
1- اولين شرط حتمي براي بروز چنين انقلاب و توفيق آن وجود دولت و يا حكومتي است كه خود را در انظار مردم برملا و رسوا كرده است. يعني دولت مقصر در اثر فشار ديگر جناحها مانند قوم و خويش بازي اعتبار و حيثيت خود را در انظار ملت خود از دست داده است.
2- عنصر دوم ضروري براي برپا شدن انقلاب ملايم وجود اپوزيسيون متشكل و هدفمند است كه يك سلسله خواست هاي برنامهاي به سود جامعه را دارا ميباشد. 3- عنصر سوم وجود يك نوع حمايت مالي از خارج است.[17]
ب ـ آمريكا در روياي انقلاب مخملي در ايران در طي سه سال گذشته از سوي محافل سياسي و امنيتي آمريكا تحركات گستردهاي در سطوح مختلف براي تحقق روياي انقلاب مخملي در ايران صورت گرفته است. پايگاه اينترنتي نشريه آمريكايي بوستون گلوب در مقالهاي به قلم لورا روزن مينويسد از متحدان بالقوه آمريكا براي تغيير رژيم در ايران، شبكه غيرمنسجمي از سازمانهاي غيرانتفاعي (NGO)، متخصصان دانشگاهي و حقوقدانان هستند كه معروف به جنبش غيرنظامي استراتژيك ميباشند.
[18] در ادامه به برخي از مهمترين سرفصلهاي تحركات آمريكا براي پيشبرد راهبرد انقلاب مخملي در ايران اشاره ميشود... 1 ـ پرده برداشتن از طرحي با عنوان «دموكراسي براي ايران» در بهار 1384 برخي از سناتورهاي آمريكايي از طرحي با عنوان «دموكراسي براي ايران» در راستاي راهبرد « انقلاب آرام در ايران» پرده برداشتند. آن طور كه سام براون بك سناتور آمريكايي تدوين كننده اين طرح گفت... طراحان اين سياست توانستند در لايحه بودجه سال 2004 مبلغي را براي كمك به ساختار جامعه مدني و برقراري دموكراسي در ايران اختصاص دهند و همين را در سال 2005 نيز ادامه دادند. به گمان براون بك دولت آمريكا با اين اقدام همان گامها و اقداماتي را كه براي اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي سابق برداشته بود، براي اين نيز برميداشت.
يعني تشويق مردم به توسعه جامعه مدني و دموكراسي،[19] نيكو اسپرنس يكي از معاونين وزارت خارجه آمريكا چنين اقداماتي (كمك مالي به مخالفان) را خطي موازي با ابتكارات ديپلماسي توصيف ميكند كه هم اكنون در مورد تروريسم و برنامه هستهاي ايران در جريان است.
به گفتهي وي «دولت آمريكا در مورد ايران همانند اوكراين و گرجستان» عمل ميكند.[20] در اواخر بهار 1384 دولت آمريكا اعلام كرد كه دست به حمايت از پروژههايي خواهد زد كه به گسترش دموكراسي در ايران كمك ميكند.
در اين اوضاع كنگره آمريكا بودجهاي بالغ بر سه ميليون دلار براي پشتيباني مالي از گروههاي مدافع حقوق بشر، نهادهاي آموزشي، سازمانهاي غير دولتي و همچنين افرادي كه در زمينه پيشبرد دموكراسي و حفظ حقوق بشر در ايران فعاليت دارند تعيين نمود.[21]
اين اقدام آمريكا در حمايت مالي رسمي از اپوزيسيون براي نخستين بار بود كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق ميافتاد.
آن طور كه روزنامه انگليسي فايننشال تايمز گزارش داد اين اقدام قسمتي از طرح دراز مدت بوش براي گسترش دموكراسي در ايران است كه در حال حاضر مبلغ 3 ميليون دلار را در برميگيرد اما برخي از نمايندگان كنگره ميگويند اين بودجه به تدريج به 50 ميليون دلار بالغ خواهد شد.[22] اختصاص بودجه 50 ميليون دلاري كنگره آمريكا براي پيشبرد طرح دموكراسي در ايران نيز در اين چارچوب صورت گرفته است.
به اعتراف مقامات بلند پايه آمريكايي، رسالت راديوهاي بيگانه و تلويزيونهاي فارسي زبان پيشبرد طرحهاي آمريكا و اپوزيسيون براي تغيير نظام اسلامي است. وزير امور خارجه آمريكا در يكي از جلسات كنگره آمريكا در جريان نشست پرسش و پاسخ نمايندگان تصريح كرد كه جرج بوش تصميم گرفته در سال جاري ميلادي مبلغ 75 ميليون دلار را از كنگره براي تقويت برنامه تلويزيوني فارسي زبان دولتي آمريكا دريافت كند.
آنگونه كه رايس ميگويد مبلغي از اين كمك نيز براي تقويت برنامههاي راديو فردا و بخش دولتي راديو آمريكا اختصاص خواهد يافت و از كمك به اپوزيسيون نيز سخن رفته است. داريوش همايون، فعال سياسي مقيم خارج، در همين راستا تصريح كرده است كه حجم زيادي از مبلغي كه كاندوليزا رايس از كنگره در خواست كرده صرف تبليغات عليه جمهوري اسلامي خواهد شد و براين اساس حمايت ويژهاي از برنامههاي راديويي – تلويزيوني مخالف نظام جمهوري اسلامي صورت خواهد پذيرفت.[23]
2 ـ اپوزيسيون داخلي و خارجي، گروه پيشرو براي هدايت هدفمند راهبرد انقلاب آرام در ايران اختصاص بودجه از سوي آمريكا براي حمايت از گسترش دموكراسي در ايران در راستاي سازماندهي گروه پيشرو براي هدايت هدفمند راهبرد انقلاب آرام صورت ميگيرد و اپوزيسيون داخلي و خارجي گروه به اصطلاح پيشرو براي پيشبرد راهبرد انقلاب آرام در ايران، تفرق گروههاي اپوزيسيون مخالف نظام اسلامي است كه برپايي نشستهايي با عنوان همبستگي براي يكپارچه سازي آنان نيز ناموفق بوده است و چند پارگي آنان كماكان ادامه دارد و اين مسئله به تدريج نااميدي آمريكا از اپوزيسيون خارج از كشور و توجه ويژه به اپوزيسيون داخلي را به دنبال است.
روزنامه فايننشال تايمز به نقل از برخي تحليلگران هيأت حاكمه بوش مينويسد..
« ايالات متحده به اين نتيجه رسيده است كه بعيد به نظر ميرسد از جانب تبعيديان مخالف دولت تهران اقدام قابل ملاحظهاي عليه جمهوري اسلامي صورت گيرد، از اين رو واشنگتن به دنبال راههايي است كه رژيم اسلامي را از داخل متزلزل سازد.»[24]
3 ـ نااميدي آمريكا از اپوزيسيون خارجي و گرايش به حمايت از اپوزيسيون داخلي ناكار آمدي ضد انقلاب مقيم خارج موجب شده است كه محافل سياسي و امنيتي آمريكا به حمايت از اپوزيسيون در داخل كشور براي پيشبرد و هدايت حركت به اصطلاح آزاديخواهانه در ايران بپردازند كه اين مسئله در اظهارات رئيس جمهوري آمريكا و وزير امور خارجه اين كشور به وضوح ديده ميشود.[25]
هوشنگ اميراحمدي، استاد دانشگاه در آمريكا، در همين زمينه تصريح كرد..« اعتقاد دارم هم اكنون آمريكا نگاهش به نيروهاي داخل ايران است نه به نيروهاي خارج». وي همچنين به تشريح برخي ابعاد اين حمايت پرداخت و از جمله تأكيد كرد آمريكا درصدد تحريك فكري مخالفان حكومت با توسل به پروپاگاندا (روزنامه، راديو و تلويزيون ) و تشكيلات داخلي و ايجاد بيثباتي داخلي همراه با انزواي بينالمللي است.[26]
نورت گينگريچ، رئيس سابق مجلس نمايندگان آمريكا، طي اظهاراتي در همين راستا خاطرنشان كرد آمريكا به منظور سرنگوني نظام اسلامي ايران بايد به فوريت پشتيباني از گروههاي اپوزيسيون در داخل ايران را آغاز كند و در اين رابطه بيش از هر چيز بايد به حمايت از «سازمانهاي دانشجويي» و «حمايت از اتحاديههاي كارگري» برخيزد.[27]
4 ـ شكل گيري اپوزيسيون جديد از طريق اعطاي بورس تحصيلي به برخي عناصر تحكيم وحدت سازمان سيا در راستاي حمايت از اپوزيسيون داخلي و همچنين زمينه سازي براي شكل گيري اپوزيسيون جوان و همسو با سياستهاي آمريكا به طور غير محسوس و در قالب بورس تحصيلي به يارگيري برخي از عناصر شناخته شده دفتر تحكيم وحدت طيف علامه از جمله اكبر عطري و عليرضا افشاري گام برداشته است.
5 ـ استفاده از طيف خاص دانشجويي براي ارتباط با اقشار اجتماعي ايران. به نظر ميرسد كه آمريكا، جنبش دانشجويي ايران را طلايه دار طبقات سياسي، اجتماعي موجود در جامعه ميداند كه ميتواند به عنوان موتور محرك جنبشهاي اجتماعي محسوب شود و با حمايت از طيف خاصي از عناصر شناخته شده جنبش دانشجويي ميكوشد دايره و گستره اپوزيسيون نظام را افزايش دهد و در عين حال زمينه برقراري حلقههاي ارتباط با ديگر اصناف و اقشار اجتماعي و همچنين جنبشهاي قومي را فراهم آورد. رسانههاي بيگانه همچنين از ظهور برخي تحركات داخلي مخالف نظام اسلامي با ماهيت اقتصادي و هويتي سخن ميگويند. از اين منظر گفته ميشود انواع جديدي از مبارزات در ايران در حال شكل گرفتن است كه هم ماهيت سند يكايي (اقتصادي) دارد و هم ماهيت قومي (هويتي) بنابراين پيش بيني اين كه تا چه ميزان نيروها و گروههاي مخالف نظام اسلامي فعال شوند دشوار است.[28]
6 ـ تلاش براي برقراري پيوند ميان جنبشهاي اجتماعي فضا سازي رسانههاي آمريكايي از جمله راديو فردا، رسانه وابسته به سيا و راديو آمريكا درباره طيف خاصي از اقليتهاي قومي، دانشجويان، زنان و كارگران در سه سال گذشته به طور محسوسي افزايش يافته است و به نظر ميرسد كه اين رسانهها همسو با محافل سياسي و امنيتي آمريكا با بهرهگيري از شگردهاي جنگ تبليغي و رسانهاي ميكوشند به طور غير محسوس از طريق راه اندازي جنبشهاي اجتماعي و ايجاد همسويي و برقراري پيوند ميان آنها در جهت پيشبرد راهبرد « انقلاب مخملي در ايران» حركت كنند.
رسانههاي بيگانه از تحول در مطالبات جنبشهاي اجتماعي سخن ميگويند كه مهمترين مولفه آن درهم پيوندي با ديگر اقشار اجتماعي و فاصله گرفتن از دولت و همچنين پيگيري مطالبات و حقوق مردم معرفي ميشود. اين رسانهها در مقطع مورد بررسي با معرفي « مسئله حقوق بشر» به عنوان دغدغه مشترك همه گروههاي ضد انقلاب كوشيدند از مقوله حقوق بشر به عنوان بستري براي پيوند جنبشهاي اجتماعي بهرهبرداري نمايند.[29]
پيشبرد سياست گسترش دموكراسي در ايران از طريق برنامههاي اينترنتي و راديو و تلويزيوني،[30]
برپايي كارگاههاي آموزشي مخفي براي ايرانيان در دوبي براي تدارك جنبشهاي مقاومت به سبك اروپايي شرقي در ايران،[31]
پيگيري سناريوي متحد ساختن اپوزيسيون داخل و خارج[32]
و همچنين معرفي اكبر گنجي به عنوان نماد انقلاب[33]
از ديگر مصاديق تلاش محافل سياسي و رسانهاي آمريكا در راستاي تحقق راهبرد انقلاب مخملي در ايران است.
در مجموع تأمل در فضاسازي راديوهاي بيگانه از سناريوي هدفمند آمريكا براي پيشبرد راهبرد انقلاب مخملي در ايران حكايت ميكند كه در هر مقطع متناسب با شرايط سياسي و اجتماعي بخشي از زواياي آن كليد ميخورد. فضا سازي راديوهاي بيگانه درباره راهبرد
انقلاب مخملي در سال 1386
الف ـ فضاسازي هدفمند راديو فردا درباره راهبرد انقلاب مخملي رسانههاي آمريكايي به ويژه راديو فردا، رسانه وابسته به سيا، با هدفمندي خاصي به فضاسازي در زمينه راهبرد انقلاب مخملي آمريكا ميپردازد. اين رسانه در آستانه جشنهاي بيست و هشتمين سالگرد انقلاب اسلامي در سلسله گزارشهايي به عنوان «چهار انقلاب اما بي خونريزي»[34]
موضوع انقلابهاي مخملي در برخي كشورهاي اروپايي شرقي و آسياي ميانه از جمله چك اسلواكي، روماني، اوكراين و قرقيزستان را مورد توجه قرار داد و براي توصيف آنها از واژگاني همچون مخمل، گل سرخ، لاله و نارنجي استفاده كرد. زمان پخش اين گزارشها و ادبيات تبليغي اين رسانه از نوعي هدفمندي حكايت ميكند كه به طور مشخص دو هدف تبليغي الگوسازي و همچنين قرينه سازي را پيگيري ميكند و ميكوشد با تشابه غير منطقي فضاي سياسي و اجتماعي ايران با كشورهاي اروپاي شرقي، ذهن مخاطب را به سوي پيگيري الگوهاي موازي و همگون سوق دهد.
رسانه وابسته به سيا همچنين در همطرازي و هم پيوندي با اين رويكرد تبليغي به صورت هدفمند به ترويج مفاهيم و مشخصههاي دموكراسي غربي ميپردازد و ميكوشد به طور غير مستقيم حكومت مبتني بر سكولاريسم را به عنوان الگوي مطلوب و جايگزين براي جامعه ايران معرفي كند.
براين اساس در برنامه اختصاصي با عنوان «مجله دموكراسي»، موضوع دموكراسي را مورد توجه قرار داد و ديدگاه اساتيد و كارشناسان همسو در اين زمينه منعكس كرد.
ب ـ برجسته سازي مفهوم و مصاديق جنبشهاي اجتماعي در ايران تلاش براي ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت از استراتژيهاي تبليغي ثابت محافل سياسي و رسانهاي آمريكا عليه ايران است و ميتوان گفت اين استراتژي كلان مبناي راهبرد انقلاب مخملي در ايران را شكل ميدهد و رسانههاي غربي در سطوح مختلف به دنبال پيشبرد اين استراتژي هستند در اين نوشتار از منظر بررسي راهبرد انقلاب مخملي در ايران از برخي لايهها و حلقههاي استراتژي ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت در حوزههاي اجتماعي، هويتي و قوميتي رمزگشايي شده است...
1 ـ حركت در جهت نهادمندي جنبشهاي اجتماعي رسانههاي بيگانه به گونهاي هدفمند ميكوشند براي جنبشهاي اجتماعي ايران هويتي مستقل از دولت قائل شوند بر اين اساس با باز تعريف ويژگيهاي ساختاري جديد براي آنها ميكوشند جنبشهاي اجتماعي را در جهت نهادمندي سوق دهند.
اين رسانهها از نگاه چالش ـ فرصت به جنبش هاي اجتماعي ايران مينگرند و در زمينه چالشهاي جنبشهاي اجتماعي در ايران به مواردي همچون وابستگي به دولت ( نداشتن استقلال) و حفظ همبستگي (واگرايي) اشاره ميكنند و براي فراروي قرار گرفتن از اين موانع ساختاري، حركت در جهت نهادمندي را پيشنهاد ميكنند. اين رسانهها همچنين به طور غير مستقيم به دنبال سازماندهي و همچنين تعيين پيشرو براي جنبشهاي اجتماعي هستند.
2 ـ گستراندن چتر سياسي و امنيتي بر جنبشهاي اجتماعي رويكرد كلان محافل سياسي و رسانهاي غرب آن است كه چتر سياسي و امنيتي بر جنبشهاي اجتماعي، انجياوها، گروههاي اجتماعي غير دولتي و غير حكومتي بگسترانند. بر اين اساس از منظر انقلاب مخملين و براندازي نرم، دغدغههاي صنفي، هويتي و قومي اقشار اجتماعي، جلوه سياسي و امنيتي به خود ميگيرد. رسانههاي بيگانه نگاه جمهوري اسلامي و به ويژه دولت نهم به حركتها و اعتراضات صنفي را امنيتي ميدانند و معتقدند دولت به جاي چاره انديشي براي حل مسالمت آميز اين گونه مسائل به برخوردهاي امنيتي روي ميآورد. اين رسانهها مدعي هستند برخورد سركوبگرايانه با اعتراضات صنفي در ايران امروزه امري متداول و رايج شده است. و اينگونه برخوردها از سوي جمهوري اسلامي «آگاهانه» و براي معرفي كردن اين اعتراضات به عنوان اقدامي «ضد انقلابي» و «ضد امنيتي» جهت از بين بردن هرگونه ديالوگي در كشور صورت ميگيرد.
3 ـ تسري مباحث حقوق بشري به نهادهاي جامعه مدني راديوهاي بيگانه به ويژه راديو فردا، رسانه وابسته به سيا، به دنبال گستراندن حوزههاي مرتبط با حقوق بشر در ايران هستند. بر اين اساس ميكوشند با تسري مباحث حقوق بشري به گروههاي مردمي و نهادهاي جامعه مدني، زمينه فعالتر شدن جنبشهاي اجتماعي از جمله، كارگران، دانشجويان، معلمان، زنان و قوميتها را در اين حوزه فراهم كنند. بر اين اساس بخشي از فضاسازي رسانههاي بيگانه درباره جنبشها و اعتراضات دانشجويي، معلمان، كارگران و زنان از اين منظر صورت ميگيرد. در فضاي رسانهاي، نحوه برخورد دولت ايران با آنان، نمايانگر ناديده انگاشتن قوانين كشور و تعهدات تهران در قبال قوانين بينالمللي حقوق بشر تلقي ميشود.
4 ـ تلاش براي ايجاد گفتمان مقاومت مدني و اعتراض رسانههاي بيگانه به گونهاي هدفمند ميكوشند «گفتمان مقاومت مدني و اعتراض» را به نهادهاي جامعه مدني تسري دهند. تحقق چنين شرايطي از منظر رسانهاي مستلزم تحولي اساسي در مولفههاي قدرت سياسي ارزيابي ميشود. در عين حال نوعي تلاش هدفمند براي ايجاد گفتمان اعتراضي مشترك براي سه قشر كارگران، دانشجويان و معلمان مشهود است و شعار «كارگر، دانشجو، معلم، اتحاد» تداعي گر اين گفتمان است كه در لايههاي پنهان آن پس زمينههاي سياسي مشهود است. در همين راستا راديوهاي بيگانه وضع معلمان، كارگران و دانشجويان را در هم پيوندي با هم تحليل ميكنند و ميكوشند نوعي همگوني و همساني ميان مشكلات و مطالبات معلمان، كارگران و دانشجويان ايجاد كنند و در عين حال به گونهاي غير مستقيم به دنبال ايجاد اعتبار و مشروعيت بخشي به اين اعتراضات هستند بر اين اساس از نوعي مقاومت قانوني در مقابل حاكميت سخن ميگويند و اين اعتراضات را در وراي ادعاي تحقق نيافتن شعارهاي دولت نهم توجيه ميكنند.
5 ـ بينالمللي كردن مسئله جنبشهاي اجتماعي در ايران محافل سياسي و رسانهاي غرب به گونهاي هدفمند با طرح برخي ديدگاههاي همسو ميكوشند از نگاه خود باز تعريف جديدي از ويژگيهاي ساختاري و همچنين مشخصههاي جنبشهاي اجتماعي در ايران ارائه كنند و از اين منظر به طور غير محسوس مطالبات آنان را بالا ببرند. نكته قابل توجه آن كه راديوهاي بيگانه در پيوند زدن جنبشهاي اجتماعي از سطح داخلي فراتر و متاثر از سطح ساختار نظام جهاني به دنبال ايجاد همبستگي ميان جنبشهاي اجتماعي با گروهها و جنبشهاي غيردولتي در ديگر نقاط جهان هستند كه شايد بتوان از آن به عنوان تلاش براي ايجاد جامعه مدني و جهاني ياد كرد.
برجسته سازي خبري مبني بر تاسيس كميته تهران 2007 از سوي سازمان جوانان و دانشجويان احزاب ايتاليا در حمايت از جنبش دانشجويي ايران به ويژه فعاليتهاي دانشجويان دانشگاه اميركبير در همين راستا قابل ارزيابي و تحليل است. رسانههاي بيگانه همچنين كوشيدند مسائل كارگري ايران را نيز از سطح داخلي فراتر برده و به آن ابعاد بينالمللي دهند.
6 ـ تفرقه افكني و دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي عليه ايران محافل سياسي و رسانهاي غربي با دست گذاشتن بر برخي مسائل قومي، مذهبي، اجتماعي و سياسي ميكوشند بر اختلافات و تنشهاي داخلي كشور بيافزايند و اين رويكرد از منظر راهبرد انقلاب مخملي در ايران قابل ارزيابي و تحليل است. رسانههاي بيگانه در يك جريان تبليغي هدفمند، تجزيه ايران را به عنوان راهكاري براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي در دستور كار خود قرار دادهاند. به ادعاي اين رسانهها، فارسها تنها نصف جمعيت ايران هستند و نصف ديگر شامل قوميتهاي مختلف ديگر است و سنيها حتي در تهران يك مسجد اختصاصي ندارند و اگر اقتصاد ايران موفق بود، اختلافات قومي يا حتي ديني چندان مطرح نميشد اما در شرايط كنوني اقتصادي، اقتصاد كمتر يك نيروي متحد كننده در ايران است و اكثر اقليتهاي ايراني فقيرترند و تحت سلطه فارسها قرار دارند.
از همين رو رسانههاي بيگانه با چنين تلقي و در راستاي سياست تفرقه افكني و دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي عليه ايران به دولت آمريكا توصيه ميكنند به جاي تنش زايي با رژيم ايران روشي مبتني بر سنت آمريكايي سياست ويلسون مبني بر تشويق نيروهاي ملي گرا در داخل ايران را در پيش گيرد. نوام چامسكي، زبان شناس صاحب نام آمريكايي، در گفتگوي اختصاصي با نشريه پاكستاني اينترنشنال نيوز تصريح كرد يكي از خطوط سياست كلي آمريكا تحريك جنبشهاي جدايي طلب به ويژه در مناطق نفت خيز ايران، مناطق عرب نشين نزديك خليج فارس، مناطق آذري نشين و نواحي ديگر است. در همين راستا، تنت كتمن، كارشناسان امور خاورميانه در مركز تحقيقات كنگره آمريكا و همچنين مؤلف كتابي درباره سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، هم گفت:
گروههاي اپوزيسيون خارج از ايران طرفداران زيادي در ايران ندارند عملاً تمام تلاشهاي آمريكا براي تغيير رژيم ايران با شكست مواجه شده است و به نظر ميرسد تنها راه مقابله با حكومت ايران تحريك اقليتهاي قومي در اين كشور است. مهرداد درويش پور، جامعه شناس مقيم سوئد، نيز در گفتگو با راديو كلن مسئله روز جهاني زبان مادري را با وضع اقليتهاي قومي در ايران پيوند زد و بر اين پيش فرض تبليغي تأكيد كرد كه جمهوري اسلامي در صورت خودداري از پاسخگويي به مطالبات قوميت ��ها با انفجار قومي روبرو خواهد شد. وي در توضيح وضعيت انفجار قومي در ايران به دو گزاره تبليغي انكار هويتهاي قومي و ملي از سوي جمهوري اسلامي و همچنين تشديد فشارهاي بينالمللي بر ايران استناد نمود و خاطرنشان كرد كه اين خطر وجود دارد كه بخشي از تلاشها براي تشديد فشار بر ايران از طريق دامن زدن به نزاعهاي قومي صورت گيرد. 7 ـ تعامل اقتصادي، اسب تروا براي ايجاد تغييرات سياسي در ايران:
برخي از محافل سياسي و رسانهاي غرب چشم انداز اوضاع اقتصادي را تيره و تار ترسيم ميكنند و در توصيف آن از عبارات و واژگاني بهره ميگيرند كه در نگاه استعاري ميتوان از آن با عنوان «پاشنه آشيل» ياد كرد. از اين منظر نقش « متغير اقتصاد » در تعيين رويكرد و استراتژيهاي غرب به ويژه آمريكا درباره نحوه برخورد با ايران محوري و تاثيرگذار تلقي ميشود. بر اين اساس چارچوب برخي از استراتژيهاي غرب به ويژه آمريكا درباره نحوه برخورد با ايران محوري و تاثيرگذار تلقي ميشود.
بر اين اساس چارچوب برخي از استراتژيهاي غرب به گونهاي است كه سمت و سوي آن بر استفاده از گزاره القايي وضع نابسامان اقتصادي براي شوراندن اقليتهاي قومي و مذهبي عليه سيطره فارسها بر اقتصاد ايران جهت گيري شده است. در حال حاضر نيز گفتمان جديدي در تعيين استراتژيهاي غرب درباره نحوه برخورد با ايران به ويژه مسئله هستهاي در حال شكل گيري است كه بر اساس آن از «تعامل اقتصادي به عنوان اسب تروا براي ايجاد تغييرات سياسي در ايران» ياد ميشود. از منظر اين ديدگاه اگر چه تعامل اقتصادي در كوتاه مدت دولت ايران را قادر ميكند فوايد اقتصادي بيشتري به مردم اين كشور برساند و از اين رو تا حدودي نارضايتي مردم را از حكومتشان كاهش بدهد، امام در بلند مدت تعامل اقتصادي به مثابه «اسب تروا» خواهد بود كه مردم ايران را از نظر اقتصادي و سياسي تقويت خواهد كرد و قدرت مقامات جمهوري اسلامي را تحليل خواهد برد. گزارش اجمالي از پروندهي متهمين «هاله اسفندياري» و «كيان تاج بخش» همانگونه كه استحضار داريد عقبهي تهديدات نرم آمريكا عليه منافع و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران توسط نهادهاي سياسي ايالات متحده و از طريق برخي از بنيادها، مؤسسات و تينك تنكهاي به ظاهر خصوصي كه به نوعي به نهادهاي مزبور متصل هستند، هدايت و پيگيري ميشود. كار ويژهاي اغلب بنيادها، موسسات و تينكتنكهاي آمريكايي، پوشش دهي، مشروع نمايي، كاهش هزينهها و تقليل حساسيتهاي امنيتي و ضد امنيتي در قبال فعاليتهاي جاسوسي و اقدامات غير قانوني سرويسهاي اطلاعاتي آمريكا ميباشد. پس از دستگيري دكتر رامين جهانبگلو به عنوان يكي از قطعات پازل براندازي نرم در ج.ا.ا و تحقيقات به عمل آمده از نامبرده، وي ضمن تشريح كم و كيف و نحوهي ارتباطات خود و برخي از عناصر به اصطلاح روشنفكر و عناصر ناراضي داخلي با موسسات خارجي، از حضور و هدايت مؤثر عوامل سرويسهاي بيگانه در اين قبيل جلسات پرده برداشت و به گويا سازي و ارائهي مستنداتي در خصوص اقدامات بيگانگان براي پياده سازي پروژهي تغييرات بنيادين و نرم درج.ا.ا پرداخت.
اظهارات رامين جهان بگلو، كاشف يكي ديگر از حلقههاي كليدي از موسسات و بنيادهاي آمريكايي فعال در پروژهي براندازي نرم- مركز ودرود ويلسون – محسوب ميشود كه به نوعي حلقهاي اتصال عناصر به اصطلاح روشنفكر داخل كشور با برخي از نهادهاي اصلي سياست ساز آمريكايي بود. بر اين اساس، دكتر هاله اسفندياري، موسس و مدير برنامهي خاورميانهي مركز دودرو ويلسون آمريكا نيز كه در همين راستا فعاليت مينمود، دستگير گرديد. برخي اهم نتايج حاصله از تحقيقات به عمل آمده از هاله اسفندياري تصريح به تأمين سالانهي بودجهي برنامهي خاورميانه مركز ويلسون از سوي كنگرهي آمريكا. ü تأكيد بر اهميت و محوريت « موضوع ايران» براي آمريكا، با انتصاب خانم هاله اسفندياري – به عنوان يك ايراني – جهت تأسيس و مديريت برنامهي خاورميانهي مركز فوق. تمامي جلسات برگزار شده در « برنامهي خاورميانه » به نوعي با موضوع ايران مرتبط ميباشد، ( لذا خانم هاله اسفندياري نام اصلي اين برنامه را «ايران و خاورميانه» ذكر مينمايد). ü پروژههاي مرتبط با ايران، تحت حمايت مالي « بنياد آمريكايي سوروس» قرار دارد و كليهي هزينههاي اياب و ذهاب مدعوين در داخل آمريكا براي وصل شدن به ساير سازمانها و تينك تنكهاي آمريكايي – فعال در پروژهي براندازي نرم – با پشتيباني بنياد سوروس انجام ميگيرد. ü از جمله وظايف هاله اسفندياري در برنامهي مركز فوق، دعوت از ايرانيان متخصص در جامعهي مدني براي سخنراني در مركز فوق و سپس شناسايي و وصل نمودن آنها با ساير سازمانها و تينك تنكهاي آمريكايي عنوان شده است. يكي از اهداف برگزاري جلسات سخنراني توسط ايرانيان در واشنگتن، آشنايي بيشتر سياستمداران آمريكايي شامل نمايندگان كنگره و سنا، وزارت خارجه، وزارت دفاع و نهادهاي اطلاعاتي با مسائل جاري داخل ايران، نخبگان ايراني در حوزههاي روشنفكري، فعاليتهاي زنان، جوانان و سمنها بوده است.
خانم اسفندياري در توضيح بيشتر اين موضوع ميگويد: «مركز ما (وودرو ويلسون) نقش شناسايي و دعوت از ايرانياني كه در يكي از اين حوزهها تخصص داشتند را به عهده داشت. بنياد سوروس حمايت مالي پروژههاي ايران را به عهده گرفت و از ما در خواست داشت اين سخنرانان به نوعي به اين بنياد هم وصل شوند ( با پوشش سخنراني در دفتر بنياد در نيويورك) از طرفي دولتي مثل وزارت خارجه، كنگره، وزارت دفاع، نهادهاي اطلاعاتي در سخنرانيها حضور داشته و بدين ترتيب امكان اتصال مدعوين با اين نهادها هم وجود داشت. كما اينكه دانشگاه دفاع ملي آمريكا از طريق خانم جوديت يافه (از كارشناسان سازمان سيا) دو برنامهي مشترك در مورد ايران با مركز ويلسون داشت. بدين ترتيب با دعوت افراد شناسايي شده اين افراد به نوعي در زنجيرهاي از ارتباطات قرار ميگرفتند، كه نهايتاً در راستاي اهداف نهادهاي سياسي آمريكا براي تغيير از درون در كشور، مورد سوء استفاده واقع ميشدند.» نقش برنامه خاورميانهي مركز ويلسون آمريكا به عنوان يك نشان گاه در حلقهي بنيادها و سازمانهاي آمريكايي بوده است. ü بنيادها، سازمانها و نهادهاي آمريكايي فعال در پروژهي براندازي نرم، نقش مكملي را نسبت به هم، در راستاي اهداف تغييرات نرم در كشورهاي هدف دنبال ميكنند. اين مراكز، تحت عناوين و پوششهاي مختلف ، افراد كليدي را در حوزههاي اثرگذار(مثل جنبش همبستگي در لهستان؛ و با دانشگاه، روشنفكران، ngoها ، زنان و جوانان در ايران و...) شناسايي و با حمايت مالي و پشتيباني بنيادهايي مثل سوروس، فورد، ned، از طريق دعوت به سخنراني، كنفرانس بورسهاي مطالعاتي ، و پژوهشي و... آنها را جذب و ضمن «توانمند سازي» آنها در حوزههاي تخصصيشان به نهادهاي سياسي آمريكا متصل ميكنند. فعاليت بنياد سوروس- از بنيادهاي موثر در انقلابات رنگين- در داخل كشور برخي اخبار و اطلاعات حاكي از اين بود كه بنياد سوروس فعاليت خود را در داخل كشور آغاز نموده و موفق گرديده به شكل غير رسمي دفتري را در ايران داير و اهداف خود را از اين طريق دنبال نمايد. لذا با تمركز شدن بر روي موضوع، نماينده آن بنياد در ايران- كيان تاج بخش- شناسايي و دستگير گرديد. كيان تاج بخش، فرزند يكي از درباريان رژيم منحوس پهلوي بوده و از كودكي به خارج از كشور رفته و تحصيلات خود را در انگليس و آمريكا گذرانده است. مشاراليه دو سال قبل از ورود به ايران با بنياد سوروس آشنا ميشود و طرح اوليهي خود را در موضوع ايران به آن بنياد ارائه ميدهد. مبتني بر اسناد كشفي بنياد سوروس در ايران، اين بنياد استراتژي خود را در اين گونه بيان ميكند: «اكنون استراتژي به روز ما دو عنصر كليدي را در نظر گرفته است:
اول، «محيطهاي كليدي» معتبري كه در بازيگران محلي احساس نياز به وجود آيد تا تعامل با شبكه سوروس را سودمند بدانند و در آن پايه پروژهها را توسعه دهند. دوم،«بازيگران محلي» معتبري كه در ارزشهاي «جامعه باز» شريك هستند و در تعامل با ما در خصوص برنامه ريزي و بررسي در مورد اين استراتژي مشتاق شدهاند.» در بخش ديگري از اين سند آمده است: «اهداف خاص اين بنياد در ايران وصل كردن انديشمندان، تحصيل كردگان، حاكمان محلي و NGOهاي ايران به آمريكا و جوامع تحقيقاتي و حقوق بشر بينالمللي و توانمندسازي موسسات محلي ايران است» در ادامه در اين خصوص ويژگيهاي بورسهاي اين بنياد به نكاتي اشاره ميگردد از جمله: o اين بورسها با شبكههاي سياسي تخصصي و فرصتها مرتبط ميشوند. o برنامهي بورس بر عناويني كه داراي اهميت استراتژيك براي بنياد سوروس ميباشند متمركز ميشوند و تيمهايي از افراد سياسي مجرب در اين موضوعات را انتخاب ميكنند. o افراد برجستهاي از اروپاي شرقي، براي عضويت در آموزشهاي تكميلي و فرصتهاي تحقيقاتي شامل دورهي كوتاه مدت 3 ماههي بينالمللي بورس علمي سياست عمومي در واشنگتن وابسته به برنامهي مطالعات اروپاي شرقي مركز وودرو ويلسون كانديدا ميشوند. o به افراد كمك خواهد شد تا توسط مشاوران گروهي مجرب، در كارهايشان راهنمايي گردند. o براي كيفيت بخشي به بورسها، در خواستها بايد به يك موسسهي تحقيقاتي يا سياست ساز (مانند دانشگاه، n.g.o، موسسهي سياسي و...) o متناسب با موضوع در كشور آنها، به عنوان مقر اوليه ارائه گردد. o اين طرح بايد توضيح دهد كه چگونه نتيجه تحقيقات و سفارشات راهبردي در كشورهاي مختلف بهره برداري ميشود. o مركز وودرو ويلسون دسترسي به امكانات تحقيقاتي و كتابخانهاي (كتابخانهي كنگره آمريكا، دانشگاهها و...) و دانشكده مرتبط در صورت نياز ايجاد ميكند. اين مركز همچنين كمك ميكند معرفي افراد جهت ملاقات با بازيگران مختلف و سازمانهاي داراي نفوذ سياسي در واشنگتن شامل كنگره آمريكا و سنا را تنظيم نمايد. برخي اهم نتايج حاصله از تحقيقات به عمل آمده از كيان تاج بخش ü در راستاي تحقق استراتژي بنياد مذكور و براي شروع كار جديتر در ايران، آنتوني ريچتر مسئول خاورميانه بنياد سوروس در سال 83 طي سفري به ايران جهت شناسايي يك نماينده و دفتري كه پروژههاي بنياد سوروس در ايران را پوشش دهد به ايران سفر كرده و با افراد مختلفي در داخل كشور ملاقات و جلسه داشته است. ريچتر در بين كانديداهاي مورد نظر، نهايتاً كيان تاج بخش را به عنوان نمايندهي بنياد سوروس در ايران انتخاب و موضوع با وي در ميان گذاشته ميشود. ü پس از قطعي شدن موضوع تصدي نمايندگي بنياد سوروس، قراردادي با وي منعقد و مقرر ميگردد در هر ماه به مدت دو هفته و روزانه مبلغ 350 دلار دريافت نمايد. ضمناً كليهي هزينههاي مربوطه، از جمله هزينههاي داخلي و اياب و ذهاب به آمريكا و ساير كشورها توسط بنياد پرداخت گردد. ü سال 2004 بنياد سوروس مجوز فعاليت خود در ايران را از دولت آمريكا اخذ، و تاج بخش به عنوان نمايندهي ايران، براي تمديد مجوز سالهاي 2005 و 2006 شخصاً به ادارهي مربوطه در وزارت خارجه آمريكا مراجعه و تمديد فوق را اخذ مينمايد. ü با توجه به قانون تحريم ايران در آمريكا هر گونه فعاليت و سرمايه گذاري بنيادها و موسسات آمريكايي در ايران بايد با مجوز ofac از وزارت خارجه آمريكا باشد، لكن در دو جلسهي ساليانهاي كه كيان تاج بخش، با مسئولين وزارت خارجه آمريكا جهت تمديد مجوز و براي سرمايه گذاري بنياد سوروس در ايران شركت نموده بود، از وزارت خارجه مدير دفتر برنامههاي دولتي عليه ايران، كارشناس برنامه ريزي و مطالعات وزارت خارجه آمريكا و مدير دفتر دموكراسي در خاورميانه و خانم باربارا ليف (مسئول دفتر جديد ايران در وزارت خارجه آمريكا) و از بنياد سوروس آقاي ريچتر (در واقع رئيس تاج بخش در بنياد سوروس) حضور داشتند كه تاج بخش گزارشي از پروژههاي سوروس در داخل ايران ارائه ميدهد و سپس مديران فوق در وزارت خارجه آمريكا در اين زمينه سئوالاتي نمودند و به راحتي مجوز صادر ميگردد. ü به رغم اختلاف سياسي سوروس با دولت بوش، ولي اين مركز در ترويج دموكراسي مورد نظر آمريكا و دخالت در ايران هيچ مشكلي با آن دولت ندارد و جلسات فوق، كاملاً صوري بوده و براي فعاليت سوروس در ايران مجوز صادر ميشود. ü تاج بخش كه هم چنين مدير تعدادي از پروژههاي بانك جهاني در ايران ميباشد از برخي نهادهاي بينالمللي به عنوان شريك ثالث براي پوشش و پيش برد برنامههاي بنياد سوروس در ايران استفاده ميكرده است. ü همچنين در پروژههاي بنياد سوروس در ايران، كيان تاج بخش از متخصصين مجرب در هر موضوع استفاده ميكرده است. نحوهي گزينش آنها از طريق شبكهي مرتبطين خود و نحوهي جذب آنها نيز به واسطهي وصل بودن سوژه به نهادهاي بينالمللي فوق و اعتبار اين نهادها بوده است. ü ارتباطات تاج بخش با سازمانها و نهادهاي مختلف داخل كشور به اعتبار مشاور بانك جهاني، v.n.g و ... امكان مناسبي براي بهره برداري در راستاي اهداف سوروس در ايران فراهم نموده است. ü اهداف كوتاه مدت بنياد سوروس، عمدتاً فعاليت در راستاي تابلوي آشكار آن كه در ظاهر از چهرهاي آراسته و زيبنده و كاملاً بشر دوستانه برخوردار است خلاصه ميشود. ü اهداف ميان مدت اين بنياد، «فرهنگ سازي»،«نهاد سازي» و «شبكه سازي» در كشور است، كه به تدريج به ايجاد يك شبكهي غير رسمي و مرتبط با آنها در داخل كشور منجر شده و توسعه و گسترش آن در دستور كار جدي قرار دارد. ü هدف غايي و دراز مدت بنياد سوروس، توانمند سازي اين شبكه در عرصههاي مورد نظر و بهره گيري از آن در زمان معين در رويارويي با حاكميت كشور ميباشد. ü شايان ذكر است كه هدف كوتاه مدت بنياد، صرفاً به عنوان ابزاري براي نيل به اهداف دوم و سوم ميباشد و محتواي پروژه براي بنياد اهميتي ندارد. به عنوان مثال كيان تاج بخش ميگويد: «زماني به يكي از مديران بنياد سوروس، گزارش عدم پيشرفت پروژهي بهداشت عمومي در ايران (پروژهي پوششي بنياد) را ارائه دادم، ايشان پيشنهاد كرد كه فرقي ندارد هر پروژهاي كه ميتوانيد سازماندهي نماييد مثلاً در زمينهي محيط زيست». جمع بندي و نتيجه گيري محافل سياسي و رسانهاي غرب در سطوح مختلفي راهبرد انقلاب مخملي در ايران را پيگيري ميكنند به گونهاي كه در هر مقطع تمركز بر روي يكي از حلقههاي تاثيرگذار و واسط در زمينه سازي براي انقلاب مخملي بيشتر ميشود. تلاش هدفمند براي اجراي سناريوي انقلاب مخملي در ايران از رويكرد و لايههاي چند وجهي بهره ميگيرد و در مقاطعي نيز اين لايهها به صورت و مكمل هم عمل ميكنند كه درك و فهم آنها نيازمند نگاه به اين مسئله از منظر گفتماني و زبان شناسي است. آنگونه كه از فضاي تبليغي رسانهها بر ميآيد سناريوي راهبرد انقلاب مخملي در ايران در سطح كلان بر پايه مولفههاي همچون جنبشهاي اجتماعي، سازمانهاي غير دولتي، برجسته سازي شكافهاي اجتماعي و قومي استوار شده است كه همه اين مولفههاي كاركردي دوگانه دارند كه به سادگي نميتوان وجوه مثبت و منفي آنها را از هم متمايز كرد و آنها در روندي سيال به تناسب شرايط زماني خود را در قالب فرصت – چالش باز تعريف ميكنند. در توضيح اين مسئله براي نمونه ميتوان گفت سازمانهاي غيردولتي از ماهيتي نسبي برخوردار هستند كه زمينه جلب و هدايت مشاركتهاي مردمي در عرصههاي گوناگون را فراهم ميكنند اما با تغيير كاركرد به بستري براي تشديد تنشها در جامعه تبديل ميشود و اين همان چيزي است كه از آن با عنوان تهديد نرم ياد ميشود كه تشخيص مرزهاي فرصت و تهديد در آن بسيار دشوار مينمايد. در سطح راهبردي نيز نوعي تلاش هدفمند از سوي محافل سياسي و رسانهاي غرب براي ايجاد شبكهاي منسجم از اين مولفهها از طريق بالا بردن مطالبات و ايجاد گفتمان اعتراضي مشترك مشهود است. در اين ميان نكته قابل توجه، انعطاف پذيري اين سناريو است كه خود را به يك گستره محدود نميكند و در قالبهاي جديد در عرصههاي مختلف نمود و بروز پيدا ميكند و شايد به همين دليل است كه متصلب نميشود و همواره در فضاي رسانهاي پويايي و مانايي خود را حفظ ميكند. در تحليل نهايي ميتوان گفت محافل سياسي و رسانهاي غرب با تشويق قوميتگرايي در ايران، حمايت از ايجاد سازمانهاي غيردولتي، برجسته سازي مطالبات جنبشهاي اجتماعي و پيوند زدن آنها و همچنين اختصاص 66 ميليون دلار براي پياده كردن دموكراسي در ايران به گونهاي هدفمند در جهت زمينه سازي براي تغيير نرم افزاري نظام سياسي ايران حركت ميكنند. طرحي كه در لفافه عناويني فريبندهاي همچون دموكراسي پيگيري ميشود. در مجموع، نظر به تداوم جنگ نرم به رهبري دشمن اصلي ملت ايران (آمريكا) و استكبار غرب و لزوماً ادامهي سلسله اقدامات تقابلي و حتي تهاجمي در اين زمينه، لازم است اقدامات عاجلي جهت پيشگيري و مقابله با اينگونه فعاليتها صورت پذيرد كه در اين ميان: ضابطهمند نمودن ارتباط مستقيم و غيرمستقيم با سازمانها، موسسات بنيادهاي خارجي تحت عناوين مختلف بورس مطالعاتي، سخنراني، شركت در كنفرانس، آموزشهاي دورهاي، دريافت كمكهاي مالي و... ضرورتي اجتنابناپذير ميباشد.
[1]ـ جورج سوروس (مجاريالاصل) ميلياردر آمريكايي و صاحب بنياد و فروشگاههاي زنجيرهاي سوروس در جهان اموال خود را وقف تغيير و براندازي حكومتهاي مخالف آمريكا نموده است. از جمله روشهاي ايشان شامل پرداخت هزينه و تامين بودجه مورد نياز اپوزيسيون و گروهها و اعطاي بورس تحصيلي، تاسيس NGO و نشريات و رسانههاي واقعي و مجازي ميباشد.
[2]ـ آْخرين جنگهاي سخت جاري در دنيا را ميتوان با جنگ افغانستان، عراق، سومالي و.. مورد نقد و ارزيابي قرار داد.
[3]ـ جوزف ناي در سالهاي اخير در تبيين نظريات خود، پيرامون قدرت به سه نوع قدرت اشاره ميكند. ابتدا قدرت سخت را مورد واكاوي قرار ميدهد كه بر مبناي زور و تهديد عمل ميكند، سپس قدرت اقتصادي را معرفي ميكند كه قلمرو آن هزينه، تطميع و پاداش است و در نهايت به معرفي قدرت نرم ميپردازد كه بر مبناي جاذبه عمل ميكند و آن را قدرت برتر دنياي معاصر معرفي مينمايد.
[4]ـ در اين اثنا كتاب با عنوان افسانه انقلابهاي رنگي به كوشش خانم دكتر الهه كولايي چاپ و منتشر شد كه در آن آمد است: در منابع خبري و اطلاعاتي غير غربي تصور ميشود كه دولت آمريكا همراه با گروهي از بنيادها و نهادهاي غربي با پرداخت مبالغي به فعالترين عناصر انقلابها يعني جوانان در اوكراين و گرجستان باعث بروز انقلابهاي اخير شدهند. در بسياري از موارد اخبار مربوط به كمكهاي خارجي مستقيم بيش از رقمهاي واقعي برآورد شده است. اما مسلم است كه نهادهاي غربي مانند بنياد ملي براي دمكراسي و موسسه بينالمللي جمهوريخواهان مبالغي شامل بر چند هزار دلار و نه چندين ميليون دلار به نهادهاي جوانان كمك كردهاند.؟!!!
[5]ـاپوزيسيون جديد در جنگ نرم آمريكايي عليه ايران شكل گرفته است و گسترهي آن از اپوزيسيون سنتي آغاز و تا عناصر و افرادي از درون حكومت جمهوري اسلامي ايران ادامه مييابد.
[6]ـ خانم مهاجر در حال حاضر از فعالان جنبش زنان و سايت يك ميليون امضا براي تغيير است و ديدگاههاي خود را از طريق شبكههاي تلويزيون لسآنجلسي تبليغ ميكند.
[7]ـ اين آموزشها ادامه برنامهاي است كه از سالهاي گذشته در هلند و ديگر كشورهاي اروپايي آغاز شد و اكنون با احساس امنيت بيشتر، فعاليتهاي خود را به داخل كشور منتقل كرده است.
[8]ـ «كميته خطر جاري» آمريكا در سال 1970 و در اوج جنگ سرد توسط جمعي از سناتورها، مسئولان ارشد وزارت خارجه و مديران با سابقه سازمان سيا و... تاسيس شد. اعضاي اين كميته با منتفي دانستن جنگ نظامي (سخت) بين دو ابرقدرت (شوروي و آمريكا) تنها راه به زانو درآوردن رقيب را در جنگ نرم و فروپاشي از درون طراحي و ارائه كردند. پس از فروپاشي شوروي كميته مزبور به حال تعليق در آمد و مجدداً پس از وقايع 11 سپتامبر فعال شد و در تاريخ 20 دسامبر 2004 بيانيه جديد خود را با عنوان گزارش كميته خطر جاري: ايران رويكردي جديد با امضاي مارك پالمر منتشر ساخت.
[9]ـ اين گزارش توسط مارك پالمر تهيه و توسط كميته خطر جاري كه در آن عناصر مهمي از جمهوريخواهان آمريكا مثل جورج شولتز وزير خارجه ريگان و نيوت كينگريچ برجستهترين چهرههاي انقلاب نومحافظهكراران و سخنگوي كنگره در دوره بوش پدر در آن عضويت دارند. در اوايل پاييز 83، منتشر گرديده است. مارك پالمر نايب رئيس قديميترين سازمان حقوق بشر آمريكا به نام Freedom House مشاور شش وزير خارجه آمريكا متن نويس سخنرانيهاي هنري كيسينجر و سه رئيس جمهور آمريكا از نخستين سرمايهگذاران غربي در كشورهاي اروپاي شرقي و مركزي پس از فروپاشي كمونيسم و بنيانگذار چندين شبكه تلويزيوني در آن كشورها و مولف كتاب «طرحي براي درهم شكستن آخرين ديكتاتورهاي جهان در آستانه قرن بيستويكم» ميباشد
[10]ـ دو اصل مزبور يعني تهاجم گسترده به اركان و سياهنمايي افراطي از كشور هدف جزئي از اصول اوليه براندازي نرم محسوب ميگردد.
[11]ـ تمامي موارد پيشنهادي را ميتوان در كتابهاي براندازي نرم نوشته دكتر چين پارپ و رابرت هلوي ملاحظه نمود كه اكنون به اپوزيسيون ايران آموزش داده ميشود
. [12] - George Soros [13]ـ اينترنشنال هرالد تريبيون _ شرق 5/ 8/83
[14]ـ منظور موسسه غير دولتي جامعه باز (open society institute= osi) ميباشد كه به « بنياد سوروس» نيز شهرت يافته است.
[15]ـ اصطلاح « جامعه باز» را كارل پوپر ( 1994_ 1902) به كار برده و مقصود از آن، جامعهاي است كه افرادش پيوسته جوياي چرايي كارها باشند و در مقدسات و مسلمات و تابوها شك كنند و تصميمات اجتماعي را پس از بحث با يكديگر با معيار عقل بگيرند، و حال آنكه از اين منظر در جامعه بسته، افراد در همه كارها مقلدند و به مقدسات و مسلمات، ايمان كوركورانه دارند. پوپر، «افلاطون و هگل و ماركس» را بنيانگذاران اصلي فكر جامعه بسته ميداند.
[16]ـ راديو مسكو، 15/1/1384
[17]ـ همان 20/1/84
[18]ـ پايگاه نشريه اينترنتي بوستون گلوب 10 اكتبر 2007
[19]ـ سناتور سام بروان يك در گفتوگو با راديو آمريكا، 23/3/84 ،
[20]ـ راديو فردا 8/3/84
[21]ـ فايننشال تاميز
16/2/84 [22]ـ رايو كلن 23/1/84
[23]ـ راديو فردا 16/1/85
[24]ـ راديو آمريكا 27/11/84
[25]ـ راديو آمريكا 30/11/84
[26]ـ راديو فرانسه 2/12/84
[27]ـ راديو اسرائيل 6/11/84
[28]ـ راديو فردا 19/1/85
[29]ـ راديو فردا 9/4/85
[30]ـ اريكا بارس راودل، معاون مديركل وزارت خارجه فعاليتهاي آمريكا در حمايت از حقوق بشر و دمكراسي در ايران در گفتوگو با راديو آمريكا 18/1/85
[31]ـ راديو فردا 11/1/85
[32]ـ اكبر گنجي در گفتوگو با راديو فرانسه
30 و 31 3/1385
[33]ـ راديو فردا 8/1/85 به نقل از روزنامه وال استريت ژورنال
[34]ـ سلسله گزارشهاي راديو فردا با عنوان چهار انقلاب بيخونريزي در ديماه 1385 آغاز و تا اواسط بهمنماه ادامه داشت. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 1/100124298)
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.