PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اصحاب اهل بیت (علیهم السلام)



مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:45
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

حضرت خدیجه(س)
ام البنين
حضرت زينب(س)
حضرت مسلم(ع)
حضرت عباس(ع)
علی اکبر(علیه السلام)
حضرت معصومه(س)
آمنه بنت امام حسین(ع)

ام کلثوم

فاطمه بنت اسد علیهاالسلام
حضرت ابوطالب (علیه السلام)

حضرت عبدالعظیم علیه السلام
(http://www.pichak.net/)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:47
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


حضرت خدیجه(س)

متن ادبی «زخم وفات تو»

وقتی که خاطرات شیرین تو را ورق می‏زنم، تو را سرشار از عشق به رسول خدا۰ص) می‏بینیم.
از آن ثانیه که میهمان لحظه‏های عشق عمیق تو به محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م شدم، خودم را برای همیشه به پنجره محبت تو گره زدم.
خوش آن ساعتی که در من طلوع کردی و مرا شیفته شخصیت گلبرگ‏های روح خویش ساختی و من اسیر و مبهوت آبی بلند تو شدم!
این امانت و درستی محمّد امین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م بود که زبانزد خاص و عام شد و تو را نیز دامن‏گیر کرد تا از این مهر لا یزال، تمام نجابت خویش را به پایش بریزی و همدم پاکی و شرافت آن مرد آسمانی شوی.
غنچه محبوب الهی، حق پاکدامنی تو بود، ای بانوی آفتاب!
سینه تاریخ، امین شبنم‏های توست که به پای ترویج دین محمّد، از همه آنها گذشتی و پیش‏کش آیین اسلام نمودی، که شاید اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهم‏های بی‏بدیل تو نبود، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمی‏شد.
قارون‏های عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت و حیای محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م شدی؛ چه سرزنش‏ها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس، شنید که می‏گفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی و با یتیم عبداللّه‏، عقد یگانگی ببندی؟
امّا تو، نه‏تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست، که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.
چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م ! حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بی‏اندازه نباشد که عایشه، روزی گفت: «چرا این همه از خدیجه می‏گویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!» و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م فرمود: «خاموش عایشه! دیگر هیچ‏گاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمی‏آورد، خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»
(http://www.pichak.net/)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:48
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


متن ادبی «بانوی عشق و سخاوت»
آفتاب، در حصار ابرهای تیره، به انتظار نفس‏های واپسین نشسته بود و یاران افسرده از غم، شاهد سوزناک‏ترین خاطره زندگی بودند!
آن روز، در «شِعب ابی طالب علیه‏السلام » کسی به فکر گرسنگی و گرما نبود؛ همه دل‏ها در شعله‏های فقدان «حضرت خدیجه علیهاالسلام »، آن بانوی بانوان مکه، می‏سوخت. غمی جانکاه، بر سینه پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م سنگینی می‏کرد؛ غم فراق خدیجه! بانویی که وفادارترین همسر و یاور پیامبر در اجرای فرامین الهی بود.
بانویی که سخاوت، شرمنده اخلاص او و اخلاص، در یوزه سخاوتش بود. بانویی که پیامبر رحمت و عشق، هیچ‏گاه نتوانست، فراموشش کند. بانویی که شرافت، آیینه رفتار او و نجابت، نشانه شرافتش بود. بانویی که خداوند، وجودش را مایه پیوند «امامت و رسالت» قرار داده بود. بانویی که همسری چون «پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م » و دختری چون «زهرا علیهاالسلام » و نوادگانی چون ائمه هدی داشت.
و بانویی که بهشت، از همسایگی او به خود می‏بالد و زمین، در سخاوت و کرامت و شهامت و شرافت، بانویی نظیر او به خود ندیده است!
واپسین نگاه حضرت خدیجه علیهاالسلام ، نشانه آینده‏ای سخت برای حضرت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م بود. آه! چه سخت است غربت؛ غربت از دست دادن وفادارترین عزیز. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م گویی وجودش را، دلش را و آرزویش را به خاک می‏سپارد؛ شانه‏هایش از شدت اندوه، قطرات اشک را همراهی می‏کردند.
عبایش را بر تاریکی قبر پوشانیده، نگاه بارانی‏اش را به سمت آسمان گرفت؛...
«هر که را با غنچه این باغ، کردند آشنا هم‏چو بوی گُل، به آه بی‏کسی پیچید و رفت
گوهر اشکی که پروردم به چشم انتظار در تماشای تو از دست نِگه، غلتید و رفت
صبح تا طرز بنایِ عمر را نظّاره کرد رایتِ دولت، به خورشید فلک بخشید و رفت»!
أَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا خَدِیجَهَ الْکُبْری،
درود بر تو و تربتی که تو را در بر گرفت، ای بانوی سخاوت و عشق!
آسمان، شرمنده کرامت توست و زمین، آستان بوسِ شرافتت.
زیارت ما را هم بپذیر، بانو!
(http://www.pichak.net/)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:50
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


بانوی فداکار

اگر از شما بپرسند از حضرت خدیجه علیهاالسلام چه قدر می‏دانید، چه پاسخی می‏دهید؟ خیلی، متوسط، کم یا هیچ؟ مثلاً اگر از شما بپرسند که حضرت خدیجه علیهاالسلام چه ویژگی‏های داشت، انگار علیرضا گفت: ایشون، اولین زن مسلمانه. بله درسته آفرین. نسرین هم می‏گه: اولین زنی که نماز خوانده، احسنت، آفرین به نسرین خانم.
محمود می‏گه: حضرت خدیجه علیهاالسلام مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام است. آفرین به آقا محمود گل.
زهرا خانم می‏خواد یک ویژگی دیگه از حضرت خدیجه علیهاالسلام رو به شما بگه. بله، شنیدم. زهرا گفت: حضرت خدیجه علیهاالسلام یکی از زنان نمونه است. آفرین به شما بچه‏های خوب ایران که خیلی چیزها درباره بزرگان دین خودتون می‏دونید.
یک خاطره
یکی از ویژگی‏های حضرت خدیجه علیهاالسلام این است که ایشان یکی از چهار زن بزرگ بهشتی‏اند. یکی از یاران پیامبر می‏گوید: روزی پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روی زمین چهار خط کشید و گفت: آیا می‏دانید این چیست؟ آن‏هایی که آن جا بودند، نتوانستند حدس بزنند و همگی گفتند: خدا و پیامبر او بهتر می‏دانند. بعد پیامبر فرمودند: «بهترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه علیهاالسلام همسرم، فاطمه علیهاالسلام دخترم، آسیه، همسر فرعون و مریم، مادر حضرت عیسی علیه‏السلام ».
سرمایه‏دار مکّه
ثروت و دارایی حضرت خدیجه علیهاالسلام از همه مردم قبیله قریش بیش‏تر بود، به طوری که بعضی از اهالی مکه تا قبل از ازدواج او با پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله برای ایشان تجارت می‏کردند، ولی حضرت خدیجه علیهاالسلام بعد از ازدواج با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همه اموالش را به پیامبر بخشید، تا از آن برای کارهای دینی و رشد اسلام استفاده کند.
فاطمه علیهاالسلام و غم مادر
وقتی حضرت خدیجه در ۶۵ سالگی از دنیا رفتند، دخترشان حضرت زهرا علیهاالسلام ، ۵ سال بیش‏تر نداشتند. هنگامی که پیامبر، حضرت خدیجه علیهاالسلام را در یکی از قبرستان‏های مکه به نام «حَجون» به خاک سپرد و به خانه برگشت، دختر کوچک ایشان فاطمه علیهاالسلام از بابا پرسید: مادرم کجاست؟ بغض گلوی پیامبر را فشرد و بعد از لحظه‏ای سکوت گفت: مادرت در بهشت است. بدین ترتیب با پر کشیدن روح بلند بانوی فداکار اسلام، فاطمه پنج ساله تنها ماند و دل کوچکش پر از غم و غصه شد، ولی خوشحال بود که مادرش در بهشت و پیش فرشته‏هاست.
نام خدیجه
امروز، وقتی با بزرگی و فداکاری‏ها و خوبی‏های زیاد حضرت خدیجه آشنا می‏شید، به اون خانم افتخار کنید، خصوصا دخترخانم‏هایی که پدر و مادرشون، این نام زیبا رو برای اون‏ها انتخاب کردند؛ یعنی نام خدیجه رو، ما به همه بچّه‏ها و به ویژه خدیجه خانم‏های کوچولوی برنامه، این روز رو تسلیت می‏گیم.

(http://www.pichak.net/)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:52
(http://www.pichak.net/)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

هم‏سفر خورشید
ولادت
۶۸ سال پیش از هجرت پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به مدینه، در سرزمین حجاز و در خانه خُوَیلد، دختری چشم به جهان گشود که او را خدیجه نامیدند. خویلد مرد شریفی بود و خدیجه از دوران کودکی، در خانواده‏ای بزرگ و با فضیلت، با اخلاقی پسندیده پرورش یافت. او از لحاظ درایت، دوراندیشی و پاک دامنی، در میان بستگان خود مقامی ارجمند و بی‏نظیر داشت و سیره و رفتار نیکوی خدیجه، تا پایان عمر گران‏قدرش، همواره او را بر زنان دیگر هم‏عصر خود برتری می‏داد.
اولین خانواده مسلمان
خدیجه، اولین بانویی است که دعوت رسول گران قدر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را لبیک گفت، به پیام آسمانی اش پاسخ مثبت داد و در کنار رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با همه نیرو و توانی که داشت در مقابل مشرکان ایستاد و مقاومت کرد. امیر بیان، حضرت علی علیه‏السلام در خطبه‏ای که به غربت اسلام در آغاز بعثت اشاره نموده، می‏فرماید: «خانواده مسلمانی در اسلام نبود، جز خانواده‏ای که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه تشکیل یافته بود و من سومین نفر آنها بودم».
خدیجه در دفاع از حریم دین
حضور حماسی زنان مسلمان در طول تاریخ اسلام و تشیع، به حق حضوری انکارناپذیر، چشم‏گیر و همه‏جانبه بوده است. زنان مسلمان، ضمن انجام مسئولیت‏های خطیر خانه‏داری و تربیت فرزند، در عرصه‏های اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و عبادی نیز فعالیت می‏کردند و حتی گاه بیشتر و بهتر از مردان به ایفای نقش می‏پرداختند. از شمار این زنان، خدیجه کبری علیهاالسلام است که مونس تنهایی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و مدافع نبوت به شمار می‏آید. او در سخت‏ترین مراحل صدر اسلام، همراه و همسو با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حرکت می‏کرد و تا ابد، افتخاری برای زنان مسلمان خواهد بود.
پشتوانه پیامبر
خدیجه کبری علیهاالسلام و ابوطالب، دو پشتیبان بزرگ و کمک کار نیرومند و با وفا برای پیشرفت اسلام و دلگرم کردن رسول خدا بودند. ابوطالب با نفوذ سیاسی و سیادتی که در میان قریش داشت، و خدیجه علیهاالسلام با نثار ثروت فراوان و تقویت روحیه، پناهگاه و حامی مؤثری در برابر آزار دشمنان به شمار می‏آمدند. معروف است که مرگ هر دو آن عزیزان، مصیبت‏های بزرگی برای پیامبر در پی‏داشت، ولی ایشان با صبر و رضا، این سختی‏های طاقت فرسا را تحمّل کرد و اسلام را از خطر نابودی نجات داد.
سیرت خدیجه
حضرت خدیجه علیهاالسلام از شمار شخصیت‏های بزرگوار و عالی‏مقامی است که تاریخ، همواره از او به نیکی یاد خواهد کرد. او سیره و رفتاری با کرامت داشت و از آغاز تا انجام زندگی، همواره در همان مسیر نیک گام برداشت و اطاعت خدا کرد.
یکی از دانشمندان در مورد رفتار خدیجه گفته است: به خدیجه دختر خویلد بانوی والامقام عرب، نیاز تهی‏دست را برآورده می‏کرد و گرسنه را اطعام می‏نمود و برهنه را می‏پوشانید. خدیجه در اخلاق و نسب و ثروتش، میان قوم خود و همگنانش یگانه و منحصر بود.
هدیه ثروت
خدیجه علیهاالسلام زنی با کمال و ثروتمند، و از نظر اخلاقی، پرهیزکار بود. این بانوی خردمند، در همه حال از پیامبر خدا پیروی و مال خود را در راه تحکیم پایه‏های اسلام صرف کرد. خدیجه علیهاالسلام اسلام خویش را با هدیه ثروت هنگفت و قدرت‏های مالی فراوان خود در راه اسلام، و تحت تصرف پیامبر اسلامدنبال نمود. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این مال را به نیازمندانی که دینِ تازه را پذیرفته بودند، بخشید و در اموری که مصلحت می‏دید، مصرف نمود تا اینکه ثروت خدیجه به پایان رسید. به حدّی که خدیجه می‏گفت: «از آن اموال فراوان، تنها دو پوست باقی مانده که روزها روی آن برای گوسفندان علوفه می‏ریزیم و شب‏ها آن را روانداز خود قرار می‏دهیم».
حاجت جبرئیل
خدیجه کبری علیهاالسلام نمونه‏ای از پاک‏ترین و والا مقام‏ترین زنان صدر اسلام است و جایگاه و منزلت خاصی نزد امامان معصوم دارد. در حدیث شریفی از پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله منقول است که فرمود: در شب معراج پس از آنکه خواستم از سدره المنتهی برگردم، با جبرئیل خداحافظی کردم و گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: «حاجت من به شما این است که وقتی برگشتید، سلامم را به خدیجه برسانید». از این سخن، عظمت شأن این بانوی بزرگ معلوم می‏گردد که جبرئیل امین، بزرگ‏ترین ملک مقرب الهی برای او سلام و تهیّت می‏فرستد.
تجلیل پیامبر از خدیجه
خدیجه علیهاالسلام از شمار چهار زن برگزیده است که پیامبر از آنها نام می‏برد و او را زنان با فضیلت اهل بهشت برمی‏شمارد. پیامبر در تجلیل از مقام همسر گرامی‏اش این‏گونه می‏فرماید: «او هنگامی به من ایمان آورد که تمام مردم کافر بودند، زمانی مرا تصدیق کرد که همگان تکذیبم می‏کردند، در دورانی ثروت خود را در اختیار من گذاشت که دیگران مرا محروم کردند، و هنگامی که زنان به من توجهی نداشتند، به همسری من درآمد و خداوند از او فرزندانی به من بخشید».
در آستانه مرگ
حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام در تمام دوره پر شور و حادثه پیش از هجرت، به عنوان همسری فداکار در کنار رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود و لحظه‏ای آن حضرت را در کوران حوادث تنها نمی‏گذاشت. او سرانجام سه سال پیش از هجرت پیامبر به مدینه، دنیا را بدرود گفت و آخرین سخنش در آستانه مرگ با آن سابقه خدمت و فداکاری این بود که: «ای رسول خدا، من درباره تو کوتاهی نمودم و آنچه در خور توست، به انجام نرساندم و در این لحظه اگر خواسته‏ای داشته باشم، آن خواسته رضایت توست».
لبیک به دعوت حق
دهم رمضان، سالروز وفات بزرگ بانوی اسلام، حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام است. در این روز، یار باوفا و همسر گرامی پیامبر و مادر فرزندان آن حضرت، دعوت حق را لبیک گفت و فاطمه پنج ساله را تنها گذاشت. آن بانوی والامقام که مونس تنهایی پیامبر اسلام و غم‏خوار واقعی رسول خدا بود، در ۶۵ سالگی و سه سال پیش از هجرت پیامبر، دارفانی را وداع گفت و به دیدار حق تعالی شتافت.
همسایه آسیه و مریم
مدتی پس از فوت حضرت ابوطالب، همسر گرامی پیامبر حضرت خدیجه کبری هم دار فانی را وداع گفت و رسول خدا او را به دست خود در محلّی به نام حجون دفن نمود. وقتی آن حضرت به خانه بازگشت، فاطمه پنج ساله به گرد رسول خدا می‏گشت و می‏گفت: مادرم کجاست؟ آن حضرت سخنی نمی‏فرمود تا اینکه جبرئیل امین نازل شد و گفت: خدای بزرگ می‏فرماید: «سلام مرا به فاطمه برسان و بگو مادرت در بهشت، در کاخی از لؤلؤ است که در آن تَعَب و رنجی نیست و خانه‏اش میان خانه آسیه و مریم قرار دارد».
خانه خدیجه
خانه حضرت خدیجه علیهاالسلام منزلگاهی است که رهبر بزرگ‏ترین نهضت جهانی و گرامی‏ترین پیشوای الهی، به هنگام آغاز رسالت خویش در آن می‏زیست و نیز جایگاه نزول وحی الهی بر رسول خدا می‏باشد. آن خانه، زنده کننده خاطره نخستین بانوی فداکار مسلمان و زادگاه گرامی‏ترین زنان جهان، حضرت فاطمه علیهاالسلام است. اکنون این خانه با عظمت، به صورت مخروبه‏ای بیش نیست. در جهان امروز، خانه‏ای که رهبران بزرگ، نهضتِ فراگیر خود را از آنجا آغاز نموده‏اند، ارزش و موقعیت خاصی دارد، ولی از شمار آثار صدر اسلام که در سرزمین حجاز به دست فراموشی سپرده شده، منزل حضرت خدیجه علیهاالسلام همسر باوفای پیامبر گرامی اسلام است.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:53
(http://www.pichak.net/) http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

ویژگی‏های رفتاری حضرت خدیچه(س) نسبت‏به پیامبر (ص)

دهم رمضان (سال ده بعثت) نقطه پایان بر ۲۵ سال همراهی خدیجه، بانوی آسمانی با رسول خدا صلی الله علیه و آله بود; بانویی مبارکه، (۱) طاهره، راضیه، مرضیه، زکیه، صدیقه، کبری، (۲) شامخه، (۳) فاضله، کامله (۴) و عفیفه (۵) که ۵۵ سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال ۱۵ قبل از بعثت (دهم ربیع‏الاول) در کنار برگزیده الهی قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قریب ۲۵ سال همراهی و همگامی، در ۶۵ سالگی چشم از جهان فرو بست و رسول الهی را در فراقی جانسوز تنها گذاشت.
این واقعه دردناک که به فاصله اندکی از وفات ابوطالب علیه السلام روی داد، چنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را متاثر کرد که آن سال را «عام‏الحزن‏» نامید. به نقل علامه مجلسی بعد از این واقعه خانه‏نشین شده و کمتر از خانه بیرون می‏رفت. (۶)
مروری بر نحوه خاکسپاری خدیجه علیها السلام و یادکرد دایمی پیامبر از وی، میزان این حزن و اندوه را به خوبی نشان می‏دهد: وقتی خدیجه وفات یافت، پیامبر به شدت گریه کرد و زمانی که قبر آن بانوی بزرگوار حاضر شد، پیامبر همان‏گونه که اشک از چشمانش ریزان بود، وارد قبر شد و خوابید و افزون‏تر از قبل گریست، (۷) او را دعا کرد و برخاست و با دست‏خویش همسرش را در قبر گذاشت. (۸) پیامبر در سالگرد وفاتش نیز گریه کرد (۹) و به زنانش فرمود: گمان نکنید مقامتان از او بالاتر است. زمانی که کافر بودید، ایمان آورد و مادر فرزندانم است.» (۱۰)
حتی سال‏ها بعد که می‏خواستند خبر خواستگاری علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام را به پیامبر بدهند و یادی از خدیجه شد، چشمانش پر از اشک شد و زمانی که ام سلمه از علت گریه‏اش پرسید، فرمود: «خدیجه و این مثل خدیجه صدقتنی حین یکذبنی الناس و ایدتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها ان الله عز و جل امرنی ان ابشر خدیجه ببیت فی الجنه من قصر الزمرد لا صعب فیه و لا نصب; (۱۱)
خدیجه و کجاست مثل خدیجه؟ زمانی که مردم تکذیبم کردند، مرا تصدیق کرد. بر دین خدا یاری‏ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصری زمردین در بهشت که سختی و محنتی در آن نیست، بشارت دهم.»
این همه تجلیل و بزرگداشت از مقام خدیجه علیها السلام ما را بر آن می‏دارد که اندکی پیرامون شخصیت‏خدیجه علیها السلام سخن بگوییم و شاخصه‏هایی که خدیجه علیها السلام را به چنین مرتبه‏ای رسانده است‏برشماریم.
در این مقاله پیرامون ویژگی‏های رفتاری خدیجه علیها السلام نسبت‏به پیامبر صلی الله علیه و آله سخن خواهیم گفت.
۱ - نگرش ارزشی
اولین ویژگی حضرت خدیجه علیها السلام نسبت‏به پیامبر، درک ارزش‏های واقعی او در برابر فریبندگی‏های ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند. او در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعی‏اش. خدیجه برای درک این کمال واقعی، قالب‏های جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطه زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه علیها السلام را به جان خرید. خدیجه علیها السلام این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با پیامبر مطرح کرد:
«یابن عم انی رغبت فیک لقرابتک و سعلتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک; (۱۲) ای پسر عمو، من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در بین مردم، امانت‏داری، خوش‏خلقی و راستگویی‏ات به تو تمایل پیدا کردم.»
این نوع نگرش و رفتار، در جامعه‏ای که عموم توده‏ها براساس ظواهر و زرق و برق‏های دنیوی روابط خود را پایه‏ریزی می‏کنند، نمی‏توانست‏بدون پی‏آمدهای تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصله‏ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند. آنان می‏گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت‏با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است ازدواج کرد. چه ننگ بزرگی!» خدیجه علیها السلام در مقابل این جهالت‏ها ساکت ننشست و آن‏ها را به صرف نهار دعوت کرد و بعد از پایان مراسم گفت: «ای زنان! شنیده‏ام شوهران شما (و خودتان) در مورد ازدواج من با محمد صلی الله علیه و آله خرده گرفته‏اید و عیب‏جویی می‏کنید، من از خود شما می‏پرسم آیا در میان شما، شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گستره مکه و اطراف آن شخصیتی در فضائل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی‏ها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده‏ام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست‏شما این گونه سخن بگویید و نسبت‏های ناروا به دیگران دهید.»
زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه، همگی سکوت اختیار کردند و به تدریج پراکنده شدند. (۱۳)
این شیوه استدلال خدیجه هر چند عمق ارزش‏گرایی در انتخاب‏ها را نشان می‏داد، برای جامعه جاهل و متعصب آن روز قابل درک نمی‏نمود، لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او رفتار می‏کردند. آن‏ها دیگر به خدیجه سلام نمی‏کردند و نزد او نمی‏رفتند حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا علیها السلام متولد شد، نیز این شیوه رفتاری همچنان پا برجا بود. لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت و با یتیم ابوطالب ازدواج کردی، ما هرگز نزد تو نمی‏آییم و در هیچ کاری کمک نمی‏کنیم!!» این حجم از کینه‏ورزی‏ها
دل خدیجه را آزرد تا آن جا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم، صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و به این‏سان خدیجه پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمه زهرا علیها السلام را نیز به دنیا آورد. (۱۴)
۲ - احترام به شخصیت پیامبر
خدیجه به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژه‏ای که داشت، در برخورد با رسول اکرم همواره حرمت او را پاس می‏داشت و کوچک‏ترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمی‏داد. جلوه‏ای عالی از این رفتار را می‏توان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و پیامبر می‏خواست‏به خانه عمویش ابوطالب برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار می‏دهد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک; (۱۵) به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم.» و البته این همه احترام و پاسداشت‏به خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود و بس. (۱۶)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:53
(http://www.pichak.net/) http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

3- تلاش برای جلب رضایت
خدیجه علیها السلام تمام توان خود را به کار می‏برد تا امور منزل را مطابق میل پیامبر اداره کند. از جمله چون به میزان علاقه پیامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار می‏کرد که پیامبر به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه را مانعی برای عباداتش نداند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفکر و عبادت خداوند می‏گذراند (۱۷) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. لذا امام هادی علیه السلام می‏فرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را بین فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حرا می‏رفت و به تماشای شگفتی‏های خلقت مشغول می‏شد و تحت تاثیر عظمت‏خدا قرار می‏گرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت می‏کرد.» (۱۸)
خدیجه علیها السلام با درک چنین روحیاتی از پیامبر، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمی‏کرد و همیشه با همدلی و همراهی او را بدرقه می‏کرد، غذایش را به وسیله حضرت علی علیه السلام به بالای کوه می‏فرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه می‏شد. علامه مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت می‏نویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حرا به سر می‏برد و وحی و بعثت آغاز می‏شد، حضرت علی و خدیجه و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (۱۹)
برای نمونه تنها یکی از این عبادت‏های پیامبر ۴۰ روز به درازا کشید که خدیجه علیها السلام تمام این مدت را به تنهایی گذراند.
چنین عبادت‏های طولانی به طور طبیعی می‏توانست موجب ناراحتی، دلشوره‏ها و نگرانی‏های مختلفی برای خدیجه شود، اما او نه تنها اعتراض نمی‏کرد بلکه با رسول خدا همراهی نیز می‏نمود، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله که خود متوجه نگرانی‏های خدیجه بود، عمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و پیام داد که: «ای خدیجه! گمان نکن کناره‏گیری من به خاطر بی‏اعتنایی به تو است، بلکه پروردگارم چنین فرمود تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت فکر دیگری نکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات می‏کند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.» (۲۰)
همراهی و همدلی خدیجه و تلاش او برای کسب رضایت رسول اکرم به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیت‏هایش به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کن‏»، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.» (۲۱)
۴ - تصدیق و تایید پیامبر
روایات بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه به پیامبر در آن فضای جاهلی و غربت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. وقتی که حتی بسیاری از بستگان رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز پیامبر را تنها گذاشتند و حتی کمر همت‏به نابودی او بستند، خدیجه به محمد صلی الله علیه و آله روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظه آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند. پیامبر نیز با درک چنین فضیلتی از خدیجه بود که همواره تاکید می‏کرد «این مثل خدیجه‏» از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه برای زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، پیامبر با دیدن او به یاد خدیجه افتاد و از شدت تاثر به خود لرزید. بعد از رفتن او، عایشه پرسید: چه قدر از پیر زن قریش که سال‏خوردگی صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می‏کنی با این که امروز روزگار او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است!؟ پیامبر فرمود:
«هرگز، به خدا سوگند! بهتر از خدیجه هیچ‏گاه نصیبم نشد، او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می‏کردند و ... .» (۲۲)
عبدالله بن مسعود نمونه‏ای از مشاهدات خود پیرامون ایمان خدیجه را آن زمان که هیچ کسی به پیامبر ایمان نیاورده بود، اینگونه بیان می‏کند: «نخستین چیزی که از اسلام دانستم این بود که با عموهایم و تعدادی از اعضای قبیله، وارد مکه شدیم. چون می‏خواستیم مقداری عطر بخریم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند. او بالای چاه زمزم، در کنار کعبه نشسته بود. زمانی که پیش او نشسته بودیم، دیدیم مردی که دو لباس سفید پوشیده بود و گیسوان و ریش پر و دندان‏های سفید و ... داشت و چهره‏اش مثل ماه می‏درخشید، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او یک نوجوان و پشت‏سرش بانویی پوشیده را دیدم. آن‏ها کنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست کشید، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف کعبه مشغول شدند. وقتی هفت‏بار طواف کردند، کنار حجر اسماعیل آمدند و نماز جماعت‏خواندند. آن مرد هنگام تکبیر دست‏هایش را تا کنار گوشش بلند می‏کرد تا به قنوت نماز رسیدند. قنوت را طولانی کردند تا آن که نماز تمام شد. من که چنین چیزی ندیده بودم، از ابن عباس پرسیدم: آیا دین جدیدی به مکه آمده است؟ من چنین دینی را در مکه ندیده بودم؟ گفت: این مرد برادرزاده من، محمد بن عبدالله است و آن نوجوان برادرزاده دیگرم علی بن ابی‏طالب و آن خانم هم همسر محمد; خدیجه دختر خویلد است. به خدا قسم غیر از این سه نفر کسی در روی زمین به این دین اعتقاد ندارد.» (۲۳)

(http://www.pichak.net/)
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:54
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


5- انفاق اموال
پیرامون مظاهر ثروت خدیجه نوشته‏اند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاری او را حمل و نقل می‏کردند، بارگاهی از حریر سبز با ابریشم بر بام خانه‏اش برافراشته بودند که مردم رفت و آمد می‏کردند و به فقرا کمک می‏شد، چهار صد غلام و کنیز امور اقتصادی و شخصی او را اداره می‏کردند.» (۲۴) با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمویش ورقه بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت: این‏ها را نزد محمد صلی الله علیه و آله ببر و بگو این اموال هدیه به شماست و هرگونه بخواهی در آن‏ها تصرف کن و هر چه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم. ورقه بن نوفل نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: ای عرب! بدانید که خدیجه شما را شاهد می‏گیرد که خود و همه ثروت خود از غلامان، کنیزان، املاک، دام‏ها، مهریه و هدایایش را به محمد صلی الله علیه و آله بخشیده است و همه آن‏ها هدیه‏ای است که محمد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد صلی الله علیه و آله است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.» (۲۵)
دامنه این یاری مالی به سال‏های اولیه ازدواج ختم نیافت‏بلکه هنگام محاصره اقتصادی در شعب ابی‏طالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه نقش اساسی در نجات اسلام و مسلمانان از نابودی ایفا کرد تا آنجا که پیامبر در ماجرای شعب فرمود: «هیچ ثروتی، هرگز مثل ثروت خدیجه به من سود نرساند.» (۲۶)
طبق بعضی روایات در ماجرای محاصره، از اموال خدیجه چیزی نماند و به نقل از حضرت خدیجه علیها السلام «چیزی جز دو پوست‏باقی نماند که هنگام استراحت‏یکی را زیرانداز و دیگری را روانداز قرار می‏دهیم‏». در این مدت ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه، شترها را با گندم و خرما با شگردهای مختلف به آن‏ها می‏رساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خدیجه تامین می‏شد. (۲۷)
۶ - تحمل‏پذیری و صبر
خدیجه صبر و تحمل را در زندگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشه خود ساخت و در برابر فشارهای مختلف همسایه‏های مشرک، زنان متعصب، محاصره اقتصادی و... بردباری و تحمل‏پذیری ویژه‏ای از خود نشان می‏داد. از جمله این وقایع می‏توان به واقعه شعب اشاره کرد که نقش مهمی نیز در تحلیل قوای جسمانی خدیجه علیها السلام داشت، به اندازه‏ای که به فاصله اندکی از پایان محاصره، آن بانوی بزرگوار وفات یافت. در این محاصره یاران پیامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرمای داغ تابستان و بیابان خشک و... تحمل می‏کردند و در این زمان بانوی محمد که ۶۳ تا ۶۵ ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نیز در شمار محاصره شدگان بود.
میزان فشاری را که بر محاصره‏شدگان وارد می‏شد می‏توان از گزارش سعد وقاص فهمید. او می‏گفت: شبی از دره بیرون آمدم، از شدت گرسنگی تمام توانم را از دست داده بودم، چشمم به پوست‏خشکیده شتری افتاد، آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و کوبیدن، با آب خمیر مخلوط کردم و سه روزی با آن به سر بردم.» (۲۸)
بنت الشاطی از نویسندگان عرب در مورد میزان تحمل خدیجه علیها السلام در این دوران می‏نویسد: خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج‏برایش آسان باشد، و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت‏خو گرفته باشد. اما در عین حال و با وجود کهولت‏سن، سختی‏هایی را که در اثر محاصره در شعب وارد می‏شد تا سر حد مرگ تحمل کرد. (۲۹)
در این دوره حتی برخی بستگان پیامبر نیز با بی‏رحمی تمام بر این فشارها می‏افزودند که از جمله آن‏ها می‏توان از ابوجهل نام برد که مانع می‏شد تا حکیم بن حزام برای عمه‏اش خدیجه علیها السلام که در شعب بود، حتی از اموال خود خدیجه آذوقه برساند. (۳۰)


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:54
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

7- انیس و غم‏زدای پیامبر
با این همه سختی و فشار، خدیجه خم به ابرو نمی‏آورد و در تمام دوران زندگی قبل و بعد از بعثت‏به سان بانویی شفیق، بر گرد وجود پیامبر می‏گشت و با سیمای خندان خود غم‏ها را از رخ پیامبر می‏زدود و در این بین به‏سان یاور، وزیر و کمک‏رسانی توانمند او را یاری می‏کرد.
ابن هشام می‏نویسد: خدیجه به پیامبر ایمان آورد، گفتارش را تصدیق کرد و او را یاری داد و ...
خداوند به وسیله او به پیامبرش آرامش داد به نحوی که هیچ خبر ناراحت‏کننده‏ای از قبیل رد و تکذیب را نمی‏شنید مگر این که خداوند به وسیله خدیجه گشایش برایش ایجاد می‏کرد. وقتی خدا پیامبرش را به خدیجه برمی‏گرداند، دشواری‏ها را بر او آسان می‏کرد و تصدیقش کرده، اعمال مردم را (که موجب آزار شده بود) بی‏اهمیت جلوه می‏داد. رحمت‏خدا بر او باد. (۳۱)
حجم سنگین فشارهای قریش و مشرکان با این سخن پیامبر روشن می‏شود که: «ما اوذی نبی بمثل ما اوذیت; (۳۲) هیچ پیامبری مثل من آزار ندید.» و خدیجه علیها السلام در تمام این آزارها، یار و غم‏زدای پیامبر بود.
علامه مجلسی می‏نویسد: در سال‏های آغازین بعثت‏بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با سیمایی غمگین و محزون از غار حرا به خانه برگشت. خدیجه علیها السلام می‏گوید، به پیامبر گفتم: نشانه اندوه در چهره‏ات می‏بینم، چه شده است؟ فرمود: علی از من جدا شده و معلوم نیست کجاست؟ [ عده‏ای از مسلمانان به خاطر پرهیز از گزند مشرکان پراکنده شده بودند و میان علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز فاصله افتاده بود] در مورد آسیب رسانی مشرکان به وی نگرانم!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: بر شترم سوار می‏شوم، یا او را می‏یابم و یا مرگ بین من و او فاصله می‏اندازد.
خدیجه سوار شتر شد و به جست و جو پرداخت تا آن که قیافه کسی را دیده بر او سلام کرد و از صدای جوابش فهمید علی است ... آن گاه به سوی خانه برگشت و با دادن خبر سلامتی علی، پیامبر را خوشحال کرد به اندازه‏ای که پیامبر یازده بار شکرا للمجیب گفت.
۸ - مجاهدت و دفاع از رسول خدا صلی الله علیه و آله
از مصادیق مجاهدت خدیجه علیها السلام می‏توان به موضوع پذیرش اسلام در سال‏های جهل و گمراهی و نیز تقیه شدید در شرایط خوفناک و وحشتناک آن عصر اشاره کرد. میزان خطرات پذیرش اسلام در آن دوره به حدی بود که امام صادق علیه السلام می‏فرمود: پیامبر خدا پنج‏سال در مکه به طور پنهانی می‏زیست، علی و خدیجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقیه می‏کردند. (۳۳)
علاوه بر این خدیجه علیها السلام در مقام دفاع از پیامبر نیز برمی‏آمد. از جمله اصبغ بن نباته می‏گوید: عصر روز جمعه در مسجد در حضور علی علیه السلام بودیم که مردی بلند قامت‏به نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبی گفت: از یمن سوار شتر شدم و به سوی مکه آمدم. با نخستین کسی که روبه‏رو شدم ابوسفیان بود. بر او سلام کردم و پیرامون خاندان قریش پرسیدم، گفت: مشکلی نیست فقط یتیم ابوطالب دین ما را فاسد کرده است.
گفتم نام او چیست؟ گفت: محمد و احمد. پرسیدم کجاست؟ گفت‏با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرده و در خانه اوست. مهار شتر را کشیدم و به خانه خدیجه رفتم و در زدم. خدیجه پشت در آمد و پرسید: کیستی؟ خود را معرفی کردم و گفتم: می‏خواهم با محمد ملاقات کنم.
او این گونه پاسخ داد: «اذهب الی عملک ماتذرون محمدا یاویه ظل بیت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الی عملک;
به دنبال کار خود برو، محمد را رها نمی‏کنید تا در پناه خانه‏اش بیاساید. شما او را از خود دور کردید و فراری دادید و در مقابلش سنگربندی کردید، برو به دنبال کارت.»
پیامبر فرمود: ای خدیجه در را بگشا، وقتی وارد شدم سیمای نورانی پیامبر را دیدم و به رسالت او ایمان آوردم و بعد از وداع به یمن برگشتم. (۳۴)
یک بار هم که جهال عرب با سنگ‏پرانی حضرت را زخمی کردند و در پی او تا خانه خدیجه آمدند و خانه را سنگ‏باران کردند، خدیجه بیرون آمد و گفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنی که نجیب‏ترین قوم شماست، شرم ندارید؟ و مردم با شنیدن این سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خدیجه به مداوای همسرش شتافت. در همین واقعه بود که پیامبر از سوی خداوند به او سلام رساند و خدیجه در برابر سلام الهی گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و برکاته.» (۳۵)
______________________________
۱) بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۳۵۲.
۲) همان، ج ۱۰۲، ص ۲۷۲.
۳) همان، ج ۱۶، ص ۶۹.
۴) همان، ج ۷۵، ص ۵۶.
۵) همان، ج ۱۶، ص ۶۹.
۶) همان، ج ۱۹، ص ۲۱.
۷) سیره اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۱; کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۱۱.
۸) تاریخ طبری، ج ۴، ص ۵۹۳.
۹) سفینه‏البحار، ج ۱، ص ۳۸۰.
۱۰) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۹.
۱۱) سفینه البحار، ج ۱، ص ۳۸۱.
۱۲) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۰۱; تاریخ طبری، ج ۱، ص ۵۲۱.
۱۳) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۸۱; ج ۱۰۳، ص ۳۷۴.
۱۴) همان، ص ۸۰.
۱۵) بحارالانوار، ج ۱، ص ۴.
۱۶) سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۷۰; وفات الزهرا، مقرم، ص ۷.
۱۷) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۰۸.
۱۸) بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۰۹.
۱۹) همان، ج ۱۵، ص ۳۶۳.
۲۰) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۷۹ و ۸۰.
۲۱) شجره طوبی، ج ۲، ص ۲۳۵.
۲۲) قاموس الرجال، ج ۱۰، ص ۴۳۲.
۲۳) شرح نهج البلاغه، ابن ابی‏الحدید، ج ۱۳، ص ۲۲۵.
۲۴) بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۲.
۲۵) همان، ج ۱۶، ص ۷۵ تا ۷۷.
۲۶) همان، ج ۱۹، ص ۶۳.
۲۷) ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۲۱۱.
۲۸) سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۹; تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۹.
۲۹) خدیجه کبری، نمونه زن مجاهد مسلمان.
۳۰) سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۳۵; بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۸.
۳۱) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۴۹; استیعاب، ج ۴، ص ۱۸۲۰; با اختلاف اندک.
۳۲) بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱.
۳۳) کمال الدین، ص ۱۹۷; نمونه‏هایی از مجاهدت این بانو در ماهنامه مبلغان ش ۱۱، ص ۸ به بعد مطالعه کنید.
۳۴) اختصاص مفید، ص ۱۸۱; بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۹۸.
۳۵) استیعاب، ج ۴، ص ۱۱۱ و ج ۲، ص ۷۱۹; اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۳۸.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:55
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

شمه‏ای از فضایل خدیجه(سلام الله علیها)
این حدیث در کتابهای حدیثی شیعه و اهل سنت آمده که‏رسول خدا-صلی الله علیه و آله-فرموده:
«کمل من الرجال خلق کثیر و لم یکمل من النساء الآمریم،و آسیه امراه فرعون،و خدیجه بنت‏خویلد،و فاطمه بنت محمد» (۱) یعنی از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند ولی از میان‏زنان جز چهار زن کسی به مرحله کمال نرسید:مریم،و آسیه‏همسر فرعون،و خدیجه دختر خویلد،و فاطمه دختر محمد.
و در حدیث دیگری که ابن حجر در کتاب الاصابه و دیگران‏از ابن عباس روایت کرده‏اند اینگونه است که گوید: رسول‏خدا(ص)چهار خط روی زمین ترسیم کرده آنگاه فرمود:
«افضل نساء اهل الجنه خدیجه،و فاطمه و مریم و آسیه‏». (۲)
یعنی برترین زنان اهل بهشت:خدیجه و فاطمه و مریم وآسیه هستند...
و در روایت دیگری که او و ابن عبد البر و دیگران از رسول‏خدا(ص)با مختصر اختلافی روایت کرده‏اند اینگونه است که فرمود:
«خیر نساء العالمین اربع،مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه‏» (۳) یعنی بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند:مریم و آسیه وخدیجه و فاطمه.و از عایشه روایت کرده‏اند که گوید:هیچگاه‏نمی‏شد که رسول خدا از خانه بیرون رود جز آنکه خدیجه را یادمی‏کرد و ستایش و مدح او را می‏نمود،تا اینکه روزی طبق همان شیوه‏ای که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، دراینوقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم:
«هل کانت الا عجوزا فقد ابدلک الله خیرا منها». (۴)
خدیجه جز پیرزنی بیش نبود در صورتی که خداوند بهتر از اوبهره تو کرده.!
عایشه گوید:در اینوقت رسول خدا-که این سخن مرا شنیدغضبناک شد بحدی که از شدت غضب موهای جلوی سرآنحضرت حرکت کرد آنگاه فرمود:
«و الله ما ابدلنی الله خیرا منها،آمنت اذ کفر الناس،و صدقتنی‏و کذبنی الناس،و واستنی فی مالها اذ حرمنی الناس و رزقنی الله‏منها اولادا اذ حرمنی اولاد النساء».
بخدا سوگند خداوند بهتر از او زنی به من نداده،او بود که‏بمن ایمان آورد هنگامی که مردم کفر ورزیدند،و او بود که مراتصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده(و دروغگویم خواندند)واو بود که در مال خود با من مواسات کرد(و مرا بر خود مقدم‏داشت)در وقتی که مردم محرومم کردند،و از او بود که خداوندفرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر نسبت‏بفرزند محرومم‏ساخت.
عایشه گوید:با خود گفتم:دیگر از این پس هرگز به بدی اورا یاد نخواهم کرد (۵).
و در روایت اربلی در کشف الغمه اینگونه است که علی‏علیه السلام فرمود:روزی نزد رسول خدا(ص)نام خدیجه سلام‏الله علیها برده شد و رسول خدا(ص)گریست.عایشه که چنان‏دید گفت:
«...ما یبکیک علی عجوز حمراء من بنی اسد؟فقال صدقتنی اذکذبتم و آمنت‏بی اذ کفرتم،و ولدت لی اذ عقمتم،فقالت عایشه:
فما زلت اتقرب الی رسول الله-صلی الله علیه و آله-بذکرها» (۶) یعنی چه گریه‏ای است که برای پیرزنی سرخ رو از بنی اسدمی‏کنی؟
رسول خدا فرمود:او مرا تصدیق کرد هنگامی که شماتکذیبم کردید.و بمن ایمان آورد در وقتی که شما کافر شدید.
و برای من فرزند آورد که شما نیاوردید!
عایشه گوید:از آن پس پیوسته من با یاد خدیجه و با نام او به‏رسول خدا تقرب می‏جستم.(و هرگاه می‏خواستم رسول خدابمن توجه کرده و به سخنم گوش دهد سخنم را با نام خدیجه شروع می‏کردم).
و در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنت آمده که رسول‏خدا خدیجه را به خانه‏ای در بهشت مژده داد که در آن دشواری ورنجی نخواهد بود (۷) و سلام خدای تعالی را که بوسیله جبرئیل برای خدیجه آورده‏بود به وی ابلاغ (۸) فرمود و خدیجه نیز در پاسخ عرض کرد:
«...الله السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام...» (۹)
و در حدیثی که عیاشی در تفسیر خود از ابی سعید خدری‏روایت کرده اینگونه است که رسول خدا(ص)فرمود.در شب‏معراج هنگامی که بازگشتم به جبرئیل گفتم:آیا حاجتی‏داری؟گفت:
«حاجتی ان تقرا علی خدیجه من الله و منی السلام...».
حاجت من این است که خدیجه را از سوی خداوند و از سوی‏من سلام برسانی.و چون رسول خدا سلام خدا و جبرئیل را به‏خدیجه ابلاغ فرمود،خدیجه در پاسخ گفت:
«ان الله هو السلام،و منه السلام،و الیه السلام‏» (۱۰).
و بالاخره خدیجه سلام الله علیها همان بانوی بزرگوار است‏که به اجماع اهل تاریخ نخستین زن و یا نخستین انسانی است‏که به رسول خدا(ص)ایمان آورد...
و وسیله آرامشی برای آنحضرت در برابر طوفانهای حوادث‏سهمگین و اندوه‏های فراوان آغاز رسالت‏بود...
و با ایثار مال فراوان خود برای پیشرفت اسلام در روزهائی‏که اسلام نیاز شدید به بودجه داشت‏بزرگترین حق را بر همه‏مسلمانان جهان تا روز قیامت دارد...
و سخت‏ترین مشکلات را بخاطر حفظ ایمان بخدا و دفاع ازاسلام و رهبر بزرگوار آن متحمل شد.
__________________________
۱- مجمع البیان ج ۵ ص ۳۲۰ تفسیر کشاف ج ۳ ص ۲۵۰،تفسیر ابن جریر ج ۳ص ۱۸۰.
۲-الاصابه ج ۴ ص ۳۶۶.اسد الغابه ج ۵ ص ۴۳۷.خصال صدوق ج ۱ ص ۹۶.
۳-الاصابه ج ۴ ص ۳۶۶،و استیعاب ج ۲ ص ۷۲۰ و ۷۵۰ و تفسیر ابن جریرج ۳ ص ۱۸۰ و م جمع الزوائد هیثمی ج ۹ ص ۲۲۳.اسد الغابه ج ۵ ص ۴۳۷.
۴-لابد-طبق این روایت-منظورش از بهتر،خودش بوده که جوان و دختر بوده است!
۵-اسد الغابه ج ۵ ص ۴۳۸.الاصابه ج ۴ ص ۲۷۵.
۶-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۸.
۷-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۱۱.و الاصابه ج ۴ ص ۲۷۵.و اسد الغابه ج ۵ ص ۴۳۸.
۸-الاصابه ج ۴ ص ۲۷۴ و اسد الغابه ج ۵ ص ۴۳۸.
۹-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۱۱.
۱۰-سفینه البحار ج ۱ ص ۳۷۹.

http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:56
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


حضرت خدیجه، اولین شیعه علی علیه‏السلام
«کانت خدیجه امرأه عاقله شریفهً مع ما اراد الله بها من الکرامه و الخیر و هی یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً؛(۱)
در زمان خود بود.»
حضرت خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد ـ که ۶۸ سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود ـ (۲) بانویی پرهیزکار و پاکدامن بود. چنان که به طاهره(۳) مشهور شد، او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می‏گذراند. در همین نشست‏های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد(۴). با روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود ۲۸ سال قبل از هجرت روی داد(۵) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلی، همسری، همرازی و همراهی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گذراند.
علی و محمد نور واحد
بنابر نظر مشهور امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبه متولد شد و در آن وقت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بیست و هشت ساله بود.(۶) در روایات معتبر می‏خوانیم: پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:«ان الله تبارک و تعالی خلق علیّا من نوری و خلقنی من نوره و کِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوی ما از یک نور هستیم.»(۷)
علی علیه‏السلام صرف کنند.
براساس منابع تاریخی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تا سه سالگی علی، در خانه ابوطالب بود.(۸) پس از آن به منزل خدیجه علیهاالسلام رفت. در طول این مدت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همواره در تربیت علی علیه‏السلام می‏کوشید و با او پیوند داشت، لذا هنگامی که مادر حضرت علی علیه‏السلام نوزادش را خدمت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آورد، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از او خواست، گهواره علیه‏السلام علی را کنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره علی علیه‏السلام را تکان می‏داد؛ به او غذا می‏داد؛ علی علیه‏السلام را بغل می‏گرفت و می‏فرمود: «این کودک برادر و در آینده ولی، یاور، وصی و همسر دختر من خواهد بود.»(۹)
(۱۰)
سپس در دهان من می‏گذاشت.»
علی در خانه خدیجه
طبیعی بود که این عشق و علاقه محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به علی که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان بود، او را وادار می‏کرد به نحوی علی علیه‏السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهی خود تربیت کند. لذا می‏بینیم خود حضرت پیشنهادی به ابوطالب می‏دهد و علی را به خانه‏اش می‏آورد و حضرت خدیجه با علی علیه‏السلام آشنا می‏شود.
دوران قبل از بعثت
علی در خانه خدیجه رشد و نمو می‏یابد و خدیجه مانند مادری مهربان به وی می‏نگرد. بیشترین لحظات عمر علی علیه‏السلام در این دوره نیز با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سپری می‏شود. هر چند در خانه خدیجه است ولی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه‏ای به او می‏کند، خصوصا در دوره‏های طولانی اعتکاف در غار حرا و... لذا امام علیه‏السلام خود می‏فرمود: «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛(۱۱) من مانند بچه ناقه‏ای که دنبال‏مادر می‏رود، در پی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏رفتم، هر روز از اخلاق خود نکته‏ای به من می‏آموخت و دستور می‏داد از آن پیروی کنم.»
آری! به تعبیر ابن ابی الحدید: «علی آن چنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از شهر خارج می‏شد و به غار حرا می‏رفت، او را نیز با خود می‏برد.»(۱۲)
این کار را انجام می‏داد.
دوره بعثت
رسالت غیر علنی
آن گونه که گفتیم، ارتباط پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با علی علیه‏السلام صرفا یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی بود. از این روی، با این که علی علیه‏السلام هنوز کودکی چندین ساله است، زودتر از خدیجه علیهاالسلام ایمان می‏آورد و خدیجه علیهاالسلام بعد از وی به عنوان دومین نفر و اولین زن اسلام را می‏پذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «اوّلکم واردا علی الحوض، اوّلکم اسلاما، علی بن ابی طالب...؛نخستین کسی که بر حوض (کوثر) بر من وارد می‏شود، اولین کسی است که اسلام آورد. [یعنی [علی بن ابی طالب است.»(۱۳)
(۱۴)
گزارد.»
بعد از حضرت علی علیه‏السلام ، خدیجه علیهاالسلام نیز ایمان می‏آورد و به این ترتیب خانواده سه نفری رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همه مؤمن به دین او می‏شوند.
شرح یک اشتباه
متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عده‏ای کوشیده‏اند نه به خاطر خدیجه علیهاالسلام که به خاطر دشمنی با علی علیه‏السلام سابقه وی در اسلام را مخدوش کنند. لذا ایمان خدیجه را بر او مقدم می‏دارند. از جمله، درباره ایمان آوردن علی علیه‏السلام می‏گویند: وقتی علی علیه‏السلام بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وارد شد که خدیجه با پیامبر مشغول نماز بود. علی پرسید این عمل چیست؟...(۱۵)
(۱۶)
از دیگران با پیامبر نماز می‏خواند.
در روایتی دیگر امام از ایمان خدیجه علیهاالسلام چنین یاد می‏کند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله و خدیجه و انا ثالثهم اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه؛(۱۷) خانه‏ای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خدیجه علیهاالسلام و من سومین آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می‏دیدم و بوی نبوت را استشمام می‏کردم.» در هر صورت علی علیه‏السلام و خدیجه علیهاالسلام با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اولین جامعه اسلامی را تشکیل دادند و در دوره دعوت غیر علنی به اجرای مراسم عبادی و نماز می‏پرداختند.
در دوره‏ای که هنوز غیر این سه نفر کسی مسلمان نشده بود، خدیجه و علی به یاری محمد می‏شتابند و نه تنها در منزل یا کوه حراء که در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر و مرعی کفار نماز می‏خوانند و حضور اولین جامعه کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می‏دهند. این ارتباط‏ها همچنان ادامه داشت تا آن که نوبت به خطیرترین مرحله رسالت رسید.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:56
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)
اعلام عمومی رسالت
این مرحله، سخت‏ترین و گاه دردناک‏ترین مراحل برای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و خانواده اوست. در این دوره، خصوصا سال‏های آغازین آن، خدیجه و علی به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر کشته شدن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را نیز مشاهده می‏کردند. یکی از حوادث این دوره که در راستای حمایت خدیجه و علی علیه‏السلام از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قابل مطالعه است، موضوعی است که مسلم و بخاری در صحیح خود نقل می‏کنند.
«در ایام حج روزی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند به مردم خطاب کرد: «ای مردم! من رسول پروردگار هستم.» آن گاه به کوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صدای بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگی برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب کرد که به پیشانی حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس (متکی) رفت و مشرکان نیز در پی او روانه شدند. در این بین شخصی خود را به نزد علی علیه‏السلام رساند و گفت: «پیامبر را کشتند.» حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناک مطلع کرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد چنان که نتوانست بر خود مسلط شود و اشک بر گونه‏هایش جاری گشت.»(۱۸)
است، بشارت ده.»
علی و خدیجه که همچنان در پی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودند، سر انجام آن حضرت را با صورتی خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش که مطلع شدند، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با کمک علی و خدیجه به خانه منتقل شده، در پی آن‏ها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانی به خانه کردند. خدیجه علیهاالسلام ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمی‏کنید که خانه زنی را که نجیب‏ترین قوم شماست، سنگ باران می‏کنید. آیا از خدا نمی‏ترسید؟»
در پی این سخنان بود که مردم پراکنده شدند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وی رساند. و خدیجه علیهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول الله السلام و رحمه الله و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان.»(۱۹)
تحریم همه جانبه
سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دهند. لذا پیمان نامه‏ای نوشتند و هر نوع معامله‏ای را با مسلمانان تحریم کردند. ابوطالب با درک میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره‏ای جمع آوری کرد. ـ دره‏ای که سه سال پذیرای مسلمانان شد ـ در این رویداد بزرگ نیز هم حضرت خدیجه علیهاالسلام و هم حضرت علی علیه‏السلام حاضر بودند و اصولاً فشارهای ناشی از تحمل گرسنگی و سختی این دوره را می‏توان در رحلت خدیجه علیهاالسلام مؤثر دانست. البته خدیجه علیهاالسلام از طرق مختلف به تأمین نیازهای مسلمانان همت می‏گمارد که از جمله ابوالعاص بن ربیع داماد حضرت خدیجه علیهاالسلام شترها را می‏آورد؛ بار گندم و خرما بر آن‏ها می‏نهاد و به مسلمانان می‏رساند.(۲۰)
(۲۱)
آیا غذا می‏بری؟»
بیعت با علی علیه‏السلام
شگفت آورترین صحنه زندگی خدیجه علیهاالسلام مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان علیه‏السلام و امامت اولاد امیرمؤمنان علیه‏السلام است با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، وجوب می‏یافت. ولی او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از امامت ائمه اطهار ـ که از نسل فرزندش فاطمه هستند ـ شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان علیه‏السلام را می‏دانست.
علامه مجلسی در این باره می‏نویسد: «یک روز رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همسر مهربانش را خواست. او را در کنار خود نشاند و فرمود: «این جبرئیل است که می‏گوید، اسلام شروطی دارد: اوّل، اقرار به یگانگی خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن‏ها.»
در پی این فرمایش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خدیجه علیهاالسلام به همه آن‏ها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیر مؤمنان علی علیه‏السلام رسول‏اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خصوص به خدیجه علیهاالسلام فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ علی مولای تو و مولای مؤمنان و امام آن‏ها پس از من است.»
رسول گرامی بعد از آن که عهد اکید از خدیجه علیهاالسلام گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وی آموخت. آن گاه، دست خود را بالای دست امیر مؤمنان علیه‏السلام گذاشت و خدیجه علیهاالسلام دست خود را بالای دست پیامبر علیه‏السلام گذاشت و به این صورت بیعت کرد.
از حدیث «ما کمل من النساء الا اربعه آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر می‏شود که آن بانوی بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد.(۲۲)

http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:57
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

علی علیه‏السلام داماد خدیجه علیهاالسلام
حضرت خدیجه علیهاالسلام ۲۴ سال زندگی پر فراز و نشیب خود با رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را پشت سر گذاشت و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به عنوان بشارت به وی وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست.(۲۳) فاطمه علیهاالسلام تنها باز مانده خدیجه علیهاالسلام در این لحظات سخت دور پدر می‏چرخید و بهانه مادر را می‏گرفت و این بر ناراحتی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بی اندازه می‏افزود تا آن که جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته است که میان آن نهر است و در آن‏جا رنجی نیست.»(۲۴)
(۲۵)
السلام علیک یا بن خدیجه و فاطمه».(۲۶)
به یاد خدیجه
امیر مؤمنان علی علیه‏السلام بعد از وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام به مناسبت از وی یاد می‏کرد و نامش را گرامی می‏داشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از حضرت خدیجه اشاره کرده و این قضیه را نقل کردند: «ذکر النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خدیجه یوما و هو عند نسائه فبکی فقالت عایشه ما یبکیک علی عجوز حمراء من عجائز بنی اسد؟ فقال: صدقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم. قالت عایشه فما زلت اتقرب الی رسول الله بذکرها؛(۲۷) یک روز که پیامبر خدا در میان همسران خویش حضور داشت، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می‏گریی؟ رسول خدا فرمود: «[چه کسی جای خدیجه را می‏گیرد] روزی که شما مرا تکذیب کردید، مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامی که شما نازا بودید او برایم فرزند آورد.
عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبی‏های خدیجه به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نزدیک می‏کردم.»
آخرین مال
اموال حضرت خدیجه علیهاالسلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان در سفر هجرت به مدینه صرف شد.
پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن‏جا حضرت به علی علیه‏السلام فرمود: «امانت‏های زیادی نزد من است، به بالای ابطح (تپه‏ای در مکه) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمد امانت و یا ودیعه‏ای دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا علی! بعد از این با هیچ حادثه‏ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانت‏های مردم را آشکارا تحویل بده. ای علی! تو را
سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.
از آخرین باقی‏مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت‏ها، دیگر درنگ نکن... .»
ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می‏گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟
ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند.
سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن‏ها هم قافله‏ای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.»(۲۸)
یک نکته
شهید مطهری رحمه‏الله به نکته‏ای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است. زیرا وقتی گفته می‏شود اسلام با مال خدیجه و شمشیر علی پیش رفت، چنین به نظر می‏رسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است.
شهید پاسخ مناسبی به این شبهه می‏دهد و می‏نویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آن چه دینی می‏تواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی علیه‏السلام یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک[ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می‏کند؟ یا نه، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه علیهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر ـ العیاذ بالله ـ به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمی‏دهد... پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در می‏آورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن... بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد.... در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشه اسلام را بکند.»(۲۹)
________________________________________

ـ تاریخ خمیس، ج ۱، ص ۲۶۳.
۲ ـ ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۲۰۲.
۳ ـ اعلام النبلا، ج ۲، ص ۱۱۱. اسد الغابه، ج ۳، ص۲۱.
۴ ـ استیعاب، ج ۴، ص ۱۸۱۷.
۵ ـ درباره سال ازدواج تاریخ خمیس، ج ۱، ص ۲۶۴. سیره حلبی، ج ۱، ص ۴۰، مشهور ۴۰ سالگی است.
۶ ـ الفصول المهمه، ص ۲۹.
۷ ـ کفایه الطالب، ص ۲۰۶.
۸ ـ امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، صادق صدر، ص ۵۹.
۹ ـ فروغ ولایت، ص ۱۷، به نقل از کشف الغمه، ج ۱، ص ۹۰.
۱۰ ـ نهج البلاغه عبده، ج ۲، ص ۱۸۲، خطبه قاصعه.
۱۱ ـ نهج البلاغه عبده، ج ۲، ص ۱۸۲.
۱۲ ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۲۰۸.
۱۳ ـ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۳۶ـ ج ۳ الغدیر، ص ۱۹۱ تا ۲۱۳ را بخوانید.
۱۴ ـ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
۱۵ ـ امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دکتر سید جمال موسوی، ص ۸۹، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص ۱۰۴.
۱۶ ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
۱۷ ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۳، ص ۱۹۷.
۱۸ ـ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۰۸.
۱۹ ـ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۸۵؛ سبط جوزی، در تذکره الخواص، ص ۱۷۰؛ استیعاب، ج ۱۴، ص ۱۱۱.
۲۰ ـ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۰۳، ۳۵۳، ۳۵۴.
۲۱ ـ همان، ج ۲، ص ۱۰۳.
۲۲ ـ ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۲۰۹، نقل از بحارالانوار، ج ۶.
۲۳ ـ اعلام النبلا، ج ۲، ص ۱۱۱، تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۵۹۳.
۲۴ ـ نهایه الارب، ج ۱۸، ص ۱۷۱.
۲۵ ـ استیعاب، ج ۴، ص ۱۸۸۲؛ مقاتل الطالبین، ص ۱۳۰.
۲۶ ـ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۹۶.
۲۷ ـ کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۳۱؛ بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۱۸.
۲۸ ـ بحار، ج ۱۹، ص ۶۳.
۲۹ ـ سیری در سیره نبوی، صص ۲۴۸ ـ ۲۴۵.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:57
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

اولین بانوی اسلام

پیامبر اکرم(ص) به خدیجه(س)، اولین و برترین همسرش، عشق‏می‏ورزید و علاقه نشان می‏داد; هرگاه در طول زندگی‏اش نام خدیجه‏به میان می‏آمد، از او به بزرگی یاد می‏فرمود و برایش استغفارمی‏کرد. ابن عباس می‏گوید: روزی رسول خدا(ص) چهار خط روی زمین‏کشید و فرمود: آیا می‏دانید اینها چیست؟ عرض کردیم: خدا و فرستاده‏اش داناترند. پیامبر(ص) فرمود: برترین زنان بهشت، چهار نفرند: خدیجه دخترخویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)
حضرت در روایتی دیگر فرمودند:خداوند چهار زن را از میان زنان برگزید:مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.
عایشه می‏گوید: به هیچ کس به اندازه خدیجه حسرت نبردم; چون‏پیامبر(ص) بسیار او را یاد می‏کرد.
پیامبر اکرم(ص) به حضرت خدیجه بسیار مهر می‏ورزید; چون می‏دیدجبرئیل سلام الله علیه و خدا او را دوست دارند.
امام باقر(ع) می‏فرماید: پیامبر(ص) هنگام بازگشت از معراج ازجبرئیل پرسید: چه حاجتی دارید؟ جبرئیل گفت: تقاضای من این است که از جانب خدا و خودم به حضرت‏خدیجه سلام برسانید.
وقتی پیامبر(ص) سلام جبرئیل و خدا را به حضرت خدیجه ابلاغ کرد،خدیجه گفت: خداوند خود سلام است، سلام از او و به سوی اوست; و برجبرئیل سلام‏باد.
جبرئیل همچنین فرمود: من مامورم خدیجه را به خانه‏ای بلورین‏در بهشت که با گوهرهای مختلف آراسته است. بشارت دهم.
راز محبت
تاریخ راز محبت رسول خدا(ص) به خدیجه را چنین بازگفته است:اخلاق پسندیده.
حضرت خدیجه(س) حتی در عصر جاهلیت از اخلاق نیک بهره می‏برد.حضرت ابوطالب(ع) هنگام ازدواج پیامبر با خدیجه(س) که ۱۵ سال‏قبل از بعثت پیامبر(ص) بود. وی را چنین ستود: «ان خدیجه امراه کامله میمونه فاضله تخشی العار و تحذرالشنار» همانا خدیجه، بانویی کامل، پرمیمنت و مبارک و زیبنده‏است. بانویی که ساحتش از هر ننگ و بدنامی دور بوده، با شخصیت وآبرومند است.
پیامبر(ص) هنگام ازدواج با خدیجه به عموهایش فرمود: «ای‏عموها! بروید او را برایم خواستگاری کنید... آنچه من در باره‏خدیجه می‏دانم، شما نمی‏دانید.» نبی گرامی اسلام، با این جمله‏حضرت خدیجه را در اوج عظمت قرار داد. حضرت خدیجه با وجودزیبایی ظاهر و برخورداری از تمام صفات عالی زنانه، هرگزدر جامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه‏ای ازکمال و پاکی دست‏یافت که به وی لقب (طاهره) دادند.
در کتابهای تاریخ و سیره چنین می‏خوانیم: «حضرت خدیجه باشرافت‏ترین و ثروتمندترین و زیباترین زنان قریش بود و درجاهلیت‏به «طاهره‏» و «سیده قریش‏» معروف بود و هر قبیله‏ای‏اصرار داشت‏به وی تقرب جوید.»
افتخار مادری فرزندان رسول خدا (ص)
حضرت خدیجه(س) افتخار مادری فرزندان خاتم پیغمبران(ص) رادارد.پیامبر(ص) تنها از «ماریه‏» و خدیجه دارای فرزند شد.«ابراهیم‏»، فرزند ماریه، در کمتر از دو سالگی درگذشت.بنابراین تمام فرزندان رسول خدا(ص) از حضرت خدیجه(س) است.
امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر خدا(ص) داخل خانه شد. ناگاه‏دریافت عایشه بر فاطمه(س) فریاد می‏زند و می‏گوید: و الله ای‏دختر خدیجه! تو را هرگز نمی‏بینم مگر اینکه مادرت بر ما برتری‏داده می‏شود، در حالی که او هیچ برتری بر ما نداشت و مثل ما بود.پیامبر(ص) سخنهای وی را شنید. وقتی حضرت فاطمه (س) پدربزرگوارش را دید، گریست، پیامبر(ص) فرمود: دخترم! چرا گریه‏می‏کنی؟! فاطمه گفت: مادرم را یاد کردم، تحقیرش کردند.پیامبر(ص) غمگین شد و فرمود: حمیرا! ساکت‏باش. خداوند متعال‏زنی را مبارک قرار داده است که از همه دوست داشتنی‏تر باشد وفرزند بیشتری بیاورد. تمام فرزندان من از خدیجه است; عبد الله،قاسم، فاطمه، رقیه، ام کلثوم و زینب همه از خدیجه متولد شدند.اما خداوند تو را نازا قرار داد و من هیچ فرزندی از تو ندارم.

http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 14:58
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

دوست داشتن صفات پیامبر (ص)
حضرت خدیجه، بعد از وفات دو شوهرش (عقیق بن خالد مخزومی و ابن‏هاله بن منذر اسدی) خواستگاران زیادی داشت. طبری می‏گوید: تمام‏قریش خواستگار خدیجه بودند.سران و ثروتمندان عرب به‏خواستگاری‏اش شتافتند اما جواب رد شنیدند.
به تصریح بیشتر تاریخ‏نویسان، بانوی قریش خود به طور مستقیم‏تقاضای ازدواج با محمد (ص) را با وی در میان گذاشت و به امین‏قریش گفت: «ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در میان مردم،امانت، خوشی خلقی و راستگویی‏ات، به تو تمایل پیدا کردم.»
گروهی از زنان جاهل و مغرض قریش او را سرزنش کردند و گفتند: «خدیجه با آن همه شوکت‏با یتیم ابو طالب محمد (ص) که تهیدست وفقیر است، ازدواج کرده، آیا این ننگ نیست؟»
خبر این سرزنش‏هاو یاوه‏سرایی‏ها به خدیجه رسید، آن بانوی خردمند دستور دادغذای مطبوعی آماده کنند و آن زنان را به صرف نهار فرا خوانند.وقتی میهمانان غذا خوردند، به آنها گفت: «ای گروه زنان! شنیدم شوهران شما(و شما) در مورد ازدواج من‏با محمد(ص) خرده گرفته‏اید. من از شما می‏پرسم آیا در میان شماشخصی نظیر محمد(ص) وجود دارد؟ آیا در سراسر مکه و اطراف آن،شخصیتی با جمال و کمال همانند محمد (ص) از جهت فضایل و اخلاق‏نیک می‏یابید؟! من به خاطر این کمالات عالی او با او ازدواج‏کردم...بنابراین، سزاوار یست‏بیهوده سخن بگویید.»
دوست داشتن دوستان پیامبر(ص)
حضرت خدیجه در پرتو هوش و ایمانش به دقت‏به پیامبر گرامی‏اسلام (ص) می‏نگریست; هرکس را که پیامبر دوست داشت او نیز دوست‏می‏داشت، مهر می‏ورزید و از دشمنانش دوری می‏جست.
وقتی دریافت پیامبر(ص) به علی که کودکی خردسال بود، بسیارعلاقه‏نشان می‏دهد و او را در دامان خود می‏پرورد، به علی(ع) مهرورزید و در مراقبت از وی کوشید. او کنیزهایش را به یاری‏علی(ع) می‏فرستاد.
خدمتکارانش را وا می‏داشت علی(ع) را بر دوش خویش نشانند و خودنیز او را نوازش می‏کرد. محبت او به علی(ع) چنان بود که مردم‏می‏گفتند: «علی(ع) نور چشم محمد و خدیجه است.» او برای آشکارساختن محبت‏خویش به علی(ع) و خاندانش، هدایای بسیار به خانه‏ابوطالب می‏فرستاد....»
اولین زن مؤمن
اولین زنی که به پیامبر(ص) ایمان آورد، حضرت خدیجه است.امیر المؤمنین(ع) فرمود: «من اولین کسی هستم که به پیامبرایمان آوردم و تا سه سال کسی جز من و خدیجه دختر خویلد که‏خداوند او را رحمت کند. آن حضرت را تصدیق نکرد و با او نمازنخواند.» روزی یکی‏از همسران پیامبر (ص) گفت: چرا گریه می‏کنی؟!آیا برای پیرزنی گندمگون از فرزندان اسد، گریه می‏کنی؟! پیامبرفرمود: «صدقتنی اذ کذبتم امنت‏بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم.» هنگامی که شما مرا تکذیب می‏کردید، او تصدیقم کرد و هنگامی که‏کافر بودید، به من گروید و برایم فرزندانی آورد، در حالی که‏شما نازایید.
ایثار و مقاومت
حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(ص) ثروتمندترین زن‏جزیره العرب بود. حدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای‏تجاری‏اش شب و روز در طائف، یمن، شام، مصر و دیگر مناطق درحرکت‏بودند. او غلامان و کنیزان و اموال بسیار داشت که همه رابدون هیچ اکراه و منتی در اختیار پیامبر(ع) قرار داد. به پسرعموی خود ورقه‏بن نوفل گفت: برو به مردم اعلام کن که خدیجه تمام اموالش را به حضرت محمد(ص)هدیه کرده است. خداوند متعال نیز هرگز در مقابل این همه ایثارو مقاومت در راه حبیبش رسول خدا(ص)، خدیجه(س) را از یاد نبرد،او را در دنیا به مادری حضرت زهرا(س) مفتخر ساخت و در آخرت‏جایگاهی ویژه به وی بخشید. امام صادق(ع) می‏فرماید: «وقتی حضرت خدیجه از دنیا رفت، فاطمه(س) گرد رسول خدا(ص)می‏گشت و می‏گفت: پدر! مادرم کجاست؟ جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را مامور ساخته تا سلامش‏را به فاطمه(س) ابلاغ کنی و به او بگویی که حضرت خدیجه(س) درخانه‏ای بلورین که با طلا زینت‏شده و ستونهایی از یاقوت قرمزدارد. ساکن است. و آسیه و مریم بنت عمران با اویند. حضرت‏فاطمه(س) گفت: خداوند خود سلام است; سلام از او و به سوی‏اوست.» ۲یاور پیامبر(ص)۲ پیامبر خاتم(ص) بعد از آشکار ساختن‏اسلام، از طرف مشرکین و کفار آزار بسیار می‏دید تا جایی که‏فرمود: «ما اوذی نبی بمثل ما اوذیت‏» هیچ پیامبری به اندازه من‏آزرده نشد. ابن اسحاق می‏گوید: «خدیجه برای اسلام وزیری راستین‏بود و پیامبرخدا(ص) به وسیله او آرامش می‏یافت و تسلای خاطرپیدامی‏کرد.
درسال پنجم یا ششم بعثت، پیامبر گرامی اسلام در موسم حج از کوه‏صفا بالا رفت و با صدای بلند فرمود: «یا ایها الناس انی رسول الله رب العالمین.» «ای مردم! من‏فرستاده خداوند پروردگار جهانیان هستم.» مردم به سوی اونگریستند. سپس رسول خدا بر کوه مروه رفت، دست‏برگوش نهاد و سه‏بار با صدای بلند فرمود: ای مردم! من فرستاده خدا هستم. دراین هنگام، بت‏پرستان با چهره خشم‏آلود به او چشم دوختند وابوجهل و مشرکان سنگبارانش کردند.
در این هنگام، مردی به حضرت علی(ع) گفت: «محمد(ص) کشته شد.»حضرت علی(ع) سراسیمه به سوی خانه خدیجه(س) دوید و در را کوفت.خدیجه(س) فرمود: کیست؟ علی(ع): من هستم. خدیجه: محمد(ص) کجاست؟ علی(ع): خبر ندارم، ولی مشرکان سنگبارانش کردند. نمی‏دانم زنده‏است‏یا نه. مقداری آب و غذا بده و بیا به جستجویش بپردازیم که‏اکنون تشنه و گرسنه است. خدیجه(س) با برداشتن غذا و آب ازخانه بیرون آمد و همراه علی(ع) به طرف کوه حرکت کرد. او درکوه می‏گفت: «چه کسی از پیامبر برگزیده برایم خبر می‏آورد؟ چه کسی از بهارپسندیده‏ام آگاهم می‏سازد؟ چه کسی از آن که در راه خدا رانده‏شده، برایم سخن می‏گوید؟ چه کسی مرا از ابوالقاسم با خبرمی‏کند؟» خداوند پیامبر(ص) را نجات داد و جبرئیل در کنارش‏حضور یافته، به حضرت خدیجه(س) نگاه کرد و به رسول خدا(ص) عرض‏کرد: «آیا به خدیجه(س) نمی‏نگری که فرشتگان آسمان از گریه‏اش‏گریستند. او را به سوی خود بخوان، سلام مرا به او برسان و به‏وی بگو: خداوند به تو سلام می‏رساند; و او را به خانه‏ای دربهشت، که از قطعه‏ای بلورین ساخته شده و به سه طلا آراسته شده‏است و در آن هیچ‏گونه رنج و نگرانی نیست، مژده بده.»
آنگاه پیامبر(ص) خدیجه(س) را دید و فرا خواند. وقتی خدیجه به‏رسول خدا(ص) نزدیک شد و چهره خونین او را دید، با آهی جانکاه‏گفت: «پدر و مادرم به فدایت، بگذار قطرات خون چهره‏ات بر زمین‏بریزد.» پیامبر(ص) فرمود: «می‏ترسم پروردگار بر اهل‏زمین‏خشم گیرد.»
سرانجام شب فرا رسید و پیامبر(ص) در تاریکی شب همراه علی(ع) وخدیجه(س) به خانه باز گشت.
حضرت آدم فرمود: «من در روز قیامت‏سید و سرور هستم ولی شخصی‏از فرزندان من به نام محمد(ص) که یکی از پیامبران است.
ازجهاتی برمن برتری دارد. از جمله، او همسری به نام «خدیجه‏»خواهد داشت که یاور اوست; ولی همسرمن «حوا» چنین نیست.»


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:00
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

نگاهی به آموزه‏های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

حضرت خدیجه همسر گرامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ۶۸ سال پیش از هجرت نبوی صلی الله علیه و آله در شهر مکه به دنیا آمد . پدر وی خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائده بن اصم می‏باشد .
او در چهل سالگی با حضرت محمد صلی الله علیه و آله که ۲۵ سال از عمر شریفش را سپری کرده بود ازدواج نمود . بنابر قول مشهور ثمره ازدواج خدیجه شش فرزند به نام‏های قاسم، عبدالله، رقیه، زینب، ام‏کلثوم و فاطمه علیها السلام بود . قبل از اسلام وی به خاطر دارا بودن صفات پسندیده و فضائل اخلاقی و پاکدامنی، «طاهره‏» لقب گرفت . ثروت خدیجه در میان اهل مکه بی‏نظیر بود و اهالی مکه با اموال وی به صورت مضاربه‏ای تجارت می‏کردند . خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه آن ثروت را در اختیار حضرت رسول نهاد و بدین ترتیب از جنبه اقتصادی دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جای آورد .
مقام او در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حدی بود که در مدت ۲۵ سال زندگی مشترک با این بانوی با عظمت، آن حضرت به خاطر تکریم وی با هیچ زنی ازدواج نکرد و بهترین دوران جوانی خویش را به وی بخشید . بعد از رحلت‏حضرت خدیجه، رسول گرامی اسلام همیشه به یاد محبت‏ها و تلاش‏های او بود . بنابر برخی اقوال خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با دو نفر دیگر بنام‏های «ابو هاله بن زراره تمیمی‏» و «عتیق بن عائذ مخزومی‏» نیز ازدواج کرده بود . این یاور با وفای رسالت‏بعد از ۲۵ سال زندگی در کنار حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در دهمین سال بعثت در ۶۵ سالگی و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان را داغدار نمود .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیکر پاک او را در حجون با دست‏های خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب علیه السلام رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید . امیرالمؤمنین علی علیه السلام به پاس خدمات آن دو بزرگوار به جهان اسلام اشعاری جانسوز سروده و در بخشی از آن حزن و ماتم قلبی خویش را بیان داشته است:
اعینی جودا بارک الله فیکما
علی هالکین لا تری لهما مثلا
علی سید البطحاء وابن رئیسها
وسیده النسوان اول من صلی
مهذبه قد طیب الله خیمها
مبارکه والله ساق لها الفضلا
فبت اقاسی منهما الهم والثکلا
مصابهما ادجی الی الجو والهواء (۱)
ای چشمان من! احسنت‏بر شما، [اشک بریزید] در فراق آن دو بزرگواری که نظیر ندارند . بر سرور سرزمین بطحاء و فرزند رئیس آن و بر بانوی بانوان که نخستین نمازگزار بود [ . آن بانوی] پاکدامنی که خداوند خصلت‏های او را پاکیزه کرده است [ . بانوی ] مبارکی که خداوند برتری را به سوی او رانده است .
مصیبت این دو عزیز فضا را بر من تیره و تار ساخته و [از این پس] شب‏ها را در اندوه و حزن این دو سر می‏کنم .»
در این نوشتار بر آن شدیم که نقش این بانوی خجسته را در گسترش آموزه‏های مکتب تربیتی اسلام مورد توجه قرار داده و مواردی قابل توجه از آن را به خوانندگان گرامی تقدیم داریم . به امید اینکه بتوانیم از این شخصیت‏برجسته و بانوی نمونه در جهان اسلام درس‏ها آموخته و با شناخت فضائل و مناقب آن بزرگوار، از او به عنوان اسوه و الگوی تربیتی پیروی کنیم .
۱- فضائل اخلاقی و علمی
مطالعه تاریخ زندگی حضرت خدیجه علیها السلام نشان می‏دهد که او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت‏خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله دارای فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بوده است . او در جامعه خود به عنوان یک الگوی زن برتر، تاثیر بسزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشته است . سخاوت، کرامت، ایثار و فداکاری، عفت و پاکدامنی، دوراندیشی و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانی و صبر و استقامت، از جمله فضیلت‏های پسندیده ایست که صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان می‏دهد .
به همین جهت آن بانوی یگانه در میان زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله شرایط هم کفو بودن را احراز نمود و یک همتای واقعی برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود . عدم ازدواج مجدد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان حیات خدیجه کبری علیها السلام نشانگر جاذبه‏های معنوی و فضائل اخلاقی بی‏شمار در وجود آن حضرت است، که بدون تردید برخورداری از آن صفات نقش مهم و اساسی در زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته است . به همین جهت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این بانوی تربیت‏یافته را از برترین زنان بهشتی شمرده و می‏فرماید: «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد وفاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران وآثیه بنت مزاحم امراه فرعون (۲) ; بهترین زنان اهل بهشت عبارتند از: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم [یعنی] زن فرعون .»
وفاداری این بانوی آسمانی در راه رسیدن به اهداف والای همسر خویش، مورد توجه سیره‏نویسان و محققان قرار گرفته است . او از اولین لحظات بعثت، به رسولخدا صلی الله علیه و آله ایمان آورد و تا آخرین لحظات برایمان خود پای فشرد و لحظه‏ای شک و تردید به دل راه نداد .
گذشته از فضائل اخلاقی، او از کمالات علمی نیز برخوردار بود . تاریخ گواهی می‏دهد که خدیجه در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانی داشت و از کتاب‏های آسمانی آگاه و از نظر عقل و درایت و زیرکی بر تمام زنان حتی بسیاری از مردان معاصر برتری داشت . بنابراین او دارای تمام کمالات و امتیازهایی بود که یک زن می‏تواند داشته باشد .
با توجه به نکات یاد شده، خدیجه به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوهای یک زن مسلمان و با کمال نقش والای خود را ایفا کرده است و بانوان بسیاری از تربیت عملی وی درس‏ها آموخته‏اند . اهمیت فضائل اخلاقی و کمالات انسانی در وجود این بانوی با فضیلت آنگاه به اوج خود می‏رسد که نگاهی به وضع زن در ایام جاهلیت و قبل از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیندازیم .
زن در آن روز نه تنها از حقوق خود محروم بود و با رقت آورترین وضع زندگی می‏کرد، بلکه به عنوان مایه ننگ و عار و موجودی شوم زنده به گور می‏شد . خدیجه در چنین عصری اثبات نمود که یک زن نه تنها حق حیات دارد و باید حقوق مسلم خود را استیفا نماید، بلکه می‏تواند با اعمال شایسته و تلاش و کوشش، به مرحله‏ای برسد که خداوند متعال به او سلام برساند; همچنان که امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می‏کند: شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا خواسته‏ای از من داری؟ گفت: خواهش من این است که از طرف خداوند و من، به خدیجه سلام برسانی . (۳)
۲- پرورش فرزندان صالح
بدون تردید، مادر به عنوان مؤثرترین عامل محیطی و وراثتی در پرورش و رشد شخصیت کودک نقش به سزایی دارد . حضرت خدیجه علاوه بر این که به نص قرآن مادر روحانی همه مؤمنین است، به عنوان مادری شایسته و با ایمان در دامن خویش فرزندان نیک و صالحی برای رسول‏الله صلی الله علیه و آله تربیت نمود . وی شش فرزند برای پیامبر به دنیا آورد و در دامن پر مهر خویش پرورش داد که در میان آن‏ها حضرت فاطمه علیها السلام از رتبه خاصی برخوردار است . دختری که رهبری اسلام بعد از پیامبر اکرم و علی علیه السلام از نسل او پدید آمد و ادامه یافت .
این دختر با مادرش آنچنان ارتباط تنگاتنگ داشت که هنگام رحلت‏حضرت خدیجه، فاطمه علیها السلام که در حدود پنج‏سال داشت‏شدیدا بی‏تابی می‏کرد و به دور پدر بزرگوارش می‏چرخید و می‏گفت: «یا ابه این امی; پدر جان! مادرم کجاست؟» حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول‏الله! خداوند می‏فرماید: سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانه‏های بهشتی با آسیه و مریم زندگی می‏کند . (۴)
این دختر پاکیزه، هنگام رحلت مادر وقتی احساس کرد که حضرت خدیجه شدیدا در فراق او و پدر ارجمندش ناراحت است و نگران تنهایی و بی‏یاوری حضرت محمد صلی الله علیه و آله می‏باشد، به مادرش دلداری داده و گفت: «یا اماه! لاتحزنی ولاترهبی فان الله مع ابی (۵) ; مادر جان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم می‏باشد .»
امامان معصوم علیهم السلام نیز همیشه به وجود چنین مادری افتخار می‏کردند; همچنانکه حضرت مجتبی علیه السلام هنگامی که با معاویه مناظره می‏کرد، در مورد یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقی وی و سعادت و خوشبختی خود به نقش مادر در تربیت افراد اشاره کرده و فرمود: معاویه! چون مادر تو «هند» و مادربزرگت «نثیله‏» می‏باشد [و در دامن چنین زن پست و فرومایه‏ای پرورش یافته‏ای] این گونه اعمال زشت از تو سر می‏زند و سعادت ما خانواده در اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه علیها السلام و فاطمه علیها السلام می‏باشد . (۶)
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برای معرفی خویش و آگاه کردن دل‏های بیدار، به مادرش فاطمه علیها السلام و مادربزرگ شایسته و فداکارش حضرت خدیجه اشاره نموده و فرمود: «انشدکم الله هل تعلمون ان امی فاطمه الزهراء بنت محمد؟ ! قالوا: اللهم نعم . . . انشدکم الله هل تعلمون ان جدتی خدیجه بنت‏خویلد اول نساء هذه الامه اسلاما؟ ! قالوا: اللهم نعم (۷) ; شما را به خدا قسم می‏دهم! آیا می‏دانید که مادر من «فاطمه زهرا» دختر محمد [مصطفی صلی الله علیه و آله ] است؟ ! گفتند: آری [ . . . فرمود: ] شما را به خدا قسم می‏دهم! آیا می‏دانید که مادربزرگ من خدیجه دختر خویلد، نخستین زنی است که اسلام را پذیرفت؟ ! گفتند: آری .»
حضرت خدیجه علاوه بر اینکه در دامان پر مهر و عطوفت‏خویش فرزندان پیامبر را پرورش داد، فرزندان شایسته‏ای را نیز قبل از ازدواج با پیامبر تربیت کرده بود که از جمله آن‏ها هند بن ابی هاله می‏باشد . او (هند) در مدت سه شبانه روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هنگام هجرت در غار ثور مخفی شده بود، به همراه علی علیه السلام دور از چشم مشرکان مکه محرمانه به پیامبر صلی الله علیه و آله آذوقه می‏برد و برمی‏گشت . وی مردی بزرگوار، شریف، فصیح و محدث بود و از شوهر دیگر خدیجه بنام ابی هاله بن زراره تمیمی متولد شده بود . (۸)
هند پسر خدیجه همان کسی است که امام حسن علیه السلام به عنوان دایی خود از وی نام می‏برد . وی اوصاف و شمایل رسول خدا صلی الله علیه و آله را برای امام مجتبی علیه السلام توصیف می‏کرد و بسیار مورد علاقه رسول‏الله صلی الله علیه و آله بود . او بت‏های مشرکان را می‏شکست (۹) و در جنگ جمل در رکاب حضرت علی علیه السلام به شهادت رسید . (۱۰) و (۱۱)
۳- توجه به نیازهای عاطفی و خواسته‏های فرزندان
مهرورزی و محبت‏به کودکان و رفع نیازهای معنوی و عاطفی فرزندان، یکی دیگر از اصول تربیتی اسلام می‏باشد . حضرت خدیجه به عنوان یک مادر دلسوز و مربی آگاه در این مورد حساسیت ویژه‏ای داشت . ماجرای زیر بیانگر این ویژگی حضرت خدیجه می‏باشد .
در ایام بیماری خدیجه که به مرگ وی انجامید، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد، او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده کرد و به او دلداری داده و گفت: تو از بهترین زنان عالم محسوب می‏شوی، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی، تو همسر رسول گرامی اسلام هستی و بارها تو را به بهشت‏بشارت داده است . با این همه چرا گریان و نگران هستی؟
خدیجه علیها السلام فرمود: اسماء! من در فکر این هستم که دختر هنگام زفاف نیاز به مادر دارد تا نگرانی‏ها و اسرارش را به مادر بگوید و خواسته‏هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید، فاطمه علیها السلام کوچک است، می‏ترسم کسی نباشد که متکفل کارهای وی در هنگام عروسی شود و برایش مادری کند
اسماء بنت عمیس گفت: ای بانوی من! نگران نباش من با تو عهد می‏کنم که اگر تا آن موقع زنده ماندم به جای تو برای فاطمه مادری کنم و نیازهای روحی و عاطفی وی را برطرف نمایم .
بعد از وفات خدیجه علیها السلام هنگامی که شب زفاف حضرت فاطمه علیها السلام فرا رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همه زن‏ها از اتاق عروس خارج شوند و کسی در آنجا باقی نماند . همه رفتند، اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متوجه شد که هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقی مانده است . فرمود: آیا نگفتم همه زنان بیرون روند؟ اسماء گفت: چرا یا رسول‏الله من شنیدم و قصد مخالفت‏با فرمایش شما رانداشتم، ولی عهد من با خدیجه مرا بر آن داشت که در این‏جا بمانم; چون با خدیجه پیمان بسته‏ام که در چنین شبی برای فاطمه مادری کنم . (۱۲)
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخن به گریه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند برای این کار ایستاده‏ای؟ اسماء عرض کرد: آری . پیامبر صلی الله علیه و آله دست‏به دعا برداشته و برای اسماء بنت عمیس دعا کرد . (۱۳)
همچنین حضرت خدیجه در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دغدغه‏هایی را به این ترتیب بیان نمود: یا رسول‏الله! این دختر من - با اشاره به حضرت فاطمه علیها السلام - بعد از من غریب و تنها خواهد شد . مبادا کسی از زنان قریش او را آزار برساند، مبادا کسی به صورتش سیلی بزند، مبادا کسی صدای خود را بر روی او بلند کند، مبادا کسی با او رفتاری تند و خشن داشته باشد . (۱۴)
۴- رعایت آیین شوهرداری
یکی از برنامه‏های تربیتی اسلام، آموزش آیین شوهرداری به بانوان می‏باشد . اگر به آمار اختلافات خانوادگی و طلاق و ناهنجاری‏های خانواده‏ها توجه شود، بخش قابل توجهی از این مشکلات به رفتارهای بانوان و زنان و دختران جوان بر می‏گردد و این همه، به خاطر ناآگاهی و عدم توجه به حقوق شوهران، رعایت نکردن آداب معاشرت، عدم آگاهی از اصول شوهرداری در اسلام است . حضرت خدیجه علیها السلام در ترویج آیین شوهرداری اسلامی و رعایت‏حقوق همسر، نهایت تلاش را به عمل می‏آورد .
حضرت خدیجه علیها السلام با شیوه‏های مختلفی فضای خانواده را آرام نگاه داشته و امنیت روحی و روانی را برای شوهر و فرزندان برقرار و زمینه را برای رشد فضائل اخلاقی فراهم می‏آورد . در اینجا به برخی از روش‏های تکریم شوهر و همسرداری حضرت خدیجه اشاره می‏کنیم:
الف) ابراز محبت:
حضرت خدیجه در فرصت‏های مناسب به همسر گرامی خویش ابراز علاقه و محبت می‏کرد . او در قالب اشعاری زیبا درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مکنونات قلبی خویش را چنین ابراز می‏دارد:
فلو اننی امشیت فی کل نعمه
ودامت لی الدنیا وملک الاکاسره
فما سویت عندی جناح بعوضه
اذا لم یکن عینی لعینک ناظره (۱۵)
«اگر تمام نعمت‏های دنیا و سلطنت‏های پادشاهان را داشته باشم و ملک آن‏ها همیشه از آن من باشد، به نظر من به اندازه بال پشه‏ای ارزش ندارد زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد .»
ب) طرح غیرمستقیم خواسته‏ها
بدون شک هر زنی از شوهر خویش انتظارات و توقعاتی دارد . این در خواست‏های معقول زن، اگر در محیطی محبت‏آمیز و همراه با حفظ حریم‏های اخلاقی باشد، امری پسندیده‏تر و جذاب خواهد بود . اگر این خواسته‏ها به صورت غیرمستقیم انجام گیرد، در تحکیم روابط خانوادگی و افزایش محبت تاثیری فوق العاده خواهد داشت . حضرت خدیجه علیها السلام خدمات زیادی را در خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انجام داده و صدمات فراوانی متحمل شده بود، از این رو به صورت طبیعی می‏توانست انتظارات و توقعاتی را نیز از آن حضرت داشته باشد، اما او هیچ‏گاه خواسته‏های شخصی خویش را به صورت مستقیم بیان نمی‏کرد بلکه سعی می‏کرد آن‏ها را به عنوان یک پیشنهاد و یا خواهش غیر مهم و در کمال ادب و احترام مطرح نماید .
حضرت خدیجه در آستانه وفات خویش هنگامی که وصیت‏های خود را بیان می‏کرد، آن‏ها را در قالب یک گفت و گوی صمیمانه و محبت‏آمیز مطرح نمود . وی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: «یا رسول‏الله! چند وصیت دارم، البته من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن .
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هرگز از تو تقصیری مشاهده نکردم . تو نهایت درجه تلاش خود را به کار گرفتی و در خانه من زحمات و مشکلات زیادی را متحمل شدی و تمام دارایی خود را در راه خدا مصرف کردی . حضرت خدیجه علیها السلام عرض کرد: یا رسول‏الله! می‏خواهم خواسته‏ای را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیما بازگو نمایم .
پیامبر از منزل خدیجه بیرون رفت . آن‏گاه خدیجه دخترش فاطمه را صدا کرد و به او گفت: عزیزم! به پدر بزرگوارت بگو که مادرم می‏گوید: من از قبر هراسناکم، دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کرده و در قبر بگذاری . فاطمه علیها السلام به نزد پدر آمده و پیام مادرش را رساند . پیامبر صلی الله علیه و آله آن لباس را برای خدیجه فرستاد . هنگامی که فاطمه علیها السلام آن را آورد، نشاط زایدالوصفی وجود خدیجه را فرا گرفت . آنگاه حضرت خدیجه با دلی آرام چشم از جهان فرو بست . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشغول تجهیز و غسل و حنوط وی شد، هنگامی که خواست‏خدیجه را کفن کند، حضرت جبرئیل امین نازل شد و گفت: یا رسول‏الله! خداوند سلام می‏رساند و می‏فرماید: کفن خدیجه به عهده ماست و آن یک کفن بهشتی خواهد بود . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اول با پیراهن خود و از روی آن با کفن بهشتی خدیجه را کفن کرد .
ج) دلجویی و دلداری همسر
خانواده کانون آرامش و راحتی بخش هر انسانی است . مردی که در بیرون خانه با هزاران مشکل و گرفتاری رو به روست و گاهی در راه رسیدن به هدف و کسب روزی حلال سخنان ناروا شنیده و لطمات روحی و جسمی زیادی را متحمل می‏شود، انتظار دارد که کسی از وی دلجویی کرده و حرف دلش را شنیده و با کلمات شفابخش و برخوردهای آسایش آفرین مرهم گذار دردهای انباشته در دل او باشد .
حضرت خدیجه چنین همسری برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود . مشرکان با سخنان توهین‏آمیز و اعمال وقیحانه‏ای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ناراحت می‏کردند و از این ناحیه مشکلات فراوانی پیش روی پیامبر اکرم بود، اما همه این گرفتاری‏ها به وسیله خدیجه علیها السلام جبران می‏شد . او شخص پیامبر و مشکلات آن حضرت را آگاهانه درک می‏کرد و بدین جهت در پیشرفت اهداف آن حضرت تلاش می‏نمود و سخنانش را تصدیق می‏کرد و او را از تمام غم‏ها و غصه‏ها می‏رهانید .
علامه سید شرف الدین در این مورد می‏نویسد: «او مدت ۲۵ سال با پیامبر صلی الله علیه و آله زندگی کرد بدون آنکه زن دیگری در زندگی او شریک شود و اگر در حیات باقی می‏ماند، پیامبر باز هم شریک دیگری انتخاب نمی‏کرد . او در تمام طول زندگی زناشویی شریک درد و رنج پیامبر صلی الله علیه و آله بود، زیرا با مال خود به او نیرو می‏بخشید و با گفتار و کردار از او دفاع می‏نمود و به او در مقابل عذاب و درد کافران که در راه رسالت و ادای آن نصیبش می‏کردند تسلی می‏داد . او به همراه علی علیه السلام هنگام نزول نخستین وحی آسمانی به پیامبر صلی الله علیه و آله، در غار حرا بود . (۱۶) »
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد همسر گرامی خویش می‏فرماید: «خدیجه زنی بود که چون همه از من روی می‏گردانیدند او به من روی می‏کرد و چون همه از من می‏گریختند، به من محبت و مهربانی می‏کرد و چون همه دعوت مرا تکذیب می‏کردند به من ایمان می‏آورد و مرا تصدیق می‏کرد .
در مشکلات زندگی مرا یاری می‏داد و با مال خود کمک می‏کرد و غم از دلم می‏زدود . (۱۷) »
خدیجه آنچنان در روح و جان همسر بزرگوارش تاثیر گذاشته بود که مدت‏ها بعد از رحلت‏حضرت خدیجه علیها السلام، هرگاه حضرت رسول صلی الله علیه و آله گوسفندی را ذبح می‏کرد، می‏فرمود سهمی هم به دوستان خدیجه بفرستید، زیرا من وست‏خدیجه را هم دوست می‏دارم .
۵- برترین معیارهای انتخاب همسر
هر جوانی در زندگی خویش نیاز به ازدواج دارد و ازدواج در اسلام، یک امر مقدس و عبادت محسوب می‏شود . دختر و پسری که می‏خواهند به سوی امر مقدس ازدواج قدم بردارند، اولین گام را از خود دوستی به سوی غیردوستی بر می‏دارند، آنان با امضای پیمان مقدس زناشویی از دایره خودخواهی بیرون رفته و با وارد شدن‏به مرحله جدیدی از زندگی، بخشی از کمبودهای خود را جبران می‏کنند که از جمله آن‏ها می‏توان به بقای نسل، رسیدن به آرامش و سکون، تکمیل و تکامل، تامین نیاز جنسی، سلامت و امنیت اجتماعی و تامین نیازهای روحی و روانی اشاره کرد . اما در این میان مهم‏ترین دغدغه‏های هر دختر و پسر جوان که در آستانه ازدواج قرار می‏گیرد، برترین معیارها و ملاک‏های ازدواج در انتخاب همسر آینده‏اش می‏باشد .
حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان الگوی دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد صلی الله علیه و آله به عنوان همسر آینده خویش ملاک‏ها و اصولی را مطرح می‏کند که از گفت و گوی وی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معلوم می‏شود .
خدیجه هنگام پیشنهاد ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی گفت: به خاطر خویشاوندیت‏با من، بزرگواریت، امانتداری تو در میان مردم، اخلاق نیک و راست گوئیت، مایلم با تو ازدواج کنم . (۱۸)
ارزش این انتخاب خدیجه آنگاه نمایان می‏شود که بدانیم او در آن هنگام، موقعیتی عالی و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امکانات و زمینه‏ها برای ازدواج وی با هر یک از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود .
___________________________________
۱) بحار الانوار، ج‏۳۵، ص‏۱۴۳; دیوان امام علی علیه السلام، ص‏۳۵۹ و مستدرک سفینه البحار، ج‏۴، ص‏۷۳ .
۲) مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام، ج‏۲، ص‏۱۸۶ .
۳) بحارالانوار، ج‏۱۸، ص‏۳۸۵ .
۴) امالی شیخ طوسی، ص‏۱۷۵ .
۵) فرهنگ سخنان حضرت فاطمه علیها السلام، ص‏۱۶۴ .
۶) الاحتجاج، طبرسی، ج‏۱، ص‏۲۸۲ .
۷) الامالی شیخ طوسی، ص‏۴۶۳ .
۸) همان .
۹) اکمال الکمال، ج‏۱، ص‏۱۱۹ .
۱۰) مکارم الاخلاق، ص‏۱۱ .
۱۱) برخی از متفکران اسلامی معتقدند که حضرت خدیجه قبل از حضرت رسول صلی الله علیه و آله ازدواج نکرده بود و فرزندانی همچون هند خواهرزادگان وی بودند که حضرت خدیجه آنان را در دامان خود پرورش داد .
۱۲) اعیان الشیعه، ج‏۱، ص‏۳۸۰ .
۱۳) شجره طوبی، ج‏۲، ص‏۳۳۴ .
۱۴) همان .
۱۵) مستدرک سفینه البحار، ج‏۵، ص‏۴۴ .
۱۶) خدیجه، علی محمد علی دخیل، ص‏۳۱ .
۱۷) بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۱۳۱ .
۱۸) کشف الغمه، ج‏۲، ص‏۱۳۲ .

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:00
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


پیامبر(صلی الله علیه و اله) و خدیجه(سلام الله علیها)ادب و عاطفه

۹ شوّال سال ۲۸ قبل از هجرت، روزی بود که پیامبر اکرم(ص) (http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=section&id=37&Itemid=829) خدیجه کبرا(س) (http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=category&sectionid=54&id=320&Itemid=848) آن بانوی بزرگ را به همسری گرفت. این روز که امسال مصادف با ۱۸ بهمن است،
بی‏تردید روز مبارکی برای امت اسلامی و مبدأ برکات بسیار بود. آنچه می‏خوانید نگاهی کوتاه است به روابط عاطفی میان پیامبر(ص) و خدیجه(س) که اشاره‏ای نیز به مقدمات این ازدواج دارد.
زندگی مشترک پیامبر(ص) و خدیجه(س) درس‏آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا وتوجه به امور معنوی، عشق و علاقه به پیامبر(ص)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا(ص) و خدیجه(س)، ایثار و وفاداری نسبت به یکدیگر، همه و همه درسهای آموزنده‏ای است برای جویندگان سعادت.
شخصیت حضرت خدیجه(س)
خدیجه را نباید تنها یک بانوی سرمایه‏دار دانست. که شتران حامل مال‏التجاره را به مناطق مختلف می‏فرستاد، و سودهای کلان بدست می‏آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاکدامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود.
این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاکدامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می‏شد. «و کانت تُدعی فی الجاهلّیه بالطّاهره لشدّه عفافها و صیانتها».(۱)
خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود کرده است که پیامبر خدا(ص) به کمال وی شهادت داده و فرموده است: «کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الاّ أربع: آسیه بنت مزاحم امرأه فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت محمد(ص)».(۲)
مردان بسیاری قلّه کمال را فتح نموده‏اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قلّه دست پیدا کرده‏اند:
آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص).
این بانوی بامعرفت، آنچنان حقیقت‏شناس و تیزبین است که در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا را تصدیق می‏کند، و مدال پرافتخار ایمان را بدست می‏آورد.(۳)
خدیجه از بهترین زنان بهشت و برگزیده خداوند تبارک و تعالی است.(۴)
مقام این بانوی بزرگ به اندازه‏ای رفیع است که پیامبر خدا(ص) خطاب به وی فرمودند: «یا خدیجه انّ اللّه‏ عزّ و جلّ لیباهی بکِ کرام ملائکته کلُّ یومٍ مرارا».(۵)
خدیجه! خداوند عز و جل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می‏کند.
و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجه فاقرء علیهاالسلام من ربّها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنه»(۶). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژده خانه‏ای در بهشت را به او بده.
زمینه ازدواج با رسول خدا(ص)
خدیجه از پیش مانند سایر مردم، محمد(ص) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درستکار می‏شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت کرد تا مسؤولیت یکی از کاروانهای تجارتی وی را بپذیرد، و شاید هم می‏خواست شخص مورد علاقه خود را به دقت بیازماید. به هر حال، محمد(ص) مسؤولیت کاروان را پذیرفت. خدیجه هم غلام مورد اعتماد خود مَیْسره را همراه حضرتش نمود، تا هم کمک‏کارش باشد، و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وی دریافت کند.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:00
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


علایم نبوت در سفر تجارت
در بازگشت کاروان تجاری، آن چیزی که بیشتر از خیر و برکت و سود تجارت این سفر، به سرپرستی محمد(ص)، نظر خدیجه را به خود جلب نمود، گزارش دل‏انگیز میسره بود:
... در بین راه به صومعه راهبی رسیدیم. امین کاروان زیر سایه درختی که نزدیک صومعه بود قرار گرفت، راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه کسی است که زیر این درخت آرمیده است؟
گفتم: مردی از قریش، از اهل حرم.
گفت: تا کنون جز پیامبران خدا کسی زیر این درخت قرار نگرفته است!!
خدیجه بسیار متعجب شد و تشنه شنیدن سخنان میسره، که وی اضافه کرد و گفت:
در بین راه هوا به شدت گرم بود، ناگهان دو فرشته را دیدم که آمده‏اند و بر سر امیر کاروان سایه افکنده‏اند و او زیر سایه فرشتگان حرکت می‏کرد.(۷)
این گزارش، آنچنان قلب خدیجه را از عشق به رسول خدا(ص) آکنده نمود که بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش، ورقه بن نوفل رسانید، و جریان را با وی در میان گذاشت.
ورقه بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد، محمد(ص) همان پیامبری است که بعثتش به این امت وعده داده شده است، و من اوصاف وی را در کتابها خوانده‏ام.(۸)
عشق سرشار خدیجه به محمد(ص)
آن گزارش میسره، و این نوید ورقه بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد(ص) در دل خدیجه ایجاد کرد که بی‏صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت:
«یا بن‏عم، انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک».(۹) ای پسرعمو، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانتداری، حسن خلق و راستگویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم.
آنگاه برای ازدواج با پیامبر(ص) اعلام آمادگی کرد.
این عمل خدیجه نشان‏دهنده این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار.
بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عقبه بن‏ابی‏معیط و صلت بن‏ابی‏یهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت(۱۰). اما در برابر شخص باکمالی چون رسول خدا(ص)، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود
تعیین کرد. امام صادق(ع) می‏فرماید: در جلسه خواستگاری، خدیجه(س) وقتی ملاحظه کرد عمویش ورقه بن‏نوفل در برابر سخنان ابوطالب از عهده پاسخ برنمی‏آید، بی‏درنگ گفت:
«یا عمّاه انّک و ان کنت اولی بنفسی منّی فی‏الشهود، فلست اولی بی من نفسی، قد زوجّتک یا محمد نفسی و المطّهر علیّ فی مالی»(۱۱) عموجان ممکن است درمسایل دیگر اختیار مرا داشته باشید، ولی اینجا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمد من خودم را به همسری شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار می‏دهم.
این کار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا(ص) می‏رساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی که وراء همه امور مادی است، عشق به کمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبیهاست، و در یک کلام عشق به خداست.
این بانو می‏داند که همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین می‏گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُکونُ لِمحمّدٍ قرینهً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه»(۱۲) خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد(ص) گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.
محبت و علاقه دو جانبه
عشق و علاقه خدیجه به رسول خدا(ص) یکطرفه نبود، بلکه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب(ع) در خطبه عقد چنین بیان کرد: « و له فی الخدیجه رغبه ولها فیه رغبه»(۱۳) خدیجه و محمد هر دو علاقه‏مند به یکدیگر هستند.
چه خوش بی‏مهربانی هر دو سر بی
که یک سر مهربانی دردسر بی
همان گونه که خدیجه نسبت به رسول خدا(ص) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه‏مند شده بود، رسول خدا(ص) نیز کمالات خدیجه(س) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می‏دانست. و لذا با اینکه وی قبلاً دو شوهر دیگر کرده، و از نظر سنی بنا به قولی ۱۵ سال از رسول خدا بزرگتر بود(۱۴)او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسبتر دید، و با وی ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می‏داد.
رسول خدا(ص) هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی‏داد «یثنی علیها و یفضّلها علی سائر امّهات المؤمنین و یبالغ فی تعظیمها»(۱۵). او را ستایش می‏کرد و بر سایر همسران خود برتری می‏داد و در بزرگداشت و تکریم او تلاش زیاد می‏نمود.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:01
ادب خدیجه در برابر رسول خدا(ص)
بررسی زندگی مشترک رسول خدا(ص) و خدیجه(س) نشان می‏دهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسانهای باکمال می‏باشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمی‏کشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: «یا عم ابنه أنت امرأه ذات مال و أنا فقیر لاأملک الاّ ما تجودین به علیّ و لیس مثلک من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأه یکون حالها کحالی و مالها کمالی».
شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم، کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمی‏کند، من جویای همسری‏ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.
بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: «واللّه‏ یا محمد ان کان مالک قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املک بین یدیک و فی حکمک لا امنعک منه شیئا».
به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایه‏ام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.
آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه‏ ما هب نسیم الشمال
الاّ تذکرت لیالی الوصالی
ولا أضامن نحوکم بارق
الاّ توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصّنی بالجفا
منکم و من یأمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لی منکم علی کل حال(۱۶)
به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال می‏اندازد
و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می‏گیرد، می‏پندارم که آن نور شبح و سایه شما است
درد و جور شبانه‏ای از (فراق) شما کشیده‏ام، و چه کسی (دلداده‏ای ) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزی کنید، و عطوفت به کار گیرید، که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.
ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا(ص) یک امر عادی و طبیعی است، در حالی که با اندک توجهی می‏شود دریافت که
ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است.
وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد می‏کند.
این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می‏شود. خدیجه هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده می‏کند، به دو غلام خود، میسره و ناصح می‏گوید: «اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترک لا یؤمر، فلیکن کلامکما بلطف و أدب و لا یعلوا کلامکما علی کلامه».
من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:01
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


قدردانی رسول خدا(ص) از خدیجه(س)
اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می‏کند، رسول خدا(ص) نیز از خدیجه به نحو شایسته‏ای قدردانی می‏نماید، و برای خدیجه احترام خاصی قائل می‏شود، که در اینجا به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود.
رسول خدا(ص) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه مخالفت نمی‏نمود. مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود، «فسألت خدیجه رسول‏اللّه‏(ص) ان یزوّجه و کان رسول‏اللّه‏ لا یخالفها»، خدیجه از رسول خدا(ص) خواست که زینب را به وی تزویج کند، و رسول خدا(ص) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویّه حضرت بر این بود که مخالفت خدیجه نمی‏نمود.(۱۸)
رسول خدا(ص) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود که قبل از خدیجه همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(۱۹)
این قدردانی رسول خدا(ص) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی‏شد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می‏کرد و از وی تجلیل به عمل می‏آورد. با آنکه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه می‏افتاد از وی به خوبی یاد می‏کرد و گریه می‏نمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد می‏کنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!!
رسول خدا(ص) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم»(۲۰). او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب می‏نمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی که شما چنین نیستید.
عایشه می‏گوید: من بعد از این با ذکر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر(ص) عزیز می‏کردم!
عشق و عاطفه رسول خدا(ص) به همسر باکمالش به حدّی رسیده بود که دوستان خدیجه نیز از آن بهره‏مند بودند.
عایشه می‏گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا(ص) شد، و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن که از محضر رسول خدا(ص) خارج شد، پرسیدم: این زن چه کسی بود که این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟
رسول خدا(ص) فرمود: این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود، زیاد نزد ما می‏آمد.(۲۱)
اینها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه(س) و فداکاریهای آن بانوی بزرگ بود. خدیجه‏ای که داخل خانه پیامبر(ص) پناه آن حضرت به حساب می‏آمد و تمام ناراحتیها و شکنجه‏های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می‏نمود.
خدیجه‏ای که مادر فرزندانش، یعنی: قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام‏کلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام‏الائمه زهرای مرضیه(سلام‏اللّه‏ علیها) بود، که اگر هیچ افتخاری برای خدیجه(س) نبود، جز اینکه وی مادر فاطمه است، برای وی کافی بود.
و اینچنین بود که از دست دادن خدیجه برای رسول خدا(ص) بسیار ناگوار و دشوار بود، به گونه‏ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام، اثر گذاشت که سال درگذشت وی را که قرین وفات حضرت ابوطالب(ع) بود
(عام‏الحزن) نامید، و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می‏افتاد، یا کسی از وی نام می‏برد، چشمان مبارکش پر از اشک شده و از خوبیهای خدیجه سخن می‏گفت.
________________________________________-
۱ـ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۱.
۲ـ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۴۶.
۳ـ بحار، ج۱۶، ص۲. سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۵۷. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۰۹.
۴ـ بحار، ج۱۶، ص۲.
۵ـ عوالم العلوم، ج۱۱، ص۴۱.
۶ـ صحیح بخاری، چاپ دارالقلم، ج۵، ص۱۱۲.
۷ـ سیره ابن‏هشام، ج۱، ص۱۹۹.
۸ـ همان، ج۱، ص۲۰۳.
۹ـ همان، ج۱، ص۲۰۱.
۱۰ـ بحار، ج۱۶، ص۲۲.
۱۱ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح۹.
۱۲ـ بحار، ج۱۶، ص۲۳.
۱۳ـ فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح۹.
۱۴ـ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۱.
۱۵ـ همان، ج۲، ص۱۱۰. صحیح بخاری، ج۷، ص۱۰۷.
۱۶ـ بحار، ج۱۶، ص۵۵.
۱۷ـ همان، ص۲۹.
۱۸ـ سیره ابن‏هشام، ج۲، ص۳۰۶.
۱۹ـ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۰.
۲۰ـ بحار، ج۱۶، ص۸. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۲، ۱۱۷.
۲۱ـ بحار، ج۱۶، ص۸.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:02
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

نسب او با خدیجه
«و این مثل خدیجه.صدقتنی حین کذبنی الناس‏» (۱)
چنانکه می‏دانیم فاطمه (س) دختر محمد (ص) ،رسول خدا،پیغمبر اسلام،و مادر او خدیجه دختر خویلد است.از زندگانی خدیجه پیش از آنکه بازدواج پیغمبر (ص) در آید،
جز اشارت‏هائی کوتاه در دست نداریم.در مصادر دست اول گاه بگاه نام او و پدر و عموزاده او بمناسبت ارتباط آنان با پاره‏ای حادثه‏ها دیده میشود.خویلد بن اسد بن عبد العزی بن-قصی بن کلاب،از تیره‏ای معروف و از محترمان قریش است.خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود.در جنگ فجار (۲) دوم،در روزی که بنام شمطه معروف است،و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد،ریاست طائفه اسد را داشت. (۳) نوشته‏اند هنگامی که تبع می‏خواست‏حجر الاسود را به یمن ببرد،خویلد با او به نزاع برخاست (۴) این ایستادگی نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است.پسر عموی خدیجه ورقه بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته‏اند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.چون رسول اکرم بهنگام نزول نخستین دسته‏های وحی مضطرب گردید،خدیجه او را نزد ورقه،برد.ورقه پس از آنکه از او پرسش‏هائی کرد به خدیجه مژده داد که او پیغمبر این امت‏خواهد بود (۵) خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان بر جسته قریش بشمار می‏رفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریش می‏خواندند.پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره (۶) و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید (۷) وی از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید.اینان برادر و خواهر مادری فاطمه (ع) اند.
پس از این دو ازدواج،با آنکه زنی زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت،شوی نپذیرفت و با مالی که داشت‏به بازرگانی پرداخت.تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد،و از سوی او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتی بود که به زناشوئی با محمد (ص) مایل گردید،و چنانکه میدانیم او را به شوهری پذیرفت.چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند،خدیجه بهنگام ازدواج با محمد (ص) چهل سال داشت.ولی با توجه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت،می‏توان گفت،تاریخ نویسان رقم چهل را از آنجهت که عدد کاملی است انتخاب کرده‏اند.در مقابل این شهرت،ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت می‏کند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد (ص) بیست و هشت‏سال بوده است. (۸)
جز ابراهیم که از کنیزکی آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد،دیگر فرزندان پیغمبر:زینب. رقیه.ام کلثوم.فاطمه (ع) قاسم و عبد الله (۹) همگی از خدیجه‏اند.قاسم در سن دو سالگی پیش از بعثت و عبد الله در مکه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت کردند و همگی پیش از فاطمه (ع) زندگانی را بدرود گفتند.خدیجه نخستین زنی است که به پیغمبر ایمان آورد.هنگامی که پیغمبر دعوت خود را آشکار کرد و ثروتمندان مکه رودرروی او ایستادند،و بآزار پیروان او و خود وی نیز برخاستند،ابو طالب برادر زاده خود را از گزند این دشمنان سرسخت‏حفظ می‏کرد،اما خدیجه نیز برای او پشتیبانی بود که درون خانه بدو آرامش‏و دلگرمی می‏بخشید.برای همین خوی انسانی و خصلت مسلمانی است که رسول خدا پیوسته یاد او را گرامی می‏داشت. (۱۰)
فاطمه اطهر بانوی بزرگ اسلام،از چنان پدر و چنین مادری زائیده شد.کی و در چه تاریخ؟، روز و بلکه سال آن بدرستی روشن نیست.یعنی تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند.روشن کردن زاد روز و یا سال مرگ شخصیت‏های بزرگ (زن یا مرد) هر چند از نظر تاریخی با ارزش و قابل بحث است،و ما نیز در این باره به جستجو خواهیم پرداخت،اما از نظر تحلیل شخصیت‏ها چندان مهم بنظر نمی‏رسد.آنچه از زندگانی مردمان برجسته و استثنائی برای نسل‏های بعد اهمیت دارد،اینستکه بدانند آنان که بودند؟چگونه تربیت‏شدند؟چگونه زیسته‏اند.؟چه کرده‏اند؟چرا کردند؟چه اثری در محیط خود،و پس از خود نهادند.اما کی زادند؟و کی مردند؟اینان می‏پرسند چرا در این زمینه باید جستجو کرد؟معلومست روزی بدنیا آمده‏اند،و در روزی در گذشته‏اند.شاید هم حق بطرف اینان باشد.چنین شخصیت‏ها هرگز نمی‏میرند و همیشه با تاریخ زنده‏اند.اما تاریخ نویس تعیین سال زادن و مردان چنین کسان را جزء پیشه خود میداند.هم بخاطر پیروی از سنتی که مورخان و یا نویسندگان سیره و شرح حال،خود را موظف به پیروی آن می‏بینند.و هم بدان جهت که این تاریخ‏ها با همه حوادثی که در زندگانی قهرمان تاریخ پدید شده بنوعی مربوط می‏شود.
در این کتاب،اگر چنین ضرورتی در کار باشد،باید بگویم با همه کوششی که بکار رفته است متاسفانه درباره سال تولد دختر پیغمبر (ص) اطلاع درست و دقیقی نمی‏توان داد.تنها زاد روز دخترپیغمبر نیست که تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند،تاریخ پیشوایان دین و ائمه معصومین و نیز تاریخ تولد و مرگ رسول اکرم،هیچیک مورد اتفاق مورخان نیست.اینهمه اختلاف برای چه پدید آمده است؟در فصل نخستین،پاسخی کوتاه داده شد.
در آن دوره‏ها ضبط وقایع و نوشتن آن معمول نبود.راویان آنچه می‏شنیدند بخاطر می‏سپردند،و مردم آنچه سالخوردگان قوم می‏گفتند می‏پذیرفتند.گاهی رویدادهای مهم و یا حادثه‏هائی که تازگی داشت مبدا تاریخی می‏شد و آنرا زاد روز یا سال مرگ شخصیت‏های بزرگ به حساب می‏گرفتند.چنانکه ما،در زندگانی خود از بزرگتران شنیده‏ایم:سالی که فلان سیل آمد.سال خرابی فلان شهر.سال گرانی.سال وبائی و همچنین...معلوم است که مردم معاصر با این حادثه و نیز تا سالیانی چند پس از آن،این تاریخ را بخاطر داشته و حساب خود را بر پایه آن می‏نهاده‏اند اما پس از گذشت مدتی دراز،خود آن حادثه نیز در شمار مجهولات قرار میگیرد.
مورخان نوشته‏اند پیغمبر (ص) در عام الفیل متولد شد،سالی که ابرهه با پیلان خود برای ویران کردن خانه کعبه به مکه آمد.عام الفیل تا سالیانی برای مردم مکه معلوم بوده است،اما برای ما که می‏خواهیم بدانیم این حادثه در چه سالی رخ داده خود مساله‏ای است.تازه اگر پیش آمدها را که مبدا تاریخ می‏شود درست‏بدانیم و فراموش شدن تاریخ دقیق آنها را برای شاهدان عینی نادیده بگیریم،این پرسش پیش می‏آید:مگر حافظه راویان هر چند هم نیرومند باشد برای همیشه از اشتباه مصون می‏ماند؟بر فرض که دسته نخست راویان اشتباه نکنند،در طول یکصد سال تقریبا سه نسل جای خود را بدیگری می‏دهد،چه کسی ضمانت می‏کند که همه راویان این سلسله‏ها از قوت حافظه به درجه کمال برخوردار باشند؟اینکه دو پا چند گواه مورد اعتماد،کسی را به قوت حفظ بستایند،شاید از نظر علم روایت و یا درایت و یا از جنبه کارفقیه و یا اصولی دلیلی بحساب آید،ولی در رویدادها که اثر عملی ندارد،چنین ضابطه‏ها کافی نیست.این دو سبب که نوشتیم برای پیدا شدن اختلاف در ضبط حادثه‏های تاریخی کافی است،چه رسد که سبب‏های دیگر نیز بدان افزوده شود.و اتفاقا چنانکه خواهیم دید در مورد شخصیت مورد بحث ما چنین است.
در حالی که عموم نویسندگان سیره و مورخان اهل سنت و جماعت،تولد فاطمه (ع) را نج‏سال پیش از بعثت نوشته‏اند،تذکره نویسان و علمای بزرگ شیعه معتقدند وی سال پنجم بعثت متولد شده است.
ابن سعد در طبقات (۱۱) و طبری در تاریخ (۱۲) و بلاذری در انساب الاشراف (۱۳) و ابن اثیر در کامل (۱۴) و ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین (۱۵) و محمد بن اسحاق (۱۶) و ابن عبد البر در استیعاب (۱۷) و جمعی دیگر تاریخ نخست را پذیرفته‏اند و عموما نوشته‏اند:آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساختند.بلاذری چنین روایت کند:
روزی عباس بن عبد المطلب نزد علی رفت،علی (ع) و فاطمه در گفتگو بودند که کدام یک از دیگری بسال بزرگتر است.عباس گفت تو علی!سالیانی چند پیش از ساختن کعبه متولد شدی.اما دخترم (زهرا) سالی بدنیا آمد که قریش خانه کعبه را می‏ساختند (۱۸) و نیز طبری و دیگران تصریح کرده‏اند که سن زهرا (ع) بهنگام وفات در حدود بیست و نه سال بوده (۱۹) لیکن یعقوبی که در بیشتر روایت‏های خود متفرد است‏سن زهرا (ع) را بهنگام مرگ بیست و سه سال نوشته است (۲۰) و بنا بر نوشته وی تولد فاطمه (ع) سال بعثت پیغمبر بوده است.
در مقابل این شهرت دانشمندان و محدثان شیعه چون کلینی در کافی (۲۱) و ابن شهر آشوب در مناقب (۲۲) و علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه (۲۳) و مجلسی در بحار از دلائل الامامه و کتب دیگر (۲۴) ،نوشته‏اند که زهرا (ع) پنجسال پس از آنکه محمد (ص) به پیغمبری مبعوث گردید متولد شده است.تنها نوشته شیخ طوسی در مصباح المتهجد (۲۵) با این شهرت مخالف است.چه او سن فاطمه (ع) را هنگام ازدواج با امیر المؤمنین سیزده سال نوشته است.و اگر ازدواج او را پنج ماه پس از هجرت بدانیم تولد وی سال اول بعثت‏خواهد بود.و این رای با آنچه یعقوبی نوشته مطابقت دارد.با چنین اختلاف در نقل روایات،پذیرفتن سندی و رها کردن سند دیگر،بسیار دشوار می‏نماید.این جاست که چنانکه در مقدمه اشارت شد،باید قرینه‏های خارجی را نیز از نظر دور نداشت،شاید بتوان با استفاده از آن قرینه‏ها کفه اختیار یکی از دو دسته را سنگین‏تر کرد و در نتیجه آنرا مرجح دانست.
قرینه‏ای قابل توجه و قوی در عموم روایت‏های علما و محدثان شیعه وجود دارد و نشان دهنده اینست که ولادت دختر پیغمبر پس از بعثت‏بوده است.این قرینه ارتباط زادن زهرا (ع) ،با معراج رسول اکرم است.ضمن روایت‏های معراج،رسول خدا فرموده است در شب معراج سیب بهشتی بمن دادند و نطفه دخترم زهرا از آن میوه تکوین یافت. (۲۶)
اگر مورخان،تاریخ معراج را بطور دقیق معین کرده بودند که مثلا سال چندم بعثت‏بوده است،مشکلی نداشتیم،اما باز این پرسش پیش می‏آید که معراج رسول اکرم در چه سالی بوده است؟پاسخ این پرسش نیز بدرستی روشن نیست.ابن سعد بروایتی آنرا هجده ماه پیش از هجرت به مدینه،و بروایتی یکسال پیش از هجرت (۲۷) و ابن اثیر سه سال و بروایتی یک سال پیش از هجرت دانسته است. (۲۸)
در حالیکه علمای شیعه معراج را از دو سال بعد از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت نوشته‏اند و چون با اختلاف روایات مواجه شده‏اند،گفته‏اند این اختلاف بخاطر این است که پیغمبر چند بار بآسمان رفته است (۲۹) اما قرینه‏ای که گفته مورخان و محدثان سنت و جماعت را تایید می‏کند این است که آنان نوشته‏اند فاطمه (ع) سالی متولد شد که قریش خانه کعبه را می‏ساختند.
داستان تجدید بنای خانه کعبه در همه تاریخ‏ها آمده است.و همه آشنایان بتاریخ زندگانی پیغمبر (ص) آنرا می‏دانند،خلاصه آنکه سالی خانه کعبه بر اثر سیل ویران گردید،و بنیاد آنرا از نو نهادند.همینکه کار بنا بجائی رسید که باید حجر الاسود را نصب کنند،بزرگان قریش بر سر گذاشتن سنگ در جای آن،با یکدیگر به رقابت‏برخاستند.مهتر هر دسته می‏خواست این افتخار نصیب او گردد و نزدیک شد کار به درگیری برسد.سرانجام پذیرفتند که هر کس از در داخل شود داور آنان باشد،و نخستین کسی که در آمد محمد (ص) بود.همه گفتند او امین است و ما وی را بداوری می‏پذیریم.چون ما جرا را بدو گفتند محمد (ص) فرمود:ردائی یا پارچه‏ای بگسترانند،سپس حجر الاسود را میان آن پارچه گذاشت و چهار مهتر قبیله را گفت تا هر یک گوشه‏ای از ردا را بگیرد و از زمین بردارد.و چون آنان چنین کردند خود سنگ را از میان ردا برداشت و بر جای آن گذاشت.و با چنین ابتکار از خونریزی بزرگ و دامنه‏داری جلوگیری کرد.داستان داوری کردن محمد (ص) و نصب حجر الاسود،اگر با چنین مقدمات باشد مسلما پیش از بعثت‏بوده است،زیرا سال پنجم بعثت،قریش با پیغمبر (ص) الت‏خصمانه داشتند و چنین داوری را بدو نمی‏دادند.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:02
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)
قرینه‏های خارجی دیگر نیز بطور خلاصه چنین است:
۱:روزی بدستور ابو جهل فضولات شتر را بر دوش پیغمبر (ص) ریختند.چون فاطمه (ع) آگاه شد به مسجد رفت و آن فضولات را از جامه پدر پاک کرد (۳۰) این گونه بی‏احترامی‏ها سبت‏به پیغمبر ظاهرا پیش از سال دهم بعثت و پیش از هجرت رسول خدا به طائف و نیز پیش از محاصره در شعب ابو طالب بوده است.و اگر تولد فاطمه (ع) را سال پنجم عثت‏بدانیم،سن وی در این وقت از سه تا پنجسال افزون نبوده و بعید است دختری خردسال به مسجد رود و چنین وظیفه‏ای را تعهد کند.
۲:در روز احد چون فاطمه (ع) شنید چهره پدرش آسیب دیده است‏با گروهی از زنان نزد او رفت و چون پدر را دید دست در گردن او انداخت و گریست،سپس آن خون را شست (۳۱) اگر معراج را پیش از سال پنجم بعثت‏بدانیم هیچگونه استبعادی در انجام این تعهد دیده نمی‏شود،ولی اگر روایت هجده ماه و یا شش ماه پیش از هجرت درست‏باشد،باید پذیرفت که فاطمه بهنگام جنگ احد پنج‏سال و یا کمتر از پنج‏سال داشته است،در صورتیکه خواهیم دید عروسی زهرا در ذو الحجه سال دوم و پیش از جنگ احد است.یعنی نه سال و یا بیشتر داشته است.
۳:در روایت‏های شیعی چنانکه خواهیم نوشت،آمده است که فاطمه (ع) پنجسال پس از بعثت متولد شد و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساخت.داوری پیغمبر در کار مهتران قریش مسلما پیش از بعثت‏بوده است زیرا سال پنجم بعثت و سال‏هائی پیش او پس از آن قریش به رسول خدا روی خوش نشان نمی‏دادند،چه رسد بدانکه او را امین بداند و به داوری او،آنهم در چنان کار بزرگی گردن نهد.
۴:می‏دانیم که سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیغمبر چهل سال نوشته‏اند،اگر بگوئیم فاطمه (ع) در سال پنجم بعثت متولد شده باشد گفت‏خدیجه در این تاریخ شصت‏ساله بوده است و این موضوع هر چند محال نمی‏نماید اما بعید بنظر می‏رسد.از طرفی مجلسی از امالی صدوق روایتی بدین مضمون آورده است:
«چون خدیجه به رسول خدا شوهر کرد،زنان مکه از وی دوری کردند.نه بدیدن او می‏رفتند و نه بر وی سلام می‏کردند و نه می‏گذاشتند زنی از او دیدن کند.چون ولادت فاطمه (ع) نزدیک شد،خدیجه از زنان قریش و بنی هاشم یاری خواست.لیکن آنان نپذیرفتند و گفتند تو نصیحت ما را نشنیدی و به یتیم ابو طالب شوهر کردی (۳۲) » اگر این روایت را بهمین صورتیکه هست‏بپذیریم،و تولد دختر پیغمبر را سال پنجم بعثت‏بدانیم فاصله ازدواج خدیجه با پیغمبر (ص) و ولادت زهرا (ع) بیست‏سال خواهد بود.در این بیست‏سال گروهی از آن زنان ملامت گو مرده و زنان جوان پیر شده و دخترکان به جوانی رسیده‏اند و داستان رنگ دیگری بخود گرفته است.محمد (ص) در این تاریخ دیگر یتیم ابو طالب نیست.پیغمبری است که گروهی از جان و دل پیرو او هستند.مردان قریش آرزو می‏کنند وی دست مساعدت به سوی آنان دراز کند و چنین استمداد را مغتنم می‏شمارند،تا بگمان خود آنرا مقدمه‏ای برای سازش به حساب آورند.
آنگاه زنان قریش که شوهران آنان دشمن پیغمبراند،ممکن است‏خواهش خدیجه را نپذیرند، اما زنان بنی هاشم چرا؟و اصولا خدیجه چه نیازی به یاری زنان کافر و بت پرست قریش داشت؟.مگر زنان مسلمان نمی‏توانستند در این کار کوچک او را یاری دهند.اینجاست که باید گفت‏به نقل روایت راویانی که تنها بر حافظه خود اعتماد کرده‏اند نمی‏توان تکیه کرد.
در کشف الغمه روایت دیگری آورده است:فاطمه پنج‏سال پس از بعثت پیغمبر (ص) متولد شد،و آن سالی بود که قریش خانه کعبه را می‏ساختند... (۳۳) بنظر می‏رسد راوی نخستین یا یکی از راویان این حدیث را اشتباهی دست داده و کلمه پیش از بعثت را بعد از بعثت‏بخاطر سپرده است زیرا چنانکه گفتیم تجدید ساختمان خانه کعبه پنج‏سال پیش از بعثت‏بود.و بر فرض که بگوئیم بنای خانه کعبه پس از آن تاریخ نیز چند بار تجدید شده (چنانکه بعض از متاخران احتمال داده‏اند) مسلم است که دوباره داستان درگیری قبیله‏ها پیش نمی‏آمده،و اگر این داستان هم تجدید می‏شده چنانکه نوشتیم دیگر در این تاریخ محمد (ص) را بداوری نمی‏خوانده‏اند.و اگر هیچیک از این اتفاقات با تجدید بنا همراه نبوده دیگر تجدید بنا اهمیتی نمی‏یافته که مبدا تاریخ گردد.بهر حال آنچه مسلم است اینکه همزمانی ولادت زهرا (ع) با نوسازی خانه کعبه در چند روایت از روایتهای شیعه و سنی دیده می‏شود.
چنانکه نوشته شده بحث در این روایات جز از نظر روشن شدن تاریخ،فایده‏ای ندارد.دختر پیغمبر پنجسال پس از بعثت،یا پیش از بعثت متولد شده باشد،نه سال شوهر کرده باشد یا هجده ساله،هجده ساله بجوار پروردگار رفته باشد یا بیست و هشت‏ساله،او دختر پیغمبر اسلام و نمونه کامل زن تربیت‏شده و برخوردار از اخلاق عالی اسلامی است.آنچه هر زن و مرد مسلمان باید از زندگانی دختر پیغمبر بیاموزد،پارسائی او،پرهیزگاری او،بردباری،فضیلت، ایمان به خدا و ترس از پروردگار و دیگر خصلت‏های عالی انسانی است که در خود داشت و در جای خویش خواهیم نوشت.
این بحث را از آن رو با تفصیل بیشتری نوشتیم تا سنت تاریخ نویسان و محدثان رعایت‏شده باشد.
________________________________
۱.کجا مثل خدیجه یافت می‏شود؟روزی که همه مردم مرا دروغگو خواندند،او مرا راستگو خواند. (سفینه البحار ج ۱ ص ۱/۳) .
۲.این جنگ را از آن رو فجار گویند که در ماههای حرام رخ داده.و گفته‏اند از آنجهت‏بدین نام خوانده شد که بعض محرمات را در آن جنگ حلال شمردند.رجوع شود به سیره ابن هشام ص ۲۰۱ ج ۱.و رجوع به مجمع الامثال میدانی،فصل ایام العرب و نیز رجوع به اقرب الموارد شود.
۳.ابن اثیر ج ۱ ص ۵۹۳.و رجوع به انساب الاشراف بلاذری ص ۱۰۲ چاپ دار المعارف شود. لیکن ابن سعد در داستان روز زناشوئی پیغمبر (ص) با خدیجه چنین نویسد:
«اینکه نوشته‏اند خدیجه پدر خود را با نوشاندن نوشابه از حالت طبیعی در آورد،درست نیست و اسنادی است‏به غلط.
آنچه از اهل علم بما رسیده است و سندی درست‏به حساب می‏آید،اینست که خویلد پیش از جنگ فجار مرده است. (طبقات ص ۸۵ ج ۱ بخش یک) اما میدانی یوم شمطه را روز جنگ بین بنی هاشم و بنی عبد شمس معنی کرده است (مجمع الامثال) با توجه بدین که در جنگ فجار یکسو قریش و سوی دیگر کنانه بود تفسیر میدانی از دقت‏خالی است.داستان ست‏بودن خویلد در روز عقد خدیجه و راضی شدن وی بدین زناشوئی که در بعض مآخذ دیده می‏شود نیز بر اساسی نیست و چنانکه در بیشتر روایات اهل سنت و جماعت و در مآخذ شیعی می‏بینیم،این خواستگاری با حضور عمرو بن اسد عموی خدیجه و ورقه بن نوفل است و ظاهرا خویلد در این تاریخ زنده نبوده است.
۴.عقاد:فاطمه الزهرا ص ۱۰.عقاد سند خود را ننوشته است.تبع لقب عام پادشاهان یمن است. اگر این داستان درست‏باشد این شخص،تبع الاصغر،حسان بوده است.لیکن مورخان، حادثه‏های دوران چند تبع را با یکدیگر در آمیخته‏اند (رجوع به تاریخ یعقوبی.حبیب السیر. مجمل التواریخ و القصص و تاریخ گزیده شود) .اما تا آنجا که نگارنده جستجو کرد،این تبع بر اثر خوابی که دیده بود خانه کعبه را حرمت نهاد،و آنرا پرده پوشاند.گویند او نخستین کسی است که خانه کعبه را پرده پوشانید.گویا این داستان که در سیره ابن هشام به نقل از محمد بن اسحاق آمده است،و یاقوت نیز بخشی از آن را ذیل کلمه کعبه آورده است. (ر.ک سفینه البحار ج ۲ ص ۶۴۳) پایه‏ای نداشته باشد و الله العالم.
۵.بلاذری انساب الاشراف ص ۱۰۶ و مصادر دیگر.
۶.همین کتاب ص ۳۹۰.
۷.ابن سعد.طبقات ج ۸ ص ۸.بعض مصادر ازدواج او را با عتیق پیش از ابو هاله نوشته‏اند. (مقاتل الطالبین ص ۴۸.کشف الغمه ج ۱ ص ۵۱۱) .
در مقابل این شهرت ابن شهر آشوب در مناقب و سید مرتضی در شافی گویند:«خدیجه بهنگام زناشوئی با پیغمبر دختر بوده است.و آنکه به ابو هاله شوهر کرده خواهر اوست.ابن شهر آشوب یکی از چند ماخذ خود را کتاب احمد بلاذری معرفی کرده است (مناقب ج ۱ ص ۱۵۹) ابن احمد بلاذری قاعده باید احمد بن یحیی مؤلف انساب الاشراف باشد،اگر چنین است وی از گفته امام حسن (ع) نویسد:
«از دائی خود هند بن ابی هاله پرسیدم (و در تفسیر آن گوید:چون خدیجه دختر خویلد نخست زن ابو هاله اسدی بود (انساب الاشراف ۳۹۰) و باز در ص ۴۰۶ کتاب چنین آمده است: خدیجه پیش از آنکه زن پیغمبر شود زن ابو هاله هند بن نباش بوده.
۸. (طبقات ج ۸ ص ۱۰) و نیز رجوع شود به (کشف الغمه ج ۱ ص ۵۱۳) .
۹.بعض نویسندگان سیره،و از جمله ابن هشام فرزندان نرینه رسول خدا را از خدیجه:قاسم، طاهر و طیب نوشته‏اند (سیره ج ۱ ص ۲۰۶) و در عقد الفرید قاسم و طیب (ج ۵ ص ۵) آمده است لیکن مصعب زبیری در نسب قریش ص ۲۱ گوید پسران او قاسم و عبد الله بودند.ابن سعد در (طبقات ص ۹ ج ۸) و بلاذری در (انساب الاشراف ص ۴۰۵) نویسد:طیب و طاهر لقب عبد الله است.چون در اسلام بدنیا آمد بدین لقب خوانده شد.گویا این تخلیط از آنجاست که لقب را،اسم گرفته‏اند.
۱۰.بخاری ج ۵ ص ۴۷-۴۸ و رجوع شود به اعلام النساء ج ۱ ص ۳۳۰.
۱۱.طبقات ج ۸ ص ۱۱.
۱۲.ج ۱۳ ص ۲۴۳۴ و نیز نگاه به ج ۴ ص ۱۸۶۹ شود.
۱۳.ص ۴۰۲.
۱۴.ج ۲ ص ۳۴۱.
۱۵.ص ۴۸.
۱۶.بنقل مجلسی در بحار ص ۲۱۴.
۱۷.ص ۷۵۰.
۱۸.انساب الاشراف ص ۴۰۳.
۱۹.ج ۴ ص ۱۸۶۹.
۲۰.ص ۹۵ ج ۲.
۲۱.اصول کافی ص ۴۵۸ ج ۱.
۲۲.ج ۳ ص ۳۵۷.
۲۳.ج ۱ ص ۴۴۹.
۲۴.ج ۴۳ ص ۷ به بعد.
۲۵.ص ۵۶۱.
۲۶.بحار ج ۴۳ ص ۵ از علل الشرایع.
۲۷.طبقات ج ۱ ص ۱۴۳.
۲۸.الکامل ص ۵۱ ج ۲.
۲۹.منتهی الآمال ص ۳۷ ج ۲.
۳۰.انساب الاشراف ص ۱۲۵ و مآخذ دیگر.
۳۱.انساب الاشراف ص ۳۲۴.مغازی ص ۲۴۹.
۳۲.ج ۴۳ ص ۲-۳.
۳۳.ج ۱ ص ۴۴۹.بحار ج ۴۳ ص ۷.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:03
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)

خدبجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزى بن قصى بن کلاب‏بود که نسب وى با رسول خدادر قصى بن کلاب متحدمى‏شود، مادرش: فاطمه دختر زائده بن اصم از بنى معیص ابن عامر بن بؤى بود. عموما نوشته‏اند که وى قبل از ازدواج‏با رسول خدا«ص‏»دو شوهر کرده بود:
اول-ابى هاله هند بن زراره تمیمى-که خدیجه از او پسرى‏پیدا کرد و نامش را همانند نام خودش‏«هند»گذارد،و از این‏«هند»روایاتى نیز در کتابهاى حدیثى نقل شده،مانند روایات‏معروفى که درباره اوصاف رسول خدا«ص‏»و شمائل آنحضرت‏از وى نقل شده و اهل حدیث آنها را در کتابهاى خود نقل کرده‏اندنظیر روایت صدوق‏«ره‏»در عیون الاخبار و معانى الاخبار و روایت‏مکارم الاخلاق،و غیره و حضرت مجتبى‏«ع‏»به این عنوان از وى‏حدیث نقل فرموده و مى‏فرماید: «حدثنى خالى‏»... (۱) و گویند او مردى فصیح و سخنور بوده و بعثت‏رسول خدا«ص‏»و اسلام را درک کرده و جزء مهاجران در جنگ‏بدر و احد نیز شرکت داشته،و او کسى است که مى‏گفت:
«انا اکرم الناس ابا و اما و اخا و اختا،ابى رسول الله صلى الله‏علیه و آله و اخى القاسم،و اختى فاطمه،و امى خدیجه...» (۲) و گویند:وى در جنگ جمل در رکاب امیر مؤمنان بشهادت‏رسید.
و نیز گویند:او فرزندى نیز داشته که نام او نیز هند بوده‏و گفته‏اند او نیز در لشکریان مصعب بن زبیر بود و در جنگ اوبا مختار به قتل رسید...که او را هند بن هند مى‏گفته‏اند،ولى‏بر طبق نقل قتاده نام خود ابى هاله‏«هند»بوده و هند بن هند همان‏فرزند خدیجه بوده نه فرزند فرزند او. (۳) و برخى گفته‏اند:خدیجه از ابى هاله پسر دیگرى هم داشته‏بنام هاله که بهمین جهت او را ابى هاله گفته‏اند،ولى برخى‏دیگر هاله را فرزند خواهر خدیجه دانسته و چنین فرزندى براى‏خدیجه ذکر نکرده‏اند.
دوم-شوهر دوم خدیجه عتیق بن عائد مخزومى است که پس از مرگ ابو هاله بهمسرى وى درآمد و در برخى از تواریخ دخترى‏بنام‏«هند»نیز از عتیق بن عائد براى خدیجه ذکر کرده‏اند،و گفته‏اند:وى مادر محمد بن صیفى مخزومى است که ازرسول خدا«ص‏»حدیث نقل کرده و به فرزندان او«بنى طاهره‏»مى‏گفتند. (۴) خدیجه پس از اینکه شوهر دوم خود را نیز از دست داد بخاطرثروت بسیار (۵) و کمالات دیگرى که داشت‏خواستگاران زیادى‏پیدا کرد چنانچه در برخى از روایات آمده که عقبه بن ابى معیطو صلت‏بن ابى اهاب و ابو جهل و ابو سفیان از او خواستگارى کرده‏و او همه را رد کرد (۶) ولى از آنجا که خداى تعالى افتخار همسرى‏رسول خدا«ص‏»و خدمات بعدى او را به اسلام و رهبر گرانقدر آن براى وى مقدر کرده بود بهمسرى آنحضرت درآمد
________________________________________
۱-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۱۴۸-۱۵۵.و سیره ابن هشام(پاورقى)جلد ۱ ص ۱۱۸
۲-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۱۴۸-۱۵۵.و سیره ابن هشام(پاورقى)جلد ۱صفحه ۱۸۷.
۳-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۱۰.
۴-این را هم بد نیست‏بدانید که در این ترتیب دو شوهر که ذکر شد نیز اختلاف است‏و آنچه نقل شد طبق گفته مشهور است،ولى برخى گفته‏اند نخست‏به ازدواج عتیق‏بن عائد مخزومى درآمد و پس از او همسر ابى هاله هند بن زراره گردید، چنانچه‏در کتاب فقه السیره(ص ۶۹)و کشف الغمه اربلى(بحار الانوار ج ۱۶ ص ۱۰)نقل‏شده است.
۵چنانچه از روایات و تواریخ بدست مى‏آید خدیجه این ثروت بسیار را از ارث پدرو دو شوهر و تجارتهاى بسیارى که براى او مى‏کردند بدست آورده بود،و در مقدار آن‏رقمهاى مبالغه‏آمیزى در تواریخ دیده مى‏شود که سند متقن و صحیحى براى آن رقمهادر دست نیست مانند هشتاد هزار شتر و امثال آن...و الله اعلم.
۶-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۲۲.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:04
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت

عموما نوشته‏اند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواست‏ (http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=category&sectionid=54&id=320&Itemid=848) خدیجه ورسول خدا بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه به‏سفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمه‏علاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...
که البته اصل داستان و پاره‏اى از خصوصیاتى که در آن ذکر شده‏مورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.
و از پاره‏اى روایات دیگر نیز استفاده مى‏شود که این علاقه‏و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمک‏کرد.
ابن شهر آشوب‏«ره‏»در کتاب مناقب خود روایت کرده که‏در روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند که‏مردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل‏».
-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پس‏هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...
زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کرده‏بود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقه‏اى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشت‏ایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (۱)
البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه‏کرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقه بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپاره‏اى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مى‏دانست...
بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث‏محمد«ص‏»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقل‏شده ممکن است‏به این علاقه و امید کمک کرده باشد...
و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه به‏اجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایت‏شده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص‏»ذکرکرده‏ایم که ذیلا از نظر شما مى‏گذرد،و سپس به تجزیه و تحلیل‏و نقد و بررسى آن مى‏پردازیم:
سفر تجارتى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه:
اینان نوشته‏اند روزى که رسولخدا«ص‏»عازم سفر شام‏و تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مى‏خواستند حرکت‏کنند خدیجه غلام خود«میسره‏»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص‏»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.
عموهاى رسولخدا«ص‏»و بخصوص ابوطالب نیز در وقت‏حرکت‏بنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروان‏کردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى که‏براى بدرقه رفته بودند بخانه‏هاى خود بازگشتند.
وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص‏»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مى‏بردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاى‏سفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شام‏رسیدند.
مورخین عموما نوشته‏اند:هنگامى که رسولخدا«ص‏»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعه‏اى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.
صومعه مزبور از راهبى بود که‏«نسطورا»نام داشت،و با«میسره‏»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کرده‏بود.
«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کرده‏بود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفت‏تا بالاى سر آندرختى که محمد«ص‏»پاى آن منزل کرد ایستاد.
میسره که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص‏»بود،و از آنحضرت جدا نمى‏شد ناگهان صداى نسطورا را شنید که‏او را بنام صدا میزند!
میسره برگشت و پاسخ داده گفت:«بله‏»!
نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟
میسره-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسره گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسره و کاروانیان‏کرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.
کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعت‏بمکه شدند،میسره در راه که بسوى مکه‏مى‏آمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجه‏شده از اینرو بنزد رسولخدا«ص‏»آمده گفت:ما سالها است‏براى‏خدیجه تجارت مى‏کنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبرده‏ایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکه‏برسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.
و چون به پشت مکه و وادى‏«مر الظهران‏»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب است‏شما جلوتر از کاروان بمکه‏بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاع‏خدیجه برسانید!
نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفه‏اى که مشرف‏بر کوچه‏هاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمت‏خانه او مى‏آید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان است‏که پیوسته بدنبال او حرکت مى‏کند و او را سایبانى مى‏نماید.
سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص‏»است که از سفر تجارت باز مى‏گردد.
خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرین‏و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص‏»تمام شد پرسید:
-میسره کجاست؟
-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.
خدیجه:که مى‏خواست‏به بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبست‏بنزد او بروى و با هم بازگردید!
و چون حضرت از خانه بیرون رفت‏خدیجه بهمان غرفه رفت‏و بتماشا ایستاد و با کمال تعجب مشاهده کرد که همان ابر آمدو بالاى سر آنحضرت سایه افکند تا از نظر پنهان گردید.
بدنبال این ماجرا میسره هم از راه رسید و جریان مسافرت‏و آنچه را دیده و از نسطوراى راهب شنیده بود براى خدیجه شرح‏داد و با مشاهدات قبلى خدیجه و چیزهائى که از مرد یهودى‏شنیده بود او را مشتاق ازدواج با رسولخدا«ص‏»کرد و شوق‏همسرى آنحضرت را به سر او انداخت.
خدیجه بعنوان اجرت چهار شتر به رسولخدا داد میسره را نیز بخاطر مژده‏اى که به او داده بود آزاد کرد و آنگاه بنزد ورقه بن نوفل‏که پسر عموى خدیجه بود و بدین مسیح زندگى میکرد و مطالعات‏زیادى در کتابهاى دینى داشت رفت و داستان مسافرت‏محمد«ص‏»را بشام و آنچه را دیده و شنیده بود همه را براى‏او تعریف کرد.
سخنان خدیجه که تمام شد ورقه بن نوفل بدو گفت:اى‏خدیجه اگر آنچه را گفتى راست‏باشد بدانکه محمد پیامبر ین‏امت‏خواهد بود،و من هم از روى اطلاعاتى که بدست آورده‏ام‏منتظر ظهور چنین پیغمبرى هستم و میدانم که این امت را پیامبرى‏است که اکنون زمان ظهور و آمدن او است.
این جریانات که بفاصله کمى براى خدیجه پیش آمده بود اورا بیش از پیش مشتاق همسرى با محمد«ص‏»کرد و با اینکه‏بزرگان قریش آرزوى همسرى او را داشتند و بخواستگارانى که‏فرستاده بودند پاسخ منفى داده و همه را رد کرده بود در صدد برآمدتا بوسیله‏اى علاقه خود را به ازدواج با محمد«ص‏»باطلاع‏آنحضرت برساند،و از اینرو بدنبال‏«نفیسه‏»-دختر«منیه‏»که‏یکى از زنان قریش و دوستان خدیجه بود-فرستاد و بطورخصوصى درد دل خود را به او گفت و از او خواست تا نزدمحمد«ص‏»برود و هرگونه که خود صلاح میداند موضوع را بآنحضرت بگوید.
نفیسه بنزد محمد«ص‏»آمد و به آنحضرت عرض کرد:
-اى محمد چرا زن نمى‏گیرى؟
حضرت پاسخ داد:
-چیزى ندارم که به کمک آن زن بگیرم!
نفیسه گفت:
اگر من اشکال کار را برطرف کنم و زنى مال دار و زیبااز خانواده‏اى شریف و اصیل براى تو پیدا کنم حاضر به ازدواج‏هستى؟
فرمود:از کجا چنین زنى مى‏توانم پیدا کنم؟
گفت:من اینکار را خواهم کرد و خدیجه را براى اینکار آماده‏مى‏کنم سپس بنزد خدیجه آمد و جریان را گفت و قرار شدترتیب کار را بدهند.
موضوع از صورت خصوصى بیرون آمد و به اطلاع عموهاى‏رسولخدا«ص‏»و عموى خدیجه عمرو بن اسد و دیگر نزدیکان رسیدو ترتیب مجلس خواستگارى و عقد داده شد.
و در پاره‏اى از نقل‏ها مانند روایت ابن اسحاق در سیره نامى از«نفیسه‏»و وساطت او در اینباره ذکر نشده،و پیشنهاد آن پس از این سفر،از طرف خود خدیجه و بدون واسطه نقل گردیده،و عبارت سیره اینگونه است:
«...و کانت‏خدیجه امراه حازمه شریفه لبیبه،مع مااراد الله بها من کرامته،فلما اخبرها میسره بما اخبرها به‏بعثت الى رسول الله صلى الله علیه و سلم،فقالت له-فیمایزعمون-یابن عم:انى قد رغبت فیک لقرابتک،وسطتک فی‏قومک،و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک،ثم عرضت‏علیه نفسها،و کانت‏خدیجه یومئذ اوسط نساء قریش نسباو اعظمهن شرفا،و اکثرهن مالا،کل قومها کان حریصاعلى ذلک منها لو یقدر علیه‏» (۲) یعنى:خدیجه زنى دور اندیش و شریف و خردمند بود، گذشته‏از آنکه خداى سبحان نیز اراده بزرگوارى آنزن را فرموده بود،و بدین جهت‏بود که چون میسره آن گزارش را بدو داد بنزد رسول‏خدا«ص‏»فرستاد و چنانچه گفته‏اند پیغام داد که اى عموزاده:
من بخاطر خویشاوندى و شرافت‏خانوادگى شما و امانت و حسن‏خلق و راستگوئى که در شخص شما وجود دارد به ازدواج با شماعلاقمند شده‏ام..و بدین ترتیب خود را بر آنحضرت عرضه‏داشت،و خدیجه در آنروز از نظر نسب در میان زنان قریش از دیگران برتر و شرافتمندتر و از نظر ثروت ثروتمندتر بود،و همه‏مردان مکه علاقمند به ازدواج با او بودند...
که البته این روایت‏با نقلهاى دیگر قابل جمع است که‏در آغاز براى استمزاج و نظر خواهى نفیسه را نزد آنحضرت فرستاده، و پس از جلب رضایت رسول خدا«ص‏»خود او مستقیما پیشنهادازدواج را داده باشد،چنانچه برخى گفته‏اند.
و این بود اصل داستان و دنباله آن تا مراسم مجلس عقد،ولى‏تذکر چند مطلب بعنوان نقد و بررسى در این داستان لازم است:
نقد و بررسى این داستان:۱-نخستین مطلبى که مورد بحث واقع شده،صحت و سقم‏صل این داستان و اثبات وقوع آن از نظر تاریخى است،زیرا این‏داستان نیز همانند داستان سفر قبلى رسولخدا«ص‏»بهمراه‏ابوطال ب مورد خدشه و تردید است و روایت متقن و مسندى دراینباره بدست ما نرسیده جز همان روایاتى که یا بدون سند و یابصورت مرفوع از ابن اسحاق و جابر و خزیمه نقل شده که از نظرحدیث‏شناسان چندان اعتبارى ندارد،چنانچه بر اهل فن پوشیده‏نیست،و همان خدشه‏هائى که در حدیث‏بحیراى راهب و سفرقبلى رسول خدا«ص‏»بود در اینجا نیز وجود دارد،و خلاصه این داستان در حدیث معتبرى نقل نشده...

و روایت عمار بن یاسر اینگونه است که مى‏گوید:
«انا اعلم بتزویج رسول الله‏«ص‏»خدیجه بنت‏خویلد،کنت‏صدیقا له فانا لنمشى یوما بین الصفا و المروه اذ بخدیجه نت‏خویلدو اختها هاله،فلما رات رسول الله‏«ص‏»جائتنى هاله اختها،فقالت:
یا عمار ما لصاحبک حاجه فی خدیجه؟قلت:و الله ما ادرى!فرجعت‏فذکرت ذلک له،فقال:ارجع فواضعها وعدها یوما تاتیها... »
یعنى-من از داستان ازدواج رسول خدا«ص‏»با خدیجه دخترخویلد آگاه‏ترم من که با آنحضرت دوست نزدیک بودم روزى‏بهمراه رسول خدا میان صفا و مروه مى‏رفتیم که ناگهان خدیجه‏و خواهرش هاله پدیدار شدند،و چون خدیجه رسول خدا«ص‏» را دیدار کرد خواهرش هاله بنزد من آمد و گفت:
اى عمار دوست تو را در خدیجه نیازى نیست؟(و علاقه به‏ازدواج با او ندارد؟)
گفتم:بخدا سوگند اطلاعى ندارم.و پس از این گفتگوبازگشته و مطلب را براى آنحضرت باز گفتم،رسولخدا«ص‏»فرمود: برگرد و(براى گفتگو در اینباره)با او وعده دیدارى را درروزى قرار بگذار تا نزد او برویم...
و در پایان این روایت اینگونه است که مى‏گوید:
«...و انه ما کان مما یقول الناس انها استاجرته بشى‏ء و لا کان‏اجیرا لاحد قط‏»یعنى:جریان اینگونه که مردم مى‏گویند نبود و خدیجه رسول‏خدا«ص‏»را براى کارى اجیر نکرد،و آنحضرت هیچگاه اجیرکسى نشد.
و البته این روایت هم در بى‏اعتبارى همانند روایات قبلى‏است،و یعقوبى نیز آن را به این صورت نقل کرده که‏«روى‏بعضهم عن عمار بن یاسر...»
و در متن روایت هم جمله‏اى هست که قابل خدشه است ولى مى‏تواند آن روایات کم اعتبار قبلى را نیز کم اعتبارتر کندو موجب تردید بیشترى در صحت آنها گردد...
مگر آنکه کسى پاسخ دهد که کارگرى رسول خدا«ص‏»براى خدیجه بصورت مضاربه و شرکت در سود حاصله بوده نه‏اجاره اصطلاحى،چنانچه در برخى از روایات نیز بدان تصریح‏شده مانند روایت کشف الغمه که در بحار الانوار نقل شده‏و عبارت آن چنین است:
«...کانت‏خدیجه بنت‏خویلد امراه تاجره ذات شرف و مال‏تستاجر الرجال فی مالها،و تضاربهم ایاه بشی‏ء تجعله لهم‏منه...» (۳) و عبارت سیره ابن هشام نیز بدون کم و زیاد همین گونه‏است (۴) که از این عبارت مى‏توان استفاده کرد که تعبیر به‏«اجیر»و«استیجار»نیز در روایات دیگر ممکن است‏بهمین‏معناى مضاربه باشد و به اصطلاح تسامحى از این نظر درعبارت شده باشد...
۲-در عموم این روایات این جمله به چشم مى‏خورد که‏خدیجه رسول خدا«ص‏»را اجیر کرد...و همین ماجرا سبب این‏ازدواج گردید در صورتى که در حدیث دیگرى که از عمار بن یاسرنقل شده و یعقوبى در تاریخ خود آنرا روایت نموده، عمار بن یاسرگوید:داستان ازدواج ربطى به سفر رسول خدا«ص‏»و اجیرشدن آنحضرت براى خدیجه نداشته،و اساسا رسول خدا«ص‏»در طول زندگى خود نه اجیر خدیجه و نه اجیر احدى از مردم دیگرنشد... ۳-چنانچه از روایات قبلى و همین روایت عمار بن یاسراستفاده شد بر فرض صحت اصل داستان،ارتباط آن با ازدواج خدیجه و آنحضرت نیز ثابت نشده،و از اینجهت نیز این روایات‏قابل بحث و بررسى است و خالى از خدشه نخواهد بود.
___________________________________________
۱-مناقب ابن شهر آشوب ج ۱ ص ۴۱(ط قم)و نظیر این حدیث را ابن حجر نیزدر کتاب الاصابه ج ۴ ص ۲۷۴ بسند خود از ابن عباس روایت کرده است.
۲-سیره ابن هشام ج ۱ ص ۱۸۹
۳-بحار الانوار ج ۱۶ ص ۹
۴-سیره ابن هشام ج ۱ ص ۱۸۷

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:05
تأثیر حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بر زندگی سیاسی پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)

نقش تاریخی زنانی نظیر حضرت خدیجه (س) ممکن است نقشی متعارف - چنان که از این عبارت انتظار میرود - نباشد اما هیچکس در اهمیت و تعیین کننده بودن آن تردیدی ندارد و این موضوع با رجوع به متون تارخی و احادیث و روایات - به طور مشخص در مورد زنان صدر اسلام - در همان نگاه اول رخ مینماید و نیز چنین ویژگی شاید با مرور زندگی شخصیتی نظیر حضرت خدیجه (س) به عنوان کسی که ۲۵ سال در بحرانیترین دوران صدر اسلام در کنار پیامبر بود، بیش از پیش جلوه گر شود. از اینرو برای آشنایی بیشتر با زندگی آن حضرت و ویژگیهای شخصیتی ایشان، گفت و گویی داشتیم با دکتر نهله غروی نائینی استادیار دانشگاه تربیت مدرس در رشته علوم قرآن و حدیث که حاصل این گفت وگو تقدیم حضور خوانندگان گرامی میشود.
با توجه به جایگاه منحط زن در جامعه جهلزده عرب، موقعیت و جایگاه اجتماعی حضرت خدیجه (س) پیش از ازدواج با پیامبر چگونه بود؟ آیا شهرت ایشان - تا پیش از ظهور اسلام - تنها به دلیل ثروت و تجارتشان بود یا اینکه از نظر شخصیتی نیز ویژگیهایی داشتند که ایشان را ممتاز میساخت؟
کتابهای طبقات و کتابهایی که درباره اصحاب پیامبر یا کتابهایی که در مورد شخصیت افراد صدر اسلام نوشته شده یا کتاب طبقات کبرای کاتب واقدی و یا کتابهای دیگر نظیر «الکامل فی التاریخ» ابناثیر و کتابهای شیعی مانند «اعیان الشیعه» یا کتاب «بحارالانوار» که مطالبی در مورد حضرت خدیجه(س) دارند یا کتاب «ریاحین الشریعه» مرحوم محلاتی همه آنچه را که نوشتهاند در واقع از همان کتابهای معتبر اهل سنت مثل طبقات الکبری و... گرفتهاند و گزارشی از شرح حال خانم حضرت خدیجه را ارائه دادهاند. طبق آنچه که این کتابها مینویسند و ابن حجر هم در کتاب خود آورده، درباره شرح حال ایشان آمده است که خانم خدیجه کبری از نوادگان عبد مناف هستند و به این ترتیب هم با حضرت رسول نسبت پیدا میکنند. و نیز مینویسند که بانویی بسیار باشرف، ثروتمند، با آبرو و احترام و عزت در جامعه آن زمان بوده است. در جامعه منحط عرب در آن روز که برای زن ارزشی قائل نبودند و آیات قرآن هم شهادت میدهد به اینکه دختران را به خاطر ننگی که از داشتن دختر داشتند، زنده به گور میکردند و یا اینکه چهره شان در هنگام شنیدن خبر دختر دار شدن سیاه میشد گویای این است که جامعه آن روز برای زن ارزش ومقام چندانی قائل نبوده و باز هم گزارشهای تاریخی میگوید که از نظر مسئله ارث و حقوق هم زن آن روز مقام چندانی نداشته اما بسیار به ندرت زنانی در طول جامعه بشری بودهاند که در دوران زندگیشان درخشیده و بر صفحات تاریخ نام آنها از نظر موقعیتی که داشتند ماندگار شده است که حضرت خدیجه(س) هم یکی از همین بانوان است که در جامعه آن روز با همه مشکلات و کوته فکری مردم، این خانم به دلیل موقعیتی که داشتند و نیز شرف و منزلت و عفت ایشان باعث میشد که دیگران نتوانند به محضر آن خانم بی حترامی کنند و هم اینکه از نظر اقتصادی گزارش میشود به این که خانمی ثروتمند بودند و مردانی را استخدام میکردند و برای تجارت میفرستادند که باز این هم نفوذ و قدرت اجتماعی و اقتصادی حضرت را نشان میدهد که در آن زمان از گزارشهای تاریخی کاملاً مشهود است و البته فراتر از آن، از دوران جاهلیت که جلوتر بیائیم مسئله ایمان آوردن حضرت خدیجه (س) به اسلام و به پیامبر اکرم است. از زمانی که ایشان متوجه شخصیت پیامبر اکرم میشوند شیفته این وجود مبارک میشوند که این خود نشانه باز و روشن بودن قلب و ضمیر حضرت خدیجه (س) است است که جذب رسول الله میشوند و از گزارشهای اهل سنت و حتی در برخی احادیث ما هم که در بحار الانوار آمده چنان برمی آید که حضرت قبل از ازدواج با پیامبر، ازدواج کرده بودند اما در آن دوران بدون همسر بودند ومشغول کار تجارت. با این حال این موضوع که وجود مبارک پیامبر ایشان را شیفته میکند نشان دهنده این است که حضرت خدیجه (س) تصمیم خود را گرفته و مسیر خود را مشخص کرده و اگر فردی بود که فقط به مسائل مادی و اقتصادی میپرداخت هیچ وقت نمیآمد شیفته فردی مثل پیامبر شود که جسته و گریخته - چنان که گزارشها نشان میدهد - از ورقه بن نوفل که پسر عمویشان بوده و یا از برخی از علمای یهود و مسیحی فقط خبر هایی را در مورد حضرت رسول شنیده بودند. شیفتگی ایشان به پیامبر به خاطر گرایش به حق و حق پرستی بوده که در این راه قدم بگذارند و باز در کتابهایی که شرح حال ایشان را مینویسند آمده که ایشان در میان زنان اولین کسی است که در آن جامعه جهل و تاریکی و ظلالت که فقط بت پرستی حاکم بود و دین حق چندان موقعیتی نداشت اسلام را میپذیرند و به پیامبر اکرم ایمان میآورند و از حضرت حمایت میکنند و از دین جدیدی که در آن جامعه تاریک پشتوانهای نداشت کاملاً حمایت میکنند و سرمایهشان را در این راه خرج میکنند چون میدانستند که برای پا گرفتن یک دین جدید و یک حکومت جدید مسئله اقتصادی بسیار مهم است از این رو ایشان داراییشان را در راه اسلام و پیامبر خرج میکنند و باز در گزارش و شرح حال حضرت داریم که هر امری که از جانب پیامبر میآمد ایشان اطاعت میکرد و در مسئله ازدواجشان هم با اینکه حضرت خدیجه چنان ثروت و مکنتی داشتند اما طبق گزارشها در مسئله مهریه هم همان مهریهای را که پیامبربرای همسران بعدیشان هم تعیین میکنند که یک مهریه متوسط و رایج در آن زمان بود ایشان هم همان مهریه را میپذیرند منتها چون رسول اکرم قادر به پرداخت این مهریه نبودند حضرت خدیجه خودشان ضمانت میکنند که این مهریه را بپردازند که باز این هم نشانهای است از بزرگواری روح خدیجه (س).
به موضوع نفوذ و نقش اجتماعی حضرت خدیجه (س) اشاره کردید با توجه به خصوصیات جامعه عرب در آن دوره، آیا داشتن نقش اجتماعی - چنان که حضرت خدیجه داشتند - برای زنان امری رایج و عادی بود؟
در گزارشهای شرح حال زنان صدر اسلام که قبل از اسلام آوردنشان شرح حالشان را میخوانیم زنانی بودند که شغلهای اجتماعی داشتند نظیر کار آرایشگری، کار صنعت دست یا کارهای تولیدی که اکثراً برای تأمین مخارجشان بوده برای مثال در شرح حال همسر ابن مسعود که ایشان کاردستی میکرده و تمام درآمدش را برای خانوادهاش خرج میکرد چون همسرش نابینا بوده وشغلی نداشت. اما داشتن نقشهای اجتماعی برای زنان به آن صورت رایج نبوده. همانطور که برای مثال مسئله زنده به گور کردن در قبایل عرب متفاوت بوده و شدت و ضعف داشته و مثلاً در قبیلهای که ابوذر بود دختر زنده به گور نمیکردند اما موقعیت حضرت خدیجه تا حدودی اختصاصی است و من فکر میکنم که این هم از موهبتهای الهی است که وقتی نقشه خداوند بر آن است که پیامبری در این زمان و در جامعه جهل زده شبه جزیره عرب ظهور کند و برای آن که در آن جامعه این دین بتواند رشد کند و رهبر این دین بتواند در بین افرادی که متصل به زر و سیم بودند و متصل به بتها و مسائل مادی بودند ظهور و شرف و موقعیتی داشته باشد و چشم آنها را بگیرد میبایست که یک پشتوانه اقتصادی هم داشته باشد اما خداوند این پشتوانه اقتصادی را در یک مسیر طبیعی قرار داد یعنی دست خداوند از پشت صحنه چنان ترسیم کرده که حضرت خدیجه در آن موقعیت زمانی بتواند بدون اینکه از موقعیت خود عقب نشینی کند چنین نقشی را ایفا کند. البته بعضی گزارشها نشان میدهد که وقتی حضرت خدیجه زنده بودند پدرشان هم زنده بوده ولی برخی از بزرگان ما سعی کردهاند بگویند که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر ازدواجی نداشتند اما خود من چون در شرح حال حضرت بسیاری از کتابها را ورق زدهام - چه اهل سنت و چه شیعی - به این نتیجه رسیدم که حتماً ازدواجی در گذشته بوده که ایشان در خانه پدرش و با ایشان زندگی نمیکرده و اگر قرار بود ایشان یک دختر خانمی باشد که ازدواج نکرده در جامعه آن روز باید تحت سلطه پدر میبود. اما باز هم گزارشها میگوید که مقداری از ثروتهای حضرت خدیجه در نتیجه همان ازدواجها به ایشان رسیده بود و خودشان هم بالاخره نوه عبدمناف بودند و از خانواده بزرگی بودند و به همین دلیل جایگاه خودشان را داشتند. باز موقعیت زن در بین این قبایل همانطور که گفتم مقداری فرق میکرد. در بین قریشیان زنها بیشتر میتوانستند حضور داشته باشند تا در بین قبایل دیگر. همان طور که هند زن ابوسفیان هم در جای خودش موقعیت ضعیفی ندارد. حضرت خدیجه هم از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی برخوردار بودند و چون بین افراد هم شناخته شده بودند و معمولاً در آن روزگار موقعیت خانوادگی در بین قبایل بسیار اهمیت داشت از این رو افراد معمولی جرات نمیکردند نسبت به ساحت ایشان بی احترامی یا توهین کنند که این خودش خیلی مهم بود.
نقش و تأثیر حضرت خدیجه (س) در زندگی سیاسی پیامبر - به عنوان کسی که ۲۵ سال در کنار پیامبر زندگی کرد - تا چه حد بود؟
معمولاً برای هر دین وشریعت جدید و برای هر رهبر، داشتن پشتوانه سیاسی و اقتصادی ضروری است تا یک قدرت ظاهری داشته باشد تا مردم در برابر دعوتها و سخنان آن رهبر، مطیع باشند و سر تعظیم فرود بیاورند. علاوه بر صفات خود رسول اکرم در درستکاری، امین بودن و راستگویی که در جامعه مشهور بود و اعمال خود پیامبر در طول حیاتشان از نظر دعوتهای طبقات بالاتر جامعه ، از نظر مالی یا از نظر قدرتی پشتوانه بودن حضرت خدیجه برای پیامبر اکرم بسیار مؤثر بود. در خود کتابهای اهل سنت از قول عایشه آمده که: «از بس پیامبر از خدیجه یاد میکرد و حتی برای دوستان خدیجه قطعات گوشت قربانی میبرد و همیشه ذکر خیر خدیجه را میکرد گاهی من احساس حسادت میکردم. یک روز گفتم یا رسول الله چقدر اسم این زن را میبری او که پیرزنی بیش نبود، حالا شما یک همسر جوان و زیبا دارید!» و پیامبر در جواب عایشه میفرمایند: «خدیجه اولین زنی بود که به من ایمان آورد و در زمانی که همه مرا ترک کردند او یاریام کرد» و باز پیامبر میفرمایند که: «خداوند از هیچ زنی به من فرزند نداد و فقط از خدیجه به من فرزند داد» و این هم از نکات جالبی است که داشتن ریشههای طاهر و پاک تا چه حد اهمیت دارد چنان که در مورد ائمه میبینیم از همسرانی که خداوند نمیخواسته هیچ وقت بچه دار نشدند و در میان همسران پیامبر با اینکه بودند کسانی که از شوهران دیگرشان فرزند داشتند اما از پیامبر بچه دار نشدند و این خود نکته بسیار مهمی است که نشان میدهد حضرت خدیجه بطن و درونشان هم پاک بوده که باید جایگاه پرورش یک موجود پاکی مثل حضرت زهرا (س) باشد و با توجه به گفتههای قرآن که میگوید سخنان پیامبر از روی هوا و هوس نیست بنابر این پیامبر اگر در مورد حضرت خدیجه و یا هر کس دیگر تمجیدی کردند این تمجید ثابت و همیشگی است و پیامبر در مورد حضرت خدیجه فرمودند که «چهار نفر از زنان هستند که بهترین زنان بهشت هستند» و نام آنها را به ترتیب شمرده و گفتهاند «حضرت خدیجه، حضرت فاطمه، حضرت مریم و آسیه زن فرعون». چنان که میبینیم تمام سخنانی که پیامبر در مورد حضرت خدیجه دارند تماماً تعریف و تمجید از ایشان است. حضرت خدیجه با اینکه در اوج نعمتها زیسته بود اما هنگامی که سه سال در شعب ابوطالب محاصره میشوند پابه پای رسول اکرم با صبوری کامل زندگی را میگذراند و حتی یک بار شکایت نمیکنند و این از بزرگی روح و عظمت شخصیت ایشان حکایت دارد. در گزارشهای تاریخی آمده که وقتی حضرت خدیجه - چند روز بعد از ابوطالب - از دنیا میروند برای پیامبر واقعاً مصیبت و سختی بزرگی بود تا حدی که آن سال را «عام الحزن» یعنی سال اندوه نامیدند زیرا پیامبر حامی و پشتیبان خود را از دست دادند.
نقش و جایگاه حضرت خدیجه را به عنوان یک مادر و به عنوان کسی که شخصیتی نظیر حضرت فاطمه (س) را در دامان خود پروردند چگونه ارزیابی میکنید؟
از نظر جایگاه مادر بودن اولاً این که یک مادر در دوران جنینی فرزندش، اعمال و کردارش و همچنین تغذیه و روحش بر روی جنین بسیار مؤثر است. درست است که حضرت زهرا وقتی حضرت خدیجه از دنیا رفت، خردسال بودند اما همانطور که قبلاً هم گفتم بطن حضرت خدیجه (س) پاک بود زیرا میبایست محل حفظ نطفه پاک باشد تا فرزندی پاک مثل فاطمه زهرا (س) که نشانی از نور الله است متولد شود. ما یک حدیثی داریم که بسیار پر معناست در این حدیث آمده است: «السعید سعیدٌفی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه» یعنی هر انسانی در دورانی که در رحم مادر است سعادت یا شقاوتش رقم زده میشود البته نه به این معنا که از آن دوران بر پیشانیاش زده شود و دیگر اعمالش ثابت باشد و نتواند آن را تغییر دهد بلکه عبادتهای مادر، دعاها و اعمال خیر مادر و حلال خوردن مادر در روح وجسم جنین مؤثر است و این را پزشکی امروز هم ثابت میکند. چطور وقتی سیگار کشیدن مادر یا اطرافیان بر روی جنین اثر منفی میگذارد آیا روح پاک و عبادات مادر بر روی جنین اثر نمیگذارد؟ بدون شک، عبادات و اعمال مادر بر روی فرزند اثر میگذارد و برای همین هم اگر ما تاریخچه زندگی تمام پیامبران و ائمه و سلالههای پاک را ببینیم خواهیم دید که از پدر و مادر پاک به دنیا آمدهاند. بنابر این همه اینها نقش مؤثری در وجود پاک حضرت زهرا (س) داشته است. درست است که حضرت زهرا منتخب خداوند بود اما کار الهی بی دلیل نیست و خداوند ترتیب علت را فراهم آورده تا به معلول رسیده است. حضرت خدیجه مهیا شده برای این که کسی مثل حضرت زهرا در درونش پرورش پیدا کند همانطور که حضرت مریم مهیا شد تا عیسی دردرونش پرورش یابد.
آیا در قرآن آیاتی وجود دارد که حتی به طور غیر مستقیم به شأن شخصیتی و مقام معنوی ایشان اشارهای داشته باشد؟
البته بیشتر آیاتی که تا زمان حیات حضرت خدیجه (س) نازل شده معمولاً درباره دعوتها در محیط در محیط مکه در سالهای اولیه بوده است و در برخی نقلها گفتهاند حضرت خدیجه سه سال قبل از هجرت و برخی گفتهاند تا پنج سال قبل از هجرت از دنیا رفتهاند و بیشتر آیات در مورد دعوت مشرکین به توحید ومعاد بوده و کمتر در مورد جامعه و خانواده و همسران پیامبر صحبت کرده از این رو این که بخواهیم بگوئیم آیهای مستقیماً به حضرت خدیجه نسبت داده شود، چنین نیست اما اگر بخواهیم آیه تطهیر را در نظر بگیریم که خطاب پیامبر اکرم به اهل بیتشان است که خداوند اراده کرده که آنها را پاک بگرداند حضرت خدیجه هم جزء اها بیت پیامبر بودند و میتوانیم بگوییم که این آیه شامل حال حضرت خدیجه هم میتواند باشد البته طبق روایاتی که داریم کهام سلمه میگوید آن آیه مخصوص پیامبر است و علی و حسنین وحضرت زهرا (س)، باید بگوییم که آیهای به طور مستقیم در مورد آن حضرت نداریم چون عمر حضرت کفاف نکرد که به مدینه بیایند و ما بتوانیم آیاتی از آیات مدینه را به آن حضرت نسبت دهیم.
در مورد کتب احادیث و روایات چطور؟
مقام حضرت خدیجه را میتوانیم از احادیثی که از قول رسول الله در مورد ایشان آمده در یابیم که یکی از همین احادیث در دو کتاب از کتابهای معتبر اهل سنت که شیعه هم در شرح حالها به آن اعتماد میکند نقل شده که روزی پیامبر چهار خط بر روی زمین کشیدند و فرمودند: «این چهار خط علامت چهار زن است که بهترین زنان بهشت هستند» و در همین حدیث نام حضرت خدیجه را در صدر آنها یاد میکند و یا در احادیثی که در جواب عایشه میگفتند که پیامبر فرمودند:«حضرت خدیجه از بین همسران، بهترین همسر من بود» و نقلها هم به همین گواهی میدهد که از میان تمام همسرانی که رسولالله اختیار کردند، حضرت خدیجه از جایگاهی والاتر در نزد پیامبر برخوردار بود.
نکتهای را که مایلم بگویم مسئله پذیرش امامت و ولایت امیرالمؤمنین است همان طور که میدانید واقعه غدیر خم و آیه مربوط به مسئله ولایت امیرالمؤمنین در سالهای آخر رسالت پیامبر اکرم نازل شد اما حضرت خدیجه چند سال قبل از هجرت از دنیا رفتند. پیامبر اکرم در زمان حیات حضرت خدیجه مسئله ولایت امیرالمؤمنین را - چنانکه نقلها روایت میکند - به ایشان گوشزد میکنند و ایشان ولایت امیرالمؤمنین را میپذیرند و با ولایت امیرالمؤمنین از این دنیا میروند کما اینکه هنوز مکلف به این پذیرش نبودند اما از آنجایی که حضرت مطیع پیامبر و مطیع رهبرشان بودند و هر دستور پیامبر را قبول میکردند، مسئله ولایت را هم که هنوز در موردش آیه نیامده بود پذیرفتند.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:06
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


حضرت خدیجه سلام الله علیها مادر امت

سخن از خدیجه ، سخن از یک دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلمفرسایى در باره کسى که خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشکل است . اما به مصداق «مالا یدرک‏کله لا یترک کله ،» به بررسى گوشه‏هایى از شخصیت و زندگى این‏بزرگ بانو مى‏پردازیم :
ولادت و خانواده
خدیجه (س) ۶۸ سال قبل از هجرت بدنیا آمد . خانواده‏اى که‏خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏خانوادگى و نسبت‏هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود .
خدیجه از قبیله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش‏بودند . پدرش خویلدبن اسد قریشى نام داشت . مادرش فاطمه دخترزائد بن اصم بود .
اخلاق خدیجه (س)
خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وى حسد مى‏ورزیدند .
دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بى‏تردید مى‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراکرم (ص) یاورى صادق بود .
آیا خدیجه (س) قبل از پیامبر (ص) ازدواج کرده بود ؟
معروف است اولین کسى که به خواستگارى خدیجه آمد یکى ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومى‏» بود . او پس ازازدواج با خدیجه ، در جوانى در گذشت و اموال بسیارى براى خدیجه‏ارث گذاشت . پس از او «ابى‏هاله بن المنذر الاسدى‏» که یکى ازبزرگان قبیله خود او بود ، با وى ازدواج کرد . ثمره این پیوندفرزندى به نام «هند» بود که در کودکى در گذشت . ابى‏هاله‏نیز پس از چندى ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جاى نهاد.
هرچند این مطلب که پیامبر اکرم (ص) سومین همسر خدیجه بود وجز عایشه با دوشیزه‏اى ازدواج نکرد ، نزد عامه و خاصه معروف است; ولى مورد تایید همگان نیست . جمعى از مورخان و بزرگان ، نظرمخالف دارند ; براى مثال «ابوالقاسم کوفى‏» ، «احمد بلاذرى‏» ، «علم الهدى‏» ، (سیدمرتضى) در کتاب «شافى‏» و «شیخ طوسى‏» در «تلخیص شافى‏» آشکارا مى‏گویند که خدیجه ،هنگام ازدواج با پیامبر ، «عذرا» بود . این معنا را علامه‏مجلسى نیز تایید کرده است . او مى‏نویسد : «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه‏بودند .
برخى از معاصران نیز چنین ادعا کرده‏اند و براى اثبات ادعاى‏خود کتابهایى نوشته‏اند .
آشنایى با حضرت محمد (ص)
فضایل اخلاقى خدیجه ، بسیارى از بزرگان و صاحب منصبان عرب رابه فکر ازدواج با وى مى‏انداخت . ولى خاطرات همسر پیشین به وى‏اجازه نمى‏داد شوهرى دیگر انتخاب کند . تا اینکه با مقامات‏معنوى حضرت محمد (ص) آشنا شد و آن دو غلامى که براى تجارت‏همراه پیامبر (ص) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتى که از وى‏دیده بودند ، براى خدیجه نقل کردند . خدیجه فریفته اخلاق و کمال‏و مقامات معنوى پیامبر (ص) شد . البته او از یکى ازدانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علماى بزرگ عرب وخویشان نزدیک خدیجه به شمار مى‏رفت ، در باره ظهور پیغمبرآخرالزمان و خاتم الانبیا (ص) مطالبى شنیده بود . همه این‏عوامل موجب شد تا خدیجه حضرت محمد (ص) را به همسرى خودانتخاب کند .
ازدواج خدیجه
زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) ۲ ماه و ۷۵ روز پس از بازگشت‏از سفر تجارت شام تحقق یافت . در آن زمان ، حضرت‏محمد (ص) ۲۵سال داشت و خدیجه چهل ساله بود . ابن عباس سن ایشان را ۲۸ سال‏نقل مى‏کند . هرچند بعضى از مورخان اهل‏سنت‏سعى مى‏کنند این سخن‏را رد کنند ; چون راوى آن محمد بن صائب کلبى از شیعیان است وآنها او را ضعیف مى‏دانند .
خدیجه به سبب علاقه به حضرت محمد (ص) و مقام معنوى او بارسول خدا ازدواج کرد و تمام دارایى و مقام و جایگاه فامیلى خودرا فداى پیشرفت مقاصد همسرش ساخت .
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه ، عبدالله بن غنم به‏آنها چنین تبریک گفت :
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد
تزوجت‏خیر البریه کلها و من ذا الذى فى الناس مثل محمد ؟
و بشر به البران عیسى بن مریم و موسى ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد
گوارا باد بر تو اى خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و بابهترین خلایق ازدواج کردى . چه کسى در میان مردم همانند محمد (ص) است . محمد (ص) کسى است که حضرت عیسى و موسى به آمدنش‏بشارت داده‏اند و کتب آسمانى به پیامبرى او اقرار داشتند .
رسولى که سر از بطحاء (مکه) در مى‏آورد و او هدایت کننده وهدایت‏شونده است .
احترام پیغمبر خدا (ص) به خدیجه
احترام حضرت محمد (ص) به خدیجه ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود .
خصال خدیجه (س)
خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏رود . او اولین زنى‏بود که به اسلام گروید ; چنان که على‏بن ابى‏طالب (ع) اولین‏مردى بود که اسلام آورد . اولین زنى که نماز خواند ، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏مند به‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏اخبار آسمانى بود . همین شرافت‏براى او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .
خدیجه از کتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زیرکى نیزبرترى فوق العاده‏اى داشت و مهمتر اینکه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» مى‏خواندند .
جالب این است او از کسانى بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) مى‏کشید و همیشه از ورقه‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه‏هاى‏نبوت مى‏شد . اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت مى‏کند .
نمونه‏اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است :
فلواننى امسیت فى کل نعمه و دامت لى الدنیا و تملک الاکاسره
فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یکن عینى لعینک ناظره
اگر تمام نعمتهاى دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى که چشم‏به چشم تو نیافتند .
دیگر خصوصیت‏خدیجه این است که او داراى شم اقتصادى و روح‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .
البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏آن ناتوان است . پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .»
چه مى‏توان گفت در شان کسى که مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مى‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏محزون و آزرده مى‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏کرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏دید مسرور مى‏شد»
ذهبى مى‏گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏زنان کامل ، عاقل ، والا ، پاى‏بند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت‏بود . پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏و بر سایر امهات مومنین ترجیح مى‏داد و از او بسیار تجلیل مى‏کرد. به حدى که عایشه مى‏گفت : بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به‏اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص)بسیار او را یاد کرد .
درود خدا بر خدیجه
خدیجه کبربى چنان مقام والایى داشت که خداوند عزوجل بارها براو درود و سلام فرستاد . طبق روایتى از حضرت امام محمد باقر (ص) : پیامبر اکرم (ص) هنگام باز گشت از معراج ، به جبرئیل‏فرمود : «آیا حاجتى دارى ؟»
جبرئیل عرض کرد : خواسته‏ام این است که از طرف خدا و من به‏خدیجه سلام برسانى‏»
در روایتى دیگر مى‏خوانیم : روزى خدیجه به طلب رسول خدا (ص) بیرون آمد . جبرئیل به‏صورت مردى با وى رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول‏خدا (ص)را پرسید . خدیجه نمى‏توانست‏بگوید رسول خدا (ص) در کجا به سرمى‏برد . او مى‏ترسید این مرد از کسانى باشد که قصد کشتن پیغمبر(ص) را دارد . وقتى که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ،حضرت محمد (ص) فرمود : «آن جبرئیل بود و امر کرد که از خداتو را سلام برسانم .»
نقش خدیجه در پیشبرد اسلام
وقتى حضرت خدیجه دریافت که سعادتمند شده ، هرچه داشت در راه‏پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام (ص) انفاق کرد . او تمام اموال‏خویش را به پیامبر (ص) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف‏رساند . تا جایى که هنگام ارتحال ، پارچه‏اى براى کفن نداشت .
ابن اسحاق جمله‏اى در شان خدیجه دارد که گویاى همکارى وصداقت او در پیشبرد اسلام است . او مى‏گوید : «خدیجه یاور صادق‏و با وفایى براى پیامبر (ص) بود و مصیبت‏ها در پى رحلت‏خدیجه‏و ابوطالب بر پیامبر (ص) سرازیر شد .»
گویا این دو ، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم (ص)، سدى بلند و مستحکم بودند .
این جمله ، معروف که اسلام رهین اخلاق پیامبر (ص) ، شمشیرعلى (ع) ، و اموال خدیجه است از نهایت همکارى و صداقت‏خدیجه‏پرده بر مى‏دارد .
فرزندان خدیجه
در تعداد فرزندان حضرت خدیجه ، میان مورخان اختلاف است . به‏گفته مشهور : ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه ، شش فرزند بود .
۱- هاشم . ۲- عبدالله . به این دو «طاهر» و «طیب‏»مى‏گفتند . . ۳- رقیه . ۴- زینب ۵- ام کلثوم . ۶- فاطمه .
رقیه بزرگترین دخترانش بودو زینب ، ام کلثوم و فاطمه به‏ترتیب پس از رقیه قرار داشتند . پسران خدیجه پیش از بعثت‏پیامبر (ص) ، بدرود زندگى گفتند . ولى دخترانش ، نبوت پیامبر(ص) را درک کردند .
گروهى از محققان معتقدند : قاسم و همه دختران رسول خدا (ص)پس از بعثت‏به دنیا آمدند و چندروز پس از پیامبر خدا (ص) به‏مدینه هجرت کردند .
وصیت‏خدیجه
حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معک فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .
چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چندوصیت دارم : من در حق تو کوتاهى کردم ، مرا عفو کن . پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏خود را به کار بردى . در خانه‏ام بسیار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف کردى . عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسى از زنان قریش به اوآزار برساند . مبادا کسى به صورتش سیلى بزند . مبادا کسى بر اوفریاد بکشد . مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زننده‏اى داشته ‏باشد .
اما وصیت ‏سوم را شرم مى‏کنم برایت ‏بگویم . آن را به ‏فاطمه عرض مى‏کنم تا او برایت‏ بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خواهم مرا درلباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد . پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجه ‏فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل در حالى که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید : «ایشان اموالش‏ را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده ‏بگیریم .»
وفات خدیجه (س)
خدیجه در سن ۶۵ سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچه‏اى که جبرئیل‏از طرف خداوند عزوجل براى خدیجه آورده بود ، کفن کرد . رسول‏خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏ مى‏ریخت ، دعا مى‏کرد و برایش آمرزش مى‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .
رحلت ‏خدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجه ‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏کردند .
یاد خدیجه
رسول خدا (ص) با این که بعد از رحلت‏حضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج کرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشه‏مى‏گوید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مى‏افتاد ، ملول وگرفته مى‏شد و براى او آمرزش مى‏طلبید . روزى من رشک ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان وزیبا به تو داد .
پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد وفرمود : خدا شاهد است‏خدیجه زنى بود که چون همه از من رومى‏گردانیدند ، او به من روى مى‏کرد ; و چون همه از من مى‏گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏کرد ; و چون همه دعوت مرا تکذیب‏مى‏کردند ، به من ایمان مى‏آورد و مرا تصدیق مى‏کرد . در مشکلات‏زندگى مرا یارى مى‏داد و با مال خود کمک مى‏کرد و غم از دلم‏مى‏زدود .
حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه کودکى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امى‏» ; مادرم کجاست ؟
پیامبر (ص) سکوت کرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏سلام‏مى‏رساند و مى‏فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخ‏طلایى که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد .
پدر او: خو یلد بن عبد الغری بن قُصَی بن کلاب است.
مادر او: فاطمه دختر زائده بن أصَم است.
تولد: سال ۶۸ پیش از هجرت
فرزندان: قاسم، عبدا...، زینب، ام کلثوم، فاطمه و رقیه می باشند.
لقب: طاهره
وفات: در ماه رمضان سال دهم بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.
پیغمبر(ص) او را در حجون دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت و سال وفات او عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه به هنگام وفات ۶۵ سال داشت.
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا و طاهر* است.
کنیه او «ام هند» است و قبل از رسول خدا دو شوهر به نام‌های «عتیق بن عائذ» و «عمرو الکندی» داشت و از آنها فرزندانی به دنیا آورده بود.
جریان خواستگاری و ازدواج رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم با خدیجه خواندنی و مفصّل است. خدیجه به رسول خدا گفت:«من برای شما زنی را در نظر گرفته‌ام.»
رسول خدا فرمود:«او کیست؟»
خدیجه عرض کرد:« او کنیز شما خدیجه است.»
خدیجه که یکی از ثروتمندان عرب به شمار می آمد و نوشته اند هشتاد هزار شتر و پول های فراوانی در دست افراد مختلف برای تجارت داشت، وقتی می خواست با رسول خدا ازدواج کند، گفت:«به خدا قسم ای محمـد، اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو می‌گذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟! من با تمام اموال و کنیزانم در اختیار توام.»
خدیجه بعد از ازدواج با رسول خدا به عمویش، ورقه، فرمود:« این اموال مرا بگیر و نزد محمـد ببر و به او بگو من تمام اموال و بردگان و آنچه را در اختیار من است به او هدیه می‌کنم.»
ورقه این خبر را در بین زمزم و مقام ابراهیم با صدای بلند به گوش همه مردم رسانید و آنها را شاهد گرفت.
در جریان کناره گیری رسول خدا از خدیجه قبل از ایجاد نطفه فاطمه علیهاالسلام، پیامبرعمار یاسر را نزد خدیجه فرستاد و فرمود به او بگو:«ای خدیجه گمان مبر که کناره گیری من از توست. نه، خداوند به من چنین امر فرموده است. گمانی جز خیر مبر و بدان، خداوند هر روز چندین بار به ملائکه اش به تو مباهات و فخر می‌کند.»
خدیجه علیه اسلام در هنگام زایمان فاطمه علیها سلام تنها بود و زن های مکه و قریش از او کناره گرفته بودند. خدیجه را غم و اندوه فرا گرفته بود که ناگهان چهار زن بلند قامت شبیه زن‌های بنی هاشم وارد اتاقش شدند.
خدیجه ترسید. آنها عرضه داشتند:« محزون مباش ای خدیجه. ما فرستادگان پروردگار توایم. ما خواهران توایم: ساره و آسیه و مریم و صفرا. آمده ایم تا تو را کمک کنیم ».
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی خدیجه علیهاسلام وفات کرد، فاطمه علیها سلام به رسول خدا پناه برد. به دور پیامبر می‌چرخید و می‌گفت:«پدر جان، مادر من کجاست؟»
جبرئیل علیه السلام نازل شد و عرضه داشت:«ای رسول خدا، پروردگارت امر فرمود به فاطمه سلام برسان و بگو مادرش در خانه ای است از یاقوت و زبرجد که اطاق‌هایش از طلا و ستون‌هایش از یاقوت قرمز ساخته شده و با آسیه و مریم همنشین است ».
آخرین سخن خدیجه، به هنگامی که بر بستر مرگ خفته بود، از درد و رنج هائی که در راه پیامبر(ص) دیده بود کم ارج تر نبود. لحظه ای که شبح مرگ بر چهره او سایه افکنده بود به پیامبر چنین می گوید:
« ای رسول خدا ...... من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم.از من در گذر و اگر اکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم, خشنودی توست.»
کلمات بر لبان پاکش می لغزد و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می آورد ...... خدا خدیجه را رحمت کند. آن نمونه بارز زن مسلمان که برای عقیده و رسالتش پیکار کرد.
طاهر پسر رسول خدا و خدیجه بود که پس از بعثت به دنیا آمد ولی مانند دیگر پسران پیامبر در مکه فوت کرد .
ابن عباس گفته است: رسول خدا (ص) بر روی زمین چهار خط کشید و گفت آیا می دانید این چیست؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پس رسول خدا (ص) گفت: بهترین زنان اهل بهشت چهار تن هستند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص)، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.
مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان کسی است که به مرحله کمال رسیده است. او خردمند و با جلال و متدین و پاکدامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر (ص) او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جائیکه عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آنچنان که به خدیجه حسد ورزیدم زیرا که پیامبر (ص) بسیار زیاد از او یاد می کرد.
_______________________
منابع:
۱-بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱-۲-۳-۷-۸-۱۲-۵۴-۵۵-۵۶-۷۱-۷۸-۸۰.
۲ـ زنان صدراسلام / به قلم محمد علی بحر العلوم / ترجمه محمد علی امینی/ اسفند ۵۸
۳ـ خدیجه (س) (از زنان بزرگ اسلام ۱)/ به قلم علی محمد علی دخیل / ترجمه دکتر فیروز حریرچی/ ۱۳۶۱
+ نوشته شده در شنبه سی و یکم شهریور ۱۳۸۶ساعت ۸:۴۰ توسط خادم الزهرا | ۲ قطره

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:07
حضرت خدیجه مادر ام ابیها

خدیجه این بانوى آگاه و پاک‏سرشت، و این دلباخته‏ى فضیلت و معنویت، که اعتقاد به حق و حقیقت و تمایل به فضایل و کمالات، از خصایص ذاتى او بود، از همان دوران جوانى نیز یکى از مشهورترین زنان حجاز و عرب به شمار مى‏رفت. وى که نخستین زن تاجر عرب و یکى از بزرگترین شخصیت‌هاى تجارى حجاز بود، حتى پیش از ازدواج با پیامبر نیز، از شهرتى شایسته برخوردار بود. چنان که نام وى نه تنها در تاریخ اسلام، بلکه در تاریخ اعراب و قبائل عرب و در آثار و نوشته‏هاى مورخین غیراسلامى نیز، به عظمت و تجلیل، یاد شده است.
خدیجه در کار تجارت خود نیز، بر اساس همان خصوصیات و خصلت‌هاى برجسته‏ى انسانیش، گام برمى‏داشت. هرگز تجارت را به عنوان وسیله‏اى براى کسب درآمدهاى سرشار، به هر طریق و به هر شکل که باشد، نگاه نمى‏کرد. هرگز در پى سودجویى و منفعت طلبى‏هاى شخصى و بى‏رویه نبود. از این رو همواره سعى داشت که تجارت خود را به دور از آلودگى‏ها، و عارى از درآمدهاى ناصحیح، انجام دهد، و از عوایدى که از راه‌هایى چون احتکار و کم‏فروشى و گران‏فروشى و رباخوارى و نظایر آن به ‌دست مى‏آید، مصون دارد. بر این اساس خدیجه هرگز تجارت خود را، به این گناهان نابخشودنى آلوده نکرد، و داد و ستدهایش را جز از راه‌هاى مشروع و اصولى انجام نداد.
همین خصوصیات انسانى، و روش و رفتار معقول و منطقى باعث شده بود که اطمینان و اعتماد گروه‌ها و طبقات مختلف مردم، به او جلب شود و راه پیشرفت و ترقى از راه‌هاى مشروع و افزایش درآمدهاى حلال، براى او هموار گردد. تا جایى که درباره‏ى موفقیت‌هاى تجارى او، و ثروت سرشارى که از این راه فرادست آورده بود، در تواریخ و متون مختلف نوشته‏اند: «هزاران شتر در دست خدمه و کارکنان خدیجه بود که در اطراف کشورهایى چون مصر، شام و حبشه در راه تجارت، مشغول رفت و آمد و داد و ستد و نقل و انتقال کالاهاى تجارى بودند.» (۱)
با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏کرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان که درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى که من نیاز به کمک داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم مى‏کردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»
ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در آن زمانى که خدیجه به عنوان زن نخست عرصه‏ى تجارت، نام و شهرت یافته بود، پیامبر اسلام دوران جوانى خود را طى مى‏کرد. در آن سال‌ها مردم پیامبر اسلام را به خاطر پاکى و راستى و درستى فوق‏العاده و امانتدارى بى‏مانندى که از خود نشان داده بود، به لقب «محمدامین» ملقب ساخته بودند. و همه جا نام او را توام با این صفت گویا و رسا، که نشان دهنده‏ى یکى از خصلت‌هاى ویژه‏ى آن حضرت بود، بر زبان مى‏آورند.
این آوازه‏ى درستى و امانت که در مکه توام با اداى احترام به امین، گستره شده بود، خدیجه را نیز به سوى این جوان درستکار و امانت‌دار، جلب و جذب کرد به طورى که در پى ملاقاتى که در حضور ابوطالب با محمدامین انجام داد، وى را به عنوان قافله سالار کاروان تجارتى، و سرپرست امور مربوط به داد و ستدهاى خود برگزید بدین سان پیامبر عالیقدر اسلام در دوران جوانى، چندین بار با کاروان خدیجه به سفرهاى تجارتى رفت، و با هوش سرشار و اندیشه‏ى منطقى و داد و ستدهاى معقول و درست، سود فراوان فرادست آورد. و به مکه بازگشت. همین توفیق غیر منتظره در امر تجارت که خدیجه پیش از آن هرگز نظیرش را ندیده بود، توجه و اعتماد و اطمینان خردمندترین زن حجاز را بیش از پیش به درستى و امانتدارى محمدامین، جلب کرد. آنچه بدین سان خدیجه در وجود این جوان پاک و پاک سرشت، یافته بود، چنان باعث دگرگونى فکر و اندیشه و دیدگاهش شد، که یکسره در مسیر زندگى و طرز تفکر خود، تجدیدنظر کرد. وى پیش از آن دو بار ازدواج کرده، و هر دو همسرش - «عتیق بن عائذ» و «هند بن بناس» - را بر اثر مرگ آنان از دست داده بود. در پى از کف دادن دومین شوهرش، نسبت به زندگى، دیدگاه خاصى پیدا کرده و بر آن شده بود که از آن پس همه‏ى عمر را تنها و مستقل، زندگى کند و اختیار زندگى و ثروتش را به دست هیچ کس و با هیچ عنوانى نسپارد. شاید این تصمیم از آن جا ناشى شده بود که او با آن روحیه خاص و اندیشه‏ى والا و درون پاک و صفات برجسته‏اش، هیچ فردى را شایسته‏ى همسرى خود نمى‏دانست، و به چنان حدى از استقلال طلبى رسیده بود که ترجیح مى‏داد در بازمانده‏ى سال‌هاى عمرش، به هیچ فردى وابسته و به هیچ کس متکى نباشد.
اما خصوصیات بى‏مانند محمدصلی الله علیه و آلهاین اندیشه را از ذهن او زدود. عظمت روح و تعالى فکر و والایى روش زندگى محمدصلی الله علیه و آلهبراى او چنان جاذبه‏اى داشت که یک باره از تصمیم پیشین خود درگذشت، و آن استقلال طلبى خاص خود را کنار گذاشت، و تصمیم گرفت از آن پس زندگى خود را با زندگى چنان مرد یگانه‏اى پیوند زند و در هم بیامیزد.
جاذبه‏ى صداقت و راستى و پاکى محمدامین چنان بود که حتى بر غرور خدیجه نیز، فائق آمد. به طورى که خود داوطلبانه قدم پیش گذاشت، و به آن جوان والا و بى‏مانند پیشنهاد ازدواج داد. یک روز محمدصلی الله علیه و آله را به ملاقات خود طلبید و در این دیدار، پرده از راز دل برگرفت. و به صراحت از آنچه در اندیشه داشت، سخن گفت:
«اى محمد من تو را مردى شریف و امانتدار و انسانى در اوج اصالت و صداقت و پاکى و راستى یافتم، که خود را پاک و مطهر نگاه داشتى و کمترین غبارى از ناچیزترین آلودگی‌ها نیز بر دامنت ننشسته است. تو خوش خلق و امین و راستگویى، از راست گفتن به هیچ قیمتى باک ندارى، و اصالت‌هاى انسانى خود را در برابر هیچ چیز از دست فرو نمى‏نهى. این خصوصیات انسانى و خصلت‌هاى برجسته و شایسته‏ات، مرا چنان جلب و جذب کرده است که اکنون میل دارم پیشنهاد همسرى و هم آشیانى با تو را مطرح کنم. اگر با پیشنهاد من توافق دارى من آماده‏ام تا هر وقت که مناسب باشد، مراسم ازدواج را به جا آوریم.» (۲)
آرى بدین سان خدیجه على‌رغم رسوم و سنت‌هایى که در سرزمین حجاز آن روز رایج بود، شاید نخستین زنى بود که به جاى انتظار خواستگارى از سوى مرد، خود قدم به میدان مى‏گذاشت تا از شوهر آینده‏اش خواستار ازدواج شود. البته خضوع و فروتنى یک زن در برابر فضائل و ملکات والاى انسانى، هیچ گونه شگفتى ندارد.
چه شده بود، چه پیش آمده بود، که یک باره یک زن برجسته و سرشناس عرب، زنى از اشراف که در میان رسوم و سنت‌هاى دست و پا گیر اشرافى زندگى کرده بود، ناگهان همه‏ى آن قیدها و بندها را مى‏گسست، و همه‏ى سنت‌ها را زیر پا مى‏نهاد، و بدین سان سرفراز و بالنده پیش مى‏آمد تا در برابر چشمان حیرت‏زده‏ى این و آن دست به کارى زند که پیش از آن، شاید هیچ زنى از خانواده‏هاى معمولى نیز، بدان دست نیازیده بودند؟
راز و رمز این ماجرا تنها در یک نکته نهفته بود: در این که زنى با شخصیت برجسته و اعتبار بى‏مانندش، زنى که بسیارى از زنان و حتى بسیارى از مردان، در برابرش تواضع نشان مى‏دادند، اکنون در برابر فضایل برجسته و ملکات والاى انسانى که پرتو آن در وجود محمدامین نور مى‏افشاند، خود را خاضع و فروتن مى‏دید. و این هیچ جاى شگفتى ندارد.
آرى، این خدیجه بود که در برابر شخصیت متعالى و فضایل برجسته و خصوصیات و ارزش‌هاى والاى انسانى و خصلت‌هاى ملکوتى محمدصلی الله علیه و آله چنان خاضع و فروتن شده بود که دیگر براى هیچ کدام از آن آداب و رسوم و سنت‌هاى اشرافى ارزشى قائل نبود. این بانوى برجسته و با شخصیت، همان زنى بود که بر زنان و مردان بسیار، فرمان مى‏راند، همان زنى بود که چون کاروان‌هاى تجارى پربارش در جاده‌هاى عربستان و سرزمین‌هاى دور و نزدیک آن به راه مى‏افتاد، چشم‌ها را خیره مى‏کرد و آرزو و اشتیاق هم سخنى با او را، در دل‌ها شعله‏ور مى‏ساخت. همان زنى بود که پیش از آن بارها و بارها، دیده شده بود که اشراف و رجال عرب و سران و اقوام طوایف، با ثروت‏هاى هنگفت و شهرت و موقعیت فراوانى که داشتند، به خواستگاریش مى‏آمدند، ولى او تقاضاى آنان را نمى‏پذیرفت، و شاید اساساً آنها را شایسته و لایق خواستگارى خویش نمى‏دید.
اما اکنون همین زن برجسته و احترام‏انگیز، همین زنى که در تمامى سرزمین حجاز، زنى مانند او نبود، با شور و اشتیاق فراوان و با علاقه و عاطفه‏اى وصف‏ناشدنى، خود قدم به میان نهاده بود، و در طرح پیشنهاد ازدواج، با محمدصلی الله علیه و آله پیش‏قدمى و پیش‏گامى مى‏کرد.
چنین بود که مقدمات ازدواج محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، صورت پذیرفت و گفتگو درباره‏ى این مزاوجت فرخنده، به مرحله‏ى تصمیم و تدارک رسید. خدیجه در این ازدواج، نه تنها آداب و رسوم خواستگارى را دیگرگونه ساخت، بلکه همه‏ى سنت‌هاى دست و پاگیر ازدواج را که آن زمان در میان اعراب جاهلى رواج داشت، زیر پا نهاد. حتى در مورد مهریه نیز دست به کارى زد که پیش از آن، کسى نظیرش را ندیده بود. با آن که خواستگاران قبلى ثروت‌هاى کلان و نقدینه‏هاى گران، در اختیار داشتند و مهریه‏هاى سنگین و خیره‏کننده عرضه مى‏داشتند، باز خدیجه در مورد محمدصلی الله علیه و آلهرفتارى دیگر در پیش گرفت. بدین معنى که مهریه را نیز به جاى آن که از سوى مرد باشد، او از مال و ثروت خود قرار داد و مبلغ چهار هزار دینارى را که به عنوان مهریه از آن سخن رفته بود، از دارائى سرشار خود به محمدصلی الله علیه و آله هدیه داد.
خدیجه با این برنامه‏ى درخشان اخلاقى، و با این رفتار خیره‏کننده که در عین عظمت و شخصیت و سرافرازى، حکایت از فروتنى و تواضعى با شکوه داشت، نشان داد که به راستى برجستگى و امتیاز اصلى و اساس‏اش از جهت ثروت سرشار و اعتبار تجارى او نیست. بلکه آنچه بدو عمیقاً ارزش و شخصیت و برجستگى مى‏بخشید، شکوه اندیشه و طرز تفکر و والائى دیدگاه‌هاى معنوى او است که نسبت به دیگر زنان ممتاز سرفرازش مى‏کند.
آرى، او شوهرى مى‏خواست که از لحاظ فضیلت و معنویت برجسته‏ترین مردان زمان و زمانه باشد، و پیدا است که چنین کسى جز پیامبرصلی الله علیه و آله هیچ کس دیگر، نمى‏توانست باشد.
«ابن‏اسحاق» سیره‏نویس قدیمى نیز اعتراف مى‏کند که: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خدیجه به جایى رسید که مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان که روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یکتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینک جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏کند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
ایثار و فداکارى خدیجه
گفتگوهاى مقدماتى درباره‏ى این ازدواج فرخنده، انجام گرفت. قرارها گذاشته شد. روز موعود تعیین گردید. و در آن روز طى مراسمى ساده، با حضور نزدیک‏ترین کسان و اقوام محمدصلی الله علیه و آله و خدیجه، مراسم ازدواج برگزار شد.
در آن روز مبارک خطبه‏ى عقد ازدواج این دو شخصیت بزرگ برجسته توسط عموى محبوب پیامبر اکرم، یعنى ابوطالب که از محترم‌ترین بزرگان و سران قریش بود، خوانده شد و بدین صورت خانه‏ى خدیجه با قدوم مبارک پیامبر اسلام، نور و شکوه و زیبایى معنوى پیدا کرد. ولى هنوز کسى نمى‏دانست که این خانه به زودى خانه‏ى شرافت، محل نزول وحى و نزول‏گاه جبرئیل و دیگر فرشتگان آسمانى خواهد شد.
پس از انجام مراسم و اجراى خطبه‏ى عقد، محمدصلی الله علیه و آله از جاى برخاست و به سوى در به راه افتاد. طرز رفتار و شکل حرکتش نشان مى‏داد که تصمیم دارد مجلس را ترک گوید، و از آن خانه بیرون رود تا خانه‏ى خود را براى ورود همسر ارجمندش آماده سازد. اما ناگهان صداى خدیجه در قفاى محمدصلی الله علیه و آله به این کلمات بلند شد: «اى محمد کجا مى‏روى، که اکنون خانه‏ى من، خانه‏ى تو است، و کلید همه‏ى صندوق‌ها در اختیار تو، و من از امروز کنیز و فرماندار تو هستم». و بدین‏سان خانه‏ى خدیجه، کاشانه‏ى آرامش و سعادت مشترک این دو شخصیت بزرگوار و برجسته شد و از آن پس محمدصلی الله علیه و آله به آن خانه نقل مکان کرد تا آرامش گم گشته‏اى را که در سنین کودکى با مرگ پدر و مادر از دست داده بود، در این خانه بازیابد. و در آن محیط امن و آرامش، با آسودگى و فراغ بال در مسیر افکار و اندیشه‏هاى والاى خود پیش رود.
اما نکته‏ى مهم و چشمگیر دیگرى هم در این ازدواج وجود داشت و آن این بود که چنین پیمان زناشویى ساده و ایثارگرانه‏اى، براى پیامبر اسلام ارزشى داشت که خداوند متعال، با حکمت بالغه‏اش، ۱۵ سال بعد آن را به منصه‏ى ظهور درآورد. بدین‏سان که بر اثر این پیوند زناشویى، تمامى ثروت خدیجه در اختیار حضرت محمدصلی الله علیه و آله قرار گرفت و آن حضرت نیز پس از مبعوث شدن به پیامبرى، تمام آن ثروت هنگفت را در راه پیشرفت اسلام و در راه خدا صرف کرد.
خدیجه براى پیامبر اسلام نمونه‏ى یک همسر فداکار و ایثارگر بود. از همان آغاز زندگى مشترک تا آخرین لحظه‏ى حیات پرثمر خویش، در تمام مدت بهترین یار و یاور و مهربان‌ترین مونس پیامبر محسوب مى‏شد. در روزهاى آرامش نزدیک‏ترین همدم پیامبر، در ایام دشوارى و در گیرودار شداید زندگى صبورترین و پر تحمل‏ترین مددکار، و در تمام حوادث سخت و مصیبت‌هاى پى‏درپى قوى‏ترین پشتیبان و همقدم و همراه رسول اکرم بود. در تمام شدائد و دشواری‌هایى که در سال‌هاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلکه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نیز مایه‏ى امید و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شکیبایى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.با آن قدرت مالى و شهرت و مقامى که داشت، و با آن که قادر بود بهترین زندگى‏ها را داشته باشد و در کمال نعمت و رفاه و آسایش بسر برد، ولى تمام مظاهر زندگى دنیوى را به دور ریخت و در عوض با تمام ناملایماتى که به خاطر زندگى با پیامبر بر او روى آورده بود دست و پنجه نرم کرد. سال‌ها، با زجر و شکنجه شوهر بزرگوارش، با تهدیدهایى که بر زندگى هر دو سایه انداخته بود، و با تن دادن به تبعید و محاصره و حتى تحمل روزهاى گرسنگى و شب‌هاى بیدارى، به آسانى کنار آمد، تا هر روز قدمى تازه در راه نیل به اهداف عالیه‏ى اسلام و پیاده کردن برنامه‏هاى قرآن و پیشرفت مکتب انسان‏ساز اسلام بردارد.
در تمام شدائد و دشواری‌هایى که در سال‌هاى بعد از بعثت براى پیامبر و مسلمانان رخ مى‏داد، خدیجه نه تنها مونس پیامبر و موجب تسلى خاطرش بود، بلکه چون مادرى مهربان براى تمام مسلمان‌ها نیز مایه‏ى امید و پشت‌گرمى و قوت قلب به شمار مى‏رفت، و با صبر و شکیبایى بى‏حساب و قدرت تحمل شگفت‏انگیز و پایدارى و مقاومت شگرفش سرمشق دیگران نیز قرار مى‏گرفت. علاوه بر آن هرگز از بذل مال فراوانش در راه هدف الهى پیامبر و گسترش و تقویت اسلام دریغ نورزید.
اوصاف و فضایل خدیجه علیهاالسلام
این بانوى بزرگوار و الگوى ممتاز زن مسلمان، در نزد پیامبر اکرم از احترام و محبوبیت خاص برخوردار بود. رسول گرامى، آن خاتون محترم را بسیار دوست مى‏داشت، به مهر و درایت او آگاه بود. و از این رو در کارهاى خود با وى نه فقط مانند یک همسر، بلکه همچون یک دوست فهیم و دلسوز و یار صمیمى، مشورت مى‏کرد و به نظریاتى که خدیجه ابراز مى‏داشت، با دیده‏ى احترام مى‏نگریست.
از حضرت على علیه السلام روایت شده است که فرمود: «این جمله را از خود پیامبر اسلام شنیدم که فرمود: بهترین زنان بنى‏اسرائیل در عصر گذشته، مریم بنت عمران، و بهترین زنان امت، امروز خدیجه بنت خویلد است. (۳)
البته مقام والا و احترام و شخصیت خدیجه علیهاالسلام را نباید با معیارهاى عادى سنجید، چه مقام و احترام آن بزرگوار چنان بالا گرفت که خداوند تبارک و تعالى به وسیله جبرئیل براى او سلام فرستاد و او را به پاداشى عظیم وعده داد که هیچ کس دیگرى، اعم از گذشتگان یا معاصرینش یا از اصحاب رسول خدا، بدان مقام نرسیده بودند.
بخارى یکى از محدثین بزرگ اهل سنت که یکى از شش «صحیح» عمده و معتبر جهان تسنن از آن اوست، نقل مى‏کند: «عایشه مى‏گوید: درباره‏ى هیچ زنى به اندازه‏ى خدیجه حسرت نکشیدم و حسادت نبردم وقتى شنیدم که پروردگارش او را به بهشت وعده داده است.» (۴)
این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون مى‏دانیم که خدیجه نخستین همسرى است که پیامبر اکرم قبل از آغاز رسالت اختیار کرده و مدتى طولانى، نزدیک به ۲۵ سال با وى زندگى کرده است. با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، ام‏سلمه، و ... هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مى‏کرد، نام او را با احترام مى‏برد و همواره خاطره‏ى او را گرامى و عزیز مى‏داشت چنان که درباره‏اش مى‏فرمود: «هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى که من نیاز به کمک داشتم، به یارى‏ام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد که جهانیان نسبت به من کفر مى‏ورزیدند، و روزى مرا تصدیق کرد که جهانیان تکذیبم مى‏کردند، خداوند از او به من اولاد عنایت کرد.»(۵)
این سخنان صریح و بى‏شائبه از زبان مبارک پیامبر گرامى اسلام به خوبى مى‏رساند که خدیجه از چه موقعیت ممتازى در نزد پیامبر، و از چه شخصیتى برخوردار بوده است.
عایشه مى‏گوید: روزى نمى‏شد که پیامبر اسلام از خدیجه ذکر خیرى به میان نیاورد. به حدى که روزى غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخورده‏اى نبود که خداوند متعال بهتر از او نصیب تو کرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را که زنى بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه کرده و خواسته است که امتیاز جوانى خود را مطرح کند. اما خودش ادامه مى‏دهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناک شد، به حدى که موهاى جلوى سر مبارکش از شدت غضب تکان خورد و آنگاه آن جملات تحسین‏آمیز را (که فوقا نقل کردیم) درباره‏ى خدیجه بیان فرمود.
و باز عایشه مى‏گوید: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مى‏شد، پیامبر اسلام مى‏فرمودند: از گوشت آن براى دوستان خدیجه هم بفرستید. روزى به این وضع اعتراض کردم، ولى پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست مى‏دارم.» (۶)
آنچه ذکر شد فقط مشتى از خروار بود. وگرنه احادیث بسیار زیادى در دست داریم که از طریق دانشمندان اهل سنت هم نقل شده است و همه از اوصاف درخشان و شخصیت ممتاز و احترام فوق‏العاده‏ى خدیجه سخن مى‏گویند: از جمله در احادیث فراوان از طریق علماى عامه و خاصه، آمده است که: کامل‌ترین و بهترین زنان از نظر ایمان چهار تن بوده‏اند که عبارتند از آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، مریم دختر عمران (مادر حضرت عیسى مسیح) خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر پیامبر اسلام. (۷)
لذا به خاطر همین اوصاف و فضایل، همین شخصیت و بزرگوارى، همین کاردانى و شایستگى و عطوفت و درایت و سایر امتیازات فوق‏العاده‏ى آن بانوى عزیز بود که پیامبر اسلام، مادامى که خدیجه کبرى زنده بود، با زن دیگرى ازدواج نکرد و با آن که در آن زمان، شرایط خاص زمانى و مکانى و سنت‏هاى قومى و منطقه‏اى تعدد زوجات را به صورت امرى کاملاً عادى مى‏نگریست و مردان بسیارى در یک زمان چند همسر در خانه داشتند، و با آن که قوانین اسلام نیز با تحقق شرائط لازم این اجازه را در اختیار هر فرد عادى هم مى‏گذاشت - چه رسد به پیامبر خدا - باز رسول اکرم هم هرگز در طول حیات خدیجه از این حق خود استفاده نکرد.
نکته‏ى مهم آن که خدیجه در حساس‏ترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مى‏کرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مى‏تواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقع‏بین باشد.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:07
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

بانوى دانشمند و صاحب کمال
در شرح اوصاف و فضایل خدیجه، سخن تمام نمى‏شود مگر آن که به مراتب فضل و دانش وى نیز اشاره کنیم و بگوییم که او زنى دانشمند، پرتجربه، بسیار فهیم، بسیار روشن‏بین و صاحب‌کمال بود. هر مسأله‏اى را به دقت بررسى مى‏کرد، هرگز بدون علم و اندیشه چیزى را نمى‏پذیرفت و بدون تفکر و تعمق حرفى نمى‏زد. در آغاز رسالت به محض آن که متوجه شد تغییرات غیر عادى در پیامبر ایجاد شده و حتى وضع جسمانى آن حضرت و اعمال و رفتار و حرکاتش دگرگون شده است، در آن شرایط حساس، با دقت و تدبر و تفکر ویژه‏اى که داشت، بهتر و دقیق‏تر از بزرگترین دانشمندان علم روانشناسى به اصل مسأله پى برد و با قاطعیت و صراحت اعلام کرد که تمام آن تغییرات و پیدایش آن وضع خاص جسمانى براى پیامبر، آثار یک دگرگونى و تحول عمیق روحى و معنوى است و هیچ عارضه‏ى دیگرى وجود ندارد.
در زمانى بعضى از آشنایان و اطرافیان از گوشه و کنار و گاه به طور جسته گریخته و گاه آشکارا براى تغییر حال پیامبر ابراز نگرانى مى‏کردند، خدیجه با روشن‏بینى خاص و درک هوشمندانه‏اش خطاب به پیامبر گفت: «خداوند تو را هرگز عاجز و ناتوان مى‏سازد (و به بیماری‌هاى سخت جسمانى که باعث عدم تعدل و زمینگیرى شوند دچار نمى‏کند) چون تو در زندگى خود همیشه صله‏ى رحم داشته و دارى، مهمانى مى‏دهى و مهمان‌دوستى و مهمان‏نوازى مى‏کنى، از مستمندان و درماندگان دستگیرى مى‏کنى و فریادرس مظلومان هستى.» (۸)
نکته‏ى مهم آن که خدیجه در حساس‏ترین شرایط زندگى پیامبر اسلام - چه آن زمان که وجود مبارکش در آستانه‏ى نزول وحى قرار داشت و همه چیز دگرگون شده بود، و چه آن زمان که وحى الهى بر قلب پاکش نازل مى‏شد و جهانى را به لرزه درمى‏آورد - همواره رسول اکرم را به خوبى درک مى‏کرد. او را به طور صحیح شناخت و به واقعیت‏هاى والاى وجودش پى برد. رسالت او را به روشنى فهمید و آن را با تمام جانش پذیرفت و با همه‏ى توان خود در راه تثبیت و گسترش آن ایستادگى کرد. و به راستى که کمتر همسرى مى‏تواند این چنین حساس و فهمیده و با کمال و عمیق و عالم و واقع‏بین باشد.
چنین بانویى، با چنین اوصاف والایى، علاوه بر تمام امتیازاتش بهترین شریک غم و اندوه پیامبر نیز بود. و این صفتى است که هرگاه زنى منصف بدان باشد، یکى از مهم‌ترین عوامل موفقیت در زندگى مرد، و در تحکیم اصول و مبانى خانوادگى او به شمار خواهد رفت، به طورى که هرگز زیبایى و جمال و سایر نشانه‏ها و خصوصیات زنانگى نمى‏تواند جاى آن را پر سازند. توجه بدین امر، در زندگى خانوادگى خدیجه کاملاً مشهود و آشکار بود و اسناد معتبر حاکى از آن است.
«ابن‏اسحاق» یکى از سیره‏نویسان اولیه و معروف اسلام در این باره مى‏گوید: پیامبر اسلام هر چیز مکروهى را که مى‏دید و مى‏شنید و هر ناروایى را که بر او وارد مى‏گردید، محزون و متأثرش مى‏ساخت، هنگام بازگشت به خانه با خدیجه در میان مى‏گذاشت. و خداوند به وسیله‏ى خدیجه، آن مکروه و ناروا را فرج و گشایش عنایت مى‏فرمود. خدیجه همواره او را به ثبات و مقاومت دعوت مى‏کرد و با درایت و عطوفت خود دردها و رنج‏ها و آلام پیامبر را تسکین مى‏داد (و چنین شریک زندگى و غمگسار مهربانى همیشه یار و مددکار پیامبر بود) تا روزى که خدیجه از دنیا رفت و یک غمخوار فهیم و مصاحب و مشاور مهربان و صمیم از دست رفت...
این سیره‏نویس قدیمى نیز اعتراف مى‏کند که: مقام معنوى و اخلاقى حرمت بى‏مانند خدیجه به جایى رسید که مورد عنایت خاص الهى قرار گرفت. چنان که روزى جبرئیل به هنگام نزول وحى گفت: «اى پیامبر، سلام پروردگار یکتا را به خدیجه برسان.» پیامبر اسلام نیز به خدیجه گفت: «اى خدیجه، اینک جبرئیل درود پروردگار را به تو ابلاغ مى‏کند». آنگاه خدیجه در پاسخ گفت: «خداوند خود سلام است و آغاز سلام و درود از اوست، و درود و سلام بر جبرئیل...»
گفتار صاحب طبقات درباره خدیجه
«ابن‏سعد» یکى دیگر از مورخین اسلامى، در کتاب «طبقات» مى‏نویسد: «حضرت آدم در بهشت نگاهى به زندگى محمد صلی الله علیه و آله مى‏افکند و مى‏گوید: یکى از برتری‌هاى محمد صلی الله علیه و آله بر من این است که همسر او در راه اجراى اوامر خداوند با شوهرش همکارى و مساعدت نمود، و حال آن که همسر من، مرا در نافرمانى نسبت به دستورهاى الهى راه نشان داد.» (۹)
فرزندان خدیجه
از حضرت خدیجه چهار فرزند متولد شدند. پسرى به نام قاسم به دنیا آمد که طاهر و طیب لقب داشت، و کنیه‏ى «ابوالقاسم» براى پیامبر اسلام، از نام همین فرزند عزیز گرفته شده است. قاسم دوران نوزادى و شیرخوارگى را مدتى طى کرد و حتى تا مرحله‏ى پاگشودن و به راه افتادن هم زنده بود. اما هنوز از شیر گرفته نشده بود که بنا بر تقدیر الهى از دنیا چشم پوشید و به سراى باقى شتافت.
غیر از این فرزند پسر، خدیجه داراى سه دختر نیز شد که اسامى آنان زینب و ام‏کلثوم و فاطمه علیهماالسلام بود. آرى شخصیت والایى همچون خدیجه است که در دامان پاکش، پاکدامن‏ترین و پاکیزه گوهرترین بانوى جهان هستى، یعنى حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، پرورانده مى‏شود. آن خورشید تابانى که بنا بر اراده و مشیت الهى، از میان تمام فرزندان پیامبر، براى پدر بزرگوارش باقى مى‏ماند، تا براى مادرى انوار الهى و سادات جهان، انتخاب شود، و در دامان گهربارش فرزندان همچون ائمه‏ى معصومین علیهم السلام را پرورش دهد که خود، مشعلداران ارشاد و هدایت جهانیان باشند... آرى فاطمه سلام الله علیها این چنین مادرى داشت که «خدیجه» نامور گشته بود... (۱۰)
امام صادق علیه‏السلام نیز به آن اشاره فرموده‏اند: «عن مفضل بن عمر، قال: قلت لابى ‏عبداللَّه الصادق علیه‏السلام کیف کان ولاده فاطمه علیهاالسلام؟ فقال: نعم؛ ان خدیجه علیهاالسلام لما تزوج بها رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم هجرتها نسوه مکه فکن لا یدخلن علیها ولا یسلمن علیها و لا یترکن امراه تدخل علیه فاستوحشت لذلک و کان جزعها و غمها حذراً علیه.» (۱۱)
آرى، چون خدیجه علیهاالسلام به ازدواج رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درآمد زنان مکه رابطه خود را با خدیجه علیهاالسلام قطع کردند و دیگر به خانه‏ى او نمى‏آمدند. و در هنگام ملاقات به او سلام نمى‏کردند. رفت و آمد دیگران به خانه خدیجه علیهاالسلام را مراقبت کرده، مانع رفتن آنان به خانه او مى‏شدند. زنان مکه، خدیجه علیهاالسلام را تنها گذاردند، دیگر با او دوستى نمى‏کردند. خدیجه علیهاالسلام از این موضوع غمگین و ناراحت بوده و وحشت او را فراگرفته بود.
این ترک رفت و آمد و محاصره‏ى روحى خدیجه علیهاالسلام با مبعوث شدن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به رسالت شدیدتر شد. در این زمان چون رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله را دشمن خود مى‏دانستند هرگونه ارتباطى را با خدیجه علیهاالسلام که حامى اصلى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بود قطع کردند و خدیجه علیهاالسلام را در آن شرایط سخت تنهاى تنها گذاردند.
________________________________

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:08
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


زندگانی خدیجه الکبری

تبیین الگوهاى رفتارى مناسب براى فعالیتهاى اجتماعى، فرهنگى و... اساسى‏ترین نیاز زنان در جامعه ما به شمار مى‏رود، در این میان گروهى راه افراط پیموده، زنان را از هرگونه فعالیتى محروم مى‏سازند و عده‏اى دیگر حضور بى‏محابا در اجتماع را تنها نسخه شفابخش مى‏دانند.
مسلما دراظهارواعمال‏نظر پیرامون مسایل مربوط به جامعه زنان باید خاستگاه اسلامى آن را درنظر گرفت، زیرا سخنراندن بدون شناخت عمیق از سیره معصومان، جامعه زنان را از بستر اصلى خارج و در گرداب سطحى‏نگریها گرفتار مى‏سازد. ...
نگاه تاریخى و تحلیل واقعیتهاى موجود در زندگى شخصیتهاى مؤثر و مطرح جامعه زنان، در طول تاریخ اسلام، مى‏تواند ما را به خاستگاه اصلى نظرات دینى پیرامون زنان و تشخیص محدوده و نحوه فعالیتهاى اجتماعى آنان نزدیک سازد.
زندگى حضرت خدیجه را مى‏توان نمونه‏اى کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست؛ زیرا خدیجه(س) بیش از چهل‏سال از زندگى‏اش را در دوران جاهلیت‏سپرى‏کرد، آنگاه با غلبه بر تمام تضادهاى موجود اجتماعى دل به اسلام سپرد. و به اولین اجتماع کوچک اسلامى گام‏نهاد . زندگانى او چون پلى است که ابتداى آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامى است. از اینرو بررسى نقاط حساس زندگانى وى مى‏تواند ما را در دست‏یابى به الگوى مثبت‏یارى‏دهد و براى همه گروههاى جامعه، بهویژه زنان، که دوران جاهلیتها، تعصبها و هجوم فرهنگهاى بیگانه را تجربه کرده‏اند سودمند باشد.
اوضاع اجتماعى زنان درعصر جاهلى
کعبه، نماد توحید، با قامتى کشیده و استوار پابرجاى بود اما مردم پیرامونش بر اثر زندگى خشن بیابانى، عدم ارتباط با تمدنهاى دیگر و حکمفرمایى جهل و امیال نفسانى به سوى انحطاط گام برمى‏داشتند، انحراف از آیین توحیدى خلیل‏الله در تمام شئون حیاتى و اجتماعى آنان دیده‏مى‏شد و از افراد بى‏رحم و جاهل انباشته‏بود. نظام اجتماعى عربستان نظامى بیابانى بود، و زورمندترین جریان اجتماعى و قبیله‏اى در راس هرم قدرت جاى‏داشت. زنان که از لحاظ اجتماعى ضعیف‏ترین گروه جامعه بودند به طور کامل مقهور اراده و تمایلات مردان به شمار مى‏آمدند و در جنبه‏هاى اقتصادى، اخلاقى، فرهنگى و آداب و سنن اجتماعى تحت‏سلطه بودند.
گاه مردانى که نیاز مالى داشتند و یا در اندیشه توسعه ثروت بودند گروهى از زنان را خریدارى کرده، پس ازآموزش آوازخوانى و نوازندگى خانه‏هایى در اختیارشان مى‏گذاشتند و پرچمى که نشانه آزادى ورود همگان بود بر بام خانه‏هایشان نصب مى‏کردند. وظیفه این زنان کسب درآمد براى طبقه مسلط جامعه بود.اینکردار زشت چنان وقاحت‏خود را ازدست داده‏بود که ثروتمندان بى‏هیچ دغدغه‏اى به استثمار عفت وعزت زنان مى‏پرداختند و ازاین راه ثروتهاى کلان گرد مى‏آوردند.زمانى نیز تنها به خاطرازدیاد نسل به موجودیت زن احترام مى‏گذاشتند و براى رسیدن به این هدف ازهرراه ممکن سود مى‏جستند؛ برخى به طور اشتراکى زنى را به همسرى مى‏گرفتند وعده‏اى به طور قبیله‏اى زنى را به عقد درمى‏آوردند.
وقتى تار جهل به پود فقر گره‏مى‏خورد، مردم را به سنتهاى هولناک مى‏کشاند، دخترکشى تنها یکى از دههافجایع‏خوفناکى است که در جزیره‏العرب رواج‏داشت. براساس منابع موجود، «صعصعه‏بن ناجیه مجاشعى‏» جد فرزدق به تنهایى دویست‏وهشتاد دختر را از پدرانشان خرید و با پرداخت‏سه شتر براى هر کدام آنها را از مرگ حتمى نجات‏داد. این خبر مى‏تواند گستره وسیع نفوذ این سنت زشت را نشان‏دهد. فرزدق خاطره احسان جد خویش را چنین زنده کرده‏است:"وجدى الذى منع الوائدین واحیا الوئید فلم توئد."جدم همان شخصى است که دخترانشان را از زنده‏به‏گورکردن، بازداشت و زنده‏به گورشدگان را نجات‏داد و نگذاشت دفن‏شوند.
رویش ستاره
حضرت خدیجه(س) شصت‏وهشت‏سال پیش ازهجرت درمکه چشم به جهان گشود.پدرش خویلد از فرزندان اسدبن عبدالعزى به شمارمى‏آمد و مادرش فاطمه دخترزائده‏بن اصم بود. جد هردو «فهر» نام‏داشت و ازقبیله قریش بودند.
به روایتى پدرش قبل از جنگهاى فجار کشته‏شد و خدیجه را دردنیاى پرآشوب آن روزگارتنها نهاد.
از سرنوشت‏خدیجه(س) و نحوه زندگانى وى تا قبل از سنین میانسالى، اطلاع دقیقى دردست نیست اما آنچه مسلم مى‏نماید این است که او دردوران طفولیت تجربیاتى گرانسنگ اندوخته‏بود، شاید پانزده‏سال بیشتر ازعمرش نمى‏گذشت که شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانه خدا بود.
اولین متون تاریخى در مورد او به زمانى اشاره دارند که با ترتیب‏دادن کاروانهاى تجارى به کسب درآمد پرداخت او با مدیریت و درایتى قوىبه دور از رسم تجار زمانه که رباخوارى را از اصول اولیه کسب ثروت قرار داده‏بودند، به تجارت مضاربه‏اى روى‏آورد.
گرچه ستیز خدیجه(س) با تجارت ربوى، که گاه تا ازدست‏دادن زن و فرزند بدهکار مى‏کشید، خود مقوله‏اى مهم است اما تابناکترین صفحات زندگى او زمانى شکل مى‏گیرد که با وجود زیبایى ظاهرو برخوردارى از تمام صفات عالى زنانه هرگز در جامعه فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه‏اى از کمال و پاکى دست‏یافت که به وى لقب"طاهره‏" دادندنویسندگان در توصیف اوعباراتى چون"تدعى فى الجاهلیه الطاهره‏" در جاهلیت‏به طاهره نامیده‏مى‏شد، را به کار برده‏اند.
او از یارى فقرا روى برنمى‏گرداند و خانه‏اش پناهگاه نیازمندان بود."کرم و سخاوت‏" ،"دوراندیشى و درایت‏" و"عفت" از وى بانویى پارسا و مورد احترام همگان ساخت. لقب"سیده نساء قریش‏" که در آن زمان به وى داده‏شد، از نفوذ اجتماعى و عمق احساس احترام مردم به وى پرده برمى‏دارد. کمالات روحى و عقلى و حسن‏ظاهر وى سبب‏شد تا گروه کثیرى از مردان، اندیشه همسرى او را در سر بپرورانند "عقبه‏بن ابى‏معیط‏"،"صلت‏بن شهاب"،"ابوجهل" و"ابوسفیان" ازجمله مردان ثروتمند و صاحب نفوذ قریش بودند که دست تمنا به سوى او درازکردنداما خدیجه درخواست آنها را با ابراز بى‏علاقگى به ازدواج ردکرد. او در بخشى از گفتگوهایش با"ورقه‏بن نوفل اسدبن عبدالعزى‏"، پسرعمویش، نیافتن شخص موردنظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج دانسته‏است.خدیجه که بر آیین حنیف ابراهیم خلیل‏الله باقى‏بود، اوقاتى از روز را با علماى مذهبى مى‏گذراند و از سخنان و معارفشان بهره‏مى‏برد. در این نشستها گاه صحبت از ظهور پیامبرى از قریش به میان مى‏آمد که خدیجه را سخت در تفکر فرو مى‏برد.
روزى همراه گروهى از زنان با یکى از علماى یهود گفتگو مى‏کرد که رهگذرى جوان و بلندقامت توجهشان را جلب‏کرد. عالم یهودى از خدیجه خواست او را به مجلس فراخواند او رهگذر را به منزل آورد، عالم یهودى از جوان خواست کتف خود را بنمایاند. رهگذر پیراهن خود را کنارزد. او به دقت نگریست، درخشش نور نبوت را که در کتابهایشان بشارت داده شده بود، در کتفش دید و گفت: این مُهر پیامبرى است.
خدیجه، بعد از سؤال از دلیل عالم یهودى و دریافت جواب گفت: اگرعموهایش اینجا بودند اجازه نمى‏دادند تو چنین کنى، زیرا بهشدت از وى مراقبت مى‏کنند.
عالم یهودى گفت: او با زنى از قریش که بزرگ قبیله‏اش شمرده‏مى‏شود، ازدواج خواهدکرد.علاوه بر این یک‏بار نیز درخواب دید که خورشید بالاى مکه چرخید و درخانه‏اش فرودآمد. او این خواب را با پسرعمویش"ورقه‏"، که مسیحى بود و با کتب آسمانى آشنایى داشت، درمیان نهاد. ورقه گفت: با مرد بزرگى که شهرت جهانى مى‏یابد ازدواج خواهى‏کرد.
مجموعه شواهد فوق خدیجه را وامى‏داشت که از راهى عاقلانه گمشده‏اش را سوى خود بکشاند، پس شخصى را نزد امین قریش فرستاد و پیام‏داد که با مقدارى ازاموال او به تجارت بپردازد و چون امین پذیرفت او را با بهترین کالاها و غلامش میسره راهى شام کرد.گروه کثیرى از تاریخ‏نگاران براین عقیده‏اند که ابوطالب از خدیجه(س) خواست تا مالى براى تجارت در اختیارمحمد(ص) بگذارد.گروهى دیگر با این نظر به مقابله پرداخته، مى‏گویند: عزت و شرف ابوطالب اجازه‏نمى‏داد که آنها اجیر شخص دیگرشوند. پس باید گفت که وى بهطور مضاربه به تجارت پرداخت و اجیر خدیجه نشد.میسره در بازگشت کرامات امین قریش، خصوصا ملاقات راهب با وى ، را براى خدیجه بازگوکرد.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:08
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

فصل وصل
جوانه‏هاى مهراینک درخدیجه به بارنشسته‏بود، او جوانى پاکدامن و امین پیش روى خود داشت که عرق نجابت از صورتش ریزان و پاکى دلش از صداقت‏سیمایش آشکاربود. بانوى قریش بطور مستقیم تقاضاى ازدواج کرد. او به امین قریش چنین گفت:"یابنعم انى رغبت فیک لقرابتک وسطتک فى قومک وامانتک وحسن خلقک وصدق حدیثک.‏"
اى پسرعمو، من به خاطرخویشاوندى، شرافت تو درمیان مردم، امانت، خوش‏خلقى و راستگویى‏ات به تو تمایل پیداکردم.
محمد(ص) پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و عمویش ابوطالب را ازآنچه رخ داده‏بود آگاه‏ساخت. ابوطالب همراه جمعى از بنى‏هاشم به نزد عموى خدیجه"عمروبن اسد"رفت و تقاضاى ازدواج کردند. ابوطالب هنگام خواندن عقد گفت: ... او به خدیجه و خدیجه به وى علاقه‏دارد اینجا جمع شده‏ایم که با رضایت‏خودش خطبه بخوانیم.»
به این ترتیب خورشید مکه، درحالى که تنها بیست‏وپنج‏سال ازعمرش را پشت‏سرمى‏گذاشت ، بر بام بخت‏سرور زنان قریش تابیدن گرفت، خدیجه،همسرآفتاب‏ شد و فصل نوینى در زندگى هردو پدیدآمد. خدیجه(س) با محمد(ص) پیوندى ابدى برقرارساخت؛ همدل، همسر، همراز وى شد.
قبل از طلوع وحى
بعد از مراسم خواستگارى، خدیجه پسرعمویش ورقه را خواست و گفت: نزد محمد(ص) برو و بگو: غلامان و کنیزان و هرآنچه مالک آنم به تو بخشیدم؛ هرگونه که بخواهى مى‏توانى درآنها تصرف کنى.پس ورقه میان زمزم و مقام ایستاد و با صداى بلند ندا در داد: اى گروه عرب! خدیجه شما را شاهد قرار مى‏دهد بر اینکه اونفس ومال وغلامان وهرآنچه دارد را به محمد بخشیده است.
البته سرور زنان قریش درعمل نیزگفتارش را به اثبات رساند، به نوشته مورخان او وقتى ازعلاقه پیامبر به اخلاق پاک زید،"یکى ازغلامانش‏" آگاه‏شد، غلام را به وى بخشید.(اوهمان شخصى است که جزء سابقین دراسلام شد).
توان اقتصادیش را تا لحظه وفات درخدمت همسرش قرارداد ودرسایه عشق فرصت عبادت وخلوت بیشتر درغارحرا را برایش فراهم مى‏ساخت.
البته زندگى سرورزنان قریش درکناراین امتیازات با تلخیهایى نیزهمراه بود؛ زنان آن روزگارچون مردان با مفاهیمى مانند خوش رفتارى، راستگویى و امانتدارى بیگانه بودند و فلسفه ازدواج خدیجه با یتیم تهیدست قریش را درک نمى‏کردند. از اینرو لب به طعنه مى‏گشودند، خواسته یا ناخواسته سروربانوان قریش را دراندوه فرو مى‏بردند. آنها روابط خود را با خدیجه قطع‏کردند و او را تنها گذاشتند.
بزرگ بانوان قریش براى رویارویى با این پدیده زشت جاهلى زنان را گردآورد و گفت: از زنان عرب شنیده‏ام که شوهران شما برمن خرده مى‏گیرند که چرا با محمد(ص) وصلت کرده‏ام. اینک از شما مى‏پرسم آیا مانند محمد درجمال، خوش‏رفتارى، خصلتهاى پسندیده و فضل و شرف دراصل و نسب درمکه وغیرآن سراغ‏دارید؟ گرچه خدیجه با طرح این سؤال به آنان فهماند که همسنگى براى محمد(ص) یافت نمى‏شود اما نتوانست زنگار جهل دلهاشان را پاک‏کند ودر رفتارشان دگرگونى محسوسى پدید آورد.
رسالت غیرعلنى
خدیجه(س) پیوسته درانتظاردرخشش انوار نبوت ازسیماى مهربان همسرش بود از اینرو وقتى پیامبرازغارحرا به خانه آمد و ماجراى نزول فرشته وحى را برایش بازگفت، بى‏درنگ آن را تاییدکرد و به درستى گفتار پیامبرایمان‏آورد.او گفت: اى پسرعمو، شاد و ثابت‏قدم باش. سوگند به کسى که جان خدیجه دردست اوست، من امیدوارم تو پیامبراینامت‏باشى.
حضرت خدیجه (س) در تمام مراحل زندگیش با پیامبر گرامی اسلام یار وآرام بخش ایشان بود. البته جایی برای تعجب وجود ندارد چرا کهدرمحدوده روابط سالم خانوادگى این کارمنطقى و آرمانى است؛ روابطى که آیین اسلام نیزبه آن تاکید نموده‏است."هوالذى خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها."(روم/۲۱)او کسى است که براى شما ازخودتان زوجهایى آفرید تا آرامش یابید.نمونه‏هاى متنوعى ازایجاد آرامشدر زندگى خدیجه(س) و پیامبر اکرم(ص)وجود دارد. ابن‏هشام مى‏نویسد:
"خدیجه(س) به پیامبر(ص) ایمان‏آورد، گفتارش را تصدیق‏کرد واو را یارى‏داد واولین شخصى است که به خدا و رسولش و درستى آیات الهى ایمان‏آورد. خداوند به این طریق به پیامبرش آرامش‏داد به نحوى که هیچ خبر ناراحت‏کننده‏اى ازقبیل رد و تکذیب را نمى‏شنید مگراینکه خداوند به واسطه خدیجه(س) گشایشى برایش ایجاد مى‏کرد. وقتى خدا پیامبرش را به خدیجه(س) برمى‏گرداند، او را ثابت‏قدم مى‏کرد؛ دشواریها را براو آسان مى‏کرد و تصدیقش کرده، کار مردم را برایش آسان مى‏ساخت رحمت‏خدا براو باد."
آنچه بر عظمت این خدمت مى‏افزاید این است که هیچ‏گاه خود از راحتى ظاهرى مطلوبى برخوردار نشد، نه آن زمان که با رسول خدا(ص) ازدواج‏کرد و طعن و ملامت‏شنید و نه در مراحل دیگر. تاریخ بهخوبى اسم برخى از آزاردهندگان و برهم‏زنندگان آرامش خانه رسول(ص) را ثبت کرده‏است."ابولهب، حکم‏بنعاص‏بن امیه، عقبه‏بن ابى‏معیط، عدى‏بن حمراثقفى و ابن‏الاصداء هذلى‏" همسایگانى بودند که آزارش مى‏دادند. و آسایش را ازخانه وى سلب مى‏کردند. یکى از اینان، هنگامى که پیامبر(ص) درحال نماز بود، رحم گوسفندى را برسرآن بزرگوار انداخت.یک‏بار نیز شخصى خاک برسرآن حضرت ریخت، پیامبر(ص) با همان حال به خانه رفت. وضع پریشان پدرهمه را در نگرانى و اندوه فروبرد. یکى ازدختران رسول(ص) بپاخاست، خاک از سر پدر زدود و گریست. پدر گفت: دخترکم گریه‏نکن خداوند نگاهبان پدرت است.
جُهال عرب براى انتقام ازپیامبر(ص) تصمیم گرفتند بستگان وى را از خانه‏هایشان بیرون‏کنند. ازاینرو دختر خدیجه(س) را طلاق‏دادند و ضربه‏اى دیگر به سرورزنان قریش واردساختند. بااین حال بانوى پارساى پیامبر(ص) با درایت و صبرمحیط خانه را آرام‏مى‏ساخت و حتى براى رفع ناراحتى‏هاى پیامبر(ص) تلاش مى‏کرد.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:09
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

ایمان خدیجه (س)
حذیفه:"خدیجه(س) سابقه نساءالعالمین الى الایمان بالله وبمحمد(ص)". خدیجه(س) در بین زنان اولین زنی بود کهبه خدا ومحمد(ص)ایمان آورد.
ابن‏عباس:" کانت‏خدیجه(س) بنت‏خویلد اول من آمن بالله ورسوله وصدق محمدا فیما جاء بهعن ربه."
خدیجه(س) اولین کسى بود که بهخدا و رسول(ص) ایمان‏آورد. و محمد(ص) را، در آنچه از سوى خدایش آورده‏بود، تصدیق‏کرد.
ابن‏هشام:" آمنت‏به خدیجه(س) بنت‏خویلد وصدقت‏بماجاء مناللهووازرته على امره وکانت اول من آمن بالله وبرسوله وصدق بما جاء منه."
خدیجه دختر خویلد به او [محمد] ایمان‏آورد وآنچهرا ازطرف خدا آورده تصدیق‏کرد، او را در کارش یارى‏داد. واولین کسى بود که به خدا ورسول ودرستى آنچه آورده‏بود ایمان‏آورد.
مسلم:" کانت‏خدیجه وزیره صدقعلىالاسلام کان یسکن الیها."
خدیجه وزیرپیامبربود، اسلام را تصدیق‏کرد وپیامبربه واسطه اوآرامش مى‏یافت.
طبرى:" فلما اکرم رسول‏الله بنبوته آمنت‏به خدیجه."
وقتى پیامبربه نبوت تشرف‏یافت، خدیجه به او ایمان‏آورد.
اظهاراسلام
خدیجه درهمان دوران دعوت پنهانى (سه سال اول) اسلام خود را اعلام‏کرد. ابویحیى بن‏عفیف ازپدرش و اوازجدش عفیف، که تاجرمشهورى بود روایت کرده که وقتى پاى به مسجدالحرام نهاد با منظره‏اى شگفت روبه‏رو شد او سه نفر را در حال نمازخواندن دید. از ابن‏عباس درباره کردار آنها پرسید. گفت: نفر نخست مدعى نبوت است، مرد پشت‏سرش على وآن زن هم همسر محمد(ص) خدیجه است. غیراز اینها کسى را براین آیین سراغ ندارم.
حضرت‏على(ع) خود خاطره آن روزها را چنین بیان مى‏کند:" لم‏یجمع واحد یومئذ فىالاسلام غیررسول‏الله وخدیجه وانا ثالثهما ارى نورالوحى والرساله اشم ریح النبوه."کسى آنروز دراسلام جمع‏نشد غیرازرسول‏خدا، خدیجه و من سومین آنها بودم. نوروحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را به مشام احساس مى‏کردم.
وجود شخصیتهایى چون ابوطالب و خدیجه، به این دلیل که داراى موقعیت‏برتراجتماعى بودند، ازبار فشارهاى روانى و ظاهرى مشرکان علیه آیین نوپاى محمدى(ص) تا حدود زیادى مى‏کاست.ابوطالب به خاطراینکه بتواند همچنان به یارى رسول خدا(ص) ادامه‏دهد ایمان خویش را پنهان‏داشت وموقعیت اجتماعى و قبیله‏اى خود را حفظ کرد.اما خدیجه با شهامت تمام همراه على(ع) دراعلام موجودیت جامعه کوچک اسلامى شرکت‏جست و ازموقعیت اجتماعى خویش چشم‏پوشى کرد.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:09
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


دعوت آشکار
سه‏سال پس ازآغازبعثت، پیامبراکرم دعوتش را علنى‏ساخت.
ابوطالب، خدیجه وعلى(ع) با جان و دلازوى پشتیبانى کردند. خدمات حضرت خدیجه دراین دوران ازدو جنبه قابل ارزیابى است.
۱- حمایت اجتماعى
حضرت خدیجه(س) به دلیل وجهه مناسب اجتماعى توانست‏بارها پیامبررا از شرجهال برهاند؛ براى مثال پیامبر(ص) در ایام حج، بالاى کوه صفا رفت و با صداى بلند نداداد که، اى مردم من فرستاده پروردگارم. آنگاه به کوه مروه رفت و سه‏بارسخن پیشین را تکرارکرد. عربهاى متعصب هریک سنگى برداشته درپى پیامبر روانه‏شدند.
ابوجهل سنگى پرتاب‏کرد که به پیشانى رسول اکرم(ص) اصابت‏کرد، خون از پیشانى‏اش جارى‏شد. پیامبر به کوه ابوقبیس رفت، مشرکان نیزدرپى او روانه‏شدند. حضرت على(ع) خود را به خدیجه رساند و موضوع را به وى بازگفت. اشک برگونه‏هاى خدیجه جارى‏شد، ظرفى ازغذا برداشت و براى یافتن پیامبرباعلى(ع) راهى کوهها و دشتها شد. جبرییل برپیامبر(ص) نازل‏شد و فرمود: از گریه خدیجه ملایک به گریه آمدند. او را بخواه، سلام برسان، بگو خدا به تو سلام مى‏رساند. و او را به خانه‏اى بهشتى که از نور زینت‏شده، بشارت‏بده.
خدیجه و على پیامبر را یافته، به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه حمله‏ورشده، خانه را سنگباران کردند. خدیجه بیرون‏آمد وگفت: آیا از سنگباران کردن خانه زنى که نجیب‏ترین قوم شماست، شرم ندارید؟
مردم با شنیدن سخنانش پراکنده شدند و او براى مداواى همسرش به خانه بازگشت. پیامبراسلام(ص) سلام خدا را به وى رساند. اودرپاسخ گفت:
ان الله هو السلام و منه السلام وعلى جبرییل السلام وعلیک یارسول‏الله السلام وبرکاته. خدا خود سلاماست وسلام از اوست و سلام برجبرییل و برتو اى رسول‏خدا، رحمت و برکات خداوند برتو باد.
۲- حمایتهاى عملى و مالى
حضرت خدیجه نه‏تنها ازاعتبارو موقعیت اجتماعى خود براى دفاع ازرسول‏اکرم سود مى‏برد، بلکه با ورود به صحنه‏هاى دشوار به دفاع ازحریم نبوت پرداخت. او خود در شعب ابى‏طالب حضوریافت.و همراه پیامبر سه‏سال درآنجا به سربرد. این سه‏سال را مى‏توان سالهاى اوج فداکارى خدیجه نامید. او درطول سه‏سال تحریم اقتصادى تامین نیازهاى مالى مسلمانان را برعهده داشت.علاوه براموال خدیجه، ثروت بستگان او مانند حکیم‏بن حزام نیز درجهت‏یارى دین محمدى(ص) صرف مى‏شد.
پیامبراکرم بارها فداکارى حضرت خدیجه را مطرح‏ساخت و براین حقیقت که او در راه اسلام از اموالش گذشت تاکیدکرد.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:09
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


به سوى معبود
خدیجه بیست‏وچهارسال با پیامبر زندگى‏کرد و سرانجام دربستربیمارى افتاد. پیامبر(ص) که بربالین او حاضربود، ضمن گفتگوى با وى فرمود: خدا تو را با مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم برابرى داده‏است.
وقتىروح خدیجه به سوى جهان جاودان پرکشید پیامبرسخت گریست. چون درحجون قبرى برایش کندند، پیامبر خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک ازچشمانش مى‏بارید داخل قبر شد و خوابید، افزونتر از قبل گریست و او را دعاکرد.آنگاه برخاست و با دست‏خویش همسرش را درقبرگذاشت.چون درآن زمان نماز میت واجب نشده‏بود، نماز بر وى خوانده‏نشد.فاطمه، یادگارخدیجه گرد پدرمى‏گشت، خود را به دامان او مى‏آویخت، بهانه مادر مى‏گرفت و دل دردمند پدر را آتش مى‏زد. پیامبرجزسکوت چیزى نداشت؛ جبرییل نازل‏شد و گفت: اى پیامبر، به فاطمه بگو خدا براى مادرت قصرى از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و درآنجا هیچ سختى و تلخى نیست.
به این ترتیب فرشته الهى پایان رنجها و محنتهاى خدیجه را اعلام‏کرد.
محققان زمان وفاتش را سه‏سال قبل ازهجرت مى‏دانند.در سال‏۷۲۷ه.ق قبه‏اى بر قبر وى ساختند که درسال ۱۳۴۴ه.ق به وسیله وهابیون ویران‏شد.
به یاد تو
قلب پرمهرپیامبر(ص) هیچ‏گاه نام خدیجه را از صفحه خویش پاک‏نکرد و چراغ مهروى را تا آخر عمر فروزان نگاه‏داشت. او دوستداران خدیجه را دوست مى‏داشت. عایشه مى‏گوید: روزى خواهر خدیجه خواست‏خدمت پیامبر بیاید. تا رسول‏خدا نام خدیجه را شنید، چشمانش برق‏زد. گفتم: چقدر زیاد به فکرش هستى. پیرزنى بود که مُرد و خدا بهتر از آن را به تو رسانده‏است.
پیامبر به شدت برآشفت و فرمود: والله بهتر ازخدیجه روزى من نشده‏است. وقتى مردم مرا تکذیب کردند به من ایمان‏آورد و زمانى که مردم ازانفاق ثروت خویش خوددارى مى‏کردند مال خود را انفاق‏کرد.
پیامبر چنان شخصیت‏خدیجه را بزرگ مى‏شمرد که گفتارش دیگران را به شگفتى وامى‏داشت. عایشه مى‏گوید: به هیچ‏کس به اندازه خدیجه حسرت نبردم، بهخاطر یادکرد پیامبرازاو.رسول‏خدا از خدیجه چنان یادمى‏کرد که گویا جز او زنى در عالم نبود.هیچ‏گاه پیامبرازخانه بیرون نمى‏رفت مگراینکه خدیجه را مى‏ستود.
پیامبر در سالگرد وفاتش اشک‏ریخت و او را دعاکرد.او به زنانش مى‏فرمود: فکرنکنید مقامتان بالاتر ازاوست زمانى که کافر بودید، ایمان‏آورد و مادر فرزندانم است.آن بزرگوارروزى چهارخط بر زمین کشید و پرسید: مى‏دانید چیست؟ حاضران اظهار بى‏اطلاعى کردند. حضرت فرمود: بافضیلت‏ترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دخترخویلد، فاطمه دخترمحمد(ص)، مریم دخترعمران و آسیه دخترمزاحم همسر فرعون.
روزى به اصحاب فرمود: از مردان، تعداد بسیارى به کمال رسیدند و ازمیان زنان به کمال نرسیدند مگرمریم دختر عمران، آسیه دخترمزاحم زن فرعون، خدیجه دخترخویلد و فاطمه دخترمحمد.
سالها بعد وقتى خواستند خبرخواستگارى على(ع) از فاطمه(ع) را به اطلاعش رسانند، گروهى از زنان به نزدش آمده، گفتند: با پدرو مادرهایمان فدایت‏شویم اى رسول‏خدا، براى کارى جمع‏شده‏ایم که اگر خدیجه زنده‏بود چشمش روشن مى‏شد. تا نام خدیجه برده‏شد، پیامبرگریست. ام‏سلمه پرسید براى چه مى‏گریید؟ فرمود:
«خدیجه واین مثل خدیجه صدقتنى حین یکذبنى الناس وایدتنى على دین الله واعانتى علیه بمالها ان الله عزوجل امرنى ان ابشر خدیجه بیت فى الجنه من قصر الزمرد لاصعب فیه ولانصب.»
خدیجه! و کجاست مثل خدیجه؟ زمانى که مردم تکذیبم کردند تصدیقم کرد. بردین خدا یاریم نمود. و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان‏داد تا او را به قصرى زمردین بهشتى که سختى و محنت در آن نیست‏بشارت‏دهم.
_______________________________
منابع:
الاصابه فى تمییزالصحابه، تاریخ طبرى، اسلام و عقاید و آراء بشرى یا «اسلام و جاهلیت‏»،قصص‏العرب،سیراع لام‏النبلاء،الاستیعاب،طب ات کبرى ابن‏سعد،سیره نبوى ابن‏هشام،اسدالغابه،تاریخ الخمیس،الصحیح من سیره‏النبى،نهایه‏الارب، الکامل فى التاریخ،بحارالانوار، الاستیعاب،سیره حلبیه،امالى صدوق، المستدرک على صحیحین،نهج‏البلاغه، خطبه قاصعه، کشف‏الغمه، مناقب آل ابى‏طالب،الفصول المهمه، سفینه‏البحار.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-04-2010, 15:10
http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)


در وصف خدیجه الکبری
خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد.
خدیجه آن قدر ارزش الهی داشت که برای او مانند مریم مائده های آسمانی نازل می شد. رسول خدا (ص) می فرمایند:
خداوند از میان زنان چهار زن را برتری داده است. آسیه .مریم.خدیجه.فاطمه از عایشه ، زوجه پیامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید . رسول الله ( ص ) پیوسته از او به نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده است " .
عایشه سپس نقل می کند : روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم : خدیجه پیر زنی بیش نبوده و خداوند بهتر از او را به تو عطا کرده است. پیغمبر(ص) سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ایمان آورد.روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی نسبت می دادند ، او مرا تصدیق کرد ، روزی که همه از من روی می گردانیدند ، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج
کرد خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود . عایشه می گوید : با خود گفتم دیگر از خدیجه به بدی نام نخواهم برد. عایشه می گوید:‹‹من در مورد زنان پیامبر از هیچ کدام به اندازه خدیجه حساس نبودم زیرا پیامبر مرتب از او تعریف می کرد و من هرگز او را ندیده بودم..
در شجره ی طوبی آمده است:خدیجه علیها سلام زیباترین زنها از نظر جمال، کاملترین از نظر عقل، تمام ترین از نظر رأی وتصمیم گیری،وزیادترین از نظر عفت،دین،حیا، مرووت ومال بود.

پیامبر(ص) فرمود:‹‹ اسلام با شمشیر علی(ع)و مال خدیجه(س) بر پا و استوار شد واستقامت یافت.›› اگر خدیجه نبود کدام زن شایستگی آن را داشت که مادر حضرت فاطمه علیها سلام باشد و اگر فاطمه نبود چه کسی شایستگی فرزندی خدیجه را داشت و اگر پیامبر(ص) نبود خدیجه وفاطمه چگونه می توانستند به مقام سروری زنان عالم نایل آیند.
درباره‌ خدیجه‌، همسر گرامی‌ پیامبر اکرم‌(ص‌)، اطلاعات‌ زیادی‌ گزارش‌ نشده‌ است‌ و کاش‌ فقط‌ با کمبود اطلاعات‌ روبه‌ رو بودیم‌. زیرا همان‌ گزارشاتی‌ هم‌ که‌ واصل‌ شده‌ دارای‌ تناقصات‌ فراوان‌ و شگفت‌ آور است‌ و متأسفانه‌ آن‌ قسمتی‌ که‌ بر سر زبانها جریان‌ دارد، زندگی‌ واقعی‌ آن‌ بانوی‌ بزرگوار را به‌ نمایش‌ نمی‌گذارد و این‌ مقاله‌، در پی‌ آن‌ است‌، تا علاوه‌ بر آنچه‌ که‌ بر افواه‌ جاری‌ است‌ سیمای‌ دیگری‌ از خدیجه‌ کبری‌ عرضه‌ کند. در سرزمین‌ حجاز، مردی‌ پا به‌ عرصه‌ زندگی‌ گذاشت‌ نام‌ احمد (یا محمد (ص‌)) را برایش‌ در نظر گرفتند و او همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در چند دهه‌ بعد، بشریت‌ را با آئینی‌ آسمانی‌ آشنا کرد. و بارزترین‌ نقطه‌ عطف‌ را در طومار دینداری‌ رقم‌ زد.
براستی‌ چه‌ ویژگی‌هایی‌ در آن‌ شخص‌، موجب‌ گزینش‌ الهی‌ وی‌ شد؟ نگارنده‌ مقاله‌ در صدد پرداختن‌ به‌ این‌ موضوع‌ نیست‌. ولی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ سیمای‌ خدیجه‌ طاهره‌، ناگزیر از ذکر بعضی‌ خصوصیات‌ محمد (ص‌) است‌. آن‌ حضرت‌ مظهر و نماد پاکی‌ و پاکیزگی‌ بود. کسی‌ بود که‌ در جامعه‌ منحط‌ آن‌ دیار، به‌ عنوان‌ یک‌ فرد پسندیده‌ و ستوده‌، شهرت‌ یافت‌ و راستگو و راست‌ کردار بود و در شهر نا آشنا با آب‌، به‌ پاکیزگی‌، بسیار اهمیت‌ می‌داد.
استحمام‌ و مسواک‌ زدن‌ جزو برنامه‌ مستمرش‌ محسوب‌ می‌شد. درد مردم‌ و جامعه‌ آزارش‌ می‌داد و برای‌ رفع‌ آلام‌ مردم‌ اقدام‌ عملی‌ نیز می‌کرد و به‌ همین‌ دلیل‌ در گروه‌ معدود جوانمردان‌ و آزادگان‌ جای‌ گرفت‌ و همه‌ از خود می‌پرسیدند چنان‌ شخصی‌ برای‌ ازدواج‌ چه‌ برنامه‌ای‌ خواهد داشت‌؟ و معیارهای‌ انسانی‌ که‌ صلاحیت‌ ابلاغ‌ وحی‌ الهی‌ را دارا خواهد شد، برای‌ پیوند زناشوئی‌ چیست‌؟ گزیده‌ گزیش‌ شده‌ الهی‌ کیست‌ و باید چه‌ صفائی‌ داشته‌ باشد؟ آیا همانطور که‌ خدا از میان‌ آدمیان‌، وی‌ را به‌ دلایل‌ انسانی‌ و صفاتی‌ نیکو برگزید، او نیز از میان‌ بانوان‌ آن‌ دیار، کسی‌ را گزینش‌ خواهد کرد که‌ چنین‌ باشد؟ مگر غیر از این‌ احتمال‌ دیگری‌ متصور است‌؟
پس‌ سیمای‌ همسر محمد را باید از این‌ منظر در کتب‌ تاریخ‌ جستجو کرد. آری‌، خدیجه‌ همان‌ کسی‌ است‌ که‌ در جامعه‌ مکه‌ به‌ طاهره‌ یعنی‌ بانوی‌ پاک‌ مشهور شد. گر چه‌ جامعه‌ جاهلی‌ آن‌ زمان‌ به‌ تدریج‌ با پاکی‌ و پاگیزگی‌ به‌ مفهوم‌ عام‌ آشنا می‌شد، ولی‌ قدر مسلم‌ با پاکی‌ بیگانه‌ هم‌ نبود و پاکان‌ را می‌ستود و به‌ همین‌ دلیل‌ خدیجه‌ را، طاهره‌ لقب‌ داد و احمد را محمد. طاهره‌، لقبی‌ که‌ نماد تمام‌ نمای‌ خوبی‌ در آن‌ زمان‌ و آن‌ دیار بود.
بنابر این‌، حلقه‌ اتصال‌ محمد و خدیجه‌ (طاهره‌) را براحتی‌ می‌توان‌ از این‌ رهگذر بدست‌ آورد و از بسیاری‌ از گزارشات‌ نامعقول‌ دوری‌ جست‌. گزارشاتی‌ که‌ در پی‌ آنند تا خدیجه‌ را دارای‌ ثروت‌ فراوان‌ و بی‌ حساب‌ معرفی‌ کنند و همان‌ را، نقطه‌ آغاز این‌ آشنائی‌ و ازدواج‌ دانسته‌ و نوشته‌اند.
خدیجه‌ قبل‌ ازدواج‌ با حضرت‌ محمد (ص‌) دو بار دیگر ازدواج‌ کرده‌ و دارای‌ چند فرزند نیز بوده‌ و زمان‌ ازدواج‌ با محمد (ص‌)، ۴۰ سال‌ و یا کمی‌ بیشتر سن‌ داشته‌ است‌ و نیز می‌گویند خدیجه‌ بود که‌ پیشنهاد ازدواج‌ با محمد را مطرح‌ کرد. اینکه‌ معروف‌ است‌ خدیجه‌ طاهره‌ قبل‌ از ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) ۲ بار ازدواج‌ کرده‌، صرفاً یک‌ گزارش‌ تاریخی‌ است‌ که‌ متضاد آن‌ نیز گزارش‌ شده‌ و در چند کتاب‌ تاریخی‌ آمده‌: «ان‌ النبی‌ (ص‌) تزوج‌ بها و کانت‌ عذرا (پیامبر گرامی‌ با خدیجه‌ ازدواج‌ کرد در حالیکه‌ خدیجه‌ دوشیزه‌ و باکره‌ بود) ولی‌ مظلومیت‌ مضاعف‌ خدیجه‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ دست‌ بعضی‌ سیره‌ نویسان‌ کم‌ دقت‌ و راویان‌ اولیه‌ مغرض‌ رقم‌ خورده‌ است‌.
آنان‌ دلیل‌ ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌ را وجود فرزندانی‌ از آن‌ ازدواج‌ها می‌دانند در حالیکه‌ کودکان‌، مورد اشاره‌ مورخان‌ فرزندان‌ خواهر خدیجه‌ یا فرزندان‌ شوهر خواهر خدیجه‌ از زن‌ دیگر بودند که‌ علی‌ الظاهر بعد از مرگ‌ والدین‌ آنها (یا هر دلیل‌ دیگری‌) و فقدان‌ سرپرست‌ آن‌ بانوی‌ نمونه‌، فداکاری‌ کرد، آنها را به‌ نزد خود آورد و به‌ همراه‌ پیامبر گرامی‌ (ص‌) با تمام‌ محبت‌ از آنها نگهداری‌ می‌کرد و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ خدیجه‌، علاوه‌ بر صفت‌ طاهره‌، دارای‌ لقبی‌ دیگر یعنی‌ «ام‌ الایتام‌، مادر یتیمان‌ نیز هست‌. و این‌ لقب‌ در رابطه‌ با مادری‌ کردن‌ وی‌ در حق‌ آن‌ کودکان‌ است‌.
البته‌ این‌ عنوان‌ را مردم‌ آن‌ دوران‌ به‌ وی‌ دادند و بدیهی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ طاهره‌ خدیجه‌ راضی‌ به‌ کاربرد کلمه‌ ایتام‌ و یتیمان‌ نبوده‌ باشند زیرا او فقط‌ مادری‌ کرده‌ بدون‌ هیچگونه‌ طعن‌ و نیش‌. حال‌ آنکه‌ در لقب‌ مذکور، نوعی‌ بی‌ مهری‌ مشاهده‌ می‌شود.
بهر جهت‌، این‌ لقب‌ را هر کس‌ به‌ خدیجه‌ داده‌ باشد نشان‌ از روحیه‌ بلند و انسانی‌ خدیجه‌ دارد. حس‌ نوعدوستی‌، فداکاری‌ و آزادگی‌ همان‌ ویژگیهایی‌ که‌ شوی‌ او نیز در مرتبه‌ بالاتر، دارای‌ آن‌ بود. متأسفانه‌ در گزارش‌ بعضی‌ راویان‌ مغرض‌، نه‌ تنها با انتساب‌ این‌ فرزندان‌ به‌ خدیجه‌، ویژگی‌ فداکاری‌ و انسانیت‌ او نادیده‌ گرفته‌ شده‌، بلکه‌ همان‌ فرزندان‌ را یکی‌ از دلایل‌ ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌ قلمداد کرده‌اند.
هر چند که‌ گزارشگران‌ دیگری‌ به‌ این‌ واقعیت‌ مهم‌ پی‌ برده‌ و آن‌ را تصحیح‌ کرده‌اند. از دلایل‌ محکم‌ در رد ازدواج‌های‌ قبلی‌ خدیجه‌، گزارشی‌ هست‌ که‌ در بسیاری‌ از کتب‌ تاریخ‌ آمده‌ و کسی‌ نیست‌ که‌ آنرا نشنیده‌ باشد. این‌ مضمون‌ که‌ می‌گویند، خدیجه‌ به‌ دلیل‌ شخصیت‌ ممتازش‌، دارای‌ خواستگارهای‌ فراوان‌ بود و بزرگان‌ و اشراف‌ قریش‌، خواهان‌ ازدواج‌ با وی‌ بودند ولی‌ او به‌ تمام‌ اشراف‌ مدعی‌ جواب‌ رد داد و چون‌ جواب‌ مثبت‌ به‌ محمد داد، مورد اعتراض‌ زنان‌ قریش‌ واقع‌ شد که‌ چرا به‌ احدی‌ از امیران‌ جواب‌ مثبت‌ ندادی‌ اما با یتیم‌ ابوطالب‌ (محمد) ازدواج‌ کردی‌؟
گزارش‌ مذکور علاوه‌ بر اینکه‌ به‌ روشنی‌ ازدواجهای‌ قبلی‌ وی‌ را مردود اعلام‌ می‌کند، حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ خدیجه‌ همانطور که‌ از القابش‌ (طاهره‌ و ام‌ الایتام‌) بر می‌آید، برای‌ ازدواج‌ ملاک‌هایی‌ جز ملاکهای‌ موجود در جامعه‌ را مد نظر داشته‌ و ثروت‌ و دارایی‌ امیران‌ و بزرگان‌ قریش‌ او را نفریفته‌ بلکه‌ پاکی‌ او بدنبال‌ پاکی‌ بزرگتری‌ بوده‌ است‌ (جذب‌ پاکی‌ بزرگتر شدن‌ پاکان‌).
در مورد سن‌ خدیجه‌ هم‌ برخلاف‌ آنچه‌ بر افواه‌ جاری‌ و ساری‌ است‌ و عدد چهل‌ قید شده‌، گفتنی‌ است‌ که‌ به‌ احتمال‌ قریب‌ به‌ یقین‌ این‌ عدد ناشی‌ از تخمین‌ بعضی‌ سیره‌نویسان‌ به‌دلیل‌ فرض‌ قبلی‌ آنان‌ در مورد دوبار ازدواج‌ کردن‌ خدیجه‌ و فرزند داشتن‌ وی‌ بوده‌ و اگر ازدواج‌های‌ قبلی‌ او را منتفی‌ بدانیم‌، موضوع‌ سنش‌ نیز خود به‌ خود حل‌ خواهد شد.
بنا به‌ نقل‌ جعفر مرتضی‌ عاملی‌ درکتاب‌ الصحیح‌ من‌ سیره‌ النبی‌ الاعظم‌، سن‌ خدیجه‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) متفاوت‌ ذکر شده‌ و مورخان‌ مختلف‌ آن‌ را ۲۵ سال‌، ۲۸ سال‌، ۳۰ سال‌، ۳۵ سال‌، ۴۰ سال‌، ۴۴ سال‌، ۴۵ سال‌ و ۴۶ سال‌ اعلام‌ کرده‌اند. در بحارالانوار (ج‌ ۱۶ ص‌ ۱۲) از قول‌ ابن‌عباس‌ سن‌ وی‌ هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌)، ۲۲ سال‌ ذکر شده‌ است‌.
جعفر مرتضی‌ عاملی‌، عدد ۲۸ سال‌ را قول‌ ترجیحی‌ اکثریت‌ دانسته‌ و باتوجه‌ به‌ رد ازدواج‌های‌ قبلی‌ وی‌، قطعی‌ است‌ که‌ سن‌ او هنگام‌ وصلت‌ با پیامبر گرامی‌ (ص‌)، باید خیلی‌ کمتر از آنچه‌ شهرت‌ دارد، بوده‌ باشد. و اگرچه‌ نمی‌توان‌ به‌طور قطع‌ سن‌ خدیجه‌ طاهره‌ را به‌دست‌ آورد ولی‌ به‌ نظر می‌رسد سن‌ اعلام‌ شده‌ در بحارالانوار از قول‌ ابن‌عباس‌ به‌ صحت‌ نزدیک‌تر است‌ که‌ در اینصورت‌ با قول‌ ترجیحی‌ اکثریت‌ (بنا به‌ ادعای‌ جعفر مرتضی‌ عاملی‌) خیلی‌ تفاوت‌ ندارد.
در هر صورت‌ بعضی‌ از سن‌های‌ ادعائی‌ یاد شده‌ (بویژه‌ از ۳۵ تا ۴۶ سال‌) نه‌ باتحلیل‌ صحیح‌ وقایع‌ تاریخی‌ سازگار است‌ و نه‌ باعلوم‌ پزشکی‌ و تجارب‌ انسان‌ها. زیرا کسانی‌ که‌ سن‌ حضرت‌ خدیجه‌ را هنگام‌ ازدواج‌ با پیامبر (ص‌) حدود ۴۰ سال‌ اظهار کرده‌اند همان‌ کسانی‌ هستند که‌ ولادت‌ حضرت‌ زهرا (س‌) را، ۵ سال‌ بعد از بعثت‌، یعنی‌ ۲۰ سال‌ بعد از ازدواج‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌) با خدیجه‌ می‌دانند.
بدین‌ ترتیب‌ سن‌ خدیجه‌ هنگام‌ تولد حضرت‌ فاطمه‌ (س‌) باید حدود ۶۰ سال‌ باشد که‌ طبیعی‌ است‌ در این‌ حدود سن‌ (بین‌ ۵۵ سال‌ تا ۶۶ سال‌) بارداری‌ از نظر علمی‌ و پزشکی‌ و تجربه‌ و واقعیت‌ مردود است‌. و اگر عوام‌الناس‌ بگویند سن‌ بارداری‌ برای‌ سادات‌، ۱۰ سال‌ بیش‌ از حد معمول‌ است‌، باید گفت‌: اگر چنین‌ باشد، همین‌ مطلب‌ بزرگترین‌ سند و معجزه‌ برای‌ حقانیت‌ آئین‌ اسلام‌ در نزد جهانیان‌ می‌توانست‌ باشد که‌ البته‌ نه‌ چنین‌ مطلبی‌ واقعیت‌ دارد و نه‌ نگارنده‌ به‌ دنبال‌ چنین‌ موهوماتی‌ است‌.
گذشته‌ از آنکه‌ اصولا خدیجه‌ جزو سادات‌ مرسوم‌ به‌ شمار نمی‌آیند، از سویی‌ ممکن‌ است‌ عده‌ای‌ استدلال‌ کنند در قرآن‌ مواردی‌ از بارداری‌ در سنین‌ کهنسالی‌ مطرح‌ شده‌ (همسر حضرت‌ ابراهیم‌ (ع‌) و حضرت‌ زکریا) و این‌ امر در مورد حضرت‌ خدیجه‌ نیز می‌تواند از این‌ نوع‌ (معجزه‌ الهی‌) باشد. جواب‌ این‌ است‌ که‌ آیا اجازه‌ داریم‌ هرگاه‌ از تحلیل‌ و تحقیق‌ کم‌ می‌آوریم‌، متمسک‌ به‌ استثنائاتی‌ شویم‌ که‌ در قرآن‌ و خود قرآن‌ نیز غیرعادی‌ و غیرطبیعی‌ بودن‌ آن‌ را ذکر کرده‌ است‌.
ثانیا وقتی‌ قرآن‌، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران‌ پیشین‌ ذکر کرده‌ چطور ممکن‌ است‌ معجزه‌ای‌ را که‌ مربوط‌ به‌ آورنده‌ قرآن‌ است‌ مسکوت‌ گذاشته‌ باشد.
از این‌ نکته‌ نیز اگر بگذریم‌ نوبت‌ به‌ موضوع‌ خواستگاری‌ خدیجه‌ از پیامبر می‌رسد بدون‌ تردید خواستگاری‌ یک‌ زن‌ بیوه‌ چهل‌ و چند ساله‌ که‌ دارای‌ چند فرزند بوده‌ و سابقه‌ دوبار شوهر کردن‌ را داشته‌ از یک‌ جوان‌ نمونه‌ قریش‌ با حدود ۲۵ سال‌ سن‌، گستاخانه‌ و خودخواهانه‌ است‌ و این‌ امر با اخلاق‌ قریش‌ سازگاری‌ نداشته‌ است‌ و اگر بپذیریم‌ وی‌ یک‌ دوشیزه‌ (عذراء) فداکار و پاکی‌ بوده‌ که‌ سنی‌ حدود سن‌ پیامبر (ص‌) را داشته‌، لذا موضوع‌ خواستگاری‌ از این‌ زاویه‌ با صفات‌ وی‌ منتفی‌ است‌ و به‌ خصوص‌ که‌ مراسم‌ خواستگاری‌ رسمی‌ کسان‌ پیامبر (ص‌) (به‌ویژه‌ حضرت‌ ابوطالب‌) از خدیجه‌ و کسان‌ وی‌، در کتب‌ معتبر تاریخی‌ ذکر شده‌ است‌. هرچند که‌ ممکن‌ است‌ بدلیل‌ وجود صفات‌ برجسته‌ محمدبن‌ عبدالله‌ (ص‌)، پیام‌های‌ اولیه‌ از سوی‌ خدیجه‌ ارسال‌ شده‌ باشد، ولی‌ طبیعی‌تر، همان‌ خواستگاری‌ معمول‌ محمد (ص‌) و کسان‌ وی‌ از خدیجه‌ و بزرگ‌ وی‌ به‌دلیل‌ وجود صفات‌ نیکو در این‌ زن‌ آزاده‌ای‌ بود که‌ به‌ پاکی‌ و مهر و محبت‌ شهرت‌ داشته‌ است‌.
ظاهرا اصلی‌ترین‌ امتیازی‌ که‌ برای‌ حضرت‌ خدیجه‌ در امر پیشقدم‌ شدن‌ در ازدواج‌ مطرح‌ می‌کنند همانا مال‌ و ثروت‌ زیاد وی‌ است‌. که‌ اگر چنین‌ شخصیت‌ ملکوتی‌ و منحصر به‌فرد پیامبر به‌ ازدواج‌ با فردی‌ که‌ تنها امتیازش‌ ثروت‌ اوست‌ راضی‌ نمی‌شد. مگر در اصل‌ ثروت‌ فراوان‌ و بسیار خدیجه‌، تردید کنیم‌ هرچند نظر قطعی‌ نمی‌توان‌ داد.
خدیجه‌ در جامعه‌ای‌ پا به‌ عرضه‌ وجود نهاد که‌ بسیاری‌ از ارزش‌ها و اخلاقیات‌ در آن‌ کم‌رنگ‌ شده‌ بود و او در همان‌ جامعه‌ ملقب‌ به‌ صفت‌ طاهره‌ (پاک‌) شد. او نهاد دقیق‌ مهرورزی‌ و محبت‌ به‌ کودکان‌ بی‌سرپرست‌ بود. و به‌ دلیل‌ همان‌ صفات‌ برجسته‌ انسانی‌ و بسیاری‌ صفات‌ نیکوی‌ دیگر که‌ متأسفانه‌ خبری‌ از آن‌ها نداریم‌، با اشرف‌ انسان‌های‌ دوران‌ آفرینش‌، سرچشمه‌ نیکی‌ و پاکی‌، محمد مصطفی‌ (ص‌)، پیوند برقرار کرد و به‌ همراه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ ادامه‌ سرپرستی‌ از فرزندانی‌ پرداخت‌ که‌ بعدها منتسب‌ به‌ پیامبر (ص‌) و خدیجه‌ شدند و حتی‌ همسران‌ آن‌ دختران‌ نیز، به‌ لقب‌ دامادهای‌ پیامبر (ص‌) مفتخر شده اند .
شاید بدلیل‌ وجود همین‌ فرزندان‌ بوده‌ که‌ آن‌ خانواده‌ نورانی‌ از داشتن‌ فرزندان‌ حقیقی‌ به‌ تعداد متعارف‌ زمان‌ حیاتشان‌ منصرف‌ شده‌اند. اگر چه‌ گفته‌ می‌شود خدیجه‌ طاهره‌ اولین‌ کسی‌ بود که‌ به‌ حضرت‌ محمد (ص‌) ایمان‌ آورد و آغاز ایمان‌ وی‌ به‌ رسول‌الله‌ (ص‌) به‌ لحظه‌ آغازین‌ وحی‌ و بعثت‌ وی‌ برمی‌گردد او از سالها قبل‌ به‌ پاکی‌ محمد (ص‌) و خداباوری‌ وی‌ ایمان‌ آورده‌ بود و بدیهی‌ است‌ اگر بعد از سفارت‌ رسمی‌ الهی‌ خاتم‌الانبیاء (ص‌)، اولین‌ گرونده‌ رسمی‌ باشد.
در روایات‌ اسلامی‌ که‌ از طریق‌ شیعه‌ و اهل‌ تسنن‌ نقل‌ شده‌، و نیز در کلام‌ بزرگان‌ و اندیشمندان‌، در شأن‌ و مقام‌ ارجمند ام‌ المومنین‌ حضرت‌ خدیجه‌ کبری‌ (س‌) سخن‌ فراوان‌ با تعبیرات‌ گوناگون‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌.
به‌ گفته‌ صاحب‌ مستدرک‌ سفینه‌البحار، «فضائل‌ حضرت‌ خدیجه‌ (س‌) که‌ در ابواب‌ مختلف‌ روایات‌ آمده‌، بیش‌ از آن‌ است‌ که‌ (قابل‌) شمارش‌ باشد».(۱)
حاصل‌ توجه‌ به‌ این‌ روایات‌ پی‌بردن‌ به‌ راز عظمت‌ او، و شناخت‌ شایستگی‌های‌ او است‌. از رسول‌ اکرم‌ (ص‌) نقل است که : «خیر نسائها خدیجه‌ و خیر نسائها مریم‌ ابنه‌ عمران‌» «بهترین‌ زنان‌ دنیا خدیجه‌ (س‌) و مریم‌ دختر عمران‌ هستند»(۲)
«خیرنساء العالمین‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد و فاطمه‌ بنت‌ محمد(ص‌)»
بهترین‌ زنان‌ جهانیان‌ عبارتند از: مریم‌ دختر عمران‌، آسیه‌ دختر مزاحم‌، خدیجه‌ دختر خویلد و فاطمه‌ (س‌) دختر حضرت‌ محمد(ص‌)(۳)
ابن‌ عباس‌ می‌گوید: روزی‌ رسول‌ خدا (ص‌) چهار خط‌ کشید. آنگاه‌ پرسید: آیا می‌دانید این‌ خط‌ها چیست‌؟ گفتیم‌: خدا و رسولش‌ داناتر است‌. فرمود: «خیر نساء الجنه‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد و فاطمه‌ بنت‌ محمد، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌ امراه‌ فرعون‌: بهترین‌ زنان‌ بهشت‌، مریم‌ دختر عمران‌، خدیجه‌ دختر خویلد، فاطمه‌ دختر محمد (ص‌) و آسیه‌ دختر مزاحم‌، همسر فرعون‌ است‌»(۴)
پیامبر (ص‌) به‌ عایشه‌ که‌ در حال‌ برتری‌ جویی‌ به‌ فاطمه‌ (ع‌) بود فرمود: «او ما فاعلمت‌ ان‌ الله‌ اصطفی‌ آدم‌ و نوحا و آل‌ابراهیم‌ و آل‌عمران‌ و علیا و الحسن‌ و الحسین‌ و حمزه‌ و جعفرا و فاطمه‌ و خدیجه‌ علی‌العالمین‌.
آیا نمی‌دانی‌ که‌ خداوند، آدم‌، نوح‌، آل‌ابراهیم‌، آل‌عمران‌، علی‌ (ع‌)، حسن‌ (ع‌)، حسین‌ (ع‌)، حمزه‌، جعفر، فاطمه‌ (ع‌) و خدیجه‌ (ع‌) را بر جهانیان‌ برگزید».(۵)
پیامبر (ص‌) فرمود: جبرئیل‌ نزد من‌ آمد و گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا! این‌ خدیجه‌ (ع‌) است‌، هرگاه‌ نزد تو آمد، براو از سوی‌ پروردگارش‌ و از طرف‌ من‌، سلام‌ برسان‌: «و بشرها ببیت‌ فی‌الجنه‌ من‌ قصب‌ لاصخب‌ و لانصب‌؛ «و او را به‌ خانه‌ای‌ از یک‌ قطعه‌ (زبرجد) در بهشت‌ که‌ در آن‌ رنج‌ و ناآرامی‌ نیست‌ مژده‌ بده‌»(۶)
«اربع‌ نسوه‌ سیدات‌ سادات‌ عالمهن‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد، و فاطمه‌ بنت‌ محمد، و افضلهن‌ عالما فاطمه‌؛ چهار زن‌ سرور زنان‌ جهان‌ خود می‌باشند که‌ عبارتند از: مریم‌ دختر عمران‌، آسیه‌ دختر مزاحم‌، خدیجه‌ دختر خویلد و فاطمه‌ دختر محمد (ص‌)، و بهترین‌ آنها در جهان‌ فاطمه‌ (ع‌) است‌»(۷)
«حسبک‌ من‌ نساء العالمین‌ مریم‌ بنت‌ عمران‌، و خدیجه‌ بنت‌ خویلد، و فاطمه‌ بنت‌ محمد (ص‌) و آسیه‌ بنت‌ مزاحم‌.
درمیان‌ بانوان‌ دو جهان‌، در فضیلت‌ و کمال‌ کافی‌ است‌: مریم‌، خدیجه‌، فاطمه‌ و آسیه‌ (علیهن‌ السلام‌)»(۸)
پیامبر اکرم‌ (ص‌) در تفسیر (آیه‌ ۲۲ مطففین‌) «عینا یشرب‌ بها المقربون‌، همان‌ چشمه‌ بهشتی‌ که‌ مقربان‌ از آن‌ می‌نوشند.» فرمود:
«المقربون‌ السابقون‌؛ رسول‌ الله‌، و علی‌بن‌ ابیطالب‌ و الائمه‌، فاطمه‌ و خدیجه‌»(۹)
روزی‌ پیامبر (ص‌) به‌ علی‌ (ع‌) فرمود: «تو همسری‌ مانند فاطمه‌ (س‌) داری‌ که‌ من‌ چنان‌ همسری‌ ندارم‌، تو مادر زنی‌ مثل‌ خدیجه‌ (س‌) داری‌ که‌ من‌ چنین‌ مادرزنی‌ ندارم‌.»(۱۰)
روایت‌ شده‌ است‌؛ روزی‌ جبرئیل‌ به‌ حضور پیامبر (ص‌) آمد و جویای‌ خدیجه‌ (ع‌) شد، پیامبر (ص‌) او را نیافت‌، جبرئیل‌ گفت‌: «وقتی‌ که‌ او آمد، به‌ او خبر برده‌ که‌ پروردگارش‌ به‌ او سلام‌ می‌رساند.»(۱۱)
پیامبر اکرم‌ (ص‌) در چهل‌ شبانه‌روز اعتزال‌ از خدیجه‌ (ع‌) توسط‌ عمار یاسر به‌ خدیجه‌ چنین‌ پیام‌ داد: «ان‌ الله‌ عز وجل‌ لیباهی‌ بک‌ کرام‌ ملائکته‌ کل‌ یوم‌ مرارا؛
همانا خداوند متعال‌ به‌ افتخار وجود تو هر روز به‌ طور مکرر به‌ فرشتگان‌ بزرگش‌ افتخار می‌کند»(۱۲)
روزی‌ رسول‌ خدا (ص‌) در مسجد در حضور مردم‌ در شأن‌ حسن‌ و حسین‌ (ع‌) مطالبی‌ فرمود، از جمله‌ چنین‌ گفت‌: «ایها الناس‌ الا اخبرکم‌ بخیر الناس‌ جدا و جده‌؛
ای‌ مردم‌! آیا شما را خبر ندهم‌ به‌ بهترین‌ انسانها ازجهت‌ جد و جده‌؟»
حاضران‌ عرض‌ کردند: «آری‌، خبر بده‌!» فرمود:
«الحسن‌ و الحسین‌، جدهما رسول‌الله‌ و جدتهما خدیجه‌ بنت‌ خویلد؛
آنها حسن‌ و حسین‌ (ع‌) هستند که‌ جدشان‌ رسول‌ خدا محمد (ص‌) است‌ و جده‌ آنها خدیجه‌ (ع‌) دختر خویلد می‌باشد»(۱۳)
در آن‌ هنگام‌ که‌ پیامبر (ص‌) در بستر رحلت‌ قرار گرفت‌، حضرت‌ زهرا(س‌) بسیار پریشان‌ و گریان‌ بود، پیامبر (ص‌) حضرت‌ زهرا را به‌ وجود پربرکت‌ مولاعلی‌ دلداری‌ داد، و در فرازی‌ ضمن‌ یاد از خدیجه‌ (ع‌) فرمود: «دل‌ خوش‌ دار که‌: ان‌ علیا اول‌ من‌ آمن‌ بالله‌ عزوجل‌ و رسوله‌ من‌ هذه‌ الامه‌، هو و خدیجه‌ امک‌؛ همانا علی‌ (ع‌) نخستین‌ شخص‌ از این‌ امت‌ است‌ که‌ به‌ ذات‌ پاک‌ خدا و رسولش‌ ایمان‌ آورد، او و خدیجه‌ (س‌) مادر تو اولین‌ افرادی‌ هستند که‌ به‌ اسلام‌ پیوستند.»(۱۴)
پیامبر اکرم‌ بعد از وفات‌ خدیجه‌ کبری‌ (ع‌) همواره‌ از خاطرات‌ شیرین‌ و ایثار آن‌ بانوی‌ گرامی‌ به‌ نیکی‌ یاد می‌کرد و هرگاه‌ به‌ یاد او می‌افتاد، اشک‌ فراق‌ بر دیدگانش‌ جاری‌ می‌شد از جمله‌:
روزی‌ پیامبر (ص‌) در نزد چند از نفر از همسران‌ خود بود، ناگاه‌ سخنی‌ از حضرت‌ خدیجه‌ (ع‌) به‌ میان‌ آمد، پیامبر (ص‌) آن‌ چنان‌ آشفته‌ و پراحساس‌ شد که‌ قطره‌های‌ اشک‌ ازچشمانش‌ سرازیر گشت‌.
عایشه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ گفت‌: «چرا گریه‌ می‌کنی‌؟ آیا برای‌ یک‌ پیرزن‌ گندمگون‌ از فرزندان‌ اسد، باید گریه‌ کرد؟»
پیامبر در پاسخ‌ به‌ او فرمود: «صدقتنی‌ اذ کذبتم‌، و آمنت‌ بی‌ اذکفرتم‌، و ولدت‌ لی‌ اذ عقمتم‌؛
او هنگامیکه‌ شما مرا تکذیب‌ می‌کردید، تصدیق‌ کرد و هنگامیکه‌ کافر
بودید، او به‌ من‌ ایمان‌ آورد؛ و برای‌ من‌ فرزندانی‌ آورد در حالی‌ که‌ شما نازا هستید.»(۱۵)
نیز روایت‌ شده‌:
روزی‌ پیرزنی‌ نزد رسول‌ اکرم‌ (ص‌) آمد، آن‌ حضرت‌ او را مورد لطف‌ سرشار قرار داد، وقتی‌ آن‌ پیرزن‌ رفت‌، عایشه‌ علت‌ آن‌ همه‌ مهربانی‌ به‌ پیرزن‌ را از پیامبر (ص‌) پرسید، او در جواب‌ فرمود:
«انهاکانت‌ تاتینا فی‌ زمن‌ خدیجه‌، و ان‌ حسن‌ العهد من‌ الایمان‌؛
این‌ پیرزن‌ در عصر زندگی‌ خدیجه‌(ع‌)، به‌ خانه‌ ما می‌آمد و از کمک‌ها و الطاف‌ سرشار خدیجه‌(ع‌) برخوردار بود، همانا نیک‌ نگهداری‌ عهد و سابقه‌، از ایمان‌ است‌.»(۱۶)
و مطابق‌ روایت‌ دیگر عایشه‌ گفت‌: «هرگاه‌ پیامبر (ص‌) گوسفندی‌ ذبح‌ می‌کرد، می‌فرمود: از گوشتش‌ برای‌ دوستان‌ خدیجه‌ (ع‌) بفرستید، یک‌ روز در این‌ باره‌ با آن‌ حضرت‌ سخن‌ گفتم‌، فرمود:
«انی‌ لاحب‌ حبیبها: من‌ دوست‌ خدیجه‌ (ع‌) را دوست‌ دارم‌.»(۱۷)
یاد خدیجه‌ در خواستگاری‌ حضرت‌ زهر
در جریان‌ مراسم‌ خواستگاری‌ مولا علی‌ (ع‌) از حضرت‌ زهرا پس‌ از آن‌ که‌ام‌ سلمه‌ به‌ همراه‌ ام‌ایمن‌ کنیز آزاد شده‌ و برخی‌ دیگر از همسران‌ پیامبر نزد وی‌ رفتند تا او را در جریان‌ درخواست‌ امام‌ علی‌ (ع‌) برای‌ همسری‌ با فاطمه‌ الزهرا(س‌) قرار بدهند، در بخشی‌ از گفتار خود به‌ حضرت‌ خدیجه‌ اشاره‌ نمودند و آرزو کردند ای‌ کاش‌ آن‌ مادر یگانه‌ در این‌ مراسم‌ حضور می‌یافت‌ و می‌توانست‌ در مراسم‌ ازدواج‌ جگرگوشه‌اش‌ حاضر باشد.
تا سخن‌ به‌ نام‌ خدیجه‌ رسید ناگهان‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) به‌ صدای‌ بلند شروع‌ به‌ گریستن‌ نمود؛ سپس‌ فرمودند: «خدیجه‌ و این‌ مثل‌ خدیجه‌ صدقتانی‌ حین‌ کذبنی‌ الناس‌، و وازرتنی‌ علی‌ دین‌ الله‌ و اعانتنی‌ علیه‌ بمالها، ان‌ الله‌ عزوجل‌ امر فی‌ ان‌ ابشر خدیجه‌ ببیت‌ فی‌الجنه‌ من‌ قصب‌ لا صخب‌ فیه‌ و لانصب‌؛
خدیجه‌! کجاست‌ همانند خدیجه‌؟ در آن‌ هنگام‌ که‌ مردم‌ مرا تکذیب‌ می‌کردند، او مرا تصدیق‌ کرد، و او برای‌ دین‌ خدا با من‌ همکاری‌ و همیاری‌ نمود، و با ثروت‌ خود مرا برای‌ پیشبرد دین‌ کمک‌ کرد، خداوند متعال‌ به‌ من‌ فرمان‌ داده‌ است‌ که‌ خدیجه‌ (ع‌) را به‌ داشتن‌ خانه‌ای‌ از یک‌ گوهر در بهشت‌ که‌ رنج‌ و ناآرامی‌ در آن‌ نیست‌ مژده‌ بدهم‌.»
خدیجه‌ در احادیث‌ معراج‌ نبی‌
ابوسعید خدری‌ می‌گوید: رسول‌ خدا (ص‌) فرمود: وقتی‌ که‌ در شب‌ معراج‌، جبرئیل‌ مرا به‌ سوی‌ آسمانها برد و سیر داد، هنگام‌ مراجعت‌ به‌ جبرئیل‌ گفتم‌: «آیا حاجتی‌ داری‌؟»
جبرئیل‌ گفت‌: «حاجت‌ من‌ این‌ است‌ که‌ سلام‌ خدا و سلام‌ مرا به‌ خدیجه‌(ع‌) برسانی‌»
پیامبر (ص‌) وقتی‌ که‌ به‌ زمین‌ رسید، سلام‌ خدا و جبرئیل‌ را به‌ خدیجه‌(ع‌) ابلاغ‌ کرد، خدیجه‌ گفت‌: «ان‌الله‌ هو السلام‌، و منه‌ السلام‌، و الیه‌ السلام‌، و علی‌ جبرئیل‌ السلام‌؛ همانا ذات‌ پاک‌ خدا سلام‌ است‌، و از او است‌ سلام‌، و سلام‌ به‌ سوی‌ او باز گردد و بر جبرئیل‌ سلام‌ باد.»(۱۸)
گفتار انبیای‌ الهی‌، ائمه‌ و اصحاب‌ صدر اسلام‌
ابن‌سعد مورخ‌ عرب‌ از قول‌ آدم‌ (ع‌) چنین‌ می‌گوید:
«آدم‌ در بهشت‌ به‌ حوا گفت‌ یکی‌ از مزایایی‌ که‌ خدا نصیب‌ رسول‌الله‌ کرد این‌ بود که‌ جفتی‌ چون‌ خدیجه‌ نصیب‌ او نمود و خدیجه‌ پیوسته‌ برای‌ انجام‌ رسانیدن‌ مشیت‌ خداوند به‌ محمد کمک‌ می‌کرد در صورتی‌ که‌ حوا سبب‌ گردید که‌ من‌ در بهشت‌ بر خلاف‌ اراده‌ خداوند رفتار نمایم‌.»(۱۹)
امام‌ حسین‌ (ع‌) در روز عاشورا در ضمن‌ خطبه‌ای‌ که‌ خود را به‌ دشمن‌ معرفی‌ می‌کرد، فرمود: «شما را به‌ خدا سوگند، آیا می‌دانید که‌ جده‌ من‌ خدیجه‌(ع‌) دختر خویلد است‌؟»(۲۰)
و نیز خطاب‌ به‌ دشمن‌ فرمود: «آیا می‌دانید که‌ من‌ فرزند همسر پیامبر شما خدیجه‌ (ع‌) هستم‌؟»(۲۱)
امام‌ سجاد (ع‌) در مجلس‌ شاهانه‌ یزید در دمشق‌ در خطبه‌ معروف‌ خود، این‌ چنین‌ خود را معرفی‌ می‌کند: «انا بن‌ خدیجه‌ الکبری‌؛ من‌ پسر خدیجه‌ بانوی‌ بزرگ‌ اسلام‌ هستم‌.»(۲۲)
حضرت‌ زینب‌ (س‌) در کربلا در روز یازدهم‌ محرم‌ سال‌ ۶۱ هـ. ق‌ هنگامی‌ که‌ کنار پیکرهای‌ پاره‌ پاره‌ شهیدان‌ آمد، و مطالبی‌ جانسوز گفت‌، از جمله‌ در آنجا پس‌ از ذکر پیامبر (ص‌) و علی‌ (ع‌) از خدیجه‌ یاد کرد و فرمود: «بابی‌ خدیجه‌ الکبری‌: پدرم‌ به‌ فدای‌ خدیجه‌ بانوی‌ بزرگ‌ باد.»(۲۳)
زیدبن‌ علی‌ (ع‌) که‌ انقلاب‌ و شورش‌ عظیمی‌ بر ضد حکومت‌ طاغوتی‌ هشام‌بن‌ عبدالملک‌ نمود و سرانجام‌ به‌ شهادت‌ رسید، در سخنی‌ در برابر دشمن‌، چنین‌ احتجاج‌ می‌کند:
«و نحن‌ احق‌ بالموده‌، ابونا رسول‌الله‌ وجدتنا خدیجه‌...؛
و ما سزاوارتر به‌ مودت‌ و دوستی‌ هستیم‌، چرا که‌ پدر ما رسول‌ خدا (ص‌) وجده‌ ما خدیجه‌ (ع‌) است‌.»(۲۴)
عبدالله‌ ابن‌زبیر با آن‌ که‌ با خاندان‌ رسالت‌ دشمنی‌ کرد در گفتگویی‌ باابن‌عباس‌، به‌ خدیجه‌(ع‌) به‌ عنوان‌ عمه‌اش‌ افتخار نموده‌ و می‌گوید:
«الست‌ تعلم‌ ان‌ عمتی‌ خدیجه‌ سیده‌ نساء العالمین‌؛ آیا نمی‌دانی‌ که‌ عمه‌ام‌ خدیجه‌ (ع‌) سرور بانوان‌ جهان‌ است‌؟»(۲۵)
«در عصر امامت‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) پس‌ از آنکه‌ معاویه‌ بر اوضاع‌ مسلط‌ شد، به‌ کوفه‌ آمد و چند روز در کوفه‌ ماند، و از مردم‌ برای‌ خود بیعت‌ گرفت‌، پس‌ از پایان‌ کار بر بالای‌ منبر رفت‌ و خطبه‌ خواند و در آن‌ خطبه‌ آنچه‌ توانست‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ امیرمومنان‌ علی‌ (ع‌) جسارت‌ کرد و ناسزا گفت‌، با این‌ که‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) و امام‌ حسین‌ (ع‌) در مجلس‌ حاضر بودند، حسین‌ (ع‌) برخاست‌ تا پاسخ‌ معاویه‌ را بدهد، امام‌ حسن‌ (ع‌) دست‌ او راگرفت‌ و نشانید و خود برخاست‌ و فرمود: «ای‌ آنکه‌ علی‌ (ع‌) را به‌ بدی‌ یاد کردی‌؟ منم‌ حسن‌ و پدرم‌ علی‌ (ع‌) است‌، و تویی‌ معاویه‌ و پدرت‌ ضحر می‌باشد، مادر من‌ فاطمه‌ علیها سلام‌ الله‌ و مادر تو هند جگرخوار است‌، جد من‌ رسول‌ خدا (ص‌) است‌ جد تو حرب‌ است‌، «و جد تی‌خدیجه‌ و جدتک‌ فتیله‌...؛
جده‌ من‌ خدیجه‌ (بانوی‌ بزرگ‌ اسلام‌) ولی‌ جده‌ تو فتیله‌ (زن‌ زشتکار جاهلیت‌) است‌. خداوند لعنت‌ کند از ما آنکس‌ که‌ نامش‌ پلید و حسب‌ و نسبتش‌ پست‌ و سابقه‌اش‌ بد، و دارای‌ کفر و نفاق‌ است‌.»(۲۶)
در حدیث‌ موثقی‌ از حضرت‌ زهرا (س‌) منقول‌ است‌ که‌ چون‌ خدیجه‌ از دنیا رفت‌ فاطمه‌ علیهاالسلام‌ بر گرد پدر بزرگوار خود می‌گردید و می‌گفت‌: «ای‌ پدر! مادر من‌ کجاست‌؟ پس‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: پروردگارت‌ تو را امر می‌کند که‌ فاطمه‌ را سلام‌ برسانی‌ و بگویی‌ که‌ مادر تو در خانه‌ای‌ است‌ ازنی‌ که‌ کعب‌ آنها از طلا است‌ و به‌ جای‌ پی‌، عمودها از یاقوت‌ سرخ‌ می‌باشد و خانه‌ او در میان‌ خانه‌ آسیه‌ و مریم‌ دختر عمران‌ است‌؛ چون‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) پیغام‌ حق‌ تعالی‌ را به‌ فاطمه‌ (س‌) رسانید. فاطمه‌ (س‌) گفت‌: خدا است‌ سالم‌ از نقصها و از اوست‌ سلامتی‌ها و به‌ سوی‌ او برمی‌گردد تحیتها»(۲۷)
خدیجه‌ (ع‌) در ادعیه‌، زیارتنامه‌ها، و واژگان‌ مقدس‌
کتاب‌ مقدس‌ تورات‌ حضرت‌ خدیجه‌ (س‌) را به‌ نهر آبی‌ تشبیه‌ نموده‌ است‌ که‌ آب‌ آن‌، آب‌ حیات‌ است‌، و در دوطرف‌ کنار آن‌ آب‌، درخت‌ حیات‌ وجود دارد، آن‌ درخت‌ دارای‌ دوازده‌ نوع‌ میوه‌ است‌، و برگ‌های‌ آن‌ درخت‌، موجب‌ شفای‌ امت‌ها است‌.(۲۸)
در یکی‌ از زیارتنامه‌های‌ رسول‌ خدا (ص‌) چنین‌ آمده‌ است‌:
«السلام‌ علی‌ ازواجک‌ الطاهرات‌ الخیرات‌، امهات‌ المومنین‌، خصوصا الصدیقه‌ الطاهره‌، الزکیه‌ الراضیه‌ المرضیه‌، خدیجه‌ الکبری‌ ام‌ المومنین‌؛
سلام‌ بر همسران‌ پاک‌ و نیک‌ تو، مادران‌ مومنان‌ به‌ خصوص‌ سلام‌ بر بانوی‌ راستین‌ و پاک‌ و پاکیزه‌، خشنود و پسندیده‌، خدیجه‌ بانوی‌ بزرگ‌، مادر مومنان‌.»(۲۹)
در یکی‌ از زیارتنامه‌های‌ دیگر از خدیجه‌ (ع‌) چنین‌ تعبیر شده‌: «السلام‌ علی‌ خدیجه‌ سیده‌ نساء العالمین‌؛ سلام‌ بر خدیجه‌ (ع‌) سرور زنان‌ جهانیان‌.»(۳۰)
حضرت‌ خدیجه‌ (ع‌) ارتباط‌ عمیق‌ و بسیار بالایی‌ با درگاه‌ خداوند داشت‌، از این‌ رو دارای‌ قوت‌ قلب‌ محکم‌ واستوار بود. آن‌ بانوی‌ بزرگوار اسلام‌ برای‌ خود دارای‌ حرز (کلمات‌ پرمحتوای‌ پناهندگی‌ به‌ خدا) بود و در پرتو آن‌ همواره‌ رابطه‌ خود را با خدا برقرار می‌ساخت‌.
سیدبن‌ طاووس‌ در کتاب‌ مهج‌الدعوات‌ دو حرز را نقل‌ کرده‌ که‌ این‌ چنین‌ است‌:
۱ـ «بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌، یا حی‌ یا قیوم‌، برحمتک‌ استغیث‌ فاغثنی‌ ، ولا تهلکن‌ الی‌ نفسی‌ طرفه‌ عین‌ ابدا، و اصلح‌ لی‌شائب‌ کله‌؛
به‌ نام‌ خداوند بخشنده‌ بخشایشگر! ای‌ خدای‌ زنده‌ و استوار! به‌ رحمتت‌ پناهنده‌ شدم‌، به‌ من‌ پناه‌ بده‌، و مرا هرگز به‌ اندازه‌ یک‌ چشم‌ برهم‌ زدن‌ به‌ خودم‌ وانگذار، همه‌ حال‌ و زندگی‌ مرا سامان‌ بخش‌.»
۲ـ «بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌، یا الله‌ یا حافظ‌ یا حفیظ‌ یا رقیب‌؛
به‌ نام‌ خداوند بخشنده‌ بخشایشگر! ای‌ خدا، ای‌ نگهبان‌، ای‌ نگهدارنده‌ و ای‌ مراقب‌ و پاسدار.»
خدیجه‌ در کلام‌ اندیشمندان‌ و بزرگان‌ معاصر
دانشمند عرب‌ (سنیه‌ قراعد): تاریخ‌ در مقابل‌ عظمت‌ ام‌المومنین‌ خدیجه‌(ع‌) سر فرود می‌آورد، و در برابرش‌ متواضعانه‌ دست‌ بسته‌ می‌ایستد، نمی‌داند نام‌ این‌ بانو را در کدام‌ شناسنامه‌ بزرگان‌ ثبت‌ نماید.»(۳۹)
سلیمان‌ کتانی‌، نویسنده‌ عرب‌: خدیجه‌ ثروتش‌ را به‌ محمد بخشید. ولی‌ این‌ احساس‌ را نداشت‌ که‌ می‌بخشد، بلکه‌ این‌ احساس‌ را داشت‌ که‌ از او هدایت‌ را که‌ بر همه‌ گنج‌های‌ سراسر جهان‌ برتری‌ دارد، کسب‌ می‌نماید، او احساس‌ می‌کرد محبت‌ و دوستی‌ را به‌ حضرت‌ محمد (ص‌) اهدا می‌کند، ولی‌ در عوض‌ همه‌ ابعاد سعادت‌ را از او کسب‌ می‌کند.»(۳۲)
عالم‌ بزرگ‌ شیخ‌ حرعاملی‌ متوفی‌ به‌ (۱۱۴۰ هـ.ق‌) صاحب‌ کتاب‌ وسایل‌ الشیعه‌ شعری‌ در وصف‌ او سورده‌ است‌.
زوجته‌ خدیجه‌ و فضله
ابان‌ عند قولها و فعله
بنت‌ خویلد الفتی‌ المکرم‌
الماجد الموید المعظم‌
لها من‌ الجنه‌ بیت‌ من‌ قصب‌
لاصخب‌ فیه‌ ولالها نصب‌
و هذه‌ موره‌ لفظ‌ الخبر
عن‌النبی‌ المصطفی‌ المطهر
«همسر پیامبر خدیجه‌ که‌ فضل‌ و برتری‌ او از گفتار و رفتارش‌ آشکار است‌، دختر خویلد آن‌ جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده‌ و بلند مقام‌ برای‌ خدیجه‌ و در بهشت‌ خانه‌ای‌ از یک‌ قطعه‌ گوهر بلورین‌ آماده‌ شده‌ است‌ که‌ در ناآرامی‌ و رنج‌ نیست‌.
این‌ موضوع‌ عین‌ سخن‌ پیامبر برگزیده‌ پاک‌ خدا است‌ که‌ خدیجه‌ در بهشت‌ دارای‌ چنین‌ خانه‌ای‌ می‌باشد».
بنت‌ الشاملی‌ نویسنده‌ عرب‌: آیا دیگری‌ غیر از خدیجه‌ را می‌شناسید که‌ با عشقی‌ آتشین‌، و مهر و ایمانی‌ استوار بی‌آن‌ که‌ اندک‌ تردیدی‌ به‌ دل‌ راه‌ دهد یا ذره‌ای‌ از باورش‌ به‌ بزرگداشت‌ همیشگی‌ خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت‌ دین‌ را از غار حرا پذیرا شود».(۳۳)
_________________________
۱ـ خدیجه‌، اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، صفحه‌ ۱۸۶، اشتهاردی‌، محمدمهدی‌
۲ـ صحیح‌ بخاری‌، ج‌ ۴، ص‌ ۱۶۴.
۳ـ الاستیعاب‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۲۰.
۴ـ بحارالانوار، ج‌ ۱۳، ص‌ ۱۶۲، ج‌ ۱۶، ص‌ ۲.
۵ـ خدیجه‌؛ اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، ص‌ ۱۸۷، نقل‌ از بحار ج‌ ۳۷، ص‌ ۶۳.
۶ـ اسدالغابه‌، ج‌ ۵، ص‌ ۴۳۸.
۷ـ ذخائر العقبی‌، ص‌ ۴۴.
۸ـ کشف‌ الغمه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۱.
۹ـ جمع‌البیان‌، ج‌ ۱۰، ص‌ ۳۲۰.
۱۰ـ بحار، ج‌ ۴۰، ص‌ ۶۸ به‌ نقل‌ از خدیجه‌؛ اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار ص‌ ۱۹۰.
۱۱ـ همان‌، ج‌ ۱۶، ص‌ ۸.
۱۲ـ کشف‌الغمه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۷۲.
۱۳ـ بحار، ج‌ ۴۳، ص‌ ۳۰۲، به‌ نقل‌ از خدیجه‌، اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، ص‌ ۱۹۸.
۱۴ـ بحار، ج‌ ۲۲، ص‌ ۵۰۲.
۱۵ـ همان‌، ج‌ ۱۶، ص‌ ۸.
۱۶ـ خدیجه‌ اسطوره‌ ایثار و مقاومت‌، ص‌ ۲۰۷.
۱۷ـ ریاحین‌ الشریعه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۲۰۶.
۱۸ـ کشف‌الغمه‌، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۳.
۱۹ـ محمد پیغمبری‌ که‌ از او باید شناخت‌، کنستان‌ ویرژیل‌ گئورگیو، ترجمه‌ ذبیح‌الله‌ منصوری‌، ص‌ ۵۰.
۲۰ـ بحار، ج‌ ۴۴، ص‌ ۳۱۸.
۲۱ـ همان‌، ج‌ ۴۵، ص‌ ۶.
۲۲ـ همان‌، ج‌ ۴۴، ص‌ ۱۷۴.
۲۳ـ همان‌، ج‌ ۴۵، ص‌ ۵۹.
۲۴ـ خدیجه‌، اسطوره‌ ایثار و مقاومت‌، ص‌ ۲۰۰.
۲۵ـ شرح‌ نهج‌البلاغه‌، ابن‌ابی‌الحدید، ج‌ ۹، ص‌ ۳۲۵.
۲۶ـ خدیجه‌ (ع‌) اسطوره‌ مقاومت‌ و ایثار، ص‌ ۲۰۱.
۲۷ـ حیوه‌القلوب‌، علامه‌ محمدباقر مجلسی‌، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۸.
۲۸ـ کتاب‌ مقدس‌، عهد جدید، مکاشفه‌ یوحنا، باب‌ ۲۲.
۲۹ـ بحار ج‌ ۱۰۰، ص‌ ۱۸۹.
۳۰ـ همان‌، ج‌ ۱۰۲، ص‌ ۲۷۲.
۳۱ـ نساء محمد (ص‌)، ص‌ ۳۸.
۳۲ـ خدیجه‌ (ع‌)، علی‌ محمد دخیل‌، ص‌ ۳۲.
۳۳ـ حیاه‌الائمه‌، هاشم‌ معروف‌ الحسنی‌، ص‌ ۶۷.


http://zibasazi01.persiangig.com/www.Pichak.net67.gif (http://www.pichak.net/)