PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رابطه جبر و اختیار انسان با قضا و قدر از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)



نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:02
رابطه جبر و اختیار انسان با قضا و قدر از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)

چکیده:
واژه اختیار مشترک لفظی است و کاربردهای گوناگونی دارد. علامه اختیار را از ویژگی های خاص انسان می داند به گونهای که انسان بودن انسان به آن است و معتقد هستند که قضا و قدر مخلّ آن نمی باشد و تعلق علم الهی به تمامی اشیاء را سبب تغییر خصوصیات واقعی آن ها مانند اختیاری بودنشان نمی داند.

مقدمه:
بی شک انسان موجودی مختار است و آزادی و اختیار از خصیصه های آفرینش او می باشد. مساله آزاد یا مجبور بودن انسان، از جمله مسائلی است که از زمان های دور، توجه انسانها را، هر چند تفکرات فلسفی عمیقی نداشته اند، به سوی خود جلب کرده است. در این تحقیق بر آن هستیم تا به مسألة اختیار از دیدگاه علامه طباطبایی بپردازیم. اگرچه سعی بر آن بوده تا بوسیله دلایل عقلی به مسأله اختیار پرداخته شود، در کنار این دلایل عقلی، در حد توان از قرآن و حدیث، مستقیم و یا غیر مستقیم نیز استفاده شد ه است.
قضا و قدر از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنت وارد شده است و دلایل عقلى نیز، آن را تأیید مى کند و از مطالب مهم و دقیق باب عدل الهی است. از آنجا که مسألة قضا و قدر، ربط مستقیمی به بحث اختیار دارد و گاه باعث ایجاد شبهات بسیاری دربارة ماهیت حقیقی اختیار انسان و افعال اختیاری او شده است، تا حدی نیز به این مسأله می پردازیم. هدف از این پژوهش، روشن شدن مسائلی چون: دیدگاه خاص علامه دربارة چگونگی اختیار داشتن انسان است و بیان این مسأله که آیا اعتقاد به قضا و قدر، تباینی با اختیار انسان دارد؟ و چگونه می توان هم به قضا و قدر و اراده ی الهی معتقد بود و هم انسان را موجودی مختار دانست؟
این بحث فلسفی، از قرن دوم هجری در جهان اسلام مطرح شده و متکلمان را به مباحثات و مناظرات سختی واداشته است. در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که انسان را آزاد و مختار در انجام اعمال خویش می داند همچنین آیاتی نیز بر وجود سرنوشتی و مشیت الهی دلالت دارد، این دو دسته آیات در ظاهر، معارض یکدیگر هستند و هر دسته از متکلمان اسلامی در اثبات عقیدة خود، ظاهر یک دسته از آیات را گرفته و دستة دیگر را تأویل و تفسیر می کنند. درنتیجه این امر، در قرن دوم هجری کسانی که معتقد به آزادی بشر بودند، قدریه نامیده شدند، و آنها که معتقد به حکومت سرنوشت بودند، جبری خوانده شدند. لیکن با قوّت گرفتن معتزله و اشاعره، دفاع از اختیار را معتزله و دفاع از جبر را اشعریه بعهده گرفتند. متکلمان و فلاسفه شیعه اثنی عشر، با تمسک به احادیث و بیانات امامان معصوم، معتقد به حدوسط در میان جریانات موجود شدند. البته در این بین فلاسفه نیز دلایل عقلی محکمی بر این امر مطرح کردند که ازجمله آن ها، علامه طباطبایی می باشد که در تحقیق حاضر به نظرات ایشان در این رابطه می پردازیم.

نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:03
1- واژه شناسی :
اختیاردر لغت به معنای گزیدن، برگزیدن، انتخاب، قدرت انجام دادن کار به ارادة خویش است و در مقابل اجبار و اضطرار قرار می گیرد. (فرهنگ لغت، دهخدا، ص101) و در اصلاح به معنای «انتخاب و برگزیدن بهترین چیز و کس آورده اند و به معنای ترجیح یکی از دو امر یا امور بر دیگری دانسته اند.»(فرهنگ علوم عقلی، سجادی، ص37) اختیار در برابر جبر قرار می گیرد و عبارت از ارادة خاصّه است.(فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، سجادی، ص63)

2- انواع کاربرد واژه اختیار :

واژه اختیار مشترک لفظی است و کاربردهای گوناگونی دارد و توجه نکردن به معانی مختلف آن، گاه سبب پیدایش بحثها و نزاع های بی حاصل می گردد. این کاربردها عبارتند از:
الف) اختیار به معنای آن که فاعل آگاه و باشعور، کاری را انجام دهد که بر اساس خواست فاعل دیگری باشد. این معنا از اختیار مقابل جبر محض است.
ب) اختیار به این معنا که فاعل دارای دو گرایش متضاد باشد و یکی را بر دیگری ترجیح دهد. یعنی اختیار مساوی است با انتخاب و گزینش. بنابراین دربارة مجردات این معنا از اختیار صدق نمی کند زیرا در آن ها جز گرایش به خیر نیست.
ج) معنای دیگر اختیار آن است که انتخاب کار بر اساس گرایش درونی فاعل باشد و هیچ گونه تهدید و فشاری از جانب شخص ثالث برای انجام دادن آن، بر او وارد نکند. اختیار بدین معنا در برابر فعل اکراهی قرار دارد. این معنا در بحث های فقهی جاری است.
د) اختیار به معنای آن که انتخاب کار در اثر محدودیت امکانات و در تنگنا بودن فاعل نباشد. اختیار به این معنا در مقابل اضطرار و فعل اختیاری در برابر فعل اضطراری قرار می گیرد. (طباطبایی، بدایه الحکمه، ج4، ص182)

3- اختیار در آیات و احادیث :
در قرآن و احادیث بسیاری از پیامبر گرامی اسلام و خاندان بزرگوارشان علیهم السلام می توان نمونه های بی شماری را یافت که بر اختیار انسان تکیه کرده و هرگز او را مجبور براعمال و انتخاب یک راه نمی دانند. که به مواردی اشاره می شود:
«قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِی فَعَلَیهَا وَمَا أَنَا عَلَیکُمْ بِحَفِیظٍ» (انعام: 104)
«من اهتدی فَإِنَّمَا یهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یضِلُّ عَلَیهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا» (اسراء: 15)
«انّ الله اکرم من ان یکلّف الناس بما لا یطیقون و الله اعزّ من ان یکون فی سلطانه ما لا یرید» (بحارالانوار، مجلسی، ج5، ص41)1.
«وجود السبیل الی اتیان ما امروا به و ترک ما نهوا عنه» (بحارالانوار، مجلسی، ج5، ص12).2

4- تفاوت میان اراده و اختیار :

اراده به معانی «خواستن، خواست، خواسته، خواهش، میل، قصد، آهنگ» آمده است (دهخدا، فرهنگ لغت، ص110) و در جای دیگر گفته اند که «مقدمه قریب فعل است». (سجادی، فرهنگ علوم عقلی، صص44-43)
اراده از نظر اصطلاحی عبارت از صفتی است که مخصوص به بعضی از موجودات زنده ومخصّص وقوع بعضی اضداد، سوای دیگر است و در وقتی غیر وقتی دیگر؛ با یکسان بودن توانایی او بر تمام اضداد و اطراف و اوقات. (فرهنگ علوم عقلی، سجادی، ص44)
اراده و اختیار، مبحثی دنباله دار و طولانی است که برخی این دو را از جهت هم بستگی خاصی که میان آن هاست، با یکدیگر اشتباه کرده اند در صورتی که «اراده را از مقدمات اختیار باید دانست نه خود اختیار»( فرهنگ علوم عقلی، سجادی، ص38).
در هر کار ارادی- اختیاری، دو قسم اراده بایستی وجود داشته باشد: الف) ارادة متعلق به هدف ب) ارادة متعلق به خودِ کار؛ مانند تصمیم یک نقاش برای کشیدن یک تابلو که مورد پسند مردم واقع شود و به قیمت خوب فروخته شود. در این جا اصل هدف که پسندیدن مردم و فروش خوب می باشد چنین هدفی تحت اختیار و دسترس مستقیم نقاش نمیباشد (جبر و اختیار، جعفری، ص116).
حال آنکه برانگیخته شدن من عبارت است از: اولاً پدیدة خارجی که قابلیت انگیزگی برای انسان دارد. ثانیاً استعداد "من" که آن پدیدة خارجی را انگیزه تلقی کند. در این صورت میل و اراده و تصمیم توسط دو اصل مزبور ایجاد می شود. کار پس از این جریانات صادر می گردد (همان، صص131و130).

5- قضا و قدر :
قضا را «حکم، فرمان» (دهخدا، لغت نامه، ج37، ص335) و «تقدیر، سرنوشت» معنا کرده اند (فرهنگ فارسی، معین، ص) ؛ و در جای دیگر آن را به معنای « حکم کردن، گزاردن واجبات، ادا کردن» آورده اند (فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، سجادی، ص578). قضا در اصطلاح عبارت است از «حکم کلی الهی در اعیان موجودات بر آن ترتیب که در نفس الامر میباشند از احوال جاریه بر آن ها از ازل تا به ابد» (فرهنگ علوم عقلی، سجادی، ص464).
و قدر به معنای «اندازة چیزی، مقدار. در نزد حکماء عبارت از خروج موجوداتست به وجود عینی به اسباب چنان که در قضا مقرر شده است»، می باشد (لغت نامه، دهخدا، صص175و174). قدر در اصطلاح فلسفه عبارت است از «تعلق ارادة ذاتی احدیّت به اشیاء خاصّ و به عبارت دیگر، هر حالی از احوال اعیان موجودات به زمان و سبب معین، عبارت از قدر آنها است». (فرهنگ علوم عقلی، ص460) هم چنین گفته شده است: «مشیت و اراده عبارت از قلم و لوح خداست و قدر عبارت است از اندازه و تحدید و تعین اشیاء و قضا بعد از قدر عبارت از نظم و تمامیت اشیاء است و اذن در امضاء و اظهار اشیاء در عالم کون است و حکم کلی ازلی عبارت از قضاء است و حکم جزئیات آن قدر است» (شرح نهج البلاغه، لاهیجی، ص42).
قضا و قدر تقسیمات خاصّ خود را دارد. قضای علمی یعنی«علمی الهی که منشأ حتمیت و ضرورت اشیاء است» (اصول فلسفه و روش رئالیسم، طباطبائی، ص203) و قضای حتمی «وجود صور موجودات است بر آن ترتیب که اراده ازلیه ایجاب کرده است» (فرهنگ علوم عقلی، ص 465) و قدر علمی به معنای «علمی که منشأ حدود و اندازة اشیاء است» (اصول فلسفه و روش رئالیسم، طباطبائی، ص203)، تقسیم می شود.

نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:03
5-1- معانی قضا :

قضا در آیات قرآنی به هفت معنی استعمال شده است: علم، اعلام، حکومت، حتمیت، تکلیف، آفریدن، اتمام. قضا در معنای اول و دوم اصلاّ به عوامل فعالیت های انسانی ارتباطی ندارد. اما دربارة حکومت باید گفت که صفتی است که مخصوص به خداوند نبوده بلکه هر جامعه و ملتی برای خود حاکم دارد که حق را از باطل تفکیک می کند. قضا به معنای حتمیت و آفریدن در هیچ یک از آیات قرآنی مربوط به افعال اختیاری انسان ها نبوده بلکه به آفرینش دستگاه طبیعت و آثار طبیعی کردارهای انسانی مربوط می باشد. اما امر و تکلیف نیز ربطی به اجبار انسان ندارد زیرا خداوند بایستی تمام وسایل تکامل انسانی را خواه از جنبة فردی و خواه از جنبة اجتماعی، برای انسان ها پیشنهاد فرماید. امر و تکلیف توسط عقول و پیامبران عامل محرک انسان ها برای فعالیت می باشند بنابراین قضای خداوندی این است که با دستورات و تکلیف مناسب، راه صلاح و فساد انسان ها را مشخص فرماید ولی چنان که گفتیم این خواست خداوندی نه تنها دلیل جبر نیست بلکه دلیل لزوم تلاش با اختیار نیز می باشد زیرا اگر اختیاری در کار نبود اصلا تکلیف مفهومی نداشت چنانکه برای جمادات و گیاهان و حیوانات غیر از جریان طبیعی خود تکلیفی وجود ندارد. (جبر و اختیار، جعفری، ص254)
دلیل عمده ای که خداوند کارهای اختیاری انسان ها را در قضا و قدر تثبیت نفرموده است این است که اگر خداوند با قضا و قدر کارهای اختیاری ما را ثبت کرده است، ناچار آن ها را خواسته است زیرا بدون اراده و مشیت قضا و قدر تثبیت نمیگردد. بنابراین خداوند کارهای ما را تحت اراده و مشیت تکوینی خود قرار نداده است و این امر منافاتی با نظام مند بودن جهان ندارد زیرا اختیار ما هیچ گونه اختلالی در این نظام هماهنگ ایجاد نمی کند اگرچه نتایج آن ها در مجموعة هماهنگ منعکس می گردند. (همان، صص256و255) بنابراین اسناد دادن کارهای اختیاری انسان ها به قضا و قدر مخالف مشیت خداوند است و در تأیید این مطلب آیات بی شماری آمده است. مانند: «و قال الذین اشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من شئ»3 (همان، ص256).

نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:04
5-2- هدف حکما از طرح بحث قضا و قدر :
هدف بحث حکما از طرح این مبحث، بیان این نکته است که موجود ممکن در صفاتی که واجد آن می گردد و آثاری که از آن صدور می یابد، رها و مستقل از واجب تعالی نیست بلکه زمام امرش به دست واجب تعالی است و جز آن چه او مقدر ساخته، تحقق نمی یابد. این مطلب نزدیک به آن سخن حکما است که: "علتِ علت شئ علت آن شئ است" و هدف از طرح بحث قضا نیز بیان این نکته است که وجود ممکن منوط به وجوب غیری آن است که در یک علم پیشین به واجب تعالی منتهی می گردد و این نزدیک به آن سخن حکماست که: شئ تا واجب نگردد موجود نمی شود» (نهایه الحکمه، طباطبایی، ج3، ص318).

نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:06
6- مشیت خداوند و کارهای اختیاری انسان :

برخی مشیت و اراده را یکی گرفته اند اما تفاوت میان این دو این است که اراده دارای مراتب ضعف و شدت می باشد حال آن که مشیت دارای مرتبه نیست و تشبیه به تصمیم است که مرحلة پس از اراده می باشد (جعفری، جبر و اختیار، ص226).

7- رابطه اختیار با قضا و قدر از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) :
انسان موجودی مختار است و لذا کسی نمی تواند از جهت آفرینش، آزادی را به او بدهد یا از او بگیرد. به عبارت دیگر انسان در آزادی خود مجبور است (آراء اخلاقی علامه طباطبایی، رمضانی،
ص108).
علامه معتقد به اختیار و اراده انسان و تاثیر او در افعال و کردار خویش است. اساسا ارزشیابی و ثواب و عقاب اعمال ظاهری و باطنی انسان، بر اختیار و اراده مبتنی است. (المیزان،ج1، صص 200-178) اختیار را تنها در صورتی می توان از انسان جدا کرد که او دیگر انسان نباشد و از سوی دیگر این اختیار داشتن او، اختیاری نیست زیرا در این صورت مشکل دور و تسلسل پیش می آید که بطلان آن در جای خود اثبات شده است. از سوی دیگر، ارادة انسان در طول ارادة خداوند است و اختیارِ انسان، او را از اراده خداوند مستقل نمی کند (المیزان، ج1، ذیل آیات 153-157 سوره بقره). از سوی دیگر به عقیده ایشان، تعلق علم الهی به تمامی اشیاء، سبب تغییر خصوصیات واقعی آن ها مانند اختیاری بودنشان نمی گردد «علم الهی به اشیاء با حفظ خصوصیات آن ها تعلق می گیرد پس فعل اختیاری از آن حیث که مستند به قدرت و اراده انسان است متعلق علم اراده الهی قرار می گیرد.» (الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، شیرازی، ج6، (تعلیقه شماره3)).

نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:07
نتیجه :

آزادی و اختیار از خصیصه های آفرینش انسان و جزء خلقت و هستی اوست یعنی او آزاد و مختار آفریده شده است علامه معتقد به اختیار و اراده انسان و تاثیر او در افعال و کردار خویش است. وی با تأکید بر این امر، به این نکته نیز توجه دارد که ارادة انسان در طول ارادة خداوند است و اختیارِ انسان، او را از اراده خداوند مستقل نمی کند. ایشان حین بررسی و تفسیر آیات قرآن ادلّه و شواهدی را ذکر می کنند که مویّد عقیده ایشان می باشد واین اعتقاد را می توان در تمام نوشته هایی که به مناسبت به بحث جبر و تفویض می پردازند، هم چون، تفسیر المیزان، بدایه و نهایه الحکمه، تعلیقه های ایشان بر اسفارالاربعه ملاصدرا و... یافت.

نصرالله عاشق خداومولا
27-01-2018, 16:08
پی نوشت ها :

1- خدا بزرگوارتر و بالاتر از آن است که انسانها را به بیشتر از قدرتشان تکلیف کند و خدا گرامی تر و بالاتر از آن است که در قلمرو قدرت او کاری صورت بگیرد که اراده وی به آن تعلق نگرفته است.
2- برای انسان راه انتخاب گشوده است تا اینکه اوامر الهی را انجام داده و از نواهی و محرمات الهی اجتناب نماید.
3- اگر خداوند می خواست ما غیر از او نمی پرستیدیم.


فهرست منابع :

1- قرآن کریم
2- آراء اخلاقی علامه طباطبایی، رمضانی، رضا، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1387
3- اصول فلسفه و روش رئالیسم، طباطبائی، محمد حسین، جلد پنجم، انتشارات صدرا، چاپ سیزدهم، تهران، 1388.
3- بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر، ج5، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1983
3- بدایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ترجمه علی شیروانی، ج4، چ9، بوستان کتاب، 1388
4- جبر و اختیار، جعفری، محمد تقی، چ2، شرکت سهامی انتشار، 1347
5- شرح نهج البلاغه، لاهیجانی، محمد باقر، انتشارات میراث مکتوب، تهران، 1356.
6- فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، سجادی، جعفر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1379
7- فرهنگ علوم عقلی، سجادی، جعفر، انجمن حکمت و فلسفه ایران، تهران، 1361
8- فرهنگ فارسی (یک جلدی)، معین، محمد، انتشارات سرایش، 1387
9- فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، سجادی، جعفر، مؤسسه امیرکبیر، تهران، 1375.
10- فرهنگ متوسط دهخدا، جمعی از نویسندگان، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1385
11- لغت نامه، دهخدا، علی اکبر، ج37، چاپخانه دانشگاه تهران، 1339
12- المیزان، طباطبایی، محمدحسین، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج1، موسسه مطبوعات دارالعلم، قم، بی تا
13- نهایه الحکمه، طباطبایی، محمدحسین، ترجمة علی شیروانی، ج3، ویرایش دوم، بوستان کتاب، 1387
14- الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، شیرازی، صدرالدین محمد، ج6، (تعلیقه شماره3)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا