نصرالله عاشق خداومولا
26-02-2018, 16:13
قضا و قدر، تقدیر و مقدرات (2)
قضا و قدر در قرآن و حدیث
موضوع قضا و قدر با صراحت هرچه کامل تر در قرآن و سخنان پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است؛ در برخی از آیات قرآن صریحاً حکومت و دخالت سرنوشت و این که، هیچ حادثه ای در جهان رخ نمی دهد مگر به مشیت الهی، و آن حادثه قبلاً در کتابی مبضوط و مورد تأیید بوده، از قبیل: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ؛ هیچ مصیبتى (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر این که همه آن ها قبل از آن که زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است!» (28) این آیه به روشنی خاصی از ضبط همه نوع رویدادها در کتابی گزارش می دهد، و اما حقیقت این کتاب چیست؟ برای ما روشن نیست.
«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسى آن ها را نمىداند. او آن چه را در خشکى و دریاست مىداند؛ هیچ برگى (از درختى) نمىافتد، مگر این که از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهاى در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز این که در کتابى آشکار [در کتاب علم خدا] ثبت است.» (29)
«یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِم مَّا لاَ یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ؛ مىگفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مىشود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آن ها در دل خود، چیزى را پنهان مىدارند که براى تو آشکار نمىسازند؛ مىگویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمىشدیم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بودید، آنهایی که کشته شدن بر آن ها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاههاى خود، بیرون مىآمدند (و آن ها را به قتل مىرساندند).» (30)
«وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمىکنیم!» (31)
«قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است!» (32)
«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛ البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم!» (33)
«فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مىکند.» (34)
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَ تَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَ تُعِزُّ مَن تَشَاء وَ تُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ بگو: بارالها! مالک حکومت ها تویى؛ به هر کس بخواهى، حکومت مىبخشى؛ و از هر کس بخواهى، حکومت را مىگیرى؛ هر کس را بخواهى، عزت مىدهى؛ و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزى قادرى.» (35)
اما آیاتی که دلالت می کند بر این که انسان در عمل خود مختار و در سرنوشت خود مؤثر است و می تواند آن را تغییر دهد:
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند!» (36)
«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ؛ خداوند (براى آنان که کفران نعمت مىکنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزیش از هر جا مىرسید؛ امّا به نعمتهای خدا ناسپاسى کردند؛ و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مىدادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانید!» (37)
«وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛ خداوند هرگز به آن ها ستم نکرد، ولى آن ها خودشان بر خود ستم مىکردند!» (38)
«وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمىکند!» (39)
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!» (40)
«فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْیَکْفُرْ؛ هر کس مىخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» (41)
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ؛ فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.» (42)
«مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا؛ کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مىدهیم و بر محصولش مىافزاییم؛ و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مىدهیم.» (43)
«مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا وَ مَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا؛ آن کس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم - و به هر کس اراده کنیم - مىدهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مىسوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند - در حالى که ایمان داشته باشد - سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. هر یک از این دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و کمک مىدهیم؛ و عطاى پروردگارت هرگز (از کسى) منع نشده است.» (44)
آیاتی دیگر نیز از این قبیل و هم از نوع دسته اول در قرآن کریم هست. این دو دسته آیات از نظر غالب علماء تفسیر و علماء کلام، معارض یکدیگر شناخته شده اند. به عقیده آن ها باید مفاد ظاهر یک دسته را پذیرفت و دسته دیگر را تأویل کرد. از نیمه دوم قرن اول که دو طرز تفکر در این باب پیدا شد، گروهی که طرفدار آزادی و اختیار بشر شدند، دسته اولِ این آیات را تأویل و توجیه کردند و آن ها به «قَدَرِی» معروف شدند. گروهی دیگر که طرفدار عقیده تقدیر شدند، دسته دومِ این آیات را تأویل کردند و جبری نامیده شدند. تدریجاً که دو فرقه بزرگ کلامی یعنی اشاعره و معتزله پدید آمدند و مسائل زیاد دیگری غیر از مسئله جبر و قدر را نیز طرح کردند، دو مکتب به وجود آمده یعنی جبریون و قدریون در اشاعره و معتزله هضم شدند و دیگر عنوان مستقل برای آن ها باقی ماند، مکتب اشعری از جبر و مکتب معتزلی از قدر طرفداری کردند. (45)
در اینجا حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره قضا و قدر آورده، سپس به بررسی ادامه مطلب می پردازیم؛ پیامبر اسلام (صلی الله-علیه وآله وسلم) در یکی از سخنان خود، چنین می فرماید: «کسی که تصور نماید که خوبی ها و بدی ها بدون مشیت و خواست خدا انجام می گیرد، خدا را از قلمرو سلطه خود بیرون ساخته است، و هر کسی بیندیشد که نافرمانی ها بدون اتکا به قدرتی که خدا به بشر داده است وجود می پذیرد بر خدا دروغ بسته است.» (46)
قضا و قدر در قرآن و حدیث
موضوع قضا و قدر با صراحت هرچه کامل تر در قرآن و سخنان پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است؛ در برخی از آیات قرآن صریحاً حکومت و دخالت سرنوشت و این که، هیچ حادثه ای در جهان رخ نمی دهد مگر به مشیت الهی، و آن حادثه قبلاً در کتابی مبضوط و مورد تأیید بوده، از قبیل: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ؛ هیچ مصیبتى (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روى نمىدهد مگر این که همه آن ها قبل از آن که زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر براى خدا آسان است!» (28) این آیه به روشنی خاصی از ضبط همه نوع رویدادها در کتابی گزارش می دهد، و اما حقیقت این کتاب چیست؟ برای ما روشن نیست.
«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسى آن ها را نمىداند. او آن چه را در خشکى و دریاست مىداند؛ هیچ برگى (از درختى) نمىافتد، مگر این که از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهاى در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز این که در کتابى آشکار [در کتاب علم خدا] ثبت است.» (29)
«یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِم مَّا لاَ یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ؛ مىگفتند: «آیا چیزى از پیروزى نصیب ما مىشود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آن ها در دل خود، چیزى را پنهان مىدارند که براى تو آشکار نمىسازند؛ مىگویند: «اگر ما سهمى از پیروزى داشتیم، در این جا کشته نمىشدیم!» بگو: «اگر هم در خانههاى خود بودید، آنهایی که کشته شدن بر آن ها مقرر شده بود، قطعاً به سوى آرامگاههاى خود، بیرون مىآمدند (و آن ها را به قتل مىرساندند).» (30)
«وَ إِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمىکنیم!» (31)
«قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است!» (32)
«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ؛ البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم!» (33)
«فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاءُ وَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ؛ سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مىکند.» (34)
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَ تَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَ تُعِزُّ مَن تَشَاء وَ تُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ بگو: بارالها! مالک حکومت ها تویى؛ به هر کس بخواهى، حکومت مىبخشى؛ و از هر کس بخواهى، حکومت را مىگیرى؛ هر کس را بخواهى، عزت مىدهى؛ و هر که را بخواهى خوار مىکنى. تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزى قادرى.» (35)
اما آیاتی که دلالت می کند بر این که انسان در عمل خود مختار و در سرنوشت خود مؤثر است و می تواند آن را تغییر دهد:
«إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند!» (36)
«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ؛ خداوند (براى آنان که کفران نعمت مىکنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزیش از هر جا مىرسید؛ امّا به نعمتهای خدا ناسپاسى کردند؛ و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مىدادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانید!» (37)
«وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ؛ خداوند هرگز به آن ها ستم نکرد، ولى آن ها خودشان بر خود ستم مىکردند!» (38)
«وَ مَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمىکند!» (39)
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!» (40)
«فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَ مَن شَاءَ فَلْیَکْفُرْ؛ هر کس مىخواهد ایمان بیاورد (و این حقیقت را پذیرا شود)، و هر کس میخواهد کافر گردد!» (41)
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ؛ فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است.» (42)
«مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا؛ کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مىدهیم و بر محصولش مىافزاییم؛ و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مىدهیم.» (43)
«مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا وَ مَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَ سَعَى لَهَا سَعْیَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا کُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا؛ آن کس که (تنها) زندگى زودگذر (دنیا) را مىطلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم - و به هر کس اراده کنیم - مىدهیم؛ سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مىسوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است. و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند - در حالى که ایمان داشته باشد - سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد. هر یک از این دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و کمک مىدهیم؛ و عطاى پروردگارت هرگز (از کسى) منع نشده است.» (44)
آیاتی دیگر نیز از این قبیل و هم از نوع دسته اول در قرآن کریم هست. این دو دسته آیات از نظر غالب علماء تفسیر و علماء کلام، معارض یکدیگر شناخته شده اند. به عقیده آن ها باید مفاد ظاهر یک دسته را پذیرفت و دسته دیگر را تأویل کرد. از نیمه دوم قرن اول که دو طرز تفکر در این باب پیدا شد، گروهی که طرفدار آزادی و اختیار بشر شدند، دسته اولِ این آیات را تأویل و توجیه کردند و آن ها به «قَدَرِی» معروف شدند. گروهی دیگر که طرفدار عقیده تقدیر شدند، دسته دومِ این آیات را تأویل کردند و جبری نامیده شدند. تدریجاً که دو فرقه بزرگ کلامی یعنی اشاعره و معتزله پدید آمدند و مسائل زیاد دیگری غیر از مسئله جبر و قدر را نیز طرح کردند، دو مکتب به وجود آمده یعنی جبریون و قدریون در اشاعره و معتزله هضم شدند و دیگر عنوان مستقل برای آن ها باقی ماند، مکتب اشعری از جبر و مکتب معتزلی از قدر طرفداری کردند. (45)
در اینجا حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره قضا و قدر آورده، سپس به بررسی ادامه مطلب می پردازیم؛ پیامبر اسلام (صلی الله-علیه وآله وسلم) در یکی از سخنان خود، چنین می فرماید: «کسی که تصور نماید که خوبی ها و بدی ها بدون مشیت و خواست خدا انجام می گیرد، خدا را از قلمرو سلطه خود بیرون ساخته است، و هر کسی بیندیشد که نافرمانی ها بدون اتکا به قدرتی که خدا به بشر داده است وجود می پذیرد بر خدا دروغ بسته است.» (46)