ganjineh
26-04-2010, 19:03
اگر وادی اخلاق و تهذیب نفس را دارای »مقصد»، «راه» و «مرکب» بشناسیم، باید برای پیمودن این مسیر، مرکب مناسب بیابیم و هدف را هم گم نکنیم. با توجه به همین نکته است که سیر اخلاقی و عرفانی را «سلوک» هم مینامند و رونده این راه را «سالک» میشناسند.
قرآن کریم، مقصد نهایی این سلوک را «الله» میداند، و رُجعی و منتهی و غایت حرکت کمالی انسان را رسیدن به خدا و دست یافتن به کمالات روحی و اخلاقی میشناسد.
از «خود» رها شدن و به «خدا» رسیدن، در سایه بیدار نگهداشتن کششهای فطری و خداجویانه است، و ایا آنچه قرآن از آن به عنوان «ذکر» یاد میکند و رسولان الهی را «مذکّر» میشمارد و آیات قرآن را هم «ذکری» میشناساند، چیزی جز توجه دادن به همین خط سیر است؟
بعضی روح را خادم جسم میسازند. بعضی هم جسم را مرکب تعالی روح قرار میدهند.
کدام درست است؟ و کدام یک از این دو شیوه، ما را به آن هدف یاد شده «الیه الرجعی» میرساند؟ اگر جسم و تن، «مرکب» شود و روح و خرد و جان، «سوار» باشد، خواهیم دید که چنین مسافری جز در «ساحل بیداری» و خانه پاکی فرود نخواهد آمد.
آنچه این شکفتن را فراهم میسازد، رجوع به فطرت خدایی و زدودن گرد و غبار غفلت و نسیان از آیینه جان است. به دنبال «خدافراموشی»، «خودفراموشی» است و در پی خودفراموشی، باختن زندگی و سوختن جاودانه در دوزخ عقوبت است، به تعبیر کلام خدا: «نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ.» (حشر/19)
بعضی روح را خادم جسم میسازند. بعضی هم جسم را مرکب تعالی روح قرار میدهند.
کدام درست است؟ و کدام یک از این دو شیوه، ما را به آن هدف یاد شده «الیه الرجعی» میرساند؟ اگر جسم و تن، «مرکب» شود و روح و خرد و جان، «سوار» باشد، خواهیم دید که چنین مسافری جز در «ساحل بیداری» و خانه پاکی فرود نخواهد آمد.
این که فرمودهاند: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه و معصیت نکنید، یک حقیقت قرآنی است. از نگاه قرآن، انسان پیوسته در منظر خداست و یک لحظه از چشم خدا پوشیده و پنهان نیست. کدام صحنه و عمل است که از خدا پوشیده بماند؟ چه کسی میتواند کاری کند و حرفی بزند که از خدای سمیع و بصیر و خبیر، که شنوا و بینا و آگاه از حرفها، اعمال و نیّات اوست، مکتوم و پنهان بماند؟
قرآن کریم، مقصد نهایی این سلوک را «الله» میداند، و رُجعی و منتهی و غایت حرکت کمالی انسان را رسیدن به خدا و دست یافتن به کمالات روحی و اخلاقی میشناسد.
از «خود» رها شدن و به «خدا» رسیدن، در سایه بیدار نگهداشتن کششهای فطری و خداجویانه است، و ایا آنچه قرآن از آن به عنوان «ذکر» یاد میکند و رسولان الهی را «مذکّر» میشمارد و آیات قرآن را هم «ذکری» میشناساند، چیزی جز توجه دادن به همین خط سیر است؟
بعضی روح را خادم جسم میسازند. بعضی هم جسم را مرکب تعالی روح قرار میدهند.
کدام درست است؟ و کدام یک از این دو شیوه، ما را به آن هدف یاد شده «الیه الرجعی» میرساند؟ اگر جسم و تن، «مرکب» شود و روح و خرد و جان، «سوار» باشد، خواهیم دید که چنین مسافری جز در «ساحل بیداری» و خانه پاکی فرود نخواهد آمد.
آنچه این شکفتن را فراهم میسازد، رجوع به فطرت خدایی و زدودن گرد و غبار غفلت و نسیان از آیینه جان است. به دنبال «خدافراموشی»، «خودفراموشی» است و در پی خودفراموشی، باختن زندگی و سوختن جاودانه در دوزخ عقوبت است، به تعبیر کلام خدا: «نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ.» (حشر/19)
بعضی روح را خادم جسم میسازند. بعضی هم جسم را مرکب تعالی روح قرار میدهند.
کدام درست است؟ و کدام یک از این دو شیوه، ما را به آن هدف یاد شده «الیه الرجعی» میرساند؟ اگر جسم و تن، «مرکب» شود و روح و خرد و جان، «سوار» باشد، خواهیم دید که چنین مسافری جز در «ساحل بیداری» و خانه پاکی فرود نخواهد آمد.
این که فرمودهاند: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه و معصیت نکنید، یک حقیقت قرآنی است. از نگاه قرآن، انسان پیوسته در منظر خداست و یک لحظه از چشم خدا پوشیده و پنهان نیست. کدام صحنه و عمل است که از خدا پوشیده بماند؟ چه کسی میتواند کاری کند و حرفی بزند که از خدای سمیع و بصیر و خبیر، که شنوا و بینا و آگاه از حرفها، اعمال و نیّات اوست، مکتوم و پنهان بماند؟