PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درآمدی بر دین پژوهی و واژه شناسی دین - کلیات دین پژوهی (1)



نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:04
درآمدی بر دین پژوهی و واژه شناسی دین - کلیات دین پژوهی (1)


درآمدی بر دین پژوهی


به گفته محققان و کاوشگران تاریخ فرهنگ و اندیشه بشری، بشر هیچ گاه بدون دین زندگی نکرده است، اعم از این که آن دین، یک دین آسمانی و توحیدی بوده، و یا جز آن. به عبارت دیگر، مساله پرسش و انجام دادن یک سلسله آداب و رسوم قداست آمیز، از خصایص مشترک همه انسان ها در طول تاریخ بوده است. حتی آنان که به ظاهر با دین به معنای مصطلح و معروف آن مخالفت کرده اند، ناچار شده اند دین دیگری را جایگزین آن نمایند، تا نیاز فطری خود را ارضا کنند.


البته آن چه در کانون بحث های کلامی قرار می گیرد، بیش از هر چیز ادیان توحیدی و آسمانی است. ولی دین پژوهی در شکل گسترده خود، همه انواع و اقسام دین را در برمی گیرد، تا آن جا که حتی مسلک های مادی و دنیوی نظیر مارکسیسم نیز از قلم نمی افتد.


دین به معنای خاص آن (دین توحیدی و شرایع آسمانی) در قرون اخیر (از رنسانس به این طرف) تطوراتی را پشت سرگذاشته است; روزگاری مورد عنایت و توجه دانشمندان بوده و روزگاری دیگر مورد بی مهری و بی اعتنایی بسیاری، و حتی مورد خصومت برخی از آنان بوده است. قرن هفدهم میلادی که علم جدید، تازه سربرآورده بود، دانشمندان پیشتاز علم جدید چون کپکر و گالیله و نیوتون و دکارت خود از شخصیت های دینی و علاقه مند به دین بودند. اما با فرا رسیدن قرن هجدهم، رفته رفته دین از متن مجامع علمی منزوی گردید; علم و عقل بشری تا سرحد پرستش مورد تمجید قرار گرفت و نظریه جبرانگارانه طبیعت، این پندار را به وجود آورد که جهان طبیعت خودبسنده است، و در ادامه هستی خود به مدبری آسمانی نیاز ندارد، و علم می تواند به همه نیازهای انسان پاسخ گوید.


قرن نوزدهم نیز تقریبا همین راه را ادامه داد، ولی در اواخر این قرن و قرن بیستم، به خاطر چند رخداد مهم اجتماعی - فرهنگی، بار دیگر دین مورد توجه جدی قرار گرفت:


اولا) تفکر یوزیتیویستی در باب معرفت شناسی و فلسفه علم مردود شناخته شد و این در حالی است که پوزیتیویسم یکی از سرسخت ترین مخالفان متافیزیک به صورت اعم و دین به صورت خاص بود.


ثانیا) قربانیان بی شمار و فجایع تلخی که جنگ های جهانی و منطقه ای برای بشر به بار آورد. این فجایع، نتیجه علم و صنعت جدید بود که متاسفانه از دین فاصله گرفته و به جای خدامداری، انسان مدار شده بود.


ثالثا) ناتوانی کمونیسم به عنوان یک مرام و مسلک زندگی مخالف دین، عملا ثابت گردید.


رابعا) با فاصله گرفتن بشر از دین و تعالیم دینی، نابسامانی های اخلاقی، روز به روز گسترش یافت و کیان خانواده متلاشی گردید.


مجموعه این عوامل، دانشمندان و محققان را به سمت دین، سوق داد و بار دیگر دین در کانون توجه عمیق قرار گرفت. امروز، دین پژوهی به شیوه علمی و با استفاده از روش های معتبر در علوم اجتماعی و انسانی جزء رشته های آکادمیک است. به گفته برخی از نویسندگان، در غرب، سالانه حدود دو هزار عنوان کتاب اعم از مرجع و عادی - قطع نظر از نشریه های بسیار - به سه زبان انگلیسی و فرانسه و آلمانی منتشر می شود. (2)


این توجه و اقبال به دین، در عین اینکه مایه خرسندی است، می تواند مشکل آفرین نیز باشد; زیرا تجربه نشان داده است که پیوسته افراد یا گروه های فرصت طلب، از نام دین برای نشر عقاید و افکار غیردینی یا ضددینی خود استفاده کرده اند، چنانکه مارکسیست ها در دوران قبل از انقلاب اسلامی، از طریق برخی گروهک های به ظاهر اسلامی، اندیشه های مادی گرایانه خود را در افکار جوانان و افراد کم اطلاع یا بی اطلاع تزریق می کردند، و در قرن دوم هجری پس از آن که اسطوره تحریم نگارش و نشر حدیث، شکسته شد، گروه زنادقه از ساده اندیشی عده ای از محدثان، سوء استفاده کرده و چه بسیار عقاید نادرستی که تحت نام حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در فرهنگ اسلامی وارد کردند و همین احادیث ساختگی به دست ظاهرگرایان، به عنوان مرجع عقاید اسلامی شناخته شد; که هنوز که هنوز است، این خار، چشم صاحبان بصیرت را می آزارد. به گفته دردمندی آگاه، هم اکنون در دنیای غرب، کسانی که هیچ باور دینی و تعهد مذهبی ندارند، چون نام و یاد دین، دلپسند بشر سرخورده امروزی از مسلک ها و ایسم های دنیاگرا و انسان مدار است، برای عرضه بهتر آثار و نوشته های خود، به کمترین مناسب، از نام و عنوان دین، استفاده می کنند. (3)


از سوی دیگر، دین مورد توجه دنیای غرب، بیش، از هر دین دیگر، دین مسیحیت است، که متاسفانه دستخوش تحریف بسیار قرار گرفته و معارف و احکام آن که در کتاب مقدس (تورات، انجیل) تبیین گردیده است، در مقایسه با عقل و علم دچار مشکلات بسیاری گردیده است، چنان که در مسایل مربوط به نظام اجتماعی دین و حکومت دینی نیز طریق و روش روشن و پذیرفته ای ندارد; مطالب آن، عمدتا مربوط به تاریخ گذشته، و نصایح اخلاقی و الهیات آن هم به صورت تحریف شده ونارسا است. و اصولا - همان گونه که استاد شهید آیة الله مطهری بیان کرده اند - (4) همین نارسایی مفاهیم دینی مسیحیت، یکی از عوامل مهم گرایش به مادیگری در قرون گذشته در جهان غرب بوده است و حال که مادیگری فکری و عملی، ورشکسته شده است، باید بشر را به سرچشمه زلالی از معارف و احکام دینی رهنمون شد و آن جز قرآن کریم و سنت و عترت پیامبر گرامی اسلام، صلی الله علیه وآله نیست.


این جاست که وظیفه بسیار خطیر و حساس عالمان دینی و حوزه های علمیه نمایان می گردد; زیرا آنان خود را حامیان و مبلغان دین می دانند، و جامعه اسلامی نیز آنان را به همین سمت می شناسد. پس باید به این تقاضای گسترده جدید بشریت، نسبت به ارمغان های نبوت و دستاوردهای شریعت آسمانی، پاسخ مناسب داد و عرضه را با تقاضا هماهنگ کرد. وگرنه، رهزنان و فرصت طلبان کالاهای بدلی و غیرسالم را، به جای کالاهای اصیل، وارد بازار معرفت دینی خواهند کرد; چنان که اگر به ترجمه هایی که از آثار غربی شده است، نظری بیفکنیم، به این حقیقت تلخ وقوف خواهیم یافت. این آثار، به دلیل اینکه پشتوانه استواری از وحی و فلسفه الهی ندارند، غالبا مشکل آفرین می باشند و اگر در پرورش شبهه ها توانایند، در حل آن ها عاجز و درمانده اند. آری آن بخش از این تحقیقات که به مسایل تاریخی و علمی مربوط می شود، نسبتا قوی و قابل استفاده است.


در هر حال، برماست که ضمن آشنایی با این افکار و آثار، دیدگاه های اسلامی خود را با زبان روشن بیان کنیم و با استفاده از وسایل مناسب و متناسب با فرهنگ جدید عرضه کنیم.


متاسفانه، نوعی غربزدگی پنهانی در گفته ها و نوشته های برخی گویندگان و نویسندگان - حوزوی یا دانشگاهی - به چشم می خورد. گمان یا باور اینان براین است که گویا غرب که از نظر علم و تکنولوژی بر ما برتری دارد، در فکر و فرهنگ نیز بر ما برتر است، و جدید بودن یک اندیشه به این است که مستند به فیلسوف یا متکلمی از جهان غرب باشد; در مثل اگر عالی تر و برتر از آن سخن را ملاصدرا در فلسفه، یا خواجه نصیرالدین در کلام، گفته باشند، چون این دو شخصیت مربوط به چند قرن پیش می باشند، و از طرفی متعلق به دنیای شرق هستند، آن سخن، راقی و بالنده نیست، ولی اگر ضعیف تر از آن را مثلا کانت یا رودولف بولتمان گفته باشند، اعجاب برانگیز خواهد بود! استاد مطهری پس از بیان برتری فلسفه اسلامی نسبت به فلسفه قدیم یونان و فلسفه جدید غرب می گوید: «اما چه باید کرد که فعلا هر چیزی که مارک اروپایی دارد، رونق دارد; اگر چه سخن پوسیده ای باشد که سال هاست ما از آن گذشته ایم ». (5)

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:05
اشتباه نشود، ما طرفدار تعطیل یا تحریم فکر نیستیم، بلکه خواهان استقلال و انصاف در اندیشه و داوری هستیم، چنان نباشد که به نوشته نویسنده ای، حکیمان غربی را، اندیشه ساز، و حکیمان اسلامی را، اندیشه سوز معرفی کنیم. شعار ما، همان کلام جاویدان امام علی علیه السلام است که «الحکمة ضالة المؤمن » و «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال » در وادی علم و حکمت، مذهب و آیین معیار نیست، چنان که غربی و شرقی هم وزنی ندارد، و گذشته و حال هم میزان نخواهد بود. میزان و ملاک، استواری و اتقان و درستی و آموزندگی است و این از برجستگی های تمدن اسلامی است که حتی به اعتراف بیگانگان، مسلمانان آثار علم و تمدن قدیم را نه تنها نابود نکردند، بلکه آن را، حرمت نهاده و گرامی داشتند و پس از تنقیح و تکمیل، به آیندگان سپردند و نوشتار حاضر خود گواهی بر همین مدعا است که چون در آثار محققان غربی، بحث دین پژوهی از جنبه تاریخی و رهیافت های مختلف به آن، نسبتا خوب بررسی شده است، به نقل خلاصه ای از یکی از مقالات دائرة المعارف دین در این باره بسنده کردم.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:05
شاید منشا این خود ناباوری ها، ناآگاهی از داشته های خودی است که آن نیز ناشی از بی توجهی یا کم توجهی به فلسفه و کلام در دوره های اخیر است. از این رو، راه حل مشکل، اهتمام و اعتنای بیشتر به معارف عقلی اسلام و الهیات اسلامی (فلسفه، کلام) است. امروز، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، میدان جدیدی از تفکر و تحقیق در زمینه الهیات و دین پژوهی و فلسفه دین، پدید آمده است. در چنین شرایطی، غفلت و کوتاهی روا نیست و هماهنگی با آن به برنامه ریزی دقیق و کار منظم و حساب شده و شتابنده، نیاز دارد. کشف استعدادها و توانایی ها و هدایت و حمایت آن ها، امری ضروری و اساسی است، چرا ما «دائرة المعارف دین » ننویسیم؟ چرا ما «فلسفه علم و دین » در حد قابل قبول، تدوین نکنیم، و چرا؟ و چرا؟ بدون شک ما نیروهای مستعد، برای تربیت کردن، جهت اجرای چنین طرح هایی، حتی بیش از مقدار نیاز، داریم، ولی مشکل در نشناختن آن ها در مرحله نخست، و هدایت نکردن آن ها در مرحله دوم و حمایت نکردن آن ها در مرحله سوم است، داشتن برنامه صحیح و هدایت بجای نیروها و حمایت لازم آن ها، از ضروری ترین اصول اجرای پروژه های تحقیقی و بنیادی است. قطعا با کارهای روزمرگی و فصلی و مقطعی، به چنین اهدافی نمی توان رسید. اگر در دنیای غرب، در این زمینه کارهای چشمگیری صورت گرفته است به خاطر رعایت اصول یاد شده است. وقتی همه نیروها را در یک یا دو مورد به کار بگیریم، طبعا موارد دیگر، رشد لازم را نخواهد کرد. آن گاه ما خواهیم توانست در زمینه های یاد شده متخصصان لایق به مقدار لازم تربیت کنیم، که آن ها را به عنوان شاخه هایی از علوم دینی یا دین شناسی به رسمیت بشناسیم، و با برنامه ریزی صحیح، بخشی از نیروها را بدان سمت هدایت کنیم. در غیر این صورت، هیچ گاه، ابتکار عمل در دست ما نخواهد بود و فقط هر از چند گاهی، نوادری پیدا خواهند شد و با زحمت و مشقت بسیار، از کیان عقاید و معارف دینی، دفاع خواهند کرد.

تازه، آن چه گفتیم، شمه ای از وضعیت کنونی و رسالت ما در برابر دین گرایی جدید در جهان غرب بوده. اما مساله جهان اسلام و هجوم گسترده و حساب شده ای که از جانب سیلی خوردگان از انقلاب اسلامی و ایادی سیاسی - مذهبی آنان علیه مذهب شیعه در جریان است، حکایت غم انگیز دیگری دارد! و طولانی شدن مقدمه نوشتار مانع از پرداختن به آن است. مراجعه به کتابنامه ای که در باره آثار منتشر شده علیه شیعه، منتشر شده است. برای اهل درد و بصیرت کافی است. اینک با ذکر این مقدمه، بحث خود را دوباره دین پژوهی آغاز می کنیم و یادآور می شویم که آن چه در این نوشتار، در این باره آمده است حول سه محور است:

1 - اشاره ای به تاریخچه بحث دین پژوهی;

2 - رهیافت های گوناگون به این مساله;

3 - ارایه فهرستی از برخی سرفصل های دین پژوهی.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:06
تاریخچه بحث دین پژوهی


دین پژوهی، تاریخی کهن دارد و می توان قدمت آن را برابر با قدمت خود دین دانست، هر چند این رشته علمی نیز به سان سایر علوم، در آغاز بسیار ساده و محدود بوده و با گذشت زمان، تطور و تکامل یافته است. دین پژوهان جدید، نمونه هایی از تحقیقات دین شناسی را در یونان باستان ذکر کرده اند (که البته منحصر به آنان نیست). یکی از معروف ترین منابع دین شناسان پیشین، تواریخ هرودت (متولد 484 قبل از میلاد) است که سرشار از اطلاعات در باره ادیان باستانی آسیای غربی و مصر است این آثار هم نمونه هایی از روش های پژوهش او و هم تفسیرهای او در این باب است. به گفته خودش، اعتماد او در این کارها بر دیده ها و قضاوت ها و پژوهش های خود، به اضافه افسانه ها و گزارش هایی است که در باره رویدادهای قدیم و اقوامی که آن ها را ندیده شنیده است. وی آیین های یونانی را با فرهنگ های دیگر تطبیق کرده و خدایان مصری و یونانی را با یکدیگر می سنجیده است. بنابراین، روش دین پژوهی او بر پایه روش تاریخی - تطبیقی استوار بوده است.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:06
افلاطون و ارسطو


از دین پژوهانی که با روش فلسفی، وارد این بحث شده است، افلاطون حکیم (متولد 428 میلادی) است. وی در عین این که منتقد دین عامه و افسانه های شاعران درباره خدایان بود، با اصالت ماده (ماتریالیسم) آشکار بعضی از متفکران باستانی یونان و شکاکیت سوفسطائیان مخالف بود و در نظم و نظام اشیا، هوشی الهی می دید و بربرها را از آن روی که به اجرام سماوی، الوهیت نسبت می دهند، از این متفکران هوشمندتر می دانست و برخلاف بعضی از سوفسطائیان که دین را یک دروغ مفید برای دوره ابتدایی می دانستند، او بر آن بود که دین در روزگاران پیشتر، پاک روراستین تر بوده است. او هم چنین بر مبنای آن چه از اقوام و اعصار مختلف شناخته شده بود، برآن بود که اعتقاد به الوهیت، یک پدیدار جهانی و عام بوده است.

شاگرد مشهور او ارسطو (متولد 384 قبل از میلاد) در این موضوعات با او موافقت کلی داشت. هر چند هیچ کدام از آن ها به مطالعه تطبیقی ادیان - به معنای جدید کلمه - نپرداخته بودند، مع الوصف به مواد و مطالبی که از آثار قوم شناختی و تاریخی به دست آمده بود، و هم چنین به دین عامه پسند و آیین های عرفانی سرزمین و روزگار خویش اشاره و استناد می کردند. به علاوه، ارسطو، مؤسس روش تطبیقی بود که خود او عمدتا به مطالعات زیست شناختی اطلاق کرده بود و بعدها به سایر حوزه ها نفوذ کرد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:07
نویسندگان رومی


سیسرون (6) و وارو (7) از نویسندگان رومی ای بودند که آثاری در باره دین داشتند، سیسرون (متولد 106 قبل از میلاد) اثری کلاسیک در باره مکاتب فلسفی مختلف وعقاید وشعایر دینی قرن اول قبل از میلاد نوشته بود تحت عنوان اندر طبیعت خدایان (8) وی گرچه درک قابل ملاحظه ای از عناصر درونی دیانت و اعتقاد داشت، توجه و تاکیدش عمدتا معطوف به موضوعات کلامی بود، یعنی معتقدات در باب طبیعت خدایان.

وارو (متولد 116 قبل از میلاد) رساله ای ماندگار در باب شخصیت های دینی رومی و اماکن و شعایر خدایان نوشت و در آن انواع الهیات را به سه نوع، اساطیری و طبیعی و مدنی، تقسیم کرد. وارو در باره روشش گفته است که او نه به عنوان یک فیلسوف، بلکه مورخی که بیش و پیش از مسایل و مباحث لاهوتی به مسایل و مباحث انسانی علاقه دارد، قلم می زند و به همین مناسبت دولت و کشور را هم چون نهادهای مقدس و مقدم تلقی می کرد که برای رفع نیازهای اجتماعی - سیاسی پدید آمده است.

بدین سان، دین شناسی تاریخی، تطبیقی و دین پژوهی انتقادی از دوران های قدیم وجود داشته است; هر چند نه به صورت نظریه پردازانه و روش شناسانه معمول در رشته های تحقیقی عصر جدید. با این حال، بسیاری از مفاهیم باب روز، نظیر نقش اجتماعی - سیاسی دین و ریشه داشتن عقاید دینی در نیازهای روانی، در قرن ها قبل از عهد مسیحی سابقه دارد. مورخان قوم شناس یونان نظیر هرودت، طلایه دار رهیافت مردم شناختی به دین پژوهی هستند.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:07
رهیافت های گوناگون در دین پژوهی


اکنون که به اجمال با تاریخ دین پژوهی آشنا شدیم، مناسب است شرح کوتاهی از انواع رهیافت های دین پژوهی را عرضه کنیم:


دین پژوهی تطبیقی


از بحث قبل روشن شد که دین پژوهی تطبیقی، تاریخی کهن دارد، ولی سرآغاز دین پژوهی تطبیقی به شیوه علمی آن را در ربع قرن نوزدهم و سر رشته آن را در آثار زبان شناس آلمانی ماکس مولر (1823 - 1900) قرار می دهند. دانش وسیع مولر از زبان های هند و اروپائی، رهیافت تطبیقی او به فقه اللغه و تسری دادن روش آن به دین پژوهی و حمایت صریح او از این رشته، به عنوان یک رشته علمی، در طول حیات او، راه را برای تاسیس کرسی هایی مربوط به این رشته در دانشگاه های پیشتاز اروپا، باز کرد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:08
رهیافت مردم شناختی


رهیافت مردم شناختی به دین نیز، ریشه های عمیق در تاریخ فرهنگ و تمدن بشری دارد، ولی معمولا از ای. بی تیلور (1832 - 1917) قوم شناس انگلیسی به عنوان مؤسس دین پژوهی مردم شناختی یاد می شود. او بر مبنای این فرض که آداب و رسوم و عقاید فرهنگ های بدوی جدید - که سیاحان و مبلغان و کارگزاران استعمار و دیگران وصف کرده اند - بازمانده عصر باستانی پیش از تاریخ است، به این نتیجه رسید که این ها شواهدی هستند که دلالت بر مرحله اولیه دین دارند.

لوی برول (1857 - 1939) از دین پژوهای مهم مکتب مردم شناختی فرانسوی بود که در درجه اول فیلسوف بود و توجهش معطوف به شیوه ای بود که بدویان فکر می کنند، و نه به ساختار اجتماعی نهانی آن ها. وی در آغاز بر آن بود که ذهنیت انسان بدوی به کلی با اندیشه انتزاعی انسان جدید فرق دارد، ولی در سال های آخر عمرش این نظر را تعدیل کرد و قایل به یک ذهنیت انسانی مشترک شد که در آن، عوامل رفتاری و عقلی هم نزد بدویان و هم انسان های جدید به یک سان وجود دارد.

فوستل دوکولانژ (1823 - 1892) از دیگر محققان سرشناس این رشته است. وی در کتاب مشهورش «شهر باستان » (9) (1864) شهر باستانی یونانی - رومی را بررسی کرده و برآن است که بنیاد قوانین و نهادهای مدنی در نخستین معتقدات و آداب و رسوم دینی جامعه نهفته است.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:08
رهیافت تاریخی - پدیدار شناختی


تاریخ و پدیدارشناسی دین هم مانند مردم شناسی دین، طلیعه ای فلسفی دارد. می توان از شلایر ماخو (1768 - 1834) متکلم برجسته آلمانی خط مستقیمی به فیلسوف آلمانی ویلهم دیلستای (1833 - 1911) و تاثیر او بر مطالعات علوم انسانی، از جمله تاریخ ادیان کشید. وی تمایز قاطعی بین مطالعات علوم طبیعی و علوم انسانی قایل بود و این برخلاف گرایش عام قرن نوزدهمی بود که دومی را طبق مدل اولی می سنجیدند.


علاوه بر این، تاثیر و نفوذ فلسفی، تاثیر و نفوذ کلامی ای نیز در سیر تحول تاریخ و پدیدار شناسی مستقل دین مشهود بود، برخلاف پژوهندگان پیشتاز در مردم شناسی جدید که عمدتا از دین رسمی و دیانت سنتی بریده بودند، بسیاری از محققان صاحب نظر که در سیر تکوینی این رشته جدید نقشی داشتند، متکلم دینی بودند. آنان دین پژوهی را مشخصه ای دینی که به رشد دینی پژوهشگر کمک می کند، در نظر می گرفتند.


سودربلوم (1866 - 1913) متکلم سوئدی و مورخ ادیان، از برجسته ترین چهره این مکتب جدید به شمار می رفت. او در آغاز، متخصص دین باستانی ایران بود، سپس دامنه علاقه اش را به کلی به حوزه تاریخ ادیان و رابطه اش با دین مسیحی گسترش داد. او کتابی در باره سیر تحول و تکامل اعتقاد به خدا نوشت و در این کار، به کل گستره ادیان بشری از جمله ادیان اقوام امی (ابتدایی) نظر داشت.


ادوارد لیمان (1862 - 1930) پژوهشگر دانمارکی نیز، سهم مهمی در پدیدارشناسی دین دارد. وی به خاطر کتاب کوچکی که به زبان سوئدی در زمینه علم دین نوشته است، مشهور است. مقاله دیگری نیز در موضوع پدیدارشناسی دین دارد که مرجع دین پژوهان است.


یواخیم واخ (1898 - 1955) مورخ آلمانی - آمریکایی ادیان و جامعه شناس دین نیز، در این باره تلاش های بسیار کرده او تاریخ و پدیدارشناسی دین را به صورت رشته تحقیقی شناخته شده ای در دانشگاه های آمریکا درآورد.


رهیافت روان شناختی
سابقه رهیافت روان شناختی به منشا و ماهیت دین، به یونانیان باستان می رسد. در این رهیافت، دین سرچشمه ای درونی و روانی دارد. هر چند در مورد خاستگاه آن عامل درونی، دیدگاه ها مختلف است. برخی آن را ترس و وحشت از حوادث مهیب طبیعی، و برخی دیگر آن را ناشی از خشیت و خضوع درونی در برابر امری قدسی و برتر، و برخی دیگر آن را برخاسته از عقده های روحی، و عده ای نیز آن را ناشی از تمایلی عالی که در ردیف تمایلات عالی چون حس راستی و اخلاقی و هنری قرار دارد، دانسته اند.


علاوه بر رهیافت های روان شناختی که متفکران انواع و اقسام رشته ها داشتند، در اواخر قرن نوزدهم یک رشته خاصی پدید آمد که مختص تحقیق در روان شناسی دین بود. پژوهندگان این رشته، بر مطالعه تجربه هایی چون ایمان آوردن و دعا و احوال عرفانی با کاربرد روش هایی چون پخش پرسشنامه، مصاحبه شخصی، زندگی نامه خود نوشت، و سایر مواد و مطالب تجربی که قابل تجزیه و تحلیل و رده بندی و سنجش آماری است، تاکید داشتند. این پژوهندگان، اعم از آن که عقاید و اعمال دینی را عقلا قابل توجیه می دانستند یا خیر، گرایش نظری شان این بود که دین را در حیطه کارکرد عملی اش به عنوان عاملی در جهت تثبیت یا تکامل شخصیت، ملاحظه کنند.


نام بزرگی که در روان شناسی دین مطرح است، ویلیام جیمز (1842 - 1910) است. کتاب بزرگ او در این زمینه تنوع تجربه دینی (10) (1902) نام دارد. بخش هایی از این کتاب به نام دین و روان به فارسی ترجمه شده است که مطالعه آن بسیار مفید است.


توجه ناخود آگاه و رابطه اش با احوال دینی با سیر تکاملی روان شناسی اعماق، بالا گرفت. که زیگموند فروید (1856 - 1939) و یونگ (1875 - 1961) دو چهره معروف این رشته اند و در باره منشا دین دو نظریه کاملا متناقض دارند. در حالی که فروید، دین را یک فریب یا پندار تسلی بخش برای انسان های بدوی می دانست، یونگ، دین را برای کمال روانی انسان، امری ضروری می شناخت که سرکوب آن به ظهور آثار و علایم بیمارگونه منجر می گردد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:25
رهیافت جامعه شناختی


در زمینه رهیافت های جامعه شناختی به دین، سابقه ملاحظه اندیشه ورانه رابطه بین دین و جامعه، به یونان باستان باز می گردد. در دوره های پس از آن، دو نگرش جامعه شناختی نسبت به این مساله وجود داشته است: یکی نگرش دین باورانه که به نقش شکل دهنده دین بر جامعه و هم واکنش دین در برابر نیرو و نفوذ فزاینده دنیوی توجه کرده است. و دیگری نگرش غیر دینی که رابطه دین و جامعه را از نظر گاهی کاملا دنیوی مطالعه کرده اند. که اگوست کنت (1798 - 1857) جامعه شناس فرانسوی، و هربرت اسپنسر (1820 - 1903) فیلسوف انگلیسی از این دسته اند.


ماکس وبر (1864 - 1920) جامعه شناس آلمانی یاری های نظری و روش شناختی ارزنده ای به رهیافت جامعه شناختی به دین رساندند. او هم چنین مطالعاتی جامعه شناختی از ادیان تاریخی خاص (ادیان چینی، هندی، یهودیت باستان) به عمل آورد.


براخیم واخ، که قبلا در بحث پدیدار شناسی دین از او یاد شد، در زمینه جامعه شناسی دین، آثار مهمی تالیف کرد. او قایل به سه جلوه اساسی تجربه دینی بود; یعنی نظری، عملی و اجتماعی و توجهش را به رابطه جامعه دینی، با واپسین حقیقت معطوف داشته بود. آثار واخ به نحوی منظم و ماهرانه، انواع گوناگون جامعه و نمادهای دینی و نیز رابطه متقابل بین دین و جامعه را مورد پژوهش قرار می دهد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:25
مشکلات دین پژوهی


دین پژوهی، محصور به شرایط و محدودیت هایی است:


نخست، انگیزه های فردی هر محقق برای ورود به این حوزه و تعمیم دادن آن درست نیست.


دوم، میزان در دسترس بودن مواد و منابع لازم برای پژوهش.


سوم، که از دو مشکل پیشین مهمتر است، مربوط به روش پژوهش است; مانند این که مواد و مطالب چگونه باید نظم و نسق یا رده بندی یابد؟ در هر مورد، چه راه و روش های تحلیلی مناسب است؟


چهارم، مربوط به پیش فرض های شخصی پژوهشگر است که در تحلیل از مواد و مطالب مورد بحث، تاثیر می گذارد.


برای حل این مشکلات، یک یا دو رشته فرعی در زمینه دین پژوهی پدید آمده است که یکی تاریخی و دیگر دستگاهمندانه است; جریان تاریخی که از وجوه بسیار به تاریخ علم شباهت دارد، روش ها و رهیافت های گذشته را بررسی می کند و به بازشناسی تفصیلی این پژوهش در طول دو قرن اخیر نظر دارد. و رشته دستگاهمندانه از یک سوء خصایص مشترکی با فلسفه علم، و از سوی دیگر وجوه مشترکی با الهیات دستگاهمندانه دارد.


اغلب مسایل و مباحث روش شناختی جاری در دین پژوهی، در پیوند با رشته دوم; یعنی جریان دستگاهمندانه، نشات می یابد و دستخوش انواع پیش فرض هایی است که پژوهشگران با خودشان به این عرصه تحقیق می آورند. بسیار فرق می کند که تعلیم و تربیت اولیه پژوهشگر او را فی المثل متکلم، فیلسوف، لغت شناس یا قوم شناس، پرورده باشد. به این دلیل و نیز دلایل دیگر، رهیافت تاریخ اندیشه ها به مسایل روش شناختی به مثابه مقدمه ناگزیری برای بحث دستگاهمندانه لازم است.


باری، مسایل مربوط به روش در دین پژوهی همه از یک نوع نیست; روش ممکن است و وابسته به مواد تحقیق یا انگیزه های تحقیق باشد. در صورت نخست، این مسایل، با ساختار دین آن چنان که متون و یادمان ها و اسطوره ها و شعایر و اخلاق و تجربه های دینی افراد جلوه گر است، سرو کار دارد.


امروزه، چنین تلقی می شود که هیچ پژوهشگری قادر به ارزیابی فارغ بالانه یا عینی مواد و مطالب مورد تحقیق خود نیست; چرا که هر پژوهشگری دست و پایش در بند تاروپود ظریف و ناپیدای یک دوره، یک ایدئولوژی، یک الهیات، یک طبقه اجتماعی و یا یک فضای فکری و عقیدتی است، و یکی از اهداف پدیدارشناسی دین این است که هر آن چه را که طبیعت شخصی، تصادفا به صورت داوری های ارزشی در می آورد، نسبتا سد و کنار بگذارد، یا لااقل در پرانتز قرار دهد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:25
دین پژوهی از درون و بیرون


غالبا چنین تلقی می گردد که هیچ صورت خاصی از دین را عمیقا نمی توان فهمید، مگر از درون. اما بعضی از دین پژوهان، به عکس این نظریه، برآنند از آن جا که عضو نیک اعتقاد یک دین، که نسبت به آن درون نگر و خودی است، مجبور به یک نوع درک محدود از سنتی است که خود به آن تعلق دارد، و پژوهشگر ایده آل، کسی است که از موضعی در خارج از این محدوده ها و محدودیت ها عمل کند. هیچ یک از این نگرش ها را نمی توان به عنوان اصل کلی پذیرفت; درک و دریافت عقلانی، یک چیز است و همدلی تخیلی یک چیز دیگر، و تحریک عواطف چیز سوم و دین پژوهی ممکن است رو به هر یک از این سه وجه داشته باشد; خودی و بیگانه می توانند از نظرگاه های گوناگونی بنگرند.


پژوهشگر بیگانه، ممکن است، صرفا، از نظر عقلی و فکری بسیار چیزها در باب یک سنت دینی معین، از تاریخ و ساختار و زمینه اجتماعی یک دین بداند و دانش او بسی بیشتر از یک مؤمن به آن دین، یعنی پژوهشگر خودی، باشد و در عین حال از نظر عاطفی نسبت به کلیه دعاوی آن سنت در مورد وحی و الهام ربانی و منشا وحیانی، بی اعتنا باشد. در این جا، دین پژو خودی برآن خواهد بود که در قیاس با رسالت وحیانی، هر چیز دیگری بی اهمیت است و ممکن است در قبال این مساله که آیا واقعیات و شواهدی عملا مؤید آن هست یا نیست، حالت بی تفاوت یا خصمانه به خود بگیرد، و هر گونه تلفیق یا تفریقی بین این دو دیدگاه، می تواند وجود داشته باشد. (11)

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:26
برخی از مباحث دین پژوهی


دین پژوهی، قلمروی بس وسیع دارد و مباحث بسیاری که به گونه ای با دین رابطه دارند را در برمی گیرد، تا آن جا که در دائرة المعارف دین، که در 16 جلد تدوین گردیده است، 2750 مقاله از 1400 نفر از دین شناسان و پژوهندگان ادیان مختلف، از پنجاه کشور جهان، نگارش یافته است و موضوعاتی چون: رجال دینی، کتب مقدس، نهادها، آداب و شعایر و مناسک و مراسم دینی، عقاید و نظریه ها و نمادها، قصص، اصطلاحات، مفاهیم و نیز ربط سایر حوزه های فرهنگی نظیر فلسفه، هنر، علم، سیاست، حقوق، اخلاق و نظایر آن ها با دین و مقولات دینی، مورد بحث قرار گرفته است.


از میان این موضوعات، برخی جنبه کلی تر دارد و می تواند ادیان مختلف را شامل شود که مواردی را یادآور می شویم:


1 - واژه شناسی و تعریف دین; 2 - طبقه بندی ادیان; 3 - عنصر مشترک ادیان; 4 - منشا و خاستگاه دین; 5 - ابعاد و قلمرو دین; 6 - روان شناسی دین; 7 - جامعه شناسی دین; 8 - باستان شناسی و دین; 9 - دین و فرهنگ و تمدن بشری; 10 - دین و اقتصاد; 11 - دین و اخلاق; 12 - فلسفه و دین; 13 - علم و دین; 14 - دین و دنیا; 15 - سیاست و دین; 16 - هنر و دین; 17 - دین و عرفان; 18 - گفت وگو یا هم سخنی ادیان; 19 - فلسفه دین; 20 - روان کاوی و دین.


واژه شناسی دین
واژه دین، واژه ای عربی است و در فرهنگ های لغت عربی در موارد زیر به کار رفته است:


1 - جزا و مکافات; 2 - حساب و بررسی; 3 - اطاعت و انقیاد; 4 - ملت و آیین; 5 - رویه و عادت; 6 - چیرگی و برتری; 7 - تدبیر امور; 8 - آن چه وسیله پرستش خداوند است. (12)


به گمان برخی واژه دین از ریشه فارسی میانه «دن » به معنی کیش و آیین، یا از ریشه عبری به معنی داوری گرفته شده است، ولی با مطالعه در ادبیات عرب جاهلی نادرستی این گمان روشن می شود. زیرا این واژه در فرهنگ جاهلیت به معانی اطاعت، آیین و طریقه و مکافات و جزا به کار رفته است. (13)


این واژه، در زبان فارسی، به معنای کیش و آیین (و مذهب) است و به معنای روز بیست و چهارم هر ماه خورشیدی و نام فرشته ای نیز به کار رفته است. (14)


معادل انگلیسی واژه دین کلمه Religion است که از یکی از دو واژه لاتینی Religiri به معنای توجه و عنایت مواظبت Religare و یا به هم پیوستن، اشتقاق یافته است. روایت نخست به سیسرن ( کیکرو، چیچر و (Cicero متوفای 43 قبل از میلاد بازمی گردد و روایت دوم به برخی از عالمان مسیحی قرن اول میلادی منسوب است. (15)


برخی مانند ویل دورانت، روایت نخست را برگزیده (16) و برخی دیگر مانند جان هیک (17) و وینستون کینگ، روایت دوم را پذیرفته اند.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:26
واژه دین در قرآن کریم


واژه دین در قرآن کریم به صورت های مختلف در 86 نوبت به کار رفته است. برخی از معانی ای که این واژه در آن ها به کار رفته است عبارتند از:


1 - مکافات و جزا:


در آیاتی که دین بر قیامت اطلاق گردیده، مقصود جزا و مکافات است، مانند:


« مالک یوم الدین »(حمد/ 4); « ارایت الذی یکذب بالدین » (ماعون / 1); « والذی اطمع ان یغفرلی خطیئتی یوم الدین » (شعراء / 82); « الذین یکذبون بیوم الدین » (مطففین / 11) و آیات دیگر.


2 - تسلیم و انقیاد


در آیات زیر و نظایر آن ها، دین به معنای تسلیم و انقیاد است:


« ان الدین عندالله الاسلام » (آل عمران / 19);


« یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون » (بقره / 132);


« افغیر دین الله یبغون وله اسلم من فی السموات والارض طوعا و کرها والیه یرجعون » (آل عمران / 83 );


« و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین » (آل عمران / 85 ).


و نامیده شدن شریعت محمدی صلی الله علیه وآله به اسلام، به خاطر این است که اهل کتاب با انکار نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که آخرین پیامبر الهی است، در حقیقت از فرمان خداوند، سرپیچی کرده و تسلیم خداوند نیستند. بنابراین، مسلمان کسی است که نبوت پیامبر خاتم و شریعت او را پذیرا باشد.


علامه طباطبایی در تفسیر آیه 19 آل عمران می گوید:


مراد از اسلام معنای لغوی آن است، و معنای آیه چنین است: دین نزد خداوند یکی پیش نیست و بندگان خود را جز به آن، فرمان نداده است. و در کتاب هایی که بر پیامبران خود فرو فرستاده، جز آن را بیان نکرده است و آن، همانا اسلام است; یعنی، تسلیم حق شدن، حق در اعتقاد و حق در عمل. به عبارت دیگر، حقیقت دین، تسلیم شدن در برابر بیانی است که از مقام ربوبیت در زمینه معارف و احکام، نازل شده است. (18)


3 - توحید و یگانه پرستی


« الا لله الدین الخالص و الذین اتخذوا من دونه اولیآء ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی » (زمر / 3 ) .


مفاد این آیه کریمه، این است که خداوند، عبادت آنان که تنها خدا را عبادت نمی کنند، نمی پذیرد; خواه تنها غیر خدا را عبادت کنند و یا علاوه بر عبادت خدا، موجود دیگری را هم عبادت کند. (19)


« قل الله اعبد مخلصا له دینی × فاعبدوا ماشئتم من دونه » (زمر / 14 - 15).


دین در این آیه به معنای «پرستش خدای یکتا» است. واژه عبادت که قبل و بعد از واژه دین به کار رفته، گواه براین معناست.


« و قاتلوهم حتی لاتکون فتنة و یکون الدین لله » (بقره / 193).


یعنی، با مشرکان و بت پرستان جهاد کنید تا فتنه شرک از میان برداشته شود، و همگان به توحید اقرار کنید. (20)


4 - مجموعه معارف و احکام الهی


« فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین » (توبه / 122).


این آیه کریمه، مؤمنان را به تفقه در دین تشویق می کند، و مقصود فهمیدن معارف دینی اعم از اصول و فروع است، و مختص احکام عملی اسلام ( فقه اصطلاحی) نیست. (21)


« ما جعل علیکم فی الدین من حرج » (حج / 78): یعنی قانونی که مایه کلفت و مشقت بیش از حد باشد، از جانب خداوند وضع نشده است. اطلاق آن، اصول و فروع دین را شامل می شود.


« ولا تاخذکم بهما رافة فی دین الله » (نور / 2).


این آیه، گرچه مربوط به اجرای حد زناکار است، ولی مدلول آن اعم است و هر حکم و قانون الهی را شامل می شود; مثلا حد ارتداد را هم که مربوط به عقیده است نه عمل، در برمی گیرد.


5 - حقوق اجتماعی اسلام


« فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین » (توبه / 11).


یعنی، اگر مشرکان توبه کنند و پس از ایمان به آیین اسلام، نماز برپا دارند و زکات بپردازند، با سایر مؤمنان از نظر حقوق اجتماعی اسلام برابرند. (22)


6 - هرگونه قانون و دستورالعمل


« ما کان لیاخذ اخاه فی دین الملک » (یوسف / 76); یعنی، در آیین زمامدار مصر جایز نبود که یوسف برادر خود را به جرم سرقت، گروگان بگیرد.


7 - شرک و بت پرستی


« لکم دینکم ولی دین » (کافرون / 6).


به قرینه آیات قبل که خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دستور می دهد تا به کافران بگوید که «من، آن چه را که شما پرستش می کنید، نمی پرستم و شما نیز خدای مرا پرستش نمی کنید». پس، در مساله پرستش میان ما توافقی وجود ندارد. در این صورت، من دین خود را دارم - که همان توحید و یکتاپرستی است - و شما نیز دین خود را که همان شرک و بت پرستی است.


8 - آیین اسلام


« الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» ( مائده / 3).


یعنی، امروز (روز غدیر خم با نصب علی بن ابی طالب علیه السلام به عنوان رهبر جامعه اسلامی پس از پیامبر صلی الله علیه وآله) دین شما را کامل کرده، نعمت خود را به اتمام رساندم و از آیین اسلام به عنوان دین و برنامه زندگی خشنودم. یعنی، نبوت و شریعت الهی بدون ولایت، ناقص است و از آن جا که شریعت، نعمتی است از خداوند برای مکلفان، بدون ولایت، نعمت خداوند نیز ناتمام خواهد بود و در نتیجه، چنین دینی مورد رضایت خداوند نخواهد بود.


بررسی تعریف های دین
الف) متکلمان اسلامی
1 - دین، مجموعه ای از برنامه های عملی هماهنگ با نوعی جهان بینی است که انسان برای نیل به سعادت خود، آن را وضع می کند و یا از دیگران می پذیرد. (23)


2 - دین، سلسله ای از معارف علمی است که سلسله ای از معارف عملی را به دنبال دارد، و جامع این دو دسته، معارف علمی و عملی آن است که همگی جنبه اعتقادی دارند. (24)


دو تعریف یاد شده را می توان تعریف عام دین دانست. بدین لحاظ، هرگونه مرام و مسلک زندگی که مبتنی بر نوعی جهان بینی است، دین نامیده می شود.


3 - دین، وضع و قراردادی الهی است برای صاحبان عقول که مشتمل بر اصول و فروع است. (25)


4 - دین، وضع و قراردادی الهی است که صاحبان عقول را به پذیرش آن چه پیامبر از جانب خدا آورده است، دعوت می کند. (26)


اشکال این تعریف این است که آن چه پیامبر از جانب خداوند آورده است، همان دین است و آن چیزی جز وضع و قانون الهی نیست. بنابراین، حاصل تعریف مزبور این می شود که دین قانونی الهی است که خردمندان را به دین فرا می خواند.


5 - دین، روش ویژه ای برای زندگی دنیوی است که مصلحت دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او تامین می کند. از این روی، لازم است شریعت، در برگیرنده قوانین باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید. (27)


این تعریف، ناظر به دین حق است که بر پایه خداشناسی و انسان شناسی واقع بینانه استوار است; یعنی با توجه به ربوبیت حکیمانه الهی و با توجه به این که انسان قابلیت حیات ابدی را دارد، به دینی نیازمند است که او را در مسیر حیات سعادتمندانه ابدی هدایت کند و در عین حال به نیازهای دنیوی او نیز پاسخ گوید.


6 - دین، عبارت است از اصول علمی و سنن و قوانین عملی که برگزیدن و عمل به آن ها، تضمین کننده سعادت حقیقی انسان است. از این روی، لازم است دین با فطرت انسانی هماهنگ باشد تا تشریع با تکوین مطابقت داشته باشد و به آن چه آفرینش انسان اقتضای آن را دارد پاسخ گوید; چنان که مفاد آیه کریمه « فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها...» (روم / 30) همین است. (28)


این تعریف مشابه تعریف سابق است.


7 - دین، عبارت از مجموع عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد، گاهی همه این مجموعه حق و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعه حق باشد، آن را دین حق، و در غیر این صورت آن را دین باطل یا التقاطی از حق و باطل نامند. (29)


این تعریف نیز به سان دو تعریف اول و دوم، عام است و دین حق و باطل را شامل می شود.


8 - دین، در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است. از این روی، کسانی که مطلقا معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیده های جهان را تصادفی و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادی و طبیعی می دانند «بی دین » نامیده می شوند، اما کسانی که معتقد به آفریننده ای برای جهان هستند، هر چند عقاید و مراسم دینی ایشان توام با انحرافات و خرافات باشد «دین دار» شمرده می شوند و براین اساس ادیان موجود در میان انسان ها به «حق » و «باطل » تقسیم می شوند و دین حق، عبارت است از آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایی را مورد توصیه و تاکید قرار می دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند. (30)


این تعریف از تعریف های اول و دوم و هفتم اخص است; زیرا مکاتب مادی را شامل نمی شود، ولی از تعریف های پنجم و ششم اعم است; زیرا ادیان باطل را نیز شامل می شود.


9 - دین، نوعی انقلاب فکری است که انسان را در زمینه های گوناگون، به کمال رهبری می کند. این زمینه ها عبارتند از:


الف) افکار و عقاید انسان را رشد داده از خرافات و اوهام حفظ می کند;


ب) اصول اخلاقی را تکمیل می کند;


ج) روابط اجتماعی را نیکو می سازد;


د) امتیازات قومی و نژادی را لغو می کند. (13)


این تعریف، تنها دین حق را شامل می شود، و از این نظر مانند تعریف های پنجم و ششم است.


10 - دین، به مجموعه تکالیفی که بندگان به وسیله آن ها خدا را اطاعت می کنند، گفته می شود و در این صورت، مرادف با ملت و شریعت است. (32)


11 - دین، از دو رکن اساسی تشکیل می گردد:


رکن اول) اعتقاد به وجود خداوند که جامع همه صفات کمالیه است; جهان را بر مبنای حکمت برین خویش آفریده است و انسان را به وسیله دو راهنمای بزرگ (عقل به عنوان حجت درونی و انبیا و اوصیا به عنوان حجت برونی) در مجرای حرکت تکاملی تا ورود به لقاء الله قرار داده است و اعتقاد به ابدیت که بدون آن، حیات و کل جهان هستی معمایی لاینحل است.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:27
رکن دوم) برنامه حرکت به سوی هدف است که احکام و تکالیف نامیده می شود. مبنای این دو رکن [ احکام و تکالیف ] بر دو امر استوار است:


1 - اخلاقیات: احکامی که برای تحصیل شایستگی ها و تهذیب نفس و تصفیه درون مقرر شده است.


2 - احکام فقهی که به دو قسم احکام اولیه و ثانویه تقسیم می شوند. احکام اولیه مستند به نیازهای ثابت انسان ها است که جز در موارد اضطرار و تبدل موضوع، هرگز قابل تغییر و دگرگونی نمی باشد و احکام ثانویه در هنگام بروز ضرورت های زندگی فردی یا اجتماعی مقرر می شوند.


حاکم، در این موارد، احکامی را برای پاسخگویی به آن ضرورت ها مقرر می دارد که پس از منتفی شدن آن ضرورت ها، آن احکام نیز منتهی می گردد و احکام اولیه بر مبنای نیازهای ثابت به جریان می افتد. (33)


این تعریف، در حقیقت ناظر به دین و آیین اسلام است و با توجه به تعالیم و احکام آن تنظیم گردیده است، به گونه ای که راز خاتمیت دین را نیز به اجمال بیان کرده است; یعنی تعریف مزبور، ویژه دین خاتم است، نه مطلق ادیان توحیدی و شرایع آسمانی.


12 - دین، به معنای عام، نوعی ارتباط ماورای طبیعت و خدا، با انسان برای رشد و به کمال رساندن آدمی است، و به معنای خاصی، مجموعه ای از هستها و بایدهای مستند به خداوند است که از طریق وحی و سنت معصومان علیهم السلام برای هدایت و کمال انسان ها ظهور یافته است.


به عبارت دیگر، دین، مجموعه ای از هدایت های عملی و علمی است که از طریق وحی و سنت برای فلاح و رستگاری آدمی در دنیا و آخرت، آمده است. (34)


تعریف عام دین - چنان که قبلا بیان گردید - مشروط به اعتقاد به جهان ماورای طبیعت و ارتباط با عالم غیب نیست. بلکه هر نوع مرام و مسلک زندگی را که بر نوعی جهان بینی مبتنی باشد، شامل می شود، و تعریفی که در پایان ارایه شده، تعریف دین حق است.


13 - دین، عبارت است از کلی اعتقاد به آن چه متعلق اعتقاد قرار می گیرد; مانند وجود خدا و اعمالی چون نماز.


توضیح: انسان دین دار، اعتقاداتی دارد و متعلق اعتقاد او یا وجود خارجی است - مثلا وجود خداوند - یا عملی ارزشی است - مثلا اقامه نماز - که در هر دو قسمت، چهار مطلب به موازات یکدیگر قابل تفکیک هستند که یکی از آن چهار مطلب همان دین است:


مثلا در قسمت اول که متعلق اعتقاد وجود خارجی است، چهار مطلب قابل تفکیک عبارتند از:


1 - وجود خدا;


2 - اعتقاد به وجود خدا - یعنی کلی اعتقاد - اعم از این که من، به وجود خدا اعتقادی داشته باشم یا نه;


3 - این مطلب که «خدا وجود دارد» در قرآن آمده است;


4 - اعتقاد شخصی من به خدا.


از چهار مطلب پیشین قسم اول ( وجود خدا) دین نیست. این مطلب که «در قرآن آمده " خدا وجود دارد"» نیز دین نیست; بلکه این متن دینی، کاشف از دین و وجود خداوند است. اعتقاد شخصی من به وجود خداوند نیز دین نیست، بلکه تدین است. باقی می ماند اعتقاد به وجود خداوند - کلی اعتقاد - که این همان دین است. همین تفکیک در مورد تشریعات نیز قابل اجراست. (35)


شکی نیست که کلی اعتقاد، امری ذهنی است و نمی توان دین را به آن تفسیر کرد و اگر مقصود، لزوم داشتن چنین اعتقادی است، قطعا جنبه فردی و شخصی دارد، و این همان تدین است. پس دین، عبارت است از مجموعه معارف اعتقادی و عملی که از طریق وحی، بر بشر عرضه شده است.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:27
ب - متکلمان مسیحی


در این بخش، با برخی از تعاریفی که متکلمان و دین شناسان مسیحی برای دین گفته اند، آشنا می شویم:


1 - ماکس مولو، روی جنبه عقلانی دین تاکید کرده و گفته است:


دین یک قوه و یا تمایل فکری است که مستقل از - و نه علی رغم - حس و عقل، بشر را قادر می سازد که «بی نهایت » را تحت اسامی و اشکال گوناگون درک کند. (36)


2 - در دو تعریف مشهور تاریخی امانوئل کانت و ماتیو آرنولد از دین، برجنبه اخلاقی آن تاکید شده است; این دو تعریف عبارتند از:


الف) «دین، عبارت است از تشخیص همه وظایف به عنوان دستورهای الهی ». (37)


ب) «دین، عبارت است از اخلاقی که در تماس با احساس قرار گرفته است ». (38)


جان هیک، کلام آرنولد را این گونه نقل کرده است:


«دین، همان اخلاق است که احساس و عاطفه، به آن تعالی و گرما و روشنی بخشیده است ». (39)


3 - برخی برجنبه احساسی دین تاکید کرده و آن را با این ویژگی تعریف کرده اند; چنان که شلایر ماخر، (Sehleiermachar) در تعریف آن گفته است: «جوهر دین، عبارت است از احساس وابستگی مطلق ». (40)


ویلیام جیمز نیز، براین جنبه از مذهب تاکید کرده و گفته است:


مذهب، عبارت است از تاثرات و احساسات و رویدادهایی که برای هر انسانی در عالم تنهایی و دور از همه بستگی ها برای او روی می دهد، به طوری که انسان از این مجموعه می یابد که بین او و آن چیزی که آن را امر خدایی می نامد، رابطه ای برقرار است. (41)


4 - برخی از آنان، بر جنبه اعتقادی دین تاکید ورزیده و دین را با این ویژگی تعریف کرده اند. چنان که ویلیام جیمز، در جای دیگر، دین را چنین تعریف کرده است:


مذهب، عبارت است از اعتقاد به این که یک نظم نامرئی در میان چیزهایی این جهان هست و بهترین کار برای ما این است که خود را با این نظم هماهنگ سازیم. (42)


جان هیک به نقل از فرهنگ مختصر آکسفود، تعریف زیر را نقل کرده است:


شناخت یک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصا باور داشتن به خدا یا خدایان متشخص که شایسته اطاعت و پرستش اند. (43)


ویل دورانت نیز تعریف زیر را از تیلر نقل کرده است:


دین، فقط اعتقاد به موجودات روحانی غیر مادی است. (44)


5 - عده ای جنبه اعتقادی و احساسی دین را مهم تر یافته و آن دو را در تعریف دین برگزیده اند; چنان که رابرت هیوم گفته است:


آن چه دین یک فرد را تشکیل می دهد، عبارت از اعتقاد او به نوعی خدا، یا خدایان، و تجربه او از آن خدا، یا خدایان است. آن چه یک دین را از ادیان دیگر متمایز می سازد، عبارت از نوع خدایی است که پیروان آن دین به آن اعتقاد دارند و نوع تجربه بشری ای که به گونه شایسته از آن اعتقاد حاصل می گردد. (45)


6 - گروهی بر جنبه پرستش دینی تاکید کرده و دین را با این ویژگی تعریف کرده اند. آلن منزیس Allan Menzies در تعریف دین گفته است: «دین، عبارت است از پرستش قدرت های بالا به دلیل نیاز». (46)


تعریفی مشابه را ویل دورانت از سیر جیمس نقل کرده است: «دین، پرستش موجودات فوق طبیعت است ». (47)


7 - برخی، ویژگی ادراکی و معرفتی را معرف دین دانسته اند. پرفسور استرانون، (Stratton) در تعریف دین گفته است:


دین عبارت است از ادراک یک جهان نادیده، که معمولا یک مصاحب غیبی است. هم چنین، دین، هر آن چیزی است که آشکارا ما را به سمت آن ادراک حرکت داده، یا از آن برگشت می نماید. (48)


دیگری، در تعریف دین گفته است: «دین، یعنی علم حضوری به اتحاد با عالم » (49) .و در تعریف دیگری آمده است: «دین عبارت است از آگاهی به متعالی ترین ارزش های اجتماعی ». (50)


8 - جنبه دستوری و اوامر و نواهی دینی، نظر برخی دیگر را به خود جلب کرده و آن را چنین تعریف کرده اند: «دین، مجموعه ای از اوامر و نواهی است که مانع عملکرد آزاد استعدادهای ما می گردند». این تعریف را جان هیک از رایناخ نقل کرده است. (51)


9 - برخی دیگر، با نگاهی جامعه شناسانه به دین نگریسته و گذشته از جنبه اعتقادی، اعمال و شعایر و نهادهای دینی را نیز در تعریف دین به کار برده اند; چنان که پارسونز در تعریف آن گفته است: دین، عبارت است از مجموعه ای از باورها، اعمال، شعایر و نهادهای دینی، که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کرده اند». (52)


10 - از نظر برخی دیگر از متکلمان و دین شناسان، حالت خضوع و انقیاد در برابر اسرار هستی، از ویژگی های بارز دین است. پرفسور شات ول، (Shotwell) گفته است: «دین، چیزی جز انقیاد به عالم اسرار نیست ». (53)


11 - برخی خواسته اند تعریفی جامع تر ارایه دهند; از این روی، گذشته از افکار و احساسات و تجربیات روانی، فعالیت های عملی انسان را نیز مدنظر قرار داده، و این مجموعه را با این ویژگی که در ارتباط با آن چه مقدس و الهی به شمار می رود، شکل می گیرد، دین نامیده اند; چنان که رابرت هیوم گفته است:


دین را به عبارت ساده می توان چنین تعریف کرد که آن جنبه از تجربیات و از جمله افکار و احساسات و فعالیت های یک فرد است که به وسیله آن او کوشش می کند که در ارتباط با آن چه که خود مقدس و الهی می شمارد، یعنی قدرت بسیار متعالی و با ارزشی که جهان را کنترل نماید، زندگی کند. (54)


تعریف زیر از پرفسور ویلیام آدامز براون، (William Adams Brown) نیز تا حدی همین معنا را می رساند.


دین به معنای زندگی بشر در روابط فوق بشریش می باشد; یعنی رابطه او با قدرتی که او به آن احساس وابستگی می کند، صاحب اختیاری که او، خود را در مقابل آن مسؤول می بیند، و وجود غیبی که او، خود را قادر به ارتباط با آن می داند، در آرمان وابستگی دینی، مسؤولیت و ارتباط به یکدیگر متعلق اند. (55)

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:28
نقد و بررسی


برخی از این تعریف ها - مانند تعریف هشتم - با اصطلاح عام دین که شامل مسلک های الحادی و اومانیستی نیز می شود، هماهنگ است; زیرا در هر مرام و مسلک زندگی، اوامر و نواهی وجود دارند که تا حدی آزادی افراد را محدود می سازند.


برخی دیگر از تعاریف یاد شده، همه شاخه های ادیان غیر مادی اعم از ابتدایی و پیشرفته و شرک آمیز و توحیدی را در برمی گیرد; مانند تعریف تیلر که در شماره چهارم آمده است. همین گونه است تعریف شماره ششم.


برخی از این تعاریف، ادیانی مانند روح پرستی و مانند آن را شامل نمی شوند، ولی بر ادیان شرک آمیز و توحیدی، هر دو، صدق می کنند; مانند تعریفی که جان هیک از فرهنگ مختصر آکسفورد نقل کرده است و در شماره چهارم ذکر شد. همین گونه است تعریف پنجم. بیش تر تعریف ها از این قسم اند.


در هر صورت تعریف های یاد شده این نقص مشترک را دارند که هیچ یک جامع همه ویژگی های دین و ابعاد و جنبه های مختلف آن نیستند، اگر ادیانی که در تاریخ از آن ها نام برده شده است را مطالعه کنیم، خواهیم یافت که در آن ها جنبه های معرفتی، اعتقادی، احساسی، عاطفی، روانی، رفتاری، اجتماعی، جمع است، هر چند در این جنبه ها از نظر کمال و نقص، تفاوت هایی میان ادیان موجود است، ولی جلوه هایی از آن ها را در همه ادیان غیر مادی و غیر اومانیستی می یابیم. و این که گاهی از بودیسم به عنوان دین بدون اعتقاد به خدا و پرستش یاد می شود، از نظر برخی از محققان پذیرفته نیست، بی اعتنایی بودا به مساله پرستش، در حقیقت به معنای بی اعتنایی به پرستش بت ها و خدایان طبیعی بوده است، نه مطلق پرستش. گذشته از این، بر فرض که بودیسم در آغاز به عنوان دین منهای پرستش ظاهر شده باشد، ولی با گذشت زمان بت پرستی در آن رواج یافت و پیروان بودا وی را پرستش می کردند.


هرگاه ما بخواهیم دین را در کاربرد خاص و بلکه اخص آن، یعنی دین الهی، تعریف کنیم، باید دو جنبه را از یکدیگر تمییز دهیم:


1 - جنبه الهی;


2 - جنبه انسانی.


در مورد جنبه الهی دین، تعالیم و احکام دینی مطرح می شود; یعنی خداوند تعالیم و احکام خود را برای بشر فرو می فرستد. و در مورد جنبه بشری آن، شناخت و اعتقاد و احساس و رفتار، مطرح می گردد; یعنی انسان دین دار، نخست خدا را می شناسد، و به وجود او و تعالیم و احکام نازل از جانب او ایمان می آورد، و در درون نسبت به خداوند احساس وابستگی و نیازمندی می کند و رفتار خود را با احکام الهی هماهنگ می سازد.


با توضیح یاد شده، این نکته نیز روشن می شود که در تعریف های متکلمان غربی، به طور عمده، بر جنبه بشری دین تاکید شده است و این در حالی است که جنبه الهی دین، بعد اساسی تر دین را تشکیل می دهد، و جنبه بشری آن در حقیقت «تدین » است نه دین. چنان که می توان جنبه بشری آن را با پسوند «دینی » به صورت: «اعتقاد دینی » و «احساس دینی » و «رفتار دینی » بیان کرد. مفاد این عبارات، این است که واقعیت دین را باید در ورای انسان جست وجو کرد که در دین الهی عبارت است از احکام و دستورهای خدایی، اعم از نظری و عملی.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 16:28
پی نوشت ها:


1) ر ک: علم و دین، نوشته ایان باربورا، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، فصل سوم.


2) فرهنگ و دین، پیشگفتار ویراستار، ص 13 .


3) این مطلب را آقای دکتر مهدی گلشنی، ریاست محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در جمع عده ای از محققان و صاحب نظران، بیان کردند.


4) به علل گرایش به مادیگری مراجعه شود.


5) عدل الهی، چاپ هشتم، ص 110 .


6) Cicero


7) Varro


8) On the Natur the gods


9) La Cite antique


10) the Verieties of Religious Experience


11) مطالب مربوط به دین پژوهی برگرفته از مقاله ای به همین نام است که در دفتر نخست از مجموعه دین پژوهی به چاپ رسیده است. این مقاله، اثر دو نویسنده به نام های: سیمورکین واریک شارپ است که در دائرة المعارف دین الیاده (ج 14، ص 64 - 88) منتشر گردیده و آقای بهاءالدین خرمشاهی آن را به فارسی ترجمه کرده است.


12) اقرب الموارد، ج 1 ، ص 362 ; مجمع البیان، ج 1 ، ص 24 ; مفردات راغب، کلمه دین ; مجمع البحرین، ج 6 ، ص 251 .


13) برای آگاهی بیشتر در این باره به کتاب خدا و انسان در قرآن، نوشته دکتر توشی هیکوایزوتسو، ترجمه احمد آرام، ص 296 - 283 رجوع شود.


14) فرهنگ عمید، کلمه دین.


15) الموسوعة الفلسفیة، ج 1 ، ص 440 - 441 ; مقاله دین، نوشته بشاره صارجی.


16) لذات فلسفه، نوشته ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 422 .


17) فلسفه دین، جان هیک، ترجمه بهرام راد; دین پژوهی (دفتر اول)، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 84 .


18) المیزان، ج 3 ، ص 120 .


19) المیزان، ج 17 ، ص 233 .


20) المیزان، ج 2 ، ص 62 .


21) المیزان، ج 9 ، ص 404 .


22) المیزان، ج 9 ، ص 158 .


23) شیعه در اسلام، مقدمه کتاب.


24) المیزان، ج 2 ، ص 342 .


25) مجمع البحرین، ج 6 ، ص 251 .


26) تعریفات، جرجانی، ص 48 .


27) المیزان، ج 2 ، ص 130 .


28) المیزان، ج 16 ، ص 193 . مرحوم سید مرتضی در تعریف دین گفته است: دین در اصطلاح شرع، عبارت است از آن چه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به سوی آن دعوت کرده است. رسائل الشریف المرتضی، ج 2 ، ص 270 . این تعریف نیز ناظر به دین حق است و از آن جهت به دین اسلام اختصاص داده شده است که آخرین دین الهی است.


29) شریعت در آئینه معرفت، استاد جوادی آملی، ص 93 .


30) آموزش عقاید، استاد مصباح یزدی، ج 1 ، ص 28 .


13) الالهیات، استاد سبحانی، ج 1 ، ص 6 .


32) المنار، شیخ محمد عبده، ج 3 ، ص 257 .


33) فلسفه دین، دفتر نخست، استاد علامه محمد تقی جعفری، 95 - 96 (نقل به تلخیص).


34) فلسفه دین، دفتر نخست، مقدمه محمد رضا اسدی، ص 17 .


35) فلسفه دینی، دفتر نخست، مقدمه محمد رضا اسدی، (به نقل از بعضی از اساتید معاصر) ص 16 .


36) ادیان زنده جهان، رابرت هیوم، ص 22 به نقل از مقدمه ای بر علم ادیان، چاپ 1882، ص 13 .


37) ادیان زنده جهان، به نقل از نقد عقل عملی، ترجمه Abbott ،ص 226 .


38) ادیان زنده جهان به نقل از ادبیات و اصول جزمی، ص 42 .


39) فلسفه دین، جان هیک، ترجمه بهرام راد، ص 23 .


40) لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 409 .


41) دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدی قائنی، ص 6 .


42) دین و روان، ص 13 .


43) فلسفه دین، ص 22 .


44) لذات فلسفه، ص 409 .


45) ادیان زنده جهان، ص 19 .


46) ادیان زنده جهان، ص 22 به نقل از تاریخ ادیان، ص 13 .


47) لذات فلسفه، ص 410 .


48) ادیان زنده جهان، ص 23 ، به نقل از روان شناسی حیات دینی، ص 343 .


49) لذات فلسفه، ص 409 .


50) ادیان زنده جهان، ص 22 .


51) فلسفه دین، ص 23 .


52) فلسفه دین، ص 23 .


53) لذات فلسفه، ص 409 .


54) ادیان زنده جهان، ص 18 .


55) ادیان زنده جهان، ص 23 به نقل از خلاصه الهیات مسیحی، ص 29 .