PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : کلیات دین شناسی (3)-ضرورت و رسالت دین



نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:09
کلیات دین شناسی (3)-ضرورت و رسالت دین

درمباحث گذشته، (1) مسایلی از دین شناسی بررسی شد که فهرست آن ها بدین قرار است:


1. اهمیت و حساسیت دین شناسی;


2. تاریخ بحث دین شناسی;


3. رهیافت های گوناگون به این مساله;


4. نمونه هایی از مسایل دین شناسی;


5. واژه شناسی دین;


6. بررسی تعریف های دین;


7. طبقه بندی ادیان;


8. کاربردهای دین;


9. عنصر مشترک ادیان;


10.ماءخذ و سرچشمه دین.


در این مقال دو مساله دیگر از مسایل دین شناسی بررسی خواهد شد; یکی مساله ضرورت دین، یعنی این که از دیدگاه کلامی و با نگاهی انسان شناختی و توحیدی دلیل برلزوم دین برای بشر چیست؟. و دیگری مساله رسالت یا قلمرو دین; یعنی دین درکدام حوزه از حوزه های مربوط به حیات انسان ایفای نقش می کند؟ قلمرو هدایت دین تاکجاست؟ رسالت هدایتی دین چیست؟. ارتباط وثیق این دو مساله را می توان توجیه معقولی برای طرح و بررسی آن دو در یک مقاله به شمار آورد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:09
1. چرا بشر به دین نیاز دارد؟


آیا بشر از این نظر که دارای حیات طبیعی و غریزی است، به دین نیاز دارد؟


آیا انسان از این نظر که دارای حیات فکری و عقلی است، به دین نیاز دارد؟


آیا بشر از این نظر که زندگی فردی دارد، دین می خواهد؟


آیا انسان از این نظر که زندگی اجتماعی دارد، دین می خواهد؟


آیا بشر از این نظر که با آفریدگار خود رابطه ای آگاهانه و آزادانه دارد،نیازمند دین است ؟


آیا انسان برای حیات دنیوی خود، به رهبری دین نیازمنداست؟


آیا بشر برای حیات اخروی خود، به رهبری دین نیازمند است؟.


و آیا...؟


دین و هدایت
از مطالعه آیات قرآن به دست می آید که دین نوعی هدایت است. چنان که می فرماید:


فامایاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون (2) اگر از جانب من هدایتی برای شما آمد، پس آن کس که هدایت مرا پیروی کند، بر آنان بیمی نیست و نه آنان محزون خواهد بود.


نظیر این آیه در آیه 123 سوره طه نیز آمده و درآن آیه نتیجه پیروی از هدایت الهی را مصونیت از گمراهی و بدبختی (ضلالت و شقاوت) دانسته است.


این دو آیه پس از آیات مربوط به خلقت آدم و خروج او از بهشت و هبوط به زمین است، از این جا روشن می شود که مقصود از هدایت، هدایت غریزی و حتی هدایت عقلی نیست، بلکه هدایت شرعی و دینی است که از طریق وحی تشریعی به آدم و نسل او خواهدرسید. در جای دیگر فرموده است:


قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ماکان من المشرکین. (3) بگو به درستی که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است وآن دینی استوار (یعنی) آیین حنیف ابراهیم است; او از مشرکان نبود.


چنان که کتاب های آسمانی چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان کتب هدایت توصیف شده اند، روشن است که این کتب، مشتمل بر عقاید و احکام و آداب دینی بوده اند.


درباره قرآن می فرماید:


شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس ... (4) ماه رمضان که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل گردید.


و درباره تورات و انجیل می فرماید:


وانزل التوراه والانجیل من قبل هدی للناس. (5) قبل از این، تورات و انجیل رابرای هدایت انسان ها نازل کرد.


بنابراین، دین، رسالت هدایت بشر را برعهده دارد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:09
هدایت و اختیار


هدایت دینی بر پایه اختیار استوار است، چنان که اختیار با عقل و اراده عقلانی ملازمه دارد، از این روی، به عنوان اصلی ترین شرط تکلیف دینی شناخته شده است، و هم از این روی است که موجوداتی که از عقل و اختیار بهره ای ندارند، تکلیف دینی نیز ندارند، رابطه هدایت دینی با اختیار در آیات بسیاری ازقرآن بیان شده است که دو نمونه را یادآور می شویم:


انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا اناهدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا. (6) ما انسان را از نطفه ای مختلط آفریدیم،آن گاه او را شنوا و بینا ساختیم ، ما راه را به او نشان دادیم ، یا شکرگزار است یا کفران کننده.


و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر. (7) بگو (آن چه بر من وحی گردیده و من آن را بر شما تلاوت نموده ام) حق و از جانب پروردگار است; پس هر کس می خواهد ایمان آورد، و هر کس می خواهد کافر شود.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:10
هدایت و معرفت


بدیهی است هدایت شرایط و مقدماتی دارد که معرفت از مهم ترین واساسی ترین آن ها است، یعنی انسان برای آن که از هدایت دینی بهره مند گردد باید ازجهان بینی استواری برخوردار باشد. این جهان بینی از اضلاع و ابعاد زیر تشکیل می گردد:


1. شناخت خدا و صفات جمال و جلال او;


2. شناخت جهان و غایت خلقت آن;


3. شناخت انسان و غایت آفرینش او;


4. شناخت راه وصول به غایت خلقت ;


5. شناخت شرایط ووسایل لازم برای پیمودن این راه و شیوه تحصیل آن ها;


6. شناخت موانع و خطرهای راه و شیوه مبارزه با آن ها.


مطالب یاد شده که با تحلیل و تحقیق عقلی نیز قابل اثبات و تبیین است، از آیات و روایات به روشنی استفاده می شود. قرآن کریم در آیات مربوط به بعثت از تعلیم کتاب و حکمت به عنوان یکی از وظایف پیامبر اکرم(ص) یاد کرده می فرماید:


یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه. (8) پیامبر اسلام، آیات الهی را بر مردم تلاوت کرده آنان را تزکیه می نماید، و کتاب و حکمت را به آنان می آموزد.


تقدم تزکیه بر تعلیم از باب تقدم سبب فاعلی بر فعل و مقدمه بر ذی المقدمه نیست، بلکه از باب تقدم سبب غایی فعل بر آن است; یعنی ارزش الهی علم و معرفت درگرو تزکیه و تقواست، و از این نظر تزکیه بر تعلیم تقدم رتبی و ارزشی دارد، اگرچه از جنبه مقدمی و فاعلی تعلیم مقدم بر تزکیه است، چنان که در آیه دیگری می خوانیم:


آیات قرآن در زمینه دعوت به خداشناسی و شناخت عجایب آفرینش انسان و جهان، وغایت و فرجام خلقت بسیار است و


‹رس ث/››ح .درادن دوجو ن خسود ن یا ن ایم ی ضراعت ه نوگچ یه و .دیدرگ ن ایب ه ک ت سا ی تهج رطاخه ب ی رگید رب ه یکزت وم یلعت زا ک یره م دقت و ،ت سا ل وبق دروم ی حو ه اگدید زا ب لطم ود ره ،ن یاربانب .ت سان آ دییات رب ل یلد م یهاربا ن وچ ی دارفا زا ب لاطم ه نوگن یا ل قن ه ک ت سا ن شور ی لو،دنک ث وعبم ار ی ربمایپ ن ینچ وا ه یرذ ن ایم رد ه ک ت سا دنوادخ زا وا ت ساوخرد و 7ل یلخ م یهاربا ن خس ل قن ه چرگ ه یآ ن یا .ت سا ه دیدرگ رکذ ه یکزت رب م دقم ت مکح و ب اتکم یلعت ،ه یآ ن یا رد )9( وضوح این مطلب ما را از ذکر نمونه بی نیازمی سازد، چنان که روایات این باب نیز بسیار است و ما در این جا به ذکر چند روایت بسنده می کنیم:


1. حدیث نبوی معروف که دانش آموختن را یک فریضه دینی و همگانی به شمار آورده است (طلب العلم فریضه علی کل مسلم)) (10) .


2. در روایتی از امام صادق(ع) محورهای مهم معرفت به شرح زیر بیان شده است:


الف) شناخت خداوند (ان تعرف ربک ); ب) شناخت صنع خداوند به ویژه در مورد خلقت انسان(ان تعرف ما صنع بک); ج) شناخت دستورهاو برنامه های الهی (ان تعرف ماارادمنک);د) شناخت آفات و آسیب های دینی (ان تعرف ما یخرجک من دینک) (11) .


در روایتی از امام علی(ع) کمال دین به شناخت دین و عمل به آن دانسته شده و کسب دانش از کسب مال ضروری تر شناخته شده است. (12) 3. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است:


کسی که عملش بر مبنای بصیرت و آگاهی نیست، بسان فردی است که از بیراه می رود،هر چه سریع تر رود از مقصد دورتر می شود. (13)

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:10
ابزار معرفت


به طور کلی انسان ازچهار طریق می تواند به شناخت تکوین و تشریع نایل آید که عبارتند از:


1. طریق حسی که چشم و گوش از مهم ترین ادوات شناخت حسی است. معرفت حسی ویژگی هایی دارد; اولا: جزئی و شخصی است، ثانیا: محدود به واقعیت های مادی است،ثالثا: محدود به ظواهر پدیده های م ادی است، و به ذوات اشیاء راهی ندارد.


بنابراین، شناخت حسی نمی تواند جهان بینی جامع و استواری را برای انسان فراهم سازد، و اگر چه در تح قق آن سهم مؤثری دارد و بشر از آن بی نیاز نیست، ولی کافی نخواهد بود.


2. طریق عقلی که مواد آن را اصول و قواعد کلی عقلی، و صورت آن را تجزیه وتحلیل های عقلی تشکیل م ی دهد. این معرفت، ویژگی هایی دارد که عبارتند از: الف)کلی و فراگیراست; ب)متعلق آن مطلق هستی ا عم از مادی و مجرد است; ج)تاحدی به کنه وذوات اشیاء نیز راه می برد، با این حال بر درک مصادیق و ج زئیات امور رسا نیست، وچون پاره ای از این مصادیق و جزئیات از حوزه معرفت حسی نیز بیرون است، بن ابراین،معرفت حسی و عقلی نه به طور جداگانه و نه درکنار هم رفع نیازمندی معرفتی بشرتوانا نیستند، هرچند در این زمینه سهم بزرگی را ایفا می نمایند و نظام معرفتی بشربدون آن دو صورت نمی پذیرد.


3. طریق کشف و شهود باطنی که از طریق ریاضت های روحی به دست می آید. و از آن جاکه رکن مهم این طریق همانا ریاضت و رعایت یک سلسله برنامه های عملی است، کسب آن در گرو معرفتی پیشین است که چون عقل و حس کافی در به دست آوردن، آن نیستند، بایداز طریق دیگری تحصیل نمود و آن طریق وح ی است.


4. طریق وحی که ثبوت آن مبتنی بر حس و عقل است، آن گاه به معرفت حسی و عقلی انسان وسعت و عم ق می بخشد; یعنی از حقایقی پرده برمی دارد که از شعاع معرفت حسی وعقلی بیرون است، مانند آن چه م ربوط به جزئیات احکام و اخلاق (فروع دین)است، وآن چه مربوط به مراحل عالیه خداشناسی استدلالی مانند «وحدت حقه » ویا مربوط به جهان آخرت است.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:10
کمال مطلوب و نیاز به دین


در حقیقت، جهان بینی دینی کامل ترین نوع جهان بینی است که بشر می تواند به آن دست یازد، و چون بدون داشتن جهان بینی کامل،تکامل در حوزه علم و عمل به دست نمی آید، بنابراین، انسان در کمال علمی و عملی خویش نیازمند دین است. واین است علت نیازمندی انسان به دین از آغاز تا پایان، وبراهین و دلایلی که در متون دینی و کتب فلسفی و کلامی بیان گردیده است، شرح وتفسیر این علت اساسی است. این علت اساسی، به گونه ای روشن در کلام محقق طوسی آمده است. وی پس از نقل کلام فخرالدین رازی درباره فواید بعثت پیامبران گفته است:


ضروره وجود الانبیاء لتکمیل الاشخاص بالعقائدالحقه والاخلاق الفاضله والافعال المحموده النافعه لهم فی عاجلهم و آجلهم، وتکمیل النوع باجتماعهم علی الخیروالفضیله و تساعدهم فی الامور الدینیه و سیاسه الخارجین عن جاده الخیروالصلاح... (14)


حاصل عبارت یاد شده این است که ضرورت نبوت به خاطر تکمیل بشر است در حیات فردی و اجتماعی او; زیرا هر فرد از افراد بشر در پرتو عقاید حقه و اخلاق پسندیده و کارهای شایسته به کمال مطلوب خویش دست می یازد، چنان که کمال حیات اجتماعی انسان نیز در گرو این است که اجتماع آنان براساس خیر و فضیلت، استوار گردد، ودر کارهای دینی یک دیگر را یاری نمایند، و نیز کسانی که از راه خیر و صلاح فاصله می گیرند، با تدبیر و سیاست دینی ادب شوند.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:11
فلاسفه اسلامی و ضرورت دین


فلاسفه اسلامی (فیلسوفان مشایی مسلمان) ضرورت دین ونبوت را بر اساس نیازمندی حیات اجتماعی بشر به قانونی کامل و عادلانه تبیین کرده اند، تبیین برهان آنان که ابن سینا در کتاب اشارات تقریر و محقق طوسی شرح کرده چنین است:


1. انسان به تنهایی نمی تواند به نیازهای طبیعی خود پاسخ گوید، بلکه به مشارکت و همکاری دیگران نیاز دارد. از این رو گفته اند «انسان مدنی بالطبع است ».


2. غریزه شهوت و غضب در انسان او را به سودجویی و تعدی به دیگران برمی انگیزد،و نتیجه آن اختلال نظم اجتماعی است. از این رو، حیات اجتماعی انسان نیازمندقانونی عادلانه است، که حقوق و وظایف افراد را تعیین کند.


3. تدوین این قانون به دست خود مردم، زمینه ساز نزاع و اختلاف است، و در نتیجه چیزی که غرضی از آن جلوگیری از بروز اختلاف و رفع نزاع است، خود سبب بروز نزاع واختلاف خواهد بود.


4. پس قانون گذار باید از ویژگی ای برخوردار باشد که او را از دیگران ممتاز کندو اطاعت او را گردن نهند. و او همان پیامبر الهی است که با آوردن معجزه دعوی پیامبری خود را اثبات می کند، و در نتیجه لزوم اطاعت او بر دیگران آشکار می گردد.


5. انسان های معمولی، اجرای عدل را چندان مهم نمی شمارند و بیش تر به تامین منافع خود می اندیشند. و به عبارت دیگر،نیازهای فردی را بر نیازهای نوعی مقدم می دارند، از این رو، برای این که آنان به قوانین دینی احترام بگذارند و اجرای آن ها را مهم تلقی کنند، پاداش ها و کیفرهای اخروی مقرر گردیده است.


6. توجه به پاداش ها و کیفرهای دینی متفرع بر شناخت خداوند، است که پاداش و کیفر اعمال به دست اوست. از این رو، شناخت خداوند نیز از معرفت های دینی لازم به شمار آمده است.


7. برای تحکیم معرفت به خداوند، عبادت ها و اذکار و مناسک دینی مقرر گردیده است،بنابراین، دین، انسان را به امور زیر فرا می خواند:


الف) ایمان به وجود خداوند دانا و توانا;


ب) ایمان به شریعت آوری از جانب خداوند;


ج) ایمان به وعده و وعید اخروی (پاداش و کیفر);


د) انجام دادن عبادت های دینی برای یاد کردن خدا و صفات جمال و جلال او;


ه) پیروی از قوانین دینی که برای زندگی اجتماعی بشر وضع گردیده است.


دین با تفسیری که از آن شد، تجلی حکمت و رحمت الهی و نعمت عظیم خداوندی است.


اما حکمت، از آن نظر که نظام زندگی بشر را استوار می سازد.


و اما رحمت، زیرا که خداوند به دین داران پاداش جزیل اخروی عطا می کند.


و اما نعمت، زیرا که انسان دین دار به معرفتی عالی از جهان آفرین نایل می گردد،و آن ابتهاج و سرور حقیقی برای عارفان است .


محقق طوسی پس از شرح برهان فوق و پاسخ به اشکال های فخرالدین رازی مطلبی را به عنوان نقد کلام ابن سینا آورده و گفته است:


همه آن چه را که شیخ درباره شریعت و نبوت بیان نمود. چنین نیست که انسان بدون آن نتواند زندگی کند، بلکه نقش آن ها در کمال نظام زندگی دنیوی و اخروی بشر است،ولی حیات ضروری انسان از طریق قوانین و تدابیر غیر دینی نیز امکان پذیر است.چنان که در روی زمین جوامع غیر دینی نیز وجود دارد. (15) یعنی اگر نگرش ما به انسان به عنوان یک موجود صرفامادی باشد و حیات او را منحصر در حیات مادی ودنیوی بدانیم، ممکن است اجتماع بشری براساس قوانین غیر دینی نیز نظم لازم رابه دست آورد. ولی اگر انسان شناسی مبتنی بر دو بعدی بودن انسان باشد و در کنارحیات مادی و دنیوی به زندگی معنوی و اخروی نیز برای انسان قایل شویم، بلکه آن را اصل و فلسفه حیات ا و بدانیم، قانون و شریعت الهی امری ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود، و بدیهی است کلام ابن سینا بر پایه چنین انسان شناختی ای استواراست.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:11
قاعده لطف و لزوم دین


متکلمان اسلامی، لزوم دین و تکلیف را براساس قاعده لطف تبیین کرده اند. مقصود از قاعده لطف دین است که به مقتضای جود و حکمت خداوند،انجام دادن آن چه بشر را به هدف از آفرینش او و وصول به مقام قرب الهی نزدیک می سازد، واجب و لازم است.


اساس این قاعده کلامی را لزوم هماهنگی میان فعل و فاعل ( اصل سنخیت) تشکیل می دهد. به عبارت دیگر لازمه کمال در ذات و صفات ذاتی خداوند، کمال در فعل و صفات افعال است. بنابراین، شان الوهیت و ربوبیت خداوند اقتضا می کند که آن چه بشر رادر نیل به غایت مطلوب او کمک می کند، در اختیار او قرار دهد. و این، مفاد قاعده لطف در اصطلاح متکلمان عدلیه است.


براساس این قاعده، در تبیین لزوم تکلیف و شریعت گفته اند: تکلیف و شریعت از دونظر لطف در حق انسان هاست . و چون لطف ضروری است، تکلیف و شریعت نیز ضروری خواهدبود، آن دو جهت عبارتنداز:


1. به حکم عقل، شکر منعم واجب است، چنان که عدل، انصاف، وفای به عهد نیز واجب و کارهای مقابل آن ها قبیح و ناروا هستند(تکالیف عقلی).


از طرفی التزام به عبادات شرعی، در تقویت و تحکیم تکالیف عقلی مزبور مؤثر وکارساز است. بنابراین، تکالیف شرعی نسبت به تکالیف عقلی لطف هستند، و لطف واجب است. پس تکالیف شرعی نیز واجب و ضروری اند.


2. علم به پاداش ها و کیفرهای اخروی نقش مؤثری در گرایش انسان به طاعت و دوری از معصیت دارد، این آگاهی از طریق حس و عقل به دست نمی آید، بلکه راه آن منحصردر وحی و شریعت آسمانی است.


بنابراین، از این نظر نیز تکلیف و دین لطف در حق انسان هاست، پس ضروری است. (16)

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:11
آیا بحث از علت نیاز به دین، بحثی برون دینی است ؟


از مطالب یاد شده روشن شد که این بحث یک بحث عقلی است، یعنی عقل براساس یافته های معرفتی خود درباره خدا و انسان، ضرورت دین و علت نیازمندی انسان به دین را تبیین می کند، هرچند تعالیم دینی نیز بر آن دلالت دارند، چنان که نمونه هایی از آیات و روایات را طی بحث گذشته به عنوان شاهد و موید یادآور شدیم. اکنون اگرجنبه عقلی آن را در نظر آوریم منهای تاییدهای دینی آن باید گفت این بحث ازبحث های برون دینی و به اصطلاح مسایل فلسفه دین است.


ولی اگر از این منظر به مساله بنگریم که تعالیم دینی عقل و تحلیل های آن راتاکید نموده است، گویا که عقل بر همان مسندی تکیه زده است که دین بر آن تکیه دارد، می توان این بحث را یک بحث درون دینی نامید، یعنی با تحلیل عقلی مفاهیم وتعالیم دینی تبیین و اثبات می گردند. در این صورت، مساله مورد بحث، از مسایل حوزه علم کلام خواهد بود.


در هر صورت، طرح چنین بحثی مخصوص کسانی نیست که هنوز دینی الهی را برنگزیده اند، و در پی آنند که با بررسی این گونه پرسش ها دین دلخواه خود رابرگزینند، بلکه دین داران نیز حق طرح چنین پرسش هایی را دارند. طرح این گونه پرسش ها از طرف آنان نه از روی تردید و شک است، بلکه به انگیزه رشد و افزایش بارمعرفتی خود است تا در کنار تعبد دینی، آن نیز شکوفا گردد.


اصولا این گونه پرسش ها که از عقل و فطرت آدمی سرچشمه می گیرد، فی حد نفسه هیچ گاه مذموم و زیانبار نخواهد بود، قبح و زیان آن گاه پدید می آید که یا پرسشگر اغراض غیر معرفتی را طلب کند، و یا پاسخگو، توان پاسخگویی صحیح و روشن آن را نداشته وبه مغالطه پناه برد.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:12
2 . قلمرو شناسی دین


یکی از بحث های حوزه دین پژوهی، بحث درباره قلمرو و اهداف دین است، در این باره سه نظریه کلی مطرح شده است:


1. قلمرو دین مسایل حیات اجتماعی بشر و اصلاح زندگی دنیوی اوست، از این دیدگاه دین با ایدئولوژی های بشری و غیر دینی از جنبه غایت و هدف تفاوتی ندارد، اگرتفاوتی هست در نوع برنامه ها و شیوه های دست یابی به آن هدف است. در پیدایش این طرز تفکر دو عامل نقش عمده داشته است: الف) ترقی تهاجم آمیز جوامع غربی درزمینه علم و دانش جدید و بهبود وضعیت زندگی مادی آنان; این پدیده جدید سبب پیدایش این ذهنیت برای برخی از مسلمانان شد که چه بسا علت عقب ماندگی ما ازقافله تمدن صنعتی جدید دین و آیین ماست و این که دین پیوسته ما را به معنویات دعوت می کند و مسایل آخرت را جدی و مهم تلقی می نماید، از این رو، سبب غفلت ما ازمسایل دنیوی شده است. این جا از نقش تفکرهای الحادی و مادی گرایانه ای که دین راعامل تخدیر و افیون برای توده ها می انگاشتند نیز نباید غفلت ورزند.


دربرابر چنین طرز تفکری برخی از علمای دینی و روشنفکران مذهبی اندیشه دین برای دنیا را مطرح نموده و بر جنبه دنیوی دین پای فشردند. و رفته رفته این طرزتفکر پدید آمد که هدف پیامبران چیزی جز اصلاح وضعیت زندگی دنیوی بشر وبرقراری عدل و قسط اجتماعی نبوده است.


ب) عامل دیگری که در پیدایش چنین نظریه ای مؤثر واقع شد ترویج اندیشه های مارکسیست ها و ایدئولوژی به اصطلاح مبارزه جو و نجات بخش مارکسیسم در بین جوانان وروشنفکران بود، در روزگاری که استعمار و استبداد جوامع اسلامی را به بردگی ذلت آوری کشیده بود. هرگونه شعار آزادی خواهی و مبارزه جویی با استقبال شدیدمواجه می شد، و این رصت بسیار خوبی برای جناح های مارکسیستی و چپگرا بود، که ایدئولوژی مارکسیستی را به عنوان یگانه حامی قشرهای ستمدیده معرفی کنند، این امر سبب شد که برخی از عالمان دینی و روشنفکران مذهبی از اسلام به عنوان مکتبی مبارز و ظلم ستیز یاد کرده و برآموزش های دینی مربوط به شئون دنیوی بشر تاکیدورزند، و به تدریج این ذهنیت پدید آمد که گویا هدف اصلی دین همانا اصلاح وضعیت دنیوی بشر است.


2 . هدف دین چیزی جز تربیت معنوی و اصلاح زندگی اخروی بشر نیست، آن چه شایسته آفریدگار جهان و پیام آوران اوست حقا و منطقامی باید در همین مقیاس ها وتعلیماتی باشد که دید و دانش انسان ها ذاتا و فطرتا از درک آن عاجز و قاصر است. و الاآموختن چیزهایی که بشر دارای امکان کافی یا استعداد لازم برای رسیدن و دریافت آن است چه تناسب و ضرورت می تواند داشته باشد، ابلاغ پیام ها و انجام دادن کارهای اصلاحی و تکمیلی دنیا در سطح مردم، دور از شان خدای خالق انسان و جهان است وتنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس ها و پاستورها و گاندی هاست.


قرآن که ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است، نه تنها سفارش و دستوری برای دنیای ما نمی دهد، بلکه ما را ملامت می کند که چرا این اندازه به دنیا می پردازید وآخرت را که بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها می کنید، چنان که می فرماید«بل توثرون الحیوه الدنیا والاخره خیرواءبقی (17) و نیز می فرماید: کلابل تحبون العاجله و تذرون الاخره (18) .


در سی و چهار سوره قرآن، که به لحاظ تعداد کلمات جمعا در حدود 65 درصد کل قرآن می شود، با آیاتی آغاز می گردد که اعلام کننده این مطالب است که اولا نازل شده از طرف خداست، و ثانیا ماموریت و منظور آن، انذار و بشارت در زمینه آخرت است وراهی است به سوی خالق یکتا، و آن چه در هیچ یک از این سرفصل ها یا سر سوره ها دیده نمی شود این است که گفته شده باشد ما آن را فرستادیم تا به شما درس حکومت واقتصاد و مدیریت و اصلاح امور زندگی دنیا و اجتماع را بدهد. ولی به طور کلی گفته شده است که شما در روابط فیمابین، عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پیشه کنید وتا عمل صالح انجام ندهید ایمان به خدا شما را راهی بهشت نخواهد کرد (19) .


3 . اصلاح زندگی دنیوی و اخروی بشر، هر دو مورد توجه دین بوده و هست، هر چنداین دو هدف در طول یک دیگر قرار دارند و با یک دیگر تعارضی و تزاحمی ندارند.


دنیا گرچه مقدمه آخرت است و راه است نه مقصد، ولی بدون اصلاح راه و تحصیل مقدمه نمی توان به مقصد رسید و ذی المقدمه را به دست آورد. از این رو، در تعالیم معلمان الهی دین آمده است، «من لامعاش له لامعادله » و نیز آمده است «لیس منامن ترک آخرته لدنیاه اوترک دنیاه لاخرته ».


بر این اساس باید گفت: «دین روش ویژه ای برای زندگی دنیوی انسان است که مصلحت دنیوی بشر را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او تامین می کند. از این رو، لازم است شریعت دربرگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید (20) .

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:52
معیار قلمرو شناسی دین


درباره این که از چه راهی و براساس چه معیاری می توان قلمرو دین را شناخت چند نظریه مطرح شده و یا قابل طرح است:


1 . بحث قلمرو شناسی دین یک رویکرد برون دینی است، و راه شناخت آن تعیین انتظارهای بشر از دین است; یعنی باید ببینیم دین برای چه آمده و چه می تواندبکند.


انسان باید نخست نیازهای خود را به اصلی و فرعی تقسیم کند، و براین اساس قلمرو دین را مشخص سازد، حال اگر پیش فرض انسان درباره دین این باشد که دین آمده است تا به همه نیازهای انسان اعم از اصلی و فرعی پاسخ گوید، قلمرو دین بسی گسترده خواهد بود، چنین فردی می کوشد تا از کم ترین اشاره های دینی بیش ترین استفاده را بنماید تا آموزش های دینی را با دیدگاه و انتظار خود هماهنگ سازد، واگر پیش فرض دین شناسی او این باشد که دین برای پاسخ گویی به مسایل اصلی زندگی آمده است، سطح انتظار او از دین نیز محدود به همین بخش خواهد شد. یعنی دین آمده است تا به نیازهایی پاسخ گوید که از طریق غیردین برطرف نمی شود (22) .


در این که انسان شناسی فی الجمله در انتظار بشر از دین مؤثر است، جای تردیدنیست; زیرا هدف کلی دین هدایت بشر و پاسخ گویی به نیازهای اصیل اوست، ولی این مطلب در سطح کلی عام استوار است، بر پایه این ملاک، از دین انتظار می رود که به همه ابعاد وجودی انسان توجه کند، هم بعد فکری و عقلانی، و هم بعد عاطفی واحساسی، و هم بعد غریزی و مادی، ولی از آن جا که درک عقلی و علمی بشر در شناخت همه زوایای وجودی خویش رسا نیست، و معرفت وحیانی فراتر و برتر از معرفت عقلانی وتجربی است، در کشف نیازهای اصیل انسان به طور جزئی و مشخصی باید از دین و معرفت وحیانی کمک گرفت، و هرگاه میان معرفت بشری و وحیانی در مورد نیازهای انسان و خطمشی زندگی او تعارضی رخ دهد، معرفت وحیانی حجت خواهد بود، نه معرفت انسانی.


2 . بحث قلمرو شناسی دین یک رویکرد درون دینی است، و محدوده آن را باید بارجوع به نصوص دینی تشخیص داد، دانش های عقلی و تجربی بشر در این باره ارزش واعتباری ندارد. این رویکرد از آن کسانی است که در دین شناسی از روش تعبدی محض پیروی می کنند و داده های عقلی و حسی را معتبر نمی دانند، یعنی طرفداران مذاهب ظاهر گرایی و اشعری گری در دنیای اهل سنت، و اخباری گری در جهان تشیع.


از آن چه در نقد نظریه قبل بیان گردید، وجه ناتمام بودن این نظریه نیز روشن شد، زیرا گرچه در درک نیازهای اصیل بشر و انتظارهای او از دین در زمینه جزئیات و مسایل دقیق، یگانه معیار رجوع دین و پیروی از وحی است، ولی اثبات دین و ضرورت وحی در گرو درک عقلانی و علمی نسبت به ابعاد وجودی انسان و نیازهای اصیل او ست،براین اساس است که اولا، نیاز بشر به دین اثبات می گردد، و ثانیا، می توان در موردجامعیت و کمال و نقص ادیان داوری کرد. توضیح این مطلب در تبیین نظریه سوم خواهدآمد.


3 . بحث درباره قلمرو و رسالت دین مشتمل بر دو رویکرد است: برون دینی و درون دینی. نخست براساس شناخت عقلانی درباره خدا اثبات می گردد که خداوند حکیم که خالق انسان است، و آفرینش او حکمیانه و هدفدار است، انسان را برای نیل به غرض وغایتی آفریده است، واین غایت متناسب با استعدادها و توانایی های آفرینش انسان است، واز آن جا که در انسان استعداد نیل به کمالات عقلانی و فراتر از جهان طبیعت وجود دارد، غرض خلقت او وصول به آن کمالات است.


آن گاه براساس این اصل بدیهی که وصول به هر مقصدی راهی می خواهد، نیاز بشر به راهی برای نیل به غایت آفرینش، خود اثبات می گردد.


این راه باید به گونه ای باشد که پیمودن آن در توان انسان باشد، یعنی بااستفاده از سرمایه های آفرینشی خود بتواند آن را بپیماید، و از طرفی همه این سرمایه در طی کردن این راه به کار گرفته شود تا لغو و عبث در دستگاه آفرینشی حکیمانه الهی راه نیابد.


وجود اختلاف نظرهای فلسفی و علمی درباره شیوه زندگی و طرز استفاده از قوای طبیعی و سرمایه های آفرینشی، گویای نارسایی عقل و علم بشر برای تعیین خط مشی کامل برای زندگی بشر است.


پس این کار را باید خداوند که آفریدگار انسان است و از همه زوایا و اسراروجودی او آگاه است انجام دهد، و این که بشر چه رفتارهای ویژه ای را در زندگی فردی و اجتماعی خود باید انجام دهد تا به غایت مطلوب آفرینشی خود دست یابد، تنها ازطریق وحی الهی و دین آسمانی باید تبیین شود.



بنابراین، براساس یک تحلیل عقلانی درباره وجود خدا و انسان سه مطلب اثبات می شود:


الف) ضرورت دین، نیازمندی بشر به هدایت الهی.


ب) نوع دین، نیازمندی بشر به هدایت تشریعی.


ج) لزوم توجه دین به ابعاد مختلف وجود انسان وبه کارگیری همه سرمایه های آفرینشی او.


دو مطلب اول مربوط به انتظار بشر از خالق خویش است، و مطلب سوم ناظر به انتظار بشر از قانون الهی (: دین) است.


اما در مسایل جزئی و زمینه های خاص دانش عقلی و علمی بشر کافی نیست، و باید ازتعالیم دین و معرفت های وحیانی استمداد نمود، و حدود رسالت ها و قلمرودین را به دست آورد. کاری که عقل و معرفت های بشری در این زمینه می توانند انجام دهند تفسیرو تبیین تعالیم دینی است، و این کاری است که دانشمندان دین شناس در حوزه های کلام،فقه، تفسیر و حدیث عهده دار آن بوده و می باشند.

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:52
دین و گمشده بشر


در پایان این بحث، نقل مطلبی را که برخی از محققان در زمینه نقش دین در به دست دادن گمشده بشر بیان نموده اند، سودمند می دانیم:


بشر گمشده ای دارد که نیازمند یافتن آن است. نام این حقیقت هرچه باشد بایدپاسخ گوی سوالات اصلی او باشد که بدون پاسخ به آن ها، جز بن بست نهیلیستی منزلی دیگر پیش رو نخواهد داشت، همان بن بستی که بسیاری از انسان های امروزی در داخل آن با کمال اضطراب در جا می زنند. این سوالات عبارت است از: من کیستم؟ از کجا آمده ام؟


به کجا آمده ام؟ در این جا با کیستم؟ به کجا می روم؟ برای چه آمده ام؟


پاسخ مثبت به این سوالات به قدری حیاتی است که بشر خصوصابشر محصور در تمدن جدید به جهت بی اعتنایی به آن ها، توانایی پذیرش هیچ اصلی را ندارد. از این رو،او در امروزهایی زندگی می کند که نه دیروزی داشته است و نه فردایی، یعنی اگر بشردر امروز خویش رفاه و آسایش و لذت گرایی اش را اشباع کند، همه چیز و از جمله گذشته و آینده اش را دارا می باشد، و به همین جهت می توان گفت که انسان معاصر«اکنون زده » است.


سررشته تمامی اصول و قوانینی که تکلیف آدمی را در ارتباطات چهارگانه مشخص می کند در همان گم شده دینی دین است، این ارتباطات عبارتند از:


1 . ارتباط انسان با خویشتن;


2 . ارتباط انسان با خدا;


3 . ارتباط انسان باجهان هستی;


4 . ارتباط انسان با هم نوع خود.


این گمشده، یک حقیقت خیالی نیست، بلکه اصالت بخش همه حقایق است و بدون آن هیچ واقعیت بد و خوب، و وجدان و ارزشی نمی تواند مطرح باشد.


عاملی که باعث می شود آدمی نخست خود را بیابد و سپس گمشده اش را، توجه به این واقعیت است که بشر جزئی معنادار از یک جهان معنادار است که برای به ثمر رسیدن استعدادها و سرمایه عالی شخصیتش در این جهان باید اموری را در بعد عمل و نظر رعایت کند.


که این امور و اصول درچهره دین قوام خود را هم چون حکمت وجودی انسان ازمبدا هستی آفرین دریافت می کنند. با درک واقعیت مذکور است که آدمی خود را و سپس گمشده اش را می یابد.


اما این که چرا این گم شده فقط از طریق دین یافت می شود باید توجه داشت که:


اولا مدتی است بس طولانی که در برخی از جوامع، عده ای از دین اعراض نموده اند ومی خواهند مفاهیمی مانند اخلاق جهانی، حقوق جهانی، فرهنگ جهانی و به طور کلی اصطلاح جالب «اومانیسم » را جانشین «دین » نمایند، و همان گونه که دیده ایم این اصطلاحات نه از نظر استدلال و نه در قلمرو عمل، نتوانست گمشده اصلی بشر را به ارمغان آورد.


ثانیا: به فرض این که بشر بتواند مفاهیم مزبور رااز قلمرو دانشگاهی و آکادمیک پایین آورد و آن ها را مورد عمل و استفاده قرار دهد، تنها ره آورد آن، تامین زندگی صحیح و منطقی در عرصه طبیعت و روابط اجتماعی است، ولی گم شده حقیقی که باید با پاسخ به پرسش های ششگانه گذشته پیدا شود بدون دین پیدا نخواهد شد، والاجوامع شرق و غرب دنیای امروز، این همه ناله و شیون برای پوچی سر نمی دادند.


آری گردانندگان بزرگ جوامع برای زدودن اصالت آن گمشده از عقول و دل های بشرآمپول مخدری کشف نموده اند تا با تزریق آن به عقل و روح آدمیان حداکثربهره برداری را بکنند و آن مخدر چیزی نیست جز هستی داشتن و بودن به هر شکل ممکن (23) .

نصرالله عاشق خداومولا
01-04-2018, 17:52
پی نوشتها


.1 شماره های 13 و 14 پیام حوزه.


.2سوره بقره (2): 38 .


.3سوره انعام (6): 161 .


.4سوره بقره (2): 185 .


.5 سوره آل عمران (3): 4.


.6 سوره انسان (76): 32 .


.7 سوره کهف (18):29 .


.8 سوره آل عمران (3):164 .


.9 سوره بقره (2):129 .


.10 اصول کافی، ج 1، باب اول، ح 1،2،5،6.


.11همان، ج 1، باب النوادر، حدیث 11 .


.12 همان، باب 1، ح 4 .


.13 همان، باب من عمل بغیر علم، ح 1 .


.14 تلخیص المحصل، ص 367.


.15 شرح اشارات، ج 2 ، ص 371 374 .


.16ارشادالطالبین، فاضل مقداد، ص 298 300; گوهر مراد، عبدالرزاق لاهیجی، ص 353.


.17 سوره اعلی (87):1716.


.18 سوره قیامت (75): 20 21 .


.19 ماهنامه کیان، شماره 28 ، مقاله «آخرت و خدا هدف بعثت انبیا» از مهدی بازرگان.


.20 المیزان، ج 2، ص 130 .


.21 وحی و نبوت، استاد شهید مرتضی مطهری ، ص 4241 .


.22 ماهنامه کیان، شماره 23،مقاله «آن که به نام بازرگان بود نه به صفت »ازعبدالکریم سروش.


.23 فلسفه دین ، دفتر نخست، استاد علامه محمدتقی جعفری، ص 96 وصص 107104 .