توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اسرار موفقیت ( جلد دوم )
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
20-04-2018, 21:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80307147559198745731.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/80307147559198745731.jpg)
اسرارموفقیت
جلد دوم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
20-04-2018, 21:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
پیشگفتار
برای تکامل روحی، نیاز شدیدی به خودشناسی دارید تا از قدرتهای عظیمِ روح و روان خود آگاه شوید و با شناخت خویش زمینه آشنایی با معارف که روشن کننده قلب و جانست، برای شما فراهم شده و معارف عالی و عقاید صحیح را به دست آورید. در این هنگام با علم و آگاهی و معرفت کامل به عبادت و بندگی خداوند بپردازید و با خدای خود مناجات کنید تا حلاوت و شیرینیِ بندگی را دریابید و جاذبه الهی، شما را از جذبههای نفسانی رهایی بخشد.
توجّه داشته باشید در صورتی به این مقام دست مییابید که عبادت و بندگی شما همراه با تقوا و پرهیزکاری باشد و گرنه عبادت، بدون رعایت تقوا، جز رنج و ملال اثری ندارد. برای رسیدن به مقام تقوا باید کار و کوشش کنید و به سعی و تلاش بپردازید؛ زیرا برای دست یافتن به حالت روحی و معنوی، باید زحمت بکشید و از ضعف و سستی بپرهیزید.
اگر کار و کوششِ خود را بیاثر میبینید و یا معتقد هستید تأثیر چندانی ندارد، از عالم غیب استمداد کنید و با توسّل به اهل بیت علیهم السلام وسیله اطاعت خداوند و ترک گناه را برای خود فراهم کنید و به مقام قرب الهی راه یابید.
اگر خود را در دریای بلا گرفتار میبینید، کشتیِ نجات، در دریاست، او به سوی شما میآید، شما نیز به سوی او حرکت کنید؛ تا در این صورت عظمت ولایت اهل بیت علیهم السلام را دریابید و محبّت اهل بیت علیهم السلام سراسر وجودتان را فرا گیرد.
در این هنگام درک میکنید راه نجات، اعتقاد به ولایت و داشتن محبّت اهل بیت علیهم السلام است؛ چون دوستی خاندان وحی، اکسیر شفابخشی است که هر چه افزونتر شود، روح و روان را پاکتر میکند؛ به گونهای که آمادگی باطنی برای حکومت الهی در شما ایجاد میگردد و در انتظار فرا رسیدن تحوّل عظیم جهانی به دست پرقدرت حضرت بقیّةاللَّه الأعظم ارواحنا فداه روزشماری میکنید و در پرتو این حالت، راز کامیابی و رمز موفقیّت را در خود مییابید.
انتظار به معنای کامل و واقعیِ آن، اسرار ناشناختهای را آشکار میکند که باید با رازداری از آنها نگهداری کنید. اگر بتوانید زبان خود را کنترل کنید، توفیقات شما روزافزون میشود و از اسرار موفقیّت، آگاهی بیشتری پیدا میکنید.
سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
20-04-2018, 21:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
1خودشناسی یا راه تکامل
کسی میتواند از قدرتهای عجیب و شگفت انگیز روحیِ خود استفاده کند که از وجود آنها آگاهی داشته باشد و در صدد بیدار ساختن و بهرهمند شدن از این قدرتها باشد، و گرنه چگونه میتواند از آنها استفاده کند؟ بنابر این انسان برای دستیابی به مقامات عالی روحی و معنوی، باید به خودشناسی رو آورد و به وجود این قدرتها و راه پرورش و تکامل آنها آشنا باشد، تا راه ترقّی و پیشرفت برای او روشن شود.
بسیاری از جوانان برای آشنایی با زیباییهای طبیعت، به کوهنوردی و یا مسافرت به کشورهای دوردست میپردازند و به خاطر آن زحمتهای فراوانی را متحمّل میشوند؛ این گونه کارها اگر با برنامه صحیح باشد و بر اثر نشست و برخاست با دیگران از آنان رنگ نگیرند، نشاط تازهای به آنان میدهد. ولی مهمتر از گردش به اطراف جهان این است که به »سفر خودیابی« بپردازند و بدانند پی بردن به اسرار وجود خودشان، اهمیّت بسیار بیشتری از شناخت رازهای سرزمینهای دوردست دارد.
اگر ما بدانیم خودشناسی و آشنایی با قدرتها و نیروهای نهفته در درون ما در خودسازی و تکامل ما دارای نقش مهمّ و اساسی است، بیشتر به آن اهمیّت میدهیم.
خود شناسی، نه تنها برای تکامل و پیشرفت بسیار لازم است؛ بلکه میتوان گفت: برای دست یافتن به حالات روحی و معنوی، ثمربخشترین و پرسودترین نوعِ معرفت از انواع معارف است.
به همین جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعارِفِ.(1)
شناخت نفس، نافعترینِ همه معارف است.
زیرا با معرفت نفس، انسان با عواملی که در وجودش هست و در زمینه پیشرفت و تکامل او مؤثرند، آشنائی پیدا میکند و موانعی که در وجود او در مورد کسب انواع معارف و ترقی و نجات هست، برای او روشن میشود. در این صورت با مقتضیات و موانعِ راهی که در پیش دارد، آشنائی پیدا میکند. و شناخت اموری که مقتضی پیشرفت و همچنین اموری که مانع راه هستند، از شرایط حتمی تکامل روحی است.
انسان با شناخت آنها، دریچههای نور و روشنایی را برای خود میگشاید و با انجام مقتضیات و رفع موانع، بزرگترین راه نجات را به دست میآورد.
حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند:
نالَ الْفَوْزَ الْأَکْبَرَ مَنْ ظَفَرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ.(2)
کسی که به معرفت نفس ظفر یابد، به بزرگترین راه نجات و کامیابی نائل شده است.
با این بیان، روشن شد که شناخت نفس و آگاهی از قدرتهای عظیمی که در او نهفته است، از شرایط ضروری و حتمی برای تکامل است و آگاهی از قدرتهای نفس، اعم از نیروهای سازنده و نیروهای ویرانگر، کاملاً ضرورت دارد.
انسان باید بداند چه چیزهائی نفس او را دربند نموده و چگونه میتواند از آنها رهایی یابد؛ تا خود را از قید آنها آزاد ساخته و قدرتهای نهفته خود را بیدار و فعّال نماید.
حضرت امیرالمومنینعلیه السلام این گونه انسان را که آشنا با نفس و حالات نفسانی است، »عارف« معرّفی میکنند و میفرمایند:
اَلْعارِفُ مَنْ عَرَفَنَفْسَهُ فَاَعْتَقَها وَنَزَّهَها عَنْ کُلِّ مایَبْعُدُها وَیوُبِقُها.(3)
عارف کسی است که نفس خود را بشناسد؛ آن گاه او را )از قید وبند( آزاد نماید و او را از هر چه آن را دور میسازد، پاک نماید.
آنچه در علم بیش میباید
دانش ذات خویش میباید
این بدان کایت شرف این است
نسخه سرّ مَنْ عَرَف این است
فکر و اندیشه، اراده و تصمیم، همّت، ایمان و یقین از قدرتهای پرتوانِ نفس شما هستند. آنها را از ضعف و سستی پاکسازی نموده و از قید و بندها آزاد نمائید، و از آنها همچون بال برای پرواز به سوی خوبیها و نیکیها استفاده کنید.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ النَّفْسَ جَوْهَرَةٌ ثَمینَةٌ مَنْ صانَهْا رَفَعَها وَمَنْ اِبْتَذَلَها وَضَعَها.(4)
براستی که نفس گوهری گرانبها است. هر کس او را محافظت کند، او را بلند مینماید و هر کس او را به ابتذال بکشاند، او را پست میکند.
بنابراین گوهر پر قیمت نفس خود را ارج نهید و آن را از آلودگیها پاک نمائید، تابه مقامات عالی معنوی و روحی راه یابید.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ تَجَرَّدَ.(5)
کسی که نفس خود را بشناسد، مجرّد میشود.
در این حال نه تنها نفس، انسان را به کارهای زشت تحریک نمیکند؛ بلکه وی را راهنمایی و ارشاد میکند. آن حضرتعلیه السلام میفرمایند:
لاتَعْصِ نَفْسَکَ إِذا هِیَ أَرْشَدَتْکَ.(6)
هرگاه نفست تو را راهنمائی نمود، با آن مخالفت مکن.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-04-2018, 20:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
پاکسازی نفس
برای پاکسازی فکر و اندیشه، همت و اراده و قدرتهای دیگر نفس، باید به کوشش و جدّیت بپردازید و از اهمال و سستی دوری کنید، زیرا برای اصلاح نفس و آزاد ساختن قدرتهای فراوانی که در آن نهفته است، سعی و تلاش لازم است.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
لاتَتْرُکِ الاِجْتِهادَ فی اِصْلاحِ نَفْسِکَ، فَإِنَّهُ لایُعینُکَ إِلاّ الْجِدُّ.(7)
تلاش در اصلاح نفس خود را ترک مکن، زیرا که در این راه تو را کمک نمیکند مگر کوشش.
با کمال تأسّف، با همه اهمیّتی که این مسئله دارد، به آن کمتر توجّه میکنیم. باید ببینیم مردان خدا چگونه خود را شناختند؟ و چگونه توانستند به مقامات ارزنده راه یابند؟ و چگونه به مقام شرافت نفس رسیدند؟ و ما چگونه میتوانیم در راه آنان گام برداریم و به سرنوشتی که آنان رسیدند، دست یابیم؟
پاسخ این سئوال را حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در ضمن کلامی گویا چنین بیان فرمودهاند:
عَوِّدْ نَفْسَکَ فِعْلَ الْمَکارِمِ وَتَحَمُّلَ أَعْباءِ الْمَغارِمِ، تَشْرُفَ نَفْسَکَ.(8)
نفس خود را به انجام کارهای پسندیده و به تحمّل رنج غرامتها عادت ده، تا نفس خود را بلند مرتبه گردانی.
بزرگان ما به این گفتار پر معنی، لباس عمل پوشاندند و به مقام شرافت نفس که خودسازی و خودشناسی است، رسیدند. ما نیز اگر اعمال پسندیده را انجام دهیم و زحمت انجام کارهای مشکل را تحمّل کنیم، با مرور زمان به خود شناسی و مقام والای انسانیّت - که شرافت نفس است - دست مییابیم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
22-04-2018, 21:50
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
خودشناسی و مکاشفه
از بزرگترین رازهای خود شناسی این است که بدانیم:
نفس مجمع اضداد است و همچون کانونی که افراد نیک و بد را در خود جای میدهد، نفس نیز خوبیها وبدیها را در خود جای میدهد. نفس میتواند دوستی و دشمنی با یک فرد یا یک موضوع را در خود قرار دهد. میتواند افکار، اندیشهها و عقاید صحیح و اشتباه را در خود جمع کند.
بنابر این با آگاهی از این حقیقت، تا نفس به مراحل عالی نرسیده و تکامل نیافته باشد، نمیتوانیم همه آثار و دریافتهای او را صحیح و سالم بدانیم. برای توضیح مطلب میگوئیم: دریافتهای نفس و مکاشفات، به طور کلّی به سه دسته تقسیم میشوند:
1 - مکاشفات رحمانی
2 - مکاشفات شیطانی
3 - مکاشفات نفسانی
1 - مکاشفات رحمانی، از الهام ملائکه سرچشمه میگیرند. اگر چه اندک و کمیابند، ولی دارای حقیقت بوده و صحیح هستند.
2 - دسته دیگر از مکاشفات را، عوامل شیطانی ایجاد میکنند و بر فرض در موردی یا در مواردی خبر صحیح و درستی را ارائه دهند، نباید به آنها اعتنائی کرد و گرنه کمکم در انسان نفوذ نموده و بر او مسلّط میشوند و با مرور زمان، انسان به این گونه مکاشفات خو میگیرد و شیطان نیز به القاء این گونه مکاشفات بر او عادت مینماید.
چه بسیار انسانهایی که بر اثر عدم علم و آگاهی و دور بودن از راهنماییهای حیاتبخش خاندان وحی، خود را به این گونه مکاشفات و خیالات آلوده ساختند و عمر خود را به گمان آن که دارای بزرگترین حالات روحی و معنوی هستند، از دست دادند.
3 - دسته سوّم، مکاشفات نفسانی هستند. صحّت این گونه مکاشفات و بطلان آنها بستگی به صفای نفس و نورانیّت آن دارد. اگر کسی همچون سلمان و ابوذر به درجه کمال رسیده باشد، همه مکاشفات او صحیح است. ولی اگر به تکامل نرسیده باشد، چون افکار، اندیشهها و اعتقاداتی که در اعماقِ نفس او وجود دارد، در مکاشفات و دریافتهای نفسانیِ او مؤثّر هستند صحّت مکاشفات او بستگی به ارزش افکار و عقاید او دارد.
بنابر این انسان نمیتواند صحّت مکاشفات خود را در صورتی که اعماق وجودش را از اعتقادات و افکار و خیالات اشتباهی که در او انباشته شده پاک نساخته، تضمین کند.
زیرا مکاشفات نفسانی در بسیاری از موارد، از آنچه در نفس انباشته و نگه داشته شده است، سرچشمه میگیرد و چون نفسهایی که به تکامل راه نیافتهاند، مجمع حق و غیر حق و کانون امور صحیح و باطل هستند؛ نباید به هر گونه مکاشفهای اعتماد و اعتقاد پیدا نمود. و همان بهتر که به جای توجه به این گونه مکاشفات و الهامات، به سوی تکامل و خود سازی بر مبنای راهنماییهای اهل بیتعلیهم السلام که آشنا با تمامی اسرار وجود هستند، روی آوریم.
بنابراین هر که جویای به دست آوردن مکاشفات و تشنه دارا بودن این حالات است، لازم است اوّل به »خود سازی« بر مبنای موازین مکتب وحی بپردازد؛ تا نفس و هواهای آن در مکاشفات او نقشی نداشته باشند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
24-04-2018, 20:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نمونهای از خودشناسی در غرب
در بعضی از کشورهای غرب، برای ورود به مراکز آموزشی، دانشگاهها و... دانشجویان را تست میکنند و از پاسخِ آنها به سؤالات گوناگونی که از آنان میکنند، بدست میآورند که از نظر استعداد روحی، در چه زمینهای بیشتر آمادگی دارند و پیشرفت آنان در کدام قسمت از علوم و حرفهها بهتر و بیشتر است، و پس از آن که روشن شد برای کدام رشته از علوم یا کدام یک از حرفهها بیشتر آمادگی دارند، آن رشته را برای آنان برمیگزینند.
این نوع خود شناسی گر چه فوائدی را در بر دارد و مانع از هدر رفتن بسیاری از انرژیهائی که باید در راه صحیح مصرف شود، میگردد؛ ولی اکتفا نمودن به آن تا آخر زندگی و ادامه دادن راهی که در جوانی آمادگی بیشتری برای آن داشتهاند، همانند این است که شخصی در جوانی برای آگاهی از سلامت جسمی خویش، خود را چک کند و تا کهنسالی نیز به آن اکتفاء نماید!
این گونه شناخت، فقط برای محدودهای از زمان - نه تمام عمر - کافی است. چون همان گونه که میدانیم قدرتهای درونی و روحی انسان، گاهی از کودکی یا جوانی در انسان هویدا است و گاهی مرور زمان و افزایش عقل و تجربه، قدرتهای بزرگی را در بزرگسالی و کهولت در برخی از افراد آشکار میکند.
بنابر این، انسان باید همیشه در تلاش باشد که از قدرتهای نهان و نهفته خود، آگاهی داشته باشد و آنها را آشکار کند. مگر نه این است که بعضی از نوابغ در کهنسالی به نبوغ رسیدهاند.
بنابر این کسی که در تست هوش در حدّ یک معلّم و آموزگار از نظر قدرت استعداد برخوردار بوده است، نباید تا آخر عمر خود را یک آموزگار بداند؛ بلکه باید با الهام از مکتب انسان ساز اهل بیتعلیهم السلام توجّه داشته باشد خداوند مهربان خصلتها و ویژگیهایی در او آفریده است که با استفاده از آنها میتواند درهای جدیدی از استعداد و شکوفایی را به سوی خود باز کند.
تلقین، همّت عالی، توبه و .... از این گونه ویژگیها است.
به عنوان نمونه، انسان میتواند بر اثر توبه، به قدرت نیروی عظیم - تبدیل - که در او نهفته است، راه یابد و به انسانی جدید، با قدرتهایی تازه و بزرگ تبدیل شود. مسئله تلقین، اراده و همّت عالی که در کلمات انسان سازِ خاندان وحی، درسهای سازندهای در پیرامون آنها به انسانها آموختهاند، نیز همین گونه هستند.
بنابر این با وجود این گونه ویژگیها، اگر به آنها توجّهی نداشته باشیم و به خاطر شناخت قدرتهای خود در محدودهای از زمان، اگر در تمام عمر خویش به آن اکتفا کنیم، در اشتباه خواهیم بود. ما باید همیشه به بررسی نفس و تحوّلات آن توجّه داشته باشیم، تا بینشی دور اندیشانه از نفس خود داشته باشیم.
پس خودشناسی در برههای از زمان، دلیل بر خودشناسی و خودسازی در تمام عمر نیست؛ بلکه باید برای خودشناسی و خودسازی، با دور اندیشی همیشه در فکر نفس و مالکیّت بر آن باشیم.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ الْحازِمَ مَنْ قَیَّدَ نَفْسَهُ بِالْمُحاسَبَةِ وَمَلِکَها بِالمُغاضَبَةِ وَقَتَلَهابِالْمُجاهَدَةِ .(9)
به راستی که دور اندیش کسی است که نفس خود رابه وسیله محاسبه دربند کشد و با غضب نمودن بر نفس، مالک آن شود و با مجاهده آن را بکشد.
بر اثر دور اندیشی، محاسبه و مغاضبه نفس، تحوّلاتی در نفس انسان پدیدمیآید که تستهای زمانِ گذشته ارزش خود را از دست میدهند.
پس با دگرگونیهایی که در نفس پدید میآید و با تجدید شخصیّتها بر اثر کارهایی که بر نفس شده، باید به تستهای جدید دست زد؛ همان گونه که باید چک نمودن بدن را با گذشت زمان، تکرار نمود.
به این جهت، روانشناسان، راههای گوناگون دیگری را برای فرار از آشفتگیهای روحی، و سامان دادن به زندگی ارائه میدهند: قدرت تصویر و تصوّر، تجسّم، تلقین و اراده از راههای مهمّی است که آنان به آنها تکیه میکنند.
همه حقایقی که تازه به آن راه یافتهاند، پیشوایان ما از دیر زمان به ما آموختهاند. بنابراین ما نیازی به تازه یافتههای آنان که با بافتههای خود همراه ساختهاند، نداریم. ما هیچ گونه نیازی به آنچه »دون خوان« و »کاستاندا« تجربه کرده و نوشتهاند، نداریم. همان بهتر که آنان جادوگرانِ سرخپوست آمریکا را به دام بیندازند.
همان گونه که احتیاجی به راهنماییهای »ماهاریشی« نداریم. او بهتر است که سیکها و هندوهای هندوستان را تعلیم دهد. ما نیازی به »ذن بودیسم« و چماقهای »پیران« نداریم. همان بهتر که آنان طریقت »ذن« و »گوان« را به گاوپرستان بیاموزند. ما نه به »بصیرتِ« »کریشنامورتی« نیاز داریم و نه به »دندان ببر« او. بهتر این است که آنان از جوانانِ آگاه ما دندانِ طمع خویش را بکنند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
25-04-2018, 19:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
عوامل خودشناسی
1- نقش اراده در خودشناسی
اشاره
اگر هوای نفس خود را قوی و با صلابت میدانید، برای آن است که تصمیم و اراده شما درباره خود سازی ضعیف است. شما مردانه تصمیم بگیرید و با اراده قوی در صراط مستقیم گام بردارید، در این صورت یقین خواهید نمود که نفس شما و هوا و هوس آن مغلوب و مقهور شما هستند.
یقین داشته باشید، با قدرت اراده این حقیقت را در مییابید که نفس شما در برابر تصمیم شما قدرتی ندارد. این حقیقتی است که حضرت امام صادقعلیه السلام آن را این گونه بیان فرمودهاند:
صاحِبُ النِّیَّةِ الْخالِصَةِ نَفْسُهُ وَهَواهُ مَقْهُورَتانِ تَحْتَ سُلْطانِ تَعْظیمِاللَّهِ وَالْحَیاءِ مِنْهُ.(10)
کسی که دارای تصمیم و نیّت خالصانه است، نفس او و هوای او در پیشگاه سلطنت و بزرگداشت مقام الهی و حیاء از او مقهور هستند.
یعنی کسی که دارای تصمیم خالصانه است، خود را در حال حضور در پیشگاه باعظمت خداوند میبیند و شرم و حیاء مانع او برای انجام کارهای ناپسند میشود. به این جهت نفس او و هواهای نفسانی او مقهور او شده و در اختیار او قرار میگیرند.
بنابراین از قوی بودن نفس خود گله نداشته باشید؛ بلکه از بیتصمیم بودن و از ضعف اراده خود ناراحت باشید و در پی اصلاح آن برآئید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
28-04-2018, 20:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
این گونه نفس را تضعیف کنید
شما تصمیم بگیرید هر گاه گناه و یا کار اشتباهی را انجام دادید در برابر آن، کار خوب و پسندیدهای را انجام دهید. اگر به این برنامه عمل نمایید، پس از چند روز ضعفِ هواهای نفسانی را در خود مشاهده خواهید کرد.
حضرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
إِذا عَمِلْتَ سَیِّئَةً فَاعْمَلْ حَسَنَةً تَمْحُوها .(11)
هرگاه کار زشتی را انجام دادی، کار نیکی انجام ده تا آن را نابود کند.
کار پسندیدهای که برای جبران کار خطا و اشتباه خود انجام میدهید، آثار ناپسند کار زشت را از میان میبرد. یکی از آن آثار، قدرت هواهای نفسانی است. بنابراین با استفاده از گفتار انسان ساز خاندان وحی، هم اکنون تصمیم بگیرید: هر گاه کار خطایی را انجام دادید، در برابر آن، عمل نیک و پسندیدهای را انجام دهید تا اثر کار زشت را نابود کند. این یک کلید مهمّ موفّقیّت است که هیچگاه نباید آن را از دست بدهید .
یقین داشته باشید با پیروی از فرمایشات اهل بیتعلیهم السلام راه تاریک برای شما روشن میشود، پیچیدگیها برایتان گشوده میشود و نفسِ غالب، مغلوب شما میگردد، در این هنگام باور خواهید نمود بسیاری از کارهای غیر ممکن، ممکن است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-05-2018, 20:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
اینک داستانی از مرحوم میرزای قمی که از چهرههای درخشان دین است، میآوریم تا باور کنید که بسیاری از کارهای غیر ممکن، ممکن است.
پس از فوت مرحوم میرزای قمی رحمة اللَّه علیه ، شخصی از اهل شیروان همیشه در مرقد مرحوم میرزای قمی حاضر میشد و مانند خدّام در آن بقعه خدمت میکرد، بدون آن که کسی به او مزد دهد، یا آن که او را بر این کار گماشته باشند. و چون این عمل خلاف مرسوم بود، علّت خدمتگزاری او را جویا شدند.
او گفت: من مردی از اهل شیروان هستم و از ثروتمندان آن شهر بودم. خود را مستطیع حجّ دیدم و به اراده حجّ بیتاللَّه الحرام، لباس سفر پوشیده و از شهر خارج شدم.
پس از رسیدن به مکّه معظّمه و انجام اعمال حجّ، از راه دریا برمیگشتم. روزی در کشتی برای قضای حاجت لب کشتی رفته بودم. چون نشستم، بند کیسه پول پاره شد و به دریا افتاد. آه پر درد از دل کشیدم و از آن قطع امید نمودم. حیران به منزلگاه خود برگشتم و مقداری از وسائلی که داشتم، سرمایه احتیاجات خویش نمودم تا وارد نجف اشرف شدم و به پناه بیپناهان حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام متوسّل شدم.
در یکی از شبها آن حضرت را در خواب دیدم فرمودند: غم مخور، به قم برو و کیسه پول خود را از میرزا ابوالقاسم عالم قمی بخواه که آن را به تو میرساند.
از خواب بیدار شدم و آن را از عجائب روزگار دانستم. با خود گفتم که کیسه پول من در دریای عمّان افتاده و حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام مرا به شهر قم راهنمایی میفرماید!
با خود گفتم: زیارتگاههای مطهّر عراق را زیارت میکنم و به قصد زیارت حضرت معصومهعلیها السلام به قم میروم و مطلب خود را به میرزای قمی میگویم، شاید فکری بکنند.
به این جهت به قم آمدم و بعد از زیارت حضرت معصومهعلیها السلام به خانه مرحوم میرزای قمی رفتم. اتفاقاً وقت خواب قیلوله بود، و ایشان در منزل بیرونی تشریف نداشتند. به یکی از ملازمین ایشان گفتم: من مردی غریب هستم و از راه دور آمدهام؛ به جناب میرزا حاجتی دارم. در جواب گفت: ایشان اکنون خواب هستند برو عصر بیا. گفتم: عرضم مختصر است. با ناراحتی گفت: برو درب اندرون را بزن.
من جسارت کرده، رفتم و حلقه درب را زدم آوازی بلند شد که فلانی صبر کن تا من بیایم و مرا به اسم، نام برد. من از این که نامم را برد، تعجّب کردم. آن گاه زود به نزدم آمد و همان کیسه پول را که در دریای عمّان افتاده بود، از زیر لباس خود درآورد و به من داد و فرمود: راضی نیستم تا زنده هستم کسی از این جریان باخبر شود؛ آن را بردار و به وطن خود باز گرد.
من دست آن جناب را بوسیدم و با ایشان وداع نمودم وفردای آن روز روانه وطن شدم. چون به آنجا رسیدم، رفت و آمدها و کسب و کار، این خاطره را تا مدّتی از یادم برد؛ تا آن که پس از مدّتی که آسوده خاطر شدم، اتفاقاً روزی با همسرم نشسته بودم و از جریانهای گذشته و گزارشات سفر برای او صحبت میکردم؛ این جریان به یادم آمد و تفصیلِ آن را برای همسرم گفتم.
چون او از این ماجرا آگاه شد، بسیار تعجّب کرد و گفت: تو که با چنین شخصی آشنا گشتهای و به همین مقدار اکتفا نمودهای و از ملازمت و همنشینی او دست کشیدهای؟! گفتم: پس باید چکنم؟ گفت: انسان باید در خدمت این بزرگان باشد تا وقتی که جان به جان آفرین تسلیم نماید، آن گاه در کنار او دفن شود.
گفتم: حالت اشتیاقی که برای دیدن نزدیکانم داشتم، مرا از انجام این کار باز داشت. حال هم که گذشت و از این نعمت بزرگ محروم شدیم.
گفت: نه واللَّه وقت نگذشته و به آسانی میتوان آن را جبران کرد. زیرا شهر قم از شهرستانهای آباد و معنوی است و درکِ خدمت چنین بزرگانی سرآمد همه کارهای خوب است. برخیز هر چه داریم نقد کن؛ آن را با خود به قم میبریم و سرمایه زندگی قرار میدهیم و دوره عمر را در مجاورت قبر مطهّر حضرت معصومهعلیها السلام و در خدمت این مرد بزرگ صرف میکنیم.
من رأی او را پذیرفتم و خانه و زمین و اموال خود را فروختم و نقد نمودم و با همسرم به سوی قم حرکت کردیم. وقتی وارد شهر شدیم، آگاه شدیم که میرزای قمی مرحوم شدهاند. از آن زمان تا به حال من ملازمت قبر او را اختیار نمودهام و تا جان در بدن دارم از این مکان دست بر نمیدارم، بلکه آن را مایه افتخار خود میدانم.(12)
این جریان، روشنگر این حقیقت است که بسیاری از کارهای غیر ممکن، ممکن است؛ ولی ما در پی انجام آنها نرفتهایم و راه آن را نیافتهایم. از این جهت آنها را غیر ممکن مینامیم، در حالی که در واقع آنها ممکن هستند و در خارج واقع شده و میشوند. مانند کیسه پول که در دریای عمّان افتاده و مرحوم میرزای قمی در قم آن را از زیر پیراهن خود در میآورد و به صاحبش میدهد.
نکته جالب توجّه این است که وقتی حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام او را به مرد شیروانی معرّفی مینمایند، میفرمایند: از میرزا ابوالقاسم عالمِ قمی بخواه. یعنی آن حضرت این گونه افراد را عالم میدانند ؛ زیرا میتوانستند از او به گونهای دیگر تعبیر فرمایند و طبق شهرت وی او را میرزای قمی معرّفی فرمایند .
پس بخواهید و به خواستن خود ادامه دهید تا با مرور زمان، به خود شناسی راه یابید و بعضی از امور غیر ممکن برای شما ممکن شود، همان گونه که قدرت هواهای نفسانی، خواسته ناآگاهانه و یا خودآگاه انسانها است؛ کنترل نفس نیز همین گونه است. یعنی اگر انسان بخواهد، میتواند نفس خود را مهار کند؛ همان گونه که میتواند آن را رها کرده و از حیوانات پستتر شود.
آدمی زاده طرفه معجونی است
از ملایک سرشته و زحیوان
گر کند میل این، شود پس از آن
ور کند میل آن، شود به از آن
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
03-05-2018, 20:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2- نقش خوف از خدا، در خود شناسی
ترس و خوف از مخالفت با خداوند متعال، انسان را به ترک هواهای نفسانی وا میدارد و در نتیجه به خودشناسی راه مییابد و وسیله هدایت و رستگاری را فراهم میکند. خداوند متعال میفرماید:
»وأمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی «(13)
کسی که از مقام خداوندِ خویش بترسد و نفس خود را از هواها باز دارد، براستی که بهشت جایگاه او خواهد بود.
ترس و خوف از مخالفت با فرمانهای خداوند از نیروهای عقل و قدرت خرد ایجاد میشود. هر چه انسان از خردمندی بهرهمند باشد و بر عقل تجربی خود بیفزاید، ترس او از مخالفت با قوانین خداوند بیشتر میشود و با هواهای نفسانی بیشتر به مخالفت برمیخیزد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
قاتِلْ هَواکَ بِعَقْلِکَ .(14)
هوای خود را به وسیله عقل خود نابود کن.
بنابراین هر چه عقل انسان بیشتر و کاملتر باشد، قدرت او بر مخالفت با نفس و قتل هواهای نفسانی بیشتر میشود و بهتر به خود شناسی دست مییابد.
برای استفاده از نیروی عقل و افزودن به عقل تجربی میتوانید به فکر و اندیشه در پیرامون کارها و برنامههای خود بپردازید و آنها را با مرام و مکتب اهل بیتعلیهم السلام تطبیق دهید. با کار انداختن فکر، قدرت عقلی شما تقویت میشود و برای خودسازی و خودشناسی آمادگی پیدا میکنید. و ترس و خوف از مخالفت با فرمانهای الهی در شما بیشتر میشود و با قدرت بیشتری به مخالفت با نفس میپردازید .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-05-2018, 19:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
3 - خودسازی و خودشناسی نهایی یا پاک سازی ضمیر ناخود آگاه
ما در زمینه »خود سازی« نه تنها باید ضمیر خودآگاهِ خود را با معارف اهل بیتعلیهم السلام روشن کنیم، بلکه باید اعماق وجود خویش را از علاقه و تمایل به دشمنان دین پاک نمائیم و ضمیر ناخودآگاه خود را نیز با انوار تابناک ولایت آل اللَّه روشن سازیم.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام نسبت به کسانی که خداوند را تشبیه به مخلوق میکنند، میفرمایند:
لَمْ یَعْقَدْ غَیْبُ ضَمیرِهِ عَلی مَعْرِفَتِکَ.(15)
ضمیر پنهان خود را بر معرفت تو پیوند نزده است.
بنابراین انسان نه تنها دارای شعور ظاهر و ضمیر آگاه، بلکه دارای ضمیر غائب و ناخودآگاه نیز میباشد و برای خودسازی و خودشناسی باید انسان هر دو مرحله ضمیر و شعور را پاکسازی کند.
از آنچه گفتیم روشن شد که خودشناسی در صورتی واقعیّت پیدا میکند که انسان اعماق وجود خویش را پاکسازی کند . بنابراین پاکسازی ضمیر ناخودآگاه از شرایط و عوامل مهمّ خودشناسی است .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
05-05-2018, 21:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
موانع خود شناسی
1- اعتیاد به کارهای ناپسند راه خودشناسی را مسدود میکند
آیا حیف نیست با بیتوجهی به ثروتهای روحی که در وجود ما قرار دارد، از آنها استفاده نکنیم و همچنان آنها را در قید و بند عادتهای بیارزش نگه داریم؟!
از نظر مکتب اهل بیت علیهم السلام برترین عبادت، غلبه بر عادتهای سوء و ناپسند است؛ زیرا اعتیاد به هر کاری و معتاد شدن به انجام هر برنامهای، همچون طبیعت دوّم، بر انسان حکومت میکند.
به همین دلیل، حضرت امیرالمومنینعلیه السلام عادت را طبیعت دوّم مینامند و میفرمایند:
اَلْعادَةُ طَبْعُ ثانٍ.(16)
عادت، طبیعت دوّم است.
به این جهت، آنچه را که انسان به آن معتاد شده همانند اموری که طبیعت او بر آن امور قرار دارد، بر انسان حکومت میکند و به همین دلیل، فردی که به اعمال زشت و ناپسند گرفتار و معتاد شده است، اگر خود را از اعتیادهای زشت رهایی بخشد، با فضلیتترین عبادات را انجام داده است.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلامی کوتاه چنین میفرمایند:
اَفْضَلُ الْعِبادَةِ غَلَبَةُ الْعادَةِ.(17)
با فضلیتترین عبادت، غلبه یافتن بر عادت است.
زیرا بر اثر غلبه بر رفتار زشت و ناپسند، راه برای رسیدن به کمالات روحی باز میشود و وسیله رسیدن به عالیترین مقامات معنوی فراهم میگردد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
بِغَلَبةِ العاداتِ أَلْوُصُولُ إِلی أَشْرَفِ الْمَقاماتِ.(18)
غلبه بر عادتها، وصول و دستیابی به شریفترین مقامات است.
نه تنها معتاد بودن به گناهان، بلکه اعتیاد به هر گونه کار ناپسند و بیهوده مانع پیشرفت در کارهای مهمّ و رسیدن به مسائل حیاتی است. انسان باید برای دست یافتن به ارزشهای روحی از پیروی عادتهای ناپسند دوری نماید، تا بتواند به مراحل عالی کمال راه یابد.
حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند:
غَیْرُ مُدْرِکِ الدَّرَجاتِ مَنْ أَطاعَ الْعاداتِ.(19)
کسی که از عادتها اطاعت کند، به درجات عالی راه نمییابد.
زیرا اعتیاد، همچون زنجیر، انسان را به قید و بند میکشد و راهی برای پیشرفت و ترقی باقی نمیگذارد، از این رو، راه یافتن به درجات عالی معنوی مشکل، بلکه غیر مقدور میشود.
بنابراین برای راه یافتن به مراحل کمال، دست برداشتن از هر گونه عادت به امور ناپسند و یا بیارزش لازم و ضروری است تا انسان بتواند به راحتی به تکامل روحی راه یابد.
حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند:
غَیِّروُا الْعاداتِ تَسْهُلَ عَلَیْکُمُ الطَّاعاتِ.(20)
عادتها را تغییر دهید تا طاعتها)ی خداوند( برای شما آسان شود.
از این فرمایش استفاده میکنیم، حربه شیطان و نفس برای مشکل نمودن پیروی از دستورات خداوند، معتاد نمودن انسان به امور بیارزش است. انسان باید برای آسان شدن پیروی از فرمانهای الهی، حربه اعتیاد را از شیطان و نفس بازگیرد، تا به راحتی بتواند به پیروی از دستورات خداوند بپردازد و با استفاده از راهنمائیهای مکتب خاندان وحی به مراحل عالی انسانیت راه یابد.
گلی که تربیت ز دست باغبان نگرفت
اگر به چشمه خورشید سرکشد خود روست
هر انسانی دارای سرمایههای فراوان و هنگفتی است که باید از آنها استفاده کند، ولی عادتهای ناپسند و بیارزش این سرمایهها را مصادره میکنند و قدرت و توانایی انسان را، از بهرهمند شدن از قدرتها و توانائیهای پر ارج از او باز میگیرند.
انسانی که به عادات ناپسند معتاد شده، همچون شخص سرمایه داری است که اموال او را مصادره کرده باشند. این چنین انسانی تا ثروت خود را آزاد نسازد، جز حسرت بهرهای از آن ندارد. همان گونه که افراد برای خارج نمودن اموال خود از حالت مصادره فعالیّت و کوشش میکنند، باید برای رها سازی قدرتهایی که عادتهای گوناگون آنها را به قید و بند کشیده و مصادره نمودهاند، تلاش نمود.
. . .
متأسفانه با این که اکنون جامعه بشریت با دست خود توانائیهای عظیم روحی خود را مصادره نموده است، گروهی فقط در تکاپوی رها سازی قدرتهای مادّی جامعه میباشند و گروهی دیگر در مصادره اموال کشورهای ضعیف هستند و با این همه خود را حامیان بشر و مدافعان حقوق بشر میدانند!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
07-05-2018, 21:45
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2- خود فراموشی
اشاره
علم و آگاهی انسان اگر از منبع وحی باشد، هر چه بر دانش او افزوده شود، توجه او به تهذیب و پاکسازی نفس بیشتر میشود؛ زیرا علم و دانش اگر بر مبنای صحیح قرار داشته باشد و برای خدا تحصیل شود، با آلودگی نفس سازگار نیست. از این رو هر عالم ربّانی به مخالفت نفس و تهذیب آن میپردازد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند:
کُلَّما اَزْدادَ عِلْمُ الرِّجالِ زادَتْ عِنایَتُهُ بِنَفْسِهِ وَبَذَلَ فی رِیاضَتِها.(21)
هر چه علم مرد بیشتر شود، عنایت و توجّه او به نفسش بیشتر میشود و در ریاضت دادن آن بیشتر توجّه میکند.
بنابراین علم و آگاهی، انسان را به سوی خودسازی و خودشناسی فرا میخواند و از غفلت و فراموشی از مسائل مربوط به نفس باز میدارد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
08-05-2018, 20:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
جهل و ترکِ یاد خدا، دو عامل خود فراموشی
در برابر افراد خود شناخته، کسانی هستند که از شگفتیهای نفس و آثار آن بیخبرند و هیچ گونه علم و آگاهی نسبت به مسائل حیاتی ندارند، از این رو نفس خود را به خود وا میگذارند و به تهذیب و تکمیل آن نمیکوشند، و به این جهت از نعمت خودشناسی محروم میمانند.
سنگی و گیاهی که در او خاصیتی هست
زان آدمی به، که در او منفعتی نیست
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ جَهَلَ نَفْسَهُ أَهْمَلَها.(22)
کسی که جاهل به نفس خود باشد، او را به حال خود وامیگذارد .
بنابراین یکی از علل خود فراموشی، جهل و نداشتن علم و آگاهی نسبت به مسائل حیاتی نفس است، و هر چه دانش انسان در پرتو مکتب حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام زیادتر شود، بیشتر به این مسائل میپردازد.
مسئله دیگری که در خود فراموشی و رها ساختن نفس، دارای نقش بسیار مهمّ است، گناه و ترک یاد خدا و آل اللَّه است.
همان گونه که میدانیم یاد اهل بیت یاد خدا، و فراموشی آنان فراموشی خدا است؛ زیرا همان طور که حضرت امام صادقعلیه السلام فرمودهاند:
إِذا ذُکِرْنا ذُکِرَاللَّهِ.(23)
هر گاه از ما خاندان یاد شود، از خداوند یاد شده است.
ترک یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام و فراموش نمودن آنان ، انسان را از مسائل مهم و حیاتی باز میدارد و از حقائق بزرگ معنوی بیبهره میسازد و به »خود فراموشی« گرفتار مینماید.
خداوند در این باره میفرماید:
»وَلا تَکوُنُوا کَالَّذینَ نَسُوااللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ «(24)
همچون کسانی که خدا را فراموش کردهاند پس خدا نفس آنان را از یادشان برده، نباشید.
پس گناه و فراموش نمودن خدا و دستورات او، انسان را به خود فراموشی گرفتار میسازد.
بنابراین باید برای »خودشناسی« به »خودسازی« بپردازیم و برای »خودسازی« از »خود فراموشی« دست برداریم و برای ترک »خود فراموشی« جهل و نادانی و ترک یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام را کنار بگذاریم. پس علم و دانش و یاد خدا و آلاللَّه، انسان را از »خود فراموشی« باز میدارد و با ترک »خود فراموشی« به »خود سازی« میرسیم و با »خود سازی« به »خود شناسی« که راه رستگاری و نجات است، میرسیم. ولی اگر نفس خود را نشناسیم، از راه نجات دور میشویم.
حضرت امیرالمومنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ لَمْ یَعْرِفْ نَفْسَهُ، بَعُدَ عَنْ سَبیلِ النَّجاةِ وَخَبَطَ فی الضَّلالِ وَالْجَهالات.(25)
هر کس نفس خود را نشناسد، از راه نجات دور میگردد و در گمراهی و نادانیها سیر میکند.
از این جهت درباره عظمت خود شناسی و معرفت نفس، حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند:
لا مَعْرِفَةَ کَمَعْرِفَتِکَ بِنَفْسِکَ.(26)
هیچ معرفتی همچون معرفت تو، به نفست نیست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
09-05-2018, 18:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
برای پیشرفت و تکامل در مسائل روحی به »خودشناسی« نیاز شدید دارید. آن گونه که از راهنماییهای خاندان وحی میآموزیم: کسی که به مقام »معرفة النفس« و خودشناسی دست یابد، به مقامی بس بلند راه یافته و از نافعترین نوعِ معارف آگاه شده است.
نفس خود را بشناسید و از قدرتها و تواناییهای آن آگاه شوید. کوشش کنید، نیروهای حیاتی خود را از تسلّط شیاطین رها ساخته و ثروتهای انبوهِ روحی خود را از مصادره بیگانگان نجات دهید!
دشمنان واقعیِ ارزشهای روحی خود را شناسایی کنید و با پیکار با آنان به درجات عالی کمال راه یابید. هویها و هوسها و اعتیاد به زندگانی بیثمر، خطرناکترین دشمنان روح هستند و نیروهای روحی شما را اسیر خود میسازند.
فکر و اندیشه، اراده و تصمیم، همّت، ایمان و یقین و دیگر قدرتهای مهمّ روح خود را، از اسارت این گونه دشمنان آزاد نمائید و با تقویت این نیروها به »خودشناسی« دست یابید و به سوی درجات کمال و تعالی روح، بپرواز درآئید.
ای نقد اصل و فرع ندانم چه گوهری؟
کز آسمان برتر و از خاک کمتری!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
10-05-2018, 21:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2معرفت اهل بیت علیهم السلام
یکی از مباحث مهمّ در بحثهای اعتقادی و معارف، معرفت به مقام امامعلیه السلام است. بر همگان لازم و واجب است تا آنجا که میتوانند و در حدّ ظرفیّت خویش به مقام ائمّهعلیهم السلام پی ببرند و درس امام شناسی بیاموزند. این یک وظیفه عمومی و همگانی است و لزوم آن مسلّم و ثابت است.
امام صادقعلیه السلام به شخصی بنام زید میفرمایند:
اَتَدْری بِما اُمِرُوا؟ اُمِرُوا بِمَعْرِفَتِنا، وَالرَّدِّ اِلَیْنا وَالتَّسْلیمِ لَنا.(27)
آیا میدانی مردم به چه چیزی امر شدهاند؟ به آنان دستور داده شده، ما را بشناسند و عقاید را به سوی ما ارجاع دهند و تسلیم ما باشند.
بنابراین یکی از مسائل مهمّی که در باب معارف باید به آن توجّه کامل بنمائیم، معرفت مقام امامان و تسلیم در برابر فرمایشات هدایتگر آنان میباشد. در کلمات معصومینعلیهم السلام دقت کنید تا عظمت گفتار آنان را دریابید.
برای افزایش یافتن معرفت به مقام ائمهعلیهم السلام روایت بسیار مهمّ و جالبی را که ابوبصیر از امام باقرعلیه السلام نقل کرده است میآوریم:
قالَ: دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ مَعَ أَبی جَعْفَرٍعلیه السلام وَالنَّاسُ یَدْخُلُونَ وَیَخْرُجُونَ فَقالَ لی: سَلِ النَّاسَ هَلْ یَرَوْنَنی؟ فَکُلُّ مَنْ لَقَیْتُهُ قُلْتُ لَهُ: أرَأَیْتَ أَباجَعْفَرٍعلیه السلام؟ فَیَقُولُ: لا وَهُوَ واقِفٌ حَتَّی دَخَلَ أَبوُ هارُونِ الْمَکْفوُفُ، قالَ: سَلْ هذا، فَقُلْتُ: هَلْ رَأَیْتَ أَباجَعْفَرٍ؟ فَقالَ: أَلَیْسَ هُوَ قائِماً، قالَ: وَما عِلْمُکَ؟ قالَ: وَکَیْفَ لاأَعْلَمُ وَهُوَ نوُرٌ ساطِعٌ.
قالَ: وَسَمِعْتُهُ یَقوُلُ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْاِفْریقیَّةِ: ما حالُ راشِدٍ؟ قالَ: خَلَّفْتُهُ حَیّاً صالِحاً یُقْرِؤُکَ السَّلامُ قالَ: رَحِمَهُ اللَّهُ قالَ: ماتَ؟ قالَ: نَعَمْ، قالَ: وَمَتی؟ قالَ: بَعْدَ خُروُجِکَ بِیَوْمَیْنِ، قالَ: وَاللَّهِ ما مَرَضَ وَلا کانَ بِهِ عِلَّةٌ قالَ: وَإنَّما یَموُتُ مَنْ یَموُتُ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عِلَّةٍ.
قُلْتُ: مَنِ الرَّجُلُ؟ قالَ: رَجُلٌ کانَ لَنا مُوالِیاً وَلَنا مُحِبّاً.
ثُمَّ قالَ: لَئِنْ تَرَوْنَ اَنَّهُ لَیْسَ لَنا مَعَکُمْ اَعْیُنٌ ناظِرَةٌ، اَو اَسْماعٌ سامِعَةٌ، لَبِئْسَ ما رَأَیْتُمْ، وَاللَّهِ لایَخْفی عَلَیْنا شَیْیءٌ مِنْ أَعْمالِکُمْ، فَاحْضِروُنا جَمیعاً وَعَوِدُّوا اَنْفُسَکُمْ الْخَیْرَ، وَکوُنوُا مِنْ اَهْلِهِ تُعْرَفوُا فَاِنّی بِهذا امُرُ وُلْدی وَشیعَتی.(28)
ابوبصیر میگوید: با امام باقرعلیه السلام وارد مسجد شدم، و مردم در حال رفت و آمد بودند.
امامعلیه السلام به من فرمودند: از مردم بپرس آیا مرا میبینند؟! من با هر کس ملاقات کردم و از او سئوال نمودم که آیا امام باقرعلیه السلام را دیدی؟ میگفت: نه؛ تا آن که فردی نابینا به نام ابوهارون وارد شد.
امامعلیه السلام فرمودند: از این مرد سئوال کن. به او گفتم: آیا امام باقرعلیه السلام را دیدی؟
ابوهارون: مگر ایشان اینجا نایستادهاند؟
ابوبصیر: تو از کجا به این حقیقت آگاه شدی؟!
ابوهارون: چگونه به آن علم و آگاهی پیدا نکنم و حال آن که امامعلیه السلام نوری است آشکار.
)یار پیشت حاضر و تو از خودی، غایب از او
با خودا، آخر که گم کردی چه میجوئی بگو؟!(
آن گاه ابوبصیر میگوید: شنیدم که امام باقرعلیه السلام به مردی از اهل آفریقا فرمود: حال راشد چگونه است؟ او گفت: از آفریقا که آمدم او زنده و سالم بود و به شما سلام میرساند.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: خداوند او را رحمت کند. مرد آفریقایی گفت: او مرد؟!
امامعلیه السلام فرمودند: آری.او پرسید: در چه زمانی؟
امامعلیه السلام فرمودند: دو روز بعد از آن که تو از آفریقا خارج شدی.
مرد آفریقایی گفت: به خدا قسم راشد نه مریض بود و نه هیچ گونه دردی داشت!
امامعلیه السلام به او فرمودند: مگر هر کس که میمیرد به خاطر مرض یا درد میمیرد؟
ابوبصیر میگوید: از امامعلیه السلام سئوال کردم: این مرد آفریقایی کیست؟
امامعلیه السلام فرمودند: او فردی از موالیان ما و محبّ ما خاندان است.
آن گاه امامعلیه السلام فرمودند: آیا عقیده دارید برای ما با شما چشمانی نظارهگر و گوشهایی شنوا وجود ندارد. چقدر بد است آنچه به آن عقیده دارید! به خدا قسم بر ما هیچ چیزی از اعمال شما مخفی نیست.
پس همه، ما را حاضر در نزد خود بدانید و نفسهای خود را به کارهای خیر عادت دهید و اهل کارهای نیک شوید تا این حقیقت را بشناسید )آن گاه امامعلیه السلام فرمودند :( من به آنچه گفتم، فرزندان و شیعیان خود را امر میکنم.
این روایت از روایات بسیار جالبی است که از آن انوار علوم و معارف میتابد.
کسی که خود را در محضر خداوند و در حضور امام خویش میداند و به اعمال نیک خو گرفته، چگونه میتواند به اعمال ناشایست دست زند؟
نکته جالب توجّهی که در این روایت مورد نظر میباشد، این است که امامعلیه السلام میفرمایند: ما را حاضر بدانید و نفس خود را به کارهای نیک عادت دهید و نیکوکار شوید؛ زیرا این لازمه حضور در محضر خداوند و امامعلیه السلام است.
آنچه را که امام باقرعلیه السلام برای اعتقاد به حضور، مهم میدانند؛ خو گرفتن نفس، به آداب و اعمال نیک است. انسان در این هنگام به مقام معرفت و درک امور غیبی و نامرئی نائل میشود، گرچه از بعضی از حواسّ پنجگانه - مانند ابوهارون - محروم باشد.
بنابراین خو گرفتن نفس به امور نیک و پسندیده، انسان را برای حالت حضور آماده میکند و دیدگان باطنی او را همانند ابوهارون، برای معرفت به حضور امامعلیه السلام میگشاید. اینجا مقامی است که گاه نابینایان بینا میشوند؛ همان گونه که ابوهارون نابینا، بینا بود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
11-05-2018, 18:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
گوشهای از معارف
دریاهای بیکران معانی، و اقیانوسهای ژرف معارفِ الهی در کلمات کوتاه و پر محتوای خاندان وحی یافت میشود. با رجوع به این گونه گفتارهای بینظیر، میتوانید در بحار معارف غوطهور شده و با تابش انوار تابناکی که از سرچشمه وحی میتابد، قلب خود را روشن و منوّر سازید و با توشه گیری از گلستان معارف اهل بیتعلیهم السلام، خوشه چین گلهای رنگارنگ معانی قرآن و علوم و حِکَمِ خاندان وحی شوید.
اینک نمونهای از این گونه کلمات را میآوریم؛ تا با تدبّر در آن، قلب خود را صفا بخشیده و شور و نشاطِ معنوی را در اعماق جان خود قرار دهید:
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
کُلُّ مَعْروُفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ.(29)
هر چه شناخته شده، بنفسه ساخته شده است.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گفتار را در باب خداشناسی فرمودهاند، یک کلام کلّی است که از آن نتیجههای فراوان میتوان گرفت.
برای توضیح آن میگوئیم: هر چه را که انسان میشناسد، در سطح فکر، اندیشه و برداشتهایی است که در حدود تشخیص و میزان درک خود بدست میآورد و همانند عکسی است که از انسان یا منظره و طبیعت گرفته میشود؛ هر چه دوربین انسان بهتر و قویتر باشد، بهتر میتواند از آن موجود عکس بگیرد و عکسی که میگیرد خصوصیات آن را بهتر نشان میدهد. ولی هر چه باشد، عکس آن شیء است نه خود آن شیء، و نمیتوان عکس آن شیء را حقیقت و ذات آن شیء دانست؛ زیرا عکس، هر چه زیبا و گویا باشد، عکسِ آن شیء است نه حقیقت آن.
در باب معارف و شناخت خدا و اهل بیتعلیهم السلام نیز این مسئله جریان دارد؛ زیرا هر چه ما به عظمت و قدرت خداوند پی ببریم و هر چه اهل بیتعلیهم السلام را بهتر بشناسیم، باز به وسیله فکر و اندیشه و عقل محدود خود به عظمت آنان پی بردهایم پس باورهای اعتقادی ما در حدّ ظرفیّت ماست و در واقع عظمت آنان را در محدوده فهم خود درک میکنیم.(30)
برای آن که معرفت ما بهتر و کاملتر باشد و آنچه را که در ذهن و فکر خود آن را میسازیم و پرورش میدهیم، بیشتر به حقیقت و واقعیت نزدیک باشد، باید عقاید و معارف خود را از مکتب وحی بیاموزیم و با بهرهگیری از گفتار حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام در جستجوی حقائق باشیم و تسلیم فرمایشات آنان باشیم، گرچه در سطح فهم ما نباشد؛ تا آئینه دل را با کلمات هدایتگر آنان صیقل دهیم و گرنه تیرگیِ نفس، کار خود را میکند و انسان را به تباهی و گمراهی میکشاند.
آشنایی با عقاید و معارف اهل بیتعلیهم السلام و تسلیم بودن در برابر آنان، نفس را صفا میدهد و اعماق ضمیر ناخودآگاه را با انوار تابناک آنان روشن میسازد و اگر تکامل یابد، از اندیشهها و باورهای اشتباهی که از کودکی در اعماقِ حافظه او قرار دارد، - بلکه از تمامی اعتقادات غیر صحیحی که طبق قانون وراثت به وسیله ژنها از نسلهای گذشته در نفس قرار گرفته - پاک سازی میکند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
13-05-2018, 20:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
معارف را از چه راهی بیاموزیم
آشنایی با معارف راه سعادت و نیکبختی است؛ ما باید آنها را از سرچشمه وحی بیاموزیم تا قلب خود را با انوار تابناک آنها روشن کنیم؛ و از کسانی که عقاید خود را از مکتب وحی نیاموختهاند، بپرهیزیم. اگر ما به گفتار آنان گوش فرا داده و در جستجوی عقاید آنان باشیم، از صراط مستقیم دور خواهیم شد و بر اثر پیروی کردن آنان، در بیابان خشک و بی آب گرفتار سراب خواهیم شد و در دریای بیکران الفاظِ تهی از معنی، گرفتار گردابِ مرگبار کلمات آنان شده و به تباهی کشیده میشویم.
پس همین بهتر که از اوّل برای شناخت معارف و عقاید صحیح، به سفیران الهی - که گفتار آنان از سرچشمه وحی گرفته شده - روی آوریم و از راهنمائیهای آنان سود جوئیم و فرمایشات آنان را بر دیده نهاده و در سویدای قلبِ خود جای دهیم؛ زیرا که آنان، راهِ هدایت به سوی معارف الهی هستند.
حضرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
بِنا اِهْتَدُوا السَّبیلَ اِلی مَعْرِفَةِاللَّهِ.(31)
)ملائکه مقرّب( به وسیله ما به راهِ شناخت خداوند هدایت شدهاند.
از گذشته تاکنون که روزگار تیره غیبت ادامه دارد، انسانها از یک میلیاردم نیروهای مغزی خود استفاده میکنند! و بقیّه آن بدون استفاده باقی میماند.(32)
در اینجا این سئوال به ذهن میآید: انسانی که نمیتواند از تمامی نیروهای مغزی خود استفاده کند و قدرت شناسائی آن را ندارد، چگونه میتواند با یک میلیاردم نیروی مغزی خود، بدون بهرهگیری و استفاده از راهنمائیهای صاحبان وحی، به معارف عالی راه یابد و خدای جهان آفرین را بشناسد؟!
پس همان بهتر که خود را تسلیم فرمایشات شاهدان خلقت قرار دهیم و با غرور و خودفریبی، دیگران را نفریبیم و فریب دیگران را نخوریم.
مگر خداوند در قرآن مجید نفرموده است:
»یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا اتَّقوُاللَّهَ وَکوُنوُا مَعَ الصَّادِقینَ «(33)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خداوند بپرهیزید و با صادقین باشید.
چگونه امکان دارد انسان دارای ایمان و تقوا باشد و بنا به فرمان این آیه شریفه با معصومینعلیهم السلام باشد، ولی اعتقادات خود را از مکاتب بیگانه بیاموزد؟!
آیا این معنای معیّت و هماهنگی است؟ آیا این معنای پذیرش مقام ولایت و پیروی از مکتب خاندان وحی است؟!
خداوند میفرماید:
»مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدوُااللَّهَ عَلَیْهِ «(34)
بعضی از مؤمنین مردانی هستند که راست گفتهاند بر آنچه را که خداوند از آنان پیمان گرفته است.
آری همان گونه که قرآن مجید فرموده است؛ تنها بعضی از افرادی که پذیرای ایمان شدهاند، بر عهدی که از روز ازل بستهاند باقی میمانند؛ ولی عدّهای دیگر آگاهانه یا ناخودآگاه از صراط مستقیم دور میشوند و به سوی دامهای شیطان راه یافته و گرفتار بافتههای او میشوند و اندک اندک احترامی که باید نسبت به خاندان وحی و فرمایشات آنان داشته باشند کم میشود.
آیا این معنای پیروی از راهنمائیهای قرآن و اهل بیتعلیهم السلام است؟ آیا اینان نیز همچون دیگران، حدیث مشهور ثقلین را نادیده گرفته و آن را از یاد بردهاند؟!
بنابراین ما باید عقاید و معارف را از قرآن مجید و از طریق اهل بیتعلیهم السلام بیاموزیم و حقائق را از راهی که آنان راهنمایی نمودهاند فرا گیریم؛ زیرا با قیاس و رأی شخصی نه تنها نمیتوانیم به معارف و حقایق دست یابیم؛ بلکه به بیراهه نیز کشیده میشویم و در گمراهی و ضلالت سرگردان خواهیم ماند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند:
مَنِ اعْتَمَدَ عَلَی الرَّأْیِ وَالْقِیاسِ فی مَعْرِفَةِ اللَّهِ ضَلَّ وَتَشَعَّبَتْ عَلَیْهِ الْاُمُورُ.(35)
کسی که در معرفتِ خداوند به رأی و قیاس اعتماد کند، گمراه میشود و امور بر او پراکنده )و مشتبه( میشود.
بنابر این با رأی و قیاس و احتمال، نمیتوان به معرفت خدا رسید؛ زیرا معرفتی که از راه رأی و قیاس بدست آید، به گمراهی پایان مییابد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
رُبَّ مَعْرِفَةٍ اَدَّتْ اِلَی التَّضْلیلِ.(36)
چه بسا معرفتی که )انسان را( به گمراهی میکشاند.
ممکن است در مکاتبی ، معارف و حقایقی نیز وجود داشته باشد ولی اگر سرانجام آن ، گمراهی باشد چه سودی دارد ؟
بنابراین آنان که به خودبینی گرفتارند و خود را واصل به ذات میدانند و از عبادت و دعا خود را بینیاز میبینند، از معرفت بهرهای نبردهاند.
حضرت امام صادقعلیه السلام در این باره میفرمایند:
لایَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَمَلاً اِلاَّ بِمَعْرِفَةٍ وَلامَعْرِفَةَ اِلاَّ بِعَمَلٍ، فَمَنْ عَرَفَ دَلَّتْهُ مَعْرِفَتُهُ عَلَی الْعَمَلِ، وَمَنْ لَمْ یَعْمَلْ فَلا مَعْرِفَةَ لَهْ، اِنَّ الْاِیمانَ بَعْضُهُ مِنْ بَعْضٍ.(37)
خداوند عملی را نمیپذیرد، مگر این که با معرفت انجام شده باشد و معرفتی وجود ندارد، مگر با عمل توأم باشد. پس کسی که دارای شناخت هست؛ معرفت او، او را به سوی عمل، راهنمایی میکند و کسی که عمل نکند، معرفتی برای او نیست. زیرا که ایمان بعضی از بعض دیگر بدست میآید.
بنابراین دست کشیدن از عبادت و ترکِ فعالیّت، گواه بر داشتن معرفت نیست، بلکه نشانه معرفت، عمل و رفتار بر طبق معارف صحیحی که انسان آموخته است، میباشد.
آنان که به مقام عالی معارف راه مییابند و قلب خود را با کسب معارف نورانی میسازند، هر چه مراحل عالیتری را میپیمایند و عظمت خداوند را بیشتر مییابند، خود را در برابر خداوند و آل اللَّهعلیهم السلام کوچکتر میبینند و تقصیر و کوتاهی خودشان بیشتر در نظرشان جلوهگر میشود.
حضرت امام سجّادعلیه السلام میفرمایند:
جَعَلَ مَعْرِفَتَهُمْ بِالتَقْصیرِ شُکْراً.(38)
)خداوند( معرفت )عارفین( را به تقصیرشان، شکر قرار داده است.
آنان هر چه در مقام عرفان عروج میکنند، بیشتر به عظمت خدا و تقصیر و کوتاهی خود پی میبرند. افرادی که خود را واصل به ذات میدانند، بهتر است با معرفتِ نفس از عجب و خودبینی دست بردارند.
حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند:
سُدَّ سَبیلَ الْعُجْبِ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ.(39)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
15-05-2018, 22:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
راه خودبینی را با معرفتِ نفس مسدود کن
مایه تعجّب است! کسی که روح و نفس خود را نشناخته و حتّی از جسم خود اطلاعی ندارد، و از مغز و خون و سایر موادّ بدن خود آگاهی درستی ندارد؛ چگونه میتواند به معارف عالی الهی راه یابد و ذات خدای جهان آفرین را بشناسد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَجْهَلُ نَفْسَهُ کَیْفَ یَعْرِفُ رَبَّهُ؟(40)
درشگفتم! کسی که نفس خود را نمیشناسد چگونه خدای خود را میشناسد؟!
این گونه افراد، عجب و تکبّر یا خودبینی و خودفروشی را با خودسازی و خودشناسی اشتباه گرفتهاند! با این همه، به ارشاد و دستگیری خلق نیز میپردازند!
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَصَّدی لِإِصْلاحِ النّاسِ وَنَفْسُهُ أَشَدُّ شَیْءٍ فِساداً.(41)
در شگفتم از کسی که عهده دار اصلاح مردم میشود، ولی نفس خودش از نظر فساد، از هر چیزی سختتر است!
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
»أَتَأْمُروُنَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ «(42)
آیا مردمان را امر به نیکی میکنید، ولی نفسهای خود را فراموش میکنید؟!
پس همان بهتر که این گونه افراد از دلسوزی برای دیگران دست بردارند و به خودسازی خودشان بپردازند. خداوند بزرگ میفرماید:
»عَلَیْکُمْ اَنفُسُکُمْ لایَضُّرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیْتُمْ «(43)
بر شما باد به نفسهای خودتان، هرگاه هدایت شدید آن کس که گمراه شده به شما زیانی نمیرساند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
اَیُّهَا النَّاسُ عَلَیْکُمْ بِالطَّاعِةِ وَالْمَعْرِفَة بِمَنْ لاتَعْذِرُونَ بِجَهالَتِهِ.(44)
ای انسانها، بر شما باد به اطاعت )خداوند( و شناخت، نسبت به کسی که اگر آن را نشناختید، عذری از شما پذیرفته نیست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
23-05-2018, 21:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
شناخت عارف نماها
از شرایط مهمّ و ضروری برای کسب معارف و رسیدن به مقام معرفت، آگاهی از حال افرادی است که از معارف و حقائق بوئی نبرده و خود را در مقام ارشاد و هدایت خلق قرار میدهند.
چگونه ممکن است انسان به معارف عالیه راه یافته باشد؛ در حالی که نسبت به گمراهی و ضلالت دشمنان دین، تشکیک میکند؟!
برای رسیدن به معارف، باید گمراهی مدّعیان دروغین روشن باشد تا انسان فریفته ادّعاهای آنان نشود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند:
وَاعْلَمُوا أنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذی تَرَکَهُ، وَلَنْ تَأْخُذُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذی نَقَضَهُ، وَلَنْ تَمَسَّکوُا بِهِ حَتَّی تَعْرِفُوا الَّذی نَبَذَهُ.(45)
بدانید که شما راه هدایت را نمیشناسید، تا بشناسید کسی که آن را ترک کرده است، و به پیمان قرآن عمل نمیکنید تا وقتی که پیمان شکن را بشناسید، و تمسّک به آن نمیجوئید تا وقتی که بشناسید کسی که آن را رها کرده است.
شمس درخشنده چو پنهان شود
شب پره بازیگر میدان شود
بسیاری از کسانی که در پی عرفان و معرفت میگردند، به یافتن اندیشههای عرفانی اکتفا مینمایند و با پرشدن اذهانشان از مسائل روحی، به گمانشان در عالم ملکوت سیر میکنند! در حالی که جایگاه معرفت، ذهن و اندیشه نیست و افکار عرفانی در صورتی که از قلب و باطن برنخیزد؛ به جز غرور و منیّت حاصلی ندارد.
باطن این گونه افراد، از سیاهی شب تاریکتر است؛ زیرا که معرفت در دلِ آنان جای نگرفته و قلبشان را روشن نساخته است و نور پر فروغ معرفت در باطن آنان تجلّی نکردهاست.
دمی با حق نبودی چون زنی لاف شناسایی
تمام عمر با خود بودی و نشناختی خود را
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
25-05-2018, 21:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
شناخت عارفان
کسی از عرفان و معارف الهی بهرهمند است که پس از درک مسائل عرفانی، تحوّلی نشاط آفرین و روشنی بخش در باطن خود بیابد، مگر نه اینست که حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
اِذا تَجَلّی ضِیاءُ الْمَعْرِفَةِ فی الْفُؤادِ هاجَ ریحُ الْمَحَبَّةِ، وَاِذا هاجَ ریحُ الْمَحَبَّةِ اِسْتَأْنَسَ ظِلالَ الْمَحْبوبِ وَآثَرَ الْمَحْبُوبَ عَلی ما سَواهُ.(46)
آن گاه که نور معرفت در قلب کسی تابناک گردد، نسیم محبّت وزیدن میگیرد. و آن گاه که نسیم دوستی بوزد، به سایه محبوب انس میگیرد و او را بر غیر او برمیگزیند.
بنابر این، اکتفا نمودن به افکار و اندیشههای عرفانی و پر ساختن ذهن از مسائل روحی کار ساز نیست؛ زیرا از دیدگاه مکتب اهل بیتعلیهم السلام، کسی از معارف و مسائل عرفانی برخوردار است که بر مبنای کتاب و سنّت، معارف را در قلب خود جای داده باشد؛ نه در ذهن و اندیشه خود. بدیهی است در صورتی که معارف در قلب انسان جای گرفته باشد - نه در ذهن و زبان او - تحوّلاتی مهم در روحیه و رفتار و گفتار او ایجاد میکند.
از نشانههای مهم معرفتِ صحیح، تهذیب نفس و رها شدن از هواهای ناشایست است. انسانی که به معارف صحیح پی برده و با حکمت و معارف اهل بیتعلیهم السلام آشنایی پیدا کرده، از جهان فانی و تمایلات نفسانی دور میشود و ارادهاش به سوی عالم معنی کشیده میشود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره میفرمایند:
مَنْ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ اِنْصَرَفَتْ عَنِ الْعالَمِ الْفانی نَفْسُهُ وَهِمَّتُهُ.(47)
کسی که معرفت او صحیح است، نفس او و همّت او از جهان فانی روی گردان است.
بنابراین کسانی که همّت آنان در جمع ثروت و اندوختن اموال میباشد - که سرانجام وبال آنان است - چگونه میتوانند از معرفت صحیح برخوردار باشند؟!
مگر نه این است که معرفت از امور قلبی است نه ذهنی؟! در این صورت اگر کسی امواج انوار معارف، قلب او را فرا گرفته باشد؛ چگونه میتواند غرق در امیال دنیوی و شهوات نفسانی باشد و همّت و ارادهاش در خدمت هوای نفس باشد؟!
مگر نه این است که حضرت امام سجّادعلیه السلام میفرمایند:
... اِنَّما اَهْلُ الدُّنْیا یَعْشِقُونَ الْاَمْوالَ.(48)
همانا اهل دنیا، به مالها عشق میورزند!
کسی که قلبش را عشق به مال و بهرههای مادّی مانند شهرت و ریاست دنیا فراگرفته است، چگونه میتواند آن را سرشار از انوار علوم خاندان وحی، و تابناک از معارف عالی اهل بیتعلیهم السلام بنماید؟
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
28-05-2018, 22:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
از صفات عارفان
بر اثر معرفت و تابش انوار معارف در قلوب عارفان، فکر و اندیشه آنان به سوی خداوند جذب میشود و توجّه آنان به سوی خداوند مهربان جلب میگردد. از این جهت اگر چه آنان در میان مردم و با مردم زندگی میکنند؛ ولی همیشه خود را در محضر خداوند میبینند.
حضرت امام صادقعلیه السلام در این باره میفرمایند:
اَلْعارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَقَلْبُهُ مَعَ اللَّهِ.(49)
عارف، به ظاهر با مردم است؛ ولی قلب او متوجه به خداوند میباشد.
ببینید! عرفان و عارفی را که اهل بیتعلیهم السلام معرّفی میکنند، با عرفان بافی کسانی که میخواهند توجّه همه مردم را به سوی خود جلب کنند، چه قدر تفاوت میکند.
از نظر مکتب اهل بیتعلیهم السلام، صاحبان معرفت نه تنها با تمامی وجود متوجّه به خداوند هستند؛ بلکه خدا، روح و روان آنان را به معرفت خویش مأنوس میسازد.
در مناجات انجیلیه حضرت امام سجّادعلیه السلام آمده است:
وَانَسْتَ نُفُوسَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ.(50)
نفوس آنان - سالکین الیاللَّه - را به معرفت خود مأنوس نمودهای.
بر اثر انس به معارف، معرفت آنان کمکم افزایش مییابد و این افزایش همچنان ادامه مییابد تا بر اثر آن به مقامات عالی معرفت، راه مییابند. این گونه عارفان را »علوی« مینامند. حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
اَلْمُؤْمِنُ عَلَوِیٌّ لِأَنَّهُ عَلا فِی الْمَعْرِفةِ.(51)
مؤمن علوی است؛ زیرا که او در معرفت به مقام عالی راه یافته است.
در این هنگام انوار تابناک معارف تمامی وجود او را فرا میگیرد و از درخشش معارف الهی روح و روانش صفا و آرامش مییابد و در دریای علوم به گنجینههای پر بهاء و ارزنده دست مییابد و در دریای معارف شناور میگردد.
به این گونه، همیشه بر گوهرهای گرانبهای معارفِ خویش میافزاید، تا گنجینه اسرار الهی میشود و آنها را چون امانتی پرارزش در قلب خود نگهداری میکند.
حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
اَلْعارِفُ اَمینُ وَدائِعِ اللَّهِ وَکَنْزُ اَسْرارِهِ.(52)
عارف، امانت دار ودیعههای الهی و گنجینه اسرار خداوند است.
بنابراین آنان که به مقام والای عرفان حقیقی راه یافتهاند و در راه عرفانِ واقعی سلوک نمودهاند، چگونه میتوانند هر رازی را به ارزانی بفروشند و هر گنجی را در اختیار افراد رنج ندیده بگذارند؟!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
29-05-2018, 22:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
همنشینی با صاحبان معرفت
برای آشنایی با معارف، و به دست آوردن شناختِ صحیح عقاید مکتب اهل بیتعلیهم السلام، همنشینی و سخن گفتن با افرادی که در معارفِ دین زحمت کشیده و رنج بردهاند، اثری فراوان دارد. به همین جهت در فرمایشات ائمّه اطهارعلیهم السلام ما را سفارش به مجالست با این گونه افراد نمودهاند.
حضرت امام سجّادعلیه السلام میفرمایند:
جالِسُوا اَهْلَ الدّینِ وَالْمَعْرِفَةِ.(53)
با اهل دین و معرفت مجالست کنید.
بر اثر همنشینی با صاحبانِ معرفت، آگاهی و شناخت واقعی انسان نسبت به حقایق دین افزوده میشود و سخنانی که از اعماق جان آنان بر میخیزد، در وجود انسان اثر مینماید.
بنابراین یکی از راههای مهم و بسیار مؤثّر برای آشنایی با معارف، همنشینی با بزرگان دین و معرفت است. به این وسیله میتوانید روح خود را با شنیدن سخنان آنان صفا دهید و با عقاید و معارف خاندان وحی آشنا شوید. زیرا اینان شیعیان واقعی و پیروان راستین اهل بیتعلیهم السلام هستند و کسی که پیرو واقعی این خاندان باشد، مردم را - نه به سوی خود - بلکه به سوی علوم و معارف و حقوق اهل بیتعلیهم السلام فرا میخواند.
پس با اهل دین و معرفت همنشینی و مصاحبت کنید تا از معارف الهی این خاندان آگاه شوید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-05-2018, 20:21
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
حفظ تعادل و هماهنگی در حالات عرفانی
آنان که به مسائل عرفانی روی میآورند، برای نجات از گرفتار شدن به حالات استثنائی و غیر متعارف باید در حفظ تعادل و هماهنگی در حالات عرفانی بکوشند.
به این جهت بزرگان، نفرت را که یک حالت منفی است و نسبت به مسائل منفی باید وجود داشته باشد، با شور و شوق که حالت مثبت است و در مسائل مثبت باید وجود داشته باشد، هماهنگ میکنند. زیرا لازمه پیشرفت در امور معنوی تعادل و هماهنگی است.
همان گونه که برای روشن شدن لامپ باید سیم منفی و مثبت، هر دو وجود داشته باشد؛ برای روشنائیهای معنوی نیز باید حالات مثبت و منفی با هم هماهنگ باشند و از هر یک در مورد خود استفاده شود.
پس همان گونه که ولایت اهل بیتعلیهم السلام در قلب ما باید وجود داشته باشد، برائت و بیزاری از دشمنان ولایت نیز باید در قلب ما وجود داشته باشد.
همان گونه که نسبت به اشرار و ظالمین باید دارای حالت نفرت باشیم؛ نسبت به نیکان و ابرار باید دارای حالت شوق و اشتیاق باشیم، به همین خاطر عارفان واقعی دل زدگیها و حالت تنفّری را که از وضع جامعه و جهان دارند، با شوق و نشاط در مسائل معنوی هماهنگ و متعادل میکنند تا موجودی خشک و بینشاط نسبت به همه چیز بار نیایند.
به این دلیل حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام شوق را از حالات شخصی عارف معرّفی مینمایند و میفرمایند:
الشَّوْقُ خُلْصانُ الْعارِفینَ.(54)
شوق، برگزیده عارفان است.
گر چه آنان به خاطر برخورد با مسائل نفرت انگیزی که روح لطیف آنان را میآزارد، دچار کسالت و گرفتگیهای روحی میشوند؛ ولی آنها را بوسیله شوق و نشاط از خود دور میکنند و به این وسیله در خود حالت تعادل و هماهنگی ایجاد میکنند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در اوصاف انسان مؤمن به »همّام« فرمودند:
تَراهُ بَعیداً کَسِلُهُ، دائِماً نَشاطُهُ.(55)
کسالت را از او دور و نشاط را همیشه با او میبینی.
به این جهت در مکتب اهل بیتعلیهم السلام به ما آموختهاند: ناامیدیهایی که به خاطر گناهان در ما ایجاد شده؛ با نشاط، به وسیله توجّه به عفو خداوند جبران کنیم. در دعائی که بعد از دو رکعت نمازی که در روز جمعه وارد شده آمده است:
اِنْ اَقْنَطَتْنی ذُنُوبی نَشَّطَنی عَفْوُکَ.(56)
اگر گناهان من، مرا به ناامیدی بکشاند، عفو تو مرا به نشاط وا میدارد.
شناخت مسئله بسط و قبض نفس، از مسائل بسیار مهم در حالات روحی و عرفانی است که توجه به آن لازم و ضروری است.
انسان بر اثر گناه قبض و گرفتگی به او دست میدهد و بر اثر توجه به عفو و گذشت خداوند، - چون عفو خداوند سرور آفرین و نشاط آور است - حالت »بسط« به او دست میدهد.
بنابراین به هنگام گناه باید به توبه و عفو خداوند روی آورد تا تعادل و هماهنگی میان حالت قبض و بسط ایجاد شود. توجه به عفو خداوند، حالت قبض را از بین میبرد و چون سرور آفرین است، حالت بسطِ نفس ایجاد میکند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
اَلسُّرُورَ یَبْسِطُ النَّفْسَ وَیَثیرُ النَّشاطَ.(57)
سرور، به نفس حالت بسط و گشایش میدهد و نشاط را بر میانگیزاند.
پس اگر از کسی گناهی سر زد، باید حالت گرفتگی و قبض آن را به وسیله سروری که با توجه به عفو خداوند به دست میآید، متعادل نماید تا مایه »قنوط« و ناامیدی و تکرار گناه نشود.
بنابراین، لزوم حفظ تعادل حالات روحی روشن شد. افرادی که مایل به پرواز روح هستند، باید توجّه داشته باشند که پرواز با دو بال صورت میگیرد و گرنه سقوط حتمی است. پس برای آن که از دو بال استفاده کنید، تعادل و هماهنگی میان دو حالت متقابل را در خود ایجاد کنید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
01-06-2018, 20:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
معارف را از مکتب حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام بیاموزید و اعتقادات خود را بر مبنای تعالیم وحی قرار دهید و از پندارها و آراء و أوهام بشری بپرهیزید. این است راه صحیح برای شناخت معارف و درک عقاید آسمانی.
بنابراین سعی کنید اندیشههای عرفانی و اعتقادات دینی خود را از سرچشمه وحی فرا گیرید و از مکتب خاندان رسالت، درس حکمت بیاموزید.
از عارف نمایانی که ادّعای وصول میکنند و ترک آداب و رسوم مینمایند، پرهیز کنید. نشانهها و آثار معارفِ بلند را بیاموزید و با صفات و خصال عارفان حقیقی که انوارِ معرفت در اعماق وجودشان تابیده است، آشنا شوید.
در حالات عرفانی، تعادل و هماهنگی را کاملاً رعایت کنید و به حالت قبض، بسط، حزن و نشاطِ روحی توجّه داشته باشید تا از زندگی متعادل برخوردار باشید.
روایت ابوبصیر را مورد مطالعه و دقّتِ بیشتر قرار دهید و با معارف و اسرار آن، جان خود را صفا دهید.
فردا که زوال شش جهت خواهد بود
قدر تو به قدر معرفت خواهد بود
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-06-2018, 19:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
3عبادت چیست؟
عبادت چیست و چه برنامههائی را میتوان برنامه عبادی نامید؟ این سئوال مهمّی است که گاهی ذهن بعضی از افراد را به خود مشغول میکند. گر چه ممکن است عدهای عبادت را به معنای نماز و روزه و منحصر به اموری امثال اینها بدانند، ولی با مراجعه به روایات اهل بیتعلیهم السلام و استفاده از راهنمائیهای آنان متوجّه میشویم، عبادت منحصر به انجام دادن نماز و روزه نیست؛ زیرا عبادت به معنای بندگی خداوند است و بندگی خدا در صورتی محقّق میشود که انسان آنچه را که خداوند از او میخواهد، انجام دهد و خواسته خداوند فقط این نیست که به نماز و روزه بپردازیم و در کثرت انجام آنها بکوشیم.
حضرت امام حسن عسکریعلیه السلام در این باره میفرمایند:
لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصِّیامِ، وَإِنَّمَا الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَفَکُّرِ فی أَمْرِاللَّه.(58)
عبادت، زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. همانا عبادت، تفکّر بسیار در امر خداوند است.
عبادت، انجام خواستههای خداوند است و از این راه انسان میتواند به مقام عبودیّت برسد و چیزی که ملاکِ رسیدن به مقام بندگی است، ارزش عبادت است و اعمال و عبادات زیاد، از شرایط ضروری و حتمی برای نیل به درجات عالی معنوی نیست. زیرا اهمیت اعمال و عبادات به زیادی آنها نیست، بلکه به ارزش آنهاست. و عبادات در صورتی دارای ارزش فراوان هستند که دارای تأثیر فراوان باشند، و بتوانند در باطن و سریره انسان تحوّل ایجاد کنند. بنابر این اهمّیت عبادات به تحوّلی است که در نفس عبادت کنندگان ایجاد مینمایند.
با این بیان، روشن میشود که اولیاء خداوند که در نفس خود تحوّل ایجاد نموده و از قدرتهای معنوی بهرهمند شدهاند، ملاکِ موفّقیت آنان، تأثیر زیاد عبادتهای آنها بوده است نه کثرت عبادت آنان؛ اگر چه در موارد بسیاری، تأثیر فراوان عبادات بستگی به کثرت آنها دارد، ولی این یک قانون کلّی نیست.
دلیل ما بر این حقیقت، روایتی است که جناب مفضّل که از خواصّ اصحاب امام صادقعلیه السلام بوده، نقل کرده است. او میفرماید:
کُنْتُ عِنْدَ أَبی عَبْدِاللَّهِعلیه السلام فَذَکَرْنَا الْأَعْمالَ، فَقُلْتُ اَنَا ما أَضْعَفَ عَمَلی؟! فَقالَ: مَهْ اِسْتَغْفِرِاللَّهَ، ثُمَّ قالَ لی: اِنَّ قَلیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوی خَیْرٌ مِنْ کَثیرٍ بِلا تَقْوی. قُلْتُ: کَیْفَ یَکوُنُ کَثیرٌ بِلا تَقْوی؟ قالَ: نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعامَهُ، وَیُرفِقُ جیرانَهُ وَیَوَطِّئُ رَحْلَهُ، فَاِذا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ الْحَرامِ دَخَلَ فیهِ، فَهذَا الْعَمَلُ بِلا تَقْوی، وَیَکُونُ الْآخَرُ لَیْسَ عِنْدَهُ فَإِذا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ الْحَرامِ لَمْ یَدْخُلْ فیهِ.(59)
من در خدمت امام صادقعلیه السلام بودم از اعمال، سخن به میان آمد. من گفتم: چقدر اعمال من اندک است؟! در این هنگام امام صادقعلیه السلام فرمودند: ساکت باش و استغفار کن. آن گاه به من فرمودند: عمل اندکی که همراه با تقوا باشد، از عمل بسیاری که تقوا در آن نباشد، بهتر است. گفتم: مگر میشود شخصی اعمال زیاد را بدون تقوا انجام دهد؟
حضرت فرمودند: آری مانند این که شخصی غذای خود را به دیگران اطعام کند، و با همسایگانش به نیکی رفتار کند و وسائل مسافرت آنان را فراهم نماید، ولی هر گاه راه حرامی برای او گشوده شود در آن داخل شود. این عملی است که در آن تقوا نیست و فرد دیگری این گونه اعمال زیاد را ندارد، ولی آن گاه که راه حرامی برایش گشوده شود، در آن وارد نمیشود.
این گونه عمل همراه با تقوا است و این گونه انسان دارای صداقت در عبادت است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-06-2018, 18:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
عبادت باید صادقانه باشد
بنابراین کثرت عبادت، ملاک اهمیّت آن نیست؛ بلکه ملاک، ارزش عبادت و تأثیر آنست اگرچه عبادت اندک باشد. اگر عبادت صادقانه باشد، اثرات فراوانی در بردارد؛ به این جهت ما باید در همه کارها بالأخص امور معنوی، با صداقت گام برداریم و از غرضورزی و حسابهای شخصی دست بکشیم و با صفا و صداقت بیآنکه غلّ و غشّی وجود داشته باشد، به کار خود بپردازیم.
پاکسازیِ دل از هر گونه غلّ و غشّ و بدست آوردن صداقت، از ویژگیهای شیعیان است. حضرت امام حسینعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلُمَتْ قُلوُبُهُمْ مِنْ کُلِّ غَشٍّ وَدَغَلٍ.(60)
براستی که شیعیان ما، کسانی هستند که دلهایشان از هر گونه غلّ و غشّی پاک باشد.
وجود غلّ و غشّ در نیّتها، رفتار انسان را سبک و بیارزش میکند. از این جهت باید سعی کنیم هر گونه عبادت را صادقانه انجام دهیم و با اراده و تصمیم جدّی هر گونه غرضورزی و غلّ و غشّ را از قلب خود دور کنیم.
یکی از راههای پاکسازی دل از غلّ و غشّ، فرستادن صلوات بر محمّد و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین است(61) و یکی از علل تأکید بر فرستادن صلوات قبل از دعاها، زدودن غلّ و غشّها و بدست آوردن صداقت و درستی است.
برنامهای که کوشش و تلاش در آن بر مبنای صداقت نباشد و بر اساس تظاهر و خود نمایی باشد، نه تنها دارای هیچ گونه قیمتی نیست؛ بلکه گناهی است بزرگ، ولی عبادتی که صادقانه باشد راهی بسیار مؤثّر برای تقرّب به خداوند است. زیرا تلاش و کوشش در انجام عبادات اگر صادقانه باشد؛ بدیهائی را که در نفس انسان ریشه دوانده است ویران ساخته و نابود مینماید، و از این راه انسان را به خدا نزدیک میکند.
عبادت و رسیدن به مقام بندگی و عبودیّت، صراط مستقیم است. ما باید بوسیله عبادت خداوند، در صراط مستقیم گام برداریم. خداوند میفرماید:
»إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدوُهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیم «(62)
بدرستی که اللَّه، اوست پروردگار من و پروردگار شما، پس او را عبادت کنید، این است صراط مستقیم.
بنابر این انسان میتواند با عبادت و بندگی خداوند در صراط مستقیم او قرار گیرد و از تسلّط شیاطین رهایی یابد.
گام برداشتن در این راه و مداومت بر آن، خود دلیل بر سعادت انسان و نجات اوست. این حقیقتی است که حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام آن را این گونه بیان فرمودهاند:
دَوامُ الْعِبادَةِ بُرْهانُ الظَّفَرِ بِالسَّعادَةِ.(63)
مداومت بر عبادت، دلیل بر ظفر یافتن انسان به سعادت است.
زیرا انسان به وسیله عبادت و حفظ شرایط آن، در زمره اولیاء خدا قرار میگیرد و از بندگان ممتاز او میشود و از اوصاف و ویژگیهایی که مخصوص اولیاء خداست، بهرهمند میشود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم یَقُولُ: أَنَا وَعَلِیٌّ أَبَوا هذِهِ الْاُمَّةِ، وَلَحَقُّنا عَلَیْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَیْ وِلادَتِهِمْ، فَاِنَّنا نَنْقُذُهُمْ إِنْ اَطاعوُنا مِنَ النَّارِ اِلی دارِالْقَرارِ، وَنُلْحِقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِیَّةِ بِخیارِ الْأَحْرار.(64)
من از رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که میفرمود: من و علی دو پدر این امّت هستیم و واقعاً حق ما با عظمتتر از حقّی است که پدر و مادری که آنان از آن دو متولد شدهاند، دارند. زیرا ما آنان را - اگر از ما پیروی کنند - از جهنم نجات داده و به بهشت وارد میکنیم و آنان را از بندگیِ دیگران به بهترین افراد آزاده، ملحق میکنیم.
پس با پیروی از فرمایشات خاندان وحی، انسان به خاطر عبادت صادقانه، به مقام عبودیّت میرسد و به درجه اخیار و نیکان نائل میشود. در این هنگام یکی از ارکان مهم گمراهی، که تسلّط شیطان است از هم میپاشد و شیطان پلید از انسان دور میشود. این حقیقتی است که خداوند در قرآن کریم به آن تصریح نموده و فرموده است:
»إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان وَکَفی بِرَبِّکَ وَکیلاً «(65)
براستی که بندگان مرا تسلّطی برای تو )شیطان( بر آنان نیست و خداوند برای وکیل بودن کفایت میکند.
بسیاری از بزرگان شیعه برای راه یافتن به مقام قرب الهی و رسیدن به مقام عبودیّت تلاش فراوانی نمودهاند.
کوشش مرحوم کرباسی برای دست یافتن به مقامات ارزنده معنوی نمونهای از این گونه تلاشها میباشد. آن بزرگوار از علمای بزرگ شیعه و از شاگردان سیّد بحرالعلوم بود. در حالات او نوشتهاند:
آن بزرگوار برای آن که شب قدر را درک کرده باشد، یک سال هر شب تا به صبح به عبادت میپرداخت تا از فیوضات تهجّد در آن شب بهرهمند گردد. آن مرحوم در عبادت دارای خضوع و خشوع و حضور قلب بود. دعای وی بسیار تأثیر داشت. هنگامی که یکی از حکّام اصفهان نسبت به ایشان، وظیفه احترام و ارادت را رعایت نکرد، آن مرحوم علیه او دعا کرد. در زمانی کوتاه حاکم عزل و سرافکنده شد. آن گاه مرحوم کرباسی برای او نوشت:
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
او ازهد زهّاد زمان خود بوده و مرحوم میرزای قمی از ایشان خواست رساله بنویسد. او در جواب گفت: استخوان بدنم طاقت آتش جهنّم را ندارد، ولی پس از اصرار مرحوم میرزای قمی، رساله نوشت.
اگر فقیری از او چیزی میخواست، شاهد میطلبید و شاهد را قسم میداد و فقیر را هم قسم میداد که در مصرف آن اسراف نکند؛ آن گاه خرج یک ماه را به او میداد.
گویند، روزی شخصی برای جریانی نزد وی شهادت داد، آن مرحوم از او پرسید: شغل تو چیست؟ گفت: من غسّال هستم. ایشان شرائط غسل را از او سئوال کرد. آن مرد جواب داد و سپس گفت: هنگام دفن چیزی در گوش میّت میگوئیم. مرحوم کرباسی فرمود: چه میگوئید؟ گفت: میگوئیم خوشا به سعادتت که مرُدی و برای ادای شهادت نزد حاجی کرباسی نرفتی!(66)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
05-06-2018, 18:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
اقسام عبادات
با انواع و اقسام عبادات آشنایی پیدا کنید و به انجام یک نوع عبادت اکتفا نکنید. همان گونه که رزق مادّی شما انواع گوناگون است و خوراکیهای خود را از مواد گوناگون تهیه میکنید، و اگر غذای شما بدون نمک یا بدون مواد ضروری دیگر باشد کامل نیست؛ در اعمال معنوی نیز اگر به یک نوع عبادت بپردازید، باطن شما اقناع نمیشود، هر چند آن عبادت زیاد باشد. مثل آن که در سفره خود گوشت فراوانی تهیه کرده باشید، ولی نان و نمک فراهم نباشد در این هنگام چگونه میتوانید از آن استفاده کنید؟
همان طور که نماز و روزه عبادت است، فکر و اندیشه عبادت است و همان گونه که فکر و اندیشه عبادت است، خدمت به خلق نیز عبادت است و همچنان که خدمت به خلق عبادت است، انتظار فرج و آشنایی با وظائف زمان غیبت عبادت است، همان گونه که انتظار و شناخت وظائف زمان غیبت عبادت است، آشنایی با معارف و عقاید مکتب اهل بیتعلیهم السلام عبادت است، .... سعی کنید تمام این عبادتها را انجام داده و خود را به تکامل برسانید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
06-06-2018, 18:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
خدمت به برادران دینی
یکی از انواع عبادات که دلیل بر شرافت و عظمت روح آدمی است، این است که انسان کمر همّت برای خدمت نمودن به برادران دینی خود ببندد، و آنان را در گرفتاریها و مشکلات یاری کند.
دستگیری از افتادگان و خدمتگزاری برادران مؤمن، اگر برای خدا باشد از عبادتهای مهمّی است که در فرمایشات اهل البیتعلیهم السلام نه تنها به آن سفارش شده است، بلکه آن را با شرافتترین نوع عبادت دانستهاند.
حضرت امام سجّادعلیه السلام در این باره میفرمایند:
إِنَّ أَشْرَفَ الْعِبادَةِ خِدْمَتُکَ اِخْوانَکَ الْمُؤْمِنینَ.(67)
باشرافتترین عبادت، خدمت نمودن تو به برادران مؤمن تو است.
کم توجّهی نسبت به این نکته اساسی که تأثیر حیاتی در زندگی همفکران انسان دارد، زیانهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد.
حضرت امام صادقعلیه السلام در ضمن شمردن گناهان کبیره میفرمایند:
... تَرْکُ مُعاوَنَةِ الْمَظْلُومینَ.(68)
از گناهان کبیره، ترک کمک رسانی به ستمدیدگان است.
به این نکته نیز باید توجه داشته باشیم: تعاون به برادران دینی نه تنها از نظر مادّی است، بلکه افزایش درک و فهم و راهنمایی آنان نیز از وظائف کسانی است که توانائی آن را دارند. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
أَعِنْ أَخاکَ عَلی هِدایَتِهِ.(69)
برادر خود را بر هدایت شدن او کمک کن.
با این بیان روشن شد یکی از انواع عبادات که از شرافت و عظمت خاصی برخوردار است، کمک نمودن و خدمتگزاری به برادران دینی است.
شما میتوانید با استفاده از این راه به مقامات عالی معنوی دست یابید و محبّت خدا و اهل بیتعلیهم السلام را به خود جلب کنید.
حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنینَ إِلَی اللَّهِ مَنْ أَعانَ الْمُؤْمِنَ الفَقیرَ مِنَ الفَقْرِ فی دُنْیاهُ وَمَعاشِهِ، وَمَنْ أَعانَ وَنَفَعَ وَدَفَعَ المَکْرُوهَ عَنِ الْمُؤْمِنینَ.(70)
محبوبترینِ مؤمنین نزد خداوند، کسی است که فرد مؤمن فقیر را در امور مادّی و امرار معاش او کمک کند و محبوبترین افراد نزد خداوند، کسی است که کمک کند و نفع برساند و ناراحتی را از مردم مؤمن برطرف کند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
08-06-2018, 18:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
عبادات روحی
یکی دیگر از اقسام عبادات، عبادتهای روحی است که انسان با فکر و اندیشه و به کار انداختن قلب خود به خداوند نزدیک شود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در آخرِ خطبهای که در عجائب خلقت طاووس بیان نمودهاند، میفرمایند:
جَعَلَنَا اللَّهُ وإِیَّاکُمْ مِمَّنْ یَسْعی بِقَلْبِهِ إِلی مَنازِلِ الْأَبْرارِ بِرَحْمَتِهِ.(71)
خداوند به رحمت خود ما و شما را از کسانی قرار دهد که به وسیله قلب خود برای رسیدن به منازل ابرار سعی و کوشش میکنند.
این کلام امامعلیه السلام دلیل بر آن است که انسان به وسیله عبادتهای روحی مانند تفکّر در آیات و نشانههای خداوند، میتواند به سر منزل مقصود برسد و در زمره ابرار و نیکان جای گیرد. به همین جهت در بعضی از روایات عبادت را به تفکّر و اندیشیدن در امر خداوند بیان نمودهاند.
حضرت امام رضاعلیه السلام میفرمایند:
لَیْسَتِ العِبادَةُ کِثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ، إِنَّمَا الْعِبادَةُ اَلتَّفَکُّرُ فی أَمْرِاللَّهِ عَزَّوَجلَّ.(72)
عبادت به زیادی نماز و روزه نیست. همانا عبادت و بندگی، اندیشیدن در امر خداوند است.
به همین جهت جناب ابیذر اکثر عبادت خود را تفکّر قرار داده بود و به این طریق با آن که نسبت به جناب سلمان عمر کمی داشت و مدتی از آن را در زمان جاهلیت بسر برده بود، ولی توانست بر اثر تفکّر، خود را تالی تلوِ سلمان و در ردیف او قرار دهد.
پس عبادت و بندگی منحصر در برنامههای عبادیِ جسمی نیست؛ بلکه عبادات روحی، روح عبادات هستند؛ همان گونه که توجّه، خلوص و... در نماز و سایر برنامههای عبادی، روح اعمالِ جسمی این عبادات بشمار میآیند.
این نکته، بسیار مهم است که انسان باید در همه عبادات، جنبههای روحی آن را نیز رعایت کند و آنها را به دست فراموشی نسپارد. متأسفانه افرادی هستند که نه تنها به حالات روحی عبادت بیتوجّه هستند، بلکه به اعمالِ بدنی عبادات نیز بیاعتناء هستند و آنها را کامل انجام نمیدهند.
یکی از راویان حدیث میگوید:
سَأَلَ أَبُوبَصیر الصّادِقَعلیه السلام وَأَنَا جالِسٌ عِنْدَهُ عَنِ الْحُورِالْعَیْنِ، فَقالَ لَهُ: جُعِلْتُ فَداکَ اَخَلْقٌ مِنْ خَلْقِ الدُّنْیا اَوْ )خَلْقٌ مِنْ( خَلْقِ الْجَنَّةِ؟
فَقالَ لَهُ: ما أَنْتَ وَذاکَ؟ عَلَیْکَ بِالصَّلاةِ، فَإِنَّ آخِرَ ما اَوْصی بِهِ رَسُولُاللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم وَحَثَّ عَلَیْهِ، الصَّلاةُ. إِیَّاکُمْ أَنْ یَسْتَخِفَّ اَحَدُکُمْ بِصَلاتِهِ فَلا هُوَ اِذا کانَ شابّاً أَتَمَّها، وَلا هُوَ اِذا کانَ شَیْخاً قَوِیَ عَلَیْها، وَما اَشَدَّ مِنْ سِرْقَةِ الصَّلاة...(73)
من در خدمت امام صادقعلیه السلام نشسته بودم، ابوبصیر از آن بزرگوار درباره حورالعین سئوال کرد و گفت: جانم به فدای شما آیا آنها از مخلوقات این دنیا هستند یا از مخلوقات بهشتی هستند؟ امام صادقعلیه السلام فرمودند: تو چه کار به این امور داری؟ بر تو باد به نماز، زیرا آخرین چیزی که پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به آن وصیّت نموده و مردم را به آن تحریک نمودند، نماز است.
بر حذر باشید از این که، نماز خود را سبک بشمارید که نه در زمان جوانی آن را کامل کنید و نه در زمان پیری قدرت بر انجام نماز کامل، داشته باشید. چه چیزی سختتر از این است که انسان از نماز خود بدزدد.
بنابر این ما باید هم ارکان ظاهری و اعمال بدنی عبادات را رعایت کنیم و هم به باطن عبادات توجّه کنیم؛ زیرا آنچه مهم است، روح عبادت میباشد.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
رَکْعَتانِ خَفیفَتانِ فی تَفَکُّرٍ، خَیْرٌ مِنْ قِیامِ لَیْلَةٍ.(74)
دو رکعت نماز خفیف که همراه با تفکّر باشد، بهتر است از قیام به عبادت در یک شب.
بنابر این فرمایشات، اصل در عبادات همان تفکّر و توجّهی است که در آنها انجام میشود که به منزله روح و جان عبادات میباشد. به عنوان نمونه شما میتوانید با تدبّر، تفکّر و توجّه در سوره حمد اساس ولایت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام و برائت از دشمنان آن حضرت را به صورت واضح دریابید و اصول اعتقادی خود را هر روز لااقل ده بار از اعماق وجود بر صفحه ذهن آشکار ساخته و به زبان آورید.
این نتیجه عبادت همراه با تفکّر و تدبّر است؛ زیرا تفکّر، نشان دهنده ارزش و اهمیت عبادت است. به همین جهت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
لا عِبادَةَ کَالتَّفَکُّرِ.(75)
عبادتی همچون تفکّر نیست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
12-06-2018, 22:18
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
کراهت در عبادت
راهنماییهای خاندان وحیعلیهم السلام درباره کیفیت عبادت و توجّه به جهات قلبی و باطنی آن، برای اینست که مردم از عبادتهای خود بهرهمند شوند و آثار آن را بالوجدان درک نمایند و بوسیله انجام آنها، دگرگونی و تحوّل در آنان ایجاد شود؛ و گرنه صِرف عبادت که دارای هیچ گونه اثری نباشد و از طریق اهل بیتعلیهم السلام دور باشد، چه نتیجهای دارد؟ آیا جز زحمت و رنج و غرور، اثر دیگری در آن وجود دارد؟!
به خاطر همین جهت، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
إِیَّاکُمْ وَالْجُهَّالِ مِنَ الْمُتَعَبِّدینَ وَالْفُجَّارِ مِنَ الْعُلَماءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتوُنْ.(76)
از افراد جاهلی که اهل تعبّد هستند، پرهیز کنید و از علماء فاجر بپرهیزید که آنان وسیله نیرنگ هر فرد دلباخته میباشند.
گاهی این گونه افراد اصل عبادت آنان صحیح نیست و غیر عبادت را به جای عبادت پذیرفته و انجام میدهند، و گاهی عمل آنان در شرع وارد شده، ولی در هنگام انجام آن به جای آن که حالت عبادت و بندگی داشته باشند؛ با اکراه و ناراحتی آن را انجام میدهند؛ و با این همه خود را کامل و راه یافته میپندارند.
این گونه عبادتها، سبب دل زدگی این افراد میشود، علاوه بر آن که گاهی باعث بدبینی دیگران نیز میشود؛ در حالی که عبادت باید، حالتِ اقبال و توجّه و نشاط را در قلب انسان برانگیزاند، نه حالت اکراه و نفرت را، ولی این گونه عبادات دارای اثر منفی است.
به همین جهت حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
لاتُکْرِهُوا إِلی أَنْفُسِکُمْ اَلْعِبادَةَ.(77)
نفسهای خود را با اکراه به عبادت وادار نکنید.
بلکه با میل و رغبت باید به انجام عبادات بپردازید، تا آثار گرانبهای آن در وجود شما آشکار شود.
خواهید گفت: پس بسیاری از عبادت کنندگان باید عبادات خود را ترک کنند، زیرا در هنگام عبادت نه تنها دارای حالت توجّه و اقبال نیستند؛ بلکه آن را با اکراه انجام میدهند، زیرا نفس آنان مایل به عبادت نیست.
میگوئیم: این گونه طرز تفکّر بر اثر عدم آشناییِ صحیح با مکتب حیاتبخش خاندان وحی است. با توجه به فرمایشات انسان ساز اهل بیتعلیهم السلام متوجّه میشویم که هر گونه صفت و حالت منفی که خداوند زمینه آن را در انسان قرار داده است مثل حسد، کینه، نیرنگ و اکراه و امثال اینها؛ باید در موارد خود، در برابر دشمنانِ خدا از آن استفاده شود. به این ترتیب انسان نباید به فریب دادن مردم - که یک صفت منفی است - بپردازد، بلکه باید نفس را فریب دهد و با تلقین و زبان نرم حالت اکراه او را برباید و او را به انجام عبادت متمایل سازد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
خادِعْ نَفْسَکَ فی الْعِبادَةِ وَارْفِقْ بِها وَلاتَقْهَرْها.(78)
در عبادت نفس خود را فریب ده و با او رفاقت کن و او را مجبور )به عبادت( مکن.
بنابر این هر کس در حال عبادت دارای حالت اکراه است، به جای آن که اصل عبادت را ترک کند، باید حالت اکراه را از نفس خود برطرف نماید، نه آن که عبادت خود را رها کند؛ زیرا عبادت را با حالت شور و نشاط و شوق و عشقِ به عبادت، باید انجام داد نه در حال دل زدگی و اکراه.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودهاند:
لاتُبَغِّضْ إِلی نَفْسِکَ عِبادَةَ رَبِّکَ.(79)
نفس خود را دشمن عبادت پروردگارت قرار مده.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
13-06-2018, 17:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نشاط در عبادت
اگر میخواهید جذبه عبادت را درک کنید، حالت اکراه را از خود دور کنید و با حالت اشتیاق و نشاط باطنی به عبادت بپردازید، تا آثار گرانبهای آن را بیابید و خود را از تسلّط شیطان برهانید. حضرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَاَحَبَّها بِقَلْبِهِ، وَباشَرَها بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَها، فَهُوَ لایُبالی عَلی ما اَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا، عَلی عُسْرٍ اَمْ عَلی یُسْرٍ.(80)
با فضیلتترین مردم کسی است که عاشق عبادت و بندگی باشد و آن را در آغوش بگیرد واز جان و دل دوست بدارد، از نظر جسمی به آن عبادت مشغول شود و از نظر فکری، با فکر فارغ و راحت به عبادات بپردازد، آنگاه باکی نداشته باشد که در دنیا چگونه شب را به روز آورده است؛ به سختی یا به آسانی.
بنابر این از شرایط مهم تأثیر عبادت، علاوه بر آن که باید خالصانه باشد و شیطان و نفس انسان عامل و محرّک عبادت نباشند؛ و گرنه عبادت به صورت ریا، تظاهر، غرور و امثال آن انجام میشود؛ باید طوری انسان خود را ساخته باشد که نفس او نیز تابع عقلش شده باشد و آن گاه که مخلصانه برای عبادت قیام میکند، نفس تابع عقل باشد و بر اثر تهذیب نفس، نفس نیز همچون عقل، میل و رغبت به عبادت خالصانه داشته باشد.
بنابر این تهذیب و آماده سازی نفس، از شرایط مهمی است که در عبادت نقش مهمّی را داراست؛ زیرا اگر انسان بر اثر فرمان عقل به عبادت بپردازد، ولی نفس خود را مطیع عقل خود نساخته باشد، نفس در اعماق وجود انسان به فعالیّت میپردازد تا آنجا که یا او را بالکلّ از انجام عبادتی که دارد، باز میدارد و عبادت را بینتیجه به او جلوه داده و مانع انجام آن میشود؛ و یا بر اثر مقاومت انسان، او را با موانع دیگر که جان انسان را به ستوه میآورد، - همانند وسواس - مبتلا میکند و در نتیجه انسان به جای آن که از عبادتی که انجام میدهد، لذّت روحی ببرد، بغض و دشمنی آن را به وسیله وسواس و ناراحتیهای روحی در دل خود جای میدهد.
طبق آیات قرآن کریم عبادت، صراط مستقیم خداوند است و انسان از این راه به مقام عبودیّت میرسد و کسی که به مقام عبودیّت برسد، شیطان بر او تسلّط ندارد، ولی کسی که با بغض و دشمنی نفس با عبادت، به آن میپردازد؛ نه تنها از دست شیطان رهائی نیافته، بلکه خود را در دست تحریکات و جولان نفس که از شیطان مهلکتر است، قرار میدهد و به این گونه، راه را برای نفوذ شیطان هموار میکند.
لازمه این گونه عبادات که انسان نفس خود را قانع و مطیع عقل خود نکرده و با تهذیب و خودسازی به عبادت نپرداخته، این است که از نتیجه عبادت که رهایی از تسلّط شیطان است، باز بماند.
بنابر این، برای انجام هر گونه عبادت باید خود را آماده بسازیم و با صلاحیت آن را انجام دهیم و روشن است کسانی که به عبادات سخت و به اصطلاح ریاضتهای شرعی، میپردازند ولی آمادگی آن را ندارند، صلاحیت انجام این گونه اعمال را ندارند. آنان برای ایجاد آمادگی، باید محبّتِ عبادت را در دل خود جای دهند.
پس برای انجام عبادات سخت و یا به تعبیر بعضی، برای انجام ریاضات شرعیّه، آمادگی نفسانی و صلاحیت آن از شرایط حتمی است.
چقدر نیک و پسندیده، بلکه لازم است که انسان برای انجام همه کارها بالأخص اعمال عبادی، آشنایی با مکتب اهل بیتعلیهم السلام داشته باشد و با الهام و آموختن از آن بزرگواران، به عبادت خداوند مهربان بپردازد؛ تا از خطر سقوط و دیدن ضربات مهلک در امان باشد.
گرچه راهی است پر از بیم ز ما تا برِ دوست
رفتن آسان بود، ار واقف منزل باشی
برای آن که در انجام عبادات از مکتب آن بزرگواران پیروی کنید، باید شرایط عبادت را بدانید و از موانع قبولی عبادات مانند حرام خواری، آگاهی داشته باشید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
14-06-2018, 17:36
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
اثر نشاط در عبادت
شور و نشاط بر قدرتِ اراده و تصمیم گیری انسان میافزاید و استقامت و پایداری او را افزایش میدهد. نشاط، کارهای بزرگ و برنامههای سنگین را برای انسان، آسان و سبک میکند و رنج و زحمت آنها را کم میکند.
به این جهت افرادی که برای انجام برنامههای سنگین عبادی شوق و نشاط دارند، نه تنها از انجام آنها خسته نمیشوند، بلکه سنگینی آنها را احساس نمیکنند و لذّتهای روحیِ عبادت را درک میکنند. به این جهت آنان از خداوند میخواهند نشاطشان را در عبادت و بندگی قرار دهد. در دعای امام سجّادعلیه السلام میخوانید:
إِجْعَلْ ... نَشاطی فی عِبادَتِکَ.(81)
خداوندا، نشاط مرا در بندگی خودت قرار ده.
در مناجات امام سجّادعلیه السلام میخوانید:
رَبَّنا ... وَامْنُنْ عَلَیْنا بِالنَّشاطِ.(82)
پروردگارا، با عنایت نمودن نشاط، بر ما منّت گذار.
و در یکی از زیارات جامعه میخوانید:
تَحَبَّبْ إِلَیَّ عِبادَتَکَ ... وَتُنْشِطُنی لَها.(83)
خداوندا، به من محبّت عبادتت را عنایت کن ... و مرا برای انجام آن با نشاط فرما.
سرّ خواستن نشاط در عبادت، در دعاهایی که وارد شده این است که، نشاط بهترین یاور و پشتیبان انسان برای انجام عبادتهای سخت و سنگین است، همان گونه که کارهای مشکل و طاقت فرسا در صورتی که به صورت گروهی و دسته جمعی انجام شوند، سهل و آسان میشوند. برخی از حالات روحی نیز مانند کار دسته جمعی بر قدرت انسان میافزاید. یعنی اگر انسان دارای بعضی از نیروهای روحی باشد، به تنهایی میتواند کار چند نفر را انجام دهد.
یکی از این نیروهای روحی، شور و نشاط است. اگر قدرت نشاط را در خود تقویت کنید، عبادتهای سنگین برای شما سهل و آسان میشود؛ گوئی که آن را با کمک و دستیاری چند نفر انجام دادهاید. از این جهت در دعای فرا رسیدن ماه رمضان میخوانید:
... اَحْسِنْ مَعُونَتی فِی الْجِدِّ وَالْإِجْتِهادِ وَالمُسارَعَةِ إِلی ما تُحِبُّ وَتَرْضی وَالنَّشاطِ وَالْفَرَحِ وَالصِّحَةِ حَتّی اَبْلُغَ فی عِبادَتِکَ وَ طاعَتِکَ الَّتی یَحِقُّ لَکَ عَلَیَّ رِضاکَ.(84)
نیکو کمک کن به من در جدّیت و کوشش و سرعت گرفتن به سوی آنچه مورد محبّت و رضایت توست، و به سوی نشاط و فرح و سلامتی، تا در بندگی و طاعت تو، که حقّ تو بر من است، به رضای تو نائل شوم.
همان گونه که میبینید نشاط و صحت در این دعا، معونه و کمک برای عبادت معرفی شدهاند.
با بهرهگیری از فرمایشات خاندان وحی، متوجّه میشویم که نشاط، از رازهای بزرگ موفقیت در کارهای بزرگ و سنگین است، ما باید این راز را در راههای حیاتبخش به کار بریم و از آن استفاده کنیم. اگر در این گونه امور دارای نشاط نیستیم، باید با قدرت تمام آن را به نفس خود القاء کنیم و نفس خود را آماده و مهیّا برای قبولِ شور و نشاط نمائیم.
به همین جهت یاوران اهل بیتعلیهم السلام گر چه بر اثر کهنسالی، بدنهایشان فرسوده میشد، ولی به هنگام عمل دارای قلبهایی پر از نشاط و دلهایی جوان وپرشور بودند.
علیهم السلام . . .
محبّت اهل بیتعلیهم السلام یا راز نشاط در عبادت
بنابر این نشاط، راز قدرت بر انجام برنامههای سنگین است. علاوه بر آن، نشاط در عبادت، دلیل بر وجود محبّت و دلبستگی به اهل بیتعلیهم السلام نیز میباشد. زیرا یکی از آثار و نشانههای محبّت اهل بیتعلیهم السلام نشاط در عبادت و بندگی است. دوستی آن بزرگواران، ایجاد میل و رغبت برای عبادت میکند و درس بندگی را به همه دوستان و شیفتگان خاندان وحی میآموزد.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
فی حُبِّ أَهْلِ بَیْتی ... اَلرَّغْبَةُ إِلیَ الْعِبادَةِ.(85)
در محبّت اهل بیت من، میل و رغبت به سوی عبادت نهاده شده است.
بنابر این هر چه محبّت شما به اهل بیتعلیهم السلام بیشتر شود، رغبت، شوق و شور و نشاط شما به عبادت و بندگی خداوند بیشتر میشود و آمادگی شما برای عبادت افزون میگردد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
15-06-2018, 20:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
عبادت و بندگی راه رسیدن به مقام »عبودیّت« و گواه بر ظفر یافتن به سعادت است. توجّه داشته باشید، عبادتی انسان را به مقام عبودیت میرساند که دارای تأثیر فراوان باشد و در اعماق وجود آدمی تحوّل ایجاد کند. بنابر این ارزش عبادت به قدر نتیجهای است که از آن بدست میآید، نه به کثرت و زیادی عبادت.
با انواع و اقسام عبادات آشنا شوید و با تنوّعِ آنها از یکنواخت بودن برنامه عبادی، که مایه رنج و کسالت است پرهیز کنید. شور و نشاط و شوق به عبادت را با تنوّع در آن، بدست آورید و اثرات شگفت آن را درک کنید. محبّت و علاقه شما به خاندان وحی هر چه بیشتر شود، شور و نشاط شما نیز به عبادت افزایش مییابد. نشاط در عبادت، از خستگی در عبادت میکاهد و بر اخلاص و صداقت شما که لازمه تأثیر عبادت است، میافزاید. در صورت تداومِ این راه به مقام »عبودیّت« که راز خلقت انسانهاست، دست مییابید و حاکم بر نفس خویشتن و غالب بر شیطان رجیم میشوید.
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر، که اخلاص به پیشانی نیست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
16-06-2018, 18:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
4تقوا و پرهیزکاری
قلب انسان رابط انسان میان جهان ماده و عالم معنی است. قلب اگر سالم باشد، میتواند با استفاده از نیروی معنوی و پرقدرتی که دارد، الهام دهنده و الهام پذیر باشد.
سلامت قلب در صورتی است که از زنگار و آلودگیها پاک، و از ناپاکیها و زشتیهای روحی دور باشد. در صورتی که انسان مبتلا به فساد و گناه شود، دل تیره میشود و توانایی استفاده از قدرتهای معنوی را از دست میدهد و از فیوضات رحمانی بیبهره میماند.
تقوا داروی مرضهای قلبی و روحی است. بوسیله تقوا باید قلب را شستشو داد و زنگار و تیرگیها را از دل زدود.
در صحیفه بیست و نهم حضرت ادریس نبیعلیه السلام آمده است:
وَاغْسِلْ قَلْبَکَ بِالتَّقْوی کَما تَغْسِلُ ثَوْبَکَ بِالْماءِ، وَإِنْ أَحْبَبْتَ
روُحَکَ فَاجْتَهِدْ فِی الْعَمَلِ لَها.(86)
همان گونه که لباس خود را با آب شستشو میدهی، قلب خود را بوسیله تقوا تطهیر کن. واگر روح خود را دوست داری، در عمل برای آن تلاش کن.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
17-06-2018, 20:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
تقوا قلب را حیات میبخشد
حیات قلب و روشنایی دل، به تقوا و ورع انسان بستگی دارد، آن کس که تقوا دارد، از حیات قلب، بصیرت و نورانیّت دل برخوردار است و آن کس که آلوده به گناهان است و تقوا ندارد، دلش زنگار گرفته و خالی از معنویّت است.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُه.(87)
آن کس که ورع او کم باشد، قلبش مرده است.
کسی که خواهان بصیرت و حیات معنوی است، باید دارای تقوا و ورع باشد؛ تا نه تنها در دنیا از زندگی معنوی برخوردار شود، بلکه در جهان دیگر نیز رستگار بوده و از نعمتهای بیپایان خداوند بهرهمند باشد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ أَحَبَّ فَوْزَ الْآخِرَةِ فَعَلَیْهِ بِالتَّقْوی.(88)
هر کس دوست دارد رستگاری در آخرت را، بر او باد به تقوا و پرهیزکاری.
تقوا، بهترین پشتوانه و محافظ همه کسانی است که آن را کسب میکنند.
تقوا در فتنهها، گمراهیها و بدعتها همچون حصاری قوی، شخص متقی را از گمراه شدن حفظ میکند، و واقعیت فتنهها را اگر چه به ظاهر جلوهای زیبا داشته باشند، آشکار مینماید.
تقوا همچون دژی محکم، پناهگاه انسانِ با تقوا است.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در گفتاری دیگر چنین فرمودهاند:
اَلتَّقْوی حِصْنُ حَصینٍ لِمَنْ لَجَأَ إِلَیْه.(89)
تقوا حصاری است محکم، برای آن کس که به او پناه برد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-06-2018, 21:16
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
رابطه تقوا و قلب
قلب دستگاه گیرنده و فرستنده بسیار قوی است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده است، تا در صورت سالم بودن و قوی بودن آن، انسان بتواند با استفاده از آن، تا حدود توانایی خویش با گذشته و آینده ارتباط برقرار ساخته و گاهی با توّجه قلبی - که خالی از خیالات و خطورات نفسانی باشد - با اولیاء خدا مرتبط باشد.
متأسفانه در دوران غیبت امام عصر عجلاللَّه تعالی فرجه که قلب عالم هستی و قطب دائره وجودند، قلوب ما از صحت و سلامتی بیبهره و به مرضهای روحی دچار هستیم.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در گفتارهای تابناک خود به صحّت و سلامتی قلبها و همچنین به امراض قلبی تصریح فرموده و راه نجات انسانها را از مرضهای گوناگونی که قلبهای ما به آن مبتلا میشوند، نشان دادهاند.
آن حضرت در یکی از فرمایشات خود که در پیرامون تقوا و آثار آن در وجود انسان بیان کردهاند، فرمودهاند:
فَإِنَّ تَقْوَی اللَّهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکُم.(90)
تقوای الهی درمان بیماری قلبهای شما است.
اگر خداوند به انسان تقوا و پرهیزکاری را عنایت کند، همچون داروئی شفابخش، بیماری دلهای ناتوان و مبتلا را شفا میبخشد. تقوا همچون کشتی نجات بخشی که مسافران را از دام بلاها و طوفانها نجات میبخشد، انسان را از فتنهها، آشوبها، گرفتاریهای هلاک کننده نجات میبخشد.
حضرت امام موسی کاظمعلیه السلام در ضمن گفتاری از لقمان نقل میفرمایند:
... فَلْتَکُنْ سَفینَتُکَ فیها تَقْوَی اللَّه.(91)
باید کشتی )نجات( تو در این موارد تقوای الهی باشد.
تقوا همچون کشتی پرقدرت، امواج بلاها را میشکافد و انسان را از فتنهها نجات میدهد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
وَاعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنْ.(92)
آگاه باشید کسی که به خاطر خدا تقوا داشته باشد، خداوند برای او راه فرار از فتنهها را باز مینماید.
. . .
تقوا وسیله شناخت افکار رحمانی و شیطانی است
افکار رحمانی و شیطانی را چگونه از یکدیگر تشخیص دهیم؟
در بسیاری از موارد میان افکار رحمانی و شیطانی فرقی نمیگذاریم و نمیدانیم کدام یک از افکار ما رحمانی است و دارای منشاء معنوی میباشد و کدام یک از آنها شیطانی و یا نفسانی است و بوسیله شیطان و یا نفس در ذهن ما القاء شده است؟
عدم تشخیص افکار و اندیشهها، ایجاد تحیّر و سرگردانی میکند و نمیدانیم در برابر این گونه افکار که معلوم نیست رحمانی است یا شیطانی، چه وظیفهای داریم؟
مشکلتر از آن، مسئله تجسّم افکار و مکاشفه است؛ که حقیقت آن برای نوع مردم حتّی افراد تحصیل کرده، ناشناخته مانده است.
اینک برای آن که بدانیم چه کسانی میتوانند افکار و اندیشههای رحمانی خود را تشخیص دهند، میگوئیم: قرآن مجید پاسخ این سئوال را بیان کرده و صریحاً فرموده است:
»إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّروُا.... «(93)
بدرستی آنان که تقوا را پیشه خود نمودهاند، هر گاه از شیاطینی که در حال گردیدن هستند به آنان برسند، متوجّه )آمدن و وسوسه شیاطین( میشوند و به یاد خدا میپردازند.
یعنی تقوا آن چنان به انسان نیرو و آگاهی میدهد که هر گاه شیطان بر انسان فکر و اندیشهای را القاء کند، متوجّه آن شده و میفهمد که این اندیشه بوسیله شیطان در ذهن او جای گرفته است.
بنابر این برای آن که بتوانیم افکار و اندیشههای رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهیم و بدانیم برای کدام یک از آنها ارزش قائل شویم و کدام یک را بیاعتنایی نموده و طرد کنیم، باید تقوا را پیشه خود سازیم، تا بوسیله آن، نیروی تشخیص و قدرت تمییز افکار رحمانی از اندیشههای شیطانی، در ما ایجاد شود.
پس با دارا شدن تقوا و پرهیزکاری، نه تنها دچار فریب شیطان نمیشویم؛ بلکه دارای بصیرت و آگاهی بیشتر در شناخت دشمن و راههای نفوذ آن نیز میشویم و آمادگی بیشتری برای رسیدن به مراحل عالی پیدا مینمائیم.
زیرا راه پیشرفت و تکامل و رسیدن به هر گونه هدف، شناخت موانع ومعرفت دزدانِ طریق است. و گرنه انسان نمیتواند راههای پرخطر و مشکل را به راحتی و بدون برخورد با موانع طیّ کند. در مسیر معنوی و سیر و سلوک روحی نیز باید انسان با موانع راه و حیلههای نفس و شیطان آشنایی داشته باشد، تا به فریب و نیرنگ آنها گرفتار نشود. انسان باید بداند شیطان از چه راهی او را به گمراهی میکشد و چگونه او را از راه راست منحرف میکند.
تقوا، وسیله شناخت وسوسههای فکری شیطان و راه معرفت و درک هجوم افکار و اوهام شیطانی است. کسانی که دارای تقوا هستند، میتوانند افکار رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهند.
متأسفانه عدهای از افراد به خاطر بیبهره بودن از تقوا، از مرضهای فکری، آلودگیهای نفسانی، تیرگی قلب و عدم بینش و بصیرت رنج میبرند و راهی برای درمان این بیماریها نشان ندارند و نمیدانند چگونه میتوانند به درمان نفس خویشتن بپردازند و با چه داروئی به درمانِ مرضهای معنوی خود اقدام نمایند و بر اثر عدم آشنایی با مکتب شفابخش اهل بیتعلیهم السلام، گرفتارِ کجرویهای افرادی چون »دون خوان« جادوگر سرخپوست آمریکائی و یا اسیر گفتار »ماهاریشی« و دیگر ریاضت کشان شیطانی میشوند و به گمراهی و سرگردانی خود میافزایند.
چه کسی تاکنون با حقیقت مکتب وحی آشنایی یافته و باز هم محتاج بافتههای این گونه افراد ناشایسته است؟
ما میپذیریم که برخی از این گونه افراد بر اثر ریاضتهای خلاف عقل و شرع به قدرتها ومهارتهایی دست یافتهاند، ولی بر اثر ریاضت و تمرینهای روحی به پارهای از قدرتهای نفسانی و شیطانی - نه رحمانی - دست مییابند و چون دارای تقوا نیستند، تواناییهای خود را در راه فساد و لجام گسیختگی، قدرتهای سلطه جوی جهان قرار میدهند.
همچون بعضی از مرتاضهای هندی و گاوپرستانی که سر و روی خود را با فضولات گاوهای مقدس آلوده میکنند و ریاست جمهوری آمریکا و... با آنان به مشورت و راه جویی مینشینند. حتماً این آلودگان به آنان درس معنویّت، خداشناسی و انسان دوستی میآموزند!! و آنان را از انجام حیلههای خانمان سوز و ویرانگر مردم ستمدیده باز میدارند!!
آیا میخواهند به وسیله نیروهای نامرئیِ شیطانی به جنگ با قدرتهای غیبی والهی بپردازند(94).
مگر نه این است که اینان وارثان فرعون هستند و همانند او میاندیشند و به این دلیل به ساحران و جادوگران متوسّل میشوند!
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!
برای نجات از دردهای ناشناخته روحی، باید به راهنماییهای کسانی گوش فرا داد که با روح و جان همه آشنایی دارند و شاهد خلقت و چگونگی آفرینش انسانها و همه مخلوقات بودهاند.
از این رو به مکتب حیات بخش اهل بیتعلیهم السلام روی میآوریم و با توجه به کلمات گهربار حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام دل و جان خود را آرامش میدهیم. آن بزرگوار میفرمایند:
أَمَّا بَعْدُ: فَإِنّی اوُصیکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ الَّذی اِبْتَدَءَ خَلْقَکُمْ وَإِلَیْهِ یَکوُنُ مَعادُکُمْ، وَبِهِ نَجاحُ طَلِبَتِکُمْ، وَإِلَیْهِ مُنْتَهی رَغْبَتِکُمْ، وَنَحْوُهُ قَصْدُ سَبیلِکُمْ، وَإِلَیْهِ مَرامی مَفْزَعِکُمْ، فَإِنَّ تَقْوَیاللَّهِ دَواءُ داءِ قُلوُبِکُمْ، وَبَصَرُ عَمی أَفْئِدَتِکُمْ، وَشَفاءُ مَرَضِ اَجْسادِکُمْ، وَصَلاحُ فَسادِ صُدوُرِکُمْ، وَطَهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ، وَجَلاءُ غِشاءِ اَبْصارِکُمْ، وَاَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ، وَضِیاءُ سَوادِ ظُلْمَتِکُمْ...(95)
امّا بعد: من با تأکید به شما سفارش میکنم به دارا بودن تقوای خداوندی که آفرینش شما را شروع نمود و بازگشت شما به سوی اوست. و بوسیله عنایت او به مقاصد خود ظفر مییابید و به سوی اوست منتهای میل و رغبت شما و به سوی اوست نشان گاه خوب برای فزع و ترس شما.
براستی که تقوای الهی دواء درد قلبهای شما است و بصیرت برای کوردلیهای شما و شفای مرض اجساد شما و اصلاح کننده فساد سینههای شما و پاکیزه کننده کثیفی نفسهای شما و جلا دهنده پردههای چشم شما است و باعث ایمنی ترس قلب شما و روشنایی سیاهی ظلمتهای شما است.(96)
همان گونه که دیدید، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام تقوا را، راه درمان تیرگی قلب، آلودگیهای فکری، عدم بینش و دیگر مرضهای روحی معرفی میفرمایند. و همه انسانهائی را که در جستجوی انسانیّت و یافتن راه معنویّت هستند، به داشتن آن سفارش میکنند.
ارتباط و دوستی خود را بر اساس تقوا قرار دهید
به جهت عظمت و ارزشی که تقوا دارد، باید علاقه و دوستی ما به برادران دینی و دوستانمان بر اساس تقوا و پرهیزکاری آنان باشد، نه به خاطر ثروت و ریاست و بهرههای مادّی!
حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند: حضرت أمیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
اَحْبِبِ الْإِخْوانَ عَلی قَدْرِ التَّقْوی.(97)
برادران )دینی( خود را به قدر پرهیزکاری آنان دوست داشته باش.
دوستی با افراد نباید به خاطر ارزشهای ظاهری و جهات مادّی آنان باشد. اگر ملاک دوستی و برخوردهای اجتماعی انسان تقوا و پرهیزکاری باشد؛ از گزند و نیرنگ افراد شریر جامعه محفوظ میماند و از فریب و حیلههای آنان در امان میماند. ولی بعضی از افراد به جای آن که تقوا و پرهیزکاری را اساس دوستی قرار دهند، به قول خود »دفع افسد به فاسد« میکنند و سرانجام »افسد« را نیز مرتکب میشوند و در دام بازیگران جامعه گرفتار میگردند!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
19-06-2018, 21:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
رابطه تقوا و قلب
قلب دستگاه گیرنده و فرستنده بسیار قوی است که خداوند متعال آن را در وجود انسان قرار داده است، تا در صورت سالم بودن و قوی بودن آن، انسان بتواند با استفاده از آن، تا حدود توانایی خویش با گذشته و آینده ارتباط برقرار ساخته و گاهی با توّجه قلبی - که خالی از خیالات و خطورات نفسانی باشد - با اولیاء خدا مرتبط باشد.
متأسفانه در دوران غیبت امام عصر عجلاللَّه تعالی فرجه که قلب عالم هستی و قطب دائره وجودند، قلوب ما از صحت و سلامتی بیبهره و به مرضهای روحی دچار هستیم.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در گفتارهای تابناک خود به صحّت و سلامتی قلبها و همچنین به امراض قلبی تصریح فرموده و راه نجات انسانها را از مرضهای گوناگونی که قلبهای ما به آن مبتلا میشوند، نشان دادهاند.
آن حضرت در یکی از فرمایشات خود که در پیرامون تقوا و آثار آن در وجود انسان بیان کردهاند، فرمودهاند:
فَإِنَّ تَقْوَی اللَّهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکُم.(90)
تقوای الهی درمان بیماری قلبهای شما است.
اگر خداوند به انسان تقوا و پرهیزکاری را عنایت کند، همچون داروئی شفابخش، بیماری دلهای ناتوان و مبتلا را شفا میبخشد. تقوا همچون کشتی نجات بخشی که مسافران را از دام بلاها و طوفانها نجات میبخشد، انسان را از فتنهها، آشوبها، گرفتاریهای هلاک کننده نجات میبخشد.
حضرت امام موسی کاظمعلیه السلام در ضمن گفتاری از لقمان نقل میفرمایند:
... فَلْتَکُنْ سَفینَتُکَ فیها تَقْوَی اللَّه.(91)
باید کشتی )نجات( تو در این موارد تقوای الهی باشد.
تقوا همچون کشتی پرقدرت، امواج بلاها را میشکافد و انسان را از فتنهها نجات میدهد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
وَاعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنْ.(92)
آگاه باشید کسی که به خاطر خدا تقوا داشته باشد، خداوند برای او راه فرار از فتنهها را باز مینماید.
. . .
تقوا وسیله شناخت افکار رحمانی و شیطانی است
افکار رحمانی و شیطانی را چگونه از یکدیگر تشخیص دهیم؟
در بسیاری از موارد میان افکار رحمانی و شیطانی فرقی نمیگذاریم و نمیدانیم کدام یک از افکار ما رحمانی است و دارای منشاء معنوی میباشد و کدام یک از آنها شیطانی و یا نفسانی است و بوسیله شیطان و یا نفس در ذهن ما القاء شده است؟
عدم تشخیص افکار و اندیشهها، ایجاد تحیّر و سرگردانی میکند و نمیدانیم در برابر این گونه افکار که معلوم نیست رحمانی است یا شیطانی، چه وظیفهای داریم؟
مشکلتر از آن، مسئله تجسّم افکار و مکاشفه است؛ که حقیقت آن برای نوع مردم حتّی افراد تحصیل کرده، ناشناخته مانده است.
اینک برای آن که بدانیم چه کسانی میتوانند افکار و اندیشههای رحمانی خود را تشخیص دهند، میگوئیم: قرآن مجید پاسخ این سئوال را بیان کرده و صریحاً فرموده است:
»إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّروُا.... «(93)
بدرستی آنان که تقوا را پیشه خود نمودهاند، هر گاه از شیاطینی که در حال گردیدن هستند به آنان برسند، متوجّه )آمدن و وسوسه شیاطین( میشوند و به یاد خدا میپردازند.
یعنی تقوا آن چنان به انسان نیرو و آگاهی میدهد که هر گاه شیطان بر انسان فکر و اندیشهای را القاء کند، متوجّه آن شده و میفهمد که این اندیشه بوسیله شیطان در ذهن او جای گرفته است.
بنابر این برای آن که بتوانیم افکار و اندیشههای رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهیم و بدانیم برای کدام یک از آنها ارزش قائل شویم و کدام یک را بیاعتنایی نموده و طرد کنیم، باید تقوا را پیشه خود سازیم، تا بوسیله آن، نیروی تشخیص و قدرت تمییز افکار رحمانی از اندیشههای شیطانی، در ما ایجاد شود.
پس با دارا شدن تقوا و پرهیزکاری، نه تنها دچار فریب شیطان نمیشویم؛ بلکه دارای بصیرت و آگاهی بیشتر در شناخت دشمن و راههای نفوذ آن نیز میشویم و آمادگی بیشتری برای رسیدن به مراحل عالی پیدا مینمائیم.
زیرا راه پیشرفت و تکامل و رسیدن به هر گونه هدف، شناخت موانع ومعرفت دزدانِ طریق است. و گرنه انسان نمیتواند راههای پرخطر و مشکل را به راحتی و بدون برخورد با موانع طیّ کند. در مسیر معنوی و سیر و سلوک روحی نیز باید انسان با موانع راه و حیلههای نفس و شیطان آشنایی داشته باشد، تا به فریب و نیرنگ آنها گرفتار نشود. انسان باید بداند شیطان از چه راهی او را به گمراهی میکشد و چگونه او را از راه راست منحرف میکند.
تقوا، وسیله شناخت وسوسههای فکری شیطان و راه معرفت و درک هجوم افکار و اوهام شیطانی است. کسانی که دارای تقوا هستند، میتوانند افکار رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهند.
متأسفانه عدهای از افراد به خاطر بیبهره بودن از تقوا، از مرضهای فکری، آلودگیهای نفسانی، تیرگی قلب و عدم بینش و بصیرت رنج میبرند و راهی برای درمان این بیماریها نشان ندارند و نمیدانند چگونه میتوانند به درمان نفس خویشتن بپردازند و با چه داروئی به درمانِ مرضهای معنوی خود اقدام نمایند و بر اثر عدم آشنایی با مکتب شفابخش اهل بیتعلیهم السلام، گرفتارِ کجرویهای افرادی چون »دون خوان« جادوگر سرخپوست آمریکائی و یا اسیر گفتار »ماهاریشی« و دیگر ریاضت کشان شیطانی میشوند و به گمراهی و سرگردانی خود میافزایند.
چه کسی تاکنون با حقیقت مکتب وحی آشنایی یافته و باز هم محتاج بافتههای این گونه افراد ناشایسته است؟
ما میپذیریم که برخی از این گونه افراد بر اثر ریاضتهای خلاف عقل و شرع به قدرتها ومهارتهایی دست یافتهاند، ولی بر اثر ریاضت و تمرینهای روحی به پارهای از قدرتهای نفسانی و شیطانی - نه رحمانی - دست مییابند و چون دارای تقوا نیستند، تواناییهای خود را در راه فساد و لجام گسیختگی، قدرتهای سلطه جوی جهان قرار میدهند.
همچون بعضی از مرتاضهای هندی و گاوپرستانی که سر و روی خود را با فضولات گاوهای مقدس آلوده میکنند و ریاست جمهوری آمریکا و... با آنان به مشورت و راه جویی مینشینند. حتماً این آلودگان به آنان درس معنویّت، خداشناسی و انسان دوستی میآموزند!! و آنان را از انجام حیلههای خانمان سوز و ویرانگر مردم ستمدیده باز میدارند!!
آیا میخواهند به وسیله نیروهای نامرئیِ شیطانی به جنگ با قدرتهای غیبی والهی بپردازند(94).
مگر نه این است که اینان وارثان فرعون هستند و همانند او میاندیشند و به این دلیل به ساحران و جادوگران متوسّل میشوند!
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!
برای نجات از دردهای ناشناخته روحی، باید به راهنماییهای کسانی گوش فرا داد که با روح و جان همه آشنایی دارند و شاهد خلقت و چگونگی آفرینش انسانها و همه مخلوقات بودهاند.
از این رو به مکتب حیات بخش اهل بیتعلیهم السلام روی میآوریم و با توجه به کلمات گهربار حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام دل و جان خود را آرامش میدهیم. آن بزرگوار میفرمایند:
أَمَّا بَعْدُ: فَإِنّی اوُصیکُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ الَّذی اِبْتَدَءَ خَلْقَکُمْ وَإِلَیْهِ یَکوُنُ مَعادُکُمْ، وَبِهِ نَجاحُ طَلِبَتِکُمْ، وَإِلَیْهِ مُنْتَهی رَغْبَتِکُمْ، وَنَحْوُهُ قَصْدُ سَبیلِکُمْ، وَإِلَیْهِ مَرامی مَفْزَعِکُمْ، فَإِنَّ تَقْوَیاللَّهِ دَواءُ داءِ قُلوُبِکُمْ، وَبَصَرُ عَمی أَفْئِدَتِکُمْ، وَشَفاءُ مَرَضِ اَجْسادِکُمْ، وَصَلاحُ فَسادِ صُدوُرِکُمْ، وَطَهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ، وَجَلاءُ غِشاءِ اَبْصارِکُمْ، وَاَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ، وَضِیاءُ سَوادِ ظُلْمَتِکُمْ...(95)
امّا بعد: من با تأکید به شما سفارش میکنم به دارا بودن تقوای خداوندی که آفرینش شما را شروع نمود و بازگشت شما به سوی اوست. و بوسیله عنایت او به مقاصد خود ظفر مییابید و به سوی اوست منتهای میل و رغبت شما و به سوی اوست نشان گاه خوب برای فزع و ترس شما.
براستی که تقوای الهی دواء درد قلبهای شما است و بصیرت برای کوردلیهای شما و شفای مرض اجساد شما و اصلاح کننده فساد سینههای شما و پاکیزه کننده کثیفی نفسهای شما و جلا دهنده پردههای چشم شما است و باعث ایمنی ترس قلب شما و روشنایی سیاهی ظلمتهای شما است.(96)
همان گونه که دیدید، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام تقوا را، راه درمان تیرگی قلب، آلودگیهای فکری، عدم بینش و دیگر مرضهای روحی معرفی میفرمایند. و همه انسانهائی را که در جستجوی انسانیّت و یافتن راه معنویّت هستند، به داشتن آن سفارش میکنند.
ارتباط و دوستی خود را بر اساس تقوا قرار دهید
به جهت عظمت و ارزشی که تقوا دارد، باید علاقه و دوستی ما به برادران دینی و دوستانمان بر اساس تقوا و پرهیزکاری آنان باشد، نه به خاطر ثروت و ریاست و بهرههای مادّی!
حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند: حضرت أمیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
اَحْبِبِ الْإِخْوانَ عَلی قَدْرِ التَّقْوی.(97)
برادران )دینی( خود را به قدر پرهیزکاری آنان دوست داشته باش.
دوستی با افراد نباید به خاطر ارزشهای ظاهری و جهات مادّی آنان باشد. اگر ملاک دوستی و برخوردهای اجتماعی انسان تقوا و پرهیزکاری باشد؛ از گزند و نیرنگ افراد شریر جامعه محفوظ میماند و از فریب و حیلههای آنان در امان میماند. ولی بعضی از افراد به جای آن که تقوا و پرهیزکاری را اساس دوستی قرار دهند، به قول خود »دفع افسد به فاسد« میکنند و سرانجام »افسد« را نیز مرتکب میشوند و در دام بازیگران جامعه گرفتار میگردند!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
20-06-2018, 18:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
4پرهیز از مال حرام
شریک بن عبداللَّه یکی از این گونه افراد است. او در زمان مهدی عبّاسی قاضی کوفه بود. روزی قبل از قبول مقام قضاوت بر مهدی عباسی وارد شد. مهدی عباسی به او گفت: باید یکی از سه دستوری را که میدهم انتخاب کرده و انجام دهی: یا مقام قضاوت کوفه را بپذیری، یا فرزندان مرا تعلیم دهی، یا یک دفعه از طعام من بخوری. »شریک« به هیچ یک از سه دستوری که شنیده بود راضی نبود، ولی چون چاره نداشت فکری کرد و گفت: خوردن طعام برای من آسانتر از دو دستور دیگر است.
مهدی عباسی فرمان داد غذائی بسیار لذیذ برای او تهیّه کنند. چون طعام را آوردند و »شریک« از خوردن غذا فارغ شد، طبّاخ به مهدی عباسی گفت:
لیس یفلح الشیخ بعد هذه الأَکلة ابداً.
»شریک« بعد از این طعام، دیگر رستگار نخواهد شد.
»شریک« پس از خوردن آن غذا همنشینی با بنیالعباس را پذیرفت و نه تنها به آموزش کودکان آنان پرداخت؛ بلکه منصب قضاوت را نیز پذیرفت.(98)
آری آن گاه که سفرههای رنگین گسترده میشود و یا کرسی ریاست نهاده میشود، پرهیزکاران در بوته آزمایش قرار میگیرند و حقیقت و واقعیّت معنوی آنان روشن میشود.
تقوا انسان را به مقامات عالیه میرساند
اینک توجه شما را به روایتی بسیار مهم و جالب از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم جلب میکنیم تا از ارزشها و آثار عظیم تقوا و پرهیزکاری، علم و آگاهی بیشتری داشته باشید.
قالَ رَسوُلُ اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم: ... قَدْ أَجْمَعَ اللَّهُ تَعالی ما یَتَواصی بِهِ الْمُتَواصوُنَ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْآخِرینَ فی خَصْلَةٍ واحِدَةٍ وَ هِیَ التَّقْوی، قالَ اللَّهُ جَلَّ وَعَزَّ: »وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ اوُتوُا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقوُا اللَّه «(99) وَفیهِ جِماعُ کُلِّ عِبادَةٍ صالِحَةٍ، بِهِ وَصَلَ مَنْ وَصَلَ إِلَی الدَّرَجاتِ الْعُلی، وَالرُّتْبَةِ الْقُصْوی، وَبِهِ عاشَ مَنْ عاشَ مَعَ اللَّهِ بِالْحَیاةِ الطَّیِّبَةِ وَالْاُنْسِ الدَّائِمِ، قالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: »إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ × فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر (101). (100)
خداوند بزرگ همه آنچه را که وصیّت کنندگان از اوّلین و آخرین به آن وصیّت وسفارش نمودهاند، در یک خصلت جمع نموده است و آن تقوا است.
خداوند میفرماید: ما وصیّت کردیم آنانی را که قبل از شما به آنها کتاب نازل کردیم و شما را، که دارای تقوای الهی باشید.
تقوا کانون هر عبادت صالح است و هر کس به درجات عالی رسیده و به مراتب نهایی دست یافته، به وسیله تقوا بوده است. و به سبب آن زندگی کرد هر کس که با خداوند دارای حیات پاک و انس دائم بود. خداوند میفرماید: به راستی که پرهیزکاران در جنات و نهرها در جایگاه صداقت در نزد مالک مقتدر هستند.
بنابر این آنان که در جستجوی رسیدن به مقامات ارزنده معنوی و مراتب بلند و نهایی هستند، آنان که میخواهند از زندگی و حیات پاک الهی و انس دائم با خداوند و اولیاء او بهرهمند باشند، باید دارای تقوا و پرهیزکاری باشند که گنجی بهتر از آن وجود ندارد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ التَّقْوی أَفْضَلُ کَنْزٍ.(102)
براستی که تقوا برترین گنج است.
برای دستیابی به ارزشهای معنوی این گنج را همیشه با خود داشته باشید و در پیدا و پنهان آن را محافظت کنید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
عَلَیْکُمْ بِتَقْوَیاللَّهِ فِی الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ.(103)
بر شما باد به تقوای الهی در نهان و آشکار.
برخلاف »شریک« عدهای دیگر از لقمه حرام پرهیز نموده و تقوا را در نهان و آشکار پیشه خود ساخته و در اثر آن به مقامات عالی معنوی راه یافتهاند.
جریانی که میآوریم، نمونهای از آنهاست.
یکی از تجّار ثروتمند تبریز دارای فرزند نمیشد. هر چه نزد پزشکان به معالجه پرداخت، نتیجه نگرفت. تا آن که به نجف اشرف رفت و مدتی در آنجا برای تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا له الفداء به عمل استجاره مشغول شد.
از گذشته تاکنون رسم بوده و هست که مردان پاک از اهل نجف و یا مسافرین، چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله میروند و در آنجا نماز و اعمال مسجد را انجام میدهند و بعد به مسجد کوفه رفته و شب را تا صبح در آنجا میمانند؛ تا در طول این مدت و یا در آخرین شب خدمت امام زمانعلیه السلام مشرّف شوند. گرچه بسیاری از آنان، آن بزرگوار را در آن هنگام نمیشناسند و بعد متوجّه میشوند.
تا به حال افراد زیادی این برنامه را انجام داده و به مقصود خود نائل شدهاند.
تاجر تبریزی این عمل را چهل شب چهارشنبه انجام داد و در شب آخر در بین خواب و بیداری شخصی را مشاهده نمود که به او میفرماید: نزد محمّد علی جولایِ دزفولی روانه شو، به حاجت خود خواهی رسید و دیگر کسی را ندید.
او میگوید: نام دزفول را تا آن زمان نشنیده بودم. به نجف آمدم و از دزفول پرسش نمودم، به من آنجا را معرفی کردند. با نوکری که همراه داشتم به سوی آن شهر رفتم. چون وارد شهر شدم، به نوکرم گفتم: تو با وسائلی که داریم برو و من تو را بعد خواهم یافت.
او رفت. من از محمّد علی جولا جویا شدم، مردم او را نمیشناختند تا سرانجام به شخصی رسیدم که جولا را میشناخت. گفت: او بافنده است و از فقراء است و با وضع شما تناسبی ندارد. من آدرس او را گرفتم و به سوی مغازه او رفتم تا او را یافتم.
دیدم پیراهن و شلواری از کرباس پوشیده و در محلّی که تقریباً یک متر در دو متر بود، به بافندگی مشغول است. تا مرا دید گفت: حاج محمّد حسین حاجت شما روا شد. بر حیرتم افزوده شد. از او اجازه گرفتم و به مغازه او داخل شدم. هنگام غروب بود اذان گفت و به نماز مشغول شد. پس از اداء نماز به او گفتم: من غریبم و امشب میهمان شما هستم. او قبول نمود.
چون مقداری از شب گذشت، کاسهای چوبی در برابرم گذاشت. من با آن که به خوردن خوراکهای لذید عادت داشتم، با او مشغول خوردن شدم. بعد قطعه پوستی که داشت به من داد و گفت: تو میهمان ما هستی بر روی آن بخواب و خودش روی زمین خوابید.
نزدیک صبح از خواب برخاست و پس از وضو اذان گفت و به نماز صبح مشغول شد و پس از آن، تعقیب مختصری انجام داد. سپس به او گفتم: من که اینجا آمدم، دو مقصد داشتم یکی را بیان کردی و دیگری این است که میخواهم بدانم به خاطر چه عملی به این مقام رسیدی که امامعلیه السلام کار مرا به تو محوّل فرموده و از نام و ضمیرم اطلاع داری؟
گفت: این چه سئوالی است؟ حاجتی داشتی روا شد برو. به او گفتم: تا نفهمم نمیروم و چون مهمان شما هستم، به پاس احترام مهمان باید مرا خبر دهی. او آغاز به سخن کرد و گفت:
من در این مکان به کار مشغول بودم. در مقابل مغازه من فرد ستمکاری خانه داشت و سربازی از آنجا محافظت میکرد. روزی سرباز نزد من آمد و گفت: برای خود از کجا خوراک تهیه میکنی؟ به او گفتم: سالی یک خروار گندم میخرم و آرد میکنم و میپزم و زن و فرزندی هم ندارم.
او گفت: من در اینجا نگهبان هستم و دوست ندارم از اموال این ظالم استفاده کنم، قبول زحمت نموده، برای من نیز یک خروار جو خریداری کن و هر روز دو عدد نان به من بده. من حرف او را پذیرفتم و هر روز میآمد و دو عدد نان میبرد. تا آن که روزی نیامد از احوال او جویا شدم. گفتند: مریض است و در این مسجد خوابیده است. من به سراغ او رفتم، دیدم افتاده است. از حالش جویا شدم و خواستم برایش طبیب و دوا ببرم. گفت: احتیاجی نیست من امشب از دنیا میروم. چون نصف شب شد، افرادی در مغازه آمده و تو را آگاه میکنند، تو بیا و هر چه دستور دادند انجام بده و بقیه آردها هم مال خودت باشد.
خواستم شب را نزد او بمانم، اجازه نداد گفت: برو من نیز اطاعت کردم. نیمههای شب درب مغازه را زدند و فرمودند: محمد علی بیرون بیا. من از مغازه بیرون آمده و همراه آنها به مسجد رفتم. دیدم سرباز جان به جان آفرین تسلیم نموده. دو نفر نزدیک او بودند به من فرمودند: پیکر او را به سوی رودخانه ببر. او را کنار رودخانه بردم، آن دو نفر او را غسل دادند و کفن نمودند و نماز بر او خواندند. سپس او را آورده و در درب مسجد دفن کردند.
من به مغازه بازگشتم. پس از چند شب باز درب مغازه مرا کوبیدند. کسی گفت: بیرون بیا. من از مغازه بیرون رفتم. شخصی را حاضر دیدم. به من گفت: آقا تو را طلب نموده با من بیا. من اطاعت کردم و با او رفتم. با آن که شبهای آخر ماه بود، ولی صحرا مانند شبهای مهتاب روشن و زمینها سبز و خرّم بود، ولی ماه پیدا نبود. در فکر فرو رفتم و تعجّب میکردم؛ ناگاه به صحرای نور - نور: شهری بوده در شمال دزفول - رسیدم.
از دور شخصیتهای بزرگواری را دیدم که دور هم نشستهاند و یک نفر مقابل آنان ایستاده است و در میان آن جمع یک نفر از همه بالاتر و با جلالتتر بود، دیدن آنها هول و هراس عجیبی در من ایجاد کرد.
مردی که همراه من بود، گفت: قدری جلوتر بیا. جلوتر رفتم و توقف نمودم. آن نفری که ایستاده بود، فرمود: جلو بیا، قدری پیشتر رفتم. آن شخص که در میان آن جمعیّت از همه با جلالتتر بود، به یکی از آنان فرمود: منصب سرباز را به او بده و به من فرمود: به خاطر خدمتی که به شیعه ما نمودی، میخواهیم منصب سرباز را به تو بدهیم.
من گمان کردم میخواهند مرا به جای سرباز، نگهبان قرار دهند و من که مایل نبودم نگهبان باشم، گفتم: من کاسب و بافنده هستم مرا به سربازی و سرهنگی چکار؟!
آن بزرگوار تبسّمی نموده و فرمود: ما منصب او را میخواهیم به تو بدهیم. من باز حرف خود را تکرار کردم و گفتم: مرا به سربازی چکار؟
در این هنگام یکی از آنان گفت: منصب سرباز را به تو میدهیم و نمیخواهیم سرباز باشی. منصب او را به تو دادیم برو.
من برگشتم و در بازگشت، هوا را تاریک دیدم و از آن روشنی و سبزی و خرّمی در صحرا خبری نبود.
از آن شب به بعد دستورات آقا - یعنی حضرت صاحب الزمان ارواحناله الفداء - به من میرسد و از جمله دستورات آن حضرت، انجام گرفتن مقصد و حاجت تو بود.(104)
اینک سرانجامِ سرباز خود ساخته و پرهیزکاری را که از خوردن مال حرام پرهیز کرد، با سرانجام »شریک« قاضی دربار خلیفه عبّاسی که خود را به خوردن مال حرام آلوده ساخت، مقایسه کنید. آیا راه کدام یک از این دو بهتر است. حضور در خدمت امام زمانعلیه السلام یا خدمت به خلیفه عبّاسی!
این برنامه زندگی بزرگان دین است. مردان بزرگ تاریخ شیعه، همواره تقوا را در نظر داشته و با توجه به آن، زندگی خود را طبق وظیفه مذهبی برنامه ریزی نموده و نظم و سامان بخشیدهاند و به همین جهت به مقامات عالیه دست یافتهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
23-06-2018, 22:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
خلاصه راههای خروج از حجابهای ظلمانی
متوجه شدیم که انسان در سه وضعیّت می تواند قرارگیرد :
1 غفلت از مقصد;2 توجه ناقص (= عبودیت ناقص);3 توجه کامل (= عبودیّت کامل) .
1 غفلت از مقصد
همان توجه به تعلقات و فرعیّات و اصل انگاشتن آنهاست که باطل است و انسان را به جایی نمی رساند; زیرا جذبه حق در آن نیست .
همان گونه که تعلقات را در فصل پیش توضیح دادیم ، اکنون در این جا از آیات زیر نیز به عنوان شاهد کمک می گیریم :
(ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه)
خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهادهاست .
(یأرأیت من اتّخذ إلهه هواهُ أفأنت تَکُون علیه وکی أم تَحسبُ أَنَّ یأکثرهم یسمعُون أو یعقلون إن هم إلاّ کالأنعام بل هم أضَلّ سبی)
آیا آن کس که هوای [ نفس ] خود را معبود خویش گرفته است دیدی؟ آیا می توانی ضامن او باشی؟! یا گمان داری که بیشترشان می شنوند یا می اندیشند؟! آنان جز مانند ستوران نیستند ، بلکه گمراه ترند .
انسانی که ادراک حقیقی خود را از دست می دهد و به ادراکات وهمی و خیالی (= تعلقات) می پردازد ، مسلّماً از حیوانی که ادراک را می گیرد و تعلقاتی هم ندارد ، پستتر می شود و این زیان و تأسفی عجیب است .
(وضلَّ عنهُم ماکانوا یدعونَ مِن قبلُ وظنُّوا ما لَهُم مِن مَحیص)
و آنچه از پیش می خواندند ، از [ نظر ] آنان ناپدید می شود و می دانند که آنان را روی گریز نیست .
در نتیجه ، آن کسی که به غیر حق می پردازد ، به هیچ چیز نمی رسد; زیرا تمام
مظاهر این دنیا جلوه ای از اصل است و روزی می رود نزد اصل آن چیز و برای انسان که به فرع آن چیز در این دنیا توجه داشته است ، در جهان آخرت چیزی نمی ماند .
2 توجه ناقص (= عبودیت ناقص)
اوّلا ، انسان طعم حقیقت را به طور کامل نمی چشد .
ثانیاً ، انسان با درهم آمیختن حقیقت و غیر حقیقت سردرگم می شود و دچار یک دسته اشتباهاتی می گردد که حتی گاهی حق را رها می کند و باطل را می گیرد و گاهی باطل را حق می پندارد .
گاهی یک دسته کشف و شهوداتی برای او حاصل می شود که آنها را از طریق ریاضت کسب کرده است و در جهت حق نیستند و امر بر وی مشتبه گردیده است .
همین است که ملاّصدرا می گوید :
«اگر همه نقصها را برطرف نکردی ، انگار که هیچ کدام را برطرف نکرده ای و در سیر الی الله با نقص به جایی نمی رسی . »
3 عبودیت کامل
عبودیّت و تسلیم کامل ، انسان را در ارتباط با هدایت و قواعد و قوانین تکوینی قرار می دهد ، ضمن این که می دانیم خود عبادت یا هر عمل خوبی منشأ اثر مستقیم نیست ، بلکه از قوانین ربوبی خداست که به انسان کمک می کند تا به قواعد تکوینی دسترسی یابد .
پس ، هدایت به ظاهر تشریعی است ، اما در باطن و در حقیقت ، تکوینی است و خلاصه این که با تعبد و عبودیّت و تسلیم کامل ، نظام تکوین در خدمت انسان قرار می گیرد .
قرآن کریم در این باره می فرماید :
(فَأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطرالنّاس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدّین القیّم ولکن أکثر النّاس لایعلمون)
پس روی خود را گرایش تمام به حق ، به سوی این دین کن ، با همان سرشتی که خدا مردم را
بر آن سرشته است .
آفرینش خدای تغییرپذیر نیست .
این است همان دین پایدار ، ولی بیشتر مردم نمی دانند .
خلاصه بحث این که مدد الهی در تسلیم مطلق به خدا و قبول کامل شریعت است و اگر انسان دستورهای خدا را به گونه کامل انجام دهد و قاعده کمک خدا را هم تکوینی بداند ، به همه چیز می رسد و این را در ایمان کامل و یقین کامل به خوبی می یابد .
کسی که به یقین کامل برسد ، به اذن الله تکوین را در اختیار می گیرد و اگر نظام تکوین در خدمت انسان قرار گیرد ، حتی عیوب انسان را نیز برطرف می کند و راه را به انسان نشان می دهد .
(والّذین جَاهَدُوا فینا لَنهدینّهم سبلنا وإنّ الله لمع المحسنین)
و کسانی که در راه ما کوشیده اند ، به یقین راههای خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت ، خدا با نیکوکاران است .
سالک الی الله در صورتی که به عبودیّت و ایمان و یقین کامل برسد ، تحت ولایت حق می رسد (طبق آیاتی که اشاره شد) و از خطر شیطان و لغزشها در امان می ماند (هو محسن) و باب مکاشفات و عنایات الهی به روی او باز می شود و همه بحث خروج از حجابهای ظلمانی در این آیه خلاصه می شود که :
(وَأَنَّ هذا صراطی مستقیماً فاتّبعُوُه ولا تتّبعوا السُّبُلَ فَتَفَرّق بِکُم عن سبیله ذلکم وَصّکم به لَعَلَّکُم تَتَّقُون)
و [ بدانید ] این است راه راست من .
پس ، از آن پیروی کنید .
و از راهها [ ی دیگر ] که شما را از راه
وی پراکنده می سازد ، پیروی مکنید .
اینهاست که [ خدا ] شما را به آن سفارش کرده است ، باشد که به تقوا گرایید .
در عبودیّت کامل ، انسان شریعت را نه به عنوان رفع تکلیف ، بلکه به عنوان وسیله سلوک تکوینی می نگرد .
دین باید وسیله رسیدن به خدا شود ، نه رفع تکلیف ظاهری .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
24-06-2018, 22:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
پرهیز از مال حرام
شریک بن عبداللَّه یکی از این گونه افراد است. او در زمان مهدی عبّاسی قاضی کوفه بود. روزی قبل از قبول مقام قضاوت بر مهدی عباسی وارد شد. مهدی عباسی به او گفت: باید یکی از سه دستوری را که میدهم انتخاب کرده و انجام دهی: یا مقام قضاوت کوفه را بپذیری، یا فرزندان مرا تعلیم دهی، یا یک دفعه از طعام من بخوری. »شریک« به هیچ یک از سه دستوری که شنیده بود راضی نبود، ولی چون چاره نداشت فکری کرد و گفت: خوردن طعام برای من آسانتر از دو دستور دیگر است.
مهدی عباسی فرمان داد غذائی بسیار لذیذ برای او تهیّه کنند. چون طعام را آوردند و »شریک« از خوردن غذا فارغ شد، طبّاخ به مهدی عباسی گفت:
لیس یفلح الشیخ بعد هذه الأَکلة ابداً.
»شریک« بعد از این طعام، دیگر رستگار نخواهد شد.
»شریک« پس از خوردن آن غذا همنشینی با بنیالعباس را پذیرفت و نه تنها به آموزش کودکان آنان پرداخت؛ بلکه منصب قضاوت را نیز پذیرفت.(98)
آری آن گاه که سفرههای رنگین گسترده میشود و یا کرسی ریاست نهاده میشود، پرهیزکاران در بوته آزمایش قرار میگیرند و حقیقت و واقعیّت معنوی آنان روشن میشود.
تقوا انسان را به مقامات عالیه میرساند
اینک توجه شما را به روایتی بسیار مهم و جالب از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم جلب میکنیم تا از ارزشها و آثار عظیم تقوا و پرهیزکاری، علم و آگاهی بیشتری داشته باشید.
قالَ رَسوُلُ اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم: ... قَدْ أَجْمَعَ اللَّهُ تَعالی ما یَتَواصی بِهِ الْمُتَواصوُنَ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْآخِرینَ فی خَصْلَةٍ واحِدَةٍ وَ هِیَ التَّقْوی، قالَ اللَّهُ جَلَّ وَعَزَّ: »وَلَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ اوُتوُا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَإِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقوُا اللَّه «(99) وَفیهِ جِماعُ کُلِّ عِبادَةٍ صالِحَةٍ، بِهِ وَصَلَ مَنْ وَصَلَ إِلَی الدَّرَجاتِ الْعُلی، وَالرُّتْبَةِ الْقُصْوی، وَبِهِ عاشَ مَنْ عاشَ مَعَ اللَّهِ بِالْحَیاةِ الطَّیِّبَةِ وَالْاُنْسِ الدَّائِمِ، قالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: »إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ × فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر (101). (100)
خداوند بزرگ همه آنچه را که وصیّت کنندگان از اوّلین و آخرین به آن وصیّت وسفارش نمودهاند، در یک خصلت جمع نموده است و آن تقوا است.
خداوند میفرماید: ما وصیّت کردیم آنانی را که قبل از شما به آنها کتاب نازل کردیم و شما را، که دارای تقوای الهی باشید.
تقوا کانون هر عبادت صالح است و هر کس به درجات عالی رسیده و به مراتب نهایی دست یافته، به وسیله تقوا بوده است. و به سبب آن زندگی کرد هر کس که با خداوند دارای حیات پاک و انس دائم بود. خداوند میفرماید: به راستی که پرهیزکاران در جنات و نهرها در جایگاه صداقت در نزد مالک مقتدر هستند.
بنابر این آنان که در جستجوی رسیدن به مقامات ارزنده معنوی و مراتب بلند و نهایی هستند، آنان که میخواهند از زندگی و حیات پاک الهی و انس دائم با خداوند و اولیاء او بهرهمند باشند، باید دارای تقوا و پرهیزکاری باشند که گنجی بهتر از آن وجود ندارد. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ التَّقْوی أَفْضَلُ کَنْزٍ.(102)
براستی که تقوا برترین گنج است.
برای دستیابی به ارزشهای معنوی این گنج را همیشه با خود داشته باشید و در پیدا و پنهان آن را محافظت کنید. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
عَلَیْکُمْ بِتَقْوَیاللَّهِ فِی الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ.(103)
بر شما باد به تقوای الهی در نهان و آشکار.
برخلاف »شریک« عدهای دیگر از لقمه حرام پرهیز نموده و تقوا را در نهان و آشکار پیشه خود ساخته و در اثر آن به مقامات عالی معنوی راه یافتهاند.
جریانی که میآوریم، نمونهای از آنهاست.
یکی از تجّار ثروتمند تبریز دارای فرزند نمیشد. هر چه نزد پزشکان به معالجه پرداخت، نتیجه نگرفت. تا آن که به نجف اشرف رفت و مدتی در آنجا برای تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا له الفداء به عمل استجاره مشغول شد.
از گذشته تاکنون رسم بوده و هست که مردان پاک از اهل نجف و یا مسافرین، چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله میروند و در آنجا نماز و اعمال مسجد را انجام میدهند و بعد به مسجد کوفه رفته و شب را تا صبح در آنجا میمانند؛ تا در طول این مدت و یا در آخرین شب خدمت امام زمانعلیه السلام مشرّف شوند. گرچه بسیاری از آنان، آن بزرگوار را در آن هنگام نمیشناسند و بعد متوجّه میشوند.
تا به حال افراد زیادی این برنامه را انجام داده و به مقصود خود نائل شدهاند.
تاجر تبریزی این عمل را چهل شب چهارشنبه انجام داد و در شب آخر در بین خواب و بیداری شخصی را مشاهده نمود که به او میفرماید: نزد محمّد علی جولایِ دزفولی روانه شو، به حاجت خود خواهی رسید و دیگر کسی را ندید.
او میگوید: نام دزفول را تا آن زمان نشنیده بودم. به نجف آمدم و از دزفول پرسش نمودم، به من آنجا را معرفی کردند. با نوکری که همراه داشتم به سوی آن شهر رفتم. چون وارد شهر شدم، به نوکرم گفتم: تو با وسائلی که داریم برو و من تو را بعد خواهم یافت.
او رفت. من از محمّد علی جولا جویا شدم، مردم او را نمیشناختند تا سرانجام به شخصی رسیدم که جولا را میشناخت. گفت: او بافنده است و از فقراء است و با وضع شما تناسبی ندارد. من آدرس او را گرفتم و به سوی مغازه او رفتم تا او را یافتم.
دیدم پیراهن و شلواری از کرباس پوشیده و در محلّی که تقریباً یک متر در دو متر بود، به بافندگی مشغول است. تا مرا دید گفت: حاج محمّد حسین حاجت شما روا شد. بر حیرتم افزوده شد. از او اجازه گرفتم و به مغازه او داخل شدم. هنگام غروب بود اذان گفت و به نماز مشغول شد. پس از اداء نماز به او گفتم: من غریبم و امشب میهمان شما هستم. او قبول نمود.
چون مقداری از شب گذشت، کاسهای چوبی در برابرم گذاشت. من با آن که به خوردن خوراکهای لذید عادت داشتم، با او مشغول خوردن شدم. بعد قطعه پوستی که داشت به من داد و گفت: تو میهمان ما هستی بر روی آن بخواب و خودش روی زمین خوابید.
نزدیک صبح از خواب برخاست و پس از وضو اذان گفت و به نماز صبح مشغول شد و پس از آن، تعقیب مختصری انجام داد. سپس به او گفتم: من که اینجا آمدم، دو مقصد داشتم یکی را بیان کردی و دیگری این است که میخواهم بدانم به خاطر چه عملی به این مقام رسیدی که امامعلیه السلام کار مرا به تو محوّل فرموده و از نام و ضمیرم اطلاع داری؟
گفت: این چه سئوالی است؟ حاجتی داشتی روا شد برو. به او گفتم: تا نفهمم نمیروم و چون مهمان شما هستم، به پاس احترام مهمان باید مرا خبر دهی. او آغاز به سخن کرد و گفت:
من در این مکان به کار مشغول بودم. در مقابل مغازه من فرد ستمکاری خانه داشت و سربازی از آنجا محافظت میکرد. روزی سرباز نزد من آمد و گفت: برای خود از کجا خوراک تهیه میکنی؟ به او گفتم: سالی یک خروار گندم میخرم و آرد میکنم و میپزم و زن و فرزندی هم ندارم.
او گفت: من در اینجا نگهبان هستم و دوست ندارم از اموال این ظالم استفاده کنم، قبول زحمت نموده، برای من نیز یک خروار جو خریداری کن و هر روز دو عدد نان به من بده. من حرف او را پذیرفتم و هر روز میآمد و دو عدد نان میبرد. تا آن که روزی نیامد از احوال او جویا شدم. گفتند: مریض است و در این مسجد خوابیده است. من به سراغ او رفتم، دیدم افتاده است. از حالش جویا شدم و خواستم برایش طبیب و دوا ببرم. گفت: احتیاجی نیست من امشب از دنیا میروم. چون نصف شب شد، افرادی در مغازه آمده و تو را آگاه میکنند، تو بیا و هر چه دستور دادند انجام بده و بقیه آردها هم مال خودت باشد.
خواستم شب را نزد او بمانم، اجازه نداد گفت: برو من نیز اطاعت کردم. نیمههای شب درب مغازه را زدند و فرمودند: محمد علی بیرون بیا. من از مغازه بیرون آمده و همراه آنها به مسجد رفتم. دیدم سرباز جان به جان آفرین تسلیم نموده. دو نفر نزدیک او بودند به من فرمودند: پیکر او را به سوی رودخانه ببر. او را کنار رودخانه بردم، آن دو نفر او را غسل دادند و کفن نمودند و نماز بر او خواندند. سپس او را آورده و در درب مسجد دفن کردند.
من به مغازه بازگشتم. پس از چند شب باز درب مغازه مرا کوبیدند. کسی گفت: بیرون بیا. من از مغازه بیرون رفتم. شخصی را حاضر دیدم. به من گفت: آقا تو را طلب نموده با من بیا. من اطاعت کردم و با او رفتم. با آن که شبهای آخر ماه بود، ولی صحرا مانند شبهای مهتاب روشن و زمینها سبز و خرّم بود، ولی ماه پیدا نبود. در فکر فرو رفتم و تعجّب میکردم؛ ناگاه به صحرای نور - نور: شهری بوده در شمال دزفول - رسیدم.
از دور شخصیتهای بزرگواری را دیدم که دور هم نشستهاند و یک نفر مقابل آنان ایستاده است و در میان آن جمع یک نفر از همه بالاتر و با جلالتتر بود، دیدن آنها هول و هراس عجیبی در من ایجاد کرد.
مردی که همراه من بود، گفت: قدری جلوتر بیا. جلوتر رفتم و توقف نمودم. آن نفری که ایستاده بود، فرمود: جلو بیا، قدری پیشتر رفتم. آن شخص که در میان آن جمعیّت از همه با جلالتتر بود، به یکی از آنان فرمود: منصب سرباز را به او بده و به من فرمود: به خاطر خدمتی که به شیعه ما نمودی، میخواهیم منصب سرباز را به تو بدهیم.
من گمان کردم میخواهند مرا به جای سرباز، نگهبان قرار دهند و من که مایل نبودم نگهبان باشم، گفتم: من کاسب و بافنده هستم مرا به سربازی و سرهنگی چکار؟!
آن بزرگوار تبسّمی نموده و فرمود: ما منصب او را میخواهیم به تو بدهیم. من باز حرف خود را تکرار کردم و گفتم: مرا به سربازی چکار؟
در این هنگام یکی از آنان گفت: منصب سرباز را به تو میدهیم و نمیخواهیم سرباز باشی. منصب او را به تو دادیم برو.
من برگشتم و در بازگشت، هوا را تاریک دیدم و از آن روشنی و سبزی و خرّمی در صحرا خبری نبود.
از آن شب به بعد دستورات آقا - یعنی حضرت صاحب الزمان ارواحناله الفداء - به من میرسد و از جمله دستورات آن حضرت، انجام گرفتن مقصد و حاجت تو بود.(104)
اینک سرانجامِ سرباز خود ساخته و پرهیزکاری را که از خوردن مال حرام پرهیز کرد، با سرانجام »شریک« قاضی دربار خلیفه عبّاسی که خود را به خوردن مال حرام آلوده ساخت، مقایسه کنید. آیا راه کدام یک از این دو بهتر است. حضور در خدمت امام زمانعلیه السلام یا خدمت به خلیفه عبّاسی!
این برنامه زندگی بزرگان دین است. مردان بزرگ تاریخ شیعه، همواره تقوا را در نظر داشته و با توجه به آن، زندگی خود را طبق وظیفه مذهبی برنامه ریزی نموده و نظم و سامان بخشیدهاند و به همین جهت به مقامات عالیه دست یافتهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
25-06-2018, 18:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
اولیاء خدا به پرهیزکاری همّت میگمارند
باید توجّه داشته باشیم که اولیاء خدا نه تنها خود در حدّ اعلای تقوا و پرهیزکاری میباشند، بلکه علاوه بر آن که در صدد حفظ حالات روحی خود هستند، همّت و هدف آنان، ایجاد تقوا در جامعه و در میان اطرافیان خود نیز میباشد.
آنان با عمل و رفتار خود، به همنشینان و سایر افراد جامعه، درس تقوا و پرهیزکاری میآموزند و آرزوی قلبی آنان، وجود اجتماعی خود ساخته و پرهیزکار و دور از گناه و معصیت میباشد.
زیرا که ظهور انوار تابناک خاندان ولایت در میان جامعهای این گونه، تحقّقپذیر است. از این رو بر همه افراد لازم است که برای بدست آوردن تقوا و پرهیزکاری تلاش کنند و از هواها و خطورات نفسانی و شیطانی خود را رها سازند.
مردان بزرگ، مقام و سایر ارزشهای دنیوی را هدف خود قرار نمیدهند و مقصد خود را والاتر و ارزشمندتر از آن میدانند. بلکه اگر جاه و مقام و یا سایر منصبهای دنیوی به آنان روی آورد، از آنها به نفع هدف عالی خود که تقوا و پرهیزکاری است، استفاده میکنند. نه آن که پرهیزکاری خود را به خاطر جاه ومقام از دست بدهند.
از امام صادقعلیه السلام از معنای تقوا سئوال نمودند، آن حضرت فرمودند:
... أَنْ لایَفْقِدُکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَلایَراکَ حَیْثُ نَهاکَ.(105)
تقوا این است که خداوند تو را در هر موردی که امر به آن نموده است، مفقود نبیند و در هر موردی که تو را از آن باز داشته است، حاضر نبیند.
با این بیان، پذیرفتن منصبهایی که انسان آمادگی پذیرا شدن و سازماندهی آنها را ندارد، با تقوا و پرهیزکاری چگونه سازگار است؟!
استبدال بر اثر ترک تقوا
گاهی حالات روحی به خاطر پیش آمدِ برخی از مسائل، نابود شده و بالکلّ ریشه کن میشوند و گاهی نابود نمیشوند، ولی تبدیل به حالتی دیگر میگردند.
به عنوان توضیح میگوئیم: گاهی خداوند گناهان را میبخشد و اثر آنها از بین میرود و گاهی خداوند آنها را تبدیل به حسنه میکند. لذا به خداوند خطاب کرده و عرض میکنیم: »یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بِالْحَسَناتِ« در صورت اوّل گناهان بالکلّ نابود میشوند، نه این که تبدیل به حالت دیگر شده باشند و در صورت دوم گناهان تبدیل به حسنه میشوند.
تقوا نیز حالتی این چنین دارد. زیرا گاهی تقوا بر اثر گناه از بین می رود و گاهی به خاطر غلبه شهوت یا معصیت دیگر فاسد میشود نه آن که نابود شود، بلکه تبدیل به حالتی شیطانی میشود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
لایُفْسِدُ التَّقْوی إِلّا غَلَبَةُ الشَّهْوَةِ.(106)
تقوا را فاسد نمیکند، مگر غلبه یافتن شهوت.
جالب توجه این است که حضرت نفرمودهاند تقوا را از بین نمیبرد، مگر غلبه شهوت؛ بلکه فرمودهاند فاسد نمیکند تقوا را، مگر غلبه شهوت که منافاتی با تبدیل و تغییر ندارد. نکته قابل توجّه این است که تقوا یک نوع حالتی است که دارای جنبه روحی و معنوی است و در صورتی فاسد میشود که معنویّتی که در آن هست از بین برود.
در این هنگام شخص، حالت رحمانی خود را از دست داده و به یک نوع حالت روحیِ شیطانی تبدیل میشود! بنابر این با غلبه یافتن خوی شهوت رانی در فرد باتقوا، به خاطر فسادِ تقوا، در او یک حالت روحی شیطانی ایجاد میشود.
بنابراین، فرد باتقوایی که شهوت ریاست مثلاً بر او غلبه کرده است خطرناکتر است از یک شخص عادّی که به ریاست رسیده است.
تبدیل حالات رحمانی به حالات شیطانی و تبدیل حالات شیطانی به حالات رحمانی، از مسائل مسلّمی است که در گفتارهای آگاه کننده اهل بیتعلیهم السلام وجود دارد.
انسان بر اثر تلاشها، کوششها و اعمالی که انجام میدهد از نیروهایی روحی و معنوی برخوردار میشود. حالات روحی در او نفوذ میکند و در قلب و جان او رسوخ مینماید، به گونهای که حالات مادّی و کیفیّتهای طبیعی، در او تقلیل یافته و حالات روحی و معنوی بر او غلبه مییابند.
انسانی که دارای حالات روحی و معنوی شده، بر فرضی که برای او استبدال پیش آید، دیگر یک انسان معمولی و طبیعی نیست. بلکه در بسیاری از موارد حالات روحی او که رحمانی بوده است، به حالات روحیِ عکس آن، که شیطانی است تبدیل میشود.
همان گونه که بسیاری از گناهکاران که بر اثر انجام سالها معصیت و نافرمانی خدا، حالات شیطانی در آنان رسوخ نموده و با شیاطین و ارواح خبیثه دمساز شدهاند، بر اثر توبه و بازگشت بسوی خداوند، نه تنها تمام حالات شیطانی در آنان نابود میشود؛ بلکه حالات آنها تبدیل به حالات رحمانی میشود.
زیرا خداوند گاهی گناه گناهکارانی را که توبه کردهاند، میبخشاید و گاهی نه تنها گناه آنان را میبخشد، بلکه گناهان آنان را تبدیل به حسنات مینماید.
یکی از اسماء خداوند که برق امید را در دلهای گناهکار و عقب ماندگان از قافله معنویّت، روشن میسازد این است: »یا مُبَدِّلَ السَّیِّئاتِ بِالْحَسَنات« ای تبدیل کننده بدیها به خوبیها. و تبدیل سیّئات به حسنات در صورتی به کمال میرسد که آثار آن نیز تبدیل شود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
26-06-2018, 16:38
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
ثبات قدم در پرهیزکاری
انسان چگونه تقوا را از دست میدهد و چگونه میتوان به داشتن تقوای واقعی پی برد؟ آیا به صِرف خودداری از گناهان میتوان خود را متقی دانست؟ و یا تقوای واقعی را، در صورت قبولی در امتحانات سخت و سنگین باید پذیرفت؟ این سئوالی است که در بعضی از اذهان وجود دارد.
پاسخ این سئوال را حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گونه بیان فرمودهاند:
عِنْدَ حُضُورِ الشَّهَواتِ وَاللَّذَّاتِ یَتَبَیَّنُ وَرَعُ الْأَتْقِیاءِ.(107)
هنگامی که صحنههای شهوت انگیز و لذّت بخش پیش آید، ورع مردمان متّقی روشن میشود.
در آن هنگام آنان که تقوا را به راستی پیشه خود ساختهاند و به تظاهر و خودنمائی نپرداختهاند، قدرت و توانایی کنترل خود را دارند و میتوانند خواهش نفس را، با نیروی معنوی ویران و نابود سازند، و در صورتی که کنترل خود را از دست بدهند، روشن میشود که آنان در تقوا و پرهیزکاری ثبات و استقرار نداشتهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
27-06-2018, 19:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
ثبات قدم در پرهیزکاری
انسان چگونه تقوا را از دست میدهد و چگونه میتوان به داشتن تقوای واقعی پی برد؟ آیا به صِرف خودداری از گناهان میتوان خود را متقی دانست؟ و یا تقوای واقعی را، در صورت قبولی در امتحانات سخت و سنگین باید پذیرفت؟ این سئوالی است که در بعضی از اذهان وجود دارد.
پاسخ این سئوال را حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام این گونه بیان فرمودهاند:
عِنْدَ حُضُورِ الشَّهَواتِ وَاللَّذَّاتِ یَتَبَیَّنُ وَرَعُ الْأَتْقِیاءِ.(107)
هنگامی که صحنههای شهوت انگیز و لذّت بخش پیش آید، ورع مردمان متّقی روشن میشود.
در آن هنگام آنان که تقوا را به راستی پیشه خود ساختهاند و به تظاهر و خودنمائی نپرداختهاند، قدرت و توانایی کنترل خود را دارند و میتوانند خواهش نفس را، با نیروی معنوی ویران و نابود سازند، و در صورتی که کنترل خود را از دست بدهند، روشن میشود که آنان در تقوا و پرهیزکاری ثبات و استقرار نداشتهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
28-06-2018, 16:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
قلب، دستگاه بسیار اسرار آمیز و مهمّی است که خداوند آن را در وجود شما قرار داده است، تا به وسیله تقوا و پرهیزکاری، آن را اصلاح نموده و با گرفتن زنگار و تیرگیها، آن را بازسازی نموده و به راه اندازید.
تقوا، وسیلهای بسیار پرقدرت و نیرومند برای حمله و جنگ با دشمنان نامرئی است، آن را در خود پرتوان کنید و در ازدیاد آن بکوشید.
تقوا، همچون دژی محکم و استوار از نفوذ شیاطین که دشمنان دیرین و کینه توز شما هستند، جلوگیری نموده و شما را از خطر هجوم و حمله آنها آگاه نموده و محافظت مینماید.
به وسیله تقوا و پرهیزکاری، افکار و اندیشههای رحمانی و شیطانی را از یکدیگر تشخیص دهید. با داشتن تقوا، خود را به دست سرابِ زندگی گرفتار نکنید، تا از آب حیاتبخش سیراب شوید.
سعی کنید هوس رانیها و شهوتها بر شما غلبه نکنند و گرنه تقوا و پرهیزکاریِ خود را به تباهی میکشانید و بهاء و ارزش خود را از دست میدهید.
پیرایه فقر و پادشاهی تقوا است
سرمایه طاعت الهی تقوا است
از سختی روز محشر و زدوزخ
فرموده خدا، نجات خواهی تقوا است
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-06-2018, 19:39
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
5تلاش و کوشش
برای آن که از گوهر وجودِ خویش استفاده کنید و به اهداف بزرگ و ارزشمند نائل شوید، باید به کار و کوشش بپردازید و از فعالیّت و تلاش، کوتاهی نکنید.
مردان بزرگ و شخصیتهای ارزندهای که نام آنان صفحات تاریخ را روشن ساخته است، در راه هدفهای بلندِ خود، هیچ گاه از پای ننشستهاند و همواره برای رسیدن به مقاصد عالی خود تلاش و کوشش نمودهاند و در راه آن گام برداشتهاند.
شما نیز برای اهداف الهی و ارزشمند خود تلاش کنید؛ زیرا کار و کوشش برای رسیدن به اهداف مقدّس، بسیار لازم و پسندیده است و در آیات و روایات، دستورات مؤکّد و فراوان درباره آن وجود دارد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-06-2018, 19:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
در چه راهی تلاش کنیم؟
تلاش و کوشش عدهای از مردم در راه منافع دنیوی و اعتبارات خیالی است و از توجه به حقائق عالم هستی، کاملاً غافل هستند. آنان از کسب فضائل روحی و معنوی که همیشه جاودان خواهد ماند و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان است، غفلت میورزند. هدف آنان کسب و تجارتی پر درآمدتر و بدست آوردن سود بیشتر میباشد. و مقصد جدّی آنان در زندگی بدست آوردن ثروت بیشتر و یافتن بهره فراوانتر است.
بسیاری از مردم در برنامههای خود در ارتباط با هدفی که دارند، همه مسائل مربوطه را دقت و بررسی مینمایند، و پس از یقین به موفقیّت - اگر چه نسبی باشد - به انجام آن میپردازند. ولی در مسائل عبادی توجّهی به مسأله ارزش آن در نزد خداوند، ندارند و حال آن که پذیرفته شدن عمل در نزد پروردگار، عمل را باثمر میسازد. به همین جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
کُونُوا عَلی قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنایَةً مِنْکُمْ عَلَی الْعَمَلِ.(108)
برای پذیرفته شدن عمل، بیشتر عنایت و توجه داشته باشید تا به خود عمل.
در درگاه خداوند پذیرفته شدن عمل، ملاک ارزش و قیمت است نه اصل عمل. اگر کاری را خداوند نپذیرفت، هیچ گونه ارزشی ندارد.
بنابر این باید در راهی تلاش کنیم که مورد رضایت خداوند است، و در فکر پذیرفته شدن آن هم باشیم!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-06-2018, 19:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نفس خود را برای کار و کوشش آماده کنید
کار و کوشش همیشه باید با میل واقعی انجام شود. زیرا اگر با اکراه نفسانی همراه باشد، گاهی اثرات منفی به بار میآورد و زیان آن از سودش بیشتر میشود.
. . .
بنابر این تلاش و کوشش در برنامههای سنگین، برای آن دسته از مردم مفید است که از نظر نفسانی میل و آمادگی برای انجام آن را دارند و افرادی که این گونه نیستند، باید تلاش نمایند تا آمادگی نفسانی را در خود ایجاد نمایند.
پس نباید از تلاش و کوشش در کارهای نیک، به دلیل آن که مطابق میل ما نیست، دست برداریم. بلکه باید به مخالفت با هواها و امیال نفسانی پرداخته، تا حدّی که نفس را همراه با عقل و وجدان نموده و او را مایل به انجام امور خیر بنمائیم.
آنان که در تلاش و کوششهایی که انجام میدهند، نفس را تابعِ عقل و وجدانِ خود مینمایند، و با کمال میل و علاقه دست به برنامههای سنگین میزنند، نتایج بسیار ارزندهای را بدست میآورند.
از این رو، بزرگان و شخصیتهای نامی دین، برای رسیدن به اهداف عالیه، ومقاصد بزرگ به تلاش و کوششهای فراوان دست زده ونفسِ خود را تابعِ عقل خود نموده و بر همین اساس توانستهاند به درجات عالی علم و عمل نائل شوند.
آنان با الهام از فرمایشات و راهنمائیهای اهل بیتعلیهم السلام دست به مجاهدتهای پیگیر زده و با زحمتهای طاقت فرسائی که متحمّل شدهاند، به مقامات عالی علمی و معنوی دست یافتهاند.
آنان همچون کوه، در برابر طوفانهای ویرانگر ایستاده و هیچ گاه از پای ننشستهاند و همچنان به کوشش و تلاش پرداختهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-06-2018, 19:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مرحوم ملّا مهدی نراقی چگونه خود رابرای فعالیّت آماده ساخت؟
زندگی مرحوم ملّا مهدی نراقی را که از بزرگان علمای شیعه است، مورد دقت قرار دهید.
آن بزرگوار آن چنان به درس و بحث علاقه داشت که نامههایی که از وطنش برای او میآمد، مطالعه نمیکرد. از این جهت که شاید در نامه چیزی باشد که حواس او را پریشان کند و به درس و بحث او لطمه وارد سازد. تا آن که پدر وی را کشتند، خبر قتل او را در نامهای نوشتند و برای او فرستادند. نامه به دست او رسید، ولی نامه را نخواند و از مضمون آن آگاه نشد و همچنان به درس و بحث خود مشغول بود.
چون بستگان وی از آمدن او ناامید شدند، به استاد او نامهای نوشتند که قتل پدر نراقی را به او خبر دهد، و او را به قریه »نراق« بفرستد. ملّا مهدی نراقی چون به درس رفت، استاد را غمگین یافت. پرسید: چرا امروز ناراحت هستید؟ و چرا درس را شروع نمیفرمائید؟ استاد گفت: باید به »نراق« بروی؛ زیرا پدرت مریض و مجروح شده است.
مرحوم نراقی گفت: خداوند او را حفظ فرماید، شما درس را شروع فرمائید. آن گاه استادِ وی به قتل پدرش تصریح کرد و به او امر کرد باید به »نراق« بروی.
مرحوم ملّا مهدی نراقی به »نراق« رفت و فقط سه روز در آنجا ماند و سپس به نجف بازگشت. او به این گونه نفس خود را برای تحصیل آماده نمود تا به مقامات بلند علم و عمل نائل گشت.(109)
کن وهم و هراس برون از دل خویش
یاور چه کنی؟ تو خویش شو یاور خویش
مرغان که به شاخهها نلغزند از باد
ز آنست که تکیهشان بود بر پر خویش
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-06-2018, 19:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
برای درک حقیقت باید کوشش کنید
برای رسیدن به حقیقت و یافتن حقّ، باید کوشش و فعالیّت نموده و سختیهای راه را تحمّل کنیم؛ زیرا بدون سعی و تلاش و تحمّل و صبر در برابر موانع و مشکلات، نمیتوانیم حقیقت را درک نمائیم.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
لایُدْرَکُ الْحَقُّ إِلّا بِالْجِدِّ وَالصَّبْرِ.(110)
حقیقت درک نمیشود، مگر با جدّیّت و صبر.
بنابر این برای درک حقیقت، نیاز به کوشش و جدّیت داریم؛ تا کار و فعالیّت ما اگر بر اساس موازینی که از طریق خاندان وحیعلیهم السلام صادر گردیده باشد، به آن پی ببریم.
بنابر این، اگر میخواهید از گوهر وجودِ خویش استفاده کنید و آنچه را که همگان قدرت درک آن را ندارند بیابید، باید در راه آن کوشش کنید.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در یکی از خطبههای خود چنین میفرمایند:
اَلْعَمَلُ، اَلْعَمَلُ، ثُمَّ النَّهایَةُ، النَّهایَةُ.(111)
کار! کار! آن گاه نهایت! نهایت!
آن کس که گامی برنداشته یا قدم را در غیر راه گذارده، چگونه میتواند حقیقت را دریابد و به پایان راه و انتهای مقصد برسد؟!
هرکه چون سایه گشت خانهنشین
تابش ماه و خور کجا یابد؟
وآن که پهلو تهی کند از کار
سره سیم و زر کجا یابد؟
گر هنرمند گوشه گیر بود
کام دل از هنر کجا یابد؟
وآنکه در بحر، غوطه مینخورد
سلک درّ و گهر کجا یابد؟
بنابر این کوشش کنید و دل به دریا بزنید. زیرا که کشتی نجات در دریا است. یقین داشته باشید آن کس که در دریای محبّتِ ناخدایِ کشتیِ نجات شناور است، در گرداب بلا، غرق نخواهد شد.
جریانی که میآوریم یکی از این موارد است.
مرحوم میرزا ابوالحسن طالقانی که از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی است، نقل کرده است: من با تنی چند از دوستان از زیارت کربلا به سوی سامراء بر میگشتیم؛ در قریه »دجیل« هنگام ظهر توقّف کردیم تا نهار خورده و قدری استراحت کنیم و عصر حرکت نمائیم.
در آنجا به یکی از طلاب سامراء که همراه طلبه دیگری بود، برخورد کردیم. آنها در پی خرید خوراک برای نهار بودند. در این هنگام دیدم فردی که با طلبه سامرائی همراه است، چیزی میخواند. خوب گوش دادم متوجه شدم توراة است که او به زبان عبری میخواند. تعجب کردم. از طلبهای که ساکن سامراء بود پرسیدم: این شیخ کیست؟ و زبان عبری را چگونه آموخته است؟
او گفت: این شخص تازه مسلمان شده و قبلاً یهودی بوده است. گفتم: بسیار خوب؛ حتماً جریانی دارد، آن را باید بگوئید.
طلبه تازه مسلمان گفت: قضیّه من طولانی است وقتی که به سوی سامراء حرکت کردیم، در بین راه آن را بطور تفصیل میگویم.
هنگام عصر فرا رسید و ما به سوی سامراء حرکت کردیم. من به او گفتم: اینک جریان خود را برایم تعریف کن. او گفت:
من از یهودیان »خیبر« که نزدیک مدینه است، بودم. در اطراف خیبر چند ده و قریه وجود دارد که از زمان پیغمبر اکرم تاکنون یهودیان در آنها زندگی میکنند. در یکی از این قریهها مکانی برای کتابخانه وجود دارد که در آن یک اطاق قدیمی هست. در میان آن اطاق، یک کتاب توراة بسیار قدیمی وجود دارد که روی پوست نوشته شده است. همیشه درب آن اطاق بسته و قفل است و از پیشینیان سفارش شده است که کسی حق گشودن اطاق و مطالعه توراة را ندارد. و مشهور است که هر کس به این توراة نگاه کند، مغزش عیب کرده و دیوانه میشود! خصوصاً جوانها نباید این کتاب را ببینند!
او سپس گفت: ما دو برادر بودیم که به این فکر افتادیم آن توراة قدیمی را زیارت کنیم. نزد کلیددار آن حجره مخصوص رفتیم و خواهش کردیم درب اطاق را باز نماید، ولی او به شدّت امتناع ورزید. به مقتضای »الإنسان حریص علی ما منع« اشتیاق بیشتری به مطالعه آن در ما ایجاد شد؛ ما پول قابل توجّهی به او دادیم تا مخفیانه ما را به اطاق قدیمی راه دهد.
در ساعتی که تعیین کرده بودیم، وارد اطاق شدیم و با کمال آرامی توراة قدیمی را که روی پوست نوشته شده، زیارت و مطالعه نمودیم، در میان آن، یک صفحه به طور مخصوص نوشته شده بود که جلب نظر میکرد. چون دقت نمودیم، دیدیم نوشته است: »پیغمبری در آخرالزمان در میان اعراب مبعوث میشود« و تمام خصوصیات و اوصاف او را با ذکر نام و نشان و نسب و حسب بیان نموده بود و نیز اوصیاء آن پیغمبر را دوازده نفر به اسم و رسم نوشته بود. من به برادرم گفتم: خوب است این یک صفحه را رونوشت کنیم و به جستجوی این پیغمبر بپردازیم. آن صفحه را نوشتیم و فریفته آن پیغمبر شدیم.
یگانه فکر ما و خیال ما، پیدا کردن این فرستاده خدا بود، ولی چون سرزمین ما از راه عبور و مرور مردم دور و با خارج تماس نداشتیم؛ مدتی گذشت و ما چیزی بدست نیاوردیم. تا آن که چند نفر از تجّار مسلمان از مدینه برای خرید و فروش به شهر ما وارد شدند. از نزدیک با یکی دو نفر آنها محرمانه پرسشهائی نمودیم. آنچه از احوالات و نشانیهای حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم بیان کردند، همه را مطابق با نوشته توراة دیدیم. کم کم به حقّانیت دین اسلام یقین نمودیم، ولی جرأت به اظهار آن نداشتیم، فقط یگانه راه امید ما، فرار از آن دیار بود.
من و برادرم در پیرامون فرار گفتگو کردیم. گفتیم: مدینه نزدیک است و ممکن است یهودیان ما را گرفتار کنند، بهتر است برای پیروی از اسلام به یکی دیگر از شهرهای مسلمان نشین فرار کنیم.
اسم موصل و بغداد را شنیده بودیم. پدرمان تازه مرده بود و برای اولاد خود وصی و وکیل تعیین کرده بود، نزد وکیل او رفتیم و دو مادیان با مقداری پول نقد از او گرفتیم. سوار شده و با سرعت به سوی عراق طی مسافت میکردیم. از موصل سراغ گرفتیم، راه را نشان دادند وارد شهر شدیم و شب را در کاروانسرا ماندیم.
چون صبح شد، چند نفر از اهل شهر نزد ما آمدند و گفتند: مادیانها را میفروشید؟ گفتیم: نه، هنوز وضع ما در این شهر معلوم نیست. چون مادیانها تحفه بودند، اصرار کردند که به آنها بفروشیم، و ما خواهش آنها را رد کردیم. سرانجام گفتند: اگر آنها را نفروشید به زور از شما میگیریم. ما مجبور شدیم مادیانها را فروختیم و گفتیم: این شهر جای ماندن نیست، برویم بغداد.
ولی از رفتن به بغداد هراسی در دل داشتیم؛ زیرا دائی ما که یهودی و از تجّار مهم بود، در بغداد بود؛ میترسیدیم خبر فرار ما به او رسیده باشد و ما را پیدا کند.
به هر حال وارد بغداد شدیم و در کاروانسرایی منزل کردیم، تا صبح فرا رسید. پیرمردی که صاحب کاروانسرا بود، وارد اطاق ما شد و از جریان ما سئوال کرد. جریان خود را به اختصار برایش تعریف کردیم، و گفتیم: از یهودیان خیبر هستیم و به آئین اسلام علاقهمند شدیم، ما را پیش عالم مسلمانان ببر؛ تا به آئین اسلام هدایت شویم.
تبسّم بر لبهای پیرمرد نقش بست و با شوق و شعف دست بر دیدگان خود گذاشت و گفت: چشم، برویم منزل قاضی بغداد. با او به دیدار قاضی بغداد رفتیم، و پس از تعارف معمولی جریان خود را برای او بیان کردیم و از او خواستیم ما را با احکام اسلام آشنا نماید.
او گفت: بسیار خوب، آن گاه شمّهای از توحید و گوشهای از ادلّه اثبات صانع را بیان نمود، سپس از رسالت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم و شرح حال خلفاء و اصحاب آن حضرت سخن به میان آورد.
او گفت: بعد از پیغمبر، عبداللَّه بن ابی قحافه خلیفه آن حضرت است. من گفتم: عبداللَّه کیست؟ این نام، مطابق با آنچه من در توراة خواندهام و از روی آن نوشتهام نیست!
قاضی بغداد گفت: او کسی است که دخترش همسر پیغمبر است، گفتیم: چنین نیست؛ زیرا در توراة خواندهایم که جانشین پیغمبر کسی است که دختر پیغمبر همسر اوست. تا این سخن را گفتم؛ رنگ رخسار قاضی بغداد تغییر کرد، و با خشم و غضب برخواست و گفت: این رافضی را بیرون کنید. من و برادرم را زدند و از منزل او بیرون کردند. ما به کاروانسرا برگشتیم. صاحب منزل هم از این جریان دلگیر شد و به ما کم اعتنائی کرد.
از این ملاقات و گفتگوی با قاضی، و رفتار اخیر او حیران و سرگردان شدیم. به علاوه نمیدانستیم کلمه رافضی چیست؟ و به چه کسی خطاب میکنند و چرا قاضی ما را به این نام نامید و از مجلس بیرون راند؟
این گفتگوها بین من و برادرم تا نیمههای شب طول کشید. چند ساعتی با حالتی مهموم خوابیدیم. بامداد صاحب کاروانسرا را صدا کردیم، گفتیم: ما را از این واقعه و ابهام نجات بده، شاید ما درست مطلب را نفهمیدیم و یا قاضی سخن ما را نفهمید. او گفت: اگر شما واقعاً و از روی حقیقت طالب و خواستار دین اسلام هستید؛ هر چه قاضی میگوید قبول کنید.
گفتم: این چه سئوالی است؟ ما برای اسلام از خویشان و مال و خانه دست کشیدیم و هیچ غرض و مرضی نداریم. گفت: بیائید برای مرتبه دوم شما را نزد قاضی ببرم، ولی مبادا خلاف رأی او حرفی بزنید. باز به منزل قاضی رفتیم. رفیقمان گفت: آنچه را شما بگوئید، اینها قبول میکنند.
قاضی شروع به صحبت کرد و به نصیحت و موعظه پرداخت. من گفتم: ما دو برادر از همان دهکده خودمان مسلمان شدیم و از دیارِ دور خود به اینجا آمدیم؛ تا به احکام اسلام آشنا شویم و هیچ گونه غرضی نداریم و اگر اذن دهید ما چند سئوالی داریم؟ قاضی گفت: بفرمائید، هر چه میخواهید بپرسید.
گفتم: ما توراة صحیح قدیمی را خواندیم و این مطلب را که میخواهیم بگوئیم از آن رونوشت کردیم. تمام صفات و نام و نشان پیغمبر آخرالزمان و خلفاء و جانشینان آن حضرت را یادداشت کردهایم و همراه داریم، ولی نام عبداللَّه بن ابی قحافه در آنها نیست. قاضی گفت: پس نام چه اشخاصی در آن توراة نوشته است؟
گفتم: خلیفه اوّل داماد پیغمبر و نیز پسر عموی اوست. هنوز حرفم تمام نشده بود که طبل بدبختی ما را زدند، و قاضی از شنیدن این کلام از جای خود برجست و تا توانست با کفش خود بر سر و صورت من کوبید. من به زحمت از دست او فرار کردم. برادرم در همان دقیقه اوّل فرار کرده بود.
در کوچههای بغداد راه را گم کردم. با سر و صورت خونین نمیدانستم کجا میروم. ساعتی راه رفتم تا به کنار نهر دجله رسیدم. اندکی ایستادم، دیدم پاهایم قوّت ایستادن ندارد نشستم و بر گرفتاری و غربت و گرسنگی از طرفی، و ترس و تنهائی از طرف دیگر، گریه میکردم و تأسف میخوردم.
ناگهان جوانی که عمامه سفید بر سر و دو کوزه خالی در دست داشت و میخواست از نهر، آب بردارد؛ نزدیک من، لب آب نشست. چون وضع مرا دید، پرسید: تو را چه میشود؟ گفتم: غریب هستم و مبتلا گشتم. فرمود: قصه خود را بگو. گفتم: از یهود خیبر بودم اسلام آوردم و با برادرم با هزار زحمت و مشقت به اینجا آمدم؛ میخواستم احکام اسلام را بیاموزم مرا چنین جزائی دادهاند. سپس اشاره به خونهای سر و صورتم نمودم.
فرمود: از تو میپرسم: یهود چند فرقه هستند؟ گفتم: فرقههای بسیار. فرمود: هفتاد ویک فرقه شدند، آیا همه برحق هستند؟ گفتم: نه. فرمود: نصاری چند فرقه شدند؟ گفتم: فرقههای گوناگون میباشند. فرمود: هفتاد و دو فرقهاند، آیا همه بر حق میباشند؟ گفتم: نه. فرمود: ملت اسلام نیز گروههای مختلف هستند. هفتاد و سه فرقه شدهاند، ولی فقط یک فرقه بر حق میباشند. گفتم: من در جستجوی همین فرقه هستم، چکار باید بکنم؟
فرمود: از این طرف برو کاظمین و اشاره فرمود به جانب غربی، سپس فرمود: برو خدمت شیخ محمّد حسن آل یاسین، حاجت تو بر آورده خواهد شد. حرکت کردم و در همان میان جوان هم از نظرم غائب شد. هر چه این طرف و آن طرف نگاه کردم، ابداً اثری از او ندیدم. تعجّب من زیادتر شد. با خود گفتم: این جوان کی بود و چه شد؟ زیرا در ضمن صحبت و حکایت حال خویش و این که در توراة اوصاف پیغمبر و خلفاء آن سرور را دیدم و نوشتم، میفرمود: میخواهی من برای تو بخوانم؟ عرض کردم: بفرمائید. شروع به خواندن فرمود به طوری که در دل خویشتن گمان کردم آن توراة خطی را که در خیبر دیدم، گویا همین بزرگوار نوشته است. چون از نظرم غائب شد، دانستم این شخص الهی بوده و از مردم عادی نبوده، لذا یقین به هدایت کردم.
سپس قوّتی در خودم یافتم و به جستجوی برادرم کوشش کردم تا او را پیدا نمودم، و برای این که نام کاظمین و شیخ محمّد حسن آل یاسین را فراموش نکنم، مکرر بر زبان میراندم. برادرم پرسید: این چه دعائیست که میخوانی؟ گفتم: دعا نیست و جریان را برای او گفتم. او هم خوشحال شد.
پس از سئوال و پرسش به کاظمین رسیدیم و به منزل شیخ وارد شدیم. قصه را از اول تا پایان برای او بیان نمودم. شیخ برخاست ایستاد و به شدّت گریه کرد و چشم مرا بوسید و گفت: با این چشم نظر به جمال حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نمودی؟...(112)
آنها مدتی میهمان مرحوم شیخ محمّد حسن آل یاسین بودند و با عقاید حیاتبخش شیعه آگاه شدند.
آری، آنان به خاطر میل و علاقهای که سراسر وجودشان را فرا گرفته بود، با تلاش و کوشش پیگیر و جستجوی حق و دست کشیدن از اقوام و وطن خویش، توانستند سعادت و خوشبختی را در آغوش گیرند و از عنایت پدرانه امام عصر ارواحنا فداه بهرهمند شوند.
اکنون نیز بسیاری از افراد به حقیقت تشیع پی برده، و از حقّانیت آن آگاهی یافتهاند، ولی بر اساس ترس و یا توجه به امور خیالی دیگر، نمیتوانند صادقانه در لوای پرچم تشیع قرار گرفته و به سوی مذهب فطری خویش باز گردند. جریانی را که آوردیم سرمشقی است برای این گونه افراد، آنان باید بدانند:
نابرده رنج گنج میّسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
اگر جویای واقعیت هستند، باید پذیرای هر گونه زحمت شده و مشکلات را تحمّل کنند. وبه امید فردا و آرزوی آینده ننشینند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
اِیّاکُمْ وَالْایکالُ بِالْمُنی فَإِنَّها مِنْ بَضائِعِ الْعَجْزَةِ.(113)
بپرهیزید از این که کار خود را بدست آرزو بسپارید؛ زیرا به آرزو نشستن و دست از کار کشیدن، سرمایه عجز و ناتوانی است.
هر که دانه نفشاند به زمستان در خاک
نا امیدی بود از دخل به تابستانش
بنابر این شیفتگان مکتب حیاتبخش اهل بیتعلیهم السلام باید در راه رسیدن به مقاصد خویش، گذشته از امید و آرزو، در مقام دست یافتن به آن باشند، و از تلاش و کوشش در راه رسیدن به آن دریغ نورزند. زیرا سعی و کوشش شعار عملی مردان بزرگ و نشانه اسلام راستین است.
با کار و کوشش اراده خود را ثابت و محکم کنید. سعی و تلاش شما نشان دهنده اراده و شخصیت شما است. کار کنید، کوشش کنید، تا بر اثر بیکاری دچار توهّمات و نفوذ شیاطین نشوید.
. . .
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
01-07-2018, 16:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
کار را آگاهانه شروع کنید
اوّلین مقام امامت و رهبری، حضرت علیعلیه السلام شرط »کار و فعالیّت« را علم و آگاهی در پیرامون آن میدانند و در گفتار خود که هدایتگر امّتها است، میفرمایند: انسانِ با بصیرت و دل آگاه، از ابتداء کار میداند که نتیجه آن به نفع اوست یا به زیان او تمام میشود. آن بزرگوار این حقیقت را این گونه بیان فرمودهاند:
فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ اَلْعامِلُ بِالْبَصَرِ، یَکُونُ مُبْتَدَءُ عَمَلِهِ أَنْ یَعْلَمَ اَعَمَلُهُ عَلَیْهِ اَمْ لَهُ.(114)
آنکس که با دل نگاه میکند و با بصیرت عمل مینماید! از ابتداء کارش میداند که این کار به زیان او یا به نفع اوست.
چه نیکو متاعی است کار آگهی
کزین نقد عالم مبادا تهی
ز عالم کسی سر برآرد بلند
که در کار عالم بود هوشمند
شرائط کار و موانع آن را در نظر بگیریم
باید برای رسیدن به نتیجه نهائی فعالیّت خود، اسباب و شرائط کار را آماده نموده و زمینه سازی لازم را انجام دهیم. آن گاه در راه رسیدن به هدف و نتیجه فعالیّتِ خود پافشاری کنیم. زیرا حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در ادامه گفتاری که آوردیم میفرمایند:
وَمَنْ لابَدَ الْاُمُورَ عَطِبَ.(115)
هر کس سختیها را تحمّل کند، بدون آن که اسباب کارها را فراهم کرده باشد، هلاک میشود.
گذشته از آن که برای انجام هر برنامه مفید، باید اسباب و شرائط آن را آماده کنیم؛ باید از موانع آن نیز آگاهی داشته باشیم، تا با برخورد به موانع از رسیدن به هدف باز نمانیم.
بنابر این برای نتیجه گرفتن از فعالیت و کار و کوشش، باید اموری را که اثر تلاش شما را نابود میکند و نتیجه فعالیّت شما را ویران میکند، از سر راه خود بردارید. و گرنه ممکن است یک اشتباه، همه کارها را نقش بر آب کند. بسیاری از افراد برای رسیدن به مقصود خود، دست به کارهای طاقت فرسا میزنند و ریاضتهای مهمّی را انجام میدهند؛ ولی از کار خود جز رنج و تعب نتیجه دیگری نمیگیرند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
رُبَّ ساعٍ فیما یَضُرُّهُ.(116)
چه بسا کسی در راهی تلاش میکند که به او ضرر میرساند.
برای آن که کاری که انجام میدهیم با نتیجه و پر ثمر باشد و برای آن که سختیهایی که در انجام برنامههای مشکل تحمل میکنیم بینتیجه نباشد؛ باید از آفاتِ کار، آگاهی داشته باشیم و موانع راه را بشناسیم.
اینک به ذکر دو نمونه از مواردی که برای عموم کارها و برنامههای ارزنده، مانع مهمّی به شمار میآیند میپردازیم:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
01-07-2018, 16:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
موانع کار و کوشش
1- اعتیاد و خوگرفتن به کارهای بیارزش
یکی از اموری که در برابر نتیجهگیری کارها و مؤثّر بودن فعالیّتها آفتِ بسیار مهمّی به شمار میآید و نقش تخریبی بسیار عظیمی را داراست، غلبه عادت به کارهای گذشته است، به این جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام آن را آفت ریاضتها و نابود کننده فعالیّتها میدانند و میفرمایند:
آفَةُ الرِّیاضَةِ غَلَبَةُ الْعادَةِ.(117)
آفتِ ریاضت، غلبه نمودن عادت است.
عادت به کارهای زشت یا بیارزش یک توطئه ننگین و مؤثر برای از بین بردن اثر کارها و کوششها است. همان گونه که میکربهای کشنده، سلامتی وصحت را از بدن انسان میگیرند، غلبه عادتهای زشت و ناپسند، اثر کارهای طولانی و برنامههای مهم را نابود میکند.
ما برای رسیدن به نتیجه و با ثمر بودن کار و کوشش، نه تنها باید فعالیّت کنیم، بلکه باید بر عادتهایی که نتیجه تلاش ما را خنثی میکند، غلبه کنیم.
به این جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
اَلْفَضیلَةُ غَلَبَةُ الْعادَة.(118)
فضیلت، غلبه نمودن بر عادت است.
بنابر این برای بدست آوردن فضیلتهای انسانی، نه تنها باید کار و کوشش کنیم؛ بلکه باید بر عادتهای زشت یا بیارزش غلبه کنیم. اگر به حوضی که آب آن آلوده و کثیف است، آب تمیز بریزید؛ به مجرّد وصل شدن آب تمیز، آب حوض عوض نمیشود؛ مگر آن که آن قدر ادامه یابد که بر آبهای آلوده غلبه نموده و آبهای آلوده از حوض خارج شوند؛ در این صورت آب حوض تمیز و زلال خواهد شد.
عادتهای زشت، همانند آبهای آلوده هستند که اعماق جان انسان را آلوده میسازند، در صورتی انسان به رستگاری و فضیلت میرسد که اعماق جان خود را از عادتهای زشت و ناپسند پاکسازی نماید و بر آنها غلبه نماید. امّا اگر عادتهای ناپسند غلبه داشته باشند، کارهای نیک همچون آبهای زلال است که در حوضی که سرشار از آبهای آلوده است ریخته شوند، سرشار بودن حوض از آبهای آلوده و اندک بودن آب زلال نه تنها آلودگی آب را برطرف نمیکند، بلکه آبهای زلال نیز آلوده میشوند. برای برطرف شدن آلودگی آب، آن قدر باید جریان آبِ زلال ادامه داشته باشد تا با مرور زمان، آبهای آلوده خارج شوند.
برای برطرف نمودن عادت ناپسند و یا بیارزش نیز، باید آن قدر کارهای پسندیده و خوب را انجام داده و ادامه دهیم تا عادتهای ناپسند را در خود ریشه کن سازیم، و گرنه از کارها و برنامههای پسندیده خود چندان نتیجهای نخواهیم گرفت.
بنابر این برای آن که از کار و فعّالیت خود نتیجه مثبت و عالی بگیریم، باید موانع آن را که معتاد بودن به کردارهای بیارزش و اشتباه یکی از مهمترین آنها است، برطرف سازیم. جوانان خیبری که جریان آنها را خواندید، از اعتیاد به وضع گذشته دست کشیدند و به این جهت در راه فضیلت گام نهادند و سعادتمند شدند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-07-2018, 16:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2- خستگی و بیحالی
مانع دیگر برای انجام کارها، خستگی و کسالت است. ما نباید به خاطر کسالت دست از کار برداریم؛ زیرا کسالت در بسیاری از موارد، کسالتِ کاذب است نه واقعی. در این گونه موارد باید با زیرکی آن را از میان برداریم، نه آن که از کار دست بکشیم و در صورتی که واقعاً بیحال و کسل هستیم، میتوانیم با تحوّل در کارها بیکار ننشینیم.
حضرت امیرالمؤمنین در وصیت خود به حضرت امام حسینعلیهما السلام میفرمایند:
بُنَیَّ اُوصیکَ... بِالْعَمَلِ فِی النّشاطِ وَالْکَسِلِ.(119)
ای فرزندم تو را وصیّت مینمایم ... به عمل در حال نشاط و بیحالی.
از این سفارش استفاده میکنیم؛ حتّی در صورتی که انسان از کاری خسته شد، نباید به دلیل خستگی و ملالت بیکار بنشیند؛ بلکه در آن حال باید به کاری دیگر بپردازد. چه بسا که با تحوّل در کارها و یکنواخت نبودن آنها، انسان از گرفتگی و ملالت رها شده و دوباره نشاط خود را در انجام کار و برنامه دیگر به دست آورد.
بنابر این به جای آن که به دلیل خستگی دست از کار بکشیم، میتوانیم با تنوّع و تحوّل در کار و یکسان و یکنواخت نبودن برنامه، هم به کار و فعالیّت خود ادامه دهیم و هم خستگی و ملالت را از خود دور کنیم.
پس با استفاده از فرمایش حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام نباید به بهانه خستگی، از کار و فعالیّت دست برداریم.
به رنج اندرست ای خردمند گنج
نیابد کسی گنج نابرده رنج
چو کاهل بود مردِ بُرنا به کار
از او سیر گردد دل روزگار
نکته جالب دیگری که از کلام آن حضرت استفاده میکنیم، این است که خستگی و ملالت از هر نوعی که باشد؛ چه از جهت ادامه یا سختی برنامه و چه از جهت عدم استقبال مردم، نباید بهانه برای ترک برنامه قرار گیرد. زیرا راه و برنامهای را که انتخاب کردهایم؛ اگر از نظر دین صحیح و پسندیده است، به خاطر حرف مردم نباید آن را رها کنیم و نا امید بنشینیم، بلکه باید رنگ آن را تغییر دهیم، وبه صورتی دیگر، برنامهای را که ارزنده و لازم تشخیص دادهایم، دنبال کنیم.
ببینید مرحوم محدّث نوری چگونه حرف مردم را نادیده گرفت و برای یافتن دو کتاب خطّی به تلاش ادامه داد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
03-07-2018, 15:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
تلاش و توسّل برای یافتن دو کتاب خطّی
عالم ربّانی مرحوم سید اسداللَّه اصفهانی میگوید: روزی با محدّث نوری به کربلا مشرّف میشدم، در میان راه محدّث نوری دو کتاب را نام برد و فرمود: من به این دو کتاب بسیار علاقهمندم و تاکنون هر چه جستجو کردهام، آن دو را بدست نیاوردهام؛ امّا در این سفر از حضرت سیدالشهداءعلیه السلام خواهم گرفت.
چند بار این گفته را تکرار کرد، تا وارد کربلا شدیم. به حرم مطهّر حضرت امام حسینعلیه السلام مشرّف شدیم، پس از زیارت از حرم بیرون آمدیم. نزدیک کفشداری زنی را دیدیم دو کتاب در دست گرفته است. محدّث نوری پرسید: این کتابها چیست؟ زن گفت: فروشی است. کتابها را نگاه کردیم، دیدیم همان دو کتابی است که محدّث نوری در جستجوی آن بود. محدّث نوری پرسید: چند میفروشی؟ زن گفت: بیست و دو قران. محدّث نوری به من فرمود: هر چه پول داری بده. آنچه من و ایشان داشتیم، شش قران بیشتر نبود، به زن دادیم.
با خود گفتم: ما اکنون وارد شدهایم، خوراک نخوردهایم همه پولمان همین بود آن را هم برای خرید کتاب صرف کرد. حال باقی پول کتاب را از کجا میآورد؟
پس به زن فرمود: با ما بیا. به بازار رفتیم. عبا و عمامه و قبای خود را فروخت! باز پول کم بود. کفشهای خود را هم فروخت! تا بیست و دو قران تکمیل شد آنها را به زن داد.
بر تن آن بزرگوار چیزی جز عرقچین و پیراهن و زیر جامه باقی نماند! گفتم: مولانا این چه حال است که بر خود آوردی؟ فرمود: سهل است ما درویش هستیم! به همان وضع آمدیم، وارد صحن شدیم. بعضی از دوستان را دیدار کردیم، رفتند لباس آوردند و ایشان پوشیدند.
مرحوم محدث نوری از بزرگان علماء شیعه و دارای جلالت فوقالعاده بوده است. او با توسّل و تلاش در راه بدست آوردن دو کتاب نایاب، حاضر است در کوچه و بازار بدون عبا و عمامه راه رود و آن را منافی با جاه و جلال و علم خود نبیند.(120)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
04-07-2018, 22:15
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
پُرکاری همراه با تدبیر و سازماندهی
تلاش، فعالیّت و پرکار بودن، از خصال مردان خودساخته و مؤمن است. آنان بر اثر ایمان و اعتقاد کاملی که به راه خود دارند، هیچ گاه از پای نمینشینند و همواره به کار و فعالیّت برای رسیدن به مقصود میپردازند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در کلامی که بیانگر این حقیقت است، میفرمایند:
اَلْمُؤْمِنُ قَلیلُ الزَّلَلِ کَثیرُ الْعَمَلِ.(121)
مؤمن لغزشی اندک دارد و دارای عمل فراوان میباشد.
با این که انسانِ با ایمان پرکار است، اشتباهات کمی را مرتکب میشود و لغرشهای اندک دامنگیر او میشود. این خود گواه بر این حقیقت است که شخصِ مؤمن از قدرت تدبیر و کاردانی برخوردار است.
در کلامی شیوا حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
اَلتَّدْبیرُ قَبْلَ الْفِعْلِ یُؤْمِنُ الْعِثارَ.(122)
تدبیر نمودن قبل از انجام کار، انسان را از لغزش، ایمن میکند.
و در روایت دیگر به انسانها هشدار میدهند و میفرمایند:
إیَّاکَ وَأَنْ تَعْمَلْ عَمَلاً بِغَیْرِ تَدْبیرٍ وَعِلْم.(123)
پرهیز کن از آن که کاری را بدون تدبیر و آگاهی انجام دهی.
و برای کارها و فعالیّتهای گروهی چنین میفرمایند:
اِجْعَلْ لِکُلِّ اِنْسانٍ مِنْ خَدَمِکَ عَمَلاً تَأْخُذُهُ بِهِ، فَإِنَّهُ اَحْری اَلّا یَتَواکَلُوا فی خِدْمَتِک.(124)
برای هر یک از خدمتگزاران خود کاری را تعیین کن و آن را از او بازخواست نما، زیرا که این گونه رفتار مناسبتر است برای این که آنان در خدمتگزاری تو، بر یکدیگر تکیه و توکّل ننمایند.
با توجّه به این فرمان روشن میشود که برای سازماندهی و تدبیر در کارهای گروهی، باید برای هر یک از افراد، وظیفهای را تعیین نمود و آن را از او بازخواست کنیم، تا هر یک به بهانه اعتماد بر دیگری از انجام کارها شانه خالی نکنند.
ولی انسان باید توجّه داشته باشد که در صورت توفیق به آن، نباید در او خودبینی ایجاد شده و کارهائی را که انجام میدهد، از قدرت و نیروی خود و به خاطر اراده و تصمیم شخص خود بداند. زیرا اراده و تصمیم در انسان به توفیق خداوند ایجاد میشود.
امام صادقعلیه السلام در ضمن فرمایشاتی میفرمایند:
فَاجْتَهِدُوا فی طاعةِاللَّهِ اِنْ سَرَّکُمْ اَنْ تَکُونُوا مُؤْمِنینَ حَقَّاً حَقّاً وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه.(125)
اگر دوست دارید که حقیقتاً از مؤمنان حقیقی باشید، در اطاعت خداوند کوشش کنید و قوّتی بر این کارها نیست مگر بوسیله خداوند.
انسان بر فرض که توفیق فراوان یافته و موفّق شود اعمال بسیار و کارهای سنگینی را انجام دهد، هیچ گاه نباید او را غرور و منیّت فرا گیرد و عباداتی را که انجام داده است، به خاطر نیرو و قوّت خود بداند. زیرا همان گونه که امام صادقعلیه السلام فرمودند: »لا قوّة إلاّ باللَّه« یعنی نیروئی برای انجام کارها نیست مگر بوسیله خداوند.
پس این لطف خداست که شامل حال مؤمنان حقیقی و اولیاء خدا میشود، و آنان توفیق انجام برنامههای پرزحمت عبادی را به آسانی انجام میدهند. نه آن که نیروی شخصی آنان، سبب قدرت آنها بر انجام عبادت شود.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک.(126)
آنچه از خوبیها به تو میرسد، از خداوند است و آنچه از گناه و بدی به تو اصابت میکند، از نفس تو است.
زیرا همان گونه که منشاء اصلی همه خوبیها خداوند است، انگیزه انجام همه بدیها نفس آدمی است که بوسیله حدیث نفس، و یا بر اثر وسوسههای شیطانی، انسان را به گمراهی میکشاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
05-07-2018, 17:17
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
تلاش و کوشش ، کانال وسیعی برای رسیدن به آرزوهای بلند و اهداف بزرگ و ارزنده است. برای به دست آوردن موفّقیت، نفس خود را همگام و تابع عقل و خرد خویش نموده و به تلاش و کوشش در انجام برنامههایی که شما را به سعادت میرسانند، بنمائید. کار خود را آگاهانه شروع کنید و با تدبیر و برنامه و سازمان دهی، آینده آن را ارزیابی نمائید.
زمینههای لازم و مقدّمات کار را فراهم کنید و موانع آن را از سر راه خود بردارید.
اگر تصمیم گرفتهاید همچون مردان بزرگ دارای آیندهای درخشان باشید، مطمئن باشید خو گرفتن و اعتیاد به زندگی گذشته، بزرگترین مانع برای پیشبرد اهداف شماست. باید عادتهای بیهوده گذشته را ریشهکن کنید، تا بتوانید اراده خود را هر چه بهتر به کار گیرید. کار کنید تا با خواست خداوند به آرزوهای نهایی خود نائل شوید.
چه کوشش نباشد تن زورمند
نیارد سر از آرزوها بلند
که اندر جهان سود بیرنج نیست
کسی را که کاهل بود گنج نیست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
07-07-2018, 17:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
6یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام
یاد خداوند دلهای افسرده را نشاط و آرامش میبخشد و آنها را جلا داده و از قساوت نجات میدهد؛ ولی غفلت و ترک یاد خدا و اهل بیتعلیهم السلام، قلب را تیره و تار میسازد و دل را در تحیّر و سردرگمیهای دائمی گرفتار مینماید.
خداوند به حضرت موسی وحی فرمود:
یا موُسی لاتَفْرَحْ بِکَثْرَةِ الْمالِ وَلاتَدَعْ ذِکْری عَلی کُلِّ حالٍ فَإِنَّ کَثْرَةَ الْمالِ تُنْسِی الذُّنوُبَ وَإِنَّ تَرْکَ ذِکْری یُقسِی الْقُلوُبَ.(127)
ای موسی به زیادی ثروت خشنود مشو و یاد مرا در هر حال رها مکن؛ زیرا که کثرت مال، گناهان را از یاد میبرد و ترک یاد من، قلبها را با قساوت میکند.
زیرا بر اثر ترک یاد خدا، شیطان بر انسان مسلّط میشود و آرامش خاطر و اطمینان را از او سلب میکند.
خداوند در قرآن مجید میفرماید:
»وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ «(128)
هر کس از یاد خداوند رخ بتابد، شیطانی را به سوی او بر میانگیزانیم که همنشین او باشد.
فراموش کردن گناهان، قساوت قلب و تسلّط شیطان و... از آثار ترکِ یاد خدا است. یاد خدا، انسان را از این گرفتاریهای روحی نجات میدهد و اطمینان و آرامش خاطر را برای او به ارمغان میآورد. به این نکته باید توجه داشته باشیم که یاد اهل بیتعلیهم السلام نیز یاد خداست و آثاری که ذکر خداوند دارد، با یاد اهل بیتعلیهم السلام نیز ایجاد میشود.
امام باقرعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ ذِکْرَنا مِنْ ذِکْرِاللَّه.(129)
بدرستی که یاد ما خاندان، از یاد خداوند به شمار میآید.
ما نه تنها باید به یاد آن بزرگواران باشیم، بلکه در گرفتاریها و شدائد به آنان پناه ببریم؛ زیرا اهل بیت رسالت، کشتی نجات امت و پناهگاه مردم بیپناه و ستمدیده هستند. خاندان وحی فریاد رس بیچارگانی هستند که دستخوش امواج خروشان دریای بیکرانِ بلا شدهاند. آنان نجاتبخش افرادی هستند که در گرداب وحشتناک گمراهی گرفتار شدهاند. ما باید آنان را نجات امت در گرفتاریها ونابسامانیها بدانیم.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره چنین میفرمایند:
أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاةِ.(130)
ای مردم امواج فتنهها را به کمک کشتیهای نجات، بشکافید )و از آنها رهایی یابید(.
آن بزرگوار در روایتی دیگر میفرمایند:
مَنْ رَکِبَ غَیْرَ سَفینَتِنا غَرِقَ.(131)
کسی که بر غیر سفینه ما سوار شود، غرق خواهد شد.
بنابراین انسان باید در همه گرفتاریها حتی در مسائل و مشکلات اعتقادی نیز از هدایتگران و هادیان راه، هدایت و راهنمایی بخواهد. در غیر این صورت گرفتار و گمراه خواهد شد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ یَطْلُبِ الْهِدایَةَ مِنْ غَیْرِ أَهْلِها یَضِلُّ.(132)
هر کس هدایت را از غیر اهلش بجوید، گمراه میشود.
سرانجام کار آنان که پیروی از فرومایگان، قبرکنان و الاغ فروشان اجتماع را پذیرفتند، چه خواهد بود؟...
در مشکلات و فتنهها، در طوفانهای ویرانگر و در هنگامی که امواج خطرناک بلا، هستی افراد را تهدید میکند؛ پناه بردن به غیر خدا وآل اللَّه، شما را به نیستی میکشاند. ولی تمسّک به اهل بیت رسالتعلیهم السلام و یاری خواستن از آن بزرگواران، شما را از گمراهی و هلاکت نجات داده و به ساحل میرساند.
اگر جذر ومدّ دریا همه قایقها را یکسان پائین و بالا میبرد؛ ولی تلاطم دریا نمیتواند همه کشتیها را به کام خود فرو برد. فتنهها و گرفتاریها نیز هر چه سهمگین و خطرناک باشند، نمیتوانند همه انسانها را به نابودی کشانند، زیرا کشتی نجات عدّهای را به ساحل میرساند.
ره ملک سعادت را تواند بیخطر رفتن
به دست خود زآئین ادب هر کس عصا دارد
در میان انسانها کسانی وجود دارند که نه تنها در برابر گرفتاریها وفتنههای آخرالزمان مقاومت میکنند، بلکه بر قدر و منزلت خویش میافزایند.
اگر دوست دارید از این گونه افراد باشید، در طوفانهای بلا و تلاطم امواج خروشان، به کشتی نجاتِ اهل بیتعلیهم السلام متمسّک شوید و با توسّل به مقام والای صاحبان ولایت الهیّه از گمراهی و تحیّر نجات یابید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
08-07-2018, 19:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
توسّل از نظر قرآن
بنابراین در گرفتاریها و مشکلات خود، باید به اهل بیتعلیهم السلام متوسّل شویم و از عنایات کریمانه این خاندان استفاده کنیم. حضرت امام رضاعلیه السلام میفرمایند:
إِذا نَزَلَتْ بِکُمْ شِدَّةً فَاسْتَعینوُا بِنا عَلیَ اللَّهِ، وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ: »وَللَّهِِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعوُهُ بِها «(133) قالَ: قالَ أَبوُعَبْدِاللَّهِعلیه السلام: نَحْنُ وَاللَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی اَلَّذی لایُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ اِلاَّ بِمَعْرِفَتِنا قالَ: فَادْعوُهُ بِها.(134)
هرگاه گرفتاری شدیدی بر شما وارد شد، به وسیله ما از خداوند کمک طلب کنید. این است معنای قول خداوند که میفرماید: برای خدا اسماء نیکوئی است، او را به آنها بخوانید.
آن گاه امام رضاعلیه السلام فرمودند که امام صادقعلیه السلام چنین فرمودند: به خدا سوگند ما نامهای نیکوی خداوند هستیم که از احدی عملی پذیرفته نمیشود مگر به وسیله معرفت ما، آن گاه امام صادقعلیه السلام فرمودند: خداوند را بوسیله آنها بخوانید.
بنابراین اهل بیتعلیهم السلام نامهای نیکوی خداوندند که در این روزگار حضرت بقیّةاللَّه ارواحنا فداه نمونه کامل آنان و مظهر عنایات خداوند به ما میباشند. ما باید تقوا و پرهیزکاری را پیشه سازیم و با توسّل به عنایات این بزرگواران تقرّب به خداوند را به دست آوریم.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
»یا أَیُّهَا الَّذینَ امَنوُا اِتَّقُوااللَّهَ وَابْتَغوُا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَجاهِدوُا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحوُنَ «(135)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی را پیشه سازید و برای رسیدن به مقام قرب او، وسیله آماده کنید و در راه او کوشش نمائید، شاید شما رستگار شوید.
ما با توسّل به اهل بیتعلیهم السلام از عالم غیب استمداد میطلبیم و عنایات آن بزرگواران را به سوی خود جلب میکنیم.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
09-07-2018, 18:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
توسّل در میان ادعیه و زیارات
نتائج بسیاری که مردم از توسّل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام دیدهاند، به حدّی است که قابل تردید نیست. همه دوستان خاندان وحی، یا مشکلات خود را بر اثر توسّل به آن بزرگواران حلّ کردهاند، یا شاهد و آگاه از برآورده شدن حاجت دیگران بودهاند. آن هم مشکلاتی که از نظر عقلِ محدود ما، امکان برطرف شدن آنها نبوده است.
به خاطر اهمیّتی که توسل به اهل بیتعلیهم السلام دارد؛ نه تنها در قرآن کریم و روایات گهربار خاندان وحی به آن امر فرمودهاند؛ بلکه در ضمن دعاها و زیارات، ما را به سوی توسل فرا خوانده و راهنمایی فرمودهاند. اکنون به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم:
1- در زیارت امام حسینعلیه السلام عرض میکنیم:
اَتَوَسَّلُ إِلی اللَّهِ بِکَ فی جَمیعِ حَوائِجی مِنْ أَمْرِ آخِرَتی وَدُنْیایَ وَبِکَ یَتَوَسَّلُ الْمُتَوَسِّلوُنَ إِلَی اللَّهِ فی حَوائِجِهِمْ.(136)
من در جمیع حاجتهایم، چه نیازهای اخروی و چه دنیوی، به وسیله شما متوسل به درگاه خداوند میشوم و همه آنانی که متوسل به دربار خداوند در حوائج خود هستند، بوسیله شما توسل میجویند.
توسل به امام حسینعلیه السلام، گریه و عزاداری برای آن حضرت بابی است مفتوح برای همه مردم؛ حتی آلودگان و گنهکاران. هر کس از رفتار و کردار خود شرمسار است، میتواند به سوی امام حسینعلیه السلام روی آورد که آن حضرت بخشنده همه گنهکارانند. یقین داشته باشید آن بزرگوار مظلوم از همه بیچارگان دستگیری میکنند.
2- در دعای روز عرفه میخوانید:
... اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیّکَ صلی الله علیه وآله وسلم وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَاَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الَّذینَ اِخْتَرْتَهُمْ لِسِرِّکَ وَاطَّلَعْتَهُمْ عَلی وَحْیِک.(137)
خداوندا به حقّ پیغمبرت حضرت محمدّصلی الله علیه وآله وسلم و آل پاک او سئوال می کنم از تو، و متوسّل به تو میشوم بوسیله امامانی که آنان را برای سرّ خود انتخاب کردی و آنان را به وحی خود آگاه ساختی ...
شیفتگان مکتب اهل بیتعلیهم السلام نه تنها وجود آن بزرگواران را وسیله و شفیع خود به درگاه خداوند متعال قرار میدهند و در توسّلات از توجّهات و عنایات اهل بیتعلیهم السلام بهره میبرند، بلکه به اسم آن بزرگواران نیز متوسل شده و نام شریف آنان را نیز وسیله تقرّب به خداوند میدانند.
در زیارت امام رضاعلیه السلام میخوانیم:
اَلسَّلامُ عَلی مَنْ أَسْمائُهُمْ وَسیلَةُالسَّائِلینَ وَهَیاکِلُهُمْ أَمانُالْمَخْلوُقینَ وَحُجَجُهُمْ اِبْطالُ شُبَهِ الْمُلْحِدین...(138)
سلام بر آنان که اسمائشان وسیله سئوال کنندگان است و پیکره آنان برای مخلوقین امان است و استدلال آنان باطل کننده شبهههای ملحدین است.
بنابر این نام آن بزرگواران منشأ تقرّب و وسیله قبولی و پذیرفته شدن در دربار پروردگار متعال میباشد. به این جهت دوستان این خاندان در مجالس خود که به یاد اهل بیتعلیهم السلام تشکیل میدهند، به ذکر نام آنان پرداخته و با تکرار آن، قلب خود را جلا میبخشند.
بزرگان ما نه تنها از نام آن بزرگواران بهره مند میشوند، بلکه به تربتِ درگاه آنان نیز تبرّک جسته و دردهای خود را مداوا میکنند.
مرحوم محدّث قمی مینویسد: مرحوم سید نعمةاللَّه جزائری در اوایل تحصیل بر اثر فقر و احتیاج قادر نبود برای مطالعه چراغ روشن کند؛ از این جهت از نور ماه استفاده میکرد. بر اثر کثرت مطالعه در مهتاب، چشمانش ضعیف شد. به خاطر نور چشم خود، تربت مقدسه امام حسینعلیه السلام وخاک حرمهای امامان عراق را به چشم خود میمالید و از برکت آنها نور چشمش زیاد میشد.
آن گاه مینویسد: من نیز هر گاه چشمم به خاطر زیاد نوشتن ضعف پیدا میکند، از خاک حرمهای ائمه اطهارعلیهم السلام استفاده میکنم و گاهی احادیث و اخبار اهل بیتعلیهم السلام را به چشمانم میمالم. بحمداللَّه چشمانم در نهایت روشنی است وامیدوارم انشاءاللَّه در دنیا و آخرت چشمم به برکات ایشان روشن باشد.(139)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
10-07-2018, 20:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
توسّل مایه قرب انسان به خداوند است
توسل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام انسان را در درگاه خداوندِ بزرگ، آبرومند میسازد و منشاء تقرب او در نزد پروردگار متعال میشود. به همین جهت در بعضی از ادعیه و مناجات، از خداوند درخواست میکنیم به خاطر توسّل به اهلبیتعلیهم السلام ما را در درگاه خود آبرومند نموده و از مقام قربِ خود بهرهمند فرماید.
در مناجات انجیلیّه امام سجادعلیه السلام آمده است:
اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرینَ وَاجْعَلْنی بِحُبِّهِمْ یَوْمَ الْعَرْضِ عَلَیْکَ نَبیهاً وَمِنَ الْأَنْجاسِ وَالْأَرَجاسِ نَزیهاً وَبِالتَّوَسُّلِ بِهِمْ إِلَیْکَ مُقَرَّباً وَجیهاً.(140)
خداوندا، درود و رحمت خود را بر محمّد وأهل بیت پاک او نازل فرما و مرا به خاطر محبّت آنان، در روز ورود بر تو، گرامی دار و از نجاستها و پلیدیها پاک گردان و با توسّل به آنان، در نزد خود مقرّب و آبرومند قرار ده.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
11-07-2018, 17:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
توسّل باعث مستجاب شدن دعاست
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
یاعَلیُّ مَنْ تَوَسَّلَ إِلَی اللَّهِ بِحُبِّکُمْ فَحَقٌّ عَلَی اللَّهِ أَنْ لایَرُدَّهُ، یا عَلیُّ مَنْ أَحَبَّکُمْ وَتَمَسَّکَ بِکُمْ، فَقَدْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی.(141)
یا علی هر کس به خداوند بوسیله محبّت شما خاندان توسل جوید، پس حقّ است بر خدا که او را ردّ نکند. یا علی هر کس شما را دوست داشته باشد و به شما خاندان متمسّک شود، به ریسمان محکم چنگ زده است.
مسائل اعتقادی در توسّل
کسی که متوسّل به خاندان وحی میشود، در حقیقت ناخودآگاه ایمان خود را به یک سری مسائل اعتقادی مهمّ اظهار و تقویت مینماید.
1- عقیده به حیات اهل بیتعلیهم السلام پس از رحلت و درگذشت آنان از جهان فانی. خداوند کریم میفرماید:
»وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقوُنَ «(142)
آنان را که در راه خدا کشته شدهاند، مرده نپندارید، بلکه آنان زنده هستند، در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
2- عقیده به علم و آگاهی معصومینعلیهم السلام و اعتقاد به این نکته که انسان در هر گوشه جهان که باشد، میتواند به این بزرگواران متوسّل شود و آنان از حاجت و خواسته همه با اطّلاع و آگاه هستند؛ زیرا توسّل به اهل بیتعلیهم السلام در صورتی متین است که معتقد باشیم از هر کجا که به آنان روی آوریم و آنان را بخوانیم، علم و آگاهی کامل نسبت به حاجت ما دارند.
3- عقیده به قدرت و ولایت معصومینعلیهم السلام از طرف خداوند. این حقیقت دیگری است که در ضمن توسّل، ایمان و اعتقاد باطنی خود را نسبت به آن ظاهر میکنیم؛ زیرا از نظر عقلی از کسی باید استمداد نمود که قدرت کمک و دستگیری داشته باشد و معنای توسّل ما به این بزرگواران، علم و اعتقاد ما به این حقیقت است و به آن افتخار میکنیم، همان گونه که موجودات آسمانی به آن افتخار میکنند.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
یا عَلیُّ یَتَفاخَروُنَ أَهْلُ السَّماءِ بِمَعْرِفَتِکَ وَیَتَوَسَّلوُنَ إِلی اللَّهِ بِمَعْرِفَتِکَ وَانْتِظارِ أَمْرِکَ.(143)
یا علی، موجودات آسمانی به معرفت تو افتخار مینمایند و به وسیله شناخت تو و انتظار امر تو، متوسّل به خداوند میشوند.
بنابراین، معرفت اهل آسمانها مایه افتخار و شناخت و انتظار ساکنین آسمانها، سبب توسّل آنان میباشد.
آری، حتی موجودات آسمانی در انتظار فرا رسیدن روزی هستند که ولایت مطلقه حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام سراسر جهان هستی را فرا میگیرد و با دست قدرتمند حضرت بقیةاللَّه ارواحنا فداه، نشانهای از جبت و طاغوت و قدرتهای شیطانی باقی نمیماند. در آن روز، غم به خانهای راه نخواهد یافت و انوار معارف اهل بیتعلیهم السلام بساط سرور و شادمانی را در سراسر جهان میگستراند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
12-07-2018, 18:14
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
چند نکته اساسی درباره توسّل
اشاره
آنان که دوست دارند با توسّل به أهل بیتعلیهم السلام، قدرتها و نیروهای غیبی را به سوی خود جذب کنند و توسّلاتشان همیشه مؤثّر و پرثمر باشد، باید به نکات بسیار مهم و ارزندهای که درباره توسّل و شرائط تأثیر آن وجود دارد، کاملاً توجّه داشته باشند و آن گاه که به توسّل میپردازند، آنها را رعایت کنند؛ تا علاوه بر آن که از ثواب و بهرههای معنوی در جهان آخرت برخوردار میشوند، در دنیا نیز به نتیجه برسند و حاجتی را که به خاطر آن متوسّل شدهاند، به دست آورند. و گرنه بدون توجّه به نکات و شرایطی که یادآوری مینمائیم؛ اگر چه به ثواب و اجر معنوی نائل میشوند، ولی ممکن است - جز بعضی از موارد - حاجتی را که در نظر گرفتهاند، روا نشود و آن گونه که دوست دارند به مقصود خود نرسند.
اینک به شرائطی که زمینه ساز تأثیر توسّل میباشند، توجّه کنید:
1- تطهیر قلب
پاکسازی درون و تطهیر قلب، از شرائط بسیار مهم برای توجّه به امور معنوی است. نه تنها در توسّل؛ بلکه در دعاها و مناجات نیز پاک بودن دل از آلودگیهای روحی، دارای نقش بسیار مهمّی است.
به همین دلیل دعا و توسّل اولیاء خدا و شخصیتهایی که در دربار خداوند دارای تقرّب هستند، دارای آثار شگفت میباشد و از آن نتیجههای عالی گرفته میشود. ولی توسّل افرادی که دارای کردار صحیح نیستند، این گونه نیست. از این جهت در مواردی که تعداد آنها کم نیست، میبینیم توسّل آنها، آن گونه تأثیری که باید داشته باشد، ندارد.
یکی از رازهای مهمّی که باعث میشود دعای افرادِ مستجاب الدعوة، مستجاب شود؛ پاکی درون و باطن آنها از آلودگیها است. پاک بودن نفس آنان، باعث میشود که هیچ گونه غرضهای شخصی در دعاها و توسّلات آنان وجود نداشته باشد.
اخلاق ناپسند و آلودگیهای روحی، روح و روان انسان را در بند میکشد و نمیگذارد روح انسان به پرواز درآید. ولی مردان خدا که سوختهاند و خود را ساختهاند، این زنجیرهای گران را از روح و روان خود دور نمودهاند. به همین خاطر هیچ گاه دعا و توسّل آنان بر اساس تظاهر، خودنمایی و سایر گناهانی که همچون زنجیری گران، تأثیر نَفَس انسان را میرباید، نیست. به این جهت آنان در توسّلاتی که دارند، موفّق هستند.
اگر شما نیز دوست دارید با توسّل به اهل بیتعلیهم السلام از قدرتهای نامرئی و نیروهای غیبی خداوند بهرهمند شوید و توسّلات شما پرثمر باشد، حتماً به این نکته بسیار مهمّ »تطهیر باطن« توجّه داشته باشید. با پاک ساختن باطن خویش از آلودگیها، موانع را از سر راه خویش بردارید. آن گاه به حبلاللَّه المتین چنگ زنید و در صراط مستقیم معنوی گامهای پرنتیجه بردارید. بنابر این از این نکته حیاتی وحسّاس غفلت نورزید و عمر گرانبهای خود را با آغشته بودن باطن به پایان نرسانید! اگر باطن خود را پاک کنید، کلید موفقیت در دست شماست و میتوانید در دعاها وتوسّلات از آن استفاده کنید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
13-07-2018, 19:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2- توجّه و تمرکز فکر در توسّل
تمرکز فکر، توجّه و دقّت کامل در انجام هر گونه عبادت، بر تأثیر آن میافزاید و آن را پرثمر مینماید. جریانی که ذکر میکنیم دلیل بر اهمیّت توجّه در دعا و توسّلات است:
شخصی از بزرگان با یکی از اولیاء خدا در ارتباط بود و گاه گاه مطالب نهان را از گذشته و آینده از او جویا میشد و صدق و راستی و درستی او برای ایشان ثابت و حتمی بود.
از او پرسیدم: ایشان چگونه به این مقام رسیده است و اسراری را که بیان کردید، چگونه متوجّه میشود؟
ایشان فرمود: این شخص قبلاً از شاگردان خودم بود و گاهی اذکاری را از من میگرفت و آنها را انجام میداد. اگرچه او ساعات زیادی را به انجام این اذکار نمیپرداخت، زیرا آنها اذکار و یا دعاهای طولانی نبودند؛ ولی خصیصهای در این شخص وجود داشت که به خاطر آن، این همه پیشرفت نمود و اینک او استاد من است . بطوری که گاهی من مجهولاتم را از او سئوال میکنم و او پاسخ صحیح آنها را برایم میآورد. حتّی در موارد متعددی بدون آن که من به او ابراز نمایم، پاسخ مطالبی را که لازم داشتم، برایم بیان نموده است.
سپس ایشان فرمودند: خصوصیتی که در ایشان وجود دارد، این است که هر دعا یا ذکری را که به او میگویم و او میخواند با توجّه کامل انجام میدهد. حالت توجّه و حالت حضور و دقّت او، او را به این مقامات عالیه رسانده است.
اینک به این کلام کوتاه؛ ولی باعظمت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام توجّه کنید و اهمیّت دقّت و توجه را دریابید. آن بزرگوار میفرمایند:
الدِّقَّةُ اِسْتِکانَةٌ.(144)
دقّت، فروتنی و تواضع است.
کسی که در برابر خداوند و اهل بیتعلیهم السلام فروتنی کند، خدا او را سربلند میسازد و اموری که به ظاهر غیر ممکن است، به دست او جاری میشود.
آری دقّت و توجّه، غیر ممکن را برای شما ممکن میسازد و شما را به مقامات ارزندهای که شاید آن را محال بدانید، میرساند. همان گونه که یک شخص عادی که به جریان او اشاره کردیم بر اثر توجّه در حال دعا و توسّل، به مقام ارتباط با عالم غیب رسیده بود.
به همین جهت حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند:
فَإِذا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجابَةِ.(145)
هر گاه دعا نمودی با حالت توجّه و اقبالِ قلبی دعا کن، آن گاه یقین به اجابت داشته باش.
توجّه و اقبال قلب در دعا و توسّل، آن چنان مؤثّر و پرثمر است که امام صادقعلیه السلام میفرمایند: پس از دارا بودن حالت توجّه، به اجابت آن یقین پیدا کن!
بنابر این پس از تطهیر باطن و پاکسازی درون، مسئله تمرکز فکر و توجّه حواسّ در دعاها، مناجات و توسّلات نقش بسیار مهمّی را داراست.
همان گونه که عبادتهای بدون توجّه، اثرات مهمّی ندارد؛ توسّلاتی که در آن توجّهی وجود ندارد نیز دارای اثر کلّی نیست و آن گونه که باید آدمی را به مقصد و حاجتی که دارد، نمیرساند.
توسّلی پرثمر و دارای اثرات کلّی است که در آن توجّه وجود داشته باشد؛ زیرا توسّل در صورتی که با توجّه باشد و از درون دلی پاک بجوشد، رمز ارتباط با خداوند و خاندان وحی است. بر اثر این گونه توسّل، راههای بسته شده گشوده میشوند و دربهای قفل شده، باز میشوند. و آن گاه که ارتباط با خدا و اهل بیتعلیهم السلام برقرار شد، هیچ گونه دعا و توسّلی بیپاسخ نمیماند.
بنابر این اگر میخواهید توسّل شما اثر فوری داشته باشد و دارای نتیجه عالی باشد، علاوه بر خودسازی سعی کنید در هنگام توسّل، توجّه شما به این سو و آن سو جلب نشود و با تمرکز و توجّه کامل دست به دامان خاندان وحی شوید و آنان را وسیله برآوردن حاجات خود بدانید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
نَحْنُ الْوَسیلَةُ إِلَی اللَّهِ.(146)
ما، وسیله به سوی خداوند هستیم.
آری اعتقاد هر انسانِ آگاه و روشن دل، این است که خاندان وحی پشتیبان و وسیله او به سوی خداوند هستند. در یکی از زیارات امام حسینعلیه السلام وارد شده:
بِکُمْ یا آلَ مُحَمَّدٍ أَتَوَّسَلُ، اَ لْاخِرُ مِنْکُمْ وَالْأَوَّلُ.(147)
ای آل محمّد، بوسیله شما من متوسّل میشوم؛ به اوّلین شما تا آخرینتان.
نه گاهگاه، بلکه برای رسیدن به همه حاجتها و مشکلات باید به این بزرگواران متوسل شویم.
در زیارت جامعه کبیره که حضرت امام هادی علیه السلام دریاهایی از نور را با بیانی کوتاه آوردهاند، میخوانیم:
وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ.(148)
کسی که خداوند را قصد نماید، به سوی شما متوجّه میشود.
با بیانات گذشته، روشن شد برای گرفتن حاجتها و برآورده شدن نیازها علاوه بر پاکی دل، توجّه و تمرکز اندیشه لازم است. بنابراین از راههای مهمّ تأثیر توسّل، »تطهیر باطن« و »توجّه فکر« است. با این بیان بنگرید که توسّل از چه عظمت والائی برخوردار است، وکسی که به توسّل دست میزند، باید دارای چه حالاتِ مهمّ روحی باشد؟
اگر افرادی مغرض همچون وهّابیان بیبها، ارزش و بهائی برای توسّل نمیبینند، پندار باطل آنان از کوتاهی فکر و عدم آگاهی خودشان سرچشمه میگیرد و گرنه کسی که میداند توسّل یعنی چه و توسّل بر چه اساسی بنیان گذاری شده است، چگونه میتواند به انکار بزرگترین و بهترین حالات روحی انسان بپردازد، و ناآگاهانه گنجینههای عظیم روحی را بیبها جلوه دهد؟
انسان متفکّر چگونه میتواند جذّابترین حالات روحی را به دلیل آن که خود آن را نیافته است، ردّ نماید؟!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
14-07-2018, 20:19
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2- توجّه و تمرکز فکر در توسّل
تمرکز فکر، توجّه و دقّت کامل در انجام هر گونه عبادت، بر تأثیر آن میافزاید و آن را پرثمر مینماید. جریانی که ذکر میکنیم دلیل بر اهمیّت توجّه در دعا و توسّلات است:
شخصی از بزرگان با یکی از اولیاء خدا در ارتباط بود و گاه گاه مطالب نهان را از گذشته و آینده از او جویا میشد و صدق و راستی و درستی او برای ایشان ثابت و حتمی بود.
از او پرسیدم: ایشان چگونه به این مقام رسیده است و اسراری را که بیان کردید، چگونه متوجّه میشود؟
ایشان فرمود: این شخص قبلاً از شاگردان خودم بود و گاهی اذکاری را از من میگرفت و آنها را انجام میداد. اگرچه او ساعات زیادی را به انجام این اذکار نمیپرداخت، زیرا آنها اذکار و یا دعاهای طولانی نبودند؛ ولی خصیصهای در این شخص وجود داشت که به خاطر آن، این همه پیشرفت نمود و اینک او استاد من است . بطوری که گاهی من مجهولاتم را از او سئوال میکنم و او پاسخ صحیح آنها را برایم میآورد. حتّی در موارد متعددی بدون آن که من به او ابراز نمایم، پاسخ مطالبی را که لازم داشتم، برایم بیان نموده است.
سپس ایشان فرمودند: خصوصیتی که در ایشان وجود دارد، این است که هر دعا یا ذکری را که به او میگویم و او میخواند با توجّه کامل انجام میدهد. حالت توجّه و حالت حضور و دقّت او، او را به این مقامات عالیه رسانده است.
اینک به این کلام کوتاه؛ ولی باعظمت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام توجّه کنید و اهمیّت دقّت و توجه را دریابید. آن بزرگوار میفرمایند:
الدِّقَّةُ اِسْتِکانَةٌ.(144)
دقّت، فروتنی و تواضع است.
کسی که در برابر خداوند و اهل بیتعلیهم السلام فروتنی کند، خدا او را سربلند میسازد و اموری که به ظاهر غیر ممکن است، به دست او جاری میشود.
آری دقّت و توجّه، غیر ممکن را برای شما ممکن میسازد و شما را به مقامات ارزندهای که شاید آن را محال بدانید، میرساند. همان گونه که یک شخص عادی که به جریان او اشاره کردیم بر اثر توجّه در حال دعا و توسّل، به مقام ارتباط با عالم غیب رسیده بود.
به همین جهت حضرت امام صادق علیه السلام میفرمایند:
فَإِذا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ ثُمَّ اسْتَیْقِنْ بِالْإِجابَةِ.(145)
هر گاه دعا نمودی با حالت توجّه و اقبالِ قلبی دعا کن، آن گاه یقین به اجابت داشته باش.
توجّه و اقبال قلب در دعا و توسّل، آن چنان مؤثّر و پرثمر است که امام صادقعلیه السلام میفرمایند: پس از دارا بودن حالت توجّه، به اجابت آن یقین پیدا کن!
بنابر این پس از تطهیر باطن و پاکسازی درون، مسئله تمرکز فکر و توجّه حواسّ در دعاها، مناجات و توسّلات نقش بسیار مهمّی را داراست.
همان گونه که عبادتهای بدون توجّه، اثرات مهمّی ندارد؛ توسّلاتی که در آن توجّهی وجود ندارد نیز دارای اثر کلّی نیست و آن گونه که باید آدمی را به مقصد و حاجتی که دارد، نمیرساند.
توسّلی پرثمر و دارای اثرات کلّی است که در آن توجّه وجود داشته باشد؛ زیرا توسّل در صورتی که با توجّه باشد و از درون دلی پاک بجوشد، رمز ارتباط با خداوند و خاندان وحی است. بر اثر این گونه توسّل، راههای بسته شده گشوده میشوند و دربهای قفل شده، باز میشوند. و آن گاه که ارتباط با خدا و اهل بیتعلیهم السلام برقرار شد، هیچ گونه دعا و توسّلی بیپاسخ نمیماند.
بنابر این اگر میخواهید توسّل شما اثر فوری داشته باشد و دارای نتیجه عالی باشد، علاوه بر خودسازی سعی کنید در هنگام توسّل، توجّه شما به این سو و آن سو جلب نشود و با تمرکز و توجّه کامل دست به دامان خاندان وحی شوید و آنان را وسیله برآوردن حاجات خود بدانید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
نَحْنُ الْوَسیلَةُ إِلَی اللَّهِ.(146)
ما، وسیله به سوی خداوند هستیم.
آری اعتقاد هر انسانِ آگاه و روشن دل، این است که خاندان وحی پشتیبان و وسیله او به سوی خداوند هستند. در یکی از زیارات امام حسینعلیه السلام وارد شده:
بِکُمْ یا آلَ مُحَمَّدٍ أَتَوَّسَلُ، اَ لْاخِرُ مِنْکُمْ وَالْأَوَّلُ.(147)
ای آل محمّد، بوسیله شما من متوسّل میشوم؛ به اوّلین شما تا آخرینتان.
نه گاهگاه، بلکه برای رسیدن به همه حاجتها و مشکلات باید به این بزرگواران متوسل شویم.
در زیارت جامعه کبیره که حضرت امام هادی علیه السلام دریاهایی از نور را با بیانی کوتاه آوردهاند، میخوانیم:
وَمَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ.(148)
کسی که خداوند را قصد نماید، به سوی شما متوجّه میشود.
با بیانات گذشته، روشن شد برای گرفتن حاجتها و برآورده شدن نیازها علاوه بر پاکی دل، توجّه و تمرکز اندیشه لازم است. بنابراین از راههای مهمّ تأثیر توسّل، »تطهیر باطن« و »توجّه فکر« است. با این بیان بنگرید که توسّل از چه عظمت والائی برخوردار است، وکسی که به توسّل دست میزند، باید دارای چه حالاتِ مهمّ روحی باشد؟
اگر افرادی مغرض همچون وهّابیان بیبها، ارزش و بهائی برای توسّل نمیبینند، پندار باطل آنان از کوتاهی فکر و عدم آگاهی خودشان سرچشمه میگیرد و گرنه کسی که میداند توسّل یعنی چه و توسّل بر چه اساسی بنیان گذاری شده است، چگونه میتواند به انکار بزرگترین و بهترین حالات روحی انسان بپردازد، و ناآگاهانه گنجینههای عظیم روحی را بیبها جلوه دهد؟
انسان متفکّر چگونه میتواند جذّابترین حالات روحی را به دلیل آن که خود آن را نیافته است، ردّ نماید؟!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
14-07-2018, 20:25
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نقش یقین در توسّلات
زدودن شک و ایجاد حالت یقین، از مسائلی است که بحث تطهیر قلب، شامل آن میشود؛ ولی به خاطر اهمیّتی که دارد، به توضیح آن میپردازیم و راه ازدیاد آن را بیان میکنیم:
اعتقاد و یقین به لطف و عنایت أهل بیتعلیهم السلام در توسّلات نقش بسیار عمدهای را داراست. اگر در توسّلات یقین به عنایت آن بزرگواران وجود داشته باشد، و قطع به عنایت و لطف آن بزرگواران داشته باشیم، نوعاً به مقصود میرسیم و حاجت خود را میگیریم.
اثر اعتقاد و یقین به لطف آن بزرگواران آن قدر زیاد است که در موارد زیادی افرادی که به حاجت خود دست مییابند، دارای تطهیر قلب - که قبلاً اهمیّت آن را ذکر کردیم - نیستند. ولی قطع و یقین آنان کمبود آن را جبران میکند و با آن که دارای قلبی پاک از گناه نیستند، قطع و یقین آنان به عنایات اهل بیتعلیهم السلام، باعث میشود به زودی به نتیجه توسّلات خود دست یابند.
در سال 1348 شمسی که چند ماه توفیق زیارت عتبات عالیات را داشتم، مکرّر در حرم حضرت اباالفضلعلیه السلام شاهد شفاگرفتن بیماران و روا شدن حاجت گرفتاران بودم.
گاهی از اوقات افرادی که مریض خود را به ضریح مقدّس آن حضرت دخیل میبستند؛ در کمتر از یک ساعت، حاجت خود را میگرفتند. و زنان عرب طبق رسم خودشان پس از گرفتن حاجت خود به هلهله میپرداختند و به سوی ضریح مطهّر و زوّار نقل میپاشیدند و شور و شعف فضای حرم مطهّر را فرا میگرفت. گاهی از اوقات برای آن که بیشتر اظهار تشکر نمایند، همراهِ نقل، »فلس« که پول رائج عراق است، میریختند.
اعتقاد و یقین آنان در آن حدّ بود که گاهی همراه با مریض، نقل و فلس را نیز با خود میآوردند و در لحظهای که مریضشان شفا مییافت، فوری به هلهله میپرداختند و به پاشیدن نقل و فلس مشغول میشدند و به شادی و اظهار تشکّر میپرداختند و میگفتند: »ابوفاضل نشکرک«.
روزی جوان دیوانهای را به حرم مطهّر آوردند و تا سه روز به ضریح، دخیل بسته و بستگانش اطراف او را گرفته بودند. این باعث تعجّب بود که چگونه در این مدّت طولانی آنها نتوانستهاند حاجت خود را بگیرند!
شفا نیافتن یک مریض به مدت سه روز مایه تعجّب بود، چون خلاف معمول بود؛ زیرا طبق متعارف کسانی که به آن حضرت متوسل میشدند، اعتقاد عجیبی داشتند و احتیاج به زمان طولانی و وقت زیاد نداشتند. آنان با یقین کامل اظهار میداشتند: »ابوفاضل باب الحوائج« و حضرت اباالفضلعلیه السلام حاجت آنان را میدادند؛ چون با یقین به لطف حضرت اباالفضلعلیه السلام به آن بزرگوار متوسّل میشدند.
مقصود از بیان این مطالب این است که در بسیاری از توسّلات، جهاتی دیگری وجود دارد که جایگزین تطهیر قلب میشود. در مواردی لطف اهل بیتعلیهم السلام و در مواردی دیگر، یقین و اعتقاد مردم، باعث عنایت آن بزرگواران میگردد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
15-07-2018, 20:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
معرفت بر یقین انسان میافزاید
راهِ یقین پیدا نمودن به قدرت اهل بیتعلیهم السلام، معرفت نسبت به مقام آن بزرگواران است. برای آن که یقین و اعتقاد به انجام گرفتن حاجت توسط آن بزرگواران داشته باشیم، باید بر معرفت خود نسبت به مقام آن بزرگواران بیفزاییم و آگاهیهای لازم و واجب را که داشتن آنها بر ما ضروری است، کسب کنیم.
مرحوم محدّث قمی که دارای معرفت به دربار اهل بیتعلیهم السلام بود، نمونهای از توسّلات خود را پس از بیان جریان جالبی از مرحوم علاّمه سیّد عبداللَّه شبّر ذکر میکند. اینک به گفتار ایشان توجّه کنید:
مرحوم سیّد عبداللَّه شبّر از علمای بزرگی است که بر اثر کثرت تألیفات در زمان خویش به مجلسیِ ثانی شهرت یافت. روزی علامه محقق، مرحوم شیخ اسداللَّه، صاحب کتاب مقابس الانوار به دیدار مرحوم سید عبداللَّه شبّر رفت و از کثرت تصنیفات مرحوم شبّر شگفت زده شد. زیرا نوشتههای خودش با فهم و دقت علمی زیادی که داشت، اندک بود.
سرّ کثرت تصنیفات مرحوم شبّر را از او پرسید. سیّد گفت: علّت آن که من توفیق به نگاشتن کتابهای زیاد پیدا نمودهام، توجه و عنایت حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام است. زیرا آن حضرت را در خواب دیدم که قلمی به من عنایت نمودند و فرمودند: بنویس. از آن وقت من موفّق به تألیف و نگارش شدم. پس هر چه را که من نوشتهام، از برکت آن قلم شریف است.
مرحوم محدث قمی پس از نقل جریان فوق، گفته است:
مطلب چنین است که سیّد فرموده؛ زیرا من نیز هر گاه متوسّل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام میشوم، توفیق عظیمی در خود مییابم و قلم به نوشتن جاری میشود و گاهی که توفیق توسّل ندارم، ماهها بر من میگذرد و حال آن که نتوانستهام جزوهای بنویسم. پس تمام آنچه نگاشتهام از برکات اهل بیت اطهار صلوات اللَّه علیهم اجمعین است.(149)
معرفت و شناخت آن بزرگوار، باعث شده است که ایشان با جزم و یقین به حقیقتی که آن را بیان نموده است، معتقد باشد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
16-07-2018, 18:40
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نقش اضطرار در توسّلات
انقطاع، بریدن دل، شدّت اضطرار و اضطراب و فشارهای شدید، گاهی آن چنان مهمّ و کارساز است که میتواند با همه آلودگیهای روحی، زنجیرهای گران باطنی را پاره نموده تا روح و روان انسان در فضای نورانی معنویّت با اولیاء و انبیاء پیوند معنوی برقرار نماید.
برای آن که بدانید چگونه گاهی افراد آلوده حاجتهای خود را با توسّل به اهل بیتعلیهم السلام میگیرند و آلودگیهای آنان مانع گرفتن حاجتشان نمیشود و با گریه و ناله خود، توجه ائمّه اطهارعلیهم السلام و یا امام زادگان بزرگواری را که متوسّل به آنان شدهاند، به سوی خود جلب میکنند. مثالی میآوریم تا راز تحقق معجزه به خاطر توسّل افرادی که دارای روح پاک نیستند روشن شود.
اگر بخواهند یک سفینه فضایی را بر فراز کره زمین به پرواز درآورند، باید وسیله قدرتمندی داشته باشند تا توسّط آن بر اثر فشار، سفینه را از جوّ خارج کنند. چون هنگامی که سفینه از جوّ خارج میگردد، از قدرت جاذبه زمین رها میشود و به راحتی میتواند در فضا به گردش در آید؛ زیرا تا وقتی که از جاذبه زمین رها نشده است، قدرت جاذبه، او را به سوی خود میکشد و قدرت سیر و پرواز او را کم مینماید. برای فرار از قدرت جاذبه، باید آن قدر بر سفینه فشار وارد شود تا از قید جاذبه زمین خارج شده و آزاد گردد.
نظیر این مطلب در مسائل معنوی و روحی نیز وجود دارد؛ زیرا با آن که آلودگیها و گناهان، انسان را از سیر روحی و گرفتن نتیجه معنوی باز میدارد و همچون جاذبه زمین که سفینه را به سوی خود میکشاند، گناه انسان گناهکار را از پرواز باز میدارد و جاذبه گناهان او را به سوی خود جذب میکند، ولی گاهی گرفتاریها و شداید آن چنان زیاد و پرتوان است که فشارِ ناراحتیها میتواندانسان را از جاذبه گناهان رهائی بخشیده و با آن که باطن به آلودگیها گرفتار است، او را از قدرت جاذبه گناهان رهائی بخشد و به گرفتن نتیجه، موفّق نماید.
بنابر این برای موفقیّتِ سریع در توسّلات یا باید انسان باطن خود را تطهیر کند و روح و روان خود را پاک نماید تا قدرت جاذبه گناهانِ گذشته، درهم شکسته شود و نتواند او را از پرواز باز دارد و یا باید آنچنان در تحت فشار ناراحتیهای شدید قرار گیرد که همچون دستگاهی که سفینههای فضائی را بر اثر فشار، از جاذبه زمین رها میکند؛ شدّت گرفتاریها و ناراحتیها، انسان را از قید و بند گناهان و جاذبه آنها رها کند. در این هنگام میتواند توجّه اهل بیتعلیهم السلام را به خود جلب نماید و عنایت و مرحمت آن بزرگواران را به سوی خود جذب کند و شاهد رخ دادن معجزه باشد.
بنابر این برای نتیجه گرفتن از توسّل، اگر انسان مردانه همّت نماید و باطن خود را پاک نماید، به مقصود خود دست مییابد و همچنین اگر شدّت گرفتاریها به گونهای باشد که بتواند در انسان حالت انقطاع ایجاد کند و همچون سفینهای که بر اثر فشار از جاذبه زمین دور میشود، او را از جاذبه گناهان و آلودگیها رها نماید، در این هنگام نیز توسل او به نتیجه میرسد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-07-2018, 22:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
دختر مضطرّ در حرم حضرت ابوالفضلعلیه السلام
در مواردی که بر اثر اضطرار، حالت انقطاع پیش میآید، توسّل به آن خاندان، اثربخش بوده و دارای اثر فوری است.
از این رو دوستان مکتب اهل بیتعلیهم السلام در شدائد و گرفتاریها به آن بزرگواران پناه برده و اضطرار خود را با توسّل به آنان برطرف مینمایند. نمونه جالبی از این گونه توسّلات را برای شما میآوریم.
یکی از بزرگان قم میگوید: روزی در حرم مطهّر حضرت اباالفضلعلیه السلام مشرف بودم، ناگهان دیدم جمعیّت زیادی از اعراب همراه با دختری سراسیمه وارد حرم شدند و حرم مطهّر از انبوه جمعیّت پر شد.
آن دختر شبکههای ضریح را گرفت و با صدای بلند کلماتی جسورانه گفت که توجه زائرین را به خود جلب کرد. ناگهان متوجه شدم آن دختر و سایر مردم چنان ساکت شدند که گویا نفَس همه قطع شده است.
یک مرتبه صدائی بلند شد و کلامی به این مضمون به گوش همه رسید:
»پدر من، شوهر مادر من است« این صدا از کودکی برخاست که در شکم دختر بود. یک مرتبه صدای هلهله در حرم بلند شد. زنها بسوی دختر هجوم بردند و عدهای با کوشش فراوان او را از دست زنها رها کرده و در بقعهای که مرکز کلیددار آستان مقدّس حضرت اباالفضلعلیه السلام بود، بردند.
پس از آن که دختر را بردند و خلوت شد، چون که من با کلیددار حرم آشنا بودم، نزد او رفتم و جریان را از او سئوال کردم. کلیددار حرم گفت:
اینها طائفهای از عربهای صحرانشین اطراف کربلا هستند، این دختر را به عقد پسر عمویش در آوردهاند و چون در زمان عقد، ارتباط عروس و داماد نزد آنها بسیار زشت و ننگین است، جوان مراقب بوده مخفیانه همسرش را ملاقات کند. او پس از آن که با همسرش ملاقات و ارتباط پیدا میکند، دختر باردار میشود. جوان از ترس فرار میکند و مدتی مخفی میشود تا حمل دختر آشکار میشود. نزدیکان دختر از او سئوال میکنند، او میگوید: از شوهرم حامله شدهام. آنها جوان را پیدا کرده و از او سئوال میکنند. او از ترس، جریان را انکار میکند.
بستگانِ دختر تصمیم میگیرند دختر را بکشند. او هر چه التماس میکند و خود را بیگناه معرفی میکند، فایدهای نمیبخشد تا سرانجام میگوید: حضرت اباالفضل العبّاسعلیه السلام را حاکم قرار دهیم هر چه آن بزرگوار حکم کردند انجام دهید. از این رو به حرم مشرّف شده و به معجزه حضرت عبّاسعلیه السلام کودک در رحم مادر اقرار به پاکی او نمود.(150)
این نمونهای از هزاران معجزه است که بر اثر عنایات کریمانه خاندان رسالت جلوهگر شده است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
19-07-2018, 22:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نکته دیگر
نکته دیگری که توجّه به آن لازم است، این است که: در برخی از توسّلات، فردی که متوسّل شده است، نه دارای روح پاک است و نه بر اثر اضطرار و فشارهای شدید از جاذبه گناهان و آلودگیها خود را رها ساخته است؛ بلکه به خاطر جهات دیگری که در آینده و یا گذشته او وجود دارد و ائمّه اطهارعلیهم السلام با آگاهی و علم احاطهای خود، آنها را در نظر دارند و از دید ما نامعلوم است؛ به این گونه افراد با چشم مرحمت نگاه میکنند و در لحظهای کوههای غم و غصه را به چمن زار سبزِ شادی تبدیل میکنند. زیرا آنان میتوانند با یک نظر، ذرّهای را همچون خورشید تابان، تابناک کنند.
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
با توجّه به این نکته درمییابیم: کسی میتواند ولایت و امامت انسانها را به عهده گیرد که تمامی جهات و همه جوانب کار را در نظر داشته باشد و کاملاً محیط بر آنها باشد؛ در این صورت میتواند هر گونه خاک تیره را به گوهری تابناک مبدّل سازد و گرنه ادّعا به تنهایی کارساز نیست.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2018, 21:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
استمداد از عالم غیب
در بسیاری از موارد برای رفع مسائل اضطراری جز استمداد از عالم غیب و کمک گیری از قدرتهای نهانِ جهان، راه حلّی وجود ندارد. وقتی که کارد به استخوان رسید و همه امکانات مادّی عجز خود را بیان داشتند، چگونه میتوان با قدرت مادّی که عدم توانایی خود را نشان داده، راه حلّی پیدا نمود؟ برای رفع گرفتاری در این گونه موارد حتماً باید به جستجوی کمک از عالم غیب شتافت و با استمداد از قدرتهای عظیم غیبیِ الهی، بیچارگیهای طاقتفرسا را برطرف نمود.
در این گونه موارد، توسّل و وسیلهیابی از طریق خاندان وحی که جانشینان خدا بر خلق میباشند؛ بهترین، مؤثّرترین و کاملترین نمونه استمداد از عالم غیب است.
در این گونه موارد بعضی از افراد بر اثر اضطرار و اضطراب و حالت انقطاع، با گفتن »یا علی«، »یا حسین« و یا با گفتن یک »یا صاحب الزمان« از اعماق دل و از ژرفای قلب، به وسیله نام این بزرگواران با خداوند بزرگ ارتباط برقرار میکنند و بوسیله آنان حاجت خود را میگیرند.
تا دلی آتش نگیرد، حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی بیا از گفته ما جستجو کن
بنابر این توسّل، به معنای جستجوی یافتن وسیله برای ارتباط با خداوند و چاره جویی در مشکلات و یافتن راه حلّ در گرفتاریهای مادّی و معنوی، توسّط خاندان وحی که سردمداران قدرتهای الهی هستند، میباشد. و شیفتگان اهل بیتعلیهم السلام در طول تاریخ از انبیاء و پیامبران گرفته تا انسانهای معمولی و از ابتداء خلقت تا روز قیامت، برای تقرّب به خداوند و یا چاره جویی برای مشکلات خویش، دست نیاز به دامنِ لطف این بزرگواران زده و خواهند زد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
22-07-2018, 21:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
توسل برای حلّ مشکلات علمی
مردان بزرگ حتّی برای کشف مجهولات و پی بردن به مسائل مشکل علمی دست به توسل میزنند تا در اثر کسب فیوضات معنوی از خاندان وحی، گره از مشکلات علمی خود بگشایند.
به عنوان نمونه داستانی را از مرحوم سید علی صاحب شرح کبیر، که بسیاری از علمای عرب و عجم از شاگردان وی بودهاند، ذکر میکنیم.
آن مرحوم با مهارت فراوانی که در علم فقه و اصول داشت، از علم هیئت بیخبر بود. به این جهت در هنگام نوشتن کتاب »شرح کبیر« در بحث »قبله« که در ارتباط با علم هیئت است، دچار اشکال شد. از یکی از شاگردان خود که در علم هیئت دارای اطلاعات بود، خواست تا مسائل ضروری مسئله قبله را از علم هیئت به وی بیاموزد؛ تا بحث قبله را به صورت کامل در کتاب »شرح کبیر« بیاورد.
ولی شاگرد احترام استاد را نگه نداشت و در برابر درخواست استاد چنین گفت: همچنان که ما کتاب به زیر بغل گرفته به خدمت شما میرسیم و تلّمذ میکنیم، شما نیز کتاب به زیر بغل گرفته در بنده منزل تشریف بیاورید، تا مسائل هیئت را فرا گیرید!
پاسخ تندِ شاگرد، که استاد انتظار آن را نداشت، سبب شد که او برای حلّ مشکلات علمی خود به حضرت امام حسینعلیه السلام متوسل شود. از این جهت همان شب به حرم مطهّر آن حضرت مشرّف شد و تا صبح به عبادت خداوند پرداخت و از حضرت سیدالشهداءعلیه السلام رفع مشکلات علمی خود را درخواست کرد. بر اثر توسّل او، صبح همان روز، همه مشکلات علمی مورد نیاز، برایش روشن شد و بحث قبله را در کتاب »شرح کبیر« به رشته تحریر کشید.(151)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
23-07-2018, 18:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
ترک توسّل یا رمز گناه
ارزش و اهمیّت توسّل و تمسّک جستن به اهل بیت عصمتعلیهم السلام آن قدر زیاد است که در برخی از روایات فرمودهاند: وسیله اطاعت خداوند فراهم نمیشود مگر در صورتی که انسان به دامان ولاء آن بزرگواران چنگ زند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
وَلایَقْبَلُ تَوْحیدَهُ إِلاَّ بِالْإِعْتِرافِ لِنَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ بِنُبُوَّتِهِ، وَلایَقْبَلُ دیناً إِلّا بِوِلایَةِ مَنْ أَمَرَ بِوِلایَتِهِ، وَلایَنْتَظِمُ اَسْبابَ طاعَتِهِ إِلاَّ بِالتَّمَسُّکِ بِعِصَمَهِ وَعِصَمِ أَهْلِ وِلایَتِهِ.(152)
خداوند، یگانه پرستی کسی را قبول نمیکند، مگر همراه با اعتراف به نبوّت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم باشد. و دینی را نمیپذیرد، مگر با ولایت کسی که امر به داشتن ولایت او نموده، باشد. و اسباب اطاعت خداوند سامان نمیپذیرد، مگر با تمسّک جستن به عصمت خدا و صاحبان ولایت او.
در این فرمایش حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فراهم شدن اسباب اطاعت خداوند را در صورتی امکان پذیر میدانند که انسان متوسّل و متمسّک به عصمت خداوند و آل اللَّه شود و در صورت عدم توجّه به آن بزرگواران که واسطه فیض میان خالق و مخلوق هستند، وسیله اطاعت از دستورات خداوند فراهم نمیشود.
بنابر این روایت، علّت مهمّ گناهِ گناهکاران، ترک توسّل و تمسّک آنان به اهل بیتعلیهم السلام میباشد. پس اگر توسّل را ترک کنیم، در دام شیطان گرفتار شده و مرتکب معصیت میشویم. این است رمز گناهان.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
25-07-2018, 01:22
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
توسّل، دلهای زنگار گرفته را صفا میبخشد و یاد خدا را در قلبهای غفلت زده ایجاد میکند. آن گاه که فتنهها و آشوبهای گوناگون، انسانها را در گرداب بلا گرفتار میکنند، توسّل به اهل بیت عصمتعلیهم السلام همچون کشتی نجات، آنها را به ساحل میرساند.
اگر میخواهید به مقام قرب الهی راه یابید و در نزد پروردگار آبرومند باشید، توسّل، شما را به این هدف میرساند.
مهمترین مسائل اعتقادی ما نسبت به اهل بیتعلیهم السلام همچون ایمان و یقین به علم و آگاهی آنان و قدرت و ولایت آن بزرگواران در مسئله توسّل گنجانده شده است.
عالیترین مسائل اخلاقی را همانند تطهیر و پاک سازی قلب، توجّه و تمرکز فکر، در مسئله توسّل مییابید.
مشکلترین مسائل شخصی را میتوانید با »توسّل« و توجّه به خاندان پاک رسالت که جانشینان خدا و صاحبان ولایت مطلقه هستند، حل کنید.
با توسّل به خاندان وحی، وسیله اطاعت خداوند و ترک گناه را برای خود فراهم کنید و به این طریق از قدرتهای بزرگ خداوند استمداد نموده و نیرو طلب کنید
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
25-07-2018, 23:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
7جاذبه محبّت
محبّت، به خاطر جاذبهای که دارد، محبّ را به سوی محبوب جذب میکند و افکار و عقاید او را در قلب محبّ زنده میسازد. به این جهت هر چه محبّت شدیدتر باشد، سنخیّت روحی بین محبّ و محبوب بیشتر میشود.
بر این اساس اگر محبّت شدید باشد، دارای چنان کششی است که محبّ و محبوب را بسوی یکدیگر جذب میکند؛ بصورتی که حالات هر یک از آنان در دیگری تأثیر میگذارد. در میان افراد دوقلو که از محبّت و هماهنگی بیشتری برخوردار هستند و روحیهای نزدیک به یکدیگر دارند، تأثیرپذیری حالات آنان در یکدیگر، بیشتر جلوهگر میشود.
چندی قبل دختری که در لندن زندگی میکرد، ناگهان احساس ناراحتی کرد. او چنان درد میکشید و حالاتش چنان بود که پزشکان تشخیص دادند درد او علامت زایمان است. او را در بیمارستان بستری کردند و پس از تحقیق معلوم شد که او شوهر ندارد! معاینات هم نشان داد که باردار نیست؛ امّا او همچنان در تخت بیمارستان بخود میپیچید و ناله میکرد و سراپای وجودش را عرق سردی پوشانده بود.
چند ساعتی وقت پزشکان را گرفت؛ تا سرانجام آرام شد. لبخندی زد و گفت: راحت شدم. نوزاد پسر است! پزشکان ابتدا گمان گردند که با یک دیوانه سر و کار دارند؛ ولی پس از تحقیق متوجه شدند که آثار دیوانگی در او دیده نمیشود.
کشف بعدی آن بود که درست در همان زمانی که او در لندن دچار درد شده بود و به بیمارستان رفت، خواهر دوقلویش که در اتریش و شهر »وین« ساکن بود، دچار درد زایمان گردیده و به بیمارستان مراجعه کرده و بستری شده بود و پس از چند ساعت پسری از او متولّد شده بود.(153)
این گونه حالات بر اثر سنخیّت و محبّت شدید در میان دو نفر است. گاهی بر اثر محبّت شدید، محبّ از تقیّدات مادّی رها میشود و خود را به محبوب که فرسنگها راه از او دور است، میرساند؛ زیرا همان گونه که گاهی حرارت تب، وسیله خروج روح از جسم و علّت درک مسائل نامرئی میشود، همین گونه گاهی حرارتِ محبّت، محبّ را از عالم ظاهر خارج میکند و بسوی محبوب میکشاند.
رسیدن به محبوب و دیدار آن، بر اثر جذبه و کششی است که در صورت شدّت محبّت ایجاد میشود.
گاهی محبّت باعث کشفهای علمی میشود؛ زیرا علاقه، میل شدید، و خواسته قویِ دانشمندان در کشف مجهولات، یکی از مؤثرترین وسیلههای نیل آنان به مقاصدشان، میباشد.
به عبارت گویاتر: محبّت و میل شدید، آنان را در یافتن مسائل علمی و گشودن مشکلات لاینحل کمک میکند، و وسیله گشایش روزنهای برای آنان به سوی مشکلات علمی میشود و در نتیجه در کشف آنچه در جستجوی آن بودهاند، کامیاب میشوند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
26-07-2018, 21:33
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
محبّت خاندان وحی
به خاطر این گونه آثار حیاتی و ارزنده که در محبّت و دوستی وجود دارد، انسان باید به محبّت خود جهت داده و آن را به سوی شایستهترین مقصد راهنمایی کند. به این جهت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم محبّت و دوستیِ انسان را به سوی اهل بیت و خاندان وحیعلیهم السلام متوجّه نمودهاند؛ تا به این وسیله آلودگیهای افراد، پاک شود و خوبیها و خصلتهای ارزنده در آنان ایجاد گردد و آنان را در نزد خداوند مقرّب نماید.
زیرا محبّت پیغمبر اکرم و خاندان رسالتعلیهم السلام، تأثیری شگفت و خارقالعاده در تقرّب به خداوند متعال دارد به طوری که در روایات، محبّت اهل بیتعلیهم السلام بهترین وسیله قرب به خداوند، شمرده شده است.
در روایتی پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
لِکُلِّ أَمْرٍ سَیِّدٌ وَحُبّی وَحُبُّ عَلیّعلیه السلام سَیِّدُ ما تَقَرَّبَ بِهِ الْمُتَقَرِّبُونَ مِنْ طاعَةِ رَبِّهِمْ.(154)
برای هر چیزی سروری است و محبّت من و محبّت علیعلیه السلام سرآمد آن چیزهایی است که جویندگان تقرّب، به وسیله آنها مقرّب میشوند، که عبارتند از اطاعت پروردگارشان.
این روایت دلیل واضحی است بر این که، محبت خاندان وحی وسیله تقرّب و اطاعت از دستور خداوند است. پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در روایتی دیگر میفرمایند:
حُبُّ عَلیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ یُحْرِقُ الذُّنُوبَ کَما تُحْرِقُ النَّارُ، اَلْحَطَبَ.(155)
محبّت حضرت علی بن ابی طالبعلیه السلام گناهان را میسوزاند؛ همان گونه که آتش، هیزم را میسوزاند.
بنابراین محبّت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام، هستی گناه را به آتش میکشد و دوستی آن بزرگوار، کوه گناه را به کاهی تبدیل مینماید و آن را از اعماق جان بیرون آورده و نابود میسازد.
محبّت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام نه تنها آثار گناهان گذشته را نابود میکند؛ بلکه همچون سدّی محکم و استوار، مانع انسان از انجام گناهان بعدی میشود. با محبّت شدید به محمّد وآل محمّدعلیهم السلام، میتوانید خود را از انجام گناه باز داشته و بیمه شوید.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
أَلا وَمَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً لایَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیا حَتَّی یَشْرِبَ مِنَ الْکَوْثَرِ وَیَأْکُلَ مِنْ طُوبی وَیَری مَکانَهُ فِی الْجَنَّةِ.(156)
آگاه باشید کسی که علیعلیه السلام را دوست دارد از دنیا نمیرود تا از آب کوثر بیاشامد و از طوبی بخورد و مکان خود را در بهشت ببیند.
باید از خداوند بخواهیم که محبّت اهل بیتعلیهم السلام را تا آخرین لحظه زندگی ما ثابت نگهدارد، تا در آخرین لحظات، شاهد الطافی که وعده فرمودهاند باشیم.
در یکی از زیارات امام حسینعلیه السلام آمده است:
اَللَّهُمَّ ثَبِّتْنی عَلی مَحَبَّةِ أَوْلِیائِکَ.(157)
خداوندا، مرا بر محبّت اولیاء خودت، ثابت قدم نگه دار.
در صورتی که با محبّت و اشتیاق اهل بیتعلیهم السلام جان به جانان بسپاریم، اوّلین لحظه مرگ، اوّلین لحظهای است که آثار محبّت و عظمت و شکوه آن را که نشانه ایمان و تقوا است، بخوبی مییابیم ان شاءاللَّه.
در چند روایت، محبّت به اهل بیتعلیهم السلام را، اصل تقوا و ایمان شمردهاند؛ همان گونه که بغض و دشمنی آن بزرگواران را، کفر و نفاق دانستهاند.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمودند:
یا عَلِیُّ حُبُّکَ تَقْوی وَإیمانٌ وَبُغْضُکَ کُفْرٌ وَنِفاقٌ.(158)
یا علی دوستی تو، تقوا و ایمان و دشمنی تو، کفر و نفاق است.
کسی که با حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام دشمنی ورزد، از دیدگاه مکتب ما کافر و در ردیف منکران خداست.
آن را که دوستی علی نیست، کافر است
گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش
همچنین آنان که محبّت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام در اعماق جانشان ریشه دوانده است، از تقوا و ایمان برخوردارند.
آری حبّ و بغض، دارای این گونه اثرات بنیادی است.
خواهی که زدوزخ برهانی دل و تن
اثنیعشری شو و گزین مذهب من
ایشان سه محمّدند و چهارست علی
با موسی جعفر و حسین و دو حسن
در حدیثی امام رضاعلیه السلام از آباء گرامی خود از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودند:
حُبُّنا أَهْلُ الْبَیْتِ یُکَفِّرُ الذُّنُوبَ وَیُضاعِفُ الْحَسَناتَ.(159)
محبت ما اهل بیت، کفاره گناهان است و حسنات را چند برابر میکند.
زیرا محبّت اکسیر است، دارای قوّه کاسره و شکننده است و آثار گناهان را درهم میشکند و آنها را تبدیل به حسنه میسازد، همان گونه که شنجرفِ ثابت، مس را تبدیل به طلا میکند. از این رو محبّت را »اکسیر روح« میدانند؛ زیرا روحهای آلوده و روانهائی که بر اثر گناه از خداوند دور شدهاند، با محبّت اهل بیتعلیهم السلام که شفابخش دلها و حیاتبخش قلبهای مرده است، تقرّب خود را باز مییابند، و با ترک گناه مقرّب درگاه او میشوند.
زیرا در قلبی که سرشار از محبّت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام و سایر خاندان پاک وحی است، جایی برای گناه باقی نمیماند؛ بلکه محبّت اگر افزایش یابد، میتواند هر گونه گناهی را که محبّ آن را در گذشته انجام داده نابود نماید و مانع انجام گناه در آینده شود. زیرا مانع بودن برای انجام گناه، آسانتر از برطرف نمودن آثار گناهان گذشته است.
راز این مسئله این است، کسی که کاملاً محبّ و دوستدار و شیفته اهل بیت عصمتعلیهم السلام باشد، محبوب خدا و مقرّب عنداللَّه است و وقتی که انسان محبوب و مقرّب نزد خداوند شود، در حصن حول و قوّه او قرار میگیرد. یعنی خداوند میان او و گناه، حائل ایجاد میکند و همچنین کاری را که خدا انجام آن را بخواهد، در وی نیرو و قوّه انجام آن را ایجاد مینماید و او را موفّق به انجام آن عمل می سازد. این است معنای »لاحول و لاقوّة إلّا باللَّه«. به این جهت برخی، محبّت و دوستی با خاندان وحی را مؤثّرترین راه سیر و سلوک شمردهاند.
بنابر روایت مفصّلی که مرحوم علّامه مجلسی - در بحار الأنوار ج 70 ص 25 - از امام صادقعلیه السلام نقل کرده است، محبّ - اگر به مقام عالی محبّت راه یابد - اگر چه راه علماء و سیره حکماء و طریقه صدیقین را طی نکرده و روش خود را روش آنان قرار نداده باشد؛ ولی در عین حال همه نتایجی را که علماء و حکماء و صدّیقین بدست آوردهاند، دارا میشود.
این گونه آثار در صورتی است که محبّت، بسیار شدید باشد نه همچون محبّتهائی که دوستان اهل بیتعلیهم السلام نوعاً دارای آن هستند. این گونه محبّت دارای چنان اهمیّتی است که در آن روایت، امام صادقعلیه السلام تصریح فرمودهاند که دارا بودن آن، نه تنها پرثمرترین طریقه سیر و سلوک میباشد؛ بلکه تنها راهی است که در آن خطر وجود ندارد و حال آن که روش حکماء و علماء و صدّیقین طبق آن روایت، چنین نیست.
امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
إِنَّ الْحُکَماءَ وَرَثُوا الْحِکْمَةَ بِالصَّمْتِ، وَإِنَّ الْعُلَماءَ وَرَثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ وإِنَّ الصِّدّیقینَ وَرَثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَطُولِ الْعِبادَةِ فَمَنْ أَخَذَهُ بِهذِهِ الْمَسیرَةِ إِمَّا أَنْ یَسْفَلَ وَإِمَّا أَنْ یَرْفَعَ وَأَکْثَرُهُمُ الَّذی یَسْفَلُ وَلایَرْفَعُ، إِذا لَمْ یَرْعَ حَقّاللَّهِ وَلَمْ یَعْمَلْ بِما أَمَرَ بِهِ، فَهذِهِ صِفَةُ مَنْ لَمْ یَعْرِفِ اللَّهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَلَمْ یُحِبُّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ، فَلایَغُرَّنَّکَ صَلاتُهُمْ وَصیامُهُمْ وَرَوایاتُهُمْ وَعُلُومُهُمْ، فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ.(160)
حکماء، حکمت را به وسیله سکوت و علماء، علم را به وسیله طلب نمودن و صدّیقین، صداقت را به خشوع و عبادت طولانی بدست میآورند. پس هر کسی این مسیر را بپیماید؛ یا تنزّل میکند و یا بلند مرتبه میگردد و اکثر آنان اگر حقّ خداوند را رعایت نکنند و به آنچه امر شدهاند عمل ننمایند، تنزّل میکنند و این خصلت کسی است که خدا را حقیقتاً نشناخته باشد و او را به حقیقتِ محبّت دوست نداشته باشد. پس نمازها و روزهها و روایات و علوم آنها، تو را فریب ندهد که آنان حماران وحشی هستند!
همانگونه که در این روایت تصریح شده است علماء، حکماء و صدّیقین مورد انتقاد قرار گرفتهاند که خداوند را حقیقتاً نشناختهاند و به حقیقت دوستی خداوند را در دل قرار ندادهاند.
اگر محبّ در مقام محبّت به مراحل عالی راه یافت و قلب خود را که حرماللَّه است، مملوّ از محبّت خداوند و اهل بیت عصمتعلیهم السلام نمود؛ تا وقتی که محبّت شدید آنان را در دل دارد، امکان تنزّل در او وجود ندارد.
تنها موردی که برای محبّین امکان استبدال وجود دارد، موردی است که آنان اصل محبّت را از دست بدهند و گرنه تا وقتی که محبّت در قلب محبّ ریشه دوانده است، او در مسیر ترقّی و تکامل قرار دارد نه تنزّل و سقوط.
راز این نکته آن است که، همان گونه که گفتیم محبّت و شوق شدید، مانند مغناطیس است و تا وقتی محبّت وجود دارد، محبّ را به سوی محبوب جذب میکند و آن گاه که او مجذوبِ محبوب شد، سنخیّت در او پیدا میشود و آثار و صفات محبوب در محبّ پیدا میشود. از این جهت در این روایت، محبّت خدا و اولیاء خدا را، بهترین راه و بیخطرترین سیر برای افرادی که مایل به سیر و سلوک هستند، معرّفی نمودهاند.
در بعضی از روایات دیگر نیز محبّین مقدم بر همه افراد دیگر ذکر شدهاند، همان طور که در اخبار حضرت داود آمده است که خداوند میفرماید:
ما أَحَبَّنی أَحَدٌ أَعْلَمُ ذلِکَ یَقیناً مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ قَبِلْتُهُ لِنَفْسی وَأَحْبَبْتُهُ حُبّاً لایَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقی، مَنْ طَلَبَنی بِالْحَقِّ وَجَدَنی وَمَنْ طَلَبَ غَیْری لَمْ یَجِدْنی...(161)
دوست ندارد مرا احدی که بدانم واقعاً این محبّت از قلب او سرچشمه میگیرد، مگر آن که او را برای خود میپذیرم و دوست دار او میشوم؛ بطوری که احدی از خلقِ من، بر او مقدّم نمیشود. کسی که حقیقتاً مرا طلب کند، میجوید مرا و کسی که غیر مرا طلب کند، مرا نمییابد.
از این حدیث قدسی متوجه میشویم، کسانی را که امامزمان عجّلاللَّهتعالی لهالفرج - که جانشین و نماینده خداوند میباشند - به عنوان خدمتگزار خود قبول فرمودهاند و آنان را از میان مردم به نعمت مصاحبت خود مشرّف ساخته و بر دیگران مقدّم نمودهاند، کسانی هستند که در راه محبّت از همه مردم پیشقدمتر و به عالیترین مراحل محبّت نائل شدهاند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
27-07-2018, 20:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
موجودات آسمانی و محبّت خاندان وحی
نه تنها عظمت این بزرگواران، بلکه عزّت و شرافت همه شرافتمندان جهان هستی، به خاطر محبّت و علاقهای است که به اهل بیت عصمتعلیهم السلام دارند. حتّی ملائکه مقرّب درگاه خداوند، شرافت خود را بوسیله محبّت آن بزرگواران بدست آوردهاند. حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرماید:
هَلْ شَرَفَتِ الْمَلائِکَةُ إِلاَّ بِحُبِّها لِمُحَمَّدٍ وَعَلیٍّ وَقَبوُلِها لِوِلایَتِهِما؟...(162)
آیا شرافت ملائکه، جز به خاطر محبّتی است که آنها به محمّد و علی صلوات اللَّه علیهما و پذیرش ولایت آن دو دارند؟
این فرمایش صراحت دارد بر این که شرافت ملائکه به خاطر علاقهای است که به پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیهما دارند.
آئینه مهر روشن از یاد علی است
اوراد ملک بر آسمان ناد علی است
گر چه این روایت در مورد ملائکه است ولی روایات دیگری گواه بر این حقیقت است که همه اهل آسمانها اعمّ از ملائکه و غیر آنها، از دوستداران خاندان وحی هستند و به وسیله محبّتِ آنان، به تقرّب خود نزد خداوند میافزایند. زیرا همان گونه که گفتیم، محبّت صفات محبوب را در محبّ جلوهگر میسازد. ویکی از صفات اهل بیت عصمتعلیهم السلام، قرب آنان به خداوند متعال است. از این رو موجودات آسمانی محبّت آن بزرگواران را مایه تقرّب خود میدانند.
در یکی از زیارات جامعه که از اهل بیت عصمت علیهم السلام روایت شده، میخوانید:
یَتَقَرَّبُ أَهْلُ السَّماءِ بِحُبِّکُمْ وَبِالْبَرائَةِ مِنْ أَعْدائِکُمْ.(163)
اهل آسمان، به وسیله محبّت شما و دوری جستن از دشمنان شما )به خدا( تقرّب میجویند.
اوصاف علی است که انتهایش نبود
مدّاح علی به جز خدایش نبود
تا حشر »ادیب« اگر ز وصفش خوانی
یک حرف ز دفتر ثنایش نبود
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
28-07-2018, 22:56
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
تقرّب به خداوند چه آثاری دارد؟
اکنون برخی از آثار مهمّ و شگفت انگیزی را که بر اثر تقرّب به خداوند ایجاد میشود بیان میکنیم.
از نشانههای تقرّب به خداوند و اهل بیت اطهارعلیهم السلام، به کار افتادن چشم و گوش باطنی و بدست آوردن قدرتهای روحی و معنوی است؛ زیرا آن گاه که انسان از جهت تقرّب معنوی به خداوند، پیشرفت نمود، مورد محبّت خدا قرار میگیرد و محبوب خدا میشود و آن گاه که انسان محبوب خدا شود، از قدرتهای معنوی برخوردار میگردد.
امام صادقعلیه السلام از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم نقل فرمودند که خداوند فرموده است:
مَنْ أَهانِ لی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحارِبَتی، وَما تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ، وَإِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی اُحِبَّهُ فَإِذا أَحْبَبْتُهُ، کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذی یَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذی یَبْصُرُ بِهِ وَلِسانَهُ الَّذی یَنْطِقُ بِهِ وَیَدَهُ الَّتی یَبْطُشُ بِها، إِنْ دَعانی أَجَبْتُهُ وَإِنْ سَأَلَنی أَعْطَیْتُهُ.(164)
هر کس به یکی از اولیاء من توهین کند، برای جنگیدن با من در کمین نشسته است، و هیچ بندهای مقرّب به من نمیشود، بوسیله چیزی که محبوبتر باشد از واجباتی که بر او واجب نمودهام. و او بوسیله نافله بسوی من مقرّب میشود تا محبوب من میگردد و آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او میشوم که بوسیله آن میشنود و چشم او میشوم که بوسیله آن میبیند و زبان او میشوم که با آن نطق میکند و دست او میشوم که با آن اِعمال قدرت میکند، اگر مرا بخواند او را جواب میدهم و اگر از من چیزی درخواست کند، به او عطا میکنم.
همه این اموری که در این حدیث آمده است، بر اثر تقرّب به خدا ایجاد میشود. بنابراین شنیدن اصوات آسمانی، دیدن چهرههای ملکوتی، پی بردن به رازها و حکمتهای الهی، انجام امور مشکل با دست قدرت حق و استجابت دعا، از عنایاتی است که سرانجام، شامل حال مقرّبین درگاه خداوند و اهل بیت اطهارعلیهم السلام و افرادی که مورد محبّت خدا و اهل بیتعلیهم السلام قرار گرفتهاند، میشود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
29-07-2018, 15:41
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
دوستی اهل بیتعلیهم السلام با دوستان خود
با دوستی و محبّتی که نسبت به اهل بیتعلیهم السلام در دل خود جای میدهیم، محبّت و دوستی خود را نیز در قلب آن بزرگواران قرار میدهیم؛ زیرا آنان که محبّ و شیفته خاندان وحی هستند، محبوب آن بزرگواران نیز هستند.
حبیش بن معتمر میگوید: خدمت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام وارد شدم و عرض کردم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَرَحْمَةُاللَّهِ وَبَرَکاتُهُ، کَیْفَ أَمْسَیْتَ؟ قالَ: أَمْسَیْتُ مُحِبّاً لِمُحِبّینا وَمُبْغِضاً لِمُبْغِضینا...(165)
سلام بر شما ای امیر مؤمنان و رحمت خدا و برکات او بر شما باد، شب را چگونه صبح نمودید؟
حضرت فرمودند: شب را به پایان رساندم در حالی که دوست دارِ دوستانمان و دشمنِ دشمنانمان بودم.
آن گاه که محبّت انسان، در قلب اهل بیتعلیهم السلام قرار گیرد، محبوب خداوند نیز میشود و محبّت خداوند در قلب او جای میگیرد و هر گاه محبّت خداوند در او به حدّی شدید شود که محبّت مخلوق جایگزین محبّت خداوند نشود، دیدگان باطنی او باز میشود و با اولیاءاللَّه آشنا میشود.
حضرتامیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند: درشب معراج خداوند بهپیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
مَنْ عَمِلَ بِرِضایَ اُلْزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ: اُعَرِّفُهُ شُکْراً لایُخالِطُهُ الْجَهْلُ، وَذِکْراً لایُخالِطُهُ النِّسْیانُ، وَمَحَبَّةً لایُؤْثِرُ عَلی مَحَبَّتی مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقینَ، فَإِذا أَحَبَّنی أَحْبَبْتُهُ، وَأَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلی جَلالی وَلااُخفی عَلَیْهِ خاصَّةَ خَلْقی...(166)
کسی که به رضای من عمل نماید، او را به داشتن سه خصلت ملزم مینمایم:
1- او را آگاه و آشنا میکنم به داشتن حالت شکر که با ناآگاهی همراه نباشد.
2- و به یادی که فراموشی در آن نباشد.
3- و به دارا بودن محبّت من که دوستی مخلوقین در آن تأثیر نگذارد.
پس هر گاه که مرا دوست داشته باشد، من نیز او را دوست میدارم و دیده دل او را به سوی جلال خودم میگشایم و خوّاص خلق خود را از او مخفی نمیکنم.
بنابراین یکی از نشانههای محبّت خدا، این است که انسان با اولیاءاللَّه و خوّاص خلق خداوند آشنا میشود و آنان را میبیند.
عدّهای از مردم که جویای زیارت و دیدن امام عصر ارواحنا فداه - در خواب یا بیداری - هستند، به خاطر محبّت شدید آنان است. زیرا محبّت، اشتیاق ملاقات با محبوب را در انسان زیاد میکند.
حضرت ابراهیم از مردن کراهت داشت، خداوند به عزرائیل فرمود به حضرت ابراهیم بگو:
هَلْ رَأَیْتَ حَبیباً یُکْرِهُ لِقاءَ حَبیبِهِ؟ إِنَّ الْحَبیبَ یُحِبُّ لِقاءَ حَبیبِهِ.(167)
آیا دیدهای دوستی از دیدن دوست خود کراهت داشته باشد؟ براستی که دوست، به ملاقات حبیب خود علاقه دارد.
برخی از آنان که در زمان حضور اهل بیت عصمتعلیهم السلامزندگی میکردند و از شهر و دیار آن بزرگواران دور بودند، دلهایشان در یاد آنان و عشق دیدارشان پر میزد، همان گونه که اویس شوق دیدار پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در قلب و جانش جای گرفته و پیاپی سیمای تابناک آن حضرت را در صفحه خیال خود ترسیم مینمود.
و در این روزگار که تنها بازمانده معصومین، حضرت بقیةاللَّه الأعظم ارواحنا فداه که سرّ خداوند در جهان هستی میباشند، در پرده استتار به سر میبرند شیفتگان آل اللَّه در آرزوی دیدار سیمای آن حضرت میباشند، این امید و آرزو بر اساس همان محبّت و علاقهای است که اینان به آن بزرگوار دارند، زیرا بنا به گفتار خداوند »إِنَّ الْحَبیبَ یُحِبُّ لِقاءَ حَبیبِهِ« هر محبّی دوست دارد، سیمای حبیب خود را ببیند.
گرچه یوسف به کلافی نفروشند به ما
بس همین فخر که ما هم ز خریدارانیم
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-07-2018, 15:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
وظیفه دوستان خاندان وحی
1- ایجاد مودّت
محبّت و دوستی با اهل بیتعلیهم السلام باید چنان عمیق باشد که در اعماق جانتان ریشه دوانده و سراسر وجود شما را فرا گیرد؛ بصورتی که وسیله تقرّب و نزدیک شدن شما به آن بزرگواران شود.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
اَلْمَوَدَّةُ قَرابَةٌ مُسْتَفادَةٌ.(168)
مودّت، آن گونه محبّتی است که از آن قرابت و نزدیک بودن بدست آید.
یعنی محبّت باید آن قدر افزایش یابد که شما را به محبوب نزدیک نماید. اگر محبّت تا این حدّ فزونی یافت، آن را »مودّت« میگویند. بنابراین مودّت، همان محبّتِ افزایش یافته است که باعث قرب روحی میشود.
این گونه محبّت نسبت به اهل بیتعلیهم السلام وظیفه همه مردم است. ما باید آن قدر به محمّد و آل محمّد صلواتاللَّه علیهم اجمعین محبّت داشته باشیم که وسیله قرب ما به اهل بیتعلیهم السلام شود. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
»قُلْ لاأَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی «(169)
بگو به مردم برای انجام رسالت از شما پاداشی نمیخواهم، جز داشتن مودّت به ذویالقربی.
طبق این آیه، بر همه مردم واجب است که آن گونه به اهل بیت عصمتعلیهم السلام محبّت و علاقه داشته باشند که باعث قرب روحی و معنوی به آن بزرگواران شود. این یک وظیفه عمومی برای همه انسانها است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
31-07-2018, 19:13
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2- دوستی با دوستان اهلبیتعلیهم السلام
دوستی با اهل بیتعلیهم السلام به دوست داشتن آنان پایان نمیپذیرد، بلکه پس از دوستی آنان باید دوستان آن بزرگواران را نیز دوست بدارید و به آنان علاقهمند باشید.
حضرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند:
أَحِبُّوا مَوالینا مَعَ حُبِّکُمْ لِآلِنا.(170)
دوست بدارید دوستان ما را با محبتی که به خاندان ما دارید.
زیرا دوستی دوستان آنان، ملازم با دوستی خود آنان است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
01-08-2018, 17:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
3- برائت از دشمنان اهل بیتعلیهم السلام
اگر در قلب انسان محبّت آن بزرگواران - که هستی همه مخلوقات به برکت وجود آنان است - جای گرفت؛ دیگر امکان ندارد، دوستی دشمنان آنان را پذیرا شود. زیرا محبّت اهل بیتعلیهم السلام با دوستی دشمنان آنان سازگار نیست؛ چون در شعور ظاهری و خودآگاه انسان ممکن است محبّت دو شیء مخالف وجود داشته باشد.
بنابراین در شعور ظاهری و یا ذهنی ممکن است کسی هم دوستی اهل بیت رسالتعلیهم السلام را داشته باشد و هم دوستی گمراهان را؛ ولی از نظر قلبی و باطنی این گونه نیست. حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
لایَجْتَمِعُ حُبُّنا وَحُبُّ عَدُوِّنا فی جَوْفِ إِنْسانٍ، اَللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یَقوُلُ: »ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ(172)(171)
محبّت ما خاندان، با محبّت دشمنان ما در قلب انسان جمع نمیشود. خداوند میفرماید: قرار نداده است خدا برای مرد، دو قلب در یک بدن.
زیرا دوستی اهل بیت عصمتعلیهم السلام و محبّت دشمنان آنان، همانند آب و آتش هستند و در یک جا جمع نمیشوند.
نظیر این روایت را ابی جارود از امام باقرعلیه السلام نقل کرده است.
أَبِی الْجارُودِ عَنْ أَبی جَعْفرعلیه السلام فی قَوْلِهِ: »ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِهِ « فَیُحِبُّ بِهذا وَیُبْغِضُ بِهذا، فَأَمَّا مُحِبُّنا فَیُخْلِصُ الْحُبَّ لَنا کَما یُخْلِصُ الذَّهَبَ بِالنَّارِ لا کَدِرَ فیهِ.
مَنْ أَرادَ أَنْ یَعْلَمَ حُبَّنا، فَلْیَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شارَکَهُ فی حُبِّنا حُبُّ عَدُوِّنا، فَلَیْسَ مِنَّا وَلَسْنا مِنْهُ وَاللَّهُ عَدُوُّهُمْ وَجِبْرِئیلُ وَمیکائیلُ وَاللَّهُ عَدُوٌّ لِلْکافِرینَ.(173)
ابی جارود از امام باقرعلیه السلام نقل میکند که آن حضرت در پیرامون فرمایش خداوند که میفرماید: در جوف هیچ مردی خدا دو قلب قرار نداده است، فرمودند: انسان دارای دو قلب نیست تا با یکی دوست بدارد و به وسیله دیگری دشمن داشته باشد. دوستدار ما دوستی ما خاندان را از همراه بودن با محبّت دشمنان ما، خالص میکند؛ همان گونه که آتش طلا را خالص میکند بطوری که در او کدورت نباشد.
هر کس میخواهد بداند که دارای محبت ما خاندان هست یا نه؟ قلب خود را آزمایش نماید؛ پس اگر با دوستی ما محبّت دشمنان ما را داشت، او از ما نیست و ما از او نیستیم. خداوند و جبرئیل و میکائیل دشمن این گونه افراد هستند و خداوند دشمن برای کافران است.
بنابراین از نشانههای محبّتی که همراه با پیروی و اطاعت اهل بیتعلیهم السلام است، جذب شدن انسان بسوی آن بزرگواران و انزجار از دشمنان آنان میباشد. انسان به وسیله این گونه محبّت، مجذوب و شیفته اهل بیتعلیهم السلام میشود؛ به طوری که به جز محبوب و آنچه او دوست دارد، نمیاندیشد. این گونه حالات بر اثر جذب محبّ به سوی محبوب است.
جناب خدیجهعلیها السلام هنگام مسافرت پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میگفت:
قَلْبُ الْمُحِبِّ إِلَی الْأَحْبابِ مَجْذوُبٌ
وَجِسْمُهُ بِیَدِ الْأَسْقامِ مَنْهوُبٌ(174)
قلب محبّ مجذوب احباب میشود، در حالی که جسم او به دست بیماریها گرفتار است.
وقتی که شما بر اثر پیشرفت در محبّت و ازدیاد دوستی آل اللَّه، مجذوب آن بزرگواران شدید؛ از غیر آنان بیزار میشوید. به این جهت حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
... إِنَّ أَصْلَ الْحُبِّ، اَلتَّبَرّی عَنْ سِوَی الْمَحْبوُبِ.(175)
اصل محبّت، دوری جستن از غیر محبوب است.
و وقتی که شما از غیر محبوب دوری نمودید، محبوب را بر غیرش مقدم میدارید. حضرت امام صادقعلیه السلام در این باره میفرمایند:
دَلیلُ الْحُبِّ ایثارُ الْمَحْبُوبِ عَلی ما سَواهُ.(176)
دلیل دارا بودن محبّت، ترجیح دادن محبوب بر غیر اوست.
این گونه محبّتها، شما را در اوج معنویّت و نورانیّت قرار میدهد؛ بطوری که بر اثر آن عنایات اهل بیتعلیهم السلام به سویتان متوجّه میشود و شما را موجودی معنوی و ملکوتی میسازد و به این جهت نفرت و برائت از دشمنان اهل بیتعلیهم السلام در قلب شما افزوده میشود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
02-08-2018, 16:59
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
4- پیروی از خاندان وحی
خاندان وحی از دوستداران خود بیش از دیگران، انتظار خودسازی و رفتار خدا پسندانه دارند. از نظر اهل بیتعلیهم السلام کسانی که محبّت و دوستی آن خاندان را در اعماق وجود خویش پروراندهاند، باید رفتار اهل بیتعلیهم السلام را سرمشق زندگی خود قرار داده و بر تقوا و پرهیزکاری خود بیفزایند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ أَحَبَّنا فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِنا وَلْیَتَجَلْبَبِ الْوَرَع.(177)
کسی که ما را دوست دارد، باید به رفتار ما عمل کند و لباس پرهیزکاری را بپوشد.
آن گاه که محبت خاندان وحی از ظاهر گذشته و در اعماق وجود و هستی انسان ریشه دوانده باشد، منشأ تقوا و عمل صالح میشود.
محبّت کامل نسبت به اهل بیتعلیهم السلام همیشه با عمل صالح، همراه است. کسانی که محبّتشان بیشتر است، معمولاً برای انجام کارهای پسندیده و صالح نیز بیشتر زحمت میکشند. به همین جهت حضرت امام رضاعلیه السلام میفرمایند:
لاتَدْعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَالْعِبادَةَ اِتِّکالاً عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍعلیهم السلام وَالتَّسْلیمَ لِأَمْرِهِمْ اِتّکالاً عَلَی الْعِبادَةِ، فَإِنَّهُ لایُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الآخِرِ.(178)
عمل صالح و کوشش در عبادت را، به خاطر تکیه بر دوستی آل محمّدعلیهم السلام ترک نکنید و محبّت آنان و تسلیم بودن نسبت به آنان را به خاطر اعتماد بر عبادت رها نکنید که یکی از آنها، بدون دیگری قبول نمیشود.
چگونه میشود انسان، شوق و محبّت شدید نسبت به اهل بیتعلیهم السلام داشته باشد؛ ولی مشغول کاری باشد که آنان نمیپسندند و یا اعمالی را که آنان میپسندند، رها کند و اعتنائی به آن ننماید.
دوست واقعی و محبّ حقیقی، کسی است که پیرو محبوب و مطیع او باشد.
حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
لَوْ کانَ حُبُّکَ صادِقاً لَأَطَعْتَهُ
إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطیعٌ(179)
اگر محبّت تو صادقانه باشد، او را اطاعت میکنی؛ زیرا که محبّ مطیع کسی است که او را دوست دارد.
این گونه محبّتها که همراه و همگام با اطاعت و پیروی اهل بیتعلیهم السلام است، مایه خوشنودی آن بزرگواران میباشد. به این جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
فَأَصْبَحْنا نَفْرَحُ بِحُبِّ الْمُحِبِّ لَنا.(180)
صبح کردیم در حالی که خوشحال هستیم به خاطر محبّتی که دوستان به ما دارند.
آری آنان که در پی رسیدن به مقامات عالی هستند و اهداف بزرگ را در سر میپرورانند، باید بدانند هر کس که گنج میخواهد رنج باید ببیند. آن کس که در اندیشه بدست آوردن مقامات بزرگ است، باید در پی بارور شدن افکارش بپا خیزد و آنچه را که در راه رسیدن به مقصود لازم است، انجام دهد.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
مَنْ أَحَبَّ الْمَکارِمَ، اِجتَنَبَ الْمَحارِمَ.(181)
آن کس که خواهان مکرمتها است، از کارهای حرام دوری میگزیند.
در اخبار حضرت داود آمده است که خداوند میفرمایند:
ما لِأَوْلِیائی وَالْهَمُّ بِالدُّنْیا، إِنَّ الْهَمَّ یُذْهِبُ حَلاوَةَ مُناجاتی مِنْ قُلوُبِهِمْ، یا داوُدُ إِنَّ مَحَبَّتی مِنْ أَوْلِیائی أَنْ یَکوُنوُا روُحانِیّینَ لایَغْتَمُّونَ.(182)
دوستان مرا با همّ و غم دنیا چکار؟ زیرا که همّ دنیا، شیرینی مناجات مرا از قلب آنان میبرد. آنچه را که من از اولیائم دوست دارم؛ این است که افرادی روحانی باشند و به غم دنیا نپردازند.
بنابراین دوستان خدا و اهل بیتعلیهم السلام، نباید با سرگرم شدن در مسائل دنیوی، زندگی خود را سپری نمایند؛ زیرا دنیا پرستی و علاقههای مادّی، بزرگترین وسیلهای است که انسان را از درگاه خداوند دور میکند. تقرّب را از او میگیرد و محبّت خدا و اهل بیتعلیهم السلام را نسبت به او کاهش میدهد. ولی علاقه مند بودن به مسائل معنوی و در پی حقائق عالم معنی بودن، انسان را محبوب خدا و ائمّه هدیعلیهم السلام مینماید.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
05-08-2018, 21:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
5 - محبّت اهل بیتعلیهم السلام را در قلب دیگران تقویت کنید
یکی دیگر از نشانههای مهمّ دوستداران اهل بیتعلیهم السلام این است که محبّت و دوستی آن بزرگواران را با رفتار و گفتار خود، در دل مردم جای دهند. و به صورتی در میان اجتماع زندگی کنند که مردم را به سوی اهل بیتعلیهم السلام جذب کنند، نه آن که - خدای نکرده - باعث انزجار و بغض آنان در قلب مردم شوند.
امام صادقعلیه السلام فرمودند:
رَحِمَاللَّهُ امْرَءاً حَبَّبَنا إِلَی النَّاسِ وَلَمْ یُبْغِضْنا إِلَیْهِمْ.(183)
خدا رحمت کند شخصی را که محبّت ما را در قلب مردم ایجاد کند و دشمنی ما را در آنان بوجود نیاورد.
با بحثی که در مورد آثار محبّت کردیم، روشن شد که با ایجاد محبّت شدید در قلب مردم نسبت به اهل بیتعلیهم السلام بزرگترین زمینه ایجاد تقوا و ایمان و ترک گناه در آنان فراهم میشود. بنابراین شیفتگان محمّد وآل محمّدعلیهم السلام باید به هر طریقی که میتوانند، دوستی و محبّت آن بزرگواران مظلوم را در قلب مردم جای دهند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
06-08-2018, 15:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
محبّت صادقانه
محبّت و دوستی را نشانههایی است که با آنها میتوان دوستان را شناخت و میان افرادی که محبّت آنان صادقانه است، با دیگران فرق گذاشت. از آنجا که محبّت اکسیر است؛ آثاری را در محبّ ایجاد میکند که نشان دهنده ارزش محبوب است. آنان که از نیروی »فراست« برخوردارند، درک میکنند که محبّ، دوستی و محبّت چه فردی را در دل خود جای داده است و علاقه چه کسی را در قلب خود نهفته است؟ زیرا آنان از رفتار، گفتار، کردار و حرکات وی، محبوبِ او را میشناسند.
هر چه محبّت و دوستی بیشتر باشد، نشانههای محبوب در محبّ بیشتر جلوهگر میشود. گاهی محبّت چنان شدید میشود که محبّ محبوب را بر خویشتن با همه وجود و هستیاش مقدم میدارد. این گونه محبّت، نشانه اعتقاد و ایمان محبّ نسبت به محبوب است.
دوستی شما با خاندان وحی، اگر در این حدّ باشد، نشانه ایمان کامل شما به خداوند است. این گفتار از فرمایشات پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم است:
لایُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّی اَکوُنَ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ، وَیَکوُنَ عِتْرَتی أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ، وَیَکوُنَ أَهْلی أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ، وَیَکوُنَ ذاتی أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ ذاتِهِ.(184)
بنده ایمان نمیآورد تا آن که من محبوبتر باشم به او از خودش و عترت من محبوبتر باشد نزد او، از عترت خودش و اهل من محبوبتر باشند نزد او از اهل او، و ذات من محبوبتر باشد نزد او از ذات او.
کسی که محبّتش در این حدّ باشد، یقیناً دارای محبّت صادقانه است.
مرد کوفی که اکنون جریان جالب او را میآوریم از کسانی است که صادقانه پیغمبر و امیرالمؤمنینعلیهما السلام و فرزندانشان را بر خود و خانوادهاش مقدم میداشت:
در کوفه مردی میزیست بسیار ثروتمند که به سادات کمکهای فراوان مینمود. در دفتر خود حسابی به نام امیرالمؤمنینعلیه السلام داشت، هر گاه یکی از آنان از او جنسی خریداری میکرد و قیمت آن را میداد میگرفت، و اگر پول نداشت به غلامش دستور میداد آن را به حساب حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام بنویسد.
مدتی طولانی گذشت و مرد ثروتمند، فقیر و خانه نشین گشت. او در خانه به دفتر خود رسیدگی میکرد، اگر نام یکی از بدهکاران خود را که زنده بود میدید، کسی را نزد او میفرستاد تا طلب خود را دریافت کند، و اگر از دنیا رفته و مالی از او باقی نمانده بود، اسم او را از دفتر پاک میکرد.
روزی درب خانه نشسته بود و دفتر خود را رسیدگی میکرد؛ ناگهان یکی از ناصبیها از آنجا عبور کرد و به صورت استهزاء و طعنه به او گفت: بدهکار بزرک تو علی بن ابیطالب با تو چه کرد؟
از این گفتار غم وجود او را فرا گرفت و با اندوه وارد خانه شد. همان شب در خواب دید پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در مکانی نشستهاند وامام حسن و امام حسینعلیهما السلام در برابر آن حضرت راه میروند. پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به آن دو فرمودند: پدر شما کجاست؟
امیرالمؤمنینعلیه السلام پشت سر پیغمبر بودند، جواب دادند: یا رسول اللَّه من حاضرم. پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: چرا طلب این مرد را نمیدهی؟ امیرالمؤمنینعلیه السلام پاسخ دادند: یا رسول اللَّه این حق دنیای اوست که آوردهام. فرمود: به او بده، آن گاه امیرالمؤمنینعلیه السلام کیسهای که از پشم سفید بود به او داده و فرمود: این حق تو است.
پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم به آن مرد فرمودند: این را بگیر و هر یک از فرزندان من نزد تو آمدند و از اجناسی که داری چیزی خواستند به آنان بده که دیگر فقر و احتیاج پیدا نمیکنی.
آن مرد گفت: بیدار شدم در حالی که کیسه پول در دستم بود. همسرم را بیدار کردم و گفتم: چراغ را روشن کن. او چراغ را روشن کرد من کیسه را گشودم و پولها را شمردم. دیدم هزار اشرفی در میان کیسه است.
همسرم گفت: از خدا بترس، مبادا فقر تو را ناگزیر از فریب دادن مردم نموده و یکی از تجّار را گول زده و پول او را گرفتهای؟! گفتم: نه واللَّه و جریان خواب را برایش تعریف کردم. آن گاه دفتر خود را باز نمودم و دیدم به حساب امیرالمؤمنینعلیه السلام هزار اشرفی نوشته ام نه کمتر و نه بیشتر!(185)
به این مناسبت روایت جالبی را از حضرت امام صادقعلیه السلام میآوریم. آن حضرت میفرمایند:
مَنْ أَعانَ فَقیرَنا، کانَ مُکافاتُهُ عَلی جَدِّنا محمّدصلی الله علیه وآله وسلم.(186)
کسی که کمک کند به فقیری از ما، پاداش او با جدّ ماست.
مرد کوفی که محبّت صادقانه به خاندان پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم داشت، به امر آن حضرت پاداش دنیوی خود را دریافت نمود.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
07-08-2018, 23:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
محبّتهای دروغین
بعضی از مردم اظهار دوستی و مودّت به خاندان وحی و رسالت مینمایند و در این باره آن چنان صداقت و یکرنگی از خود نشان میدهند که گویی هیچ گونه احتمال خلافی در میان نیست و سراپای وجودشان را محبّت صادقانه اهل بیتعلیهم السلام فرا گرفته است؛ ولی آن گاه که در پیرامون رفتار و کردار آنان میاندیشیم و کردارشان را با دستورات خاندان وحی تطبیق مینمائیم؛ میبینیم، که اظهار آنان در دوستی و محبت اهل بیتعلیهم السلام و دلسوختگی آنان، خالصانه نیست.
بسیاری از مردم خود را دلباخته و فدائی امام عصر عجلاللَّه تعالی له الفرج میدانند؛ ولی عملاً از پرداختن سهم آن بزرگوار به اهلش، که وسیله رسیدن نعمتهای خداوند به آنان میباشد، اجتناب میکنند! آیا کسی که از صرف مال امامعلیه السلام در راه احیاء اهداف مقدّس آن بزرگوار خودداری میکند، میتواند در روزگار ظهور، جان خود را در راه آن حضرت فدا نماید؟
مگر حضرت بقیّةاللَّه ارواحنا فداه در توقیع خود نفرمودهاند:
لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعینَ عَلی مَنِ اسْتَحَلَّ مِنْ أَمْوالِنا دِرْهَماً.(187)
لعنت خدا و ملائکه و همه مردم، بر کسی باشد که درهمی از اموال ما را حلال بداند.
امام باقرعلیه السلام درباره مدّعیان محبّت اهل بیتعلیهم السلام به جابر فرمودند:
یا جابِرُ، أَیَکْتَفی مَنْ یَنْتَحِلُ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقوُلَ بِحُبِّنا أَهلِ البَیْتِ؟ فَوَاللَّهِ ما شیعَتُنا إِلاَّ مَنِ اتَّقَی اللَّهَ وَأَطاعَهُ.(188)
ای جابر، آیا کافی است کسی که خود را شیعه جلوه میدهد، بگوید من دارای محبّت اهل بیتعلیهم السلام هستم. به خدا قسم شیعه ما نیست، مگر کسی که دارای تقوای الهی باشد و از او اطاعت نماید.
از این فرمایش چنین استفاده میکنیم: کسی که از تقوا و اطاعت خداوند بهرهمند نیست نباید به اظهار محبّت اکتفا کند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
08-08-2018, 17:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
محبّت اکسیر شفابخش و درمان دردهای ویرانگر و خانمان سوز شما است.
کشش وجاذبهای که در محبّت وجود دارد، انسان را به سوی محبوب میکشاند و صفات و حالات او را در محبّ ایجاد و تقویت میکند. هر چه محبّت بیشتر باشد، جاذبه و تأثیر حالات روحیِ محبوب در محبّ، بیشتر میشود؛ به گونهای که مورد تقرّب محبوب قرار میگیرد. و این معنای مودّت است که هر انسانی باید آن را نسبت به خاندان وحی داشته باشد، زیرا که پاداش رسالت، مودّت ذَوی القربی است.
بنابر این با ارادت و مودّت به اهل بیتعلیهم السلام روح خود را به پرواز درآورید و به آستان ولایتِ این خاندان نزدیک شوید؛ تا انوار تابناک ولایت سراسر وجود شما را فرا گیرد و آلودگیها و تیرگیها از اعماق وجود شما پاک شود.
لازمه قرابت با آن بزرگواران، پیروی از دستورات آنان و برائت و دوری از دشمنان آنان است.
این است محبّت صادقانه، که باید آن را در اعماق جان خود و نزدیکان خود ایجاد کنید.
جمعی که دم از مهر و ارادت دارند
در بام شرف، کوس سیادت دارند
چون دست به دامان سعادت زدهاند
پا بر سر نام وننگِ عادت زدهاند
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
09-08-2018, 19:37
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
8ارزش انتظار
انتظار، از ویژگیهای عالیِ مردانی است که در راه موفّقیت، گام برمیدارند. زیرا بر اساس گفتار گهرباری که خاندان وحی در پیرامون شخصیّت مردان بزرگ در دوران غیبت، بیان فرمودهاند؛ منتظران راستین ظهور، بافضیلتترین مردمِ همه زمانها هستند.
به این جهت گروهی - با برداشت کاملی که از مسأله انتظار دارند - آن را مهمترین عامل موفّقیت، در این روزگار میدانند و معتقدند، انسان میتواند همه عوامل تعالی و تکامل را در »انتظار راستین« جستجو نموده و به وسیله آن بر فراز آسمان معنویّت به پرواز درآید و خود را از مشکلات و گرفتاریهای اجتماعی و گرفتگیهای روحی نجات بخشد.
انتظار، به معنای واقعی و کامل آن، حالتی است دشوار، که گویی هالهای از اسرار، آن را احاطه کرده است و اندک مردمانی وارسته، به کمال آن راه یافتهاند و از بافتههای دشمنان سرتافتهاند.(189)
زیرا انتظار در مرحله عالی و نهائی آن - که در اصحاب خاص امام زمان ارواحنا فداه وجود دارد - به معنای آمادگی و کمک - با استفاده از قدرتهای غیر عادی - برای پیاده کردن نظام آسمانی وخدمتگزاری در حکومت ملکوتی حضرت بقیّةاللَّه ارواحنافداه است.
انتظار، در هر مرحلهای که تحقق پذیرد، یک نوع استمداد باطنی از عالم غیب و راه تقرّب به خداوند است و اگر تداوم یافته و تکامل یابد، با مرور زمان تیرگیهایی که در اعماق وجود انسان وجود دارد و در نفس و ضمیر ناخودآگاه او قرار گرفته است، نابود میکند و دریچههایی از نور و روشنایی را در باطن انسان روشن میسازد و از این طریق راه تکامل را به سوی او میگشاید. زیرا انتظار، حالت آمادگی در تمام ابعادِ لازم است و توجّه باطن را به سوی جهانی از صفا، صمیمیت و نورانیت جذب میکند. جهانی که همه قدرتها و تواناییهای اهریمنی و شیطانی در آن نابود میشود و انوار الهی بر اعماقِ جان همه انسانهای سراسر گیتی میتابد.
با توجه به این حقیقت، میگوئیم: کسی به مراحل عالی صراط انتظار گام نهاده است، که دارای قدرتهای خارق العاده باشد. زیرا همان گونه که میدانیم؛ حکومت امام عصر ارواحنا فداه، یک حکومت ملکوتی و فوق العاده میباشد - که درک کامل آن برتر از قدرتِ اندیشه ما است - و باید یاورانی پروانهوار گرداگرد حضرت بقیّةاللَّه ارواحنا فداه جمع گشته و در صف مقدّم به یاری آن بزرگوار بپردازند که خود مرد راه باشند و قدرت اطاعت فرمانهای ملکوتی آن بزرگوار را که نیاز به داشتن قدرتهای خارق العاده دارد(190)، داشته باشند.
روایاتی که اوصاف و ویژگیهای سیصد و سیزده تن از یاوران ممتاز امام عصر ارواحنا فداه را بیان میکنند، آنان را دارای قدرتهای روحی و غیر عادی - حتّی در زمان غیبت - معرفی مینمایند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
10-08-2018, 21:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
عوامل انتظار
اشاره
ما باید سعی کنیم از حقیقت معنای انتظار آگاهی یافته و این حالت را در خود و دیگران ایجاد کنیم.
برای فراگیر شدن مسئله انتظار و آموختن و جلوه دادن عظمت آن به دیگران، راههای گوناگونی وجود دارد که با استفاده از آنها، میتوانیم حالت انتظار را در جامعه ایجاد نمائیم و در ژرفای وجود آنان، بذر انتظار را بارور سازیم. اینک بعضی از مهمترین راههایی را که به وسیله آنها جامعه به سوی مسئله انتظار گرایش پیدا میکند، یاد آور میشویم.
1 - آشنایی با مقام عظیم ولایت و شناخت عظمت امام زمانعلیه السلام.
2 - آشنایی با آثار شگفت انتظار به معنای کامل و مراحل عالی آن.
3 - آشنایی با اوصاف و ویژگیهای اصحاب امام عصر ارواحنا فداه، که به مرحله عالی انتظار رسیده و از قدرتهای عظیمِ روحی برخوردار شدهاند و فرمانهای امام زمان ارواحنا فداه را انجام میدهند.
4 - آشنایی با آینده انسان و جهان، تحوّلات عظیم و دگرگونیهای مهمّی که در زندگانی مردمِ زمان ظهور، واقع میشود.(191)
معرفت به مقام امام زمان ارواحنا فداه، شناخت یاوران بزرگ آن حضرت، و تکمیل عقلها و تکامل علمی، ارتباط با عالم نامرئی و غیب، شناخت موجودات ناشناخته، سفر به آسمان و فضاهای دور و مسائلی دیگر از این قبیل، مردم را به سوی مسئله ظهور امام عصر عجّلاللَّه تعالی له الفرج فرا میخواند و حالت انتظار و آمادگی برای دولت پرشکوه و اسرارآمیز آن حضرت را در آنان ایجاد میکند.
علم و آگاهی از این گونه حقائق، شور و نشاط را در دل و جان همه مردمان پاک طینت، به وجود میآورد و آنان را شیفته آن روزگار پرشکوه میکند و حالت انتظار و توقّع ظهور را که از وظائف مسلّم هر انسان است، در جامعه ایجاد میکند. اینک به توضیح مطالب یاد شده میپردازیم:
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
12-08-2018, 22:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
1 - آشنایی با مقام امام زمان ارواحنا فداه
آشنایی با خصوصیّات و اوصاف امام زمان ارواحنا فداه، و توجّه به وجود باعظمت آن بزرگوار، عامل مهمّی برای ایجاد حالتِ انتظار است.
زیرا توجّه به این نکته که اکنون در سراسر گیتی و در تمامی جهان آفرینش، کسی به جز آن بزرگوار شایسته رهبری و اصلاح عالم هستی نیست، انسان را به سوی آن حضرت جذب میکند. آن بزرگوار آخرین ذخیره الهی و تنها بازمانده امیران جهان هستند که حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام درباره آنان میفرمایند:
عِلْمُ الْأَنْبیاءِ فی عِلْمِهِمْ وَسِرُّ الْأَوْصیاءِ فی سِرِّهِمْ وَعِزُّ الْأَوْلیاءِ فی عِزِّهِمْ، کَالْقَطْرَةِ فِی الْبَحْرِ وَالذَّرَّةِ فِی الْقَفْرِ.(192)
علم پیامبران، در برابر دانش آنان و سرّ اوصیاء، در برابر سرّ آنان و عزّت اولیاء، در برابر عزّت آنان، همچون قطرهای در دریا و همانند ذرّهای در میان بیابان است.
اینک ما که در زمان آخرین نفر از این خاندان هستیم، وظیفه داریم با توجّه به حضرتش و با پیروی از خواستههای هدایتگر آن بزرگوار، خود را از تباهی و غفلت نجات دهیم و در انتظار فرا رسیدن حکومت آن حضرت که پرچم هدایت و عدالت را بر افلاک میزند، روز شماری کنیم.
اگر کسی در این روزگار آن حضرت را بشناسد و از امدادهای غیبی امام زمان عجّلاللَّه تعالی فرجه در »زمان غیبت«، آگاهی داشته باشد و با تحولاّتی که آن بزرگوار در »زمان ظهور« در سراسر گیتی در انسان و جهان ایجاد مینمایند آشنا باشد، همیشه به یاد آن بزرگوار خواهد بود و همان گونه که امر فرمودهاند(193) در انتظار طلوع خورشید ولایت بسر خواهد برد.
معرفت، در چنین انسانی، زنگار غفلت را از قلبش میزداید و صفا و نورانیّت را جایگزین آن مینماید. اینک به روایت جالبی که نشانگر امدادهای غیبی آن حضرت در زمان غیبت میباشد، توجّه کنید. جابر جعفی از جابر بن عبداللَّه انصاری از پیغمبراکرمصلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمودند:
... ذاکَ الَّذی یَفْتَحُ اللَّهُ - تَعالی ذِکْرُهُ - عَلی یَدَیْهِ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَمَغارِبَها، ذاکَ الَّذی یَغیبُ عَنْ شیعَتِهِ وَأَوْلِیائِهِ غَیْبَةً لایَثْبُتُ فیها عَلَی الْقَوْلِ بِاِمامَتِهِ اِلّا مَنْ اِمْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْاِیمانِ.
قالَ: فَقالَ جابِرُ: یا رَسوُلَاللَّهِ فَهَلْ یَنْتَفِعُ الشّیعَةُ بِهِ فی غَیْبَتِهِ؟ فَقالَصلی الله علیه وآله وسلم: ای وَالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ أَنَّهُمْ لَیَنْتَفِعوُنَ بِهِ وَیَسْتَضیئوُنَ بِنوُرِ وِلایَتِهِ فی غَیْبَتِهِ کَانْتِفاعِ النّاسِ بِالشَّمْسِ، وَإِنْ جَلَّلَها السَّحابُ، یا جابِرُ، هذا مَکْنوُنُ سِرِّاللَّه وَمخْزوُنُ عِلْمِهِ فَاکْتُمْهُ إِلاَّ عَنْ أَهْلِه.(194)
... اوست ) حضرت مهدی ارواحنا فداه( که خداوند - که یادش بزرگ باد - با دستان او مشرقها و مغربهای زمین را میگشاید. اوست کسی که از شیعه و اولیائش غایب میشود، بطوری که ثابت قدم نمیماند بر عقیده به امامت او، مگر کسی که خداوند قلب او را برای ایمان امتحان نموده باشد.
جابر جعفی میگوید: جابر بن عبداللَّه انصاری به پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: یا رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم آیا شیعیان در زمان غیبت، از او بهرهمند میشوند؟
پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم در جواب فرمودند: آری به خدائی که مرا به رسالت مبعوث نموده، آنان به وسیله او بهرهمند میشوند در زمان غیبت او، و به وسیله نور ولایت او روشنایی مییابند، همان گونه که مردم از خورشید بهرهمند میشوند، گرچه ابر آن را پوشانده باشد. ای جابر، این از سرّ مکنون الهی و علم مخزون اوست، پس آن را مخفی دار مگر از اهلش.
همان گونه که ملاحظه نمودید، پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در این روایت با تأکید قسم یاد نمودهاند که شیعیان در زمان غیبت امام عصر ارواحنا فداه از مقام ولایت آن حضرت نور میگیرند.
کیست بیپرده به خورشید، نظر باز کند
چشم پوشیده ما، علّت پیدائی تست
از لطافت نتوان یافت، کجا میباشی
جای رحم است بر آن کس که تماشایی تست
در زمان غیبت گرچه امام زمان ارواحنا فداه غایب هستند، ولی در حقیقت پرده غیبت بر قلبهای ما است و گرنه امامعلیه السلام نور درخشان هستند و برای کسی که قلبش بینا است آشکارند، اگرچه به ظاهر نابینا باشد.(195)
توجّه به این حقیقت، انسان را به مقام ولایت، علم و قدرت آن بزرگوار راهنمائی میکند و محبّت امام زمان ارواحنا فداه را در قلبها سرشار نموده و انتظار فرا رسیدن حکومت جهانی حضرتش را در دلها ایجاد میکند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
13-08-2018, 22:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2 - آشنائی با آثار انتظار
گریز از یأس و ناامیدی
در جامعهای که دین در آن نقشی ندارد و مردم در انتظار آیندهای بهتر نیستند، سرخوردگی از زندگی، قتل و خونریزی و خودکشی، فراوان به چشم میخورد. زیرا مردم عوامل منفی مانند فقر و تنگدستی، ظلم و ستم، تجاوز و قانون شکنی، بیاعتنایی به حقوق انسانها و این گونه مسائل را میبینند، و در برابر آن راه چاره و فرار از این تباهیها را پیدا نمیکنند. به این جهت گرفتار بلای خانمان سوز یأس و نا امیدی میشوند؛ زیرا به خدا و آینده امیدی ندارند و راه گریز از همه این گرفتاریها را دست زدن به خودکشی میپندارند. و با دست زدن به این جنایت نه تنها دنیا و آخرت خود؛ بلکه آینده زن و فرزندان و نزدیکان خود را نیز به تباهی میکشانند.
ولی شخصی که حالت انتظار را در خود به وجود آورده و هر لحظه امیدوار است تابش انوار تابناک ولایت را بر سراسر هستی بنگرد، هیچ گاه حاضر نیست دست به این گونه جنایت بزند و با ریختن خون خویش، زندگی عدهای دیگر را نیز به تباهی بکشد. بنابر این، مسئله انتظار فرج برای او گشایش است و زمینه گریز از نا امیدی و تباهی را فراهم میکند. روایتی که میآوریم، گواه بر این حقیقت است:
عَنِ الحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِعلیه السلام عَنْ شَیْءٍ مِنَ الْفَرَجِ، فَقالَعلیه السلام: اَوَلَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ اِنْتِظارَ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ؟ قُلْتُ: لا أَدْری إِلّا أَنْ تُعَلِّمَنی. فَقالَعلیه السلام: نَعَمْ، اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَجِ.(196)
حسن بن جهم میگوید: از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام درباره فَرَج سئوال نمودم. امامعلیه السلام فرمودند: آیا نمیدانی که انتظار فرج، مقداری از فرج است. گفتم: من خبر ندارم، مگر آن که شما به من تعلیم نمائید.
امامعلیه السلام فرمودند: آری، انتظار فرج مقداری از فرج است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
14-08-2018, 20:20
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2 - تکامل روحی
اشاره
انسان میتواند با ایجاد انتظارِ کامل، مقداری از حالات مردمِ زمان ظهور - مانند تطهیر قلب - را در خویشتن ایجاد کند و به وسیله امید و انتظار، خود را از ناامیدی و تباهی نجات دهد.
به این جهت امام صادقعلیه السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیهم نقل کردهاند که آن حضرت فرمودند:
أَفْضَلُ عِبادَةِ الْمُؤْمِنِ اِنْتِظارُ فَرَجِ اللَّهِ.(197)
برترین عبادتِ فرد مؤمن، این است که از خداوند انتظار فرج داشته باشد.
بنابراین انسان بر اثر داشتن حالتِ انتظار، میتواند بعضی از آثار تکامل در زمان ظهور را در خود ایجاد کند. برای توضیح مطلب به فرمایش امام سجادعلیه السلام به ابی خالد توجه کنید:
عَنْ أَبی خالِدِ الکابُلی عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِعلیهما السلام: تَمْتَدُّ الْغَیْبَةُ بِوَلِیِّ اللَّهِ الثَّانی عَشَرَ مِنْ اَوْصیاءِ رَسوُلِاللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم وَالْأَئِمَّةِ بَعْدِهِ، یا أَبا خالِدٍ، إِنَّ أَهْلَ زَمانِ غَیْبَتِهِ، اَلْقائِلُونَ بِاِمامَتِهِ، اَلْمُنْتَظِروُنَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ کُلِّ زَمانٍ، لِأَنَّ اللَّهَ - تَعالی ذِکْرُهُ - أَعْطاهُمْ مِنْ الْعُقوُلِ وَالْأَفْهامِ وَالْمَعْرِفَةِ ما صارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشاهَدَةِ، وَجَعَلَهُمْ فی ذلِکَ الزَّمانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسوُلِاللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم بِالسَّیْفِ، اُولئِکَ الْمُخْلِصوُنَ حَقّاً، وَشیعَتُنا صِدْقاً، والدُّعاةُ اِلی دینِاللَّهِ سِرّاً وَجَهْراً، وَقالَعلیه السلام: اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ(198)
ابی خالد کابلی از حضرت علی بن الحسینعلیهما السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمودند:
غیبت به وسیله ولیّ خداوند که دوازدهمین نفر از اوصیاء پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم وامامان بعد از اوست، طولانی میشود.
ای ابا خالد، بدرستی مردمانی که در زمان غیبت او هستند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور او میباشند، برتر از اهل هر زمانی هستند.
زیرا خداوند - که یادش بزرگ باد - آن قدر از عقلها و فهمها و معرفت به آنان عنایت مینماید که غیبت در نزد آنان بمنزله مشاهده است و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدینی قرار داده است که در حضور پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم با شمشیر میجنگند. آنان حقیقتاً با اخلاص هستند و شیعیان با صداقت ما میباشند و مردم را در آشکار و پنهان به سوی دین خداوند فرا میخوانند.
سپس امام سجّادعلیه السلام فرمودند: انتظار فرج، از اعظم فرج است.
دوست نزدیکتر از من، به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
این سخن با که توان گفت که دوست
در کنار من و من مهجورم
منتظران راستینی که در صراط انتظار به تکامل رسیدهاند، بر اثر آماده ساختن خود برای حکومت قدرتهای غیبی خداوند بر سراسر گیتی، در زمان غیبت به قسمتی از ویژگیهای فردی زمان ظهور - مانند تطهیر قلب - دست مییابند، به گونهای که روزگار تیره غیبت برای آنان بمنزله روز شهود است.
اگر انتظار در آنان دارای این گونه آثار نباشد، پس چگونه انتظار فرج أعظم فرج است؟ آنان با حالت انتظار، میان زمان ظهور و غیبت پیوند میزنند و برخی از حالات آن روزگار را در دوران غیبت به دست میآورند.(199)
مرحوم شیخ انصاری در منزل امام زمانارواحنا فداه
اینک برای روشن شدن دلها، جریانی را از شخصیت بزرگ جهان شیعه - که به وسیله داشتن قدرتهای غیبی در آشکار و نهان به یاری دین خدا برخاست - میآوریم:
یکی از شاگردان مرحوم شیخ انصاری درباره ارتباط مرحوم شیخ انصاری با امام عصر ارواحنا فداه و تشرّف ایشان به منزل آن حضرت چنین گفته است:
در یکی از زیارات مخصوصه حضرت ابی عبداللَّه الحسینعلیه السلام به کربلا مشرّف شده بودم. شبی بعد از نیمه شب برای رفتن به حمام از منزل بیرون آمدم، وچون کوچهها گِل بود، چراغی همراه برداشتم. از دور شخصی را شبیه به شیخ دیدم. چون قدری نزدیک رفتم، دیدم آری شیخ است. در فکر فرو رفتم که ایشان در این موقع از شب، آن هم در این گلولای با چشم ضعیف به کجا میرود؟ من برای این که مبادا کسی او را کمین کرده باشد، آهسته در پی او روان شدم تا بر در خانه مخروبهای ایستاد و زیارت جامعه را با توجّه خاصی خواند و سپس داخل آن خانه گردید!
من دیگر چیزی نمیدیدم ولی صدای شیخ را میشنیدم، گویا با کسی صحبت میکرد. من به حمام رفتم و بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در حرم مطهّر دیدم. بعد از پایان مسافرت، در نجف اشرف خدمت شیخ رسیدم و جریان آن شب را به عرض وی رساندم. اوّل شیخ انکار کرد تا پس از اصرار زیاد فرمود:
گاهی برای رسیدن خدمت امام عصر عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف مأذون میگردم و پشت درب آن منزل که تو آن را پیدا نخواهی کرد میروم و زیارت جامعه را میخوانم؛ چنانچه ثانیاً اجازه دهند، خدمت آن حضرت شرفیاب میشوم و مطالب لازمه را از آن سرور میپرسم. سپس شیخ فرمود: تا زمانی که در قید حیات میباشم، این مطلب را پنهان دار و به کسی اظهار مکن.(200)
این گونه شخصیّتهای بزرگ و راه یافته دارای آمادگیِ کامل برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه میباشند، نه آنان که در زمان ظهور با تأویل و توجیه آیات قرآن مجید، به جنگ با آن حضرت میپردازند!
کلید گنج سعادت فتد به دست کسی
که نخل هستی او را بود بَرِ هنری
چو مستعد نظر نیستی، وصال مجوی
که جامجم ندهد سود، وقت بیبصری
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
15-08-2018, 18:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
رمز موفقیّتها و راز محرومیّتها
ممکن است سئوال شود: چگونه مرحوم شیخ انصاری هر گاه اجازه مییافت، میتوانست به منزل امام زمان ارواحنا فداه برود و با خواندن زیارت جامعه و اذن ثانوی، وارد منزل شود و با امام مهربان خویش، سخن بگوید؟
او چگونه به این مقام راه یافته بود، ولی شاگرد آن بزرگوار که او نیز منزل امام عصر ارواحنا فداه را دیده بود، چنین افتخاری نداشت و مرحوم شیخ به او چنین فرمود: تو دیگر آن خانه را نخواهی یافت؟!
این سئوال مهمّی است که پاسخ قانع کنندهای لازم دارد. متأسفانه بعضی از افراد برای این گونه سئوالات، جوابهای آماده و فوری دارند و در برابر این قبیل پرسشها فوراً پاسخ میدهند: خدا چنین خواسته است یا خدا با بعضی از افراد - نعوذ باللَّه - قوم و خویشی دارد و هیچ گونه ارتباطی به عمل و خواسته مردم ندارد!
این گونه پاسخها که بیشتر برای شانه خالی کردن از بار مسئولیّت میباشد، صحیح نیست. به این جهت نه قانع کننده است و نه هیچ گاه کسی را به راهی راهنمایی مینماید.
ما در پاسخ این سئوال - با توجه به فرمایشات خاندان وحی - میگوئیم:
خداوند مهربان همه انسانها را به سوی تکاملِ معنوی و روحی فرا خوانده است و در دعوت عمومی خود به همه کسانی که در این راه قدم بردارند، اجر و پاداش میدهد. همان گونه که میزبان، میهمانان خویش را دعوت میکند و در صورت شرکت در مجلس، از همه آنان پذیرایی میکند؛ خداوند نیز زمینه پیشرفت و تکامل را در انسانها ایجاد نموده و به این گونه، آنان را به سوی تکامل دعوت کرده است. و در قرآن مجید صریحاً فرموده است:
»وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا «(201)
هر کس در راه ما کوشش کند، ما حتماً او را به راههای خود هدایت میکنیم.
این وظیفه میهمانان است که دعوت خدا را پاسخ گویند و در راه تکامل روحی و پیشرفت معنوی خود، قدم بردارند.
بنابراین در انسانها زمینه پیشرفت و تکامل وجود دارد و آنان از این نعمت بهرهمند هستند؛ ولی آن را بایگانی نموده و از آن استفاده نمیکنند. مانند ثروتمندان کوتاه نظری که به انباشته شدن هر چه بیشترِ حسابهای پس انداز خود در بانکها خوشنودند و هیچگاه توفیق استفاده از آن ثروتها را پیدا نمیکنند.
برای موفقیّت باید از زمینهها و تواناییهای موجود استفاده کنید و کمبودهای خود را نیز جبران نمائید، تا به اهداف بزرگ خود دست یابید.
بسیاری از افراد از نظر ذاتی، توانایی و آمادگی زیادی برای رسیدن به تکامل معنوی و روحی دارند، ولی چون کاری به این امور ندارند؛ هیچ گونه استفادهای از این گونه تواناییها نمیبرند و از دنیا کوچ میکنند و آنها را به خاک میسپارند. همچون ثروتمندانی که در زمانهای گذشته، برای حفظ ثروت خود، آنها را در دل خاک پنهان میکردند و نه خود و نه فرزندانشان هیچ گونه بهرهای از آن اموال نمیبردند.
برای آن که روشن شود چگونه بعضی از افراد دارای تواناییهای روحی بیشتر و قدرت درکِ بهتر میباشند و چگونه آن را به دست آوردهاند، گفتاری را از مرحوم شیخ حرّ عاملی که از علماء بزرگ شیعه بوده است میآوریم؛ ایشان میگویند:
روشن است که دیدن و شنیدن و امثال اینها، مستقلاً با چشم و گوش و امثال این دو نیست، بلکه آنها وسیلهای هستند برای روح، که روح به وسیله آنها میبیند و میشنود و ... و چون روح انسان قوی نیست، دیدن و شنیدن او مقیّد و محدود به این گونه اسباب مادّی در محدوده خاصّ است.
از این جهت فقط مادّیات را میبیند و از درک مسائل روحی ناتوان است؛ ولی اگر روح انسانی تقویت شود و به وسیله عبادات و انجام واجبات و ترک محرّمات تقرّب به سوی خداوند پیدا نماید، روح او قوی میشود. وقتی روح قوی شد، قدرت استفاده او از مادّیات و طبیعیّات بیشتر میشود. بنابراین با چشمش اشیائی را میبیند که دیگران نمیبینند و با گوشش چیزهایی را میشنود که دیگران نمیشنوند و ...
این غلبه و قدرت، در افراد مختلف است؛ همان گونه که تقرّب آنان به خداوند یکسان نیست. هر کس به وسیله عبادات و مجاهدات به خداوند نزدیکتر شود، حالات معنوی و روحی او قویتر میشود و در درک اموری که دیگران قدرت ادراک آن را با چشم و گوش و امثال این دو ندارند، نیرومندتر میشود.(202)
با این بیان روشن شد که چرا افرادی همچون مرحوم شیخ انصاری میتوانند به آن نعمت بزرگ دست یابند، ولی افراد دیگر این قدرت و توانایی را ندارند و دیدگان آنان عاجز از دیدن این گونه امور است.
دارا بودن حالت انتظار به معنای کامل آن، درک این گونه امور را برای شما به ارمغان میآورد.
دیده باطن چو بینا میشود
آنچه پنهان است، پیدا میشود
منتظرانی که در صراط انتظار سوختهاند و خود را ساختهاند، با فرار از هوای نفس و پرواز و ترقی روح، از تسلّط نفس خارج میشوند و جاذبه نفس قدرت ندارد آنان را به سوی خود بکشاند. همان گونه که سفینههای فضائی آن گاه که از مدار زمین خارج میشوند، جاذبه زمین دیگر نمیتواند آنها را به سوی خود بکشاند؛ شما نیز اگر با مرور زمان، خود را از مدار هواهای نفسانی خارج کنید، جاذبه نفس و وسوسه شیطان در شما تأثیری ندارند.
یاران اهل بیتعلیهم السلام همچون جناب سلمان این گونه بودند. آنان از مدار نفس خارج شده و از قید مادیّات رها گشتند؛ از این رو با عالم غیب در ارتباط بودند. ولایت و قدرتی که سلمان داشت، از این جهت بود که از مدار نفس خارج شده و هواهای خود را نابود کرده بود. و میل و اراده امیرالمؤمنینعلیه السلام را حاکم بر میل و اراده خود قرار داده و به این جهت از قدرتهای نهان و نیروهای غیبی بهرهمند بود و استفاده میکرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
16-08-2018, 18:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
3- شناخت مقام ولایت
انتظار ظهور، قدرتِ ولایت امام زمان ارواحنا فداه را در قلب و جان شخص منتظر استحکام میبخشد و او را بر این عقیده ثابت و استوار مینماید که روزی از کنار خانه خدا، قدرت الهی بدست آن حضرت آشکار میشود و همه طاغوتیان جهان را که زالو صفت به مکیدن خون ضعیفان پرداختهاند، به سزای اعمال ننگینشان میرساند، و با صلابت و قدرت عظیم ولایت، به همه جهانیان ثابت و روشن میکند، کسی دارای مقام امامت و ولایت است که بتواند قدرت خدا را ظاهر و آشکار نماید.
این، اندیشه و اعتقاد یک فرد منتظر است. بنابراین انتظار ظهور، همراه با اعتقاد به عقاید و معارف اصیل دین میباشد؛ زیرا که انتظار، بذر معرفت و شناختِ اعتقادات را در اذهان منتظران بارور میکند و به آنان تفهیم میکند: سرانجام، سراسر گیتی در تحت سیطره قدرت ولایت سر و سامان مییابد و قدرتِ عظیم و ناشناخته ولایت، همه قدرتهای ستمگر جهان را به زانو در میآورد و تمدّن مادّی جهان در برابر نیروی بیکران ولایت الهی تاب نیاورده و عالم در اختیار نیروهای شگفت انگیز مصلح جهان ارواحنا فداه قرار میگیرد.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
17-08-2018, 20:12
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
4- شناخت مدّعیان
در طول تاریخ شیعه، افراد متعددی با ادّعای مهدویّت قیام نمودهاند و خود را رهبر و مصلح مردم معرّفی نمودهاند، و با این حیله خون و جان و مال انسانها را پایمال نموده و عدهای را به گمراهی کشاندهاند؛ ولی افرادی که صادقانه در صراط انتظار قدم برداشتهاند و وجود خود را با انوار تابناک ولایت روشن ساختهاند، فریب این شیّادان را نخوردهاند و به دام این صیّادان گرفتار نشدهاند و با زبان حال به آنان گفتهاند:
برو این دام بر مرغ دگر نه
که عنقا را بلند است آشیانه
آگاهی آنان و شناختِ شیّادان و دزدان طریق، به خاطر آشنایی آنان با مقام رفیع امامت است. به این جهت آب حیات را به سراب نمیفروشند و غاصبان خلافت را به امامت برنمیگزینند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
18-08-2018, 23:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
3 - آشنایی با مقام منتظران تکامل یافته
یا اصحاب بزرگ امام عصر ارواحنا فداه
یکی دیگر از اموری که باعث جذب شدن مردم به صراط انتظار است آشنا شدن با مقام منتظران تکامل یافته یا اصحاب امام عصر ارواحنا فداه میباشد.
از آثار شگفتی که انتظار، برای منتظرانِ تکامل یافته به ارمغان میآورد، این است که نه تنها آنان از نظر عقیده و اعتقاد، عارف به مقام عظیم ولایت اهل بیتعلیهم السلام هستند؛ بلکه خود، روزنهای از نور پر فروغ خورشید ولایت میباشند. یعنی بر اثر تکامل در مسیر انتظار تا حدّ ظرفیت خویش، از مقام خاندان وحی قدرتهای معنوی و روحی کسب نمودهاند، و با استفاده از آنها، مأموریتهایی که به آنان داده میشود، انجام میدهند.
این گونه افراد، سرآمد یاوران امام زمان ارواحنا فداه میباشند و پیشتازان به سوی مقام ولایت آن حضرت میباشند.
اینک به این نکته توجه کنید که خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید:
»فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمیعاً «(203)
در خیرات از یکدیگر سبقت بگیرید. هر جا که باشید خداوند همه شما را میآورد.
این آیه درباره سیصد و سیزده تن از بزرگان اصحاب امام عصر ارواحنا فداه است که در روز ظهور، خداوند بزرگ آنان را در کنار خانه خود به گرد وجود مقام ولایت کلّیه جمع میکند، تا به یاری آن حضرت بشتابند و به زندگی سیه دلان روزگار خاتمه بخشند.
گاهی سئوالی مهمّ به ذهن بعضی از افراد میآید، که آیا مقصود از سبقت گرفتن آنان در خیرات چیست؟ و سیصد و سیزده تن از یاوران پیشتاز حضرت مهدی ارواحنا فداه، با دارا بودن چه خصلتی بر دیگران سبقت میگیرند و به آن مقام بزرگ نائل میشوند؟!
با هم به مکتب وحی رو میآوریم و پاسخ آن را این گونه مییابیم:
حضرت امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیهای که ذکر کردیم، چنین میفرمایند:
اَلْخَیْراتُ ؛ اَلْوِلایَةُ لَنا أَهْلَ الْبَیْتِ.(204)
مقصود از خیرات - که در آیه ذکر شده - ولایتی است که از آنِ ما اهل بیت است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
19-08-2018, 22:07
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
اشارهای به قدرت آنان
هر چه انسان در پذیرش ولایت بکوشد، روح خود را قویتر میکند و قدرتِ غیر عادی او افزایش مییابد؛ تا حدّی که میتواند بر اثر قدرت روح، بر موجودات مادّی و حتی غیر مادّی حکومت کند. اینک به ذکر داستانی جالب از مرحوم علاّمه بحرالعلوم میپردازیم:
مرحوم علامّه سیّد بحرالعلوم مبتلا به مرض خفقان بود و با این مرض در وقت تابستان به قصد تشرّف به کربلا در یکی از زیارات مخصوصه حضرت ابی عبداللَّه الحسینعلیه السلام در روزی بسیار گرم، از نجف اشرف خارج شد. مردم تعجّب نمودند که با این مرض و گرمی هوا، ایشان چگونه به مسافرت میروند؟!
در میان همسفرهای ایشان، مرحوم شیخ حسین نجف بود که از علماء مشهور عصر سیّد بود. آنان چون بر مرکبهای خود سوار شده و به راه افتادند، ابری در هوا پیدا شده بر آنها سایه افکند و نسیم سردی وزیدن گرفت و هوا بطوری خنک شد که گویا در سرداب هستند.
ابر همچنان بر آنها سایه افکنده بود، تا آن که نزدیک »خان شور« رسیدند. در آنجا کسی از آشنایان عالم بزرگ، شیخ حسین نجف پیدا شده و ایشان از سیّد بحرالعلوم جدا شد و به احوالپرسی و صحبت پرداخت. آن ابر، بر سر سیّد سایه میافکند تا آن که سیّد وارد کاروانسرا شد. چون حرارت آفتاب بر شیخ حسین نجف تابید، حالش دگرگون گردید و از مرکب به زمین افتاد و به خاطر کهولت سن یا به جهت ضعف بنیه، بیهوش شد.
پس او را برداشته، به کاروانسرا به نزد مرحود سیّد بحرالعلوم رساندند. بعد از آن که به هوش آمد، به آن بزرگوار عرض کرد: »سیّدنا لِمَ لم تدرکنا الرحمة؟« چرا رحمت ما را فرا نگرفت؟ سیّد فرمود: »لِمَ تخلّفتم عنها؟« چرا از رحمت تخلّف نمودید. و در این جواب توریهایست لطیف.(205)
قدرت تصرّف یاوران خاصّ امام عصر ارواحنا فداه این گونه است. عدهای از سیصد و سیزده تن از یاوران خاص امام عصر ارواحنا فداه از ابرهای اسرار آمیز استفاده مینمایند و در ابتداء ظهور، خود را به وسیله ابر به محضر آن بزرگوار میرسانند. مفضّل میگوید:
قالَ أَبُوعَبْدِاللَّهعلیه السلام: إِذا اُذِنَ الإِمامُ دَعَا اللَّهَ بِاسْمِهِ الْعِبْرانیّ فَاُتیحَتْ لَهُ صَحابَتُهُ الثَّلاثَمِأَةِ وَثَلاثَةَ عَشَرَ قَزَعٌ کَقَزَعِ الْخَریفِ وَهُمْ أَصْحابُ الْاَلْوِیَّةِ، مِنْهُمْ مَنْ یُفْقَدُ عَنْ فِراشِهِ لَیْلاً فَیُصْبِحُ بِمَکَّةَ، وَمِنْهُمْ مَنْ یُری یَسیرُ فِی السَّحابِ نَهاراً یُعْرَفُ بِاسْمِهِ وَاسْمِ أَبیهِ وَحِلْیَتِهِ وَنَسَبَهِ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ أَیُّهُمْ أَعْظَمُ إیماناً؟ قالَ: اَلَّذی یَسیرُ فی السَّحابِ نَهاراً وَهُمْ الْمَفْقُودُونَ وَفیهِمْ نُزِلَتْ هذِهِ الآیَةِ »أَیْنَما تَکوُنوُا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهِ جَمیعاً «(207).(206)
امام صادقعلیه السلام فرمودند: هر گاه به امامعلیه السلام اذن داده شود، خداوند را به اسم عبری او میخواند، آن گاه یاوران او که سیصد و سیزده تن هستند، برای یاری او مهیّا میگردند. آنها ابرهائی هستند همچون ابرهای پائیزی ) که به هم میپیوندند و در یک جا جمع میشوند( و آنان پرچمداران )حضرت مهدیعلیه السلام( هستند.
بعضی از آنان شبانه از خوابگاه خود ناپدید میشوند و در مکّه صبح میکنند، وعدهای دیگر از آنان دیده میشوند که روز در ابرها سیر میکنند و به نام خود و نام پدر و صفت و نسبشان شناخته میشوند. گفتم: کدام یک از این دو دسته از نظر ایمان با عظمتتر هستند؟ امام صادقعلیه السلام فرمودند: آنان که در روز در ابرها سیر میکنند و اینان هستند که از مکانهای خود ناپدید میشوند و درباره آنان این آیه نازل شده است: »هر جا که باشید، خداوند تمامی شما را میآورد«.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
20-08-2018, 16:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
آشنایی با زمان ظهور
اشاره
آشنایی با وضع جهان در روزگار ظهور و تحوّل عظیمی که در آن زمان رخ میدهد، انسان را به سوی مسأله انتظار فرا میخواند.
تحوّل شگفت انگیزی که در سراسر جهان و در انسانها پیدا میشود، انسان و جهان را به صورتی دیگر جلوهگر میسازد.
1 - پاکسازی باطن
اینک به تشریح کوتاهی از تحوّلاتی که در اعماق وجود انسانها به وجود میآید، توجّه کنید:
یکی از مسائل اعتقادی، بحث طینت و چگونگی آمیخته شدن طینتهای پاک و ناپاک به یکدیگر است. در روایات بیان نمودهاند که مقصود از طینت چیست و چرا طینتها به هم آمیخته شدند و چگونه پاکسازی شده و از یکدیگر جدا میگردند؟ تفصیل این مسئله با حجم کوچک بحث ما مناسب نیست؛ از این رو تنها به این نکته اشاره میکنیم:
از ویژگیهای روزگار ظهور، پاکسازی طینتها از آمیختگیها و پاکسازی نفس و ضمیر ناخودآگاه از آلودگیهایی است که در اعماق وجود انسان وجود دارد.
چرا میگوئیم در روزگار ظهور حضرت بقیة اللَّه ارواحنا فداه، مردم از آمیختگیها و آلودگیها پاک میشوند؟
قبل از پاسخ به این سئوال، داستانی را به خاطر توضیح مطلب میآوریم:
شیبة بن عثمان یکی از دشمنترین دشمنان پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم بود و آرزوی قتل آن حضرت را در سر میپروراند. او در جنگ »حنین« شرکت کرد تا پیغمبر را به شهادت برساند. و آن گاه که مردم از اطراف آن حضرت پراکنده شدند و پیغمبر تنها ماندند، از پشت سر خود را به ایشان رساند، ولی شعلهای از آتش به سوی او بلند شد؛ به طوری که طاقت تحمّل آن را نداشت. به این جهت نتوانست به مقصود خود دست یابد.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به او رو نموده و فرمودند: شیبة نزدیک بیا! آن گاه حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم دست خود را بر سینه او گذاردند. بر اثر این کار، محبّت آن بزرگوار در قلب او جای گرفت؛ به طوری که پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم، محبوبترین فرد نزد او شدند. آن گاه در حضور آن حضرت به جنگ با مخالفان پرداخت، به طوری که اگر در برابر پدر خود قرار میگرفت، او را به خاطر یاری پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم میکشت.(208)
ببینید چگونه دستان پاک پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم طینت ناپاک و نفس آلوده یکی از سرسختترین دشمنان را در یک لحظه از ناپاکی و آلودگی نجات داد و او را از صف کفّار جدا نمود و در میان لشکر پیغمبر اسلامصلی الله علیه وآله وسلم قرار داد.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم با کشیدن دستان مبارک خود بر سینه او، عقل او را تکمیل نمودند و به خاطر تحوّلی که در طبیعت ناپسند وی به وجود آمد، از ضلالت و گمراهی نجات یافت.
پس از بیان این مقدمه به شرح روزگار ظهور میپردازیم.
حضرت امام باقرعلیه السلام میفرمایند:
إِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَهُ عَلی رُؤُوسِ الْعِبادِ، فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَاَکْمَلَ بِهِ اَخْلاقَهُمْ.(209)
آن گاه که قائم ما قیام کند، دست خود را بر سرهای بندگان خدا میگذارد. پس با این عمل، عقلهای آنان را جمع میکند )به این سبب نیروهای عقلی آنان کامل میشود( و اخلاق آنان را تکمیل مینماید.
امام عصر ارواحنا فداه با این رفتار، باطن افراد را پاکسازی میکنند و همه بندگان خدا را از آلودگیها نجات میبخشند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
22-08-2018, 21:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
2 - تکامل عقلها در زمان ظهور
اکنون دو نکته جالب توجّه در روایت را، توضیح میدهیم:
1 - حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه دست خود را نه فقط بر سر اصحاب و یارانشان؛ بلکه بر سر تمام بندگان خدا قرار میدهند. یعنی همه افرادی که بندگی خدا را در آن روز قبول دارند؛ اگر چه در جنگ، از یاوران آن حضرت نباشند مانند کهنسالان و کودکان، از این نعمت بزرگ برخوردار میشوند.
2 - عقول همه مردم از پراکندگی نجات مییابد و همه دارای قدرت کامل تمرکز فکر و تعقّل که منشأ علوم و درکهای خارق العاده است، میشوند. کامل شدن نیروهای عقلی آنان، به این معنی است که میتوانند از تمامی قدرتهای مغزی خود استفاده کنند.
آری در روزگاری که دست الهی بر سر مردم جهان قرار گیرد و انسانهای زجر کشیده دوران غیبت را نوازش دهد، نیروهای پنهان و نهفته در مغز انسانها بر اثر تکامل عقلی، تجلّی و ظهور مییابد و به عالیترین مراحل تکامل علمی و عملی و تمدّن شگفت انگیز روزگار ظهور دست مییابند.
برای آن که با قدرت مغز و آثار شگفت تکامل عقلی، آشنایی بیشتری پیدا کنید، به تشریح قدرت عظیم مغز میپردازیم:
»هر انسانی اعمّ از نابغه یا عادّی، چیزی بیش از یک میلیاردم ظرفیّت مغز خویش را در دوران زندگیش به کار نمیگیرد. اگر فقط یک میلیاردم توانایی و ظرفیّت کلّی مغز، اعمّ از مغز یک نابغه یا مغز یک انسان عادّی به کار گرفته شود، تفاوتی که بین آنها دیده میشود، یک تفاوت کیفی خواهد بود نه کمّی«(210) یعنی حتی افراد نابغهای که از قدرت عجیب فکری برخوردارند؛ فقط میتوانند از یک میلیاردم مغز خود استفاده کنند نه بیشتر. ولی چگونگی بهرهگیری آنان از یک میلیاردم مغز خود بهتر از دیگران است.
»سالها پیش از این، یکی از ریاضی دانان معاصر، مطلبی پر سر و صدا را به آگاهی مردم رساند. او تخمین زد که مغز انسان عملاً میتواند ده واحد اطلاعاتی را در خود ذخیره سازد. این رقم را اگر به زبان ساده بیان کنیم، به این معنی خواهد بود که هر یک از ما میتواند کل محتوای اطلاعاتی میلیونها جلد کتاب موجود در بزرگترین کتابخانه جهان در مسکو را به حافظه بسپارد. سخن فوق در نگاه نخست، همانند محاسباتی که در تأیید آن به عمل آمده، حیرت انگیز به نظر میرسد«.(211)
اکنون توجّه کنید: در صورتی که قدرت مغز انسان بر اثر تشعشع انوار درخشان مصلح جهان به تکامل رسد و انسان از تمام نیروی مغز خود - نه یک میلیاردم آن - استفاده کند و علم و تمدّن سراسر گیتی را فرا گیرد، صحنه جهان چگونه خواهد بود؟!
در زمانی که انسان بر اثر تکامل عقلی راههای استفاده از قدرتهای خفته روح را پیدا نماید و بتواند آنها را بیدار نموده و از آنها بهره گیری نماید، میتواند جسم خود را تابع روح خویش قرار داده و به قدرت »تروّح« دست یابد. یعنی میتواند جسم مادّی خود را تبدیل به انرژی و امواج کند و با این کار حالت جسمانیّت و مادّیت را از او بگیرد. وقتی که انسان قادر بر این کار شد؛ کرامتهای فراوانی که در آن زمان عادی است، برای او محقق میشود.
در زمان غیبت نیز افراد بسیار اندکی که دارای قدرت »طیّ الارض« هستند ، از این راه استفاده میکنند و با گرفتن حالت مادیّت و تجسّم از جسم خویش، خود را به صورت انرژی و امواج، تبدیل نموده و در یک لحظه در نقطه دیگری از زمین، خود را ظاهر میکنند. آنان با قدرتی که دارا هستند؛ جسم تروّح یافته خود را، به نقطهای که مایل هستند هدایت میکنند و در آنجا آن را مجسّم مینمایند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
22-08-2018, 21:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
3 - تحوّل عظیم در جهان
در روزگار پر شکوه ظهور، تحوّلی عظیم در زمین رخ میدهد و به فرموده قرآن مجید: »یَوْمَ تُبَدَّلُ الاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ «(212)، زمین به گونهای دیگر و در وضع و شرایط جدید قرار میگیرد. نه تنها زمین، بلکه زمان نیز دستخوش تحوّل تازه میشود.
»امروز همه دانشمندان بر این نکته هم عقیده هستند که مادّه از ارتعاشات تشکیل شده است. ارتعاشات را میتوان توسط کابل یا امواج صوتی، مثل تصاویر و اصوات، به دورترین نقاط منتقل کرد؛ در نتیجه ارگانیزم انسان را که از مادّه ساخته شده، میتوان به ارتعاش تبدیل کرد و توسط الکترونیک به هر نقطه عالم فرستاد. نظر من این است که در آیندهای نه چندان دور، حتی قبل از مسافرتهای فضایی، میتوان روشهایی پیدا کرد تا پیکر آدمی را به ارتعاشاتی تجزیه نمود و آن را به فضا فرستاد و در آنجا ذرات از هم گسسته را به هم متصل ساخت.
حال خوانندگان ما میتوانند این را خود قضاوت کنند که انسان روح است و جسم او جز ذرات متمرکز مادّه چیز دیگری نیست که با کُند ساختن و پایین آوردن ارتعاشات، میتوان آن را به اَشکال دلخواه درآورد.(213)
میتوان روزی را به چشم دید که انسان پیکر خود را تبدیل به جریان الکترون بسازد تا در پی آن ، این جریان را به سوی نقطه دوری هدایت کند و در آنجا تجمع اتمهای تشکیل دهنده بدن مجدداً صورت گیرد.«(214)
بنابر تکامل عمومی نیروهای عقلی که در روایت به آن تصریح شده، غلبه روح بر مادّه همگانی میشود و مردم حاکم بر جسم خود میشوند و میتوانند از این حالت به خوبی استفاده کنند. در آن روزگار پرشکوهِ ناشناخته، زندگی مردم و احتیاجات آنان به وسائل مادّی، به گونهای دیگر است.
در پرتو ظهور ولایت اهل بیتعلیهم السلام، علم و دانش انسان به عالیترین نقطه امکان میرسد، و بشر میتواند از تمامی مراحل دانش به راحتی و آسانی بهرهمند گردد و اسراری را که اولیاء خدا تا آن روزگار از مردم به خاطر آماده نبودن آنان کتمان میکردند، فاش مینمایند و انسانها را با دنیای اسرار آمیز وجودِ خود و جهان خارج آشنا میکنند و راه تربیت و تکامل نهایی را برای آنان میگشایند.
شاید پذیرفتن این گونه مطالب برای ما سخت باشد و این همه پیشرفت در مسائل علمی را نتوانیم بپذیریم؛ در حالی که میدانیم، اگر مغز انسان از اسارت شیطان و جهل آزاد شود، لازمه آن، تکامل انسان در تمام ابعاد میباشد به گونهای که رازی در جهان ناگفته نمیماند و همه مسائل بغرنج علمی فاش میشوند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام - که غاصبان خلافت، تاکنون میلیاردها انسان را از رسیدن به عالیترین مراحل علم و کمال، و تمدّن درخشانِ ولایت محروم ساختهاند - در کلامی که از اعماق وجودِ آن بزرگوار برخاسته، چنین میفرمایند:
یا کُمَیْل، ما مِنْ عِلْمٍ اِلاَّ وَاَنا اَفْتَحُهُ وَما مِنْ سِرٍّ إلّا وَالْقائِمُ یَخْتِمُهُ.(215)
ای کمیل، هیچ علمی نیست مگر آن که من او را میگشایم و هیچ سرّی نیست مگر آن که قائمعلیه السلام او را پایان میبخشد.
آری آن گاه که انوار تابناک از دستان مبارک حضرت بقیة اللَّه الاعظم ارواحنا فداه مغزهای مردم ستم کشیده و رنجدیده جهان را تکامل بخشد و قدرت استفاده از قدرتهای بسیار شگفت ایجاد شود، انسانها میتوانند با تمامی قدرتِ فهم و خرد خویش - نه یک میلیاردم آن - پذیرای اسرار مکتب حیاتبخش خاندان وحی شوند و به نهاییترین مرحله علم و کمال دست یابند.
در آن روزگار پرشکوه، رازها و اسرار نهفته آشکار خواهد شد، و از تیرگی و تاریکیهای این دوران اثری نخواهد بود. آیا انتظار رسیدن چنین روزی قلب شما را صفا نمیبخشد؟!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
22-08-2018, 21:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
انتظار، حالتی امیدوار کننده و نجات بخش است که منتظران را در دوران سیاه غیبت از گرداب حیرت نجات میبخشد و آنان را به سوی وادی نور و صفا میکشاند.
انتظار، غمزدگان را حیاتی دیگر میبخشد و نیرویی تازه میدهد و دلهای افسرده را امیدوار مینماید و جهانی از شادکامی و درخشندگی را در اذهان پرورش میدهد.
انتظار، مردمان وارسته را میجوید و حالات خجسته را مینماید و جمال فروزنده را نشان میدهد. انتظار موانع و تیرگیها را میزداید و نوری فروزنده در وجود انسانهای تکامل یافته، ایجاد میکند. انتظار بذر معارف و اعتقادات اصیل شیعه را در قلب منتظران بارور میکند و کاملترین حالات معنوی را برای بافضیلتترین انسانها به ارمغان میآورد.
اگر میخواهید حالتِ انتظار را در خود ایجاد نموده و تقویت نمائید، با مقام عظیم ولایت اُنس بگیرید و از آثار شگفت انتظار آگاهی یابید و با پیگیری در حالات منتظرانِ تکامل یافته، از خصلتها و ویژگیهای آنان آگاه شوید و با خجستگیهای زمان ظهور حضرت بقیّةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه، قلب و جان خود را آشنا کنید، تا ناخودآگاه انتظار فرا رسیدن آن روزگار پرشکوه، تمام وجودتان را فرا گیرد.
روز محشر که زهولش سخنان میگویند
راست گویند ولی چون شب هجران تو نیست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
23-08-2018, 21:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
9کتمان راز
مردان خدا و رجال خود ساخته و مهذّب، بر اثر تهذیب اخلاق و اخلاص در رفتار و گفتار و شایستگیهای دیگر، به بعضی از اسرار عالم خلقت آشنایی یافته و به برخی از رموز ناشناخته جهان آفرینش آگاه هستند.
آموختن این گونه اسرار در زمان حضور اهل بیتعلیهم السلام گذشته از الهامات رحمانی توسط آن بزرگواران بوده است، آنان به اصحاب و نزدیکان خود مسائلی را تعلیم میدادند، و کتمان و حفظ آنها را به آنان امر میفرمودند.
پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم در ضمن روایتی مفصّل، به جابربن عبداللَّه انصاری فرمودند:
یا جابِرُ ؛ اُکْتُمْ ما تَسْمَعُ فَاِنَّهُ مِنْ سَرائِرِ اللَّهِ.(216)
ای جابر ؛ آنچه را که میشنوی، کتمان کن که آنها از اسرار خداوند است.
برهمین اساس، جابر و شخصیّتهای بزرگ دیگر که اهل بیت عصمتعلیهم السلام، اسرار و معارف برجستهای را برای آنان بیان میفرمودند، در کتمان و مخفی نمودن اسرار تلاش میکردند. رنج و کوشش آنان در حفظ اینگونه مسائل بسیار سخت و پر زحمت بوده است، از این رو امام صادقعلیه السلام در ارتباط با این موضوع چنین فرمودهاند:
کِتْمانُ سِرِّنا جِهادٌ فی سَبیلِ اللَّهِ.(217)
کتمان سرّ ما، جهاد در راه خدا است.
و در روایتی دیگر آن بزرگوار فرمودند:
مَنْ کَتَمَ الصَّعْبَ مِنْ حَدیثِنا، جَعَلَهُ اللَّهُ نوُراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَرَزَقَهُ اللَّهُ العِزَّةَ فی النَّاسِ.(218)
کسی که گفتار سخت ما را کتمان کند، خداوند آن را بصورت نوری میان دو دیده او قرار میدهد، و عزّت و احترام در میان مردم را، روزی او میگرداند.
برای کتمان رازها، باید هر موضوعی پس از فکر و اندیشه بیان شود و بدون تأمّل نباید افکار را به زبان آورد. اگر انسان فکر کند و پس از تأمّل کلامی را بگوید، از گفتن آن پشیمان نخواهد شد. زیرا با تفکر و تأمّل اسراری که باید نهفته بمانند، پنهان خواهند ماند. زیرا اندیشیدن، این حقیقت را برای انسان ثابت میکند که، همه مطالب گفتنی نیستند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
لاتَقُلْ ما لاتَعْلَمُ بَلْ لاتَقُلْ کُلَّ ما تَعْلَمُ.(219)
آنچه را که نمیدانی مگو، بلکه همه آنچه را که میدانی مگو.
زیرا دانستن هر چیزی دلیل بر گفتن آن نیست؛ چون بسیاری از دانستهها، ارزش گفتن را ندارند؛ بنابر این گفتن آنها چیزی جز اتلاف عمر خود و دیگران نیست. و بعضی از معلومات انسان ارزشمند است، ولی مردم ظرفیت شنیدن آن را ندارند؛ از گفتن این گونه مطالب نیز باید خودداری کرد. زیرا اظهار آنها جز انکار و یا ردّ دیگران ثمری ندارد؛ به این جهت اوّل مظلوم عالم، حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
لاتَقُلْ کُلَّ ما تَعْلَمُ.
همه آنچه را که میدانی، به دیگران مگو.
و در نهجالبلاغه میفرمایند:
مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کانَتِ الخِیَرَةُ بِیَدِهِ.(220)
هر کس سرّ خود را پنهان کند، اختیار آن در دستش خواهد بود.
زیرا هر گاه صلاح دید، میتواند آن را برای دیگران اظهار کند؛ ولی اگر سرّ خود را فاش ساخت و ضرر آن متوجه او شد، دیگر نمیتواند سرّ فاش شده خود را کتمان نماید.
بلکه گاهی گذشته از آن که سرّ خود را فاش میسازد، حالات روحی خود را هم از دست میدهد؛ زیرا برخی از افراد به خاطر زحمتهایی که متحمّل میشوند از نتایج معنوی برخوردار میشوند؛ ولی به خاطر گفتن به این و آن، حالت معنوی خود را از دست داده و دچار غرور و کبر و سایر حالات منفیِ روحی میشوند و سرانجام نتیجهای معکوس به بار میآورند. برای جلوگیری از این گونه امور بهترین راه، حفظ زبان و خودداری از بیان است.
تا نشناسی گهر بارِ خویش
طرح مکن گوهر اسرار خویش
لب مگشا گر چه درونوش هاست
کز پس دیوار بسی گوش هاست
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
24-08-2018, 22:35
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
رازداری بزرگان
با نگاهی کوتاه به زندگانی نورانی اهل بیت عصمتعلیهم السلام و روش مجالست و برخورد آنان با مردمی که به حضور آنان شرفیاب میشدند، پی میبریم که هر یک از آنان به تنی چند از کسانی که از گفتار دلنشین و روح پرور آنان استفاده میکردند، عنایتی خاصّ داشته و فرد یا افراد خاصّی را صاحب سرّ خود میدانستند و رازهای بزرگی از جهان خلقت و عوالم ملک و ملکوت را برای آنان فاش ساخته، و با پرده برداشتن از اسراری که برای اغیار ناشناخته است، قلب آنان را روشن میساختند؛ ولی اسرار خود را از نااهلان کتمان مینمودند و آنان را در جریان مطالبی که کشش آن را نداشتند، نمیگذاشتند.
بزرگان ما نیز در حفظ اسرار خود میکوشیدند. جریانی که میآوریم، نمونهای از این موارد است : مرحوم شیخ بهائی شنید یک نفر حلیمپز، دارای قدرت تصرّف در بعضی از طبیعیّات است و از نیروهای فوق العاده روحی برخوردار میباشد. طالب دیدار و ملاقات با او شد. از این جهت به نزد وی رفت و اصرار کرد از اسرار عالم وجود چیزی به او بیاموزد!
مرد حلیمپز امتناع ورزید و گفت: شما قابل این گونه اسرار نیستید! مرحوم شیخ بهائی گفته او را ردّ کرد و گفت: من برای فراگیری اسرار آمادگی دارم. مرد حلیمپز چون دید شیخِ بهائی گفتار او را نمیپذیرد و خود را آماده پذیرش اسرار میداند، به ایجاد برنامهای دست زد و عملاً به شیخ نشان داد که برای پذیرش بعضی از اسرار آمادگی ندارد. در یکی از روزها که وی مشغول به پختن حلیم بود و شیخ هم نزد او نشسته بود تا شاید از اسرار چیزی بیاموزد، ناگهان درب خانه را کوبیدند. مرد حلیمپز و شیخ بهائی هر دو بیرون رفتند، دیدند شخصی پشت درب ایستاده و میگوید: سلطان شهر مرده است و میخواهند تو را برای سلطنت انتخاب کنند؛ مرد حلیمپز با شیخ بهائی به دربار رفتند.
او به شیخِ بهائی گفت: تو باید پادشاه شوی و من وزیر تو. وی امتناع ورزید ولی سودی نبخشید و سرانجام شیخ بهائی پادشاه شهر شد و حلیمپز وزیر او بود تا مدتّی گذشت. روزی شیخ خواست دست به کاری زند که شایسته وی نبود! که ناگهان استاد حلیمپز دست او را گرفت و گفت: نگفتم تو قابل نیستی؟!
چون شیخ ملاحظه کرد، دید در کنار دیگ حلیم پزی نشستهاند، و همان زمانی است که از آنجا رفته بودند و دیگ در حال جوشیدن است.(221)
گر چه این جریان - بر فرض صحت آن - یک نوع قدرت نمائی در عالم کشف بوده است و در عالم مرئی ما واقعیت خارجی نداشته است، ولی برای آن که مرحوم شیخ بهائی بپذیرد که برای کشف برخی از اسرار آمادگی ندارد، نمایش مؤثری بوده است.
مرحوم شیخ بهایی در امور غریبه استاد فنّ بوده است ولی دست بالای دست بسیار است. »وَفَوْقَ کُلِّ ذی عِلْمٍ عَلیمٌ«(222).
روزی مرحوم شیخ بهائی با سید ماجد بحرانی که از بزرگان علماء شیعه واستاد مرحوم فیض کاشانی وعلماء بسیار دیگر بود در مجلسی نشسته بودند.
شیخ بهائی تسبیح تربتی در دست داشت؛ وِردی بر آن خواند. آب از تسبیح جاری شد! از سید پرسید: آیا با این آب وضو جایز است یا نه؟ سید گفت: جایز نیست. زیرا که این آبِ خیالی است نه آبِ حقیقی که از آسمان نازل شده باشد یا از زمین جوشیده باشد. مرحوم شیخ جواب او را پسندید.(223)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
25-08-2018, 17:52
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
حفظ رازها نه کتمان خیالات
آنچه درباره رازداری در میان کلمات درربار خاندان وحی در زمینه حفظ رازها وارد شده، به این منظور است که موضوعات ارزندهای که مردان بزرگ و موفّق از آن آگاه شدهاند و دیگران آمادگی پذیرش آن را ندارند، کتمان نموده و در اختیار دیگران قرار ندهند.
این حقیقتی است که باید آن را پذیرفت؛ ولی عدهای به جای کتمان حقائقِ صعب، به حفظ تخیّلاتی که سخت به آن پای بندند، میپردازند و آنها را چون رازی ارزنده، کتمان میکنند. آنان میان الهامات رحمانی و تخیّلات نفسانی فرقی نمیگذارند و یا میان قدرتهای الهی و شیطانی تفاوتی نمیبینند. از این جهت، اعمال شیطانی خود را بسیار مهمّ میدانند و آن را به رخ دیگران میکشند و راه به دست آوردن آن را همانند رازِ مگو، کتمان میکنند؛ ولی در حقیقت جز خیالات، چیز دیگری وجود ندارد. اینک جریان جالبی را در این باره میآوریم:
روزی مرحوم شیخ بهائی وارد مجلس شاه عبّاس شد. فرستاده دربار روم نیز در آنجا بود. شاه به شیخ بهائی گفت: به سخنان فرستاده پادشاه روم، گوش کنید. فرستاده دربار روم شروع به سخن کرد و گفت: در کشور ما گروهی از دانشمندان هستند که با علوم غریبه آشنا هستند و کارهای شگفتی انجام میدهند و قسمتی از آنها را نقل کرد. آن گاه گفت: ولی در ایران کسی از علماء با این گونه علوم آشنایی ندارد.
شیخ بهائی دید این کلام در روحیّه شاه عبّاس، تأثیر کرده است؛ به این جهت رو به فرستاده دربار روم کرد و گفت: در نزد صاحبان کمال، این گونه علوم ارزشی ندارد و در این هنگام با تردستی و حرکات سریع دست، بند جوراب خود را در دست گرفت که ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد.
فرستاده دربار روم و همه افراد مجلس را، وحشت فرا گرفت و آماده فرار شدند؛ در این هنگام مرحوم شیخ بهائی مار را گرفت و چون به سوی خود کشید، به حالت اول برگشت. آن گاه به شاه عبّاس فرمود: این گونه کارها در نزد افراد بابصیرت ارزشی ندارد و من آن را از معرکه گیران میدان اصفهان آموختهام. اینها تردستی و شعبدهبازی است و معرکه گیران، برای گرفتن درهم و دینار از مردم، به کار میبندند. فرستاده دربار روم سرافکنده شد و از گفته خود پشیمان گشت.(224)
عدهای برای این گونه اعمال بیارزش و همچنین خیالات و وسوسههای شیطانی، ارزش قائل شده و به گمان خود به کتمان علوم و حقائق میپردازند! در حالی که آنها به جای رازداری، باید به پاکسازی آنها از صفحه ذهن خود بپردازند.
بنابر این اول انسان باید از ارزش و حقیقتِ راز، آگاه باشد؛ آن گاه به رازداری بپردازد؛ نه آنکه قلب خود را جایگاه شیاطین قرار داده و خود را کتوم بپندارد!
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
26-08-2018, 23:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نقش مخالفان در لزوم حفظ اسرار
اکنون قدرتهای استکبار جهانی، اسرار و رازهای سیاسی خود را نه تنها از دولتهای دیگر و نه تنها از ملّت خود، بلکه از بسیاری از رجال سیاسی دولت خویش نیز، پنهان میکنند و آنها را در انحصار افرادی محدود قرار میدهند.
همچنین کمپانیهای بزرگ و شرکتهای فعّال جهان نیز رازداری را مهمترین عامل موفّقیت خود میدانند و فاش شدن اسرار خود را، به منزله شکست خود و پیروزی رقیبان خویش میپندارند. ولی در مکتب اهل بیتعلیهم السلام که مردم را به کتمان و رازداری فرمان دادهاند، به خاطر این گونه غرض ورزیهای نابخردانه نیست؛ زیرا در نظر آن بزرگواران اگر اظهار راز، مایه پیشرفت برادران دینی باشد و مفسدهای را در بر نداشته باشد، دارای هیچ گونه ایرادی نیست. به همین جهت حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام به کمیل میفرمایند:
یا کُمَیْلُ لابَأْسَ أنْ تُعْلِمَ اَخاکَ سِرَّکَ...(225)
ای کمیل، باکی نیست که راز خود را به برادر )دینی خود( اعلام کنی.
بنابر این انسان میتواند راز خود را به کسی که همچون برادر، همیشه در »مقام برادری« او باقی میماند، بیان کند!
اینک این سئوال پیش میآید: اگر گفتن رازها به دوستان نزدیک ایرادی ندارد، پس چرا در روایات آن همه سفارش به کتمان راز نمودهاند؟(226)
در جواب باید گفت: زیرا اوّلاً شناخت این گونه برادران و روشن بودن آینده آنان، با تحوّلات فراوانی که از نظر فکری در نوع مردم به وجود میآید، بسیار مشکل است. بنابراین فقط باید برای شناخت برادران دینی راز خود را بیان نمود.
و ثانیاً امر به کتمان اسرار در فرمایشات اهل بیتعلیهم السلام، نه از جهت اغراض مادّی و شخصی است که سیاستمداران و ثروتمندان جهان در سر میپرورانند، بلکه از باب عدم پذیرش مردم و نداشتن سعه صدر آنان است. و آن گاه که روزگار ظلمانی غیبت به پایان رسد و انوار تابناک ولایت سراسر گیتی را روشن سازد، اسرار شگفت انگیز جهان توسط حضرت بقیّةاللَّه الاعظم ارواحنا فداه برای مردم جهان آشکار میشود. زیرا آن زمان مردم بر اساس تکامل فکری آمادگی شنیدن آن را دارا هستند و در آن روزگار نشانی از طغیانگران جامعه نیست که مانع بیان اسرار باشند.
همیشه ظالمان و غاصبان حقوق اهل البیتعلیهم السلام سرچشمه همه ستمها و ناکامیها برای همه ملّتها بودهاند. آنان نه تنها مانع حکومت خاندان وحی شدند، بلکه به گونهای جامعه را در جهل و اختناق قرار دادند که اهل بیت عصمتعلیهم السلام از بیان اسرار و رازها خودداری مینمودند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
کانَ لِرَسوُلِ اللَّهِصلی الله علیه وآله وسلم سِرٌّ لایَعْلَمُهُ إِلّا قَلیلٌ.
برای پیغمبر سرّی بود که از آن آگاهی نداشت، مگر قلیلی از مردم.
آن گاه از پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم نقل میکنند که فرمودند:
لَوْلا طُغاةُ هذِهِ الْاُمَّةِ لَبَثَثْتُ هذَا السِرِّ.(227)
اگر طغیانگران این امّت نبودند، این سرّ را در میان مردم پخش مینمودم.
و به تعبیر دیگری میفرمایند:
لَوْلا طُغاةُ هذِهِ الْاُمَّةِ لَبَیَّنْتُ هذَا السِرِّ.(228)
اگر افراد طغیانگر این امّت نبودند، این سرّ را بیان مینمودم .
بنابر این علت کتمان و رازداری اهل بیتعلیهم السلام و مخفی نگه داشتن حقائق عالم هستی، طغیانگران جامعه و غاصبان حقوق آل محمّد صلواتاللَّه علیهم بودهاند.
آنان که نمیتوانستند نه تنها سرزمینهای اسلامی، بلکه حتّی »فدک« را ملک حضرت فاطمه زهراعلیها السلام و در دست حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام ببینند! چگونه میتوانستند آرام بنشینند و ببینند مردم به سوی اهل بیتعلیهم السلام روی میآورند و از علوم آنان در پیرامون اسرار آسمانها و کهکشانها و قدرتهای عظیم عالم غیب و جهان نامرئی آگاهی مییابند؟!
طغیان و خیانت آنان سبب شد که نه تنها در آن زمان بلکه تاکنون جامعه بشریت از پی بردن به اسرار و علوم و آگاهی از مسائل حیاتی باز بماند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
27-08-2018, 15:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
کتمان کرامت و قدرتهای روحی
صلحا و بزرگان ما نیز به جهت پیروی از اهل بیتعلیهم السلام معمولاً به صورتی زندگی کردهاند که تا زنده بودهاند کسی به اسرار آنان پی نبرده؛ حتّی بسیاری از افرادی که با آنان مأنوس بودهاند، از راز آنان آگاه نشدهاند.
این گونه افراد اگر چه در مواردی به ظاهر اشخاصی عادی و معمولی بودند، ولی در واقع در پرتو عنایات خاصّه اهل بیتعلیهم السلام دلی روشن از انوار تابناک خاندان وحی داشتند و با قدرتی که از فیوضات آن بزرگواران بدست آوردهاند، کمر همّت به خدمتگزاری خلق بسته و لحظات عمر خود را در انجام مأموریتهایی که به آنان واگذار شده، گذراندهاند و با این همه، لب فرو بسته و نمی از یم را آشکار نساختهاند. ولی گاهی شخصیت آنان، توسط دوستان نزدیکشان شناسایی شده و پس از درگذشت آنان، رازی را که با خود به گور بردهاند، روشن شده است.
آری، در تاریخ شیعه بعضی از علماء و یا افراد عادی که دارای مقام بلند معنوی بودهاند، با اهل بیت عصمتعلیهم السلام در ارتباط بوده و تابع اوامر و دستورات آن بزرگواران بوده و از سوی آل اللَّه افتخار مأموریت و انجام وظایفی را که به آنان محوّل شده پیدا نمودهاند.
گر چه آنان نوعاً مأموریتهای خود را کتمان کردهاند، بلکه موظّف به آن بودهاند تا از سوء استفاده شیّادان جلوگیری شود؛ ولی گاهی کرامت آنان توسط افرادی که کرامت نسبت به آنان واقع گردیده، برای دیگران فاش شده است.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
28-08-2018, 20:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
کرامتی از مرحوم شیخ انصاری
به عنوان نمونه یکی از کراماتی که از استوانه فقاهت و فضیلت مرحوم شیخ مرتضی انصاری اعلیاللَّه مقامه صادر شده است ذکر میکنیم. این کرامت را عالم جلیل القدر مرحوم شیخ عبدالرحیم دزفولی از آن بزرگوار دیده و آن را برای دیگران نقل کرده است.
او میگوید: من دو حاجت مهم داشتم و کسی از آن آگاه نبود. برای رسیدن به آن دو، دعا میکردم و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت اباعبداللَّه و حضرت اباالفضلعلیهم السلام را شفیع قرار میدادم. تا آن که در یکی از زیارات مخصوصه از نجف به کربلا رفتم و در حرم مطهّر، آن دو حاجت را عرض نمودم، ولی هیچ گونه اثری از توسّل خود ندیدم.
روزی در حرم حضرت اباالفضلعلیه السلام دیدم جمعیت بسیاری جمع شدهاند. از شخصی سئوال کردم چرا مردم اجتماع نمودهاند؟ گفت: پسر یکی از عربهای بیابانی مدتی است فلج بوده، او را به قصد شفاء به حرم شریف آوردهاند. حضرت اباالفضلعلیه السلام او را مورد لطف قرار دادهاند و او شفا یافته است. اینک مردم لباسهای او را پاره کرده و به عنوان تبرّک میبرند.
من از این جریان حالم دگرگون شد و آه سرد از نهاد برکشیدم و به ضریح مطهّر آن حضرت نزدیک شدم و عرض کردم: یا اباالفضل، من دو حاجت مشروع داشتم که مکرر آن را نزد حضرت امیرالمؤمنین وامام حسینعلیهما السلام و شما عرض کردم و شما اعتنا نکردید؛ ولی این بچه بیابانی به محض این که به شما متوسّل شد، اجابت فرمودید. از این جریان فهمیدم که پس از چهل سال زیارت و مجاورت و اشتغال به علم به اندازه یک بچه بیابانی در نظر شماها ارزش ندارم؛ لذا دیگر در این بلاد نخواهم ماند و به ایران مهاجرت میکنم.
این سخنان را گفتم و از حرم بیرون آمدم و در حرم مطهّر حضرت ابی عبداللَّهعلیه السلام مانند کسی که از آقای خود قهر باشد، سلام مختصری کرده و به منزل بازگشتم و مختصر اسبابی که داشتم، برداشته و به سوی نجف اشرف روان شدم؛ به این قصد که زن و فرزند و وسایل زندگی خود را برداشته و به ایران برگردم.
چون به نجف رسیدم از راه صحن بسوی خانه روان شدم. در صحن، ملّا رحمةاللَّه خادم شیخ انصاری را دیدم، با هم مصافحه و معانقه نمودیم. او گفت: شیخ تو را میخواهد. گفتم: شیخ از کجا میدانست که من حالا وارد میشوم؟! گفت: نمیدانم این قدر میدانم که به من فرمود: برو در صحن شیخ عبدالرحیم از کربلا میآید، او را نزد من بیاور.
با خود گفتم: مجاورین نجف روز زیارت مخصوصه را در کربلا میمانند و فردای آن روز از کربلا حرکت کرده و روز بعد به نجف میرسند و اغلب هم از راه صحن وارد میشوند؛ شاید از این جهت به ملّا رحمةاللَّه فرموده که مرا در صحن ببیند. با هم به خانه شیخ روانه شدیم. چون وارد بیرونی شدیم کسی نبود، ملّا درب اندرونی را کوبید. شیخ صدا زد: کیستی؟ ملّا عرض کرد: شیخ عبدالرحیم را آوردهام.
شیخ تشریف آوردند و به ملّا فرمودند: تو برو. وقتی او رفت، رو به من کرد و فرمود: شما دو حاجت دارید و آنها را نام برد. من عرض کردم: آری چنین است. فرمود: امّا فلان حاجت را من بر میآورم ودیگری را خودت استخاره کن، اگر خوب آمد، مقدّمات آن را فراهم مینمایم و خودت آن را انجام ده. من رفتم و استخاره کردم، خوب آمد و نتیجه را خدمت شیخ عرض نمودم. او قبول نموده ومقدّمات آن را فراهم ساخت.(229)
این یک نمونه از کرامات مرحوم شیخ است که توسط عالم جلیل مرحوم شیخ عبدالرحیم فاش شده است. جریانات دیگری که از مرحوم شیخ انصاری وسایر شخصیتهای بزرگ علمی و معنوی جهان تشیّع دیده شده است، بسیار زیاد است که از مجموع آنها نتیجه میگیریم:
اولیاء خدا بر اثر کتمان و داشتن ظرفیت و قابلیّت نه تنها از امام عصر عجلاللَّه تعالی فرجه الشریف مأموریت انجام فرمایشات آن بزرگوار را پیدا میکنند؛ بلکه بر اثر الطاف بیکران خاندان ولایت به آنان، میتوانند با سایر اهل بیتعلیهم السلام ارتباط داشته و دستورات آنان را انجام دهند و در کتمان آنها بکوشند.
آنان به وسیله انقطاع از اغیار از ژرفای وجود و اعماق دل، راه را برای مقام وصل به آلاللَّه باز نمودهاند. زیرا که »فصل« مقدمه »وصل« و »وصل« نتیجه »فصل« است.
بنابراین اتصال و ارتباط صاحبان اسرار، با ائمهعلیهم السلام مسئلهای است که واقعیت دارد، گر چه آنان در کتمان آن تلاش کرده و آن را انکار مینمودهاند. بسیاری از جریاناتی که از علماء بزرگ شیعه نقل شده، دلالت بر رازداری آنان میکند. جریانی را که از کرامات مرحوم شیخ انصاری ذکر کردیم، روشنگر این حقیقت است که سایر اهل بیتعلیهم السلام نیز گاهی به اولیاء خدا مأموریت انجام بعضی از کارها را واگذار میکنند و اسرار آنان توسط دیگران فاش میشود. نمونه دیگری که از کرامات مرحوم شیخ میآوریم، دلیل بر این واقعیت است:
در یکی از سفرهایی که مرحوم شیخ به کربلا مشرف شده بود، در حرم مطهّر حضرت اباعبداللَّه الحسینعلیه السلام شخصی از اهل »سماوات«(230) خدمت ایشان رسیده سلام نمود و دستش را بوسید. عرض کرد: »باللَّه علیک انت الشیخ مرتضی؟« یعنی به خدا سوگند، تو شیخ مرتضی هستی؟ شیخ فرمود: آری.
عرض کرد: من اهل سماوات هستم، و خواهری دارم که منزل او سه فرسنگ از منزل ما دور است. روزی بدیدن او رفتم. در برگشتن بین راه شیری عظیم دیدم اسبم از راه رفتن ماند. و در علاج آن جز توسّل به بزرگان دین خودم، هیچ گونه فکری به ذهنم راه نیافت. لذا متوسّل به ابوبکر شده یا صدیق! گفتم، اثری ندیدم. پس دست به دامن دوّمی شدم، یا فاروق! گفتم نتیجهای ندیدم. به عثمان متوسّل شدم یا ذالنور صدا زدم جوابی نشنیدم. بعد به علی بن ابی طالبعلیه السلام متوجه شدم، گفتم: یا اخا الرسول وزوج البتول، یا اباالسبطین ادرکنی ولاتهلکنی. ناگاه سواری حاضر شد در حالی که نقاب بر صورتش بود.
شیر متوجه سوار شد و خود را بر اسب او مالید و راه بیابان را پیش گرفت و رفت. پس سوار روانه شد و من در عقب او میرفتم، ولی اسب او آرام میرفت و اسب من با آن که میدوید، به او نمیرسید. همین طور در حرکت بودیم، تا به من فرمود: دیگر شیر ضرری به تو نخواهد رساند و راه را به من نشان داد و فرمود: فی امان اللَّه، تو دیگر برو.
به او گفتم: فدایت شوم، خود را معرفی کن، تا بفهمم شما کیستید که مرا از هلاکت نجات دادید؟ فرمود: همانم که او را خواندی، منم اخوالرسول و زوج البتول و ابوالسبطین علی بن ابی طالب)علیهم السلام(.
عرض کردم: فدایت شوم، مرا به راه راست هدایت کن. فرمود: اعتقاد خود را درست کن. عرض کردم: اعتقادات درست چیست؟ فرمود: اعتقادات شیعه. عرض نمودم به من تعلیم کنید. فرمود: برو از شیخ مرتضی بیاموز. گفتم: او را نمیشناسم. فرمود: ساکن نجف است، و همین خصوصیاتی را که الآن در شما میبینم، برای من فرمود.
عرض کردم: چون نجف بروم، او را میبینم؟ فرمود: چون به نجف بروی او را نمیبینی. زیرا او به زیارت حسینعلیه السلام رفته، لکن در کربلا او را خواهی دید. این کلام را فرمود و از نظرم ناپدید شد.
من به سماوات رفتم و از آنجا روانه نجف شدم و شما را ندیدم و امروز وارد کربلا شدم، اینک به خدمت شما رسیدم. حال، اعتقادات شیعه را برایم بیان فرما. شیخ فرمود: اما اصل اعتقادات شیعه آن است که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالبعلیه السلام را خلیفه بلافصل رسول اللَّهصلی الله علیه وآله وسلم میدانند و همچنین بعد از او فرزندش امام حسنعلیه السلام و بعد فرزند دیگرش امام حسینعلیه السلام صاحب این ضریح و این بقعه و همچنین تا امام دوازدهم که امام عصرعلیه السلام است و از نظرها غائب است. اینها همه امامند و شخصی که اقرار و اعتراف به این عقاید نماید، شیعه است و در اعمال هم تکلیف تو همین است که انجام میدهی از نماز و روزه و حج و غیر آن.
عرض کردم: مرا به یکی از شیعیان بسپار که از او بعضی از ضروریات احکام را بیاموزم. مرحوم شیخ او را به یکی از بزرگان سپرد و سفارش فرمود: اموری را که منافی تقیّه است، بر او اظهار نکند.(231)
نگهبان سرت گشته است اسرار
اگر سَر بایدت رو سِرّ نگهدار
زبان دربسته بهتر، سرّ نهفته
نماند سَر چو شد اسرار گفته
کتمان کرامات و حفظ اسرار نه تنها وسیله حفظ آنها از مخالفان است؛ بلکه راز مهم دیگر آن، افزایش ظرفیّت برای دسترسی به اسرار و رازهای مهمتر میباشد.
به خاطر اهمیّت رازداری این همه اهل بیت عصمتعلیهم السلام به آن سفارش نموده و آن را وسیلهای دانستهاند که خیر دنیا و آخرت برای آدمی جمع میکند.
حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام میفرمایند:
جُمِعَ خَیْرُ الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ فی کِتْمانِ السِّرِ وَمُصادَقَةِ الْإِخْوانِ وَجُمِعَ الشَّرُّ فی الْإِذاعَةِ وَمُؤاخاةِ الْأَشْرارِ.(232)
خوبیهای دنیا و آخرت جمع شده در کتمان راز و صداقت داشتن با اخیار و بدیها جمع شده در فاش ساختن اسرار و برادری با اشرار.
بزرگان ما با کتمان اسرار و نگه داشتن رازها، نه تنها خود را از اغیار حفظ مینمودند، بلکه با انباشته شدن رازها، ظرفیّت و آمادگی خود رابرای درک اسرار مهمتر، افزایش میدادند و با کتمان کرامات بر قدرتهای روحی خود میافزودند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
30-08-2018, 19:57
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
زیان فاش نمودن رازها
فاش ساختن اسرار و عدم قدرت بر کتمان رازها، گواه بر کم بودن ظرفیّت انسان است. دریا دلانی که در حضور اهل بیتعلیهم السلام بودند و از انوار معارف و اسرار آنان بهرهمند میشدند، از افشاء آنها برای دیگران خودداری مینمودند. کتمان و رازداری آنان، دلیل بر ظرفیت و قابلیت فراوان آنان و وسیله پیشرفت و ترقّی در مسائل معنوی بوده است.
آنان که قدرت بر کتمان رازها را ندارند، این نه تنها دلیل بر کمی استعداد و ظرفیت آنان است، بلکه در مواردی علّت اصلی افشاء نمودن آنان، شک در اصل حقایقی است که به آن پی بردهاند. حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
مُذیعُ السِّرِّ شاکٌّ.(233)
فاش کننده راز، دارای شکّ است.
کسی که رازها را فاش میسازد، اگر به هنگام افشاء دارای شک و تردید نباشد؛ پس از آن گرفتار شک درباره آن میشود. زیرا با گفتن رازها به دیگران در ابتداء با تشکیک دیگران درباره اصل آن مسائل، روبرو میشود و سرانجام خود نیز به انکار آنها پرداخته و از مرتبهای که داشته است، سقوط میکند.
این حقیقت را حضرت امام صادقعلیه السلام این چنین بیان فرمودهاند:
إِفْشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ.(234)
فاش ساختن راز، سقوط است.
با استفاده از این فرمایشات گهربار، آنان که خود را دارای »حالی« میدانند و معتقدند به مقام و مرتبهای راه یافتهاند، باید توجّه داشته باشند که با گفتن مسائل نگفتنی، نه تنها باعث انکار برخی از حقایق در بعضی از افراد میشوند، بلکه وسیله سقوط خود را نیز فراهم میکنند.
ظرف کوچک با ریختن اندکی آب در آن لبریز میشود؛ ولی دریا، آب رودخانهها را در خود جای میدهد و تغییری نمیکند. کسانی که جویای موفقیّت و رسیدن به مراتب و مراحل عالی معنوی هستند، باید دریا دل باشند و با کتمان راز، ظرفیّت خود را وسعت بخشند، و با این روش از سنّت الهی پیروی نمایند. حضرت امام صادقعلیه السلام در این باره میفرمایند:
... اَلسُّنَّةُ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَعَزَّ، فَهُوَ أَنْ یَکُونَ کَتُوماً لِلْأَسْرارِ.(235)
سنّتی که از خدا باید در مؤمن باشد، این است که کتمان کننده رازها باشد.
بنابر این فرد با ایمان که به مقام معرفت راه یافته و به حقائق ارزنده پی برده است؛ باید همچون گنج، آنها را از دیگران پنهان نماید. انسان چگونه میتواند با فاش ساختن گنجینه، آن را از دستبرد اغیار محفوظ نگه دارد؟! پس حقائق ناگفتنی را باید همچون گنج حفظ نمود.
با این بیان، مردان خدا کسانی هستند که حربه به دست نامردان نمیدهند.
اولیاء خدا با سکوت و کتمان سرّ، خود را زینت میدهند، نه آن که خود را بدنام نمایند.
حضرت امام صادقعلیه السلام میفرمایند:
حِلْیَتُهُمْ طُولُ السُّکُوتِ وَکِتْمانُ السِّرِّ.(236)
زینت آنان، سکوت طولانی و کتمان سرّ است.
کم گوی و مگوی هر چه دانی
لب دوخته دار تا توانی
بس سرَ که فتاده زبان است
با یک نقطه زبان زیان است
آن قدر رواست گفتن آن
کاید ضرر از نگفتن آن
نادان به سر زبان نهد دل
در قلب بود زبان عاقل
درباره لزوم حفظ اسرار و سخنانی که عموم مردم آمادگی دانستن آن را ندارند، در روایات متعدد دیگر نیز اهل بیتعلیهم السلام، دوستان خود را به آن سفارش فرمودهاند و آنان را به این نکته متوجه ساختهاند که همیشه باید در حفظ اسرار کوشا باشند و راز خود را در دل نهان کنند.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
31-08-2018, 18:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
نتیجه بحث
کتمان راز و حفظ اسرار، از شرایط اساسی برای نیل به درجات ارزنده و عالی معنوی است. از این رو بزرگان تاریخ شیعه به این مسئله توجه کامل داشتهاند. زیرا راز داری نه تنها انسان را از گزند مخالفان محافظت میکند، بلکه انباشته شدن اسرار بزرگ از جهان خلقت و عوالم ملک و ملکوت، ضمیر ناخود آگاه انسان را برای فراگیری اسرار بزرگتر پرورش میدهد.
از این رو نگه داشتن اسرار نه تنها برای محافظت از رسیدن به دست اغیار، بلکه به خاطر افزایش ظرفیت باطنی دارای ارزش فراوان است.
نتیجه عدم کنترل خویشتن و فاش نمودن رازها، سقوط انسان از مراحل عالی معنوی است و شک و تردید را نسبت به حقیقت داشتن این گونه مسائل، برای خود و دیگران به ارمغان میآورد!
تشخیص رازها از خیالات و خرافات، از مسائل بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. همان گونه که رازداری مهمّ است؛ پاکسازی ذهن از خیالات و خرافات، دارای نقش اساسی است.
چون که ترا دوست کند راز دارطرح مکن گوهر اسرار یارآب صفت هر چه شنیدی بشویآینه سان هر چه که بینی مگوی
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
31-08-2018, 18:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
پی نوشتها
1) شرح غرر الحکم : 148/4.
2) شرح غرر الحکم : 173/6.
3) شرح غرر الحکم : 48/2.
4) شرح غرر الحکم : 522/2.
5) همان کتاب : 175/5.
6) همان کتاب : 282/6.
7) همان کتاب : 315/6.
8) شرح غرر الحکم : 319/4.
9) شرح غررالحکم : 558/2 .
10) بحارالانوار : 210/70، از مصباح الشریعة : 4.
11) بحار الأنوار : 389/71، امالی طوسی : 189/1.
12) عبقریّ الحسان : 100/2.
13) سوره نازعات ، آیه 40.
14) بحار الأنوار : 95/1، و ج : 428/71.
15) بحارالانوار : 320/77.
16) شرح غرر الحکم : 185/1.
17) شرح غرر الحکم : 375/2.
18) همان کتاب : 229/3.
19) همان کتاب : 382/4.
20) همان کتاب : 381/4.
21) شرح غرر الحکم : 621/4 .
22) شرح غرر الحکم : 178/5.
23) بحارالانوار : 258/74، از اصول کافی : 186/2.
24) سوره حشر آیه 19.
25) شرح غرر الحکم : 426/5.
26) بحارالانوار : 165/78، از تحف العقول : 284.
27) بحارالانوار : 204/2.
28) بحارالانوار : 243/46، از کتاب خرائج : 595/2 ح 7.
29) نهج البلاغه خطبه 228.
30) رجوع کنید به روایت بسیار مهمّی که مرحوم شیخ بهائی در کتاب »الأربعون حدیثاً: 81» از حضرت باقر العلوم علیه السلام نقل نموده است.
31) بحارالانوار : 350/26، وج 337/36، از کفایة الأثر : 21.
32) رجوع کنید به ص 347 همین کتاب.
33) سوره توبه آیه 119.
34) سوره احزاب آیه 23.
35) شرح غرر الحکم : 463/5.
36) شرح غرر الحکم : 75/4.
37) بحارالانوار : 207/1.
38) بحارالانوار : 142/78، از تحف العقول : 278.
39) بحارالانوار : 164/78، از تحف العقول : 284.
40) شرح غرر الحکم : 341/4.
41) شرح غرر الحکم : 340/4.
42) سوره بقره آیه 44.
43) سوره مائده آیه 105.
44) بحارالانوار : 100/2.
45) نهج البلاغه خطبه 147.
46) بحارالانوار : 23/70، از مصباح الشریعه : 2.
47) شرح غرر الحکم : 453/5.
48) بحارالانوار : 244/92، وج 230/71.
49) بحارالانوار : 14/3.
50) بحارالانوار : 156/94.
51) بحارالانوار : 171/67، از علل الشرایع : 152/2.
52) بحارالانوار : 14/3.
53) بحارالانوار : 196/74.
54) شرح غرر الحکم : 214/1.
55) بحارالانوار : 367/67.
56) بحارالانوار : 370/89، از مصباح المتهجّد : 223.
57) شرح غرر الحکم : 113/2.
58) بحارالانوار : 373/78، از تحف العقول : 486.
59) اصول کافی : 76/2، بحارالانوار : 104/70.
60) بحار الأنوار : 156/68، از تفسیر الإمام العسکریعلیه السلام: 123.
61) رجوع کنید به روایت مفصّلی که مرحوم علّامه مجلسی در این باره، در بحارالأنوار : 16/94 آوردهاند.
62) سوره زخرف آیه 64.
63) شرح غرر الحکم : 22/4.
64) بحار الأنوار: 259/23، از تفسیر الإمام العسکریعلیه السلام: 133.
65) سوره اسراء آیه 65 .
66) فوائد الرضویّه: 10، قصص العلماء: 118.
67) بحار الأنوار: 318/75، از تفسیر الإمام العسکریعلیه السلام: 260.
68) بحار الانوار : 10/79، از خصال : 155/2.
69) شرح غرر الحکم : 178/2.
70) بحارالانوار : 261/78، از تحف العقول : 357.
71) نهج البلاغه خطبه 165.
72) بحارالانوار : 322/71، از اصول کافی : 55/2.
73) بحارالانوار : 236/84، از قرب الاسناد : 27.
74) بحارالانوار : 240/84، از ثواب الاعمال : 40.
75) بحارالانوار : 70/77، از محاسن : 16.
76) بحارالانوار : 106/2.
77) بحارالانوار : 213/71، از اصول کافی : 86/2.
78) بحارالانوار : 509/33، از نهج البلاغه نامه 69.
79) بحارالانوار : 214/71، از اصول کافی : 87/2.
80) بحارالانوار : 253/70،از اصول کافی : 83/2 .
81) بحار الأنوار: 200/90، از البلد الأمین: 131.
82) بحارالانوار : 125/94.
83) بحارالانوار : 170/102، از مصباح الزائر : 242.
84) بحارالانوار : 330/97.
85) بحارالانوار : 163/27.
86) بحارالانوار : 471/95.
87) شرح غرر الحکم : 269/5.
88) مدرک سابق : 394/5.
89) شرح غرر الحکم : 2/2.
90) نهج البلاغه خطبه 198.
91) بحارالانوار : 136/1.
92) نهج البلاغه خطبه 183.
93) سوره اعراف آیه 201.
94) آمریکا برای غایب ساختن نیروهای خود! تاکنون صدها میلیون دلار سرمایه گذاری کرده است و در این راه ثروتهای کلان و تعدادی از افراد خود را از دست داده است! رک : به سوی بینهایت .
95) بحارالانوار : 284/70، نهج البلاغه خطبه 81 .
96) شرح نهج البلاغه مرحوم میرزا حبیب اللَّه خوئی خطبه 269/12 : 197.
97) بحارالانوار : 187/74، از امالی مرحوم صدوق : 182.
98) وقایع الأیّام مرحوم محدث قمی: 86 .
99) سوره نساء آیه 131.
100) سوره قمر آیه 54 55.
101) کشف الغمّه : 368/2 به نقل از بحارالانوار : 200/78.
102) بحارالانوار : 376/77، از امالی مرحوم شیخ طوسی : 296/2.
103) بحارالانوار : 290/77، از تحف العقول : 92.
104) زندگی و شخصیّت شیخ انصاری : 52.
105) بحارالانوار : 285/70.
106) شرح غرر الحکم : 376/6.
107) شرح غرر الحکم : 326/4.
108) بحارالانوار : 173/71، از خصال : 11.
109) فوائد الرضویه : 669.
110) بحارالانوار : 132/34، از امالی مرحوم شیخ طوسی : 113/1.
111) نهجالبلاغه خطبه 176.
112) معجزات و کرامات ائمّه اطهار : 175 از مرحوم آیةاللَّه سید هادی خراسانی.
113) امالی طوسی : 193/2 به نقل بحارالانوار : 188/71.
114) نهج البلاغه خطبه 154.
115) تحف العقول: 88 ، بحارالانوار : 238/77.
116) نهجالبلاغه نامه 31.
117) شرح غرر الحکم : 104/3.
118) شرح غرر الحکم :97/1.
119) تحف العقول : 88، بحارالانوار : 238/77.
120) رجوع کنید به معجزات و کرامات ائمّه اطهارعلیهم السلام : 72.
121) شرح غرر الحکم : 383/1.
122) شرح غرر الحکم : 384/1.
123) شرح غرر الحکم : 220/2.
124) بحارالانوار : 143/74، از نهج البلاغه نامه 31.
125) بحارالانوار : 200/78.
126) سوره نساء آیه 79.
127) بحارالانوار : 63/72، از علل الشرایع : 77/1.
128) سوره زخرف آیه 36.
129) بحارالانوار : 468/75.
130) نهج البلاغه خطبه 5.
131) شرح غرر الحکم : 184/5.
132) شرح غرر الحکم : 308/5.
133) سوره اعراف آیه 180.
134) بحارالانوار : 6/94، از تفسیر عیّاشی : 42/2.
135) سوره مائده آیه 35.
136) بحارالانوار : 168/101.
137) بحارالانوار : 231/98.
138) بحارالانوار : 53/102 .
139) فوائد الرضویّه محدث قمّی : 695 .
140) بحارالانوار : 168/94.
141) بحارالانوار : 36 ح 302.
142) سوره آل عمران آیه 169.
143) بحارالانوار : 64/40 .
144) بحارالانوار : 193/72.
145) بحارالانوار : 323/93، از مکارم الاخلاق : 314.
146) بحارالانوار : 23/25.
147) بحارالانوار : 227/101.
148) مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
149) فوائد الرضویّه : 250.
150) جامع الدرر : 408/2.
151) تذکرة العلماء مرحوم تنکابنی : 104.
152) بحارالانوار : 114/97.
153) عجائب حسّ ششم ص34.
154) بحارالانوار : 129/27.
155) بحارالانوار : 266/39.
156) سفینة البحار، ماده حبب.
157) بحارالانوار : 232/101 و 357، از مصباح الزائر : 116.
158) بحارالانوار : 263/39 .
159) بحارالانوار : 100/68، از امالی طوسی : 166/1.
160) بحارالانوار : 25/70.
161) بحارالانوار : 26/70.
162) بحارالانوار : 227/21، از تفسیر امام حسن عسکریعلیه السلام : 152.
163) بحارالانوار : 164/102، از مصباح الزائر : 239.
164) بحارالانوار : 155/75، از اصول کافی : 352/2.
165) بحارالانوار : 53/27، مجالس شیخ مفید : 197.
166) بحارالانوار : 28/77.
167) بحارالانوار : 127/6، از امالی صدوق : 118.
168) بحارالانوار : 165/74.
169) سوره شوری آیه 23 .
170) بحارالانوار : 57/8.
171) سوره احزاب آیه 4.
172) بحارالانوار : 318/24، از کنز الفوائد : 23.
173) بحارالانوار : 51/27.
174) بحارالانوار : 29/16.
175) بحارالانوار : 251/69، از مصباح الشریعه : 65.
176) بحار الانوار : 22/70، از مصباح الشریعه : 2.
177) شرح غرر الحکم : 303/5.
178) سفینة البحار : 204/1، مادّه حبب.
179) بحارالانوار : 24/47 .
180) بحارالانوار : 83/27 .
181) بحارالانوار : 421/77، از ارشاد مفید : 140.
182) بحارالانوار : 143/82.
183) بحارالانوار : 421/75.
184) بحارالانوار : 13/17، از علل الشرایع : 58 .
185) فوائد الرضویه : 311.
186) بحارالانوار : 124/100.
187) بحار الأنوار: 183/53، از کمال الدین: 201/2، الصحیفة المبارکة المهدیّة: 282.
188) بحارالانوار : 97/70.
189) افرادی که با توسل و یاد امام زمان عجلاللَّه تعالی فرجه الشریف مراسم انتظار را به پا میدارند، زیادند و بحمداللَّه برگزاری این گونه مجالس رو به افزایش و گسترش است و مقصود ما نفیِ این گونه مجالس و این گونه افراد و منتفی بودن حالت انتظار در آنان نیست. زیرا انتظار دارای مراتب است و آنان که به کمال انتظار و مراحل عالی آن راه یافتهاند، - گرچه تعدادشان کم است - از میان همین گونه افراد برخاستهاند و با تلاش و کوشش و تحمّلِ سختیها و ناگواریها، در راهی که برگزیدهاند، از پای ننشستهاند.
زخوف بادیه دل بد مکن ببند احرام
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
190) در روایات متعدد به استفاده از قدرتهای خارق العاده در حکومت امام عصر ارواحنا فداه، تصریح شده است.
191) راههای دیگری نیز وجود دارد که انسان را به سوی »انتظار« فرا میخواند و ما درباره بعضی از آنها در این کتاب توضیحاتی دادهایم. مانند مسئله اخلاص، آشنایی با معارف، محبّت اهل بیتعلیهم السلام، خودسازی و... .
192) بحارالانوار : 173/25.
193) رجوع کنید به بحارالانوار : 145/52.
194) کمال الدین : 146 و147، بحارالانوار : 250/36.
195) برای توضیح مطلب، به حدیث بسیار جالب ابوبصیر و غایب شدن امام باقرعلیه السلام به ص 276 این کتاب رجوع کنید.
196) بحارالانوار : 130/52.
197) بحارالانوار : 131/52.
198) بحارالانوار : 122/52.
199) همان گونه که گفتیم، به ندرت افرادی مانند مرحوم سیّد بحرالعلوم و مرحوم شیخ مرتضی انصاری، به این حالات دست مییابند.
200) زندگانی و شخصیت شیخ انصاری ص106.
201) سوره عنکبوت آیه 69.
202) رجوع کنید به فوائد الطوسیّه مرحوم شیخ حرّ عاملی : 82 .
203) سوره بقره آیه 148.
204) الغیبة مرحوم نعمانی : 314.
205) العبقریّ الحسان: 69/2.
206) سوره بقره آیه 148.
207) بحار الانوار : 368/52، الغیبة نعمانی : 168، تفسیر عیّاشی : 67/1.
208) سفینة البحار : 202/1، مادّه حبب.
209) بحارالانوار : 336/52.
210) توانائیهای خود را بشناسید ص 347 .
211) توانائیهای خود را بشناسید: 44.
212) سوره ابراهیم آیه 48.
213) روح زنده میماند : 158.
214) روح زنده میماند : 188.
215) بحارالانوار : 269/77.
216) بحارالانوار : 103/35.
217) بحارالانوار : 70/75.
218) بحارالانوار : 381/25، از اختصاص : 321.
219) بحارالانوار : 122/2.
220) نهج البلاغه کلمات قصار 162.
221) رک: تذکرة العلماء تنکابنی: 173.
222) سوره یوسف، آیه 76.
223) فوائد الرضویه محدث قمی : 370.
224) فوائد الرضویّه : 513.
225) بحارالانوار : 416/77، از تحف العقول : 171.
226) حضرت امیرالمؤمنینعلیه السلام شرایطی را برای این گونه برادران ذکر فرمودهاند. برای اطلاع بیشتر به بحارالانوار : 416/77 رجوع کنید.
227) بحارالانوار : 306/95.
228) بحارالانوار : 267/91.
229) زندگانی و شخصیت شیخ انصاری : 92.
230) سماوات« قریهای است در کنار فرات بین کوفه و بصره.
231) زندگانی و شخصیت شیخ انصاری : 96.
232) سفینة البحار : 469/2.
233) بحارالانوار : 88/75، از اصول کافی : 371/2.
234) بحارالانوار : 229/78 از تحف العقول : 315.
235) بحارالانوار : 291/78، از تحف العقول : 307.
236) بحارالانوار : 352/67.
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78226048154753893645.gif)
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.