توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تفسیر معنایی صفات خداوند
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:29
تفسیر معنایی صفات خداوند
چکیده
شناخت و معرفت اسما و صفات الهی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا شناخت خداوند متعال به عنوان یگانه معبود و یگانه مبدا وجود از طریق اسما و صفات او امکان پذیر است لیکن علم به صفات الاهی با وجود اهمیت بسیار، از جمله علوم غامض و ظریف است که دستیابی به آن بسیار سخت و دشوار است. از بزرگترین موانع و مشکلات در طی این راه مساله قیاس و تشبیه است. در تفسیر معنایی صفات خدا دیدگاههای مختلفی چون اشتراک معنوی، اشتراک لفظی، توقف و ... ارائه شده است.
این مقاله ابتدا مفهوم اسم و صفت و نیز اسما و صفات خدا را تبیین کرده سپس دیدگاههای مختلفی که درباره معنای صفات الاهی مطرح شده را بررسی میکند و در نهایت برترین نظریه دراین زمینه را توضیح میدهد.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:29
مقدمه
بحث درباره زبانشناسى دين بهطور غیرمستقیم از دير زمان مورد توجه فلاسفه و متكلمان بوده است. بحثهايى مانند اشتراك لفظى يا معنوى مفهوم وجود، تشبيه، تاويل، تفويض و تمثيل ديدگاههاى مختلف پيرامون همين مسالهاند، آیا مفاهيم و الفاظی را كه بشر درباره خود و اشياى ديگر بهكار مىبرد، میتواند درباره خدا و صفات او نیز به کار گیرد؟ دراین کاربرد آیا مفاهیم آنها یکسان یا متفاوت است؟ آيا اين مفاهيم از قبيل مفاهيم فلسفى و علمىاند و از حقايقى مستقل از ذهن و احساسات و تخيلات گوينده حكايت مىكنند يا از قبيل مفاهيم منطقى و شعرى و هنرىاند كه بيانگر حالات و صفات روحى و ذوقى يا روابط ذهنى گويندگانشان مىباشند؟
اعتقاد به وحدت معنایی الفاظ، تشبیه را به دنبال دارد و ازطرفی قول به تفاوت معنایی منجر به بیمعنایی صفات خداوند یا عدم درک صحیح از آنها و درنتیجه توقف میشود.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:30
1. اهمیت معناشناسی صفات خدا
شناخت و معرفت اسما و صفات الهی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا شناخت خداوند متعال به عنوان یگانه معبود و یگانه مبدا وجود از طریق اسما و صفات او امکان پذیر است. به همین دلیل قرآن کریم و سنت شریف متضمن بسیاری از صفات و اسمای خداوند میباشد و همین مساله زمینه را برای تفکر و تدبر در این مهم فراهم میکند. شناخت صفات و اسمای خداوند از چند جهت حائز اهمیت است:
1. علم به اسما و صفات الهی، علمی شریف و دقیق است که بنا به آیهی شریفهی «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»[2] فقط به انسان به عنوان اشرف مخلوقات داده شده است. از همین رو برخی فصل ممیز انسان را همین علم اسما به شمار آوردهاند؛ گرچه علمای باستان فصل ممیز انسان را نطق میدانستند.
2. کتاب و سنت، اسمای الهی را واسطه در تنزل وجود میدانند. خداوند متعال در قرآن کریم هنگام بیان آفرینش جهان هستی و تدبیر آن، آفرینش انسان و همچنین در مراحل بازگشت انسان به سوی خدا در قوس صعود مثل مرگ، برزخ و قیامت، اسما و صفات الهی مناسب با آن مراتب را بیان نموده است.
علم به صفات الاهی دارای اهمیت بسیار و از جمله علوم غامض و ظریف است که دستیابی به آن بسیار سخت و دشوار است. به طور کلی سخن گفتن دربارهی هر علمی که موضوع آن از دایرهی محسوسات بیرون باشد، سخت است، و در میان موضوعات غیر مادی، هرچه دایرهی وجودی آن بیشتر باشد سختتر و دشوارتر. از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که علم به اسما و صفات الهی اگر دشوارترین علوم نباشد در زمرهی دشوارترین خواهد بود.
از بزرگترین موانع و مشکلات در طی این راه مسالهی قیاس و تشبیه است؛ زیرا ذهن انسان به دلیل خوگرفتن با مادیات و روش ادراک حصولی همواره در شناخت خود نسبت به اشیا از قیاس و تشبیه استفاده میکند درحالیکه این روش برای شناخت وجود بیمانند و بدون حد و مرز خداوند مفید نیست.
«برای درک چنین حقیقتی چارهای جز این نیست که ذهن خود را از هر تصور مادی و طبیعی پاک سازیم و در شناسایی او از هر نوع قیاس و تشبیه دوری بجوییم و با یک باریکبینی و دقت فراوان وارد بحث و گفتگو شویم و به طور یقین بدانیم که هرگز با این ذهن کوچک خود به کنه ذات او پی نبرده و جز به انعکاس از آن حقیقت و اشارتی کلی دست نخواهیم یافت.»[1]
در این مقاله ابتدا مفهوم صفت و نیز اسما و صفات خدا را تبیین کرده سپس دیدگاههای مختلفی که درباره معنای صفات الاهی مطرح شده را بررسی میکند و در نهایت برترین نظریه دراین زمینه را توضیح میدهد.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:30
«اگر در روابط میان اسما و مادون آن دقت کنی از ویژگیهای اسما به بسیاری از شئون تنزلات وجود رهنمون خواهی شد و همین طور بالعکس؛ آنگاه به علومی دست خواهی یافت که به اندازه نیاید.»[3]
3. ذکر خداوند به وسیله اسما و صفات یک فضیلت است و میتواند موجب قرب انسان به خداوند گردد. در بسیاری از دعاها که از پیامبر و ائمهی اطهار علیهم السلام به ما رسیده است، صفات خداوند متعال و اسمای او به عنوان واسطه یا وسیلهی استجابت دعا ذکر شده است.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:30
4. علم به اسمای خداوند تعالی و شناخت معانی این اسما سبب خشیت بیشتر در قلب بندگان می شود، زیرا کسی که بداند خداوند علیم است، قدیر است، سمیع و بصیر است و معنای این صفات را به درستی درک نماید، خوف از خدا و همچنین رجا و توکل به او در دلش افزایش مییابد. شاهد بر این مدعا این است که خداوند فرمود: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء».[4]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:31
5. علم به خداوند متعال از ارکان ایمان بلکه اصل ایمان است. ایمان واقعی، فقط اقرار زبانی بدون علم به خدا نیست. کسی که میخواهد ایمان به خدا بیاورد اول باید خداوند را بشناسد. شناخت خداوند مستلزم شناخت اسما و صفات او است، پس بر مومن واجب است که در شناخت اسما و صفات خداوند تلاش کند تا به درجهی یقین برسد. درجهی ایمان هر بنده به اندازهی علم او است و هرچه علم و معرفت او به خداوند اضافه شود ایمان او نیز اضافه خواهد شد. علاوه بر این عبادت جن و انس که به قول خداوند تعالی هدف از خلقت آنان است[5] بدون شناخت خداوند امکان پذیر نیست.[6]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:31
1.1. شناخت اسما و صفات بهترین راه شناخت خدا
از آنجا که دستیابی به کنه ذات خداوند برای هیچکس امکانپذیر نیست و از طرفی عبادت و قرب خداوند نیازمند شناخت و معرفت است، بهترین راه برای معرفت و علم نسبت به خداوند متعال، شناخت اسما و صفات او است، قرآن کریم خداوند را در آینهی اسما و صفاتش معرفی میکند مانند علیم، قدیر، حی، صمد و راه خداشناسی را تعمق و تدبر در آنها و همچنین تفکر در آیات و نشانههای خداوند میداند.
از معصومین 3 نیز هرگاه در مورد خداوند سوال می شود در پاسخ صفات خداوند را ذکر میکنند و یا سوالکننده را به آیات سورهی توحید و دیگر آیات قرآن که بیانگر صفات الهی است ارجاع میدهند. هشام بن حکم می گوید: امام صادق u به زندیقی که از او پرسید: خدا چیست؟ فرمود: او چیزی است برخلاف همهی اشیا... جسم نیست، صورت نیست، لمس نمیشود، ... [7]
امام u در پاسخ او برخی از صفات سلبی خداوند را ذکر کرده و سپس بر شنوا و بینا بودن خداوند تاکید میکند.
خداوند متعال مستجمع جمیع کمالات و منزه و مبرا از همهی نقایص است. هر اسمی دلالت بر صفتی دارد و هر صفتی منبعث از کمالی از کمالات ذات او است. این اسما هر کدام آینهای هستند که به قدر ظرفیت خود ذات خداوند را نشان میدهند و انسان با شناخت و معرفت نسبت به اسما به قدر استعداد خود میتواند خداوند را بشناسد.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:32
2. مفهوم شناسی اسم و صفت
1.2. اسم و صفت در لغت
از نظر لغوی، "اسم" لفظی است که دلالت بر مسما میکند و از دلالت بر زمان خالی است.[8] کلمهی "اسم" لفظی مشتق است که در ریشهی آن دو نظر است. نظر علمای مکتب بصره این است که اسم مشتق از "سموّ به معنای ارتفاع[9] است و در این صورت هر لفظی که دلالت بر معنا داشته باشد، اسم است و چون دلالت بر معنا دارد و دلیلی بر آن است، مقدم بر مدلول می باشد؛ بنابراین معنای سمّو در او حاصل است. به نظر برخی از علمای مکتب کوفه، اسم مشتق از "سمه" به معنای علامت و نشانه[10] است، پس هر لفظی که دلالت بر معنا کند نشانه و علامت بر آن معنا است.[11]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:32
اصل کلمه ی "صفت" از نظر لغت "وصف" بوده است که به معنای زینت دادن و زیبا کردن است.[12] پس صفت به معنای زینت و زیبایی یا ویژگی و خصوصیت خاص چیزی میباشد.
واژهی «صفت» بر معنای لازم دلالت میکند و در لغت به خصوصیات و ویژگیهای یک چیز گفته میشود و کلمهی «وصف» معنای متعددی دارد و عبارت است از ذکر چیزی همراه با صفات و ویژگیهای آن که گاهی حق و گاهی باطل است.
شیخ مفید گفته است: «إنّ الصفة فی الحقیقة ما أثبات عن معنی مستفاد مخصّ الموصوف و ما شارکه»[13]
صفت عبارت است از لفظی که بیانگر معنایی است که به موصوف اختصاص دارد (وصف خاص) یا مشترک میان موصوف و امور دیگر است (وصف عام)
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:32
حکیم لاهیجی تفاوت این اصلاحات را این گونه تبیین کرده است؛ صفت گاهی در برابر ذات گفته میشود و گاهی در برابر اسم، کاربرد نخست مربوط به معانی و مفاهیم است و کاربرد دوم مربوط به الفاظ، براین اساس در زمینه موجودات موجودی که جوهر و قائم به نفس خود باشد را ذات و موجودی که عرض و قائم به غیر باشد را صفت گویند و درباره الفاظ، لفظی که بر ذات دلالت کند بدون در نظر گرفتن صفات آن، اسم است مثل لفظ رجل و زید و لفظی که بر ذات به اعتبار و اتصافش به صفتی از صفات دلالت کند، صفت نام دارد مانند قائم، ضارب، احمر و ابیض.
و در واجب تعالی لفظی که بر صفت تنها دلالت کند بدون د نظر گرفتن ذات، صفت نامیده میشود، مانند علم، قدرت و اراده و لفظی که بر ذات به اعتبار صفت آن دلالت کند «اسم» نامیده میشود مانند عالم، قادر، مرید و مانند آن ........ پس آنچه اسما است در واجب، صفات باشد در غیر واجب، با این تفاوت که در صفات در غیر واجب، ذات به نحو اجمال و ابهام معتبر است، ولی در اسماء الله تعالی ذات معینی که همان ذات خداوند است معتبر است.[14]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:32
2.2. اسم و صفت قرآن
در قرآن کریم برای خداوند متعال از لفظ اسم استفاده شده است. این لفظ گاهی به الله[15] یا رب[16] و گاهی به ضمیر[17] اضافه شده است. کلمه "اسماء" که جمع اسم است نیز یک بار با "ال"[18]، چهار بار بدون "ال"[19] و یک بار به صورت اضافه به ضمیر[20] به کار رفته است. آنچه به موضوع مورد بحث ما دلالت می کند، آیاتی است که کلمهی "اسماء" همراه با "ال" و با صفت "الحسنی" به کار برده شده است. این آیات عبارتند از:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» (اعراف/ 180)
«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (اسراء/ 110)
«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (طه/ 8)
«هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» (حشر/ 24)
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:33
از بررسی این چهار آیه نتایج زیر بدست میآید:
اول: خداوند دارای اسما است.
دوم: این اسما همگی احسن و نیکوترین است.
توضیح اینکه: صفت بر دو قسم است صفت نیک و پسندیده که حکایت از کمال موصوف مینماید مثل عالم که به بشر گفته میشود از این جهت که علم صورت تصدیقی حاصل از شیء خارجی است. این قسم علم همراه با نقص و محدودیت و امکان است و ساحت پروردگار منزه از نقص و امکان است. صفت احسن به طور اطلاق، صفت کمالی است که در آن شائبهی نقص نبوده و کمال محض و صرف باشد؛ مثل علم که وقتی بر پروردگار اطلاق میشود، شهود ذاتی است و با قید صفت سلبی است مانند "عالم لا یخفی علیه شیء" و در آن شائبهی جهل و نقص نیست. صفات خداوند احسن به طور اطلاق است از نظر اینکه در صحنهی عوالم امکان، بینهایت ظهور دارد و همه صفات کمال موجودات از جمله بشر، پرتو و نشانهای از صفات درخشان اویند.[21]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:33
سوم: مصداق بارز این اسما و بهترین آنها، الله و رحمن میباشد.
چهارم: خالق و بارئ و مصور از اسمای حسنا هستند.
در قرآن کلمهی "صفت" یا "صفات" بکار برده نشده است و فقط مشتقات این واژه به صورت "تصفون" یا "یصفون" آمده است. این کلمات در آیاتی که مربوط به خداوند متعال میشود همراه با کلمهی "سبحان" آورده شده و خداوند را از توصیفاتی که دربارهی آن میشود، منزه دانسته است.
به نظر می رسد استعمال کلمهی صفت در اسمای الهی ریشهی کلامی داشته و ابتدا توسط معصومین 3 به کار گرفته شده باشد.
حضرت علی u میفرماید: وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه[22]
«کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است.»
«کلام مربوط است به تحقیق در اصول عقائد اسلامی و دفاع از آنها اعم از آنکه امر مورد اعتقاد از عقلیات محض باشد، مانند مسائل مربوط به توحید و صفات خداوند و یا از نقلیات باشد مثل مسئلهی امامت. ... قطعا و مسلما اول کسی که در مسائل عقلی اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخت ... امیرالمومنین علی ابن ابی طالب u است.»[23]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:33
3.2. اسم و صفت از دیدگاه کلام
تا آنجا که جستجو و بررسی شد، متکلمین تفاوتی میان اسم و صفت خداوند لحاظ نمیکنند و یا به این تفاوت نپرداختهاند. در منابع کلامی، اصطلاح صفات الهی، رواج دارد. این تعبیر، گاه مترادف با اسما به کار میرود و در این کاربرد، عالم، حی، قادر و ... در زمرهی صفات و اسمای الهی جای میگیرند.
گفتنی است که در این میان، اصطلاح دیگری نیز وجود دارد که طبق آن مقصود از اسم، واژهای است که به عنوان اسم خاص (اسم علم) بر خدا دلالت میکند مانند الله در زبان عربی یا خدا در زبان فارسی؛ صفت لفظی است که از اوصاف الهی حکایت دارد مانند عالم و قادر و ... بنا بر این اصطلاح، تعداد اسمای الهی بسیار اندک بوده اما صفات خدا فراوان است.[24]
صفت نیز در یک کاربرد گونهای از اسم است که بر وجود معنایی در ذات دلالت میکند میر سید شریف جرجانی در تعریف صفت مینویسد: «الصفه هی الاسم الدال علی بعض احوال الذات»[25] بنابراین میتوان هر صفتی را اسم نیز به شمار آورد ازآنجا که هیچ اسمی از اسمای خدا را نتوان یافت که بیانگر گمالی از کمالات وی نباشد، پس همه اسمای خداوند صفات او نیز به شمار میروند.
لازم به توضیح است که در عمل (چه در نوشتار و چه در گفتار) اینگونه تفاوت ها به طور دقیق رعایت نمیشود و هریک از اسم و صفت در اصطلاح فلاسفه و متکلمان به جای دیگری به کار میرود.
علاوه بر اینکه اصطلاح معنا اگرچه در روایات و در کتب قدیمی کلامی به کار رفته و اصطلاح رایجی بوده است، ولی در کتب متاخران چندان شناخته شده نیست و از واژه های اسم و صفت استفاده میشود.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:33
3. اثبات صفات خداوند
علاوه بر اینکه قرآن کریم و احادیث اسلامی صفات بسیاری را برای خداوند ذکر کردهاند که دلایل نقلی برصفات خدا است، متکلمان براهین عقلی زیادی بر اثبات صفات خداوند بیان کردهاند که برخی ازآن براهین عبارتند از:
برهان وجوب بالذات: خداوند به حکم اینکه واجب الوجود بالذات است، همه صفات کمال و جمال را دارد.[26]
برهان صرف الوجود: اگر به خدای جهان از این سوی برهان نگاه کنیم که واقعیت مطلق از آن اوست ناچار هر کمال و فعلیت واقعی نیز از آن او خواهد بود.[27]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:34
لیکن آنچه بیشتر بر آن تاکید میشود، برهان علت فاعلی (معطی الکمال) است که توضیح آن به شرح زیر است:
در این که در جهان آفرینش کمالات وجودی چون علم، قدرت، حیات، اختیار و اراده وجود دارد شکی نیست از سوی دیگر جهان آفرینش مخلوق و معلول خداوند است یعنی خداوند، موجودات را آفریده و کمالات وجودی آن ها را به آنان عطا کرده است، از نظر عمل، فاعل و معطی کمال باید واجد آن کمال باشد پس خداوند کمالات وجودی را دارد علامه طباطبایی در اینباره گفته است:
«اگر به خدای جهان از این سوی برهان نگاه کنیم که وجود دهنده و هستیبخش جهان است و علت فاعلی باید دارای کمالی باشد که به معلول خود میدهد، ناچار حکم خواهیم کرد که بخشانیدهی هستی همهی کمالات هستی را داراست.»[28]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:34
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در اینباره چنین گفته است: «پس از اثبات وجود خدا از طریق اینکه انسان و دیگر موجودات نیازمندند و بدون شک باید موجودی باشد که نیازمندی آنان را برطرف کند نخستین مطلبی که از طریق فطری دربارهی خداشناسی به آن میرسیم این است که خداوند مالک وجود و کمالات وجودی است. زیرا اگر مالک آن نباشد، نمیتواند وجود و کمالات وجودی را به موجودات اعطا کند از سوی دیگر چون او یگانه موجودی است که برآورنده نیازهای موجودات است خود نیازمند نیست، پس او همهی صفات کمال را دارد و از هرگونه صفت نقص که مستلزم حاجت و نیازمندی است پیراسته است.»[29]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:34
4. معناي اتصاف خداوند به صفات
تعبير از صفات خدا در حقيقت تعبير از ذات او است به اين معنا كه مقتضيات صفات منسوب به ذات خداوند است مثل تمكن از ايجاد كه به اعتبار آن به خداوند "قادر" گفته ميشود و همچنين تمكن از كشف و ظهور كه به اعتبار آن گفته ميشود "عالم"، نه به اعتبار قيام قدرت يا علم به ذات خداوند. مثل نور كه هنگامي كه بر ديوار واقع ميشود هم ديوار و هم نور براي ما ظاهر ميشود، لكن ظهور ديوار به اعتبار وقوع نور بر آن و ظهور نور به دليل قيام به نور ديگر نيست، بلكه به دليل ذات آن است.[30]
ذاتي كه صفتي دارد هر دو محدود و متناهي است، زيرا صفت بدون تحديد صورت نميگيرد، اما اگر ذاتي نامتناهي بود جايي براي صفت باقي نميماند و آن ذات صفات را نيز فرا ميگیرد.
«در جهان آفرينش كمالات زيادي سراغ داريم ... بيشك اين كمالات را خدا آفريده است و اگر خودش آنها را نداشت به ديگران نميبخشيد و تكميلشان نميكرد... ولي نظر به اينكه ذات خداوند نامحدود و نامتناهي است، اين كمالات در صورت صفات براي او اثبات ميشوند در حقيقت عين ذات و همچنين عين يكديگر ميباشند. و مغايرتي كه ميان ذات و صفات و همچنين در ميان خود صفات ديده ميشود تنها در مرحلهی مفهوم است و به حسب حقيقت جز يك واحد غير قابل تقسيم در ميان نيست.»[31]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:34
صفات الهي به سبب معنا و مفهوم، كثير و از جهت هویت و وجود واحدند.[32] و اينكه اين صفات عين ذاتند بدين معنا است كه ذات خداوند به گونهاي است كه اين معاني متكثر بذاته بر او صدق ميكند نه به عنوان قيام صفت به آن.
برخي گمان كردهاند منظور از عينيت صفات با ذات عدم تغایر مفهومي است و همهی آنها به يك معنا باز ميگردند. اين گمان باطلي است؛ زيرا اگر مفهوم علم و قدرت و حيات و ... يكسان بود پس از اطلاق يكي از اين صفات بر خداوند، بر اطلاق صفات ديگر فايدهاي مترتب نبود.
سخن درست در اين رابطه اين است كه صفات گرچه از نظر مفهوم با يكديگر متغايرند، در عين حال همه ميتوانند بر مصداق بسيط و مطلق خداوند حمل شوند. اموري هستند كه بسيطند و مفاهيم مختلف بر آنها اطلاق ميشود مانند تصورات ذهني كه بسيط هستند ولي معلوم و مقدور و موجود بر آنها منطبق ميشود پس امكان دارد كه بسيط مصداق مفاهيم مختلف باشد. خداوند متعال هم چون وجود دارد، پس موجود بر او منطبق ميشود و از جهت اينكه مبدا انكشاف و ظهور است، علم بر او منطبق ميگردد.[33]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:35
نقد و بررسی
این نظریه از عهده تفسیر صفاتی مانند رضا و غضب برنمیآید و عمومیت آن پذیرفته نیست.
2.5. نظريه اشتراك لفظى: صفات مشترك ميان خدا و غير خدا از قبيل اشتراك لفظى است، زیرا اشتراک معنوی با تمایز میان خالق و مخلوق منافات دارد. اشاعره که صفات خدا را زائد بر ذات میدانند از این نظریه طرفداری میکنند. آنان معتقدند که ذات خدا با ذات همه مخلوقات متباین است و هیچ مثل و مانندی ندارد و این تباین ناشی از ذات او است زیرا اگر ذات خداوند با ذوات دیگر تشابه داشته باشد باید احکام یکسانی هم داشته باشند. رازی میگوید: «اللّه تعالى مخالف لخلقه لذاته المخصوصة ... أنه لو كنت ذاته من حيث انها تلك الذات مساوية لسائر الذوات- و قد عرفت أن الأشياء المتساوية فى تمام الحقيقة- يجب أن يصح على كل واحد منهما ما صح على الآخر»[36]
این گروه دلایل دیگر متکلمان بر عینیت صفات با ذات را به استناد اینکه از انتفای دلیل انتفای مدلول لازم نمیآید، باطل و مردود میشمارند. «و هو باطل من جهة أنه لا يلزم من انتفاء الدليل؛ انتفاء المدلول في نفسه، و إن انتفى العلم بوجوده»[37] این گروه درنهایت به دلیل نقلی استناد میکنند.« و الحق في ذلك هو أن ذلك جائز عقلا و إن لم نقض بثبوته؛ لعدم الدليل عليه و ورود الشرع به؛ و ذلك مما لا يوجب لواجب الوجود في ذاته نقصا. إلا أن يكون ما هو جائز عليه غير ثابت له»[38]
5. معناشناسی صفات خدا
آيا صفات به همان معنايي كه در مورد انسان يا برخي موجودات ديگر اطلاق ميشود بر خداوند اطلاق ميشود يا معنای این صفات هنگام اطلاق بر خداوند متفاوت است؟ متکلمان در پاسخ به اين سوال چند نظریه را ارائه کردهاند:
1.5. نظريه اشتراك معنوى: واژههايى كه مشترك ميان خالق و مخلوقند، معناى يكسانى دارند و تفاوت آنها مربوط به مصداق است.[34] مفاهیمی مانند علم، قدرت و حیات واز همه مهمتر مفهوم وجود یا حتی مفهوم شیء همه به همان معنایی که در مخلوقات به کار میروند و از آنها فهمیده میشوند، در خداوند هم به کار میروند و تفاوت فقط از جهت مصداق و فرد این مفاهیم است. فلاسفه و اکثر متکلمان شیعه بر همین عقیدهاند.
از امام جواد عليه السلام سؤال شد، آيا مىتوان مفهوم شيىء را بر خدا اطلاق كرد؟ پاسخ داد: «آرى با اين كار از تعطيل و تشبيه در امان خواهى بود».[35]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:35
غزالي نيز اشتراك در معنا را نفي ميكند و قائل به طريق تشبيه ميشود. او میگويد: ما ميتوانيم حيات و علم و قدرت را درك كنيم اما وقتي خود را شناختيم كه قادر، عالم و زنده هستیم، به طريق مقايسه خداوند را به آن تشبيه ميكنيم.[39]
از نظر غزالي فايدهی تعريف خداوند به اين اوصاف، ايهام و تشبيه و مشاركت در اسم است به چيزي كه شبیه او نيست.[40]
ابو منصور ماتریدی میگوید عقاید ماتریدی شبیه اشاعره است با این تفاوت که اشاعره صفات خدا را حادث میدانند ولی ماتریدی اعتقاد دارند که آنها قدیم است. درعین حال وی درصورت دقت نزاع را لفظی دانسته است. «فمذهب الماتريدي أنها قديمة و مذهب الأشاعرة أنها حادثة و النزاع لفظي عند أرباب التدقيق كما يتبين عند التحقيق» و از جهت معناشناسی، صفات خداوند را الفاظی دانسته که ما را به فهم نزدیک میکنند نه اینکه حقیقت اسما و صفات خدا باشند به همین دلیل برای پاسداری از توحید، ناگزیر باید اثبات همراه با نفی باشد.[41]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:36
نقد و بررسی
این نظریه گرچه پیآمد اعتقادی نادرستی به دنبال ندارد ولی با غرض نصوص دینی که برای فهم وتعقل و تربیت بشر است، منافات دارد. امام علیg میفرماید: «لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته؛[48] اندیشه ها را از درک کنه صفت خویش آگاه نساخت ولی آنها را از معرفت لازم خود محروم نکرد.»
5.5. نظریه تنزیه: خداوند هیچ صفتی ندارد و ذات او نیابت از صفات میکند. اکثر معتزله صفات را از خداوند نفی میکنند به این دلیل که اگر خداوند با مخلوقات در صفتی شریک باشد باید در صفات و ویژگیهای دیگر نیز شریک باشد و این گرفتار شدن در دام تشبیه است.
«لأن الذاتين إذا اشتركا فى صفة من صفات الذات، فقد علم أن ذات إحداهما يجب أن تستحق سائر ما تستحقه الأخرى؛ لأن ما أوجب استحقاقه لإحداهما يوجب استحقاقها للآخر»[49]
به اعتقاد ملا علی قاری در شرح کتاب فقه اکبر معتزله صفات خداوند را نفی کردند از این جهت که در دامن تشبیه گرفتار نشوند ولی نظریه مشهور نزد اهل سنت این است که آنها نمیخواستند صفات خدا را نفی کنند بلکه میخواستند این اعتقاد را بیان کنند که خداوند در اسما و صفات و افعال هیچ شباهتی به مخلوقات خود ندارد. وی از قول نعيم بن حماد نقل میکند که گفته است: «من شبّه اللّه بشيء من خلقه فقد كفر، و من أنكر ما وصف اللّه به نفسه فقد كفر»[50]
نقد و بررسی
خداوند هیچ شریک و مثل و مانندی ندارد پس شبیه دانستن خداوند به انسان یا هر موجود دیگر باطل است.
4.5. توقف و تفويض: واگذاری تفسير صفات به خدا و راسخان در علم. این الفاظ در قرآن و روایات وارد شده ازطرفی خداوند شبیه هیچ موجودی نیست پی ما معنای آنها را نمیفهمیم. و از آنجا كه فهم معانى اين صفات، در ايمان و تكليف دخالت ندارد، مكلف به فهم آن نيستيم و همين قدر كه بگوييم معناى ظاهرى آنها مقصود نيست، كافى است.[45]
از مالک بن انس درباره آیه «ان الله علی العرش استوی»[46] سوال کردند، پاسخ داد: استوا معلوم، کیفیت مجهول و ایمان به آن واجب و سوال بدعت است.[47]
احمدبن حنبل و پیروان او وابن تیمیه دارای همین تفکرند.
نقد و بررسی
در این نظریه تمايز مصداقى و مفهومى از يكديگر تفكيك نشدهاند علاوه براین دیدگاه ایشان مستلزم تعطيل است. زیرا هنگام حمل وجود بر خداوند، اگر از لفظ وجود همان معنایی را میفهمیم که در حمل وجود بر دیگر اشیا میفهمیم که این همان اشتراک معنوی است و اگر معنای مقابل آن را بفهمیم، لازمهاش نفی وجود از خدا است و اگر هیچ معنایی نفهمیم، تعطیل عقل از معرفت است.[42]
3.5. نظريه تشبيه يا انسانوارانگارى: گذشته از اشتراك معنوى مفاهيم مشترك ميان خدا و انسان، همانندى مصداقى نيز وجود دارد. تفاوتى ميان صفات خدا و انسان وجود ندارد و تاويل صفاتى كه در نصوص دينى در مورد خدا بهكار رفته، جايز نيست. این گروه که مشبهه، مجسمه یا حشویه نامیده میشوند، با استناد به ظواهر قرآن و سنت برای خداوند اعضایی مانند دست قائلند و همچنین عرش را مکان او دانسته و افعالی مانند خندیدن و آمدن را به او نسبت میدهند. «و من الحشوية من زاد على ذلك، و أثبت له نورا، و جنبا، و ساقا، و قدما، و استواء علي العرش، و نزولا إلى سماء الدنيا، و صورة علي صورة آدم، و كفا، و إصبعين، و ضحكا، و كرما، إلى غير ذلك و تمسكوا في ذلك بظواهر من الكتاب و السنة.»[43] همین باعث شده که برخی از آنها پا را فراتر گذاشته و خداوند را مانند انسان بدانند که این مساله ریشه در گذشته دارد. «بهگفته ابن ميمون برخی واژه «صورت» را در آيه «آدم را به صورت خود آفرید» (سفر پيدايش، 26:1) به معنى تحت اللفظى آن گرفتند و خدا به شكل و هيئت انسان میدانند».[44] برخی از صفاتیه قدیم و اهل حدیث و به تبع آنها سلفیه جدید از حامیان این نظریه هستند.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:37
نقد و بررسی
گاهي خداوند بين توصيف خود و توصيف خلق به آنچه بر آنان افاضه کرده است جمع ميكند و آندو را در مسلك يك وصف قرار ميدهد. در اين موارد مراد از وصف، معناي عمومي آن است كه شامل مستقل و تبعي ميشود؛ مانند صفاتي كه به صورت صيغهی افعل تفضيل يا صيغهی مبالغه بيان شده است. خداوند در اين تعبيرات مزيت و برتري را براي خود اثبات ميكند و برتري او از آن جهت است كه اين اوصاف براي خداوند به صورت استقلالي و در ديگران به طور تبعي و عرضي و آميخته با كمبودها و همراه با تيرگيهاي امكان است.[51]
6.5. تفسير سلبى صفات: اگر صفاتی برای او ثابت باشد باید آنها به صورت سلبی معنا کرد. برخی از متکلمان شیعی به این نظریه معتقدند. چنانکه شيخ صدوق مینویسد: «كلما وصفنا الله تعالى من صفات ذاته، فانما نريد بكل صفة منها نفي ضدها عنه عز وجل».[52]
بهگفته علامه شبر نيز «در صفات خدا كيفيت راه ندارد و راهى براى درك آنها نيست، پس مقصود از آنها سلب اضداد آنهاست».[53]
قاضي سعيد قمي نیز بر همین عقیده است و ميگويد: علت اين كه پيامبران الهي و حكماي بزرگ، خداوند را متصف به صفات ساختهاند اين است كه عوام مردم در ادراك قاصرند ... و غرض ايشان در هر وصفي از اوصاف اين است كه خداوند متصف به نقيض آن نيست.[54]
از نگاه امام خمینی سخن قاضی سعید مربوط به بحث و گفتگوی لفظی است نه حقایق واقعی و خارجی: این عالم بزرگوار برای احتراز از تشبیه خداوند به مخلوقات قائل به نفی صفات از ذات خداوند شده است؛ صفاتی که خداوند آن را اسمای حسنای خود خوانده است یعنی از همان چیزی که میگریخت به آن دچار شد.»[55]
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:37
از امام صادق عليهالسلام در تفسير «فلما اسفونا انتقمنا منهم»[57] روايت شده «خدا آنگونه كه ما غضب مىكنيم، غضب نمى كند، بلكه اوليايى را براى خود آفريده است كه آنان خشم مىكنند يا راضى مىشوند و خشم و رضايت آنها را خشم و رضايتخود بشمار آورده است.[58]
امام صادق u درباره ی آیهی «و لله الاسماء الحسنی» فرمود: نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا[59]؛ سوگند به خدا ما آن نامهای نیکو هستیم که خدا عملی را از بندگان نپذیرد مگر آنکه با معرفت ما باشد.»
نقد و بررسی
نتيجهی این نظریه اين است كه ما هيچ حكم ايجابي و مثبت نميتوانيم در مورد خداوند داشته باشيم. همهی معرفت و شناخت ما نسبت به خداوند منحصر به سلبهاي متعدد است درحالیکه امور سلبی در مقایسه امور وجودی شناخته میشوند چون آنچه اصالت دارد وجود است. ما معنای جهل را نمیفهمیم مگر آنکه قبل از آن مفهوم علم را درک کرده باشیم. نقد دیگر اینکه معرفت سلبی معرفت به حقیقت شیئ نیست و سلب یک وصف از موصوفی مستلزم حداقل شناختی از موصوف است.
درست است كه خداوند مثل مخلوقات نيست و بايد مثل را از او نفي كرد اما نفي مثل دليل بر اثبات ضد نیست، زيرا همانطور كه خداوند مثل ندارد ضد هم ندارد. «اینگونه تنزيه و نفي تشبيه كه سر از تضاد مخلوق و خالق بيرون ميآورد از آنجا ناشي ميشود كه مفهوم و مصداق با يكديگر خلط شدهاند يعني وجود خارجي مخلوق مانند خالق نيست نه اينكه هر مفهومي كه بر مخلوق صدق ميكند بر خالق نبايد صدق كند.»[56]
7.5. نظريه تجلى درباره صفات موهم تشبیه: اوليا خدا از نظر كمالات وجودى در مرتبه فناء فى الله هستند كه آنچه در انديشه و عمل آنان ظهور مىكند، جز به مشيت و خواست خدا نيست و برترين مصداق تجلى صفات الهىاند. اگر به كسى خشم نمايند، خشم آنان خشم خدا است و اگر از كسى راضى باشند، در حقيقت رضايتخدا است كه در آنان متجلى شده است.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:38
نقد و بررسی
اين نظريه خداوند را از صفات جسمانی و بشری تنزیه میکند و در حقيقت نوعى تاويل در مورد صفات موهم تشبيه است.
8.5. نظريه اشتراك معنوى، تاويل به انضمام اصل تشكيك در مراتب و صفات وجود: با انضمام این سه مىتوان تفسير معقولى از صفات الهى ارايه داد.
مقصود از این نظریه این است که مفاهیم وجودی او صاف وجود قرار میگیرند مانند خود وجود از نظر معنا، بر خدا و ممکنات به طور یکسان حمل میشود؛ یعنی معنای لفظ وجود در مورد خدا و ممکنات یکی است اما مصداق وجود، عرض عریضی دارد که یک طرفش وجود ضعیف هیولا است که در مرز وجود و عدم است و طرف دیگر آن وجود واجب تعالی است که وجودش لا یتناهی و فوق لا یتناهی است.
صدرالمتالهين قائل به اشتراك معنوي است و اين مساله را با سنخيت و تشكيك در وجود اثبات میکند. از نظر صدرا همانگونه كه حكم به مشاركت بايد در چيزي انجام پذيرد، حكم به عدم مشاركت نيز بايد بر اساس چيزي تحقق پذيرد و اگر هيچ اشتراكي نباشد، مفاهيم نامتناهي متعددي داريم كه براي شناخت اشتراك يا عدم آن نيازمند اعتبار همهی آنها هستيم كه امكانپذير نيست.[60]
از نظر صدرا عالم به همان معنا كه در مورد انسان اطلاق ميشود بر خداوند نيز اطلاق ميشود و تنها تفاوت به شدت و ضعف است.
ولی از آنجا که اشتراك معنوى در مورد مفاهيمی مانند رضا و غضب پذيرفته نيست، باید آنها را تاویل کرد. بدين جهت رضا و غضب الهى به پاداش و كيفر كه در انسان نتيجه رضا و غضب است، تفسير میشود.
عمرو بن عبيد معتزلى از امام باقر عليه السلام در باره آيه كريمه: «ومن يحلل عليه غضبى»[61] سؤال كرد، امام عليه السلام پاسخ داد: «مقصود عذاب الهى است، غضب از صفات مخلوق است كه تحت تاثير عوامل مختلف قرار مىگيرد و حالات مختلفى پيدا مىكند».[62]
استواء بر عرش، آمدن، آفريدن با دست، ديدن، شنيدن، سخن گفتن و... نيز همين گونهاند و مقصود معناى مجازى و تاويلى آنها است.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:38
گرچه صفات خداوند از نظر مفهوم با يكديگر متغايرند، در عين حال همه ميتوانند بر مصداق بسيط و مطلق خداوند حمل شوند. درباره تفسیر معنایی صفات خدا، برترین تفسیر و سخن صواب همان سخن صدرالمتالهین و حکمای حکمت متعالیه است که به عنوان نظریه هشتم در این مقاله به آن پرداخته شد. بدین ترتیب که صفات الهی از حیث وجود شناختی مقول به تشکیک خاصی و از نگاه معناشناختی مشترک معنوی هستند که این معنا از اشتراک معنوی مبتنی بر تشکیک خاصی در وجود شناختی است، یعنی هریک از صفات الهی مانند علم، قدرت، اراده، حیات و سایر صفات کمالی مانند خود وجود، امری تشکیکی است که همه مراتب شدت و ضعف آن را این مفاهیم در بر میگیرد و این همان اشتراک معنایی و تشکیک مصداقی است که روش توحیدی است.
نتیجه
از آنجا که دستیابی به کنه ذات خداوند برای هیچکس امکانپذیر نیست و از طرفی عبادت و قرب خداوند نیازمند شناخت و معرفت است، بهترین راه برای معرفت و علم نسبت به خداوند متعال، شناخت اسما و صفات او است. اسما و صفات خداوند هر کدام آینهای هستند که به قدر ظرفیت خود ذات خداوند را نشان میدهند و انسان با شناخت و معرفت نسبت به اسما به قدر استعداد خود میتواند خداوند را بشناسد.
در قرآن کریم برای خداوند از لفظ "اسم" استفاده شده است و کلمهی "صفت" یا "صفات" بکار برده نشده است و فقط مشتقات این واژه به صورت "تصفون" یا "یصفون" آمده است.
متکلمان تفاوتی میان اصطلاح اسم و صفت برای خداوند لحاظ نکرده یا به این تفاوت نپرداختهاند. در منابع کلامی، اصطلاح صفات الهی، رواج دارد.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:38
فهرست منابع
* قرآن کریم ترجمه محمد مهدی فولادوند.
* نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی.
1. ابراهيمی دینانی، غلامحسین، اسماء و صفات حق تبارک و تعالی، تهران، انتشارات اهل قلم، 1375ش.
2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1422ق.
3. اسدی سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، لوامع الالهيه فی المباحث الکمالیه، تحقیق و تعلیق سید محمد علی قاضی طباطبایی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1429ق.
4. امام خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ترجمه: سید احمد فهری، تهران، پیام آزادی، 1360ش.
5. آمدی، سیف الدین، أبكار الأفكار في أصول الدين، دار الكتب، بیتا.
6. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404ق.
7. خرازی، سید محسن، بدايه المعارف الالهيه في شرح عقايد الاسلاميه، قم، موسسه النشر الاسلامی، چاپ سوم، 1416ق.
8. رازی، فخرالدین، الأربعين في أصول الدين، مكتبة الكليات الأزهرية، بیتا.
9. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی (توحید، صفات و عدل الهی)، قم، جامعه المصطفی العالمیه، چاپ دوم، 1378.
10. سبحانی، جعفر، شناخت صفات خدا، تهران، انتشارات کتابخانه صدر، بیتا.
11. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، کتاب طه، چاپ سوم، 1383ش.
12. شهرستانی، ملل و نحل ، تحقیق محمد سیدکیلانی، بیروت دارالمعرفه، چاپ دوم، 1395ق.
13. شیخ صدوق، الاعتقادات في دين الامامية، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد، بیتا.
14. شیخ صدوق، التوحيد، مؤسسة النشر الإسلامي، بیتا.
15. شیخ مفید، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد، بیتا.
16. شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1423ق.
17. طباطبایی، سید محمد حسین، رسائل توحیدی، ترجمه و تحقیق علی شیروانی هرندی، تهران انتشارات الزهرا، 1370ش.
18. طباطبائي، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، 1374ش.
19. طباطبائي، سید محمد حسین، شيعه در اسلام،
20. طباطبائي، سید محمد حسین، نهاية الحكمة، تحقیق و تعلیق عباسعلی زارعی سبزواری، قم موسسه نشر اسلامی، چاپ چهاردهم، 1417ق.
21. طباطبائي، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقدمه و پاورقي: مرتضي مطهري، قم، انتشارات صدرا، بیتا.
22. طبرسى، احتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
23. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی،چاپ سوم، 1375ش.
24. غزالی، محمد، المقصد الاسنی فی شرح اسماء الحسنی، ترجمه: احمد حواری نسب، تهران، نشر احسان، 1375ش.
25. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
26. قارى، ملا على، شرح كتاب الفقه الأكبر، دار الكتب العلمية، بیتا.
27. قاضی عبدالجبار، المغني في أبواب التوحيد و العدل، الدار المصریه، بیتا.
28. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.
29. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان،
30. لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تصحیح وتعلیق، مقدمه زین العابدین قربانی لاهیجی، تهران، سایه، 1383ش.
31. ماتريدى، ابو منصور، التوحيد، دار الكتب العلمية، بیتا.
32. مجلسی، محمد باقر، حقاليقين، انتشارات اسلامیه، بیتا.
33. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بیتا.
34. نجدی، محمد الحمود، النهج الاسمی فی شرح اسماء الله الحسنی، کویت، مکتبه الامام الذهبی، چاپ چهارم، 1422ق.
نصرالله عاشق خداومولا
18-10-2018, 19:39
پی نوشت ها:
[1] سبحانی، جعفر، شناخت صفات خدا، ص 8.
[2] بقره: 31
[3] طباطبایی، سید محمد حسین، رسائل توحیدی، ص 144.
[4] فاطر: 28
[5] «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون» ذاریات: 56.
[6] رک. نجدی، محمد الحمود، النهج الاسمی فی شرح اسماء الله الحسنی، ص 9.
[7] رک. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص83. برای اطلاع بیشتر رک. همان، صص 82- 94.
[8] رک. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج1، ص 229.
[9] رک. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج7، ص 318.
[10] رک. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج6، ص 183.
[11] رک. همان، ج1، ص 230.
[12] رک. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج9، ص 356.
[13] شیخ مفید، اوائل المقالات، ص61.
[14] لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، صص239- 240.
[15] فاتحه: 1؛ هود: 41 ؛ نمل: 30.
[16] اعلی: 15؛ علق: 1.
[17] بقره: 114؛ نور: 36.
[18] بقره: 31.
[19] بقره: 31؛ اعراف: 71؛ یوسف: 40؛ نجم: 23.
[20] اعراف: 180.
[21] رک. حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج10، صص 168- 169.
[22] نهج البلاغه، خطبه1
[23] مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج 2، صص 548- 549.
[24] رک. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص 188.
[25] جرجانی، التعریفات، ص151.
[26] رک. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، صص 49-53.
[27] طباطبائي، سید محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، ص129
[28] همان، صص127- 128.
[29] طباطبائي، سید محمد حسین، المیزان، ج8، صص349- 350.
[30] رک. اسدی سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، لوامع الالهيه فی المباحث الکمالیه، ص 207.
[31] طباطبائي، سید محمد حسین، شيعه در اسلام، صص 168-170.
[32] رک. شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج6، صص127-128.
[33] رک. خرازی، سید محسن، بدايه المعارف الالهيه في شرح عقايد الاسلاميه، ص 77.
[34] طباطبائي، سید محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج3، ص 58
[35] طبرسى، احتجاج، ص442
[36] رازی، فخرالدین، الأربعين في أصول الدين، ج1، ص140
[37] آمدی، سیف الدین، أبكار الأفكار في أصول الدين، ج1، ص 439
[38] همان، ص440.
[39] رک. غزالی، محمد، المقصد الاسنی فی شرح اسماء الحسنی، ترجمه: احمد حواری نسب، ص 42-44.
[40] رک. همان، ص 43.
[41] ماتريدى، ابو منصور، التوحيد، ص70.
[42] طباطبائي، سید محمد حسین، نهاية الحكمة، ص
[43] آمدی، سیف الدین، أبكار الأفكار في أصول الدين، ج1، ص 440
[44] ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی (توحید، صفات و عدل الهی)، ص31.
[45] شهرستانی، ملل و نحل ، دار المعرفة، بيروت، ج1، ص 92-93
[46] طه: 5
[47] شهرستانی، همان، ص105
[48] نهجالبلاغه، خطبه291.
[49] قاضی عبدالجبار، المغني في أبواب التوحيد و العدل، ج4، ص252.
[50] رک. قاری، ملاعلی، شرح كتاب الفقه الأكبر، ص32.
[51] رک. طباطبائي، سيد محمد حسين، رسائل توحيدي، صص60-61؛ همو، تفسير الميزان، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج8، ص467.
[52] شیخ صدوق، الاعتقادات في دين الامامية، ص8
[53] مجلسی، محمدباقر، حقاليقين، ج1، ص 20
[54] رک. ابراهيمی دینانی، غلامحسین، اسماء و صفات حق تبارک و تعالی، صص 191-194.
[55] امام خمینی، روح الله، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ترجمه: سید احمد فهری، صص 47-49.
[56] طباطبائي، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقدمه و پاورقي: مرتضي مطهري، ج5، ص 131.
[57] زخرف: 55
[58] شیخ صدوق، التوحيد ، باب 26، روايت 2
[59] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 144.
[60] رک. شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج1، ص 61.
[61] طه: 81
[62] طبرسى، احتجاج، ص 332
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.