PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جن از منظر اديان ابراهيمي



نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:38
جن از منظر اديان ابراهيمي


چکیده:


در عالم آفرينش جدا از موجودات محسوس، موجودات نامحسوسي نيز وجود دارند كه در شرايط عادي، براي ما قابل درك حسي نيستند. يكي از آن موجودات نامحسوس جن است.
اعتقاد به وجود جن مختص اسلام نيست و در ديگر اديان ابراهيمي نيز پذيرفته شده است و در متون مقدس آنان ريشه دارد.
اسلام جنيان را موجوداتي حقيقي، همچون انسان و فرشته مي‌داند؛ اما يهوديان و مسيحيان آنها را فرشتگان متمرد مي‌شمرند.

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:39
مقدمه


انديشه هايي دربارة وجود نيروهاي غيبي مؤثر بر جريان زندگي هست كه بيشتر فرهنگ هاي كهن و حتي بشر امروزي از آن اثر پذيرفته اند. يكي از مهم ترين اين باورها مسئلة وجود و تأثير جن بر زندگي انسان است.


اعتقاد به وجود جن افزون بر اينكه در اديان غيرالهي كانون توجه بوده است، در اديان الهي و به ويژه ابراهيمي، بر آن تأكيد شده، اثبات مي شود؛ هرچند، در برخي موارد با هم اختلافاتي نيز دارند.


در اين نوشتار برآنيم با نگاهي اجمالي و با توجه به منابع اصيل هر دين، نظر اديان ابراهيمي را دربارة جن بررسي كنيم.

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:40
معناي لغوي جن


بيشتر مؤلفان لغت نامه هاي عربي، جنّ را واژه اي عربي، نولدكه واژة جنّ را عربي و معرّب از اصل حبشي آن دانسته است، اما به نظر ديگر خاورشناسان، ريشة واژة جنّ در زبان هاي اكدي، آرامي، عبري و سرياني ، به معناي پوشش و استتار، نيز وجود دارد (اميدسالار، 1383، ج 10، ص 4903؛ Hastings, , 1980, p. 670) مشتق از ريشة ج ن ن» مي دانند (برخي محققان فرهنگ عرب ريشة اين واژه را از كلمة جنا» مي دانند نه جنن») (www.iranicaonline.org) كه در اصل به معناي پوشش و استتار است (گروهي از مستشرقين، 1933، ج7، ص 111). اين معنا در بيشتر مشتقات اين ريشه وجود دارد. (فراهيدى، 1409ق، ج 6، ص 21؛ ابن منظور، 1414ق، ج13، ص 93؛ طريحي، 1375، ج 6، ص 227؛ ابن اثير، 1367، ج 1، ص 308؛ فيومى، 1414ق، ج 2، ص 112؛ راغب اصفهانى، 1374، ج 1، ص 415؛ مصطفوى، 1368، ج 2، ص 123؛ زبيدي، ۱۴۱۴ق، ج 18، ص 113)؛ مثلاً، از آن رو به قلب جِنان » مي گويند كه در قفسة سينه پنهان است يا اينكه افكار و غم و شادي و... در قلب پنهان است (رازي، 1958، ج 2، ص 147). به سپر جُنّه ، مِجَنّ يا مَجَنّه » مي گويند، زيرا به كارگيرنده اش را مخفي مي كند (همان، ص 172).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:40
به باغ و مزرعه و چمن، جنّت و جنّات» مي گويند؛ زيرا روى زمين را مي پوشاند، و ازآن رو بهشت را جَنَّة» مي نامند كه فراواني درختانش به گونه اي است كه برخي، برخي ديگر را مي پوشاند (رازي، 1420ق، ج 1، ص 82).


به جنين چون در رحم مادر پنهان است ، جنين مي گويند (ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص 97)؛ به ديوانه و مجنون الجِنَّة» مي گويند، زيرا عقل او پوشيده است (همان؛ رازي، 1958، ج 2، ص 172) و به تعبير راغب مثل اينكه جنون حايل و مانعي ميان نفس و عقل است (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 205).


همچنين عرب به قبر و كفن الجَنَن» مي گويد، زيرا ميت را مي پوشاند (ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص 94).


چه زيبا شاعر (ر.ك: طبري آملي صغير، 1427ق، ص 121؛ بحرانى، 1413 ق، ج 1، ص 260؛ عبدالوهاب، بى تا، ص 32؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، 1379 ق، ج 2، ص 160) سه معناي اين كلمه را در شعر آورده است:


علي حُبُّهُ جُنَّة
وصي الْمُصطفي حقاً



قَسيمُ النّارَ و الجَنَّة
إمامُ الاِنسَ والجِنّة

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:40
حب علي بن ابي طالب سپر از آتش است؛ او تقسيم كنندة جهنم و بهشت است؛ او جانشين و وصي به حق حضرت محمد مصطفي صل الله عليه و آله است؛ او پيشواي جن و انس است.


گاه ملائك را نيز الجنة» مي خوانند؛ زيرا از چشم مردم پوشيده اند (شبلي، 1983 م، ص 706).


پس با توجه به معناي لغوي اين لفظ، يعني مخفي بودن شيء از حواس، ملائكه را نيز مي توان از زمرة جِنّيان به شمار آورد (ابن منظور، 1414ق، ج 13، ص 97؛ طريحي، 1375، ج6، ص 266)، چنان كه اعراب جاهلي ملائكه را به سبب پوشيدگي از نظر جن مي ناميدند (زمخشري، 1407ق، ج 4، ص 64؛ شوكاني، 1414ق، ج 4، ص 475). بنابراين، به انواع روحاني ـ غير از انسان ـ جن گفته مي شود؛ زيرا از حواس ما پوشيده اند و ملائكه و شياطين جزو جن ها شمرده مي شوند، به بيان فخررازي (دغيم، 2001 م، ص 227) ميان جن و ملك عموم و خصوص مطلق است، يعني همة ملائكه جن اند، ولي هر جني ملك نيست (راغب اصفهاني، 1374، ص 203).


لغويان (طريحي، 1375، ج 6، ص، 300؛ بروسوى، بي تا، ج 10، ص 188) واحد جنّ را جِنّي» (فيومى، 1414ق، ج 2، ص 112) ـ مانند روم و رومـي ـ و جمعِ جنّ را جِنَّه» (قرشى بنايى، 1412ق، ج2، ص 63) و جنان»، دانسته اند (فراهيدى، 1409ق، ج 6 ص21؛ ابن اثير، 1367، ج 1، ص 308؛ راغب اصفهانى، 1374، ج 1، ص 417)، چنانچه در قرآن مي خوانيم:


ـ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس» (ناس: 6)؛ چه آن شيطان از جنس جنيان باشد يا از نوع انسان.


ـ وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ» (صافات: 158)؛ ميان خدا و جنيان، نسب و خويشى قرار دادند، درصورتي كه جنيان به خوبى مىدانند [روز قيامت براى حساب و پاداش] احضار خواهند شد.

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:41
برخي اسم جمع جن را الجانّ» دانسته اند (الازهري، 1347 ق، ج ۱۰، ص ۴۹۶؛ ابن سيده، ۱۴۲۱ ق، ج ۷، ص ۲۱۱؛ زبيدي، ۱۴۱۴ ق، ج 18، ص 113)، كه به معناي مار سفيد نيز آمده است (فيومى، 1414ق، ج2، ص 112)؛ زيرا در قرآن همراه انس (ابن منظور، 1414ق، ج 6، ص 12) به كار رفته است (ابي بكر الرازي، 1429ق، ص 48).


ـ فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ» (الرحمن: 39)؛ و آن روز [فرشتگان] از گناه آدميان و جنيان نپرسند.


ـ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» (الرحمن: 74)؛ قبل از آنان هيچ انس و جنّى با ايشان تماس نگرفته است.


در انگليسي جن را (djinn, jinni, jinn) www.britannica.com genie (Singh, 2001, p 43)؛ demon (التهانوى، ج 1، 1996 م، ص 583) مي نامند.


معادل واژة جنّ در فارسي ، پري و ديو است (اميدسالار، 1383، ج 10، ص 792؛ مروزي ، ۱۳۶۱، ج ۱، ص ۳؛ سجزي ، ۱۳۶۴، ج ۱، ص ۶۵) و در تفاسير و ترجمه هاي كهن قرآن كريم به زبان فارسي ، واژة پري را معادل جنّ گذاشته اند. (حاج سيدجوادي، 1375، ج 5، ص 449ـ452؛ جرير طبري ، ۱۳۶۷، ج ۲، ص 543، ۴۵۸، ۳۵۰؛ رازي ، ۱۳۷۶، ج ۱۰، ص ۳۵۲).


اين كلمه در فارسي به اشتباه به صورت اَجنّه» جمع بسته مي شود، درحالي كه اَجنّه» جمع جنين» است نه جن. قرآن كريم مي فرمايد: وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ في بُطُونِ أُمَّهاتِكُم» (نجم: 32)؛ و در آن موقع كه به صورت جنين هايى در شكم مادرانتان بوديد.


پس به كار بردن كلمة اجنه» به جاي جن ها يا جنيان، غلط است (اميدسالار، 1383، ج 10، ص 4903؛ شبلي، 1983 م، ص 14).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:41
جن در اسلام


جن موجودى نامرئى است كه در قرآن مجيد به وجودش تصريح شده است، (22 بار به صورت جن و 7 بار به صورت جانّ) (قرشى بنايى، 1412ق، ج2، ص 62؛ حريرى، 1384، ص 115). غير از موارد پراكنده، قرآن سوره اي با نام جن» دارد و از زبان آنها حقايقى را دربارة جنيان براى بشر بيان مي كند: همچنين در آغاز سوره الرحمن»، خداوند چگونگي خلقت جن و انسان را متفاوت مي داند (يكي از گِل و ديگري از آتش) و پس از آن به صورت مكرر انسان و جن را با اين لفظ خطاب مي كند: فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان»؛ پس [اى انس و جن!] كدام يك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مىكنيد؟


با توجه به آياتي كه دربارة جن نازل شده است، مهم ترين شاخصه ها و ويژگي هايي كه در قرآن براي جنيان بيان مي شود، بدين شرح است (اميدسالار، 1383، ج 10، ص 4903):


1. جن موجودي مادي و حقيقي است كه از آتش سوزانِ زهرآگين (حجر: ۲۷) يا شعلههاى مختلف (رحمن: ۱۵) آفريده شده و خلقت آنها بر روي زمين قبل از خلقت انسان بوده است (حجر: 27)؛


2. مانند انسان، مكلّف است (ذاريات: 56) گروهي از آنان مؤمنِ صالح و مسلمان (جن: 14) و گروهي كافرند (جن: 11) مانند انسان ها مي ميرند و از بين مي روند و گروهى جاى گروه ديگر را مىگيرند (فصلت: 25)؛


3. همچون آدميان حشرونشر و معاد دارند (جن: 15) و گناهكارانشان اهل دوزخ اند (سجده: 13)؛


4. آنان قدرت نفوذ در آسمان ها و خبرگيري و استراق سمع داشته اند، ولي ممنوع شدند (جن: 9)؛


5. جنيان ما را مي بينند، ولى ما آنها را نمي بينيم (اعراف: 27)؛


6. براساس آيات قرآن جنيان از علم غيب بي بهره اند (سبأ : 14).


7. جنّيان در ميان سپاهيان سليمان حضور داشتند (نمل : ۱۷) و براي او كارهاي خارق العاده و پرمشقت انجام مي دادند (سبأ: 12ـ13)؛


8. در آيات ۲۹ تا ۳۲ سورة احقاف» و چند آية نخست سورة جن» اشاره شده است كه گروهي از جنّيان نزد پيامبر اكرم صل الله عليه و آله رفتند و به آيات قرآن گوش دادند. به تصريح مفسران شأن نزول سورة جنّ همين ماجرا بود (طباطبايى، 1374، ج 18، ص 334، فخررازي ، بي تا، ج 27، ص 28).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:41
جن در احاديث


وجود جن از احاديث و سخنان پيامبر صل الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام به تواتر بيان شده است و علم به وجود آنها از بديهيات دين است. علّامه مجلسي در بحار الأنوار بيش از 170 حديث دربارة جن نقل كرده است (مجلسي، 1351، ج ۷، ص 52ـ103). همچنين در اصول كافي (كلينى، 1369، ج2، ص 243) و بصائرالدرجات (صفار، 1404ق، ج 1، ص 96ـ103) نيز روايات مختلفي ذكر شده است.


در اين احاديث ، اشاراتِ گوناگوني به جنّ شده است كه برخي آنها توضيح و تفسيرِ داده هاي قرآن ، ازجمله آفرينش جنّيان از آتش و آگاهي يافتن آنها از اخبار غيبي است .


هم نشيني برخي جنّيان با فرشتگان ، تقدم آفرينش جنّ بر آدم ، مبعوث شدن پيامبري به نام يوسف بر جنّيان ، كه او را كشتند (ابن بابويه، بي تا، ص 183)، خوردني ها و آشاميدني هاي جنّيان (مجلسي، 1351، ج۷، ص ۵۸؛ حرعاملى، 1409ق، ج1، ص 358)، تناسل جنّيان (حرعاملى، 1409ق، ج20، ص 128)، امكان وقوع تناسل بين آنها و آدميان (مجلسى، 1403ق، ج 60، ص 66؛ كلينى، 1369، ج2، ص 245)، و مطالبي ازاين دست محتواي احاديث را تشكيل مي دهد.


مفاد برخي روايات نيز از آن حكايت دارد كه جنّيان مي توانند به صورت حيواناتي چون مار (مجلسى، 1403ق، ج 60، ص 66)، سگ (مجلسى، 1351، ج۷، ص ۶۶) و حتي انسان ، با ظاهري عجيب و غريب ، در آيند.


در احاديث منقول از امامان شيعه ، اهل بيت عليهم السلام در ميان جنّيان هم پيرواني دارند و هم دشمناني (كوفي ، 1990 م، ج۱، ص ۵۵۲؛ مجلسى، 1351، ج۷، ص ۵۵)؛ جنّيان با امامان ارتباط داشتند و از آنان پرسش هاي ديني مي كردند (صفار، 1404ق، ج1، ص 96) و انسان هاي مؤمن و شيعه را برادر خود مي خواندند (مجلسى، 1351، ج۷، ص ۵۵). از ديدار امام علي ، امام صادق و امام رضا عليهم السلام با جنّيان گزارش هاي متعددي نقل شده است (صفار، 1404ق، ج ۱، ص ۱۲۳؛ كلينى، 1369، ج ۱، ص ۳۹۴؛ عبدالوهاب، بى تا، ص 74).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:42
به گفتة امام باقر عليه السلام، امام علي عليه السلام در ميان جنّيان نماينده داشته است. در روايتي ديگر، ابن عباس پيكار امام علي عليه السلام را با گروهي از جنّيان ياغي و منافق گزارش كرده است (مجلسى، 1403ق، ج 39، ص 176). رواياتي نيز مبني بر درخواست جنّيان براي كمك به اباعبدالله عليه السلام ذكر شده است (همان، ج ۴۴، ص ۳۳۰؛ ابن قولويه، 1356، ص 94). همچنين اخبار بسياري در منابع شيعه و سني روايت شده است كه جنّيان بر شهادت امام حسين عليه السلام گريستند و اشعاري نيز از قول جنّيان در رثاي آن حضرت نقل كرده اند (صدوق، 1376، ص 166).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:42
جن در يهوديت


برخي دين پژوهان معتقدند آموزه هايي كه دربارة جنّ، شيطان و فرشته هست، جزو باورهاي اصلي يهوديان نبوده است؛ بلكه بعدها از راه برخورد با اديان ديگر وارد آن شده است. هنگامي كه يهوديان به بابل تبعيد شده بودند (اسارت بابلي)، در تماس مستقيم با دين زرتشتي قرار گرفتند و پس از پايان اسارت و در دوران استيلاي ايرانيان بر يهود نيز تحولاتي در آيين يهود روي داد (انس اميركاني، ج 1، 1888م، ج 1، ص 387). ازجمله علل بروز اين تحولات برخورد آيين يهود با آيين زردشتي بود كه سبب ورود اعتقادات جديدي در اين آيين شد (مبلغى آبادانى، 1376، ج 2، ص 235).


البته با توجه به اينكه در تورات و داستان فريب خوردن حضرت آدم (پيدايش3: 1ـ7)، به صراحت از شيطان نام برده شده است مي توان نظر مزبور را مردود دانست، مگر اينكه بپذيريم تورات فعلي پس از اسارت در بابل نوشته شده است (ر.ك: هوردرن، 1368، ص36ـ39، 54ـ59؛ باربور، 1362، ص130، 131؛ يوسفيان، 1391، ص 254).


به هر روي، نخستين گزارشي كه در عهد عتيق دربارة شيطان بيان شده، مربوط به باغ عدن است (پيدايش 3: 1ـ7؛ حزقيال 28: 13). او در اين باغ به شكل مار ظاهر شد و حوّا را فريب داد. گزارش ديگر مربوط به حضور او در آسمان و در پيشگاه خداوند است (ايوب 1: 6 و 2: 1)، چنان كه در كتاب مقدس به صراحت آمده است، او هم در آسمان ها حضور داشت و هم به زمين مي آمد (ايوب 1: 7).


اسم جنّ در اصل عبراني أوب» است كه به معناي توخالي» يا داراي شكم تهي و فراخ» و يا ظرف توخالي» است؛ زيرا آنها معتقد بودند كه صداي جنّ از داخل شكمش خارج مي شود (حبيب و فارس، 1996م، ص 154؛ بلاغي نجفي، 1985 م، ج 2، ص 65).


نزديك به همين معنا در تورات آمده است: و چون ايشان به شما گويند كه از اصحاب جنّ ها و جادوگراني كه جيك جيك و زِم زِم مي كنند، سؤال كنيد (إشعيا 8 : 19) و به زير افكنده شده از زمين تكلّم خواهي نمود و كلام تو از ميان غبار پست خواهد گرديد و آواز تو از زمين، مثل آواز جن خواهد بود و زبان تو از ميان غبار زم زم خواهد كرد (إشعيا 29 : 4).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:42
براساس باورهاي دين يهود، جنّ مي تواند انسان را تسخير كند؛ از همين روي، پيروان آن از همراهي و هم نشيني با جنّ نهي شده اند (بلاغي نجفي، 1985، ج 2، ص 64و65)؛ اسلام نيز پيروانش را از تعامل با جن و شياطينِ جِنّي نهي مي كند. در سفر لاويان آمده است: مرد يا زني كه صاحب جن يا جادوگر باشد، بايد كشته شود. آنها را سنگسار كنيد. خون ايشان بر خودشان است» (لاويان20: 27).


و در جاي ديگر آمده است: به صاحبان جنيان توجه نكنيد. به جادوگران نپردازيد تا مبادا توسط آنان ناپاك شويد، خداوند و خداي شما منم» (لاويان 19: 31).


و همچنين تورات رابطه با جنّيان را نزد يهُوَه مكروه و رجس مي داند (تثنيه 18: 12؛ دوم پادشاهان 23: 24). البته تورات قدرت زيادي براي جن و حتي كساني كه با آن رابطه دارند، قائل است؛ چنان كه در اول سموئيل بيان است: پس از مرگ سموئيل، شاؤل همة بني اسرائيل را جمع كرد و در جِلبوع اردو زد. چون شاؤل لشكر فلسطينيان را ديد، ترسيد و مضطرب شد و از يهُوَه سؤال كرد و يهُوَه او را جواب نداد [نه به وسيلة خواب و نه روشي ديگر]. پس شاؤل به خادمان خود گفت: زني را كه با جنّيان در ارتباط است، بطلبيد تا نزد او رفته از او مسئلت نمايم و شاؤل با تغيير چهره خويش شبانگاه نزد آن زن رفت» (سموئيل 28: 3- 7).


و در ادامه (سموئيل 28: 7- 24) از چگونگي ارتباط زن جن گير با سموئيل و صحبت هاي رد و بدل شده ميان سموئيل و شائول به صورت مفصل بحث مي شود (اول تواريخ 10: 13- 14).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:43
يكي از نام هاي شيطان در فرهنگ ديني يهود، عزازيل» است. اين نام واژه اي عبرانى و نام ديوي شرور است كه در تورات از آن ياد مي شود (سفر لاويان 16: 8) و سپس وارد اسطوره هاي يهود مي گردد. اين ديوان را در اصطلاح ديوان بز شكل» مي گويند و رئيس اين ديوان نيز عزازيل است. عزازيل به معناى عزيزشده، كسى است كه در ميان ملائكه عزيز و محترم بود. او عزت و توانايى ظاهرى داشت. شيطان را ازاين رو عزازيل گفته اند كه در ميان ملائكه عزيز و با احترام بود و در عبادت خدا كوشا و پيش قدم مي نمود (صالحى حاجى آبادى، 1382، ص 34).


همچنين عزازيل، نام بزى است كه كفارة گناهان را بر او مي گذارند و در وادى باير و بي آب وعلف رها مي كنند تا كفارة گناهان قوم را به جايي نامعلوم ببرد (ر.ك: تورات، سفر لاويان، باب 16: 8 و 21 و 26؛ بلاغى، 1386 ق، ص 167).


يهوديان همانند برخي مسلمانان، شيطان و جن را از جنس ملائكه مي دانند كه خداوند آنها را به سجده امر كرد؛ ولي شيطان به سبب حسادت، استكبار ورزيد (العقاد، 1969 م، ص 109).


در عهد عتيق، شيطان پس از آنكه خداوند، آدم و حوارا از خوردن ميوة شجرة ممنوعه نهي كرد، در هيئت مار به عنوان زيرك ترين حيوان، نزد آنان مي رود و مژده مي دهد كه اگر از درخت نيك و بد بخوريد، عارف خواهيد شد (پيدايش3: 1-7).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:43
در ادبيات يهود دربارة آخرالزمان يهودي» مي توان سير نفوذ شيطان را مشاهده كرد. اين تفكر آخرالزماني نخست به داوري دربارة فرشتگان عصيانگر، پيران و روان هاي بليعال و مستمه (از نام هاي شيطان در كتاب مقدس و در كيش يهود) و ديگر فرشتگاني مي پردازد كه از حق خود تخطي كرده اند، در كتاب عروج موسي آخرين مجازات اين مي شود كه مبارزه اي ميان خدا و شيطان باشد؛ سپس در گفتار مربوط به عالم غيبي و در كتاب عروج اشعيا (هاكس، 1377، ص ۷۰ـ۷۱؛ صادقي تهراني، 1390، ص 18 و 19). شيطان به صورت هماورد خدا تجلي يابد. سرانجام در دوران عهد جديد» اين باور گسترش مي يابد كه برپايي پادشاهي خدا هم زمان با شكست شيطان خواهد بود (كيمن، 1378، ص87).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:43
جن در مسيحيت


برخي محققان مسيحي كتاب مقدس، وجود جن را منكر شده اند (بلاغي نجفي، 1985، ج 2، ص 125ـ128)، اما با توجه به متن عهد جديد و آن گونه كه از باورهاي مسيحي برمي آيد، مسيحيان به وجود جن معتقد بوده، شيطان و جن را موجودي حقيقي مي دانند (اول قرنتيان 6: 3).


يكي از تفاوت هاي اساسي جن شناختي در اسلام با مسيحيت و يهوديت اين است كه آنها به وجود جنّيان خوب و باايمان اعتقاد ندارند و واژة ديو براي آنها فقط به معناي جنيان بدكردار» و تقريباً معادل لفظ شيطان در اسلام است(ر.ك: بلاغي نجفي، 1985، ج 2، ص 124). اين موضوع ريشه در انديشه و آموزة كتاب مقدس دارد. براي مسيحيان همة جنّيان دستياران شيطان اند و مي خواهند انسان ها را تسخير كنند؛ ازاين رو، مسيحيان، جن را ارواح خبيث» يا ارواح شيطاني» مي دانند و انجيل، شيطان را رئيس جنّيان» مي خواند (متي 9: 34).


نكتة ديگري كه در الهيات مسيحي بايد به آن توجه كرد، اينكه انجيل شيطان را از جنس فرشته و يكي از آنها مي داند نه اينكه موجودي هم عرض فرشته و انسان. مسيحيان نيز دربارة اينكه شيطان، يكي از فرشتگان بوده است، هم نظرند (ر.ك: مك داول دان؛ 1383، ص 48؛ هاكس، 1377، ص545)؛ قديس آگوستين مي گويد: شيطان، فرشته اي همانند ديگر فرشتگان (بلاغي نجفي، 1985م، ج 2، ص 166) و داراي سيرت نيك بوده است (مك گراث، 1385، ص 289).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:44
مسيحيان معتقدند طبيعت شيطان روحاني و فرشته اي است كه مثل ديگر فرشتگان از ساير ممكنات ممتاز است (افسسيان 6: 12) حال اعم از اينكه آن امتياز عقلي مثل ادراك و تمييز باشد، يا حسي مثل ميل و شهوت و يا ارادي مثل اختيار (هاكس، 1377، ص 547).


كتاب مقدس وجود شيطان را حقيقي و از نوع بشر مشخص تر و حقيقي تر مي داند كه بر ارواح پليد رياست و سلطنت دارد (اول قرنتيان 6: 3).


او دشمن خداست پس مبغوض و ازنظر لطف حضرت سبحان مطرود و آواره و با پيروان خود در عذاب است. از كتاب مقدس به دست مي آيد كه او با فرشتگانش در زنجيرهاي ظلمت و براي داوري محبوس اند (دوم پطرس 4: 2) و چون او ازجملة مؤمنان نيست، البته در آن روز به عذاب ابدي، معذب و معاقب خواهد بود (متي، 41: 25).


اما بايد دانست كه مطرود بودن شيطان، مانع فعاليتش در اين دنيا نمي شود؛ بلكه خداوند و رئيس اين جهان و دشمن خدا و انسان است (هاكس، 1377، ص 547). جهان بتپرستي فرآوردة صنع اوست؛ اما مسيح شوكت و اقتدار او را درهم شكست و نيروي نفوذ فرمان او را تضعيف كرد، تا آنجا كه مسيحيت توانست بر وي چيره شود. ابليس مقام نخست را در ميان ساحران دارد؛ زيرا پادشاه ارواح سُفليه» نزد مسيحيان و شعراي قرون وسطا است (حجتي، 1372). در بسياري از آيات عهد عتيق و عهد جديد از جن، شيطان و ابليس به صراحت نام برده شده است.

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:44
شيطان به هر شكل و وسيله اي درمي آيد. حتي به هيئت فرشتگان نور تا با آن انسان را فريب دهد و از خدا بيزار كند (دوم قرنتيان 11: 14).


لفظ شيطان و جن براي موجودات و ارواح شرور كه به فرمان خدا در انسان و حيوان داخل شده، آنها را به ديوانگي و صرع (جن زدگي) مبتلا ساخته اند نيز استعمال شده است (متي 9: 34).


انجيل بيان مي كند حضرت مسيح عليه السلام بر جنيان و شيطان ها تسلط داشت و آنها از دستور او پيروي مي كردند. در انجيل لوقا آمده است كه او جن را از بدن جن زدگان بيرون مي كرد؛ (لوقا 4: 33ـ36)؛ البته بر اساس اين تصور باطل كه عيسي عليه السلام ابن الله است (لوقا 4: 41).


انجيل علاوه بر بيان توانايي حضرت عيسي در درمان جن زدگي، اين قدرت را براي حواريون نيز قائل است (متي 10: 9- 1).


در ذيل به مواردي از رويارويي حضرت مسيح با جن زدگان مي پردازيم: و هنگامي كه ايشان بيرون مي رفتند، ناگاه ديوانه اي گنگ را نزد او آوردند و چون جن بيرون شد، گنگ گويا گرديد و همه در تعجب شده، گفتند: در اسرائيل چنين امري هرگز ديده نشده بود. ليكن فريسيان گفتند: به واسطة رئيس جنيان، جن ها را بيرون مي كند» (متي 9: 34- 33).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:44
و چون به نزد جماعت رسيدند، شخصي پيش آمد و نزد وي زانو زده، عرض كرد: اي سرور بر پسر من رحم كن؛ زيرا جن زده و به شد ت متألّم است؛ چنان كه بارها در آتش و مكرراً در آب مي افتد. او را نزد شاگردان تو آوردم، نتوانستند او را شفا دهند. عيسي در پاسخ گفت: اي فرقة بي ايمانِ كج رفتار، تا به كي با شما باشم و تا چند متحمل شما گردم؟ او را نزد من آوريد. پس عيسي او را نهيب داده، جن از وي بيرون شد و در ساعت آن پسر شفا يافت» (متي 17: 21ـ14).


همچنين در انجيل آمده است كه جنّيان در وجود مردي جن زده نفوذ كرده بودند و حضرت عيسي عليه السلام آنان را از بدن آن مرد بيرون آورد و در بدن چند خوك قرار داد (متي 8 : 33ـ28).


حضرت مسيح به برخي از شاگردان خود نيز اجازه داد روح شياطين و جن را از بدن ديوانگان خارج كنند: و دوازده شاگرد خود را طلبيده و ايشان را بر ارواح پليد قدرت داد كه آنها را بيرون كنند... و به ايشان وصيت كرده، گفت: ... بيماران را شفا دهيد، ابرصان را طاهر سازيد، مردگان را زنده و جن ها را بيرون كنيد (متي 10: 9ـ1).


در منابع مسيحي، داستان سجده نكردن شيطان، تأييد نشده است (Roth, 1996, p. 372)؛ اما چنان كه آگوستين مي گويد او كه فرشته اي همانند ديگر فرشتگان بود، وسوسه شد به جاي خدا بنشيند و قدرت مطلق او را غصب كند. به همين سبب او بر ضد خدا طغيان كرد (مك گراث، 1385، ص 289).


البته او در اين داستان، تنها نبود و فرشتگان ديگري نيز مرتكب گناه شدند و مقام و مسكن خويش را ترك گفتند (رسالة يهودا: 6).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:45
آن گونه كه از كتاب مقدس برمي آيد، فرشتگان شرور داراي سرنوشت يك ساني نبوده اند. برخي به جهنم افكنده و در آنجا به زنجير كشيده شدند و تا روز داوري نهايي، نگه داري خواهند شد (دوم پطرس 2: 4)؛ برخي ديگر آزاد ماندند و به مخالفت و ستيز با فرشتگان نيك پرداختند. شيطان نيز از جملة آنان است كه آزاد مانده و به اغواگري مي پردازد (مكاشفه 12: 8ـ9).


چنان كه در كتاب مقدس به روشني آمده است، به طوركلي هدف شيطان دستيابي به جايگاه خداوند است (متي 4: 8ـ9). او و پيروانش بر آن اند انسان را به گناه و نافرماني وادارند (دانيلو، 1383، ص 111؛ مصاحب، 1383، ج 2، ص 1222). در عهد جديد، شيطانْ وسوسه گر حضرت مسيح است، اما او فريب وسوسه هاي شيطان را نمي خورد (متي 4: 11ـ1). شيطان مي تواند به هر شكلي درآيد، حتي شكل فرشتگان نور، تا از اين راه انسان ها را فريب دهد (دوم قرنتيان 11: 14). او با موجه ساختن گناه و عصيان، آن را به گونه اي جلوه مي دهد كه نزد انسان ها مقبول و پسنديده افتد و از اين رهگذر آنان را به دام گناه مي اندازد (پيدايش 3: 1ـ7) و مردم را از عمل خير باز مي دارد (مرقس 4: 15).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:45
همچنين بر پاية تعاليم مسيحي، جنّيان بر جسم انسان ها نيز قدرت دارند و به كمك ديوهاي زيردست خويش، مي توانند انسان ها را دچار بيماري و ناخوشي گردانند (متي 8: 32ـ28). با وجود آنكه آنها در تصرف و اعمال قدرت بر جسم و حتي عقل انسان قادرند، اما هرگز نمي توانند آزادي انسان و مسئوليت او را در سيطرة خود درآورند (انس اميركاني، 1888م، ج 1، ص 388).


اما دربارة سرنوشت نهايي شيطان و ديگر فرشتگان متمرد، ظاهراً پس از سقوط انسان، مركز فرماندهي شيطان، آسمان ها بود (افسسيان 2: 2)؛ اما او همراه ديگر فرشتگان شرور به زمين افكنده شد (مكاشفه 12: 9).


افتادن شيطان بر زمين، احتمالاً در دورة مصيبت عظيم آينده اتفاق خواهد افتاد (تيسن، ص 144). پس از اين و زماني كه مسيح با قدرت و جلال به زمين باز گردد تا ملكوت خود را برقرار سازد، شيطان به هاويه انداخته خواهد شد. او براي مدت هزار سال در بند خواهد بود و سپس براي مدت كوتاهي آزاد خواهد گرديد.


شيطان در اين مدت كوتاه مي كوشد مردم را گمراه كند و تصميم ميگيرد با لشكري عظيم، اورشليم را تسخير كند. اما آتشي از آسمان فرو خواهد ريخت و لشكر او را از بين خواهد برد. خود او نيز به همراه ديگر فرشتگان شرور به درياچهاي از آتش افكنده خواهد شد و به عذاب ابدي گرفتار خواهد گرديد (مكاشفه 20: 2ـ10).

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:45
نتيجه گيري


از مطالب يادشده برمي آيد:


1. جنّ واژه اي عربي است كه در اصل معناي پوشش و استتار مي دهد و اين معنا در بيشتر مشتقات اين ريشه وجود دارد؛


2. همة اديان ابراهيمي وجود جنّ را پذيرفته اند و در متون مقدس آنها، دربارة جنّيان بحث شده است؛


3. در اسلام علاوه بر آيات فراواني كه دربارة جنّ بيان شده است، احاديث متواتر فراواني نيز وجود دارد كه علم به وجود جنّيان را اثبات مي كند؛


4. ازنظر اسلام جنيان موجوداتي نامرئى و حقيقي اند كه از آتش سوزانِ زهرآگين يا شعلههاى مختلف آفريده شده اند و خلقت آنها بر روي زمين پيش از خلقت انسان ها بوده است؛


5. براساس آيات قرآن، جنّيان مانند انسان مكلف اند و در ميان آنها مؤمن و كافر وجود دارد و مانند انسان ها مي ميرند و داراي حشرونشر و معادند و گناهكارانشان در دوزخ جاي مي گيرند؛


6. ديانت يهود قدرت فراواني براي جنّ و حتي كساني كه با جنّ رابطه دارند قائل است و اعتقاد دارد جن مي تواند انسان را تسخير كند؛ به همين سبب، پيروانش را از همراهي و هم نشيني با جن نهي مي كند؛


7. در عهد عتيق گزارش هايي دربارة حضور جنّيان هم در آسمان ها و هم در زمين بيان شده است؛


8. مسيحيت نيز به وجود جن معتقد بوده و جن را موجودي حقيقي مي داند كه از انسان برتر و خداي زمين است؛


9. مسيحيان همة جنيان را دستياران شيطان مي دانند كه در پي تسخير انسان ها هستند. ازاين رو، جن را ارواح خبيث» يا ارواح شيطاني» مي دانند و انجيل، شيطان را رئيس جنيان» مي خواند.


10. انجيل، شيطان را از جنس فرشته و يكي از آنها مي داند، نه اينكه موجودي هم عرض فرشته و انسان. مسيحيان دربارة اينكه شيطان، يكي از فرشتگان بوده است، هم عقيده اند.


11. يكي از تفاوت هاي اساسي جن شناختي در اسلام با مسيحيت و يهوديت در اين است كه آنان وجود جنيان خوب و باايمان را باور ندارند و واژة ديو براي آنها فقط به معناي جنيان بدكردار» و تقريباً معادل لفظ شيطان در اسلام است.

نصرالله عاشق خداومولا
29-10-2018, 19:46
منابع


ابن اثير جزري، ابوالحسن علي بن ابوالكرم، 1367، النهاية في غريب الحديث و الاثر، چ چهارم، قم، اسماعيليان.


ابن بابويه، محمدبن علي، بي تا، عيون أخبار الرضا عليه السلام، ترجمة محمدتقي آقانجفي اصفهاني، تهران اسلامية.


ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، 1379ق، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، قم، علامه.


ابن قولويه، جعفر بن محمد، 1356، كامل الزيارات، نجف اشرف، دار المرتضوية.


ابن منظور، محمد بن مكرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دارالفكر للطباعة و النشر و التوزيع.


ازهري، ابي منصور محمد بن احمد، 1347ق، تهذيب اللغة، قاهرة، الدار المصرية.


اميدسالار، محمود، 1383، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دائرة المعارف الاسلامي.


انس اميركاني، جيمز، 1888م، نظام التعيم في علم اللاهوت القويم، بيروت، الأميركان.


باربور، ايان، 1362، علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، چ دوم، تهران، مركز نشر دانشگاهي.


بحرانى، سيدهاشم، 1413ق، مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر و دلائل الحجج على البشر، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية.


بروسوى، اسماعيل حقى، بي تا، تفسير روح البيان، بيروت، دارالفكر.


بلاغي نجفي، محمدجواد، 1985م، الهدي الي دين المصطفي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.


بلاغي، سيدعبدالحجت، 1386، حجة التفاسير و بلاغ الاكسير، قم، حكمت.


التهانوي، محمدعلي، 1996م، كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بيروت، مكتبة لبنان ناشرون.


تيسن، هنري، بي تا، الهيات مسيحي، ترجمة ط.ميكائيليان، تهران، حيات ابدي.


جبر، فريد و دغيم، سميح، 1996م، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، بيروت، مكتبة لبنان ناشرون.


حبيب، صموئيل و فايز فارس، 1996م، دائرة المعارف الكتابيه، قاهرة، دارالثقافة.


حجتي، سيدمحمدباقر، 1372، ابليس در قرآن و حديث»، نور علم، ش52 و 53.


حُر عاملي، محمد بن حسن، 1409ق، تفصيل وسائل الشيعة، بيروت، مؤسسة آل البيت عليهم السلام.


حسيني زبيدي، محمدمرتضى، ۱۴۱۴ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالفكر.


دانيلو، ژان، 1383، ريشه هاي مسيحيت در اسناد بحرالميت، ترجمه علي مهديزاده، قم، اديان.


دغيم، سميع، 2001م، موسوعة مصطلحات الامام فخر الدين الرازي، بيروت، مكتبة ناشرون.


رازي، ابي حاتم، 1958م، الزينة في الكلمات الاسلامية العربية، قاهره.


رازي، محمدبن ابي بكر بن عبدالقادر، 1429ق، مختار الصحاح، بيروت، دارالفكر.


راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1374، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه غلامرضا خسروى، چ دوم، تهران، مرتضوي.


زمخشري، محمودبن عمر، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، چ سوم، بيروت، دارالكتاب العربي.


زنجي سجزي ، محمودبن عمر، ۱۳۶۴، مهذّب الاسماء في مرتّب الحروف و الاشياء، تهران، ترجمة محمدحسين مصطفوي .


سيده المرسي (ابن سيده) ، علي بن اسماعيل، 1421ق، المحكم و المحيط الاعظم ، بيروت، عبدالحميد هنداوي.


شبلي، بـدرالدين محمدبن عبدالله، 1983 م، آكام المرجان في غرائب الاخبار و الاحكام الجان، قاهره، المكتبة القرآن.


شوكاني، محمدبن علي، 1414ق، فتح القدير، بيروت، دارالكلم الطيب.


صادقي تهراني، محمد، 1390، بشارات عهدين، تهران، شكرانه.


صالحى حاجى آبادى، نعمت الله، 1382، شيطان در كمينگاه، تهران، دارالفكر.


صدر، احمد، 1375، دائرة المعارف تشيع، تهران، شهيد سعيد محبي.


صدوق، محمد بن على، 1376، الأمالي، چ ششم، تهران، كتابچى.


صفار، محمد بن حسن، 1404ق، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد، چ دوم، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي.


طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1374، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، جامعة مدرسين.


طبري آملي صغير، محمدبن جريربن رستم، 1427ق، نوادر المعجزات في مناقب الائمة الهداة عليهم السلام، قم، دليل.


طبري، محمدبن جرير، 1367، ترجمه تفسير طبري، تهران، حبيب يغمائي.


طريحي، فخرالدين بن، 1375، مجمع البحرين، چ سوم، تهران، مرتضوي.


عبدالوهاب، حسين بن، بي تا، عيون المعجزات، قم، مكتبة الداورى.


العقاد، عباس محمود، 1969 م ، ابليس، چ دوم، بيروت، دارالكتب العربية.


فخررازي، محمدبن عمر، 1420ق، تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، چ دوم، قاهرة، المطبعة البهية المصرية.


فراهيدى، خليل بن احمد، 1409ق، كتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.


فيومى، احمد بن محمد، 1414ق، المصباح المنير، چ دوم، قم، موسسة دار الهجرة.


قرشى بنايى، على اكبر، 1412ق، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دار الكتب الاسلامية.


قرطبي، ابوعبداللّه محمد بن احمد انصاري، 1967م، الجامع لاِحكامِ القرآن و المُبَين لِما تَضَمَّنه مِن السُنّه و آي الفُرقان (تفسير قرطبي)، چ سوم، قاهره، دارالكاتب العربي.


قرطبي، محمدبن احمد، 1364، الجامع لاحكام القرآن، تهران، ناصر خسرو.


كلينى، محمد بن يعقوب، 1369، اصول الكافي، ترجمه سيدجواد مصطفوى، تهران، كتابفروشى علميه اسلاميه.


كوفي ، فرات بن ابراهيم، 1990م، تفسير فرات الكوفي ، تهران، چاپ محمدكاظم محمودي .


كيمن، دوشن، 1378، اورمزدا و اهريمن (ماجراي دوگانه باوري در عهد باستان)، ترجمه عباس باقري، تهران، پژوهش فرزان روز.


گروهي از مستشرقين، 1933م، دائرة المعارف الاسلامية، ترجمه محمد ثابت الفندي و ديگران، قاهره، بي نا.


مبلغى آبادانى، عبداللّه، 1376، تاريخ اديان و مذاهب جهان، قم، سينا.


متحمد مروزي ، محمدبن منصور، 1361، الدرر في الترجمان ، تهران، محمد سرور مولائي.


مجلسى، محمدباقر، 1351، آسمان و جهان (ترجمه كتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد 54)، ترجمه محمدباقر كمرهاي، تهران، اسلاميه.


ـــــ ، 1403ق، بحار الأنوار، چ دوم، بيروت، دار إحياء التراث العربي.


مصاحب، غلامحسين، 1383، دايرةالمعارف فارسي، چ چهارم، تهران، اميركبير.


مصطفوى، حسن، 1368، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.


مك داول، جاش و استيوارت دان، 1383، شناخت بدعت ها، تهران، كليساي انجيلي آشوري.


مك گراث، الستر، 1385، درآمدي بر الهيات مسيحي، ترجمه عيسي ديباج، تهران، كتاب روشن.


هاكس، جيمز، 1377، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير.


هوردرن، ويليام، 1368، راهنماي الهيات پروتستان، ترجمه طاطهوس ميكائليان، تهران، علمي و فرهنگي.


يوسف حريرى، محمد، 1384، فرهنگ اصطلاحات قرآنى، چ دوم، قم، هجرت.


يوسفيان، حسن، 1391، كلام جديد، چ سوم، تهران، سمت.


Hastings, James, Encyclopaedia of religion and ethics, New York, Routledge, 1998.


http://encyclopedia.jrank.org/DEM_DIO/DEMONOLOGY_L1alwv_demon_genius_.html/ (2013/7/2)


http://www.britannica.com/EBchecked/topic/ 304033/jinni/(2013/7/2)


http://www.iranicaonline.org/articles/genie-(2013/7/10)


N.K. Singh, A.R. Agwan, Brill Encyclopaedia of the Quran, boston, Global Vision Pub, 1987. .


Roth, Cecil, Encyclopaedia Judaica, Israel, Bketer publishing house jerusaleltd,1996


Yarshater، Ehsan , Encyclopædia Iranica, New York , Encyclopaedia Iranica Foundation ,1985

حسنعلی ابراهیمی سعید
30-10-2018, 12:13
بسیار عالی

ممنونم از تلاش شما بزرگوار در ارسال این پست زیبا