PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آشنایی با تاریخ حدیث اهل سنت



نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:12
آشنایی با تاریخ حدیث اهل سنت ادوار تاریخ حدیث اهل سنتحدیث، بسان هر دانش دیگری؛ همچون فقه، تفسیر، کلام، فلسفه و... دارای سرگذشت و تاریخی است که آگاهی از آنها به افق اندیشه ما درباره حدیث توسعه می بخشد.
در بررسی تاریخ حدیث اهداف ذیل را می توان دنبال کرد:
الف. میزان اعتبار میراث روایی که اینک پس از گذر چهارده سده در دسترس ماست، در سایه بررسی های تاریخی ثبت و نگارش حدیث و زمان تدوین جوامع حدیثی، قابل دستیابی است. پیداست اگر اثبات شود جوامع حدیثی بسان قرآن در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فراهم آمده است، نه یک سده بعد، آن جوامع از اعتبار بیشتری برخوردار خواهند بود، همان گونه که فراهم آمدن این جوامع در سده دوم به مراتب بیش از فراهم آمدن آنها در سده سوم، چهارم، پنجم و... به اعتبار آنها خواهد افزود. ما در بررسی تاریخی به این نتیجه دست خواهیم یافت که اعتبار جوامع روایی شیعه بخاطر فراهم آمدن دستمایه های آنها - یعنی اصول چهار صدگانه - در عصر امامان معصوم علیهم السلام از اعتبار بیشتری نسبت به جوامع حدیثی اهل سنت برخوردارند.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:13
ب. یکی از بحران های میراث روایی در دسترس، وجود حجم انبوهی از روایات مجعول است که به دست زنادقه، یهودیان، مسلمانان سست ایمان و دنیاگرا و... وارد فرهنگ روایی فریقین شده است. شناخت زمینه ها و بسترهای تاریخی جعل احادیث، انگیزه های جاعلان و میزان راه یافت روایات مجعول که خود بحثی تاریخی است، ما را در پیراستن هر چه کامل تر میراث روایی یاری خواهد رساند. در کنار جعل، بخشی از روایات با پدیده تصحیف، نقل به معنا و... که هر یک کار فهم آنها را دشوار می سازد، روبرو است. بررسی تاریخ حدیث تا حدودی این پدیده ها را باز می شناساند.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:13
ج. آگاهی از منابع حدیثی و آثار مهمی که در زمینه دانش های حدیثی از سوی اندیشمندان و حدیث شناسان در طول تاریخ حدیث فراهم آمده و مقایسه این پژوهش ها با آنچه که در سده اخیر در زمینه حدیث انجام یافته است، در کنار آشنا ساختن ما به این منابع برای مراجعات و مطالعات حدیثی بر اساس و میزان اعتبار هر یک از آنها ما را با خلأ مطالعات و تحقیقات حدیثی آشنا می سازد. به عنوان نمونه در سایه بررسی تاریخ حدیث در می یابیم که منابع حدیثی از جهت پالایش و خارج ساختن روایات ضعیف و مجعول از لابلای آنها و نیز بررسی محتوایی روایات از جهت ( فقه الحدیث) به کاری وسیع و عمیق نیازمند است.
د. توجه به میزان و حجم آثار عرضه شده در زمینه حدیث و دانش های پیرامون آن در سده های مختلف - که در بررسی ادوار حدیثی دنبال می شود - ما را از فراز و نشیب های رویکرد اندیشمندان مسلمان به دانش حدیث و عوامل آنها آشنا می سازد.
باید دانست که سرگذشت حدیث در میان اهل سنت با سرگذشت آن در میان شیعه از جهاتی متفاوت است. از این رو تاریخ حدیث هر یک از آنها می بایست به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان مثال در مکتب خلفاء تا یک سده پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از نگارش و حتی نقل احادیث جلوگیری شد، در حالی که اهل بیت علیهم السلام در این دوره به ثبت میراث روایی اهتمام کامل داشته اند. به عبارت روشن تر تاریخ حدیث شیعه به عکس اهل سنت - که دارای حلقه تاریخی مفقود است - از اتصال کامل برخوردار است. از این رو تاریخ حدیث اهل سنت و شیعه را در دو فصل جداگانه مورد بررسی قرار می دهیم.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:13
تاریخ حدیث اهل سنت پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با فراز و نشیب های مختلفی روبرو بوده است، که بخاطر تحقق تحولات گسترده در نوع و چگونگی برخورد با احادیث و منابع حدیثی در سده های مختلف، می توان برای آن ادواری را ترسیم کرد. از این رو نگریستن در واقعیت های تاریخ حدیث اهل سنت، شش دوره را به دست می دهد که عبارتند از:
1. دوره ممانعت از تدوین حدیث؛
2. تدوین جوامع حدیثی؛
3. دوره تکمیل و تنظیم جوامع روایی؛
4. دوره ظهور و تکامل دانش های حدیثی؛
5. عصر رکود دانش های حدیثی؛
6. عصر شکوفایی دانش های حدیثی.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:14
دوره اول: دوره ممانعت از تدوین حدیثممانعت از نگارش و تدوین حدث که از دوران خلفاء آغاز و تا دوران حکومت عمر بن عبدالعزیز (سال 99 هجری) ادامه یافت. از مسلمات تاریخ حدیث است که هیچ پژوهش گری در آن تردید نمی کند. سخن در این است که آیا این ممانعت در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز وجود داشته است؟ و اگر پاسخ مثبت است چه عوامل و انگیزه هایی در آن نقش داشته است؟ عموم حدیث پژوهان اهل سنت تلاش دارند این ممانعت را تا زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توسعه دهند و با استناد به روایاتی از آن حضرت به این کار مشروعیت ببخشند.
گروهی نیز به رغم پذیرش آغازگری ممانعت از دوران ابوبکر می کوشند آن را کاری از سر خیرخواهی و به سود مصالح اسلام و مسلمانان جلوه دهند، در حالی که واقعیت های تاریخی به خوبی نشان می دهد این کار ناشی از انگیزه های سیاسی بوده و از هر جهت به زبان اسلام تمام شده است.
با صرف نظر از روایاتی که مخالفت با نگارش حدیث را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می دهد. نخستین نشانه آشکار مخالفت با کتابت حدیث از زبان عمربن خطاب پدیدار شد. به استناد اسناد تاریخی مورد پذیرش عالمان فریقین، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آستانه رحلت در حالی که بزرگان صحابه و بنی هاشم در خانه ایشان گرد آمده بودند، فرمود: برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر گفت: بر پیامبر اکرم درد غلبه کرده است، قرآن نزد ماست و ما را بس است.(262)
و بدین ترتیب با بر هم زدن مجلس و با شعار: حسینا کتاب الله مانع نگارش حدیث از سوی آن حضرت شد.
پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر در نخستین روزهای حکومت خود، احادیث گردآورده از سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از بین برد، آنگاه به صورت رسمی از مردم خواست تا احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل نکنند.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:14
عائشه می گوید: پدرم پانصد حدیث از گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را جمع کرده بود، شبی خوابید، اما آرام نداشت، من اندوهگین شدم و از ناآرامی اش پرسیدم، چون آفتاب برآمد، گفت: دخترم، احادیثی که نزد تو است بیاور. من احادیث را آوردم، او آتش خواست و آنها را سوزاند.(263)
او در اقدامی دیگر خطاب به مردم گفت:
شما از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن ها گزارش می کنید و در آنها اختلاف می کنید، پس از شما اختلاف ها بیش تر خواهد شد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نقل نکنید و اگر کسی از شما سوال کرد، بگویید: بین ما و شما کتاب الهی است. حلالش را حلال و حرامش را حرام بدانید.(264)
براساس برخی از گزارش های تاریخی، عمر در آغاز می خواست به گردآوری روایات بپردازد و اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز او را به این کار تشویق کردند، اما به بهانه ای از این کار منصرف شد. عروه چنین نقل کرده است:
عمر بن خطاب خواست تا سنن را بنگرد و در این کار با اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشورت کرد، آنان نیز او را به این کار تشویق کردند. عمر یک ماه در این کار به تأمل گذراند و از خداوند راهنمایی می خواست تا آن که یک روز خداوند عزم او را استوار ساخت و گفت: من می خواستم سنن را بنویسم، اما به یاد اقوام پیش از شما افتادم که کتابی (درباره سنت پیامبرانشان) فراهم آورده و به آن رو آوردند و کتاب الهی را وانهادند، سوگند به خدا که من کتاب خدا را هرگز به چیزی نمی آمیزم.(265)
بدین ترتیب عمر نه تنه خود به گردآوری روایات اقدام نکرد، بلکه از هر اقدامی برای کتابت و تدوین حدیث بسان ابوبکر جلوگیری نمود. او وقتی مطلع شد که احادیث، بسیار شده و گروهی به کتابت حدیث روی آورده اند، از آنان خواست تا نگاشته های حدیثی خود را بیاورند و دستور داد آنها را بسوزانند.(266)
خطیب بغدادی می نویسد:

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:14
به عمر بن خطاب گزارش دادند که در میان مردم کتابها و حدیثهای فراهم آمده است. او این امر را ناخوش داشت و گفت نای مردم به من گزارش رسیده که در میان شما کتاب هایی فراهم آمده است (بدانید که) استوارترین آنها محبوب ترینشان نزد خداوند است.
همگان کتاب ها را نزد من آورند تا درباره آنها اظهار نظر کنم، مردم گمان کردند که او می خواهد در آنها نگریسته و براساس معیار، چندگانگی و تعارض آنها را بر طرف کند، اما هنگامی که کتاب ها را آوردند، همه را در آتش سوزاند.(267)
عمر در این کار چنان مراقبت و پافشاری داشت که گاه بزرگانی از صحابه؛ هم چون ابن مسعود ابو درداء و ابو مسعود انصاری را به بهانه فراوانی نقل حدیث از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به زندان افکند.(268) و برخی دیگر را که در سایر شهرهای اسلامی به نشر حدیث اشتغال داشتند به مدینه فراخواند و تا زنده بود اجازه خروج از مدینه را به آنان نداد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:15
عبدالرحمن بن عوف می گوید:
عمر بن خطاب از تمام شهرهای اسلامی عبدالله بن حذیفه، ابو درداء، ابوذر، عقبة بن عامر و گروهی دیگر از اصحاب را فراخواند و گفت: این احادیث چیست که در میان شهرها می پراکنید؟ گفتند: آیا ما را از پراکندن حدیث باز می داری؟! گفت نه، در پیش من باشید، تا زنده ام از من جدا نشوید، ما بهتر می دانیم چه چیز را از شما فراگیریم و چه چیز را وانهیم. بدین سان آنان تا زمانی که عمر زنده بود از وی جدا نشدند.(269)
او حتی اگر ناچار می شد، جمعی را به شهری گسیل می داشت تا به دشت آنان را از نقل حدیث باز دارد.
قرضة بن کعب چنین نقل کرده است:
عمر خواست ما را به سوی عراق روانه کند، خود نیز تا نقطه صرار ما را همراهی کرد. در بین راه از ما سوال کرد: می دانید چرا شما را مشایعت کردم؟ گفتیم: برای احترام و تکریم. گفت: علاوه بر این، غرض دیگری دارم و آن این که شما به دیاری می روید که مردم آن به قرآن، انس خاصی دارند و همانند زنبوران که در کندوی خویش دائم آواز می خوانند، صدای تلاوت قرآن از خانه های ایشان بلند است. مانع ایشان نشوید. آنها را مشغول حدیث نسازید و روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به حداقل برسانید.(270)
در روای دیگر او گفت: اقلوا الروایة عن رسول الله الا فیما یعمل به؛ از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کم نقل کنید، مگر در روایاتی که مربوط به اعمال است.(271)
شدت عمل عمر چنان کارساز شد که بسیاری از بزرگان صحابه از نقل، یا کتابت حدیث جز در زمان و در مواردی محدود سر باز زدند.
گرچه بخاطر برخورداری عثمان از روحیه تسامح و به گواهی برخی اسناد تاریخی می توان پذیرفت که مخالفت با نقل و تدوین حدیث در دوران عثمان با شدت کمتری دنبال شده است، اما به هر حال می بایست اذعان کرد که هم چنان کسی مجاز به گردآوری روایات نبود.(272) چنان که صحابیانی؛ همچون ابوذر از بیان و نشر حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ممنوع بوده اند.(273)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:15
بررسی دلایل ارائه شده برای توجیه ممانعت از تدوین حدیث1. روایات منسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
روایاتی که در آنها نهی از کتابت، به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده، از سه تن از صحابه به نام های ابو سعید خدری، زیدبن ثابت و ابو هریره نقل شده است، که مهم ترین آنها روایات ابو سعید خدری است.
چنان که دکتر رفعت فوزی معتقد است: هیچ حدیثی در این باره پیراسته از ضعف نیست، مگر حدیث ابو سعید خدری.(274)
دکتر مصطفی اعظمی می نویسد:
در ناپسندی نگارش و ضبط حدیث، حدیث صحیحی به جز حدیث ابو سعید خدری وجود ندارد.(275)
این حدیث به دو صورت نقل شده است: در یک روایت او گفتاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل می کند که فرمود: لا تکتبوا عنی شیئا الا القرآن و من کتب عنی شیئا غیر القرآن فلیمحه؛ از من چیزی جز قرآن را ننویسید و هر کس از من چیزی جز قرآن نگاشته باشد باید آن را محو کند.(276)
در دو روایت دیگر او چنین نقل می کند، که ما از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه کتابت حدیث خواستیم، اما آن حضرت اجازه نداد.(277)
در روایت زید بن ثابت آمده است، که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما فرمان داد تا حدیثی را ننگاریم،(278) با آن که از نگاشته شدن حدیث نهی کرد.(279)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:16
روایات ابو هریره به سه صورت نقل شده است:
در روایت نخست چنین آمده است: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ما در حالتی وارد شد که مشغول نگاشتن احادیث بودیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آنچه می نگارید چیست؟ گفتیم: احادیثی است که از شما شنیده ایم. فرمود: آیا کتابی غیر از قرآن را می جویید؟ امت های پیشین از شما گمراه نشدند، مگر بدین خاطر که در کنار کتاب آسمانی شان کتاب دیگر فراهم آوردند.
ابو هریره می گوید: پرسیدم: ای رسول خدا آیا از شما حدیث نقل کنیم؟ حضرت فرمود:: باری، از من حدیث نقل کنید و مانعی ندارد. هر کس بر من از روی عمد دروغ ببندد باید برای خود جایگاهی از آتش فراهم آورد.(280)
در روایت دوم او مدعی است که پیامبر اکرم از نهی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایات نگاشته شده را در یک جا گرد آورده و سوزاندیم.(281)
در روایت سوم چنین می خوانیم: به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش شد، که گروهی از مردم احادیثشان را نگاشته اند. آن حضرت بالای منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: این کتابهایی که به من گزارش شده می نویسید، چیست؟ من تنها بشری هستم، هر کس چیزی از این احادیث نزد اوست باید آن را محو کند. ما آن احادیث را گرد آوردیم و گفتیم: ای رسول خدا، آیا از تو حدیث نقل کنیم؟ فرمود: از من حدیث نقل کنید و مانعی ندارد و هر کس بر من دروغ ببندد، می بایست جایگاهش را از آتش فراهم آورد.(282)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:16
بسیاری از عالمان اهل سنت خود به ضعف سندی این روایات اذعان کرده اند. گروهی روایات ابو سعید را موقوف یا مرفوع می دانند و گروهی در وثاقت برخی از راویان آن؛ هم چون زیدبن اسلم، یا فرزند او عبدالرحمن، یا کثیربن زید تردید روا داشته اند.
افزون بر ضعف سندی در دلالت این روایات نیز تشکیک شده است. مثلا گفته شده که جمله فأبی أن یأذن لی، یا فأبی أن یأذن لنا شاید ناظر به خصوص ابو سعید خدری، یا خصوص مخاطبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.(283)
به علاوه از ظاهر برخی از روایات پیشین چنین بر می آید که مقصود پیامبر اکرم، نگاشتن حدیث در کنار قرآن و در یک صفحه است که ممکن است باعث اشتباه قرآن با حدیث گردد.(284)
از سوی دیگر در متن برخی از این روایات همچون روایت اول و سوم ابو هریره بر کتابت حدیث از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید شده است. و نهی آن حضرت ناظر بر روایات مجعول است.
گذشته از مناقشات سندی و دلالی فوق، توجه به مضامین روایات مورد ادعا، بویژه روایت نخست ابو هریره نشان گر آن است که آنها در دفاع از سیاست خلفاء در ممانعت از تدوین حدیث بر ساخته شده اند؛ زیرا دلایلی که در آنها به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده، همان دلایل طرح شده از سوی خلفاست. این که امت های گذشته با رویکرد به سایر کتاب ها از کتاب آسمانی خود بازماندند، عین استدلالی است که از خلیفه دوم نقل شد. و ابراز این نکته که من بشری بیش نیستم، عین توجیهی است که قریش برای جلگوگیری از عبدالله بن عمرو بن عاص برای گردآوری روایات ارائه کردند. او می گوید:
من هر آنچه را از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می شنیدم، می نوشتم و با این کار، می خواستم از تباهی آنها جلوگیری کنم. قریش مرا از این کار باز داشتند و گفتند: آیا هر آنچه را از پیامبر می شنوی می نویسی، در حالی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشری است که در حال خشنودی، یا ناخشنودی سخن می گوید. من از نوشتن بازایستادم، و سخن قریشیان را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگو کردم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بنویس. به خدا سوگند از این (اشاره به دهان مبارک) به جز حق خارج نمی شود.(285)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:16
آیا می توان پذیرفت ادای بشری بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که برای بی اعتبار ساختن گفتار ایشان در عتاب، یا ستایش افراد از سوی دشمنان ایشان عنوان شده است، و طبق روایت پیشین از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردود اعلام شده، از زبان خود آن حضرت برای توجیه مشروعیت اجتناب از نگارش مطرح گردد؟!
با صرف نظر از این اشکالها، از نگاه عالمان اهل سنت بالاخره آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با کتابت حدیث مخالفت کرده است، یا نه؟ در این صورت پدید آورندگان جوامع روایی و صاحبان صحاح سته بر اساس چه مجوزی اقدام به کتابت و تدوین حدیث کرده اند؟! اگر سند و دلالت این روایات صحیح باشد، پس با انبوهی از روایات و شواهد که دلالت بر جواز کتابت دارد چه باید کرد؟ بخاطر چنین تعارض شگفت آوری آنان کوشیده اند به شیوه های مختلف تعارض میان روایات نهی و اذن را برطرف کنند.
راه حل های ارائه شده برای جمع میان روایات نهی و اذن

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:17
الف.اختصاص روایات اذن به افراد کم حافظه

مدافعان این نظریه به دسته ای از روایات استناد می کنند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای افراد کم حافظه اجازه کتابت داده است. به عنوان نمونه ابو هریره نقل می کند: پس از فتح مکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه ای ایراد کرد. در پایان آن یکی از مسلمانان به نام ابو شاة یمنی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: این خطبه را برای من بنویسید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آن را برای ابو شاة بنویسید.(286)
عبدالله بن حنبل معتقد است: در باب کتابت حدیث، روایتی صحیح تر از این حدیث وارد نشده است.(287)
رشید رضا نیز بر این باور است که: صحیح ترین روایتی که در مورد اذن به کتابت حدیث وارد شده، روایت ابو هریره درباره ابو شاة یمنی است که بخاری و مسلم آن را روایت کرده اند.(288)
همچنین ابو هریره در روایتی دیگر آورده است: مردی از انصار در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد و گفتار آن حضرت را استماع کرد. او بخاطر ضعف حافظه قادر به حفظ آن سخنان نبود. او روزی از ضعف حافظه خود نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت برد، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: استعن بیمینک؛ از دستت یاری بجوی و با دستش به خط اشاره کرد.(289)
چنان که مشهود است در هر دو روایت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای کمک به حافظه ضعیف شخاص برای ثبت روایات به آنان اجازه کتابت داده است.
وقتی روایات نهی را کنار این دست از روایات می گذاریم به این نتیجه می رسیم که روایات نهی عام و روایات اذن خاص است.
این استدلال مردود است؛ زیرا درست است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای صاحبان حافظه کم کتابت را اجازه داده و به آن فرمان داده است، اما این به معنای انحصار اجازه به چنین اشخاصی نیست، بلکه نشان گر ضرورت بیشتر نگارش نسبت به آنان است.
در غیر این صورت باید پرسید: آیا موافقت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با کتابت حدیث از سوی عبد الله بن عمرو بن عاص حتی پس از مخالفت قریش بخاطر سوء حافظه او بوده است؟! آیا پانصد روایتی که بنا به نقل عائشه، ابوبکر در دوران حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاشته و سپس سوزانده، بخاطر ضعف حافظه مجاز به نگارش آنها بوده است؟ آیا گفتار رسول اکرم در آخرین لحظات حیات مبنی بر نگارش حدیثی که مانع گمراهی امت می شود، خطاب به همه اصحاب و یاران نبوده است؟ آیا می توان همه حاضران در جلسه را که از بزرگان مهاجران و انصار بوده اند، کم حافظه دانست؟ آیا حضرت امیر (علیه السلام) که بنا به تصریح خود پس از دعای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از چنان حافظه ای برخوردار شد که حتی یک حرف را پس از شنیدن فراموش نمی کرد،(290) روایات آن حضرت را در قالب صحیفه هایی که بعدها به نام کتاب علی معروف شد، گردآوری نکرد؟!

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:17
ب. اختصاص روایات اذن به افراد آشنا به کتابت

دکتر عجاج خطیب در تبیین این راه حل چنین آورده است:
نهی از کتابت حدیث به صورت عام وارد شد، اما روایات اذن به صورت خاص رسیده است؛ به این معنا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به کسانی که با خواندن و نوشتن آشنا بوده و بیمی از خطا و اشتباه آنان نمی رفت؛ همچون عبدالله بن عمرو بن عاص اجازه کتابت داد، اما نسبت به عموم مردم از کتابت نهی کرد.(291)
او معتقد است که سیاست عمومی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نهی از کتابت بوده است، اما درباره اشخاصی که بیم آمیختن قرآن با حدیث درباره آنان نمی رفت، اجازه داده شده است.(292)
این نظریه نیز بخاطر اشکال های پیش گفته درباره نظریه نخست مردود است. از سوی دیگر باید پرسید: اگر مقصود از خطا و اشتباه، اشتباه در نقل است، پس می بایست به آنان که بیم اشتباه در آنان وجود داشته اجازه کتابت به طریق اولی صادر شده باشد. به عبارت روشن تر اگر به امثال عبدالله بن عمرو بن عاص بخاطر دور بودن از احتمال خطا و اشتباه اجازه نگارش داده شده باشد، این امر درباره سایر اشخاصی که چنین احتمالی درباره شان داده می شود، ضرورت بیشتری پیدا می کند؛ زیرا طبیعی است که کتابت بهترین ابزار برای پرهیز از خطا و اشتباه است. و اگر مقصود از اشتباه، احتمال آمیختن حدیث با قرآن است، چنین احتمالی در جایی وجود دارد که قرآن با حدیث در یک جا نگاشته شود و تفاوتی ندارد که نگارنده عبدالله بن عمرو بن عاص باشد، یا شخص دیگر.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:18
ج. ناسخ بودن روایات نهی

بر این اساس نهی از کتابت در پایان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده و ناسخ روایات اذن پیشین است، بنابراین پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کتابت حدیث ممنوع است.
محمد رشید رضا می نویسد:
اگر فرض کنیم که بین روایات اذن و نهی، تعارض وجود دارد، صحیح آن است که یکی از آنها را ناسخ دیگری بدانیم و به دو دلیل می توان روایات نهی را ناسخ روایات اذن دانست:
1. گروهی اجتناب از کتابت حدیث را به سیره صحابه آن هم پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مستند کرده اند.
2. صحابه به تدوین و انتشار حدیث اقدام نکرده اند و اگر چنین می کردند، نگاشته های حدیثی آنان در اختیار طبقات بعد قرار می گرفت.(293)
او از بی رغبتی صحابه به نگارش و تدوین حدیث چنین استنتاج می کند که آنان دریافته بودند که نظر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کتابت و تدوین نبوده است.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:18
این نظریه نیز مردود است؛ زیرا اولا: درخواست پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به کتابت حدیث - آن هم در آستانه رحلت که با مخالفت عمر روبرو شد - آخرین گفتار از ایشان است که درباره کتابت حدیث صادر شده است. و شماری از محققان اهل سنت تصریح کرده اند که این گفتار و اقدام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مهم ترین سندی است که گواه بر جواز کتابت است. و پس از این مرحله گفتاری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر نشد تا ناسخ روایات اذن تلقی گردد.
ثانیا: اگر روایات نهی ناسخ باشد، کسانی که از کتابت و تدوین حدیث، یا حتی نقل آن ممانعت به عمل آورده اند، نیازی به تاملی یک ماه و مشورت با اصحاب - چنان که از عمر نقل شد - یا آوردن بهانه هایی، همچون اختلاف با قرآن، روی گردانی از قرآن و... نداشته اند. و این استناد برای جلوگیری از اقدامات اشخاصی؛ همچون عبدالله بن مسعود به مراتب راحت تر و ساده تر بود.
ثالثا: اگر این مدعا صحیح باشد، کار تدوین حدیث که از آغاز سده دوم تا کنون دنبال شده، می بایست کاری خلاف شرع و حرام و بدعت تلقی گردد؛ زیرا همگان اذعان دارند که حلال و حرام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا روز قیامت پابرجاست.
و اگر قرار باشد اذن کتابت به دست پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسخ شده باشد، دیگر جایی برای گشودن این نهی و منع نمی ماند.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:18
د. ناسخ بودن روایات اذن

دکتر صبحی صالح می نویسد:
نهی از کتابت حدیث ناظر به اوائل بعثت آن حضرت است؛ زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آمیختن قرآن با گفتار تفسیری و سیره خود بیم داشت، بویژه آن هنگام که تمام اینها با قرآن در یک صحیفه نگاشته می شد. از اینرو پس از نزول اکثر سوره های قرآن و حفظ آن توسط بسیاری از مسلمانان نگرانی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آمیختن مرتفع شده و به نگارش حدیث فرمان داد و فرمود: علم را با نگارش به بند کشید.(294)
بر اساس این نظریه دیگر نمی توان برای توجیه ممانعت خلفاء با کتابت و تدوین حدیث به روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد کرد. چنان که پیداست هیچ یک از راه حل های گفته شده قانع کننده نیست.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:19
2. جلوگیری از اختلاف مردم

ابوبکر در پاسخ به دختر خود عایشه که پرسید: چرا احادیث پیامبر اکرم را می سوزانی، گفت: در هراسم که بمیرم و احادیثی از کسی که بدو اطمینان کرده ام در پیش من باشد و به واقع بدان گونه که نقل کرده نباشد.(295) همو در خطابی دیگر به مردم گفت: در آن چه از پیامبر اکرم نقل می کنید اختلاف دارید و مردم پس از شما بیش تر اختلاف خواهند کرد، پس هرگز از رسول خدا حدیث نقل نکنید.(296)
به نظر می رسد که این استدلال تنها از زبان ابوبکر شنیده شده و خلفای دیگر، یا صاحب نظران اهل سنت چندان دفاعی از آن ارائه نکرده اند. بدون تردید خود این امر نشان گر ضعف و بی اعتباری چنین استدلالی است؛ زیرا اولا: پذیرش دامنه اختلاف مسلمانان در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یا یکی دو سالی پس از رحلت ایشان - که باعث این حد از نگرانی ابوبکر باشد - از نگاه عموم دانشوران اهل سنت پذیرفتنی نیست؛ زیرا آنان همیشه در نگاشته های خود می کوشند وفاق و همگرایی مسلمانان در ایمان و عقیده را تا سال چهلم هجری امری مسلم قلمداد کنند.(297)
ثانیا: بر فرض که چنین اختلافی راه یافته و منشأ آن اختلاف در نقل روایات باشد، اما آیا راه مقابله با چنین مشکلی نابود کردن و سوزاندن تمام روایات مکتوب و جلوگیری از کتابت و تدوین حدیث است؟ از خلیفه اول باید پرسید آیا بالاخره مسلمانان برای پاسخ یابی به بسیاری از پرسش های خود در عرصه دین و شریعت نیازمند سنت هستند، یا نه؟ و اگر نیاز دارند، آیا می توان با سوزاندن متون مکتوب حدیثی بر نیاز آنها خط بطلان کشید؟ اگر قرار باشد متون مکتوب حدیثی بخاطر راهیافت خطا در نقل از اعتبار ساقط شود، آیا در نقل شفاهی سنت که تنها متکی بر حافظه است، چنین خطری مضاعف نمی شود؟!
ثالثا: اگر قرار باشد روایات مکتوب در نزدیک ترین دوران به عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بخاطر وجود احتمال خطا در نقل، فاقد اعتبار بوده و می بایست نابود شوند، آیا می توان، به اعتبار ده ها نگاشته های روایی که حداقل پس از یک سده از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فراهم آمده تن داد؟!

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:19
خطیب بغدادی در توجیه مخالفت شدید عمر با کتابت حدیث می نویسد:
... عمر این کار را بخاطر احتیاط در دین انجام داد؛ زیرا از آن هراس داشت که مردم به ظاهر احادیث روی آورند و معانی آن را در نیابند... و حدیث وارونه معنا شود... افزون بر آن شدت عمل عمر در برابر نقل حدیث، تلاشی بود برای حفظ حدیث و تهدیدی برای کسانی که از صحابه نیستند و گفتاری جز سنت را وارد سنت می کردند.(298) پیداست آنچه خطیب بغدادی به عنان دلیل ارائه کرده به جای آن که دلیل بر ممانعت کتابت حدیث باشد، برهان بر ضرورت آن است.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:19
3. بیم آمیختن قرآن با حدیث

یکی از مهم ترین و شایع ترین دلیل برای توجیه ممانعت از کتابت و تدوین حدیث، بیم آمیختن قرآن با حدیث است. مدافعان این نظریه می گویند: اگر حدیث نیز بسان قرآن نگاشته می شد، احتمال داشت این کار در یک صفحه، یا صحیفه انجام گیرد و مردم در کنار خواندن قرآن، احادیث مکتوب را نیز می خواندند و کم کم گمان می کردند که این احادیث نیز آیات قرآن است. در روایتی که ابو هریره از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده آمده است: أمحضوا کتاب الله و أخلصوه؛ کتاب خدا را یکدست سازید و آن را با چیزی نیامیزید.(299)
عمر نیامیختن قرآن با حدیث را یکی از دلایل خود برای ممانعت اعلام کرد و گفت:... و انی و الله لا ألبس کتاب الله بشی ء ابدا؛ قسم به خدا من هرگز کتاب الهی را با چیزی نمی آمیزم.(300) و ابو سعید خدری طبق روایاتی که به او نسبت داده اند، در پاسخ کسانی که از او خواستند تا حدیثی برای آنان بنویسد، گفت: احادیث را نمی نویسیم و آن را قرآن قرار نمی دهیم.(301)
ابن صلاح معتقد است: نهی از کتابت حدیث بخاطر بیم اختلاط حدیث با قرآن بوده است و وقتی این بیم مرتفع شد، نهی پایان گرفت.(302)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:20
خطیب بغدادی در توجیه این نظریه چنین آورده است:
پیشینیان بخاطر احتمال آمیختن غیر قرآن با قرآن از کتابت حدیث کراهت داشتند و از این جهت در صدر اسلام از کتابت دانش نهی شد، که فقیهان و تمییز دهندگان میان وحی و غیر وحی در آن روزگار اندک بودند؛ زیرا بیشتر اعراب فاقد فهم دینی بوده و با علمای آگاه نیز همنشینی نداشتند. بنابراین اطمینان نبود که صحیفه ها را به قرآن ملحق ساخته و گفتار غیر قرآنی را کلام خدا قلمداد کنند.(303)
سمعانی نیز بر این باور است که: ناخشنودی کتاب احادیث در آغاز بخاطر بیم آمیختگی با قرآن بود، اما وقتی این بیم مرتفع شد، کتابت حدیث جائز شد.(304)
در میان حدیث پژوهان معاصر، صبحی صالح نیز بر این نظریه تاکید کرده و می گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز نزول وحی بخاطر بیم اختلاط و اشتباه گفتارها، شرح ها و سیره خود با قرآن، از کتابت حدیث جلوگیری کرد، بویژه اگر سنت با قرآن در یک صحیفه نگاشته می شد.(305)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:20
این نظریه نیز از جهاتی مخدوش است:
1. به استثنای روایت نخست که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت داده شده است، گفتار عمر، و نیز ظاهر سخن ابو سعید خدری ناظر به دورانی پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. و این دوران، دورانی است که نگارش قرآن توسط کاتبان وحی پایان گرفته و به اتفاق همگان در مصحف، یا حداقل در صحفی گردآوری شده بود. و بسیاری از مسلمانان به حفظ قرآن توفیق پیدا کرده بودند. با این حال چگونه می توان از بیم آمیختن حدیث با قرآن از کتابت آن جلوگیری کرد؟!
2. از ظاهر استدلال ها چنین به نظر می رسد که بیم اختلاط ناشی از دو جهت بوده است: الف. حدث را در کنار قرآن و در یک صفحه، یا صحیفه می نگاشتند و این امر احتمال اختلاط را تشدید می کرد؛
ب. مسلمانان در آغاز از آگاهی دینی بهره چندانی نداشته و قدرت تمییز میان قرآن و حدیث را نداشتند. حال پرسش این است که آیا همه نویسندگان حدیث، آن را در کنار آیات قرآن می نگاشتند.؟!
3. اساس این نظریه بر هم سطحی حدیث با قرآن است، به گونه ای که قابل تمایز نبوده و امکان اختلاط میان قرآن و حدیث وجود داشته است. در حال یکه مدافعان این نظریه از این امر غفلت کرده اند که طرح این ادعا به معنای فرو کاستن از اعجاز بیانی قرآن و پذیرش این مدعاست که گفتار غیر قرآن - حتی اگر حدیث باشد - می تواند همپای قرآن باشد. و این مدعا از نظر هر محقق باریک اندیشی مردود است.
ابو ریه در نقد این نظریه آمده است:
این توجیه، هیچ دانشور و خردمندی را قانع نمی سازد و هیچ محقق جست وجوگری آن را نمی پذیرد، مگر آن که احادیث را از نظر بلاغت از جنس قرآن بدانیم و معتقد باشیم، اسلوب حدیث در اعجاز، بسان اسلوب اعجاز گونه قرآن است. مدعایی که از سوی هیچ کس حتی طرفداران این نظریه مورد پذیرش نخواهد بود؛ زیرا معنای آن ابطال معجزه قرآن و نابود کردن بنیاد مبانی اعجاز قرآن است.(306)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:20
محمود سالم عبیدات پس از ذکر این نکته که بیشتر عالمان، ممانعت از کتابت حدیث را بخاطر بیم آمیختن قرآن با حدیث دانسته اند، می نویسد:
این توجیه بعید است؛ زیرا قرآن کریم معجزه است و عرب را از آغاز نزول نخستین آیه بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبهوت فصاحت و بیانش ساخته است.(307)
هاشم معروف الحسنی در این باره آورده است:
کسانی که می کوشند تا با این توجیه کار عمر را موجه جلوه دهند، نمی توانند که از سوی دیگر به وی ضربه زده اند؛ چرا که عمر تا بدین حد کوته نگر و محدود اندیش و ناآگاه از شیوه های بیان و بلاغت سخن نبوده که عظمت بیان قرآن را نفهمد و چیرگی سخن قرآن بر دلها را درنیابد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:21
انگیزه ممانعت از کتابت و تدوین حدیث از نگاه حدیث پژوهان شیعیآنچه که از سوی دانشوران اهل سنت برای توجیه ممانعت خلفاء از نقل، کتابت و تدوین حدیث ارائه شد، برای هیچ محقق منصفی قانع کننده نیست. حال جای این پرسش است که براستی چه انگیزه های واقعی برای این کار وجود داشته است؟ از نگاه محققان شیعه جلوگیری از انتشار فضائل اهل بیت (علیه السلام)، سرپوش گذاشتن بر زشت کاری های گروهی از اصحاب و اطرافیان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و بنیان گذاری رأی و اجتهاد در برابر نص، انگیزه هایی است که به استناد شواهد و مدارک تاریخی، زمینه ساز ممانعت خلفاء با کتابت و تدوین حدیث شده است. اینک به اختصار به بررسی این انگیزه ها می پردازیم:

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:21
1. جلوگیری از انتشار فضائل اهل بیت علیهم السلام، بویژه علی (علیه السلام)مطالعه تاریخ اسلام به خوبی نشان می دهد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سرتاسر بیست و سه سال بعثت خود بارها بر فضیلت و جایگاه اهل بیت علیهم السلام، بویژه خلافت و جانشینی علی (علیه السلام) پای فشرد. در نخستین اقدام آشکار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از نزول آیه (و أنذر عشیرتک الاقربین)(308) و خویشان نزدیک را هشدار ده. انجام گرفت و به دعوت از چهل تن از نزدیکان و اطرافیان انجامید، آن حضرت به صراحت علی (علیه السلام) را - که در آن روز تنها پانزده سال داشت - به عنوان برادر، وصی و جانشین خود معرفی کرد. اقدامی که باعث استهزاء قریش نسبت به ابو طالب شد.(309) و در آخرین اقدام رسمی و علنی در حجة الوداع آشکارا علی (علیه السلام) را به عنوان ولی و صاحب اختیار مومنان معرفی کرد و از همه مسلمانان خواست تا با او پیمان ولایت ببندند.(310)
و در آستانه رحلت نیز از حاضران خواست تا به او کاغذ و قلم بدهند تا مطلبی را برای آنان بنگارد که مانع ضلالت مسلمانان تا قیامت شود، که به اذعان بسیاری از محققان، مقصود آن حضرت تصریح بر خلاف و جانشینی حضرت امیر (علیه السلام) بوده است.(311)
فداکاری، خلوص، عبادت، ایثار و... حضرت امیر در این دوران چنان زبانزد عام و خاص و ستودنی بود که بارها از سوی خداوند با نزول آیات قرآن، یا از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مورد تمجید و ستایش قرار گرفت.(312)
فداکاری و از جان گذشتگی علی (علیه السلام) در جنگ بدر، احد، خندق، خیبر و... صدور عباراتی؛ همچون لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار، ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین. از نمونه های آن است.(313)
مقام و منزلت امام (علیه السلام) برای تمام اصحاب امری شناخته شده بود، به گونه ای که همگان ایشان را محور حق گرایی می دانستند و به استناد گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: لا یبغضک الا منافق و لا یحبک الا مومن؛ تو را جز منافق دشمن نمی دارد و جز مومن دوست نمی دارد.(314) بر اساس دوستی و دشمنی با علی (علیه السلام) منافقان را از مومنان تمییز می دادند.(315)
گذشته از تجلیل و ستایش از علی (علیه السلام) که از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت آشکار انجام می گرفت، گاه این امر به صورت نهانی و در حضور یک یا چند تن از اصحاب اتفاق می افتاد. در چنین مواردی، گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حوادث پس از رحلت خود پرده بر می داشت و به منزله هشداری بود بر ضرورت همراهی با علی (علیه السلام) یا خطر مخالفت با او. گفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به همسرش عائشه:
چنان نباش که سگان حوأب بر تو پارس کنند. که با عبور عائشه از منطقه حوأب در جنگ جمل خودنمایی کرد.(316) و نیز سخنان هشدارآمیز حضرت به زبیر - که پس از بیاد آوردن این سخنان از سوی علی (علیه السلام) که در مذاکره ای خصوصی، باعث بیدرای زبیر و رها کردن جنگ جمل شد -(317) از نمونه های آن است.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:21
تاکید بر فضائل اهل بیت علیهم السلام و امامت ائمه علیهم السلام نیز مشهود است. روایات ظهور مهدی (علیه السلام) که در آنها بر بسیاری از ویژگی های آن حضرت هماهنگ با روایات جوامع شیعی تاکید شده و از نگاه قریب به اتفاق محققان اهل سنت جزء روایات متواتر است، و روایت: مثل أهل بیتی، مثل سفینة نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق؛ مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس از آن کناره گرفت غرق شد.(318)
از نمونه های این دست از اخبار نقل شده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره فضائل اهل بیت علیهم السلام است.
از سوی دیگر، چنین تجلیلی برای گروهی از اصحاب و نیز منافقان که فاقد ایمان و تقوا بودند، سخت دشوار می نمود و باعث برانگیختن حس حسادت و احیانا عداوت آنان به اهل بیت علیهم السلام و کانون آن؛ یعنی علی (علیه السلام) می شد. بدین جهت بارها زمینه های آزار علی (علیه السلام) و فاطمه (س) را فراهم ساختند.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:21
گران آمدن نشر فضایل علی (علیه السلام) برای جمعی از اصحاب از نگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، پنهان نبوده است، بهترین شاهد مدعا اشاره خداوند در آیه ابلاغ است، آنجا که می فرماید: یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین(319) ای پیامبر آنچه از جانب پرودرگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده ای
و خدا تو را از (گزند) مردم نگاه می دارد، آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی کند.
بررسی ابلاغ ولایت علی (علیه السلام) چه خطر و نگرانی را برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) داشته که خداوند با اعلام محافظت از ایشان این نگرانی را برطرف می سازد؟ آیا جز آن است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ریشه های تعصبات جاهلی مردم که هنوز در تاریک خانه دلهای آنان جای داشت و از حاکمیت ارزش های غیر الهی در اندیشه آنان نگران بود؟! باری، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانست که پذیرش ولایت و وصایت جوانی که تنها سی و سه بهار از عمرش می گذشت و او نیز بسان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از تیره بنی هاشم بوده و در اجرای عدالت و احکام الهی بسیار سخت گیر و جدی است، برای بسیاری از مردم سنگین و ناگوار است. نگرانی هایی که بعدها به واقعیت و باعث بیست و پنج سال خانه نشینی آن حضرت شد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:22
این مخالفت ها و حسادت ها تا زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ادامه داشت، اما به هر حال حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع از گسترش آن می شد. اما پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زمینه برای آشکار شدن و عینیت بخشیدن به تمام دغدغه های درونی بسیار فراهم شد و آنان به آرزوی دیرینه خود که همانا سپردن علی (علیه السلام) به چاه فراموشی و محو او از تاریخ بوده دست یافتند.
اما اینکه که زمام کار را به دست گرفتند و بر سیاست چیره شدند، با فرهنگ و اندیشه مسلمان که سرتاسر با فضائل علی و اهل علیهم السلام عجین شد، چگونه چاره اندیشی کنند. منطقی رین کاری که هر سیاستمداری در چنین شرائطی انجام می دهد، از بین بردن اسناد مکتوب و جلوگیری از ثبت اسناد جدید و نیز ممانعت از انتشار محتوای اسناد است. این درست همان کاری است که ابوبکر و عمر انجام دادند و عثمان نیز البته نه از روی درایت شخصی اش - که فاقد آن بود - بلکه با مشورت مشاورانی؛ هم چون مروان آن را دنبال کرد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:22
باری، مگر نه آن است که ابوبکر و عمر، روایات مکتوب خود و اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را طی دستور العملی گردآوری کرده و سوزاندند؟! آیا آنان از کتابت هرگونه حدیث به استثنای روایات احکام - آن هم به صورت محدود - جلوگیری نکردند؟ و آیا آنان با فراخوانی ناقلان حدیث به مدینه و به زندان افکندن گروهی دیگر و مراقبت شدید امنیتی. از انتشار احادیث جلوگیری نکردند؟!

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:22
2. محور روایات نکوهش خلفاانگیزه ای که حاکمان را واداشت تا فضائل اهل بیت علیهم السلام را پنهان سازند، به صورت کاملا طبیعی آنان را مجاب ساخت تا روایاتی را که در آنها به نحوی نکوهش آنان و طرفدارانشان انعکاس یافته بود، محو سازند؛ زیرا سیاست تحکیم دستگاه حکومتی خلفاء زمانی به طور کامل به تحقق می پیوست که در کنار به فراموشی سپردن فضائل علی و فرزندانش علیهم السلام نکوهش مکتب خلفاء نیز به فراموشی سپرده شود.
آنان برای دستیابی به این هدف از دو شیوه بهره جستند:
1. با ساختن روایاتی دروغین، شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تا سر حد انسان های معمولی و پر لغزش - که گاه کارهای ناروایی، همچون دشنام، ناسزاگویی و لعن اشخاص از آنان سر می زند - پایین آوردند، تا کسی به سخنان نکوهش آمیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای قضاوت منفی درباره شخصیت افراد استناد نکند.
2. با شیوه مخالفت با نقل، کتابت و تدوین حدث، خاطره این گونه روایات را از اذهان پاک کردند تا در فرصتی مناسب روایاتی در ستایش آنان برساخته شده و میان مسلمانان منتشر گردد.
در راستای شیوه نخست، روایاتی نظیر روایت زیر را از زبان آن حضرت جعل کردند: اللهم انما أنا بشر فأیما رجل من المسلمین سببته، أو لعنته، أو جلدته فاجعلها له زکاة و رحمة؛ خدایا من بشری بیش نیستم، پس هر یک از مسلمانان را که دشنام دادم، یا لعن کردم یا تازیانه زدم این کیفر را برای او مایه رشد و رحمت قرار ده.(320)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:23
طبق این دست از روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تصریح می کند که من بشری بیش نیستم، اما این جای شگفتی ندارد؛ زیرا بارها در قرآن بر آن تاکید شده است، با این تفاوت که طبق تصویر قرآنی، او بشری معصوم و پیراسته دامن و پیامبر اکرم است، اما طبق این روایات او مرتکب لغزش های شگفت آوری می شود. دیگر آن که لعن و دشنام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، نه تنها باعث هیچ منقصتی برای کسی نمی شود، بلکه به عکس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدا می خواهد که باعث قربت، رشد و رحمت او شود! و البته که دعای پیامبر اکرم مستجاب است!
بنابراین، اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ابو سفیان، معاویه و برادرش یزید را نفرین کرد.(321) یا وقتی معاویه و عمرو بن عاص را این چنین نفرین کرد:
خدایا! آنها را در فتنه به سختی گرفتار کن و در دوزخ به بدترین وضعی نگونسار ساز.(322) یا خاندان بنی امیه را شجره ملعونه مورد اشاره قرآن دانست.(323) یا مروان بن حکم را هنگام ولادت به جای دعا نفرین کرد،(324) همه اینها مایه کمال و رحمت برای آنان باشد!
مخالفت قریش با کتابت حدث توسط عبدالله بن عمرو بن عاص بهترین گواه مدعاست. آنان خطاب به او گفتند: آیا هر آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می شنوی، می نویسی، و حال آن که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشری است که در حال خشنودی و ناخشنودی سخن می گوید.(325)
پیداست آنچه مورد نظر قریش بوده، احادیث، فضائل و رذائل اشخاص است که از نظر آنها در حال خشنودی، یا ناخشنودی شخصی بیان شده و فاقد اعتبار است و الا احادیث احکام، یا اخلاق و... کاری به خشنودی، یا ناخشنودی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نداشته است.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:23
یکی از محققان مصری می نویسد:
گروه هایی از مردم را پیامبر لعن و کسانی را طرد کرده بود. جلوگیری از نشر احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، باعث می شد که کم کم چگونگی آنها از یاد برود و داوری پیامبر اکرم درباره آنها به فراموشی سپرده شود، و حکومت در بهره گیری آنها، در میان مردم مشکلی نداشته باشد.(326)
مخالفت با مصحف حضرت امیر (علیه السلام) را نیز می بایست بر همین اساس ارزیابی کرد؛ زیرا بر اساس مدارک تاریخی، از جمله ویژگی های مصحف حضرت امیر (علیه السلام)، گذشته از رعایت ترتیب آیات و سور، ارائه تفسیر و تأویل و اسباب نزول بوده است که بالطبع بسیاری از حقائق تاریخی در لابلای آیات مرتبط ارائه شده بود.(327)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:23
3. بنیان گذاری رأی و اجتهاد در برابر نصبرخی از صاحب نظران شیعی، بر این باورند که هدف خلفاء از نقل و کتابت حدیث هموار ساختن زمینه برای رأی گرایی و گریز از روبرو شدن با نصوص دینی بوده است.
استاد شهرستانی در این باره چنین آورده است:
از بحث های گذشته به این نتیجه می رسیم که عامل حقیقی نهان در ورای منع حدیث، تنها مخفی کردن فضائل اهل بیت علیهم السلام نبوده است، بلکه هدف آفرینش فضای فقهی جدید بوده تا خلیفه از رهگذر آن بتواند خلأ ناتوانی فقهی خود را پر نماید... مردم می دانستند که مشرّع، خدا و رسل او است. از این رو می خواستند احکام را تنها از کسی فراگیرند که از خواص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و از اسرار تنزیل و تأویل قرآن آگاهی کامل داشت. از سی دیگر قضایایی که خلیفه را ناگزیر به فتوا طبق رأی خود می ساخت، در نصوص روایی نیامده بود و او ناگزیر از اجتهاد بود و دست دیگران را نیز برای اجتهاد باز گذاشت تا او را در اجتهاد و رأی معذور دارند... بدین ترتیب ممانعت از تدوین حدیث امکان رأی و اجتهاد را برای خلیفه فراهم ساخت.(328)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:24
عبد الهادی فضلی بر این باور است که: عامل اساسی در منع تدوین حدیث، که آن را می توان در پرتو بررسی حوادث شکل گرفته پس از سقیفه و معتبر شناخته شدن رأی و اجتهاد در برابر نص دریافت، از بین بردن نصوص و یا اندک ساختن آن بوده است، بویژه آن دسته از نصوص که با فضائل اهل بیت مرتبط بود، تا بدین وسیله جریان رأی در برابر نص گرایی تقویت شود و در میدان سیاست به کار آید.(329)
روی آوری خلفاء، بویژه خلیفه دوم به رأی و اجتهاد در برابر نص از مسلمات تاریخی است، که مورد پذیرش بسیاری از صاحب نظران اهل سنت قرار گرفته است.
دکتر محمد رواس می نویسد: نخستین استاد مدرسه رأی، عمر بن خطاب است، بویژه از گسترش دامنه حکومت اسلامی در پی فتوحاتی که در دوران او رخ نمود و او با مسائلی نوین روبرو شد.(330)
احمد امین نیز معتقد است: عمر، روشن ترین مصداق به کارگیری رأی و اجتهاد در مسائل و رخدادهاست که از وی آراء فراوانی نقل شده است.(331)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:24
زیان های ممانعت از نگارش و تدوین حدیثاینک که مشخص شد کار ممانعت از نگارش و تدوین حدیث فاقد انگیزه الهی و تنها با هدف تحکیم پایه های حکومت خلفاء انجام گرفت، مناسب است زیان های آن را مورد بررسی قرار دهیم:


1. از بین رفتن حلقه اتصال اسناد روایاتجلوگیری از نقل کتابت حدیث طی یک سده بدین معنا است که حلقه اتصال روایات میان تابعان و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ عملا از دست رفته است. چه، بیشتر صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیش از پایان پذیرفتن سده نخست از دنیا رفتند. به استناد منابع تاریخی آخرین صحابه ای که از دنیا رفت ابو الطفیل عامر بن وائله بود که هشت سال حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرد و در سال 110 هجری با داشتن 108 سال عمر، چشم از جهان فرو بست.(332) براستی چند تن از صحابه از چنین عمری طولانی برخوردار بوده اند؟!
گفتار یک شخصیت سیاسی در این زمینه شنیدنی است. معمر قذافی رئیس جمهور کنونی لیبی می گوید:
کتاب مقدس موجود کنونی - تورات و انجیل - دچار تبدیل و تغییر شده و فاقد صحت است؛ زیرا در کتاب مقدس نامی از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برده نشده، در حالی که به یقین می دانیم نام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان که در قرآن آمده در تورات و انجیل نیز برده شده است...
پس تورات و انجیل دچار تحریف شه است. می پرسیم چگونه تدوین شده اند؟ تماما مثل حدیث شریف. به این معنا که می گوییم: سالیانی پس از عیسی (علیه السلام)، گروهی از مردم که مسیحیان به آنان فرستادگان می گویند متی، یوحنا، مرقص و پولس آمدند و گفتند: ما انجیلی را که خداوند به عیسی فرستاد از حفظ داریم... و این امر باعث ظهور چهار انجیل مختلف و متفاوت شد... (درباره حدیث نیز) در قرن دوم و پس از سالیان طولانی از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند که: احادیث پیامبر اکرم را گردآورده اند و معنای این سخن آن است که مسلمانان پس از گذشت دو سده از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنای ثبت احادیث را گذاشتند و پس از دو سده کسی از معاصران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده نبود تا حدیث صحیح را گرد آورد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:24
وقتی در دوره جمع و تدوین حدیث هیچ یک از صحابه در قید حیات نبودند، چگونه توانستند احادیث صحیح را بنویسند. چنین گردآوری به معنای تکیه کردن بر شنیده ها و معنعن بودن اسناد است، پس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفته و کسان پس از او نیز از دنیا رفته اند، آنگاه در هنگام جمع حدث کسی مدعی می شود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرموده است؟... و چنین حدیثی فاقد سند است.(333)
می بینید که این چهره سیاسی با تشبیه روایات به کتب مقدس بخاطر تاخیر زمان تدوین از زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه و احتمال راهیافت تحریف، تبدیل و خطای حافظه و فقدان اتصال سند، روایات را فاقد اعتبار می داند. ما نمی خواهیم بر گفتار قذافی صحه بگذاریم و آن را از هر جهت درست قلمداد کنیم، بلکه مقصود آن است که ممانعت از تدوین حدیث طی یک سده و شروع به تدوین پس از دو سده چنین شبهاتی را پیش می آورد.
استاد حسینی جلالی ضمن بر شمردن تشکیک در سنت نبوی به عنوان یکی از زیان های ممانعت از کتابت حدیث، گفتار برخی از خاور شناسان را در این زمینه آورده است.
به عنوان نمونه - گلدزیهر معتقد است: تمام روایات تدوین، مجعول است و تمام کتابهای تالیف یافته در زمینه گردآوری احادیث که منسوب به سده نخست است برساخته و فاقد اعتبار است.(334)
پیداست اگر از کتابت حدیث جلوگیری نمی شد و حلقه احادیث تا عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اتصال می داشت، رخنه ای برای تشکیک در اعتبار سنت نبوی از سوی مستشرقان، یا امثال معمر قذافی ایجاد نمی شد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:25
2. رهیافت وضع در روایاتپدیده وضع و جعل یکی از تلخ ترین حوادث فرهنگی در تاریخ اسلام است که در حقیقت جنگی بود از دین علیه دین، آنچه جاعلان حدیث بر می ساختند، روایاتی بود که بخاطر انتساب ظاهرشان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از قداست و اعتبار کاملی برخوردار بودند، با این حال به مثابه تیشه هایی بودند که پیوسته در حال قطع ریشه اسلام و تخریب مبانی عقیدتی و اخلاقی اسلام به کار بسته می شدند.
بررسی تاریخ جعل حدیث، حقایق بسیار ناگواری را به دست می دهد. به عنوان مثال در میان عوامل و انگیزه های جعل حدیث از انگیزه الحاد و ستیز عقیدتی با دین نام می برند.(335) و روایاتی را که تنها این گروه با چنین انگیزه ای برساخته اند، حدود چهارده هزار روایت بر شمرده اند.(336)
و معروف است وقتی که محمد بن سلیمان زندیق معروف ابن ابی العوجاء را دستگیر کرده و حکم اعدام او را صادر کرد، او چنین اعتراف کرد: به خدا قسم میان شمار چهار هزار روایت جعل کرده ام که در میان آنها حلال را حرام و حرام را حلال معرفی کرده ام، و در روز روزه شما را به افطار و در روز افطار شما را به روزه واداشتم.(337)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:25
حال اگر سایر انگیزه ها؛ هم چون انگیزه های مذهبی، سیاسی، اخلاقی و... را به این انگیزه، یعنی ستیز دینی بیافزاییم با انبوه زیادی از روایات مجعول برخورد خواهیم کرد.(338) از این رو اگر می خوانیم که بخاری از میان ششصد هزار روایت تنها بیش از هفت هزار روایت را برگزید و در صحیح خود گرد آورد و مالک از میان صد هزار روایت تنها سه هزار روایت، ابو داود از میان پانصد هزار حدیث تنها پنج هزار و دویست روایت، مسلم از میان سیصد هزار روایت تنها هفت هزار و دویست حدیث، و احمد بن حنبل از میان هفتصد و پنجاه هزار روایت، حدود سی هزار حدیث و... را آورده اند؛ جای شگفتی نخواهد داشت.
با صرف نظر از روایات ضعیف و موضوعی که در این جوامع روایی وجود دارد، و به رغم آن که بسیاری از روایات مجعول از صفحه تاریخ محو شده است، یکی از محققان معاصر اهل سنت در مقدمه کتاب موسوعة الاحادیث و الاثار و الضعیفة و الموضوعة هفتاد و هشت عنوان کتاب در زمینه تبیین و معرفی روایات مجعول معرفی کرده است.(339)
همه اینها نشان گر گوشه هایی از گستردگی دامنه پدیده شوم جعل و وضع روایات است. حال باید صادقانه پرسید: اگر خلفاء با نقل و کتابت حدیث مخالفت نمی کردند و این میراث گرانسنگ به صورت اسنادی مکتوب در می آمد، آیا حدیث با چنین گستردگی جعل روبرو می شد؟ آیا اگر خلفاء، خیر خواهی دین و مسلمانان می بودند، نمی بایست در می یافتند که هزاران دشمن خارجی و داخلی، اعم از زنادقه یهود، فرقه سازان و... در کمین فرصت مناسبی برای تخریب پایه های دین اند؟ آیا آنان قرآن نخوانده بودند که خداوند در بلندترین آیه تنها برای جلوگیری از خطا و اشتباه و فراموشی از مسلمانان می خواهد که به هنگام قرض دادن به یکدیگر آن را مکتوب ساخته و حتی به امضای شاهدانی برسانند؟!(340)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:25
به عبارت روشن تر حتی اگر خطر جعل جاعلان وجود نداشت، خطر فراموشی و خطا در نقل روایت - که طبیعی هر انسانی است - نگارش حدیث را ضروری می ساخت. چگونه است که خلفاء برای کتابت قرآن به رغم نگاشته بودن آن در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت صحف و گردآوری آن به صورت مصحف خود را به زحمت انداختند، تا آنجا که عثمان پس از مشورت با صحابیان مصاحف پراکنده را در آتش سوزاند،(341) با آن که شمار زیادی از مسلمانان حافظ قرآن بودند و احتمال خطا و جعل بخاطر اعجاز ساختاری و نیز تضمین الهی در آن وجود نداشت. اما درباره حدیث نه تنها به کتابت و تدوین آن تشویقی به عمل نیاوردند، بلکه با شدت و با استفاده از تمام قدرت مانع انتشار و ثبت آن شدند؟! آیا آنان و کسانی که کار خیانت آلودشان را توجیه کرده اند، در پیشگاه تاریخ پاسخی در خور دارند؟!
برخی از محققان منصف اهل سنت خود به این حقیقت اذعان کرده اند که منع تدوین حدیث زمینه ساز راهیافت جعل حدیث شده است.
محمد ابوریه در این باره می نویسد:
از جمله آثار تاخیر تدوین حدیث تا سال های آغازین سده دوم، گسترش بدون حد و مرز و بدون ضابط باب وضع و گسترش دروغ بود. تا بدانجا که شمار روایات مجعول به هزاران روایت رسید و بسیاری از آنها در میان و نگاشته های مسلمانان در شرق و غرب جهان اسلام راه یافت.(342)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:26
1. از بین رفتن حلقه اتصال اسناد روایاتجلوگیری از نقل کتابت حدیث طی یک سده بدین معنا است که حلقه اتصال روایات میان تابعان و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ عملا از دست رفته است. چه، بیشتر صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پیش از پایان پذیرفتن سده نخست از دنیا رفتند. به استناد منابع تاریخی آخرین صحابه ای که از دنیا رفت ابو الطفیل عامر بن وائله بود که هشت سال حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرد و در سال 110 هجری با داشتن 108 سال عمر، چشم از جهان فرو بست.(332) براستی چند تن از صحابه از چنین عمری طولانی برخوردار بوده اند؟!
گفتار یک شخصیت سیاسی در این زمینه شنیدنی است. معمر قذافی رئیس جمهور کنونی لیبی می گوید:
کتاب مقدس موجود کنونی - تورات و انجیل - دچار تبدیل و تغییر شده و فاقد صحت است؛ زیرا در کتاب مقدس نامی از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) برده نشده، در حالی که به یقین می دانیم نام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان که در قرآن آمده در تورات و انجیل نیز برده شده است...
پس تورات و انجیل دچار تحریف شه است. می پرسیم چگونه تدوین شده اند؟ تماما مثل حدیث شریف. به این معنا که می گوییم: سالیانی پس از عیسی (علیه السلام)، گروهی از مردم که مسیحیان به آنان فرستادگان می گویند متی، یوحنا، مرقص و پولس آمدند و گفتند: ما انجیلی را که خداوند به عیسی فرستاد از حفظ داریم... و این امر باعث ظهور چهار انجیل مختلف و متفاوت شد... (درباره حدیث نیز) در قرن دوم و پس از سالیان طولانی از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند که: احادیث پیامبر اکرم را گردآورده اند و معنای این سخن آن است که مسلمانان پس از گذشت دو سده از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بنای ثبت احادیث را گذاشتند و پس از دو سده کسی از معاصران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده نبود تا حدیث صحیح را گرد آورد.

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:27
2. رهیافت وضع در روایاتپدیده وضع و جعل یکی از تلخ ترین حوادث فرهنگی در تاریخ اسلام است که در حقیقت جنگی بود از دین علیه دین، آنچه جاعلان حدیث بر می ساختند، روایاتی بود که بخاطر انتساب ظاهرشان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از قداست و اعتبار کاملی برخوردار بودند، با این حال به مثابه تیشه هایی بودند که پیوسته در حال قطع ریشه اسلام و تخریب مبانی عقیدتی و اخلاقی اسلام به کار بسته می شدند.
بررسی تاریخ جعل حدیث، حقایق بسیار ناگواری را به دست می دهد. به عنوان مثال در میان عوامل و انگیزه های جعل حدیث از انگیزه الحاد و ستیز عقیدتی با دین نام می برند.(335) و روایاتی را که تنها این گروه با چنین انگیزه ای برساخته اند، حدود چهارده هزار روایت بر شمرده اند.(336)
و معروف است وقتی که محمد بن سلیمان زندیق معروف ابن ابی العوجاء را دستگیر کرده و حکم اعدام او را صادر کرد، او چنین اعتراف کرد: به خدا قسم میان شمار چهار هزار روایت جعل کرده ام که در میان آنها حلال را حرام و حرام را حلال معرفی کرده ام، و در روز روزه شما را به افطار و در روز افطار شما را به روزه واداشتم.(337)
حال اگر سایر انگیزه ها؛ هم چون انگیزه های مذهبی، سیاسی، اخلاقی و... را به این انگیزه، یعنی ستیز دینی بیافزاییم با انبوه زیادی از روایات مجعول برخورد خواهیم کرد.(338) از این رو اگر می خوانیم که بخاری از میان ششصد هزار روایت تنها بیش از هفت هزار روایت را برگزید و در صحیح خود گرد آورد و مالک از میان صد هزار روایت تنها سه هزار روایت، ابو داود از میان پانصد هزار حدیث تنها پنج هزار و دویست روایت، مسلم از میان سیصد هزار روایت تنها هفت هزار و دویست حدیث، و احمد بن حنبل از میان هفتصد و پنجاه هزار روایت، حدود سی هزار حدیث و... را آورده اند؛ جای شگفتی نخواهد داشت.
با صرف نظر از روایات ضعیف و موضوعی که در این جوامع روایی وجود دارد، و به رغم آن که بسیاری از روایات مجعول از صفحه تاریخ محو شده است، یکی از محققان معاصر اهل سنت در مقدمه کتاب موسوعة الاحادیث و الاثار و الضعیفة و الموضوعة هفتاد و هشت عنوان کتاب در زمینه تبیین و معرفی روایات مجعول معرفی کرده است.(339)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:27
همه اینها نشان گر گوشه هایی از گستردگی دامنه پدیده شوم جعل و وضع روایات است. حال باید صادقانه پرسید: اگر خلفاء با نقل و کتابت حدیث مخالفت نمی کردند و این میراث گرانسنگ به صورت اسنادی مکتوب در می آمد، آیا حدیث با چنین گستردگی جعل روبرو می شد؟ آیا اگر خلفاء، خیر خواهی دین و مسلمانان می بودند، نمی بایست در می یافتند که هزاران دشمن خارجی و داخلی، اعم از زنادقه یهود، فرقه سازان و... در کمین فرصت مناسبی برای تخریب پایه های دین اند؟ آیا آنان قرآن نخوانده بودند که خداوند در بلندترین آیه تنها برای جلوگیری از خطا و اشتباه و فراموشی از مسلمانان می خواهد که به هنگام قرض دادن به یکدیگر آن را مکتوب ساخته و حتی به امضای شاهدانی برسانند؟!(340)

نصرالله عاشق خداومولا
16-02-2019, 20:28
به عبارت روشن تر حتی اگر خطر جعل جاعلان وجود نداشت، خطر فراموشی و خطا در نقل روایت - که طبیعی هر انسانی است - نگارش حدیث را ضروری می ساخت. چگونه است که خلفاء برای کتابت قرآن به رغم نگاشته بودن آن در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت صحف و گردآوری آن به صورت مصحف خود را به زحمت انداختند، تا آنجا که عثمان پس از مشورت با صحابیان مصاحف پراکنده را در آتش سوزاند،(341) با آن که شمار زیادی از مسلمانان حافظ قرآن بودند و احتمال خطا و جعل بخاطر اعجاز ساختاری و نیز تضمین الهی در آن وجود نداشت. اما درباره حدیث نه تنها به کتابت و تدوین آن تشویقی به عمل نیاوردند، بلکه با شدت و با استفاده از تمام قدرت مانع انتشار و ثبت آن شدند؟! آیا آنان و کسانی که کار خیانت آلودشان را توجیه کرده اند، در پیشگاه تاریخ پاسخی در خور دارند؟!
برخی از محققان منصف اهل سنت خود به این حقیقت اذعان کرده اند که منع تدوین حدیث زمینه ساز راهیافت جعل حدیث شده است.
محمد ابوریه در این باره می نویسد:
از جمله آثار تاخیر تدوین حدیث تا سال های آغازین سده دوم، گسترش بدون حد و مرز و بدون ضابط باب وضع و گسترش دروغ بود. تا بدانجا که شمار روایات مجعول به هزاران روایت رسید و بسیاری از آنها در میان و نگاشته های مسلمانان در شرق و غرب جهان اسلام راه یافت.(342)