PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ستاره ای از آفریقا - گذری بر زندگی فضه زهرا(س)



ملکوت* گامی تارهایی *
17-05-2010, 01:27
شمیم نوازشگر کوثر چند گاهی آسمان مدینه را آکند و رایحه حضور «بانوی آب » فضای شهر را لبریز ساخت. در همین زمان اندک فاطمه فرزانگانی را پرورش داد که از جاری معرفت نوشیدند. و بر تارک تاریخ درخششی ابدی یافتند.
گذر بر زندگانی پروانگان فاطمی، ضمن تبیین فضای دینی بعد از عروج رسول اکرم(ص)، و بررسی جریانهای سیاسی منحرف، نقش اسوه های جاودانه را که ثباتشان در مسیر حق زبانزد تاریخ شد، آشکار می سازد و راههای عملی دفاع از حکومت علوی را در چشم انداز نسل امروز به تصویر می کشد.
از این مجموعه، گروهی همچون اسماء بنت عمیس و ام سلمه، انسانهایی آزاد و صاحب موقعیتهای قبیله ای و خویشاوندی بودند و برخی دیگر مانند فضه نوبیه، بردگانی آزاده، که از مسیر حق پای به عقب نکشیدند، هر چند پایگاه اجتماعی در اختیار نداشتند و فشارهای اجتماعی مستقیما روح و جانشان را آزار می داد. از این روی مروری بر رخدادهای زندگی آزادگان، بهترین الگو برای نسل پویای امروزی است.


دیار فضه

فضه در دامنه رشته کوههای سرخ و برافراشته نوبه در شرق آفریقا به دنیا آمد. این رشته کوهها در جنوب مصر، مناطق وسیعی را شامل می شود و گرداگردش را شهرهای مختلفی احاطه کرده اند. کوه معروف نوبه نیز با قامتی راست و سینه ای سرخ در جزیره حواب واقع شده است. مناطق نوبه ای سرزمین مظلومیتهاست. عوامل طبیعی از قبیل رنگ پوست، فقر، گرمای شدید و کم غذایی، طمع انسان فروشهای بی رحم و سودجو را برمی انگیخت. از این روی کودکان این سرزمین از خردسالی با اسارت دلخراش پدران و مادران جوان خویش روبرو بودند و گاه خود نیز طعمه آدم فروشان می شدند.
فضه کیست؟

صورتی گندم گون و نمکین داشت، گرم و شیرین سخن می گفت. چهره ای مهربان، قلبی غمخوار، قریحه ای دلپذیر و ذوقی ظریف داشت. استعدادهای شگرفی که از خود نشان می داد، از نسب و اصالت ویژه اش حکایت می کرد. از این روی ابن حجر او را دختر یکی از ملوک هند یا حبشه دانسته است. نخستین بار در دوران اولیه بعد از هجرت رسول اکرم(ص) به مدینه، از این بانوی پرهیزکار در کتب تاریخ نام برده شده است. به نظر می رسد، تا آن تاریخ جنگی بین مسلمانان و سایر کشورها رخ نداد. از طرفی در همین دوره کنیزهای دیگری از نوبه در مدینه به خدمت اشتغال داشتند. از جمله عایشه، حاطب و ... که هر یک کنیزی از نوبه در اخیتار داشتند. بنابر این می توان گفت: این گروه از کنیزها از نوبه و سرزمینهای اطراف، توسط تاجران برده جمع آوری و به مناطق داخلی عربستان آورده شدند. و در جنگهای داخلی مسلمین و مشرکین به اسارت مسلمانان درآمدند.
لحظه حضور

انسانهای دلباخته از نقاط مختلف به عشق پیامبر و دیدار روی آخرین فرستاده خدا به مدینه می آمدند و چون مهر پیامبر جانشان را شعله ور می کرد، حاضر به ترک او نمی شدند آنان سرپناهی نداشتند و محتاج غذا و امکانات زندگی بودند. ناچار پیامبر اکرم(ص) بخشی از فعالیتهایش را برای تهیه حداقل امکانات مورد نیاز مهاجران غریب به کار می برد. پیامبر آنان را در کنار مسجد جای داد و از غنایم و ... برای تامین نیازهایشان استفاده می کرد.
هر چند به تدریج وضع عمومی مردم مدینه بهتر می شد، اما مهاجران ساکن در صفه عموما در فقر بودند و همچنان به کمکهای مستقیم رسول خدا وابسته بودند. دلیل اصلی این امر نداشتن زمین و زراعت که سرمایه اصلی آن روز به شمار می رفت، بود. همین معضل اقتصادی مهاجران از مکه را نیز گرفتار کرده بود که با ایثار و همیاری انصار برطرف شد و اختلاف عمده ای در بین آنان به چشم نخورد. اما این همیاری در باره مهاجران غریب که بدون سر و صدا و تک تک وارد شهر می شدند، هرگز دیده نشد.
خانواده رسول گرامی خصوصا حضرت امیرمؤمنان علی و فاطمه زهرا(علیهم السلام) بر خلاف وضع عمومی با رنج و سختی امور خانه را اداره می کردند. تا آنجا که بر اساس نصوص تاریخی از شدت خستگی رنگ از رخسار دختر رسول خدا پریده، دستانش پینه بسته بود و هر روز بیشتر از قبل قوایش به تحلیل می رفت. گاه شب را با آسیاب کردن به صبح می رساند و علی(ع)، رنجور از زخم مشکی که تا شب بر دوش می کشید، به خانه می آمد و حسن و حسین را در آغوش کشیده، تا صبح از آنها پرستاری می کرد.
عزت نفس فاطمه(س) مانع از آن می شد که اعتراضی به وضع سخت زندگی کند، از این روی هر گاه پیامبر اکرم از حال و روزش سؤال می کرد، ابراز رضایت می نمود. تا اینکه روزی امیرمؤمنان از ورود عده ای اسیر به مدینه مطلع شد. بی درنگ خود را به نزد فاطمه رساند و از آمدن اسیران خبر داد. آن دو لختی اندیشیدند. آنگاه فاطمه نزد پدر آمد. اما بی آنکه سخنی از نیاز بر زبان آورد، به خانه بازگشت. وقتی خود را در مقابل امیرمؤمنان دید، فرمود: از هیبت آن بزرگوار قدرت سخن گفتن از من گرفته شد.
این بار هر دو به حضور رسول خدا آمدند و علی(ع) رشته سخن را در دست گرفت. او از سختی کار خانه برای فاطمه(س) و کار بیرون برای خود حکایتها گفت و در نهایت خدمتکاری از رسول الله درخواست کرد. اشک در چشمان رسول خدا حلقه زد و فرمود: «یا فاطمة والذی بعثنی بالحق ان فی المسجد اربعماة رجل مالهم طعام و لاثیاب ولولا خشیتی خصلة لاعطیتک ما سالت یا فاطمة انی لا ارید ان ینفک اجرک الی الجاریة و انی اخاف ان یخصمک علی بن ابی طالب یوم القیمة بین یدی الله عزوجل اذا طلب حقه منک ». مدتی بعد از این جریان آنگاه که وضع عمومی اصحاب صفه نیز بهتر شد آنگاه این اسیرها باید فروخته شود و درآمدش برای اصحاب صفه هزینه شود» آنگاه تسبیحات حضرت زهرا(س) را به فاطمه آموخت. روایتی دیگر حکایت از این دارد که; آنگاه که پیامبر درخواست آن دو را شنید از جای برخاست و خانه را ترک کرد. در همان حال آیه ای نازل شد «و اما تعرض عنهم ابتغاء رحمة ربک ترجوها فقل لهم قولا میسورا»در پی نزول آیه پیامبر(ص) خدمتکاری از میان اسیران برگزید و به خانه فاطمه(س) فرستاد و نامش را فضه گذاشت. به این ترتیب فضه افتخار یاری رسانی به بهترین بانوی جهان رایافت.
صاحب کتاب «نخبة البیان فی تفضیل سیدة النسوان » معتقد است که: اعطای خادمه به فاطمه زهرا(س) بعد از زمانی بوده که همه فقراء مدینه از جمله اصحاب صفه به تمکن مالی رسیده بودند او می نویسد:
و اما ما هو المعروف من انه کانت لفاطمة خادمة اسمها فضة قدوهبها النبی «صلی الله علیه و آله » لها فهذا انما کان اخیرا بعد ما کثر اولادها و زادت کلفتها علی ما قبل و کثرت الفتوح و المغانم و سلط الله رسوله علی من شاء من خیبر وبنی قریظة و النضیر و غیرهم و استرسلت الدنیا للمسلمین فارتفع الفقر و العناء عن اهل الصفة و ضعفاء المدینة اذ کان الرسول «صلی الله علیه و آله » یعطیهم من تلک الاموال فصاروا فی سعة و فضل من الله فمن سعة الله و فضله علی المسلمین فی ذاک الوقت وسع النبی «صلی الله علیه و آله » ایضا علی ابنته کما ورد عنه انه قال ان المؤمن یاخذ بادب الله تعالی وسع الله علیه استع و اذا امسک عنه امسک.»
آنچه که معروف است، فاطمه خادمه ای داشت اسمش فضه بود و پیامبر به او بخشیده بود، این بعد از زمانی است که اولادش و کارهایش بیشتر از قبل شد. و پیروزی و غنایم افزونتر گشت. رسول خدا بر آنچه از خیبر و بنی قریظه و نضیر و غیر آن به دست آمد مسلط شد. و دنیا به مسلمانان رو کرد. فقر و عنا از اهل صفه و ضعفای مدینه روی برگرداند چه ث رسول خدا از این اموال به آنها بخشید و آنان به وسعتی که خدا عنایت کرده بود، روی آوردند. پیامبر نیز بر دخترش در این وقت گشایش ایجاد کرد. (روایت کافی در باب کفایة عیال و توسع از کتاب زکاة از امام صادق از پیامبر) همانطور که از پیامبر وارد شده، مؤمن روش خدا را در پیش می گیرد وقتی خدا توسعه داد او نیز توسعه می دهد و آنگاه که امساک گزید او نیز امساک می کند.
امام صادق(ع) به نقل از امیرمؤمنان در این باره فرمود: «ان رسول الله(ص) اخدم فاطمة ابنته جاریة اسمها فضه النوبیه و کانت تشاطرها الخدمة » رسول خدا برای دخترش فاطمه خادمی استخدام کرد که اسمش فضه نوبیه بود و فاطمه(س) کارهای خانه را بین خود و او تقسیم می کرد.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-05-2010, 01:30
در مکتب رسول

فضه تنها چند سالی توانست از وجود رسول اکرم(ص) بهره ببرد اما در همین مدت اندک ارتباطی مستحکم بین آنها به وجود آمد. تا آنجا که پیامبر از عمق صفای دل و خلوص این بانوی پاکیزه آگاه بود از این روی دعایی به وی آموخت که هنگام دشواری با خواندن آن گرفتاریش حل می شد. امیرمؤمنان علی(ع) در این باره فرمود: فضه برای تهیه هیزم به بیرون خانه رفت. دسته بزرگی از هیزم تهیه کرد اما به دلیل سنگینی نتوانست بیاورد به یاد دعای پیامبر افتاد پس لب گشود و گفت «یا واحد لیس کمثله احدا تمیت کل احد و انت علی عرشک واحد لا تاخذه سنة و لا نوم » ای یگانه ای که مانند تو کسی نیست. می میرانی هر کسی را و تو بر عرش خود تنهایی، و تو را خواب فرا نمی گیرد.» در همان حال شخصی آمد و او را یاری کرد. گویی او نیز همان دعا را زمزمه می کرد.

روح بلند فضه تا به آن حد اوج گرفت و معنویت در سیمایش جلوه گر شد که شگفتی امیرمؤمنان را برانگیخت و پیامبر خدا از مقام احتیاط و طهارت فضه او را آگاه ساخت. امام صادق(ع) فرمود: امیرمؤمنان(ع) به اتاق عایشه که مجاور اتاق فاطمه(س) بود آمد و سه بار فضه را صدا زد تا آب برای وضو بیاورد. اما از فضه خبری نشد. هاتفی ظرفی پر از آب زلال حاضر کرد و ... امیرمؤمنان بعد از وضو نزد رسول اکرم(ص) آمد. حضرت از آب وضویش که مانند قطرات مروارید ریزان بود سؤال کرد. علی(ع) نیز آنچه گذشته بود را باز گفت، پیامبر فرمود: آنکه تو را صدا زد جبرییل، آن ظرف از بهشت و آن آب یک سومش از مغرب و یک سومش نیز از بهشت بود. جبرییل از قول خود و خدا به تو سلام می رساند و می گوید «فضه حائض بود نخواست با آن حال آب وضو حاضر کند». امیرمؤمنان بعد از رد جواب سلام در حالی که از مقام فضه و احتیاط او در شگفتی بود. با تحسین تمام فرمود: «اللهم بارک لنا من فضتنا» خدایا برای مادر فضه مان برکت قرار بده.
زهد علی(ع)، عدل زهرا(س)

فضه غالب عمرش را با فاطمه(س) و امیرمؤمنان(ع) گذراند زهد علی و عدالت فاطمه دو اصلی بود که از همان روزهای آغازین حضور خود در بیت نبوت شاهدش بود. هر چند آن دو از منسوبین و بستگان درجه اول پیامبر(ص) بودند، اما کوچکترین امتیازی بر دیگران نداشتند فضه به این حقیقت روز اول ورود به خانه پی برد. دیوارهای کوتاه، اتاق تنگ و کوچک ظروف گلی، زیراندازهای کهنه و نخ نما، لباسهای ساده آنان، چشمان فضه را خیره ساخت.

حافظ رجب برسی در این باره داستانی بیان می کند که در هیچ یک از کتب دیگر از آن یاد نشده است. او مردی صوفی بود و شیخ حر عاملی می نویسد: در کتابش «مشارق الانوار» افراط کرده است و او را به غلو نسبت داده اند. از این روی احتمال ساختگی بودن می رود. روشن ترین دلیل در این باره را محمد علی عالمی در کتاب پیغمبر و یاران یادآور می شود او می نویسد: تا اول قرن نهم که برسی این کتاب را نوشته از این مطلب سراغی نیست. و در کتابی قبل از آن یافت نشده است. و اما اصل داستان او که از آن پس بارها در کتب دیگر نقل شده چنین است.

«وقتی فضه به خانه زهرا(س) آمد، در آنجا غیر از شمشیر و سپر و آسیا نبود او دختر پادشاه هند بود و مقداری از «اکسیر» به همراه داشت قطعه ای از مس را برداشت و به شکل شمش درآورد. دوا بر آن زد و طلا ساخت وقتی پیش امیرمؤمنان آمد و طلا را روبرویش گذاشت و علی(ع) آن را دید فرمود: آفرین ای فضه اما اگر جسم را آب می کردی، رنگش بهتر و قیمتش بالاتر می شد.

فضه گفت: ای آقای من آیا تو هم این عمل را می شناسی؟

فرمود: بله و این کودک (هم آن را بلد است).

فضه با شگفتی پرسید: و این کودک هم می شناسد.

فرمود: این کودک هم می شناسد. آنگاه به حسین(ع) اشاره کرد. آمد و مانند علی(ع) توضیح داد.»

به هر روی هر چند این واقعه از قرن نهم به بعد در کتابهای مختلفی تکرار شده است. و منشا برخی توهمات نیز گشته مانند اینکه برخی فضه را اهل هند پنداشته اند، با این حال روایات و وقایع فراوان دیگری وجود دارد که بیانگر زندگی زاهدانه امیرمؤمنان(ع) است و ما را از مراجعه به این گونه اخبار بی نیاز می کند. از جمله در کشف الغمه، الغارات، المناقب و دهها سند دیگر به نقل سوید بن غفله آمده است که: عصر یکی از روزها نزد امیرمؤمنان رفتم. دیدم سفره ای پیش روی گسترده که در آن شیر ترش شده قرار داده اند و از شدت ترشیدن، بویش از فاصله دور به مشام می رسید، در دستش نیز تکه نانی دیدم که سبوس جو روی آن پیدا بود و حضرت آن را با دست می شکست و هر گاه نمی توانست آن را به زانو فشار می داد و می شکست و می خورد. از من خواست جلوتر بروم و غذا بخورم. امتناع کردم و گفتم روزه ام.

فرمود: «سمعت رسول الله یقول من منعه الصوم من الطعام یشتهیه کان حقا علی الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها» هر شخصی که روزه گرفتن او را از خوردن غذایی که سیرش می کند بازدارد، حق است بر خدا که از غذای بهشتی اطعامش کند و از شراب بهشتی سیرابش سازد. به فضه که نزدیک حضرت بود گفتم: وای بر تو ای فضه در حق این پیرمرد از خدا نمی ترسی؟ چرا سبوس نان را نمی گیرید، نخاله آن روی نان حضرت معلوم است فضه گفت: به ما فرموده است که سبوس غذا را نگیریم. گاه آن را در کیسه ای می گذارد و مهر هم می زند تا نتوانند سبوسش را بگیرند.

فضه همواره غذای حضرت را که در منزل آماده می شد به ایشان می رساند و به این ترتیب با وی ملازم بود از این روی چندین بار که اشخاص مختلف حضرت را در حال خوردن غذای ساده بعد از خستگی ناشی از کشاورزی می دیدند به فضه اعتراض می کردند و او که در مقابل این سؤالها قرار می گرفت خود بهتر از دیگران به مقام والای امیرمؤمنان وصی و برادر رسول بزرگ خدا پی می برد عمروبن حریث نیز یکی از اشخاصی است که به فضه اعتراض کرد.

امیرمؤمنان فرمود: «یا عمرو لقد هانت هذه - و مد یده الی معانیه - و خسرت هذه ان ادخلها النار من اجل الطعام و هذا یجزونی »فاطمه(س) نیز با اینکه دختر رسول خدا(ص) بود، هرگز کوچکترین بی عدالتی در حقش روا نداشت. همانند خود به وی نیز اجازه و فرصت عبادت می داد. و از تمام امتیازات چون خودش بهره مند می ساخت.

قطب رواندی می نویسد:

روزی سلمان به خانه فاطمه(س) آمد. آن حضرت را دید که در کنار آسیاب نشسته و به آرد کردن جو برای خانواده مشغول است دست بانوی دو سرا مجروح شده و پینه بسته و خونش بر چوب آسیا لخته بسته است. در همان حال فرزند کوچکش حسین در گوشه ای از خانه از گرسنگی در اضطراب و گریه است.

سلمان گفت: ای دختر رسول خدا دستهای شما از آسیاب کردن مجروح شده است. فضه خادمه تان حاضر است چرا این کار را به او نمی سپارید؟

فرمود: «اوصانی رسول الله ان یکون الخدمة لها یوما ولی یوما» رسول خدا(ص) به من وصیت کرده است که خدمت خانه یک روز با او باشد و روز دیگر با من و امروز نوبت من است.

ابن حجر عسقلانی در باره عدالت فاطمة روایتی از امام صادق(ع) که از امیرمؤمنان نقل شده را آورده و می نویسد:

«ان رسول الله(ص) اخدم فاطمة ابنته جاریة اسمها فضة النوبیة و کانت تشاطرها الخدمة. فعلمها رسول الله(ص) دعاء تدعو به فقالت لها فاطمة اتعجینی او تخبزین؟ فقالت: بل اعجن یا سیدتی و احتطب...»

رسول خدا زنی را به استخدام فاطمه درآورد که (فضه نوبیه) نام داشت. رسول خدا به این زن دعایی آموخته بود که پیوسته از آن دعا استمداد می کرد. یک روز فاطمه گفت: آیا خمیر کردن را به عهده می گیری یا نان پختن را؟ فضه گفت: خمیر کردن و هیزم آوردن به عهده من...»

ملکوت* گامی تارهایی *
17-05-2010, 01:35
خانواده و فرزندان

بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، فشارهای سیاسی قدرت حاکم برای از بین بردن نفوذ و مقاومت اهل بیت و اقلیت طرفدار آنان فزونی یافت. هر دو ستون برپادارنده خمیه اسلام (پیامبر(ص) و فاطمه(س)) فرو ریختند و امیرمؤمنان یکه و تنها با یارانی انگشت شمار در معرض خباثتها و دشمنی ها واقع شد اما فضه، همچنان نزد امیرمؤمنان علی(ع) ماند و از کودکان فاطمه(س) سرپرستی کرد. بر اساس روایتی از امام صادق(ع) در همین دوران امیرمؤمنان، فضه را تشویق به ازدواج کرد. در این خبر که در عوالم العلوم از عمروبن داود نقل شده، آمده است: «فضه با نظر امیرمؤمنان(ع) به عقد ابوثعلبه که مردی از اهالی حبشه بود، درآمد و از وی صاحب فرزندی شد و بعد از وفات ابوثعلبه، با سلیک غطفان ازدواج کرد. در این حین یگانه فرزندش از ابوثعلبه وفات یافت.

نصیرالدین امیر صادق در کتاب (فاطمه) بر خلاف دیگر متون ازدواج اول فضه را در زمان حیات حضرت فاطمه می داند و می نویسد: «ابوثعلبه از دنیا رفت، فاطمه از فضه دلجویی نمود و او را با خود مانوس کرد تا خود از دار جهان رحلت فرمود. فضه بعد از وفات فاطمه با مردی به نام سلیک ازدواج کرد».

این ادعای امیرصادق ظاهرا بدون دلیل است و هیچ مدارکی دال بر اینکه ازدواج وی قبل از شهادت حضرت زهرا باشد، یافت نشد.

در اغلب کتب تاریخی نامی از فرزندان سلیک به میان نیامده است از این رو برخی احتمال داده اند فرزندان از شخصی دیگر باشند، چه در موارد فراوانی نام دختر، نوه و پسرانی از فضه نقل شده که مسلم می نمایاند فضه شوهری غیر این دو نیز داشته است. و یا فرزندانش از سلیک، مورد اشاره منابع تاریخ قرار نگرفته اند.

علامه مجلسی در خبری از «مسکه » دختر فضه و «شهره » نوه اش نام می برد و ذبیح الله محلاتی در ریاحین الشریعة بعد از نقل روایتی که نام فرزندان پسر (داود، محمد، یحیی و موسی) فضه را ثبت کرده است، می نویسد: مرحوم مجلسی مدرک این خبر را در بحارالانوار از دو نفر مشیخه اهل سلوک و عرفان حکایت می نماید که بهتر از روات کثیر الروایة غیر ضابط است.

فضه با وجود تمام درگیریهای سیاسی هرگز شانه از مسؤولیت پرورش فرزندان فرزانه خالی نکرد او چنان به تربیت فرزندان همت گمارد که نسل بعد از نسل حافظ قرآن بوده و از عفاف و تقوا و تقرب نزد خدای متعال در حد کمال برخوردار گشتند تا به آنجا که در طول تاریخ روایات مربوط به پاکیزگی روحی آنان بارها مورد اشاره و تاکید نویسندگان و محققان قرار گرفته است و به عنوان بانوان نمونه از آنها یاد شده است.

ابن شهر آشوب در مناقب به نقل از مالک دینار می نویسد: «هنگام حج بانویی را دیدم که بر حیوانی ضعیف سوار شده است و زمانی که حاجیان برمی گشتند، در حال رفتن به حج است. وسط بیابان او را دیدم که خسته و رنجور همچنان به زحمت و آرامی راه می پیماید. اندکی جلوتر رفتم و خود را به او رساندم و ملامتش کردم. گفتم: چرا با این مرکب لاغر حرکت کرده ای که چنین در راه بمانی؟

سر به سوی آسمان بالا برد و گفت: «لا فی بیتی ترکتنی و لا الی بیتک حملتنی فوعزتک و جلالک لو فعل بی هذا غیرک لما شکوته الا الیک ».

نه مرا به خانه ام واگذاری و نه به خانه خودت رساندی. قسم به عزت و جلالت اگر جز تو چنین می کرد، نزد تو شکایت می آوردم.

همان دم شخصی خود را به او رساند و زمام ناقه اش را در دست گرفت و از او خواست سوار شود. آنگاه ناقه با سرعتی شگفت به پیش تاخت. در جایگاه طواف دوباره همان زن را دیدم حس کنجکاوی راحتم نگذاشت، جلوتر رفتم و پرسیدم تو کیستی؟ گفت: من «شهره » دختر مسکه دختر فضه خادمه فاطمه زهرا(س) هستم.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-05-2010, 01:36
اعتراض به حاکمیت

فضه هوش سرشار و قدرت یادگیری بسیاری داشت. قابلیت پذیرش در حد وسیع، وجودش را برای کسب فضایل از اهل بیت(ع) آماده ساخت. از این رو در مدتی اندک به مقامهای والایی در پیروی و همراهی عترت(ع) رسید. آنچه فضه را از دیگران متمایز می کند و از وی بانویی شاخص برای آیندگان می سازد این است که وی ظرفیت وجودیش اعم از، قدرت، یادگیری، پذیرش حق، خستگی ناپذیری، حافظه قوی، خطابه و قدرت انتقال همه و همه را در راه دفاع از اهل بیت(ع) به کار برد و از هر امتیاز به عنوان ابزاری برای نبرد با ظالمان غاصب سود برد حتی بعد از شهادت حضرت زهرا و تشکیل خانواده (روایات تاریخی به پرجمعیت بودن خانواده وی تاکید دارد) در جریان مبارزه اش وقفه ای ایجاد نکرد. وی با تسلط ویژه ای که به احکام فقهی داشت، به انتقاد علمی از حکام وقت می پرداخت و بر ناروا بودن جایگاهی که در اختیار گرفته اند، اشاره می کرد.

امام صادق(ع) می فرماید: بعد از وفات شوهر اول فضه (ابوثعلبه) روزی سلیک (شوهر دوم) نزد عمر آمد و از فضه شکایت کرد و گفت: فضه اجازه نزدیکی به من نمی دهد. «فاشتکاها الی عمرو ذالک فی ایامه. فقال لها عمر: ما یشتکی منک ابومالک یا فضه؟ فقالت: انت تحکم فی ذالک و ما یخفی علیک. قال عمر: ما اجدلک رخصة قالت: یا ابااحفض ذهبت بک المذاهب ان ابنی من غره مات فاردت ان استبری ...

عمر به او گفت: ای فضه ابومالک چه شکایتی از تو دارد؟

- تو حکم می کنی در باره اش; پس بر تو مخفی نیست.

- من که دلیلی بر این کار تو نمی بینم.

- ای اباحفض مذاهب تو را منحرف نکنند. پسرم از (ابوثعلبه) وفات یافته است; در این مدت از حیض استبراء می کردم که اگر حامله ام جنین من بچه ثعلبه است و اگر حیض شدم معلوم شود بچه از ثعلبه نیست. عمر که در مقابل پاسخ متین فضه درمانده شد، به شگرد همیشگی خود پناه برد و به موضع انفعالی فرو رفت. وی هر گاه که در بین مردم از حل مسایل عاجز می ماند و علی گره را می گشود، با عبارت «لولا علی لهلک عمر» اگر علی نبود خلیفه از بین می رفت، خود را از سرزنش فکری و زبانی مردم می رهانید. این بار نیز گفت: «شعرة من آل ابی طالب افقه من عدی » یک تار مو از خانواده ابی طالب از قبیله عدی فقیه تر است. عظمت این گفتار آنگاه روشن می شود که بدانیم قبیله عدی در فقاهت سرآمد روزگار خویش و ضرب المثل فقاهت بودند.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-05-2010, 01:36
فریاد با سکوت

نقطه آغازین مهجوریت اهل بیت را بی گمان باید در آخرین روز مریضی پیامبر اکرم جستجو کرد «هنگامی که پیامبر فرمود برای من استخوان شانه و دوات و یا کاغذ و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعدها گمراه نشوید ...»

خلیفه دوم در مقابل درخواست پیامبر گفت: بیماری بر پیامبر غلبه کرده و قرآن پیش شماست. کتاب آسمانی ما را کافی است. ابن عباس دانشمند معروف اسلام که با یادآوری آن روز دانه های اشک بسان مروارید بر روی گونه اش می غلطتید می گوید: بزرگترین مصیبت برای اسلام این بود که اختلاف گروهی از صحابه مانع شد که پیامبر نامه اش را بنویسد؟

همین تفکر که برای جلوگیری از نفوذ امیرمؤمنان و اهل بیت در رهبری جامعه بعد از پیامبر به ذهن برخی صحابه خطور کرد، زمینه های مهجوریت اهل بیت، و احادیث و حقایق دینی را که آنان بیان می کردند، به وجود آورد. به این ترتیب بعد از وفات پیامبر اکرم عموم مردم از منبع جوشان اهل بیت به طور گسترده ای محروم شدند و جامعه ای به وجود آمد که قرآن ظاهری پایه فکریش و حاکمان تنها مفسرینش شدند در این دوره مفسران مستقل به طور شدیدی از سوی خلافت تحت فشار بودند تا از حریم ظاهر قرآن تجاوز نکنند و به سیره و سخن و رای علی(ع) اشاره نکنند. فضه تدبیری اندیشید وی دیگر سخن نگفت و تنها به تلاوت و پاسخگویی با آیات الهی پرداخت و با این کار آرمانهای اهل بیت و آراء آنان را به مردم بازگو کرد.

یکی از نویسندگان آنگاه که به معرفی فضه و کمالات وی می پردازد، می نویسد: «وقتی دید مردم روایات وارده در باب سفارش اهل بیت و سایر حقایق دین پشت سر انداخته اند، فضه تصمیم گرفت جز به آیات قرآن استشهاد نکند».

به این ترتیب با استشهاد به قرآن جلوی هر گونه اعتراض حاکمان و عوامل آنان را گرفت و آزادانه به نشر فرهنگ اهل بیت(ع) همت گمارد. حفظ قرآن و استفاده به جا از آن از دیدگاه دیگر مبین آگاهی فضه به معارف قرآن و طبیعتا آراء و افکار اهل بیت و خصوصا امیرمؤمنان مراجع به تفسیر و تاویل آیات قرآنی نیز هست چه وی پرورش یافته در خاندان پاکان بود و تمام اعمالش حکایت از تاثیرپذیری علمی و عملی از آنان داشت.

ابوالقاسم قشیری خبری مربوط به حفظ قرآن و تسلط وی به معارف قرآنی از فضه نقل می کند. این مطلب که در منابع گوناگون شیعی و سنی از جمله «الدرالمنثور» و «بحارالانوار» مورد اشاره و استفاده قرار گرفته به این صورت است.

در راه مکه از قافله بازمانده بودم زنی را دیدم که تنها و سرگردان می رود. پرسیدم کیستی؟ این آیه را خواند «قل سلام فسوف تعلمون » سلام کردم و سؤال خود را تکرار نمودم خواند «من یهدی الله فلا مضل له » - آنکه را خدا هدایت کند گمراه کننده ای نخواهد داشت.

- از کجا می آیی؟ - «ینادون من مکان بعید» - از مکان دوری ندا می شوند.

- قصد کجا داری؟ - «ولله علی الناس حج البیت »

- چند روز است سرگردانی؟ - «و لقد خلقنا السموات و الارض فی ستة ایام »آیا گرسنه هستی؟ - «و ما جعلناهم جسدا لایاکلون الطعام » به او طعام دادم و به راه افتادیم و چون آهسته می آمد تقاضا کردم که شتاب کند زودتر برسیم. - «لا یکلف الله نفسا الا وسعها». دانستم قدرت شتاب ندارد.

درخواست کردم بر تک مرکب من سوار شود. گفت: «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا» پیاده شدم و او را سوار کردم. گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا»شکر خدایی را که این مرکب را مسخر ما کرد.

به قافله رسیدیم - آیا میان این کاروان کسی را داری؟ - یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض - یا یحیی خذا الکتاب بقوه - یا موسی انی «انا الله - و ما محمد الا رسول ». - اینها چه نسبتی با تو دارند؟ «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا» این چهار نفر را صدا زدم چهار تن رسیدند از من اظهار تشکر کردند.

این آیه را خواند «یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین » به من احسان کردند. و الله یضاعف لمن یشاء. عطا را زیادتر کردند.

- این زن کیست؟ - فضه خادمه دختر پیغمبر است که امسال بیستمین سال است او لب به سخنی جز به آیات قرآن باز نکرده است.

البته منظور آنان تداوم در ارائه جوابهای قرآنی در طی 20 سال بوده است. و به طور قطع وی در جایگاههای خاص نیز بودن قرآن به پاسخگویی می پرداخت آنگونه که در نقل اخبار مربوط به شهادت حضرت زهرا(س) ثبت شده است که وی طی حدیثی طولانی وقایع آن روز را شرح می دهد. هر چند در این حکایت خاص هیچ نوع اشاره ای که موضعگیری فضه در قبال اهل بیت و مسایل سیاسی و حکومتی عصر خویش را نشان دهد، به چشم نمی خورد. اما نقل آن از جهاتی سودمند است از جمله اینکه گروهی بر اساس نقل دیگری از روایت سعی کرده اند فضه را از این افتخار بی نصیب کنند روایت دوم که از عبدالله بن مبارک نقل شده و همین مطالب را با افزایش و کاهش از زنی گمنام نقل می کند.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-05-2010, 01:37
تبلیغ ولایت در ایام حج

هر چند اطلاعی قطعی در باره زمان مسافرت فضه به مکه مکرمه در دست نیست اما به دلایل و قراینی که در متن اخبار نقل شده وجود دارد به طور قطعی بعد از شهادت حضرت زهرا(س) و قبل از شهادت امیرمؤمنان و به احتمال قوی در دوران خلفاء سه گانه بوده است یعنی دقیقا بحرانی ترین زمان سیاسی برای اهل بیت(ع). در این دوره غاصبان ولایت وارونه جلوه دادن حقایق را سرمایه تداوم حکومت قرار دادند و با زر و زور و تزویر مخالفین را سرکوب کردند. در این فضای حزن آلود فضه، پرورش یافته فاطمه، که داغ شهادت حضرت زهرا(س) آرامش را از او گرفته بود به دنبال فرصتی می گشت تا حقایق را بازگوید و مظلومیت امیرمومنان را به تصویر بکشد. ایام حج بهترین فرصت ممکن برای این هدف بود از تمام ملل مسلمان نمایندگانی در مکه حاضر می شدند و بدون فشارهای و ایجاد آزادی نسبی به تبادل اطلاعات مربوط به کشورها و ممالک اسلامی می پرداختند.

از این کنگره عظیم پیامبر اکرم(ص) نیز برای معرفی امیرمؤمنان(ع) استفاده کرده بود این بار فضه فرصت به دست آمده را غنیمت شمرد. او محل حج را به صحنه با شکوه اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان(ع) تبدیل کرد و به بازگویی و افشای جنایات علیه اهل بیت پرداخت.

بر اساس آنچه مورخان نقل کرده اند فضه از نبوغ سرشار خود در بلاغت به نحو کامل سود برد به نحوی که شیوایی گفتار و تسلط به خطابه توجه حاجیان را به خود جلب کرد. ورقة بن عبدالله اعلام حمایت از ولایت امیرمؤمنان را اینگونه به تصویر کشیده است:

برای حج و به امید ثواب الهی راهی بیت الله الحرام شدم. در حالی که طواف می کردم متوجه بانویی گندم گون نمکین و خوش کلام شدم که با فصاحت گفتار فریاد کرد: «رب البیت الحرام و الحفظة الکرام و زمزم و المقام و المشاعر العظام و رب محمد خیر الانام صلی الله علیه و آله البررة الکرام ان تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و ابنائهم الغر المحجلین المیامین الا فاشهدوا یا جماعة الحجاج و المعتمرین ان موالی خیرة الاخیار و صفوة الابرار الذین علاقدرهم علی الاقدار و ارتفع ذکرهم فی سائر الامصار ...»

ای خدای بیت الحرام و حافظان گرامی و پروردگار زمزم و مقام و مشاعر و بزرگ و پروردگار محمد بهترین آفریده ها(ص). ... مرا با سروران پاک و فرزندان ... محشور نمای. ای جماعت حاجیان آگاه باشید که سروران من بهترین برگزیده ها و نیکوکارانند. کسانی که عظمتشان از همه والاتر است ...

تعاریفی که فضه از سروران خود بیان می کرد به گونه ای بود که تنها با مشخصات اهل بیت(ع) مطابق می شد از این روی ورقة بن عبدالله نیز مانند حاجیان دیگر متوجه شد وی از طرفداران اهل بیت و ولایت امیرمؤمنان(ع) است پس جلوتر رفت و گفت: گمان می کنم از دوستداران اهل بیت(ع) هستی.

فضه پاسخ داد: آری. پرسید: خود را معرفی کن و فضه گفت: من خدمتگذار فاطمه زهرا(س) دختر محمد مصطفی(ص) هستم. که خداوند بر پدر و شوهر و فرزندانش درود فرستد.

آنگاه ورقة بن عبدالله تقاضای فرصتی کرد تا سؤالاتش را از وی بپرسد. آنچه که اینک از این گفتگوی افشاگرانه و دردآلود در کتب تاریخی ضبط شده است، بازگوکننده دوران سخت رحلت پیامبر تا شهادت حضرت زهرا(س) است. فضه تمام لحظات را به خاطر سپرده بود از این روی بعید به نظر نمی رسد که تمام اخبار وی حتی اشعاری که از فاطمه زهرا(س) هنگام رحلت پدر بر زبان جاری می کرد، نقل مستقیم باشد. بخشی از آنچه در این گفتگو گذشته، اینچنین است: علی(ع) وقتی فاطمه(س) را در قبر گذاشت و سنگ لحد را چید اینچنین سرود:

اری علل الدنیا علی کثیرة و صاحبها حتی الممات علیل لکل اجتماع من خلیلین فرقة و ان بقایی عندکم لقلیل و ان افتقادی فاطما بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل

علامه مجلسی وقتی این روایت را از ورقة بن عبدالله نقل می کند می نویسد: (اقول وجدت من بعض الکتب خبرا فی وفاتها(ع) فاحببت ایراده و ان لم آخذه من اصل یعول علیه). می گویم در برخی از کتابها خبری در باره وفات حضرت زهرا یافتم که دوست داشتم نقل کنم. هر چند مدرک اصلی که به آن ارجاع داده اند را نیافتم. با این حال این حدیث طولانی مورد توجه محققان اخیر نیز قرار گرفته است و آنان خبر علامه مجلسی از ورقة بن عبدالله ازدی را نقل کرده اند از جمله آنها می توان به اعلام النساء، ریاحین الشریعة و نهج الحیاة اشاره کرد. دلیل عمده ای که می توان مبنی بر اینکه سفر حج فضه قبل از شهادت امیرمؤمنان بوده، ارائه کرد این است که عبدالله ازدی تنها از شهادت حضرت فاطمه(س) سؤال کرده است.

پدیدآورنده: اشرف آشوری

منبع :پایگاه حوزه