درگاه محبوب
19-05-2010, 22:26
طلاق توافقی چیست؟ و چگونه است؟
اید در کلام بشری، کمتر واژهای را بتوان به تلخی طلاق سراغ داشت که حکایت از غمها، دردها، رنجها و جدایی انسانها میکند. واژهای که نمایانگر وجود اقیانوس متلاطم و ناامن برای کودکان بیگناه است که گاهی از ضربات طوفانهای سهمگین آن تا پایان عمر رهایی کامل نمییابند. افراد گوشهگیر، بزهکار، دارای عقدههای روانی و عقبماندههای اجتماعی، میتوانند محصول این واژه باشند. این است که طلاق از مبغوض ترین حلالها خوانده شده است. براستی جامعه بشری بدون این واقعیت تلخ چه متفاوت میشد.
اکثر روانشناسان و جامعه شناسان اذعان دارند که خانواده، نقش اساسی را در سرنوشت فرزندان دارد و این والدین هستند که میتوانند با راهنماییها و موضع گیریهای بموقع و صحیح، راهگشای فرزندان خود باشند. از جمله مراحل مهم زندگی هر دختر و پسری مرحله ازدواج آنان است؛ که ای بسا اگر ازدواج موفقی نداشته باشند، دیگر موفقیتها نیز تحتالشعاع قرار گیرد.
متأسفانه باید گفت در این سرگذشت، خانواده خانم «مهین ف» با عدم درک صحیح و به خاطر پایبندی به یک سری مسائل سنتی منفی و از سوی دیگر سادهنگری و سهلانگاری بیش از حد خود موجب این وصلت نابجا گشتهاند.
در اینجا تصمیمگیرنده مطلق، مادر ایشان است به عبارت دیگر نوعی حکومت مادرشاهی در این خانواده برقرار میباشد؛ از سوی دیگر پدر خانواده فردی است بیاراده که نمیتواند نقش اساسی خود را در تعیین سرنوشت فرزندش به درستی ایفاء کند. روشی را که این مادر اتخاذ نموده نه تنها مفیدی فایدهای نبوده، بلکه خودش را نیز گرفتار عواقب تصمیمات خودمحورانهاش کرده است. چرا که اصولاً از شروط مسلم موفقیت در زندگی مشترک، مشورت و هماهنگی میباشد. و چنانچه هر یک از اعضاء خانواده به طور مطلق و یک جانبه عقاید خود را اعمال نماید، در اکثر موارد به نتیجه مثبتی نمیانجامد. پیامبر اکرم(ص) در کارهای خطیر به مشورت میپرداختند و این از آن باب بود که به اصل مشورت و نظرات دیگران احترام میگذاشتند و هدف آن حضرت این بوده که به امت خود بیاموزند در امور خود مطلقالعنان و خودرأی نباشند. سقوط انسان آن جایی است که خود را عقل کل و بینیاز از هر گونه مشورت و تبادل فکری بداند. حتی متأسفانه برای این مادر فرقی نمیکند که دخترش در کنکور دانشگاه پذیرفته شده یا خیر. و به راستی باید گفت: بعضی افراد در قرن حاضر زندگی میکنند ولی گویی در دوران جاهلیت قبل از ظهور اسلام به سر میبرند. جاهلیت فقط این نیست که دختران را در خاک زنده به گور میکردند بلکه در روی زمین نیز میتوان دختر را زنده به گور کرد و در واقع مرگ زودرس او را فراهم نمود؛ و معمولاً این خانوادهها طوری فرزندشان را بار میآورند که به سادگی و بیمقاومتی یک کودک دو روزه میتوانند دختر بیست سالهای را زنده به گور کنند. ما همیشه و در همه جا نمیتوانیم بگوییم که در برخورد آراء، این فقط
والدین هستند که درست میاندیشند؛ بلکه گاهی هم دیده میشود که فرزندان از آگاهی بیشتری برخوردارند و اگر به استعدادها و خواستههای بر حقشان توجه نشود، ظلم بزرگی در حق آنها واقع شده است.
در این گونه موارد معمولاً این دسته از خانوادهها به راه ناصحیحشان اصرار نیز دارند و حتی با استبداد، نظر خود را حاکم مینمایند. در این سرگذشت آنچه که برای این مادر اصلاً جایگاهی ندارد، عقاید و نظرات فرزندانش است. و تنها با عقاید نادرستی مثل اینکه ادامه تحصیلات برای دختر بیفایده است و یا اینکه تا دختر اول به خانه بخت نرود دختر دوم را نمیتوان شوهر داد، بدون در نظر گرفتن عدم تناسب خواستگار با دخترش، اقدام به شوهر دادن عجولانه او میکند. در اینجا اخلاق و عقاید داماد و بسیاری موارد دیگر برای خانواده عروس مجهول بوده ولی هیچ گونه دغدغه و سؤالی برای این خانواده به وجود نیاورده و حتی تفاوت فاحش سنی و جثه این مرد که هیچ گونه تناسبی با دخترشان ندارد، نمیتواند برای آنها هشداردهنده باشد. و شاید تنها مورد مثبتی که در این خواستگار دیدهاند همان ادب و احترام اولیه در هنگام خواستگاری بوده که متأسفانه معمولاً برای افراد سادهنگر میتواند فریبنده بوده و همه چیز را تحتالشعاع قرار دهد.
نکته مهم دیگر اینکه این قبیل والدین برای توجیه اشتباهات خود، همه چیز را به گردن سرنوشت انداخته و میگویند: «نصیب و قسمت بچهام این بوده»؛ و در شرایطی که همه تلاشها و صبوریهای خانم «ف» برای حفظ و بهبود یافتن زندگی بیحاصل بوده است، اشتباه قبلی خود را با اشتباه دیگر یعنی «با قسمت باید ساخت» مضاعف مینمایند و موجب میشوند که دخترشان سالها یک زندگی جهنمی را تحمل کند و صاحب فرزندانی شود که آنها نیز به نوبه خود در این زندگی طعم خوشبختی را نچشند.
و اما پاسخ به پرسش حقوقی خانم «ف» در باره طلاق توافقی و چگونگی آن. همان طور که از اصطلاح طلاق توافقی پیدا است در این حالت همه چیز بستگی دارد به توافق زوجین و اینکه با چه شرایطی با یکدیگر به توافق رسیده باشند. بنابراین در اینجا شرایط ثابت و معینی برای حق و حقوق خانم «ف» نمیتوان عنوان کرد و همان طور که ذکر شد، همه چیز منوط به تراضی بین دو طرف است. طلاق توافقی دارای ویژگیهای خاص خود بوده و برای روشن شدن اذهان و رفع ابهامات موجود که اغلب مورد سؤال واقع میشود، نظر ایشان و خوانندگان محترم را به توضیحات ذیل جلب مینماییم؛ باشد که هر چه بیشتر، افراد جامعه نسبت به قانون و حق و حقوق خود آشنا شده و در سایه و پناه قانون حتیالمقدور بتوانند از تضییع حقوق خود و دیگران جلوگیری نمایند. امید است با درج این سلسله از پاسخهای حقوقی، بتوانیم همگام با اهداف قانونگذار که همانا اعتلای عدالت در جامعه میباشد قدمی برداریم.
به طور کلی، شاید بهترین شکل طلاق در شرایطی که زوجین انصاف را رعایت نمایند، همان طلاق توافقی باشد. معمولاً در طلاق توافقی از دعوا، جنجال، برخوردها، عکسالعملهای نامعقول و اتلاف وقت بیشتر در پیچ و خم دادگاهها که حتی در مواردی به چندین سال میانجامد جلوگیری میگردد؛ و مسأله حضانت و ملاقات فرزندان با تفاهم بیشتری صورت گرفته و از این ناحیه لطمات کمتری متوجه فرزندان میگردد.
از آنجا که طرح هر دعوای حقوقی، در مراجع قضایی با تنظیم و تسلیم دادخواست آغاز میشود، لازم است ابتدا تا اندازهای در مورد برگ دادخواست توضیحاتی داده شود تا حتیالمقدور چگونگی کاربرد آن در تمام دعاوی حقوقی برای خوانندگان روشن گردد.
اصولاً برگ دادخواست ورقهای است در فرم مشخص که از سوی دادگستری با آرم «دادگستری جمهوری اسلامی
ایران» به چاپ رسیده و در مراجع قضایی در دسترس عموم مراجعهکنندگان قرار میگیرد. ماده 70 قانون آیین دادرسی مدنی میگوید: «شروع به رسیدگی در دادگاههای دادگستری محتاج به تقدیم دادخواست است.» لذا اشخاصی که در نظر دارند دعوای حقوقی مطرح نمایند میبایست از آن استفاده کنند. البته لازم به ذکر است که در دعوای کیفری، از این برگ استفاده نمیشود و شکایت شاکی طی یک ورقه عادی تقدیم مراجع قضایی میگردد که اصطلاحا به آن «لایحه» یا «عرض حال» یا «شکواییه» میگویند. ورقه دادخواست به ترتیب شامل موارد ذیل است.
1ـ مشخصات طرفین: یعنی مشخصات خواهان و خوانده در حد نام و نام خانوادگی، نام پدر، شغل و محل اقامت؛ و ابتدا مشخصات «خواهان» میبایست درج گردد. «خواهان» فردی است که ادعایی علیه دیگری دارد و میخواهد به حق خود برسد که به وی «مدّعی» نیز میگویند. بعد به همین ترتیب، مشخصات «خوانده» که به وی «مدعی علیه» نیز میگویند، توسط خواهان در این برگ ذکر میگردد. (در بسیاری موارد نام پدرِ «خوانده» برای خواهان معلوم نیست، که عدم ذکر آن اشکالی به وجود نمیآورد).
2ـ وکیل یا نماینده قانونی: در این قسمت چنانچه دادخواست را وکیل و یا نماینده قانونی خواهان ـ مثل قیم ـ داده باشد، مشخصات خود را به ترتیب فوق پر میکند و در غیر این صورت این قسمت خالی میماند.
3ـ تعیین خواستهها و بهای آن: در این قسمت خواهان، خواسته خود و بهای آن را مشخص میکند. مگر اینکه تعیین بها ممکن نبوده و یا «خواسته» مالی نباشد. «خواسته»، یعنی آن چیزی که خواهان ادعا میکند، مختلف است؛ مثلاً ممکن است مبلغی پول، یا الزام فروشنده ملک به تنظیم سند رسمی، یا تخلیه ملک مورد اجاره و یا خواستههای دیگری باشد که بستگی به موضوع مورد دعوی دارد.
4ـ دلایل و منضمات دادخواست: خواهان برای ادعای خود میبایست دلایلی داشته باشند، که در این قسمت به آن دلایل اشاره مینماید. مثلاً مؤجر (اجاره دهنده) برای تخلیه ملک مورد اجاره به سند مالکیت و اجارهنامهای که با مستأجر تنظیم نموده اشاره میکند، و یا خریدار ملک برای الزام فروشنده به حضور در دفتر اسناد رسمی و تنظیم سند رسمی به بیعنامه غیر رسمی تنظیمی (که در بین مردم به قولنامه معروف است) اشاره میکند، و زوج یا زوجه در دادخواست طلاق سند ازدواج را ذکر میکند.
5 ـ سپس در فضای خالی دادخواست، شرح ماوقع و دلایل و مدارک و چگونگی خواسته خود را به طور مختصر به عنوان ریاست محترم مجتمع قضایی حوزه مینویسد. توضیح اینکه طبق قانون، دادخواست میبایست به حوزهای که محل اقامت «خوانده» در آن واقع است، داده شود.
6ـ در ذیل دادخواست محلی برای امضاء مشخص گردیده، که خواهان میبایست این قسمت را امضاء نموده و تاریخ تقدیم دادخواست را بگذارد.
خواهان پس از تکمیل دادخواست به طرز فوقالذکر آن را به دفتر مجمتع تسلیم مینماید و متصدی مربوطه آن را با رعایت ضوابط مربوطه وارد دفتر نموده و با تشکیل پرونده، یادداشتی حاوی شماره و تاریخ وارده به وی میدهد. خواهان پس از چند روز مجددا به دفتر مزبور مراجعه مینماید تا برایش مشخص شود که پروندهاش به کدام شعبه دادگاه ارجاع گردیده است. و بدین ترتیب جریان دادرسی و رسیدگی به پرونده شروع میشود.
توضیح اینکه «خواهان» میتواند یک نفر باشد و یا چند نفر و خوانده نیز میتواند یک نفر باشد یا چند نفر. تعداد نسخ دادخواست باید یک عدد بیشتر از تعداد خواندگان باشد؛ مثلاً اگر خوانده یک نفر است دو برگ دادخواست به طور یکسان تنظیم میشود و اگر خواندگان دو نفر باشند سه برگ دادخواست به طور یکسان؛ و به همین ترتیب.
در دادخواست طلاق توافقی موارد فوق نوعا به ترتیب ذیل میبایست رعایت گردد.
در طلاق توافقی در برگ دادخواست فرقی ندارد که زوج و زوجه کدامشان به عنوان خواهان و یا خوانده قرار گیرند. و اگر در یک جا زندگی میکنند محل اقامتشان به یک نشانی درج میگردد، و یا مثلاً اگر زوجه به دلیل اختلافات در منزل پدر یا اقوام دیگرش به سر میبرد محل اقامت فعلی خود را در دادخواست مینویسد. ضمنا این دادخواست باید به دستگاه قضایی محل اقامت خوانده ارائه گردد. و اما در صورتی که خواهان، وکیل داشته باشد ردیف مربوط به مشخصات وکیل پر میگردد و در غیر این صورت این ردیف خالی میماند. در قسمت مربوط به تعیین خواسته، با توجه به ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 28/8/1371 مجمع تشخیص مصلحت نظام، جمله «صدور گواهی عدم امکان سازش» را ذکر میکنند. و در قسمت دلائل و منضمات، جمله «فتوکپی مُصَدِّق سند نکاحیه» را مینویسند.
توضیح اینکه زوجین از عقدنامهشان فتوکپی تهیه میکنند و توسط واحد مربوطه در دادگاه قضایی پس از مطابقت اصل با فتوکپی مهر «فتوکپی برابر با اصل است» بر روی فتوکپی زده و تأیید میشود و سپس آن را ضمیمه دادخواستشان مینمایند، که این فتوکپی را «مصدِّق» میگویند؛ یعنی اینکه مطابقت فتوکپی با اصل عقدنامه صورت گرفته و تصدیق و تأیید شده است. البته در روز جلسه رسیدگی در دادگاه اصل سند نکاحیه باید همراه زوجین باشد و به رؤیت ریاست محترم دادگاه برسد. سپس زوجین در فضای خالی برگ دادخواست، شرح ماوقع را مینویسند. و بعد محلی که در دادخواست برای امضاء مشخص شده توسط آنها امضاء میشود. ضمنا دادخواست باید در دو برگ به طور یکسان تکمیل شود که هر دو برگ باید توسط هر دوی آنها امضاء شده و تاریخ تقدیم دادخواست را نیز بگذارند. در شرح دادخواست میتوانند علت را عدم تفاهم در زندگی مشترک ذکر کنند. مسلما هنگامی دادخواستِ «صدور گواهی عدم امکان سازش» (طلاق توافقی) از سوی زوجین تنظیم و ارائه میگردد که در تمام موارد اعم از مهریه، نفقه، جهیزیه، حضانت فرزندان و غیره به توافق رسیده باشند. لذا آنها میتوانند در شرح دادخواست، خلاصه توافقهای خود را در هر مورد بنویسند. و یا ترجیحا اینکه، مرقوم دارند که موارد توافقات خود را در جلسه رسیدگی در دادگاه بیان خواهند داشت. چنانچه در جلسه رسیدگی دادگاه، زوجین متفقا درخواست طلاق خُلع را بنمایند و زوج حاضر باشد برای اجرای صیغه طلاق به زوجه وکالت بلاعزل بدهد، دادگاه نیز در متن حکم گواهی عدم امکان سازش، ضمن عقد خارج لازم از سوی زوج به زوجه وکالت بلاعوض میدهد که برای اجرای صیغه طلاق به یکی از دفاتر طلاق مراجعه و خود را به طلاق خلعی مطلقه نماید. و در حال حاضر، رویه دادگاهها هم اغلب در صدور گواهی عدم امکان سازش که بنا به خواسته زوجین صورت میگیرد به همین منوال است. و چنانچه بعدا خواهیم گفت، حکمی که بدین صورت صادر میگردد به لحاظ اینکه زوج دیگر نمیتواند از آن عدول کند و پشیمان شود، به نفع زوجه میباشد. در طلاق خلعی زوجه به واسطه کراهتی که از زوج دارد برای جدا شدن از وی میبایستی تا مبلغی معادل مهریه یا کمتر و یا بیشتر را (که این را فدیه مینامند) به شوهر خود بذل کند یعنی بدهد و ببخشد، زیرا ماده 1146 قانون مدنی میگوید: «طلاق خُلع آنست که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر میدهد طلاق بگیرد اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.» لذا در این حالت زوجه میبایست با توافقی که با زوج نموده مبلغی ولو اندک مثلاً پنج هزار تومان به شوهر بدهد. در مورد نفقه نیز چنانچه مدتی زوج به زوجه نفقه نداده باشد، در این جا میتوانند به هر شکلی توافق کنند؛ مثلاً اظهار نمایند که زوج پنجاه هزار تومان به زوجه بابت نفقه بدهد و یا هیچ گونه نفقهای ندهد و غیره. راجع به جهیزیه نیز هر طور که بخواهند میتوانند نظر خود را به دادگاه اعلام کنند؛ مثلاً اینکه زوجه جهیزیهاش را اگر گرفته بگوید که گرفته است و یا اینکه خواهد گرفت. همچنین در مورد طلا و زیورآلات و هدایایی که به یکدیگر دادهاند میتوانند گذشت کنند یا از یکدیگر بخواهند و همین طور اگر طلبی از یکدیگر داشته باشند میتوانند توافقا از آن گذشت نمایند و یا از یکدیگر مطالبه کنند. در مورد حضانت فرزندان نیز هر گونه توافقی میتواند انجام گیرد؛ مثلاً فرزندان نزد زوجه بمانند یا نزد زوج؛ و یا تعدادی را زوج نگهداری کند و تعدادی را زوجه.
حکم مربوط به درخواست طلاق توافقی معمولاً سریعتر صادر میشود. البته این امر پس از طی مراحلی صورت میگیرد؛ بدین ترتیب که اگر دادگاه نتواند اختلافات زوجین را حل و فصل نماید و آنها را به ادامه زندگی مشترک متقاعد کند، طبق «آییننامه اجرایی تبصره یک ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق»، هر یک از طرفین را مکلف مینماید که ظرف 20 روز یک داور را از میان اقارب خود معرفی نمایند. البته در صورت موافقت ریاست محترم دادگاه هر دوی آنها میتوانند یک شخص را به عنوان داور انتخاب و معرفی نمایند. همچنین داورها میبایست شرایطی مثل مسلمان بودن، بالاتر از چهل سال تمام داشتن، متأهل بودن و ... را دارا باشند. و در صورت امتناع یا عدم توانایی هر یک از زوجین نسبت به معرفی داور، دادگاه رأسا از بین افراد دیگر که واجد شرایط مربوطه باشند، داور را تعیین خواهد کرد. داوران میبایست زن و شوهر را دعوت و حداقل در دو جلسه با مذاکره و نصیحت آنها را به رفع اختلاف و سازش و ادامه زندگی مشترک تشویق نمایند و در مدتی که دادگاه تعیین کرده نظر خود را نسبت به امکان یا عدم امکان سازش به دادگاه تسلیم نمایند. داوران میتوانند نظرشان را جدا جدا و یا مشترکا در یک ورقه به دادگاه بدهند؛ و ملزم نیستند که هر دو یک نظر داشته باشند. مثلاً ممکن است یکی نظرش بر ادامه زندگی باشد و دیگری نظرش بر جدایی و طلاق باشد. و ریاست محترم دادگاه با توجه به نظر داوران و صحبتهایی که خود با زوجین نموده و صورتجلسات تنظیمی و دیگر شواهد و قرائن و امارات تصمیم به صدور یا عدم صدور حکم طلاق خواهد گرفت. لازم به یادآوری است که دادگاه ملزم نیست که حتمابه نظر داوران عمل کند و آنچه که خود از مجموعه رسیدگیهایش استنباط کند برایش ملاک خواهد بود. البته مسلما نظر داورها چنانچه منطقی باشد تأثیر خود را در صدور حکم طلاق و یا عدم صدور آن خواهد گذاشت.
در این زمینه نکات دیگری وجود دارد که همواره مورد سؤال افراد است و در اینجا مختصرا به آنها اشاره میشود:
1ـ آیا هر یک از زوجین پس از
درخواست طلاق توافقی میتوانند از درخواست خود عدول کنند؟
ـ پاسخ این است که بله. زوج یا زوجه یا هر دو میتوانند تا قبل از آخرین جلسه دادگاه که منجر به صدور حکم میگردد از نظر خود عدول نمایند؛ یعنی پشیمان شده و دادخواست خود را پس بگیرند و در واقع از دادگاه بخواهند که آن را نادیده تلقی نماید.
2ـ آیا بعد از گواهی عدم
امکان سازش، زوج در دادن طلاق و یا جلوگیری از آن دخیل است و اختیاراتی دارد؟
ـ اگر در حکم صادره، طلاق از نوع خلعی باشد و از سوی زوج ضمن عقد خارج لازم، وکالت بلاعزل به زوجه داده شده باشد، فقط زن میتواند با مراجعه به محضر و اجرای صیغه طلاق خود را مطلقه نماید. لذا در چنین حالتی شوهر نمیتواند مانع این امر گردد. و چنانچه زن به محضر مراجعه ننموده و انجام طلاق را نخواهد و به عبارتی حکم را اجرا نکند، شوهر نمیتواند حکم را اجرا کند یعنی نمیتواند با آن حکم، از محضر بخواهد که صیغه طلاق جاری گردیده و زنش را طلاق دهد. بنابراین در اینجا با چنین حکمی، طلاق در اختیار زن قرار میگیرد و او است که تصمیم میگیرد که طلاق بگیرد یا نگیرد. لذا در چنین وضعی که زن حکم را اجرا نکرده و برای طلاق اقدام نمینماید و شوهر مصرّ به طلاق باشد تنها راه برای مرد این است که به دادگاه مراجعه نماید و از ابتدا دادخواست طلاق «رِجعیّ» بدهد و پس از صدور حکم طلاق رجعی، اقدام به طلاق دادن زن نماید.
3ـ تا چه مدت زن فرصت دارد
که حکم دادگاه را اجرا کند؟
ـ در مسائل خانوادگی مصلحت و قوام خانواده اولویت دارد و ایجاب میکند که اجرای چنین رأیی محدود به زمان معین باشد. لذا در حال حاضر معمولاً محاکم با الهام از ماده 21 قانون حمایت خانواده، مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش را سه ماه از تاریخ صدور حکم، تعیین مینمایند. زیرا اگر زنی در مدت این 3 ماه برای اجرای حکم طلاق اقدام ننماید این معنا متصور است که روزنههای امیدی برای ادامه زندگی مشترک وجود داشته که در این مدت اقدام ننموده است.
4ـ آیا زوج میتواند پس ازانجام طلاق خلع رجوع کند؟
- با توجه به مواد 1143 الی 1149 قانون مدنی در طلاق خلع تا زمانی که زن به مالالبذل (مالی را که زن بذل کرده) رجوع نکرده، شوهر نیز نمیتواند به طلاق رجوع کند. توضیح اینکه: زن بعد از اجرای صیغه طلاق تا عدّه طلاق باقی است میتواند از آنچه که بذل کرده پشیمان شود و آن را از شوهر مطالبه نماید و شوهر در مقابل، این حق را پیدا میکند که به
طلاق رجوع کند. و برای اینکه این رجوع صورت گیرد شوهر با قصد و اراده باید لفظی بگوید یا عملی انجام دهد که دلالت بر رجوع داشته باشد مثلاً بگوید از طلاق رجوع کردم و یا ... در این صورت بدون اینکه به عقد نکاح مجدد نیاز باشد، طلاقی که انجام گرفته نادیده تلقی میشود و تمام اوضاع و احوال به حال قبل از طلاق برمیگردد.
5ـ آیا زن تا چه مدتیمیتواند به بذل رجوع کند و همچنین مرد در مقابل تا چه مدتی میتواند به طلاق رجوع کند؟
ـ مدتی که زن در طلاق خلع میتواند به بذل رجوع کند در زمان عده است و همچنین در مقابل، مرد نیز میتواند فقط در مدت عده رجوع کند. یعنی هر دوی زوجین فقط تا پایان عده چنین فرصتی دارند و پس از آن، دیگر برای هیچ یک از آنها چنین حقی نیست. البته همان طور که گفته شد در این طلاق، ایجاد حق رجوع برای مرد منوط به رجوع زن به مالالبذل است.
6ـ آیا چنانچه رجوع فوق
صورت گیرد و در نتیجه آثار طلاقی که واقع شده از بین برود، مجددا زن میتواند به استناد همان حکم دادگاه مجددا به محضر مراجعه و صیغه طلاق جاری گردد؟
ـ خیر. زیرا همان طور که گفته شد پس از رجوع زن به مالالبذل و سپس در صورت رجوع مرد به طلاق، همه چیز به اوضاع و احوال سابق برگشته و دیگر حکم صادره برای اجرای صیغه طلاق اعتباری ندارد.
7ـ آیا اگر هر یک از زوجین در
طلاق توافقی حق حضانت فرزندان را به دیگری واگذار کند، بعدها میتواند از این امر عدول نماید و مجددا تقاضای حضانت آنها را بنماید؟
ـ بله. چون حضانت، هم حق و هم تکلیف والدین است. چنانچه ماده 1168 قانون مدنی صراحت دارد: «نگاهداری اطفال، هم حق و هم تکلیف ابوین است.» پس همان طور که پدر یا مادر حق حضانت یعنی نگاهداری اطفال را در سنینی از زندگی آنها دارند، نسبت به آنها تکلیف هم دارند و تکلیف را نمیتوان از خود ساقط کرد. به عبارت دیگر پدر یا مادر نمیتواند حق فرزند را ساقط کند. مثلاً میدانیم که حضانت دختر تا 7 سالگی با مادر است. حال اگر در طلاق توافقی زوجه دختر 5 ساله را به پدر بدهد و حضانت را از خود سلب کند، چنین سلب اختیاری، اعتبار ندارد. و در صورت پشیمانی در چنین حالتی میتواند حتی بعد از طلاق مجددا به دادگاه مراجعه نموده و طی دادخواستی حضانت فرزندان را درخواست نماید.
8ـ آیا چنانچه در طلاق
توافقی هر یک از زوجین حق ملاقات فرزندان را از خود سلب نماید، مجددا میتواند تقاضای ملاقات فرزندان را بنماید؟
ـ حق ملاقات هم بمانند حق حضانت قابل اسقاط (از بین رفتنی) نیست و چنانچه زوج یا زوجه این حق را از خود سلب نماید به همان دلیلی که در مورد حضانت ذکر شد چنین سلب اختیاری فاقد اعتبار است و کسی که این حق را از خود سلب کرده میتواند حتی بعد از طلاق با مراجعه به دادگاه و تسلیم دادخواستی تقاضای ملاقات فرزندان را بنماید.
9ـ آیا اگر زن در طلاق توافقی، قبول نماید
که نفقه طفل را به عهده بگیرد، بعدا میتواند از دادگاه تقاضا نماید که مرد یعنی پدر طفل نفقه را بدهد؟
ـ بله. زیرا طبق ماده 1199 قانون مدنی که میگوید: «نفقه اولاد بر عهده پدر است ...»، در صورتی که پدر طفل در حیات باشد، مادر مکلف به پرداخت نفقه نمیباشد. لذا چنانچه در طلاق توافقی، مادر تقبل نفقه فرزندان تحت حضانت خود را نموده باشد، بعدها میتواند به دادگاه مراجعه و درخواست نفقه آنها را بنماید.
10ـ آیا پس از صدور گواهی عدم امکان
سازش (که با توجه به درخواست طلاق توافقی زوجین صورت گرفته و مجوز طلاق خلع همراه با وکالت بلاعزل از سوی زوج به زوجه داده شده است)، اگر شوهر حق و حقوق مندرج در حکم را به زن ندهد؛ در صورتی که زن با مراجعه به دفتر طلاق و اجرای صیغه طلاق، خود را مطلقه نماید، آیا بعدا میتواند حق و حقوق مربوطه را درخواست نماید؟
ـ بله. زیرا وقتی اصل حکم که اجرای صیغه طلاق است، اجرا میگردد، متفرعات و جزئیات مندرج در آن نیز لازمالاجرا میشود.
اید در کلام بشری، کمتر واژهای را بتوان به تلخی طلاق سراغ داشت که حکایت از غمها، دردها، رنجها و جدایی انسانها میکند. واژهای که نمایانگر وجود اقیانوس متلاطم و ناامن برای کودکان بیگناه است که گاهی از ضربات طوفانهای سهمگین آن تا پایان عمر رهایی کامل نمییابند. افراد گوشهگیر، بزهکار، دارای عقدههای روانی و عقبماندههای اجتماعی، میتوانند محصول این واژه باشند. این است که طلاق از مبغوض ترین حلالها خوانده شده است. براستی جامعه بشری بدون این واقعیت تلخ چه متفاوت میشد.
اکثر روانشناسان و جامعه شناسان اذعان دارند که خانواده، نقش اساسی را در سرنوشت فرزندان دارد و این والدین هستند که میتوانند با راهنماییها و موضع گیریهای بموقع و صحیح، راهگشای فرزندان خود باشند. از جمله مراحل مهم زندگی هر دختر و پسری مرحله ازدواج آنان است؛ که ای بسا اگر ازدواج موفقی نداشته باشند، دیگر موفقیتها نیز تحتالشعاع قرار گیرد.
متأسفانه باید گفت در این سرگذشت، خانواده خانم «مهین ف» با عدم درک صحیح و به خاطر پایبندی به یک سری مسائل سنتی منفی و از سوی دیگر سادهنگری و سهلانگاری بیش از حد خود موجب این وصلت نابجا گشتهاند.
در اینجا تصمیمگیرنده مطلق، مادر ایشان است به عبارت دیگر نوعی حکومت مادرشاهی در این خانواده برقرار میباشد؛ از سوی دیگر پدر خانواده فردی است بیاراده که نمیتواند نقش اساسی خود را در تعیین سرنوشت فرزندش به درستی ایفاء کند. روشی را که این مادر اتخاذ نموده نه تنها مفیدی فایدهای نبوده، بلکه خودش را نیز گرفتار عواقب تصمیمات خودمحورانهاش کرده است. چرا که اصولاً از شروط مسلم موفقیت در زندگی مشترک، مشورت و هماهنگی میباشد. و چنانچه هر یک از اعضاء خانواده به طور مطلق و یک جانبه عقاید خود را اعمال نماید، در اکثر موارد به نتیجه مثبتی نمیانجامد. پیامبر اکرم(ص) در کارهای خطیر به مشورت میپرداختند و این از آن باب بود که به اصل مشورت و نظرات دیگران احترام میگذاشتند و هدف آن حضرت این بوده که به امت خود بیاموزند در امور خود مطلقالعنان و خودرأی نباشند. سقوط انسان آن جایی است که خود را عقل کل و بینیاز از هر گونه مشورت و تبادل فکری بداند. حتی متأسفانه برای این مادر فرقی نمیکند که دخترش در کنکور دانشگاه پذیرفته شده یا خیر. و به راستی باید گفت: بعضی افراد در قرن حاضر زندگی میکنند ولی گویی در دوران جاهلیت قبل از ظهور اسلام به سر میبرند. جاهلیت فقط این نیست که دختران را در خاک زنده به گور میکردند بلکه در روی زمین نیز میتوان دختر را زنده به گور کرد و در واقع مرگ زودرس او را فراهم نمود؛ و معمولاً این خانوادهها طوری فرزندشان را بار میآورند که به سادگی و بیمقاومتی یک کودک دو روزه میتوانند دختر بیست سالهای را زنده به گور کنند. ما همیشه و در همه جا نمیتوانیم بگوییم که در برخورد آراء، این فقط
والدین هستند که درست میاندیشند؛ بلکه گاهی هم دیده میشود که فرزندان از آگاهی بیشتری برخوردارند و اگر به استعدادها و خواستههای بر حقشان توجه نشود، ظلم بزرگی در حق آنها واقع شده است.
در این گونه موارد معمولاً این دسته از خانوادهها به راه ناصحیحشان اصرار نیز دارند و حتی با استبداد، نظر خود را حاکم مینمایند. در این سرگذشت آنچه که برای این مادر اصلاً جایگاهی ندارد، عقاید و نظرات فرزندانش است. و تنها با عقاید نادرستی مثل اینکه ادامه تحصیلات برای دختر بیفایده است و یا اینکه تا دختر اول به خانه بخت نرود دختر دوم را نمیتوان شوهر داد، بدون در نظر گرفتن عدم تناسب خواستگار با دخترش، اقدام به شوهر دادن عجولانه او میکند. در اینجا اخلاق و عقاید داماد و بسیاری موارد دیگر برای خانواده عروس مجهول بوده ولی هیچ گونه دغدغه و سؤالی برای این خانواده به وجود نیاورده و حتی تفاوت فاحش سنی و جثه این مرد که هیچ گونه تناسبی با دخترشان ندارد، نمیتواند برای آنها هشداردهنده باشد. و شاید تنها مورد مثبتی که در این خواستگار دیدهاند همان ادب و احترام اولیه در هنگام خواستگاری بوده که متأسفانه معمولاً برای افراد سادهنگر میتواند فریبنده بوده و همه چیز را تحتالشعاع قرار دهد.
نکته مهم دیگر اینکه این قبیل والدین برای توجیه اشتباهات خود، همه چیز را به گردن سرنوشت انداخته و میگویند: «نصیب و قسمت بچهام این بوده»؛ و در شرایطی که همه تلاشها و صبوریهای خانم «ف» برای حفظ و بهبود یافتن زندگی بیحاصل بوده است، اشتباه قبلی خود را با اشتباه دیگر یعنی «با قسمت باید ساخت» مضاعف مینمایند و موجب میشوند که دخترشان سالها یک زندگی جهنمی را تحمل کند و صاحب فرزندانی شود که آنها نیز به نوبه خود در این زندگی طعم خوشبختی را نچشند.
و اما پاسخ به پرسش حقوقی خانم «ف» در باره طلاق توافقی و چگونگی آن. همان طور که از اصطلاح طلاق توافقی پیدا است در این حالت همه چیز بستگی دارد به توافق زوجین و اینکه با چه شرایطی با یکدیگر به توافق رسیده باشند. بنابراین در اینجا شرایط ثابت و معینی برای حق و حقوق خانم «ف» نمیتوان عنوان کرد و همان طور که ذکر شد، همه چیز منوط به تراضی بین دو طرف است. طلاق توافقی دارای ویژگیهای خاص خود بوده و برای روشن شدن اذهان و رفع ابهامات موجود که اغلب مورد سؤال واقع میشود، نظر ایشان و خوانندگان محترم را به توضیحات ذیل جلب مینماییم؛ باشد که هر چه بیشتر، افراد جامعه نسبت به قانون و حق و حقوق خود آشنا شده و در سایه و پناه قانون حتیالمقدور بتوانند از تضییع حقوق خود و دیگران جلوگیری نمایند. امید است با درج این سلسله از پاسخهای حقوقی، بتوانیم همگام با اهداف قانونگذار که همانا اعتلای عدالت در جامعه میباشد قدمی برداریم.
به طور کلی، شاید بهترین شکل طلاق در شرایطی که زوجین انصاف را رعایت نمایند، همان طلاق توافقی باشد. معمولاً در طلاق توافقی از دعوا، جنجال، برخوردها، عکسالعملهای نامعقول و اتلاف وقت بیشتر در پیچ و خم دادگاهها که حتی در مواردی به چندین سال میانجامد جلوگیری میگردد؛ و مسأله حضانت و ملاقات فرزندان با تفاهم بیشتری صورت گرفته و از این ناحیه لطمات کمتری متوجه فرزندان میگردد.
از آنجا که طرح هر دعوای حقوقی، در مراجع قضایی با تنظیم و تسلیم دادخواست آغاز میشود، لازم است ابتدا تا اندازهای در مورد برگ دادخواست توضیحاتی داده شود تا حتیالمقدور چگونگی کاربرد آن در تمام دعاوی حقوقی برای خوانندگان روشن گردد.
اصولاً برگ دادخواست ورقهای است در فرم مشخص که از سوی دادگستری با آرم «دادگستری جمهوری اسلامی
ایران» به چاپ رسیده و در مراجع قضایی در دسترس عموم مراجعهکنندگان قرار میگیرد. ماده 70 قانون آیین دادرسی مدنی میگوید: «شروع به رسیدگی در دادگاههای دادگستری محتاج به تقدیم دادخواست است.» لذا اشخاصی که در نظر دارند دعوای حقوقی مطرح نمایند میبایست از آن استفاده کنند. البته لازم به ذکر است که در دعوای کیفری، از این برگ استفاده نمیشود و شکایت شاکی طی یک ورقه عادی تقدیم مراجع قضایی میگردد که اصطلاحا به آن «لایحه» یا «عرض حال» یا «شکواییه» میگویند. ورقه دادخواست به ترتیب شامل موارد ذیل است.
1ـ مشخصات طرفین: یعنی مشخصات خواهان و خوانده در حد نام و نام خانوادگی، نام پدر، شغل و محل اقامت؛ و ابتدا مشخصات «خواهان» میبایست درج گردد. «خواهان» فردی است که ادعایی علیه دیگری دارد و میخواهد به حق خود برسد که به وی «مدّعی» نیز میگویند. بعد به همین ترتیب، مشخصات «خوانده» که به وی «مدعی علیه» نیز میگویند، توسط خواهان در این برگ ذکر میگردد. (در بسیاری موارد نام پدرِ «خوانده» برای خواهان معلوم نیست، که عدم ذکر آن اشکالی به وجود نمیآورد).
2ـ وکیل یا نماینده قانونی: در این قسمت چنانچه دادخواست را وکیل و یا نماینده قانونی خواهان ـ مثل قیم ـ داده باشد، مشخصات خود را به ترتیب فوق پر میکند و در غیر این صورت این قسمت خالی میماند.
3ـ تعیین خواستهها و بهای آن: در این قسمت خواهان، خواسته خود و بهای آن را مشخص میکند. مگر اینکه تعیین بها ممکن نبوده و یا «خواسته» مالی نباشد. «خواسته»، یعنی آن چیزی که خواهان ادعا میکند، مختلف است؛ مثلاً ممکن است مبلغی پول، یا الزام فروشنده ملک به تنظیم سند رسمی، یا تخلیه ملک مورد اجاره و یا خواستههای دیگری باشد که بستگی به موضوع مورد دعوی دارد.
4ـ دلایل و منضمات دادخواست: خواهان برای ادعای خود میبایست دلایلی داشته باشند، که در این قسمت به آن دلایل اشاره مینماید. مثلاً مؤجر (اجاره دهنده) برای تخلیه ملک مورد اجاره به سند مالکیت و اجارهنامهای که با مستأجر تنظیم نموده اشاره میکند، و یا خریدار ملک برای الزام فروشنده به حضور در دفتر اسناد رسمی و تنظیم سند رسمی به بیعنامه غیر رسمی تنظیمی (که در بین مردم به قولنامه معروف است) اشاره میکند، و زوج یا زوجه در دادخواست طلاق سند ازدواج را ذکر میکند.
5 ـ سپس در فضای خالی دادخواست، شرح ماوقع و دلایل و مدارک و چگونگی خواسته خود را به طور مختصر به عنوان ریاست محترم مجتمع قضایی حوزه مینویسد. توضیح اینکه طبق قانون، دادخواست میبایست به حوزهای که محل اقامت «خوانده» در آن واقع است، داده شود.
6ـ در ذیل دادخواست محلی برای امضاء مشخص گردیده، که خواهان میبایست این قسمت را امضاء نموده و تاریخ تقدیم دادخواست را بگذارد.
خواهان پس از تکمیل دادخواست به طرز فوقالذکر آن را به دفتر مجمتع تسلیم مینماید و متصدی مربوطه آن را با رعایت ضوابط مربوطه وارد دفتر نموده و با تشکیل پرونده، یادداشتی حاوی شماره و تاریخ وارده به وی میدهد. خواهان پس از چند روز مجددا به دفتر مزبور مراجعه مینماید تا برایش مشخص شود که پروندهاش به کدام شعبه دادگاه ارجاع گردیده است. و بدین ترتیب جریان دادرسی و رسیدگی به پرونده شروع میشود.
توضیح اینکه «خواهان» میتواند یک نفر باشد و یا چند نفر و خوانده نیز میتواند یک نفر باشد یا چند نفر. تعداد نسخ دادخواست باید یک عدد بیشتر از تعداد خواندگان باشد؛ مثلاً اگر خوانده یک نفر است دو برگ دادخواست به طور یکسان تنظیم میشود و اگر خواندگان دو نفر باشند سه برگ دادخواست به طور یکسان؛ و به همین ترتیب.
در دادخواست طلاق توافقی موارد فوق نوعا به ترتیب ذیل میبایست رعایت گردد.
در طلاق توافقی در برگ دادخواست فرقی ندارد که زوج و زوجه کدامشان به عنوان خواهان و یا خوانده قرار گیرند. و اگر در یک جا زندگی میکنند محل اقامتشان به یک نشانی درج میگردد، و یا مثلاً اگر زوجه به دلیل اختلافات در منزل پدر یا اقوام دیگرش به سر میبرد محل اقامت فعلی خود را در دادخواست مینویسد. ضمنا این دادخواست باید به دستگاه قضایی محل اقامت خوانده ارائه گردد. و اما در صورتی که خواهان، وکیل داشته باشد ردیف مربوط به مشخصات وکیل پر میگردد و در غیر این صورت این ردیف خالی میماند. در قسمت مربوط به تعیین خواسته، با توجه به ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 28/8/1371 مجمع تشخیص مصلحت نظام، جمله «صدور گواهی عدم امکان سازش» را ذکر میکنند. و در قسمت دلائل و منضمات، جمله «فتوکپی مُصَدِّق سند نکاحیه» را مینویسند.
توضیح اینکه زوجین از عقدنامهشان فتوکپی تهیه میکنند و توسط واحد مربوطه در دادگاه قضایی پس از مطابقت اصل با فتوکپی مهر «فتوکپی برابر با اصل است» بر روی فتوکپی زده و تأیید میشود و سپس آن را ضمیمه دادخواستشان مینمایند، که این فتوکپی را «مصدِّق» میگویند؛ یعنی اینکه مطابقت فتوکپی با اصل عقدنامه صورت گرفته و تصدیق و تأیید شده است. البته در روز جلسه رسیدگی در دادگاه اصل سند نکاحیه باید همراه زوجین باشد و به رؤیت ریاست محترم دادگاه برسد. سپس زوجین در فضای خالی برگ دادخواست، شرح ماوقع را مینویسند. و بعد محلی که در دادخواست برای امضاء مشخص شده توسط آنها امضاء میشود. ضمنا دادخواست باید در دو برگ به طور یکسان تکمیل شود که هر دو برگ باید توسط هر دوی آنها امضاء شده و تاریخ تقدیم دادخواست را نیز بگذارند. در شرح دادخواست میتوانند علت را عدم تفاهم در زندگی مشترک ذکر کنند. مسلما هنگامی دادخواستِ «صدور گواهی عدم امکان سازش» (طلاق توافقی) از سوی زوجین تنظیم و ارائه میگردد که در تمام موارد اعم از مهریه، نفقه، جهیزیه، حضانت فرزندان و غیره به توافق رسیده باشند. لذا آنها میتوانند در شرح دادخواست، خلاصه توافقهای خود را در هر مورد بنویسند. و یا ترجیحا اینکه، مرقوم دارند که موارد توافقات خود را در جلسه رسیدگی در دادگاه بیان خواهند داشت. چنانچه در جلسه رسیدگی دادگاه، زوجین متفقا درخواست طلاق خُلع را بنمایند و زوج حاضر باشد برای اجرای صیغه طلاق به زوجه وکالت بلاعزل بدهد، دادگاه نیز در متن حکم گواهی عدم امکان سازش، ضمن عقد خارج لازم از سوی زوج به زوجه وکالت بلاعوض میدهد که برای اجرای صیغه طلاق به یکی از دفاتر طلاق مراجعه و خود را به طلاق خلعی مطلقه نماید. و در حال حاضر، رویه دادگاهها هم اغلب در صدور گواهی عدم امکان سازش که بنا به خواسته زوجین صورت میگیرد به همین منوال است. و چنانچه بعدا خواهیم گفت، حکمی که بدین صورت صادر میگردد به لحاظ اینکه زوج دیگر نمیتواند از آن عدول کند و پشیمان شود، به نفع زوجه میباشد. در طلاق خلعی زوجه به واسطه کراهتی که از زوج دارد برای جدا شدن از وی میبایستی تا مبلغی معادل مهریه یا کمتر و یا بیشتر را (که این را فدیه مینامند) به شوهر خود بذل کند یعنی بدهد و ببخشد، زیرا ماده 1146 قانون مدنی میگوید: «طلاق خُلع آنست که زن به واسطه کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر میدهد طلاق بگیرد اعم از اینکه مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.» لذا در این حالت زوجه میبایست با توافقی که با زوج نموده مبلغی ولو اندک مثلاً پنج هزار تومان به شوهر بدهد. در مورد نفقه نیز چنانچه مدتی زوج به زوجه نفقه نداده باشد، در این جا میتوانند به هر شکلی توافق کنند؛ مثلاً اظهار نمایند که زوج پنجاه هزار تومان به زوجه بابت نفقه بدهد و یا هیچ گونه نفقهای ندهد و غیره. راجع به جهیزیه نیز هر طور که بخواهند میتوانند نظر خود را به دادگاه اعلام کنند؛ مثلاً اینکه زوجه جهیزیهاش را اگر گرفته بگوید که گرفته است و یا اینکه خواهد گرفت. همچنین در مورد طلا و زیورآلات و هدایایی که به یکدیگر دادهاند میتوانند گذشت کنند یا از یکدیگر بخواهند و همین طور اگر طلبی از یکدیگر داشته باشند میتوانند توافقا از آن گذشت نمایند و یا از یکدیگر مطالبه کنند. در مورد حضانت فرزندان نیز هر گونه توافقی میتواند انجام گیرد؛ مثلاً فرزندان نزد زوجه بمانند یا نزد زوج؛ و یا تعدادی را زوج نگهداری کند و تعدادی را زوجه.
حکم مربوط به درخواست طلاق توافقی معمولاً سریعتر صادر میشود. البته این امر پس از طی مراحلی صورت میگیرد؛ بدین ترتیب که اگر دادگاه نتواند اختلافات زوجین را حل و فصل نماید و آنها را به ادامه زندگی مشترک متقاعد کند، طبق «آییننامه اجرایی تبصره یک ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق»، هر یک از طرفین را مکلف مینماید که ظرف 20 روز یک داور را از میان اقارب خود معرفی نمایند. البته در صورت موافقت ریاست محترم دادگاه هر دوی آنها میتوانند یک شخص را به عنوان داور انتخاب و معرفی نمایند. همچنین داورها میبایست شرایطی مثل مسلمان بودن، بالاتر از چهل سال تمام داشتن، متأهل بودن و ... را دارا باشند. و در صورت امتناع یا عدم توانایی هر یک از زوجین نسبت به معرفی داور، دادگاه رأسا از بین افراد دیگر که واجد شرایط مربوطه باشند، داور را تعیین خواهد کرد. داوران میبایست زن و شوهر را دعوت و حداقل در دو جلسه با مذاکره و نصیحت آنها را به رفع اختلاف و سازش و ادامه زندگی مشترک تشویق نمایند و در مدتی که دادگاه تعیین کرده نظر خود را نسبت به امکان یا عدم امکان سازش به دادگاه تسلیم نمایند. داوران میتوانند نظرشان را جدا جدا و یا مشترکا در یک ورقه به دادگاه بدهند؛ و ملزم نیستند که هر دو یک نظر داشته باشند. مثلاً ممکن است یکی نظرش بر ادامه زندگی باشد و دیگری نظرش بر جدایی و طلاق باشد. و ریاست محترم دادگاه با توجه به نظر داوران و صحبتهایی که خود با زوجین نموده و صورتجلسات تنظیمی و دیگر شواهد و قرائن و امارات تصمیم به صدور یا عدم صدور حکم طلاق خواهد گرفت. لازم به یادآوری است که دادگاه ملزم نیست که حتمابه نظر داوران عمل کند و آنچه که خود از مجموعه رسیدگیهایش استنباط کند برایش ملاک خواهد بود. البته مسلما نظر داورها چنانچه منطقی باشد تأثیر خود را در صدور حکم طلاق و یا عدم صدور آن خواهد گذاشت.
در این زمینه نکات دیگری وجود دارد که همواره مورد سؤال افراد است و در اینجا مختصرا به آنها اشاره میشود:
1ـ آیا هر یک از زوجین پس از
درخواست طلاق توافقی میتوانند از درخواست خود عدول کنند؟
ـ پاسخ این است که بله. زوج یا زوجه یا هر دو میتوانند تا قبل از آخرین جلسه دادگاه که منجر به صدور حکم میگردد از نظر خود عدول نمایند؛ یعنی پشیمان شده و دادخواست خود را پس بگیرند و در واقع از دادگاه بخواهند که آن را نادیده تلقی نماید.
2ـ آیا بعد از گواهی عدم
امکان سازش، زوج در دادن طلاق و یا جلوگیری از آن دخیل است و اختیاراتی دارد؟
ـ اگر در حکم صادره، طلاق از نوع خلعی باشد و از سوی زوج ضمن عقد خارج لازم، وکالت بلاعزل به زوجه داده شده باشد، فقط زن میتواند با مراجعه به محضر و اجرای صیغه طلاق خود را مطلقه نماید. لذا در چنین حالتی شوهر نمیتواند مانع این امر گردد. و چنانچه زن به محضر مراجعه ننموده و انجام طلاق را نخواهد و به عبارتی حکم را اجرا نکند، شوهر نمیتواند حکم را اجرا کند یعنی نمیتواند با آن حکم، از محضر بخواهد که صیغه طلاق جاری گردیده و زنش را طلاق دهد. بنابراین در اینجا با چنین حکمی، طلاق در اختیار زن قرار میگیرد و او است که تصمیم میگیرد که طلاق بگیرد یا نگیرد. لذا در چنین وضعی که زن حکم را اجرا نکرده و برای طلاق اقدام نمینماید و شوهر مصرّ به طلاق باشد تنها راه برای مرد این است که به دادگاه مراجعه نماید و از ابتدا دادخواست طلاق «رِجعیّ» بدهد و پس از صدور حکم طلاق رجعی، اقدام به طلاق دادن زن نماید.
3ـ تا چه مدت زن فرصت دارد
که حکم دادگاه را اجرا کند؟
ـ در مسائل خانوادگی مصلحت و قوام خانواده اولویت دارد و ایجاب میکند که اجرای چنین رأیی محدود به زمان معین باشد. لذا در حال حاضر معمولاً محاکم با الهام از ماده 21 قانون حمایت خانواده، مدت اعتبار گواهی عدم امکان سازش را سه ماه از تاریخ صدور حکم، تعیین مینمایند. زیرا اگر زنی در مدت این 3 ماه برای اجرای حکم طلاق اقدام ننماید این معنا متصور است که روزنههای امیدی برای ادامه زندگی مشترک وجود داشته که در این مدت اقدام ننموده است.
4ـ آیا زوج میتواند پس ازانجام طلاق خلع رجوع کند؟
- با توجه به مواد 1143 الی 1149 قانون مدنی در طلاق خلع تا زمانی که زن به مالالبذل (مالی را که زن بذل کرده) رجوع نکرده، شوهر نیز نمیتواند به طلاق رجوع کند. توضیح اینکه: زن بعد از اجرای صیغه طلاق تا عدّه طلاق باقی است میتواند از آنچه که بذل کرده پشیمان شود و آن را از شوهر مطالبه نماید و شوهر در مقابل، این حق را پیدا میکند که به
طلاق رجوع کند. و برای اینکه این رجوع صورت گیرد شوهر با قصد و اراده باید لفظی بگوید یا عملی انجام دهد که دلالت بر رجوع داشته باشد مثلاً بگوید از طلاق رجوع کردم و یا ... در این صورت بدون اینکه به عقد نکاح مجدد نیاز باشد، طلاقی که انجام گرفته نادیده تلقی میشود و تمام اوضاع و احوال به حال قبل از طلاق برمیگردد.
5ـ آیا زن تا چه مدتیمیتواند به بذل رجوع کند و همچنین مرد در مقابل تا چه مدتی میتواند به طلاق رجوع کند؟
ـ مدتی که زن در طلاق خلع میتواند به بذل رجوع کند در زمان عده است و همچنین در مقابل، مرد نیز میتواند فقط در مدت عده رجوع کند. یعنی هر دوی زوجین فقط تا پایان عده چنین فرصتی دارند و پس از آن، دیگر برای هیچ یک از آنها چنین حقی نیست. البته همان طور که گفته شد در این طلاق، ایجاد حق رجوع برای مرد منوط به رجوع زن به مالالبذل است.
6ـ آیا چنانچه رجوع فوق
صورت گیرد و در نتیجه آثار طلاقی که واقع شده از بین برود، مجددا زن میتواند به استناد همان حکم دادگاه مجددا به محضر مراجعه و صیغه طلاق جاری گردد؟
ـ خیر. زیرا همان طور که گفته شد پس از رجوع زن به مالالبذل و سپس در صورت رجوع مرد به طلاق، همه چیز به اوضاع و احوال سابق برگشته و دیگر حکم صادره برای اجرای صیغه طلاق اعتباری ندارد.
7ـ آیا اگر هر یک از زوجین در
طلاق توافقی حق حضانت فرزندان را به دیگری واگذار کند، بعدها میتواند از این امر عدول نماید و مجددا تقاضای حضانت آنها را بنماید؟
ـ بله. چون حضانت، هم حق و هم تکلیف والدین است. چنانچه ماده 1168 قانون مدنی صراحت دارد: «نگاهداری اطفال، هم حق و هم تکلیف ابوین است.» پس همان طور که پدر یا مادر حق حضانت یعنی نگاهداری اطفال را در سنینی از زندگی آنها دارند، نسبت به آنها تکلیف هم دارند و تکلیف را نمیتوان از خود ساقط کرد. به عبارت دیگر پدر یا مادر نمیتواند حق فرزند را ساقط کند. مثلاً میدانیم که حضانت دختر تا 7 سالگی با مادر است. حال اگر در طلاق توافقی زوجه دختر 5 ساله را به پدر بدهد و حضانت را از خود سلب کند، چنین سلب اختیاری، اعتبار ندارد. و در صورت پشیمانی در چنین حالتی میتواند حتی بعد از طلاق مجددا به دادگاه مراجعه نموده و طی دادخواستی حضانت فرزندان را درخواست نماید.
8ـ آیا چنانچه در طلاق
توافقی هر یک از زوجین حق ملاقات فرزندان را از خود سلب نماید، مجددا میتواند تقاضای ملاقات فرزندان را بنماید؟
ـ حق ملاقات هم بمانند حق حضانت قابل اسقاط (از بین رفتنی) نیست و چنانچه زوج یا زوجه این حق را از خود سلب نماید به همان دلیلی که در مورد حضانت ذکر شد چنین سلب اختیاری فاقد اعتبار است و کسی که این حق را از خود سلب کرده میتواند حتی بعد از طلاق با مراجعه به دادگاه و تسلیم دادخواستی تقاضای ملاقات فرزندان را بنماید.
9ـ آیا اگر زن در طلاق توافقی، قبول نماید
که نفقه طفل را به عهده بگیرد، بعدا میتواند از دادگاه تقاضا نماید که مرد یعنی پدر طفل نفقه را بدهد؟
ـ بله. زیرا طبق ماده 1199 قانون مدنی که میگوید: «نفقه اولاد بر عهده پدر است ...»، در صورتی که پدر طفل در حیات باشد، مادر مکلف به پرداخت نفقه نمیباشد. لذا چنانچه در طلاق توافقی، مادر تقبل نفقه فرزندان تحت حضانت خود را نموده باشد، بعدها میتواند به دادگاه مراجعه و درخواست نفقه آنها را بنماید.
10ـ آیا پس از صدور گواهی عدم امکان
سازش (که با توجه به درخواست طلاق توافقی زوجین صورت گرفته و مجوز طلاق خلع همراه با وکالت بلاعزل از سوی زوج به زوجه داده شده است)، اگر شوهر حق و حقوق مندرج در حکم را به زن ندهد؛ در صورتی که زن با مراجعه به دفتر طلاق و اجرای صیغه طلاق، خود را مطلقه نماید، آیا بعدا میتواند حق و حقوق مربوطه را درخواست نماید؟
ـ بله. زیرا وقتی اصل حکم که اجرای صیغه طلاق است، اجرا میگردد، متفرعات و جزئیات مندرج در آن نیز لازمالاجرا میشود.