PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علی(ع) و ایام محسنیه { غنچه پرپر}



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/04154905576531325708.gif



◆۩◆۩◆ غنچه پرپر◆۩◆۩◆

ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علي(ع)وایام محسنیه
https://pic.ayehayeentezar.com/wp-content/uploads/2020/10/h.mohsen1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:28
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51214874802892438805.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51214874802892438805.gif)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46830072911903333688.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46830072911903333688.gif

شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد

بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد

لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد

زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد

تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد

آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟

"میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد

غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"

ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
کربلا بود که در ذهن مجسم می شد

کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد

اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد

سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد

که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد

کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد

شاعر:سید مسیح شاهچراغی



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46830072911903333688.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)
(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/46830072911903333688.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)

(https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:28
https://pic.ayehayeentezar.com/wp-content/uploads/2020/10/h.mohsen2.gif





اى آتش، اینک با تو هستم.
اینان به خدا و پیامبر معتقد نیستند
تا حرمت عزیزان وحى را پاس بدارند!
تو مسوزان عزیزان این خانه را!
اینان داغدیده اند.

تازه عزیز خود پیامبر بزرگ
صلى اللَّه علیه و آله را از دست داده اند.
بگذار با غم خود بسوزند.
تو بر سوز آنان مَیَفزا.

اهل خانه در محاصره اند.
هجوم مردم! هجوم آتش!
هجوم دود! هجوم فریاد!

بچه ها وحشت مى کنند.
اینقدر زبانه مکش!

مادر را و محسن را که پشت در هستند مواظب باش!
از عرش، این خانه را مى نگرند!
اینجا جاى آتش نیست!




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/16212562354939824961.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91171675207108076241.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/91171675207108076241.gif)


جراحات بانو را على عليه السلام و فضه بستند.
آيا زخمِ سينه شفا يافت؟ خون پهلو بند آمد؟
استخوان شكسته التيام يافت؟

اين بانو باز هم مى تواند از بستر بپاخيزد؟
آيا هنگام برخاستن دست حسن عليه السلام را مى گيرد؟

آيا على عليه السلام مى تواند زير بازوى ورم كرده ى او را بگيرد؟
آيا فضه هم بايد او را كمك كند؟

به هيچكس نمى گويد. آرام دست بر ديوار مى برد و
آهسته برمى خيزد تا جاى زخمهايش را شستشو دهد.

زينب و ام كلثوم انگشت به دندان گرفته نگاه مى كنند.
گويا داغ محسن عليه السلام، اين بانو را مى سوزاند.

قلبش سوخته و جراحاتش خوب شدنى نيست.
با همين زخمهاى تن و دل، با على عليه السلام و فرزندان خداحافظى كرد.

رفت تا يكبار ديگر محسنش را ببيند، و او را در آغوشِ مجروح
بگيرد و با سينه ى خونين شيرش دهد.



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84627291885817584560.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/84627291885817584560.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:30
https://pic.ayehayeentezar.com/wp-content/uploads/2020/10/3.gif

شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد

بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد

لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد

زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد

تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد

آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟

"میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد

غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"

ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
کربلا بود که در ذهن مجسم می شد

کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد

اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد

سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد

که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد

کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد

شاعر:سید مسیح شاهچراغی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14595703105773438927.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14595703105773438927.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:51
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49122405428073501163.gif

فعالیتهای سالهای گذشته


◆۩◆۩◆ یاس پرپر (https://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=40816)◆۩◆۩◆

ویژه نامه شهادت حضرت محسن بن علي(ع) (https://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=40816)


آلبوم تصاویر ویژه شهادت حضرت محسن علیه السلام *غنچه ناشکفته * (https://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=40817&page=2)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/18044832906572984685.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/09063757407982394187.gif




ای به خون خفته من گل نشکفته من
شاهـد سـوز مـن و درد ناگفتـه من

اولیـن کشتـه مظلـوم ولایـت پسرم
به خدا هدیه نمودم به خدایت پسرم

نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من

من شدم سنگر تو تو شدی سنگر من
قلب تو تاب فشار در و دیوار نداشت

سینـه نازک تـو طاقت مسمار نداشت
نازنین کودک من محسن کوچک من

نازنین کودک من محسن کوچک من
قصــۀ محنـت تــو سنـد غـربت مــن

گـم شـده تربـت تـو همچنـان تربت من
کس نداند که چه آمد به سرت ای پسرم

نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من

مـن و تـو دو یاریــم در کنـار حیدر
تــو ز مـن تنهاتـر مـن ز تـو تنهـاتر

صورتــم از اثـر شعلـۀ آتـش افــروخت
در همان لحظه دل سوخته‌ام بهر تو سوخت

نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من

غلامرضا سازگار


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45676852670753931805.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:54
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57803422729454945801.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57803422729454945801.gif)

هجوم به خانه وحي

بعد از رحلت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم ،
مخالفین زمینه را برای انجام مقاصد خود آماده دیدند
و به هر شیوه‌ی ممکن، خلافت را به چنگ آوردند.

در این میان، استوارترین مردی که با آنها توان مخالفت
داشت و خلافت هم حقش بود، علی علیه السلام بود.

آنها برای بیعت ‏گرفتن از امیرالمومنین نقشه‏ های زیادی کشیدند
تا سرانجام به خانه فاطمه سلام الله علیها ریختند و علی علیه السلام
را به زور شمشیر به مسجد بردند. به گوشه ‏هایی
از این ماجرا اشاره می‏کنیم:

نفرین حضرت فاطمه هنگام بیعت اجباری امام علی علیه السلام
فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر موقعیتی از مقام
ولایت امام علی علیه السلام دفاع می‏کرد.

مثلا وقتی زن‌های مسلمان به عیادتش آمدند، با آنها سخن گفت
و مردان آنها را که دست از حمایت علی علیه السلام کشیده
بودند، به شدت ملامت نمود.

در جریان بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین نیز تا آنجا که می‏توانست
از شوهرش دفاع کرد و برای جلوگیری از پایمال شدن
حق او به میان مردان رفت و فریاد کشید و با ضجه و
ناله خود، مردم را برای کمک به امام علی ترغیب کرد.

امام صادق علیه السلام چنین روایت می‌کند:
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزل با اجبار و اکراه
خارج کردند، فاطمه علیهاسلام هم خارج شد و فریاد کشید:

« پسر عم مرا رها کنید! به خدایی که محمد را به حق مبعوث
فرمود، اگر او را رها نکنید، چادر از سر می‏کشم و پیراهن پدرم
رسول الله را بر سر می‏گذارم و نفرین‌تان می‏کنم.»

امیرالمؤمنین به سلمان گفت:
« سلمان، فاطمه را دریاب!»

سلمان می‏گوید:
« من نزدیک فاطمه علیهاسلام بودم. به خدا قسم دیدم ستون‏های
مسجد رسول خدا از جا کنده شد و بالا آمد؛ به طوری که اگر
کسی می‏خواست از زیر آن رد شود می‏توانست. جلو آمدم و گفتم:

« ای بانو و ای سرور و مولای من! خداوند تبارک و تعالی پدرت
را رحمتی برای کل جهانیان فرستاد. اینان را نفرین نکن.»

فاطمه علیهاسلام فرمود:
ای سلمان، می‌خواهند علی را بکشند و من دیگر نمی‏توانم صبر
کنم. مرا رها کن تا نزد قبر پدرم بروم و آنها را نفرین کنم.»

عرض کردم‏:
« مرا علی علیه السلام فرستاده و امر فرموده که به خانه برگردی.»

فاطمه علیهاسلام فرمود:
« اکنون که علی علیه السلام امر کرده، برمی‏گردم و صبر می‏کنم.»

سپس برگشت و ستون‏ها به حال اولیه درآمد.
بعد از اینکه خلافت ابوبکر تثبیت شد نیز امیرالمؤمنین علیه السلام
فاطمه زهرا را بر روی مرکبی می‏نشاند و به در خانه‏ ها
یا مجالس انصار می‌رفت.

فاطمه علیهاسلام از آنها طلب یاری می‏کرد، اما آنها می‏گفتند:
« ای دختر رسول خدا! ما بیعت کرده ‏ایم و دیگر کار از کار گذشته.»

امیرالمؤمنین می‏فرمود:
« آیا صحیح بود که من جسد مطهر رسول خدا را رها کنم
و به مشاجره بر سر خلافت بپردازم؟»

فاطمه علیهاسلام می‏فرمود:
« علی علیه السلام آنچه را که سزاوار بود، انجام داد.
آنها هم هر چه کردند، خداوند به حسابشان خواهد رسید.»

منبع: بیت الاحزان/ 86 - 87.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72513784319291732431.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72513784319291732431.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/77308050232593117793.gif


«السّلام عليک يا محسن بن علي(ع)»

محسن(ع)اي غنچه نشکفته من
از ستم صيد به خـون خفته من

تـو مـرا روح و روانـي پـسـرم
پـرپـر از بــاد خــزانـي پـســرم

ديده نگـشـوده به عـالـم مُـردي
هــمچنـان غـنـچـه گل افـسردي

چون که رفـتي تو به نزد پـدرم
فاش بر گـو تو به آن تاج سرم

بـعـد تو آن دو بـهـم پـيـوسـتـنـد
سـيـنـه فـاطمه(س) را بشکستند

سـيـنـه اي که چـو گـل بـوئيدي
از ره مـهــر و وفـا بــوسـيـدي

گشته سـوراخ ز مـسـمـار پدر
از فـــشـــار در و ديـــوار پــدر

اي پدر جان ز جهان سير شدم
در جـوانـي بـه خـدا پـيـر شـدم

مرحوم حاج احمد دلجو

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67656328192055149824.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:56
https://pic.ayehayeentezar.com/wp-content/uploads/2020/10/h.mohsen2.gif

دوباره نگاه مى كنم.
ميخ در با ضرب تمام سينه ى زهرا عليهاالسلام را
شكافته، و خون به شدت جارى است.

صداى شكستن استخوان سينه ى زهرا شنيده شد.
دست نابكار تازيانه هم زد.

غلاف شمشير هم به پهلوى او زد.
و اى فاطمه بيهوش شد آخ محسن كشته شد!!

على عليه السلام با فضه آمد.
آتشى در دلش برپا شده بود!!؟

بى اختيار عباى خود را روى بانو انداخت و
او را به فضه سپرد، و خود آمد تا مهاجمين را بيرون كند.

گريبانِ سر دسته ى آنان- يعنى عمر- را گرفت و او را
بر زمين كوبيد و فرمود: «اگر سفارش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
نبود مى دانستى على كيست و تو كيستى، و چون تويى نمى تواند
بى اجازه وارد خانه ى من شود»!!!

همه فرار كردند، و على عليه السلام خود را كنار
فاطمه ى مجروح رساند؛ و سر او را بر زانو گرفت.

اكنون خانم از هوش رفته؛ و ديگر ناله اى ندارد.
نكند فاطمه عليهاالسلام را هم كشتند؟!

فضه، به زحمت خانم را به هوش آورد.
تا چشم باز كرد پرسيد: فضه، على كجاست؟!



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51317527177459019792.gifhttp://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/98527471710891864208.gif (https://www.ayehayeentezar.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ayehayeentezar.ir%2Fgal lery%2Fimages%2F98527471710891864208.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-10-2020, 12:58
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif)


آه... در میزدند... آه... آه... آه

چهل نفر میزدند... آه... آه... آه

هرکه را بیشتر آینه داشت

بیشتر میزدند... آه... آه... آه

از خدا بی خبرهای کوچه

بی خبر میزدند... آه... آه... آه

دست و پا میزد و بچه ها هم

بال و پر میزدند...آه... آه... آه

دست ها را نمیشد بگیرند

هی به سر میزدند... آه... آه... آه

تازیانه به پهلو به بازو...

...شانه، سر میزدند... آه... آه... آه

وضع او را کنیزان که دیدند

سر به در میزدند... آه... آه... آه

چشمشان تا به حیدر می افتاد

بیشتر میزدند...آه...آه...آه

حرمتی را شکستند با پا

آه... در میزدند...آه...آه...آه

علی اکبر لطیفیان

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif)

اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر*
22-10-2020, 19:01
http://s17.picofile.com/file/8411669584/photo_2020_10_22_18_52_12.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-10-2020, 15:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47049856684481325243.gif




معصوم ترین صبح سپیدی محسن

آن روز کبود را ندیدی محسن



در راه علی حق بزرگی داری

الحق که تو اولین شهیدی محسن



با ضرب در سوخته ماهم را کشت
در آتش و خون نور نگاهم را کشت



فریاد بزن «بأیّ ذنب ٍ قُتلت»
ای وای که طفل بی گناهم را کشت



در کوچه به پا کرد دوباره ‌محشر
با مادر دلسوخته، یاس پرپر



آن روز اگر ‌مجال صحبت می‌داشت

می گفت چنان فاطمه: حیدر حیدر



ای مونس داغهای من محسن جان

ای یاور با وفای من ‌محسن جان



با سرخی خون من و تو حق برپاست
قربانی کربلای من ‌محسن جان



یوسف رحیمی





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14595703105773438927.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14595703105773438927.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-10-2020, 15:31
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37846669430058367984.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37846669430058367984.gif)



قرار بود که مثل حسن پسر باشی
عصای دست من و پیری پدر باشی



تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را
خدا کند ز برادر صبورتر باشی



ببخش مادر خود را که با خود آوردت
بنا نبود که آن روز پشت در باشی



هنوز زیر کِسا جای خالیت پیداست

قرار بود و نشد آخرین نفر باشی



قرار بود بمانی شتاب جایز نیست
بنا نبود مسافر که رهگذر باشی



نشد بیایی و مثل برادران خودت
گهی به نیزه و گهگاه خون جگر باشی



تمام هستی من می رود اگر بروی

ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی...



و یا تمامی این ها فقط مقدّمه ایست
که اتفاق غزل های شعله ور باشی



و اولین بشوی قبل از آن که عاشورا
شهید کوچک و شش ماهۀ پدر باشی



نخورده شیرِ مرا! شیرها حلالت باد
که میخ حادثه را خواستی سپر باشی





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83561841459864562049.gif
http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/joda-konandeh/140.gif
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/83561841459864562049.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-10-2020, 15:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/21530123777161154098.gif



سند غربت شاه ولایت منم
اولین کشته ی راه ولایت منم



یاور حیدرم، سپر مادرم
محسنم من محسنم من



شمع روشنگر بزم هدایت منم
اولین کشته ی راه ولایت منم



نازنین کودکم، آیه‌ای کوچکم
محسنم من محسنم من



من که از ولادت شدم شهید علی

از ازل بوده‌ام شمع امید علی



غنچه ی چیده‌ام، ضربه‌ها دیده‌ام

محسنم من محسنم من



قتل من قصه ی غربت مادر شده

قتل یک سوّمِ آل پیمبر شده



سوخت پا تا سرم در غم مادرم

محسنم من محسنم من



انتقام مرا بگیرد از قاتلم

محسنم من محسنم من





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23354604376599880559.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/23354604376599880559.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2020, 14:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33040745700126770380.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2020, 14:08
https://www.ayehayeentezar.com/images/icons/icon1.png

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67656328192055149824.gif




اول شهید راه حیدرم من
هم سنگر زهرای اطهرم من

محسن شهیدم به زهرا امیدم
ای اهـل عالم ای اهل عالم

سنگـر مـن سینـه ی مادرم بود
فقـط در و دیـوار یاورم بود

میزدم بال و پر بر دفاع پدر
ای اهـل عالم ای اهل عالم

نالـه ی نشینـده ز دل کشیـدم
قاتل خود را عاقبت ندیـدم

یـاور مـادرم کشتـه ی حیدرم
ای اهـل عالم ای اهل عالم

یکه آیه از سوره ی کوثرم من
ای اهل عالم ای اهل عالم

منم منـم روز جــزا بـر همـه
وسیلــه شفــاعت فـاطمــه

رو کنم به محشر روی دست مادر
ای اهل عالم ای اهل عالم

شــد پیشتــر از لحظــه ی ولادت
در راه دیـن نصیـب مـن شهـادت

قسمتم چنین بود راه من همین بود
ای اهل عالم ای اهل عالم

در صــدف عفـاف، گوهرم من
همسنگــر علــیِّ اصغــرم من

او به دست پدر من آغوش مادر
ای اهل عالم ای اهل عالم



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67656328192055149824.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2020, 14:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67656328192055149824.gif



گلی که فصل خزان بر دمید، محسن بود

گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود

گل همیشه بهار علی، که از بیداد

چو غنچه جامه به پیکر درید، محسن بود

کنار خانه‏ ی زهرا، یگانه سربازی

که شد به راه ولایت شهید، محسن بود

یگانه‏ ی طفل شهیدی که چشم مادر هم

شد از نظاره‏ ی او نا امید، محسن بود

یگانه طفل شهیدی که کس نمی‏داند

ز بعد قتل، کجا آرمید، محسن بود

یگانه رهسپر راه عشق کز منزل

جدا نگشته به منزل رسیده، محسن بود

یگانه مرغ پر و بال بسته‏ یی کآخر

ز آشیانه ‏ی سوزان پرید، محسن بود!

تو خون ز دیده موید بریز و بازگوی

گلی که رنگ چمن را ندید، محسن بود


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/67656328192055149824.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2020, 14:09
https://www.ayehayeentezar.com/images/icons/icon1.png https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif)


چندتایی زدند با پا در

تا که افتاد روی زهرا، در

گیرم از دست سنگ ها نشکست

چه کند بار شیشه اش با، در

همه کج رفته اند ...حتی میخ

همه لج کرده اند ...حتی در

کم نیاورده است، اما شال ...

کم نیاورده است، اما در...

سرش از ازدحام ناچاراً

یا به دیوار میخورد یا در

می کشیدند از توی کوچه

فاطمه را یکی یکی تا در

دختری داد میزند : بابا

دختری داد میزند : مادر

علی اکبر لطیفیان


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2020, 14:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif)


زهرای تو که هست، به مردم نیاز نیست

وقتی که آب هست، تیمم نیاز نیست

حرفی نزن گلوی تو را می‌کِشد طناب

وقتی اشاره هست، تکلم نیاز نیست

خاکستر علی شده‌ام چند مدتی‌ست‌‌

بال و پر مرا که به هیزم نیاز نیست

دستم به پای ضربه‌ی اول خودش شکست

با این حساب ضربه‌ی دوم نیاز نیست

کو دست تو علی که بگیرم ببوسمش

دست تو را به بیعت مردم نیاز نیست

حتی اشاره بار مرا می‌زند زمین

این بار شیشه را به تهاجم نیاز نیست


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/34428564778990027361.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-10-2020, 14:11
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17644481910449083969.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-10-2022, 15:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/49777783597066589492.gif


ای به خون خفته من گل نشکفته من
شاهـد سـوز مـن و درد ناگفتـه من

اولیـن کشتـه مظلـوم ولایـت پسرم
به خدا هدیه نمودم به خدایت پسرم

نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من

من شدم سنگر تو تو شدی سنگر من
قلب تو تاب فشار در و دیوار نداشت

سینـه نازک تـو طاقت مسمار نداشت
نازنین کودک من محسن کوچک من

نازنین کودک من محسن کوچک من
قصــۀ محنـت تــو سنـد غـربت مــن

گـم شـده تربـت تـو همچنـان تربت من
کس نداند که چه آمد به سرت ای پسرم

نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من

مـن و تـو دو یاریــم در کنـار حیدر
تــو ز مـن تنهاتـر مـن ز تـو تنهـاتر

صورتــم از اثـر شعلـۀ آتـش افــروخت
در همان لحظه دل سوخته‌ام بهر تو سوخت

نازنین کودک من محسن کوچک من
نازنین کودک من محسن کوچک من

غلامرضا سازگار


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12526018654988206923.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/12526018654988206923.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-10-2022, 15:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57803422729454945801.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57803422729454945801.gif)

هجوم به خانه وحي

بعد از رحلت رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم ،
مخالفین زمینه را برای انجام مقاصد خود آماده دیدند
و به هر شیوه‌ی ممکن، خلافت را به چنگ آوردند.

در این میان، استوارترین مردی که با آنها توان مخالفت
داشت و خلافت هم حقش بود، علی علیه السلام بود.

آنها برای بیعت ‏گرفتن از امیرالمومنین نقشه‏ های زیادی کشیدند
تا سرانجام به خانه فاطمه سلام الله علیها ریختند و علی علیه السلام
را به زور شمشیر به مسجد بردند. به گوشه ‏هایی
از این ماجرا اشاره می‏کنیم:

نفرین حضرت فاطمه هنگام بیعت اجباری امام علی علیه السلام
فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر موقعیتی از مقام
ولایت امام علی علیه السلام دفاع می‏کرد.

مثلا وقتی زن‌های مسلمان به عیادتش آمدند، با آنها سخن گفت
و مردان آنها را که دست از حمایت علی علیه السلام کشیده
بودند، به شدت ملامت نمود.

در جریان بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین نیز تا آنجا که می‏توانست
از شوهرش دفاع کرد و برای جلوگیری از پایمال شدن
حق او به میان مردان رفت و فریاد کشید و با ضجه و
ناله خود، مردم را برای کمک به امام علی ترغیب کرد.

امام صادق علیه السلام چنین روایت می‌کند:
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزل با اجبار و اکراه
خارج کردند، فاطمه علیهاسلام هم خارج شد و فریاد کشید:

« پسر عم مرا رها کنید! به خدایی که محمد را به حق مبعوث
فرمود، اگر او را رها نکنید، چادر از سر می‏کشم و پیراهن پدرم
رسول الله را بر سر می‏گذارم و نفرین‌تان می‏کنم.»

امیرالمؤمنین به سلمان گفت:
« سلمان، فاطمه را دریاب!»

سلمان می‏گوید:
« من نزدیک فاطمه علیهاسلام بودم. به خدا قسم دیدم ستون‏های
مسجد رسول خدا از جا کنده شد و بالا آمد؛ به طوری که اگر
کسی می‏خواست از زیر آن رد شود می‏توانست. جلو آمدم و گفتم:

« ای بانو و ای سرور و مولای من! خداوند تبارک و تعالی پدرت
را رحمتی برای کل جهانیان فرستاد. اینان را نفرین نکن.»

فاطمه علیهاسلام فرمود:
ای سلمان، می‌خواهند علی را بکشند و من دیگر نمی‏توانم صبر
کنم. مرا رها کن تا نزد قبر پدرم بروم و آنها را نفرین کنم.»

عرض کردم‏:
« مرا علی علیه السلام فرستاده و امر فرموده که به خانه برگردی.»

فاطمه علیهاسلام فرمود:
« اکنون که علی علیه السلام امر کرده، برمی‏گردم و صبر می‏کنم.»

سپس برگشت و ستون‏ها به حال اولیه درآمد.
بعد از اینکه خلافت ابوبکر تثبیت شد نیز امیرالمؤمنین علیه السلام
فاطمه زهرا را بر روی مرکبی می‏نشاند و به در خانه‏ ها
یا مجالس انصار می‌رفت.

فاطمه علیهاسلام از آنها طلب یاری می‏کرد، اما آنها می‏گفتند:
« ای دختر رسول خدا! ما بیعت کرده ‏ایم و دیگر کار از کار گذشته.»

امیرالمؤمنین می‏فرمود:
« آیا صحیح بود که من جسد مطهر رسول خدا را رها کنم
و به مشاجره بر سر خلافت بپردازم؟»

فاطمه علیهاسلام می‏فرمود:
« علی علیه السلام آنچه را که سزاوار بود، انجام داد.
آنها هم هر چه کردند، خداوند به حسابشان خواهد رسید.»

منبع: بیت الاحزان/ 86 - 87.


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72513784319291732431.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72513784319291732431.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-10-2022, 15:48
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74237606302857516994.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74237606302857516994.gif)


فاطمه جان، بحق پدرت كنار بيا.به جان على از در فاصله بگير.
بخاطر محسن درون خانه بيا!
پاهايم بى طاقت شده واى چه مى بينم؟

در باز شد!
فاطمه عليهاالسلام بين در و ديوار است.

مى خواهد خم شود تا فرزند را حفظ كند،
آتش از پايينِ در بر صورتش مى زند

مى خواهد بايستد محسنش از دست مى رود!
مهلتى نمانده فقط يك لحظه!

فرياد فاطمه عليهاالسلام را مى شنوم.
آه، او كه هيچگاه در عمرش فرياد نكشيده،

چه مى گويد؟
چه مى خواهد؟

افسوس كه دستم نمى رسد او را كمك كنم.
پس على عليه السلام كجاست؟

فضه! حسن! حسين!
زينب! ام كلثوم!
پس كجائيد؟

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57581804504814548869.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57581804504814548869.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2022, 16:02
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/30830187001770193205.gif

يا موقد النار مهلاً!
اى بپاكننده ى ... آتش...!

اى بپاكننده ى آتش بردرخانه ى فاطمه عليهاالسلام؛
آهسته تر فرياد بزن!
مى دانى پشت اين در چه كسى آمده است؟!

جمعيتى كه همراه آورده اى
باعث وحشت بانويى مى شوند
كه محسن عليه السلام همراه اوست!

به همراهانت بگو ساكت باشند
كه ناموس خدا در خانه است،
و عزيزان پيامبر كنار اويند!

هيزم آورده ايد! اينجا كجاست؟
چرا آنها را كنار ديوار خانه مى چينيد؟

سكوت على عليه السلام
اينچنين آتش غضب شما را برافروخته است!

شعله هاى سوزان قلب سوخته ى
على و زهرا عليهماالسلام
كه در اين خانه اند براى گدازشان كم بود،
كه از بيرون نيز آتش مى افروزيد؟!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14595703105773438927.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/14595703105773438927.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2022, 16:03
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51214874802892438805.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/51214874802892438805.gif)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/78765041326388297404.gif)

شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد

"باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را...."
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد

بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد

لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد

زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد

تا زمین خورد صدا کرد "علی چیزی نیست"
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد

آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟

"میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد

غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد"

ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
کربلا بود که در ذهن مجسم می شد

کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد

اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد

سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد

که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد

کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد

شاعر:سید مسیح شاهچراغی

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/62850000498857740870.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2022, 16:04
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81014215833971386681.gif




دوباره نگاه مى كنم.
ميخ در با ضرب تمام سينه ى زهرا عليهاالسلام را
شكافته، و خون به شدت جارى است.

صداى شكستن استخوان سينه ى زهرا شنيده شد.
دست نابكار تازيانه هم زد.

غلاف شمشير هم به پهلوى او زد.
و اى فاطمه بيهوش شد آخ محسن كشته شد!!

على عليه السلام با فضه آمد.
آتشى در دلش برپا شده بود!!؟

بى اختيار عباى خود را روى بانو انداخت و
او را به فضه سپرد، و خود آمد تا مهاجمين را بيرون كند.

گريبانِ سر دسته ى آنان- يعنى عمر- را گرفت و او را
بر زمين كوبيد و فرمود: «اگر سفارش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
نبود مى دانستى على كيست و تو كيستى، و چون تويى نمى تواند
بى اجازه وارد خانه ى من شود»!!!

همه فرار كردند، و على عليه السلام خود را كنار
فاطمه ى مجروح رساند؛ و سر او را بر زانو گرفت.

اكنون خانم از هوش رفته؛ و ديگر ناله اى ندارد.
نكند فاطمه عليهاالسلام را هم كشتند؟!

فضه، به زحمت خانم را به هوش آورد.
تا چشم باز كرد پرسيد: فضه، على كجاست؟!


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/72513784319291732431.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2022, 16:05
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81806137463214451181.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81806137463214451181.gif)

قرار بود که مثل حسن پسر باشی
عصای دست من و پیری پدر باشی

تو دیدی و حسنم دید رنج مادر را
خدا کند ز برادر صبورتر باشی

ببخش مادر خود را که با خود آوردت
بنا نبود که آن روز پشت در باشی

هنوز زیر کِسا جای خالیت پیداست
قرار بود و نشد آخرین نفر باشی

قرار بود بمانی شتاب جایز نیست
بنا نبود مسافر که رهگذر باشی

نشد بیایی و مثل برادران خودت
گهی به نیزه و گهگاه خون جگر باشی

تمام هستی من می رود اگر بروی
ولی اگر تو بمانی ولی اگر باشی...

و یا تمامی این ها فقط مقدّمه ایست
که اتفاق غزل های شعله ور باشی

و اولین بشوی قبل از آن که عاشورا
شهید کوچک و شش ماهۀ پدر باشی

نخورده شیرِ مرا! شیرها حلالت باد
که میخ حادثه را خواستی سپر باشی


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02313760505089651823.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/02313760505089651823.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2022, 16:06
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/17644481910449083969.gif