PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : از عشق میگویم که...



حسنعلی ابراهیمی سعید
29-10-2021, 14:39
‌ ◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❣•° ❁ ◇❥ ❁

خواستم از #عشق بگویم
شهید به ذهنم امد

.خواستم از #شوق بگویم
شهید به ذهنم امد

.خواستم از #فکه بگویم
زبانم بندامد

.خواستم از #شلمچه بگویم
#سربند «یازهرا»یادم امد
.
.خواستم از #اروند بگویم
لب های خشک شده و دست و پای بسته یادم امد

خواستم از #جبهہ بگویم
اشکم امانم نداد

.خواستم از #ایثار بگویم
مادرش یادم امد.
.خواستم از #پسرش بگویم

بگذارنگویم.....
پسر رشید و مرد کرد
و روانه کرد

ودرعوض
برایش چند تکه #استخوان و پلاک و چفیه و سربند «یاعباس»برایش اوردن......
پسررشیدش
دربین اغوشش
به راحتی جای میشد...
با #گریه فقط می گفت:
شهید #گمنامم را اوردند....

#شهدا_گاهی_نگاهی

✾✾══════════════ ✾

💠 مطالب ما را منتشر فرمایید👇👇👇
@kohnesrbazaniran
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌷

حسنعلی ابراهیمی سعید
29-10-2021, 14:40
کاش می شدبچه هاراجمع کرد

سنگرآن روزهاراگرم کرد

کاش می شدباردیگرجبهه رفت


جنگ عشقی کردوتیری

خوردورفت