توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عالم برزخ در چند قدمى ما
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2022, 12:46
https://www.iribnews.ir/files/fa/news/1399/10/21/5872448_297.jpg
عالم برزخ در چند قدمى ما
محمد محمدى اشتهاردى
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2022, 12:51
مقدمه
بسم اللّه الرحمن الرحيم
بعضى مىپندارند روز قيامت، خيلى دور است،
زيرا مثلا حضرت آدم (عليه السلام)، نوح، ابراهيم، موسى (عليه السلام) و... قوم خود را از حساب و كتاب روز قيامت مىترساندند، ولى از آن عصر تاكنون هزارها سال گذشته، ولى هنوز قيامت بر پا نشده و شايد ميليونها سال ديگر نيز قيامت بر پا نگردد، بنابراين آيا اكنون براى پاداش صدها هزار سال بعد، عمل نيك انجام دهيم؟ و يا اكنون خود را براى مجازات هزاران يا ميليونها سال بعد، آماده سازيم؟
براى كسانى كه اين گونه افكار سؤال انگيز دارند، پاسخهاى گوناگون و متعدد و جود دارد، يكى از اين پاسخها اين است كه فرضا، فرا رسيدن قيامت، هزاران سال بعد رخ دهد، ولى عالم برزخ (كه همان عالم قبر است) كه در مقايسه با قيامت، قيامت صغرى مىباشد، در چند قدمى ما است، و گاهى بين ما و آن تنها يك دقيقه فاصله است، مانند كسى كه جوان نيرومند و سالم و شوخ و شنگى است و در اتومبيل نشسته، ناگهان تصادف دل خراشى روى مىدهد و او هماندم از عالم دنيا به عالم برزخ وارد مىگردد، و يا مجاهدى راستين در صحنه جنگ با دشمن، آن چنان به عالم برزخ نزديك شده كه فاصله او با عالم برزخ، گاهى كمتر از چند ثانيه است.
بنابراين همه ما بايد توجه داشته باشيم كه شايد روز را به شب نرسانده و يا شب را به روز نرسانده، از اين عالم، به عالم برزخ كوچ كنيم، و در آن عالم، بلافاصله نخستين دادگاه ما توسط دو فرشته نكير و منكر شروع مىشود، و به دنبال آن پاداش و كيفر برزخى تحقق مىيابد كه امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
ان القبر روضة من رياض الجنه او حفرة من حفر النيران.
همانا، قبر، باغى از باغهاى بهشت، يا گودالى از گودالهاى دوزخ است (1)
روايت ديگر آمده: امام صادق (عليه السلام) فرمود:
اتخوف عليكم فى البرزخ: من در مورد شما در رابطه با عالم برزخ مىترسم.
شخصى پرسيد عالم برزخ چيست؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: القبر منذ حين موته الى يوم القيامه عام برزخ همان عالم قبر است، كه فاصله بين آغاز مرگ تا پديد آمدن روز قيامت، مىباشد.(2)
و در روايت ديگر آمده، رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان القبر اول منازل الاخره فان نجامنه فما بعده ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه.
همانا قبرت نخستين منزل آخرت است اگر انسان در اين منزل، نجات يابد، حوادث بعد از آن آسانتر از آن است، و اگر در اين منزل نجات نيابد، سختى حوادث بعد از آن، كمتر از آن نيست(3).
و پيامبر (ص) فرمود: من مات فقد قامت قيامته : هر كس بميرد، قيامت او برپا شده است .(4)
نتيجه اينكه: قبل از دادگاه عظيم قيامت، كه يك دادگاه نهائى و همه جانبه است، دادگاه ديگرى در چند قدمى ما، قرار دارد كه گاهى از آن به قيامت صغرى ياد مىشود، كه دادگاه بسيار سخت و زودرسى است براى مجرمان، و دادگاه بسيار شيرين و زودرسى است براى مومنان راستين، آنانكه درست مىانديشند و اسير هوسهاى مادى دنيا نيستند، خود را براى اين سفر نزديك، آماده مىنمايند، ولى آنانكه غافل و مغرورند بدانند كه عذاب سخت عالم برزخ، در انتظار آنها است.
كتاب حاضر نظر به اين كه درباره، عالم برزخ كتاب عمومى و همگانى و خلاصه و روان، در دسترس نبود، و نظر به اين كه اعتقاد و توجه به چنين عالمى (كه همه ما در پيش رو داريم، و پس از مدتى نه چندان دور، به آن وارد مىشويم) قطعا اهرمى بازدارنده خواهد بود، و نقش به سزايى در تربيت و كنترل و انضباط دينى ما خواهد داشت، به نگارش اين كتاب، اقدام گرديد.
اين كتاب در حقيقت نشات گرفته از آيات قرآن و روايات چهارده معصوم (عليهم السلام) و گفتار محققين اسلام، و داستانهاى مذهبى و حقيقى است، بنابراين بايد از آن بهره جست، و با آينده نگرى دقيق، در پرتو گفتار نورانى قرآن و پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام)، خود را صاحب باغى از باغهاى بهشت برزخى نمود، نه گرفتار گودالى از گودالهاى سوزان آن.
چكيده سخن اينكه: هدف از نگارش اين كتاب، تقويت اعتقادات مذهبى، و مراقبت و پاكسازى و بهسازى در پرتو آن است، اميد آنكه همه ما با خواندن اين كتاب، به چنين احساس و مراقبتى نائل شويم.
اين كتاب كه به طور خلاصه نوشته شده در پنج فصل زير تنظيم گرديده است:
1- سكرات مرگ، يا سختيهاى آستانه عالم برزخ.
2- معنى برزخ، و دورنمايى از آن، و برزخ از ديدگاه قرآن
3- بخشى از ويژگىهاى عالم برزخ.
4- سيماى برزخ در روايات اسلامى.
5- سى و هفت داستان از جهان برزخ، نشانگر اوضاع آن جهان.
حوزه علميه قم - محمد محمدى اشتهاردى
تيرماه 1371 ش
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2022, 12:52
فصل اول: سَكَرات مرگ يا سختىهاى آستانه عالم برزخ
همه ميدانيم كه مرگ حق است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را مىچشند (آل عمران - 185)
و نيز مسلم است كه مرگ، كه انتقال از دنيا به عالم برزخ است، همراه شدائد و سختىها است، كه از آن به سَكَرات مرگ و گاهى به غَمَرات مرگ(5)تعبير مىشود.
در قرآن، در آيه سوره ق مىخوانيم:
و جائت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد: و سرانجام، سختىهاى مرگ، به حق فرا رسد، (و به انسان گفته مىشود) اين همان چيزى است كه از آن مىگريختى.
واژه سَكرَة از سُكر به معنى مستى و گيجى گرفته شده، و در اصل به معنى حائل و پردهاى است كه بين انسان و عقلش ايجاد مىشود، چنين حالتى در موارد مختلف مانند مستى شراب خوردن، خشم شديد، عشق آتشين، درد بسيار سخت، نگرانى و پشيمانى شديد و... براى انسان ايجاد مىگردد.
لحظات مرگ براى هر انسانى، سخت و ناگوار است، چرا كه از يكسو مساله فراق و جدائى از دوستان و آنچه روح انسان سالها با آن خو گرفته است، پيش مىآيد. و از سوى ديگر خود در را در چنگال حوادث بعد از مرگ مىنگرد، حوادثى كه با محاكمه و مجازات و كشف باطن، و تنهايى همراه است و نگرانى شديد در مورد نتيجه اعمال و سرنوشت نهائى، احساس مىشود.
در مورد اول (فراق)، مرگ يك مرحله انتقالى مهم است، و انسان در آن لحظه، تمام پيوندها را كه با آنها خو گرفته، قطع مىكند، ناپايدارى و بى ثباتى جهان را لمس مىنمايد، و خود را كاملا براى ورود به جهانى تازه مىبيند، و در اين حال تلخى فراق را مىچشد كه مولانا در آغاز كتاب مثنوى مىگويد:
بشنو از نى چون حكايت مىكند از جدائيها شكايت مىكند
كز نيستان تا مرا ببريدهاند از نفيرم مرد و زن ناليدهاند
سينه خواهم، شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياق
هركسى كه دور ماند از اصل خويش باز گويد روزگار وصل خويش (6)
امام على (عليه السلام مىفرمايد:ان للموت غمرات هى اقطع ان تستغرق بصفة او تعتدل على عقول اهل الدنيا
مرگ همراه سختىهائى شديدتر از آنچه در وصف بگنجد و يا با ترازوى عقل سنجيده شود مىباشد.(7)
و طبق بعضى از روايات، حتى مردان خدا و پيامبران كه نه دل بستگى به دنيا داشتند، و نه وحشتى از آينده، از سختىهاى لحظه مرگ، اين لحظه انتقالى، نگران بودند، چنانكه در مورد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) روايت شده در لحظات آخر عمر مباركش، دست در ظرف آبى مىكرد و به صورت مىكشيد و زبانش به ذكر لا اله الا اللّه حركت مىنمود و فرمود ان للموت سكرات: مرگ، شدائد و سختى هايى دارد.(8).
امام حسن (عليه السلام) در لحظات آخر عمر، گريه مىكرد، يكى از حاضران گفت: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! تو با آن مقام ارجمندى كه در پيشگاه خدا دارى و بيست و يك بار پياده از مدينه به مكه به حج رفتى، و سه بار هم اموالت را به مستمندان دادى، در عين حال گريه مىكنى؟
امام حسن (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
انما ابكى لخصلتين لهول المطلع و فراق الاحبه.
همانا گريه مىكنم براى دو موضوع، براى وحشت روز قيامت و براى جدائى از دوستان(9)
و در مورد دوم (نگرانى از نتيجه اعمال و سرنوشت نهائى) كه سختتر از مورد اول است، تلخى مرگ بيشتر، احساس مىشود.
مردى به امام حسن (عليه السلام) عرض كرد: چرا ما مرگ را ناپسند مىدانيم؟
امام حسن (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از اين رو كه شما آخرت خود را ويران كردهايد، و دنياى خود را آباد ساختهايد، لذا خوش نداريد كه از آبادى به سوى ويرانى برويد(10)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2022, 12:52
موسى (عليه السلام) و تلخى فراق
روزى عزرائيل نزد موسى (عليه السلام) آمد، موسى (عليه السلام) پرسيد: براى زيارتم آمدهاى يا براى قبض روحم؟
عزرائيل: براى قبض روحت آمدهام.
موسى: ساعتى به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع كنم.
عزرائيل: مهلتى در كار نيست.
موسى (عليه السلام) به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائيل بفرمايد كه مهلت دهد تا با فرزندانش وداع كند.
خداوند به عزرائيل فرمود: به موسى (عليه السلام) مهلت بده عزرائيل مهلت داد.
موسى نزد مادرش آمد و گفت سفرى در پيش دارم!
مادر گفت: جه سفرى
موسى: سفر آخرت
مادر گريه كرد.
موسى (عليه السلام) نزد همسرش آمد، كودكش را در دامن همسرش ديد، با همسرش وداع كرد، كودك دست به دامن موسى (عليه السلام) زد و گريه كرد، دل موسى از گريه كودكش سوخت و گريه كرد، خداوند به موسى (عليه السلام) وحى كرد اى موسى! تو به درگاه ما مىآئى، اين گريه و زاريت چيست؟
موسى (عليه السلام) عرض كرد: دلم به حال كودكانم مىسوزد.
خداوند فرمود: اى موسى! دل از آنها بكن من از آنها نگهدارى مىكنم، و آنها را در آغوش محبتم مىپرورانم.
دل موسى (عليه السلام) آرام گرفت، به عزرائيل گفت: جانم را از كدام عضو مىگيرى؟
عزرائيل: از دهانت.
موسى: آيا از دهانى كه بى واسطه با خدا سخن گفته است جانم را مىگيرى؟
عزرائيل: از دستت.
موسى: آيا از دستى كه الواح تورات را گرفته است؟
عزرائيل: از پايت.
موسى: آيا از پايى كه من با آن از كوه طور براى مناجات با خدا رفتهام؟
عزرائيل: نارنجى خوشبو به موسى (عليه السلام) داد، موسى (عليه السلام) آن را بو كرد و جان سپرد.
فرشتگان به موسى گفتند: يا اهون الانبيا موتا كيف وجدت الموت: اى كسى كه در ميان پيامبران، از همه راحتتر مردى، مرگ را چگونه يافتى؟
موسى (عليه السلام) گفت: كشاة تسلخ و هى حيه
مرگ را مانند گوسفندى كه زنده پوستش را بكنند يافتم(11)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2022, 12:52
تلخى مرگ از نظر حضرت يحيى
امام صادق (عليه السلام) فرمود: حضرت عيسى (ع) در كنار قبر حضرت يحيى (عليه السلام) آمد، و از درگاه خداوند خواست تا يحيى (عليه السلام) را زنده كند، دعايش مستجاب شد، يحيى (عليه السلام) از قبر بيرون آمد و به عيسى (عليه السلام) گفت:
از من چه مىخواهى.
عيسى: مىخواهم، با من انس بگيرى، چنانكه در دنيا با من مانوس بودى.
يحيى: اى عيسى! هنوز تلخى مرگ در كامم فرو ننشسته، تو مىخواهى مرا به دنيا برگردانى، و بار ديگر تلخى مرگ را بچشم.
آنگاه يحيى (عليه السلام) از عيسى (عليه السلام) جدا شد و به عالم قبر بازگشت.(12)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-01-2022, 12:53
غمرات مرگ براى ظالمان
در آيه 93 سوره انعام مىخوانيم:
ولو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائكه باسطوا ايديهم اخرجو انفسكم اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم تقولون على اللّه غير الحق...
و اگر بينى هنگامى كه (اين) ظالمان در شدايد مرگ فرو رفتهاند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مىگويند جان خود را خارج سازيد، امروز مجازات خواركنندهاى در برابر دروغهايى كه به خدا بستيد و در برابر آيات او تكبر ورزيديد خواهيد داشت.
به طور كلى از آيات و روايات اسلامى، چنين بر مىآيد كه: مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسايش است، و براى كافران و غير مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسايش به سوى سختىها و ناگوارىها است در اين مورد به سه روايت زير توجه كنيد:
1- شخصى از امام سجاد (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟
امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
للمومن كنزع ثياب و سخه قملة، و فك قيود و اغلال ثقيلة والاستبدال بافخر الثياب، و اطيبها روائح، و اوطى، المركب و انس المنازل.
براى مومن، كندن لباس چركين و پر حشرات است، و گشودن بندها و زنجيرهاى سنگين، و تبديل آن، به فاخرترين لباسها و خوشبوترين عطرها، و راهوارترين مركبها، و مناسبترين منزلها است.
و للكافر كخلع ثياب فاخره، و النقل عن منازل انيسه و الا ستبدال باوسخ الثياب و اخشنها، و اوحش المنازل و اعظم العذاب.
و براى كافر مانند كندن لباسى است فاخر، و انتقال از منزلهاى مورد علاقه، و تبديل آن به چركترين و خشنترين لباسها و وحشتناكترين منزلها و بزرگترين عذاب(13)
2- شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟، فرمود:
اعظم سرور يرد على المومنين، اذا نقلو عن درا الكند، الى نعيم الابد، و اعظم ثبور يرد على الكافرين اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لاتبيد ولا تنفد.
بزرگترين شادى است كه بر مومنان وارد مىگردد، آنها از زندگى بسيار سخت، به سوى نعمتهاى ابدى بهشت، انتقال مىيابند، و بزرگترين عذاب و هلاكتى است كه بر كافران وارد مىشود، آنها از بهشت مصنوعى خود به سوى آتشى شعله ور و هميشگى انتقال مىيابند.(14)
3- امام حسين (عليه السلام) در روز عاشورا، هنگام شدت درگيرى با دشمن به اصحاب خود رو كرد و چنين فرمود:
صبرا بنى الكرام! فما الموت الا قنطره تعبر بكم عن البوس و و الضراء الى الجنان الواسعه، و النعيم الدائمه، فايكم يكره ان ينتقل من سجن الى قصر، و ما هو لاعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الى سجن و عذاب ان ابى حدثنى عن رسول اللّه ان الدنيا سجن المومن و جنة الكافر، و الموت جسر هولاء الى جنانهم، و جسر هولاء الى جحيمهم.
اى فرزندان كرم و بزرگوارى، استقامت كنيد، بدانيد كه مرگ تنها پلهاى است كه شما را از ناراحتيها و رنجها، به باغهاى وسيع بهشت و نعمتهاى جاويدان منتقل مىكند، كدام يك از شما از انتقال يافتن از زندان به قصر، ناراحتيد؟
و اما مرگ نسبت به دشمنان شما همانند اين است كه شخصى را از قصرى به زندان و عذاب، منتقل كنند، پدرم از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نقل فرمود كه: دنيا زندان مومن و بهشت كافر است، و مرگ پل آنها(مومنان) به باغهاى بهشت، و پل اينها(كافران) به دوزخ است.(15)
داستانهاى تلخ و شيرين از لحظههاى مرگ
در قرآن، در آيه 16 سوره حشر مىخوانيم:
كمثل الشيطان اذا قال للانسان اكفر فلما كفر قال: انى برى منك انى اخاف اللّه رب العالمين.
كار منافقان، همچون شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) هنگامى كه او كافر شد، شيطان گفت: من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است، ترس دارم.
بعضى از مفسران مىگويند:اين آيه بيانگر برخورد شيطان با انسان در لحظات آخر عمر است، شيطان سعى مىكند تا انسان را در حالت كفر از دنيا ببرد، و به خصوص هنگام مرگ، كه يك حالت ضعف شديد است، شيطان به انسان نزديك مىشود و اشياء مورد علاقه او را به او نشان مىدهد، و به انسان همان اشياء او را تا سر حد كفر مىكشاند، آنگاه از او بيزارى جسته و از نزد او فرار مىكند.
جمعى از مفسرين شيعه و اهل تسنن، داستان عجيب برصيصاى عابد را ذيل اين آيه ذكر كردهاند و مىگويند: منظور از انسان در اين آيه برصيصا است، در اين باره احاديثى نيز نقل شده است.
1- داستان عجيب برصيصاى عابد
در ميان بنى اسرائيل عابدى به نام برصيصيا زندگى مىكرد، او زمان طولانى عبادت كرده بود و در اين راستا به حدى از قرب الهى رسيده بود كه مردم بيماران روانى را نزد او مىآوردند، او دعا مىكرد، آنها سلامتى خود را باز مىيافتند
روزى زن جوان بيمارى را كه از يك خانواده باشخصيت بود، برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد آن زن مدتى در نزد برصيصيا بماند تا شفا يابد.
شيطان از فرصت استفاده كرد و به وسوسه گرى پرداخت، و آن قدر زن را به نزد او زينت داد كه آن مرد عابد به آن زن تجاوز كرد، چيزى نگذشت كه معلوم شد آن زن باردار است، عابد خود را در تنگناى سخت ديد، براى اين كه گناهش، كشف نگردد، آن زن را كشت و در گوشهاى در بيابان دفن كرد.
برادران آن زن از اين جنايت هولناك، آگاه شدند، و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد، امير با جمعى، به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر، آن عابد را از عبادتگاهش فرو كشيده، و فرمان اعدام او صادر گرديد.
در روز معينى در حضور جمعيت بسيار، عابد را بالاى چوبه دار بردند، وقتى او بالاى چوبه دار قرار گرفت، شيطان در نزدش مجسم شد و به او گفت: اين من بودم كه تو را به اين روز افكندم، و اگر آنچه را مىگويم، اطاعت كنى تو را از اين مهلكه نجات خواهم داد.
عابد گفت: چه كنم.
شيطان گفت: تنها يك سجده براى من انجام دهى كافى است.
عابد گفت: در اين حال كه مىبينى، نمىتوانم سجده كنم.
شيطان گفت: اشارهاى كفايت مىكند.
عابد، با گوشه چشم خود يا با دستش اشاره كرد، و شيطان را اين گونه سجده نمود و همان دم جان سپرد و از دنيا رفت (16)
اين است نمونهاى از عاقبت سوء پيروان شيطان، و كفر و درماندگى آنها در لحظه سخت مرگ.
و طبق بعضى از روايات، از برصيصا به عنوان راهب (عالم و عابد بزرگ مسيحى) ياد شده كه انسان از او تقاضاى دو سجده كرد، او دو سجده كرد و از دنيا رفت(17)
قابل توجه اينكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كسى كه لحظه مرگش فرا رسد، ابليس يكى از شيطانهاى خود را نزد او مىفرستد تا او را به سوى كفر بكشاند، و يا او را در دينش مشكوك سازد، تا او با اين حال از دنيا برود، كسى كه با ايمان باشد، شيطان قدرت ندارد كه او را به كفر يا شرك در دينش وادارد، آنگاه فرمود:
فاذا حضرتم موتاكم فلقنوهم شهادة ان لا اله الا اللّه وان محمد رسول اللّه .
هرگاه به بالين آنان كه در حال مرگ هستند حاضر شديد، آنها را به گواهى دادن به يكتائى خدا، و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) تلقين كند (18)
2- نشكن، نمىگويم!!
يكى از علماء نقل مىكرد: در مشهد به تحصيل علوم دينى و حوزوى اشتغال داشتم، يكى از طلبهها كه از دوستان من بود بيمار شد و به قدرى بيماريش شديد گرديد كه به حالت مرگ افتاد، در اين هنگام ما او را تلقين مىكرديم، به او مىگفتيم: بگو لا اله الا اللّه، اللّه اكبر، و...، او در پاسخ مىگفت: نشكن نمىگويم.
ما تعجب كرديم، از اين رو كه او طلبه خوبى بود، راز چيست كه پاسخ ما را نمىدهد و به جاى آن، سخن بى ربطى به زبان مىآورد؟ تا اينكه لحظاتى حالش خوب شد، تا از او پرسيديم چرا در برابر تلقين ما، مىگفتى: نشكن نمىگويم؟ رازش چيست؟
در پاسخ گفت: اول آن ساعت مخصوص من را بياوريد تا بشكنم، و بعد ماجرا را براى شما تعريف كنم. ساعتش را نزدش آوردند و به او دادند، او گفت: من به اين ساعت علاقه بسيارى داشتم، هنگام احتضار، شنيدم شما به من مىگوئيد: بگو: لا اله الا اللّه و... ولى شخصى (شيطانى) در برابرم ايستاده بود و همين ساعت مرا در دست داشت، و در دست ديگرش چكش بود و آن را در بالاى سر ساعت من نگاه داشته بود، مىخواستم جواب شما را بگويم، و هم نوا با تلقين شما، ذكر خدا به زبان بياورم، آن شخص به من مىگفت : اگر اللّه اكبر و لا اله الا اللّهبگويى ساعت تو را مىشكنم، من هم چون آن ساعت را بسيار دوست داشتم، به او مىگفتم: نشكن نمىگويم.
3- توجه امام خمينى (رحمة الله عليه) به لحظات سخت مرگ
يكى از بستگان امام خمينى (اعلى اللّه مقامه) نقل مىكرد: امام خمينى (رحمة الله عليه) به نوهاش على آقا (فرزند خردسال حجت الاسلام و المسلمين احمد آقا)علاقه وافر داشت، و همواره با او مانوس بود و به او اظهار علاقه مخصوص مىنمود، و چون از روايات اسلامى بدست آورده بود كه شيطان در لحظات آخر عمر، انسان را به وسيله اشياء مورد علاقهاش فريب مىدهد، در روزهاى آخر عمر، على آقا را از خود دور مىكرد، و مىفرمود نگذاريد او به اتاقم بيايد، تا علاقه هر چيزى از امور دنيا، از او دور گردد تا در لحظات آخر عمر، مبادا شيطان از همان راه وارد شود و موجب انحراف گردد.
آرى مردان خدا، و بيداردلان وارسته، كاملا دقت و مراقبت مىكنند، و بهانه به دست شيطان نمىدهند، و زبان حالشان اين است:
تو را ز كنگره عرش مىزنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است؟!
4- چهره عزرائيل براى مومن و غير مومن، هنگام مرگ
حضرت ابراهيم (عليه السلام) روزى شخصى را ديد از او پرسيد تو كيستى؟
او گفت: عزرائيل هستم.
ابراهيم گفت: از تو مىخواهم خودت را به آن صورتى كه مومنين را قبض روح مىكنى، به من بنمايانى.
ابراهيم به دستور او، روى خود را برگردانيد، و سپس به او نگاه كرد، جوانى بسيار زيبا و خوشرو و شاد ديد، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چيزى (پاداشى) غير از اين چهره زيبا را نبيند، همين ديدار براى او كافى است، و پاداش خوبى براى كارهاى نيكش خواهد بود.
سپس ابراهيم، به عزرائيل گفت: اگر مىتوانى، خودت را در آن چهرهاى كه گمراهان را با آن، قبض روح مىكنى، به من بنمان.
عزرائيل: اى ابراهيم تو طاقت ديدن آن چهره را ندارى.
ابراهيم (عليه السلام) خواستهاش را تكرار كرد.
عزرائيل گفت: روى خود را برگردان، ابراهيم (عليه السلام) روى خود را گردانيد و سپس به او نگاه كرد، مردى سياه كه موهاى بدنش راست شده بود و بسيار بوى بد دارد و از سوراخهاى بينى او دود و آتش بيرون مىآيد، حضرت ابراهيم نتوانست آن چهره را مشاهده كند، بر اثر شدت ناراحتى بى هوش شد، وقتى به هوش آمد عزرائيل، را به صورت اول ديد، به او فرمود: اى فرشته مرگ انسان گنهكار جز ديدن همين چهره، كيفر ديگرى نبيند، همين نگاه براى عذاب و كيفر او كفايت مىكندلو لم يلق الفاجر عند موته الا صورة و جهك لكان حسبه(19)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-01-2022, 15:19
داستانهاى تلخ و شيرين از لحظه هاى مرگ
در قرآن، در آيه 16 سوره حشر مىخوانيم:
كمثل الشيطان اذا قال للانسان اكفر فلما كفر قال: انى برى منك انى اخاف اللّه رب العالمين.
كار منافقان، همچون شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) هنگامى كه او كافر شد، شيطان گفت: من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است، ترس دارم.
بعضى از مفسران مىگويند:اين آيه بيانگر برخورد شيطان با انسان در لحظات آخر عمر است، شيطان سعى مىكند تا انسان را در حالت كفر از دنيا ببرد، و به خصوص هنگام مرگ، كه يك حالت ضعف شديد است، شيطان به انسان نزديك مىشود و اشياء مورد علاقه او را به او نشان مىدهد، و به انسان همان اشياء او را تا سر حد كفر مىكشاند، آنگاه از او بيزارى جسته و از نزد او فرار مىكند.
جمعى از مفسرين شيعه و اهل تسنن، داستان عجيب برصيصاى عابد را ذيل اين آيه ذكر كردهاند و مىگويند: منظور از انسان در اين آيه برصيصا است، در اين باره احاديثى نيز نقل شده است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-01-2022, 15:48
1- داستان عجيب برصيصاى عابد
در ميان بنى اسرائيل عابدى به نام برصيصيا زندگى مىكرد، او زمان طولانى عبادت كرده بود و در اين راستا به حدى از قرب الهى رسيده بود كه مردم بيماران روانى را نزد او مىآوردند، او دعا مىكرد، آنها سلامتى خود را باز مىيافتند
روزى زن جوان بيمارى را كه از يك خانواده باشخصيت بود، برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد آن زن مدتى در نزد برصيصيا بماند تا شفا يابد.
شيطان از فرصت استفاده كرد و به وسوسه گرى پرداخت، و آن قدر زن را به نزد او زينت داد كه آن مرد عابد به آن زن تجاوز كرد، چيزى نگذشت كه معلوم شد آن زن باردار است، عابد خود را در تنگناى سخت ديد، براى اين كه گناهش، كشف نگردد، آن زن را كشت و در گوشهاى در بيابان دفن كرد.
برادران آن زن از اين جنايت هولناك، آگاه شدند، و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد، امير با جمعى، به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر، آن عابد را از عبادتگاهش فرو كشيده، و فرمان اعدام او صادر گرديد.
در روز معينى در حضور جمعيت بسيار، عابد را بالاى چوبه دار بردند، وقتى او بالاى چوبه دار قرار گرفت، شيطان در نزدش مجسم شد و به او گفت: اين من بودم كه تو را به اين روز افكندم، و اگر آنچه را مىگويم، اطاعت كنى تو را از اين مهلكه نجات خواهم داد.
عابد گفت: چه كنم.
شيطان گفت: تنها يك سجده براى من انجام دهى كافى است.
عابد گفت: در اين حال كه مىبينى، نمىتوانم سجده كنم.
شيطان گفت: اشارهاى كفايت مىكند.
عابد، با گوشه چشم خود يا با دستش اشاره كرد، و شيطان را اين گونه سجده نمود و همان دم جان سپرد و از دنيا رفت (16)
اين است نمونهاى از عاقبت سوء پيروان شيطان، و كفر و درماندگى آنها در لحظه سخت مرگ.
و طبق بعضى از روايات، از برصيصا به عنوان راهب (عالم و عابد بزرگ مسيحى) ياد شده كه انسان از او تقاضاى دو سجده كرد، او دو سجده كرد و از دنيا رفت(17)
قابل توجه اينكه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كسى كه لحظه مرگش فرا رسد، ابليس يكى از شيطانهاى خود را نزد او مىفرستد تا او را به سوى كفر بكشاند، و يا او را در دينش مشكوك سازد، تا او با اين حال از دنيا برود، كسى كه با ايمان باشد، شيطان قدرت ندارد كه او را به كفر يا شرك در دينش وادارد، آنگاه فرمود:
فاذا حضرتم موتاكم فلقنوهم شهادة ان لا اله الا اللّه وان محمد رسول اللّه .
هرگاه به بالين آنان كه در حال مرگ هستند حاضر شديد، آنها را به گواهى دادن به يكتائى خدا، و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) تلقين كند (18)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-01-2022, 15:49
2- نشكن، نمىگويم!!
يكى از علماء نقل مىكرد: در مشهد به تحصيل علوم دينى و حوزوى اشتغال داشتم، يكى از طلبهها كه از دوستان من بود بيمار شد و به قدرى بيماريش شديد گرديد كه به حالت مرگ افتاد، در اين هنگام ما او را تلقين مىكرديم، به او مىگفتيم: بگو لا اله الا اللّه، اللّه اكبر، و...، او در پاسخ مىگفت: نشكن نمىگويم.
ما تعجب كرديم، از اين رو كه او طلبه خوبى بود، راز چيست كه پاسخ ما را نمىدهد و به جاى آن، سخن بى ربطى به زبان مىآورد؟ تا اينكه لحظاتى حالش خوب شد، تا از او پرسيديم چرا در برابر تلقين ما، مىگفتى: نشكن نمىگويم؟ رازش چيست؟
در پاسخ گفت: اول آن ساعت مخصوص من را بياوريد تا بشكنم، و بعد ماجرا را براى شما تعريف كنم. ساعتش را نزدش آوردند و به او دادند، او گفت: من به اين ساعت علاقه بسيارى داشتم، هنگام احتضار، شنيدم شما به من مىگوئيد: بگو: لا اله الا اللّه و... ولى شخصى (شيطانى) در برابرم ايستاده بود و همين ساعت مرا در دست داشت، و در دست ديگرش چكش بود و آن را در بالاى سر ساعت من نگاه داشته بود، مىخواستم جواب شما را بگويم، و هم نوا با تلقين شما، ذكر خدا به زبان بياورم، آن شخص به من مىگفت : اگر اللّه اكبر و لا اله الا اللّهبگويى ساعت تو را مىشكنم، من هم چون آن ساعت را بسيار دوست داشتم، به او مىگفتم: نشكن نمىگويم.
3- توجه امام خمينى (رحمة الله عليه) به لحظات سخت مرگ
يكى از بستگان امام خمينى (اعلى اللّه مقامه) نقل مىكرد: امام خمينى (رحمة الله عليه) به نوهاش على آقا (فرزند خردسال حجت الاسلام و المسلمين احمد آقا)علاقه وافر داشت، و همواره با او مانوس بود و به او اظهار علاقه مخصوص مىنمود، و چون از روايات اسلامى بدست آورده بود كه شيطان در لحظات آخر عمر، انسان را به وسيله اشياء مورد علاقهاش فريب مىدهد، در روزهاى آخر عمر، على آقا را از خود دور مىكرد، و مىفرمود نگذاريد او به اتاقم بيايد، تا علاقه هر چيزى از امور دنيا، از او دور گردد تا در لحظات آخر عمر، مبادا شيطان از همان راه وارد شود و موجب انحراف گردد.
آرى مردان خدا، و بيداردلان وارسته، كاملا دقت و مراقبت مىكنند، و بهانه به دست شيطان نمىدهند، و زبان حالشان اين است:
تو را ز كنگره عرش مىزنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است؟!
4- چهره عزرائيل براى مومن و غير مومن، هنگام مرگ
حضرت ابراهيم (عليه السلام) روزى شخصى را ديد از او پرسيد تو كيستى؟
او گفت: عزرائيل هستم.
ابراهيم گفت: از تو مىخواهم خودت را به آن صورتى كه مومنين را قبض روح مىكنى، به من بنمايانى.
ابراهيم به دستور او، روى خود را برگردانيد، و سپس به او نگاه كرد، جوانى بسيار زيبا و خوشرو و شاد ديد، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چيزى (پاداشى) غير از اين چهره زيبا را نبيند، همين ديدار براى او كافى است، و پاداش خوبى براى كارهاى نيكش خواهد بود.
سپس ابراهيم، به عزرائيل گفت: اگر مىتوانى، خودت را در آن چهرهاى كه گمراهان را با آن، قبض روح مىكنى، به من بنمان.
عزرائيل: اى ابراهيم تو طاقت ديدن آن چهره را ندارى.
ابراهيم (عليه السلام) خواستهاش را تكرار كرد.
عزرائيل گفت: روى خود را برگردان، ابراهيم (عليه السلام) روى خود را گردانيد و سپس به او نگاه كرد، مردى سياه كه موهاى بدنش راست شده بود و بسيار بوى بد دارد و از سوراخهاى بينى او دود و آتش بيرون مىآيد، حضرت ابراهيم نتوانست آن چهره را مشاهده كند، بر اثر شدت ناراحتى بى هوش شد، وقتى به هوش آمد عزرائيل، را به صورت اول ديد، به او فرمود: اى فرشته مرگ انسان گنهكار جز ديدن همين چهره، كيفر ديگرى نبيند، همين نگاه براى عذاب و كيفر او كفايت مىكندلو لم يلق الفاجر عند موته الا صورة و جهك لكان حسبه(19)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-01-2022, 15:29
3- توجه امام خمينى (رحمة الله عليه) به لحظات سخت مرگ
يكى از بستگان امام خمينى (اعلى اللّه مقامه) نقل مىكرد: امام خمينى (رحمة الله عليه) به نوهاش على آقا (فرزند خردسال حجت الاسلام و المسلمين احمد آقا)علاقه وافر داشت، و همواره با او مانوس بود و به او اظهار علاقه مخصوص مىنمود، و چون از روايات اسلامى بدست آورده بود كه شيطان در لحظات آخر عمر، انسان را به وسيله اشياء مورد علاقهاش فريب مىدهد، در روزهاى آخر عمر، على آقا را از خود دور مىكرد، و مىفرمود نگذاريد او به اتاقم بيايد، تا علاقه هر چيزى از امور دنيا، از او دور گردد تا در لحظات آخر عمر، مبادا شيطان از همان راه وارد شود و موجب انحراف گردد.
آرى مردان خدا، و بيداردلان وارسته، كاملا دقت و مراقبت مىكنند، و بهانه به دست شيطان نمىدهند، و زبان حالشان اين است:
تو را ز كنگره عرش مىزنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است؟!
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-01-2022, 15:30
4- چهره عزرائيل براى مومن و غير مومن، هنگام مرگ
حضرت ابراهيم (عليه السلام) روزى شخصى را ديد از او پرسيد تو كيستى؟
او گفت: عزرائيل هستم.
ابراهيم گفت: از تو مىخواهم خودت را به آن صورتى كه مومنين را قبض روح مىكنى، به من بنمايانى.
ابراهيم به دستور او، روى خود را برگردانيد، و سپس به او نگاه كرد، جوانى بسيار زيبا و خوشرو و شاد ديد، گفت: اگر مومن پس از مرگ، چيزى (پاداشى) غير از اين چهره زيبا را نبيند، همين ديدار براى او كافى است، و پاداش خوبى براى كارهاى نيكش خواهد بود.
سپس ابراهيم، به عزرائيل گفت: اگر مىتوانى، خودت را در آن چهرهاى كه گمراهان را با آن، قبض روح مىكنى، به من بنمان.
عزرائيل: اى ابراهيم تو طاقت ديدن آن چهره را ندارى.
ابراهيم (عليه السلام) خواستهاش را تكرار كرد.
عزرائيل گفت: روى خود را برگردان، ابراهيم (عليه السلام) روى خود را گردانيد و سپس به او نگاه كرد، مردى سياه كه موهاى بدنش راست شده بود و بسيار بوى بد دارد و از سوراخهاى بينى او دود و آتش بيرون مىآيد، حضرت ابراهيم نتوانست آن چهره را مشاهده كند، بر اثر شدت ناراحتى بى هوش شد، وقتى به هوش آمد عزرائيل، را به صورت اول ديد، به او فرمود: اى فرشته مرگ انسان گنهكار جز ديدن همين چهره، كيفر ديگرى نبيند، همين نگاه براى عذاب و كيفر او كفايت مىكندلو لم يلق الفاجر عند موته الا صورة و جهك لكان حسبه(19)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-01-2022, 15:31
5- مهلت ندادن عزرائيل
حضرت عيسى (عليه السلام) با مادرش مريم (سلام الله عليه) در كوهى به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه مىگرفتند. غذايشان از گياهان كوه بود كه عيسى (عليه السلام) تهيه مىنمود. يك روز نزديك غروب شد، عيسى (عليه السلام) مادرش را تنها گذاشت و براى به دست آوردن سبزيجات كوهى، رفت، هنگام افطار فرا رسيد، مريم (سلام الله عليه) برخاست تا نماز بخواند، ناگاه عزرائيل نزد مريم (عليه السلام) آمد و بر او سلام كرد، مريم پرسيد: تو كيستى كه در اول شب بر من سلام كردى و با ديدن تو، بيمناك شدم؟.
عزرائيل گفت: من فرشته مرگ هستم
مريم پرسيد: براى چه به اينجا آمدهاى؟
عزرائيل گفت: براى قبض روح تو آمدهام.
مريم گفت: چند دقيقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بيايد
عزرائيل گفت: مهلتى در كار نيست، و آنگاه روح مريم (سلام الله عليه) را قبض نمود.
عيسى (عليه السلام) وقتى نزد مادر آمد، نگاه كرد كه مادرش بر زمين افتاده است، تصور كرد كه مادرش خوابيده است، مدتى توقف كرد، ديد مادرش بيدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد اى مادر برخيز! افطار كن.
ندائى از بالاى سرش شنيد كه مادرت از دنيا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش مىدهد.
عيسى (عليه السلام) با دلى سوخته، به تجهيز جنازه مادر پرداخت و او را به خاك سپرد و غمگين بر سر تربتش نشست و گريه مىكرد و به ياد مادر گفتارى جانسوز مىگفت، در اين هنگام ندائى شنيد، سرش را بلند كرد، مادرش را در بهشت (برزخى) بر تختى كه در كاخى از ياقوت سرخ بود ديد گفت: اى مادرم! از دورى تو سخت اندوهگين هستم.
مريم (سلام الله عليه) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود كن تا اندوهت برطرف گردد.
عيسى (عليه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنيا رفتى.
مريم (سلام الله عليه) فرمود: خداوند گواراترين غذا را كه نظير نداشت به من خورانيد.
عيسى (عليه السلام) گفت: اى مادر! آيا هيچ آرزو دارى؟
مريم (سلام الله عليه) گفت: آرزو دارم يك بار ديگر به دنيا باز گردم، تا يك روز، روزه بگيرم و يك شب را به نماز به سر آورم، اى پسر اكنون كه در دنيا هستى و مرگ به سراغت نيامده است، هر چه مىتوانى توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نيك) از دنيا برگير (20)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-01-2022, 12:53
6- آه جانكاه زاهد هنگام مرگ
زاهد وارستهاى در بصره سكونت داشت در بستر مرگ قرار گرفت، خويشانش بر بالين او نشسته و گريه مىكردند.
زاهد به پدرش رو كرد و گفت: چرا گريه مىكنى؟
پدر گفت: چگونه گريه نكنم، وقتى فرزندى از دنيا برود، پشت پدر مىشكند.
زاهد به مادرش گفت: چرا گريه مىكنى؟
مادر گفت: چگونه نگريم كه اميدوار بودم در ايام پيرى عصاى دستم باشى و به من خدمت كنى، و در هنگام بيمارى و مرگم در بالينم باشى.
زاهد به همسرش گفت: چرا گريه مىكنى؟
همسر گفت: چگونه گريه نكنم كه با مرگ تو، فرزندانم يتيم و بى سرپرست مىشوند.
زاهد، فرياد زد آه! آه! شما هركدام براى خود گريه مىكنيد، هيچ كس براى من نمىگريد، كه بعد از مرگ بر من چه خواهد رسيد و حالم چه خواهد شد؟ آيا سوالات دو فرشته نكير و منكر را مىدهم يا درمانده مىشوم؟ هيچكس براى من نمىگريد كه مرا تنها در لحد گور مىگذارند، و از اعمال من مىپرسند، اين را گفت و آهى كشيد و جان سپرد.(21)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-01-2022, 12:54
7- قبض روح شديد سه كس
درد چشم شديدى بر على (عليه السلام) عارض گرديد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به عيادت آن حضرت رفت، ديد او از شدت درد، فرياد مىكشد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: آيا اين فرياد و ناله، از روى جزع و بى تابى است و يا درد بسيار شديد است؟
على (عليه السلام) عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! دردى را شديدتر از اين درد هرگز سراغ ندارم
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) (براى اين كه على(ع) را آرام كند) فرمود: اى على! هنگامى كه عزرائيل نزد كافرى مىآيد تا روح او را قبض كند، همراه خود سيخى آتشين بياوريد و به وسيله آن، روح او را از كالبدش بيرون بكشد، در اين هنگام جهنم صيحه كشد.
حضرت على (عليه السلام) وقتى كه اين موضوع را شنيد (درد خود را فراموش كرد) برخاست راست نشست و گفت : اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! اين سخن را اعاده كن، زيرا كه موجب فراموشى درد چشمم شد.
سپس على (عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) چنين پرسيد: آيا از امت تو (مسلمانان) كسى اين گونه سخت، قبض روح مىشود؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: نعم حاكم جائر، واكل مال اليتيم ظلما و شاهد زور
آرى (سه كس اين گونه قبض روح شود) حاكم ستمگر، و خورنده مال يتيم از روى ظلم، و كسى كه گواهى دروغ بدهد(22)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-01-2022, 10:51
8- لال شدن زبان جوانى در حال احتضار، و گشوده شدن زبان او
به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) (صلى الله عليه و آله و سلم) خبر دادند كه جوانى از مسلمانان در بستر مرگ افتاده است، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به بالين او آمد ديد در حال جان دادن است او را تلقين كرد و به او فرمود: بگو،لا اله الا اللّه، زبان او لال شد و نتوانست اين ذكر را بگويد.
پامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به بانوئى كه بالاى سر آن جوان نشسته بود، فرمود، آيا اين جوان مادر دارد؟
بانو عرص كرد: آرى من مادرش هستم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود آيا تو از اين پسر خشمناك و ناراضى هستى؟
بانو گفت: آرى، و اكنون شش سال است كه با او سخن نگفتهام.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شفاعت كرد و به آن بانو فرمود: از پسرت راضى شو، آن بانو گفت: رضى اللّه عنه برضاك يا رسول اللّه: خداوند به خاطر رضايت تو اى رسول خدا از او راضى شود.
وقتى كه بانو اين سخن را از رضايت خودش، حكايت مىكرد گفت، زبان آن جوان باز شد: آنگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: بگو لااله الا اللّه، جوان اين ذكر را گفت.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اكنون چه مىبينى؟
جوان گفت: مرد سياه چهره و زشت قيافهاى را كه لباس چركين در تن دارد و بوى متعفن و بسيار بد مىدهد نزدم آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته است.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بگو
يا من يقبل اليسير و يعفوا عن الكثير اقبل منى اليسير و اعف عنى الكثير انك انت الغفور الرحيم
اى كسى كه اطاعت كم را مىپذيرى، و از گناه زياد مىگذرى، اطاعت كم مرا بپذير، و از گناه بسيار من بگذر، چرا كه تو آمرزنده مهربان هستى
جوان اين كلمات را گفت، آنگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: چه مىبينى؟
او گفت: مردى سفيد روى با لباس تميز و خوشبو نزد من آمده است، آن سياه چهره زشت روى، پشت كرده و مىخواهد از نزد من برود.
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين كلمات را تكرار كن.
او آن كلمات را تكرار كرد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود اى جوان، اكنون چه مىبينى.
جوان گفت: آن شخص سياه زشت چهره رفت و ديگر او را نمىبينم، اكنون اين شخص سفيد و نورانى در نزد من است، آنگاه در همين حال آن جوان از دنيا رفت (23)
طبق بعضى از روايات، دو مرد سياه و دو مرد سفيد، ذكر شده، كه آن جوان درلحظات آخرگفت: آن دو مرد سياه رفتند، اكنون دو شخص سفيد روى آمدند تا جانم را بگيرند اين را گفت و از دنيا رفت(24)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-01-2022, 10:51
9- قدرت عظيم عزرائيل، و كمك او در تلقين نمازگزار
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: در شب معراج، خداوند مرا به آسمانها سير مىداد، در آسمان فرشتهاى را ديدم كه لوحى از نور در دستش بود، و آنچنان به آن توجه داشت كه به جانب راست و چپ نگاه نمىكرد و مانند شخص غمگين، در خود فرو رفته بود، به جبرئيل گفتم اين فرشته كيست؟
گفت: اين فرشته، فرشته مرگ (عزرائيل) است كه به قبض روحها اشتغال دارد، گفتم مرا نزد او ببرد تا با او سخن بگويم، جبرئيل مرا نزدش برد، به او گفتم: اى فرشته مرگ! آيا هر كسى كه مرده يا در آينده مىميرد، روح او را قبض كردهاى يا قبض مىكنى؟.
عزرائيلگفت: آرى.
گفتم: خودت نزد آنها حاضر مىشوى.
گفت: آرى، خداوند همه دنيا را آنچنان تحت اختيار و تسلط من قرار داده، همچون درهمى كه در دست شخصى باشد، و آن شخص، آن درهم را در كف دستش هرگونه بخواهد جابجا نمايد، و هيچ خانهاى در دنيا نيست مگر اينكه در هر روز پنج بار به آن خانه سر مىزنم، وقتى كه گريه خويشان را مىشنوم به آنها مىگويم: گريه نكنيد، من باز مكرر به سوى شما مىآيم، تا همه شما را از اين دنيا ببرم
طبق روايت ديگر، عزرائيل گفت: هر روز پنج بار وارد هر خانهاى مىشوم، و با افراد اهل خانه مصافحه مىكنم، و به صغير و كبير آنها از خودشان آگاهترم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگام اوقات نماز، عزرائيل با مردم مصافحه مىكند، و به آنها كه نماز را در اول وقت مىخوانند، گواهى به لا اله الا اللّه و محمد رسول اللّه را هنگام مرگ تلقين مىنمايد، و شيطان را از آنها دور مىسازد، و نيز فرمود:
كفى بالموت طامه يا جبرئيل: اى جبرئيل، مرگ به عنوان يك فاجعه وحشتناك (براى موعظه انسان و مجازات او) كافى است
جبرئيل گفت: حوادث بعد از مرگ، فاجعه آميزتر از خود مرگ است.(25)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-01-2022, 10:51
10- گريز از چنگ مرگ!
روايت شده: روزى عزرائيل به مجلس حضرت سليمان (عليه السلام) وارد شد و در آن مجلس همواره به يكى از اطرافيان سليمان (عليه السلام) نگاه مىكرد، پس از مدتى عزرائيل از آن مجلس بيرون رفت.
آن شخص به سليمان (عليه السلام) گفت: اين شخص چه كسى بود؟.
سليمان (عليه السلام) فرمود: او عزرائيل بود.
او گفت: به گونهاى به من مىنگريست، كه گويا در طلب من بود (تا مرا قبض روح كند)
سليمان گفت: اكنون چه مىخواهى؟
او كه وحشت زده و دستپاچه شده بود. به سليمان (عليه السلام) عرض كرد: براى خلاصى من از دست عزرائيل، به باد فرمان بده من را به هندوستان ببرد.
حضرت سليمان (عليه السلام) به باد فرمان داد، او را سريع به نقطهاى در هندوستان برد.
در جلسه بعد، وقتى سليمان با عزرائيل ملاقات كرد، و به او فرمود: چرا به يكى از هم نشينان من، نگاه پياپى مىكردى؟
عزرائيل در جواب گفت: من از طرف خدا مامور بودم، در ساعتى نزديك به آن ساعت، جان او را در هندوستان، قبض كنم او را در اينجا ديدم و تعجب كردم، به هندوستان رفتم و او را در آنجا يافتم و جانش را گرفتم.
(26)
مولانا در مثنوى، پس از نقل اين داستان (با اندكى تفاوت) مىگويد:
ديدمش اينجا و بس حيران شدم در تفكر رفته سرگردان شدم
از عجب گفتم گر او را صد پر است زو به هندوستان شدن دور اندر است
چون به امر حق به هندوستان شدم ديدمش آنجا و جانش بستُدم
تو همه كار جهان را همچنين كن قياس و چشم بگشا و ببين
از كه بگريزيم از خود اين محال از كه برتابيم از حق، اين وبال (27)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-01-2022, 14:21
11- هرزه گوئى مردى خوشگذران، هنگام مرگ
يكى از پولداران خوشگذران و از خدا بى خبر كه همواره در عيش و عشرت به سر مىبرد، روزى در كنار در خانهاش نشسته بود، بانوئى به حمام معروف به حمام منجاب مىرفت، ولى راه حمام را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مىكرد، تا شخصى را بيابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:
حمام منجاب كجاست؟
آن مرد عياش به خانه خود اشاره كرد و گفت: حمام منجاب همين جا است
آن بانو به خيال اين كه حمام، همانجاست، به آن خانه وارد شد، و آن مرد در خانه را فورا به روى آن بانو بست، و به سراغ او آمد و تقاضاى همبسترى با او را كرد، آن بانو كه زنى پاكدامن بود، دريافت كه در تنگناى سختى افتاده و گرفتار نامردى هوسباز و سبكسر شده است، چارهاى جز اين نديد كه با به كار بستن تدبيرى، از چنگ او رها شود به او گفت: من هم كمال اشتياق به تو را دارم، ولى چون كثيف هستم و از اين رو به حمام مىرفتم، خوبست بروى مقدارى عطر تهيه كنى تا من خود را خوشبو كنم، قدرى غذا نيز فراهم كن تا با هم بخوريم.
آن مرد به گفتههاى آن زن مطمئن شد و براى تحصيل عطر و غذا از خانه بيرون رفت، هماندم آن بانوى عفيفه از خانه بيرون آمد و نجات يافت.
وقتى كه آن مرد هوسباز به خانه برگشت، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت گرديد، و حسرت و آرزوى زن در دل ناپاكش مانده، و به ياد او همواره اين شعر را مىخواند:
يا رب قائلة يوما و قد تعبت اين الطريق الى حمام منجاب
چه شد آن زنى كه خسته شده بود و مىپرسيد: راه حمام منجلاب كجاست؟
مدتى از اين ماجرا گذشت. تا آن مرد بيمار شد و در بستر مرگ افتاد به بالين او آمدند و او را به كلمه شهادتين تلقين مىكردند و مىگفتند، بگو:
لا اله الا اللّه، محمد رسول اللّه...
او به جاى اين ذكر، همان شعر را كه با آن خو گرفته بود مىخواند و مكرر مىگفت:
يا رب قائلة يوما و قد تعبت اين الطريق الى حمام منجاب (28)
و با اين حال از دنيا رفت.
آرى او كه در آن هنگام قدرت و قوت داشت اسير شيطان بود و به جاى ذكر خدا، اين شعر انحرافى را مىخواند، اكنون كه به ضعف بيمارى و سرازيرى مرگ گرفتار شده، چگونه زبانش به غير اين شعر بگردد -. فاعتبروا يا اولى الابصار
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-01-2022, 14:21
12- شاعر مدافع اهلبيت رسالت، هنگام احتضار
يكى از شاعران پر صلابت و زبر دست عصر امام صادق (عليه السلام) كه با قصائد و اشعار پر معنا و كوبنده خود از حريم امامت امام على (عليه السلام) و امامان بعد از او، و از حريم تشيع دفاع مىكرد اسماعيل بن محمد معروف به سيد حميرى است كه بيش از 2300 قصيده در دفاع از اسلام ناب و مذهب تشيع سرود.(29)
با توجه به اين كه اين شاعر، در سالهاى جوانى طرفدار مذهب كيسانى و گرفتار بعضى از گناهان بود، هنگامى كه در بستر مرگ افتاد، جريانى براى او پيش آمد كه بسيار جالب است و آن اين كه:
حسين بن عون مىگويد: شنيدم سيد حميرى، بيمار و بسترى است، به عيادتش رفتم، ديدم در حال جان دادن است و عدهاى از همسايگانش كه عثمانى بودند و با مذهب شيعه مخالفت مىكردند، در كنار بسترش، به گرد هم آمدند، سيد حميرى چهرهاى زيبا و پيشانى پهن داشت، ناگاه ديديم نقطه سياهى در صورتش پيدا شد و كم كم زياد گرديد به طورى كه همه صورتش سياه گرديد، شيعيان حاضر، از اين حادثه، بسيار غمگين شدند از اين رو كه عدهاى ناصبى و مخالف شيعه در آنجا بودند و همين را دستاويزى براى مخالفت با شيعه قرار مىدادند و شماتت مىكردند، ولى چندان نگذشت كه ناگهان نقطه سفيدى در چهره او پيدا شد و كم كم زياد گرديد و سراسر صورتش را فرا گرفت، سيد در حالى كه خنده بر لب داشت و چهرهاش برافروخته شده بود اين اشعار را خواند:
كذب الزاعمون ان عليا لن ينجى محبه من هناب
قد و ربى دخلت جنه عدن و عفالى الاله عن سيئاتى
فابشروا اليوم اوليا على و تولوا الوصى حتى الممات
ثم من بعده تولوا بنيه واحد بعد واحد با الصفات
آنان كه پنداشتند كه على (عليه السلام) دوستانش را از سختيها، نجات نمىدهد، دروغ مىگويند، آرى سوگند به پروردگارم هم اكنون به بهشت عدن وارد شدم و خداوند همه گناهانم را بخشيد
پس بشارت دهيد دوستان على (عليه السلام) را كه تا آخر عمر، در راستاى ولايت و محبت على(ع)، وصى رسول خدا(ص) حركت كنند، و بعد از او در راه ولايت پسران آن حضرت، يكى پس از ديگرى با توجه به صفات امامت كه دارند، قدم بردارند.
سپس گفت: گواهى مىدهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست، و به حق، محمد رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) است، و به حق على (عليه السلام) امير مومنان است... اين ماجرا به گوش مردم رسيد، دوست و دشمن براى تشييع جنازه سيد حميرى، اجتماع كردند.
سپس حسين بن عون گفت: من با اين دو گوش خود شنيدم و گرنه هر دو گوشم كر گردند كه امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) فرمودند:
بر روحى كه از جسد خود جدا مىشود حرام است جدا شود مگر اين كه پنج تن، حضرت محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليه) و حسن (عليه السلام) و حسين (عليه السلام) را بنگرد به گونهاى كه چشمش روشن گردد (اگر از پيروان آنها باشد) يا چشمش داغ شود (اگر از مواليان آنها نباشد).(30)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-01-2022, 14:24
13- امكان نجات ناآگاهان غافل در لحظات آخر عمر
معاويه بن وهب (يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) مىگويد: سالى با كاروانى به سوى مكه براى انجام حج حركت كرديم، پيرمردى، خداپرست و اهل عبادت، همراه ما بود ولى شيعه نبود (و اطلاعى از آن نداشت) و نماز خود را در مسير راه (طبق مذهب اهل تسنن) تمام مىخواند، او در يكى از منزلگاهها، بيمار شد، من به برادر زادهاش كه در آنجا بود گفتم: كاش مذهب شيعه را به عمويت در اين لحظات آخر عمرش، پيشنهاد مىكردى شايد خدا او را نجات دهد.
همه همراهان ما گفتند: بگذاريد آن پيرمرد به حال خود بميرد زيرا همين حال كه دارد خوب است، ولى برادر زادهاش تاب نياورد، سرانجام به پيرمرد گفت: عمو جان! همانا مردم بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) جز عده كمى، مرتد شدند على بن ابيطالب (عليه السلام) همچون رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، اطاعطش لازم بود، و بعد از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) حق و طاعت از آن او بود.
آن پيرمرد نفسى كشيد و فرياد زد و گفت: من هم بر همين عقيده، هستم و هماندم جان داد.
پس از چند روزى به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم، يكى از همراهان بنام على بن سرى، ماجراى لحظات آخر عمر آن پيرمرد را به عرض آن حضرت رسانيد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: هو رجل من اهل الجنه
او از اهل بهشت است
على بن سرى عرض كرد : آن شخص جز در آن ساعت آخر عمر، اطلاعى از مذهب تشيع نداشت آيا در عين حال از اهل بهشت است؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
فتريدون منه ماذا؟ قد دخل و اللّه الجنه
از او چه چيز ديگر مىخواهيد؟ سوگند به خدا، او وارد بهشت شده است(31)
بنابرين طبق روايات چه بسا انسانها با تلقين و دعوت، موجب نجات انسانهاى ناآگاه در لحظات آخر عمر گردند پس نبايد از اين امور غافل بود.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-01-2022, 13:20
14- ملاقات صميمانه عزرائيل با مومن
روايت شده، عزرائيل براى قبض روح بندهاى از بندگان مومن و صالح خدا با او ملاقات كرد، پس از سلام گفت،: من كارى با تو دارم كه مىخواهم كنار گوشت بگويم، او سرش را نزديك آورد، عزرائيل به او گفت: آمدهام جانت را بگيرم
مومن: خوش آمدى و مدتها مشتاق ديدارت بودم.
عزرائيل: اگر كار و حاجتى دارى انجام بده.
مومن: هيچ حاجتى جز ملاقات با پروردگارم را ندارم.
عزرائيل: چگونه جانت را بگيرم.
مومن: آيا اجازه اختيار دادن را به من دارى.
عزرائيل: آرى، خداوند در مورد مومن، چنين اجازهاى به من داده است.
مومن: بگذار وضو بگيرم و سپس مشغول نماز شوم، در حال سجده جان مرا بگير.
مومن مشغول نماز شد و عزرائيل در حال سجده، روح او را قبض كرد.(32)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-01-2022, 13:20
15- رسيدن پاداش به مومن پرهيزگار، در همان لحظه مرگ
على بن حمزه مىگويد: دوستى داشتم، در عين اينكه شيعه بود، مدتى كارمند و منشى دربار بنى اميه شد، تا اينكه به من گفت: از امام صادق (عليه السلام) اجازه بگير، تا به محضرش برويم، من اجازه گرفتم و با او به حضور امام صادق (عليه السلام) رفتيم، او به امام (عليه السلام) عرض كرد: من مدتى از كارمندان بنىاميه بودم، از دنياى آنها ثروت بسيارى بدستم آمد، و از بازخواست الهى، غافل بودم، اكنون پشيمانم، چه كنم؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر بنى اميه كسانى را براى منشى گرى و نويسندگى نداشتند، بيت المال به سوى آنها آورده نمىشد، و آنها بال و پر نمىگرفتند، و حق ما را پا مال نمىكردند.
دوستم به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: آيا راه گريزى دارم؟.
امام صادق (عليه السلام) به او فرمود: اگر وظيفه تو را به تو بگويم انجام مىدهى؟
دوستم عرض كرد: آرى.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: آنچه را در اين راه به دست آوردهاى بررسى كن اگر صاحبش را مىشناسى آن را به صاحبش برسان و اگر صاحبش را نمىشناسى عوض او صدقه بده و انا اضمن لك على اللّه الجنه در اين صورت من بهشت را در پيشگاه خداوند براى تو ضامن مىشوم.
دوستم سر در گريبان فرو برد و پس مدتى به امام عرض كرد:
تصميم خود را گرفته و به وظيفه خود عمل مىكنم
على بن حمزه مىگويد: دوستم با ما به كوفه بازگشت آنچه از ثروت را كه از دربار بنى اميه به دست آورده بود طبق وظيفه خارج ساخت حتى لباسى كه پوشيده بود از تنش بيرون آورد و ما همه آن اموال را در راستاى دستور امام صادق (عليه السلام) به مصرف رسانديم، و براى او چيزى نماند، حتى ما براى او لباسى خريديم و برايش فرستاديم چندان نگذشت كه او بيمار شد و به عيادتش رفتيم روزى كنار بسترش بودم ديدم در حال جان دادن است در همين هنگام به من رو كرد و گفت:
يا على و فالى و اللّه صاحبك اى على بن حمزه سوگند به خدا سرور تو امام صادق (عليه السلام) به وعدهاش (ضمانت بهشت) در مورد من وفا كرد (يعنى همين لحظه مرا به بهشت برزخى وارد نمود) سپس همان دم از دنيا رفت او را غسل داده و كفن كرده و پس از نماز بر جنازهاش، به خاك سپرديم، و بعدا به مدينه رفتم، به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم، هنوز سخنى نگفته بودم فرمود:
يا على و فينا و اللّه لصاحبك اى على سوگند به خدا به وعده خود در مورد دوست تو وفا كرديم
عرض كردم فدايت گردم درست فرمودى سوگند به خدا دوستم هنگام مرگش اين موضوع را به من خبر داد(33)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-01-2022, 13:20
16- ملاقات يكى از پيامبران با دو مرده مختلف
امام باقر (عليه السلام) فرمود: يكى از پيامبران بنى اسرائيل عبور مىكرد، ديد مرد مؤمنى در حال جان دادن است، ولى نصف بدنش در زير ديوارى قرار گرفته، و نيمى در بيرون ديوار است، و پرندگان و سگها بدن او رإ؛"" متلاشى كردهاند و مىدرند، از آنجا گذشت، در مسير راه خود ديد يكى از اميران ستمكار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روى تخت نهادهاند و با پارچه ابريشم كفن نمودهاند، و در اطراف تخت، منقلهائى نهادهاند كه بوى خوش عودهاى خوشبو از آنها برخاسته است.
آن پيامبر به خدا متوجه شد و عرض كرد: خدايا من گواهى مىدهم كه تو حاكم و عادل هستى و به كسى ظلم نمىكنى، اين مرد (مرد اولى) بنده تو است و به اندازه يك چشم به هم زدن، براى تو شريك نگرفته، مرگ او را آن گونه (با آن وضع رقبت بار) قرار دادى و اين (امير) نيز يكى از بندههاى تو است كه به اندازه يك چشم به هم زدن به تو ايمان نياورده است؟[آن چيست و اين چيست؟]
خداوند به او وحى كرد: اى بنده من! همان گونه كه گفتى من حاكم و عادل هستم و به كسى ظلم نمىكنم. آن (مرد اولى) بنده من، نزد من گناهى داشت، مرگ او را با آن وضع قرار دادم تا مجازات گناه او اين گونه انجام گيرد، و وقتى كه مرد، هيچ گونه گناهى در او بجاى نماند، ولى اين بنده من (امير) كه كار نيكى در نزد من داشت، مرگ او را با چنين وضعى قرار دارم، تا پاداش كار نيك او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هيچگونه نيكى (و طلب) نداشته باشد.(34)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-01-2022, 13:18
17 هرزه گوئى هنگام مرگ
شخصى در دنيا غرق داد و ستد و خريد و فروش بود، و از جمله هيزم مىخريد و مكرر فرياد مىزد: حزمه بفلس: يك بسته هيزم به يك فلس (پول).
هنگام مرگش فرا رسيد، حاضران،به او تلقين مىكردند و به او مىگفتند، بگو لا اله الا اللّه
در جواب مىگفت: حزمه بفلس
چون او در دنيا همواره به جاى ذكر خدا، سرگرم اين جمله بود و با اين سخن خو گرفته بود، هنگام مرگ نيز آن را مىگفت.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-01-2022, 12:41
18- سوء عاقبت شاگرد برجسته فضيل
فضيل بن عياض يكى از پارسيان وارسته بود، به او خبر دادند دانشمندترين و بهترين شاگردانت در بستر مرگ افتاده است فضيل با شتاب به بالين او آمد، ديد او در حال جان دادن است، نزد سرش نشست و سوره (يس) را خواند، ناگاه آن شاگرد در آن حال به فضيل گفت: اى استاد اين سوره را نخوان.
فضيل ساكت شد و او را تلقين نمود و گفت بگو لا اله الا اللّه
او گفت: من آن را نمىگويم و از آن بيزارم. و سپس با همين حال بد مرد.
فضيل از مشاهده وضع او بسيار غمگين و ناراحت شد و با خود مىگفت: چرا اين شاگرد برجستهام، چنين حالت بدى پيدا كرد؟!، به خانه خود رفت و مدتى بيرون نيامد تا شاگردش را در عالم خواب ديد، كه او را به سوى دوزخ مىكشانند از او پرسيد: تو اعلم شاگردان من بودى، چرا خداوند اين معرفت را از تو گرفت و با سوء عاقبت مردى؟
او در جواب گفت: به خاطر سه خصلت بد، چنين گرفتار شدم:
نخست اين كه : نمام و سخن چين بودم.
دوم اين كه : نسبت به مردم حسود بودم.
سوم اينكه نزد طبيبى رفتم و بيمارى خود را به او عرضه كردم، او گفت در سال، يك قدح شراب بخور، من به خاطر دستور او با اين كه شرعا جايز نبود، شراب مىخوردم، از اين رو عاقبت بدى پيدا كردم، و با آن حال مردم(35)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-01-2022, 12:41
19- آرامش شيعه و دوست على (عليه السلام) هنگام مرگ
روايت كننده مىگويد: با چند نفر، على (عليه السلام) را در حال سجده ديديم، بلند بلند گريه مىكرد، عرض كرديم:
اى امير مومنان! گريه جان سوز تو ما را بيمار كرد، و قلب ما را مجروح نمود و سوزانيد، هيچگاه نديده بوديم، اين گونه گريه كنى، چرا اين چنين پريشانى؟
امام على (عليه السلام) در پاسخ فرمود: در سجده بودم و به دعا و راز نياز با خداوند اشتغال داشتم، خواب مرا ربود، در عالم خواب، خوابى وحشتناك ديدم كه سخت مرا پريشان كرد، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را ايستاده ديدم كه به من فرمود: اى ابوالحسن! غيبت تو طولانى شده، مشتاق ديدارت هستم، خداوند آن چرا در كه در مورد تو به من وعده داده بود وفا كرد
عرض كردم: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)! خداوند چه عهدى را در مورد من، به تو وفا كرد.
فرمود، خداوند در مورد تو و همسر و فرزندان و نوادگانت وعده خود را در درجه عالى از مقام عليين وفا نمود (كه آنها در آن جايگاه عظيم هستند).
عرض كردم: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، پدر و مادرم فدايت، شيعيان ما در كجايند؟
فرمود: شيعتنا معنا... شيعيان ما با ما هستند، و قصرها و خانههاى آنها رو به روى قصرها و خانههاى ما است،
عرض كردم: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، براى شيعيان ما در دنيا چه پاداشى هست؟
فرمود: امنيت و عافيت.
عرض كردم: هنگام مرگ به آنها چه مىرسد؟
فرمود: شيعه (حقيقى) هنگام مرگ، صاحب اختيار است، و به فرشته مرگ، امر مىشود كه از او اطاعت كند.
عرض كردم: اين مطلب را روشنتر بيان فرمائيد.
فرمود: آن شيعيانى كه علاقه وافر به ما دارند و دوست صميمى ما مىباشند، هنگام مرگ، روح آنها (به قدرى آسان) قبض مىشود، همانند تشنهاى از شما كه در فصل تابستان، آب خنك بياشامد كه موجب شادابى قلب مىگردد، و مرگ ساير شيعيان همچون كسى است كه در بسترش آراميده و به خواب خوش فرو مىرود.(36)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-01-2022, 12:41
20- امام على (عليه السلام) در بالين مردگان و در جايگاههاى خطير
حارث همدانى از دوستان و پيروان مخلص امام على (عليه السلام) بود، و در جايگاه بلندى در پيشگاه آن حضرت قرار داشت، او بيمار شد، حضرت على (عليه السلام) براى احوال پرسى با او ملاقات كرد و پس از گفتگوئى، به او فرمود:
اى حارث! به تو مژده مىدهم كه در لحظه مرگ مرا مىبينى و مىشناسى، و همچنين هنگام عبور از پل صراط و در كنار حوض كوثر و هنگام مقاسمه.
حارث عرض كرد: مقاسمه چيست؟
امام على (عليه السلام): مقاسمه، آن است كه من دوزخيان را به دوزخ (و بهشتيان را به سوى بهشت) تقسيم صحيح مىكنم، مىگويم: اى آتش اين دوست من است او را رها كن و اين دشمن من است او را بگير.
سپس امام على (عليه السلام) دست حارث را گرفت و فرمود: اى حارث همين گونه كه دستت را گرفتم، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستم را گرفت در آن هنگام كه از حسادت قريش و منافقين، به آن حضرت شكايت نمودم، به من فرمود، وقتى روز قيامت بر پا شود، من ريسمان و دامن عصمت خدا را بگيرم، و تو اى على! دامن مرا بگيرى! و شيعيانت دامن تو را بگيرند... سپس سه بار فرمود، اى حارث تو با آن كسى كه دوستش دارى هستى و همراه اعمالت مىباشى.
حارث برخواست و از شدت خوشحالى نمىتوانست لباس خود را جمع كند و روپوش خود را مىكشانيد و مىگفت:
پس از اين سخن (كه هنگام مرگ و... با على (عليه السلام) ملاقات كنم) هيچ باكى از مرگ ندارم كه من بر مرگ وارد گردم، يا آن بر من وارد شود.
شاعر آگاه و پر صلابت سيد حميرى، اين حديث را از قول امام على (عليه السلام) به حارث همدانى، چنين با شعر سرود:
يا حار همدان من يمت يرنى من مومن او منافق قبلا
يعرفنى طرفه و اعرفه بنعته و اسمه و ما عملا
و انت عند الصرات تعرفنى فلا تخف عثره و لا زللا
اسقيك من بارد على ظما تخاله فى الحلاوه العسلا
اقول للنار حين توقف دعيه لا تقربى الرجلا
دعيه لا تقربيه ان له حبلا بحبل الوصى متصلا
اى حارث همدانى ! هر كس كه بميرد مرا خواهد ديد خواه مومن باشد يا منافق با من رخ به رخ مىشود.
ديد او را مىنگرد و من او را با تمام صفات و نام و عمل مىشناسم.
و تو اى حارث، روى پل صراط مرا خواهى ديد و خواهى شناخت، بنابراين از لغزش و لرزش نترس.
من آب خنك در آن تشنگى سوزان آنجا، به تو مىنوشانم، كه از شدت شيرينى، پندارى كه عسل است.
در هنگامى كه تو را در مقام عرض و حساب، متوقف سازند،. من به آتش مىگويم: او را رها كن و به اين مرد نزديك نشو.
او را رها كن و ابدا كنار او نيا، و به او نزديك نشو، زيرا دست او به ريسمان محكم است كه آن ريسمان به ريسمان ولايت وصى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) يعنى على (عليه السلام) پيوند دارد(37)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-01-2022, 15:12
21- مجازات مسخره كردن حديث پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)
روزى امام سجاد (عليه السلام) به جمعى از مسلمانان مدينه از قول رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتى انسان مىميرد و جنازه او را در ميان تابوت مىگذارند، و حمل مىكنند، او به حمل كنندگان مىگويد:
آيا سخن مرا نمىشنويد؟ من در مورد دشمن خدا (شيطان) به شما شكايت مىكنم، او مرا فريب داد و به اينجا رسانيد، و براى نجات من اقدام نكرد، و از شما در مورد برادران و خواهران شكايت مىكنم، كه مرا به خودم واگذاشتند، و از شما در مورد خانهام شكايت مىكنم، كه اموالم براى ساختمان مصرف كردم، ولى غير من در آن سكونت گزيد، با من مدارا كنيد، و در مورد من شتاب نكنيد.
يكى از مسلمين غافل به نام ضمرة بن معبد، اين گفتار را به مسخره گرفت و از روى استهزاء گفت اگر مرده در ميان تابوت، سخن مىگويد، مىبايست بر گردنهاى حمل كنندگان بجهد!!.
امام سجاد (عليه السلام) وقتى از مسخره كردن او آگاه شد فرمود: نمىدانيم با مردم چگونه رفتار كنيم، اگر آن چه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدهايم به آنها ابلاغ كنيم، مىخندند و مسخره مىكنند، و اگر سكوت كنيم براى ما روا نيست
سپس در مورد ضمره چنين نفرين كرد: خدايا اگر ضمره حديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را به مسخره مىگيرد او را به عذاب سخت بگير
چهل روز از اين ماجرا گذشت كه ضمره از دنيا رفت، غلامش نقل مىكند وقتى جنازه ضمره را به خاك سپردمى و بازگشتيم، امام سجاد (عليه السلام) با من ملاقات كرد، و فرمود: از كجا مىآئى؟
عرض كردم: از از دفن جنازه ضمره باز مىگردم، وقتى جنازه او را در ميان قبر نهاديم صورتم را روى جنازه نهادم، صدائى شنيدم، سوگند به خدا، صداى خود ضمره بود كه در دنيا آن را مىشنيدم، او به خود خطاب كرده و مىگفت:
ويلك يا ضمره بن معبد، اليوم خذلك كل خليل و صار مصيرك الى الجحيم، فيها مسكنك و مبينك و المقيل
واى بر تو اى ضمره! امروز هر دوستى، تو را تنها به خودت واگذاشت، و رهسپار دوزخ گشتى و همان، محل سكونت و خوابگاه و بازگشتگاه تو گرديد
امام سجاد (عليه السلام) فرمود: از درگاه خدا درخواست عافيت مىكنم اين است كيفر آن كسى كه حديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را مسخره كند.(38)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-01-2022, 15:12
22 - شفاعت امام حسين (عليه السلام) در مورد تاخير عمر آيت اللّه حائرى (رحمة الله عليه)
مرحوم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى موسس حوزه علميه قم از مراجع وارسته و علماى بزرگ و موفق تشيع بود كه در سال 1355 قمرى در قم از دنيا رفت و مرقد شريفش در مسجد بالاسر در مرقد منور حضرت معصومه (سلام الله عليه) قرار دارد.
يكى از عجائبى كه افراد موثق از جمله آيت اللّه فريد محسنى (رحمة الله عليه) نقل نمودهاند ماجراى زير است:
هنگامى كه آيت اللّه حائرى، سرپرست حوزه علميه اراك (قبل از سال 3401قمرى) بودند، براى مرحوم آيت اللّه حاج آقا مصطفى اراكى نقل كردند: در آن هنگام كه در كربلا بودم و به درس و بحث اشتغال داشتم، شبى كه شب سه شنبه بود و در عالم خواب ديدم، شخصى به من گفت: اى شيخ عبد الكريم! كارها را انجام بده كه سه روز ديگر خواهى مرد.
من از خواب بيدار شدم و حيران بودم و به خود مىگفتم: البته خواب است شايد تعبير نداشته باشد.
روز سه شنبه و چهار شنبه، مشغول درس و بحث بودم، تا اينكه آنچه در عالم خواب ديده بودم از خاطرم رفت، روز پنجشنبه كه تعطيل بودم، با بعضى از رفقا به طرف باغ مرحوم سيد جواد رفتيم، در آنجا قدرى گردش و مباحثه علمى نموديم تا ظهر شد، نهار را همان جا صرف كرديم، پس از نهار، ساعتى خوابيديم، در همين هنگام لرزه شديدى مرا فرا گرفت، رفقا در آنجا عبا و روانداز داشتند، روى من انداختند، ولى همچنان بدنم لرزه داشت و در ميان آتش تب افتاده بودم، حس كردم كه حالم بسيار وخيم است، به رفقا گفتم، زودتر مرا به خانه برسانيد، آنها وسيلهاى فراهم كرده، زود مرا به شهر كربلا آورده و به خانهام رساندند، در خانه بى حال و حس، در بستر افتاده بودم، بسيار حالم دگرگون شد و در اين ميان به ياد خواب سه شب قبل افتادم، علائم مرگ را مشاهده كردم و با در نظر گرفتن خوابى كه ديده بودم احساس كردم كه پايان عمرم نزديك شده است، در اين حال، ناگهان ديدم دو نفر ظاهر شدند و در جانب راست و چپ من نشستند، و به همديگر نگاه مىكردند و به همديگر مىگفتند، اجل اين مرد رسيده، مشغول قبض روحش گرديم، در اين هنگام با قلبى صاف و خالص به ساحت مقدس امام حسين (عليه السلام) متوسل شدم و عرض كردم: اى حسين عزيز، دستم خالى است، كارى نكردم و براى خود توشهاى فراهم ننمودهام، شما را به حق مادرتان حضرت زهرا (سلام الله عليه) از من شفاعت كنيد، كه خدا مرگ مرا به تاخير اندازد، تا خود را براى سفر آخرت آماده سازم، هماندم ديدم شخصى نزد آن دو نفر كه مىخواستند روحم را قبض كنند آمد و به آنها گفت: حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) فرمودند: شيخ عبد الكريم به ما متوسل شده و ما هم در پيشگاه خدا از او شفاعت كرديم تا عمرش را به تاخير بيندازد، خداوند شفاعت ما را پذيرفت، بنابراين شما روح او را قبض نكنيد.
در اين وقت آن دو نفر به هم نگاه كردند و به آن شخص گفتند سمعا وطاعه، آنگاه ديدم آن دو نفر همراه فرستاده امام حسين (عليه السلام) به سوى آسمان پرواز كرده و رفتند، در اين هنگام احساس سلامتى و عافيت كردم، صداى گريه و زارى بستگان را شنيدم، كه به سر و صورت مىزدند، آهسته دستم را حركت دادم و چشم را گشودم، ديديم چشمم را بستند و به رويم روپوشى انداختند، خواستم پاهايم را بگشايم، متوجه شدم كه انگشت بزرگ پايم را بستهاند، دستم را براى بلند كردن چيزى بلند كردم، شنيدم مىگويند آرام شويد، گريه نكنيد، كه بدن حركت دارد، آرام شدند، رو اندازى كه به رويم انداخته بودند، برداشتند، چشمم را گشودند و بند پايم را باز كردند، با دست به دهانم اشاره كردم كه به من آب بدهيد، آب به دهانم ريختند، كم كم از جا برخاسته و نشستم، تا پانزده روز ضعف و كسالت داشتم و بحمد اللّه به طور كلى از آن حالت، خوب شدم، و اين موهبت به بركت لطف مولايم امام حسين (عليه السلام) بود، آرى به خدا سوگند.(39)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-01-2022, 15:12
23- مهربانى شديد عزرائيل به مومن، هنگام مرگ
ابو بصير، يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام)، در محضر آن حضرت بود، به آن بزرگوار عرض كرد:
فدايت گردم! آيا مومن، مرگ و خروج روح از كالبدش را ناخوش دارد.؟
امام صادق: نه به خدا سوگند.
ابو بصير: چگونه مىشود كه او به مرگ علاقهمند باشد؟ (با اين كه هر كسى مرگ را دوست ندارد).
امام صادق: هنگامى كه مومن در لحظه مرگ قرار گرفت، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و امير مومنان على (عليه السلام)، و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) و همه امامان (عليهم السلام) در بالين او حاضر مىشوند، جبرئيل و اسرافيل و ميكائيل و عزرائيل نيز حاضر مىشوند، امير مومنان على (عليه السلام) به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض مىكند، اى رسول خدا، اين مومن ما را دوست داشت و ما را رهبر خود قرار داده بود، پس او را دوست بدار،.
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به جبرئيل مىگويد، اين مومن، على (عليه السلام) و فرزندان او را دوست داشت، پس او را دوست بدار.
جبرئيل هم همين سخن را به اسرافيل و ميكائيل مىگويد و سپس همه به عزرائيل مىگويند: اين مومن، محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را دوست داشت و، على (عليه السلام) و فرزندانش را امام خود قرار داد، به او مدار كن
عزرائيل در پاسخ مىگويد: سوگند به كسى كه شما را برگزيد و گرامى داشت، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را به پيامبرى برگزيد و به مقام رسالت، اختصاص داد.
لانا ارفق به من ولد رفيق و اشفق عليه من اخ شفيق
من از پدر صميمى، نسبت به او صميمى ترم، و از برادر مهربان، نسبت به او مهربانتر مىباشم.
سپس عزرائيل به آن مومن متوجه مىشود، تا روح او را قبض كند، به او مىگويد: اى بنده خدا! آيا برات آزادى و كارت نجات خود را گرفتى؟
مومن، مىگويد: آرى.
عزرائيل مىگويد: براى چه، اين برات و كارت را گرفتى؟.
مومن مىگويد: به خاطر محبتى كه محمد و آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) داشتم، و به خاطر آنكه ولايت على (عليه السلام) و فرزندان او را پذيرفته بودم.
عزرائيل مىگويد: از آنچه از آن مىترسيدى، خداوند تو را از آن ايمن نمود، و به آنچه كه اميد داشتى خداوند تو را به اميدت رسانيد، دو چشم خود را بگشا و به آنچه در حضورت است بنگر.
مومن چشم خود را مىگشايد، و به پيامبر و امامان (عليه السلام) يكى يكى نگاه مىكند، و درى از بهشت به روى او گشوده مىگردد، و به او گفته مىشود: خداوند اين بهشت را براى تو آماده ساخته، و اينها پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و آلش رفيقها و دوستان تواند، افتحب اللحاق بهم او الرجوع الى الدنيا: آيا دوست دارى به اينها محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و آلش بپيوندى يا به دنيا باز گردى؟
مومن در پاسخ مىگويد: نيازى به دنيا و بازگشت به آن را ندارم.
منادى خدا از درون عرش فرياد مىزند كه هم او و هم همه حاضران صداى آن منادى را مىشنوند نداى او اين است:
ياايتها النفس المطمئنه ارجعى الى محمد و وصيه و الائمه من بعد ارجعى الى ربك راضيه بالو لايه، مرضيه بالثواب، فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى غير مشوبه
اى كسى كه به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و وصى او و امامان بعد از او اطمينان داشتى، باز گرد به سوى پروردگارت، در حالى كه كه تو به ولايت آنها راضى هستى، و با او ثوابش از تو خوشنود است، داخل شو در ميان بندگانم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و خاندانش و داخل شو در بهشتم كه هيچ گونه گرفتارى و رنج در آن نيست(40)
نظير اين مطلب نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است و در پايان آمده: فما شيى احب من استلال روحه و اللحقوق بالمنادى
در اين هنگام، براى مومن هيچ چيزى محبوب تر از آن نيست كه هر چه زودتر روحش از تنش جدا گردد و به اين منادى بپيوندد.(41)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
27-01-2022, 13:44
24- تاسف و عذاب دشمن على (عليه السلام) هنگام مرگ
ابن ابى يعفور (يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) مىگويد:
ما با (خطاب جهنى) همنشين بوديم، و او نسبت به آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، ناصبى شديد بود (بسيار آنها را دشمن داشت) و از دوستان نجده حرورى (رئيس خوارج منسوب به قريه حروراء) به شمار مىآمد.
خطاب، بيمار شد و در بستر مرگ افتاد، من به خاطر هم نشينى سابق و تقيه، به عيادت او رفتم، ديدم بى هوش شده و در حال جان دادن است، ناگاه شنيدم مىگفت:
مالى و لك يا على: مرا به تو اى على (عليه السلام) چكار؟ (چرا با تو دشمنى كردم كه اكنون كيفر سختش را بنگرم)
ابن ابى يعفور مىگويد، بعدا به حضور امام صادق (عليه السلام) رفتم و ماجراى جان كندن و سخن خطاب را، براى امام صادق (عليه السلام) بيان كردم.
آن حضرت، دوبار فرمود. راه و رب الكعبه: به خداى كعبه، او على (عليه السلام) را ديد يعنى خطاب، هنگام مرگ، على (عليه السلام) را ديد و فهميد كه دشمنى با آن حضرت، چه باطن پر عذابى دارد(42).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
27-01-2022, 13:45
25- مثال مرگ، براى شايستگان
شخصى از امام جواد (عليه السلام) پرسيد، چرا عدهاى از مسلمانان از مرگ هراسانند و آن را ناخوش دارند.
امام جواد (عليه السلام) فرمود: زيرا آنها مرگ را نمىشناسند از اين رو آن را خوش ندارند، اگر آن را مىشناختند و از دوستان خدا بودند، آن را دوست داشتند، و مىدانستند آخرت براى آنها، بهتر از دنيا است.
سپس امام جواد (عليه السلام) براى روشن نمودن مطلب، اين مثال را زد و به او فرمود:
چرا كودك و ديوانه، دوائى را كه به حال او سود دارد و موجب تسكين درد آنها مىشود، دور مىكنند و نمىخورند؟
او گفت: به خاطر اين كه آنها، به فايده دوا آگاه نيستند.
امام جواد (عليه السلام) فرمود: سوگند به كسى كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را به حق مبعوث كرد، كسى كه خود را براى مرگ، آماده كامل كند، فايده آن مرگ براى او از فايده اين دارو براى بيمار بيشتر است، آگاه باشيد، اگر آنها (كه خود را آماده كردهاند) مىدانستند كه مرگ براى آنها پلى به سوى نعمتهاى الهى است، با علاقهاى بيش از علاقه خردمند بيدار، به دارو، براى دفع آفات و تحصيل سلامتى، آن مرگ را مىطلبيدند.
نيز روزى امام جواد (عليه السلام) به بالين بيمارى از يارانش رفت، ديد گريه مىكند و در مورد مرگ بى تابى مىكند، امام جواد (عليه السلام) به او فرمود:
اى بنده خدا! از اين رو از مرگ مىترسى كه آن را نمىشناسى، هرگاه بدنت پر از چرك گردد، و زخمها و بيمارىهاى پوستى بردارد و تو بدانى كه اگر به حمام بروى و بدن خود را شستشو بدهى، همه آن چركها و زخمها، برطرف مىگردد، آيا با علاقه به حمام براى شستشو مىروى؟ و يا به حمام رفتن را دوست ندارى؟
بلكه دوست دارى كه آن چركها و زخمها در بدنت بماند؟
او عرض كرد: اى فرزند رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، دوست دارم كه به حمام بروم.
امام جواد (عليه السلام) فرمود: فذاك الموت هو ذلك الحمام...
آن مرگ همان حمام است، و آخرين مرحله براى زدايش گناهانت و پاكى از پليدى معصيتهايت مىباشد پس هرگاه بر مرگ وارد شدى و از آن گذشتى، از هر گونه غم و اندوه و رنج و نجات مىيابى و به هر گونه سرور و شادى مىرسى.
در اين هنگام آن بيمار، آرامش يافت و بيانات امام جواد (عليه السلام) او را با نشاط نمود و تسليم مرگ گرديد، چشمش را فرو خوابانيد و از دنيا رفت. (43)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
27-01-2022, 13:45
26- شادى شيعيان در لحظات آخر عمر
جمعى در محضر امام صادق (عليه السلام) بودند، سخن از شيعه و پيروان امامان خاندان رسالت به پيش آمد، امام صادق (عليه السلام) فرمود، پيروان ما در لحظات آخر عمر، چيزهائى مىبينند، كه چشمشان با ديدن آن چيزها، روشن مىگرد، و شاد مىشوند.
يكى از حاضران پرسيد: چه چيز را مىبينند؟ و اين سؤال را ده بار تكرار كرد و اصرار داشت، تا امام به او پاسخ دهد.
ولى امام صادق (عليه السلام) هر بار در پاسخ مىفرمود: مىبينند.
سرانجام، امام صادق (عليه السلام) آن شخص سؤال كننده را صدا زد و فرمود: مثل اين كه اصرار دارى تا بدانى چه مىبينند؟.
او عرض كرد: آرى قطعا سپس گريه كرد.
امام صادق (عليه السلام)، به حال او رقت كرد و فرمود: آن دو نفر را مىبينند
او با اصرار پرسيد: كدام دو نفر را؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) را مىبينند. هيچ مومنى نيست مگر اين كه در لحظات آخر عمر، اين دو بزرگوار را خواهد ديد، كه آن دو بزرگوار به او بشارت مىدهند.
آنگاه فرمود: اين مطلب را خداوند در قرآن بيان كرده است.
حاضران پرسيدند: خداوند در كجا و در كدام سوره بيان فرموده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: در سوره يونس (آيه 63، 64) آنجا كه مىفرمايد:
الذين امنو و كانوا يتقون - لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره.
همانها كه ايمان آوردند و پرهيزكار بودند براى آنها در دنيا و آخرت، بشارت و مژده خواهد بود.(44)
(بشارت دنياى آنها همان حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) در لحظات آخر عمر آنها، در بالين آنها است كه آنها را شاد و مسرور مىكند...).
حارث رعور مىگويد: روزى هنگام ظهر، به حضور امام على (عليه السلام) رسيدم، پرسيد: براى چه به اينجا آمدهاى.
عرض كردم. محبت و علاقه به تو، باعث شد كه به محضرت بيايم.
فرمود: اگر براستى داراى چنين علاقهاى باشى، مرا در سه محل خواهى ديد:
1- هنگامى كه روحت به حلقومت رسيد.
2- در كنار پل صراط.
3- در كنار حوض كوثر.(45)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-01-2022, 13:22
27- تلقين دعاى نجاتبخش
عصر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود، يكى از مسلمين در بستر مرگ افتاد، موضوع را به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) خبر دادند، آن حضرت به بالين او آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) برخاست، و حاضران نيز برخاستند و همراه آن حضرت به بالين آن مسلمان آمدند، او را بيهوش ديدند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى فرشته مرگ، اين شخص را آزاد كن تا از او سؤال كنم.
ناآگاه آن شخص، به هوش آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: چه مىبينى؟.
او گفت: افراد سفيد بسيار، و سياه بسيار مىنگرم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود، كداميك از آن دو، به تو نزديكتر هستند؟
او عرض كرد: افراد سياه به من نزديكترند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود بگو:
الهم اغفرنى الكثير من معاصيك، و اقبل منى اليسير من طاعتك.
خدايا بسيارى از گناهان و نافرمانى از تو را ببخش، و اندكى از اطاعت تو را، از من بپذير.
آن شخص، اين دعا را خواند، و سپس بى هوش شد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به فرشته مرگ فرمود: ساعتى براى اين شخص آسان بگير تا از او سؤال كنم.
در اين هنگام، آن شخص، به هوش آمد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: چه مىنگرى؟.
او عرض كرد، افراد سياه بسيار، و افراد سفيد بسيار مىنگرم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كداميك از آنها به تو نزديكترند.
او گفت: افراد سفيد نزديكترند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به حاضران فرمود خداوند اين رفيق شما را آمرزيد.
امام صادق (عليه السلام) بعد از نقل اين داستان فرمود: هنگامى كه به بالين شخصى كه در حال جان دادن است، رفتيد، اين دعا(دعاى فوق) را به او بگوئيد (و تلقين كنيد)(46)
از اين حديث استفاده مىشود، كه اعمال نيك انسان به صورت نمودهاى سياه و تيره، در مىآيند، و اعمال نيك او به صورتهاى نورانى جلوه مىكنند و هنگام مرگ خود را به انسان نشان مىدهد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-01-2022, 13:22
28- ارزش اميد و خوف در هنگام مرگ
عصر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بود، يكى از مسلمانان بيمار و بسترى گرديد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از حال او جويا شد، گفتند: بسترى است، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به عيادت او رفت، وقتى كه در بالين او نشست، او را در حال جان دادن يافت، از او پرسيد:
حالت چطور است؟
بيمار: در حالى هستم كه هم اميد به رحمت خدا دارم، و هم از گناهانم مىترسم.
پيامبر: اجتماع دو خصلت خوف و رجاء (ترس و اميد) در دل مومن، در اين هنگام (مرگ )نشانه آن است كه خداوند، آن مومن را به اميدش مىرساند، و از آن چه ترس دارد ايمن و محفوظ مىدارد(47)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-01-2022, 13:25
29- نتيجه نجاتبخش تلقين
ابوبكر حضرمى مىگويد: مردى از بستگان من بيمار شد، به عيادتش رفتم، به او گفتم: اى برادر زاده ! نصيحتى در نزد من دارى، آيا از من مىپذيرى؟
گفت: آرى.
گفتم: بگو، اشهدا ان لا اله الا اللّه، و حده لا شريك له: گواهى مىدهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست
او گواهى داد.
به او گفتم، اين مقدار كافى نيست و سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه گواهى تو از روى يقين باشد.
او گفت: گواهى، من از روى يقين است.
گفتم: بگو: گواهى مىدهم كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول خدا است.
او گواهى داد.
گفتم: اين مقدار كافى نيست: بايد گواهى تو، از روى يقين باشد.
او گفت : گواهى من، از روى يقين است.
گفتم: بگو گواهى مىدهم كه حضرت على (عليه السلام) وصى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و خليفه بعد از او، و امامى است كه اطاعت او واجب است.
او به اين مطلب گواهى داد.
به او گفتم، اين گواهى سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه از روى يقين باشد.
گفت: از روى يقين گواهى مىدهم.
سپس امامان معصوم (عليهم السلام) را يكى پس از ديگرى، نام بردم، او به امامت همه آنها گواهى داد، و گفت: گواهيم از روى يقين است، و پس از چند لحظه از دنيا رفت.
همسر و اهل خانه، از مرگ او بسيار، بى تابى و بى قرارى مىكردند، چند روزى از آنها غايب شدم، سپس نزد آنها رفتم، گفتم حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم:
حال تو در فراق شوهرت چگونه است؟
در پاسخ گفت: سوگند به خدا با مرگ فلانى به مصيبت بزرگى مبتلا شديم، ولى خوابى كه شب گذشته ديدم موجب آرامش خاطرم شده، و مرگ او را برايم آسان نموده است!
گفتم: آن خواب چه بود؟
گفت: او (شوهرم) را در عالم خواب، زنده و سالم يافتم، به او گفتم: فلانى هستى؟ گفت : آرى.
گفتم مگر تو نمردى؟
گفت، چرا مردم، ولى با كلماتى كه كه ابوبكر حضرمى مرا به آن تلقين داد، نجات يافتم، اگر تلقين آن كلمات نبود، نزديك بود كه دستخوش هلاكت گردم!(48)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-01-2022, 14:22
30- گفتار كافر، با حمل كنندگان جنازهاش
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه دشمن خدا (كافر و گنهكار و لاابالى) از دنيا رفت، و جنازهاش را برداشته و به سوى قبرش حركت مىدهند، به حمل كنندگان جنازهاش خطاب كرده و چنين مىگويد:
اى برادرانم! آيا سخن مرا نمىشنويد؟ من از شما در مورد برادر بدبخت شما (خودم) شكايت دارم، دشمن خدا (شيطان) مرا فريب داد و مرا وارد (عذاب) كرد، سپس به دادم نرسيد، و براى من سوگند ياد كرد كه خير خواه من است، و با اين حيله مرا گول زد.
و نيز به شما شكايت مىكنم، از دنيايى كه مرا فريب داد تا وقتى كه به آن اطمينان يافتم، با من درگير شد و مرا بر زمين كوبيد.
و نيز به شما شكايت مىكنم در مورد دوستانم كه مرا به دست مرگ سپردند و سپس از من بيزار شدند و مرا تنها گذاشتند.
و نيز در مورد فرزندانم از شما شكايت مىكنم كه از آنها حمايت كردم، و آنها را بر خودم مقدم داشتم، اموال مرا خوردند و مرا تسليم مرگ كردند.
و نيز از شما در مورد اموالم شكايت مىكنم، حق خدا را تباه ساختم، و سنگينى كيفر آن بر گردنم باقى ماند، و ديگران از آن بهرمند شدند.
و نيز شكايت مىكنم در مورد خانهام كه دار و ندار خود را براى ساختن و تعمير آن دادم، ولى افراد ديگر در آن مسكن گزيدند، و نيز شكايت مىكنم از طولانى بودن سكونت در قبر، كه همواره آن قبر، ندا مىكند:
انا بيت الدود، انا بيت الظلمه و الوحشه و الضيق: من خانه كِرم و خانه تاريكى و وحشت و تنگى هستم..
اى برادرانم! تا مىتوانيد مرا نگاه داريد (و نگذاريد مرا به قبر بسپرند)، و از آنچه بر سرم آمده، برحذر باشيد،! بدانيد كه مرا به آتش و ذلت و زبونى و خشم خداوند جبار، بشارت دادند. واحسرتاه! تا اينكه در راه اطاعت خداوند، افراط و تجاوز كردم، واى از طولانى بودن نالهام، هيچ كسى نيست كه شفاعتش در مورد من پذيرفته شود، و هيچ دوستى نيست كه به من ترحم كند اگر بار ديگر به من اجازه مراجعت به دنيا مىدادند، طريقه ايمان را پيشه خود مىساختم و در صف مومنان، قرار مىگرفتم(49)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-01-2022, 14:22
31- گفتار قبر به مومن و كافر
امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار مىگويد من خانه خاك هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم، وقتى كه بنده مومن وارد قبر مىگردد، زمين قبر به او مىگويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مىرفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مىيابى، در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مىگردد، و درى در قبر به روى او گشوده مىشود، و او جايگاهش را در بهشت مىنگرد و از آن در، مردى بيرون مىآيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مىگويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را زيباتر از تو نديدهام، تو كيستى؟
آن مرد زيبا در پاسخ مىگويد: انا رايك الحسن الذى كنت عليه و علمك الصالح الذى كنت تعمله: من راى نيك تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام دادهاى.
سپس روح او گرفته مىشود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مىگردد: سپس به او گفته مىشود:
نم قرير العين بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى، از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مىوزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مىيابد.
ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مىگذارند، زمين قبر به او مىگويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مىرفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مىنگرى.
آنگاه قبر، او را فشار مىدهد و جسد او را خورد و خاكستر مىنمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مىگرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مىشود، او جايگاهش را در دوزخ مىنگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مىگردد، او به آن مرد مىگويد: اى بنده خدا تو كيستى؟.
آن مرد، در پاسخ مىگويد:انا علمك السيى الذى كنت تعمله، و رايك الخبيث: من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مىدادى، و راى ناپاك تو مىباشم.
سپس روح او گرفته مىشود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مىگردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مىوزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مىيابد، و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مىگزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمىشود.(50)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-01-2022, 14:23
32- چگونگى حال مومن و كافر، هنگام مرگ
امام صادق (عليه السلام) روزى به شاگردان فرمود:
الناس اثنان : و احد اراح و آخر استراح: مردم بر دو گونهاند:
1- استراح
2- اراح
سپس چنين توضيح داد:
انسان باايمان وقتى كه از دنيا رفت، از دنيا و بلاهاى آن راحت مىشود، و با خاطرى شاد به جهان بعد از مرگ وارد مىگردد، ولى انسان كافر وقتى كه از دنيا رفت، گياهان و حيوانات و بسيارى از مردم، از دست او راحت مىگردند، (و او با خاطرى پر اندوه وارد جهان بعد از مرگ مىشود) اين است معنى: استراح المومن عند الموت، و اراح الكافر عند الموت(51)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-01-2022, 13:42
33- كرامت مومن هنگام مرگ
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند از بندهاش راضى شد، به عزرائيل مىفرمايد: از جانب من نزد فلانى برو و روح او را براى من بياور آنچه كه از اعمال نيكى كه انجام داده كافى است، من او را امتحان نمودم، او را در جايگاه ارجمندى كه مورد علاقه من است يافتم.
عزرائيل همراه پانصد فرشته كه با آنها شاخههاى گل و دستههاى ريشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهى به زمين نزول مىكنند و نزد آن بنده صالح مىآيند و هر كدام از آن فرشتگان او را به چيزى بشارت مىدهند كه ديگرى به چيز ديگر بشارت مىدهد.
در آن هنگام فرشتگان با شاخههاى گل و دستههاى زعفران كه در دست دارند براى خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانى مىايستند (تا با چنين جلال و شكوه، از روح آن بنده صالح استقبال كنند).
هنگامى كه ابليس كه رئيس شيطانها است، آن منظره را مىبيند، دو دستش را بر سر نهاده و فرياد و نعره مىكشد!
پيروان او وقتى او را اين گونه وحشتزده مىنگرند، مىپرسند: اى بزرگ ما! مگر چه حادثهاى رخ داده است؟ كه چنان بر افروخته شدهاى؟.
ابليس مىگويد: مگر نمىبينى كه اين بنده خدا تا چه اندازه مورد كرامت و احترام واقع شده است، شما در مورد گمراه كردن او در كجا بوديد؟
آنها مىگويند: جهدنا به فلم يطعنا: ما كوشش خود را در مورد گمراه كردن او كرديم، ولى او از ما اطاعت نكرد(52)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-01-2022, 13:43
34- فرياد روح ميت بر فراز تابوت
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به آن كسى كه جان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در اختيار اوست، اگر شما موقعيت مرده را بنگريد و گفتارش را بشنويد از تفكر در باره او غافل مىشويد و درباره وضع خودتان گريه مىكنيد تا آن وقت كه جنازه ميت را بر مىدارند و حمل مىكنند روح او بالاى تابوتش قرار مىگيرد و چنين فرياد مىزند:
اى بستگان من! اى فرزندان من! دنيا با شما بازى نكند، همان گونه كه با من بازى كرد، اموال دنيا را از راه مشروع و غير مشروع جمع كردم و سپس همه آن را براى شما گذاردم، پس عيش و لذت آن مال براى ديگران است و مكافات حساب و بازخواست و پيامدهاى آن براى من مىباشد.
فاحذروا مثل حل بى پس بترسيد و مراقبت كنيد از مثل آنچه براى من وارد شده است(53)
كه مبادا حال شما نيز مانند حال من گردد.
(پايان فصل اول)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-01-2022, 13:43
فصل دوم: معنى برزخ و دورنمائى از آن، و برزخ از ديدگاه قرآن
معنى برزخ
واژه برزخ در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو چيز حائل و واسطه شود، و به هر امرى كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد، برزخ مىگويند، و همچنين به زمينى كه بين دو دريا قرار گرفته، برزخ گويند، و هم چنين آن مرزى كه بين آب شيرين و شور قرار گرفته و مانع مخلوط شدن آن دو است، برزخ نام دارد.
و در اينجا و موضوع مورد بحث اين كتاب، منظور از برزخ، جهانى است كه بين دنيا و آخرت قرار گرفته است كه از هنگام مرگ هر انسان شروع مىشود و تا پديدار شدن روز قيامت ادامه دارد، بنابراين هم اكنون عالم برزخ وجود دارد، و آنان كه مردهاند در اين عالم به سر مىبرند.
به عبارت روشن تر وقتى انسان مرد، بدن او مرده است ولى روح از بدن جدا شده و زنده است، زيرا روح از عوارض جسم نيست، تا با مرگ جسم، او نيز بميرد، بلكه يك گوهر مستقلى است، كه بدون جسم نيز به بقاى خود ادامه مىدهد، و همين روح بعد از مرگ جسم، در عالمى به نام برزخ قرار مىگيرد، در عين آنكه ارتباطى نامرئى با جسم خود نيز دارد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-02-2022, 14:35
دور نمائى از عالم برزخ
روح انسان بعد از پايان زندگى دنيا، در جسم لطيفى قرار مىگيرد، كه آن جسم، از بسيارى از عوارض جسم مادى بركنار است، و به آن، بدن مثالى يا، قالب مثالى. مىگويند، كه نه كاملا مجرد است و نه مادى محض بلكه داراى يك نوع تجرد برزخى است (مثلا جاى گرفتن آب در ميان كوزه، با جاى گرفتن آن در ميان نايلون، فرق دارد در اولى در ميان جسم غليظ است و در دومى در ميان جسم لطيف، (همچنانكه آب را مىتوان از بيرون نايلون ديد، چنانچه بعضى، صورتهاى برزخى را مىتوانند ببينند).
البته حقيقت اين مطلب براى ما كه در زندان عالم ماده، اسير هستيم، به طور روشن قابل درك نيست، ولى براى آنكه تا حدودى چگونگى آن را دريابيم، دانشمندان آن را به حالت خواب تشبيه كردهاند.
و به گفته علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تشبيه عالم برزخ به حالت خواب و روياء در بسيارى از روايات، وارد شده است.
هر انسانى در عالم خواب، ديده است كه روحش با استفاده از قالب، گاهى به جاهاى وسيع و زيبا رفته و با مناظره جالب همراه با نعمتهاى فراوان، رو به رو شده و بهرمند گشته و لذت برده است، و گاهى به عكس مناظر وحشتناكى را مشاهده مىكند كه بسيار آزرده و ناراحت شده و با فرياد و گريه از خواب بيدار مىگردد.
دورنمائى از عالم برزخ، با توجه به اين تشبيه (عالم خواب) تا حدودى براى ما درك مىشود، بنابراين جسم مثالى چنانكه از نامش پيداست، شبيه اين بدن است، ولى اين ماده كثيف عنصرى را ندارد، بلكه جسمى است لطيف، نورانى و خالى از مواد و عناصر شناخته شده اين جهان.
و به گفته بعضى: قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى و جود دارد، منتها به هنگام مرگ از بدن جدا مىشود و در زندگى برزخى خود را آغاز مىكند، بنابراين روح بعد از مرگ به بدن ديگر منتقل نمىشود تا تناسخ به وجود آيد بلكه در قالب مثالى خود كه در باطنش موجود است، انتقال مىيابد.(54)
در روايات اسلامى به جسم مثالى تصريح شده است، به عنوان نمونه: شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: عدهاى معتقدند كه ارواح مومنان در چينه دان پرندگان سبز رنگى، در اطراف عرش قرار دارند، امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين اعتقاد درست نيست، مومن در نزد خدا گرامىتر از آن است كه خداوند روحش را در چينه دان پرندهاى جاى دهد ولكن فى ابدان كابدانهم: بلكه ارواح در بدنهائى شبيه بدنهاى سابق خواهند بود(55)
و نيز فرمود: فاذا قبضه اللّه عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا.: هنگامى كه خداوند روح مومن را قبض مىكند، او را در قالبى همانند قالبش در دنيا قرار مىدهد
آنگاه فرمود: اين ارواح (در قالب برزخى) مىخورند و مىآشامند و هر گاه شخصى، بر آنها وارد شد آنها او را به همان صورتى كه در دنيا بود مىشناسند(56)
نيز طبق روايات، ارواح مومنان در جهان برزخ، در باغها و حجرههائى از بهشت (برزخى هستند)، و ارواح كافران و مجرمان گرفتار عذاب و آتش برزخى و در مكانى به نام برهوت كه در حضر موت يمن واقع است مىباشند(57). و ارواح مومنان در دارالسلام نجف اشرف هستند.(58)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-02-2022, 14:35
تشبيه عالم برزخ به خواب در قرآن و روايات
در آيه 47 زمر مىخوانيم:
اللّه يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى.
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىكند، و ارواحى را كه نمردهاند نيز به هنگام خواب مىگيرد، سپس ارواح كسانى را كه مرگها آنها را صادر كرده نگه مىدارد، و ارواح ديگرى را ( را كه بايد زنده بمانند)باز مىگرداند تا سرآمد معينى
اين آيه با صراحت بيانگر آن است كه مرگ و خواب، از يك جنس هستند، و خداوند در هر دو حال (مرگ و خواب) جان را مىگيرد، با اين تفاوت كه آن كس كه اجلش رسيده، خداوند آن جان را نگه داشته است، و آن كس كه عجلش نرسيده، آن جان را در وقت بيدارى به او باز مىگرداند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-02-2022, 15:34
و در روايات اسلامى نيز تشبيه مرگ به خواب، بسيار ديده مىشود، در اينجا به ذكر يك نمونه مىپردازيم:
شخصى از امام جواد (عليه السلام) پرسيد. مرگ چيست؟.
آن حضرت در پاسخ فرمود: مرگ همين خوابى است كه هر شب به سراغ شما مىآيد، با اين تفاوت كه مدت مرگ طولانى است و انسان در اين خواب بيدار نمىشود، مگر در روز قيامت، افرادى كه در عالم خواب، خواب مىبينند، و در آن حال با انواع شاديها، و يا دهشتها و دشواريها رو به رو مىشوند، همچين است در عالم مرگ و حوادث تلخ و شيرينى كه براى انسان رخ مىدهد، مرگ همين است، خود را براى آن آماده كنيد. (59)
البته ناگفته نماند، عالم برزخ از يك نظر در مقايسه با آخرت و قيامت، يك نوع خواب است، ولى نسبت به زندگى دنيا، يك زندگى بسيار وسيعتر از زندگى دنيا است از اين رو در روايات آمده: مردم در خوابند: و اذا ماتو انتبهوا، وقتى كه مردند بيدار مىشوند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-02-2022, 15:35
برزخ از ديدگاه قرآن
در قرآن مجيد، در سه مورد، واژه برزخ آمده است كه در دو مورد آن (53 فرقان و 20 رحمن) اين واژه به معنى مرز حاجب و حائلى است كه در دريا، بين آب شيرين و شور قرار دارد و از مخلوط شدن آن دو نوع آب، جلوگيرى مىكند.
ولى در يك مورد (آيه 102 مومنون) منظور همان عالم برزخ است، كه با كمال صراحت مىفرمايد:
و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون: پشت سر انسانها، برزخى است تا هنگامى كه (روز قيامت) برانگيخته مىشوند.
و مىتوان گفت: به دليل همين آيه، و روايات بسيار، كه واژه برزخ در متن آنها آمده، به جهان بعد از مرگ تا روز قيامت جهان برزخ مىگويند.
در قرآن مجيد علاوه بر آيه فوق، آيات متعددى درباره عالم برزخ، وجود دارد كه با صراحت يا اشاره، سخن از عالم برزخ، به ميان آورده است، در اينجا به ذكر چند آيه، كه بعضى بيانگر پاداش صالحان در عالم برزخ است، و بعضى عذاب ناصالحان را در عالم برزخ بازگو مىكند مىپردازيم:
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-02-2022, 15:35
1- در آيه 169 و 170 آل عمران مىخوانيم:
و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون - فرحين بما اتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
اى پيامبر هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدهاند، مردگانند، بلكه آنها زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند، آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است، خوشحالند و به خاطر مجاهدانى كه بعد از آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنهاست و نه غمى خواهند داشت.
نظير اين آيه، آيه 154 سوره بقره است.
2- در آيه 26 و 27، سوره يس مىخوانيم.
قيل ادخل الجنه قال يا ليت قومى يعلمون - بما غفرلى، ربى جعلنى من المكرمين.
مومن آل يس (حبيب نجار، وقتى كه به دست ستمگران به شهادت رسيد) از طرف خدا به او گفته شد وارد بهشت شو. او گفت: اى كاش قوم من مىدانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است
3- و در آيه 46 سوره مومن مىخوانيم:
النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلو آل فرعون اشد العداب.
عذاب آنها (آل فرعون) آتش است كه هر صبح و شام، بر آن عرضه مىشوند، و روزى كه قيامت بر پا مىگردد، خداوند دستور مىدهد كه آل فرعون را در سخترين عذابها وارد كنيد.
منظور از عذاب آل فرعون در صبح و شام، همان عذاب برزخى آنها است.
آيه 25 نوح، و 11 مومن نيز از عالم برزخ سخن به ميان آورده است.
4- و در آيه 10 سوره منافقون مىخوانيم:
و انفقو مما رزقناكم من قبل ان ياتى احدكم الموت فيقول رب لو لا اخرتنى الى اجل قريب فاصدق و اكن من الصالحين.: از آنچه به شما روزى دادهايم در راه خدا انفاق كنيد، قبل از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و انفاق كنم و از صالحان باشم.
در اين آيه نيز اشارهاى به عالم برزخ، عالم بعد از مرگ قبل از قيامت است، كه مقصران تمناى بازگشت و جبران مىكنند. و به آنها جواب داده مىشود كه بازگشتى در كار نيست، كه در دنبال همين آيه و آيه 100 مومنون همين جواب آمده است.
به علاوه در آيات متعددى از قرآن در مورد مرگ، تعبير به توفى (قبض و دريافت روح، نه مرگ)، مثلا در آيه 42 زمر مىخوانيم: اللّه يتوفى الانفس حين موتها... خداوند ارواح، را هنگام مرگ، قبض و دريافت مىكند.
اين تعبير نيز بيانگر زنده بودن روح انسانى، بعد از مرگ جسم است.
5- در آيه 25 سوره نوح مىخوانيم:
مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلو نارا فلم يجدوا لهم من دون اللّه انصارا.
سرانجام همه آنها (قوم گناهكار نوح (عليه السلام)) به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.
از اين آيه استفاده مىشود كه قوم گنهكار نوح (عليه السلام) پس از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش دوزخ شدهاند، روشن است كه هنوز دوزخ روز قيامت بر پا نشده است، بنابراين منظور از اين دوزخ همان دوزخ عالم برزخ است.
نگاهى به پنج آيه قرآن با توجه به روايات
1-در آيه 27 سوره ابراهيم مىخوانم:
يثبت اللّه الذين امنو بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة.: خداوند كسانى را كه ايمان آوردند (ويژگىهاى ايمان را رعايت كردند) به خاطر اعتقاد و گفتار ثابتشان، هم در دنيا و هم در آخرت، ثابت قدم مىدارد.
در روايات متعدد آمده: منظور از آيه، ثابت قدم بودن مومن، در عالم برزخ است.
علامه طبرسى در تفسير مجمع البيان مىگويد: اكثر مفسرين مىگويند: منظور از آخرت در آيه فوق و عالم قبر است، و آيه در مورد سؤال قبر نازل شده است، و اين تفسير از ابن عباس و ابن مسعود نيز نقل شده است، و از امامان معصوم (عليهم السلام) روايت گرديده است از جمله امير مومنان على (عليه السلام)، در ضمن گرفتارى فرمود، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر وارد قبر مىشوند، از مومن مىپرسند، خدا و دين و پيغمبرت كيست؟
او در پاسخ مىگويد: خداوند، پروردگار من است، و اسلام دين من است و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است.
آن دو فرشته به او مىگويند: خداوند تو را در آنچه خوشنود است، ثابت قدم بدارد اين است قول خداوند يثبت اللّه الذين امنوا....
آنگاه آن دو فرشته درى از بهشت را به روى قبر او مىگشايند... (60)
2- در آيه 124 سوره طه مىخوانيم:
و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى.
و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ (و پر زحمت) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور مىكنيم.
طبق پارهاى از روايات، اين زندگى سخت، مربوط به عالم برزخ است.
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) روايتى از امام سجاد (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمود اين زندگى سخت، در عالم برزخ است، آنگاه مىگويد:
مراد از معيشت ضنك (زندگى تنگ و سخت) در آيه فوق، عذاب قبر است و مويد اين معنى آن است كه قيامت را در آيه، بعد از آن ذكر نموده است، و بسيارى از مفسران اين گونه تفسير كردهاند و نمىتوان گفت كه مراد از معيشت ضنك، بدى حال در دنيا است، زيرا بسيارى از كافران در دنيا، معيشت راحت و گوارايى دارند ولى بسيارى از مومنان به عكس، بر خلاف آنها، زندگى سختى در دنيا دارند.
علامه طبرسى (در مجمع البيان) مىگويد:گفته شده كه منظور از معشيت ظنك عذاب قبر است، و اين تفسير از ابن مسعود و ابوسعيد خدرى و... نقل شده است، و ابو هريره در اين مورد، روايتى نقل نموده است (61)
و امير مومنان على (عليه السلام) در ضمن نامهاى كه بر اهل مصر مىنويسد و توسط محمد ابن ابى بكر مىفرستد، مىفرمايد:
و ان المعيشة الضنك التى حذر اللّه منها عدوه عذاب القبر.
همانا معيشت ضنك كه خداوند دشمن خود را از آن بر حذر داشته، عذاب قبر است،
سپس فرمود: چرا كه خداوند نود و نه مار بر كافر مسلط مىكند، آنها به گوشت او نيش مىزنند، و استخوان او را مىشكنند، و تا روز قيامت با او اينگونه رفتار مىنمايند(62)
(شايد تعداد 99 مار، اشارهاى به 99 عمل زشت دنيوى او باشد كه به صورت 99 مار شده و در عالم قبر او را مىگزند).
3- در آيه 88 و 89 سوره واقعه مىخوانيم:
فاما ان كان من المقربين - فروح و ريحان و جنة نعيم.
و اگر انسان از مقربان باشد، در روح و ريحان (در نهايت آرامش و شادمانى) در بهشت پر نعمت است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: منظور از روح و ريحان، آرامش و شادمانى در عالم قبر (برزخ) است، و منظور از بهشت پر نعمت، بهشت آخرت (قيامت) مىباشد.(63)
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مىخوانيم، فرمود: نخستين چيزى كه به مومن در هنگام وفات، بشارت داده مىشود روح و ريحان و بهشت پر نعمت است، و نخستين چيزى كه به مومن در قبرش، بشارت داده مىشود اين است كه به او مىگويند: بشارت باد بر تو به خوشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام كسانى كه تو را تا قبرت تشييع كردهاند آمرزيد، و شهادت آنها را درباره تو تصديق كرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت، مستجاب فرمود(64)
4- در آيه 92 تا 94، سوره واقعه مىخوانيم:
و اما ان كان من المكذبين الضالين - فنزل من حميم - و تصليه جحيم: اما اگر انسان از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آب دوزخ جوشان از او پذيرايى مىشود، سپس سرنوشت او، ورود در آتش جهنم است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود، آب جوشان دوزخ در عالم قبر (عالم برزخ) به تكذيب كنندگان مىرسد، اما ورود به آتش جهنم، مربوط به آخرت (قيامت) است(65)
5- در آيه 62 سوره مريم مىخوانيم:
و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا و هر صبح و شام روزى آنهإ؛اا (بندگان صالح خداوند) در بهشت مقرر است.
مفسر معروف، على بن ابراهيم (رحمة الله عليه)، با استفاده از روايات، مىگويد، منظور از اين بهشت، بهشت دنيا (در عالم برزخ) است كه ارواح افراد با ايمان به آن انتقال مىيابد، چرا كه در بهشت جاودان آخرت، صبح و شب وجود ندارد(66)
نتيجه اينكه: در قرآن آيات متعددى به جهان برزخ، تصريح يا اشاره دارد و به طور كلى، اصل جهان برزخ، در قرآن آمده، گرچه به جزئيات آن اشاره نشده است، چنانكه شيوه قرآن در طرح مسائل، بيان اصول و كليات مسائل است، نه جزئيات آن.
و عالم برزخ شبيه عالم خواب است، و وجه اشتراك مرگ و خواب اين است كه در هر دو حالت، نفس از تصرف در بدن باز مىماند، با اين فرق كه در خواب، قطع تصرف نفس به صورت موقت است، و در مرگ، قطع تصرف طولانى از بدن است، نه ابدى، زيرا با فرا رسيدن قيامت، بار ديگر، بين نفس و بدن رابطه برقرار مىشود و نفس به تدبير بدن مىپردازد.
پايان فصل دوم
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-02-2022, 13:57
2- در آيه 26 و 27، سوره يس مىخوانيم.
قيل ادخل الجنه قال يا ليت قومى يعلمون - بما غفرلى، ربى جعلنى من المكرمين.
مومن آل يس (حبيب نجار، وقتى كه به دست ستمگران به شهادت رسيد) از طرف خدا به او گفته شد وارد بهشت شو. او گفت: اى كاش قوم من مىدانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-02-2022, 13:58
3- و در آيه 46 سوره مومن مىخوانيم:
النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلو آل فرعون اشد العداب.
عذاب آنها (آل فرعون) آتش است كه هر صبح و شام، بر آن عرضه مىشوند، و روزى كه قيامت بر پا مىگردد، خداوند دستور مىدهد كه آل فرعون را در سخترين عذابها وارد كنيد.
منظور از عذاب آل فرعون در صبح و شام، همان عذاب برزخى آنها است.
آيه 25 نوح، و 11 مومن نيز از عالم برزخ سخن به ميان آورده است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-02-2022, 13:58
4- و در آيه 10 سوره منافقون مىخوانيم:
و انفقو مما رزقناكم من قبل ان ياتى احدكم الموت فيقول رب لو لا اخرتنى الى اجل قريب فاصدق و اكن من الصالحين.: از آنچه به شما روزى دادهايم در راه خدا انفاق كنيد، قبل از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و انفاق كنم و از صالحان باشم.
در اين آيه نيز اشارهاى به عالم برزخ، عالم بعد از مرگ قبل از قيامت است، كه مقصران تمناى بازگشت و جبران مىكنند. و به آنها جواب داده مىشود كه بازگشتى در كار نيست، كه در دنبال همين آيه و آيه 100 مومنون همين جواب آمده است.
به علاوه در آيات متعددى از قرآن در مورد مرگ، تعبير به توفى (قبض و دريافت روح، نه مرگ)، مثلا در آيه 42 زمر مىخوانيم: اللّه يتوفى الانفس حين موتها... خداوند ارواح، را هنگام مرگ، قبض و دريافت مىكند.
اين تعبير نيز بيانگر زنده بودن روح انسانى، بعد از مرگ جسم است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-02-2022, 15:02
5- در آيه 25 سوره نوح مىخوانيم:
مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلو نارا فلم يجدوا لهم من دون اللّه انصارا.
سرانجام همه آنها (قوم گناهكار نوح (عليه السلام)) به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.
از اين آيه استفاده مىشود كه قوم گنهكار نوح (عليه السلام) پس از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش دوزخ شدهاند، روشن است كه هنوز دوزخ روز قيامت بر پا نشده است، بنابراين منظور از اين دوزخ همان دوزخ عالم برزخ است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-02-2022, 15:03
نگاهى به پنج آيه قرآن با توجه به روايات
1-در آيه 27 سوره ابراهيم مىخوانم:
يثبت اللّه الذين امنو بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة.: خداوند كسانى را كه ايمان آوردند (ويژگىهاى ايمان را رعايت كردند) به خاطر اعتقاد و گفتار ثابتشان، هم در دنيا و هم در آخرت، ثابت قدم مىدارد.
در روايات متعدد آمده: منظور از آيه، ثابت قدم بودن مومن، در عالم برزخ است.
علامه طبرسى در تفسير مجمع البيان مىگويد: اكثر مفسرين مىگويند: منظور از آخرت در آيه فوق و عالم قبر است، و آيه در مورد سؤال قبر نازل شده است، و اين تفسير از ابن عباس و ابن مسعود نيز نقل شده است، و از امامان معصوم (عليهم السلام) روايت گرديده است از جمله امير مومنان على (عليه السلام)، در ضمن گرفتارى فرمود، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر وارد قبر مىشوند، از مومن مىپرسند، خدا و دين و پيغمبرت كيست؟
او در پاسخ مىگويد: خداوند، پروردگار من است، و اسلام دين من است و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است.
آن دو فرشته به او مىگويند: خداوند تو را در آنچه خوشنود است، ثابت قدم بدارد اين است قول خداوند يثبت اللّه الذين امنوا....
آنگاه آن دو فرشته درى از بهشت را به روى قبر او مىگشايند... (60)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-02-2022, 15:03
2- در آيه 124 سوره طه مىخوانيم:
و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى.
و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ (و پر زحمت) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور مىكنيم.
طبق پارهاى از روايات، اين زندگى سخت، مربوط به عالم برزخ است.
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) روايتى از امام سجاد (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمود اين زندگى سخت، در عالم برزخ است، آنگاه مىگويد:
مراد از معيشت ضنك (زندگى تنگ و سخت) در آيه فوق، عذاب قبر است و مويد اين معنى آن است كه قيامت را در آيه، بعد از آن ذكر نموده است، و بسيارى از مفسران اين گونه تفسير كردهاند و نمىتوان گفت كه مراد از معيشت ضنك، بدى حال در دنيا است، زيرا بسيارى از كافران در دنيا، معيشت راحت و گوارايى دارند ولى بسيارى از مومنان به عكس، بر خلاف آنها، زندگى سختى در دنيا دارند.
علامه طبرسى (در مجمع البيان) مىگويد:گفته شده كه منظور از معشيت ظنك عذاب قبر است، و اين تفسير از ابن مسعود و ابوسعيد خدرى و... نقل شده است، و ابو هريره در اين مورد، روايتى نقل نموده است (61)
و امير مومنان على (عليه السلام) در ضمن نامهاى كه بر اهل مصر مىنويسد و توسط محمد ابن ابى بكر مىفرستد، مىفرمايد:
و ان المعيشة الضنك التى حذر اللّه منها عدوه عذاب القبر.
همانا معيشت ضنك كه خداوند دشمن خود را از آن بر حذر داشته، عذاب قبر است،
سپس فرمود: چرا كه خداوند نود و نه مار بر كافر مسلط مىكند، آنها به گوشت او نيش مىزنند، و استخوان او را مىشكنند، و تا روز قيامت با او اينگونه رفتار مىنمايند(62)
(شايد تعداد 99 مار، اشارهاى به 99 عمل زشت دنيوى او باشد كه به صورت 99 مار شده و در عالم قبر او را مىگزند).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-02-2022, 14:04
3- در آيه 88 و 89 سوره واقعه مىخوانيم:
فاما ان كان من المقربين - فروح و ريحان و جنة نعيم.
و اگر انسان از مقربان باشد، در روح و ريحان (در نهايت آرامش و شادمانى) در بهشت پر نعمت است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: منظور از روح و ريحان، آرامش و شادمانى در عالم قبر (برزخ) است، و منظور از بهشت پر نعمت، بهشت آخرت (قيامت) مىباشد.(63)
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مىخوانيم، فرمود: نخستين چيزى كه به مومن در هنگام وفات، بشارت داده مىشود روح و ريحان و بهشت پر نعمت است، و نخستين چيزى كه به مومن در قبرش، بشارت داده مىشود اين است كه به او مىگويند: بشارت باد بر تو به خوشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام كسانى كه تو را تا قبرت تشييع كردهاند آمرزيد، و شهادت آنها را درباره تو تصديق كرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت، مستجاب فرمود(64)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-02-2022, 14:04
4- در آيه 92 تا 94، سوره واقعه مىخوانيم:
و اما ان كان من المكذبين الضالين - فنزل من حميم - و تصليه جحيم: اما اگر انسان از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آب دوزخ جوشان از او پذيرايى مىشود، سپس سرنوشت او، ورود در آتش جهنم است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود، آب جوشان دوزخ در عالم قبر (عالم برزخ) به تكذيب كنندگان مىرسد، اما ورود به آتش جهنم، مربوط به آخرت (قيامت) است(65)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-02-2022, 14:04
5- در آيه 62 سوره مريم مىخوانيم:
و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا و هر صبح و شام روزى آنهإ؛اا (بندگان صالح خداوند) در بهشت مقرر است.
مفسر معروف، على بن ابراهيم (رحمة الله عليه)، با استفاده از روايات، مىگويد، منظور از اين بهشت، بهشت دنيا (در عالم برزخ) است كه ارواح افراد با ايمان به آن انتقال مىيابد، چرا كه در بهشت جاودان آخرت، صبح و شب وجود ندارد(66)
نتيجه اينكه: در قرآن آيات متعددى به جهان برزخ، تصريح يا اشاره دارد و به طور كلى، اصل جهان برزخ، در قرآن آمده، گرچه به جزئيات آن اشاره نشده است، چنانكه شيوه قرآن در طرح مسائل، بيان اصول و كليات مسائل است، نه جزئيات آن.
و عالم برزخ شبيه عالم خواب است، و وجه اشتراك مرگ و خواب اين است كه در هر دو حالت، نفس از تصرف در بدن باز مىماند، با اين فرق كه در خواب، قطع تصرف نفس به صورت موقت است، و در مرگ، قطع تصرف طولانى از بدن است، نه ابدى، زيرا با فرا رسيدن قيامت، بار ديگر، بين نفس و بدن رابطه برقرار مىشود و نفس به تدبير بدن مىپردازد.
پايان فصل دوم
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-02-2022, 14:06
فصل سوم: بخشى از ويژگىهاى عالم برزخ
گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد فاصل بين مرگ و قيامت مىباشد و انسانها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش يا عذاب مىرسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پارهاى از جزئيات و ويژگىهاى آن بپردازيم:
يك: چگونگى برزخ براى افراد مختلف از نظر ايمان و كفر
مطابق روايات متعدد، سوال قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند.
البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم، برزخ ندارند.
بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها نمىشوند، ولى از روايات، فهميده مىشود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از اولياء خدا) مىرسد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لا يسئل فى القبر الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم.
در قبر سؤال نمىشود مگر از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مىشود)(67)
و در حديث ديگرى مىخوانيم:، ابوبكر حضرمى مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مىشود؟.
امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68)
بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص مىباشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال مىشود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69)
به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله اين كتاب خارج است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-02-2022, 10:06
و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق .
دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر در قبر
وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو فرشته به نامهاى ناكر و منكر، و يا نكير و منكر به سراغ او مىآيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مىپردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او، بعد از مرگ شروع مىشود.
عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان القبر اول منازل الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه.
قبر، نخستين منزل، از منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى، آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و سهلتر از آن نيست (70)
طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر مىشوند، يكى در جانب راست مرده قرار مىگيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-02-2022, 10:06
و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مىكنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او مىآيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه زمين را با نيشهاى خود مىشكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين مىكوبند و به سوى مرده مىآيند.(72)
البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد مىشوند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه(73)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-02-2022, 10:07
و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است.
امورى كه از انسان بعد از مرگ مىپرسند.
روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ، هنگامى كه در قبر قرار مىگيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى مىكنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مىپرسند چيست؟، با بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مىپرسند:
1-خدايت كيست؟
2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟
3- دينت چيست؟
4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟
5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى به مصرف رساندى؟(74)
7- قبلهات كدام است؟
8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75)
9- و 10- نماز و زكات؟
11 و 12 -روزه و حج(76)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-02-2022, 13:54
در اين مورد به چند روايت توجه كنيد:
الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77)
ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه روز قبل، جنازهاى در آن دفن كرده بودند عبور مىكرد، ديد بستگانش در كنار قبر گريه مىكنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78)
ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو.
سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان سكوت كرد و چيزى به او نگفت.
آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مىكنند، مشمول لعنت خدا هستند).
سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ نمىكنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مىكنند، اگر شك كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مىزنند كه بر اثر آن خاكستر مىشوى،
او گفت سپس چه مىكنند؟
سلمان گفت، تو را باز مىگردانند، و بار ديگر عذاب مىكنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟
سلمان گفت آنها نگهدارنده قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مىكنند؟
سلمان گفت: آرى.(79)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-02-2022, 13:55
سه: فشار قبر
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ، فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مىگذارند، او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مىنگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى قرار مىگيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مىگيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مىبيند و يا اين كه قالب مثالى، يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مىگيرد؟
و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مىنگرد؟ هر سه قول گفته است.(80)
از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مىشود:
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مىفرمايد:وانما السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين
همانا، سؤال قبر و فشار قبر در جسدهاى اصلى صورت مىگيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مىشود(81)
به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد.
و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مىدهد(82)
نقل مىكنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مىرسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق مىگفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم
در اينجا اين سؤال مىشود كه آيا آنان كه چندين روز به دار آويخته شدهاند و در ميان قبر نرفتهاند و گاهى در همان بالاى دار مىمانند تا نابود مىگردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مىشود و قبر ندارد، و يا كسى كه در ميان دريا از بين مىرود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟
پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى مىكند، هوا او را سختتر از فشار قبر، فشار مىدهد(83)
مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمىگيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
كفى بالبارقه فوق راسه فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84)
اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمىگيرد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-02-2022, 13:55
وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت در فشار قبر قرار مىگيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مىگردد. (85)
و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از گفتارش فرمود:
وقتى كه ميت در پاسخ سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر فرق سر او مىزنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مىفهمند و به وحشت مىافتند سپس به او مىگويند: به بدترين حال بخواب، او به گونهاى در تنگناى فشار قبر قرار مىگيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مىگيرد، حتى مغزش از گوشت و ناخنهايش خارج مىشود و مارها و عقربها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مىگزند و او آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى يابد(86)
در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام) آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-03-2022, 13:53
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
هيهات ما على المومنين فيها شيى...
دور باد، نه هرگز، چيرى از فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مىشود به زمين ديگر، افتخار مىكند و مىگويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته است و آن زمين به آن مومن مىگويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام برمىداشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مىكند.(87)
ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر مومنى خواهد شد.(88)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-03-2022, 13:53
نيز ابوبصير مىگويد، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:
ايفلت من ضغطة القبر احد: آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مىيابد؟
فرمود: نعوذ باللّه منها، ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مىبرم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89)
آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود: من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مىشود، به نظر آوردم: آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90)
نيز فرمود: من به ضعف رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود گيرد(91)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-03-2022, 13:53
داستان سعد بن معاذ و فشار قبر او
سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مىزنند رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد.
او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مىآمد و از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنار بسترش مىآمد و از او پرستارى مىنمود، و اين دعا را در حق او مىكرد: خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير (92)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده مىدهند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشتهاى فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم
هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع مىكردند
طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مىنمود(93)
مقام سعد در درجهاى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود:
مژده باد به تو، خداوند پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مىشوند.(94)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد.
وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت
پس از فراغ، مردم به خانههاى خود مراجعت كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونهاى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازهاش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مىدهد چرا؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء: آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانوادهاش بود (95)
عواملى كه موجب فشار قبر مىگردد
به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته موجب مىشود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند:
1- نمامى (سخن چينى)
2- عدم پرهيز از ادرار
3- سوء خلق به خانواده
4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهرهگيرى صحيح از آنها و...
امام على (عليه السلام) فرمود: عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله: عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مىشود.(96)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-03-2022, 16:26
امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97)
(يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است).
و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مىگيرد، چرا كه او نسبت به خانوادهاش، بد اخلاق بود.(98)
5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده:
يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مىشود.
و در مورد تباه ساختن نعمتهاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-03-2022, 16:28
عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مىشود
به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد:
1- نماز شب و كامل نمودن ركوع امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101)
امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمىرسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102)
2- صدقه و نماز مخصوص رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سختتر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد:
اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان
خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مىآيند، در نزد هر فرشتهاى جامه و حلهاى مىباشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مىتابد، حسنات عطا مىكند، و چهل درجه به او مىدهد (103)
3- نماز وحشت نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مىشود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مىشود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد).
عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مىكند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود:
عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مىرفت: و خبر آن به من مىرسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مىخوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود.
آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود.
من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104)
4- حج امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105)
5- مردن در جمعه چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مىگردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود:
من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مىشود.(106)
6- نهادن دو چوب تر همراه ميت مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازهاى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مىدهد در آن دو چوب نوشته شود.(107)
زراره مىگويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مىشود؟
فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشدهاند، دور مىكند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمىرود (108)
نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)
روايت شده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى عبور كرد و دريافت كه صاحبش را عذاب مىكنند، چوب تازهاى خواست و آن را دو نصف كرد، يكى از آنها در ناحيه بالا سر قبر، و ديگرى را در ناحيه پا نهاد، و فرمود: يخفف عنه العذاب ما دامار طبين: تا هنگامى كه اين دو چوب تازهاند، عذاب او كاهش مىيابد(110)
و در روايت ديگر آمده: حضرت آدم (عليه السلام) وصيت كرد كه دو چوب تازه، در ميان كفش بگذاريد، تا انس داشته باشد، و اين سنت بين پيامبران، معمول بود، و در زمان جاهليت، ترك شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را زنده كرد.(111)
7- ريختن آب روى قبر مستحب است، پس از آن كه ميت به خاك سپرده شد، شخصى رو به قبله بايستد و از ناحيه بالاى سر ميت تا روبروى پاى او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالاى سر او آب بپاشد و اگر آب زياد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانكه اين مطلب از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است.(112). بعيد نيست كه پاشيدن آب، بر روى قبر تا 40 روز يا چهل ماه، مستحب باشد.(113)
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مىداد، روى قبر، آب مىپاشيدند، و اين سنت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، عمل مىشود.(114)
محدث قمى (رحمة الله عليه) مىگويد: پاشيدن آب، روى قبر در هر وقت، نيكواست(115)
امام صادق (عليه السلام) درباره پاشيدن آب روى قبر فرمود:
يتجافى عنه العذاب ما دام الندى فى التراب: تا وقتى كه رطوبت آب روى خاك قبر است عذاب قبر از ميت دور مىگردد (116)
8 - خواندن بعضى از سورههاى قرآن امام على (عليه السلام) فرمود كسى كه در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد(117)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: سوره ياسين قلب قرآن است، هر كس آن را قبل از خواب و يا قبل از غروب بخواند... از فشار قبر ايمن باشد... (118)
كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند، خداوند او را در قبرش، از فشار قبر و جانوران زمين، ايمن گرداند.(119)
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره تكاثر (الهاكم التكاثر) را بخواند، از سختى قبر، ايمن گردد(120)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد.
(121)
خواندن سوره تبارك الملك بالاى سر قبر ميت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.(122)
و خواندن بعضى از دعاها نيز داراى اين اثر خواهد بود كه دركتابهاى دعا ذكر شده است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-03-2022, 16:28
چهار: آرزوى نابجاى بازگشت و جبران
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ اين است كه گنهكاران با ورود به عالم برزخ و آگاهى به قسمتى از اسرار پشت پرده، نتيجه اعمال خود را مىبينند، بار گناه بر آنها فشار مىآورد، آنها نادم و پشيمان شده و تمناى بازگشت به دنيا و جبران مىكنند چنانكه در همين دنيا همه مجرمان وقتى كه گرفتار مجازات مىشوند، اظهار پشيمانى كرده و تقاضاى بازگشت و جبران را دارد، در صورتى كه آنها به زبان چنين مىگويند، و اگر باز گردند، به همان راهى كه رفتهاند مىروند.
اين مطلب در آيه 99 و 100 سوره مومنون آمده، كه در جواب آرزوى نابجاى آنها به طور قاطع گفته مىشود:
كلا انها كلمه هو قائلها: نه هرگز راه بازگشت وجود ندارد، همانا اين سخنى است كه او با زبانش مىگويد، نه با دل ( يا اين سخنى است كه تنها مىگويد، ولى مقررات الهى بر خلاف آن است)
نظير اين مطلب در آيه 10 سوره منافقون نيز آمده است.
اين آيات، هشدارى است بر همه مسلمانان كه تا خداوند در اين دنيا به آنها مهلت داده، از فرصت استفاده كنند، چرا كه هنگامى كه كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاخير و باز گشتى نيست.
از اين رو بعضى از وارستگان و پارسيان در خانه خود قبرى كنده بودند و گاهى در ميان آن مىرفتند و مىخوابيدند و به خود خطاب كرده و مىگفتند: خيال كن مردهاى و تو را درون قبر نهادهاند و از خداوند تمنا مىكنى تو را به دنيا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهى، بعد بيرون مىآمدند و به خود مىگفتند: اكنون خدا به تو لطف كرده و تو را به دنيا باز گردانده است، بنابراين اكنون در راه خدا قدم بردار، و خود را اصلاح كن، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نكنى، كه اگر چنين تمنا كنى، اين جواب قاطع را مىشنوى كه هرگز بازگشتى نيست.
علامه غزالى در احياءالعلوم نقل مىكند: ربيع بن خثيم (معروف به خواجه ربيع) در خانه خود، قبرى را كنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مىكرد، وارد آن مىشد و در لحد آن مىخوابيد و ساعتها در ميان آن مىماند، سپس مىگفت:
رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت پروردگار من! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم (مومنون -99- 100).
اين آيه را مكرر به زبان مىآورد، و با حال حزين مىخواند، سپس به خود خطاب كرده و از قول خداوند، مىگفت : قد رجعناك فاعمل: همانا تو را به دنيا برگردانديم، پس كارهاى شايسته انجام بده (123)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-03-2022, 15:09
پنج: رابطه ارواح برزخى با اين جهان
از نظر علم و دين ثابت شده كه انسانها وقتى كه از دنيا رفتند، ارواح آنها گهگاه با اين جهان، ارتباط برقرار مىكنند، و دانشمندانى نيز در اين دنيا هستند كه از طريق علمى و تجربى و هيپنوتيسم، با ارواح گذشتگان ارتباط مىگيرند.
به عنوان نمونه جميس، آرثر، خند لاى رئيس اتحاديه روحى لندن در كتاب خود، تا كرانههاى عالم اثيرى (ارتباط علمى با ارواح)(124) پس از نقل سه حادثه در مورد ارتباط با ارواح، مىنويسد:
اين حوادث سه گانه، جزء 34 حادثهاى است كه من آنها را تحت رقم 1و 1.2 ياداشت كردهام(125)
در اين كتاب مطالبى علمى و شواهد زنده در مورد ارتباط با ارواح مردگان و زندگى بعد از مرگ آمده، كه شاهد زنده علمى در جهان دانش امروز بر صحت عقايد اسلامى، و وجود عالم برزخ است
به طور كلى از مجموع چنين استفاده مىشود كه ارواح انسانها بعد از مرگ، به كلى از اين عالم، بيگانه نمىشوند، بلكه از وضع اين جهان، كم بيش آگاهند.
در اينجا به ذكر چند روايت و واقعه كه نشان دهنده ارتباط ارواح گذشتگان با اين جهان است مىپردازيم:
1- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب، و يستر عنه ما يكره، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره، و يستر عنه ما يحب.
همانا مومنى كه از دنيا رفته به ديدار خانواده خود مىآيد، و خوبىها و خوشيهاى خانوادهاش را مىبيند.(و خوشحال مىشود)، ولى كافر، تنها بديها و ناخشنوديها را مىنگرد و خوشيها را نمىبيند (و غمگين مىشود)(126)
2- نيز آن حضرت فرمود:
ما من مومن و لا كافر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس، فاذا راى اهله يعملون بالصالحات حمد اللّه على ذلك ،و اذا راى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت عليه حسره
هيچ مومن و كافرى (كه از دنيا رفته) نيست مگر اينكه هنگام ظهر به ديدار خانواده خود مىآيد، و اگر ديد كه خانوادهاش به انجام كارهاى نيك، اشتغال دارند، سپاس و حمد خداى را بر اين نعمت، بجاى مىآورد، و وقتى كافر ببيند كه افراد خانوادهاش به انجام كارهاى نيك اشتغال دارند، براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد(127)
3- اسحاق بن عمار مىگويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا ميت افراد خانوادهاش را ديدار مىكند؟
امام كاظم (عليه السلام) فرمود: آرى.
پرسيدم: در چه مقدار از زمان ديدار مىكنند؟
امام فرمود: فى الجمعه و فى الشهر و فى السنه على قدر منزلته در هر جمعه، و در هر ماه، و در هر سال، به اندازه مقامى كه آن مومن در پيشگاه خدا دارد
پرسيدم: آنها به چه شكلى به ديدار افراد خانواده خود مىآيند؟
فرمود: فى صورة طائر لطيف يسقط على جدرهم و يشرف عليهم، فان راهم بخير فرح، و ان راهم بشر و حاجه و حزن اغتم
به شكل پرنده لطيفى كه خود را به ديوارها مىزند، و بر آنها اشراف پيدا مىكند، پس اگر آنها را در خير و خوبى بنگرد، خوشحال مىشود، و اگر آنها را در بدى و نياز و اندوه ببيند، غمگين مىگردد(128)
4- نيز اسحاق بن عمار مىگويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا مومنى كه از دنيا رفته، ميداند كه شخصى كنار قبر او آمده و به زيارت او پراخته است؟
امام در پاسخ فرمود: آرى همواره، تا آن شخص در كنار قبرش هست، انس مىگيرد، و وقتى كه آن شخص از كنار قبر او برخاست و رفت، و او در قبر خود احساس وحشت مىنمايد(129)
5- عبداللّه بن سليمان مىگويد: از حضرت صادق (عليه السلام) در مورد زيارت قبرهاى مسلمين، سؤال كردم.
فرمود: در روز جمعه كنار قبر آنها برو و آنها را زيارت كن، چه آنكه هر كس از آنان در ضيق و تنگنا باشد، بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، گشايشى در كار آنها ايجاد مىشود، از اين رو در اين روز هر كس به زيارت آنها رفته، آنگاه آگاه مىشوند، ولى پس از طلوع خورشيد، آنها يله و رها مىشوند (وديگر قدرت بر ديد يار اهل خود ندارند).
پرسيدم: آيا مردگان از آنانكه به زيارت قبرشان مىروند، آگاه شده و شاد مىشوند؟
فرمود: آرى، و نيز از بازگشت زائران قبور، به محلهاى خود وحشت مىكنند(130)
مطابق اين روايت، بامداد روز جمعه، بين الطلوعين (بين اذان صبح تا طلوع خورشيد) وقت بسيار خوبى براى زيارت اهل قبور است.
6- امير مومنان على (عليه السلام) فرمود:
زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعوا لهما: مردگان خود را ديدار كنيد، چرا كه آنها از ديدار شما، شادمان مىشوند، و هر كدام از شما در كنار قبر پدر و مادر، شايسته است در ضمن دعا براى آنها براى خود دعا كند و حاجت خود را كنار قبر آنها از خدا بخواهد(131)
چكيده مطلب اينكه: ارتباط ارواح در جهان برزخ، با جهان دنيا به قدرى قوى و تنگاتنگ است كه آن ارواح، پياپى از اعمالى كه در دنيا انجام دادهاند بهره مىگيرند، و كسانى كه به نيت آنها كار خيرى انجام مىدهند بهره آن بى درنگ به آنها مىرسد، در اين جا مناسب است كه درباره بهرهگيرى اموات از اين جهان، به ذكر نمونه هايى از روايات بپردازيم.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-03-2022, 15:10
بهره گيرى اموات، از اعمال نيك خود
در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك است كه خود در دنيا به جاى آورده، و با ديگران در رابطه با او انجام دادهاند.
بر همين اساس، امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جنازه انسان مومن را در ميان قبر مىگذارند، نماز او در جانب راست او (به صورتى) قرار مىگيرد، و زكات او در جانب چپ او مىايستد، و احسان او، بر او سايه مىافكند، و صبر و استقامت، او در نقطهاى دور از آنها، قرار مىگيرد، آنگاه صبر، به نماز، و زكات و احسان مىگويد:
دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه: مواظب رفيق خود باشيد اگر (در نجات او) درمانده شديد من حاضرم. (132)
ابوبصير از امام باقر يا امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن را در ميان قبر مىگذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مىگردند، يكى از آنها در جانب راست او مىايستد و ديگرى در جانب چپ او مىايستد، و سومى در روبروى صورت، چهارمى درپشت سر او، و پنجمى در كنار پاى او مىايستد و يكى از آنها ششمى كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مىايستد... و به اين ترتيب از صاحبشان پاسدارى مىكنند.
آنكه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مىپرسد، شما كيستيد، خدا به شما جزاى خير دهد؟
آنكه در جانب راست ميت قرار دارد مىگويد، من نماز هستم.
آنكه در جانب چپ او است مىگويد: من زكات هستم.
آن كه در روبروى او است، مىگويد، من روزه هستم.
آن كه در پشت او است مىگويد: من حج و عمره هستم.
آن كه در كنار پايش ايستاده مىگويد: من نيكيهاى او هستم كه به برادران دينى خود نمود.
سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانىتر از همه، مىپرسند: تو كيستى كه از همه ما زيباتر و خوشبو ترهستى؟
او در پاسخ مىگويد: انا الو لايه لال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم): من ولايت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم(133)
نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: در عالم قبر، از نماز و زكات و حج و روزه و ولايت و محبت ميت با ما خاندان رسالت، سؤال مىكنند، مقام ولايت (كه به صورتى) در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زكات مىگويد: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تكميل مىكنم (134)
بنابراين يگانه چيزى كه در عالم قبر، به داد انسان مىرسد و موجب نجات و دلگرمى او مىشود، اعمال نيك است، چنانكه امام على (عليه السلام) فرمود: همانا هر مسلمانى، داراى سه دوست است:
1- يكى از آنها مىگويد: من تا هنگام مرگ با تو هستم، و آن مال او است.
2- و يكى از آنها مىگويد، من تا كنار قبر، دوست تو هستم و آن فرزندان او هستند.
3- ولى يكى از آنها مىگويد:انا معك حيا و ميتا: من در زندگى و مرگ همواره همراه تو هستم، و آن، عمل او است. (135)
در اينجا نقل اين حكايت مناسب است.
مىگويند: ملانصرالدين در قبرستانى عبور مىكرد، با خود گفت خوبست خود را به مردن بزنم و وارد قبرى شوم، تا ببينم در قبر چه خبر است، قبرى شكافته شده بود، ملا به درون او رفت و دراز خوابيد و خود را به مردن زد.
از قضا چند سوار كه بر قاطر سوار بودند، از كنار آن قبرستان عبور مىكردند، ملا در ميان قبر صداى پاى اسبها را شنيد، خيال كرد، دو فرشته نكير و منكر هستند كه به طرف او مىآيند، وحشت كرد و از ميان قبر بيرون آمد، بيرون آمدن او از گودال قبر باعث رميدن قاطرها شد، به طورى كه بعضى از سواران به زمين افتادند و مجروح شدند، بعد به سراغ ملا آمدند و كتك مفصلى به او زدند كه چرا باعث رميدن قاطرها گرديده است.
ملا گريان به خانه بازگشت، همسرش پرسيد: چرا لباست پاره شده و مجروح و پريشان هستى؟
ملا نصرالدين ماجراى رفتن خود به قبر و عالم مردگان را براى همسرش نقل كرد.
پس از آنكه ملا آرام گرفت: همسرش پرسيد: حال بگو بدانم از قبر چه خبر؟
ملا گفت: اگر قاطر را رم ندهى، كسى به تو كارى ندارد!!
در پايان اين مقال به حديث جالب زير توجه كنيد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هفت چيز است كه ثواب و پاداش آن، بعد از مرگ انسان، براى او نوشته مىشود:
1- درختى كه آن را كاشته است (و مردم از ميوه آن بهرمند مىشوند).
2- چاهى كه حفره كرده است (و مردم از آب آن بهرمند مىگردند).
3- نهرى كه براى جريان آب ساخته است.
4- مسجدى كه بنا نموده است.
5- قرآنى كه با خط خود نوشته است.
6- علمى كه بجاى گذاشته است.
7- فرزند صالحى را كه بجاى گذاشته، و براى او بعد از مرگش، استغفار و طلب آمرزش مىكند(136)
ناگفته نماند: همانگونه كه انسانى كه از دنيا رفته، از اعمال نيك خود، در عالم برزخ بهرمند مىشود، آثار بد اعمال ناشايسته، او نيز در عالم برزخ به او رسيده و او را رنج خواهد داد، چنانكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود:
و من سن سنه سيئه فعمل بها بعده كان عليه وزره و مثل اوزارهم من غير ان ينقض و من اوزراهم شيئا.
وكسى كه سنت (و هرگونه برنامه) بدى، پديد آورده، و پس از مرگش، به آن سنت بد، عمل شود، اثر بد آن سنت و آثار بد عمل كنندگان به آن سنت، به او مىرسد، بى آنكه از آثار بد عاملين، چيزى در مورد خودشان كاسته شود(137)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-03-2022, 15:10
پاداشهاى اهدائى به ميت
و نيز بايد توجه داشت كه: انجام كارهاى نيك، مانند حج، صدقه، روزه، و... به نيابت از ميت، موجب پاداشهايى است كه آن پاداشها و بهرههاى آن، در عالم برزخ به او خواهد رسيد.
يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) به نام معاويه بن وهب مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: چه چيزى، بعد از مرگ ميت، به او عايد مىشود؟
آن حضرت فرمود در پاسخ فرمود: يلحقه الحج عنه، و الصدقه عنه والصوم عنه: حج و صدقه و روزه، به نيابت از او، به او واصل مىشود(138)
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: هيچ مومنى نيست كه زيارت قبر مومنى كند و هفت بار سوره انا انزلنا را بر او بخواند مگر اينكه خدا او و صاحب قبر را مىآمرزد(139)
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان هدايا الاحيا للاموات الدعا و الاستغفار: همانا هديههاى زندهها براى مردگان ، دعا و استغفار است، (140)
گويند: اميرى در خراسان از دنيا رفت، پسرش او را در خواب ديد و به او گفت اى امير!.
پدر: به من نگو اى امير، زيرامارت و رياست من از دست رفته، بلكه به من بگو: اى اسير اى فرزند مهربانم! هر زمان كه غذا خوردى به ما نيز غذا برسان، اين گونه كه اندكى از آن غذا را بااين قصد كه ثوابش به ما برسد، پيش سگ و گربه بينداز، كه من خيلى به اين پاداشها نيازمندم! (141)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-05-2022, 11:24
ارتباط و انس امام على (عليه السلام) با مردگان
درباره ارتباط اموات در عالم برزخ با جهان دنيا، و ارتباط زندهها با آنها، سخن بسيار است، و ما نمونههائى از اين ارتباط را در فصل پنجم اين كتاب، در ضمن داستانهائى آوردهايم، در اينجا به داستان زير توجه كنيد:
حبه عرنى كه از ياران مخصوص امام على (عليه السلام) بود مىگويد: من در حضور امام على (عليه السلام) در كوفه بودم، با آن حضرت به پشت كوفه (نجف اشرف) رهسپار شديم، آن حضرت در وادى السلام توقف كرد، ديديم آن حضرت در حالى است كه گويا با اقوامى، ارتباط برقرار نموده است، و با آنها گفتگو مىكند، من به پيروى از او، ايستاده بودم، تا اين كه خسته شدم و نشستم به قدرى كه ملول و كوفته شدم، امام على (عليه السلام) همچنان ايستاده بود (و با افرادى نامرئى گفتگو مىكرد)، برخاستم و ايستادم و روپوش خود را جمع كردم و عرض كردم: اى امير مومنان! دلم به حال شما كه آنقدر ايستادن شما به طول كشيد، مىسوزد، آخر ساعتى استراحت كنيد، سپس رداى خود را به روى زمين پهن كردم، تا آن حضرت بر روى آن بنشيند.
امام على (عليه السلام) فرمود: يا حبه ان هو الا محادثه مومن او موانسته: اى حبه! اين داستان طولانى نبود مگر به خاطر گفتگو با مومنى، و انس با او.
عرض كردم: اى امير مومنان ! آيا مردگان نيز گفتگو و انس دارند،؟
فرمود: آرى اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آنها را مىبينى كه حلقه حلقه نشستهاند و با هم ديگر گفتگو مىنمايند..
عرض كردم: آيا آنها ارواح هستند يا اجسام؟.
فرمود: آنها ارواح هستند، و هيچ مومنى در زمينى از زمينهاى دنيا نمىميرد، مگر اينكه، به روح او گفته مىشود كه به وادى السلام، بپيوندد آنگاه فرمود:
و انهالبقعه من جنه عدن: همانا، وادى السلام سرزمينى از سرزمين بهشت عدن است(142)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-05-2022, 11:24
ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام
مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمد تقى آملى، فقيه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آيه الحق حاج ميرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان) بود، مرحوم آيت اللّه آملى (رحمة الله عليه) نقل كرد:
من در نجف اشرف، مدتها مىديدم كه مرحوم ميرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مىنشيند، با خود مىگفتم : انسان بايد زيارت كند و برگردد و با قرائت فاتحهاى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازمتر هم هست كه بايد به آن پرداخت.
اين اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صميمىترين رفيق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.
مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مىرفتم: تا اين كه تصميم گرفتم از نجف اشرف به ايران باز گردم، ولى در مصلحت بودن اين سفر، ترديد داشتم، اين نيت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مىخواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دينى در زمين بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى آنها كشيده مىشد، با خود مىگفتم برخيزم و جاى خواب خود را تغيير دهم يا نه لازم نيست؟ زيرا كتابها درست در مقابل پاى من نيست بلكه بالاتر قرار گرفته و اين بى احترامى به كتابها نيست، در اين گفتگو و ترديد، سرانجام بنا به اين گذاشتم كه هتك احترام نيست و خوابيدم.
صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله عليه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نيست شما به ايران برويد، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است.
بى اختيار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهميديد؟ از كجا فهميديد؟
در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهميدم(143)
پايان فصل سوم
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-05-2022, 11:28
فصل سوم: بخشى از ويژگىهاى عالم برزخ
گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد فاصل بين مرگ و قيامت مىباشد و انسانها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش يا عذاب مىرسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پارهاى از جزئيات و ويژگىهاى آن بپردازيم:
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-05-2022, 13:00
يك: چگونگى برزخ براى افراد مختلف از نظر ايمان و كفر
مطابق روايات متعدد، سوال قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند.
البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم، برزخ ندارند.
بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها نمىشوند، ولى از روايات، فهميده مىشود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از اولياء خدا) مىرسد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لا يسئل فى القبر الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم.
در قبر سؤال نمىشود مگر از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مىشود)(67)
و در حديث ديگرى مىخوانيم:، ابوبكر حضرمى مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مىشود؟.
امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود: از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68)
بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص مىباشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال مىشود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69)
به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله اين كتاب خارج است.
و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق .
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-05-2022, 13:01
دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر در قبر
وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو فرشته به نامهاى ناكر و منكر، و يا نكير و منكر به سراغ او مىآيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مىپردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او، بعد از مرگ شروع مىشود.
عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان القبر اول منازل الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه.
قبر، نخستين منزل، از منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى، آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و سهلتر از آن نيست (70)
طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر مىشوند، يكى در جانب راست مرده قرار مىگيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71)
و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مىكنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او مىآيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه زمين را با نيشهاى خود مىشكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين مىكوبند و به سوى مرده مىآيند.(72)
البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد مىشوند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه(73)
و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-05-2022, 13:01
امورى كه از انسان بعد از مرگ مىپرسند.
روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ، هنگامى كه در قبر قرار مىگيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى مىكنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مىپرسند چيست؟، با بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مىپرسند:
1-خدايت كيست؟
2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟
3- دينت چيست؟
4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟
5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه راهى به مصرف رساندى؟(74)
7- قبلهات كدام است؟
8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75)
9- و 10- نماز و زكات؟
11 و 12 -روزه و حج(76)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
08-05-2022, 13:14
در اين مورد به چند روايت توجه كنيد:
الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77)
ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه روز قبل، جنازهاى در آن دفن كرده بودند عبور مىكرد، ديد بستگانش در كنار قبر گريه مىكنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
08-05-2022, 13:14
ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود: مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو.
سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان سكوت كرد و چيزى به او نگفت.
آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مىكنند، مشمول لعنت خدا هستند).
سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ نمىكنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مىكنند، اگر شك كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مىزنند كه بر اثر آن خاكستر مىشوى،
او گفت سپس چه مىكنند؟
سلمان گفت، تو را باز مىگردانند، و بار ديگر عذاب مىكنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟
سلمان گفت آنها نگهدارنده قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مىكنند؟
سلمان گفت: آرى.(79)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-05-2022, 15:26
سه: فشار قبر
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ، فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مىگذارند، او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مىنگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى قرار مىگيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مىگيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مىبيند و يا اين كه قالب مثالى، يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مىگيرد؟
و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه برقرار كرده و خود را در فشار مىنگرد؟ هر سه قول گفته است.(80)
از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مىشود:
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مىفرمايد:وانما السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين
همانا، سؤال قبر و فشار قبر در جسدهاى اصلى صورت مىگيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مىشود(81)
به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد.
و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مىدهد(82)
نقل مىكنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مىرسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق مىگفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم
در اينجا اين سؤال مىشود كه آيا آنان كه چندين روز به دار آويخته شدهاند و در ميان قبر نرفتهاند و گاهى در همان بالاى دار مىمانند تا نابود مىگردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مىشود و قبر ندارد، و يا كسى كه در ميان دريا از بين مىرود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟
پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى مىكند، هوا او را سختتر از فشار قبر، فشار مىدهد(83)
مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر، مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمىگيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
كفى بالبارقه فوق راسه فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84)
اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمىگيرد.
وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت در فشار قبر قرار مىگيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مىگردد. (85)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-05-2022, 15:26
و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از گفتارش فرمود:
وقتى كه ميت در پاسخ سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر فرق سر او مىزنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مىفهمند و به وحشت مىافتند سپس به او مىگويند: به بدترين حال بخواب، او به گونهاى در تنگناى فشار قبر قرار مىگيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مىگيرد، حتى مغزش از گوشت و ناخنهايش خارج مىشود و مارها و عقربها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مىگزند و او آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى يابد(86)
در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام) آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
هيهات ما على المومنين فيها شيى...
دور باد، نه هرگز، چيرى از فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مىشود به زمين ديگر، افتخار مىكند و مىگويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته است و آن زمين به آن مومن مىگويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام برمىداشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مىكند.(87)
ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر مومنى خواهد شد.(88)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-05-2022, 13:32
نيز ابوبصير مىگويد، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:
ايفلت من ضغطة القبر احد: آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مىيابد؟
فرمود: نعوذ باللّه منها، ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مىبرم به خدا از عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89)
آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود: من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مىشود، به نظر آوردم: آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90)
نيز فرمود: من به ضعف رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود گيرد(91)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-05-2022, 13:32
داستان سعد بن معاذ و فشار قبر او
سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود، اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مىزنند رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد.
او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مىآمد و از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنار بسترش مىآمد و از او پرستارى مىنمود، و اين دعا را در حق او مىكرد: خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير (92)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به يكديگر مژده مىدهند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشتهاى فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم
هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع مىكردند
طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مىنمود(93)
مقام سعد در درجهاى بود كه پيامبر(ص) به او فرمود:
مژده باد به تو، خداوند پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مىشوند.(94)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد.
وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا اكنون فشار قبر، سعد را گرفت
پس از فراغ، مردم به خانههاى خود مراجعت كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به گونهاى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازهاش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مىدهد چرا؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء: آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانوادهاش بود (95)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
14-05-2022, 14:02
عواملى كه موجب فشار قبر مىگردد
به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته موجب مىشود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند:
1- نمامى (سخن چينى)
2- عدم پرهيز از ادرار
3- سوء خلق به خانواده
4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهرهگيرى صحيح از آنها و...
امام على (عليه السلام) فرمود: عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله: عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مىشود.(96)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97)
(يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است).
و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مىگيرد، چرا كه او نسبت به خانوادهاش، بد اخلاق بود.(98)
5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده:
يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مىشود.
و در مورد تباه ساختن نعمتهاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
14-05-2022, 14:13
عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مىشود
به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد:
1- نماز شب و كامل نمودن ركوع
امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101)
امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمىرسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
14-05-2022, 14:15
2- صدقه و نماز مخصوص
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سختتر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد:
اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان
خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مىآيند، در نزد هر فرشتهاى جامه و حلهاى مىباشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مىتابد، حسنات عطا مىكند، و چهل درجه به او مىدهد (103)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-05-2022, 13:36
3- نماز وحشت
نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مىشود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مىشود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد).
عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مىكند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود:
عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مىرفت: و خبر آن به من مىرسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مىخوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود.
آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود.
من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-05-2022, 13:37
4- حج
امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-05-2022, 13:37
5- مردن در جمعه
چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مىگردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود:
من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مىشود.(106)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-05-2022, 13:37
6- نهادن دو چوب تر همراه ميت
مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازهاى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مىدهد در آن دو چوب نوشته شود.(107)
زراره مىگويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مىشود؟
فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشدهاند، دور مىكند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمىرود (108)
نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)
روايت شده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى عبور كرد و دريافت كه صاحبش را عذاب مىكنند، چوب تازهاى خواست و آن را دو نصف كرد، يكى از آنها در ناحيه بالا سر قبر، و ديگرى را در ناحيه پا نهاد، و فرمود: يخفف عنه العذاب ما دامار طبين: تا هنگامى كه اين دو چوب تازهاند، عذاب او كاهش مىيابد(110)
و در روايت ديگر آمده: حضرت آدم (عليه السلام) وصيت كرد كه دو چوب تازه، در ميان كفش بگذاريد، تا انس داشته باشد، و اين سنت بين پيامبران، معمول بود، و در زمان جاهليت، ترك شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را زنده كرد.(111)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-05-2022, 12:28
7- ريختن آب روى قبر
مستحب است، پس از آن كه ميت به خاك سپرده شد، شخصى رو به قبله بايستد و از ناحيه بالاى سر ميت تا روبروى پاى او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالاى سر او آب بپاشد و اگر آب زياد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانكه اين مطلب از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است.(112). بعيد نيست كه پاشيدن آب، بر روى قبر تا 40 روز يا چهل ماه، مستحب باشد.(113)
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مىداد، روى قبر، آب مىپاشيدند، و اين سنت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، عمل مىشود.(114)
محدث قمى (رحمة الله عليه) مىگويد: پاشيدن آب، روى قبر در هر وقت، نيكواست(115)
امام صادق (عليه السلام) درباره پاشيدن آب روى قبر فرمود:
يتجافى عنه العذاب ما دام الندى فى التراب: تا وقتى كه رطوبت آب روى خاك قبر است عذاب قبر از ميت دور مىگردد (116)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-05-2022, 12:28
8 - خواندن بعضى از سورههاى قرآن
امام على (عليه السلام) فرمود كسى كه در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد(117)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: سوره ياسين قلب قرآن است، هر كس آن را قبل از خواب و يا قبل از غروب بخواند... از فشار قبر ايمن باشد... (118)
كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند، خداوند او را در قبرش، از فشار قبر و جانوران زمين، ايمن گرداند.(119)
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره تكاثر (الهاكم التكاثر) را بخواند، از سختى قبر، ايمن گردد(120)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد.
(121)
خواندن سوره تبارك الملك بالاى سر قبر ميت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.(122)
و خواندن بعضى از دعاها نيز داراى اين اثر خواهد بود كه دركتابهاى دعا ذكر شده است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-05-2022, 12:40
چهار: آرزوى نابجاى بازگشت و جبران
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ اين است كه گنهكاران با ورود به عالم برزخ و آگاهى به قسمتى از اسرار پشت پرده، نتيجه اعمال خود را مىبينند، بار گناه بر آنها فشار مىآورد، آنها نادم و پشيمان شده و تمناى بازگشت به دنيا و جبران مىكنند چنانكه در همين دنيا همه مجرمان وقتى كه گرفتار مجازات مىشوند، اظهار پشيمانى كرده و تقاضاى بازگشت و جبران را دارد، در صورتى كه آنها به زبان چنين مىگويند، و اگر باز گردند، به همان راهى كه رفتهاند مىروند.
اين مطلب در آيه 99 و 100 سوره مومنون آمده، كه در جواب آرزوى نابجاى آنها به طور قاطع گفته مىشود:
كلا انها كلمه هو قائلها: نه هرگز راه بازگشت وجود ندارد، همانا اين سخنى است كه او با زبانش مىگويد، نه با دل ( يا اين سخنى است كه تنها مىگويد، ولى مقررات الهى بر خلاف آن است)
نظير اين مطلب در آيه 10 سوره منافقون نيز آمده است.
اين آيات، هشدارى است بر همه مسلمانان كه تا خداوند در اين دنيا به آنها مهلت داده، از فرصت استفاده كنند، چرا كه هنگامى كه كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاخير و باز گشتى نيست.
از اين رو بعضى از وارستگان و پارسيان در خانه خود قبرى كنده بودند و گاهى در ميان آن مىرفتند و مىخوابيدند و به خود خطاب كرده و مىگفتند: خيال كن مردهاى و تو را درون قبر نهادهاند و از خداوند تمنا مىكنى تو را به دنيا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهى، بعد بيرون مىآمدند و به خود مىگفتند: اكنون خدا به تو لطف كرده و تو را به دنيا باز گردانده است، بنابراين اكنون در راه خدا قدم بردار، و خود را اصلاح كن، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نكنى، كه اگر چنين تمنا كنى، اين جواب قاطع را مىشنوى كه هرگز بازگشتى نيست.
علامه غزالى در احياءالعلوم نقل مىكند: ربيع بن خثيم (معروف به خواجه ربيع) در خانه خود، قبرى را كنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مىكرد، وارد آن مىشد و در لحد آن مىخوابيد و ساعتها در ميان آن مىماند، سپس مىگفت:
رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت پروردگار من! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم (مومنون -99- 100).
اين آيه را مكرر به زبان مىآورد، و با حال حزين مىخواند، سپس به خود خطاب كرده و از قول خداوند، مىگفت : قد رجعناك فاعمل: همانا تو را به دنيا برگردانديم، پس كارهاى شايسته انجام بده (123)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-05-2022, 12:40
پنج: رابطه ارواح برزخى با اين جهان
از نظر علم و دين ثابت شده كه انسانها وقتى كه از دنيا رفتند، ارواح آنها گهگاه با اين جهان، ارتباط برقرار مىكنند، و دانشمندانى نيز در اين دنيا هستند كه از طريق علمى و تجربى و هيپنوتيسم، با ارواح گذشتگان ارتباط مىگيرند.
به عنوان نمونه جميس، آرثر، خند لاى رئيس اتحاديه روحى لندن در كتاب خود، تا كرانههاى عالم اثيرى (ارتباط علمى با ارواح)(124) پس از نقل سه حادثه در مورد ارتباط با ارواح، مىنويسد:
اين حوادث سه گانه، جزء 34 حادثهاى است كه من آنها را تحت رقم 1و 1.2 ياداشت كردهام(125)
در اين كتاب مطالبى علمى و شواهد زنده در مورد ارتباط با ارواح مردگان و زندگى بعد از مرگ آمده، كه شاهد زنده علمى در جهان دانش امروز بر صحت عقايد اسلامى، و وجود عالم برزخ است
به طور كلى از مجموع چنين استفاده مىشود كه ارواح انسانها بعد از مرگ، به كلى از اين عالم، بيگانه نمىشوند، بلكه از وضع اين جهان، كم بيش آگاهند.
در اينجا به ذكر چند روايت و واقعه كه نشان دهنده ارتباط ارواح گذشتگان با اين جهان است مىپردازيم:
1- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب، و يستر عنه ما يكره، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره، و يستر عنه ما يحب.
همانا مومنى كه از دنيا رفته به ديدار خانواده خود مىآيد، و خوبىها و خوشيهاى خانوادهاش را مىبيند.(و خوشحال مىشود)، ولى كافر، تنها بديها و ناخشنوديها را مىنگرد و خوشيها را نمىبيند (و غمگين مىشود)(126)
2- نيز آن حضرت فرمود:
ما من مومن و لا كافر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس، فاذا راى اهله يعملون بالصالحات حمد اللّه على ذلك ،و اذا راى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت عليه حسره
هيچ مومن و كافرى (كه از دنيا رفته) نيست مگر اينكه هنگام ظهر به ديدار خانواده خود مىآيد، و اگر ديد كه خانوادهاش به انجام كارهاى نيك، اشتغال دارند، سپاس و حمد خداى را بر اين نعمت، بجاى مىآورد، و وقتى كافر ببيند كه افراد خانوادهاش به انجام كارهاى نيك اشتغال دارند، براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد(127)
3- اسحاق بن عمار مىگويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا ميت افراد خانوادهاش را ديدار مىكند؟
امام كاظم (عليه السلام) فرمود: آرى.
پرسيدم: در چه مقدار از زمان ديدار مىكنند؟
امام فرمود: فى الجمعه و فى الشهر و فى السنه على قدر منزلته در هر جمعه، و در هر ماه، و در هر سال، به اندازه مقامى كه آن مومن در پيشگاه خدا دارد
پرسيدم: آنها به چه شكلى به ديدار افراد خانواده خود مىآيند؟
فرمود: فى صورة طائر لطيف يسقط على جدرهم و يشرف عليهم، فان راهم بخير فرح، و ان راهم بشر و حاجه و حزن اغتم
به شكل پرنده لطيفى كه خود را به ديوارها مىزند، و بر آنها اشراف پيدا مىكند، پس اگر آنها را در خير و خوبى بنگرد، خوشحال مىشود، و اگر آنها را در بدى و نياز و اندوه ببيند، غمگين مىگردد(128)
4- نيز اسحاق بن عمار مىگويد: از امام كاظم (عليه السلام) پرسيدم، آيا مومنى كه از دنيا رفته، ميداند كه شخصى كنار قبر او آمده و به زيارت او پراخته است؟
امام در پاسخ فرمود: آرى همواره، تا آن شخص در كنار قبرش هست، انس مىگيرد، و وقتى كه آن شخص از كنار قبر او برخاست و رفت، و او در قبر خود احساس وحشت مىنمايد(129)
5- عبداللّه بن سليمان مىگويد: از حضرت صادق (عليه السلام) در مورد زيارت قبرهاى مسلمين، سؤال كردم.
فرمود: در روز جمعه كنار قبر آنها برو و آنها را زيارت كن، چه آنكه هر كس از آنان در ضيق و تنگنا باشد، بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب، گشايشى در كار آنها ايجاد مىشود، از اين رو در اين روز هر كس به زيارت آنها رفته، آنگاه آگاه مىشوند، ولى پس از طلوع خورشيد، آنها يله و رها مىشوند (وديگر قدرت بر ديد يار اهل خود ندارند).
پرسيدم: آيا مردگان از آنانكه به زيارت قبرشان مىروند، آگاه شده و شاد مىشوند؟
فرمود: آرى، و نيز از بازگشت زائران قبور، به محلهاى خود وحشت مىكنند(130)
مطابق اين روايت، بامداد روز جمعه، بين الطلوعين (بين اذان صبح تا طلوع خورشيد) وقت بسيار خوبى براى زيارت اهل قبور است.
6- امير مومنان على (عليه السلام) فرمود:
زوروا موتاكم فانهم يفرحون بزيارتكم وليطلب احدكم حاجته عند قبر ابيه و عند قبر امه بما يدعوا لهما: مردگان خود را ديدار كنيد، چرا كه آنها از ديدار شما، شادمان مىشوند، و هر كدام از شما در كنار قبر پدر و مادر، شايسته است در ضمن دعا براى آنها براى خود دعا كند و حاجت خود را كنار قبر آنها از خدا بخواهد(131)
چكيده مطلب اينكه: ارتباط ارواح در جهان برزخ، با جهان دنيا به قدرى قوى و تنگاتنگ است كه آن ارواح، پياپى از اعمالى كه در دنيا انجام دادهاند بهره مىگيرند، و كسانى كه به نيت آنها كار خيرى انجام مىدهند بهره آن بى درنگ به آنها مىرسد، در اين جا مناسب است كه درباره بهرهگيرى اموات از اين جهان، به ذكر نمونه هايى از روايات بپردازيم.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-05-2022, 12:56
بهرهگيرى اموات، از اعمال نيك خود
در منزل گاه خطير عالم برزخ، آنچه كه موجب نجات انسان است اعمال نيك است كه خود در دنيا به جاى آورده، و با ديگران در رابطه با او انجام دادهاند.
بر همين اساس، امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه جنازه انسان مومن را در ميان قبر مىگذارند، نماز او در جانب راست او (به صورتى) قرار مىگيرد، و زكات او در جانب چپ او مىايستد، و احسان او، بر او سايه مىافكند، و صبر و استقامت، او در نقطهاى دور از آنها، قرار مىگيرد، آنگاه صبر، به نماز، و زكات و احسان مىگويد:
دونكم صاحبكم فان عجزتم عنه فانا دونه: مواظب رفيق خود باشيد اگر (در نجات او) درمانده شديد من حاضرم. (132)
ابوبصير از امام باقر يا امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه فرمود: هنگامى كه جنازه مومن را در ميان قبر مىگذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مىگردند، يكى از آنها در جانب راست او مىايستد و ديگرى در جانب چپ او مىايستد، و سومى در روبروى صورت، چهارمى درپشت سر او، و پنجمى در كنار پاى او مىايستد و يكى از آنها ششمى كه از همه زيباتر است در بالاى سر او مىايستد... و به اين ترتيب از صاحبشان پاسدارى مىكنند.
آنكه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مىپرسد، شما كيستيد، خدا به شما جزاى خير دهد؟
آنكه در جانب راست ميت قرار دارد مىگويد، من نماز هستم.
آنكه در جانب چپ او است مىگويد: من زكات هستم.
آن كه در روبروى او است، مىگويد، من روزه هستم.
آن كه در پشت او است مىگويد: من حج و عمره هستم.
آن كه در كنار پايش ايستاده مىگويد: من نيكيهاى او هستم كه به برادران دينى خود نمود.
سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانىتر از همه، مىپرسند: تو كيستى كه از همه ما زيباتر و خوشبو ترهستى؟
او در پاسخ مىگويد: انا الو لايه لال محمد (صلى الله عليه و آله و سلم): من ولايت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم(133)
نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: در عالم قبر، از نماز و زكات و حج و روزه و ولايت و محبت ميت با ما خاندان رسالت، سؤال مىكنند، مقام ولايت (كه به صورتى) در جانب قبر قرار دارد، به نماز حج و روزه و زكات مىگويد: اگر در شما نقص وجود دارد، من آن نقص را تكميل مىكنم (134)
بنابراين يگانه چيزى كه در عالم قبر، به داد انسان مىرسد و موجب نجات و دلگرمى او مىشود، اعمال نيك است، چنانكه امام على (عليه السلام) فرمود: همانا هر مسلمانى، داراى سه دوست است:
1- يكى از آنها مىگويد: من تا هنگام مرگ با تو هستم، و آن مال او است.
2- و يكى از آنها مىگويد، من تا كنار قبر، دوست تو هستم و آن فرزندان او هستند.
3- ولى يكى از آنها مىگويد:انا معك حيا و ميتا: من در زندگى و مرگ همواره همراه تو هستم، و آن، عمل او است. (135)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-05-2022, 12:57
در اينجا نقل اين حكايت مناسب است.
مىگويند: ملانصرالدين در قبرستانى عبور مىكرد، با خود گفت خوبست خود را به مردن بزنم و وارد قبرى شوم، تا ببينم در قبر چه خبر است، قبرى شكافته شده بود، ملا به درون او رفت و دراز خوابيد و خود را به مردن زد.
از قضا چند سوار كه بر قاطر سوار بودند، از كنار آن قبرستان عبور مىكردند، ملا در ميان قبر صداى پاى اسبها را شنيد، خيال كرد، دو فرشته نكير و منكر هستند كه به طرف او مىآيند، وحشت كرد و از ميان قبر بيرون آمد، بيرون آمدن او از گودال قبر باعث رميدن قاطرها شد، به طورى كه بعضى از سواران به زمين افتادند و مجروح شدند، بعد به سراغ ملا آمدند و كتك مفصلى به او زدند كه چرا باعث رميدن قاطرها گرديده است.
ملا گريان به خانه بازگشت، همسرش پرسيد: چرا لباست پاره شده و مجروح و پريشان هستى؟
ملا نصرالدين ماجراى رفتن خود به قبر و عالم مردگان را براى همسرش نقل كرد.
پس از آنكه ملا آرام گرفت: همسرش پرسيد: حال بگو بدانم از قبر چه خبر؟
ملا گفت: اگر قاطر را رم ندهى، كسى به تو كارى ندارد!!
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-05-2022, 12:44
در پايان اين مقال به حديث جالب زير توجه كنيد، رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هفت چيز است كه ثواب و پاداش آن، بعد از مرگ انسان، براى او نوشته مىشود:
1- درختى كه آن را كاشته است (و مردم از ميوه آن بهرمند مىشوند).
2- چاهى كه حفره كرده است (و مردم از آب آن بهرمند مىگردند).
3- نهرى كه براى جريان آب ساخته است.
4- مسجدى كه بنا نموده است.
5- قرآنى كه با خط خود نوشته است.
6- علمى كه بجاى گذاشته است.
7- فرزند صالحى را كه بجاى گذاشته، و براى او بعد از مرگش، استغفار و طلب آمرزش مىكند(136)
ناگفته نماند: همانگونه كه انسانى كه از دنيا رفته، از اعمال نيك خود، در عالم برزخ بهرمند مىشود، آثار بد اعمال ناشايسته، او نيز در عالم برزخ به او رسيده و او را رنج خواهد داد، چنانكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود:
و من سن سنه سيئه فعمل بها بعده كان عليه وزره و مثل اوزارهم من غير ان ينقض و من اوزراهم شيئا.
وكسى كه سنت (و هرگونه برنامه) بدى، پديد آورده، و پس از مرگش، به آن سنت بد، عمل شود، اثر بد آن سنت و آثار بد عمل كنندگان به آن سنت، به او مىرسد، بى آنكه از آثار بد عاملين، چيزى در مورد خودشان كاسته شود(137)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-05-2022, 12:44
پاداشهاى اهدائى به ميت
و نيز بايد توجه داشت كه: انجام كارهاى نيك، مانند حج، صدقه، روزه، و... به نيابت از ميت، موجب پاداشهايى است كه آن پاداشها و بهرههاى آن، در عالم برزخ به او خواهد رسيد.
يكى از شاگردان امام صادق (عليه السلام) به نام معاويه بن وهب مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: چه چيزى، بعد از مرگ ميت، به او عايد مىشود؟
آن حضرت فرمود در پاسخ فرمود: يلحقه الحج عنه، و الصدقه عنه والصوم عنه: حج و صدقه و روزه، به نيابت از او، به او واصل مىشود(138)
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود: هيچ مومنى نيست كه زيارت قبر مومنى كند و هفت بار سوره انا انزلنا را بر او بخواند مگر اينكه خدا او و صاحب قبر را مىآمرزد(139)
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان هدايا الاحيا للاموات الدعا و الاستغفار: همانا هديههاى زندهها براى مردگان ، دعا و استغفار است، (140)
گويند: اميرى در خراسان از دنيا رفت، پسرش او را در خواب ديد و به او گفت اى امير!.
پدر: به من نگو اى امير، زيرامارت و رياست من از دست رفته، بلكه به من بگو: اى اسير اى فرزند مهربانم! هر زمان كه غذا خوردى به ما نيز غذا برسان، اين گونه كه اندكى از آن غذا را بااين قصد كه ثوابش به ما برسد، پيش سگ و گربه بينداز، كه من خيلى به اين پاداشها نيازمندم! (141)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-05-2022, 14:57
ارتباط و انس امام على (عليه السلام) با مردگان
درباره ارتباط اموات در عالم برزخ با جهان دنيا، و ارتباط زندهها با آنها، سخن بسيار است، و ما نمونههائى از اين ارتباط را در فصل پنجم اين كتاب، در ضمن داستانهائى آوردهايم، در اينجا به داستان زير توجه كنيد:
حبه عرنى كه از ياران مخصوص امام على (عليه السلام) بود مىگويد: من در حضور امام على (عليه السلام) در كوفه بودم، با آن حضرت به پشت كوفه (نجف اشرف) رهسپار شديم، آن حضرت در وادى السلام توقف كرد، ديديم آن حضرت در حالى است كه گويا با اقوامى، ارتباط برقرار نموده است، و با آنها گفتگو مىكند، من به پيروى از او، ايستاده بودم، تا اين كه خسته شدم و نشستم به قدرى كه ملول و كوفته شدم، امام على (عليه السلام) همچنان ايستاده بود (و با افرادى نامرئى گفتگو مىكرد)، برخاستم و ايستادم و روپوش خود را جمع كردم و عرض كردم: اى امير مومنان! دلم به حال شما كه آنقدر ايستادن شما به طول كشيد، مىسوزد، آخر ساعتى استراحت كنيد، سپس رداى خود را به روى زمين پهن كردم، تا آن حضرت بر روى آن بنشيند.
امام على (عليه السلام) فرمود: يا حبه ان هو الا محادثه مومن او موانسته: اى حبه! اين داستان طولانى نبود مگر به خاطر گفتگو با مومنى، و انس با او.
عرض كردم: اى امير مومنان ! آيا مردگان نيز گفتگو و انس دارند،؟
فرمود: آرى اگر پرده از جلو چشم تو برداشته شود، آنها را مىبينى كه حلقه حلقه نشستهاند و با هم ديگر گفتگو مىنمايند..
عرض كردم: آيا آنها ارواح هستند يا اجسام؟.
فرمود: آنها ارواح هستند، و هيچ مومنى در زمينى از زمينهاى دنيا نمىميرد، مگر اينكه، به روح او گفته مىشود كه به وادى السلام، بپيوندد آنگاه فرمود:
و انهالبقعه من جنه عدن: همانا، وادى السلام سرزمينى از سرزمين بهشت عدن است(142)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-05-2022, 14:58
ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام
مرحوم آيت اللّه حاج شيخ محمد تقى آملى، فقيه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آيه الحق حاج ميرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان) بود، مرحوم آيت اللّه آملى (رحمة الله عليه) نقل كرد:
من در نجف اشرف، مدتها مىديدم كه مرحوم ميرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مىنشيند، با خود مىگفتم : انسان بايد زيارت كند و برگردد و با قرائت فاتحهاى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازمتر هم هست كه بايد به آن پرداخت.
اين اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صميمىترين رفيق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.
مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مىرفتم: تا اين كه تصميم گرفتم از نجف اشرف به ايران باز گردم، ولى در مصلحت بودن اين سفر، ترديد داشتم، اين نيت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مىخواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دينى در زمين بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى آنها كشيده مىشد، با خود مىگفتم برخيزم و جاى خواب خود را تغيير دهم يا نه لازم نيست؟ زيرا كتابها درست در مقابل پاى من نيست بلكه بالاتر قرار گرفته و اين بى احترامى به كتابها نيست، در اين گفتگو و ترديد، سرانجام بنا به اين گذاشتم كه هتك احترام نيست و خوابيدم.
صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله عليه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نيست شما به ايران برويد، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است.
بى اختيار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهميديد؟ از كجا فهميديد؟
در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهميدم(143)
پايان فصل سوم
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-05-2022, 14:59
فصل چهارم: سيماى برزخ، در روايات اسلامى
در اينجا براى آشنائى بيشتر به جهان برزخ، و خصوصيات آن، به ذكر چند نمونه از روايات، با شرح كوتاهى پيرامون پارهاى از آنها مىپردازيم:
1- امام كاظم (عليه السلام) فرمود:
من مات من اوليائنا و شيعتنا و لم يحسن القرآن علم فى قبر ليرفع اللّه به من درجته، فان درجات الجنه على قدر آيات القرآن، يوقال له اقرا وارق، فيقرء ثم يرقى
هر كس از دوستان و پيروان ما بميرد، و هنوز قرآن را به طور كامل فرا نگرفته باشد، در قبرش به او تعليم مىدهند، تا خداوند بدين وسيله درجاتش را بالا ببرد، چرا كه درجات بهشت به اندازه آيات قرآن است، به او گفته مىشود، بخوان و بالا رو، او مىخواند( و از درجات بهشت) بالا مىرود(144)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-05-2022, 12:17
فلسفه وجودى عالم برزخ
از اين روايت و امثال آن، استفاده مىشود كه يكى از فلسفههاى وجود عالم برزخ اين است كه: در آن، پارهاى از كمبودهاى تعليم و تربيت مومنان، جبران مىگردد، درست است كه آنجا جاى عمل صالح نيست، ولى چه مانعى دارد كه محل معرفت بيشتر و آگاهى و تكامل افزونتر گردد.
درباره تكامل نفوس در عالم برزخ، روايات متعدد، وارد شده، از جمله:
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ان اطفال شيعتنا من المومنين تربيهم فاطمه (عليها السلام) همانا كودكان شيعيان ما از مومنان را حضرت زهرا (سلام الله عليها) تربيت مىكند(145)
و در ضمن روايتى از امام در مورد معراج پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آمده:
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در شب معراج، عبور مىكرد ديد پيرمردى در زير درختى نشسته و كودكانى در اطراف او هستند، از جبرئيل پرسيد: اين پيرمرد كيست؟
جبرئيل: اين پير، پدر تو ابراهيم خليل (عليه السلام) است.
پيامبر: اين كودكان كيانند؟
جبرئيل، اينان اطفال مومنان هستند كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) به آنها غذا مىدهد،(146)
2- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
من انكر ثلاثه اشياء فليس من شيعتنا: المعراج و المساله فى القبر و الشفاعة: كسى كه سه چيز را انكار كند، از شيعيان ما نيست، 1- معراج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) 2- سوال در قبر 3- شفاعت.(147)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-05-2022, 12:18
شرح كوتاه
در اين روايت، سؤال قبر كه بخشى از ويژگىهاى عالم برزخ است به عنوان يكى از حوادث و اعتقاد مسلم اسلام در رديف عقيده به معراج و شفاعت، ذكر شده، و اين نشان مىدهد كه اعتقاد به وجود عالم برزخ، از ضروريات اسلام است. به طورى كه انكار آن موجب بيرون رفتن از مرز تشيع و اسلام ناب چهارده معصوم (عليه السلام) مىباشد.
3- امام صادق (عليه السلام) در ضمن گفتارى، به يكى از شيعيان فرمود:
اما فى القيامة فكلكم فى الجنه بشفاعه النبى المطاع، او وصى النبى، و لكنى و اللّه اتخوف عليكم فى البرزخ. : اما در قيامت، همه شما با شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كه شفاعتش پذيرفته مىشود، يا با شفاعت وصى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، در بهشت هستيد، ولى سوگند به خدا در مورد عالم برزخ، در رابطه با شما، ترس دارم(148)
نيز امام صادق (عليه السلام) در گفتارى فرمود: و اللّه ما اخاف عليكم الا البرزخ: سوگند به خدا، من تنها از برزخ، بر شما مىترسم.
سپس فرمود: فاما اذا صارا الامر الينا فنحن اولى بكم: اما هنگامى كه امور در دست ما قرار گرفت، ما سزاوارتر به شفاعت از شما هستيم(149)
شرح كوتاه:
مطابق اين روايت، شفاعت اولياء خدا در عالم برزخ، محدود است، و ترس و نگرانى وجود دارد كه شفاعتى در كار نباشد.
از طرفى طبق روايات متعدد و حكايات مانند حكايت سيد حميرى (شاعر حماسه سراى اهلبيت (عليه السلام)) هنگام مرگ و... بعضى از مومنين مورد الطاف خاص و نجاتبخش پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليه السلام) مىشوند، كه مىتوان اين الطاف خاص را، به عنوان شفاعت آنها، ياد نمود در اين صورت اين سؤال مطرح مىشود كه اين دو گونگى روايات را چگونه بايد هماهنگ كرد؟
پاسخ آنكه: در عالم برزخ، شفاعت به طور عموم، براى همه نيست، پس نمىتوان به شفاعت در عالم برزخ دل بست و اميدوار بود، در حدى كه ايجاد غرور كند، ولى شفاعت براى افراد خاص كه بر اثر تلاشهاى صادقانه و مجاهدتهاى مخلصانه در دنيا توانستند گناهان خود را جبران كنند، خواهد بود، بنابراين، آن رواياتى كه شفاعت در عالم برزخ را نفى مىكند، منظور شفاعت عمومى همانند شفاعت روز قيامت است، و آن رواياتى كه الطاف خاص و نجات دهنده اولياء خدا را در عالم برزخ، ثابت مىنمايد، منظور شفاعت آنها در مورد افراد خاص و برجسته است و محدود به حد ويژهاى مىباشد.
4- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان احداكم اذا مات عرض عليه مقعده بالغداة و العشى، ان كان من اهل الجنه فمن الجنه و ان كان من اهل النار فمن النار يقال هذا مقعدك حين يبعثك اللّه يوم القيامه.: هنگامى كه يكى از شما از دنيا برود، اگر از اهل بهشت باشد جايگاهش در بهشت، و اگر از اهل دوزخ باشد، جايگاهش در دوزخ است، و به او گفته مىشود : اين جايگاه تو است هنگامى كه خدا تو را در قيامت مبعوث مىكند(150)
شرح كوتاه
اين حديث، بيانگر وجود دوزخ و بهشت برزخى است، و حاكى است كه صبح و شام، جايگاه انسانها در عالم برزخ، هر كدام به تناسب راه و روش آنها، به آنها نشان مىدهند، و آنها در جهان برزخ، يا در عذابند و يا در نعمت الهى به سر مىبرند.
5 - شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:
اعظم سرور يرد على المومنين اذا نقلوا عن دار النكد الى نعيم الابد و اعظم ثبور يرد على الكافرين اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لا تبيد ولا تنفد:
مرگ بزرگترين شادى است كه بر مومنان وارد مىشود، چرا كه آنها از خانه پر رنج، به سوى نعمتهاى ابدى روانه مىشوند، و بزرگترين عذاب است كه بر كافران وارد مىگردد، چرا كه از بهشت خود به سوى آتش هميشگى و فناناپذير روانه مىشوند(151)
6- امام صادق (عليه السلام) فرمود: قبر هر روز سخنى دارد و آن اينكه مىگويد:
انا بيت الغربه، انا بيت الوحشه، انا بيت الدود، انا القبر، انا روضه من رياض الجنه او حفره من حفر النار.
من خانه غريب، و خانه وحشت، و خانه كرم هستم، من قبرم باغى از باغهاى بهشت، يا گودالى از گودالهاى دوزخ هستم.(152)
7- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هنگامى كه انسان از دنيا مىرود، .و او را در ميان قبرش مىنهند، شخصى در برابر او مجسم مىشود، و مىگويد:
يا هذا كنا ثلاثه، كان رزقك فانقطع بانقطاع اجلك، و كان اهلك فخلفوك و انصرفو عنك و كنت عملك فبقيت معك اما انى كنت اهون الثلاثه.
اى آقا! ما سه چيز بوديم، 1- رزق و روزى تو كه با فرا رسيدن مرگ تو، قطع شد 2- بستگان تو كه تو را در اينجا نهادند و از تو روى برگرداندند و رفتند 3- و من عمل تو هستم كه همراه تو باقى هستم، بااين كه من در نزد تو بى ارزشتر از دو چيز ديگر بودم،(153)
8- روزى رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه يك روز قبل شخصى در آن دفن نموده بودند، عبور كرد، ديد بستگانش در كنار آن قبر به گرد هم آمدند، و گريه مىكنند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به آنها فرمود:
لركعتان خفيفتان مما تحتقرون احب الى صاحب هذا القبر من دنيا كم كلها.
انجام دو ركعت نماز سبك كه شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر بهتر از همه دنياى شماست.. (154)
شرح كوتاه:
گريه كردن بر ميت نه دردى را دوا مىكند و نه موجب ثواب و شادى براى ميت مىشود، اگر حقيقتا كسى دلش به حال ميت مىسوزد، بهتر است با انجام اعمال نيك و نثار ثواب آن به روح او، او را شاد نمايد مثلا دو ركعت نماز بخواند و ثوابش را به روح او اهدا كند، كه طبق روايات فوق، براى ميت بهتر از همه دنياى بستگان او است.
9- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه مومن از دنيا رفت، به او گفته مىشود، از غمهاى دنيا خلاص شدى، و هم اكنون رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليه) در پيش روى تو هستند. (155)
10- امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه به قبر نگاه كردى، بگو:
اللهم اجعلها روضه من رياض الجنه، ولا تجعلها حفره من حفر النيران: خدايا! اين قبر را، باغى از باغهاى بهشت قرار بده، و آن را گودالى از گودالهاى دوزخ قرار نده،.(156).
11- امير مومنان على (عليه السلام) مىفرمايد:
فانكم لو قد عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم، ولكن محجوب عنكم ما قد عاينوا و قريب ما يطرح الحجاب .
اگر آنچه مردگان پس از مرگ، مشاهده كردهاند شما هم مىديديد وحشت مىكرديد و مىترسيديد (سخنان حق را) مىشنيديد و اطاعت مىكرديد، ولى آنچه آنها ديدند، از شما پوشيده است، اما بزودى پردهها كنار مىرود، (و شما نيز مشاهده خواهيد كرد)(157)
شرح كوتاه:
جمله: لو قد عاينتم بيانگر آن است كه هنگام مرگ، پرده از پيش چشم انسان به كنار مىرود و او حقايق را بروشنى مىنگرد.
دانشمند معروف، ابن ابى الحديد مىگويد: ممكن است مقصود اين باشد كه همه هنگام مرگ، امام على (عليه السلام) را مىبينند، سپس اشعارى را كه (مضمون آن را) امام على (عليه السلام) به حارث همدانى فرموده نقل مىكند، كه دو شعر نخست آن اين است:
يا حار همدان من يمت يرنى من مومن او منافق قبلا
يعرفنى فنى طرفه و اعرفه بعينه و اسمه و ما فعلا (158)
سپس ابن ابى الحديد مىگويد: كلام فوق امام على (عليه السلام) فرازى از خطبه 20) دلالت دارد كه عذاب قبر، صحيح است، و همه اصحاب ما معتزله بر اين عقيدهاند، ولى مخالفان يعنى اشاعره و... آن را انكار مىكنند.(159)
12- شخصى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد:
عزرائيل روح مومن را چگونه قبض مىكند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: عزرائيل وقتى كه براى قبض روح مومن وارد مىشود، همانند بنده ذليل در برابر مولايش، در پيشگاه مومن توقف مىكند، و با همراهانش نزديك مومن نمىآيد مگر اين كه نخست بر آن مومن سلام مىكند و او را به بهشت مژده مىدهد.(160)
13- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود:
من مات على حب آل محمد مات شهيدا... الا و من على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنه، ثم منكر و نكير.
كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، شهيد مرده است... آگاه باشيد! كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، فرشته مرگ (عزرائيل) او را به بهشت مژده دهد. و سپس دو فرشته منكر و نكير (در عالم قبر) او را به بهشت مژده مىدهند(161)
14-امام باقر (عليه السلام) فرمود:
ما من مومن يموت و لا كافر فيوضع فى قبره، حتى يعرض عمله على رسوا اللّه و على على (عليه السلام) فهلم جرا... .
هيچ مومنى و هيچ كافرى نيست، مگر اين كه هنگامى كه او را در قبرش مىنهند، اعمال او بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و امام على (عليه السلام) و امامان ديگر، ارائه مىشود.(162)
(پايان فصل چهارم)
فصل پنجم: 37 داستان از جهان برزخ نشانگر اوضاع آن جهان
1- عذاب دروغگو در عالم برزخ
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: شخصى نزد من آمد و گفت: برخيز برخاستم و با او به جايى رفتم، در آنجا دو نفر، يكى ايستاده و يكى نشسته ديدم، آن شخص ايستاده، يك انبر آهنى بزرگى در دست داشت و به دهان آن شخص نشسته مىگذاشت، و دو طرف دهان او را با انبر مىگرفت، و مىكشيد، به طورى كه به هر طرف مىكشيد، آن شخص نشسته به همان طرف، خم مىشد، من از آن شخص كه مرا صدا زد و مرا از جاى خود بلند كرد، پرسيدم : اين صحنه چيست؟
گفت: اين شخص نشسته در دنيا دروغگو بود (ولى بى توبه از دنيا رفت) اكنون در اين عالم برزخ تا فرا رسيدن قيامت، همواره اين گونه عذاب مىشود.(163)
2- كشف گوشهاى از عالم برزخ و مسخ بنى اميه
امام صادق (عليه السلام) فرمود: روزى پدرم امام باقر (عليه السلام) در كنار كعبه با مردى گفتگو مىكرد، ناگهان در آنجا ديد جانورى شبيه سوسمار مىجنبد و دهانش حركت مىكند، پدرم به آن مرد گفت: آيا مىدانى كه اين جانور چه مىگويد؟.
او گفت: نه نمىدانم
امام باقر (عليه السلام) فرمود: (اين گوشهاى از عالم برزخ است كه يكى از افراد بنى اميه كه مردهاند به اين صورت درآمده و) مىگويد: اگر عثمان را به بدى ياد كنى، حتما به على (عليه السلام) ناسزا مىگويم.
سپس فرمود: همه بنى اميه هنگام مرگ به صورت اين جانور (شبيه سوسمار) مسخ شدند، از جمله عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) كه به اين صورت در آمده، حتى فرزندانشان او را به اين شكل ديدند، حيران بودند كه با او چه كنند، ناگهان ناپديد شد، آنها تنه درختى را كفن كردند و به صورت ظاهر آن را بردند و دفن كردند، تا مردم با خبر نشوند (164)
3- نجات علامه مجلسى، در عالم برزخ
علامه بزرگ، سيد نعمت اللّه جزائرى (رحمة الله عليه) از علماى برجسته عصر علامه محمدباقر مجلسى (رحمة الله عليه) (متوفى 1111 ه. ق) بود، و به اصفهان آمد و در محضر علامه مجلسى، بهرههاى علمى فراوان برد، و آنچنان به او نزديك شد كه مانند يكى از اهالى خانه علامه مجلسى به شمار مىآمد.
علامه مجلسى (ره) نظر به اينكه داراى شاگردان و خدمتكاران، و مورد احترام مقامات دولتى و مردم بود، زندگيش تا حدودى داراى تشكيلات به نظر مىرسيد، به نظر بعضى مىآمد كه مثلا بر خلاف زهد و پارسايى اسلامى است.
مرحوم سيد نعمت الله جزايرى مىگويد: روزى با كمال تواضع، به علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تذكر دادم، سرانجام گفتم: من كوچكتر از آن هستم كه با شما در اين خصوص كه ظاهر متمايل به دنيا شدهايد، بحث كنم.
ولى با شما عهد مىكنم كه هر كدام قبل از ديگرى از دنيا رفتيم، به خواب ديگرى بيائيم، تا روشن گردد كه آيا حق با من است (كه بايد با كمال سادگى، دور از تشكيلات دنيا زندگى كرد) يا حق با شما است ؟ علامه مجلسى اين پيشنهاد را پذيرفت.
پس از مدتى علامه مجلسى (رحمة الله عليه) از دنيا رفت، عموم مردم عزادار شدند، و به عزادارى پرداختند، بعد از يك هفته كنار قبرش رفتم، و پس از قرائت قرآن و دعا، همانجا خوابم برد، در عالم خواب ديدم گويا علامه مجلسى از قبر بيرون آمده، لباسهاى زيبا در تن داشت و چهرهاش با شكوه بود در همين هنگام يادم آمد كه علامه مجلسى از دنيا رفته است دستش را گرفتم و گفتم: اى مولاى من، هم اكنون طبق معاهدهاى كه داشتم به من خبر بده كه حق با من بود يا با تو، و به تو چه گذشت؟.
فرمود: هنگامى كه بيمار شدم، كم كم بر بيماريم افزوده شد و شدت يافت و به راز و نياز با خدا پرداختم كه مرا نجات دهد، كه ناگهان شخص بزرگوارى نزد من آمد و كنار پايم نشست و از احوال من پرسيد و از احوال من پرسيد، از دردهاى شديدى كه داشتم به او شكايت كردم، دستش را روى انگشتان پايم نهاد، و گفت: آيا دردش آرام شد.
گفتم: همانجا كه شما دست نهاديد، دردش بر طرف گرديد، آن شخص دستش را به هر جاى بدنم مىكشيد، دردش رفع مىشد تا اينكه دستش را روى سينهام گذارد، به طور كلى دردم بر طرف گرديد، و ديدم جسدم در كنار افتاده و خودم در گوشه خانه ايستادهام و با پريشانى به جسدم نگاه مىكردم، بستگان و همسايهها و مردم آمدند و گريه مىكردند، من به آنها مىگفتم: شيون نكنيد، من از درد و بيمارى راحت شدم، چرا گريه مىكنيد؟
ولى آنها همچنان مىگريستند و نصيحت مرا گوش نمىكردند، و بعد جمعيت آمدند و جسد مرا برداشتند و غسل دادند و كفن كردند و نماز بر آن خواندند و كنار قبر بردند، ديدم قبرى را كندهاند و مىخواهند جسدم را در ميان آن بگذارند، من با خودم گفتم: من از جسدم جدا مىشوم، و با او وارد قبر نخواهم شد، ولى وقتى كه جسدم را در ميان قبر نهادند، من از شدت علاقه و انسى كه به جسدم داشتم، وارد قبر شدم، و مردم روى قبر را پوشانيدند.
ناگاه منادى حق ندا كرد: اى بنده من محمد باقر، براى امروز چه آوردى؟.
من اعمال نيك خود را برشمردم، قبول نشد (يعنى به عنوان عمل فوق العاده و كامل پذيرفته نشد).
باز همان صدا را از آن منادى شنيدم، مضطرب گشتم و در تنگنا قرار گرفتم، در اين هنگام ناگاه به يادم آمد كه يك روز سواره در بازار بزرگ اصفهان مىگذشتم، ديدم گروهى در اطراف يك نفر مومن، اجتماع كردهاند و از او مطالبه طلب خود مىكنند، و او را مىزنند و به او ناسزا مىگويند، او مىگفت : الان ندارم به من مهلت بدهيد، ولى به او مهلت نمىدادند، من به جلو رفتم و اعلام كردم كه او را رها كنيد، بدهكارىهاى او را من مىپردازم، مردم او را رها كردند و من بدهكارىهاى او را پرداختم، و او را به خانه خود آوردم و به او احترام و كمك كردم.
همين حادثه يادم آمد و عرض كردم، خدايا چنين عملى دارم، اين عمل را از من پذيرفتند و امر كردند درى از قبرم به بهشت باز شد و مشمول نعمتهاى بى كران الهى شدم، و به دعاهاى مومنان و زيارت آنها از قبر من، بهرمند هستم، و من آنها را مىبينم ولى آنها من را نمىبينند.
بنابراين اى سيد (نعمت اللّه جزائرى) اگر من در دنيا داراى مكنت مالى نبودم، چگونه مىتوانستم مومنى را در بازار از چنگ خلق نجات دهم و نتيجهاش را امروز اين چنين بگيرم.
سيد نعمت اللّه مىگويد: از خواب بيدار شدم و فهميدم كه آنچه را كه علامه مجلسى در دنيا جمع كرده بود، چون در راه مصالح مردم و اسلام مصرف مىشد، مايه نجات او گرديد(165)
4- نمونهاى از عذاب قبر
امام صادق (عليه السلام) فرمود: شخصى از احبار (علماى خوب يهود) از دنيا رفت، در عالم قبر (فرشتگان) او را نشاندند، چند فرشته به او گفتند: مىخواهيم صد تازيانه به تو بزنيم، او جواب داد: طاقت ندارم.
گفتند: 99 تازيانه به تو بزنيم، او باز جواب داد طاقت ندارم.
به همين ترتيب (چون آدم خوب بود) يك يك كم كردند، تا اين كه گفتند: يك تازيانه را حتما بايد بخورى.
او گفت: چرا، مگر چه كردهام؟
به او گفتند: زيرا تو يك روز بدون وضو نماز خواندى، و بر يك شخص مظلومى مىگذشتى، و او را يارى نكردى، به خاطر اين دو خصلت، بايد تازيانه بخورى.
به او يك تازيانه زدند، بر اثر آن، قبرش پر از آتش گرديد. (166).
5- سگى بر روى جنازه
نويسنده كتاب معادشناسى، علامه سيد محمد حسين حسينى نقل مىكند: دوستى به نام دكتر حسين احسان داشتم، زمستانها شش ماه به كربلا مسافرت مىكرد و در آنجا مطب داشت و از فقراء مزد نمىگرفت، بسيار شخص باصفا و خيرانديش بود كه حدود پانزده سال قبل از دنيا رفت، او نقل مىكرد، براى زيارت به كاظمين مشرف شدم در كنار شط دجله ديدم جنازهاى را با ماشين آوردند و پياده كردند و بر دوش گرفتند و به طرف حرم مطهر امام كاظم (عليه السلام) و امام محمد تقى (عليه السلام) بردند، من هم كه عازم حرم بودند، به دنبال جنازه حركت كردم، ناگاه ديدم يك سگ سياه و وحشت انگيز بر روى جنازه نشسته است، بسيار تعجب كردم، با خود مىگفتم، چرا آن سگ روى جنازه رفته، ولى متوجه نبودم كه آن سگ بدن برزخى آن جنازه است، نه سگ خارجى، از افرادى كه نزديكم بودم پرسيدم: روى جنازه چيست؟.
گفتند: چيزى نيست، همان پارچهاى است كه مىبينى، در اين هنگام دريافتم، آن سگى را كه مىبينم شكلى مثالى و برزخى صاحب آن جنازه است كه تنها من مىبينم ولى ديگران نمىبينند، ديگر چيزى نگفتم تا جنازه را به صحن مطهر رسانيدند، هنگام ورود به صحن ديدم آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشهاى در بيرون صحن ايستاد، تا اين كه آن جنازه را طواف دادند و بيرون آوردند، ديدم دوباره آن سگ به روى تابوت پريد و بر بالاى آن جنازه رفت.
صاحب آن جنازه يك فرد مجرم و متجاوزى بود كه صورت برزخى او به صورت سگ، مجسم شده بود، و چون مرحوم دكتر حسين احسان داراى صفاى باطن، و ذهن پاك بود، داراى چشم برزخى شده و آن منظره را مىديد، ولى ديگران چيزى نمىديدند(167)
6- علاقه خاص آيت اللّه حائرى به كربلا، و رسيدن او به مراد، در عالم برزخ
مرحوم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى (رحمة الله عليه) موسس حوزه علميه قم، در سنين بين هفتاد و هشتاد، در بهمن ماه سال 1315 شمسى (17 ذيقعده 3551ه.ق) وفات كرد، قبر شريفش در مسجد بالاسر، كنار مرقد حضرت معصومه (سلام الله عليه) در قم است.
دوران تحصيلات و تدريس او در نجف اشرف و سامره و كربلا و سپس اراك و قم بود، اين مرد بزرگ در سال 1340 قمرى به قم آمد (عجب اينكه نام شريف او الشيخ عبدالكريم الحائرى اليزدى به حساب ابجد، مطابق با 1340 است).
او در همين سال، حوزه علميه قم را تاسيس كرد و بنيان يك حوزه علمى وسيع را در آن سال در سرزمين مبارك قم پديد آورد.
او علاقه خاصى به كربلا داشت، مىگفت : من آرزو دارم باز به كربلا بروم و آرزو بر جوانان عيب نيست (اين كلمه را به صورت مزاح مىگفت).
و مىفرمود: افسوس ديگر نمىتوانم به كربلا بروم، با اين بارى كه از امور مادى و معنوى مردم بر دوش من است.
گرچه تا آخر عمر نتوانست به كربلا برود، ولى در خواب مسلم ديده شده كه روح آن مرد بزرگ، پس از وفاتش به كربلا و عتبات رفته است، در اينجا به ذكر دو خواب مىپردازيم:
1- آقاى حاج آقا شمس الضحى اراكى، در همان شب فوت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمة الله عليه) در خواب مىبيند، آيت اللّه حاج ميرزا مهدى بروجردى (محرر و سرپرست امور بيت مرحوم حائرى)، به ايشان تلفن كرد كه آقاى شيخ (عبدالكريم) به اراك مىآيند كه از آنجا به كربلا بروند و شمس الضحى در عالم خواب مشاهده مىكند كه آقاى حاج شيخ (عبدالكريم) به خانه كرهرورد (قريهاى نزديك اراك) آمدند و از كنار ديوار باغ، به طرف آسمان اوج گرفتند و به سوى كربلا رفتند، همراه ايشان كسى يا كسانى نيز بودند.
2- آيت اللّه حاج سيد على لواسانى، در آن وقت در نجف بود، همان شب فوت حاج شيخ عبدالكريم، در خواب مىبيند، مردم براى استقبال جنازه به طرف بازار بزرگ و جانب دروازه نجف اشرف مىروند، ايشان مىپرسد مردم را براى چه بيرون آمدهاند؟
مىگويند: جنازه حاج شيخ عبدالكريم را مىآورند.
فرداى آن شب، آقاى لواسانى به صحن حضرت على (عليه السلام) وارد مىگردد، مىبيند، بعضى از طلبهها صحبت از قم و بيت حاج شيخ عبدالكريم، مىنمايند، آقاى لواسانى از آنها مىپرسد: به چه مناسبت از قم صحبت مىكنيد؟.
مىگويند: مگر خبر ندارى آقاى حاج شيخ در قم فوت شده است (168).
اين مطلب نيز، در حقيقت نشان دهنده گوشهاى از عالم برزخ است، و حاكى است كه آن مرجع بزرگ، پس از مرگ به مراد خود، (رفتن به كربلا) رسيده است.
7- سخن گفتن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با كشته شدگان بدر
هنگامى كه مسلمانان در جنگ بدر، بر مشركان پيروز شدند و جمعى از بزرگان قريش به هلاكت رسيدند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور داد جنازه دشمنان را در ميان چاه بدر انداختند، سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بر دهانه چاه ايستاد و به كشته شدگان خطاب كرد و فرمود:
و شما همسايگان و معاصران بدى براى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بوديد، او را از خانهاش مكه، بيرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اكنون آنچه را كه خدا به من وعده داده است ديدم كه حق است.
عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پيكرهائى كه روح از آنها جدا شده، چه فايدهاى دارد؟
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
اى پسر خطاب! ساكت باش، سوگند به خدا كه تو از آنها شنواتر نيستى، و بين آنها و فرشتگان كه با گرزهاى آهنين آنها را بگيرند هيچ فاصلهاى نيست مگر آنكه من صورت خود را اين گونه از آنها برگردانم. (169)
و در بعضى از روايات آمده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) كنار دهانه چاه بدر، سران مشترك را كشته شده بودند، يك يك نام برد، و فرمود: من آنچه را خداوند به من وعده داده بود ديدم و به حق يافتم، آيا شما هم به آنچه وعده داده شده بوديد به حق يافتيد؟.
يكى از حاضران گفت : اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آيا با مردگان سخن مىگوئى؟.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، آنها سخن مرا بهتر از شما مىشنوند، ولى قدرت بر جواب دادن را ندارند. (170)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-05-2022, 13:57
3- امام صادق (عليه السلام) در ضمن گفتارى، به يكى از شيعيان فرمود:
اما فى القيامة فكلكم فى الجنه بشفاعه النبى المطاع، او وصى النبى، و لكنى و اللّه اتخوف عليكم فى البرزخ. : اما در قيامت، همه شما با شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كه شفاعتش پذيرفته مىشود، يا با شفاعت وصى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، در بهشت هستيد، ولى سوگند به خدا در مورد عالم برزخ، در رابطه با شما، ترس دارم(148)
نيز امام صادق (عليه السلام) در گفتارى فرمود: و اللّه ما اخاف عليكم الا البرزخ: سوگند به خدا، من تنها از برزخ، بر شما مىترسم.
سپس فرمود: فاما اذا صارا الامر الينا فنحن اولى بكم: اما هنگامى كه امور در دست ما قرار گرفت، ما سزاوارتر به شفاعت از شما هستيم(149)
شرح كوتاه:
مطابق اين روايت، شفاعت اولياء خدا در عالم برزخ، محدود است، و ترس و نگرانى وجود دارد كه شفاعتى در كار نباشد.
از طرفى طبق روايات متعدد و حكايات مانند حكايت سيد حميرى (شاعر حماسه سراى اهلبيت (عليه السلام)) هنگام مرگ و... بعضى از مومنين مورد الطاف خاص و نجاتبخش پيامبران (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليه السلام) مىشوند، كه مىتوان اين الطاف خاص را، به عنوان شفاعت آنها، ياد نمود در اين صورت اين سؤال مطرح مىشود كه اين دو گونگى روايات را چگونه بايد هماهنگ كرد؟
پاسخ آنكه: در عالم برزخ، شفاعت به طور عموم، براى همه نيست، پس نمىتوان به شفاعت در عالم برزخ دل بست و اميدوار بود، در حدى كه ايجاد غرور كند، ولى شفاعت براى افراد خاص كه بر اثر تلاشهاى صادقانه و مجاهدتهاى مخلصانه در دنيا توانستند گناهان خود را جبران كنند، خواهد بود، بنابراين، آن رواياتى كه شفاعت در عالم برزخ را نفى مىكند، منظور شفاعت عمومى همانند شفاعت روز قيامت است، و آن رواياتى كه الطاف خاص و نجات دهنده اولياء خدا را در عالم برزخ، ثابت مىنمايد، منظور شفاعت آنها در مورد افراد خاص و برجسته است و محدود به حد ويژهاى مىباشد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-05-2022, 13:57
4- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ان احداكم اذا مات عرض عليه مقعده بالغداة و العشى، ان كان من اهل الجنه فمن الجنه و ان كان من اهل النار فمن النار يقال هذا مقعدك حين يبعثك اللّه يوم القيامه.: هنگامى كه يكى از شما از دنيا برود، اگر از اهل بهشت باشد جايگاهش در بهشت، و اگر از اهل دوزخ باشد، جايگاهش در دوزخ است، و به او گفته مىشود : اين جايگاه تو است هنگامى كه خدا تو را در قيامت مبعوث مىكند(150)
شرح كوتاه
اين حديث، بيانگر وجود دوزخ و بهشت برزخى است، و حاكى است كه صبح و شام، جايگاه انسانها در عالم برزخ، هر كدام به تناسب راه و روش آنها، به آنها نشان مىدهند، و آنها در جهان برزخ، يا در عذابند و يا در نعمت الهى به سر مىبرند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-05-2022, 13:58
5 - شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: مرگ چيست؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:
اعظم سرور يرد على المومنين اذا نقلوا عن دار النكد الى نعيم الابد و اعظم ثبور يرد على الكافرين اذا نقلوا عن جنتهم الى نار لا تبيد ولا تنفد:
مرگ بزرگترين شادى است كه بر مومنان وارد مىشود، چرا كه آنها از خانه پر رنج، به سوى نعمتهاى ابدى روانه مىشوند، و بزرگترين عذاب است كه بر كافران وارد مىگردد، چرا كه از بهشت خود به سوى آتش هميشگى و فناناپذير روانه مىشوند(151)
6- امام صادق (عليه السلام) فرمود: قبر هر روز سخنى دارد و آن اينكه مىگويد:
انا بيت الغربه، انا بيت الوحشه، انا بيت الدود، انا القبر، انا روضه من رياض الجنه او حفره من حفر النار.
من خانه غريب، و خانه وحشت، و خانه كرم هستم، من قبرم باغى از باغهاى بهشت، يا گودالى از گودالهاى دوزخ هستم.(152)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2022, 13:56
7- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هنگامى كه انسان از دنيا مىرود، .و او را در ميان قبرش مىنهند، شخصى در برابر او مجسم مىشود، و مىگويد:
يا هذا كنا ثلاثه، كان رزقك فانقطع بانقطاع اجلك، و كان اهلك فخلفوك و انصرفو عنك و كنت عملك فبقيت معك اما انى كنت اهون الثلاثه.
اى آقا! ما سه چيز بوديم، 1- رزق و روزى تو كه با فرا رسيدن مرگ تو، قطع شد 2- بستگان تو كه تو را در اينجا نهادند و از تو روى برگرداندند و رفتند 3- و من عمل تو هستم كه همراه تو باقى هستم، بااين كه من در نزد تو بى ارزشتر از دو چيز ديگر بودم،(153)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-05-2022, 13:56
8- روزى رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى كه يك روز قبل شخصى در آن دفن نموده بودند، عبور كرد، ديد بستگانش در كنار آن قبر به گرد هم آمدند، و گريه مىكنند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به آنها فرمود:
لركعتان خفيفتان مما تحتقرون احب الى صاحب هذا القبر من دنيا كم كلها.
انجام دو ركعت نماز سبك كه شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر بهتر از همه دنياى شماست.. (154)
شرح كوتاه:
گريه كردن بر ميت نه دردى را دوا مىكند و نه موجب ثواب و شادى براى ميت مىشود، اگر حقيقتا كسى دلش به حال ميت مىسوزد، بهتر است با انجام اعمال نيك و نثار ثواب آن به روح او، او را شاد نمايد مثلا دو ركعت نماز بخواند و ثوابش را به روح او اهدا كند، كه طبق روايات فوق، براى ميت بهتر از همه دنياى بستگان او است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-06-2022, 11:00
9- امام صادق (عليه السلام): هنگامى كه مومن از دنيا رفت، به او گفته مىشود، از غمهاى دنيا خلاص شدى، و هم اكنون رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليه) در پيش روى تو هستند. (155)
10- امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه به قبر نگاه كردى، بگو:
اللهم اجعلها روضه من رياض الجنه، ولا تجعلها حفره من حفر النيران: خدايا! اين قبر را، باغى از باغهاى بهشت قرار بده، و آن را گودالى از گودالهاى دوزخ قرار نده،.(156).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-06-2022, 11:00
11- امير مومنان على (عليه السلام) مىفرمايد:
فانكم لو قد عاينتم ما قد عاين من مات منكم لجزعتم و وهلتم و سمعتم و اطعتم، ولكن محجوب عنكم ما قد عاينوا و قريب ما يطرح الحجاب .
اگر آنچه مردگان پس از مرگ، مشاهده كردهاند شما هم مىديديد وحشت مىكرديد و مىترسيديد (سخنان حق را) مىشنيديد و اطاعت مىكرديد، ولى آنچه آنها ديدند، از شما پوشيده است، اما بزودى پردهها كنار مىرود، (و شما نيز مشاهده خواهيد كرد)(157)
شرح كوتاه:
جمله: لو قد عاينتم بيانگر آن است كه هنگام مرگ، پرده از پيش چشم انسان به كنار مىرود و او حقايق را بروشنى مىنگرد.
دانشمند معروف، ابن ابى الحديد مىگويد: ممكن است مقصود اين باشد كه همه هنگام مرگ، امام على (عليه السلام) را مىبينند، سپس اشعارى را كه (مضمون آن را) امام على (عليه السلام) به حارث همدانى فرموده نقل مىكند، كه دو شعر نخست آن اين است:
يا حار همدان من يمت يرنى من مومن او منافق قبلا
يعرفنى فنى طرفه و اعرفه بعينه و اسمه و ما فعلا (158)
سپس ابن ابى الحديد مىگويد: كلام فوق امام على (عليه السلام) فرازى از خطبه 20) دلالت دارد كه عذاب قبر، صحيح است، و همه اصحاب ما معتزله بر اين عقيدهاند، ولى مخالفان يعنى اشاعره و... آن را انكار مىكنند.(159)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
06-06-2022, 11:00
12- شخصى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد:
عزرائيل روح مومن را چگونه قبض مىكند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: عزرائيل وقتى كه براى قبض روح مومن وارد مىشود، همانند بنده ذليل در برابر مولايش، در پيشگاه مومن توقف مىكند، و با همراهانش نزديك مومن نمىآيد مگر اين كه نخست بر آن مومن سلام مىكند و او را به بهشت مژده مىدهد.(160)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-06-2022, 15:03
13- رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) در ضمن گفتارى فرمود:
من مات على حب آل محمد مات شهيدا... الا و من على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنه، ثم منكر و نكير.
كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، شهيد مرده است... آگاه باشيد! كسى كه با داشتن حب آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بميرد، فرشته مرگ (عزرائيل) او را به بهشت مژده دهد. و سپس دو فرشته منكر و نكير (در عالم قبر) او را به بهشت مژده مىدهند(161)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
07-06-2022, 15:03
14-امام باقر (عليه السلام) فرمود:
ما من مومن يموت و لا كافر فيوضع فى قبره، حتى يعرض عمله على رسوا اللّه و على على (عليه السلام) فهلم جرا... .
هيچ مومنى و هيچ كافرى نيست، مگر اين كه هنگامى كه او را در قبرش مىنهند، اعمال او بر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و امام على (عليه السلام) و امامان ديگر، ارائه مىشود.(162)
(پايان فصل چهارم)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-06-2022, 13:00
فصل پنجم: 37 داستان از جهان برزخ نشانگر اوضاع آن جهان
1- عذاب دروغگو در عالم برزخ
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: شخصى نزد من آمد و گفت: برخيز برخاستم و با او به جايى رفتم، در آنجا دو نفر، يكى ايستاده و يكى نشسته ديدم، آن شخص ايستاده، يك انبر آهنى بزرگى در دست داشت و به دهان آن شخص نشسته مىگذاشت، و دو طرف دهان او را با انبر مىگرفت، و مىكشيد، به طورى كه به هر طرف مىكشيد، آن شخص نشسته به همان طرف، خم مىشد، من از آن شخص كه مرا صدا زد و مرا از جاى خود بلند كرد، پرسيدم : اين صحنه چيست؟
گفت: اين شخص نشسته در دنيا دروغگو بود (ولى بى توبه از دنيا رفت) اكنون در اين عالم برزخ تا فرا رسيدن قيامت، همواره اين گونه عذاب مىشود.(163)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-06-2022, 13:01
2- كشف گوشهاى از عالم برزخ و مسخ بنى اميه
امام صادق (عليه السلام) فرمود: روزى پدرم امام باقر (عليه السلام) در كنار كعبه با مردى گفتگو مىكرد، ناگهان در آنجا ديد جانورى شبيه سوسمار مىجنبد و دهانش حركت مىكند، پدرم به آن مرد گفت: آيا مىدانى كه اين جانور چه مىگويد؟.
او گفت: نه نمىدانم
امام باقر (عليه السلام) فرمود: (اين گوشهاى از عالم برزخ است كه يكى از افراد بنى اميه كه مردهاند به اين صورت درآمده و) مىگويد: اگر عثمان را به بدى ياد كنى، حتما به على (عليه السلام) ناسزا مىگويم.
سپس فرمود: همه بنى اميه هنگام مرگ به صورت اين جانور (شبيه سوسمار) مسخ شدند، از جمله عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) كه به اين صورت در آمده، حتى فرزندانشان او را به اين شكل ديدند، حيران بودند كه با او چه كنند، ناگهان ناپديد شد، آنها تنه درختى را كفن كردند و به صورت ظاهر آن را بردند و دفن كردند، تا مردم با خبر نشوند (164)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-06-2022, 14:14
3- نجات علامه مجلسى، در عالم برزخ
علامه بزرگ، سيد نعمت اللّه جزائرى (رحمة الله عليه) از علماى برجسته عصر علامه محمدباقر مجلسى (رحمة الله عليه) (متوفى 1111 ه. ق) بود، و به اصفهان آمد و در محضر علامه مجلسى، بهرههاى علمى فراوان برد، و آنچنان به او نزديك شد كه مانند يكى از اهالى خانه علامه مجلسى به شمار مىآمد.
علامه مجلسى (ره) نظر به اينكه داراى شاگردان و خدمتكاران، و مورد احترام مقامات دولتى و مردم بود، زندگيش تا حدودى داراى تشكيلات به نظر مىرسيد، به نظر بعضى مىآمد كه مثلا بر خلاف زهد و پارسايى اسلامى است.
مرحوم سيد نعمت الله جزايرى مىگويد: روزى با كمال تواضع، به علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تذكر دادم، سرانجام گفتم: من كوچكتر از آن هستم كه با شما در اين خصوص كه ظاهر متمايل به دنيا شدهايد، بحث كنم.
ولى با شما عهد مىكنم كه هر كدام قبل از ديگرى از دنيا رفتيم، به خواب ديگرى بيائيم، تا روشن گردد كه آيا حق با من است (كه بايد با كمال سادگى، دور از تشكيلات دنيا زندگى كرد) يا حق با شما است ؟ علامه مجلسى اين پيشنهاد را پذيرفت.
پس از مدتى علامه مجلسى (رحمة الله عليه) از دنيا رفت، عموم مردم عزادار شدند، و به عزادارى پرداختند، بعد از يك هفته كنار قبرش رفتم، و پس از قرائت قرآن و دعا، همانجا خوابم برد، در عالم خواب ديدم گويا علامه مجلسى از قبر بيرون آمده، لباسهاى زيبا در تن داشت و چهرهاش با شكوه بود در همين هنگام يادم آمد كه علامه مجلسى از دنيا رفته است دستش را گرفتم و گفتم: اى مولاى من، هم اكنون طبق معاهدهاى كه داشتم به من خبر بده كه حق با من بود يا با تو، و به تو چه گذشت؟.
فرمود: هنگامى كه بيمار شدم، كم كم بر بيماريم افزوده شد و شدت يافت و به راز و نياز با خدا پرداختم كه مرا نجات دهد، كه ناگهان شخص بزرگوارى نزد من آمد و كنار پايم نشست و از احوال من پرسيد و از احوال من پرسيد، از دردهاى شديدى كه داشتم به او شكايت كردم، دستش را روى انگشتان پايم نهاد، و گفت: آيا دردش آرام شد.
گفتم: همانجا كه شما دست نهاديد، دردش بر طرف گرديد، آن شخص دستش را به هر جاى بدنم مىكشيد، دردش رفع مىشد تا اينكه دستش را روى سينهام گذارد، به طور كلى دردم بر طرف گرديد، و ديدم جسدم در كنار افتاده و خودم در گوشه خانه ايستادهام و با پريشانى به جسدم نگاه مىكردم، بستگان و همسايهها و مردم آمدند و گريه مىكردند، من به آنها مىگفتم: شيون نكنيد، من از درد و بيمارى راحت شدم، چرا گريه مىكنيد؟
ولى آنها همچنان مىگريستند و نصيحت مرا گوش نمىكردند، و بعد جمعيت آمدند و جسد مرا برداشتند و غسل دادند و كفن كردند و نماز بر آن خواندند و كنار قبر بردند، ديدم قبرى را كندهاند و مىخواهند جسدم را در ميان آن بگذارند، من با خودم گفتم: من از جسدم جدا مىشوم، و با او وارد قبر نخواهم شد، ولى وقتى كه جسدم را در ميان قبر نهادند، من از شدت علاقه و انسى كه به جسدم داشتم، وارد قبر شدم، و مردم روى قبر را پوشانيدند.
ناگاه منادى حق ندا كرد: اى بنده من محمد باقر، براى امروز چه آوردى؟.
من اعمال نيك خود را برشمردم، قبول نشد (يعنى به عنوان عمل فوق العاده و كامل پذيرفته نشد).
باز همان صدا را از آن منادى شنيدم، مضطرب گشتم و در تنگنا قرار گرفتم، در اين هنگام ناگاه به يادم آمد كه يك روز سواره در بازار بزرگ اصفهان مىگذشتم، ديدم گروهى در اطراف يك نفر مومن، اجتماع كردهاند و از او مطالبه طلب خود مىكنند، و او را مىزنند و به او ناسزا مىگويند، او مىگفت : الان ندارم به من مهلت بدهيد، ولى به او مهلت نمىدادند، من به جلو رفتم و اعلام كردم كه او را رها كنيد، بدهكارىهاى او را من مىپردازم، مردم او را رها كردند و من بدهكارىهاى او را پرداختم، و او را به خانه خود آوردم و به او احترام و كمك كردم.
همين حادثه يادم آمد و عرض كردم، خدايا چنين عملى دارم، اين عمل را از من پذيرفتند و امر كردند درى از قبرم به بهشت باز شد و مشمول نعمتهاى بى كران الهى شدم، و به دعاهاى مومنان و زيارت آنها از قبر من، بهرمند هستم، و من آنها را مىبينم ولى آنها من را نمىبينند.
بنابراين اى سيد (نعمت اللّه جزائرى) اگر من در دنيا داراى مكنت مالى نبودم، چگونه مىتوانستم مومنى را در بازار از چنگ خلق نجات دهم و نتيجهاش را امروز اين چنين بگيرم.
سيد نعمت اللّه مىگويد: از خواب بيدار شدم و فهميدم كه آنچه را كه علامه مجلسى در دنيا جمع كرده بود، چون در راه مصالح مردم و اسلام مصرف مىشد، مايه نجات او گرديد(165)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-06-2022, 14:14
4- نمونهاى از عذاب قبر
امام صادق (عليه السلام) فرمود: شخصى از احبار (علماى خوب يهود) از دنيا رفت، در عالم قبر (فرشتگان) او را نشاندند، چند فرشته به او گفتند: مىخواهيم صد تازيانه به تو بزنيم، او جواب داد: طاقت ندارم.
گفتند: 99 تازيانه به تو بزنيم، او باز جواب داد طاقت ندارم.
به همين ترتيب (چون آدم خوب بود) يك يك كم كردند، تا اين كه گفتند: يك تازيانه را حتما بايد بخورى.
او گفت: چرا، مگر چه كردهام؟
به او گفتند: زيرا تو يك روز بدون وضو نماز خواندى، و بر يك شخص مظلومى مىگذشتى، و او را يارى نكردى، به خاطر اين دو خصلت، بايد تازيانه بخورى.
به او يك تازيانه زدند، بر اثر آن، قبرش پر از آتش گرديد. (166).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-06-2022, 11:56
5- سگى بر روى جنازه
نويسنده كتاب معادشناسى، علامه سيد محمد حسين حسينى نقل مىكند: دوستى به نام دكتر حسين احسان داشتم، زمستانها شش ماه به كربلا مسافرت مىكرد و در آنجا مطب داشت و از فقراء مزد نمىگرفت، بسيار شخص باصفا و خيرانديش بود كه حدود پانزده سال قبل از دنيا رفت، او نقل مىكرد، براى زيارت به كاظمين مشرف شدم در كنار شط دجله ديدم جنازهاى را با ماشين آوردند و پياده كردند و بر دوش گرفتند و به طرف حرم مطهر امام كاظم (عليه السلام) و امام محمد تقى (عليه السلام) بردند، من هم كه عازم حرم بودند، به دنبال جنازه حركت كردم، ناگاه ديدم يك سگ سياه و وحشت انگيز بر روى جنازه نشسته است، بسيار تعجب كردم، با خود مىگفتم، چرا آن سگ روى جنازه رفته، ولى متوجه نبودم كه آن سگ بدن برزخى آن جنازه است، نه سگ خارجى، از افرادى كه نزديكم بودم پرسيدم: روى جنازه چيست؟.
گفتند: چيزى نيست، همان پارچهاى است كه مىبينى، در اين هنگام دريافتم، آن سگى را كه مىبينم شكلى مثالى و برزخى صاحب آن جنازه است كه تنها من مىبينم ولى ديگران نمىبينند، ديگر چيزى نگفتم تا جنازه را به صحن مطهر رسانيدند، هنگام ورود به صحن ديدم آن سگ از روى تابوت به پائين پريد و در گوشهاى در بيرون صحن ايستاد، تا اين كه آن جنازه را طواف دادند و بيرون آوردند، ديدم دوباره آن سگ به روى تابوت پريد و بر بالاى آن جنازه رفت.
صاحب آن جنازه يك فرد مجرم و متجاوزى بود كه صورت برزخى او به صورت سگ، مجسم شده بود، و چون مرحوم دكتر حسين احسان داراى صفاى باطن، و ذهن پاك بود، داراى چشم برزخى شده و آن منظره را مىديد، ولى ديگران چيزى نمىديدند(167)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
19-06-2022, 12:00
6- علاقه خاص آيت اللّه حائرى به كربلا، و رسيدن او به مراد، در عالم برزخ
مرحوم آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى (رحمة الله عليه) موسس حوزه علميه قم، در سنين بين هفتاد و هشتاد، در بهمن ماه سال 1315 شمسى (17 ذيقعده 3551ه.ق) وفات كرد، قبر شريفش در مسجد بالاسر، كنار مرقد حضرت معصومه (سلام الله عليه) در قم است.
دوران تحصيلات و تدريس او در نجف اشرف و سامره و كربلا و سپس اراك و قم بود، اين مرد بزرگ در سال 1340 قمرى به قم آمد (عجب اينكه نام شريف او الشيخ عبدالكريم الحائرى اليزدى به حساب ابجد، مطابق با 1340 است).
او در همين سال، حوزه علميه قم را تاسيس كرد و بنيان يك حوزه علمى وسيع را در آن سال در سرزمين مبارك قم پديد آورد.
او علاقه خاصى به كربلا داشت، مىگفت : من آرزو دارم باز به كربلا بروم و آرزو بر جوانان عيب نيست (اين كلمه را به صورت مزاح مىگفت).
و مىفرمود: افسوس ديگر نمىتوانم به كربلا بروم، با اين بارى كه از امور مادى و معنوى مردم بر دوش من است.
گرچه تا آخر عمر نتوانست به كربلا برود، ولى در خواب مسلم ديده شده كه روح آن مرد بزرگ، پس از وفاتش به كربلا و عتبات رفته است، در اينجا به ذكر دو خواب مىپردازيم:
1- آقاى حاج آقا شمس الضحى اراكى، در همان شب فوت آيت اللّه العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى (رحمة الله عليه) در خواب مىبيند، آيت اللّه حاج ميرزا مهدى بروجردى (محرر و سرپرست امور بيت مرحوم حائرى)، به ايشان تلفن كرد كه آقاى شيخ (عبدالكريم) به اراك مىآيند كه از آنجا به كربلا بروند و شمس الضحى در عالم خواب مشاهده مىكند كه آقاى حاج شيخ (عبدالكريم) به خانه كرهرورد (قريهاى نزديك اراك) آمدند و از كنار ديوار باغ، به طرف آسمان اوج گرفتند و به سوى كربلا رفتند، همراه ايشان كسى يا كسانى نيز بودند.
2- آيت اللّه حاج سيد على لواسانى، در آن وقت در نجف بود، همان شب فوت حاج شيخ عبدالكريم، در خواب مىبيند، مردم براى استقبال جنازه به طرف بازار بزرگ و جانب دروازه نجف اشرف مىروند، ايشان مىپرسد مردم را براى چه بيرون آمدهاند؟
مىگويند: جنازه حاج شيخ عبدالكريم را مىآورند.
فرداى آن شب، آقاى لواسانى به صحن حضرت على (عليه السلام) وارد مىگردد، مىبيند، بعضى از طلبهها صحبت از قم و بيت حاج شيخ عبدالكريم، مىنمايند، آقاى لواسانى از آنها مىپرسد: به چه مناسبت از قم صحبت مىكنيد؟.
مىگويند: مگر خبر ندارى آقاى حاج شيخ در قم فوت شده است (168).
اين مطلب نيز، در حقيقت نشان دهنده گوشهاى از عالم برزخ است، و حاكى است كه آن مرجع بزرگ، پس از مرگ به مراد خود، (رفتن به كربلا) رسيده است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-06-2022, 13:25
7- سخن گفتن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با كشته شدگان بدر
هنگامى كه مسلمانان در جنگ بدر، بر مشركان پيروز شدند و جمعى از بزرگان قريش به هلاكت رسيدند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور داد جنازه دشمنان را در ميان چاه بدر انداختند، سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بر دهانه چاه ايستاد و به كشته شدگان خطاب كرد و فرمود:
و شما همسايگان و معاصران بدى براى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بوديد، او را از خانهاش مكه، بيرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اكنون آنچه را كه خدا به من وعده داده است ديدم كه حق است.
عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پيكرهائى كه روح از آنها جدا شده، چه فايدهاى دارد؟
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
اى پسر خطاب! ساكت باش، سوگند به خدا كه تو از آنها شنواتر نيستى، و بين آنها و فرشتگان كه با گرزهاى آهنين آنها را بگيرند هيچ فاصلهاى نيست مگر آنكه من صورت خود را اين گونه از آنها برگردانم. (169)
و در بعضى از روايات آمده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) كنار دهانه چاه بدر، سران مشترك را كشته شده بودند، يك يك نام برد، و فرمود: من آنچه را خداوند به من وعده داده بود ديدم و به حق يافتم، آيا شما هم به آنچه وعده داده شده بوديد به حق يافتيد؟.
يكى از حاضران گفت : اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آيا با مردگان سخن مىگوئى؟.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، آنها سخن مرا بهتر از شما مىشنوند، ولى قدرت بر جواب دادن را ندارند. (170)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-06-2022, 13:26
8- سخن گفتن على (عليه السلام) با جنازه كعب و طلحه
پس از جنگ جمل كه در عصر خلافت امام على (عليه السلام) با سپاه طلحه و زبير، در بصره رخ داد، امام على (عليه السلام) در ميان كشتهها عبور مىكرد، ناگاه چشمش به جنازه كعب بن سوره (قاضى گمراه بصره) افتاد، همان كسى كه قرآنى به گردن خود آويزان كرد و با بستگان خود در صف دشمن به جنگ با سپاه على (عليه السلام) پرداخت و سرانجام در همين جنگ به هلاكت رسيد.
امام على (عليه السلام) به حاضران فرمود: كعب را بنشانيد، او را نشاندند، امام على (عليه السلام) خطاب به او فرمود: اى كعب! من آنچه را كه خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم، آيا تو نيز به آنچه خدايت وعده داده بود به حق يافتى؟.
سپس فرمود: جنازه كعب را بخوابانيد، از آنجا اندكى عبور كردند، ناگاه چشم امام على (عليه السلام) به جنازه طلحه افتاد، فرمود: او را بنشانيد، او را نشاندند، امام على (عليه السلام) همان سخن را به او نيز فرمود، سپس دستور داد، جنازه او را نيز به زمين خواباندند.
يكى از حاضران عرض كرد: اى امير مومنان! به دو كشتهاى كه نمىشنوند چه مىگفتى؟.
امام على (عليه السلام) به او فرمود: سوگند به خدا آنها سخن مرا شنيدند چنانكه كشته شدگان افتاده در ميان چاه بدر، سخن رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را شنيدند(171)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-06-2022, 11:53
9- تجسم عمل به صورت سگ و جوان زيبا در عالم برزخ
علامه بزرگ شيخ بهاءالدين عاملى (رحمة الله عليه) روزى به ديدار يكى از مردان وارسته و عارف و زاهد كه در حجره يكى از قبرستانهاى اصفهان زندگى مىكرد، رفت، آن عارف زاهد به شيخ بهاء گفت:
روز گذشته در اين قبرستان حادثه عجيبى را مشاهده نمودم و آن اين بود كه ديدم: جماعتى جنازهاى آوردند و در اين قبرستان در فلان محل به خاك سپردند و رفتند، پس از ساعتى بوى بسيار خوشى به مشام رسيد، كه از بوهاى اين عالم نبود، حيران بودم و به راست و چپ نگاه مىكردم تا بدانم اين بو از كجا است، ناگاه ديدم جوان زيبا چهرهاى كه لباس جالب و فاخر در تن داشت، در قبرستان عبور مىكند، او رفت تا به آن قبر رسيد وقتى كه كنار آن قبر نشست، ناگاه ديدم مفقود شد، گويا وارد آن قبر گرديد، پس از مدتى ناگاه بوى بسيار ناراحت كننده و بدى به مشامم رسيد، كه از هر بوى بد اين عالم، پليدتر بود، نگاه كردم ديدم سگى حركت مىكند، آن سگ به كنار همان قبر رفت و همانجا پنهان شد، تعجب كردم، و در همين حال بودم ناگاه ديدم آن جوان زيبا چهره، از قبر بيرون آمد، در حالى كه مجروح شده بود و بسيار ناراحت به نظر مىرسيد، از همان راهى كه آمده بود، باز مىگشت، من به دنبال او رفتم و به او رسيدم و از او خواهش كردم كه حقيقت حال را براى من بگويد.
آن جوان گفت: من عمل نيك اين مرده بودم، و مامور بودم كه در قبر او باشم، اين سگى كه ديدى آمد، اعمال ناصالح او بود، من خواستم او از قبر بيرون كنم، و از صاحبم دفاع نمايم، ولى آن سگ مرا دندان گرفت، و گوشت مرا كند و بر من غالب گرديد، ناچار از قبر بيرون آمدم، مىبينى كه مجروح هستم، آن سگ نگذاشت كه من با صاحبم در قبر بمانم.
شيخ بهاءالدين پس از شنيدن اين حادثه عجيب از آن عارف زاهد، به او گفت: راست گفتى: چرا كه ما اعتقاد داريم اعمال انسان به صورتهاى مناسب خود، مجسم مىگردد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-06-2022, 11:53
10- عمل صالح فرزند، و برطرف شدن عذاب قبر پدر
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: روزى حضرت عيسى (عليه السلام) از كنار قبرى عبور مىكرد، (با چشم برزخى) ديد، صاحب آن قبر را عذاب مىكنند، سپس در سال آينده از آنجا عبور كرد، ديد عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده است، به خدا متوجه شد و عرض كرد: پروردگارا سال قبل از كنار اين قبر عبور كردم، صاحبش عذاب مىشد، ولى اكنون از اينجا عبور مىكنم، عذاب او برداشته شده است، رازش چيست؟.
خداوند به او وحى كرد: يا روح اللّه انه ادرك له ولد صالح، فاصلح طريقا و اوى يتيما فغفرت له بما عمل ابنه.
اى روح خدا ! صاحب اين قبر داراى فرزند نيكوكارى بود، كه به حد بلوغ رسيده، پس راهى را اصلاح كرد و به يتيمى پناه داد، به خاطر اين دو كار نيك پسر او، او را بخشيدم(172).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-06-2022, 11:54
11- همدم عالم برزخ و حشر و نشر
قيس بن عاصم همراه جماعتى از بنى تميم به محضر مبارك پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند صيلصال بن دلهمش (يكى از اصحاب) در نزد آن حضرت بود.
قيس عرض كرد. اى پيامبر خدا! ما را موعظه كن تا از آن بهرمند شويم، زيرا ما در صحرا رفت و آمد مىكنيم (و نياز شديد به موعظه داريم).
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از گفتارى فرمود: اى قيس ! قطعا وقتى كه مرگ به سراغت آمد قرينى ( همدمى) با تو دفن شود، او زنده است و تو مردهاى، اگر او كريم و ( بزرگوار و با شخصيت) باشد، تو را گرامى مىدارد و اگر لئيم ( پست و فرومايه) باشد، تو را به خودت وا مىگذارد، تو محشور نمىشوى مگر با آن، همدم، مبعوث نشوى، مگر به او، سؤال كرده نشوى، مگر از او، بنابراين همدم صالحى براى خود قرار بده، زيرا اگر صالح باشد، با او انس مىگيرى، و اگر فاسد باشد، از هيچ چيزى وحشت نمىكنى، مگر از او، و آن همدم عمل تو است.
صلصال عرض كرد: دوست داشتم، اين سخن در چند شعر در آيد، و ما به آن، بر هر كه نزديك ما است، افتخار كنيم، و آن را گنجينهاى ماندنى براى خود سازيم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به دنبال ( شاعر معروف آن عصر) حسان بن ثابت فرستاد، تا او را حاضر كنند، و آن گفتار را به شعر تبديل نمايد.
قيس مىگويد: هنوز حسان نيامده بود، من اشعارى را كه تا حدودى معناى كلام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را ترسيم كرد، پيش خود، سرودم، و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كردم : من اشعارى دارم كه به گمانم با مضمون سخن شما تطبيق كند، فرمود بگو، گفتم:
تخير قرينا من فعالك انما قرين الفتى فى القبر ما كان يفعل
ولا بد بعد الموت من ان تعده ليوم ينادى المرء فيه فيقبل
فان كانت مشغولا بشيىء فلا تكن بغير الذى يرضى به اللّه تشغل
فلن يصحب الانسان من بعد موته و من قبله الا الذى كان يعمل
الا انما الانسان ضيف لا هله يقيم قليلا بينهم ثم يرحل
همدم و دوستى از كارهايت انتخاب كن، كه همانا همدم انسان در قبر عمل اوست.
و چارهاى نيست كه بايد (براى) بعد از مرگ آن همدم را آماده كنى، براى آن روزى كه انسان را ندا مىزنند و او مىآيد.
پس اگر به كارى مشغول هستى، به چيزى جز آنچه موجب خوشنودى خدا است، مشغول نباش.
و هرگز بعد از مرگ و قبل از آن : جز عمل، چيزى همنشين او نيست.
آگاه باش كه انسان ( در اين دنيا) مهمان خويشان خود است، ولى پس از اندك زمانى از ميان آنها كوچ مىكند(173)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-06-2022, 12:49
12- عذاب معاويه در عالم برزخ
امام صادق (عليه السلام) فرمود: همراه پدرم در بيابان عشفان (نزديك مكه) سوار بر استر حركت مىكرديم، ناگهان استر رم كرد، به پيش نگاه كرديم ديديم زنجيرى به گردن مردى بستهاند، و دو طرف آن زنجير در دست مرد ديگرى است، و او را مىكشاند، آن مردى كه زنجير در گردنش بود به پدرم عرض كرد: به من آب بياشام.
آن مردى كه او را با زنجير مىكشيد، به پدرم گفت: آب به اين مرد نرسان، خدا به او آب نرساند
من به پدرم گفتم : اين مرد تشنه با اين حال، كيست؟
فرمود: اين معاويه است (كه در عالم برزخ) عذاب مىشود. ( بحار، ج 6، ص 248، به نقل از الاختصاص شيخ مفيد، نظير اين مطلب در برابر امام سجاد (عليه السلام) رخ داد، يحيى بن ام طويل كه همراه آن حضرت بود، پرسيد: اين مرد تشنه و گرفتار عذاب كيست ؟
امام سجاد(ع) فرمود: این ملعون معاویه است(همان مدرک))
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-06-2022, 12:50
13- عذاب قبر دو نفر به خاطر دو گناه
جابر بن عبداللّه انصارى مىگويد: همراه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عبور مىكردم تا به كنار دو قبر رسيديم، آن حضرت فرمود: صاحبان اين دو قبر اكنون عذاب مىشوند، عذاب يكى از اينها از اين رو است كه در دنيا غيبت مىكرد و عذاب ديگرى از اين روست كه از پاشيدن قطرات ادرار به بدنش، پرهيز نداشت.
سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، چوب تازهاى طلبيد و آن را دو نيمه كرد و فرمود: هر كدام را در يكى از آن دو قبر فرو كنيد، همين كار را انجام داديم فرمود: تا هنگامى كه اين دو چوب تازه و تر هستند، آنها عذاب نمىشوند (174)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-06-2022, 12:00
14- عذاب ابن زياد در عالم برزخ
در ماجراى قيام مختار كه در سال 66 و 67، هجرى قمرى واقع شد، عبيداللّه بن زياد در كنار شهر موصل به دست ابراهيم بن مالك اشتر كشته شد، ابراهيم سرهاى بريده ابن زياد و سران دشمن را براى مختار فرستاد، مختار در اين هنگام غذا مىخورد، كه سرهاى بريده دشمنان را كنار مسند مختار به زمين ريختند.
مختار گفت: حمدو سپاس خداوند را كه سر مقدس حسين (عليه السلام) را هنگامى كه ابن زياد غذا مىخورد نزدش آوردند، اكنون سر نحس ابن زياد را در اين هنگام كه غذا مىخورم نزد من آوردند.
در اين هنگام ديدند مار سفيدى در ميان سرها پيدا شد و وارد سوراخ بينى ابن زياد شد و از سوراخ گوش او بيرون آمد، و از سوراخ گوش او وارد گرديد و از سوراخ بينى او بيرون آمد، و اين عمل چندين بار تكرار گرديد.
مختار پس از صرف غذا برخاست و با كفشى كه در پايش بود به صورت نحس ابن زياد زد، سپس كفشش را نزد غلامش انداخت و گفت: اين كفش را بشوى كه آن را به صورت كافر نجس نهادم،
مختار سرهاى نحس دشمنان را براى محمد حنفيه در حجاز فرستاد، محمد حنيفه سر ابن زياد را نزد امام سجاد (عليه السلام) فرستاد، امام سجاد در آن وقت، غذا مىخورد، فرمود، روزى سر مقدس پدرم را نزد ابن زياد آوردند، او غذا مىخورد، عرض كردم: خدايا مرا نميران تا اينكه سر بريده ابن زياد را در كنار سفرهام كه غذا مىخورم بنگرم، حمد و سپاس خدا را دعايم را اكنون به استجابت رسانيده است(175).
نكته قابل توجه اينكه: مرحوم حاج شيخ عباس محدث قمى مىنويسد: آن مار، مكرر از بينى ابن زياد وارد مىشد و از گوش او بيرون مىآمد، و تماشاچيان مىگفتند: قد جائت قد جائت: مار باز آمد، مار باز آمد.
و مىنويسد،: همان هنگام كه ابن زياد در مجلس خود با چوب خيزان مكرر بر لب و دندان امام حسين (عليه السلام) مىزد، شايد بر اساس تجسم اعمال همان چوب خيزران در عالم برزخ به صورت مار در آمده و مكرر از بينى او وارد مىشد و از سوراخ گوش او بيرون مىآمده، تا در همين دنيا، مردم مجازات ننگينش را ببينند.(176)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
24-06-2022, 12:01
15- دور نماى عذاب دنيا پرستان طاغوتى در عالم برزخ
روزى عيسى (عليه السلام) همراه حواريون (دوستان نزديكش) در بيابان عبور مىكردند، تا به يك آبادى ويران شده رسيدند و اهل آن و پرندهها و جاندارانش يكجا مرده بودند، حضرت عيسى (عليه السلام) به حواريون فرمود:
اينها بر اثر عذاب عمومى و خشم الهى به هلاكت رسيدهاند، و اگر به مرگ خود به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك مىسپردند.
حواريون: اى روح خدا، از خدا بخواه اينها را زنده كند تا به ما بگويند، به خاطر چه كارى، گرفتار مجازات عمومى الهى شدهاند؟ تا ما از اين كار دورى كنيم.
عيسى (عليه السلام)، از خدا خواست، پس از جانب فضا به او ندا شد كه آنان را صدا بزن.
عيسى (عليه السلام)، شبانه بر بالاى تپهاى رفت و فرمود: اى مردم اين روستا.
يك نفر از آنها صدا زد: بلى اى روح خدا! و كلمهاش.
عيسى (عليه السلام) : واى بر شما، كردار شما چه بود، كه اين گونه گرفتار عذاب شدهايد؟.
مرد زنده شده: 1- ما طاغوت را مىپرستيديم، 2- دنيا را دوست داشتيم به همراه ترس اندك از خدا، 3- آرزوى طول و دراز داشتيم، 4- و در سر گرميها و بازىهاى دنيا، غافل بوديم.
عيسى (عليه السلام) دوستى شما به دنيا چگونه بود؟.
مرد زنده شده: مانند علاقه كودك به مادرش، هرگاه به ما رو مىآورد، شاد و خرسند مىشديم، و چون از ما رو مىگردانيد، گريان و غمگين مىشديم.
عيسى (عليه السلام): پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟
مرد زنده شده: گنهكاران پيروى مىكرديم.
عيسى (عليه السلام) : سرانجام كار شما و چگونه شد؟
مرد زنده شده: شب در عافيت بوديم، و صبح خود را در هاويه ديديم.
عيسى (عليه السلام) : هاويه چيست؟
مرد زنده شده: سجين است.
عيسى (عليه السلام) : سجين چيست؟
مرد زنده شده: جبال من جمر توقد علينا الى يوم القيامه:
سجين، كوهى از آتش گداخته است كه تا روز قيامت بر ما فروزان است.
عيسى (عليه السلام): چه گفتيد؟ و به شما چه گفته شد؟
مرد زنده شده: گفتيم : ما را به دنيا باز گردانيد كه در آن، زهد ورزيم، به ما گفته شد: دروغ مىگوئيد.
عيسى (عليه السلام): واى بر تو چرا غير از تو كسى از بين مردگان، با من صحبت نكرد.
مرد زنده شده: اى روح خدا! همه آنها با دهنه آتشين، مهار شدهاند، و به دست فرشتگان غضب، گرفتارند، من در ميان آنها بودم ولى از آنها نبودم، وقتى كه عذاب آمد، مرا نيز فرا گرفت، اكنون من به تار موئى بر لبه دوزخ آويزان هستم، و نمىدانم كه بر آن واژگون مىشوم، يا رهائى مىيابم؟ ( اين همان عالم برزخ است كه مجرمان گرفتار عذاب آن شدهاند).
عيسى (عليه السلام) به حواريون فرمود: يا اوليا اللّه اكل الخبز اليابس بالملح الجريش و النوم على المزابل خير كثير مع عافيه الدنيا و الاخره
اى دوستان خدا! در خوردن نان خشك با نمك زبر، و خوابيدن روى خاشاكها خير بسيار است، در صورتى كه همراه عافيت دنيا و آخرت باشد.(177)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
25-06-2022, 12:23
16 - مكافات ابن ملجم در عالم برزخ
راويان حديث از ابن رقا نقل مىكنند كه گفت: در مكه كنار مسجدالحرام بودم، ديدم گروهى از مردم كنار قبر مقام ابراهيم (عليه السلام) اجتماع كردهاند، گفتم چه خبر است؟
گفتند: يك نفر راهب (عالم و عابد مسيحى) مسلمان شده (و راز مسلمان شدنش را تعريف مىكند).
به ميان جمعيت رفتم و سر كشيدم، ديديم پير مردى لباس پشمينه و كلاه پشمينه پوشيده، و قد بلندى دارد در مقابل مقام ابراهيم نشسته است و سخن مىگويد: شنيدم مىگفت:
روزى در صومعه خود نشسته بودم، و به بيرون صومعه نگاه مىكردم، ناگاه پرنده بزرگى مانند باز شكارى ( لاشخور) ديدم، روى سنگى كنار دريا فرود آمد، چيزى را، قى كرد، ديدم يكچهارم انسان از دهانش بيرون آمد، سپس رفت و ناپديد شد و باز برگشت و قى كرد، ديدم يكچهارم ديگر انسانى از دهانش خارج شد، باز رفت و ناپديد شد و بازگشت و يك چهارم انسانى را، قى كرد، و براى بار چهارم نيز پريد و رفت و سپس بازگشت، يك چهارم انسان را قى كرد، و يك انسان به وجود آمد، سپس ديدم همان پرنده رفت و ناپديد شد و سپس بازگشت و بر آن انسان منقار زد و يك چهارم او را ربود و رفت، بار ديگر آمد و همين كار را كرد، بار سوم، و سپس بار چهارم آمد و به ترتيب قبل بر آن منقار زد و همه او را ربود و رفت.
در تعجب فرو رفتم كه خدايا اين شخص كيست كه اين گونه عذاب مىشود، متاثر بودم كه چرا نرفتم از او بپرسم، طولى نكشيد ديدم، همان پرنده آمد و در همان محل قبلى، قى كرد، و يكچهارم انسان از دهانش بيرون آمد، سپس رفت و بار دوم و سوم و چهارم آمد و در هر بار يك چهارم او را قى كرد، وقتى كه آن چيز قى شد، انسان كامل شد، با شتاب نزدش رفتم، و گفتم، تو كيستى و چه كردهاى؟.
گفت: من ابن ملجم هستم، على بن ابى طالب (عليه السلام) را كشتم، خداوند اين پرنده را مامور من ساخته كه هر روز اين گونه مرا مىكشد و زنده مىكند.
گفتم: على بن ابى طالب كيست؟
گفت: پسر عموى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم)
همين حادثه عجيب باعث شد (كه به حقانيت اسلام پى بردم و) مسلمان شدم(178)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
25-06-2022, 12:23
17- پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و دفن فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها)
فاطمه بنت اسد مادر امام على (عليه السلام) از زنان بزرگ صدر اسلام، بود و بسيار به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) علاقه داشت، و نخستين زنى بود كه پس از هجرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، به مدينه، به دنبال آن حضرت به مدينه هجرت كرد و در سختترين شرائط، مسلمان شد و خدمت بسيار به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كرد، و براى آن حضرت مادرى مهربان و دلسوز بود.
هنگامى كه فاطمه بنت اسد، از دنيا رفت، حضرت على (عليه السلام) گريان به حضور رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و خبر داد.
قطرات اشك از چشمان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سرازير شد و فرمود: خدا او را بيامرز كه تنها مادر تو نبود، بلكه مادر من نيز بود، آنگاه عمامه و پيراهن خود را به امام على (عليه السلام) داد و فرمود : اينها را براى فاطمه (سلام الله عليها) كفن قرار بده، و به زنان بگو در غسل دادن جنازه او دقت كنند، و آن را حركت ندهند تا من بيايم.
هنگام حركت دادن جنازه، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و دنبال جنازه او حركت نمود و بر او نماز خواند، و چهل بار تكبير در نماز گفت، سپس وارد قبر شد و در آن، دراز كشيد، مدتى در قبر خوابيد، آنگاه جنازه را دفن كردند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بالاى سر فاطمه (سلام الله عليها) در ميان قبر ايستاد و فرمود: اى فاطمه! من محمد سيد فرزندان آدم هستم، و به آن افتخار نمىكنم، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر نزد تو آمدند و پرسيدند پروردگار و دينت كيست، در پاسخ بگو:
اللّه ابى و محمد نبيى، و الاسلام دينى، و القرآن كتابى، و ابنى امامى و وليى: پروردگارم خداست، و پيامبرم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و دينم اسلام مىباشد و كتابم قرآن است و امام و رهبرم پسرم مىباشد.
آنگاه فرمود: خدايا فاطمه (سلام الله عليها) را بر گفتار حق، استوار كن سپس از قبر بيرون آمد، و با دست مبارك، خاكها را در ميان قبر ريخت تا اينكه فارغ شد، آنگاه دستها را بر هم زد تا خاكها را بريزد، در اين هنگام فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها) صداى دستهاى مرا مىشنود (179).
عمار برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، درباره فاطمه به گونهاى رفتار كردى كه با هيچكس چنين رفتار نكردى؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) : فاطمه، سزاوار و شايسته اين رفتار بود، او فرزندان خود را گرسنه مىداشت و مرا سير مىكرد، كودكانش را برهنه مىكرد، و مرا مىپوشانيد.
عمار: چرا در نماز بر او چهل بار تكبير گفتى؟ و چرا... و چرا...
پيامبر: زيرا چهل صف از فرشتگان در نماز فاطمه (سلام الله عليها) شركت نمودند، براى هر صفى، يك تكبير گفتم.
علت اين كه لباسم را كفنش نمودم، اين بود كه وقتى به او گفتم: مردم در قيامت، برهنه هستند، فاطمه فرياد كشيد و از برهنگى و رسوائى قيامت، پريشان شد، با لباسم او را كفن نمودم تا پوشيده بماند، و در قبر از خدا خواستم كه كفنش نپوسد.
و چون فاطمه از سوال و عذاب قبر مىترسيد در قبرش خوابيدم تا خداوند از قبر او دريچهاى به بهشت گشود و قبرش باغى از باغهاى بهشت گرديد.(180)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-06-2022, 13:58
18- محدث قمى و صداى شتر
افراد مورد وثوق از محدث خبير مرحوم حاج شيخ عباس قمى نقل كردند كه گفت: روزى در وادى السلام نجف اشرف، براى زيارت اهل قبور رفته بودم، در اين ميان ناگهان صداى شترى را شنيدم، مانند صدائى كه شتر هنگام داغ كردن مىكند، صيحه مىكشيد و ناله مىكرد، به طورى كه گوئى زمين وادى السلام، از صداى نعره او مىلرزيد، من با سرعت براى خلاص نمودن آن شتر، به آن سمت رفتم، وقتى كه نزديك شدم، ديدم شتر نيست، بلكه جنازهاى را براى دفن آوردهاند، و اين نعره از آن جنازه بود، من آن صدا را مىشنيدم، ولى افرادى كه متصدى دفن بودند، اصلا اطلاعى از آن نداشتند و با كمال خونسردى و آرامش به كار خود اشتغال داشتند(181)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-06-2022, 13:58
19- پاى صحبت حاج آقا بزرگ تهرانى
نويسنده كتاب معادشناسى، علامه حسينى طهرانى نقل مىكند: در آن هنگام كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم، عصر پنجشنبهاى براى زيارت اهل قبور، به وادى السلام نجف رفتم، در آنجا آيت اللّه حاج آقا بزرگ تهرانى (صاحب كتاب الذريعه) را ديدم، به خدمتش رفته و سلام كردم و با همديگر فاتحه مىخوانديم و راه مىرفتيم... هنگام بازگشت، همراه ايشان بودم، در راه فرمود:
هنگامى كه كودك بودم، منزل ما در تهران، محله پامنار بود، چند روز بود كه مادر بزرگم (مادر پدرم) از دنيا رفته بود، روزى مادرم در خانه، آلبالو پلو پخته بود، در آشپزخانه صداى سائلى را شنيد، تصميم گرفت نثار روح مادر بزرگم (كه تازه از دنيا رفته بود) مقدارى از آلبالو پلو به آن فقير سائل بدهد، ولى ظرف تميز در دسترس نبود، با شتاب براى اينكه سائل از در خانه رد نشود، مقدارى از آلبالو پلو را در ميان طاس حمام كه در دسترس بود، ريخت و به سائل داد، و هيچ كسى از اين موضوع، آگاه نشد.
نيمه شب پدرم از خواب بيدار شد و مادرم را بيدار كرد و گفت:
امروز چكار كردى؟
مادرم گفت: نمىدانم
پدرم گفت: هم اكنون مادرم را در خواب ديدم و به من گله كرد و گفت، من از عروس خود گله دارم، امروز آبروى مرا نزد مردگان برد، غذاى مرا با طاس حمام فرستاد.
مادرم هر چه فكر كرد چيزى يادش نيامد، ناگهان متوجه شد كه مقدارى آلبالو پلو در ظرف طاس، به سائل داده است، و در عالم برزخ غذاى آن مرحومه شده است.
آنگاه آيت اللّه حاج آقا بزرگ فرمود: هر احسانى كه انسان انجام مىدهد، بايد با كمال احترام و تجليل نسبت به مستمند باشد... (182)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-07-2022, 14:11
20- وحشت حيوانات از عذاب قبر كافر
جابر مىگويد: پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: قبل از آن كه به مقام پيامبرى برسم، شتر و گوسفند مىچراندم، هيچ پيامبرى نيست مگر اين كه چوپانى كرده است، گاهى ديدم شتر و گوسفند در جاى خود مستقر هستند هيچ چيزى در اطراف آنها نبود، كه آنها را بترساند، ناگهان مىديدم آنها يكباره، هراسان از جاى خود حركت مىكردند و به هوا مىجستند، با خود مىگفتم: راز هراس و جست و خيز ناگهانى اين حيوانات چيست؟، هنگامى كه به مقام پيامبرى رسيدم جبرئيل براى من چنين گفت:
وقتى كه كافر بميرد، آنچنان ضربهاى به او مىزنند كه تمام مخلوقاتى كه خدا آفريده است از آن ضربه وحشت زده مىشوند، مگر طايفه جن و انس، گفتم، پس اين اضطراب ناگهانى حيوانات، به خاطر ضربت خوردن كافر است، فنعوذ باللّه من عذاب القبر: پس پناه مىبريم به خدا از عذاب قبر(183)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-07-2022, 14:11
21- خواب عجيب پدر جابر، و ديدن مقام يكى از شهيدان
مبشر بن عبدالمنذر، از سربازان رشيد اسلام بود، و در جنگ بدر به شهادت رسيد، چند روز قبل از جنگ احد، عبداللّه پدر جابر انصارى، او را در عالم خواب ديد كه در بهشت است، عبداللّه به فضاى با صفاى بهشت مىنگريست، و گويى دلش مىخواست او نيز در آنجا باشد.
مبشر به او گفت: چند روز ديگر تو نيز نزد ما مىآيى.
عبداللّه پرسيد: تو در كجا هستى؟
مبشر گفت: در بهشت هستم، هر جا بخواهم به سير و سياحت مىپردازم و از نعمتهاى بهشت، بهرهمند مىشوم.
عبداللّه پرسيد: مگر تو در جنگ بدر، كشته نشدى؟
مبشر گفت: آرى من در آن جنگ كشته شدم، ولى دوباره زنده شدم.
وقتى كه عبداللّه از خواب بيدار شد، هيجان زده به محضر رسول خدا (ص) آمد و ماجراى خواب خود را تعريف كرد.
پيامبر (ص) فرمود: هذه الشهاده يا ابا جابر: اى پدر جابر، اين خواب از شهادت تو خبر مىدهد.
بعد از چند روز، جنگ احد رخ داد، عبداللّه به ميدان رفت و قهرمانه جنگيد تا به شهادت رسيد(184)
اين واقعه نيز نشانگر چگونگى جهان با صفاى برزخ، براى شهيدان راه خداست.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2022, 13:13
22- عذاب حجاج، هنگام مرگ و در عالم برزخ
سعيد بن جبير از علماى برجسته و شاگردان ممتاز امام سجاد (عليه السلام) بود و به عنوان يكى از دانشمندان شيعه و مفسران بزرگ قرآن، شهرت داشت، دژخيمان حجاج بن يوسف ثقفى استاندار عبدالملك در عراق، به دستور حجاج، سعيد را دستگير كرده و نزد حجاج آوردند و پس از گفتگوى شديد بين آن دو، حجاج دستور داد، سر از بدن او جدا كردند، او در سن 94 سالگى در ماه شعبان 59ه. ق، از دنيا رفت، او در لحظات آخر عمر، چنين نفرين كرد: خدايا حجاج را بعد از من بر كسى مسلط نكن.
پانزده روز از شهادت سعيد، بيشتر نگذشت كه حجاج بر اثر بيمارى سخت در بستر مرگ افتاد، گاهى بى هوش مىشد و گاهى به هوش مىآمد، هنگام به هوش آمدن، مىگفت:
مالى و لسعيدبن جبير: مرا به سعيد بن جبير چه كار؟.
هنگامى كه به حالت بى هوشى مىافتاد، سعيد نزد او مىآمد و مىگفت : اى دشمن خدا، چرا مرا كشتى؟ آنگاه وحشت زده بيدار مىشد، با اين وضع بود تا مرد.
عمر بن عبدالعزيز مىگويد: در عالم خواب، حجاج را به صورت لاشه گنديده ديدم، به او گفتم :خدا با تو چه كرد؟ در پاسخ گفت:
قتلنى اللّه بكل قتيل، قتله واحده، و قتلنى بسعيد بن جبير سبعين قتله.
خداوند براى هر كسى را كه كشتم، يك بار مرا كشت، ولى در مورد قتل سعيد بن جبير، هفتاد بار مرا كشت(185).
اين نيز يك نمونه از عذاب برزخ در مورد يكى از ستمگران است، كه روياى صادقه مذكور، نشان دهنده آن بود.
23- عذاب قبر قاضى به خاطر فكر گناه
به نقل ابو حمزه ثمانى، امام باقر (عليه السلام) فرمود: در بنى اسرائيل يك قاضى بود كه بر اساس حق بين مردم قضاوت مىكرد، لحظات پايان عمرش فرا رسيد، به همسرش گفت : وقتى كه از دنيا رفتم، مرا غسل بده و كفن كن، و جنازهام را روى تابوتم بگذار، و چهرهام را بپوشان،. ( تا بعدا مردم با خبر شوند و بيايند و جنازه مرا ببرند و به خاك بسپارند)
او از دنيا رفت، همسرش طبق وصيت او عمل كرد، و پس از مدتى روپوش را از چهره قاضى رد كرد، تا به صورت او نگاه كند، ناگاه كرمى را ديد كه بينى شوهرش را مثل قيچى پاره مىكند، با ديدين اين منظره وحشت كرد.
هنگامى كه شب فرا رسيد، زن خوابيد و قاضى در عالم خواب نزد همسرش آمد و گفت: با ديدن آن منظره وحشت كردى.
همسر گفت آرى وحشت كردم .
قاضى گفت: آن هنگام كه زنده بودم، روزى بر مسند قضاوت نشسته بودم ديدم برادرت با يك نفر، براى مرافعه به سوى من مىآيند، آنها آمدند و كنار من نشستند. من در قلبم گفتم : خدايا حق را با برادر زنم قرار بده كه تا در اين دادگاه طرف مرافعهاش محكوم گردد.
آن دو نفر حرفهاى خود را زدند، اتفاقا به روشنى دريافتم كه حق با برادر تو است، به نفع او قضاوت كردم، اين كه آن كرم را ديدى بينى مرا مىخورد ( گوشهاى از عالم برزخ بود كه به چشم تو آمد) كيفر من بود كه چرا پيش خودم متمايل به برادرت شدم و گفتم : خدا كند حق با برادر زنم باشد با اين كه حق با او بود، ولى من نبايد قبل از ثبوت حق، چنين فكرى را در مغز خود راه دهم، آرى : آنچه ديدى مربوط به برادرت بود (186).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2022, 13:17
23- عذاب قبر قاضى به خاطر فكر گناه
به نقل ابو حمزه ثمانى، امام باقر (عليه السلام) فرمود: در بنى اسرائيل يك قاضى بود كه بر اساس حق بين مردم قضاوت مىكرد، لحظات پايان عمرش فرا رسيد، به همسرش گفت : وقتى كه از دنيا رفتم، مرا غسل بده و كفن كن، و جنازهام را روى تابوتم بگذار، و چهرهام را بپوشان،. ( تا بعدا مردم با خبر شوند و بيايند و جنازه مرا ببرند و به خاك بسپارند)
او از دنيا رفت، همسرش طبق وصيت او عمل كرد، و پس از مدتى روپوش را از چهره قاضى رد كرد، تا به صورت او نگاه كند، ناگاه كرمى را ديد كه بينى شوهرش را مثل قيچى پاره مىكند، با ديدين اين منظره وحشت كرد.
هنگامى كه شب فرا رسيد، زن خوابيد و قاضى در عالم خواب نزد همسرش آمد و گفت: با ديدن آن منظره وحشت كردى.
همسر گفت آرى وحشت كردم .
قاضى گفت: آن هنگام كه زنده بودم، روزى بر مسند قضاوت نشسته بودم ديدم برادرت با يك نفر، براى مرافعه به سوى من مىآيند، آنها آمدند و كنار من نشستند. من در قلبم گفتم : خدايا حق را با برادر زنم قرار بده كه تا در اين دادگاه طرف مرافعهاش محكوم گردد.
آن دو نفر حرفهاى خود را زدند، اتفاقا به روشنى دريافتم كه حق با برادر تو است، به نفع او قضاوت كردم، اين كه آن كرم را ديدى بينى مرا مىخورد ( گوشهاى از عالم برزخ بود كه به چشم تو آمد) كيفر من بود كه چرا پيش خودم متمايل به برادرت شدم و گفتم : خدا كند حق با برادر زنم باشد با اين كه حق با او بود، ولى من نبايد قبل از ثبوت حق، چنين فكرى را در مغز خود راه دهم، آرى : آنچه ديدى مربوط به برادرت بود (186).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-07-2022, 13:17
24- تابلوى گويا از چگونگى مرگ و عالم برزخ، در گفتار مرده با سلمان
سلمان فارسى، آن يار برگزيده و ممتاز خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام)، گفتگوئى با يكى از مردگان دارد، كه ترسيمى روشن از حوادث هنگام مرگ و عالم برزخ است، آن را در اينجا براى روشن شدن بيشتر جزئيات حوادث مرگ و بعد از مرگ مىآوريم:
سلمان ساعات آخر عمر را مىپيمود و در مدائن بود، بيمار و بسترى گرديد، اصبغ بن نباته يكى از ياران خاص امام على (عليه السلام) مىگويد:
همواره به عيادت سلمان مىرفتم، وقتى كه بيماريش سخت شد و يقين به مرگ يافت، به من فرمود: اى اصبغ، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به من خبر داده كه هرگاه اجلم فرا رسيد، مردگان با من صحبت مىكنند، اگر ممكن است تابوتى فراهم كن و مرا در ميان آن بگذار و چهار نفر را خبر كن تا گوشههاى تابوت مرا بلند كنند و مرا به قبرستان ببرند.
اصبغ مىگويد: به دستور سلمان عمل كرديم، تابوت را برداشته و به قبرستان برديم، و در آنجا بر زمين نهاديم، از ما خواست كه او را روبروى قبله بنشانيم، وقتى كه رو به قبلهاش كرديم، با صداى بلند، خطاب به مردگان گفت:
السلام عليكم يا عرصه البلاء السلام عليكم يا محتجبين عن الدنيا: سلام بر شما اى همنشينان با خاك محنت، سلام بر شما اى چشم پوشيدگان از دنيا
هيچكس پاسخ سلمان را نداد.
بار دوم صدا زد:
السلام عليكم يا من جعلت الارض عليكم غطاء، السلام عليكم يا من لقوا اعمالهم فى دار الدنيا...
سلام بر شما اى كسانى كه زمين پوشش شما شده، و با اعمال خود در دنيا ملاقات كردهايد، سلام بر شما اى منتظران نفخه نخستين قيامت شما را به خداى بزرگ و پيامبر گرامى سوگند مىدهم كه يكى از شما جواب مرا بدهد و با من سخن بگويد، من سلمان فارسى آزاد شده به دست رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، هستم، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، به من وعده داده كه هرگاه مرگم فرا رسيد، مردهاى با من سخن مىگويد.
وقتى سلمان به اينجا رسيد و ساكت شد، ناگاه مردهاى در قبر خود به زبان آمد و گفت:
السلام عليك و رحمة اللّه و بركاته يا اهل البنا، و الفناء المشتغلون بعرصه الدنيا ها نحن لكلامك مستمعون، و لجوابك مسرعون، فسل عما بدالك يرحمك اللّه.
سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد، اى صاحب خانه فانى، و سرگرم شدگان به امور دنيا، ما سخن تو را شنيديم و به پاسخت شتافتيم، از هر چه مىخواهى بپرس كه خدا تو را رحمت كند.
آنگاه بين سلمان و آن مرده، چنين گفتگو شد:
سلمان: آيا تو اهل بهشت هستى، يا اهل جهنم؟
مرده: اى سلمان! من از كسانى هستم كه خدا به فضل و كرمش بر من منت نهاد و مرا از اهل بهشت نمود.
سلمان: اى بنده خدا اكنون، چگونگى مرگ را براى من تعريف كن، كه آن را چگونه يافتى و هنگام آن چه ديدى و با تو چه شد؟
مرده: آرام بگير اى سلمان! سوگند به خدا اگر مرا با قيچى بريده بريده مىكردند و با اره، جدا جدا مىنمودند، از سكرات مرگ بر من آسانتر بود، بدان كه من در دنيا از كسانى بودم كه خداوند توفيق انجام كارهاى نيك را به من داده بود، واجبات الهى را به جا مىآوردم، و قرآن را تلاوت مىكردم و در نيكى به پدر و مادرم اقدام جدى داشتم، و از كارهاى حرام دورى مىنمودم، و ستم نمىكردم و در طلب روزى حلال كوشا بودم، به خاطر آن كه از حساب الهى، ترس داشتم، در بهترين زندگى و غرق در نعمتها بودم كه ناگهان بيمار شدم، چند روزى نگذشت كه لحظات آخر عمرم فرا رسيد، شخص تنومند بد منظرى را ديدم، در برابر صورتم ايستاد، تا به چشمانم اشاره كرد نابينا شدم، و به گوشم اشاره كرد كر شدم، به زبانم اشاره كرد لال شدم، در اين حال صداى بستگانم به گريه بلند شد، از آن شخص پرسيدم: كيستى؟ كه اين گونه بر من مسلط مىباشى؟.
گفت: عزرائيل هستم، آمدم تا تو را به سراى آخرت كوچ دهم، كه مدت زندگى تو به پايان رسيد، در همين هنگام دو نفر خوش قيافه آمدند و يكى در طرف راست، و ديگرى در طرف چپم قرار گرفتند، بر من سلام كردندو گفتند: ما نامه اعمال تو را آورديم، بگير و بخوان، ما دو فرشتهاى هستيم كه در دنيا اعمال تو را مىنوشتيم، آنها دو فرشته رقيب و عتيد بودند (187)
نامه نيكىها را از فرشته رقيب گرفتم و خواندم، شادمان شدم، ولى با ديدن، نامه گناهان كه از فرشته عتيد به من رسيد و گريان و غمگين شدم.
آن دو فرشته به من گفتند: به تو مژده باد، نگران مباش كه به تو نيكى مىرسد. در اين هنگام، عزرائيل روحم را به طور كلى قبض كرد، صداى گريه بستگانم بلند شد، عزرائيل به بستگانم مىگفت : چرا گريه مىكنيد، سوگند به خدا ما به او ظلم نكرديم تا گله كنيد، و به او تعدى نكرديم تا ناله و گريه كنيد، ما و شما بنده يك خدا هستيم، اگر خدا به شما درباره ما فرمان مىداد، اطاعت مىكرديم، چنانچه ما امر او را اطاعت نموديم، روح اين ( تازه گذشته) را قبض نكرديم، مگر پس از آنكه عمرش سپرى شد، و اجلش فرا رسيد، ناراحت نباشيد كه او به سوى خداى بزرگوار كوچ مىكند، كه هر طور بخواهد دربارهاش حكم نمايد كه خداوند بر همه چيز توانااست، پس اگر صبر كنيد از طرف خدا پاداش مىبريد، و اگر بيتابى كنيد، گناه كردهايد من بسيار به سراغ شما مىآيم، پسران و دختران و پدران و مادران را از شما مىگيرم.
سپس عزرائيل از من منصرف شد و روح مرا همراش برد، در اين هنگام فرشتهاى نزد او آمد و روح مرا از او گرفت و در ميان پارچهى حرير نهاد و يك لحظه به سوى آسمان بالا برد، و در پيشگاه عدل الهى قرار داد، خداوند مطالبى در مورد اعمال كوچك و بزرگ، نماز، روزه، حج، قرائت قرآن، زكات، صدقات، ساعت شب و روز، اطاعت پدر و مادر، آدم كشى، خوردن مال يتيم و حرام و امثال اين امور پرسيد.
سپس آن فرشته روح مرا به اذان خدا به سوى زمين رد كرد، در اين هنگام غسل دهنده آمد و لباسهايم را از تنم خارج ساخت، و به غسل دادن بدنم مشغول شد، روحم با او فرياد مىزد:
اى بنده خدا با اين بدن ضعيف مدارا كن، سوگند به خدا از رگى خارج نشدم مگر اينكه پاره شد، از عضوى بيرون نرفتم مگر اينكه خورد شد، سوگند به خدا، اگر غسل دهنده فرياد مرا مىشنيد، هرگز مردهاى را غسل نمىداد، سپس او آب را بر بدنم جارى ساخت و مرا سه غسل داد، و در سه پارچه كفن كرد و حنوط نمود و اين آخرين توشهام بود كه به سوى آخرت رفتم، بعد از غسل انگشترم را از دست راستم بيرون آورد و به پسر بزرگم داد و به او تسليت گفت، پس از كفن كردن مرا تلقين نمود و سپس خويشانم را صدا زد: بيائيد و با وى وداع كنيد، آنها براى وداع آمدند، پس از وداع، جنازه را در ميان تابوت نهاد و برداشتند، روحم در اين هنگام بين چهره و كفنم بود، تا اينكه مرا براى نماز بر زمين نهادند و نماز خواندند و سپس مرا به كنار قبرم آوردند و در داخل قبر سرازير نمودند، در اين وقت، وحشت عظيمى مرا فرا گرفت.
اى سلمان! گوئى از آسمان به زمين افتادم، سپس خشت لحد را چيدند و قبر را با خاك پوشاندند، در اين هنگام روحم به زبان و قلب و گوشم مراجعه كرد(پيوندش با اين سه عضو برقرار شد) آنگاه بستگانم مراجعت كردند، در اين هنگام پشيمانى مرا فرا گرفت و گفتم: اى كاش من نيز با آنها مراجعت مىكردم، شخصى از جانب قبر در جوابم گفت:
كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون.
نه چنين است، اين فقط گفتارى است كه او به زبان مىگويد و در پشت سر آنها برزخى است تا هنگامى كه در روز قيامت برانگيخته مىشوند ( مومنون. 10).
از آن جواب دهنده پرسيدم : كيستى؟ گفت : فرشته منبه ( بيدارگر) هستم(188)
خداوند مرا به همه انسانها مامور كرده، بعد از مرگ، اعمال آنها را به آنها خبر دهم، سپس همين فرشته مرا نشانيد و گفت بنويس.
گفتم: كاغذ ندارم.
گوشه كفنم را گرفت و گفت: اين كاغذ، بنويس؟
گفتم: قلم ندارم:
گفت: انگشت سبابه تو قلم تو است.
گفتم: مركب ندارم.
گفت: آب دهانت مركب است.
سپس او مىگفت و من مىنوشتم، همه اعمال از كوچك و بزرگ را گفت و من نوشتم، آنگاه نامه مرا گرفت و مهر كرد و پيچيد و به گردنم افكند.
به فرشته منبه گفتم: چرا با من چنين مىكنى؟
گفت: آيا شنيدهاى كه خداوند در قرآن مىفرمايد:
و كل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له يوم القيامه كتابا يلقاه منشورا - اقرا كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا.
اعمال هر انسانى را به گردنش قرار داديم، و روز قيامت كتابى براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود گشوده مىبينيد ( اين همان نامه اعمال او است، به او مىگوئيم) كتابت را بخوان، كافى است كه امروز خود حسابگر خود باشى ( سوره اسرار - 13 و 14)...
سپس فرشته منبه رفت، فرشته منكر آمد... گفت: اى بنده خدا به من بگو : پروردگارت كيست؟ دينت چيست و پيامبرت كدام است...
من به لطف خدا در پاسخ گفتم، خدا، پروردگار من است، محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است، اسلام دين من است، قرآن كتاب من است، كعبه قبله من است، على (عليه السلام) امام من است، مومنان برادران من هستند و به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) گواهى مىدهم، اين است سخن و اعتقاد من، و بر اين اساس با خدايم در معاد، ملاقات مىكنم، در اين هنگام فرشته منكر به من گفت: اى بنده خدا سلامت و نجات بر تو بشارت باد، تو از (عذاب و بازجوئى) رهايى يافتى سپس از نزد من رفت، و فرشته نكير با هيئتى... نزد من آمد و گفت: اعمال خود را بياور، اعتقادات و اعمال خود را شرح دادم... مرا به نعمتهاى الهى بشارت داد و مرا در قبرم خوابانيد و گفت : نم كنومه العروس. مانند خواب ناز عروس بخواب، از ناحيه سر، درى از بهشت را برويم گشود، و از ناحيه پا درى از دوزخ را به سويم باز كرد، قبرم وسعت عجيبى پيدا كرد، و از جانب بهشت، نسيم بهشتى در قبرم مىوزيد، سپس در دوزخ را كه از ناحيه پا بود بست... اين است سرگذشت من ! آنگاه آن مرده، شهادتين را به زبان جارى كرده... و سخنش قطع شد
سلمان به اصبغ بن نباته و همراهان گفت: مرا پائين بياوريد و تكيه دهيد، آنها چنين كردند، سلمان دعائى خواند و سپس ماجراى وفات سلمان پيش آمد(189)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-08-2022, 13:21
25- داستان عجيب از كيفر مخالف ولايت على (عليه السلام) در عالم برزخ
علامه طباطبائى ( صاحب تفسير الميزان) نقل كرد: استاد ما عارف برجسته حاج ميرزا على آقا قاضى مىگفت : در نجف اشرف، در نزديكى منزل ما، مادر يكى از دخترهاى افندىها (سنىهاى دولت عثمانى) فوت كرد.
اين دختر در مرگ مادر، بسيار ضجه و ناله مىكرد و عميقا ناراحت بود، و با تشييع كنندگان تا كنار قبر مادرش آمد و آنقدر گريه و ناله كرد كه همه حاضران به گريه افتادند. هنگامى كه جنازه مادر را در ميان قبر گذاشتند، دختر فرياد مىزد: من از مادرم جدا نمىشوم
هرچه خواستند او را آرام كنند، مفيد واقع نشد، ديدند، اگر بخواهند با اجبار، دختر را از مادر جدا كنند ممكن است جانش به خطر بيفتد، سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم در كنار پيكر مادر در قبر بماند، ولى روى قبر را با خاك نپوشانند، بلكه با تخته بپوشانند، و دريچهاى بگذارند تا دختر نميرد، و هر وقت خواست از آن دريچه بيرون آيد.
دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابيد، فرداى آن شب آمدند و سرپوش را برداشتند، تا ببينند بر سر دختر چه آمده است؟
ديدند تمام موهاى سر او، سفيد شده است.
پرسيدند: چرا اين طور شدهاى؟
در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابيدم، ناگهان ديدم دو نفر از فرشتگان آمدند، و در دو طرف ايستادند و يك شخص محترمى هم آمد و در وسط ايستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند، و او جواب مىداد، سؤال از توحيد نمودند جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پيامبر من : محمد بن عبداللّه (صلى الله عليه و آله و سلم) است، تا اين كه پرسيدند امام تو كيست؟
آن مرد محترم كه وسط ايستاده بود، گفت : لست لها با امام من امام او نيستم ( آن مرد محترم امام على (عليه السلام) بود).
در اين هنگام، آن دو فرشته، چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش به سوى آسمان زبانه كشيد، من بر اثر ترس و وحشت زياد به اين وضع كه مىبينيد (كه موهاى سرم سفيد شده) در آمدم.
مرحوم قاضى مىفرمود: چون تمام افراد طايفه آن دختر در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تاثير اين واقعه قرار گرفته و شيعه شدند (زيرا اين واقعه با مذهب تشيع، تطبيق مىكرد) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشيع گرويد.(190)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
10-08-2022, 13:22
26- ارواح مومنان در وادى السلام
از احمد بن عمر نقل شده كه يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام) گفت: به آن حضرت عرض كردم: برادرم در بغداد است و نگرانم كه او در آن جا بميرد
آن حضرت فرمود: باكى نداشته باش، هر جا كه خواهد بميرد، زيرا هيچ مومن در شرق زمين و يا در غرب زمين باقى نمىماند، مگر آنكه خداوند روح او را در وادى السلام با روح مومنان ديگر قرار دهد.
عرض كردم: وادى السلام كجاست؟
فرمود: در پشت كوفه، سپس فرمود: آگاه باش مثل اينكه من اجتماع ارواح را مىبينم كه حلقه حلقه نشستهاند و با يكديگر گفتگو دارند (191)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-08-2022, 13:38
27- عذاب شركت كنندگان در قتل امام حسين (عليه السلام) در عالم برزخ
عبداللّه بن كثير مىگويد: همراه امام صادق (عليه السلام)، از مدينه به سوى مكه مىرفتيم، در مسير راه به منزلگاه عسفان رسيديم، سپس در آنجا از كنار كوه سياه رنگ زمختى كه وحشتزا بود عبور نموديم، به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: اى فرزند پيامبر! اين كوه چقدر وحشت آور است، من در راه كوهها كوهى مانند اين كوه وحشت آور نديدهام!
امام صادق (عليه السلام) فرمود: آيا مىدانى، اين كوه چه كوهى است؟ به اين كوه كوه كمد گفته مىشود، كه بر درهاى از درههاى دوزخ قرار دارد، كه شركت كنندگان در قتل امام حسين (عليه السلام) در آن دره، عذاب مىشوند و در زير آن آبهاى دوزخ از غسلين (چرك و خون) و صديد (بد بو و گنديده) و حميم (بسيار سوزان) جريان دارد، آنها افرادى از منافقان كه قبلا باعث چنان ظلمها شدند، در آن عذاب مىگردند و فريادشان بلند است، و من اكنون شركت كنندگان در قتل پدرم (امام حسين) را كه در اين دره عذاب مىشوند، مىنگرم...(192)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
11-08-2022, 13:38
28- مارى به نام شجاع ، در قبر
امام كاظم (عليه السلام) فرمود: هرگاه مومنى نزد برادر مومن خود بيايد و از او حاجتى بخواهد، اين موضوع در حقيقت، رحمتى، از جانب خداست كه به سوى او آمده، اگر حاجت او را روا كند به ولايت ما كه متصل به ولايت الهى است، نائل شده است، و اگر با اين اينكه توانائى دارد، حاجت او را برنياورد، سلط اللّه عليه شجاعا من نار ينهشه فى قبره الى يوم القيامه
خداوند مارى از آتش بر او مسلط كند كه تا روز قيامت او را بگزد (193)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-08-2022, 20:24
29- ارواح كافران در برهوت
عصر خلافت ابوبكر بود، جوانى يهودى نزد او آمد و گفت: سلام بر تو اى ابوبكر بعضى از اطرافيان به گردن او ضربهاى زدند، و به او اعتراض شد كه چرا، ابوبكر را به عنوان خليفه، سلام نكرده است؟
سپس ابوبكر گفت: حاجتت چيست؟
يهودى: پدرم فوت كرده و گنجها و اموالى را باقى گذاشته، ولى جاى آنها معلوم نيست، اگر تو جاى آنها را آشكار كنى و در اختيارم بگذارى، در حضور تو مسلمان مىشوم و غلام تو مىگردم و يك سوم آن اموال را به تو مىدهم، و يكسوم آن را به مسلمانان مهاجر و انصار مىدهم و يكسوم آن را خودم برمىدارم.
ابوبكر: اى خبيث، آيا غير از خدا كسى داراى علم غيب است؟
يهودى نزد عمر آمد و بر او سلام كرد، و ماجرا را گفت، عمر نيز! گفت : آيا غير از خدا كسى علم غيب مىداند؟
آن يهودى به حضور اميرمومنان على (عليه السلام) آمد، آن حضرت در مسجد بود، يهودى بر او سلام كرد، پس از گفتگوئى، ماجراى خود را بيان كرد و قول داد كه اگر اموال و گنجهاى پدرش پيدا شود، مسلمان شده و يك سوم آن را در اختيار على (عليه السلام) و يك سومش را در اختيار مهاجر و انصار و يكسومش را خودش بردارد.
امام على (عليه السلام) نامهاى به او داد و فرمود: صفحه هائى را كه بر رويش مىنويسد بردار و بر سرزمين يمن برو، و در آنجا به بيابان برهوت كه در حضر موت قرار گرفته برو، هنگام غروب خورشيد، در آنجا بنشين، كلاغهايى كه منقارشان سياه است و به طرف تو مىآيند و قار قار مىكنند، در اين هنگام پدرت را با نام صدا بزن و بگو : اى فلانى من فرستاده وصى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) هستم با من سخن بگو، همانا پدرت جواب تو را مىدهد، هر چه جواب داد در صفحاتى كه همراه دارى بنويس، و سپس به سرزمين خيبر برو و مطابق آنچه نوشتهاى عمل كن
آن يهودى به يمن رفت و در آنجا به بيابان برهوت رفت و هنگام غروب، كلاغهائى را كه منقارشان سياه بود ديد، پدرش را با ذكر نام صدا زد، پدرش جواب داد: واى بر تو، براى چه در اين وقت به اين مكان كه مكان دوزخيان است آمدهاى.
او گفت: آمدهام از تو بپرسم، اموال و گنجهايت در كجا هستند پدر جواب داد: در فلان باغ، در ميان فلان ديوار قرار دارند.
يهودى، پاسخ پدرش را نوشت، پدرش به او گفت: واى بر تو، از دين محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيروى كن آنگاه آن كلاغها رفتند، يهودى به سرزمين خيبر رفت و محل اموال و گنجها را پيدا كرد كه مقدارى ظروف طلا و نقره در ميان آنها بود، آنها را به درهم و دينار مبدل نمود و سپس به مدينه مراجعت كرد و به حضور امام على (عليه السلام) رسيد و گفت: گواهى مىدهم كه معبودى جز خداى يكتا نيست، و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) است، و تو براستى وصى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و برادر او، و امير مومنان (عليه السلام) هستى، اينها درهمها و دينارها است كه در اختيار شما مىگذارم اينها را در هر موردى كه خدا و رسولش خواسته مصرف كن
مسلمانان اجتماع كردند، و به على (عليه السلام) عرض نمودند كه چگونه شما به اين امور مخفى، آگاه شدى؟
امام على (عليه السلام) فرمود: از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم، و اگر بخواهم به پيچيدهتر از اين خبر دهم...(194)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-08-2022, 20:24
30- ارواح مومنان در وادى السلام نجف
اصبغ بن نباته مىگويد: روزى امام على (عليه السلام) از كوفه به سوى صحراى نجف يك فرسخى كوفه بيرون رفت، در آنجا در زمينى بى آنكه فرشى بگستراند، دراز كشيد، ما نيز به او پيوستيم، قنبر غلام على (عليه السلام) گفت : اى امير مومنان! آيا اجازه مىدهيد فرشى بياورم و بگسترانم، تا روى فرش قرار بگيريد؟
فرمود: نه اينجا تربت مومن و مزاحمت با محل نشستن مومنان است
اصبغ عرض كرد: تربت مومن را شناختم (كه همان خاك قبر او است) ولى منظور از مزاحمت در محل نشستن مومنان چيست؟
امام على (عليه السلام) فرمود: اگر پردهها برداشته شود، ارواح مومنان را مىنگريد، در اين پشت (نجف به نام وادى السلام) ارواح مومنان، حلقه حلقه به گرد هم نشستهاند و با همديگر ملاقات و گفتگو مىكنند، در اين پشت، روح هر مومنى هست، ولى در وادى برهوت، روح هر كافرى وجود دارد(195)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-08-2022, 20:25
31- ارسال غذا به مردگان
در شهر سمرقند، يكى از مسلمانان، بيمار شد، نذر كرد كه اگر سلامتى خود را باز يابد، مزد كار روز جمعهاش را به نيت پدر و مادرش كه از دنيا رفته بودند، صدقه بدهد.
او پس از مدتى، سلامتى خود را باز يافت، به نذر خود وفا كرد، و مزد كار روز جمعهاش را به نيت پدر و مادرش، صدقه مىداد، تا اين كه در يكى از روزهاى جمعه، هر چه به دنبال كار رفت، كارى پيدا نكرد، در نتيجه آن روز مزدى بدست نياورد تا به نيت پدر و مادرش صدقه بدهد.
از يكى از علماى عصر خود پرسيد: اين جمعه كارى برايم پيدا نشد تا مزدش را به نيت پدر و مادرم صدقه بدهم، اكنون چه كنم؟
آن عالم به او گفت: از خانه بيرون برو، پوست خربزه يا... را پيدا كن و آن را بشوى و بر سر راه دهقانان كه از صحرا باز مىگردند بايست و آن پوست را پيش الاغ آنها بينداز و ثوابش را به روح پدر و مادرت، نثار كن،
او به اين دستور، عمل كرد، شب شنبه پدر و مادرش را در عالم خواب ديد كه با شادمانى بسيار، او را در آغوش محبت خود گرفتند و به او گفتند:
اى فرزند! براى ما آنچه لازم بود، پاداش فرستادى، تا اينكه ما به خربزه ميل وافر داشتيم، آن را نيز براى ما فرستادى، تو ما را خشنود ساختى، خدا تو را خشنود كند(196)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-08-2022, 14:15
32- باطن ولايت و محبت على (عليه السلام) در عالم برزخ
مرجع بزرگ محقق اردبيلى، ملا احمد، معروف به مقدس اردبيلى (رحمة الله عليه) از علماى بسيار برجسته، و از پارسيان بسيار پاك و بافضيلت بود كه به سال 939ه. ق در نجف اشرف از دنيا رفت.
درباره كمالات اخلاقى، و فضائل معنوى اين مرد بزرگ، مطالب بسيار نقل شده، از جمله اينكه : براى زيارت به كربلا رفته بود، يكى از زائران كه او را نمىشناخت، از لباس و قيافه ساده او، خيال كرد كه يك خدمتكار عادى است، لباسهاى چرك شده خود را به او داد و گفت:
اينها را براى من بشوى
مححقق اردبيلى، لباسهاى او را گرفت و شست و سپس به او تحويل داد، در آن هنگام، آن مرد زائر او را شناخت و چند نفر نيز كه در آنجا بودند از جريان آگاه شدند و آن مرد زائر را سرزنش نمودند كه چرا به عالم بزرگ، مقدس اردبيلى توهين كردى؟...
محقق اردبيلى (رحمة الله عليه) آنها را از سرزنش كردن باز داشت و گفت:
حقوق برادران دينى نسبت به يكديگر، خيلى زيادتر از اينها است، كارى نكردم كه شما اين چنين جوش و خروش مىكنيد.
اين مرد بزرگ از دنيا رفت، پس از مدتى، يكى از مجتهدين وارسته او را در عالم خواب ديد كه با لباس زيبائى كه در تن دارد، با سيماى جذاب از حرم امير مومنان على (عليه السلام) بيرون مىآمد، از او پرسيد: چه عملى باعث شد كه شما داراى آن همه مقام شديد كه از سيمايتان پيداست؟
محقق اردبيلى (رحمة الله عليه) در پاسخ گفت: بازار اعمال كساد است، و نفع نبخشيد ما را غير از ولايت و محبت صاحب اين قبر (197)
طبق اين حكايت، محبت و ولايت امام على (عليه السلام)، يكى از موجبات مهم نجات در عالم برزخ است، چنانكه اين معنى، در روايات بسيار آمده است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
13-08-2022, 14:16
33- ملاقات وصى عيسى (عليه السلام) با امام على (عليه السلام)
در ماجراى جنگ صفين، كه در عصر خلافت امام على (عليه السلام)، بين آن حضرت و سپاه معاويه در گرفت، يكى از ياران امام على (عليه السلام) به نام قيس مىگويد: روزى در جبهه صفين، حضرت امام على (عليه السلام) هنگام مغرب، براى انجام نماز، كنار كوهى رفت، من در محضرش بودم، آن حضرت اذان گفت، بعد از اذان مردى به حضور آن حضرت آمد كه موهاى سر و صورتش سفيد بود، و چهراى روشن داشت، و گفت:
سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد اى امير مومنان!، آفرين بر وصى خاتم پيامبران، و پيشواى پيشتازان سفيد رو...
امير مومنان جواب سلام او را داد، و احوال او را پرسيد.
او گفت: حالم خوب است و در انتظار روح القدس هستم، و به خاطر ندارم كه امتحان هيچكس در راه رضاى خدا از امتحان تو بزرگتر، و ثوابش از تو نيكوتر، و مقامش از مقام تو ارجمندتر باشد، آنگاه گفت:
اى برادر من! بر اين مشكلات و رنجها، صبر كن تا حبيب من (محمد -ص) را ملاقات نمائى، من اصحاب و ياران خود از بنى اسرائيل را در گذشته ديدم كه از ناحيه دشمن چه سختى ها به آنها رسيد، بدن آنها را با اره مىبريدند، و روى تختههاى چوب ميخ كوب كرده و حمل مى نمودند
سپس آن مرد سفيد موى و روگشاده، با دستش به اهل شام (سپاه معاويه) اشاره كرد است و گفت: اگر اين بيچارگان رو سياه مىدانستند كه چه عذاب سختى در انتظار آنهاست دست از جنگ مىكشيدند.
و پس از آن، با دست اشاره به سپاه على (عليه السلام) كرد و گفت : اگر اين چهرههاى روشن مىدانستند كه چه پاداش عظيمى براى آنها فراهم شده، دوست داشتند كه بدن آنها را با قيچى آهنى پاره پاره كنند و در عين حال در راه يارى تو، استقامت نمايند.
سپس آن مرد با گفتن: والسلام عليك و رحمة اللّه و بركاته با امام وداع كرد، و از نظرها پنهان گرديد.
جمعى از ياران امام على (عليه السلام) مانند عمار ياسر، ابوايوب و... كه ملاقات و ناپديد شدن آن مرد را ديدند، و گفتار او را شنيده بودند، از امام على (عليه السلام) پرسيدند: اين، مرد كه بود؟
امام على (عليه السلام) فرمود: اين مرد شمعون بن صفا وصى حضرت عيسى (عليه السلام) بود، كه خداوند او را فرستاده بود تا مرا در اين جنگ، تائيد و تقويت كند.
همه آن ياران گفتند: پدران و مادرانمان بفدايت، سوگند به خدا همان گونه كه در ركاب رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) با دشمنان مىجنگيديم و از او يارى مىكرديم، در ركاب تو با دشمن مىجنگيم و از تو يارى مىكنيم، و هيچ يك از مهاجران و انصار از فرمان تو سرباز نزند مگر آنكه شقى و تيره بخت باشد
امير مومنان (عليه السلام) درباره آنان دعا كرد و كردار آنان را ستود (198)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
14-08-2022, 14:48
34- حادثهاى عجيب از نقل جنازه در عالم برزخ
سالهاى آغاز قرن سيزدهم بود، مرجع بزرگ تقليد آيت اللّه العظمى وحيد بهبهانى (رحمة الله عليه) در كربلا سكونت داشت، و داراى حوزه درسى بود و شاگردان بسيارى داشت.(199)
از شنيدنىها در اين عصر اينكه، يكى از شاگردان برجسته او به نام مولا محمد كاظم هزار جريبى نقل مىكند:
من در مجلس درس آيت آللّه وحيد بهبهانى در مجلس پائين صحن مقدس كربلا حضور داشتم، ناگاه مردى كه از زوار غريب بود، نزد آيت آللّه بهبهانى آمد و نشست و دست ايشان را بوسيد، و يك دستمال بسته كه در ميان آن طلاهاى زنانه بود نزد آيت آللّه بهبهبانى نهاد و عرض كرد، اين طلاها را در هر جا كه صلاح ديديد، به مصرف برسانيد.
آيت اللّه: اين طلاها از كجا به دست آمده، ماجرايش چيست؟
زائر غريب: اين طلاها، داستان عجيبى دارد: اگر اجازه بفرمائيد بيان كنم.
آيت آللّه : بيان كن.
زائر غريب: من از اهالى شيروان (يا دربند) هستم، به يكى از بلاد روسيه مسافرت كردم، و در آنجا تجارت و بازرگانى مىنمودم، و ثروت كلانى به دست آوردم، در آنجا چشمم به دخترى زيبا افتاد، شيفته جمال او شدم و سرانجام از او خواستگارى كردم.
او گفت : من مسيحى هستم، و تو مسلمان، اگر تو مسيحى شوى، حاضرم با تو ازدواج كنم.
بسيار غمگين شدم، حيران بودم كه چه كنم، كارم به جائى رسيد كه تجارت و شغلم را رها ساختم و آن چنان پريشان بودم كه نزديك بود هلاك گردم، سرانجام تصميم گرفتم به آن دختر اعلام كنم كه مسيحى شدهام، نزد خانواده آن دختر رفتم و رسما مسيحى شدم، و از اسلام برائت جستم، و آنها پذيرفتند و سرانجام با آن دختر ازدواج نمودم.
مدتى از اين ماجرا گذشت، ناگاه از عمل زشت خود، پشيمان شدم، و خود را سرزنش مىكردم كه اين چه كارى بود كه نمودهام، نه مىتوانستم به وطن باز گردم، و نه برايم ممكن بود كه به دستورهاى آئين مسيحيت عمل كنم.
در اين بحران، به ياد مصائب امام حسين (عليه السلام) مىافتادم و گريه مىكردم و از اسلام چيزى جز حسين (عليه السلام) و رنجهاى او در راه اسلام، در قلبم جائى نداشت، زار زار مىگريستم، همسرم با تعجب زياد از من مىپرسيد كه چرا گريه مىكنى؟
من با توكل به خدا، حقيقت را به او گفتم: كه در مذهب اسلام باقى هستم، و گريهام به خاطر مصائب آقا امام حسين(عليه السلام) است.
همسرم همين كه نام شريف امام حسين(عليه السلام) را شنيد، نور اسلام در قلبش پرتو افكند و هماندم مسلمان شد، و با من در مورد مصائب آن حضرت مىگريست.
روزى به او گفتم: بيا مخفيانه با هم به كربلا كنار قبر امام حسين(عليه السلام) برويم، تا در حرم آن حضرت، آشكارا اظهار اسلام كنى، او موافقت كرد، و با هم به فراهم كردن لوازم سفر، پرداختيم، در اين ميان او بيمار شد و در همان بيمارى از دنيا رفت، بستگان او جمع شدند و او را مطابق آئين مسيحيت همراه همه طلاها و زيورهائى كه داشت در قبرستان مسيحيان روسيه به خاك سپردند.
از فراق آن زن، بسيار محزون گشتم، تصميم گرفتم كه جسد او را از قبر بيرون آورده به شهرى ببرم و در قبرستان مسلمين دفن كنم، وقتى مخفيانه در دل شب، قبر را شكافتم، ديدم مردى با ريش تراشيده و سبيل كلفت، در آنجا مدفون است بسيار پريشان شده و تعجب كردم، در همان حال، خواب مرا فرا گرفت، در عالم خواب ديدم، شخصى به من مىگويد:
شادمان باش كه فرشتگان (نقاله) جسد همسرت را به كربلا بردند و در آنجا در ميان صحن، طرف پائين پا، نزديك منازه كاشى، دفن كردند، و اين جسد را كه در اين قبر مىبينى جسد فلان رباخوار است كه امروز او را در آنجا دفن كردند، و فرشتگان آن جسد را به اينجا آوردهاند، و زحمت حمل و نقل جنازه عيالت، از تو برداشته شد!.
بسيار خوشحال شدم و بى درنگ بار سفر بستم و به كربلا آمدم، و به توفيق الهى براى زيارت قبر شريف امام حسين (عليه السلام)، وارد حرم شدم، در آنجا از دربان صحن، پرسيدم، آيا فلان روز (نام همان روز دفن همسرم را به زبان آوردم در پاى مناره كاشى چه كسى را دفن كرديد؟.
گفتند: فلان ربا خوار را.
من قصه خودم را براى آنها باز گو كردم، آنها همان قبر را شكافتند، من وارد قبر شدم، ديدم عيالم در ميان لحد خوابيده است، همان دم زيورهاى او را كه طبق مذهب نصارى، با او دفن شده بود، بيرون آوردم، و به حضور شما رسيدم و تقديم مىكنم، تا در آنچه صلاح دانستيد به مصرف برسانيد!!.
آيت آللّه بهبهانى (رحمة الله عليه) آنها را گرفت و در راه تامين زندگى فقراى كربلا، به مصرف رسانيد(200).
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
14-08-2022, 14:51
35- طبق نور، و بهرهمندى مردگان از اعمال نيك فرزندان
يكى از وارستگان به نام ابوقلابه مىگويد: همسايهاى داشتم مدتى بود از دنيا رفته بود، و تنها يك پسر از او باقى مانده بود و او هم ناصالح بود.
شبى از شبها در عالم خواب ديدم، به قبرستان رفتم، مشاهده كردم قبرها شكافته شده، و مردگان از قبرها بيرون آمدهاند و در پيش روى هر كدام طبقى از نور گذاشته شده، و آنها به خاطر آن طبق نور، شادمان هستند، در اين ميان ناگهان چشمم به همسايهام افتاد، ديديم طبق نور در پيش روى او نيست، علت آن را پرسيدم، در جواب گفت:
اين مردگان هر يك پسر صالح و دوستان و آشنايان صالح دارند، كه نثار آنها، صدقه مىدهند يا دعاى خير مىكنند، ولى من يك پسر دارم و او نيز ناصالح است و در فكر من نيست، از اين رو از طبق نور، محروم شدهام، و به همين جهت در نزد اين مردگان كه همسايه من هستند، خجالت مىكشم،.
ابوقلابه مىگويد: هنگامى كه از خواب بيدار شدم، و نزد پسر همسايه رفتم ، و ماجراى خوابم را براى او تعريف كردم، آن پسر، تحت تاثير قرار گرفت، و نزد من توبه كرد، و همواره به عبادت خدا مشغول گرديد، و به ياد پدر، صدقه مىداد و براى او طلب آمرزش و دعا مىكرد.
پس از مدتى، باز همان خواب را ديدم كه مردگان از قبرها بيرون آمده و در پيش روى هر كدام، طبق نورى قرار دارد، اين بار همسايهام را نيز ديدم كه در پيش رويش طبقى از نور كه روشنتر از همه طبقها بود قرار دارد، به من رو كرد و گفت:
اى ابوقلابه! خدا به تو جزاى خير عنايت كند، كه پسرم را هدايت كردى و مرا از آتش و خجالت همسايگان، نجات دادى. (201) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#201)
به اين ترتيب، مردگان از اعمال نيك و صدقاتى كه در دنيا نثار روحشان مىشود، بهرمند مىگردند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-08-2022, 14:23
36- آثار شادى بخش قرائت قرآن و دعا، براى مردگان
بانوئى به نام باهيه از زنان وارسته و باكمال بود، او هنگام مرگش سر به آسمان بلند كرد و گفت: اى خداى من! اى ذخيره من، اى مورد اعتماد من در زندگى و بعد از مرگ، هنگام مرگ تنها نگذار، وحشت قبر را از من دور ساز.
او از دنيا رفت، پسرش هر شب و روز جمعه، كنار قبرش، مىرفت، قدرى قرآن مىخواند و سپس براى او دعا و طلب آمرزش مىكرد، و همچنين براى اهل آن قبرستانى كه مادرش در آن، دفن بود، دعا و استغفار مىنمود.
آن پسر، شبى مادرش را در خواب ديد و احوال او را پرسيد، مادر گفت: پسر جان! مرگ، داراى سختىهاو دشواريهاى جانكاه است، ولى من هم اكنون بحمداللّه در برزخى هستم كه فرش شده، و با ريحان بهشتى خوشبو گشته و متكاهاى بهشتى در آن نهاده شده است.
پسر گفت: مادر جان ! چه حاجتى دارى؟
مادرگفت: پسرم! هرگز در شب و روز جمعه، از زيارت ما و ديدار در كنار قبر ما، دريغ نكن، هنگامى كه تو كنار قبرم مىآئى و قرآن و دعا مىخوانى، بسيار شاد مىشوم، آن هنگام كه به سوى قبر من مىآئى، مردگان مرا مژده مىدهند و مىگويند: اى باهيه ! پسرت به سوى تو مىآيد، من از مژده آنها شاد مىگردم، مردگانى كه در اطراف من هستند، نيز شاد مىشوند.
آن جوان (پسر باهيه) هر شب و روز جمعه كنار قبر مادرش مىرفت، و پس از تلاوت، چند آيه از قرآن، و دعا كردن، مىگفت:
انس اللّه وحشتكم، و رحم غربتكم، و تجاوز عن سيئاتكم و تقبل حسناتكم: خدا وحشت شما را با اونس خود، برطرف سازد، و به غريبى شما رحم كند، و از گناهانتان بگذرد، و نيكىهاى شما را بپذيرد.
آن جوان گفت: شبى در خواب ديدم، جمعى نزد من آمدند و گفتند ما اهل قبرستان هستيم، آمدهايم از شما تشكر كنيم، و تقاضا كنيم كه قرائت قرآن و دعا كنار قبر ما ادامه دهى و قطع نكنى. (202) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#202)
خدايا! سختىهاى هنگام جان دادن را بر ما آسان و گوارا گردان!
امام (عليه السلام) و اولياء خدا در اين لحظه خطير به فريادمان برسان!
پروردگارا! عذاب قبر، و دشواريها و فشارهاى عالم برزخ را از ما دور كن! و ما را براى فراهم نمودن بهشت برزخى، آماده و موفق ساز!
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-08-2022, 14:24
37- نقش استغفار دوستان، در نجات گرفتاران در عالم برزخ
علامه حاج ميرزا حسين نورى (رحمة الله عليه) صاحب مستدرك از يكى از علماى وارسته عصر خود، ملا ابوالحسن چنين نقل مىكند كه او گفت:
دوستى از علماى ربانى و وارسته به نام آخوند ملا جعفر داشتم، در زمان او، بيمارى واگير طاعون آمد، و افراد بسيارى بر اثر آن مردند، گروه بسيارى كه در معرض مرگ بودند، آخوند ملاجعفر را وصى خود قرار دادند، و از دنيا رفتند، آخوند ملا جعفر اموال آنان را جمع نمود تا به مصرف شايسته برساند، ولى هنوز آن اموال را به مصرف نرسانده بود، خودش نيز دار فانى را وداع كرد و آن اموال حيف و ميل شد (گويا او در مصرف آن اموال، كوتاهى كرده بود، از اين رو با بار سنگين مسئوليت، اجل فرا رسيد و در كام مرگ افتاد).
ملاابوالحسن مىگويد: مدتى بعد از رحلت دوستم آخوند ملا جعفر، به كربلا مسافرت كردم، شبى در نزديك حرم امام حسين (عليه السلام) خوابيدم و در عالم خواب مردى را ديدم كه زنجيرى به گردنش بستهاند، و دو طرف زنجير به دست دو نفر است، و زبان او بلند گشته و از دهان تا سينهاش آويخته شده است (در تعجب و هراس فرو رفتم، خدايا اين بيچاره كيست كه اين گونه در عذاب سخت است) او تا مرا ديد به طرف من آمد، نگاه كردم ديدم دوستم مرحوم اخوند ملا جعفر است!!.
بر تعجب و هراسم افزود، او خواست با من سخن بگويد، آن دو نفر را زنجير را كشيدند، و از سخن گفتن، او جلوگيرى كردند، از مشاهده حال او، آنچنان وحشت نمودم كه سه بار نعره زدم، و از خواب بيدار شدم، از من پرسيد، چه شده چرا فرياد مىكشى؟
ماجرايى كه در خواب ديده بودم براى او تعريف كردم، سپس به حرم شريف امام حسين (عليه السلام) رفتم و در كنار مرقد منور آن حضرت براى نجات دوستم ملا جعفر، دعا كردم و استغفار و زارى نمودم، و سپس در همان سال براى انجام حج به مكه مشرف شدم، و بعد به مدينه رفتم و به زيارت قبر مقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) و اولياء خدا پرداختم، ولى طولى نكشيد كه در مدينه، بيمار شدم، به گونهاى كه نمىتوانستم حركت كنم، از دوستانم درخواست كردم كه مرا به حمام ببرند و شست شو بدهند و لباسم را عوض كنند و آنگاه مرا به روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) حمل نمايند، تا در آنجا به راز و نياز بپردازم و شفايم را بگيرم.
دوستانم درخواستم را انجام دادند، هنگامى كه وارد حرم مطهر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شدم، بى هوش افتادم، وقتى كه به هوش آمدم مرا نزديك ضريح مقدس آن حضرت بردند، پس از زيارت، شفاى خود را از درگاه خداوند طلبيدم، و شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را در مورد آخوند ملا جعفر درخواست نمودم، و همچنان به راز و نياز و گريه و استغفار مشغول بودم كه ناگهان احساس كردم كه بيماريم سبك شده و حالم رو به بهبودى است، به طورى كه خودم برخاستم و با پاى خود به خانهام باز گشتم.
پس از چند روز با دوستان كنار مرقد شريف شهداى احد رفتيم، در آنجا پس از زيارت، خواب مرا ربود، در عالم خواب مرحوم ملا جعفر را ديدم كه با قيافهاى شادان در حالى كه لباسهاى سفيد و زيبا در تن داشت، و عصائى در دستش بود، نزد من آمد و گفت:
مرحبا بالاخوه و الصدقه...
آفرين بر اين برادرى و صداقت و صميميت، كه در من روا داشتى، من در اين مدت ( در عالم برزخ) با عذابها و بلاهاى سخت درگير بودم و تو از روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون نيامدى، مگر اينكه با دعاها و راز و نيازهاى خود، مرا مشمول شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نمودى، و خلاص كردى دو سه روز قبل مرا به حمام فرستادند و پاكيزه نمودند و اين لباسهاى پاكيزه را رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به من اهداء نمود، و حضرت زهرا (سلام الله عليه) اين عبا را به من مرحمت فرمود، و اينك نزد تو آمدهام، تا نجات خودم را به تو مژده بدهم، خوشحال باش كه با سلامتى به وطن باز مىگردى، و همه افراد خانوادهات به سلامت هستند(203) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#203)
آرى اين است يك نمونه از هديههاى مومنين، به مومنانى كه از دنيا رفتهاند، بنابراين براى رهائى و نجات بستگان و دوستان خود در عالم برزخ، غافل نباشيم، كه قطعا راز و نياز و اعمال نيك ما، براى خلاصى گرفتاران، در عالم برزخ، مفيد و موثر خواهد بود.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-08-2022, 14:21
هفت نمود از جلوههاى عالم برزخ
به هفت نمود جالب از جلوههاى عالم برزخ، دست يافتم، دريغم آمد كه اين كتاب، خالى از آنها باشد، نظر شما را در اينجا به آن جلب مىكنم:
آرزوى حضرت مريم (سلام الله عليه)
هنگامى كه حضرت مريم (سلام الله عليه) از دنيا رفت فرزندش حضرت عيسى (عليه السلام) جنازه او را پس از غسل و كفن به خاك سپرد، دل نورانيش در غم فراق مادر بسيار سوخت، بسيار مشتاق ديدارش بود، تا اينكه در فرصتى روح مادرش در عالم برزخ را ديد، پس از احوالپرسى از او پرسيد: مادر! آيا هيچ آرزويى دارى؟
مريم (سلام الله عليه) پاسخ داد: آرى آرزويم اين است كه در دنيا بودم و شبهاى سرد زمستانى را به مناجات و به عبادت در درگاه خدا به بامداد مىرساندم، و روزهاى گرم تابستانى را روزه مىگرفتم. (204) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#204)
به اين ترتيب حضرت مريم پيام داد كه قبل از مرگ، عبوديت و بندگى خدا، و راز و نياز در نيمههاى شب با خدا، در عالم برزخ بسيار كار ساز بوده، و موجب نشاط و رحمت خاص الهى خواهد گرديد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-08-2022, 16:45
مقام شكوهمند دوست على (عليه السلام) در عالم برزخ
او غلام سياه به نام رباح، مسلمان تيزهوش و روشن بين بود، همواره در كنار پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مىزيست، و درسهاى بزرگ اسلام را از محضر آن حضرت مىآموخت، رباح در ميان اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت على (عليه السلام) علاقه فراوان داشت، چرا كه اسلام ناب را به معنى صحيح و وسيع كلمه در سيماى على (عليه السلام) مشاهده مىكرد، عاشق و شيفته على (عليه السلام) بود، و همواره محبت خود را به آن بزرگوار آشكار مىساخت.
رباح غلام يكى از اربابان سنگدل و خدانشناس بود، ارباب و اطرافيان او، رباح را به خاطر پذيرش اسلام، رنج مىدادند و به جهت دوستى با على (عليه السلام) مىآزردند، سختگيرى آنها نسبت نسبت به اين غلام باصفا به جايى رسيد كه او را تحت فشار سخت قرار داده تا جايى كه با لب تشنه جان سپرد.
يك روز پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مدينه كنار اصحاب حضور داشتند، ناگهان چشمشان به جنازهاى افتاد، كه چند نفر آن را بر دوش گرفته و به سوى قبرستان براى دفن مىبردند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از صاحب جنازه اطلاع يافت، صدا زد، جنازه را به طرف من بياوريد: تشييع كنندگان جنازه را به محضر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آوردند، حضرت على (عليه السلام) به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد:
هذا رباح عبد بنى النجار، ماارنى قط الا قال: يا على انى احبك
اين جنازه رباح غلام طايفه بنى نجار است، هميشه هرگاه مرا مىديد مىگفت: اى على! من تو را دوست دارم
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور داد، پيكر آن غلام را غسل دادند و با پيراهنى از پيراهنهاى خودش ( پيراهن مخصوص پيامبر) او را كفن كردند، سپس جنازه را تشييع كردند، صيحه مرموز و اسرارآميزى از آسمان شنيدند، علت آن را از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود: اين صيحه صداى فرشتگان تشييع كننده است، كه آنها هفتاد هزار دستهاند، و هر دسته آنها را هفتاد هزار نفر تشكيل مىدهد همه آنها آمدهاند و جنازه را تشييع مىكنند.(205) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#205)
جنازه را آوردند تا اينكه در كنار قبر نهادند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به درون قبر رفت، در ميان لحد قبر خوابيد، سپس از ميان قبر بيرون آمد و جنازه را در ميان قبر نهاد، و سپس قبر را با خشتها پوشانيد.
در آن هنگام كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، رباح را در ميان قبر نهاد، به ناحيه سر رباح رفت و اندكى توقف كرد، و سپس به ناحيه پا آمد و پشت به قبر نمود.
حاضران از علت آن همه احترام و بزرگداشت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نسبت به رباح پرسيدند، و آن حضرت به همه سوالها جواب داد، از جمله پرسيدند: چرا شما كه در كنار سرش بودى، به كنار پايش آمدى و پشت به قبر كردى؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: در كنار سرش حوريان بهشتى، همسران آن غلام را ديدم كه با ظرفهاى پر از آب، نزد رباح آمدند، چون او تشنه از دنيا رفت، آنها آب آوردند تا به او بنوشانند، و من ديدم او مرد غيور بود، و ناموسهاى او نزدش آمدند، پشت به آنها كردم، كه به ناموسهاى او نگاه نكرده باشم.
از همه جالب تر اين كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به حضرت على (عليه السلام) رو كرد و فرمود: و اللّه مانال ذلك الا بحبك يا على: سوگند به خدا، اين غلام به اين همه مقامات نرسيد، مگر به خاطر دوستى و محبتى كه به تو داشت اى على!(206)
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#206)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-08-2022, 12:18
سزاى دوستى با دشمنان خدا، و پاداش دوستى با دوستان خدا
يكى از شيعيان نزد امام باقر (عليه السلام) آمد و گفت: پدرم ناصبى و فاسق بود براى اينكه اموالش به من نرسد، هنگام مرگش، مال خود را مخفى كرد و سپس از دنيا رفت.
امام باقر: آيا دوست دارى او را ببينى و مكان اموالش را كه مخفى كرده از او بپرسى؟
مرد شيعى: آرى، من فقير و نيازمندم، بسيار به آن اموال محتاج هستم.
امام باقر (عليه السلام) در يك برگه سفيد، نامهاى نوشت و پاى آن نامه را با مهر خود مهر زد و آن را به آن مرد شيعى داد و فرمود: امشب به گورستان بقيع برو، وقتى به وسطهاى آن رسيدى صدا بزن و بگو: يا درجان او مىآيد و نامه را به او بده.
مرد شيعى طبق دستور امام رفتار كرد، ناگاه ديد شخصى آمد، او نامه امام را به آن شخص داد وقتى كه او نامه را خواند گفت : آيا مىخواهى پدرت را ببينى؟
مرد شيعى: آرى، آن شخص گفت : همين جا باش، اكنون برمىگردم پدرت در ضجنان(207) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#207)، است.
آن شخص رفت و طولى نكشيد كه همراه يك مرد سياه چهرهاى بازگشت، كه در گردنش ريسمان سياه بود، و زبانش را بر اثر شدت تشنگى و عذاب، از دهانش بيرون آورده بود. و شلوار سياه در تن داشت، آن شخص به من گفت: اين مرد (سياه چهره) پدر تواست كه بر اثر آتش دوزخ و دود آن و آب حميم آن، اين گونه دگرگون شده است. گفتم: پدر! حالت چطور است؟
گفت: من با بنى اميه رابطه دوستى داشتم، ولى تو با خاندان رسالت دوستى مىكردى، به همين دليل نسبت به تو خشمگين شدم و نخواستم اموالم به تو برسد، آن را در جايى دفن كردم، اكنون پشيمان هستم، به فلان باغ من برو و زير فلان درخت زيتون را حفر كن، اموال من كه 150 هزار درهم (يادينار) است در آنجا است، آن را بردار و پنجاه هزار آن را به امام باقر (عليه السلام) بده و بقيهاش مال خودت باشد.
مردم شيعى، به آن باغ رفت و آن پول را پيدا كرد، و پنجاه هزار درهم آن را به امام باقر (عليه السلام) داد، امام باقر (عليه السلام) آن را گرفت، و به قسمتى از آن قرض خود را ادا كرد و با قسمتى، زمينى را خريد: آنگاه امام باقر (عليه السلام) فرمود: به زودى به آن مرده (پدرت) به خاطر اظهار پشيمانىاش نسبت به عداوت با ما، و به خاطر اينكه با فرستادن اين مقدار (50 هزار) پول براى ما، ما را مسرور نمود، سود و بهرهاى خواهد رسيد.(208)
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#208)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-08-2022, 14:15
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#208)
مژده پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) در آغاز عالم برزخ
جمعى در محضر امام صادق (عليه السلام) بودند، سخن از شيعيان و پيروان امامان خاندان رسالت (عليه السلام) به ميان آمد، امام صادق (عليه السلام) به يكى از حاضران به نام عقبه فرمود: وقتى كه نفس به گلو رسيد (لحظه مرگ فرا رسيد)!! (آنگاه امام سكوت كرد) معلى بن خنيس در آنجا حاضر بود، به عقبه اشاره كرد كه از امام صادق (عليه السلام) سؤال كن (تا بقيه سخنش را بفرمايد).
عقبه از امام پرسيد: انسان در آن لحظه مرگ چه چيز مىبيند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: مىبيند! عقبه تا ده بار پرسيد: چه مىبيند؟!
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به طور مكرر مىفرمود: مىبيند!
عقبه به سؤال خود ادامه داد و اصرار كرد كه چه مىبيند؟
امام صادق: اصرار دارى كه بدانى چه مىبيند؟!
عقبه: آرى اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)!، من شيعه و در دين شما هستم، اگر بر اثر جهل، دينم را از دست بدهم چهكنم؟ هر ساعت كه دستم به دامن شما نمىرسد...
عقبه در حالى كه گريه مى كرد، به گفتار خود ادامه مىداد. دل امام صادق (عليه السلام) به حال او سوخت و فرمود: اى عقبه! هيچ شيعه با ايمانى نمىميرد، مگر اينكه سوگند به خدا در هنگام مرگ آن دو نفر را مىبيند.
عقبه: آن دو نفر كيستند؟
امام صادق: آن دو نفر، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) هستند.
عقبه: اگر مومن در لحظه مرگ (در آغاز عالم برزخ) آن دو نفر را مىبيند، آيا دلش مىخواهد به دنيا باز گردد؟
امام صادق: مومنى كه از دنيا رفت تا آن دو نفر را نديده، نمىخواهد از دنيا دل بردارد، ولى وقتى كه آنها را ديد دل از دنيا مىكند.
عقبه: آيا آن دو نفر با او سخن مىگويند؟
امام صادق: آرى هر دو به بالين مومن مىآيند، نخست پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با توجه مخصوص و كامل به او مىنگرد و به او مىفرمايد: مژده باد به تو اى دوست خدا، من براى تو بهتر هستم از آنچه را كه در دنيا واگذاشتى.
سپس آن حضرت برمىخيزد، آنگاه على (عليه السلام) به پيش مىآيد و با توجه مخصوص و كامل به مومن مىنگرد، و به او مىفرمايد: مژده باد به تو اى دوست خدا، من على پسر ابو طالب هستم، كه در دنيا مرا دوست داشتى، اكنون از نتيجه دوستيت بهره مند مىگردى آنگاه امام صادق (عليه السلام) فرمود: خداوند اين مطلب را در قرآن بيان كرده است
عقبه: فدايت گردم، در كجاى قرآن بيان كرده؟
امام صادق: در سوره يونس (آيه 63 و 64) كه مىفرمايد: الذين امنوا و كانوا يتقون - لهم البشرى فى الحياه الدنيا و فى الاخره لا تبديل لكلمات اللّه ذلك هو الفوز العظيم ؛ همانها كه ايمان آوردهاند و پرهيزكار بودند، در زندگى دنيا و آخرت شاد و مسرورند، و وعدههاى خدا تخلف ناپذير است، اين است آن رستگارى بزرگ.(209) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#209)
به اين ترتيب حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) در بالين مومن در لحظه مرگ (آخر دنيا) و آغاز برزخ (آغاز آخرت) مايه سرور و شادى شيعيان باايمان خواهد شد.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-08-2022, 14:16
تجسم اعمال در عالم برزخ
يكى از علماى برجسته كه به حق عالم ربانى بود، مرحوم آيت اللّه علامه حاج ميرزا على آقا شيرازى (رحمة الله عليه) است كه سالها در حوزه علميه اصفهان تدريس مىكرد. استاد علامه شهيد مطهرى كه بهره فراوانى از درسهاى او، به خصوص درس عرفان و نهج البلاغه او برده، در شان ايشان مىنويسد: مرحوم ميرزا على آقا (اعلى اللّه مقامه) ارتباط قوى و بسيار شديدى با پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و خاندان پاكش (عليه السلام) داشت.
اين مرد در عين اينكه فقيه (در حد اجتهاد) و حكيم و عارف و طبيب و اديب بود، در بعضى از قسمتها مثلا طب قديم و ادبيات، طراز اول بود، قانون بوعلى سينا را تدريس مىكرد... حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى (رحمة الله عليه) در دهه عاشورا ايشان را براى منبر به منزلشان دعوت مىكرد، او منبر خاصى داشت، در مجلس سوگوارى در بيت آقاى بروجردى، كه غالبا علما و طلاب بودند، حاضران را با سخنرانى خود سخت منقلب مىكرد، به طورى كه از آغاز تا پايان منبر ايشان، جز ريزش اشكها و حركت شانهها چيزى مشهود نبود. من به خود جرات مىدهم و مىگويم او به حقيقت يك عالم ربانى بود... يادم هست كه در برخورد با او همواره اين شعر سعدى در ذهنم جان مىگرفت:
عابد و زاهد و صوفى همه طفلان رهند
مرد اگر هست به جز عالم ربانى نيست
او نهج البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود، براى من محسوس بود كه روح اين مرد با روح امير مومنان على (عليه السلام) پيوند خورده است.....
آنگاه استاد شهيد مطهرى مىنويسد: من از اين مرد بزرگ (حاج ميرزا على آقا شيرازى) داستانها دارم از جمله اينكه ايشان يك روز در ضمن درس، در حالى كه دانههاى اشكشان بر روى محاسن سفيدش مىچكيد، اين خواب را نقل كرده فرمود:
در خواب ديدم مرگم فرا رسيده است، چگونگى مردن را همان گونه كه براى من توصيف شده است، در خواب يافتم، خود را جدا از بدنم مىديدم، ملاحظه مىكردم كه بدنم را براى دفن به گورستان مىبرند، بدنم را در قبرى دفن كردند و رفتند، تنها ماندم نگران بودم كه چه بر سرم مىآيد ناگاه سگى سفيد را ديدم كه وارد قبر شد، در همان حال حس كردم كه اين سگ، تند خويى من است كه (در عالم برزخ) تجسم يافته، و به سراغ من (براى كيفر من) آمده است، مضطرب شدم، در اين حال ناگاه حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) آمدند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن سگ را از تو جدا مىكنم.
سگ را از من جدا كرد و راحت شدم (210) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#210) آرى صفات ناپسندى مانند تند خويى، در عالم برزخ به صورت سگ براى آزار صاحبش مىآيد، ولى صفات نيك مانند رابطه معنوى و صحيح با اولياى خداى همچون امام حسين (عليه السلام)، آن حضرت را براى نجات انسان در عالم برزخ مىآورد.
به همين ترتيب مىبينيم عالم برزخ يك قيامت صغرى است كه در چند قدمى ما قرار گرفته است.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-08-2022, 15:50
پيامى از عالم برزخ در معنى شعر حافظ
آيت آللّه سيد ضياالدين درى استاد علوم منقول و معقول، يكى از وعاظ وارسته و برجسته تهران بود، در شبهاى دهه آخر محرم در يكى از مساجد تهران منبر مىرفت، جوانى از او پرسيد: منظور و مراد حافظ در اين شعر معروفش چيست كه مىگويد:
غلام پير مغانم ز من مرنج اى شيخ
چرا كه وعده تو كردى و او به جا آورد
مرحوم درى پاسخ داد: حضرت آدم (عليه السلام) از خوردن گندم در بهشت منع شد، وعده داد از آن نخورد، ولى به وعده خود وفا نكرد و از آن خورد و از بهشت رانده شد، ولى حضرت على (عليه السلام) در تمام عمر از گندم غذايى تهيه نمود، با اين كه خداوند او را منع نكرده بود، و نه عهد با خدا نموده بود كه از آن نخورد پير مغان در شعر مذكور، حضرت على (عليه السلام) است، به منظور از شيخ آدم (عليه السلام) است .
يعنى: غلام على (عليه السلام) هستم، اى آدم از من نرنج، زيرا تو وعده نخوردن گندم به خدا دادى، ولى على (عليه السلام) به آن وعده وفا كرد.
مرحوم سيد ضياء الدين در آخر همان سال از دنيا رفت، درست در سال بعد در همان شب از شبهاى دهه آخر محرم همان جوان سؤال كننده، در عالم خواب مرحوم سيد ضياء الدين را ديد، كه نزد آن جوان آمد و گفت، تو در سال گذشته از من در مورد شعر معروف حافظ پرسيدى ، و من آن گونه پاسخ دادم، كه منظور از پيرمغان، على (عليه السلام) است و منظور از شيخ آدم (عليه السلام) است، ولى وقتى كه به عالم برزخ آمدم شرح آن به معنى ديگر برايم كشف گرديد و آن اينكه: مراد از شيخ، حضرت ابراهيم (عليه السلام) است، و مراد از پير مغان امام حسين (عليه السلام) است، و منظور از وعده، ذبح اسماعيل (عليه السلام) فرزند ابراهيم (عليه السلام) است، كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) وعده وفاى قربان كردن اسماعيل (عليه السلام) را به خدا داد، ولى حقيقت وفا را امام حسين (عليه السلام) در كربلا با شهادت فرزندش حضرت على اكبر (عليه السلام) متحقق نمود بنابراين معنى شعر چنين است : غلام امام حسين (عليه السلام) اى ابراهيم (عليه السلام) از من نرنج، زيرا تو وعده قربان دادى اما امام حسين (عليه السلام) به آن وعده تحقق بخشيد. آن جوان فرداى آن شب، به مجلس سوگوارى امام حسين (عليه السلام) آمد و خواب خود را براى مردم بيان كرد، شور و هيجان شديدى در آن مجلس پديدار شد. (211)
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#211)
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2022, 20:11
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#211)
كشف گوشهاى از عالم برزخ در شب معراج براى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
شيخ صدوق (رحمة الله عليه) روايت مىكند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در شب معراج، در مسير خود ( از مكه به بيت المقدس) به وادى بلقا رسيد، به جبرئيل فرمود: تشنهام، جبرئيل ظرفى پر از آب را به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) داد، آن حضرت از آن آب نوشيد، سپس از آنجا عبور كردند ناگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ديد:
1- گروهى به وسيله قلاب آهن سرخ شده از آتش كه بر رگهاى گردنشان زده شده، آويخته شدهاند، از جبرئيل پرسيد: اينها كيستند؟
جبرئيل گفت: اينها كسانى هستند كه خداوند با مال حلال آنها را بى نياز نمود، ولى به تحصيل مال حرام مىپردازند.
2- سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنجا عبور نمود، در مسير راه، گروهى را ديد كه پوست آنها را با پوستكن آتشين جدا مىكنند، از جبرئيل پرسيد، اينها كيستند؟ جبرئيل گفت: اينها كسانى هستند كه با دوشيزگان زنا نمودند و بكارت آنها را از روى حرام نابود كردند.
3- سپس با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنجا عبور كرد و ناگاه مردى را ديد كه بار هيزمى را مىخواهد بلند كند، و هر وقت توان بلند كردن ندارد، بر بار او هيزم ديگرى نهاده مىشود كه سنگينتر گردد، از جبرئيل پرسيد، اين شخص كيست؟
جبرئيل گفت، اين شخص، قرض دار است، مىخواهد قرض خود را ادا كند، وقتى كه قدرت اداى آن را ندارد، بر قرض گرفتن خود مىافزايد. (و باز زير بار سنگين قرض مىرود).
4- سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنجا عبور نمود، تا اينكه به كوه شرقى بيت المقدس رسيد، در آنجا باد سوزان و صداى وحشتناكى را شنيد، از جبرئيل پرسيد: اين باد و صدا چيست؟ جبرئيل گفت: اين باد از دوزخ است، و آن صدا از برخورد سنگى بزرگ به ته چاه دوزخ بود، كه هفتاد سال قبل، آن سنگ به آن چاه افكنده شد، و در آن شب معراج، به ته چاه رسيد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اعوذ باللّه من جهنم، پناه مىبرم به خدا از عذاب دوزخ.
سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از جانب راست خود نسيم خوشبويى را استشمام نمود، و صدايى شنيد، از جبرئيل پرسيد، اين بوى خوش و صدا چيست؟
جبرئيل گفت : اين بهشت است پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اسال اللّه الجنه: از درگاه خدا بهشت را مىطلبم....
به اين ترتيب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بر اثر بالا رفتن گوشهاى از پرده عالم برزخ در پيش رويش، چند نمونه از عذاب شدگان عالم برزخ را مشاهده كرد.
در اينجا همنوا و هم صدا با امام صادق (عليه السلام) در يكى از دعاهاى خود، عرض مىكنيم:
اللهم بارك لى فى الموت، اللهم اعنى على سكرات الموت، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم اعنى على ضيق القبر، اللهم اعنى على ظلمه القبر، اللهم اعنى على وحشته القبر، اللهم زوجنى من الحور العين.
خدايا، مرگ را برايم مبارك گردان!
خدايا! مرا در سختىهاى مرگ كمك كن!
خدايا! مرا در غم و اندوه، عالم قبر، يارى فرما!
خدايا! مرا در تنگناى قبر، حمايت فرما!
خدايا! مرا در تاريكى قبر، ياور باش
خدايا! مرا در وحشت قبر يارى فرما
خدايا! حوريان بهشتى را همسر من گردان،.(212) (http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#212)
پايان
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
29-12-2022, 20:16
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#211)
كشف گوشهاى از عالم برزخ در شب معراج براى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
شيخ صدوق (رحمة الله عليه) روايت مىكند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در شب معراج، در مسير خود ( از مكه به بيت المقدس) به وادى بلقا رسيد، به جبرئيل فرمود: تشنهام، جبرئيل ظرفى پر از آب را به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) داد، آن حضرت از آن آب نوشيد، سپس از آنجا عبور كردند ناگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ديد:
1- گروهى به وسيله قلاب آهن سرخ شده از آتش كه بر رگهاى گردنشان زده شده، آويخته شدهاند، از جبرئيل پرسيد: اينها كيستند؟
جبرئيل گفت: اينها كسانى هستند كه خداوند با مال حلال آنها را بى نياز نمود، ولى به تحصيل مال حرام مىپردازند.
2- سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنجا عبور نمود، در مسير راه، گروهى را ديد كه پوست آنها را با پوستكن آتشين جدا مىكنند، از جبرئيل پرسيد، اينها كيستند؟ جبرئيل گفت: اينها كسانى هستند كه با دوشيزگان زنا نمودند و بكارت آنها را از روى حرام نابود كردند.
3- سپس با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنجا عبور كرد و ناگاه مردى را ديد كه بار هيزمى را مىخواهد بلند كند، و هر وقت توان بلند كردن ندارد، بر بار او هيزم ديگرى نهاده مىشود كه سنگينتر گردد، از جبرئيل پرسيد، اين شخص كيست؟
جبرئيل گفت، اين شخص، قرض دار است، مىخواهد قرض خود را ادا كند، وقتى كه قدرت اداى آن را ندارد، بر قرض گرفتن خود مىافزايد. (و باز زير بار سنگين قرض مىرود).
4- سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از آنجا عبور نمود، تا اينكه به كوه شرقى بيت المقدس رسيد، در آنجا باد سوزان و صداى وحشتناكى را شنيد، از جبرئيل پرسيد: اين باد و صدا چيست؟ جبرئيل گفت: اين باد از دوزخ است، و آن صدا از برخورد سنگى بزرگ به ته چاه دوزخ بود، كه هفتاد سال قبل، آن سنگ به آن چاه افكنده شد، و در آن شب معراج، به ته چاه رسيد.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اعوذ باللّه من جهنم، پناه مىبرم به خدا از عذاب دوزخ.
سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از جانب راست خود نسيم خوشبويى را استشمام نمود، و صدايى شنيد، از جبرئيل پرسيد، اين بوى خوش و صدا چيست؟
جبرئيل گفت : اين بهشت است پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اسال اللّه الجنه: از درگاه خدا بهشت را مىطلبم....
به اين ترتيب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بر اثر بالا رفتن گوشهاى از پرده عالم برزخ در پيش رويش، چند نمونه از عذاب شدگان عالم برزخ را مشاهده كرد.
در اينجا همنوا و هم صدا با امام صادق (عليه السلام) در يكى از دعاهاى خود، عرض مىكنيم:
اللهم بارك لى فى الموت، اللهم اعنى على سكرات الموت، اللهم اعنى على غم القبر، اللهم اعنى على ضيق القبر، اللهم اعنى على ظلمه القبر، اللهم اعنى على وحشته القبر، اللهم زوجنى من الحور العين.
خدايا، مرگ را برايم مبارك گردان!
خدايا! مرا در سختىهاى مرگ كمك كن!
خدايا! مرا در غم و اندوه، عالم قبر، يارى فرما!
خدايا! مرا در تنگناى قبر، حمايت فرما!
خدايا! مرا در تاريكى قبر، ياور باش
خدايا! مرا در وحشت قبر يارى فرما
خدايا! حوريان بهشتى را همسر من گردان،.(212)
(http://ketaab.iec-md.org/MA-AAD/aalam_barzakh_chand_qadam_mohammadi-eshtehaardi_peyneveshthaa.html#212)
پايان
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.