توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بررسي شخصيت و حقوق زن در اسلام و ساير ملل
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:25
http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_173.png
http://smto.ir/wp-content/uploads/2009/04/the-women134.jpg
در اين نوشتار، نويسنده شمهاى از بينش مردمان پيشين، درباره زن را بيان مىدارد . همچنين نگرش متجددان را پيرامون اين نيم پيكره اجتماع به تصوير مىكشد و از ظلمى كه گذشتگان در حق او روا داشتهاند و بار سنگينى كه امروزيان بر جسم و روان لطيفش نهادهاند، شكوه مىكند . يگانه راه سربلندى و نشاط او را مكتب رهايى بخش اسلام مىداند و در خاتمه، نيكبختى زن را در همه شؤون اين دين متعادل، به رشته تحرير در آورده است .
حقوق زنان
يكى از بحثهاى جنجالبرانگيز و سفسطهآميزى كه از قديم الايام تاكنون در جوامع علمى مطرح و دچار نظريات افراطى و تفريطى شده، موضوع «حقوق زنان» است .
برخى از نويسندگان و گويندگان، در دفاع از شعار آزادى زنان و احقاق حقوق آنان به قدرى راه اغراق و افراط را مىپيمايند كه گويا مرد و زن هيچ وجه تمايزى در مراحل مختلف تعقل و تفكر، عواطف و احساسات، توان جسمى و ... ندارند . دسته ديگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمىپندارند بلكه آنان را حيوان يا شيطان و ارواح خبيثه يا اشيايى ابزارگونه براى استفاده انسانها (مردها) مىشناسند .
چه خوش گفتحكيم بزرگ بشريت امام اميرالمؤمنين عليه السلام:
«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»
آرى جاهل و بى خبر از اسرار و نهفتهها و نگفتههاى وجودى انسان جز اين نتواند بود كه يا راه افراط مىپيمايد و يا راه تفريط .
خوشبختانه كل مدعاها وپيشنهادهاى افراط گرايانه طرفداران تساوى حقوق زنان و مردان، و نيز ادعاها و فرضيههاى تفريط مآبانه رقباى آنان در ادوار پيشين جوامع بشرى به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتى در برخى موارد، كاملتر و جامعتر) ولى ادامه نيافت و پايدار نماند . گويا تنها سر عدم موفقيت آن تجربهها، ناهماهنگى آن آداب و مقررات با مقتضيات فطرت و ناهمگونى با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .
با توجه به اينكه مرد و زن در انسانيت شريكند و در ويژگيهاى جنبى از قبيل توانمندى جسمى و روانى و غيره متفاوت،برخى از انديشمندان به مقتضاى محدود بودن دايره فكر و انديشه بشرى منحصرا به مشتركات توجه كرده، در تمام حقوق و وظايف، معتقد به شركت و تساوى شدند و برخى ديگر فقط به ابعاد ويژه هر يك از اين دو جنس توجه كرده، در تعيين حقوق و وظايف زنان راه تفريط پيمودند . غافل از اين كه زن و مرد به عنوان دو ركن سازنده و برپا دارنده جامعه بايد مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان به عنوان اععضاى فعال و مؤثر در كل بدن عمل نمايند; يعنى مساوات چشم و گوش در مفيد بودن براى بدن، اقتضا نمىكند كه چشم مانند گوش، باز و بى پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسيبها مانند باد، آب، گاز و غيره قرار گيرد و يا زبان بايد مانند دست، گشاده و بى پوشش باشد و اين استدلال كه هر دو، عضو يك بدن مى باشند پس چرا يكى باز است و ديگرى بسته; يكى رو گشاده و ديگرى پوشيده؟ ناقص و نارساست چرا كه هر يك، ويژگيها و كاركرد هاى مخصوص به خود دارند .
در مقاطعى از تاريخ، زنان، پستهاى درجه اول و مناصب ويژهاى را در صحنه حكومت، سياست و اداره كشور خود دارا شدند و در برخى ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولى دختران مجبور به انجام اين تعهد بودند حتى اگر موافق ميل باطنى آنها نبود .
همچنين مصريان به شدت، حرمت زنان را پاس مىداشتند تا حدى كه چند شهبانو بر آنان فرمان مىراندند .
يكى از شرايطى كه در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مىشد; اطاعت كامل مرد از زن بود . به طور كلى، زن در مصر باستان، فرمانرواى خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمتبانوى خانه بياورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج كنند (2) و در برخى كشورها مديريت نظامى در اختيار زنان بود و قراردادهاى جنگ و صلح و آتش بس به امضاى آنان مىرسيد .
و از آنجا كه چنين شيوههايى در اداره امور كلان سياسى و اقتصادى كشور و سرپرستى خانواده موفق نبود، به طور طبيعى و بدون فشار خارجى بار سنگين مديريتخرد و كلان از دوش آنان برداشته شد (يا خود زنان آن را بر زمين نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش كشيدند .
از اين رو مديريت و مسؤوليت پذيرى زن در اين سطح، نه فقط از كشور متمدن و پيشرفته مصر به كشورهاى ديگر سرايت نكرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نيز پايدار نماند .
در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بى احترامى و تحقير و تضييع حقوق قرار داشت و در تمام اين مدت اكثر اقوام و ملل «چه پيشرفته و متمدن، چه وحشى و بى تمدن و چه نيمه متمدن» مانند يكديگر به زنان نگاه مىكردند و به طور يكنواختبا آنان رفتار مىنمودند .
در اغلب آيينهاى رايج در اقوام و ملل نيمه متمدن و حتى مترقى و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانى بود بى اراده و تصميم، بلكه برده وار در اختيار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت .
http://upload.tazkereh.ir/images/77167491145847185663.jpg
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:35
مقايسه
گرچه براى افراد مؤمن به حقانيت احكام اسلام و معتقد به حكيمانه بودن دستورات الهى قرآن، نيازى نيست كه آداب و رسوم اقوام و ملل يا دستورات ساير كتب و اديان آسمانى پيشين بررسى و تبيين شود، ولى براى كسب اعتماد و اطمينان بيشتر به صحت و درستى احكام متقن اسلام، اشارهاى هر چند كوتاه به آداب و رسوم و مقررات ساير ملل و اديان داشته باشيم تا با مقايسه اسلام با اديان و ملل غير اسلامى، قوت و استحكام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد .
از نظر تاريخى،اين مطلب مسلم است كه زن در ديدگاه غيراسلامى ، حتى در تفكر معاصر غرب - كه به زعم برخى، پيشرفته ترين نوع تفكرات جهان بشريت در غير اديان آسمانى است ، به مراتب محروم تر و مظلومتر از مرد بوده و هست . تا جايى كه در برخى از قبايل، پس از مرگ شوهر، زن را مىكشتند و در كنار قبر شوهر دفن مىكردند و برخى ديگر، زن را زنده در گور شوهر دفن مىكردند .(3)
زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملك داشت (به سبب ارث و غيره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت (همچون كودك و ديوانه) . (4)
نمونههايى از برخورد ملتها با زن هند
گرچه از روزگاران قديم، هند داراى علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعيت زنان بهتر از ملل و اقوام ديگر نبود، بلكه همانند ساير ملتها، قبل از ازدواج; ملك و برده پدر و پس از ازدواج; برده و ملك شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباسهاى فاخر و آرايش كرده همچون شب عروسى و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده مىشد .
از مردگان خود ارث نمىبرد و بدون اذن و رضايت او، شوهرش مى دادند . اقوام هندى معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشا سرشكستگى اخلاق و روحيات جامعه است و براى او، شخصيت مستقل انسانى قائل نبودند . (5)
ايران
در ايران باستان، طبق آيين زرتشتخيانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانيان اين حكم تخفيف يافتبه اين صورت كه در اولين بار، زندانى و در صورت تكرار، محكوم به اعدام مىشد . (6)
http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:37
مصر قديم
پدران از شنيدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنيدن خبر دختر، بسيار افسرده و ناراحت مىشدند و رنگ چهره آنان تغيير مىكرد .
جالب اين كه از ترس دختر بودن فرزند، براى شناسايى جنين، تجربياتى داشتند و از اين راه دختران را قبل از تولد سقط مىكردند .
مصريان قديم با حرص تمام، اصرار بر خانهنشينى زنان داشتند و زنان هرگز نمىتوانستند از خانههاى خود بيرون آيند جز براى خدمتگذارى كاخها و خدايان و در نهايتخوارى و پستى مىزيستند .
يونان
زن يونانى نمودارى از درك اسفل بود در اخلاق زندگى و در نهايت پستى و ذلت . در يونان قديم، زن فاقد شخصيت اجتماعى بود و نقشى در تمدن درخشان آن عصر طلايى نداشت . و در خانه پنهان نگه داشته مىشد و در مقطعى، به صورت عشرتكدهاى سيار به عفت فروشى مىپرداخت . يكى از مورخان يونانى مىنويسد:
«بايد نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد .»
«دموستن» خطيب معروف يونانى مىگويد:
«ما زنان هوسران را براى لذت مىخواهيم ... و همسران را براى فرزندان مشروع .»
زن در يونان قابل فروش و هبه بود و پدر همين دموستن، مادر او را به يكى از دوستان خود بخشيده بود و به قولى، سقراط نيز همسر خود را به «آلسى بياد» خطيب قرض داده بود . و در عرف آن زمان، مرد اگر سنين جوانى را گذرانده بود، وظيفه داشت مرد جوانى را براى همبسترى زن خود پيدا كند . ولى زن با داشتن هر نوع رابطه جنسى بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود . (7)
در ميان يونانيان، زن، مانند برده خريد و فروش مىشد، در برابر پدر و شوهر حق مالكيت، معاشرت و حيات نداشت . پدر يا شوهر مىتوانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض يا اجاره دهند و او را بكشند . (8)
روم
مقررات روم به مرد اجازه مىداد حتى زن خود را به قتل برساند .
البته با پيشرفت تمدن روم سختگيريها بر زنان اندكى تخفيف يافت و آزادى نسبى به آنها داده شد . اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگى زنان، رواج فراوانى يافت . (9)
در تمدن روم كه چهار قرن قبل از ميلاد پايهگذارى شد، زنان، جزء جامعه بشرى و حتى عضو خانواده نبودند . خانواده فقط از مردان تشكيل مىشد و زنان حق شكايت در دادگاه را نداشتند .
همچنين مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمى نبود و ثبت نمىشد و حتى اگر مردى مصلحت را در كشتن زن مىديد رايش نافذ بود و مانعى براى اجراى تصميمش وجود نداشت . (10)
http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:42
آشوريها
از آداب و رسوم آنان مىتوان به اين موارد اشاره كرد: اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذير در اموال شوهر در دادگاه ثابت مىشد شوهرش حق داشت او را در آب غرق كند . (11) در سرزمين «بابل» مركز تمدن كلدانيان و آشوريان سالى يك بار، دخترانى را كه پا به سن زناشويى گذاشته بودند در يك جا جمع مىكردند و هر يك را بر حسب زيبايى، به نرخى مىفروختند . (12)
چين
در دوران بسيار دور، در ميان اقوام و ملل چينى هيچ اثرى از فرهنگ و تمدن نبود حتى فرزندان پدران خود را نمىشناختند، فقط مادران خود را مىشناختند (همچون حيوانات) . تا اين كه شخص حكيمى به نام «فوه سى» درگذشته به سال 2736 قبل از ميلاد، دستورات و مقرراتى براى زندگى اجتماعى آن روز تنظيم نمود و تا حدى به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد .
ولى با كمال تاسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبرى بردهوار (بدون داشتن هيچ حق اعتراضى) چيز ديگرى نبود . قبل از ازدواج مىبايست از پدر اطاعت كند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زير نظر پسر بزرگ خود . در آن تمدن براى دختران، سهم الارث وجود نداشت; زيرا دختران را فرزند نمىدانستند . (13)
عربها و عربستان
وضع اقوام و ملل عرب، اعم از اقوام متمدن (مانند يمن) و طوايف غير متمدن (شبه جزيره عربستان) در آداب و رسوم كم و بيش همچون ملل و طوايف ديگر جوامع انسانى آن روز بود .
بىمناسبت نيست نگاهى به مساله «دختركشى» كه اعراب جاهليتبه آن مشهور بودند بيندازيم:
موضوع فرزند كشى كه در قرآن مكرر ذكر و مورد توبيخ واقع شده است، گرچه مخاطب مستقيم آن، عربها مىباشند ولى به مقتضاى «نزل القرآن على طريقة: و اياك اعنى و اسمعى ياجاره» (14) دستورى است عام و خطابى استشامل كل جهان و جهانيان و نمىتوان با تمسك به ظاهر آن استدلال كرد كه اين شيوه و رفتار در عرب بيشتر از ديگران و يا حتى شايع بود . گرچه از «ميدانى» نقل است كه فرزند كشى در ميان عربها فراوان صورت مىگرفت و همه طوايف را شامل مىشد اما به گفته «لين پول» فقط در بعضى از طوايف و قبايل عرب (صحرانشينان) آن هم به ندرت اتفاق مىافتاد . (15)
گفتار «لين پول» از اتقان بشترى برخوردار استبه دلايل زير:
1 - عواطف خويشاوندى به اقتضاى زندگى عشايرى در عرب، درخشنده و بسيار شديد بود . از اين رو، عادت عرب چنين بود كه براى صلح و آتش بس و پايان دادن به جنگ و خونريزى بين دو طايفه متخاصم، از هر طرف دخترى به طرف ديگر مىدادند و به اين وسيله پيوند خويشى و قرابتبه وجود مىآوردند و صفا و صميميتبين آن دو قبيله را براى هميشه تضمين مىكردند و هرگز شنيده نشد در يكى از حالات خشم و غضب تعصب و حميت و مانند آن كسى پدر، مادر، برادر و يا خواهر خود را كشته باشد .
http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 23:13
2 - اگر دختركشى عادتى شايع بود، طبعا در اشعار و سرودهها و ترانهها به عنوان امتياز قبيلگى ذكر مىشد و كم و زيادش در يكى از طوايف، بهانه مدح و ذم ايجاد مىكرد .
همچنان كه اوصافى از قبيل شجاعت، سخاوت، حمايت از پناهندگان ، وفاى به عهد و اضداد آنها فراوان در اشعار عرب جاهلى با (اغراق و مبالغه)، دستمايه مدح و ذم شده است و حتى نام نمونهها و قهرمانانى نيز مانند عنترةبن شداد (در شجاعت و دفاع از قوم و قبيله خود) و حاتم طايى (در سخاوت) و مجير الجراد (در پناهدهى به پناهندگان) و سموال (در وفاى به وعده) بر سر زبانها زنده و جاويد مانده است .
و اما اهتمام قرآن به اين موضوع; گويا سرش يك نكته تربيتى مهم و سازنده باشد كه هر كار زيبا و نيكو (هر چند در شمارى اندك) ، غليظ تر و بزرگتر از آنچه هست معرفى شود تا همگان تشويق به انجام آن شوند . همچنين هر امر زشت و نكوهيده (هر چند در شمارى اندك)، بزرگ و مهم جلوه داده شود تا كسى رغبت در انجام آن نكند .
شايان ذكر است اين مساله در عصر حاضر هم كم و بيش وجود دارد و طبق نقل رسانهها در كشور هند سالى پنج ميليون دختر قبل از تولد به وسايل و ابزار ممنوعه پزشكى شناسايى و سقط مىشوند .
پس از ذكر شيوه نگرش اقوام مختلف به زن، جا دارد نظر چند تن از فيلسوفان را هم در اين زمينه ياد آور شويم:
افلاطون (متوفاى 347 ق . م). و بردون فيلسوف اشتراكى، زن را قابل استفاده همزمان براى عموم مردان مىدانستند و معتقد به ازدواج مشترك و عمومى بودند; يعنى يك زن همزمان مىتواند، شوهران متعدد داشته باشد و تشكيل خانواده خصوصى را ضرورى نمىدانستند .
ارسطو (متوفاى 322 ق . م). هرچند زنان را داراى حق حيات مىدانست اما معتقد به لزوم تحت فرمان درآوردن آنها بود و چنين مىپنداشت كه زنان، شايستگى آزادى و حقوق سياسى را ندارند . (16)
بردون در كتاب خود به نام «ابتكار نظام» چنين مىنويسد:
«همانا وجدان زن كمتر از وجدان ما مىباشد به همان اندازه كه عقل او كمتر از عقل ماست .» (17)
«مجموع توان جسمى و فكرى زن، دو سوم توان فكرى و جسمى مرد است .» (18)
«تفاوت جسمى و روانى زن و مرد به قدرى است كه برخى از علماى تشريح معتقدند: زن و مرد كنونى از يك نسل و تبار نيستند . و همزاد زنان كنونى، مردانى بودند مانند آنان ضعيف و ناتوان و آن مردان در اثر ضعف و ناتوانى، مغلوب مردان قوىتر از خود گشته و منقرض شدند و زنان ضعيف آنان در اختيار مردان قوى كنونى قرار گرفتند .» (19)
ژان ژاك روسو (متولد ژنو و متوفاى 1778 م). فيلسوف فرانسوى مسيحى مذهب در كتاب مشهور خود «قرارداد اجتماعى» نظريه انقلابى معروف خود را كه زمينهساز و تاثيرگذار در انقلاب كبير فرانسه بود منتشر ساخت . وى مىگويد:
«زن نه براى آموزش علم و حكمت آفريده شد و نه براى تفكر و انديشه و نه فن آورى و نه سياست مدارى . فقط براى اين آفريده شد كه مادرى باشد با شير خود فرزندش را تغذيه كند و در دوران ناتوانى آنها با عنايت ويژه خود سرپرستى نمايد . و پس از آن، آنان را تحويل پدر يا مربى ديگرى دهد و او باز گردد به انجام وظيفه مادرى خود كه باردار شود و بزايد و شير دهد و بزرگ كند و تحويل دهد و آماده شود كه مجددا باردار شود و شير دهد و پرستارى نمايد و تا آخر، خود و فرزندانش تحت تكفل مرد باشد .» (20)
فريد وجدى نيز نظر خود را اينگونه بيان مىكند:
«زن براى اكتشافات دقيق علمى و فنى آفريده نشده و هرگاه زنى وقت و عمر خود را صرف كشف ستارهاى كند يا به وجود ميكروبى پى ببرد و يا به اطلاعات جديدى در علم تشريح برسد چنين زنى از مرز وظايف خود خارج شده، ناقص و نسبتبه فطرت و طينتخود معصيت كار است و بايد زنان را از پيروى او بر حذر داشت .» (21)
نيچه فيلسوف مسيحى آلمانى (متوفا به سال 1900م). مىگويد:
«راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبرى است .»
«زن را به حقيقت چه كار؟ مهمترين موضوع براى او، ظاهر و زيبايى است .»
«وقتى به سراغ زن مىرويد، شلاق را فراموش نكنيد .» (22)
علامه طباطبايى مىگويد:
«برخورد امم غير متمدن با زن مانند برخورد با حيوانات بود . آن را مىخريد از پدر يا شوهر يا فرزند و مىفروخت و اجاره مىداد و مىبخشيد و قرض مىداد براى فرزند آورى يا خدمتيا فقط همبسترى . و در قحطيها و جشنها او را مىكشت و مىخورد . و حتى حق داشت او را بكشد و دفن كند . و يا او را مانند حيوانات صحرايى غير مفيد بى غذا رها كند تا بميرد . و زن موظف بود خواسته يا نخواسته از مرد پدر يا شوهر اطاعتبى چون و چرا كند و در هيچ يك از كارهاى خود استقلال راى و عمل نداشت .
و شگفت آور اين كه در برخى از قبايل چنين رسم و سنتبود كه زن پس از زايمان فورا بر مىخاستبراى انجام كارهاى خانه، و شوهرش به جاى او در بستر او مىخوابيد و استراحت مىكرد .» (23)
از دايرة المعارف فرانسوى نقل است كه زن تركيب جسمانيش همانند تركيب جسمانى كودك است و به همين دليل مىبينيم بسيار حساس و خيلى زود تحت تاثير شرايط و اوضاع خارجى قرار مىگيرد، نظير غم و شادى و ترس، و به همين جهت است كه احساسات زن زودگذر است; يعنى همچنان كه زود غمگين و شاد و ترسان مىشود همچنين اين حالات به زودى از او دور مىشود . (24)
http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 23:31
زن در نگاه پيروان اديان
زن در ديدگاه و عقيده يهود و مسيحيت تحريف شده نيز وضعيتى شبيه ملل ديگر داشت . مثلا نزد برخى يهوديان، پدر، دختر نابالغ خود را مىتوانستبفروشد .
كشيشان مسيحى زن را عامل و مظهر شيطان و موجب فساد و فحشا مىدانستند و تا مدتها پيرامون اين مساله در مدارس خود تحقيق مىكردند كه آيا زن مىتواند مانند مرد، خدا را عبادت كند؟
آيا مىتواند داخل بهشتشود؟
آيا زن انسان است و روح دارد؟
آيا مىتواند جاويد بماند يا مادهاى فانى است و روح مجرد ندارد؟
در مسيحيتبه علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بىارزش بودن او، عزوبت مرد تشويق مىشد و ازدواج در نظر آنها دامى از طرف شيطان براى سقوط در جهنم محسوب مىگرديد . (25)
در ديدگاه آنان، زن، جرثومه گناه و پليد بالذات بود . (26)
به نظر كليسا، محبتبه زن، در شمار يكى از مفاسد بزرگ اخلاقى بود . (27) در حالى كه از صاحب خلق عظيم پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل است كه فرمود:
«احب من دنياكم الطيب و النساء .» (28) يعنى: از دنياى شما دو چيز را دوست دارم: بوى خوش و زنان را .
«خير اولادكم البنات .» (29) يعنى: بهترين فرزندان شما دختران هستند .
«من اشترى تحفة فليبدا بالاناث قبل الذكور .» (30) يعنى: كسى كه هديهاى خريد دختران را در هديه مقدم بدارد .
«اقربكم الى احسنكم خلقا لاهله .» (31) يعنى: نزديكترين شما به من كسى است كه با خانواده خود خوش خلقتر باشد .
«الجنة تحت اقدام الامهات .» (32) يعنى: بهشت زير پاى مادران است .
شخصى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال كرد: به چه كسى نيكى كنم؟
فرمود: مادرت . گفت: ديگر چه كسى؟ فرمود: مادرت . براى بار سوم پرسيد: ديگر چه كسى؟ فرمود: مادرت . مجددا گفت: ديگر چه كسى؟ فرمود: پدرت . (33)
همچنين از آن حضرت نقل شده است:
«لفضلت النساء .» (34)
«و لآثرت النساء على الرجال» (35)
يعنى: زنان را بر مردان ترجيح مىدهم .
«البنات حسنات والبنون نعم والحسنات يثاب عليها والنعم مسؤول عنها .» (36)
يعنى: دختران حسنه هستند و پسران نعمت . براى حسنات پاداش مقرر شده است ولى در مورد نعمتها، سؤال مىشود .
در قرآن كريم نيز مىخوانيم:
«و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجة و الله عزيز حكيم» (37)
در فرهنگ سنتى مغرب زمين
در غرب تا مدتهاى مديد، اين بحث مطرح بود كه آيا زن انسان استيا خير؟ و بالاخره در قرن پنجم يا ششم ميلادى در يك مجمع مهم، تصويب شد كه زن هم انسان است اما براى خدمتبه مردان آفريده شد .
تا اوايل قرن بيستم در جامعه سنتى غرب (در بعضى از كشورها) كليه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل مىشد و حتى نام خانوادگى خود را از دست مىداد و به نام خانوادگى شوهر ناميده مىشد .
در قرن بيستم در اثر رواج تفكر آزادى و آزادى خواهى، فرياد حمايت از حقوق زنان نيز رواج يافت و در پى سخنرانيها، مقالات و كتابها; نهضتى به وجود آمد به نام جنبش «فمنيسم» .
اين جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و براى رهايى از حاكميت مرد بر زن; بايد شكل فعلى نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد .
برخى از هواداران اين جنبش، كم كم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاكم مىشود و زن، محكوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همين اساس مساله هم جنسگرايى را بين زنان ترويج كردند اما در اثر گذشت زمان و ثابتشدن بىپايگى آن همه شور و شعارهايى كه در حمايت از احقاق حقوق زنان سرداده مىشد، وضعيت نهضت فمينيسم در دهه هشتاد كمرنگ شد; زيرا پس از گذشت چند دهه، ناكارآمدى ادعاى آزادىطلبى، بر زنان فريب خورده ثابتشد و احساس كردند كه نه شوهر دارند كه از وجود آنان حمايت عاطفى مسؤولانه كند و نه فرزندى كه اميد و پناه آينده آنان باشد . و لذا از پاى بندى به مكتب «فمينيسم» بريدند . (38)
در يك جمعبندى مىتوان سير صعودى و نزولى ديدگاههاى پيرامون زن را به ترتيب زير برشمرد:
1 - شىء و كالا .
2 - برده و بنده .
3 - آزاده و محدود .
4 - آزاد از خانواده (نه از فرزند) .
5 - آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اكتفا به هم جنس .
همه اين مكاتب در ادوار پيشين مطرح شد و دهها سال و شايد قرنها در قسمتهايى از مناطق جغرافيايى حاكم بود .
در اين ميان هر نوع تلاش و تكاپو براى دستيابى به آزادى مصنوعى و غير فطرى زنان با رواجى موقت و محدود به جز ناكامى و شكست ، نتيجهاى از خود به جاى نگذاشت و هرگز طرفدارانى پايدار به دست نياورد و عقلا مخصوصا خود زنان نپسنديدند و با شدت هر چه تمامتر از آن فاصله گرفتند .
ديدگاه
گاه اينگونه است كه انسان به چيزى با ديده حقارت و بىارزشى و ناشايستگى نگاه مىكند و در عين حال با توجه به عوارض خارجى (از قبيل ترس و احتياج و حيا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غيره به طور ناخواسته و بر خلاف تمايل قلبى به آن شىء يا شخص، احترام و تجليل مىكند و لذا قبلا بايد توجه كرد كه برخوردهاى محترمانهاى كه به گروه زنان مىشود نشات گرفته از چه ديدگاهى است؟
آيا طبيعى و بر محور شايسته سالارى است و يا غير طبيعى و برخاسته از فشارهاى بيرونى از قبيل حياى اجتماعى و نياز فردى و خانوادگى؟
http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif
vBulletin® v4.2.6 by vBS, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.