PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بررسي شخصيت و حقوق زن در اسلام و ساير ملل



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:25
http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_173.png


http://smto.ir/wp-content/uploads/2009/04/the-women134.jpg




در اين نوشتار، نويسنده شمه‏اى از بينش مردمان پيشين، درباره زن را بيان مى‏دارد . همچنين نگرش متجددان را پيرامون اين نيم پيكره اجتماع به تصوير مى‏كشد و از ظلمى كه گذشتگان در حق او روا داشته‏اند و بار سنگينى كه امروزيان بر جسم و روان لطيفش نهاده‏اند، شكوه مى‏كند . يگانه راه سربلندى و نشاط او را مكتب رهايى بخش اسلام مى‏داند و در خاتمه، نيكبختى زن را در همه شؤون اين دين متعادل، به رشته تحرير در آورده است .
حقوق زنان


يكى از بحثهاى جنجال‏برانگيز و سفسطه‏آميزى كه از قديم الايام تاكنون در جوامع علمى مطرح و دچار نظريات افراطى و تفريطى شده، موضوع «حقوق زنان‏» است .

برخى از نويسندگان و گويندگان، در دفاع از شعار آزادى زنان و احقاق حقوق آنان به قدرى راه اغراق و افراط را مى‏پيمايند كه گويا مرد و زن هيچ وجه تمايزى در مراحل مختلف تعقل و تفكر، عواطف و احساسات، توان جسمى و ... ندارند . دسته ديگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمى‏پندارند بلكه آنان را حيوان يا شيطان و ارواح خبيثه يا اشيايى ابزارگونه براى استفاده انسانها (مردها) مى‏شناسند .

چه خوش گفت‏حكيم بزرگ بشريت امام اميرالمؤمنين عليه السلام:
«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»

آرى جاهل و بى خبر از اسرار و نهفته‏ها و نگفته‏هاى وجودى انسان جز اين نتواند بود كه يا راه افراط مى‏پيمايد و يا راه تفريط .

خوشبختانه كل مدعاها وپيشنهادهاى افراط گرايانه طرفداران تساوى حقوق زنان و مردان، و نيز ادعاها و فرضيه‏هاى تفريط مآبانه رقباى آنان در ادوار پيشين جوامع بشرى به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتى در برخى موارد، كامل‏تر و جامع‏تر) ولى ادامه نيافت و پايدار نماند . گويا تنها سر عدم موفقيت آن تجربه‏ها، ناهماهنگى آن آداب و مقررات با مقتضيات فطرت و ناهمگونى با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .

با توجه به اينكه مرد و زن در انسانيت‏ شريكند و در ويژگيهاى جنبى از قبيل توانمندى جسمى و روانى و غيره متفاوت،برخى از انديشمندان به مقتضاى محدود بودن دايره فكر و انديشه بشرى منحصرا به مشتركات توجه كرده، در تمام حقوق و وظايف، معتقد به شركت و تساوى شدند و برخى ديگر فقط به ابعاد ويژه هر يك از اين دو جنس توجه كرده، در تعيين حقوق و وظايف زنان راه تفريط پيمودند . غافل از اين كه زن و مرد به عنوان دو ركن سازنده و برپا دارنده جامعه بايد مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان به عنوان اععضاى فعال و مؤثر در كل بدن عمل نمايند; يعنى مساوات چشم و گوش در مفيد بودن براى بدن، اقتضا نمى‏كند كه چشم مانند گوش، باز و بى پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسيبها مانند باد، آب، گاز و غيره قرار گيرد و يا زبان بايد مانند دست، گشاده و بى پوشش باشد و اين استدلال كه هر دو، عضو يك بدن مى ‏باشند پس چرا يكى باز است و ديگرى بسته; يكى رو گشاده و ديگرى پوشيده؟ ناقص و نارساست چرا كه هر يك، ويژگيها و كاركرد هاى مخصوص به خود دارند .

در مقاطعى از تاريخ، زنان، پستهاى درجه اول و مناصب ويژه‏اى را در صحنه حكومت، سياست و اداره كشور خود دارا شدند و در برخى ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولى دختران مجبور به انجام اين تعهد بودند حتى اگر موافق ميل باطنى آنها نبود .

همچنين مصريان به شدت، حرمت زنان را پاس مى‏داشتند تا حدى كه چند شهبانو بر آنان فرمان مى‏راندند .

يكى از شرايطى كه در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مى‏شد; اطاعت كامل مرد از زن بود . به طور كلى، زن در مصر باستان، فرمانرواى خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت‏بانوى خانه بياورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج كنند (2) و در برخى كشورها مديريت نظامى در اختيار زنان بود و قراردادهاى جنگ و صلح و آتش بس به امضاى آنان مى‏رسيد .

و از آنجا كه چنين شيوه‏هايى در اداره امور كلان سياسى و اقتصادى كشور و سرپرستى خانواده موفق نبود، به طور طبيعى و بدون فشار خارجى بار سنگين مديريت‏خرد و كلان از دوش آنان برداشته شد (يا خود زنان آن را بر زمين نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش كشيدند .

از اين رو مديريت و مسؤوليت پذيرى زن در اين سطح، نه فقط از كشور متمدن و پيشرفته مصر به كشورهاى ديگر سرايت نكرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نيز پايدار نماند .

در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بى احترامى و تحقير و تضييع حقوق قرار داشت و در تمام اين مدت اكثر اقوام و ملل «چه پيشرفته و متمدن، چه وحشى و بى تمدن و چه نيمه متمدن‏» مانند يكديگر به زنان نگاه مى‏كردند و به طور يكنواخت‏با آنان رفتار مى‏نمودند .

در اغلب آيين‏هاى رايج در اقوام و ملل نيمه متمدن و حتى مترقى و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانى بود بى اراده و تصميم، بلكه برده وار در اختيار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت .




http://upload.tazkereh.ir/images/77167491145847185663.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:35
مقايسه

گرچه براى افراد مؤمن به حقانيت احكام اسلام و معتقد به حكيمانه بودن دستورات الهى قرآن، نيازى نيست كه آداب و رسوم اقوام و ملل يا دستورات ساير كتب و اديان آسمانى پيشين بررسى و تبيين شود، ولى براى كسب اعتماد و اطمينان بيشتر به صحت و درستى احكام متقن اسلام، اشاره‏اى هر چند كوتاه به آداب و رسوم و مقررات ساير ملل و اديان داشته باشيم تا با مقايسه اسلام با اديان و ملل غير اسلامى، قوت و استحكام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد .

از نظر تاريخى،اين مطلب مسلم است كه زن در ديدگاه غيراسلامى ، حتى در تفكر معاصر غرب - كه به زعم برخى، پيشرفته‏ ترين نوع تفكرات جهان بشريت در غير اديان آسمانى است ، به مراتب محروم تر و مظلومتر از مرد بوده و هست . تا جايى كه در برخى از قبايل، پس از مرگ شوهر، زن را مى‏كشتند و در كنار قبر شوهر دفن مى‏كردند و برخى ديگر، زن را زنده در گور شوهر دفن مى‏كردند .(3)
زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملك داشت (به سبب ارث و غيره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت (همچون كودك و ديوانه) . (4)

نمونه‏هايى از برخورد ملتها با زن هند

گرچه از روزگاران قديم، هند داراى علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعيت زنان بهتر از ملل و اقوام ديگر نبود، بلكه همانند ساير ملتها، قبل از ازدواج; ملك و برده پدر و پس از ازدواج; برده و ملك شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباسهاى فاخر و آرايش كرده همچون شب عروسى و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده مى‏شد .

از مردگان خود ارث نمى‏برد و بدون اذن و رضايت او، شوهرش مى ‏دادند . اقوام هندى معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشا سرشكستگى اخلاق و روحيات جامعه است و براى او، شخصيت مستقل انسانى قائل نبودند . (5)

ايران

در ايران باستان، طبق آيين زرتشت‏خيانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانيان اين حكم تخفيف يافت‏به اين صورت كه در اولين بار، زندانى و در صورت تكرار، محكوم به اعدام مى‏شد . (6)



http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:37
مصر قديم

پدران از شنيدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنيدن خبر دختر، بسيار افسرده و ناراحت مى‏شدند و رنگ چهره آنان تغيير مى‏كرد .

جالب اين كه از ترس دختر بودن فرزند، براى شناسايى جنين، تجربياتى داشتند و از اين راه دختران را قبل از تولد سقط مى‏كردند .

مصريان قديم با حرص تمام، اصرار بر خانه‏نشينى زنان داشتند و زنان هرگز نمى‏توانستند از خانه‏هاى خود بيرون آيند جز براى خدمتگذارى كاخها و خدايان و در نهايت‏خوارى و پستى مى‏زيستند .

يونان

زن يونانى نمودارى از درك اسفل بود در اخلاق زندگى و در نهايت پستى و ذلت . در يونان قديم، زن فاقد شخصيت اجتماعى بود و نقشى در تمدن درخشان آن عصر طلايى نداشت . و در خانه پنهان نگه داشته مى‏شد و در مقطعى، به صورت عشرتكده‏اى سيار به عفت فروشى مى‏پرداخت . يكى از مورخان يونانى مى‏نويسد:
«بايد نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد .»

«دموستن‏» خطيب معروف يونانى مى‏گويد:

«ما زنان هوسران را براى لذت مى‏خواهيم ... و همسران را براى فرزندان مشروع .»

زن در يونان قابل فروش و هبه بود و پدر همين دموستن، مادر او را به يكى از دوستان خود بخشيده بود و به قولى، سقراط نيز همسر خود را به «آلسى بياد» خطيب قرض داده بود . و در عرف آن زمان، مرد اگر سنين جوانى را گذرانده بود، وظيفه داشت مرد جوانى را براى همبسترى زن خود پيدا كند . ولى زن با داشتن هر نوع رابطه جنسى بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود . (7)

در ميان يونانيان، زن، مانند برده خريد و فروش مى‏شد، در برابر پدر و شوهر حق مالكيت، معاشرت و حيات نداشت . پدر يا شوهر مى‏توانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض يا اجاره دهند و او را بكشند . (8)

روم

مقررات روم به مرد اجازه مى‏داد حتى زن خود را به قتل برساند .

البته با پيشرفت تمدن روم سختگيريها بر زنان اندكى تخفيف يافت و آزادى نسبى به آنها داده شد . اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگى زنان، رواج فراوانى يافت . (9)

در تمدن روم كه چهار قرن قبل از ميلاد پايه‏گذارى شد، زنان، جزء جامعه بشرى و حتى عضو خانواده نبودند . خانواده فقط از مردان تشكيل مى‏شد و زنان حق شكايت در دادگاه را نداشتند .

همچنين مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمى نبود و ثبت نمى‏شد و حتى اگر مردى مصلحت را در كشتن زن مى‏ديد رايش نافذ بود و مانعى براى اجراى تصميمش وجود نداشت . (10)



http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 22:42
آشوريها

از آداب و رسوم آنان مى‏توان به اين موارد اشاره كرد: اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذير در اموال شوهر در دادگاه ثابت مى‏شد شوهرش حق داشت او را در آب غرق كند . (11) در سرزمين «بابل‏» مركز تمدن كلدانيان و آشوريان سالى يك بار، دخترانى را كه پا به سن زناشويى گذاشته بودند در يك جا جمع مى‏كردند و هر يك را بر حسب زيبايى، به نرخى مى‏فروختند . (12)

چين

در دوران بسيار دور، در ميان اقوام و ملل چينى هيچ اثرى از فرهنگ و تمدن نبود حتى فرزندان پدران خود را نمى‏شناختند، فقط مادران خود را مى‏شناختند (همچون حيوانات) . تا اين كه شخص حكيمى به نام «فوه سى‏» درگذشته به سال 2736 قبل از ميلاد، دستورات و مقرراتى براى زندگى اجتماعى آن روز تنظيم نمود و تا حدى به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد .
ولى با كمال تاسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبرى برده‏وار (بدون داشتن هيچ حق اعتراضى) چيز ديگرى نبود . قبل از ازدواج مى‏بايست از پدر اطاعت كند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زير نظر پسر بزرگ خود . در آن تمدن براى دختران، سهم الارث وجود نداشت; زيرا دختران را فرزند نمى‏دانستند . (13)

عربها و عربستان

وضع اقوام و ملل عرب، اعم از اقوام متمدن (مانند يمن) و طوايف غير متمدن (شبه جزيره عربستان) در آداب و رسوم كم و بيش همچون ملل و طوايف ديگر جوامع انسانى آن روز بود .

بى‏مناسبت نيست نگاهى به مساله «دختركشى‏» كه اعراب جاهليت‏به آن مشهور بودند بيندازيم:

موضوع فرزند كشى كه در قرآن مكرر ذكر و مورد توبيخ واقع شده است، گرچه مخاطب مستقيم آن، عربها مى‏باشند ولى به مقتضاى «نزل القرآن على طريقة: و اياك اعنى و اسمعى ياجاره‏» (14) دستورى است عام و خطابى است‏شامل كل جهان و جهانيان و نمى‏توان با تمسك به ظاهر آن استدلال كرد كه اين شيوه و رفتار در عرب بيشتر از ديگران و يا حتى شايع بود . گرچه از «ميدانى‏» نقل است كه فرزند كشى در ميان عربها فراوان صورت مى‏گرفت و همه طوايف را شامل مى‏شد اما به گفته «لين پول‏» فقط در بعضى از طوايف و قبايل عرب (صحرانشينان) آن هم به ندرت اتفاق مى‏افتاد . (15)

گفتار «لين پول‏» از اتقان بشترى برخوردار است‏به دلايل زير:

1 - عواطف خويشاوندى به اقتضاى زندگى عشايرى در عرب، درخشنده و بسيار شديد بود . از اين رو، عادت عرب چنين بود كه براى صلح و آتش بس و پايان دادن به جنگ و خونريزى بين دو طايفه متخاصم، از هر طرف دخترى به طرف ديگر مى‏دادند و به اين وسيله پيوند خويشى و قرابت‏به وجود مى‏آوردند و صفا و صميميت‏بين آن دو قبيله را براى هميشه تضمين مى‏كردند و هرگز شنيده نشد در يكى از حالات خشم و غضب تعصب و حميت و مانند آن كسى پدر، مادر، برادر و يا خواهر خود را كشته باشد .



http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 23:13
2 - اگر دختركشى عادتى شايع بود، طبعا در اشعار و سروده‏ها و ترانه‏ها به عنوان امتياز قبيلگى ذكر مى‏شد و كم و زيادش در يكى از طوايف، بهانه مدح و ذم ايجاد مى‏كرد .

همچنان كه اوصافى از قبيل شجاعت، سخاوت، حمايت از پناهندگان ، وفاى به عهد و اضداد آنها فراوان در اشعار عرب جاهلى با (اغراق و مبالغه)، دستمايه مدح و ذم شده است و حتى نام نمونه‏ها و قهرمانانى نيز مانند عنترة‏بن شداد (در شجاعت و دفاع از قوم و قبيله خود) و حاتم طايى (در سخاوت) و مجير الجراد (در پناه‏دهى به پناهندگان) و سموال (در وفاى به وعده) بر سر زبانها زنده و جاويد مانده است .

و اما اهتمام قرآن به اين موضوع; گويا سرش يك نكته تربيتى مهم و سازنده باشد كه هر كار زيبا و نيكو (هر چند در شمارى اندك) ، غليظ تر و بزرگتر از آنچه هست معرفى شود تا همگان تشويق به انجام آن شوند . همچنين هر امر زشت و نكوهيده (هر چند در شمارى اندك)، بزرگ و مهم جلوه داده شود تا كسى رغبت در انجام آن نكند .

شايان ذكر است اين مساله در عصر حاضر هم كم و بيش وجود دارد و طبق نقل رسانه‏ها در كشور هند سالى پنج ميليون دختر قبل از تولد به وسايل و ابزار ممنوعه پزشكى شناسايى و سقط مى‏شوند .

پس از ذكر شيوه نگرش اقوام مختلف به زن، جا دارد نظر چند تن از فيلسوفان را هم در اين زمينه ياد آور شويم:

افلاطون (متوفاى 347 ق . م). و بردون فيلسوف اشتراكى، زن را قابل استفاده همزمان براى عموم مردان مى‏دانستند و معتقد به ازدواج مشترك و عمومى بودند; يعنى يك زن همزمان مى‏تواند، شوهران متعدد داشته باشد و تشكيل خانواده خصوصى را ضرورى نمى‏دانستند .

ارسطو (متوفاى 322 ق . م). هرچند زنان را داراى حق حيات مى‏دانست اما معتقد به لزوم تحت فرمان درآوردن آنها بود و چنين مى‏پنداشت كه زنان، شايستگى آزادى و حقوق سياسى را ندارند . (16)

بردون در كتاب خود به نام «ابتكار نظام‏» چنين مى‏نويسد:
«همانا وجدان زن كمتر از وجدان ما مى‏باشد به همان اندازه كه عقل او كمتر از عقل ماست .» (17)

«مجموع توان جسمى و فكرى زن، دو سوم توان فكرى و جسمى مرد است .» (18)

«تفاوت جسمى و روانى زن و مرد به قدرى است كه برخى از علماى تشريح معتقدند: زن و مرد كنونى از يك نسل و تبار نيستند . و همزاد زنان كنونى، مردانى بودند مانند آنان ضعيف و ناتوان و آن مردان در اثر ضعف و ناتوانى، مغلوب مردان قوى‏تر از خود گشته و منقرض شدند و زنان ضعيف آنان در اختيار مردان قوى كنونى قرار گرفتند .» (19)

ژان ژاك روسو (متولد ژنو و متوفاى 1778 م). فيلسوف فرانسوى مسيحى مذهب در كتاب مشهور خود «قرارداد اجتماعى‏» نظريه انقلابى معروف خود را كه زمينه‏ساز و تاثيرگذار در انقلاب كبير فرانسه بود منتشر ساخت . وى مى‏گويد:

«زن نه براى آموزش علم و حكمت آفريده شد و نه براى تفكر و انديشه و نه فن آورى و نه سياست مدارى . فقط براى اين آفريده شد كه مادرى باشد با شير خود فرزندش را تغذيه كند و در دوران ناتوانى آنها با عنايت ويژه خود سرپرستى نمايد . و پس از آن، آنان را تحويل پدر يا مربى ديگرى دهد و او باز گردد به انجام وظيفه مادرى خود كه باردار شود و بزايد و شير دهد و بزرگ كند و تحويل دهد و آماده شود كه مجددا باردار شود و شير دهد و پرستارى نمايد و تا آخر، خود و فرزندانش تحت تكفل مرد باشد .» (20)

فريد وجدى نيز نظر خود را اينگونه بيان مى‏كند:
«زن براى اكتشافات دقيق علمى و فنى آفريده نشده و هرگاه زنى وقت و عمر خود را صرف كشف ستاره‏اى كند يا به وجود ميكروبى پى ببرد و يا به اطلاعات جديدى در علم تشريح برسد چنين زنى از مرز وظايف خود خارج شده، ناقص و نسبت‏به فطرت و طينت‏خود معصيت كار است و بايد زنان را از پيروى او بر حذر داشت .» (21)
نيچه فيلسوف مسيحى آلمانى (متوفا به سال 1900م). مى‏گويد:
«راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبرى است .»
«زن را به حقيقت چه كار؟ مهمترين موضوع براى او، ظاهر و زيبايى است .»

«وقتى به سراغ زن مى‏رويد، شلاق را فراموش نكنيد .» (22)

علامه طباطبايى مى‏گويد:
«برخورد امم غير متمدن با زن مانند برخورد با حيوانات بود . آن را مى‏خريد از پدر يا شوهر يا فرزند و مى‏فروخت و اجاره مى‏داد و مى‏بخشيد و قرض مى‏داد براى فرزند آورى يا خدمت‏يا فقط همبسترى . و در قحطيها و جشنها او را مى‏كشت و مى‏خورد . و حتى حق داشت او را بكشد و دفن كند . و يا او را مانند حيوانات صحرايى غير مفيد بى غذا رها كند تا بميرد . و زن موظف بود خواسته يا نخواسته از مرد پدر يا شوهر اطاعت‏بى چون و چرا كند و در هيچ يك از كارهاى خود استقلال راى و عمل نداشت .

و شگفت آور اين كه در برخى از قبايل چنين رسم و سنت‏بود كه زن پس از زايمان فورا بر مى‏خاست‏براى انجام كارهاى خانه، و شوهرش به جاى او در بستر او مى‏خوابيد و استراحت مى‏كرد .» (23)

از دايرة المعارف فرانسوى نقل است كه زن تركيب جسمانيش همانند تركيب جسمانى كودك است و به همين دليل مى‏بينيم بسيار حساس و خيلى زود تحت تاثير شرايط و اوضاع خارجى قرار مى‏گيرد، نظير غم و شادى و ترس، و به همين جهت است كه احساسات زن زودگذر است; يعنى همچنان كه زود غمگين و شاد و ترسان مى‏شود همچنين اين حالات به زودى از او دور مى‏شود . (24)



http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
28-09-2009, 23:31
زن در نگاه پيروان اديان

زن در ديدگاه و عقيده يهود و مسيحيت تحريف شده نيز وضعيتى شبيه ملل ديگر داشت . مثلا نزد برخى يهوديان، پدر، دختر نابالغ خود را مى‏توانست‏بفروشد .

كشيشان مسيحى زن را عامل و مظهر شيطان و موجب فساد و فحشا مى‏دانستند و تا مدتها پيرامون اين مساله در مدارس خود تحقيق مى‏كردند كه آيا زن مى‏تواند مانند مرد، خدا را عبادت كند؟

آيا مى‏تواند داخل بهشت‏شود؟

آيا زن انسان است و روح دارد؟

آيا مى‏تواند جاويد بماند يا ماده‏اى فانى است و روح مجرد ندارد؟

در مسيحيت‏به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بى‏ارزش بودن او، عزوبت مرد تشويق مى‏شد و ازدواج در نظر آنها دامى از طرف شيطان براى سقوط در جهنم محسوب مى‏گرديد . (25)

در ديدگاه آنان، زن، جرثومه گناه و پليد بالذات بود . (26)

به نظر كليسا، محبت‏به زن، در شمار يكى از مفاسد بزرگ اخلاقى بود . (27) در حالى كه از صاحب خلق عظيم پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل است كه فرمود:

«احب من دنياكم الطيب و النساء .» (28) يعنى: از دنياى شما دو چيز را دوست دارم: بوى خوش و زنان را .

«خير اولادكم البنات .» (29) يعنى: بهترين فرزندان شما دختران هستند .

«من اشترى تحفة فليبدا بالاناث قبل الذكور .» (30) يعنى: كسى كه هديه‏اى خريد دختران را در هديه مقدم بدارد .

«اقربكم الى احسنكم خلقا لاهله .» (31) يعنى: نزديكترين شما به من كسى است كه با خانواده خود خوش خلق‏تر باشد .

«الجنة تحت اقدام الامهات .» (32) يعنى: بهشت زير پاى مادران است .

شخصى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال كرد: به چه كسى نيكى كنم؟

فرمود: مادرت . گفت: ديگر چه كسى؟ فرمود: مادرت . براى بار سوم پرسيد: ديگر چه كسى؟ فرمود: مادرت . مجددا گفت: ديگر چه كسى؟ فرمود: پدرت . (33)

همچنين از آن حضرت نقل شده است:

«لفضلت النساء .» (34)

«و لآثرت النساء على الرجال‏» (35)

يعنى: زنان را بر مردان ترجيح مى‏دهم .

«البنات حسنات والبنون نعم والحسنات يثاب عليها والنعم مسؤول عنها .» (36)

يعنى: دختران حسنه هستند و پسران نعمت . براى حسنات پاداش مقرر شده است ولى در مورد نعمتها، سؤال مى‏شود .

در قرآن كريم نيز مى‏خوانيم:

«و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجة و الله عزيز حكيم‏» (37)

در فرهنگ سنتى مغرب زمين


در غرب تا مدتهاى مديد، اين بحث مطرح بود كه آيا زن انسان است‏يا خير؟ و بالاخره در قرن پنجم يا ششم ميلادى در يك مجمع مهم، تصويب شد كه زن هم انسان است اما براى خدمت‏به مردان آفريده شد .

تا اوايل قرن بيستم در جامعه سنتى غرب (در بعضى از كشورها) كليه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل مى‏شد و حتى نام خانوادگى خود را از دست مى‏داد و به نام خانوادگى شوهر ناميده مى‏شد .

در قرن بيستم در اثر رواج تفكر آزادى و آزادى خواهى، فرياد حمايت از حقوق زنان نيز رواج يافت و در پى سخنرانيها، مقالات و كتابها; نهضتى به وجود آمد به نام جنبش «فمنيسم‏» .

اين جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و براى رهايى از حاكميت مرد بر زن; بايد شكل فعلى نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد .

برخى از هواداران اين جنبش، كم كم پا را فراتر گذاشته و گفتند: در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاكم مى‏شود و زن، محكوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همين اساس مساله هم جنس‏گرايى را بين زنان ترويج كردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت‏شدن بى‏پايگى آن همه شور و شعارهايى كه در حمايت از احقاق حقوق زنان سرداده مى‏شد، وضعيت نهضت فمينيسم در دهه هشتاد كمرنگ شد; زيرا پس از گذشت چند دهه، ناكارآمدى ادعاى آزادى‏طلبى، بر زنان فريب خورده ثابت‏شد و احساس كردند كه نه شوهر دارند كه از وجود آنان حمايت عاطفى مسؤولانه كند و نه فرزندى كه اميد و پناه آينده آنان باشد . و لذا از پاى بندى به مكتب «فمينيسم‏» بريدند . (38)

در يك جمع‏بندى مى‏توان سير صعودى و نزولى ديدگاههاى پيرامون زن را به ترتيب زير برشمرد:

1 - شى‏ء و كالا .
2 - برده و بنده .
3 - آزاده و محدود .
4 - آزاد از خانواده (نه از فرزند) .
5 - آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اكتفا به هم جنس .

همه اين مكاتب در ادوار پيشين مطرح شد و دهها سال و شايد قرنها در قسمتهايى از مناطق جغرافيايى حاكم بود .

در اين ميان هر نوع تلاش و تكاپو براى دست‏يابى به آزادى مصنوعى و غير فطرى زنان با رواجى موقت و محدود به جز ناكامى و شكست ، نتيجه‏اى از خود به جاى نگذاشت و هرگز طرفدارانى پايدار به دست نياورد و عقلا مخصوصا خود زنان نپسنديدند و با شدت هر چه تمامتر از آن فاصله گرفتند .

ديدگاه

گاه اينگونه است كه انسان به چيزى با ديده حقارت و بى‏ارزشى و ناشايستگى نگاه مى‏كند و در عين حال با توجه به عوارض خارجى (از قبيل ترس و احتياج و حيا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غيره به طور ناخواسته و بر خلاف تمايل قلبى به آن شى‏ء يا شخص، احترام و تجليل مى‏كند و لذا قبلا بايد توجه كرد كه برخوردهاى محترمانه‏اى كه به گروه زنان مى‏شود نشات گرفته از چه ديدگاهى است؟

آيا طبيعى و بر محور شايسته سالارى است و يا غير طبيعى و برخاسته از فشارهاى بيرونى از قبيل حياى اجتماعى و نياز فردى و خانوادگى؟


http://upload.tazkereh.ir/images/81874701027500474903.gif