PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پندانه های زیبا



حسنعلی ابراهیمی سعید
13-10-2022, 21:34
✨﷽✨

#پندانه



زغال‌های خاموش را کنار زغال‌های روشن می‌گذارند تا روشن شود. چون هم‌نشینی اثر دارد.

ما هم مثل همان زغال‌های خاموشیم. اگر کنار افرادی روشن بنشینیم که گرما و حرارت دارند، مثل آن‌ها نور و حرارت و گرما پیدا می‌کنیم.

پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد.

«غرور» هديه شيطان است و «دوست داشتن» هديه خداست.

چه زشت و قبیح است وقتی هديه شيطان را به رخ هم می‌كشيم و هديه خداوند را از يكديگر پنهان می‌كنيم.

حسنعلی ابراهیمی سعید
13-10-2022, 21:36
#سواد_زندگي

ظرف بلور وقتي از دستمون بيفته و بشكنه ديگه نمي تونيم دوباره سر همش كنيم .
حتي اگر تكه اي ازش جدا شه و بچسبونيمش ديگه مثل قبلش نيست .
رابطه هم همينطوره .
وقتي حرمتها را بشكنيم ،
وقتي به هم برچسب هاي ناروا بزنيم ،
وقتي حرف جدايي را پيش بكشيم ،
وقتي مدعي شويم كه او به ما خيانت كرده ،
ديگه پا رو روي خط قرمزاي رابطه گذاشتيم .
انگار رابطه مون فرو مي ريزه ،
انگار همه چي آوار ميشه و ميريزه پايين ...
پس مواظب مرزها باشيم .
قبل از اينكه بااحساساتمون عمل كنيم ، به عواقب اون خوب فكر كنيم .
رابطه ي خوب ، ساختني هست و نه داشتني .

حسنعلی ابراهیمی سعید
01-09-2023, 12:13
​#داستان_کوتاه

محله ما يک رفتگر دارد. صبح که با ماشين از درب خانه خارج ميشوم سلامي گرم ميکند و من هم از ماشين پياده ميشوم
و دستي محترمانه به او ميدهم؛ حال و احوال را ميپرسد و مشغول کارش ميشود.
همسايه‌ طبقه‌ زيرين ما نيز دکتر جرّاح است.
گاهي اوقات که درون آسانسور ميبينمش
سلامي ميکنم و او فقط سرش را تکان ميدهد و درب آسانسور باز نشده براي بيرون رفتن خيز ميکند...
به شخصه اگر روزي براي زنده ماندن نيازمند اين دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، به شدّت لذّت‌بخش‌تر از طبابت آن دکتر براي ادامه‌ حياتم است.!!


تحصيلات مطلقاً هيچ ربطي به شعور افراد ندارد.



حسنعلی ابراهیمی سعید
09-12-2023, 11:53
​. چقدر زیباست این مطلب
که چند مرتبه ارزش خوندن داره ..
.
سر تا پایم را خلاصه کنند میشوم مشتی « خاک »
که ممکن بود « خشتی » باشد در دیوار یک خانه
یا « سنگی » در دامان یک کوه
یا قدری « سنگ ریزه » در انتهای یک اقیانوس
شاید « خاکی » از گلدان
یا حتی « غباری » بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای « نهایت »
برای « شرافت »
برای « انسانیت »
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
« نفس کشیدن »
« دیدن »
« شنیدن »
« فهمیدن »
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای « قرب »
برای « رجعت »
برای « سعادت »
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داد
به « انتخاب »
به « تغییر »
به « شوریدن »
به « محبت »
به « محبت »
به « محبت »
وای بر من اگر قدر ندانم
سلام صبح بخیر

حسنعلی ابراهیمی سعید
09-12-2023, 11:55
​دل بی کینه

معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند .

در کیسه بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود.
معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند .

روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده . به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند .

پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.
معلم از بچه ها پرسید : از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید ؟
بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی ، این چنین توضیح داد : ..........این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید . بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می کنید . حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید