PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان های نماز



پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
08-01-2023, 16:42
https://www.azangoo.ir/images/easyblog_articles/213/b2ap3_large_dastannamaz-1-www.azangoo.ir.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
08-01-2023, 16:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg



مقدمه

بشر، ميل و علاقه زيادى به شنيدن و خواندن داستان دارد و اين اشتياق ، در نهاد هر انسانى وجود دارد. البته اين ميل و علاقه از دوران كودكى و نوجوانى شروع مى شود. قرآن كريم نيز گاهى مطالب اخلاقى و تربيتى را در قالب داستان بيان مى كند تا براى مردم سرمشق زندگى باشد و به همين جهت ، اين جانب تصميم گرفتم به خواست خداوند متعال ، داستانهايى را پيرامون چند موضوع انتخاب كنم تا شايد ان شاءاللّه كمكى در راه نشر معارف اسلامى باشد. و اولين موضوع را «نماز» قرار دادم . (البته اين تعداد داستان ، انتخابى است از ميان داستانهاى بسيارى كه پيرامون اين موضوع وجود دارد). اميد است كه مفيد واقع شود ان شاء الله تعالى .

محمود على محمدلو
5/11/74



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
08-01-2023, 16:44
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg


جايگاه نماز

«عن ابي عبداللّه عليه السلام قال :
جاء رجل الى رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله فقال :
يا رسول اللّه اخبرني عن الاسلام اصله ... فقال :
اصله الصلاة ...».
(تهذيب ، ج 2، ص 242)
«امام صادق - عليه السلام - فرمودند :
مردى به محضر جدم رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - آمد و گفت :
يا رسول اللّه ! از ريشه اسلام مرا با خبر سازيد ... رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - گفت :
ريشه اسلام نماز است ».

«قال الصّادق عليه السّلام :
مَن قبل اللّهُ منه صلاةً واحِدة لم يعذّبه ...».
(من لايحضره الفقيه ، ج 1، ح 641، ص 211)
«امام صادق - عليه السّلام - فرمودند :
خداوند از هركس يك نمازبپذيرد،او راعذاب نخواهدكرد...».



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
08-01-2023, 16:47
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg


چند داستان

حالت امام زين العابدين (ع ) قبل از نماز

وقتى امام زين العابدين ( عليه السّلام ) از وضو فارغ مى شد و آماده نماز مى گرديد، لرزه بر اعضاى بدن آن حضرت مستولى مى شد! وقتى راجع به اين موضوع از آن بزرگوار سؤ ال كردند، فرمود: «مگر نمى دانيد كه من در حضور چه خداى بزرگى مى ايستم ؟ و با چه پروردگار عظيم الشاءنى مناجات مى نمايم ؟». (1)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-01-2023, 17:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg


داستان ديگر از امام زين العابدين (ع )

زمانى كه وقت نماز مى رسيد، حضرت زين العابدين ( عليه السّلام ) پوست تن مباركشان از خوف خداوند متعال مى لرزيد و رنگ صورت آن حضرت زرد مى شد و مثل شاخه درخت خرما، مى لرزيدند.(2)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-01-2023, 17:30
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg



كارگران مسلمانى كه اول وقت نماز خواندند موفق شدند

در گذشته ، عمّال روسيه تزارى ، مسيحى مذهب بودند، يكى از مهندسين مسلمان كه با آنان كار مى كرد هنگام ظهر، كار را براى اداى فريضه نماز تعطيل مى كرد. سرپرست روسى از اين كار خوشش نمى آمد و بالا خره كارگران مسلمان را تهديد كرد كه بابت مدتى كه كار را تعطيل مى كنند، مقدارى از حقوقشان را كسر كند، كارگران ، دو گروه شدند؛ گروهى اصرار داشتند كه نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه ديگر، با مهندس روسى همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موكول كردند. مهندس نيز آخر هفته ، وقتى حقوق را پرداخت كرد، به گروه اوّل كه نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق كامل و به گروه دوم كه به توصيه او عمل كرده بودند حقوق كمترى داد! كارگران اعتراض كردند و گفتند چرا به آنان كه به گفته ات توجه نكردند حقوق كامل داده و به ما كه به حرف تو عمل كرده ايم ، كمتر پرداختى ؟!
مهندس مسيحى روسى گفت ! براى اينكه گروه اوّل كه كسر حقوق را بر تخلف از انجام وظايف دينى ترجيح دادند، معلوم مى شود كه افرادى مؤ من و در عقيده خود پابرجا هستند، پس در ساير اعمالشان نيز درستكار بوده و از مقدار كار نمى دزدند و كارشان را با صداقت انجام مى دهند، اما شما كه پول را بر مسؤ وليتها و تكاليف مذهبى ترجيح داديد، معلوم مى شود كه چندان پايبند به اصول حرام و حلال نيستيد و لذا در كارى كه انجام مى دهيد، طبعاً رعايت اخلاص را نمى كنيد و از اين رو مستحق حقوق كمترى هستيد؛ زيرا شما كه در نماز اين تكليف بزرگ الهى ، خيانت مى كنيد، در كار من به طريق اولى كم كارى مى كنيد.(4)





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-02-2023, 20:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




كارگران مسلمانى كه اول وقت نماز خواندند موفق شدند

در گذشته ، عمّال روسيه تزارى ، مسيحى مذهب بودند، يكى از مهندسين مسلمان كه با آنان كار مى كرد هنگام ظهر، كار را براى اداى فريضه نماز تعطيل مى كرد. سرپرست روسى از اين كار خوشش نمى آمد و بالا خره كارگران مسلمان را تهديد كرد كه بابت مدتى كه كار را تعطيل مى كنند، مقدارى از حقوقشان را كسر كند، كارگران ، دو گروه شدند؛ گروهى اصرار داشتند كه نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه ديگر، با مهندس روسى همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موكول كردند. مهندس نيز آخر هفته ، وقتى حقوق را پرداخت كرد، به گروه اوّل كه نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق كامل و به گروه دوم كه به توصيه او عمل كرده بودند حقوق كمترى داد! كارگران اعتراض كردند و گفتند چرا به آنان كه به گفته ات توجه نكردند حقوق كامل داده و به ما كه به حرف تو عمل كرده ايم ، كمتر پرداختى ؟!
مهندس مسيحى روسى گفت ! براى اينكه گروه اوّل كه كسر حقوق را بر تخلف از انجام وظايف دينى ترجيح دادند، معلوم مى شود كه افرادى مؤ من و در عقيده خود پابرجا هستند، پس در ساير اعمالشان نيز درستكار بوده و از مقدار كار نمى دزدند و كارشان را با صداقت انجام مى دهند، اما شما كه پول را بر مسؤ وليتها و تكاليف مذهبى ترجيح داديد، معلوم مى شود كه چندان پايبند به اصول حرام و حلال نيستيد و لذا در كارى كه انجام مى دهيد، طبعاً رعايت اخلاص را نمى كنيد و از اين رو مستحق حقوق كمترى هستيد؛ زيرا شما كه در نماز اين تكليف بزرگ الهى ، خيانت مى كنيد، در كار من به طريق اولى كم كارى مى كنيد.(4)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-02-2023, 20:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg






چرا اوّل وقت حالِ نماز خواندن نداشتم ؟

درباره يكى از بزرگان نقل مى كنند كه گفته است : من حال عجيبى پيدا كردم ؛ يعنى حال نماز شب و حال نماز اوّل وقت خواندن را نداشتم و همچنين از خواندن نماز و رابطه با خدا لذّت نمى بردم لذا تعجب مى كردم كه چرا چنين هستم ؟ هرچه گريه و زارى و التماس مى كردم باز به جايى نمى رسيدم تا سرانجام شبى در عالَم رؤ يا به من گفتند: «كسى كه خرماى حرام بخورد، معلوم است كه ديگر عبادت را دوست نخواهد داشت و از آن لذتى نمى برد!».(5)
وى مى گويد: وقتى از خواب بيدار شدم جريان خريدن خرما را به ياد آوردم كه وقتى خرما را گرفتم ، ديدم يكى از آن خرماها رسيده نيست لذا بدون اجازه صاحب مغازه ، آن خرما را برداشتم و روى خرماهايش گذاشتم و به عوض آن ، يك خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم ، و لذا مطمئن شدم كه همان يك خرماى حرام ، بر روى حالات معنوى من اثر نهاده و ديگر از خواندن نماز و رابطه با خدا، لذتى نمى برم .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
08-02-2023, 17:00
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg





اهتمام امام على (ع ) به نماز اوّل وقت در نبرد صفين

هنگامى كه امام على ( عليه السّلام ) در «جنگ صفين » سرگرم نبرد بود. در ميان هر دو صفِ كارزار، مواظب آفتاب بود (تا ببيند هنگام نماز فرارسيده يا نه ؟).
«ابن عباس » به ايشان عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! در اين هنگام كه مشغول جنگ هستيم اين چه كارى است كه انجام مى دهى ؟
حضرت فرمودند: «منتظر زوال هستم تا نماز بخوانم ؟».
ابن عباس عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ! آيا در اين هنگام كه سرگرم جنگ هستيم ، وقت نماز است ؟
اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) فرمودند: «ما براى چه با اينان جنگ مى كنيم ؟ ما فقط به خاطر نماز با آنان مى جنگيم » .(6)
ولى در همين جنگ ، جوانى به خاطر اطاعت كوركورانه از معاويه ، در ضمن جنگ ، به لعن و دشنام على (ع ) پرداخت ! به او گفتند: از خدا بترس ، خداوند روز قيامت ، درباره امروز تو سؤ ال مى كند.
آن جوان گفت : من به اين جهت با شما جنگ مى كنم كه على بن ابى طالب زمامدار شما، نماز نمى خواند!!
آرى ، آن على ( عليه السّلام ) كه به خاطر نماز مى جنگد و بالا خره در محراب عبادت در حال سجده به شهادت مى رسد، نماز نمى خوانده ! ولى معاويه نماز خوان بوده است !(7)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-02-2023, 14:55
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg









معاويه و نماز جمعه

«مسعودى » مى گويد: «كار فرمانبردارى و اطاعت كوركورانه مردم از معاويه به جايى رسيد كه وقتى به طرف صفين مى رفت ، نماز جمعه را روز چهارشنبه اقامه كرد و تمام سپاهيان او به وى اقتدا كردند و با وجود اين بدعت آشكار، مورد اعتراض واقع نشد و در ميدان جنگ به فرمانش از سرمى گذشتند و او را سرور و مطاع خود مى دانستند».(8)

اقامه نماز در روز عاشورا

در بحارالانوار روايت شده است كه «روز عاشور» هنگام زوال ، «ابوثمامه صائدى » خدمت سيدالشهدا ( عليه السّلام ) عرض كرد: «اى مولاى من ! ما همه كشته خواهيم شد و وقت نماز ظهر داخل شده ، پس نماز را بخوان ؛ يعنى با جماعت و گمان مى كنم اين آخرين نماز ما باشد، اميد است خداى را ملاقات كنيم با اداى فريضه اى از فرايض او در چنين موقف بزرگى » .
امام ( عليه السّلام ) سر به آسمان بلند كرد و فرمود: «ياد نماز كردى ، خداوند تو را از نمازگزاران قراردهد، آرى ، اينك وقت نماز است (و فرمود:) اذان بگو خدا تو را رحمت كند». و چون از اذان فارغ شد، امام ( عليه السّلام ) فرمود: «اى پسر سعد! آيا شرايع اسلام را فراموش كرده اى ؟ آيا دست از جنگ برنمى دارى تا نماز گذاريم و سپس مشغول جنگ شويم ؟».
پس آن حضرت با اصحاب خود، نماز خوف بجا آوردند در حالى كه «زهيربن قين و سعيد بن عبدالله » در مقابل آن حضرت ايستادند و از هر طرف تير يا نيزه اى كه به آن حضرت مى رسيد، خود را سپر قرار دادند تا اينكه بدن سعيد غير از زخمهاى نيزه و شمشير، سيزده تير اصابت كرد و بر زمين افتاد و از دنيا رفت .(9)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-02-2023, 15:09
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




اهميت خواندن نماز در اوّل وقت

دو حديث

«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
احب الا عمال الى اللّه الصّلوة لوقتها
ثم برّالوالدين
ثم الجهاد في سبيل اللّه » .
(نهج الفصاحة ، ص 13)
«پيامبر اكرم (ص ) فرمود :
محبوبترين اعمال نزد خداوند خواندن نماز در وقتش مى باشد سپس نيكى به والدين و بعد جهاد در راه خداوند».

«قال الصادق عليه السلام في قول اللّه :
(فويل للمصلين الذينهم عن صلاتهم ساهون ) قال :
تاءخير الصلوة عن اوّل وقتها لغير عذر».
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 91)
«امام صادق (ع ) درباره قول خداوند كه مى فرمايد :
سپس واى بر نمازگزاران ؛ آن كسانى كه نمازشان را سبك مى شمارند، فرمود: منظور، تاءخير نماز از اول وقت بدون عذر است ».







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
20-02-2023, 17:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




اقامه نماز در اوّل وقت

امام رضا ( عليه السّلام ) به عنوان استقبال از بعضى از كسانى كه مشتاق آن حضرت بودند (از شهر) خارج شد وقت نماز فرارسيد، خانه اى در آن حوالى بود، امام ( عليه السّلام ) با ياران به سوى آن رفتند و در كنار سنگ بزرگى فرود آمدند. راوى مى گويد: سپس امام به من فرمود: «اذان بگو»، عرض ‍ كردم منتظر رسيدن و ملحق شدن بعضى از ياران هستم تا آنان نيز به ما ملحق شوند.
حضرت فرمود: «خدا تو را بيامرزد، نماز را از اوّل وقت بدون عذر تاءخير نيندازيد، بر تو باد كه هميشه نماز را در اوّل وقت آن بجا آورى ». راوى گويد: «پس اذان گفتم و نماز خوانديم ».(11)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
20-02-2023, 17:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




داستان ردّشمس و اهميّت نماز

«امّ سلمه » همسر پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) «اَسماء بنت عُمَيس ، جابربن عبداللّه انصارى ، ابوسعيد خدرى ، ابوذر غفارى و عبدالله بن عباس » و جماعت بسيارى از صحابه رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) گفته اند كه روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله )، اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) را به دنبال كار مهمّى فرستاد، در آن روز، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز عصر را خواند، وقتى اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) برگشت و قضاياى كار مزبور را براى پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) شرح مى داد، در همان حال ، حضرت رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) را وحى فراگرفت (تَغْشاه الوحى ).
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بر اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) تكيه زد و سر به زانوى او نهاد، مدّت وحى طولانى شد و آفتاب به غروب نزديك شد. على ( عليه السّلام ) نماز عصر را به ايما و اشاره و نشسته خواند و آفتاب كاملاً غروب كرد. وقتى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) از حالت وحى بيرون آمد، على ( عليه السّلام ) را متغيّر و ناراحت ديد، فرمود: يا على ! تو را چه شده ؟ عرض كرد: خير است يا رسول الله ! نماز عصر را نخوانده بودم كه بر شما وحى نازل شد و سر مبارك شما در آغوش من بود لذا نخواستم سر مبارك شما را بر زمين بگذارم بدين جهت به اشارت نماز كردم به خاطر همين جهت ، دلم خوش نيست .
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود:«دلتنگ نباش كه من دعا مى كنم تا خداى تعالى آفتاب را براى نماز تو برگرداند و تو نماز را در وقت و با تمام شرايط و اركان آن بجا آورى ».
آنگاه پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) دست به دعا برداشت و عرض كرد:«خدايا! تو مى دانى كه على ( عليه السّلام ) در طاعت تو و رسول تو بود خدايا! آفتاب را برگردان تا نمازش را بخواند».
راويان خبر گفته اند به حق آن خدايى كه محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) را مبعوث به رسالت نمود، ما آفتاب را ديديم كه بر در و ديوار تابيده بود و اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) نماز عصر را به وقتش خواند و چون سلام نمازش را داد، آفتاب يكباره فرو نشست .(12)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
01-03-2023, 16:27
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg





توجه به نماز

ماءمون خليفه ستمكار عباسى ، با نقشه اى از پيش ساخته ، مناظره و مباحثه اى دينى تدارك ديد تا دانشمندان ورزيده در بحث و جدل و سران مذاهب و اديان مختلف را در مجلسى با هشتمين امام على بن موسى ( عليهما السّلام ) رو در رو قرار دهد. و بدين ترتيب شايد بر عظمت علمى و معنوى امام ( عليه السّلام ) شكستى وارد آورد، امام ( عليه السّلام ) به تنهايى به پاسخ آنان پرداخت و با بيانى رسا و منطقى گويا، هريك را به عجز و تسليم و پذيرش استدلال خويش ‍ واداشت ، چنانكه حق را بازشناختند و بر عظمت علمى امام اعتراف كردند.
در چنين مجلس با اهميتى ، امام ( عليه السّلام ) در ميان بحث ، به ماءمون رو كرد و فرمود: «الصلوةُ قَدْ حَضَرَتْ؛ يعنى وقت نماز فرا رسيده ».
«عمران » يكى از دانشمندان كه با امام به بحث مشغول بود عرض كرد، سرور من ! پاسخ را ناتمام مگذار كه دلم نرم شده و آماده پذيرش هستم ...
امام ( عليه السّلام ) فرمود: «نماز مى خوانيم و برمى گرديم ...»، سپس امام ( عليه السّلام ) برخاست و ديگران نيز برخاستند. (13)


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
06-03-2023, 20:42
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg





سفارش امام در مورد نماز صبح و مغرب

مرحوم كلينى و شيخ طوسى و طبرسى از زهرى نقل كرده اند كه گفت : مدتها در طلب حضرت مهدى ( عليه السّلام ) بودم و در اين راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج كردم ولى به هدف خود نرسيدم تا اينكه به خدمت «محمد بن عثمان »، (دومين نايب خاص امام زمان در عصر غيبت صغرا كه به سال 305 هجرى از دنيا رفت ) رسيدم . مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او خواهش كردم كه مرا به خدمت امام زمان ( عليه السّلام ) ببرد، اما او پاسخ منفى داد، ولى من بسيار تضرّع كردم تا اينكه سرانجام به من لطف كرد و فرمود: فردا اوّل وقت بيا، وقتى فرداى آن روز، اوّل وقت به خدمت او رفتم ، ديدم همراه جوانى خوش سيما و خوشبو مى آيد، به من اشاره كرد كه اين است آن كس كه در طلبش هستى . به خدمت امام زمان ( عليه السّلام ) رفتم و آنچه سؤ ال مطرح كردم ، پاسخ مرا فرمود، تا اينكه به خانه اى رسيديم و داخل خانه شد و ديگر او را نديدم .
در اين ملاقات ، دو بار به من فرمود: «از رحمت خدا دور است كسى كه نماز صبح را تاءخير بيندازد تا ستاره ها ديده نشوند و نماز مغرب را تاءخير بيندازد تا ستاره ها ديده شوند». (14)



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
06-03-2023, 20:43
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




خشوع قلب و اندام

على ( عليه السّلام ) مى گويد: «پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) مردى را ديد كه در نماز، با محاسن خود بازى مى كند، فرمود اگر قلب او خاشع مى بود، اعضا و اندام او نيز چنين بودند».(15)

تعطيل شدن حوزه درس هنگام نماز

امام صادق ( عليه السّلام ) به يكى از شاگردان خويش به نام «مفضل بن عمر»، توحيد تدريس مى كردند. مدت اين درس ، در هفته چهار روز و ساعت درس از صبح تا نيم روز بود. امام ( عليه السّلام ) هر روز چون وقت نماز فرامى رسيد، درس را قطع مى كردند و براى نماز برمى خاستند.(16)

اهميّت نماز

دو حديث

«قال الصادق عليه السلام# :
احبّ الا عمال الى اللّه الصلوة وهي آخر وصايا الا نبياء».
(مجموعة الا خبار، ص 221)
«امام صادق - عليه السلام - فرمود :
محبوبترين كارها نزد خدا نماز است و آن آخرين سفارش همه انبيا بوده است » .

«قال على عليه السلام :
اللّه ! اللّه ! في الصلوة فانها عمود دينكم » .
(نهج البلاغه فيض الاسلام ، نامه 47، ص 978)
«على - عليه السلام - فرمود :
خدا را! خدا را! همواره رعايت كنيد در مورد نماز، (هميشه به آن اهميت داده و به طور تام و كامل اقامه كنيد) زيرا نماز ستون دين شماست » .

اهميّت نماز

ابوبصير گويد: بعد از درگذشت حضرت صادق ( عليه السّلام ) نزد «ام حميده » رفتم تا او را در اين مصيبت ، تسليت بگويم . او وقتى چشمش به من افتاد، گريست و من نيز از حال او به گريه افتادم ، آنگاه گفت : ابامحمد! اگر حضرت صادق ( عليه السّلام ) را هنگام مرگ مشاهده مى كردى ، چيز عجيبى مى ديدى ، در آن لحظات آخر، چشم باز كرد و فرمود: «هر كس كه بين من و او خويشاوندى هست ، بگوييد تا بيايد و همه را گرد من جمع كنيد چون سفارشى دارم ».
ام حميده گفت : تمام خويشاوندان آن جناب را جمع آورى كرديم ، در اين موقع امام صادق ( عليه السّلام ) نگاهى به آنان نمود و فرمود:
«انّ شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصّلوة ».(17)
يعنى :
«شفاعت ما خانواده به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمى رسد».

پافشارى در اقامه نماز و پاداش نيكوى آن

«آقا سيد محسن » را در دمشق مدرسه اى است كه محصلين شيعه در آنجا زير نظر آن جناب ، تحصيل مى كنند، از جمله شاگردان مدرسه ، صاحب همين حكايت است و آن اين است كه «حاج سيد احمد مصطفوى » از تجار قم ، پسر مرحوم «حاج سيد على » ، از خود آقا سيد محسن نقل كرده كه يكى از تربيت يافتگان مدرسه ما براى تحصيل علم طب به آمريكا مسافرت نموده بود. از آنجا كاغذى براى من نوشته بود كه چند روز قبل شاگردان مدرسه ما را امتحان مى كردند و من نيز رفتم تا امتحان بدهم ، مدتى نشستم تا نوبت به من برسد، اما نوبت من نرسيد تا اينكه دير وقت شد، ديدم اگر بنشينم ، نمازم قضا مى شود لذا برخاستم تا بروم نماز بخوانم اما حاضرين در مجلس گفتند به كجا مى روى ؟ اكنون نوبت تو مى رسد.
گفتم من يك تكليف دينى دارم كه وقتش مى گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش مى گذرد و تنها همين يك جلسه براى امتحان برگزار شده و ديگر جلسه اى تشكيل نخواهد شد و بدانكه براى خاطر تو نيز جلسه ويژه اى تشكيل نمى دهند، آنگاه مجبور مى شوى تا امتحان دوره ديگر، معطل بمانى . گفتم هر چه بادا باد، من از تكليف دينى خود صرف نظر نمى كنم .
از قضا هياءت ممتحنه متوجه شده بودند كه من به قدر اداى وظيفه دينى غيبت اختيار كرده ام لذا انصاف داده اظهار كرده بودند كه اين شخص در وظيفه خود جدى است ، پس روا نيست كه او را معطل بگذاريم ، براى قدردانى از آنكه عمل به وظيفه نموده ، بايد جلسه اى ويژه براى امتحان او تشكيل بدهيم ، اين بود كه جلسه ديگرى براى امتحان من ترتيب دادند و من حاضر شده و امتحان دادم .(18)

دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد

حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمود: روزى على بن ابيطالب ( عليه السّلام ) مردى را مشاهده كرد كه همانند كلاغ ، منقار به زمين مى زند و نماز مى خواند، به او فرمود: «چند وقت است كه اينگونه نماز مى خوانى » .
عرض كرد: از فلان زمان .
حضرت فرمود: «عمل تو نزد خدا مانند كلاغى است كه منقار بر زمين مى زند، اگر با همين وضع بميرى ، بر غير ملت حضرت محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) خواهى مرد».
آنگاه فرمود :
«دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد».(19)

توقع بزرگ در برابر عملى ناقص !

نوشته اند: عربى به مسجد پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) وارد شد و با عجله تمام دو ركعت نماز گزارد و در هيچ ركنى ، رعايت شرايط و آداب آن نكرد و در قرائت و حفظ مخارج الفاظ و حروف و كلمات نيز هيچ گونه دقتى نكرد و همچنين نماز را با طماءنينه ، سكون ، وقار، خضوع و خشوع به جا نياورد. از قضا حضرت زين العابدين ( عليه السّلام ) حال او را مشاهده مى كرد. سرانجام ، اعرابى نمازش را به سرعت پايان داد و دستهايش را براى دريافت مزد نمازى كه خوانده بود بلند كرد و گفت : خدايا! اَعْلى عِلّيينِ بهشت را روزى من فرما و يك قصر زرّين و چهار حوريه به من ارزانى ده .
امام سجاد ( عليه السّلام ) فرمود: «اى برادر عرب ! كابين و ازدواج بزرگى را طالب هستى ».(20)

صرف نظر كردن از بليط هواپيما به خاطر نماز

يكى از آقايان مى گفت : پسر عمويى دارم كه براى تجارت ، بين ايران و اروپا رفت و آمد مى كند. روزى در يكى از فرودگاهها به ساعت خود نگاه مى كند و مى بيند كه اگر سوار هواپيما شود، در بين راه نمازش قضا مى شود؛ زيرا آفتاب غروب خواهد كرد و از طرفى ، چيزى به پرواز هواپيما باقى نمانده است لذا تصميم مى گيرد هر طور شده نمازش را بخواند. در اين هنگام تمام مسافرين ، سوار هواپيما شده و هواپيما آماده پرواز مى گردد اما چون يك مسافر كم داشته مدير پرواز كمى انتظار مى كشد تا اينكه پسر عمويم را در سالن فرودگاه در حال نماز مى يابند. به او گفته مى شود كه مسافرين هواپيما معطل تو هستند، فوراً سوار شويد، ولى پسر عمويم مى گويد: هنوز نماز عصرم باقى است . و اگر آن را نخوانده و سوار هواپيما شوم حتماً قضا خواهد شد. مدير پرواز مى گويد: ما نمى توانيم از ساعت پرواز تاءخير كنيم و اين برخلاف مقرّرات است و اگر شما سوار نشويد و هواپيما حركت كند، پول بليط خود را از دست داده ايد، پسرعمويم توجهى نكرده و به ادامه نماز مى پردازد، ولى وقتى از نماز فارغ مى شود، مدير پرواز به او مى گويد ما مقررات پرواز را به خاطر ايمان شما شكستيم و منتظر شديم تا نمازت را تمام كنى ؛ زيرا كسى كه به خاطر نماز از پول بليط خود مى گذرد، شايسته احترام و انتظار است .(21)

يك خاطره

اين خاطره را هرگز فراموش نمى كنم كه سالها پيش ، روزى با پدر، و مادر و خانواده ام به مشهد رفتيم ، در بازگشت از مشهد دير وقت بود كه به يكى از شهرهاى مازندران رسيديم . مسجدها بسته بود و در مهمانخانه آن شهر نيز فقط يك اطاق وجود داشت پدرم (كه خدا رحمتش كند) بسيار مقيد به نماز بود، وقت نماز كه مى شد، يك تلاطم درونى پيدا مى كرد، ديدم او شام نمى خورد و مى خواهد ابتدا نماز بخواند، لذا به دنبال مسجد رفتم اما درب مسجد بسته بود و آب هم در دسترس نبود، مجبور شديم از آبى كه براى آشاميدن به همراه داشتيم ، استفاده كنيم ، وضو گرفتيم و در پياده رو مشغول خواندن نماز شديم . تنها يك پيرمرد و يك پيرزن نيز با ما نماز خواندند؛ يعنى از چهل نفر مسافرى كه با ما بودند تنها شش نفر نماز خواندند، سپس به راه خود ادامه داديم . آرى ، اينان از كجا مى آمدند؟ از مشهد مقدس (22) از زيارت امامى كه وقتى در «سرخس » زندانى بود، روزى هزار ركعت نماز مى خواند. پس آيا سزاوار نيست ما نيز حداقل در اهميت دادن به نمازهاى پنجگانه - چه در سفر و چه در حضر - پيرو آن حضرت باشيم ؟ به قول مولوى :

يك دسته گلت كو اگر آن باغ بديدت
يك گوهر جان كو اگر از بحر خدايى

امام خمينى (ره ) و نماز

يكى از پزشكان شهر مقدس قم نقل مى كرد كه وقتى خبر دادند امام خمينى (قدّس سرّه ) دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالين ايشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم . فشار ايشان ، شماره پنج را نشان مى داد كه از نظر طبى ، بسيار خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود، ولى قاعدتاً امام نمى توانستند و نمى بايستى حركت كنند، اما ديدم امام آماده حركت شدند.
عرض كردم : آقاجان ! چرا برخاستيد؟
فرمودند:«نماز!»
عرض كردم : آقا! شما در فقه مجتهديد و من در طب ، حركت شما به فتواى طبّى من حرام است و بايد خوابيده نماز بخوانيد.
ايشان با دقت به نظر من عمل كردند و خوابيده نماز خود را خواندند.(23)

حمّامى بى نماز

يكى از بزرگان مى گفت : در تهران در يكى از حمامها، در سرحمام آن ، خادمى بود كه او را «پادو» مى گفتيم . او نماز و روزه بجا نمى آورد! روزى نزد يكى از معمارها آمد و گفت :«مى خواهم برايم حمامى بنا كنى ».
معمار گفت : تو از كجا پول مى آورى ؟ گفت : تو چكار دارى ، پول بگير و حمام بساز. پس آن معمار، حمامى براى او ساخت كه به نام او معروف بود.
«مرحوم حاج ميرزا خليل » فرمود: وقتى در نجف اشرف بودم ، در خواب ديدم كه «على طالب » به نجف اشرف به «وادى السلام » آمده ، پس ‍ من تعجب كردم و گفتم : تو چگونه به اين مكان شريف آمده اى و حال آنكه تو نه نماز مى خواندى و نه روزه مى گرفتى ؟
گفت : اى فلانى ! وقتى من مردم ؛ مرا با غل و زنجير گرفتند تا به سوى عذاب الهى ببرند اما «حاج ملا محمد كرمانشاهى » ، (ايشان از علماى تهران بود) - جزاه اللّه خيرا - فلانى را نايب گرفت و او براى من حج بجا آورد و فلانى را اجير كرد براى نماز و روزه من و براى من فلان و فلان زكات و ردّ مظالم داد و ديگر چيزى بر ذمّه من نگذاشت مگر اينكه ادا كرد و مرا از عذاب ، خلاص نمود، خداوند جزاى خيرش دهد.
پس من هراسان از خواب بيدار شدم و از آن خواب تعجب كردم تا اينكه بعد از مدتى ، جماعتى از تهران آمدند و من از ايشان احوال «على طالب » را پرسيدم . پس مرا خبر دادند به همان كه در خواب ديده بودم ، حتى اشخاصى كه براى حج ، نماز و روزه او نايب شده بودند مطابق بودند با آنچه در خواب به من خبر داده شده بود. در اين حال ، از صدق رؤ ياى خود تعجب كردم .(24)

اهميت بجا آوردن نماز قضا

جناب حاج «سيد محمد على ناجى » فرزند مرحوم حاج «سيد محمد حسن »، وصى پدر خود بود. و از جمله موارد وصيت آن مرحوم ، مقدار زيادى نماز و روزه استيجارى بود. وصى مزبور، براى چهار سال نماز و چهار ماه روزه ، مرحوم آقاى حاج «سيد ضياءالدين » (امام جماعت مسجد آتشيها) را اجير مى كند و وجه آن را نيز نقداً به ايشان تقديم مى نمايد.
وصى مزبور نقل كرد كه پس از مدتى ، پدرم را در خواب ديدم كه سخت ناراحت است ، به او گفتم از من راضى هستيد كه به وصيت شما عمل كردم و چهار سال نماز و روزه شما را به آقاى سيد ضياءالدين واگذار نمودم كه انجام دهد. پدرم با كمال تاءثر گفت : «چه كسى به فكر ديگرى است ». آقاى سيد ضياء براى من بيشتر از شش روز نماز نخوانده است .
وقتى بيدار شدم خدمت آقاى سيد ضياءالدين رفتم و پرسيدم چه مقدار براى پدرم نماز خوانده ايد؟ او در پاسخ من گفت : هرچه خوانده ام ثبت كرده ام ، گفتم مى دانم كارهاى شما مرتب است ، ولى مطلبى است كه مى خواهم بدانم خوابم درست است يا نه ، خلاصه پس از اصرار زياد، دفتر خود را آورد و معلوم شد كه شش روز بيشتر نخوانده است و مرحوم آقاى سيد ضياءالدين تعجب كرد و گفت : من فراموش كرده ام و خيال مى كردم بيشتر آن را خوانده ام ، الحال كه آن مرحوم چنين گفته اند امروز مرتباً مشغول نماز آن مرحوم مى شوم . خلاصه معلوم شد كه آقا سيد ضياءالدين فراموش ‍ كرده و اخبار مرحوم «حاجى ناجى » هم صحيح بوده است .(25)

نماز، گناهان را از بين مى برد

«سلمان فارسى » مى گويد: ما نزد رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) زير سايه درختى بوديم كه آن حضرت شاخه اى از آن درخت گرفت و آن را شكست و برگهايش را ريخت و سپس فرمود: «از من سؤ ال نمى كنيد كه چرا چنين كردم ؟».
گفتم : يا رسول اللّه ! چرا چنين كرديد؟
فرمود: «بنده مسلمان چون به نماز مى ايستد، گناهانش مانند برگ اين درخت ، ريخته مى شود». (26)

خواب عالِم از عبادت جاهل بهتر است

يكى از اهل رياضت ، به در مسجدى رسيد و ديد شيطان مرتب پاى خود به درون مسجد مى گذارد و باز خارج مى شود، پرسيد: اينجا چه مى كنى ؟
گفت : در اين مسجد، جاهلى نماز مى خواند و عالمى هم خوابيده است و من قصد نماز جاهل مى كنم اما هيبت اين عالم ، مانع ورود من به مسجد مى شود.
آرى ، در اين باره رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است ». (27)







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
11-03-2023, 20:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




اهميّت نماز

دو حديث

«قال الصادق عليه السلام# :
احبّ الا عمال الى اللّه الصلوة وهي آخر وصايا الا نبياء».
(مجموعة الا خبار، ص 221)
«امام صادق - عليه السلام - فرمود :
محبوبترين كارها نزد خدا نماز است و آن آخرين سفارش همه انبيا بوده است » .



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
11-03-2023, 20:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg



«قال على عليه السلام :
اللّه ! اللّه ! في الصلوة فانها عمود دينكم » .
(نهج البلاغه فيض الاسلام ، نامه 47، ص 978)
«على - عليه السلام - فرمود :
خدا را! خدا را! همواره رعايت كنيد در مورد نماز، (هميشه به آن اهميت داده و به طور تام و كامل اقامه كنيد) زيرا نماز ستون دين شماست » .

اهميّت نماز

ابوبصير گويد: بعد از درگذشت حضرت صادق ( عليه السّلام ) نزد «ام حميده » رفتم تا او را در اين مصيبت ، تسليت بگويم . او وقتى چشمش به من افتاد، گريست و من نيز از حال او به گريه افتادم ، آنگاه گفت : ابامحمد! اگر حضرت صادق ( عليه السّلام ) را هنگام مرگ مشاهده مى كردى ، چيز عجيبى مى ديدى ، در آن لحظات آخر، چشم باز كرد و فرمود: «هر كس كه بين من و او خويشاوندى هست ، بگوييد تا بيايد و همه را گرد من جمع كنيد چون سفارشى دارم ».
ام حميده گفت : تمام خويشاوندان آن جناب را جمع آورى كرديم ، در اين موقع امام صادق ( عليه السّلام ) نگاهى به آنان نمود و فرمود:
«انّ شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصّلوة ».(17)
يعنى :
«شفاعت ما خانواده به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمى رسد».

پافشارى در اقامه نماز و پاداش نيكوى آن

«آقا سيد محسن » را در دمشق مدرسه اى است كه محصلين شيعه در آنجا زير نظر آن جناب ، تحصيل مى كنند، از جمله شاگردان مدرسه ، صاحب همين حكايت است و آن اين است كه «حاج سيد احمد مصطفوى » از تجار قم ، پسر مرحوم «حاج سيد على » ، از خود آقا سيد محسن نقل كرده كه يكى از تربيت يافتگان مدرسه ما براى تحصيل علم طب به آمريكا مسافرت نموده بود. از آنجا كاغذى براى من نوشته بود كه چند روز قبل شاگردان مدرسه ما را امتحان مى كردند و من نيز رفتم تا امتحان بدهم ، مدتى نشستم تا نوبت به من برسد، اما نوبت من نرسيد تا اينكه دير وقت شد، ديدم اگر بنشينم ، نمازم قضا مى شود لذا برخاستم تا بروم نماز بخوانم اما حاضرين در مجلس گفتند به كجا مى روى ؟ اكنون نوبت تو مى رسد.
گفتم من يك تكليف دينى دارم كه وقتش مى گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش مى گذرد و تنها همين يك جلسه براى امتحان برگزار شده و ديگر جلسه اى تشكيل نخواهد شد و بدانكه براى خاطر تو نيز جلسه ويژه اى تشكيل نمى دهند، آنگاه مجبور مى شوى تا امتحان دوره ديگر، معطل بمانى . گفتم هر چه بادا باد، من از تكليف دينى خود صرف نظر نمى كنم .
از قضا هياءت ممتحنه متوجه شده بودند كه من به قدر اداى وظيفه دينى غيبت اختيار كرده ام لذا انصاف داده اظهار كرده بودند كه اين شخص در وظيفه خود جدى است ، پس روا نيست كه او را معطل بگذاريم ، براى قدردانى از آنكه عمل به وظيفه نموده ، بايد جلسه اى ويژه براى امتحان او تشكيل بدهيم ، اين بود كه جلسه ديگرى براى امتحان من ترتيب دادند و من حاضر شده و امتحان دادم .(18)

دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد

حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمود: روزى على بن ابيطالب ( عليه السّلام ) مردى را مشاهده كرد كه همانند كلاغ ، منقار به زمين مى زند و نماز مى خواند، به او فرمود: «چند وقت است كه اينگونه نماز مى خوانى » .
عرض كرد: از فلان زمان .
حضرت فرمود: «عمل تو نزد خدا مانند كلاغى است كه منقار بر زمين مى زند، اگر با همين وضع بميرى ، بر غير ملت حضرت محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) خواهى مرد».
آنگاه فرمود :
«دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد».(19)

توقع بزرگ در برابر عملى ناقص !

نوشته اند: عربى به مسجد پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) وارد شد و با عجله تمام دو ركعت نماز گزارد و در هيچ ركنى ، رعايت شرايط و آداب آن نكرد و در قرائت و حفظ مخارج الفاظ و حروف و كلمات نيز هيچ گونه دقتى نكرد و همچنين نماز را با طماءنينه ، سكون ، وقار، خضوع و خشوع به جا نياورد. از قضا حضرت زين العابدين ( عليه السّلام ) حال او را مشاهده مى كرد. سرانجام ، اعرابى نمازش را به سرعت پايان داد و دستهايش را براى دريافت مزد نمازى كه خوانده بود بلند كرد و گفت : خدايا! اَعْلى عِلّيينِ بهشت را روزى من فرما و يك قصر زرّين و چهار حوريه به من ارزانى ده .
امام سجاد ( عليه السّلام ) فرمود: «اى برادر عرب ! كابين و ازدواج بزرگى را طالب هستى ».(20)

صرف نظر كردن از بليط هواپيما به خاطر نماز

يكى از آقايان مى گفت : پسر عمويى دارم كه براى تجارت ، بين ايران و اروپا رفت و آمد مى كند. روزى در يكى از فرودگاهها به ساعت خود نگاه مى كند و مى بيند كه اگر سوار هواپيما شود، در بين راه نمازش قضا مى شود؛ زيرا آفتاب غروب خواهد كرد و از طرفى ، چيزى به پرواز هواپيما باقى نمانده است لذا تصميم مى گيرد هر طور شده نمازش را بخواند. در اين هنگام تمام مسافرين ، سوار هواپيما شده و هواپيما آماده پرواز مى گردد اما چون يك مسافر كم داشته مدير پرواز كمى انتظار مى كشد تا اينكه پسر عمويم را در سالن فرودگاه در حال نماز مى يابند. به او گفته مى شود كه مسافرين هواپيما معطل تو هستند، فوراً سوار شويد، ولى پسر عمويم مى گويد: هنوز نماز عصرم باقى است . و اگر آن را نخوانده و سوار هواپيما شوم حتماً قضا خواهد شد. مدير پرواز مى گويد: ما نمى توانيم از ساعت پرواز تاءخير كنيم و اين برخلاف مقرّرات است و اگر شما سوار نشويد و هواپيما حركت كند، پول بليط خود را از دست داده ايد، پسرعمويم توجهى نكرده و به ادامه نماز مى پردازد، ولى وقتى از نماز فارغ مى شود، مدير پرواز به او مى گويد ما مقررات پرواز را به خاطر ايمان شما شكستيم و منتظر شديم تا نمازت را تمام كنى ؛ زيرا كسى كه به خاطر نماز از پول بليط خود مى گذرد، شايسته احترام و انتظار است .(21)

يك خاطره

اين خاطره را هرگز فراموش نمى كنم كه سالها پيش ، روزى با پدر، و مادر و خانواده ام به مشهد رفتيم ، در بازگشت از مشهد دير وقت بود كه به يكى از شهرهاى مازندران رسيديم . مسجدها بسته بود و در مهمانخانه آن شهر نيز فقط يك اطاق وجود داشت پدرم (كه خدا رحمتش كند) بسيار مقيد به نماز بود، وقت نماز كه مى شد، يك تلاطم درونى پيدا مى كرد، ديدم او شام نمى خورد و مى خواهد ابتدا نماز بخواند، لذا به دنبال مسجد رفتم اما درب مسجد بسته بود و آب هم در دسترس نبود، مجبور شديم از آبى كه براى آشاميدن به همراه داشتيم ، استفاده كنيم ، وضو گرفتيم و در پياده رو مشغول خواندن نماز شديم . تنها يك پيرمرد و يك پيرزن نيز با ما نماز خواندند؛ يعنى از چهل نفر مسافرى كه با ما بودند تنها شش نفر نماز خواندند، سپس به راه خود ادامه داديم . آرى ، اينان از كجا مى آمدند؟ از مشهد مقدس (22) از زيارت امامى كه وقتى در «سرخس » زندانى بود، روزى هزار ركعت نماز مى خواند. پس آيا سزاوار نيست ما نيز حداقل در اهميت دادن به نمازهاى پنجگانه - چه در سفر و چه در حضر - پيرو آن حضرت باشيم ؟ به قول مولوى :

يك دسته گلت كو اگر آن باغ بديدت
يك گوهر جان كو اگر از بحر خدايى

امام خمينى (ره ) و نماز

يكى از پزشكان شهر مقدس قم نقل مى كرد كه وقتى خبر دادند امام خمينى (قدّس سرّه ) دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالين ايشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم . فشار ايشان ، شماره پنج را نشان مى داد كه از نظر طبى ، بسيار خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود، ولى قاعدتاً امام نمى توانستند و نمى بايستى حركت كنند، اما ديدم امام آماده حركت شدند.
عرض كردم : آقاجان ! چرا برخاستيد؟
فرمودند:«نماز!»
عرض كردم : آقا! شما در فقه مجتهديد و من در طب ، حركت شما به فتواى طبّى من حرام است و بايد خوابيده نماز بخوانيد.
ايشان با دقت به نظر من عمل كردند و خوابيده نماز خود را خواندند.(23)

حمّامى بى نماز

يكى از بزرگان مى گفت : در تهران در يكى از حمامها، در سرحمام آن ، خادمى بود كه او را «پادو» مى گفتيم . او نماز و روزه بجا نمى آورد! روزى نزد يكى از معمارها آمد و گفت :«مى خواهم برايم حمامى بنا كنى ».
معمار گفت : تو از كجا پول مى آورى ؟ گفت : تو چكار دارى ، پول بگير و حمام بساز. پس آن معمار، حمامى براى او ساخت كه به نام او معروف بود.
«مرحوم حاج ميرزا خليل » فرمود: وقتى در نجف اشرف بودم ، در خواب ديدم كه «على طالب » به نجف اشرف به «وادى السلام » آمده ، پس ‍ من تعجب كردم و گفتم : تو چگونه به اين مكان شريف آمده اى و حال آنكه تو نه نماز مى خواندى و نه روزه مى گرفتى ؟
گفت : اى فلانى ! وقتى من مردم ؛ مرا با غل و زنجير گرفتند تا به سوى عذاب الهى ببرند اما «حاج ملا محمد كرمانشاهى » ، (ايشان از علماى تهران بود) - جزاه اللّه خيرا - فلانى را نايب گرفت و او براى من حج بجا آورد و فلانى را اجير كرد براى نماز و روزه من و براى من فلان و فلان زكات و ردّ مظالم داد و ديگر چيزى بر ذمّه من نگذاشت مگر اينكه ادا كرد و مرا از عذاب ، خلاص نمود، خداوند جزاى خيرش دهد.
پس من هراسان از خواب بيدار شدم و از آن خواب تعجب كردم تا اينكه بعد از مدتى ، جماعتى از تهران آمدند و من از ايشان احوال «على طالب » را پرسيدم . پس مرا خبر دادند به همان كه در خواب ديده بودم ، حتى اشخاصى كه براى حج ، نماز و روزه او نايب شده بودند مطابق بودند با آنچه در خواب به من خبر داده شده بود. در اين حال ، از صدق رؤ ياى خود تعجب كردم .(24)

اهميت بجا آوردن نماز قضا

جناب حاج «سيد محمد على ناجى » فرزند مرحوم حاج «سيد محمد حسن »، وصى پدر خود بود. و از جمله موارد وصيت آن مرحوم ، مقدار زيادى نماز و روزه استيجارى بود. وصى مزبور، براى چهار سال نماز و چهار ماه روزه ، مرحوم آقاى حاج «سيد ضياءالدين » (امام جماعت مسجد آتشيها) را اجير مى كند و وجه آن را نيز نقداً به ايشان تقديم مى نمايد.
وصى مزبور نقل كرد كه پس از مدتى ، پدرم را در خواب ديدم كه سخت ناراحت است ، به او گفتم از من راضى هستيد كه به وصيت شما عمل كردم و چهار سال نماز و روزه شما را به آقاى سيد ضياءالدين واگذار نمودم كه انجام دهد. پدرم با كمال تاءثر گفت : «چه كسى به فكر ديگرى است ». آقاى سيد ضياء براى من بيشتر از شش روز نماز نخوانده است .
وقتى بيدار شدم خدمت آقاى سيد ضياءالدين رفتم و پرسيدم چه مقدار براى پدرم نماز خوانده ايد؟ او در پاسخ من گفت : هرچه خوانده ام ثبت كرده ام ، گفتم مى دانم كارهاى شما مرتب است ، ولى مطلبى است كه مى خواهم بدانم خوابم درست است يا نه ، خلاصه پس از اصرار زياد، دفتر خود را آورد و معلوم شد كه شش روز بيشتر نخوانده است و مرحوم آقاى سيد ضياءالدين تعجب كرد و گفت : من فراموش كرده ام و خيال مى كردم بيشتر آن را خوانده ام ، الحال كه آن مرحوم چنين گفته اند امروز مرتباً مشغول نماز آن مرحوم مى شوم . خلاصه معلوم شد كه آقا سيد ضياءالدين فراموش ‍ كرده و اخبار مرحوم «حاجى ناجى » هم صحيح بوده است .(25)

نماز، گناهان را از بين مى برد

«سلمان فارسى » مى گويد: ما نزد رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) زير سايه درختى بوديم كه آن حضرت شاخه اى از آن درخت گرفت و آن را شكست و برگهايش را ريخت و سپس فرمود: «از من سؤ ال نمى كنيد كه چرا چنين كردم ؟».
گفتم : يا رسول اللّه ! چرا چنين كرديد؟
فرمود: «بنده مسلمان چون به نماز مى ايستد، گناهانش مانند برگ اين درخت ، ريخته مى شود». (26)

خواب عالِم از عبادت جاهل بهتر است

يكى از اهل رياضت ، به در مسجدى رسيد و ديد شيطان مرتب پاى خود به درون مسجد مى گذارد و باز خارج مى شود، پرسيد: اينجا چه مى كنى ؟
گفت : در اين مسجد، جاهلى نماز مى خواند و عالمى هم خوابيده است و من قصد نماز جاهل مى كنم اما هيبت اين عالم ، مانع ورود من به مسجد مى شود.
آرى ، در اين باره رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است ». (27)







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-03-2023, 16:32
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




اهميّت نماز

ابوبصير گويد: بعد از درگذشت حضرت صادق ( عليه السّلام ) نزد «ام حميده » رفتم تا او را در اين مصيبت ، تسليت بگويم . او وقتى چشمش به من افتاد، گريست و من نيز از حال او به گريه افتادم ، آنگاه گفت : ابامحمد! اگر حضرت صادق ( عليه السّلام ) را هنگام مرگ مشاهده مى كردى ، چيز عجيبى مى ديدى ، در آن لحظات آخر، چشم باز كرد و فرمود: «هر كس كه بين من و او خويشاوندى هست ، بگوييد تا بيايد و همه را گرد من جمع كنيد چون سفارشى دارم ».
ام حميده گفت : تمام خويشاوندان آن جناب را جمع آورى كرديم ، در اين موقع امام صادق ( عليه السّلام ) نگاهى به آنان نمود و فرمود:
«انّ شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصّلوة ».(17)
يعنى :
«شفاعت ما خانواده به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمى رسد».

پافشارى در اقامه نماز و پاداش نيكوى آن

«آقا سيد محسن » را در دمشق مدرسه اى است كه محصلين شيعه در آنجا زير نظر آن جناب ، تحصيل مى كنند، از جمله شاگردان مدرسه ، صاحب همين حكايت است و آن اين است كه «حاج سيد احمد مصطفوى » از تجار قم ، پسر مرحوم «حاج سيد على » ، از خود آقا سيد محسن نقل كرده كه يكى از تربيت يافتگان مدرسه ما براى تحصيل علم طب به آمريكا مسافرت نموده بود. از آنجا كاغذى براى من نوشته بود كه چند روز قبل شاگردان مدرسه ما را امتحان مى كردند و من نيز رفتم تا امتحان بدهم ، مدتى نشستم تا نوبت به من برسد، اما نوبت من نرسيد تا اينكه دير وقت شد، ديدم اگر بنشينم ، نمازم قضا مى شود لذا برخاستم تا بروم نماز بخوانم اما حاضرين در مجلس گفتند به كجا مى روى ؟ اكنون نوبت تو مى رسد.
گفتم من يك تكليف دينى دارم كه وقتش مى گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش مى گذرد و تنها همين يك جلسه براى امتحان برگزار شده و ديگر جلسه اى تشكيل نخواهد شد و بدانكه براى خاطر تو نيز جلسه ويژه اى تشكيل نمى دهند، آنگاه مجبور مى شوى تا امتحان دوره ديگر، معطل بمانى . گفتم هر چه بادا باد، من از تكليف دينى خود صرف نظر نمى كنم .
از قضا هياءت ممتحنه متوجه شده بودند كه من به قدر اداى وظيفه دينى غيبت اختيار كرده ام لذا انصاف داده اظهار كرده بودند كه اين شخص در وظيفه خود جدى است ، پس روا نيست كه او را معطل بگذاريم ، براى قدردانى از آنكه عمل به وظيفه نموده ، بايد جلسه اى ويژه براى امتحان او تشكيل بدهيم ، اين بود كه جلسه ديگرى براى امتحان من ترتيب دادند و من حاضر شده و امتحان دادم .(18)

دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد

حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمود: روزى على بن ابيطالب ( عليه السّلام ) مردى را مشاهده كرد كه همانند كلاغ ، منقار به زمين مى زند و نماز مى خواند، به او فرمود: «چند وقت است كه اينگونه نماز مى خوانى » .
عرض كرد: از فلان زمان .
حضرت فرمود: «عمل تو نزد خدا مانند كلاغى است كه منقار بر زمين مى زند، اگر با همين وضع بميرى ، بر غير ملت حضرت محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) خواهى مرد».
آنگاه فرمود :
«دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد».(19)

توقع بزرگ در برابر عملى ناقص !

نوشته اند: عربى به مسجد پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) وارد شد و با عجله تمام دو ركعت نماز گزارد و در هيچ ركنى ، رعايت شرايط و آداب آن نكرد و در قرائت و حفظ مخارج الفاظ و حروف و كلمات نيز هيچ گونه دقتى نكرد و همچنين نماز را با طماءنينه ، سكون ، وقار، خضوع و خشوع به جا نياورد. از قضا حضرت زين العابدين ( عليه السّلام ) حال او را مشاهده مى كرد. سرانجام ، اعرابى نمازش را به سرعت پايان داد و دستهايش را براى دريافت مزد نمازى كه خوانده بود بلند كرد و گفت : خدايا! اَعْلى عِلّيينِ بهشت را روزى من فرما و يك قصر زرّين و چهار حوريه به من ارزانى ده .
امام سجاد ( عليه السّلام ) فرمود: «اى برادر عرب ! كابين و ازدواج بزرگى را طالب هستى ».(20)

صرف نظر كردن از بليط هواپيما به خاطر نماز

يكى از آقايان مى گفت : پسر عمويى دارم كه براى تجارت ، بين ايران و اروپا رفت و آمد مى كند. روزى در يكى از فرودگاهها به ساعت خود نگاه مى كند و مى بيند كه اگر سوار هواپيما شود، در بين راه نمازش قضا مى شود؛ زيرا آفتاب غروب خواهد كرد و از طرفى ، چيزى به پرواز هواپيما باقى نمانده است لذا تصميم مى گيرد هر طور شده نمازش را بخواند. در اين هنگام تمام مسافرين ، سوار هواپيما شده و هواپيما آماده پرواز مى گردد اما چون يك مسافر كم داشته مدير پرواز كمى انتظار مى كشد تا اينكه پسر عمويم را در سالن فرودگاه در حال نماز مى يابند. به او گفته مى شود كه مسافرين هواپيما معطل تو هستند، فوراً سوار شويد، ولى پسر عمويم مى گويد: هنوز نماز عصرم باقى است . و اگر آن را نخوانده و سوار هواپيما شوم حتماً قضا خواهد شد. مدير پرواز مى گويد: ما نمى توانيم از ساعت پرواز تاءخير كنيم و اين برخلاف مقرّرات است و اگر شما سوار نشويد و هواپيما حركت كند، پول بليط خود را از دست داده ايد، پسرعمويم توجهى نكرده و به ادامه نماز مى پردازد، ولى وقتى از نماز فارغ مى شود، مدير پرواز به او مى گويد ما مقررات پرواز را به خاطر ايمان شما شكستيم و منتظر شديم تا نمازت را تمام كنى ؛ زيرا كسى كه به خاطر نماز از پول بليط خود مى گذرد، شايسته احترام و انتظار است .(21)

يك خاطره

اين خاطره را هرگز فراموش نمى كنم كه سالها پيش ، روزى با پدر، و مادر و خانواده ام به مشهد رفتيم ، در بازگشت از مشهد دير وقت بود كه به يكى از شهرهاى مازندران رسيديم . مسجدها بسته بود و در مهمانخانه آن شهر نيز فقط يك اطاق وجود داشت پدرم (كه خدا رحمتش كند) بسيار مقيد به نماز بود، وقت نماز كه مى شد، يك تلاطم درونى پيدا مى كرد، ديدم او شام نمى خورد و مى خواهد ابتدا نماز بخواند، لذا به دنبال مسجد رفتم اما درب مسجد بسته بود و آب هم در دسترس نبود، مجبور شديم از آبى كه براى آشاميدن به همراه داشتيم ، استفاده كنيم ، وضو گرفتيم و در پياده رو مشغول خواندن نماز شديم . تنها يك پيرمرد و يك پيرزن نيز با ما نماز خواندند؛ يعنى از چهل نفر مسافرى كه با ما بودند تنها شش نفر نماز خواندند، سپس به راه خود ادامه داديم . آرى ، اينان از كجا مى آمدند؟ از مشهد مقدس (22) از زيارت امامى كه وقتى در «سرخس » زندانى بود، روزى هزار ركعت نماز مى خواند. پس آيا سزاوار نيست ما نيز حداقل در اهميت دادن به نمازهاى پنجگانه - چه در سفر و چه در حضر - پيرو آن حضرت باشيم ؟ به قول مولوى :

يك دسته گلت كو اگر آن باغ بديدت
يك گوهر جان كو اگر از بحر خدايى

امام خمينى (ره ) و نماز

يكى از پزشكان شهر مقدس قم نقل مى كرد كه وقتى خبر دادند امام خمينى (قدّس سرّه ) دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالين ايشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم . فشار ايشان ، شماره پنج را نشان مى داد كه از نظر طبى ، بسيار خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود، ولى قاعدتاً امام نمى توانستند و نمى بايستى حركت كنند، اما ديدم امام آماده حركت شدند.
عرض كردم : آقاجان ! چرا برخاستيد؟
فرمودند:«نماز!»
عرض كردم : آقا! شما در فقه مجتهديد و من در طب ، حركت شما به فتواى طبّى من حرام است و بايد خوابيده نماز بخوانيد.
ايشان با دقت به نظر من عمل كردند و خوابيده نماز خود را خواندند.(23)

حمّامى بى نماز

يكى از بزرگان مى گفت : در تهران در يكى از حمامها، در سرحمام آن ، خادمى بود كه او را «پادو» مى گفتيم . او نماز و روزه بجا نمى آورد! روزى نزد يكى از معمارها آمد و گفت :«مى خواهم برايم حمامى بنا كنى ».
معمار گفت : تو از كجا پول مى آورى ؟ گفت : تو چكار دارى ، پول بگير و حمام بساز. پس آن معمار، حمامى براى او ساخت كه به نام او معروف بود.
«مرحوم حاج ميرزا خليل » فرمود: وقتى در نجف اشرف بودم ، در خواب ديدم كه «على طالب » به نجف اشرف به «وادى السلام » آمده ، پس ‍ من تعجب كردم و گفتم : تو چگونه به اين مكان شريف آمده اى و حال آنكه تو نه نماز مى خواندى و نه روزه مى گرفتى ؟
گفت : اى فلانى ! وقتى من مردم ؛ مرا با غل و زنجير گرفتند تا به سوى عذاب الهى ببرند اما «حاج ملا محمد كرمانشاهى » ، (ايشان از علماى تهران بود) - جزاه اللّه خيرا - فلانى را نايب گرفت و او براى من حج بجا آورد و فلانى را اجير كرد براى نماز و روزه من و براى من فلان و فلان زكات و ردّ مظالم داد و ديگر چيزى بر ذمّه من نگذاشت مگر اينكه ادا كرد و مرا از عذاب ، خلاص نمود، خداوند جزاى خيرش دهد.
پس من هراسان از خواب بيدار شدم و از آن خواب تعجب كردم تا اينكه بعد از مدتى ، جماعتى از تهران آمدند و من از ايشان احوال «على طالب » را پرسيدم . پس مرا خبر دادند به همان كه در خواب ديده بودم ، حتى اشخاصى كه براى حج ، نماز و روزه او نايب شده بودند مطابق بودند با آنچه در خواب به من خبر داده شده بود. در اين حال ، از صدق رؤ ياى خود تعجب كردم .(24)

اهميت بجا آوردن نماز قضا

جناب حاج «سيد محمد على ناجى » فرزند مرحوم حاج «سيد محمد حسن »، وصى پدر خود بود. و از جمله موارد وصيت آن مرحوم ، مقدار زيادى نماز و روزه استيجارى بود. وصى مزبور، براى چهار سال نماز و چهار ماه روزه ، مرحوم آقاى حاج «سيد ضياءالدين » (امام جماعت مسجد آتشيها) را اجير مى كند و وجه آن را نيز نقداً به ايشان تقديم مى نمايد.
وصى مزبور نقل كرد كه پس از مدتى ، پدرم را در خواب ديدم كه سخت ناراحت است ، به او گفتم از من راضى هستيد كه به وصيت شما عمل كردم و چهار سال نماز و روزه شما را به آقاى سيد ضياءالدين واگذار نمودم كه انجام دهد. پدرم با كمال تاءثر گفت : «چه كسى به فكر ديگرى است ». آقاى سيد ضياء براى من بيشتر از شش روز نماز نخوانده است .
وقتى بيدار شدم خدمت آقاى سيد ضياءالدين رفتم و پرسيدم چه مقدار براى پدرم نماز خوانده ايد؟ او در پاسخ من گفت : هرچه خوانده ام ثبت كرده ام ، گفتم مى دانم كارهاى شما مرتب است ، ولى مطلبى است كه مى خواهم بدانم خوابم درست است يا نه ، خلاصه پس از اصرار زياد، دفتر خود را آورد و معلوم شد كه شش روز بيشتر نخوانده است و مرحوم آقاى سيد ضياءالدين تعجب كرد و گفت : من فراموش كرده ام و خيال مى كردم بيشتر آن را خوانده ام ، الحال كه آن مرحوم چنين گفته اند امروز مرتباً مشغول نماز آن مرحوم مى شوم . خلاصه معلوم شد كه آقا سيد ضياءالدين فراموش ‍ كرده و اخبار مرحوم «حاجى ناجى » هم صحيح بوده است .(25)

نماز، گناهان را از بين مى برد

«سلمان فارسى » مى گويد: ما نزد رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) زير سايه درختى بوديم كه آن حضرت شاخه اى از آن درخت گرفت و آن را شكست و برگهايش را ريخت و سپس فرمود: «از من سؤ ال نمى كنيد كه چرا چنين كردم ؟».
گفتم : يا رسول اللّه ! چرا چنين كرديد؟
فرمود: «بنده مسلمان چون به نماز مى ايستد، گناهانش مانند برگ اين درخت ، ريخته مى شود». (26)

خواب عالِم از عبادت جاهل بهتر است

يكى از اهل رياضت ، به در مسجدى رسيد و ديد شيطان مرتب پاى خود به درون مسجد مى گذارد و باز خارج مى شود، پرسيد: اينجا چه مى كنى ؟
گفت : در اين مسجد، جاهلى نماز مى خواند و عالمى هم خوابيده است و من قصد نماز جاهل مى كنم اما هيبت اين عالم ، مانع ورود من به مسجد مى شود.
آرى ، در اين باره رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است ». (27)







https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
28-03-2023, 15:53
https://www.ayehayeentezar.com/images/icons/icon1.png


https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/20197636721748003089.jpg




دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد

حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمود: روزى على بن ابيطالب ( عليه السّلام ) مردى را مشاهده كرد كه همانند كلاغ ، منقار به زمين مى زند و نماز مى خواند، به او فرمود: «چند وقت است كه اينگونه نماز مى خوانى » .
عرض كرد: از فلان زمان .
حضرت فرمود: «عمل تو نزد خدا مانند كلاغى است كه منقار بر زمين مى زند، اگر با همين وضع بميرى ، بر غير ملت حضرت محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) خواهى مرد».
آنگاه فرمود :
«دزدترين مردم كسى است كه از نمازش بدزدد».(19)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
02-04-2023, 18:42
توقع بزرگ در برابر عملى ناقص !

نوشته اند: عربى به مسجد پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) وارد شد و با عجله تمام دو ركعت نماز گزارد و در هيچ ركنى ، رعايت شرايط و آداب آن نكرد و در قرائت و حفظ مخارج الفاظ و حروف و كلمات نيز هيچ گونه دقتى نكرد و همچنين نماز را با طماءنينه ، سكون ، وقار، خضوع و خشوع به جا نياورد. از قضا حضرت زين العابدين ( عليه السّلام ) حال او را مشاهده مى كرد. سرانجام ، اعرابى نمازش را به سرعت پايان داد و دستهايش را براى دريافت مزد نمازى كه خوانده بود بلند كرد و گفت : خدايا! اَعْلى عِلّيينِ بهشت را روزى من فرما و يك قصر زرّين و چهار حوريه به من ارزانى ده .
امام سجاد ( عليه السّلام ) فرمود: «اى برادر عرب ! كابين و ازدواج بزرگى را طالب هستى ».(20)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
02-04-2023, 18:42
صرف نظر كردن از بليط هواپيما به خاطر نماز

يكى از آقايان مى گفت : پسر عمويى دارم كه براى تجارت ، بين ايران و اروپا رفت و آمد مى كند. روزى در يكى از فرودگاهها به ساعت خود نگاه مى كند و مى بيند كه اگر سوار هواپيما شود، در بين راه نمازش قضا مى شود؛ زيرا آفتاب غروب خواهد كرد و از طرفى ، چيزى به پرواز هواپيما باقى نمانده است لذا تصميم مى گيرد هر طور شده نمازش را بخواند. در اين هنگام تمام مسافرين ، سوار هواپيما شده و هواپيما آماده پرواز مى گردد اما چون يك مسافر كم داشته مدير پرواز كمى انتظار مى كشد تا اينكه پسر عمويم را در سالن فرودگاه در حال نماز مى يابند. به او گفته مى شود كه مسافرين هواپيما معطل تو هستند، فوراً سوار شويد، ولى پسر عمويم مى گويد: هنوز نماز عصرم باقى است . و اگر آن را نخوانده و سوار هواپيما شوم حتماً قضا خواهد شد. مدير پرواز مى گويد: ما نمى توانيم از ساعت پرواز تاءخير كنيم و اين برخلاف مقرّرات است و اگر شما سوار نشويد و هواپيما حركت كند، پول بليط خود را از دست داده ايد، پسرعمويم توجهى نكرده و به ادامه نماز مى پردازد، ولى وقتى از نماز فارغ مى شود، مدير پرواز به او مى گويد ما مقررات پرواز را به خاطر ايمان شما شكستيم و منتظر شديم تا نمازت را تمام كنى ؛ زيرا كسى كه به خاطر نماز از پول بليط خود مى گذرد، شايسته احترام و انتظار است .(21)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
18-04-2023, 12:58
يك خاطره

اين خاطره را هرگز فراموش نمى كنم كه سالها پيش ، روزى با پدر، و مادر و خانواده ام به مشهد رفتيم ، در بازگشت از مشهد دير وقت بود كه به يكى از شهرهاى مازندران رسيديم . مسجدها بسته بود و در مهمانخانه آن شهر نيز فقط يك اطاق وجود داشت پدرم (كه خدا رحمتش كند) بسيار مقيد به نماز بود، وقت نماز كه مى شد، يك تلاطم درونى پيدا مى كرد، ديدم او شام نمى خورد و مى خواهد ابتدا نماز بخواند، لذا به دنبال مسجد رفتم اما درب مسجد بسته بود و آب هم در دسترس نبود، مجبور شديم از آبى كه براى آشاميدن به همراه داشتيم ، استفاده كنيم ، وضو گرفتيم و در پياده رو مشغول خواندن نماز شديم . تنها يك پيرمرد و يك پيرزن نيز با ما نماز خواندند؛ يعنى از چهل نفر مسافرى كه با ما بودند تنها شش نفر نماز خواندند، سپس به راه خود ادامه داديم . آرى ، اينان از كجا مى آمدند؟ از مشهد مقدس (22) از زيارت امامى كه وقتى در «سرخس » زندانى بود، روزى هزار ركعت نماز مى خواند. پس آيا سزاوار نيست ما نيز حداقل در اهميت دادن به نمازهاى پنجگانه - چه در سفر و چه در حضر - پيرو آن حضرت باشيم ؟ به قول مولوى :

يك دسته گلت كو اگر آن باغ بديدت
يك گوهر جان كو اگر از بحر خدايى

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
18-04-2023, 12:58
امام خمينى (ره ) و نماز

يكى از پزشكان شهر مقدس قم نقل مى كرد كه وقتى خبر دادند امام خمينى (قدّس سرّه ) دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالين ايشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم . فشار ايشان ، شماره پنج را نشان مى داد كه از نظر طبى ، بسيار خطرناك بود. كارهاى اوليه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود، ولى قاعدتاً امام نمى توانستند و نمى بايستى حركت كنند، اما ديدم امام آماده حركت شدند.
عرض كردم : آقاجان ! چرا برخاستيد؟
فرمودند:«نماز!»
عرض كردم : آقا! شما در فقه مجتهديد و من در طب ، حركت شما به فتواى طبّى من حرام است و بايد خوابيده نماز بخوانيد.
ايشان با دقت به نظر من عمل كردند و خوابيده نماز خود را خواندند.(23)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-04-2023, 13:03
حمّامى بى نماز

يكى از بزرگان مى گفت : در تهران در يكى از حمامها، در سرحمام آن ، خادمى بود كه او را «پادو» مى گفتيم . او نماز و روزه بجا نمى آورد! روزى نزد يكى از معمارها آمد و گفت :«مى خواهم برايم حمامى بنا كنى ».
معمار گفت : تو از كجا پول مى آورى ؟ گفت : تو چكار دارى ، پول بگير و حمام بساز. پس آن معمار، حمامى براى او ساخت كه به نام او معروف بود.
«مرحوم حاج ميرزا خليل » فرمود: وقتى در نجف اشرف بودم ، در خواب ديدم كه «على طالب » به نجف اشرف به «وادى السلام » آمده ، پس ‍ من تعجب كردم و گفتم : تو چگونه به اين مكان شريف آمده اى و حال آنكه تو نه نماز مى خواندى و نه روزه مى گرفتى ؟
گفت : اى فلانى ! وقتى من مردم ؛ مرا با غل و زنجير گرفتند تا به سوى عذاب الهى ببرند اما «حاج ملا محمد كرمانشاهى » ، (ايشان از علماى تهران بود) - جزاه اللّه خيرا - فلانى را نايب گرفت و او براى من حج بجا آورد و فلانى را اجير كرد براى نماز و روزه من و براى من فلان و فلان زكات و ردّ مظالم داد و ديگر چيزى بر ذمّه من نگذاشت مگر اينكه ادا كرد و مرا از عذاب ، خلاص نمود، خداوند جزاى خيرش دهد.
پس من هراسان از خواب بيدار شدم و از آن خواب تعجب كردم تا اينكه بعد از مدتى ، جماعتى از تهران آمدند و من از ايشان احوال «على طالب » را پرسيدم . پس مرا خبر دادند به همان كه در خواب ديده بودم ، حتى اشخاصى كه براى حج ، نماز و روزه او نايب شده بودند مطابق بودند با آنچه در خواب به من خبر داده شده بود. در اين حال ، از صدق رؤ ياى خود تعجب كردم .(24)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-04-2023, 13:03
اهميت بجا آوردن نماز قضا

جناب حاج «سيد محمد على ناجى » فرزند مرحوم حاج «سيد محمد حسن »، وصى پدر خود بود. و از جمله موارد وصيت آن مرحوم ، مقدار زيادى نماز و روزه استيجارى بود. وصى مزبور، براى چهار سال نماز و چهار ماه روزه ، مرحوم آقاى حاج «سيد ضياءالدين » (امام جماعت مسجد آتشيها) را اجير مى كند و وجه آن را نيز نقداً به ايشان تقديم مى نمايد.
وصى مزبور نقل كرد كه پس از مدتى ، پدرم را در خواب ديدم كه سخت ناراحت است ، به او گفتم از من راضى هستيد كه به وصيت شما عمل كردم و چهار سال نماز و روزه شما را به آقاى سيد ضياءالدين واگذار نمودم كه انجام دهد. پدرم با كمال تاءثر گفت : «چه كسى به فكر ديگرى است ». آقاى سيد ضياء براى من بيشتر از شش روز نماز نخوانده است .
وقتى بيدار شدم خدمت آقاى سيد ضياءالدين رفتم و پرسيدم چه مقدار براى پدرم نماز خوانده ايد؟ او در پاسخ من گفت : هرچه خوانده ام ثبت كرده ام ، گفتم مى دانم كارهاى شما مرتب است ، ولى مطلبى است كه مى خواهم بدانم خوابم درست است يا نه ، خلاصه پس از اصرار زياد، دفتر خود را آورد و معلوم شد كه شش روز بيشتر نخوانده است و مرحوم آقاى سيد ضياءالدين تعجب كرد و گفت : من فراموش كرده ام و خيال مى كردم بيشتر آن را خوانده ام ، الحال كه آن مرحوم چنين گفته اند امروز مرتباً مشغول نماز آن مرحوم مى شوم . خلاصه معلوم شد كه آقا سيد ضياءالدين فراموش ‍ كرده و اخبار مرحوم «حاجى ناجى » هم صحيح بوده است .(25)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
26-04-2023, 14:37
نماز، گناهان را از بين مى برد

«سلمان فارسى » مى گويد: ما نزد رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) زير سايه درختى بوديم كه آن حضرت شاخه اى از آن درخت گرفت و آن را شكست و برگهايش را ريخت و سپس فرمود: «از من سؤ ال نمى كنيد كه چرا چنين كردم ؟».
گفتم : يا رسول اللّه ! چرا چنين كرديد؟
فرمود: «بنده مسلمان چون به نماز مى ايستد، گناهانش مانند برگ اين درخت ، ريخته مى شود». (26)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
10-05-2023, 20:06
خواب عالِم از عبادت جاهل بهتر است

يكى از اهل رياضت ، به در مسجدى رسيد و ديد شيطان مرتب پاى خود به درون مسجد مى گذارد و باز خارج مى شود، پرسيد: اينجا چه مى كنى ؟
گفت : در اين مسجد، جاهلى نماز مى خواند و عالمى هم خوابيده است و من قصد نماز جاهل مى كنم اما هيبت اين عالم ، مانع ورود من به مسجد مى شود.
آرى ، در اين باره رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است ». (27)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
10-05-2023, 20:09
نماز انسان را از گناه باز مى دارد

يك آيه و دو حديث
(... إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَر ...).
(عنكبوت / 45)
«نماز، آدمى را از زشتيها و گناه باز مى دارد».
«قال على عليه السلام :
فرض اللّه الايمان تطهيرا من الشرك
والصلاة تنزيهاً عن الكبر».
(نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 244، ص 1197)
«على - عليه السلام - فرمود:
خداوند براى پاك نمودن مردم از شرك ، ايمان و براى پاك شدن از كبر، نماز را واجب نمود».
«عن اءبى عبداللّه عليه السلام :
من احبّ ان يعلم اَقْبِلَت صلاته ام لم تقبل
فلينظر هل منعته صلاته عن الفحشاء والمنكر».
(بحارالا نوار، ج 82، ص 198)
«امام صادق - عليه السلام - فرمود:
هركس مى خواهد بداند نمازش قبول شده يا نه پس بايد بنگردكه آيانمازش اوراازگناهان و زشتيها باز داشته يا نه ؟ (به هر قدر كه نمازش او را از بديها باز داشته ، به همان قدر، نمازش پذيرفته شده است ».

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-05-2023, 22:34
نماز باعث اصلاح انسان مى شود



در روايتى آمده است : مردى به زنى نظر داشت ، زن شوى خويش را از اين ماجرا آگاه ساخت ، شوهرش گفت : به او بگو چهل بامداد در نماز جماعت حاضر شو...، آنگاه من تسليم تو خواهم بود.
آن مرد پذيرفت و چند روز پياپى به نماز آمد، و به زن پيغام داد كه من توبه كرده ام و ديگر از تو تقاضايى ندارم .
زن جريان را به شوى خويش باز گفت ، شوهر گفت : مى دانستم كه «نماز»، او را اصلاح مى كند؛ زيرا خداوند فرموده است :
(اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْكَرِ ). (28) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#28)
يعنى :«به راستى كه نماز، از فحشا و منكر، جلوگيرى مى كند».

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-05-2023, 22:34
يك داستان شگفت



نقل شده است كه روزى «سيد هاشم » امام جماعت مسجد «سردوزك » بعد از نماز به منبر رفت . در ضمن توصيه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:
روزى پدرم مى خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم . ناگاه مردى با هياءت روستايى وارد شد، از صفوف جماعت عبور كرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت . مؤ منين از اينكه يك نفر روستايى رفت و در صف اوّل ايستاد، ناراحت شدند، اما او اعتنايى نكرد. در ركعت دوم در حال قنوت ، قصد فرادا كرد و نمازش را به تنهايى به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض كردند ولى او به كسى پاسخ نمى داد.
پدرم فرمود: چه خبر است ؟ به او گفتند: مردى روستايى و جاهل به مساءله ، به صف اوّل جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا كرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا كرد و هم اكنون نشسته و نان مى خورد.
پدرم به آن شخص گفت : چرا چنين كردى ؟
او در پاسخ گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگويم يا در اين جمع بگويم ؟
پدرم گفت : در حضور همه بگو.
گفت : من وارد اين مسجد شدم به اميد اينكه از فيض نماز جماعت با شما بهره مند شوم ، اما وقتى اقتدا كردم ، ديدم شما در وسط حمد، از نماز بيرون رفتيد و در اين خيال واقع شديد كه من پير شده و از آمدن به مسجد عاجز شده ام لذا به الاغى نياز دارم ، پس به ميدان الاغ فروشها رفتيد و خرى را انتخاب كرديد و در ركعت دوم در خيال تدارك خوراك و تعيين جاى او بوديد. بدين سبب من عاجز شدم و ديدم بيش از اين سزاوار نيست با شما باشم ، لذا نماز خود را فرادا تمام كردم . اين را بگفت و برفت .
پدرم بر سر خود زد و ناله كرد و گفت : اين مرد بزرگى است ، او را نزد من بياوريد، با او كار دارم ، مردم رفتند كه او را بياورند اما او ناپديد گرديد و ديگر ديده نشد.(29)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#29)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-05-2023, 22:34
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#29)

نماز را با حضور قلب بخوانيم



«سيد نعمة الله جزائرى » در «انوار نعمانيه » مى نويسد: شخصى برايم نقل كرد كه من يك روز نزد خود خيال كردم كه در حديث دارد هركس كه دو ركعت نماز با حضور قلب بخواند، خداوند او را عذاب نمى كند لذا با خود گفتم من هم مى روم و در مسجد كوفه دو ركعت نماز با حضور قلب مى خوانم . به همين قصد مشغول نماز شدم ناگهان به اين فكر افتادم كه چرا مسجد به اين بزرگى بايد مناره و گلدسته نداشته باشد؟ و به اين خيال بودم كه اگر بانى هم پيدا شود، گچ و آجرش بايد از كجا بياورند؟ بنّا چه كسى و اندازه اش چقدر باشد؟ يك وقت سلام نماز را دادم و ملتفت شدم كه هنوز در نقشه و طرح مناره مسجد هستم ! اما اگر كسى در نماز در انديشه آخرت باشد، موجب فضيلت بيشتر نماز است . (30) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#30)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
23-05-2023, 19:15
اخلاص على (ع ) در نماز



به پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) دو شتر هديه دادند، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) يكى از دو شتر را هديه قرار داد براى كسى كه دو ركعت نماز بجاى آورد و از امور دنيا چيزى را به خاطر نياورد و به فكر چيزى از دنيا نيفتد. كسى جز على ( عليه السّلام ) به پيامبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) پاسخ مثبت نداد. پيامبر( صلّى اللّه عليه و آله ) هر دو شتر را به على ( عليه السّلام ) مرحمت فرمود. (31)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#31)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
23-05-2023, 19:16
در عبادت به ياد خدا باشيم



فيلسوف شهير «حاج ملاهادى سبزوارى » مى نويسد: گويند عابدى در بن غارى عبادت مى كرد و گاهى در ميان عبادت ، ريش خود را با انگشت ، شانه مى كرد، از هاتفى آوازى شنيد كه مشغول ريش خودى ، نه مشغول به ما.
آن دلريش ، دلش به درد آمد و شروع كرد به ريش كندن و در اثناى ريش كندن آوازى شنيد كه باز مشغول ريش . عارفى گويد:
ريش اگر بگذاشت در تشويش بود
ورهمى بركند هم در ريش بود (32) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#32)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
23-05-2023, 19:16
صدقه دادن بستان جهت كسب اخلاص در نماز



منقول است كه «ابن طلحه » در بستان خود نماز مى گزارد، در اثناى نماز نظرش به مرغى افتاد كه بر درخت بود و مى خواست از وسط درخت خارج شود، به آن مرغ سرگرم شد به قسمى كه ندانست چند ركعت نماز بجاى آورده است .
خدمت رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) آمد و حالش را بيان نمود و عرض كرد: «بستانم را صدقه قرار دادم ، به هر مصرفى كه صلاح مى دانيد به مصرف برسانيد».(33)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#33)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
27-05-2023, 15:09
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#33)

شب زنده دارى براى ريا!



در حالات يك نفر نوشته اند كه شبى با خود گفت : به مسجد بروم و شبى را با اخلاص تا صبح به عبادت بپردازم . در تاريكى گوشه مسجد سرگرم نماز و ذكر و دعا بود كه صدايى از گوشه ديگر مسجد به گوشش ‍ خورد، با خود گفت : لابد ديگرى نيز مثل من اينجا آمده است تا عبادت كند، پس خوب شد چون مرا مى بيند و فردا براى مردم تعريف مى كند كه فلانى براى خدا شب زنده دارى مى كرد، لذا نشاطش بيشتر شد و صدايش را نازكتر و با حزن بيشترى به راز و نياز پرداخت تا اينكه صبح شد، وقتى كه هوا روشن شد، ديد گوشه مسجد سگى بوده كه از سرما به مسجد پناهنده شده است ؛ معلوم شد تمام شب را به خاطر سگى به عبادت گذرانده ! يعنى در حقيقت او را پرستيده است . (34) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#34)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
27-05-2023, 15:10
حكايت جالب ابوالعباس جوالقى



در تفسير آمده است : روزى «ابوالعباس جوالقى »، جوالى به كسى داد اما فراموش كرد كه آن را به چه كسى داده است . چندان كه انديشيد، يادش ‍ نيامد. روزى به نماز ايستاده بود كه يادش آمد جوالش را به چه كسى داده ! لذا به دكّان رفت و به شاگردش گفت : اى فلان ! يادم آمد كه جوال را به چه كسى داده ام ، آن را به فلان كس داده ام .
شاگردش گفت : چگونه يادت آمد؟
ابوالعباس گفت : در نماز يادم آمد.
شاگردش گفت : اى استاد! به نماز خواندن مشغول بودى يا به جوال جستن ؟!
«ابوالعباس » متوجه كار ناپسندش شد و دكّان را رها كرد و به سوى طلب علم رفت . چندان علم بياموخت تا مفسّر قرآن شد. (35)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#35)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
27-05-2023, 15:10
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#35)

خشوع نهايى در نماز



در يكى از جنگها در پاى مبارك حضرت اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) تيرى نشست كه خارج كردن آن به شدّت مشكل مى نمود.
حضرت فاطمه ( عليهاالسّلام ) (36) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#36) كه از وضع نماز آن حضرت خبردار بود، فرمود: در حال نماز تير را از پاى آن حضرت خارج كنيد؛ زيرا او در حال نماز احساس نخواهد كرد كه بر او چه مى گذرد، پس تير را خارج كردند در حالى كه حضرت مشغول نماز بود و هيچ توجهى به غير نماز نكرد.(37)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#37)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-06-2023, 18:58
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#37)

پيدا كردن گمشده به وسيله نماز!



شخصى مقدارى از نقدينه خود را در محلى دفن كرده بود اما پس از مدتى ، محل را فراموش كرد و هرچه جستجو و كاوش نمود، پيدا نشد، لذا نزد «ابوحنيفه » آمد و جريان را به او گفت و درخواست راهنمايى كرد.
«ابوحنيفه » گفت از نظر فقهى براى درخواست تو چاره اى ذكر نشده ، ولى من حيله اى انديشيده ام كه به وسيله آن به مقصود خود خواهى رسيد و آن اين است كه امشب تا صبح وقت خود را به نماز بگذران تا گمشده ات را پيدا كنى . آن مرد تا يك چهارم از شب گذشت مشغول نماز خواندن بود كه ناگاه محل دفينه به خاطرش آمد، لذا نماز خود را قطع كرد و به جستجو و كاوش آن محل پرداخت و نقدينه خود را خارج نمود، فردا صبح مجدداً نزد ابوحنيفه آمد و كيفيت پيدا كردن محل را شرح داد.
ابوحنيفه گفت : «مى دانستم كه شيطان نمى گذارد تو تا آخر شب نماز بخوانى ، چرا به شكرانه پيدا كردن محل و دفينه خود، تا صبح نماز را ادامه ندادى ؟». (38)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#38)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-06-2023, 18:58
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#38)

لطف خدا و ناسپاسى بنده



مرحوم «حاج شيخ الاسلام » فرمود: شنيدم از عالم بزرگوار و سيد عاليمقام ، امام جمعه بهبهانى كه در اوقات تشرف به مكه معظمه ، روزى به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس ، از خانه خارج شدم ، در اثناى راه ، خطرى پيش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم ، نزديك در مسجد، خربزه زيادى روى زمين ريخته و صاحبش مشغول فروش آنها بود، قيمت آن را پرسيدم ، گفت آن قسمت ، فلان قيمت و قسمت ديگر ارزانتر و فلان قيمت است ، گفتم پس از مراجعت از مسجد مقدارى مى خرم و به منزل مى برم ، پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم ، در حال نماز در اين خيال شدم كه از قسمت گران آن خربزه بخرم يا قسمت ارزانترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در اين خيال بودم و چون از نماز فارغ شده و خواستم از مسجد بيرون روم ، شخصى از در مسجد وارد و نزديك من آمد و در گوشم گفت خدايى كه امروز تو را از خطر مرگ نجات بخشيد، آيا سزاوار است كه در خانه او نماز خربزه اى بخوانى ؟! فوراً متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم ، خواستم دامنش را بگيرم اما او را نيافتم . (39)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#39)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-06-2023, 14:24
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#39)

اخلاص امام سجاد(ع ) در نماز



«ابوحمزه ثمالى » مى گويد: ديدم كه امام سجاد ( عليه السّلام ) هنگام نماز خواندن ، عبا از دوش مباركش افتاد ولى حضرت هيچ اعتنايى به آن نكرد. از آن حضرت پرسيدم : چرا وقتى عبا از دوشتان افتاد، آن را درست نكرديد؟
فرمودند: «واى بر تو! آيا متوجه نيستى در محضر چه كسى ايستاده ام ؟ به راستى كه انسان ، نمازش در همان حد قبول است كه دلش متوجه خداوند متعال باشد». (40)

(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#40)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-06-2023, 14:24
استقامت شگفت انگيز على بن حسن در نماز



«حسن بن محمد» مى گويد: «على بن حسن » (41) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#41) را در راه مكه ديدم كه مشغول خواندن نماز بود، ناگهان مارى بزرگ از پايين پيراهنش ، وارد لباس او شد و از گريبانش سر درآورد، مردم ، وحشت زده فرياد مى زدند، مار! مار! امّا «على » با آرامش تمام ، بدون كمترين توجه به آنچه پيش آمده ، به نمازش ادامه داد و مار از لباس او بيرون رفت . (42)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#42)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
19-06-2023, 13:40
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#42)

صلابت امام رضا(ع ) در نماز



در روايت «معمّر بن خلاء» است كه امام رضا ( عليه السّلام ) فرمود: «من روزى در فرع (43) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#43) بودم ، وقت نماز فرا رسيد، سپس من پياده شده و به سوى «بوته ثمامه »(44) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#44) رفتم ، همينكه به نماز ايستادم و ركعتى خواندم ، يك افعى نزديك آمد و در كنارم قرار گرفت ، من متوجه نماز شدم و از آن نكاستم و كم نكردم . افعى به من نزديك شد و سپس به طرف بوته برگشت .
وقتى از نماز فارغ شدم در صورتى كه دعا و تعقيباتم را نيز تخفيف نداده بودم ، بعضى از يارانم را كه همراه ما بودند فراخوانده و گفتم : پشت سر شما زير بوته ، يك افعى وجود دارد، سپس او را كشتند» آنگاه امام ( عليه السّلام ) فرمود:
«هركس از غير خدا نترسد، خداوند او را كفايت مى كند». (45)

(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#45)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
19-06-2023, 13:40
علاقه دوستان على (ع ) به نماز



«قيس بن سعد» يكى از زهاد و متدينين بود، علاقه زيادى به على ( عليه السّلام ) داشت . مقام او در عبادت و ترس از خدا به جايى رسيد كه روزى در نماز، همينكه خواست سر به سجده بگذارد، متوجه شد كه در محل سجده اش مار بسيار بزرگى حلقه زده ، اما او با سر خود آن را به يك طرف راند و در كنارش ‍ سجده كرد. مار بر گردن قيس پيچيد اما او نه از نماز خود كوتاه كرد و نه چيزى كم نمود بلكه با همان حال ، به نماز خود ادامه داد تا از نماز فارغ شد، آنگاه پس از نماز، مار را گرفت و به سويى انداخت . (46)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#46)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-06-2023, 18:05
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#46)

اضطراب و پريشانى على (ع ) در نماز



هر وقت هنگام نماز مى رسيد، اميرالمؤ منين ( عليه السّلام ) حال اضطراب و تزلزل پيدا مى كرد. عرض كردند شما را چه مى شود كه اينقدر ناراحتيد؟ مى فرمود:
«وقت امانتى كه خداوند بر آسمان و زمين عرضه داشت و آنها از پذيرش و حمل آن امتناع ورزيدند، رسيده است » . (47)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#47)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-06-2023, 18:07
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#47)

دعاى حضرت فاطمه (س ) بعد از نماز



دختر جوان پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) وقتى در محراب مشغول نماز بود، از اينكه در پيشگاه خداوند جهان ايستاده ، بندهاى كتف نازنينش مى لرزيد.
امام حسن ( عليه السّلام ) مى گويد: يك شب جمعه ديدم كه مادرم بيدار است و پيوسته نماز مى خواند تا اينكه سپيده صبح دميد.
در آن لحظه شنيدم كه مادرم براى مردان و زنان با ايمان دعا مى كند، يك به يك آنها را نام مى بُرد و برايشان دعا مى كرد، بعد از نماز به او گفتم : اى مادر! چرا براى خودت دعا نكردى ؟
مادرم فرمود:
«اى پسرك من ! اوّل همسايه ، بعد خانه ...». (48)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#48)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-06-2023, 18:07
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#48)

تعجب هارون



«ابوالحسن امام موسى بن جعفر( عليهما السّلام » در ده سال و اندى ، هر روز پس از طلوع خورشيد تا وقت زوال را با يك سجده مى گذراند. «هارون » كه دشمن حضرت بود، به اين مطلب اعتراف كرد كه او، نمونه اى برجسته براى توجه به خدا و ايمان است . هارون موقعى اين اعتراف را كرد كه آن حضرت را در زندان ربيع ، محبوس كرده بود و از بالاى كاخ ، حضرت را نظاره مى كرد، ديد جامه اى در گوشه زندان افتاده بدون اينكه تغيير موضع دهد، لذا از اين حالت تعجب كرد و به «ربيع » گفت : آن جامه اى كه هر روز در آنجا مى بينم چيست ؟
ربيع گفت : يا اميرالمؤ منين ! آن جامه نيست ، بلكه «موسى بن جعفر» است ، او هر روز پس از طلوع خورشيد تا وقت زوال ، يك سجده دارد.
هارون حيرت زده شد و از روى تعجب گفت : به راستى كه اين شخص ‍ از راهبان بنى هاشم است ! ربيع پس از اينكه اعتراف هارون را نسبت به پارسايى امام و كناره گيريش از دنيا شنيد، رو به هارون كرد و در حالى كه تقاضاى آزادى و سخت نگرفتن براى آن حضرت را داشت گفت : يا اميرالمؤ منين ! پس چرا اينقدر در زندان بر او سخت گرفته ايد؟!! هارون پاسخى داد كه حكايت از بى رحمى باطنى او داشت ، او گفت : هيهات ! بايد اينطور باشد!!!(49)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#49)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
26-06-2023, 15:08
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#49)

كيفيت نماز امام باقر و امام صادق (ع )
امام باقر و امام صادق ( عليهما السّلام ) زمانى كه به نماز مى ايستادند، رنگ صورت مباركشان تغيير مى كرد، گاهى قرمز و زمانى زرد مى شد مثل اينكه با كسى مناجات مى كنند كه او را مى بينند. (50)

(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#50)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
26-06-2023, 15:08
كيفيت دعاكردن



يكى از اصحاب پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) معمولاً براى نماز جماعت به مسجد مى آمد تا اينكه پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) متوجه شدند كه او چند روزى است ديگر به مسجد نمى آيد. از اصحاب پرسيدند: «چرا فلانى براى به جا آوردن نماز جماعت به مسجد نمى آيد؟».
گفتند: آن شخص مريض است .
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى عيادت نزد او رفتند، و پرسيدند: «اى فلانى ! چه شده است ؟».
او گفت : نماز مغرب را مى خواندم ، سپس اين كلمات را قرائت كردم «اى پروردگار! اگر من نزد تو گناهكار هستم و قرار است مرا در آخرت عذاب دهى ، عذابم را به جلو بينداز و در همين دنيا مرا دچار عذاب كن » ، سپس مريض شدم .
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «اين چه سخنى بود كه گفتى ، آگاه باش كه اين گونه بايد بگويى :
پروردگارا! در دنيا و آخرت به من حسنه عطا كن و مرا از آتش نگهدار».(51) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#51)
سپس پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى آن شخص دعا كرد و او از حالت مرض بيرون آمد و خوب شد.(52)

(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#52)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
28-06-2023, 12:33
حكايت عبرت انگيز پيامبراكرم (ص ) و سعد



امام باقر ( عليه السّلام ) فرمود: در زمان رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در آغاز هجرت ، يكى از مؤ منين اهل صُفّه (آنان كه در كنار مسجد سكونت داشتند) به نام «سعد» بسيار در فقر و تهيدستى به سر مى برد، و هميشه در نماز جماعت ، ملازم رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بود و هرگز نمازش ترك نمى شد. رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) وقتى او را مى ديد، دلش به حال او مى سوخت و نگاه دلسوزانه اى به او مى كرد. غريبى و تهيدستى او، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) را سخت ناراحت مى كرد، روزى به سعد فرمود:
«اگر چيزى به دستم برسد، تو را بى نياز مى كنم ».
مدتى از اين جريان گذشت ، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) از اينكه چيزى نرسيد تا به سعد كمك كند، سخت غمگين شد. خداوند وقتى كه رسولش را اين گونه غمگين يافت ، جبرئيل را به سوى او فرستاد، جبرئيل كه دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) آمد و عرض كرد:
«اى رسول خدا! خداوند اندوه تو را به خاطر سعد دريافت ، آيا دوست دارى كه سعد بى نياز گردد؟».
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «آرى » .
جبرئيل گفت : «اين دو درهم را به سعد بده و به او دستور بده كه با آن تجارت كند».
رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) آن دو درهم را گرفت و سپس براى نماز ظهر از منزل خارج شد. ديد سعد كنار حجره ايستاده و منتظر رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) است ، وقتى كه رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) او را ديد فرمود: «اى سعد! آيا تجارت و خريد و فروش مى دانى ؟».
سعد گفت : سوگند به خدا چيزى ندارم كه با آن تجارت كنم . پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) آن دو درهم را به او داد و به او فرمود: «با اين دو درهم تجارت كن ، و روزى خود را به دست بياور».
او آن دو درهم را گرفت و همراه رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را خواند، بعد از نماز، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به او فرمود:«اى سعد! برخيز و به دنبال كسب و رزق برو كه من از وضع تو غمگين هستم ».
سعد، برخاست و كمر همت بست و به تجارت مشغول شد، به قدرى آن دو درهم بركت داشت كه هر كالايى با آن مى خريد، سود فراوان مى كرد، دنيا به او رو آورد و اموال و ثروتش زياد گرديد و تجارتش رونق بسيار گرفت .
در كنار در مسجد، محلى را براى كسب و كار خود انتخاب كرد و به خريد و فروش مشغول گرديد، هنگام نماز، «بلال حبشى » اعلام نماز مى كرد و رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى نماز حاضر مى شد، كم كم رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) ديد كه بلال حبشى وقت نماز را اعلام كرده ولى «سعد» هنوز سرگرم خريد و فروش ‍ است ، نه وضو گرفته و نه براى نماز آماده مى شود، رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) وقتى او را به اين وضع ديد، به او فرمود: «اى سعد! دنيا تو را از نماز بازداشته است ».
او در پاسخ چنين (توجيه مى كرد و) مى گفت :«چه كار كنم ؟ ثروتم را تلف كنم ؟ به اين مرد متاعى فروخته ام ، مى خواهم پولش را بستانم و از مردى متاعى خريده ام ، مى خواهم قيمتش را بپردازم . آيا با اين وضع مى توانم در نماز شركت كنم ؟!».
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در مورد سعد، آنچنان ناراحت و غمگين شد كه اين بار اندوه رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) شديدتر از آن هنگام بود كه سعد در فقر و تهيدستى به سر مى برد. جبرئيل به پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) نازل شد و عرض كرد: «خداوند اندوه تو را در مورد سعد دريافت ، كداميك از اين دو حالت را در مورد سعد دوست دارى ؟ آيا حالت اول يعنى حالت فقر و توجه او به نماز و عبادت را دوست دارى ؟ يا حالت دوم او را كه بى نياز است ولى توجه به عبادت ندارد؟».
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «حالت اوّل او را دوست دارم ؛ چرا كه حالت دوّم او باعث شد كه دنيايش ، دينش را ربود و برد».
جبرئيل گفت : «دلبستگى به دنيا و ثروت دنيا، مايه آزمايش و بازدارنده از آخرت است ».
آنگاه جبرئيل گفت : «آن دو درهم را كه به او (قرض ) داده بودى از او بگير كه در اين صورت ، وضع او به حالت اوّل برمى گردد».
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) از نزد سعد عبور كرد و به او فرمود: «آيا نمى خواهى دو درهم مرا بدهى ؟».
سعد گفت : به جاى آن ، دويست درهم مى دهم !!
پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «همان دو درهم مرا بده ».
سعد دو درهم آن حضرت را داد اما از آن پس ، دنيا به سعد پشت كرد و تمام اموالش كم كم از دستش رفت و زندگيش به حال اول بازگشت . (53) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#53)

اهميّت نماز جماعت
دو حديث
«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
الصلوة جماعة ولو على راءس الزُّجّ».
(مستدرك ، ج 1، ص 488)
«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
نماز را به جماعت بخوانيد ولو به سرنيزه ها قدم بگذاريد».
«قال النبي صلى اللّه عليه وآله :
التكبيرة الاولى مع الامام خير من الدنيا وما فيه».
(مجموعة الاخبار، ص 227)
«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
همان تكبيرة الاحرام اوّل نماز كه با امام جماعت گفته شود، خيرش از دنيا و آنچه در دنياست بيشتر است ».

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
28-06-2023, 12:33
اهميت نماز جماعت



پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) تصميم گرفت خانه هاى كسانى را كه (بدون عذر شرعى ) در منزلهاى خود نماز مى خوانند و در جماعت مسلمانها شركت نمى كنند، آتش بزند.
يك نفر نابينا به حضور پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) رسيد و عرض كرد من نابينا هستم ، صداى اذان جماعت را مى شنوم ، ولى كسى نيست كه دستم را بگيرد و مرا به جماعت برساند، پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: از منزل خود تا مسجد، طنابى ببند و هنگام نماز جماعت ، آن طناب را بگير و با راهنمايى آن خودرا به مسجدبرسان و در نماز جماعت شركت كن .(54)

(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#54)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
05-07-2023, 15:24
اعاده كردن سى سال نماز جماعت



يكى از عبّاد، سى سال نماز خود را اعاده كرد با اينكه تمام آن سى سال را در صف اوّل جماعت نماز خوانده بود و علت آن اين است كه مى گويد: روزى به واسطه پيشامدى نتوانستم خود را سريعاً به صف اوّل جماعت برسانم لذا وقتى كه رسيدم از صف اوّل عقب ماندم ، در اين هنگام متوجه شدم مثل اينكه از ايستادن در صفهاى بعدى خجالت مى كشم و ميل ندارم مردم مرا در صفهاى بعدى ببينند؛ زيرا من هميشه در صف اوّل بودم و بر حسب اتفاق امروز عقب افتاده ام ، براى همين ، دانستم كه در اين مدت طولانى ؛ تمام نمازهايم آلوده به ريا و مشوب به نگاه كردن مردم به سوى من بوده تا مردم بدانند كه من هميشه در صف اوّل جماعت هستم و از سبقت گيرندگان به كارهاى نيك مى باشم . (55)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#55)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
05-07-2023, 15:25
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#55)

نور نماز جماعت در بيابان تاريك



در بحارالانوار روايت شده است كه شبى «قتادة بن نعمان » از اصحاب خاتم انبيا محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) در مسجد النبى حاضر بود. اوّل مغرب ، نماز جماعت را با پيغمبر خواند. معمولاً رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) براى ملاحظه حال اصحابش كه راهشان دور بود و مدينه هم مثل زمان حاضر، آباديهايش جمع نبود، بلكه پراكنده و متفرق بود، لذا رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز مغرب و عشا را طورى مى خواند كه هنوز هوا خيلى تاريك نشده بود. شبى هوا ابرى بود و قتاده وقتى نمازش را تمام كرد، متوجه شد كه هوا بسيار تاريك و برگشتنش خيلى مشكل است .
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) دانست كه اكنون موقعى است كه بايد قتاده از نور عملش بهره ببرد لذا از گوشه مسجد، چوب خشكى از نخل خرما افتاده بود، پيغمبر آن را برداشت و به قتاده داد، نورى از آن چوب برخاست و فرمود:«اين چوب تا ده ذراع جلو و پشت سر تو را روشن مى كند، قتاده آن را گرفت و به وسيله روشنى آن ، به منزلش رفت .
اتفاقاً جانورى در گوشه خانه اش بود كه از همين نور چوب ، او را تشخيص داد و كشت . در روايت چنين مى فرمايد كه : «نور اين چوب نور نماز جماعتش بود». آرى هر كس نورى از ايمان و عملش ، با او خواهد بود. (56)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#56)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
01-08-2023, 19:15
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#56)

دقت حضرت امام (ره )



در نجف اشرف ، روزى امام خمينى (قدّس سرّه ) براى برگزارى نماز جماعت خواستند وارد اطاق بيرونى شوند، كفش كن اطاق از كفشهاى مردمى كه براى شركت در نماز جماعت ، گرد آمده بودند، انباشته شده بود به طورى كه جاى پا نهادن بر زمين نبود و ما روحانيون و بسيارى از فضلا بدون توجه ، پاى خود را روى كفشهاى مردم مى گذاشتيم و رد مى شديم و جز اين هم چاره اى نبود.
اما وقتى امام به كفش كن رسيد و آن وضع را ديد، توقف كرد و از پا گذاشتن روى كفش مردم خوددارى ورزيد و دستور داد كفشها را از سر راه جمع كنند و راه را باز نمايند.
در اين موقع ، خيلى از ماها تازه متوجه شديم كه پانهادن بر روى كفش ‍ مردم ، تصرف در مال غير است و خالى از اشكال نخواهد بود. (57) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#57)

اهميت نماز صبح و عشا
روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بعد از نماز صبح ، رو به اصحابش كرد و فرمود: «آيا فلانى و فلانى (نام چند نفر را برد) براى نماز حاضر شده اند؟».
اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! نه (حاضر نشده اند).
رسول اللّه ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: «آيا به جايى رفته اند (و در شهر نيستند)؟».
اصحاب گفتند: نه .
آنگاه حضرت رسول ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: «هيچ نمازى دشوارتر از نماز صبح و عشا بر منافقين نيست . اگر مردم منزلت نماز صبح و عشا را مى دانستند، براى اداى آن حاضر مى شدند، اگرچه با خزيدن بر روى زمين باشد».(58)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#58)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
01-08-2023, 19:16
اهميت نماز صبح و عشا



روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) بعد از نماز صبح ، رو به اصحابش كرد و فرمود: «آيا فلانى و فلانى (نام چند نفر را برد) براى نماز حاضر شده اند؟».
اصحاب گفتند: يا رسول اللّه ! نه (حاضر نشده اند).
رسول اللّه ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: «آيا به جايى رفته اند (و در شهر نيستند)؟».
اصحاب گفتند: نه .
آنگاه حضرت رسول ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: «هيچ نمازى دشوارتر از نماز صبح و عشا بر منافقين نيست . اگر مردم منزلت نماز صبح و عشا را مى دانستند، براى اداى آن حاضر مى شدند، اگرچه با خزيدن بر روى زمين باشد».(58) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#58)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-08-2023, 14:43
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#58)

لزوم حفظ حرمت مؤ من



عالم متقى جناب حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام (؛ ) فرمود: من عادت داشتم هميشه پس از فراغت از نماز جماعت با كسى كه طرف راست و چپ من بود، مصافحه مى كردم ، وقتى در نماز جماعت مرحوم ميرزاى شيرازى - اعلى اللّه مقامه - در سامرا پس از نماز، با شخصى كه طرف راستم نشسته بود، كه يك نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه كردم و در طرف چپ ، يك نفر روستايى بود كه به نظرم كوچك آمد و با او مصافحه نكردم . بلافاصله از خيال فاسد خود پشيمان شدم و به خود گفتم شايد همين شخصى كه به نظر تو شاءنى ندارد، نزد خداوند محترم و عزيز باشد، فوراً با كمال ادب با او مصافحه كردم ، پس بوى مشك عجيبى كه مانند مشكهاى دنيوى نبود به مشامم رسيد و سخت مبتهج ، خوشوقت و دلشاد شدم و احتياطاً از او پرسيدم با شما مشك است ؟ فرمود: نه . من هيچ وقت مشك نداشتم ، يقين كردم كه از بوهاى روحانى و معنوى است . و نيز يقين كردم كه شخصى است جليل القدر و روحانى ، از آن روز متعهد شدم كه هيچ وقت به حقارت به مؤ منى نظر نكنم . (59) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#59)

عدم جواز اطاله نماز جماعت
روزى «اعمش » وارد مسجدى شد و در نماز جماعت شركت كرد و امام جماعت نماز را بسيار طول داد، بعد از فراغ از نماز، اعمش به او گفت : پشت سر تو افراد گرفتار ، پير و ضعيف هستند چرا نماز را طولانى مى خوانى ؟
امام جماعت گفت : (... اِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ اِلاّ عَلَى الخاشِعِينَ ) (60) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#60) يعنى :«اين سخت است مگر براى افراد خاشع ».
اعمش گفت :«من نماينده خاشعين هستم بدان كه نيازى به اين همه طول دادن ندارند». (61)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#61)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-08-2023, 14:43
عدم جواز اطاله نماز جماعت



روزى «اعمش » وارد مسجدى شد و در نماز جماعت شركت كرد و امام جماعت نماز را بسيار طول داد، بعد از فراغ از نماز، اعمش به او گفت : پشت سر تو افراد گرفتار ، پير و ضعيف هستند چرا نماز را طولانى مى خوانى ؟
امام جماعت گفت : (... اِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ اِلاّ عَلَى الخاشِعِينَ ) (60) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#60) يعنى :«اين سخت است مگر براى افراد خاشع ».
اعمش گفت :«من نماينده خاشعين هستم بدان كه نيازى به اين همه طول دادن ندارند». (61) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#61)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
04-08-2023, 14:43
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#61)

آثار سوء برخوردهاى غلط و غيراسلامى



پزشكى بود كه به مقدّسات اسلام توهين مى كرد و برخوردهاى زننده اى داشت با اينكه در محيط اسلامى بزرگ و تربيت شده بود. پس از تحقيق ، متوجه شديم كه بيمارى اين پزشك از سختگيريهاى پدرش ناشى شده است . مى گفت : پدرم هر صبح با چوب ، بالاى سر من مى آمد و مرا براى خواندن نماز صبح بيدار مى كرد، اگر لحظه اى دير برمى خاستم ، چوب را به گرده ام مى كشيد و بر سر و صورت و بدنم مى نواخت !!
به اين ترتيب ، وى از اوان كودكى بر اثر برخوردهاى ناصحيح و غيراسلامى پدر، دچار عقده و بيمارى روانى شده و همين امر در سنين بالا موجب شده بود كه وى نسبت به اسلام و مقدّسات دين ، بدبين شود و به آنها جسارت كند. (62)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#62)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-08-2023, 14:45
هدايت الهى



جوانى مى گفت : در، كوچكى هميشه سعى مى كردم نماز خود را در مسجد بخوانم . روزى مشغول خواندن نماز بودم كه متوجه شدم پيرمردى ، مراقب من است . نمازم كه به پايان رسيد، آن پيرمرد به من گفت : «نمازت درست نيست » و سپس شروع كرد به گفتن سخنانى نيشدار، چنانكه گويى تازيانه جلادان است . من غرق در سكوت بودم و هرگاه مى خواستم از او بپرسم كجاى نمازم اشتباه است ، اجازه نمى داد و پيوسته مى گفت : «نمازت درست نيست و امثال تو حق ندارند به مسجد بيايند!».
از آن پس تصميم گرفتم ديگربه مسجدنروم و نمازم را در منزل هم نخوانم .اين نخستين قدم براى ترك كامل نماز و انحرافم از طريق اسلام بود، ولى خداوند مرا هدايت فرمود و اكنون دوباره نماز مى خوانم .

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
13-08-2023, 14:45
نمونه اى جالب از اخلاق اسلامى



روزى امام حسن و امام حسين ( عليهما السّلام ) كه هنوز خردسال بودند، پيرمردى را ديدند كه اشتباه وضو مى گيرد، نزد او رفتند و گفتند: پدر جان ! ممكن است نگاه كنى و بگويى وضوى كداميك از ما درست تر است ؟ آنگاه شروع كردند به وضوگرفتن . به محض اينكه وضويشان تمام شد، پيرمرد روشن ضمير گفت : «آفرين بر شما! وضوى هر دوى شما درست است ، وضوى من اشتباه بوده است » . (63)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#63)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
28-08-2023, 18:05
غرور و تكبر بيجا



روزى كسى پرسيد: چرا نماز صبح دو ركعت است ؟
گفتم : نمى دانم ، دستور خداوند است و بايد انجام دهيم .
همينكه فهميد نمى دانم ، قيافه روشنفكرى گرفت و گفت : دنيا، دنياى علم است ، امروز ديگر دين بدون علم صحيح نيست و...
پرسيدم : حال تو بگو: چرا برگ درخت انار كوچك است ولى برگ انگور، بزرگ و پهن مى باشد؟
گفت : نمى دانم . من هم همان قيافه را گرفته و گفتم : دنيا، دنياى علم است ، علم بايد ثابت كند و... اندكى از غرورش كاسته شد.
گفتم : برادر! قبول داريم كه دنيا، دنياى علم است ، ولى نه به اين معنا كه همه اسرار هستى را بايد همين امروز بدانيم . حتماً ميان برگ باريك انار و برگ پهن انگور و مزه ميوه هايشان ، رابطه اى در كار است كه هنوز، برگ شناس ، خاك شناس ، گياه شناس و ميوه شناس ، آن را كشف نكرده است .
پس وجود اسرار را مى پذيريم ولى ادعاى فهميدن همه آنها را هرگز از هيچ كس قبول نمى كنيم .(64)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#64)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
28-08-2023, 18:05
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#64)

يك حادثه عجيب



امام صادق ( عليه السّلام ) فرمود: رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز ظهر را با مردم به جماعت خواند، ولى برخلاف معمول ، دو ركعت آخر نماز را با شتاب تمام كرد. بعد از نماز، مردم از آن حضرت پرسيدند: آيا حادثه اى رخ داد كه شما نماز را اين گونه (با شتاب ) تمام كرديد؟! فرمود: «آيا شما صداى گريه كودك را شنيديد؟».
(معلوم شد كه آن حضرت براى آرام كردن و نوازش نمودن كودك ، نمازش را سريع انجام داده است ).(65)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#65)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
08-09-2023, 15:11
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#65)

اثر نماز



1- به حضرت رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) گفته شد كه فلانى در روز نماز مى خواند، ولى در شب دزدى مى كند!
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: «نمازش او را از اين كار باز خواهد داشت ».(66) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#66)
2- روايت شده است كه جوانى از اهالى مدينه با پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز خود را به جماعت مى خواند ولى مرتكب كارهاى زشت نيز مى شد، جريان كار او را خدمت رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) عرض كردند، سپس پيغمبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: «روزى نمازش او را از اين كار باز خواهد داشت »، چيزى نگذشت كه او توبه كرد.(67)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#67)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-09-2023, 16:59
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#67)

چرا تارك الصّلوة كافر است ؟



يكى از شيعيان به نام «مسعدة بن صدقه » به حضور امام صادق ( عليه السّلام ) آمد و پرسيد: چرا شما زناكار را به عنوان كافر معرفى نمى كنيد، ولى ترك كننده نماز را كافر (معنوى ) مى ناميد؟ و دليل اين تفاوت چيست ؟
امام صادق ( عليه السّلام ) فرمود: «زيرا زناكار و امثال او (مثل شرابخوار)، اين كار را به خاطر چيره شدن شهوت جنسى بر او انجام مى دهند، ولى ترك كننده نماز، آن را ترك نمى كند مگر به خاطر استخفاف و سبك شمردن نماز، مرد زناكار به سوى زن نمى آيد مگر به جهت ميل شديدى كه به او دارد و لذتى كه مى برد، ولى كسى كه نماز را ترك مى كند، در ترك نماز هيچ گونه لذّتى نيست ، وقتى لذت نبود، معلوم مى شود كه «سبك شمردن نماز» باعث ترك آن شده است . «وَاِذا وَقَعَ الاستخفاف وَقَعَ الكُفر؛ وقتى سبك شمردن نماز حاصل شد، به دنبال آن نوعى كفر، حاصل مى گردد». (68)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#68)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
16-09-2023, 16:59
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#68)

پرهيز از ريا



روزى مولا «عبدالله شوشترى » براى ديدن شيخ بهايى به منزل او آمد. ساعتى نشست تا اذان گفتند و موقع نماز شد. شيخ بهايى از مولا درخواست كرد كه نماز را همينجا بخوانيد تا ما هم با شما نماز خوانده و به فيض ‍ جماعت نايل شويم ، مولاعبدالله مقدارى فكر كرد و بعد از آن پاسخى نگفت و به منزل خود بازگشت .
بعضى از دوستان راجع به اين جريان سؤ ال كردند كه شما با اهتمام و اهميتى كه به نماز اول وقت مى دهيد پس چرا در منزل شيخ ، نماز نخوانديد؟
او گفت : هرچه فكر كردم ديدم در صورتى كه مثل شيخ بهايى پشت سر من نماز بخواند در نفسم يك تغييرى حاصل مى شود، اين بود كه از ترس ريا در منزل او، نماز نخواندم . (69)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#69)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-09-2023, 19:25
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#69)

پاسخ به يك پرسش



گويند: در جلسه اى ، يكى از شعراى معاصر را تكليف كردند تا شعرى بخواند.
شاعر نيز به رسم معمول شُعرا، تاءملى كرد و گفت : نمى دانم چه بخوانم كه تا به حال آن را نخوانده باشم .
ظريفى گفت : «نمازت را بخوان » . (70)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#70)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-09-2023, 19:25
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#70)

نمونه اى از روش نامعقول در امر به معروف



حضرت صادق ( عليه السّلام ) فرمود: «ايمان بر هفت سهم تقسيم مى شود، بعضى از مسلمانها يك سهم را دارند، برخى دو سهم و كسانى نيز هستند كه داراى هفت سهم مى باشند. از اين رو شايسته نيست بر صاحب يك سهم ، دو سهم را تحميل كنند و كسى كه دو سهم دارد، نبايد بار شخص سه سهمى را بر او تحميل نمود و همينطور تا هفت سهمى ».
آنگاه حضرت مثالى آوردند و فرمودند: «در همسايگى شخص ‍ مسلمانى ، مرد نصرانى بود، مسلمان او را دعوت به اسلام كرد و مزاياى ايمان آوردن را برايش تشريح نمود. نصرانى پذيرفت و ايمان آورد، سحرگاه ، مسلمان به در خانه نصرانى تازه مسلمان رفته در زد، همسايه اش ‍ بيرون آمد و گفت : برخيز، وضو بگير تا با هم به مسجد برويم و نماز بخوانيم .
آن مرد نيز وضو گرفت ، لباسهايش را پوشيد و با او به مسجد رفت . قبل از نماز صبح ، شخص مسلمان هرچه خواست نماز خواند، او هم از رفيق خود پيروى نمود تا اينكه نماز صبح را خواندند. پس از آن نشستند تا آفتاب سر زد. نصرانى خواست به منزلش برگردد ولى شخص مسلمان به او گفت : كجا مى روى ، روز كوتاه است ، بمان تا نماز ظهر را نيز بخوانيم او هم تا بعد از انجام نماز ظهر ماند. و بعد باز گفت : بين ظهر و عصر چندان فاصله اى نيست ، او را نگاه داشت تا نماز عصر را نيز خواند، مرد نصرانى خواست از جا حركت كند، مسلمان گفت : از روز چيزى نمانده نزديك غروب است ، باز او را نگاه داشت تا نماز مغرب را هم خواندند بعد گفت : نماز عشا وقتش ‍ نزديك است . يك نماز ديگر مانده ، آن را هم بخوانيم بعد خواهى رفت . پس از انجام نماز عشا از يكديگر جدا شدند.
روز بعد، هنگام سحر، باز در خانه او رفت و به نصرانى تازه مسلمان گفت حركت كن تا براى نماز به مسجد برويم . مرد نصرانى پاسخ داد كه من فقير و عيالمندم ، براى اين دين ، كسى را پيدا كن كه از من فارغتر باشد».
حضرت صادق ( عليه السّلام )فرمود:«شخص مسلمان ،با امر به معروف ،او را داخل در دينش نمود و با كار ديگرش او را از دين خارج كرد».(71)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#71)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
12-10-2023, 17:08
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#71)

اهميّت زكات از ديدگاه رسول خدا(ص )



روزى رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) در مسجد بين اصحاب خود نشسته بود و فرمودند: «فلانى ، فلانى و فلانى برخيزند (پنج نفر را فرمان داد تا برخيزند) سپس فرمود: شما از مسجد خارج شويد و در اينجا نماز نگذاريد؛ چون شما زكات نمى دهيد». (72)
(http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#72)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
12-10-2023, 17:09
على (ع ) و رسيدگى به شكايات مردم


روزى حضرت على ( عليه السّلام ) در محراب مسجد آماده نماز بودند، هنگامى كه دو دست خود را براى گفتن تكبيرة الاحرام بالا برد، ناگهان زنى به نام «سوده » خدمت آن حضرت آمد و پيرامون يك مساءله معمولى از استاندار على ( عليه السّلام ) شكايت نمود.
امام ( عليه السّلام )در همان لحظه ازخواندن نمازمنصرف شدو نامه اى از آستين مبارك بيرون آورد و دستورجلب آن استانداررامرقوم فرمود. (73) (http://ketaab.iec-md.org/NAMAAZ/daastaanhaaye_namaaz_mohammadloo_peyneveshthaa.htm l#73)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
12-10-2023, 17:10
اهميّت نماز شب

دو حديث
«عن النبي صلى اللّه عليه وآله قال :
الركعتان في جوف الليل احبّ الىّ من الدنيا ومافيه».
(وسائل الشيعة ، ج 5، ص 276 )
«پيامبر اكرم فرمودند:
دو ركعت نماز در دل شب نزد من محبوبتر است از دنيا و هرآنچه در آن است » .
«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
صلاة الليل نور».
(بحارالا نوار، ج 41، ص 17)
«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
نماز شب (موجب ) روشنايى (قلب ) است ».

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
27-10-2023, 18:57
اهميّت نماز شب از ديدگاه على (ع )



حضرت على ( عليه السّلام ) در روايتى مى فرمايند: «هنگامى كه حضرت رسول اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: نماز شب نور است ، هرگز نماز شب من ترك نشده است ».
«ابن الكوَّاء» كه در آنجا حضور داشت ، از آن حضرت پرسيد: حتى در «ليلة الهرير» (74) هم نماز شبتان ترك نشد؟
آن حضرت در پاسخ فرمودند:«حتى در ليلة الهرير هم ترك نشد».(75)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
27-10-2023, 18:58
حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى و نماز شب



يكى از دوستان مرحوم حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (قدّس سرّه ) مى گويد: مرحوم ملكى شبها كه براى تهجد و نماز شب به پا مى خاست ، ابتدا در بسترش مدّتى با صداى بلند گريه مى كرد، سپس بيرون مى آمد و نگاه به آسمان مى كرد و آيه (إِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَالاَرْضِ ) را مى خواند و سر به ديوار مى گذاشت و مدتى گريه مى كرد و پس از تطهير نيز كنار حوض ، مدتى پيش از وضو مى نشست و مى گريست .
خلاصه : از هنگام بيدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب ، چند جا مى نشست و برمى خاست و گريه سر مى داد و چون به مصلايش مى رسيد، ديگر حالش قابل وصف نبود. (76)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
23-11-2023, 21:08
كلامى از علاّمه طباطبايى (ره ) درباره اهميت نماز شب




«استاد علاّمه طباطبايى (قدّس سرّه » مى فرمودند: چون به نجف اشرف براى تحصيل مشرف شدم ، به خاطر قرابت ، خويشاوندى و رَحِميّت گاهگاهى به محضر «مرحوم قاضى » شرفياب مى شدم . تا اينكه روزى كنار در مدرسه اى ايستاده بودم كه مرحوم قاضى از آنجا عبور مى كردند، وقتى به من رسيدند، دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند: «اى فرزند! دنيا مى خواهى نماز شب بخوان ! و آخرت مى خواهى نماز شب بخوان !». (77)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
23-11-2023, 21:08
مورچه و دعاى باران



حضرت سليمان ( عليه السّلام ) با اصحاب خويش ، براى نماز استسقا مى رفتند. حضرت ، مورچه اى را ديد كه يكى از پاهاى خود را به سوى آسمان بلند كرده و عرضه مى دارد: خدايا! ما آفريده اى از آفريدگان تو هستيم كه از روزى تو بى نياز نيستيم ، ما را به خاطر گناهان بنى آدم ، نابود نكن .
حضرت سليمان به همراهانش فرمود: «برگرديد! با دعاى ديگرى (مورچه ) غير از شما، سيراب شديد». (78)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
11-12-2023, 14:19
امام خمينى (ره ) و نماز شب



حضرت امام (قدّس سرّه )، در بيمارى ، در صحت ، در زندان ، در خلاصى و در تبعيد حتى بر روى تخت بيمارستان قلب هم نماز شب مى خواند. امام در قم بيمار شدند و به دستور پزشكان ، مى بايست به تهران منتقل شوند، هوا هم بسيار سرد بود و برف مى باريد و جاده ها يخبندان بود، امام چندين ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بيمارستان قلب ، باز نماز شب خواندند.
شبى كه امام از پاريس به سوى تهران مى آمدند، تمام افراد در هواپيما خوابيده بودند و تنها امام در طبقه بالاى هواپيما، نماز شب مى خواندند و شما اگر از نزديك ديده باشيد، آثار اشك بر گونه هاى مبارك امام حكايت از شب زنده دارى و گريه هاى نيمه شب وى دارد.
بعضى از آقايان پاسدار در قم نقل مى كردند گاهى اوقات كه امام براى تهجد بيدار مى شدند، آنان را مورد نوازش و تفقد قرار مى دادند. (79)
مرحوم «شيخ نصرالله خلخالى » مى گويد: من چهل سال با امام دوست بودم ، هيچگاه نديدم نماز شب او ترك شود. هميشه قبل از اذان صبح بيدار بود و در حال عبادت و مناجات بسر مى برد. همواره در نمازهاى جماعت شركت و به ديگران اقتدا مى نمود.

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
11-12-2023, 14:20
نماز استسقا



سال 1363 هجرى قمرى بود، همان سالى كه در جنگ جهانى دوم ، نيروهاى متفقين (انگليس ، فرانسه ، آمريكا و شوروى ) كشور ايران را محل تاخت و تاز خود قرار داده بودند، بر اثر نيامدن باران ، قحطى و خشكسالى ، قم و اطراف آن را فرا گرفته بود. مردم سخت در فشار اقتصادى بودند، از مرحوم حضرت آيت اللّه العظمى سيد محمد تقى خوانسارى - طاب ثراه - (متوفاى 1371 قمرى و مدفون در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه ( عليهاالسّلام ) ) تقاضا كردند كه نماز استسقا (طلب باران ) بخواند، و آن مرحوم قبول كرد.
از قرارى كه در آن هنگام شنيده شد، آيت الله سيد محمد حجت و آيت الله صدر، به ايشان پيام دادند كه ما هم حاضريم در نماز باران شركت كنيم .
ايشان در پاسخ آن پيام فرمودند: «شما شركت نكنيد، من نماز باران را مى خوانم ، اگر خداوند دعاى ما را مستجاب كرد و باران آمد، مردم آن را به حساب همه روحانيت مى گذارند و موجب عزّت و عظمت روحانيت مى شود و اگر باران نيامد، مردم اين را به حساب من مى گذارند، اما موقعيت شما محفوظ مى ماند، بگذاريد اگر لطمه اى به وجهه كسى وارد شد، آن كس ‍ من باشم و وجهه و موقعيت شما (براى اسلام ) محفوظ باشد.
خلاصه ، مرحوم حضرت آيت الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى - طاب ثراه - دو روز پشت سر هم با جمعيت به صحرا رفته و نماز استسقا خواند، روز دوم آنچنان باران زياد آمد كه شهرها از آب پر شد و سيلها به جريان افتاد و همه جا را سيراب نمود.
اين ماجراى عجيب را جرايد و مجلات آن روز نوشتند و حتى (از ناحيه متفقين ) به كشورهاى خارج مخابره شد. (80)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
23-12-2023, 18:52
امام رضا(ع ) و نماز عيد قربان



روز عيد قربان فرا رسيد، ماءمون ، توسط شخصى ، براى امام رضا ( عليه السّلام ) پيام داد كه براى نماز عيد آماده باش و آن را اقامه كن و خطبه آن را بخوان .
امام رضا ( عليه السّلام ) نيز براى ماءمون پيام داد و فرمود من قبول مى كنم به همان شرطهايى كه در مورد پذيرش ولايتعهدى ، بين من و تو بود .
ماءمون گفت : من مى خواهم با انجام اين كار، احساسات مردم آرام گردد و آنان فضايل و كمالات تو را بشناسند.
حضرت رضا ( عليه السّلام ) كراراً از ماءمون خواست كه مرا از اين كار معاف بدار، ولى ماءمون با اصرار و پافشارى مى گفت : بايد نماز عيد را شما اقامه كنى !!
سرانجام حضرت امام رضا ( عليه السّلام ) به ماءمون پيغام داد كه اگر بناست من نماز را بخوانم ، من مانند روش پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) و امير مؤ منان ( عليه السّلام ) نماز مى خوانم .
ماءمون گفت : هرگونه مى خواهى ، بخوان ، آنگاه ماءمون دستور داد تمام مردم ، صبح زود به در خانه امام رضا ( عليه السّلام ) اجتماع كنند.
«ياسر خادم » مى گويد: سرداران و سپاهيان در خانه امام و اطراف آن اجتماع كردند، مردم از بزرگ و كوچك و زن و مرد و كودك سر راه امام ، صف كشيدند، عدّه اى در پشت بامها رفتند، هنگامى كه خورشيد طلوع كرد، امام رضا ( عليه السّلام ) غسل نمود و عمّامه سفيدى كه از پنبه بود بر سر نهاد. يك سرش را روى سينه و سر ديگرش را ميان دو شانه اش انداخت و دامن به كمر زد و به همه پيروانش نيز دستور داد تا چنان كنند.
سپس عصاى پيكاندارى را به دست گرفت و بيرون آمد، ما، در پيشاپيش آن حضرت حركت مى كرديم ، او پابرهنه بود، وقتى كه حركت كرد و سر به سوى آسمان بلند كرد و چهار بار تكبير گفت ، ما گمان كرديم كه آسمان و در و ديوار، همه با او هماهنگ و همنوا مى گويند «اللّه اكبر، الله اكبر» ارتشيان و كشوريان ، با شكوه ويژه اى ، صف در صف ايستاده بودند، امام رضا ( عليه السّلام ) از خانه بيرون آمد و دم در ايستاد و فرمودند: «اللّه اكبر! اللّه اكبر! [اللّه اكبر!] على ماهدانا...».
همه جمعيّت ، صداى خود را به اين تكبيرها بلند كردند كه سراسر شهر «مَرو» يكپارچه به گريه و شيون و فرياد تبديل گرديد، هنگامى كه سرداران و رؤ سا، ديدند امام رضا ( عليه السّلام ) با كمال سادگى و با پاى برهنه از خانه بيرون آمد، از مركب ها پياده شدند و پابرهنه گشتند و همراه امام حركت نمودند، حضرت در هر قدمى مى ايستاد و سه بار تكبير مى گفت ، زمين و زمان با احساسات پرشورى در حالى كه گويا اشك مى ريزند، با غرّش تكبير همنوا شده بودند. وضع آن صحنه عظيم ملكوتى را به ماءمون گزارش دادند، «فضل بن سهل » ذوالرّياستين (نخست وزير و رئيس ارتش ) نزد ماءمون بود، به ماءمون گفت : اى امير مؤ منان ! اگر امام رضا ( عليه السّلام ) با اين شكوه به مصلا برسد، مردم شيفته مقام او مى گردند. صلاح اين است كه از او بخواهى تا بازگردد.
ماءمون شخصى را نزد امام رضا ( عليه السّلام ) فرستاد و توسط او درخواست بازگشت كرد.
امام رضا ( عليه السّلام ) بى درنگ كفش خود را طلبيد و سوار بر مركب شد و بازگشت . (82)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
18-01-2024, 20:41
تغيير قبله



پيامبر گرامى اسلام ، سيزده سال تمام در مكه به سوى «بيت المقدس » نماز مى گزارد. پس از مهاجرت به مدينه ، دستور الهى اين بود كه به وضع سابق از نظر قبله ادامه دهد و قبله اى كه يهوديان به سوى آن نماز مى گزارند، مسلمانان نيز به آن طرف نماز بگزارند. اين كار، عملاً يك نوع همكارى و نزديك كردن دو آيين قديم و جديد به هم بود، ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس ، محافل يهود را فراگيرد؛ زيرا پيشرفتهاى روزافزون آنان نشان مى داد كه آيين اسلام در اندك مدتى سراسر شبه جزيره را خواهد گرفت و قدرت و آيين يهود را از بين خواهد برد. از اين نظر، كارشكنى از جانب يهود آغاز گرديد.
يهوديان مى گفتند: «محمد» مدعى است كه داراى آيين مستقلى است و آيين و شريعت او ناسخ آيينهاى گذشته مى باشد، در صورتى كه او هنوز قبله مستقلى ندارد و به قبله جامعه يهود نماز مى گزارد.
اين خبر براى پيامبر، گران آمد. نيمه شبها از خانه بيرون مى آمد و به آسمان نگاه مى كرد و در انتظار نزول وحى بود تا دستورى در اين باره نازل گردد؛ چنانكه آيه ذيل اين مطلب را گواهى مى دهد:
(قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضيها ...)(85)
«نگاههاى معنادار تو را با آسمان مى بينيم ، پس تو را به سوى قبله اى كه رضايت تو را جلب كند، مى گردانيم ...».
(به همين خاطر)درحالى كه پيامبر دو ركعت از نماز ظهر را خوانده بود،امين وحى فرودآمد و پيامبرراماءموركردكه به سوى «مسجدالحرام » متوجه گردد. زنان و مردانى كه در مسجد بودند، از او پيروى كرده و از آن روز «كعبه » قبله مستقل مسلمانان اعلام گرديد. (86)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
30-01-2024, 20:12
اثر نماز



روزى رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به يارانش فرمود: «اگر در خانه شخصى نهر آبى باشد و هر روز پنج نوبت در آن خود را شستشو كند، آيا تصور مى كنيد كه بدن او آلوده بماند؟».
همه ياران رسول خدا گفتند: نه .
رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) در ادامه سخنانش فرمودند: «نمازهاى واجب مانند همان نهر آب مى باشد، هر نمازى كه خوانده مى شود، آلودگيهاى روح و روان را مى شويد و مى برد». (87)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
30-01-2024, 20:12
وضوى ظاهرى و باطنى



يكى از مسلمانان به نام «عصام بن يوسف » از «حاتم اصمّ» كه از عبّاد وارسته بود پرسيد: شما چگونه نماز مى خوانيد؟
حاتم گفت :هنگام نماز،وضوى ظاهرى و وضوى باطنى مى گيرم .
عصام باتعجب سؤ ال نمود كه وضوى باطنى را چگونه مى گيرى ؟
حاتم در پاسخ فرمود: وضوى ظاهرى آن است كه اعضاى وضو را مى شوييم ، ولى وضوى باطنى آن است كه اعضاى وضو را با هفت ويژگى مى شوييم :
1- با توبه 2 - با ندامت از گناهان گذشته 3 - در حالى وضو مى گيريم كه هيچ دلبستگى به دنيا نداريم 4 - ستايش مخلوقات را ناديده مى گيريم 5 - رياست مادّى را كنار مى گذاريم 6 - كينه را رها مى كنيم 7 - حسادت را از خويش دور مى سازيم .
بعد به سوى مسجد مى رويم و در حالى كه خود را در محضر خدا و محتاج به او مى بينيم به نماز مى ايستيم ، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در سمت چپ و عزرائيل ( عليه السّلام ) را پشت سر خود مى بينيم . گويى روى پل صراط ايستاده ايم و اين نماز، آخرين نماز ما مى باشد، بعد نيت مى كنيم و تكبير مى گوييم و حمد و سوره را با تفكر قرائت مى كنيم ، بعد با تواضع ركوع مى رويم و در آخر با تضرع سجده به جامى آوريم و بااميد تشهد مى خوانيم و با خلوص تمام ، سلام نماز را مى گوييم ، من سى سال است كه اين طور نماز خوانده ام . (88)

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-02-2024, 16:49
جشن به خاطر نماز



مردم ، گروه - گروه به طرف منزل «سيّد بن طاووس » مى رفتند، كوچه ها شلوغ بود و شاگردان سيّد نمى دانستند كه اين جشن ، به چه مناسبتى برگزار مى شود. هر كدام در ذهن خود گمانى مى داشت ، امّا از آن مطمئن نبود؛ يكى مى گفت لابد «عيد» است و ما نمى دانيم . آن ديگرى مناسبت ديگرى را حدس مى زد. امّا همگى سيّد را خوب مى شناختند و مى دانستند كه حتماً آن جشن مناسبتى دارد.
منزل سيّد از جمعيت موج مى زد، ذكر صلوات و قرائت شعر در مدح ائمه (عليهم السّلام ) فضاى خانه را پر كرده بود و در اين ميان تنها سيّد بود كه مى دانست آن جشن براى چيست ؟
سكوت سيّد طاقت شاگردان را طاق كرده بود، سرانجام يكى از آنان پرسيد: اگر مناسبت جشن را بدانيم ، بيشتر خوشحال خواهيم شد.
تبسّم شيرينى بر چهره سيّد نقش بست و گفت : امروز يكى از بهترين روزهاى عمر من است . چندين سال پيش ، در چنين روزى من به سن تكليف رسيدم و لياقت آن را پيدا كردم كه مورد خطاب خداوند رحمان باشم و به اداى تكليف الهى بپردازم ، از اين جهت ، من هر سال اين روز را جشن مى گيرم .(89)

فضيلت نماز جمعه
دو حديث
«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
من ترك الجمعة ثلاثاً من غير عذر طبع اللّه على قلبه » .
(المحجة البيضاء، ج 2، ص 14)
«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
كسى كه سه بار پى در پى بدون عذر و جهت ، نماز جمعه را ترك كند، خداوند بر دلش مهر ضلالت مى زند».
«قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله :
عليك بالجمعة فانها حج المساكين » .
(وسائل الشيعة ، ج 5، ص 5)
«رسول خدا - صلى اللّه عليه وآله - فرمود:
برتو باد به نماز جمعه ؛ زيرا نماز جمعه به منزله حج فقرا است (چون بسيارى از آثار و ثوابهاى حج در نماز جمعه هست ) ».

پروانه*یاس ها یاد اور پروانه اند*
24-02-2024, 16:49
فضيلت نماز جمعه



امام باقر ( عليه السّلام ) مى فرمايد: «فرشتگان ، هر جمعه از آسمان فرود مى آيند و كاغذهايى از نقره و قلمهايى از طلا دارند. مقابل درب مسجد، بر تختهايى از نور مى نشينند، هر كس در نماز جمعه شركت كند، به ترتيب ورود، مى نويسند تا وقتى كه نماز جمعه به اتمام برسد و امام جمعه (از جايگاه خويش ) بيرون بيايد».(90)

سفارش لقمان حكيم به فرزندش
«لقمان حكيم » به فرزندش درباره نماز اين طور سفارش مى كند: «فرزندم ! نماز بسيار بخوان ، ابداً نماز اول وقت را به تاءخير نينداز و دين خود را نسبت به اوّل وقت نماز، ادا كن . نماز را با جماعت بخوان ، هر چند در سخت ترين شرايط و حالات باشد. قرآن را تلاوت كن و ياد خدا را هرگز فراموش ‍ نكن » . (91)

رعايت نظم در اقامه نماز جماعت
حضرت امام خمينى (قدّس سرّه ) در يكى از تابستانها كه در تهران بودند، در نماز جماعت حضرت آيت اللّه سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى ( قدّس سرّه ) شركت مى كردند. آيت الله رفيعى قزوينى ، در مسجد جمعه تهران ، اقامه جماعت مى كردند، ولى منظم تشريف نمى آوردند. در يكى از روزها كه آيت اللّه رفيعى دير كرده بودند، حضرت امام ( قدّس سرّه ) برخاستند و به مردم گفتند:«بياييد با هم به آقا بگوييم مرتب بيايد. اين طورى كه ايشان غيرمرتب مى آيند، وقت بسيارى از مردم ضايع مى شود پس همه با هم به آقا مى گوييم كه مرتب تشريف بياورند».
در همين هنگام آقا تشريف آوردند، نماز كه تمام شد، يك نفر به آقا گفت : «سيد جوانى به مردم مى گفت به آقا بگوييد مرتب تشريف بياورند».
آيت اللّه رفيعى فرمودند: آن سيد چه كسى بود؟
آن شخص حضرت امام (قدّس سرّه ) را كه در جانب ديگر نماز مى خواندند، نشان دادند، همينكه چشم آقا به حضرت امام (قدّس سرّه ) افتاد، فرمودند: «ايشان حاج آقا روح اللّه هستند، مردى هستند بسيار فاضل ، وارسته ، بسيار باتقوا، منظم و مهذّب ، حق با ايشان است ، اگر يك وقت من دير آمدم ، از ايشان بخواهيد تا به جاى من نماز بخوانند». (92)

اُنس حضرت امام (ره ) به نماز
نقل است : ظهر روزى كه فرزند گرانقدر امام ( قدّس سرّه ) (شهيد مصطفى خمينى ( قدّس سرّه ) ) به شهادت رسيده بود، منزل حضرت امام ( قدّس سرّه ) پر بود از كسانى كه از دور و نزديك براى عرض تسليت به محضر ايشان آمده بودند. اذان ظهر كه شد، حضرت امام برخاست ، وضو گرفت و به مسجد رفت . مردم شهر نجف وقتى فهميدند كه حضرت امام به مسجد رفته اند، گروه گروه براى عرض تسليت به مسجد وارد شدند.
مردم وقتى امام ( قدّس سرّه ) را مى ديدند كه به صلابت كوه ايستاده و گريه نمى كند، به شدت تحت تاءثير قرار گرفته و گريه مى كردند. حضرت امام ( قدّس سرّه ) با آرامش و وقار تمام ، نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز، در مسجد، روضه خوانى شروع شد. (93)

رعايت حال ديگران در نماز جماعت
در يكى از روزها كه پيامبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) نماز ظهر را به جماعت اقامه مى كردند، دو ركعت آخر را به سرعت و بدون اينكه مستحبات را انجام دهند، نماز را تمام نمودند. بعد از پايان نماز، گروهى از حضرت پرسيدند: اى رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله )! آيا در نماز حادثه اى پيش آمد كه نماز را با اين سرعت به اتمام رسانديد؟
پيامبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمودند: «آيا صداى گريه و بى تابى كودك را در ميان زنان نمى شنيديد؟!». (94)

پوشيدن لباس زيبا در نماز
امام حسن مجتبى ( عليه السّلام ) هنگام نماز، بهترين لباسهايش را مى پوشيد. عده اى از آن حضرت پرسيدند چرا هنگام نماز، بهترين لباسهايتان را مى پوشيد؟
حضرت در پاسخ فرمودند: «خداوند متعال جميل است و جمال را دوست دارد و به همين خاطر، من بهترين لباسهايم را مى پوشم » . خداوند فرموده است : (... خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ...)(95) ، «با زينتهاى خود در مساجد حاضر شويد». (96)

اهتمام حضرت امام خمينى (ره ) به نماز در اول وقت
روز اوّلى كه شاه فرار كرد، حضرت امام خمينى ( قدّس سرّه ) در «نوفل لوشاتوى فرانسه » بودند. آن روز حدود سيصد الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل حضرت امام ( قدّس سرّه ) جمع شده بودند، تختى گذاشتند و حضرت امام ( قدّس سرّه ) روى آن ايستادند. تمام دوربينها روشن بود و كار مى كرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار يك سؤ ال بكنند.
هنوز بيشتر از سه سؤ ال نشده بود كه صداى دلنواز اذان ظهر شنيده شد، بلافاصله امام ( قدّس سرّه ) محل را ترك كردند و فرمودند وقت فضيلت نماز ظهر مى گذرد. تمام حاضرين متعجب شدند. كسى از امام ( قدّس سرّه ) خواهش نمود كه شما چند دقيقه اى صبر كنيد تا حداقل چند سؤ ال ديگر بشود.
امام فرمودند: به هيچ وجه نمى شود و رفتند. (97)
شبيه همين جريان را در شرح حال شهيد مظلوم حضرت آيت اللّه بهشتى نقل نموده اند كه آن شهيد، با خبرنگاران خارجى مصاحبه مى كرد، ناگهان صداى اذان به گوشش رسيد، از جايگاه خويش برخاست . خبرنگاران پرسيدند: كجا مى رويد؟ آقاى بهشتى فرمودند: به طرف نماز مى روم . (98)

شيوه حل شدن مشكلات علمى بوعلى سينا
هرگاه «شيخ الرئيس بوعلى سين» در مسايل علمى به مشكلى برمى خورد، وضو مى گرفت و به مسجد مى رفت و نماز مى خواند و از خدا مى خواست كه آن مساءله مشكل را براى او آسان گرداند». (99)

نماز آيات
پيامبر اسلام ( صلّى اللّه عليه و آله ) از «ماريه قبطيه » فرزندى به نام «ابراهيم » داشت ، ابراهيم در سال هشتم هجرى در مدينه متولد شد و در سال دهم هجرى از دنيا رفت . وقتى كه ابراهيم از دنيا رفت ، در آن روز، تصادفاً خورشيد گرفت و مردم به هم مى گفتند: چون فرزند پيامبر اسلام ( صلّى اللّه عليه و آله ) از دنيا رفته ، خورشيد گرفته است .
وقتى پيامبر از حرفهاى مردم آگاه شد، به آنان فرمودند:
«اى مردم ! خورشيد و ماه هر دو از نشانه هاى خداوند مى باشند كه به دستور او حركت مى كنند، كسوف و گرفتگى خورشيد، هيچ ربطى به مرگ فرزند من ندارد وقتى يكى از آن دو (خورشيد و ماه ) گرفته شد، نماز آيات بخوانيد...».(100)

پرداخت زكات در حال ركوع
آخرين سفير الهى در مسجد مدينه نماز ظهر مى خواند، جانشين او نيز پشت سر رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) به نماز ايستاده بود. فقيرى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى كمك نمود اما هيچ كس به او چيزى كمك نكرد.
فقير با دلى شكسته گفت : «اللّهم اشهد انى سئلت فى مسجد رسول اللّه فلم يعطنى احد شيئ».
«خدايا! شاهد باش من در مسجد رسول خدا از مردم كمك خواستم ، ولى هيچ كس مرا كمك نكرد».
وقتى آن فقير با خود زمزمه مى كرد، حضرت على ( عليه السّلام ) در ركوع نماز بود، با انگشت كوچكش فقير را متوجه خود نمود، فقير نزد آن حضرت آمد و با اشاره آن حضرت ، انگشتر را از انگشت آن حضرت بيرون آورد و با خوشحالى و رضايت ، مسجد را ترك نمود.
در اين هنگام رسول خدا فرمودند: (... رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى# وَيَسِّرْلِى اءَمْرِى# وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانى# يَفْقَهُوا قَوْلِى# وَاجْعَلْ لِى وَزيراً مِنْ اءَهْلِى# هرُونَ اءَخِى# اُشْدُدْ بِهِ اءَزْرِى ). (101)
«... خدايا! سينه مرا گشاده گردان ، كار مرا بر من آسان گردان ... و وزيرى از خاندانم برايم قرار ده و به وسيله او پشتم را محكم كن ».
هنوز سخن پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) به پايان نرسيده بود كه جبرئيل آيه 55 از سوره مائده را بر او نازل نمود.
(اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذينَ ءَامَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصّلوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ راكِعُونَ).
«ولى و سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پيامبر او و آنانكه ايمان آورده اند و نماز را به پا مى دارند و در حال ركوع ، زكات مى پردازند». (102)

سجده خونين
... و رمضان آخر براى على (ع ) صفاى ديگرى داشت براى اهل بيتش ‍ اضطراب و دلهره ، در اثر خبرهايى كه پيغمبر اكرم ( صلّى اللّه عليه و آله ) داده بودند و علايمى كه خود على ( عليه السّلام ) مى دانست و گاهى اظهار مى كرد، يك ناراحتى و اضطراب در بين اهل بيت و اصحاب نزديك پيدا شده بود، چيزهاى عجيبى مى گفت و در ماه رمضان آخر عمر، هر شبى در يك جا ميهمان بودند، ولى خيلى كم غذا مى خوردند، اين بچه ها دلشان به حال پدر مى سوخت و به حال او رقت مى كردند و سؤ ال مى نمودند پدرجان ! شما چرا اين طور كم غذا مى خوريد؟ مى فرمود: مى خواهم در حالى خداى خودم را ملاقات كنم كه شكمم گرسنه باشد، مى فهميدند، كه براى على ( عليه السّلام ) يك انتظارى است ، انتظار نزديكى ، و گاهى نگاه مى كرد به آسمان و مى گفت : آن كه به من خبر داده است حبيبم پيغمبر، راست گفته است ....
شب نوزدهم ماه مبارك رمضان كه رسيد، بچه ها مى آمدند پيش على ( عليه السّلام ) و تا پاسى از شب در خدمت على ( عليه السّلام ) بودند. امام حسن ( عليه السّلام ) رفتند به خانه خودشان ، على ( عليه السّلام ) يك مصلاّ داشت ، در آنجا عبادت مى كرد، شبها نمى خوابيد، معمولاً وقتى كه از كارهاى خودش ، و از كارهاى زندگى و اجتماعى اش فارغ مى شد، مى رفت در مصلاّ و در خلوت راز با رب الارباب ، امام حسن ( عليه السّلام ) هنوز صبح طلوع نكرده ، آمد پيش پدر و رفت مستقيم به مصلاى پدر... و اميرالمؤ منين به فرزندش فرمود: پسرجان ! من ديشب ... همينطور كه نشسته بودم خوابم برد، يك دفعه پيامبر ( صلّى اللّه عليه و آله ) را در عالم رؤ يا ديدم ، عرض كردم يا رسول الله ! من از دست اين امت تو چه خون دلها خوردم !
حضرت فرمودند: نفرين كن ، نفرين كردم بر آنها كه خداوند مرا از آنها بگيرد و يك انسان نالايق را بر آنها بفرستد ...
امام بيرون آمدند، و مرغابيها به صدا درآمدند، امام فرمودند: بله الا ن صداى مرغ است ، ولى طولى نمى كشد كه صداى نوحه گرى انسانها در همينجا بلند مى شود.
بچه ها جلو اميرالمؤ منين را گرفتند و مى گفتند: پدر جان ! نمى گذاريم شما برويد به مسجد و حتماً بايستى يك نفر ديگر را به نيابت بفرستى . اول فرمودند خواهرزاده ام «جعدة بن جُبير» را بگوييد برود و با مردم نماز جماعت بخواند، بعد خودشان نقض كردند و فرمودند نه خودم مى روم .
عرض كردند: اجازه بدهيد كسى شما را همراهى كند فرمود: خير نمى خواهم كسى مرا همراهى كند....
به طرف مسجد حركت نمود آمد و آمد، خودش اذان صبح را مى گفت ، نزديك اذان صبح بود، رفت بالاى ماءذنه فرياد الله اكبر! الله اكبر! را بلند كرد، اذان كه گفت ، با آن سپيده دم خداحافظى كرد و گفت : اى صبح ! اى سپيده دم ! اى فجر! از روزى كه على به اين دنيا چشم گشوده است ، آيا روزى بوده است كه تو بدمى و چشم على در خواب باشد.
وقتى كه امام به مسجد رفت و به نماز ايستاد، پليدترين انسانها «عبدالرحمن بن ملجم مرادى »، شمشير زهرآلودش را بر سر آن حضرت فرود آورد، «سبحان ربى الاعلى و بحمده » امام وقتى در بستر افتاده بود، فرمود:«به خدا قسم وقتى اين ضربت بر فرق من وارد شد، مَثَل من مَثَل عاشقى بود كه به معشوق خودش رسيده ، مَثَل آن كسى بود كه در شب ظلمانى ، دنبال چاه آبى مى گردد تا خيمه و خرگاهش را بردارد و به آنجا برود، اگر در آن تاريكى ، آن چاه آب را پيدا كند، چقدر خوشحال مى شود» آرى مَثَل او هم مَثَل همان شخص است كه حافظ مى گويد:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند (103)

اللّه تو لبيك ماست
مردى بود كه هميشه با خداى خودش راز و نياز مى كرد و داد اللّه ! اللّه ! سر مى داد. شيطان يك وقتى بر او ظاهر شد و وسوسه اش نمود، و كارى كرد كه اين مرد براى هميشه خاموش شد، يعنى يك وقتى به سراغش آمد و گفت : اى مرد! اين همه كه اللّه ! اللّه ! گفتى و مرتّب سحرها بلند مى شوى اللّه ! اللّه ! مى گويى آنهم با اين همه درد، آخر يك مرتبه شد كه تو لبيك بشنوى ؟! تو اگر درِ هر خانه اى رفته بودى ، اين اندازه ناله كرده بودى ، لااقل يك مرتبه جوابت را داده بودند. و يك دفعه گفته بودند «لبيّك »، اين مرد ديد حرف منطقى است ، (البتّه به ظاهر)، سبب شد كه دهانش بسته شود و ديگر اللّه ! اللّه ! نمى گفت . در عالم رؤ يا هاتفى به او گفت : تو چرا مناجات خودت را؟ ترك كردى گفت من مى بينم اين همه مناجات كه مى كنم و اين همه درد و سوزى كه دارم ، يك مرتبه نشد در جواب من لبيك گفته شود! هاتف به او گفت : ولى من ماءمورم از طرف خدا جوابت را بدهم :
گفت همان اللّه تو لبيّك ماست
آن نياز و سوز و دردت پيك ماست

همان دردى كه ما در دل تو قرار داديم ، همان سوزى كه ما در دل تو قرار داديم ، همان عشق و شوقى كه ما در دل تو قرار داديم ، اين خودش ‍ لبيك ماست . (104)

شهادت مدرس بعد از نماز
مرحوم مدرس ( قدّس سرّه ) را پس از ده سال تبعيد، به خانه خرابه اى در شهر «كاشمر» آورده بودند. اين خانه كوچك در كنار قبرستان شهر قرار داشت . به ماءموران دستور داده بودند كه از آن خانه با دقت مراقبت كنند و آن پيرمرد زندانى را زيرنظر داشته باشند، به آنان گفته شده بود كه پيرمرد، بزرگترين دشمن رضا شاه است .
روزهاى آخر ماه رمضان بود، «آيت اللّه سيد حسن مدرس » كه آهسته آهسته عصايش را بر زمين مى زد و زير لب صلوات مى فرستاد، داخل اتاقش رفت . حالا ديگر از او فقط مقدارى پوست و استخوان مانده بود اما با همان حالش ، همه روزهاى ماه رمضان را روزه گرفته بود، براى او سختى در زندگى چيز تازه اى نبود با سختى ، دوستى ديرينه اى داشت .
او خود را از جوانى به كم غذايى عادت داده بود و از همان دوران ، روزهاى زيادى را با كارهاى سخت گذرانده بود. در ايام تحصيل ، روزهاى پنجشنبه و جمعه را عملگى كرده بود تا پول تحصيل خود را درآورد.
وى در كنار سماور كوچكى كه در كنار اتاقش ، غل غل مى كرد؛ روى زمين نشست و مقدارى چاى در قورى ريخت و آن را روى سماور گذاشت ، بعد به آهستگى برخاست ، سجاده اش را برداشت و بر زمين پهن كرد، در آن دنياى بزرگ ، فقط آن سجاده كوچك و كهنه بود كه اشكهاى چشم مدرس را ديده بود.
مدرس ، رو به قبله نشست و با صداى بلندى مشغول خواندن قرآن شد. در همان لحظه در اتاقش باز شد و سه ماءمور بدون خبر وارد شدند.
مدرس به آرامى روى برگرداند و زير لب گفت : «سلام » !
سه ماءمور با بى احترامى داخل اتاق شدند و نشستند. مدرس هم بدون توجه به آنها، مشغول خواندن قرآن شد. آن سه ماءمور خيلى آهسته با يكديگر مشغول صحبت شدند؛ اما مدرس اصلاً به آنها توجهى نداشت . سركار جهانسوزى رو به مدرس كرد و با صداى بلندى گفت : آهاى سيّد! چاى نمى خورى ؟!
مدرس بدون اينكه بازگردد، جواب داد: افطار كه بشود، مى خورم . تا اذان مغرب چيزى نمانده بود، آن سه نفر دوباره مشغول صحبت شدند، مدرس برخاست و شروع به خواندن نماز مستحبى كرد.
از دور صداى ضعيف اذان مى آمد، جهانسوزى برخاست و در حالى كه به مدرس خيره شده بود، به سماور نزديك شد. مدرس سر بر سجده گذاشته بود و ذكر مى گفت . او به تندى يك استكان چاى ريخت . يكى ديگر از ماءموران ، پاكت كوچكى را كه در دست داشت ، داخل استكان خالى كرد، دست آن ماءمور مى لرزيد، از داخل پاكت ، گرد سفيد رنگى به داخل استكان سرازير شد، همين كه مدرس سلام نماز را داد، جهانسوزى استكان چاى را نزديك مدرس برد و گفت : چايى بخور!
مدرس ، با همان آرامش ، استكان را برداشت ، بعد از گفتن «بسم اللّه »، چاى را با يك دانه قند سر كشيد. سپس برخاست و در حالى كه يك دور از عمامه اش را از سرش باز كرده و روى گردنش انداخته بود، آماده نماز شد. هر سه ماءمور با اضطراب ، مدرس را نگاه مى كردند.
آنها هر لحظه انتظار داشتند كه پيكر نحيف و استخوانى مدرس نقش بر زمين شود، اما مدرس در ركعت سوم هم قيام كرد و نمازش را با آرامش ‍ ادامه داد. آن سه با تعجب به همديگر نگاه كردند.
سم بر بدن او اثر نكرده بود. وقتى مدرس سر از سجده برداشت و نشست ، آن سه نفر به سوى مدرس هجوم بردند، دو تن از آنها، دستها و پاهاى مدرس را گرفتند و يكى از آنها عمامه را به گردن مدرس پيچيد و دو سوى آن را با قدرت تمام كشيد.
مدّتى بعد، ديگر حتى صداى خِرخِر ضعيف نفسهاى مدرس هم شنيده نشد، چشمهايش بسته شد و پيكرش سست گرديد و از هم وارفت ، آرى او به خدا پيوسته بود. (105)

شهيد رجايى و نماز اوّل وقت
يكى از دوستان «شهيد رجايى » نقل كرده است كه : روزى نزديك ظهر در خدمت شهيد رجايى بودم ، صداى اذان شنيده شد، در حالى كه ايشان به منظور آماده شدن براى اقامه نماز از جا حركت كرد، يكى از خدمتگزاران وارد اتاق شد و گفت : غذا آماده است ، سرد مى شود، اگر اجازه مى فرماييد بياورم .
شهيد رجايى فرمودند: خير، بعد از نماز.
وقتى خدمتگزار از اتاق خارج شد، شهيد رجايى با چهره اى متبسم و دلى آرام خطاب به من فرمودند: عهد كرده ام هيچ وقت قبل از نماز، ناهار نخورم ، اگر زمانى ناهار را قبل از نماز بخورم ، يك روز روزه بگيرم ، «به كار بگوييد وقت نماز است ، به نماز نگوييد كار دارم » . (106)


اثر دعا بعد از نماز
مرحوم محمد تقى مجلسى ( قدّس سرّه ) در يكى از شبها، پيش از نماز و تهجّد و گريه و زارى به درگاه قادر متعال ، خود را به حالتى ديد كه دريافت هر چه از درگاه احديت درخواست كند، مستجاب خواهد شد. با خود انديشيد: از خدا چه بخواهم ، امر دنيوى يا اخروى ؟ ناگاه صداى گريه «محمد باقر» از گهواره بلند شد.
گفت : خدايا! به حق محمد و آل محمد ( صلّى اللّه عليه و آله ) اين طفل را مروّج دين و ناشر احكام سيّدالمرسلين قرار بده و موفق كن او را به توفيقات بى نهايت خود!
آن كودك ، بعدها علامه مجلسى صاحب دايرة المعارف عظيم شيعه ؛ يعنى كتاب جاويدان «بحارالا نوار» شد.(107)