PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام



ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2023, 18:29
https://fa.al-shia.org/wp-content/uploads/2016/05/1261295.jpg

ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2023, 18:32
عدالت اجتماعى
اسلام
گسترش عدالت در سراسر گيتى و ريشه سوزى بيداد از همه آباديهاى زمين ، در راءس آرمانهاى انقلاب امام مهدى عليه السلام قرار دارد، و از هدفهاى اساسى آن تحول عظيم جهانى است . اين حركت سازنده سرآغاز اقدامات در آن انقلاب است . اين موضوع در احاديثى كه درباره آن امام بزرگ رسيده است همواره بصراحت ياد شده است .
در احاديثى كه درباره قيام مهدى عليه السلام آمده است دعوت به توحيد و مبارزه با شرك و كفر اعتقادى به اندازه ايجاد عدالت و اجراى آن ، مورد تاءكيد قرار نگرفته است . و علت شايد اين است كه با تعاليم گذشته انبيا و تعاليم اسلام و تكامل علم انسانها به ماوراى طبيعت و خداى يكتا ايمان مى آورند و مبانى ماده گرايى و مكاتب غير الهى شكست مى خورد و نوع جامعه هاى انسانى داراى عقيده مذهبى و الهى مى گردند ليكن با اين وصف در آتش ظلم تبعيض ، حقكشى ، استثمار و روابط ناانسانى مى سوزند، و با زندگى فاقد عدالت كه در حقيقت شكنجه و مرگ تدريجى است دست بگريبانند. از اينرو، نياز عمده جامعه بشرى برقرارى عدالت و گسترش ‍ دادگرى است و حاكميت روابط انسانى بر جامعه . انسانها تشنه عدالتند و خواهان آرمان و ايدئولوژى و مكتبى كه اين تشنگى را فرو بنشاند و آتش ‍ بيدادگرى را خاموش كند، و عدالت راستين را در عينيت و عمل - در جامعه حاكم سازد، و گمشده بشريت را براى انسانها به ارمغان آورد، و آرمان توده ها را تحقق بخشد.
بنابراين ، مشكل اصلى و نخستين آن منجى بزرگ انسان ، مشكل خداباورى يا انكار خدا نيست ، مشكل عبادت و پرستش نيست ، مشكل گرايشهاى انحرافى ماده پرستى و الحادى نيست . (1) بلكه مشكل اصلى ، بيداد و ستم جهانسوز و عالمگير است كه بشريت را در كام خود فرو برده و در آتش ‍ خود سوزانده است ، و مذهب و عقيده و آرمان و آزادى و معيشت و همه چيز او را نابود ساخته است ، آتشى كه نخست و در ظاهر به خرمن زيست فيزيكى و زندگى اين دنيايى انسان در طول تاريخ فرو افتاده و آن را يكپارچه نابود كرده است ، و سپس بر اساس ارتباط حتمى و ضرورى ماديت و معنويت حيات معنوى و متافيزيكى او را نيز تباه ساخته است .
ايجاد عدالت ، اقدام اصلى و سرلوحه همه برنامه هاى امام منجى حضرت مهدى عليه السلام است ، چنانكه اين اصل از نخستين هدفها و اصلى ترين برنامه هاى همه پيامبران بوده است ، كه در گذشته تاريخ اجتماعات و مردمان را بدان را خواندند و در راه تحقق آن فداكاريهاى فراوان كردند مى توان گفت بيشترين درگير و مبارزه پيامبران بر سر اجراى عدالت بوده است ، و اصول شرايع آنان از آن جهت دچار موانع مى گشته و با كارشكنيهاى فراوان روبرو مى شده است كه ماهيتى ظلم ستيز و دادگرايانه داشته است . وگرنه صرف اعتقاد به اصول و مبانى دينى (2) بى آنكه در حركت اجتماعى دخالت داشته باشد و با بيداد و ستم درگير شود و برنامه هاى اقتصادى و مالى را كنترل كند و سودطلبان را وادارد تا از برخى منافع و فزونخواهيها دست بردارند، درگير و ستيزى را در پى نخواهد داشت . يكى از خواستگاهها و زمينه هاى اصلى درگيريها و جنگها و برخوردهاى اجتماعى كه سبب مى شده است تا قدرتمندان مالى و سرمايه داران به رويارويى و نبرد برخيزند مقررات محدود كننده منافع اقتصادى و اجتماعى و رعايت عدالت و گردن نهادن به حقها و حقوقها در روابط اجتماعى بوده است . و يكى از مشكلات عمده در كار پذيرش ‍ دعوت پيامبران اين بوده است نه تنها دعوت به عقيده توحيدى و باور معاد و...
از اينجاست كه منطق مخالف آن پيامبر چنين است :
((اءصلوتك تاءمرك ان نترك ما يعبد اباؤ نا او اءن نفعل فى اءموالنا ما نشؤ ا... (3) ))
- ... آيا همين نمازى كه مى خوانى به تو فرمان مى دهد كه ما آنچه را پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم يا در اموال خود آنچنان كه دلخواه ماست عمل نكنيم ...

ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2023, 18:32
بيم از محدوديت در راههاى در آمد و اجراى عدالت در مسائل مالى ، كافران را به مخالفان بر مى انگيخت . خدايان كاذب و دروغين پدرانشان امر و نهى و تكليفى نداشتند و از پيروان خود اجراى عدالت و دورى از ظلم و تجاوز به حقوق ديگران را نمى خواستند بلكه اين آيين پيامبران بود كه انسانها را مسئول مى شناخت و بار سنگين تكليف و تعهد و حدود و مقررات دقيق فردى و اجتماعى را بر دوششان مى گذارد، و آنان را در قلمرو زندگى محدود مى ساخت و اجراى عدالت را بر آنان واجب مى كرد. از اين رو به آيين پيامبران كه خواسته ها و تكليفهاى الهى بود تن نمى دادند و به معيارها به ضوابط آن گردن نمى نهادند.
قرآن كريم اهداف اصلى دعوت داعيان الهى را چنين ترسيم كرده است :
((لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس ‍ بالقسط (4) ))
- همانا پيامبران را با نشانه هاى آشكارا برانگيختيم ، و با آنان كتاب و ميزان فرستاديم تا مردمان به قسط و دادگرى برخيزند (و همه چيز بر پايه داد و دادگرى باشد...)
هدفى اصلى قيام پيامبران - در روابط اجتماعى و انسانى - و ارسال كتابها و شرايع ، قيام مردم به قسط و برپادارى عدالت شمرده شده است .
در آيه ديگرى آمده است :
((ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى يعظكم تذكرون . (5) ))
خدا به عدالت و نيكوكارى فرمان مى دهد، و به بخشيدن مال به خويشاوندان ، و از كارهاى پليد و ناپسند و ستمكارى نهى مى كند؛ او به شما پند مى دهد تا مگر پند پذيريد.

ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2023, 18:33
راغب اصفهانى مى گويند:

((عدل ، عدالت و معادله واژه هايى است كه معناى مساوات را در بردارد... پس عدل تقسيم مساوى است . و بر اين اصل روايت شده است : ((بالعدل قامت السموات و الارض : بر اصل عدل آسمانها و زمين بر پا شده است )) و اين روشنگر اين معنا است كه اگر ركنى از اركان چهارگانه عالم بيشتر از ركن ديگر يا كمتر از آن بود، جهان منظم نبود... و عدل دو قسم است : 1- عدل مطلق (عدل عقلى ) كه عقل حسن آن را درك مى كند و در هيچ زمانى نسخ نمى شود... چون نيكى كردن به كسى كه نيكى كرده و نيازردن كسى كه از آزار انسان دست بداشته است . 2- عدلى كه در پرتو احكام دين شناخته مى شود (عدل شرعى ) چون اين آيه : ((ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان ...: خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد...)) عدل مساوات در جزا دادن است : كار نيك باندازه پاداش داده مى شود و كار زشت پاداشى همسان خود دارد. و احسان اينست كه كار نيك به يكى بيشترى پاداش داده شود و كار زشت مجازاتى كمتر از خود داشته باشد...)) (6)
نيز در تفسير معناى ((قسط)) مى گويد:
((القسط هوالنصيب بالعدل : دست يافتن به سهم و نصيب از روى عدالت قسط است ))

ملکوت* گامی تارهایی *
04-06-2023, 18:33
مؤ لف كتاب : ((مكيال المكارم فى الدعاء للقائم - ع -)) در اين زمينه مى گويد:
((آنچه از موارد استعمال به دست مى آيد اينست كه مفهوم ((عدل )) از مفهوم ((قسط)) عموميت بيشترى دارد، زيرا كه ((قسط)) در مورد اداى حق ديگران به كار مى رود چون اداى شهادت و قضاوت و وزن و پيمانه كردن و امثال آن ... و به عبارت ديگر ((قسط)) تنها در مواردى استعمال مى شود كه به حق غير مربوط باشد (و ((عدل )) در مورد حق ديگران و حق خود انسان بكار مى رود). پس معناى ((عدل )) موافقت با حق است بطور مطلق (حق خود انسان باشد يا حق ديگران ) و ((قسط)) موافقت با حق مردم است ...)) (7)
امام ، در برابر طبقات آگاه و عالمان و روشنفكرانى كه بخواهند بگونه اى در برابر اجراى عدالت بايستند، مقاومت مى كند و آن كسان را كه با توجيه كلام خدا و تاءويل آيات قرآن كريم ، قصد تضعيف مبانى انقلاب او را دارند درگير مى شود و آنان را از جلو راه انقلاب بر مى دارد.

ملکوت* گامی تارهایی *
13-06-2023, 13:56
چنانكه در سخن امام صادق عليه السلام آمده است :
((ان قائمنا اذا قام اءتى الناس و كلهم يتاءول عليه كتاب الله ... (8) ))
... قائم ما كه قيام كند مردمان همه از كتاب خدا براى او دليل مى آورند و آيه هاى قرآن را تاءويل و توجيه مى كنند...(9)
بنابراين ، ((عدل )) رعايت دقيق حق و حقوق مردم است و برابرى همه مردم در برخوردارى از حقوق و منافع مشروع و معقول خويش ، چنانكه ((ظلم )) زير پا نهادن حق و حقوق ديگران است و نابرابرى و تبعيض در برخوردارى هر كس از سهم و حق خويش .
((احسان ))، پايگاهى متعالى تر دارد، و از فضائل و مكارم اخلاقى و ارزشهاى والاى انسانى است ، كه بالاتر از عدالت است و مرتبه رشد و تكامل آن است .

ملکوت* گامی تارهایی *
05-07-2023, 18:58
از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه سخنى روايت شده است بس ‍ عميق و ارزنده :
((اسماعيل بن مسلم : رجل الى ابى عبدالله جعفر بن محمد الصادق عليه السلام و انا عنده فقال : يا بن رسول الله ! ((ان الله ياءمر باعدل و الاحسان ...)) و قوله : ((اءمر ربى الاتعبدوا الا اياه ))؟ فقال نعم ! ليس لله فى عباده امر الا العدل و الاحسان ... (10) ))
- اسماعيل بن مسلم مى گويد:
مردى نزد امام صادق عليه السلام آمد و من حاضر بودم گفت : اى فرزند پيامبر (خداوند مى فرمايد: ((ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان ... خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد)) و (در آيه ديگرى ) مى فرمايد: ((آمر ربى الا تعبدوا الا اياه ...: خداوند فرمان مى دهد كه جز او را پرستش نكنيد)) (معناى اين دو آيه كه در ظاهر ناسازگارند چه مى شود؟) امام فرمود: آرى ، خداوند براى مردم دستورى ندارد جز اجراى عدالت و عمل به احسان ...
براى سؤ ال كننده مايه شگفتى شده بود كه در آيه نخستين عدل و احسان ، امر و تكليف عمومى الهى به بندگان به شمار آمده و در آيه دوم عبادت و پرستش خداى امر و تكليف خداوند شمرده شده است ، و اين دو با هم ناسازگار است ، پس چگونه مى شود اين هر دو را پذيرفت .

ملکوت* گامی تارهایی *
05-07-2023, 18:58
امام صادق عليه السلام در پاسخ تاءكيد كردند كه بلى خداوند به مردمان امر و تكليفى جز عدل و احسان ندارد. يعنى هر چه را كه فكر كنيد كه تكليف الهى است و يا ممكن است باشد، از چهار رابطه و مقوله بيرون نيست :
1. رابطه انسان با خود
2. رابطه انسان با خدا
3. رابطه انسان با طبيعت
4. رابطه انسان با انسان
هر يك از اين رابطه ها نام و عنوانى ويژه دارد و مقوله خاصى است و داراى قلمرو و اعمالى است مخصوص به خود، ليكن همه و همه در مقوله : ((عدل )) و ((احسان )) گنجانيده شده است بدين شرح :
عبادت و پرستش خالصانه خدا و توجه به موازين ارتباط خلق با خالق ، رعايت اصل ((عدالت )) است در برابر آفريدگار و بخشنده نعمتها زيرا كه عبادت خدا و اطاعت از بخشنده نعمتها مطابق عدل است ، و نيز احسان به خود و نفس است در دستيابى به كمال و سعادت جاويد كه قرب الهى است .

ملکوت* گامی تارهایی *
14-07-2023, 14:06
هر كس نسبت به خود تعهدها و مسئوليتهايى دارد، چه اينكه بايد خود را بسازد و در تكامل و رشد خود كوشا باشد. اين تعهدها و تكليفها نسبت به خود (و حق و حقوق هر كس نسبت به خود كه بايد رعايت گردد) و رعايت جانب آنها ((عدل )) است . و كوشش بيشتر از اين براى خودسازى و تكامل مادى و معنوى ، احسان به نفس و خود است .
بهره بردارى درست و باندازه و بدور از اسراف و تباهسازى مواد و منابع طبيعى عمل به قانون ((عدل )) است . رعايت جانب احتياط در حفظ منابع طبيعى و محيط زيست و مصرف كمتر از حد لازم از منابع و همچنين كوشش در رشد و شكوفايى طبيعت و بهبود آن و... احسان است .
تن دادن به حق و حقوق ديگران و دورى از تجاوز به حريم حقوق اجتماعى ((عدل )) است . تعهد پذيرى و احساس مسئوليتى افزون از حد لازم و رعايت جانب احتياط در حقوق كسان در مجموعه روابط اجتماعى ، ((احسان )) و كمال اخلاقى است .
بنابراين ، هر عمل و كارى كه ممكن است از انسان سر بزند و يا لازم باشد كه انجام گيرد از اين قلمروها بيرون نيست ، و اينها همه يا عدل است يا احسان . بر اين اصل مى توان گفت كه همگى اصول شرايع و آيين اديان آسمانى در عدل و احسان خلاصه مى شود. و اين دو، جوهر اصلى همه احكام و تعاليم آسمانى است .

ملکوت* گامی تارهایی *
14-07-2023, 14:33
امام سجاد عليه السلام :
((ابومالك : قال : قلت لعلى بن الحسين عليه السلام اءخبرنى بجميع شرايع الدين ؟ قال : قول الحق ، و الحكم بالعدل ، و الوفاء بالعهد، هذه جميع شرايع الدين (11) ))
ابومالك مى گويد: به امام على بن الحسين عليه السلام گفتم : مرا از مجموعه آيينهاى دين (خدا) آگاه كن . امام فرمود: (همه تعاليم دين ) حقگويى ، داورى طبق عدالت و وفاى به عهد است . همه دين خدا همينهاست . در اين حديث كه تبيين خطوط اصلى اديان و شرايع الهى است ، عدل و حقگويى و پيماندارى مجموعه دين به حساب آمده است .
اسلام اصل عدالت را يك سنت عام و قانون عمومى حاكم بر كائنات و بر جامعه بشرى معرفى كرده است . حتى در احاديث قرآن كريم ، كتاب جاودان الهى و جامع اصول شرايع و اديان به كتاب ((عدل )) و ناطق به عدالت توصيف شده است :
امام على عليه السلام :
((هو (القرآن ) الناطق بسنة العدل . (12) ))
- قرآن به قانون عدل ناطق است .

ملکوت* گامی تارهایی *
26-07-2023, 19:30
امام على عليه السلام :
(((القرآن ) رياض العدل و غدرانه ... (13) ))
- قرآن كريم بوستان در بوستان عدل و بركه در بركه عدالت است ...
نقش اصلى اين كتاب كه آخرين كتاب و شريعت است ، تبيين سنت عدل و اصول عدالت اجتماعى است . قرآن كريم بوستان سر سبز و بركه زلال دادگرى در جهان است در صورتى كه نيك شناخته گردد و به موازين آن عمل شود.
پيامبران كه از حقيقت جامعه و انسان و سعادت و نيكبختى او آگاهى كامل داشتند خوب مى دانستند كه همه احكام و آموزشها و برنامه هاى آنان در پرتو بهبود روابط انسانى و امنيت اجتماعى و عدالت اقتصادى و... تحقق مى پذيرد و بدينسان زمينه عينيت يافتن احكام آماده مى گردد. در جامعه عادل و نظام دادگستر، انسان درست تربيت مى شود، و با آسايش و فراغت و امنيت به تكليف تن مى دهد و به مقررات و اصول اجتماعى و حقوق همگان احترام مى گذارد و در پرتو چنين تعهدشناسى و مسئوليت پذيرى است كه به سعادت و خوشبختى دست مى يابد و راه عروج به معنويت و خدا را در پيش مى گيرد در سايه سياه ستم و اجتماع ستم بنياد كه هيچگونه امنيت اجتماعى و عدالت معيشتى نيست و خاطرى آسايش ندارد نمى توان انتظار داشت مردمان وظيفه شناس باشند و از حدود خويش ‍ تجاوز نكنند و به احكام دين عمل كنند، و احكام الهى در ميان آنان زنده باشد و جريان يابد؛ اينها همه در سايه عدل تحقق مى پذيرد دين در سايه عدل زنده است و زنده مى ماند
و اين است كه امام على بن ابيطالب عليه السلام فرموده است :
((العدل حياة الاحكام (14) ))
- اجراى عدالت سبب زنده بودن و زنده ماندن (عمل شدن به ) احكام دين است .

ملکوت* گامی تارهایی *
26-07-2023, 19:30
در چنين جامعه اى اخلاق ، حق شناسى ، و رعايت حدود روابط انسانى جايى ندارد. و اگر بطور جزئى و فردى مقرراتى رعايت مى شود و حقوقى منظور مى گردد، در كل نظام و مجموعه روابط اجتماعى ، حق و تكليف رعايت نمى شود قانون انسانى و عادلانه در اجتماعى عادل بايد پياده شود و همان قانون و برنامه در جامعه ستم بنياد ره ظلم در پيش مى گيرد و در تحكيم پايه هاى بيدادگرى بكار مى رود. بنابراين اصل بايد پايه ها و پايگاههاى اصلى اجتماع و نظام مديريت جامعه كه در همه زوايا و زمينه هاى اجتماع اثر مستقيم دارد و همه بخشهاى جامعه را به سوى جهت گيرى و حركت خويش هدايت مى كند عادلانه باشد تا كل روابط اجتماعى در تمام زمينه ها و بخشهاى حيات گروهى و جمعى رنگ عدالت به خود بگيرد، و حركتى در جهت عدل و داد داشته باشد.
امام صادق عليه السلام حاكميت زمامداران عادل را زمينه و علت اصلى احياى هر حق و عدل ، و مرگ هر ظلم و ستم و فسادى مى شمارد، و دين خدا را در پرتو چنين حاكميتى استوار و پايدار مى داند:
امام صادق عليه السلام :
((...ان فى ولاية و الى العدل و ولاته ، احياء كل حق و كل عدل ، و امانة كل ظلم و جور و فساد فلذلك كان الساعى فى تقوية سلطانه ، و المعين له على و لايته ساعيا فى طاعة الله ، مقويا لدينه ... (15) ))
-... و معلوم است كه ولايت والى عادل و واليان او، مايه زنده شدن هر حق و عدالت و مردن هر ستم و جور و تباهى است . بنابراين هر كس در تقويت قدرت و سلطه او بكوشد، و در مديريت دستيار او باشد، در طاعت خدا كوشيده و به تقويت دين خدا پرداخته است ...
امام صادق عليه السلام چنين آموزش مى دهد كه دوستداران آيين خدا و عملى شدن احكام الهى بايد در انديشه بر پادارى حاكميت عادل باشند و او را يارى رسانند، و براى استوارى اركان حكومت او بكوشند تا نه تنها در روابط اقتصادى و اجتماعى با شيوه هاى عادلانه اداره شوند بلكه در راه بندگى خدا و اجراى همه احكام دين نيز توفيق يابند.

ملکوت* گامی تارهایی *
20-08-2023, 15:07
امام صادق عليه السلام :
((فى شرح قوله تعالى : ((اعلموا ان الله يحيى الارض بعد موتها)) قال : العدل بعد الجور. (16) ))
امام صادق عليه السلام ، در تفسير اين فرموده خداوند (در قرآن كريم ): ((بدانيد كه همانا خداوند زمين را پس از مردن زنده خواهد كرد)) فرمود: (اين احياء) عدل پس از جور است .
عدالت زمينه حيات اجتماعى تنها در بخش ويژه اى از جامعه نيست بلكه در همه ابعاد حيات فردى و اجتماعى عامل اصلى حيات و زندگى انسانى اصل عدالت و عدل است . عدل حيات زندگى است و زندگى بى عدالت مرگى است ، كه حيات پنداشته مى شود.
امام كاظم عليه السلام :
((فى قول الله عزوجل : ((يحيى الارض بعد موتها)): ليس يحييها بالقطر، ولكن يبعث الله عزوجل رجالا فيحيون العدل فتحيا الارض لاحياء العدل . و لاقامة الحدفيها، انفع فى الارض من القطر اءربعين صباحا (17) .))
- امام كاظم عليه السلام ، در تفسير اين فرموده خداوند متعال (در قرآن كريم ): (( (خداوند) زمين را پس از مردن زنده مى كند)) فرمود: ((اين زنده كردن )) به اين نيست كه با باران زمين را زنده كند، بلكه خداوند مردانى را بر مى انگيزد تا اصول عدالت را زنده كنند، پس زمين در پرتو عدل (ديگر بار) زنده مى شود. (بى ترديد) اجراى حد خدا در زمين مفيدتر از چهل روز بارندگى است .
از اين گفتار روشن مى شود كه چرا در تبيين مشخصات دوران ظهور، اين همه بر عدالت تاءكيد شده است . ترديدى نيست كه براى ساختن جامعه توحيدى ، و تشكيل اجتماعى طبق تعاليم وحى ، پايه نخستين و كار مايه اصلى عدالت گسترى است . از اين رو در بيشتر احاديث مربوط به امام موعود عليه السلام ، بر عدل پرورى و ظلم ستيزى آن امام بزرگ تاءكيد شده است ، و سيره و خصلتى كه بطور عموم در احاديث آمده است (18)
دادگرى و دادگسترى است ، و پر كردن جهان از عدل .
آرى ، بر پادارى عدالت بزرگترين رسالت جهانى آن امام است .
عالم دل آگاه مؤ لف كتاب ارزنده : مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم ،(19) در اين باره مى گويد:
((عدل ، آشكارترين صفات نيك آن امام است ، براى همين در دعاى شبهاى رمضان ، ((عدل )) ناميده شده است :
((اللهم وصل على ولى اءمرك القائم المؤ مل ، و العدل المنتظر: خداوندا به ولى امر خود كه قيام كننده آرمانى و عدل مورد انتظار همه است درود فرست))

ملکوت* گامی تارهایی *
20-08-2023, 15:07
و در حديثى كه در كتاب ((كمال الدين )) و خبر آن از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده در توصيف آن امام آماده است : ((اول العدل و آخره ...: امام موعود آغاز عدل و پايان آن است)) منظور كمال دادگرى آن حضرت است . و كمتر حديثى درباره آن امام رسيده است كه از ذكر عدل تهى باشد... اخبار در اين معنا متواتر است ...)) (20)
نمونه هاى بسيار اندكى از اين احاديث را مى آوريم :
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
((...و جعل من صلب الحسين عليه السلام ائمة يقومون باءمرى ... التاسع منهم قائم اهل بيتى ، مهدى امتى اشبه الناس بى فى شمائله و اءقواله و اءفعاله ، يظهر بعد غيبة طويلة و حيرة مضلة فيعلن اءمر الله و يظهر دين الله ... فيملا الارض قسطا وعدلا كما ملئت جورا و ظلما. (21) ))
-... خداوند از فرزندان حسين امامانى قرار داده است كه امر (راه و روش و آيين ) مرا بر پا مى دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدى امتم مى باشد. او شبيه ترين مردمان است به من در سيما و گفتار و كردار. پس از غيبتى طولانى و سرگردانى و سر درگمى مردم ، ظاهر مى شود آنگاه امر (آيين ) خدا را آشكار مى سازد... پس زمين را از عدل و داد لبريز مى كند پس از آنكه از ستم و بيداد لبريز شده باشد.

ملکوت* گامی تارهایی *
28-08-2023, 14:49
امام على عليه السلام :
(( اءصبغ بن نباته : اءتيت اميرالمؤ منين عليه السلام فوجدته متفكرا ينكت فى الارض فقلت : يا اميرالمؤ منين مالى اراك متفكرا... فقال ... ولكن فكرت فى مولود يكون من ظهرى ... هو المهدى يملاها عدلا كما ملئت جورا و ظلما... (22) ))
اصبغ بن نباته مى گويد:
نزد اميرمؤ منان عليه السلام رفتم ديدم در فكر فرو رفته است و (با انگشت ) بر زمين خط مى كشد. گفتم : اى اميرمؤ منان ! چه شده است كه در فكر فرو رفتيد؟... فرمود: در مولودى مى انديشم كه از نسل من است و او مهدى است كه زمين را از عدل و داد بيآكند پس از آنكه از ستم و بيداد آكنده باشد...
امام حسين عليه السلام :
((لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم ، حتى يخرج رجل من ولدى فيملاها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما كذلك سمعت رسول الله يقول . (23) ))
- اگر از دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را دراز گرداند تا مردى از فرزندان من قيام كند، و زمين را از عدل و داد بيآكند، پس از آنكه از ستم و بيداد آكنده باشد. اين چنين از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم .
امام باقر عليه السلام :
((محمد بن مسلم قال : ساءلت ابا جعفر عليه السلام القائم اذا قام باى سيرة يسير فى الناس ؟ فقال بسيرة ما سار به رسول الله صلى الله عليه و آله حتى يظهر الاسلام قلت : و ما كانت سيرة رسول الله صلى الله عليه و آله ؟ قال : ابطل ما كانت فى الجاهلية و استقبل الناس باعدل و كذلك القائم عليه السلام اذا قام بيطل ما كان فى الهدنة مما كان فى اءيدى الناس و يستقبل بهم العدل (24) ))
محمد بن مسلم مى گويد:
از امام باقر عليه السلام پرسيدم درباره قائم كه هرگاه قيام كند چه روشى در پيش مى گيرد؟ امام فرمود: روش پيامبر را تا اسلام را حاكم سازد گفتم : روش ‍ پيامبر چه بود؟ گفت : آنچه در (نظامها و آيين ) جاهليت بود باطل كرد، و عدالت ميان مردمان حاكم ساخت . و چنين است قائم عليه السلام آنگاه كه قيام كند آنچه را (از راه و روشها ميان مردم ) در زمان قبل از ظهور رايج بوده است زير پا مى نهد و آيين دادگرى را بر پا مى دارد.
در مقايسه دو دوره از تاريخ تشيع در عين حال كه تحمل رنج و دشواريهاى دوران غيبت و حفظ عقيده و آرمان در زير فشار چكمه حاكميتهاى ستمگر كارى ارزنده و والاست ليكن تحقق عدالت و گسترش اصول دادگرى در عالم هدف و آرمان اصلى است . و همين امر بايد خواسته اصلى عدالتخواهان و شيعيان على و آل على عليه السلام باشد. ويژگى و مشخصه اصلى دوران ظهور يعنى اجراى عدل بايد هدف و مطلوب نهايى باشد.

ملکوت* گامی تارهایی *
28-08-2023, 14:49
امام رضا عليه السلام :
((دعبل بن على الخزاعى يقول : اءنشدت مولاى الرضا عليه السلام ... قصيدتى ... فلما انتهيت الى قولى :


خروج امام لامحالة خارج










يقوم على اسم الله و البركات




يميز فينا كل حق و باطل





و يجزى على النعماء و النقمات


بكى الرضا عليه السلام بكاء شديدا ثم رفع راءسه الى فقال لى : يا خزاعى نطق روح القدس على لسانك بهذين البيتين فهل تدرى من هذا الامام و متى يقوم ؟ فقلت : لا يا مولاى الا انى سمعت بخروج امام منكم يطهر الارض من الفساد و يملاها عدلا كما ملئت جورا فقال : يا دعبل ! الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على ، و بعد على ابنه الحسن و بعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غيبته ، المطاع فى ظهوره لو لم بيق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يخرج فيملا الارض عدلا كما ملئت جورا... (25) ))

ملکوت* گامی تارهایی *
08-09-2023, 18:44
دعبل خزاعى مى گويد:
قصيده خود را (26) در حضور امام ابوالحسن الرضا عليه السلام خواندم ، چون به اين ابيات رسيدم :
امامى از آل محمد صلى الله عليه و آله ، به يقين : خروج خواهد كرد او به تاءييد اسم اعظم الهى و بركات نصر آسمانى به پا مى خيزد.
او حق و باطل را از هم جدا مى كند و همه را بر شادخواريها و كينه توزيها كيفر مى دهد.
امام رضا عليه السلام بشدت گريست ، آنگاه فرمود: ((اى دعبل ! روح القدس به زبان تو سخن گفته است . آيا مى دانى اين امام چه كسى خواهد بود؟)) گفتم : نه (شخص او را نمى شناسم ) ليكن شنيده ام كه امامى از شما آل محمد صلى الله عليه و آله خروج مى كند و زمين را از عدل و داد پر مى كند. امام رضا عليه السلام فرمود: ((پس از من فرزندم محمد امام است پس از محمد فرزندش على امام است پس از على (هادى ) فرزندش حسن امام است و پس از حسن (عسكرى ) فرزندش حجت قائم خواهد بود. اوست كه در زمان غيبت چشم به راه اويند و در زمان ظهور همه مطيع او گردند او زمين را پر از قسط و عدل مى كند پس از آنكه پر از جور و ستم شده باشد...))

ملکوت* گامی تارهایی *
08-09-2023, 18:44
شعر دعبل ، شاعر بزرگ شيعى ، برداشت عمومى جامعه آن روز از امام موعود عليه السلام و انقلاب و قيام او و ويژگيهاى آن قيام است كه پيش از تولد آن امام بزرگ در تعاليم اسلامى به مردمان آموزش داده شده بود و جامعه به آن ايمان داشت اين برداشت عمومى و ايمان ترديد ناپذير جداسازى هر حق از باطل به دست آن امام بزرگ و اجراى دقيق و همه جاگير عدالت است . دعبل در پاسخ به سؤ ال حضرت امام رضا عليه السلام نيز بر اين ويژگى اصلى امام موعود عليه السلام انگشت مى گذارد و عدالت گسترى آن امام بزرگ را به عنوان روش اساسى و آرمان اصلى در قيام او، بر مى شمارد امام در تاءييد سخن دعبل درست بر همين مشخصه اصلى و آرمان اصولى امام منتظر تاءكيد مى كند و امام موعود را با خصلت والا و آرمانى دادگرى و ايجاد عدالت در سراسر گيتى ياد مى كند.

ملکوت* گامی تارهایی *
15-09-2023, 20:41
امام جواد عليه السلام :

(( عبدالعظيم الحسنى : قلت لمحمدبن على بن موسى عليه السلام : انى ارجو ان تكون القائم من اهل بيت محمد الذى يملا الارض قسطا و عدلا... فقال عليه السلام يا اباالقاسم ! ما منا الا و هو قائم بامر الله عزوجل ... ولكن القائم الذى يطهر الله عزوجل به الارض من اهل الكفر والجحود و يملاها عدلا و قسطا هو الذى تخفى على الناس ولادته و يغيب عنهم شخصه ...(27) ))
- عبدالعظيم حسنى مى گويد: به امام جواد عليه السلام گفتم : اميد دارم كه شما قائم خاندان پيامبر باشى كه زمين را از عدل و داد آكنده مى كند... امام گفت : اى ابوالقاسم همه ما قائم به امر خداى بزرگيم ... ليكن آن قائمى كه خداوند به دست او زمين را از كافران و منكران پاك مى گرداند و سراسر گيتى را از عدالت سرشار مى سازد، كسى است كه تولد او از مردم پنهان خواهد بود و خود او از چشمها غايب ...
امام جواد عليه السلام در پاسخ به جناب عبدالعظيم حسنى فرمودند:
همه امامان قائم به امر الهى هستند، ليكن آن قائمى كه گسترنده عدل و برپا دارنده آيين دادگرى و براندازنده كفر و شرك و بيداد در سراسر جهان است امام موعود و غائب است ، كه در شرايط زمانى و مكانى ويژه اى به اين كار بزرگ و الهى دست مى يازد و اين خواسته همه پيامبران و نيكان را تحقق مى بخشد.
آنچه براى تبيين اين موضوع (اهميت عدل در برنامه هاى امام موعود عليه السلام ) بسيار جالب و با اهميت است نخستين سخنى است كه امام مهدى عليه السلام در آغاز تولد بر زبان آورده است :
جناب حكيمه خاتون (28) اين سخن را چنين روايت مى كند:
آن امام بزرگ در لحظات نخستين پس از تولد دهان به سخن گشود و بسان پيامبران كه در آغاز كودكى توان سخن گفتن دارند به يكتايى خداوند ورسالت حضرت محمد صلى الله عليه و آله و امامت امام على عليه السلام ، و همه امامان گواهى داد سپس چنين فرمود:
((...اللهم انجز لى ما وعدتنى و اتمم لى امرى و ثبت و طاتى و املا الارض بى عدلا و قسطا. (29) ))
- خداوندا! به آنچه به من وعده دادى وفا كن ، و امر (حكومت عدالت گستر جهانى ) مرا به كمال برسان ، و گامهاى مرا استوار بدار، و زمين را به دست من آكنده از عدل و داد ساز.
امام ! در آغاز تولد، توفيق انجام رسالتى را از خداوند مى طلبد كه براى اجراى آن رسالت در پرده غيبت قرار گرفته است تا از دسترس جباران زمان دور و از گزند آنان مصون باشد و آن رسالت اجراى عدالت است .

ملکوت* گامی تارهایی *
15-09-2023, 20:41
امام مهدى عليه السلام در جريان موفقيت كلى كه نصيبش مى گردد و سراسر دلها و آباديها را جذب خويش مى كند و با نيروهاى بالنده مردمى و توده هاى مظلوم انسانى بر همه طاغوتان و مستكبران و سلطه طلبان اعم از سياسى نظامى و اقتصادى پيروز مى گردد، صرف نظر از عوامل و نيروهاى معنوى فراوانى كه مددكار اوست و امدادهاى غيبى كه به يارى او مى شتابند و شايستگيهايى فزون از حد و وصف ناپذيرى كه براى رهبرى كل اجتماعات بشرى در خود دارد علاوه بر اينها همه تكيه بر سنتها و قوانين حاكم بر جهان و جامعه بشرى دارد و اينهاست كه او را پيروز مى سازد و قيام او را پوينده و راه و نهضت او را استوار مى دارد.
از اصول و سنتهاى تغييرناپذير الهى كه حاكم بر جهان و جامعه بشرى است اصل عدالت است (30) عدل و تعادل قانونى است كه در سراسر كائنات حضور دارد و زير بنا و سنگ زيرين بناى جامعه هاى سالم بشرى است اگر جامعه يا قوم و ملتى خويش را با اين اصل هماهنگ و همآوا سازد و حركت خود را در راستا و جهت عدالت قرار بدهد با كل هستى هماهنگ و همآوا شده است و ماندگار و پايدار است . و هر چه از عدالت فاصله بگيرد برخلاف جريان كلى هستى و قانونمنديهاى آن حركت كرده است و بضرورت آسيب پذير و نااستوار و نابود شدنى است اين سنت خدا است و سنت خدا تغييرپذير نيست : ((لن تجد لسنة الله تبديلا (31) و در سنت خدا تغيير نخواهى يافت))

ملکوت* گامی تارهایی *
21-09-2023, 17:30
آن همه قيامها، حركتها و انقلابها كه پويندگى خويش را از دست دادند، و چندان ماندگار نشدند به همين علت بود كه علل و عوامل بقا و دوام را كشف نكردند، و اگر كشف كردند خود را با قوانين آن هماهنگ نساختند، از اين رو چون رهگذرى از سراب ايام شتابان گذشتند، و اثرى از خويش بر جاى نگذاشتند.
بنابراين ، پيروزى بزرگ در دوران ظهور، نخست بر اجراى عدالت استوار است .
عدالت موجب پيوند ناگسستنى توده هاى انسانى با قائد و پيشوا مى گردد، فداكاريهاى بزرگ و ايثارهاى وصف ناشدنى را موجب خواهد گشت . و اين چگونگى خود، زمينه واژگونى بنياد ستمها و بيدادگريهاى فردى و اجتماعى طاغوتان را در همه زمينه هاى زندگى مهيا خواهد ساخت . آنچه در عينيت ملموس تاريخ گذشته زندگى انسان و اجتماعات ديده شده همين است و بس ، و كسانى كه تنها با شعار بخواهند به اصولى تكيه كنند، و در عينيت و عمل از آن اصول فاصله بگيرند. حمايت توده ها را در دراز مدت نمى توانند كسب كنند، و در نتيجه پايدارى چندانى نصيبشان نخواهد شد. و اگر باشد چيزى سطحى خواهد بود و بس از اينرو، در دوران ظهور، اصل عدالت در ريز و درشت مسائل علمى مى شود، و كوچكترين و بزرگترين امور در چارچوب ميزان عدل محدود مى گردد، به گونه اى كه هيچگونه ستمى به كسى نمى رود و اندك بيدادى انجام نمى گيرد. تحقق دقيق عدالت در همه امور و روابط انسانى و مسائل فردى و اجتماعى ، به دست آن امام منجى ، در حديثى از امام رضا عليه السلام چنين تببين شده است :
امام رضا عليه السلام :
((يطهر الله به (القائم عليه السلام ) الارض من كل جور، و يقدسها من كل ظلم ... فاذا خرج وضع ميزان العدل بين الناس ، فلا يظلم احد احدا... (32) ))

ملکوت* گامی تارهایی *
21-09-2023, 17:30
- ... خداوند زمين را به دست قائم عليه السلام از هر ستمى پاك گرداند، و از هر ظلمى پاكيزه سازد... آنگاه كه خروج كند، ميزان عدل را در ميان مردم نهد، و بدينگونه هيچ كس نتواند به ديگرى ستمى كند.
اين جمله ، كه به دست آن منجى بزرگ : ((ميزان عدالت ميان مردمان نهاده مى شود))، نكته ارزشمندى را در بر دارد. و آن مشخص شدن حد مرز و چارچوب عدل و عدالت است . اصول عدالت در پاره اى از كليات امور براى بشر روشن است ، ليكن در بيشتر امور و مسائل بطور دقيق حد و حدود عدل مشخص نيست . يكى از مشكلات عمده در راه بشريت همين روشن نبودن معنا و مفهوم عدالت و حد و مرزهاى آن است در نزد همگان و ترديدى نيست كه اجراى عدالت دقيق ، در آغاز و قبل از هر چيز، شناخت دقيق و مشخص از مفهوم عدالت و حدود آن را لازم دارد. يعنى چيزى كه همه سيستمهاى حقوقى و قضايى و حكومتى با آن به گونه اى درگيرند، يعنى تعيين حدود عدالت . هر گروه و مكتبى عدل و عدالت را به گونه اى تفسير مى كند. در بسيارى از مكاتب و افكار و نظامها عدالت را طورى معرفى مى كنند كه ضد عدالت است . اين است كه عدالت درست و آرمانى تحقق نمى پذيرد.

ملکوت* گامی تارهایی *
29-09-2023, 15:41
در كلام والاى امام رضا عليه السلام ، به همين موضوع اشاره دارد كه در دوران ظهور، ميزان و معيار شناخت عدالت مشخص مى گردد، و به دست مردمان داده مى شود، و همگان از اصول و فروع عدل در روابط اجتماعى و رفتار فردى آگاه مى گردند. در پرتو شناخت دقيق حوزه و مفهوم عدالت و در دست داشتن ميزان عدل ، زمامداران وظيفه خويش را روشن مى شناسند، و مردمان نيز رفتار فردى و گروهى خويش را تصحيح مى كنند، و به اصول عدالت گردن مى نهند. در برخى از احاديث توجه به جزئيات و ريز مسائل را، در ((عدل مهدوى ))، چنين تبيين كرده اند:
امام صادق عليه السلام :
((اول ما يظهر القائم من العدل ، آن ينادى مناديه ان يسلم صاحب النافلة لصاحب الفريضة ، الحجر الاسود و الصواف . (33) ))
- سخنگويان دولت مهدى ، از نخستين مرحله ، در مكه ، فرياد مى زنند: هر كس نماز فريضه خويش را، در كنار حجرالاسود و محل طواف خوانده است ، و اكنون مى خواهد نماز نافله بخواند، به كنارى رود، تا آن كس كه مى خواهد نماز فريضه بخواند، (بيايد و) بخواند.
اين يكى از مشكلات مردم در حج است كه كثرت طواف كنندگان موجب مى گردد تا طواف واجب بسيارى درست انجام نگيرد. از اين رو امام چنين دستورى را صادر مى كنند. و اين نهايت دقت است در اقامه عدل و احقاق حق و كمك به مسائل انسانى .

ملکوت* گامی تارهایی *
29-09-2023, 15:41
فراگيرى عدالت و گسترش آن حتى به درون خانه ها و خانواده ها و تشكيل خانواده بر اساس عدالت ، كارى دشوار است كه از نظر هر نظام حقوقى و اخلاقى بسيار سخت و شايد ناممكن است ، زيرا كه دست قانون و حتى تربيت و اخلاق ، به عنوان نظام ، به بيشترين بخشى از روابط درونى خانوادگى نمى رسد، و در خانه ها و خانواده ها مسائلى مى گذرد كه از نظر ناظران اجتماعى و قانونى و حتى تربيتى و اخلاقى پوشيده است . در دوران امام مهدى عليه السلام از سويى تربيت و ايمان و اعتقاد و پرورش اخلاقى مردم اصالتى ويژه مى يابد، و از سويى ديگر اجراى قانون و قاطعيت در اجراى حق و عدل تا بدانپايه پيش مى رود و عميق مى گردد كه در درون خانه ها عدل حاكم مى شود، و روابط داخلى و پنهانى زن و مرد و ديگر افراد خانواده در چهار چوب معيار و ميزان عدالت قرار مى گيرد.

ملکوت* گامی تارهایی *
07-10-2023, 15:57
امام صادق عليه السلام :
((اما والله ليد خلن (القائم ) عليهم عدله جوف بيوتهم كما يدخل الحر و القر. (34) ))
- مهدى ، عدالت را، همچنانكه سرما و گرما وارد خانه مى شود. وارد خانه هاى مردمان كند، و دادگرى او همه جا را بگيرد.
خاستگاه اصلى تصحيح روابط اجتماعى و سامانيابى جامعه ، جامعه كوچك خانواده است . در اين محيط كوچك و هسته نخستين زيست گروهى ، افراد مى آموزند كه چگونه يكديگر را مراعات كنند، و حق و حقوق متقابل را در نظر داشته باشند، و يكديگر را تحمل كنند، و آسايش هم را فراهم سازند. درباره اين گونه امور و هرچه مربوط به سلامت زندگى انسانى بشود و در اجراى عدالت نقش داشته باشد، اقدام جدى و عادلانه خواهد شد.

ملکوت* گامی تارهایی *
07-10-2023, 15:58
امام على عليه السلام :
((...فلا يترك عبدا الا اشتراه و اعتقه (35) و لا غارما الا قضى دينه ، و لا مظلمة لاحد من الناس الا ردها، و لايقتل منهم عبد الا ادى ثمنه ... و لايقتل قتيل الا قضى عنه دينه ، والحق عياله فى العطا، حتى يملا الارض عدلا كما ملئت ظلما و جورا و عدوانا... (36) ))
- برده اى نمى ماند مگر اينكه (امام مهدى عليه السلام ) او را مى خرد و آزاد مى كند. و بدهكارى نمى ماند جز اينكه بدهى او پرداخت مى شود. مظلمه و حقى بر گردن كسى نمى ماند جز اينكه به صاحب حق باز گردانده مى شود. كسى كشته نمى شود مگر اينكه ديه آن را مى پردازد. و تنى به قتل نمى رسد مگر اينكه بدهيهاى او را مى پردازد، و خانواده اش را چون ديگر افراد جامعه اداره مى كند. (با اين روشها) زمين را از داد آكنده گرداند، پس از آنكه از بيداد و ستم آكنده باشد... .
در احاديث ، درباره شيوه رفتار و برنامه هاى امام منجى ، از مسائل شگفت آور و بظاهر كوچك سخن رفته است . مثلا در رواياتى آمده است كه در دوران ظهور پنجره هايى كه به معابر باز شده است بسته مى شود و ناودانها و راه آبهايى كه به خيابانها و كوچه ها مى ريزد مسدود مى گردد. اينگونه موضوعات كه در مسائل اجتماعى امورى فرعى و كم اهميت به شمار مى آيد، از تعميم و گسترش دقيق عدالت در آن دوران پرده بر مى دارد، و نشان مى دهد كه آسايش انسانها حتى در اين گونه امور نيز تاءمين خواهد گشت .

ملکوت* گامی تارهایی *
13-10-2023, 15:56
امام باقر عليه السلام :
((... و يوسع الطريق الاعظم (37) ... و يهدم كل مسجد على الطريق و يسد كل كوه الى الطريق ، و كل جناح و كنيف و ميزاب الى الطريق ...(38) ))
- (هنگامى كه قائم عليه السلام قيام كند) راههاى بزرگ و اصلى را توسعه مى دهد... و تمام مساجدى كه به گونه اى مانع ايجاد راه است خراب مى كند، و همه دريچه ها و پنجره هايى كه به راهها گشوده شده ، يا بالكنها و ناودانها و فاضلابهايى كه در (راههاى عمومى ) قرار گرفته است ، مى بندد.
مسائل ياد شده در سخن امام باقر عليه السلام ، هر كدام بنوعى بيانگر گسترش عدالت اجتماعى و تصحيح روابط انسانى و حدود زندگى است ، و نشان دهنده زدودن همه موانع زيست درست و معقول انسانها. به آن كوته فكرانى كه گمان مى كنند حكومتهاى الهى و معنوى به مسائل مادى زندگى توجه نمى كنند، تذكر داده شده است كه حتى اگر مسجدى مانع راه و معبر پر جمعيت عمومى بود و ويران مى گردد.

ملکوت* گامی تارهایی *
01-11-2023, 15:55
از ابعاد مهم و زير بنايى دادگرى ، در حكومت امام مهدى عليه السلام ، اجراى موازين عدالت دقيق درباره طبقه حاكم و كارگزاران دولت است . روشن است كه قوانين عدل و موازين دادگرى بايد به دست مجريان و كارگزاران حكومتى اجرا شود و تحقق پذيرد، و عطش واقعى انسانها را به عدالت در واقعيت و عينيت خارجى بر طرف كند. كار گزاران حكومت و مجريان امور، همواره و در طول تجربه تلخ تاريخ ، خود از دشواريهاى بزرگ ساختن جامعه انسانى بوده اند و خواهند بود، زيرا كه مديران جامعه و مجريان امور انسانهايى از متن جامعه اند، و ساختارى فكرى و فرهنگى دارند، و همسان همه مردم به اقدام و عمل دست مى زنند، حال چگونه مى توان اجتماعى را پس از ايجاد انقلاب و دگرگونى در كل نظام آن ، به دست گروه و بخشى از مردم همان جامعه سپرد، و اميد داشت كه اصول انقلابى عملى گردد، و معيارهاى پيشين بكلى كنار زده شود؟ اين مشكل در دوران ظهور چگونه حل خواهد شد؟
خطر ديگرى نيز كارگزاران و مديران جامعه و نظام نو بنياد و انقلابى را تهديد مى كند. و آن اين است كه انقلاب همواره در معرض اين خطر قرار دارد، كه به ((نظام )) تبديل شود. و آنان كه در آغاز - به عنوان يك مسؤ وليت و وظيفه انقلابى - پستى را پذيرفتند و با ايثار و فداكارى به اجراى كارى تن دادند، بتدريج به عنوان پست و شغل و مقام به كار خويش ‍ بنگرند، و كم كم در خط سلطه طلبى و برترى جويى و منافع خواهى بيفتند. و اين مشكل ديگرى است كه همه انقلابها بدان دچارند. و منشاء آن ، تحول تدريجى انقلاب به نظامگرايى ، و انقلابيون حكومتگران و حكومتگران به سلطه طلبان است . در اينجاست كه آرمان عدالت اجتماعى - كه در آغاز هر حركت و انقلاب هدف اصلى است - فراموش مى شود.

ملکوت* گامی تارهایی *
01-11-2023, 15:58
اين موضوع ، در نظام و انقلاب بزرگ و الهى امام موعود عليه السلام ، منتفى است ، زيرا كه در گام نخست ، كارگزاران حكومت حضرت مهدى عليه السلام ، انسانهاى ساخته شده و تربيت يافته اى هستند، كه ترس از خدا و پايبندى به تعهد و تكليف با خون آنان عجين شده ، و ايمان به خدا روحشان را در خود گداخته و از نو ساخته است . آنان در سير باطنى و روحى كه پيموده اند، از قيد اميال و شهوات و گرايشها و كششهاى نفسانى آزاد گشته اند، و به ملكه عدالت راستين دست يافته اند (39) در مراحل بعد كه انقلاب نهايى آن امام گسترش مى يابد و قلمرو حاكميت مهدوى عليه السلام به همه نواحى جهان كشيده مى شود، و بضرورت كارگزاران ديگرى (به نمايندگى از امام و كارگزاران اصلى در نقطه مركزى ) انتخاب مى شوند، و به اطراف جهان گسيل مى گردند، در مورد آنان - صرف نظر از انتخاب بر اساس موازين درست و شايستگيهاى اصولى - سختگيرى فراوان مى شود، و با مراقبت كامل ، از ناحيه دولت مركزى ، به كارى و منصبى گمارده مى شوند، و همواره اعمال و رفتارشان زير نظر است . ماءموران مخفى و چشم و گوشهاى دولت مركزى ، بيش از آنكه مردم را زير نظر بگيرند، به اعمال و رفتار كارگزاران دولت مى نگرند، زيرا روشن است كه اگر مجموعه مديران يك جامعه صالح و عادل و متعهد باشند، منبع و خاستگاه اصلى تزريق شايستگى و درستى به رگهاى جامعه و كل اندام اجتماعى پديد گشته است . و اگر آنان صالح و شايسته نباشند، نشر عدل و صلاح در سطح جامعه به دست چه كسانى انجام خواهد يافت .
اين موضوع در احاديث مربوط به امام منجى ، بارها مورد تاءكيد قرار گرفته است ، يعنى كه آن حضرت نسبت به كارگزاران و ماءموران دولت خويش ‍ بسيار سختگير است ، و با آنان بر خوردهايى شديد و نرمش ناپذير دارد:

ملکوت* گامی تارهایی *
01-11-2023, 15:59
امام على عليه السلام :
((... ياخذ الوالى من غيرها، عمالها على مساوى اعمالها...)) (40) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link40)
-... او عمال و كار گزاران حكومتهاى جور را بر آنهمه كار بد كه كرده اند مؤ اخذه مى كند...
امام على عليه السلام :
((... لينز عن عنكم قضاة السوء و ليقبضن عنكم المراضين ، و ليعزلن عنكم امراء الجور، و ليطهرن الارض من كل غاش ... (41) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link41) ))
-... امام مهدى عليه السلام قاضيان زشتكار را كنار مى گذارد، و دست سازشكاران (42) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link42) را از سرتان كوتاه مى كند، و حكمرانان ستم پيشه را عزل مى نمايد، و زمين را از هر نادرست و خائنى پاك مى سازد.
امام مهدى عليه السلام كار گزاران حكومتهاى پيشين را كنار مى گذارد و دست آنان را از جامعه كوتاه مى كند، و در برابر انحرافها و كجرويهاى طبقه حاكم ، خشن و قاطع مى ايستد، و كژى و خلافى از آنان را نمى بخشد، و پهنه زمين را از زمامداران ستمگر پاك مى سازد.
((المهدى سمح بالمال ، شديد على العمال ، رحيم بالمساكين . (43) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link43) )) - مهدى ، بخشنده است . او درباره عمال و كار گزاران و ماءموران دولت خويش بسيار سختگير است ، و با ناتوانان و مستمندان ، بسيار دلرحم و مهربان .
با سختگيرى و اعمال روش دور از نرمش و چشم پوشى ، درباره كارگزاران حكومت و مجريان امور، امام موفق مى شود روشهاى عادلانه خويش را در جامعه جامه عمل بپوشاند، و نمونه كامل و آرمانى حكومت و نظام دادگستر را به همگان بنماياند، و اصلى ترين مشكلى را كه همه حكومتهاى بشرى در طول تاريخ گرفتار آن بودند از ميان بردارد. در دوران آن امام منجى ، نخست از كارگزاران و دست اندركاران و همه مجريان امر خواسته مى شود كه به موازين عدالت پايبند باشند و بدان عمل كنند. و بدينسان اين اقدام عملى مهم ، از متصديان امور به ديگران سرايت مى كند. و اين خود بهترين شيوه و روش است كه توده هاى مردم بنگرند و ببينند كه سر رشته داران كارها نخست خود به حق و عدل تن داده اند، و همه تبعيضها و اعمال نفوذها و برترى طلبيها و امتياز خواهى را زير پا گذاشته اند و از اين طبقه حاكم ديگر سازشكارى ، رشوه گيرى ، حق كشى و امتياز دهى بيجا انتظار نمى رود.

ملکوت* گامی تارهایی *
11-11-2023, 20:56
از ابعاد مهم و زير بنايى ديگر، در ساختن جامعه عادلانه ، راهيابى و نفوذ عدلت در درون روح افراد، و بر قرارى عدل و تعادل اخلاقى و تربيتى در ميان توده است . تربيت معنوى و تصحيح اخلاق افراد، در حد بالا و آرمانى ، در دوران ظهور نيز از جمله اهداف است . و اين موضوع از عوامل ساختن جامعه و برقرارى روابط عادلانه است . حق جويى و عدالت خواهى - در پرتو تربيت درست و تصحيح اخلاق و برقرارى عدل و تعادل باطنى - به عمق انديشه و ژرفاى روان مردمان نفوذ مى كند، و محور گرايشها و گزينشهاى آنان قرار مى گيرد. از اين رو، هر قانون و معيار عدل گستر و بر حقى ، داراى زمينه هاى درونى انسانى است ، و با انگيزه هاى فردى و روحى انتخاب و اجرا مى شود.
در زمينه عدالت اخلاقى و تعادل باطنى ، در احاديث ، بر محورهايى تكيه شده است ، از آن جمله راستگويى و اجتناب از دروغ ، و خوش بينى ، و مهرورزى و پرهيز از كينه توزى و دشمنى . در جامعه اسلامى مهدوى ، انسان به انسان دروغ نمى گويد، و راستگويى اصل و معيارى تخلف ناپذير در روابط خواهد بود.

ملکوت* گامی تارهایی *
11-11-2023, 20:56
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :
((... به (بالمهدى عليه السلام ) يمحق الله الكذب و يذهب الزمان الكلب ...))
- به دست (مهدى ) خداوند دروغگويى را در (روابط اجتماعى ) محو مى كند، و روزگار آزمندى (سختى و فشار) را به سر مى آورد.
دروغ ، در روابط اجتماعى ، زمينه بيداد و ظلم و حقكشى و فساد و انحطاط است . چه بسيار ظلمها و ستمها كه از راه دروغ و وارونه جلوه دادن حقها و حقوقها پديد مى آيد. به اين دليل براى مبارزه با ستم و فساد و انحطاط بضرورت بايد دروغ محو گردد. دروغ اطمينان و اعتماد افراد را به يكديگر نيز از بين مى برد، و جامعه را دچار بى اعتمادى و سوءظن مى كند. نتيجه حتمى چنين وضعى گسترش ترس و دلهره و عدم اعتماد ميان مردم است . در ميان افرادى كه راستگويى به صورت يك اصل پذيرفته شده باشد، امنيت به معناى واقعى كلمه و در همه ابعاد حيات فردى و اجتماعى تحقق مى يابد. امنيت اقتصادى ، امنيت سياسى ، امنيت اجتماعى و... زيرا روشن است كه انسان در اجتماع راستگو مى داند كه بايد كالايش را به بهاى واقعى بفروشد، و هر كالايى را به بهاى واقعى بخرد. از اين نظر كاملا مطمئن است در آسايش و فراغت به سر مى برد. و همين امر به همه بخشهاى ديگر اقتصادى و ارتباطى جامعه حكمفرماست . امنيت سياسى نيز از همينجا به دست مى آيد، زيرا هر چه مى شنود و هر اصل و آموزش و تبليغى مى بيند كه رنگ سياسى دارد، باور دارد كه راست است و مقرون به حقيقت . اين است كه مى تواند با كمال امنيت خاطر و راحتى وجدان و بدور از هر گونه نگرانى ، از معيارها و خط و ربطها پيروى كند. امنيت اجتماعى نيز تنها در جامعه راستگويان وجود دارد. در اين جامعه مردمان هيچگونه هراس و بيمى از يكديگر ندارند، و همه با اطمينان كامل با يكديگر رابطه بر قرار مى كنند، و به زندگى خويش ادامه مى دهند. اين است كه در دوران ظهور، كذب و دروغ ، از جامعه ها رخت برمى بندد.
در كار ساختن يك جامعه سالم ، بايد زمينه هر نوع طبقه سازى و پديد آمدن برتريهاى طبقاتى محو گردد. و عواملى كه جامعه ها را به طبقات گوناگون اقتصادى (اشراف سرمايه داران و بينوايان )، و سياسى (طبقه حاكم و فرمانفرما و طبقه محكوم و فرمانبر)، و نظامى (طبقه قدرتمند و مسلح به ابزار و طبقه فاقد ابزار نظامى )، و فرهنگى (طبقه دانشمند و متفكر و شاعر و هنرمند و... و طبقه بيسواد و ناآگاه و...)، تقسيم مى كند از ميان برود، و همگان بر اصل عدل و معيار و ميزان عدالت در كنار هم و با حقوقى مساوى زندگى كنند، و مردمان با وجود شغلها و كاردانيها و كارآييهاى گوناگون فردى و گروهى ، به خدمتگزارى و اداره جامعه بپردازند، و هر كس در هر بخش و پست و مقام و پايگاه قدرت اجتماعى كه قرار دارد با ديگر افراد به اصل عدل و معيار حق رفتار نمايد، و از هر گونه امتياز خواهى و سلطه طلبى دورى گزيند.
در دوران ظهور، اين چگونگى نيز تحقق مى يابد. يعنى انسانها به شخصيت و ارزش واقعى خويش مى رسند، و بند ذلت و بردگى از همه برداشته مى شود.

ملکوت* گامی تارهایی *
16-12-2023, 17:42
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله :

((...به (بالمهدى )... يخرج ذل الرق من اءعناقكم ...))
-...به دست مهدى عليه السلام بندهاى بردگى از گردن شما همه گشوده مى گردد...
منظور بردگى توده هاى انسانى براى حكومتهاى خودكامه ، سرمايه داران ، كارخانه داران و زمين داران بزرگ و امثال آنان است ، كه هستى و نيستى توده هاى مردم را در دست دارند و سرنوشت مردم همه در دست مراكز قدرت و گروههاى مسلط در جامعه است ، و آدميان به ظاهر آزاد زندگى مى كنند، ليكن با مطالعه عميق در روابط اجتماعى روشن مى گردد كه افراد در اينگونه نظامها و زير بار آن سلطه ها، سرنوشتى اسارت بار دارند، و همه جوانب زندگى و فكر و فرهنگ و هنر و اقتصاد و سياست و همه چيزشان اسير پنجه قدرتهاى مسلط جامعه است . و اين قدرتهاى مسلط يا خود حكومتها هستند، (چنانكه در برخى نظامها چنين است )، يا جريانهايى هستند كه حكومتها عامل دست آنهايند، مانند حكومت هاى سرمايه دارى . در هر دو نوع اين حكومتها، انسان آزادگى واقعى و در خور را ندارد، و اسير و برده است ، اسارت و بردگييى سهمگين تر از بردگيهاى دوران گذشته .
اين نوع بردگى كه ارمغان جامعه هاى صنعتى و ره آورد شوم تكنولوژى و مكاتب سياسى و اقتصادى جديد است ، از روابط ناانسانى و ظالمانه اقتصادى و سياسى بر مى خيزد، روابطى كه بر معيار منافع طلبى و مال پرستى و سلطه جويى است ، كه به حق و عدالت پشت كرده و ارزشهاى انسانى را ناديده گرفته است . اين چنين شيوه ها و روشها دست آوردى ندارد جز به زنجير كشيدن انسانها، و به بيگارى گرفتن افراد، و به كار اجبارى گماردن ، و استثمار حقوق ، و زير پا نهادن ارزش واقعى انسانها.

ملکوت* گامی تارهایی *
16-12-2023, 17:42
انسانها در اينگونه اجتماعات ، اسير نظام اقتصادييى هستند كه از بالا تعيين مى شود و بر آنان تحميل مى گردد. اسير نظام فرهنگى هستند كه براى ايشان تدوين كرده اند. در بند شبكه هاى اجتماعيى هستند كه اهرم اصلى آن در دست مراكز قدرت و دولتهاست . اسير نظام هنرى و احساسيى هستند كه با معيارهايى از پيش ساخته و با هدفها و انگيزه هاى ويژه ، به اذهان و افكار مردم ديكته مى شود. از اين رو، انسانهاى قرن ما، بردگانى بظاهر آزادند. ذوق ، هنر، انديشه و ابتكارشان همه كاناليزه شده و هدايت شده است . مجموعه اين بندها و شبكه هاى پيچيده بر سر راه انسان ، او را از گوهر اصلى و ماهيت انسانى خويش تهى ساخته است ، آزاد شدن از اين نوع بردگى ، به معناى آزادى همه استعدادها و خلاقيتها و نيروهاى نهفته انسانى است . و اين آزادى است كه در پرتو عدالت واقعى مهدوى عليه السلام تحقق مى پذيرد، و ذلت و اسارت كلى انسان كه در سايه نظامهاى ستم بنياد بر بشريت تحمل شده بود، ره نيستى در پيش مى گيرد.

ملکوت* گامی تارهایی *
26-12-2023, 17:31
انسانها، در ظلمت تبعيض و بيعدالتى دلهايشان از هم مى گسلد، و كينه توزى و دشمنى و درگيرى در ميانشان رسوخ مى كند، و راه تضاد و ناسازگارى و برخوردهاى ناهنجار به روى آنان گشوده مى گردد.
در نظام عدل بنياد مهدوى عليه السلام با اجراى دقيق عدالت ، ريشه تبعيضها، بى عدالتيها، ستمها، ناراحتيها، نگرانيها، بدبينيها، و كينه توزيها از دلها بر مى آيد و انسانها بى بيم و هراس و بدون هيچ نگرانى از تضييع حقى ، در كنار يكديگر و با دلهايى سرشار از لطف و محبت با يكديگر زندگى مى كنند.

ملکوت* گامی تارهایی *
08-01-2024, 15:15
امام على عليه السلام :

((... و لو قام قائمنا... لذهبت الشحناء من قلوب العباد... (45) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link45) ))
-... آنگاه كه قائم ما عليه السلام قيام كند... كينه ها از دلها بيرون رود...
اكنون و با توجه به اين امور روشن مى گردد كه چگونه عدالت اجتماعى ، اخلاق فردى و روابط درونى و پيوندهاى روحى انسانها را بهبود مى بخشد، و درون آدمى را از هر گونه ديو سيرتى و زشت خويى سالم مى سازد. و اين خود درس آموزنده اى است براى همه مربيان اجتماعى و مصلحان اخلاقى و سياستمداران متعهد، كه از چه راه بروند تا نتيجه بگيرند، و چه شيوه هايى بكار بندند، تا جامعه صالح و انسان صالح بسازند. اگر سالهاى سال با تبليغ زبانى از بهبود روابط انسانى و مهرورزى و دوستى انسانها سخن بگويند، و در زبان با كينه توزى و دشمنى بستيزند، تا هنگامى كه روابط اجتماعى ظالمانه و بيدادگريهاى اقتصادى و سياسى و... را از ميان بر ندارند، ريشه كينه توزى و دشمنى و عدم سلامت روانى را باقى گذارده اند. و از اين ريشه اهريمنى همواره جوانه ها و شاخه ها خواهد روييد.

ملکوت* گامی تارهایی *
08-01-2024, 15:16
در سايه شمشير

جنگى تمام عيار با تمام انسان نماهاى خون آشام
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
از كارهاى حتمى امام موعود عليه السلام جنگى تمام عيار با تمام انسان نماهاى خون آشام است . در آغاز آن انقلاب بزرگ ، جنگ در راءس همه كارها قرار دارد. اين موضوع در آيات به طور كلى و در احاديث به طور مشروح آمده است .
در مسئله جنگ ، ممكن است چنين انگاشته شود كه هدايت انسان و ساختن جامعه بشرى ، با دعوت اخلاقى و تربيت درست امكان پذير است و نيازى به خونريزى و جنگ نيست ؟
در پاسخ مى گوييم : مطالعه تاريخ بشرى - از روزى كه تاريخى بر جاى مانده است - و بررسى غمنامه سرگذشت انسان ، بخوبى اين واقعيت را آشكار مى سازد كه موانع راه رشد و تكامل انسان جز با قدرت و خونريزى از سر راه برداشته نمى شود، و تعاليم اخلاقى و اصول تربيتى هر چند تاءثيرهاى ژرف و گسترده داشته است ، ليكن اين تاءثيرها در برخى از افراد نجيب انسانى بوده است ، و در طبقه سلطه طلب و دنيادار و استثمارگر كه منابع قدرت اقتصادى ، سياسى و نظامى جامعه ها را در دست داشته اند و دارند يا هيچ تاءثيرى نداشته يا تاءثيرى تحول آفرين و دگرگونساز نداشته است . براى تربيت و هدايت آنان بايد عامل ديگرى به كار مى رفته است ، تا سدّ راه انسانها نگردند، و راه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتواند بى هيچگونه مانعى به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رو، مسئله جنگ و كاربرد نيرو، به عنوان يك ضرورت ، براى دستيابى به هدفهاى انسانى مطرح مى گردد. و بى ترديد انسان هر چه آرمانى و اخلاقى فكر كند و به اصلاح معنوى و تربيتى جامعه و انسان بينديشد، كاربرد نيرو را به عنوان يك راه و ابزار مقدماتى و اجتناب ناپذير نمى تواند از نظر دور بدارد. در غير اين صورت ، از حقيقت حوادث و واقعيتهاى زندگى گذشته و اكنون انسانى بى اطلاع است . بنابراين ، جنگ و خونريزى و قصاص و قتل ، تنها راهى است كه به صلح و آسايش و امنيت و حفظ جانها و تربيت نفوس رهنمون مى گردد و راه تربيت درست و اصلاح اخلاقى را باز مى كند، و موانع راه را بر مى دارد. جز از اين راه نمى توان امنيت اجتماعى و اقتصادى و سياسى در جامعه برقرار كرد و زمينه و شرايط محيطى و اجتماعى حيات معقول را فراهم آورد و جامعه را براى تلاش و كوشش آزادانه افراد آماده ساخت . (46) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link46)

ملکوت* گامی تارهایی *
08-01-2024, 15:19
اسلام با توجه به همين واقعيتها، جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان ، بلكه به عنوان راه و وسيله براى تحقق هدف پذيرفته است .
در قرآن كريم آمده است :
(( و قاتلو هم حتى لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله ... (47) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link47) ))
- با آنان نبرد كنيد تا ديگر فتنه اى نباشد و دين همه دين خدا، دين خدا گردد...
در راه هدف ارزشمند و انسانى نابودى فتنه ها و آشوبها به معناى وسيع آن بايد جنگيد. فتنه ، همه ناآراميها، و مزاحمتهاى اجتماعييى را در بر مى گيرد كه جامعه و مردم را از سير طبيعى خود باز مى دارد، و مشغوليتها و موانعى بر سر راهها مى نهد كه باز دارنده حركت اصلى انسانها است . چنين امورى بى ترديد مانع تربيت و رشد معنوى و مادى جامعه انسانى است و زدايش ‍ آنها، هدف از تجويز كشتار و جنگ است در منطق قرآن كريم .
تاريخ پيامبران نيز سرشار است از اين شيوه مبارزه و جهاد صفحات تاريخ از درگيريهاى انبيا عليه السلام آكنده است . هر جا جمعه اى بنياد شد و امتى پديدار آمد و پيامبرى به اداى رسالت برخاست و دعوتى آغاز كرد، درگيرى و پيكار نيز به ميان آمد و تضادها پديدار گشت . زيرا كه مراكز قدرت مالى و سياسى و نظامى و به تعبير قرآن كريم : ملا و مترفان و مستكبران براى حفظ منافع خود تمام توان و قدرت خويش را به كار مى گرفتند تا دعوت نو و آيين جديد حاكم نگردد. كمتر دورانى را مى يابيم كه به گونه اى اين درگيريها و كشمكشها ميان رهبران حق و عدالت و مدعيان و رهروان راه باطل و ستم رخ نداده باشد. بدينسان مى توان گفت كه صحنه هاى زندگى پيامبران ، تماشاگهى عظيم از نبردها، مبارزه ها، درگيريها، جهادها، مقاومتها و فداكاريهاست .
از اين رو پيامبر اسلام كه ((رحمة للعالمين )) است و اشاعه مكارم اخلاقى ((بعثت لاتمم مكارم الاخلاق )) شعار اوست ، 83 جنگ تدارك ديد، حتى با مخالفان داخلى نيرو بكار برد و در اين زمينه پيامى والا و الهى به بشريت داد و قانونى جاودانه عرضه كرد، و خط مشى همه مصلحان و عدالتخواهان و انسان دوستان را چنين ترسيم نمود:
((الخير كله فى السيف ، و تحت ظل السيف ، و لا يقيم الناس الا السيف و السيوف مقاليد الجنة و النار. ))(48) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link48)
- تمام نيكى و خير در شمشير است و در زير سايه شمشير. و مردمان را جز شمشير راست نكند و شمشيرها كليدهاى بهشت و دوزخ است .

ملکوت* گامی تارهایی *
16-01-2024, 17:55
آن انسان شناس بزرگ كه انسان را در درون و برون و مجموعه تمايلات و خواسته هاى فردى و جمعى مى شناسد و نيازهاى روان و تن او را مى داند و راه سعادت و خوشبختى مادى و معنوى انسان برايش آشكار است ، درمان كردن دردها، و از ميان بردن زياده رويها، تجاوزكاريها و افزونخواهيها را با نيرو و كاربرد سلاح و در پرتو جنگ و جهاد امكان پذير مى داند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به عنوان آموزگار اخلاق و مربى بى همتاى بشريت ، تمام نيكها را در سايه شمشير و با كمك جهاد و جنگ و نيروى نظامى تحقق پذير مى شناسد و جنگ را تنها راه در بسيارى از موارد براى پيدايى آرمانهاى صلح جويانه و اخلاقى و انسانى مى شمارد. پيامبر انسان شناس ‍ مى داند كه انسانهاى دژخيم شده كه حد و مرزى براى خواسته هاى خود قائل نيستند جز با شمشير به حق تن نمى دهند و جز با جنگ و قتل و قصاص از خيانت و جنايت و كشتار مظلومان و غصب حقوق محرومان و استثمار حقوق مردمان و ديگر بيدادگريها دست بر نمى دارند و تنها چاره اين همه بيداد و ظلم و زور در سايه شمشير نهفته است .

ملکوت* گامی تارهایی *
16-01-2024, 17:55
امام باقر عليه السلام نيز در تبيين اين ضرورت در جامع بشرى چنين فرموده است :
((الخير كله فى السيف و تحت السيف و فى ظل السيف ... ان الخير كل الخير معقود فى نواصى الخيل الى يوم القيامة .)) (49) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link49)
- تمامى نيكها در شمشير و زير شمشير و در سايه شمشير نهفته است ...
نيكى ، همه نيكى ، به پيشانى اسبهاى پيشتاز (ميدانهاى جنگ ) گره خورده است تا روز قيامت .
كليت تعبير ((خير))، تكامل معنوى رشد اخلاقى و تربيت انسانى را شامل مى گردد، يعنى مربيان و جامعه و انسان و آموزگاران اخلاق نيز بايد براى رفع موانع تربيت انسان و اصلاح اخلاق و رفتار او، در موارد لازم از شيوه قهرآميز (جنگ ) استفاده كنند وگرنه حاصل كوششهايشان به دست سلطه طلبان اجتماعى و زر بدستان زورمدار از ميان مى رود، و هر چه تلاش ‍ كنند كه جامعه را و نسل را از تجمل گرايى ، مصرف زدگى و شهوتبارگى برهاند سرمايه داران و حكومتهاى حامى ايشان ، با تبليغات گسترده و از راه تعليم و تربيت و ديگر منابع تاءثير گذار توده هاى مردم را منحرف مى كنند و به مصرف كالاهاى تجملى و توليدات كارخانه داران تشويق مى نمايند، و به دنبال خود به گرايشهاى فاسد و لذت پرستيهاى تباهگر و ضد اخلاق مى كشانند، و جامعه و مردم را بدانسان مى سازند كه خود هستند اين موضوع امروز در سطح جهان خوب نمايان است و راه و روش توده هاى ناآگاه و اسير بمب بارانهاى تبليغى مشخص است كه به كدام سوى است و داراى چه معيارهايى است . اكنون در برابر اين سيلهاى بنيان كن ، مربيان و مصلحان اخلاقى چگونه به كارى كارستان مى توانند دست يازيد. اين است كه حاصل كوششهاى ايشان به بى حاصلى مى انجامد. پس به عنوان يك ضرورت براى اصلاح اخلاقى و گسترش معيارهاى تربيتى درست ، نخست بايد به پيراستن محيط بپردازند و اين كار جز در پرتو نيرو و كاربرد سلاح امكان پذير نيست .

ملکوت* گامی تارهایی *
01-02-2024, 17:24
بنابراين با گذشت دورانهاى طولانى فساد و بيداد در تاريخ انسان و پس از آن جنايتها و خيانتها كه در راه نفى سامانيابى زندگى انسان به دست گروهى اندك انجام گرفت ، و پس از انبوه ستمها كه به اكثريت جامعه انسانى روا داشته شد، و فجايع و تبهكاريهاى اقليتهاى خون آشام همواره بدون پاسخ و قصاص ماند، و مانع عملى شدن هر برنامه و تحولى در راه تربيت فردى و تصحيح روابط انسانى گرديد، و پس از اينها همه ، اكنون يك مصلح انسان دوست و انسان شناس و واقع نگر اگر پايان فاجعه اسفناك ستمبارگى و فساد و استثمار و ديو سيرتى را در نظر دارد، و به اجراى دقيق و كامل عدالت اخلاقى و اجتماعى مى انديشد، چاره اى جز اين ندارد كه موانع را از سر راه بردارد، و هيچگونه مجال و فرصتى ندهد تا خون آشامان تاريخ ديگر بار تجديد قوا كنند و در برابر اين آخرين قيام عرض اندام نمايند يا با تغيير چهره در صفوف اصلى آن نفوذ كنند و مسير آن را منحرف سازند و آرمانهاى آن را نخست كم رنگ كنند و سپس به فراموشى سپارند. مصلح نهايى در اين دوره همه موانع راه را با قدرت نابود مى كند، و متناسب با عظمت و بزرگى كار و هدفى را كه در نظر دارد مبارزه و جهادى عظيم و گسترده تدارك مى بيند. و چون اجراى عدالت اجتماعى دقيق و واقعى كه از عالم حرف و وعده بگذرد و به عينيت خارجى برسد و برقرارى حاكميت مستضعفان و قطع دست مستكبران مالى و سياسى و نظامى و كار زدن آنان از كليه مراكز قدرت اجتماعى ، كارى بس عظيم و بزرگ است و نابودى تمام منابع قدرت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نظامى را در گامهاى نخست لازم دارد، و اين چنين انقلابى ، بسادگى و بدون كارشكنيهاى بزرگ و مخاطره آميز و ويرانگر انجام نخواهد يافت بنابراين تنها با حركت نظامى و نبردهاى بزرگ مى توان به مقصد اصلى دست يافت و چون هدف هر چه والاتر و بزرگتر و جهانى تر باشد مبارزه و جهادى بزرگتر و خستگى ناپذيرتر لازم دارد و هدف از قيام و انقلاب امام قائم عليه السلام عظيم ترين آرمان و هدفى است كه همه پيامبران و مصلحان دلسوز در سر داشتند از اين رو اين قيام همراه مبارزه جهادى عظيم تر و خروشان از همه درگيريها و جهادهاى حق طلبانه تاريخ خواهد بود.

ملکوت* گامی تارهایی *
01-02-2024, 17:25
تعبيرهاى كوبنده احاديث در ترسيم اين حركت امام منجى چنين است :
امام على عليه السلام :
((... بابى ابن خيرة الاماء يعنى القائم عليه السلام من ولده يسومهم خسفا و يسقيهم بكاس مصبرة و لايعطيهم الا السيف هرجا... (50) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link50) ))
پدرم فداى فرزند بهترين كنيزان (مقصود امام قائم عليه السلام است )
(ظالمانه و بدكاران را) خوار و ذليل خواهد كرد، و جام زهرآگين به كامشان خواهد ريخت و با شمشير و كشتارى فراگير با آنان برخورد خواهد نمود.
امام باقر عليه السلام :
((... ان فى القائم من آل محمد عليه السلام شبها من خمسة من الرسل ... و اما شبهه من جده المصطفى صلى الله عليه و آله فخر وجه بالسيف و قتله اعداء الله و اءعداء رسوله صلى الله عليه و آله و الجبارين و الطواغيت ، و انه ينصر بالسيف و الرعب ... (51) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link51) ))

ملکوت* گامی تارهایی *
15-02-2024, 16:45
-... قائم آل محمد عليه السلام شباهتهايى با پنج تن از پيامبران دارد... اما شباهت او به جد خود (پيامبر اكرم ) قيام با شمشير است و كشتن دشمنان خدا و پيامبر و جباران و سركشان ، او با (نيروى ) شمشير و (نيروى ) ترس ، (كه در دل جباران افكنده مى شود) مدد مى گردد.
امام صادق عليه السلام :
(( مفضل بن عمر قال : ساءلت ابا عبدالله عليه السلام عن قول الله - عزوجل - ((و لنذيقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاكبر)). (52) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link52)
قال : الادنى غلاء السعر و الاكبر المهدى بالسيف . (53) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link53) ))
مفضل مى گويد:
از امام صادق عليه السلام معناى اين آيه را پرسيدم : ((و عذاب نزديك را پيش از عذاب بزرگتر به ايشان بچشانيم ))، فرمود: عذاب نزديك ، گرانى نرخهاست و عذاب بزرگتر قيام (حضرت ) مهدى با شمشير است .
امام صادق عليه السلام :
((- فى قوله تعالى : ((يعرف ا لمجرمون بسيماهم (54) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link54) )) قال : الله يعرفهم ولكن نزلت فى القائم ، يعرفهم بسيماهم ، فيخبطهم بالسيف هو و اءصحابه خبطا. (55) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link55) ))
در تفسير اين آيه قرآن :
((بدكاران از سيما شناخته مى شوند)) گفت :
خدا آنان را مى شناسد، وليكن اين آيه درباره قائم نازل شده است كه مجرمان را از سيما مى شناسد و او و يارانش آنان را با شمشير مى كوبند.

ملکوت* گامی تارهایی *
15-02-2024, 16:45
شمشير امام مهدى عليه السلام بر سر مجرمان فرود مى آيد، و در آن دوران ايشان راه فرارى ندارد و با نفوذ در مراكز قدرت و قضاوت جامعه نمى توانند خود را بيگناه و بيگناهان را مجرم نشان دهند، آن روز چونان روز رستاخيز است كه رنگ رخساره خبر مى دهد از سر ضمير، بويژه شيوه عمل امام مهدى عليه السلام و ياران طراز اول آن امام بزرگ كه ماءمورند به علم باطن عمل كنند تا راه گريزى براى تبهكاران خونريز و خون آشام نماند.
بنابراين :
((او مى كشد، خونخواران را، كه تا پيش از ظهور او خود مشغول آدمكشى و خونخوارى بودند، و سر سوزنى به كشته شدگان خود نمى انديشيدند، و لحظه اى به آنهمه خون ناحق كه ريخته بودند فكر نمى كردند. او اين جانيان را مى كشد.
از شمشير مهدى ، براى خون آشامان پست ، و درندگان متمدن ، و ابرقدرتان نا انسان ، خون و مرگ مى بارد، و براى انسانيت درد كشيده خرد شده رحمت و حيات .
شمشير مهدى ، سيف الله است ، سيف الله المنتقم .
شمشير مهدى شمشير انتقام از همه جانيان است ، در طول تاريخ ))(56) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link56)

ملکوت* گامی تارهایی *
18-02-2024, 20:03
تدارك جنگ و تربيت جنگاوران

برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
بى ترديد، جنگى با اين گستردگى و توفندگى و درگيرى با همه پايگاههاى سلطه و قدرت در جهان ، بويژه با توجه به عمق و گستردگى روز افزون قدرت اقتصادى و نظامى سلطه گران ، مشكلات فراوانى در پى خواهد داشت ؛ زيرا كه امام برنامه هاى خود را - بطور كلى - از راه عادى و در چهار چوب مهيارها و سنتهاى طبيعى (نه ماوراى طبيعى و غيبى مگر در مواردى خاص ) اجرا مى كند، پس بايد دستيارانى ويژه داشته باشد، دستيارانى نستوه و خستگى ناشناس كه در بعد بدنى و روحى ، شايستگى لازم براى تحمل چنين مبارزات را در جريان بحرانى جهانى و دگرگونساز داشته باشند.
بنابراين ، پيش از دست زدن به چنين اقدام بزرگ ، تدارك نيروهاى لازم و كار آمد و متناسب با عظمت حركت و اقدام ضرورتى است اجتناب ناپذير. براى همين است كه دستياران اصلى قيام و انقلاب ، در دوران پيش از ظهور، به هدايت عام و خاص حضرت مهدى عليه السلام تربيت مى شوند، و در ابعاد وجود انسانى ، رشد لازم را مى يابند تا توان شركت در انقلاب سترگ و قيام عظيم و بيمانند را داشته باشند. كار گزاران اصلى آن انقلاب بخوبى باور دارند كه مشكلات عظيم جهان بشرى بسادگى حل نمى گردد و ظلمها و بيداد گريهايى كه در طول تاريخ در پهنه زمين ريشه دوانده است ، بآسانى از ميان برداشته نمى شود، بلكه رنجها و فداكاريهاى فراوان لازم دارد تا نظام نو بر كل جهان حاكم گردد و همه نظامهاى ستم پيشه پيشين زوال پذيرد.
آموزشهايى در دوران طولانى پيش از ظهور به همه منتظران بويژه هسته هاى اصلى انقلاب امام مهدى عليه السلام داده شده است ، تا آمادگى براى تحمل دشواريهاى بسيار سنگين را در خود بوجود آورند، و اين موضوع را از ذهنها بيرون كنند كه انقلاب امام منجى بسادگى پديد مى آيد، و با راحتى و بدون درگيرى و خونريزى ، همگان به نعمت و آسايش و رفاه مى رسند. آرى دوران فراوانى نعمتها و رفاه و آسايش و دستيابى به همه حقها و حقوقها و تصحيح روابط انسانى و هزاران آرمان انسانى ديگر در پيش است ، ليكن نه در آغاز كار و روزهاى نخستين انقلاب و قيام . درس آموزان راستين اين تعاليم ، مؤ منانى هستند كه در دوران ظلمت پيش از ظهور، در خود چنين رسالتى را احساس كرده اند، و خويشتن را براى انجام آن رسالت عظيم آماده ساخته اند.

ملکوت* گامی تارهایی *
18-02-2024, 20:03
امام باقر عليه السلام :

((بشير النبال : قلت لابى جعفر عليه السلام : انهم يقولون اءن المهدى لو قام لا ستقامت له الامور عفرا، و لايهريق محجمة دم ، فقال : كلا والذى نفسى بيده لو استقامت لا حد عفوا لا ستقامت لرسول الله صلى الله عليه و آله حين ادميت رباعيته ، و شج فى وجهه ، كلا، و الذى نفسى بيده ، حتى نمسح نحن و اءنتم العرق و العلق . ثم مسح جبهته . (57) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link57) ))
بشير نبال مى گويد:
به خدمت امام باقر عليه السلام عرض كردم مردم مى گويند: مهدى كه قيام كند، كارها خود بخود درست مى شود، و به اندازه يك حجامت ، خون نمى ريزد. فرمود: هرگز چنين نيست ، به خداى جان آفرين سوگند اگر قرار بود كار، براى كسى ، خودبخود درست شود، براى پيامبر صلى الله عليه و آله درست مى شد، با اينكه دندانش شكست ، و صورتش شكافت . هرگز چنين نيست كه كار خود بخود درست شود. به خداى جان آفرين سوگند كار درست نخواهد شد تا اينكه ما و شما در عرق و خون غرق شويم .

ملکوت* گامی تارهایی *
18-02-2024, 20:03
امام صادق عليه السلام :

(( مفضل بن عمر قال : سمعت ابا عبدالله عليه السلام و قد ذكر القائم عليه السلام فقلت : انى لارجو ان يكون امره فى سهوله فقال : لايكون ذلك حتى تمسحوا العلق و العرق . (58) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link58) ))
- مفصل بن عمر مى گويد: نام قائم عليه السلام در نزد امام صادق عليه السلام برده شد، من گفتم : اميدوارم كه كار آن امام به آسانى انجام پذيرد. حضرت فرمود: چنين نخواهد شد مگر اينكه شما در عرق و خون غرق شويد (يعنى در آغاز رنج و زحمت و درگيرى خواهد بود).
ياران امام در اين پيكار بزرگ ، در درجه نخست 313 تنند، كه در روايات فراوانى از آنان سخن رفته است . ايشان انسانهايى خود ساخته و دريادلانى مجهز به سلاح معنوى و مادى هستند، كه در بعد جسمانى نيرومند و پر توانند، و در بعد معنوى داراى قدرت اراده اى نافذ كه بر انبوه مشكلات فايق مى آيند، و خواسته هاى پيشواى خويش را بى كم و كاست تحقق مى بخشند، و بدون مجامله و سازش و نرمش و ضعف و ترس ، حق دقيق و عدل صريح را در عينيت جامعه شكل مى دهند.
رهبران بزرگ ، هر چند نيرمند و برتر و متعالى باشند، دستيارانى نيز لازم دارند. و اين ياران و دستياران در پيشبرد اهداف پيشوا نقشهاى موثرى خواهند داشت و دستياران امام مهدى عليه السلام ، ذخيره اى الهيند براى آن انقلاب بزرگ ، و - مستقيم يا غير مستقيم - تربيت يافته خود امام مهدى عليه السلام هستند. از اينرو، در انديشه و عمل و امور باطنى و روحى ، در چار چوب معيارهاى مهدوى عليه السلام و همسوى پيشواى خويش ‍ حركت مى كنند، و چون معيارها و اصول كار امام مهدى عليه السلام را نيك مى شناسند و در آن ترديد و ابهامى ندارند، در اجرا نيز استوار و كوبنده و دور از هر گونه سستى و سازشكارى عمل مى كنند (و چون خود زاهدند و اهل دنيا يا علاقه به تعلقات دنيا نيستند مى توانند كار اهل دنيا را درست كنند).

ملکوت* گامی تارهایی *
27-02-2024, 20:28
وجود اين عده از برگزيدگان و نخبگان در آغاز كار براى يارى رسانى به آن امام بزرگ ، از موفقيتهاى نخستين است . اينها به تعبير روز تئوريسين هاى انقلابند در بعد انديشه ، و در بعد عمل رزمندگان و مجاهدانى هستند كه ايمان قلبى و قدرت بدنى كافى براى ميدانهاى نبرد را دارند. اين ياران از برنامه هاى انقلاب كاملا آگاهند و اسلام را چنانكه بايد - و بد انسان كه مفسر واقعى آن حضرت مهدى عليه السلام تفسير مى كند - مى شناسند، و در همه زمينه هاى تبيين خطوط ايدئولوژى اسلامى تنها از امام و پيشواى خود الهام مى گيرند، و هر راءى و نظرى را كه با نظر و راءى امام خود سازگار نباشد بى بيم زير پا مى گذراند. (59) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link59)
استوارى و پايمردى و نستوهى امام و يارانش در آن نبردهاى رهايى بخش ‍ چنين توصيف شده است :

ملکوت* گامی تارهایی *
27-02-2024, 20:28
امام باقر عليه السلام :

(( كان يقراء: ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد )) (60) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link60) ثم قال : و هو القائم و اءصحابه اولى باءس شديد. (61) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link61) ))
- امام اين آيه را مى خواند: ((گروهى از بندگان خويش را كه جنگاورانى زورمند (و پر صلابت ) بودند بر سر شما فرستاديم )) سپس گفت : اين كسان (بندگان جنگاور و پر صلابت ) امام قائم و ياران اويند كه جنگاور و پر صلابتند.
ياران امام موعود عليه السلام نستوهانى استوارند كه هيچ نيرويى در برابر اراده هاى آنان تاب مقاومت ندارد. و براى همين سرشت والا، ((سپاه خشم )) ناميده شده اند. (62)

(http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link62)

ملکوت* گامی تارهایی *
01-03-2024, 18:13
امام صادق عليه السلام :

((ماكان قول لوط عليه السلام لقومه ((لو ان لى بكم قوه او آوى الى ركن شديد)) (63) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link63) الا تمنيا لقوة القائم المهدى و شدة اصحابه و هم الركن الشديد، فان الرجل منهم يعطى قوة اربعين رجلا و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحديد، لومروا بالجبال الحديد لتد كد كت ، لايكفون سيوفهم حتى يرضى الله - عزوجل . (64) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link64) ))
- سخن لوط عليه السلام (پيامبر) به قومش : ((اى كاش در برابر شما قدرتى مى داشتم يا به تكيه گاهى استوار پناه مى بردم ))، نبود جز آرزوى قدرت امام قائم و سر سختى ياران او كه آنان ((ركن شديد: پايه استوارند))، زيرا كه به يك تن از آنان نيروى چهل تن داده مى شود، و قلب هر يك از آنان سخت تر از پاره آهن است . اگر بر كوههاى آهن بگذرند متلاشى گردد. آنان شمشيرها را در نيام نمى برند تا (بااجراى احكام خدا)، خداى بزرگ خشنود گردد.

ملکوت* گامی تارهایی *
01-03-2024, 18:13
امام سجاد عليه السلام :

((اذا قام قائمنا عليه السلام اذهب الله - عزوجل - عن شيعتنا العاهة ، و جعل قلوبهم كزبر الحديد، و جعل قوه الرجل منهم قوة اربعين رجلا و يكونون حكام الارض و سنامها. (65) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link65) ))
- هنگامى كه قائم قيام كند، خداوند هر عيب و نقصى را از شيعيان بر طرف مى كند، و دلهاى آنان را چنان پاره هاى پولاد مى گرداند. قدرت هر مرد از آنان را، به اندازه قدرت چهل مرد قرار مى دهد. و آنگاه آنان حاكمان و فرمانروايان زمين خواهند بود، و سران بزرگوار جهان .
پس از اين گروه گزيدگان و نخبگان كه كار گزاران اصلى آن حركت عظيم هستند، نوبت به ياران درجه بعد مى رسد كه اينان نيز انسانهايى بيم نشناخته و نستوهانى استوارند، كه فرمانبرى از فرماندهان خويش را بر همه چيز مقدم مى دارند - ايشان خود را چنان ساخته اند كه رنج خستگى و سختى نمى شناسند و استوارى و تاب و توان لازم براى اجراى برنامه ها و روشهاى امام را دارند. از اين گروهها كه در شمار بسيارند نيز در احاديث سخن رفته است :

ملکوت* گامی تارهایی *
09-03-2024, 16:39
امام باقر عليه السلام :
((... فاذا اجتمع اليه العقد و هو عشرة الاف رجل خرج ... (66) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link66) ))
-... آنگاه كه ده هزار نفر نزد او گرد آيند (از محل اوليه قيام ، به سوى ديگر سرزمينها) حركت خواهد كرد.
امام صادق عليه السلام :
(( ساءل رجل من اهل الكوفة ابا عبدالله عليه السلام : كم يخرج مع القائم فانهم يقولون انه يخرج معه مثل عده اهل بدر ثلاثماءة و ثلاثة عشر رجلا. قال : ما يخرج الا فى اولى قوة ، و ما يكون اولو القوه اقل من عشرة آلاف .(67) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link67) ))
- مردى از كوفيان ، از امام صادق سؤ ال كرد: چند نفر با (امام ) قائم قيام مى كنند، چونكه مى گويند: با او به تعداد (اصحاب پيامبر اكرم در) جنگ بدر قيام مى كنند، يعنى 313 تن . امام فرمود: قيام نمى كند مگر با گروهى نيرومند، و گروه نيرومند كمتر از ده هزار نفر نيستند.

ملکوت* گامی تارهایی *
09-03-2024, 16:39
امام جواد عليه السلام :
((... فاذا كمل له العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج باذن الله - عزوجل - فلا يزال يقتل اءعداد الله حتى يرضى الله - عزوجل - (68) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link68) ))
- آنگاه كه عدد (منظور) كامل شد يعنى ده هزار نفر، باذن خداى بزرگ قيام مى كند، و بى درنگ به كشتار دشمنان خدا (و دين خدا) دست مى يازد، تا خداى بزرگ خشنود گردد.
قيام امام مهدى عليه السلام ، با 313 تن افراد مخصوص و مشخص آغاز مى گردد، ليكن تهاجم براى گسترش قيام و انقلاب به ديگر نواحى جهان و آزادى ملتهاى دربند، پس از گرد آمدن ده هزار نفر آغاز خواهد شد و ترديد نيست كه بتدريج بر اين گروه نيز افزوده خواهد گشت ، و آزادگان وارسته ديگرى صحنه به صحنه به اين ارتش خدايى خواهند پيوست . و به گفته علامه مجلسى : ((ياران آن امام محدود در 313 تن نيستند، بلكه اين گروه در آغاز قيام نزد او حضور مى يابند )). (69) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link69)

ملکوت* گامی تارهایی *
20-03-2024, 21:10
(http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link69)
امام صادق عليه السلام :
((... و يقيم بمكة حتى يتم اءصحابه عشرة الاف انفس ثم يسير منها الى المدينه ... (70) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link70) ))
... در مكه (پس از ظهور) اقامت مى گزيند تا يارانش به ده هزار نفر برسند، آنگاه از مكه به سوى مدينه حركت مى كنند...
بنابرين ، راه و روش امام در تدارك اين سپاه الهى از نظر كمى و كيفى بدينسان است كه جنگاوران و پيكارگران در آن جهاد بزرگ انسانهاى تربيت شده و تكامل يافته اى هستند كه در عدد و شماره نيز اندك نيستند و هر چه دامنه جهاد و درگير گسترده تر شود.، گروهاى ديگرى به اين جريان مى پيوندند و چنانكه ياد كرديم تكليف بر دوش گروهى محدود نيست ، بلكه اين رقمها براى پيكارهاى نخستين است و پس از آن چون مبارزه و جهاد گسترش مى يابد دامنه جنگ و شمار جنگاوران نيز افزايش مى يابد، زيرا كه از نظر نيروهاى انسانى و ابزار جنگ بايد در سطحى باشند كه در برابر تكنيكهاى پيشرفته جنگى و مبارزه گسترده و عميق دشمنان پيروزمند بيرون آيند. از اين رو در احاديث دستور آمادگى نظامى داده اند، براى شركت در آن دوره و نبردهاى سنگين آن . افزون بر اينكه در تكليف انتظار كاملا اين معنا نهفته است كه منتظران بايد براى مبارزه و شركت در آن جهاد بزرگ الهى آمادگى داشته باشند.

ملکوت* گامی تارهایی *
20-03-2024, 21:10
امام صادق عليه السلام :
(( ليعدن احد كم لخروج القائم عليه السلام و لو سهما فان الله تعالى اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسى فى عمره حتى يدر كه (فيكون من اءعوانه و انصاره ) (71) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link71) ))
- بايد هر يك از شما براى خروج قائم اسلحه تهيه كند اگر چه يك نيزه چون وقتى خداوند ببيند كسى به نيت يارى مهدى اسلحه تهيه كرده است ، اميد است عمر او را دراز كند تا ظهور را درك نمايد و از ياوران مهدى باشد (يا براى اين آمادگى به ثواب درك ظهور برسد).
در تشكيل هسته اصلى آن پيكار بزرگ و جهاد مقدس ، زنان نيز نقش دارند و طبق تعبير برخى از احاديث حدود پنجاه زن از ياران اصلى امام و همراه هسته مركزى آن قيام و همراه 313 تن مى باشند. اين موضوع دو نكته را روشن مى سازد:
1- زنان كه در طول تاريخ از حقوق خويش محروم بودند و شخصيت آنان تحقير گشته بود، در دوران آن انقلاب بزرگ شخصيت واقعى خويش را باز خواهند يافت ، و به عنوان كاگزاران اصلى تحول عظيم در جامعه جهانى شركت خواهند داشت . اين موضوع اهميتى ويژه دارد كه ارزش واقعى و پايه قدرت و توانمندى نوع زن و ارزشيابى استعدادهاى او را در صورتى كه خود را ساخته باشد مشخص مى سازد.
2- زنان اگر در جهاد و رويارويى مستقيم شركت نكنند در ديگر پستها و مسؤ وليتها و سازندگيها مى توانند مشاركت داشته باشند همچنين در گسترش فرهنگ اسلامى و تبيين خطوط اصلى دين و آموزش معارف الهى و جايگزين ساختن معيارها و اصول انقلاب مهدى عليه السلام مى توانند كار آمد باشند و نقشهاى اصلى و اصولييى را بر عهده گيرند و از اصل جهاد و جنگ كه گذشت در مسائل پشت جبهه و ديگر مسائل اجتماعى و فرهنگى و تربيتى مى توانند نقشى سازنده داشته باشند.

ملکوت* گامی تارهایی *
26-03-2024, 17:26
امام باقر عليه السلام :

(( و يجبى و الله ثلاثماة و بضعة عشر رجلا فيهم خمسون امراة ... (72) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link72) ))
اين موضوع والايى مقام زن و حد بالاى رشد و تكامل زنان را روشن مى سازد. اثر تربيتى اين موضوع مهم در جامعه كنونى كه جامعه منتظر است مى توانند به خود آيى زنان و بازشناسى توان رشد و بازيابى شخصيت آنان باشد براى شركت در آن دگرگونى و انقلاب بزرگ و جهانى . زنان از هم اكنون بايد با معيارهاى دقيق اسلامى و اخلاقى شخصيت خود را بسازند و در بعد علم و عمل تكامل يابند و بدانند كه هم تاكنون و در آينده مسئوليتهاى بزرگى بر عهده دارند و در آينده نقشهاى اصولى ترى را به انجام خواهند رسانيد پس ناگزير از هم اكنون به شناخت دقيق و درست اسلام بپردازند و در تربيت خويش بكوشند تا پيش از ظهور در جامعه زنان منتظر قرار گيرند و در دوران ظهور شايستگى شركت در آن حركت بزرگ و كمك رساندن به داعى حق را داشته باشند.

ملکوت* گامی تارهایی *
26-03-2024, 17:26
قاطعيت ( سازش ناپذيرى )

برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
امام مهدى عليه السلام در راه و كار خود سازش ناپذير است و در اجراى حدود و احكام الهى و مبارزه با ستمگران قاطعيتى خدايى دارد، چشم پوشى و مسامحه اى در راه و روش او نيست از ملامت ملامتگران نمى هراسد، از هيچ مقام و قدرتى نمى ترسد و بدون هيچگونه ملاحظه اى تبهكاران را كيفر مى كند و صالحان زاهد و ساده زيست و بى آلايش را در مصادر امور مى گمارد.
قاطعيت خصلت همه رهبران راستين الهى است و در امام مهدى عليه السلام اين خصلت در حد اوج و كمال است . و معيار پاكسازى اجتماعات بشرى همين است عينيت يافتن عدالتى فراگير و ريشه سوزى هر ظلم و ستم بايد بدون كمترين ترحم و ارفاق استثنايى صورت گيرد بطورى كه در هيچ جاى جهان علت فساد و عامل بيدادى بر جاى نماند تا بتواند بتدريج به مناطق ديگر نفوذ كند و به توطئه و كار شكنى در كار سامان بخشيدن به جامعه بشرى بپردازد.

ملکوت* گامی تارهایی *
08-04-2024, 18:21
اين تجربه همه دوران تاريخ است كه سازش و ارفاق و ملايمت در پاكسازى جامعه و زدودن علل و عوامل ناراستى و تجاوز طلبى همواره موجب گرديده است تا پس از گذشت اندك زمانى نيروهاى ضد حق و ضد عدل در سازماندهى مجددى تشكلى يابند و از پشت به نيروهاى مردمى و انقلابى يورش آورند، و ضربه هاى كارى وارد سازند و آنان را بكلى از پاى در آورند يا دست كم تضعيف كنند و در راه و كارشان ناموفق سازند اين موضوع تجربه هميشگى تاريخ است و ديگر بار در دوران ظهور بزرگ اين واقعيت ناديده گرفته نمى شود تا پاكسازى بزرگ و ريشه اى جامعه بشرى تحقق خارجى يابد و از هر شكست و ناتوانى و سستى در امان ماند از اين رو امام منجى در سراسر اندام جامعه بشرى سلولى فاسد بر جاى نمى گذارد و هر خس و خاشاكى را از مسير انسان بر مى دارد و هر فسادى را در نطفه خفه مى كند و هر ستمى را از ريشه مى خشكاند در همه جريانهاى فاسد و ضد انسانى همه عاملان زمينه سازان و دستياران آن جريانها را از دم تيغ مى گذراند.

ملکوت* گامی تارهایی *
08-04-2024, 18:22
امام باقر عليه السلام :
(( يقوم القائم ... على العرب شديد، ليس شانه الا السيف ... و لا ياءخذه فى الله لومة لائم . (73) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link73) ))
امام قائم قيام مى كند... بر اعراب سختگير است و راه و روش او شمشير و به كارگيرى سلاح است . و در راه اجراى برنامه هاى الهى از ملامت ملامتگرى بيم نمى كند.
تبليغات دشمنان داخلى و خارجى و بوق كرناها و تكفيرهاى داخلى و ارتجاعى در او هيچ اثرى نمى گذارد و او را به مصلحت سنجى مجبور نمى سازد اين روش ارزشمند در عين دشواريهاى فراوانى كه همراه دارد از جهتى كارها را آسان نيز مى كند چون آنان كه انديشه رخنه كردن در صفوف نهضت و انقلاب جديد را در سر مى پرورانند و شيوه فتنه گرى را در پيش ‍ مى گيرند هنگامى كه با قاطعيتى خلل ناپذير روبرو گشتند و راهى براى نيرنگ بازى و نفوذى گرى در پيش خود نديدند دست از هر خطا و انحراف بر مى دارند و از هر گونه حركتهاى مخفيانه و كارشكنيهاى پنهانى و سرمايه گذاريهاى مرموز دست مى شويند.
امام مهدى عليه السلام با ايجاد بيم و دلهره و ترسهاى عميق و راستين بسيارى از گروههاى مخالف و ستم پيشه را مجبور به ترك راه و روش خود مى كند و به تسلى وا مى دارد. از اينرو در احاديث آمده است كه از شمشير برنده و اراده قاطع امام و يارانش همه اهريمنان مى هراسند و ترسى گران بر روان دژخيمان خون آشام سايه مى افكند و لرزه بر اندام خودكامگان و طاغوتان مى اندازد و اين خود عامل بزرگى در پيروزى كامل آن امام منجى است . با اين رعب و ترس بسيارى از مقاومتها در هم مى شكند و بسيارى از مردمان به راه باز مى گردند و از تجاوز به حقوق ديگران و زير پا نهادن مسؤ وليت و تكليف و حرمت انسانها دست بر مى دارند

ملکوت* گامی تارهایی *
15-04-2024, 19:43
امام صادق عليه السلام :
(( بينا الرجل على راءس القائم ياءمر و ينهى اذ امر بضرب عنقه فلا يبقى بين الخافقين (شى ء) الا خافه . (74) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link74) ))
- در همان هنگامى كه شخص نزد قائم ايستاده و به امر و نهى مشغول است (75) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link75) ناگاه امام امر مى كند كه او را بكشند اين است كه در خاور و باختر زمين چيزى نمى ماند مگر اينكه از (قاطعيت و اجراى عدالت ) او مى هراسد.
انسانهاى استثمار گر، ستم پيشه خون آشام و بد انديشان ديو سيرت ، در برابر خود قدرت و نظامى را مى بينند كه ذره اى از حق و حقوق مردمان را ناديده نمى گيرد و كاهى را از كوهى جدا مى سازد و زشت كرداران و گناهكاران را بدون ذره اى چشم پوشى كيفر مى دهد و حد و حدود الهى را بدون كمترين ارفاق به اجرا در مى آورد و قانون عدل و حق را درباره بزرگ و كوچك و فقير و غنى و عالم و جاهل و خويش و بيگانه عملى مى سازد و اينچنين شيوه و روشى نرمش ناپذير و استوار اطاعت و فرمانبرى همگان را موجب مى گردد.

ملکوت* گامی تارهایی *
15-04-2024, 19:43
امام باقر عليه السلام :
(( كانى باءصحاب القائم و قد احاطوا بما بين الخافقين ليس من شى ء الا هو مطيع لهم . (76) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link76) ))
- گوئيا ياران قائم را مى بينيم كه بر خاور و باختر گيتى مسلط شده اند و هيچ چيز نيست مگر آنكه از آنان فرمان مى برد.
و اين چنين شيوه و روشى مى تواند نجات بخش بشريت باشد و شبكه هاى پيچيده بيدادگران و دنياداران را از دست و پاى بشريت مظلوم بر دارد و راحت و آسايش واقعى همگان را فراهم سازد در جبهه خارجى موفق مى شود حركتهاى ضد مردمى را در هم بشكند و يك تن از ضد مردمان را باقى نگذارد و در جبهه داخلى توفيق مى يابد تا به پاكسازى بزرگ دست يابد و همه منافقان نامرئى و نفوذيان و رياكاران و تزوير گران ظاهر الصلاح را ريشه كن كند و توده هاى نجيب انسانى را از شر هر نيرنگ و مكر و ترفند و فريبى آسوده سازد و امنيت واقعى را بر سراسر اجتماعات انسانى حاكم گرداند.
بنابراين روش امام در برخورد با تبهكاران داخلى و انحرافها و فسادهاى اجتماعى دست كمى از درگيرى با جبهه خارجى و دشمنان سلاح به دست و آشكار جهانى ندارد.
كشتار و جنگ در راه و روش امام موعود عليه السلام تنها براى از ميان برداشتن حاكمان و زمامداران مسلط بر كشورهاى جهان نيست بلكه قاطعيت در برابر حكومتهاى خودكامه مقدمه اى است براى اصلاح جامعه ها و ايجاد دگرگونى اساسى در ماهيت روابط اجتماعى و سرانجام اجراى دقيق عدالت اجتماعى در همه شئون زندگى به اين جهت امام نه تنها در جنگها و لشكركشيها با دشمنان خارجى دست به كشتار مى زند و موانع راه را با قاطعيت از سر راه برمى دارد، بلكه در برابر هر گونه فساد و انحراف در داخل جامعه اسلامى نيز قاطع مى ايستد و علل و عوامل آن را نابود مى كند.
در اين ترديدى نيست كه روشهاى سازشكارانه و مصلحت انديشانه در برابر فساد داخلى جامعه ، بتدريج جامعه را تباه مى سازد، يعنى از درون دچار مشكل مى كند. كه از هر گونه سامانيابى مانع مى گردد، و كم كم مفاسد داخلى نظام را از اعتبار مى اندازد، و جامعه را به سقوط مى كشاند، و اجراى حق و عدل را ناممكن مى كند. از اينرو، ساختن جامعه هاى بشرى قاطعيتى نرمش ناپذير مى خواهد و دورى دقيق از هر گونه ملاحظه گرايى و سازشكارى .
امام على عليه السلام :
((لايقيم امرالله - سبحانه - الا من لايصانع و لايضارع ، و لاتتبع المطامع . (77) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link77) ))
- دين خدا را نمى توانند ترويج كنند مگر كسانى كه سازشكار نباشند، (و با دنيا و دوستان و رفاه طلبان ) همسو نشوند، و دل در گرو طمعها و خواهانيها نداشته باشند.
راه و روش امام مهدى عليه السلام ، شكوفايى راستين اين اصول و معيارها است ، نه سازشى در آن راه دارد و نه طمعى به مال دنيا دارى ، هيچ انگيزه اى در كار نيست جز رضاى خدا و اجراى عدالت مطلق .
امام على عليه السلام :
((...و ليطهرن الارض من كل غاش .... (78) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link78) ))
- ... زمين را از هر انسان نيرنگ باز (و فريبكار) پاك مى سازد....
كسانى كه در مبانى عقيدتى و ايمانى چون ديگرانند و به ظاهر معتقد و مسلمان حساب مى شوند، ليكن در عمل و در روابط اجتماعى دچار انحرافند و در مسائل مالى و اقتصادى فريبكارند و غش به كار مى برند، مورد تصفيه و پاكسازى قاطع و انعطاف ناپذير امام قرار مى گيرند، و با نابودى اين طبقه زالو صفت كه در شمار اندك نيستند، مردمان به امنيت اقتصادى خواهند رسيد در كنار ديگر امنيتهاى اجتماعى .
امام كاظم عليه السلام :
((...الثانى عشر منا سهل الله له كل عسير ...و پير به كل جبار عنيد، و يهلك على يده كل شيطان مريد.... (79) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link79) ))
- ... خداوند براى دوازدهمين (امام ) از خاندان ما هر دشوارى را كه آسان مى گرداند، و به دست او هر جبار سرسختى نابود مى شود و هر شيطان سركشى هلاك مى گردد.
از شيوه هاى امام موعود عليه السلام ، براى محو طاغوتان و جباران ، عدم پذيرش توبه است . و اين ، موضوعى است بسيار مهم ، كه از نفوذ عناصر ناباب و نالايق و دوگانه و ناخالص يا متظاهر، در صفوف انقلابيون جلوگيرى مى كند.
روشن است كه با پيدايش تحول و انقلاب در جامعه ، مردم به دو گروه تقسيم مى شوند:
1- گروهى كه پيش از انقلاب و نظام جديد خود را براى تحول و دگرگونى آماده كرده بودند و انديشه و افكار خويش را از پيرايه ها و معيارهاى نادرست پيشين رها ساخته بودند. اين دسته با پديد آمدن انقلاب و تحول در نظام اجتماعى ، بدون دشوارى ، معيارهاى جديد را مى پذيرند و با جامعه نوبنياد و ضوابط آن تطبيق مى دهند و با تفكر و حركت نوين همآوا و هماهنگ مى گردند.
2- كسانى كه روشها و معيارهاى واپس گراى جامعه پيشين در تار و پود وجودشان نفوذ كرده و به انديشه و عمل آنان فرم و شكل بخشيده است و منافعشان نيز در همان است . اين گروه با همان انديشه ها خو گرفته اند و آن انديشه ها و معيارها جزء شخصيتشان شده است . اينان در هر جامعه و محيطى قرار گيرند جز به همان اصول پيش ساخته خويش به چيزى نمى انديشند، و منافع خود را نيز در سايه همان روشها و انديشه ها تاءمين شده مى يابند. اين گروه با پديد آمدن تحول و انقلاب و واژگونى نظامهاى فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى و ارزشى پيشين ، دچار مشكل اساسى مى گردند؛ زيرا از يك سو با حركت انقلابى و دگرگون ساز جديد روبرو هستند كه اصول و معيارهاى تازه اى عرضه مى كند، كه در بسيارى از موارد كاملا با اصول پيشين متضاد و ناسازگار است . از سوى ديگر گرفتار افكار و انديشه هاى پيشين و خصلتهاى منافع طلبانه خود هستند، كه در ژرفاى روح آنان رسوخ كرده است ، بويژه كه منافع خود را نيز در سايه آن معيارها پايدار مى دانند.
گروه دوم در رويارويى با انقلاب دو دسته مى شوند: دسته اى كوتاه فكر و سطحى نگر، كه در برابر انديشه هاى نوين مقاومت مى كنند. اين دسته زود از ميان مى روند، و براى نيروهاى انقلابى رويارويى با اين گروه چندان دشوار نيست .
دسته دوم كسانيند كه اصولى و بنيادى فكر مى كنند و پويايى و بالندگى حركت جديد و انقلابى را درك مى كنند و ستيز با آن را ناممكن مى شناسند. اينان بظاهر به حركت نوين تن مى دهند و آن را مى پذيرند، ليكن در درون و باطن به هر گونه كارشكنى دست مى يازند. اين دسته در ظاهر انقلابى و طرفدار مبانى جديدند و در باطن ضد انقلاب و معتقد به اصول گذشته اند. گرايش اين نوع از مردم و گروهها به انقلاب ، و ناشناخته ماندن آنان يا طرد نشدن آنان ، همواره ، مشكل اصلى هر انقلاب است و عامل اصلى انحراف در مبانى انقلابها. اين طبقه با نفوذ در صفوف انقلابيون ، حركت نو را دچار انحراف و چرخش به عقب و واپس گرايى مى سازند، و اندك اندك افكار و انديشه هاى واپس گراى خود را در قالب تعبيرها و واژه هاى نو در جامعه جا مى زنند، و مبانى انقلاب را بتدريج از محتواى اصلى تهى مى سازند، و كم كم انقلاب را به ضد انقلاب تبديل مى كنند. و اين امرى است كه همواره تجربه شده است ، ليكن مايه عبرت نگشته است .
يكى از راههاى اصلى نفوذ اين خائنان خادم نما و ضد انقلابيون انقلابى نما و سرمايه داران و طاغوتان بظاهر مردمى شده ، توبه است . البته توبه مى تواند راست و درست باشد و شخص تائب براستى گذشته ها را پس ‍ پشت افكنده و به راه باز گشته باشد، و هم مى تواند ظاهرى و فريبكارانه صورت گيرد. تشخيص درست حقيقت توبه كارى دشوار است و اگر اين دشوار حل نگردد و حل مشكل نفوذ عناصر ناباب و ضد عدل و ضد ارزش ‍ در صفوف انقلاب دشوار است .(80) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link80)
اين مشكل درباره داورى و قضاوت نيز هست كه افراد مجرم - بويژه متمكنان و طاغوتان مالى و سياسى و نظامى - با زيركى و هوشيارى و با استفاده از افراد متخصص كه از راههاى فرار قانونى اطلاع دارند، مى توانند بى گناه را مجرم و مجرمان را بى گناه جلوه دهند و حق را ناحق كنند. (81) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link81)
در جامعه مهدوى عليه السلام كه سره از ناسره و منافق از مؤ من و طاغوت و طاغوتچه از ديگران جدا مى شوند و همه مجرمان كيفر مى يابند، و همه حق ها به حقداران مى رسد، اين دو مشكل چگونه حل مى شود كه راه فرارى باقى نماند؟
در احاديث كه در آنها اندكى از راهها و روشهاى امام مهدى عليه السلام قضاوت مى كنند، يعنى با علم باطن بينى و احاطه به منويات و انديشه هاى باطنى اشخاص و افراد، مجرمان را مجرم اعلام مى كنند و بيگناهان را بى گناه ، و در آن دوران ديگر نيازى به شاهد و بينه و ارائه مدارك و دلائل نيست . با استفاده از اين شيوه الهى است كه كار قضاوت به سرعت انجام مى گيرد، و هر مجرم و تبهكار در دم به كيفر مى رسد، و حقى از مظلومى ضايع نمى گردد.
امام صادق عليه السلام :
((لن تذهب الدنيا حتى يخرج رجل منا اهل البيت يحكم بحكم داود و آل داود لايساءل الناس بينه . (82) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link82) ))
- دنيا پايان نمى پذيرد تا مردى از خاندان ما قيام كنند، مانند حضرت داود عليه السلام و آل داود قضاوت كند، و از كسى (براى داورى ) دليلى نخواهد.
شيخ مفيد مى گويد: ((چون قائم آل محمد صلى الله عليه و آله قيام كند، مانند حضرت داود عليه السلام يعنى بر حسب باطن ، قضاوت كند، و بى هيچ نيازى به شاهد حكم دهد. خداوند حكم را به او الهام كند. و او بر طبق الهام الهى حكم كند، مهدى ، نقشه هاى پنهانى هر گروه را بداند و به آنان آن نقشه ها را بگويد. مهدى ، دوست و دشمن خود را با نگاه بشناسد.)) (83) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link83)
مشكل نفوذ عناصر نفوذى نيز در پرتو همين اصل حل مى شود، زيرا كه افكار و انديشه هاى افراد بر امام و ياران او (84) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link84) آشكار است ، و ظاهرسازيها و نيرنگهاى آنان تاءثيرى ندارد. باين جهت است كه توبه اشخاص پذيرفته نمى شود. (85) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link85)
امام باقر عليه السلام :
((يقوم القائم باءمر جديد ...و قضاء جديد، على العرب شديد، ليس شاءنه الا بالسيف ، لايستتيب احدا، و لاياءخذه فى الله لومة لائم . (86) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link86) ))
- قائم عليه السلام قيام مى كند با شيوه اى نو ...و روشى تازه در قضاوت . بر عربها سختگير است ، شيوه او تنها شمشير است و توبه كسى را نمى پذيرد و در (راه ) اجراى احكام الهى از ملامت ملامتگرى نمى هراسد.
امام باقر عليه السلام :
((زرارة ...قلت ايسير، بسيرة محمد صلى الله عليه و آله ؟ هيهات يا زراره ما يسير بسيرته . قلت : جعلت فداك لم ؟ قال ان رسول الله صلى الله عليه و آله سارفى امته باللين كان يتاءلف الناس ، و القائم بالقتل ...و لايستتيب احدا.... (87) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link87) ))
- زراره گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم : آيا قائم ، با مردمان ، مانند پيامبر صلى الله عليه و آله رفتار مى كند؟ فرمود: هيهات ، هيهات ! مانند پيامبر صلى الله عليه و آله رفتار نمى كند.
گفت : فدايت گردم چرا؟ گفت : پيامبر با ملايمت با مردم رفتار مى كرد، و مى كوشيد تا محبت مردم را، در راه دين ، جلب كند و تاءليف قلوب نمايد. امام قائم با شمشير با مردم روبرو شود ...و توبه اى از كسى نپذيرد... .
قاطعيت الهى امام مهدى عليه السلام ، در برابر همه عناصر فتنه انگيز و تجاوزطلبى است كه به حق و عدل پشت كرده اند و از تجاوز به حقوق و سلطه طلبى دست بردار نيستند. اين عناصر - داخل باشند يا خارج ، به ظاهر مسلمان باشند يا كافر - كافر بدون استثنا با شمشير فراگير امام روبرو خواهند شد، و جامعه از وجود اين ضد انسانها پاكسازى خواهد گرديد.
امام باقر عليه السلام :
((اذا قام القائم سار الى الكوفة ، فيخرج منها بضعة عشر اللآف انفس ‍ ...عليهم السلاح فيقولون له : ارجع من حيث جئتفلا حاجة لنا فى بنى فاطمة فيضع فيهم السيف حتى ياءتى على آخرهم ، ثم يدخل الكوفه فيقتل بها كل منافق مرتاب ، ويهدم قصورها، و يقتل مقاتليها حتى يرضى الله - عزوجل -. (88) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link88) ))
آنگاه كه قائم قيام كند به كوفه درآيد، پس چندين هزار (جنگجوى ) سلاح به دست سر برآورند و به امام مهدى گويند: بدانجا كه آمدى بازگرد كه ما را نيازى به فرزندان فاطمه نيست . امام آنها را تا آخرين نفرشان مى كشد، سپس ‍ به كوفه داخل مى شود و (در داخل شهر) هر منافق شك گرايى را مى كشد، و كاخهاى شهر را ويران مى كند، و سلاح به دستان را از دم تيغ مى گذراند، تا خداى بزرگ (از كشتن اين دشمنان دين و عدل ) خشنود گردد.
چنانكه از اين حديث آشكار مى شود جامعه از همه عناصر ناباب و رياكار پاك مى گردد، و مظاهر زيست اشرافيگرى ويژه نظامهاى طبقاتى و سرمايه دارى چون قصرها و كاخها كه مسكن طبقات بالاى جامعه است ، به دست با كفايت امام مهدى عليه السلام ويران مى گردد.
از جمله امورى كه امام مهدى عليه السلام را در اجراى دقيق قانون حق و عدل و عملى شن ريز و درشت قوانين حدود و قصاص ، يارى مى رساند ياران با صلابت و استوار و آشتى ناپذير امام اند. ياران امام - افزون بر كمالات معنوى و جهات باطنى كه دارا هستند - چون طبق تعبير احاديث اكثر جوان هستند، (89) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link89) قاطع و خشن و دور از هر گونه ملاحظه كارى و مصلحت سنجى برنامه ها را عملى مى سازند، و حق را به حقداران باز مى گردانند، و تبهكاران را بى رحم كيفر مى دهند. ديگر اينكه ذهن ايشان از مفاهيمى عوضى به نام اسلام و دين خدا انباشته نشده است كه در هر راه و كار دچار ترديد شوند و نتوانند قاطع و سريع به پاكسازى و اجراى احكام خدا دست يازند. آنان تنها از امام مهدى احكام خدا و آيين اسلام را مى آموزند و ذهنيت پيش ساخته اى ندارند. همچنين آنان از امام خويش ‍ بى چون و چرا و به طور كامل پيروى مى كنند. و اين نيز موجب اجراى بى درنگ و سازش ناپذير مقررات و احكام است . اين اطلاعات كامل ، برخاسته از امام شناسى آنان است و اينها همه موجب مى گردد تا در اجراى احكام اسلام ناب و خالص از هيچ چيز بيم نداشته باشند، و هيچ عاملى هر چند بزرگ و سرسخت مانع كار آنان نگردد، و احكام مو به مو اجرا شود، گرچه دشوارى هاى فراوان و تصفيه هاى بزرگ و خونريزيهاى سيل آسايى را به همراه داشته باشد.
تصحيح انحرافهاى فكرى و توجيهى (رفع تحريف معنوى و موضعى احكام )
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
از اقدامات مهم امام ، تصحيح انحرافهايى است كه در تفسير احكام و توجيه مبانى دين به مرور ايام روى داده است ، و حذف برداشتهاى غيراسلامى و نادرستى كه به نام اسلام به اذهان القا شده ، و در مبانى دين تحريف معنوى يا موضعى پديد آورده است .
يكى از مشكلاتى كه امام مهدى عليه السلام ، با آن روبرو مى شود مشكل انحرافها و برداشتها و تفسيرهاى نادرستى است كه در راه و روشهاى دين خدا و اصول و فروع احكام الهى پديد آمده و قرنها در ذهن جامعه اسلامى نفوذ و رسوخ كرده است ، بدانسان كه در بسيارى از تعاليم و آموزشهاى وحى ، اصل دين و احكام سره اسلام ناشناخته مانده و تفسيرها و برداشتهاى غلط و نادرست و ضد دين به نام دين جا خورده و باور گشته است .
اين موضوع ، مانعى عظيم بر سر راه امام مهدى عليه السلام است . مانع كفر و بى دينى و بى اعتقادى ، در برابر اين مانع (يعنى تحريف ) امرى ساده است . كفر به سلاحى مجهز نيست ، و انسانى بى اعتقاد حقى را به نام اسلام واژگون نياموخته است ، و براى او اصل يا اصولى را نادرست تفسير نكرده اند، و چيزى را به شكل انحرافى و نادرست به نام دين خدا در ذهن نداده است ، و آيه يا حديثى را به راءى و دلخواه خويش معنى نكرده است . بى اعتقادان و كافران نسبت به مسائل اسلام اصيل و خالص داراى خلاء ذهنى هستند، و اگر مسائل و احكام به صورت درست تبيين و تفسير شود و منطق درستى در كار باشد و به آنها عرضه گردد، به راه مى آيند و به حق تن مى دهند. اين كارى آسان است ، ليكن با مسلمان و خداشناسى كه تعاليم دين يا بخشهايى از آن را به گونه اى انحرافى آموخته و معناى بسيارى از احاديث و آيات قرآنى را دگروار فهميده است ، و به اصول و مبانى و راه و روشهايى پايبند و معتقد است كه در حقيقت ضد دين خدا و راه و روشهاى پيامبران است ، چگونه مى توان روبرو شد؟ و چسان مى توان به اين طبقه فهماند كه اين افكار و انديشه ها و تفسير و تاءويلها كه آنان و جامعه و پيشوايان و مبلغان مذهبى ايشان به نام دين آموزش داده اند، و سالها و سالها بلكه قرنها گفته و تكرار كرده اند، دين خدا نيست ؟ در اينجا مشكلاتى روى مى دهد كه در مورد كافران و بى اعتقادان وجود ندارد؟
ترديدى نيست كه گذشت قرنها، و غرض ورزيهاى گوناگون در خلال دوران تاريخ گذشته اسلام ، و غيبت مفسر واقعى قرآن ، و بدآموزى حكومتهاى ضداسلامى و به ظاهر اسلامى ، و تفسيرها و برداشتهاى ارتجاعى روحانيان كوتاه فكر و واپس گرا، يا وابسته به دربارها و قدرتهاى مسلط سياسى ، يا جيره خوار طبقات مرفّه و اشراف و سرمايه داران ، دگرگونيهايى را در مفاهيم قرآنى و آموزشهاى اسلامى پديد آورده است ، به گونه اى كه چه بسيار آيات و احاديث و احكام را به سود خود و به نفع طبقات مرفه تفسير كردند، و معنا يا موضع احكام الهى را دچار تحريف و انحراف ساختند.
جريان خودراءى (تفسير به راءى ) در مورد قرآن و احكام الهى مخصوص ‍ دوران خاصى نيست ، بلكه از زمان رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چيزى نگذشته بود كه اين كار آغاز شد، و حكومتگران ضرورى ديدند كه بخشى از تعاليم قرآنى و نبوى را براى استقرار حاكميت خويش دگروار و واژگونه تفسير كنند. و بر اين كار افراى به ظاهر علم و حديث شناس گمارده شدند. و راه براى بازى با دين و آيين خدا بازگشت و ادامه يافت ، تاكنون و تا سپيده دم ظهور و قيام مفسر واقعى قرآن حضرت امام مهدى عليه السلام ادامه خواهد داشت ، و با مانعى جدى روبرو نخواهد گشت . در اين دوران طولانى هر فرقه و دسته و گروهى بر طبق اميال و خواسته هاى خود قرآن و احاديث را توجيه كردند، و آيه هاى قرآن و سخنان پيامبر و امامان را با همان تفسيرهاى انحرافى به مردم آموزش دادند، و در بسيارى از موارد معانى انحرافى و تفسيرهاى نادرست چنان جا افتاده و در ذهنها جايگزين گشت ، كه به دشوارى مى توان اصل دين را از زير لايه هاى غليظ افكار و انديشه هاى انحرافى بيرون آورد، و به راحتى به بازشناسى دين سره و خالص پرداخت .
اين جريان يكى از موانع بزرگ در سر راه امام مهدى عليه السلام است ، زيرا كه در اين جريان امام تنها با توده هاى ناآگاه روياروى نيست ، بلكه عاملين اصلى توجيها و تاءويلها و انحرافها و تحريفها نيز پشت سر آنان قرار دارند و همواره به تحريك افكار و فتنه گرى مشغولند.
عاملان اصلى دگروار تفسير كردن قرآن و حديث از سه جريان تشكيل مى شود:
1- روحانيان دنيادار و وابسته .
2- سرمايه داران و اشراف .
3- حكومتهاى غير اسلامى و به ظاهر اسلامى .
نخست چنان تصور مى شود كه سرمايه و قدرت عامل ايجاد انحراف معنوى و موضعى در احكام دين خدا است ، يعنى صاحبان زر و زور، ليكن با ژرفنگرى بيشتر روشن مى گردد كه عامل سومى نيز دخالت فراوانى در اين جريان شوم دارد. صاحبان زر و زور تحريف را سفارش مى دهند، و اما كسانى كه به تحريفها و برداشتها و تفسيرهاى غلط دست مى يازند و موضع و مدار اصلى احكام الهى را دگرگون مى سازند، روحانيان وابسته و دنياپرست و جيره خوار حكومتها و طبقات اشراف هستند. اينان بنابر اصل اطلاع و تخصص و مهارتى كه در مسائل و احكام دين دارند، مى توانند مفهوم و يا موضع و مدار حكم يا احكامى را تغيير دهند، حكمى را به زيان طبقه اى است به سود آن طبقه تفسير و توجيه كنند، مانند تعاليم كوبنده اى كه در اسلام عليه حكومتهاى خودكامه هست ، و قرنها و قرنها همان تعاليم به نفع همان حكومتها توجيه شده است . همچنين دستورات اكيد و توجيه ناپذير در مبارزه با مترفان و متكاثران و دنياداران كه در سراسر قرآن آمده است ، كه همه را يا توجيه كردند يا به دست فراموشى سپردند. فقر و بيكارى و بيمارى و بى مسكنى و بى فرهنگى و ديگر مشكلات فردى و اجتماعى را كه - به نص احاديث - علل و اسبابى اجتماعى و انسانى دارد، به تقدير و اراده الهى و سرنوشت نسبت دادند، و مجرمان و عوامل اصلى را كه استثمارگران و مستكبرانند، مخفى و پنهان داشتند. احكام اسلام را درباره شركت بينوايان در ثروت اغنيا و درباره مساوات و اداى حقوق شرعى و اداى حق جامعه مسكوت گذاشتند و تكليف الزامى مبارزه با فقر و رفع نياز نيازمندان را اخلاقى معرفى كردند، و از صبر بر فقر و مرض و محروميت و پاداشهاى اخروى آن سخن گفتند (90) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link90) . و بدينسان احكام را در جهتى ويژه سوق دادند و آنها را از مفهوم و محتواى اصليش كه ساختن جامعه قائم بالقسط بود تهى ساختند.
اين مشكلى است كه هر سه پايگاه باطل و طاغوت در آن همدست و همداستانند يعنى زر و زور و تزوير. و توده هاى نجيب و ساده انديش انسانى را به نام مذهب به خود مى برند. وجود طبقه به ظاهر عالمى كه قدرت تفسير براءى و توجيه و تاءويل نادرست حديث را دارد بر مشكل مى افزايد، زيرا امام مهدى عليه السلام در آغاز انقلاب خود با انحرافها و تحريفها و برداشتهاى نادرست از دين و مذهب مبارزه مى كند و آيات و احاديث را به همان گونه كه هست تفسير مى كند، ليكن آن طبقه به گونه اى ديگر تفسير مى كنند، اينجاست كه درگيرى آغاز مى گردد، و آنان با امام مهدى عليه السلام كه مبين اسلام ناب و خالص است به مبارزه برمى خيزند.
مشكل ديگرى نيز در رويارويى با جريان ياد شده وجود دارد و آن اين است كه مبارزه در اين صحنه با خودى فريب خورده است نه بيگانه ستيز گر. در جامعه هاى اسلامى كه مردم قرآن در دست دارند و برخى عالم نمايانى وجود دارند كه قرآن و احكام آن را دگرگونه تفسير مى كنند، دو مبارزه بايد صورت گيرد: نخست تفسيرها و برداشتهاى نادرست روشن گردد و ابطال شود، و دست عالمان كج انديش و وابسته به طاغوتان زمان قطع شود، و سپس احكام اسلام و آيات قرآن درست و خالص تفسير گردد و به توده هاى مردم كه دچار بدآموزيهاى گسترده قرار گرفته بودند آموزش داده شود. روشن است كه پاكسازى ذهنها از رسوبات فكرى گذشته - به ويژه كه به نام دين و به صورت ايمان باشد - كارى دشوار است . و اين دشوارى در آموزش انسانهاى خالى الذهن نيست .
بخشى از برنامه هاى كشتار گسترده و فراگير امام مهدى عليه السلام در جامعه هاى اسلامى شايد در اين ارتباط و به اين علت باشد، كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافى - كه در حقيقت ضد اسلام است - به جنگ با امام برمى خيزند، و امام ناگزير با قاطعيت با آنان روبرو مى شود، و كار آنان را يكسره مى كند، در صورتى كه از افكار و انديشه هاى نادرست خويش دست برندارند و حق خالص و اسلام ناب و سره را نپذيرند.
ظاهرا احاديثى كه درباره امام موعود عليه السلام رسيده و از آيين جديد و كتاب جديد و تعاليم جديد سخن گفته شده است ، نظر به همين موضوع دارد. (91) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link91) چون بيگمان قرآن ، آيين جاودان الهى است ، و امام مهدى عليه السلام تحقق بخش اهداف و تعاليم و آرمانهاى همين كتاب مقدس است : در چارچوب آن حركت مى كند. جامعه و انسان را به شكل و تراز آن مى سازد، در همه احكام اصلى و فرعى از آن الهام مى گيرد، و ذره اى از حدود آن گام فراتر يا فروتر نمى نهد. امام مهدى عليه السلام معلم و مفسر واقعى قرآن است ، و دين اسلام آيين اوست ، و براى احياى مجدد تعاليم قرآن و اسلام قيام مى كند. در اين معيارها و اصول ترديدى نيست ، و به ضرورت از تعاليم دين شناخته شده است . پس اينكه در احاديثى آمده است كه امام موعود عليه السلام داراى كتاب جديدى است و آيين نوعى عرضه مى كند، بايد در اينگونه تعبيرها نيك نگريسته شود و مقصود از آنها كشف گردد.
بى ترديد منظور اينست كه اسلام و قرآن كه در طول اعصار و قرون ، به دست حاكمان بيدادگر و عالمان واپس گرا و دنيا دوست و توجيه گر كار دنياداران و زورمداران ، دچار انحرافها و پيرايه ها گشته است چون ديگر بار درست و خالص تفسير شود، چنان انگاشته مى شود كه كتاب تازه و آيين جديدى است . امام مهدى عليه السلام ، در نقش سازنده و احياگر خويش نسبت به اسلام و قرآن ، همه پيرايه ها را مى زدايد و اسلام ناب محمدى و علوى را از زير لايه هاى غلط افكار و انديشه هاى عالم نمايان دنياپرست و زورمندان بيباك بيرون مى كشد و به جامعه و مردم عرضه مى كند، و براى تصحيح انحرافهاى فكرى - كه در تعاليم اسلامى پديد آمده است - با توجيه گران قرآن و حديث درگير مى شود، و آنان را كه سالهاى متمادى به بدآموزى و تحريف احكام دين پرداخته بودند و نسلها را دچار بدبينى و ترديد در مبانى دين خدا ساخته بودند، از دم تيغ مى گذارند، و جامعه را از لوث وجودشان پاكسازى مى كند، و فساد فكرى و فرهنگى را كه مانع بزرگ رشد اجتماعات بشرى است از ميان برمى دارد.
امام على عليه السلام :
((يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى الهوى ، و يعطف الراءى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الراءى . (92) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link92) ))
- (چون مهدى در آيد)، هواپرستى را به خدا پرستى باز گرداند، پس از آنكه خداپرستى را به هواپرستى باز گردانده باشند. راءيها و نظرها و افكار را به قرآن باز گردانده باشند. راءيها و نظرها و افكار را به قرآن باز گرداند، پس از آنكه قرآن را به راءيها و نظرها و افكار خود باز گردانده باشند.
اين كلام امام على عليه السلام ، به همين توجيه و تاءويلها و برداشتهاى نادرست از قرآن ، اشاره دارد كه در طول دوران غيبت ، در اثر نبودن مفسر واقعى قرآن ، جامعه هاى اسلامى دچار چنين بدآموزيها و تحريفهايى مى شوند. امام على عليه السلام پس از اين كلام چنين مى گويد:
((... فيريكم كيف عدل السيرة ، و يحيى ميت الكتاب و السنة . (93) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link93) ))
- ... آنگاه است كه مهدى به شما نشان دهد كه سيرت عدل كدام است ، و زنده كردن كتاب و سنت چيست ؟
از اين سخن روشن مى شود كه كتاب و سنت در دوران قبل از ظهور مرده است ، با اينكه به ظاهر نامى از آنها برده مى شود، و از اين معلوم مى گردد كه مرگ كتاب و سنت به معناى مرگ حاكميت واقعى كتاب و سنت در زندگى انسان است ، و مرگ حاكميت واقعى كتاب در عدم عدالت است . نبود عدل يعنى موت كتاب و سنت . اگر كتاب و سنت زنده باشد، عدل هست و اگر عدل باشد كتاب و سنت نيز زنده است .
امام صادق عليه السلام :
((ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول اللّه من جهال الجاهلية ، قلت و كيف ذلك ؟ قال : ان رسول اللّه صلى الله عليه و آله اءتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور و العيدان و الخشب المنحوته ، و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب اللّه ، و يحتج عليه به ... (94) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link94) ))
- آزارى كه قائم به هنگام رستاخيز خويش ، از جاهلان آخرالزمان بيند، بسى سخت تر است از آن همه آزار كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم جاهليت ديد. راوى مى گويد: گفتم اين چگونه مى شود؟ امام فرمود: پيامبر به ميان مردم آمد در حالى كه ايشان سنگ و صخره و چوب و تخته هاى تراشيده شده (بتهاى چوبى ) را مى پرستيدند، و قائم ما كه قيام كند مردمان همه از كتاب خدا براى او دليل مى آورند و آيه هاى قرآن را تاءويل و توجيه مى كنند.
با توجه به سخن مشهور پيامبر صلى الله عليه و آله كه : ((ما اوذى نبى مثل ما اءوذيت : هيچ پيامبرى مثل من (در راه تبليغ رسالت الهى ) آزار نديد)) عمق دشوارى كار در دوران رستاخيز امام مهدى عليه السلام روشن مى گردد، و محور اصلى اين دشوارى آموزشهاى انحرافى و بد تفسير كردن قرآن و آيين خداست .
امام صادق عليه السلام :
((القائم عليه السلام يلقى فى حربه ما لم يلق رسول اللّه صلى الله عليه و آله . ان رسول الله اءتاهم و هم يعبدون حجارة منقورة و خشبا منحوتة ، و ان القائم يخرجون عليه فيتاءولون عليه كتاب اللّه و يقاتلونه عليه . (95) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link95) ))
- (امام ) قائم در جنگ خويش (با مخالفان ) به دشواريهايى برمى خورد كه پيامبر برخورد نكرد. زيرا پيامبر آمد و مردم بتهاى سنگى و چوبهاى تراشيده را مى پرستيدند (و گرفتار تعاليم انحرافى نبودند)، ليكن قائم (در هنگام رستاخيز خويش ) با مردمى روبرو مى شود كه روياروى او مى ايستند و آيه هاى كتاب خدا را در برابر او به نظر خود تاءويل مى كنند، و در همين راستا با او به نبرد برمى خيزند.
مشكل امام موعود عليه السلام ، مشكل توده هاى جاهل و نادانى است كه در دوران عمر خود گرفتار بدآموزيهاى گسترده در تعاليم دين بوده اند، و به رهبرى و راهنمايى تزوير گران عالم نما، از سر جهل ، روياروى امام و منجى خويش مى ايستند، و با تحريك مدعيان دروغين علم دين ، با امام بر حق به ستيز برمى خيزند، و درگيرى ، با حربه تاءويل قرآن خواهد بود. (96) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link96)
كوشش امام و رسالت او تطبيق درست و دقيق تعاليم قرآن بر مسائل حيات بشرى و مشخص كردن حد و مرزهاى واقعى احكام اسلام است ، به گونه اى كه توجيه و تاءويل بردار نباشد، و راه هر انحراف و تحريف و كژى و بدآموزى را مسدود سازد.
دگروار تفسير كردن تعاليم اسلامى ، منحصر به احكام فرعى و فقهى و مسائل اجتماعى و اقتصادى نيست ، بلكه اصول دين نيز مشمول اين جريان است . مى توان گفت كه اصول دين به دليل نفوذ فلسفه ها و جهان بينى بيگانه يونانى و هندى و اسكندرانى و... دچار تحريفهايى ريشه گشت ، و تفسير به راءيهايى در مسائل توحيد و معاد صورت گرفت ، كه براستى توحيد و معاد قرآنى را از محتواى واقعى خود تهى ساخت . از برنامه هاى آن امام منجى نيز اين است كه اين تحريفها را - در كنار ديگر تحريفها - از دامن قرآن بزدايد، و توحيد و عدل و معاد قرآنى را چنانكه هست و مفهوم واقعى قرآن و حديثى است عرضه كند، و فلسفه هاى ساخته فكر بشرى و عرفانهاى بافته را كه در لابلاى تعاليم دين جا خورده و به نام دين باور گشته است ، به كنار زند، و شناخت غير قرآنى را از ميان بردارد.
وحدت عقيدتى و مرامى براى تشكيل جامعه واحد
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
براى تشكيل جامعه واحد، و امت واحده ، يك موضوع ضرورى است (97) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link97) و آن جهان بينى واحد و اعتقاد واحد است .
جهان بينى هاى گوناگون و متضاد، به طور قطع تفرقه و دوگانگى و ناسازگارى اجتماعى پديد مى آورد، و از وحدت و يگانگى مردمان مانع مى گردد. چون جهان بينى (اعتقاد) زيربناى تفكر اجتماعى و روابط انسانى است . اختلاف در مبانى جهان بينى ، موجب ناسازگارى انسان در محيط اجتماعى است . برنامه ريزها و معيارها در روابط اجتماعى اگر برخاسته از جهانبينى ها و مرامهاى متضاد باشد، فعاليتهاى انسانى را در همه زمينه ها ناهمگون و متضاد مى سازد، و در زمينه هاى اقتصادى ، سياسى ، تربيتى و... روشهاى گوناگونى را بر جامعه حاكم مى كند، و از هر گونه يكسويى و يكسانى مانع مى گردد. به اين جهت تنوع و چند گانگى در مرامها و ايدئولوژيها زمينه ساز اختلافات و تضادها و برخوردها دشوار در زيست اجتماعى است ، و در اين شرايط انتظار وحدت و يگانگى و تشكيل امت واحد، پوچ و نامعقول است .
بنابراين بايد جهان بينى واحدى بر جامعه حاكم باشد. (98) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link98) تا انسجامى پولادين و وحدتى خلل ناپذير در جامعه پديد گردد. و امت واحد، به معناى واقعى كلمه ، تحقق يابد.
بر اين اصول ، بايد براى وحدت عملكرد اجتماعى برنامه يگانه و يكسانى نيز بر جامعه حاكم شود تا وحدت اجتماعى ماندگار و خدشه ناپذير گردد. از اينرو بايد در ايدئولوژى واحدى مسائل اقتصادى جامعه حل شود، و حد و حدود مالكيت مشخص گردد، رابطه كارگر و كارفرما معين شود، ارتباط مالك و مستاءجر روشن گردد، رابطه انسان و زمين محدود شود، ارتباط انسان با كار و كالا و مصرف معلوم گردد. ضابطه در نظام توليد و توزيع محدود و معين شود. در برنامه ريزيهاى فرهنگى و سياسى و... نيز اصولى يكسان و همآهنگ در كار باشد. و در كل اين مسائل و ديگر مسائل اجتماعى ، راه و روشهاى متناسب و يگانه اى مورد عمل قرار گيرد در اينگونه اجتماعى ، يگانگى و وحدت اصولى و زيربنايى تحقق مى يابد، و برخورد منافع و ديگر برخوردها و ناسازگاريهاى اجتماعى به حداقل ممكن مى رسد.
در دوران ظهور و روزگار دولت عدل بنياد مهدوى عليه السلام ، جهان بينى واحدى بر جهان حاكم مى گردد، و راه و روش و برنامه ها نيز يكى است . و يكپاچگى و يگانگى واقعى در عقيده و مرام پديد مى آيد. و مردمان همه يكدل و يك زبان به سوى سعادت و صلاح حركت مى كنند. ناسازگارى و دوگانگى در انديشه ها و عقيده ها نيست ، چنانكه در راه و روشهاى اجتماعى نيز اختلاف و چندگانگى ديده نمى شود.
امام مهدى عليه السلام ، با اين اصل اساسى و زيربنايى در ساختن جامعه يگانه بشرى به توفيقى بزرگ و بى مانند دست مى يابد، و همه علل و عوامل ناسازگارى و برخورد و درگيرى را نفى مى كند، و تضادها و كشمكشهاى اجتماعى را كه خاستگاه اصلى آن در اختلاف عقيدتى و مرامى جامعه نهفته است از بن بر مى آورد، و با عرضه جهان بينى و ايدئولوژى واحدى - كه آثار آن در عينيت و عمل براى همگان آشكار و ملموس گردد - راه هر گونه اختلافى را مى بندد. بويژه اگر دورانهايى پيش بيايد (چنانچه پيش آمده است )، كه انسانها از همه ايدئولوژى هاى بشرى ماءيوس گردند، و كارآيى آنها در عمل هيچ باشد، و بروشنى ناتوانى آنها در سامان دادن به جامعه و انسان آشكار گردد.
اين چنين وحدت و يگانگى در عقيده و مرام و جهان بينى و ايدئولوژى به صورتى گسترده و فراگير، كه در سراسر آباديهاى گيتى گسترش يابد و همه جا را در فروغ خود روشن كند تاكنون پيش نيامده است . وحدتهايى در بخشهايى از جهان - در گذشته و حال - ديده شده است كه بر اساس برخى از مرامها و جهان بينيها ملت اين امتى را تاحدودى و در چهارچوبهايى يگانه و يكپارچه ساخته است ، و در دوره هايى كوتاه مردمانى را گرد همه آورده است ، و ليكن آنها وحدتهايى عميق و پايدار نبوده است چون آن جهان بينيها و ايدئولوژيها، محتوايى حقيقى و مطابق با قانون جاودان حق و عدل نبوده است ، و صلاح و سعادت مادى و معنوى انسانها را پديد نياورده است . از اين رو ديرى نپاييده است و تضادها و درگيريهايى مريى و نامريى اساس آنها را بر همه زده و روزگار آنها را به سر آورده است .
امام مهدى عليه السلام ، كه مصلحتى حقيقى است ، و راه و روش او بر قانون جاويدان حق و عدل استوار است ، و با فطرت و سرشت انسانها هماهنگ و سازگار است ، وحدتى واقعى را بر اساس اصول توحيد و ايدئولوژى اسلامى پى مى ريزد، و همه انسانها را در زير شعار يگانه و دين واحد گرد مى آورد.
امام على عليه السلام :
(( يا مالك بن حمزه ! كيف انت اذا اختلفت الشيعه ... فقلت يا امير المومنين ، ما عند ذلك من خير؟ قال : الخير كله عند ذلك . يا مالك عند ذلك يقوم قائمنا... ثم يجمعهم على امر واحد. (99) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link99) ))
- اى مالك بن حمزه ! چگونه خواهى بود هنگامى كه شيعه اختلاف كنند، (و به جان هم بيفتد...)
گفتم : يا اميرالمومنين در اين دوره خيرى نيست . امام فرمود: تمام نيكى در اين روزگار است . اى مالك ، در اين زمان قائم ما قيام كند و همه را بر (محور) يك مرام و عقيده گرد آورد.
رفع اختلافها در زمان ظهور، در همه مسائل و مشكلات صورت مى گيرد. از مسائل اختلافى و مهم درباره مبداء و معاد، و مسائل اقتصاد و مالكيت و عدالت ، تا مسائل كوچك و ريز در روابط فردى و روزمره زندگى . مسائلى كه هر ساعت و هر روز در متن زندگى پيش مى آيد و چهار چوب واحدى ندارد، و معيارى براى آنها نيست ، و هر كس در راه و عمل خويش شيوه و روشى را انتخاب مى كند، و موجب ناسازگارى و برخوردهاى اجتماعى مى گردد.
امام حسين عليه السلام :
(( لا يكون الامر الذى تنتظرونه حتى ييراء بعضكم من بعض ، و يتفل بعضكم فى وجوه بعض ، و يشهد بعضكم على بعض بالكفر، و يلعن بعضكم بعضا. فقلت له : ما فى ذلك الزمان من خير؟ فقال الحسين عليه السلام : الخير كله فى ذلك الزمان ، يقوم قائمنا، و يدفع ذلك كله . (100) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link100) ))
- امرى (ظهور و فرجى ) را كه انتظار داريد، تحقق نخواهد يافت تا آن هنگام كه از يكديگر بيزارى جوييد، و تف به روى يكديگر بيندازيد، و برخى از شما برخى ديگر را كافر خواند، و بعضى بعضى ديگر را نفرين و لعن كند. گفتم : در اين روزگار خيرى نيست ؟ حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: تمام خير در اين روزگار است ، چون قائم قيام مى كند، و همه (اين اختلافها) را از ميان بر مى دارد.
اختلاف و برخوردهاى ناهنجار در جامعه هاى مذهبى ، بويژه اسلامى ، دشوارتر است ، زيرا كه همراه با تكفير و تفسيق است ، و يا ابزار دين صورت مى گيرد، هر گروه و عده اى از دين برداشتهايى دارند و از افكارى پيروى مى كنند، و با پندار محدود و بسته خويش آنها را دين خدا مى دانند، و با كسان ديگرى كه افكار و انديشه ها و برداشتهاى ديگرى دارند درگير مى شوند، و يكديگر را تكفير مى كنند، و هر گروه ، گروه ديگر را مخالف و منكر دين خدا مى شمارد. و اين چگونگى موجب از هم پاشيدگى عميق اجتماعى مى گردد، و جامعه مؤ منان را دچار تضادهاى فراوانى مى سازد. اين تضادها و برداشتهاى ناهمگون و متضاد، به دست خدايى امام منجى ، از ميان مى رود و برداشتها و شرح و تفسيرهاى منسجم و هماهنگ و يكسانى از دين خدا و آيين اسلام عرضه مى گردد، و جامعه را از گرداب كشنده اختلافات عقيدتى و مرامى مى رهاند، و از سرگردانى تفسيرها و برداشتهاى متضاد رهايى مى بخشد.

مدير محتوايي
16-04-2024, 17:42
امام باقر عليه السلام :

(( كانى باءصحاب القائم و قد احاطوا بما بين الخافقين ليس من شى ء الا هو مطيع لهم . (76) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link76) ))
- گوئيا ياران قائم را مى بينيم كه بر خاور و باختر گيتى مسلط شده اند و هيچ چيز نيست مگر آنكه از آنان فرمان مى برد.
و اين چنين شيوه و روشى مى تواند نجات بخش بشريت باشد و شبكه هاى پيچيده بيدادگران و دنياداران را از دست و پاى بشريت مظلوم بر دارد و راحت و آسايش واقعى همگان را فراهم سازد در جبهه خارجى موفق مى شود حركتهاى ضد مردمى را در هم بشكند و يك تن از ضد مردمان را باقى نگذارد و در جبهه داخلى توفيق مى يابد تا به پاكسازى بزرگ دست يابد و همه منافقان نامرئى و نفوذيان و رياكاران و تزوير گران ظاهر الصلاح را ريشه كن كند و توده هاى نجيب انسانى را از شر هر نيرنگ و مكر و ترفند و فريبى آسوده سازد و امنيت واقعى را بر سراسر اجتماعات انسانى حاكم گرداند.
بنابراين روش امام در برخورد با تبهكاران داخلى و انحرافها و فسادهاى اجتماعى دست كمى از درگيرى با جبهه خارجى و دشمنان سلاح به دست و آشكار جهانى ندارد.
كشتار و جنگ در راه و روش امام موعود عليه السلام تنها براى از ميان برداشتن حاكمان و زمامداران مسلط بر كشورهاى جهان نيست بلكه قاطعيت در برابر حكومتهاى خودكامه مقدمه اى است براى اصلاح جامعه ها و ايجاد دگرگونى اساسى در ماهيت روابط اجتماعى و سرانجام اجراى دقيق عدالت اجتماعى در همه شئون زندگى به اين جهت امام نه تنها در جنگها و لشكركشيها با دشمنان خارجى دست به كشتار مى زند و موانع راه را با قاطعيت از سر راه برمى دارد، بلكه در برابر هر گونه فساد و انحراف در داخل جامعه اسلامى نيز قاطع مى ايستد و علل و عوامل آن را نابود مى كند.
در اين ترديدى نيست كه روشهاى سازشكارانه و مصلحت انديشانه در برابر فساد داخلى جامعه ، بتدريج جامعه را تباه مى سازد، يعنى از درون دچار مشكل مى كند. كه از هر گونه سامانيابى مانع مى گردد، و كم كم مفاسد داخلى نظام را از اعتبار مى اندازد، و جامعه را به سقوط مى كشاند، و اجراى حق و عدل را ناممكن مى كند. از اينرو، ساختن جامعه هاى بشرى قاطعيتى نرمش ناپذير مى خواهد و دورى دقيق از هر گونه ملاحظه گرايى و سازشكارى .

مدير محتوايي
16-04-2024, 17:42
امام على عليه السلام :

((لايقيم امرالله - سبحانه - الا من لايصانع و لايضارع ، و لاتتبع المطامع . (77) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link77) ))
- دين خدا را نمى توانند ترويج كنند مگر كسانى كه سازشكار نباشند، (و با دنيا و دوستان و رفاه طلبان ) همسو نشوند، و دل در گرو طمعها و خواهانيها نداشته باشند.
راه و روش امام مهدى عليه السلام ، شكوفايى راستين اين اصول و معيارها است ، نه سازشى در آن راه دارد و نه طمعى به مال دنيا دارى ، هيچ انگيزه اى در كار نيست جز رضاى خدا و اجراى عدالت مطلق .
امام على عليه السلام :
((...و ليطهرن الارض من كل غاش .... (78) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link78) ))
- ... زمين را از هر انسان نيرنگ باز (و فريبكار) پاك مى سازد....
كسانى كه در مبانى عقيدتى و ايمانى چون ديگرانند و به ظاهر معتقد و مسلمان حساب مى شوند، ليكن در عمل و در روابط اجتماعى دچار انحرافند و در مسائل مالى و اقتصادى فريبكارند و غش به كار مى برند، مورد تصفيه و پاكسازى قاطع و انعطاف ناپذير امام قرار مى گيرند، و با نابودى اين طبقه زالو صفت كه در شمار اندك نيستند، مردمان به امنيت اقتصادى خواهند رسيد در كنار ديگر امنيتهاى اجتماعى .
امام كاظم عليه السلام :
((...الثانى عشر منا سهل الله له كل عسير ...و پير به كل جبار عنيد، و يهلك على يده كل شيطان مريد.... (79) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link79) ))
- ... خداوند براى دوازدهمين (امام ) از خاندان ما هر دشوارى را كه آسان مى گرداند، و به دست او هر جبار سرسختى نابود مى شود و هر شيطان سركشى هلاك مى گردد.
از شيوه هاى امام موعود عليه السلام ، براى محو طاغوتان و جباران ، عدم پذيرش توبه است . و اين ، موضوعى است بسيار مهم ، كه از نفوذ عناصر ناباب و نالايق و دوگانه و ناخالص يا متظاهر، در صفوف انقلابيون جلوگيرى مى كند.
روشن است كه با پيدايش تحول و انقلاب در جامعه ، مردم به دو گروه تقسيم مى شوند:
1- گروهى كه پيش از انقلاب و نظام جديد خود را براى تحول و دگرگونى آماده كرده بودند و انديشه و افكار خويش را از پيرايه ها و معيارهاى نادرست پيشين رها ساخته بودند. اين دسته با پديد آمدن انقلاب و تحول در نظام اجتماعى ، بدون دشوارى ، معيارهاى جديد را مى پذيرند و با جامعه نوبنياد و ضوابط آن تطبيق مى دهند و با تفكر و حركت نوين همآوا و هماهنگ مى گردند.
2- كسانى كه روشها و معيارهاى واپس گراى جامعه پيشين در تار و پود وجودشان نفوذ كرده و به انديشه و عمل آنان فرم و شكل بخشيده است و منافعشان نيز در همان است . اين گروه با همان انديشه ها خو گرفته اند و آن انديشه ها و معيارها جزء شخصيتشان شده است . اينان در هر جامعه و محيطى قرار گيرند جز به همان اصول پيش ساخته خويش به چيزى نمى انديشند، و منافع خود را نيز در سايه همان روشها و انديشه ها تاءمين شده مى يابند. اين گروه با پديد آمدن تحول و انقلاب و واژگونى نظامهاى فرهنگى ، اجتماعى ، اقتصادى و ارزشى پيشين ، دچار مشكل اساسى مى گردند؛ زيرا از يك سو با حركت انقلابى و دگرگون ساز جديد روبرو هستند كه اصول و معيارهاى تازه اى عرضه مى كند، كه در بسيارى از موارد كاملا با اصول پيشين متضاد و ناسازگار است . از سوى ديگر گرفتار افكار و انديشه هاى پيشين و خصلتهاى منافع طلبانه خود هستند، كه در ژرفاى روح آنان رسوخ كرده است ، بويژه كه منافع خود را نيز در سايه آن معيارها پايدار مى دانند.
گروه دوم در رويارويى با انقلاب دو دسته مى شوند: دسته اى كوتاه فكر و سطحى نگر، كه در برابر انديشه هاى نوين مقاومت مى كنند. اين دسته زود از ميان مى روند، و براى نيروهاى انقلابى رويارويى با اين گروه چندان دشوار نيست .
دسته دوم كسانيند كه اصولى و بنيادى فكر مى كنند و پويايى و بالندگى حركت جديد و انقلابى را درك مى كنند و ستيز با آن را ناممكن مى شناسند. اينان بظاهر به حركت نوين تن مى دهند و آن را مى پذيرند، ليكن در درون و باطن به هر گونه كارشكنى دست مى يازند. اين دسته در ظاهر انقلابى و طرفدار مبانى جديدند و در باطن ضد انقلاب و معتقد به اصول گذشته اند. گرايش اين نوع از مردم و گروهها به انقلاب ، و ناشناخته ماندن آنان يا طرد نشدن آنان ، همواره ، مشكل اصلى هر انقلاب است و عامل اصلى انحراف در مبانى انقلابها. اين طبقه با نفوذ در صفوف انقلابيون ، حركت نو را دچار انحراف و چرخش به عقب و واپس گرايى مى سازند، و اندك اندك افكار و انديشه هاى واپس گراى خود را در قالب تعبيرها و واژه هاى نو در جامعه جا مى زنند، و مبانى انقلاب را بتدريج از محتواى اصلى تهى مى سازند، و كم كم انقلاب را به ضد انقلاب تبديل مى كنند. و اين امرى است كه همواره تجربه شده است ، ليكن مايه عبرت نگشته است .
يكى از راههاى اصلى نفوذ اين خائنان خادم نما و ضد انقلابيون انقلابى نما و سرمايه داران و طاغوتان بظاهر مردمى شده ، توبه است . البته توبه مى تواند راست و درست باشد و شخص تائب براستى گذشته ها را پس ‍ پشت افكنده و به راه باز گشته باشد، و هم مى تواند ظاهرى و فريبكارانه صورت گيرد. تشخيص درست حقيقت توبه كارى دشوار است و اگر اين دشوار حل نگردد و حل مشكل نفوذ عناصر ناباب و ضد عدل و ضد ارزش ‍ در صفوف انقلاب دشوار است .(80) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link80)
اين مشكل درباره داورى و قضاوت نيز هست كه افراد مجرم - بويژه متمكنان و طاغوتان مالى و سياسى و نظامى - با زيركى و هوشيارى و با استفاده از افراد متخصص كه از راههاى فرار قانونى اطلاع دارند، مى توانند بى گناه را مجرم و مجرمان را بى گناه جلوه دهند و حق را ناحق كنند. (81) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link81)
در جامعه مهدوى عليه السلام كه سره از ناسره و منافق از مؤ من و طاغوت و طاغوتچه از ديگران جدا مى شوند و همه مجرمان كيفر مى يابند، و همه حق ها به حقداران مى رسد، اين دو مشكل چگونه حل مى شود كه راه فرارى باقى نماند؟
در احاديث كه در آنها اندكى از راهها و روشهاى امام مهدى عليه السلام قضاوت مى كنند، يعنى با علم باطن بينى و احاطه به منويات و انديشه هاى باطنى اشخاص و افراد، مجرمان را مجرم اعلام مى كنند و بيگناهان را بى گناه ، و در آن دوران ديگر نيازى به شاهد و بينه و ارائه مدارك و دلائل نيست . با استفاده از اين شيوه الهى است كه كار قضاوت به سرعت انجام مى گيرد، و هر مجرم و تبهكار در دم به كيفر مى رسد، و حقى از مظلومى ضايع نمى گردد.
امام صادق عليه السلام :
((لن تذهب الدنيا حتى يخرج رجل منا اهل البيت يحكم بحكم داود و آل داود لايساءل الناس بينه . (82) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link82) ))
- دنيا پايان نمى پذيرد تا مردى از خاندان ما قيام كنند، مانند حضرت داود عليه السلام و آل داود قضاوت كند، و از كسى (براى داورى ) دليلى نخواهد.
شيخ مفيد مى گويد: ((چون قائم آل محمد صلى الله عليه و آله قيام كند، مانند حضرت داود عليه السلام يعنى بر حسب باطن ، قضاوت كند، و بى هيچ نيازى به شاهد حكم دهد. خداوند حكم را به او الهام كند. و او بر طبق الهام الهى حكم كند، مهدى ، نقشه هاى پنهانى هر گروه را بداند و به آنان آن نقشه ها را بگويد. مهدى ، دوست و دشمن خود را با نگاه بشناسد.)) (83) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link83)
مشكل نفوذ عناصر نفوذى نيز در پرتو همين اصل حل مى شود، زيرا كه افكار و انديشه هاى افراد بر امام و ياران او (84) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link84) آشكار است ، و ظاهرسازيها و نيرنگهاى آنان تاءثيرى ندارد. باين جهت است كه توبه اشخاص پذيرفته نمى شود. (85) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link85)
امام باقر عليه السلام :
((يقوم القائم باءمر جديد ...و قضاء جديد، على العرب شديد، ليس شاءنه الا بالسيف ، لايستتيب احدا، و لاياءخذه فى الله لومة لائم . (86) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link86) ))
- قائم عليه السلام قيام مى كند با شيوه اى نو ...و روشى تازه در قضاوت . بر عربها سختگير است ، شيوه او تنها شمشير است و توبه كسى را نمى پذيرد و در (راه ) اجراى احكام الهى از ملامت ملامتگرى نمى هراسد.
امام باقر عليه السلام :
((زرارة ...قلت ايسير، بسيرة محمد صلى الله عليه و آله ؟ هيهات يا زراره ما يسير بسيرته . قلت : جعلت فداك لم ؟ قال ان رسول الله صلى الله عليه و آله سارفى امته باللين كان يتاءلف الناس ، و القائم بالقتل ...و لايستتيب احدا.... (87) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link87) ))
- زراره گويد: از امام باقر عليه السلام پرسيدم : آيا قائم ، با مردمان ، مانند پيامبر صلى الله عليه و آله رفتار مى كند؟ فرمود: هيهات ، هيهات ! مانند پيامبر صلى الله عليه و آله رفتار نمى كند.
گفت : فدايت گردم چرا؟ گفت : پيامبر با ملايمت با مردم رفتار مى كرد، و مى كوشيد تا محبت مردم را، در راه دين ، جلب كند و تاءليف قلوب نمايد. امام قائم با شمشير با مردم روبرو شود ...و توبه اى از كسى نپذيرد... .
قاطعيت الهى امام مهدى عليه السلام ، در برابر همه عناصر فتنه انگيز و تجاوزطلبى است كه به حق و عدل پشت كرده اند و از تجاوز به حقوق و سلطه طلبى دست بردار نيستند. اين عناصر - داخل باشند يا خارج ، به ظاهر مسلمان باشند يا كافر - كافر بدون استثنا با شمشير فراگير امام روبرو خواهند شد، و جامعه از وجود اين ضد انسانها پاكسازى خواهد گرديد.
امام باقر عليه السلام :
((اذا قام القائم سار الى الكوفة ، فيخرج منها بضعة عشر اللآف انفس ‍ ...عليهم السلاح فيقولون له : ارجع من حيث جئتفلا حاجة لنا فى بنى فاطمة فيضع فيهم السيف حتى ياءتى على آخرهم ، ثم يدخل الكوفه فيقتل بها كل منافق مرتاب ، ويهدم قصورها، و يقتل مقاتليها حتى يرضى الله - عزوجل -. (88) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link88) ))
آنگاه كه قائم قيام كند به كوفه درآيد، پس چندين هزار (جنگجوى ) سلاح به دست سر برآورند و به امام مهدى گويند: بدانجا كه آمدى بازگرد كه ما را نيازى به فرزندان فاطمه نيست . امام آنها را تا آخرين نفرشان مى كشد، سپس ‍ به كوفه داخل مى شود و (در داخل شهر) هر منافق شك گرايى را مى كشد، و كاخهاى شهر را ويران مى كند، و سلاح به دستان را از دم تيغ مى گذراند، تا خداى بزرگ (از كشتن اين دشمنان دين و عدل ) خشنود گردد.
چنانكه از اين حديث آشكار مى شود جامعه از همه عناصر ناباب و رياكار پاك مى گردد، و مظاهر زيست اشرافيگرى ويژه نظامهاى طبقاتى و سرمايه دارى چون قصرها و كاخها كه مسكن طبقات بالاى جامعه است ، به دست با كفايت امام مهدى عليه السلام ويران مى گردد.
از جمله امورى كه امام مهدى عليه السلام را در اجراى دقيق قانون حق و عدل و عملى شن ريز و درشت قوانين حدود و قصاص ، يارى مى رساند ياران با صلابت و استوار و آشتى ناپذير امام اند. ياران امام - افزون بر كمالات معنوى و جهات باطنى كه دارا هستند - چون طبق تعبير احاديث اكثر جوان هستند، (89) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link89) قاطع و خشن و دور از هر گونه ملاحظه كارى و مصلحت سنجى برنامه ها را عملى مى سازند، و حق را به حقداران باز مى گردانند، و تبهكاران را بى رحم كيفر مى دهند. ديگر اينكه ذهن ايشان از مفاهيمى عوضى به نام اسلام و دين خدا انباشته نشده است كه در هر راه و كار دچار ترديد شوند و نتوانند قاطع و سريع به پاكسازى و اجراى احكام خدا دست يازند. آنان تنها از امام مهدى احكام خدا و آيين اسلام را مى آموزند و ذهنيت پيش ساخته اى ندارند. همچنين آنان از امام خويش ‍ بى چون و چرا و به طور كامل پيروى مى كنند. و اين نيز موجب اجراى بى درنگ و سازش ناپذير مقررات و احكام است . اين اطلاعات كامل ، برخاسته از امام شناسى آنان است و اينها همه موجب مى گردد تا در اجراى احكام اسلام ناب و خالص از هيچ چيز بيم نداشته باشند، و هيچ عاملى هر چند بزرگ و سرسخت مانع كار آنان نگردد، و احكام مو به مو اجرا شود، گرچه دشوارى هاى فراوان و تصفيه هاى بزرگ و خونريزيهاى سيل آسايى را به همراه داشته باشد.
تصحيح انحرافهاى فكرى و توجيهى (رفع تحريف معنوى و موضعى احكام )
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
از اقدامات مهم امام ، تصحيح انحرافهايى است كه در تفسير احكام و توجيه مبانى دين به مرور ايام روى داده است ، و حذف برداشتهاى غيراسلامى و نادرستى كه به نام اسلام به اذهان القا شده ، و در مبانى دين تحريف معنوى يا موضعى پديد آورده است .
يكى از مشكلاتى كه امام مهدى عليه السلام ، با آن روبرو مى شود مشكل انحرافها و برداشتها و تفسيرهاى نادرستى است كه در راه و روشهاى دين خدا و اصول و فروع احكام الهى پديد آمده و قرنها در ذهن جامعه اسلامى نفوذ و رسوخ كرده است ، بدانسان كه در بسيارى از تعاليم و آموزشهاى وحى ، اصل دين و احكام سره اسلام ناشناخته مانده و تفسيرها و برداشتهاى غلط و نادرست و ضد دين به نام دين جا خورده و باور گشته است .
اين موضوع ، مانعى عظيم بر سر راه امام مهدى عليه السلام است . مانع كفر و بى دينى و بى اعتقادى ، در برابر اين مانع (يعنى تحريف ) امرى ساده است . كفر به سلاحى مجهز نيست ، و انسانى بى اعتقاد حقى را به نام اسلام واژگون نياموخته است ، و براى او اصل يا اصولى را نادرست تفسير نكرده اند، و چيزى را به شكل انحرافى و نادرست به نام دين خدا در ذهن نداده است ، و آيه يا حديثى را به راءى و دلخواه خويش معنى نكرده است . بى اعتقادان و كافران نسبت به مسائل اسلام اصيل و خالص داراى خلاء ذهنى هستند، و اگر مسائل و احكام به صورت درست تبيين و تفسير شود و منطق درستى در كار باشد و به آنها عرضه گردد، به راه مى آيند و به حق تن مى دهند. اين كارى آسان است ، ليكن با مسلمان و خداشناسى كه تعاليم دين يا بخشهايى از آن را به گونه اى انحرافى آموخته و معناى بسيارى از احاديث و آيات قرآنى را دگروار فهميده است ، و به اصول و مبانى و راه و روشهايى پايبند و معتقد است كه در حقيقت ضد دين خدا و راه و روشهاى پيامبران است ، چگونه مى توان روبرو شد؟ و چسان مى توان به اين طبقه فهماند كه اين افكار و انديشه ها و تفسير و تاءويلها كه آنان و جامعه و پيشوايان و مبلغان مذهبى ايشان به نام دين آموزش داده اند، و سالها و سالها بلكه قرنها گفته و تكرار كرده اند، دين خدا نيست ؟ در اينجا مشكلاتى روى مى دهد كه در مورد كافران و بى اعتقادان وجود ندارد؟
ترديدى نيست كه گذشت قرنها، و غرض ورزيهاى گوناگون در خلال دوران تاريخ گذشته اسلام ، و غيبت مفسر واقعى قرآن ، و بدآموزى حكومتهاى ضداسلامى و به ظاهر اسلامى ، و تفسيرها و برداشتهاى ارتجاعى روحانيان كوتاه فكر و واپس گرا، يا وابسته به دربارها و قدرتهاى مسلط سياسى ، يا جيره خوار طبقات مرفّه و اشراف و سرمايه داران ، دگرگونيهايى را در مفاهيم قرآنى و آموزشهاى اسلامى پديد آورده است ، به گونه اى كه چه بسيار آيات و احاديث و احكام را به سود خود و به نفع طبقات مرفه تفسير كردند، و معنا يا موضع احكام الهى را دچار تحريف و انحراف ساختند.
جريان خودراءى (تفسير به راءى ) در مورد قرآن و احكام الهى مخصوص ‍ دوران خاصى نيست ، بلكه از زمان رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چيزى نگذشته بود كه اين كار آغاز شد، و حكومتگران ضرورى ديدند كه بخشى از تعاليم قرآنى و نبوى را براى استقرار حاكميت خويش دگروار و واژگونه تفسير كنند. و بر اين كار افراى به ظاهر علم و حديث شناس گمارده شدند. و راه براى بازى با دين و آيين خدا بازگشت و ادامه يافت ، تاكنون و تا سپيده دم ظهور و قيام مفسر واقعى قرآن حضرت امام مهدى عليه السلام ادامه خواهد داشت ، و با مانعى جدى روبرو نخواهد گشت . در اين دوران طولانى هر فرقه و دسته و گروهى بر طبق اميال و خواسته هاى خود قرآن و احاديث را توجيه كردند، و آيه هاى قرآن و سخنان پيامبر و امامان را با همان تفسيرهاى انحرافى به مردم آموزش دادند، و در بسيارى از موارد معانى انحرافى و تفسيرهاى نادرست چنان جا افتاده و در ذهنها جايگزين گشت ، كه به دشوارى مى توان اصل دين را از زير لايه هاى غليظ افكار و انديشه هاى انحرافى بيرون آورد، و به راحتى به بازشناسى دين سره و خالص پرداخت .
اين جريان يكى از موانع بزرگ در سر راه امام مهدى عليه السلام است ، زيرا كه در اين جريان امام تنها با توده هاى ناآگاه روياروى نيست ، بلكه عاملين اصلى توجيها و تاءويلها و انحرافها و تحريفها نيز پشت سر آنان قرار دارند و همواره به تحريك افكار و فتنه گرى مشغولند.
عاملان اصلى دگروار تفسير كردن قرآن و حديث از سه جريان تشكيل مى شود:
1- روحانيان دنيادار و وابسته .
2- سرمايه داران و اشراف .
3- حكومتهاى غير اسلامى و به ظاهر اسلامى .
نخست چنان تصور مى شود كه سرمايه و قدرت عامل ايجاد انحراف معنوى و موضعى در احكام دين خدا است ، يعنى صاحبان زر و زور، ليكن با ژرفنگرى بيشتر روشن مى گردد كه عامل سومى نيز دخالت فراوانى در اين جريان شوم دارد. صاحبان زر و زور تحريف را سفارش مى دهند، و اما كسانى كه به تحريفها و برداشتها و تفسيرهاى غلط دست مى يازند و موضع و مدار اصلى احكام الهى را دگرگون مى سازند، روحانيان وابسته و دنياپرست و جيره خوار حكومتها و طبقات اشراف هستند. اينان بنابر اصل اطلاع و تخصص و مهارتى كه در مسائل و احكام دين دارند، مى توانند مفهوم و يا موضع و مدار حكم يا احكامى را تغيير دهند، حكمى را به زيان طبقه اى است به سود آن طبقه تفسير و توجيه كنند، مانند تعاليم كوبنده اى كه در اسلام عليه حكومتهاى خودكامه هست ، و قرنها و قرنها همان تعاليم به نفع همان حكومتها توجيه شده است . همچنين دستورات اكيد و توجيه ناپذير در مبارزه با مترفان و متكاثران و دنياداران كه در سراسر قرآن آمده است ، كه همه را يا توجيه كردند يا به دست فراموشى سپردند. فقر و بيكارى و بيمارى و بى مسكنى و بى فرهنگى و ديگر مشكلات فردى و اجتماعى را كه - به نص احاديث - علل و اسبابى اجتماعى و انسانى دارد، به تقدير و اراده الهى و سرنوشت نسبت دادند، و مجرمان و عوامل اصلى را كه استثمارگران و مستكبرانند، مخفى و پنهان داشتند. احكام اسلام را درباره شركت بينوايان در ثروت اغنيا و درباره مساوات و اداى حقوق شرعى و اداى حق جامعه مسكوت گذاشتند و تكليف الزامى مبارزه با فقر و رفع نياز نيازمندان را اخلاقى معرفى كردند، و از صبر بر فقر و مرض و محروميت و پاداشهاى اخروى آن سخن گفتند (90) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link90) . و بدينسان احكام را در جهتى ويژه سوق دادند و آنها را از مفهوم و محتواى اصليش كه ساختن جامعه قائم بالقسط بود تهى ساختند.
اين مشكلى است كه هر سه پايگاه باطل و طاغوت در آن همدست و همداستانند يعنى زر و زور و تزوير. و توده هاى نجيب و ساده انديش انسانى را به نام مذهب به خود مى برند. وجود طبقه به ظاهر عالمى كه قدرت تفسير براءى و توجيه و تاءويل نادرست حديث را دارد بر مشكل مى افزايد، زيرا امام مهدى عليه السلام در آغاز انقلاب خود با انحرافها و تحريفها و برداشتهاى نادرست از دين و مذهب مبارزه مى كند و آيات و احاديث را به همان گونه كه هست تفسير مى كند، ليكن آن طبقه به گونه اى ديگر تفسير مى كنند، اينجاست كه درگيرى آغاز مى گردد، و آنان با امام مهدى عليه السلام كه مبين اسلام ناب و خالص است به مبارزه برمى خيزند.
مشكل ديگرى نيز در رويارويى با جريان ياد شده وجود دارد و آن اين است كه مبارزه در اين صحنه با خودى فريب خورده است نه بيگانه ستيز گر. در جامعه هاى اسلامى كه مردم قرآن در دست دارند و برخى عالم نمايانى وجود دارند كه قرآن و احكام آن را دگرگونه تفسير مى كنند، دو مبارزه بايد صورت گيرد: نخست تفسيرها و برداشتهاى نادرست روشن گردد و ابطال شود، و دست عالمان كج انديش و وابسته به طاغوتان زمان قطع شود، و سپس احكام اسلام و آيات قرآن درست و خالص تفسير گردد و به توده هاى مردم كه دچار بدآموزيهاى گسترده قرار گرفته بودند آموزش داده شود. روشن است كه پاكسازى ذهنها از رسوبات فكرى گذشته - به ويژه كه به نام دين و به صورت ايمان باشد - كارى دشوار است . و اين دشوارى در آموزش انسانهاى خالى الذهن نيست .
بخشى از برنامه هاى كشتار گسترده و فراگير امام مهدى عليه السلام در جامعه هاى اسلامى شايد در اين ارتباط و به اين علت باشد، كه مسلمانان با حربه اسلام انحرافى - كه در حقيقت ضد اسلام است - به جنگ با امام برمى خيزند، و امام ناگزير با قاطعيت با آنان روبرو مى شود، و كار آنان را يكسره مى كند، در صورتى كه از افكار و انديشه هاى نادرست خويش دست برندارند و حق خالص و اسلام ناب و سره را نپذيرند.
ظاهرا احاديثى كه درباره امام موعود عليه السلام رسيده و از آيين جديد و كتاب جديد و تعاليم جديد سخن گفته شده است ، نظر به همين موضوع دارد. (91) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link91) چون بيگمان قرآن ، آيين جاودان الهى است ، و امام مهدى عليه السلام تحقق بخش اهداف و تعاليم و آرمانهاى همين كتاب مقدس است : در چارچوب آن حركت مى كند. جامعه و انسان را به شكل و تراز آن مى سازد، در همه احكام اصلى و فرعى از آن الهام مى گيرد، و ذره اى از حدود آن گام فراتر يا فروتر نمى نهد. امام مهدى عليه السلام معلم و مفسر واقعى قرآن است ، و دين اسلام آيين اوست ، و براى احياى مجدد تعاليم قرآن و اسلام قيام مى كند. در اين معيارها و اصول ترديدى نيست ، و به ضرورت از تعاليم دين شناخته شده است . پس اينكه در احاديثى آمده است كه امام موعود عليه السلام داراى كتاب جديدى است و آيين نوعى عرضه مى كند، بايد در اينگونه تعبيرها نيك نگريسته شود و مقصود از آنها كشف گردد.
بى ترديد منظور اينست كه اسلام و قرآن كه در طول اعصار و قرون ، به دست حاكمان بيدادگر و عالمان واپس گرا و دنيا دوست و توجيه گر كار دنياداران و زورمداران ، دچار انحرافها و پيرايه ها گشته است چون ديگر بار درست و خالص تفسير شود، چنان انگاشته مى شود كه كتاب تازه و آيين جديدى است . امام مهدى عليه السلام ، در نقش سازنده و احياگر خويش نسبت به اسلام و قرآن ، همه پيرايه ها را مى زدايد و اسلام ناب محمدى و علوى را از زير لايه هاى غلط افكار و انديشه هاى عالم نمايان دنياپرست و زورمندان بيباك بيرون مى كشد و به جامعه و مردم عرضه مى كند، و براى تصحيح انحرافهاى فكرى - كه در تعاليم اسلامى پديد آمده است - با توجيه گران قرآن و حديث درگير مى شود، و آنان را كه سالهاى متمادى به بدآموزى و تحريف احكام دين پرداخته بودند و نسلها را دچار بدبينى و ترديد در مبانى دين خدا ساخته بودند، از دم تيغ مى گذارند، و جامعه را از لوث وجودشان پاكسازى مى كند، و فساد فكرى و فرهنگى را كه مانع بزرگ رشد اجتماعات بشرى است از ميان برمى دارد.
امام على عليه السلام :
((يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى الهوى ، و يعطف الراءى على القرآن اذا عطفوا القرآن على الراءى . (92) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link92) ))
- (چون مهدى در آيد)، هواپرستى را به خدا پرستى باز گرداند، پس از آنكه خداپرستى را به هواپرستى باز گردانده باشند. راءيها و نظرها و افكار را به قرآن باز گردانده باشند. راءيها و نظرها و افكار را به قرآن باز گرداند، پس از آنكه قرآن را به راءيها و نظرها و افكار خود باز گردانده باشند.
اين كلام امام على عليه السلام ، به همين توجيه و تاءويلها و برداشتهاى نادرست از قرآن ، اشاره دارد كه در طول دوران غيبت ، در اثر نبودن مفسر واقعى قرآن ، جامعه هاى اسلامى دچار چنين بدآموزيها و تحريفهايى مى شوند. امام على عليه السلام پس از اين كلام چنين مى گويد:
((... فيريكم كيف عدل السيرة ، و يحيى ميت الكتاب و السنة . (93) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link93) ))
- ... آنگاه است كه مهدى به شما نشان دهد كه سيرت عدل كدام است ، و زنده كردن كتاب و سنت چيست ؟
از اين سخن روشن مى شود كه كتاب و سنت در دوران قبل از ظهور مرده است ، با اينكه به ظاهر نامى از آنها برده مى شود، و از اين معلوم مى گردد كه مرگ كتاب و سنت به معناى مرگ حاكميت واقعى كتاب و سنت در زندگى انسان است ، و مرگ حاكميت واقعى كتاب در عدم عدالت است . نبود عدل يعنى موت كتاب و سنت . اگر كتاب و سنت زنده باشد، عدل هست و اگر عدل باشد كتاب و سنت نيز زنده است .
امام صادق عليه السلام :
((ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول اللّه من جهال الجاهلية ، قلت و كيف ذلك ؟ قال : ان رسول اللّه صلى الله عليه و آله اءتى الناس و هم يعبدون الحجارة و الصخور و العيدان و الخشب المنحوته ، و ان قائمنا اذا قام اتى الناس و كلهم يتاول عليه كتاب اللّه ، و يحتج عليه به ... (94) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link94) ))
- آزارى كه قائم به هنگام رستاخيز خويش ، از جاهلان آخرالزمان بيند، بسى سخت تر است از آن همه آزار كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مردم جاهليت ديد. راوى مى گويد: گفتم اين چگونه مى شود؟ امام فرمود: پيامبر به ميان مردم آمد در حالى كه ايشان سنگ و صخره و چوب و تخته هاى تراشيده شده (بتهاى چوبى ) را مى پرستيدند، و قائم ما كه قيام كند مردمان همه از كتاب خدا براى او دليل مى آورند و آيه هاى قرآن را تاءويل و توجيه مى كنند.
با توجه به سخن مشهور پيامبر صلى الله عليه و آله كه : ((ما اوذى نبى مثل ما اءوذيت : هيچ پيامبرى مثل من (در راه تبليغ رسالت الهى ) آزار نديد)) عمق دشوارى كار در دوران رستاخيز امام مهدى عليه السلام روشن مى گردد، و محور اصلى اين دشوارى آموزشهاى انحرافى و بد تفسير كردن قرآن و آيين خداست .
امام صادق عليه السلام :
((القائم عليه السلام يلقى فى حربه ما لم يلق رسول اللّه صلى الله عليه و آله . ان رسول الله اءتاهم و هم يعبدون حجارة منقورة و خشبا منحوتة ، و ان القائم يخرجون عليه فيتاءولون عليه كتاب اللّه و يقاتلونه عليه . (95) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link95) ))
- (امام ) قائم در جنگ خويش (با مخالفان ) به دشواريهايى برمى خورد كه پيامبر برخورد نكرد. زيرا پيامبر آمد و مردم بتهاى سنگى و چوبهاى تراشيده را مى پرستيدند (و گرفتار تعاليم انحرافى نبودند)، ليكن قائم (در هنگام رستاخيز خويش ) با مردمى روبرو مى شود كه روياروى او مى ايستند و آيه هاى كتاب خدا را در برابر او به نظر خود تاءويل مى كنند، و در همين راستا با او به نبرد برمى خيزند.
مشكل امام موعود عليه السلام ، مشكل توده هاى جاهل و نادانى است كه در دوران عمر خود گرفتار بدآموزيهاى گسترده در تعاليم دين بوده اند، و به رهبرى و راهنمايى تزوير گران عالم نما، از سر جهل ، روياروى امام و منجى خويش مى ايستند، و با تحريك مدعيان دروغين علم دين ، با امام بر حق به ستيز برمى خيزند، و درگيرى ، با حربه تاءويل قرآن خواهد بود. (96) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link96)
كوشش امام و رسالت او تطبيق درست و دقيق تعاليم قرآن بر مسائل حيات بشرى و مشخص كردن حد و مرزهاى واقعى احكام اسلام است ، به گونه اى كه توجيه و تاءويل بردار نباشد، و راه هر انحراف و تحريف و كژى و بدآموزى را مسدود سازد.
دگروار تفسير كردن تعاليم اسلامى ، منحصر به احكام فرعى و فقهى و مسائل اجتماعى و اقتصادى نيست ، بلكه اصول دين نيز مشمول اين جريان است . مى توان گفت كه اصول دين به دليل نفوذ فلسفه ها و جهان بينى بيگانه يونانى و هندى و اسكندرانى و... دچار تحريفهايى ريشه گشت ، و تفسير به راءيهايى در مسائل توحيد و معاد صورت گرفت ، كه براستى توحيد و معاد قرآنى را از محتواى واقعى خود تهى ساخت . از برنامه هاى آن امام منجى نيز اين است كه اين تحريفها را - در كنار ديگر تحريفها - از دامن قرآن بزدايد، و توحيد و عدل و معاد قرآنى را چنانكه هست و مفهوم واقعى قرآن و حديثى است عرضه كند، و فلسفه هاى ساخته فكر بشرى و عرفانهاى بافته را كه در لابلاى تعاليم دين جا خورده و به نام دين باور گشته است ، به كنار زند، و شناخت غير قرآنى را از ميان بردارد.
وحدت عقيدتى و مرامى براى تشكيل جامعه واحد
برگرفته از كتاب : عصر زندگى و چگونگى آينده انسان و اسلام
براى تشكيل جامعه واحد، و امت واحده ، يك موضوع ضرورى است (97) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link97) و آن جهان بينى واحد و اعتقاد واحد است .
جهان بينى هاى گوناگون و متضاد، به طور قطع تفرقه و دوگانگى و ناسازگارى اجتماعى پديد مى آورد، و از وحدت و يگانگى مردمان مانع مى گردد. چون جهان بينى (اعتقاد) زيربناى تفكر اجتماعى و روابط انسانى است . اختلاف در مبانى جهان بينى ، موجب ناسازگارى انسان در محيط اجتماعى است . برنامه ريزها و معيارها در روابط اجتماعى اگر برخاسته از جهانبينى ها و مرامهاى متضاد باشد، فعاليتهاى انسانى را در همه زمينه ها ناهمگون و متضاد مى سازد، و در زمينه هاى اقتصادى ، سياسى ، تربيتى و... روشهاى گوناگونى را بر جامعه حاكم مى كند، و از هر گونه يكسويى و يكسانى مانع مى گردد. به اين جهت تنوع و چند گانگى در مرامها و ايدئولوژيها زمينه ساز اختلافات و تضادها و برخوردها دشوار در زيست اجتماعى است ، و در اين شرايط انتظار وحدت و يگانگى و تشكيل امت واحد، پوچ و نامعقول است .
بنابراين بايد جهان بينى واحدى بر جامعه حاكم باشد. (98) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link98) تا انسجامى پولادين و وحدتى خلل ناپذير در جامعه پديد گردد. و امت واحد، به معناى واقعى كلمه ، تحقق يابد.
بر اين اصول ، بايد براى وحدت عملكرد اجتماعى برنامه يگانه و يكسانى نيز بر جامعه حاكم شود تا وحدت اجتماعى ماندگار و خدشه ناپذير گردد. از اينرو بايد در ايدئولوژى واحدى مسائل اقتصادى جامعه حل شود، و حد و حدود مالكيت مشخص گردد، رابطه كارگر و كارفرما معين شود، ارتباط مالك و مستاءجر روشن گردد، رابطه انسان و زمين محدود شود، ارتباط انسان با كار و كالا و مصرف معلوم گردد. ضابطه در نظام توليد و توزيع محدود و معين شود. در برنامه ريزيهاى فرهنگى و سياسى و... نيز اصولى يكسان و همآهنگ در كار باشد. و در كل اين مسائل و ديگر مسائل اجتماعى ، راه و روشهاى متناسب و يگانه اى مورد عمل قرار گيرد در اينگونه اجتماعى ، يگانگى و وحدت اصولى و زيربنايى تحقق مى يابد، و برخورد منافع و ديگر برخوردها و ناسازگاريهاى اجتماعى به حداقل ممكن مى رسد.
در دوران ظهور و روزگار دولت عدل بنياد مهدوى عليه السلام ، جهان بينى واحدى بر جهان حاكم مى گردد، و راه و روش و برنامه ها نيز يكى است . و يكپاچگى و يگانگى واقعى در عقيده و مرام پديد مى آيد. و مردمان همه يكدل و يك زبان به سوى سعادت و صلاح حركت مى كنند. ناسازگارى و دوگانگى در انديشه ها و عقيده ها نيست ، چنانكه در راه و روشهاى اجتماعى نيز اختلاف و چندگانگى ديده نمى شود.
امام مهدى عليه السلام ، با اين اصل اساسى و زيربنايى در ساختن جامعه يگانه بشرى به توفيقى بزرگ و بى مانند دست مى يابد، و همه علل و عوامل ناسازگارى و برخورد و درگيرى را نفى مى كند، و تضادها و كشمكشهاى اجتماعى را كه خاستگاه اصلى آن در اختلاف عقيدتى و مرامى جامعه نهفته است از بن بر مى آورد، و با عرضه جهان بينى و ايدئولوژى واحدى - كه آثار آن در عينيت و عمل براى همگان آشكار و ملموس گردد - راه هر گونه اختلافى را مى بندد. بويژه اگر دورانهايى پيش بيايد (چنانچه پيش آمده است )، كه انسانها از همه ايدئولوژى هاى بشرى ماءيوس گردند، و كارآيى آنها در عمل هيچ باشد، و بروشنى ناتوانى آنها در سامان دادن به جامعه و انسان آشكار گردد.
اين چنين وحدت و يگانگى در عقيده و مرام و جهان بينى و ايدئولوژى به صورتى گسترده و فراگير، كه در سراسر آباديهاى گيتى گسترش يابد و همه جا را در فروغ خود روشن كند تاكنون پيش نيامده است . وحدتهايى در بخشهايى از جهان - در گذشته و حال - ديده شده است كه بر اساس برخى از مرامها و جهان بينيها ملت اين امتى را تاحدودى و در چهارچوبهايى يگانه و يكپارچه ساخته است ، و در دوره هايى كوتاه مردمانى را گرد همه آورده است ، و ليكن آنها وحدتهايى عميق و پايدار نبوده است چون آن جهان بينيها و ايدئولوژيها، محتوايى حقيقى و مطابق با قانون جاودان حق و عدل نبوده است ، و صلاح و سعادت مادى و معنوى انسانها را پديد نياورده است . از اين رو ديرى نپاييده است و تضادها و درگيريهايى مريى و نامريى اساس آنها را بر همه زده و روزگار آنها را به سر آورده است .
امام مهدى عليه السلام ، كه مصلحتى حقيقى است ، و راه و روش او بر قانون جاويدان حق و عدل استوار است ، و با فطرت و سرشت انسانها هماهنگ و سازگار است ، وحدتى واقعى را بر اساس اصول توحيد و ايدئولوژى اسلامى پى مى ريزد، و همه انسانها را در زير شعار يگانه و دين واحد گرد مى آورد.
امام على عليه السلام :
(( يا مالك بن حمزه ! كيف انت اذا اختلفت الشيعه ... فقلت يا امير المومنين ، ما عند ذلك من خير؟ قال : الخير كله عند ذلك . يا مالك عند ذلك يقوم قائمنا... ثم يجمعهم على امر واحد. (99) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link99) ))
- اى مالك بن حمزه ! چگونه خواهى بود هنگامى كه شيعه اختلاف كنند، (و به جان هم بيفتد...)
گفتم : يا اميرالمومنين در اين دوره خيرى نيست . امام فرمود: تمام نيكى در اين روزگار است . اى مالك ، در اين زمان قائم ما قيام كند و همه را بر (محور) يك مرام و عقيده گرد آورد.
رفع اختلافها در زمان ظهور، در همه مسائل و مشكلات صورت مى گيرد. از مسائل اختلافى و مهم درباره مبداء و معاد، و مسائل اقتصاد و مالكيت و عدالت ، تا مسائل كوچك و ريز در روابط فردى و روزمره زندگى . مسائلى كه هر ساعت و هر روز در متن زندگى پيش مى آيد و چهار چوب واحدى ندارد، و معيارى براى آنها نيست ، و هر كس در راه و عمل خويش شيوه و روشى را انتخاب مى كند، و موجب ناسازگارى و برخوردهاى اجتماعى مى گردد.
امام حسين عليه السلام :
(( لا يكون الامر الذى تنتظرونه حتى ييراء بعضكم من بعض ، و يتفل بعضكم فى وجوه بعض ، و يشهد بعضكم على بعض بالكفر، و يلعن بعضكم بعضا. فقلت له : ما فى ذلك الزمان من خير؟ فقال الحسين عليه السلام : الخير كله فى ذلك الزمان ، يقوم قائمنا، و يدفع ذلك كله . (100) (http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/asre_zendegi_hakimi_peyneveshthaa_01.html#link100) ))
- امرى (ظهور و فرجى ) را كه انتظار داريد، تحقق نخواهد يافت تا آن هنگام كه از يكديگر بيزارى جوييد، و تف به روى يكديگر بيندازيد، و برخى از شما برخى ديگر را كافر خواند، و بعضى بعضى ديگر را نفرين و لعن كند. گفتم : در اين روزگار خيرى نيست ؟ حضرت امام حسين عليه السلام فرمود: تمام خير در اين روزگار است ، چون قائم قيام مى كند، و همه (اين اختلافها) را از ميان بر مى دارد.
اختلاف و برخوردهاى ناهنجار در جامعه هاى مذهبى ، بويژه اسلامى ، دشوارتر است ، زيرا كه همراه با تكفير و تفسيق است ، و يا ابزار دين صورت مى گيرد، هر گروه و عده اى از دين برداشتهايى دارند و از افكارى پيروى مى كنند، و با پندار محدود و بسته خويش آنها را دين خدا مى دانند، و با كسان ديگرى كه افكار و انديشه ها و برداشتهاى ديگرى دارند درگير مى شوند، و يكديگر را تكفير مى كنند، و هر گروه ، گروه ديگر را مخالف و منكر دين خدا مى شمارد. و اين چگونگى موجب از هم پاشيدگى عميق اجتماعى مى گردد، و جامعه مؤ منان را دچار تضادهاى فراوانى مى سازد. اين تضادها و برداشتهاى ناهمگون و متضاد، به دست خدايى امام منجى ، از ميان مى رود و برداشتها و شرح و تفسيرهاى منسجم و هماهنگ و يكسانى از دين خدا و آيين اسلام عرضه مى گردد، و جامعه را از گرداب كشنده اختلافات عقيدتى و مرامى مى رهاند، و از سرگردانى تفسيرها و برداشتهاى متضاد رهايى مى بخشد.