PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چهارده آفتاب (چهارده آیه از قرآن در ولایت اهل بیت علیهم السلام)



رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
05-07-2023, 14:48
https://download.ghbook.ir/downloads/BookCover/3D_m/18000/17970.jpg

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
05-07-2023, 14:56
مقدمه
الحمدلله رب العالمين والصلاة والسلام على سيد الأنبياء والمرسلين نبينا محمد وعلی ابن عمه وحافظ سره و كاشف غمه. مولانا امیر المومنين وعلى ابنته فاطمة الزهراء سيدة نساء العالمين.
وعلى اولادهما الطيبين الطاهرين المعصومين واللعن الدائم على اعدائهم من الأولين والآخرين.
حمد و سپاس مخصوص خدائیست که ما را از متمسكين به ولایت امیرالمومنین علیه السلام و اولاد پاک و معصوم ایشان قرار داد.
تمام عالم مرهون لطف بی پایان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت گرامی ایشان است که با رحمت و عنایات خود، دنیای ظلمانی فرزندان آدم را به نور سرمدی خود روشن و مبارک کرده اند، به نص فرمان الهی در قرآن کریم ما مامور به تبعیت و پیروی محض از رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم که به ما فرموده: « ما آتاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » « هر آنچه رسول برای شما آورد، از او پیروی کنید و از هر آنچه شما را نهی کرد، دوری کنید » (1).
بنابراین برای سعادت دنیا و آخرت خودمان، راهی جز تبعیت محض از ایشان نداریم و حال که در زمان حیات ظاهری ایشان حضور نداشته ایم، باید فرمایشات
ص: 9


1- سوره حشر، آیه 7
گرانبهای ایشان را سرلوحهی تمام دوران زندگی خود قرار دهیم، تا به لطف این درهای گرانبها، به سر منزل مقصود و رضوان الهی و جوار ایشان و اولیاء پاک ایشان برسیم.
یکی از فرمایشات گرانبهای رسول خدا صلی الله علیه و آله همان حدیث معروف و مشهور ثقلين است که اتفاقا فریقین به تواتر آن را نقل کرده اند.
در این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله به صراحت، سعادت دنیا و آخرت ما را فقط در گرو یک مطلب قرار داده اند، و آن هم تمسک به کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام توامان است.
یکی از نکات مهم در این حدیث، عبارت انتهایی آن است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند: این دو یادگار (کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام) هرگز از هم جدا نخواهند شد، یعنی کتاب خدا که بیان کننده همه چیز است، همیشه و همواره، همراه اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و کوچکترین و کمترین لحظه ای نخواهد آمد که این دو از همدیگر جدا شده و فاصله بین آنها بیفتد. این مطلب به بیان های دیگر از آن رسول مصدق صلی الله علیه و آله صادر شده است، مانند این روایت شریف که خاصه و عامه از ایشان نقل کرده اند که فرمودند: « عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ ، لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ » (1) (على همراه قرآن است و قرآن همراه على است و این دو هرگز از همدیگر جدا نخواهند شد، تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند )، اما برخلاف این فرمایش ایشان، بعضا در جامعه ی ما چنین ترویج یافته است که، قرآن و اهل بیت علیهم السلام جدای از یکدیگر هستند و یا متأسفانه پرداختن به فضائل حضرات آل الله علیهم السلام، دوری از قرآن و غیر از قرآن است، در حالیکه دیدیم آن رئیس عقل و عقل کل، قرآن را همواره ملازم و همراه حضرت امام
علی علیه السلام دید و همراهی آن کتاب شریف با اهل بیت گرامی خود که سلام و صلوات دائمیه خدا بر ایشان باد، را بیان فرمود، نه تنها این همراهی برقرار است بلکه کتاب خدا، کتاب مدح امیرالمومنین علیه السلام و اولاد پاک ایشان
ص: 10


1- الجمل والنصره ص 418، امالی(طوسی) ص 460، الطرائف، ج1، ص103
است و هرجا خداوند کریم بیانی در مدح و فضیلت آورده است یا فقط مختص به این خانواده است و یا ایشان در اعلى مرتبه ی آن مدح نسبت به دیگران و سایر انبیاء الهی قرار دارند. به عنوان نمونه به این روایت شریف دقت کنید:
عن محمل بين الحنفيه، عن الحسن بن علي بن ابي طالب علیه السلام قال:
« كل ما في كتاب الله عزوجل (إن الأبرار) فوالله ما أراد به إلا علي بن ابي طالب علیه السلام وفاطمة علیهاالسلام وانا والحسين علیه السلام لأنا نحن ابرار بآبائنا وأمهاتنا وقلوبنا غلت بالطاعات والبر وتبرأت من الدنيا وحبها وأطعنا الله في جميع فرائضه وآمنا بوحدانيته وصدقنا برسوله ».(1)
امام حسن علیه السلام السلام فرمودند:
هرجا در کتاب خدا کلمه ی (ابرار) آمده است، به خدا قسم که از آن، غیر از علی بن ابی طالب علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام و من و حسین علیه اسلام اراده نشده است. به این خاطر که ما کسانی هستیم که پدران و مادران ما تماما از نیکوکاران و خوبان بودند، و ما کسانی هستیم که قلوب ما دائما از طاعت خدا و خوبیها سیراب می شود و از دنیا و حب آن، به دور و بیزار و جداست، ما خدا را در تمام فرائض و واجباتش اطاعت کردیم و به وحدانیت و یگانگی او حقیقت ایمان آوردیم و رسول گرامی او را تصدیق کردیم.
و روایت در این زمینه بسیار فراوان وارد شده است.
بنابراین نه تنها قرآن و اهل بیت علیهم السلام از هم جدا نیستند بلکه قرآن کتاب مدح حضرات آل محمد علیهم السلام است و به قول آن شاعر خوش ذوق که اینگونه سروده است:
قرآن به جز از مدح على آیه ندارد * ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
به همین خاطر تصمیم گرفته شده که با مدد گرفتن از خود حضرات معصومین علیهم السلام در این زمینه ادای دین بسیار ناچیزی انجام داده و لطف بی پایان این خانواده را طلب نموده، که به لطف و عنایت حضرت زهرا علیهاالسلام توفیق یافته و این نوشتار
ص: 11


1- مناقب (ابن شهر آشوب)، ج 4، ص 2، مجمع البحرین، ص97، بحارالانوار، ج 2، ص 3
را گردآوری کرده و در اختیار سایر محبان آل الله لا قرار می دهد.
تا بلکه قدم کوچکی در بیان فضائل بی انتهای حضرات محمد و آل محمد صلی الله علیه السلام برداشته و نام حقیر را در لیست نوکران و خدمتگزاران این خاندان عظيم الشأن علیهم السلام اضافه نمایم.
هر آنچه از خوبی و زیبایی در این نوشتار هست از لطف بی پایان حضرت زهرا علیهاالسلام است و هر آنچه کم و کاستی و سهو و نسیان است از این عبد سراپا تقصیر بی بی دو عالم است.
از تمام عزیزانی که بر بنده منت گذاشته و هرگونه یاری در به سرانجام رسیدن این اثر داشتند، على الخصوص پدر و مادرم و استاد بزرگوارم حضرت آیت الله نجفی (زید عزه) و برادران و سایر دوستان، تشکر ویژه دارم و قدردان همای بزرگواران هستم .
در آخر، این اثر را به پیشگاه مطهر و با عظمت ام الائمة النجباء النقباء، سیده نساء العالمين ام الحسن و الحسين و زوجة امیرالمومنین، حضرت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام تقدیم می نمایم و عاجزانه خواستار قبول آن هستم.
در پایان شایسته است این قصیده ی شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم حاج احمد آبشاهی را یاد کنیم:
آن که در مجموعه خلقت بود یکتا، تویی * آن که در محجوبه عصمت بود تنها، تویی
فاطمه صدیقه ای، ام ابیها وصف تو * مطمئنه، راضيه، مرضیه و عذرا تویی
هم حليمه عالمه بر عالم ما كان و يكون * هم بتول و طاهره، انسیه ی حورا تویی
آیه تطهیر هم در شأن تو باشد ز حق * معنی آیات قرآن از الف تا یاء تویی
ص: 12
هم تویی ام الائمه، هم تویی ام الکتاب * در حقیقت دین حق را حجت کبری، تویی
در حدیث قدسی لولاک، حق فرموده است * باعث ایجاد احمد با علی، زهرا تویی
دختر ختم رسل ای افتخار عقل کل * کفو شاه دین علی عالی اعلا، تویی
اسم اعظم مقصد کن عصمت الله عظيم * کنز مخفی و رموز علم الاسماء، تویی
ای پناه ماسوا، ای افتخار اولیا * همچو ذات کبریا یکتای بی همتا تویی
سوره کوثر که نازل شد ز حق بر مصطفی * معنی کوثر تویی، جنت تویی، طوبی تویی
نص آیات و روایات و حديث متقن است * باعث خلقت بر این دنیا و ما فيها، تویی
در دریای شرف بر یازده گوهر صدف * آفرینش را هدف، محبوبه یکتا، تویی
بارها فرمود بابت، بضعة منی تو را * روح و جسم احمد مرسل، ز سر تا پا، تویی
کرد استشمام احمد سینه ات یا فاطمه * چون بهشت مصطفی ای بانوی عظمی، تویی
گفت، إني تارك فيكم به امت مصطفی * از کتاب الله و عترت، مقصد و معنی تویی
ص: 13
اجر خود بخشید بر امت پیمبر لیک خواست * او مودت بهر ذي القربا، و ذي القربا تویی
ای شفیع عاصیان یا حضرت خیر النسا * دین تویی، آئین تویی، دنیا تویی، عقبی تویی
چارده قرن تمام است ای عزیز کبریا * از جفای اشقيا مقتوله اعدا، تویی
یک هزار و چارصد سال است ای نور خدا * و از فشار در شهيد قوم بی پروا، تویی
آبشاری بهره مند امروز شد از لطف تو * باز اميدش تویی، چون شافع فردا تویی
باشد که مقبول درگاه استان کبریایی مادر هستی قرار گیرد.
سید سجاد حسینی
27رمضان 1439
1397/3/22
ص: 14

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
05-07-2023, 14:57
شیوه ی کتاب
در این کتاب، چهارده آیه از قرآن کریم از میان آیاتی که در مورد ولایت اهل بیت علیم السلام وارد شده، انتخاب و بیان شده است.
ذیل هر آیه، روایاتی از کتب خاصه و بعد از آن از کتب عامه نقل شده است و بعد از آن بیان سه کتاب تفسیر معتبر شیعه به ترتیب زمان آورده شده است. که ابتدائا به بیان شیخ الطائفه شیخ طوسی اعلى الله مقامه الشريف، ذیل هر آیه پرداختیم و بعد از آن بیان مرحوم طبرسی صاحب کتاب شریف مجمع البيان اعلى الله مقامه و بعد از آن به بیان علامه طباطبایی در تفسير الميزان پرداخته ایم.
و پس از آن هم یک بیان بسیار کوتاه و اجمالی از مؤلف قرار دارد که پیرامون چگونگی استدلال به آیه و ویژگی های آن، مطلب ناچیزی بیان شده است.
نکته ي قابل توجه اینست که روایات خاصه ای که ذیل هر آیه بیان شده است، به ترتیب قدمت منبع قرار گرفته است، یعنی بنابر تحقیقات انجام شده، هر روایتی که از منبعی نزدیکتر به زمان معصومين عليهم السلام نقل شده است، زودتر در شمارش روایات ذیل آیات قرار گرفته است.
طبیعی است این بنابر تحقیقات حقیر بوده و ممکن است اشکالات و اشتباهاتی در آن وجود داشته باشد.
ان شاء الله که برای همه ی عزیزان خواننده، مفید فایده باشد و حقیر را از دعای خیر فراموش نکنند.
ص: 15
ص: 16

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
05-07-2023, 14:57
آیه ی اول: سوره احزاب، آیه 6
اشاره
« النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَأُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤمِنِينَ وَالْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي اَلْكِتابِ مَسْطُوراً » .
« پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها (یعنی مؤمنان باید حکم و اراده او را مقدم بر اراده خود دارند و از جان و مال در اطاعتش مضایقه نکنند) و زنان او مادران مؤمنان هستند و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند از انصار و مهاجرین (که با هم عهد برادری بسته اند) مگر آنکه به نیکی و احسان بر دوستان خود ( از مهاجر و انصار) وصیتی کنید که این (تقدم وصیت بر ارث خویشان) هم در کتاب حق مسطور گردیده است ».

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
08-07-2023, 14:37
روايات خاصه

1- عن زيد بن علی بن ابی طالب عليه السلام (1) في قوله تعالی « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ ».
قال: أرحام رسول الله صلی الله علیه و آله أولى بالملك والإمرة.
از زید فرزند امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که در ذیل آیدی و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند » گفت:
ص: 17


1- تفسیر فرات، ص 155
خانواده ی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ملک و امیر بودن بر همه اولویت دارند.
2- عن ابی بصير عن ابی عبدالله علیه السلام (1) قال:
لما قبض رسول الله صلی الله علیه و آله كان على علیه السلام أولى الناس بالناس لكثرة ما بلغ فيه رسول الله صلی الله علیه و آله, واقامته للناس واخذه بيده، فلما مضى على علیه السلام لم يكن يشتطيع عليه السلام ولم يكن ليفعل أن يدخل محمد بن على ولا العباس بن على ولا احدا من ولده .
إذا لقال الحسن علیه السلام والحسين علیه السلام :
إن الله تبارک وتعالی أنزل فينا کما أنزل فيك وأمر بطاعتنا كما أمر بطاعتك وبلغ فينا رسول الله صلی الله علیه و آله كما بلغ فيك وأذهب عنا الرجس كما أذهبه عنک.
فلما مضى على علیه السلام كان الحسن علیه السلام أولى بها لكبره فلما تؤفى لم يستطع أن يدخل ولده ولم يكن ليفعل ذلک.
والله عز وجل يقول:
« وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ » (2) فيجعلها في ولده .
إذا قال الحسين علیه السلام:
أمر الله تبارک وتعالى بطاعتي كما أمر بطاعتك وطاعه أبيك وبلغ في رسول الله صلی الله علیه و آله كما بلغ فيک وفي أبيك وأذهب الله عى الرجس کما أذهب عنک وعن أبيک فلما صارت إلى الحسين اعلیه السلام لم يكن أحد من أهل بيته يستطيع أن يدعى عليه كما كان هو يدعي على أخيه وعلى أبيه لو أرادا أن يصرفا الأمر عنه ولم يكونا ليفعلا ثم صارت حین أفضت إلى الحسين علیه السلام فجرى تأويل هذه الآيه « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ ».
ثم صارث من بعد الحسين علیه السلام علی بن الحسين علیهماالسلام ثم صارث من بغد على بن الحسين إلى محمد بن على عليهاالسلام.
ص: 18


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 1، ص 286
2- سوره انفال، آیه 75
وقالَ : الرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ ، وَاللّهِ لا نَشُکُّ فی رَبِّنا أبَدا .

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
08-07-2023, 14:38
ابو بصير نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:
زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند على علیه السلام اولی ترین مردم، به مردم و امور مردم بود به خاطر کثرت آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد على علیه السلام ابلاغ فرموده بودند و ایشان على علیه السلام را به مردم اقامه فرموده بودند و دست علی علیه السلام را (در روز غدیر خم به عنوان جانشین) بالا برده بودند.
زمانی که اواخر امامت علی علیه السلام و زمان رفتن و شهادت ایشان فرا رسید، علی علیه السلام نه می توانست و نه اهل این بود که کسی از اولادش مثل محمد و یا عباس را داخل در این امر کند.
که اگر هم به فرض محال این کار را می کرد حسن و حسین علیهماالسلام به پدرشان عرض می کردند: خداوند در شأن ما نازل کرده همانگونه که در شأن شما نازل کرد و به اطاعت کردن از ما، امر کرده کما اینکه به اطاعت کردن از شما امر کرده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد ما ابلاغ کردند، کما اینکه در مورد شما ابلاغ فرمودند و از ما رجس و پلیدی دور شده همانطور که از شما دور شده است.
پس زمانی که علی علیه السلام از دنیا رفتند، حسن علیه السلام به ایشان اولی بود نسبت به حسین علیه السلام به این جهت که بزرگتر بود.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
15-07-2023, 13:24
زمانی که وقت رفتن حسن علیه السلام از دنیا رسید اولادش را داخل در این مطلب نفرمود زیرا که خداوند تعالی فرموده « و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده ».
که اگر هم بر فرض محال این کار را می کرد حسین علیه السلام به برادر عرض می کرد که خداوند همانگونه که به طاعت پدرم و طاعت شما امر کرده بود، به طاعت من هم امر فرموده و همان ابلاغی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد پدرم و شما فرمود در مورد من نیز فرمود و پلیدی و رجس از من دور شده کما اینکه از پدرم و شما دور شده بود.
پس زمانی که این امر ولایت، به حسین علیه السلام منتقل شد. هیچ کس از اهل بیت پیامبر علیهم السلام توانائی ادعای آن را نداشتند، برعکس حسین علیه اسلام که اگر چه برادر و پدرش
ص: 19
حکم خدا را تغییر نمی دادند ولی اگر می خواستند چنین کاری کنند و این امر را از او منصرف کنند، حسین علیه السلام می توانست مدعی آنها شود و ادله بر آن اقامه فرماید.
پس زمانی که امر به حسین علیه السلام منتقل شد تأویل این قسمت از آیه جاری شد که فرموده است: « و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده » و پس از حسین علیه اسلام منتقل شد به فرزند ایشان علی بن الحسين علیهماالسلام و پس از ایشان فرزندشان محمد بن على علیهماالسلام.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
15-07-2023, 13:24
و رجس یعنی شک، به خدا قسم ما هرگز در پروردگارمان شک نکرده ایم ابدا .
3- عن عبدالرحيم بن روح القصير عن ابی جعفر علیه السلام (1) في قول الله عزوجل النبی اولی... .
فیمَن نَزَلَت ؟ فَقالَ : نَزَلَت فِی الإِمَرهِ ، إنَّ هذِهِ الآیَهَ جَرَت فی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام مِن بَعدِهِ ، فَنَحنُ أولی بِالأَمرِ وبِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنَ المُؤمِنینَ وَالمُهاجِرینَ وَالأَنصارِ.
فقلت فلولد جعفر فيها نصيب؟
فقال: لا.
فقلت فلولد العباس فيها نصيب؟
فقال: لا.
فعددت عليه بطون بني عبدالمطلب كل ذلك يقول: لا.
قال ونسيت ولد الحسن علیه السلام، فدخلت بعد ذلك عليه فقلث له .
هل لولد الحسن علیه السلام فيها نصيب؟
فقال لا والله يا عبدالرحيم ما لمحمدي فيها نصيب غيرنا .
عبدالرحیم می گوید از امام باقر علیه السلام سؤال کردم این آیه در مورد چه کسانی نازل شد؟ حضرت فرمودند: این آیه نازل شد در ولایت، به درستی که این آیه بعد از حسین علیه السلام در اولاد حسین علیه السلام، جاری است پس ما اولائیم به ولایت و به
ص: 20


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج1، ص288
رسول خدا صلی الله علیه و آله از سایر مؤمنین و مهاجرین و انصار .

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
22-07-2023, 19:50
عبدالرحیم گوید سؤال کردم پس آیا فرزندان جعفر هم از این آیه نصيب و بهره ای دارند؟
حضرت فرمودند: نه .
پرسیدم: فرزندان عباس نصیبی دارند از این آیه؟
حضرت فرمودند: نه.
پس یکی یکی نزد حضرت فرزندان بنی عبدالمطلب را نام برده و شمردم و حضرت در پاسخ همه فرمودند: نه ولی فراموش کردم فرزندان امام حسن علیه السلام را بپرسم، پس یک بار دیگر به خدمت حضرت رسیدم سؤال کردم که آیا اولاد امام حسن علیه السلام از این آیه بهره ای دارند؟
حضرت فرمودند: نه به خدا قسم ای عبدالرحیم هیچ کس از نسل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از این آیه نصیبی ندارد غیر از ما .
4- عن معاذ بن كثير عن ابی عبدالله السلام (1) قال: يامعاذ!
الْكَبَائِرُ سَبْعٌ فِينَا نَزَلَتْ وَ مِنَّا اسْتُحِلَّتْ فَأَكْبَرُ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ بِاللَّهِ وَ قَتْلُ « اَلنَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ » (2) وَ قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ وَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ وَ الْفِرَارُ مِنَ الزَّحْفِ وَ إِنْكَارُ حَقِّنَا اهل البيت علیهم السلام .
فَأَمَّا الشِّرْكُ بِاللَّهِ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِينَا مَا أَنْزَلَ وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صلی الله علیه و آله فِينَا مَا قَالَ فَكَذَّبُوا(فَقَدْ كَذَّبُوا)اللَّهَ وَ كَذَّبُوا بِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمَّا قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ فَقَدْ قَتَلُوا اَلْحُسَيْنَ علیه السلام وَ أَهْلَ بَيْتِهِ وَأَمَّا قَذْفُ الْمُحْصَنَةِ فَقَدْ قَذَفُوا فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَي مَنَابِرِهِمْ وَ أَمَّا عُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ فان الله قال في كتابه « النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ » (3) وهو أب لهم فقد عقوا رسول الله صلی لله علیه و آله في ذريته واهل بيته وأما أكل مال
ص: 21


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 237
2- سوره انعام، آیه 151
3- سوره احزاب، آیه 6
اَلْیَتِیمِ فَقَدْ مَنَعُوا حَقَّنَا مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ.وَ أَمَّا اَلْفِرَارُ مِنَ اَلزَّحْفِ فَقَدْ أَعْطَوْا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بَیْعَتَهُ طَائِعِینَ غَیْرَ کَارِهِینَ ثُمَّ فَرُّوا عَنْهُ وَ خَذَلُوهُ. وَ أَمَّا إِنْکَارُ حَقِّنَا فَوَ اَللَّهِ مَا یَتَعَاجَمُ فِی هَذَا أَحَدٌ.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
22-07-2023, 19:50
معاذ بن کثیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند:
گناهان کبیره هفت مورد است که در مورد ما نازل شده است و از حقوق ما حلال شمرده شده است بزرگترین کبائر شرک ورزیدن به خدای متعال و کشتن نفس محترمی که خدا آن را حرام قرار داده است و تهمت زدن به افراد بی گناه و عاق والدین شدن و خوردن مال يتيم و فرار از جنگ و جهاد و انکار حق ما اهل بیت علیهم السلام است.
پس اما شرک به خدا، به تحقیق که خدا نازل کرده است در مورد ما آنچه را که نازل کرده و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده، در مورد ما آنچه که فرموده پس تمام آنها را تکذیب کردند و به تحقيق خدا و رسولش را تکذیب کردند.
اما کشتن نفس محترم که خدا آن را محترم شمرده است، پس به تحقیق که حسین علیه السلام و اهل بیتش علیهم السلام را کشتند و اما تهمت زدن به بی گناه، به تحقیق که بر منابرشان به فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله تهمت زدند.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
13-01-2024, 16:12
و اما عاق والدین پس به درستی که خدا در کتابش فرموده « پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها و زنان او مادران مؤمنان هستند » پس او پدر مؤمنان است و به تحقیق که او را آزار دادند در عترت و ذریه اش.
و اما خوردن مال يتيم، به تحقیق که حقی را که خدا در کتابش برای ما قرار داده از ما منع کردند و اما فرار از معرکه، به تحقیق که در اختیار کامل و نه از روی اجبار با امیرالمؤمنین عله السلام بیعت کردند و سپس از آن فرار کردند و علی علیه السلام را خوار کردند .
و اما انکار حق ما پس به خدا قسم هیچ کس نمی تواند منکر آن شود.
5- عن عبد الأعلى بن أعين، قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام، يقول (1): إن الله
ص: 22


1- علل الشرایع، ج1، ص207
عزوجل خص عليا علیه السلام بوصية رسول الله صلی الله علیه و آله وما يصيئة له فأقر الحسن علیه السلام والحسين علیه اسلام له بذلک.
ثم وصيه الحسن علیه السلام، وتسليم الحسین علیه السلام للحسن علیه السلام ذلك حتى أقضى الأمر إلى الحسين علیه السلام لا ينازعه فيه احد، له من السابقة مثل ما له. واستحقها على بن الحسين عليهاالسلام لقول الله عزوجل: « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ » فلا يكون بعد على بن الحسين عليهماالسلام الا في الاعقاب وأعقاب الأعقاب.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
13-01-2024, 16:12
عبدالاعلى بن اعین گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمودند:
به درستی که خداوند عزوجل على علیه السلام را به وصیت و مقام وصایت رسول خودش صلی الله علیه و آله اختصاص داد.
پس حسن علیه السلام و حسین علیه اهلسلام به این ولایت و وصایت علی علیه السلام اقرار کردند.
سپس علی علیه السلام به حسن علیه السلام وصیت کرد و حسین علیه السلام تسليم امام حسن علیه السلام بود در این مورد .
از زمانی که امر به حسین علیه السلام واگذار شد، با سابقه ای که حسین علیه السلام داشت احدی با او در این مورد منازعه نکرد.
سپس علی بن الحسين عليهما مستحق این امر بود به خاطر قول خداوند:
« و ارث مراتب خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعض دیگر مقدم شده » پس بعد از علی بن الحسين علیهماالسلام نبود مگر فرزندان او و فرزند فرزند او و حتما اینگونه بود.
6- عن عبدالرحيم بن روح القصير عن ابی عبدالله علیه السلام قال: (1)
انه شئل عن قول الله عزوجل: « وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهَاجِرِينَ ».
قال: نزلت في ولد الحسين علیه السلام.
ص: 23


1- تأويل الآيات، ص440
قال قل جعلت فداك نزلت في الفرائض؟ قال: لا.
قل ففي المواريث؟ قال: لا نزلت في الإفرة .

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
25-01-2024, 20:01
عبدالرحيم بن روح القيصر گوید:
از امام صادق علیه اسلام سؤال شد در مورد این آیه: « و خویشاوندان نسبی شخص (در حکم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند از انصار و مهاجرين ».
حضرت فرمودند: این آیه نازل شده در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام.
عبدالرحیم گوید از حضرت سؤال کردم قربانت بروم در مورد فرائض نازل شده؟
حضرت فرمودند: خیر.
عرض کردم در مورد ارث نازل شده؟
حضرت فرمودند: خیر، این آیه در مورد ولایت نازل شده .
7- عن محمد بن زید مولی ابی جعفر علیه السلام قال: (1)
سألت مولای، فقلت، قوله عزوجل: « وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي کِتَابِ اللَّهِ ». (2)
قال: هو على ابن ابی طالب علیه السلام معناه أنه رحم النبي صلی الله علیه و آله فيکون اؤلی به من المؤمنين والمهاجرين.
محمد بن زید غلام امام باقرعلیه السلام می گوید:
از مولای خود در مورد این قول خداوند ( و خویشاوندان نسبی شخص (در حكم ارث) بعضی بر بعضی دیگر در کتاب خدا مقدمند )، سؤال کردم حضرت فرمودند: او علی بن ابی طالب علیه السلام است. معنای آن اینست که علی علیه السلام از نزدیکان
ص: 24


1- تأويل الآيات، ص440
2- سوره احزاب، آیه 6
خونی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود پس على اولی است به پیامبر صلی الله علیه و آله از مؤمنین و مهاجرین و نسبت به آنها به پیامبر صلی الله علیه و آله اولویت دارد.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
30-01-2024, 16:45
شیخ طوسی (ره) می گوید: خداوند خبر داده که نبی صلی الله علیه و آله اولی است به مؤمنان حتی از خودشان و این به معنای آن است که احق است برای تدبیر همه ی امور مؤمنان و اینکه مردم باید آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به آن فرا می خواند اختیار کنند.
و به این خاطر که وجوب طاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله که مقرون به طاعت خداست مسلم است پیامبر صلی الله علیه و آله احق است برای حکم کردن بین مردم و حکم کردن برای هر فرد
ص: 25


1- در المنثور، ج 5، ص 182
2- تبیان، ج 8، ص 217
في نفسه، و اوست که اولی است در همه چیز و حتی از نفس خود انسان هم احق است زیرا که چه بسا نفس انسان، انسان را به سوی تبعیت از هوای نفس ببرد ولی نبی خدا صلی الل هعلیه و آله انسان را نمی خواند مگر برای اطاعت خدا و کاملا واضح است که طاعت خدا بهترین اختیار انسان است و بر اطاعت کردن هر کس دیگر مقدم است.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
09-02-2024, 14:52
- مجمع البیان (1):
« اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ »
به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله اولویت دارد به نفس مؤمنان نسبت به خود مؤمنان و درمعنای آن اقوالی بیان شده است.
اول - ابن زید می گوید: به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله در تدبیر امور مؤمنان احق است و حکم ایشان به آنها نافذتر است از حکم خود آنها به خودشان و اگر حکم پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها، مخالف حکم خودشان به خودشان باشد، حکم نبی اسلام صلی الله علیه و آله مقدم است زیرا که طاعت امر ایشان که مقرون به اطاعت امر خدای بزرگ است واجب است.
دوم – ابن عباس و عطا می گویند: به این معناست که پیامبر صلی الله علیه و آله در دعوت اولویت دارد پس زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را برای کاری فرا خواند در حالی که خودشان می خواهند مشغول به کار دیگری باشند، اطاعت امر پیامبر به انجام کاری که خودشان می خواهند انجام دهند، اولویت دارد و این معنا نزدیک به معنای اول است.
سوم – به این معناست که حکم پیامبر صلی الله علیه و آله بر مؤمنان نسبت به حکم بعضی از مؤمنان برای بعضی دیگر نافذتر است، این بود سه قول که در معنای این آیه بیان شده است.
و روایت شده است که زمانی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اراده ی حرکت برای غزودی تبوک نمود مردم را به خروج برای جنگ امر فرمود، عده ای گفتند ما باید از پدران و مادران خود اجازه ی آمدن به جنگ بگیریم، پس این آیه نازل شد.
ص: 26


1- تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص 530

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
09-02-2024, 14:52
- المیزان (1):
معنای اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله اولی است به مؤمنان از خود مؤمنان اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله بر ایشان از خودشان اولویت دارد معنای ولایت اینست که اگر امر دائر مدار شد بین آن و مورد دیگری، آن رجحان دارد و باید جانب آن را برگزید و اگر انسان مؤمن برای خودش از حفظ، یا حجت یا کرامت و قبول کردن حرفی و حتی گرفتن تصمیمی، اراده ای دارد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اولویت دارد در آن بر خود فرد و اگر در هر امری یا هر کدام از این موارد ذکر شده امر دائر شد بین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خودش، جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله به جانب خودش رجحان دارد و جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله ارجح است. و اگر مخاطره ای و چیز بدی متوجه رسول خدا صلی الله علیه و آله شد مؤمن باید خود را فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله کند و باید جایگاه نبی خدا نزد مؤمن دوست داشتنی تر و گرامی تر از خودش باشد و اگر خودش خواست کاری انجام دهد و نبی خدا صلی الله علیه و آله از او خواست کار دیگری انجام دهد آنچه که متعين است و باید انجام دهد کاری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از او می خواهد و طاعت رسول خدا واجب است و باید رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر خودش مقدم بدارد.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
14-02-2024, 19:56
بیان مؤلف

اولی بشئ در کتب لغت به معنای احق به شی ء است یعنی آن شیء اولویت دارد نسبت به شی دیگر، احق است نسبت به آن شی ء.
خدای متعال در یک جمله آخرین فرستاده اش را اینگونه توصیف می کند که این نبی اولیت دارد به مؤمنين حتی نسبت به خود مؤمنین، این اولویت به این معناست که مؤمنین باید رسول خدا صلی الله علیه و آله را در صدر امور و علاقه مندی های خود قرار دهند، نه تنها رسول خدا صلی الله علیه و آله باید برای مؤمن از زن و فرزند و پدر و مادر عزیزتر و مقدم باشد بلکه باید از جان و نفس خودش هم عزیزتر و اولی باشد.
ص: 27


1- الميزان، ج 16، ص 276
و از طرف دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر همدی مؤمنان ولایت دارد، و هر کس خود را مؤمن می داند در دایردی ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار دارد و باید بدون چون و چرا در خط فرمان ایشان باشد. آنچه حائز اهمیت است اینست که خدا بزرگ در کتابی که آن را مبين و روشنگر و عظیم و با عظمت شمرده این گونه رسولش را توصیف کرده است که او نسبت به همه ی مؤمنان صاحب اختیار ولایت است و برای اینکه مقام با عظمت و عصمت الهی را برای همه ی مؤمنان و بیماردلان مشخص کند در سوره ی نجم آیدی سوم تا پنجم می فرماید «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى : این رسول ما هرگز از روی هوای نفس یا علاقه ی شخصی سخن نمی گوید »، « إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْىٌ يُوحَى: هرگز به خاطر اميال شخصی خودش فعلی را انجام نمی دهد و كار و سخنی از او سر نمی زند مگر اینکه وحی الهی باشد » و تا زمانی که مطلبی بر او از جانب خدا وحی نشود دست به کاری نمی زند و لب به سخن نمی گشاید، و دلیل آن هم اینست که « عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى» « خدایی که قدرت و علم او بی نهایت است او را عالم به همه چیز قرار داده و علم بی نهایت خود را در اختیار او قرار داده است ».
دقیقا به همین دلیل است که خدای حکیم و دانا به مؤمنان می گوید: در هر زمینه، خواه دین، خواه دنیا بدون چون و چرا گوش به فرمان او باشند و برای او ولایت قرار داده است بر همه ی مؤمنان، چون او علمی دارد که متصل به علم بی نهایت الهی است و با این علم است که از هرگونه اشتباه و خطایی به دور است و با همین علم است که خیر و صلاح دین و دنیای هر کس را بهتر از او می داند.
همین رسول خدا صلی الله علیه و آله با چنین ویژگی و صفاتی، جایی به این ولایت خود اشاره کرد و از همه ی مسلمانان اقرار گرفت که به هر کسی ولایت دارد، و آن هم جایی است که خاصه و عامه نقل کرده اند، که در ماجرای غدیر حضرت خطاب به همه ی جمعیتی که حاضر بودند فرمود:

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
14-02-2024, 19:56
( ألَسْتُ أوْلَى بِكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ ) ( آیا من اولی نیستم به شما حتی از خودتان؟) همه یک صدا گفتند: بلی یا رسول الله صلی الله علیه و آله (بله ای رسول خدا)، سپس فرمود: (من كنت مولاه فعلی مولاه) (هر کسی من بر او ولایت دارم یعنی هر کسی که مؤمن است و اسلامی را
ص: 28
که من رسول آن هستم پذیرفته علی هم مولای اوست، و علی هم بر او صاحب اختیار و ولایت است).
از روایاتی که ذیل آیه بیان شد مشخص می شود که این ولایت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی است و آن هم تعلق به علی بن ابی طالب صلی الله علیه و آله دارد اما از آن جا که به قول معروف پارتی بازی نیست این ولایت برای هر آنکس منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد وجود ندارد و برای هر کسی که نسبتی با ایشان داشته باشد نیست، بلکه چون این ولایت ادامه ی ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله است تنها باید برای کسانی باشد که خصوصیات رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند عصمت را دارا باشند درست مثل خود ایشان، چون قرار است آنها هم مثل خود نبی خدا صلی الله علیه و آله پرچمدار جامعه ی اسلامی باشند و خیر و صلاح دین و دنیای همه را بر ایشان به وضوح بیان کنند، به همین خاطر است که در روایات به نام از این دوازده جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله یاد شده است و آنها را به نحوی بیان کرده اند که تا قيام قیامت هر آنکس دنبال این مطلب بود و این روایات را دید بدون هیچ شک و شبهه ای این صاحبان ولایت را از دیگران تمییز دهد و بشناسد.
و ایرادی هم به این مطلب وارد نیست، زیرا که در روایت معروف به حدیث ثقلین که این مسئله روشن و به وضوح بیان شده است، چون در بعضی نسخه ها در همین روایت این ائمه ی دوازده گانه و والیان پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نام برده شده اند یکی پس از دیگری و حتی در نسخه هایی هم که نامی نبرده شده از ایشان یک صفت برای ایشان و قرآن توامان بیان شده و آن هم اینکه هرگز و اصلا از هم جدا نمی شوند، بنابراین تفسیر قرآن را باید فقط از این اهل بیت علیهم السلام و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفت، که فرمایشات ایشان ذیل همین آیه ی شریفه گذشت و گویای همه چیز به روشنی بود پس آیدی شریفه بر ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله و جانشینان پس از ایشان که تنها و تنها دوازده نفر بوده اند دلالت دارد و دلالت آن روشن است .
ص: 29

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
29-02-2024, 20:50
آیه ی دوم : سوره احزاب، آیه 36
اشاره
« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی الله وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یعْصِ الله وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِیناً ».
« و هيچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست (که رأي خلافی اظهار نمایند ) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او كند دانسته به گمراهی سختی افتاده است ».

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
29-02-2024, 20:50
روايات خاصه

1- عن أبي جعفر علیه السلام في قوله (1): « وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ » وذلك أن رسول الله صلی الله علیه و آله خطب على زید بن حارثة زينب بنت جحش الأسدية من بنی اسد بن حزيمة وهي بنت عمة النبي صلی الله علیه و آله.
فقالت: يا رسول الله صلی الله علیه و آله حتی آوامر نفس فانظر.
فانزل الله: « وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً ».
فقالت يا رسول الله آمری پلک فزوجها ایاة (الى آخر الروایه).
از امام باقر علیه السلام در مورد قول خداوند : « و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری
ص: 30


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 194
که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست (که رأى خلافی اظهار نمایند) نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله خطبه ی عقدي خواندند و زینب دختر جحش اسدیه (دختر عمه ی خود پیامبر صلی الله علیه و آله) را به عقد زید بن حادثه در آوردند.
زینب اعتراض کرد و گفت ای رسول خدا مهلت بده تا سخنان و خواسته های من هم مطرح شود (نظر من هم دانسته شود، چون مخالف بود و خیال می کرد از اشراف است و او غلام است).
که این آیه از جانب خدا نازل شده « و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست که رأي خلاني اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او كند دانسته به گمراهی سختی افتاده است ».
پس زینب گفت اختيار من در دست توست ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، رسول خدا او را به ازدواج و عقد زید بن حارثه درآورد.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
13-03-2024, 17:12
روایات عامه

1- عن قتاده (1) قال خطب النبئ صلی الله علیه و آله زينب وهو يريدها لزيد؛ فظنت أنه يريدها لنفسه، فلما علمت أنه يريدها لزيد، أبت، فأنزل الله: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً » الآيه فرضیث و سلمت.
قتاده می گوید:
رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده فرمود که خطبه ی ازدواج بخواند برای زینب و او را به ازدواج زید در آورد، ولی زینب گمان کرد که رسول خدا می خواهد او را برای خودش عقد کند، پس زمانی که فهمید طرف دیگر خطبه ی عقد رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست و زید می باشد، از این کار ابا کرد پس خداوند این آیه را نازل فرمود « و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حكم كنند اراده و اختیاری نیست (که رأي خلافی اظهار نمایند » پس زینب به امر رسول خدا صلی الله علیه و آله راضی و تسلیم شد.
ص: 31


1- الدر المنثور، ج 5، ص 201
تفاسیر
- تبیان (1):
از ابن عباس و مجاهد و قتاده نقل شده است که این آیه در مورد زینب دختر جحش نازل شده است زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده فرمود او را به عقد زید بن حارث درآورد و زینب از این کار ممانعت کرد به این خاطر که او از قبیله ی قریش نسب داشت ولی زید یک عبد بیشتر نبود پس این آیه را خداوند نازل کرد و زینب به این عقد ازدواج رضایت داد.
خداوند در این آیه به روشنی و وضوح مشخص کرده است که مؤمنان ملزم به اجرای اوامر خدا و رسولش هستند و برای مؤمنان حق انتخابی نیست به گونه ای که آنچه را که خداوند به آن امر کرده است را رها کنند و کنار بگذارند و مشغول به کار دیگری شوند و به سمتی روند که مأذون به آن نیستند. سپس در ادامه ی آیه می فرماید « وَمَنْ یَعْصِ اللّه َ وَرَسُولَهُ » پس هر كس عصیان کند خدا و رسولش را در آنچه که خدا و رسولش به آن امر می کنند و مخالفت کند با خدا و رسولش «فقد ضل» به تحقیق که گمراه شده است و از راه حق جدا افتاده و در گمراهی و ضلالت ظاهر و واضح افتاده است.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
13-03-2024, 17:12
- مجمع البیان (2):
« ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ » یعنی زمانی که خدا و رسولش واجب کردند « أمرأ» امری را و چیزی را لازم کردند و به امری حکم کردند « أَنْ يَكُونَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ » یعنی اختیار «من أمرهم » بر اختيار خدای بزرگ و معنای آن اینست که، هر چیزی را که خدای بزرگ به آن امر کرده است و یا به آن حکم کرده است، کسی حق و اجازه ی مخالفت با آن ندارد و کسی حق ندارد با مشغول شدن به کار دیگری، کاری را که به او امر شده است ترک نماید. « وَ مَنْ يَعْصِ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ » در آنچه
ص: 32


1- تبیان، ج 8، ص 344
2- مجمع البیان، ج 8 ص 564
که برای او اختیار کرده اند « فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً » یعنی به روشنی و واضحی از حق به سمت باطل بیرون رفته است.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
18-03-2024, 15:42
به طور خلاصه اینکه هیچ مؤمن و مؤمنه ای حق ندارد از امر و حكم خدا و رسولش سرپیچی کند و آنچه را که آنها برایش اختیار کرده اند ترک کند و به کار و شیء دیگری مشغول شود و هر کسی آنچه را که خدا و رسولش اختیار کرده اند برایش، ترک کند دچار معصیت شده است و به روشنی از راه حق و هدایت به سمت باطل و گمراهی بیرون رفته است.
- الميزان (1):
سیاق آیه شاهد اینست که مراد از قضاء، قضاء تشریعی است و نه تکوینی پس قضاء خداوند حکم تشریعی اوست در موردی از مواردی که مربوط به اعمال بندگان است و یا تصرف خدا در شأنی از شئون بندگان که به واسطه ی رسولی از رسولانش انجام شده است. و قضاء رسول خدا صلی الله علیه و آله نوع دوم است که همان تصرف ایشان در شأنی از شئون مردم است با ولایتی که خداوند برای ایشان قرار داده است، در موارد زیادی مثل همین آیه ی « اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » پس قضاء رسول خدا صلی الله علیه و آله به وسیله ی ولایت ایشان است و قضاء ایشان قضاء خداوند تبارک و تعالی است چرا که جعل ولایت برای رسول خدا
صلی الله علیه و آله و نافذ بودن امر ایشان توسط خود خداوند صورت گرفته است.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
28-03-2024, 20:53
و سیاق این قسمت از آیه « إِذا قَضَى اَللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً » که یک امر واحد را متعلق قضاء خدا و قضاء رسولش همراه هم قرار داده، شاهد اینست که مراد از قضاء، تصرف در شئون مردم است و مراد جعل تشریعی که مختص خداوند است، نمی باشد و این قسمت از آیه « ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ » به این معناست که، هیچ مرد و زن مؤمنی حق داشتن اختیار در امورشان برایشان ثابت نیست به این معنا که هر چه می خواهند انجام دهند و
ص: 33


1- الميزان، ج 16، ص 321
هرچه می خواهند اختیار کنند.
و این قسمت از قول خداوند « إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا » ظرف است برای نفی اختیار و معنا اینکه زمانی که قضاء خدا و رسولش صلی الله علیه و آله به تصرف در امری از امور مؤمنان تعلق می گیرد برای احدی از مؤمنین و مؤمنات اختیاری از این جهت که امر مربوط به آنهاست و از امور زندگی آنهاست، ثابت نیست و نمی توانند غیر از آنچه که خدا و رسولش صلی الله علیه و آله برای آنها اختیار کرده اند اختيار کنند بلکه باید آنچه که خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله برای آنها اختيار نموده اند را تبعیت نمایند.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
28-03-2024, 20:55
بیان مؤلف
باید به الفاظ آیه دقت کنیم، آیه به صورت نفی و با "ماى" نافيه شروع شده است و بعدا کلمه ی "امرأ" که نکره است را در این قالب فرموده است، نکره در سياق نفی افاده ی عموم می کند یعنی این کلمه امرأ شامل همه چیز می شود، از طرفی «قضی» یعنی حکم و دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله را در کنار حکم خداوند قرار داده است و برای هر دو از یک فعل استفاده نموده است پس مشخص می شود که این حکم یک حکم تشریعی است و خداوند در حال جعل یک حکم است برای همه ی مؤمنین چه مرد و چه زن، می فرماید: زمانی که خدا و رسولش حکمی می کنند در هر چیزی، دیگر هیچ مرد و زن مؤمنی در آن قضیه صاحب اختیار نیستند و اگر مؤمن هستند باید اطاعت کنند از حکمی که خدا و رسولش صلی الله علیه و آله برای ایشان کرده اند، شاید کسی بگوید این فقط محدود به دایره ی دین است ولی در حقیقت چنین نیست و دلیل بر آن همه کلمه «آمرهم» است که نکره است و همراه ضمیری آمده که بازگشت آن به مؤمنین است، یعنی در هر امری که مربوط به مؤمنان می شود، اگر حکمی از جانب خدا و رسولش بصلی الله علیه و آله بود، مؤمنان از خودشان اختیاری نخواهند داشت و لازمه ی ایمان اطاعت بدون قید و شرط است.
و از همین جا مشخص می شود، مراد جعل ولایت تشریعی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
ص: 34
مطلب مهم آنجاست که به این مقدار هم کفایت نفرموده و در ادامه ی آیه می فرماید: و هر کس از حکم خدا و یا حکم رسولش صلی الله علیه و آله نافرمانی و سرپیچی کند به تحقیق که دچار ضلالت شده است، یعنی ضلالت کسی که در حکمی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سرپیچی کند را همراه با تاکید بیان کرده که گویی اتفاقی ناگزیر است دلیل بر تأکید این است که از حرف «قد» بر سر فعل ماضی استفاده کرده است، خود فعل ماضی برای آینده، زمانی به کار می رود که دلالت بر اتفاقی بکند که حتما به وقوع خواهد پیوست، و از طرفی این فعل ماضی را بعد از حرف «قد» آورده که خود این عبارت دلالت بر تأکید و حتمی بودن این مطلب است، از طرفی دیگر بعد از فعل، مفعول مطلق آورده و این گمراهی را با کلمه ی (مبينا) توصیف کرده است، یعنی دچار گمراهی و ضلالت می شوند که هرگز پوشیده نیست و کاملا مشخص و عیان است.
بنابراین حکم رسول خدا صلی الله علیه و آله و حکم خدا در کنار هم قرار گرفته و به یک منزله شمرده شده است و عصیان و نافرمانی از حکم ایشان هم نه تنها در کنار نافرمانی از حکم خدای بزرگ بلکه گمراهی روشن بیان شده است.
و این در حالیست که خدای حکیم در آیه ی 68 سوره آل عمران فرموده: « وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ » خدا بر مؤمنان ولایت دارد، پس با توجه به این دو آیه در کنار هم کاملا مشخص می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله هم بر مؤمنان ولایت دارد.
و با توجه به آنچه در توضیح آیدی اول گذشت مشخص می شود ائمه علیهم السلام همهمان ولایت را بر مؤمنان دارا هستند.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
14-04-2024, 18:44
و همان گونه که سرپیچی از حکم خدا و رسولش صلی الله علیه و آله گمراهی آشکار است، سرپیچی از ائمه عليهم السلام هم ضلالت روشن و آشکار است.
ص: 35
آیه ی سوم: سوره نور، آیه 63
اشاره
« لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِوَاذًا فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ».
« شما خطاب کردن رسول صلی الله علیه و آله و ندا کردن او را مانند ندای بین یکدیگر (بدون حفظ ادب مقام رسالت) قرار مدهید، خدا به حال آنان که برای سرپیچی از حکمش به یکدیگر پناه برده و از میان شما رخ پنهان میدارند آگاه است. پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند.»
روايات خاصه
1- قال ابن الجارود (1) عن أبي جعفر علیه السلا السلام في قوله « لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا » (2) قال يقول: لا تقولوا يا محمد ولا يا أبالقاسم ولكن قولوا يا نبي الله ويا رسول الله قال الله: « فَلْيَحْذَرِ اَلَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ » ای يعصون امره.
آبی جارود در ضمن حدیثی نقل می کند که امام باقر علیه السلام در مورد این آیه فرمودند: (خطاب کردن پیامبر را در میان خود مانند خطاب کردن بعضی از خودتان به
ص: 36


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 110
2- سوره ی نور، آیه ی 63
بعضی دیگر قرار ندهید) خدا می فرماید: « نگوئید ای محمد و نگوئید ای ابالقاسم بلکه بگوئید آی نبی خدا و ای رسول خدا ».
خدا می فرماید: « پس بر حذر دار آنان که فرمان او را مخالفت می کنند» یعنی پس بر حذر دار کسانی را که از امر رسول خدا صلی الله علیه و آله سرپیچی می کنند و عصیان امر او می کنند.
2- قال حدثني جعفر بن محمد الفزاری معنعنا عن ابی جعفرعلیه السلام. (1)
في هذه الآية من قول الله تعالى: « فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِه أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ.»
قال الفتنة الكفار .
قال يا ابا جعفر حدثي فيمن (فيما) نزلت.
قال نزلت في رسول الله صلی الله علیه و آله وجری مثلها من النبي صلی الله علیه و آله في الأوصياء في طاعتهم.
فزاری از امام باقر عليه السلام نقل می کند که حضرت در مورد این قول خداوند « پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند » فرمودند: فتنه، کفار هستند سپس عرض کرد به حضرت که به من بفرمائید این آیه در مورد چه کسی نازل شده است.
حضرت فرمودند: این آیه در مورد رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده است و همان چیزی که در این آیه برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مورد اطاعت از ایشان هست، در مورد اطاعت از اوصیاء ایشان نیز جاری است.
3- عن ابی علی قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول....(2)
انكم قد رأيتم ان الله عزوجل لم يجعل لاحد من الناس في خلافنا خيرا ان الله عزوجل يقول: « فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِه أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ
ص: 37


1- تفسیر فرات، ص 289
2- اصول کافی (اسلامیه)، ج 8، ص 88
أَليمٌ.»
ابی علی می گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمودند: به درستی که شما می بینید و می فهمید که خدای بزرگ برای هیچ کس در مخالفت با ما خیری قرار نداده است و سپس این آیه ی شریفه را تلاوت فرمودند:« پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند».
4 - عن عبد الأعلى قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل (1)
« فَلْيَحْذَرِ الَّذينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِه أَنْ تُصيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصيبَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ » ، قال فتنة في دينه أو جراحة لا يأجره الله عليها.
عبدالاعلی می گوید سؤال کردم از امام صادق علیه السلام در مورد این قول خداوند که می فرماید: « پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت می کنند و از آن روی می گردانند بترسند که مبادا به فتنه ای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند ».
فرمودند: منظور از این فتنه، فتنه ای است که در دین چنین شخصی واقع می شود و یا جراحتی است که بر می دارد ولی خدا در برابر آن هیچ اجر و پاداشی به او نخواهد داد.
روایات عامه
1- عن زید بن اسلم (2)
ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال لأصحابه ذات يوم وهو مستقبل العدو لايقاتل أحد منكم فعمد رجل منهم ورمي العدو وقاتلهم فقتلوه فقيل للنبي اشتشهد فلان .
فقال أبعد ما نهيت عن القتال .
ص: 38


1- اصول کافی (اسلامیه)، ج 8 ص 223
2- الدر المنثور، ج 5، ص 61
قالوا نعم.
قال لا يدخل الجنة عاص.
زید بن اسلم گوید:
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که در مقابل صف دشمنان صف کشیده بودند (در جنگی) رو به اصحاب خود، فرمودند: هیچ کس از شما نباید بجنگد.
پس از آن مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله تیری به سمت دشمنان پرتاب کرد و شروع به جنگیدن با آنها کرد پس دشمنان او را کشتند.
به رسول خدا گفتند فلانی شهادت طلب بود و به شهادت رسید.
حضرت فرمودند: آیا بعد از اینکه من از جنگ نهی کردم این اتفاق افتاد؟ عرض کردند بله.
حضرت فرمودند: عاصی و کسی که از دستور من سرپیچی کند وارد بهشت نمی شود .
تفاسیر
- تبیان (1) :
سپس خداوند بر حذر داشته است از مخالفت با رسولش با این قول که فرموده: « فَلْيَحْذَرِ اَلَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» و این است و جز این نیست که داخل کرده است خداوند «عن» را در قولش «عن امره » به این خاطر که معنا و منظور روی گرداندن از امر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و این دلالت دارد بر اینکه منظور او امری است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله بر نحو ایجاب و وجوب و لزوم صادر می شود به این خاطر که اگر مخصوص مخالفت با اوامر وجوبی نباشد و بخواهد اوامر ندبی و مستحبی را هم در بر بگیرد نباید ضرری از مخالفتش وجود داشته باشد.
منظور از مخالفت فقط کسی نیست که بر خلاف امر رسول خدا صلی الله علیه و آله عملی
ص: 39


1- تبیان، ج 7، ص 466
انجام می دهد به این خاطر که این کار نوعی از مخالفت است و عنوان مخالفت شامل کسی هم می شود که آنچه را که به او امر می شود انجام نمی دهد و ترک می کند.
ولی اگر امر به نحو ندب و استحباب باشد هم ترک آن جایز است و هم انجام خلاف آن جایز است و این قسمت از قول خداوند «أن تصيبهم فتنه» یعنی آنها را بر حذر دار از اینکه به آنها فتنه برسد، فتنه به معنای بلیه و آزمایشی است که آنچه که از نفاق و دروئی و بی ایمانی در قلوب آنهاست را ظاهر و نمایان می کند و فتنه شدت و بلائی در دین است که آنچه را که در ضمیر نهفته و پنهان است ظاهر و نمایان می کند.
«أو يصيبهم عذاب أليم» یعنی عذاب الیمی در آخرت به آنها می رسد به خاطر مخالفتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته اند .
- مجمع البيان (1) :
خداوند بر حذر داشته از مخالفت کردن با اوامر رسول گرامیش و گفته در این صورت فتنه به آنها می رسید یعنی بلیه ای به آنها می رسد که نفاق و دوروئی و بی دینی قلب های آنها را نمایان می کند و گفته شده که منظور از این فتنه، عقوبت دینی است و عذاب بزرگی هم در آخرت به آنها می رسد.
و در این عبارت آیه دلالت است به اینکه منظور اوامر وجوبی رسول خدا صلی الله علیه و آله است و چنین عذاب هایی برای مخالفت با اوامر وجوبی است و اگر منظور اوامر ندبی و استحبابی هم بود خداوند بزرگ اینگونه همه را از مخالفت با آن برحذر نمی داشت.
- الميزان(2) :
در آیه خداوند بر حذر می دارد کسانی که با امر پیامبر صلی الله علیه و آله و با دعوتش مخالفت می کنند را از اینکه به آنها فتنه و بلیه ی برسد و یا اینکه عذاب بزرگ و مهلکی نصیب آنها
ص: 40


1- مجمع البیان، ج 7، ص 249
2- الميزان، ج 15، ص 167
شود .
بیان مؤلف
خداوند حکیم در این آیه به روشنی انذار می دهد کسانی را که با اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می کنند.
با فعل امر فرموده که باید بترسند کسانی که با امر او مخالفت کنند، (امر) یعنی هر آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را واجب بیان کرده اند و نتیجه ی مخالفت را هم بیان فرموده که هر کس چنین کند فتنه و بدی به او می رسد و یا عذابی دردناک او را احاطه می کند.
مخالفت، تنها کاری بر خلاف فرمایشات رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام دادن نیست بلکه مخالفت شامل ترک اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله هم می شود چرا که اگر کسی که در عمل اوامری را که می داند ایشان فرموده اند ترک کند، عملا با ایشان مخالفت کرده است.
تنها زمانی اینگونه ترساندن و حذر دادن از مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط خدای حکیم جایز است که ایشان از جانب خدا صاحب اختیار و ولایت در همه ی زمینه ها باشند که با توجه به فرمایشات خود رسول خدا صلی الله علیه و آله این ولایت برای ائمه علیهم السلام هم ثابت است مانند روایتی که حضرت فرمودند (1) یا علی حربک حربی وسلمک سلمی وحزبك حزبی و حزبی حزب الله ای علی جنگ و مخالفت با تو مخالفت با من است و صلح و دوستی با تو صلح و دوستی با من است و هر کس با تو باشد با من است و هر کس با من باشد با خداست.
همان رسول که به گواه صریح قرآن از روی هوای نفس سخن نمی گوید و معصوم است به بالاترین درجه ی عصمت، مخالفت با علی علیه السلام را مخالفت با خودش شمرده است.
بنابراین همان ولایتی که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ثابت است که موجب می شود مخالفت با او ضلالت آشکار باشد برای علی علیه السلام هم ثابت است و برای ائمه ی دیگر هم
ص: 41


1- تفسیر فرات، ص 266
ثابت است و مخالفت با ایشان هم ضلالت آشکار است.
کما اینکه در بیان امام باقر علیه السلام هم کاملا مشخص و واضح بود.
نکته ی بسیار مهم دیگر که از این آیه ی شریفه فهمیده می شود و نباید مغفول بماند اینست که خدا به وضوح ترسانده از عذاب الیم هر کسی را که با امر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت کند، از آن جا که مهمترین رکن اسلام خود شخص شخیص رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و دین اسلام در پرتو وجود ذي جود و گرامی ایشان به خلق عرضه شده است بنابراین جانشینان رسول خدا صلی الله علیه و آله هم پس از ایشان مهمترین ارکان اسلام هستند چرا که همانطور که بقای اسلام و مشروع بودن اسلام به وجود رسول خداست صلی الله علیه و آله، پس از ایشان هم به وجود ائمه عليهم السلام است که جانشین ایشان هستند و به همین موازات مخالفت با امر ایشان در خصوص جانشینی و ولایت علی علیه السلام ائمه علیهم السلام هم بزرگترین گناه است و بزرگترین مخالفت با ایشان است و هر آنکس که با این امر مخالفت کند عذاب اليمی در انتظار او خواهد بود که در انتظار دیگر مخالفان نیست.
رسولی که خدا از مخالفت کردن با او خلق را ترسانده است در قسمتی از خطبه ی غدیر(1) فرموده است: وهذا على امامكم ووليکم یعنی ای مردم این علی امام شما و ولی شماست.
کسی که از طرف خدا ولایت دارد این چنین شفاف و صریح بیان کرده است که على علیه السلام امام امت است و از جانب خدا بر همه ولایت دارد.
پس هر کس با این امر رسول خدا صلی الله علیه و آله که مهمترین امر ایشان در تمام دوران نبوت ایشان است مخالفت کرده و مخالفت بکند باید منتظر عذاب الیم باشد چرا که خداوند به صراحت و عده ی عذاب داده است و « إن وعد الله حق » (2) به درستی که وعده ی خدا حق است.
ص: 42


1- احتجاج، ج 1، ص 62
2- سوره یونس، آیه 55
آیه ی چهارم: سوره نساء، آیه 65
اشاره
« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».
« نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را کم کنند و آنگاه به هر حکمی که کلی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند ».
روايات خاصه
1- عن زراه عن أبي جعفر علیه السلام... (1) ثم قال:
« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ » يا على « فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ » یعنی فيما تعاهدوا وتعاقدوا عليه من خلافک بينهم وغضبك « ثم ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ » عليهم يا محمد على لسانک من ولايته و يسلموا تسليما لعلی.
زراه از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:
« به خدا قسم که آنها مؤمن نیستند تا در اختلاف خود تو را به داوری طلبند » ای علی، « در آنچه که مشاجره دارند » یعنی در آنچه که عهد بسته اند و با یکدیگر عقد بسته اند بر خلاف تو و برای غصب حق تو، و « سپس (مؤمن نیستند) تا اینکه از داوری تو در دل خود احساس ناراحتى نكنند وقتی قضاوت می کنی و
ص: 43


1- تفسیر قمی، ج1، ص142
حکم می کنی » بر ایشان ای محمد صلی الله علیه و آله که با زبان خود امر ولایت علی علیه السلام را بیان می کنی و کاملا تسلیم باشند در برابر على علیه السلام.
2- عن ايوب قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول (1) :
« إِنَّ أَشَدَّ مَا یَکُونُ عَدُوُّکُمْ کَرَاهِیَهً لِهَذَا الْأَمْرِ حِینَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی حَنْجَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ آلِ عُثْمَانَ کَانَ سَبَّابَهً لِعَلِیٍّ علیه السلام فَحَدَّثَتْنِی مَوْلَاهٌ لَهُ کَانَتْ تَأْتِینَا ».
قالت: لما احتضر قال مالی وما لهم.
قلت: جعلني الله فداك ماله قال هذا؟
فقال لما رأى من العذاب، أما سمعت قول الله تبارک وتعالی: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».
هيهات هيهات لا والله حتى يكون ثباث الشيئ في القلب وإن صلى وصام.
ایوب می گوید شنیدم از حضرت امام صادق علیه السلام که فرمودند:
به درستی که شدیدترین دشمن شما، وقتی جان به اینجا می رسد ( و با دست به حنجره ی خود اشاره فرمود) کراهت داشتن از این امر است.
سپس فرمودند: مردی از آل عثمان زیاد سب على علیه السلام می کرد (نعوذ باللہ) پس روزی کنیز او نزد من آمده بود و گفت وقتی زمان احتضار و مرگ او رسید می گفت:
چه چیزی برای من است و چه چیزی برای آنهاست.
ایوب می گوید: گفتم قربانت بشوم دلیل این کلام او چه بوده است؟
حضرت فرمودند: چون عذاب الهی را دیده این را گفته است آیا این قول خداوند را نشنیدی که می فرماید:« نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند.
ص: 44


1- الزهد، ص 85
هيهات هيهات به خدا قسم که ایمان نیست، تا اینکه شیء (ولایت اهل بیت) در قلب ثابت شود اگرچه نماز و روزه به جا آورد.
3- عن أبي الجارود عن ابی جعفر علیه السلام (1).
في قول الله عزوجل: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».
قال التسليم الرضا والقنوع بقضائه .
آبی جارود از امام باقر علیه السلام در مورد این قول خداوند که می فرماید: « نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند .
نقل می کند که حضرت فرمودند: (تسليم که در آیه آمده که وظیفه ی همه در مقابل حکم و قضاء پیامبر اسلام است) تسلیم به معنای راضی بودن و گوش فرا دادن همراه با خشنودی به حکم و قضاء پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.
4 - عن عبدالله الكاهلي قال قال ابو عبدالله علیه السلام. (2)
« لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ، وَ آتَوُا الزَّکَاةَ، وَ حَجُّوا الْبَیْتَ، وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ، ثُمَّ قَالُوا لِشَیْءٍ صَنَعَهُ اللّهُ أَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَلاَّ صَنَعَ خِلاَفَ الَّذِی صَنَعَ »؟
« أَوْ وَجَدُوا ذلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ، لَکَانُوا بِذلِکَ مُشْرِکِینَ » .
ثم تلا هذه الآية « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا».
ثم قال أبو عبد الله علیه السلام عليكم بالتسليم.
عبدالله كاهلی گوید که امام صادق علیه السلام فرمودند:
ص: 45


1- محاسن برقی، ج 1، ص 271
2- اصول کافی (اسلامیة)، ج 1، ص 390
اگر مردمی خداوند یکتا و بی شریک را عبادت کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و حج خانه ی خدا را به جا آورند و ماه رمضان را روزه دار باشند سپس در مورد چیزی که خداوند یا رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده کرده اند بگویند.
آیا نمی شد خدا و رسولش بر خلاف این اراده، اراده کنند و یا حتی این مطلب به قلبشان خطور کند آنها با همین خطور، مشرک می شوند سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند: «نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند. »
پس حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: بر شما باد به تسلیم بودن.
5- عن عبدالله بن النجاشئ (1) قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول في قول الله عزوجل :
« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ » فقال أبوعبدالله علیه السلام: هو والله على بعينه، « ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ » على لسانک یا رسول الله صلی الله علیه و آله یعنی به من ولاية على علیه السلام « ویسلموا تسليما » لعلی علیه السلام.
عبدالله بن نجاشی گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام در مورد این آیه اینگونه فرمودند که: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حكم كنند » پس حضرت فرمودند: این حکم کننده به خداوند قسم که خود على علیه السلام است. « و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته باشند » یعنی قضا و حکمی که به بر زبان تو جاری است ای رسول خدا و آن همان ولایت علی علیه السلام است و : ( كاملا (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند ».
یعنی تسليم على علیه السلام باشند.
ص: 46


1- اصول کافی ( اسلامیه)، ج 8، ص 335
6- عن جابر عن أبي جعفر علیه السلام (1) قال:
« فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً » مما قضی محمد و آل محمد علیهم السلام « وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
جابر از امام محمدباقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:
« قسم به خدا تا زمانی که در اختلافاتشان تو را به داوری طلب نکنند و در وجود خودشان احساس ناراحتی نکنند مؤمن نخواهند بود » یعنی از آنچه که محمد و آل محمد علیهم السلام حکم کرده اند و تا زمانی که در برابر آن تسلیم محض نشوند مؤمن نخواهند بود ».
7- عن ايوب بن الحر قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام (2) يقول:
في قوله « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً » فحلف ثلاثة ايمان متابعا لايكون ذلك حتى يكون تلك النكتة السوراء في القلب وإن صام و صلی .
ایوب بن حر می گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که می فرماید:
در مورد این قول خداوند: «نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند ».
سه بار پی در پی حضرت قسم یاد کرد و فرمود نیست آن ( ایمان به خداوند) تا زمانی که پذیرش حکم الهی قلب باشد اگر چه نماز بخوانند و روزه بگیرند.
8- عن عبدالله بن نجاشی (3) قال سألت ابا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
ص: 47


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 256
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 256
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 71
قال عنى بهذا عليا علیهم السلام وتصدیق ذلک في قوله تعالی
« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ » یعنی عليا « فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ » (1) يعني النبي صلی الله علیه و آله .
عبدالله نجاشی می گوید از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سؤال کردم.
« نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان ) تسليم (فرمان تو ) باشند .»
حضرت فرمودند: منظور و مقصود از این آیه علی علیه اسلام است و نشانه ی تصدیق آن هم این قول خداوند است.« و اگر هنگامی که آنان (گروه منافق) بر خود ستم کردند به تو رجوع می کردند » یعنی علی علیه السلام « و از کردار خود به خدا توبه نموده و تو هم برای آنها استغفار می کردی و از خدا آمرزش میخواستی» یعنی نبی خدا صلی الله علیه و آله.
9- فضل بن عبدالملک عن ابی عبدالله علیه السلام (2) .
في قول الله عزوجل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
قال هو التسليم له في الأمور.
فضل بن عبدالملک از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه نقل می کند که «نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تعليم (فرمان تو) باشند ».
حضرت فرمودند و آن تسليم او بودن در همدی امور و اوامر او است.
10- عن سعيد بن غزوان (3) قال سمعت ابا عبدالله علیه السلاميقول
ص: 48


1- سوره نساء، آیه 64
2- مختصر بصائر الدرجات، ص 72
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 72
والله لو آمنوا بالله وحده وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة ثم لم يسلموا لكانوا بذلك مشركين ثم تلا هذه الآية « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
سعيد بن غزوان می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند:
به خدا قسم اگر به خدای یکتا ایمان بیاورند و نماز را اقامه کنند و زکات را پرداخت نمایند ولی تسلیم نباشند به خاطر همین تسلیم نبودن مشرک می شوند.
و سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حكم كنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند . »

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
18-04-2024, 16:23
زید بن اسلم گوید:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که در مقابل صف دشمنان صف کشیده بودند (در جنگی) رو به اصحاب خود، فرمودند: هیچ کس از شما نباید بجنگد.
پس از آن مردی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله تیری به سمت دشمنان پرتاب کرد و شروع به جنگیدن با آنها کرد پس دشمنان او را کشتند.
به رسول خدا گفتند فلانی شهادت طلب بود و به شهادت رسید.
حضرت فرمودند: آیا بعد از اینکه من از جنگ نهی کردم این اتفاق افتاد؟ عرض کردند بله.
حضرت فرمودند: عاصی و کسی که از دستور من سرپیچی کند وارد بهشت نمی شود .
تفاسیر
- تبیان (1) :
سپس خداوند بر حذر داشته است از مخالفت با رسولش با این قول که فرموده: « فَلْيَحْذَرِ اَلَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ» و این است و جز این نیست که داخل کرده است خداوند «عن» را در قولش «عن امره » به این خاطر که معنا و منظور روی گرداندن از امر رسول خدا صلی الله علیه و آله است و این دلالت دارد بر اینکه منظور او امری است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله بر نحو ایجاب و وجوب و لزوم صادر می شود به این خاطر که اگر مخصوص مخالفت با اوامر وجوبی نباشد و بخواهد اوامر ندبی و مستحبی را هم در بر بگیرد نباید ضرری از مخالفتش وجود داشته باشد.
منظور از مخالفت فقط کسی نیست که بر خلاف امر رسول خدا صلی الله علیه و آله عملی
ص: 39


1- تبیان، ج 7، ص 466
انجام می دهد به این خاطر که این کار نوعی از مخالفت است و عنوان مخالفت شامل کسی هم می شود که آنچه را که به او امر می شود انجام نمی دهد و ترک می کند.
ولی اگر امر به نحو ندب و استحباب باشد هم ترک آن جایز است و هم انجام خلاف آن جایز است و این قسمت از قول خداوند «أن تصيبهم فتنه» یعنی آنها را بر حذر دار از اینکه به آنها فتنه برسد، فتنه به معنای بلیه و آزمایشی است که آنچه که از نفاق و دروئی و بی ایمانی در قلوب آنهاست را ظاهر و نمایان می کند و فتنه شدت و بلائی در دین است که آنچه را که در ضمیر نهفته و پنهان است ظاهر و نمایان می کند.
«أو يصيبهم عذاب أليم» یعنی عذاب الیمی در آخرت به آنها می رسد به خاطر مخالفتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته اند .

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
18-04-2024, 16:24
- مجمع البيان (1) :
خداوند بر حذر داشته از مخالفت کردن با اوامر رسول گرامیش و گفته در این صورت فتنه به آنها می رسید یعنی بلیه ای به آنها می رسد که نفاق و دوروئی و بی دینی قلب های آنها را نمایان می کند و گفته شده که منظور از این فتنه، عقوبت دینی است و عذاب بزرگی هم در آخرت به آنها می رسد.
و در این عبارت آیه دلالت است به اینکه منظور اوامر وجوبی رسول خدا صلی الله علیه و آله است و چنین عذاب هایی برای مخالفت با اوامر وجوبی است و اگر منظور اوامر ندبی و استحبابی هم بود خداوند بزرگ اینگونه همه را از مخالفت با آن برحذر نمی داشت.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
22-04-2024, 16:06
- الميزان(2) :
در آیه خداوند بر حذر می دارد کسانی که با امر پیامبر صلی الله علیه و آله و با دعوتش مخالفت می کنند را از اینکه به آنها فتنه و بلیه ی برسد و یا اینکه عذاب بزرگ و مهلکی نصیب آنها
ص: 40


1- مجمع البیان، ج 7، ص 249
2- الميزان، ج 15، ص 167
شود .

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
22-04-2024, 16:06
بیان مؤلف

خداوند حکیم در این آیه به روشنی انذار می دهد کسانی را که با اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می کنند.
با فعل امر فرموده که باید بترسند کسانی که با امر او مخالفت کنند، (امر) یعنی هر آنچه که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را واجب بیان کرده اند و نتیجه ی مخالفت را هم بیان فرموده که هر کس چنین کند فتنه و بدی به او می رسد و یا عذابی دردناک او را احاطه می کند.
مخالفت، تنها کاری بر خلاف فرمایشات رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام دادن نیست بلکه مخالفت شامل ترک اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله هم می شود چرا که اگر کسی که در عمل اوامری را که می داند ایشان فرموده اند ترک کند، عملا با ایشان مخالفت کرده است.
تنها زمانی اینگونه ترساندن و حذر دادن از مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط خدای حکیم جایز است که ایشان از جانب خدا صاحب اختیار و ولایت در همه ی زمینه ها باشند که با توجه به فرمایشات خود رسول خدا صلی الله علیه و آله این ولایت برای ائمه علیهم السلام هم ثابت است مانند روایتی که حضرت فرمودند (1) یا علی حربک حربی وسلمک سلمی وحزبك حزبی و حزبی حزب الله ای علی جنگ و مخالفت با تو مخالفت با من است و صلح و دوستی با تو صلح و دوستی با من است و هر کس با تو باشد با من است و هر کس با من باشد با خداست.
همان رسول که به گواه صریح قرآن از روی هوای نفس سخن نمی گوید و معصوم است به بالاترین درجه ی عصمت، مخالفت با علی علیه السلام را مخالفت با خودش شمرده است.
بنابراین همان ولایتی که برای رسول خدا صلی الله علیه و آله ثابت است که موجب می شود مخالفت با او ضلالت آشکار باشد برای علی علیه السلام هم ثابت است و برای ائمه ی دیگر هم
ص: 41


1- تفسیر فرات، ص 266
ثابت است و مخالفت با ایشان هم ضلالت آشکار است.
کما اینکه در بیان امام باقر علیه السلام هم کاملا مشخص و واضح بود.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
28-04-2024, 16:24
نکته ی بسیار مهم دیگر که از این آیه ی شریفه فهمیده می شود و نباید مغفول بماند اینست که خدا به وضوح ترسانده از عذاب الیم هر کسی را که با امر رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت کند، از آن جا که مهمترین رکن اسلام خود شخص شخیص رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و دین اسلام در پرتو وجود ذي جود و گرامی ایشان به خلق عرضه شده است بنابراین جانشینان رسول خدا صلی الله علیه و آله هم پس از ایشان مهمترین ارکان اسلام هستند چرا که همانطور که بقای اسلام و مشروع بودن اسلام به وجود رسول خداست صلی الله علیه و آله، پس از ایشان هم به وجود ائمه عليهم السلام است که جانشین ایشان هستند و به همین موازات مخالفت با امر ایشان در خصوص جانشینی و ولایت علی علیه السلام ائمه علیهم السلام هم بزرگترین گناه است و بزرگترین مخالفت با ایشان است و هر آنکس که با این امر مخالفت کند عذاب اليمی در انتظار او خواهد بود که در انتظار دیگر مخالفان نیست.
رسولی که خدا از مخالفت کردن با او خلق را ترسانده است در قسمتی از خطبه ی غدیر(1) فرموده است: وهذا على امامكم ووليکم یعنی ای مردم این علی امام شما و ولی شماست.
کسی که از طرف خدا ولایت دارد این چنین شفاف و صریح بیان کرده است که على علیه السلام امام امت است و از جانب خدا بر همه ولایت دارد.
پس هر کس با این امر رسول خدا صلی الله علیه و آله که مهمترین امر ایشان در تمام دوران نبوت ایشان است مخالفت کرده و مخالفت بکند باید منتظر عذاب الیم باشد چرا که خداوند به صراحت و عده ی عذاب داده است و « إن وعد الله حق » (2) به درستی که وعده ی خدا حق است.
ص: 42


1- احتجاج، ج 1، ص 62
2- سوره یونس، آیه 55
آیه ی چهارم: سوره نساء، آیه 65
اشاره
« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».
« نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را کم کنند و آنگاه به هر حکمی که کلی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند ».
روايات خاصه
1- عن زراه عن أبي جعفر علیه السلام... (1) ثم قال:
« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ » يا على « فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ » یعنی فيما تعاهدوا وتعاقدوا عليه من خلافک بينهم وغضبك « ثم ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ » عليهم يا محمد على لسانک من ولايته و يسلموا تسليما لعلی.
زراه از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:
« به خدا قسم که آنها مؤمن نیستند تا در اختلاف خود تو را به داوری طلبند » ای علی، « در آنچه که مشاجره دارند » یعنی در آنچه که عهد بسته اند و با یکدیگر عقد بسته اند بر خلاف تو و برای غصب حق تو، و « سپس (مؤمن نیستند) تا اینکه از داوری تو در دل خود احساس ناراحتى نكنند وقتی قضاوت می کنی و
ص: 43


1- تفسیر قمی، ج1، ص142
حکم می کنی » بر ایشان ای محمد صلی الله علیه و آله که با زبان خود امر ولایت علی علیه السلام را بیان می کنی و کاملا تسلیم باشند در برابر على علیه السلام.
2- عن ايوب قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول (1) :
« إِنَّ أَشَدَّ مَا یَکُونُ عَدُوُّکُمْ کَرَاهِیَهً لِهَذَا الْأَمْرِ حِینَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی حَنْجَرَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ آلِ عُثْمَانَ کَانَ سَبَّابَهً لِعَلِیٍّ علیه السلام فَحَدَّثَتْنِی مَوْلَاهٌ لَهُ کَانَتْ تَأْتِینَا ».
قالت: لما احتضر قال مالی وما لهم.
قلت: جعلني الله فداك ماله قال هذا؟
فقال لما رأى من العذاب، أما سمعت قول الله تبارک وتعالی: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».
هيهات هيهات لا والله حتى يكون ثباث الشيئ في القلب وإن صلى وصام.
ایوب می گوید شنیدم از حضرت امام صادق علیه السلام که فرمودند:
به درستی که شدیدترین دشمن شما، وقتی جان به اینجا می رسد ( و با دست به حنجره ی خود اشاره فرمود) کراهت داشتن از این امر است.
سپس فرمودند: مردی از آل عثمان زیاد سب على علیه السلام می کرد (نعوذ باللہ) پس روزی کنیز او نزد من آمده بود و گفت وقتی زمان احتضار و مرگ او رسید می گفت:
چه چیزی برای من است و چه چیزی برای آنهاست.
ایوب می گوید: گفتم قربانت بشوم دلیل این کلام او چه بوده است؟
حضرت فرمودند: چون عذاب الهی را دیده این را گفته است آیا این قول خداوند را نشنیدی که می فرماید:« نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند.
ص: 44


1- الزهد، ص 85
هيهات هيهات به خدا قسم که ایمان نیست، تا اینکه شیء (ولایت اهل بیت) در قلب ثابت شود اگرچه نماز و روزه به جا آورد.
3- عن أبي الجارود عن ابی جعفر علیه السلام (1).
في قول الله عزوجل: « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ».
قال التسليم الرضا والقنوع بقضائه .
آبی جارود از امام باقر علیه السلام در مورد این قول خداوند که می فرماید: « نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند .
نقل می کند که حضرت فرمودند: (تسليم که در آیه آمده که وظیفه ی همه در مقابل حکم و قضاء پیامبر اسلام است) تسلیم به معنای راضی بودن و گوش فرا دادن همراه با خشنودی به حکم و قضاء پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است.
4 - عن عبدالله الكاهلي قال قال ابو عبدالله علیه السلام. (2)
« لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّهَ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ، وَ آتَوُا الزَّکَاةَ، وَ حَجُّوا الْبَیْتَ، وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ، ثُمَّ قَالُوا لِشَیْءٍ صَنَعَهُ اللّهُ أَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله أَلاَّ صَنَعَ خِلاَفَ الَّذِی صَنَعَ »؟
« أَوْ وَجَدُوا ذلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ، لَکَانُوا بِذلِکَ مُشْرِکِینَ » .
ثم تلا هذه الآية « فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا».
ثم قال أبو عبد الله علیه السلام عليكم بالتسليم.
عبدالله كاهلی گوید که امام صادق علیه السلام فرمودند:
ص: 45


1- محاسن برقی، ج 1، ص 271
2- اصول کافی (اسلامیة)، ج 1، ص 390
اگر مردمی خداوند یکتا و بی شریک را عبادت کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند و حج خانه ی خدا را به جا آورند و ماه رمضان را روزه دار باشند سپس در مورد چیزی که خداوند یا رسول خدا صلی الله علیه و آله اراده کرده اند بگویند.
آیا نمی شد خدا و رسولش بر خلاف این اراده، اراده کنند و یا حتی این مطلب به قلبشان خطور کند آنها با همین خطور، مشرک می شوند سپس حضرت این آیه را قرائت فرمودند: «نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند. »
پس حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: بر شما باد به تسلیم بودن.
5- عن عبدالله بن النجاشئ (1) قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام يقول في قول الله عزوجل :
« فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ » فقال أبوعبدالله علیه السلام: هو والله على بعينه، « ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ » على لسانک یا رسول الله صلی الله علیه و آله یعنی به من ولاية على علیه السلام « ویسلموا تسليما » لعلی علیه السلام.
عبدالله بن نجاشی گوید: شنیدم که امام صادق علیه السلام در مورد این آیه اینگونه فرمودند که: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حكم كنند » پس حضرت فرمودند: این حکم کننده به خداوند قسم که خود على علیه السلام است. « و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته باشند » یعنی قضا و حکمی که به بر زبان تو جاری است ای رسول خدا و آن همان ولایت علی علیه السلام است و : ( كاملا (از دل و جان) تسلیم (فرمان تو) باشند ».
یعنی تسليم على علیه السلام باشند.
ص: 46


1- اصول کافی ( اسلامیه)، ج 8، ص 335
6- عن جابر عن أبي جعفر علیه السلام (1) قال:
« فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً » مما قضی محمد و آل محمد علیهم السلام « وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
جابر از امام محمدباقر علیه السلام نقل می کند که فرمودند:
« قسم به خدا تا زمانی که در اختلافاتشان تو را به داوری طلب نکنند و در وجود خودشان احساس ناراحتی نکنند مؤمن نخواهند بود » یعنی از آنچه که محمد و آل محمد علیهم السلام حکم کرده اند و تا زمانی که در برابر آن تسلیم محض نشوند مؤمن نخواهند بود ».
7- عن ايوب بن الحر قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام (2) يقول:
في قوله « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً » فحلف ثلاثة ايمان متابعا لايكون ذلك حتى يكون تلك النكتة السوراء في القلب وإن صام و صلی .
ایوب بن حر می گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که می فرماید:
در مورد این قول خداوند: «نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند ».
سه بار پی در پی حضرت قسم یاد کرد و فرمود نیست آن ( ایمان به خداوند) تا زمانی که پذیرش حکم الهی قلب باشد اگر چه نماز بخوانند و روزه بگیرند.
8- عن عبدالله بن نجاشی (3) قال سألت ابا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
ص: 47


1- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 256
2- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 256
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 71
قال عنى بهذا عليا علیهم السلام وتصدیق ذلک في قوله تعالی
« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ » یعنی عليا « فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ » (1) يعني النبي صلی الله علیه و آله .
عبدالله نجاشی می گوید از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سؤال کردم.
« نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان ) تسليم (فرمان تو ) باشند .»
حضرت فرمودند: منظور و مقصود از این آیه علی علیه اسلام است و نشانه ی تصدیق آن هم این قول خداوند است.« و اگر هنگامی که آنان (گروه منافق) بر خود ستم کردند به تو رجوع می کردند » یعنی علی علیه السلام « و از کردار خود به خدا توبه نموده و تو هم برای آنها استغفار می کردی و از خدا آمرزش میخواستی» یعنی نبی خدا صلی الله علیه و آله.
9- فضل بن عبدالملک عن ابی عبدالله علیه السلام (2) .
في قول الله عزوجل « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
قال هو التسليم له في الأمور.

رعنا ریاحی*خادمه قرآن*
28-04-2024, 16:24
فضل بن عبدالملک از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه نقل می کند که «نه چنين است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حکم کند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تعليم (فرمان تو) باشند ».
حضرت فرمودند و آن تسليم او بودن در همدی امور و اوامر او است.
10- عن سعيد بن غزوان (3) قال سمعت ابا عبدالله علیه السلاميقول
ص: 48


1- سوره نساء، آیه 64
2- مختصر بصائر الدرجات، ص 72
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 72
والله لو آمنوا بالله وحده وأقاموا الصلاة وآتوا الزكاة ثم لم يسلموا لكانوا بذلك مشركين ثم تلا هذه الآية « فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً ».
سعيد بن غزوان می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند:
به خدا قسم اگر به خدای یکتا ایمان بیاورند و نماز را اقامه کنند و زکات را پرداخت نمایند ولی تسلیم نباشند به خاطر همین تسلیم نبودن مشرک می شوند.
و سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: « نه چنین است، قسم به خدای تو که اینان (به حقیقت) اهل ایمان نمی شوند مگر آنکه در خصومت و نزاعشان تنها تو را حكم كنند و آنگاه به هر حکمی که کنی اعتراض نداشته، کاملا (از دل و جان) تسليم (فرمان تو) باشند . »