PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیام های عاشورا



کیمیا محمدی
24-07-2023, 23:31
https://download.ghbook.ir/downloads/BookCover/3D_m/6000/5860.jpg

کیمیا محمدی
24-07-2023, 23:32
پیشگفتار

انقلاب خونبار اسلامی ایران، معجزۀ بزرگ قرن و انفجار نور بود که طلسم دو هزار و پانصد سالۀ حکومت اهریمنی را در هم شکست، و شجرۀ طیبه ای است که از زلال کوثر «عاشورا» سیراب گشت و آسمان خونرنگ تشیع علوی را زینت بخشید. ثمرۀ شیرین آن نیز، عرضۀ اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله برای نجات بشریّت به بن بست رسیده در عصر تکنیک و تمدن است، و امیدواریم زمینه ساز ظهور منجی حقیقی انسان ها - مهدی موعود (عج) - باشد.
سپاه پاسداران، این نهاد مقدس و جوشیده از متن انقلاب اسلامی که بر اساس قانون اساسی، وظیفۀ خطیر حراست از انقلاب و دستاوردهای آن را برعهده دارد، خود فرزند عاشورا و فرهنگ عاشورایی است؛ چنان که انتخاب روز ولادت با سعادت امام حسین علیه السلام به عنوان روز پاسدار، بیانگر پیوند فکری و عملی سپاه پاسداران با امام حسین علیه السلام و قیام مقدس عاشورا است.
فرماندۀ معظم کل قوا، حضرت آیة الله العظمی خامنه ای در این باره می فرماید:
پاسدار انقلاب اسلامی، آگاهانه راه حسین علیه السلام را که ادامۀ راه انبیای الهی است، انتخاب می کند و در این راه، فروغ خون حسین علیه السلام و شهیدان گلگون کفن کربلا را چراغ راه خویش قرار می دهد.(1)
با این توصیف درمی یابیم که شناخت عمیق زندگانی امام حسین علیه السلام
ص:13


1- (1) - پیام به سمینار سراسری سپاه، تیر ماه 62.
و نهضت عاشورا و تجزیه و تحلیل ابعاد گوناگون آن، از نیازهای قطعی جامعۀ اسلامی و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. در این راستا مقرر گردید یک سلسله تحقیقات گسترده و عمیق پیرامون ابعاد زندگانی و قیام امام حسین علیه السلام، و نیز زمینه ها، پیامدها و پیام های آن قیام بزرگ صورت پذیرد.
از جمله زمینه های نیازمند به کارِ وزین و تحقیق ژرف، مبحث «پیام های عاشورا» است. هرچند در این باره به طور جسته و گریخته در این کتاب و آن مقاله نوشته هایی یافت می شود، لیکن همۀ اینها نه شایستۀ شأن والا و شخصیت گرانقدر حماسه سازان عاشورا است و نه پاسخگوی نسل تشنۀ امروز.
مدیریت تحقیقات عاشورا در مرکز تحقیقات اسلامی سپاه بر آن شد تا در این میدان گام نخست را بردارد و آنچه را از گنجینۀ معارف عاشورا در این جهت برداشت می شود، به نسل پویای انقلاب اسلامی عرضه کند و در این راه، قلم شیوای محقق و نویسندۀ گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای جواد محدثی را به یاری طلبید.
آنچه پیش رو دارید فرایند این همکاری است. امید آن که مقبول ساحت مقدس سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام - این بزرگ پاسدار اسلام و قرآن - واقع شود و موجبات خشنودی روح بلند بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، را فراهم سازد.
پژوهشکده تحقیقات اسلامی
ص:14

کیمیا محمدی
24-07-2023, 23:33
مقدمه
«عاشورا»، حادثه ای نبود که در یک نیم روز در سال 61 هجری اتفاق بیفتد و از قبل و بعد خود جدا باشد. هم ریشه در حوادث پیشین و تحوّلات اجتماعی مسلمانان از زمان رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا سال 60 هجری داشت، هم پیامدهای آن و آثاری که در فکر و عمل مسلمانان داشته، تا امروز گسترده شده است و تا دامنۀ قیامت نیز امتداد خواهد یافت.
با آن همه بهره برداری های حماسی، مبارزاتی، تربیتی و معنوی که تا کنون از قیام کربلا و شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام شده، به نظر می رسد که غنای محتوایی این نهضت خدایی، بسیار بیش از آن است که تا کنون مطرح بوده است. امروزیان و آیندگان پیوسته باید از این کوثر ایمان و یقین بنوشند و سیراب شوند و تشنگان حقیقت ناب را هم سیراب سازند.
از این رو، با همۀ کارهایی که تا کنون در شناختن و شناساندن این حماسۀ ماندگار انجام یافته است، زمینۀ چنین تلاش های فرهنگی همچنان باقی است و هر زمان به شکلی و در قالبی نوتر، می توان درسهایی از این حادثه تدوین کرد و آموخت و نشر داد، تا جهان و جان های حقجو، مجذوب جلوه ها و زیبایی های این حماسه شوند. پس عاشورا برای همه و همیشه، «پیام» دارد و می سزد که ما همواره پای «درس» های این کلاس ابدی بنشینیم و به مراتب بالاتری از ایمان، دین شناسی، شناخت تکلیف و عمل به وظیفه برسیم.
پیام عاشورا چیست و از کجا به دست می آید؟
برای استخراج این درس ها و پیام ها، از مطمئن ترین راه ها می توان
ص:15
چنین یاد کرد:
1 - سخنان و خطبه های امام حسین علیه السلام و یاران شهید و بازماندگان شهدا؛
2 - عملکرد، رفتار و شیوۀ عملی سیدالشهدا و اصحاب و خاندان او؛
3 - متون و منابع معتبر تاریخی و دینی مربوط به عاشورا.
توضیح این که مقصود از «پیام» چیست و تفاوت آن با «درس» کدام است و ما در این نوشته، در پی چه هستیم، در آغاز همین کتاب و پیش از شروع به متن پیام ها آمده است.
افزون بر آن، در مطلع هر یک از بخش هایی که با عنوان: پیام های اعتقادی، پیام های سیاسی، پیام های اخلاقی، عرفانی، تاریخی و... آمده است، تبیین جداگانه ای از مفهوم هر عنوان و قلمرو آن دیده می شود، تا هدف نگارنده را از آن عنوان نشان دهد. پس از شرح و توضیح عناوین، محورهای فرعی آنها را با تاکید بر مستندات تاریخی یا شواهدی از کلمات حماسه آفرینان نهضت عاشورا تشریح کرده ایم و در برخی موضوعات، پیوند این مفاهیم را با تاریخ معاصر و نمونه های گویایی از سخنان امام خمینی «قدّس سرّه» و فرهنگ جهاد و شهادت که در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شکل گرفته است نشان داده ایم، تا بحث، هر چه کاربردی تر و آموزنده تر باشد و هدف از این نوشته که انتقال درس های عاشورا برای بهره گیری عمومی، به خصوص پاسداران عزیز و خانواده هایشان و نسل جدیدی است که وارث انقلاب اسلامی و یادگاران شهدایند، عملی تر شود.
در همین جا از مساعدتهای برادر ارجمند، جناب آقای سید علی مقیمی در فیش برداری بخشی از منابع و موضوعات سپاسگزاری می شود.
جواد محدثی - قم - مهر 1379
ص:16

کیمیا محمدی
24-07-2023, 23:34
مفهوم «پیام»

پیام، امر و دستوری است که به مخاطبانی داده می شود تاطبق آن عمل کنند. پیام، گاهی صریح و آشکار و منطوق است، و گاهی یک عمل برای دیگران دارای پیام است و آنان را به کاری و خصلتی «دعوت» می کند.
بنابراین، هم فرد و هم جمع می توانند پیام بدهد، هم یک حادثه و عمل می تواند برای دیگران پیام داشته باشد. همچنان که در یکی از مراحل «نهی از منکر»، با بی اعتنایی، قطع رابطه، چهره عبوس و اخم کردن، به شخصی که خلافی می کند دستور می دهیم که «نکن». این دیگر زبانِ حال است نه قال و پیامِ یک عمل است نه سخن.
گذشته از این، گاهی حادثه آفرینان، آشکارا چیزی نگفته و پیامی نداده اند، لیکن این ماییم که از آن برداشت «پیام» می کنیم. اینجا کار ما «درس» گرفتن و به تعبیری، «پیام گیری» است. گاهی هم پیام یک حادثه، صرفاً توجه دادن و هشدار نسبت به چیزی است.
با این حساب، وقتی سخن از «پیام های عاشورا» ست، تنها به این معنی نیست که امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا، به صورت رسمی و مشخص به مردم آن زمان یا زمان های آینده چه دستوری داده اند، بلکه شامل درس هایی هم که ما از عاشورا می گیریم می شود. مثلا این سخن امام حسین علیه السلام که فرموده است: «اگر دین ندارید، آزاده باشید» یک پیام صریح و روشن است. نیز اگر ما از حادثه عاشورا این درس را می گیریم که
ص:17
«هر چند با نیروی کم و امکاناتِ اندک، باید در مقابل ظلم تسلیم نشد و مبارزه کرد»، این هم نوعی پیام عاشورایی است. هر چند در سخن سیدالشهداء علیه السلام، چنین مضمونی بیان نشده باشد، ولی چون آن حضرت برای ما «اسوه» است و عملش برایمان «حجت»، و می بینیم که خود او و یارانش با نفرات اندک در مقابل انبوه دشمن تا آخرین نفس مبارزه و مقاومت کردند، پس می توان گفت که «ایستادن در مقابل ظالم»، پیام عاشورا است، هر چند ما این را به صورت درسی از عاشورا گرفته ایم.
این توضیح، از آن جهت بود که نسبت به برخی از آنچه به عنوان «پیام» در این مجموعه آمده است، ابهام و شبهه پیش نیاید که مثلاً سید الشهداء، در کجا پیام داده است که با نفس جهاد کنید، اعتماد به نفس و توکّل داشته باشید، به دنیا دل نبندید، در راه خدا از همه چیز بگذرید، به امامت ولیّ معصوم گردن نهید و... امثال آن.
عاشورای حسینی تجسم و تبلور همین مفاهیم و ارزشها است، بنابراین می توانیم همه این درسها، ره آوردها، عبرت ها، هشدارها و عملکرد ها را جزء «پیام های عاشورا» به حساب آوریم و دل و جان به آن بسپاریم و برای جهانیان ترجمه و تبیین کنیم و آنها را ملاک عمل و دستور زندگی خویش سازیم و فرزندان و نسل آینده را با این باورها تربیت کنیم.
مفهوم دیگری که توجه به آن ضروری است، «عبرت های عاشورا» است که به نوعی در ضمن درس های عاشورا قرار می گیرد. البته می توان تفاوت و مرزی هم میان «درس» و «عبرت» بیان کرد: گاهی از یک شخص و حادثه به عنوان ِ «الگوی مثبت» یاد می شود و دیگران با تأسی به آن والهام گرفتن از آن دستمایه های مثبت، راه عملی خویش را در می یابند. گاهی نیز از یک حادثه به
ص:18
صورت «نمونه منفی»، می توان یاد کرد؛ حادثه ای تلخ و ناراحت کننده و تاسف بار که با عبرت گرفتن از آن، می توان و باید جلوی تکرار آن راگرفت.
در قرآن کریم از این نمونه ها فراوان است؛ گاه داستانهایی از فداکاری ها، ایثارها، مجاهدت ها، صبر و مقاومت ها، ایمان و اخلاص و خداترسی اشخاص و اقوامی یاد می شود که همه «اسوه» دیگرانند و با یاد کرد این جلوه های مثبت، می خواهد برای تداوم یا تکرار آن فضیلتها در دیگران انگیزه بیافریند، و گاه نیز از حادثه ای شوم، گروهی شقاوتمند، ناسپاسی های اقوام پیشین، هلاکت امّت های کافر و معصیت کار، لجاجت و دین ستیزی طاغوت ها و... یاد می شود که در همه اینها «عبرت» برای «اولی الابصار» و پند برای هوشیاران است. از پیام ها و درس ها باید الهام گرفت و نمونه آن را در جامعه کنونی پیاده کرد و از «عبرت» ها باید درس گرفت و مانع تکرار و بروز دوباره آن در وضعیت فردی و اجتماعی شد.
آنچه در سخنان مّهم و تحلیلی مقام معظم رهبری نسبت به عبرت های عاشورا مطرح شد، بیشتر اشاره به این بعد مساله بود که فرمودند:
درس های عاشورا جدا است، درس شجاعت و درس چه و درس چه؛ از درس های عاشورا مهم تر، «عبرت» های عاشوراست.(1)
و در عبرت گیری از عاشورا به مفهومی که گذشت، فرمودند:
اگر خواص در هنگام خودش، کاری را که تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می کند و حسین بن علی ها دیگر به
ص:19


1- (1) - سخنرانی در جمع فرماندهان و بسیجیان لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله، عاشورای 1372 ش (روزنامۀ جمهوری اسلامی، 76/2/26).
کربلاها کشانده نمی شوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند و با هم اختلاف کردند،... معلوم است که در تاریخ کربلاها در تاریخ، تکرار خواهد شد.(1)
بدون این ارزیابی تحلیلی و شناخت و تدوین پیام ها، درس ها و عبرت ها، همواره بیم آن است که محرک ترین حوادث تاریخی از خاصیت بیفتد و درس آموزترین رخدادها به عناصری بی پیام و پند تبدیل شود و افراد از کنار عبرت ها بگذرند و عبرت نگیرند و پیام ها را بشنوند، ولی درک نکنند و تاریخ، تکرار شود. نگرانی رهبر معظم انقلاب حضرت آیة الله خامنه ای کاملاً بجا و هوشیارانه و مآل اندیشانه بود که فرمودند:
جا دارد اگر ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامی به جایی رسیده باشد که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان، قاری شان گرفته، در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشۀ همین پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون بکشند؟ آدم باید به فکر فرو برود که چرا اینطوری شد؟(2)
آنان که بخواهند «مکتبی» زندگی کنند و عملشان مکتبی باشد، باید برای یکایک رفتارهای فردی و اجتماعی و عبادی و سیاسی خویش مبنای شرعی داشته باشند. مستند سازی مواضع و اعمال، از شؤون حرکت های مکتبی و متّکی به خط ولایت است و بدون آن، مشروعیت
ص:20


1- (1) - سخنرانی در جمع فرماندهان و بسیجیان لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله، عاشورای 1372 ش (روزنامۀ جمهوری اسلامی، 76/2/26).
2- (2) - همان.
هر جهاد و تلاشی زیر سؤال می رود. از این نظر، حتی در بعد فقهی هم مسائل عمده ای قابل طرح و بررسی است: تشخیص جهاد و تقیه و حفظ نفس و ممانعت از زیان های مهم و تعیین محدوده هر یک، و شناخت وظیفه در صورت تعارضِ تکلیف ها و معیار گزینش و ترجیح یک جانب بر جانب دیگری، از جمله این مسائل است.
از بعد فقهی، هر عملی باید مشروعیت دینی داشته، مستند به حکم خدا باشد. عاشورا قیامی بود که کشته شدن، مجروح شدن، اسیر گشتن و ضررهای مالی داشته است. در اینکه از نظر فقهی، کجا باید قیام کرد و کجا سکوت؟ جای جهاد کجاست و مورد و محدودۀ «تقیّه» کجا؟ تکلیف امر به معروف و نهی ازمنکر و دامنه آن تا کجاست؟ با سلطۀ جور، چگونه باید عمل کرد؟ تشکیل حکومت دینی تا چه حدّ وظیفه است؟ تعارض حکم جهاد و مبارزه را با حکم تقیه و حفظ جان چگونه حلّ باید کرد؟ بیعت با حکومت جور تا چه حد تعهدآور است؟ وظیفه زنان در موردجهاد چیست؟ اسیر گرفتن زن مسلمان چگونه است؟ حکم زنان در اسارت چیست؟ قیام عاشورا آیا برای دیگران هم سرمشق است، یا تکلیف خاص امام معصوم علیه السلام بود؟ تفاوت «شهادت» و «خودکشی» در چیست؟ وقتی شرکت در یک مبارزه، مستلزم «اضرار به نفس» و ضررها و خطرهای مالی و جانی هست، با چه مستند شرعی می توان مبارزه کرد؟ در چه زمانی قیام بر ضد طاغوت، «اضرار به نفس» و «القاء در تهلکه» است آیا قیام علیه حکومت نامشروع وموجب هدر بودن خون قیام کننده و شکستن بیعت، مطلقاً حرام است یا خیر؟ اطاعت از زمامداران در چه شرایطی، لازم و واجب است و آیا مبارزه از مصادیق «فتنه» و «شورش»
ص:21
است؟ آیا در شرایط «نتوانستن» هم تکلیف وجود دارد؟
اینها و سؤالاتی از این دست، بعد فقهی حادثه عاشورا را روشن می سازد.
در مجموع، آموزندگی و سازندگی و تأثیر گذاری عاشورا، در گرو شناخت و تبیین درس ها و پیام ها است و از این رهگذر، بیش از «چگونگی» حادثه، باید به «چرایی» آن اندیشید، تا با استفاده از نقاط مشترک و روح ساری و جاری در حوادث همگون در پهنه تاریخ، سرگذشت های گذشتگان را عبرت آموزتر ساخت.
و... این، کاری است مهم، ضروری و در عین حال دشوار؛ بی آنکه دشواری از ضرورت آن بکاهد.
ص:22

کیمیا محمدی
24-07-2023, 23:35
پیام های اعتقادی
اشاره
پیام های اعتقادی (تبیین)
توحید در عقیده و عمل
مبدأ و معاد
رسالت پیامبر
شفاعت
امامت
بدعت ستیزی
ص:23



پیام های اعتقادی (تبیین)
اشاره
رسالت تبیین «مکتب» و تصحیح باورهای مردم در مسائل عقیدتی و بینشی، بر عهده «امام» است. امامان با سخن و عملشان هم صورت صحیح اعتقادات را می نمایایند، هم با انحرافات عقیدتی مقابله و مبارزه می کنند. اینکه توحید ناب چیست و خدا باوری و عقیده به مبدا و معاد چه نقشی در زندگی دارد و شیوۀ انبیا و مرامشان کدام است و تداوم خط رسالت در قالب «امامت» چگونه است ودین چیست واهل بیت علیهم السلام کیانند و چه مسوولیتی دارند و وظیفه امت در قبال امام چیست، همه و همه جلوه هایی از «پیام های اعتقادی» عاشورا است. اگر به قیام سیدالشهداء علیه السلام از این دیدگاه بنگریم، درس های عظیمی را خواهیم آموخت و عاشورا راکلاس درسی خواهیم یافت که در سخنان امام و عاشوراییان، متجلی گشته است.
حتی رجزهای اصحاب امام و خطبه های امام و اهل بیت، چه قبل از شهادت و چه در مقطع اسارت، پر از نکته های عقیدتی است.
علاوه بر بُعد نظری و تبیین خطوط اصلی و روشن دین، تجلی این باورها در عمل آنان، جلوۀ دیگری از بعد اعتقادی مسأله است. مثلا «توحید» را نه صرفا از بعد نظری، بلکه توحید در عبادت واطاعت را نیز در صحنه عاشورا و انقلاب امام حسین علیه السلام می توان دید و این، بسی آموزنده تر و تاثیرگذارتر از جنبه فکری و ذهنی موضوع است. عقیده به
ص:24
خدا و قیامت، نه تنها به صورت یک باور خشک ذهنی، بلکه منشأ اثر در زندگی فردی و اجتماعی مسلمان مطرح است و تلاش های او را حتی در صحنه مبارزه، جهت می دهد. اعتقاد به امامت نیز، نه صرفا در حد یک بحث کلامی واحتجاجات قرآنی و حدیثی در مورد اینکه پس از پیامبر، چه کسی خلافت دارد، بلکه به عنوان نظام سیاسی و پذیرش ولایت پیشوای صالح و خط مشی منطبق بر قرآن و سنت رسول و اینکه چه کسی شایسته زمامداری امت اسلامی است، مطرح می گردد.
جایگاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله در جامعه اسلامی نیز از همین زاویه قابل طرح است و نیز اصل مسأله رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و قرآن و وحی و شفاعت و... هر کدام به نحوی که دارای «پیام» است، در نهضت عاشورا مورد مطالعه قرار می گیرد. تنها در این صورت است که حرکت عاشورایی در امتداد زمان، گسترش و دوام می یابد و نسل های امروز و آینده را مورد خطاب قرار می دهد و هدایتگر می شود.
بعد اعتقادی کربلا نباید مورد غفلت قرار گیرد، هم محتواهای عقیدتی که در مجموعه این حماسه متجلی است، هم اساس نهضت کربلا که برای حفظ باورهای ناب از زوال تحریف بود. این هدف مهمّی بود که شهید بزرگی همچون ابا عبدالله الحسین علیه السلام فدای تحقق آن شد. امام خمینی «قدس سره» می فرماید:
شخصیت عظیمی که از عصاره وحی الهی تغدیه و در خاندان سیّد رسل محمد مصطفی و سید اولیاء علی مرتضی تربیت و در دامن صدیقه طاهره بزرگ شده بود، قیام کرد و با فداکاری بی نظیر و نهضت الهی خود، واقعه بزرگی را به وجود آورد که کاخ ستمگران
ص:25
را فروریخت و مکتب اسلام را نجات بخشید.(1)
و در جای دیگر درباره ماهیت ضد اسلامی و عقیده برانداز حکام اموی که حسین بن علی بر ضد آنان قیام کرد، می فرماید:
به اسم خلافت رسول الله، بر ضد رسول الله قیام کرده بودند، فریادشان لا اله الا الله بود و بر ضد الوهیت قیام کرده بودند.
اعمالشان، رفتارشان رفتار شیطانی، لکن فریادشان فریاد خلیفه رسول الله!(2)
در سخنان امام حسین علیه السلام و یاران او، مفاهیم بلندی از اعتقادات در محورهای خداشناسی، رسالت انبیاء، نقش وحی و قرآن در زندگی، اصالت دین و گمراهی بدعتگذاران، زندگی ابدی و حیات پس از مرگ، بهشت و جهنم، حساب و اجر و عذاب، شفاعت، حقانیت امامان برای ولایت و خلافت، وظیفه مردم نسبت به حجج الهی، نفاق دنیاپرستان، استفاده از عقاید دینی برای اغفال مردم و... دیده می شود که جای مطالعه دارد.

کیمیا محمدی
24-07-2023, 23:35
1-1 - توحید در عقیده و عمل
عقیده به «توحید» وخداباوری، تنها در ذهن یک مسلمان موحّد نمی ماند، بلکه در همه شؤون و شرایط و زوایای زندگی او سایه می افکند. اینکه خدا کیست و چیست و این شناخت چه تأثیری در زندگی عملی و موضعگیری های اجتماعی مسلمان دارد، جایگاه این عقیده را در
ص:26


1- (1) - صحیفه نور، ج 12، ص 181.
2- (2) - همان، ج 7، ص 230.
حیات، نشان می دهد.
عقیده به خدایی که راست است، راست می گوید، وعده هایش تخلف ناپذیر است، اطاعتش فرض است، نارضایی او موجب دوزخی شدن است، در همه حال حاضر و ناظر انسان است، کمترین کار انسان از علم و بصیرت او پنهان نیست، مجموعه این باورها وقتی به صورت «یقین» درآید، مؤثّرترین عامل تأثیر گذار در زندگی است.
مفهوم توحید، تنها در بینش و دیدگاه نیست، بلکه در بعد عملی، به «توحید در اطاعت» و «توحید در عبادت» تبدیل می شود.

کیمیا محمدی
25-07-2023, 16:00
امام حسین علیه السلام پیشاپیش از شهادت خود، با خبر بود و جزئیات آن را هم می دانست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز مکرّر این حادثه را پیشگویی کرده بود.
این علم و اطلاع قبلی، نه تنها رای او را بر ادامه راه و ورود به میدان جهاد و شهادت، سست یا آمیخته به تردید نکرد، بلکه شهادت طلبی او را افزون تر ساخت. آن حضرت با همین ایمان و باور، به کربلا آمد و به جهاد پرداخت و عاشقانه به دیدار خدا شتافت. همانگونه که در اشعار منسوب به او آمده است:
ترکتُ الْخَلْقَ طُرًّا فِی هواکاوأیْتَمْتُ العِیالَ لِکَیْ اراکا
حتی در موارد متعددی اصحاب و بستگان و اقوام او از روی خیرخواهی و دلسوزی آن حضرت را از رفتن به عراق و کوفه بر حذر می داشتند و بی وفایی مردم و مظلومیّت و تنهایی پدرشْ امیر المؤمنین و برادرش امام مجتبی علیه السلام را یادآور می شدند. هر یک از اینها کافی بود که دردل فرد معمولی، ایجاد تردید کند، اما باور روشن و عقیده یقینی او و خدایی دانستن این راه و انتخاب، سبب شد در مقابل عوامل یأس آفرین و
ص:27
تردید ساز بایستد و قضای الهی و مشیّت او رابر هر چیز مقدم بدارد.
وقتی ابن عباس از امام حسین علیه السلام می خواست که راه دیگری جز رفتن به عراق برگزیند و بابنی امیه درنیفتد، حضرت ضمن تبیین اهداف و نیّات امویان، فرمود: «اِنّیٖ ماضٍ فیٖ امْرِ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله حَیْثُ امَرَنیٖ وَ انّا لِلّهِ وَ انّا الَیْهِ راجِعُونَ»(1) و تصمیم خود را در پایبندی به فرمان حضرت رسول و بازگشت به جوار رحمتِ خدایِ هستی آفرین باز گفت؛ چرا که به حقّانیت راه و درستی وعده های خدا باور داشت.
«یقین»، نمودی از وضوح و روشنی باور نسبت به دین و فرمان خدا و حکم شریعت است. گوهر یقین در هرجا که باشد، او را مصمّم و بی باک می سازد. صحنۀ عاشورا جلوۀ یقین بود. یقین به حقّانیّت راه خود، یقین به باطل بودن دشمن، یقین به حق بودن معاد و حساب و محاسبه رستاخیز و یقین به حتمیّت مرگ و ملاقات با خدا، در درجه بالایی در دل امام و عاشوراییان وجود داشت و جهت دهنده مقاومت و کیفیّت عمل و ثبات قدم در راه انتخابی بود.
«استرجاع» (گفتن انا للّه و انا الیه راجعون) علاوه بر آنکه هنگام آگاهی از مرگ یا شهادت کسی گفته می شود، در منطق امام حسین علیه السلام، یادآور فلسفه بلند هستی و حیات و سرنوشتِ «از اویی و به سوی اویی» است که بارها امام در طول راه آن را بر زبان آورد، تا این عقیده، جهت دهندۀ تصمیم ها و عمل ها باشد.

در منزل ثعلبیّه، پس از شنیدن خبر شهادتِ مسلم و هانی، مکرّراً این
ص:28


1- (1) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 321.
سخن را گفت.(1) در همین منزل، لحظه ای خواب، آن حضرت را در ربود و در رؤیا، سواری را دید که می گوید: «این کاروان به سرعت می رود ومرگ هم در پی آن شتابان است.» پس از آنکه خواب خود را تعریف کرد، علی اکبر از پدر پرسید: «پدر جان، مگر ما بر حق نیستیم؟» فرمود: «آری فرزندم، سوگند به آنکه بازگشت همه به سوی اوست.» گفت: «پس با این حال، چه باکی از مرگ؟» پدر نیز دعایش کرد.(2)
طرح مسأله به خدا پیوستن در طول مسیر، آماده سازی روحی همراهان برای آن فداکاری بزرگ در راه عقیده بود. چرا که بدون باورهای زلال و روشن، یک رزمنده نمی تواند تا پایان خطّ در دفاع از حق مقاوم و نستوه بماند.
«یقین»، هم در «موضوع» بود؛ یعنی شناخت روشن هدف و راه و وضعیّت، هم در «حکم» بود؛ یعنی تکلیف بودن جهاد و شهادت در آن شرایط به نفع اسلام، هم در عقیده به «خدا» و هم به «آخرت» بود که مقوّم اصلیِ پا گذاشتن در میدانی است که گروهی می خواهند جان بدهند و فدا شوند. وقتی وهب بن عبدالله برای دومین بار به میدان کربلا رفت، در رجز خویش، خود را با عناوینی همچون «مؤمن به رب» و «موقن به رب» معرفی کرد.(3)
توحید درنصرت خواهی و فقطوفقط برخدا اعتماد کردن، از جلوه های دیگر
ص:29


1- (1) مقتل الحسین، خوارزمی، ص 228.
2- (2) بحارالانوار، ج 44، ص 367.
3- (3) همان، ج 45، ص 17، مناقب، ج 4 ص 101.
نقش آفرینی عقیده در عمل است. امام حسین علیه السلام تنها تکیه گاهش خدا بود، نه نامه ها وحمایت ها و شعارها. وقتی سپاه حرّ راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابه ای که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و استناد به نامه های کوفیان بود، در پایان، ضمن گلایه از عهد شکنی کوفیان فرمود: «تکیه گاهم خداست و او مرا از شما بی نیاز می کند. «سَیُغْنِی اللّهُ عَنْکُمْ»(1) در ادامه راه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برای جنگ با آن حضرت بیان کردند، پاسخ امام این بود که «حَسْبِیَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیٖلُ»(2).

کیمیا محمدی
25-07-2023, 16:01
صبح عاشورا نیز، وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه امام تاختند، دستانِ نیایشگر امام حسین علیه السلام رو به آسمان ها بود، وی چنین می گفت:
خدایا! در هر گرفتاری و شدّت، تکیّه گاه و امیدم تویی و در هر حادثه که برایم پیش آید، پشتوانۀ منی، چه بسا در سختی ها و گرفتاری ها که تنها به درگاه تو روی آورده و دست نیاز و دعا به آستان تو گشودم و تو آن را بر طرف ساختی....(3)
این حالت و روحیّه، جلوۀ بیرونیِ، عقیده قلبی به مبدأ و یقین به نصرت الهی است و توحید در دعا و طلب را می رساند.

کیمیا محمدی
26-07-2023, 20:19
هدف اصلی معارف دین، تقرّب بندگان به سوی خداوند است. این محتوا حتّی در زیارتنامه های شهدای کربلا به ویژه زیارت امام حسین علیه السلام نیز مطرح است. علی رغم تبلیغات سوء و جاهلانه ای که شیعه را به
ص:30


1- (1) موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 377.
2- (2) همان، ص 378.
3- (3) - اللهم انت ثقتی فی کلّ کَرْبٍ... (بحار الانوار، ج 45، ص 4).
بدعت متّهم می کنند و زیارت قبور اولیاءِ الهی را شرک می پندارند، در فرهنگ زیارت، خود این عمل گامی برای تقرّب به خدا شمرده شده است که توحید ناب است. در بخشی از زیارت امام حسین علیه السلام که با فراز «اَللّهُمَّ مَنْ تَهَیَّأَ وَ تَعَبَّأَ...» شروع می شود، خطاب به خداوند می گوییم:
خدایا! هر کس که آماده شود و وسایل فراهم کند و به امید دست یافتن به نعمت و موهبتی سراغ یک مخلوق رود، تا از هدایا و جوائز و عطاهای او بهره مند شود، آماده شدن و زمینه چیدن من و سفر من به سوی تو و برای زیارت قبر ولیّ تو است و بااین زیارت، به تو تقرب می جویم، و هدیه و عطا و جایزه را از تو امید دارم....(1)
در ادامه نیز با حالتِ حَصر، می گوییم: تنها تو را قصد و آهنگ کردم و تنها آنچه را نزد تو است می خواهم؛ «فالیکَ قَصَدْتُ و ما عِنْدُکَ أرَدْتُ».
اینها نشان دهندۀ بُعد توحیدی تعالیم شیعی است که مراقد معصومین و زیارت اولیاءِ الهی را هم معبر و مسیری برای رسیدن به توحید خالص می داند وتعبّد به امر الهی است که بزرگداشت اینان راتوصیه فرموده است.

کیمیا محمدی
26-07-2023, 20:19
1-2 - مبدأ و معاد
عقیده به مبدأ و معاد، مهم ترین عامل جهاد و فداکاری در راه خداست و بدون آن، هیچ رزمنده ای معتقدانه در صحنۀ دفاع قدم نمی گذارد و خود را که در جنگی به شهادت منتهی می شود، برنده نمی داند. بدون عقیده به حیات اخروی، با چه انگیزه ای می توان از جهاد و جانبازی استقبال کرد؟
از این رو، چنین اعتقادی در کلمات امام حسین علیه السلام و اشعار و رجزهای
ص:31


1- (1) - تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 62.
او و یارانش، نقشی محوری دارد و به برجسته ترین شکل، خود را نشان می دهد. امام حسین علیه السلام روز عاشورا وقتی بی تابی خواهرش را می بیند، این فلسفۀ بلند را یاد آور می شود و می فرماید:
«خواهرم! خدا را در نظر داشته باش. بدان که همۀ زمینیان می میرند، آسمانیان هم نمی مانند. هر چیزی جز وجه خدا که آفریدگار هستی است. از بین رفتنی است، خداوند همگان را دوباره بر می انگیزد...»(1)
در سخن دیگری که در شب عاشورا بااصحاب خویش فرمود، باز هم تأکید بر همین محورها را می بینم، از جمله این که:
«بدانید که شیرینی و تلخی دنیا، خواب است و «بیداری» در آخرت است. رستگار کسی است که به فلاح آخرت برسد و بدبخت کسی است که به شقاوت آخرت گرفتار آید.»(2)

کیمیا محمدی
26-07-2023, 20:19
باور به معاد، رشته های علقۀ انسان را از دنیا می گسلد و راحت تر می تواند در مسیر عمل به تکلیف، از جان بگذرد. امام در اشعاری که پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل، از فرزدق در مسیر راه کوفه شنید، به این جلوۀ تابناک اشاره فرمود:
«اگر دنیا ارزشمند به حساب آید، سرای آخرت که خانۀ پاداش الهی است، برتر و نیکوتر است و اگر بدن ها برای مرگ پدید آمده اند،
ص:32


1- (1) -... وَ اعْلَمی أنَّ اهْلَ الاَْرْضَ یَمُوتُونَ وَ انَّ اهْلَ السَّماءَ لا یَبْقُونَ وَ انَّ کُلَّ شَیْیءٍ هالِکٌ الاّ وَجْهُ اللّهِ الذیٖ خَلَقَ الاَرْضَ بِقُدْرَتِه وَ یَبْعَثُ الْخَلْقَ فیعودون...، (موسوعة کلمات الامام الحسین 7، 404-405.)
2- (2) - وَ اعْلَمُوا أنَّ الدُّنْیا حُلْوُها وَ مُرُّها حُلُمٌ وَ الاِنْتِباهُ فی الاخِرَةِ وَالْفائِزُ مَنْ فازَ فیٖها وَ الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فیٖها (همان، ص 398).
پس شهادتِ در راه خدا برتر است»(1)

کیمیا محمدی
27-07-2023, 15:26
پیش از این اشعار هم، بر مسلم بن عقیل رحمت فرستاد، و به عنوان کسی که «به سوی روح و ریحان و بهشت رضوان الهی رفت و ما نیز در پی اوییم،» از او یاد کرد.
با این دید، شهادت خود و هر یک از همراهان و دودمانش را رسیدن به ابدیّتی می دانست که «آرمیدن در جوار رحمت الهی و دیدار با رسول خدا و دست یافتن به بهشتِ برین» را دارا بود. آن همه تأکید بر اجر الهی و رسیدن به فوز و رستگاری و نوشیدن از شراب های بهشتی و برخورداری از نعمت های جاودانی الهی، ایجاد انگیزه جهاد و شهادت می کرد، چرا که شهدای کربلا با این دید مرگ را آغاز حیات طیّبه در جوار رسول اللّه می دیدند، نه پایان یافتَنِ خط هستی و به نهایت رسیدنِ وجود!
وقتی علی اکبر علیه السلام به میدان رفت و جنگید و تشنه بازگشت، امام فراخواندن او به مقاومت و ادامه نبرد فرمود: بزودی جدّت رسول خدا را دیدار کرده، از دست او سیراب خواهی شد و شربتی گوارا خواهی نوشید که پس از آن تشنگی نیست.(2)
آنگاه هم که سر جوانش را بر دامن نهاده بود و خون از چهره و دندان هایش پاک می کرد، فرزند را نوید داد که از رنج و اندوه دنیا رسته و به روح وریحان بهشتی رسیده ای.(3)
ص:33


1- (1) فَاِن تَکُنِ الدُّنیا تُعَدُّ نَفیسةفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أعلی وَ انبَلُوَ ان تَکُنِ الابدانُ لِلمَوتِ انشِاَبفَقَتلُ امرِء بِالسّیفِ فِی اللّهِ افضَلُ
2- (2) لهوف، ص 54.
3- (3) موسوعة کلمات الامام الحسین ص 463.

کیمیا محمدی
27-07-2023, 15:26
سخنی شبیه به این را به فرزند امام مجتبی که پس از مدتی جنگ، نزد امام آمد و آب طلبید، فرمود:
پسرم! کمی دیگر درنگ و مقاومت کن تا جدت رسول خدا را دیدار کنی و از او شربت گوارایی که پس آن تشنگی نیست به تو بنوشاند.(1)
این سخنان نیز یادآور این نکته است که شهادت در جبهه، دیدار رسول خدا و سیرابی از آبهای بهشتی را در پی دارد.
بر اساس همین باور، رزمندگان جبهه حسینی طرف مقابل را خارج از دین، تارک سنّت پیامبر، رسوای دنیا و آخرت و رو به آتش دوزخ می دانستند. امام حسین علیه السلام پس از شهادت سردارش عباس علیه السلام در ضمن اشعاری که نکوهش از رفتار شوم دشمنان در کشتن عترت رسول خدا بود، فرمود: «... فَسَوْفَ تَلاقَوْا حَرَّ نارٍ تَوَقَّدُ»(2) و آنان را در آستانۀ دیدار با آتش پر شعلۀ دوزخ دانست.

کیمیا محمدی
28-07-2023, 16:00
در رجزهای یاران امام نیز، تکیه بر مبادی اعتقادی و پیوند زدن مبارزه با انگیزۀ اعتقادی و باورداشتِ قیامت و امید به پاداش خدا و رضای الهی است و رسیدن به بهشت برین موج می زند. به عنوان نمونه:
وقتی عمرو بن خالد ازدی به میدان رفت، در رجز خویش گفت: ای جان! امروز به سوی خدای رحمان و روح و ریحان می روی و آنچه را که در لوح تقدیرت از پاداش های الهی نوشته شده، درمی یابی؛ پس بی تابی
ص:34


1- (1) - اصْبِرْ قَلیٖلاً حَتّی تَلْقی جَدَّکَ رَسُولَ اللّهِ... (معالی السبطین، ج 1 ص 455).
2- (2) - بحار الأنوار، ج 45، ص 41 (به زودی با شعله های برافروخته آتش ملاقات خواهند کرد).
مکن، که هر زنده ای مردنی است.(1)
پس از وی، پسرش خالد به میدان شتافت و باز به خود تلقین می کرد که: در راه رضای خدای رحمان، بر مرگ شکیبا باش، ای پدر! تو به سوی قصرهای نیکو و آراسته شتافتی.(2)
سپس سعد بن حنظله با این رجز پای به میدان گذاشت: صبر و مقاومت بر شمشیرها و نیزه ها، صبر بر این زخم ها در راه رسیدن به بهشت و حوریان بهشتی. ای نفس! برای آسایش ابدی و خیر جاودانه، تلاش کن و راغب باش.(3)
مسلم بن عوسجه به میدان رفت و ضمن معرفی خود گفت: هر کس بر ما ظلم و تعدی کند، از راه حق کنار رفته و به دین خدای صمد کافر شده است.(4)
و عمرو بن مطاع جعفی به میدان شتافت و در رجز خویش، ضمن شیرین و گوارا دانستن جهاد و مرگ دررکاب حسین علیه السلام، آن را «فوز» و رهایی از آتش دوزخ دانست.(5)
و بسیاری نمونه های دیگر که همه نشان دهنده پشتوانۀ عقیدتی و ایمانی به مبدأ و معاد در رزم آوری عاشوراییان است.
یادآوری مبادی اعتقادی اسلام در کربلا و از زبان امام حسین و یاران او، نوعی خلع سلاح دشمن و زیر سؤال بردن هجومشان بر ضدّ خاندان
ص:35


1- (1) - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 101.
2- (2) - همان.
3- (3) - همان.
4- (4) - همان، ص 102 (فَمَنْ بَغانا حایِدٌ عَنِ الرَّشَد وَ کافِرٌ بِدیٖنِ جَبّارٍ صَمَدٍ).
5- (5) - همان، ص 102.
عصمت بود، هجومی که با هیچ منطق و آیین و مرامی سازگاری نداشت و نشانۀ خروجشان از دین و فاصله گرفتن از شریعت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود. یاد کرد اصول اعتقادی از سوی امام حسین علیه السلام نیز به صورت دیگری دفع شبهه آفرینی های بعدی امویان را در برداشت. سید الشهدا علیه السلام در مدینه پس از آن که تصمیم گرفت خارج شده به مکه رود، کاغذ و قلمی طلبید و به برادرش محمد حنفیّه وصیّتنامه ای نگاشت. این وصیتنامه، علاوه بر آنکه مظلومیّت آن حضرت را در شرایطی که تبلیغات در دست امویان است نشان می دهد و امام را وا می دارد که برای رفع هر گونه تهمت وجعل ونسبت های ناروای بعدی، اصول اعتقادی خویش را به صورت مکتوب بنگارد، مروری بر مفاهیم اعتقادی اسلام نیز به حساب می آید. حضرت نوشت: «حسین شهادت می دهد که خدای یکتا و بی شریک است و محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستادۀ اوست که حق را از سوی حق آورده است و گواهی می دهد که بهشت و جهنّم حق است و قیامت حتماً خواهد آمد و شکّی در آن نیست و خداوند همۀ خفتگان در گور را بر خواهد انگیخت...»(1) پس از بیان این اصول اعتقادی به ذکر فلسفه قیام خویش، یعنی اصلاحگری و امر به معروف و نهی از منکر، پرداخت، تا هیچ شائبه ای در حرکت دینی و مرامی او باقی نماند.

کیمیا محمدی
28-07-2023, 16:01
1-3 - رسالت پیامبر
از جهات مکمّل بینش اسلامی، عقیده به نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عصمت اوست و «شهادتین»، نشان مسلمانی است. این موضوع، در فرهنگ عاشورائیان مکرر مطرح شده است، چه از سوی امام حسین علیه السلام
ص:36


1- (1) - مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 89، بحار الانوار، ج 44، ص 329.
و چه از سوی فرزندان و بستگان و یاران شهیدش.
یاد کردن از پیامبر اسلام و بعثت و رسالت او، احیای تفکر اسلامی است. ربط دادن وجود امام و خاندانش به آن بزرگوار، یادآور اصل دیگری از معتقدات مسلمین است. پیونددادن حرکت عاشورا به احیای سنت پیامبر و مبارزه با بدعت هایی که در دین حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیش آمده است، باز هم تأکید بر یک مسألۀ اعتقادی است.
در عصر پیامبر، به ظاهر همه او را قبول داشتند ومطیع او بودند. اما در عصر پس از او، دچار تجزیه شدند. برخی به سنّت و دین او وفادار ماندند و برخی در پی احیای جاهلیّت های رنگ باخته و بی روح به راه افتادند.
پیدایش ضلالت وبدعت و حیرت و جهالت (که در زیارتنامه ها علّت شهادت امام حسین برای نجات امت از این خصیصه ها قلمداد شده است) نوعی انشعاب در پیروان اسلام، و جنگیدن با ذرّیّۀ پیامبر، خروج از دین و انکار رسالت آن حضرت بود.

کیمیا محمدی
29-07-2023, 15:38
امامت، محور یکدست ماندن وعامل انسجام امت است. کسانی که از امام حق پیروی نکنند و حق را رها کرده بر گرد باطل جمع شوند، از امت «محمد» بیرونند و مسلمان نیستند. ملاک مسلمانی پس از اطاعت از رسول خدا، «ولایت پذیری» است. ولی مسلمانان آن عصر، عدّه ای بر محور باطل تجمّع کردند و اطاعت از کسانی کردند که وحی و نزول جبرئیل وخبرهای آسمانی را منکر بودند و با سلطه یابی بر مقدرّات مردم، کفر به خدا و عناد با حضرت رسول را که دیری در دلهایشان مانده بود، بروز دادند.
در روز عاشورا، برخی از یاران امام، سخنرانی هایی ایراد کردند. زهیر
ص:37
بن قین، یکی از آنان بود. در خطابه اش گفت:
ای کوفیان! ازعذاب الهی هشدارتان می دهم! نصیحت مسلمان وظیفه، و حق هر مسلمان است. ما و شما تا کنون، تا وقتی که میان ما و شما شمشیر نیاید بر یک آئین هستیم. اما هر گاه تیغ بین ما کشیده شود، عصمت از میان برداشته می شود. شما یک امّت هستید، ما هم امّتی. خداوند، ما و شما را به وسیله ذرّیۀ پیامبرش آزموده است تا ببیند چه می کنیم....(1)

کیمیا محمدی
29-07-2023, 15:38
کلام مهم زهیر، حکایت از خروج عدّه ای از جمع «امّت محمّد» داشت. قیام کربلا، حادثه ای بود که مرز میان پیروان راستین و مدعیان دورغین اسلام را روشن ساخت. مردم دو گروه شدند: مدافعان حق و مخالفان حق؛ و عاشورا سند این تمایز بود.
وقتی یزید، پس از کشتن امام و اسیر کردن اهل بیت او، سرمستانه ادّعا کرد که «بنی هاشم» با پادشاهی بازی کردند، والا نه خبری آمده ونه وحی نازل شده است (لعبت هاشم بالملک...) این کفر صریح و نفی رسالت بود که از زبان مدّعیان مسلمانی شنیده می شد.
سیّد الشهدا در مکه با ابن عباس دربارۀ امویان حاکم صحبت می کرد.
حضرت از وی پرسید: نظر تو دربارۀ کسانی که پسرِ دخترِ پیامبر را از خانه و وطن و زادگاهش بیرون کرده و او را آوارۀ دشت وبیابان کردند ودر پی کشتن او و ریختن خونش هستند چیست؟ در حالی که این پسر پیامبر، نه برای خدا شریکی قائل شده، نه غیر خدا را سرپرست خویش گرفته و نه از آیین پیامبر خدا فاصله گرفته است. ابن عباس گفت: دربارۀ آنان چیزی
ص:38


1- (1) - حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 188.
نمی گوییم جز این آیه قرآن: «آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز با کسالت به جا نمی آورند»...(1) امام حسین علیه السلام فرمود: «خدایا شاهد باش.»(2)
ابن عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهی داد.
در طول این سفر نیز، امام و یاران و خاندانش، پیوسته از رسول اللّه یاد می کردند و خود را از نسل آن پیغمبر پاک معرفی می کردند و کرامت و شرافت خویش را در آن می دانستند که وارث و ذرّیۀ آن فرستادۀ الهی اند.
این نیز نیشتری بود بر غدّه های کینه آلود امویان نسبت به دین خدا و عترت حضرت محمد صلی الله علیه و آله.

کیمیا محمدی
30-07-2023, 21:35
1-4 - شفاعت
از جمله مباحث سازندۀ اعتقادی، «شفاعت» است. شفاعت یعنی عقیده به اینکه با وساطت اولیای الهی، خداوند از گناهان مؤمنان خطا کار در می گذرد. شفاعت با اذن خدا است و معصومین نیز از کسانی شفاعت می کنند که هم خدا اذن می دهد هم خودِ آن افراد، استحقاق شفاعت را داشته باشند. پس شفاعت، زمینه لازم دارد و عقیدۀ به شفاعت شفعا، نوعی مراقبت در رفتار و عملکرد را می طلبد. بُعد سازندگی شفاعت همین بخش است.
مقام شفاعت برای پیامبر وخاندان او ثابت است. در قیامت هنگام حسابرسی نیز مواجهۀ انسان ها با پیامبر و آل او حتمی است و نقّادی
ص:39


1- (1) - توبه، آیه 54.
2- (2) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 306.
عملکرد دنیوی در آخرت است. طرح مسألۀ شفاعت یا برخورد با پیامبر در قیامت، توجه دادن به این بُعد اعتقادی است.
در کوفه، وقتی امام سجاد علیه السلام را با آن حال رقت بار و دست بسته و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن اشعاری که می خواند، یکی هم این بود:
لَو انَّنا وَ رَسُولَ اللّهِ یَجْمَعُنایَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ تَقُولیٖنا(1)
«اگر روز قیامت، ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت؟ و چه حرفی برای گفتن یا عذر خواهی دارید؟»
در سخنانی هم که حضرت زینب در کوفه داشت، از جمله به این شعر تَمَثُّل جست که:
ماذا تَقُولُونَ اذْ قالَ النَّبیُّ لَکُمْماذا فَعَلْتُمْ وَ انْتُمْ آخِرُ الاُمَم...(2)
«آنگاه که پیامبر (در قیامت) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امّت آخرالزمان هستید! شما چه خواهید جواب داد؟»
و به نقل برخی منابع، در یکی از منزل های راه کوفه تا شام که اسرای اهل بیت را می بردند، بر دیواری با خطی از خون نوشته شده بود:
اَتَرْجُوا امَّةٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًاشفاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ؟(3)
یادآوری موضوع اعتقادی شفاعت، نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود، چرا که جنایت آنان نسبت به ذرّیۀ پیامبر، با وضع امّتی که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند، ناسازگار است.
درخواست شفاعت و امید به آن نیز، که در زیارتنامه ها آمده است،
ص:40


1- (1) - مقتل الحسین، مقرّم، ص 410.
2- (2) - همان، ص 439.
3- (3) - همان، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و...
همین اثر تربیتی را دارد. از جمله در زیارت امام حسین علیه السلام می خوانیم:
«فَاشْفَعْ لیٖ عِنْدَ رَبِّکَ و کُنْ لیٖ شَفیٖعاً»(1).
در زیارت عاشورا نیز از خدا می خواهیم که شفاعت آن حضرت را در روز قیامت، روزی ما سازد:
«اَللّهُمَّ ارْزُقْنیٖ شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ».(2)
اهل بیت پیامبر، برگزیدگان خدایند و مقام والایشان نزد او، در زیارتنامه ها بازگو شده است. در سخنانی هم که خود امام حسین، امام سجاد، حضرت زینب و دیگر عاشوراییان بیان کرده اند، از این مقام یاد شده است.

کیمیا محمدی
30-07-2023, 21:35
1-5 - امامت
در فرهنگ اسلام، امامت منصبی الهی است که پس از نبوّت برای تبیین مکتب و حفظ دستاوردهای نهضت اسلامی و اجرای حدود واحکام خدا در جامعه از مسیر رهبری و ولایت، پیش بینی شده است.
فلسفۀ سیاسی اسلام برای مدیریت جامعه بر مبنای دین، در قالب و شکل «امامت» تجلّی می کند. از این رو، از شاخصه های امامت نیز، همچون نبوت، علاوه بر صلاحیت های علمی و تقوایی، «جعل الهی» و «نصب» است.
اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به لحاظِ صلاحیت های خاصّ و نزدیکی بیشتر به سرچشمۀ دین، شایسته تر از دیگران برای تصدّی زمامداری
ص:41


1- (1) - مقتل الحسین، مقرّم، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و....
2- (2) - مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا، ص 458.
مسلمین اند.

کیمیا محمدی
31-07-2023, 22:00
آنچه که در غدیر خم اتفاق افتاد، تأکیدی مجدّد بود که رسالتِ پیشوایی امت پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله، بر عهدۀ امام برتر و شایسته ترین فرد پس از آن حضرت، یعنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.
هر چند که عدّه ای ریاست طلب و زورمدار با راه اندازی غوغای سقیفه، مسیر امامت مسلمین را در بستری دیگر انداختند و امّت را از امامتِ علی علیه السلام محروم کردند، ولی این حق، از آنِ آن حضرت بود و خود او پیش از رسیدن به خلافت و پس از آن در درگیری و مناقشاتی که با خلفا و معاویه داشت و پس از شهادتش، امامان دیگر شیعه، پیوسته بر این حقِ راستین تأکید کرده اند و آن را حق مسلّم خویش دانسته اند و دیگران را غاصب این منصب دانسته اند.
قیام عاشورا، جلوه ای از این حق خواهی و باطل ستیزی در ارتباط با این والاترین رکن جامعۀ اسلامی بود. گرچه امام مجتبی علیه السلام بنا به مصالح و شرایطی (که اینجا جای بحثش نیست) با معاویه قرارداد صلح امضا کرد، امام حسین علیه السلام نیز تا وقتی معاویه زنده بود، به عهدنامۀ برادر شهیدش وفا دار ماند، امااین خاندان پیوسته نسبت به امامت مسلمین و منصب خلافت، مدعی بوده اند و پیوسته می کوشیدند در حدّ توان و امکان، با بیدارسازی مردم و تهیّۀ مقدمات و زمینه چینی های لازم، این عنصر مهم و رکن اساسی اسلام را جامه عمل بپوشانند.
دراین راستا، امامان شیعه، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام چند برنامۀ محوری داشتند:
1 - تبیین جایگاه امامت و ویژگی های امام؛
ص:42
2 - تبیین عدم صلاحیت دیگران برای تصدّی این منصب؛
3 - بیان شایستگی و احقّیت خود بر امامتِ مسلمین.

کیمیا محمدی
31-07-2023, 22:01
امام حسین علیه السلام در هر سه مورد، سخنان بلندی دارد که به گوشه ای از آنهااشاره می شود.
شرایط امام
امام حسین علیه السلام پس از دریافت نامه های گروه ها و چهره های بارزی از بزرگان شیعه در کوفه که او را دعوت به آمدن به کوفه می کردند تا در سایۀ امامت او به قیام علیه یزید بپردازند، نامه ای به آنان نوشت و توسط دو پیک فرستاد و ضمن آن به اعزام مسلم بن عقیل اشاره نمود و در پایان نامه افزود:
«فَلَعَمْریٖ مَا الاِمامُ الاَّ الْحاکِمُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ، الدّائِنُ بِدیٖنِ الْحَقِّ، الْحابِسُ نَفْسَهُ عَلی ذاتِ اللّهِ»(1)
به جانم سوگند، امام، جز آن که به کتاب خدا حکومت و داوری کند وقیام به قسط وعدل نماید و به دین حق گردن بنهد و خود را وقف راه خدا کرده باشد، نیست.
این بیان، نشان دهندۀ ویژگی های امام راستین از دیدگاه اوست. چنین پیشوایی، تجلی دین خداست و معرفت او ضروری و اطاعتش حتمی است و اعتقاد وشناخت نسبت به چنین امامی جزء توحید است. در کلامی از آن حضرت، در پاسخ کسی که می پرسد «خداشناسی» چیست؟
ص:43


1- (1) - ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 35
می فرماید: اینکه اهل هر دوره و زمانی، پیشوایی را که اطاعتِ او بر آنان واجب است، بشناسند.(1)

کیمیا محمدی
01-08-2023, 14:30
شیخ صدوق در ذیل این حدیث می افزاید: مقصود آن حضرت این است که مردم هر دوره باید بدانند که خداوند، هرگز در هیچ دوره ای آنان را بدون امام معصوم وا نمی گذارد و اگر کسی خدایی را بپرستد که برای مردم «حجّت» اقامه و تعیین نکرده است، در واقع غیر خدا را پرستیده است.
پس شناختِ امام مفترض الطّاعه و سپردن زمام اختیار به ولایت و هدایت او، شرط صحّتِ خداپرستی و زمینۀ خداشناسی کامل است. در یکی از زیارت های آن حضرت آمده است:
خدایا! گواهی می دهم که اینجا قبر حبیب و برگزیدۀ توست، آن که به کرامت تو نائل آمده است، آن که با شهادت به او عزت و شرافت بخشیده ای و میراث پیامبران را به او عطا کرده ای و او را «حجّت» بر بندگان خود قرار داده ای.(2)

کیمیا محمدی
01-08-2023, 14:30
در فرازی از یک زیارتنامۀ دیگر می خوانیم:
شهادت می دهم که تو امام راشد و راهنمایی؛ قیام به حق کردی و به آن عمل کردی گواهی می دهم که اطاعت از تو فرض و واجب است؛ سخن تو صدق و راست است و تو با حکمت و موغطۀ نیکو به راه پروردگارت دعوت کردی. (3)
ص:44


1- (1) - علل الشرایع، صدوق، ج 1، ص 9.
2- (2) - تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 59.
3- (3) - همان، ص 69.

کیمیا محمدی
02-08-2023, 14:57
صلاحیت خود و نفی صلاحیت دیگران
وقتی الگوی کلّی امامت و ویژگی های پیشوای صالح بیان شد، انطباق آن عنوان بر شخص خاصّ، محور دیگر بحث است. رهبر نهضت عاشورا، در جاهای مختلف، با بیان جایگاه والای اهل بیت پیامبر و برشمردن فضایل شخصی خود و برخورداری اش از ملاک های امامت، همچنین با ذکر نقاط ضعف و اشکال های اساسی و غیر قابل اغماض در امویان به ویژه یزید بن معاویه، ذهنیت جامعۀ اسلامی را به سمت و سوی «امام صالح» سوق می دهد. نمونه های این هشدار و تبیین فراوان است که به تعدادی از آنها اشاره می شود:

کیمیا محمدی
02-08-2023, 14:57
امام حسین علیه السلام در مسیر راه کوفه، پس از برخورد با سپاه حرّ، در خطابه ای که پس از برگزاری نماز جماعت، خطاب به آنان ایراد نمود، فرمود:
ای مردم! اگر تقوای خدا پیشه کنید و حق را برای صاحبانش بشناسید، خدا از شما بیشتر راضی خواهد بود. ما دودمان پیامبریم و به عهده داری این امر (حکومت) و ولایت بر شما، از دیگرانی که بناحق مدّعی آنند و درمیان شما به ستم و تجاوز حکومت می کنند، سزاوارتریم(1)
در نامه ای که پس از برخورد با سپاه حرّ به بزرگان کوفه می نویسد، پس از برشمردنِ اینکه این جماعت (زمامداران اموی) پیرو شیطانند و حدود الهی را تعطیل کرده و فساد را آشکار ساخته و حلال را حرام و حرام الهی را حلال کرده
ص:45


1- (1) -... نحن اهلُ بیت محمَدٍ واولی بولایة هذالامر علیکم من هؤلاءِ الْمُدَّعینَ ما لیسَ لهم و السّائرینَ فیکم بالجور و العدوان (بحار الانوار، ج 44، ص 377، مقتل خوارزمی، ج 1، ص 232).
و بیت المال را برای خود برداشته اند، می فرماید: «وَ انّٖی احَقُّ بِهذَا الاَمْرِ لِقرابَتیٖ مِنْ رَسُوِل اللّهِ...»(1) و خود را به دلیل نزدیک تر بودنش به پیامبر، برای حکومت بر مسلمین شایسته تر می بیند.

کیمیا محمدی
03-08-2023, 19:24
وقتی که آن حضرت در مدینه بود، خبر مرگ معاویه رسید و ولید به دستور یزید، می خواست از آن حضرت بیعت بگیرد. حضرت فرمود: ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمتیم. خداوند به ما آغاز کرده و به ما ختم نموده است. ولی یزید، مردی تبهکار و شرابخوار و آدمکش است که فسق علنی می کند، کسی مانند من با کسی همچو او بیعت نمی کند، ولی ما و شما صبح کنیم و منتظر باشیم ونگاه کنیم که کدامیک از ما به بیعت و خلافت سزاوارتریم؟! «نَنتظر و تَنْتَظِرُونَ ایُّنااَحَقَّ بِالْخِلافةِ وَالْبَیْعةِ»(2).
این دیدگاه را امام حسین علیه السلام، از سال ها قبل نسبت به یزید داشته است. معاویه در ایّام حیات خود وقتی برای ولایت عهدی یزید، تلاش می کرد و می کوشید تا نظر موافق بزرگان و شخصیت ها را جلب کند، در مدینه دیداری با ابن عباس و امام حسین علیه السلام داشت ومی خواست از آنان بیعت بگیرد. امام حسین علیه السلام از گستاخی او انتقاد کرد و فرمود:
اینکه به کمال رسیدن و سیاست و تدبیر یزید را نسبت به امت پیامبر یاد می کنی می خواهی مردم را به توهّم اندازی! گویا چهره ای پنهان وناشناخته را توصیف می کنی یا اطلاع خاصی داری! یزید، خودش گواه رأی اوست، او برای همان کارهایی که مشغول است مثل بازی
ص:46


1- (1) - بحار الانوار، ج 44، ص 381.
2- (2) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 283.
با سگ ها، کبوتربازی، نوازندگی و عیاشی، بهتر است، بیش از این بار ستم بر دوش مکش(1).

کیمیا محمدی
03-08-2023, 19:26
در نامه ای خطاب به معاویه دربارۀ همین موضوع و خلافکاری های او می نویسد:
بدان که خداوند، هرگز فراموش نمی کند که تو تنها به گمان، انسان ها را می کشی و به تهمت، دستگیر می کنی و نوجوان شرابخوار و سگبازی را به امارت مردم می گماری. با این کار، خودت و دینت را هلاک و تباه می سازی و مردم را ضایع می کنی.(2)
در همین نامه می نویسد:
ای معاویه! برایم نوشته ای که مردم را به فتنه نیندازم. من فتنه ای بالاتر از زمامداری تو بر مردم نمی شناسم و اگر اهل مبارزه باشم، جهاد با تو را برترین کار می دانم و اگر با تو نجنگیده ام از خدا آمرزش می خواهم!
این دیدگاه امام را درمورد خلافت و زمامداری ناصالحان بیان می کند.
در نقل دیگری آمده است که امام به معاویه نامه نوشت و از اموری انتقاد کرد از جمله اینکه:
جوانی را به ولایت امر مردم تعیین کرده ای که شراب می خورد و با سگ بازی می کند، به امانت خود خیانت کرده و مردم را تباه ساخته ای، چگونه یک شرابخوار را به تولیت امور امّت محمد صلی الله علیه و آله می گماری، درحالی که شرابخوار، امین بریک درهم نیست، چگونه نسبت به امّت
ص:47


1- (1) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 261.
2- (2) - الغدیر، ج 10، ص 160.
امین باشد.؟!(1)

کیمیا محمدی
04-08-2023, 21:47
از دیدگاه امام حسین علیه السلام کسی شایسته امامت مسلمین است که از نظر علم و تقوا و اصل و نسب برتر باشد. در سفری که معاویه به مدینه داشت، دستور داد همه در مسجد حاضر شوند. عدّه ای هم که هنوز به نفع یزید بیعت نکرده بودند، کنار منبر نشسته بودند. معاویه شروع کرد به برشمردن فضایل (!) یزید و در پایان گفت همه جا همه بیعت کرده اند. تنها مدینه مانده است.... امام حسین برخاست و فرمود: کسی را وانهاده ای که از نظر پدر و مادر و صفاتِ شخصی از یزید بهتر است! معاویه گفت: گویا خودت را می گویی؟! حضرت فرمود: آری!(2)
در نقل دیگری آمده است که فرمود: به خدا قسم من به خلافت شایسته ترم، پدرم بهتر از پدر اوست، جدّم برتر از جدّ اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.(3)
گردن نهادن به حکم پیشوا - هر که می خواهد باشد - در منطق عاشورا و دین، درست نیست. هر زمامدار وامامی شایسته پیروی نیست. در فرهنگ قرآنی، «امام نار» و «امام نور» مطرح است(4) پیشوایان ستمگر و باطل، «ائّمۀ نار» ند که هم خودشان دوزخی اند، و هم مردم را جهنّمی می سازند و «ائّمۀ نور»، پیشوایان الهی، روشنان و روشنگران اند و پیروی از آنان نیز، گام زدن در مسیر هدایت است. عاشوراییان با این فرهنگ، به خوبی آشنا بودند.

کیمیا محمدی
04-08-2023, 21:47
وقتی امام حسین علیه السلام در سرزمین نینوا فرود آمد،
ص:48


1- (1) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 258، به نقل از دعائم الاسلام.
2- (2) - الغدیر، ج 10، ص 25.
3- (3) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 265.
4- (4) - وَ جَعَلْناهُمْ ائِمَّةً یَدْعُونَ الَی النّارِ (قصص، آیه 41).
قاصدی از سوی ابن زیاد آمد ونامه ای آورد. یکی از همراهان امام که او را شناخت نفرینش کرد و گفت چیست که آورده ای؟ پاسخ داد: اطاعت از امامم کرده و به بیعت خود وفا کرده ام. همراه امام گفت: پیشوای تو از همان «ائمه نار» است که به آتش فرا می خوانند و چه بد امامی است.(1)
پیام عاشورا این است که در جامعۀ اسلامی، حاکمیت و ولایت، حق شایسته ترین افراد است که تعهّد ایمانی بالایی داشته باشند و برای اجرای قرآن و فرمان خدا وهدایت جامعه به سوی اسلام ناب بکوشند وشیوۀ حکومتی شان بر مبنای عدل و قسط و محترم شمردن مال وجان و نوامیس مسلمانان باشد. جز به این صورت، حقّ این منصب الهی و حقوق مردم ادا نخواهد شد و با زمامداری ناصالحان، جامعه رو به سقوط وتباهی و دین خدا رو به نابودی خواهد رفت. امام هرگز تن به چنین حکومتی نمی دهد. آن حضرت، ضمن برشمردن رسوایی های یزید، و ردّ صلاحیّت او برای خلافت، نسبت به بیعت با او فرمود:
«... لا وَاللّهِ! لایکونُ ذلِکَ ابَداً».(2)
نه به خدا قسم، این هرگز شدنی نیست!

کیمیا محمدی
06-08-2023, 21:13
در راستای همین هدایت و نجات بخشی که از شؤون امامت بحق است، سید الشهدا به مبارزه ای دست می زند که به شهادت ختم می شود و همین زمینۀ جهل زدایی و بیدارگری مردم می شود. در زیارت امام حسین علیه السلام می خوانیم:
«فَاَعَذَر فِی الدَّعوةِ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیٖک لِیَسْتَنْقِذَ عبادَک مِنَ
ص:49


1- (1) بحار الانوار، ج 44، ص 380.
2- (2) - مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 182.
الضَّلالَةِ وَ الْجَهالَةِوَ العَمی وَالّشکِّ وَ الْأرتیابِ الی بابِ الْهُدی وَ الرَّشادِ.»(1)
(خدایا...) او در دعوت خویش، راه عذر را بر مخالفان بست، در راه تو خون خویش را نثار کرد، تا بندگانت را از گمراهی و جهالت و کوری و دودلی و شک بیرون آورد و نجات بخشد و به هدایت و رشادت رهنمون گردد.
عمل امام، نشان دهنده بینش صحیح اسلام نسبت به رهبری و خلافت است. امام حسین علیه السلام، حتی اگر هیچ یاور و دعوت کننده و بیعت کننده ای هم نداشت، باز با حکومت یزید کنار نمی آمد، چرا که مشروعیّت نداشت. خود وی تصریح فرمود:
«وَ اللّهِ لَو لَم یکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ و لا مأوی لَما بایَعْتُ یزیدَ بنَ معاویَةَ»(2)
به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاه و مأوایی نباشد، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد.

کیمیا محمدی
06-08-2023, 21:14
1-6 - بدعت ستیزی
دین پیوسته از سوی دشمنان در معرض تحریف، سوء استفاده، تفسیر نادرست و بدعت آفرینی است. از سوی دیگر رسالت امامان حق و علمای دین، صیانت دین و معتقدات اسلامی از تحریف و مقابله با بدعتها
ص:50


1- (1) - تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 59.
2- (2) - اعیان الشیعه، ج 1، ص 588.
است. از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت است که:
«ِاذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فیٖ امَّتیٖ فَلْیُظهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ...»(1)
هرگاه بدعت ها آشکارشود، دانا بایددانش و علم خویش را آشکار کند.
در سخن دیگری از آن حضرت است: هر بدعتی که پس از من پدید آید و ایمان را مورد خطر و هجوم و نیرنگ قرار دهد، ولیّی از دودمان من عهده دار آن می شود که از ایمان دفاع کند و با الهام الهی زبان بگشاید و حق را علنی و روشن سازد و نیرنگ مکاران را باز گرداند.(2)
امام حسین علیه السلام نیز به عنوان مصداقی از عمل به این تکلیف الهی به دفاع از حریم دین پرداخت و از انگیزه های خویش، احیای دین و بدعت ستیزی را بر شمرد. از جمله در نامه ای که به بزرگان بصره نوشت، چنین آمده است:
«اَدْعُوکُمْ الی کِتابِ اللّهِ و سُنَّةِ نَبیّهِ فَاِنَّ السُّنّةَ قَدْ امیتَتْ و الْبِدْعَةَ قَدْ احْیِیَتْ»(3)
شما رابه کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم. همانا سنّت مرده و بدعت زنده شده است.
این رسالت امام است که نسبت به سست شدن پایه های عقاید ناب و جان گرفتن جاهلیّت، حساسیّت نشان دهد و به قیام بپردازد، تا دین زنده بماند. تأکید وی بر رفتن به راه و روش پدرش امیر المومنین و جدش رسول خدا نیز گونۀ دیگری از همین بدعت ستیزی و حفاظت از دین است.
ص:51


1- (1) - اصول کافی، ج 1، ص 54.
2- (2) - همان.
3- (3) - حیاة الامام الحسین بن علی، ج 2، ص 322.

کیمیا محمدی
07-08-2023, 21:12
آنچه امویان از آن دم می زدند، چهره ای تحریف یافته و مسخ شده از آیین حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود، چرا که معتقدان به آن اسلام، تعارضی میان آن و ستم ها و فسادهای یزید از یک سو و هوا و هوس های خود از سوی دیگر، نمی دیدند. حسین بن علی علیه السلام برای نشان دادن اینکه آنچه حاکم و ساری است، اسلام پیامبر نیست، جز با کلامی از جان و خطّی از خون نمی توانست کاری کند. شهادت مظلومانه اش برای نجات دین بود. در سخن زیبایی از حضرت امام خمینی قدس سره می خوانیم:
ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است ونجات آن قربانی می خواهد ودعا کنید من نیز یکی از قربانی های آن گردم.... (1)
ص:52


1- (1) صحیفه نور، ج 21، ص 41.

کیمیا محمدی
07-08-2023, 21:12
پیام های اخلاقی (تبیین)
اشاره
اخلاق، یکی از سه بعد عمدۀ دین است و اسلام بر سه بعد اصلی «اعتقاد»، «احکام» و «اخلاق» استوار است و تکمیل ارزش های اخلاقی و جهت خدایی بخشیدن به صفات و رفتار انسان ها از اهداف عمدۀ بعثت انبیا است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز فرمود: «اِنّٖی بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ»
تصحیح منش و رفتار انسان و کاشتن بذر کمالات اخلاقی و خصال متعالی انسانی در نهاد جان انسان ها، بخشی مهمّ از رسالت پیامبر و امامان را تشکیل می دهد. اخلاق را از کجا می توان آموخت؟ از گفتار و رفتار معصوم. چرا که آنان اسوه اند و مظهر شایسته ترین خصلت های انسانی و خداپسند. و عاشورا چیست؟ جلوه گاه خلق و خوی حسینی ومکارم اخلاق در برخوردهای یک حجّت معصوم.
حادثهّ کربلا وسخنانی که امام حسین علیه السلام و خانوادۀ او داشتند و روحیات و خلق وخویی که از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسیده است، منبع ارزشمندی برای آموزش اخلاق و الگوگیری در زمینۀ خودسازی، سلوک اجتمای، تربیت دینی و کرامت انسانی است.
مسائلی همچون صبوری، ایثار، جوانمردی، وفا، عزّت، شجاعت، وارستگی از تعلّقات، توکّل، خداجویی، همدردی و بزرگواری، نمونه هایی از «پیام های اخلاقی» عاشورا است و در گوشه گوشۀ این واقعۀ جاویدان، می توان جلوه های اخلاق را دید.
ص:54

کیمیا محمدی
08-08-2023, 13:38
آزادگی

آزادی در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است، اما «آزادگی» برتر از آزادی است و نوعی حریّت انسانی و رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور و حقارت بار است. تعلّقات و پای بندی های انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و... در مسیر آزادی روح او، مانع ایجاد می کند. اسارت در برابر تمنّیات نفسانی و علقه های مادّی، نشانۀ ضعف ارادۀ بشری است.
وقتی کمال و ارزش انسان به روح بلند و همّت عالی وخصال نیکوست، خود را به دنیا و شهوات فروختن، نوعی پذیرش حقارت است و خود را ارزان فروختن.
علی علیه السلام می فرماید:
«اَلا حُرٌّ یَدَعُ هذِهِ الّلماظَةَ لِأهْلِها؟ انَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ الاَّالْجَنَّةُ فَلا تَبیٖعُوها الّا بِها.»(1)
آیا هیچ آزاده ای نیست که این نیم خورده (دنیا) را برای اهلش واگذارد؟
یقیناً بهای وجود شما چیزی جز بهشت نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید!
آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و ذلّت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش های
ص:55


1- (1) - نهج البلاغه، صبحی صالحی، حکمت 456.
انسانی ندهد.
در پیچ و خم ها و فراز و نشیب های زندگی، گاهی صحنه هایی پیش می آید که انسانها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ آنچه دارند یا تأمین تمنیّات و خواسته ها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را می پذیرید. امّا احرار و آزادگان، گاهی با ایثار جان هم، بهای «آزادگی» را می پردازند و تن به ذلّت نمی دهند.

کیمیا محمدی
08-08-2023, 13:38
امام حسین علیه السلام فرمود:
«مَوْتٌ فیٖ عِزٍّ خَیْرٌ من حیاةٍ فی ذُلٍّ»(1)
مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است.
این نگرش به زندگی، ویژۀ آزادگان است. نهضت عاشورا جلوۀ بارزی از آزادگی در مورد امام حسین علیه السلام و خاندان و یاران شهید اوست واگر آزادگی نبود، امام تن به بیعت می داد و کشته نمی شد. وقتی می خواستند به زور از آن حضرت بیعت به نفع یزید بگیرند، منطقش این بود که:
«لا وَاللّهِ لا اعْطیٖهم بِیَدیٖ اعْطاءَ الذّلیلِ وَ لا اقِرُّ اقرارَ العبید»(2)
نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان می دهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان می شوم!
صحنۀ کربلا نیز جلوۀ دیگری از این آزادگی بود که از میان دو امر شمشیر یا ذلّت، مرگ با افتخار را پذیرفت و به استقبال شمشیرهای دشمن رفت و فرمود:
ص:56


1- (1) - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.
2- (2) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 421.
«اَلا و انَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْرَ کَزَنیٖ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» (1)
بر ما گمان بردگی زور برده اند ای مرگ، همتی! که نخواهیم این قیود

کیمیا محمدی
11-08-2023, 14:53
در نبرد روز عاشورا نیز، هنگام حمله به صفوف دشمن این رجز را می خواند:
اَلْمَوْتُ اوْلی مِن رُکُوبِ الْعارِوَالْعارُ اوْلی مِن دُخُولِ النّارِ(2)
مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.
روح آزادگی امام، سبب شد حتی در آن حال که مجروح بر زمین افتاده بود نسبت به تصمیم سپاه دشمن برای حمله به خیمه های زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزادگی دعوت کند:
«ان لَم یَکُن لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافوُنَ الْمَعادَ فَکُونُوا احْراراً فیٖ دُنْیاکُمْ» (3)
گر شما را به جهان بینش و آیینی نیست لااقل مردم آزاده به دنیا باشید
فرهنگ آزادگی در یاران امام و شهدای کربلا نیز بود. حتّی مسلم بن عقیل پیشاهنگ نهضت حسینی در کوفه نیز، هنگام رویارویی با سپاه ابن زیاد رجز زیر را می خواند و می جنگید:
اَقْسَمْتُ لااُقتَلُ الاّ حُرّاًوَ انْ رَأَیتُ الْمَوْتَ شَیْئاً نُکراً(4)
هر چند که مرگ را چیز ناخوشایندی می بینم. ولی سوگند خورده ام
ص:57


1- (1) - لهوف، سید بن طاووس، ص 57.
2- (2) - کشف الغمّه، اربلی، ج 2، ص 32.
3- (3) - بحار الانوار، ج 44، ص 51.
4- (4) - همان، ص 352.
که جز با آزادگی کشته نشوم.

کیمیا محمدی
11-08-2023, 14:54
جالب اینجا است که همین شعار و رجز را عبدالله، پسر مسلم بن عقیل، در روز عاشورا هنگام نبرد در میدان کربلا می خواند.(1) این نشان دهندۀ پیوند فکری و مرامی این خانواده بر اساس آزادگی است.
دو شهید دیگر از طایفۀ غفار، به نام های عبدالله و عبدالرحمان، فرزندان عُروه، در رجزی که در روز عاشورا می خواندند، مردم را به دفاع از «فرزندان آزادگان» می خواندند. و با این عنوان، از آل پیامبر یاد می کردند: «یاقوم ذودوا عَن بنیِ الأحرار...»(2)
مصداق بارز دیگری از این حرّیت و آزادگی، حرّ بن یزید ریاحی بود.
آزادگی او سبب شد که به خاطر دنیاو ریاست آن، خود را جهنمی نکند و بهشت را در سایۀ شهادت خریدار شود. توبه کرد و از سپاه ابن زیاد جدا شد و به حسین علیه السلام پیوست و صبح عاشورا در نبردی دلاورانه به شهادت رسید.

کیمیا محمدی
12-08-2023, 23:03
وقتی حرّ نزد امام حسین علیه السلام آمد، یکی از اصحاب حضرت، با اشعاری مقام آزادی و حرّیت او را ستود:
لَنِعْمَ الحُرُّ حُرُّ بَنیٖ رِیاحٍوَ حُرٌّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّماحِ(3)
چون به شهادت رسید، سیدالشهدا علیه السلام بر بالین او حضور یافت و او را حرّ و آزاده خطاب کرد و فرمود: همانگونه که مادرت نام تو را حرّ گذاشته است، آزاده و سعادتمندی، در دنیا و آخرت:
«اَنْتَ حُرٌّ کَما سَمَّتْکَ امُّکَ، وَ انْتَ حرٌّ فِی الدُّنْیا وَ انتَ حُرٌّ فِی
ص:58


1- (1) - بحارالانوار، ج 44، ص 352.
2- (2) - وقعة الطّف، ص 234.
3- (3) - ارشاد، شیخ مفید (چاپ کنگره جهانی شیخ مفید) ج 2، ص 100.
الْآخَرة»(1)
اگر آزادیخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهایی از ستم و طاغوت ها می جنگند والگویشان قهرمانی های شهدای کربلا است، در سایۀ همین درس «آزادگی» است که ارمغان عاشورا برای همیشۀ تاریخ است. انسان های آزاده، در لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونین را بر می گزینند و فداکارانه جان می بازند تا به سعادت شهادت برسند و جامعۀ خود را آزاد کنند.

کیمیا محمدی
12-08-2023, 23:03
ایثار

ایثار، مقدم داشتن دیگری بر خود است، چه در مسائل مالی و چه در موضوع جان. این صفت نیک یکی از خصلت های ارزشمند اخلاقی است که در قرآن کریم و روایات، مورد ستایش فراوان است و از وارستگی انسان از «خودخواهی» سرچشمه می گیرد. قرآن از مؤمنانی یاد می کند که با آنکه خودشان نیازمندند، دیگران را برخویشتن مقدم می دارند:
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلی انفُسِهِم وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»(2).
گذشتن از خواسته های خود و نیز چشم پوشیدن از آنچه مورد علاقۀ انسان است، به خاطر دیگری و در راه دیگری «ایثار» است. اوج ایثار، ایثار خون و جان است. ایثارگر، کسی است که حاضر باشد هستی وجان خود را برای دین خدا فدا کند، یا در راه رضای او از تمنّیات خویش بگذرد.
در صحنۀ عاشورا، نخستین ایثارگر، سید الشهدا علیه السلام بود که حاضر شد
ص:59


1- (1) - بحار الانوار، ج 45، ص 14، وقعة الطّف، ص 215.
2- (2) - حشر (59)، آیه 9.
فدای دین خدا گردد ورضای او را بر همه چیز برگزید و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، با او همسفر کربلا شوند.(1)
اصحاب آن حضرت نیز، هر کدام ایثارگرانه جان فدای امام خویش کردند.

کیمیا محمدی
13-08-2023, 21:58
در طول حوادث عاشورا نیز صحنه های زیبایی از ایثارگری دیده می شود.
وقتی نیروهای ابن زیاد، آگاه شدند که مسلم بن عقیل در خانه هانی بن عروه است، هانی را احضار کردند و از او خواستند که مسلم را تسلیم آنان کند. او می توانست با سپردن مسلم به دست آنان، جان خویش را نجات بخشد، اما حاضر شد در راه مسلم کشته شود ولی او را تسلیم نکند. در مقابل درخواست تهدید آمیز آنان گفت:
«به خدا سوگند، اگر تنها وبی یاور هم بمانم، هرگز او را تسلیم شما نخواهم کرد، تا آنکه در راه حمایت از او بمیرم!»(2)
وقتی مسلم بن عقیل را به دارالأماره بردند، پس از گفت و گوهای تندی که ردّ و بدل شد و تصمیم به کشتن او گرفتند، مسلم گریست. یکی از حاضران گفت: کسی که در پی چنین خواسته هایی باشد نباید گریه کند (و باید پیش بینی این روزها را هم بکند) مسلم گفت: بر خودم گریه نمی کنم، بلکه بر حسین علیه السلام و خانوادۀ او می گریم.(3)
این نیز ایثارگری او را نشان می دهد که در آستانۀ شهادت، اگر هم گریه می کند نه بر حال خویش، که بر حسین می گرید که طبق گزارش او از
ص:60


1- (1) - بحار الانوار، ج 44، ص 366؛ حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 48.
2- (2) - والله لو لم اکن الا واحداً لیس لی ناصر لم ادفعه الیه حتی اموت دونه (وقعة الطف، ص 119) مقتل خوارزمی، ج 1، ص 205.
3- (3) - مقتل خوارزمی ج 1، ص 211.
وضع کوفه، روی به این شهر پرنیرنگ و مردم پیمان شکن نهاده است.

کیمیا محمدی
13-08-2023, 21:58
وقتی امام حسین علیه السلام به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یکصدا گفتند:
به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می کنیم و در رکابت می جنگیم تا شهادت.(1)
اظهارات ایثارگرانۀ یاران امام در شب عاشورا مشهور است؛ یک به یک برخاستند و آمادگی خود را برای جانبازی و ایثار خون در راه امام اظهار کردند. از آن همه سخن، این نمونه از کلام مسلم بن عوسجه کافی است که به امام عرض کرد:
«هرگز ازتو جدا نخواهم شد. اگر سلاحی برای جنگ باآنان هم نداشته باشم، با سنگ با آنان خواهم جنگید تا همراه تو به شهادت برسم.»(2)
سخنان سعید بن عبدالله حنفی، زهیر بن قین و دیگران، جلوه های روشن و ماندگاری از این روحیّه ایثارگری است. طبق نقلی سخن گروهی از آنان چنین بود: «به خدا قسم از تو جدا نخواهیم شد! جان هایمان فدای توست، تو را با ایثار خون، چهره و اعضای بدن حمایت می کنیم.»(3)

کیمیا محمدی
14-08-2023, 12:55
آری... خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست. حضرت زینب علیها السلام عصر عاشورا هنگام حملۀ سپاه کوفه به خیمه ها و غارت اشیاء چون دید شمر با شمشیر آخته قصد کشتن امام زین العابدین را دارد، فرمود:
ص:61


1- (1) - مقتل خوارزمی ج 1، ص 211.
2- (2) - وقعة الطف، ص 198.
3- (3) - والله لا نفارقک و لکن انفسنالک الفداء، نقیک بنحورنا و جباهنا و ایدینا... (همان، ص 199)
او کشته نخواهد شد مگر آنکه من فدای او شوم.(1)
پیشوای نهضت، به پشت گرمی حامیان ایثارگر، گام در مراحل دشوار و پرخطر می گذارد. اگر آمادگی پیروان برای ایثار مال و جان و گذشتن از راحتی و زندگی نباشد، رهبر تنها می ماند و حق، مظلوم و بی یاور. در انقلاب کربلا، امام و خانواده و یارانش دست از زندگی شستند، تا دین خدا بماند و کشته واسیر شدند، تا حق زنده بماند و امّت، آزاد شوند، و اصحاب شهید امام، تازنده بودند، اجازه ندادند از بنی هاشم کسی به میدان رود و کشته شود. بنی هاشم هم تا زنده بودند، جان فدا کردند و در راه و رکاب امام به شهادت رسیدند و حسین بن علی علیه السلام شهید آخرین بود که وقتی به دشت کربلا نگریست، از آن همه یاران و برادران و اصحاب، کسی نمانده بود.

کیمیا محمدی
14-08-2023, 12:55
جلوۀ دیگری از ایثار، در کار زیبای حضرت ابوالفضل علیه السلام بود: ابتدا امان ابن زیاد را که شمر آورده بود ردّ کرد آنگاه در شب عاشورا اظهار کرد که: هرگز از تو دست نخواهیم کشید، خدا نیاورد زندگی پس از تو را. روز عاشورا نیز وقتی با لب تشنه وارد شریعۀ فرات شد تابرای امام و کودکان تشنه آب آورد، پس از پرکردن مشک، دست زیر آب برد تا بنوشد، امّا با یادآوری کام تشنۀ حسین علیه السلام، ایثارگری و وفای او اجازه نداد که آب بنوشد و امام حسین علیه السلام و کودکان تشنه باشند و تشنه کام، گام از فرات بیرون نهاد(2) و تشنه لب شهید شد. باز هم در اوج نیاز، آب ننوشیدن و به فکر نیاز دیگران بودن.
ص:62


1- (1) - لا یُقتلُ حتی اقْتَلَ دونَه (مقتل الحسین، مقرم، ص 387)
2- (2) - مقتل الحسین، مقرم، ص 336.
آب شرمنده ز ایثار علمدار تو شد که چراتشنه از اواین همه بی تاب گذشت
سعید بن عبدالله، جلوۀ دیگری از ایثار را در کربلا به نمایش گذاشت و هنگام نماز خواندن امام، خود را سپر تیرهایی ساخت که از سوی دشمن می آمد. وقتی نماز امام به پایان رسید، او سیزده تیر بر بدن داشت و بر زمین افتاد و شهید شد.(1)
خصلت و صفت عاشورایی را کسی دارد که حاضر باشد به خاطر خدا، در راه دیگری فداکاری کند و ایثارگری نماید.

کیمیا محمدی
15-08-2023, 15:07
تکریم انسان
برخلاف جبهۀ باطل که به انسان ها به عنوان ابزاری برای تأمین خواسته ها و منافع خویش می نگرند، در جبهۀ حق، مؤمن ارزش وکرامت دارد. کرامتش هم نشأت گرفته از ارزش حق است. انسان ها احترام دارند و به لحاظ ایمانشان مورد تکریم اند، معیار هم تقوا و ایمان و تعهّد، است نه رنگ و زبان و قبیله و نژاد و منطقۀ جغرافیایی. امام حسین علیه السلام در عاشورا، به یاران خویش عزّت بخشید، آنان را باوفاترین یاوران حق نامید؛ خود را به بالین یکایک یاران شهیدش می رساند و سر آنان را بر دامن می گرفت.
بین آنان تفاوت قائل نمی شد. هم بر بالین علی اکبر علیه السلام حاضر شد، هم بر بالین غلام خویش.
یکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفتدر دین ما سیه نکند فرق باسفید
وقتی حرّ، بیدار شد وتوبه کرد و به اردوی امام پیوست، تردید داشت که امام حسین او را می پذیرد یا نه؟ سؤال حرّ «هَلْ لیٖ مِنْ تَوْبَةٍ؟» آیا برای من
ص:63


1- (1) - مقتل الحسین، مقرم، ص 304.
توبه ای هست، نشان دهندۀ نقطۀ امید او به بزرگواری امام حسین علیه السلام بود.
حضرت هم توبه و بازگشت و حقگرایی او را ارج نهاد و با سخنِ «نَعَم، یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْکَ»، او را به بخشایش و رستگاری امید داد.(1)
این ارج نهادن به مقام یک انسان تائب است که خود را از ظلمت رهانده و به نور رسانده است. هر چند سابقه ای تیره وگناه آلوده دارد، ولی اینک به نور، ایمان آورده است.

کیمیا محمدی
15-08-2023, 15:07
«جون»، غلام ابوذر بود. روز عاشورا از امام حسین علیه السلام اذن میدان خواست. امام به او رخصت داد که از صحنه بیرون برود وکشته نشود؛ چرا که در روزهای سخت و دشوار، همراه این خاندان بوده لذا الآن مجاز است که جان خویش را برگیرد و برود. ولی جون به پای امام افتاد و بوسید و گریست و درخواست کرد که اجازه یابد خونش با خون اهل بیت در این میدان آمیخته شود. امام هم اجازه داد. به میدان رفت و پس از جنگی دلاورانه به شهادت رسید و امام به بالین او آمد و دعایش کرد:
خدایا چهره اش را نورانی و بدنش را خوشبو ساز و او را با محمد و آل محمدّ محشور کن.(2)
این نیز نمونه ای از تکریم انسان بود، در آن میدان کرامت و شرافت.
ارج نهادن امام به فداکاری یارانش، تکریم انسان و انسانیّت بود.
سیدالشهدا علیه السلام کنار پیکر خونین اصحاب شهید خویش می آمد، آنان را آغشته به خون می دید و عطر شهادت را از آن اجساد مطهّر استشمام
ص:64


1- (1) - مقتل الحسین، مقرّم، ص 290.
2- (2) - همان، ص 313.
می فرمود. و در ستایش از آنان و ملامت قاتلانشان می فرمود: «قَتَلَةٌ کَقَتَلَةِ النّبیین و آلِ النبیّن»(1) قاتلانی، همچون قاتلان پیامبران و دودمان رسولان! یعنی یاران شهیدش را همسنگ و هم تراز با پیامبران الهی می دانست و قاتلان آنان را همچون کشندگان پیامبران الهی.
شخصیت دادن به افراد با ایمان وفداکار در راه خدا و دین، پیام عاشورا است که از رفتار حسین بن علی علیه السلام آموخته می شود. جامعه ای که وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، باید به چنین انسان های از جان گذشته، به جانبازان و آزادگان، به خانواده های شهدا و ایثارگران، حرمتی عظیم قائل شود، تا این خط خدایی، همواره پرجاذبه و دوست داشتنی بماند و مشتاق، داشته باشد.

کیمیا محمدی
16-08-2023, 22:32
توکّل

داشتن تکیه گاهی قدرتمند و استوار در شداید و حوادث، عامل ثبات قدم ونهراسیدن از دشمنان ومشکلات است. توکّل، تکیه داشتن بر نیروی الهی و نصرت وامداد اوست. قرآن کریم دستور می دهد که مؤمنان تنها بر خدا تکیه کنند و در روایات اسلامی آمده است که هر که به غیر خدا اتکاء و پشت گرمی داشته باشد، خوار وضعیف می شود.
امام حسین علیه السلام در آغاز حرکت خویش از مدینه، تنها با توکّل بر خدا این راه را برگزید و هنگام خروج از مکّه به سوی کوفه، گرچه برای پاسخگویی به دعوتنامه های کوفیان آهنگ آن دیار کرد، ولی باز هم تکیه گاهش خدا بود، نه نامه ها و دعوت های مردم کوفه. به همین جهت نیز
ص:65


1- (1) - حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 239.
وقتی میان راه خبر بی وفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل را شنید، باز نگشت و برای انجام تکلیف با توکل بر خدا، راه را ادامه داد.
حتی توکّلش بر یاران همراه هم نبود. از این رو از آنان نیز خواست که هر که می خواهد بر گردد. با این توکّل بود که هیچ پیش آمدی در عزم او خلل وارد نمی کرد در وصیّتی که به برادرش محمد حنفیّه در آغاز حرکت از مدینه داشت، ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از این قیام، در پایان فرمود:
«ما توفیقی الّا بالله، علیه توکّلت والیه انیب.»(1)
وقتی در منزل خزیمیّه حضرت زینب علیها السلام شعری را از هاتفی شنید که خبر از سرانجام مرگ برای کاروان می داد، نگرانی خویش را به امام ابراز کرد. حضرت فرمود: «خواهرم! آنچه تقدیر است، خواهد شد.»(2)
در منزل بیضه، در یک سخنرانی که خطاب به اصحاب خود و سربازان حرّ انجام داد، ضمن انتقاد از پیمان شکنی کوفیان و نیرنگ آنان که به او نامه نوشته بودند، فرمود:
«وَ سَیُغْنِی اللّهُ عَنْکُمْ»(3) و از نصرت آنان اظهار بی نیازی کرد و چشم به خداوند دوخت.

کیمیا محمدی
16-08-2023, 22:32
صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام، آن حضرت در نیایشی به درگاه خدا، این اتّکال و اعتماد به پروردگارش را در هر گرفتاری و شدّت و پیشامد سخت چنین بیان کرد:
ص:66


1- (1) - بحار الانوار، ج 44، ص 330.
2- (2) - المقضیُّ هو کائن (موسوعة کلمات الامام الحین، ص 342).
3- (3) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 361.
«اَللّهُمَّ انْتَ ثِقَتیٖ فیٖ کُلِّ کَرْبٍ وَ انْتَ رَجائیٖ فیٖ کُلِّ شِدَّةٍ وَ انْتَ لیٖ فیٖ کُلِّ امْرٍ نَزَلَ بیٖ ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ...»(1)
و خدا را هم به عنوان عامل پشت گرمی و اطمینان نفس (ثقه) و هم نیروی حمایتگر وپشتیبان خویش (عُدّه) خواند واینگونه مناجات در صحنۀ درگیری و آستانۀ شهادت، جز از روح های متوکّل برنمی آید. در سخنرانی های دیگری که خطاب به سپاه کوفه داشت، با تلاوت آیاتی که متضمنّ ولایت و نصرت الهی نسبت به صالحان است، توکل خویش را بر خدا ابراز نمود: «اِنَّ وَلِیِیَّ اللّهُ الَّذیٖ نَزَّلَّ الْکِتابَ وَ هَوَ یَتَوَلّی الصّالِحیٖنَ»(2)
و در خطبه ای در روز عاشورا، جملۀ «اِنّٖی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبّٖی وَ ربُّکُمْ» را بیان کرد که شاهد دیگری بر این روحیه و باور است.(3)

کیمیا محمدی
17-08-2023, 13:48
در طول راه نیز در برخورد با ضحّاک بن عبدالله مشرقی، وقتی وی آمادگی کوفیان را برای جنگ با سیدالشهدا علیه السلام اعلام کرد، تنها پاسخ امام این بود:
«حَسْبِیَ اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیٖل»(4)
این خصلت برجسته در آخرین لحظات حیات حضرت نیز همراه او بود. وقتی زخمی و نیزه خورده بر زمین افتاده، بود در آن مناجات بلند و عارفانه با معبود خویش از این توکل برذات قادر متعال دم می زد:
«اَسْتَعیٖنُ بِکَ ضَعیٖفاً وَ اتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافیاً» (5)
ص:67


1- (1) - ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 96.
2- (2) - اعراف، آیه 196.
3- (3) - بحار الانوار، ج 45، ص 9.
4- (4) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 378.
5- (5) - مقتل الحسین، مقرّم، ص 357.
این روحیۀ توکّل بر خدا، هم در آغاز بیرون آمدن از مدینه، در وصیت نامه اش به محمد حنفیّه به چشم می خورد، هم در واپسین لحظات حیات در قتلگاه. توکّلی در مبدأ و نهایت در طول این راه و در اوج شداید و بحران های پیش آمده... در عین حال همه مقدّمات لازم و تمهیدات شایسته را نیز در جریان نهضت فراهم ساخته بود، تا توکّلش جدای از عمل و استفاده از امکانات در راه هدف نباشد؛ و که این است مفهوم راستین توکّل!
در انقلاب اسلامی ایران، و سال های دفاع مقدّس، درس توکّلی که ازنهضت عاشورا آموخته بودیم، به کار بستیم و پشتیبان و پشتوانۀ خود را فقط خدا می دانستیم، نه گروه های سیاسی یا ذخایر زیرزمینی یا سلاح های موجود. حضرت امام قدس سره منادی این توکّل خالصانه بر خدا و زبان امّت متوکّل بود که می فرمود:
اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم، یاروی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما روبه شکست خواهیم رفت.(1)

کیمیا محمدی
17-08-2023, 13:48
و درجای دیگر فرمود:
در همۀ کارها اتّکال به خدا کنید، قدرت ها در مقابل قدرت خدا هیچ است... اتکال به خدا بکنید، غلبه به هر چیزی می کنید. پیغمبر اسلام با آنکه یک نفر بوددر مقابل همۀ دشمن ها با اتّکال به خدا غلبه کرد بر همه... برای اینکه اتّکالش به خدا بود؛ جبرئیل امین پشت سرش بود. شما هم اتکال به خدا کنید تا جبرئیل امین پشت سر
ص:68


1- (1) - صحیفه نور، ج 20، ص 11.
شما، با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند.(1)
جهاد با نفس
برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با تمنّیات نفس وکنترل هوای نفس و خشم و شهوت و حبّ دنیا و فدا کردن خواسته های خویش در راه «خواستۀ خدا» است.
این خود ساختگی و مجاهده با نفس، زیر بنای جهاد با دشمن بیرونی است و بدون آن، این هم بی ثمر یا بی ثواب است؛ چون سر از ریا، عجب، غرور، ظلم و بی تقوایی در می آورد.

کیمیا محمدی
18-08-2023, 20:49
کسی که در «جبهۀ درونی» و غلبه بر هوای نفس، پیروز باشد، در صحنه های مختلف بیرون نیز پیروز می شود و کسی که تمنّیات نفس خویش را لجام گسیخته و بی مهار، برآورده سازد، نفس سرکش انسان را بر زمین می زند و به تعبیر حضرت امیر علیه السلام او را به آتش می افکند.(2)
در صحنۀ عاشورا، کسانی حضور داشتند که اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزۀ آنان دخیل و شریک نبود. از همین رو، بر جاذبه های مال، مقام، شهوت، عافیت و رفاه، ماندن و زیستن، نوشیدن و کامیاب شدن و... پیروز شدند.
عمروبن قرظۀ انصاری، از شهدای کربلا، درجبهۀ امام حسین علیه السلام بود و برادرش «علی بن قرظه» در جبهه عمر سعد.(3) اما خودساختگی او سبب
ص:69


1- (1) - صحیفۀ نور، ج 22، ص 197.
2- (2) - نهج البلاغه، خطبۀ 16.
3- (3) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 442.
شد که هرگز محبت برادرش، سبب سستی در حمایت از امام نشود و دلیرانه در صف یاران امام، ایستادگی و مبارزه کند.

کیمیا محمدی
18-08-2023, 20:49
محمد بن بُشر حَضرمی در سپاه امام بود. فرزندش در مرز «ری» اسیر شده بود. با اینکه امام به او رخصت داد که کربلا را ترک کند و در پی آزاد کردن فرزند اسیرش برود او مسألۀ «علاقه به فرزند» را در راه هدفی دینی، حل کرده بود. «حاضر نشد امام را ترک کند» و وفا نشان داد.(1)
نافع بن هلال، شهیدی دیگر از از عاشوراییان بود. نامزد داشت و هنوز عروسی نکرده بود. در کربلا هنگامی که می خواست برای نبرد به میدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گریست. این صحنه کافی بود که هر جوانی را متزلزل کند، و انگیزۀ جهاد را از او سلب کند. با آنکه امام حسین علیه السلام نیز از او خواست که شادمانی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح دهد، بر این محبّت بشری غلبه یافت و گفت: ای پسر پیامبر! اگر امروز تو را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم؟ آنگاه به میدان رفت و جنگید تا شهید شد.(2)
در یکی از شب های عطش در کربلا، نافع بن هلال همراه جمعی برای آوردن آب برای خیمه های امام، به فرات رفتند. نگهبانان فرات گفتند:
می توانی خودت آب بخوری ولی برای امام، حق نداری آب ببری. گفت:
محال است که حسین و یارانش تشنه باشند و من آب بنوشم!(3)

کیمیا محمدی
20-08-2023, 21:35
در کربلا، عبدالله پسر مسلم بن عقیل، به میدان رفت و جنگید. بنا به
ص:70


1- (1) - اعیان الشیعه، ج 1، ص 601.
2- (2) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 447.
3- (3) - همان، ص 386.
نقلی، امام به او فرمود: شهادت پدرت مسلم برای خانوادۀ شما بس است، دست مادرت را بگیر و از این معرکه بیرون روید. گفت: به خدا سوگند، من از آنان نیستم که دنیا را بر آخرت برگزینم.(1)
عباس بن علی علیه السلام روز عاشورا، وقتی تشنه لب وارد شریعۀ فرات شد، دست به زیر آب برد اما با یادآوری تشنگی امام و اهل بیت، آب را بر روی آب ریخت و ننوشید و تشنه بیرون آمد.(2)
این نمونه ها هر کدام جلوه ای از پیروزی عاشورائیان را در میدان «جهاد نفس» نشان می دهد. یکی علقه به فرزند یا همسر را در پای عشق به امام، ذبح می کند، یکی تشنگی خود را در مقابل عطش امام، نادیده می گیرد، دیگری بر زندگی خود پس از امام، خط بطلان می کشد، و یکی هم اجازه نمی دهد که درد و داغ شهادت پدر بر انجام وظیفه و ادای تکلیف، مانعی ایجاد کند.
وقتی بر عباس بن علی و برادرانش، پیشنهاد «امان نامه» می دهند و آنان نمی پذیرند، وقتی امام به یارانش از شهادت آینده خبر می دهد ولی آنان حاضر به تنها گذاشتن امام نمی شوند، وقتی هانی را در کوفه، تحت فشار قرار می دهند تامسلم بن عقیل را تحویل دشمن دهد و او شهادت را می پذیرد ولی مسلم را تحویل نمی دهد، وقتی امام حسین علیه السلام در عاشورا دست به نبرد نمی زند و مقاومت می کند تا آغازگر جنگ نباشد،(3) وقتی مسلم بن عقیل در خانۀ هانی، به خاطر یادآوردن حدیث پیامبر که از ترور
ص:71


1- (1) - معالی السبطین، ج 2، ص 402.
2- (2) - بحار الانوار، ج 45، ص 41.
3- (3) - ارشاد، ج 2، ص 96، (چاپ آل البیت).
غافلگیرانه و از روی نیرنگ منع می کند، از نهانگاه بیرون نمی آید تا ابن زیاد، خانۀ هانی را ترک می کند،(1) وقتی زینب کبری علیها السلام به خاطر دستور برادر، آن همه داغ و مصیبت را تحمل می کند وگریبان چاک نمی دهد،(2) و بسیاری از اینگونه صحنه ها وحادثه ها، همه نشانۀ «جهاد با نفس» یاران و همراهان امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا است.

کیمیا محمدی
20-08-2023, 21:35
درس عاشوار این است که کسانی قدم درمیدان مبارزه با ستم بگذارند که نیّت هایشان خالص باشد، هوای نفس نداشته باشند، میل به قدرت طلبی و شهرت و ریاست خواهی و تعلّقات دنیوی و محبّت دنیا را در وجود خود از بین برده باشد تا بتوانند در خطّ مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند، و گرنه، خوف رها کردن مبارزه و هدف و خطر افتادن در دام و دامن نفس امّاره باقی است.
امام حسین علیه السلام از ویژگی های پیشوای صالح، این را می داند که پایبند دین حق باشد و خود را وقف خدا و راه او کرده باشد؛ «الدائنُ بدین الحقِّ و الحابسُ نفسَهُ علی ذاتِ اللّه»(3)

کیمیا محمدی
23-08-2023, 14:12
امام امت (قدس سره) می فرماید:
باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید، خودساختن به این که تبعیّت از احکام خدا کنید.(4)
تا در بند خویشتن خویش و هواهای نفسانی خود باشید، نمی توانید
ص:72


1- (1) - وقعة الطّف، ص 114.
2- (2) - همان، ص 200.
3- (3) - ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 39 (چاپ آل البیت)
4- (4) - کلمات قصار، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ص 66.
«جهاد فی سبیل اللّه» و دفاع از «حریم اللّه» نمایید.(1)
این را در تاریخ انقلاب و مبارزات مردم و سال های دفاع مقدّس، شاهد بودیم که کسانی توفیق شرکت شایسته در نهضت و جبهه داشتند که در میدان «جهاد با نفس» به پیروزی و موفقیّت رسیده بودند.
شهدای عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند. پیامشان به آیندگان نیز همین است.
شجاعت
شجاعت آن است که انسان در برخورد با سختی ها و خطرها، دلی استوار داشته باشد.(2) بیشتر کاربرد این واژه، در مسائل مبارزات و جهاد و برخورد با حریف در نبرد و نهراسیدن از رویارویی با دشمن در جنگ ها است. این نیروی قلبی و صلابت اراده و قوّت روح، سبب می شود که انسان هم از گفتن حق در برابر ظالمان نهراسد، هم هنگام نیاز به مقابله و نبرد بپردازد، هم از فداکاری وجانبازی نهراسد. درجایی که اغلب مردم می هراسند، شجاعت آن است که انسان علی رغم وجود زمینه های هراس، نترسد و خود را نبازد و با غلبه بر مشکلات، تصمیم گیری حق و درست داشته باشد.
همه رشادتها و حماسه آفرینیهای میدانهای جهاد، مدیون دلیری
ص:73


1- (1) - کلمات قصار، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، ص 75.
2- (2) - مجمع البحرین، واژه «شجع».
شجاعان در نبرد بوده است و همۀ درهم شکستن ابهّت طاغوت ها و قدرت های جابر نیز در شجاعت افراد مصمم در رویارویی با آنان نهفته است. نترسیدن از مرگ، یکی از مظاهر آشکار شجاعت است و همین عامل، امام حسین علیه السلام و یارانش را به نبرد عاشورا کشاند تا حماسه ای ماندگار بیافرینند.
وقتی امام از مکّه به سمت کوفه حرکت می کرد و در طول راه کسانی با وی برخورد می کردند و با طرح اوضاع آشفتۀ عراق و استیلای ابن زیاد بر مردم، او را از عواقب این سفر می ترساندند، شجاعت و بی باکی امام حسین علیه السلام از مرگ بود که این سفر را حتمی می ساخت. در برخورد با سپاه حرّ، فرمود:
«لَیْسَ شَأْنیٖ شَأْنُ مَنْ یَخافُ الْمَوْتَ».(1)
شأن و موقعیّت من، موقعیّت کسی نیست که از مرگ بهراسد.

کیمیا محمدی
23-08-2023, 14:12
درجایی دیگر فرمود که من نه دست ذلّت به اینان می دهم ونه چون بردگان فرار یا اقرار می کنم.(2) سخن امام حسین علیه السلام و دیگر خاندان او در مواقع مختلف که «اَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنیٖ» (آیا مرا از مرگ می ترسانی؟) نشان دهندۀ بی هراسی این خاندان از مرگ است.
خصلت شجاعت در بنی هاشم و خاندان پیامبر، زبان زد بود. امام سجاد علیه السلام نیز در سخنرانی شور انگیز خویش در مجلس یزید، فرمود که به ما شش چیز داده شده و با هفت چیز از دیگران برتریم؛ و شجاعت را در زمره آن ها بر شمرد: «اُعْطیٖنَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّماحَةَ وَالشَّجاعَةَ...»(3)
بالاتر از همۀ اینها، شجاعتی است که امام حسین علیه السلام و اهل بیت او و
ص:74


1- (1) - احقاق الحق، ج 11، ص 601.
2- (2) - بحارالانوار، ج 45، ص 6.
3- (3) - مقتل خوارزمی، ج 2، ص 69.
یارانش در صحنه های مختلف عاشورا نشان دادند که خود کتابی مفصّل می شود؛ مانند رشادتی که مسلم بن عقیل در کوفه هنگام نبرد از خود نشان داد یا شجاعت و رزم آوری یاران امام در میدان کربلا، آن چنان بود که فریاد همه را برآورد و یکی از سران سپاه کوفه خطاب به سربازان فریاد زد: ای بی خردان احمق! می دانید با چه کسانی می جنگید؟ با شیران شرزه، با گروهی که مرگ آفرین اند، هیچ کدامتان به هماوردی آنان به میدان نروید که کشته می شوید!(1) دلاوری عبدالله بن عفیف ازدی در مقابل ابن زیاد و سپس درگیری اش با سپاه مهاجم به خانه اش و صدها نمونۀ این دلیری ها. دشمنان امام حسین علیه السلام و یاران شجاع او را اینگونه توصیف کرده اند: کسانی بر ما تاختند که پنجه هاشان بر قبضۀ شمشیرها بود، همچون شیران خشمگین بر سواره های ما تاختند و آنان را از چپ و راست تار و مار کردند و خود را در کام مرگ می افکندند...(2).

کیمیا محمدی
24-08-2023, 22:11
شجاعت عاشوراییان ریشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت می جنگیدند، ازمرگ ترسی نداشتند تا در مقابله با دشمن، سست شوند. از این رو لشکریان دشمن پیوسته از برابرشان می گریختند.
و چون یارای رزم فردی با این شجاعان را نداشتند، حملۀ عمومی به یک فرد می کردند، یا از دور، یاران امام را سنگباران می کردند. یکی از راویان حوادث کربلا به نام حمید بن مسلم دربارۀ قوّت قلب امام می گوید: به خدا سوگند! هیچ محاصره شده ای در انبوه مردم را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و همچون حسین بن علی قویدل و
ص:75


1- (1) - وقعة الطف، ص 224.
2- (2) - عنصر شجاعت، ج 1، ص 20.
استوار و شجاع باشد. مردان دشمن، او را محاصره کرده بودند، او با شمشیر بر آنان حمله می آورد و همه از چپ و راست فرار می کردند.
شمر چون چنین دید به سواره های خود فرمان داد تا به پشتیبانی نیروهای پیاده بشتابند و امام را از هر طرف تیرباران کنند: «وَاللّهِ مارَأَیْتُ مَکْثُوراً قَدْ قُتِلَ وُلْدَهُ وَ اهْلَ بَیْتِهِ وَ اصْحابَهُ ارْبَطُ جَأْشاً وَ لا امْضی جَناناً مِنْهُ علیه السلام...»(1)
در زیارتنامه های متعدّد، به صفت شجاعت سید الشهدا و یاران او اشاره شده است، از قبیل «بَطَلُ الْمُسْلِمیٖن»، «فُرْسانُ الْهَیْجاء»، «لُیُوثُ الْغاباتِ» که آنان را به عنوان قهرمان مسلمانان، تک سواران نبرد، شیران بیشۀ شجاعت و... ستوده اند.(2)

کیمیا محمدی
24-08-2023, 22:12
عاشورا الهام بخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرّم همواره روحیّه، شهامت و ظلم ستیزی به مردم می داده است. به تعبیر حضرت امام: «ماه محرّم ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهۀ ستمکاران و حکومت های شیطانی زد، ماهی که به نسل ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت...»(3)
با توجّه به اینکه مایۀ شهامت و شجاعت، در متن قیام عاشورا ودر عمل وگفتار شهدای کربلا موج می زند، سزاوار است که این محتوا برای مردم، به ویژه جوانان بیشتر تشریح شود، تا علاوه بر اشکی که بر مظلومیّت شهدای کربلا و شهادت حسین بن علی علیه السلام می ریزند، از شجاعت آنان نیز
ص:76


1- (1) - ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 111.
2- (2) - زیارت امام حسین علیه السلام در نیمۀ رجب، (مفاتیح الجنان، ص 441 و 446).
3- (3) - صحیفۀ نور، ج 3، ص 225.
درس بگیرند. یادآوری شجاعت روحی حضرت زینب در مواجهه با مشکلات و آن همه داغ و شهادت ونیز خطابه های آتشین او در کوفه و دمشق در مقابل جبّاران زمان، بانوان ما را نیز شجاع و دلیر بار می آورد.

کیمیا محمدی
26-08-2023, 19:05
صبر و استقامت

برای مقابله با فشارهای درونی و بیرونی و غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف، پایداری و استقامت لازم است. بدون صبر، در هیچ کاری نمی توان به نتیجه مطلوب رسید. برای اینکه مصیبت های وارده و دشواری های راه، انسان را از پای در نیاورد، باید صبور بود. این، دعوت دین در همه مراحل است و در عاشورا نیز با این جلوۀ عظیم روحی رو به رو هستیم و آنچه حماسۀ کربلا را به اوج ماندگاری و تأثیر گذاری و فتح معنوی رساند، روحیۀ مقاومت امام حسین علیه السلام و یاران و همراهان او بود.
امام از آغاز نیروهایی را به همراهی طلبید که مقاوم باشند. در یکی از منزلگاه های میان راه، فرمود:
«اَیُّهَا النّاسُ! فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلی حَدِّ السَّیْفِ وَ طَعنِ الْأَسِنَّةِ فَلْیَقُمْ مَعَنا وَ الّا فَلْیَنْصَرِفْ عَنّا».(1)
ای مردم! هر کدام از شما که تحمّل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه ها را دارد همراه ما بماند، و الاّ باز گردد!
با توجه به اینکه صحنۀ کارزار، همراه با زخم و ضربه ومرگ و تشنگی
ص:77


1- (1) - ینابیع المودة، ص 406.
و درگیری و اسارت و صدها خوف وخطر است، امام حسین علیه السلام شرط همراهی را «صبر» دانست، تا یاران صبورش تا نهایت کار، بمانند. شعار ایستادگی در خطبه های امام و رجزهای آن حضرت و دیگر شهداء دیده می شود. از سفارش های اکید امام به همرزمان و خواهر خویش و دیگر زن ها و دختران حاضر در صحنه، به ویژه در مرحلۀ پس از شهادت، موضوع صبر بود.
روز عاشورا، در خطبه ای به یاران خویش فرمود:
«صَبْراً بَنیِ الْکِرام! فمَا الْمَوتُ الاّ قَنطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکم عَنِ الْبُؤسِ وَ الضَّرّاءِ الیَ الجَنانِ الْواسِعَةِ وَ النَّعیٖمِ الدّائِمَةِ»(1)
صبر و مقاومت کنید، ای بزرگ زادگان! چرا که مرگ، تنها یکی است که شما را از رنج و سختی عبور می دهد و به سوی بهشت گسترده و نعمت های همیشگی می رساند.
در توصیه ای که حضرت خطاب به خانوادۀ خود داشت فرمود:
بنگرید، هرگاه که من کشته شدم، به خاطر من گریبان خود را چاک ندهید و صورت مخراشید.(2)
روز عاشورا پس از نماز با یاران، با زهم دعوت به صبر داشت: «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ اصْبِرُوا»(3) یاران نیز در رجزهای خویش شعار مقاومت و پایداری سر می دادند. خالد بن عمر، می گفت: ای بنی قحطان! برای کسب رضای رحمان و رسیدن به مجد و عزّت صبر کنید. سعد بن حنظله چنین رجز می خواند:
ص:78


1- (1) - نفس المهموم، ص 135.
2- (2) - لهوف، ص 81.
3- (3) - بحار الانوار ج 45، ص 89.
صَبْراً عَلیَ الأَسْیافِ و الْأَسِنَّه صَبْراً عَلَیْها لِدُخُولِ الْجَنَّه(1)
برای رسیدن به بهشت، بر شمشیرها و نیزه ها صبر می کنم.

کیمیا محمدی
26-08-2023, 19:05
کسی که صبر داشته باشد، هم تحمّل درد و مصیبتش بیشتر می شود و هم به دیگران روحیّه می دهد. حضرت علی علیه السلام فرموده است: «اَلصَّبْرُ یُهَوِّنُ الفَجیٖعَةَ»(2)؛ مقاومت، فاجعه و حادثۀ ناگوار را آسان و قابل تحمّل می کند.
سخت ترین ضربه های روحی و مصیبت شهادت فرزندان و یاران، بر امام حسین علیه السلام وارد شد. ولی در همۀ آنها خود را نباخت و مقاومت و ایستادگی کرد و تن به تسلیم و ذلّت نداد. جملات آن حضرت در مورد صبر بر داغ عزیزان و شهادت همراهان بسیار است و از آغاز نیز خود را برای تحمّل این پیشامدها آماده کرده بود. هنگام خروج از مکّه در خطبه ای که خواند و اشاره به آیندۀ حوادث و پیشگویی شهادت خویش داشت، فرمود: «نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یُوَفّیٖنا اجُورَ الصّابِریٖنَ»(3)؛ ما به رضای خدا رضاییم، بر بلای او صبر می کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما می دهد. در شب عاشورا به خواهرش زینب و دیگر بانوان توصیه فرمود:
این قوم، جز به کشتن من راضی نمی شوند، امّا من شما را به تقوای الهی و صبر بر بلا و تحمّل مصیبت وصیت می کنم. جدّمان همین را وعده داده وتخلّفی در آن نیست.(4)
روز عاشورا، علی اکبر را به تحمّل و مقاومت در برابر تشنگی
ص:79


1- (1) - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 101.
2- (2) - غرر الحکم.
3- (3) - بحار الانوار، ج 44، ص 367.
4- (4) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 400.
فراخواند «اِصْبِرْ یا حَبیٖبیٖ...»(1) و نیز احمد، فرزند امام حسن را نیز که پس از نبردی، تشنه خدمت امام آمد و آب طلبید، به صبر دعوت کرد «یا بُنَیَّ اصْبِرْ قَلیٖلاً»(2)

کیمیا محمدی
27-08-2023, 19:56
پس از شهادت قاسم، عموزادگان و اهل بیت خود را به صبر دعوت کرد «صَبْراً یا بَنیٖ عُمُومَتٖی، صَبْراً یا اهْلَ بَیْتیٖ»(3). در آخرین وداع، دخترش سکینه را نیز به صبر بر تقدیر الهی و زبان نگشودن به شِکوه و اعتراض دعوت کرد «فَاصْبِریٖ عَلی قَضاءِ اللّهِ وَ لاتَشْتَکیٖ».(4)
از زمزمه های عرفانی خود آن حضرت د رواپسین دم حیات نیز که بر زمین افتاده بود، همین صبر بر قضای الهی به گوش می رسید: «صَبْراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ، لا الهَ سِواکَ... صَبْراً عَلی حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ».(5)
در بازماندگان یک مصیبت نیز، داشتن صبر و از کف ندادن قرار و اختیار و تسلیم تقدیر الهی بودن و به حساب خدا گذاشتن، هم پاداش بزرگ دارد، هم تحمّل داغ شهادت و فقدان عزیزان را آسان می سازد، بخصوص آنجا که ایمان یک بازمانده بالا باشد و اجر خویش را با بی صبری و اعتراض، از بین نبرد. عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب) که در مدینه مانده بود، دو فرزندش در کربلا در رکاب امام حسین شهید
ص:80


1- (1) - بحار الانوار، ج 45، ص 45.
2- (2) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 45.
3- (3) - همان، ص 465.
4- (4) - همان، ص 490.
5- (5) - مقتل الحسین، مقرم، ص 357.
شدند. برخی به او زخم زبان می زدند. امّا او با ایمان و صبر والا، داغ دو جوان را تحمّل می کرد و می گفت: آنچه شهادت این دو فرزند را بر من آسان و قابل تحمّل می سازد آن است که آن دو، در کنار برادرم و پسر عمویم حسین بن علی علیه السلام کشته شدند، در حالی که نسبت به او مواسات و از جان گذشتگی نشان دادند و در کنار او صبر و مقاومت کردند.(1)
صبر و پایداری شهدای کربلا و بازماندگان آنان به عنوان یک «مقام» و خصلت برجسته و ارزشمند به ثبت رسید. در زیارتنامه های آن شهدا، از آنان به عنوان مجاهدانی که صابر بودند یاد شده است. در زیارت امام حسین علیه السلام عرض می کنیم: «فَجاهَدُهُم فیٖکَ صابِراً مُحتَسِباً حَتّی سُفِکَ فی طاعتِکَ دَمُهُ»(2).

کیمیا محمدی
27-08-2023, 19:57
دربارۀ حضرت عباس علیه السلام درخواست اجر الهی برای او به خاطر صبر و احتساب (تحمّل سختی ها به خاطر خدا و به حساب او و خالصانه) مطرح است.(3) و نیز این تعبیر که: «فَنِعْمَ الصّابِرُ الُْمجاهِدُ الُْمحامِی النّاصِرُ...»(4).
در انقلاب اسلامی نیز، اگر پایداری مردم در مبارزه و تحمّل شهادت ها و دشواری ها نبود، اگر امام امّت در راه رسیدن انقلاب به پیروزی مقاومت نمی کرد واگر رزمندگان اسلام در جبهه ها، آن همه تلفات و شداید را تحمّل نمی کردند، هرگز انقلاب و جنگ به پیروزی نمی رسید.
حادثۀ کربلا آموزگار مقاومت بود و قهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبوری و شکیبایی خانواده های شهدا نیز از صبر زینب کبری صبوری
ص:81


1- (1) - یُهوِّنَ عَلیَّ المُصابَ بهما انّهما اصیبا مع اخی و ابن عمّی مواسین له، صابرینَ معه (وقعة الطّف، ص 274)
2- (2) - مفاتیح الجنان، زیارت اربعین، ص 468.
3- (3) - همان، زیارت حضرت عباس علیه السلام، ص 435
4- (4) - همان، ص 436.
آموختند و پدران و مادران و همسران. داغ جوانان خویش را با الهام از کربلا تحمّل کردند.
امام امّت، در ترسیم صبر و مقاومت مردم ایران در برابر حملات دشمن به شهرها، از صبر و پایداری آنان ستایش کرده، می فرماید:
مبارک باد بر خانواده های عزیز شهدا، مفقودین و اسرا وجانبازان بر ملّت ایران که با استقامت و پایداری و پایمردی خویش به بنیانی مرصوص مبدّل گشته اند که نه تهدید ابرقدرت ها آنان را به هراس می افکند و نه از محاصره ها و کمبودها به فغان می آیند... زندگی با عزّت را در خیمۀ مقاومت و صبر، بر حضور در کاخ های ذلّت و نوکری ابرقدرت ها و سازش و صلح تحمیلی ترجیح می دهند.(1)
آزادگان عزیز نیز، مگر سال های سخت و تلخ اسارت در زندانهای عراق را، جز با همین سرمایۀ «صبر» سپری کردند؟

کیمیا محمدی
27-08-2023, 19:58
عزّت

عزّت چه به عنوان خصلت فردی یا روحیۀِ جمعی، به معنای مقهور عوامل بیرونی نشدن، شکست ناپذیری، صلابت نفس، کرامت و والایی روح انسانی و حفظ شخصیّت است. به زمین سفت و سخت و نفوذ ناپذیر، «عُزاز» گفته می شود. آنان که از عزّت برخوردارند، تن به پستی و دنائت نمی دهند، کارهای زشت و حقیر نمی کنند، و برای حفظ کرامت خود و دودمان خویش، گاهی جان می بازند.
ستم پذیری و تحمّل سلطۀ باطل و سکوت در برابر تعدّی و زیر بار
ص:82


1- (1) - صحیفۀ نور، ج 2، ص 59.
مِنّت دونان رفتن و تسلیم فرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبونی و حقارت روح سرچشمه می گیرد.
خداوند عزیز است و عزّت را برای خود و پیامبر و صاحبان ایمان قرار داده است.(1)
در احادیث متعدّد، از ذلّت و خواری نکوهش شده و به یک مسلمان و مؤمن حق نداده اند که خود را به پستی و فرومایگی و ذلّت بیفکند. به فرمودۀ امام صادق علیه السلام:
«اِنَّ اللّه فَوَّضَ الیَ المؤمنِ امرَهُ کلَّهُ و لمْ یُفَوِّضْ الیه انْ یکونَ ذلیلاً...»(2)
خداوند همۀ کارهای مؤمن را به خودش واگذاشته، ولی اینکه ذلیل باشد، به او واگذار نکرده.
چرا که خدا فرموده است عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است.
مؤمن عزیز است، نه ذلیل؛ مؤمن سرسخت تر از کوه است؛ کوه را با کلنگ وتیشه می توان کند ولی از دین مؤمن نمی توان چیزی جداکرد!
عزت یک مؤمن در آن است که چشم طمع به مال دیگری نداشته باشد و مناعت طبع داشته و منّت دیگران را نکشد. حتی در فقه، یکی از موارد جواز تیمّم با وجود آب، آنجاست که اگر انسان بخواهد از کسی آب بگیرد، همراه با منّت و ذلّت و خواری باشد. در این گونه موارد نمازگزار می تواند به جای وضو، تیمّم کند و ذلّت آب طلبیدن از دیگری را تحمّل
ص:83


1- (1) - و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین (منافقون، آیه 8).
2- (2) - میزان الحکمة، ج 6، ص 288.
نکند.(1)
دودمان بنی امیه می خواستند ذلّت بیعت با خویش را بر «آل محمد» تحمیل کنند و به زور هم شده، آنان را وادار به گردن نهادن به فرمان یزید کنند و این چیزی نشدنی بود و «آل اللّه» زیر بار آن نرفتند، هر چند به قیمت شهادت و اسارت.
از آستان همت ما ذلّت است دور
وقتی والی مدینه، بیعت بایزید را با امام حسین علیه السلام مطرح کرد، حضرت با ذلیلانه شمردن آن، آن را نفی کرد و ضمن بر شمردن زشتی ها و آلودگی های یزید، فرمود: «فَمِثْلیٖ لا یُبایِعُ مِثْلَهُ»(2) کسی همچون من، با شخصی چون او بیعت نمی کند! در جای دیگر با ردّ پیشنهاد تسلیم شدن فرمود:
«لا اعْطیٖکُمْ بِیَدیٖ اعْطاءَ الذَّلیٖلِ»(3)
همچون ذلیلان دست بیعت با شمانخواهم داد.
صبح عاشورا در طلیعۀ نبرد، ضمن سخنانی فرمود:
به خداقسم آنچه را از من می خواهند (تسلیم شدن) نخواهم پذیرفت، تا اینکه خدا را آغشته به خون خویش دیدار کنم.(4)

کیمیا محمدی
30-08-2023, 20:13
در خطابۀ پرشور دیگری در کربلا، خطاب به سپاه کوفه، در ردّ درخواست ابن زیاد مبنی بر تسلیم شدن و بیعت، فرمود:
ابن زیاد، مرا میان کشته شدن و ذلّت مخیّر قرار داده، هیهات که من
ص:84


1- (1) - تحریر الوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 104.
2- (2) - مقتل خوارزمی، 184.
3- (3) - ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 98 (چاپ انتشارات اسلامی).
4- (4) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 432.
جانب ذلّت را بگیرم. این را خدا و رسول و دامان های پاک عترت وجان های غیرتمند و با عزّت نمی پذیرند. هرگز اطاعت از فرومایگان را بر شهادت کریمانه ترجیح نخواهیم داد.(1)
امام حسین علیه السلام، مرگ با عزّت را بهتر از زندگی با ذلّت می دانست. این سخن اوست که: «مَوْتٌ فیٖ عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فیٖ ذُلٍّ»(2) و همین مفهوم را در رجزخوانی خود روز عاشورا در میدان جنگ بر زبان می آورد که، «مرگ، بهتر از ننگ است»؛ «اَلْمَوْتُ اوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ».(3)
در مورد دیگر، پس از برخورد با سپاه حرّ، در شعری که با مطلعِ «سَأَمْضیٖ وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی» خواند، در آخر آن فرمود: «کفی بکَ ذُلّاً انْ تَعیٖشَ مُرَغّماً»(4) که با این بیان، زندگی تحت فشار دیگران را ذلت بار خواند و سپس افزود:
من از مرگ، باکی ندارم. مرگ، راحت ترین راه برای رسیدن به عزّت است. مرگ در راه عزّت، زندگی جاودانه است و زندگانی ذلت بار، مرگ بی حیات است. مرا از مرگ می ترسانی؟ چه گمان باطلی! همّتم بالاتر از این است که از ترس مرگ، ظلم را تحمّل کنم. بیش از این نمی توانید که مرا بکشید. مرحبا به مرگ در راه خدا. ولی شما با کشتنم نمی توانید شکوه و عزّت و شرف مرا از بین ببرید. چه هراسی از مرگ؟ (5)
ص:85


1- (1) - الا و ان الدعی بن الدعی... (ن، ص 423).
2- (2) - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.
3- (3) - همان.
4- (4) - بحار الانوار، ج 45، 238.
5- (5) - اعیان الشیعه، ج 1، ص 581.

کیمیا محمدی
30-08-2023, 20:13
این روحیۀ عزّتمند، در فرزندان و برادران و یارانش نیز بود. ردّ کردن امان نامۀ ابن زیاد، از سوی عباس بن علی و برادرانش نمونۀ آن بود. اگر امان او را می پذیرفتند، ممکن بود جان سالم به در برند، ولی عمری ذلّتِ رها کردن امام و منّتِ امان نامۀ عبید الله بن زیاد را همراه داشتند. نماد عزّتشان نپذیرفتن امان بود، آن هم با شدیدترین و صریح ترین وضع ممکن: مرگت باد ای شمر! لعنت خدا بر تو و امان تو باد. ای دشمن خدا، می گویی که گردن به اطاعت طغیان و ستم بنهیم و از یاری برادرمان حسین علیه السلام دست برداریم؟(1)
علی اکبر علیه السلام نیز همین روحیه را داشت. در رجزی که در میدان نبرد می خواند، ضمن معرفیّ خود و یادآوری پیوندش با پیامبر خدا، از حکومت ناپاک زاده بر مسلمانان انتقاد کرد و فرمود: به خدا سوگند، چنین کسی حاکم ما نخواهد بود: «تَاللّهِ لا یَحْکُمُ فیٖنَا ابْنُ الدَّعِیِّ»(2) و تن سپردن به حکومت آنان را ننگ برای عترت رسول خدا دانست.
خاندان حضرت سیدالشهدا علیه السلام نیز، عزّت آل الله را پس از عاشورا، هر چند در قالب اسارت، حفظ کردند و کمترین حرف یا عکس العمل یا موضعگیری که نشان دهندۀ ذلت و خواری آن دودمان باشد، از خود نشان ندادند. خطبه های امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب و سکینه و... همه شاهدی بر عزّت آنان بود. حضرت زینب سخنان تحقیر آمیز ابن زیاد را در کوفه، با عزت و سربلندی پاسخی دندان شکن داد. و گستاخیهای
ص:86


1- (1) بحار الانوار، ج 44، ص 391؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 600.
2- (2) - وقعة الطّف، ص 243.
یزید، در کاخ شام را نیز بی جواب نگذاشت و در خطبۀ بلیغی که در کاخ یزید خواند، او را به محاکمه کشیدو با گفتن این سخن که «ای یزید، خیال کرده ای با اسیرکردن ما و به این سوی و آن سوی کشیدنمان خفیف و خوار می شویم و تو کرامت و عزّت می یابی؟... به خدا سوگند، نه یادما محو می شود و وحی ما می میرد و نه ننگ این جنایت از دامان تو زدوده خواهد شد...»(1) به یزید وحکومت او فهماند که در ذلیل ترین و رسواترین حالتند و جنایت هاشان ذرّه ای از شُکُوه و عزّت و کرامت خاندان وحی نکاسته است.

کیمیا محمدی
31-08-2023, 18:48
عفاف و حجاب

کرامت انسانی زن، در سایۀ عفاف او تأمین می شود. حجاب نیز یکی از احکام دینی است که برای حفظ عّفت و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگی های اخلاقی تشریع شده است. نهضت عاشورا برای احیای ارزش های دینی بود. در سایۀ آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین علیه السلام و زینب کبری و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوۀ عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. برای زنان، زینب کبری و خاندان امام حسین علیه السلام الگوی حجاب و عفاف است.
اینان در عین مشارکت در حماسۀ عظیم و ادای رسالت حسّاس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوۀ همگان شدند.
حسین بن علی علیه السلام به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید و
ص:87


1- (1) - حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 380.
سخنان ناروا و نکوهیده مگویید.(1) اینگونه حالات، در شأن خاندان قهرمان آن حضرت نبود، بخصوص که چشم دشمن ناظر صحنه ها و رفتار آنان بود.
در آخرین لحظات، وقتی آن حضرت صدای، گریۀ بلند دخترانش را شنید برادرش عباس و پسرش علیّ اکبر را فرستاد که آنان را به صبوری و مراعات آرامش دعوت کنند.(2)
رفتار توأم با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب، نمونۀ عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد علیه السلام نیز تا می توانست، مراقب حفظ شؤون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی!(3)
به نقل شیخ مفید: پس از کشته شدن امام حسین علیه السلام وقتی گذار عمر سعد نزد زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان بازگردانند، تا به وسیلۀ آنان خود را بپوشانند.(4)
به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین علیه السلام درگفت گو با خانواده اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن داری توصیه کرد.(5) روز
ص:88


1- (1) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 406.
2- (2) - وقعة الطف، ص 206.
3- (3) - تاریخ طبری، ج 4، ص 350.
4- (4) - ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 113.
5- (5) - الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 142.
عاشورا وقتی زینب کبری، بی طاقت و صبر شد و به صورت خود زد، امام به او فرمود: آرام باش، زبان شماتت این گروه را نسبت به ما دراز مکن.(1)

کیمیا محمدی
31-08-2023, 18:48
در حادثۀ حمله دشمن به خیمه ها و غارت آنچه آنجا بود، زنی از بنی بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: ای آل بکر بن وائل! آیا دختران پیامبر را غارت می کنند و جامه هایشان را می برند و شما می نگرید؟(2)
دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر تا آنجا که می شود، حفظ و رعایت شود. ام کلثوم به مأمورِ بردن اسیران گفت: وقتی ما را وارد شهر دمشق می کنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوه های اهل بیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول الله را تماشا نکنند و گفت: از بس که مردم ما را در این حال تماشا کردند، خوار شدیم.!(3)
از اعتراض های شدید حضرت زینب علیها السلام به یزید، این بود که: ای یزید! آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشته ای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر می گردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهره هایشان را در معرض دید همگان قرار داه ای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه می کنند؟!(4)

کیمیا محمدی
01-09-2023, 20:33
هدف از نقل این نمونه ها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین علیه السلام، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از
ص:89


1- (1) - الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 151.
2- (2) - همان، ص 181.
3- (3) - همان، ص 142.
4- (4) - همان، ص 218.
رفتار دشمن در این که حریم حرمت عترت پیامبر را نگاه نداشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، بشدّت انتقاد می کردند.
با آنکه زیر دست دشمن بودند و داغدار و مصیبت زده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را می بردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ شأن و مرتبۀ یک زن پاکدامن و متعهّد مراقبت داشتند. و در همان حال نیز سخنرانی های افشارگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی ماندند. حرکت اجتماعی سیاسی، در عین مراعات حجاب و عفاف. و این درسی برای بانوان در همۀ دوران ها و همۀ شرایط است.
عمل به تکلیف
مکتبی بودن یک مسلمان را از اینجا می توان شناخت که در همۀ ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آن چه «وظیفه دینی» است، متعبّد و عامل باشد. تکلیف در شرایط مختلف فرق می کند. ممکن است مطابق خواستۀ قلبی انسان باشد یا مخالف، مورد پسند مردم باشد یا نه.
مسلمان چون در برابر خداوند تعهّد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواستۀ او باشد و هیچ چیز را فدای «عمل به تکلیف» نکند. در این صورت، هر چند به ظاهر شکست هم بخورد، پیروز است؛ چون در انجام وظیفه کوتاهی نکرده است.
فرهنگ «عمل به تکلیف» وقتی در جامعه و میان افرادی حاکم باشد، همواره احساس پیروزی می کنند. به تعبیر قرآن کریم به «اِحْدی
ص:90
الحُسنَیَین»(1) دست می یابند و در مبارزات هم چه کشته شوند چه به پیروزی نظامی و سیاسی برسند، هر دو صورت برای آنان خوب است.

کیمیا محمدی
01-09-2023, 20:34
امامان شیعه، در شرایط مختلف اجتماعی طبق تکلیف عمل می کردند. حادثۀ عاشورا نیز یکی از جلوه های عمل به وظیفه بود و تکلیف را هم اقتضای شرایط و شناخت زمینه ها تعیین می کرد، البته در چهارچوب کلی دین و معیارهای قرآنی. فریاد یا سکوت، قیام یا قعود امامان نیز تابع همین تکلیف بود.
امام حسین علیه السلام، امام بر حق بود و خلافت و رهبری را حق خود می دانست، ولی در نامه ای که به اهل بصره نوشت، فرمود: قوم ما حکومت را برای خود برگزیدند و ما به خاطر آنکه تفرقۀ امّت را خوش نداشتیم به آن رضایت دادیم، در حالی که ما خاندان پیامبر می دانیم که ما به خلافت و رهبری، شایسته تر از کسانی هستیم که آن را برعهده گرفته اند.(2) همان حسین بن علی علیه السلام که یک لحظه هم حکومت یزید را تحمّل نکرد، ده سال در حکومت معاویه زیست و دست به قیام نزد، چرا که تکلیف امام در این دو دوره، متفاوت بود. تعبّد یک مسلمان به «حکم دین» بسیار مقدّس و ستودنی است. در ایامی که مسلم بن عقیل در کوفه و درخانۀ هانی پنهان بود، روزی «ابن زیاد» به عنوان عیادت هانی به خانۀ او آمد. نقشۀ ترور ابن زیاد را کشیده بودند، ولی مسلم برای اجرای برنامه از نهانگاه بیرون نیامد
ص:91


1- (1) - توبه، آیه 52.
2- (2) - وقعة الطف، ص 107.
و ابن زیاد از خانه بیرون رفت. وقتی پرسیدند چرا او را نکشتی؟ گفت: دو چیز سبب شد؛ یکی اینکه هانی خوش نداشت که قتل در خانۀ او انجام گیرد، دیگر آنکه به یاد حدیث پیامبر افتادم که «ایمان بازدارنده ترور است.»(1)
امام حسین علیه السلام وقتی می خواست از مکه به سوی کوفه بیرون آید، بعضی از اصحاب، از جمله ابن عباس او را نصیحت می کردند که رفتن به سمت عراق، صلاح نیست. ولی امام حسین علیه السلام به او فرمود: با آنکه می دانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین می گویی، اما من تصمیم خود را گرفته ام.(2) در منزل «صفاح» نیز پس از ملاقات با فرزدق و گزارش او به امام از اوضاع نامطمئنّ کوفه، حضرت سخن زیر را فرمود و سپس به حرکت خود ادامه داد:
اگر قضای الهی بر همان چه که دوست می داریم نازل شود، خدا را بر نعمت هایش سپاس می گوییم و از او برای ادای شکر، کمک می خواهیم و اگر تقدیر الهی میان ما و آنچه امید داریم مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است.(3)

کیمیا محمدی
02-09-2023, 17:51
اینها همه نشان دهندۀ آن است که امام، خود را برانجام تکلیف مهیّا کرده بود، نتیجه هر چه که باشد، راضی بود. وقتی دو نفر از سوی والی مکّه برای او امان نامه آوردند تا از ادامۀ این سفر بازش دارند، حضرت فرمود: در خواب، پیامبر خدا را دیدم و به چیزی فرمان یافتم که در پی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم... «اُمِرْتُ فیٖها بِاَمْرٍ انَا ماضٍ لَهُ، عَلَیَّ کانَ اوْلیٖ»(4).
ص:92


1- (1) - تاریخ طبری، ج 4، ص 271.
2- (2) - همان، ص 288.
3- (3) - تاریخ طبری، ج 4، ص 290.
4- (4) - همان، ص 292.
این، همان تبعیّت از تکلیف است و احساس پیروزی در هر دو صورت. امام حسین علیه السلام فرموده است:
«اَرْجوُ انْ یَکوُنَ خَیْراً ما ارادَ اللّهُ بِنا، قُتِلْنا امْ ظَفِرْنا»(1)
امیدوارم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم.
امام امّت بر اساس همین فرهنگ می فرمود:
ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است... ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم.(2)
وقتی نامه های پیاپی مردم کوفه به امام حسین علیه السلام رسید و از او دعوت برای آمدن به کوفه کردند ووعدۀ نصرت و حمایت دادند، امام احساس تکلیف کرد که برود. هر چند می دانست مردم کوفه چگونه اند، ولی آن دعوتنامه هاو اعلام حمایت ها تکلیف آور بود. پس از برخورد با سپاه حرّ که راه را براو بستند، حضرت در ضمن خطبه ای به آنان فرمود:
آمدنم برای عذر آوردن به درگاه خدا ونزد شما بود. من پیش شما نیامدم مگر پس از آنکه نامه ها و فرستاده هایتان رسید که: نزد ما بیا که ما پیشوایی نداریم... اگر بر سر پیمان و سخن خویشید، که آمده ام، و اگر خوش ندارید و نمی خواهید، برمی گردم.(3)
این تعبیر، نشان دهندۀ عمل به تکلیف از سوی امام است. یاران او نیز همین گونه بودند و به خاطر انجام تکلیف الهی در راه نصرت او شهید
ص:93


1- (1) - اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
2- (2) - صحیفه نور، ج 13، ص 65.
3- (3) - تاریخ طبری، ج 4، ص 303.
شدند. وقتی امام از آنان خواست که هر که می خواهد برود، سخن یاران او چنین بود: «به خدا سوگند هرگز از تو جدا نخواهیم شد و جانمان را فدای تو می کنیم و با خون گلو و رگ ها و دستانمان از تو حمایت می کنیم. اگر کشته هم شویم وفای به عهد کرده و تکلیفی را که بر عهدۀ ما بوده است انجام داده ایم: «فَاِذا نَحْنُ قُتِلْنا وَفَیْنا و قَضَیْنا ما عَلَینا»(1)

کیمیا محمدی
02-09-2023, 17:52
در تاریخ معاصر نیز، بنیانگذار انقلاب اسلامی، امام خمینی (قدس سره) قیام ضدّطاغوتی خود را بر اساس تکلیف الهی آغاز کرد و در همۀ مراحل، جز به آنچه وظیفه بود، نیندیشید. چه فریاد و چه سکوت، چه زندان و تبعیدو چه درس و تالیف، چه جنگ و چه پذیرش قطعنامۀ صلح، همه وهمه بر اساس «عمل به تکلیف» بود و از این جهت در همۀ مرحله ای، سست و مأیوس نشد و از هدف خویش دست نکشید ویک لحظه هم از آنچه پیش آمد، پشیمان نگشت. تحلیل امام خمینی از نهضت عاشورا، حرکت بر مبنای «عمل به تکلیف» بود، حرکت مبارزاتی خود وی نیز بر چنین پایه ای استوار بود. نمونه هایی از جملات حضرت امام چنین است:
اینکه حضرت ابی عبدالله علیه السلام نهضت کرد و قیام کرد، باعددکم و در مقابل این برای اینکه گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهی از منکر کنم.(2)
حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته
ص:94


1- (1) - تاریخ طبری، ج 4، ص 318.
2- (2) - صحیفه نور، ج 4، ص 16.
هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.(1)
لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد، تا اینکه این ملّت را اصلاح کند، تا اینکه این عَلَم یزید را بخواباند.(2)
آگاه بودند که ما آمدیم ادای وظیفۀ خدایی را بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ بکنیم.(3)
ما که از سید الشهدا علیه السلام بالاتر نیستیم، آن وظیفه اش را عمل کرد، کشته هم شد.(4)
آن روزی که وجهۀ اسلام بخواهد درش خدشه وارد شود... اینجا بود که تکلیف اقتضا می کرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند.(5)

کیمیا محمدی
03-09-2023, 21:34
پیام عاشورا برای همه مردم، به ویژه آنان که موقعیت ویژه دارند و برای دیگران خط دهنده و الگو هستند، «شناخت تکلیف» و «عمل یا تکلیف» است. اگر همۀ پیروان حق در زمان سیدالشهدا علیه السلام وظیفۀ خویش را می دانستند و مثل شهدای کربلا با جانبازی و حمایت از امام خویش به وظیفه عمل می کردند، مسیر تاریخ به گونه ای دیگر ترسیم می شد و سرنوشت اسلام و مسلمانان به نحو دیگری بود.
امروز نیز باید شکل های مختلف تکلیف را شناخت و نسبت به انجام آن متعبّد بود وپیروزی را در انجام وظیفه دانست. امام امّت بارها
ص:95


1- (1) - صحیفۀ نور، ج 8، ص 12.
2- (2) - همان، ج 2، ص 208.
3- (3) - همان، ج 15، ص 55.
4- (4) - صحیفه نور، ج 6، ص 36.
5- (5) - همان، ج 7، ص 31.
می فرمود:
همۀ ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم، نه مأمور نتیجه.»(1)
این همان درسِ آموختهِ از عاشوراست.
امام امّت، حتی پذیرش تلخ قطعنامه 598 را تکلیف الهی خود خواند و فرمود:
شما را می شناسم، شما هم مرا می شناسید. در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطرۀ خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ام.(2)

کیمیا محمدی
03-09-2023, 21:35
غیرت
یکی ازخصلت های پسندیده، «غیرت» است. درلغت، غیرت به معنای آن است که سرشت و طبیعت انسان از مشارکت غیر در امر موردعلاقه اش نفرت داشته باشد.(3)
در اصطلاح، آن است که کسی نسبت به ناموس خود وهمسر یا فرد مورد علاقه اش به حدّی اهتمام ورزد که به دیگری اجازه و تعرّض به حریم خویش ندهد. انسان غیور، نمی تواند تحمّل کند که دیگران با نگاه های ناپاک یاانگیزه های فاسد، به همسر و بستگان او نزدیک شوند و
ص:96


1- (1) - کلمات قصار (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)، ص 50.
2- (2) - صحیفه نور، ج 20، ص 241.
3- (3) - مجمع البحرین، واژۀ «غیر».
قصد سوء داشته باشند. غیرت ورزیدن، خُلقی ارزشمند و پسندیده است. «غیرت دینی» نیز سبب می شود که انسان از هر نوع سوءِ قصد وهجوم مخالفان به دین و ارزش های مقدّس و معتقدات دینی برآشوبد و عکس العمل نشان دهد و در دفع تعرّض بکوشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: غیرت از ایمان است؛ «اَلْغیٖرَةُ مِنَ الْاِیٖمانِ».(1)

کیمیا محمدی
06-09-2023, 15:04
غیرت، نشانۀ ارزشمندی شخصیت یک انسان محسوب می شود.
حضرت علی علیه السلام فرموده است: «ارزش انسان به قدر همّت اوست، صدق او به اندازه جوانمردی اوست، شجاعتش به اندازۀ پاکدامنی اوست و عفّت او به قدر غیرت اوست:
«... و عفته علی قدر غیرته»(2)
و خداوند نیز بندگان غیرتمند خویش را دوست می دارد: «اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الغَیُور»(3).
بنی هاشم، غیرتمندان روزگار خویش بودندو برای عترت پیامبر حرمتی فوق العاده قائل بودند. جوانان بنی هاشم نیز پیوسته اهل بیت امام حسین علیهم السلام را در طول سفر به کربلا، محافظت می کردند. شب ها نیز با حراست این جوانان، بویژه قمر بنی هاشم، زنان حرم آسوده و بی هراس می خفتند. حسین بن علی علیه السلام در رجز حماسی خویش در روز عاشورا از جمله بر حمایت از ذرّیۀ پیامبر و خانواده پدرش تأکید می فرمود: «اَحْمیٖ
ص:97


1- (1) - من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 444.
2- (2) - نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 47.
3- (3) - میزان الحکمة، ج 7، ص 357.
عِیالاتِ ابیٖ، امْضیٖ عَلی دیٖنِ النَّبیٖ».(1)

کیمیا محمدی
06-09-2023, 15:05
آن حضرت، روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس از شهادتش، گریبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زاری و واویلا سر ندهند و پیش دشمنان صدایشان رابه گریه بلند نکنند. در واپسین لحظات هم که مجروح بر زمین افتاده بود، وقتی شنید که گروهی از سپاه دشمن قصد حمله به خیمه ها و تعرّض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فریاد کشید: «اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دیٖنٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا احْراراً فی دُنْیاکُمْ...»(2)، ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به اصل و تبار خویش برگردید... من با شما می جنگم و شما با من می جنگید، به زنان که نباید تعرّض کرد، تا وقتی من زنده ام، طغیان گرانتان را از تعرّض نسبت به حرم من باز دارید: «فَاْمنَعُوا عُتاتِکُم عَنِ التَّعرُّضِ لِحَرَمیٖ ما دُمْتُ حَیّاً»(3)
از غیرت او بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانۀ سپاه دشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک شوند. غیرت دینی او و یارانش نیز زمینه ساز آن حماسۀ بزرگ شد. امام، کشته شدن را بر ننگ ذلّت و تسلیم، ترجیح داد و این از غیرت و حمیّت او بود. یاران شهیدش هم شب عاشورا و در فرصتهای دیگر پای جان ابراز وفاداری تاکردند و غیرتشان اجازه نداد که امام و اهل بیت او را در صحرا و میان انبوه دشمن رها کنند وخود، در پی زندگی و
ص:98


1- (1) - بحار الانوار، ج 45، ص 49.
2- (2) - همان، ص 51.
3- (3) - همان. در وقعة الطّف، ص 252، با عبارتی دیگر بیان شده است. «اِمنَعوُا رَحْلی و أهْلی مِن طُغاتِکُمْ وجُهّالِکُمْ».
عافیت خویش روند. عباس، امان نامۀ دشمن را ردّ کرد، خودش تیغ ها و شمشیرهای دشمن را بر خواری و مذلّت ترجیح داد.
امّا فرومایگان، برای کشتن او و به خاطر رضای خاطر والی کوفه و یزید طاغوت، همدست شدند و پس از کشتن عاشورائیان، خانواده آنان را به اسارت بردند.
برآشفتنِ عبدالله عفیف ازدی در کوفه بر ضد ابن زیاد و اعتراض به اسیر گرفتن خانوادۀ حسین علیه السلام و عترت پیامبر، از غیرت او بود. اعتراض حضرت زینب به یزید در شام، که اهل بیت پیامبر را در معرض دید و تماشای مردم کوچه و بازار قرار داده(1) ، ریشه در غیرت او داشت.
پیروان عاشورا، هم درس عفاف و حجاب را به عنوان «غیرت ناموسی» از کربلا می آموزند، هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را بعنوان «غیرت دینی» از حماسه آفرینان کربلا الهام می گیرند.
فتوّت و جوانمردی
مردانگی و جوانمردی، از خصلت های ارزشمندی است که انسان را به «اصول انسانی»، «شرافت»، «تعهّد و پیمان» و رعایت حال درماندگان پای بند می سازد. کسی که به حق وفادار بماند و از پستی و ستم گریزان باشد، از ضعیفان پشتیبانی کند، از خیانت و نیرنگ دوری گزیند، و به ظلم وحقارت و دنائت تن ندهد، اهل گذشت و ایثار و فداکاری باشد، «جوانمرد» است. «فتی» به جوانمرد گفته می شود و فتوّت، همان
ص:99


1- (1) - حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 378.
مردانگی است. در فرهنگ گذشته، به معنای عیّاری به کار می رفته که جنبۀ اجتماعی داشته و عیّاران گروهی بودند که به خنجر و سلاح مجهز بودند و از دیگران مال می گرفتند و از محلی به محلی می رفتند، در عین حال، جانب مردانگی و بلند نظری را نگه می داشتند و گاهی دفاع یک قسمت از شهر یا محله به عهدۀ آنان بود. به اهل محلّ دروغ نمی گفتند، تجاوز نمی کردند، اهل خیانت نبودند و به صفاتی همچون بخشش، آزادگی، شجاعت، مهمان نوازی، بزرگ منشی و وفای به عهد آراسته بودند.(1) اینان برای خود آداب و عادات و فرهنگ خاصّی داشتند.(2)
در فرهنگ دینی، «فتوت» به نوعی بذل و بخشش، نیکی به دیگران، گشاده رویی، عفاف و خویشتن داری، پرهیز از آزار دیگران، و دوری از دنائت و پستی تفسیر شده است.(3) حضرت علی علیه السلام فرموده است:
نظام فتوت و جوانمردی، تحمل لغزش های برادران و رسیدگی شایسته به همسایگان است.(4)
قرآن کریم از جوانان یکتاپرستی که در دوران حاکمیّت دقیانوس، از ظلم و شرک او گریختند و به غار پناه بردند (اصحاب کهف) با تعبیر «فتیه» (جوانمردان) یاد می کند.
یاران امام حسین علیه السلام زیباترین جلوه های جوانمردی و فتوّت را در حماسۀ عاشورا از خود نشان دادند، چه با حمایتشان از حق، چه با جانبازی در رکاب امام تا شهادت، چه در برخورد انسانی با دیگران، حتی
ص:100


1- (1) - لغت نامه، دهخدا، واژه فتوت.
2- (2) - «فتوت نامه»، از ملاحسین واعظ کاشفی به آداب و رسوم جوانمردان پرداخته است.
3- (3) - میزان الحکمه، ج 7، ص 398.
4- (4) - نظام الفتوة احتمال عثرات الاخوان و حسن تعهد الجیران (غررالحکم).
دشمنان. ابا عبدالله الحسین علیه السلام، خود مظهر اعلای فتوّت بود. وی از یارانِ شهیدش و جوانمردانی از آل محمد صلی الله علیه و آله که روز عاشورا به شهادت رسیدند، با همین عنوان یاد می کند.(1) و از زندگی پس از شهادت آن عزیزانِ به خون آرمیده، احساس دلتنگی می کند. به نقل تواریخ، حتی سر مطهّر امام حسین بر فراز نی، آیاتی از سوره کهف تلاوت کرد و از ایمان آن جوانمردان (فتیه) یاد نمود.(2)
عمل مسلم بن عقیل، درخانۀ هانی مبنی بر ترور نکردن ابن زیاد را نیز می توان از جوانمردی مسلم دانست
هانی هم به نوبۀ خود جوانمرد بود. وقتی او را به اتّهام پنهان کردن مسلم در خانه اش دستگیر کرده به دارالاماره بردند، ابن زیاد از او می خواست که مسلم را تحویل دهد. اما هانی این را نامردی می دانست، در پاسخ آنان گفت:
«به خدا قسم هرگز او را نخواهم آورد. آیا مهمان خودم را بیاورم و تحویل بدهم که او را بکشی؟ به خدا قسم سوگند اگر تنهای تنها وبدون یاور هم باشم او را تحویل نخواهم داد، تا در راه او کشته شوم!»(3)
در مسیر راه کوفه، وقتی امام حسین علیه السلام با سپاه حرّ برخورد کرد و آنان راه را بر کاروان حسینی بستند، زهیر بن قین به امام پیشنهاد کرد که اینان گروهی اندکند و ما می توانیم آنان را از بین ببریم وجنگ با اینها آسان تر از
ص:101


1- (1) - ثم انی قد سئِمْتُ الحیوة بعد قتل الاحبّة و قتل هولاء الفتیة من آل محمد (موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 482).
2- (2) - مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 61. (آیه 13 کهف).
3- (3) - وقعة الطّف، ص 119.
نبرد با گروه هایی است که بعداً می آیند. امام فرمود: «ما کُنْتُ لِأبْدأَهُمْ بِالْقِتالِ»(1)، من شروع به جنگ نمی کنم. این یک گوشه از مردانگی امام است. صحنۀ دیگر، آب دادن به سپاه تشنۀ حرّ بود که از راه رسیده بودند.
سّید الشهداء علیه السلام دستور داد همه آن لشکر هزار نفری را حتّی اسب هایشان را سیراب کنند! یکی از آنان که دیرتر رسیده و تشنه تر و بی رمق تر بود، امام به دست خود او و اسبش را سیراب کرد.(2) روز عاشورا، همین حرّ، وقتی تصمیم گرفت به یاران امام بپیوندد، توبه کنان نزد امام آمد. امیدی نداشت که امام از گذشتۀ او بگذرد، ولی جوانمردی امام او را پذیرا شد و توبه اش قبول گشت.(3) مردانگی و وفای اباالفضل نیز در کنار نهر علقمه جلوه کرد. وقتی تشنه کام وارد فرات شد و خواست آب بنوشد با یادآوری عطش برادر و کودکان خیمه ها، آب ننوشید و لب تشنه از شریعۀ فرات بیرون آمد.(4)
زندگی و مرگ و پیکار و شهادت حسین بن علی علیه السلام همه مردانه بود و از روی کرامت و بزرگواری. در زیارتنامۀ آن حضرت آمده است که:
«کریمانه جنگید و مظلومانه به شهادت رسید.»(5)
همۀ یاران امام نیز که در صحنۀ دفاع از حجت خدا و دین الهی تا پای جان ماندند و صحنه و میدان را رها نکردند و به امام خویش پشت نکردند و بر سر عهد و پیمان خود ماندند، جوانمردان فتوت پیشه ای بودند که
ص:102


1- (1) - ارشاد، مفید، ج 2، ص 82. (چاپ کنگره شیخ مفید).
2- (2) - حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 74.
3- (3) - اعیان الشیعه، ج 1، ص 603.
4- (4) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 472.
5- (5) - فقد قاتل کریما و قتل مظلوماً (مفاتیح الجنان، اعمال حرم مطهر امام الحسین، عمل چهارم).
مردانگی را در مکتب اهل بیت آموخته بودند.
وقتی شمر برای حضرت اباالفضل امان نامه آورد، وی امانِ او را ردّ کرد و شمر را لعنت نمود و فرمود: برای ما امان نامه می آوری در حالی که پسر پیامبر، امان و امنیّت ندارد؟!(1)
پای بندی عاشوراییان به اصول انسانی و حمایت از مظلوم و بی تفاوت نبودن در برابر جنایت و ستم و یاری رساندن به بی پناهان، از آنان چهره هایی درخشان و ماندگار پدید آورده است که در نسل های بعد هم دلیران و آزادگان، رسم جوانمردی را از آنان آموختند.
مواسات
یکی از زیباترین خصلت های معاشرتی مواسات است؛ یعنی غمخواری و همدردی و یاری کردن دیگران. از ریشۀ «اسوه» است یعنی «دیگری را در مال و جان، همچون خود دیدن و دانستن، یادیگری را بر خود مقدم قرار دادن، به دوستان وبرادران دینی یاری و کمک مالی و جانی رساندن، غمخواری کردن کسی را به مال خود، برابر گردانیدن او را با خویش؛... شرکت دادن دیگری در کفاف رزق و معاش خویش؛...
شخص در مورد جلب منافع و دفع مضارّ دیگران را همچون خود بشناسد . و ایثار آن است که آدمی دیگران را در دو مورد بالا برخود مقدم بدارد.»(2)
با نمونه های نقل شده از لغت، اجمالاً مفهوم این خصلت روشن می شود.
انسان «مُواسی» کسی است که با دیگران همدردی و همراهی دارد و خود را
ص:103


1- (1) - وقعة الطّف، ص 190.
2- (2) - با استفاده از لغتنامه دهخدا، به نقل از: ناظم الأطبا، منتهی الأرب، التعریفات جرجانی.
در رنج و غم دیگران شریک می داند و با مال و جان، از آنها دفاع می کند و میان خود و دیگران فرقی نمی گذارد.
این صفت نیکو، در روایات اسلامی بسیار ستوده شده است و در کنار نماز اول وقت از اهمیّت برخوردار است و به فرمودۀ پیامبر، «مُواساةُ الْاَخِ فِی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» یکی از سه عمل برتر محسوب شده است؛(1) یعنی با برادر دینی به خاطر خدا مواسات کردن. در حدیثی از امام صادق علیه السلام یکی از معیارهای آزمون شیعه بودن اشخاص، و نیز وسیلۀ تقرّب به خدا، مواسات با برادران دینی است «تَقَرَّبُوا الَی اللّهِ تَعالی بِمُواسفاةِ اخْوانِکُمْ»(2).
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز مواسات با برادر دینی را موجب افزایش رزق و روزی می داند.(3) امام صادق علیه السلام دعای انسان اهل مواسات را مستجاب می شمارد.(4) در حدیث دیگری در مورد جان دادنِ راحت و دلپسندِ مؤمن می فرماید: این ویژگی برای کسانی است که نسبت به برادران دینی خویش «مواسی» باشند.(5)
در حماسه آفرینان عاشورا، این خصلت برجسته به وضوح دیده می شود و در مرحلۀ بالاتر به «ایثار» می رسد. یاران امام نسبت به امام و اصحاب نسبت به یکدیگر این حالت را داشتند و از بذل هیچ چیز مضایقه نداشتند و به این مواسات، افتخار می کردند.
سیدالشهدا علیه السلام در راه کربلا پس از برخورد با سپاه حرّ و گفت گوهای
ص:104


1- (1) - سفینة البحار، ج 1 ص 23.
2- (2) - همان.
3- (3) - بحار الانوار، ج 71، ص 395، حدیث 22.
4- (4) - همان، ص 396، حدیث 23.
5- (5) - همان، ص 398، حدیث 30.
مفصل، سرودۀ شاعری را بر زبان آورد که مضمونش چنین است:
من به راه خود می روم. مرگ، برای جوانمردی که نیّت خیر کند و جهاد کند و با مردان صالح، مواساتِ به جان داشته باشد، هیچ عار و ننگ نیست.(1)
در شبی از شب های محرم نیز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خویش، ضمن بیان این سخن که هر که می خواهد بر گردد از تاریکی شب استفاده کند، فرمود: هر کس می رود برود ولی هر کس با ما، با جانش مواسات داشته باشد، فردای قیامت در بهشت با ما خواهد بود و از خشم الهی خواهد رست: «مَنْ واسانا بِنَفْسِهِ کانَ مَعَنا غَداً فِی الْجَنانِ نَجِیّاً مِنْ غَضَبِ الرَّحْمانِ»(2).
حرّ نیز وقتی توبه کرد و نزد امام آمد، با این حالت آمد که جان خود را فدای امام کند: «مُواسِیاً لَکَ بِنَفْسیٖ»(3) و چنان نیز کرد. وقتی امام حسین علیه السلام به بالین حرّ شهید رسید و سر او را به دامن گرفت و حرّیت او را ستود، با تمثّل به اشعاری مقام مساوات او را بر زبان آورد:
«وَ نِعْمَ الْحُرُّ اذْ واسی حُسَیْنا وَ جادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّباحِ»(4).
در کوفه وقتی از هانی بن عروه می خواهند که مسلم را که در خانۀ او پنهان شده است تحویل دهد، می گوید: «به خدا قسم اگر تک و تنها بمانم و هیچ یاوری نداشته باشم، او را تسلیم نمی کنم تا آنکه در راه او کشته
ص:105


1- (1) - سأمضی و ما بالموت عار علی الفتی... (بحار الانوار، ج 45، ص 238).
2- (2) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 399.
3- (3) - همان، ص 438.
4- (4) - همان، ص 440.
شوم!»(1)
مسلم بن عقیل وقتی دستگیر می شود و در دارالاماره با او بدرفتاری کرده وتصمیم می گیرند او را بکشند، می گرید وقتی علت می پرسند و بر گریستن ملامتش می کنند، می گوید: من برای خودم گریه نمی کنم، گریه ام برای حسین بن علی علیه السلام و خانواده اوست که به سوی این شهر می آیند.(2)
نافع بن هلال وقتی در کربلا دسترسی به آب پیدا می کند، به خاطر تشنگی امام حسین علیه السلام و اصحاب او حتی یک قطره هم آب نمی نوشد.(3)
یکی از زیباترین جلوه های مواسات - بلکه ایثارگری - صحنه ای است که میان بنی هاشم و دیگر یاران امام حسین علیه السلام پیش آمد و هر گروه حاضر بودند پیشمرگ گروه دیگر شوند. به نقل حضرت زینب، امام در یکی از خیمه ها برای بنی هاشم سخن می گفت. در پایان از حاضران پرسید: فردا صبح چه می کنید؟ همه گفتند: هر چه تو دستور دهی.
عباس علیه السلام گفت:
اینان (اصحاب دیگر) غریبه اند. بار سنگین را باید اهلش بردارد. فردا صبح، شما نخستین گروهی باشید که به میدان می روید. ما پیش از آنان به استقبال مرگ می رویم تا مردم نگویند، اصحاب را جلوفرستادند، وقتی آنها کشته شدند خودشان شمشیر کشیدند....
بنی هاشم برخاسته شمشیرها را کشیدند و به عباس علیه السلام گفتند: «ما با
ص:106


1- (1) - وقعة الطّف، ص 119.
2- (2) - همان، ص 135.
3- (3) - همان، ص 191.
توهم عقیده ایم.»
زینب علیها السلام گوید: چون تصمیم استوار این جمع را دیدم دلم آرام گرفت ولی اشک در چشمانم آمد. خواستم به خیمۀ برادرم حسین علیه السلام رفته بازگو کنم که از خیمۀ حبیب بن مظاهر همهمه ای شنیدم. رفتم و از پشت خیمه گوش کردم، دیدم اصحاب هم مثل بنی هاشم حلقه وار دور حبیب جمع شده اند. حبیب می گوید: «یاران! برای چه به این جا آمده اید، سخنتان را واضح بگویید.»
گفتند: «آمده ایم تا غریب فاطمه را یاری کنیم.»
گفت: «چرا همسرانتان را طلاق داده اید؟»
گفتند: «به همان دلیل.»
حبیب گفت: «صبح که شود، چه خواهید کرد؟»
گفتند: «جز به سخن تو رفتار نخواهیم کرد.»
گفت: «صبح که شد، شما اولین نفراتی باشید که به میدان می روید. ما زودتر به مبارزه می پردازیم، مبادا یکی از بنی هاشم خون آلود شود در حالی که هنوز جانی در بدن و خونی در رگ داریم! تا مردم نگویند، سروران خویش را به جنگ فرستادند و از فداکاری مضایقه کردند».
همه با شمشیرهای آخته گفتند: «ما با تو هم عقیده ایم.»
زینب کبری باز هم از تصمیم استوار آنان بر یاری حسین علیه السلام شاد گشت، اما باز هم اشک در چشمش حلقه زد...(1).
در ادامۀ نقل پیشین آمده است که چون امام حسین علیه السلام به یاران بنی اسدی خود فرموده بود که چون خانوادۀ من اسیر خواهند شد، شما زنان خود را به میان قبیله خود ببرید، یکی از آنان خواست همسر خود را
ص:107


1- (1) - موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 409، به نقل از معالی السبطین.
ببرد. امّا همسرش حاضر نشد و به شوهر خود گفت: «دربارۀ ما انصاف نکردی! آیا دختران رسول خدا اسیر شوند و من آسوده و بی خطر بمانم؟ شما اگر نسبت به مردان مواسات دارید، ماهم نسبت به زنان مواسات می کنیم.» آن مرد، گریان نزد امام آمد و گفت که همسرم نیز می خواهد مواسات نشان بدهد، امام دعایش کرد.
اینگونه یاران او نسبت به حضرت مواسی بودند. پس ازشهادت بیشتر یاران، دو تن از جوانان غِفاری چون دیدند قدرت دفاع از جان امام و جلوگیری از کشته شدن او را ندارند، خدمت امام آمده اذن گرفتند که پیش از او به میدان روند و شهید شوند. امام به آن دو فرمود: خدا بهترین پاداش نیک به شما دهد که اینگونه حاضر به یاری و مواسات من، و آمادۀ فدا کردن جانید.(1)
زهیر بن قین، وقتی به جبهۀ حسین علیه السلام پیوست، نسبت به این تغییر موضع وقتی از او پرسیدند، گفت:
تصمیم گرفتم که در حزب و گروه امام حسین علیه السلام باشم و جانم را فدای او کنم، تا پاسدار حقّ خدا و رسول باشم (حقّی) که شما آن را تباه ساخته اید.(2)
عابس بن ابی شبیب در کربلا خطاب به سید الشهدا علیه السلام گفت:
اگر می توانستم به چیزی عزیزتر از خون و جانم از تو دفاع می کردم تا کشته نشوی، آن کار رامی کردم. (3)
ص:108


1- (1) - بحار الانوار، ج 45، ص 29.
2- (2) - وقعة الطّف، ص 195.
3- (3) - وقعة الطّف، ص 237.
وقتی امام، مجروح بر زمین کربلا افتاده بود و سپاه دشمن دور او را گرفته بودند، عبدالله بن حسن علیه السلام، در کنار عمویش شاهد این صحنه بود. ابجر بن کعب شمشیر فرود آورد که امام را بکشد، عبدالله دست خود را حایل کرد، ولی دستش قطع شد. سپس در آغوش عمویش حسین علیه السلام بود که حرمله او را با تیری به شهادت رساند.(1)
اینها نمونه های روشنی از مواسات به جان در صحنۀ عاشورا و نهضت کربلا است که اوج اخوّت دینی و ادای حق برادری را می رساند.
عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب، گرچه به دلایلی خود در کربلا نبود، اما دو پسرش را همراه زینب فرستاد و هر دو فدای امام شدند.
بعدها خود جعفر از این واقعه چنین یاد می کرد:
هر چند خودم نتوانستم با دستانم حقّ مواسات دربارۀ حسین، انجام دهم، ولی دو فرزندم مواسات کردند. آن دو در رکاب برادرم و پسر عمویم کشته شدند، در حالی که نسبت به او مواسات و در کنار او صبر و مقاومت کردند.(2)
در کوفه وقتی امام سجاد علیه السلام سخنان پرشوری علیه ستم ابن زیاد فرمود، عبیدالله بن زیاد دستور داد تا او را بکشند. در این جا هم عمه اش زینب کبری جان خود را سپر بلا کرد و جلّاد را به خدا سوگند داد که: «اگر می خواهی او را بکشی، اوّل مرا به قتل برسان!»(3)
از این نمونه های تاریخی در بحث از «ایثار» هم می توان دید. سراسر
ص:109


1- (1) بحار الأنوار، ج 45، ص 53
2- (2) - وقعة الطّف، ص 274.
3- (3) - همان، ص 263.
صحنه های این حماسه، پراز این گونه ایثار ها و مواسات هاست.
اوج این مواسات را حضرت اباالفضل علیه السلام از خود نشان داد: هم با لب تشنه وارد فرات شد و بی آنکه آب بنوشد، بیرون آمد، هم برای سیراب کردن کودکان امام وتشنگان حرم به شریعۀ فرات رفت و در همین راه هم به شهادت رسید و برادری بود که فدایی برادر خود بود. از این خصلت برجسته و جوانمردانه، در زیارتنامه های او نیز یاد شده است: «فَلَنِعَمِ الْاَخُ الْمُواسٖیٖ»(1) ، «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا الْعَبْدُ الصّالحُ وَالصِّدّیٖقُ الْمُواسیٖ، أَشْهَدُ انَّکَ آمَنْتَ بِاللّهِ وَ نَصَرْتَ ابْنَ رَسُولِ اللّهِ وَ دَعَوْتَ الی سَبیٖلِ اللّهِ وَ واسَیْتَ بِنَفْسِکَ»،(2) که هم تعبیر «برادر مواسی»، هم «صدّیق مواسی» دربارۀ او به کار رفته و هم شهادت به ایمان، نصرت، دعوت به راه خدا ومواسات با جان دربارۀ آن حضرت مطرح است.
این روح تعاون و غمخواری و اخوّت راستین، پیام همۀ شهدای عاشورا است، و همین خصلت، سبب می شود که پیروان این مکتب، با همۀ مسلمانان جهان، از هر نژاد وملیّت و زبان، احساس برادری کنند ودر غم ها وگرفتاری هایشان همدردی نشان دهند و در صورت توان به یاری آنان بشتابند تا مسلمانان مبارز در جبهۀ نبرد بااستکبار و صهیونیسم و قدرت های وابسته به کفر جهانی، احساس تنهایی نکنند.
مواسات دینی، تضمینی بر دلگرمی مجاهدان راه خداست، تا در سنگر جهاد علیه کفر و ستم، تنها نمانند.
ص:110


1- (1) - مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام، ص 436.
2- (2) - همان، زیارت امام حسین در عید فطر قربان، ص 448.