عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
23-06-2010, 18:32
http://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_175.png
http://upload.tazkereh.ir/images/41316887364084576045.gif
جدایی کودک از مادر و آثار آن
وابستگی بیش از حد یا دلبستگی دلهره آمیز
رفتار تعلّق آمیز، چه کلامی و چه رفتاری در هر سنی، از خردسالی گرفته تا بلوغ و جوانی قابل مشاهده است و با این ویژگی ها توصیف می شود: حسادت، انحصارطلبی، طمع کاری، رشدنایافتگی، وابستگی بیش از حد و دلبستگی شدید. شاید هیچ واژه ای مانند وابسته یا وابسته بیش از حد، در ادبیات بالینی یا کلینیکی به کار نرود. کودکی که به دیگران وابسته است، نوجوانی که از خانه بیرون نمی رود و در مقابل این مسئله مقاومت می کند، همسر یا شوهری که سعی می کنند رابطه تنگاتنگی با مادر خود داشته باشند و ... همه دیر یا زود با یکی از این واژه ها توصیف می شوند که به کارگیری آنها معمولاً بوی سرزنش و عتاب می دهد. اکثر افرادی که وابستگی بیش از حد نشان می دهند، افرادی هستند که رفتار دلبستگی بسیار شدیدتری را نسبت به آنچه در کار بالینی تصور می شود، ابراز می کنند.
البته ارزیابی یک رفتار بدون فهم دقیق شرایط و اوضاع محیطی و درونی که رفتار در آن محیط ظاهر شده، امکان پذیر نیست؛ مثلاً ندانستن سن دقیق کودک و یا سلامتی و بیماری او، یا اینکه اخیرا ضربه ای را تجربه کرده یا خیر، نظر مشاهده گر را فاقد اعتبار می کند. کودکان بیمار یا خسته و یا آنهایی که به تازگی عضو جدیدی به خانواده آنها اضافه شده، یا بزرگسالانی که اخیرا بیوه شده اند، و یا زن جوان باردار و یا مادری که فرزندان خردسالی دارد، همه در معرض این ارزیابی هستند که بیش از حد وابسته می باشند؛ چرا که در تمام این حالات، رفتار دلبستگی شدید ظاهر می شود و پافشاری که بر آن می شود، بیش از نیازی است که آن موقعیت می طلبد. به عبارت دیگر، در حالت هایی که باعث ایجاد
آن رفتار می شود، اگر وابستگی بیش از حد، از محدوده طبیعی خارج نشود و اثرات مضری بر رشد شخصیت نداشته باشد، مشکل ساز نمی باشد.
با این حال، در همه سنین، افرادی هستند که رفتار دلبستگی شدیدی را نشان می دهند، که ارتباطی با شرایط پیش آمده ندارد. اگر این رفتار از حد معیّن تجاوز کند، آنگاه یک رفتار بیمارگونه خواهد بود.
هنگامی که چنین فردی را می بینیم، به سرعت می فهمیم که مطمئن نیست موضوع دلبستگی او قابل دسترسی و پاسخ دهنده به نیازهای او است یا خیر، از این رو، شگرد «چسبیدن به موضوع دلبستگی» را در پیش می گیرد.
بهترین اصطلاح برای توصیف این حالت، دلبستگی دلهره آمیز یا دلبستگی نامطمئن است و این نشان می دهد که اساس این حالت، ترس فرد از این است که موضوع دلبستگی او در دسترس و یا پاسخگوی نیازهای او نباشد.
آنچه بیشترین تأثیر را در ایجاد این حالت دارد، تجارب فرد است که اعتماد و اطمینان او نسبت به در دسترس بودن موضوع دلبستگی و پاسخگویی او به نیازهایش را زیر سؤال می برد.
در زیر، توصیف یک مادر شاغل را از حالت کودکش که وارد مرحله دلبستگی بیش از حد شده بود، گزارش می کنیم؛ البته مادر این کودک تصور می کرد رفتار کودکش طبیعی است. او توضیح داد:
«از آن هنگام که کودکم دو ساله بود و من مجبور شدم سه بار او را ترک کنم و به بیمارستان بروم، که هر کدام هفده روز طول کشید، او دیگر به من اعتماد ندارد. به هیچ جایی نمی توانم بروم، نه خانه همسایه ها و نه برای خرید. باید همه جا او را با خود ببرم. او نمی تواند مرا ترک کند. امروز وقت ناهار از مدرسه خارج شد و مانند دیوانه ها به خانه آمد و گفت: آه، مادر، فکر کردم باز رفتی! او نمی تواند گذشته را فراموش کند و تمام وقت در کنار من می ماند.»
«نیوسن و نیوسن»، دو پژوهشگری که در این زمینه تحقیق کرده اند، در خلاصه نتایج خود در مورد کودکانی که وابستگی بیش از حد و ترس از جدایی نشان می دادند نوشتند:
«اکثر ترس های بچه ها از جدایی، ریشه در واقعیت داشت. به این معنی که آن کودکان، خود و یا مادران شان مدتی را در بیمارستان سپری کرده بودند و یا اینکه در معرض نوع دیگری از جدایی قرار گرفته بودند.»
با این حال، بعضی از کودکان تجربه جدایی را داشته اند بدون اینکه همراه با اضطراب جدایی باشد. معلوم می شود که متغیرهای دیگری در این مسئله سهیم هستند. متغیرهایی که احتمال می رود تأثیر بیشتری داشته باشند، عبارتند از:
اول، تهدید کودک به ترک کردن او که به منظور تربیتی به کار می رود؛دوم، تصور کودک مبنی بر اینکه مشاجرات والدینش ممکن است این معنی را داشته باشد که یکی از آنها او را ترک خواهد کرد.
در سایه شواهد فعلی به احتمال زیاد، تهدید کودک به ترک او مؤثرترین عامل در این زمینه است. نباید فراموش کرد که این تهدیدها نیروی عظیمی را در بر دارند، چرا که جدایی برای کودک خردسال یک تجربه بسیار ترسناک و آزاردهنده است، همین طور «پیش بینی آن».
http://upload.tazkereh.ir/images/41316887364084576045.gif
http://upload.tazkereh.ir/images/41316887364084576045.gif
جدایی کودک از مادر و آثار آن
وابستگی بیش از حد یا دلبستگی دلهره آمیز
رفتار تعلّق آمیز، چه کلامی و چه رفتاری در هر سنی، از خردسالی گرفته تا بلوغ و جوانی قابل مشاهده است و با این ویژگی ها توصیف می شود: حسادت، انحصارطلبی، طمع کاری، رشدنایافتگی، وابستگی بیش از حد و دلبستگی شدید. شاید هیچ واژه ای مانند وابسته یا وابسته بیش از حد، در ادبیات بالینی یا کلینیکی به کار نرود. کودکی که به دیگران وابسته است، نوجوانی که از خانه بیرون نمی رود و در مقابل این مسئله مقاومت می کند، همسر یا شوهری که سعی می کنند رابطه تنگاتنگی با مادر خود داشته باشند و ... همه دیر یا زود با یکی از این واژه ها توصیف می شوند که به کارگیری آنها معمولاً بوی سرزنش و عتاب می دهد. اکثر افرادی که وابستگی بیش از حد نشان می دهند، افرادی هستند که رفتار دلبستگی بسیار شدیدتری را نسبت به آنچه در کار بالینی تصور می شود، ابراز می کنند.
البته ارزیابی یک رفتار بدون فهم دقیق شرایط و اوضاع محیطی و درونی که رفتار در آن محیط ظاهر شده، امکان پذیر نیست؛ مثلاً ندانستن سن دقیق کودک و یا سلامتی و بیماری او، یا اینکه اخیرا ضربه ای را تجربه کرده یا خیر، نظر مشاهده گر را فاقد اعتبار می کند. کودکان بیمار یا خسته و یا آنهایی که به تازگی عضو جدیدی به خانواده آنها اضافه شده، یا بزرگسالانی که اخیرا بیوه شده اند، و یا زن جوان باردار و یا مادری که فرزندان خردسالی دارد، همه در معرض این ارزیابی هستند که بیش از حد وابسته می باشند؛ چرا که در تمام این حالات، رفتار دلبستگی شدید ظاهر می شود و پافشاری که بر آن می شود، بیش از نیازی است که آن موقعیت می طلبد. به عبارت دیگر، در حالت هایی که باعث ایجاد
آن رفتار می شود، اگر وابستگی بیش از حد، از محدوده طبیعی خارج نشود و اثرات مضری بر رشد شخصیت نداشته باشد، مشکل ساز نمی باشد.
با این حال، در همه سنین، افرادی هستند که رفتار دلبستگی شدیدی را نشان می دهند، که ارتباطی با شرایط پیش آمده ندارد. اگر این رفتار از حد معیّن تجاوز کند، آنگاه یک رفتار بیمارگونه خواهد بود.
هنگامی که چنین فردی را می بینیم، به سرعت می فهمیم که مطمئن نیست موضوع دلبستگی او قابل دسترسی و پاسخ دهنده به نیازهای او است یا خیر، از این رو، شگرد «چسبیدن به موضوع دلبستگی» را در پیش می گیرد.
بهترین اصطلاح برای توصیف این حالت، دلبستگی دلهره آمیز یا دلبستگی نامطمئن است و این نشان می دهد که اساس این حالت، ترس فرد از این است که موضوع دلبستگی او در دسترس و یا پاسخگوی نیازهای او نباشد.
آنچه بیشترین تأثیر را در ایجاد این حالت دارد، تجارب فرد است که اعتماد و اطمینان او نسبت به در دسترس بودن موضوع دلبستگی و پاسخگویی او به نیازهایش را زیر سؤال می برد.
در زیر، توصیف یک مادر شاغل را از حالت کودکش که وارد مرحله دلبستگی بیش از حد شده بود، گزارش می کنیم؛ البته مادر این کودک تصور می کرد رفتار کودکش طبیعی است. او توضیح داد:
«از آن هنگام که کودکم دو ساله بود و من مجبور شدم سه بار او را ترک کنم و به بیمارستان بروم، که هر کدام هفده روز طول کشید، او دیگر به من اعتماد ندارد. به هیچ جایی نمی توانم بروم، نه خانه همسایه ها و نه برای خرید. باید همه جا او را با خود ببرم. او نمی تواند مرا ترک کند. امروز وقت ناهار از مدرسه خارج شد و مانند دیوانه ها به خانه آمد و گفت: آه، مادر، فکر کردم باز رفتی! او نمی تواند گذشته را فراموش کند و تمام وقت در کنار من می ماند.»
«نیوسن و نیوسن»، دو پژوهشگری که در این زمینه تحقیق کرده اند، در خلاصه نتایج خود در مورد کودکانی که وابستگی بیش از حد و ترس از جدایی نشان می دادند نوشتند:
«اکثر ترس های بچه ها از جدایی، ریشه در واقعیت داشت. به این معنی که آن کودکان، خود و یا مادران شان مدتی را در بیمارستان سپری کرده بودند و یا اینکه در معرض نوع دیگری از جدایی قرار گرفته بودند.»
با این حال، بعضی از کودکان تجربه جدایی را داشته اند بدون اینکه همراه با اضطراب جدایی باشد. معلوم می شود که متغیرهای دیگری در این مسئله سهیم هستند. متغیرهایی که احتمال می رود تأثیر بیشتری داشته باشند، عبارتند از:
اول، تهدید کودک به ترک کردن او که به منظور تربیتی به کار می رود؛دوم، تصور کودک مبنی بر اینکه مشاجرات والدینش ممکن است این معنی را داشته باشد که یکی از آنها او را ترک خواهد کرد.
در سایه شواهد فعلی به احتمال زیاد، تهدید کودک به ترک او مؤثرترین عامل در این زمینه است. نباید فراموش کرد که این تهدیدها نیروی عظیمی را در بر دارند، چرا که جدایی برای کودک خردسال یک تجربه بسیار ترسناک و آزاردهنده است، همین طور «پیش بینی آن».
http://upload.tazkereh.ir/images/41316887364084576045.gif