PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شوخی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله



خادمه زینب کبری(س)
06-07-2010, 15:52
شوخی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله



http://news.rapidgo.net/wp-content/uploads/2010/03/45.jpg

رهبرى همچون نبى اكرم r لحظات زندگیش را در فكر امت و در اندیشه سپاه اسلام، فرماندهان و خانواده اش سپرى مى نمايد و گاهى نيز به وحى مشغول است و اوقاتى را هم در عبادت بسر مى برد و كارهاى ديگرى نيز دارد. اینها، كارهاى بزرگی است كه با وجود آنها، شخص نمى تواند خواسته هاى زندگى را برآورده سازد و به زندگى رونق و طراوت ببخشد. اما نبى اكرم r همه حقوق را ادا مى نمود و در اداى هيچ حقى به خاطر مشغولیت به حقى ديگر كوتاهى نمى كرد. آن حضرت r با وجود كارها و مسؤوليتهاى زيادى كه داشت، باز هم جايگاه كودكان را در قلبش حفظ كرده بود. وی، سعى مى نمود از طریق شوخى، به آنان نزديك شود و باعث خوشحالى آنان گردد؛ چنانكه گاهى با ساير مردم نيز شوخى مى كرد. ابو هريرهt مى گويد: صحابه عرض كردند: اى رسول خدا! شما با ما شوخى مى كنيد؟ فرمود: «آری، ولى من جز حق، سخن ديگرى بر زبان نمى آورم». ]روايت احمد[

يكي از شوخیهايش، از انس بن مالك t نقل شده كه نبى اكرم r خطاب به وى فرمود: «اى كسى كه دو گوش دارى!»

انسt می گويد: ام سليم، پسرى به نام ابوعمير داشت. هرگاه نبى اكرمr نزد آنها مى رفت، با ابوعمير شوخى مى كرد. روزى آن حضرت r به خانه آنان رفت و با ابوعمير شوخى كرد. ولى ابوعمير را غمگين يافت؛ لذا فرمود: «چه شده كه ابوعمير را غمگين مى بينم»؟ گفتند: اى رسول خدا! پرنده اش كه با آن بازى مى كرد، مرده است. پيامبر اكرم r او را صدا كرد و فرمود: «يَا أَبَا عُمَيْرٍ مَا فَعَلَ النُّغَيْرُ»؟ یعنی: «ای ابوعمیر! نغیر (پرنده كوچكت) چه شد»؟ ]روايت بخاری و مسلم[

رسول رحمت r با كسانى كه سن و سالى از آنان گذشته بود، طورى ديگر شوخى مى كرد؛ چنانچه انس بن مالك t مى گويد: مردى باديه نشين به نام زاهر بن حرام وجود داشت که بدقيافه بود؛ اما نبى اكرم r وى را دوست داشت. روزى نبى اكرم r نزد زاهر رفت؛ زاهر، مشغول فروختن كالاهايش بود. آن حضرت r او را از پشت سر طورى در بغل گرفت كه او، آن حضرت r را نديد. آن مرد گفت: مرا رها كن. كيستى؟ آنگاه چهره اش را برگرداند و نبي اكرم r را شناخت و چون ايشان را شناخت، تلاش نمود تا هرچه بيشتر پشتش را به سينه مبارك رسول خدا r بچسباند. نبى اكرم r مى فرمود: «چه كسى اين برده را مى خرد»؟ زاهر گفت: اى رسول خدا! من، بازارى نخواهم داشت. نبى اكرم r فرمود: «ولى تو، نزد خداوند ارزش زيادى دارى». ]روايت احمد[

اين است اخلاق خوب و خصلتهاى زيباى رسول خدا r.

نبى اكرم r با آنکه با خانواده و خويشاوندانش بسيار گشاده روی بود، اما خنديدنش، حد و اندازه اى داشت؛ لذا فقط تبسم مى نمود. چنانكه عايشه رضى الله عنها مى گويد: «هرگز رسول خدا r را نديدم كه بطور كامل بخندد، طورى كه سقف دهانش ديده شود». ]روايت بخاری و مسلم[

رسول خدا r با آنکه چهره اي باز و برخورد خوبى داشت، اما اگر فردى، مرتكب عمل حرامى مى شد، چهره مبارك آن حضرت r تغيير مى كرد. عايشه رضي الله عنها مى گويد: «رسول خدا r از سفرى آمد؛ چشمش به پرده ای افتاد که رویش تصویر (موجودات جاندار) بود و من، آن را به دروازه خانه آويزان كرده بودم. چهره رسول خداr به محض دیدن آن پرده دگرگون گرديد و آن را پاره كرد و فرمود: اى عايشه! روز قيامت نزد خداوند، بيش از همه، كسانى عذاب مى شوند كه مخلوقات خداوند را شبيه سازى كنند». ]روايت بخاری و مسلم[

حديث فوق، دال بر اين است كه نگهدارى تصوير در خانه، اگر آشكار باشد، حرام است و حرامتر از آن، تصاوير و مجسمه هايى هستند كه بر ديوارها آويزان مى گردند و يا در گوشه و كنار خانه گذاشته مى شوند؛ علاوه بر اينكه اين کار، باعث گنهكار شدن انسان می شود، از ورود فرشتگان رحمت به داخل خانه نيز جلوگيرى مى كند.

منبع:یک روز در خانه ی پیامبر(ص)/مؤلف:عبدالمالک قاسم

ترجمه:عبدالقادر ترشابی