PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ► •*♥*•◄ ويژه نامه ميلاد خجسته زين العابدين امام سجاد (ع) ► •*♥*•◄



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
12-07-2010, 06:48
(http://shiaupload.ir/images/03533659513631413027.gif)
http://shiaupload.ir/images/33840356687156613147.gif (http://shiaupload.ir/images/33840356687156613147.gif)




http://shiaupload.ir/images/94159348171969428402.gifhttp://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/besm_136.gif (http://shiaupload.ir/images/11527663949724034902.gif)http://shiaupload.ir/images/98857431137559819785.gif

(http://shiaupload.ir/images/03533659513631413027.gif)
http://shiaupload.ir/images/33840356687156613147.gif


ميلاد با سعادت چهارمين گل بوستان امامت ، زين العابدين ،
سيد الساجدين ، حضرت علي ابن الحسين عليه السلام

(http://shiaupload.ir/images/03533659513631413027.gif)
http://shiaupload.ir/images/33840356687156613147.gif


https://www.ayehayeentezar.com/upload/files/velaadet.emamsajad.aye89.swf

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/anyaflower349.gif



ارزش مهرورزی در نظر امام سجاد
قال السجاد عليه السلام:
نظر المؤمن في وجه أخيه المؤمن للمودة والمحبة له عبادة، مستدرک
امام سجاد فرمودند:
نگاه از روی مهربانی و محبت به صورت برادر مؤمن عبادت است.
سفينة البحار ج 1 ص 71.

http://smiles.al-wed.com/smiles/13/anyaflower349.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 02:37
http://shiaupload.ir/images/25303342575957599264.gif

gol2جشن میلاد امام چارمین آمد پدیدgol2


gol2روز وجد مؤمنات و مؤمنین آمد پديدgol2

gol2درّة التّاج فضیلت جوهر علم لدنgol2

gol2حضرت سجّاد زین العابدین آمد پديد gol2

gol2یك فلك مجد و كرامت یك جهان اجلال و فرّ gol2

gol2در رخ انسان به چهرى دلنشین آمد پديد gol2

gol2یك جهان تسلیم یك عالم رضا یك دهر فضل gol2

http://bb.1asphost.com/nasirshehzad/images/small/star4.gifgol2آسمانى آفتابى بر زمین آمد پديد gol2http://bb.1asphost.com/nasirshehzad/images/small/star4.gif

http://shiaupload.ir/images/25303342575957599264.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 03:06
http://img.tebyan.net/big/1384/06/25323121914722143216138176511035525124176224.jpg
قلب زمانه مي طپد

چشم ها به راه آمدنش خيره شده

ضربان تند قلب مادرش

بشارت آمدن نوري درخشان

به دنياي تيره جاهليت ميدهد

مردی می آيد

که دستانش بوی کرامت،

پيشانی اش بوی بندگی

وگام هايش، ندای ايستادگی

سرمی دهد.

بهار به حيرت ايستد،

باد سجده می کند

و خورشيد، شکرانه می دهد

دردانه بيت حسين بن علي (ع)

ميلادت مبارك باد

http://sl.glitter-graphics.net/pub/2324/2324087uwdnywke8z.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 03:17
http://shiaupload.ir/images/clyvpiu4iyn3a17js1ou.jpg (http://old.tebyan.net/Monasebat/Ramezan/sound/quran/13.wma)


ولادت

امام علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شدند.

امام زين العابدين فرزند امام حسين (ع) و شهربانو، دختر يزگرد سوم پادشاه ايران، بود که در زمان فتح ايران توسط مسلمين به اسارت گرفته شدند و سپس بر اساس انتخاب خودشان به عقد حسين ابن علی (ع) در آمدند.

امام زين العابدين عليه السلام زماني ديده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علي بن ابيطالب عليه السلام بود.

آن حضرت 3 سال از خلافت علوي و حكومت چند ماهه امام حسن عليه السلام را درك كرد.

امام سجاد عليه السلام در عاشوراي سال 61 هجري قمري حضور داشت و در آن واقعه به صورتي معجزه آسا نجات يافت و پس از شهادت پدرش امام حسين عليه السلام مسئوليت زمامداري شيعيان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد.



http://shiaupload.ir/images/20308544574705583750.gif (http://shiaupload.ir/images/20308544574705583750.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 03:22
http://shiaupload.ir/images/jnv37jnymuzq6iyh7n74.jpg

مادر امام سجاد عليه السلام

درکتابهاي تاريخ آمده است که مادر امام سجاد (ع) " شهربانو" دختر آخرين پادشاه ساساني" يزدگرد سوم" بوده است.

امپراتوري ايران، همچون هر نظام جاهلي ديگر بر ظلم وستم و سياستهاي طبقاتي استوار بود. با درخشيدن نور اسلام، اين نظام همچون درختي پوک و پوسيده که از وزش بادهاي سهمناک ريشه کن مي شود، نابود شد.

پادشاه ايران ازشهري به شهري مي گريخت تا آنکه سرانجام در خراسان به قتل رسيد و خانواده اش در همان شهر ماندگار شدند تا آنکه خراسان در روزگار خلافت عثمان در سال 32 هجري به دست مسلمانان فتح شد و خانواده امپراتور مقتول ايران، به اسارت مسلمانان درآمدند و به مدينه آورده شدند.

چون آنها را در پيشگاه خليفه سوم و اصحاب بزرگ پيامبر حاضر کردند، اميرمومنان علي بن ابيطالب (ع ) عثمان را به گراميداشت خاندان يزد گرد تشويق کرد و بدين منظور حديثي از پيامبر(ص) را براي او خواند که فرموده بود:" عزيزان قومي را که به ذلت افتاده اند، گرامي داريد".

شايد يکي از حکمتهاي اين سخن دلجويي از مردمي باشد که همواره سران و بزرگان خود را مورد احترام قرار مي دادند، تا مبادا پرده هاي کينه و دشمني ميان آنان و پذيرش اسلام، مانعي ايجاد کند. چون عثمان در اين باره درنگ کرد، اميرمومنان(ع) فرمود:

" به خاطر خدا سهم خود و سهم بني هاشم را از اينان آزاد کردم."
انصار و مهاجران نيز در اين کار از آن حضرت پيروي کردند. خليفه هم چاره اي جز اين، فرا روي خود نديد. آنگاه امام علي (ع ) پيشنهاد داد که هر يک از اسرا را به حال خود بگذارند تا همسري مناسب براي خود برگزينند.

يکي از دختران يزدگرد؛ امام حسين (ع ) را برگزيد و دومي نيز امام حسن (ع ) و بنا به قولي محمد ابن ابي بکر را به همسري خود انتخاب کرد.

" شهربانو" در اين سال باردار شد و در پنجم شعبان سال 33 هجري نخستين فرزند خويش را به دنيا آورد و در همان روزهاي اول پس از زايمان بدرود حيات گفت. سپس يکي از کنيزان امام حسين (ع ) متکفل نگهداري کودک شد.

بدين ترتيب،امام زين العابدين (ع ) در دامن آن کنيز بزرگ شد. مردم مي پنداشتند که آن زن مادر واقعي امام سجاد است در حالي که او دايه امام سجاد بود.

امام سجاد (ع ) هفت ساله بود که پدربزرگش، اميرمؤمنان(ع) در محراب مسجد کوفه به شهادت رسيد. پس از چند ماه اهل بيت به مدينه بازگشتند، جايي که علي بن الحسين (ع ) در خانه آکنده از بوي خوش پيامبر(ص) رشد کرده بود . امام هفده ساله بود که عمويش امام حسن مجتبي (ع) را با زهر به شهادت رساندند.

امام سجاد در سايه پدر بزرگوارش امام حسين (ع )، نقش رهبري در روياروئي با ارتداد جاهليت مآب اموي را تجربه مي کرد.



http://shiaupload.ir/images/86144894813046787766.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 09:13
http://shiaupload.ir/images/55155580827862268200.jpg (http://shiaupload.ir/images/55155580827862268200.jpg)


امام سجاد بنده كامل پرودگار

و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونا و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما.و الذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم إن عذابها كان غراما.ساءت مستقرا و مقاما.إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذلك قواما...و الذین لا یشهدون الزور و إذا مروا باللغو مروا كراما.

آیات فوق از سوره فرقان است. خداوند در این آیات صفت مؤمنان گزیده را شمرده است. ... همه نشانه‏هایى را كه براى بندگان كامل پروردگار «عباد الرحمن» معین شده در على بن الحسین (ع) آشكار است. او در چنان دوره تاریك براى جویندگان انسانیت به حقیقت چراغى روشن بود.

با رفتار و گفتار خود سیرت فراموش شده جد و پدر و خاندان رسالت را زنده كرد و مردمى كه سالها با عصر نبوت فاصله داشتند نمونه تربیت اسلامى را به چشم خود دیدند. پرستش خدا، نرم خوئى، محاسبه نفس تا حد ریاضت، خود شكنى براى حق، دستگیرى مستمندان، بخشش، پرهیزگارى و...

جاحظ در رساله‏اى كه در فضائل بنى هاشم نوشته در باره او گفته است:
اما على بن الحسین (ع)، در باره او خارجى را چون شیعه و شیعه را چون معتزلى ومعتزلى را چون عامى و عامى را چون خاص دیدم و كسى را ندیدم كه در فضیلت او شك داشته باشد و یا در مقدم بودن او سخنى گوید

او نه تنها با خویشان، دوستان، آشنایان، بزرگوارانه رفتار مى‏كرد، بلکه مهربانى وى بدان درجه بود كه بر دشمنان درمانده نیز شفقت داشت، و بر جانوران سایه مرحمت مى‏افكند.

طبرى نوشته است چون خبر مرگ یزید به حصین بن نمیر رسید، به شام بازگشت. سر راه خود خسته و كوفته و نگران به مدینه آمد. اسب او ناتوان و سوار از اسب ناتوان‏تر.

در مدینه على بن الحسین (ع) از او پذیرائى كرد
مجلسى از سید بن طاوس و او به اسناد خود از امام صادق (ع) آورده است كه چون ماه رمضان مى‏رسید على بن الحسین (ع) خطاهاى غلامان و كنیزان خود را می نوشت كه فلان غلام یا فلان كنیز چنین كرده است.

در آخرین شب ماه رمضان آنان را فراهم مى‏آورد و گناهان آنان را برایشان مى‏خواند كه تو چنین كردى و من تو را تأدیب نكردم و آنان مى‏گفتند درست است. سپس خود در میان آنان مى‏ایستاد و مى‏گفت بانگ خود را بلند كنید و بگوئید:
على بن الحسین (ع) ! چنانكه تو گناهان ما را نوشته‏اى پروردگار تو گناهان تو را نوشته است. و او را كتابى است كه به حق سخن می گوید. گناهى خرد یا كلان نكرده‏اى كه نوشته نشده باشد.

چنانكه گناهان ما بر تو آشكارست، هر گناه كه تو كرده‏اى بر پروردگارت آشكار است، چنانكه از پروردگار خود امید بخشش دارى ما را ببخش و از خطاى ما در گذر. و چنانكه دوست دارى خدا تو را عفو كند از ما عفو كن تا عفو و رحمت او را در باره خود ببینى!



http://shiaupload.ir/images/42082775094501695900.gif (http://shiaupload.ir/images/42082775094501695900.gif)http://shiaupload.ir/images/50290817900537969588.gif (http://shiaupload.ir/images/50290817900537969588.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 09:13
http://shiaupload.ir/images/57040932762601701940.jpg (http://shiaupload.ir/images/57040932762601701940.jpg)


على بن الحسین (ع) ! خوارى خود را در پیشگاه پروردگارت به یاد آر! پروردگارى كه به اندازه خردلى ستم نمیكند.

على بن الحسین (ع) ! ببخش! و در گذر تا خدا تو را به بخشد و از تو در گذرد، چرا که او مى‏گوید:

و لیعفوا و لیصفحوا ألا تحبون أن یغفر الله لكم
این چنین مى ‏گفت ومى‏گریست و نوحه می كرد و آنان گفته او را تكرار می كردند.

سپس مى‏ گفت پروردگارا ما را فرموده‏اى بر كسى كه بر ما ستم كرده است ببخشیم. ما چنین كردیم و تو از ما بدین كار سزاوارترى. فرموده‏اى خواهنده را از در خانه خود نرانیم.

ما خواهنده و گدا به در خانه تو آمده‏ایم و بر آستانه تو ایستاده‏ایم و ملازم درگاه تو شده‏ایم و عطاى ترا مى‏خواهیم. بر ما منت گذار و محروممان مساز كه تو بدین كار از ما سزاوارترى. خدایا مرا در زمره آنان در آور كه بدانها انعام فرموده‏اى.

سپس به كنیزان و غلامان خود مى‏گفت "من از شما گذشتم. آیا شما هم از رفتار بدى كه با شما كرده‏ام در می گذرید؟ من مالك بد كردار و پست ستمكارى هستم كه مالك من بخشنده و نیكوكار و منعم است." آنان مى‏گفتند "آقاى ما تو به ما بد نكرده‏اى و ما از تو گذشتیم." می گفت "بگویید خدایا چنانكه على بن الحسین (ع) از ما گذشت از او در گذر و چنانكه ما را آزاد كرد از آتش دوزخ آزادش كن."

ـ مى‏گفتند آمین!

ـ بروید. من از شما گذشتم و به امید بخشش و آزادى شما را در راه خدا آزاد كردم و چون روز عید مى‏شد بدانها پاداش گران مى‏بخشید.

در پایان هر رمضان دست كم بیست تن برده و یا كنیز را كه خریده بود در راه خدا آزاد می كرد. چنانكه خادمى را بیش از یك سال نزد خود نگاه نمی داشت و گاه در نیمه سال او را آزاد مى‏ساخت.


«مجلسى» به سند خود آورده است كه: على بن الحسین (ع) روزى یكى از بندگان خود را تازیانه زد، سپس بخانه رفت و تازیانه را آورد و خود را برهنه كرد و خادم را گفت "بزن على بن الحسین (ع) را." خادم نپذیرفت و او ویرا پنجاه دینار بخشید.

روزى گروهى در مجلس او نشسته بودند، از درون خانه بانگ شیونى شنیده شد. امام بدرون رفت بازگشت و آرام بر جاى خود نشست حاضران پرسیدند: مصیبتى بود؟

ـ آرى! بدو تسلیت دادند و از شكیبائى او به شگفت درماندند.
امام گفت: ـ ما اهل بیت، خدا را در آنچه دوست می داریم اطاعت میكنیم و در آنچه ناخوش می داریم سپاس می گوئیم .



http://shiaupload.ir/images/35070146957845618650.gif (http://shiaupload.ir/images/35070146957845618650.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 09:26
http://shiaupload.ir/images/22686031491109575834.jpg (http://shiaupload.ir/images/22686031491109575834.jpg)



حلم امام سجاد
و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
مؤمنان چنین‏اند، اگر ببینند مردم نادان سخن زشت گویند، آنان راه مسالمت پویند، بزرگوارانه پاسخ دهند، تا از شر ایشان برهند. گفتار آنان استوار است و پذیرفته گردكار، بر جاهلان نمى‏تازند، و با مهربانى درونشان را آرام مى‏سازند. ادب قرآن چنین است و دستور پیغمبر این، و خاندان رسول این ادب را از جد خود میراث بردند كه «و انك لعلى خلق عظیم» .

روزى به مردمى گذشت كه از او بد مى‏گفتند فرمود:
اگر راست مى‏گویید خدا از من بگذرد و اگر دروغ مى‏گوئید خدا از شما بگذرد.
روزى مردى برون خانه او را دید و بدو دشنام داد. خادمان امام بر آن مرد حمله بردند.
ـ على بن الحسین گفت:
ـ او را رها کنید. سپس بدو گفت:
آنچه از ما بر تو پوشیده مانده بیشتر از آنست كه می دانى. آیا حاجتى دارى؟ مرد شرمنده شد و امام گلیمى را كه بر دوش داشت بر او افكند و فرمود هزار درهم به او بدهند.
مرد از آن پس می گفت گواهى می دهم كه تو فرزند پیغمبرى
از «زهرى» پرسیدند، على بن الحسین را دیدى؟ گفت:
ـ آرى. و كسى را از او فاضلتر ندیدم. به خدا ندیدم در نهان دوستى و در آشكارا دشمنى داشته باشد.
ـ چگونه چنین چیزى ممكن است؟
ـ چون هر كس دوست او بود، از دانستن فضیلت بسیار وى بر او حسد مى‏برد و اگر كسى با او دشمن بود به خاطر روش مسالمت‏آمیز وى دشمنى خود را آشكار نمیكرد.

هشام بن اسماعیل كه از جانب عبدالملك حاكم مدینه بود بر مردم ستم بسیار كرد چون از كار بركنارش كردند، مقرر شد براى تنبیه وى او را برابر مردم برپا بدارند تا هر كس هر چه می خواهد بدو بگوید.

هشام می گفت جز على بن الحسین از كسى نمى‏ترسم. هشام از تیره بنى‏مخزوم است و این تیره از دیرزمان با بنى‏هاشم دشمن بودند و این مرد در مدت حكومت خود در مدینه على بن الحسین (ع) را فراوان آزار میكرد و به خاندان پیغمبر (ص) سخنان زشت مى‏گفت.

روز عزل او امام كسان خود را گفت مبادا به هشام سخن تلخى بگوئید و چون خود بدو رسید بر وى سلام كرد هشام گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» .


http://shiaupload.ir/images/88028641060363554347.gif (http://shiaupload.ir/images/88028641060363554347.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 09:26
http://shiaupload.ir/images/56425660445332395765.jpg (http://shiaupload.ir/images/56425660445332395765.jpg)


(http://shiaupload.ir/images/22686031491109575834.jpg)


روزى مردى او را دشنام گفت. على بن الحسین خاموش ماند و بدو ننگریست. مرد گفت:
ـ با توام! و امام پاسخ داد:
ـ و من سخن تو را ناشنیده می گیرم!

روزى مردى از خویشاوندانش نزد وى رفت و چندانكه توانست او را دشنام داد. امام در پاسخ او خاموش ماند چون مرد بازگشت به كسانى كه نزد او نشسته بودند گفت:
ـ شنیدید این مرد چه گفت؟ مى‏خواهم با من بیائید و پاسخى را كه بدو می دهم بشنوید! گفتند :
ـ مى‏آئیم و دوست می داشتیم همین‏جا پاسخ او را می دادى.
امام نعلین خود را پوشید و به راه افتاد و میگفت: «و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» همراهان او دانستند امام سخن زشتى بدان مرد نخواهد گفت. چون به خانه وى رسید گفت:
ـ بگوئید على بن الحسین است. مرد بیرون آمد و یقین داشت امام به تلافى نزد او آمده است . چون نزد او رسید على بن الحسین گفت:
ـ برادرم! ایستادى و چنین و چنان گفتى! اگر راست گفتى خدا مرا بیامرزد. اگر دروغ گفتى خدا ترا بیامرزد.

مرد برخاست و میان دو چشم او را بوسید و گفت:
ـ آنچه درباره تو گفتم از آن مبرائى. و من بدان سزاوارم! و راوى حدیث گوید، آن مرد حسن بن الحسن بود می گفت هیچ خشمى را گواراتر از آن خشم كه به دنبال آن شكیبائى باشد ندیدم. و آنرا با شتران سرخ مو عوض نمیكنم.

مردى كه پیشه مسخرگى داشت و با خنداندن مردم از آنان چیزى مى‏ستد به گروهى گفت: على بن حسین مرا عاجز كرد. هر كار می كنم نمی توانم او را بخندانم و من باید او را بخندانم !

روزى امام با دو بنده خود به راهى مى‏رفت آن مرد پیش رفت و رداى امام را از دوشش برداشت . امام برجاى خود ایستاد و دیده از زمین برنمى‏داشت. بندگان او در پى مسخره دویدند و ردا را از او گرفتند و برگرداندند. امام پرسید:
ـ این مرد كه بود؟
ـ مرد مسخره‏اى است كه مردم را مى‏خنداند و از آنان چیزى می گیرد..
ـ بدو بگوئید خدا را روزى است كه در آن روز مسخره‏پیشگان زیانكارانند. و جز این چیزى نگفت.

از یكى از موالى خود ده هزار درهم وام خواست. مرد گروگان طلبید. على بن الحسین پرزه‏اى از رداى خود كند و بدو داد و گفت این گروگان تو!
مرد چهره درهم كشید. على بن الحسین پرسید:
من بیشتر پاى بند گفته خود هستم یا حاجب بن زراره؟
ـ تو!
چگونه است كه كافرى چون حاجب بن زراره كمان خود را كه پاره چوبى است گروگان می دهد و به وعده خود وفا می كند و من به وعده خود وفا نمی كنم؟
مرد پذیرفت و مال را باو داد. پس از چندى گشایشى در كار امام پدید آمد. وامى را كه به عهده داشت نزد آن مرد برد و گفت:
ـ این طلب تو. گروگان مرا بده!
ـ فدایت شوم، آنرا گم كردم!
ـ در این صورت حقى به من ندارى. آیا ذمه چون منى را خوار می شمارى؟
ـ مرد آن پرزه را از حقه‏اى كه داشت بیرون آورد و بدو داد. على بن الحسین پرزه را گرفت و مال را بدو سپرد.

و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.

خشم خود را بر خود چیره نكردن، بخشودن خطاكاران و شفقت بر ناتوانان از خصلت خاص و شناخته رسول خدا بود، تا آنجا كه قرآن او را بدین خوى نیكو ستود «و إنك لعلى خلق عظیم » همه فرزندان او كه پیشوایان امت‏اند، ازاین مزیت برخوردارند، و على بن الحسین (ع) چهره درخشان این صفت عالى انسانى است.

روزى كنیزك او آفتابه‏اى داشت و بر دست او آب مى‏ریخت. ناگاه آفتابه از دستش افتاد و جراحتى بر امام وارد ساخت. كنیزك گفت:
ـ خدا مى‏فرماید آنانكه خشم خود را مى‏خورند!
ـ خشم خود را فرو خوردم!
ـ و بر مردم مى‏بخشایند.
ـ خدا از تو بگذرد!
ـ و خدا نیكوكاران را دوست میدارد!
ـ و تو را در راه خدا آزاد كردم




http://shiaupload.ir/images/54636348317580603746.gif (http://shiaupload.ir/images/54636348317580603746.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 09:29
http://shiaupload.ir/images/18863004073108978657.jpg (http://shiaupload.ir/images/18863004073108978657.jpg)


ورع امام سجاد عليه السلام

و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما
خاندان پیغمبر به پیروى از سید و مهتر خود در عبادت پروردگار اهتمامى خاص داشتند.

قرآن به پیغمبر اسلام امر كرد كه پاسى از شب را به نماز بگذراند تا آنكه خدا او را به مقامى محمود برساند و او چنان در كار عبادت اهتمام ورزید كه قرآن به دلداریش آمد. «ما أنزلنا علیك القرآن لتشقى» پس از او امامان دین سیرت جد خود را زنده نگاه داشتند و در میان آنان گذشته و از على بن ابى‏طالب و على بن الحسین (ع) در كثرت عبادت امتیازى خاص یافته است، چنانكه از لقب‏هاى او سید العابدین، سید الساجدین و ذوالثفنات است. او بیشتر شب‏هاى عمر خود را به نماز و طاعت خدا گذرانیده. ابن شهرآشوب به اسناد خود از طاوس فقیه آرد:

او را دیدم از شامگاه تا سحر طواف و عبادت كرد. چون اطراف خود را خالى دید به آسمان نگریست و گفت «خدایا ستاره‏هاى آسمانت فرو رفتند و دیده‏هاى آفریدگانت خفتند. درهاى تو به روى خواهندگان باز است! نزد تو آمدم تا مرا بیامرزى و بر من رحمت كنى! و در عرصات قیامت روى جدم محمد (ص) را به من بنمایانى!»

سپس گریست و گفت «به عزت و جلالت سوگند، با معصیت خود قصد نافرمانى ترا نداشتم و درباره تو در تردید و به كیفر تو جاهل نبودم. و عقوبت تو را نمى‏خواستم. اما نفس من مرا گمراه كرد و پرده‏اى كه بر گناه من كشیدى مرا بر آن یارى داد. اكنون چه كسى مرا از عذاب تو مى‏رهاند؟ و اگر رشته پیوند خود را با من ببرى به رشته چه كسى دست زنم؟ چه فرداى زشتى در پیش دارم كه باید پیش روى تو بایستم!»

«روزى كه به سبكباران می گویند بگذرید و به سنگین‏باران می گویند فرود آیید، آیا با سبكباران خواهم گذشت؟ یا با سنگین‏باران فرود خواهم آمد؟ واى بر من هرچه عمرم درازتر مى‏شود گناهانم بیشتر می گردد و توبه نمی كنم. آیا هنگام آن نرسیده است كه از روزگارم شرم كنم.» سپس گریست و گفت:

أتحرقنى بالنار یا غایة المنى
فأین رجائى ثم أین محبتى
أتیت بأعمال قباح ردیئة
و ما فى الورى خلق جنى كجنایتى

پس گریست و گفت: پاك خدایا ترا نافرمانى مى‏كنند، چنانكه گویى ترا نمى‏بینند. و تو بردبارى مى‏كنى چنانكه گوئى ترا نافرمانى نكرده‏اند. با بندگانت چنان نكوئى می كنى كه گوئى به آنان نیازمندى و تو اى سید من از آنان بى‏نیازى.

سپس به مسجد رفت. من نزد او رفتم سرش را بر زانوى خود نهادم و چندان گریستم كه اشكم بر گونه‏هایش روان شد. برخاست و نشست و گفت كیست كه مرا از یاد پروردگار بازمی دارد؟

ـ من طاوس هستم اى فرزند رسول خدا. این جزع و فزع چیست؟ بر ما است كه چنین زارى كنیم لیكن به جاى عبادت، جنایت و نافرمانى پیشه مى‏سازیم. پدرت حسین بن على است! مادرت فاطمه زهراست! جدت رسول خداست! به من نگریست و گفت:

ـ طاوس! هیهات هیهات. از پدر و مادرم مگو! خدا بهشت را براى فرمانبرداران و نیكوكاران آفریده اگرچه بنده حبشى باشد. و آتش را براى كسى كه او را نافرمانى كند آفریده هرچند سید قریشى باشد.

مگر كلام خدا را نشنیده‏اى كه
«فإذا نفخ فى الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون ) .

به خدا فردا جز عمل صالح، چیزى تو را سود ندارد.

مفید از عبدالله بن محمد قرشى روایت كند:
چون على بن الحسین وضو می گرفت رنگش زرد مى‏شد. بدو می گفتند تو را چه می شود؟ می گفت:
ـ می دانید مى‏خواهم پیش چه كسى برپا بایستم؟
نافله‏هایى را كه در روز از او فوت شده بود در شب قضا می كرد و مى‏فرمود:
ـ فرزندانم! این نماز بر شما واجب نیست ولى دوست دارم شما بر كار خیر عادت كنید و آن را ادامه دهید..
زهرى می گفت:
در روز قیامت ندا می دهند سید عابدان زمان خود برخیزد. در آنوقت على بن الحسین خواهد برخاست .
مردى به سعید بن مسیب گفت: با ورع‏تر از فلان ندیدم!
ـ على بن الحسین را دیدى؟
ـ نه!
ـ اگر دیده بودى می گفتى با ورع‏تر از او ندیدم
هرگاه نام او برده مى‏شد مى‏گریست و مى‏گفت زین العابدین و مى‏گفت، سید عابدان على بن الحسین است .
روزى در سجده بود، آتش در خانه‏اش افتاد. بدو گفتند یابن رسول الله آتش. آتش! و او همچنان در سجده بود تا آتش خاموش شد. بدو گفتند:
ـ چه چیز تو را از آتش به خود مشغول كرد؟




http://shiaupload.ir/images/27585382426245390973.gif (http://shiaupload.ir/images/27585382426245390973.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 14:44
http://shiaupload.ir/images/12101526544428679845.jpg (http://shiaupload.ir/images/12101526544428679845.jpg)


آتش آخرت

روزى طفلى از او در چاه افتاد و او در نماز بود، چون از نماز فارغ شد گفت:
من متوجه نشدم، چه با پروردگارى بزرگ به مناجات مشغول بودم.
خادمه او گوید نه شب براى او رخت‏خوابى گستردم و نه در روز براى او سفره‏اى نهادم.

مفید از طاوس آرد كه: شب داخل حجر اسماعیل شدم. على بن الحسین نیز به حجر آمد و به نماز ایستاد. چون به سجده رفت با خود گفتم مردى صالح از بهترین اهل بیت است، بشنوم چه می گوید. و شنیدم كه در سجده مى‏گفت: بنده تو در آستانه تو است. مستمند تو در آستانه تو است.. گداى تو در آستانه تو است. خواهنده از تو در آستانه تو است.

طاوس گوید این دعا را در هیچ اندوهى نخواندم مگر آنكه برطرف شد.
اصمعى گوید:

شبى گرد خانه كعبه مى‏گشتم. جوانى نیكو صورت را دیدم كه بر پرده كعبه چسبیده بود و می گفت:

خدایا. دیده‏ها خفته و ستاره‏ها به فراز آمده است. تو پادشاه زنده و قیومى!
پادشاهان درهاى خود را بسته و نگهبانان بر درها گمارده‏اند و درهاى تو بروى خواهندگان گشوده است. آمده‏ام تا بر من بدیده رحمت بنگرى كه تو أرحم الراحمین هستى! سپس گفت:


یا من یجیب دعا المضطر فى الظلم
یا كاشف الضر و البلوى مع السقم
قد نام وفدك حول البیت قاطبة
و أنت وحدك یا قیوم لم تنم
أدعوك رب دعاء قد أمرت به
فارحم بكائى بحق البیت و الحرم
إن كان عفوك لا یرجوه ذو سرف
فمن یجود على العاصین بالنعم

http://shiaupload.ir/images/54181219472712825961.gif (http://shiaupload.ir/images/54181219472712825961.gif) http://shiaupload.ir/images/74938310172946875908.gif (http://shiaupload.ir/images/74938310172946875908.gif) http://shiaupload.ir/images/16884063083026755708.gif (http://shiaupload.ir/images/16884063083026755708.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:10
http://shiaupload.ir/images/29576329840725345059.jpg (http://shiaupload.ir/images/29576329840725345059.jpg)


روزى فرزندش ابوجعفر نزد او رفت. پدر را دید كه از شب‏ زنده‏دارى بسیار به رنگ زرد درآمده، و دیدگانش از گریه فراوان چرك كرده و پیشانى او پینه بسته. بینى وى از سجده خراشیده و پاهایش از ایستادن بسیار ورم كرده.
چون پدر را بدین حال دید نتوانست گریه خود را نگاه دارد.
پدر بدو نگریست و گفت:
ـ فرزندم آن صحیفه‏ها را كه اعمال على بن ابى‏طالب در آن ثبت شده به من بده! اوراق را بدو دادم.
لختى بدان نگریست و با گرفتگى خاطر گفت:
ـ چه كسى توانائى عبادت على بن ابى‏طالب را دارد


parvaneh2

روزى جابر به دیدن او رفت و گفت:
فرزند رسول خدا. نمی دانى خدا بهشت را براى شما و دوستداران شما و دوزخ را براى دشمنان شما آفریده است؟ این چه رنجى است كه بر خود هموار می كنى؟ و خود را این چنین به سختى مى‏افكنى؟ امام پاسخ داد: اى یار رسول خدا نمی دانى كه پروردگار گناهان رسول خدا را بخشید با این همه او كوشش خود را در عبادت از دست نداد و چندان خدا را عبادت كرد كه ساق هاى او ورم آورد . گفتند تو چنین می كنى و خدا گناهان پیشین و واپسین تو را بخشیده است[ تو که گناهی نداری چرا این چنین عبادت می کنی؟] فرمود:
ـ آیا بنده سپاسگزارى نباشم؟
جابر چون دید نمیتواند با چنین سخنان على بن الحسین را از رنج عبادت باز دارد گفت:
فرزند پیغمبر خود را هلاك مكن! تو از خاندانى هستى كه مردم بدانها بلا را از خود دور مى‏سازند و از خدا رحمت مى‏طلبند!

parvaneh2
ـ من به راه پدرانم مى ‏روم.
على بن عیسى اربلى از یوسف بن اسباط و او از پدرش روایت كند كه:
به مسجد كوفه درآمدم. جوانى با پروردگار خود مناجات می كرد و در سجده مى‏گفت كه:

چهره من خاك آلوده آفریدگارم را سجده مى‏كند، و سزاوار است كه چنین كند. نزد او رفتم على بن الحسین (ع) بود. چون سپیده بامداد دمید و نزد او رفتم و گفتم فرزند رسول خدا ! خودت را عذاب مى‏دهى و خداوند چنین فضیلتى به تو بخشیده است؟

گریست و گفت از اسامة بن زید از رسول خدا روایت كند كه روز رستاخیز همه دیده ها گریانست مگر چهار دیده: دیده‏اى كه از ترس خدا بگرید. دیده‏اى كه در راه خدا كور شود. دیده‏اى كه بدانچه خدا حرام كرده ننگریسته باشد. دیده‏اى كه شب را بیدار و در سجده باشد. خدا بدین دیدگان بر فرشتگان مباهات مى‏كند و می گوید:

به بنده من بنگرید. روح او نزد من و تن او در طاعت من است. از خوابگاه برخاسته از بیم عذاب من مرا مى‏خواند و طمع در رحمت من دارد.
پس اربلى در ذیل این حدیث نویسد: این روایت چنین ضبط شده، اما به گمان من على بن الحسین جز همراه پدر خود به عراق نرفت و چون پس از شهادت پدر به كوفه رسید در بند دشمن بود و نمى‏توانست به مسجد كوفه رود و در آنجا نماز بخواند.




http://sl.glitter-graphics.net/pub/408/408727i48e626jo8.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:11
http://shiaupload.ir/images/91856033334899183133.jpg (http://shiaupload.ir/images/91856033334899183133.jpg)


در كتابهاى دعا از جمله در فرحة الغرى تألیف سید بن طاوس، و مصباح
المتهجد شیخ طوسى، دعا و زیارت‏نامه‏هائى از طریق ابوحمزه ثمالى از امام سجاد روایت شده است.

مشهورترین این دعاها، دعاى معروف به ابوحمزه است كه خواندن آن در سحرهاى ماه رمضان استحباب دارد . ابوحمزه ثمالى از تابعین و از زاهدان مقیم كوفه بوده است، لیكن چنانكه مؤلف كشف الغمة نوشته است گمان نمیرود امام على بن الحسین پس از سال شصت و یكم هجرى به كوفه آمده و در آن شهر اقامت كرده باشد.

در روضه كافى حدیثى از طریق ابوحمزه نقل شده است كه: نخست آشنائى من با على بن الحسین این بود، كه دیدم مردى از باب الفیل (یكى از درهاى مسجد كوفه) درآمد چهار ركعت نماز خواند. من به دنبال او تا بئر الركوه «نزد خانه صالح بن على» رفتم در آنجا شترى زانو بسته با غلامى سیاه بود. پرسیدم:
ـ این كیست؟
ـ على بن الحسین است!
نزدیك او شدم. سلام كردم. پرسیدم:
ـ براى چه به شهرى آمده‏اى كه پدر و جدت در آنجا كشته شده است؟
ـ پدرم را زیارت كردم و در این مسجد نماز خواندم و اكنون عازم مدینه هستم .
ظاهرا این حدیث همانست كه در مفاتیح الجنان در سند زیارت مطلقه امیرالمؤمنین على علیه السلام از فرحة الغرى با تفصیل بیشترى نقل شده است.

و باز در فرحة الغرى اول باب چهاردهم روایتى از طریق جابر جعفى از امام محمد باقر (ع) آمده است كه:
پدرم على بن الحسین براى زیارت قبر امیرالمؤمنین به «مجاز» در ناحیه كوفه رفت. و در آنجا ایستاد و گریست و گفت:
السلام علیك یا أمین الله فى ارضه .




http://shiaupload.ir/images/01807391210001667827.gif (http://shiaupload.ir/images/01807391210001667827.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:15
http://shiaupload.ir/images/09350278779423528964.jpg (http://shiaupload.ir/images/09350278779423528964.jpg)


در دنباله این روایت سید از مزار ابن قره نقل كند كه:

امام باقر گفت پدرم على بن الحسین پس از شهادت پدرش در بادیه خیمه‏اى موئین برافراشت و از آنجا براى زیارت پدر و جد خود به عراق میرفت و كسى نمیدانست. و من در یكى از سفرها با او بودم و این روایت سند زیارت امین الله (از زیارت‏هاى معروف) است.

اگر در انتساب روضه به كلینى تردیدى نكنیم و اگر روایت‏هاى سید را از جهت سند درست بدانیم باید آمدن امام على بن الحسین (ع) بكوفه را بین سالهاى 67 ـ 74 فرض كنیم كه سالهاى حكومت حارث بن ربیعه، بشر بن مروان و عبدالله بن خالد بر این شهر و دوره بى‏ثباتى حكومت‏هاى عراق و عدم تسلط كامل دمشق بر ایالت‏ها بوده است زیرا:

1 ـ امام على بن الحسین پس از بازگشت از شام تا پایان زمامدارى یزید در مدینه بسر برده است و در واقعه حره حاضر بود و خاندان‏هایى را از مردم شهر پناه داد.

2 ـ پس از مرگ یزید كوفه دستخوش آشوب و انقلاب گردید (64 ـ 67) و در این مدت هم امام على بن الحسین در مدینه به سر برده است زیرا مختار پس از تسلط بر كوفه بدو نامه نوشت و از وى خواست رخصت دهد تا دعوت به نام او آغاز گردد.

3 ـ در دوره حكومت بیست ساله حجاج بر كوفه (75 ـ 95 ه.ق) ظاهراً امام على بن الحسین بدین شهر نیامده. چه از یكسو دشمنى حجاج با او و خاندان او آشكار است و از سوى دیگر با مراقبت‏هاى دقیق وى بر شهر و سیاست انتظامى كه پیش گرفت ممكن نبود على بن الحسین به كوفه درآید و آمدن او از دیده جاسوسان حجاج پنهان ماند. و اگر او را می دیدند مسلماً نزد حجاج میبردند.

احتمال آمدن آن حضرت به كوفه تنها در فاصله سال هاى 67 ـ 74 میسر است اما فرض بهتر و دقیق‏تر اینست كه بگوئیم ابوحمزه در سفرهاى مكرر خود به مدینه شرف ملاقات امام را یافته و دعاها و روایت‏ها را در آنجا از او آموخته است. (و العلم عند الله) .



http://shiaupload.ir/images/74448191568391603550.gif (http://shiaupload.ir/images/74448191568391603550.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:30
http://shiaupload.ir/images/06951744340279580923.png (http://shiaupload.ir/images/06951744340279580923.png)


شبيه تو خدا عابد ندارد
http://img33.picoodle.com/img/img33/5/11/25/f_flower559m_41d7d38.gif

سلام اى چارمین نور الهى
كلیم وادى طور الهى



تو آن شاهى كه در بزم مناجات
خدا مى‏كرد با نامت مباهات



تو را سجاده داران مى‏شناسند
تو را سجده گزاران مى‏شناسند



تو سجادى، تو سجاده نشینى
تو در زهد و ورع تنهاترینى



قیامت مى‏شود پیدا جبینت
به صوت «اَینَ زین العابدینت»



شبیه تو خدا عابد ندارد
مدینه غیر تو زاهد ندارد



تو با درماندگان خود شفیعى
تو با خیل جذامى‏ها رفیقى



سحرها نان و خرما روى دوشت
صداى سائلان تو به گوشت



فرزدق را تو شعر تازه دادى
تو بر شعر ترش آوازه دادى


تو كز نسل امیرالمؤمنینى
پیمبر زاده ایران زمینى

تو میقاتى تو مشعر زاده هستى
عزیز من پیمبر زاده هستى



سزد شاهان فتند اینجا به زانو
على‏بن الحسین شهربانو

http://shiaupload.ir/images/18265926649317023529.gif (http://shiaupload.ir/images/18265926649317023529.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:31
http://shiaupload.ir/images/20897906795330173677.jpg (http://shiaupload.ir/images/20897906795330173677.jpg)


زینت عابدان
و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما
خاندان پیغمبر به پیروى از سید و مهتر خود در عبادت پروردگار اهتمامى خاص داشتند.

قرآن به پیغمبر اسلام امر كرد كه پاسى از شب را به نماز بگذراند تا آنكه خدا او را به مقامى محمود برساند و او چنان در كار عبادت اهتمام ورزید كه قرآن به دلداریش آمد.
«ما أنزلنا علیك القرآن لتشقى»
پس از او امامان دین سیرت جد خود را زنده نگاه داشتند و در میان آنان گذشته و از على بن ابى‏طالب و على بن الحسین (ع) در كثرت عبادت امتیازى خاص یافته است، چنانكه از لقب‏هاى او سید العابدین، سید الساجدین و ذوالثفنات است. او بیشتر شب‏هاى عمر خود را به نماز و طاعت خدا گذرانیده. ابن شهرآشوب به اسناد خود از طاوس فقیه آرد:

او را دیدم از شامگاه تا سحر طواف و عبادت كرد. چون اطراف خود را خالى دید به آسمان نگریست و گفت «خدایا ستاره‏هاى آسمانت فرو رفتند و دیده‏هاى آفریدگانت خفتند. درهاى تو به روى خواهندگان باز است! نزد تو آمدم تا مرا بیامرزى و بر من رحمت كنى! و در عرصات قیامت روى جدم محمد (ص) را به من بنمایانى!» سپس گریست و گفت

«به عزت و جلالت سوگند، با معصیت خود قصد نافرمانى ترا نداشتم و درباره تو در تردید و به كیفر تو جاهل نبودم. و عقوبت تو را نمى‏خواستم. اما نفس من مرا گمراه كرد و پرده‏اى كه بر گناه من كشیدى مرا بر آن یارى داد. اكنون چه كسى مرا از عذاب تو مى‏رهاند؟ و اگر رشته پیوند خود را با من ببرى به رشته چه كسى دست زنم؟ چه فرداى زشتى در پیش دارم كه باید پیش روى تو بایستم!»

«روزى كه به سبكباران می گویند بگذرید و به سنگین‏باران می گویند فرود آیید، آیا با سبكباران خواهم گذشت؟ یا با سنگین‏باران فرود خواهم آمد؟ واى بر من هرچه عمرم درازتر مى‏شود گناهانم بیشتر می گردد و توبه نمی كنم. آیا هنگام آن نرسیده است كه از روزگارم شرم كنم.» سپس گریست و گفت:
أتحرقنى بالنار یا غایة المنى
فأین رجائى ثم أین محبتى
أتیت بأعمال قباح ردیئة
و ما فى الورى خلق جنى كجنایتى
پس گریست و گفت: پاك خدایا ترا نافرمانى مى‏كنند، چنانكه گویى ترا نمى‏بینند. و تو بردبارى مى‏كنى چنانكه گوئى ترا نافرمانى نكرده‏اند. با بندگانت چنان نكوئى می كنى كه گوئى به آنان نیازمندى و تو اى سید من از آنان بى‏نیازى.
سپس به مسجد رفت. من نزد او رفتم سرش را بر زانوى خود نهادم و چندان گریستم كه اشكم بر گونه‏هایش روان شد. برخاست و نشست و گفت كیست كه مرا از یاد پروردگار بازمی دارد؟

ـ من طاوس هستم اى فرزند رسول خدا. این جزع و فزع چیست؟ بر ما است كه چنین زارى كنیم لیكن به جاى عبادت، جنایت و نافرمانى پیشه مى‏سازیم. پدرت حسین بن على است! مادرت فاطمه زهراست! جدت رسول خداست! به من نگریست و گفت:
ـ طاوس! هیهات هیهات. از پدر و مادرم مگو! خدا بهشت را براى فرمانبرداران و نیكوكاران آفریده اگرچه بنده حبشى باشد. و آتش را براى كسى كه او را نافرمانى كند آفریده هرچند سید قریشى باشد.
مگر كلام خدا را نشنیده ‏اى كه

«فإذا نفخ فى الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتسائلو
به خدا فردا جز عمل صالح، چیزى تو را سود ندارد.


http://shiaupload.ir/images/19032245496875830790.gif (http://shiaupload.ir/images/19032245496875830790.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:31
http://shiaupload.ir/images/87137199581048483653.png (http://shiaupload.ir/images/87137199581048483653.png)

تودر افلاك زين العابديني
http://img33.picoodle.com/img/img33/5/11/25/f_flower559m_41d7d38.gif


تو در افلاك، زین العابدینى
تو روى خاك، با ما همنشینى



قتیل تار گیسوى تو اصغر
فدایى تو باشد همچو اكبر



ابوفاضل همان ماه مدینه
كنارت دست دارد روى سینه



تو كوه عصمتى، لرزش ندارى
تو از غیر خدا خواهش ندارى



تو در بالاى منبر چون رسولى
تو در محراب خود گویا بتولى



تو بابایى چنان شمشیر دارى
تو بابایى ز نسل شیر دارى



تو را شب زنده‌داران مى‏پرستند
لبت را روزه داران مى‏پرستند



تو جنس‏ات از نیستان غدیر است
تو نامت روى دیوان غدیر است



تو بر پیشانى خود پینه دارى
تو بر پیشانى خود پینه دارى



تو آنى كه به كویت هر كه آمد
غلام مستجاب الدّعوه باشد



تو اشك مطلقى، گریه تبارى
تو از روز ازل ابر بهارى



تو مقتل سیرتى از جنس آهى
تو مثل حنجر گل، بى گناهى



رعیت‏هاى تو، شه زادگانند
اسیران درت آزادگانند



تو بزم روضه را بنیانگذارى
تو در دل، روضه‌ی ماهانه دارى



تو از جنس غرور دخترانى
تو آه سینه بى معجرانى



تو منبر رفته‏اى اما به ناقه
سخن‏ها گفته‏اى اما به ناقه



تو آن یعقوب یوسف زاده هستى
تو آن از دست یوسف داده هستى


http://shiaupload.ir/images/17718193564228429189.gif (http://shiaupload.ir/images/17718193564228429189.gif)
http://shiaupload.ir/images/98047891636897409026.gif (http://shiaupload.ir/images/98047891636897409026.gif)
http://shiaupload.ir/images/17718193564228429189.gif (http://shiaupload.ir/images/17718193564228429189.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:47
http://shiaupload.ir/images/03622248230787243801.png (http://shiaupload.ir/images/03622248230787243801.png)
گزيده اي از كلام امام :
http://img33.picoodle.com/img/img33/5/11/25/f_flower559m_41d7d38.gif
احترام به بزرگان
امام سجاد(ع) فرمودند:
حق الکبير توقيرهُ لِسنَّهِ و اجلالُهُ لِتَقدَّمَهُ في الاسلام
حق آنکه بزرگتر است اين است که او را به خاطر سنش
احترام کني و او را به خاطر اينکه برتو در مسلماني
پيشي داشته است،بزرگ شماري
جهادالنفس،ح19
http://img33.picoodle.com/img/img33/5/11/25/f_flower559m_41d7d38.gif
بريدن طمع

امام سجاد (ع) فرمودند:
رَأيتُ الْخَيرَ كُلَّهُ قَدْ اجْتَمَعَ في قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدي ‌النّاسِ.
همۀ خوبيها را در بريدن طمع از آنچه در دست مردم است ديدم.
(بحارالأنوار، ج52، ص2)
http://img33.picoodle.com/img/img33/5/11/25/f_flower559m_41d7d38.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 15:52
http://shiaupload.ir/images/40504938026281106303.jpg (http://shiaupload.ir/images/40504938026281106303.jpg)


رسالتها در عصر امام سجاد عليه السلام:

مردم مسلمان عصر امام عليه السلام به علت تبليغات و فعاليتهاي سياسي و فرهنگي حكومتهاي نامشروع در برابر حقايق سياسي و مذهبي در نهايت جهالت و بي ديني به سر مي بردند.

بدعتها و عقايد گمراه كننده و باطل به عنوان احكام و عقايد مذهبي، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود.

در چنين شرايطي، بزرگترين و مهمترين مسئوليت امام سجاد عليه السلام، احياي مجدد اسلام ناب محمدي (ص)، تبيين جايگاه امامت و رهبري اهل بيت عليه السلام، مبارزه با جهالت سياسي و مذهبي مردم و تربيت مجاهدان واقعي بود.

امام عليه السلام مي بايد در برابر حقايق سياسي اسلام روشنگري مي كردند بويژه كه درباره امامت و رهبري و افشاگري عليه حكومتهاي غاصب و ظالم و ترويج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود كه شيعيان و مسلمانان را براي مبارزه و جهاد عليه ظلم، بدعت و گمراهي آماده مي ساختند.

آن حضرت موفق شدند كه در سخت ترين شرايط و با استفاده از ظريفترين شيوه هاي تبليغاتي و مبارزاتي، در اهداف خويش موفق و پيروز شوند.



http://shiaupload.ir/images/19086925318671224081.gif (http://shiaupload.ir/images/19086925318671224081.gif)http://shiaupload.ir/images/12083082985060060282.gif (http://shiaupload.ir/images/12083082985060060282.gif) http://shiaupload.ir/images/97876865514568232873.gif (http://shiaupload.ir/images/97876865514568232873.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
15-07-2010, 16:00
http://shiaupload.ir/images/21629528020917181517.jpg (http://shiaupload.ir/images/21629528020917181517.jpg)



نقش امام سجاد در تربيت موالي:

"موالي" يعني: عده اي از ايرانيان كه به عراق آمده و در آنجا با تشيع آشنا شده. همچنين از جمله موضوع شايع در قرن اول و دوم هجري تربيت موالي بود.

اين افراد عمدتاً به علت داشتن استعداد مناسب و نيز آمادگي كسب علم و نيز با احساس ضعفي كه ايشان در برابر عرب ها داشتند و درصدد بودند كه آن را جبران كنند، به خوبي در زمينه حديث كار كردند و در نتيجه توانستند در مدت زماني كوتاه از فقها و محدثين مراكز عمده اسلامي شوند.

اين افراد در خانواده هاي مختلف عرب، تربيت شده بودند كه طبعاً انگيزه هاي سياسي و مذهبي جاري و مرسوم در آن قبايل و عشيره ها، به اينان نيز سرايت كرده بود، به ويژه كوفه، بيشتر گرايش شيعي داشت و "موالي" آن نيز چنين بودند، از اين رو اهل بيت عليهم السلام نيز از اين ويژگي براي تربيت موالي استفاده كردند.

در اين ميان، سياست علي بن الحسين عليه السلام شايان توجه بسيار است. امام مي كوشيد تا در مدينه، با تربيت طبقه "موالي"، راه را براي آينده باز كند. و اسلام صحيح و سليم را به آنان (كه زمينه كافي داشتند) انتقال دهد، پس با شخصيتي كه امام داشت به شايستگي مي توانست در روحيه موالي اثر بگذارد و احساسات شيعي را به آنان انتقال دهد.

http://shiaupload.ir/images/36611296520329283737.gif (http://shiaupload.ir/images/36611296520329283737.gif)http://shiaupload.ir/images/36611296520329283737.gif (http://shiaupload.ir/images/36611296520329283737.gif) http://shiaupload.ir/images/36611296520329283737.gif (http://shiaupload.ir/images/36611296520329283737.gif)

نرگس منتظر
15-07-2010, 16:41
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.upload.tazkereh.ir/images/95415259091121686820.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.upload.tazkereh.ir/images/95415259091121686820.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif

http://shiaupload.ir/images/29576329840725345059.jpg (http://shiaupload.ir/images/29576329840725345059.jpg)


http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif

هشام، آن روز به موسم حج آمده بود و برای استلام حجرالاسود، نزدیک کعبه رسید. اما از ازدحام جمعیت ناگزیر، قدم واپس نهاد و در تخت مزین خویش، پشت جمعیت به انتظار فرو کاستن ازدحام ماند.
حاکم مغرور و باهیبتی چون هشام بن عبدالملک، از مطاف، عقب ماند و در میان انبوه حجاج، چون پر کاهی پس رانده شد.
همان‏دم، نوری از دور هویدا شد؛ حضرت علی‏بن الحسین علیه‏السلام ، چون ماهتابی خوش‏سیما و با قامتی استوار، همچون اَفرا، از افق مسجد درخشید؛ ناگهان جمعیت کنار رفت و انبوه زائران، از میان شکافته شد. از عظمت و جلال فرزند زهرا، زین‏العابدین، جمعیت با احترام عقب رفت و واپس نشست.
امام، نزدیک حجرالاسود رسید و منطقه استلام، در مقابلش خالیِ خالی شد. و آن‏گاه آن خوش‏نسیمِ گل شمیم، دستان مبارک را به حجرالاسود برد و به مطاف پرداخت.
هشام ماند و انگشت حیرت به دهان و دیدگانی که از رشک و حسرت وامانده بود.
سحری در پیش است
حوریان آسمان، گرداگرد مدینه بال گشوده‏اند و کودکی در دامان «شهربانو»، آرام به خواب رفته است.
کودکی از سلاله پاک رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، که وارث رسالتی بزرگ، یعنی امامت و ولایت خواهد شد. او فرزند حسین‏بن علی‏بن‏ابی‏طالب علیه‏السلام ، «سجاد» و «زین العابدین» است.
بی‏شک، سال ۳۸ هجری در مدینه، سال خرم و مبارکی بوده است؛ سالی‏که امام سجاد علیه‏السلام به دنیا پلک گشود.

http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifنگینِ سبز نیایش، شکوهِ حلقه توستhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
از پسِ دانه‏های تند باران، من تو را می‏بینم. کوه‏های پرصلابت، سر به سجود نهاده‏اند. در قنوت تو، آبشاری از نور تلاطم دارد.
در خفقان مسموم حکومت اموی، زبان «دعا»، بهترین شاهراه استعانت از ایزد متعال، برای هدایت گمراهان و دین‏فروشان دوران بود.
آقا! از آن دریای مواج نورانیت و ایمان، نَمی ما را بس.
امام سجاد علیه‏السلام : «مؤمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را می‏گیرد: یا برایش ذخیره می‏شود؛ یا در دنیا برایش برآورده می‏شود؛ یا بلایی از او بازگردانده می‏شود».
اگر آن دوران وحشت‏زا، دعاهای دلکش تو در دل شب‏های سیاه، همچون همای سعادت بر سر تک‏تک مردم می‏نشست و موجبات آمرزش و عافیت آنان می‏شد، امروز نیز شیعیان شما از آن صحیفه نور، همان «زبور آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »، بهره‏ها دارند.
هنوز نغمه خوش دعای «ابوحمزه ثمالی»، دل ما شیعیان را جلا می‏دهد و گوهر اخلاص و بندگی را در صدف وجودِ جان، می‏پروراند.
شکوه قامت سروَت به آسمان برسید
شگفتا که وقتی غرق خدا می‏شدی، آسمان، خورشید، باد، محو تماشای قیام و قعودت بودند.
امام صادق علیه‏السلام : «امام سجاد علیه‏السلام هرگاه به نماز می‏ایستاد، چونان تنه درختی بود که چیزی از آن نمی‏جنبید، مگر آنچه را که باد می‏جنباند».
مشتاقانه سلامت می‏کنیم، و عود و عنبر، به یمن قدوم مبارکت می‏فشانیم
منسیه علیمرادی

http://shiaupload.ir/images/98047891636897409026.gif (http://shiaupload.ir/images/98047891636897409026.gif)
http://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gif
http://shiaupload.ir/images/98047891636897409026.gif (http://shiaupload.ir/images/98047891636897409026.gif)

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:41
http://shiaupload.ir/images/73638929946947801424.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif" زینت عابدان"http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://img.tebyan.net/big/1381/07/172831392352271632151675124065158249232.jpg

http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifامام سجاد(ع) : http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
سه چیز سبب نجات مؤمن است :
1- بازداشتن زبان ازغیبت مردم
2- مشغول کردن خودش به آنچه که برای اخرت و دنیایش سود دهد
3- گریستن طولانی بر گناهانش

علی بن الحسین (علیهما السلام) ، چهارمین امام شیعیان ،در پنجم شعبان سال 38 ه.ق متولد گشت.شهرت آن بزرگوار به دو لقب زین العابدین و سجاد به علت عبادت بسیار و سجده های مکررایشان است .
یکی از دلایل شهرت و محبوبیت آن حضرت نزد مردم، انتشار جملات زیبا و گرانبار در قالب دعا بود که همگان را به خود جذب می نمود. این دعاها در کتابی به نام صحیفه سجادیه که به آن زبور آل محمد نیز می گویند گرد آوری شده و مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی است.
سعید بن مسیب، از محدثین مشهور، درباره امام می گوید : " هیچکس را پارساتر و باتقواتر از علی بن حسین ندیدم."
امام در زمان خویش به " علی الخیر"، " علی الاغر" و " علی العابد " نیز شهرت داشت.
ابن ابی الحدید درباره امام سجاد می نویسد :
" آن حضرت را که اهل سجده بود و آثار آن بر پیشانیش آشکار بود،
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif" ذوالثفنات "http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
می گفتند. "
آورده اند که آن حضرت وقتی وضو می گرفت، رنگ چهره اش دگرگون می شد، و چون علت را می پرسیدند می فرمود : " آیا می دانید که در برابر چه کسی می خواهم بایستم ؟ "
و نیز گفته شده است که در وقت نماز چهره مبارکش دگرگون می شد و رعشه بر اندامش می افتاد، و می فرمود: " این از آن روست که می خواهم در حضور آن پادشاه بزرگ بایستم."
امام در وقت نماز به هیچ چیز توجه نداشت . یکبار به هنگام نماز دست فرزند امام شکست، او از درد فریاد می زد ، شکسته بند آوردند و استخوان دست را جا انداخت و فرزند امام هم چنان از درد فریاد می کشید. پس از نماز، امام دست بچه را دید که به گردنش آویزان است و آن زمان بود که متوجه شد دست بچه شکسته است.
زمخشری می گوید :" زمانی علی بن الحسین علیها السلام به قصد وضو گرفتن دستش را در آب فروبرد ، در همان حال سرش را به سوی آسمان و ستارگان بلند کرد و در آنها به تفکر پرداخت ، زمانی دراز گذشت، صبح دمید و مؤذن اذان گفت و هنوز دست امام در آب بود."
امام در صدقه دادن و رسیدگی به محرومین نیز زبانزد بود و پس از شهادت ایشان معلوم گردید که هزینه زندگی صد خانواده از صدقات ایشان تامین می شده است.
امام وقتی که سواره از کوچه های مدینه عبور می کرد هیچگاه تقاضای گشودن راه را نداشت و معتقد بود که راه مشترک است و ایشان حق ندارد دیگران را کنار بزند و مسیر را بگشاید .

مطالب فوق که قطره ای از دریای فضایل و سجایای اخلاقی امام است به پارسایان :
به آنان که در دل شب به سوی ملکوت اعلی دست بر می دارند و لب به ناله یارب یارب می گشایند ، به آنان که همواره در جستجوی حقیقت اند، تقدیم می گردد.
http://shiaupload.ir/images/73638929946947801424.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:44
http://shiaupload.ir/images/75743888372015936458.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifامام سجاد (ع)؛ بنده کامل پروردگارhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif

http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif
http://img.tebyan.net/big/1384/06/2320254228235166222421662271061508721918215.jpg
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

و عباد الرحمن الذین یمشون على الأرض هونا
و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما.و الذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم إن عذابها كان غراما.ساءت مستقرا و مقاما.إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذلك قواما...و الذین لا یشهدون الزور و إذا مروا باللغو مروا كراما (1) .
آیات فوق از سوره فرقان است. خداوند در این آیات صفت مؤمنان گزیده را شمرده است. ... همه نشانه‏هایى را كه براى بندگان كامل پروردگار «عباد الرحمن» معین شده در على بن الحسین (ع) آشكار است. او در چنان دوره تاریك براى جویندگان انسانیت به حقیقت چراغى روشن بود. با رفتار و گفتار خود سیرت فراموش شده جد و پدر و خاندان رسالت را زنده كرد و مردمى كه سالها با عصر نبوت فاصله داشتند نمونه تربیت اسلامى را به چشم خود دیدند. پرستش خدا، نرم خوئى، محاسبه نفس تا حد ریاضت، خود شكنى براى حق، دستگیرى مستمندان، بخشش، پرهیزگارى و...
جاحظ در رساله‏اى كه در فضائل بنى هاشم نوشته در باره او گفته است:
اما على بن الحسین (ع)، در باره او خارجى را چون شیعه و شیعه را چون معتزلى ومعتزلى را چون عامى و عامى را چون خاص دیدم و كسى را ندیدم كه در فضیلت او شك داشته باشد و یا در مقدم بودن او سخنى گوید (2)
او نه تنها با خویشان، دوستان، آشنایان، بزرگوارانه رفتار مى‏كرد، بلکه مهربانى وى بدان درجه بود كه بر دشمنان درمانده نیز شفقت داشت، و بر جانوران سایه مرحمت مى‏افكند.
طبرى نوشته است چون خبر مرگ یزید به حصین بن نمیر رسید، به شام بازگشت. سر راه خود خسته و كوفته و نگران به مدینه آمد. اسب او ناتوان و سوار از اسب ناتوان‏تر. در مدینه على بن الحسین (ع) از او پذیرائى كرد (3)

مجلسى از سید بن طاوس و او به اسناد خود از امام صادق (ع) آورده است كه چون ماه رمضان مى‏رسید على بن الحسین (ع) خطاهاى غلامان و كنیزان خود را می نوشت كه فلان غلام یا فلان كنیز چنین كرده است. در آخرین شب ماه رمضان آنان را فراهم مى‏آورد و گناهان آنان را برایشان مى‏خواند كه تو چنین كردى و من تو را تأدیب نكردم و آنان مى‏گفتند درست است. سپس خود در میان آنان مى‏ایستاد و مى‏گفت بانگ خود را بلند كنید و بگوئید: على بن الحسین (ع) ! چنانكه تو گناهان ما را نوشته‏اى پروردگار تو گناهان تو را نوشته است. و او را كتابى است كه به حق سخن می گوید. گناهى خرد یا كلان نكرده‏اى كه نوشته نشده باشد. چنانكه گناهان ما بر تو آشكارست، هر گناه كه تو كرده‏اى بر پروردگارت آشكار است، چنانكه از پروردگار خود امید بخشش دارى ما را ببخش و از خطاى ما در گذر. و چنانكه دوست دارى خدا تو را عفو كند از ما عفو كن تا عفو و رحمت او را در باره خود ببینى!
على بن الحسین (ع) !
خوارى خود را در پیشگاه پروردگارت به یاد آر! پروردگارى كه به اندازه خردلى ستم نمیكند
http://shiaupload.ir/images/75743888372015936458.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:44
http://shiaupload.ir/images/75743888372015936458.gif
على بن الحسین (ع) ! ببخش! و در گذر تا خدا تو را به بخشد و از تو در گذرد، چرا که او مى‏گوید:
و لیعفوا و لیصفحوا ألا تحبون أن یغفر الله لكم (4) این چنین مى‏گفت ومى‏گریست و نوحه می كرد و آنان گفته او را تكرار می كردند. سپس مى‏گفت پروردگارا ما را فرموده‏اى بر كسى كه بر ما ستم كرده است ببخشیم. ما چنین كردیم و تو از ما بدین كار سزاوارترى. فرموده‏اى خواهنده را از در خانه خود نرانیم. ما خواهنده و گدا به در خانه تو آمده‏ایم و بر آستانه تو ایستاده‏ایم و ملازم درگاه تو شده‏ایم و عطاى ترا مى‏خواهیم. بر ما منت گذار و محروممان مساز كه تو بدین كار از ما سزاوارترى. خدایا مرا در زمره آنان در آور كه بدانها انعام فرموده‏اى.

http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif
سپس به كنیزان و غلامان خود مى‏گفت "من از شما گذشتم. آیا شما هم از رفتار بدى كه با شما كرده‏ام در می گذرید؟ من مالك بد كردار و پست ستمكارى هستم كه مالك من بخشنده و نیكوكار و منعم است." آنان مى‏گفتند "آقاى ما تو به ما بد نكرده‏اى و ما از تو گذشتیم." می گفت "بگویید خدایا چنانكه على بن الحسین (ع) از ما گذشت از او در گذر و چنانكه ما را آزاد كرد از آتش دوزخ آزادش كن."
ـ مى‏گفتند آمین!
ـ بروید. من از شما گذشتم و به امید بخشش و آزادى شما را در راه خدا آزاد كردم و چون روز عید مى‏شد بدانها پاداش گران مى‏بخشید.
در پایان هر رمضان دست كم بیست تن برده و یا كنیز را كه خریده بود در راه خدا آزاد می كرد. چنانكه خادمى را بیش از یك سال نزد خود نگاه نمی داشت و گاه در نیمه سال او را آزاد مى‏ساخت. (5)
«مجلسى» به سند خود آورده است كه: على بن الحسین (ع) روزى یكى از بندگان خود را تازیانه زد، سپس بخانه رفت و تازیانه را آورد و خود را برهنه كرد و خادم را گفت "بزن على بن الحسین (ع) را." خادم نپذیرفت و او ویرا پنجاه دینار بخشید. (6)
روزى گروهى در مجلس او نشسته بودند، از درون خانه بانگ شیونى شنیده شد. امام بدرون رفت بازگشت و آرام بر جاى خود نشست حاضران پرسیدند: مصیبتى بود؟
ـ آرى! بدو تسلیت دادند و از شكیبائى او به شگفت درماندند.
امام گفت: ـ ما اهل بیت، خدا را در آنچه دوست می داریم اطاعت میكنیم و در آنچه ناخوش می داریم سپاس می گوئیم (7) .
چنانكه نوشتیم در آن سالها چند تن از بزرگان تابعین به فقاهت و زهد مشهور بودند و در مدینه مى‏زیستند چون: ابن شهاب (9) سعید بن مسیب (10) ابو حازم (11) همه اینان فضیلت و بزرگوارى على بن الحسین (ع) را به مردم گوشزد می كردند. سعید بن مسیب میگفت: على بن الحسین (ع) سید العابدین است (12) «زهرى» مى‏گفت هیچ هاشمى را فاضل‏تر از على بن الحسین (ع) ندیدم (13) از عبد العزیز بن خازم نیز همین اعتراف را نقل كرده‏اند (14) روزى در مجلس عمر بن عبد العزیز، كه در آن سالها حكومت مدینه را به عهده داشت حاضر بود. چون برخاست و از مجلس بیرون رفت عمر از حاضران پرسید:
ـ شریف‏ترین مردم كیست؟
حاضران گفتند: تو هستى!
ـ نه چنین است. شریف‏ترین مردم كسى است كه هم اكنون از نزد من بیرون رفت. همه مردم دوست دارند بدو پیوسته باشند و او دوست ندارد به كسى پیوسته باشد (15)
این سخنان كسانى است كه تنها فضیلت ظاهرى او را مى‏دیدند، و از درك عظمت معنوى وى و شناسائى مقام ولایت او محروم بودند. ساده‏تر این كه اینان كه او رااین چنین ستوده‏اند، على بن الحسین (ع) را امام نمی دانستند، و مى‏بینیم كه تا چه حد برابر ملكات نفسانى او خاضع بوده‏اند.

على بن الحسین (ع) كنیزكى را آزاد كرد سپس او را به زنى گرفت. عبد الملك پسر مروان از ماجرا آگاه شد و این كار را براى وى نقصى دانست. بدو نامه نوشت كه چرا چنین كردى؟ او به وى پاسخ داد:
«خداوند هر پستى را با اسلام بالا برده است. و هر نقصى را با آن كامل ساخته و هر لئیم را با اسلام كریم ساخته. رسول خدا كنیز و زن بنده خود را به زنى گرفت.»

http://shiaupload.ir/images/75743888372015936458.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:44
http://shiaupload.ir/images/75743888372015936458.gif
http://img.tebyan.net/big/1384/06/25323121914722143216138176511035525124176224.jpg

عبد الملك چون این نامه را خواند گفت:
آنچه براى دیگران موجب كاهش منزلت است براى على بن الحسین (ع) سبب رفعت است. (16)
روزى یكى از بندگان خود را براى كارى خواست و او پاسخ نداد و بار دوم و سوم نیز، سرانجام از او پرسید:
ـ پسرم آواز مرا نشنیدى؟
ـ چرا.
ـ چرا پاسخ مرا ندادى؟
ـ چون از تو نمى‏ترسم.
ـ سپاس خدا را كه بنده من از من نمى‏ترسد (17)
از او پرسیدند چرا ناشناس با مردم سفر می كنى؟ گفت:
خوش ندارم به خاطر پیوند با رسول خدا چیزى بگیرم كه نتوانم مانند آنرا بدهم (18)
و روزى بر گروهى از جذامیان گذشت. بدو گفتند:
ـ بنشین و با ما نهار بخور. گفت:
ـ اگر روزه نبودم با شما مى‏نشستم. چون به خانه رفت سفارش طعامى براى‏آنان داد و چون آماده شد براى ایشان فرستاد و خود نزدشان رفت و با آنان طعام خورد (19)
چون میخواست به مستمندى صدقه دهد نخست او را مى‏بوسید، سپس آنچه همراه داشت بدو میداد (20)
نافع بن جبیر او را گفت:
تو سید مردمى و نزد این بنده ـ زید بن اسلم ـ می روى و با او مى‏نشینى؟
گفت: ـ علم هر جا باشد باید آنرا دنبال كرد (21)
در روایت مجلسى از مناقب است كه: ـ من نزد كسى مى‏نشینم كه همنشینى او براى دین من سود داشته باشد (22)
و چون او براى خدا و طلب خشنودى خدا با بندگان خدا چنین رفتار می كرد، خدا حشمت و بزرگى او را در دیده و دل مردم مى‏افزود.
او را گفتند تو از نیكوكارترین مردمى. ندیدیم با مادرت هم خوراك شوى. گفت می ترسم دست من به لقمه‏اى دراز شود كه او چشم بدان دارد و مرا عاق كند (23)
او براى خدا و تحصیل رضاى پروردگار، با آفریدگان خدا، این چنین با فروتنى رفتار می كرد، و خدا حرمت و حشمت او را در دیده بندگان خود مى‏افزود. دشمنان وى ـ اگر دشمنى داشته است ـ مى‏خواستند قدر او پنهان ماند و مردم او را نشناسند، اما برغم آنان شهرت وى بیشتر مى‏گشت، كه خورشید را به گل نمی توان اندود و مشك را هر چند در ظرفى بسته نگاهدارند، بوى خوش آن دماغ‏ها را معطر خواهد كرد.»
http://shiaupload.ir/images/75743888372015936458.gif

پى‏نوشت‏ها:
1.بندگان رحمان كه در زمین آرام راه مى‏روند. و چون نادانان با آنان نابخردانه سخن گویند به نیكوئى بدانها پاسخ دهند. و آنانكه شب را بر پاى و در سجده به سر مى‏برند. و آنانكه می گویند پروردگارا عذاب دوزخ را از ما بگردان! كه عذاب دوزخ پایان نیافتنى است، و بد آرامگاه و بد جاى اقامتى است. و آنانكه چون انفاق میكنند، نه اسراف میكنند و نه بر خود تنگ میگیرند و میانه را مى‏گزینند، و آنانكه بدروغ گواهى نمیدهند و چون ناپسندى ببینند بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. (الفرقان: 63ـ 73) .
2.عدة الطالب ص 160
3.تاریخ طبرى ج 7 ص 432
4.به بخشند و در گذرند آیا دوست ندارید كه خدا شما را بیامرزد (نور: 22)
5.بحار ج 46 ص 103ـ 105
6.بحار ج 46 ص 92
7.حلیة الاولیاء ج 3 ص 138.مناقب ج 4 ص 166 و نگاه كنید به كشف الغمه ج 2 ص 103
8.محمد بن مسلم زهرى متوفى به سال 124 ه.ق
9.متوفاى سال 94 ه.ق
10.ابو حازم از تابعین است.
11.كشف الغمه ج 2 ص 86
12.انساب الاشراف ج 2 ص 146 نسب قریش ص 58 از یحیى بن سعید.علل الشرایع ج 2 ص 232
13.ارشاد ج 2 ص 142.حلیئة الاولیاء ج 3 ص 141
14.مناقب ج 4 ص 167
15.عقد الفرید ج 7 ص 121ـ مناقب ج 4 ص 162.عیون الاخبار ج 4 ص 8 و نگاه كنید به المعارف ص 215
16.ارشاد ج 2 ص 147.مناقب ج 4 ص 157.كشف الغمه ج 2 ص 87 اعلام انورى ص 261ـ 262
17.كشف الغمه ج 2 ص 108
18.اصول كافى ج 2 ص 123.الامام على بن الحسین ص 345
19.حلیة الاولیاء ج 3 ص .137
20.كشف الغمه ج 2 ص 78ـ 79
21.ج 46 ص 31

22.مناقب ج 4 ص 162
منبع: كتاب: زندگانى على بن الحسین (ع)، ص 107

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:44
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifورع و پارسایى امام سجاد(ع)http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://shiaupload.ir/images/74033604428570220261.gif



http://img.tebyan.net/big/1384/06/116148208210165102183829178155771417467181.jpg
http://shiaupload.ir/images/74033604428570220261.gif

و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما (1)
خاندان پیغمبر به پیروى از سید و مهتر خود در عبادت پروردگار اهتمامى خاص داشتند.
قرآن به پیغمبر اسلام امر كرد كه پاسى از شب را به نماز بگذراند تا آنكه خدا او را به مقامى محمود برساند (2) و او چنان در كار عبادت اهتمام ورزید كه قرآن به دلداریش آمد. «ما أنزلنا علیك القرآن لتشقى» (3) پس از او امامان دین سیرت جد خود را زنده نگاه داشتند و در میان آنان گذشته و از على بن ابى‏طالب و على بن الحسین (ع) در كثرت عبادت امتیازى خاص یافته است، چنانكه از لقب‏هاى او سید العابدین، سید الساجدین و ذوالثفنات است. او بیشتر شب‏هاى عمر خود را به نماز و طاعت خدا گذرانیده. ابن شهرآشوب به اسناد خود از طاوس فقیه آرد:
او را دیدم از شامگاه تا سحر طواف و عبادت كرد. چون اطراف خود را خالى دید به آسمان نگریست و گفت «خدایا ستاره‏هاى آسمانت فرو رفتند و دیده‏هاى آفریدگانت خفتند. درهاى تو به روى خواهندگان باز است! نزد تو آمدم تا مرا بیامرزى و بر من رحمت كنى! و در عرصات قیامت روى جدم محمد (ص) را به من بنمایانى!» سپس گریست و گفت «به عزت و جلالت سوگند، با معصیت خود قصد نافرمانى ترا نداشتم و درباره تو در تردید و به كیفر تو جاهل نبودم. و عقوبت تو را نمى‏خواستم. اما نفس من مرا گمراه كرد و پرده‏اى كه بر گناه من كشیدى مرا بر آن یارى داد. اكنون چه كسى مرا از عذاب تو مى‏رهاند؟ و اگر رشته پیوند خود را با من ببرى به رشته چه كسى دست زنم؟ چه فرداى زشتى در پیش دارم كه باید پیش روى تو بایستم!»
«روزى كه به سبكباران می گویند بگذرید و به سنگین‏باران می گویند فرود آیید، آیا با سبكباران خواهم گذشت؟ یا با سنگین‏باران فرود خواهم آمد؟ واى بر من هرچه عمرم درازتر مى‏شود گناهانم بیشتر می گردد و توبه نمی كنم. آیا هنگام آن نرسیده است كه از روزگارم شرم كنم.» سپس گریست و گفت:
أتحرقنى بالنار یا غایة المنى
فأین رجائى ثم أین محبتى

أتیت بأعمال قباح ردیئة
و ما فى الورى خلق جنى كجنایتى (4)
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:44
http://shiaupload.ir/images/48110615394809179558.gif
پس گریست و گفت:http://www.askquran.ir/images/smilies/Graphic/Graphic%20(61).gif پاك خدایا ترا نافرمانى مى‏كنند، چنانكه گویى ترا نمى‏بینند. و تو بردبارى مى‏كنى چنانكه گوئى ترا نافرمانى نكرده‏اند. با بندگانت چنان نكوئى می كنى كه گوئى به آنان نیازمندى و تو اى سید من از آنان بى‏نیازى.
سپس به مسجد رفت. من نزد او رفتم سرش را بر زانوى خود نهادم و چندان گریستم كه اشكم بر گونه‏هایش روان شد. برخاست و نشست و گفت كیست كه مرا از یاد پروردگار بازمی دارد؟
ـ من طاوس هستم اى فرزند رسول خدا. این جزع و فزع چیست؟ بر ما است كه چنین زارى كنیم لیكن به جاى عبادت، جنایت و نافرمانى پیشه مى‏سازیم.
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifپدرت حسین بن على است!http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif مادرت فاطمه زهراست!http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif جدت رسول خداست! http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
به من نگریست و گفت:
ـ طاوس! هیهات هیهات. از پدر و مادرم مگو! خدا بهشت را براى فرمانبرداران و نیكوكاران آفریده اگرچه بنده حبشى باشد. و آتش را براى كسى كه او را نافرمانى كند آفریده هرچند سید قریشى باشد.
مگر كلام خدا را نشنیده‏اى كه «فإذا نفخ فى الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون» (5) .
به خدا فردا جز عمل صالح، چیزى تو را سود ندارد. (6)
مفید از عبدالله بن محمد قرشى روایت كند:
چون على بن الحسین وضو می گرفت رنگش زرد مى‏شد. بدو می گفتند تو را چه می شود؟ می گفت:
ـ می دانید مى‏خواهم پیش چه كسى برپا بایستم؟ (7)
نافله‏هایى را كه در روز از او فوت شده بود در شب قضا می كرد و مى‏فرمود:
ـ فرزندانم! این نماز بر شما واجب نیست ولى دوست دارم شما بر كار خیر عادت كنید و آن را ادامه دهید. (8)
زهرى می گفت:
در روز قیامت ندا می دهند سید عابدان زمان خود برخیزد. در آنوقت على بن الحسین خواهد برخاست (9) .
مردى به سعید بن مسیب گفت: با ورع‏تر از فلان ندیدم!
ـ على بن الحسین را دیدى؟
ـ نه!
ـ اگر دیده بودى می گفتى با ورع‏تر از او ندیدم (10)
هرگاه نام او برده مى‏شد مى‏گریست و مى‏گفت زین العابدین (11) و مى‏گفت، سید عابدان على بن الحسین است (12) .
روزى در سجده بود، آتش در خانه‏اش افتاد. بدو گفتند یابن رسول الله آتش. آتش! و او همچنان در سجده بود تا آتش خاموش شد. بدو گفتند:
ـ چه چیز تو را از آتش به خود مشغول كرد؟
http://shiaupload.ir/images/79849165433118392384.gif
http://img.tebyan.net/big/1384/06/122472515437482472331359494572508722564.jpg
http://shiaupload.ir/images/79849165433118392384.gif
http://shiaupload.ir/images/48110615394809179558.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:44
http://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifـ آتش آخرت (13) http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
روزى طفلى از او در چاه افتاد و او در نماز بود، چون از نماز فارغ شد گفت:
من متوجه نشدم، چه با پروردگارى بزرگ به مناجات مشغول بودم. (14)
خادمه او گوید نه شب براى او رخت‏خوابى گستردم و نه در روز براى او سفره‏اى نهادم. (16)
مفید از طاوس آرد كه: شب داخل حجر اسماعیل شدم. على بن الحسین نیز به حجر آمد و به نماز ایستاد. چون به سجده رفت با خود گفتم مردى صالح از بهترین اهل بیت است، بشنوم چه می گوید. و شنیدم كه در سجده مى‏گفت: بنده تو در آستانه تو است. مستمند تو در آستانه تو است. گداى تو در آستانه تو است. خواهنده از تو در آستانه تو است. (17)
طاوس گوید این دعا را در هیچ اندوهى نخواندم مگر آنكه برطرف شد. (18)
اصمعى گوید: شبى گرد خانه كعبه مى‏گشتم. جوانى نیكو صورت را دیدم كه بر پرده كعبه چسبیده بود و می گفت:
خدایا. دیده‏ها خفته و ستاره‏ها به فراز آمده است. تو پادشاه زنده و قیومى!
پادشاهان درهاى خود را بسته و نگهبانان بر درها گمارده‏اند و درهاى تو بروى خواهندگان گشوده است. آمده‏ام تا بر من بدیده رحمت بنگرى كه تو أرحم الراحمین هستى! سپس گفت:
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifیا من یجیب دعا المضطر فى الظلم http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifیا كاشف الضر و البلوى مع السقم (19) http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifقد نام وفدك حول البیت قاطبة http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifو أنت وحدك یا قیوم لم تنم (20) http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifأدعوك رب دعاء قد أمرت به http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifفارحم بكائى بحق البیت و الحرم (21) http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifإن كان عفوك لا یرجوه ذو سرف http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifفمن یجود على العاصین بالنعم (22) http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
روزى فرزندش ابوجعفر نزد او رفت.
پدر را دید كه از شب‏زنده‏دارى بسیار به رنگ زرد درآمده، و دیدگانش از گریه فراوان چرك كرده و پیشانى او پینه بسته. بینى وى از سجده خراشیده و پاهایش از ایستادن بسیار ورم كرده. چون پدر را بدین حال دید نتوانست گریه خود را نگاه دارد. پدر بدو نگریست و گفت:
ـ فرزندم آن صحیفه‏ها را كه اعمال على بن ابى‏طالب در آن ثبت شده به من بده! اوراق را بدو دادم. لختى بدان نگریست و با گرفتگى خاطر گفت:
ـ چه كسى توانائى عبادت على بن ابى‏طالب را دارد (23)
روزى جابر به دیدن او رفت و گفت:
فرزند رسول خدا. نمی دانى خدا بهشت را براى شما و دوستداران شما و دوزخ را براى دشمنان شما آفریده است؟ این چه رنجى است كه بر خود هموار می كنى؟ و خود را این چنین به سختى مى‏افكنى؟ امام پاسخ داد: اى یار رسول خدا نمی دانى كه پروردگار گناهان رسول خدا را بخشید با این همه او كوشش خود را در عبادت از دست نداد و چندان خدا را عبادت كرد كه ساق هاى او ورم آورد . گفتند تو چنین می كنى و خدا گناهان پیشین و واپسین تو را بخشیده است[ تو که گناهی نداری چرا این چنین عبادت می کنی؟] فرمود:
ـ آیا بنده سپاسگزارى نباشم؟
جابر چون دید نمیتواند با چنین سخنان على بن الحسین را از رنج عبادت باز دارد گفت:
فرزند پیغمبر خود را هلاك مكن! تو از خاندانى هستى كه مردم بدانها بلا را از خود دور مى‏سازند و از خدا رحمت مى‏طلبند!
ـ من به راه پدرانم مى‏روم. (24)
على بن عیسى اربلى از یوسف بن اسباط و او از پدرش روایت كند كه:
به مسجد كوفه درآمدم. جوانى با پروردگار خود مناجات می كرد و در سجده مى‏گفت كه:
چهره من خاك آلوده آفریدگارم را سجده مى‏كند، و سزاوار است كه چنین كند. نزد او رفتم على بن الحسین (ع) بود. چون سپیده بامداد دمید و نزد او رفتم و گفتم فرزند رسول خدا ! خودت را عذاب مى‏دهى و خداوند چنین فضیلتى به تو بخشیده است؟
گریست و گفت از اسامة بن زید از رسول خدا روایت كند كه روز رستاخیز همه دیده ها گریانست مگر چهار دیده: دیده‏اى كه از ترس خدا بگرید. دیده‏اى كه در راه خدا كور شود. دیده‏اى كه بدانچه خدا حرام كرده ننگریسته باشد. دیده‏اى كه شب را بیدار و در سجده باشد. خدا بدین دیدگان بر فرشتگان مباهات مى‏كند و می گوید:
به بنده من بنگرید. روح او نزد من و تن او در طاعت من است. از خوابگاه برخاسته از بیم عذاب من مرا مى‏خواند و طمع در رحمت من دارد.

پس اربلى در ذیل این حدیث نویسد:
این روایت چنین ضبط شده، اما به گمان من على بن الحسین جز همراه پدر خود به عراق نرفت و چون پس از شهادت پدر به كوفه رسید در بند دشمن بود و نمى‏توانست به مسجد كوفه رود و در آنجا نماز بخواند. (25)
در كتابهاى دعا از جمله در فرحة الغرى تألیف سید بن طاوس، و مصباح المتهجد شیخ طوسى، دعا و زیارت‏نامه‏هائى از طریق ابوحمزه ثمالى از امام سجاد روایت شده است. مشهورترین این دعاها، دعاى معروف به ابوحمزه است كه خواندن آن در سحرهاى ماه رمضان استحباب دارد . ابوحمزه ثمالى از تابعین و از زاهدان مقیم كوفه بوده است، لیكن چنانكه مؤلف كشف الغمة نوشته است (26) گمان نمیرود امام على بن الحسین پس از سال شصت و یكم هجرى به كوفه آمده و در آن شهر اقامت كرده باشد.
http://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifhttp://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:45
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
در روضه كافى حدیثى از طریق ابوحمزه نقل شده است كه: نخست آشنائى من با على بن الحسین این بود، كه دیدم مردى از باب الفیل (یكى از درهاى مسجد كوفه) درآمد چهار ركعت نماز خواند. من به دنبال او تا بئر الركوه «نزد خانه صالح بن على» رفتم در آنجا شترى زانو بسته با غلامى سیاه بود. پرسیدم:
ـ این كیست؟
http://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gifـ على بن الحسین است! http://shiaupload.ir/images/85820344963712484972.gif
نزدیك او شدم. سلام كردم. پرسیدم:
ـ براى چه به شهرى آمده‏اى كه پدر و جدت در آنجا كشته شده است؟
ـ پدرم را زیارت كردم و در این مسجد نماز خواندم و اكنون عازم مدینه هستم (27) .
ظاهرا این حدیث همانست كه در مفاتیح الجنان در سند زیارت مطلقه امیرالمؤمنین على علیه السلام از فرحة الغرى با تفصیل بیشترى نقل شده است.
و باز در فرحة الغرى اول باب چهاردهم روایتى از طریق جابر جعفى از امام محمد باقر (ع) آمده است كه:
پدرم على بن الحسین براى زیارت قبر امیرالمؤمنین به «مجاز» در ناحیه كوفه رفت. و در آنجا ایستاد و گریست و گفت: السلام علیك یا أمین الله فى ارضه و در دنباله این روایت سید از مزار ابن قره نقل كند كه: امام باقر گفت پدرم على بن الحسین پس از شهادت پدرش در بادیه خیمه‏اى موئین برافراشت و از آنجا براى زیارت پدر و جد خود به عراق میرفت و كسى نمیدانست. و من در یكى از سفرها با او بودم (28) و این روایت سند زیارت امین الله (از زیارت‏هاى معروف) است.
اگر در انتساب روضه به كلینى تردیدى نكنیم و اگر روایت‏هاى سید را از جهت سند درست بدانیم باید آمدن امام على بن الحسین (ع) بكوفه را بین سالهاى 67 ـ 74 فرض كنیم كه سالهاى حكومت حارث بن ربیعه، بشر بن مروان و عبدالله بن خالد بر این شهر و دوره بى‏ثباتى حكومت‏هاى عراق و عدم تسلط كامل دمشق بر ایالت‏ها بوده است زیرا:
1 ـ امام على بن الحسین پس از بازگشت از شام تا پایان زمامدارى یزید در مدینه بسر برده است و در واقعه حره حاضر بود و خاندان‏هایى را از مردم شهر پناه داد.
2 ـ پس از مرگ یزید كوفه دستخوش آشوب و انقلاب گردید (64 ـ 67) و در این مدت هم امام على بن الحسین در مدینه به سر برده است زیرا مختار پس از تسلط بر كوفه بدو نامه نوشت و از وى خواست رخصت دهد تا دعوت به نام او آغاز گردد.
3 ـ در دوره حكومت بیست ساله حجاج بر كوفه (75 ـ 95 ه.ق) ظاهراً امام على بن الحسین بدین شهر نیامده. چه از یكسو دشمنى حجاج با او و خاندان او آشكار است و از سوى دیگر با مراقبت‏هاى دقیق وى بر شهر و سیاست انتظامى كه پیش گرفت (29) ممكن نبود على بن الحسین به كوفه درآید و آمدن او از دیده جاسوسان حجاج پنهان ماند. و اگر او را می دیدند مسلماً نزد حجاج میبردند.

احتمال آمدن آن حضرت به كوفه تنها در فاصله سال هاى 67 ـ 74 میسر است اما فرض بهتر و دقیق‏تر اینست كه بگوئیم ابوحمزه در سفرهاى مكرر خود به مدینه شرف ملاقات امام را یافته و دعاها و روایت‏ها را در آنجا از او آموخته است. (و العلم عند الله) .

http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif
http://img.tebyan.net/big/1384/06/825121837582121131433136389417522959.jpg
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:45
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
پى‏نوشت‏ها:
1. آنان كه براى خشنودى خدا شب را به ایستادن و یا سجده كردن به پایان مى‏برند. (الفرقان : 64)
2. و من اللیل فتهجد به نافلة لك عسى ان یبعثك ربك مقاما محمودا (الاسراء: 17)
3. طه: 2
4. اى نهایت آرزوى من آیا مرا بآتش مى‏سوزانى؟ پس امید من چه؟ و محبت من كحاست؟ چه كارهاى زشت و ناپسندى كردم. هیچكس از آفریدگان جنایتى چون من نكرده است.
5.گاهى كه در صور دمیده شود، میان آنان پیوندى نباشد و یكدیگر را نپرسند (مؤمنون: 101) .
6. مناقب ج 4، ص .151 بحار ص 81 ـ 82
7. ارشاد ج 2 ص 143 و نگاه كنید به عقد الفرید ج 3 ص 103 و صفة الصفوه ج 2 ص 52 و حلیة الاولیاء ج 3 ص 133 و مناقب ج 4 ص 150 و نگاه كنید به خصال ص 616 و علل الشرایع ص 232 و الصواعق المحرقه ص 200 و بحار ص .79
8. كشف الغمه ج 2، ص 85 و صفة الصفوة ج 2 ص .53
9. كشف الغمه ج 2 ص 106
10. كشف الغمه ج 2 ص 80 و صفة الصفوة ج 2 ص .56 حلیة الاولیاء ج 3 ص 141
11. كشف الغمه ج 2 ص .76
12. ارشاد ج 2 ص .145
13. كشف الغمه ج 2 ص .74 صفة الصفوة ج 2 ص .52 مناقب ج 4 ص 150
14. كشف الغمه ج 2 ص 107
16. علل الشرائع ص .232 بحار 67
17. عبیدك بفنائك. مسكینك بفنائك.فقیرك بفنائك. سائلك بفنائك.
18. ارشاد ج 2 ص .144 كف الغمه ج 2 ص .80 صفة الصفوة ج 2 ص 56 مناقب ج 4 ص .148 اعلام الورى ص 261
19. اى كه مى‏پذیرى درماندگان را كه در تاریكى دعا می كنند
اى زداینده سختى و بیمارى و گزند
20. مهمانان تو همگى گرد در خانه تو خوابیده‏اند
و تو نمى‏خوابى اى یكتاى بى‏مانند
21. ترا مى‏خوانم چنانكه فرموده‏اى اى پروردگار
به حق خانه و حرم برگریه من رحمت آر
22. اگر امید غرقه در گناه، از بخشش تو برخیزد
چه كسی بر گناهكاران باران رحمت ریزد؟ (مناقب ج 4 ص 150)
23. ارشاد ج‏2 ص 143
24. امالى شیخ طوسى ج 2 ص 250
25. كشف الغمه ج 2 ص 99 ـ .100 بحار ج 46 ص 100
26. ج 2 ص 100
27. روضه كافى. ص 255 تذكر دانشمند معظم جناب آقاى حاج شیخ محمد تقى شوشترى دامت بركاته
28. از نامه حضرت آقاى شوشترى

29. نگاه كنید به تاریخ تحلیلى اسلام ص 182 به بعد.
كتاب: زندگانى على بن الحسین صفحه 139



http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:45
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifحلم امام سجاد(ع)http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif

http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

http://img.tebyan.net/big/1384/06/945262701054915512142012241101662325236.jpg
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (1)
مؤمنان چنین‏اند، اگر ببینند مردم نادان سخن زشت گویند، آنان راه مسالمت پویند، بزرگوارانه پاسخ دهند، تا از شر ایشان برهند. گفتار آنان استوار است و پذیرفته گردكار، بر جاهلان نمى‏تازند، و با مهربانى درونشان را آرام مى‏سازند. ادب قرآن چنین است و دستور پیغمبر این، و خاندان رسول این ادب را از جد خود میراث بردند كه
«و انك لعلى خلق عظیم» (2) .
روزى به مردمى گذشت كه از او بد مى‏گفتند فرمود:
اگر راست مى‏گویید خدا از من بگذرد و اگر دروغ مى‏گوئید خدا از شما بگذرد. (3)
روزى مردى برون خانه او را دید و بدو دشنام داد. خادمان امام بر آن مرد حمله بردند.
ـ على بن الحسین گفت:
ـ او را رها کنید. سپس بدو گفت:
آنچه از ما بر تو پوشیده مانده بیشتر از آنست كه می دانى. آیا حاجتى دارى؟ مرد شرمنده شد و امام گلیمى را كه بر دوش داشت بر او افكند و فرمود هزار درهم به او بدهند.
مرد از آن پس می گفت گواهى می دهم كه تو فرزند پیغمبرى (4)
از «زهرى» پرسیدند، على بن الحسین را دیدى؟ گفت:
ـ آرى. و كسى را از او فاضلتر ندیدم. به خدا ندیدم در نهان دوستى و در آشكارا دشمنى داشته باشد.
ـ چگونه چنین چیزى ممكن است؟

ـ چون هر كس دوست او بود، از دانستن فضیلت بسیار وى بر او حسد مى‏برد و اگر كسى با او دشمن بود به خاطر روش مسالمت‏آمیز وى دشمنى خود را آشكار نمیكرد. (5)
هشام بن اسماعیل كه از جانب عبدالملك حاكم مدینه بود بر مردم ستم بسیار كرد چون از كار بركنارش كردند، مقرر شد براى تنبیه وى او را برابر مردم برپا بدارند تا هر كس هر چه می خواهد بدو بگوید. هشام می گفت جز على بن الحسین از كسى نمى‏ترسم. هشام از تیره بنى‏مخزوم است و این تیره از دیرزمان با بنى‏هاشم دشمن بودند و این مرد در مدت حكومت خود در مدینه على بن الحسین (ع) را فراوان آزار میكرد و به خاندان پیغمبر (ص) سخنان زشت مى‏گفت. روز عزل او امام كسان خود را گفت مبادا به هشام سخن تلخى بگوئید و چون خود بدو رسید بر وى سلام كرد هشام گفت:
«الله اعلم حیث یجعل رسالته» (6) (7) .


http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:45
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif
http://img.tebyan.net/big/1384/06/222081342524819925234182122331408243255102.jpg
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

روزى مردى او را دشنام گفت. على بن الحسین خاموش ماند و بدو ننگریست. مرد گفت:
ـ با توام! و امام پاسخ داد:
ـ و من سخن تو را ناشنیده می گیرم! (8)
روزى مردى از خویشاوندانش نزد وى رفت و چندانكه توانست او را دشنام داد. امام در پاسخ او خاموش ماند چون مرد بازگشت به كسانى كه نزد او نشسته بودند گفت:
ـ شنیدید این مرد چه گفت؟ مى‏خواهم با من بیائید و پاسخى را كه بدو می دهم بشنوید! گفتند :
ـ مى‏آئیم و دوست می داشتیم همین‏جا پاسخ او را می دادى.
امام نعلین خود را پوشید و به راه افتاد و میگفت: «و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» (9) همراهان او دانستند امام سخن زشتى بدان مرد نخواهد گفت. چون به خانه وى رسید گفت:
ـ بگوئید على بن الحسین است. مرد بیرون آمد و یقین داشت امام به تلافى نزد او آمده است . چون نزد او رسید على بن الحسین گفت:
ـ برادرم! ایستادى و چنین و چنان گفتى! اگر راست گفتى خدا مرا بیامرزد. اگر دروغ گفتى خدا ترا بیامرزد.
مرد برخاست و میان دو چشم او را بوسید و گفت:
ـ آنچه درباره تو گفتم از آن مبرائى. و من بدان سزاوارم! و راوى حدیث گوید، آن مرد حسن بن الحسن بود (10) می گفت هیچ خشمى را گواراتر از آن خشم كه به دنبال آن شكیبائى باشد ندیدم. و آنرا با شتران سرخ مو عوض نمیكنم. (11)
مردى كه پیشه مسخرگى داشت و با خنداندن مردم از آنان چیزى مى‏ستد به گروهى گفت: على بن حسین مرا عاجز كرد. هر كار می كنم نمی توانم او را بخندانم و من باید او را بخندانم !
روزى امام با دو بنده خود به راهى مى‏رفت آن مرد پیش رفت و رداى امام را از دوشش برداشت . امام برجاى خود ایستاد و دیده از زمین برنمى‏داشت. بندگان او در پى مسخره دویدند و ردا را از او گرفتند و برگرداندند. امام پرسید:
ـ این مرد كه بود؟
ـ مرد مسخره‏اى است كه مردم را مى‏خنداند و از آنان چیزى می گیرد.
ـ بدو بگوئید خدا را روزى است كه در آن روز مسخره‏پیشگان زیانكارانند. و جز این چیزى نگفت. (12)
از یكى از موالى خود ده هزار درهم وام خواست. مرد گروگان طلبید. على بن الحسین پرزه‏اى از رداى خود كند و بدو داد و گفت این گروگان تو!
مرد چهره درهم كشید. على بن الحسین پرسید:
من بیشتر پاى بند گفته خود هستم یا حاجب بن زراره؟
ـ تو!
چگونه است كه كافرى چون حاجب بن زراره كمان خود را كه پاره چوبى است گروگان می دهد (13) و به وعده خود وفا می كند و من به وعده خود وفا نمی كنم؟
مرد پذیرفت و مال را باو داد. پس از چندى گشایشى در كار امام پدید آمد. وامى را كه به عهده داشت نزد آن مرد برد و گفت:
ـ این طلب تو. گروگان مرا بده!
ـ فدایت شوم، آنرا گم كردم!
ـ در این صورت حقى به من ندارى. آیا ذمه چون منى را خوار می شمارى؟
ـ مرد آن پرزه را از حقه‏اى كه داشت بیرون آورد و بدو داد. على بن الحسین پرزه را گرفت و مال را بدو سپرد. (14)
و الكاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین. (15)
خشم خود را بر خود چیره نكردن، بخشودن خطاكاران و شفقت بر ناتوانان از خصلت خاص و شناخته رسول خدا بود، تا آنجا كه قرآن او را بدین خوى نیكو ستود «و إنك لعلى خلق عظیم »(16) همه فرزندان او كه پیشوایان امت‏اند، ازاین مزیت برخوردارند، و على بن الحسین (ع) چهره درخشان این صفت عالى انسانى است.
روزى كنیزك او آفتابه‏اى داشت و بر دست او آب مى‏ریخت. ناگاه آفتابه از دستش افتاد و جراحتى بر امام وارد ساخت. كنیزك گفت:
ـ خدا مى‏فرماید آنانكه خشم خود را مى‏خورند!
ـ خشم خود را فرو خوردم!
ـ و بر مردم مى‏بخشایند.
ـ خدا از تو بگذرد!
ـ و خدا نیكوكاران را دوست میدارد!
ـ و تو را در راه خدا آزاد كردم (17)

http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

پى‏نوشت‏ها:
1. القلم: 5
2. الفرقان: 62
3. مناقب ج 4 ص 158
4. كشف الغمه ج 2 ص 81 و نگاه كنید به صفة الصفوه ج 2 ص 56
5. علل الشرایع ص 230
6. خدا می داند رسالت خود را كجا قرار میدهد. انعام: 124
7. تاریخ یعقوبى ج 3 ص .28 طبقات ج 5 ص 163 مناقب ج‏4 ص .163 كشف الغمه ج 2 ص 100 تاریخ طبرى ج 8 ص .1184 ارشاد ج 2 ص 147
8. مناقب ج 4 ص .157 كشف الغمه ج 2 ص 101 الصواعق المحرقه 201
9. و فروخورندگان خشم و بخشندگان مردم. و خدا نیكوكاران را دوست میدارد. (آل عمران: 134)
10. ارشاد ج 2 ص .146 اعلام الورى ص 261 و نگاه كنید به مناقب ج 4 ص 157 و صفة الصفوة ج 2 ص .54
11. بحار ص 74 ج 46 از امالى شیخ طوسى، شتران سرخ مو نزد عرب بسیار گرانبهاست.
12. بحار ص 68 از امالى صدوق
13. داستان كمان حاجب بن زراره و گرو گذاردن آن نزد كسرى در عرب مثل شده است. و آن چنانست كه انوشروان بنى تیمتم را از در آمدن به چراگاههاى عراق ممانعت كرد و گفت آنان در این سرزمین فساد خواهند كرد، حاجب ضامن قوم خود شد و كمان خودش را نزد كسرى بگروگان نهاد . براى تفصیل رجوع به شرح حال حاجب در كتابهاى تذكره و از جمله رجوع به لغت نامه شود .
14. مناقب ج 4 ص 131
15. و فروخورندگان خشم و بخشایندگان بر مردم، و خدا نیكوكاران را دوست میدارد (آل عمران : 134)
16. القلم: 4
17. ارشاد ج 2 ص 146 ـ .147 كشف الغمه ج 2 ص .87 مناقب ج 4 ص 157 اعلام الورى ص 262 كتاب: زندگانى على بن الحسین

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:45
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifكثرت صدقاتhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

http://img.tebyan.net/big/1384/06/20010915617187651692061176645023242116202.jpg
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

إن تبدوا الصدقات فنعما هى و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لكم. (1)
قرآن كریم بارها درباره بخشش به مستمندان، تأكید كرده و به مسلمانان تعلیم داده است كه این بخشش باید به خاطر خدا باشد. برگیرنده صدقه منتى نهاده نشود كه منت نهادن و یا آزار كردن مستمند اجر صدقه را ضایع می سازد. (2)
آیه‏اى كه عنوان این فصل است می گوید صدقه را پنهان از چشم مردمان دادن براى شما بهتر است. على بن عیسى از ابن عایشه روایت كند از مردم مدینه شنیدم كه مى‏گفتند:
ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست دادیم كه على بن الحسین در گذشت (3) .
و مفید از ابن اسحاق روایت كند كه:
در مدینه چندین خانوار بودند كه معاش آنان مى‏رسید و نمی دانستند از كجاست. چون على بن الحسین به جوار پروردگار رفت، آن كمك‏ها بریده شد. (4)
شب هنگام انبان‏(کیسه)هاى نان را بر پشت خود بر مى‏داشت و به خانه مستمندان مى‏رفت و مى‏گفت : صدقه پنهانى آتش غضب پروردگار را خاموش مى‏كند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوى آن حضرت آن نشانه‏ها را بر پشت او دیدند (5) ابن سعد نویسد: چون مستمندى نزد او مى‏آمد، بر مى‏خاست و حاجت او را روا می كرد و مى‏گفت : «صدقه پیش از آنكه به دست خواهنده برسد، به دست خدا می رسد.» (6)
سالى قصد حج كرد. خواهرش سكینه توشه‏اى به ارزش هزار درهم براى وى آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند، و امام همه آن را بر مستمندان پخش فرمود. (7)
پسر عموئى مستمند داشت، على بن الحسین (ع) شب هنگام چنانكه وى او را نشناسد، نزدش مى‏رفت و چند دینار بدو مى‏بخشید آن مرد می گفت: على بن الحسین رعایت خویشاوندى را نمی كند، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را مى‏شنید و شكیبائى و بردبارى می كرد و خود را بدان خویشاوند نمى‏شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست كه آن مرد نیكوكار على بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه كرد. (8)
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت كرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهكار توبه كار را دوست دارد (9) و نویسد: مردم او را بخیل مى‏دانستند و چون به جوار حق رفت، دانستند كه هزینه صد خانوار را عهده‏دار بوده است. (10) چون گدائى نزد او مى‏آمد می گفت مرحبا به كسى كه توشه مرا به آخرت مى‏برد (11) .
روزى بدیدن محمد بن اسامه رفت. محمد در بستر مرگ بود و مى‏گریست امام پرسید:
ـ چرا گریه می كنى؟
ـ پانزده هزار دینار وام به گردن دارم و نمی توانم آنرا بپردازم.
- گریه مكن وام تو بر عهده من است و تو چیزى بر ذمه نخواهى داشت (12) .
روزى كه روزه مى‏گرفت گوسفندى مى‏كشت. هنگام عصر سر دیگ مى‏رفت و مى‏گفت این ظرف را براى فلان خانه و این ظرف را براى فلان خانه ببرید. سپس خود با نان و خرما افطار میكرد . (13)
سفیان بن عیینه از زهرى روایت كند كه شبى سرد و بارانى على بن الحسین را دیدم آرد و هیزم بر پشت داشت و مى‏رفت. گفتم:
ـ پسر رسول خدا. این چیست؟
ـ سفرى در پیش دارم و توشه آنرا آماده كرده‏ام تا در جاى امنى بگذارم.
ـ غلام من آن را براى تو بیاورد؟
ـ نه!
ـ خودم آنرا بردارم؟
ـ نه! چیزى كه در سفر به كار من مى‏آید و در آمدن مرا بر مهماندارم خوش مى‏سازد چرا خود بر ندارم؟ ترا به خدا مرا بگذار و پى‏كار خود برو!
پس از روزى چند از او پرسیدم؟
سفرى كه در پیش داشتى چه شد؟
زهرى! چنانكه مى‏پنداشتى نیست. آن سفر سفر مرگ است و من براى آن خود را آماده مى‏كنم، آمادگى براى مردن، دورى از حرام و بخشش و كار نیك است. (14)
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif


پى‏نوشت‏ها:
1. اگر صدقه‏ها را آشكارا دهید سخت نیك است و اگر پنهانش دارید و به مستمندان دهید براى شما بهتر است (بقره: 271)
2. بقره: 264
3. كشف الغمه ج‏2 ص .101 مناقب ج‏4 ص .153 صفة الصفوه ج 2 ص 54
4. ارشاد ج 2 ص 148 و نگاه كنید به كشف الغمه ج 2 ص‏77 و ص .92 مناقب ج 4 ص 153 و نگاه كنید به خصال ص 616 و اعلام الورى ص .262
5. حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 كشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 صفة الصفوة ج 2 ص .154 خصال ص .616 علل الشرایع ص .231 بحار ص 90
6. طبقات ج 5 ص 160
7. كشف الغمه ج 2 ص .78 صفة الصفوة ج 2 ص 54
8. كشف الغمه ج 2 ص .107 حلیة الاولیاء ج 3 ص 140
9. همان كتاب ص 136 طبرى بخش 3 ص .2482 طبقات ج 5 ص 162
10. صفة الصفوة ج 2 ص 54 حلیة الاولیاء ج 3 ص 136 طبقات ج 5 ص 164
11. كشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 بحار ص .137
12. ارشاد ج 2 ص .149 كشف الغمه ج 2 ص 81 و .87 مناقب ج 4 ص 163 حلیة الاولیاء ج 3 ص .141 صفة الصفوة ج 2 ص 56 بحار ص 137
13. بحار ص 72

14. علل الشرایع ص .231 مناقب ج 4 ص 153
كتاب: زندگانى على بن الحسین، ص 147

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:45
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifمناجات الخائفینhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif


http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifبیم از ظهور خشم توhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Graphic/Graphic%20(61).gif

http://img.tebyan.net/big/1382/11/122216482229189226411756114614145123173195.jpg


خدای من!
تو مؤمن به خویش را، معتقد به خویش را، باورمند خویش را تعذیب می كنی؟!
تو بر تشنه ی امیدوار به رحمتت، چشمه ی عفو خویش را تحریم می كنی؟!
تو پناهنده ی به قله ی عفوت را به زیر می افكنی؟!
نه، نه، نه این از حضور جاودان عفو تو دور است.
به یأس افكندن، محروم كردن، به خذلان كشیدن با كرم تو منافیست.
لَیتَ شِعْری أَ الِشَّقاءِ وَلَدَتنی اُمّی ام لِلْعَناء رَبَّتَنی فَلَیتَها لَم تَلِدْنی وَلَمْ تُرَبِنّی ...
این كاش می دانستم كه مادرم آیا برای شقاوت زاده است مرا؟
و برای رنج و حرمان پرورده است مرا؟
كه ای كاش مادرم نمی زادم چنین غایتی را و در دامن نمی پروردم چنین نهایتی را.
وَلَیتَنی عَلِمْتُ اَمـن اَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلتنی وَ بِقُربِكَ وَ جَوارِكَ خَصَصْتَنی فَتَّقِر بِذلِكَ عَینی وَ تطمئَن لَهُ نَفْسی...
و ای كاش می دانستم كه آیا فخر سعادتمندانم بخشیده ای و همجوار خودت در بوستان نزدیكیت دست كرامت بر سرم كشیده ای كه چشمانم روشنی بیابد و دلم آرام و قرار بگیرد؟
اِلهی هَلْ تُسَّوِدُ وُجوهاً خَرَّتْ ساجِدةً لِعَظَمِتكَ...
خدایا! تو چهره ای را كه بر خاك عظمتت سائیده است سیاه می كنی؟
زبانی را كه به ثناء و مجد و جلال تو گویا شده است فرو می بندی؟
دلی را كه با مهر تو عجین شده است مهر می زنی؟
خدای من!
تو گوشی را كه در دشت فرمان تو، به آوای تو دل خوش كرده است كر می كنی؟!
تو دستهایی را كه با هزاران امید به سویت برخاسته است به زنجیر می كشی؟!
تو بدنهایی را كه بر قله ی عبادت تو صعود كرده است عذاب می كنی؟
اِلهی لا تغلِقْ عَلی مُوَحّدیكَ اَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَ لا تَحْجُبْ مشتاقیك عِنِ النَّظَرِ اِلی جَمیلِ رُؤْیتِكَ...
خدایا!
بر پرستندگانت درهای رحمتت را مبند و حجاب رخسار زیبایت را بر مشتاقانت مپسند!
اِلهی نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحیدِكَ كَیفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ...
خدایا!
جانی كه به توحید تو عزت یافته است چگونه خواریش را در هجرانت تحمل می كنی؟
دلی را كه در آتش عشقت سوخته است چگونه در آتش عذابت می سوزانی؟
خدای من!
تو پناهم ده! تو دریابم! تو در كنارم گیر!
از گرداب دهشتناك غضبت و سیل توفنده ی خشمت تو رهائیم بخش!
یا حَنّانُ یا مَنّانُ! یا رَحْمنُ! یا جَبّارُ یا قَهّارُ! یا غَفّارُ! یا سَتّارُ! نَجِّنی بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النّار.
ای منّت نعمت های عظیم تو بر ما و تو بندگان را دلسوزنده!
ای خیل عام را بخشنده! و خواص را در كنار گیرنده!
ای از خطایا در گذرنده! ای قهار مهر آكنده! ملجأ هر پناهنده! مأمن هر گریزنده! مشتاق هر شتابنده!
ای گناهان را بخشنده و عیوب را پوشنده !
خدایا!
به رحمتت كه رهایم ساز از عذاب آتش و حرارت نار.
و نجاتم ده از رسوایی ننگ و فضیحت عار، در آن زمان كه ابرار را برتری می بخشی بر اشرار، در آن زمان كه درون به هم می ریزد و برون به هول می آمیزد.
اَذَاْ امتازَ الْاَخیارُ مِنَ الْاَشرارِ وَ حالَتِ الْاَحْوالَ وَهالَتِ الْاَهْوالُ وَ قَرُبَ الْمُحْسِنونَ وَ بَعُدَ الْمُسیؤنُ و وُفِیتْ كُلُّ نَفْسِ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُون.

در آن زمان كه نیكوكاران و محسنین به بارگاه رحمتت قرب می یابند و بدكاران و ستمكاران به خویش، به دیار خشمت تبعید می شوند.
در آن زمان كه هر كس به دروی كاشته های خویش می نشیند و غبار ظلم بر چهره ی كسی نمی نشیند.
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:46
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifزیباترین روح پرستنده امام سجادhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif

دكتر علی شریعتی

http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif
http://img.tebyan.net/big/1384/06/392210175143106166387517955171666110622.jpg
http://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gifhttp://shiaupload.ir/images/06370075578336573785.gif

http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifمعنای زین العابدین http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifاهمیت نیایش http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifضمائر دعاهای صحیفه سجادیه http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifفرازهایی از صحیفه سجادیه http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif

http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:46
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifمعنای زین العابدین http://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gifhttp://shiaupload.ir/images/69049586044114460615.gif
"زیباترین روح پرستنده"، ترجمه، "زین العابدین" است.
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
نشان می دهد كه اصطلاحات، كلمات و حتی صفاتی كه ما برای بیان مفاهیم، معانی، عقاید و حتی شخصیت های بزرگ مذهبمان به كار می بریم، در تلقی امروز به گونه ای است و در تلقی نخستین اش به گونه ای دیگر. زیرا ما گاه صفات و اسامی و یا مناقبی را كه در كتب قدیم و اصلیمان وجود ندارد، بنا به سلیقه ی فعلی خودمان، برای پیشوایانمان به كار می بریم و این امر حاكی از آن است كه بینش امروز ما تا چه حد با بینش نخستین تشیع و اسلام اختلاف دارد.
صفات و اسامی و اصطلاحاتی هستند كه اصیل اند، و از صدر اسلام وجود دارند، و ما هم آنها را به كار می بریم، اما نوع تلقی ما و مفهومی كه از آنها احساس می كنیم، كاملاً با آنچه كه اول بوده، فرق دارد. این اصطلاح
"زین العابدین"
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
را به طور معمول كه به كار می بریم، هیچ احساسی از آن نداریم، هیچ فضیلتی و هیچ صفت مشخصی در این كلمه و در این لقب احساس نمی كنیم، در صورتی كه اگر در محتوای دقیق و لطیف این معنی تجدید نظر كنیم و با یك نگاه تازه بدان بنگریم، می بینیم كه چه صفت عالی و زیبایی است: "زیباترین روح پرستنده" ،"زیور و زینت پرستندگان".
نیز ما همیشه فضیلت ها، ارزش ها، و عظمت های رهبرانمان را، پیشوایان بزرگ اسلامی مان را، با ارزش های دینی و قومی فرهنگ بشری و نظام های طبقاتی می سنجیم، و خیال می كنیم كه اگر با همان ملاك ها و صفات و ارزش های عالی ای كه بزرگان قومی و تاریخی و قهرمانان خودمان را تجلیل و تعظیم و توصیف می كردیم و می كنیم ائمه راهم توصیف كنیم، آنها را خیلی تجلیل كرده ایم. در صورتی كه اساساً دستگاه ارزش های اسلامی، با سیستم ارزش های قومی و ملی و فرهنگی كاملاً متفاوت است. مثلاً ما خیال می كنیم، كه اگر بگوییم پیغمبر اسلام سایه نداشته است، صفت بزرگی را از پیغمبر عنوان كرده ایم، در صورتی كه ارزش های پیغمبر اسلام در زبان كسی كه كه بهتر از هر كس دیگر می تواند از او سخن بگوید [امام جعفر صادق(ع)] این است:
كان رسول الله یجلس جلوس العبد و یاكل اكل العبد و یعلم انه العبد
"رسول خدا نشست و برخاست می كرد، مثل نشست و برخاست یك بنده، غذا می خورد، مثل غذا خوردن یك بنده، و اصلاً می دانست كه یك بنده است".
این بزرگترین تجلیل از مقام بزرگترین موجودی است كه در عالم هست، با بینش و با ملاك های ارزشی خاصی كه در فرهنگ اسلامی است برای امام و رهبر.
صفات گوناگونی را می شود برای یك رهبر به كار برد:
از قهرمانیش، از نبوغش، از شخصیتش، و از خصوصیاتش، چنانكه مداحان بزرگ، شاعران بزرگ و نویسندگان بزرگ برای بزرگان به كار می برند.
در تاریخ بشری همواره عادت و سابقه ی ذهنی داشتیم كه یك رهبر، یك پیشوا، جبار باشد، متكبر باشد، مستبد باشد. در عوض در این سیستم، در این فرهنگ، در این ایمان، امام، جبار نیست، بلكه سجاد است. این صفت به عنوان بزرگترین و نمایان ترین كاراكتر رهبر ما عنوان می شود و صفت شاخص او است، صفتی كه او را از همه رهبران دیگر در تاریخ بشر، ممتاز می كند، صفتی كه با آن، برجستگی و برتری و فضیلت خودش را بر همه پیشوایان دیگر تاریخ انسان نشان می دهد: "زیباترین روح پرستنده" امام نه جبار، سجاد، اینها معانی ای است كه من از متن صفات و القاب و اسامی امام گرفتم.
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:48
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifاهمیت نیایش http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
"الكسیس كارل" فیزیولوژیست بزرگی است كه برنده جایزه نوبل و مظهر بینش علمی در علوم طبیعی(1) است، و یكی از بزرگترین شخصیت هایی است كه نماینده ی یك گرایش خاص در علوم معاصر است این مرد با این بینش، وقتی از نیایش سخن می گوید، كه مظهر یك احساس و اشراق است و عالی ترین تجلی روح و معنویت انسان، (كه در بینش جدید همیشه از علوم جدا بوده است)
برای ما خیلی جالب است. به خصوص كه او نویسنده ی فیلسوف و روحانی نیست و در مقام یك فیزیولوژیست، انسان شناس و متخصص علوم گوناگون طبیعی درباره انسان و هم چنین برنده جایزه نوبل در پیوند رگ هاست. وی براساس مطالعات و تجربیات مستقیمی كه روی بیمارانش، از گروه ها و تیپ های مختلف داشته تا جایی می رسد كه این حكم را به عنوان یك حكم علمی (نه به عنوان تبلیغ دینی) صادر می كند كه: "نیایش همچون دم زدن و خوردن و آشامیدن، از نیازهای ژرفی است كه از عمق سرشت و فطرت طبیعی انسان سر می زند؛ خوردن، نمو كردن، تكثیر نسل و نیایش، چهار بُعد اساسی روح انسان هستند. " و به جایی می رسد كه می گوید: "هیچ ملتی در تاریخ و هیچ تمدنی درگذشته به زوال قطعی فرو نرفت، مگر آنكه پیش از آن سنت نیایش در میان آن قوم ضعیف شده بود."
نیایش، نه هم چون تخدیر آرامش بخش است، بلكه آرامشی كه می بخشد زائیده اشباع تشنگی و نیاز و اضطراب روح آدمی و پاسخ گفتن به كمبودهایی است كه در عمق فطرت آدمی است. این است كه نیایش برخلاف تخدیر كه به ضعف و مرگ منتهی می شود، نیروزا، نشاط انگیز و عامل شكفتگی احساس ها، عاطفه ها و استعدادهای مرموز درون روح آدمی است. (كارل) بعد می گوید:
"هیچ دری را نیایش نمی زند، مگر اینكه به رویش گشوده می شود." و نیایش، بلندترین قله ی تعبیر را در شب ظلمانی عقل، در پرواز عشق، می یابد، آنگاه كه كُمِیت عقیل می لنگد."
اول كتاب نیایش (الكسیس كارل) با این جمله شروع می شود كه: " ارزش عقل در نظر ما غربی ها به مراتب بالاتر از آستانه ی عشق است" و در پایان، كتاب را با این جمله ختم می كند كه: " ای كاش انسان، امروز هم چنانكه زیبائی دانش را می فهمد، زیبائی خدا را نیز بشناسد و به سخن پاسكال هم چنان گوش بدهد، كه به سخن دكارت."
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
نیایش، در تاریخ شیعه می تواند به عنوان مكتب امام سجاد نامگذاری شود.
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif

اساساً در طول تاریخ و در همه ادیان، نیایش، دعا و و عبادت بر دو پایه قرار دارد. یعنی تجلی دو نیاز و دو احساس در روح آدمی است. یكی فقر، به معنای احتیاج، به معنای نیاز كه انسان تشنه و عطشناك كه احساس كمبود دارد، هم چنانكه برای رفع نیازهای دیگرش متوسل به این و آن می شود و یا در جستجوی مایحتاجش به تكاپو می افتد، نوعی از كمبودها را در درون روح خود، یا در سرنوشت زندگی اش را نیز احساس كند. جلوه ی بیرونی این نیاز، نیایش است، و ریشه ی نیاز و نیایش یكی است.
بنابراین نیایش و دعا،

گاه به عنوان درخواست چیزی است كه نیایشگر بدان محتاج است و ندارد. و گاه عالی تر از این مرحله است و به عنوان تجلی عشق است. گرچه عشق را نیز می توان یكی از نیازهای روح گفت، اما به خاطر اینكه خودش یك نیاز كاملاً مستقل است، یك ماهیت مرموز و یك شعله اهورایی و الهی در درون روح آدمی است و بیش از هر چیز در زندگی آدم دست اندركار است و بیش از هر چیز در نظر آدم مجهول است، در نتیجه مستقل از نیاز و فقر شمرده می شود. این عالی ترین نوع دعا و نیایش است، نیایش و دعائی كه زائیده ی روح عاشق است:
احساس عشق.
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 16:59
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifضمائر دعاهای صحیفه سجادیه http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif

چند جمله ای از متن"صحیفه سجادیه" را بدون انتخاب، می آورم تا نشان داده شود كه اولا دعا به معنای آن نیست كه ما چیزی به دست آوریم.
ثانیا دعا برای آن نیست كه آن را جانشین مسئولیت های انسانی و عقلی خودمان بكنیم و ثالثا در متن تشیع علوی، كه مظهر مكتب نیایش و بنیانگذارش، امام سجاد، "زیباترین روح پرستنده" تاریخ بشر و جامعه و فرهنگ ماست، نیایش، مكتبی است كه تجلیگاه عشق، آگاهی نسبت به جهان و عرصه نیازهای بزرگ انسانی است و رابعا "دعا" جهاد و مبارزه اجتماعی و جمعی در یك وضعیت ناهنجار اجتماعی است. به هر حال در اینجا بدون هیچ انتخابی، چند جمله ای از اولین دعای صحیفه را می آورم تا روشن شود كه طرز حرف زدن با حرف زدن دعا گوها و دعا خوان ها از زمین تا آسمان فاصله دارد.
چندی پیش كه راجع به دعا صحبت می كردم در باره ضمائر دعاهای صحیفه هم صحبت كردم و گفتم كه انسان در حال دعا چه چیزهایی می خواهد. در صحیفه هر وقت امام از خودش صحبت می كند و مجموعه چیزهایی را می خواهد ضمیرهایی به كار می برد و هم چنین در مقام خطاب به خدا نیز كلماتی را به كار می برد. دقیقا گفتم كه اینها را با چه متدی باید جمع كرد، تدوین كرد و بعد نتیجه گیری نمود. یك دعا كننده، گاه چیزی را همین جوری، از خدا می خواهد به عنوان احسانی و گاه چیزی را به عنوان پاداش یك عمل می خواهد و گاه نیز خواستش به عنوان آدمی ذلیل و فقیر و اصلا ناشایسته است كه فقط می خواهد خدا او را ببخشاید.
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 17:02
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
امام، وقتی صحبت از ذلت، و صحبت از آلودگی و عجز و خواری و امثال این حالات دعا كننده است، می گوید:
"انا"
، گاهی هست كه چیزی را مثل
"نجات"، "فلاح"
یا خیر و توفیق به نعمت می خواهد، می گوید
"برای ما"
وقتی كه احسان وافر و فضل زیاد می خواهد می گوید:
"آنها"، "مسلمین"؛
خودش را كنار می كشد. من متوجه شدم كه این نشانه این است كه امام سجاد به خاطر وضع زندگی اجتماعی خاصی كه داشته به خصوص آن فاجعه بزرگ كه در جلوی چشمش گذشته- كه هیچ انسانی آنچنان منظره ای را در اول جوانی ندیده - و بعد مسلما بار سنگین این مصیبت و این اندوه تا آخر عمر بر دوشش بوده است و زندگی اش نشان می داده كه حتی كوچكترین نشانه ای برای او عاشورا را تداعی می كرده و او را به ناله و فریاد و اشك می آورده است و به خصوص امام سجاد در دوره ای بوده كه حتی كوچكترین امكاناتی را كه دیگر ائمه داشتند نداشته است. بعد از آن است كه یزید و عبدالملك بر همه جا مسلط شده اند و همه قدرت های مقاومت از كوچك و بزرگ از بین رفته و فقط او تنها مانده است: تنهای تنها كه حتی امكان شهادت هم ندارد. شهادت كه"جهاد انسان مومن آگاه مسئول با جور و جنایت است در دوره نتوانستن" در دوره ای كه حق پرست نمی تواند مبارزه كند، نمی تواند بجنگد، نمی تواند جهاد بكند، باز هم در اسلام از او سلب مسئولیت نمی شود. شهادت به عنوان اسلحه است و مبارزه مرگ را برای مبارزه با جور انتخاب می كند. این در لحظه ای است كه دیگر پایگاه حق پرستی، به كلی ویران، خلوت وغریب است. در اینجاست كه حق پرست اگر یك نفر هم هست باز مسئول است. در اینجاست كه می گویند: "مرگ خودت را به عنوان تنها سلاح، آگاهانه و با تمام شعور انتخاب كن و برگرد به روی خصم".
امام سجاد در شرایط خاصی است كه حتی امكان
"خوب مردن"
هم برایش فراهم نیست
(زیرا شهادت به معنای خوب مردن است)

و در چنین زجری كه آدم، حتی نتواند بمیرد، زندگی كردن مسلما روح را در كوره رنج هایی می گدازد، كه پیش از هر عاملی یك روح زلال، و شكسته و گداخته را كه در كلمات و در تعابیر و احساس هایش متجلی است رنج می دهد.
امام چه چیزی را از خدا می خواهد؟

این است كه می گویم عاملی بزرگ، حكمت است؛ یعنی این كتاب دعا اصلاً "وسیله چیز خواستن" نیست، بلكه یك كتاب آموزش است؛ یك كتاب فلسفی است كه انسان را، خدا را، رابطه انسان با خدا را، رابطه انسان در جهان را، در زندگی - و به قول "سارتر" وضعیت انسانی را- نشان می دهد. " وضعیت انسانی" یعنی "من" در مجموعه این عوامل و شرایطی كه هستم. یك چنین آموزش عمیقی در زیباترین حالات فرد است و اسمش :
"دعا"
ست اما با آن معنای معمولی اش اصلاً دعا نیست یك كتاب آموزش عمیق و علمی و اخلاقی و فلسفی است.
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 17:04
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
فرازهایی از صحیفه سجادیه (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/ImamSajjad/2005/9/8/13090.html#زیباترین_روح_پرستنده_ _)
زیبایی تعبیر، موسیقی كلام، لطافت كلماتی كه امام انتخاب می كند، همه مسائلی هستند كه بعداً باید به دقت مطالعه شوند، و من به سرعت و خیلی مجمل جملات را معنی می كنم، تا آنچه كه گفتم به عنوان نمونه روشن شود.
"الحمدلله الاول بلا اول كان قبله و الآخر بلا آخر یكون بعده"
این تعبیرات چیز عجیبی است. در نیمه دوم قرن اول هجری است هنوز زبان عرب وارد ادبیات نشده و متنی ندارد و هنوز كناب ادبی ای به وجود نیامده است. ادبیات عرب از قرن دوم و سوم هجری شروع می شود و نیز تعبیرات فلسفی، تعبیرات ادبی، و رشد اصطلاح و رشد تعبیرات فلسفی و عقلی آن؛ و زبان صحیفه در این اوج است.
شما در آن فضا در نظر بگیرید انسانی را كه همه كارهایش را كرده همه مسئولیت هایش را انجام داده، اما به جای غرور كه رهبران همواره دارند اینقدر خاضعانه حرف می زند. رهبران روی اراده انسانی شان تكیه می كنند و برخی از انسان ها روی توكل و احساس و روی اراده غیبی تكیه می كنند. گروه دوم كه به اراده غیبی اتكا می كنند، معمولاً از نظر زندگی اجتماعی، آدمی هایی ابتدایی و عاجز بار می آیند.
gol2gol2gol2gol2gol2
آنها كه روی اراده و عقل خودشان تكیه می كنند یك غرور جبارانه و فرعونی پیدا می كنند. ناپلئون می گفت: " برای من"غیر ممكن"، غیر ممكن است. هر چیزی در برابر اراده من ممكن است". ببینید یك چنین غول وحشی كه به اینجا رسیده چه چیزهایی را در زیر پایش می تواند به سادگی قربانی كند. تروتسكی كمونیست می گوید:" اگر خورشید بر مراد من نگردد، خورشید را به زانو در می آورم" بعد نگشت وخودش به زانو در آمد.
ولی كسی كه در وی چنین غروری به وجود می آید و چنین تكبر و تفرعنی دماغش را می گیرد به سادگی می تواند همه كس را در راه منافع خودش و در راه هدفش قربانی كند. روح، لطافتش را از دست می دهد.و از آن طرف نیز آدم های عاجزی بار می آیند كه مگس را نمی توانند از روی صورتشان برانند و عاجزاند.
اگر روح بتواند باهمه قدرت خودش و با همه تسلط خودش، و در اوج قهرمان بودن و ذوالفقار داشتن اش، در همان جا "سجاد" باشد این است كه عالی ترین چهره انسانی را همچون یك تابلو نشان می دهد و این روح این قدر خاضعانه حرف می زند. این است كه می گویم تلطیف روح، لطافت روح:
gol2gol2gol2gol2
الحمدالله الاول بلا اول كان قبله و الآخر بلا آخر یكون بعده الذی قصرت عن رویته انصار الناظرین.
سپاس هر خداوندی را كه اولی است كه پیش از آن اولی نیست، و آخری كه پس از آن آخری نیست.
این دعاست؟ از خدا چه چیزی می خواهد؟ یا دارد به من، به خودش، به گوینده، به نیایشگر، یك حقیقت فلسفی و اعتقادی را توصیف می كند؟ فقط خطاب است.
الذی قصرت عن رویته ابصار الناظرین
خدایی كه از دیدارش، دیده بینندگان عاجز است، كوتاه است.

و عجزت عن نعته اوهام الواصفین.
و در وصف او (نه تنها فكر و عقل و منطق بلكه) تخیل و توهم وصف كنندگان نیز عاجز است.
gol2gol2gol2gol2

http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 17:06
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا
آفرینش را به قدرت خویش ابداع كرد.
و اخترعهم علی مشیّته اختراعا
و بر اراده خویش همه آفریده ها را اختراع كرد.
ثم سلك بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته
آنگاه همه را در طریق خواست خویش به راه آورد، و همه را در راه دوست داشتن خویش برانگیخت.
برخلاف كلیساهای مسیحی كه دنیا را پر از هول، پر از جبروت، پر از غرور، پر از وحشت، پر از لجن، پر از غول، پر از سایه های خیر و شر و امثال اینها نشان می دهند، در اینجا بنیاد خلقت و بنیاد وجود، بر یك نظم، بر یك اراده، با یك روشنایی و یا دوست داشتن شروع می شود.
لایملكون تاخیرا عما قدمهم الیه و لا یستطیعون تقدما الی ما اخرهم عنه
از آنچه خدا آنها را به پیش و مقدم داشته است تاخیرش بر ایشان ممكن نیست، و هم چنین تقدم و جلو افتادن از آنچه كه او به تاخیرشان انداخته است ممكن نیست.
یعنی كاملا اراده اوست كه اندازه ها را معین كرده، ترتیب ها را، نظام ها را مشخص كرده است. در اینجا به یك چیز بر می خوریم در درون این جبر باز به یك اختیار مطلق، بر اساس همان بینش توحیدی.
و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه لا ینقص من زاده ناقص و لا یزید من نقص منهم زائد.
برای هر روحی از آنها قوتی مشخص و پخش كرده قرار داده است كه نه كم كننده ای می تواند كمكش كند و نه زیاد كننده ای زیاد.
ثم ضرب له فی الحموة احلا موقوتا
و سپس برای هر موجودی، هر روحی، هر حیاتی، یك اندازه معین و یك وقت معین و مدت مشخص تعیین كرده و بریده است.
و نصب له امدا محدودا
و یك عمری، و یك نهایتی كاملا تعیین شده، مشخص كرده.
یتخطاء الیه بایام عمره
هر چیزی، هر روحی، هر حیاتی، تمام ایام عمرش را بر روی همین حد قدم بر می دارد.
و یرهقه باعوام دهره
و به نهایت و به سرنوشت نزدیك می شود.
حتی اذا بلغ اقصی اثره
تا آنگاه كه به آخرین اثرش به آخرین راهش و نهایتش برسد.
و استوعب حساب عمره، قبضه الی ما ندبه الیه من موفور ثوابه او محذور عقابه
این ها سرنوشت همه موجودات است.
لیجزی الذی اساوا بماعملوا
(این آیه قرآن است كه مندرج شده)
و یجزی الذین احسنوا بالحسنی
تمام آفرینش این خلقت، این راه رفتن، این ابداع كردن، این خلق همه چیز، هرچیزی را اندازه گرفتن، و هر چیزی را یك عمر محدود و مشخص و معینی برایش قرار دادن، و همه چیز را با مشیت خودش مشخص كردن، همه اینها برای چیست؟
برای اینكه آنهایی كه بد كردند به سبب عمل بدی كه كردند جزای بدی ببینند و كسانی كه نیكی كردند پاداش نیك به خاطر عمل نیكشان ببینند. از اینجا به نهایت و فلسفه غائی خلقت می آید.می بینیم كه هنوز چیزی نخواسته است.
foz3foz3foz3foz3
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 17:34
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifاهداف تربیتی در صحیفه سجادیhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifه

http://img.tebyan.net/big/1383/06/119162411414948232243247436105207526930.jpg

هدف در تعلیم و تربیت به معنای وضع نهایی و مطلوبی است که به طور آگاهانه، سودمند تشخیص داده شده است و برای تحقق آن، فعالیت های مناسب تربیتی انجام می گیرد. اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، با ملاک و معیار قراردادن خود انسان به اهداف غایی و واسطه ای و اهداف واسطه ای را به سه دسته کلی دیگر و هر یک از آن دسته ها به تقسیمات جزیی تر، تقسیم می شود. آنگاه با استفاده از فرازهای صحیفه سجادیه به بررسی و تحقیق در مورد هر یک از اهداف تربیتی فوق می پردازیم.

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifهدف نهاییhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif

امام سجاد(ع) در سراسر صحیفه سجادیه، هدف نهایی تربیت را خدای متعال، معرفی می کند و در تمام دعاها، مخاطب را با زبان دعا و مناجات به آن حقیقت یکتا راهنمایی می کند. امام(ع) با محور قراردادن خدا در دعاهای مختلف، به ما می فهماند که محور زندگی انسان در تمام شؤون آن، باید خدا باشد و منظور از این محور و هدف بودن خدا، همانا حضور خداوند در متن زندگی است. اساسا نقش هدف نهایی در مسیر زندگی، چیزی جز استمرار حضور و احساس آن نیست. همچنین حضرت(ع) راه های ارتباط انسان با خدا را قرب،عبادت، حیات و... بیان نموده است.

در این میان، یک سری اهداف واسطه ای نیز وجود دارد که حلقه های میانگین برای دستیازی به هدف نهایی است که مطلوبیت و ارزش خود را از هدف نهایی کسب می نماید و در طول آن قرار دارد. اهداف واسطه ای به سه دسته کلی خلاصه می شوند: الف. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خداپیوند انسان با خدا در صحیفه سجادیه از معرفت و شناخت خدا آغاز می شود و با گرایش های عملی در قالب عبادت، توکل و شکرگزاری گسترش می یابد. محورهای کلی اهداف تربیتی در رابطه با خداوند در معرفت خدا، ایمان به او، تقوای الهی، عبودیت و شکرگزاری خلاصه می شود. در این مقاله، به مهم ترین هدف، که محور تمام اهداف تربیتی در رابطه با خداوند است، اشاره می کنیم.
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
15-07-2010, 20:00
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifمعرفت خداhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif

یکی از اهداف واسطه ای تربیت در صحیفه سجادیه" معرفت خدا" است. این هدف، کلید رسیدن به هدف نهائی است. شناخت هر چه بیش تر خدا، نقش مهمی در قرب به او دارد. بدون شناخت خداوند تقرب به او امکان پذیر نیست.(1) تخلق به اخلاق الهی، کسب ایمان و تقوی، توکل به او و غیره همه در گرو شناخت هر چه کامل تر اوست. شناخت سطحی، تمسک و ارتباط ضعیف را اقتضا می کند و برعکس، هر چه شناخت وسیع تر و عمیق تر گردد، زمینه ارتباط مستحکم تر می شود.

از این رو، یکی از مهم ترین اهداف تربیتی حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه تقویت هر چه بیش تر شناخت خداوند است. بدین منظور امام(ع) در دعاهای بسیاری به مسأله " خداشناسی" پرداخته است و با اشاره به موضوعاتی چون توحید و مراتب آن، ذات خدا و صفات خدا همچون خالق، قادر، غلام، رحیم، غنی، قوی، منعم، عزیز، حکیم و... به تقویت و تعمیق شناخت ما کمک می کند. حضرت امام سجاد(ع) در نخستین دعا، ضمن حمد و سپاس خداوند به شناساندن خدا می پردازد و می فرماید:
"خدایی که دیده های بینندگان از دیدنش ناتوانند و اندیشه های وصف کنندگان از عهده وصفش برنیایند. به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد."(2)
در این دعا امام(ع) با اشاره به ذات خداوند و این که قابل رؤیت نیست و همچنین با اشاره به صفت خالقیت خداوند، ما را به معرفت و شناخت خداوند هدایت می کند.
همچنین در فرازهای نخستین دعای عرفه(3) امام(ع) به" خداشناسی" می پردازد و بدین وسیله بر شناخت و معرفت ما می افزاید. امام(ع) در فرازهایی از دعای عرفه می فرماید:
"تویی آن که در آفریدنت شریکی یاریت نکرده و در کارت(آفریدن هرچیز) وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است."(4)
البته، ناگفته نماند که شناخت خدا، عنایتی است از سوی خدا به بندگان تا بتوانند ولی نعمت خود را بشناسند و وظایف خود را از قبیل شکرگزاری و ایمان به او، ایفا کنند. امام سجاد(ع) در این زمینه در نخستین دعا می فرماید:
"سپاس خدایی را که خویشتن را (علم، قدرت و حکمتش را) به ما شناساند و شکر و سپاس خود را به ما الهام نمود و درهای علم به ربوبیت و پروردگاریش را بر ما گشود. و بر اخلاص در توحید و یگانگیش راهنمایی مان فرمود."(5)
بنابراین، با توجه به این فرازها و دعاهای فراوان دیگر که در صحیفه سجادیه آمده است و تأکیدی که امام(ع) در این زمینه دارند، روشن می شود که یکی از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه هدایت پیروان به شناخت خدا و تصحیح نظام اعتقادی آنها است.
ب: اهداف تربیت صحیفه در خصوص ارتباط انسان با خودهدف واسطه ای دیگر از سلسله اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، در محدوده ارتباط انسان با خود مطرح می گردد. انسان همان طور که با خدای خود ارتباط برقرار می کند و از مراحل تربیتی حاکم بر این ارتباط، اهدافی خاص برداشت می شود، همچنین دارای کنشها و واکنش هایی با خود است که بر مراحل تربیتی آن نیز اهداف خاصی حاکم است.

اهدافی که در این باب در صحیفه سجادیه مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت، اهداف گرایشی است که از دو بعد گرایش های مختص انسان از قبیل: خداجویی و فضیلت خواهی و گرایش های مشترک بین انسان و حیوان از قبیل: خوردن و آشامیدن و غرایز جنسی، تشکیل شده است.
در اینجا به یکی از اهداف گرایشی برای نمونه اشاره می شود.

http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

نرگس منتظر
15-07-2010, 20:26
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
http://shiaupload.ir/images/12209023063695432379.gifhttp://shiaupload.ir/images/12209023063695432379.gif
http://www.emdadgaran.com/includes/FCKeditor/upload/DDDD.jpg
http://shiaupload.ir/images/12209023063695432379.gifhttp://shiaupload.ir/images/12209023063695432379.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/fireworks.gifhttp://www.upload.tazkereh.ir/images/95415259091121686820.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
ولادت سه نور ولایت بر شما مبارک

ماه میلاد سه پرچم دار عشق

دلبر و دلداده و دلدار عشق

ماه میلاد سه ماه عالمین

سید سجاد و عباس و حسین(ع)


http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/fireworks.gifhttp://www.upload.tazkereh.ir/images/95415259091121686820.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif (http://shiaupload.ir/images/58382141627973904639.jpg)

شكوه انتظار
15-07-2010, 22:10
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif

http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifپرورش حس خداجوییhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif

http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/borbo/borbo049.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
یکی از اهداف گرایشی تربیت در صحیفه سجادیه " پرورش حس خداجویِی" است. گرایش به خدا به عنوان خالق انسان و رفع کننده نیازها و مشکلات او در همه وجود دارد. این گرایش در فطرت همه وجود دارد و تغییر و تبدیل نیز در آن ممکن نیست.(6) امام سجاد(ع) در دعایی با اشاره به فطرت خداجوی انسان می گوید:

" به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد، سپس آنان را در راه اراده و خواست خویشتن روان گردانید، و در راه محبت و دوستی به خود برانگیخت."(7)
برای پرورش این گرایش ابتدا باید به تقویت آن و برطرف کردن موانعی همچون گرایشهای پست غرایز حیوانی و اشتغالات روزمره، که انسان را از شناخت خدای متعال باز می دارد، بپردازیم. حضرت امام سجاد(ع) درباره این دسته از موانع عرض می کند:
" بار خدایا من داخل در صبح و داخل در شب می شوم در حالی که ، عمل و کردارم را اندک می بینم، کردارم مرا هلاک ساخته و هوای نفس و خواهشم تباهم گردانیده و شهوات و پذیرفتن خواهش های نفسم مرا بی بهره نموده است."(8)

همان طور که ملاحظه می شود، امام(ع) در این فرازها، هوای نفس و شهوات و رفتارهایی که از این دو ناشی می شود را به عنوان عوامل اصلی بازدارنده انسان از فطرت خداجویش و مسیر هدایت و سعادت، معرفی می کند.
در مرحله بعد، باید گرایش فوق، هدایت و راهنمایی شود تا به پرستش معبودهای دیگری از قبیل بت، ماه، ستاره و حتی دلبستگی مفرط به مقام، ثروت و غیره منجر نشود. به همین دلیل خدای متعال فطرت خداجویی در نهاد انسان قرار داده است تا انسان خودش را به یک حقیقتی وابسته و پیوسته بداند و خود را به آن حقیقت نزدیک و او را تسبیح و تقدیس کند.(9) همچنین عامل ضعف و ناتوانی ذاتی انسان در اداره امورش، مهم ترین عامل در راهیابی انسان به خالق خود است. این ضعف و فقر ذاتی، گویی در عمق جان انسان، احساس نیاز به موجود بی نیاز را به وجود آورده است. این احساس باطنی که غالباً ناخودآگاه و پنهان است، گرایش و میل و کشش به سوی غنی بالذات را پدید می آورد. بنابراین، با تقویت این احساس و تشدید آن، میل و گرایش مذکور نیز نیرومندتر و اثر آن در زندگی بیش تر خواهد شد. از این رو، امام سجاد(ع) در دعاهای بسیاری با تأکید فراوان بر فقر و نیازمندی انسان به خدا، تأکید می نماید:
"بارخدایا، من نیازمندترین نیازمندان به توام."(10)
"و بر فقر و نیازمندیم به درگاهت بیافزا."(11)
انحراف انسان، از اشتباه او در یافتن مصداق بی نیاز نشأت می گیرد. وقتی او در تشخیص بی نیاز مطلق از نیازمند دچار اشتباه گردید، آنچه را که مانند خود فقیر و نیازمند است به جای مبدا اصلی انتخاب کرده و به سوی آن میل می کند. امام سجاد(ع) می فرماید: "و خوارترین آنها نزد تو کسی است که تو او را روزی می دهی و او جز تو را می پرستد."(12)
بنابراین، پرورش خداجویی به عنوان یک هدف واسطه ای، احیا و تقویت این تمایل و هدایت آن به سوی متعلق واقعی آن یعنی خداوند است، به نحوی که نه تنها در شرایط دشوار بلکه در شرایط عادی نیز با قوت بروز پیدا کند و این در صورتی میسر می شود که انسان دایماً نقصان و فقر وجودی خود و غنا و بی نیازی خداوند را متذکر شود و در تشخیص مصداق بی نیاز مطلق به بیراهه کشانده نشود.
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
16-07-2010, 00:33
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif
ج. اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباط انسان با دیگران
http://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/borbo/borbo049.gifhttp://www.cultura.ufpa.br/dicas/arq/ima/borbo/borbo049.gif

فعالیت های انسان علاوه بر رفتارهای فردی، شامل سلسله ارتباطات او با دیگر انسان ها نیز می شود که با توجه به تنوع ارتباطات، دیدگاه های خاص تربیتی را می طلبد. این امر گاهی رنگ اجتماعی پیدا می کند و گاهی از دیدگاه سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد و گاهی هم با رویکرد اقتصادی به آن نظر می شود. با مطالعه دعاهای صحیفه سجادیه، که در زمینه ارتباط انسان با دیگران است، می یابیم که نظام تربیتی آن درصدد هدفمند کردن رفتارهای انسان در حیطه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. در این بخش به ذکر نمونه ای از اهداف تربیتی فوق بسنده می کنیم:

یکی از اهداف تربیتی صحیفه در خصوص ارتباطات اجتماعی، نحوه ارتباط انسان با والدین است. از مهم ترین اهداف امام سجاد(ع) این است که هر چه بیشتر فرزندان را نسبت به وظایفشان از قبیل اطاعت، احترام، گذشت از والدین و احسان در حق ایشان، آشنا سازد و آنان را نسبت به آن وظایف تشویق نمایند. امام سجاد(ع) برای این منظور در دعای بیست و چهارم که دعا برای والدین است، به مقام و شخصیت والای پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال آنان اشاره نموده، می فرمایند:"بارخدایا! صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و خویم را نرم نما، و دلم را بر آنها مهربان کن، و مرا به ایشان سازگار و بر آنان رحیم گردان."(13)
یکی دیگر از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه در خصوص ارتباط با والدین، " حق شناسی و سپاسگزاری" از زحمات و تلاش آنان برای پرورش و رشد فرزندان است. همان طور که کفران نعمت و اجتناب از توجه به حق منعم، عقوبت ابدی را به دنبال دارد، روی گردانی از والدین و کوتاهی در حق آنان موجب دوری از مسیر قرب الهی می گردد. یکی از تعالیم تربیتی صحیفه که از بارزترین مصادیق حق شناسی درباره والدین است، طلب خیر و برکت برای آنها در قالب دعاست، حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید:
"بارخدایا! آنان را به پرورش من جزا ده و در گرامی داشتنم پاداش ده، آنچه در کودکی از من محافظت نموده اند برای آنها نگاه دار."(14)
همچنین امام علیه السلام در فرازهای دهم و یازدهم دعا نیز زحمات و تلاش هایی که والدین در پرورش و تربیت فرزندان متحمل شده اند، اشاره می کند، سپس در حقشان طلب پاداش و غفران می کند و می فرماید:
" پدر و مادر مرا به بهترین چیزی (پاداش) که اختصاص داده ای به آن پدران و مادران بندگان با ایمانت،امتیاز ده.(15)
" مرا به وسیله دعا برای ایشان و ایشان را به سبب مهربانی شان به من بیامرز. آمرزش پابرجا، و به شفاعت و میانجیگری من برای ایشان از آنها راضی و خوشنود شو، خوشنودی یکسره و آنها را با گرامی داشتن به جاهای آسایش برسان."(16)
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

پی نوشت ها:


1. عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج اول، نشر اسراء، 1377، ص341.
2. دعای 1/ بند 2 و 3.
3. دعای عرفه از نخستین بند تا بند سی ام.
4. دعای 47/ بند14.
5. دعای 1/ بند10.
6. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند.(روم/30)
7. دعای1/ بند3 و4.
8. دعای 52/ بند7.
9. محمود رجبی، انسان شناسی، چاپ سوم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1378، ص71.
10. دعای10/ بند3.
11. دعای 47/ بند118.
12. دعای 52/ بند2.
13. دعای 24/ بند6.
14. دعای 24/ بند 7.

15. دعای 24/ بند 12.
16. دعای 24/ بند14.

نرگس منتظر
16-07-2010, 02:20
http://www.shiaupload.ir/images/45775767799471663289.gif
http://sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/veladat/sajad/pic2/pic1.jpghttp://www.shiaupload.ir/images/45775767799471663289.gif


چهارمین اشراق

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif


مرا سلوک به حدی رسیده در جانم، که از تو گریزی نمی شود و نمی توانم به سرمنزل برسم؛ بی آنکه بارانیِ قنوت های روشن تو، راهنمای این همه تیرگی های تنم و شکستگی اندوهبار روحم باشد.
من خودم را گم کرده ام، خدایم را می جویم؛ کدام عبادت جاری در رگ هایم افسرده که این طور می خواهم از امام عبادت ها، شفاعت بگیرم؟
مهربان ترین یار سلام! می خواهم اگر لایق باشم، پشت سرت قامت به استقامت افراها بیاویزم. می دانم آقا! شانه‌های صبوری‌ام قدر شمشادها هم نیست؛ امّا چشم های تو معراج سلوکم می شود؛ اگر بگذاری پای بی کرانه‌های نمازت فقط وضو بگیرم و زل بزنم به همه نماز... .
آقا! امروز میلاد توست؛ میلاد ششمین قافله معصوم، چهارمین اشراق امامت، اولین زینت نماز...
سجاده سجاد، پر می‌شود از بوی خلسه روزهایی دیگر... تو دم به دم بر آسمان دعا، ستاره می پاشی، ماه مهربان.
می‌گویم آقا! یادم می‌دهی «بسم اللّه» را چطور بگویم که شانه هایم از برکات حرف اولش بلرزند؟ یادم می‌دهی صحیفه کدام درخت طور عاشقی است؟
امروز میلاد ققنوس‌هاست در آتش عشق تو.
خاکستر کدام سوره خوانی سبزت بوده اند که این گونه به آسمان بال تازه می زنند؟
شنیده‌ام پیاده می رفتی به خانه عشق، از این سوی سرزمین وحی تا به دوست برسی!
آقا! این همه مرکب داریم و پاهایمان نمی کشد! نشان بده که تولاّ چگونه است؟ از توکل، کوله بار عنایتمان را پُر کن و با عشق آسمانی ات، ما را شفاعت!
می دانم تو آمده‌ای تا بفهمم خورشید چقدر کوچک است! آمده ای تا شهاب‌های ثاقب ذکر بر جان دیو و شیاطین بنشیند.
آمده‌ای که تقدیر ملکوتی دستهایت بر سر غریبه های غمگین بنشیند.
امام صبور گریه ها و رکوع ها، امام مهربان سجده ها و سلوک ها، سجاده ها دارند یاس می پاشند و گل محمدی؛ به برکت این که تقدیسشان خواهی کرد.
حالا که می آیی، بگو در عبای تو چندین هزار پروانه لانه دارند؟
بگو پرستوها از کدام اشاره سر انگشت تو به خورشید می روند؟
امروز می خواهم جواب همه سؤالهای چشم هایم را از دستهای تو بگیرم.
ای کرامت جاری در ثانیه های آغاز! می خواهم برای خودم قصه تولد مردی را بگویم که با دُعاهای او هزاران بُلبل شیدا متولد می شوند.
می خواهم از آغاز مردی بگویم که وارث هزاران زخم است؛ امّا شکر، آستانه دست هایش را می بوسد. می خواهم بروم یک گوشه دنج مسجد، صحیفه را باز کنم و به شکرانه چهارمین امام اشراق سجده کنم.

نوشته‌ی: امیر مرزبان

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif



http://www.shiaupload.ir/images/22083031684743976266.gif

http://www.shiaupload.ir/images/71888726894203396945.gif

http://www.shiaupload.ir/images/71888726894203396945.gif
http://www.shiaupload.ir/images/22083031684743976266.gif

شكوه انتظار
16-07-2010, 12:44
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gifسجده خورشیدhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/21.gif

سجاده سجاده، سجاد آمد

این شعر یکدست در باد آمد


gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)سلام، همه نیایش!gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)
gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)سلام، تمامیت ذکر!gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)
gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)سلام، آغاز سجده!gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)
این ترانه بی بدیل توست که در ذکر فرشتگان می پیچد.
این شرمساری ملکوت است که آغاز بهار نیایش ها و نمازها را جشن می گیرد.
آفتاب! از پس کدام ابر، زمین را روشن می کنی که هنوزا هنوز، در زُلال تو و این همه باران نور غرق می شویم؟
gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)بهارا! gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)
سجده های عرفانی عشق را از کدام فصل نور آغاز کردی که دنیا همیشه بوی گُلاب گریه های تو را دارد؟
آمده ای تا نماز معنا شود و نیاز، قافله ناز را همراه.
ای وارث نافله های شبانه زهرا!
ای همدم چاه های مدینه!
ای اشک، ای عابد، ای نور، ای سرور!
این شیرینی یکدست، از آمدن تو کام مرا لبریز می کند.
این ذکر که بر لبانم می جوشد، حمد خدای توست.
از صحیفه تا ملکوت پُل زدی و فاصله ها را کوتاه کردی.
ممنونم آقاجان؛ وگرنه این همه کهکشان را نمی شد بدون سجده خورشید، رد کرد.
تو نوازش همه فرشتگانی در کلماتی سبز.
تو خنده های مزامیری، تو غزل غزل های سلیمانی، تو روح ذکری، خدای سجده های طولانی، آفتاب بی بدیل نیاز و نماز.
تو شناسنامه همه دُعاهای دنیایی.
زینت همه عبادت ها، شکوه شعری در قامت ملکوت، بهانه تغزلی برای ملایک.
تو شروه ای، اشکی، آهی، سوزی، کربلایی... وارث کربلایی... شعر کربلایی... اندوه کربلایی... آه! کربلا مرا یاد قامت تو می اندازد.
پیچیده در زنجیر! کربلا مرا میهمان آن همه تازیانه که بر پیکر تو نشست نمی کند، کربلا مرا به تو می رساند.
آمدی تا ملکوت، عطر اشک بگیرد.
آمدی تا اندوه، بوی ذکر بگیرد و آمدی تا خدا فخر کند به این همه چین و پینه زانوها.
gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)ای حمد بی دریغ خداوند!gol2 (http://www.ayehayeentezar.com/showthread.php?t=2175)
ای عشق سیّال! آمده ای تا بارانی از کلمات، تا بارانی از تمنا، از نیاز، از عشق، بر سرمان بریزد.
آمده ای تا در دُعاهای صحیفه، چشم هایمان را بشوییم.
آمده ای تا اشک، معنای تازه ای بگیرد و ملکوت، شعر تازه ای بخواند
این همه خنده های خورشید نیست که آمدن تو را جشن گرفت؟
این همه باران ابر نیست که بهار را میهمان می کند؟ این همه سخاوت باد نیست که بوی بهار نارنج و اقاقیا را مهمان قلبهایمان می کند؟
همه بهار و خورشید و ابر و باران، در کلمات تو جاری است، از قلب تو می جوشد، از لبخند تو می تراود.
از سرانگشتانت می توان عشق را دوباره نوشت، هزار باره نوشت.
می آیی و فرشتگان، کلمات ملکوتی ات را از بر می کنند.
می آیی و جامه ذکر، تازه می شود و خورشید، طولانی ترین سجده اش را نثار آمدن تو می کند. می آیی و...
http://shiaupload.ir/images/44332177615258292230.gif

شكوه انتظار
16-07-2010, 16:31
http://www.shiaupload.ir/images/58698929532687957657.gif
امروز، مردی به جهان پلک می گشاید که از گلویش،
باغ ابدی نیایش،
شاخه به شاخه خواهند رویید.
مردی که شبان سجده اش را به سپیده «تسبیح» گره می زند.
مردی که صحیفه گریه را با چشم هایش می نویسد.
مردی می آید تا عرش را در کلمات ملکوتی اش به تصویر بکشد.
مردی که به راز باران آشناست و فرشتگانی را می بیند که قطره قطره باران رحمت را پیمانه می کنند.
مردی که هوای کلامش، در عطش دل های مشتاقان، به نرمی برفی است که در بهار می بارد.
مردی که در چشم هایش «لیلة القدر» اشک و شهود خفته است.
مردی که در سیمایش «اثر سجود» است و قامتش، ارتفاع «عبودیت»
مردی می آید که سلاله «کوثر» را امتداد دهد و چراغ مصطفوی را در روزگاران تاریک، روشن نگاه دارد.
مردی که دلش، تاریخِ کربلاست، سکوتش تفسیرِ فریاد.
ای چشم و چراغ عابدان!
نور از مُهری که تو به آن سجده می کنی، می تراود.
صبح و ملکوت، به دنبال دست های قنوت تو می گردند.
دیروز، تو بودی که «الهی عَظُم الذّنبُ من عَبْدک فالْیَحْسُنِ العفوُ مِن عِندک را می سرودی، امروز، ماییم و لکنت کلماتِ شرمسارمان.
تو آمدی تا کلمات تو، شب های مناجاتمان را روشن کنند.
ادعیه زلالت، رودی است که در سپیده دمانِ جانِ عاشقانِ عبودیّت جاری است .
کاش می شد کمی از آن همه حکمت و روشنایی، سهم سایه روشنِ دل های ما می شد!
http://www.shiaupload.ir/images/58698929532687957657.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-07-2010, 19:28
http://shiaupload.ir/images/90266327250729849973.jpg (http://shiaupload.ir/images/90266327250729849973.jpg)

كثرت صدقات

إن تبدوا الصدقات فنعما هى و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لكم. (1)
قرآن كریم بارها درباره بخشش به مستمندان، تأكید كرده و به مسلمانان تعلیم داده است كه این بخشش باید به خاطر خدا باشد. برگیرنده صدقه منتى نهاده نشود كه منت نهادن و یا آزار كردن مستمند اجر صدقه را ضایع می سازد. (2)
آیه‏اى كه عنوان این فصل است می گوید صدقه را پنهان از چشم مردمان دادن براى شما بهتر است. على بن عیسى از ابن عایشه روایت كند از مردم مدینه شنیدم كه مى‏گفتند:
ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست دادیم كه على بن الحسین در گذشت (3) .
و مفید از ابن اسحاق روایت كند كه:
در مدینه چندین خانوار بودند كه معاش آنان مى‏رسید و نمی دانستند از كجاست. چون على بن الحسین به جوار پروردگار رفت، آن كمك‏ها بریده شد. (4)
شب هنگام انبان‏(کیسه)هاى نان را بر پشت خود بر مى‏داشت و به خانه مستمندان مى‏رفت و مى‏گفت : صدقه پنهانى آتش غضب پروردگار را خاموش مى‏كند. برداشتن این انبانها بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام شست و شوى آن حضرت آن نشانه‏ها را بر پشت او دیدند (5) ابن سعد نویسد: چون مستمندى نزد او مى‏آمد، بر مى‏خاست و حاجت او را روا می كرد و مى‏گفت : «صدقه پیش از آنكه به دست خواهنده برسد، به دست خدا می رسد.» (6)
سالى قصد حج كرد. خواهرش سكینه توشه‏اى به ارزش هزار درهم براى وى آماده ساخت. چون به حره رسید، آن توشه را نزد او بردند، و امام همه آن را بر مستمندان پخش فرمود. (7)
پسر عموئى مستمند داشت، على بن الحسین (ع) شب هنگام چنانكه وى او را نشناسد، نزدش مى‏رفت و چند دینار بدو مى‏بخشید آن مرد می گفت: على بن الحسین رعایت خویشاوندى را نمی كند، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را مى‏شنید و شكیبائى و بردبارى می كرد و خود را بدان خویشاوند نمى‏شناساند. چون به دیدار خدا رفت آن احسان از آن مرد بریده شد و دانست كه آن مرد نیكوكار على بن الحسین بوده است پس بر سر مزار او رفت و گریه كرد. (8)
ابونعیم نویسد: دو بار مال خود را با مستمندان قسمت كرد و گفت: خداوند بنده مؤمن گناهكار توبه كار را دوست دارد (9) و نویسد: مردم او را بخیل مى‏دانستند و چون به جوار حق رفت، دانستند كه هزینه صد خانوار را عهده‏دار بوده است. (10) چون گدائى نزد او مى‏آمد می گفت مرحبا به كسى كه توشه مرا به آخرت مى‏برد (11) .
روزى بدیدن محمد بن اسامه رفت. محمد در بستر مرگ بود و مى‏گریست امام پرسید:
ـ چرا گریه می كنى؟
ـ پانزده هزار دینار وام به گردن دارم و نمی توانم آنرا بپردازم.
- گریه مكن وام تو بر عهده من است و تو چیزى بر ذمه نخواهى داشت (12) .
روزى كه روزه مى‏گرفت گوسفندى مى‏كشت. هنگام عصر سر دیگ مى‏رفت و مى‏گفت این ظرف را براى فلان خانه و این ظرف را براى فلان خانه ببرید. سپس خود با نان و خرما افطار میكرد . (13)
سفیان بن عیینه از زهرى روایت كند كه شبى سرد و بارانى على بن الحسین را دیدم آرد و هیزم بر پشت داشت و مى‏رفت. گفتم:
ـ پسر رسول خدا. این چیست؟
ـ سفرى در پیش دارم و توشه آنرا آماده كرده‏ام تا در جاى امنى بگذارم.
ـ غلام من آن را براى تو بیاورد؟
ـ نه!
ـ خودم آنرا بردارم؟
ـ نه! چیزى كه در سفر به كار من مى‏آید و در آمدن مرا بر مهماندارم خوش مى‏سازد چرا خود بر ندارم؟ ترا به خدا مرا بگذار و پى‏كار خود برو!
پس از روزى چند از او پرسیدم؟
سفرى كه در پیش داشتى چه شد؟
زهرى! چنانكه مى‏پنداشتى نیست. آن سفر سفر مرگ است و من براى آن خود را آماده مى‏كنم، آمادگى براى مردن، دورى از حرام و بخشش و كار نیك است. (14)


پى‏نوشت‏ها:
1. اگر صدقه‏ها را آشكارا دهید سخت نیك است و اگر پنهانش دارید و به مستمندان دهید براى شما بهتر است (بقره: 271)
2. بقره: 264
3. كشف الغمه ج‏2 ص .101 مناقب ج‏4 ص .153 صفة الصفوه ج 2 ص 54
4. ارشاد ج 2 ص 148 و نگاه كنید به كشف الغمه ج 2 ص‏77 و ص .92 مناقب ج 4 ص 153 و نگاه كنید به خصال ص 616 و اعلام الورى ص .262
5. حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 كشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 صفة الصفوة ج 2 ص .154 خصال ص .616 علل الشرایع ص .231 بحار ص 90
6. طبقات ج 5 ص 160
7. كشف الغمه ج 2 ص .78 صفة الصفوة ج 2 ص 54
8. كشف الغمه ج 2 ص .107 حلیة الاولیاء ج 3 ص 140
9. همان كتاب ص 136 طبرى بخش 3 ص .2482 طبقات ج 5 ص 162
10. صفة الصفوة ج 2 ص 54 حلیة الاولیاء ج 3 ص 136 طبقات ج 5 ص 164
11. كشف الغمه ج 2 ص .77 مناقب ج 4 ص .154 حلیة الاولیاء ج 3 ص .136 بحار ص .137
12. ارشاد ج 2 ص .149 كشف الغمه ج 2 ص 81 و .87 مناقب ج 4 ص 163 حلیة الاولیاء ج 3 ص .141 صفة الصفوة ج 2 ص 56 بحار ص 137
13. بحار ص 72
14. علل الشرایع ص .231 مناقب ج 4 ص 153
كتاب: زندگانى على بن الحسین، ص 147
نویسنده: دكتر سید جعفر شهیدى




http://shiaupload.ir/images/01106479999197149613.gif (http://shiaupload.ir/images/01106479999197149613.gif)

خادمه زینب کبری(س)
16-07-2010, 19:34
http://img.tebyan.net/mainParts/persian/services/Advertisement/2010/7/14/New_12492.jpg

داستان طواف و شعر فرزدق



یکی از حوادث تاریخ که دورنمایی از تلألؤ شخصیت امام سجاد (ع) را به ما می نمایاند - گرچه سراسر زندگی امام درخشندگی و شور ایمان است - قصیده ای است که فرزدق شاعر در مدح امام (ع) در برابر کعبه معظمه سروده است . مورخان نوشته اند : "در دوران حکومت ولید بن عبد الملک اموی ، ولیعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج ، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت .

چون به منظور استلام (لمس) حجر الاسود به نزدیک کعبه رسید ، فشار جمعیت میان او و حطیم حائل شد ، ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبری که برای وی نصب کردند ، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت بنشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشای مطاف پرداختند .
در این هنگام کوکبه جلال حضرت علی بن الحسین علیهما السلام که سیمایش از همگان زیباتر وجامه‌هایش از همگان پاکیزه تر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود‌، از افق مسجد بدرخشید و به مطاف درآمد ، و چون به نزدیک حجر الاسود رسید ، موج جمعیت در برابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالی از ازدحام ساخت ، تا به آسانی دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت .

تماشای این منظره موجی از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه می کشید ، یکی از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنی آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف برای او خلوت گردید‌؟ هشام با آن که شخصیت امام را نیک می شناخت ، اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأثیر مقام و کلامش قرار گیرند ، خود را به نادانی زد و در جواب مرد شامی گفت : "او را نمی شناسم "

در این هنگام روح حساس ابو فراس (فرزدق) از این تجاهل و حق کشی سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموی بود ، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده خویی آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد ، رو به مرد شامی کرد و گفت : اگر خواهی تا شخصیت او را بشناسی از من بپرس ، من او را نیک می شناسم . آن گاه فرزدق در لحظه‌ای از لحظات تجلی ایمان و معراج روح ، قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه می‌گرفت ، با حماسه‌های افروخته و آهنگی پرشور و سیل آسا بر زبان راند ، و اینک دو بیتی از آن قصیده و قسمتی از ترجمه آن :

هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبیت یعرفه والحل والحرم
هذا الذی احمد المختار والده صلی علیه الهی ما جری القلم
او همان کسی است که سرزمین "بطحاء" جای گامهایش را می شناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائیش هم‌دم وهم‌قدمند .
این کسی است که احمد مختار پدر اوست، که تا هر زمان قلم قضا در کار باشد،
درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... این فرزند فاطمه، سرور بانوان جهان است و پسر پاکیزه گوهر وصی پیغمبر است، که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تیغ بی دریغش همی درخشد.
... و از این دست اشعاری سرود که همچون خورشید بر تارک آسمان ولایت می درخشد و نور می پاشد . وقتی قصیده فرزدق به پایان رسید، هشام مانند کسی که از خوابی گران بیدار شده باشد ، خشمگین و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنین شعری - تا کنون - در مدح ما نسروده‌ای ؟ فرزدق گفت : جدی بمانند جد او و پدری هم‌شأن پدر او و مادری پاکیزه گوهر، مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم .
هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او را در سرزمین "عسفان" میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند . چون این خبر به حضرت سجاد (ع) رسید دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جایزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بیش از این مقدور نیست .
فرزدق صله را نپذیرفت و پیغام داد : من این قصیده را برای رضای خدا و رسول خدا و دفاع از حق سروده‌ام و صله‌ای نمی‌خواهم . امام (ع) صله را بازپس فرستاد و او را سوگند داد که بپذیرد و اطمینان داد که چیزی از ارزش واقعی آن ، در نزد خدا کم نخواهد شد .




http://shiaupload.ir/images/97660448964715970961.gif

شكوه انتظار
16-07-2010, 21:49
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)
تقوای امام سجاد (ع)
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: والله لو اعطیت الاقالیم السبعة وما تحت افلا كها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت.
«به خدا قسم اگر تمام عالم هستی را به من دهند كه به مورچه ای ظلم كنم و بیجهت پوست جوی را از دهان آن بگیرم، نمی كنم.»
حضرت سجّاد نیز می فرمود:
تعصی الاله وانت تظهر حبّه
هذا لعمری فی الفعال بدیع
لو كنت تظهر حبه لأطعته
ان المحب لمن یحب مطیع



«خداوند را معصیت می كنی و ادعا می كنی كه او را دوست داری. به جان من این ادعا از عجایب امور است. اگر راستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت می كردی، زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
در این اشعار نیز امام سجاد می گوید محال است كه خداوند را معصیت كنم، زیرا او را دوست دارم.

http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)
عبادت امام سجاد (ع)

http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)

دربارة امیرالمؤمنین گفته شده است كه روزها به ایجاد باغ و قنات برای فقرا و محتاجین مشغول بود، و تا به صبح عبادت می كرد. حضرت سجّاد نیز چنین بود چه بسیار باغها و قنوات كه به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد. عبادت و سجدة او به حدی بود كه به زین العابدین و سجّاد ملقّب شد.
از رسول اكرم روایت شده كه روز قیامت خطاب می شود: «كجا است زین العابدین؟» و می بینم كه فرزندم علی بن الحسین جواب می دهد و می آید. از امام باقر روایت شده كه: «پدرم را می دیدم كه از كثرت عبادت پاهای او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونه های او مجروح، و محل سجدة او پینه بسته بود.»

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
16-07-2010, 22:34
http://www.askquran.ir/gallery/images/1382/1_askquran.ir.gif

خادمه زینب کبری(س)
16-07-2010, 23:37
http://shiaupload.ir/images/56765708159764159744.gif

http://www.dananews.ir/images/news/2009_07_28__11_37_53_news.jpg

http://shiaupload.ir/images/56765708159764159744.gif

عفو و گذشت


هشام بن اسماعیل بن هشام كه از طرف عبدالملك بن مروان حاكم مدینه بود با اهل بیت رسول خدا (ص) بد بود و امام سجاد (ع) را بسیار اذیت می‏كرد، چون پس از عبدالملك بن مروان او از حكومت مدینه عزل شد، ولید بن عبدالملك دستور داد او را در یك محل عمومی نگاه داشته و ندا كردند هر كه از وی شكایتی و یا در گردن وی حقی دارد بیاید و دادخواهی كند.
او گفت: از هیچ كس ترسی ندارم جز علی بن الحسین كه به او اذیت كرده‏ام؛ امام صلوات الله علیه بر او گذشت كه او را كنار خانه مروان نگاه داشته بودند، او به امام سلام كرد، حضرت به خواص خویش فرموده بود به وی متعرض نشوند آنگاه امام نه تنها متعرض او نشد، بلكه به وی پیغام فرستاد، اگر به مال احتیاج داری بگو ما قدرت دادن آن را داریم و از من و كسان من خاطر جمع باش.
هشام بعد از دانستن این مطلب فریاد كشید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» ابن سعد در طبقات از عبدالله پسر امام (ع) نقل كرده چون هشام بن اسماعیل معزول شد،... پدرم ما را جمع كرد و فرمود: این مرد عزل شده و دستور داده‏اند كه او را بر سر راه نگاه دارند تا هر كه شكایت دارد از وی دادخواهی بكند كسی از شما متعرض او نشود.
گفتم: پدرجان! چرا نكنیم به خدا خاطره‏های تلخی از او داریم، چنین روزی را آرزو می‏كردیم؟!
فرمود: پسر عزیزم!
او را به خدا واگذاریم. عبدالله گوید: به خدا قسم كسی از آل حسین (ع) متعرض او نشد تا كارش به پایان رسید‌.
ناگفته نماند: عادت اهل بیت (ع) آن بود كه به افتاده متعرض نمی‏شدند



http://shiaupload.ir/images/48168056631000687836.gif.

شكوه انتظار
17-07-2010, 01:03
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)

سلام اى چارمين نور الهى

كليم وادى طور الهى

تو آن شاهى كه در بزم مناجات

خدا مى‏كرد با نامت مباهات

تو را سجاده داران مى‏شناسند

تو را سجده گزاران مى‏شناسند

تو سجادى تو سجاده نشينى

تو در زهد و ورع تنهاترينى

قيامت مى‏شود پيدا جبينت

به صوت «اين زين العابدينت»

شبيه تو خدا عابد ندارد

مدينه غير تو زاهد ندارد

تو با درماندگان خود شفيعى

تو با خيل جذامى‏ها رفيقى

سحرها نان و خرما روى دوشت

صداى سائلان تو به گوشت

فرزدق را تو شعر تازه دادى

تو بر شعر ترش آوازه دادى

تو ميقاتى تو مشعر زاده هستى

عزيز من پيمبر زاده هستى

تو كز نسل امير المؤمنينى

پيمبر زاده ايران زمينى

سزد شاهان فتند اينجا به زانو

على‏بن الحسين شهر بانو

تو را ايرانيان رب مى‏شناسند

تو را با نام زينب مى‏شناسند

تو در افلاك زين العابدينى

تو روى خاك با ما همنشينى

قتيل تار گيسوى تو اصغر

فدايى تو باشد همچو اكبر

ابوفاضل همان ماه مدينه

كنارت دست دارد روى سينه

تو كوه عصمتى، لرزش ندارى

تو از غير خدا خواهش ندارى

تو در بالاى منبر چون رسولى

تو در محراب خود گويا بتولى

تو بابايى چنان شمشير دارى

تو بابايى ز نسل شير دارى

تو را شب زنده داران مى‏پرستند

لبت را روزه داران مى‏پرستند

تو جنس‏ات از نيستان غدير است

تو نامت روى ديوان غدير است

تو بر پيشانى خود پينه دارى

تو بر حق خدمتى ديرينه دارى

تو آنى كه به كويت هر كه آمد

غلام مستجاب الدّعوة باشد

تو اشك مطلقى، گريه تبارى

تو از روز ازل ابر بهارى

تو مقتل سيرتى از جنس آهى

تو مثل حنجر گل بى گناهى

رعيت‏هاى تو شه زادگانند

اسيران درت آزادگانند

تو بزم روضه را بنيانگذارى

تو در دل روضه ماهانه دارى

تو از جنس غرور دخترانى

تو آه سينه بى معجرانى

تو منبر رفته‏اى اما به ناقه

سخن‏ها گفته‏اى امّا به ناقه

تو آن يعقوب يوسف زاده هستى

تو آن از دست يوسف داده هستى

http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)

نرگس منتظر
17-07-2010, 02:35
http://www.allgraphics123.com/ag/01/13502/13502.gif

http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif
«میلاد تو، میلاد عشق است»
http://shiaupload.ir/images/12209023063695432379.gif


کسی غوغای دل مرا به چنگ و دف می‏زند.
نمازم رنگ موسیقی گرفته.
دو صد قیام آواز می‏خوانم؛ دو صد نیاز در سماع آمده و دو صد سجده در ترنم و غزل می‏نشینم.
سجده می‏کنم به درگاه خدایی که تو زیبا سجده‏اش کردی.
ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن!
تو پیغام حسین علیه‏السلام بودی و چه زیبا پاس داشتی آخرین نماز او را.
به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی، بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم را در بند عافیت گرفتار می‏کنند و استبداد، بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار می‏بندد.
سلام خدا بر حسین علیه‏السلام و بر تو علی بن الحسین و بر یاران تو و پدر شهیدت، ای فرزند نماز و ای پدر دعا.
روز میلاد تو، روز پیوند نماز و جهاد است و روز یگانگی دین و حکومت. تو زندگی را با رنگ دعا در کام بشر ریختی؛ آن گاه که جماعت مسلمانان یا از ترس ظلم و استبداد بنی امیه، راه زهد و گوشه‏گیری پیش گرفته بودند و با دنیا کاری نداشتند و یا در علاقه دنیا و غنائم جنگ غرق بودند و معنویت و عبادت را با زندگی بیگانه می‏دانستند.
میلاد تو میلاد راز و نیاز است.
میلاد تو معنای زندگی عاشقانه است.
میلاد تو میلاد عشق است.
حسین امیری

http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gifhttp://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif

خادمه زینب کبری(س)
17-07-2010, 09:16
http://bi30imchi2.persiangig.com/image/zeynolabedin.JPG



حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز


از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام علی بن الحسین علیهماالسلام در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، همانند امیرمومنان علیه السلام که پانصد نخله خرما داشت و در کنار هر کدام از آنها دو رکعت نماز می‌خواند. امام زین‌العابدین علیه السلام آنگاه که برای نماز می‌ایستاد رنگ به رنگ می‌شد و در نماز همانند برده‌ای ذلیل در برابر پادشاهی بزرگ می‌ایستاد، اعضایش از خشیت خدای متعال می‌لرزید، نمازش همانند نماز کسی بود که آخرین نماز خود را می‌‌خواند و می‌داند که دیگر موفق به اقامه نماز نخواهد شد.
روزی در بین نماز، عبا از یکی از شانه‌هایش افتاد، حضرت اعتنا نکرد تا از نماز فارغ شد. یکی از اصحاب سبب را پرسید، فرمود: وای بر تو! آیا می‌دانی در برابر چه کسی ایستاده بودم؟ از نمازِ هر کس به همان مقدار پذیرفته می‌شود که قلبش متوجه خدایش باشد، آن مرد عرض کرد: پس ما هلاک شدیم (زیرا نمازمان چنین نیست) !
حضرت فرمود: خداوند کاستی‌های نماز را با نوافل جبران می‌کند (یعنی اگر می‌خواهید نمازهاتان ناقص نباشد برای جبران کاستی‌ها، نافله بخوانید.) (8)
الصّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ.(9)
نماز نزدیک کننده هر فرد پرهیزگاری (به خداوند) است.
امام رضا علیه السلام

جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی



http://shiaupload.ir/images/67225491035347954858.gif

خادمه زینب کبری(س)
17-07-2010, 09:30
http://www.dananews.ir/images/news/2009_07_28__11_37_53_news.jpg


توشه سفر آخرت

ابن شهاب زهری در شبی سرد و بارانی آن حضرت را در مدینه دید كه آردی بر دوش می‏كشد، گفت: یابن رسول الله (ص) این چیست؟ امام فرمود: سفری دارم، برای آن توشه‏ای آماده كرده‏ام، می‏خواهم در جای محفوظی بگذارم كه وقت رفتن با من باشد.
گفت: یابن رسول الله! بدهید غلام من آن را بردارد ،امام راضی نشد. گفت: پس بدهید من به جائی كه می‏خواهید ببرم و شما زحمت نكشید. امام فرمود: نه، می‏خواهم آنچه را كه در سفر به من یاری می‏كند و وارد شدنم را به آنجا كه وارد می‏شوم نیكو می‏گرداند خودم ببرم و اضافه كرد: زهری! تو را به خدا پی كار خودت برو و مرا به حال خودم واگذار.
ابن شهاب گوید: بعد از چندی آن حضرت را دیدم كه به سفر نرفته است. گفتم: یابن رسول الله! اثری از سفر در شما نمی‏بینم؟! فرمود: سفرم آن نیست كه تو گمان كردی بلكه نظرم سفر مرگ بود و برای آن آماده می‏شدم، آماده شدن برای مرگ، دوری از حرام و احسان در راه خیر است.
«قال بلی یا زُهْری لیس هو كما ظننت ولكنّه الموت و له اَستعِدّ، انّما الاستعداد للموت تَجنُّب اِلحرام و بذلُ الندّی فی الخیر».



http://shiaupload.ir/images/68752352986471800431.gif

خادمه زینب کبری(س)
17-07-2010, 10:11
http://paknevis1.persiangig.com/image/2/3-eyd.jpg



بزرگوای و كرامت

زمخشری در ربیع الابرار نقل كرده: چون یزید بن معاویه مسلم بن عقبه را به جنگ اهل مدینه فرستاد و گفت: پس از شكست آنان، زنانشان بر سپاهیان شام مباح است (ولی به وی سفارش كرد كه متعرض امام سجاد (ع) نشود) علی بن الحسین (ع) در آن ماجرای شوم، چهارصد زن را با فرزندانشان و حشمشان تكفّل فرمود، و آ نها را با خانواده خود قرار داد و تا لشكریان مسلم در مدینه بودند آن ها را اطعام كرد، یكی از آن زنان قسم خورد كه در خانه پدرش و مادرش آن احترام را ندیده است كه از آن حضرت دید




http://shiaupload.ir/images/19358061259458356361.gif

شكوه انتظار
17-07-2010, 10:59
http://www.atyabi.googlepages.com/clematispin.gifhttp://www.atyabi.googlepages.com/clematispin.gifhttp://www.atyabi.googlepages.com/clematispin.gifhttp://www.atyabi.googlepages.com/clematispin.gifhttp://www.atyabi.googlepages.com/clematispin.gif

حجّت حقّ، آيت مطلق ، علىّ بن الحسين

مظهر شمس الضّحى و زاده طاها و ياسين

****

گوهر بحر امامت ، آن كه مى بودش صدف

دخت كسرى ، شاه بانو، بانوى ايران زمين

****

پنجم شعبان چو طالع شد به امر پروردگار

شهر يثرب نورافشان گشت از آن ماه جبين

****

مهر رخسارش عيان گشتى چو از شاه زنان

ماه و خورشيدِ فلك آمد ز نورش خوشه چين

****

چيره بر ابليس دون گرديد چون گاه نماز

اين ندا آمد ز رحمان اَنْتَ زين العابدين

****

صاحب دعوت چو جدّش خاتم پيغمبران

وارث بابش علىّ در خطبه هاى آتشين

****

خديو دين كه بغضش باعث نار سقر آمد

ولىّ حقّ كه حُبّش موجب ماء معين آمد

****

جهان را شهريار و خلق آن را سيّد و سرور

خدا را حجّت و ختم رسل را جانشين آمد

****

مُعين انبياء از ابتدا تا انتها بودى

امين اوليا از اوّلين تا آخرين آمد

****

چو جدّش مصطفى فرمانده ارض و سماء گشتى

چو بابش مرتضى شاهنشه دنيا و دين آمد

****

مطيع امر و فرمانش قضا همچون قدر آمد

غلام حلقه بر گوشش فلك همچون زمين آمد

****

بهر عيدى نمود آزاد، يك سر بندگان خود

غلامان و كنيزان را چنين يار و معين آمد

****

چو باشد مادر نيك اختر وى دختر كسرى

سزد ايران زمين را فخر بر چرخ برين آمد

http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)

خادمه زینب کبری(س)
17-07-2010, 15:33
http://img.tebyan.net/mainParts/persian/services/Advertisement/2010/7/14/New_12492.jpg

ما همان يا کريم بام شما
جبرئيل قديم بام شما
صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما
صبح روز ازل حوالي نور
سجده کرديم بر کدام شما؟
من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما
چهارده قرن دست هيچ کسي
دل ندادم به احترام شما
به شما معدن کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند
پر من بال و بال من پر شد
پر و بالي زدم کبوتر شد
به نفس هاي حضرت سجاد
حالمان خوب بود و بهتر شد
سحر پنجم عبادت بود
کوچه هاي خدا معطر شد
مردي از سمت ابرهاي دعا
آمد و خشکي دلم تر شد
آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پيمبر شد
مردي از سمت آفتاب آمد
با مفاتيح مستجاب آمد
آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گريان به اين و آن بدهد
آمده روي پشت بام سحر
با صداي خدا اذان بدهد
بشکند ميله قفس را تا
بالها را به آسمان بدهد
با خودش مصحف نور آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد
به نگاهش دخيل مي بنديم
تا مناجات يادمان بدهد
اي مسير سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات
اي مناجات و اي نسيم دعا
راه نزديک ما به سمت خدا
اي که دريا کنار تو قطره
قطره با يک نگاه تو دريا
نذر سجاده قديمي توست
چهارمين رکعت نوافل ما
اي امام علي دوم من
اي امام چهارم دنيا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعا
از تو بوي نماز مي آيد
بوي راز و نياز مي آيد
مادرت آفتاب حجب و حياست
شرف الشمس سيد الشهداست
مايه آبروي ايران است
افتخارم هميشه ام به شماست
از تو و مادر تو اين دل ما
عاشق خانواده زهراست
يک سفر پيش ما نمي آيي
سفر مادري تو اينجاست
تو عجم زاده اي تو فاميلي
پس حرم سازي ات به گردن ماست
تو در اين سرزمين گلکاري
به خدا حق آب و گل داري
آفتابي که حق کشيده تويي
جلوه اي که کسي نديده تويي
با ظرافت ، خداي عز و جل
بي نظيري که آفريده تويي
آنکه با کفه تولايش
پاي ميزانمان کشيده تويي
شب اسير هزار رکعت تو
به خدايت قسم پديده تويي
نخلهاي بلند نخلستان
بارش رحمتي که ديده تويي
با دعاي غلام دارد...
...آسمان مدينه مي بارد
*** علي اکبر لطيفيان ***

http://shiaupload.ir/images/17265579075667802828.gif

نرگس منتظر
17-07-2010, 16:23
http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3677&stc=1&d=1279112823 (http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3677&stc=1&d=1279112823)
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif

«یک نگاه، یک لبخند»



«تَعْصِی الاِلهَ وَ اَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هذا لَعَمْری فِی الْفِعالِ بَدیعٌ لَوْ کُنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ لاَطَعْتَهُ اِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطیعٌ»
تمامت دلت را برای خدا گفتی... با واژه‏هایی که ریشه در ابر دارند و هنوز بر دل‏های آسمانی می‏بارند.
کاشکی ما نیز «فهمیده» بودیم! کاشکی دستی به «دعا» می‏گشودیم!
کاشکی حتی ذره‏ای حقِ دوستیِ حق را، ادا می‏کردیم و فقط ادعا نمی‏کردیم!
اگر دوستِ خدا بودیم، هرگز اهل گناه نبودیم!
حق با تو است... ما راست نگفتیم؛ دروغ گفتیم!
ما این‏سان که نُمودیم، نبودیم.
مگر می‏توان دوستارِ کسی بود و مُطیعش نبود؟!
مگر می‏شود حُرمتِ آن‏که را دوست داشت، نگاه نداشت؟
ما، دل به حق نسپردیم... آبروی عشق را بردیم!
از دنیا بگذرید
«اصحابی؛ اِخوانی! علیکم بِدارِ الاخِرَهِ وَ لااُوصیکُمْ بِدارِ الدُّنیا فَاِنَّکُم عَلَیْها وَ بِها مُتَمَسِّکُونَ؛ اَما بَلَغَکُمْ اَنَّ عیسی علیه‏السلام قالَ لِلحَوارِیّینَ: اَلدُّنیا قَنطَرهٌ فَاعْبُروُها وَ لا تَعمروُها وَ...».
ایستادی؛ چشم در چشم ما. وقتی لب گشودی، تمام بغضم ناگهان ترکید؛
«به دنیا، دل نبندید
بارِ سفر ببندید».
آن‏گاه، اندکی برآشفتی و از عیسی علیه‏السلام گفتی... که او نیز برآشفته بود، و به یارانش گفته بود:
بَر اَمواج، خانه نسازید. به آبادی‏اش نپردازید.
و ما - اما - ویلاها ساختیم و فراوان به آنها پرداختیم؛ هرچند می‏دانستیم حتی «مولا ویلا نداشت»! و دنیا را برای اهلش واگذاشت. اما فقط و فقط سرودیم. ما را ببخش، اگر نااهل بودیم!
ما را ببخش
دلم سخت گرفته. «هوای خانه‏ام ابری است» به صحیفه سبزت می‏نگرم.
«انجیل اهل‏بیت»، «زبور آل محمد» و... حسی غریب دارم. دوست دارم ببارم «چون ابر در بهاران».
ما، بَدیم؛ که با «قرآن» کنار نیامدیم. گلی - هم - بر سر خواهر آن نزدیم!
قرآن را کنار گذاشتیم و حُرمتِ خواهرش را نگاه نداشتیم؛ چنان‏که «نهج‏البلاغه» را «دون» نمودیم و حتی به دنبال واژه‏ای درخور برای وصفش نبودیم.
ما را ببخش، اگر حق برادری را به جا نیاوردیم و به خواهر قرآن، خیانت کردیم!
برایم تبسم کن
یا علی!
می‏خواهمت در دنیا و می‏خوانمت؛ که خدا نیز در آخرت می‏خوانَدَت.
ای زینتِ عبادت‏پیشگان؛ همدم بی‏نوایان؛ بردبارترین بردباران؛ شفاعت کننده فرمانداری معزول نزدِ عبدالملک مروان؛ و... شبیه‏ترین کسان به امیرمؤمنان علی علیه‏السلام !
آری، می‏دانم هیچ‏گاه به هیچ‏کس «نَه» نگفتی و بر کسی نیاشفتی! چشم‏هایت را از گناهانم فرو بند. در دل و جانم گُل کُن. امروز برایم تبسم کن.
می‏خواهم دیگر به دنیا دلشاد نباشم. می‏خواهم مثل تو «سجاد» باشم.
به نگاهی، دلشادم کن.
اینجا، هوا برای نَفَس کشیدن، کم است؛ از این قفس، آزادم کن.
مهدی خلیلیان


http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
http://shiaupload.ir/images/02623762948559344400.gif

خادمه زینب کبری(س)
17-07-2010, 16:31
http://shiaupload.ir/images/37718243737388238332.gifhttp://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/3/32/sajad1.jpghttp://shiaupload.ir/images/37718243737388238332.gif


http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-14.gif (http://www.pichak.net/)
اي مناجات و اي نسيم دعا
راه نزديک ما به سمت خدا
اي که دريا کنار تو قطره
قطره با يک نگاه تو دريا
نذر سجاده قديمي توست
چهارمين رکعت نوافل ما
اي امام علي دوم من
اي امام چهارم دنيا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعا
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-14.gif (http://www.pichak.net/)

http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-80.gif (http://www.pichak.net/)
میلاد مبارک مرد شب زنده دار سجاده امام زین العابدین برمسلمین جهان مبارک و خجسته باد
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-80.gif (http://www.pichak.net/)

شكوه انتظار
17-07-2010, 17:29
http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif
مناجات عارفان


صحیفه کامله سجادیه، از 54 قطعه دعا و نیایش کوچک و بزرگ تشکیل شده است که از نظر محتوا و متن و از همه مهم تر نوع نگرش عارفانه امام سجاد علیه السلام ، می توان آن را برنامه ای نظام مند و دربردارنده بزرگ داشت خداوند یکتا و طلب مغفرت و تقرب به درگاه او و نیز آموزش و پرورش جامعه اسلامی دانست که ایشان بازبان شیرین دعا، آن را به بهترین شیوه بیان فرموده است. صحیفه ، در واقع کلاس درسی است که روش زندگی بر مبنای فطرت توحیدی و مکتب الهی در آن آموخته می شود و با معارف سرشار و مضامین عرفانی و اخلاقی، رسیدن به سعادت ابدی و رهایی از پلیدی های شرک و گناه و رذیلت های اخلاقی را به ارمغان می آورد. از همین روست که به این کتاب شریف نباید فقط با دید کتاب دعا نگریست، بلکه لازم است برای بهره مندی رفتاری و به عنوان راهکار جامع اخلاقی، آن را مورد مطالعه و تأمل قرار داد.
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifفیض امید http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif


http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifنهال تنومند و پرثمر امید به خدا، http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
در توحید و یگانه پرستی ریشه دارد؛
چنان که ریشه ناامیدی از رحمت الهی،
شرک و دوبینی است. به دلیل اهمیت این مسئله و تأثیر ژرفی که امید به پروردگار متعالی در اخلاق و رفتار انسان می گذارد،
در سراسر مناجات های عارفانه امام سجاد علیه السلام ،
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifامید به خدا و بریدن از غیر موج می زند.http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
در واقع آن حضرت، این بینش ژرف عرفانی را در قالب دعا و مناجات،به خواننده بیداردل منتقل می کند:
« خداوندا!... حاجتم را جز تو، جای درخواستی نیست،.... ای نهایت نیازها و آخر درخواست ها، ای کسی که رسیدن به خواسته ها نزد اوست و ای آنکه حاجت های نیازمندان از او قطع نمی شود».

http://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gif

شكوه انتظار
18-07-2010, 00:32
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifکنترل کردن خشم و عصبانیت http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif


روزی مردی در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد و حرف تندی به او گفت؛ اما حضرت جوابش را نداد تا آن مرد رفت. امام علیه السلام به افرادی که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بیابید و جواب من را بشنوید.» امام و همراهانش به راه افتادند و امام این آیه را می خواند:
«کسانی که خشم خودشان را فرو ببرند واز مردم گذشت کنند، خدا آنان را دوست دارد.» وقتی به خانه او رسیدند، امام فرمود به او بگویید که علی بن الحسین علیه السلام آمده. آن مرد منتظر دعوا بود. فکر می کرد امام برای تلافی آمده؛ ولی وقتی در برابر امام قرار گرفت، امام فرمود:
«ای مرد! آنچه که چندی پیش به من گفتی اگر در من هست، خدا مرا بیامرزد؛ ولی اگر چیزی که گفتی در من نیست، خدا تو را بیامرزد.» وقتی آن مرد این حرکت امام را دید از حرف هایی که به آن امام عزیز گفته بود شرمنده شد و گفت:
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
«چیزی که در تو نبود به تو گفتم و من به آن حرف ها سزاوارترم.»
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif

شكوه انتظار
18-07-2010, 09:06
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif


در مدح ولادت چهارمين امام



http://www.aviny.com/Occasion/ahlebeit/imamsajjad/veladat/87/Images/V01.jpg
از مهين بانوى ايران سر زد از خاك عرب





آفتابى كز جمالش شد عيان آيات ربّ





حجّت حقّ، رحمت مطلق ، علىّ بن الحسين





درّة التّاج شرف ، ماه عجم ، شاه عرب





حَبّذا شاهى كه محكوم شد از او كاخ كمال





فرّخا ماهى كه روشن شد از او مهد ادب





زينت پرهيزكاران بود در زهد و عفاف





زان خدا سجّاد و زين العابدين دادش لقب





آن شنيدستم كه در عهد ولى عهدى هشام





رهسپار كعبه شد، با مردم شام و حلب





خواست تا بوسد حجر را، گشت مانع ، ازدحام





شد ز جمعيّت برون ، كاسايد از رنج و تعب





ديد ناگه صف ز هم بشكست ، ماهى شد پديد





كافتاب از پرتو صبح جمالش در عجب





ماه گرد كعبه مى گرديد و خلقى گرد ماه





سنگ را از بوسه اى سيراب كرد از لعل لب





چون هشام ، آن عزّت و قدر و جمال و جاه ديد





از شرار آتش كين حسد شد ملتهب





زان ميان يك تن از او پرسيد كاين شه زاده كيست





كاين چنين بر دامن مطلوب زد دست طلب





كرد در پاسخ تجاهل ، گفت نشناسم كه كيست





زان تجاهل ها كه بر اعجاز احمد بولهب





چون فرزدق آن سخندان توانا از هشام





اين سخن بشنيد، شد آشفته از خشم و غضب





گفت گر نامش ندانى با تو گويم نام او





گر بپرسى خاك بطحا را وجب اندر وجب





از زمين و آسمان و آفتاب و مشترى





زهره و پروين و ماه و كهكشان و ذوذنب





مروه و بيت و صفا و زمزم و ركن و مقام





مى شناسندش نكونام و نسب اصل و حَسَب





ميوه بستان زهرا، قرّة العين حسين





آن كه شد پيدايش او آفرينش را سبب





كوكب صبح هدايت ، آن كه نور طلعتش





كرد محو از ساحت دين ، ظلمت جهل و شغب


http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/06486784461874905638.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
18-07-2010, 09:43
http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/001%20tir%2089/15/0009304%20%283%29.jpg

آفتابي که حق کشيده تويي
جلوه اي که کسي نديده تويي

با ظرافت ، خداي عز و جل
بي نظيري که آفريده تويي

آنکه با کفه تولايش
پاي ميزانمان کشيده تويي

شب اسير هزار رکعت تو
به خدايت قسم پديده تويي

نخلهاي بلند نخلستان
بارش رحمتي که ديده تويي



http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1097/1097015ldz8wid66r.gif)

شكوه انتظار
18-07-2010, 11:08
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
ما همان يا کريم بام شما
جبرئيل قديم بام شما
صبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شما
صبح روز ازل حوالي نور
سجده کرديم بر کدام شما؟
من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شما
چهارده قرن دست هيچ کسي
دل ندادم به احترام شما
به شما معدن کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتند
پر من بال و بال من پر شد
پر و بالي زدم کبوتر شد
به نفس هاي حضرت سجاد
حالمان خوب بود و بهتر شد
سحر پنجم عبادت بود
کوچه هاي خدا معطر شد
مردي از سمت ابرهاي دعا
آمد و خشکي دلم تر شد
آمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پيمبر شد
مردي از سمت آفتاب آمد
با مفاتيح مستجاب آمد
آمده تا مرا تکان بدهد
چشم گريان به اين و آن بدهد
آمده روي پشت بام سحر
با صداي خدا اذان بدهد
بشکند ميله قفس را تا
بالها را به آسمان بدهد
با خودش مصحف نور آورده
تا خدا را به ما نشان بدهد
به نگاهش دخيل مي بنديم
تا مناجات يادمان بدهد
اي مسير سبز نجات
بر مناجات کردنت صلوات
اي مناجات و اي نسيم دعا
راه نزديک ما به سمت خدا
اي که دريا کنار تو قطره
قطره با يک نگاه تو دريا
نذر سجاده قديمي توست
چهارمين رکعت نوافل ما
اي امام علي دوم من
اي امام چهارم دنيا
مرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعا
از تو بوي نماز مي آيد
بوي راز و نياز مي آيد
مادرت آفتاب حجب و حياست
شرف الشمس سيد الشهداست
مايه آبروي ايران است
افتخارم هميشه ام به شماست
از تو و مادر تو اين دل ما
عاشق خانواده زهراست
يک سفر پيش ما نمي آيي
سفر مادري تو اينجاست
تو عجم زاده اي تو فاميلي
پس حرم سازي ات به گردن ماست
تو در اين سرزمين گلکاري
به خدا حق آب و گل داري
آفتابي که حق کشيده تويي
جلوه اي که کسي نديده تويي
با ظرافت ، خداي عز و جل
بي نظيري که آفريده تويي
آنکه با کفه تولايش
پاي ميزانمان کشيده تويي
شب اسير هزار رکعت تو
به خدايت قسم پديده تويي
نخلهاي بلند نخلستان
بارش رحمتي که ديده تويي
با دعاي غلام دارد...
...آسمان مدينه مي بارد


*** علي اکبر لطيفيان ***
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif