PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره حج - آیه های 1 تا 50



ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:23
اين سوره در «مدينه» نازل شده و 78 آيه است‏
محتواى سوره:
اين سوره به خاطر بخشى از آياتش كه پيرامون حجّ سخن مى‏گويد به نام «سوره حجّ» ناميده شده است.
و از آنجا كه دستور حجّ آن هم با ذكر قسمتى از جزئيات آن، و همچنين دستور جهاد، تناسب با وضع مسلمانان در مدينه دارد، آيات اين سوره از جهاتى شبيه سوره‏هاى «مدنى» است.
از نظر محتوا مطالب اين سوره را به چند بخش مى‏توان تقسيم كرد:
1- آيات فراوانى از آن در زمينه «معاد» و دلائل منطقى آن، و انذار مردم غافل از صحنه‏هاى قيامت، و مانند آن است.
2- بخش قابل ملاحظه‏اى نيز از مبارزه با شرك و مشركان، سخن مى‏گويد.
3- در بخش ديگر مردم را به بررسى سر نوشت عبرت‏انگيز گذشتگان و عذابهاى دردناك الهى كه بر آنها نازل شد دعوت كرده.
4- و بخش ديگر پيرامون مسأله حج و سابقه تاريخى آن است.
5- بخشى از آن پيرامون مبارزه با دشمنان مهاجم، است.
6- و سر انجام قسمتى از آن پند و اندرزهايى است در زمينه‏هاى مختلف زندگى و تشويق به نماز و زكات و توكل و توجه به خداوند.
برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 198
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم:
«هر كس سوره حج را بخواند خداوند پاداش حج و عمره را به او مى‏دهد به تعداد تمام كسانى كه در گذشته و آينده حج و عمره به جا آورده يا خواهند آورد»! بدون شك اين ثواب و فضيلت عظيم تنها براى تلاوت لفظى نيست، تلاوتى است انديشه‏ساز، و انديشه‏اى است عمل پرور.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- زلزله عظيم رستاخير: اين سوره با دو آيه تكان دهنده و هيجان‏انگيز پيرامون رستاخيز و مقدمات آن شروع مى‏شود، آياتى كه بى‏اختيار انسان را از اين زندگى گذراى مادى بيرون مى‏برد، و به آينده هول‏انگيزى كه در انتظار اوست متوجه مى‏سازد.
نخست عموم مردم را بدون استثناء مخاطب ساخته، مى‏گويد: «اى مردم! از پروردگارتان بترسيد، و پرهيز كارى پيشه كنيد كه زلزله رستاخيز، جريان مهم و عظيمى است» (يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْ‏ءٌ عَظِيمٌ).
خطاب «يا أَيُّهَا النَّاسُ»، دليل روشنى است بر اين كه هيچ گونه تفاوت و تبعيضى از نظر نژاد و زبان و اعصار و قرون و مكانها و مناطق جغرافيايى و طوائف و قبائل در آن نيست، و مؤمن و كافر، كوچك و بزرگ، پير و جوان، مرد و زن امروز و آينده همه در آن شريكند.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:24
(آيه 2)- اين آيه نمونه‏هايى از بازتاب اين وحشت عظيم را در چند جمله بيان كرده، مى‏گويد: «روزى كه آن را مى‏بينيد [زلزله رستاخيز آن چنان وحشت سرا پاى همه را فرا مى‏گيرد كه‏] هر مادر شيردهى، كودك شير خوارش را فراموش مى‏كند» (يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ) .
«و هر باردارى (در آن صحنه باشد) جنين خود را سقط مى‏كند» (وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها)
.
سومين بازتاب اين كه: «مردم را به صورت مستان مى‏بينى، در حالى كه مست برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 199
نيستند!» (وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏)
.
«ولى عذاب خدا شديد است» (وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ)

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:24
.
(آيه 3)- پيروان شيطان! از آنجا كه در آيات گذشته ترسيمى از وحشت عمومى مردم به هنگام وقوع زلزله قيامت بود در اين آيه حال گروهى از بى‏خبران را منعكس مى‏كند كه چگونه از چنين حادثه عظيمى غافلند.
مى‏گويد: «گروهى از مردم بدون هيچ علم و دانشى در باره خدا به مجادله بر مى‏خيزند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ).
گاه در اصل توحيد و يگانگى حق و نفى هر گونه شريك جدال مى‏كنند، و گاه در قدرت خدا نسبت به مسأله احياى مردگان و بعث و نشور، و در هر صورت هيچ گونه دليلى بر گفته‏هاى خود ندارند.
سپس اضافه مى‏كند: اين گونه افراد كه تابع هيچ گونه منطق و دانشى نيستند «از هر شيطان سر كش و متمردى تبعيت مى‏كنند» (وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ).
نه از يك شيطان كه از همه شيطانها! اعم از شياطين انس و جن كه هر يك از آنها براى خود نقشه و برنامه و حيله و دامى دارند.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:25
(آيه 4)- در اين آيه مى‏گويد: «بر او نوشته و مقرر شده است كه هر كس حلقه اطاعت و ولايتش را بر گردن نهد بطور مسلم گمراهش مى‏سازد و به آتش سوزان راهنمائيش مى‏كند» (كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعِيرِ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:25
(آيه 5)- دلائل معاد در عالم جنين و گياهان: از آنجا كه در آيات گذشته گفتگو از ترديد مخالفان در «مبدء» و «معاد» بود در اين آيه به دو دليل محكم و منطقى براى اثبات معاد جسمانى استدلال شده است، يكى از طريق توجه به تحولات دوران جنينى، و ديگرى از طريق تحولات زمين به هنگام نمو گياهان.
نخست همه انسانها را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «اى مردم! اگر در رستاخيز شكّ داريد (به اين نكته توجه كنيد كه:) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد، از خون بسته شده و سپس از مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده‏] كه برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 200
بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل» (يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ).
همه اينها به خاطر آن است «تا براى شما آشكار سازيم» كه بر هر چيز قادريم (لِنُبَيِّنَ لَكُمْ).
«و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم (مادران) قرار مى‏دهيم» (وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى). تا دوران تكاملى خود را طى كنند، و آنچه را بخواهيم ساقط مى‏كنيم و از نيمه راه از مدار خارجش مى‏سازيم.
«از آن پس (يك دوران انقلابى جديد آغاز مى‏شود و) ما شما را به صورت طفل (از شكم مادر) بيرون مى‏فرستيم» (ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا).
به اين ترتيب دوران زندگى محدود و وابسته شما در شكم مادر پايان مى‏پذيرد، و قدم به محيطى وسيعتر، مملو از نور و صفا و امكانات بسيار فزونتر مى‏گذاريد.
باز چرخهاى حركت تكاملى شما متوقف نمى‏شود، و همچنان سريع در اين راه به پيشروى ادامه مى‏دهيد «سپس هدف اين است كه به حدّ رشد و بلوغ (و كمال جسم و عقل) برسيد» (ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ).
در اينجا جهل تبديل به دانايى، و ضعف و ناتوانى تبديل به قدرت و توانايى و وابستگى مبدل به استقلال مى‏شود.
ولى اين چرخ باز متوقف نمى‏گردد هر چند «در اين ميان بعضى از شما مى‏ميرند و بعضى آن قدر عمر مى‏كنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مى‏رسند» (وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ).
«آنچنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمى‏دانند!» (لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً).
اين ضعف و ناتوانى و پژمردگى دليل بر فرا رسيدن يك مرحله انتقالى جديد برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 201
است، همان گونه كه سستى پيوند ميوه با درخت دليل بر رسيدگى آن و وصول به مرحله جدايى است.
سپس به بيان دليل دوم كه زندگى و حيات گياهان است پرداخته، مى‏گويد:
«زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مى‏بينى، اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مى‏فرستيم، به حركت در مى‏آيد و مى‏رويد، و از هر نوع گياهان زيبا مى‏روياند» (وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:25
(آيه 6)- در اين آيه و آيه بعد به عنوان جمع بندى و نتيجه گيرى كلى، هدف اصلى از بيان اين دو دليل را ضمن باز گويى پنج نكته تشريح مى‏كند:
1- نخست مى‏گويد: «آنچه (در آيات قبل از مراحل مختلف حيات در مورد انسانها و جهان گياهان) باز گو شد براى اين است كه (بدانيد) خداوند حق است» (ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ).
و چون او حق است نظامى را كه آفريده نيز حق است، بنا بر اين نمى‏تواند بيهوده و بى‏هدف باشد. و چون اين جهان بى‏هدف نيست و از سوى ديگر هدف اصلى را در خود آن نمى‏يابيم يقين پيدا مى‏كنيم كه معاد و رستاخيزى در كار است.
2- اين نظام حاكم بر جهان حيات به ما مى‏گويد: «و اوست كه مردگان را زنده مى‏كند» (وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏).
همان كسى كه لباس حيات بر تن خاك مى‏پوشاند، و نطفه بى‏ارزش را به انسان كاملى مبدل مى‏سازد، و زمينهاى مرده را جان مى‏دهد او مردگان را حيات نوين مى‏بخشد.
3- هدف ديگر اين است كه بدانيد «خدا بر هر چيز تواناست» و چيزى در برابر قدرت او غير ممكن نيست (وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).
آيا كسى كه مى‏تواند خاك بى‏جان را تبديل به نطفه كند و آن را در مراحل حيات پيش ببرد قادر نيست كه انسان را بعد از مرگ به زندگى جديد باز گرداند؟
برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 202

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:25
(آيه 7)- چهارم: و باز همه اينها براى اين است كه بدانيد: «رستاخيز آمدنى است و شكّى در آن نيست» (وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها). 5- و اينها همه مقدمه‏اى است براى آخرين نتيجه و آن اين كه: «خداوند تمام كسانى را كه در قبرها آرميده‏اند زنده مى‏كند» (وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ).
در نتيجه رستاخيز و بعث مردگان نه تنها امكان‏پذير است بلكه قطعا تحقق خواهد يافت.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:26
(آيه 8)- باز هم مجادله به باطل: در اينجا نيز سخن از مجادله كنندگانى است كه پيرامون مبدء و معاد به جدال بى‏پايه و بى‏اساس مى‏پردازند. نخست مى‏گويد: «گروهى از مردم كسانى هستند كه در باره خدا بدون هيچ علم و دانش و هدايت و كتاب روشنى به مجادله بر مى‏خيزند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ).
در حقيقت بحث و جدال علمى در صورتى مى‏تواند ثمر بخش باشد كه متكى به يكى از اين دلائل گردد. عقل يا كتاب يا سنّت.
جمله «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ» درست همان تعبيرى است كه در آيه سوم گذشت. و ظاهرا آيه گذشته ناظر به حال پيروان گمراه و بى‏خبر است در حالى كه اين آيه ناظر به رهبران اين گروه گمراه مى‏باشد.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:26
(آيه 9)- سپس در يك عبارت كوتاه و پر معنى به يكى از علل انحراف و گمراهى اين رهبران ضلالت پرداخته، مى‏گويد: «آنها با تكبر و بى‏اعتنايى (نسبت به سخنان الهى و دلائل روشن عقلى) مى‏خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند» (ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ).
سپس كيفر شديد آنها را در دنيا و آخرت به اين صورت تشريح مى‏كند: «بهره آنها در اين دنيا رسوائى و بد بختى است، و در قيامت عذاب سوزنده را به آنها مى‏چشانيم» (لَهُ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ نُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَرِيقِ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:26
(آيه 10)- و به او مى‏گوئيم: «اين نتيجه چيزى است كه دستهايت از پيش براى تو فرستاده است» (ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ). برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 203
«و خداوند هرگز به بندگان ظلم و ستم نمى‏كند» (وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ).
نه كسى را بى‏جهت كيفر مى‏دهد، و نه بر ميزان مجازات كسى بدون دليل مى‏افزايد، و برنامه او عدالت محض و محض عدالت است

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:27
(آيه 11)- آنها كه بر لب پرتگاه كفرند! در آيات گذشته سخن از دو گروه در ميان بود گروه پيروان گمراه، و رهبران گمراه كننده، اما در اينجا سخن از گروه سومى است كه همان افراد ضعيف الايمان هستند.
قرآن در توصيف اين گروه چنين مى‏گويد: «و بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند» اما ايمان قلبى آنها بسيار سطحى و ضعيف است (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ). و با كوچكترين چيزى ايمانشان بر باد فنا مى‏رود.
سپس قرآن به تشريح تزلزل ايمان آنها پرداخته، مى‏گويد: «پس آنها چنانند كه اگر (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد حالت اطمينان پيدا مى‏كنند! (و آن را دليل بر حقانيت اسلام مى‏گيرند) اما اگر به وسيله گرفتاريها و پريشانى و سلب نعمت مورد آزمايش قرار گيرند دگرگون مى‏شوند» و به كفر رو مى‏آورند! (فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ).
گوئى آنها دين و ايمان را به عنوان يك وسيله نيل به ماديان پذيرفته‏اند كه اگر اين هدف تأمين شد دين را حق مى‏دانند و گر نه بى‏اساس! و در پايان آيه اضافه مى‏كند: و به اين ترتيب «آنها هم دنيا را از دست داده‏اند و هم آخرت را» (خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ).
و «اين همان خسران و زيان آشكار است» كه انسان هم دينش بر باد رود و هم دنيايش (ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:27
(آيه 12)- اين آيه به عقيده شرك آلود اين گروه مخصوصا بعد از انحراف از توحيد و ايمان به خدا اشاره كرده، مى‏گويد: «او جز خدا كسى را مى‏خواند كه نه زيانى مى‏تواند به او برساند و نه سودى» (يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ).
اگر دليل معيار حقانيت دين را اقبال و ادبار دنيا مى‏گيرد، پس چرا به سراغ برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 204
بتهايى مى‏رود كه موجوداتى هستند بى‏خاصيت و فاقد هرگونه اثر در سرنوشت انسانها؟! آرى! «اين گمراهى بسيار عميقى است» (ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ).
فاصله آن از خط صراط مستقيم آن چنان زياد است كه اميد بازگشتشان به سوى حق بسيار كم است.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:27
(آيه 13)- باز مطلب را از اين فراتر برده، مى‏گويد: «او كسى را مى‏خواند كه زيانش از نفعش نزديكتر است»! (يَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ).
چرا كه اين معبودهاى ساختگى در دنيا فكر آنها را به انحطاط و پستى و خرافات سوق مى‏دهند، و در آخرت آتش سوزان را براى آنها به ارمغان مى‏آورند.
و در پايان آيه اضافه مى‏كند: «چه بد مولا و ياورى هستند اين بتها، و چه بد مونس و معاشرى» (لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:28
(آيه 14)- و از آنجا كه روش قرآن اين است كه مسائل نيك و بد را در مقايسه با هم بيان مى‏كند تا نتيجه گيرى آن كاملتر و روشنتر باشد در اين آيه مى‏فرمايد:
«خداوند كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهايى از بهشت وارد مى‏كند كه نهرها از زير درختانش جارى است» (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
برنامه آنها روشن، خط فكرى و عملى آنها مشخص، مولاى آنها خدا و همدم و مونسشان انبياء و شهداء و صالحان و فرشتگان خواهند بود.
آرى! «خدا هر چه را اراده كند انجام مى‏دهد» (إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ).
اين پاداشهاى بزرگ براى او سهل و آسان است، همان گونه كه مجازات مشركان لجوج و رهبران گمراهشان براى او ساده است.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:28
(آيه 15)-
شأن نزول:
گروهى از قبيله «بنى اسد» و «بنى غطفان» كه با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله پيمان بسته بودند گفتند: ما مى‏ترسيم خدا سر انجام محمّد صلّى اللّه عليه و آله را يارى نكند و در نتيجه رابطه ما با هم پيمانهايمان از يهود قطع شود و آنها به ما مواد غذائى ندهند، آيه نازل شد و به آنها اخطار كرد و آنها را سخت مذمت نمود.
برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 205
تفسير:
رستاخيز پايان همه اختلافات! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از گروه ضعيف الايمان بود در اين آيه نيز چهره ديگرى از آنها را ترسيم كرده، مى‏گويد:
«هر كسى گمان مى‏كند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد و (از اين نظر عصبانى است، هر كارى از دستش ساخته است بكند) ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از حلق آويز، و نفس خود را قطع كند (و تا لبه پرتگاه مرگ پيش رود) ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مى‏نشاند» (مَنْ كانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغِيظُ).
اين آيه به يك نكته روانى در ارتباط با افراد كم حوصله و عصبانى و ضعيف الايمان اشاره مى‏كند كه آنها وقتى كارشان ظاهرا به بن بست مى‏رسد فورا دستپاچه مى‏شوند و تصميمهاى جنون آميز مى‏گيرند.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:28
(آيه 16)- اين آيه اشاره به يك جمع بندى در آيات گذشته كرده، مى‏گويد:
«و اين گونه ما قرآن را به صورت آيات بينات و نشانه‏هاى روشن نازل كرديم» (وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ). دلائلى براى معاد و رستاخيز همچون بررسى دوران جنينى انسان، و رشد گياهان و زنده شدن زمينهاى مرده.
ولى با اين همه، داشتن دلائل روشن به تنهايى كافى نيست بلكه آمادگى پذيرش حق نيز لازم است، به همين دليل در پايان آيه مى‏گويد: «و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند» (وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ).
(

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:28
(آيه 17)- اين آيه به شش گروه از پيروان مذاهب مختلف كه يك گروه مسلم و مؤمنند، و پنج گروه غير مسلمان اشاره كرده، مى‏فرمايد: «كسانى كه ايمان آورده‏اند، و يهود، و صابئان، و نصارا، و مجوس، و مشركان، خداوند در ميان آنها روز قيامت داورى مى‏كند، و حق را از باطل جدا مى‏سازد» (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ). مگر نه اين است كه يكى از نامهاى قيامت «يوم الفصل» روز جدايى حق برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 206
از باطل است و «يوم البروز» روز آشكار شدن مكتومها، و روز پايان گرفتن اختلافات است.
آرى! خدا در آن روز به همه اين اختلافات پايان مى‏دهد: «چرا كه خداوند از همه چيز آگاه و با خبر است» (إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:28
(آيه 18)- همه موجودات جهان در پيشگاه او سجده مى‏كنند: از آنجا كه در آيات گذشته سخن از مبدء و معاد بود، اين آيه با طرح مسأله توحيد و خداشناسى، حلقه مبدء و معاد را تكميل مى‏كند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «آيا نديدى تمام كسانى كه در آسمانها و تمام كسانى كه در زمين هستند براى خدا سجده مى‏كنند، و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ). «و نيز بسيارى از مردم (براى او سجده مى‏كنند) در حالى كه بسيارى ديگر (ابا دارند و) مستحق عذابند» (وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ).
سپس اضافه مى‏كند: اينها نزد پروردگار بى‏ارزشند «و هر كس را خدا بى‏ارزش سازد هيچ كس نمى‏تواند او را گرامى دارد» و مشمول سعادت و ثواب كند (وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ).
آرى! «خداوند هر كار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مى‏دهد» مؤمنان را گرامى و منكران را خوار مى‏سازد (إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ).
با توجه به آنچه در آيه مورد بحث آمده موجودات عالم داراى دو گونه سجودند، «سجود تكوينى» و «سجود تشريعى».
خضوع و تسليم بى‏قيد و شرط آنها در برابر اراده حق و قوانين آفرينش و نظام حاكم بر اين جهان همان سجود تكوينى آنهاست كه تمام ذرات موجودات را شامل مى‏شود، حتى سلولهاى مغز فرعونها و نمرودها و منكران لجوج، و تمام ذرات وجود آنها مشمول اين سجود تكوينى هستند.
به گفته جمعى از محققان تمامى ذرات جهان داراى نوعى درك و شعورند، برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 207
و به موازات آن در عالم خود، حمد و تسبيح خدا مى‏گويند، و سجود و صلاة دارند و اگر اين نوع درك و شعور را نپذيريم لا اقل تسليم و خضوع آنها در برابر همه نظامات هستى به هيچ وجه قابل انكار نيست.
اما «سجود تشريعى» همان نهايت خضوعى است كه از صاحبان عقل و شعور و درك و معرفت در برابر پروردگار تحقق مى‏يابد.

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:29
(آيه 19)- شأن نزول:
«روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان (على عليه السّلام و حمزه، و عبيدة بن حارث بن عبد المطلب) به ميدان نبرد آمدند و به ترتيب «وليد بن عتبه» و «عتبة بن ربيعه» و «شيبة بن ربيعه» را از پاى در آوردند.
آيه نازل شد و سر نوشت اين مبارزان را بيان كرد.
ولى وجود شأن نزول خاص هرگز مانع عموميت مفهوم آيه نمى‏شود.
تفسير:
دو گروه متخاصم در برابر هم! در آيات گذشته به گروه مؤمنان و طوائف مختلفى از كفار اشاره شده بود، و مخصوصا آنها را به صورت شش گروه بيان كرد، در اينجا مى‏فرمايد: «اين دو دسته (مؤمنان و غير مؤمنان) در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند» (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ).
سپس چهار نوع مجازات كافرانى را كه دانسته و آگاهانه حق را انكار كردند بيان مى‏كند:
نخست از لباس آنها شروع كرده، مى‏گويد: «پس كسانى كه كافر شدند لباسهايى از آتش براى آنها بريده مى‏شود» (فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه واقعا قطعاتى از آتش به صورت لباس براى آنها بريده و دوخته مى‏شود! و يا كنايه از اين باشد كه آتش دوزخ از هر سو آنها را مانند لباس احاطه مى‏كند.
ديگر اين كه: «مايع سوزان و جوشان حميم دوزخ بر سر آنها ريخته مى‏شود» (يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ).

ملکوت* گامی تارهایی *
19-07-2010, 19:29
(آيه 20)- و اين آب سوزان و جوشان در بدن آنها آن چنان نفوذ مى‏كند كه برگزيده تفسير نمونه، ج‏3، ص: 208
«هم درونشان را ذوب مى‏نمايد و هم پوستها و برونشان) را»! (يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ).