PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۞*•*♥*•*۞ آسماني ترين جوان(ويژه نامه ولادت حضرت علي اكبر (ع)۞*•*♥*•*۞



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 01:16
http://shiaupload.ir/images/58163838261934438607.gif (http://shiaupload.ir/images/76849309908828986516.gif)

http://shiaupload.ir/images/pvgvq9pcoe9sb1uogu.gifhttp://www.eteghadat.com/Files/user1/besm/b_053.pnghttp://shiaupload.ir/images/qdqh5xdmr8z9uysvbux.gif
http://shiaupload.ir/images/58163838261934438607.gif

ويژه نامه ولادت با سعادت حضرت علي اكبر عليه السلام


http://shiaupload.ir/images/62665769591555422525.gif

http://shiaupload.ir/images/60530063061721206812.gifhttps://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/61973788228928811257.gifhttp://shiaupload.ir/images/50751158849391993778.gif
http://shiaupload.ir/images/62665769591555422525.gif

ولادت با سعادت سبط اكبراقا ابا عبدالله
الحسين؛ حضرت علي اكبر عليه السلام
و گراميداشت روز جوان مبارك باد


http://shiaupload.ir/images/38759598795638115200.gif (http://shiaupload.ir/images/38759598795638115200.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 15:14
http://shiaupload.ir/images/38155244997642094296.png (http://shiaupload.ir/images/38155244997642094296.png)

اى فاطمه را آئينه ى كوثر ديگر
وى نوش لبت شهد و گل و شكر ديگر

هر گوشه‏اى استاده خليلى به تماشا
آورده مگر دسته گلى هاجر ديگر

جبرئيل به شوق آينه پرداخته گويى
از كوچه ى نور آمده پيغمبر ديگر

كنعان شده بيتاب‏تر از جان زليخا
يوسف ز سفر آمده با منظر ديگر

مشاطّه ايمان پى آرايش توحيد
آورده ز گنجينه ى حق گوهر ديگر

اى اصل تو از آب و گل ختم رسالت
از نور حسين آمده‏اى حيدر ديگر

با زلف خم اندر خمت اى ماه دو هفته
بر تارك خورشيد زدى افسر ديگر

اى نام تو پيرايه ى تسبيح ملايك
ديپاچه ى عشق آمدى از دفتر ديگر

در مرتبه ى وصل ازل خون
خدا را مثل تو نداده است خدا اكبر ديگر


http://shiaupload.ir/images/62388311956919033118.gif (http://shiaupload.ir/images/62388311956919033118.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 15:20
http://shiaupload.ir/images/88530208751904131396.jpg (http://shiaupload.ir/images/88530208751904131396.jpg)




حماسه از چشم‏های تو آغاز می‏شود در روزی داغ و خون ‏آلود.
رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر،
تار و پود حادثه را شمشیر زدی.

امروز می‏آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت،
با نشانه‏ای از آن سوی آسمان،
و زمین با خنده‏های نخستینت، شکفتن آغاز می‏کند.

در وجودت تکه‏ای از بهشت جا مانده است؛
آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می‏تراود.

روشنای چهره‏ات با اُفق‏های دور و درخشان نسبت دارد.
ریشه‏ات از مقدم‏ترین رودخانه آب می‏خورد.

نخل‏ها، پیش قامتت کوچک می‏نمایند،
ای بزرگِ دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمی‏افتد.

آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید،
همبازی کودکی‏ات و عشق، همسفره همیشگی توست.

قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می‏خورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهایی‏ات دوخته‏اند.

می‏آیی و پنجه در پنجه کوه می‏افکنی و فرو می‏ریزی‏اش.
می‏آیی و از جای گام‏های سپیدت، درختانی از آینه قد می‏کشند.

بر اسب که می‏نشینی، بارانی از ستاره باریدن می‏گیرد.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می‏ریزد.

تو علی اکبری؛
علوی سیرت و محمّدی صورت.
آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می‏اندازد
که نفس‏های شیعه را بریده بریده می‏خواهند.

در آغوش باران زاده شده‏ای و از سینه بهار، شیر نوشیده‏ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستان‏ها، هوای پاک نفس‏هایت را به عاریت گرفته‏اند.

شاعرانه‏ترین واژه‏ها، شعر بلند حماسه‏ات را سرودن نمی‏توانند.
محرم در محرم تصویر تابناک توست
که بر صفحه خونرنگ عاشورا می‏درخشد.

لب‏های ترک خورده‏ات، سال‏هاست فرات را
سر در گریبان نگه داشته است.
صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می‏زنم،
ردّ نگاه‏های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می‏کند.
تو اردیبهشت فصل‏های جهانی.

خاکستری‏ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می‏دارد.
امروز می‏آیی و ما فانوس‏های عاشقی در دست،
میلاد خجسته‏ات را نور می‏پاشیم.

می‏آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می‏نشینند
و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می‏خوانند.


http://shiaupload.ir/images/40532882852739078088.gif (http://shiaupload.ir/images/40532882852739078088.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 15:47
http://shiaupload.ir/images/34257964191199984202.jpg (http://shiaupload.ir/images/34257964191199984202.jpg)


می‏آیی و کائنات به تو سلام می‏کند.
عطر آرام تو که از افق لبریز می‏شود،
جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‏ایستد.
آفتاب در پیشانی تو شدت می‏گیرد.

تمام میوه‏های درختان شاداب می‏شوند
و برگ‏های سبز برای تو شعر می‏خوانند.
گل‏های سرخ از لبخندهای بی‏مضایقه تو جان می‏گیرند
و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‏ریزند.

همه موج‏ها از تو یاد گرفته ‏اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند.
پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.

همه نام تو را می‏دانند. همه تو را می‏شناسند.
تو شبیه‏ترین غنچه‏ها به بهاری، تو شبیه‏ترین شکوفه‏های ازل
به پیامبری صلی‏الله‏علیه‏و‏آله .

همه عطر تو را می‏شناسند؛ نارنج‏ها، ابرها، بادها و گنجشک‏ها.
نام تو در خون همه گلبرگ‏های زیبا جریان دارد.
همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می‏گیرند.
تمام اردیبهشت‏ها از آغوش گرامی تو جان می‏گیرند.

بهشت، بهانه‏ای‏ست برای دیدن تو. بی‏تو،
بهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی‏پایان ختم می‏شود.

تو مسافر تمام قلب‏هایی هستی که پرنده‏ها را دوست دارند.
ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏شود
و روز در پیراهن تو تکثیر می‏شود.

با تو می‏توان خورشید را به کوچک‏ترین ایوان‏ها دعوت کرد
و باران را مهمان تمام شیشه‏های غبار گرفته بی‏رهگذر.
امشب به یمن آمدنت تمام آینه‏ها قد می‏کشند.

ابرها همه باران می‏شوند تا بی‏واسطه
گونه ‏های بهشتی‏ات را ببوسند.با آمدنت،
عشق به مهمانی خانه‏های فراموش شده می‏رود
و سقف خانه‏ها ستاره‏پوش می‏شوند.

http://shiaupload.ir/images/70815593763610099610.gif (http://shiaupload.ir/images/70815593763610099610.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 16:08
(http://shiaupload.ir/images/71396575210333545053.jpg)https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/74008792435874054623.gif (http://shiaupload.ir/images/71396575210333545053.jpg)




ولادت حضرت علی اکبر (ع)

مرحوم مقرّم مي نويسد: علي اكبر در روز يازدهم شعبان(1) سال 33هجري- دو سال قبل از كشته شدن عثمان(2) به دنيا آمد. و اين موافق است با قول ابنادريس(ره) در « سرائر » كه فرموده: حضرت علي اكبر در خلافت عثمان چشم به دنيا گشود. پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27ساله بوده و تاييد مي شود به اتفاق مورّخين و علماء علم نسب كه حضرت علي اكبر ازامام سجّاد (ع) بزرگتر بوده، و امام سجّاد (ع) در روز عاشورا 23سال داشته اند، واينكه بعضي سن آن جناب را 17يا 19سال نقل كرده اند، با اين اتفاق مغاير است، مضافاًبر اينكه شاهدي بر قول خود ندارند.3
ابن شهر آشوب (ره) مي نويسد: علياكبر هيجده سال داشت، و گفته شده 25سال بوده است.(4)

محدّث قمي (ره) گويد: در سن علي اكبر اختلافي عظيم است،ابن شهر آشوب و محمّد بن ابي طالب گويند؛ 18سالهبوده، و شيخ مفيد او را 19ساله دانسته (5)، بنابراين از امام زين العابدين (ع) كوچكتر بوده است. و بعضي گويند 25ساله بوده و غير از اين هم گفته اند. پس علي اكبر ازبرادرش امام سجاد (ع) بزرگتر بود و اين اصلح و اشهر اقوال است. از شيخ اجل ابنادريس در خاتمه كتاب حج نقل مي كند كه حضرت علي اكبر بزرگتر بوده، و آن جناب درزمان خلافت عثمان متولد شده است، و از جدّش اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده است، وشعراء‌ در مدح او اشعار سروده اند.

ابن ادريس در رد كساني كه مي گويند علي اكبر كوچك تر بوده مينويسد:‌ دراين باب بايد به خبرۀ‌ اين فن كه علماء‌ نسب و تاريخو اخبارند، مانند زبير بن بكار رجوع نمود، و نام جمعي را مي برد كه همگي علي اكبر (ع) را بزرگتر مي دانند و بر اين قول اتفاق دارند.

سپس محدّث قمي(ره) ميفرمايند: دراينجا گفتار ابن ادريس كه فارس اين ميدان است، وبا تتبّع كافي به صراحتسخن گويد، كافي است، و مضمون اشعاري كه در مدح او وارد شده، و گفتار معاويه ملعوندر حقّ او مؤيّد است. (5)
مرحوم ملا هاشم مي نويسد:‌ آن حضرت 25ساله بودهكه دو سال از حضرت زين العابدين(ع) بزرگتر بوده، و احتمالاً اين قول اقوي مي باشد.
مرحوم مقرّم و بسياري از مورّخين نقل كرده اند:‌كه حضرت علي اكبر (ع) ازامام سجاد (ع) بزرگتر است. (6)
عدّه اي چون شيخ مفيد(ره) در « ارشاد» وطبرسي(ره) در«اعلام الوري» مي گويند:‌امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده بدون اينكه شاهديبياورند. (7)

بعضي چون ابن شهر آشوب در« مناقب »‌و ابن طلحه شافعي در «مطالب السؤول » و ابن صبّاغ در «‌ فصول المهمة »‌ تصريح كرده اند كه حضرت حسين (ع) سه پسر داشته اند:‌علي اكبر ، علي اوسط و علي اصغر .

پي نوشت :
انيسالشيعه از سيد محمدعبدالحسين هندي كربلائيالحدايقالورديهعلي اكبر از مرحوم مقرم /12
مناقب: 4/ 109
ارشاد 2/ 109
زندگاني قمر بني هاشم وعلي اكبر / 356علي اكبر از مرحوم مقرم / 16تا 20



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/43547640375924676964.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 16:34
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/89626717472690269273.gif (http://shiaupload.ir/images/83938944504712262853.jpg)




فضائل حضرت علی اکبر (ع)

الف: شباهت او به پيامبر اكرم (ص)

اين جوان خوش سيما در طلاقت زبان و زيبائي صورت و سيرت و خلقت اشبه مردم به رسول خدا(ص) بود، كه جامع همه كمالات و صفات حسنه و اخلاق نيكو مي باشد. نعمت هاي خداوند بي شمار است «‌ و اگر نعمتهاي خدا را بشماريد، آنها را شماره نتوانيد كرد».(1) مع ذلك قرآن نعمتهاي دنيوي را كوچك شمرده كه « بگو بهره مندي از اين دنيا اندك است ». (2) و ليكن دربارۀ اخلاق پيامبر (ص) ميفرمايد: « همانا تو داراي اخلاق عظيم و برجسته اي هستي » . 3

و حضرت علي اكبر (ع) در جمع صفات و اخلاق چون حضرت محمّد (ص) بود. پدر بزرگوارش دربارۀ‌ او فرمودند:

خدايا گواه باش جواني كه در خلقت و سيرت و گفتار شبيه ترين مردم به پيامبرت بود به جنگ اين مردم رفت، و ما هرگاه به ديدن پيامبرت مشتاق مي شديم به اين جوان نگاه مي كرديم ». (4(

ب: عصمت آن بزرگوار

عصمت همانند عدالت داراي درجات متفاوت است، و هيچكس به درجۀ‌ چهارده معصوم (ع) نمي رسد،‌ لكن خداوند مقام عصمت را به حضرت علي اكبر (ع) لطف فرموده است. كلمۀ « طيّب » و « زكيّ » كه درزيارت رجبيّه امام حسين (ع) است را مي توان مؤيّد عصمت دانست.

ج: صفات آن سرور

حضرت علي اكبر داراي صفات جلال و جمال و ملكات نيكو بود، و به عالم ملكوت وصل بود. دو حديث از مرحوم سيّد بن طاووس و شيخ مفيد در طيّ طريق كربلا نقل كرديم كه به پدر بزرگوارش گفت: « آيا ما بر حقّ نيستيم؟». حضرت فرمودند: بلي. گف :حال كه چنين است از مرگ باكي نداريم

د: شجاعت

آن بزرگوار شجاعت را از علي مرتضي (ع) به ارث برده بود.

علّامه مجلسي (ره) نقل مي كند: آن حضرت به هر جانب روي مي آورد گروهي را به خاك هلاكت مي افكند، «‌بقدري از آن لشكر كشت كه از كثرت كشته به شيون آمدند، و روايت شده؛ علي اكبر با آنكه تشنه بود 120نفر را كشت آنگاه نزد پدر بازگشت. دوباره به ميدان آمد و آنقدر جنگيد تا كشته ها به دويست نفر رسيد». (5)

ه: تربيت شدن در دامان عمويش حضرت مجتبي و پدرش سيّدالشّهداء(ع) در«كافي» و «فقيه» و «تذهيب» در زيارتي ازحضرت صادق(ع) روايت شده كه كنار قبر فرزند آن حضرت علي بن الحسين(ع) كه نزد پاي پدر مدفون است مي روي و مي گوئي: «‌ سلام بر تو اي فرزند رسول خدا، سلام بر تو اي فرزند اميرالمؤمنين، سلام بر تو اي فرزند حسن و حسين». (6(

شيخ صدوق (ره) بعد از نقل اين زيارت مي فرمايد: اين اصلح زيارات نزد من است. گفته اند: ( براي اين فرزند امام حسن (ع) گفته شده است كه چون امام مجتبي (ع) مربّي و معلّم حضرت علي اكبر(ع) بوده است، و در حديث آمده است: « پدر سه گونه است؛ آنكه ترا به دنيا آورد، و كسي كه تو را تعليم نموده، و ديگر پدر زن ». (7(

محدّث قمي (ره) مي نويسد: دراين مدّتي كه آن حضرت دردنيا بود، عمر شريف خودرا صرف عبادت و زهادت و اطعام مساكين و اكرام مسافرين، و سعۀ در اخلاق و توسعه در ارزاق فرموده بحدّي كه در مدحش گفته شده:

لَمْ تَرَ عَيْنُ نَظَرَتْ مِثْلَهُ

مِنْ مُحْتَفٍ يَمشُي وَ لا ناعِلٍ

هيچ ديده اي مانند او نديده است، نه كسي كه پابرهنه راه مي رود و نه كفش پوشيده .
حضرت اميرالمؤمنين (ع) بسيار او را دوست مي داشت، حتّي آنكه او را مدح نموده، اشعاري درمدح او مي سرود.

ابوالفرج اصفهاني در« مقاتل الطالبين » از مغيره نقل مي كند كه روزي معاويه گفت: امروز سزاوارترين مردم به خلافت كيست؟ گفتند:‌ تو، گفت: چنين نيست بلكه شايسته ترين مردم براين امر علي بن الحسين (ع) (علي اكبر) است. چون جدّش رسول خدا(ص) مي باشد و شجاعت بني هاشم و سخاوت بني اميه و جمال و بزرگ منشي ثقيف دراو جمع است.(8 )


پي نوشت :
1- سورۀ ابراهيم ، آيۀ 34
2- سورۀ نساء آيۀ 77
3-سورۀ قلم، آيۀ 4
4-لهوف / 113، مثيرالاحزان /68
5-بحارالانوار:45/43و44
6-مفاتيح الجنان زيارت مطلقه اول امام حسين(ع)
7-سورۀ انعام : 74
8-منتهي الامال: 1/ 375




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/54045551707224845081.gif (http://shiaupload.ir/images/87972207569415933606.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 16:46
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/76345761203502732848.gif (http://shiaupload.ir/images/03816173022268462761.gif)


آيا ليلي مادر علياكبر، در كربلا بود؟

به نظر مي آيد كه بودن ليلي دركربلا دليل نمي خواهد، چون امام حسين (ع) همه خاندانش، از زنان و فرزندان همراه خودبه مكّه و از آنجا به كربلا بردند.

از « معالي السبطين » نقل شد كه به دستور حضرت امام حسين (ع) ليلي براي علي اكبر دعا نمود و بازگشت او رااز خداوند خواست، و اين مطلب را تأييد مي كند .

اتّفاق همه مورّخين و مقتل نويسان كه حضرت علي اكبر (ع) جنگ را رها كرده و به خيمه بازگشت، و اين عمل هيچ مناسبتي ندارد،خصوصاً با شوق فراوان آن بزرگوار به شهادت،‌ناچار بايد گفت كه دعاي مادر بود كه آن حضرت به خيمه ها بازگشت نمود




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/33949299892408070117.gif

(http://shiaupload.ir/images/56764923853012310376.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 17:29
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/19442880378373166357.gif (http://shiaupload.ir/images/56994408687030614295.jpg)


ازدواج حضرت علي اكبر عليه السلام


اگر بگوييم آن جناب هنگام شهادت 25سال يا بيشتر داشتندحتماً‌ ازدواج كرده بودند، چون اين بزرگوار تارك اين سنّت عظيمه نخواهند بود.

در حديث «كافي» و «تهذيب» و «‌قرب الاسناد» روايت نموده كه بزنطي ازحضرترضا (ع) سئوال كرد:

‌آيا مي شود زني را با امّ ولد پدر آن زن تزويج نمود؟

فرمودند:‌بلي، گفت: به ما خبر رسيده كه حضرت سجّاد (ع) چنين نمودند؟ يعني دختر امام حسن مجتبي (ع) و كنيز امّ ولد آن حضرت را تزويج نمودند.


امام رضا(ع) فرمودند:‌ چنين نيست بلكه حضرت سجّاد (ع) دختر امام حسن (ع)، و نيز امّ ولد از حضرت علي اكبر (ع) كه در كربلا شهيد شده بود را تزويج نمودند. (1(و درزيارت حضرت علي اكبر (ع) كه ابو حمزه از حضرت صادق (ع) روايت كرده آمده است :

صلوات خداوند بر تو و بر اقوام و خاندان و پدران و فرزندان و مادرانت،‌(پدران ) نيكوئي كه خداوند پليدي را از آنها دور نمود و آنها را پاكيزه قرار داد.

سلام بر تو اي فرزند رسول خدا و اي فرزند اميرالمؤمنين (ع) و حسين بن علي (ع) ... پس گونه ات را بر قبر بگذار و سه مرتبه بگو :صلوات خداوند برتو باد اي اباالحسن...»(20)



پي نوشت :


1- وسائلالعرب: 10/111 ، مجمع البحرين: 6/127، مصباح/619

2- كامل الزيارات/239ب 79زيارت 18




http://shiaupload.ir/images/86969380222235637354.gif (http://shiaupload.ir/images/86969380222235637354.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 18:10
http://shiaupload.ir/images/01476028636474835109.jpg (http://shiaupload.ir/images/01476028636474835109.jpg)


حضرت علي اكبر عليه السلام الگوي جوانان

دیرزمانی است که جوانان کشورهای اسلامی، که از تابش وحی و زلال‏معارف ناب الهی بهره می‏برند، باشیوه‏های گوناگون و متنوع دشمن‏در راهزنی فکر و فرهنگ رو به رویند.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این حساسیت ناپیدا را به صورت‏آشکار در آورد و سردمداران استکبار را به اظهار نظر شفاف‏واداشت.

امروز دشمن به خوبی دریافته است که ما جوانان با ویژگی‏هایی‏همانند آرمان خواهی، عدالت‏طلبی، عشق به باورهای آسمانی و علاقه‏به رهبران مذهبی، لشکرهایی به هم فشرده و آماده کارزاریم.

ازاین رو، ایجاد تردید در باورهای آسمان زاد، تزریق فرهنگ بیگانه‏با نمایش آداب و رسوم و شیوه‏های زندگانی آنان، کوشش حساب شده‏در کنار زدن چهره‏های مورد علاقه مردم بویژه جوانان، پرورش روحیه ‏ذلت و خواری در بیگانه ساختن ما با الگوهای شایسته فرهنگ اسلامی‏ و ارائه الگوهای ساخته شده از آن سوی مرزها به عنوان معجزه‏آفرینان خوشبختی و سعادت و رفاه را در دستور کار خود قرار داد تا بدین وسیله دست‏یکایک ما را از دستان پرمحبت اسوه‏های صداقت‏پیشه و راستین در آورده و دل و دیده مان را از آموزه‏های ناب‏دینی تهی گرداند.

غافل از آنکه نسیم سعادت بخش معارف الهی وسخنان قدسی پیشوایان محبوب ما، به سان کیمیایی گرانسنگ، دلهای‏آگاه وبیدار همگان را از غبارها پاک ساخته، آینه گونه محل‏پذیرش آفتاب هدایت می‏گرداند.

در ذيل ، دل به امواج پاک و صفات روشن وزندگی سازاسوه‏ای ارزشمند و الگویی کم نظیر می‏سپاریم و برای‏امروز و فردای حوادث ارمغانهایی پربها نصیب خود می‏سازیم.





https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/45789823104406587198.gif (http://shiaupload.ir/images/27950524636502359578.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 18:10
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/37569691602808834696.jpg

(http://shiaupload.ir/images/75353093079960208154.jpg)


الگوی شایسته

ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست هم‏سن و سالمان باشدو همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضورداشته باشد. معصوم نباشد; زیرا با ما فرق خواهد کرد و دربحرانهای اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی درگیرشده باشد تا به‏خوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورداو با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بی‏باکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونه‏ای تمام عیار برای‏امروز و فردای زندگی خود بدانیم.

دفتر زندگانی چنین الگویی را، که برخی هجده ساله و پاره‏ای ‏سالهایی بیشتر دانسته‏اند، می‏گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات‏و ارزشهای چشمگیر او می‏نگریم. آرام آرام با او همراه شده وبیشتر از گذشته به ناگفته‏های گفتنی‏اش که همگی برایمان مشعلی ‏فروزان خواهد بود، دل می‏سپاریم.

او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری (۱) به دنیای پر غوغای حیات ‏پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را باترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت وولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق‏جان بیابد. دیری نپایید که در هفتمین روز تولد وی، بنا به سنت‏پسندیده دینی، سرش را تراشیدند و هم وزن موهای زیبایش، به‏مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.

آشفتگی اوضاع سیاسی و آتش افروزی حاکمان ستمگر آن عصر بدان ‏حد بود که نام «علی‏» جرمی نابخشودنی حساب می‏شد و برزبان‏راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی می‏دانست‏نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است،نام کودک را «علی‏» نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات‏بردریای وجود فرزندش ریزان شود و بدسگالان سیه سرشت‏خود را باامواج پاک و زلال غیرت دینی و شخصیت مذهبی رو به رو ببینند.

درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر»که به عنوان پسر نخست‏خانواده است‏با دیگر فرزندان، که نام‏آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد. (۲)

پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه ‏های ‏شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می ‏کردو رفتاری که شایسته نوباوگی و کودکی فرزند بود، انجام می‏داد تاهمانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه‏ای از شرایط روحی روانی کودک‏دلبند خویش دور نماند. (۳)

همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر وشیوه‏های زندگی و احترام بیشتر به او می‏آموخت تا خصیت‏خود راباز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.

بدین خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظی توام بااحترام به‏کار می‏برد تا از آغاز زندگی، احساس سرافرازی و شخصیت کند و درفردای حیات خود، راست قامت و قوی دل از حقوق محرومان دفاع‏کرده، در برابر ستم ستمکاران بی تفاوت یا مایوس نباشد.






https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/47047432507580165336.gif (http://shiaupload.ir/images/92176505801240787783.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 18:18
http://shiaupload.ir/images/37479621114081207749.png (http://shiaupload.ir/images/37479621114081207749.png)

اى روق روى تو عنوان حُسن
خال و خطت نقشه ى ايوان حسن

نسل جوان را به جهان رهبرى
جلوه ى توحيدعلى اكبرى

ريخته ‏ام از شرم رخت در شفق
گل به گلستان عرق از هر ورق

گر چه خداوند وجود و عدم
خلق نكرده دو نفر مثل هم

ليكن چو رخسار تو را آفريد
نقش تو را شكل محمد كشيد

چشم تو بيناى همه ماسوى
گوش تو گنجينه ى صوت خدا

روىتو از آب بقا صاف تر
وز دل عشاق تو شفاف تر

صبح تو از شام ابد دلرباست
شامتو تا صبح ازل جان فزاست

هر كه هواى رخ احمد كند
در تو تماشاى محمد كند

باد نقابت چو به بالا زند
فاطمه لبخند به ليلا زند

منطق شيواى جهانگيرتو
در لبه ى تيغه ى شمشير تو

بسكه خدا خوب تو را ساخته
خصم تو در مدح توپرداخته

دشمن سرسخت شما انجمن
بود معاويه كه گفت اين سخن

تاج خلافت كه زپيغمبر است
ساخته بر فرق على اكبر است

هر چه سخن گشت برازنده تر
مانده به مدح تو سر افكنده تر

حق سخن گشت به مدحت ادا
از لب جانبخش شه كربلا

گفت تويى اى پسر باوفا
شبه مردم به رسول خدا

جسم تو شد اى همه را نورعين
جلوه ى شش گوشه ى قبر حسين

جان تو و جان حسين بُد يكى
قبر تو و قبرحسين شد يكى

اى ز تمام شهدا خوب تر
پيش حسين از همه محبوب تر

بين جوانان بنى هاشمى
جانى و جانان بنى هاشمى

بسكه بدت شور شهادت به سر
كشته شدى ازهمگى زودتر

خون سرت تا به جبينت چكيد
موى سياه پدرت شد سپيد

خواست شود موى سپيدش خضاب
روى به روى تو نهاد آن جناب

روى تو و روى پدر رنگ شد
عاشق ومعشوق هم آهنگ شد

چهره به رخسار منيرت گذاشت
تا دلش آرام نشد برنداشت

زينب مظلومه به حفظ امام
صيحه زنان گشت برون از خيام

تا كه نبازد پدرت جان پاك
ناله كشيد از جگر چاك چاك

گفت كه ‏اى تازه جوانم على
ميوه ى دل، قوت جانم على

« ميثم» اگر وصف تو را مى‏سرود
جز تو و الهام تو در او نبود


http://shiaupload.ir/images/01853109453941255563.gif (http://shiaupload.ir/images/01853109453941255563.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:22
http://shiaupload.ir/images/59669723823996590311.jpg (http://shiaupload.ir/images/59669723823996590311.jpg)



يکي از بارزترين نمونه هاي کمال و اسوه هاي پاکي و مردانگي، «علي اکبر»، شهيد بزرگ حماسه ي عاشورا و فرزند با فضيلت سيدالشهدا(ع) است. سزاوار است که از رهگذر آشنايي با شخصيت و ويژگي هاي اين جوان برومند و رشيد و باصلابت، از او درس جوان مردي و مقاومت و ايمان و ادب بياموزيم و نسلي را تربيت کنيم که پوياي راه نوراني آن شهيد باشد.

دودمان پاک


حضرت علي اکبر (ع) مولود خانه ي امامت و پرورده ي دامان ولايت و نجابت است. تولد او در روز يازدهم شعبان سال 33 هجري در مدينه بوده است.(1) پدرش حسين بن علي (ع) و مادرش ليلي دختر «ابي مره» بود که از خانداني جليل و با شرافت بود. به دليل اين که او بزرگ ترين پسر سيدالشهدا بود، به علي اکبر مشهور شد. البته بعضي هم امام سجاد(ع) را پسر بزرگ امام حسين (ع) مي دانند.

تربيت شايسته ي امام حسين(ع) سبب شد که علي اکبر به بهترين صفات کمال آراسته شود. عواملي همچون: اصالت خانوادگي، تربيت و وراثت، کسب علم و فضايل از عناصر تشکيل دهنده ي شخصيت هر کس است، در وجود و زندگي او فراهم بود. خلق و خوي او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلاي برجستگي و درخشندگي بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش يادآور حرکات و رفتار پيامبر خدا(ص) بود و همين سبب مي گشت تا در چهره ي او شخصيت پيامبر را مشاهده نمايند و با ديدن او ياد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علي اکبر، نسخه اي برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه اي از آن شجره ي طيبه و ريشه ي پاک بود و وارث همه ي خوبي هاي خاندان عصمت و طهارت به شمار مي رفت.

الگوي شجاعت و ادب، اکبر
دردانه ي فاطمي نسب، اکبر
فرزند يقين، زنسل ايمان بود
پرورده ي دامن کريمان بود
جان، برخي نام ماندگارش باد
ياد ادبش نمي رود از ياد
آن يوسف حسن و ماه کنعاني
در خلق و خصال، احمد ثاني
آن شاهد بزم، سرو قامت بود
دريا دل و کوه استقامت بود(2)






http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/rf0gv2puegw1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:23
http://shiaupload.ir/images/05452176594859994689.jpg (http://shiaupload.ir/images/05452176594859994689.jpg)






فضايل

علي اکبر (ع)، از جواني مجموعه اي از خوبي ها و فضيلت ها و نمونه اي روشن از فضايل عترت پاک پيامبر بود.

حتي کسي چون معاويه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضايل او اقرار داشت. روزي در حضور معاويه سخن از اين بود که «رهبري ديني» شايسته ي کيست؟

حاضران گفتند: تو شايسته تريني. ولي خود معاويه گفت: نه، چنين نيست. علي فرزند حسين بن علي(ع) شايسته ترين است، چرا که هم از نسل پيامبر است، هم شجاعت بني هاشم در او جلوه گر است، هم سخاوت بني اميه!...(3)

البته سخاوت بني اميه ادعاي بي اساس است. وقتي از زبان دشمن چنين اعترافي شنيده شود، دوستان چه خواهند گفت؟ اين که معاويه در شام، درباره ي او چنين تعبيراتي را بر زبان جاري مي کند، نشانه ي آن است که آوازه ي کمالات او فراتر از حجاز رفته بود.

رابطه ي سرشار از ادب و احترام علي اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه ي مراحل زندگي اين دو الگوي فضيلت وجود داشت و نهايت و اوج آن، در صحنه ي عاشورا ديده مي شود که به آن اشاره مي کنيم.





http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/d9go1526pa81.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:24
http://shiaupload.ir/images/90540487065632724825.jpg (http://shiaupload.ir/images/90540487065632724825.jpg)



در رکاب پدر


تربيت ولايي و تأديب شايسته، سبب شده بود علي اکبر همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهايت ادب، گوش به فرمان و آماده ي جان نثاري شود.

وقتي حادثه ي قيام اباعبدالله(ع) پيش آمد و امام براي مبارزه با فساد و طغيان امويان، از بيعت با آنان خودداري کرد و از مدينه خارج شد، علي اکبر در رکاب و همراه پدر بود و پس از اقامت چند ماهه در مکه، چون امام تصميم گرفت به سمت کوفه و کربلا حرکت کند، علي اکبر هم با صلابت و ايمان و عشق، در اين کاروان شهادت حضور يافته بود. سخنانش در طول راه تا رسيدن به کربلا و نقشي که در آن حماسه داشت، ستودني است.

به نقل تواريخ، وقتي کاروان حسيني به منزلگاه «قصر بني مقاتل» رسيد، پس از استراحتي کوتاه و برداشتن آب، در مسير حرکت يک لحظه خواب چشمان حسين بن علي (ع) را گرفت، وقتي بيدار شد، فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون، و الحمد لله رب العالمين». سه بار اين جمله را تکرار کرد که به طور ضمني اشاره به حادثه ي تلخ و مصيبت و شهادت داشت.

علي اکبر که سوار بر اسب بود، با شنيدن اين ذکر (استرجاع) نزد پدر آمد و گفت: پدر جان، جانم به فدايت، براي چه استرجاع گفتي و خدا را حمد کردي؟

امام حسين (ع) فرمود: سر بر روي زين اسب نهاده بودم که لحظه اي به خواب رفتم. سواري را ديدم که مي گفت: اين گروه سير مي کنند، مرگ هم در پي آنان روان است. فهميدم که در اين سفر به شهادت خواهيم رسيد.

پرسيد: پدر جان، مگر ما بر حق نيستيم؟
فرمود: چرا فرزندم، قسم به خدايي که بازگشت همگان به سوي اوست، ما بر حقيم.
علي اکبر گفت: پس، ديگر چه باک از مردن در راه حق؟
حسين بن علي(ع) فرمود: خدا جزاي خير به تو بدهد؛ بهترين پاداشي که به فرزندي نسبت به پدرش مي دهند.(4)

پس از چند روز، با محاصره ي فرات از سوي دشمن، ياران امام و خيمه گاه در مضيقه ي بي آبي قرار گرفتند. هر چه به عاشورا نزديک تر
مي شد، فشار کمبود آب بيشتر مي شد و برداشت آب از فرات مشکل تر مي گشت.
روز هشتم محرم، امام حسين(ع) علي اکبر را همراه سي سوار براي آوردن آب به شريعه ي فرات فرستاد تا با شکستن حلقه ي محاصره، آب به خيمه ها بياورند. گرچه هدف، صرفا آوردن آب بود، ولي اين هدف جز با درگيري با سپاه خصم و مأموران عمرسعد، ميسر نبود.

آن گروه، صفوف دشمن را متفرق ساختند و وارد فرات شدند، مشک ها را پر از آب کرده به سوي خيمه ها حرکت کردند. در برگشت نيز با سربازان کوفه درگير شدند و با دلاوري و شهامتي که از خود نشان دادند، توانستند با موفقيت آب را به خيمه گاه برسانند.(5)






http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/8extuybduge1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:24
http://shiaupload.ir/images/74691024131314956820.jpg (http://shiaupload.ir/images/74691024131314956820.jpg)




در شب عاشورا


براي ياران امام حسين(ع) به ويژه جوانان بني هاشم، شب عاشورا شبي ارجمند و سرنوشت ساز و لحظه ي تجلي عشق و ايمان بود. جوانان هاشمي يکديگر را سفارش مي کردند که فردا بايد با استفاده از اين فرصت طلايي، بزرگ ترين حماسه ي فداکاري را در راه عقيده و حمايت از امام بيافرينند.

علي اکبر از جمله ي کساني بود که اصرار داشت در نبرد فردا و در ميدان حق، پيش تاز باشد. وقتي سيد الشهدا (ع) خطاب به آن جمع دليران مؤمن فرمود: «تاريکي شب شما را فرا گرفته است، بيعتم را از شما برداشتم، از تاريکي شب استفاده کنيد و متفرق شويد و هر کدامتان دست کسي از خاندانم را بگيريد و برويد، اين قوم در پي من هستند و اگر به من دست يابند با کس ديگر کاري ندارند»؛

اين سخنان عکس العمل هاي خاصي را برانگيخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامي ابراز وفاداري و استقامت و آمادگي براي شهادت کردند.

اولين سخن را ابوالفضل العباس و علي اکبر بيان کردند و گفتند:
چرا چنين کنيم؟ هرگز مباد که پس از تو زنده بمانيم. سپس جوانان بني هاشم سخناني درمورد ماندن و فداکاري کردن تا مرز شهادت بر زبان آوردند.(6)

ياران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آماده سازي خويش براي نبرد فردا مشغول بودند و علي اکبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و براي دميدن خورشيد عاشورا لحظه شماري مي کرد تا از پيش گامان جهاد و شهادت باشد و سخني را که در راه آمدن به کربلا به پدرش گفته بود (اگر ما بر حقيم، پس باکي از مرگ نداريم) به اثبات برساند.





http://i667.photobucket.com/albums/vv36/trixie122355/DIVIDERS/Animation9.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:25
http://shiaupload.ir/images/71854637464506985237.jpg (http://shiaupload.ir/images/71854637464506985237.jpg)


عاشورا، روز حماسه


خورشيد عاشورا دميد، نبرد ميان جبهه ي حق و باطل آغاز شد. يکايک اصحاب امام به ميدان رفتند و شهيد شدند. وقتي هيچ کس از آنان باقي نماند، نوبت به جوانان بني هاشم رسيد تا پاي در ميدان بگذارند.

علي اکبر، جواني رشيد و شجاع، خوش سيما و خوش سخن بود و گفتار و حرکاتش همه را به ياد پيامبر خدا (ص) مي انداخت. به حضور امام حسين (ع) آمد و از پدر اذن ميدان خواست. پدر هم اجازه داد. سوار بر اسب شد و آهنگ رفتن به ميدان کرد. پدر و پسر با هم خداحافظي کردند، اما امام، با نگاهش جوان رشيد خود را زيرنظر داشت و با حسرتي دردناک و در عين حال با شوقي فراوان به قد و بالاي فرزند نگاه مي کرد؛ نگاه کسي که از بازگشت او مأيوس باشد.

حسين بن علي (ع) دست زير محاسن خود برد، نگاهش را به آسمان متوجه ساخت و با سخناني که نشان دهنده ي جايگاه والاي علي اکبر و محبت پدر به اين فرزند دلاور بود، چنين گفت:

«خدايا! شاهد باش که شبيه ترين مردم به پيامبرت در چهره و گفتار و منطق و عمل را به سوي اين قوم فرستادم. ما هرگاه مشتاق پيامبرت مي شديم، به سيماي اين جوان نگاه مي کرديم. خدايا! برکات زمين را از اين قوم بگير و جمعشان را پراکنده و متلاشي کن، اينان ما را دعوت کردند تا ياري مان کنند، ولي با جنگ و قتالشان بر ما تعدي و تجاوز کردند.»(7)

آن گاه علي اکبر به ميدان شتافت، در حالي که هيبت پيامبر و شجاعت علي و استواري حمزه و بزرگ منشي حسين بن علي را داشت.

در معرفي خود رجز مي خواند و به آن رو به صفتان حمله مي آورد. رجزهاي حماسي او چنين بود:

«من علي، فرزند حسين بن علي هستم، از گروهي که جد پدرشان پيامبر خداست. به خدا سوگند، هرگز نبايد ناپاک ناپاک زاده بر ما حکومت کند. من با اين نيزه و شمشير، در دفاع از حق و ياري پدرم، آن قدر با شما خواهم جنگيد که نيزه ام خم شود و شمشيرم کند گردد. بر شما ضربت خواهم زد، ضربتي شايسته ي يک جوان هاشمي علوي.»

علي اکبر نبردي شجاعانه کرد و گروه بسياري را بر خاک هلاکت افکند. ضربات و حمله هاي او چنان کاري بود که سپاه دشمن را به هراس افکند، به نحوي که هنگام حمله ي او، صداي «الحذر، الحذر» (مواظب باشيد) از نيروهاي دشمن برمي خاست. رزم پرشور او، در آن هواي گرم و با لبي تشنه در آن نيم روز داغ، آن هم با سلاح و تجهيزات سنگين او را به شدت خسته و بي تاب کرد. لحظه اي دست از جنگ کشيد و به خيمه گاه آمد تا آبي بنوشد و نيروي تازه اي بيابد، ولي در خيمه ها آب نبود و حسين تشنه تر از علي اکبر بود.

امام به او فرمود: پسرم! بر حضرت محمد و علي (ع) و بر من سخت و ناگوار است که از من کمک و آب بخواهي و ياري تو برايم ميسر نباشد. سپس از وي خواست دوباره به ميدان برود و بجنگد و اظهار اميدواري کرد که از دست رسول خدا (ص) سيراب شود.





http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/2cz3bid1.gif



http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/___xpvqqg_div1.gif

http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/2cz3bid1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:25
http://shiaupload.ir/images/69462656760877253389.jpg (http://shiaupload.ir/images/69462656760877253389.jpg)




شهادت سرخ

حضرت علي اکبر، چند بار رفت و برگشت و در هر نوبت، رزمي نمايان کرد و در نهايت در حلقه ي محاصره ي سپاه دشمن قرار گرفت و از هر طرف بر پيکر او ضربه زدند و آن قدر مجروح شد و خون از بدنش رفت که بر زمين افتاد.

ستاره اي بود که بر خاک افتاد. حسين (ع) با شتاب خود را به علي اکبر رساند و سر او را بر زانو گرفت و خاک و خون از چهره و چشم فرزند زدود.

علي اکبر در آخرين لحظات، چشم خويش را گشود و به سيماي سالار شهيدان نگاه کرد و ... جان باخت، در حالي که حدود 27 سال از سن او مي گذشت.

حسين (ع) که اين قرباني را در راه خدا داده بود، در پيش گاه خدا سربلند و مفتخر بود. خم شد و صورت بر صورت خونين پسر گذاشت.

سپس از جوانان هاشمي کمک خواست تا جسد آن شهيد را از ميدان به عقب منتقل کنند و در خيمه ي مخصوص شهدا قرار دهند.(8)



http://i187.photobucket.com/albums/x262/roostergrandma/PAGE%20DIVIDER/dividerturkoise1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
20-07-2010, 19:26
http://shiaupload.ir/images/32571809043571135938.jpg (http://shiaupload.ir/images/32571809043571135938.jpg)




حادثه ي عاشورا به پايان رسيد.

سه روز بعد، وقتي امام سجاد(ع) براي دفن پيکر امام و شهدا از کوفه به کربلا آمد و بدن مطهر امام حسين (ع) را به خاک سپرد، جسد فرزندش علي اکبر را هم پايين پاي آن حضرت دفن کرد.

اين که ضريح امام حسين(ع) شش گوشه دارد، دو گوشه ي جدا در پايين پا، محل دفن علي اکبر را نشان مي دهد. امروز هر کس سالار شهيدان را زيارت مي کند، اين جوان با ايمان را هم زيارت مي کند. هر کس بر حسين بن علي (ع) سلام مي دهد بر «علي بن الحسين» هم سلام مي دهد.

علي اکبر، جانبازي و فداکاري را در کربلا به اوج رساند و حمايت از حجت الهي و امام زمان خويش را به خوبي انجام داد و براي همه ي جوانان در همه ي تاريخ، يک الگوي ايمان و جهاد و مبارزه و شهادت باقي ماند.

در راه خدا ذبيح دين گرديد
بر حلقه ي عاشقان نگين گرديد
داغش کمر حسين را بشکست
با خون سرش حناي خونين بست
ديباچه ي داستان حق، اکبر
قرباني آستان حق، اکبر(9)

پي نوشت :

1- عبدالرزاق المقرم، علي الاکبر، ص 12.
2- جواد محدثي، برگ و بار، ص 134.
3- مقاتل الطالبيين، ص 31. بعضي هم اين سخن را درباره ي علي بن الحسين امام سجاد (ع) دانسته اند.
4- ارشاد مفيد، ص 226 و عبدالرزاق المقرم، علي الاکبر، ص 69.
5- عبدالرزاق المقرم، علي الاکبر، ص 71.
6- همان، ص 74.
7- بحارالانوار، ج 45، ص 43.
8- همان، ص 44.
9- جواد محدثي، برگ و بار، ص 134.

منبع:مجله ي معارف اسلامي شماره 71 /س







http://i667.photobucket.com/albums/vv36/trixie122355/DIVIDERS/2723799x5gjeveshw.gif

خادمه زینب کبری(س)
20-07-2010, 19:52
http://portal.javanan.ir/Document%20Library/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%D9%8A%D8%B1/%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1/ali%20akbari%206.jpg

http://shiaupload.ir/images/77849259346636684963.gifhttp://shiaupload.ir/images/77849259346636684963.gifhttp://shiaupload.ir/images/77849259346636684963.gif
این یوسف لیلاست که یوسف شده ماتش
پیوسته فرستاده ز کنعان صلواتش



هم محو کمال آمده هم محو صفاتش
آثار محمد(ص) متجلی ست ز ذاتش
http://shiaupload.ir/images/77849259346636684963.gifhttp://shiaupload.ir/images/77849259346636684963.gifhttp://shiaupload.ir/images/77849259346636684963.gif




http://shiaupload.ir/images/59148811857316931588.gif

ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین (ع)! ای جوان رعنا و رشید حسین (ع)! ای علی (ع) را یادگار! ای علی اکبر! گلستانی از زیباترین گل‏های فداکاری و دریایی از آبیِ عطوفت را دل دل خود، جمع داشتی، لوح عاشورا، در انتظارِ قلم شمشیر تو نشسته تا خاطره دلیر مردی‏های بدر و حنین را بر آن نقش نمایی و تمثال قدم‏های رسول خدا (ص) را بر پهنه کربلا حک کنی. تو که در صورت و سیرت شبیه‏ترین به پیامبـر خیر و برکت (ص) بودی،
ســـلام و درود بی‏پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه‏ات.

http://shiaupload.ir/images/59148811857316931588.gif



http://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gifhttp://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gifhttp://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gif http://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gifhttp://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gif
امام حسین علیه السلام فرمودند: هرگاه مشتاق ديدار پيامبر مى شديم
به چهره او مى نگريستيم.

http://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gifhttp://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gifhttp://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gif http://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gifhttp://shiaupload.ir/images/27926359410360995594.gif

http://shiaupload.ir/images/53119137912877393407.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
20-07-2010, 20:49
http://www.shiaupload.ir/images/09844078057567478218.gif



روز جوان

اشاره
برای سخن گفتن از جوان و جوانی، به ویژه با درک مخاطبان اصلی این مقال، پرهیز از نصیحت گفتن صریح و اندرزگویی مستقیم ـ که امروز عالمان تربیت بر آن تأکید می کنند ـ یک اصل مهم است. شاید یاری گرفتن از شعر و تمثیل و داستان، شیوه مناسبی برای این منظور باشد؛ کاری که این مقاله در فرصت اندکی که داشته، به آن پرداخته است.

شأن نزول آیه پیروزی
حمد و سپاس خدای محبوب را سزاست که جوانی را آفرید؛ که اگر جوانی نبود، زندگی به آسمان بی ستاره می مانست و باغستان بی گل و گیاه و حیات بی آب و آیینه. سلام اگر چه آرزوی شادابی و سلامت است، اما در برابر جوانان چیزی کم دارد. آدم اگر در قبال صمیمیت سوسن، بلوغ بنفشه و سلوک نسترن های وحشی، به سلام و سر تکان دادنی اکتفا کند، جفا کرده است، اما چه کنم که کلمات، الکن و کم ظرفیتند. چه کنم که بال های حروف، توان انتقال همه احساس ها و عواطف را ندارند. چه کنم... .
عزیزان! مجال، کم است و کارهای بر زمین مانده بسیار. نمی گویم که ملت و مملکتی، که جهانی در انتظار شماست تا با اندیشه های خلاق و دست های مبتکرتان، بازسازی شود. کمبودها و کاستی ها، چشم انتظار به دست های ترمیم شما دوخته اند. فسادها؛ اخلاقی، تربیتی، مالی، اداری، اجتماعی، سیاسی و... همه در هراس از قهر بالقوه شمایند و از ظهور کارساز شما می ترسند. مهیا شوید و خود را بسازید که شما شأن نزول آیه پیروزی هستید و موفقیت، سرنوشتی است که بر پیشانی شما رقم خورده است، اگر به هوش باشید.

جوانان پیر
شاگردان و یاران امام صادق علیه السلام گرداگرد ایشان حلقه زده بودند. امام از یکی از آنان پرسید: شما به چه کسی «جوان» می گویید؟ او گفت: به کسی که در سن جوانی باشد. امام صادق علیه السلام فرمود: پس چرا با اینکه اصحاب کهف در سن پیری بودند، خداوند آنان را با عنوان جوان یاد کرده است، آن جا که می فرماید: «زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند؟» یا اینکه فرموده است: «آنها جوانانی بودند که به پروردگارت ایمان آوردند؟» آن گاه خود امام صادق علیه السلام چنین پاسخ داد: «مَنْ آمَنَ باللّه و اتَّقی فَهُوَ الفَتی؛ هر کس به خدا ایمان داشته باشد و تقوا پیشه کند، جوان و جوان مرد است.» بنابراین، به آنان که از نظر سن و سال پیرند، ولی قلبی پاک و باایمان دارند، می توان جوان و جوان مرد گفت.



http://www.shiaupload.ir/images/09844078057567478218.gif

خادمه زینب کبری(س)
20-07-2010, 21:18
http://img.tebyan.net/big/1388/05/138242130145160153182658120612020593108228.jpg

من غنچه تکبير لبهاي حسينم


من يوسف کنعان زيباي حسينم


چون خال سبز هاشمي دارم به صورت


من نکهت شب بوي گلهاي حسينم


دارم به چهره نور سبز فاطميه


من خط و خال روي سيماي حسينم


اي اهل عالم من نواي نينوايم


چون که اذان گوي مصلاي حسينم


در خلق و خلق و منطق و خيبر گشائي


گلواژه دست تولّاي حسينم


چون ذوالفقار حيدري دارم به دستم


در صحنه ميدان علي را ناز شستم


من شير سرخ بيشه هاي کربلايم


من لافتاي حيدر خيبر گشايم


اي اهل عالم من اذان گوي حسينم


چون رفته تا اوج فلک موج صدايم


شمع حيسني را من که من پروانه بودم


خوشگل ترين پروانه از پروانه هايم


من نسخه پيچ اشک درمانگاه عشقم


من مهر هر نسخه در دارالشفايم


جدم علي حلال کل مشکلات است


من هم علي اکبر مشکل گشايم

http://shiaupload.ir/images/91002373974686402813.gif

خادمه زینب کبری(س)
20-07-2010, 21:27
http://img.tebyan.net/big/1384/06/10188174301051782465424212885155196247226.jpg



زمان در تب و تاب است. زمين در انتظار هديه‌اي آسماني است. ملكوتيان در تدارك شور و شعف و شادماني هستند. لحظاتي پر از احساس و شادي رقم مي‌خورد و اندك‌اندك لحظه موعود فرا مي‌رسد. يازدهم شعبان سال 33 هجري قمري از راه مي‌آيد. خانه امام حسين(ع) غرق نور و شادي مي‌شود و لبخند مهر و شوق بر لبان ليلا نقش مي‌بندد؛ چرا كه فرزندي زيبا شبيه پيامبر خانه آنها را روشن ساخته است.

وقت نام‌گذاري اين كودك آسماني است. آن‌قدر علاقه پدر به مولاي متقيان علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) زياد است كه مي‌گويد: «اگر صد فرزند هم مي‌داشتم، دلم مي‌خواست همه را علي بنامم.» تو فرزند بزرگ اين خانواده پر نوري‏، و تو را پدر «علي‌اكبر» مي‌نامد.

نيايَش از بهترين انسان‌هاست. نسبش از ابراهيم خليل الله است تا به رسول خاتم؛ همه از پاكان و صالحان. از خاندان وحي و مهبط ملائك است. مادرش نيز ليلا، از قبيله ثقيف از خانواده‌اي نجيب و شريف است.



http://shiaupload.ir/images/46352624989577154294.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
20-07-2010, 23:16
هشدار به جوانان
دیوان شاعران موعظه پرداز، سرشار است از هشدارهایی درباره قدر دانستن جوانی، تأسف بر پیری و ناتوانی و پرهیز از آنکه عمری را به هوس درنبازیم:
سحرگه به راهی یکی پیر دیدم سوی خاک خم گشته از ناتوانی بگفتم:چه گم کرده ای اندرین ره؟ بگفتا: جوانی! جوانی! جوانی! ملک الشعرا بهار
دور جوانی بشد از دست من آه و دریغ آن زَمَن دل فروز قوّت سرپنجه شیری گذشت راضی ام اکنون به پنیری چو یوز

سعدی

جوانی نکو دار کاین مرغ زیبا
نماند در این خانه استخوانی متاعی

که من رایگان دادم از کف
تو گر می توانی، مده رایگانی


پروین اعتصامی

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را


حبیب یغمایی

رفیقان منا! شور جوانی
در این عالم نپاید جاودانی

به جز قلب هراسان، دست لرزان
نماند یادگار از پهلوانی

بلی، پایان عشرت را ملال است
سرانجام جوانی، ناتوانی

سعادت، خرمن اعمال مرد است
نباید دادش از کف، رایگانی



دکتر لطف علی صورت گر



http://www.shiaupload.ir/images/09844078057567478218.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
21-07-2010, 00:16
جوان و پند پیران
«افسوس! اگر جوانان می دانستند و اگر پیران می توانستند.» شور و نشاط و قدرت و صلابت جوانان اگر با تجربه و تدبیر پیران همراه شود، کیمیایی است که می تواند مس وجود را به طلای ناب بدل سازد و از این روست که ره نمایان دین و اخلاق، پیوسته جوانان را به تجربه اندوزی و پندگیری از پیران موعظه کرده اند:
حافظ، رأی پیر را از بخت جوان ارجمندتر می شمارد:
جوانا سرمتاب از پند پیران که رأی پیر، از بخت جوانِ به همچنین او شنیدن نصیحت پیران را مایه کمال انسان می داند:
پیران سخن به تجربه گویند، گفتمت هان ای پسر که پیر شوی، پند گوش کن و صائب نکته گو، صحبت پیران را حصار عافیت جوانان می شمارد:
جوان را صحبت پیران، حصار عافیت باشد به خاک و خون نشیند تیر، چون دور از کمان باشد

قدر فرصت
جوانی، بهاران زندگانی و ارزشمندترین هدیه ای است که دست روزگار تنها یک بار فرصت بهره گیری از آن را به آدمی می بخشد. نشاط و شادابی،تحرک و قدرت و انگیزه های بلند رویش و پویش، ره آورد بوستان جوانی است. جوانانی که از اندیشه دانایی ریشه دارند، با قدر دانستن این فرصت، ره توشه ای از علم و حکمت و مکنت برای پس انداز سال های دیگر عمر خود فراهم می کنند، ولی جوانان غبار غفلت گرفته، در روز بهره گیری از انباشته ها، جز افسوس، بهره ای ندارند.
در آسمان عمر، جوانی ستاره ای است یک بار بیشتر نکند در جهان طلوع چون اصل عمر توست، بدان قدر و قیمتش اصل ار فنا شود، نبری نفع از فروع

لاف سرپنجگی
یکی از صاحب دلان، جوان وزنه برداری را دید که سرشار از شور جوانی و لب ریز از خشم، برآشفته و دهانش کف آورده بود. از دیگری پرسید: او را چه شده است؟ گفتند: فلان شخص به او دشنام داده است. گفت: این فرومایه هزار من سنگ برمی دارد و طاقت سخنی نمی آورد؟
لاف سرپنجگی و دعوی مردی بگذار عاجز نفس فرومایه!چه مردی چه زنی گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی

جوان کار نیازموده
قدرت جوانی اگر با خرد و اراده و تجربه هم ساز شود، آهنگ دل نشین پیروزی می نوازد، وگرنه قدرت بی تدبیر، به غلاف بی شمشیر می ماند. سعدی شیرین سخن در این باره حکایتی آموزنده دارد:
سالی از بلخ به شهری سفر می کردیم که جوانی با ما همراه شد، سلحشور و جنگاور که ده مرد جنگی را توان شکست او نبود. من و این جوان با یکدیگر بودیم. دیوار قدیمی را به قدرت بازو فرو می ریخت و درخت کهن را به زور سرپنجه خود از زمین می کند و به تفاخر می گفت:
پیل کو تا کتف و بازوی گردان بیند شیر کو تا کتف و سرپنجه مردان بیند این جوان از خانواده ای ناز پرورده بود، نه جهان دیده و سفرکرده. فریاد رعدآسای دلاوران به گوشش نرسیده بود و برق شمشیر سواران را ندیده بود. در حال تماشای قدرت نمایی جوان بودیم که دو هندو از پس سنگی سر برآوردند و قصد کشتن ما کردند. در دست یکی چوبی بود و در دست دیگری کلوخ کوبی. به جوان گفتم: چه می کنی؟ به قدرت خود با آنان برخورد کن که به پای خویش به گور خود آمدند. تیر و کمان را دیدم که از دست جوان افتاده بود و برخود می لرزید. چاره جز آن ندیدم که سلاح و جامه رها کنیم و جان به سلامت بریم.



http://www.shiaupload.ir/images/09844078057567478218.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
21-07-2010, 00:18
آن سه جوان
وقتی پسرم، مسلم به شهادت رسید، جوان دیگرم، احمد عبدالعلی پور، این جا ماندن را تحمل نداشت.مدام تقلا می کرد برای اعزام و راضی کردن ما برای دل کندن از خودش، یک روز هم پیغام فرستاد که با دو تن از دوستانش به جبهه رفته اند.
محسن سوریان، محسن منصوری و احمد من، سه جوان وفادار بودند که همه اهل محل، آن سه را با هم می شناختند. هر سه بسیجی بودند و هر سه برادرِ شهید. طولی نکشید که هر سه نیز به کاروان شهیدان پیوستند.

شیوه درست برخورد با جوانان
سبیل هایم خیلی بلند بود. برای همین وقتی در یک مهمانی چای آوردند، بعضی زمزمه کردند که استکان او نجس است، آن را کنار بگذارید! من هم موقع ناهار غذا نخوردم و هر چه اصرار کردند که بیا غذا بخور، گفتم چون دهانم نجس است، غذا نمی خورم، ولی تا آقای رجایی گفت: رضا! بیا غذا بخور، گفتم: چشم دایی جان! وقتی خواستیم از مجلس خارج شویم، کفش دایی و پدرم را جفت کردم و پشت سر پدرم راه افتادم. در همین لحظات، یکی پشت سر من گفت: از روی تظاهر این کارها را می کند! آقای رجایی وقتی این حرف را شنید، ساکت نماند و به او گفت: نه! رضا اهل تظاهر نیست. ببینید اینکه ظاهرش مثل لات خیابانی است، چه طور پدرش را تکریم می کند!
آقای رجایی چند روز بعد به مغازه مان آمد و گفت: رضا! امروز فقط برای تو آمده ام، فردا به خانه ما بیا. گفتم: چه خبر است؟ پاسخ داد: همین که می گویم بیا! بعد نگاهی به چهره من انداخت و گردن بندم را دید، گفت: رضا! این چیه؟ تا این را گفت، به احترام او، آن را پاره کردم. پرسید: این سبیل ها چیه؟ گفتم: عالم جوانی است دیگر! پرسید: یعنی اگر سبیل بلند نداشتی، جوان نیستی؟ دایی این را گفت و رفت. من هم به احترام او به سلمانی رفتم و برای همیشه از آن تیپ خارج شدم.

برای رسانه

الف) زیرنویس
افسوس! اگر جوانان می دانستند و اگر پیران می توانستند.هنری اشتاین، ادیب فرانسوی
اشتباه جوانان در این است که فکر می کنند هوش می تواند جای تجربه را بگیرد و اشتباه پیران در این است که خیال می کنند تجربه می تواند جای هوش را بگیرد.آنا هربرت
در جوانی، اشتباه های بسیاری را باور می کنیم و در پیری، حقایق زیادی را باورنمی کنیم.
ضرب المثل آلمانی
جوانی، رفعتی از اوج و کرانه ای از سبزینه های تلاش و کوشش و کشش است.
جوانی، فریاد پاک ترین لحظه های زندگانی، فصل خوب شکفتن، هنگامه طلوع قلب مبارک یک انسان است.
جوانی، فصل بهاران زندگانی است و شب چراغ راه تپش و پویش.
جوانی، بهترین فرصت آدمی برای پس انداز تمام خوش بختی های جهان است.
جوانی، هنگامه پرتاب پیکان آرزوهاست به سوی هدف خواستن.
جوانی، غزال تیزپای سعادت است به شرط آنکه در کمند صیادان غفلت و غرور گرفتار نشود.
جوانی، چشمه ای است که همه آرزوها از آن سرازیر می شود.
جوانی، گم شده ای است که پیران به دنبال آن می گردند.
جوانی، گلی است که جز یک دفعه در بهار عمر شکفته نمی شود.
جوانی چون فرشته ای پاک، چون قهرمانی دلیر و بی باک، چون شاهزاده ای سربلند و چون طاووسی خودپسند است.

چند حدیث
ای اباذر! هیچ جوانی به خاطر خدا، دنیا و سرگرمی های آن را کنار نگذاشت و جوانی خویش را در راه طاعت خدای پیر نکرد، جز اینکه خداوند پاداش 72 صدیق بسیار راست گو را به او عطا فرماید. (پیامبراعظم صلی الله علیه و آله )
خداوند دوست دار جوانی است که جوانی اش را به اطاعت خداوند می گذراند. (پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله )

پدیدآورنده: اصغر عرفان



http://www.shiaupload.ir/images/09844078057567478218.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-07-2010, 09:22
http://shiaupload.ir/images/59385572770400969061.jpg (http://shiaupload.ir/images/59385572770400969061.jpg)


نمونه اي از كرامات حضرت علي اكبر عليه السلام

حضرت امام خمینی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند: تمام مدایح و گفتار اهل بیت (علیهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) حاکی از این است که اگر علی اکبر (علیه السلام) در کربلا به شهادت نمی رسید، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. (امامی که اطاعت او واجب است) . در این مختصر بهتر است به یک نمونه از کرامات ایشان بپردازیم:

فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گوید و خطاب می کند که:اسمت خیلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی ندیدیم. بعد بدون خداحافظی می رود.

ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و یک دفعه شفا می یابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند.

طبیب می گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (علیه السلام) تو را به حق پدرت قسم می دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه. دیدی چگونه به من توهین کرد؟

بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (علیه السلام) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که « این مریض مردنی است و تا نه روز دیگر می میرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.»

آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (علیه السلام) دفن کنند.





http://i667.photobucket.com/albums/vv36/trixie122355/DIVIDERS/193815302748061363ci3.gif

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 10:18
http://shiaupload.ir/images/03755126238118429764.jpg


شمس منوّر

جلوه ى ذات خداى دادگستر اكبر آمد
مرحبا آئينه ى روى پيمبر اكبر آمد
از قدومش شد هويدا جنت موعود ما را
آنكه شد خلد مخلّد پاى تا سر اكبر آمد
داد مرغ شب نويد جانفزا بر ظلمت شب
كاشكارا شد سحر شمس منور اكبر آمد
شد گل افشان مقدم او را ملك با شوق و شادى
زان كه امشب نوگل زهراى اطهر اكبر آمد
مولد او مى‏كند تفسير ايثار و شهادت
در شجاعت ثانى ساقى كوثر اكبر آمد
او شبيه آمد محمد را به خلق و خلق و منطق
خاتم پيغمبران را ياد آور اكبر آمد
آنكه باشد مصحف و ايمان و تقوا را عصاره
از براى چرخ عزّ و جاه محور اكبر آمد
تا ز موج فتنه آرد كشتى دين را به ساحل
ناخدا و بادبان، سكّان و لنگر اكبر آمد
آمده درياى فضل وجود را تابنده گوهر
بر سر تقوا و دين رخشنده افسر اكبر آمد
جام عشق ايزد آمد، شبه روى احمد آمد
آنكه دارد بر لبان خويش كوثر اكبر آمد
اى « سماوى» مژده‏اى امشب بده نسل جوان را
گو شما را بهترين الگو و رهبر اكبر آمد

http://shiaupload.ir/images/82590976328976629599.gifhttp://shiaupload.ir/images/82590976328976629599.gif

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 10:48
http://shiaupload.ir/images/74352285627480452454.jpg


سفارش‏های اخلاقی ـ تربیتی حضرت علی علیه‏السلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیه‏السلام

بدان که دل نوجوان، مانند زمینی آماده، پذیرای هر بذری است. (پس بکوش تا بذر عشق و ایمان در آن بکاری)؛ و گرنه سرزمین وجودت، در محاصره نااهلان قرار می‏گیرد.
پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‏کنم که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریسمان او چنگ زنی. چه وسیله‏ای مطمئن‏تر از رابطه تو با خداست؟
دلت را با روح اندرز، زندگی ببخش و انگیزه‏های ناروا و هوا و هوس را از سرزمین وجودت با نیروی زهد و تقوا بیرون کن و بدان که اقامت‏گاه اصلی و همیشگی‏ات، آخرت است. پس هرگز آخرتت را به دنیا مفروش.
در راه خدا و زنده نگه‏داشتن ارزش‏های الهی به‏پا خیز و در این راه، از ملامت هیچ سرزنشگری مهراس.
جان خویش را به زیور صبر بیارای و بدان که تحمل و صبر در راه حق، بسیار دل‏نشین و زیباست.
همواره با خوبان و خیراندیشان هم‏نشین شو، تا از آنان شوی و از بدان و بدکاران بپرهیز،
تا از شمار آنان نباشی.


http://shiaupload.ir/images/63593119062641726469.gif

نرگس منتظر
21-07-2010, 11:19
http://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gif
http://shiaupload.ir/images/88530208751904131396.jpg (http://shiaupload.ir/images/88530208751904131396.jpg)
http://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gif



«در آغوش باران»
حماسه از چشم‏های تو آغاز می‏شود در روزی داغ و خون‏آلود.
رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.
امروز می‏آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه‏ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده‏های نخستینت، شکفتن آغاز می‏کند.
در وجودت تکه‏ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می‏تراود.
روشنای چهره‏ات با اُفق‏های دور و درخشان نسبت دارد. ریشه‏ات از مقدم‏ترین رودخانه آب می‏خورد.
نخل‏ها، پیش قامتت کوچک می‏نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمی‏افتد.
آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید، همبازی کودکی‏ات و عشق، همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می‏خورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهایی‏ات دوخته‏اند.
می‏آیی و پنجه در پنجه کوه می‏افکنی و فرو می‏ریزی‏اش.
می‏آیی و از جای گام‏های سپیدت، درختانی از آینه قد می‏کشند.
بر اسب که می‏نشینی، بارانی از ستاره باریدن می‏گیرد.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می‏ریزد.
تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت.
آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می‏اندازد که نفس‏های شیعه را بریده بریده می‏خواهند.
در آغوش باران زاده شده‏ای و از سینه بهار، شیر نوشیده‏ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستان‏ها، هوای پاک نفس‏هایت را به عاریت گرفته‏اند.
شاعرانه‏ترین واژه‏ها، شعر بلند حماسه‏ات را سرودن نمی‏توانند. محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا می‏درخشد.
لب‏های ترک خورده‏ات، سال‏هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می‏زنم، ردّ نگاه‏های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می‏کند. تو اردیبهشت فصل‏های جهانی.
خاکستری‏ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می‏دارد.
امروز می‏آیی و ما فانوس‏های عاشقی در دست، میلاد خجسته‏ات را نور می‏پاشیم.
می‏آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می‏نشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می‏خوانند.
معصومه داوودآبادی

http://www.shiaupload.ir/images/72738091770694249956.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/72738091770694249956.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/72738091770694249956.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/72738091770694249956.gif
http://www.shiaupload.ir/images/94641128242812140466.gif

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 14:23
http://shiaupload.ir/images/76667894996641850331.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
21-07-2010, 15:43
http://shiaupload.ir/images/52419949773175746136.png

الگوى شجاعت و ادب،اکبر
در دانه فاطمى نسب،اکبر

فرزند یقین ز نسل ایمان بود
پرورده دامن کریمان بود

آن یوسف حسن،ماه کنعانى‏
در خلق و خصال،احمد ثانى

آن شاهد بزم، سرو قامت بود
دریا دل و کوه استقامت بود

آن دم که لباس رزم مى‏پوشید
از کوثر عشق، جرعه مى‏نوشید

از فرط عطش فتاده بود از تاب
‏ گردید ز دست جد خود سیراب

در راه خدا ذبیح دین گردید
بر حلقه عاشقان نگین گردید

داغش کمر حسین را بشکست
با خون سرش حناى خونین

بست دیباچه داستان حق، اکبر

قربانى آستان حق، اکبر


http://shiaupload.ir/images/34165305000370931406.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
21-07-2010, 16:43
http://shiaupload.ir/images/45402285761855877316.gif


زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام

شيخ بزرگوار ابن قولويه در كتاب كامل الزياره ، ص 329 به سند صحيح از ابی حمزه ثمالی نقل كرده كه امام صادق(ع) چگونگی زيارت امام حسين(ع) را به او آموخت و گفت: پس به جانب علی بن الحسين كه نزد پای امام حسين است رو كن و بگو:

السَّلام عَليكَ يا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُُهُ وَ ابنُ خَليفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً كُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَليكَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَيرِ جُرمٍ بِأَبي وَ أُمّي دَمُكَ المُرتَقي بِهِ إلي حَبيبِ اللهِ بِأَبي أَنتَ وَ أُمّي مِن مُقَدَّمٍ بَينَ يدَي أَبيكَ يحتَسِبُكَ وَ يبكي عَلَيكَ مُحترقاً عَليكَ قَلبُهُ يرفَعُ دَمَكَ ألي عِنانِ السَّماءِ لا يرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسكُنُ عَليكَ مَن أَبيكَ زَفرَةٌ حينَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ فَمَكانُكُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِكََ الماضينَ وَ مَعَ أُمَّهاتِكَ في الجِنانِ مُنَعَّمينَ أَبرَأُ إلي اللهِ مِمَُن قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ.
سپس خود را بر قبر بيانداز و دست خود را بر آن قرار ده و بگو:
سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ المُقَرَّبينَ وَ أنبِيائِهِ المُرسَلينَ وَعِبادِهِ الصالِحينَ عَليكَ يا مَولاي وَ ابنَ مَولاي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَركاتُهُ .
صَلي اللهُ عَليكَ وَ عَلي عِترَتَكَ وَ أَهل بَيتِكَ وَ آبائِكَ وَ أَبنائِكَ وَ أُمَّتهاتِكَ الأَخيارِ الأَبرارِ الَّذينَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهيراً.
السَّلامُ عَليكَ يا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَميرِالمُؤمِنينَ وَ ابنَ الحُسينِ ابنِ عَلِي وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
لَعَنَ اللهُ قاتِلَكَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ استَخَفَّ بِحَقِّكُم وَ قَتََلَكُم وَ لَعَنَ مَن بَقِي مِنهُم وَ مَن مَضي نَفسي فِداؤُكُم وَ لِمَضجَعِكُم صَلَّي اللهُ عَليكُم وَ سَلَّمَ تَسليماً كَثيراً.
سپس گونه خود را بر قبر بگذار و بگو:
صَلَّي اللهُ عَليكَ يا أَبا الحَسَنِ. (سه بار)
بِأَبي أَنتَ وَ أُمي أَتيتُكَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَيتُ عَلي نَفسي وَ احتَطَبتُ عَلي ظَهري أَسأَل اللهَ وَ وَليي أَن يجعَلَ حَظّي مِن زِيارَتِكَ عِتقَ رَقبَتي مِنَ النّارِ.


http://shiaupload.ir/images/45402285761855877316.gif

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 16:48
http://shiaupload.ir/images/50136844161615948234.gifhttp://shiaupload.ir/images/61600975962395805400.jpghttp://shiaupload.ir/images/50136844161615948234.gif





قد دلجویش به شاخه شمشاد می‏ماند؛ سایه‏گستر و پربار.
جام چشم‏هایش چون شط شراب است، زلال و درخشنده‏تر از آفتاب.
کمال ابروانش به رعد شباهت دارد؛ به ستیغ کوه.
طره مشکین گیسوانش، شاخه طوبی را به یاد می‏آورد؛ سبک و رها چون موج.
حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی‏اش، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب، از شکوه وجودش، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان، انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.
اما این زیبایی صورت، حجابی است تا آن سر غیبیه، مکتون بماند و این ظاهر خَلقی، آن باطن خُلقی را پرده‏داری می‏کند.
صدف را دیده‏اید که با همه زیبایی و شگفتی‏اش، محزون مروارید است؟
تا صدف را نگشایید، کجا می‏توانید به آن گوهر پنهانی وجود دست یابید؟!
این کوثرنشان حیدری‏نسب، در جمال لم یزلی‏اش، آیینه‏داری پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را می‏کند، اما تو در تعلق و تعیین این جلوه و جذبه ظاهری نمان.
پشت این آیینه هزار جلوه، وجود صیقل یافته‏ای است که بیش از همه، بر حقیقت پنهان محمدیه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نزدیک است.
بی‏جهت علی اکبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را پیامبر دوباره آل اللّه‏ ننامیده‏اند؛ تو بهانه این نسبت را در ظهور عینی او جست‏وجو می‏کنی، اما دلیل، در حضور غیبی اوست.
چاره‏ای نیست! تو نیز برای یافتن آن نور پشت دریاها، باید در وجود حضرتش غرق شوی!
شبیه‏ترین غنچه به بهار
عباس محمدی
می‏آیی و کائنات به تو سلام می‏کند.
عطر آرام تو که از افق لبریز می‏شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‏ایستد.
آفتاب در پیشانی تو شدت می‏گیرد.
تمام میوه‏های درختان شاداب می‏شوند و برگ‏های سبز برای تو شعر می‏خوانند.
گل‏های سرخ از لبخندهای بی‏مضایقه تو جان می‏گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‏ریزند.
همه موج‏ها از تو یاد گرفته‏اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.
همه نام تو را می‏دانند. همه تو را می‏شناسند. تو شبیه‏ترین غنچه‏ها به بهاری، تو شبیه‏ترین شکوفه‏های ازل به پیامبری صلی‏الله‏علیه‏و‏آله .
همه عطر تو را می‏شناسند؛ نارنج‏ها، ابرها، بادها و گنجشک‏ها.
نام تو در خون همه گلبرگ‏های زیبا جریان دارد.
همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می‏گیرند.
بهشت، بهانه‏ای‏ست برای دیدن تو. بی‏تو، بهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی‏پایان ختم می‏شود.
تو مسافر تمام قلب‏هایی هستی که پرنده‏ها را دوست دارند.
ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏شود و روز در پیراهن تو تکثیر می‏شود.
با تو می‏توان خورشید را به کوچک‏ترین ایوان‏ها دعوت کرد و باران را مهمان تمام شیشه‏های غبار گرفته بی‏رهگذر. امشب به یمن آمدنت تمام آینه‏ها قد می‏کشند.
ابرها همه باران می‏شوند تا بی‏واسطه گونه‏های بهشتی‏ات را ببوسند.
با آمدنت، عشق به مهمانی خانه‏های فراموش شده می‏رود و سقف خانه‏ها ستاره‏پوش می‏شوند.

نزهت بادی


http://shiaupload.ir/images/54485401995973868354.gif

رایکا
21-07-2010, 17:28
جوان در قرآن کریم
نويسنده: بهزاد كاظمى

قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند.
براى آنان كه بخواهند و روح خود را آماده دريافت و پذيرش حق سازند، همه چيز در قرآن هست، چرا كه خود فرموده است: «لارطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (۱) (هيچ تروخشكى نيست مگر آن كه در كتاب مبين است) و بايد نيز چنين باشد زيرا كلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم كلام باشد و هم كلام ختم. چون كه بالاتر از قرآن هيچ كلامى نتوان يافت و پس از صاحب قرآن نيز هيچ رسولى نخواهد آمد تا كلامى از حق بر او نازل گردد.
اكنون بايد كه جان هايمان را به قرآن بسپاريم و دل هايمان را در مسير وزش نسيم حيات بخش آن قرار دهيم و به حق، آن را امام و پيشواى خود بدانيم كه فلاح و رستگارى ما در پيروى و عمل به تعاليم نورانى آخرين كتاب آسمانى است.
براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد، به اميد آن كه روزنه كوچكى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حكمت هاى فراوان اقيانوس بيكران معارف قرآن .
در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند.
كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:
۱- حضرت ابراهيم (انبياء / ۶۰)
۲ و ۳- دوست و رفيق حضرت موسى (كهف / ۶۰و۶۲)
۴- حضرت يوسف (يوسف/۳)
۵-همراهان حضرت يوسف در زندان (يوسف/۳۶)
۶و۷- اصحاب كهف (كهف /۱۰و ۱۳)
۸-خدمتگزاران حضرت يوسف در زمان پادشاهى (يوسف /۶۲)
۹و۱۰- كنيزان مومن (نساء / ۲۵) و (نور/۳۳)
قرآن درباره حضرت ابراهيم مى فرمايد: «قالوا سمعنا فتى يذكر هم يقال له ابراهيم» (۲) (آنان گفتند ما جوانى ابراهيم نام را شنيده ايم كه بت ها را به بدى و زشتى ياد مى كرد)
در شان نزول آيه فوق آمده است كه:
بت پرستان بعد از پايان مراسم جشن بزرگى كه در بيرون شهر برگزار شده بود وقتى كه به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند كه هوش از سرشان پريد. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شكسته و به هم ريخته مواجه گرديدند و فريادشان بلند شد كه چه كسى اين بلا را بر سر خدايان ما آورده است؟ گروهى كه تهديدهاى ابراهيم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آميز او را با اين معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنيديم جوانى از بت ها به بدى ياد مى كرد كه نامش ابراهيم است.
طبق بعضى از روايات حضرت ابراهيم در آن هنگام ۱۶ سال داشت. با اين حال تمام ويژگى هاى جوانمردان يعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعيت در وجودش جمع بود.(۳)
قرآن ابراهيم و پيروانش را به عنوان الگو و سرمشق نيكو معرفى مى كند و مى فرمايد:
«قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه» (۴) (همانا در ابراهيم و پيروان او براى شما الگو و سرمشق نيكويى است) همچنان كه پيامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و سرمشق مردم مى داند:
«لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه» (۵) ( به تحقيق در پيامبر خدا (ص) براى شما الگو و سرمشق است)

رایکا
21-07-2010, 17:29
اصحاب كهف يكى از داستان هاى بسيار جالب و آموزنده قرآن است كه در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبير شده است: «اذاوى افتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيئ لنامن امرنا رشدا» (۶)
(آنگاه كه جوانان در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت كردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتى كامل فراهم گردان)
«نحن نقص عليك نبأهم بالحق انهم فتية امنوا بربهم وزدناهم هدى» (۷)
(ما داستان اصحاب كهف را به درستى بر تو نقل مى كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم)
داستان اصحاب كهف بسيار مفصل و جالب است. در اينجا تنها به قسمت كوتاهى از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره مى كنيم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن كشى بودند كه اهل كشور خود را به بت پرستى دعوت مى كرد و هركس دعوت او را اجابت نمى كرد به قتل مى رساند. گروهى از مردم كه خداى يكتا را پرستش مى كردند و ايمان خود را پنهان داشته بودند تصميم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسير به چوپانى برخورد كردند. او را به پرستش خداى يگانه دعوت نمودند ولى نپذيرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پايان روز به غارى رسيدند و تصميم گرفتند مقدارى در غار استراحت كنند. خداوند خواب را بر آن ها چيره كرد و همان گونه كه در قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابيدند كه شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعيت ديگرى جاى مردم شهر را گرفتند و ...(۸)
اصحاب كهف پس از خواب طولانى ۳۰۹ ساله به اراده الهى بيدار شدند تا آيت و نشانه اى باشند بر رستاخيز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قيامت، قرآن مى فرمايد: «وكذالك اعترنا عليهم ليعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاريب فيها (۹)
(و اين چنين مردم را متوجه حال آن ها كرديم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست)
قرآن از اين افراد به عنوان جوان و جوانمرد ياد نموده است. در روايتى از امام صادق(ع) وارد شده كه فرمودند: تمام اصحاب كهف پير و مسن بودند و خداوند به علت ايمانشان آن ها را «جوان» ناميد. كسى كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه نمايد (جوان) و (جوانمرد) است. (۱۰)
در پايان بعضى از درس هاى انسان سازى آيات فوق را كه براى همه به خصوص جوانان عزيز عبرت آموز است، يادآور مى شويم:
۱- شكستن سد تقليد و جدا شدن از همرنگى با محيط فاسد و داشتن استقلال فكرى در برابر اكثريت گمراه و توجه به اين كه اصولاً انسان بايد سازنده محيط باشد نه ساخته محيط .
۲- هجرت از محيط آلوده و تحمل انواع محروميت و كاستى ها براى حفظ ايمان
۳- تكيه بر مشيت خدا و استمداد از لطف او و اميدوارى به رحمت و هدايت حق و امداد الهى در دشوارترين شرايط و محيط.
۴- توجه هميشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (۱۱)
پي نوشت :

۱- انعام / ،۵۹ ۲- انبياء/،۶۰ ۳- تفسير نمونه ج ۱۳ ص ۴۳۵و ،۴۳۶ ۴- ممتحنه /،۴ ۵-احزاب /،۲۱ ۶- كهف /،۱۰ ۷- كهف /،۱۳ ۸-تفسير نمونه ج ۱۵ ص ۳۹۵ و ،۳۹۶ ۹- كهف /،۲۱ ۱۰- ميزان الحكمه ج ۵ ص ،۱۰ ۱۱- با استفاده از تفسير نمونه ج ۱۵ص ۴۰۱ تا ۴۰۳

منبع: روزنامه جوان

رایکا
21-07-2010, 17:31
جوانان از منظر معصومین عليهم السلام
نويسنده:محمد جواد مروجى طبسى

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ ثم قرا «فطال عليهم الامد فقست‏قلوبهم‏». (1)
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مى‏كنم كه آن‏ها دلى رقيق تر وقلبى‏فضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمت‏الهى‏بشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان‏محبت‏بستند ولى پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.سپس‏به اين آيه اشاره فرمود كه دوره‏اى طولانى بر آن‏ها گذشت و دلهايشان زنگ قساوت‏گرفت.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): « الشاب الجواد الزاهد هو احب الى الله من الشيخ البخيل‏العابد». (2)
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب‏تر از پيرمرد عابدى است كه بخل بورزد.
امام على(علیه السلام): «اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم على‏السيئات‏». (3)
از تمايلات ناروا اعراض كنيد (شهوات نفسانى را ترك گوييد) كه شما را به وادى‏گناهكارى مى‏كشاند و غافلگيرانه شما را در آغوش سيئات مى‏افكند.
امام على(علیه السلام):(لاتقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم). (4)
آداب و رسوم زمان خودتان را با زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنان‏براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده‏اند.
امام على(علیه السلام): «لاتترك الاجتهاد فى اصلاح نفسك فانه لايعينك عليها الا الجد». (5)
هرگز از مجاهده و كوشش در اصلاح خويش باز نايست زيرا چيزى جز سعى و كوشش تو رادر اين كار يارى نخواهد كرد.
امام على(علیه السلام): «اياك و صحبه من الهاك و اغراك فانه يخذلك و يوبقك‏». (6)
بپرهيز از رفاقت‏با كسى كه اغفالت مى‏كند و فريبت مى‏دهد كه سرانجام مايه خوارى‏و هلاكت‏خواهد بود.
امام على(علیه السلام): «اقمعوا هذه النفوس فانها طلقه ان تطيعوها تنزع بكم‏الى شر غايه‏». (7)
اين نفوس سركش را مقهور كنيد كه خودسر و بى‏قيدند. اگر خواسته‏هاى آن‏هارا پيروى نماييد سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مى‏افكنند.
امام على(علیه السلام): «غلبه الشهوه تبطل العصمه و تورد الهلك‏». (8)
غلبه و فرمانروايى شهوت، مصونيت اخلاقى را از بين مى‏برد و آدمى را به وادى‏هلاكت مى‏رساند.
امام على(علیه السلام): «اولى الاشياء ان يتعلمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالااحتاجوا اليها». (9)
بهترين چيزى كه شايسته است جوانان ياد گيرند چيزهايى است كه در بزرگسالى موردنيازشان است.
امام صادق(علیه السلام): «يا معشر الاحداث اتقوا الله و لاتسالوا الروساء، دعوهم حتى‏يصيروا اذنابا». (10)
ابان بن تغلب گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم مى‏فرمود: اى گروه‏جوانان از خدا بترسيد و گرد فرمانروايان ستم‏كار نگرديد، آنان را ترك كنيد تااز مقام بزرگى تنزل كنند و دنباله‏روى جامعه باشند.
امام جواد(علیه السلام): «اياك و مصاحبه الشرير فانه كالسيف يحسن منظره و يقبح‏اثره‏». (11)
از رفاقت‏با شرور بپرهيز كه مانند شمشير، ظاهرى خوب و اثرى بد دارد.
امام جواد(علیه السلام): «راكب الشهوات لاتقال عثرته‏». (12)
كسى كه بر مركب شهوات خويش سوار است (و خودسرانه مى‏تازد) هرگز از لغزش و سقوطرهايى نخواهد داشت.
على عليه‏السلام:
«من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكن‏تاديبه بسيرته تاديبه بلسانه، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس‏و مودبهم‏» (13)
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد قبل از آموزش ديگران به آموزش خودبپردازد و بيش از آن كه به زبان آموزش دهد با سيرت و رفتار آموزش دهد، آن كه‏به آموزش و پرورش خويشتن بپردازد بيشتر سزاوار ستايش است تا آن كه به آموزش وپرورش ديگران مى‏پردازد.....
پی‏نوشت‏ها:

1) كتاب شباب قريش، ص‏1.
2) تاريخ يعقوبى، ج‏2، ص‏97.
3) غرر الحكم، ص‏132.
4) نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج‏20، كلمه‏102، ص‏267.
5) غرر الحكم، ص‏818.
6) همان، ص‏152.
7) همان، ص‏138.
8) همان، ص‏507.
9) شرح ابن ابى الحديد، ج‏20، كلمه‏817، ص‏333.
10) تفسير برهان، ص‏412.
11) بحارالانوار، ج‏17، ص‏214.
12) همان، ج‏17، ص‏214.
13) وسايل الشيعه، ج 11، ص 419)

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام

رایکا
21-07-2010, 18:09
مهم ترين وظيفه ى جوانان و نوجوانان در عصر حاضر از ديدگاه قرآن و روايات
نويسنده:حسن رضا رضايى

دوران جوانى و نوجوانى، حساس و سرنوشت ساز و تعيين كننده ى شخصيت انسان است. براى استفاده ى صحيح از جوانى، بايد به يك راه نماى آگاه و آشنا به مسير و دور از خطا و اشتباه رو آورد و بهترين راه نما قرآن و احاديث صحيح معصومين(عليهم السلام)است.
قرآن دوران جوانى را دوران قوت و قدرت مى نامد:
(اللّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفاً وَ شَيْبَةً);[1] خدا همان كسى است كه شما را آفريده در حالى كه ضعيف بوديد; سپس بعد از اين ضعف و ناتوانى قوت بخشيد، و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد ...
جوانان فطرتى پاك دارند و پاكى ها را مى پذيرند و به آن جامه ى عمل مى پوشانند. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در اوايل دعوت خود، با جوانانى روبه رو شد كه سخنان پاك او را بر فطرت پاك خود نوشتند. ايشان مى فرمايد:
(اوصيكم بالشباب خيراً فانهم ارقّ افئده ...); من شما را به نيكى با جوانان توصيه مى كنم، به سبب اين كه آنها دلى رقيق و قلبى فضيلت پذيرتر دارند ... جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمان محبّت بستند.[2]
دوران جوانى و نوجوانى فرصتى بسيار ارزشمند و بى بديل است. حضرت على(عليه السلام)مى فرمايند:
بادر شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك; جوانى را قبل از پيرى، و سلامتى را قبل از مريضى درياب.[3]
برخى از فرصت طلبان از استعداد بكر و تازه ى جوانان سوء استفاده مى كنند و آنان را به سوى قدرت، ثروت و شهوت سوق مى دهند; اما اسلام با سه مقوله ى اخلاق، عقايد و احكام، دنيا و آخرت يك جوان را ترسيم نموده و وظايفى را اعم از دنيوى و اخروى براى جوانان و نوجوانان برشمرده است كه در اين جا به مهم ترين آن ها اشاره مى كنيم.

رایکا
21-07-2010, 18:10
1. تحصيل علم و دانش

اسلام به فراگيرى علم و دانش تأكيد بسيار دارد و اولين آيه اى كه نازل شده به خواندن و نوشتن امر كرده است:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ)[4]; بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد، همان كسى كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد... همان كسى كه به وسيله ى قلم تعليم نمود و به انسان آن چه را نمى دانست ياد داد.
اصلاحات جوامع انسانى از قلم هاى مؤمن شروع مى شود و فساد و تباهى اجتماعات نيز از قلم هاى مسموم و فاسد مايه مى گيرد. بى جهت نيست كه قرآن به قلم و آن چه با قلم مى نويسند، سوگند ياد مى كند; (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ)[5] قلمى كه مى توان به واسطه ى آن علم را منتشر و در سينه ى تاريخ ماندگار كرد.
البيان بيانان، بيان اللسان و بيان البنان و بيان اللسان تدرسه الأعوام و بيان الأقلام باق على مر الأيام; بيان دو گونه است، بيان زبان و بيان قلم. بيان زبان با گذشت زمان كهنه مى شود و از بين مى رود، ولى بيان قلم تا ابد باقى است.[6]
قرآن تحصيل علم و دانش را پايه و مقدمه ى تربيت و تزكيه،[7] و تعليم را يكى از اهداف پيامبران بر مى شمارد[8] و هيچ وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمى داند.
(هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ);[9] آيا كسانى كه مى دانند با كسانى كه نمى دانند برابرند؟
معصومين(عليهم السلام) اهميت خاصى براى تحصيل علم قايل بوده اند تا جايى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تحصيل دانش را بر هر مسلمانى واجب دانسته[10] و دانشجويان را مجاهد فى سبيل الله[11] خطاب مى كنند و مى فرمايند:
هر كس در طريق تحصيل علم از دنيا برود، شهيد مرده است.[12]
در جاى ديگر مى فرمايند:
زندگى جز براى دو كس فايده ندارد: يكى دانشمندى كه نظرهاى او اجرا گردد و ديگرى دانش طلبانى كه گوش به سخن دانشمندى دهند.[13]
علم به دانشى گفته مى شود كه در طريق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مايه ى غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد; قيل و قالى بيش نيست.[14]
دوران فراگيرى دانش، نوجوانى و جوانى است و بيشتر توجه و خطاب قرآن كريم و معصومين(عليهم السلام) به جوانان است. پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:
فراگيرى علم در دوران جوانى، همانند نقش بر سنگ است و در دوران پيرى همانند نقش بر خاك است كه سريع زايل مى گردد.[15]
لذا جوانان بايد با توجه به مبانى دينى، به تحصيل علم بپردازند و عقب ماندگى و رشد نيافتگى مسلمانان را كه ريشه در ظلم حاكمان ظالم و فاسد و توطئه ى دشمنان اسلام دارد، جبران نمايند.

رایکا
21-07-2010, 18:10
2. كار و كوشش

جوان بايد با نيرو و قدرت خود براى رسيدن به مقصود كه تحصيل علم و هنر و يا آموختن صنعت و... است بكوشد. قرآن با برشمردن زمينه هاى تلاش و كوشش در همين كره ى خاكى[16]، به استفاده ى صحيح از آن توصيه مى كند:
(و رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ);[17] خداوند شما را از نعمت هاى پاكيزه بهره مند ساخت; شايد شكرگزار باشيد.
در آيه اى ديگر كار و تلاش براى كسب روزى هم رديف جهاد فى سبيل الله معرفى شده است:
(وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ);[18] گروهى ديگر براى به دست آوردن روزى الهى به سفر مى روند و گروهى ديگر در راه خدا جهاد مى كنند.
على(عليه السلام) در تفسير آيه ى (وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا)»[19] مى فرمايند:
سلامت، نيرومندى، فراغت، جوانى و نشاط و بى نيازى خود را فراموش منما و در دنيا از آن بهره ببر و متوجه باش كه از آن سرمايه هاى عظيم، به نفع آخرتت استفاده كنى.[20]
خداوند در قرآن صريحاً مى فرمايد:
(وَ لَقَدْ مَكَّنّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ قَلِيلاً ما تَشْكُرُونَ);[21] ما تسلط و مالكيت و حكومت زمين را براى شما قرار داديم و وسايل زندگى را براى شما فراهم ساختيم.
به اين معنا كه خداوند وسايل تلاش را فراهم نموده است و دسترسى نداشتن به آنها نشان كوتاهى و سستى خود ماست; لذا پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مى فرمايند:
هر شب ملائكه به زمين مى آيند و ندا سر مى دهند كه اى فرزندان آدم! تلاش و كوشش نماييد.[22]
پيامبر(صلى الله عليه وآله) با هر كسى روبه رو مى شدند مى پرسيدند: آيا شغلى دارى؟ و اگر جواب منفى مى داد، مى فرمودند: سقط من عينى; از چشمم افتاد[23]. هم چنين امام كاظم(عليه السلام)مى فرمايند:
خداوند از انسان بى كار و پرخواب متنفر است.[24]
جوانان مى توانند با استفاده از نيروى جوانى تلاش خود را در هر رشته اى مضاعف نمايند، تا به رفاه زندگى دنيا[25] و آرامش ابدى آخرت دست يابند. امام باقر(عليه السلام) در دعاهايش مى فرمايد:
اسئلك اللهم الرّفاهية فى معيشتى ما ابقيتنى معيشة اقوى بها على طاعتك...[26]; پروردگارا، در زندگى ام آن چنان رفاهى قرار بده كه با آن به اطاعت و بندگى تو توانا شوم.
البته تلاش و كوشش براى كسب روزى بايد از طريق صحيح و مشروع باشد.
طلب الحلال فريضة على كلّ مسلم و مسلمة[27]; به دنبال رزق و روزى حلال رفتن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

رایکا
21-07-2010, 18:11
3. اهتمام به ازدواج

ازدواج يكى از محبوب ترين كانون نزد خداوند[28] و از سنت هاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) است كه با آن مى توان نصف دين خود را تضمين كرد.[29] قرآن كريم امر به ازدواج مى كند و مى فرمايد:
(وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ );[30] مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد و هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را; اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى سازد; خداوند واسع و آگاه است.
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) جوانان مجرد را مذمت مى كنند و مى فرمايند:
شراركم عزائبكم[31]; بدترين شما مجردان اند.
خداوند صريحاً مسئله ى مالى خانواده ها را تضمين نموده است و جوانان نبايد به خاطر فقر از ازدواج سر باز زنند. امام صادق(عليه السلام)مى فرمايند:
الرزق مع النساء و العيال;[32] روزى همراه همسر و فرزند است.
و در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، هر كسى از تنگدستى شكايت مى كرد، پيامبر امر به ازدواج مى نمودند[33] و مى فرمودند:
هر كس به خاطر فقر از ازدواج شانه خالى كند، به خدا گمان بد برده است.[34]
جوان براى رشد خود نيازمند به آرامش روحى و فكرى است و اين آرامش مى تواند در سايه ى ازدواج مهيا شود.[35] علاوه بر آن، ازدواج اولين مرحله ى خروج از خودِ طبيعى و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است[36] و انسان را پخته[37] و شخصيت او اجتماعى مى سازد و ثمراتى چون حفظ و تقويت ايمان و معنويت، بهره مندى از نشاط جوانى،[38] پاك ماندن از فساد و انحرافات جنسى، محفوظ ماندن از بيمارى هاى عصبى و روانى و... را به ارمغان مى آورد.[39]
4. دورى از هواى نفس و شهوت
بالاترين غريزه ى انسان، غريزه ى شهوت است كه اوج آن در دوران جوانى است و بزرگ ترين مانع رشد يك جوان، شهوت پرستى و هواى نفس اوست.
پی‏نوشت‏ها:

[1]. سوره ى روم، آيه ى 54.
[2]. محمدبن يعقوب كلينى، روضة الكافى، (تهران: دار الكتب الاسلاميه، 1365 هـ)، ص 93.
[3]. محمد تميمى، غررالحكم و دررالكلم، (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1366)، ص 340.
[4].. سوره ى علق، آيه ى 1 ـ 5.
[5]. سوره ى قلم آيه ى 1. ر.ك; مكارم شيرازى، تفسير نمونه، (تهران: دارالكتب الاسلاميه)، ج 27، ص 159. ج 4 ص 376.
[6]. طبرسى، مجمع البيان، (بيروت: دارالمعرفه)، ج 10، ص 332.
[7]. سوره ى بقره، آيه ى 129.
[8]. سوره ى بقره، آيه ى 151; سوره ى آل عمران ،آيه ى 164 و سوره ى جمعه، آيه ى 2.
[9]. سوره ى زمر، آيه ى 19.
[10]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1345)، ج 1، ص 28.
[11]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، (قم: مؤسسه ى ال البيت)، ج 27، ص 207.
[12]. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 1، ماده ى شهد.
[13]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، باب صفة العلم.
[14]. ناصر مكارم شيرازى. تفسير نمونه، ج 19. ص 396.
[15]. كراجكى، كنز الفوائد، (قم: دارالذفائه، 1410)، ج 1، ص 319.
[16]. سوره ى حجر، آيه ى 19 - 20; سوره ى ملك، آيه ى 15; سوره ى نبأ، آيه ى 10; سوره ى نوح، آيه ى 11; سوره ى بقره، آيه ى 12، 29 و 164; سوره ى عبس، آيه ى 27 ـ 32; سوره ى نمل، آيه ى 10 و سوره ى فاطر، آيه ى 7.
[17]. سوره ى انفال، آيه ى 26.
[18]. سوره ى مزمل، آيه ى 2.
[19]. سوره ى قصص. آيه ى 77.
[20]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 454.
[21]. سوره ى اعراف، آيه ى 10.
[22]. محدث نورى، مستدرك الوسائل، (قم: مؤسسه ى آل البيت)، ج 2، ص 35.
[23]. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 3، ص 103.
[24]. محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1، ص 88.
[25]. ر.ك: سيد محمد جواد وزيرى فرد، مسائل اقتصادى در تفسير الميزان، (تهران: امير كبير، 1370) و محمد حسين ابراهيمى، اقتصاد در قرآن، (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1377)، ج 1.
[26]. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 91، ص 268.
[27]. همان، ج 103، ص 1.
[28]. همان، ص 212.
[29]. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 1، ص 561.
[30]. سوره ى نور، آيه ى 32.
[31]. طبرسى، مجمع البيان، ج 3، ذيل آيه ى 32 سوره ى نور.
[32]. الحويزى العروسى، تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 595.
[33]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج 14، ص 25، ابواب مقدمات نكاح.
[34]. همان.
[35]. سوره ى روم، آيه ى 21.
[36]. مرتضى مطهرى، تعليم و تربيت در اسلام، (تهران: انتشارات صدرا)، ص 251.
[37]. همان، ص 398.
[38]. ر.ك; رضا فرهاديان، آنچه يك جوان بايد بداند، (قم: بوستان كتاب، 1382)، ج 7.
[39]. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 14، ص 456.

منبع:اندیشه قم

رایکا
21-07-2010, 18:15
جوانی ، احساسات ، میل به مذهب
نویسنده: آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی

دوره جوانی که حدودا از شانزده سالگی شروع می‌شود، طبق نظر بعضی دانشمندان، پنج سال است، یعنی تا بیست سالگی ادامه دارد و طبق نظر عده‌ای دیگر، ده سال است یعنی تا 25 سالگی تداوم دارد.
با نظر به ارتباط جسم و جان ، و وابستگی میزان رشد عقل با میزان رشد بدن، همان‌گونه که دوران کودکی و میان‌سالی و کهن‌سالی از ویژگی‌های خاصی برخوردار است، دوره جوانی هم از اهمیت و ویژگی‌های خاصی برخوردار است.
شناخت ویژگی‌های دوره جوانی برای جوانان ضروری است، زیرا انسان تا خود را نشناسد و خصوصیات خود را درک نکند، قادر به ساختن و پرورش خود نیست.
لذا در این مقاله ی كوتاه سعی شده دو ویژگی‌ مهم دوره جوانی به اختصار بیان شود که عبارت است از:
1- تغییر و تحول جسمی:

گر چه جسم انسان همیشه در حال تغییر و تحول است، اما در دوره ی جوانی، این تغییر و تحول از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
در دوره ی جوانی بر اثر ترشح هورمون‌های بلوغ، تغییر و تحول‌هایی در شخص بروز می‌کند و رشد جسم او بیشتر می‌شود:
صدای شخص زمخت می‌شود ، مو در صورت و دیگر نقاط بدن می‌روید و احساس جنسی در او پیدا می‌شود به گونه‌ای که انسان احساس می‌کند تولدی تازه یافته است.
با این تغییر و تحول جسمی ، سایر امور روحی هم تغییر می‌کند ، احساس‌ها و تمایل‌های جدیدی در نهاد جوان به وجود می‌آید ، حالت‌های خاصی به او دست می‌دهد ، دیگر حالت‌های زمان کودکی و نوجوانی را کنار می‌گذارد.
آنچه جوانان باید بدانند ، این است که این دوران، دورانی پر آشوب و اضطراب انگیز است و باید مواظب باشند طبق مصلحت عمل کنند ، نه طبق احساسات درونی.

رایکا
21-07-2010, 18:16
2- بروز احساسات مذهبی:

با تحولی که بر اثر بلوغ در جوانان صورت می‌گیرد ، استعدادهای فطری و طبیعی ، یکی پس از دیگری جامه‌ی فعلیت به خود می‌پوشند ، علاوه بر خواهش‌های غریزی که بین انسان و حیوان مشترک است، مجموعه‌ای از گرایش‌های فطری چون احساسات مذهبی و کشش‌های روحانی در جوانان بروز می‌کند.
امروزه روان شناسان معتقدند: دوره بلوغ ، دوره بروز احساسات مذهبی و تمایل‌های معنوی است. در این دوره جوانان مایلند از مبداء هستی آگاه شوند ، خالق خویش را بشناسند و با خدای خویش رابطه برقرار نمایند. این حس مخصوصا در شانزده‌ سالگی به اوج می‌رسد که اگر خوب هدایت شود، عامل مهمی برای رشد معنوی جوانان است.
موریس دبس می‌گوید: گویا همه روان‌شناسان در این نکته متفق القولند که بین بحران تکلیف و جهش ناگهانی احساسات مذهبی ارتباطی وجود دارد.
در این اوقات، یک نوع نهضت مذهبی حتی در کسانی دیده می‌شود که سابق بر این، نسبت به مسائل مربوط به مذهب و ایمان لاقید بوده‌اند.
نکته شایان توجه این است که ، علاقه به مسائل مذهبی در دوره جوانی، برنامه‌ای است که خداوند حکیم برای کنترل جوانان قرار داده است، زیرا در سن جوانی، غرایز طغیان می‌کند و دریای روح جوان طوفانی می‌گردد و اگر عواملی مانند مذهب و ارزش‌های مذهبی در جوانان وجود نداشته باشد، قطعا مسیر جوانان، بر خلاف مسیر الهی و انسانی خواهد بود.
منبع:كتاب با جوانان

رایکا
21-07-2010, 18:16
جوانان و محبت اهل بیت (ع)
نويسنده: حجت الاسلام جواد محدثی

نقش محبت

نوع رابطه ما با اهل بيت (عليهم السلام)، برچه مبنايى است و بر چه مبنايى بايد باشد؟ آيا مثل رابطه ملت و حاكم است؟ آيا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد است؟ آيا رابطه «محبت» و «مودت» و پيوند قلبى و درونى است، كه هم كارسازتر و هم بادوامتر و ريشه‏دارتر است؟ قرآن كريم روى اين رابطه، تاكيد دارد و «مودت اهل بيت» را اجر رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفى مى‏كند: (قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى) در روايات هم، مودت و ولايت، به عنوان يك «فرض» و ملاك قبول اعمال به حساب آمده است. تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است هر آن كس را كه در دين رسول است ولايت، مهر و امضاى قبول است ديانت‏بى‏شما كامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد حتى اهل سنت هم طبق احاديثشان اين نكته را قبول دارند و در شعر شافعى چنين آمده است: يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له اى خاندان پيامبر خدا! محبت‏شما فرض و واجب است كه در قرآن آن را نازل فرموده است. در عظمت قدر شما همين بس كه هركس (در نماز) بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش صحيح نيست.» هرچه محبت و دلباختگى و ارتباط قلبى بيشتر باشد، تبعيت، همرنگى، همراهى و همدلى هم بيشتر خواهد شد. ايمان عاطفى به رهبرى، حتى در طاعت سياسى و اجتماعى هم تاثير مى‏گذارد و تبعيتى عاشقانه مى‏شود، نه صرفا تشكيلاتى و رسمى. از اين رو، ارتباط شيعه با اهل بيت (عليهم السلام) را علاوه بر جنبه‏هاى اعتقادى برمبناى علمى، احاديث و منابع دينى، بايد عاطفى، روحى و احساسى قرار داد و «آگاهى عقلى» را با «عاطفه قلبى» درهم آميخت و عقل و عشق را با هم پيوند زد. ايجاد محبت و عشق را بايد از مراحل ساده، بسيط و عاطفى شروع كرد و در مراحل بعدى با بصيرت و شناخت‏بيشتر، آن را تعميق داد، تا آنجا كه «حب»، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بيت»، جزء دين يك مسلمان و شيعه در آيد و «هل الدين الا الحب»؟ براى اين كار، بايد زمينه‏هاى روحى و آمادگيهاى قبلى افراد را در نظر گرفت، و الا محبت اهل بيت‏به دلهاى غير مستعد و غير آماده نمى‏چسبد، آنچنان كه كاشى به ديوار كاهگلى نمى‏چسبد. گاهى هم بايد موانع را زدود، هم چنانكه در لحيم‏كارى، ابتدا با سنباده و مواد ديگر، چربيها، آلودگيها و جرمها را از محل مى‏زدايند، تا لحيم، بچسبد و جوش بخورد.

رایکا
21-07-2010, 18:17
راههاى ايجاد محبت

1- استفاده از علاقه به محبوبيت.
هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجه قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه، خيلى مؤثر است. بخصوص آن طرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبت‏بيشترى است. تاچه رسد به اينكه آن طرف، خدا، رسول و ائمه (عليهم السلام) باشند. بايد چنين القاء كرد كه رشته محبت و علقه ولايى با اهل بيت، موجب مى‏شود انسان محبوب خدا و رسول گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مسئله كه ائمه، دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مى‏كند. روايت در اين زمينه، بسيار است. از جمله، اين حديث: كسى به محضر حضرت على (علیه السلام) رسيد و گفت: «السلام عليك يا امير المؤمنين و رحمة الله و بركاته، كيف اصبحت؟» سلام و رحمت و بركات الهى برتو، اى اميرمومنان، چگونه صبح كرده‏اى؟ حضرت سربلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود: «اصحبت محبا لمحبينا و مبغضا لمن يبغضنا» صبح كردم، در حالى كه دوستدارانمان را دوست دارم و با دشمنان دشمن هستم. طرح مسئله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده يا پيامبر و امت، كارساز است. قرآن هم نمونه‏هايى دارد، همچون: «رضى الله عنهم و رضوا عنه»، «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه» خدا از آنان راضى است، آنان هم از خدا راضى‏اند. خداوند كسانى را خواهد آورد كه آنان را دوست‏بدارد و آنان هم دوستدار خدا باشند.

رایکا
21-07-2010, 18:17
2- بيان فضيلت‏حب آل پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل‏بيت، در جذب ديگران اثر دارد. گفتن و مطرح كردن مؤثر است. به عنوان يك دستور كار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبت اهل بيت را به صورت پيوسته طرح كرد. به هر حال در عده‏اى اثر مى‏گذارد و مردم به دنبال يك موج تبليغاتى در رسانه‏ها يا مراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مى‏يابند. در اين باره، احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا الا و من مات على حب آل محمد مات مغفورا له الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان الا و من مات على حب آل محمد بشره ملك الموت بالجنة الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنة الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكة الرحمة...» هركس با محبت آل محمد از دنيا برود، شهيد مرده است، آمرزيده مى‏شود، با توبه از دنيا رفته است، با ايمان كامل مرده است، فرشته مرگ او را به بهشت‏بشارت مى‏دهد. از قبر او دو در گشوده مى‏شود به روى بهشت، خداوند قبر او را مزار فرشتگان رحمت قرار مى‏دهد. چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها، دلها را تكان مى‏دهد و شيفته اهل بيت مى‏سازد.

رایکا
21-07-2010, 18:18
3- طرح نيازمندى انسان به اين محبت و بهره‏مندى از آن
انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مى‏شود كه گره از كار او بگشايد و بهره برساند. در رابطه‏هاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديده مى‏شود. در زندگى ممتد و مستمر ما كه تا آخرت ادامه مى‏يابد، كجاها گير مى‏كنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام عبور از صراط و... به كارسازى محبت اهل بيت آگاه مى‏شويم. در اين زمينه‏هم حديث‏بسيار است. از جمله اين چند حديث مشهور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهن عظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عند الكتاب و عند الحساب و عند الميزان و عند الصراط»، محبت من و خاندانم در هفت جا، كه هول و هراس آنها عظيم است، سود مى‏بخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام رستاخيز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت‏حساب، كنار ميزان و سنجيش اعمال و هنگام عبور از صراط. «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟ قال: ما اعددت لها كبيرا الا انى احب الله و رسوله. قال: فانت مع من اجببت (المرء مع من احب). قال انس: فما رايت المسلمين فرحوا بعد الاسلام لشى‏ء اشد من فرحهم بهذا» مردى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از زمان قيامت پرسيد. حضرت فرمود: براى آن چه آماده كرده‏اى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكرده‏ام، جز اينكه خدا و رسولش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسى هستى كه دوست مى‏دارى. انسان با محبوب خود خواهد بود. انس گويد: من نديدم كه مسلمانان بعد از اسلام، به چيزى بيش از اين مژده رسول خدا خوشحال شده باشند. على (علیه السلام): «من احبنا كان معنا يوم القيامة، و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه» هر كس ما را دوست‏بدارد در قيامت‏با ما خواهد بود. و اگر كسى سنگى را دوست‏بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مى‏كند. اين مژده بزرگى است كه علاقه‏مند به اهل بيت‏بداند كه در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرا اين گنج را نداشته باشيم؟!

رایکا
21-07-2010, 18:18
4- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت (عليهم السلام)
وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مى‏گيرد و به عنوان «الگو» مطرح مى‏شود، در ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مى‏كند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات و جايزه دهندگان، اينها همه نقش دارند. وقتى كسى به خاطر شعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمه (عليهم السلام) تشويق شود، هم محبت پيدا مى‏كند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و سربلندى دارد. چون مى‏داند كه اين كيف، چادر، كتاب و جايزه رابه خاطر اين موضوع، جايزه گرفته است. وقتى از جوانها مى‏پرسند: در باره چه چيزى، شعر مى‏گوييد؟ اغلب مى‏گويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل، بلبل و... وقتى پرسيده مى‏شود: چه كتابهايى مى‏خوانيد؟ مى‏گويند: رمان، كتابهاى علمى، داستانهاى تخيلى و... گويا سختشان است‏بگويند: كه در باره خدا و نماز و ائمه (عليهم السلام) شعر مى‏گوييم. يا كتابهاى مربوط به اهل بيت و كتب دينى مى‏خوانيم. چون از اين جهت مورد تشويق قرار نمى‏گيرند، بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى در باره اهل‏بيت، شعر گفت، شعر حفظ كرد، حديث‏حفظ كرد، كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت، تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمه را داشت‏يا نام اهل‏بيت را روى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزش احساس كند و ارزش تلقى كند. مهر تو را به عالم امكان نمى‏دهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمى‏دهم وقتى از رسانه‏ها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها «الگو» معرفى مى‏شود، اين، تاثيرگذار است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «يا معشر الشيعة!... علموا اولادكم شعر العبدي فانه على دين الله.» اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را بياموزيد، چرا كه او بر آيين خداست. اين تشويق امام صادق (علیه السلام) كه شيعيان شعر «عبدى كوفى» را به بچه‏هايشان ياد بدهند، بزرگترين «تشويق» است و «الگودهى» است. شعر عبدى، از فضليتهاى اهل بيت، موج مى‏زد. «سيد حميرى» كه از شاعران متعهد شيعه است، مى‏گفت: هر كس حديثى بگويد از فضائل على و اهل بيت (عليهم السلام) كه من آن را در شعرم نگفته‏ام، اين اسبم را به او مى‏بخشم. دختر «ابو الاسود دؤلى» وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بيت را از دل آنها بيرون كند، آنچه خورده بود، پس آورد، و نخواست‏با عسل، مهر «آل على» را از دست‏بدهد. معلمان در اين مسائل، خيلى مى‏توانند خطدهى داشته باشند و به گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان جهت‏بدهند. حتى اگر يك دختر و پسر غير متعهد، به خاطر اين كه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است، جايزه بگيرند، همين تاثير ضمنى ايجاد محبت مى‏كند.

رایکا
21-07-2010, 18:19
5- تعظيم و تكريم
جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نكته مى‏گيرند. نحوه برخورد مربيان با اهل بيت در حضور فرزندان، و شاگردان و جوانان، به آنان هم ياد مى‏دهد. نام ائمه (عليهم السلام) را با تكريم و احترام ياد كردن، همراه اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دست‏بر سرنهادن، روز ميلاد ائمه را جشن گرفتن و بزرگ داشتن، روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خنده‏دار و برخوردهاى شاد نداشتن و در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثيرگذار است زيرا كوچكترها به بزرگترها نگاه مى‏كنند. اين حالت، خصلت‏شيعه است: «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا» شيعيان ما از افزوده سرشت ما خلق شده‏اند، با شادى ما شاد مى‏شوند و با اندوه ما غمگين مى‏شوند. حتى كيفيت نام بردن و لحن‏ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقت مى‏گوييم: امام رضا فرمود. و يك وقت مى‏گوييم: حضرت امام رضا عليه السلام فرمود. اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) يا يكى از معصومين (عليهم السلام)، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعى تكريم است و در ديگران، تاثيرگذار. در سالهاى اخير نسبت‏به برخى از مناسبتها مثلا ايام «فاطيمه» يا «روز زن»، در مورد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى و گراميداشت، انجام شده است، يا نسبت‏به امام زمان (علیه السلام) اين است كه مى‏بينيم، به همين تناسب، محبت فاطمه و مهدى (عليهما السلام) و گرايش به اين دو، نسبت‏به گذشته بيشتر شده است، بخصوص در ميان جوانان. طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن و چه در نوشته‏ها بايد مراعات شود و افق فكر و سطح كودكان در نظر گرفته شود، چه در برنامه‏هاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها و مراسم جشن و عزا در خانه‏ها، مدارس، مساجد و هيئتها.

رایکا
21-07-2010, 18:19
6- ذكر فضايل اهل بيت و فرهنگ آنان
مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصيت، فضليت، فكر و فرهنگ امامان اهل بيت (عليهم السلام) را بشناسند به آنان علاقه پيدا مى‏كنند و اين علاقه به تبعيت و همسويى مى‏كشد. امام رضا (علیه السلام) در حديثى فرموده است: «ان الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا» «مردم اگر خوبيهاى حرفها و تعاليم ما را بشناسند، از ما پيروى مى‏كنند.» اينكه چگونه مردم، جوانان و بشريت را با فرهنگ اهل بيت بايد آشنا كرد، نكته ظريفى است و بايد از تكنيك «هنر» استفاده كرد و در عرضه محتواى كلامى و حياتى ائمه (عليهم السلام) به نسل امروز، كار رسانه‏ها در اين جهت، مهم است و متاسفانه ضعيفيم. فضايل در دو محور است
1- جهات آرمانى، خلقت، طينت و...
2- جهات عملى و قابل اسوه‏گيرى و تبعيت عينى و ملموس از رفتار اهل بيت. طرح هر دو جهت، عامل ايجاد علاقه است، ولى محور دوم موثرتر است كه در عين بيان عظمت‏هاى فوق تصور، امكان راه يافتن به حريم كمال آنان هم باشد. نوشتن و سرودن در باره فضايل و خوبيهاى ائمه و ترويج آنها ميان نسل نو، محبت مى‏آورد.

رایکا
21-07-2010, 18:19
7- گره زدن خوشيهاى زندگى به حيات ائمه(علیهم السلام)
با استفاده از قضيه شرطيه (قضيه پاولوف) به نحوى عمل كنيم كه با ديدن چيزى و خاطره‏اى، پيوند با اهل بيت مطرح شود، جشن گرفتن و شيرينى و عيدى دادنها، و جشن تكليف گرفتن و اعطاى مدال و اهداى جوايز و تشويقها اگر در روز تولد فلان معصوم (علیه السلام) باشد، خواه ناخواه تاثير غير مستقيم دارد. گره خوردن يك خاطره خوش با اهل بيت. شبهاى تولد يا روزهاى ميلاد ائمه، در خانه‏ها و مدرسه‏هاى ما بايد يك حادثه خوب يا خاطره خوش پيش آوريم. مثلا با يك جعبه شيرينى به خانه رفتن، يا شب تولد امام هادى (علیه السلام) با يك جعبه شيرينى در دفتر مدرسه گذاشتن به همين مناسبتها، كه سبب مى‏شود از ياد نرود.

رایکا
21-07-2010, 18:20
8- معرفى كتاب و نگارش مقاله و شعر
اين، نوعى كار فرهنگى است كه با شناختن و شناساندن كتابهاى خوب، جذاب و سازنده در مورد اهل‏بيت، از علاقه به مطالعه بچه‏ها استفاده كنيم. كتابى كه به مسابقه مى‏گذاريم يا براى تلخيص پيشنهاد مى‏كنيم يا موضوعى كه براى مقاله‏نويسى، شعر و قصه، حتى عكس و نقاشى مى‏دهيم، اگر سوژه‏هاى اهل بيتى داشته باشد، مفيد است. يا كشاندن روزنامه ديوارى به اين سمت. يا در خواست‏خاطره‏نويسى از زيارت، عاشورا، نيمه شعبان، شب قدر، مجالس سوگوارى و امثال اينها.

رایکا
21-07-2010, 18:20
9- تشكلهاى هيئتى
برنامه‏هاى خودجوش نوجوانان كه كار گروهى انجام دهند، مثل فعاليتهايى كه در نيمه شعبان و برگزارى جشن دارند، يا تشكيل هيئت و راه انداختن دسته عزادارى يا آراستن مسجد، حسينيه و تكيه و برنامه‏هاى ايستگاههاى صلواتى آب، شربت، اطعام، احسان و... همه گره‏زننده قلب نوجوانان با تشكيلات اهل بيت است. بچه‏ها زمينه‏هاى روحى دارند. اينها را بايد به كار گرفت، در محله‏هاى مختلف از خود آنان «هيئت» درست كرد و خودشان مسؤوليت‏به عهده بگيرند تا فعال شوند. ايام محرم يكى از مناسبترين فرصتهاى ايجاد اينگونه تشكلهاى هيئتى از دانش آموزان بخصوص در مقطع راهنمايى و اوائل دبيرستان است. در عاشورا و نيمه شعبان، به خاطر شور عمومى مردم، بچه‏ها جذب اينگونه مراسم مى‏شوند. براى استفاده از اين حس خود جوش بچه‏ها و جهت دادن آن براى ايام ديگر بايد سرمايه‏گذارى كرد. وقتى بچه‏ها براى خودشان در ارتباط با ائمه، صاحب علم، پرچم، دسته و هيئت مى‏شوند، احساس تشخص مى‏كنند.

رایکا
21-07-2010, 18:21
10- ايجاد فضاى روحى و معنوى
پديد آوردن صحنه‏ها و فضاهايى كه بچه‏ها در شرايط خاصى قرار بگيرند و به تدريج‏حس درونى آنان بيدار شود و جذب گردند. چه بسا اگر كودكان را به حال خود رها كنيم، به اين سمت و جهت، كشيده نشوند و به دعا و توسل نيايند. ولى اگر ترتيبى دهيم كه در اين فضا قرار گيرند، جذب مى‏شوند. مثلا اردوها و ديدارهاى از حرمها، زيارتگاه‏ها، مجالس دينى، دعا، توسل و عزادارى، محكم كننده اين رشته و رابطه است. اين همه اردوهاى سياحتى و زيارتى تشكيل مى‏شود و دانش‏آموزان مثلا به قم، شيراز، مشهد، جمكران و امثال آنها مى‏روند، تنها تماشاى ساختمان، در، ديوار و گنبد نباشد، همراه اين ديدارها، تغذيه فكرى و روحى شوند و مطلب ياد بگيرند و الگو بگيرند و عشقها و علاقه‏هايشان را به اين خاندان، پيوند بزنند. ديدار با شخصيتهايى كه تاثيرگذارند در صورت امكان حتما در برنامه اين سفرها و اردوها قرار بگيرند. شركت در مجالس با حال، همين طور است.

رایکا
21-07-2010, 18:21
يك هشدار
با همه اهميتى كه براى محبت اهل بيت و ايجاد آن در دل بچه‏ها قائليم، بايد از يكسونگرى هم پرهيز داشت و پرهيزشان داد. يعنى آميختن «محبت» به «عمل»، كار اصلى ماست تا صرف محبت و عشق به اهل بيت (منهاى عمل، تقوا و تبعيت) غرور براى محبان نياورد. امام صادق (علیه السلام) فرموده است: تعصى الاله و انت تظهر حبه هذا محال فى الفعال بديع لو كان حبك صادقا لاطعته ان المحب لمن يحب مطيع خدا را نافرمانى مى‏كنى، در حالى كه اظهار عشق و محبت نسبت‏به خداوند دارى، اين محال است و در كارها چيز شگفتى است. اگر محبت تو صادقانه بود، از او اطاعت مى‏كردى، چرا كه دوستدار، نسبت‏به كسى كه دوستش مى‏دارد، مطيع و فرمانبردار است. اظهار دوستى با خدا بايد همراه با تبعيت و اطاعت‏باشد نه معصيت، چون حب صادقانه به اطاعت محبانه منجر مى‏شود. ادعاى دوستى با اهل‏بيت ولى اهل گناه و آلودگى بودن، نوعى تناقض است. بايد تفهيم كرد كه هرچند دين، «دين حب و محبت» است ولى محبتى، صادقانه است كه به همرنگى و هماهنگى كشيده شود. هم چنان‏كه دو نفر وقتى به هم محبت دارند، به خاطر همين محبت، مى‏كوشند مثل هم باشند و از رنجاندن و مخالفت ديگرى، پرهيز كنند. حديثى از امام رضا (علیه السلام) گوياى همين نكته است كه نبايد به اتكاى دوستى اهل‏بيت، «عمل صالح» را رها كرد و گفت كه: «على داريم: چه غم داريم؟» و امثال اينها: «لا تدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فى العبادة اتكالا على حب آل محمد و لا تدعوا حب آل محمد و التسليم لامرهم اتكالا على العبادة، فانه لا يقبل احدهما دون الآخر.» «نه عمل صالح و تلاشى در عبادت را به اتكاى محبت اهل بيت، رها كنيد و نه محبت و دوستى اهل بيت و تسليم آنان بودن را به اتكاى عبادت، چرا كه هيچ كدام بدون ديگرى پذيرفته نيست.» آرى... آميختن «محبت اهل بيت» به «عمل صالح و بندگى».
منبع: سایت بلاغ

رایکا
21-07-2010, 18:22
حضرت على (ع) و كانون جوانى
نويسنده:عبدالحسين خسروپناه

شخصيت حضرت على(علیه السلام) با شخصيّت نبى اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در جوانب گوناگون علمى و عملى شباهت فراوان دارد. نهج‏البلاغه و مجموعه‏ى سخنان اميرالمؤمنين به آيات و مضامين قرآن نزديك است و شيوايى، ارج‏مندى و ژرف بودن پيام على(علیه السلام) و نبى(سلام الله علیها) به اوج كمال رسيده است؛ به گونه‏اى كه از جهت محتوا، نهج‏البلاغه برادر قرآن ناميده شده است. سراسر وجود على(علیه السلام) تاريخ و سيرت على، خُلق و خوى على، رنگ و بوى على(علیه السلام) سخن و گفت‏وگوى على براى تمام انس‏آن‏ها درس، سرمشق، تعليم و رهبرى است. [1]
على(علیه السلام) انسان كاملى است كه قهرمان همه‏ى ارزش‏هاى انسانى است. او مردى است كه شب‏ها با روح كلى عالم به سر مى‏بُرد و روزها به تربيت ارواح آدميان مى‏پرداخت.
جوانى، گوهر گران‏بهايى است كه به خاطر استعدادها و قابليت شكوفايى و رشد، از ارزش و منزلت خاصى برخوردار است و بزرگان را به توصيه و ارآيه‏ى تجربيّات به جوانان واداشته است. اميرالمؤمنين(علیه السلام) نيز در اين عرصه، كلمات حكمت‏آموزى را ارائه نموده است. جوانى و تندرستى را دو چيز با ارزش و منزلت معرفى مى‏كند و مى‏فرمايد: «قدر و منزلت اين دو چيز را كسى مى‏شناسد كه آن دو را از دست داده باشد». [2]
در بيان ارزش جوانى همين بس كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «در قيامت از عُمْر و جوانى انسان مى‏پرسند كه چگونه و در چه راهى آن را صرف نموده است». [3] على(علیه السلام) به اصحاب توصيه مى‏كند كه «جوانى را قبل از پيري و سلامتى را قبل از بيماري دريابيد». [4] امام در بيان دوران جوانى غفلت برخى انس‏آن‏ها مى‏فرمايد: «در ايام سلامت بدن، سرمايه‏اى فراهم و مهيا نساخته‏اند ودر اوايل فرصت‏هاى زندگى و نيرومندى، درس عبرتى نگرفتند و درخشنده‏ترين ايام عمر را رايگان از كف دادند، آيا كسى كه در جوانى اهل تن‏پرورى بوده، مى‏تواند در پيرى جز شكستگى و ذلّت انتظارى داشته باشد». [5] پس دوران جواني را بايد دريافت و از آن دوران گران‏سنگ و طلايى در خويشتن‏شناسى و كمال‏يابى بهره گرفت كه شرط اساسى سعادت و شقاوت يا خوش‏بختى و بدبختى انس‏آن‏ها در دنيا و آخرت به توجّه و عدم توجّه آن‏ها نسبت به جوانى، بستگى دارد.
امام على(علیه السلام) تربيت كنندگان و والدين و مربّيان را نسبت به توجّه به عنصر زمان، هشدار مى‏دهد و مى‏فرمايد: «فرزندان خويش را به جبر و استبداد بر آداب خود مجبور نكنيد؛ زيرا آنان در زماني غير زمان شما آفريده شدند و زندگى مى‏كنند». [6] پس تحجّر و جمود بر آداب گذشتگان، مانع مهمى بر سر راه تربيت جوانان است؛ امّا اين بدان معنا نيست كه دست از سنّت‏هاى صحيح گذشتگان برداريم و به بهانه‏ى نوگرايى و تجددخواهى، ارزش‏هاي اسلامى را به حاشيه رانيم؛ بلكه بايد با روش صحيح تربيتى و آگاهانه، فرزندان خويش را به ارزش‏هاى اسلامى ره‏نمون سازيم.
مردى به نام ابوجعفر احول از دوستان امام صادق(علیه السلام) مدتي به تبليغ مذهب تشيع و تعاليم اهل‏بيت(علیه السلام) اشتغال داشت. روزى به محضر مبارك امام رسيد و امام از او سؤال كرد: مردم بصره را در پذيرش اهل‏بيت و آيين تشيع چگونه يافتى؟ عرض كرد: مردم اندكى تعاليم اهل‏بيت را پذيرفته‏اند. امام فرمود: «توجّه تبليغى خود را به نسل جوان معطوف دار و نيروى خويش را در راه هدايت آنان به كار انداز؛ زيرا جوانان زودتر حق را مى‏پذيرند و سريع‏تر به هر خير و صلاحى مى‏گرايند.» [7] به همين دليل، امام على(علیه السلام) مى‏فرمايد: «جوانى‏ات را قبل از پيرى و سلامتت را قبل از بيمارى درياب.» [8] امام على(علیه السلام) به جوانان توصيه‏هاى آموزنده‏ى بسيار دارد. از جمله: به فرزند جوانش امام حسن(علیه السلام) سفارش مي‏كند: «بنده‏ى غير خود نباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است.» [9]
پرهيز از شهوت‏راني و مغلوب شدن با شهوت نيز توصيه‏ى ديگر آن حضرت است: «كسى كه مغلوب شهوت خويشتن است، ذلّت و خواريش بيش از برده‏ى زرخريد است.» [10]
عزت مدارى و كرامت نفس نيز سفارش ديگري است كه امام(علیه السلام) به فرزند جوانش بيان مى‏كند: «نفس خويش را عزيز شمار و به هيچ پستى و دنائتي تن مده، گرچه عمل پست، تو را به تمنيات برساند؛ زيرا هيچ چيز با شرافت نفس برابري نمى‏كند و هرگز به جاى عزت نفس از دست رفته، عوضى همانند آن نصيب نخواهد شد».[11]
امام على(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) مي‏فرمايد: «پسرم، من در تعليم و تربيت تو شتاب كردم پيش از آن كه قلب تو سخت گردد و عقل و فكرت به چيز ديگرى مشغول شود مبادرت ورزيدم تا با تصميم جدّى به استقبال اموري بشتابى كه انديشمندان و اهل تجربه زحمت آزمون آن را كشيده‏اند و تو را از تلاش بيش‏تر بى‏نياز ساخته‏اند؛ بنابراين آن‏چه از تجربيات آن‏ها نصيب ما شده، نصيب تو هم خواهد بود.» [12]
مستى جوانى نيز آسيب‏پذير و هلاكت‏بار است كه جوانان بايد بدان توجّه نمايند. امام علي(علیه السلام) مي‏فرمايد: «سزاوار است انسان عاقل، خويشتن را از مستى ثروت، مستى قدرت، مستى علم و دانش، مستى تمجيد و تملق، مستى جوانى مصون نگه دارد؛ زيرا هر يك از اين مستى‏ها بادهاى مسموم و پليدى دارد كه عقل را نابود مى‏كند و آدمى را خفيف و بى‏ارزش مى‏سازد». [13] و راه درمان اين مستى‏ها به تعبير امام على(علیه السلام) شناختن شرافت باطنى و گوهر انسانى است كه او را از پستى‏هاى شهوت و آرزوهاى باطل مصون نگاه مى‏دارد. [14] بر اين اساس، امام على(علیه السلام) به جوانان خطاب مى‏كند: اى گروه جوانان، شرف انسانى و سجاياى اخلاقى خود را با ادب و تربيت محافظت نماييد و سرمايه‏ى گران‏بهاى دين خويش را با نيروى علم و دانش از دست‏برد ناپاكان و خطرات گوناگون بركنار داريد». [15]
توصيه‏ى ديگر امام على(علیه السلام) به جوانان در آيين دوست‏يابى است كه مى‏فرمايد: «پيوند دوستى را با برادران دينى خود محكم سازيد كه آنان ذخاير دنيا و آخرت هستند. مگر نشنيده‏ايد كه خداوند در قرآن شريف به تأثر گم‏راهان در قيامت اشاره كرده كه مى‏گويند: در اين روز سخت، نه شفيعى داريم و نه دوستى كه در كارمان همّت گمارد». [16] «كسى كه دوست پاك خود را كه براي خدا با وى پيوند دوستى داشته، از دست بدهد، مثل اين است كه شريف‏ترين اعضاى بدن خود را از كف داده است». [17] در وصيت‏نامه‏شان به امام حسن(علیه السلام) فرمودند: «به اتكاى روابط دوستانه و رفاقت صميمانه، حق برادرت را ضايع مكن؛ چه، در زمينه‏ى تضييع حقوق، روابط دوستى نابود مى‏شود و آن كسي كه حقّش را تباه ساختى براى تو برادر نخواهدبود.» [18]
امام(علیه السلام) در باب عوامل انحراف جوانان هشدار مى‏دهد و جهل و نادانى، هواپرستى و شهوت‏رانى، تقليد از فاسدان و منحرفان، عصبانيت و خشم افراطى، برترى‏جويى، تكاثرگرايى، غرور و خودخواهى، فقدان تربيت خانوادگى و ضعف ايمان را به عنوان ريشه‏هاى انحراف جوانان بيان مى‏كند. [19]
پی‏نوشت‏ها:

[1]. و دافعه‏ى على(ع)، ص 177.
[2]. ص 449.
[3]. ج 17، ص 23.
[4]. ص 340.
[5]. تحقيق فيض الاسلام، ص 180.
[6]. ابن ابى الحديد، ج 20، ص 267.
[7]. كافى، ص 93.
[8]. غررالحكم.
[9]. نامه‏ى 31.
[10]. غررالحكم.
[11]. نامه‏ي 31.
[12]. نامه‏ى 31.
[13]. ج 5، ص 8، حديث 9075.
[14]. غررالحكم.
[15]. پيشين.
[16]. غررالحكم.
[17]. غررالحكم.
[18]. نامه‏ى 31.
[19]. نامه‏ى 53، خطبه‏ى 108، 192، حكمت 255، 232.

منبع: www.balagh.net

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 18:23
جوانان نمونه

جوان مجاهد

هنوز بیش از بیست و پنج سال از عمر مبارک علی علیه‌السلام نگذشته بود و از ازدواج پر برکتش با زهرا علیهاالسلام زمانی نرفته بود، که جنگ احد پیش آمد.

معمولاً مردان جوان پس از ازدواج، بیشتر در اندیشه زندگانی مشترک خویشند و به همسر و معاش و آینده خانواده خود می‌اندیشند، ولی علی علیه‌السلام درست در چنین هنگامی، خانه و خانواده را رها کرد و به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله روی به میدان جنگ نهاد.

پس از جنگ، به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت:
«یا رسول‌الله! هفتاد نفر در احد شهید شدند و حمزة‌بن‌عبدالمطلّب، سر سلسله آنان بود، امّا من از این فیض محروم گشتم و از شهادت به دور افتادم. بسیار ناراحت شدم که چرا فیض شهادت نصیبم نگردید!»

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
«یا علی! تو سرانجام شهید خواهی شد، امّا می‌خواهم بدانم هنگام شهادت، چگونه آن را می‌پذیری؟»
علی علیه‌السلام گفت:
«یا رسول‌الله! نفرمایید چگونه می‌پذیری، بفرمایید چگونه سپاسگزاری می‌کنی. این جا، جای صبر نیست، جای سپاس گزاردن است!»

انسان کامل ، صفحه (44






http://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qacc2.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qv1.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qacc2.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qv1.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qacc2.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qv1.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qacc2.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/bird_qv1.gif
http://shiaupload.ir/images/68502636517445968862.gifhttp://shiaupload.ir/images/68502636517445968862.gifhttp://shiaupload.ir/images/68502636517445968862.gif

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 19:16
جوان پرهیزکار

در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد.

یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند.

دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:

«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»

از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:

«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.»

در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟»

- نه!

- حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟

- اختیار با شماست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»

جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.

زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!

جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»

زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!»

عرفان اسلامی، حسین انصاریان، ج 8 ، ص254.



http://shiaupload.ir/images/09882612906826113968.gif

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2010, 19:18
http://www.yasahra.com/1/Destkop/utfeu502ze.gifhttp://bahar22.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/09.gif (http://bahar22.com/)http://www.yasahra.com/1/Destkop/utfeu502ze.gif

آینه عشق


هنوز می آید نوای کربلایی ات از عمق میدان، ای آفتاب غروب کرده در ظهر عاشورا! هنوز می آید غریو فریادت از بلندای آسمان؛ فریادی که دژخیمان کوفی را به مبارزه می خواست و نهیبش، رشته جانشان را از هم می گسیخت.
هنوز می آید عطر حضورت، از حوالی خیمه هایی که آکنده از نگاه سکینه علیهاالسلام بود.
امروز، روز ولادت توست، مولای جوانمرد!
روزی که خداوند خواست تا چهره ات آیینه جمال نبوی صلی الله علیه و آله بشود.
روزی که خداوند خواست تا از تبسم نگاهت، آفتاب بر شوق آید.
روزی که خداوند خواست تا نبیره علی علیه السلام ، سیرتی همچون او داشته باشد.
روزی که خداوند خواست مشام مدینه از عطر حضورت آکنده گردد.
امروز، روز توست؛ روز تولّدی شیرین که طعم نبوت و ولایت را توأمان دارد. غوغایی در دل آل الله است. عطر صلوات، شش جهت آسمان و زمین را فرا گرفته است.
امروز، سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است که روزی همت بلندش، او را از ناسوت خاک به لاهوتستان افلاک خواهد برد. او نام بشکوهش را بر تارک عرش جای خواهد زد.
... و روزی ورق برمی گردد و کربلا رقم می خورد.
تصویر در تصویر، کوفیان و غلتیدنشان در خاک مذلّت!
شمشیر به شمشیر، دست یداللهیِ تو بود و یادآوری حماسه ذوالفقار!
جلوه زار هستی در شگفت نقشی بود که تو ایفا می کردی؛ نقشی بدیع که ایمان و حماسه را به هم پیوند می داد؛ همانگونه که قامت دل آرایت، زیبایی نبوت و ولایت را به تماشا گذاشته بود.
علی جان، جوانمرد مولای جوان! میدان کربلا چه بی فروغ می شد، اگر به میدان نمی آمدی! هنوز هم وقتی خورشید به آسمان کربلا می رسد، درنگ می کند و به یاد فروغ چهره ات، اشک حسرت می ریزد.
چهره ای که عاشقانه، سرخی خون، در شفق نگاهش نشست و افلاک را سوگوار تبسّم های دلنشین اش کرد.
امروز، روز ولادت توست.
تویی که عشق از یادآوری نامت به خود می بالد و آسمان، شکوه تو را هماره با عطر صلوات، می ستاید.
مبارک باد بر عاشقان کوی حضرت دوست «جل جلاله» حضور عاشقی که زندگی را شرمنده ایثار خود کرد و بی مهابا: «نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد».

http://bahar22.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/05.gif (http://bahar22.com/)http://bahar22.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/05.gif (http://bahar22.com/)http://bahar22.com/ftp/zibasazi/zibasazi08/image/05.gif (http://bahar22.com/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2010, 19:28
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/monasebat/moharram/ali.akbar01.jpg

الگوی شایسته

دیرزمانی است که جوانان کشورهای اسلامی، که از تابش وحی و زلال‏معارف ناب الهی بهره می‏برند، باشیوه‏های گوناگون و متنوع دشمن‏در راهزنی فکر و فرهنگ رو به رویند.


پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این حساسیت ناپیدا را به صورت‏آشکار در آورد و سردمداران استکبار را به اظهار نظر شفاف‏واداشت.
امروز دشمن به خوبی دریافته است که ما جوانان با ویژگی‏هایی‏همانند آرمان خواهی، عدالت‏طلبی، عشق به باورهای آسمانی و علاقه‏به رهبران مذهبی، لشکرهایی به هم فشرده و آماده کارزاریم. ازاین رو، ایجاد تردید در باورهای آسمان زاد، تزریق فرهنگ بیگانه‏با نمایش آداب و رسوم و شیوه‏های زندگانی آنان، کوشش حساب شده‏در کنار زدن چهره‏های مورد علاقه مردم بویژه جوانان، پرورش روحیه‏ذلت و خواری در بیگانه ساختن ما با الگوهای شایسته فرهنگ اسلامی‏و ارائه الگوهای ساخته شده از آن سوی مرزها به عنوان معجزه‏آفرینان خوشبختی و سعادت و رفاه را در دستور کار خود قرار دادتا بدین وسیله دست‏یکایک ما را از دستان پرمحبت اسوه‏های صداقت‏پیشه و راستین در آورده و دل و دیده مان را از آموزه‏های ناب‏دینی تهی گرداند. غافل از آنکه نسیم سعادت بخش معارف الهی وسخنان قدسی پیشوایان محبوب ما، به سان کیمیایی گرانسنگ، دلهای‏آگاه و بیدار همگان را از غبارها پاک ساخته، آینه گونه محل‏پذیرش آفتاب هدایت می‏گرداند.
در این بخش از گفتگوی خود، دل به امواج پاک و صفات روشن وزندگی ساز اسوه‏ای ارزشمند و الگویی کم نظیر می‏سپاریم و برای‏امروز و فردای حوادث ارمغانهایی پربها نصیب خود می‏سازیم.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2010, 19:29
ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست هم‏سن و سالمان باشدو همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضورداشته باشد. معصوم نباشد; زیرا با ما فرق خواهد کرد و دربحرانهای اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی درگیر شده باشد تا به‏خوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورداو با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بی‏باکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونه‏ای تمام عیار برای‏امروز و فردای زندگی خود بدانیم.
دفتر زندگانی چنین الگویی را، که برخی هجده ساله و پاره‏ای‏سالهایی بیشتر دانسته‏اند، می‏گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات‏و ارزشهای چشمگیر او می‏نگریم. آرام آرام با او همراه شده وبیشتر از گذشته به ناگفته‏های گفتنی‏اش که همگی برایمان مشعلی‏فروزان خواهد بود، دل می‏سپاریم.
او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری (۱) به دنیای پر غوغای حیات‏پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را باترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت وولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق‏جان بیابد. دیری نپایید که در هفتمین روز تولد وی، بنا به سنت‏پسندیده دینی، سرش را تراشیدند و هم وزن موهای زیبایش، به‏مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.
آشفتگی اوضاع سیاسی و آتش افروزی حاکمان ستمگر آن عصر بدان‏حد بود که نام «علی‏» جرمی نابخشودنی حساب می‏شد و برزبان‏راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی می‏دانست‏نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است،نام کودک را «علی‏» نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات‏بردریای وجود فرزندش ریزان شود و بدسگالان سیه سرشت‏خود را باامواج پاک و زلال غیرت دینی و شخصیت مذهبی رو به رو ببینند. درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر»که به عنوان پسر نخست‏خانواده است‏با دیگر فرزندان، که نام‏آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد. (۲)
پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه‏های‏شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می‏کردو رفتاری که شایسته نوباوگی و کودکی فرزند بود، انجام می‏داد تاهمانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه‏ای از شرایط روحی روانی کودک‏دلبند خویش دور نماند. (۳)
همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر وشیوه‏های زندگی و احترام بیشتر به او می‏آموخت تا خصیت‏خود راباز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2010, 19:30
http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)به سوی مدرسهhttp://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)

علی که هفت‏ساله شد، به تمرینهای فکری و آموزش‏های دینی‏پرداخت و با مراقبت‏های صحیح سنجیده پدر، بنیان‏های اعتقادی درروان او و شیوه‏های رفتاری در اعمال او رشدی بیشتر یافت. (۴)
روزی پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش‏گمارد. وقتی آموزش تمام شد و علی در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، پول و هدایای فراوان به عبدالرحمان بخشید ودهانش را پر از مروارید ساخت. آنگاه به اطرافیان که از این همه‏بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:
«این هدایا توان برابری عطای معلم علی را ندارد که در برابرتعلیم قرآن، همه هدایا ناچیز است.» (۵)
دوران نوجوانی علی به تدریج آغاز شد و هر روز بیشتر از روزقبل، زمینه‏های رشد و شکوفایی معنوی و عقلانی در وجود وی فراهم‏می‏گردید.
علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه‏جوانان را به سوی خود جلب می‏کرد. آنچه در این فراز از داستان‏او گفته می‏شود، نکته‏هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن‏تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل‏بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.
علی صفات جد خود را می‏دانست، از این‏رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می‏کرد و خود را بدان صفات می‏آراست. به هنگام‏جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;
ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به‏خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستی‏داشت. در زندگی آسان‏گیر، ملایم و خوش‏خو بود، نگاهش کوتاه می‏نمودو به روی کسی خیره نمی‏شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می‏دوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان‏احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می‏کرد، با آنان همسفره‏می‏شد و با دست‏خود دردهانشان غذا می‏گذارد. اصالتهای فکری واستواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ‏حاکمی هراس نداشت. هرگز عیب‏جویی نمی‏کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری می‏کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می‏دانست و از تحقیرآنان خود داری می‏ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه‏او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می‏آورد، به دیگران بویژه‏نیازمندان انفاق می‏کرد. هرگاه کسی هدیه‏ای به او تقدیم می‏کرد،با گشاده رویی می‏پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت‏می‏کرد، می‏پذیرفت. به عیادت بیماران می‏رفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده‏ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می‏شدو هیچ یار از دست رفته‏ای را تنها نمی‏گذاشت.
برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت‏بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت‏خویش قرار می‏داد. امور دنیوی واضطراب‏های مادی او را متزلزل نمی‏ساخت.
زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمی‏شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته‏داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهره‏مند می‏شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس‏توقع و انتظاری نداشت.
در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه‏دشمن هرگز او را بیمناک نمی‏ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می‏شتافت و دربرابر ظالمان می‏ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی‏گردانید، آرام‏نمی‏گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می‏داد وهمواره پیروان خود را از جهالت و بی‏خبری باز می‏داشت.
به پاکیزگی و آراستگی علاقه‏ای وافر داشت و این صفت از دوران‏کودکی در او دیده می‏شد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن‏اهتمام می‏ورزید.

http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)http://zibasazi-bahar-20.persiangig.ir/43.gif (http://bahar22.com/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2010, 19:31
http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/05.gif (http://bahar22.com/)http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/05.gif (http://bahar22.com/)http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/05.gif (http://bahar22.com/)


بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان می‏دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان‏رفتار می‏کرد.
آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده‏اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده‏اند:
قیافه‏اش بسیار با ابهت‏بود و چون ماه تابان می‏درخشید. به‏زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه وگشاده با مژه‏هایی پرموداشت، گونه‏هایش هموار و کم گوشت‏بود،مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده می‏نمود. از سینه تا ناف‏خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه وشانه‏اش پهن بود.
سرشانه‏هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق‏که زیر مفصلهااست، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده وبخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده وبلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه می‏رفت وهنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود می‏آید یااز روی سنگی به نشیب می‏رود. چون به طرف کسی بر می‏گشت‏با تمام‏بدن بر می‏گشت. دیده‏اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به‏آسمان.
بینی‏اش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن می‏تافت.
دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهای زیبایش سفید،براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود. (۶)
پاره‏ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته‏اند; اماعلی را در این خصوصیات همانند دانسته‏اند.
... بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می‏توان او را شناخت،وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می‏نمود وهماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می‏تراوید. از این رو، امام‏حسین(ع) او را شبیه‏ترین مردم حتی نسبت‏به خود در خلقت وآفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول‏خدا(ص) معرفی می‏کرد. (۷)
آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت‏آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می‏گشود،گویی صدای رسول اکرم(ص)را می‏شنیدند.
گاهی که اباعبدالله(ع)برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می‏شد، به‏علی می‏فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره‏برم. (۸)
کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت‏بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر اززندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگیها چون با فروتنی اوهمراه می‏شد، نگاه تحسین‏آمیز همگان را به دنبال داشت.
در ساحل فرات
علی درحماسه کربلا، درخششی چشمگیر داشت و با هربار حمله خود،دهها نفر را به خاک هلاکت می‏انداخت. هنگامی که با ۲۵ سوار به‏ساحل فرات روانه شد و برای سیصد نفر از خاندان، عیال و اصحاب‏امام حسین(ع)آب آورد، بسیاری از مسوولان و سرپرستان حفاظت ازفرات را از دم تیغ خود گذراند و پشت دشمن را به لرزه درآورد.
عمویش ابوالفضل(ع)که خود در دلاوری و بی‏باکی و شجاعت و شهامت،زبانزد همگان بود، به خاطر چنین صفات تابناک، علی را بسیاراحترام می‏کرد.
http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/05.gif (http://bahar22.com/)http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/05.gif (http://bahar22.com/)http://bahar22.com/ftp/zibasazi/10/image/05.gif (http://bahar22.com/)

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
21-07-2010, 19:34
foz3parvaneh2foz3parvaneh2foz3parvaneh2

قهرمانان تاریخ و دلیرمردان عرصه‏های نبرد، کمتر از دانش وبینش بهره دارند; زیرا در مسیر رزم و جنگ قرار داشته و فرصت‏نداشته و یا علاقه کمتری به درس آموزی و دانش آفرینی از خودنشان می‏دهند; اما علی اکبر، جوانی چند بعدی بود و سطرهای کتاب‏وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه‏های دانش و دانایی از اعماق‏وجودش می‏جوشید. در مجالس گوناگون عالمانه و اندیشمندانه لب به‏سخن می‏گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن می‏گفت.
از آنجا که از جد خود رسول خدا(ص)سخنان بسیاری روایت می‏کرد،به عنوان «محدث‏» شناخته شد.
افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرت‏علی اکبر(ع) دیده می‏شد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز دررتبه‏ای برتر از دیگران قرار داشت.
ماجوانان هرچند از صفات خوبی بهره‏مند باشیم، گاه توان تحمل‏سختی‏ها و ظرفیت رویارویی با مصایب را از دست می‏دهیم و سنگینی‏ناملایمات زندگی، تعادل رفتار و گفتارمان را می‏رباید.
علی اکبر در چنین صحنه‏های سخت و طاقت‏سوز، تنها به رضا وتسلیم الهی فکر می‏کرد و چنان در برابر بلاهای الهی آرام و مطمئن‏بود که گاه حیرت و شگفتی دیگران را برمی‏انگیخت. از این رو، درهنگامه دردآلود کربلا به پدر گفت: «اولسنا علی الحق‏» (پدرجان!)آیا ما برحق نیستیم؟
و چون امام فرمود: آری، گفت: در این هنگام، باکی از مرگ‏نداریم. (۹)
این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت‏به علی اکبرداده بود که افزون بردوستان، دشمنان آگاه نیز به برتری‏هایش‏اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف می‏کردند. معاویه روزی ازاطرافیانش پرسید: «چه کسی در این زمان برای خلافت مسلمانان‏بردیگران برتری دارد و برای حکمرانی بر مردم از دیگران‏سزاوارتر است؟ »روباه صفتان زشت‏سیرت که نام و نان خود را در تملق می‏یافتند،به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی کردند.
معاویه گفت: نه چنین نیست:
«اولی الناس بهذالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله وفیه شجاعه بنی‏هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف.» (۱۰)
شایسته‏ترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسین‏است که جدش رسول خدا(ص)است و جاعت‏بنی‏هاشم، سخاوت بنی امیه وزیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.
فروغ چهره خوبان شعاع طلعت توست کمال حسن تو مدیون این ملاحت توست به خلق و خلق رسول و به منطق نبوی فزون‏تر از همه کس در جهان شباهت توست به پیکر تو مجسم لطافت روح است عجب بود که در این خاکدانه قامت توست نگار مهر تو غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت غم شهادت توست (۱۱)
___________________________________
۱- علی الاکبر الامام الحسین(ع)، علی محمد علی دخیل، ص ۷.
۲- معالی السبطین، ج ۱، ص ۲۰۶.
۳- برای آشنایی بیشتر با چگونگی این برخوردها بنگرید: محجه البیضاء، ج ۲، ص ۲۳۳.
۴- مسائل الخلاف، ج ۱، ص ۹۳.
۵- لؤلؤ و مرجان، ص ۴۴ و ۴۵، راز خوشبختی، ص ۱۸۹.
۶- تاریخ یعقوبی، ج ۱ ص ۵۱۳ و ۵۱۴، فرسان الهیجاء، ص ۲۹۳ و ۲۹۴.
۷- موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص ۳۶۰.
۸- مصائب امام حسین(ع)، ص ۱۰۸.
۹- ابصار العین فی انصار الحسین، مرحوم سماویآ ص ۲۱.
۱۰- مقاتل الطالبیین( فارسی)، ص ۷۸، وسیله الدارین فی انصار الحسین(ع)، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.
۱۱- شاعر معاصر، حبیب چایچیان( حسان)



foz3parvaneh2foz3parvaneh2foz3parvaneh2

خادمه زینب کبری(س)
21-07-2010, 21:14
http://shiaupload.ir/images/92352998131174514771.jpg





برانگیخته از شور نوزا



در کوچه باغ های کهنسال زمین، آسمانی ترین عاشقانه های یک جوان است که جاری است و در جسم خاموش شب، یاد دوباره ای از خورشیدِ مهرانگیز پیامبر است که روان.
نگاه تقویم ها پر از بهار می شود، دلاویز؛ و کتاب خاطرات دنیا، بوستانی می شود عطرافشان.
گنجایش هستی از این بیش نیست و این همه از نام اوست در مدینه. به رنگ همیشه می آید تا گام های جوان امّا جامانده را به خدا بکشاند و دست های پر تحرّک امّا درمانده را به دامان سبزنیایش برساند.
... تا رعناییِ خویش را به پای برترین محبّت نهد و دور از خوشایندِ این سرا و ستایش های پوچ، شکفتگی خویش را فدای والاترین عشق نماید. سر نهادن او به دُرّ واژه های پدر، ترسیم واقعی ادب و درس مهمّی از احترام است.
او آمده تا به موازات همین سپاسگزاری، پا در رکاب پدر، فضای بسته شب را به مذلّت بیفکند، تا تشعشعی دلنواز وزیدن بگیرد. آمده تا ندای سبز عرفان را در شریان های زیست بپراکند و رگه های شفاف قرآن را حتّی از سکوتش بشنویم.
در این تفرجِ همه گیر و مراسم برانگیخته از شور نوزا، چه تبسّم هایِ شیرینی تعارف می شود!
در این ناگهان پر از شادباش، چه خاک های خشکی که بَر می دهند و همین طور میوه های کال ذهن است که به روشنیِ پر رنگ می رسد.
او آمده تا نام سپیدش که از تمامیِ گیتی پیشی گرفته، نوید بر خاکی باشد که همه رقم سیاهه عصیان در آن انباشته شده.
هنوز مفاخر «بنی هاشم»، نیکی ها و مناقب و کردار زلال او را برمی شمرند. ایده های جوان و نوین او، اندیشه های تازه و پر طراوتش، هماره زبانزد است.
رخساره های تابان، پاکْ نهادی و خوشخویی و منطق ارجمند او را به پیامبر عطوفت شبیه می دانند.
این جاست که باید انگشت حیرت گزید از خورشیدهای تکثیر در پنجره هایِ رو به اشراق.
باید شگفت زده شد با منظره ای از این دست که تا بی نهایت زیبا می رود.
ارزانی آینه ها برق این نگاه های نرم و گرانسنگ
و تقدیم لحظات انسان، وجد و سرور در این گلگشت مفرّح.


محمدکاظم بدرالدین





http://shiaupload.ir/images/60456834323652094304.gif

نرگس منتظر
22-07-2010, 10:13
http://www.shiaupload.ir/images/47225524547613147329.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/76807111718545529169.jpghttp://www.shiaupload.ir/images/47225524547613147329.gif

http://www.shiaupload.ir/images/61626143902715226837.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/61626143902715226837.gif

همه در حیرتم امشب،
که شب هیفدۀ ماه ربیع است

وبا یازدۀ غرّۀ شعبان معظّم
شب میلاد محمد شده یا آینۀ طلعت نورانی احمد

به سر دست حسین است
ویا آمده از غار حرا باز محمد

عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست

بگو یوسف زهراست
بگو آینۀ طلعت باباست
بگو دسته گل فاطمۀ امّ ابیهاست

بگو روح بتول است
بگو جان رسول است
سلام وصلوات همه بر ُخلق وخصالش ،

به جلالش ، به جمالش
همه مبهوت کمالش ، همه مشتاق وصالش

که سراپاست همه آینۀ احمد وآلش
چه به خلقت ، چه به طینت ، چه به صورت،

چه به سیرت ، چه به قامت ، چه به هیبت،

همه بینید در این خال وخط و چهره گلِ روی رسول دو سرا را

http://www.shiaupload.ir/images/61626143902715226837.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/61626143902715226837.gif

نرگس منتظر
22-07-2010, 10:13
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
http://shiaupload.ir/images/52419949773175746136.png
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
http://shiaupload.ir/images/63745357205551207199.gif
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif



«مروارید در صدف»
قد دلجویش به شاخه شمشاد می‏ماند؛ سایه‏گستر و پربار.
جام چشم‏هایش چون شط شراب است، زلال و درخشنده‏تر از آفتاب.
کمال ابروانش به رعد شباهت دارد؛ به ستیغ کوه.
طره مشکین گیسوانش، شاخه طوبی را به یاد می‏آورد؛ سبک و رها چون موج.
حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی‏اش، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب، از شکوه وجودش، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان، انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.
اما این زیبایی صورت، حجابی است تا آن سر غیبیه، مکتون بماند و این ظاهر خَلقی، آن باطن خُلقی را پرده‏داری می‏کند.
صدف را دیده‏اید که با همه زیبایی و شگفتی‏اش، محزون مروارید است؟
تا صدف را نگشایید، کجا می‏توانید به آن گوهر پنهانی وجود دست یابید؟!
این کوثرنشان حیدری‏نسب، در جمال لم یزلی‏اش، آیینه‏داری پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را می‏کند،
اما تو در تعلق و تعیین این جلوه و جذبه ظاهری نمان.
پشت این آیینه هزار جلوه، وجود صیقل یافته‏ای است که بیش از همه، بر حقیقت پنهان محمدیه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نزدیک است.
بی‏جهت علی اکبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را پیامبر دوباره آل اللّه‏ ننامیده‏اند؛ تو بهانه این نسبت را در ظهور عینی او جست‏وجو می‏کنی، اما دلیل، در حضور غیبی اوست.
چاره‏ای نیست! تو نیز برای یافتن آن نور پشت دریاها، باید در وجود حضرتش غرق شوی!
نزهت بادی

http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
http://shiaupload.ir/images/63745357205551207199.gif
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 12:15
http://shiaupload.ir/images/95236896482765795597.jpg





در آغوش باران

حماسه از چشم های تو آغاز می شود در روزی داغ و خون آلود.
رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.
امروز می آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده های نخستینت، شکفتن آغاز می کند.
در وجودت تکه ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می تراود.
روشنای چهره ات با اُفق های دور و درخشان نسبت دارد. ریشه ات از مقدم ترین رودخانه آب می خورد.
نخل ها، پیش قامتت کوچک می نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمی افتد.
آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید، همبازی کودکی ات و عشق، همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می خورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهایی ات دوخته اند.
می آیی و پنجه در پنجه کوه می افکنی و فرو می ریزی اش.
می آیی و از جای گام های سپیدت، درختانی از آینه قد می کشند.
بر اسب که می نشینی، بارانی از ستاره باریدن می گیرد.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می ریزد.
تو علیاکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت.
آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می اندازد که نفس های شیعه را بریده بریده می خواهند.
در آغوش باران زاده شده ای و از سینه بهار، شیر نوشیده ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستان ها، هوای پاک نفس هایت را به عاریت گرفته اند.
شاعرانه ترین واژه ها، شعر بلند حماسه ات را سرودن نمی توانند. محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا می درخشد.
لب های ترک خورده ات، سال هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می زنم، ردّ نگاه های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می کند. تو اردیبهشت فصل های جهانی.
خاکستری ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می دارد.
امروز می آیی و ما فانوس های عاشقی در دست، میلاد خجسته ات را نور می پاشیم.
می آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می نشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می خوانند
معصومه داوودآبادی


http://shiaupload.ir/images/60873632695904524627.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
22-07-2010, 12:29
http://shiaupload.ir/images/04544312478862236226.png (http://shiaupload.ir/images/04544312478862236226.png)

علي اکبر روي دست آقامون اذون مي خونه
چون قراره پا رکاب بابا تا آخر بمونه
تو قاب نگاه حسيني شمايل احمد هويداس
خلا صه ي عباس و زينب امير دل جووناس

gol2 gol2 gol2

عشق منه علي اکبر روئين تنه علي اکبر
مثل علي و حسن و حسين بت شکنه علي اکبر


gol2 gol2 gol2

قد کشيده سرو ليلا تا به اوج آسمونا
به تماشا بين ابرا خم شده درخت طوبي
رو دومن ام البنينه داره خواب زهرا مي بينه
هر کي صورتش رو ميبينه ميگه همينه، نبي همينه

gol2 gol2 gol2

عشق منه علي اکبر روئين تنه علي اکبر
مثل علي و حسن و حسين بت شکنه علي اکبر

gol2 gol2 gol2

برا اهل آسمونا ميذاره کلاس قرآن
علي بين کشتي عشق توي دست گرفته سکان
رو صورتش از ماه نقابه که فارس اسب عقابه
تودل حسين انقلابه تا اکبر پا رکابه

gol2 gol2 gol2

عشق منه علي اکبر روئين تنه علي اکبر
مثل علي و حسن و حسين بت شکنه علي اکبر

gol2 gol2 gol2

سالياني ديگه ميشه همه عشق يک سه ساله
ديگه با اومدن اون همه عشقا يک خياله
جز علي ديگه دلبري نيست بگو کي علي اکبري نيست
الهي بميره کسي که فداي رهبري نيست

gol2 gol2 gol2

عشق منه علي اکبر روئين تنه علي اکبر
مثل علي و حسن و حسين بت شکنه علي اکبر



http://shiaupload.ir/images/62388311956919033118.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 14:24
http://shiaupload.ir/images/68141778198964095154.jpg





آینه عشق


هنوز می آید نوای کربلایی ات از عمق میدان، ای آفتاب غروب کرده در ظهر عاشورا! هنوز می آید غریو فریادت از بلندای آسمان؛ فریادی که دژخیمان کوفی را به مبارزه می خواست و نهیبش، رشته جانشان را از هم می گسیخت.
هنوز می آید عطر حضورت، از حوالی خیمه هایی که آکنده از نگاه سکینه علیهاالسلام بود.
امروز، روز ولادت توست، مولای جوانمرد!
روزی که خداوند خواست تا چهره ات آیینه جمال نبوی صلی الله علیه و آله بشود.
روزی که خداوند خواست تا از تبسم نگاهت، آفتاب بر شوق آید.
روزی که خداوند خواست تا نبیره علیعلیه السلام ، سیرتی همچون او داشته باشد.
روزی که خداوند خواست مشام مدینه از عطر حضورت آکنده گردد.
امروز، روز توست؛ روز تولّدی شیرین که طعم نبوت و ولایت را توأمان دارد. غوغایی در دل آل الله است. عطر صلوات، شش جهت آسمان و زمین را فرا گرفته است.
امروز، سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است که روزی همت بلندش، او را از ناسوت خاک به لاهوتستان افلاک خواهد برد. او نام بشکوهش را بر تارک عرش جای خواهد زد.
... و روزی ورق برمی گردد و کربلا رقم می خورد.
تصویر در تصویر، کوفیان و غلتیدنشان در خاک مذلّت!
شمشیر به شمشیر، دست یداللهیِ تو بود و یادآوری حماسه ذوالفقار!
جلوه زار هستی در شگفت نقشی بود که تو ایفا می کردی؛ نقشی بدیع که ایمان و حماسه را به هم پیوند می داد؛ همانگونه که قامت دل آرایت، زیبایی نبوت و ولایت را به تماشا گذاشته بود.
علی جان، جوانمرد مولای جوان! میدان کربلا چه بی فروغ می شد، اگر به میدان نمی آمدی! هنوز هم وقتی خورشید به آسمان کربلا می رسد، درنگ می کند و به یاد فروغ چهره ات، اشک حسرت می ریزد.
چهره ای که عاشقانه، سرخی خون، در شفق نگاهش نشست و افلاک را سوگوار تبسّم های دلنشین اش کرد.
امروز، روز ولادت توست.
تویی که عشق از یادآوری نامت به خود می بالد و آسمان، شکوه تو را هماره با عطر صلوات، می ستاید.
مبارک باد بر عاشقان کوی حضرت دوست «جل جلاله» حضور عاشقی که زندگی را شرمنده ایثار خود کرد و بی مهابا: «نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد».


سید علی اصغر موسوی



http://shiaupload.ir/images/46017964327125791686.gifhttp://shiaupload.ir/images/46017964327125791686.gif

نرگس منتظر
22-07-2010, 16:06
http://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gif
http://shiaupload.ir/images/88530208751904131396.jpg (http://shiaupload.ir/images/88530208751904131396.jpg)
http://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gifhttp://www.shiaupload.ir/images/74100922214776503141.gif


جوان بود؛ اما...
جوان بود؛ اما آهنگ خاوران داشت و به سوی چشمه خورشید، می‏شتافت. با ابرهای سیاه، ناسازگار بود و هرگز از خروش تُندرها نهراسید و مرعوب جاذبه‏های دروغین جهان مادّی نشد.
جوان زیبای حسین، چکاد پاکی‏ها و خوبی‏ها را فتح کرده بود و پرچم پیروزی را بر فراز آن برافراشت.
جوان بود؛ اما می‏دانست که بزرگی در فداکاری است و عزتمندی در ادب.
جوان بود؛ اما به این باور رسید که در دو راهی‏های حق و باطل، عقل و نفس و خدا و شیطان، باید حق را برمی‏گزید و سراغ عقل رفت و به خدا روی آورد.
برای علی‏اکبر، همین افتخار بس که در قلب عرشی حسین جای داشت؛ تا آنجا که روز عاشورا، چون برای خداحافظی نزد پدر آمد و آن‏گاه روانه شد، همه دیدند که حسین نیز بی‏اختیار به دنبالش به راه افتاد.

می‏روی از پی خود می‏کِشی‏ام *** نه همین می‏کِشی‏ام می‏کُشی‏ام

http://shiaupload.ir/images/63745357205551207199.gif

نرگس منتظر
22-07-2010, 16:08
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
http://publicrelations.tums.ac.ir/UserFiles/Image/foto/FARHANGI/aliakbar2.jpg
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif)


«برانگیخته از شور نوزاد»
در کوچه باغ‏های کهنسال زمین، آسمانی‏ترین عاشقانه‏های یک جوان است که جاری است و در جسم خاموش شب، یاد دوباره‏ای از خورشیدِ مهرانگیز پیامبر است که روان.
نگاه تقویم‏ها پر از بهار می‏شود، دلاویز؛ و کتاب خاطرات دنیا، بوستانی می‏شود عطرافشان.
گنجایش هستی از این بیش نیست و این همه از نام اوست در مدینه. به رنگ همیشه می‏آید تا گام‏های جوان امّا جامانده را به خدا بکشاند و دست‏های پر تحرّک امّا درمانده را به دامان سبزنیایش برساند.
... تا رعناییِ خویش را به پای برترین محبّت نهد و دور از خوشایندِ این سرا و ستایش‏های پوچ، شکفتگی خویش را فدای والاترین عشق نماید.
سر نهادن او به دُرّ واژه‏های پدر، ترسیم واقعی ادب و درس مهمّی از احترام است.
او آمده تا به موازات همین سپاسگزاری، پا در رکاب پدر، فضای بسته شب را به مذلّت بیفکند، تا تشعشعی دلنواز وزیدن بگیرد.
آمده تا ندای سبز عرفان را در شریان‏های زیست بپراکند و رگه‏های شفاف قرآن را حتّی از سکوتش بشنویم.
در این تفرجِ همه گیر و مراسم برانگیخته از شور نوزا، چه تبسّم‏هایِ شیرینی تعارف می‏شود!
در این ناگهان پر از شادباش، چه خاک‏های خشکی که بَر می‏دهند و همین طور میوه‏های کال ذهن است که به روشنیِ پر رنگ می‏رسد.
او آمده تا نام سپیدش که از تمامیِ گیتی پیشی گرفته، نوید بر خاکی باشد که همه رقم سیاهه عصیان در آن انباشته شده.
هنوز مفاخر «بنی هاشم»، نیکی‏ها و مناقب و کردار زلال او را برمی‏شمرند.
ایده‏های جوان و نوین او، اندیشه‏های تازه و پر طراوتش، هماره زبانزد است.
رخساره‏های تابان، پاکْ نهادی و خوشخویی و منطق ارجمند او را به پیامبر عطوفت شبیه می‏دانند.
این جاست که باید انگشت حیرت گزید از خورشیدهای تکثیر در پنجره‏هایِ رو به اشراق.
باید شگفت‏زده شد با منظره‏ای از این دست که تا بی‏نهایت زیبا می‏رود.
ارزانی آینه ‏ها برق این نگاه‏های نرم و گرانسنگ
و تقدیم لحظات انسان، وجد و سرور در این گلگشت مفرّح.
محمدکاظم بدرالدین


http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2147/2147968d042cs7kzp.gif)


http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif

نرگس منتظر
22-07-2010, 17:14
http://shiaupload.ir/images/50136844161615948234.gifhttp://shiaupload.ir/images/61600975962395805400.jpghttp://shiaupload.ir/images/50136844161615948234.gif

http://www.shiaupload.ir/images/94641128242812140466.gif

گل لیلا به جمالت صلوات
به جبین و خط و خالت صلوات
یا علی اکبر خوش آمدی
*میلاد سرور جوانان عالم، حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک باد*

http://www.shiaupload.ir/images/94641128242812140466.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 18:38
http://shiaupload.ir/images/87290069168145886805.jpg





شور عاشقانه

بوی خوش نسیمی دلنواز از دور دست می آید.
شاید محمّد صلی الله علیه و آله است که در هیبت «علیاکبر» از دامان لیلا بر می خیزد و دنیا را به شوق وا می دارد. ذرّات خاک، بوی خوش قدم هایت را به سماع در آمدند، آن گاه که پلک های کوچکت، دنیا را بر هم زد! مردانگی از همین نگاه آغاز می شود.
تو پلک می گشایی تا روزها و شب ها بهانه ای داشته باشند برای آمد و رفت.
غیرت «علیعلیه السلام »، در رگ هایت می دود و رحمت «محمد صلی الله علیه و آله » در رفتارت.
عشق و عقل در تو به هم رسیده اند.
کودک دلبند حسین علیه السلام ، خدا می خواست تا دنیا دوباره محمد صلی الله علیه و آله را به تماشا بنشیند در رفتار و گفتار تو.
پلک گشودی و آفتاب از نگاه روشنت، طلوع کرد.
هر تکان گاهواره ات، قلب زمان را می لرزاند؛ که تو یک قدم به کربلا نزدیک تر می شوی.
از دامان لیلا، چون واقعه ای بزرگ بر می خیزی و دنیا را، به شوری عاشقانه فرا می خوانی.
کربلا، دیری است قدم هایت را به انتظار نشسته است. تکیه بر گام های استواری و غیرت تو دارند، ستون های خیام عشق.
علی جان، ای مؤذّن اذان سرخ شهادت در گستره ظهری شورانگیز! تو عشق را تفسیر کردی؛ آن لحظه که قدم بر میدان نبرد نهادی.
شنیده ام هیچ کس تیغی از غلاف بیرون نکشید.
گمان کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله به میدان آمد؛ مگر نه این که تو شبیه ترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودی؟
صدایت، خاک را بارور کرد.
صدایت، در کنگره افلاک پیچید؛ «انا علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب» و این یعنی عشق؛ یعنی اصالت.
صدای گام های عشق است که در هفت آسمان پیچید!
قنداقه ای از نور، در آغوش حسین علیه السلام است.
و حسین علیه السلام ، مشتاق دیدار جدّ بزرگوارش، محمد در چهره زیبای کودک!
میلاد تلاقی دو نور در یک آینه، تکثیر دو اقیانوس، حضرت «علیاکبرعلیه السلام »، مبارک!


خدیجه پنجی





http://shiaupload.ir/images/56131450680685835731.jpg

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 18:48
http://shiaupload.ir/images/88938956097850387473.jpg



عرض ارادت و توسل به ساحت حضرت علی اکبر

فرازی از سلام امام زمان (عج) به حضرت علی اکبر(ع) :

" سلام بر تو ای نخستین کشته از فرزندان بهترین سلاله

از نوادگان ابراهیم خلیل !

درود خدا بر تو و بر پدرت باد ! ... خداوند ما را از ملاقات کنندگان

و همنشینان تو و همنشینان جدّ و پدر و عمو و برادر و مادر

مظلومه ات قرار دهد !

"علامه مجلسی ، بحار الانوار ، ج۱۰۱ ،ص ۲۶۹


http://shiaupload.ir/images/47380560665961044837.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 19:47
http://apm1378.persiangig.com/image/%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%DB%8C/Copy%20of%20%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%AA%20%D8%A D%D8%B6%D8%B1%D8%AA%20%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7% DA%A9%D8%A8%D8%B1.jpg
جوان قهرمان

جوانان مسلمان، سرگرم زورآزمایی و مسابقه وزنه‌برداری بودند. سنگی بزرگ آن‌جا بود که مقیاس نیرومندی و مردانگی جوانان به شمار می‌رفت و هر کس آن را به اندازه توانایی‌اش حرکت می‌‌‌داد.

در این هنگام رسول اکرم صلی الله علیه وآله رسید و پرسید: «چه می‌کنید؟»

- داریم زورآزمایی می‌کنیم. می‌خواهیم ببینیم کدام یک از ما نیرومند‌تر و زورمند‌تر است.

- می‌خواهید من بگویم چه کسی از همه نیرومندتر است؟

- البتّه، چه از این بهتر که پیامبرصلی الله علیه وآله داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد.

همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم صلی الله علیه وآله کدام یک را به عنوان قهرمان معرّفی می‌کند. هر کس پیش خود گمان می‌کرد اینک پیامبر صلی الله علیه وآله دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرّفی خواهد کرد.

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

« از همه نیرومندتر، کسی است که اگر از چیزی خوشش آید، علاقه به آن چیز، او را از دایره حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتی نیالاید، و اگر در جایی خشمناک می‌شود بر خویشتن پیروز آید، جز حقیقت نگوید و کلمه‌ای دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد، و اگر صاحب قدرت و نفوذ گردد و در پیش راهش مانعی نماند، بیش از حقّش، دست پیش نیاورد! »

داستان راستان، ج 1/95 ؛ وسائل، ج

2/469




http://shiaupload.ir/images/77422743149505698460.gifhttp://shiaupload.ir/images/77422743149505698460.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 20:25
http://shiaupload.ir/images/52419949773175746136.png


جوان شرمسار

روزی حضرت عیسی علیه‌السلام از صحرایی می‌گذشت. در راه، به عبادت‌گاه عابدی رسید و با او مشغول سخن گفتن شد.

در این هنگام، جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آن جا می‌گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی علیه‌السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند.
همان جا ایستاد و گفت:

«خدایا! من از کردار زشت خویش شرمنده‌ام، اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر!»

چشم عابد که بر جوان افتاد، سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت:
«خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‌کار محشور مکن!»

در این هنگام خدای برترین به پیامبرش وحی فرمود که:
«به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با آن جوان محشور نمی‌کنیم. چه، او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو، به علِّت غرور و خودبینی، اهل دوزخ!»
خزبنةالجواهر/ 647
http://shiaupload.ir/images/84009510354823506941.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 23:39
http://www.haj.org.ir/upload/images/javan.jpg



جواني، آغاز شكفتن است. جواني، ميلاد دوباره انسان است. انسان در جواني، بار تكليف الهي را به تازگي بر دوش گرفته است. خداوند، بسياري از نعمت هايش را در جواني به انسان ارزاني مي‌دارد. در ايران اسلامي روز ولادت حضرت علي اكبر (ع)، روز جوان نامگذاري شده است. جواني، موهبتي از جانب خداوند است. جواني، ثروتي است كه انسان بايد آن را جز دربهاي بهشت، خرج نكند. پس خوشا به حال آنان كه جواني را قدر مي‌دانند و اين گوهر گرانبها را در راه سعادت خويش، به كار مي‌گيرند. ضمير جوان، آینه پاكيهاست؛ آینه اي كه هنوز گردي از گناهان بر روي آن ننشسته است. نگاه جوان،‌ پنجره اي است كه رو به سوي افقهاي روشن گشوده شده است. پنجره اي كه آفتاب حقيقت را مي نوشد.
دل جوان، رودخانه اي است كه مي خواهد تمام سنگها و صخره ها را در نوردد و از تمام دشتها و دره ها بگذرد تا به آستانه دريا قدم نهد. خيال جوان، نسيم پويايي است، كه مي تواند به هر جا سفر كند و كرانه ها را كشف كند. جوان، همواره در جستجوي چشم اندازهاي روشن است. جوان، همواره در پي تجربه و تماشاست. پس بايد هميشه، دريچه هاي «شهود» را بر روي جوان باز نگاه داشت. و فانوس «ايمان» را به دست او داد. و گلهاي لبخند را به او تعارف كرد.



http://shiaupload.ir/images/33483443966727389987.gifhttp://shiaupload.ir/images/33483443966727389987.gifhttp://shiaupload.ir/images/33483443966727389987.gif

خادمه زینب کبری(س)
22-07-2010, 23:43
http://shiaupload.ir/images/76251041234341463975.gifhttp://shiaupload.ir/images/76251041234341463975.gifhttp://shiaupload.ir/images/76251041234341463975.gif

روز تولّدی شیرین که طعم نبوت و ولایت را توأمان دارد. غوغایی در دل آل الله است. عطر صلوات، شش جهت آسمان و زمین را فرا گرفته است.

امروز، سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است که روزی همت بلندش، او را از ناسوت خاک به لاهوتستان افلاک خواهد برد. او نام بشکوهش را بر تارک عرش جای خواهد زد.

... و روزی ورق برمی گردد و کربلا رقم می خورد.
http://shiaupload.ir/images/76251041234341463975.gifhttp://shiaupload.ir/images/76251041234341463975.gifhttp://shiaupload.ir/images/76251041234341463975.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-07-2010, 03:18
http://shiaupload.ir/images/55641924135134263981.jpg (http://shiaupload.ir/images/55641924135134263981.jpg)
آمد پيمبر يکبار ديگر با نام اکبر الله اکبر
شد زائرش حور باشد بلا دور وصف جمالش نور علي نور
شبيه يک سيبي که از وسط دو نيمه
علي خوابيده بغل ساقي کوثر
تموم آسمونيا قامت مي بندن
تا روي ماذنه ميگه الله اکبر

ghalb1جانم علي جان ghalb1

دستش يدالله دل غيرت الله حرز حضورش صد قل هو الله
ليلا پرستان مجنون اکبر زيبا رخان هم حيرون اکبر
براي انبيا رسيده دل و دلبر
معاويه مدحش و کرده روي منبر
تو بازارا قيمت گذاشتن برا يوسف
بيا حراجه قيمتش يه موي اکبر

ghalb1جانم علي جان ghalb1

اي خار چشم آل اميه نازم علي را عشق رقيه
زهرا نژاد است حيدر تبار است هر تار ابروش يک ذوالفقار است
نبي خصائل و علي, حيدر جماله
جون دادنِ برا علي آخر حاله
موذن حسين عجب صدايي داره
شاگرد اول کلاس اون بلاله

ghalb1جانم علي جان ghalb1


مجنونيان را پر توشه کرده کرببلا را شش گوشه کرده
خلق بهشت با لبخند اکبر نصر من الله سربند اکبر
هر کي خدا پرسته پيش اون يه عبده
لبم به شکر نعمتش سراي حمده
هر چي يله وقت نبرد جلوش مي خونه
سبحان ربي العظيم و بحمده
ghalb1جانم علي جان ghalb1

ميده ز پا تا به سرش عطر گل ياس
خيلي به روي عمه زينب بوده حساس
اگر که خم نمي کنه سر پيش هيچ کس
دليل داره چون که بوده شاگرد عباس

http://shiaupload.ir/images/62388311956919033118.gif

نرگس منتظر
23-07-2010, 12:13
http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif)


http://shiaupload.ir/images/64165873008252699315.jpg (http://shiaupload.ir/images/64165873008252699315.jpg)


http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif)http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/1207/1207956g49ca5lbpq.gif)


http://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gif
http://www.shiaupload.ir/images/91194791798377698542.gif (http://shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif)

سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است

که روزی همت بلندش،

او را از ناسوت خاک به لاهوتستان

افلاک خواهد برد.

او نام باشکوهش را بر تارک

عرش جای خواهد زد.

عطر صلوات، شش جهت آسمان

و زمین را فرا گرفته است.

وبه دنیا می آید جوان کربلا ،علی اکبر

اين ميلاد فرخنده و اين روز زيباي خداوند

برشما مبارك باد


http://www.shiaupload.ir/images/91194791798377698542.gif (http://shiaupload.ir/images/22216496742866637980.gif)
http://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gifhttp://shiaupload.ir/images/59627227817047419160.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
23-07-2010, 12:48
http://shiaupload.ir/images/05250056307980480886.png (http://shiaupload.ir/images/05250056307980480886.png)


گفتم ای دل به جان رسیدم گفت
زچه گفتم از آنچه دیدم گفت

زچه خم گشته قامتت گفتم
از غم هجر او خمیدم گفت

تو کجا و غمش کجا گفتم
این بلا را به جان خریدم گفت

عجب از اشک آه تو گفتم
به خدا زین دو، روسپیدم گفت

با گناهان چه می کنی گفتم
که علی می دهد نویدم گفت

به که دل بسته بگو گفتم
کسته عشق آن شهیدم گفت

دیده ای کربلای او گفتم
این بود منتها امیدم گفت

در مدیحش بگو سخن گفتم
من ز پیر خرد شنیدم گفت

که در او بین جلال سرمد را
صورت و سیرت محمد را

http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

نرگس منتظر
23-07-2010, 15:36
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شبیه ترین به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم



حضرت على‏اكبر(علیه السلام ) در روز یازدهم شعبان سال 33 هجرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27 ساله بودند وبنابر این طبق نظر مورخین حضرت على اكبر( علیه السلام) از امام سجاد( علیه السلام) بزرگتر بوده و امام سجاد( علیه السلام) در روز عاشورا 23 سال داشته‏اند. پدر گرامیشان امام حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام ) و مادر محترمه اشان خانم لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.

شباهت او به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله
این جوان خوش سیمای بنی هاشم در گفتار، رفتاروچهره شبیه‏ترین مردم به رسول خد(صلی الله علیه و آله و سلم ) بود
پدر بزرگوارش درباره‏ى او مى‏فرمودند:
خدایا گواه باش جوانى كه در خلقت و سیرت و گفتار شبیه ترن مردم به پیامبرت بود به جنگ این مردم رفت و ما هرگاه به دیدن پیامبرت مشتاق مى‏شدیم به این جوان نگاه مى‏كردیم.

شجاعت
آن بزرگوار شجاعت را از على مرتضى (علیه السلام) به ارث برده بود .
علامه مجلسى نقل مى‏كند؛ در کربلاآن حضرت به هر طرف که می رفتند گروهى را از بین می بردند .آنقدر از آن لشگر كُشتند كه دشمن به ناله در آمد
و روایت شده؛ على اكبر (علیه السلام) با تشنگی که داشتنددر میدان جنگ 200نفر را کشتند


http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

خادمه زینب کبری(س)
23-07-2010, 15:44
http://shiaupload.ir/images/04544312478862236226.png (http://shiaupload.ir/images/04544312478862236226.png)



ز فرزند امیرالمؤمنین و زادهْ زهرا



شبیه روی بیغمبر ، علی اکبر آورده


به شام یازده ْشعبان عیان شد آن مه تابان


خرد گفتا حسین از ماه گردون بهتر آورده


برای شاهدین فرزند ، بر آل علی دلبند


برادر از برای عابدین و اصغر آورده


نبی‏روی و نبی‏موی و نبی‏خلق و نبی‏خوی


ز بهر شاهدین و اهل‏بیتش یاور آورده


قدش طوبی ، رخش زیبا ، دو جشم نرگسش شهلا


تو گوئی بهر یاری حسین ، بیغمبر آورده


بنازم چشم لیلی را که از سرچشمهْ عفت


برای دوستان آب حیات از کوثر آورده


http://shiaupload.ir/images/23371128799504681354.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 16:08
http://shiaupload.ir/images/03816173022268462761.gif (http://shiaupload.ir/images/03816173022268462761.gif)
جلوه ى ذات خداى دادگستر اکبر آمد

مرحبا آئینه ى روى پیمبر اکبر آمد

از قدومش شد هویدا جنت موعود ما را

آنکه شد خلد مخلّد پاى تا سر اکبر آمد

داد مرغ شب نوید جانفزا بر ظلمت شب

کاشکارا شد سحر شمس منور اکبر آمد

شد گل افشان مقدم او را ملک با شوق و شادى

زان که امشب نوگل زهراى اطهر اکبر آمد

مولد او مى‏کند تفسیر ایثار و شهادت

در شجاعت ثانى ساقى کوثر اکبر آمد

او شبیه آمد محمد را به خلق و خلق و منطق

خاتم پیغمبران را یاد آور اکبر آمد

آنکه باشد مصحف و ایمان و تقوا را عصاره

از براى چرخ عزّ و جاه محور اکبر آمد

تا ز موج فتنه آرد کشتى دین را به ساحل

ناخدا و بادبان، سکّان و لنگر اکبر آمد

آمده دریاى فضل وجود را تابنده گوهر

بر سر تقوا و دین رخشنده افسر اکبر آمد

جام عشق ایزد آمد، شبه روى احمد آمد

آنکه دارد بر لبان خویش کوثر اکبر آمد



http://shiaupload.ir/images/03816173022268462761.gif (http://shiaupload.ir/images/03816173022268462761.gif)

شكوه انتظار
23-07-2010, 16:15
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
حماسه از چشم‏های تو آغاز می‏شود در روزی داغ و خون‏آلود.
رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.
امروز می‏آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه‏ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده‏های نخستینت، شکفتن آغاز می‏کند.
در وجودت تکه‏ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می‏تراود.
روشنای چهره‏ات با اُفق‏های دور و درخشان نسبت دارد. ریشه‏ات از مقدم‏ترین رودخانه آب می‏خورد.
نخل‏ها، پیش قامتت کوچک می‏نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی!
نامت از دهان زمین نمی‏افتد.
آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید، همبازی کودکی‏ات و عشق، همسفره همیشگی توست.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می‏خورند.
پرندگان، چشم بر قانون رهایی‏ات دوخته‏اند.
می‏آیی و پنجه در پنجه کوه می‏افکنی و فرو می‏ریزی‏اش.
می‏آیی و از جای گام‏های سپیدت، درختانی از آینه قد می‏کشند.
بر اسب که می‏نشینی، بارانی از ستاره باریدن می‏گیرد.
مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می‏ریزد.
تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت.
آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می‏اندازد که نفس‏های شیعه را بریده بریده می‏خواهند.
در آغوش باران زاده شده‏ای و از سینه بهار، شیر نوشیده‏ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستان‏ها، هوای پاک نفس‏هایت را به عاریت گرفته‏اند.
شاعرانه‏ترین واژه‏ها، شعر بلند حماسه‏ات را سرودن نمی‏توانند. محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا می‏درخشد.
لب‏های ترک خورده‏ات، سال‏هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می‏زنم، ردّ نگاه‏های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می‏کند. تو اردیبهشت فصل‏های جهانی.
خاکستری‏ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می‏دارد.
امروز می‏آیی و ما فانوس‏های عاشقی در دست، میلاد خجسته‏ات را نور می‏پاشیم.
می‏آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می‏نشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می‏خوانند.
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 16:46
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

foz3شبیه ترین غنچه به بهارfoz3

می آیی و کائنات به تو سلام می کند.
عطر آرام تو که از افق لبریز می شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می ایستد.
آفتاب در پیشانی تو شدت می گیرد.
تمام میوه های درختان شاداب می شوند و برگ های سبز برای تو شعر می خوانند.
گل های سرخ از لبخندهای بی مضایقه تو جان می گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می ریزند.
همه موج ها از تو یاد گرفته اند که هیچ گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.
همه نام تو را می دانند. همه تو را می شناسند. تو شبیه ترین غنچه ها به بهاری، تو شبیه ترین شکوفه های ازل به پیامبری صلی الله علیه و آله .
همه عطر تو را می شناسند؛ نارنج ها، ابرها، بادها و گنجشک ها.
نام تو در خون همه گلبرگ های زیبا جریان دارد.
همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می گیرند.
تمام اردیبهشت ها از آغوش گرامی تو جان می گیرند.
بهشت، بهانه ای ست برای دیدن تو. بی تو، بهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی پایان ختم می شود.
تو مسافر تمام قلب هایی هستی که پرنده ها را دوست دارند.
ماه از گریبان گرامی تو آغاز می شود و روز در پیراهن تو تکثیر می شود.
با تو می توان خورشید را به کوچک ترین ایوان ها دعوت کرد و باران را مهمان تمام شیشه های غبار گرفته بی رهگذر. امشب به یمن آمدنت تمام آینه ها قد می کشند.
ابرها همه باران می شوند تا بی واسطه گونه های بهشتی ات را ببوسند.
با آمدنت،
عشق به مهمانی خانه های فراموش شده می رود و سقف خانه ها ستاره پوش می شوند.

http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 17:24
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

http://shiaupload.ir/images/86506117376772271649.gifhttp://shiaupload.ir/images/86506117376772271649.gifمروارید در صدفhttp://shiaupload.ir/images/86506117376772271649.gifhttp://shiaupload.ir/images/86506117376772271649.gif

قد دلجویش به شاخه شمشاد می ماند؛ سایه گستر و پربار.
جام چشم هایش چون شط شراب است، زلال و درخشنده تر از آفتاب.
کمال ابروانش به رعد شباهت دارد؛ به ستیغ کوه.
طره مشکین گیسوانش، شاخه طوبی را به یاد می آورد؛ سبک و رها چون موج.
حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی اش، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب، از شکوه وجودش، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان، انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.
اما این زیبایی صورت، حجابی است تا آن سر غیبیه، مکتون بماند و این ظاهر خَلقی، آن باطن خُلقی را پرده داری می کند.
صدف را دیده اید که با همه زیبایی و شگفتی اش، محزون مروارید است؟
تا صدف را نگشایید، کجا می توانید به آن گوهر پنهانی وجود دست یابید؟!
این کوثرنشان حیدری نسب، در جمال لم یزلی اش، آیینه داری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را می کند، اما تو در تعلق و تعیین این جلوه و جذبه ظاهری نمان.
پشت این آیینه هزار جلوه، وجود صیقل یافته ای است که بیش از همه، بر حقیقت پنهان محمدیه صلی الله علیه و آله نزدیک است.
بی جهت علی اکبر صلی الله علیه و آله را پیامبر دوباره آل اللّه ننامیده اند؛ تو بهانه این نسبت را در ظهور عینی او جست وجو می کنی، اما دلیل، در حضور غیبی اوست.
چاره ای نیست! تو نیز برای یافتن آن نور پشت دریاها، باید در وجود حضرتش غرق شوی!
http://shiaupload.ir/images/49132762195962549911.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 17:49
http://shiaupload.ir/images/49132762195962549911.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifفضائل حضرت على اكبر http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifالف: شباهت او به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآلهhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


اين جوان خوش سيما در طاقت زبان و زيبايى صورت و سيرت و خلقه اشبه‏ترين مردم به رسول خدا بود كه جامع همه كمالات و صفات حسنه و اخلاق نيكو مى‏ باشد.
ليكن درباره اخلاق پيامبر صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد:
اِنّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ.
همانا تو داراى اخلاق عظيم و برجسته‏اى هستى.
و حضرت على اكبر عليه السلام در جميع صفات و اخلاق چون پيامبر بود و پدر بزرگوارش درباره‏ى او مى‏فرمودند:
»اللّهُمَّ اشهَد فَقَد بَرزاليهم غُلامٌ اَشبَهُ الناسِ وَ خلقاً و مَنطقاً بِرسولِكَ‏صلى الله عليه وآله و كُنّا اِذا اشتقنا الى نَبيّك نَظَرنا اليهِ .
خدايا گواه باش جوانى كه در خلقت و سيرت و گفتار شبيه ترن مردم به پيامبرت بود به جنگ اين مردم رفت و ما هرگاه به ديدن پيامبرت مشتاق مى‏شديم به اين جوان نگاه مى‏كرديم.


http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifب: عصمت آن بزرگوار http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


عصمت همانند عدالت داراى درجات متفاوت است و هيچ كس به درجه چهارده معصوم نمى ‏رسد لكن خداوند مقام عصمت را به حضرت على اكبر لطف فرموده‏اند .
« صلى اللَّه عَليكَ و عَلى عِترتِكَ و اهلِ بَيتكَ و ابائِك و ابناءِك و اُمَّهاتِكَ الاخيار الا برار الذينَ اذهَبَ اللَّهُ عنهُمُ الرِجسَ و طَهَّرهُم تطهيرا.»
كه دورى از رجس همان عصمت است اما آنچه دال بر مطلب است زيارت رجبيه امام حسين مى باشد كه محدث قمى در مفاتيح نقل كرده است: آنگه به سوى قبر على بن الحسين عليه السلام برو و نزد قبر آن جناب بايست و بگو :
« السلام عليكَ ايها الصديقُ الطيّبُ الزَّكىُّ الحبيبُ المقَّربُ وابن ريحانةِ رسول اللَّه و جَعلكَ مِن اهل البيت الذيت اذهَبَ اللَّه عنهم الرجس وَ طهَّرَهُم تطهيراً.»
كه خداوند آن بزرگوار را از اهل عصمت قرار داد. كلمه طيبه و زكى را نيز مى‏توان مويد عصمت دانست .


http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifج: صفات آن سرور http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


حضرت على اكبر داراى صفات جلال و جمال و ملكات نيكو بود و به عالم ملكوت وصل بود دو حديث از مرحوم سيدبن طاووس و شيخ مفيد در طى طريق كربلا نقل كرديم كه پدر بزرگوارش گفت:
أَفَسَلنا عَلَى الحَقِ ؛ آيا ما بر حق نيستيم ؟
حضرت فرمودند: بلى، گفت: اِذاً لا نبالى بالموتِ. حال كه چنين است از مرگ باكى نداريم.


http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifد: شجاعت http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


آن بزرگوار شجاعت را از على مرتضى عليه السلام به ارث برده بود .
علامه مجلسى نقل مى‏كند؛ آن حضرت به هر جانب روى مى‏آورد گروهى را به خاك هلاكت مى‏افكند .
فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حتّى ضَجَّ الناسُ مِن كَثَرةِ مَن قَتَلَ منهُم وَ رُوِىَ أنّه قَتَلَ عَلى عَطَشِهِ مأةً و عِشرين رُجلاًثم رَجَعَ الى ابيهِ...فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حتّى قَتل تمام المأقَين....
بقدرى از آن لشگر كُشت كه از كثرت كشته به شيون آمدند و روايت شده؛ على اكبر با آنكه تشنه بود 120 نفر را كشت آنگاه نزد پدر بازگشت دوباره به ميدان آمد و آنقدر جنگيد تا كشته‏ها به دويست نفر رسيد.
http://shiaupload.ir/images/49132762195962549911.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 18:17
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1111111110/40498.jpg
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifجوان در قرآن کریمhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif

قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند.
براى آنان كه بخواهند و روح خود را آماده دريافت و پذيرش حق سازند، همه چيز در قرآن هست، چرا كه خود فرموده است: «لارطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (۱) (هيچ تروخشكى نيست مگر آن كه در كتاب مبين است) و بايد نيز چنين باشد زيرا كلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم كلام باشد و هم كلام ختم. چون كه بالاتر از قرآن هيچ كلامى نتوان يافت و پس از صاحب قرآن نيز هيچ رسولى نخواهد آمد تا كلامى از حق بر او نازل گردد.
اكنون بايد كه جان هايمان را به قرآن بسپاريم و دل هايمان را در مسير وزش نسيم حيات بخش آن قرار دهيم و به حق، آن را امام و پيشواى خود بدانيم كه فلاح و رستگارى ما در پيروى و عمل به تعاليم نورانى آخرين كتاب آسمانى است.
براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد، به اميد آن كه روزنه كوچكى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حكمت هاى فراوان اقيانوس بيكران معارف قرآن .
در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند.
كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:
۱- حضرت ابراهيم (انبياء / ۶۰)
۲ و ۳- دوست و رفيق حضرت موسى (كهف / ۶۰و۶۲)
۴- حضرت يوسف (يوسف/۳)
۵-همراهان حضرت يوسف در زندان (يوسف/۳۶)
۶و۷- اصحاب كهف (كهف /۱۰و ۱۳)
۸-خدمتگزاران حضرت يوسف در زمان پادشاهى (يوسف /۶۲)
۹و۱۰- كنيزان مومن (نساء / ۲۵) و (نور/۳۳)
قرآن درباره حضرت ابراهيم مى فرمايد: «قالوا سمعنا فتى يذكر هم يقال له ابراهيم» (۲) (آنان گفتند ما جوانى ابراهيم نام را شنيده ايم كه بت ها را به بدى و زشتى ياد مى كرد)
در شان نزول آيه فوق آمده است كه:
بت پرستان بعد از پايان مراسم جشن بزرگى كه در بيرون شهر برگزار شده بود وقتى كه به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند كه هوش از سرشان پريد. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شكسته و به هم ريخته مواجه گرديدند و فريادشان بلند شد كه چه كسى اين بلا را بر سر خدايان ما آورده است؟ گروهى كه تهديدهاى ابراهيم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آميز او را با اين معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنيديم جوانى از بت ها به بدى ياد مى كرد كه نامش ابراهيم است.
طبق بعضى از روايات حضرت ابراهيم در آن هنگام ۱۶ سال داشت. با اين حال تمام ويژگى هاى جوانمردان يعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعيت در وجودش جمع بود.(۳)
قرآن ابراهيم و پيروانش را به عنوان الگو و سرمشق نيكو معرفى مى كند و مى فرمايد:
«قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه» (۴) (همانا در ابراهيم و پيروان او براى شما الگو و سرمشق نيكويى است) همچنان كه پيامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و سرمشق مردم مى داند:
«لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه» (۵) ( به تحقيق در پيامبر خدا (ص) براى شما الگو و سرمشق است)
اصحاب كهف يكى از داستان هاى بسيار جالب و آموزنده قرآن است كه در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبير شده است: «اذاوى افتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيئ لنامن امرنا رشدا» (۶)
(آنگاه كه جوانان در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت كردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتى كامل فراهم گردان)
«نحن نقص عليك نبأهم بالحق انهم فتية امنوا بربهم وزدناهم هدى» (۷)
(ما داستان اصحاب كهف را به درستى بر تو نقل مى كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم)
داستان اصحاب كهف بسيار مفصل و جالب است. در اينجا تنها به قسمت كوتاهى از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره مى كنيم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن كشى بودند كه اهل كشور خود را به بت پرستى دعوت مى كرد و هركس دعوت او را اجابت نمى كرد به قتل مى رساند. گروهى از مردم كه خداى يكتا را پرستش مى كردند و ايمان خود را پنهان داشته بودند تصميم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسير به چوپانى برخورد كردند. او را به پرستش خداى يگانه دعوت نمودند ولى نپذيرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پايان روز به غارى رسيدند و تصميم گرفتند مقدارى در غار استراحت كنند. خداوند خواب را بر آن ها چيره كرد و همان گونه كه در قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابيدند كه شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعيت ديگرى جاى مردم شهر را گرفتند و ...(۸)
اصحاب كهف پس از خواب طولانى ۳۰۹ ساله به اراده الهى بيدار شدند تا آيت و نشانه اى باشند بر رستاخيز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قيامت، قرآن مى فرمايد: «وكذالك اعترنا عليهم ليعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاريب فيها (۹)
(و اين چنين مردم را متوجه حال آن ها كرديم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست)
قرآن از اين افراد به عنوان جوان و جوانمرد ياد نموده است. در روايتى از امام صادق(ع) وارد شده كه فرمودند: تمام اصحاب كهف پير و مسن بودند و خداوند به علت ايمانشان آن ها را «جوان» ناميد. كسى كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه نمايد (جوان) و (جوانمرد) است. (۱۰)
در پايان بعضى از درس هاى انسان سازى آيات فوق را كه براى همه به خصوص جوانان عزيز عبرت آموز است، يادآور مى شويم:
۱- شكستن سد تقليد و جدا شدن از همرنگى با محيط فاسد و داشتن استقلال فكرى در برابر اكثريت گمراه و توجه به اين كه اصولاً انسان بايد سازنده محيط باشد نه ساخته محيط .
۲- هجرت از محيط آلوده و تحمل انواع محروميت و كاستى ها براى حفظ ايمان
۳- تكيه بر مشيت خدا و استمداد از لطف او و اميدوارى به رحمت و هدايت حق و امداد الهى در دشوارترين شرايط و محيط.
۴- توجه هميشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (۱۱)
http://shiaupload.ir/images/49132762195962549911.gif


پي نوشت :


۱- انعام / ،۵۹ ۲- انبياء/،۶۰ ۳- تفسير نمونه ج ۱۳ ص ۴۳۵و ،۴۳۶ ۴- ممتحنه /،۴ ۵-احزاب /،۲۱ ۶- كهف /،۱۰ ۷- كهف /،۱۳ ۸-تفسير نمونه ج ۱۵ ص ۳۹۵ و ،۳۹۶ ۹- كهف /،۲۱ ۱۰- ميزان الحكمه ج ۵ ص ،۱۰ ۱۱- با استفاده از تفسير نمونه ج ۱۵ص ۴۰۱ تا ۴۰۳


منبع: روزنامه جوان

شكوه انتظار
23-07-2010, 18:38
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
http://www.rasekhoon.net/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/farvardin/08/10858.jpg
اهمیت جوانی در تکامل انسان از منظر امام راحل



نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
نوبهار جوانی زیباترین فصل عمر انسان‏ها است که گل‏های رشد و بالندگی انسان در آن فصل می‏شکفد.بزرگ‏ مردانی که قله‏های کمال را درهم نوردیدند، بیشترین استفاده را از روزگار جوانی خود کرده‏اند و گام‏های بلند زندگی خویش را در آن دوران برداشته‏اند. عالم ربانی حضرت امام خمینی از جمله افرادی بود که هم خود بیشترین بهره را از جوانی خویش برد و هم دیگران را از استفاده بهتر از جوانی توصیه می‏فرمود؛ یکی از یاران امام خمینی می‏گوید: ماه شعبان خدمت امام رسیدم مفاتیح دستشان بود و می‏خواستند دعاهای مخصوص ماه شعبان را بخوانند تا رفتم دستشان را ببوسم که مرخص شوم، فرمودند: «هر کاری که می‏خواهی بکنی در جوانی بکن، در پیری باید بخوابی و ناله کنی.»
به تعبیر مولی‏الموحدین امیرالمؤمنین علیه‏السّلام دو چیز است که جز کسی که آن را از دست داده، قدرش را نمی‏داند: جوانی و تندرستی.
آن پیر فرزانه اهمیت تکامل در جوانی را به فرزند خود حاج احمد آقا چنین متذکر می‏شوند: پسرم تا نعمت جوانی را از دست نداده‏ای فکر اصلاح خود باش که در پیری همه چیز را از دست می‏دهی یا یکی از مکاید شیطان که شاید بزرگ‏ترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست، ـ مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد ـ استدراج است.
در جوانی شیطان باطن که بزرگ‏ترین دشمنان اوست، او را از فکر اصلاح خود باز می‏دارد و امید می‏دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‏گذرد درجه درجه او را به وعده‏های پوچ از این فکر باز می‏دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد و آن گاه که جوانی رو به تمام است او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‏کند... .
به تعبیر حافظ:
دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش
که این معامله در عالم اسباب رود

http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 19:09
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifعلت اهمیت جوانی در تکامل انسانhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2418/2418530v7ekrt5pta.gif (http://sl.glitter-graphics.net/pub/2418/2418530v7ekrt5pta.gif)


هر تغییر روحی نیازمند اراده قوی و عزم راسخ است و فتح قله‏های بلند کمال فقط در سایه چنین عزم و اراده‏ای امکان‏پذیر است و چنین اراده محکم و استواری فقط در ایام جوانی به دست می‏آید. از سوی دیگر در دوران جوانی هنوز اخلاق فاسد و عادت‏های زشت در وجود انسان ریشه ندوانده و به کمک عزم و اراده جوانی قابل زوال است بر خلاف پیری که اراده جوانی رو به ضعف می‏رود و ریشه‏های اخلاق فاسد و عادت‏های زشت در وجود او راسخ می‏شود. امام خمینی در این رابطه چنین فرموده‏اند: «بر جوان‏ها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت الهی باقی و دست نخورده است، درصدد تصفیه و تزکیه برآیند و ریشه‏های اخلاق فاسد و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکی از اخلاق زشت و ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است.
و نیز در ایام جوانی اراده و تصمیم انسان، جوان است و محکم از این جهت نیز اصلاح برای انسان آسان‏تر است، ولی در پیری اراده سست و تصمیم، پیر است، چیره شدن بر قوا مشکل‏تر است.


http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شكوه انتظار
23-07-2010, 21:46
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifتأسف بر ایام جوانیhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


یکی از سخت‏ترین امور آن است که انسان، ایام جوانی خود را به بطالت گذراند و از یاد حضرت دوست غافل باشد و از کاروان انسانیت به دور مانده در پیری به یاد ایام از دست رفته ناله سر دهد که:
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
حضرت امام خمینی در یکی از نامه‏های خود با تذکر این نکته می‏فرمایند:
«بدان که یک روز... همچون من عقب مانده از قافله عشاق دوست، خدای نخواسته بار سنگین تأسف را به دوش می‏کشی، پس از این پیر بینوا بشنو که این بار را به دوش دارد و زیر آن خم شده است، به این اصطلاحات که دام بزرگ ابلیس است بسنده مکن و در جست‏وجوی او جل و علا باش. جوانی‏ها و عیش و نوش‏های آن بسیار زودگذر است که من خود همه مراحلش را طی کردم و اکنون با عذاب جهنمی آن دست به گریبانم و شیطان درونی دست از جانم بر نمی‏دارد تا - پناه به خدای تعالی - آخر ضربه را بزند، ولی یأس از رحمت واسعه خداوند خود از کبائر عظیم است و خدا نکند که معصیت کاری مبتلای به آن شود.» حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام نیز در مناجات خود باحق تعالی چنین زمزمه می‏فرمایند:
الهی و قد اَفْنَیتُ عمری فی شِرّةِ السّهوِ عنک و اَبْلَیْتُ شَبابی فی سَکْرَةِ التَّباعد مِنک فلم اَسْتَیْقِظْ ایَّام اغتراری بکَ وَ رُکوُنی الی سبیل سَخَطِکَ؛ بارالها! عمر را در حرص و آز شدید و غفلت از تو تباه ساختم و جوانی‏ام را در مستی بعد و دوری از تو فرسودم و در روزگار دلیری و گستاخی به تو و قرار گرفتن در راه خشم تو، بیدار نشدم.
به گفته خواجه حافظ شیرازی:
عمر بگذشت به بی‏حاصلی و بوالهوسی
ای پسر! جام مِیَم ده، که به پیری برسی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بی‏خبر از غلغل بانگ جرسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
منبع: ماهنامه گنجینه

خادمه زینب کبری(س)
23-07-2010, 23:32
http://shiaupload.ir/images/35283974829982634543.gifhttp://shiaupload.ir/images/33019109699704824522.jpghttp://shiaupload.ir/images/35283974829982634543.gif

http://shiaupload.ir/images/36636975884145238055.gifhttp://shiaupload.ir/images/50846825430031569699.gif
جواني، آغاز شكفتن است. جواني، ميلاد دوباره انسان است.
انسان در جواني، بار تكليف الهي را به تازگي بر دوش گرفته است.

http://shiaupload.ir/images/20127924537565898531.gif
سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است که روزی همت بلندش،
او را از ناسوت خاک به لاهوتستان افلاک خواهد برد.
او نام باشکوهش را بر تارک عرش جای خواهد زد.

عطر صلوات، شش جهت آسمان و زمین را فرا گرفته است.
وبه دنیا می آید جوان کربلا ،علی اکبر
http://shiaupload.ir/images/64188528054980655380.gif
http://shiaupload.ir/images/36636975884145238055.gifhttp://shiaupload.ir/images/50846825430031569699.gif


http://shiaupload.ir/images/67393704856194178307.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 00:42
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifزیارت نامه حضرت علی اكبر علیه السلامhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif

شیخ بزرگوار ابن قولویه در كتاب كامل الزیاره، ص 329 به سند صحیح از ابی حمزه ثمالی نقل كرده كه امام صادق(ع) چگونگی زیارت امام حسین(ع) را به او آموخت و گفت:
پس به جانب علی بن الحسین كه نزد پای امام حسین است رو كن و بگو:
السَّلام عَلیكَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُُهُ وَ ابنُ خَلیفَةِ رَسُولِ اللهِ و ابن بِنتَ رَسُولِ اللهِ وَ رَحمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُهُ مُضاعَفَةً كُلَّما طَلَعَتِ الشَّمسُ أَو غَرَبَت السَّلامُ عَلیكَ وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مَذبُوح وَ مَقتُولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ بِأَبی وَ أُمّی دَمُكَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ بِأَبی أَنتَ وَ أُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یدَی أَبیكَ یحتَسِبُكَ وَ یبكی عَلَیكَ مُحترقاً عَلیكَ قَلبُهُ یرفَعُ دَمَكَ ألی عِنانِ السَّماءِ لا یرجَعُ مِنهُ قَطرَةٌ وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ حینَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ فَمَكانُكُما عِندَاللهِ مَعَ آبائِكََ الماضینَ وَ مَعَ أُمَّهاتِكَ فی الجِنانِ مُنَعَّمینَ أَبرَأُ إلی اللهِ مِمَُن قَتَلَكَ وَ ذَبَحَكَ.
سپس خود را بر قبر بیانداز و دست خود را بر آن قرار ده و بگو:
سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ المُقَرَّبینَ وَ أنبِیائِهِ المُرسَلینَ وَعِبادِهِ الصالِحینَ عَلیكَ یا مَولای وَ ابنَ مَولای وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَركاتُهُ .
صَلی اللهُ عَلیكَ وَ عَلی عِترَتَكَ وَ أَهل بَیتِكَ وَ آبائِكَ وَ أَبنائِكَ وَ أُمَّتهاتِكَ الأَخیارِ الأَبرارِ الَّذینَ أَذهَبَ اللهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهَّرَهُم تَطهیراً.
السَّلامُ عَلیكَ یا ابنَ رَسُولِ اللهِ وَ ابنَ أَمیرِالمُؤمِنینَ وَ ابنَ الحُسینِ ابنِ عَلِی وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
لَعَنَ اللهُ قاتِلَكَ وَ لَعنَ الله ُمَنِ استَخَفَّ بِحَقِّكُم وَ قَتََلَكُم وَ لَعَنَ مَن بَقِی مِنهُم وَ مَن مَضی نَفسی فِداؤُكُم وَ لِمَضجَعِكُم صَلَّی اللهُ عَلیكُم وَ سَلَّمَ تَسلیماً كَثیراً.
سپس گونه خود را بر قبر بگذار و بگو:
صَلَّی اللهُ عَلیكَ یا أَبا الحَسَنِ. (سه بار)
بِأَبی أَنتَ وَ أُمی أَتیتُكَ زائِراً وافِداً عائِذاً مِمّا جَنَیتُ عَلی نَفسی وَ احتَطَبتُ عَلی ظَهری أَسأَل اللهَ وَ وَلیی أَن یجعَلَ حَظّی مِن زِیارَتِكَ عِتقَ رَقبَتی مِنَ النّارِ.
ای فرزند رسول خدا و ای فرزند جانشین رسول خدا و ای فرزند دختر رسول خدا، سلام بر تو و رحمت و بركات خدا بر تو باد، هر دم كه خورشید طلوع و غروب كند. سلام بر تو و رحمت و بركات خدا بر تو باد.
پدر و مادرم فدای تو ای سربریده و ای كشته بی گناه ، پدر و مادرم فدای خون تو كه به سوی حبیب خدا( پیامبر) اوج گرفت. پدر و مادرم فدای تو كه پدرت تو را ( مانند هدیه ای گرانبها) با دستان خود ( برای خدا) تقدیم كرد در حالیكه بر تو می گریست و دل می سوزاند و خون تو را به سوی آسمان می پاشید و قطره ای از آن باز نمی گشت و پدرت از گریه آرام نگرفت هنگامی كه تو را وداع می گفت. پس جایگاه شما نزد خدا، با پدران و مادرانتان، در بهشت و برخوردار از نعمتهای بهشتی است. از آنكه تو را كشت و تو را سر برید، به سوی خدا دوری می جویم.
سلام خدا و رحمت و بركات او و سلام فرشتگان مقرب و پیامبران و بندگان شایسته خدا بر تو ای مولا و فرزند مولای من. درود خدا بر تو بر عترت و خاندان و پدران و فرزندان و مادران تو كه شایسته و نیك بودند و خداوند هر گونه پلیدی را از آنان دور ساخت و آنان را پاكیزه وطاهر گردانید. سلام بر تو ای فرزند رسول خدا و ای فرزند امیرالمؤمنین و ای فرزند حسین بن علی و رحمت و بركات خدا بر تو.
خداوند لعنت كند كسی كه با تو جنگید و كسی كه حق شما را نادیده گرفت و شما را كشت. و تمام رفتگان و زندگان آنان را خدا لعنت كند. جانم به فدای شما و مرقد شما. درود و سلام فراوان خدا بر شما باد.
درود خدا بر تو ای ابالحسن ، پدر و مادرم به فدایت، به سوی تو آمدم و تو را زیارت می كنم و از جنایتهایی كه بر نفس خود روا داشته ام و گناهانی كه بر دوش خود حمل كرده ام به تو پناه می آورم.از خداوند كه ولی تو و ولی من است می خواهم تا بهره مرا از زیارتت نجات از آتش دوزخ قرار دهد.


http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 01:26
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifفضایل حضرت علی اکبر(ع):http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
نمود حضرت علی اکبر(ع)وحضرت اباالفضل(ع) درصحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اندزمانی که لشکرعمر سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدندگفتند(فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبرشبیه پیامبر(ص)بودندکه لشکرعمرسعدگمان کردند پیامبر(ص)است که حضرت علی اکبر(ع)فرمود:اناعلی بن الحسین بن علی(ع)وبعدبحث ولایت وتوحید راعنوان کردوفضایل امام حسین(ع)راتوصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر(ع)به قدری بودکه درزیارت عاشورابه ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر(ع)دارد و قبرحضرت نیز پایین قبرامام حسین(ع) است. برای روشن فضایل حضرت به معرفی جعفرکذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی(ع) بود که به دروغ ادعای نبوت کردوخودرابه جای امام زمان(عج)معرفی کردپس می رساندکه درست است که پدرجعفر معصوم بودامام جعفر کذاب شدوادعای امامت کردپس اگربگوییم فضایل حضرت علی اکبر(ع)فقط به خاطراین بوده که فرزندامام حسین(ع)بوده درست نیست لذاحضرت علی اکبر(ع) خودشان خودسازی داشته اندوشرایط مساعدبوده ولقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است حضرت به اختیارخود اینگونه شده بودند وبه همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند:
« اللهم اشهدعلی هولاءالقوم فقدبرزعلیهم غلام اشبه الناس خلقاوخلقاومنطقابرسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر واخلاق وگفتار به پیامبر(ص) است.
درنظربگیریم که خلقت پیامبرهیچ نقصی نداشته وحضرت علی اکبر(ع)شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده پیغمبری که قرآن درمورداخلاق ایشان فرموده:
انک لعلی خلق عظیم حضرت علی اکبر(ع) ازنظراخلاق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده است ازنظرمنطق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص) بوده گفتارپیامبربه فرموده ی قرآن ازروی هوای نفس نبوده امام حسین دروصف علی اکبرفرمود:علی اکبرشبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبراست یعنی ماینطق علی الهوی (بدون هوای نفس)است ودرادامه فرمود:وکنااذاشفقناالی بنیک نظرناالی وجهه خدا این پسررابا این ویژگی به میدان می فرستم هرگاه دلمان برای پیامبرتنگ می شدبه جمال اونگاه می کردیم.
علی رغم اینکه برامام حسین(ع)بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید:
انابشر مثلکم یوحی الی پیامبرفرمودمن هم بشری مثل شما هستم پس امام حسین(ع)نیز احساس داردولی چون می داند رضای خدادراین بوده ناراضی نیست.
حضرت علی اکبر(ع)اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر(ع)چنان مقام ویژه ای نزد امام حسین (ع) داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بودبعدازشهادت حضرت علی اکبر(ع)برلشکریان یزید نفرین کرد وفرمود:
قطع الله رحمک ونفرین کرد که خداعمرسعدرامقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد از حضرت علی اکبر(ع)الگو بگیریم جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر(ع)داشته باشدحضرت علی اکبر(ع)ازنظرشجاعت بی نظیربودوشهادت راسعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین(ع)فرمود:لااری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الابرما(من مرگ راجزسعادت نمی بینم وحیاه باظالمین راجزذلت نمی بینم )
روزی معاویه درجمعی نشسته بودو پرسیدچه کسی به خلافت برازنده تراست گفتند معاویه بن ابوسفیان معاویه گفت:ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله (شایسته ترین فردبرای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر)که جد اورسول الله است می باشد)در ادامه سخنش معاویه گفت:
و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و... ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد).
http://shiaupload.ir/images/14597678831419352010.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 09:04
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif على بن الحسين (على اكبر) http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
كنيه اش ابوالحسن ، مادرش ليلى دختر ابى مرة بن مسعود ثقفى ، و مادر ليلى ميمونه دختر ابوسفيان بود، و مادر ميمونه دختر ابى العاص بن اميه بوده است . على اكبر نخستين كسى بود كه از بنى هاشم در معركه كربلا به شهادت رسيد.
محمد بن محمد بن سليمان به سندش از مغيره براى من حديث كرد كه روزى معاويه به اطرافيان خود گفت : چه كسى در اين زمان سزاوارتر به خلافت است ؟ گفتند، تو معاويه گفت : نه سزاوارترين مردم به خلافت على بن الحسين است كه جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله است و در او گرد آمده شجاعت بنى هاشم ، سخاوت بنى اميه ، زيبائى قبيله ثقيف .


http://www.aviny.com/occasion/Ahlebeit/ImamHosein/Moharram/87/08/images/10014810818641805824334232250111692465962.jpg
يحيى بن حسن علوى و ديگر از طالبين گفته اند: آن على بن الحسين كه در كربلا كشته شد مادرش كنيزى بود. ام ولد و آنكه مادرش ليلى بود فرزند ديگر حضرت بود و او جد يحيى بن الحسن و ساير كسانى است كه نسبشان به حسين بن على عليه السلام مى رسد.
در مدح على بن الحسين اشعار زير را گفته اند:



لم تر عين نظرت مثله



من محتف يمشى و من ناعل



يغلى بنى ء اللحم حتى اذا



انضج لم يغل على الاكل



كان اذا شبت له ناره



يوقدها بالشرف القابل



كميما يراها بائس مرمل



او فرد حى ليس بالاهل



اعنى ابن ليلى ذا السدى و الندى



اعنى ابن بنت احسب الفاضل



لا يوثر الدنيا على دينه



و لا يبيع الحق بالباطل



1. هيچ ديده اى مانند او را در ميان پابرهنگان و كسانى كه كفش به پا دارند نديده اند.
2. گوشت نيم پخته را قبل از حضور ميهمان نيك مى پزد تا پخته گردد و براى خوردن گران و گلوگير نباشد و نيز در حضور ميهمان نجوشد تا وى به انتظار بنشيند.
3. هر گاه براى راهنمايى گذر كنندگان آتشى برافرزود در مرتفعترين نقاط يا آشكارا مى افروزد و روشن مى كند ( عرب را رسم بود كه در بيابان در اطراف خيمه خويش ‍ براى راهنمايى مهمانان آتشى بر مى افروختند و مهمانان را از دور راهنمايى مى شدند.)
4. تا هر مستمند بينوايى و يا در از عشيره و درمانده اى آن را ببيند ( و خود را بدو برساند و در سايه كرم و خانه جودش ‍ به آسايش زندگى كند).
5. مقصود من از همه اينها فرزند ليلى آن صاحب جود و كرم است ، يعنى فرزند زنى پاك نهاد و گرانمايه و كه حسب او برترين حسب هاست .
6. آن كس كه دنيا را بر دين خويش مقدم ندارد و حق را به باطل نفروشد.
على بن الحسين در زمان خلافت عثمان به دنيا آمد، و او از جدش على بن ابيطالب عليه السلام و عايشه نقل كرده كه چون ذكر آنها از وضع تدوين اين كتاب خارج بود، صرف نظر كرديم .
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 12:06
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifشبيه‏ترين افراد به پيامبر (ص)http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif



http://www.aviny.com/occasion/Ahlebeit/ImamHosein/Moharram/87/08/images/19522025014983143219754653241601736197254.jpg
على اكبر نخستين نفر از بنى هشام بود كه به ميدان جنگ رفت، او 19 سال يا 18 سال يا 25 يا 27 سال داشت، نزد پدر آمد و اجازه طلبيد، امام حسين عليه السلام به او اجازه داد، سپس نگاه مايوسانه به اكبرش كرد و دو انگشت اشاره را به طرف آسمان كرد و گفت:
«اللهم كن انت الشهيد عليهم، فقد برز اليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك و كنا اذا اشفقنا الى نبيك نظرنا اليه‏». (1)
على اكبر به ميدان آمد و با دشمن مى‏جنگيد رجز مى‏خواند:
انا على بن الحسين بن على نحن و بيت الله اولى بالنبى تالله لا يحكم فينا ابن الدعى اضرب بالسيف احامى عن ابى
ضرب غلام هاشمى علوى


ضربات خورد كننده‏اى بر دشمن وارد ساخت، و 120 نفر از سوران دشمن را كشت، تشنگى بر آنحضرت چيره شد، نزد پدر برگشت و عرض كرد:
«يا ابه! العطش قتلنى و ثقل الحديد اجهدنى‏».
امام حسين عليه السلام گريه كرد و فرمود: «محبوب دلم صبر كن بزودى رسولخدا صلى الله عليه و اله و سلم تو را سيراب خواهد كرد كه بعد از آن هرگز تشنه نخواهى شد».
امام زبان جوانش را در دهان مبارك گذاشت و مكيد و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار به سوى دشمن برگرد.
على اكبر در حالى كه دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوى ميدان رفت، و از هر سو بر دشمن حمله كرد، و از چپ و راست بر آنها يورش برد و جماعتى را كشت در اين هنگام تيرى به گلويش رسيد كه گلويش را پاره كرد، آنحضرت در خون خود مى‏غلطيد، همچنان تحمل مى‏كرد تا اينكه روحش به گلوگاه نزديك شد صدا بلند كرد:
يا ابتاه عليك منى السلام هذا جدى رسول الله يقرئك السلام و يقول عجل القدوم الينا.
: «اى پدر! سلام بر تو باد، هم اكنون اين جد من رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: به سوى ما شتاب كن‏».
«قد سقانى بكاسه الا وفى شربة لا ظما بعدها ابدا».
:«مرا از جام خود سيراب كرد كه هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد». (2)
در روايت ديگر آمد: وقتى كه ضربات على اكبر، دشمن را تار و مار كرد، مره بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب بر گردن من باشد كه اگر اين جوان با اين وصف بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم، مره بن منقذ با نيزه خود در كمين آنحضرت قرار گرفت و او كه گرماگرم جنگ بود، مره چنان نيزه بر او زد كه آن بزرگوار به زمين افتاد، دشمنان گرد آنحضرت را گرفتند، فقطعوه باسيافهم: «با شمشيرهاى خود، بدن او را پاره پاره كردند».
در روايت ديگر آمده: هنگامى كه مره بن منقذ بر سر مقدس آنحضرت ضربه زد، آنحضرت نتوانست بر مركب بنشيند، خم شد و سرش را روى يال اسب نهاد، اسب او وحشت زده به سوى لشگر دشمن روانه شد.
«فقطعوه بسيوفهم اربا اربا».
«دشمنان با شمشيرهاى خود بدن نازنينش را پاره پاره كردند»
آنگاه وقتى كه روحش به گلوگاه رسيد صدا زد:
«يا ابتاه هذا جدى رسول الله قد سقانى بكاسه الاوفى ...».
و سپس صدائى از گلويش برخاست و جان سپرد. (3)
امام حسين عليه السلام با شتاب به بالين جوانش آمد و ايستاد و فرمود:
«قتل الله قوما قتلوك، يا بنى ما اجراهم على الرحمان و انتهاك حرمه الرسول‏».
: «خداوند آن قوم را بكشد كه تو را كشتند، اى پسرم چه بسيار اين مردم بر خدا و دريدن حرمت رسول خدا، گستاخ و بى‏باك گشته‏اند؟».
اشك از ديدگان امام سرازير شد، سپس فرمود:
در اين حال زينب عليها السلام از خيمه بيرون دويده، فرياد مى‏زد: اى برادرم، و اى فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روى پيكر به خون طپيده آن جوان افكند.
حسين عليه السلام سر خواهر را بلند كرد و او را به خيمه بازگردانيد. (4)
و در نقل ديگر آمده: امام خون پاك اكبر را مى‏گرفت و به طرف آسمان مى‏ريخت و از آن هيچ قطره‏اى به زمين نمى‏ريخت و فرمود:
يعز على جدك و ابيك ان تدعوهم فلا يجيبونك و تستغيث بهم فلا يغيثونك‏».
: «بر جد و پدر تو سخت است كه آنها را صدا بزنى و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسى كنى، ولى به داد تو نرسند».
امام صورت اشك آلود خود را روى چهره خون آلود على اكبرش گذاشت، و بقدرى بلند گريه كرد كه تا آن روز كسى اين گونه صداى گريه بلند را از او نشينده بود. (5)
سپس امام، پيكر خون آلود اكبرش را در آغوش گرفت و فرمود:
يا بنى لقد استرحت من هم الدنيا و غمها و بقى ابوك فريدا وحيدا».
:«پسرم، از غم و اندوه دنيا راحت‏شدى ولى پدرت غريب و تنها باقى ماند». (6)
آنگاه امام حسين عليه السلام جوانان بنى هاشم را صدا زد و فرمود:
«تعالوا احملوا اخاكم‏».
: «جوانان بنى هاشم! بيائيد و برادرتان را به سوى خيمه‏ها ببريد».
جوانان آمدند و جنازه على اكبر را برداشته تا جلو خيمه كه پيش روى آن جنگ مى‏كردند بر زمين نهادند.
حميد بن مسلم نقل مى‏كند زنى از خيمه‏هاى حسين عليه السلام بيرون آمد صدا مى‏زد: واى بچه‏ام، واى كشته‏ام، واى از كمى ياور، واى از غريبى ...
امام حسين عليه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خيمه‏اش بازگردانيد، پرسيدم: اين زن چه كسى بود؟ گفتند: اين زن زينب عليها السلام دختر امير مؤمنان على عليه السلام بود، امام حسين عليه السلام از گريه او به گريه افتاد و فرمود:
«انا لله و انا اليه راجعون‏» (7)
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 13:32
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifبيتابى پدر http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


پدر از ديده جارى اشك غم بهر پسر مى‏كرد ولى زينب در آنجا گريه بر حال پدر مى‏كرد پدر فرياد مى‏كرد و پسر خاموش بود اما سكوت او به قلب باب كار كار نيشتر ميكرد پدر عمرى دلش مى‏خواست رخسار پسر بوسد ولى چون شرم مانع بود از آن صرف نظر مى‏كرد از آن رو تا كه لب را بر لبش بگذاشت ديدن داشت يكى ايكاش بود آنجا و زينب را خبر ميكرد پدر را از پسر زينب جدا كرد ار مكن منعش كه از بهر برادر زينب احساس خطر ميكرد
كرده بيتاب مرا آه دل با اثرت ز اشتياق رخت از خيمه دويدم به برت اى ذبيح من و اى شبه رسول مدنى ز چه آلوده به خون صورت قرص قمرت نوجوان ديده گشا ديده گريانم بين اى پسر يك نظرى كن تو بحال پدرت من كه خود خضر رهم پير شدم از غم تو واى بر حال دل مادر خونين جگرت
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif
پى‏نوشتها:


1- و در بعضى از عبارات در آغاز اين فراز آمده: «اللهم اشهد على هؤلاء ...».
2- اعيان الشيعه ج 1 / ص 607، مقتل الحسين مقرم: ص 312، منتهى الآمال ج 1 / ص 272، مثير الاحزان ابن نما: ص 69.
3- كبريت الاحمر ط اسلاميه: ص 185.
4- ترجمه ارشاد مفيد ج 2 ص 110، مثير الاحزان ابن نما: ص 69.
5- نفس المهموم: ص 62،محدث قمى مى‏گويد:اما اينكه مادر على اكبر در كربلا بود يا نبود، چيزى در اين باره نيافتم (همان مدرك: ص 165).
6- ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.
7- تاريخ طبرى ج 6 / ص 256، ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.


راهنماى تبليغ 6 ويژه امر به معروف و نهى از منكر صفحه 138

مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
24-07-2010, 13:44
http://shiaupload.ir/images/90796435751823363449.gif (http://shiaupload.ir/images/90796435751823363449.gif)

برانگیخته از شور نوزا


در کوچه باغ های کهنسال زمین، آسمانی ترین عاشقانه های یک جوان است که جاری است و در جسم خاموش شب، یاد دوباره ای از خورشیدِ مهرانگیز پیامبر است که روان.
نگاه تقویم ها پر از بهار می شود، دلاویز؛ و کتاب خاطرات دنیا، بوستانی می شود عطرافشان.
گنجایش هستی از این بیش نیست و این همه از نام اوست در مدینه. به رنگ همیشه می آید تا گام های جوان امّا جامانده را به خدا بکشاند و دست های پر تحرّک امّا درمانده را به دامان سبزنیایش برساند.
... تا رعناییِ خویش را به پای برترین محبّت نهد و دور از خوشایندِ این سرا و ستایش های پوچ، شکفتگی خویش را فدای والاترین عشق نماید. سر نهادن او به دُرّ واژه های پدر، ترسیم واقعی ادب و درس مهمّی از احترام است.
او آمده تا به موازات همین سپاسگزاری، پا در رکاب پدر، فضای بسته شب را به مذلّت بیفکند، تا تشعشعی دلنواز وزیدن بگیرد. آمده تا ندای سبز عرفان را در شریان های زیست بپراکند و رگه های شفاف قرآن را حتّی از سکوتش بشنویم.
در این تفرجِ همه گیر و مراسم برانگیخته از شور نوزا، چه تبسّم هایِ شیرینی تعارف می شود!
در این ناگهان پر از شادباش، چه خاک های خشکی که بَر می دهند و همین طور میوه های کال ذهن است که به روشنیِ پر رنگ می رسد.
او آمده تا نام سپیدش که از تمامیِ گیتی پیشی گرفته، نوید بر خاکی باشد که همه رقم سیاهه عصیان در آن انباشته شده.
هنوز مفاخر «بنی هاشم»، نیکی ها و مناقب و کردار زلال او را برمی شمرند. ایده های جوان و نوین او، اندیشه های تازه و پر طراوتش، هماره زبانزد است.
رخساره های تابان، پاکْ نهادی و خوشخویی و منطق ارجمند او را به پیامبر عطوفت شبیه می دانند.
این جاست که باید انگشت حیرت گزید از خورشیدهای تکثیر در پنجره هایِ رو به اشراق.
باید شگفت زده شد با منظره ای از این دست که تا بی نهایت زیبا می رود.
ارزانی آینه ها برق این نگاه های نرم و گرانسنگ
و تقدیم لحظات انسان، وجد و سرور در این گلگشت مفرّح.


http://shiaupload.ir/images/90796435751823363449.gif (http://shiaupload.ir/images/90796435751823363449.gif)

شكوه انتظار
24-07-2010, 17:13
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif
قد دلجویش به شاخه شمشاد می‏ماند؛
سایه‏گستر و پربار.
جام چشم‏هایش چون شط شراب است،
زلال و درخشنده‏تر از آفتاب.
کمال ابروانش به رعد شباهت دارد؛ به ستیغ کوه.
طره مشکین گیسوانش، شاخه طوبی را به یاد می‏آورد؛ سبک و رها چون موج.
حُسن یوسف در مقابل توفان زیبایی‏اش، پیراهن درید و شاهدان عالم قرب، از شکوه وجودش، پای در گل ماندند و خوبرویان دل بُرده از جهان، انگشت حیرت خویش را به بهای ترنج بریدند.
اما این زیبایی صورت، حجابی است تا آن سر غیبیه،
مکتون بماند و این ظاهر خَلقی،
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif آن باطن خُلقی را پرده‏داری می‏کند.http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifسالروز ولادت با سعادت فرخ لقاي نگارخانه عاشوراhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif


http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifحضرت علي اکبر ـ عليه السلام ـhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif خجسته بادhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://shiaupload.ir/images/67393704856194178307.gif


http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 18:17
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif
جوان بود؛ اما...
جوان بود؛ اما آهنگ خاوران داشت و به سوی چشمه خورشید، می‏شتافت. با ابرهای سیاه، ناسازگار بود و هرگز از خروش تُندرها نهراسید و مرعوب جاذبه‏های دروغین جهان مادّی نشد.
جوان زیبای حسین، چکاد پاکی‏ها و خوبی‏ها را فتح کرده بود و پرچم پیروزی را بر فراز آن برافراشت.

جلوه پیامبری

آرامش و وقار از همان نوجوانی در سیمای متفکر محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله موج می‏زد. ابوطالب به قدری او را دوست داشت که همیشه می‏خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رویش کشد. در دوازده سالگی، عمویش، ابوطالب او را همراه خود برای سفر تجارتی به شام برد. در میانه سفر، ابوطالب به راهبی مسیحی به نام بُحَیرا برخورد. بحیرا هنگام دیدن محمد، از روی نشانه‏هایی که در کتاب‏های مقدس خوانده بود، با اطمینان دریافت که این کودک، همان پیامبر آخرالزمان است. با این حال، برای اطمینان بیشتر، او را به لات و عزّی ـ دو بت از بت‏های کافران مکه ـ سوگند داد که در آنچه از وی می‏پرسد، جز راست و درست بر زبانش نیاید. محمد با ناراحتی گفت:
«من این دو بت را که نام بردی، دشمن دارم. مرا به خدا سوگند بده.»
پس بحیرا یقین کرد که این کودک همان پیامبر خداست و به ابوطالب سفارش بسیار کرد تا او را از شر دشمنانش به ویژه یهودیان حفظ کند؛ زیرا او در آینده، مأموریت بزرگی به عهده خواهد گرفت.


http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif

شكوه انتظار
24-07-2010, 21:51
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif
اعتراف معاویه به شایستگی علی اکبر (ع)


حضرت علی اکبر (ع) فرزند حسین بن علی بن ابیطالب(ع) و لیلی بنت ابی مرة بن عروة بن مسعود ثقفی ، در اوایل خلافت عثمان بن عفان، يازدهم شعبان سال 33 هجری قمری در مدينه به دنیا آمد و در سن 28 سالگی در کربلا به شهادت رسید.
از نظر وجاهت وزيبايي، ملاحت و دلربايي، شبيه‌ترين مردم به رسول خدا(ص) بود. همچنین دارای صورت و سيرتى جذاب و طبع بلند، منظره مليح، داراى ادب و تربيت بى‌نظير، و پيوسته با خضوع و خشوع و با صلابت و بزرگوار بود.
علی اکبر همچنین دارای صدای خوشی بود به گونه ای که گاهي كه اباعبداللّه الحسین(ع) براي صوت قرآن جدّ عزيزش دلتنگ مي‏شد، به علي مي‏فرمود: "علي جان! برايم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم."
او در ويژگى‌هاى معنوى و فضايل علمى و اخلاقي، رشد جسمى و اجتماعى و کمالات روحى و مناقب نفسانى و سجاياى ملکوتى در ميان تمام بنى هاشم و ياران پدر بزرگوارش امام حسين بن علی(ع) کم نظير بود. اين روحيه قوي و صفات شايسته، چنان ابهت و عظمت به علي اكبر داده بود كه افزون بردوستان، دشمنان اهل بیت نيز به برتري‏هايش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف مي‏كردند.
روزی معاویه از اطرافيانش پرسيد: "چه كسي در اين زمان براي خلافت مسلمانان برديگران برتري دارد و براي حكمراني بر مردم از ديگران سزاوارتر است؟" اطرافیان متملق به ستايش خليفه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفي كردند. ولی معاويه گفت: "نه چنين نيست، اولي الناس بهذا الامرعلي بن الحسين بن علي، جدّه رسول اللّه و فيه شجاعة بني‏هاشم و سخاه بني اميه و رهو ثقيف؛ شايسته‏ترين افراد براي امر حكومت، علي اكبر فرزند حسين است كه جدّش رسول خدا است و شجاعت بني‏هاشم، سخاوت بني اميه و زيبايي قبيله ثقيف را در خود جمع كرده است."
شجاعت و دلاورى على اكبر و رزم آورى و بصیرت دینى و سیاسى او، در سفر كربلا به ویژه در روز عاشورا تجلى كرد. از ميان خاندان هاشمي، نخستين كسي كه در كارزار كربلا به ميدان شتافت، علي اكبر بود. همچنین زمانی که امام حسین بن علی(ع) از منزلگاه «قصر بنى مقاتل» گذشت، و خوابی به او دست داد و پس از بیدارى «انا لله و انا الیه راجعون» گفت و خداوند را حمد کرد، وقتی على اكبرسبب این حمد و استرجاع را پرسید، حضرت فرمود: "در خواب دیدم سوارى مى‏گوید این كاروان به سوى مرگ مى‏رود." علی اکبر پرسید: "مگر ما بر حق نیستیم؟" امام فرمود: "چرا." علی اکبر عرض کرد: "فاننا اذن لا نبالى ان نموت محقین؛ پس باكى از مرگ در راه حق نداریم!"
در پایان خوب است راجع به اینکه آيا حضرت على اکبر(ع) داراى خانواده و فرزندانى بوده است يا نه، مطلبی گفته شود که با توجه به زیارت نامه های حضرت به نظر می رسد که ایشان نیز دارای عهد و عیال بوده اند.
زیارت نامه ایشان عبارت است از: "صلى الله عليک و على عترتک و اهل بيتک و آبائک و ابنائک." همچنين سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: "چون به قبر حضرت رسيدي، ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله عليک يا ابا الحسن! " که با توجه به این فراز، ایشان فرزندى به نام "حسن" داشته است.
به علاوه طبق برخى روايات، نظير روايت "احمد بن نصر بزنطي"، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است.
گرچه برخى از علماى انساب تصريح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسين (ع) تنها از طريق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پيدا کرده است.
http://shiaupload.ir/images/72369232382943868468.gif
منابع
- قصه کربلا
- مقاتل الطالبين
- ارشاد شیخ مفید
- مصائب امام حسين(ع)
- ابصارالعين في انصارالحسين
منبع : باشگاه اندیشه

شكوه انتظار
25-07-2010, 01:23
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2838/2838541xq9k3h960w.gif

http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifدر ساحل فرات http://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gifhttp://www.askquran.ir/images/smilies/Large/roz.gif
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2838/2838541xq9k3h960w.gif


علی درحماسه کربلا، درخششی چشمگیر داشت و با هربار حمله خود،دهها نفر را به خاک هلاکت می‏انداخت. هنگامی که با 25 سوار به‏ساحل فرات روانه شد و برای سیصد نفر از خاندان، عیال و اصحاب‏امام حسین(ع)آب آورد، بسیاری از مسوولان و سرپرستان حفاظت ازفرات را از دم تیغ خود گذراند و پشت دشمن را به لرزه درآورد.
عمویش ابوالفضل(ع)که خود در دلاوری و بی‏باکی و شجاعت و شهامت،زبانزد همگان بود، به خاطر چنین صفات تابناک، علی را بسیاراحترام می‏کرد.
قهرمانان تاریخ و دلیرمردان عرصه‏های نبرد، کمتر از دانش وبینش بهره دارند; زیرا در مسیر رزم و جنگ قرار داشته و فرصت‏نداشته و یا علاقه کمتری به درس آموزی و دانش آفرینی از خودنشان می‏دهند; اما علی اکبر، جوانی چند بعدی بود و سطرهای کتاب‏وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه‏های دانش و دانایی از اعماق‏وجودش می‏جوشید. در مجالس گوناگون عالمانه و اندیشمندانه لب به‏سخن می‏گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن می‏گفت.
از آنجا که از جد خود رسول خدا(ص)سخنان بسیاری روایت می‏کرد،به عنوان «محدث‏» شناخته شد.
افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرت‏علی اکبر(ع) دیده می‏شد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز دررتبه‏ای برتر از دیگران قرار داشت.
ماجوانان هرچند از صفات خوبی بهره‏مند باشیم، گاه توان تحمل‏سختی‏ها و ظرفیت رویارویی با مصایب را از دست می‏دهیم و سنگینی‏ناملایمات زندگی، تعادل رفتار و گفتارمان را می‏رباید.
علی اکبر در چنین صحنه‏های سخت و طاقت‏سوز، تنها به رضا وتسلیم الهی فکر می‏کرد و چنان در برابر بلاهای الهی آرام و مطمئن‏بود که گاه حیرت و شگفتی دیگران را برمی‏انگیخت. از این رو، درهنگامه دردآلود کربلا به پدر گفت: «اولسنا علی الحق‏» (پدرجان!)آیا ما برحق نیستیم؟
و چون امام فرمود: آری، گفت: در این هنگام، باکی از مرگ‏نداریم.
این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت‏به علی اکبرداده بود که افزون بردوستان، دشمنان آگاه نیز به برتری‏هایش‏اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف می‏کردند. معاویه روزی ازاطرافیانش پرسید: «چه کسی در این زمان برای خلافت مسلمانان‏بردیگران برتری دارد و برای حکمرانی بر مردم از دیگران‏سزاوارتر است؟ »روباه صفتان زشت‏سیرت که نام و نان خود را در تملق می‏یافتند،به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی کردند.
معاویه گفت: نه چنین نیست:
«اولی الناس بهذالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله وفیه شجاعه بنی‏هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف.»
شایسته‏ترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسین‏است که جدش رسول خدا(ص)است وجاهت‏بنی‏هاشم، سخاوت بنی امیه وزیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.
فروغ چهره خوبان شعاع طلعت توست کمال حسن تو مدیون این ملاحت توست به خلق و خلق رسول و به منطق نبوی فزون‏تر از همه کس در جهان شباهت توست به پیکر تو مجسم لطافت روح است عجب بود که در این خاکدانه قامت توست نگار مهر تو غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت غم شهادت توست


http://shiaupload.ir/images/79988864936854985281.gif

محب الحسین
07-08-2010, 08:26
salavatsalavatsalavatsalavatsalavatsalavatsalavats alavatsalavatsalavatsalavatsalavatsalavatsalavat
با عرض سلام پیشاپیش حلول ماه مبارک رمضان ماه مغفرت ماه رحمت ماه رضوان بر شما مبارک باد از جنابعالی درخواستی دارم که در این ماه مبارک ما را از دعای خیرتون محروم نسازید التماس دعا خدا نگهدار

msprit9999
10-09-2010, 23:58
سلام نمیدونم اینجا چی باید بنویسم

tahooni
17-10-2010, 08:02
تبريك

yasee1370
13-11-2010, 09:33
سلام تشکر از همه لطفتون