PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انتظار در فراق گل نرگس



مریم منتظر*خادمه مولای منتظران*
01-10-2009, 22:03
http://i30.tinypic.com/2ilc377.jpg
روزگاری زاهدی بالای کوه به دور از مردم در غاری به عبادت مشغول بود. روزها روزه می‌گرفت و هنگام افطار خداوند قرص نانی برایش می‌فرستاد که نیمی از آن را می‌خورد و نیم دیگر را برای سحر خود نگاه می‌داشت. سال‌ها بر این منوال گذشت، تا آن‌که شبی هنگام افطار از آن قرص نان خبری نشد...
زاهد نمازش را خواند و به انتظار نشست اما تا صبح غذایی نرسید. پس از جا برخاست و به سمت روستایی که در آن اطراف بود، روانه شد. خود را به یک خانۀ روستایی رساند که اهل آن بی‌ایمان و اعتقاد بودند.
زاهد در زد و چیزی برای خوردن خواست.
صاحب خانه نیز دو قرص نان جوین برایش آورد.
او نان‌ها را گرفت تا از راهی که آمده بود باز گردد.
در آن خانه سگ نگهبانی بود لاغر و بیمار، که پارس‌کنان به دنبال زاهد به راه افتاد و گوشۀ لباسش را گرفت!
مرد وحشت‌زده، یکی از دو قرص نان را جلوی حیوان انداخت و به راه خود ادامه داد.
هنوز مسافت زیادی نرفته بود که دوباره صدای زوزۀ سگ شنیده شد.
مرد آن نان دیگر را هم برای حیوان انداخت و بر سرعت خود افزود!
سگ آن را هم خورد و باز از نو پارس‌کنان به دنبال مرد دوید و لباسش را با دندان پاره کرد.
زاهد نهیب زد: از من چه می‌خواهی ای حیوان! من تا به حال سگی به این بی‌حیایی ندیده‌ام!
صاحب‌ات دو قرص نان بیشتر به من نداده بود، من هم آن‌ها را برای تو انداختم، دیگر زوزه و حمله و جامه دریدنت برای چیست!؟
سگ به قدرت الهی به زبان آمد و گفت:
ای مرد! من بی‌حیا نیستم. من سگی هستم که به نگهبانی این منزل گماشته شده‌ام. از صبح تا شام از همه چیز محافظت می‌کنم.
صاحبم گاه چند تکه استخوان، گاه قطعه‌ای نان خشک مقابلم می‌گذارد و گاهی هم اصلاً فراموش می‌کند به من غذایی بدهد!
با این‌همه من نگهبانی خود را همچنان بدون چشم‌داشت و توقعی انجام داده و هرگز به بهانۀ گرسنه ماندن به در خانۀ بیگانه‌ای نرفته‌ام. اما تو که خود را بندۀ عابد و زاهد خدا می‌دانی، یک شب که او سهم نان‌ات را به تو نرساند، بر گرسنگی شکیبایی نورزیده، از عبادت دست برداشته، از کوه به زیر آمدی و در خانۀ این مرد بت پرست را زدی و طلب نان نمودی.
اکنون خود بگو بدانم، نام بی‌حیا را به تو باید داد یا من؟!


منبع: کشکول شیخ بهایی


http://narjes313.persiangig.com/image/Jpg/3-7-88.jpg

http://www.askquran.ir/picture.php?albumid=99&pictureid=2362