sadegh143
01-09-2010, 17:36
مداد رنگی ها مشغول بودند ... به جز مداد سفید ... هیچ کسی به او کار نمی داد . همه می گفتند: تو به هیچ دردی نمی خوری . یک شب که همه مداد رنگی ها در سیاهی ورق گم شده بودند ، مداد سفید تا صبح کار کرد. ماه کشید ، مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچکتر شد .صبح توی جعبه مداد رنگی ها جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد ...
http://www.chelmsford.gov.uk/media/image/q/q/Colouring_pencils_large_%28o%29_large.jpg (http://chahkoor143.blogfa.com)
http://www.chelmsford.gov.uk/media/image/q/q/Colouring_pencils_large_%28o%29_large.jpg (http://chahkoor143.blogfa.com)