PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : از غسالخانه تا قبرستان -عکس



توحید صمدی
06-09-2010, 17:03
فَاعْتَبِروُا یَا اُولِى الاَبْصَارِ





http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124499_280.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124499_280.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:04
http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124498_399.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124498_399.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:04
http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124496_596.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124496_596.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:04
http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124500_602.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124500_602.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:05
http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124497_155.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124497_155.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:06
http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124502_953.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124502_953.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:06
http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124501_761.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/10/15/124501_761.jpg)

توحید صمدی
06-09-2010, 17:07
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257954_678.jpg

توحید صمدی
06-09-2010, 17:07
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ

http://static.niazerooz.com/im/p/91/0729/safe6348633288480.jpg

توحید صمدی
08-09-2010, 15:28
بسم الله الرحمن الرحیم


سایت تبیان: http://www.tebyan.net/index.aspx?pid...ticleID=452556 (http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=452556)

یک بنده خدایی که اسمش مهدی بود تعریف میکرد و می گفت:

یکی از رفقای عزیزمون علیرضا فوت کرد.

ما شب اول قبرش تصمیم گرفتیم بمونیم پیشش تا تنها نمونه

قرآن رو تقسیم کردیم هرکس چند جزء بخونه تا ختم قرآن کنیم.

شب جمعه بود دعای کمیل خوندیم،نماز خوندیم،جوشن کبیر خوندیم،زیارت عاشورا

خوندیم، روضه خوندیم خلاصه هرکاری بلد بودیم کردیم.

تا صبح ،نماز صبح خوندیم ، دعای ندبه خوندیم ،خواستیم بریم، دلمون نیومد
گفتیم رفیقه به گردنمون حق داره امشب هم باشیم .

نوبتیش کردیم تا هرکی خسته است همون جا یک چند لحظه ای بخوابه.

نیمه شب شد یکی از رفقا که خوابیده بود یک دفعه از خواب پرید!خیلی منقلب بود!

گفتم چی شد؟

گفت :مهدی کسی اینجا بود ؟

گفتم: نه نیمه شب، قبرستون، کی میخواد بیاد ؟

گفت :مطمئنی کسی اینجا نبود؟

گفتم :نه بابا کسی الان نیومد اینجا.

دیدم شروع کرد گریه کردن.گفتم چیه محمد؟

گفت: همین الان یک خوابی دیدم .خواب دیدم یک سید نورانی اومد کنار قبر ازم

پرسید: اینجا چیکار میکنی؟بهش گفتم :شب اول قبر رفیقمونه اومدیم پیشش بمونیم.

گفت پس چرا خوابیدی ؟پاشو الان وقت خوابیدن نیست، الان نکیر و منکر اومدن

بالای سر رفیقتون دارن ازش سوال وجواب میکنن. پاشید یک کاری بکنین! پاشید

!اون دوتا ملک وارد قبرش شدن دارن ازش سوال میکنند.

تا محمد خوابش رو تعریف کرد من خیلی منقلب شدم گفتم :

بچه ها پاشید نماز بخونید،دعا بخونید زیارت بخونید یک کاری بکنید.

خودم به دلم افتاد اومدم بالای قبر علیرضا ،قسمت سرش،سرم رو گذاشتم روی قبرگفتم :

اسلام علیک یا اباعبدلله،گفتم حسین جان منتظر توئه تنهاش نذاری.

گذشت.....

بعد از چند روز یکی از همون بچه ها که توی جمع ما بود گفت مهدی دیشب

خواب علیرضا رو دیدم.ازش سوال کردم علیرضا شب اول قبرت چطور بود؟

بهم گفت :برو از الان تدارک شب اول قبرت رو ببین چون خیلی سخته.

پرسیدم چیکار کردن باهات؟

گفت وقتی اون دو ملک وارد قبرم شدن هر چی ازم سوال میکردن خدای تو کیست؟

هیچی یادم نیومد!دیگه داشتن بر من غضب میکردن هی بلند

ترو ترسناک تر می پرسیدن من ربک؟ من نبیک؟

هیچی یادم نیومد!

یک وقت دیدم مهدی بالای سرم نشسته داره میگه اسلام علیک یا اباعبدلله


به ملائکه گفتم من هیچی یادم نمیاد فقط میدونم آقام حسینه.

ابکی لظلمت قبری

ابکی لسوال منکرا و نکیرا

ابکی لخروج نفسی

یــــــا ارحــــم الراحمیـــــن

خادمه زینب کبری(س)
08-09-2010, 18:24
به نام خدا

http://www.nasimevahy.com/picture.php?albumid=19&pictureid=320

«الناس نیام فاذا ماتوا انتبهو»؛

مردم در خوابند وقتی که مردند بیدار میشوند.

امام علی (ع)

سلام به شما آقای توحید صمدي گرامی

میخواستم ازشما بابت این تصاویر
و مطلب زیبا تشکر کنم

خیلی جالب بود

آدم یاد مرگ می افته

....
خوبه که لابلا ی همه ی خوبیهای زندگی
وبدی ها یاد مرگ هم باشیم

متشکرم ازشما
roz2
http://www.nasimevahy.com/picture.php?albumid=19&pictureid=320

توحید صمدی
16-09-2010, 11:30
قبر 5 ستاره!!!

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/6/7/147657_455.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/6/7/147657_455.jpg)

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/6/7/147656_918.jpg (http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/6/7/147656_918.jpg)

نازنین رقیه* خادمه گل نرگس*
09-03-2011, 20:51
از دار دنیا فقط یه پسر داشت که شهید شد .
یعنی رفقاش گفتن، دیدن که شهید شده .
شش هفت سال از من بزرگتر بود .
خانومش هم هفت سال پیش از دنیا رفت .
از بعد فوت خانومش، دیگه توی همین قبرستون زندگی می کنه .
توی یه اتاق، کنار مرده شورخونه .
.
.
یه روز بهش گفتم: آمیرزا!...شب...نصفه شب...تک و تنها سینه ی قبرسّون...خداییش نمی ترسی؟!
سر صبر چاییش رو خورد، بلند شد از لب تاقچه مفاتیح رنگ و رو رفتش رو برداشت و اومد نشست
بعد همینجور که سرش تو کتاب بود و ورق می زد، گفت:
آخرش که چی؟!...تک و تنها سینه ی قبرسّون .
مرده ها ترس ندارن پسر حاجی!
از زنده ها بترس!
از خودت!
.
.
سرش رو که بالا آورد، چشماش پر اشک بود .
زل زد توی چشمام و با یه صدای لرزونی گفت:

این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

ملکوت* گامی تارهایی *
10-03-2011, 18:30
خدا اخر و عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه و مرگ با عزتی داشته باشیم . . .


.
.
.
.
.



خدایا ما چجور میمیریم! تو چه حالتی ! و تو چه وضعیتی !

خدایا رحم کن ! به این بنده ضعیفت !





شب جمعه ست برای امرزش همه اموات صلوات . . .

م.رستمیان
10-03-2011, 21:31
سلام برشما. ممنون از عکس ها ومطالب جالبتون.

خداخودش شاهده اشکهام همینطور داره می ریزه.

یاد شب اول قبر افتادم وروسیاهی خودم.

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

خودت یاریم کن تابتونم بنده ای باشم که

موردقبول خالق یکتاست.

نرگس منتظر
11-03-2011, 18:41
فقط باید مواظب رفتارمون باشیم
خدایا منو موقع جواب پس دادن تنها نزار............ashk1

edalat
12-03-2011, 01:09
هر موقع به مراسم خاکسپاری کسی میروم بیشتر به حال خودم گریه می کنم تا حال میت .چرا که به اون لحظه ای فکر می کنم که روزی من را هم مثل این میت بعد از خاکسپاری رها می کنند وسریع میروند. خدایا اون لحظه تنهایی وغربت ائمه را به یاریم بفرست http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/4bkliwqu4ljmk8xm4kja.gif

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
17-03-2012, 16:09
با احترام


بد نیست در این لحظات پایان سال یکمی بیشتر بیاندیشیم


به پایان عمر بیاندیشیم


به مرگ


به نبودن در دنیا


به بودن در سرای باقی


آری دوست عزیز ، مرگ حق میباشد

پایان سال قدیم چیزی شبیه پایان عمر من و شما می باشد

انشاالله سال نو بر شما مبارک باشد


خداوندای در سال نو چیزی نمیخواهم جز سر بلندی در محضر و مقام خودت



عکسها تاثیر گزار بودند



ghmginghmginghmginghmginghmgin

توحید صمدی
12-05-2012, 06:04
نوشته روی درب یک غسالخانه




http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/2/23/164019_761.jpg

توحید صمدی
20-10-2012, 15:52
ماجرای باور نکردنی از غسالخانه بهشت زهرا(س)

به گزارش خبرنگار مهر، بهشت زهرا (س) نام بزرگ‌ترین گورستان در استان تهران است. فعالیت این گورستان رسماً در سال ۱۳۴۹ خورشیدی آغاز شد و نخستین درگذشته به نام محمدتقی خیال در تاریخ 3 مرداد ماه 49 در قطعه ۱ ردیف ۱، شماره ۱ به خاک سپرده شد.
گورستان بزرگ پایتخت که 40 سال از عمرش می گذرد روزانه 130 میت را در خود جای می دهد. در این میان قبرکن ها، غسال ها، مداح ها، نیروهای خدماتی و حتی نگهبانان سرباز هم با هر یک فراخور مسئولیت خود با اموات سرو کار دارند ولی غسالها بیشتر از همه سرو کارشان با میت ها است و شاید نشستن پای خاطرات آنها خالی از لطف نباشد. البته باید بالای این گزارش و خاطرات نوشت +15 !




http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2010/01/502258_orig.jpg


دهان پر از "کرم" پیرزن

یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید: مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. اینجا بعضی ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشون توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا (س) حمل میشود را تحویل بگیرند.
یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش‌آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا می گفت و هیچ کس از زخم زبان اون در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد. از تعجب هاج و واج مانده بودم. آرام از پیرمرد عذرخواهی کردم و به داخل برگشتم.

مرده ای که بوی گلاب می داد

یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق‌تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...

جنازه‌ای که سر و صدا می کرد

عبدالحسین رضایی یکی از نیروهای بهشت زهرا می گوید: سال ها راننده آمبولانس بودم. یک روز رفته بودم سطح شهر که جنازه ای را به بهشت زهرا(س) منتقل کنم. خیلی برای تشییع معطلم کردند و ما را این طرف و آن طرف بردند. چندین بار جنازه را از توی ماشین درآوردند و تشییع کردند و دوباره گذاشتن توی ماشین. نزدیک ظهر بود که رضایت دادند جنازه را به بهشت زهرا(س) منتقل کنیم.
در مسیر اتوبان صالح آباد داشتم رانندگی می کردم. حواسم به جلو بود که یکباره شنیدم از کابین عقب با مشت محکم می کوبند به شیشه پشت سرم. خودم نفهمیدم چطور و با ترس و عدم تعادل توقف کردم. وقتی ماشین ایستاد شنیدم یکی فریاد می زنه باز کن! باز کن! اول تصمیم گرفتم فرار کنم ولی بعد از چند ثانیه خودم را جمع و جور کردم و دستگیره را برداشتم و با وحشت آرام آرام رفتم به سمت کابین عقب و با فاصله و ترس زیاد درب عقب ماشین را باز کردم.
دیدم جنازه سر جای خودش آرام و راحت خوابیده. یکباره جوانی لاغر اندام که از ترس رنگش پریده بود چالاک پرید پائین! پابه فرار گذاشت. به سمت بیابان فقط می دوید، انگار در مسابقه دو سرعت شرکت کرده بود. کمی که رفت ایستاد! برگشت به پشت سرش نگاه کرد. با اینکه خیلی دور شده بود، آهسته و با شرمندگی برگشت. در حالی که به شدت عصبانی بودم ولی خنده ام هم گرفته بود. گفتم: آخه تو این عقب چیکار می کردی؟ نگفتی من سکته می کنم؟ مگه نمی دونی سوار شدن عقب ماشین حمل جنازه ممنوعه؟ می خوای منو از نون خوردن بندازی؟ خلاصه اینکه گویا این جوان توی یکی از آن دفعه ها که جنازه را برای تشییع پیاده کرده بودن یواشکی پریده بود بالا و من متوجه نشده بودم. برای اینکه تنبیه بشه گفت: حالا تا بهشت زهرا(س) پیاده بیا تا حالت جا بیاد...!

مرده توی خواب روی سنگ غسالخانه

مریم آثاری نسب در بیان خاطراتش می گوید: ساعت کاری تموم شد، مثل همیشه آماده رفتن به منزل شدیم و باز مثل روزهای دیگر توی راه بازگشت به جسدهایی که در آن روز دیده بودم فکر می کردم. اون شب چون خیلی خسته بودم زود به خواب رفتم و خواب عجیبی دیدم. خانمی را که برای شستشو به غسالخانه آورده بودند، زنده بود و دست و پایش را با زنجیر بسته بودند و روی سنگ گذاشتنش و شروع به شستن کردند، فقط انگار جای سیلی و ضربه روی صورتش بود، در خواب خیلی منقلب شدم.
گریه کردم و برایم خیلی عجیب بود. صبح در حالی که درگیر تعبیر این خواب در ذهنم بودم به بهشت زهرا(س) آمدم و برای کار روزانه آماده شدم. در ابتدا قبل از شروع کار برای همکارانم ماجرای خوابم را تعریف کردم. حتی اینکه آن خانم چه لباسی پوشیده بود و یا روی کدام سنگ او را می شستند.
آن روز تا غروب جنازه ها را شستیم و همه چیز عادی بود. زمان استراحت شد و رفتیم برای آماده شدن و رفتن. در حال پوشیدن لباسهامون بودیم که عده ای از همکارانم رو صدا زدن که جنازه ای برای شستن آورده اند. چند لحظه ای از رفتن آنها نگذاشته بود که دیدم با تعجب و سراسیمه آمدند که آثاری، آثاری بیا همون رو که می گفتی آوردند! خشکم زد. با صدای لرزان گفتم: چه می گویید؟ چی شده؟ من، من گفتم؟ آهسته آهسته با ترس عجیب رفتم داخل غسالخانه! باور کردنی نبود، نه تنها من بلکه آن روز 14 یا 15 نفر بودیم. همه این صحنه را دیدند. روی پاهام نمی توانستم بایستم. خانمی سیلی خورده! چه می بینم! چند لحظه بعد به خودم آمدم. رفتم از اقوامش ماجرا رو بپرسم، یکی از بستگانش گفت: چند سال پیش بر اثر فشارهای روحی زیاد این بنده خدا مجنون میشه و در حالت شدید روحی قرار می گیرد.. آن را با زنجیر به تخت تیمارستان می بستند. این اواخر هم حال بدی داشت، تا اینکه خودش رو از پشت بام تیمارستان به پایین می اندازد و فوت می کند...
ماجرای خیلی عجیب بود. ارتباط این بنده خدا با خواب من! گیج بودم. خودم آن را شستم و بدنش رو با برگهای قرآن پوشاندم و به نوعی تطهیرش کردم و خدا رو قسم دادم به قرآنش، که ببخشدش و بیامرزدش.
وقتی که شهدا دخترم را شفا دادند
یادآوری این موضوع هم من را آزار میدهد. سال
بود. 18 سال داشت و با سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد. دخترم رو میگویم. خدای من! چه لحظات سنگینی بود. نمی توانستم این غصه بزرگ رو تحمل کنم. عزیزترین هدیه خداوند به من و همسرم‌، جلوی دیدگانمان داشت آب می‌شد. حتی تصورش غمگین کننده است. تمام راه‌ها را رفته بودیم. در نهایت نظر پزشک‌ها این بود که برای مداوا باید به خارج از کشور اعزام بشود. کشور آلمان رو باز به توصیه پزشک انتخاب کردیم و رایزنی‌های اولیه هم انجام شد.
این روزها تقریباً همه همکارانم در سازمان بهشت زهرا(س) به خصوص آنهایی که با من تو یک اتاق و یک ساختمان کار می‌کردند مشکل من و خانوادم رو می‌دانستند، هرکسی به هر نحوی که می‌شد همدردی و همراهی می کرد و سعی داشت به من روحیه بدهد. یک روز خیلی اتفاقی آقای صادقی‌فر مسئول بخش اجرایی سازمان را دیدم. آن روز اتفاقاً از روزهای قبل خیلی حالم بدتر بود. صادقی فر حالت اضطراب و نگرانی رو در من دید کمی من را آرام کرد و روحیه داد. با آقای صادقی فر خداحافظی کردم و گفتم: من را دعا کنید. رفتم به اتاق کارم و روی صندلی پشت میزم نشستم. ساعت انگار گذر زمان رو فقط به من نشان می داد! تلفن زنگ زد، دو ساعتی از آمدنم به اتاق می‌گذشت و من متوجه نبودم بی اختیار گوشی رو بر داشتم. آقای صادقی فر بود. گفت: بعد از اینکه شما رو آشفته حال دیدم خیلی فکر کردم. یک پیشنهاد دارم. بیا همین الان بر و قطعه 24 سر مزا ر شهید "جهان آرا" و از خداوند به واسطه ایشان حاجتت رو بخواه، تقاضا کن که واسطه بشود و شفای دخترت رو از خداوند بگیرد. من فقط گوش می‌کردم باورش سخته ولی گوشی رو گذاشتم و بلند شدم. این بار انگار می‌دانستم چه می‌کنم و چه می‌خواهم. خانم سیادتی یکی از همکارام رو همراه کردم و رفتیم قطعه 24 گلزار مقدس شهدا و قبر شهید محمد جهان آ را.
وای که بر من چه گذشت، آن‌لحظات و دقیقه‌ها. آنچه در دل داشتم خالی کردم و گفتم و گفتم! بی حال و بی اختیار برخاستیم و برگشتیم‌! نمی‌دانم چند ساعت با جهان آرا صحبت کردم و چه می‌خواستم فقط یادم هست که دیگر نمی‌توانستم با کسی صحبت کنم و چیزی بگویم. غروب شد و من به خانه رفتم. فقط چند روز گذشته بود که خدا دخترم رو شفا داد. خدایا شکرت، نمی‌خواهم در پایان چیزی بگویم، کسی که این خاطره رو می‌خواند خودش قضاوت می‌کند. خدایا شکرت!
گزارش از سید هادی کسایی زاده

توحید صمدی
19-11-2012, 12:30
مصاحبه با یک غسال



مرگ و زندگي هيچ نيست، در يک غسال خانه، دنياي اين طرف و آن طرف فقط يك درب فلزي با شيشه مشجر به ضخامت 2 سانتي‌متر فاصله دارد.

دنياي اين سو دلگير همراه با شيون و زاري بازماندگان براي وداع آخر است و دنياي آن سو آغازي دوباره براي زندگي...

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) - منطقه خراسان، يك سو بوي بي تابي و آشفتگي مي دهد و سوي ديگر بوي كافور و آرامش از اين طرف صداي ناله و شيون می‌آید و از دیگرسو صوت قرآن و پرسش هايي از معاد و توحيد به گوش می‌رسد.

غسالخانه بهشت بقيع کاشمر نقطه پايان تلاقي بازماندگان داغدار رفتگان است.

در اين ميان افرادي هستند كه جسدهاي بي روح را مهياي سفر آخرت مي كنند؛ همان هايي كه سال هاي طولاني از عمرشان را همنشين لحظات اول مرگ افراد، اموات اند.

ولي االله نجاتي پور مرده شور کاشمري در زمره نجيب ترين افراد اين شهر است که با شغل مرده شوري امرار معاش مي کند.

وي که هم‌کنون 61 سال سن دارد و به عنوان تنها غسال شهر، مي گويد: متولد روستاي قوژد است و 25 سال قبل، به کار قالي بافي و قرائت قرآن در روستا مشغول بوده است.

***چه شد مرده شور شدی؟

در صورت او آرامشي از جنس زندگي است و به نظر مي رسد تلخ و شيرين روزگار را خوب چشيده باشد، وقتي از او مي پرسم چه شد مرده شور شدي،گفت: يکي از دوستانم در سانحه تصادف جان خود را از دست داده وقتي براي غسل ميت او را به غسالخانه آورديم و با برخورد بد غسال با جسد بي جان دوستم مواجه شدم و حتي برخورد لفظي هم با او داشتم، پس از اين اتفاق تصميم گرفتم کار غسالي را انجام دهم.

نجاتي پور که غسالي را از روستاي خود شروع کرده و در روستا در کنار غسالي به قرائت قرآن جهت اموات اقدام مي کرد، تصريح کرد: به دعوت شهرداري، 13 سال قبل براي کار غسالي به بهشت بقيع آمدم و تاکنون در اينجا مشغول به کار هستم.

***شست و شوی 21 مرده در یک شب!

اين غسال با بيان اينکه در کارنامه خود در زمان حضور اشرار در منطقه، يک شب به تنهايي غسل و شستشوي 21 نفر را انجام داده است و در اين زمينه رکوردار است، خاطر نشان کرد: فرد غسال بايد يک فرد تميز و متعهد باشد تا مردم در صورت نياز، به گرفتاري و مشکل نيافتند.

نجاتي پور که با تعهد در کارش، ترک شهر حتي براي چند روز، مسافرت مشهد، مکه و کربلا و همچنين استفاده از تعطيلات را برخود حرام کرده تا مردم درصورت نياز به مشکل بر نخورند.

وي افزود: با علاقه اي که به اين کار دارم هيچ گاه با مخالفت همسر و فرزندانم مواجه نشده ام و هم اکنون در صورت نياز يک دختر و يک پسرم با من همکاري مي کنند.

***غسل میت مثل نماز واجب است

نجاتي پور با بيان اينکه واجب است ميت مسلمان را سه غسل بدهند اولي با آبي که با سدر مخلوط باشد، دوم با آبي که با کافور مخلوط باشد و سوم با آب تنها، تصريح کرد: غسل ميت مثل نماز واجب است و با انجام آن دِين از گردن انسان بيرون مي رود.

وي با بيان اينکه گاهي شب ها پس از غسل اموات براي آنها قرآن مي خوانم و در کنار آنها به خواب مي روم، بيان کرد: از مردن در کنار اموات هيچ گونه ترسي به خود راه نمي دهم.

***مرده شوری منفور ترین کار در بین مردم

وي درادامه باتوجه به اينکه مرده شوري در بين مردم منفور ترين کار قلمداد مي شود، تصريح کرد: تاکنون در بيش از 20 سال کار مرده شوري جز احترام از مردم چيزي نديده‌ام.

نجاتي پور با بيان اينکه از 6 سالگي مشغول به کار بوده و هيچ گاه غم دنيا را نخورده است و توانسته از زندگي خود به بهترين نحو لذت ببرد و فرزندانش نيز به وضعيت موجود عادت کرده اند.

وي کار در اين حرفه را به نترسي و علاقه اش مرتبط دانست و افزود: اگرچه بنا به اعتقادات، مردم به شستن هفت ميت سفارش شده اند ولي کمتر آدمي اين کار را انجام مي دهد.

نجاتي پور درادامه گفت: هم اکنون جواناني هستند که به من کمک مي کنند و برخي فوت و فن هاي مرده شوري را ياد مي گيرند تا بتوانند به روستاييان خدمتي کنند.

وي با بيان اينکه در نگاه مردم، اين کار مورد پسند نيست، تصريح کرد: اگرچه غسالخانه غم انگيز است و جز گريه و زاري در آن چيزي نيست ولي مي دانم که خدا دوستم داشته تا بتوانم با اين کار به مردم خدمت کنم.

نجاتي پور ابراز اميدواري مي کند در اين اندک عمر باقي مانده بازهم به خوبي به مردم خدمت کنم و رضايت آنها را توشه آخرت خود داشته باشم.

***تلخ‌ترین خاطره‌ام شستن پیکر نوه‌ام است

وي در صورت نياز روستاها، براي شستن اموات، اقدام مي کند به تلخ ترين باري که مشغول کار بوده اشاره کرد و گفت: شستن جسد نوه ام و غسل دادنش که در سانحه‌اي در مشهد فوت کرده بود، بر من سخت تمام شد.

نجاتي پور از زندگي‌هاي امروز که گرفتار تجملات شده گله کرد و بيان کرد: هم اکنون جوانان نه تنها به فکر فرداي آخرت خود نيستند بلکه به فکر آينده ي دنيا خود هم نيستند و جز باري بر دوش پدر مادر خدمت ديگري به آنها نمي رسانند.

وي که با شهامت و با اعتقاد به قيامت به «مرده شوري» ادامه مي دهد.

نجاتي پور ابراز کرد: براي اطمينان خاطر، قبري را درروستاي محل تولدم آماده کرده‌ام تا به هنگام فوت مرا، آنجا به خاک بسپارند.

اين مرده شور کاشمر با انتقاد از شهرداري، بيان کرد: اين کار را به خاطر تحت پوشش بيمه قرار گرفتن از سوي شهرداري قبول کردم اما در اين 13 سال فقط 3 سال براي من بيمه رد شده و سهل انگاري عده اي موجب شده از حق و حقوق دوران بازنشستگي که مي بايست در دوران پيري و بيماري برخوردار شوم محروم باشم.

توحید صمدی
08-01-2013, 03:06
یک روز یک غسال

زندگی یک غسال می تواند انقدر پاک و بی الایش باشد که حتی به مرگ هم طعنه بزند. اقای ' حسین مردانه ' ده سال است که به شغل غسالی یا همان مرده شوری در قبرستان بهشت رضای مشهد مشغول است. او قبلا کشاورز بوده ولی به دلیل بیماری تالاسمی دخترش مجبور به هاجرت به حاشیه مشهد شده و از همان زمان وارد این کار شده است. او دارای 2 دختر و 2 پسر است که یکی از دخترانش را به دلیل بیماری 3 سال پیش از دست داده. بزرگ ترین ارزوی اقای مردانه امرزیده شدن قبل از مردن است.



http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257946_768.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257946_768.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257948_490.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257948_490.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257954_678.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257954_678.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257953_238.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257953_238.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257952_741.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257952_741.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257951_116.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257951_116.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257949_616.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257949_616.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257957_931.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257957_931.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257971_935.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257971_935.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257972_117.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257972_117.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257944_302.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257944_302.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257945_297.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257945_297.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257955_570.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257955_570.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257958_471.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257958_471.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257959_107.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257959_107.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257960_647.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257960_647.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257961_545.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257961_545.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257968_678.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257968_678.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257947_697.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257947_697.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257963_629.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257963_629.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257964_994.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257964_994.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257967_609.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257967_609.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257965_455.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257965_455.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257970_266.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257970_266.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257966_484.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257966_484.jpg)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news_albums/184454/1368/resized/resized_257969_646.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/10/18/257969_646.jpg)

توحید صمدی
25-01-2013, 18:45
تصاویر واقعی از آخر دنیا

قبرستان بهشت رضا(ع) در مشهد مقدس



http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642022_106.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642023_265.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642024_363.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642025_311.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642026_801.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642027_509.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642028_131.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642029_456.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642033_753.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642034_361.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642035_683.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642036_101.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642037_344.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642038_470.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642039_793.jpg (http://www.taamolnews.ir/)

توحید صمدی
25-01-2013, 18:46
http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642040_543.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642044_883.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642045_565.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642046_318.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642047_307.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642048_611.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642049_396.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642050_874.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642051_823.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642055_439.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642056_704.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642057_746.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642058_232.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642059_671.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642060_663.jpg


http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/9/29/642061_923.jpg (http://www.taamolnews.ir/) (http://www.iranbirds.com/)

توحید صمدی
31-01-2013, 05:38
«کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون» ملک الموت در همین نزدیکی هاست؛ به حسابمان برسیم پیش از آنکه به حسابمان برسند ...

http://www.seratnews.ir/files/fa/news/1391/11/11/47825_494.jpg

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
31-01-2013, 09:09
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ..... (http://313-ghaem.mihanblog.com/post/917)


http://img.ir/jPk.jpg


تولد انسان روشن شدن کبریتیست

و مرگش خاموشی آن

بنگر در این فاصله چه کردی !؟

گرمابخشیدی؟!

خادمه زینب کبری(س)
02-02-2013, 15:26
عاقبت پر میشود این حفره ها ...


از من و تو، از من و ما ، از شما ...



http://www.shiaupload.ir/images/70695257722963293208.jpg

نرگس منتظر
22-02-2013, 22:28
آخر دنیا

https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73967763992873718137.jpg (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/73967763992873718137.jpg)

خادمه زینب کبری(س)
26-08-2013, 00:57
http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420839.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420839.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421293.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421293.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421107.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421107.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421187.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421187.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421081.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421081.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423571.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423571.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421235.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421235.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421162.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421162.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420969.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420969.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420994.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420994.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421029.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421029.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421057.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421057.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420900.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420900.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423365.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423365.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421139.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421139.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420920.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420920.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423416.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423416.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420878.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420878.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420947.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11420947.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421212.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421212.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421260.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11421260.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423245.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423245.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423270.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423270.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423293.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423293.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423468.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423468.jpg) http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423519.jpg (http://multimedia.mehrnews.com/Original/1391/12/24/IMG11423519.jpg)

مدینه* خادمه یاس فاطمی *
26-08-2013, 07:58
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام




خواب دیدم خسته و افسرده ام




روی من خروارها از خاک بود




وای قبر من چه وحشتناک بود




تا میان گور رفتم دل گرفت




قبر کن سنگ لحد را گل گرفت




ناله می کردم ولیکن بی جواب




تشنه بودم تشنه یک جرعه آب




بالش زیر سرم از سنگ بود




غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود




خسته بودم هیچ کس یارم نشد




زان میان یک تن خریدارم نشد




هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت




سوره حمدی برایم خواند و رفت




نه شفیقی نه رفیقی نه کسی




ترس بود و وحشت و دلواپسی




آمدند از راه نزدم دو ملک




تیره شد در پیش چشمانم فلک




یک ملک گفتا بگو نام تو چیست




آن یکی فریاد زد رب تو کیست




ای گنهکار سیه دل بسته پر




نام اربابان خود یک یک ببر




در میان عمر خود کن جستجو





کارهای نیک و زشتت را بگو



ما که ماموران حق داوریم



نک تو را سوی جهنم می بریم





دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود




دست و پایم بسته در زنجیر بود




نا امید از هر کجا و دلفکار




می کشیدندم به خفت سوی نار




ناگهان الطاف حق آغاز شد




از جنان درهای رحمت باز شد





مردی آمد از تبار آسمان




نور پیشانیش فوق کهکشان




چشمهایش زندگانی می سرود




درد را از قلب آدم می زدود




گیسوانش شط پر جوش و خروش




در رکابش قدسیان حلقه بگوش




صورتش خورشید بود و غرق نور




جام چشمانش پر از شرب طهور




لب که نه سرچشمه آب حیات




بین دستش کائنات و ممکنات




خاک پایش حسرت عرش برین




طره یی از گیسویش حبل المتین




بر سرش دستار سبزی بسته بود





بر دلم مهرش عجب بنشسته بود





در قدوم آن نگار مه جبین





از جلال حضرت عشق آفرین





دو ملک سر را به زیر انداختند




بال خود را فرش راهش ساختند




غرق حیرت داشتند این زمزمه





آمده اینجا حسین فاطمه





صاحب روز قیامت آمده




گویی بهر شفاعت آمده





سوی من آمد مرا شرمنده کرد





مهربانانه به رویم خنده کرد





گفت آزادش کنید این بنده را






خانه آبادش کنید این بنده را





اینکه اینجا این چنین تنها شده





کام او با تربت من وا شده





مادرش او را به عشقم زاده است





گریه کرده بعد شیرش داده است






بارها بر من محبت کرده است





سینه اش را وقف هیئت کرده است





اینکه می بینید در شور است و شین



ذکر لالائیش بوده یا حسین(ع)




دیگران غرق خوشی و هلهله





دیدم او را غرق شور و هروله





با ادب در مجلس ما می نشست





او به عشق من سر خود را شکست





چای ریز مجلس ما بوده است




خویش را در سوز عشقم آب کرد





عکس من را بر دل خودقاب کرد





اسم من راز و نیازش بوده است





خاک من مهر نمازش بوده است






پرچم من را بدوشش می کشید





پا برهنه در عزایم می دوید





اقتدا به خواهرم زینب نمود





گاه میشد صورتش بهرم کبود





بارها لعن امیه کرده است






خویش را نذر رقیه کرده است





تا که دنیا بوده از من دم زده





او غذای روضه ام را هم زده





اینکه در پیش شما گردیده بد





جسم و جانش بوی روضه می دهد




حرمت من را به دنیا پاس داشت





ارتباطی تنگ با عباس داشت





نذر عباسم به تن کرده کفن




روز تاسوعا شده سقای من





گریه کرده چون برای اکبرم





با خود او را نزد زهرا می برم





هرچه باشد او برایم بنده است





او بسوزد صاحبش شرمنده است




در قیامتعطر و بویش میدهم





پیش مردم آبرویش میدهم





باز بالاتر به روز سرنوشت





میشود همسایه من در بهشت





آری آری هرکه پا بست من است





نامه ی اعمال او دست من است

خادمه زینب کبری(س)
11-01-2014, 18:21
اگــــــــــــر آدمهـــــــــــــــآ می دآنستـــــــــند

دآخل " قبـــــــــــــــر هآ " چه خبــــــــر اســــــت...

هیچـــــــــگآه گنـــــــــــــاه نمی کردنـــــــــــد...

http://www.hammihan.com/users/status/thumbs/thumb_HM-201361545928197721385574436.6261.jpg (http://www.hammihan.com/photo.php?id=1148297)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
17-02-2014, 05:01
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/77352804617228228604.gif