PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مسلمان شدن یهودی



بیرق ظهور
08-09-2010, 02:21
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین

هنگامى كه امام امیر المومنین (عليه السلام) بر مردم حكومت داشت و منصب داورى و قضا با شُريح بود ، حضرت با شخصى يهودى به دادگاه آمد تا شريح ميان آن حضرت و يهودى داورى كند . در دادگاه به يهودى گفت : اين زرهى كه در دست توست زره من است ، من نه آن را فروخته ام و نه بخشيده ام ، يهودى گفت : زره ملك شخص من و در اختيار من است .
شريح از اميرالمؤمنين (عليه السلام) گواه و شاهد خواست ، حضرت فرمود : اين قنبر و حسين گواهى مى دهند كه زره از من است ، شريح گفت : گواهى فرزند به سود پدر قابل قبول نيست و گواهى غلام به نفع مولايش پذيرفته نيست ، اين دو نفر مى خواهند آنچه به سود توست به سوى تو جلب كنند !
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود : اى شريح ! واى بر تو از جهاتى خطا كردى ; اما يك خطايت اينكه من پيشواى توام و تو به سبب فرمان بردن از من خدا را فرمان مى برى و مى دانى كه من هرگز باطل گو نيستم ، با اين وصف سخنم را رد كردى و ادعايم را باطل انگاشتى ! آنگاه بر ضد قنبر و حسين ادعا كردى كه آنان در اين دادگاه به نفع خود گواهى مى دهند ! من جريمه باطل انگاشتن ادعايم و تهمت زدن به قنبر و حسين را بر تو روا نمى دارم ، جز اينكه سه روز ميان يهود به داورى و قضا برخيزى .
پس او را به سوى منطقه يهودى نشين فرستاد و او سه روز در آنجا ميان يهود به داورى پرداخت سپس به محل كارش باز گشت .
وقتى يهودى اين جريان را شنيد كه على (عليه السلام) با داشتن گواه از قدرتش سوء استفاده نكرده و حكم قاضى بر ضد او صادر شده است ، گفت : شگفتا ! اين اميرالمؤمنين است ، نزد قاضى رفته و قاضى بر ضد او حكم رانده است ! مسلمان شد و سپس گفت : اين زره اميرالمؤمنين است كه روز جنگ صفين از شتر خوش رنگ سياه و سپيدش افتاده و من آن را براى خود برداشتم.