فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
25-09-2010, 18:41
http://www.jelveisar.ir/jcontact/App_Upload/FCKEditor_Upload/JK-2861.jpg
طلبة شهيد ابراهيم رجايي
تولد: 3/4/1340- اراك روستاي انجدان
شهادت: 2/3/1361 پس از آزادي شلمچه در فتح خرمشهر شركت كرد و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
محل شهادت: خونينشهر، بر اثر اصابت تير مستقيم به سر
تحصيلات حوزوي: لمعتين
روحاني شهيد محمدابراهيم رجايي، فرزند محمدجعفر، در سال 1340 به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را شروع كرد و سپس در سال 1354 با عشقي كه به سربازي امام زمان -عجلاللهتعاليفرجه- داشت، اسم خود را جزء طلاب علوم ديني نمود و در كنار دروس علمي، اقدام به مبارزه عليه رژيم پهلوي نمود.
فردي بسيار مهربان و خوشروي، خوشرفتار و عادل بود. بسيار به درس توجه داشت و يك طلبه وظيفهشناس بود. هميشه درس ميخواند و مطالعه ميكرد. عضو انجمن علمي كتابخانه بود. وقتي كه به روستا ميآمد، به پدر و مادر خود كمك ميكرد و اهل ورزش هم بود و با بچههاي روستا، فوتبال و واليبال بازي ميكرد و به روستاهاي ديگر ميرفتند و مسابقه ميدادند.
آرزوهاي زيادي داشت و مهمترين آنها پيروزي اسلام و انقلاب و مسلمين بود. براي نامزدي به او پيشنهاد كردند. او گفت: تا موقعي كه جنگ هست من قبول نمي كنم. حدود 17 ماه جبهه بود و آرزوي ديگرش شهادت بود كه به اين آرزو هم رسيد. طبق گفتة دوستان وهمرزمان شهيد، نيم ساعت قبل از شهادت، غسل شهادت مي كند و به دوسانش گفته بود من نيم ساعت ديگر شهيد مي شوم كه تيري از سوي دشمن به سوي او آمد و چاشني پرواز او به سوي آسمانها شد.
روحش شاد و يادش گرامي
ستاد كنگرة شهداي روحاني سراسر كشور
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_defaa.jpg
طلبة شهيد ابراهيم رجايي
تولد: 3/4/1340- اراك روستاي انجدان
شهادت: 2/3/1361 پس از آزادي شلمچه در فتح خرمشهر شركت كرد و به درجه رفيع شهادت نائل گرديد.
محل شهادت: خونينشهر، بر اثر اصابت تير مستقيم به سر
تحصيلات حوزوي: لمعتين
روحاني شهيد محمدابراهيم رجايي، فرزند محمدجعفر، در سال 1340 به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را شروع كرد و سپس در سال 1354 با عشقي كه به سربازي امام زمان -عجلاللهتعاليفرجه- داشت، اسم خود را جزء طلاب علوم ديني نمود و در كنار دروس علمي، اقدام به مبارزه عليه رژيم پهلوي نمود.
فردي بسيار مهربان و خوشروي، خوشرفتار و عادل بود. بسيار به درس توجه داشت و يك طلبه وظيفهشناس بود. هميشه درس ميخواند و مطالعه ميكرد. عضو انجمن علمي كتابخانه بود. وقتي كه به روستا ميآمد، به پدر و مادر خود كمك ميكرد و اهل ورزش هم بود و با بچههاي روستا، فوتبال و واليبال بازي ميكرد و به روستاهاي ديگر ميرفتند و مسابقه ميدادند.
آرزوهاي زيادي داشت و مهمترين آنها پيروزي اسلام و انقلاب و مسلمين بود. براي نامزدي به او پيشنهاد كردند. او گفت: تا موقعي كه جنگ هست من قبول نمي كنم. حدود 17 ماه جبهه بود و آرزوي ديگرش شهادت بود كه به اين آرزو هم رسيد. طبق گفتة دوستان وهمرزمان شهيد، نيم ساعت قبل از شهادت، غسل شهادت مي كند و به دوسانش گفته بود من نيم ساعت ديگر شهيد مي شوم كه تيري از سوي دشمن به سوي او آمد و چاشني پرواز او به سوي آسمانها شد.
روحش شاد و يادش گرامي
ستاد كنگرة شهداي روحاني سراسر كشور
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_defaa.jpg