PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : با دعای رزمندگان باران می‌گرفت



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
26-09-2010, 19:30
http://www.rasanews.ir/Images/News/Larg_Pic/31-6-1389/IMAGE634207772438906250.JPG



با دعای رزمندگان باران می‌گرفت


خبرگزاری رسا ـ‌ یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس با بیان خاطره‌ای از این دوران به نقش اخلاص رزمندگان اسلام اشاره کرد و گفت: با دعای رزمندگان باران می‌گرفت.

حجت‌الاسلام حسین نیکویی، از اساتید حوزه علمیه قم و رزمندگان دوران دفاع مقدس، در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری رسا به بیان خاطره‌ای از آن دوران، گوشه‌ای از اخلاص رزمندگان اسلام در جبهه‌های حق علیه باطل را مورد نظر قرار داد.

این جانباز دفاع مقدس، افزود: نیمه شب در کمین‌های طلائیه که بیرون آمدن از آن و تردد به راحتی امکان‌پذیر نبود، دو نفر از رزمندگان برای آوردن آذوقه و تسلیحات از کمین چهارم بیرون آمده و به کمین دوم رفتند.

ما که در کمین سوم قرار داشتیم و شاهد تردد این دو رزمنده بودیم، ناگهان با صدای ناله یکی از رزمنده‌ها به خود آمده و فهمیدیم که زخمی شده‌اند.

یکی از آنان که چندان زخمی برنداشته بود به سنگر ما آمد و از حال وخیم رزمنده دوم خبر داد که به همراه رزمنده دیگر با حمل برانکارد، به سمت آن رزمنده که هر دو پایش ترکش خورده بود، دویده و وی را به طرف سنگر هدایت کردیم.

یکی از امدادگران در سنگر حاضر شد و با مداوای سطحی رزمنده زخمی شده، گفت «رزمنده مجروح را باید هرچه سریع‌تر به پشت جبهه منتقل کرده و آنجا مداوا شود».

بی‌سیم زده و از قایقی برای بردن این رزمنده به پشت سنگرها درخواست کمک کردیم که گفتند نزدیک صبح است و نمی‌توانند به کمین‌ها بیایند، چرا که با کوچک‌ترین حرکتی توسط نیروهای دشمن شناسایی شده و بمباران خواهند شد.

رزمنده‌ای که هدایت قایق را به عهده داشت، گفته بود «تنها راه حرکت قایق آن است که یا شب باشد و یا هوا بارانی شود و عراقی‌ها از سنگرهای خود بیرون نیایند».

نزدیک صبح بود و رزمندگان هنوز بر سر سجاده‌های عبادت به قرائت قرآن و ذکر دعا مشغول بودند که با شنیدن این خبر، همگی حالشان منقلب شد و هریک از خداوند متعال خواستار فرجی شدند.

در این هنگام یکی از رزمندگان که نگهبانی می‌داد، آمد و با صدای بلند گفت که سریع بی‌سیم بزنید، قایق بیاید و زخمی‌ها را به پشت سنگرها هدایت کند.

بله! اتفاقی که باید، افتاده بود. با دعای بچه‌ها، ابری آمد و باران شدیدی شروع به باریدن کرد. /920/ت302/ع




http://smiles.al-wed.com/smiles/13/503.gif