PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ۩*۞*۩ غروب غم انگيزصبح صادق*ويژه نامه شهادت صادق آل پيامبر۩*۞*۩



فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 15:50
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_33104626276272040161.gifhttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_b_054_1.pnghttp://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_80224602490580892169.gif

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif

ويژه نامه شهادت صادق آل طاها ،
امام جعفرصادق عليه السلام

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_entezar2.gif

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 15:56
http://takpcir.persiangig.com/Neinava/Images/EmamSadegh01.jpg


http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

يا اَبا عَبْدِ اللّهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ

يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِياسَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا

وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِوَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا

يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ ...


http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

اى اباعبدالله اى جعفر بن محمد اى (امام) صادق

اى فرزند رسول خدا اى حجت خدا بر خلق

اى آقاى ما و سرور ما ما رو آورديم و شفيع گرفتيم

و توسل جستيم بوسيله تو به درگاه خدا و تورا پيش روى

حاجتهاى خويش قرار داديم اى آبرومند پيش خدا ...


http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif http://ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

شهادت رئیس مذهب تشیع و شیخ الائمه حضرت امام جعفر صادق(ع) را به حضرت بقیه الله حجت ابن الحسن(عج) وهمه شیعیان جهان تسلیت می گوییم.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__4_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 15:56
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/4_Untitled-23.png


شراره هاي زهر كين

صادق آلِ فاطمه، منم که خون جگر شدم
میانِ کوچه‌های غم، غریب و در به در شدم

خدا ببین عدو مرا به هر دمی صدا کند
دلِ غمینِ و خسته‌ام به غصه‌ مبتلا کند

کشد به آتش جفا گهی حریم خانه‌‌ام
تو خود بدانی ای خدا غریبِ این زمانه‌ام

به بزم عیش و نوش خود مرا شبانه برده‌اند
نماز من شکسته‌اند، با تازیانه برده‌اند

حالا که زهرِ مجلسِ حرامیان چشیده‌ام
ببین که خون روان شده ز گوشه‌های دیده‌ام

ببین به راه خانه‌ام نشسته‌ام چو مادرم
به مرگ خود رضا شدم، شکسته‌ام چو مادرم

شراره‌های زهرِ کین عطش به پیکرم نشاند
به یاد جد اطهرم مرا به کربلا کشاند

خدا ببین که چون حسین به سینه بر زمین شدم
ولی خوشم در این جهان که شیعه‎سازِ دین شدم



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__9_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 18:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2491471861231031885416921787997231589916.jpg


اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند
و حُزنی غم‏انگیز، افلاک را می‏آشوبد.
آسمان سیاه‏پوش می‏شود
و فوج فوج، فرشته‏های عزدار،

در نقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند!
و بقیع، با دیده گریان،
انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!

در کوچه‎کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد!
از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد!

سینه‏ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند
و جان‏ها، در آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند!
چشم‏ها به خون می‏نشینند
و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند!

شاید بلایی بزرگ نازل شده؟
شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟

شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟
یا عرش ترک برداشته،
که اینگونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.

بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها،
ای نهان‎خانه اسرار آسمانی!
لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو!
از دردهای نهانت بگو!
امشب میزبان کدام عزیزی؟

امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__35_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 18:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_174761272389720076609322224114216911215655.jpg



نام: جعفر (به معنى نهر جارى پرفايده)


كنيه: ابوعبداللّه


لقب: صادق


پدر: حضرت محمد بن على (ع)


مادر: معروف به ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر

تاريخ ولادت: يكشنبه 17 ربيع الاول ، سال83 هجرى

مكان ولادت: مدينه

مدت عمر مبارك: 65 سال

علت شهادت: مسموميت

قاتل ملعون: منصور دوانيقى (خليفه عباسي)

زمان شهادت: يكشنبه 25 شوال ، سال 148 هجرى

مدفن مطهر: قـبـر شريفش در قبرستان بقيع (واقع در مدينه منوره)
دركنار قبر پدر و جدّ و عمويش امام حسن مجتبى (عليه السلام) مى باشد.






http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__39_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 18:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_95921112224791937519222221620917249150199.jpg

لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان!
آرام جان افلاکیان!با من سخن بگو!
آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم!

از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد!
از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!

بقیع! ای سرزمین اندوه‏های آسمانی!
امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!
در ذهن لحظه‏هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!

امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد!
انتظارت به سر می‏آید!

امشب او حتما خواهد آمد!
صدای گریه را نمی‏شنوی؟
صدا از خانه ششمین خورشید زمین است!
صدا از خانه فرزند فاطمه است!

می‏آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!
ساغر جان امام غریب و بزرگ،
لبریز از آتش زهر روزگار شده است!

می‏آید! معدن رسالت، دریای سخاوت،
کوه حلم، اقیانوس معرفت ... می‏آید! ...

دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان
حقیر است، اندک است.

بقیع! آماده باش!
بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!

آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر!
آرام‏تر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است!
زخم کینه‏توزی دنیا! زخمِ نامردمی‏ها!
زخم اسلام نمایان بی‏دین! زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!

صدای گریه می‏آید! ... صدای ضجه فرشتگان!
بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید
و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__33_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 18:44
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/3_45.jpg


زندگينامه امام جعفر صادق (ع)

امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه يا دوشنبه هفدهم ربيع الأول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدينه ديده به جهان گشود.

اما بنا به گفته شيخ مفيد و كلينى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. ليكن ابن طلحه روايت نخست را صحيح ‏تر ميداند و ابن خشاب نيز در اين باره گويد:

چنان كه ذراع براى ما نقل كرده، روايت نخست، سال 80 هجرى، صحيح است.

وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روايتى نيمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با اين حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 يا 65 سال گفت كه از اين مقدار 12 سال و چند روزى و يا 15 سال با جدش امام زين العابدين (ع) معاصر بوده و 19سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زيسته است كه همين مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار ميآيد و نيز بقيه مدتى است كه سلطنت هشام بن عبد الملك، و خلافت وليد بن يزيد بن عبد الملك و يزيد بن وليد عبد الملك، ملقب به ناقص، ابراهيم بن وليد و مروان بن محمد ادامه داشته است.

كنيه مادر امام (ع) را ام فروه گفته ‏اند. برخى نيز كنيه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قريبه يا فاطمه ذكر كرده ‏اند.

كنيه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و اين كنيه از ديگر كنيه ‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گويد:

برخى كنيه آن حضرت را ابو اسماعيل دانسته ‏اند.

ابن شهر آشوب نيز در كتاب مناقب مي ‏گويد: آن حضرت مكنى به ابو عبد الله و ابو اسماعيل و كنيه خاص وى ابو موسى بوده است.

القاب امام صادق (ع)

آن حضرت القاب چندى داشت كه مشهورترين آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا كه وى در بيان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__13_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 18:47
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1_imam-sadegh-8-askquran.jpg


عظمت علمي امام صادق عليه السلام

بيشترين حجم روايات، احاديثي است كه از امام صادق (ع) نقل شده است، اهميت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به ميزاني است كه شيعه به ايشان منسوب شده است: ”شيعه جعفري“.

كمتر مسئله ديني (اْعم از اعتقادي، اخلاقي و فقهي) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. كثرت روايات منقول از امام صادق (ع) به دو دليل است:

يكي اينكه از ديگر ائمه عمر بيشتري نصيب ايشان شد و ايشان با شصت و پنج سال عمر شيخ الائمه محسوب مي شود (148 – 83 هجري)،

و ديگري كه به مراتب مهمتر از اولي است، شرائط زماني خاص حيات امام صادق (ع) است.

دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امويان، انتقال قدرت از امويان به عباسيان و آغاز خلافت عباسيان است.

امام با حسن استفاده از اين فترت و ضعف قدرت سياسي به بسط و اشاعه معارف ديني همت مي گمارد. گسترش زائدالوصف سرزمين اسلامي و مواجهه اسلام و تشيع با افكار، اديان، مذاهب و عقايد گوناگون اقتضاي جهادي فرهنگي داشت و امام صادق (ع) به بهترين وجهي به تبيين، تقويت و تعميق “هويت مذهبي تشيع” پرداخت.

از عصر جعفري است كه شيعه در عرصه هاي گوناگون كلام، اخلاق، فقه، تفسير و… صاحب هويت مستقل مي شود. عظمت علمي امام صادق (ع) در حدي است كه ائمه مذاهب ديگر اسلامي از قبيل ابوحنيفه و مالك خود را نيازمند به استفاده از جلسه درس او مي يابند. مناظرات عالمانه او با ارباب ديگر اديان و عقايد نشاني از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهميت اين جهاد فرهنگي امام صادق (ع) كمتر از قيام خونين سيد الشهداء (ع) نيست.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__6_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 18:50
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_147228254247159292004525371757422152225105.jpg

امام و فقه اسلامی

ـ فقه شيعه اماميه كه به فقه جعفري مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زيرا قسمت عمده احكام فقه اسلامي بر طبق مذهب شيعه اماميه از آن حضرت است و آن اندازه كه از آن حضرت نقل شده است از هيچ يك از (ائمه) اهل بيت عليهم السلام نقل نگرديده است. اصحاب حديث اسامي راويان ثقه كه از او روايت كرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.

ـ در نيمه اول قرن دوم هجري فقهاي طراز اولي مانند ابوحنيفه و امام مالك بن انس و اوزاعي و محدثان بزرگي مانند سفيان شوري و شعبه بن الحجاج و سليمان بن مهران اعمش ظهور كردند.

در اين دوره است كه فقه اسلامي به معني امروزي آن تولد يافته و روبه رشد نهاده است. و نيز آن دوره عصر شكوفايي حديث و ظهور مسائل و مباحث كلامي مهم در بصره و كوفه بوده است.

ـ حضرت صادق (ع) در اين دوره در محيط مدينه كه محل ظهور تابعين ومحدثان و راويان و فقهاي بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعيان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ي آن عصر بودند بلكه او تنها از يك طريق كه اعلاء و اوثق طرق بود نقل مي كرد و آن همان از طريق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علي بن الحسين (ع) و او از پدرش حسين بن علي (ع) و او از پدرش علي بن ابيطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و اين ائمه بزرگوار در مواردي كه روايتي از آباء طاهرين خود نداشته باشند خود منبع فياض مستقيم احكام الهي هستند.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__5_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 19:00
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_351293915914118344737246159251197239193.jpg


ايمان امام صادق (ع)

ما چند خبر از اخبار غيبي امام صادق (ع) را نقل مي كنيم كه خود دلالت بر ايمان شهودي امام صادق دارد.

1 ـ محمد بن عبدالله مي گويد: «عبدالحميد كه يكي از راويان فقه شيعه است در زندان بود. روز عرفه در مكه خدمت امام صادق رسيدم و از زندان و مضيقه عبدالحميد با ايشان صحبت كردم. امام صادق دعا كردند و بعد فرمودند: رفيقت از زندان آزاد شد. موقعي كه از مكه برگشتم و با عبدالحميد تماسم گرفتم، معلوم شد همان ساعت كه امام صادق دعا كرد و بعد خبر آزادي عبدالحميد را داد، او از زندان آزاد شد.»

2 ـ مهزم مي گويد: «براي ديدن امام صادق (ع) به مدينه رفتم و منزلي اجاره كردم. پس از مدتي تمايلي به كنيز صاحب خانه پيدا كردم و روزي دست او را با شهوت فشار دادم. همان روز به خدمت امام رسيدم و حضرت فرمودند: امروز كجا بودي؟ من به دروغ گفتم كه صبح را در مسجد به سر آوردم. حضرت فرمودند: اما تعلم ان هذا لاينال الا بالورع يعني: آيا نمي داني به مقام وايت، جز با ورع و پرهيزگاري نمي توان رسيد؟»

3 ـ ابي بصير مي گويد: «روزي من جنب بودم و چون ديدم كه عده اي به خدمت امام صادق مي روند، من هم با حالت جنابت رفتم. حضرت فرمودند: آيا نمي داني به خانه هاي ما جنب نبايد وارد شود؟»

4 ـ شقراني مي گويد: «روزي منصور دوانيقي به افرادي جايزه و عطا مي داد. من هم بر در خانة او ايستاده بودم كه امام صادق آمد. جلو رفتم و از ايشان خواستم كه از منصور براي من هم عطايي بگيرد. حضرت در مراجعت چيزي را كه برايم گرفته بود به من داد و فرمود:

الحسن لكل احد حسن ومنك احسن لمكانك منّا، القبيح لكل احد قبيحٌ ومنك اقبح لمكانك منا.

كار نيكو از هر كه سر زند خوب است و از تو بهتر چون منسوب به مايي، و كار زشت از هر كه سر زند بد است و از تو بدتر چون منسوب به مايي.» شقراني مي گويد: «اين كلام اشاره اي بود به كار زشت من، زيرا گاهي در خفا شراب مي خوردم.»



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__22_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
30-09-2010, 19:45
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_22162227200792381712066818180132282293223.jpg


ويژگى هاى عصر آن حضرت

عصر امام صادق(عليه السلام) همزمان با دو حكومت مروانى و عباسى بود كه انواع تضييق ها و فشارها بر آن حضرت وارد مى شد بارها او را بدون آن كه جرمى مرتكب شود, به تبعيد مى بردند .

ازجمله يكبار به همراه پدرش به شام و بار ديگر در عصر عباسى به عراق رفت.

يكبار در زمان سفاح به حيره و چند بار در زمان منصور به حيره, كوفه و بغداد رفت.

با اين بيان, اين تحليل كه حكومت گران به دليل نزاع هاى خود, فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در يك فضاى آرام به تاسيس نهضت علمى پرداخت, به صورت مطلق پذيرفتنى نيست , بلكه امام با وجود آزارهاى موسمى اموى و عباسى از هر نوع فرصتى استفاده مى كرد تا نهضت علمى خود را به راه اندازد و دليل عمده رويكرد حضرت, بسته بودن راه هاى ديگر بود.

چنان كه امام از ناچارى عمدا روبه تقيه مىآورد. زيرا خلفا درصدد بودند با كوچكترين بهانه اى حضرت رااز سرراه خود بردارند.

لذا منصورمى گفت: جعفربن محمد مثل استخوانى در گلو است كه نه مى توان فرو برد ونه مى توان بيرون افكند. برهمين اساس خلفا درصدد بودند ولو به صورت توطئه, حضرت را گرفتار و در نهايت شهيد كنند.

همانگونه كه درتاريخ نيز ثبت مي باشد ، منصورتا بدانجا پيش مي رود كه جاسوساني در لباس دوست براي فريب امام (عليه السلام) روانه مي گرداند تا شايد بتواند با نيرنگ روابط سياسي امام و شيعيانشان درخراسان را آشكار ساخته وامام رادركام توطئه اندازد، اماعلم لدني وعنايت پروردگار درايت و فراست امام رابرانگيخته وموجبات رسوائي هرچه بيشتر منصور را فراهم مي سازد .

آرى اين همه نشان از اختناق و فشارى دارد كه مانع از هر نوع اقدام عليه حكومت وقت مى شد, لذا امام به سوى تنها راه ممكن كه همان ادامه مسير پدر بزرگوارش امام باقر(عليه السلام) بود, روى آورد و از در دانش و علم وارد شد.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__24_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
02-10-2010, 08:49
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_6027188141791558214510097871769320214040.jpg


شيوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى

تربيت راويان

از گذر ممنوعيت نقل احاديث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى , احساس نياز شديد به نقل روايات و سخن پيامبر(صلّي الله عليه وآله) , امير مومنان(عليه السلام)، امام(عليه السلام) را وامى داشت به تربيت راويان در ابعاد مختلف آن روى آورد .
لذا اينك از آن امام در هر زمينه اى روايت وجود دارد و اين است راز ناميده شدن مذهب به (جعفرى).
آرى, راويان با فراگرفتن هزاران حديث درعلومى چون تفسير , فقه, تاريخ , مواعظ , اخلاق , كلام , طب , شيمى و... سدى در برابر انحرافات ايجاد كردند.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث از من روايت كرده است. پس آن ها را از من روايت كنيد.
محمدبن مسلم هم شانزده هزار حديث از حضرت فرا گرفت.
و حسن بن على و شامى گفت : من در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديدم كه همه مى گفتند: جعفر بن محمد (عليه السلام) برايم چنين گفت.

اين حجم گسترده از راويان در واقع, كمبود روايت از منبع بى پايان امامت را در طى دوره هاى مختلف توانست جبران كند و از اين حيث امام(عليه السلام) به موفقيت لازم دست يافت.

آرى, روايت از اين امام منحصر به شيعه نشد و اهل سنت نيز روايات فراوانى در كتب خود آوردند.

ابن عقده و شيخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و ديگران آمارى داده اند كه مجموعا راويان از امام به چهار هزار نفر مى رسند و اكثر اصول اربعمإئه از امام صادق (عليه السلام) است و همچنين اصول چهار صدگانه اساسى كتب اربعه شيعه ( كافى , من لا يحضره الفقيه, التهذيب, الاستبصار) را تشكيل دادند



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__9_.jpg

خادمه زینب کبری(س)
02-10-2010, 09:18
http://hadithezendegi.persiangig.com/image/02/imam_hasam_33.jpg

باز تکه‏های ابر سیاه در دل آسمان، می‏خواهند حکایت تلخی را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع می‏شود.
اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خداپرستی، به سوی معبود می‏شتابد. اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسه‏های پلیدان را می‏نوشد، او امام همه خوبی‏ها و خانه همه دانش‏ها، امام جعفر صادق(علیه‏السلام) است.
اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم می‏خواند، ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانه‏دار علم علی، فاتح قله‏های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، هنوز آخرین حرف‏های امام، در گوش‏های زمان پژواک می‏کند:

«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید. بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای می‏دهد. درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!

امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان بقیع می‏بارد و هر بار به یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون می‏نشیند و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:


«اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی الله‏ ـ یا وَجیها عِنْدَالله‏، اشفع لنا عندالله»‏

doaa

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__4_.jpg

نرگس منتظر
02-10-2010, 09:51
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_imam_sadegh1.jpg
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif



http://www.shiaupload.ir/images/42688621336794616712.gif


شـهــر مـديـنـه گـشـته سـيـه پوش

شــمـع ولايــت گـرديــده خـامـوش

کـشـتـه شـد صـادق آل مـحـمّـد(ص)

شـشـمـيـن اخـتـر سـپـهــر سـرمـد


http://www.shiaupload.ir/images/42688621336794616712.gif

شكوه انتظار
02-10-2010, 10:22
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif

به یاد بحر حقایق، حضرت صادق علیه السلام



http://img.tebyan.net/big/1385/08/1321491142073120718025421059807791249365.jpg

زبان رساى اسلام بود و مبین شریعت مصطفى(صلّی الله علیه و آله)با سخنانى حكیمانه، منطقى استوار، علمى سرشار، برگزیده روزگار به شمار می‌آمد و ... بنده شایسته پروردگار.در سال‌هاى سیاهى كه ابرهاى سلطه امویان، آسمان جهان اسلام را تاریك كرده بود و در سال‌هایى تیره‌تر، كه حكومت عباسیان، مسلمانان را به تیرگى نشانده بود. او خورشید مدینه‌ی دین و دانش بود.در میان این دو فصل سیاه و سرد و ابرآلود، چند صباحى كه خورشید وجودش از افق مكتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.او آبیارى نهال حق كرد تا این بذر ایمان پا گرفت و در افق اندیشه‌ها تابان شد.دین، به نام او زنده گشت. درخت علم، در بوستان كلامش رویید و به برگ و بار نشست. گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد. كتاب فقه، با (الفباى صادقى) نگاشته گشت.وقتى چشمه فضل و فقه و علم و كمال او مى‌جوشید، حسودان و عنودان، زبان به طعن مى‌گشودند و تیغ دشمنى بر مى‌كشیدند و پاى خصومت پیش مى‌گذاشتند. ولى... كدام دانشور را مى‌توان شناخت و نام برد كه از گنج دانش حضرت صادق علیه السلام بهره نبرده باشد؟
و كدام معلم را مى‌توان یافت كه به اندازه او، تربیت یافته در مكتب عترت داشته باشد؟حوزه‌هاى علمیه، نقش شاگردى او را به سردرهاى خویش نوشته‌اند.فقیهان دین مدار، خوشه چین حدیث و حكمت صادقى‌اند.آن چهار هزار گوش حكمت نیوش، كه از زبان این حجت خدا حدیث مى‌شنیدند و آن چهار هزار زبان و قلم كه به گفتن و نوشتن و ثبت و نشر حقایق دین از زبان او مى‌پرداختند، هر كدام منشورى بودند كه آن نورهاى تابان را در رواق اندیشه‌هاى بشرى مى‌تاباندند و آن معارف ناب و والا را از عرش بلند (علم لدنى) حضرتش، بر فرش كتاب‌ها و دفترها فرود می‌آوردند.خوشا به حال آن چهار هزار حكمت آموز محضرش!آنان، همچون نسیمى خوشبوى، از كوى معارف او گذشته، در پهنه قلمرو اسلام، جوهره دین را پخش مى‌كردند و "قال الصادق" گویان، كام تشنگان معرفت را عطر آگین مى‌ساختند.عصرى بود كه بدعت گذاران و دین ستیزان، در قالب‌هاى مختلف به تحریف چهره آیین محمدى(صلّی الله علیه و آله) مى‌پرداختند.امام صادق (صلّی الله علیه و آله) بود كه خورشیدگون مى‌تابید و آن اوهام و خرافات و تحریفات را مى‌زدود.
درود بر سلسله نورانى راویان احادیث، آنان كه حلقه‌اى از (تعبد) و (اطاعت) بر گردن داشتند و بر گرد (آل الله)، پروانه‌وار مى‌چرخیدند و خوشه چین محضر آن انوار تابناك مى‌شدند، تا جهان در ظلمت نماند و بشریت از این كوثر ناب و زلال، محروم نباشد.
ابان بن تغلب‌ها، هشام‌ها، مومن طاق‌ها، جمیل بن دراج‌ها، ابوبصیرها، زراره‌ها، سماعه‌ها، عمار ساباطى‌ها، جابربن حیان‌ها، مفضل‌ها، صفوان‌ها و ... صدها ستاره فروزان، هر یك در فروغ گسترى مكتب امام صادق علیه السلام، نقشى عظیم داشتند و حاملان و وارثان و راویان و ناشران آن علوم بودند.سیراب شدگانى بودند از این زمزم جوشان!باده نوشانى بودند از این ساغر كوثرگون!آنان، كام دل را با حلاوت (مكتب عترت) آشنا ساخته بودند و از پیشوایان دین، به ویژه از صادق آل محمد، نه تنها علم، كه عمل هم می‌آموختند و نه تنها دانش، كه عصاره دین را از زبان او مى‌گرفتند. امروز، بام و در كشور ما، "صادقیه" است.
اینك، در كشور امام صادق (علیه السلام)، فرهنگ اهل‌بیت علیهم السلام، سارى و جارى است.
امروز، هر جا كه شیعه‌اى است، جعفرى است. و هر جا كه حوزه‌اى است، صادقى است! ...


"جواد محدثى"

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif

خادمه زینب کبری(س)
02-10-2010, 11:33
http://mahdi.files.wordpress.com/2007/11/main.gif

داستان جالب شیعه شدن یک سنی


اقرار دشمن باعث شد كه ما به تشیع روى آوریم

محمد بن اشعث از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود اما روزی مردم مطلع شدند که او و خانواده‌اش شیعه و محب امام صادق علیه السلام شده است. جعفر، پسر محمد بن اشعث ماجرای شیعه شدن پدر و خانواده‌اش را برای صفوان بن یحیى تعریف کرده و می‌گوید: آیا مى دانى با این كه در میان خاندان ما هیچ نام و اثرى از شیعه نبود من چگونه شیعه شدم؟... و بعد ادامه می‌دهد که: منصور دوانیقى روزى به پدرم محمد بن اشعث گفت: اى محمد! فردی باهوش براى من پیدا كن كه مأموریت خطیرى به او بتوانم واگذار كنم. پدرم نیز دایی من، ابن مهاجر را معرفى كرد.
منصور به او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن حسن و جماعتى از خاندان او از جمله جعفر بن محمد علیه السلام برو و به هر یك مقدارى پول بده و بگو: من مردى غریب از اهل خراسان هستم كه گروهى از شیعیان شما در خراسان این پول را داده‌اند تا به شما بدهم مشروط بر این كه قیام علیه حكومت كنید و ما از شما پشتیبانى مى‌كنیم.
وقتى پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه هستم، با دست خط خود، رسیدی بنویسید و به من بدهید.
ابن مهاجر برای انجام ماموریت به مدینه آمد و بعد از مدتى نزد منصور برگشت. آن موقع پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تعریف كن! چه خبر؟
ابن مهاجر گفت: پول ها را به مدینه بردم و به هر یك از خاندان مبلغى دادم و قبض رسید از دست خط خودشان گرفتم غیر از جعفر بن محمد علیه السلام.
وقتی سراغ ایشان را گرفتم، در مسجد مشغول نماز بود. پشت سرش نشستم، او تند نمازش را به پایان برد و بى آن كه من سخنى بگویم به من گفت: اى مرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده كه آنها سابقه نزدیكى با دولت بنى مروان دارند وهمه ( براثر ظلم) نیازمندند.
من پرسیدم: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش را نزدیك گوشم آورد و آن چه بین من و تو بود، باز گفت.
مثل این كه او سومین نفر ما بود.
منصور گفت: اى پسر مهاجر، بدان كه هیچ خاندان نبوتى نیست مگر این كه در میان آنها محدثى (فرشته‌اى از طرف خدا كه با او تماس دارد و اخبار را به او خبر مى‌دهد) هست و محدث خاندان ما جعفربن محمد علیهماالسلام است.
داستان که به اینجا رسید، پدرم منقلب شد و به فکر فرو رفت و درباره خاندان پیامبر تجدید نظر کرد و همین (اقرار دشمن) باعث شد كه ما به تشیع روى آوریم.1
1- اصول كافى، ج 1، ص 475.

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__33_.jpg

شكوه انتظار
02-10-2010, 15:59
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif

اندرزهاى دهگانه

مردى از امام صادق علیه السلام نصیحتی خواست! آن حضرت به او فرمودند:

1- اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!
2- اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟!
3- و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!
4- و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!
5- و اگر كیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!
6- و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!
7- و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فریب براى چیست؟!
8- و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!
9- و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!
10- و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__25_.jpg

خصال صدوق، ج 2، ص 450. سخنان حكمت‏آمیز، ترجمه و تحقیق ولی فاطمی
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif

شكوه انتظار
02-10-2010, 17:06
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif
نقشه‌ی 25 گنج بزرگ دنیا

http://img.tebyan.net/big/1387/07/2361662361265696235143191744256075175222.jpg

امام صادق كسی است كه خود به این گنجها دست یافته است. پس آدرسهایش همه درست است.
با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی.
بسم الله:
امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.
2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.
3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.
4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.
5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.

برگ عیشی به گور خویش فرست كس نیارد ز پس، تو پیش فرست

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترك المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه یافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفكر و البكأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الكسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
12- و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو كردم، پس آن را در دشمنی با گنهكاران یافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمی ثروت یافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و كارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكیبایی یافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزكار یافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجدتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

قناعت توانگر كند مرد را خبر كن حریص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیكی به پدر و مادر یافتم.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif



مستدرك الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810.

شكوه انتظار
02-10-2010, 21:23
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif
امام صادق گفت به همه‌ی شما بگویم كه:...

http://img.tebyan.net/big/1387/07/23463801242525219214216422310619811213675147.jpg
امام صادق به من1 فرمود: به همه كسانی كه به نظر تو، مطیع ما هستند و از ما حرف می‏شنوند، سلام برسان. و بگو من همه شما را به تقوای الهی و ورع دینی فرا می‏خوانم، و اینكه برای خدا كوشش كنید، راستگو باشید، ادای امانت كنید و سجده‏های طولانی داشته باشید و برای همسایگان خوبی باشید كه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، با این تعالیم و آموزشها آمده است. امانت و ودیعه اشخاصی را كه شما را امین شناخته‏اند و چیزی را به شما سپرده‏اند، چه نیكوكار باشند یا بدكار، به ایشان سالم پس دهید؛ زیرا رسول الله صوات الله علیه دستور دادند كه حتی نخ و سوزن هم تحویل شود. و به خویشاوندان و اقوام خود صله و احسان كنید و بر جنازه آنان و در تشییع‌شان شركت نمائید و بیمارانشان را عیادت كنید و حقوق ایشان را ادا نمائید؛ چون اگر یكی از شما (چنین رفتار كند و) در دین خویش ورع داشته باشد، راست بگوید، ادای امانت كند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته می‏شود: این جعفری است و من خوشحال میشوم و از این وضع دلشاد می‏گردم و گفته می‏شود: اینگونه است ادب و تربیت جعفر، اما اگر جز این باشید، گرفتاری و ننگ و عار شما بر من است و گفته می‏شود: اینگونه است تعلیم و تربیت جعفر؟

به خدا سوگند، حدیث كرد
مرا پدرم كه مردی در میان قبیله‏ای
از شیعیان علی (علیه‌السلام) شمرده می‏شود كه وارسته‏ترین،
امانت‏دارترین، راستگوترین، و درزمینه قضاوت، عادلترین آنان باشد و وقتی از افراد قبیله راجع به او سؤال شود كه او چگونه مردی است، پاسخ دهند: چه كسی همانند اوست؟ راستی كه او امین‏ترین و صادق‏ترین ماست.


1- زید شحام
صفحاتی از زندگانی امام جعفر صادق علیه‌السلام
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif

بیرق ظهور
03-10-2010, 01:20
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم


در بیان شهادت حضرت صادق(علیه السلام) :

شهادت حضرت صادق عليه السلام در ماه شوال سنه يك صد و چهل و هشت به سبب انگور زهرآلود كه منصور به آن حضرت خورانيده بود. و در وقت شهادت از سن مباركش شصت و پنج سال گذشته بود و در كتب معتبره معين نكرده اند كه كدام روز از شوال بوده ، بلى صاحب ( جَنّات الخُلُود ) كه متتبع ماهرى است بيست و پنجم آن ماه گفته (101) ، و به قولى دوشنبه نيمه رجب بوده و نقل شده از ( مشكاة الا نوار ) كه داخل شد بر آن حضرت بعض اصحابش در مرض وفاتش ديد آن حضرت را چندان لاغر و باريك شده كه گويا هيچ از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنينش پس آن مرد به گريه درآمد. حضرت فرمود: براى چه گريه مى كنى ؟ گفت : گريه نكنم با آنكه شما را به اين حال مى بينم ؟ فرمود: چنين مكن ، همانا مؤ من چنان است كه هرچه عارض او شود خير او است و اگر بريده شود اعضاى او براى او خير است و اگر مالك شود مشرق و مغرب را براى او خير است .(102)
و روايت كرده شيخ طوسى از ( سالمه ) كنيز حضرت صادق عليه السلام كه گفت : بودم نزد حضرت صادق عليه السلام در وقت احتضار كه حال اغماء پيدا كرد، چون به حال خود آمد فرمود: بدهيد به حسن بن على بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب كه ( افطس ) باشد هفتاد اشرفى (103) و بدهيد به فلان و فلان ، فلان مقدار، من گفتم : عطا مى كنى به مردى كه حمله كرد بر تو با كارد و مى خواست تو را بكشد؟ فرمود: مى خواهى من از آن كسان نباشم كه خدا مدح كرده ايشان را به صله كردن رحم و در وصف ايشان فرموده :
( وَالذّينَ يَصِلُونَ ما اَمَرَاللّهُ بِهِ اَنْ يوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونْ سُوءَ الْحِسابِ ) .(104)
سپس فرمود: اى سالمه ! به درستى كه حق تعالى خلق كرد بهشت را و خوشبو گرانيد آن را و بوى آن تا دو هزار سال مى رسد و نمى شنود بوى آن را عاق والدّين و قطع كننده رحم .(105)
شيخ كلينى از امام موسى عليه السلام روايت كرده است كه گفت : پدر بزرگوار خود را كفن كردم در دو جامه سفيد مصرى كه در آنها احرام مى بست و در پيراهنى كه مى پوشيد و در عمامه اى كه از امام زين العابدين عليه السلام به او رسيده بود و در برد يممنى كه به چهل دينار طلا خريده بود و اگر امروز مى بود به چهارصد دينار مى ارزيد. (106) ايضا روايت كرده است كه بعد از وفات حضرت صادق عليه السلام حضرت امام موسى عليه السلام مى فرمود كه هر شب چراغ برافروزد در حجره اى كه آن حضرت در آن حجره وفات يافته بود.(107)
و روايت كرده است شيخ صدوق از ابوبصير گفت : مشرف شدم خدمت امّ حميده امّ ولد حضرت امام جعفر صادق عليه السلام براى تعزيت حضرت صادق عليه السلام پس آن مخدره گريست و من نيز به جهت گريه او گريستم ، پس از آن فرمود: اى ابومحمّد! اگر مى ديدى حضرت صادق عليه السلام را در وقت موت همانا امر عجيبى مشاهده مى كردى ، چشمهاى خود را گشود و گفت : جمع كنيد به نزد من هر كسى كه مابين من و او قرابت و خويشى است پس ما نگذاشتيم احدى را از خويشان او مگر آنكه به نزد او آوديم ؛ پس آن جناب نظرى افكند به سوى ايشان و فرمود: ( اِنَّ شَفاعَتَناَ لاتَنالُ مُسْتَخِفّا بِالصَّلوة ) ؛ همانا شفاعت ما نخواهد رسيد به كسى كه استخفاف كند به نماز(108) ، يعنى نماز را خوار و سبك شمرد و اعتنا و اهتمام به آن نداشته باشد.
و روايت شده از عيسى بن داب كه چون جنازه نازنين حضرت صادق عليه السلام را روى سريرى نهادند و حمل كردند به سوى بقيع براى دفن ، ابوهريره عجلى كه از شعراى مجاهرين اهل بيت شمرده مى گشت اين اشعار بگفت :
اَقوُلُ وَ قَدْ راحُوا بِهِ يَحْمِلُونَهُ
عَلى كاهِلٍ مِنْ حامِلَيْهِ وَ عاتِقٍ
اَتَدْرُونَ ماذا تَحْمِلُونَ اِلَى الثَّرى
ثَبيرا ثَوى مِنْ رَاءْسِ عَلياء شاهِقٍ
غَداةَ حَثَى الحاثُونَ فَوْقَ ضَريحِهِ
تُرابا وَ اَوْلى كانَ فَوْقَ الْمَفارِقِ(109)

مسعودى گفته كه دفن كردند آن حضرت را در بقيع نزد پدر و جدش و سن آن حضرت شصت و پنج سال بود.(110) و گفته شده كه آن حضرت را زهر دادند و در قبور ايشان در آن موضع از بقيع سنگ مرمرى است كه بر آن نوشته اند:
( بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ: اَلْحَمْدُللّهِ مُبيدَ الاُمَمِ وَ مُحْيِىِ الرِّمَمِ هذا قَبْرُ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صَلِى اللّه عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ قَبْرُ الْحَسَنِ بْنِ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ وَ عَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلىِّ بْنِ اَبِى طالِبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِلي وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ، انتهى وَ اَقُولُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ اَجمعينَ ) و روايت شده كه شخصى ابوجعفر نام وافد اهل خراسان بود و جماعتى از اهل خراسان نزد او جمع شدند و از او درخواست كردند كه اموالى و متاعى بود كه بايد به حضرت صادق عليه السلام برسد آنها را با خود حمل كند و براى آن حضرت ببرد با مسائلى كه بعضى استفتاء بود و پاره اى در مشاوره . ابوجعفر آن اموال و سؤ الات را با خود حمل كرده و حركت كرد چون وارد كوفه گشت منزل كرد و به زيارت قبر اميرالمؤ منين عليه السلام رفت ، ديد در ناحيه قبر، شيخى نشسته و جماعتى دور او حلقه زده اند. همين كه از زيارت خود فارغ شد به قصد ايشان رفت ديد كه ايشان فقهاء شيعه مى باشند و از آن شيخ استماع فقه مى كنند از آن جماعت پرسيد كه اين شيخ كيست ؟ گفتند: ابوحمزء ثمالى است . گفت من نزد آنها نشستم .
مؤ لف گويد: كه قبر اميرالمؤ منين عليه السلام از زمان وفاتش تا زمان حضرت صادق عليه السلام پنهان و مخفى بود و كسى مطلع بر آن نبود جز اولاد و اهل بيت آن حضرت و حضرت امام زين العابدين و امام محمدباقر عليهم السلام مكرر به زيارتش مى رفتند و بسيار بود كه با آنها صاحب روحى نبود مگر شتر ايشان و لكن در زمان حضرت صادق عليه السلام شيعيان قبر آن حضرت را شناختند و به زيارتش ‍ مشرف مى گشتند و سببش آن بود كه حضرت صادق عليه السلام در ايامى كه در حيره بود مكرر به زيارت آن قبر شريف مى رفت و غالبا بعضى از مخصوصان اصحاب خود را همراه مى برد و مدفن اميرالمؤ منين عليه السلام را به ايشان مى نمود و اين بود تا ايام هارون رشيد كه يك باره قبر مبارك ظاهر شد و مزار قاصى و دانى گشت . و اما ابوحمزه ثمالى ، پس او در خدمت امام زين العابدين عليه السلام به زيارت آن قبر شريف مشرف گشته بود چنانچه در فصل هشتم بيايد ذكرش .
بالجمله ؛ آن مرد خراسانى مى گويد در اين بين كه ما نشسته بوديم مردى اعرابى وارد شد و گفت : ( جِئْتُ مِنَ الْمَديْنَةِ وَ قَدْ ماتَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عليه السلام ) ؛ يعنى من از مدينه مى آيم و جعفر بن محمّد عليه السلام وفات كرد! ابوحمزه از شنيدن اين خبر وحشت اثر نعره زد و دو دست خود را بر زمين زد، آن وقت سؤ ال كرد از آن اعرابى كه آيا شنيدى كه كى را وصى خويش كرد؟ گفت : وصى خود را قرار داد، پسرش عبداللّه و پسر ديگرش موسى عليه السلام ، و منصور خليفه را، ابوحمزه گفت : حمد خدا را كه ما را هدايت كرد و نگذاشت كه گمراه شويم ! ( دَلَّ عَلَى الصَّغيرِ وَ بَيَّنَ عَلَى الْكَبيرِ وَ سَتَرَ الاَمْرَ الْعَظيمَ ) ، پس ابوحمزه رفت نزد قبر اميرالمؤ منين عليه السلام و مشغول نماز شد ما نيز مشغول به نماز شديم ، پس من رفتم نزد او و گفتم : تفسير كن براى من اين چند كلمه كه گفتى . پس ‍ ابوحمزه تفسير كرد كلام خود را به چيزى كه حاصلش اين است كه وصيت منصور ظاهر است كه براى تقيه است كه وصى او را به قتل نرساند و فرزند كوچك كه امام موسى است با فرزند بزرگتر كه عبداللّه است ذكر كرد تا مردم بدانند كه عبداللّه قابل امامت نيست ؛ زيرا كه اگر فرزند بزرگ علتى در بدن و دين نداشته باشد مى بايد كه او امام باشد. و عبداللّه در بدن فيل پا بود و دينش ناقص بود و جاهل بود به احكام شريعت ، اگر او علتى نمى داشت به او اكتفا مى كرد، پس از آنجا دانستم كه امام موسى عليه السلام است و ذكر آنها براى مصلحت است .(111)
شيخ كلينى و شيخ طوسى و ابن شهرآشوب روايت كرده اند از ابوايوب جوزى كه گفت : شبى ابوجعفر دوانيقى در ميان شب فرستاد و مرا طلبيد، چون رفتم ديدم كه بر كرسى نشسته و شمعى در پيش او نهاده اند و نامه در دست دارد و مى خواند، چون سلام كردم نامه را پيش من انداخت و گريست و گفت : اين نامه محمّد بن سليمان است و خبر وفات امام جعفر صادق عليه السلام را نوشته است ؛ سپس سه نوبت گفت ( اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ ) و گفت مثل جعفر كجا به هم مى رسد، پس گفت : بنويس كه اگر يك كس را بخصوص وصيت كرده است او را بطلب و گردن بزن . بعد از چند روز جواب نامه رسيد كه پنج نفر را وصى كرده است خليفه و محمّد بن سليمان والى مدينه و دو پسر خود عبداللّه و موسى و حميده مادر موسى را. چون نامه را منصور خواند گفت : اينها را نمى توان كشت !(112)
علامه مجلسى رحمه اللّه فرموده كه حضرت به علم امامت مى دانست كه منصور چنين اراده خواهد كرد آن جماعت را حسب ظاهر در وصيت شريك كرده بود، اول نامه او را نوشته بود و در باطن امام موسى عليه السلام مخصوص بود به وصيت ، و از اين وصيت نيز اهل علم مى دانستند كه وصايت و امامت مخصوص آن حضرت است چنانچه از روايت ابوحمزه كه گذشت معلوم گشت .(113)

____________________

101- ( جنات الخلود ) ص 28، جدول 13.
102- ( مشكاة الانوار ) ص 75، حديث 145.
103- در روايت ( هفتاد دينار ) آمده و آنكه به جاى ( دينار ) ، ( اشرفى ) ذكر شده است ظاهرا درست نيست ،
براى اينكه كلمه ( اشرفى ) منسوب به اشرف خان يا يك فرمانرواى اشرف نام ديگر است و در زمان عباسيان ( اشرفى ) وجود نداشته است (ويراستار). ضمنا در بعضى روايات دينار و در بعضى درهم آمده كه هر دو به ( اشرفى ) ترجمه شده كه درست نيست چون دينار، طلا است و درهم ، نقره . (ويراستار)
104- سوره رعد (13)، آيه 21.
105- ( الغيبة ) شيخ طوسى ص 197.
106- ( الكافى ) 1/476.
107- ( الكافى ) 3/251.
108- ( ثواب الا عمال و عقاب الا عمال ) شيخ صدوق ، ص 493.
109- ( بحارالانوار ) 47/333.
110- ( اثبات الوصية ) مسعودى ص 189، شايان ذكر است كه در اين نسخه كه چاپ انتشارات انصاريان قم است به جاى ( 65 سال ) ، ( 66 سال ) ذكر شده است .
111- ( بحارالانوار ) 47/251.
112- ( مناقب ) ابن شهر آشوب 4/345.
113- ( جلاءالعيون ) علامه مجلسى ص 885.

شكوه انتظار
03-10-2010, 01:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif
خودم به سویت می آمدم

http://img.tebyan.net/big/1387/07/2292349816767857557252732181071916715233.jpg
پیشنهاد حكومت به امام صادق علیه السلام

وقتی که ابو العباس سفاح و خانواده‏اش، پنهانى بر ابو سلمه خلاد كوفى وارد شدند، تصمیم ایشان مبنی بر ایجاد حکومت را مخفى داشت و خواست آن را در بین فرزندان على و فرزندان عباس به مشورت گذارد تا آنان هر كسى را كه خود مایل هستند اختیار كنند. اما بعدا با خود اندیشید كه من از آن بیم دارم كه نظر آنان با یكدیگر هماهنگ نباشد، لذا تصمیم گرفت‏خلافت را به فرزندان على (ع) از نسل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) واگذار كند. پس به سه تن از آنان به نامهاى جعفر بن محمد بن على بن حسین و عمر بن على بن حسین و عبد الله بن حسن بن حسن نامه‏ نوشت. ابتدا پیك به سوى جعفر بن محمد رفت و او را خبر داد كه نامه‏اى از ابو سلمه با او است.
امام (ع) گفت: مرا با ابو سلمه چه كار؟ او پیرو كس دیگرى است.
فرستاده گفت: نامه را بخوان و عقیده خود را درباره آن بگو.
جعفر بن محمد (ع) به خدمتگزارش گفت: چراغ را نزدیك آر. خدمتكار چراغ را پیش آورد و امام (ع) نامه ابو سلمه را بر آن نهاد و نامه آتش گرفت.
فرستاده گفت: آیا آن را پاسخ نمى‏گویى؟
امام فرمود: پاسخ مرا دیدى.
فرستاده از خانه امام صادق (ع) بیرون آمد و به نزد عبد الله بن حسن مثنى رفت. عبد الله نامه او را پذیرفت و به سوى جعفر بن محمد روانه گشت.
امام به او فرمود: چه كارى روى داده كه نزد من آمدى؟ اگر مى‏گفتى من خود به سویت مى‏آمدم.
عبد الله گفت: امر مهمى است كه گفتن آن ساده نیست.
فرمود: چیست؟
گفت: این نامه ابو سلمه است مرا به كارى بزرگ فراخوانده و مى‏پندارد من سزاوارترین مردم به آنم و مى‏دانید كه پیروان ما از خراسان به نزد ابو سلمه آمده‏اند.
امام صادق (ع) پرسید: اینان از چه هنگام پیروان تو شده‏اند؟ آیا تو ابو مسلم را به خراسان فرستاده‏اى و او را به پوشیدن جامه سیاه دستور داده‏اى؟آیا یكى از آنان را به اسم و نسب مى‏شناسى؟ چگونه ایشان پیروان تواند در حالى كه تو آنها را نمى‏شناسى و آنها هم تو را نمى‏شناسند؟
عبد الله گفت: این پاسخ از شما چندان محكم نیست.
آنگاه امام صادق (ع) فرمود: خداوند به نیكى مى‏داند كه من بر خود واجب كرده‏ام كه از نصیحت هیچ مسلمانى فروگذار نكنم. پس چگونه مى‏توانم در حق تو كوتاهى كنم. پس در رؤیاهاى باطل فرو مرو. این حكومت فردا به نفع این جماعت تمام مى‏شود. و همین نامه كه براى تو آمده براى من نیز فرستاده شده است.
پس از این گفت‏وگو، عبد الله كه از سخن امام (ع) چندان قانع نشده بود، خانه او را ترك كرد.
عمر بن على بن حسین نیز نامه را رد كرد و گفت: من نویسنده آن را نمى‏شناسم تا پاسخش گویم.
موضعى كه امام (ع) در این مسئله اتخاذ كرد حاكى از عظمت ژرفنگرى آن حضرت در مقابل كوته‏نگرى عبد الله در فریفته شدن به این پیشنهاد و نپذیرفتن نصیحت امام صادق (ع) و ایراد اتهام به امام (ع) پس از شنیدن دلایل و براهین او است.
اما این سخن امام به عبد الله كه اگر مى‏گفتى من خود به نزدت مى‏آمدم، دلیل بر بزرگوارى اخلاقى و محافظت او بر حق رحم است. در حالى كه عبد الله اسباب مزاحمت و رنجش امام را فراهم كرد.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_flower__550_.gif


منبع: كتاب سیره معصومان، نویسنده: سید محسن امین، ترجمه: على حجتى كرمانى

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 07:22
آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)


http://meisam006.persiangig.com/image/982191292534420144200247132116414240146235.jpg

مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند:
یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:
پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .
همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .
و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند.
آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .
ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟
پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:
كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.
قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.

منبع: ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5.

http://www.shiaupload.ir/images/42688621336794616712.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 07:46
http://www.erfan.ir/sound/virtualmenu/19.jpg



25شوال سالروز شهادت صادق آل محمد صلوات الله علیه بر یگانه وارث او،بقیه الله الاعظم

حجه ابن الحسن و تمام شیعیان آن حضرت تسلیت باد.



نام صادق آل محمد(ص)، جعفر است.
جعفر نام يكى از نهرهاى بهشت است.
نهر جارى را كه منافع فراوانى داشته باشد جعفر مى‏نامند.
وجه نامگذارى و تناسب اين نام با حضرت صادق اين است كه همانطور كه آب نهر دائماً در جريان بوده و عموم مردم تشنه از آن برخوردارند،علم حضرت امام جعفرصادق(ع) از زمان آن بزرگوار تاكنون بلكه تا قيام قيامت در جريان و فيضان

خواهد بود و تشنگان آب حيات و طالبين معنويات از آن بهره خواهند جست.


http://www.shiaupload.ir/images/28484963947188767642.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 07:54
http://kolbe4u.persiangig.com/image/ImamSadegh%28p.b.u.h%29.jpg
http://takpcir.persiangig.com/Neinava/Images/EmamSadegh01.jpg
اولین چیزی که در قیامت محاسبه می‎شود

بر اساس متون دینی ما نماز عامل كمال انسان و حافظ او از آلودگی‏ها و صفات مذموم و ناپسند است. همچنین این رفتار معنوی تاثیر بسزایی در بیدار كردن روح نظم و حفظ نظام انسان دارد. نماز تسلی‎بخش و آرامش‎بخش دل‏های مضطرب در انسان‏های خسته و نگران است. نماز شاخص رهروان راه خدا و بهترین وسیله ارتباط صمیمانه رب العالمین است.
امام صادق(علیه‎السلام) جایگاه مهم نماز را در زندگی و رفتار روزانه یك مسلمان برای اقشار مختلف به ویژه جوانان تبیین نموده و فرمود: «اول ما یحاسب به العبد علی الصلوة فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردت علیه رد علیه سائر عمله(1)؛ [روز قیامت] اولین چیزی كه از بنده محاسبه می‏شود نماز است. اگر از او نماز پذیرفته شد، سایر اعمالش نیز پذیرفته می‏شود اما اگر نماز او رد شد سایر اعمال [نیك] او نیز رد خواهد شد.»
آن حضرت در مورد زیان‏هایی كه در اثر دوری از نماز برای انسان رخ می‏دهد به ابن جندب فرمود: «ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فی الخلوات، المستهزئین بالله و آیاته فی الفترات اولئك الذین لاخلاق لهم فی الآخرة و لا یكلمهم الله یوم القیامة و لا یزكیهم و لهم عذاب الیم(2)؛ وای بر آنها كه از نماز غفلت كنند و در خلوت بخوابند و خدا و آیاتش را در دوران ضعف دین استهزاء كنند، آنان كسانی هستند كه در آخرت بهره ندارند و خدا در روز قیامت ‏با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را تبرئه نخواهد كرد و عذاب دردناك برای آنهاست.»

پی‎نوشت‎ها:
1- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208.
2- تحف العقول، ص 302.

http://www.shiaupload.ir/images/66964462133698901534.png

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 09:12
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_227175100205211813222615723715215024388222123.jp g



بخشندگي امام صادق عليه السلام




1- سعید بن بیان گوید: روزى مفضل بن عمر به من و خواهرم برخورد كرد و ما در باره میراثى مشغول گفتگو و مشاجره بودیم. مفضل ساعتى ‏نزد ما درنگ كرد و آنگاه گفت: بیایید به خانه. ما به خانه او رفتیم و او با پرداخت 400 درهم میان ما سازش برقرار كرد. وى این مبلغ را از نزد خود پرداخت و آنگاه كه از هر یك از ما در مورد طرف مقابلش وثیقه ‏گرفت گفت: بدانید كه این مبلغ از مال من نبود بلكه ابوعبدالله الصادق ‏مرا فرمود كههرگاه دو تن از یاران ما با یكدیگر به نزاع پرداختند میان‏ آنان سازش برقرار كنم و از مال او فدیه دهم. این مبلغ از مال ابو عبدالله ‏بود.

2- مردى نزد امام صادق‏(علیه‎السلام) آمد و عرض كرد: شنیده‏ام كه تو در عین‏ زیاد "نام قریه امام صادق علیه‎السلام" كارى مى‏كنى كه دوست دارم از زبان خودت‏ شرح آن را بشنوم.
امام صادق(‏علیه‎السلام) فرمود:
"آرى من دستور داده‏ام هر گاه كه میوه مى‏رسد، دیوارها را خراب ‏كنند تا مردم بیایند و بخورند و فرمان داده‏ام كه ظرف‎هایى بگذارند و بر سر هر ظرف ده تن بنشینند.(1) هر گاه ده تن خوردند، ده تن دیگر بیایند(و بخورند) و براى هر یك از آنها یك مُدّ خرما گذارده مى‏شود. و همچنین دستور داده‏ام براى همسایگان این زمین از پیرمرد و پیرزن ‏و بیمار و كودك و هر كس كه نمى‏تواند بیاید، یك مُدّ وزن كنند و چون‏ مزد كارگران و وكلا را پرداخت كردم باقیمانده را به مدینه آورده آن را بر ساكنان بیوت و مستحقان، بر حسب استحقاقشان، تقسیم مى‏كنم و پس از این براى من 400 دینار باقى مى‏ماند حال آن كه غلّه این زمین 4000 دینار مى‏باشد.
این بیان نشانگر آن است كه امام‏ 910 از محصولات این زمین را در وجوه خیریه مصرف مى‏كرده و تنها 110 از آن را براى خود برمى‏داشته ‏است.

3 - هشام بن سالم یكى از یاران برجسته آن امام نقل مى‏كند: ابوعبدالله ‏را عادت بر این بود كه چون هوا تاریك مى‏شد و پاسى از شب مى‏گذشت ‏كیسه‏اى برمى‏گرفت كه در آن گوشت و نان و پول بود. آن را بر گردنش ‏مى‏افكند و به سوى نیازمندان مدینه مى‏رفت و محتویات كیسه را بین آنان ‏تقسیم مى‏كرد در حالى كه هیچ یك از آنها حضرت را نمى‏شناختند.
همین كه آن ‏حضرت از دنیا رفت و نیازمندان دیدند كه از پخش گوشت‏ و نان و پول شبانه خبرى نیست، دریافتند آن مرد ابو عبدالله الصادق بوده ‏است.(2)

4- هیاج بسطامى در باره بخشندگى امام صادق(‏علیه‎السلام) مى‏گوید:
ابو عبدالله آن قدر انفاق مى‏كرد كه براى خانواده‏اش چیزى باقى‏ نمى‏ماند.(3)
5- مصادف، دربان امام صادق(علیه‎السلام) مى‏گوید: در میان مكّه و مدینه با ابوعبدالله همراه بودم. به مردى كه در زیر یك درخت نشسته بود برخوردیم.
امام فرمود: راه خود را به طرف این مرد كج كن. من مى‏ترسم كه او تشنه باشد. ما به طرف آن مرد راه خود را كج كردیم. دیدیم كه او مسیحى ‏است و مویى بلند دارد. امام‏ از او پرسید: آیا تشنه هستى؟ مرد پاسخ‏داد: آرى. امام به من فرمود: فرود آى و سیرابش كن. پس من آمدم ‏و سیرابش كردم و مجدداً سوار شدیم و به راه افتادیم. به آن ‏حضرت عرض‏ كردم: آن مرد مسیحى بود آیا براى یك مسیحى كار مى‏كنى؟! فرمود: اگر در چنین حالتى باشند، بله.

6- امام صادق در آن روزى كه اشجع سلمى، شاعر ملهم، نزد وى آمد بیمار بود. اشجع در كنار امام نشست و از احوالش پرسید. حضرت به او فرمود: از بیماریم بگذر، بگو براى چه آمده‏اى؟
شاعر گفت:
ألبسك الله منه العافیه فى نومك المعترى وفى ارقك(4)
یخرج من جسمك السقام كما اخرج ذل السؤال من عنقك(5)
پس امام فرمود: اى غلام چقدر نزد توست؟
غلامش گفت: چهار صدتا. ایشان فرمودند: همه را به اشجع بده.

7- امام به وسیله ابوجعفر خشعمى - یكى از راویان مورد اعتمادش - كیسه پولى براى یكى از پسر عموهایش كه از بنى هاشم بود فرستاد و به ‏ابوجعفر فرمود: این راز را نزد خود نگهدار. چون ابوجعفر نزد آن ‏هاشمى رسید و پول را به وى داد، او گفت: خدا كسى را كه این پول را فرستاده جزاى نیكو دهد! هر ساله وى چنین مبلغى براى ما مى‏فرستد و ما تا سال آینده زندگى خود را با آن مى‏گذارنیم. امّا جعفر (امام صادق‏علیه‎السلام) با وجود فراوانى مالش حتّى یك درهم به من نمى‏رساند.
چون وفات آن ‏حضرت فرا رسید، فرمود هفتاد دینار به پسر عمویش‏ حسن بن على افطس بدهند. كسى از آن‏ حضرت پرسید:
آیا به مردى كه با تیغ بر تو حمله برد تا شما را به قتل رساند مال ‏مى‏بخشى؟!
امام در پاسخ او فرمود: "واى بر شما مگر نخوانده‏اید:«وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَالْحِسَابِ»(6)؛ "كسانى كه به پیوند آنچه خداوند فرموده مى‏كوشند و از پروردگارشان و از بدى حساب مى‏ترسند."
همانا خداوند بهشت را آفرید و خوشبویش ساخت و بوى آن را معطّر گردانید تا از هزار سال راه به مشام رسد، امّا این بو را نه افراد عاق شده ‏و نه كسانى كه با خویشان خود قطع رابطه كرده‏اند، استشمام نخواهند كرد."(7)




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__3_.jpg

نرگس منتظر
03-10-2010, 11:10
http://img.tebyan.net/big/1383/09/1511811229542246227182179017540137692246.jpg

آتش در گلستان




تا گلستان نبی از جور اعدا، در گرفت
جسم و جان دوستان از شعله‌اش آذر گرفت
در سرای صادق آل نبی آتش زدند
چون خلیل آن شاه دین جا در دل آذر گرفت
نیمه شب در بزم منصورش ببردند از عناد
آنکه خورشید فروزان از رخش زیور گرفت
چون برون از خانه ی منصور شد دل پر ز خون
حضرت روح الامین دست عزا بر سر گرفت
ساخت چون منصور نا منصور مسمومش ز کین
رفت شادی از میان، غم ما سوی را بر گرفت
زد شرر بر جسم و جانش زهر کین با صد محن
شعله اش اندر جنان بر قلب پیغمبر گرفت
دین عزادارست و، مذهب شد یتیم و سوگوار
عالمی را ماتم نور دل حیدر گرفت
خون دل از دیده می افشاند با صد درد و داغ
تا سرِ او را بدامن موسی جعفر گرفت
افتخار مرثیت خوانی صفا روز نخست
در خصوص خاندان از حضرت داور گرفت

علی سهرابی تویسرکان

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__3_.jpg

نرگس منتظر
03-10-2010, 11:13
آخرین سفارش امام صادق (علیه السلام)


http://img.tebyan.net/big/1388/07/187254564718886239200831132156021017016171.jpg


مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند:


یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:


پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .


همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم .


و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :


اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .


ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟


پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود:



تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.


وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:


كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.


قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

منبع: ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5.

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__24_.jpg

نرگس منتظر
03-10-2010, 11:31
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifنگاهی به سیره زندگانی شیخ الائمهhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif



http://img.tebyan.net/big/1388/08/173881602450164975719122615120796210197.jpg


امام صادق علیه‏السلام شیخ الائمه است عمر بلندترى نسبت به سایر ائمه نصیب ایشان شد(65 سال). این عمر بلند و مسأله انتقال خلافت از امویان به عباسیان، فرصتى ایجاد كرد كه امام علیه‏السلام به تاسیس حوزه علمى عظیمى بپردازد.
از نظر شیعیان كه معتقد به امامت ائمه علیهم السلام بوده‏اند ایشان اوصیاى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و مفسر حقایق قرآن و اسلام مى‏باشند؛
گویى كه تا 260 سال بعد از هجرت (سال شهادت امام حسن عسكرى علیه‏السلام)، خود شخص پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم زنده بوده‏اند، البته نه در لباس نبوت، بلكه در لباس یك فرد مسلمان عادى و عامل به وظایف كه در تمام این مدت على رغم همه تحولات و تغییرات و اختلاف شرایط و اوضاع و مقتضیات، وظیفه خود را متناسب با هر دوره‏اى بدون خطا و اشتباه انجام داده‏اند.
اما از آن جایى كه در سیره ائمه اطهار علیهم السلام امورى هست كه ظاهرا با یكدیگر تناقض و تعارض دارند، باید در پى علت این تعارض و اختلاف بر آمد، زیرا در غیر این صورت، نوعى هرج و مرج اخلاقى و اجتماعى ایجاد مى‏شود و هر كس خبر و حدیث دلخواه خود را متمسك قرار خواهد داد و عمل یكى از پیشوایان دین را كه در مورد معین و زمان معینى انجام شده، دلیل راه و روش خود قلمداد مى‏كند؛ مثلا كسى كه به زهد و قناعت افراطى میل دارد، سیره پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و شیوه زندگانى حضرت على علیه‏السلام را دلیل خود قرار مى‏دهد و كسى كه بیشتر اهل رفاه و تجمل است، نمونه‏هایى از زندگانى امام حسن مجتبى علیه‏السلام و امام صادق علیه‏السلام را به عنوان موید خود بر مى‏شمرد و....
اگر عصمت ائمه اطهار علیهم السلام را قبول كردیم و پذیرفتیم كه حقیقت آنها نور واحدى است كه در زمان‏هاى مختلف تجلى پیدا كرده، باید نتیجه بگیریم كه این تعارضات و اختلاف‏هاى ظاهرى، در واقع درس و تعلیمى است از سوى آن‏ها، بر ماست كه سر هر یك از تعلیمات آن‏ها را دریابیم. اكنون به چند مورد از این تعارضات ظاهرى و راه حل آن‏ها اشاره مى‏كنیم:


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__2_.jpg

نرگس منتظر
03-10-2010, 11:38
http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/shameee.gif زهد http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/shameee.gif

http://img.tebyan.net/big/1388/08/1982552614902312411619471250100158403733.jpg


نباید چنین تصور كرد كه زهد از دنیا و پرهیز از توسعه رزق، به طور مطلق از انسان‏ها خواسته شده و در تمام زمان‏ها و شرایط، باید از نعمت‏هاى دنیا احتراز نمود.
باید دانست استفاده از نعمت‏هاى دنیا ذاتا زشت و ناپسند نیست و اگر در سیره پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و امام على علیه‏السلام در این موارد، سختگیرى فراوانى مشاهده مى‏شود، علل دیگرى داشته است، مانند فقر عمومى كه مردم گرفتار آن بودند و آن دو بزرگوار به عنوان پیشوا و زعیم بر خود واجب مى‏دانستند در حد فقیرترین مردم زندگى كنند. بنابراین باید اصول ثابت و متغیر را از هم جدا كرد.
در مورد زهد مى‏توان به دو اصل ثابت اشاره كرد: اول این كه یك نفر مسلمان باید زندگى و معیشت خود را با زندگى عموم افراد جامعه تطبیق دهد.
لذا امام صادق علیه‏السلام در عین این كه زندگى نسبتا راحتى داشتند و استفاده از نعمت‏هاى الهى را بر خود و خاندان خود توسعه داده بودند، هنگام قحطى، ذخیره گندم خانه را فروخته، مانند مردم به طور روزانه از نان جو و گندم استفاده مى‏نمودند.
اصل ثابت دیگر این است كه باید معنى زهد را عزت و مناعت طبع و بلندى نظر و بى اعتنایى به دنیا و فدا نكردن اخلاق و فضیلت در برابر امور عادى بدانیم، نه گوشه‏گیرى و فرار از مسؤولیت‏هاى اجتماعى.
با در نظر گرفتن این دو اصل ثابت و با توجه به شرایط خاص در زمان هر یك از معصومین علیهم السلام در مى‏یابیم كه هیچ تعارضى میان سیره و روش زندگانى ایشان وجود ندارد و اتفاقا خود همین اختلاف و تعارض ظاهرى سیره، به كمك بیاناتى كه از پیشوایان دین رسیده، براى ما روشن مى‏كند كه از نظر اسلام در باب معیشت و لوازم زندگى چیزهایى هست كه اصول ثابت و تغییرناپذیر به شمار مى‏رود و چیزهایى هست كه این طور نیست.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__9_.jpg

نرگس منتظر
03-10-2010, 11:44
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/4_Untitled-23.png




قیام و انقلاب یا سكوت و تقیه




ممكن است تعارض دیگرى به ذهن بیاید كه چرا امام حسین علیه‏السلام على رغم حكایت قراین از شهید شدن ایشان، دست به قیام زد، اما امام صادق علیه‏السلام با آن كه به سراغشان هم رفتند، اعتنا ننمود و قیام نكرد. آگاهى از اوضاع سیاسى و اجتماعى عصر امام صادق علیه‏السلام این تعارض را مرتفع مى‏كند. از نظر اوضاع سیاسى باید توجه كرد كه علویین دو دسته بودند:
بنى الحسین و در رأسشان امام صادق علیه‏السلام، و بنى الحسن كه در رأسشان محمد بن عبدالله (نفس زكیه) بود. عباسیین هم كه دنیا طلب بودند و به دنبال مقام، دو مبلغ بزرگ داشتند: یكى عرب به نام ابوسلمه خلال و دیگرى ایرانى به نام ابومسلم خراسانى. ابوسلمه دو نامه نوشت: یكى به امام صادق علیه‏السلام و دیگرى به نفس زكیه. امام صادق علیه‏السلام دعوت او را نپذیرفت، اما نفس زكیه على رغم مخالفت امام علیه‏السلام، دعوت او را قبول كرد كه این امر در نهایت به كشته شدن ابوسلمه و نفس زكیه و فرزندانش به دست سفاح انجامید.
نكته دیگر، اوضاع خاص اجتماعى زمان امام صادق علیه‏السلام بود كه به علت پیچیدگى‏ها و ابهامات فكرى و روحى در جامعه اسلامى، چندین جبهه مبارزه به وجود آمده بود و یا زمان سیدالشهدا علیه‏السلام كه تنها جبهه، جبهه مبارزه با دستگاه فاسد خلافت بود، فرق داشت.
در زمان امام صادق علیه‏السلام یك نهضت علمى و فكرى و فرهنگى عظیمى نیز در میان مسلمین آغاز و مذاهب گوناگون در اصول و فروع دین پیدا شد و در این زمان، زد و خورد امویها و عباسیها هم فرصتى ایجاد كرد، تا امام صادق علیه‏السلام این جبهه علمى را رهبرى كند و به حل معضلات علمى و تربیت شاگرد بپردازد و شاهد هستیم بزرگان زنادقه و دهریین و سایر فرقه‏هاى كلامى و حتى امامان دیگر فرق فقهى، چون ابوحنیفه و مالك، به محضر امام علیه‏السلام آمده، پاسخ مى‏گرفتند.
بنابراین، این جریان‏هاى علمى در زمان آن حضرت ایجاب مى‏كرد كه امام علیه‏السلام بیشترین اهتمام خود را در این صحنه قرار دهد. پس در مورد هر یك از ائمه اطهار علیهم السلام باید توجه كرد كه در هر زمانى، ایشان مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر مى‏گرفتند و كارى را انجام مى‏دادند كه مفیدترین اثر را داشته باشد.(148)

مطهری، بیست گفتار، صص 185 - 163
تنظیم: جهرمی زاده- گروه دین و اندیشه تبیان




http://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gif

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__4_.jpg
http://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gifhttp://www.fileden.com/files/2010/8/12/2940302/Shame.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 16:47
http://takpcir.persiangig.com/Neinava/Images/EmamSadegh01.jpg


وصيت امام صادق به زيد شحام

زيد شحام مى‏گويد: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانى که به نظر تو، مطيع ما هستند و از ما حرف مى‏شنوند، سلام برسان.
من همه شما را به تقواى الهى و ورع دينى فرا مى‏خوانم، و اينکه براى خدا کوشش کنيد، راستگو باشيد، اداى امانت کنيد و سجده‏هاى طولانى داشته باشيد و براى همسايگان خوبى باشيد که محمد(ص) ، با اين تعاليم و آموزشها آمده است.

امانت و وديعه اشخاصى را که شما را امين شناخته‏اند و چيزى را به شما سپرده‏اند، چه نيکوکار باشند يا بدکار، به ايشان سالم پس دهيد؛ زيرا رسول الله صوات الله عليه دستور دادند که حتى نخ و سوزن هم تحويل شود.

و به خويشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنيد و بر جنازه آنان و در تشييع شان شرکت نمائيد و بيمارانشان را عيادت کنيد و حقوق ايشان را ادا نمائيد؛ چون اگر يکى از شما (چنين رفتار کند و) در دين خويش ورع داشته باشد، راست بگويد، اداى امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته مى‏شود: اين جعفرى است و من خوشحال ميشوم و از اين وضع دلشاد مى‏گردم و گفته مى‏شود: اينگونه است ادب و تربيت جعفر، اما اگر جز اين باشيد، گرفتارى و ننگ و عار شما بر من است و گفته مى‏شود: اينگونه است تعليم و تربيت جعفر؟

به خدا سوگند، حديث کرد مرا پدرم که مردى در ميان قبيله‏ اى از شيعيان على (ع) شمرده مى‏شود که وارسته ‏ترين، امانت‏دارترين، راستگوترين، و درزمينه قضاوت، عادلترين آنان باشد و وقتى از افراد قبيله راجع به او سؤال شود که او چگونه مردى است، پاسخ دهند: چه کسى همانند اوست؟ راستى که او امين‏ترين و صادق‏ترين ماست.

http://www.balagh.net/persian/specific/vije_imam_sadeq/menu_img/pic.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 16:51
http://faran.persiangig.com/image/1/Imam-sadegh-03.jpg




رخدادهای پس از شهادت امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام را به شهادت رساندند و چراغی را که روشنی‌بخش محافل و مجامع دنیای اسلام بود خاموش نمودند.
منصور او را کشت و در عین حال می‌گفت: مثل جعفر بن محمد کجا پیدا می‌شود؟ و فریبکارانه و حیله‌گرانه در عین این که با تمام وجود از این مسأله شادان بود، ابراز تأسف می‌کرد.
آری، دور داشتن حضرت علی علیه السلام از خلافت در غوغای سقیفه اگر بگوئیم ناشی از توطئه‌ای پیش‌بینانه نبود، لااقل خیانتی بارز و آشکار علیه اسلام و مسلمین بود و آثار زیانباری از خود بر جای گذاشت که یکی از آنها به شهادت رساندن فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله بود.
ابوهریره عجلی که از شعرای اهل بیت و از علاقمندان آنان بوده در رثای امام آن هنگام که بدن مطهرش را روی تخت روان به سوی بقیع می‌برده‌اند، چنین سروده است:«به آنان که رفتند امام را روی دوش‌هایشان حمل کنند گفتم: آیا می‌دانید که چه شخصیتی را به گورستان می‌برید؟ کوهی را که چه مرتفع و بلند است! اینک مردمانی را می‌بینم که هر یک مشتی خاک روی بدن مقدسش می‌ریزند. چقدر شایسته است که بر سر خویش بریزند.

اینان همه عمر و هستی و امکانات خود را در راه نشر و تبیین احکام اسلام و دفاع از شرف و قداست آن و حمایت از انسان‌ها و برقراری عدالت صرف کردند. از جان خویش مایه گذاشتند تا بشریت سروری و آقایی پیدا کند.
چرا دشمنان بشریت باید تا این حد گستاخ باشند که اینان را به شهادت برسانند؟ سنگ اول این ستم از کجا بنیان نهاده شد؟ جز از سقیفه؟ و آیا سزاوار نیست این عبارت ذکر همگان باشد که:
اَللّهُمَّ العَن اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخَرَتابِعٍ لَهُ علی ذلک.

http://www.shiaupload.ir/images/56478329427660109907.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 16:52
http://www.aviny.com/Occasion/ahlebeit/imamsadegh/shahadat/88/e-sadegh1.jpg

طرح توطئه‌ای دیگر

خبر شهادت امام صادق علیه السلام پخش شد و در اندک مدتی سراسر جوامع اسلامی آن روز نشر یافت. این خبر به گوش منصور در پایتخت هم رسید، او برای آگاهی از آن، لحظه‌شماری می‌کرد ولی به ظاهر از شنیدن آن ابراز تأسف نمود.این بار توطئه‌ای دیگر را بنیان نهاد زیرا که می‌دانست امام صادق علیه‌السلام امام بعدی را به عنوان جانشین اعلام می‌کند. طی نامه‌ای محرمانه به والی مدینه نوشت:تحقیق کنید و ببینید وصی او کیست؟ و او را گردن بزنید و نتیجه را گزارش کنید.
منصور غافل از علم امام بود زیرا امام با علم امامت از اندیشه او آگاهی داشت. به همین دلیل در متن وصیتنامه خود پنج تن را وصی خود اعلام کرده بود. دو فرزندش عبدالله و موسی، همسرش حمیده، والی مدینه محمدبن سلیمان و زمامدار کشور، منصور عباسی!! و طبعاً این پنج نفر نباید گردن زده شوند که یکی از آنها خود منصور بود!! این هم بن بستی جدید برای منصور که توطئه او خنثی شده بود.

دفن و مزار

بر طبق وصیت، امام را غسل دادند و کفن کردند. امام کاظم علیه السلام او را در لباس احرام و هم پارچه یا پیراهنی که یادگار جدش امام سجاد علیه السلام بود پیچیده و محفوظ کرد. مراسم تشییع بی‌مانندی برای ایشان انجام شد. پیکر مطهر امام نه بر روی دوش‌ها که بر روی دست‌ها بود. ابوهریره عجلی در مورد تشییع و دفن امام در آن روزگار اشعاری سرود که خلاصه آن این است:آنگاه که جنازه‌اش را حرکت می‌دادند پیش خود گفتم: آیا می‌دانند چه چیزی را به سوی گور می‌برند؟ کوهی که بر افراز بلندی جای داشت. مردم صبحگاهان بر قبرش خاک ریختند. در حالی که شایسته آن بود بالای سرهای جای گیرد.ایشان را نیز چون امامان گرانقدر پیشین به سوی بقیع بردند و در کنار امام مجتبی، امام سجاد، امام باقر علیهم‌السلام در قبه عباس دفن کردند. امام را در قبری جای داده‌اند که از صدها خانه زندگان بی‌تفاوت برتر است.
مزار ایشان تا سال 1344 هجری در آن قبه و بارگاه مرکز زیارت و توسل بود که در این سال، وهابی مسلکان، این از خدا بی‌خبران آن را ویران کردند. امام خود درباره پاداش زیارت خود فرموده است: هر کس مرا زیارت کند فقیر نمی‌میرد و خداوند گناهانش را می‌بخشد: مَن زارَنی غُفِرَت لِذُنُوبِهِ وَ لَم یَمُت فقیراٌ. (1)

http://www.shiaupload.ir/images/56478329427660109907.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-10-2010, 16:52
http://shiaphoto.persiangig.com/imags/imam-sadeq2/sadeq2-big.jpg




پس از شهادت

امام کاظم علیه السلام پدرش را پس از شهادت در میان دو تکه پارچه سفید که لباس احرام او بود به اضافه پیراهن و دستاری که یادگار جدش حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام بود و نیز در میان بُردی که آن را به چهل دنیار خریده بود، پیچید و به خاک سپرد.امام کاظم علیه السلام ضمناٌ دستور داد، چراغ اطاقی را که پدرش در آن می‌زیست همچنان روشن نگاه دارند و این چراغ تا امام موسی کاظم علیه السلام در مدینه بود، همه شب روشن بود تا این که به عراق احضار شد. پیش از این نیز امام صادق علیه السلام چراغ اطاق پدرش امام باقر علیه السلام را روشن نگاه داشته بود.ابوهریره عجلی که از شعرای اهل بیت و از علاقمندان آنان بوده در رثای امام آن هنگام که بدن مطهرش را روی تخت روان به سوی بقیع می‌برده‌اند، چنین سروده است:
«به آنان که رفتند امام را روی دوش‌هایشان حمل کنند گفتم: آیا می‌دانید که چه شخصیتی را به گورستان می‌برید؟ کوهی را که چه مرتفع و بلند است! اینک مردمانی را می‌بینم که هر یک مشتی خاک روی بدن مقدسش می‌ریزند. چقدر شایسته است که بر سر خویش بریزند.
ای صادق راستگو و ای فرزند راستان و صادقان! به پدران پاک و پاکیزه‌ات سوگند راستین می‌خورم و خداوند تعالی و پروردگار خاوران نیز به وجود شما سوگند یاد کرده و فرموده است: دوازده ستاره درخشانی که در عالم الهی همیشه پیشرو پیشگام بوده‌اند.»
بدین ترتیب امام صادق سلام الله علیها در گورستان بقیع در کنار نیای مادریش امام حسن مجتبی و جد پدریش حضرت امام سجاد و پدرش امام باقرالعلوم (درود خدا به روان همه‌شان) به خاک سپرده شد و او آخرین امامی بود که در بقیع دفن گردید و پس از او تمام فرزندان او جز امام رضا علیه السلام که در خراسان آرمیده در سرزمین عراق به خاک سپرده شده‌اند. (2)

http://www.shiaupload.ir/images/56478329427660109907.gif
منبع:
1- به نقل از کتاب احیاگر تشیع.
2- به نقل از کتاب صفحاتی از زندگانی امام

درگاه محبوب
03-10-2010, 18:02
اشک بقیع

http://img.tebyan.net/big/1388/07/971077013075182151881332101568211521723499.jpg


باز تکه‏های ابر سیاه در دل آسمان، می‏خواهند حکایت تلخی را بسرایند، نوری بر دستان مدینه تشییع می‏شود. اینک امام علم و دیانت و سراینده سرود زیبای خداپرستی، به سوی معبود می‏شتابد. اکنون فرزند دیگری از خاندان آل عبا و عالم دین خدا زهر تلخ دسیسه‏های پلیدان را می‏نوشد، او امام همه خوبی‏ها و خانه همه دانش‏ها، امام جعفر صادق(علیه‏السلام) است.


اندیشه تشیع در پله ششم، تاریخ را به ماتم می‏خواند، ماتمِ چشمه جوشان کلام شیعه ماتم خزانه‏دار علم علی، فاتح قله‏های بلند دانش خداوندی، وارث بزرگ پدر، هنوز آخرین حرف‏های امام، در گوش‏های زمان پژواک می‏کند:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا یَنالُ مُسْتَخِفّا بالصَّلوةِ»؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد، نخواهد رسید. بقیع همیشه گریان، امروز خورشید را در خود جای می‏دهد. درود بر تو ای ششمین پیام خدا بر زمین!

امروز اشک‏های تمام عاشقان خاندان علی از ابرهای غمگین آسمان بقیع می‏بارد و هر بار به یاد آن لحظه که زهر خصم را نوشیدی، جگرهامان به خون می‏نشیند و با چشمانی نمناک فریاد می‏زنیم:


«اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی الله‏ ـ یا وَجیها عِنْدَالله‏، اشفع لنا عندالله»‏

درگاه محبوب
03-10-2010, 18:04
ضمیر پاک صداقت

http://img.tebyan.net/big/1388/07/13617820313320311575125669143162142193206230.jpg


باز هم، بغضی پریشان می‏کند اندیشه‏ام را؛
باز هم، غربت سرای چامه‏های جانگدازم!
باز هم، آیینه چشمان من ابریِ ابری‏ست!
باز هم، در غربت تاریخ می‏پویم؛ شکوهِ مصرعی از اشک‏هایم را!بخوان سمتِ غمت، حالا که در لذّت اشکی، به عشقِ جاودان خویش می‏بالم! بخوان سمتِ غمت، مولا!
بخوان! با یاد تو؛ زیباترین پاسخ به احساسم، فقط اندوه است!
تو را من دوست می‏دارم؛ به قدر آسمان‏هایی که چتر نور خود را بر مزارت؛ باز می‏سازند روز و شب!
مولا جان!


مولا جان، امام مهربان! گیتی فروز علم الهی! ای منبع صداقت انوار مُتّقین!
جاری‏ترین زلال ازل تا ابد، تویی نامیده کردگار جهان، چون که «جعفرت علیه‏السلام»


ماییم و داغ حسرتِ عُمری سفر، که دل

آید کنار تربت پاک و معطّرت


ماییم و زخم غربت لختی نگاه گرم!

تا جان فدا کنیم ز غیرت، برابرت!


مولا جان، یا اباعبداللّه‏، یا جعفر بن محمد(علیهماالسلام) !
ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!
ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!
ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!
دین از توانِ علم تو محکم. مذهب، به نام پاک تو زیبا!


مولا جان، یا صادق آل محمد(صلی‏الله‏علیه‏و‏آل ‏)! چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان را به تواضع وامی‏دارد! چگونه به این اشک‏های ناقابل بسنده کنم، که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!


مولا جان به روزهایی می‏اندیشم؛ که مردمان در حق تو کوتاهی کردند! تا جایی که نااهلانِ حکومت «عباسی» حریم حرمتت را شکستند!


مولا جان! شرمنده! کسانی که آن روز، قدر تو را نفهمیدند و شرمنده؛ امروز، کسانی که از حسادت، توان دیدنِ این همه شکوهِ تربتت را ندارند!


مولا جان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت، که معجزه مهدوی علیه‏السلام، به وقوع خواهد پیوست و آستان کبریایی تو برای همیشه؛ در آغوش آرزومندان خواهد بود!


ما را بگیر دست، که از پا افتاده‏ایم


آقا! به حق تربت پنهان مادرت علیهاالسلام !

"سید علی‏اصغر موسوی"

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 20:15
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_18241205953675182238223232151922015021010.jpg


شيوه‏ها و اهداف نهضت علمى و فرهنگى



تربيت راويان



از گذر ممنوعيت نقل احاديث در مدت زمان طولانى توسط حكام اموى , احساس نياز شديد به نقل روايات و سخن پيامبر(صلّي الله عليه وآله) , امير مومنان(عليه السلام)، امام(عليه السلام) را وامى داشت به تربيت راويان در ابعاد مختلف آن روى آورد .
لذا اينك از آن امام در هر زمينه اى روايت وجود دارد و اين است راز ناميده شدن مذهب به (جعفرى).
آرى, راويان با فراگرفتن هزاران حديث درعلومى چون تفسير , فقه, تاريخ , مواعظ , اخلاق , كلام , طب , شيمى و... سدى در برابر انحرافات ايجاد كردند.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: ابان بن تغلب سى هزار حديث از من روايت كرده است. پس آن ها را از من روايت كنيد.
محمدبن مسلم هم شانزده هزار حديث از حضرت فرا گرفت.
و حسن بن على و شامى گفت : من در مسجد كوفه نهصد شيخ را ديدم كه همه مى گفتند: جعفر بن محمد (عليه السلام) برايم چنين گفت.

اين حجم گسترده از راويان در واقع, كمبود روايت از منبع بى پايان امامت را در طى دوره هاى مختلف توانست جبران كند و از اين حيث امام(عليه السلام) به موفقيت لازم دست يافت.

آرى, روايت از اين امام منحصر به شيعه نشد و اهل سنت نيز روايات فراوانى در كتب خود آوردند.

ابن عقده و شيخ طوسى در كتاب رجال و محقق حلى در المعتبر و ديگران آمارى داده اند كه مجموعا راويان از امام به چهار هزار نفر مى رسند و اكثر اصول اربعمإئه از امام صادق (عليه السلام) است و همچنين اصول چهار صدگانه اساسى كتب اربعه شيعه ( كافى , من لا يحضره الفقيه, التهذيب, الاستبصار) را تشكيل دادند



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__2_.jpg

نرگس منتظر
03-10-2010, 20:32
دیبای شهادت بر قامت امام دانش (علیه السلام)



http://img.tebyan.net/big/1389/06/22070192122117642502062271661282421891196619.jpg


در اصول كافی، ارشاد شیخ مفید، كشف الغمه و برخی كتابهای دیگر، از رحلت امام صادق - علیه السلام - به لفظ «مضی‏» ، «مات‏» و «قبض‏» تعبیر شده است.
ظاهر این لفظها نشان می‏دهد امام به مرگ طبیعی جهان را بدرود گفته است، اما در فصول المهمه و مصباح كفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در كتابهای دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.1
ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید 2 و بایست چنین باشد، زیرا با كینه‏ای كه منصور از او داشت و بیمی كه از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی‏نشست.

آنان كه با تاریخ زندگی این مرد آشنایند، می‏دانند او به كسانی كه برای رساندنش به مسند خلافت هر كوشش را به كار بردند، رحم نكرد و از جمله آنان ابو مسلم بود كه برپایی دولت عباسیان مرهون رنجهایی است كه او در این باره بر خود نهاد. گناه ابو مسلم - چنان كه از اسناد تاریخی بر می‏آید، این است كه هنگام خلافت‏ سفاح، به منصور چنان كه باید حرمت نمی‏نهاد، پس طبیعی است كسی را كه از او می‏ترسد و از علاقه و احترام مردم بدو آگاه است آسوده نگذارد و تحمل نكند. ولی چنان كه خواهیم دید، به ظاهر از رحلت آن امام بزرگوار دریغ می‏خورد.
كلینی به اسناد خود از ابو ایوب روایت كند: نیم شبی منصور مرا خواست. چون بر او در آمدم، بر كرسی نشسته بود و شمعی پیش روی داشت و نامه‏ای می‏خواند و می‏گریست. بر او سلام كردم. نامه را به سوی من انداخت و گفت: از محمد بن سلیمان است.

از مرگ جعفر بن محمد خبر می‏دهد و سه بار «انا لله و انا الیه راجعون‏» را بر زبان آورد و گفت: كجا مانند جعفر یافت می‏شود؟ سپس گفت: بنویس! در بالای نامه نوشتم اگر شخص معینی را وصی قرار داده گردن او را بزن.
چون پاسخ نامه رسید، معلوم شد پنج تن را وصی خود كرده است: منصور، محمد بن سلیمان، عبد الله، موسی و حمیده.
و در روایت دیگری به جای محمد بن سلیمان، محمد بن جعفر است و به جای حمیده، مولایی از موالی ابو عبد الله و اضافه دارد: منصور گفت اینان را نمی‏توان كشت.3
یعقوبی از اسماعیل بن علی بن عبد الله بن عباس روایت كند: بر منصور در آمدم، دیدم ریش او از اشك چشمش نمناك است. سبب پرسیدم، گفت: نمی‏دانی به خاندان تو چه رسیده است.
- امیر مؤمنان چه شده؟ - سید و عالم و باقی مانده گزیدگان آنان درگذشت.
- امیر مؤمنان چه كسی؟
- جعفر بن محمد!
- خدا امیر مؤمنان را مزد دهد و او را برای ما باقی گذارد.
- جعفر از آنان بود كه خدا در باره‏شان گفته است: ثم اورثنا الكتاب الذین اصطفینا من عبادنا 4 و از كسانی بود كه خدایش گزید و از سابقان در خیرات بود.5
ابن فضال روایت كند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم.

گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می‏دیدی چیزی شگفت مشاهدت می‏كردی.

چشم خود را گشود و گفت: هر كس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدانها نگریست و گفت: شفاعت ما به كسی نمی‏رسد كه نماز را سبك بدارد.6
كلینی به روایت‏خود از امام موسی بن جعفر روایت كند: من پدرم را در دو جامه شطوی7كفن كردم كه آن دو، جامه احرام او بود و در جامه‏ای از جامه‏هایش و عمامه‏ای كه از علی بن الحسین بود برای آنكه آن را به چهل دینار خریده بود.8
یكی از اصحاب آن حضرت گفته است: بر او در آمدم موسی بن جعفر پیش روی او نشسته بود و او وی را وصیت می‏كرد.

آنچه از آن وصیت‏به یاد دارم این است:
پسركم وصیت مرا بپذیر و گفتارم را به خاطر سپار. اگر آن را به خاطر سپاری خوشبخت زندگی خواهی كرد و ستوده خواهی مرد.
پسركم! آنكه بدانچه خدا بدو داده قناعت كند بی‏نیاز بود، و آنكه دیده به مال دیگری دوزد مستمند می‏میرد. آنكه بدانچه خدای عز و جل بدو داده خرسند نباشد خدا را در قضای او متهم كرده است. آنكه گناه خود را خرد داند گناه جز خود را بزرگ شمارد.

و آنكه گناه دیگری را خرد به حساب آرد، گناه خود را بزرگ انگارد.
آنكه پرده از عیب دیگری برگیرد، عیبهای درون خانه‏اش آشكار شود. آنكه شمشیر ستم كشد، بدان كشته شود. آنكه برای برادر خود چاهی كند، خود در آن بیفتد.
آنكه با سفیهان بیامیزد حقیر شود و آنكه با علما نشیند وقار یابد. آنكه در جای‏های بد در آید متهم شود. پسركم حق را بگو! به سودت باشد یا به زیانت.
از سخن چینی بپرهیز كه آن كینه را در دلهای مردم می‏كارد. پسركم! اگر جستجوی بخشش می‏كنی به معدنهای آن روی آور. 9

تنظیم: جهرمی زاده - گروه دین و اندیشه تبیان


[1] . ج 47، ص 2 - 1.
[2] . مناقب، ج 4، ص 280.
[3] . اصول كافی، ج 1، ص 310.
[4] سپس میراث دادیم كتاب را به كسانی كه برگزیدیم از بندگانمان (فاطر: 32).
[5] . تاریخ یعقوبی، ج 3، ص 117.
[6] . ثواب الاعمال، ص 205، بحار، ج 47، ص 2.
[7] . دهی در مصر كه در آن چنان پارچه را می‏بافتند.
[8] . اصول كافی، ج 1، ص 476.
[9] . حلیه الاولیاء، ج 3، ص 195، صفه الصفوه، ج 2، ص 170.
سید جعفر شهیدی، زندگانی امام صادق (ع)، ص 85

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 20:56
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_L_18dd7bf3-0352-4637-896d-aaa0e74b957f.jpg




تربيت مبلغان و مناظره كنندگان



علاوه بر ايجاد خزأن اطلاعات (راويان) كه منابع خبرى موثق تلقى مى شدند, حضرت به ايجاد شبكه اى از شاگردان ويژه همت گمارد تا به دومين هدف خود يعنى زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند وشبهات را ازچهره دين بزدايند.

هشام بن حكم, هشام بن سالم, قيس, مومن الطاق, محمد بن نعمان, حمران بن اعين و... از اين دست شاگردان مبلغ هستند.
تاجائي كه امام (عليه السلام) در ضمن برخي مناظراتشان شاگردان خودراتشويق مي نمايند تا در حضورامام در فني كه تخصص يافته و در آن متبحر شده اند با ديگران رودررو شده و اين جرات وقدرت بيان را به نمايش بگذارند.

جالب تر آنكه امام(عليه السلام) درهر فني از يكي از ايشان درخواست مطلب مي نمايد و توان تخصصي افراد را به صحنه مناظره كشيده تا همه بدانند مبلغ دين درفنون تخصصي و ويژه اي كه آموزش ديده مي بايست به پاسخ بپردازد.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__13_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 20:58
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_pic10.jpg


برخورد با انحرافات ويژه

امام علاوه بر آن دو حركت اصولى، براى رفع انحرافات ويژه نيزمى‏كوشيد، مانند آنچه از مرام ابوحنيفه در عراق گريبان شيعيان‏را گرفته بود، يعنى مذهب قياس. چون در عراق تعداد زيادى از شيعيان نيز زندگى مى‏كردند و باسنى‏ها از حيث فرهنگى و اجتماعى تا حدودى در آميخته بودند، لذااحتمال تاثير پذيرى از قياس وجود داشت.

يعنى يك آفت درونى كه‏مى‏توانست‏شيعيان را تهديدكند، لذا امام در محو مبانى مذهب قياس‏و استحسان تلاش كرد. مبارزه با برداشت‏هاى جاهلانه و قرائتهاى سليقه‏اى از دين نيز درمكتب امام جايگاه ويژه‏اى داشت و حضرت علاوه بر حركت كلى و مسيراصلى، به صورت موردى با اين انحرافات مبارزه مى‏كرد. از جمله آن‏ها حكايت معروفى است كه باهم مى‏خوانيم:

حضرت مردى را ديد كه قيافه‏اى جذاب داشت و نزد مردم به تقوامشهور بود. او دو عدد نان از دكان نانوايى دزديد و به سرعت زيرجامه‏اش مخفى كرد و بعد هم دو عدد انار از ميوه فروشى سرقت كردو به راه افتاد. وقتى به مريضى مستمند رسيد، آن‏ها را به اوداد.

امام صادق(علیه السلام) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه مى‏كنى؟ اوپاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا كردم‏و خدا مى‏فرمايد: (من جاء بالسيئه فلا يجزى الامثلها); هركس كاربدى بكند كيفر نمى‏بيند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم. از طرف ديگر چون خدا مى‏فرمايد: (من جاء بالحسنه فله عشرامثالها); هركس يك كار نيك انجام دهد، برايش ده برابر ثواب‏هست. و من چون آن چهار چيز (دو نان و دو انار) را به فقيردادم، پس چهل حسنه دارم كه اگر چهار گناه از آن كم كنم،36حسنه برايم مى‏ماند!

امام در برابر اين برداشت و قرائت ناصواب كه بر عدم درك واحاطه كامل به مبانى فهم آيات بنا شده بود، پاسخ داد كه (انمايتقبل الله من المتقين); خداوند كار نيك را از متقين قبول‏دارد. يعنى اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابى بر آن نمى‏تواندمترتب باشد.



آرى، دورى از منبع وحى و اخبار اهل‏بيت رسالت، سبب شد مردانى‏پاى به عرصه گذارند و ادعاى فضل كنند كه هرگز مبانى فكرى قرآن‏و دين را به خوبى نفهميده‏اند و از اين روى همواره، خود وپيروانشان را به راه خطا رهنمون مى‏شوند.




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__12_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:01
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_19023219533125932231649815320711045134175192.jpg


صبر امام


اسماعيل كه پسر بزرگ امام صادق بود از دنيا رفت. امام صادق (ع) با كمال خوشرويي از مردمي كه براي تعزيت آمده بودند پذيرايي فرمود، به قدري كه مورد تعجّب شد. از حضرت در اين مورد سؤال نمودند. آن بزرگوار فرمودند بايد تسليم امر خداوند بود. و در مصيبت ديگري فرمودند: «ما اهلبيت قبل از مصيبت فعاليت خود را انجام مي دهيم ولي چون مصيبت آمد راضي و تسليم تقدير الهي هستيم.»


عفو امام


به امام صادق خبر رسيد كه پسر عموي شما در ميان مردم به شما ناسزاي بسيار گفت. حضرت بلند شد دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز با رقّت شديد گفت: «خدايا من از حق خودم گذشتم، توا كرم الاكرميني از او در گذر و به كردارش گرفتار نكن.» گويا حضرت به اين مطلب توجه داشتند كه قطع رحم مؤاخذه شديد و با سرعت دارد، از اين جهت در نماز و دعا براي او سرعت نمودند.


سخاوت امام


هشام بن سالم مي گويد: «روية امام صادق اين بود كه چون پاسي از شب مي گذشت، كيسه اي را به دوش مي گرفت و محتويات آن را ميان فقراي مدينه تقسيم مي كرد. آنان از حضرت خبري نداشتند تا اينكه پس از مرگ امام صادق روشن شد كه چه كسي به آنان توجّه داشته است.» خثعمي مي گويد: «امام صادق كيسه اي دينار به من دادند كه به شخصي بدهم و تاكيد نمودند كه اسم ايشان را نبرم. چون كيسه را به آن شخص دادم تشكر كرد، ولي از امام صادق گه كرد كه با وصفي كه قدرت دارد به ما رسيدگي نمي كند.»



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__7_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:03
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14723017813319525220610611712247211124548210.jpg



حلم امام


نقل نموده اند كه امام صادق (ع) غلامش را دنبال كاري فرستاد و چون غلام دير كرد، خود حضرت به دنبال آن كار رفت و در وسط راه ديد غلام خفته است. حضرت او را باد زد» تا بيدار شد پس به او فرمود:
خوب است شبها بخوابي و روزها كار كني.



عبادت و خشيت امام صادق (ع)


ابان بن تغلب مي گويد امام صادق را ديدم در ركوع و سجده هستند و هفتاد تسبيح از ايشان در ركوع و سجود شنيدم.
در خرائج راوندي است كه راوي مي گويد: «امام صادق را در مسجد رسول الله ديدم به نماز است و سيصد مرتبه سبحان ربي العظيم و بحمده از ايشان شنيدم.» مالك بن انس مي گويد:

«بهتر از جعفر بن محمد، در علم و تقوا نديدم و هر وقت كه او را مي ديدم، يا در ذكر بود و يا روزه بود و يا مشغول نماز بود. او از اكابر زهاد و از بندگان شايسته اي بود كه از خدا مي ترسيد و در خانة خدا خاشع و گريان بود.

سالي در مكه با او بودم، چون موقع تلبيه شد نمي توانست تلبيه بگويد و مي گفت و مي گرييد كه: اگر بگويم لبيك و او بگويد لالبيك چه كنم؟



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__21_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:07
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_169252156137751182381612271081071615112917543.jp g


امام صادق (علیه السلام) از ديدگاه مورخان و محدثان

شخصيت امام صادق (علیه السلام) همچون اجداد بزرگوارش اگر چه تنها متعلق به شيعه نبوده بلكه مربوط به كل جهان انسانيت است و خاورشناسان غير مسلمان نيز به مطالعه ابعاد مختلف زندگى و شخصيت اين امام بزرگوار پرداخته‏اند، ليكن با كمال تأسف آنان زندگانى امام را تنها از زاويه ديد محدود مادى نگريسته‏اند!

شناخت چهره واقعى امام و بررسى حيات پر بار و مملو از اسرار اين پيشواى بر حق در تمام ابعاد آن فقط در صلاحيت علما و دانشمندانى است كه از هرگونه تنگ نظرى و غرض ورزى و كوردلى بدورند، و ما در اين فصل شخصيت برجسته امام صادق (علیه السلام) را از ديدگاه بعضى مورخان، محدثان، تراجم نگاران مسلمان، حاكمان و سلطه گران وقت و حتى زنادقه و ملاحده عصر، نظاره مى‏كنيم .

هدف از گردآورى و ارائه اين اسناد آن است كه اجمالاً معلوم شود برخى نويسندگان مغرب زمين و همفكران شرقى شان چگونه وقتى امام و شخصيت ملكوتى او را با عينك ماديت صرف نگريسته‏اند دچار لغزشهاى غير قابل گذشت شده و آنجا كه نتوانسته‏اند آن همه معارف و دانشهاى امام را منكر شوند او را شاگرد مع الواسطه بطلميوس معرفى كرده‏اند. 1

اينك نظرات گوناگون برخى دانشمندان و نويسندگان جهان اسلام درباره شخصيت بى مثال ششمين پيشواى معصوم شيعه:
«حافظ محمد شمس الدين دمشقى» معروف به ذهبى 673 - 748 ق. در كتاب «ميزان الاعتدال»، ج 1، ص 192:

«ابو عبدالله جعفر بن محمد بن على بن الحسين هاشمى، امامى بزرگوار و نيك مردى صادق و داراى شأن و مقامى بس والا بوده است.»

«حافظ ابوزكريا محى الدين بن شرف الدين نووى» در گذشته به سال 676 ق. در كتاب «تهذيب الاسماء و الصفات»، ج 1، ص 149:
«روايان و محدثان مشهورى مانند محمد بن اسحاق، يحيى انصارى، مالك، ابن جريح، شعبه، يحيى قطان و سفيانها و ديگران از امام صادق (علیه السلام) روايت كرده‏اند و جملگى بر امامت، سياست و جلالت شأن او متفق القول بوده‏اند. عمروبن مقدام مى‏گفته: من هر وقت به جعفر بن محمد (علیه السلام) نظر مى‏انداختم مى‏دانستم كه او از نسل و ذريه پيغمبران است.»

«احمد بن محمد» مشهور به ابن خلكان متوفى به سال 681 ق. در «وفيات الاعيان»، ج 1، ص 327: «... او يكى از امامان دوازده گانه بر مذهب اماميه است و از سادات اهل بيت بوده و به صادق ملقب گشته است، چون هميشه راستگو بوده است و فضائل و مناقب او مشهورتر از آن است كه ذكر شود. از جمله شاگردان امام، جابربن حيان صوفى طرطوسى است.

او كتابى در يكهزار برگ و مشتمل بر پانصد رساله از رساله‏هاى علمى امام‏تأليف كرده است . امام صادق (علیه السلام) پس از وفات، در گورستان بقيع كنار قبر پدرش حضرت محمد باقر (علیه السلام) به خاك سپرده شد؛ همان مقبره‏اى كه جدش امام سجاد و عموى جدش سبط اكبر، حسن بن على عليهم السلام هم در آنجا مدفونند، چه آرامگاه مقدس و شريفى.»


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__20_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:11
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2315766203212003011615618878223203251231125.jpg


«شبلنجى مؤمن مصرى» متولد 1250 ق. در «نورالابصار»، ص 131:
«فضائل و صفات پسنديده امام صادق (علیه السلام) آن اندازه فراوان است كه تحت هيچ محاسبه عادى در نمى‏آيد و نويسنده هر قدر هوشيار و چيره دست باشد از عهده بررسى و قلمفرسائى درباره آنها بر نمى‏آيد.»
«دميرى محمد بن موسى» 742 - 808 ق. در كتاب «حيوة الحيوان»، ج 1، ص 279:
«ابن قتيبه در ادب الكاتب مى‏نويسد: كتاب جفر كه جعفر بن محمد آن را نوشته، تمام مايحتاج انسانها و همه دانشهاى بشرى را تا روز قيامت در بر دارد، «ابوالعلاء» در اشاره به همين كتاب سروده است:
لقد عجبوا لآل البيت لما
اتاهم علمهم فى جلد جفر
فمرآة المنجم و هى صغرى‏
تريه كل عامرة وقفر
مردم در شگفتند كه چگونه دانشهاى اهل بيت
در جلد جفر گردآمده است !
آئينه منجم و ستاره‏شناس با آن حجم كوچكش‏
هر جاى خراب و آباد را به او نشان مى‏دهد.»
«محمد بن على صبان شافعى» در كتاب» «اسعاف الراغبين» چاپ شده در حاشيه «نورالابصار»، ص 208:
«امام جعفر بن محمد (علیه السلام) پيشوائى بوده بزرگوار و مستجاب الدعوه. هرگاه از خداوند چيزى درخواست مى‏كرد، تا سخنش پايان نيافته حاجتش را برآورده مى‏ديد.»
«ابوالمواهب عبدالوهاب شافعى مصرى» معروف به شعرانى در «لواقح الانوار»:
«امام صادق (علیه السلام) هر موقع به درگاه الهى دست بلند مى‏كرد و عرض حاجت مى‏نمود و مى‏گفت: خدايا! من نيازى چنين و چنان دارم، هنوز دعايش به پايان نرسيده، خداوند حاجت او را بر مى‏آورد.»
«سبط ابن جوزى ابومظفر شمس الدين »واعظ مشهور حنفى 582 - 654 ق. در كتاب «تذكرة خواص الامة»:
«علماى تاريخ و اهل سيره نوشته‏اند: امام صادق (علیه السلام) هميشه به عبادت و بندگى خدا و نيايش به درگاه الهى روزگار مى‏گذرانيد و از جاه‏طلبى و دنيادارى رويگردان بود و از جمله مكارم اخلاق او چيزى است كه «زمخشرى» در كتاب «ربيع الابرار» از «شقراوى» نقل كرده است. وى مى‏گويد: به روزگار منصور عباسى به همه مردم از بيت المال سهم و عطائى مى‏دادند و من به علت نداشتن واسطه و معرف در كنار خانه امام صادق (علیه السلام) نوميدانه ايستاده بودم. وقتى امام از خانه بيرون آمد حاجت خويش به او باز گفتم. امام به خانه برگشت و براى من هديه و عطائى آورد و فرمود: اى شقراوى! كار نيك و عمل نيكو از هر كس سر زند خوب و پسنديده است، ولى از توبهتر؛ چون با ما نسبت و خويشى دارى. و كار قبيح و عمل زشت از همه كس زشت و ناپسند است ؛ليكن از تو زشت‏تر و ناپسندتر، زيرا به ما منسوبى.
شقراوى از بستگان امام بوده و متأسفانه اعتياد به مى‏خوارگى و بدمستى داشته است و ازنشانه‏هاى بزرگوارى امام آنكه او را از صله و احسان خويش محروم نساخت و با كنايه به پند و اندرزش پرداخت و راستى كه اين از اخلاق انبيا است.»
«محمد بن طلحه شافعى كمال الدين» متوفى به سال 654 ق. در كتاب «مطالب السؤل»، ص 81:
«امام صادق (علیه السلام) از بزرگان و سروران اهل بيت و داراى دانشهاى بسيار بوده است. هميشه با عبادت ونيايش روزگار مى‏گذارند و براى اوقات فراغتش اوراد و اذكارى ويژه داشت. او مردى زاهد بود و قرآن بسيار تلاوت مى‏كرد و به هنگام خواندن قرآن در آيه‏هاى آن دقت و تفكر مى‏نمود و از اقيانوس بيكران دانشهاى آن، گوهرهاى گرانبها و ارزنده بيرون مى‏كشيد و رازهاى نهان كشف مى‏نمود. امام اوقات خود را تقسيم مى‏كرد و نفس خود را به محاسبه مى‏كشيد. رؤيت او انسان را به ياد آخرت مى‏انداخت و سخنان دلنوازش شنونده را نسبت به دنيا بى رغبت مى‏كرد. پيروى از راه و روش او آدمى را به بهشت رهنمون مى‏شد و سيماى نورانى‏اش نشانگر آن بود كه او از ذريه رسول خدا است. كردار و رفتارش با صراحت تمام، دليل بر آن بود كه او از خاندان رسالت است. فضائل و مناقبش فوق العاده و بيش از حد و حصر بوده است و نويسندگان تيزهوش و زبردست هم ازشمارش همه آنها عاجز و ناتوان هستند.»





http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__18_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:14
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2161522825491329011118813313514822017319622.jpg


«شهاب الدين احمد هيثمى مكى» معروف به «ابن حجر» در «الصواعق المحرقه»:

«مردم آن اندازه از جعفر بن محمد (علیه السلام) علم و دانش اندوخته و نقل كرده‏اند كه آوازه آنها شهرها را پر كرده و محموله كاروانهارا تشكيل مى‏داده است و محدثان همچون بازرگانان، آن علوم و دانشها را به اينجا و آنجا به ارمغان مى‏برده‏اند.»

«سليمان قندوزى» در كتاب «ينابيع الموده»، ص 380:
«ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) از ائمه اهل بيت و از سادات و بزرگان ايشان بوده و در «طبقات صوفيه» آمده است: جعفر صادق (علیه السلام) در عصر خود بر همه سادات اهل بيت تقدم و پيشى داشته و داراى علم و دانش بيكران بوده است. او نسبت به دنيا بى رغبت و از شهوات و هوى‏ها به طور جدى به دور و مردى حكيم و انسانى كامل بوده است.»

«حافظ ابونعيم احمد بن عبدالله اصفهانى» متوفى به سال 430 ق. در كتاب «حلية الاولياء»:

«... و از آن جمله است امام بحق، ناطق و پيشواى برجسته ولايق ابوعبدالله جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) كه همواره به عبادت و بندگى خدا روزگار مى‏گذرانيده و داراى مقام خشيت از پروردگار خويش بوده است. او بر كنار از هرگونه قيل و قال بى ثمر و رويگردان از رياست‏طلبى وجاه پرستى، زندگى مى‏كرده است...»
«نورالدين على بن محمد» معروف به «ابن صباغ مالكى» 786 - 855 ق. در كتاب «الفصول المهمه»:

«امام در ميان برادرانش تنها وصى و جانشين پدر گرديد و به امامت و پيشوائى شيعه رسيد و بر تمام سادات اهل بيت تقدم و پيشى جست. او شرافت نسب و جلالت حسب را يكجا داشت و دانشهاى گوناگوى از وى منقول است و حتى سالهاى سال كالاى (برخى) قافله‏ها را علوم جعفرى تشكيل مى‏داده و آوازه شهرتش همه نقاط جهان آن روز را فرا گرفته بود و به طور خلاصه فضائل و مناقب ابى عبدالله (علیه السلام) فراوان و شكوه و جلالش در حد كمال بوده است و سيل منقبتهايش به هر سو روان و مجالس بزرگان وسرشناسان با ذكر نام و بزرگى وبزرگواريهاى او عطرآگين بوده است».

«محمد امين بغدادى سويدى» در «سبائك الذهب»، ص 72:
«از امام صادق (علیه السلام) وصى و جانشين پدرش امام محمد باقر (علیه السلام) علوم و دانشهائى منقول است كه نظير آنها از ديگران نقل نشده است. او در دانش حديث از پيشوايان و امامان مى‏باشد.»

«نسابه» مشهور به «جمال الدين احمد بن على داودى حسنى» متوفى به سال 828 ق. در كتاب «عمدة الطالب»، ص 184:
«... او را كانون شرف و منبع فضيلت دانسته‏اند. مناقب او زبانزد همگان بوده و عوام و خواص به جلالت شأن و ارجمندى مقام او معترف بوده‏اند منصور دوانيقى چندين بار قصد ريختن خون او كرد، ليكن خداوند امام را از گزند و آسيب آن شخص پست و سفاك نگه داشت.»

«ابو الفتح محمد بن ابى القاسم شهرستانى» متوفى به سال 548 ق. در «ملل و نحل»، ج 1، ص 166:

«او در حكمت و علوم ادبى و دينى تبحر داشته و فوق‏العاده زاهد و پرهيزگار بوده است.در مدينه سكونت داشت وشيعيان و هوا دارانش و ديگران از وجود پر فيض او بهره مى‏بردند و توشه علمى بر مى‏ گرفتند. امام صادق (علیه السلام) شاگردان ممتاز و برجسته‏اى تربيت كرده و علوم و اسرارى به آنها تعليم داده است.

او بعداً به عراق آمد و مدتها در آنجا بسر برد و هرگز به فكر رياست و حكومت از آنگونه كه طالبان دنيا و شيفتگان مظاهر فريباى جهان گذرا براى رسيدن به آن دست و پا مى‏شكنند، نيفتاد و در موضوع خلافت و براى به دست آوردن آن (كه به صورت سلطنت و حكومت طاغوتى درآمده بود) با احدى به نبرد برنخاست؛ زيرا آن كس كه در اقيانوس زلال معرفت شناور است كى به جويبارى كثيف و گنديده رغبت و علاقه نشان مى‏دهد؟!

و آنكه بر بلنداى قله حقيقت دست يافته چگونه ممكن است به پستى تن در دهد، و كسى كه با پروردگار خويش مأنوس گردد، بى شك از اهل دنيا مى‏گريزد؛اما آن كس كه با غير خدا انس گيرد و به جز او دل بيندد، نگرانيهاى خاطر، او را از پاى درآورد.»

«يافعى ابو محمد عبدالله بن سعد يمانى» متوفى به سال 767 ق. در «مرآة الجنان»، ج 1، ص 304:

«در اين سال (سنه 148 ق.) مولى و سرور جليل القدر، ذريه پيامبر اطهر، چكيده جوانمردى و خلاصه انسانيت، ابوعبدالله جعفر صادق (علیه السلام) رخت از اين جهان بر بست و در آرامگاه بقيع كنار مراقد پدرش، باقرالعلوم و نيايش امام سجاد و عموى جدش حسن مجتبى عليهم السلام به خاك سپرده شد؛ چه آرامگاه مقدس و چه مزار و بارگاه شكوهمندى! او لقب صادق يافت چون هرگز لب به دروغ و خلاف حقيقت نگشود و در دانشهاى توحيدى و غير آن سخنانى بس والا و گرانقدر فرمود و از شاگردان بزرگ و معروف او جابربن حيان است. او كتابى هزار برگى نوشته كه محتوى پانصد رساله از رساله‏هاى علمى امام مى‏باشد.»

«محمد بن على بن بابويه قمى» مشهور به «شيخ صدوق» متوفى به سال 381 ق. در كتاب «امالى»:

«محمد بن زياد گويد: شنيدم كه مالك بن انس مى‏گفت: من، جعفر بن محمد (علیه السلام) را هميشه روزه‏دار و در حال ذكر خدا مى‏ديدم. براستى كه او از عابدان بزرگ و از زاهدان با حقيقت و با عظمت بود. مدام در خشيت الهى بسر مى‏برد و حديث فراوان مى‏دانست و مردى بود خوش مجلس و جلساتش، پر فايده و سودمند.

هرگاه از رسول خدا مطلبى نقل مى‏كرد، رنگ رخسارش گاهى سبز و گاهى زرد مى‏شد، طوريكه آن كس كه او را نمى‏شناخت از اين وضع وحشتزده مى‏شد. من يك سال در خدمت او حج گزاردم؛ هنگامى كه پس از پوشيدن لباس احرام مى‏خواست تلبيه (لبيك) گويد صدا در گلويش قطع مى‏شد و حالى پيدا مى‏كرد كه نزديك مى‏شد از مركبش پائين افتد.

مالك بن انس 2: اى فرزند رسول خدا! چرا لبيك نمى‏فرمائيد؟
امام صادق (علیه السلام): اى ابن عامر (مالك)! چگونه جسارت كنم و بگويم «لبيك اللهم لبيك» و بيم آن دارم كه در پاسخ بشنوم كه نه لبيك و نه سعديك.»

باز شيخ صدوق 3 از سليمان بن داود معروف به «ابن شاذكونى»، و او از «حفص بن غياث» نقل كرده كه به هنگام روايت مى‏گفته است: حديث كرد مرا بهترين جعفرها و على بن غراب نيز مى‏گفته است: حديث كرد مرا جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) كه از سوى خدا سخن مى‏گويد و جز راست و صدق بر زبان نمى‏آورد.

«رشيدالدين محمد بن على مازندرانى» معروف به «ابن شهر آشوب»، شيخ الشيعه و فقيه برجسته طايفه جعفريه، شاعر و سخنور و نويسنده در كتاب«مناقب»:

«از انس نقل شده كه وى مى‏گفته است: شخصيتى با فضيلت‏تر از جعفربن محمد (علیه السلام) را هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و از خاطره احدى نگذشته است. او دانش بسيار داشت و فوق العاده عابد و پرستشگر و پرهيزگار و خداترس بود.»

شيخ صدوق در مجلس هشتاد و يك از «امالى» چنين اضافه مى‏كند:
«... به خدا سوگند، او هر موقع لب به سخن مى‏گشود جز راست نمى‏گفت و ابوحنيفه 4 در پاسخ اينكه فقيه‏ترين مردم كيست؟، پاسخ داد: جعفر بن محمد (علیه السلام). و مى‏گفت: هنگامى كه منصور عباسى او را به عراق احضار كرد كسى را نزد من فرستاد و پيغام داد كه ما گرفتار جعفر بن محمد (علیه السلام) شده‏ايم؛ چندين مسئله مشكل از مسائل فقهى آماده كن تا او را بيازمائى. و من چهل مسئله از سخت‏ترين مسائل را فراهم كردم و در حيره نزد منصور رفتم. سپس جعفر صادق (علیه السلام) را به مجلس آوردند، منصور مرا به او معرفى كرد.

امام: او را مى‏شناسم.
منصور خطاب به ابوحنيفه: مسائل خود را مطرح كن و هر چه مى‏خواهى از ابى عبدالله سؤال كن.

ابو حنيفه گويد: من مسئله‏ها را يكى يكى عنوان مى‏كردم و امام پاسخ هر يك را بيدرنگ مى‏فرمود و شرح مى‏داد كه نظر شما چنين است، نظر فقهاى مدينه چنان است و نظر ما هم اين است؛ گاهى با شما موافقيم و گاهى با فقهاى مدينه و گاهى هم نظر ما مخالف نظر هر دو است .

آيا آن كس كه به همه آراء و نظرات فقهى مسلط و از موارد اختلاف كاملاً آگاه است، فقيه‏ترين و دانشمندترين نيست؟!» منصور عباسى اين دشمن سرسخت امام صادق (علیه السلام) كه از تمايل و علاقه مردم نسبت به اهل بيت رنج مى‏برده و از توجه و گرايش مسلمين به خاندان عصمت و به شخص امام به سبب علم و تقوايش، ناراحت بوده و اين علاقه و توجه را آشوب نام مى‏گذاشته است، گاهى با اينهمه بغض و كين، حق را به زبان مى‏آورده و مى‏گفته است: اين شخصيت بزرگ كه همچون استخوانى در گلوى من گير كرده داناترين مردم زمان خويش است .



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__14_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:16
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_6823423618810979218155178254120141183811105.jpg



و در مورد يگر گفته است: هميشه در ميان اهل بيت آگاهانى از اسرار و رازهاى غيبى وجود داشته‏اند و جعفر بن محمد (عليه السلام) در عصر ما يگانه شخصيتى است از اهل بيت كه از اسرار نهان جهان و رازهاى الهى مطلع و به اصطلاح محدث است .

روزى در حضور خود امام و درباره شخصيت او چنين اظهار داشت: ما از درياى فضل و دانش لايزال شما جرعه مى‏نوشيم و به مقام والايتان تقرب مى‏جوئيم و شما چيزهائى را در جهان مشاهد مى‏كنيد كه ما از ديدن آنها عاجزيم. نور وجود شما تاريكيها و تيرگيها را روشن ساخته و دست و اراده گره گشاى شما، مشكلات را از سر راه انسانها بر مى‏دارد. ما زير سايه پر بركت شما زنده‏ايم و از اقيانوس ژرف جود و كرم و سخاى شما بهره‏ور.

يك روز خطاب به پيشكار خود ربيع گفت: حق بنى فاطمه را جز نادانان و بى خردان كسى منكر نمى‏شود و نسبت به مقام و منزلت ايشان جز اشخاص پست وبى مقدار كسى بى احترامى نمى‏كند.5

اسماعيل نواده ابن عباس مى‏گويد: «روزى نزد ابوجعفر منصور آمد، ديدم آنقدر گريسته كه موى ريش از سرشك چشمش خيس شده است و پيش از آنكه من لب به سخن بگشايم گفت: مى‏دانى چه مصيبتى عظيم بر شما خاندان وارد گرديده است؟

گفت: چه مصيبتى ؟
گفت: سرور آنان و دانشمندترينشان و بازمانده نيكانشان از دنيا رفت.
گفتم: آن كيست؟
گفت: جعفر بن محمد (علیه السلام) را مى‏گويم.
گفتم: خداوند به شما صبر عطا كند و بر عمر شما بيفزايد.

آنگاه منصور گفت: جعفر صادق (علیه السلام) در حقيقت از مصاديق بارز و بر حق اين آيه است: «ثم أَورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا». 7
راستى كه او برگزيده خدا بود و در اعمال خير پيشقدم.» 8

ملاحده و زنادقه عصر امام صادق (علیه السلام) نيز با اينكه با اسلام و مسلمين و به طور كلى با دين، دشمنى و خصومت آشكار داشته‏اند، ولى گاهى در بزرگداشت امام و اقرار به فضل و دانش آن حضرت، ره انصاف پيش مى‏گرفتند و او را با ملكات قدسى و صفات برجسته روحانى ممتاز دانسته و زبان به ستايش او مى‏گشودند.

روزى «ابن مقفع» با گروهى از همكيشانش در مسجد الحرام دور هم نشسته بودند و امام هم در مسجد حضور داشت. ابن مقفع ضمن اشاره به مردمى كه دور كعبه طواف مى‏كردند، گفت:

«در ميان اين جمعيت، تنها كسى كه شايسته عنوان انسان است همين پير مرد مى‏باشد(يعنى جعفر بن محمد (علیه السلام).»

«ابن ابى العوجاء»: «او اصلا از سنخ بشر عادى نيست و اگر يك روحانى در دنيا باشد كه هرگاه بخواهد به صورت آدمى در مى‏آيد و هر موقع كه بخواهد به شكل فرشتگان ظاهر مى‏گردد، همين مرد است، (يعنى جعفر بن محمد (علیه السلام).»

گاهى ابن ابى العوجاء به عنوان آزمايش و يا ايجاد شك و ترديد در دل مسلمانان ساده و كم اطلاع، سؤالاتى از شيعيان مى‏پرسيد و آنان از وى مهلت مى‏خواستند كه پاسخهاى خود را بعداً به او بدهند و وقتى كه جواب تهيه كرده و به او مى‏گفتند، و او هم پاسخها را مى‏پسنديد مى‏گفت:

اين جواب از حجاز آمده (يعنى از سوى جعفربن محمد (علیه السلام).8 اين بود شمه‏اى از نقطه نظرهاى برخى مورخان، محدثان، اهل سيره، تراجم نگاران و حتى برخى حاكمان و زنادقه عصر كه به منزله قطره‏اى است از درياى بيكران فضائل امام صادق (علیه السلام).



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__30_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
03-10-2010, 21:49
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_3816719816513723623851143101492311614322487.jpg


آثارامام صادق(ع) :

غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر،كتابت مستقيم خود ايشان نيست و غالبا املاي امام (ع) يا بازنوشت بعدي مجالس ايشاناست. بعضي از آثار نيز منصوب است و قطعي الصدور نيست.

1- از آثار مكتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشي (غير از نجاشي رجالي) است. نجاشي صاحب رجال معتقد است كهتنها تصنيفي كه امام به دست خود نوشته اند همين اثر است.

2- رساله اي كه شيخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روايت كرده است شامل مباحث فقه و كلام.

3- كتاب معروف به توحيد مفضل، درمباحث خداشناسي و رد دهريه كه املاء امام (ع) و كتاب مفضل بن عمر جعفي است.

4- كتاب الاهل يلجه كه آن نيز روايت مفضل بن عمر است و همانند توحيد مفضل در خداشناسي و اثبات صانع است و تماما دربحارالانوار مندرج است.

5- مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه كه منسوب به امام صادق (ع) و بعضي از محققان شيعه از جمله مجلسي،‌ صاحب وسايل (حرعاملي) و صاحب رياض العلما، صدور آن را از ناحيه حضرت رد كرده اند.

6- رساله اي از امام (ع) خطاب به اصحاب كه كليني در اول روضه كافي به سندش از اسماعيل بن جابر ابي عبدالله نقل كرده است.

7- رساله اي در باب غنائم و وجوب خمس كه در تحف العقول مندرج است.

8- ببعضي رسائل كه جابربن حيانكوفي از امام (ع) نقل كرده است.

9- كلمات القصار كه بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند كه تماما در تحف العقول آمده است.

10-چندين فقره از وصاياي حضرتخطاب به فرزندش امام موسي كاظم (ع) سفيان شوري،‌ عبدالله بن جندب، ابي جعفر نعماناحول، عنوان بصري،‌ که در حليه الاولياء و تحف العقول ثبت گرديده است.

همچنين ادعيه امام صادق (عليه السلام) (الصحيفة الصادقية و الصادصية الجامعة): مجموعه ادعيه معتبره اي است که از دو امام بزرگوار پنجم و ششم (عليهما السلام)در کتب روايي شيعه وارد شده و دانشگاه امام صادق (ع) آن را به مناسبت بيستمين سالگرد تأسيس دانشگاه همزمان با ميلاد مسعود نبي مکرم اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) منتشر کرده است



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__29_.jpg

بیرق ظهور
04-10-2010, 00:30
الامام جعفر الصادق(عليه السلام):
من لم يکن له واعظ من قلبه و زاجر من نفسه و لم يکن له قرين مرشد استمکن عدوه من عنقه
کسي که اندرز دهنده اي از دورن قلب خود و باز دارنده اي از درون جان خود نداشته باشد و همدمي ارشادگر با او نباشد دشمنش(که همان هواي نفس و شيطان است)بر گردن او چيره مي گردد . وسائل الشيعة

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 04:22
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2559259151108236132186222453711210319387227.jpg

سه چيز محروميت ساز
من طلب ثلاثه بغير حق حرم ثلاثه بحق: من طلب الدنيا بغير حق حرم الاخره بحق, و مـن طلب الرياسه بغيـر حقحرم الطاعه له بحق و مـن طلب المال بغيـر حق حـرم بقائه له بحق.
هـر كه سه چيز را به ناحق خـواهـد از سه چيز به حق محـروم گردد:
1ـ هـر كه دنيـا را به نـاحق خـواهـد از آخـرت به حق محـروم گردد
2ـ هـر كه به نـاحق ريـاست طلبـد از طـاعت به حق محـروم گردد
3ـ هـر كه به نـاحق مـالـى را طلبـد از مـانـدگـارى به حق آن محـروم گردد.

سلامتي در گريز از سه چيز است
ان يسلـم الناس مـن ثلاثه اشياء كانت سلامه شـامله: لسان السوء و يد السوء و فعل السوء.
اگـر مـردم از سه چيز در سلامت بـاشنـد, سلامت كـامل خـواهنـد داشت: زبان بد ودست بد و كاربد.

كمال احسان به سه چيز است
لايتـم المعروف الا بثلاث خصـال: تعجيله و تقليل كثيره و ترك الامتنان به.
احسان و نيكى كامل نباشد, مگر با سه خصلت: شتاب در آن , كم شمردن بسيار آن و منت ننهادن بر آن.
منبع: شبکه امام صادق (ع)




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__6_.jpg

توحید صمدی
04-10-2010, 08:54
كلمات گهربار امام صادق (ع)

گذر عمر
جوانى (فرصت نيكو ) و (نسيم رحمت) است كه بايد به خوبى از آن بهره جست و با زيركى , ذكاوت و تيز بينى آن نعمت خداداد را پاس كه اين فرصت, (ربودنى) و (رفتنى) است وضايع ساختن آن, چيزى جزغم, اندوه و پشيمانى را براى دوران پس ازآن به ارث نمى گذارد.
زندگى كوتاه است و راه كار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمايه گرانبهاى ما وقت است كه بازگشتى ندارد, از اين رو بزرگترين فن بهتر زيستن, بهره جستن از فرصتهاى بى نظيرى است كه برما مى گذرد; اين سخن امام صادق(عليه السلام) را بايد جدى گرفت: (من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصإ سلبته الايام فرصته, لان من شإن الايام السلب و سبيل الزمن الفوت)
به هركس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت كامل آن را تإخير اندازد, روزگار همان فرصت را نيز از او بربايد, زيرا كار ايام, بردن است و روش زمان, از دست رفتن.

محاسبه روزانه نفس
حق على كل مسلم يعرفناان يعرض عمله فى كل يوم و ليله على نفسه فيكون محاسب نفسه, فـان راى حسنـه استزاد منها, وان راى سيئـه استغفـر منها لئلا يخزى يوم القيمه.
بر هر مسلمانى كه ما را بشناسد سزوار است كه در هر شبانه روز عملش را برخود عرضه کرده,بازنگري کند و خود حسابگر خـويـش باشـد, اگر نيک بود بر آن بيفزايد و اگر گناه ديـد از آن آمـرزش خـواهـد تـا ايـن كه روز قيـامت رسـوا نشـود.

استقامت
لو ان شيعتنا استقاموا لصافحتهم الملائكه و لاظلـهم الغمام و لاشـرقوا نهارا و لاكلـوا مـن فـوقهم و مـن تحت ارجلهم و لما سـئلوا الله شيئا الا اعطاهـم.
اگر شيعيان ما استقامت مى ورزيدند, هرآينه فـرشتگان با آنها دست مى دادند وابر بر آنها سايه مى انداخت و در روزمـى درخشيدنـد و از فـراسر و زير پاى خـود روزى مى خـوردنـد و چيزى از خـدا نمـى خـواستنـد, مگـر ايـن كه به آنها مـى داد.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:55
عاقبت نيرنگ و حسادت
مـن غش اخاه و حقره و ناواه جعل الله النار ماواه. و مـن حسد مـومنا انماث الايمان فى قلبه كما ينماث الملح. هر كه با برادرش نيرنگ ورزد و او را كوچك شمارد و با اوبستيزد,خداوندآتش را جايگاهش گرداند, وهر كه برمومنى حسد ورزد, ايمان در دلـش آب شود, چنان كه نمك در آب حل شود.

پارسايى, كوشش و كمك به مومنان
لا تذهبـن بكم المذاهب فوالله لاتنال ولايتنا الا بالورع والاجهاد فى الدنيا ومـواسـاه الاخـوان فـى الله , وليـس مـن شيعتنـا مـن يظلـم الناس.
مسلكها و مذهبها شما را نبرند , به خدا سـوگند به ولايت ما نتوان رسيد جز با پارسايـى وكـوشـش در دنيا , و يارى دادن برادران براى خدا. و كسى كه به مردم ستم كند, شيعه مانيست.

نتيجه اعتماد به خدا
من يثق بالله يكفه ما اهمه مـن امر دنياه و آخرته و يحفظ له ما غاب عنه , و قد عجز مـن لـم يعد لكل بلاء صبـرا ولكل نعمه شكـرا و لكل عسـر يسرا.
هركه به خدا اعتماد ورزد, خدا مهم دنيا وآخرتش را كفايت كند و هرچه از او غايب است برايـش حفظ كند. درمانـده وناتـوان است هركه براى هـر بلا صبرى , و بـراى هـر نعمت شكـرى و بـراى هـر دشـوارى آسـانـى اى ندارد.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:55
با ديگران چگونه باشيم
صل من قطعك,واعط من حرمك,واحسن الى من اساء اليك وسلم على من سبك.وانصف من خاصمك , واعف عمن ظلمك كما انك تحب ان يعفى عنك, فاعتبر بعفو الله عنك.الا تـرى ان شمسه اشـرقت علـى الابـرار و الفجـار. و ان مطـره ينزل علـى الصالحيـن والخاطئيـن.
با كسـى كه ازتو بريده بپيـوند, وبه آن كـه از تـو دريغ كرده بخشش كن, وبا كسى كه به تو بدى كرده نيكى كـن. و به كسى كه به تو دشنام داده سلام كـن. و باكسى كه به تـو دشمنـى ورزيـده انصاف ورز. و كسـى كه تـو را ستـم ورزيده عفو كـن, همچنان كه دوست دارى كه از تـو گذشت شود. به عفو خدا از خودت عبرت گير, آيا نمي بيني كه آفتابـش بر نيكان و بدان هر دومـى تابـد و بارانـش بر شايستگان و ناشايستگان مى بارد؟

خدا را چگونه بخوانيم
واخفض الصوت ,ان ربك الذى يعلم مـا تسـرون و ما تعلنون , قد علم مـا تريدون قبل ان تسالوه.
صـدايت را فـرود آر, زيرا خـدايى كه نهان و آشكار را مى داند سـوال ناكـرده مى داند كه شما چه مى خواهيد.

بهشت و جهنم , خير و شر واقعى
الخيـر كله امامك , و ان الشـر كله امامك ,ولن تـرى الخير والشـرالا بعد الاخـره, لان الله جل وعزجعل الخيـر كله فى الجنه والشـر كله فـى النار لانهما الباقيان.
تمام خير در برابرتوو تمام شر نيز دربرابر توست. و خيروشر را نبينـى, مگربعد از آخرت, زيرا كه خداوند عزوجل تمام خير را در بهشت و تمام شـر را در دوزخ قـرارداده , زيـرا كه ايـن دوانـد كه بـاقـى انـد.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:55
جلوه و چهره اسلام
الاسلام عريان فلباسه الحياء و زينته الـوقـار و مـروته العمل الصالح و عماده الـورع و لكل شـىء اسـاس و اسـاس الاسلام حبنا اهل البيت.
اسلام برهنه است, لباسش حيا و زيورش وقار و جوانمـردىاش عمـل صالـح و ستونـش پارسايى مى باشد , وبراى هر چيزى پايه اى است و پايه اسلام دوستى , ما اهل بـيت است .

عمل بـراى آخرت
اعمل اليـوم الـدنيا بما ترجـوا به الفـوز فـى الاخره.
امروز در دنيا كارى كن كه به وسيله آن اميـد كـاميـابـى در آخـرت را دارى.

پاداش يارى دوستان اهل بيت
لايبقـى احـد ممـن اعان مـومنـا مـن اوليـائنا بكلمه الا ادخله الله الجنه بغير الحساب.
در روزقيامت كسى نماند كه يك كلمه به مومنى ازدوستان ما كمك كرده بـاشد, جزاين كه خـداونـد او را بـى حسـاب به بهشت داخل گـرداند.

پرهيز از ريا و جدال و دشمنى
اياك و المراء فانه يحبط عملك و اياك و الجدال فانه يوبقك و ايـاك و كثـره الخصومات فانهاتبعدك من الله.
از ريا كارى بپرهيز كه عملت را از بين برد واز جدال بپرهيز كه هلاكت گرداند وازخصـومتها و دشمنيها بپـرهيز كه تـو را از خـدا دوركنـد.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:56
پاكيزگى روح , ابزار تشخيص مومن
اذا ارادالله بعبد خيرا طيب روحه فلايسمع معروفا الا عرفه و لامنكرا الا انكره ثـم قذف الله فـى قلبه كلمه يجمع بها امره.
چون خدا خير بنده اى را خواهد روحش راپاك گرداند, به طورى كه هيچ معروفى به گوشش نرسد, مگر آن كه آن را بفهمد و هيچ منكرى را نشنود, جز آن كه زشتـش داند و سپـس كلمه اى به دلـش الهام كنـد كه كـارش را بـدان فـراهـم آرد.

درخواست عافيت از خدا
فسئلـوا ربكـم العافيه و عليكـم بـالـدعه والوقار و السكينه و الحياء.
از پـروردگارتان عافيت بخـواهيد و نرمش و وقار و آرامـش حيا را حفظ كنيـد.

دعا ، خودعمل است
اكثـروا من الدعاء, فان الله يحب مـن عباده الذين يدعونه, وقد وعد عباده المومنين الاستجابه والله مصير دعاء المـومنين يوم القيامه لهم عملا يزيدهـم به فى الجنه.
زياد دعا كنيد, زيرا خداوند بندگان دعا كـن خود را دوست دارد و به بندگان مومنـش وعده اجابت داده است, وخداوند در روز قيامت دعاى مـومنان رااز كردارشان محسـوب دارد و ثـوابـش را بـا بهشت فزايد.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:56
بينوايان مسلمان رادوست بداريم
وعليكم بحب المساكين المسلمين فان من حقرهم و تكبر عليهم فقد زل عن ديـن الله و الله له حاقـر ماقت وقد قال ابـونا رسـول الله ( ص) (( امرنـى ربـى بحب المساكين المسلمين منهم)).
برشما باد به دوستـى مستمندان مسلمان, زيرا هر كس آنان را كوچك بدارد و بر آنها تكبر ورزد, به راستـى كه از ديـ ن خدا لغزيده و خـدا كـوچك كننده و زبـون كننده اوست, و پدر ما رسـول خد(صلّي الله عليه وآله) فرمـوده: (( پروردگارم به مـن دستـور داده است كه مستمنـدان مسلمـان را دوست بـدارم. ))

رابطه حسد و كفر
ايـاكـم ان يحسـد بعضكـم بعضـا فـان الكفـر اصله الحسـد.
از حسـد ورزى به يكـديگـر بپـرهيزيـد, زيـرا ريشه كفـر, حسـد است.

اعمال محبت آور
ثلاث تـورث المحبه: الـديـن و التـواضع والبذل.
سه چيز است كه محبت آورد: قـرض دادن وفـروتنـى و بخشـش.

اعمال دشمنىآور
ثلاثه مكسبه للبغصـاء: النفـاق والظلم و العجب.
سه چيز است كه دشمنـى مـىآورد: دو رويـى , ستـم و خـودبينـى .

توحید صمدی
04-10-2010, 08:56
نشانه هاى صبر شجاعت دوستي
ثلاثه لا تعرف الا فـى ثلاثه مـواطن : لايـعرف الحليـم الا عنـد الغضب و لاشجاع الا عندالحرب, ولا اخ الا عند الحاجه.
سه كس اند كه شناخته نشوند جز در سه جا: بـردبار شناخته نشـود جز به هنگام خشـم , وشجاع شناخته نشـود جز به وقت نبـرد , وبـرادر و دوست شنـاخته نشـود جز به وقت نياز.

نشانه هاى نفاق
ثلاث من كن فيه فهو منافق و ان صام و صلى: من اذا حـدث كذب و اذا وعد اخلف. و اذا ائتمن خان.
سه چيز است در هر كه باشد منافق است, اگر چه روزه بدارد ونماز بخواند: آن كه چون سخن گويد دروغ گويد , و چون وعده كند خلاف ورزد و چون امنيش دانند خيانت نمايد.

از سه كس پرهيز کن !
لاتشـاور احمق, و لاتستعن بكذاب و لاتثق بمـوده ملوك.
با احمق مشورت نكن, واز دروغگو يارى مجو,و به دوستى زمامداران اعتماد مكن.

نشانه هاى بزرگواري
ثلاث مـن كـن فيه كـان سيـدا: كظم الغيظ والعفـو عن المسيىء والصله بـالنفـس والمـال.
سه چيز است كه در هـر كه بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ,گذشت از بدكـردار, كمك و صله رحـم بـا جـان و مـال.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:57
ديگر نشانه هاى بزرگوارى
ثلاثه تـدل علـى كـرم المـرء : حسن الخلق , و كظم الغيظ و غض الطـرف.
سه چيز است كه دليل بزرگوارى شخص است : خوشخويى, فرو بردن خشم , و فرو هشتن چشم

نشانه هاى بلاغت
ثلاثه فيهن البلاغه: التقـرب من معنى البغيه, والتبعد من حشوالكلام , والدلاله بالقليل على الكثير.
سه چيز است كه در آن بلاغت و شيـوايـى است: معنى مقصود را رساندن, و از سخـن بيهوده دورى جستـن , و بـا لفظ كم, معنـى بسيـار را رسـانـدن.

نجات در سه چيز است
النجـاه فـى ثلاث: تمسك عليك لسـانك, ويسعك بيتك و تنـدم على خطيئتك.
نجات در سه چيز است , زبانت را نگهدارى و در خانه ات بمانى ! و بـر خطايت پشيمان شوى.

انس وصفا در سه چيز است
الانـس فـى ثلاث: فـى الزوجه المـوافقه والـولد البار والصـديق المصافى.
انـس در سه چيز است: زن مـوافق و فـرزنـد نيكوكار و دوست خالص و بـا صفـا.

سه چيز , تباهى مىآورند
ثـلاثه تكدر العيش : السلطان الجائر, والجار السـوء و المراه البذيه.
سه كس زندگى را تيره كنند: زمامدار ستمگر , وهمسايه بد وزن بى شرم و بدزبان

سه چيز محروميت ساز
من طلب ثلاثه بغير حق حرم ثلاثه بحق: من طلب الدنيا بغير حق حرم الاخره بحق, و مـن طلب الرياسه بغيـر حقحرم الطاعه له بحق و مـن طلب المال بغيـر حق حـرم بقائه له بحق.
هـر كه سه چيز را به ناحق خـواهـد از سه چيز به حق محـروم گردد:
1ـ هـر كه دنيـا را به نـاحق خـواهـد از آخـرت به حق محـروم گردد
2ـ هـر كه به نـاحق ريـاست طلبـد از طـاعت به حق محـروم گردد
3ـ هـر كه به نـاحق مـالـى را طلبـد از مـانـدگـارى به حق آن محـروم گردد.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:57
سه چيز محروميت ساز
من طلب ثلاثه بغير حق حرم ثلاثه بحق: من طلب الدنيا بغير حق حرم الاخره بحق, و مـن طلب الرياسه بغيـر حقحرم الطاعه له بحق و مـن طلب المال بغيـر حق حـرم بقائه له بحق.
هـر كه سه چيز را به ناحق خـواهـد از سه چيز به حق محـروم گردد:
1ـ هـر كه دنيـا را به نـاحق خـواهـد از آخـرت به حق محـروم گردد
2ـ هـر كه به نـاحق ريـاست طلبـد از طـاعت به حق محـروم گردد
3ـ هـر كه به نـاحق مـالـى را طلبـد از مـانـدگـارى به حق آن محـروم گردد.

سلامتي در گريز از سه چيز است
ان يسلـم الناس مـن ثلاثه اشياء كانت سلامه شـامله: لسان السوء و يد السوء و فعل السوء.
اگـر مـردم از سه چيز در سلامت بـاشنـد, سلامت كـامل خـواهنـد داشت: زبان بد ودست بد و كاربد.

كمال احسان به سه چيز است
لايتـم المعروف الا بثلاث خصـال: تعجيله و تقليل كثيره و ترك الامتنان به.
احسان و نيكى كامل نباشد, مگر با سه خصلت: شتاب در آن , كم شمردن بسيار آن و منت ننهادن بر آن.
منبع: شبکه امام صادق (ع)

توحید صمدی
04-10-2010, 08:58
نگاهی به کتاب رهبرانقلاب درباره امام صادق(ع)

کتاب «پیشوای صادق(ع)» در بین سال‌های 58 تا 60 شمسی منتشر شده است. در هر حال، محتوای کتاب هر چند مختصر است اما یکی از بهترین تحلیل‌های سیاسی درباره عملکرد امام صادق(ع) شمرده می شود.
مقام معظم رهبری درباره امام صادق (ع) می‌فرماید: تبلیغ و تبیین مسئله امامت شیعی، بیان و تبلیغ احکام دین و تفسیر قرآن به روش اهل‌بیت (ع)، ایجاد تشکیلات سیاسی ایدئولوژیک به صورت مخفی، هدایت پنهانی جنبش‌های نظامی علویان و فعالیت سیاسی خطوط اصلی زندگی امام صادق(ع) را تشکیل می‌دهد.
در دوران مبارزه با رژیم ستم‌شاهی و در زمانی که رهبری جامعه، مهم‌ترین مسئله نهضت اسلامی بود، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چند سخنرانی درباره تحلیل زندگانی امام ششم (ع) ایراد کردند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تحت عنوان «پیشوای صادق (ع)» توسط انتشارات سیدجمال و باهمکاری واحد ایدئولوژی روزنامه جمهوری اسلامی تنظیم و منتشر شد.
تاریخ دقیق انجام سخنرانی معلوم نیست اما بین سال‌های 45 تا50 شمسی بوده است. کتاب «پیشوای صادق(ع)» در بین سال‌های 58 تا 60 شمسی منتشر شده است. در هر حال، محتوای کتاب هر چند مختصر است اما یکی از بهترین تحلیل‌های سیاسی درباره عملکرد امام صادق(ع) شمرده می شود.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:58
مباحث این اثر وزین، با رعایت امانت و بر اساس ترتیب و نظم کتاب به طور خلاصه عبارت از چند نکته ذیل است:
1- دو قضاوت درباره امام صادق(ع) دربین مردم وجود دارد که هر دو محل تأمل است. قضاوت اول حمایت آمیز است، آن امام بزرگ، فرصتی طلایی برای تعلیم و تربیت به دست آورد و چنان غرق در نشر علم و دین شد که نتوانست به فریضه امر به معروف و نهی از منکر عمل کند و ناچار شد در مقابل حکام ظلم و جور به مدح و ستایش و تملق بپردازد! قضاوت دوم اعتراض‌آمیز است: او در زمانی که ظلم و جنایت از در و دیوار می‌بارید، ره عافیت در پیش گرفت و از رسالت انسانی یک رهبر غفلت ورزید و به درس و بحث دل خوش کرد! در حالی که شیعیانش گرفتار تعقیب و زندان و شکنجه و تبعید و قتل و غارت بودند!
2- هیچ یک از آن دو قضاوت، پایه و مایه استوار و صحیحی ندارد. هر دو قضاوت بر اساس چند روایت مجعول شکل گرفته است که دقت در محتوای آن ساختگی بودن آن را آشکار می‌سازد، زیرا ساحت رفیع امامت بسی پاک‌تر و والاتر از آن است که آلوده به تملق و ستایش بی‌جا آن هم نسبت به طاغوت‌ها و ستمگران شود، علاوه بر آن که برخی از این روایات، اساسا سند ندارد.
3- در برخی از روایات مذکور که سندی برای آن ذکر شده، راوی شخصی است به نام ربیع حاجب. ربیع کیست؟ ربیع آجودان مخصوص منصور خلیفه عباسی و به تعبیر آن روز حاجب او بود. او نزدیک‌ترین و مورد اعتمادترین شخص در دستگاه منصور بود و در سال 153 هجری به مقام وزارت نیز رسید و تا آخر زندگی منصور (سال 158 هجری) در پست وزارت باقی ماند. شگفت آور است که عاقلی، سخن نزدیک‌ترین یار خلیفه را درباره ذلت و تضرع دشمن خلیفه، بی هیچ تحقیق و جستجویی بپذیرد!
4- قضاوت دوم (قضاوت اعتراض آمیز) سخنی است شبیه داوری‌های شرق شناسان که غالبا آلوده به غرض یا برخاسته از جهل و بی خبری است و مبتنی بر بینش مادی و الحادی، مانند قضاوت خاورشناس یهودی، «فیلیپ»، حتی درباره صلح امام حسن (ع) و قضاوت خاورشناس مارکسیست;«پطروشفسکی» بعثت رسول اکرم(ص).

توحید صمدی
04-10-2010, 08:58
5- نظریه و داوری صحیح درباره امام صادق(ع) و سایر امامان (ع)، قضاوت سومی است که با تحقیق در منابع و مآخذ و دقت در آن به دست می‌آید و آن این است:
امامان شیعه، همانند خود پیامبر (ص) هدفی جز این نداشتند که نظام عادلانه اسلامی را با همان ویژگی‌ها و اهدافی که قرآن روشن کرده ایجاد کنند و یا استمرار بخشند. زیرا امامت، تداوم نبوت است، بر این اساس، برنامه عمومی امامان (ع) دو بخش اساسی و انفکاک ناپذیر داشت: الف) تبیین ایدئولوژی اسلام.
ب) تامین قدرت اجرایی و اجتماعی.
6- امامت از نظر تاریخی چهار دوره را پیمود:
الف) سکوت.
ب) قدرت.
ج) شهادت.
د) جهادی دیگر.
دوره اول از رحلت رسول اکرم (ص) شروع شد و با آغاز حکومت امیرالمؤمنین (ع) پایان یافت.
دوره دوم، دوره حکومت امام علی (ع) و امام مجتبی (ع) است. دوره سوم عبارت از بیست سال میانه صلح امام حسن (ع) (سال 41 هجری) و شهادت امام حسین(ع) (سال 61 هجری) است. دوره چهارم، بعد از شهادت سیدالشهداء (ع) تا دو قرن بعد و آغاز غیبت است.
7- امام امیرالمؤمنین علی (ع) در دوره اول که بیست و پنج سال به طول انجامید، برای حفظ اسلام و جلوگیری از اختلاف، دست به قیام مسلحانه نزد و در برابر غاصبان حکومت سکوت کرد و بلکه از روی کمال علاقه و دلسوزی نسبت به اسلام و جامعه اسلامی، آنان را یاری کرد و در مسائل سیاسی، نظامی و غیره راهنمایی کرد، چنانچه این مطلب از نهج‌البلاغه و کتب تاریخ استفاده می‌شود.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:59
8- در دوره دوم، هر چند بسیار کوتاه بود؛ حدود پنج سال، اما یک حکومت 100 درصد اسلامی ارائه و حاکم شد و عدالت استقرار یافت و ارزش‌های جاهلی رخت بر بست.
9- در دوره سوم، تلاش برای بازگرداندن قدرت به خاندان پیامبر (ص) در فرصت مناسب، شروع شد و شیعه، عملا به کار نیمه مخفی اهتمام ورزید.
10- دوره چهارم، ادامه دوره سوم و با همان روش و البته به صورت برنامه دراز مدت بود. این دوره، هر چند پیروزی‌ها و شکست‌هایی در مراحل مختلف داشت اما در زمینه کار ایدئولوژیک، به پیروزی قطعی رسید. برای آشنایی با زندگی امام صادق(ع) باید این دوره را بیشتر بررسی کنیم.
11- در دوره چهارم، امامان شیعه (ع) تلاشی مستمر داشتند تا با فعالیت ایدئولوژیک و مبارزه با تحریف، زمینه احیای حکومت اسلامی و حضور قرآن و سنت را در جامعه فراهم آورند و این انقلابی بزرگ و اساسی بود، شبیه انقلابی که رسول الله (ص) در جامعه جاهلی پدید آورد و شاید از آن هم مشکل‌تر، زیرا تجدید یک انقلاب، گاه از ایجاد آن دشوارتر است.
12- در آغاز دوره چهارم، وضعیت شیعه بنا بر روایت امام صادق (ع) چنین بود: «ارتدالناس بعدالحسین(ع) الا ثلاثه ابوخالدالکابلی و یحیی بن ام‌الطویل و جبیربن معطم ثم ان‌الناس لحقوا و کثروا و کان یحیی بن ام‌الطویل یدخل مسجد رسول الله(ص) و یقول: کفرنا بکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء؛ پس از شهادت امام حسین(ع) همه منحرف شدند جز سه نفر: ابوخالدکابلی، یحیی بن ام طویل و جبیربن معطم. بعدها دیگران محلق شدند و شیعیان زیاد شدند. یحیی بن ام طویل به مسجد پیامبر(ص) در مدینه وارد می‌شد و خطاب به مردم می‌گفت: ما به شما کافریم و میان ما و شما خصومت و کینه است. 13- امام سجاد(ع) نمی‌توانست به صراحت خود را مستحق خلافت و حکومت اعلام کند. زیرا در آن صورت، خلیفه مقتدری چون عبدالملک بن مروان آن حضرت را پیش از آنکه موفق به انجام رسالتش شود به شهادت می‌رساند و تشکیلات نوپای شیعه ویران می‌شد.
14- البته در موارد نادری امام سجاد(ع) موضع حقیقی خود را در برابر حاکمان جور آشکار ساخت. اما نه آنچنان که خود را رویاروی آنان قرار دهد، بلکه تنها برای ثبت در تاریخ، مانند نامه‌ای که امام (ع) برای یکی از رجال دینی وابسته به حکومت بنی امیه به نام محمد بن شهاب زهری نوشته‌اند. نامه روشنگر امام زین العابدین(ع) در تحف العقول ذکر شده است.

توحید صمدی
04-10-2010, 08:59
15- امام سجاد(ع) می‌فرمود: در همه حجاز، دوستداران و علاقه‌مندان ما به بیست نفر نمی‌رسد. هر چند آن حضرت فعالیتی آرام و مخفی داشت اما گاه گاه، خود و یارانش مورد آزار و اذیت حکومت وقت قرار می‌گرفتند و خود آن بزرگوار حداقل یک مرتبه با وضعی تاثرانگیز و بسته به غل و زنجیر تحت نظر ماموران بسیار از مدینه به شام برده شد و بارها مورد تعرض و شکنجه قرار گرفت و سرانجام در سال 95 هجری به وسیله ولید بن عبدالملک خلیفه اموی به شهادت رسید.
16- امام باقر (ع) در مراسم حج به حاجیان اشاره کرد و به یار رازدارش، «فضیل بن یسار» گفت: در جاهلیت نیز بدین گونه می‌گرویدند! فرمان آن است که به سوی ما کوچ کنند و پیوستگی و دوستی خود را به ما بگویند و یاری خویش را برما عرضه کنند. قرآن از قول ابراهیم (ع) می‌گوید: (بارالها!) دلهایی از مردم را مشتاق ایشان کن!
17- یکی از یاران نزدیک امام باقر(ع) به نام جابرجعفی به دستور آن حضرت، کوفی بودن خود را کتمان می‌کند و وانمود می‌کند که از مردم مدینه است و نیز به فرمان آن بزرگوار، خود را به دیوانگی زد و حاکم کوفه که این وضع را مشاهده کرد، گفت: خدا را شکر که از قتل او معافم ساخت!
18- امام باقر (ع) در برابر حاکم اموی (هشام بن عبدالملک) خطاب به مردم کرد و فرمود: «ایهاالناس! این تذهبون؟ و این یرادبکم؟ بناهدی الله اولکم و بنا یختم آخرکم، فان کان لکم ملک معجل فان لنا ملکا موجلا و لیس بعد ملکنا ملک، لانا اهل العاقبه یقول الله عزوجل و العاقبه للمتقین»؛ به کجا می‌روید؟ ای مردم! و چه سرانجامی برای شما درنظرگرفته‌اند؟ به وسیله ما بود که خدا گذشتگان شما را هدایت کرد و به واسطه ما است که خدا مهر پایان برکار شما می‌زند. اگر شما را دولتی مستعجل است، ما را دولتی پاینده خواهد بود و پس از دولت ما کسی را دولتی نخواهد بود. چون ما اهل عاقبتیم که خدا فرمود: عاقبت برای اهل تقواست».
19- «ابوحمزه ثمالی» گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که می‌گفت: خدا برای این امر (تشکیل حکومت علوی) سال 70 را معین کرده بود. چون حسین(ع) کشته شد خدا بر خاکیان خشم گرفت. پس آن را تا سال 140به تاخیر افکند، ما این موعد را برای شما (شیعیان) گفتیم و شما آن را افشا کردید. پس خدا دیگر موعدی را معین نکرد

توحید صمدی
04-10-2010, 09:00
ابوحمزه این سخن را برای امام صادق(ع) بیان کرد. آن حضرت فرمود: آری، این چنین بود.
20- امام باقر (ع) به فرزندش امام صادق (ع) دستور داد که بعد ازشهادت، بخشی از دارائی آن حضرت (800 درهم) را در مدت 10 سال، صرف عزاداری و گریستن بر ایشان در صحرای منی و در موسم حج کنند.
21- خطوط اصلی زندگی امام صادق(ع) چنین است:
1- تبلیغ و تبیین مساله امامت شیعی.
2- بیان و تبلیغ احکام دین و تفسیر قرآن به روش اهل‌بیت (ع).
3- ایجاد تشکیلات سیاسی ایدئولوژیک به صورت مخفی.
4- هدایت پنهانی جنبش‌های نظامی علویان.
5- فعالیت سیاسی به صورت بیان توصیه‌ها، گفتارها و نگارش نامه‌ها و ذکر شعرهایی خاص.
22- آمیختگی سه مفهوم «رهبری سیاسی» و «آموزش دینی» و «تهذیب روحی » در امامت، ناشی از آن است که اسلام در اصل، این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوان برنامه‌ای چند بعدی بر انسان عرضه کرده است و به این جهت شیعه عقیده دارد که امام باید از جانب خدا تعیین شود.
23- «کمیت»، شاعر نامدار و بسیار هنرمند و یکی از معروف‌ترین چهره‌های شیعی و شهید گرایش‌های تند علوی، در یکی از چندین قصیده معروف خود در توصیف ائمه، اهل‌بیت (ع) آنان را سیاست‌مدارانی می‌داند که برخلاف حاکمان مسلط زمان، سرپرستی و زمامداری انسان‌ها را با چوپانی گوسفندان و چارپایان، یکسان نمی‌سازند.

شكوه انتظار
04-10-2010, 10:09
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__3_.jpg
وصایای امام صادق علیه السلام، هنگام شهادت
http://img.tebyan.net/big/1385/08/2496496114424893483250992247418816429.jpg

امام در لحظه مرگ وصایایی چندی می‌نماید که برخی در امر امامت، برخی در زمینه مسائل خانوادگی و بخشی در مورد عامه است.
- به فرزندان خود فرمود: فَلا تَمُوتُنَّ اِلاُّ وَ اَنتُم مُسلِموُن؛ بکوشید که جز مسلمان نمی‌رید .
- به کسان و خویشان فرمود: اِنَّ شَفاعَتَنَا لاتَنالُ مَستَخِفّاَ بِالصَّلاةِ؛ شفاعت ما به کسی که نماز را کوچک بشمارد نمی‌رسد .
- به خانواده خود وصیت فرمود که پس از مرگش تا چند سال در موسم حج در منا برای ایشان مراسم عزاداری بر پا کنند.

- دستور دادند برای خویشان و کسان هدیه‌ای بفرستند، حتی هفتاد دینار برای حسن افطس از خویشان ایشان. حسن افطس همان کسی است که با خنجر به امام حمله کرده بود و می‌فرمود می‌خواهد آیه قرآن را در مورد صله رحم اجرا کند.
و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که روؤس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوزکار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و ... بود.


- درباره امام پس از خود، امام کاظم علیه السلام را برای چندمین بار منصوب کرد که ایشان در آن هنگام بر اساس سندی بیست سال داشتند.
- بخشی از سفارش‌های ایشان درباره غسل و کفن و قبر خود بود که احکام اسلامی در این زمینه وجود دارد.
- و بالاخره بخشی از وصیت راجع به مردم بود که روؤس آن دعوت به وقار و آرامش، حفظ زبان، پرهیز از دروغ و تهمت و دشمنی، دوری از تجاوزکار، پرهیز از حسادت و ترک معاصی و ... بود. (1)

لحظه مرگ
امام صادق علیه السلام در آخرین لحظات حیات که مرگ را نزدیک دیدند، دستور دادند که تمام خانواده و خویشان نزدیکش بر سر بالینش جمع گردند و پس از آن که همه آنان در کنار امام حاضر شدند، چشم بگشود و به صورت یکایک آنها نظر افکند و فرمود: «انّ شِفاعتنا لاتنال مستخفاٌ بالصلوة.»

این وصیت امام، دلیل آن است که در آئین اسلام، نماز جایگاهی مهم دارد، طوری که امام در آخرین لحظه‌های زندگی از میان هزاران مسئله فقط نماز را سفارش می‌کند و این نیست جز برای این که امام صادق علیه السلام هادی امت و پاسدار دین است و نماز از این دیدگاه از اهمیت فراوانی برخوردار می‌باشد.
ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصله‌ای به مسافت دو هزار ساله به مشام می‌رسد، لیکن عاق و کسی که قطع رحم کرده بوی آن را احساس نمی‌کند و درنمی‌یابد.


به نظر من راز این که امام خویشاوندان نزدیکش را به نماز سفارش می‌کنند، آن است که مردم از آنان انتظار ارشاد و راهنمائی دارند، پس تبلیغ و توصیه این فریضه از زبان آنان مؤثرتر است. نکته دوم آن که نزدیکان امام و منسویان عترت نپندارند که به علت قرابت و داشتن نسبت با پیامبر از شفاعت او و اوصیای گرامی‌اش بهره‌مند خواهند بود، اگرچه در عمل به برخی از احکام سهل انگار باشند.
امام صادق علیه السلام بدین وسیله خواستند بیان کنند که خویشاوندی با پیامبر صلی الله علیه و آله اگر توأم با انجام فرائض و تکالیف دینی نباشد، سودی به آنان نخواهد داشت، بلکه این نسبت مسؤولیت ایشان را سنگین‌تر خواهد ساخت.ام‌حمیده مادر امام موسی کاظم و همسر امام صادق علیهماالسلام از این حال امام در شگفت بوده که چگونه امام به هنگام وفات نیز از این فریضه بزرگ غفلت نداشته است و هرگاه این حال امام را به یاد می‌آورده می‌گریسته است.از کارهای عجیب امام در ساعت رحلتش آن که دستور دادند برای تمام خویشاوندان نزدیکش صله و تحفه‌ای فرستاده شود و حتی برای حسن افطس مبلغ هفتاد دینار فرستاد.
سالمه کنیز و خدمتکار آن حضرت پرسید: «چگونه به مردی که با دشنه و خنجر به شما حمله آورده و قصد قتل شما را داشته است، چنین مبلغی را عطا می‌فرمائید؟»
امام در پاسخ فرمود: «می‌خواهی مشمول این آیه قرآن نباشم که فرمود: «وَالَّذینَ یَصِلُونَ ما اَمُرَاللهُ بِهِ یُوصَلَ وَ یَخَشونَ رَبَّهُم وَ یَخافُونَ سُوءِ الحِسابِ»؛ و آنان که فرمان خدا را در مورد صله رحم و دلجوئی از خویشاوندان اجرا می‌کنند و از خدایشان می‌ترسند و از محاسبه بدفرجام بیمناکند.
ای سالمه! خداوند بهشت را بیافرید و بوی آن را بسیار خوش و مطبوع گردانید که از فاصله‌ای به مسافت دو هزار ساله به مشام می‌رسد، لیکن عاق و کسی که قطع رحم کرده بوی آن را احساس نمی‌کند و درنمی‌یابد.
این وصیت امام نیز بیانگر اهمیت صله رحم است و رفتار خود امام هم اینگونه بوده که با ارحامش پیوند داشته و حتی با آنان که با او بریده و به قصد کشتنش به طرف او حمله کرده بودند به طریق نیکو رفتار کرد و مبلغی صله فرستاد، و به راستی که این، خلق و خوی انبیاء و اولیاء است. (2)
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__13_.jpg

پی‌نوشت‌ها:



1- به نقل از کتاب صفحاتی از زندگانی امام صادق علیه السلام.
2- به نقل از کتاب احیاگر تشیع.

حور العین
04-10-2010, 10:18
عزائي لكم سادتي..
يا رسول الله..
يا أمير المؤمنين..
يا فاطمةالزهراء..
أيها الحسن الزكي..
أيها الحسين الشهيد..
يا زينالعابدين..
يا باقر علوم الأولين و الآخرين..
فقدك يا سيدي أيها الإمام جعفربن محمد الصادق أحدث شرخاً لم يسد في الإسلام..
يا من غُرب في السجون أيهاالكاظم..
يا غريب طوس أيها الرضا..
يا جواد الأئمة..
أيها الإمام الهادي..
يا سيد الشباب أيها العسكري..
أيها الخلف الحجة المنتظر روحي لتراب مقدمك الفداء..
عليكم مني سلام الله أبداً ما بقيت و بقي الليل والنهار..
سلامي موصول إليكم من وحشة الغربة..
أعزيكم بهذا المصاب.. و في ذلك عزائي لوحدتي..

فاقبلوني في المعزين المخلصين..
و اشفعوا لي عند بارئ الخلق أجمعين..

إليكم أحبتي..
أيها الشيعة الكرام..
أرفع أحر آيات العزاء..
و أقول..
غفر الله لنا و لكم و تقبل أعمالنا و أعمالكم و ثبتنا على ولاية أهل بيت النبوة سلام الله عليهم..
كما أقول..
ان كان في العيندمع..
فلا تبخلوا و أهرقوه..
لأن كل قطرة دمع تؤنس قلب المصطفى و قلوب آله الأطهار في هذه الذكرى الأليمة.


عظم الله أجوركم بذكرى استشهاد الإمام جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام..

خادمه زینب کبری(س)
04-10-2010, 13:02
یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَیُّهَا الصَّادِقُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ
یَا سَیِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکَ إِلَى اللَّهِ
وَ قَدَّمْنَاکَ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا
یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه

doaa
http://img132.imageshack.us/img132/9317/emamsad.jpg

دلم هواى بقيع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بيرق مشكى به دست دل گيرم
زنم به سينه كه آمد محرم صادق

شهادت ششمین نور از انوار الهی
رئیس ورهبر مکتب تشیع
امام جعفر صادق علیه السلام
برشما تسلیت باد.

خادمه زینب کبری(س)
04-10-2010, 13:13
http://mahdi.files.wordpress.com/2007/11/main.gif


چه سخت است کسب روزی حلال!

ابوجعفر فزاری می‌گوید: امام صادق علیه السلام یکی از غلامان خود به نام مصادف را فرا خواند؛ هزار دینار به او داد و فرمود: به خاطر تامین مقداری از مخارج خانواده ما برای تجارت به مصر برو. مصادف به همراه بازرگانان حرکت کرد، به نزدیکی‌های مصر که رسیدند با قافله‌ای مواجه شدند که از مصر بیرون می‌آمد. از افراد آن کاروان درباره موقعیت کالایشان در مصر پرسیدند، آنها اظهار داشتند که: کالاهای شما از کالاهایی است که اکنون در این شهر کمیاب است. همه بازرگانان هم‎سوگند و هم‎پیمان شدند که کالاهای خود را به کمتر از دو برابر نفروشند. وارد مصر شدند و کالای خود را با سود صد در صد به فروش رساندند و به مدینه بازگشتند.
مصادف به حضور امام صادق علیه السلام مشرف شد، دو کیسه هزار دیناری را در برابر حضرت گذاشت و عرض کرد: یک کیسه اصل سرمایه است و دیگری سود آن! امام فرمود: این سود زیادی است، مگر شما در این سفر چگونه تجارت کردید؟ مصادف ماجرا را تعریف کرد. حضرت فرمود: پناه بر خدا! شما علیه مسلمانان هم‎سوگند می‌شوید که هر دینار را به یک دینار سود بفروشید؟! آنگاه حضرت هزار دینار خود را برداشت و فرمود: این هزار دینار سرمایه من است و به سود دینار به دینار نیازی ندارم و بعد فرمود: مصادف! با شمشیرهای برهنه بازی کردن و بر (لبه تیز) آن دست کشیدن از کسب روزی حلال آن آسان‎تر است.(1)
اِبنَ آدَمَ! اِن کُنتَ تُریدُ مِنَ الدُّنیا ما یَکفیکَ فَاِنَّ اَیسَرَ ما فیها یَکفیکَ وَ ان کُنتَ انّما تُریدُ ما لا یَکفیکَ فَانَّ کُلَّ ما فیها لا یَکفیکَ. (2)
فرزند آدم! اگر از دنیا به قدر کفاف راضی باشی اندکی از آن، تو را کافی است و اگر بیش از کفاف بخواهی همه آنچه در آن است نیز تو را کافی نیست.
حضرت علی علیه السلام

پی‌نوشت‌ها:1- فروع کافی، ج 5، ص161.
2- اصول کافی، ج 2، ص 138.

منبع:
جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.



http://www.nasimevahy.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifhttp://www.nasimevahy.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:25
كلام نوراني امام


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :


«لست احب ان ارى الشاب منكم الا غادیا فى حالین: اما عالما اومتعلما.»
دوست ندارم یكى از شما جوانان را ببینم؛ مگر دریكى از دو حال: یا دانا یا در حال یادگیرى و دانش اندوزى.
بحارالانوار، ج 1، ص‏17


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
«اول ما یحاسب به العبد الصلاه فاءن قبلت قبل سائر عمله ‏و ان ردت رد سائر عمله.‏»
اولین عملى كه در قیامت مورد محاسبه قرار مى‏گیرد نماز است. اگر نماز قبول شود سایر اعمال‏ قبول مى‏شود و اگر نماز رد شود سایر اعمال نیز رد خواهد شد.
وسایل الشیعه، ج‏3، ص 22


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
اثقل مايوضع في الميزان يوم القيامة الصلاة على محمد و اهل بيته.
سنگين ترين چيزي که روز قيامت در ترازوي اعمال قرار داده مي شود صلوات بر محمد و اهل بيت اوست
وسائل الشيعة ج7 ص 197
http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
لاخیر فى من لا یتفقه من اصحابنا یا بشیر ان الرجل منكم اذا لم‏ یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ‏ضلالتهم و هو یعلم.
خیرى نیست در آن گروه از اصحاب ما كه ‏تفقه در دین نمى‏كنند.اى بشیر! اگر یكى از شما به مسایل دینى‏اش ‏آشنا نباشد به دیگران محتاج مى‏شود و زمانى كه به آن‏ها نیازمند شد آن‏ها ناخواسته او را در وادى گمراهى خود وارد مى‏سازند
كافى، ج 1، ص‏33


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
العامل على غیر بصیره كالسائر على غیرالطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا.»
كسى كه بدون آگاهى ‏و بینش به دین عمل مى‏كند همانند كسى است كه از بیراهه مى‏رود وتند روى او جز دورى از راه نمى‏افزاید.
كافى، ج 1، ص‏43؛ تحف العقول، ص‏269
http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
انظر لكل من لا یفیدك منفعه فى دینك فلا تعتدن به ولا ترغبن فى صحبته فان كل ماسوى الله تبارك و تعالى مضمحل وخیم ‏عاقبته.‏»
هركسى كه مفید به حال دین تو نیست ‏به او اعتنا مكن وعلاقه‏اى به رقابت ‏با او نشان مده. هر آن‏ چه غیرالهى است نابود شدنى است و عاقبت ناخوشایندى خواهد داشت.
میزان الحكمه، ج 5، ص‏306



http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:30
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_167603217492024811624224219156185495474.jpg


درجه خوف و خشیت امام صادق علیه السلام

در کتاب خصال شیخ صدوق است که مالک بن انس می گوید:

نزد صادق ، جعفر بن محمد علیه السلام می رفتم و ایشان برایم ارزش زیادی قایل بود و می فرمود:


«ای مالک ! من تو را دوست دارم»


من نیز از این موضوع خوشحال بودم و خدای را شکر می کردم .


آن بزرگوار همواره از سه حالت خارج نبود:


یا روزه بود، یا در حال قیام (به عبادت ) و یا در حال ذکر خداوند.


او از عظیم ترین عابدان و بزرگترین زاهدان بود، کسانی که در مقابل خداوند عزوجل در حالتی از خشیّت به سر می برند. حدیثش بسیار و همنشینی با او خوب و فوایدش فراوان بود.


وقتی از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیثی نقل می کرد و می فرمود: قال رسول الله ، چهره اش به زردی می گرایید و دگرگون می گشت؛ به طوری که دوست و آشنا نمی توانست او را بشناسد.


سالی ، همراه ایشان به حج مشرف شدم. چون زمان احرام فرا رسید، هر چه می خواست لبیک بگوید، صدایی از گلویش خارج نمی شد و چیزی نمانده بود که خود را از مرکبش به زمین افکند


به ایشان عرض کردم : ای پسر رسول خدا! بگو! چاره ای نیست؛ باید بگویی!


ایشان فرمود:


«چگونه جسارت کنم و بگویم : لبیک اللهم لبیک ؟! در حالی که می ترسم خداوند عزوجل جوابم دهد: لا لبیک و لا سعدیک!»



به نقل از کتاب داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__40_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:33
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_744024114072338923418618746204496511377.jpg


نظريه امام صادق عليه السلام در باره نور

يكي از بدايع علمي حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نظريه او راجع به نور مي باشد . او گفته است كه نور از طرف اشياء بسوي چشم ما مي آيد و از آن نور كه از طرف هر شيء بسوي چشم ما مي آيد فقط قسمتي به چشم ما مي تابد و بهمين جهت ما اشياء دور را بخوبي نمي بينيم و اگر تمام نوري كه از يك شيء دور بسوي چشم مي آيد بديده برسد ما شيء دور را نزديك خواهيم ديد و اگر بتوان چيزي ساخت كه بدان وسيله تمام نوري را كه از يک شيء دور مي آيد به چشم تابانيد ، در صحرا شتري را كه در فاصله سه هزار ذرع مي چرد در فاصله شصت ذرعي خواهيم ديد يعني پنجاه بار آن را نزديكتر مشاهده خواهيم كرد .


اين تئوري بوسيله شاگردان حضرت امام جعفر صادق عليه السلام باطارف رفت و بعد از اينكه در جنگهاي صليبي تماس بين شرق و اروپا زياد شد به اروپا منتقل گرديد و در دانشگاههاي اروپا تدريس شد و يكي از مدرسين شناخته شده اين تئوري ( راجر - بيكون ) انگليسي استاد دانشگاه ( اوكسفورد ) در انگلستان بود .


تئوري او راجع به نور همان است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام گفت و مثل حضرت امام جعفر صادق عليه السلام اظهار کرد اگر چيزي بسازيم كه تمام نور اشياي دوردست را به چشم ما برساند ما آنها را پنچاه برابر نزديكتر خواهيم ديد .

همين نظريه بود كه سبب گرديد در سال 1608 ميلادي ( ليپرشي ) فلاماندي اولين دوربين را اختراع كرد . و همان دوربين است كه نمونه اي شد براي اينكه ( گاليله ) معروف ، بتواند دوربين فلكي خود را بسازد و او دوربين فلكي خود را در اولين ماه سال 1601 ميلادي بكار انداخت و در شب هفتم ژانويه با آن ستارگان آسمان را از نظر گذرانيد

بطوري كه مي بينيم بين تاريخ ساختن دوربين از طرف مخترع فلاماندي و گاليله بيش از دو سال فاصله وجود ندارد و چون گاليله دوربين خود را در اولين ماه سال 1610 مورد استفاده قرار داد مي توان گفت كه از دو سال هم كمتر مي باشد . و لذا بعيد نيست كه فكر ساختن دوربين فلكي در يك موقع بخاطر هر دو رسيده باشد .

ولي نمي توان انكار كرد كه گاليله از دوربين مخترع فلاماندي پند گرفت و نقصي كه در آن دوربين بود در حدود امكان تكنيكي آن زمان رفع كرد و در شب هفتم ژانويه سال 1610 ميلادي باآن دوربين بنظاره آسمان مشغول شد .


گاليله پرورش يافته دانشگاه مشهور ( پادو ) واقع در كشور( پاتاويوم ) بود كه بعد ، موسوم به ( و ني تي ) شد و امروز كرسي آن را ( ونيز ) مي خوانند و در شرق كشور پاتاويوم يا و ني تي موسوم به ( بندقيه ) بود .


گاليله پرورش يافته دانشگاه مشهور ( پادو ) واقع در كشور ( پاتاويوم ) بود استاد رياضي شد و شب اول ، دوربين خود را متوجه ماه كرد و با حيرتي زياد ، مشاهده نمود كه ماه مثل زمين داراي سلسله جبال است و ديد كه كوههاي ماه بر دشت هاي قمر ، سايه مي اندازد و متوجه شد كه دنيا منحصر به زمين نيست بكله قمر هم دنيائي است

اگر تئوري نور از طرف حضرت امام جعفر صادق عليه السلام ابراز نمي شد آيا ( ليپرشي ) فلاماندي و گاليله مي توانستند دوربين فلكي بسازند و گاليله اجرام دنياي خورشيدي را مورد ترصيد قرار بدهد ؟ و با مشاهدات خود نظريه ( كوپرنيك ) و ( كپلر ) را مشعر بر اين كه اجرام دنياي خورشيدي از جمله زمين بدور خورشيد مي گردند تأييد نمايد ؟



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__24_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:35
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_712141041441091247255288861401423082237.jpg


اختراع دوربين فلكي از طرف گاليله طوري مردم را بوجد آورد كه سناتورهاي ونيز و حتي ( دوج ) يعني رئيس جمهور ونيز ، شائق شدند كه با آن اجرام دنياي خورشيدي را ببينند و گاليله دوربين خود را از پادو ، شهري كه دانشگاه معروف در آن بود ( و هست ) به ونيز آورد و آن را بر بالاي برج يكي از كليساها جا داد و سناتورهاي سالخورده در حالي كه زير بغلشان را گرفته بودند بر برج كليسا صعود مي كردند تا اين كه بتوانند در شب با آن دوربين ماه و ستارگان را ببينند.

وقتي از گاليله مي پرسيدند كه چه ميشود كه دوربين او اجرام آسماني را نزديك مي كند و مي توان با آن كوههاي قمر را ديد ، تئوري نور را كه حضرت امام جعفر صادق عليه السلام گفته بود تكرار مي كرد و مي گفت اين دوربين تمام نوري را كه از اجرام سماوي بسوي چشم مي تابد جمع آوري مي نمايد و در نتيجه آنچه در فاصله سه هزار قدمي است طوري نزديك به چشم مي رسد كه پنداري در فاصله شصت قدمي مي باشد .

ميدانيم كه بعد از اختراع گاليله چون مراحل عطارد و زهره و قمرهاي مشتري به چشم ديده شد ، چه تاثيري براي تأييد نظريه كوپر نيك و كپلر كرد .

نكته ديگري كه در تئوري حضرت امام جعفر صادق عليه السلام راجع به نور جلب توجه مي نمايد اين است كه وي گفت نور از طرف اشياء بسوي چشم انسان مي آيد در صورتي كه قبل از او مي گفتند كه روشنائي از طرف چشم بسوي اشياء مي رود .

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در اسلام اولين كسي است كه اين نظريه را رد كرد و گفت : نور از چشم بسوي اشياء نمي رود اين است كه ما در تاريكي چيزي را نمي بينيم در صورتي كه اگر نور از طرف چشم ما بسوي اشياء مي رفت در تاريكي همه چيز را ميديديم .

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام گفت : براي اينكه بتوان چيزي را ديد بايد آن شيء روشن باشد و اگر خود روشن نيست بايد يك شيء نوراني بر آن بتابد و آن را روشن كند تا اينكه بتوان آنرا ديد .




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__27_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:43
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1212111272628134343179218627517416143165.jpg


کرامات امام صادق (ع)

در ذیل برخی از کرامات امام صادق علیه السلام بیان می‏گردد.

باطل کردن سحر ساحران

محمد بن سنان می‏گوید: منصور دوانیقی هفتاد مرد از شهر کابل را فراخواند و به آن‏ها گفت: وای بر شما که ادعای ساحر بودن دارید و
بین زن و شوهر او فاصله می‏اندازید ... .

او با وعده‏های بسیار آن‏ها را تحریک کرد تا با انجام سحرهای خود ابا عبدالله را مبهوت و مقهور خود سازند. ساحران به مجلسی که منصور فراهم کرده بود رفتند و انواع صورت‏ها از جمله صورت‏های شیر را به تصویر کشیدند تا هر بیننده‏ای را سحر کنند. منصور بر تخت‏ خود نشست و تاج خود را بر سرگذاشت و به دربان دستور داد که امام صادق علیه السلام را وارد سازند.

وقتی امام ششم وارد شد، نگاهی به آن‏ها کرد و دست‏به دعا برداشت و دعایی خواند که برخی از الفاظ آن شنیده می‏شد و قسمتی را هم به طور آهسته خواند، سپس فرمود:

وای بر شما به خدا قسم سحر شما را باطل خواهم نمود. سپس با صدای بلند فرمود: ای شیرها آن‏ها را ببلعید، پس هر شیری به ساحری که او را درست کرده بود حمله کرد و او را بلعید. منصور بهت‏زده از تخت‏خود بر زمین افتاد و با ترس می‏گفت: ای ابا عبدالله! مرا ببخش دیگر چنین کاری نخواهم کرد، حضرت هم به او مهلت داد.

بعد منصور دوانیقی از امام علیه السلام درخواست کرد، شیرها ساحرانی را که خورده بودند برگردانند. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر عصای موسی آنچه را بلعیده بود برمی‏گرداند، این شیرها نیز چنین می‏کردند.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__30_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:47
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_1162101222341031885244123571291571595145.jpg


زنده کردن یکی از یاران

محمد بن راشد از جد خود که یکی از مسلمانان هم عصر امام صادق علیه السلام است نقل می‏کند که روزی به قصد دیدار امام علیه السلام حرکت کردم تا از او سؤالی بپرسم، در میان راه مطلع شدم که آن حضرت به تشییع جنازه سید حمیری رفته است، پس به طرف قبرستان رفتم و بعد از ملاقات با امام علیه السلام سؤال خود را از ایشان پرسیدم و جواب آن را دریافت کردم.

هنگامی که خواستم برگردم، مرا به نزد خود خواند و فرمود: شما مردم سرچشمه علم و دانش را رها کرده‏اید. عرض کردم: آیا شما امام و پیشوای امت در این زمان هستید؟ امام فرمود:

آری. عرضه داشتم: دلیل و آیتی می‏خواهم تا یقین پیدا کنم.

آن حضرت فرمود: هرچه می‏خواهی بپرس، من با اراده الهی جواب تو را خواهم گفت.

عرض کردم: برادری داشتم که از دنیا رفته و او را در این قبرستان دفن کردیم، از شما می‏خواهم او را زنده کنید.

امام فرمود: برادرت انسان خوبی بود و به خاطر او خواسته تو را برآورده می‏کنم، گرچه تو سزاوار چنین کاری نیستی، سپس نزدیک قبر او شد و او را صدا زد، در این هنگام قبر شکافته شد و برادرم از آن خارج شد.

به خدا قسم که چنین شد و به من گفت: ای برادر از او (امام صادق علیه السلام) پیروی کن و او را رها مکن. آن گاه به قبر خویش بازگشت. امام علیه السلام از من عهد گرفت و مرا قسم داد تا کسی را از این موضوع مطلع نسازم.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__31_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:50
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_186507625117860111315622858245922090141.jpg


خبر از شهادت برخی یاران

از ابوبصیر نقل شده است: روزی در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودم که صحبت از «معلی بن خنیس‏» به میان آمد، ایشان فرمودند:

«ابا محمد! مطلب مهمی را در مورد او به تو می‏گویم، آن را از دیگران مخفی نگه‏دار; او به مقام واقعی خود نمی‏رسد مگر زمانی که از طرف «داود بن علی‏» مورد تعرض قرار خواهد گرفت.»

پرسیدم: داود با او چه خواهد کرد؟

فرمودند: «او را دعوت کرده، گردنش را می‏زند و بدن او را به دار می‏آویزد.»

عرض کردم: این حادثه در چه زمانی واقع خواهد شد؟ امام فرمودند: «در سال آینده‏» .

ابوبصیر می‏گوید: سال بعد داود والی مدینه شد و معلی را به پیش خود فراخواند و از او خواست که اسامی یاران امام صادق علیه السلام را برایش بنویسد، معلی از این کار امتناع ورزید، داود عصبانی شد و گفت:

اگر اسامی آن‏ها را کتمان کنی تو را خواهم کشت، معلی بن خنیس گفت: آیا مرا به کشته شدن تهدید می‏کنی!؟ به خدا قسم هرگز چنین کاری نخواهم کرد. داود خشمگین شد و او را به شهادت رساند و جسد مطهرش را به دار آویخت.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__15_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:53
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_182206200178151771886125221381251476122.jpg


آگاهی از غیب

موارد متعددی در تاریخ نقل شده است که بیانگر آگاهی و اشراف کامل امام صادق علیه السلام بر امور غیبی است و کلامی را که ایشان فرموده:

«نحن ولاة الامر و خزنة علم الله ;

ما والیان امر و خازنان علم خداوند هستیم.» در عمل نشان داده و به اثبات رسانده است. در این نوشتار به ذکر یک نمونه اکتفا می‏کنیم:

ابراهیم بن مهزم می‏گوید: از محضر امام صادق علیه السلام جدا شدم و به منزل رفتم، شب هنگام بین من و مادرم مشاجره‏ای رخ داد، بر سر او فریاد زدم و با تندی با او سخن گفتم، صبح شد، نماز را خواندم و بلافاصله نزد امام آمدم، همین که داخل شدم فرمود:

ای پس مهزم! چرا بر سر مادر خود فریاد زدی؟ آیا نمی‏دانی که او تو را در شکم خود نگهداری کرد و در دامان خود پروراند و با شیر خود تو را تغذیه نمود؟

عرض کردم: آری. ایشان فرمودند: پس هیچ وقت‏با تندی با او سخن مگو.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__17_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 14:57
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_171187112158246190200389439221913014506.jpg


آتش در اطاعت امام

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام بنام مامون رقی نقل کرده است که: در محضر سرور و مولایم امام صادق علیه السلام بودم، سهل بن حسن از شیعیان خراسان وارد شد و سلام کرد و نشست، عرض کرد:

ای فرزند رسول خدا کرامت و بزرگی از آن شماست، شما خاندان امامت، چرا بر این حق خود سکوت کرده و قیام نمی‏کنید و حال آن که هزاران نفر از شیعیان شما آماده شمشیر زدن در رکاب شما هستند.


امام علیه السلام فرمود: ای خراسانی! لحظه‏ ای درنگ کن. پس امر فرمود که تنور را روشن کنند، هنگامی که آتش شعله‏ور شد، به سهل فرمود:

داخل تنور شو، سهل گفت: ای پسر رسول خدا مرا از این کار معاف بدار، در این هنگام هارون مکی یکی از اصحاب با وفای امام علیه السلام وارد شد در حالی که کفش‏های خود را در دست گرفته بود، سلام کرد و جواب شنید، امام به او فرمود:

کفش‏های خود را بر زمین بگذار و داخل تنور شو، او بدون هیچ درنگی وارد تنور شد و در میان شعله‏ های آتش نشست.

امام صادق علیه السلام رو به خراسانی کرد و از حوادث خراسان برای او گفت، انگار امام علیه السلام در آن جا حاضر بوده است، سپس فرمود:

داخل تنور را نگاه کن. مامون رقی می‏گوید: من هم جلو رفتم و داخل تنور را مشاهده کردم، هارون مکی در میان آتش نشسته بود و برخاست و از تنور خارج شد.

امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند او می‏شناسی؟

عرض کرد: به خدا قسم احدی را نمی‏شناسم.

امام علیه السلام حرف او را تایید نمود و فرمود: در زمانی که ما حتی پنج نفر از این گونه یاران نداریم چگونه قیام کنیم؟




http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__18_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
04-10-2010, 15:12
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_2.gif

شفا یافتن به دعای امام
عمار سه فرزند به نام‏های «اسحاق‏» ، «اسماعیل‏» و «یونس‏» داشت، آن‏ها نقل کرده‏اند که «یونس‏» به مرض بدی مبتلا شده بود، به محضر امام صادق علیه السلام رفتیم، امام با مشاهده وضع یونس، دو رکعت نماز خواند و خدا را حمد کرد و بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و آل او درود فرستاد و ذکرهایی بر زبان جاری ساخت و از خداوند چنین خواست:

«واصرف عنه شر الدنیا والاخرة واصرف عنه ما به فقد غاظنی ذلک واحزننی; شر دینا و آخرت را از او دور نما و این مرض را از او بر طرف ساز که عارضه او مرا ناراحت و غمگین کرده است.»

آن سه نفر نقل می‏کنند که: به خدا قسم از شهر خارج نشده بودیم که بیماری او برطرف شد و شفا یافت. (14)


پی‏نوشت‏ها:
1) ارشاد شیخ مفید، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، باب 12 و اصول کافی، کلینی، دارالاضواء، ج 1، ص 472.
2) الوافی بالوفیات، صلاح الدین الصفدی، ج 11، ص 127; تهذیب الکمال، جمال الدین مزی، مؤسسة الرسالة، ج 5، ص 79; الکامل فی الضعفاء، جرجانی، دارالفکر، ج 2، ص 132.
3) ارشاد مفید، همان، ص 173.
4) رجال طوسی، فصل شاگردان امام جعفر علیه السلام.
5) آل عمران/ 37.
6) نمل/ 40.
7) شرح المقاصد، تفتازانی، شریف رضی، ج 5، ص 76.
8) مدیند المعاجز، بحرانی، مؤسسه معارف اسلامی، ج 5، ص 246; دلائل الامامة، ابن جریر طبری، مؤسسة البعثة، ص 298; اختصاص، شیخ مفید، جامعه مدرسین، ص 246.
9) الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، مؤسسه امام مهدی، ج 2، ص 742; مدینة المعاجز، همان، ج 6، ص 78; اثبات الهداة، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 121; بحارالانوار، همان، ج 47، ص 118.
10) بحار الانوار، همان، ص 109; الخرائج و الجرائح، همان، ص 647; مدینة المعاجز، همان، ج 5، ص 226; مناقب ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، ج 4، ص 225.
11) اصول کافی، همان، ص 192.
12) بصائر الدرجات، صفار قمی، منشورات مکتبة آیت الله النجفی، ص 243; مدینة المعاجز، همان، ج 5، ص 314; اثبات الهداة، همان، ج 3، ص 102; الخرائج و الجرائح، همان، ج 2، ص 729.
13) مناقب ابن شهرآشوب، همان، ص 237; بحارالانوار، همان، ص 123; مدینة المعاجز، همان، ج 6، ص 114.
14) مناقب ابن شهرآشوب، همان، ص 232 و مدینة المعاجز، همان، ج 6، ص 109 و بحارالانوار، همان، ص 134.



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__21_.jpg

نرگس منتظر
04-10-2010, 15:39
http://www.mums.ac.ir/shares/btom/btom1/tahavol/IMAM/2.jpg




درسی از امام صادق(علیه السلام) وعمل از استاد موسی کلیم الله صاحب عهد قدیم مسیحیان




محمّد بن مروان مى‏گويد:


امام صادق (ع) فرمود:
هر چيزى حدّ و اندازه‏اى دارد، بجز اشكهايى كه از ترس خدا ريخته مى‏شود، زيرا يك قطره آن درياهايى از آتش دوزخ را خاموش مى‏كند.

و چون اشك ديدگان را فراگيرد، گرد خوارى و ذلّت بر آن چهره نخواهد نشست، و اگر اشك سرازير شود خداوند آن چهره را بر آتش دوزخ حرام خواهد ساخت. و اگر يك تن از ميان امّتى از خوف خدا بگريد همه آن امّت مورد رحمت خدا قرار خواهند گرفت.[1]
گريه شعيب از خوف خدا


در روايت وارد شده كه حضرت شعيب عليه السّلام آنقدر از خوف حق گريست كه بينايى‏اش را از دست داد، سپس خدا او را بينا كرد، دوباره گريه كرد تا نابينا شد و دوباره بينا گشت، تا خدا به او وحى كرد:


اى شعيب عليه السّلام!


اگر اين گريه براى بهشت است، من آن را بر تو مباح كردم و اگر از ترس دوزخ است، آن را بر تو حرام نمودم؟
گفت: خير، بلكه براى شوقى است كه به ديدار تو دارم؟


خطاب رسيد: به اين جهت موسى پيامبر و كليم را به خدمتكارى تو برگزيدم، كه تا ده سال در خدمت تو باشد، و هر كس به خدا مشتاق باشد، خداوند همه چيز را مشتاق او گرداند.



در برخى از كتابهاى آسمانى آمده كه خدا مى‏فرمايد: بنده‏ام به حقى كه بر گردن تو دارم، من تو را دوست دارم، پس تو هم دوست من باش.[2]




http://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gifشهادت مظلومانه امام معصوم مدفون در بقیع غریب امام صادق(علیه السلام) تسلیت بادhttp://www.ayehayeentezar.com/images/icons/qv0hr575dvpmujzlm58o1.gif






http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__40_.jpg

شكوه انتظار
04-10-2010, 17:20
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif
دانش پزشكى امام صادق علیه السلام و طبیب هندی


http://img.tebyan.net/big/1386/08/2241151241971369699211119959620721819518967.jpg
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif
بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اكتسابى نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعكاس مى‏یابد، اشعه‏هایى از انوار الهى است كه از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم ‏چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهره‏مند ساخته است. اگر غیر از این بود، مى‏بایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، كاربردى آن هم در همه ‏زمینه‏ها، بدون كمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیت‏هاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.
جستجوى مفصل این نكته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را كه به علم پزشكى امام صادق علیه السلام اشاره‏ دارد. نقل به مضمون مى‏كنیم.
روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى ‏كنار خلیفه نشسته بود. او كتاب‎هایى كه در موضوع «علم طب‏» نگاشته شده بود را براى خلیفه مى‏خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.
امام صادق علیه السلام در گوشه‏ى مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مى‏بارید. مدتى گذشت. هنگامى كه طبیب از خواندن كتاب‎ها فارغ شد، نگاه‏اش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتى مشغول‏ تماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه‏اش‏ را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سكوت را شكست:
- این مرد كیست؟
- او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.
- آیا میل دارد از اندوخته‏هاى علمى من بهره‏مند گردد؟
- نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این كه چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود:
- نه!
- طبیب كه از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:
- چرا؟
- چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.
- چه چیز در اختیار دارى؟
- گرمى را با سردى معالجه مى‏كنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشكى درمان مى‏كنم و خشكى را با رطوبت و آنچه را كه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به كار مى‏بندم و نتیجه كار را به خداوند وامى‏گذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله اشاره كرده، افزود: «معده خانه ‏هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»
طبیب هندى براى این كه سخنان امام را سبك جلوه دهد، پرسید:
- مگر طب غیر از این‏ها است كه گفتى؟!
- امام فرمود:
- گمان مى‏كنى من مثل تو این‏ها را از كتاب‎هاى طبى آموخته‏ام؟!
- حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته‏ام. اكنون ‏بگو كدام یك از من و تو در علم طب داناتریم؟
- كار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم‏ترم.
- پس لطفا به سوال‎هایم پاسخ گویید.
- بپرسید.
- چرا سر آدمى یك پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده ‏است؟
- نمى‏دانم.
- چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟
- نمى‏دانم.
- چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟
- نمى‏دانم.
- چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟
- نمى‏دانم.
- چرا چشم‎هاى انسان به شكل لوزى ساخته شده است؟
- نمى‏دانم.
- چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟
- نمى‏دانم.
- چرا سوراخ‎هاى بینى در زیر آن خلق شده است؟
- نمى‏دانم.
- چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت ‏بالاى دهان آفریده شده است؟
- نمى‏دانم.
- چرا دندان‎هاى جلو، تیز و دندان‎هاى آسیاب، پهن و دندان‎هاى ‏انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟
- نمى‏دانم.
- چرا كف دست و پا، مو ندارد؟
- نمى‏دانم.
- چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟
- نمى‏دانم.
- چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟
- نمى‏دانم.
- چرا قلب، صنوبرى شكل آفریده شده است؟
- نمى‏دانم.
- چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرك است؟
- نمى‏دانم.
- چرا كلیه‏ها مانند لوبیا خلق شده‏اند؟
- نمى‏دانم.
- چرا كاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟
- نمى‏دانم.
- چرا میان كف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟
- نمى‏دانم.
- اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حكمت و پاسخ این ‏سوال‎ها آگاه‏ام.
طبیب كه چاره‏اى جز تسلیم شدن نداشت، گفت:
- پاسخ‎ها را بگویید تا بهره‏مند گردم.
آن‏گاه امام به ترتیب به یكایك سوال‎هاى مطرح شده، چنین پاسخ‏ گفتند:
- به این جهت ‏سر از قطعات مختلف تشكیل شده و شكاف‎هایى برایش ‏قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.
- خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به ‏مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى ‏براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشم‏ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.
- ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه كافى به چشم‏ها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى كند. چون زیادى نور، چشم‏ را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مى‏سازد.
- چشم‏ها به شكل لوزى آفریده شده تا داروهایى كه با سرمه ‏استعمال مى‏شود، به آسانى وارد چشم شده، چرك و مرض به آسانى از آن به وسیله اشك خارج شود.
- به این جهت ‏بینى را میان دو چشم قرار داده است كه بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مى‏كند تا نور به طور اعتدال به ‏چشم‏ها برسد.
- سوراخ‎هاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرك‏هاى انباشته شده‏ در مغز از این سوراخ‎ها بیرون شده و بوهاى معطر كه به وسیله هوا متصاعد مى‏گردد، از آن، بالا رود.
- لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود كثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى كند. و نیز مانع آلوده شدن ‏خوراكى‏ها گردد.
- دندان‎هاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.
- دندان‎هاى آسیاب را پهن خلق كرده تا غذا به‏ وسیله آنها كوبیده و نرم گردند. دندان‎هاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندان‎هاى ‏آسیاب و دندان‎هاى پیشین، چون ستونى استوار باشند.
- كف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به ‏وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه كافى استفاده نماییم.
- براى مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن بازشناخته گردد.
- به مو و ناخن‏هاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت كننده نباشد.
- قلب، صنوبرى شكل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوك‏ باریكش وارد ریه شده و از نسیم آن خنك گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.
- ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام ‏باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.
- كلیه‏ها مانند لوبیا ساخته شده‏اند، براى این كه «منى‏» از كلیه‏ها قطره قطره به سمت مثانه مى‏چكد. اگر كلیه‏ها كروى و یا به ‏شكل چهارگوش بودند، قطرات منى كه همواره در حال انبساط و انقباضند، به یكدیگر برخورد كرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب‏ التذاذ نمى‏شدند.
- این كه كاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است‏ كه انسان رو به جلو حركت مى‏كند. سنگینى بدن انسان رو به جلو است. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه‏ رفتن و حركات انسان ناموزون و لرزان نمى‏شود.
- این كه كف پاها را گود و قوسى‏مانند، خلق كرده به این جهت است‏ كه تمام كف ‏پاها با زمین تماس پیدا نكند. زیرا اگر تمام كف پاها به زمین تماس پیدا كند، پا، چشم و اعصاب صدمه مى‏بینند.
طبیب كه تاكنون سكوت كرده و به سخنان امام گوش مى‏داد، با تعجب ‏پرسید:
- این‏ها را از كجا مى‏دانى؟!
- از پدرانم فراگرفته‏ام؛ پدرانم از رسول‏ خدا(صلی الله علیه و آله) آموخته‏اند؛ رسول ‏خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.
طبیب هندى كه چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب ‏به سخن گشود:
- تصدیق مى‏كنم و شهادت مى‏دهم كه جز خداى یگانه، خدایى نیست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم‏تر از تو ندیده‏ام.(1)
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif


پى‏نوشت:
1- طب الصادق، تحقیق علامه عسكرى، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478/ مناظرات علمى بین شیعه و سنى، ص 98، به نقل از طب‏الصادق، محمدعلى خلیلى، ص 64.


منبع:
ماهنامه كوثر، ش 40 ، میثم سنگچاركى .

نرگس منتظر
04-10-2010, 17:32
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_3816719816513723623851143101492311614322487.jpg


بغض‏های ریشه‏دار در بقیع روح انسان خیمه زده است.
دقایق غم را اشک‏های ما قطره قطره دنبال می‏کند.
چه فصل متروکی است پاییز اندوه؛ اما تا روزگار دنیا هست، گریزی از مرور سطور این فصل نیست.
امروز، کتاب دانش، مرثیه‏هایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز است و پر خراش. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را می‏پراکند.
نام بقیع که می‏آید، یادی کبود در آغوش غزل‏های ما می‏ماند.
نام بقیع که می‏آید، چشمه‏های بی‏اختیار اشک، از صفحات تاریخ جاری می‏شود.
امروز، گاه سفر به مکتب احادیث «صدق» با چشمان اشکبار فراق است.
قطعه ‏های غمزده
امروز، اشک‏های قلم، نماینده قطعه‏های غمزدگی است.
در وادی پر از اشتیاق دانایی، ضجه و شیون منتشر است.
موج موج شانه‏ها می‏آیند، روبه روی دریا تباری که نامش «صادق» است تا ترجیع‏بندهای تلاطم را بسرایند. امروز دوبیتی‏های «وا اماما»، زمزمه بقیعستان دل است.
محمدکاظم بدرالدین





http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__6_.jpg

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif

نرگس منتظر
04-10-2010, 17:34
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_6823423618810979218155178254120141183811105.jpg



سلام بر امامی که صدق و راستی‏اش، به «صادق» ملقب‏اش کرد!
سلام بر شکوفایی گل باغ ایمان که قیامی جهل‏شکن، آغاز کرد؛
قیامی نه با خون و شمشیرآخته، بلکه با لباس تدریس و دانش!
بیش از چهارهزار شاگرد زبده چون «جابربن حیان» و «جابر جعفی» پرورید که نه فقط شیعه، بلکه همه مسلمانان را از نابودی برهاند.
سلام بر صبح صادق!
روزی که زیر آفتاب سوزان حجاز، بیل به دست می‏گرفتی و کشاورزی می‏کردی.
این زمین تفتیده، تا آن روز، جز گام‏های سنگین توقع، تکبر، کشمکش و تصاحب هر آنچه در روی زمین است، از سوی صاحبان قصرها و مسندهای خلافت و نوایی جز عربده‏های شیطانی خلفای جور و ستم، نشنیده بود.
سلام بر امام صادق علیه‏السلام و مکتب نشر معارف دینی‏اش!
سلام بر سینه پر از دانش او که مأخذ عالی‏ترین و ناب‏ترین احادیث و اندیشه‏های دینی و علمی است!
منسیه علیمرادی



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__29_.jpg

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif

نرگس منتظر
04-10-2010, 17:50
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_19023219533125932231649815320711045134175192.jpg


... باز هم، بغضی پریشان می‏کند اندیشه‏ام را؛
باز هم، غربت سرای چامه‏های جانگدازم!
باز هم، آیینه چشمان من ابریِ ابری‏ست!
باز هم، در غربت تاریخ می‏پویم؛ شکوهِ مصرعی از اشک‏هایم را!
بخوان سمتِ غمت، حالا که در لذّت اشکی، به عشقِ جاودان خویش می‏بالم! بخوان سمتِ غمت، مولا!
بخوان! با یاد تو؛ زیباترین پاسخ به احساسم، فقط اندوه است!
تو را من دوست می‏دارم؛ به قدر آسمان‏هایی که چتر نور خود را بر مزارت؛ باز می‏سازند روز و شب!
مولاجان!
مولاجان، امام مهربان! گیتی فروز علم الهی! ای منبع صداقت انوار مُتّقین!
جاری‏ترین زلال ازل تا ابد، تویی نامیده کردگار جهان، چون که «جعفرت علیه‏السلام »
ماییم و داغ حسرتِ عُمری سفر، که دل آید کنار تربت پاک و معطّرت
ماییم و زخم غربت لختی نگاه گرم! تا جان فدا کنیم ز غیرت، برابرت!
مولاجان، یا اباعبداللّه‏، یا جعفر بن محمد علیهماالسلام !
ای «ضمیر پاک صداقت» از وجود تو گشسته پیدا!
ای نهایت ایمان و عشق و علم و عالمِ تقوا!
ای افتخار کوثر و یاسین و فجر و طاها!
دین از توانِ علم تو محکم، مذهب. به نام پاک تو زیبا!
مولاجان، یا صادق آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وس م ! چگونه مویه نکنم؟! در سوگ مولایی که عظمت نامش، آسمان را به تواضع وامی‏دارد! چگونه به این اشک‏های ناقابل بسنده کنم، که وسعت مصیبتت، فراتر از ادراک خاکیِ ما ناسوتیان است!
مولاجان به روزهایی می‏اندیشم؛ که مردمان در حق تو کوتاهی کردند! تا جایی که نااهلانِ حکومت «عباسی» حریم حرمتت را شکستند!
مولاجان! شرمنده! کسانی که آن روز، قدر تو را نفهمیدند و شرمنده؛ امروز، کسانی که از حسادت، توان دیدنِ این همه شکوهِ تربتت را ندارند!
مولاجان! قسم به بقیع! قسم به فجر! قسم به اولین سپیده عدالت، که معجزه مهدوی علیه‏السلام ، به وقوع خواهد پیوست و آستان کبریایی تو برای همیشه؛ در آغوش آرزومندان خواهد بود!
ما را بگیر دست، که از پا افتاده‏ایم
آقا! به حق تربت پنهان مادرت علیهاالسلام !

سید علی‏ اصغر موسوی





http://www.shiaupload.ir/images/66698827011762216326.jpeg

شكوه انتظار
04-10-2010, 18:37
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif
چاره ای نیست؛ باید بگویی!

http://img.tebyan.net/big/1387/07/122562122520420624420810712615353011215177.jpg
درجه خوف و خشیت امام صادق علیه السلام

در کتاب خصال شیخ صدوق است که مالک بن انس می گوید:
نزد صادق ، جعفر بن محمد علیه السلام می رفتم و ایشان برایم ارزش زیادی قایل بود و می فرمود:
«ای مالک ! من تو را دوست دارم»

من نیز از این موضوع خوشحال بودم و خدای را شکر می کردم .
آن بزرگوار همواره از سه حالت خارج نبود:
یا روزه بود، یا در حال قیام (به عبادت ) و یا در حال ذکر خداوند.
او از عظیم ترین عابدان و بزرگترین زاهدان بود، کسانی که در مقابل خداوند عزوجل در حالتی از خشیّت به سر می برند. حدیثش بسیار و همنشینی با او خوب و فوایدش فراوان بود.
وقتی از پیامبر صلی الله علیه و آله حدیثی نقل می کرد و می فرمود: قال رسول الله ، چهره اش به زردی می گرایید و دگرگون می گشت؛ به طوری که دوست و آشنا نمی توانست او را بشناسد.
سالی ، همراه ایشان به حج مشرف شدم. چون زمان احرام فرا رسید، هر چه می خواست لبیک بگوید، صدایی از گلویش خارج نمی شد و چیزی نمانده بود که خود را از مرکبش به زمین افکند!
به ایشان عرض کردم : ای پسر رسول خدا! بگو! چاره ای نیست؛ باید بگویی!
ایشان فرمود:
«چگونه جسارت کنم و بگویم : لبیک اللهم لبیک ؟! در حالی که می ترسم خداوند عزوجل جوابم دهد: لا لبیک و لا سعدیک!»

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_15.gif

به نقل از کتاب داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی.

نرگس منتظر
04-10-2010, 19:40
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_744024114072338923418618746204496511377.jpg



چون امام (ع) وفات یافت و به سوی قبرستان بقیع برده شد، ابو هریره عجلی این ابیات را سرود:

اقول و قدر احوا به یحملونه

علی کاهل من حاملیه و عاتق (1)

ا تدرون ماذا تحملون الی الثری!

ثبیرا ثوی من راس علیاء شاهق( (2

غداة حثا الحاثون فوق ضریحه

ترابا و اولی کان فوق المفارق (3)

شیخ کلینی و دیگران از ابو ایوب جوزی نقل می کنند که گفت: ابو جعفر منصور شبانه به سراغ من فرستاد. پس نزد او رفتم.
منصور بر صندلی نشسته و روبه رویش شمعی قرار داشت و در دستش نامه ای بود.
چون به او سلام گفتم نامه را به سویم افکند در حالی که می گریست گفت:
این نامه محمد بن سلیمان، والی مدینه، است که در آن ما را خبر داده که جعفر بن محمد به درود حیات گفته است.
آنگاه سه مرتبه گفت: «انا لله و انا الیه راجعون ». دیگر مانند جعفر کجاست؟
آنگاه به من گفت: بنویس.
من در جای کتابت نشستم منصور گفت: بنویس اگر جعفر به کسی بعد از خود وصیت کرد او را پیش آر و گردنش را به شمشیر بزن.
در پاسخ او نوشتند: جعفر بن محمد به پنج نفر وصیت کرده است: ابو جعفر منصور، محمد بن سلیمان، عبد الله و موسی از فرزندانش و حمیدة. منصور با دیدن نام این افراد گفت: هیچ راهی برای کشتن اینها وجود ندارد.
ابن شهر آشوب در مناقب از داود بن کثیر رقی، نقل کرده است که گفت: یکی از اعراب نزد ابو حمزه ثمالی آمد.
ابو حمزه از او پرسید: چه خبری دارد؟
گفت: جعفر صادق (ع) از دنیا رفت. ابو حمزه فریاد بلندی کشید و بی هوش افتاد.
چون به حال آمد پرسید: آیا به کسی وصیت کرده است؟
پاسخ داد: آری به عبد الله و موسی، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصیت کرده است.
پس ابو حمزه خندید و گفت:
سپاس خدایی را که ما را به هدایت رهنمون شد و بیان کرد برای ما از کبیر و راهنمایی کرد ما را بر صغیر و امری عظیم را پوشیده داشت.
چون از منظور وی پرسش کردند گفت:
مقصود بیان کرد عیوب کبیر (بزرگ) را و بر صغیر (کوچک) دلالت کرد و صغیر (موسی) را به اوصیا اضافه کرد و او را از جمله آنان دانست و امر امامت را با وصیت به منصور نهان داشت برای آنکه اگر منصور از وصی پرسش کند به او گفته می شود وصی امام، تو هستی.
عبد الله، اگر چه بزرگ ترین فرزند امام صادق (ع) بود، اما عیبی جسمانی داشت او افطح بود حال آنکه امام نباید نقصی و عیبی داشته باشد.
معذلک وی نسبت به احکام دین هم آگاهی نداشت.

مسعودی در مروج الذهب نویسد: در سال 148 هجری ده سال از خلافت منصور گذشته بود که ابو عبد الله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب وفات یافت وی در قبرستان بقیع و در کنار پدر و جدش به خاک سپرده شد.
به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده که او را مسموم کرده بودند.
در این قسمت از بقیع بر قبور آنان سنگ مرمری است که بر روی آن نوشته شده:

«بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله مبید الامم و محیی الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله (ع) و سیدة نساء العالمین و قبر الحسن بن علی بن ابی طالب و علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهم السلام ».

در تذکرة الخواص حکایت نوشته روی این مرمر از واقدی نقل شده است.

*****************************
پی نوشتها:
1 - می گویم و حال آنکه او را می بردند بر دوشهای کسانی که او را گرفته بودند.
2 - آیا می دانید چه چیزی را به سوی خاک می برید!
3 - صبحگاهی خاک پاشندگان بر بالای ضریحش خاک ریزند حالی که و بهتر آن است که خاک بر سر ریزند
سیره معصومان، ج 5، سید محسن امین





http://www.shiaupload.ir/images/66698827011762216326.jpeg

ملکوت* گامی تارهایی *
04-10-2010, 21:42
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_147228254247159292004525371757422152225105.jpg

اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند
و حُزنی غم‏انگیز، افلاک را می‏آشوبد.
آسمان سیاه‏پوش می‏شود
و فوج فوج، فرشته‏های عزدار،
در نقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند!
و بقیع، با دیده گریان،
انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!

در کوچه‎کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد!
از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد!
سینه‏ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند
و جان‏ها، در آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند!
چشم‏ها به خون می‏نشینند
و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند!
شاید بلایی بزرگ نازل شده؟
شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟
یا عرش ترک برداشته،
که اینگونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها،
ای نهان‎خانه اسرار آسمانی!
لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو!
از دردهای نهانت بگو!
امشب میزبان کدام عزیزی؟
امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟
کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟
لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان!
آرام جان افلاکیان!با من سخن بگو!
آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم!
از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد!
از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است!
بقیع! ای سرزمین اندوه‏های آسمانی!
امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!
در ذهن لحظه‏هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!
امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد!
انتظارت به سر می‏آید!
امشب او حتما خواهد آمد!
صدای گریه را نمی‏شنوی؟
صدا از خانه ششمین خورشید زمین است!
صدا از خانه فرزند فاطمه است!
می‏آید … ، با جگری سوخته از زهر کینه!
ساغر جان امام غریب و بزرگ،
لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
می‏آید! معدن رسالت، دریای سخاوت،
کوه حلم، اقیانوس معرفت … می‏آید! …
دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان
حقیر است، اندک است.
بقیع! آماده باش!
بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!
آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر!
آرام‏تر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است!
زخم کینه‏توزی دنیا! زخمِ نامردمی‏ها!
زخم اسلام نمایان بی‏دین! زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!
صدای گریه می‏آید! … صدای ضجه فرشتگان!
بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید
و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__35_.jpg

نرگس منتظر
04-10-2010, 22:15
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/10_Untitled-2.png


«مرد بزرگ جنبش عقلانی»


«... لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»
... بنای بی‏اساس قیاس مرد کم‏کم فرو می‏ریخت و او در برابر سؤال‏های منطقی امام علیه‏السلام درمانده بود. نوبت به سؤالی متفاوت می‏رسید. امام پرسید: شنیده‏ام که این آیه را که «در روز قیامت به طور حتم درباره نعمت‏ها از شما سؤال می‏شود»، چنین تفسیر می‏کنی که: خداوند مردم را در مورد غذاهای لذیذ و آب‏های خنک که در فصل تابستان می‏خورند مؤاخذه می‏کند!
ـ درست است من این آیه را این طور معنی کرده‏ام.
ـ اگر شخصی تو را به خانه‏اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرایی کند و بعد به خاطر این پذیرایی به تو منت گذارد، درباره چنین کسی چگونه قضاوت می‏کنی؟
ـ می‏گویم آدم بخیلی است!
ـ آیا خداوند بخیل است؟
ـ پس مقصود از نعمت‏هایی که قرآن می‏گوید انسان درباره آن مؤاخذه می‏شود، چیست؟
آن‏گاه دریچه‏ای دیگر بر اتاق تاریک ذهن بشر گشوده می‏شود و نور بر ظلمات هجوم می‏برد. امام لب می‏گشاید و هوا معطر به واژگان مطهرش می‏شود:
- مقصود نعمت دوستی ما خاندان رسالت است.
دریغا که حاکمان غاصب خاک، بی‏باک از آینده تنگدست خود، یازده بار کفر نعمت کردند و در هر بار با جنایتی سهمگین، قطار زمانه خود را بر روی ریل‏های خطر راندند.
آن روز شما، ای جعفرابن محمد، ای ابوعبدالله، فرصت ششم زمین بودید؛ مرد بزرگ جنبش عقلانی، دریایی که تمام تشنگی‏ها را پاسخ می‏گفت؛ مگر ابن‏حیان از زلال آموزه‏هایتان ننوشیده بود که تا آخر عمر، تشنه آموختن بود؟! مگر بیش از دویست جلد کتاب‏های گوناگون او، برآمده از همان فیض متعالی نبود؟! شمایید که آسمان‏وار، بر بیش از چهارهزار کویر تشنه باریدید و به جهان، جهانی را از معماهای حل شده هدیه کردید؛ گلستانی که تا امروز، گوشه گوشه زمین، مست از گل‏های جعفری آنند.
هدیه پایان‏ناپذیر
آتش به دامان درختان پوسیده اموی افتاده بود و انبوه کرم خورده دوران، در آتش خشم می‏سوخت. در آن گیرودار، چهره نورانی مردی از تبار خورشید که کمتر فرصت تابیدن بر نهال‏های پژمرده را داشت، چشم سیاهی را کور کرد. ریشه‏هایی سمی هر چند دوباره جان می‏گرفتند، ولی این بار به اصرار، جوانه‏هایی دست بر گردن آفتاب انداخته بودند و از روی زمین بلند می‏شدند.
پس جعفربن محمد، مهره‏های به هم ریخته دانسته‏ها را به شیوه‏ای جدید، کنار هم می‏چید. قلم، در میان انگشتان دقیق او جان می‏گرفت و علم انگار برای اولین بار متولد می‏شد. جاده زمان چه خرسند بود که کسی در آن حجم تاریک، چراغ آورده است.
... و امشب
شب غریبی است؛ شب بی‏کسی‏ها و درماندگی‏ها؛ شبی که مثل ده شب همانند خود در طول سال، زانو به بغل گرفته است و در خاطره مه‏آلود خود، خاطره تیغ و سم، خرما و انگور و انار زهرآلود دارد؛ خاطره زندان‏های تاریک و سلول‏های کوچک برای رهبرانی بزرگ.
شب غریبی است؛ شبی شرمسار از چهره خاک گرفته مزار جعفرابن محمد علیه‏السلام ؛ دانشمندی بی‏نظیر که زمین، صیقلی‏ترین و زیباترین سنگ‏های خود را به احترام، بر خاک مزار او ندارد!
خاکی که چونان صدف، مروارید در آغوش گرفته است و فقط خدا می‏داند چه گنج عظیمی در دل این مروارید بود که خود او می‏فرمود: «واللّهِ انّی لَأعْلمْ کِتابَ اللّهِ مِنْ أَوّلِه الی آخِرِهِ کَأَنَّه فِیّ کَفی فِیه خَبَرُ السَّماءِ وَ خَبَرُ الْأرْضِ وَ خَبَرُ ما کانَ وَ خَبَرُ ما هُوَ کائنُ، قال اللّهُ عَزَّوَجَّل لافِیه تبْیانُ کُلِّ شَی‏ءُ؛ به خداوند سوگند که من آگاه به کتاب خداوند از آغاز تا پایانم. گویی که آن در کف دست من است. خبر آسمان در آن است و خبر زمین و خبر آنچه بوده است و آنچه خواهد بود. خداوند عزوجل می‏فرماید: بیان هر چیزی در آن است.»
حالا مروارید، در بستر غربت خود پنهان است؛ مرواریدی که دریایی بی‏کران در سینه دارد. از زمینیان، روزی درباره اهل‏بیت علیهم‏السلام سؤال خواهد شد.

محمدعلی کعبی

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__4_.jpg

نرگس منتظر
04-10-2010, 22:19
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_Untitled-38.png


هنوز کوچه‏های مدینه از خاطره گام‏های آهسته تو سرشار است.

هنوز سایه‏های آرام شب، از وزش نسیم حضور تو بیدارند.

هنوز خانه‏های بی‏نور و تهی از عطر مهر مادر و پدر، به لحن دلگشای تو مشتاق مانده است. کسی چه می‏دانست که آن شعر شبانه نان و طعام، از قلب غزل سرای نوازش توست که می‏تراود؟!

دریغا که تا بودی و هرم حضورت را به گمنامی اما به عشق، به خلق خدا پیشکش می‏کردی، از ادراک تو محروم ماندند!

حالا پس از رفتن تو، یک شهر به اندازه همه آن چشیدگان جرعه‏های تو، تنهایی خویش را مرثیه می‏خواند و مویه می‏کند.

آن دلگرمی که در یأس فروتن دل‏ها از جانب تو می‏دمید و شفافیت آب را به روان خشک و خسته آنها می‏بخشید، حالا از دست رفته است و تو پرواز کرده‏ای به آشیانه مرغان بهشت.
وقتی زبان می‏گشودی، گره فرو بسته صدها هزار پرسش بی‏امان می‏گشود و دفتر پربرگ ندانسته‏های اندیشه انسان، سطر به سطر، از واژه‏های معرفت و بلوغ، هستی می‏گرفت.

این کاروان بلند علم است که از باغستان روشن دریافت‏های تو آغاز شده و تا مرز تیرگی‏های جهل آدمی، توشه‏های دانایی و حکمت را روانه کرده است.

آن امیر ایمان‏آوردگان و معرفت‏شناسان بود که سرود و اینک تو که با صلابت و یقین، «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را باز می‏خوانی و می‏خوانی.

ای امیر فضل و بزرگی و هنر!

تاریخِ پُرحجم روایت و نقل، به آن ده‏ها هزار جست‏وجوگر و راوی سخن‏های جانانه تو که در خویش دارد، به خود می‏بالد؛ به آن مرواریدهای نهفته کلامت که در حافظه دیرینه خویش، عزیزانه محفوظ داشته است.

ای صادق آل نبی! اکنون ماییم و میراث فاخر سخن‏های تو که بسان گنجینه رشد و آسمانی شدن، ما را و همه را و همیشه را فرا می‏خواند.

مصطفی پورنجاتی


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__9_.jpg

شكوه انتظار
05-10-2010, 00:07
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_64jkl.gif
شاگرد كج فهم

http://img.tebyan.net/big/1386/12/1401922551165515422698331328116624943162187.jpg

عمربن مسلم یكی از شاگردان امام صادق (ع) بود، چند روز غایب شد، امام صادق (ع) از شاگردان دیگر جویای حل او شد، و فرمود: عمر بن مسلم كجا است ؟ یكی از حاضران گفت : من از او خبر دارم ، او كسب و كار را كنار گذاشته و از همه چیز چشم پوشیده ، و به جای خلوتی برای عبادت خدا رفته است . امام صادق (ع) فرمود: ویحه ! اما علم ان تارك الطلب لایستجاب له :
وای بر او آیا نمی داند كه ترك كردن كاسبی و كار و تجارت ، موجب مستجاب نشدن دعایش می شود. سپس فرمود: هنگامی كه این دو آیه نازل شد:
و من یتق الله یجعل له مخرجا - و یرزقه من حیث لا یحتسب ...: و هر كسی تقوای الهی پیشه كند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می كند، و به او از جایی كه گمان ندارد، روزی می دهد (طلاق - 2 و 3) جمعی از اصحاب پیامبر (ص) درهای خانه هایشان را به روی خود بستند و مشغول عبادت شدند و گفتند: ما به عبادت و تقوا مشغول می شویم ، خداوند (طبق این آیات) معاش ما را از طریقی كه گمان به آن نداریم ، تاءمین می كند. پیامبر (ص) برای آنها پیام فرستاد و آنها را احضار كرد و به آنها فرمود: چه باعث شده كه كار و كسب را رها كرده اید و مشغول عبادت شده اید؟ گفتند: ای رسول خدا (ص) خداوند (طبق آیات مذكور) معاش زندگی ما را به عهده گرفته است ، ما اگر مشغول عبادت شویم ، او معاش ما را از طریقی كه گمان نداریم تاءمین می كند. پیامبر (ص) فرمود: من فعل ذلك لم یستجب له ، علیكم بالطلب : كسی كه چنین روشی پیش گیرد، دعایش به استجابت نمی رسد، بر شما باد كه به كسب و كار بپردازید. به این ترتیب امام صادق (ع) و پیامبر (ص) روشن كردند كه عبادت و تقوا، فقط به نماز و عبادت در گوشه تنهایی نیست ، بلكه در میدان تلاش و كار و تولید نیز اگر كسی قصد او خدا و صداقت باشدت عبادت خدا را بجا می آورد.


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_64jkl.gif

داستان های شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)، محمد محمدی اشتهاردی

نرگس منتظر
05-10-2010, 02:08
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/8_Untitled-7.png

«بوی غربت و یتیمی»


اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند و حُزنی غم‏انگیز، افلاک را می‏آشوبد. آسمان سیاه‏پوش می‏شود و فوج فوج، فرشته‏های عزدار، در نقطه‏ای به نام بقیع، فرود می‏آیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!
در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد! از درها، دیوارها، پنجره‏ها، ملال و ماتم می‏بارد! سینه‏ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند و جان‏ها، در آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند! چشم‏ها به خون می‏نشینند و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند! شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟ یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!
لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو! از دردهای نهانت بگو! امشب میزبان کدام عزیزی؟
امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟ کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟
لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!
با من سخن بگو! آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم! از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد! از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است! بقیع!
ای سرزمین اندوه‏های آسمانی! امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت!
در ذهن لحظه‏هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است!
امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد! انتظارت به سر می‏آید! امشب او حتما خواهد آمد!
صدای گریه را نمی‏شنوی؟
صدا از خانه ششمین خورشید زمین است! صدا از خانه فرزند فاطمه است!
می‏آید ... ، با جگری سوخته از زهر کینه!
ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
می‏آید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت... می‏آید!...
دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.
بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!
آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر! آرام‏تر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینه‏توزی دنیا! زخمِ نامردمی‏ها! زخم اسلام نمایان بی‏دین!
زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!
صدای گریه می‏آید!... صدای ضجه فرشتگان!
بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!
خدیجه پنجی



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__9_.jpg

فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)*
05-10-2010, 09:17
كلام نوراني امام


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :


«لست احب ان ارى الشاب منكم الا غادیا فى حالین: اما عالما اومتعلما.»
دوست ندارم یكى از شما جوانان را ببینم؛ مگر دریكى از دو حال: یا دانا یا در حال یادگیرى و دانش اندوزى.
بحارالانوار، ج 1، ص‏17


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
«اول ما یحاسب به العبد الصلاه فاءن قبلت قبل سائر عمله ‏و ان ردت رد سائر عمله.‏»
اولین عملى كه در قیامت مورد محاسبه قرار مى‏گیرد نماز است. اگر نماز قبول شود سایر اعمال‏ قبول مى‏شود و اگر نماز رد شود سایر اعمال نیز رد خواهد شد.
وسایل الشیعه، ج‏3، ص 22


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
اثقل مايوضع في الميزان يوم القيامة الصلاة على محمد و اهل بيته.
سنگين ترين چيزي که روز قيامت در ترازوي اعمال قرار داده مي شود صلوات بر محمد و اهل بيت اوست
وسائل الشيعة ج7 ص 197
http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
لاخیر فى من لا یتفقه من اصحابنا یا بشیر ان الرجل منكم اذا لم‏ یستغن بفقهه احتاج الیهم فاذا احتاج الیهم ادخلوه فى باب ‏ضلالتهم و هو یعلم.
خیرى نیست در آن گروه از اصحاب ما كه ‏تفقه در دین نمى‏كنند.اى بشیر! اگر یكى از شما به مسایل دینى‏اش ‏آشنا نباشد به دیگران محتاج مى‏شود و زمانى كه به آن‏ها نیازمند شد آن‏ها ناخواسته او را در وادى گمراهى خود وارد مى‏سازند
كافى، ج 1، ص‏33


http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
العامل على غیر بصیره كالسائر على غیرالطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا.»
كسى كه بدون آگاهى ‏و بینش به دین عمل مى‏كند همانند كسى است كه از بیراهه مى‏رود وتند روى او جز دورى از راه نمى‏ افزاید.
كافى، ج 1، ص‏43؛ تحف العقول، ص‏269
http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)


امام صادق عليه السلام :
انظر لكل من لا یفیدك منفعه فى دینك فلا تعتدن به ولا ترغبن فى صحبته فان كل ماسوى الله تبارك و تعالى مضمحل وخیم ‏عاقبته.‏»
هركسى كه مفید به حال دین تو نیست ‏به او اعتنا مكن وعلاقه‏اى به رقابت ‏با او نشان مده. هر آن‏ چه غیرالهى است نابود شدنى است و عاقبت ناخوشایندى خواهد داشت.
میزان الحكمه، ج 5، ص‏306



http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif (http://shiaupload.ir/images/rkdc36vf74detrcac182.gif)

شكوه انتظار
05-10-2010, 11:09
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__13_.jpg
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_59931400741489398061a.gif

پنج درس آموزنده و ارزشمند

‏1. مرحوم قطب الدّين راوندى روايت كرده است :

روزى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤ ال كردند: روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى ؟

حضرد در جواب فرمود: عمر خويش را بر چهار پايه و ركن اساسى سپرى مى نمايم :

مى دانم آنچه كه روزى براى من مقدّر شده است ، به من خواهد رسيد و نصيب ديگرى نمى گردد.

مى دانم داراى وظائف و مسئوليّت هائى هستم ، كه غير از خودم كسى توان انجام آن ها را ندارد.

مى دانم مرا مرگ در مى يابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى ربايد؛ پس بايد هر لحظه آماده مرگ باشم .

و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و بايد مواظب اعمال و حركات خود باشم .(631)

2. در روايات متعدّدى وارد شده است :

هرگاه كه امام جعفر صادق عليه السلام در باغستان و مزرعه ، بيل در دست داشته و مشغول كشاورزى و كارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرت را با آن حالت مشاهده مى كردند، عرضه مى داشتند: ياابن رسول اللّه ! چرا در اين موقعيت خود را به زحمت انداخته ايد؟!

اجازه فرمائيد تا ما كمك كنيم و شما استراحت نمائيد؟

حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذاريد، من علاقه مندم كه خداوند مرا در حالتى مشاهده نمايد كه با دست خود زحمت مى كشم و كار مى كنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام .(2)

3. بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حكايت كرده اند:

روزى مگسى بر صورت منصور دوانيقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگس بار ديگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور كرد.

و اين كار چند مرتبه تكرار شد تا آن كه منصور به خشم آمد، در همان حال ، امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد.

منصور گفت : ياابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفريده است ؟

حضرت در پاسخ فرمود: براى آن كه به وسيله آن ، جبّاران را ذليل و متواضع گرداند.(3)

4. مرحوم نراقى در كتاب ارزشمند خود آورده است :

شخصى نزد امام جعفر صادق عليه السلام حضور يافت ؛ و عرضه داشت : ياابن رسول اللّه ! پدرم پير و ضعيف گشته است به طورى كه همانند بچّه كوچك بايد در خدمت او باشم ؛ و نيز او را براى قضاء حاجت بغل مى كنم .

حضرت فرمود: چنانچه توان داشته باشى بايد اين كار را ادامه دهى ؛ و نيز بايد با كمال ملاطفت و مهربانى برايش لقمه بگيرى و دهانش بگذارى .

و انجام اين امور فرداى قيامت ، راه ورود به بهشت را برايت آسان مى گرداند.(4)

5. صفوان جمّال حكاين كند:

روزى در خدمت آن حضرت بودم ، كه فرمود: اى صفوان ! آيا تعداد سفيران و پيامبرانى را كه خداوند متعال براى هدايت بندگان ؛ مبعوث گردانيده است ، مى دانى ؟

عرض كردم : خير، نمى دانم .

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند يك صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بر انگيخت و به همان تعداد نيز وصىّ و جانشين منصوب و معرّفى كرده ، كه تمامى آن ها اهل صدق حديث و اداى امانت و زاهد در امور دنيا بوده اند.

سپس حضرت در ادامه فرمايش خود افزود: خداوند متعال پيغمبرى بهتر و با فضيلت تر از حضرت محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله نفرستاد.
و نيز جانشينى بهتر و با فضيلت تر از جانشين آن بزرگوار يعنى ؛ حضرت اميرالمؤ منين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام معرّفى نكرده است .(5)

http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_59931400741489398061a.gif
1- مستدرك الوسائل : ج 12، ص 172، ح 15.
2- كافى : ج 5، ص 76، بحارالا نوار: ج 47، ص 57، وافى : ج 17، ص 30 و 36.
3- كشف الغمّة : ج 2، ص 373.
4- جامع السّعادات : ج 2، ص 265.
5- بحارالا نوار: ج 16، ص 352، به نقل از اختصاص شيخ مفيد.

خادمه زینب کبری(س)
05-10-2010, 11:46
http://img.tebyan.net/big/1386/08/2301945617118615139351569823314023523637107.jpg

انتظار دیگری كه امام صادق(علیه‎السلام) از شیعیانش دارد، رسیدگی به اعمال و داشتن محاسبه در طول شبانه روز است. لازم است انسان در ابتدای هر روز نسبت به اعمال نیك و دوری از گناه خود «مشارطه» و قراردادی داشته باشد، و در طول روز مواظبت و «مراقبه» داشته باشد و در پایان روز «محاسبه» و حسابرسی کند. در این زمینه امام صادق(علیه‎السلام) سخنان ارزشمندی دارد كه به برخی از آنها اشاره می‎شود، در ادامه حدیث موجود در تحف العقول می‎فرماید:
«ای پسر جندب لازم است هر مسلمانی كه ما را می‎شناسد (یعنی شیعه ما هستند) در هر شب و روز به ارزیابی اعمال خود بپردازد و محاسبه نفس نماید، اگر (بعد از محاسبه) در كارنامه خود كردار نیكی دید بر آن بیفزاید و اگر گناهی مشاهده كرد از آن آمرزش بخواهد تا روز قیامت رسوا نگردد.»
خوشا به حال کسی كه بر خطاكارانی كه از نعمت‎ها و خوشی‎های دنیا برخوردار شده‎اند، غبطه نبرد. خوشا به حال بنده‎ای كه دنبال آخرت باشد و برای به دست آوردن آن بكوشد.»(1) امام صادق علیه السلام فرمود: كسی كه دو روزش مساوی باشد ضرر كرده و كسی كه آخرین روزش بدتر از روز قبل باشد، ملعون(و از رحمت خدا به دور) می‎باشد و كسی كه فزونی در جان خود نمی‎یابد رو به كاستی است، و هر كسی كه رو به كاستی باشد مرگ برای او بهتر است (چرا كه جلو ضرر و زیان بیشتر او گرفته می‎شود.

در جای دیگر فرمود: «بیدار باشید سپس محاسبه كنید نفستان را قبل از آن كه مورد محاسبه قرار گیرید. براستی در قیامت پنجاه موقف(برای حسابرسی) وجود دارد كه در هر موقفی هزار سال توقف لازم است. سپس آیه را تلاوت كرد كه «در روزی كه مقدار پنجاه هزار سال» (2) حسابرسی برای آن است كه انسان گذشته را جبران، و در مقابل عمر این سرمایه گرانبها كه از دست داده چیزی بدست آورده باشد، وای بحال آن كسی كه سرمایه را از دست بدهد و سودی نبرد و بدا بحال آن كس كه سرمایه را بدون هیچ نتیجه‎ای از دست بدهد. امام صادق(علیه‎السلام) در این زمینه می‎فرماید:
كسی كه دو روزش مساوی باشد ضرر كرده (چرا كه سرمایه را از دست داده و سودی نبرده) و كسی كه آخرین روزش بدتر از روز قبل باشد، ملعون(و از رحمت خدا به دور) می‎باشد و كسی كه (از نظر روحی و معنوی) فزونی در جان خود نمی‎یابد رو به كاستی است، و هر كسی كه رو به كاستی باشد مرگ برای او بهتر است (چرا كه جلو ضرر و زیان بیشتر او گرفته می‎شود.)»(3)
پی‎نوشت‎ها:
1- تحف العقول، ص 536 .
2- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 413 .
3- شیخ صدوق، امالی، ص531 .



http://s8.aks98.com/images/70884360287983500266.jpg

شكوه انتظار
05-10-2010, 16:26
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_59931400741489398061a.gif
مهمّترين سفارش در آخرين لحظات

مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه و ديگر بزرگان آورده اند:

يكى از راويان حديث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق عليه السلام به نام ابوبصير ليث مرادى حكايت كند:

پس از آن كه امام جعفر صادق عليه السلام به شهادت رسيد، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسليت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم عليه السلام گرديدم .

همين كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حميده را گريان ديدم ؛ و من نيز در غم و مصيبت از دست دادن آن امام همام عليه السلام بسيار گريستم .

و چون لحظاتى به اين منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز يافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :

اى ابوبصير! چنانچه در آخرين لحظات عمر امام جعفر صادق عليه السلام در جمع ما و ديگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسيار مهمّ استفاده مى بردى .

ابوبصير گويد: از آن بانوى كريمه توضيح خواستم ؟

پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شديدى بر امام عليه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنايان و نزديكان را بگوئيد كه در كنار من حاضر و جمع شوند.

وقتى تمامى افراد حضور يافتند، حضرت به يكايك آنان نگاهى عميق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:

كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام شامل حالشان نمى گردد.(7)

قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_59931400741489398061a.gif

7- ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5.

نرگس منتظر
05-10-2010, 22:22
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/2_06.gif
ها به زیارت تو شایق ما را نبود به جز خیالت *** یارى خوش و همدمى موافق
بیمارى روح را دوا نیست *** جز مهر تو اى طبیب حاذق
اى نور جمال کبریائى *** اى نور تو زینت مشارق
روزی که دمید نور خلقت *** رخسار تو بود صبح صادق
از جلوه تو تبارک الله *** فرمود به خلقت تو خالق
حسن تو خود از جمال زهراست *** اى زاده بهترین خلایق
بر تخت کمال و تاج عصمت *** آخر که بود به جز تو لایق
تفسیر کمال ایزدى بود *** گفتار تو اى امام صادق
باشد سخن تو جاودانى *** بوده است چو با عمل مطابق
افسوس شدى شهید، آخر *** از حیله ناکسی منافق
از داغ تو شد جهان عزادار *** زیرا به تو عالمى است عاشق
ماتم زده‎ایم و غم چو دریاست *** ‎دل ها همه چون شکسته قایق

«حسان»
http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_e__25_.jpg