PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بانوی ادبیات انقلاب و دفاع مقدس



عهد آسمانى
06-10-2010, 21:12
۳ سال پیش بود که طی مراسمی ویژه در تالار وحدت تهران، تندیس بانوی پیشکسوت فرهنگ ایران را به او اهدا کردند.
سیمین‌دخت وحیدی بانویی است که امروز ۸۰ سال از زندگی‌اش می‌گذرد و حدود ۶۰ سال است که می‌نویسد، می‌سراید، نقاشی می‌کشد و در عرصه‌های مختلف ادبیات و هنر انقلابی و متعهد حضوری فعال و جدی داشته و دارد؛ بانویی که وقتی وارد خانه‌اش می‌شوی بوی برنج تازه دم ایرانی به همراه انبوه کتاب‌ها و کاغذهایی که در اتاق کارش کنار میز رایانه‌اش قرار داده توجه تو را بیش از هر چیزی جلب می‌کند.
سیمین‌دخت وحیدی هنگامی که با حوصله فراوان به سوال‌های ما گوش می‌کند و پاسخ آنها را دقیق و با جزییات کامل بیان می‌کند و در نهایت با مهربانی تمام می‌گوید برای ناهار حتما باید پیش من بمانید درست شبیه مادری است که تمام جوان‌های این سرزمین را به چشم فرزند خودش نگاه می‌کند؛ بانویی که در اوج جنگ تحمیلی، دوشادوش همین جوان‌ها در جبهه‌ها حاضر می‌شد و شعر می‌خواند و با روحیه خاص خودش برای آنها هم مادری مهربان بود.

http://zanefarda.ir/html/wp-content/uploads/100886355440.jpgسیمین‌دخت وحیدی؛ بانویی که در کنار خاطرات و دیدگاه‌هایش نسبت به جریان شعر و هنر دفاع مقدس در این گفتگو از غمی سخن می‌گوید که این روزها به سراغش آمده است و با نگاهی همراه با حسرت به گذشته می‌نگرد.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:12
خانم وحیدی، شما جزو معدود شاعران و نویسندگان بانوی کشورمان هستید که در دوران ۸ سال جنگ تحمیلی بارها در قالب کاروان‌ شاعران و هنرمندان به جبهه‌ها رفتید و در کنار رزمندگان بودید. برای ما کمی از آن روزها بگویید.

هنگامی که شما و بسیاری دیگر از دوستان وارد حوزه شعر و ادبیات دفاع مقدس می‌شوید برای من همواره این پرسش پیش می‌آید که چرا این رخداد عظیم کشور را تنها به یک مقطع و محدوده تاریخی نسبت می‌دهید و این در نظر گرفتن محدودیت‌های زمانی، شگفتی من را در پی داشته است، چراکه معتقدم ما در طول تاریخ همواره در حال دفاع بوده و هستیم و همیشه هم دفاع ما دفاعی مقدس بوده است.
اما دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی در مقایسه با آنچه پیش‌از آن در کشور ما و حتی در مقیاسی بزرگ‌تر در سطح جهان رخ داده بود، انصافا بی‌نظیر بود هم در حماسه‌های واقعی که گروهی از مردان و زنان نیک‌سیرت این سرزمین آفریدند و به جهان نمایش دادند و هم در پیروزی‌ها، دلاوری‌ها و تنگناهایی که در آن روزگار با آن مواجه بودیم.
من هنوز هم با خاطرات آن دوران و حضور در جبهه‌ها زندگی می‌کنم و امیدوارم روزی بتوانم خاطرات خودم را از آن دوران و به طور کل زندگی‌ام ثبت و منتشر کنم.
روزگاری که با شاعرانی همچون زنده یادان قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، محمود شاهرخی و سپیده کاشانی به جبهه‌ها می‌رفتیم و البته دوستان ارجمندی همچون حمید سبزواری و مشفق کاشانی و از همه مهم‌تر روانشاد اوستا هم حضور داشتند.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:12
اشاره کردید به خاطرات و حضور در جبهه‌ها در کنار دوستانی که بسیاری از آنها چه از رزمندگان و چه دوستان شاعر، امروز دیگر در جمع ما نیستند. فضای آن روزهای جبهه و جنگ و حال و هوای شاعرانه و معنوی‌اش چگونه بود؟
من فکر می‌کنم در جبهه‌ها برخلاف آن فضای سنگینی که برخی دوست دارند به تصویر بکشند و بیان کنند در کنار ایمان، استقامت، مقاومت، رزم و جنگ همواره روحیه امید و سرزنده‌بودن رزمندگان موج می‌زد.
نوعی همپوشانی میان ایمان و سرزندگی و طراوت وجود داشت و ما هم که به جبهه‌ها می‌رفتیم همواره تلاشمان در بالا بردن روحیه سپاه اسلام بود و حتی در کنار شعرخوانی‌ها، به شوخی و مزاح با رزمندگان می‌پرداختیم و به طور کل فضای سنگرها تغییر می‌کرد.
به خاطر دارم که با بچه‌ها دور هم می‌نشستیم و من به شوخی به هر یک می‌گفتم کدامشان چند روز یا چند هفته دیگر شهید می‌شوند!
من فکر می‌کنم در جبهه و میان فرزندان پاک این سرزمین آنچه مهم‌تر از همه نمایان بود، ایمان به قدرت الهی و خواست خدای متعال بود و این که قدم برداشتن در راه جهاد و اسلام را یک افتخار و وظیفه‌ای می‌دانستند که از آن به عنوان یک نعمت یاد می‌کردند.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:13
خانم وحیدی شما چند وقت در جبهه‌ها شعرخوانی می‌کردید؟
من بیش از ۲ سال به صورت متناوب در جبهه‌ها حضور داشتم. به جرات می‌توانم بگویم در تمام عملیات‌ها در آن برهه زمانی حضور داشتم. در شکست ها، در پیروزی‌ها در غم‌ها و شادی‌ها کنار رزمندگان بودم.
از غرب تا جنوب جبهه‌ها را می‌رفتم و شعر می‌خواندم. در جبهه‌هایی که از پیر تا جوان حضور داشتند من به عنوان یک مادر با آنها صحبت و دلجویی می‌کردم. حتی گاهی به نوجوانان دانش‌آموز یا بچه‌های کم‌سن و سال بومی همان منطقه برمی‌خوردم که نیاز به تقویت روحیه و همدردی و هم سخنی داشتند.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:13
بیشتر چه شعرهایی در جبهه‌ها می‌خواندید و مورد استقبال قرار می‌گرفت؟
بیشتر شعرهای تهییجی و تشویقی بود که انرژی و روحیه را بالا ببرند و ذکر حماسه و دلاوری‌های دیگر رزمنده‌ها همواره در میان مضامین وجود داشت و حتی به صورت مشخص به برخی عملیات‌ها و پیروزی‌ها هم گاهی اشاره می‌شد.
نکته‌ای در شعرهای شما وجود دارد که برای من بسیار جالب و تامل‌برانگیز بود. این که اغلب یا حتی می‌توانم بگویم تمام شعرهای دفاع مقدسی که شما سروده‌اید از موضع قدرت و پیروزی است و حتی گاهی که به دلیل یک شکست مقطعی فضا ناامید و تیره بوده باز هم شاهد هستیم که شما در مضمون‌هایتان به سراغ پنجره‌های تازه و رو به آینده رفته‌اید و از این زاویه سخن گفته‌اید مثلا:
برای رویش شب‌بوها فرصتی دیگر هست
مجال سبزتری در دل برای عشق میسر هست
به شهر سوخته‌ام زخمی اگر که مانده به جا
به هر طرف نظر اندازم هزار نخل تناور هست…

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:13
این روحیه بالا و نگاه روشن از کجا در شعر شما ریشه کرده است؟
خب ببینید ما می‌رفتیم در جبهه‌ها شوخی می‌کردیم و می‌خندیدیم. گاهی حتی برخی دوستان، شعر طنز می‌خواندند. از سوی دیگر من خودم همیشه از آه و ناله بدم می‌آید. من معتقد هستم گریه و ناله هیچ گاه فایده‌ای ندارند و انسان باید با مشکلاتش روبه‌رو شود.
پس فکر می‌کنم مقداری از این مضمون‌های استوار و محکم به دلیل روحیه شخصی من است، چون بندرت اشکم جاری می‌شود و کمتر زمانی است که در برابر مشکلات و سختی‌ها احساس ضعف کنم.
اما بهتر است این گونه هم بگویم که من وقتی با مادران شهدا سخن می‌گفتم و در تهران یا دیگر شهرها پیش آنها می‌رفتم و روحیه بالای آنها را می‌دیدم که آرزو می‌کردند فرزند دیگرشان هم در راه حفظ وطن و آرمان‌هایشان به جبهه برود و شهید شود، واقعا نمی‌توانستم جور دیگری شعر بگویم.
وقتی این همه بزرگواری، کرامت نفس و عشق به وطن و اسلام را می‌دیدم چگونه ناله و فریاد می‌کردم؟! این روحیه ستایش می‌خواهد، مدح می‌خواهد و باید از حماسه گفت نه ناله و دریغ و اشک و آه و حسرت!

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:14
خانم وحیدی شما نخستین مجموعه شعرتان را با نام «هور» در دهه ۴۰ منتشر کردید. درست زمانی که غلبه شعر با جریان روشنفکری بود. چه شد شما در آن روزگار که تازه از جهرم به تهران هم آمده بودید به جریان شعر مذهبی و مبارزه با طاغوت پیوستید؟
من فکر می‌کنم این روحیه مبارزه با شاه و طاغوت و به طور کل ظلم در خانواده ما موروثی است. ما همواره با شاه جنگ داشتیم و پدران ما هم در زمان رضا شاه حتی در زندان بوده‌اند و مبارزه با طاغوت در خانواده ما کاملا موروثی است.
در مورد دهه ۴۰ و آغاز فعالیت‌های ادبی هم باید بگویم که خود من در آن روزگار چندین بار از سوی فرح به بنیاد آنها و جلساتشان دعوت شدم. حتی تماس می‌گرفتند و به صورت جدی بر حضور من در محافلشان تاکید داشتند، اما خدا را شاکرم که به من توفیق داد اسیر آنها نشوم و راه مبارزه را ادامه بدهم.
اما یکی از نکاتی که به من در راه مبارزه خیلی کمک کرد علاقه ویژه و خاصی بود که به حضرت امام(ره) داشتم. خاطره‌ای هم در این ارتباط دارم که اگر حوصله دارید برایتان تعریف کنم.
بفرمایید… .
من در کنار شعر نقاشی هم می‌کردم و تمام تابلوهایی که الان شما در منزل می‌بینید کار خودم است و حتی در خارج از کشور هم تابلوهایم نمایش داده شده است و علاقه‌مندانی داشته که حاضر بوده‌اند آنها را بخرند، اما دخترم که در خارج از کشور ساکن است مخالفت کرده و همه تابلوها را در خانه‌اش نگهداری می‌کند.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:14
قاشی را هم پس مانند شعر به صورت جدی آموخته‌اید و دنبال کرده‌اید؟

نه…! من نقاشی را در دوران کودکی و نوجوانی که در جهرم بودم فراگرفتم بدون هیچ استاد و کلاس خاصی. در مورد شعر اما دایی هایم بویژه عنایت‌الله احیا نقش مهمی داشت.
او مردی عالم، روحانی و مدرس حوزه علمیه بود و تاثیر خیلی زیادی در پرورش من داشت. پدرم و دایی هایم به نوعی شاعر بودند و شب‌ها با هم مشاعره می‌کردند و من را هم در این مشاعره شرکت می‌دانند و حافظ و سعدی را حفظ می‌کردم و شب در مشاعره برای آنها می‌خواندم.
حتی قرآن را هم با کمک دایی بزرگوارم در یک سال حفظ کردم؛ البته من در آن موقع متوجه نبودم ولی آنها پی به استعداد من برده بودند و سعی داشتند به نوعی آن را در مسیر درست هدایت کنند. البته داستان هم می‌نوشتم.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:15
اگر اشتباه نکنم یک مجموعه داستان هم با نام «لاله‌های داغدار» از شما منتشر شده است؟

بله… البته در مقایسه با شعر من خیلی کمتر آن را جدی گرفتم و بیشتر نوشته‌های منثورم
آنهایی است که همان سال‌های پیروزی انقلاب در رادیو می‌نوشتم، چون بلافاصله با پیروزی انقلاب من به رادیو رفتم و ابتدا به عنوان نویسنده برنامه‌های مختلف و سپس به عنوان سرپرست برنامه خانواده سال‌ها در رادیو کار کردم.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:15
خانم وحیدی از خاطره‌ای که قرار بود تعریف کنید، دور شدیم.
بله، داشتم می‌گفتم که من نقاشی‌های خوبی هم می‌کشیدم. روزی در اوج مبارزات علیه شاه یکی از بستگان از من خواست چهره حضرت امام(ره) را به تصویر بکشم و برایش ارسال کنم.
من هم تصویری از امام را نقاشی کردم و اتفاقا خیلی هم کار خوبی شده بود و آن را بسته‌بندی کردم و دورش را با کاغذ پوشاندم و به اداره پست رفتم.
یادم هست که راهپیمایی‌ها هم به اوج رسیده بود و اوضاع شاه و رژیم هم خیلی خراب بود و به اصطلاح بگیر و ببند‌های زیادی توسط ساواک ایجاد شده بود.
وقتی به اداره پست رسیدم با خودم فکر می‌کردم که اگر این بسته را باز کنند چه کنم و اضطراب زیادی هم داشتم.
به هر حال بسته را پست کردم و چند روزی گذشت که یک روز زنگ خانه را زدند. در را که باز کردم دیدم مردی روحانی است و یک بسته هم در دستش است و گفت خانم این بسته برای شماست و پیش من امانت مانده بود و برایتان آورده‌ام. بسته را گرفتم و باز کردم و دیدم همان تصویری است که از امام کشیده بودم.
هنوز هم که هنوز است نمی‌دانم آن مرد روحانی که بود و چگونه آن بسته‌ای که من پست کرده بودم به دست او رسیده بود.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:15
اگر موافقید برگردیم به شعر دفاع مقدس و ریشه‌های آن؟
من معتقدم شعر جنگ ریشه در باورها و سنت‌ها دارد و سهم عمده‌ای از موفقیت شعر جنگ ما به تنفس شاعران انقلاب در سنت‌ها و بویژه ریشه‌های مذهبی همچون عاشورا بازمی‌گردد.
شعر دفاع مقدس به تعبیر سیدحسن حسینی شعری خودجوش، مردمی و بی‌غرض و بدون تکلف است و در آن من فردی شاعر به من جمعی تبدیل می‌شود.
ببینید در حمله‌ای که عراق به سرزمین ما داشت موضوع تنها گرفتن یک خاک و سرزمین نبود. من فکر می‌کنم مهم‌ترین هدف حمله از بین بردن یک فرهنگ، باور و اعتقاد بود که ما از آن به نام فرهنگ انقلابی، اسلامی و جهادی یاد می‌کنیم.
اما در مورد ادبیات دفاع مقدس من فکر می‌کنم این ادبیات تا امروز چند دوره را پشت‌سر گذاشته است. سال‌هایی که در بطن جنگ بودیم و درگیر با آن که اشعار بیشتر حالت حماسی داشت و عاطفه در آنها موج می‌زد.
اما امروز و هرچه از آن دوران بیشتر فاصله می‌گیریم ۲ عنصر تعقل و عقلانیت خودش را بیشتر نمایان می‌کند و رویکرد انسانی و نقد و تحلیل آسیب‌ها و آثار تدریجی به جا مانده از جنگ در اشعار، خاطرات، داستان‌ها و به طور کل کتاب‌های جنگ دیده می‌شود.
نکته دیگری که به ذهنم می‌رسد و در این چند سال اخیر در ادبیات دفاع مقدس بیشتر دیده می‌شود، تلفیق بین جنگ و زندگی است. به نظرم این موضوع می‌تواند دستمایه خلق آثار درخشانی حتی در دیگر هنرها هم بشود و جای کار بیشتری هم دارد. من از نزدیک جنگ را دیده‌ام و آن را حس کرده‌ام افرادی که در جبهه‌ها حضور داشتند، رزمندگان و عزیزانی بودند که هر یک زندگی شخصی و خصوصی هم دارند که قطعا جاذبه‌های خوبی در آنها پنهان مانده است که باید توسط نویسندگان، شاعران و هنرمندان کشف شود.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:16
خانم وحیدی! برخی معتقدند اقبالی که در گذشته وجود داشته اکنون نیست و تعدادی از منتقدان بر این باورند که دوران شعر دفاع مقدس رو به افول است و آن را تمام شده می‌بینند. نظر شما در این رابطه چیست؟
در مورد اقبال عمومی باید بگویم ۲ عامل اصلی داشت؛ یکی نفس و ماهیت جنگ و تبعات آن که به طور طبیعی برای هر انسانی که ذره‌ای احساس و عاطفه داشته باشد رخدادی برانگیزاننده و قابل تامل است و اما نکته دیگر که در میان خواص وجود داشت وجه ایدئولوژیک و مکتبی آن بود که باعث می‌شد این دست از نخبگان و شاعران دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی را تنها یک درگیری صرف نظامی و سیاسی ندانند و در برابر آن موضعگیری فکری و فرهنگی هم داشته باشند.
مثلا در شعر شاعرانی چون سیدحسن حسینی یا علیرضا قزوه جنگ ما جلوه‌ای از رویارویی دائمی حق و باطل است.
من فکر می‌کنم باید به دفاع مقدس نگاهی نه تنها ملی که اصلا فراملی داشت زیرا این اتفاق توانست محاسبات سیاسی و نظامی منطقه و جهان را به هم بزند. با این حساب چگونه می‌توان دوران شعر دفاع مقدس را پایان یافته دانست؟ دفاع مقدس تمام شدنی نیست. من در ابتدای گفتگو هم اشاره کردم که ما در همه ادوار تاریخی، به نوعی شاهد دفاع مقدس بوده‌ایم. همه ما سرباز هستیم و هر کدام به نحوی در حال مبارزه! و این پدیده سال‌ها فکر و ذهن شاعران را به خود مشغول کرده است و همین امروز هم شاهد آثار خوبی هستیم اگرچه معتقدم جوان‌ها و آنهایی که جنگ را از نزدیک لمس نکرده‌‌اند شعرشان آن جوهره و پایه لازم را ندارد و گاه گرفتار شعار می‌شود و گاه بینش لازم را ندارد.
اما تاکید می‌کنم که شاعران و اهل قلمی که در سال‌های جنگ حضور داشته‌اند امروز بیشتر از هر زمان دیگری به این نتیجه رسیده‌اند که فراموشی یا خاموشی در روزگاری که بیداری و هشیاری فراوانی می‌طلبد دقیقا حکم این را دارد که همه ایثارها و از خودگذشتگی‌ها را در ذهن‌هایمان خاک کنیم و به آنها توجهی نداشته باشیم.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:16
خانم وحیدی نکته دیگری که در زمینه شعر انقلاب و دفاع مقدس وجود دارد حضور نه‌چندان پر رنگ بانوان است به‌گونه‌ای که شما، مرحوم سپیده کاشانی و تا حدودی آن هم به صورت غیرمستقیم روانشاد طاهره صفارزاده نسلی از بانوانی بودید که آثار جدی در این حوزه خلق کردید؛ حضور زنان اهل قلم را در این جریان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که از صدر اسلام تا قبل از پیدایش انقلاب، مرثیه‌سرایی، رجزخوانی و حماسه‌سرایی در میان زنان سابقه زیادی نداشته است و تنها معدودی از زنان عرب به منظور ترغیب رزمندگان خود در صحنه‌های کارزار به رجزخوانی و حماسه‌سرایی می‌پرداختند یا در غم از دست دادن عزیز خود، مرثیه می‌سرودند.
من فکر می‌کنم آثاری که بانوان در ادبیات دفاع مقدس آفریدند آنقدر پتانسیل دارد که در قالب یک پایان‌نامه علمی و آکادمیک به آن پرداخته شود و باید به صورت تخصصی به آن نگریسته شود تا با نقد علمی آن سیمای مقاومت و پایداری در شعر بانوان نمایان شود.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:17
امروز با گذشت ۳۰ سال از آن روزگار وقتی برمی‌گردید و به گذشته نگاه می‌کنید چه حسی دارید؟
من واقعیتش را اگر بگویم وقتی برمی‌گردم و به پشت سر نگاه می‌کنم با آن خاطرات واقعا زندگی می‌کنم. یادآوری هرکدام برایم شیرین است، اما در عین حال تاسف هم می‌خورم که ما این همه زحمت کشیدیم؛ فرزند من و بسیاری از این مردم چه در زندان‌های شاه و چه در جبهه‌ها و دوران اسارت سختی کشیدند، شهید دادیم… باور کنید که ما در آن روزگار بچه‌های بسیار خوبی از دست دادیم.
اما امروز ما واقعا گرفتاریم. چرا باید این گونه دچار چند دستگی بشویم امروز روزی است که ما باید مثل زنجیر به هم پیوسته باشیم و در مسیر ارزش‌ها قرار بگیریم؛ ارزش‌هایی که برای آن انقلاب کردیم.
من به عنوان یک مادر، به عنوان زنی که سال‌ها برای این انقلاب و آرمان‌هایش و بویژه برای امام راحلمان نوشته و سروده‌ام از عمق وجودم این روزها غصه دارم و از همه مسوولان و مدیران و سیاستمداران می‌خواهم که با هم هماهنگ باشند؛ باور کنید این روزها غصه دارم و هر روز وزنم کاهش می‌یابد و فکر می‌کنم آخرش از غصه می‌میرم.
ما این همه اشتراک داریم؛ پس چرا وارد ماجراهای نفاق‌انگیز شویم. همه ما عشق به ایران و اسلام داریم.
ببینید امروز وحدت از هر عاملی قوی‌تر است و از هرگونه فتنه، نفاق، فساد و از ورود دوگانگی و اختلاف‌های ریشه‌ای جلوگیری می‌کند.
من یک خواهشی هم از مسئولان دارم و می‌خواهم بگویم اگر اختلاف سلیقه‌ای هم وجود دارد مثل یک خانواده در درون باید حل شود نه این که هر مدیری هر مسوولی هرچه فکر می‌کند را در رسانه‌ها و صداوسیما بیان کند و مردم را دچار دلهره و اضطراب کند.
از یاد هم نبریم که خداوند همواره ملتی را که وحدت دارد و در راه اسلام و حق‌طلبی گام برمی‌دارد یاری می‌کند؛ اگر پیوسته باشیم من مطمئن هستم که پیروز می‌شویم.

عهد آسمانى
06-10-2010, 21:17
خانم وحیدی به عنوان آخرین پرسش کدام یک از شعرها یا کتاب‌هایتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
من هنوز هیچ کدام را دوست ندارم چون دوست دارم بهتر از اینها بسرایم، اما در میان غزل‌هایم شعری که شما بخشی از آن را در همین مصاحبه خواندید بیشتر از بقیه دوست دارم شعری که در آن امید و طراوت و دعوت به مقاومت وجود دارد:
برای رویش شب‌بوها فرصتی دیگر هست
مجال سبزتری در دل برای عشق میسر هست
از آفتاب اگر چندی فضای خانه شود خالی
به عرش سینه ما مهری از آفتاب فراتر هست
به شهر سوخته‌ام زخمی اگر که مانده به جا
به هر طر ف نظر اندازم هزار نخل تناور هست
به خاک میهن ما چشمی مباد آن که طمع ورزد
که بر هلاکت طمع‌ورزان جهاد سرخ مکرر هست
مخواه از من و چشمم به غیر شیوه بیداری
که هر کجای وطن ما را حریم قدسی سنگر هست
هنوز باغ وطن خرم به یمن دیده‌بارانی است
هنوز فصل بهاران را غریب نعره تندر هست
زتن گرم گرچه جوانی شد، بهارم ارچه خزانی شد
هنوز فرصت بالیدن به یک دو شاخه دیگر هست
هنوز برگ‌تر شعرم پر از طراوت شبنم‌هاست
به شاخسار غزل‌هایم شکوفه‌های معطر هست
از آن شبی که دلم پر زد به آسمان و نیامد باز
در آشیان دلم چشمی در انتظار کبوتر هست