PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معاد



رایکا
12-10-2010, 23:08
اثبات معاد
مفهوم معاد
كلمه ي معاد از ريشه ي ( ع و د ) و بر وزن مفعل مي باشد. اسم زمان و مكان و در زبان عربي بر اين وزن به كار مي رود. (عود) به معناي بازگشت است. بنابراين معناي لغوي ( معاد ) زمان يا مكان بازگشت است. در بعضي از آيات قرآن و روايات آين كلمه در معناي لغوي خود به كار رفته است؛


* اِنَّ اَلَّذي فَرَضَ عَلَيكَ اَلْقُرْآنَ لَرادُّكَ اِلي مَعادٍ*
قصص،85
در اين آيه معاد به معناي شهر مكّه است. يعني آن كسي كه قرآن را برتو واجب ساخته، تو را به همان مكاني كه(پيشتر) از آنجا آمدي ،باز خواهد گرداند. يعني اي پيامبر مطمئن باش كه تو روزگاري به مكّه باز خواهي گشت
پس در اينجا مكّه به لفظ معاد آمده است و نبايد آن را به معناي روز قيامت تلقّي نمود. امّا معمولاً لفظ معاد در معناي اصطلاحي به كار برده مي شود كه منظور بازگشت به زندگاني پس از مرگ است. يعني مرگ نقطه ي پاياني زندگاني انسان نيست،بلكه روزگاري انسان بايد در محكمه ي عدل الهي حاضر شود و به پاسخ گويي بپردازد. بنابراين در اصطلاح، معاد به معناي بازگشت به عالم آخرت و زندگاني پس از مرگ است.

رایکا
12-10-2010, 23:09
اهميت معاد
يكي از اصول مسلّم اعتقادات اسلامي،معاد است كه نقش بسزايي در تربيت و كنترل انسان دارد. كسي كه به اين اصل يعني عالم پس از مرگ معتقد باشد،اساساً زندگاني او دگرگون خواهد شد. از زشتي ها و كجي ها مي گريزد و به سوي حق و راستي مي شتابد.كثرت آيات نازل شده در قرآن پيرامون موضوع معاد، نشانگر اهميت آن است. حدود 1000 آيه ي قرآن به اين مساله اختصاص دارد. از اين ميان درصد آيات مكّي به مراتب بيش از آيات مدني است، چرا كه پيامبر(ص) در سال هاي نخستين دعوتش در مكّه به دنبال تربيت امت اسلامي بوده است و لازمه ي تربيت و سازندگي هم محكم ساختن مباني فكري و اعتقادي آنهاست. باور نداشتن روز حساب،موجب فزوني زشتكاري و انحراف انسان ها مي گردد. اما ايمان به قيامت و ترس از روز حساب وكتاب آن جهان و خوف از دوزخ و اميد به بهشت،عامل بسيار موثّري در باز داشتن انسانها از زشتي هاو سوق دادن آنان به نيكي هاست.بدين جهت است كه بيشتر آيات و سور مكّي به بحث معاد پرداخته است. معاد از اعتقادات ضروري مسلمانان است .از نظر فقهي به اعتقادي ضروري گويندكه مورد قبول همه ي مسلمان ها باشد. تمام مسلمانان در مذاهب و فرقه هاي مختلف به اين اصل معتقد اند ،لذا از ضروريات دين اسلام به شمار مي رود.مانند بحث خاتميّت پيامبر (ص) كه همه ي گروه ها و فرقه هاي اسلامي ايشان را به عنوان آخرين فرستاده ي خدا مي شناسندو معتقد اند پس از حضرت محمّد (ص)، پيامبر ديگري نخواهد آمد. فرقه هايي چون قادياني ( موسس اين فرقه ميرزا غلام احمد قادياني ،1326-1255ه.ق)است . اين فرقه (احمديه) نيز معروف است و بهايي (موسس اين فرقه ميرزا حسين علي نوري معروف به بهاء الله ،1233-1309ه.ق)مي باشد كه خاتميّت را منكرند و اين فرقه ها از نظر فقها كافرند جون منكر ضروري دين شده اند.معاد را هم اگر كسي منكر شود چون ضروري دين به شمار مي رود از حدّ و مرز مسلماني خارج گشته و كافر خواهد بود .بنابراين لازمه ي مسلمان بودن اعتقاد داشتن به اين اصل مهم است.

رایکا
12-10-2010, 23:10
انگيزه هاي انكار معاد
1. گريز از مسئوليّت:در قرآن آمده است ؛ {انسان مي خواهد براي فساد و عيّاشي راه هاي جلو خويش را باز كند و مي گويند قيامتي نيست تا بتواند هر كاري كه مي خواهد انجام دهد}. انسان چنان قدرت توجيه دارد كه خود او هم به طور ناخود آگاه متوجّه نيست ما اين انگيزه را كه ريشه رواني دارد «گريز از مسئوليّت» نام نهاديم.
2. عدم ايمان به قدرت و علم خدا: مخالفان و منكران معاد هيچ دليل و برهاني علمي براي خود ندارد، بلكه تنها زنده شدن را بعيد مي داند. در قرآن آمده است ؛{ كساني كه منكر معاد هستند هيچ گونه ذليل علمي ندارند، تنها با خيال و گمان حرف هايي مي زنند.در آيه اي ديگر آمده است } ؛ {كفّار گمان دارند كه بعد از مرگ زنده نمي شوند}. پيامبر اعظم (ص) مي فرمايند ؛ فصل بهار را مشاهده مي كنيد زياد به ياد زنده شدن خودشان باشيد. آيات قرآن نيز مكرر اين مساله را دنبال ميكند كه زنده شدن مردگان چيزي است مثل زنده شدن زمين ودرختان.
3. نا معلوم بودن زمان قيامت: بهانه ي ديگر مخالفان معاد اين بود كه زمان قيامت چه وقت است؟ در قرآن مي خوانيم كه پس از شنيدن جوابهايي از رسول خدا به جاي قبول كردن با تعجب و مسخره سر خود را تكان داده و مي گفتند قيامت چه وقت است؟ غافل از آنكه تاريخ وقوع قيامت را جز خدا كسي نمي داند. ولي ندانستن تاريخ هرگز دليل بر انكار نيست. آيا اگر كسي ساعت مردن خود را نداند بايد اصل مردن را انكار كند؟
4. درخوست مشاهده ي نمونه اي معاد : ودليل ديگري كه وجود داشت اين بود كه بهانه مي كردند كه اگر خداوند مردگان ا زنده مي كند، پس تو همين الآن پدران ما را زنده كن. قرآن مي فرمايد:{ مگر نمي دانند خدايي كه آسمان ها و زمين را آفريده است مي تواند مانند آنها را نيز بيافريند} .براي اين مردم مهلت ومدتّي قرار داده كه ترديدي در آن نيست ولي ستمگران جز انكار كاري نمي كنند.

رایکا
12-10-2010, 23:10
انسان و آرزو ي خلود
آدمي نيز همانند تمام حيوانات واجد غريزه ي حبّ حيات است، ولي در طبيعت وي تمايل ديگري هم وجود دارد كه حيوانات فاقد آن هستند و آن آرزو ي خلود است. انسان به حيات جاودان فكر مي كند. به زندگي ابدي مي انديشد و آرزو ي آن را در سر مي پروراند. اين يك تمايل عارضي و اكتسابي نيست و به گروه معيّني اختصاص ندارد، بلكه خواهشي است فطري و تمايلي ، نهادي كه با سرشت بشر آميخته و در نهاد همه ي انسان ها ريشه ي طبيعي دارد. با توجّه به اين مطلب كه هيچ غريزه و تمايلي عبث و بيهوده خلق نشده است و با در نظر گرفتن اين نكته كه هر يك از غرايز و تمايلات طبيعي ، به وسيله ي موضوع و مورد مناسبي در همين جهان اعمال مي شود و ارضا مي گردد. ولي ارضاي غريزه ي خلود در دنيا ي گذران و ناپايدار غير ممكن است، به اين نتيجه مي رسيم كه يا بايد تمايل اصيل و فطري خلود را كه در وجود آدمي آفريده شده لغو و باطل بدانيم، و يا حيات ابدي آخرت را كه در مكتب جهان بيني پيامبران الهي آمده بپذيريم و اذعان نماييم كه آدمي با مردن پايان نمي پذيرد و نابود نمي شود،بلكه تغيير منزل مي دهد سراي گذران دنيا را پشت سر مي گذارد و به عالم جاودان آخرت منتقل مي گردد. در آن عالم است كه خواهش حيات ابدي اش ارضا مي گردد، به زندگي هميشگي دست مي يابدو حتي خلودش اقناع مي گردد. به نظر بعضي از فلاسفه و دانشمندان، اين تمايل اصيل كه با سرشت بشر آميخته و در نهاد همه ي انسان ها ريشه ي فطري دارد، دليل متقن بر حق بودن خلود و زندگي جاودان انسان هاست.

رایکا
12-10-2010, 23:10
احساس حيات جاودان
احساس فطري حيات جاودان، از مهم ترين شواهد مثبتي است كه ما را به سوي اين حقيقت سوق مي دهد. وقتي كه خداي تعالي مي خواهد كه انسان به حقيقتي دست يابد ،در آغاز بذر آن را در عمق ضمير او مي كارد. تشنگي بشر به بقا وآرزوي جاويدان، آن چنان جهان گير است كه به هيچ وجه نمي توان قبول كرد كه اين آرزو بر آورده نمي شود.

رایکا
12-10-2010, 23:11
نگاهي به تاريخ بشر
در قديمي ترين ملّت ها، براي مثال مصر باستان اعتقاد به روز رستاخيز و پاداش نيك و بد براي نيكان و بدكاران وجود داشته و بعد ها پس از هزاران سال اين عقيده در همه جا گسترش يافته است.در حدود 2600 سال قبل از ميلاد، مصريان به دنياي ديگري براي رسيدگي به كار هاي خوب و بد مردم اعتقاد داشتند. به طوري كه اين موضوع اعتقاد همه ي مردم بود، نه فقط عقيده ي كاهنان و مردان متديّن. پيداست كه ريشه اين امر به بشر ماقبل تاريخ مي رسد. در اين تاريخ (اوزريس) در ميان مردم رواج داشت و اين پرستش بنيانش بر اين قرار داشت كه همه ي مردم از شاه و رعيت در دنياي پس از مرگ مسئول كار هاي خود هستند و همگي در پيشگاه داوري(اوزريس) قرار خواهند گرفت،رياست اين دادگاه با او و معاونينش و چهل و دو قاضي ديگراست. هر گاه اين دادگاه به نفع كسي رأي بدهدكه در دنيا بيش از كار هاي بدش نيكو كاري كرده، در بهشت و نعمت جاويدان آن قرار مي گيرد و مانند اوزريس خواهد بود. در صورتي كه به محكوميّت و برتري گناه كسي بر خوبي هاي او رأي داده شود، پاداش چنين كسي اين است كه يا خوراك درندگان شود يا در آتش بيفتد و يا به مجازات هاي ديگري برسد.

رایکا
12-10-2010, 23:11
دلايل وجود معاد
*دليل اوّل، عدالت خداوند: چون خداوند عادل است بايد معاد و حسابرسي باشد و اگر قيامت نباشد به عدالت خداوند ضرر مي زند. توضيح بيشتر آنكه مردم در برابر فرمان هاي خدا و انبياء دو دسته هستند؛ عده اي هوادار و گروهي مخالف. قرآن هم اين حقيقت را چنين مي فرمايد؛


*بعضي از شما ايمان آورده ايد و گروهي هم كافر شديد*
از سوي ديگر در دنيا يا جزاي واقعي اعمال نيست ويا اگر باشد به اندازه ي متعادل نيست و دير يا زود خوبان و بدان از دنيا مي روندو اگر حساب و جزائي در جاي ديگري مثل قيامت در كار نباشد و يا مردن هم نابود شود پس عدالت خدا چه مي شود؟ آري چون خداوند عادل است و در دنيا هم جزاي كافي نيست پس بايد در سراي ديگري جزا و پاداش باشد.دلايل اين كه خداوند در اين دنيا جزا و پاداش نمي كند نيز به صورت زير ياد مي شوند؛
1. جزا به ديگران نيز مي رسد،2.آزادي مردم گرفته مي شود،3. در دنيا امكان جزا نيست،4.نظام زندگي بر هم مي خورد،5. كيفر در دنيا كم لطفي است،6. كيفر فوري گاهي عادلانه نيست.
*دليل دوّم ،حكمت خداوند :دليل ديگري كه مطرح است اين است كه اگر قيامتي نباشد اصل آفرينش انسان و جهان لغو و بيهوده و خلاف حكمت الهي است. در قرآن آيات فراواني است كه مي فرمايد ما در آفرينش نه اهل بازي و لعب هستيم و نه بي هدف، كار باطلي مي كنيم و نه هدف هاي سطحي و ساده و سرگرمي در كار است.بلكه آفرينش طبق حق و براي رشد و آزمايش انسان ها بر مبناي قوانين و سنّت ها پايه ريزي شده است و هدف از آفرينش شناخت و عبادت و انتخاب راه خدا از ميان صد ها راه غير الهي است و دير يا زود راه شما به سوي خدا پايان مي يابد . اين دنيا مزرعه اي است كه در قيامت حاصل آن درو مي شود و عمل هر انساني از مرد و زن پاداش داده مي شود.

رایکا
12-10-2010, 23:11
راه ايمان به روز جزا
راه ايمان آوردن به روز جزا، ايمان داشتن به وحي الهي و اطمينان داشتن به صحت و اصالت آنچه از راه وحي بر انبياء نازل شده است ، مي باشد. زيرا معاد از مسائل غيب دين و مربوط به آينده ناشناخته و مجهول است و آدمي جز از راه وحي الهي و اعلام پيامبران نمي تواند به فرا رسيدن چنين روزي يقين كندو به آن مومن و معتقد گردد. از اين رو در هر عصر و زمان، افراد بسياري بودند كه با كشش معرفت فطري از پي خدا جويي رفتند، عقل هاي خود را به كار انداختند، در آيات الهي مطالعه كردند، به آفريدگار حكيم و دانا ايمان آوردند و از نظر جهان بيني در صف الهيّون قرار گرفتند. امّا بر اثر اينكه به وحي تشريعي و بعثت پيامبران معتقد نبودند، از جهان بعد از مرگ بي خبر ماندند و راهي نيافتند كه عالم آخرت را بشناسند، به روز جزاء ايمان بياورند، و از ثواب و عقاب الهي در آن روز آگاهي يابند.

رایکا
12-10-2010, 23:12
جايگاه معاد
گرچه افرادي به زبان، معاد را نمي پذيرند و لي نا خود آگاه در عمق جان خود براي انسان احساس ابديّت دارند و گاه و بي گاه از خود علامت هايي نشان مي دهند كه دليل آن است و با وجود مرگ و پوسيده شدن جسم حاظر نيستند انسانيّت و شخصيّت واقعي او را نابود و نيست شده بدانند. نمونه اي از اين علامت ها عبارتند از ؛1. تمام منكران معاد به قبر نياكان خود احترام مي گذارند ، 2 . نام شخصيت هاي مرده را روي خيابان ها، موسسات، مدارس و دانشگاه ها و... ميگذارند،3. همه ي آنها ميل دارند بعد از مرگ نامشان به نيكي برده شود،4. نام نيكان خود را روي فرزندان خود مي گذارند،5. گاهي مردگان خود را موميايي مي كنند تا فاسد نشود.
اگر منكران معاد، مرگ را نابودي انسان مي دانند اين قبيل اعمال چه توجيهي دارد؟ و چون آنان مردن را نيستي و هيچ مي دانند پس به گفته ي خودشان احترام مرده يعني هيچ و نام مرده يعني نام نيستي و چرا براي نابود شده و هيچ شده مقبره مي سازند و دسته گل روي قبر مي گذارند و به نام مردگان نام گذاري مي نمايند؟!؟ آري اينها همه نشان مي دهد كه مخالفان معاد نيز در دل يك نوع ايمان به بقاي روح و انسانيّت و شخصيّت انساني دارند كه با مرگ از بين نمي رود.

رایکا
12-10-2010, 23:12
پاسخي كه انبياء مي دهند( جواب خداوند به وسيله پيامبران)
1.انسان بيهوده آفريده نشده است،
2. در آفرينش انسان هدفي بس بزرگ در كار است و آن انتخاب راه حق از ميان تمام راه ها و بندگي و تسليم خدا از ميان تمام انواع بندگي ها و تسليم هاست،
3. براي آنكه انسان در هدفش موفق شود تمام امكانات طبيعي را براي او قرار داديم و همه چيز را مسخّر او نموديم،
4.به او هشدار داديم كه كار نيك و بد او در هر شرايط و در هر مقداري كه باشد زير نظر و مورد حساب قرار مي گيرد،
5.نتيجه ي اعمال انسان در گرو عمل خويش است،
6. حتي از گوش و چشم و دل انسان و از شنيدني ها و گفتي ها و فكر كردني ها باز پرسي مي شود،
7. و خداوند پاداش نيكو كاران را ضايع نمي كند.
اين ديدگاه پاسخي است كه انبياء به آن زمينه هاي فطري داده اند.

رایکا
12-10-2010, 23:12
مرگ هم قانون الهي است
آيا معناي مردن تمام شدن قدرت خدا و پيروزي عوامل مرگ بر اراده خداست؟ هرگز. زيرا همين مردن نيز از مقدّرات و تحت اراده و قدرت الهي است . خداوند مي فرمايد: يعني ما خودمان مرگ را در ميان شما مقدّر نموديم و هيچ عاملي در هستي بر ما پيروز نشده و سبقت نمي گيرد. جالب اين كه در قرآن از مردن به «توفّي»كه به معناي تحويل گرفتن است، نام ميبرد. يعني با مردن شما نابود نمي شويد . بلكه ما داده ي خود را بدون كم و كاست پس گرفته و موقّتاً تحويل ماموران خودمان مي دهيم . آيا مردن نيستي است؟ هرگز، زيرا نيستي كه آفريدن نمي خواهد. ولي ما در قرآن مي خوانيم خداوند هم مردن هم زنده بودن را آفريد.پس معلوم مي شود كه مرگ نيستي، نيست. بلكه انتقال از منزلي به منزل ديگر است به همين دليل از مردن با كلمه ي توفّي تعبير شده است. جالب اين كه همين تعبير در سخنان رسول خدا (ص) آمده كه فرمود : گمان مبريد كه با مرگ نابود مي شود بلكه از خانه ي به خانه ي ديگر كوچ مي نماييد.

رایکا
12-10-2010, 23:12
انواع مرگ
در اسلام چند نوع مرگ و مردن داريم.
1. مرگ دلها : قرآن كساني را كه داراي روح بي تفاوت و قساوت قلب هستند ، مردگان دانسته وبه پيامبرش مي فرمايد:{ تو نمي تواني مرده دلان را شنوا كني}.
2. مرگ جامعه ها : همان گونه كه به انسان بي حركت و بي تفاوت و افتاده و وابسته وبي توجّه مرده مي گويند ، به جامعه هاي بي حركتي كه رشد ندارند و در برابر فساد ها بي تفاوت اند و در حوادث تلخ و شيرين بي توجّه و در اقتصاد و فرهنگ وابسته هستند نيز مرده گفته مي شوند. قرآن مي فرمايد : براي شما در قانون قصاص و انتقام از ستمگران زندگي هست. اگر در جامعه اي حقّ مظلوم ار ظالم گرفته نشود اين جامعه مرده است. جامعه هايي كه امر به معروف و نهي از منكر و انتقاد و آزادي و عدالت ندارند مرده هستند.
3. مرگ سرخ و شهادت : بهترين نوع مردن ها شهادت در راه خداست. خداوند مي فرمايد:{ ما از لغزش هاي شهيدان صرف نظر مي كنيم. }.
4. مرگ قصاص : نوع ديگر مرگ هم مرگي است كه بر اساس قانون مرگ قصاص صورت مي گيرد.