PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ***((((داستان ثعلبه))))***



خادمه زینب کبری(س)
21-10-2010, 02:24
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/57109237738700037309.gif




داستان ثعلبه


در زمان پيامبر اسلام مردى به نام «ثعلبه ى انصارى » كه وضع مالى خوبى نداشت ، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم درخواست كرد كه دعايى بفرمايد تا وضع زندگى اقتصادى او بهتر شود.
آن حضرت فرمود: به مصلحت شما نيست .
ثعلبه اصرار كرد و گفت قول مى دهم كه در صورت بهبود وضع مالى به وظايف شرعى ام عمل نموده و حقوق واجب الهى را پرداخت نمايم .
ثعلبه كسى بود كه هميشه در صف اول نماز جماعت و جمعه بود. به هر حال با دعاى پيامبر عزيز اسلام تحولى در زندگى ثعلبه ايجاد شد و گوسفندان زيادى به دست آورد، به حدّى كه ديگر در شهر جاى نگهدارى آن را نداشت و آنها را به بيرون شهر منتقل كرد.
رسيدگى به امور گوسفندان و كثرت اموال و ثروت ، سبب شد كه ديگر نتوانست به مسجد و نماز جماعت و جمعه حاضر گردد و به تدريج روحيه ى مادى و دنياطلبى در ايشان تقويت شد تا اينكه فصل جمع آورى زكات سر رسيد و ماءمورين وصول زكات از طرف رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم براى گرفتن زكات اعزام شدند، تا اينكه به ثعلبه مراجعه كردند و از او خواستند كه زكات گوسفندانش را بپردازد، ثعلبه متوجه شد با داشتن گوسفندان زياد بايد زكات زيادى را بپردازد، متاءسفانه امتناع كرد و گفت اين جزيه است و من دليلى نمى بينم به عنوان يك مسلمان جزيه بدهم . او مخالفت كرد و دست ردّ به سينه ماءمورين رسول خدا زد. در واقع فرمان خدا و رسول خدا را زير پا گرفت . ماءمورين برگشتند و قضيه را توضيح دادند و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم سخت متاءثر و ناراحت شد، كه عاقبت بخل و حرص مال دنيا و دنياطلبى ثعلبه را منحرف كرد. آيه نازل شد كه :
«و منهم مَن عاهد اللّه لئن آتانا من فضله لنصّدّقنّ و لنكوننّ من الصّالحين#
فلمّا آتاهم من فضله بخلوا به و تولّوا و هم معرضون# »(261)
و پاره اى از آنان كسانى هستند كه با خدا پيمان بسته اند كه اگر از فزون بخشى خود به ما [ثروتى ] بدهد، بى ترديد صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد؛
اما هنگامى كه [خدا] از فزون بخشى خود [دارايى بسيارى ] به آنان بخشيد، به آن بخل ورزيدند و پشت كردند و روى برتافتند.
آرى ، آنهايى كه با خدا عهد كردند كه خدا هر چه به ما عطا كند ما حقوق واجب آن را مى پردازيم ، اما وقتى خدا از فضل خود به آنان مال و منال عطا كرد، بخل ورزيدند و زبان به اعتراض گشودند واز پرداخت زكات هم سرباز زدند.
در اينجا مفسرين صدقه را زكات تفسير كرده اند.
به هر حال برخورد ناپسند و ناشايست ثعلبه نسبت به ماءمورين وصول زكات ، در ميان مردم انعكاس نامطلوبى داشت . ايشان با اين كارش اسلام و قانون خدا و حقوق فقرا و وحدت جامعه ى اسلامى را تضعيف كرد و ضربه زد.
اين آيه كه نازل شد و به گوش ثعلبه رسيد و چون پتكى محكم به مغزش ‍ خورد، او را گيج نمود، و تنفر عجيبى از ثعلبه به وجود آمد، شديدا تضعيف شده و در فشار روحى قرار گرفت ، احتمال نمى داد، با توجه به ثروت كلانى كه پيدا كرده است چنين بشود، فكر مى كرد، جايگاه ويژه اى كه در چشم اين و آن دارد لطمه نخواهد خورد، اما كشتى انتظارش به گل نشست و در صدد برآمد تا ظاهر امر را حفظ كند و خود را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم برساند، كه رسول خدا را ملاقات كند. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم اجازه ملاقات نداد تا روزى كه پيامبر عزيز اسلام از دنيا رفت ، و بعد از آن بزرگوار خلفاى ثلاثه هم به تبعيت از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم ثعلبه را راه ندادند و ثعلبه تا آخر عمر به خاطر مال و حرص و بخل ، به حال كفر و نفاق از دنيا رفت .




https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81002596841873006910.gif (https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/81002596841873006910.gif)