PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ديوان غزليات اوحدي مراغه اي



عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:22
http://www.eteghadat.com/Files/Images/besm/03.gif (http://www.eteghadat.com/Files/Images/besm/03.gif)



ماییم و سرکویی، پر فتنه‌ی ناپیدا
آسوده درو والا، آهسته درو شیدا
در وی سر سرجویان گردان شده از گردن
در وی دل جانبازان تنها شده از تنها
بر لاله‌ی بستانش مجنون شده صد لیلی
بر ماه شبستانش وامق شده صد عذرا
خوانیست درین خانه، گسترده به خون دل
لوزینه‌ی او وحشت، پالوده‌ی او سودا
با نقد خریدارش آینده خه از رفته
با نسیه‌ی بازارش امروز پس از فردا
گر کوی مغانست این؟ چندین چه فغانست این؟
زین چند و چرا بگذر، تا فرد شوی یکتا
رسوایی فرق خود در فوطه‌ی زرق خود
کم‌پوش، که خواهد شد پوشیده‌ی ما رسوا
گر زانکه ندانستی، برخیز و طلب می‌کن
ور زانکه بدانستی، این راز مکن پیدا
ای اوحدی، ار دریا گردی، مکن این شورش
زیرا که پس از شورش گوهر ندهد دریا






http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:28
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)



سلام علیک، ای نسیم صبا


به لطف از کجا می‌رسی؟ مرحبا


نشانی ز بلقیس، اگر کرده‌ای


چو مرغ سلیمان گذر بر سبا


نسیمی بیاور ز پیراهنش


که شد پیرهن بر وجودم قبا


اگر یابم از بوی زلفش خبر


نیابد وجودم گزند از وبا


به نزدیک آن دلربا گفتنیست


که ما را کدر کرد سیل از ربا


ز دردش ببین این سرشک چو لعل


روانم برین روی چون کهربا


همین حاصلست اوحد رازی عشق


که خونم هدر کرد و مالم هبا




http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:31
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)


گر آن جهان طلبی، کار این جهان دریاب
به هرزه می‌گذرد عمر، وارهان، دریاب
تو غافلی و رفیقان به کار سازی راه چه خفته‌ای؟
که برون رفت کاروان، دریاب
هزار بار ترا بیش گفته‌ام هر روز که : هین!
شبی دوسه بیدار باش، هان! دریاب
جوان چو پیر شود، کار کرده می‌باید
ز پیر کار نیاید، تو، ای جوان، دریاب
زمانه می‌گذرد، چون زمین مباش، زمن
قبول کن، ز من ای خواجه، این زمان دریاب
ترا شکار دلی، گر ز دست برخیزد سوار شو،
منشین، سعی کن، روان دریاب
گرت به جان خطری میرسد تفاوت نیست
قبول خاطر صاحب دلان بجان دریاب
ورت نگه کند از گوشه‌ای شکسته دلی
غلط مشو، که فتوحیست رایگان، دریاب
به هیچ کار نیایی چو ناتوان گردی
کنون که کار به دستست، می‌توان، دریاب
اقامت تو بدنیا ز بهر آخرتست
چو این گذشت به غفلت مکوش و آن دریاب
شنیده‌ای که چها یافتند پیش از تو؟
تو نیز آدمیی، جهد کن، همان دریاب
به پیشگاه بزرگان گرت رها نکنند
فقیر باش و زمین بوس و آستان دریاب
ز عمر عاریتی، اوحدی، بمیر امروز
پس آنگهی برو و عمر جاودان دریاب
مکن ز یاد فراموش روز دشواری
که با تو چند بگفتم که: ای فلان، دریاب


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:33
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)


قراری چون ندارد جانم اینجا
دل خود را چه می‌رنجانم اینجا؟
سر عاشق کله‌داری نداند بنه کفشی،
که من مهمانم اینجا
مرا گفتی: کز آنجا آگهی چیست؟
چه می‌پرسی، که من حیرانم اینجا
نه او پنهان شد از چشمم، که من نیز
ز چشم مدعی پنهانم اینجا
اگر بتوان حدیثی گوی از آن روی
که من بی‌روی او نتوانم اینجا
نگارینی که سرگرداند از من
نگردانی، که سرگردانم اینجا
مرا با دوست پیمانی قدیمست
بدان پیوند و آن پیمانم اینجا
ز زلفش برد ما غم هست بویی
چنین زنده به بوی آنم اینجا
به درد اوحدی دلشاد گشتم
که آن لب می‌کند درمانم اینجا



http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:38
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)


شب و روز مونس من غم آن نگار بادا




سر من بر آستان سر کوی یار بادا




دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد




به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا




چو رضای او در آنست که دردمند باشم




غم و درد او نصیب من دردخوار بادا




ز ملامت رقیبان نکند گذار بر من




که بت من از رقیبان به منش گذار بادا




سخن کنار پر خون که مراست هم بگویم




به میان لاغر او، که درین کنار بادا




چو باختیار کردم دل و جان فدای آن رخ




گر ازو کنم جدایی نه باختیار بادا




به من، ای صبا، نسیمی ز بهار دولت او




برسان، که سال و ماهت همه نو بهار بادا




چه کند مرا رقیبش همه سال دور از آن رخ؟




که چو من بدرد دوری همه ساله زار بادا




لب او چو باز پرسد دل عاشقان خود را




دل ریش اوحدی نیز در آن شمار بادا


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:40
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)


پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا
روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید
پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟
تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟
مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا
آخر مرا ببینی در پای خویش مرده
کاول ندیده بودم پایان این بلا را
باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه
با نالهای خونین بفرستمی صبا را
چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:48
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
دین دیار ندانم که رسم چیست شما را
مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟
کسی که روی تو بیند به از خزینه‌ی دارا
شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم:
بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا
جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد
چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را؟
صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران
سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:49
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)



درد سری می‌دهیم باد صبا را
تا برساند به دوست قصه‌ی ما را
برسر کویش گذر کند به تانی
با لب لعلش سخن کند به مدارا
پیرهن ما قبا کند به نسیمش
برکند از ما دگر به مژده قبا را
مرهم این ریش کرد نیست، که عمری
سینه سپر بوده‌ایم زخم بلا را
دنیی و دین کرده‌ایم در سر کارش
گردن و سر می‌نهیم تیغ و قفا را
ای بت نامهربان، بیا و بیاموز
از سخن من حدیث مهر و وفا را
پای چنین سرزنشت‌ها چو نداری
دست مزن عاشقان بی سرو پارا
عیب زبونی نه لایقست،گر از خود
دفع ندانست کرد تیغ قضا را
اوحدی، از من بدار دست ملامت
من چه کنم؟ کین ارادتست خدا را



http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:51
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)


مبارک روز بود امروز، یارا
که دیدار تو روزی گشت ما را
من آن دوزخ دلم، یارب، که دیدم
به چشم خود بهشت آشکارا
نه مهرست این، که داغ دولتست این
که بر دل بر ز دست این بی‌نوا را
ز یک نا گه چه گنج دولتست این؟
که در دست اوفتاد این بی‌نوا را
درین حالت که من روی تو دیدم
عنایت‌هاست با حالم خدا را
هم آه آتشینم کارگر بود
که شد نرم آن دل چون سنگ خارا
مرا تشریف یک پرسیدنت به
ز تخت کیقباد و تاج دارا
بکش زود اوحدی را، پس جدا شو
که بی‌رویت نمی‌خواهد بقا را


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:52
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)



ز تو بی‌وفا چه جوییم نشان مهربانی؟

بتو سنگدل چه گوییم حکایت نهانی؟


که چو قاصدی فرستیم به دشمنی برآیی

که چو قصه‌ای نویسیم به دشمنان رسانی


چو بهانه می‌گرفتی و وفا نمی‌نمودی

ز چه خانه می‌نمودی به غریب کاروانی؟


قدمم گرفت، تندی مکن، ای سوار، تندی

غم مستمند می‌خور، چه سمند می‌دوانی


ز ورق برون فگندم همه بار نامه‌ی خود

که چو نام من نبینی دگر آن ورق بخوانی


عجب! ار نه قامت تست قیامت زمانه

که در اول غروری و در آخر زمانی


چه محالها شنیدم؟ چه به حالها رسیدم!

که به سالها ندیدم ز لب تو کامرانی


مکن، ای پسر، که وفا کن به روزگار و مدت

من ازین صفت بگردم، تو بدان صفا نمانی


دل اوحدی شکستن، ز میانه دور جستن

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
05-10-2009, 15:54
http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)


در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را
و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را
گویا شود پیاپی با دل مسیح جانت
چون مریم ار ببندی روزی دو کام و لب را
با چشم تو چو گردی رطل‌اللسان به یادش
از چوب خشک برخود ریزان کنی رطب را
خواهی که جاودانت باشد تصرف اینجا
از خویشتن جدا دار این شهوت و غضب را
داری دلی چو کعبه و ز جهل و از ضلالت
در کعبه می‌گذاری بوجهل و بولهب را
ای تن، چو دل به خوبان دادی و من نگفتم
بر ماهتاب خواهی افکند این قصب را
دل رای حقه بازی زد بر دهان تنگش
ما عرضه بر که داریم این عشق بوالعجب را؟
گفتم: مگر به پایان آید شب فراقش
در شهر عاشقان خود پایان نبود شب را
ای اوحدی، چو رویش دیدی بلا همی‌کش
چون انگبین تو خوردی تاوان نبود تب را


http://pics2.persiangig.ir/11wf1jl.gif (http://bahar-20.com/)

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
13-07-2017, 15:26
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/27390356256852624350.gif


ماییم و سرکویی، پر فتنهٔ ناپیدا
آسوده درو والا، آهسته درو شیدا
در وی سر سرجویان گردان شده از گردن
در وی دل جانبازان تنها شده از تنها
بر لالهٔ بستانش مجنون شده صد لیلی
بر ماه شبستانش وامق شده صد عذرا
خوانیست درین خانه، گسترده به خون دل
لوزینهٔ او وحشت، پالودهٔ او سودا
با نقد خریدارش آینده خه از رفته
با نسیهٔ بازارش امروز پس از فردا
گر کوی مغانست این؟ چندین چه فغانست این؟
زین چند و چرا بگذر، تا فرد شوی یکتا
رسوایی فرق خود در فوطهٔ زرق خود
کم‌پوش، که خواهد شد پوشیدهٔ ما رسوا
گر زانکه ندانستی، برخیز و طلب می‌کن
ور زانکه بدانستی، این راز مکن پیدا
ای اوحدی، ار دریا گردی، مکن این شورش
زیرا که پس از شورش گوهر ندهد دریا



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/27390356256852624350.gif

╬✿╬ سوگند ╬✿╬
13-09-2017, 16:53
https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/27390356256852624350.gif


مست خراب یابد هر لحظه در خرابات
گنجی که آن نیابد صد پیر در مناجات
خواهی که راهٔابی بی‌رنج بر سر گنج
می‌بیز هر سحرگاه خاک در خرابات
یک ذره گرد از آن خاک در چشم جانت افتد
با صدهزار خورشید افتد تو را ملاقات
ور عکس جام باده ناگاه بر تو تابد
نز خویش گردی آگه، نز جام، نز شعاعات
در بیخودی و مستی جایی رسی، که آنجا
در هم شود عبادات، پی گم کند اشارات
تا گم نگردی از خود گنجی چنین نیابی
حالی چنین نیابد گم گشته از ملاقات
تا کی کنی به عادت در صومعه عبادت؟
کفر است زهد و طاعت تا نگذری ز میقات
تا تو ز خودپرستی وز جست وجو نرستی
می‌دان که می‌پرستی در دیر عزی و لات
در صومعه تو دانی می‌کوش تا توانی
در میکده رها کن از سر فضول و طامات
جان باز در خرابات، تا جرعه‌ای بیابی
مفروش زهد، کانجا کمتر خرند طامات
لب تشنه چند باشی، در ساحل تمنی؟
انداز خویشتن را در بحر بی‌نهایات
تا گم شود نشانت در پای بی‌نشانی
تا در کشد به کامت یک ره نهنگ حالات
چون غرقه شد عراقی یابد حیات باقی
اسرار غیب بیند در عالم شهادات



https://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/27390356256852624350.gif