PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : كنار تابوت بابا ...



نرگس منتظر
31-10-2010, 22:59
كنار تابوت بابا
اصولا اشك هاي كودكان غير قابل تحمل است .
مخصوصا كه آن كودك،‌ فرزند شهيد باشد.

اين تصوير متعلق به يك فرزند شهيد در دهه شصت مي باشد كه بر بالاي سر تابوت پدرش ايستاده و در فراق او اشك مي ريزد.



http://media.farsnews.com/Media/8908/ImageReports/8908081331/1_8908081331_L600.jpg

نرگس منتظر
01-11-2010, 22:33
gol2

gol2

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
07-11-2012, 16:54
خدا گفت: چشم هایت چه زیباست.

همان چشم هایی که منتظرند.

منتظر بابا

که روزی با آقا بیاید ...

http://newsmedia.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/02/12/13910212000129_PhotoL.jpg

تصویری از کمیل در کنار پیکر پدرش شهید حسن رضوان‌خواه

سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*
07-11-2012, 17:08
http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/joda-konandeh/138.jpg

تقدیم به تمام فرزندانی که در کودکی سایه پر مهر پدر را در راه اسلام از دست دادند
باشد که آرامش بخش دل تنگشان شود.




دو بخش دارد :



با ... با ... که می شود بابا
همین که هست در آن قاب عکس ، آن بالا


همین که زل زده بر چشم های غمگینم

نشسته در دل سنگر کنار آن آقا


همین که نیست که همبازی ام شود گاهی

اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما


همین که نیست کشتی بگیرد او با من

و گاه لج کنم و بد شوم و او دعوا ...



همین که نیست که با هم به مدرسه برویم



و یا به مسجد ، هیئت ، خرید یا هر جا


همین که نیست که ما را مسافرت ببرد



شلمچه ، تهران ، قم ، مشهد امام رضا


همین که نیست بگوید : صد آفرین پسرم !



همین که نیست کند کارنامه ای امضا



چرا ز قاب تکانی نمی خوری ای مرد

چرا سراغ نمی گیری از من تنها


نگاه کن همه نمره های من عالی

نگاه کن تو به این برگه حضرت والا !


به گریه سر روی زانو نهاد و خوابش برد

و قاب عکس زمین خورد مثل یک رؤیا



نشسته بود پدر در کنار او با شوق

و بوسه می زد و می گفت مرد من بر پا !


ببین کنار تو هستم بلند شو خوش خواب

آهای مرد حسابی بگیر دستم را...


http://blogcod.parsskin.com/zibasazi/joda-konandeh/138.jpg

عاشورا* خادمه چشم براه گل نرگس*
07-11-2012, 17:26
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، نه نامي از اين شهيد خفته در كفن داشتم ، نه نشاني از اين آقازاده ي كوچك كه امروز بايد حدود 30 سال داشته باشد. فكر كردم درباره پيشاني بندي بنويسم كه منقش است به ذكر مقدس« ما همه سرباز توايم خميني» . فكر كردم درباره دست هاي كوچكي بنويسم كه بر لبه تابوت پدر چفت شده است ، فكر كردم درباره نگاه تكان دهنده ي اين آقا زاده بنويسم...
درباره اين عكس چند بار نوشتم و پاك كردم ، چند بار نوشتم و تصحيح كردم، چند بار ... در نهايت فقط همين چند كلمه را برگزيدم:


من ، بابا و ديگر هيچ

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1390/7/14/99574_177.jpg