ملکوت* گامی تارهایی *
14-11-2010, 02:02
parvaneh2آشنایی با اصحاب ايراني امام محمد باقر(ع)parvaneh2
ورود اسلام به ايران و گرايش ايرانيان به اين دين مبين، يكي از مهم ترين حوادث تاريخي، براي ملت ايران است. گرچه اسلام با شتاب خيره كننده اي در ايران پيش رفت؛ ولي حاكميت عقيدتي اسلام بسيار آرام و ريشه دار صورت پذيرفت و توجه اسلام به حق و عدالت اجتماعي از مهم ترين عوامل گرايش ايرانيان به اسلام بود.
ايرانيان پس از گرايش به اسلام، روح و معني اسلام را در خاندان اهل بيت عليهم السلام يافتند و با خاطره شيريني كه از حكومت عدل حضرت علي عليه السلام داشتند، تحققّ عدالتِ اجتماعي را در مكتب فرزندان او يافتند. آنان با مشاهده سجاياي اخلاقي، علمي، ديني، سادگي و بي آلايشي اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنان، به مكتب تشيّع گرايش پيدا كردند و برخي جزء اصحاب ائمّه اطهارعليهم السلام شدند كه به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده شد.(1)
امام محمدباقرعليه السلام با تأسيس اوّلين دانشگاه اهل بيت عليهم السلام، شاگردان و اصحاب بسياري را تربيت كرد و صدها فارغ التّحصيل در موضوع هاي گوناگون به جامعه عرضه نمود. شيخ الطّائفه (شيخ طوسي) در رجال خود، اصحاب و شاگردان امام محمد باقرعليه السلام را 462 مرد و دو زن دانسته (2) كه در ميان آنان برخي از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتّفاق اهل سنّت و اماميّه اند و برخي از فقيه ترين فقيهان صدر اسلام محسوب مي شوند. در اين ميان عدّه اي از ايرانيان افتخار شاگردي و ملازمت با امام محمدباقرعليه السلام را داشتند. گرچه نمي توان نام تمامي اصحاب ايراني امام محمد باقرعليه السلام را از منابع رجالي و روايي استخراج نمود؛ ولي سعي شده چند تن از ياران ايراني امام پنجم را به طور مختصر معرّفي و خدمات آنها را ذكر نماييم.
حمّاد بن ابي سليمان
ابو اسماعيل حمّاد بن ابي سليمان از ايرانيان مقيم كوفه است. پدرش فرمانرواي اصفهان بود كه در جريان فتح آن شهر در زمان خليفه دوم به دست ابو موسي اشعري به همراه خانواده اسير شد و سپس در حضور خليفه دوم، اسلام آورد. وي از جمله ده موالي بود كه معاويه در جريان جنگ صفّين به ابوموسي اشعري بخشيد و ابوموسي او را به پسرش ابراهيم داد و ابراهيم او را آزاد كرد و سپس پدر حمّاد در كوفه ساكن گشت.(3)
ابوسليمان در كوفه به زندگي جديد خود پرداخت و فرزندش را به تحصيل علم و دانش گمارد؛ به طوري كه حمّاد در زمره دانش آموختگان مشهور كوفه قرار گرفت.
حمّاد پس از كسب علوم مقدّماتي وارد دانشگاه امام باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام شد(4) و به حدّي در كسب دانش پيش رفت كه دانشمندان اسلامي از وي به عنوان امام، مجتهد، فقيه، جواد و كريم ياد كرده اند و او را به كثرت حديث توصيف نموده اند.
ابن سعد از حمّاد بن زيد نقل مي كند: حمّاد بن ابي سليمان به بصره مسافرت كرد. پس از بازگشت، از وي پرسيدند: بصريان را چگونه يافتي؟ گفت: آنان شاخه اي از اهل شام هستند كه در نزديكي ما فرود آمده اند. حمّاد بن زيد مي افزايد: يعني آنان درباره علي عليه السلام چون ما نيستند.
سيد محمد امين اين گفتار حمّاد را نشانه تشيّع او مي داند؛ به جهت اينكه بصريان از اميرمؤمنان عليه السلام روي گردان و اهل كوفه، شيعه آن حضرت بودند.(5)
حمّاد پس از خدمات زيادي كه در طول عمر خود انجام داد، در سال 120 ق. و در كهولت سن وفات يافت.(6)
داوود بن ابي هند سرخسي
داوود بن ابي عذافر قشيري سرخسي، اصالتاً خراساني و اهل سرخس است. ذهبي زادگاه وي را شهر مرو مي داند و چون داوود مدّتي در بصره اقامت داشته به بصري نيز شهرت يافته است.(7)
نام پدرش دينار بن عذافر، معروف به ابي هند است. داوود چون پدرش مولاي زني از قشيري ها بود، به اين جهت به قشيري نيز شهرت دارد.
داوود از طريق خيّاطي يا فروش خز، گذران زندگي مي كرد و در كنار آن به تحصيل علم و دانش نيز مي پرداخت. او از اصحاب ايراني امام محمد باقرعليه السلام است.(8) مامقاني اظهار مي دارد كه وي بايد امامي مذهب باشد كه صاحب الذّريعه و اعيان الشّيعه به امامي بودن و تشيّع او تصريح كرده اند.(9)
داوود در علم تفسير از علماي مشهور عصر بود. او تفسيري داشت معروف به تفسير ابن ابي هند(10) كه اثري از آن نمانده است. علاوه بر آن، او فقيهي كامل بود كه از دوران جواني در زمان حسن بصري فتوا مي داد. حماد بن زيد مي گويد: در فقه احدي را برتر از داوود نديدم.(11) علماي اهل سنّت داوود را از راويان موثّق به شمار مي آورند و علاّمه اميني وي را فردي دانسته است كه همگان در ثقه بودنش اتّفاق نظر دارند.(12)
داوود علاوه بر شهرت علمي، در زهد و تقوا نيز شهره بود. او چهل سال پنهان از ديگران، روزه گرفت؛ بدين ترتيب كه به هنگام خروج از خانه، با تظاهر به نداشتن روزه، غذاي خود را بر مي داشت و به دنبال كسب روزي بيرون مي رفت؛ ولي در بين راه، آن را به فقرا مي داد و شب هنگام به خانه برمي گشت و افطار مي كرد.
يكي از كارهاي او، نصيحت به جوانان است. محمد بن ابي عدي در حكايتي از دوران جواني خود مي گويد: روزي داوود به ما رو كرد و گفت: اي جوان ها! برايتان از مطلبي خبر مي دهم كه شايد براي برخي مفيد باشد. خردسال كه بودم به بازار مي رفتم و هنگامي كه آهنگ بازگشت به منزل مي نمودم، با خود شرط مي كردم كه تا رسيدن به فلان مكان، ذكر خداي تعالي بگويم و چون به آن مكان مي رسيدم تا مكان بعدي همين كار را تكرار مي كردم تا آنكه به منزل مي رسيدم.(13)
مرگ داوود در سال 140 ق. در راه مكّه اتّفاق افتاد.
ورود اسلام به ايران و گرايش ايرانيان به اين دين مبين، يكي از مهم ترين حوادث تاريخي، براي ملت ايران است. گرچه اسلام با شتاب خيره كننده اي در ايران پيش رفت؛ ولي حاكميت عقيدتي اسلام بسيار آرام و ريشه دار صورت پذيرفت و توجه اسلام به حق و عدالت اجتماعي از مهم ترين عوامل گرايش ايرانيان به اسلام بود.
ايرانيان پس از گرايش به اسلام، روح و معني اسلام را در خاندان اهل بيت عليهم السلام يافتند و با خاطره شيريني كه از حكومت عدل حضرت علي عليه السلام داشتند، تحققّ عدالتِ اجتماعي را در مكتب فرزندان او يافتند. آنان با مشاهده سجاياي اخلاقي، علمي، ديني، سادگي و بي آلايشي اهل بيت عليهم السلام و شيعيان آنان، به مكتب تشيّع گرايش پيدا كردند و برخي جزء اصحاب ائمّه اطهارعليهم السلام شدند كه به مرور زمان بر تعداد آنان افزوده شد.(1)
امام محمدباقرعليه السلام با تأسيس اوّلين دانشگاه اهل بيت عليهم السلام، شاگردان و اصحاب بسياري را تربيت كرد و صدها فارغ التّحصيل در موضوع هاي گوناگون به جامعه عرضه نمود. شيخ الطّائفه (شيخ طوسي) در رجال خود، اصحاب و شاگردان امام محمد باقرعليه السلام را 462 مرد و دو زن دانسته (2) كه در ميان آنان برخي از نظر اعتبار و وثاقت مورد اتّفاق اهل سنّت و اماميّه اند و برخي از فقيه ترين فقيهان صدر اسلام محسوب مي شوند. در اين ميان عدّه اي از ايرانيان افتخار شاگردي و ملازمت با امام محمدباقرعليه السلام را داشتند. گرچه نمي توان نام تمامي اصحاب ايراني امام محمد باقرعليه السلام را از منابع رجالي و روايي استخراج نمود؛ ولي سعي شده چند تن از ياران ايراني امام پنجم را به طور مختصر معرّفي و خدمات آنها را ذكر نماييم.
حمّاد بن ابي سليمان
ابو اسماعيل حمّاد بن ابي سليمان از ايرانيان مقيم كوفه است. پدرش فرمانرواي اصفهان بود كه در جريان فتح آن شهر در زمان خليفه دوم به دست ابو موسي اشعري به همراه خانواده اسير شد و سپس در حضور خليفه دوم، اسلام آورد. وي از جمله ده موالي بود كه معاويه در جريان جنگ صفّين به ابوموسي اشعري بخشيد و ابوموسي او را به پسرش ابراهيم داد و ابراهيم او را آزاد كرد و سپس پدر حمّاد در كوفه ساكن گشت.(3)
ابوسليمان در كوفه به زندگي جديد خود پرداخت و فرزندش را به تحصيل علم و دانش گمارد؛ به طوري كه حمّاد در زمره دانش آموختگان مشهور كوفه قرار گرفت.
حمّاد پس از كسب علوم مقدّماتي وارد دانشگاه امام باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام شد(4) و به حدّي در كسب دانش پيش رفت كه دانشمندان اسلامي از وي به عنوان امام، مجتهد، فقيه، جواد و كريم ياد كرده اند و او را به كثرت حديث توصيف نموده اند.
ابن سعد از حمّاد بن زيد نقل مي كند: حمّاد بن ابي سليمان به بصره مسافرت كرد. پس از بازگشت، از وي پرسيدند: بصريان را چگونه يافتي؟ گفت: آنان شاخه اي از اهل شام هستند كه در نزديكي ما فرود آمده اند. حمّاد بن زيد مي افزايد: يعني آنان درباره علي عليه السلام چون ما نيستند.
سيد محمد امين اين گفتار حمّاد را نشانه تشيّع او مي داند؛ به جهت اينكه بصريان از اميرمؤمنان عليه السلام روي گردان و اهل كوفه، شيعه آن حضرت بودند.(5)
حمّاد پس از خدمات زيادي كه در طول عمر خود انجام داد، در سال 120 ق. و در كهولت سن وفات يافت.(6)
داوود بن ابي هند سرخسي
داوود بن ابي عذافر قشيري سرخسي، اصالتاً خراساني و اهل سرخس است. ذهبي زادگاه وي را شهر مرو مي داند و چون داوود مدّتي در بصره اقامت داشته به بصري نيز شهرت يافته است.(7)
نام پدرش دينار بن عذافر، معروف به ابي هند است. داوود چون پدرش مولاي زني از قشيري ها بود، به اين جهت به قشيري نيز شهرت دارد.
داوود از طريق خيّاطي يا فروش خز، گذران زندگي مي كرد و در كنار آن به تحصيل علم و دانش نيز مي پرداخت. او از اصحاب ايراني امام محمد باقرعليه السلام است.(8) مامقاني اظهار مي دارد كه وي بايد امامي مذهب باشد كه صاحب الذّريعه و اعيان الشّيعه به امامي بودن و تشيّع او تصريح كرده اند.(9)
داوود در علم تفسير از علماي مشهور عصر بود. او تفسيري داشت معروف به تفسير ابن ابي هند(10) كه اثري از آن نمانده است. علاوه بر آن، او فقيهي كامل بود كه از دوران جواني در زمان حسن بصري فتوا مي داد. حماد بن زيد مي گويد: در فقه احدي را برتر از داوود نديدم.(11) علماي اهل سنّت داوود را از راويان موثّق به شمار مي آورند و علاّمه اميني وي را فردي دانسته است كه همگان در ثقه بودنش اتّفاق نظر دارند.(12)
داوود علاوه بر شهرت علمي، در زهد و تقوا نيز شهره بود. او چهل سال پنهان از ديگران، روزه گرفت؛ بدين ترتيب كه به هنگام خروج از خانه، با تظاهر به نداشتن روزه، غذاي خود را بر مي داشت و به دنبال كسب روزي بيرون مي رفت؛ ولي در بين راه، آن را به فقرا مي داد و شب هنگام به خانه برمي گشت و افطار مي كرد.
يكي از كارهاي او، نصيحت به جوانان است. محمد بن ابي عدي در حكايتي از دوران جواني خود مي گويد: روزي داوود به ما رو كرد و گفت: اي جوان ها! برايتان از مطلبي خبر مي دهم كه شايد براي برخي مفيد باشد. خردسال كه بودم به بازار مي رفتم و هنگامي كه آهنگ بازگشت به منزل مي نمودم، با خود شرط مي كردم كه تا رسيدن به فلان مكان، ذكر خداي تعالي بگويم و چون به آن مكان مي رسيدم تا مكان بعدي همين كار را تكرار مي كردم تا آنكه به منزل مي رسيدم.(13)
مرگ داوود در سال 140 ق. در راه مكّه اتّفاق افتاد.