PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : 11آذر یادآور سالگرد شهادت«میرزا کوچک جنگلی»



نرگس منتظر
02-12-2010, 17:54
http://img.tebyan.net/big/1389/02/3953424752814924016618048254174137148172.jpg


کوچک خان بزرگ


11 آذر یادآور سالگرد شهادت «شیخ میرزا یونس» معروف به «میرزا کوچک جنگلی» و «سردار جنگل» است.
مردی که از حوزه علمیه برخاست؛ در انقلاب مشروطه مبارزه کرد؛ جمهوری جنگل را بنا نهاد؛ و سرانجام جان در راه غیرت و دینداری و آزادگی تفدیم نمود.
آنچه در پی می‏آید ادای دینی کوچک است به این رادمرد بزرگ ایران و گیلان:
میرزا انسانی عفیف و مهربان بود.
دلی نازك‌تر از برگ گل و مقاومتی سخت ‌‌تر از صخره‌های كوهستان داشت.
او تنها یك مرد نبود بلكه جوانمردی وارسته بود. او حظ نفس و زندگی راحت و جاه و مقام‌ را به یك سو افكند.
بر توسنی‌های نفس لگام زد. اما خود اسیر خدمت خلق گردید.
او می‌دید كه خون هزاران جوان و پیر، عالم و عامی، در راه نهضت مشروطیت ایران به خاك ریخته شده ولی عناصر بدنام و بدكام و بدكنش مانند دوالپا برگرده ملت ایران سوار شده‌اند و با شلاق ستم پیكر كهنسال ایران را شكنجه می‌دهند و این شكنجه‌ها را می‌دید و رنج می‌برد.
تا روزی كه احساس كرد این شلاق‌ها هر روز وی را می‌آزارد و روان او را مانند خوره می‌خورد، ناگزیر آزرده به گیلان شتافت و كرد آنچه را كه می‌دانیم...
نه به وعده حكومت فریفته شد و نه مژده حكومت بزرگتری او را منحرف ساخت. به وعده‌ها پوزخند می‌زد و به نامه مشفقانه و خیرخواهانه سفیر روس بی‌اعتنایی می‌كرد...
میرزا تنها خودش بود و یك دنیای باطن.
مكنت او فقط یك قران پولی بود كه در جیبش یافته شد.
ولی یك‌ قران جاویدی كه همیشه برای صاحبش نامی برابر گنج قارون بجا گذاشت.
از آن عالی‌ تر و انسانی ‌تر آن كه میرزای سرمازده و خسته و كوفته در حال نزار دل ندارد رفیق راه خود را تنها گذارد، لذا گائوك را بر دوش می‌كشد و می‌خواهد او را از گدوك عبور دهد. دل ندارد زنده یا مرده همرزم خود را به دست دشمن بسپارد هر چند كه خود زنده اسیر شود...



http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2147968d042cs7kzp.gif

نرگس منتظر
02-12-2010, 17:57
http://www.irdc.ir/storage/images/20090306144643c200-jangal.jpg





در دومین سال جنگ جهانی اول، وقایعی در گیلان رخ داد که به نهضت جنگل یا انقلاب گیلان معروف گشت. رهبر این نهضت، میرزا کوچک خان جنگلی بود، مردی از تبار روحانیان، آزادی خواهان و استقلال طلبان که از طبقه محروم، ولی باایمان برخاسته بود.

وی برای پی ریزی شالوده نهضت، به تنهایی به گیلان رهسپار شد و برای استقلال کشور و نجات آن از شرّ بیگانگان، هفت سال تمام و در شرایط بسیار دشوار، با دشمنان داخلی و خارجی جنگید. میرزا، سرانجام در سال 1300، به دیدار دوست شتافت. امروز پس از هشتاد و چند سال که از شهادت میرزا کوچک خان جنگی می گذرد، باز هم زمزمه های آزادی خواهان در سوگ آن سردار دلاور به گوش می رسد.


روحانی انقلابی


میرزا کوچک خان، مرد دین بود که برای خدا دست به قیام زد و هدفی جز اجرای احکام دین، جلوگیری از تجاوزهای دشمن و اصلاح کشور نداشت. وی در آغاز جوانی، در تهران درس طلبگی خواند و بعد به مجاهدان مشروطیت پیوست. بیداد پادشاهان قاجار و بی کفایتی آنان، موجب شده بود تا مردم در اندیشه قیام برآیند. میرزا درصدد بود با گردآوری بزرگان گیلانی در یک مبارزه با اشغالگری خارجی و دولت مستبد، همه گیلانی ها را به قیامت فراخوانَد و به این منظور «هیئت اتحاد اسلام» متشکل از روحانیان برجسته منطقه را تشکیل داد.

دکتر حشمت، یکی از مجاهدان درباره میرزا می گوید: «این آدم با آنکه انقلابی است، وطن دوست، ملت پرست و دین پرور است».

مباره میرزا کوچک خان


میرزا کوچک خان، مردم قیامت و مبارزه بود. او با مشاهده ستم دشمنان خارجی و بی لیاقتی حاکمان داخلی، تصمیم گرفت کاری صورت دهد. به همین دلیل، تحت تأثیر افکار استادش «سید عبدالوهاب صالح» که رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه بر عهده داشت، از ابتدای جنبش مشروطه به آنان پیوست و با سخرانی ها و افشاگری های خود، مردم را به انقلاب دعوت کرد. میرزا به همراه چند نفر از دوستان هم عقیده خود، انجمن روحانیان را تشکیل داد. او در این انجمن، به اعضا مشق نظامی می داد و در عین حال، به فراهم آوردن اسلحه می پرداخت.

اهداف قیام جنگل


میرزا کوچک خان، انقلاب جنگل را از دریچه اندیشه های سیاسی اسلام می نگریست. تاخت و تازهای خارجی در صحنه سیاست و اقتصاد کشور، سیاست بازی عناصر منافق و خودفروخته، وضع آشفته گیلان، و نیز بی کفایتی دولتمردان، انگیزه هایی بود که این مرد بزرگ را به میدان سیاست و سپس صحنه کارزار کشاند.

او بارها در برابر مردم گیلان، هدف از نهضت خود را، زنده ساختن قوانین اسلام اعلام و بیان کرد که میرزا کوچک، هرگز اسلحه را از خود دور نمی کند، مگر زمانی که مطمئن شود افراد ایرانی، از متجاوزان بیگانه و ستمکاران داخلی مصون، و از امنیت و رفاه برخوردارند. میرزا در جایی دیگر می گوید: «ایران، مالِ ایرانی است. محال است خدا و طبیعت بگذارند تجاوز و تعدی متعدیان متجاوز، مستقر و دایم گردد».


http://sl.glitter-graphics.net/pub/2209/2209541zf9j52yz6g.gif

نرگس منتظر
02-12-2010, 17:58
شاگرد مکتب حسین علیه السلام


میرزا کوچک خان، از درس آموختگان مکتب امام حسین علیه السلام به شمار می آمد که روح شهامت، شهادت طلبی و قیامت برای خدا را از سید و سالار خود آموخته بود.
میرزا پیش از شروع یکی از جنگل ها، در سخنانی به یاران خود گفت: «ما ار سر سلسله مجاهدان اسلام، یعنی حضرت سید الشهداء، سرمشق می گیرم.... گرچه در ظاهر حضرت امام حسین علیه السلام مغلوب شد، ولی نام نامی و اسم گرامی آن بزرگوار، قلوب آزادی خواهان را همیشه به نور خود منور داشته است».

سخنرانی آخر میرزا، شب عاشورای امام حسین علیه السلام را به یاد می آورد. او در آخرین سخنرانی خود چنین گفت: «رفقا! آن طور که من فهمیده ام، مقصد دولت و نیروهای تعقیب کننده، دستگیری شخص من است. بنابراین، مایل نیستم شما برای خاطر من در زحمت و رنج باشید. اجازه می دهم به میل خودتان، همه جا می خواهید بروید. امیدوارم یک بار دیگر موفق شوم لذت دیدارتان را درک کنم».

ویژگی های میرزا
استقلال طلبی


در برنامه نهضت جنگل چنین آمده بود: «ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه؛ یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت خارجی». پس از جنگ جهانی اول، روس ها و سپس انگلیس ها، شمال ایران را در اشغال داشتند. به همین دلیل، میرزا کوچک خان تصمیم گرفت بر ضد اشغالگران دست به اقدامات نظامی بزند. او خود در این باره می گوید: «وجدانم به من دستور می دهد در آزادسازی محل تولد و وطنم که در کف قهّاریت اجنبی است، کوشش کنم». وی در جایی دیگر می گوید: «من برای همین مقصود، یعنی بیرون رفتن قوای مسلح بیگانه از خاک ایران، تلاش خود را به کار بردم و مقصود من و یارانم، حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت آن است».

آزادی خواهی


میرزا کوچک خان، مردی از تبار آزادی خواهان و آزادی طلبان ایران زمین است؛ مردی که سلحشوری و قیام او بر ضد ظلم و استبداد زمان، ما را به یاد بزرگ مردانی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد خیابانی، شهید مدرس و ریئس علی دلواری می اندازد. آنها که برای رهایی و آزادسازی ایران و ایرانی قیامت کردند و جان خود را در راه اهداف مقدس فدا ساختند، و تا همیشه تاریخ، در قلب هر ایرانی و هر آزادمردی زنده اند.

در مرام نامه نهضت جنگل، آسایش برای همگان نجات طبقات زحمتکش و به دست آوردن آزادی حقیقی برای انسان ها، از اهداف نهضت جنگل برشمرده شده بود. میرزا مانند همه آزادی خواهان، مخالف قراردادهای ننگین با دولت های خارجی، به ویژه قراداد 1919 بود که در واقع اسارت کامل ایران به شمار می آمد.


http://sl.glitter-graphics.net/pub/2324/2324087uwdnywke8z.gif

نرگس منتظر
02-12-2010, 18:00
عدالتخواهی


یکی از اهداف قیام میرزا کوچک خان جنگلی، عدالت خواهی و پی ریزی بنیان عدالت و عدالت گستری در کشور بود. عدالت خواهی میرزا، با مردم گرایی، آزادی خواهی و دفاع از منافع ملی، گره خورده بود. میرزا کوچک خان، عدالت را در کنار استقلال کشور دنبال می کرد و بر آن تأکید می ورزید. او در بیانیه ای می نویسد: «انواع مرارت ها، گرسنگی ها و دربه دری ها دیده ایم، به امید اینکه روزی موفق شویم ایران را از وجود خائن ها تصفیه کرده، نیروهای بیگانه را خارج نماییم و پایه های عدالت را محکم کنیم.


دشمن ستیزی


میرزا کوچک خان جنگلی، بزرگ مردی بود که شخصیت و علمکردش، نشان از دشمن شناسی و دشمن ستیزی او می داشت. او با هوشیاری و آینده نگری، از اهداف شوم دشمن خبر می داد و در مقابله با آن، تلاش می کرد. وی در مخالفت با تعهدنامه ای که اجازه می داد قشون انگلیسی از خطوط گیلان به سمت روسیه حرکت کنند می گفت: «من این ورقه را امضا نمی کنم؛ چون می دانم از بستن چنین تعهد نامه ای با دولت انگلیس، جز ننگ و بدنامی چیزی برای ما حاصل نمی شد. میرزا در پاسخ به نماینده دولت وقت که از او می خواست تسلیم شود گفت: «تسلیم شدن به چنین حکومتی که انگلیس ها رئیس دولتش را انتخاب کنند، با غیرت و جوان مردی ما جور در نمی آید».


با خودی نمی جنگیم


مردان خدا، هدف را فدای وسیله نمی کنند و میرزا کوچک خان جنگلی، نمونه بارز این انسان ها بود. در پی حمله نیروهای دولتی، میرزا به همراه نیروهایش، مجبور به عقب نشینی شدند و جایگاه های خود را تغییر می دادند. این جنگ و گریزهای طولانی، سبب تحلیل رفتن نیروی جنگلی ها شد. مهم ترین علت این مسئله، آن بود که میرزا کوچک خان، حاضر نبود با قوای دولتی که در حقیقت مردم ایران بودند بجنگند. از ایرادهایی که به وی می گرفتند این بود که چرا این قدر ملاحظه می کند. میرزا استدلال می کرد که ما پیش تر با بیگانه ها و نیروهای روس و انگلیس می جنگیدیم و باید هم می جنگیدیم، چون وطنمان را اشغال کرده بودند، ولی با خودی نمی جنگیم.


میرزا در کلام همسر



میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار، چشم در چشم اشک آلود همسرش می دوزد و درد دل می کند.
همسر میرزا نیز چنین می گوید:
«من که به مراتب فرزانگی ات آگاهم، از آنچه بر من گذشته تاسفی ندارم و از آنچه بر من وارد خواهد شد نیز راضی ام؛ زیرا به خدای عادل و رئوف توکل دارم و همه پستی ها
و بلندی ها و تحولات را از سرچشمه مشیت او می نگرم.
من بازندگی ساده و شرافتمندِ توأم با فقر و قناعت خو گرفته ام و چون آمیخته به ریا و تصنع نیست،
آن را محبوب و لذت بخش می شمارم و معتقدم بهترین لذت جهانی هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است».


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_105jkl.gif

نرگس منتظر
02-12-2010, 18:03
ای یكه ‌سوار جنگ‌ و جنگل، بدرود
(اعدام مبارزان جنگل به امر تیمورتاش)
http://img.tebyan.net/big/1389/09/20101130144341500_32.jpg


آرامگاه میرزا در سلیمان داراب (رشت)


http://img.tebyan.net/big/1389/09/20101130144341531_33.jpg


امضا و مهر میرزا
http://img.tebyan.net/big/1389/09/20101130144341562_34.jpg


سردار بی‌سر، ای غرور جنگل گیل


سر بریده میرزا در دستان یك قزاقgarye


http://img.tebyan.net/big/1389/09/20101130144341594_35.jpg
رضا ا***تانی كه سرمیرزا را از بدن جدا كرد


http://img.tebyan.net/big/1389/09/20101130144341625_36.jpg


دیدار نماینده دولت مركزی (آذری ) با میرزا كوچك‌خان


http://img.tebyan.net/big/1389/09/20101130144341656_37.jpg


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_14.gif

نرگس منتظر
02-12-2010, 18:14
gol2gol2gol2gol2gol2gol2
http://media.farsnews.com/Media/8605/Images/jpg/A0316/A0316670.jpg
gol2gol2gol2gol2gol2gol2



http://s3.aks98.com/images/11910120621746731767.gif


setarehسخنان میرزاsetareh

مرا تهدید و تطمیع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

بیدار باشید، فریب نخورید و در تحت لوای کلمه اتحاد و انفاق، همه چیزِ خودتان را حفظ کنید.

http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

من راحتی و آسایش بشر و حفظ حقوق انسانیت را طالبم.

http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

آنها که خواهان ترقی و تعالی وطنند، نباید از هیچ چیز پروا کنند.
http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

کوهنوردی و بیابانگردی و گرسنگی و بی خوابی، هر یک سلاح درخشنده ای است که ما را در وصول به هدف، محکم تر و آبدیده تر می نماید.

http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

ما ممکن نیست در مقابل تجاوزات دشمنان نوع بشر، بی تفاوت بمانیم و مظلومان و رنجبران بیچاره را زیر فشار ظالمان و ستمگران تنها بگذاریم.

http://sl.glitter-graphics.net/pub/2081/2081163md1m5z8dpr.gif

ما با شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده و با شرافت خواهیم مرد.

پدیدآورنده: ابوالحسن مسیب نژاد


http://s3.aks98.com/images/11910120621746731767.gif

نرگس منتظر
02-12-2010, 18:17
دمپختك میرزا كوچك خانی


مرحوم‌ آیت‌ الله حاج‌ شیخ‌ حسین‌ لنكرانی، میرزا را‌ مجاهدی‌ دلسوز، وطن خواه، فداكار و شریف‌ می‌ شناخت‌ و در باب‌ آن‌ بزرگمرد و نیز گائوك‌ آلمانی‌ مشهور خاطرات‌ جالبی‌ اظهار می‌ داشت.
خاصّه، داستان‌ «دمپُختكِ‌ میرزا كوچك‌خانی» را با آب‌ و تابی‌ ویژه‌ بیان‌ می‌ كرد و خود نیز در خلال‌ ذكر آن، منقلب‌ می‌ شد...‌ داستان‌ مزبور از این‌ قرار بوده‌ است‌ كه:‌ در بحبوحهِ‌ كشمكش‌ مرحوم‌ میرزا با دولت‌ وثوق‌ الدوله، مناطق‌ مختلف‌ كشور و از آن‌ جمله‌ پایتخت، دچار قحطی‌ بود و از كمبود شدید ارزاق‌ عمومی‌ رنج‌ می‌ برد.
نزاع‌ میان‌ جنگلی ها و مركز نیز - كه‌ نتیجه‌ طبیعی‌ و قهری‌ آن، انسداد راه‌ تهران‌ - گیلان، و محرومیت‌ اهالی‌ پایتخت‌ از برنج‌ شمال‌ بود مزید بر علّت‌ شده‌ بود.‌
مرحوم‌ میرزا كوچك‌ خان‌ كه‌ از شرف‌ ملّی‌ و اسلامی‌ برخوردار بود و تنها با معدود عناصر خائن‌ مركز (وثوق‌‌الدوله‌ و...) ستیز داشت، در پی‌ اقدامات‌ و مراجعاتی‌ كه‌ از تهران‌ به‌ وی‌ گردید اظهار داشت‌ كه‌ من‌ با مردم‌ كشورم‌ دشمنی‌ ندارم‌ و پذیرفت‌ كه، در عین‌ ستیز با دولت‌ حاكم، برنج‌ مصرفیِ‌ اهالی‌ پایتخت‌ را تأمین‌ كند. منتهی‌ شرط‌ كرد كه‌ چون‌ وثوق‌ الدوله‌ و دستگاه‌ وی‌ را به‌ رسمیت‌ نمی‌شناسد، برنج‌ را تنها به‌ كسانی‌ تحویل‌ خواهد داد كه‌ نمایندگان‌ طبیعی‌ و امین‌ محلاّت‌ تهران‌ باشند.‌
شرط‌ مزبور، ناگزیر، از سوی‌ دولت‌ پذیرفته‌ شد و گونی‌‌های‌ برنج‌ شمال، دسته‌ دسته، از سوی‌ مأمورین‌ نهضت‌ جنگل‌ تحویل‌ معتمدین‌ محلاّت‌ پایتخت‌ داده‌ شد تا طبخ‌ گردیده‌ و در اختیار مردم‌ قرار داده‌ شود.‌
مرحوم‌ لنكرانی‌ می‌ گفت:
مراسم‌ طبخ‌ و پخش‌ برنج‌ مزبور، كه‌ به‌ دمپختك‌ میرزا كوچك‌خانی‌ معروف‌ شده‌ بود، مراسمی‌ حقاً‌ دیدنی‌ و سرشار از شور و صفا و صمیمیت‌ و یكرنگی‌ بود و شركت‌ داوطلبانه افراد گوناگون‌ (متمكن‌ و تهیدست) در تهیه‌ و توزیع‌ آن‌ غذا، نشانی‌ بارز از همدلی‌ و هماهنگی‌ ملت‌ ایران‌ داشت.‌

در محلاّت‌ مختلف‌ دیگهای‌ بزرگ‌ را بر سر بار گذاشته‌ وبرنج‌ های‌ تحویلی‌ را در آب‌ جوشان‌ می‌ ریختند تا بپزد، در این‌ حال‌ ناگهان‌ می‌ دیدی‌ كه‌ سر و كلّهِ‌ یك‌ بانوی‌ با حجاب‌ و با شخصیت‌ و آبرومند از میان‌ جمعیت‌ پیدا می‌ شد كه‌ پشت‌ سر او خادمی‌ ظرف‌ بزرگی‌ از روغن‌ را روی‌ سر یا دوش‌ حمل‌ می‌ كرد.

جمعیت، كوچه‌ می‌ داد و خدمتكار، به‌ اشارهِ‌ آن‌ خانم‌ ، ظرف‌ روغن‌ را بر زمین‌ می‌ نهاد و خانم‌ به‌ دست‌ خویش‌ ملاقه‌ را در ظرف‌ روغن‌ فرو می‌ برد و از آن، به‌ مقدار لازم‌ در آب‌ و برنج‌ جوشان‌ دیگ‌ می‌ ریخت...
سپس‌ به‌ خادم‌ اشاره‌ می‌ كرد كه‌ ظرف‌ را بردارد، و آنگاه عازم‌ محلاّت‌ دیگر می‌ شدند.‌

مرحوم‌ لنكرانی، به‌ اینجای‌ داستان‌ كه‌ می‌ رسید، در حالیكه‌ سخت‌ منقلب‌ شده‌ بود می‌گفت: به‌ راستی‌ كه‌ چه‌ صفا و صمیمیت‌ و معنویت‌ ویژه‌‌ای‌ داشت...‌


http://www.askquran.ir/gallery/images/5405/1_2824828ie9wc9p9za.gif

خادمه زینب کبری(س)
03-12-2010, 01:36
http://www.ayehayeentezar.ir/gallery/images/36886546966886244264.jpg