PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : * * * درسهایی از کربلا * * *



ملکوت* گامی تارهایی *
06-12-2010, 21:26
زندگی یک میدان گاه است
نکته‌ی اول این است که حضرت اباعبدالله(ع) این درس را داده که صحنه‌ی زندگی میدانگاهی است برای همه‌ی ما و نگاه مؤمن هم به مجموعه‌ی زندگی و فرصتهایی که در اختیار دارد جز این نیست که این‌جا یک میدان است (المؤمن ، الدّنیا مضمارُهُ) ، دنیا برای مؤمن مضمار است. مضمار یعنی عرصه‌ای برای حرکت کردن، میدانی برای مسابقه دادن، پشت سر این وقتی شما وارد یک میدان می‌شوید چند تا کار باید بکنید :۱- همه‌ی توان خود را به میدان بیاورید، ۲- همه‌ی زمان را، ۳- همه ی امکان را. این سه تا عنصر بسیار عناصر اساسی و مهمی در تحلیل اوضاع و شرایط هستند برای این‌که ما تکلیف را بدانیم، اول باور این‌که شما در یک میدان هستید، این خیلی مهم است. من بدانم شرایطی را که دارم شرایط بودن در یک میدان است اگر تکاپو نکنی آن کس که در مقابل تو ایستاده است به تو گُل خواهد زد برای این که شما بتوانید موفق از میدان بیرون بیایید یک لحظه از کسی که در مقابلتان حضور دارد غفلت نداشته باشید. شاید دیده باشید در مسابقات ورزشی چه به صورت انفرادی ، چه به صورت جمعی، بخصوص در حوزه‌ی جمعی گاهی وقت‌ها فرد به فرد است یعنی یارگیری فشرده است. هر کسی مسئولیت دارد یکی را کنترل کند لحظه به لحظه ، شانه به شانه با اوست، یک لحظه از او غافل نمی‌شود و معمولاً اگر حادثه‌ای در میدان ایجاد شود هر فردی را به دلیل آن غفلتی که از آن فردی داشته و آن حادثه را ایجاد کرده مورد اتهام و محاکمه قرار می‌دهند ، افراد باید کاملاً مراقب باشند آن‌که در مقابل فرد قرار می‌گیرد چشم بر نقطه ضعف‌های او می‌دوزد، برررسی می‌کندو چه بسا مطالعه‌ی وسیعی را از قبل انجام بدهد که طرف مقابل در چه بخشی ضعیف است. می‌دانید که در عرصه‌های ورزشی این کار را می‌کنند تک تک افراد را از هر نظر مورد مطالعه قرار می‌دهند از نظر توان جسمی، بعضی ممکن است بیست دقیقه خوب بازی کنند و از دقیقه‌ی بیست و یک افت می‌کنند، خوب این را می‌سنجند، در کُشتی این را بررسی می‌کنند، اگر سه دقیقه موفق شدید انرژی‌های فرد را مصرف کنید از دقیقه‌ی چهارم او در دست شما اسیر است و شما می‌توانید به خوبی طرح‌ها و نقشه‌های خودتان را اجرا کنید، ضعف‌ها را دقیقاً بررسی می‌کنند و با شناخت ضعف‌ها، موفقیت‌هایی را که قرار است کسب کنند، بدست می‌آورند.
حضرت اباعبدالله(ع) توضیحی برای ما دارد و یک توصیه، می‌فرماید: اولاً اینجا را میدان ببینید، ثانیاً (ایها الناس نافسوا فی المکارم )، درباره‌ی معنای کلمه‌ی نافسوا و مترادفات آن مثل سابقوا، سارعوا، و حَیَّ باید گفت که همه‌ی این کلمات تحرک و پویایی و تلاش را به ما گوشزد می‌کنند. علی الخصوص هنگامی که مکرمت‌ها و عظمت‌های روحی مطرح شود. و اصولاً واژگانی که در قلمرو دین همیشه مطرح می‌شوند واژگان هیجانی و انگیزاننده هستند ، دائم به ما می‌گویند یک لحظه غفلت نباید داشته باشی، همیشه باید در حال تکاپو باشی، همه‌ی توانتان را به میدان بیاورید، همه‌ی امکاناتتان را به میدان بیاورید و هیچ زمانی را از دست ندهید، یک لحظه غفلت شما می‌تواند فاجعه‌های جبران ناپذیری را ایجاد بکند توصیه‌ی قرآن این است که ( وَدَّ الذین کفروا لو تغفلون عن أسلحتکم و امتعتکم فیمیلون علیکم میلةً واحده )، تمام خواست دشمن این است که شما را یک لحظه غفلت فرا بگیرد، یک چشم به هم بگذارید یک لحظه فراموش بکنید کجا هستید تا او همة آنچه را که می‌خواهد پی بگیرد و به آن نتایجی که می‌خواهد، برسد. می‌فرماید « نافسوا»، نافسوا نفس نفس زدن است وقتی آدم مسابقه می‌دهد دویده و مسیر را طی کرده به نفس نفس می‌افتد، ما باید در زندگیمان دایم در حال نفس نفس زدن باشیم، استراحت نشناسیم، این نکته را شاید شما بارها شنیده باشید، از زبان حضرت امام(ع) (که البته هنوز در بیرون به صورت یک سند ارائه نشده است.) فرموده‌اند: درفرهنگ اسلامی بازنشستگی وجودندارد « برای ما اصولاً بازنشستگی داده نشده است» در فرهنگ اسلامی برای کار خودمان پایان نمی‌شناسیم باید دائم در حال تکاپو باشیم. موجیم که آسودگی ما عدم ماست، اگر روزی ما آسوده شدیم عدم خود را امضا کرده‌ایم لذا مرگ ما آن لحظه آغاز می‌شود، خدایش رحمت کند شهید رجایی را، من قبلاً مدت زمانی در محل کار خودم صاحب میز کار ایشان شده بودم صبح‌ها که می‌آمدم میز ایشان را زیارت می‌کردم و بعد پشت این میز می‌نشستم و کار خودم را شروع می‌کردم ایشان زیر شیشه‌ی این میز که خیلی هم ساده بود یک جمله را در معرض دید گذاشته بود که برای خود من هم الهام بخش بود و من بعد از آن در آغاز کلام خودم این سوره را می‌خوانم، سوره‌ی انشراح، همین الان هم دیدید که کلامم را با سوره‌ی انشراح آغاز کردم. شهید رجایی زیر این میز این آیه را قرار داده بود
«فاذا فرغت فانصب» تا کارت را تمام کردی یک کار جدید را شروع کن. اصولاً فراغت نداریم و استراحت نمی شناسیم، در روایات به ما آموخته‌اند که وقتی می‌خوابید از خوابتان هم می توانید استفاده بکنید. برای هر جزء از زندگیمان هم برنامه باید وجود داشته باشد، در دین ماهیچ لحظه ای اززندگی انسان رهانشده، ما در قلمرو دینی زندگی می‌کنیم که هیچ لحظه‌ای از زندگی انسان را رها نکرده است.برای هر چیز ما برنامه دارد یک لیوان آب دستتان بگیرید، تا لحظه‌ی نوشیدن آن چیزی در حدود دوازده تا قاعده و قانون برای شما در نظر گرفته شده است. آب را نگاه کنید و بخورید این نگاه کردن یک تأثیر دارد، اصلاً دستور قرآن این است که طعام خودتان را نگاه کنید که اگر آدم آن غذا را نبیند آن تأثیر مناسبی که در هضم غذا و جذب آن باید صورت بگیرد اتفاق نمی‌افتد و التذاذی حاصل نمی‌شود که التذاذ باعث جذب وهضم بهتر این غذا خواهد شد. نفستان را با این آب آمیخته نکنید جرعه جرعه بخورید ، مزه مزه اش بکنید، کربلابه ما آموخت همیشه تشنه باشیم. امروز هم روز ولادت اباعبدالله(ع) ما از آب سخن می‌گوییم که آب همیشه تداعی کننده‌ی تشنگی‌های اباعبدالله(ع) است؛ هر چند اباعبدالله(ع) در کربلا به ما آموخت که همیشه تشنه باشیم، سعی کنید تشنه باشید.

آب کم جو،تشنگی آور بدست

تا بجوشد آبت از بالا و پست


باید تشنه باشید، و همیشه این تشنه است که تکاپو می کند اگر احساس کنی که همه چیز داری که دیگر گام برنمی داری، حرکت نمی‌کنی، ما باید همیشه احساس کنیم که بین آنچه هستیم تا آنچه که باید باشیم خیلی فاصله است و به هر جا هم که برسی هنوز هم تا کمال فاصله داری .


میان خیمه ی لیلی و خیمه ی مجنون
مسافتی است که چون طول آه کوتاه است
چه رفته است به عاشق در این ره کوتاه
چو باد می دود اما هنوز در راه است


هی می‌دوی هنوز در راهی این جور نیست که بگوییم به مقصد رسیده ایم ، مقصد همیشه هست؛ تازه وقتی به مقصد برسیم مقصد چند قدم آن طرف‌تر است مثل کوه است که وقتی نزدیک شدی می بینی که چند قدم آن طرف تر است، می رسی به قله می‌بینی یک قله‌ی دیگر آن طرف تر است راه در این‌جا این خصوصیت را دارد که وقتی می‌رسی تازه احساس می‌کنی بدایت راه است.

این راه را نهایت، صورت کجا توان بست

کش صدهزار منزل بیش است در بدایت


این راه پایان ندارد و اتفاقاً کربلا این راه را به ما نشان می‌دهد هیچ وقت راه را پایان یافته تلقی نکنیم و همیشه بعد از خودتان سعی کنید زمینه‌ای بسازید که دیگری بعد از شما بتواند آن را ادامه بدهد هیچ جا توقف گاه نداریم. این ها همه مجموعه‌ی درس‌هایی هستند که ما می‌گوییم.خوبی ‌را هر کجا یافتید، بردارید!
اسلام با جزئیات مسایل ما کار دارد پس «ایها الناس نافسوا فی المکارم» ، هر جا خوبی پیدا کردید بردارید مال خود شماست. این را خدا برای شما آماده کرده است. پس تنها چیزی که هر جا پیدایش کردید صاحبش هستید خوبی است. خوبی، نه چیز خوب، چون چیز خوب ممکن است مال دیگران باشد اما خوبی را هر جا پیدا کردید خدا برای شما نوشته است این رزق و روزی شماست ، این خوبی را بردارید و انجامش بدهید، هیچ موقعیتی را بدون خوبی نگذارید. کمال انسان‌ها در این است که همیشه خوبی را به یک خوبی دیگر متصل کنند همیشه مشکل ما ایجاد فاصله هاست، می‌گویند مشکل نسل جدید این است که همیشه بین مسایل مختلف فاصله می‌بیند اگر ما بین همه‌ی اجزاء پیوستگی ببینیم مشکل‌مان حل شده است. اگر مرگ و زندگی را به هم پیوسته ببینیم، اگر خوبی و زیبایی را به هم پیوسته ببینیم، زشتی و زیبایی را در کنار هم ببینیم مشکلات همه حل می‌شوند، این یک نکته بود که من از مکتب اباعبدالله(ع) برای شما طرح کردم.


خلاصه‌ی سخن آن که:
۱- ما درمیدان هستیم
۲-درمیدان بایدهمه‌ی توان رابه کاربگیریم
۳ -مراقب آسیب هاوآسیب رسان هاباشیم
4-درنگ وتوقف وسستی نشناسیم.

ملکوت* گامی تارهایی *
06-12-2010, 21:31
گاهی سکوت گویاترین سخن است.
درس دیگر: حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) خدمت پدرش امیر المؤمنین علی (ع) می‌رسد وقتی که در حضورش می‌نشیند از پدر سؤالی دارد؛ پدر دلم می‌خواهد از جدمان بیشتربرایم حرف بزنی. از پیغمبر(ص) برایم بگو، خودش پیامبر را ادراک کرده، سال هایی از عمرش را کنار ایشان زیسته است، اما چون پدر تمام زندگیش آمیخته با زندگی پیامبر (ص)است از او سؤال می‌کند که: ای پدر از او برای من حرف بزن، اما من نمی‌خواهم از حرف هایش برایم بگویی، می‌خواهم از سکوت او برایم حرف بزنی، چیزی که ما در زندگیمان کم استفاده می‌کنیم ، بخشی از مشکلات ما محصول این است که سکوت کردن را نمی دانیم، بلد نیستیم که در بعضی موقعیت‌ها حرف نزنیم و با سکوت خود حرف بزنیم.گاه سکوت بسیار گویاتر از سخن گفتتن است و گاه ما با سکوت خودمان می‌توانیم درس‌هایی به دیگران بیاموزیم که با سخن گفتن هرگز نمی‌توانیم آن پیام‌ها و درس‌ها را منتقل کنیم. امیر المؤمنین علی(ع) فرمود: «پیامبر(ص) در چهار مورد سکوت داشت. یک ، سکوت تفکر: کسی حرف می زد پیامبر(ص) بلافاصله پاسخ نمی‌داد کمی سکوت می‌کرد کمی تأمل می‌کرد ، می‌سنجید تا پاسخی متناسب با مخاطب خودش بدهد.

ملکوت* گامی تارهایی *
06-12-2010, 21:43
درسهایی از دانشگاه کربلا (http://nourolhoda.parsiblog.com/-428403.htm)
)ایثار و فداکاری

اصحاب امام حسین(علیه السلام) هر یک بر دیگری سبقت می جست که زودتر به میدان برود و زودتر به شهادت برسد.

2)صبر بر انواع بلیات و سختیها

تشنگی، گرسنگی، اهانت ها و ...

3)برخورد اسلامی و انسانی با دشمن که حاکی از مردانگی و فتوت بود ، از قبیل آب دادن به دشمن و خودداری از ترور.

مسلم بن عقیل میتوانست به راحتی عبید الله بن زیاد را در خانه هانی ترورو کند و این کار از سوی هانی به او پیشنهاد شد ، ولی او این کار را انجام نداد ، چون این عمل را با فتوت و مردانگی مغایر میدانست.

4)عزت نفس

((آگاه باشید ناپاک، فرزند ناپاک، مرا بین کشته شدن و ذلت مخیر کرده است. ذلت از ما خاندان به دور است.))

5)تجلی غیرت

امام حسین(علیه السلام) در حالیکه مجروح شده بود ، دید دشمن به سوی خیامش در حرکت است فرمود :((وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید ، در دنیا آزاد مرد باشید)).

شمر ملعون گفت: چه میگویی؟امام حسین(علیه السلام)فرمود:((من با شما، و شما با من جنگ دارید، زنان را گناهی نیست.سرکشان خود را از رفتن به سوی خیام منع کنید)).

فرزند ذوالجوشن خبیث گفت((به جان خودم حسین همتای بزرگواری است))و لشکر را از هجوم به خیام منع کرد.

6)مساوات و برابری

امام حسین(علیه السلام) در آمدن به بالین شهدا و تفقد از آنان ئقیقا مساوات را رعایت میکرد. او همانگونه که به بالین فرزندش علی اکبر(علیه السلام)آمد ، بر بالین حر و غلام سیاه نیز آمد.

7)آزاد اندیشی

امام حسین(علیه السلام)تا قبل از فرا رسیدن روز عاشورا مرتب میفرمود:((آزادید، من بیعت خود را از شما برداشتم، هر کس میخواهد برود، فردا(عاشورا)تمام مردانی که با من باشند کشته میشوند.جز فرزند بیمارم(علی بن الحسین) )).و باز میفرمود:((از تاریکی شب استفاده کنید و بروی)).

امام(علیه السلام)انقدر جوانمرد و مهربان و دلسوز بود که میفرمود:((امشب بروید اگر کسی بماند و فردا(عاشورا)فریاد نصرت طلبی مرا بشنود و مرا اجابت نکند ، به رو وارد جهنم میشود)).

8)نماز اول وقت، امر به معروف نهی از منکر

امام حسین (علیه السلام) و یارانش نماز ظهر روز عاشورا را در اول وقت در مقابل تیر باران دشمن به جای آوردند.

((گواهی میدهم که تو نماز را بر پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف نهی از منکر نمودی)).

9)عاشقانه به استقبال مرگ شتافتند

((از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه بدست آوردن خشنودی خدا بذل میکنند)).