PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فاطیما



ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:05
پیام حضرت مریم در شهر فاطیما


http://profezie3m.altervista.org/photos/Image7.jpg

پیام( حضرت مریم ) مادر روحانی ، به یکی از سه بچه ای که بر ایشان در 13اکتبر 1917م در پرتغال متجلی شد این بود: نگران نباش فرزندم ، من مادر روحانی هستم که با تو سخن می گویم و از تو می خواهم که به نام من این پیام را به جهانیان اعلام نمائی
با این عمل تو دشمنی های زیادی بر می انگیزی اما در ایمان قوی باش و تو بر دشمنان پیروز خواهی شد
گوش کن و به یاد آور آنچه را که به تو می گویم:
انسانها باید بهتر شوند آنان باید از گناهانی که انجام داده اند و به انجام آن ادامه خواهند داد طلب بخشش کنند استغاثه به درگاه خداوند نمایند
تو از من نشانه ای میخواهی تا همه مردم کلمات مرا که از طریق تو به بشریت ارسال می شود قبول کنند ای معجزه ، تو همین الان خواهی دید معجزه بزرگ ، خورشید است
( همه دیده بودند،مومنین و کافرین ، دهقانان،شهری ها ، دانشمند و روزنامه نگار ، بی دین و کشیش )
و اما به نام من اعلام کن ، برای تمام بشریت کیفر بزرگی ( نه فقط امروز نه حتی فردا بلکه ) در نیمه دوم قرن بیستم خواهد آمد عدالت در هیچ سو حاکم نیست حتی در جایگاههای بسیار بالا شیطان حاکم است و تصمیم می گیرد امور را تنظیم کند حتی در بالاترین رده کلیسا رسوخ کرده است او موفق به نفوذ در روح بزرگترین دانشمندانی شده که سلاح هائی اختراع و تولید می کنند که با آنها می توانند نیمی از انسانها را در چند دقیقه نا بود کنند او نیرو های ملتها را در تصرف خود در آورده تا استفاده از این سلاح را در میان مردم اجباری کند چنانچه بشریت پرهیزگار نباشد من ملزم می شوم تا بازوی پسرم را (آزاد ) بگذارم عمل کند چنانچه آنان که در راس کلیسا و دنیا هستند با این رفتار به مخالفت بر نخیزند این من هستم که عمل کرده و از خداوند استدعا می کنم داوری هایش را بر روی انسان ها اجرا کند پس این خداوند است که انسانها را در سخت ترین و غضبناکترین وضع کیفر خواهد داد که برای طوفان نوح نکرده است و بزرگتر و قویتر از آن همانگونه که کوچک ها و ضعیفها نابود خواهند شد
برای کلیسا و روحانیون سخت ترین زمان آزمایشها خواهد آمد کاردینال ها و اسقفها برعلیه اسقفها خواهند شورید شیطان در ردیف داوطلبان وارد خواهد شد.
در شهر رم نیز تغییرات بزرگی صورت می گیرد . آنکه فاسد است می افتد و آنچه می افتد نباید نگاه داشته شود . کلیسا تاریک خواهد شد جهان در نا بسامانی غوطه ور است جنگ بزرگ در نیمه قرن بیستم رخ خواهد داد آتش و دود نازل خواهد شد و آب اقیانوس ها به بخار تبدیل خواهد شد کفهایشان به سمت آسمان پرتاب خواهد شد و تمام آنچه بر پاست به زمین خواهد ریخت میلیونها و میلیونها از مردم در یک ساعت زندگی را از دست می دهند و آنانی که هنوز حیات دارند در این لحظات آرزو می کنند کاش مرده بودند سختی در همه جا خواهد بود هر جا که نظر انداخته شود و فقر در روی زمین و تاسف در همه کشورها اینک زمان کوتاهتر می شود باز هم کوتاهتر خرابی باز هم بیشتر عمق می یابد و دیگر گریزگاهی نیست خوبها و بدها با هم میمیرند.بزرگها با کوچکها .
پادشاهان با شاهزاده ها کلیسا با وفادارانش حاکمان دنیا با ملتهایشان همه جا مرگ حاکم خواهد بود حزب شیطان موفقیتش به سبب انسانهای گمراه رشد می یابد و او ( موعود نجاتبخش ) بعد از حزب شیطان تنها حاکم روی زمین خواهد بود این زمانی خواهد بود که هیچ پادشاه و امپراطوری و هیچ کاردینال و اسقفی به انتظار آن نیست و او با این وجود طبق اراده خدای جهان برای عذاب و انتقام خواهد آمد با این وجود آنانی که باقی خواهند ماند کاملا هنوز زنده هستند و از نو به خدا و جلالش توسل می یابند و از نو به پیروی او خواهند پرداخت البته پیش ازآنکه دنیاهنوز چنین از هم نپاشیده است من تمام پیروان پسرم را صدا می زنم تمام مومنین واقعی و حواریان زمانهای آخر ( آخرالزمان ) زمان زمانها ، خواهند آمد و پایان پایانها خواهد بود برای انسانهائی که هدایت نشوند و برای رهبران جهان و رهبران کلیسا همه چیز سخت خواهد شد. برو فرزندم این را اعلان کن من حمایتت خواهم کرد برای آنکه همیشه در کنار تو و به دنبال تو هستم

منبع وبلاگ شعر نو (http://www.shereno.com/news2.php?id=953)

پیشگو ئیهای نوستر آداموس در مورد ناجی

ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:12
منبع ... وب سایت رسمی فاطیما (http://fatima.org/essentials/message/tspart1.asp)


اسرار سه گانه فاطیما



راز اول فاطیما



http://www.ephphata.net/images/Fatima.jpg





رازی که در 13 جولای 1917 بر سه کودک چوپان افشا شد ، شامل سه قسمت بود . قسمت اول اسرار فاطیما در یادداشتهای سوم و چهارم خواهر لوسی که در سال 1941 بنا به دستور اسقف عالی مقام نگاشته ، کاملا فاش شده و توضیح آن در نسخه دست نویس خواهر لوسی موجود است .

http://www.fromthehousetops.com/catalog/images/fatimalucy.jpg

این بخش اول راز فاطیما توضیح می دهد که در آن روز ، لوسی و جاسینتا و فرانچسکو شاهد چه منظره ای بودند و چه دیدند . متن زیر از دست نوشته های خواهر لوسی برداشته شده است :


http://fatimashoppe.org/images%2Fproducts%2Freligious_items%2Fstatues%2Fla rge%2FA5830.jpg

او ( بانوی فاطیمای ما ) درست مانند دو ماه پیش دستهایش را از هم گشود . شعاع ها و اشعه های نوری ظاهر شد که به زمین نفوذ می کرد و ما یک دریایی از آتش و اخگر مشاهده کردیم . در درون این آتش ، شیاطین و ارواح شریر و ملعون به شکل و هیبت انسانی معلق بودند ،


http://newsimg.bbc.co.uk/media/images/40604000/jpg/_40604457_santadevil_pa_203.jpg
مانند زغال های گداخته همه سیاه بودند و مثل برنز سوخته بودند و در حریق بزرگ معلق بودند .


http://home.lbcc.cc.ca.us/~mlawrence/Phil%2014/smith%20fire.jpg
حریق با شعلهای سر به فلک کشیده غوغا می کرد و توده ابری از دود بوجود آورده بود . که مانند جرقه های آتش به هر سو پراکنده می شد . ارواح فریاد و ناله های گوشخراشی از سر درد و نومیدی سر داده بودن که ما را خیلی ترسانده بود و از ترس می لرزیدیم . ( دیدن این صحنه مرا به گریه انداخته بود و مردم گفتند که صدای گریه مرا می شنیدند ) . شیاطین با شباهت ترسناک و زننده به حیوانات وحشتناکی که معلوم نبود چه هستند ، از سایر ارواح شریر قابل شناسایی بودند . آنها سیاه و شفاف بودند درست مثل زغال گداخته . دیدن این صحنه یک لحظه طول کشید .


http://www.fotosearch.com/comp/IDX/IDX058/601756.jpg

و ما تا چه حد از مادر آسمانیمان سپاسگزار بودیم که در همان اولین دیدار قول بهشت برین را به ما داده بود . و اگر این قول را به ما نداده بود فکر می کنم ما سه تا از ترس جهنم مرده بودیم .
بعد بانوی ما به بچه ها توضیح داد که آنچه دیدید صحنه ای از جهنم بود جایی که ارواح گناهکاران بیچاره به آنجا خواهند رفت .

ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:17
منبع ... وب سایت رسمی فاطیما






راز دوم فاطیما


در 13 جولای 1917 مادر مقدس بعد از اینکه سرنوشت ارواح شریر و دوزخیان را طی راز اول فاطیما به سه چوپان خردسال فاطیما نمایش داد ، دومین راز از اسرار سه گانه فاطیما را برای آنها فاش کرد . قسمت دوم راز فاطیما اساسا مربوط است به کشور روسیه کمونیستی و درخواست خداوند مبنی بر تقدیس روسیه به قلب معصوم مادر مقدس و عشای ربانی توبه در اولین یکشنیه و نتایج قصور و کوتاهی و بی اعتنایی نسبت به این درخواستها . متن زیر از یادداشتها و خاطرات خواهر لوسی در مورد راز دوم فاطیما برداشته شده است :
منبع ... وب سایت رسمی فاطیما






راز دوم فاطیما


در 13 جولای 1917 مادر مقدس بعد از اینکه سرنوشت ارواح شریر و دوزخیان را طی راز اول فاطیما به سه چوپان خردسال فاطیما نمایش داد ، دومین راز از اسرار سه گانه فاطیما را برای آنها فاش کرد . قسمت دوم راز فاطیما اساسا مربوط است به کشور روسیه کمونیستی و درخواست خداوند مبنی بر تقدیس روسیه به قلب معصوم مادر مقدس و عشای ربانی توبه در اولین یکشنیه و نتایج قصور و کوتاهی و بی اعتنایی نسبت به این درخواستها . متن زیر از یادداشتها و خاطرات خواهر لوسی در مورد راز دوم فاطیما برداشته شده است :



متن قسمت دوم اسرار فاطیما



برای حفظ گناهکاران مسکین که در چند قدمی دوزخ قرار دارند ، خداوند خواسته است که تخصیص به قلب معصوم مرا در جهان بنا کند .




http://www.archoftriumph.org/images/IHMary.jpg



و از طرق من گناهکاران را نجات دهد . اگر آنچه به شما توصیه می کنم انجام شود ، بسیاری نجات خواهند یافت و صلح جهانی برقرار خواهد شد . و جنگها خاتمه خواهند یافت . اما اگر مردم از نافرمانی خدا دست نکشند ، ... در طول حکمفرمایی پاپ پیوس ششم یک جنگ هولناکی رخ خواد داد .وقتی شبی را ببینید که با نوری نا معلوم روشن شده ، بدانید که آن ، یک نشانه بزرگ از طرف خداوند است که به شما بگوید که خداوند در صدد است که دنیا را به خاطر گناهانش در مقابل خدای پدر و کلیسا به واسطه جنگ و قحطی و رنج ، مجازات کند .



برای جلوگیری از این فاجعه ، من آمده ام که بخواهم روسیه به قلب معصوم من تخصیص یابد و مراسم عشای ربانی توبه در یکشنبه ها برگزار شود .

اگر به توصیه های من اعتنا و توجه شود ، روسیه متبدل خواهد شد و صلح برقرار خواهد شد . و در غیر این صورت ( اگر به درخواست من اعتنا و توجه نشود ) روسیه خطاهایش را در دنیا گسترش خواهد داد باعث جنگ و جبهه گیری بر علیه کلیسا رخ خواهد شد . خوبان شهید خواهند شد و مجازات خدا بسیار سهمگین خواهد بود . ممالک بسیاری هلاک خواهند شد .





نتیجه نهایی و فرجام اسرار سه گانه فاطیما



در نهایت قلب معصوم من پیروز خواهد شد و خدای پدر روسیه را به قلب معصوم من تخصیص خواهد داد . روسیه تغیید خواهد کرد و متبدل خواهد شد و یک دوره از صلح به جهان اهدا خواهد شد .

ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:17
تفسیر



این راز دوم ، مهمترنی بخش از پیامهای فاطیماست و به همین دلیل می طلبد که به طور کامل مورد تامل قرار گیرد .

نویسنده کتاب فاضلانه سه جلدی در مورد فاطیما به نام« تمام حقایق درباره فاطیما » ، آقای

Frère Michel de la Sainte Trinité

نویسنده کتاب سه جلدی فاضلانه در مورد فاطیما به نام

« همه حقایق درباره فاطیما » تفسیر زیر را در مورد راز دوم فاطیما نگاشته است که با هم می خوانیم .



تحلیل و آنالیز مهم درباره ساختار راز دوم فاطیما



در یک نگاه اجمالی ، ترکیب و ساختار این راز دوم فاطیما به نظر گیج کننده می رسد .

در حقیقت اگر ما این متن را به دقت تجزیه و تجلیل کنیم ، درمی یابیم که کاملا بر پایه دو قسمت موازی طرح ریزی شده است که شدیدا به هم مشابهت دارند . در زیر یک طرح منطقی و شفاف ارئه شده است . در اینجا ما این شباهت و تناظر بی نظیر را به اجمال ارائه می دهیم :



1 _ اراده خداوند فراخوانده شده :



الف ... توصیف و تشریح جهنم : برای نجات آنها



الف ... توصیف مجازات الهی : برای پیشگیری از آن



2 _ بانوی ما درخواستش را بیان می کند .



ب ... ، خداوند خواسته است که تخصیص به قلب معصوم مرا در جهان بنا کند



ب ... ، من آمده ام که بخواهم روسیه به قلب معصوم من تخصیص یابد و مراسم عشای ربانی توبه در یکشنبه ها برگزار شود .



3 _ احتمال اول : اگر مردم اطاعت کنند



ت ... اگر آنچه به شما توصیه می کنم انجام شود



ت... اگر به توصیه های من اعتنا و توجه شود



4 _ بانوی ما دو وعده به ما می دهد



ث ... بسیاری نجات خواهند یافت



ث ... روسیه متحول خواهد شد



ج ... صلح جهانی برقرار خواهد شد و جنگها خاتمه خواهند یافت



ج ... صلح برقرار خواهد شد

ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:17
5 _ احتمال دوم : اگر مردم از اطاعت امر سرپیچی کنند



ح ... اما اگر مردم از نافرمانی خدا دست نکشند



ح... و در غیر این صورت ( اگر به درخواست من اعتنا و توجه نشود )



6 _ تهدید مجازات سهمگین و هولناک



خ ... در طول حکمفرمایی پاپ پیوس ششم یک جنگ هولناکی رخ خواد داد . وقتی شبی را ببینید که با نوری نا معلوم روشن شده ، بدانید که آن ، یک نشانه بزرگ از طرف خداوند است که به شما بگوید که خداوند در صدد است که دنیا را به خاطر گناهانش در مقابل خدای پدر و کلیسا به واسطه جنگ و قحطی و رنج ، مجازات کند .



خ ... روسیه خطاهایش را در دنیا گسترش خواهد داد باعث جنگ و جبهه گیری بر علیه کلیسا رخ خواهد شد . خوبان شهید خواهند شد و مجازات خدا بسیار سهمگین خواهد بود . ممالک بسیاری هلاک خواهند شد .



کلید این درام :



این سوال پیش می آید که چرا ساختار این راز دوم دو بخش دارد ؟ این چه معنایی می تواند داشته باشد ؟

ابتدا به نظر می رسد که این متن که شامل دو وعده دلرباست و دو تهدیدی جدی ! است که متناوبا لیست شده ، بسیار شیوا و فصیح و متقاعد کننده تر و مجاب کننده تر است از یک شرح و بیان صریح و واضح است که وقایع محتمل را به ترتیب زمانی لیست کرده باشد .

اگر چه یک موضوع دیگر هم هست .

این دوباره کاری ، این حالت ارتجاعی و برگشتی گفته ها و این تکرار همان گفته های مطابق با هم ، آشکارا نماننده تاکید و اهمیت بر روی نکته کلیدیست . اهمیت اساسی جمله در وسط عبارت است که نکته کلیدی و کلید عبارت را می سازد .

در بیان هر چه دقیقتر خواسته خداوند ، بانوی ما یک شرط واحد برای نجات و رستگاری و یک درمان مشخص برای نجات و رهایی از شر بدیهایی که در متن ذکر شده بود ، پیش روی ما می گذارد که برای بار دوم حتی با قوت بیشتری بیان می شود . برای جلوگیری از این فاجعه ( مجازات الهی ) ، من آمده ام که بخواهم روسیه به قلب معصوم من تخصیص یابد و مراسم عشای ربانی توبه در یکشنبه ها برگزار شود .

جوهره و قلب کلام همین است . ساختار متن و عبارت به موثرترین نحو آن را نشان می دهد . کلید رسالت و راز دوم فاطیما اینجاست زیرا همه چیز به این درخواست دو گانه وابسته است . و اول و آخر همین است . در وسط این دو وعده و مجازات و در میان این تبشیر و تنذیر ، و در تکمیل این دو ، همین شرط واحد به روشنی برجسته و واضح است .




http://www.archoftriumph.org/images/mary2.jpg

ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:18
راز سوم فاتیما در 13 جولای 1917 در کوا دا ایرای فاطیما اتفاق افتاد :

متن زیر ، راز سوم فاتیماست که خانم لوسیا داس سانتوس در کتاب « فاتیما از زبان لوسیا » نوشته است .
http://www.michaeljournal.org/images/lucyfati.jpg

و از دست نوشته های این خانم راهبه برداشته شده است . و از این وب سایت
http://our.homewithgod.com/immaculateheart/fatima4/
که نسخه الکترونی کتاب « فاطیما از زبان لوسیا » می باشد ترجمه شده است :

متن راز سوم فاطما را با اطاعت از شما و خدای پدر که به من امر فرموده که چنین کنم ، اسقف لئیریا

Leiria

و مادر مقدس حضرت مریم می نگارم :

بعد از دو راز اول و دوم فاطیما که خدمت شما شرح دادم ، ما در بالا و سمت چپ حضرت مریم ، فرشته ای را دیدیم که در دست چپش یک شمشیر شعله ور گرفته بود . شمشیر شعله ور چنان اخگرهای آتشین به هر سو می پراکند که انگار می خواهد همه عالم را به آتش بکشد . ولی بانوی ما از دست راستش تشعشعاتی می تاباند که گلوله های آتش در برخورد با این تشعشعات خاموش می شدند . فرشته در حالیکه با صدای بلند گریه می کرد با دست راستش به سوی کره زمین اشاره کرد . و سه مرتبه گفت :

توبه ، توبه ، توبه

و بعد منظره ای جلوی چشم ما ظاهر شد که در آن مرد سپید پوشی را مشاهده کردیم . اعتقاد ما این است که آن مرد سپید پوش کسی نبود جز پاپ ! صحنه ای که دیدم مثل تصویر متحرکی بود که در یک آینه ظاهر می شود . مثل وقتیکه کسی از جلوی آینه عبور می کند

دیدیم که اسقفها و کشیشها و راهبه ها و راهبها در حال بالا رفتن از یک کوه هستند که در نوک قله آن کوه یک صلیب بسیار بسیار بزرگ از کنده های درخت بلوط قرار داشت .


http://www.michaeljournal.org/images/fatisecr.jpg
قبل از رسیدن به آنجا پاپ را دیدیم که از میان شهری با قدمهای سست و لرزان می گذرد . او بسیار غمزده و محزون بود . او داشت برای ارواح جسدهایی که در راه میدید دعا می کرد . وقتی به نوک قله رسید در مقابل صلیب بزرگ زانو زد و ناگهان توسط یک گروه از سربازان مورد اصابت گلوله های تفنگ و نیزه قرار گرفت . سربازان به همین ترتیب سایر اسقفها و کشیشها و راهبه ها و مردان روحانی و همین طور سایر مردم از طبقات و جاهای مختلف را به گلوله بستند . در زیر دو بازوی صلیب دو فرشته بودند که هر کدام یک کاسه کریستالین در دست داشتند . و خون شهدا را در کاسه هایشان جمع می کردند . و داخل کاسه ها ، ارواح شهدا به سوی خدای پدر می شتافت .

ملکوت* گامی تارهایی *
15-12-2010, 15:26
متن زیر شرح ملاقات با خانم لوسیاست.یکی از سه کودکی که موفق شدند مریم مقدس س را ملاقات کنند. که شرح آن در زیر داده شده.برگرفته از بلاگ زیبای خلوت انس... (http://khalvateons.blogspot.com/)



بانو لوسیا تا سن 97 سالگی زندگی کرد و از فوت ایشان کمتر از یک سال می گذرد.








حدود دوسال پیش چند جمله‌ای (http://khalvateons.blogspot.com/2003_04_01_khalvateons_archive.html#91763326) در مورد شهر فاطیما و دیدار با خانم لوسیا داس سانتوس نوشته بودم، خبر فوت او را امسال در همان ایامی دریافت کردم که به دیدارش رفته بودم، خدایش رحمت کند.
بعضی از دوستان در این دوسال مکرر از حقیر خواسته بودند تا در مورد فاطیما و ملاقات خود با خانم لوسیا مطالبی بنویسم و حقیر وعده آینده را میدادم، گویا دیگر آن آینده فرارسید، البته مشروح مطالب گفتنی و نوشتنی نیست، خلاصه‌ای را برای همه دوستان عرض میکنم:






http://profezie3m.altervista.org/photos/Image8.jpg





...قرار ملاقات روز یکشنبه 12 محرم الحرام 1424 ساعت 11 صبح در کلیسا و دیر سانتا ترزا در شهر کوئیمبرا واقع در 170 کیلومتری شمال لیسبون بود...راهبه نسبتاً مسنی با احترام در را گشود و حقیر با گفتن هداکم اللـه بعنوان سلام و تحیت وارد شدم، ابتداء از کلیسای کوچک آنجا دیدن کردیم و حقیر با دیدن تمثال حضرت مسیح ابتداء به حضرت صاحب روحی فداه عرض سلام کردم و بعد به مسیح و بعد صلوات بر حضرت صدیقه طاهره بر زبانم جاری شد که: اللهم صلّ علی فاطمه و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک...
ما را به اطاقی هدایت کردند که با یک پنجره مشبک چوبی دو قسمت شده بود، خانم سلینا راهبه جوانی که منشی خانم لوسیا بود به ما خوش آمد گفت و اینطور ابراز کرد که: همانطور که قبلاً هم گفته بودم خواهر لوسیا قادر بر ملاقات نیست و ملاقاتهای ایشان زیر نظر پاپ انجام میشود،











امروز هم قصد دارد با خانواده خود دیدار داشته باشد و من در مورد آمدن شما دوبار به او گفته‌ام ولی چیزی نگفته است، به او گفته شد: ایشان از یکی از شهرهای مقدس ایران آمده و فقط به قصد دیدار با خانم لوسیا در این محل حاضر شده است...خانم سلینا با لحنی صمیمیتر گفت: من برای بار سوم به ایشان میگویم، قبل از خروج از اتاق مجسمه بزرگی را بطرف ما چرخاند و افزود: آن بانوی مقدس به همین کیفیت تجلی کرده است، این مجسمه بانوئی را نشان میداد در سنین جوانی، شاید بین 16 تا 18 سال که چادر سفیدی بر سر و تسبیحی نیز در دست داشت...
حقیر تا آن لحظه چندان حساسیتی به این دیدار نداشتم ولی با شنیدن این حرفها احساس کردم اگر بدون ملاقات از آنجا برویم شاید بنوعی ما در این واقعه مغلوب بوده‌ایم، فلذا قلباً به حضرت صاحب روحی فداه متوسل شدم و عرض کردم: آقا جان ما شیعه شما هستیم و دلمان میخواهد غلبه از اینطرف باشد.
حدود 10 دقیقه‌ای گذشته بود که در باز شد و خود خانم لوسیا عصا زنان به اتفاق سلینا و یک راهیه دیگر با یک حالت شوق و شادی خاصی وارد شد، قبل از اینکه روی صندلی بنشیند همانطور که جلو میامد با اشاره به حقیر گفت: من هم برای دیدن ایشان آمده‌ام...





http://www.deathlist.net/images/pids/384.jpg







خانم لوسیا بر خلاف انتظار خیلی سرحال بود و سنش به 96 سال نمیخورد، چهره‌ای نورانی و سیمائی مصفا داشت، حجاب هر سه راهبه کامل بود، از چهره خانم لوسیا آثار صدق و صفا و پاکی طینت مشهود بود،‌ بر خلاف اربابان کلیسا هیچگونه تکبر و غروری در او دیده نمیشد...


حقیر از ابتداء مشغول ذکر بودم، او گفت: ما و شما مسلمانان خیلی بهم نزدیک هستیم، همه ما از خدا هستیم و در ایمان و عشق و انتظار یکی هستیم و مشترکیم.
حقیر گفتم: همه ما از خدای واحدی هستیم و در این دنیا در حرکتیم و باید مشغول مجاهده باشیم تا بخدا برسیم.
خانم لوسیا که گویا از این کلام مشعوف شده بود با خوشحالی گفت: ما همین الآن هم در نزد خدا هستیم.



http://www.sanrobertobellarmino.it/Portals/0/Immagini/SuorLucia.jpg


حقیر گفتم: حضرت فاطمه و حضرت مریم سلام اللـه علیهما دو بانوی مقدسی هستند که ما به هر دو بزرگوار معتقدیم.
او گفت: فاطمه حلقه اتصال ما و شماست و نباید باعث افتراق ما شود، همه ما از یک خدائیم و مسیح پیامبر خداست و مریم مادر اوست و خدا پدر مقدس اوست.






حقیر گفتم: فاطمه حلقه اتصال همه عالم است...
در این لحظه خانم سلینا هدایائی را از طرف خانم لوسیا به حقیر داد و حقیر نیز متقابلاً هدایائی تقدیم کردم، از جمله یک قرآن به زبان انگلیسی و یک نهج البلاغه به زبان پرتغالی و گفتم: این کتاب آسمانی ما قرآن است و من بعضی از آیاتی را که در مورد مسیح و مریم عذراء است علامت گذاری کرده‌ام و این کتاب نیز سخنان شوهر همان فاطمه است...
خانم لوسیا قرآن و نهج البلاغه را با احترام خاصی در پیش روی خود گذاشت...یکی از همراهان عکسهائی نیز گرفت.






حقیر همانطور که ذکر میگفتم گهگاهی هم به خانم لوسیا نگاه میکردم و میدیدم بقدری حالت بهجت و مسرت دارد که گویا در پوست خود نمیگنجد، در اینجا او در حالیکه به ذکر گفتن حقیر با تسبیح توجه داشت گفت: ما هم از اینها داریم و آنچه که شما با آن ذکر میگوئید شبیه همان چیزی است که ما استفاده میکنیم.





حقیر احساس کردم دوست دارد تسبیح را در دست بگیرد بنابر این آنرا به ایشان دادم و چون متوجه شدم به آن علاقمند است آنرا به او هدیه کردم و گفتم: ما با این تسبیح ذکر خدا میگوئیم و بر انبیاء الهی درود میفرستیم.
جالب اینکه این تسبیح از کربلاء آمده بود و صبح هنگام حرکت فراموش کرده بودم آنرا بردارم و درست چند لحظه قبل از حرکت بیادم آمد، حال معلوم شد این تسبیح مبارک نزد حقیر امانت بوده و اینک به صاحبش رسید.
خانم لوسیا گفت: من نیز تسبیحی را که با دست خودم درست کرده‌ام به شما هدیه میدهم، یکی از راهبه‌ها رفت و آنرا آورد، لوسیا از جا برخاست و تسبیح را به حقیر داد، بیدرنگ صلیب آنرا در دست چپ مستور کردم و مشغول ذکر شدم.






او گفت: شما که اینطور ذکر میگوئید مرا بیاد ذکر گفتن خودم انداختید، در طفولیت در شهر فاطیما همینطور سریع مشغول ذکر بودم و میگفتم: وا ماریا وا ماریا وا ماریا،...آنقدر گفتم که آن بانو خودش آمد...
در اینجا چند تسبیح دیگر که راهبه‌ها ساخته بودند آوردند و خانم لوسیا آنها را به همراهان هدیه کرد...
خانم سلینا گفت: خواهر لوسیا روز شنبه 96 ساله میشود، حقیر گفتم: ما برای سلامت ایشان دعا میکنیم و ایشان هم برای ما دعا کنند، خانم لوسیا گفت: من همیشه برای همه دعا میکنم، ما همه برادر و خواهر هستیم.
او از وقتی برای اهداء تسبیحها برخاسته بود دیگر ننشت و همینطور با یک حالت سرور و شعف زائد الوصفی ایستاده بود، حتی حقیر گفتم: از حضور شما تشکر میکنم و همین قدر برای من کافیست،‌ شما اگر خسته هستید تشریف ببرید.



http://french.epochtimes.com/news_images/2005-2-13-lucie.jpg


او گفت: نه خسته نیستم و میخواهم بمانم.
او در ضمن صحبتها گفت: ما در بهشت همدیگر را ملاقات میکنیم و در آنجا کسانیرا میبینیم که انتظارش را نداشتیم.
حقیر ساکت بودم و چیزی خاصی نگفتم،‌ متوجه شدم انگار منتظر جوابی هستند، گفتم: انشاء اللـه انشاء اللـه.
خانم سلینا گفت: این کلمه را ما هم میگوئیم، ما میگوئیم اوشا اللـه اوشا اللـه، سلینا از طرز برخورد خانم لوسیا با ما متعجب بود و خودش نیز کاملاً مشعوف و ذوق زده بنظر میرسید...




به خانم لوسیا گفته شد که ما از اینجا به فاطیما میرویم، بسیار مسرور شد و به حقیر گفت: سلام مرا برسانید، گفتم: چشم انشاء اللـه میرسانم، شما نیز سلام مرا به آن بانوی مقدس برسانید، او با احترام خاصی دست خود را بر سینه گذاشت و با حالت ابتهاج گفت: میرسانم.
به او گفته شد: اگر ممکن است از خاطرات دیدار با آن بانوی مقدس برای حقیر بگوید، خانم سلینا گفت: معمولاً چیزی تعریف نمیکنند و دوست ندارند بگویند، اما برخلاف انتظار مطالبی برای حقیر گفتند که سلینا سخت متعجب شده بود.






...حقیر اسم کوچک خود را گفتم و اسم رسولخدا را نیز گفتم و افزودم: من برای شما دعا میکنم شما هم برای من دعا کنید.
او گفت: با این اسم آشنا هستم و در این مورد چیزهائی خوانده‌ام و شما را نیز دعا میکنم.
خانم لوسیا هیچ علاقه‌ای به پایان ملاقات نداشت و همینطور مبتهج و مشتاق ایستاده بود، گاهی صحبت میکرد و گاهی با حالت خاصی فقط تماشا میکرد، حقیر بجهت مراعات حال او ترجیح دادم ملاقات را تمام کنم، از او تشکر کردم و از اطاق خارج شدم، او تا خروج آخرین نفر از اطاق همچنان ایستاده بود و دست تکان میداد، در لحظات وداع وقتی به چهره او نگاه کردم یکدنیا مسرت و ابتهاج و شور و نشاط دیده میشد...
دو روز بعد وقتی برای تشکر با آنجا تماس گرفته شد خانم سلینا گفت: خواهر لوسیا از ملاقات با شما بسیار خوشحال است و در این دو روز بیشتر وقت خود را برای مطالعه آن دو کتاب صرف میکند...
خداوند او را رحمت کند و مورد دستگیری حضرت صدیقه طاهره سلام اللـه علیها قرار دهد.








منبع خلوت انس (http://khalvateons.blogspot.com/)