PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونه از خدا ارث ببريم؟!



ملکوت* گامی تارهایی *
17-12-2010, 01:56
ميراث جاودان خدا و پيامبرش!

ديگران تا نميرند، ارث نمي گذارند و ارث آنها هم مرداري بيش نيست. يک پدر که براي فرزندش باغ و راغ مي گذارد، تا نميرد مورّث(ارث گذار) نيست و آنچه را هم که به وارث خود مي دهد، زميني است مرده!
ولي ذات اقدس إله که حي لايموت است، و همچنين مظهر اسم اعظم او که وجود مبارک رسول گرامي(صلي‌الله‌عليه‌و‌آ �ه)است و او هم گرچه به حسب بدن مي ميرد، ولي جان ابدي‌اش براي هميشه زنده است؛ آنها يکي بالأصاله، يکي بالتّع يا بالعرض هميشه زنده اند.
علم الوراثة پيوند مي خواهد؛ کارهايي که انسان را به خدا نزديک مي کند، زمينه ساز وراثت است. و آن هم از طريق قرآن است و عترت


ميراث ذات أقدس إله "فردوس" و ميراث ذات مقدس رسول خدا "علم"است . آنها که فردوس را به ارث مي برند، مؤمنان راستينند که "يَرِثونَ الفِردوسَ"(1). پس مورّث اصلي فردوس، خداست. خداي سبحان فردوس را به ارث مي گذارد چنانکه زمين را هم. خدا مي فرمايد: إنّ الارض لله يورثها من يشاء(2). مورث اصلي زمين دنيا و زمين بهشت هر دو خداست؛ اينها از خدا به ارث مي برند.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-12-2010, 01:57
ارتباط با خدا، راه ارث بردن از اولياي دين

تا انسان به حيات ابد بار نيابد، متخلق به اخلاق الهي نشده، با خدا ارتباط نخواهد داشت. وقتي با خدا پيوند و ارتباط نداشت، از خدا ارث نمي برد. چون ميراث با پيوند حاصل مي شود، نه با کسب. تجارت است که کسب است و مال را به همراه دارد؛ ولي در ميراث، پيوند بين وارث و مورّث لازم است تا انسان از مورّث چيزي را به خود منتقل کند. با اين تفاوت که در ديگر توريثها (ارثبري)، مالک به جاي مالک مي نشيند؛ ولي در ميراث الهي، مالک مظهر مالک ديگري مي شود.

فرق تجارت و ارث

فذق اول: تجارت کسب است، هر کس کار کرد، بهره مالي نصيبش مي شود. ولي در ميراث، فعاليتي در کار نيست؛ فقط پيوند معتبر است. اگر کسي با مورّث پيوندي داشت، ارث مي برد.
فرق دوم: در تجارت، مال به جاي مال مي نشيند، بها به جاي کالا مي نشيند. يک فروشنده کالا را مي فروشد و بهاي آن را دريافت مي کند، يک خريدار بها را مي دهد و کالا را مي گيرد.
ميراث ذات أقدس إله "فردوس" و ميراث ذات مقدس رسول خدا "علم"است


ولي در ارث، مالک به جاي مالک مي نشيند؛ نه مال به جاي مال! قبلاً اين ملک مال پدر بود، الآن پسر به جاي پدر مي نشيند. جابجائي مالکان است، نه اينکه مالي در قبال مال ديگر باشد! منتها در ارثهاي عادي، وقتي مورث مُرد؛ وارث به جاي او مي نشيند. اما در ارثهاي حقيقي مورث ظهور و تجلي مي کند؛ وارث مظهر و نشانه ي او مي شود.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-12-2010, 01:57
علم؛ موروثي معصومين(عليهم‌السلام) و فردوس موروثي خدا!


اگر ذات أقدس إله فردوس را به ارث وا مي گذرد، خليفه و مظهر اسم اعظم او (يعني رسول گرامي، و امروز وجود مبارک ولي عصر أرواحنا فداه) نيز چيزي را به ارث مي گذارند که به منزله فردوس باشد. لذا وجود مبارک پيغمبر(صلي‌الله‌عليه‌و‌ �له) فرمود: «العلمُ مِيراثي وَميراثُ الانبياء مِن قَبلي». چيزي که من و همه انبياي قبل از من به ارث مي گذاريم "علم" است؛ و علم هم فردوس است.
مرحوم ابن بابويه قمي، صدوق در کتاب شريف "اَمالي"، احاديث فراواني را که "أنا مدينه العلم و علي بابها"(3) را درباره اميرالمؤمنين عليه‌السلام بيان کرده را آورده است که در ضمن آن روايات اين حديث شريف نوراني را هم نقل مي کند که رسول گرامي فرمود: أنا مدينةُ الحکمةِ وَ هي الجنّةُ و أنت يا عليُّ بابُها(4)؛ من شهر حکمتم، و حکمت بهشت است، و علي جان! تو درِ آن بهشتي.
حکمتي که در احاديث و همچنين قرآن، مطلق علوم الهي است، به معناي خاص فلسفه نيست. بلکه براساس آن فقه، اخلاق، سيره انبياء و اولياء، تفسير، فلسفه و کلام همه حکمتند.
هر مقصدي راهي دارد، راه بهشت هم، علم است.

ملکوت* گامی تارهایی *
17-12-2010, 01:57
هموار کننده راه بهشت!

پس ميراث ذات مقدس رسول گرامي (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله) علوم الهي است؛ و علوم الهي هم از يک نظر بهشت است، از نظر ديگر طريق بهشت. اين از سخنان نوراني آن حضرت است که فرمود:«لِکُل شيءٍ طريقٌ و طريقُ الجنّةِ العلمُ». هر مقصدي راهي دارد، راه بهشت هم، علم صائب است.
و اين علم بايد «علم الوراثة» باشد، نه، «علم الدراسة»! علمي که انسان در حوزه و دانشگاه مي آموزد، اگر با عمل صالح همراه باشد، زمينه علم الوراثة را فراهم مي کند.
وقتي قُتاده حضور امام باقر عليه‌السلام مشرف شد، حضرت فرمود: شنيدم تو فتوا مي دهي! عرض کرد: آري. فرمود: با چه مدرکي فتوامي دهي؟ گفت: قرآن (او از مفسران معروف آن عصر بود).
وجود مبارک امام به او فرمود: چگونه به قرآن فتوا مي دهي؟ در حالي که « و ما وَرَثَکَ اللهُ مِنَ القرآنِ حَرفاً». تو يک حرف از قرآن را ارث نبردي، چه طور به قرآن فتوا مي دهي؟!
راه ارث قرآن، قرآن و عترت. شما که عترت را گذاشتيد کنار، چه ارتباطي با خدا داريد؟ تا رابطه قربي و ولائي برقرار نکنيد که از ذات أقدس إله ارث نمي بريد!
علم الوراثة پيوند مي خواهد؛ کارهايي که انسان را به خدا نزديک مي کند، زمينه ساز وراثت است. و آن هم از طريق قرآن است و عترت.